-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ آبان ۱۱, سه‌شنبه

Latest News from Emrooz for 11/02/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



امروز: مهدی کروبی روز گذشته به دیدار مهندس موسوی رفت. به گزارش خبرنگار سحام نیوز این دیدار در شرایطی انجام گرفت که نیروهای امنیتی قصد جلوگیری از ورود مهدی کروبی به پاستور را داشتند که با عکس العمل میرحسین موسوی این اقدام آنان ناکام ماند.

در ابتدای این دیدار آقای کروبی از فضای دروغ و تهمت در کشور که متاسفانه نهادینه شده است ابراز تاسف کرد و اظهار داشت: بعد از اینکه در انتخابات ریاست جمهوری نهم با تقلب توانستند شخص مورد نظر را در مسند ریاست جمهوری بنشانند در انتخابات مجلس هشتم و دهم ریاست جمهوری نیز به صورت سهمیه بندی و مهندسی شده آراء را تقسیم کردند و انتخاباتی را برگزار کردند که باعث انفجار مردمی شد و با بدترین شیوه و خشونت زیاد با مردم برخورد کردند و هر روز در رسانه هایی که از پول بیت المال ارتزاق می کنند، انواع دروغ و تهمت ها به طرف مقابل می زنند و کوچکترین جوابی را از مخالفین و منتقدین نه تنها در رسانه ملی بلکه در روزنامه ها نیزبر نمی تابند تا جایی که علاوه بر ممنوعیت خبری از من و شما در رسانه ها حتی از چاپ آگهی تسلیت هم روزنامه ها را منع کردند. و تحمل هیچ گونه آزادی بیان را ندارند و عملا آزادی راستگویی و صداقت را ذبح دو روزه دنیای خویش کردند. در حالی که می توانستند با برگزاری انتخابات سالم کشور را از هر گزندی محفوظ بدارند.

در ادامه این دیدار آقای موسوی به نبود تدبیر و عقل در اداره کشور اشاره نمود و گفت: به طور کلی کسی با هدفمند کردن یارانه ها مخالف نیست، اما حرف اصلی ما این است که نیرویی که بتواند این طرح را مدیریت کند، وجود ندارد و قسمت اعظم نیروهای کارشناس مشهور و توانمند کنار گذاشته شده اند. این هنر نیست که برای اجرای هدفمند کردن یارانه ها در ۲۰۰۰ منطقه تهران نیرو بچینیم یا فرمانده پلیس به یاری سپاه و بسیج جهت ترساندن مردم افتخار کند. شیوه مدیریتی این آقایان بلایی بر سر کشور چه در اقتصاد و حوزه های دیگرآورده که امکان برگشت به وضعیت ۶سال گذشته هم خیلی سخت شده است.

در ادامه این دیدار آقایان کروبی و موسوی در آستانه روز ۱۳ آبان مواردی را متذکر شدند:

- در آستانه ۱۳ آبان روز دانش آموز و و سالروز تبعید حضرت امام؛ متاسفانه شاهد فشار زیادی بر فرهیختگان این کشور اعم از دانشگاهیان و دانشجویان و وکلا و روزنامه نگاران هستیم. هر روز احکام سنگینی بر علیه روزنامه نگاران متعهد صادر می شود؛ به طوری که علاوه بر زندان؛ به دهها سال محرومیت از فعالیت های مطبوعاتی محکوم می شوند و یا وکلا شناخته شده را به جرم دفاع از موکلین خود زندان و به احکام سنگین محکوم می کنند تا دیگر وکالت زندانیان سیاسی را به عهده نگیرند و یا دانشگاهیان را به زندان های طویل المدت و خارج از اقامتشان تبعید و زندانی می کنند . به طوری که موجب خطر و آزار و اذیت خانواده هایشان می گردد. ولی با تمام این اقدامات هر روز نیروهای جدید و با انگیزه به صحنه می آیند و رویش جنبش مردمی هر روز از روز دیگر بیشتر است.

- به مصلحت کشور نیست که بین صفوف ملت تفرقه ایجاد کنیم و دهها میلیون نفر از معلمان و کارگران، دانشجویان و اساتید و زنان و مردم کشور را خس و خاشاک و گوساله، یا میکروب و فتنه گر بنامیم. آن نظامی که امام عزیز ۱۵ سال برای آن مبارزه کرد به دنبال حاکمیت مردم بر سرنوشت خودشان بود. نه آنکه بخش زیادی از ملت را دشمن قلمداد کند. ایجاد رعب و وحشت باعث از بین رفتن مشروعیت نظام می گردد و بدون مشروعیت هیچ نظامی دوام نمی آورد. لذا ما معتقدیم همه ملت ایران، عزیز و دارای حقوق شهروندی می باشند و همه آنها از کرامت ذاتی برخورد بوده و ذات انسان با میکروب و خس و خاشاک بی گانه است. جامعه سالم، مطلوب و برخواسته از رای مردم، جامعه ای است که در آن اعتراض، اعتصاب، انتقاد و ... جزو حقوق طبیعی و اولیه مردم می باشد.

- سیاست های ماجرا جویانه خارجی باعث شده است که در فاصله کوتاهی چندین قطع نامه از سازمان های بین المللی بر علیه کشور ما صادر شود و اثرات منفی خود را بر وضع معیشتی مردم نشان دهد. فقر و نرخ بیکاری و تعطیلی مراکز تولیدی و واردات بی رویه تا جایی رسیده است که سنگ قبر هم از خارج وارد می شود و کمک های بلاعوض و وام به کشورهای خارجی و همسایه که معلوم نیست تا چه اندازه مجلس در جریان است اقتصاد کشور را به شدت ضعیف کرده است و ادامه این روند خطر ناک میتواند به فروپاشی نظام تمام شود. آیا هزینه و فایده این ریخت و پاش ها به نفع کشور است؟ و چرا مردم به صورت شفاف در جریان این ریخت و پاش ها نیستند؟

-  دلسوزانه خواستاریم به جای جنگ بی ثمر با علوم انسانی، از متخصصین برجسته علوم انسانی کشور در حوزه های اقتصاد و جامع شناسی و جمعیت شناسی و دیگر شاخه ها استفاده کنید و کار را به دست کاردان ها بسپارید. نه آنکه تحمل دوستان خودتان را هم نداشته باشید.


 



 


مقدمه
در طی‌ یک سال گذشته در میان حلقه‌های مختلف فکری بحث‌هایی‌ پیرامون جایگاه جنبش سبز در منطقه خاورمیانه و میزان شناخت همسایگان ما از تحولات و حرکتهای اجتماعی ایران صورت گرفته است. از سویی به نظر میرسد که به واسطه شرایط منطقه و نقش آمریکا و اسرائیل در تحولات نیم قرن اخیر، بسیاری از همسایگان ایران و مردمان منطقه به جنبش سبز و دیگر حرکت‌های اعتراضی در ایران به دیده تردید مینگرند. از سوی دیگر ما ایرانیان نیز شناخت کم و بیش محدودی نسبت به تحولات سیاسی و اجتماعی در کشورهای دیگر منطقه داریم. این در حالیست که در بسیاری از موارد میان حرکتهای اجتماعی در کشورهای مختلف منطقه ارتباط نزدیکی‌ وجود داشته و دارد. به عنوان مثال دو واقعه مهم در ایران تاریخ حرکت‌های اجتماعی معاصر در منطقه را دچار تحول ساختند: ۱) ملی‌ شدن نفت در سال ۱۹۵۱، و ۲) انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹. در پی‌ هر دو واقعه این هراس بوجود آمد که ممکن است تحولات در ایران به سایر کشورهای منطقه نیز سرایت کنند، و ترس از اینکه مبادا قدرت دیکتاتور‌های محلّی و امکان مداخله قدرتهای خارجی‌ به چالش کشیده شود. از این رو زمانی‌ که در تابستان سال گذشته دولت مصر (که روابطش با ایران چندان هم دوستانه نیست) جلوی برگزاری یک گردهمایی که بنا بود در میدان طلعت حرب قاهره و در حمایت از جنبش سبز ایران برگزار شود را گرفت و عده‌ای از هماهنگ کنندگان را دستگیر کرد، براحتی میشد حدس زد که رژیم مبارک نگران رخ دادن اعتراضات مشابه در مصر است. از طرف دیگر میبینیم که حرکت‌های اجتماعی در دیگر کشورهای منطقه نیز (مثلا در ترکیه، لبنان، الجزایر، و یا مراکش) تاثیرات مستقیم و غیر مستقیمی‌ بر حرکت‌های اجتماعی در ایران گذشته‌اند. در این مقاله کوشیده‌ام تا به اختصار به معرفی‌ چند نمونه از حرکت‌های اجتماعی نو‌ظهور در خاورمیانه بپردازم.

دو جریان عمده حرکت‌های اجتماعی: ناسیونالیسم ضد استعماری و اسلام‌گرایی
در مقاله‌ای با عنوان "جنبش‌های اجتماعی، اکتیویسم، و توسعه اجتماعی در خاورمیانه"، آصف بیات، استاد جامعه‌شناسی‌، به دو شرط لازم برای ظهور جنبش‌های مردمی و کنش‌گرایی (اکتیویسم) سیاسی - اجتماعی اشاره می‌کند: "وجود شرایط رو به زوال اجتماعی،" و "ایجاد فرصت‌های سیاسی" برای اعتراض. بسته به مختصات و مقتضیات "شرایط اجتماعی" و "فرصت‌های سیاسی" موجود، و بسته به طیف وسیعی از عوامل داخلی‌ و خارجی‌، حرکت‌های اجتماعی به اشکال گوناگونی ظهور کرده و خواهان تغییرات در عرصه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، و غیره شده‌اند. به عنوان مثال در تاریخ معاصر آمریکای شمالی می‌توان به حرکت‌های اجتماعی مختلفی‌ همچون جنبش احقاق حقوق مدنی سیاهپوستان و "اقلیت‌ها" در دهه ۶۰، جنبش ضد جنگ، جنبش ضد جهانی‌-سازی، و یا جنبش با نفوذ محافظه‌کار- مسیحی‌ اشاره کرد.

امروزه در سراسر خاورمیانه ما شاهد ظهور جنبش‌های اجتماعی متعددی هستیم. برخی‌ صاحب‌نظران این جنبش‌ها را فقط به عنوان دنباله و یا ظهور مجدد حرکت‌های اجتماعی پیشین در منطقه میبینند. به عنوان مثال سال گذشته اسلاوی ژیژک، فیلسوف سرشناس اهل اسلوانی، در مقاله‌ای با عنوان "آیا گربه‌ به دره سقوط خواهد کرد؟" مدعی شد که جنبش سبز ایران در حقیقت "تکرار انقلاب ۱۹۷۹ به رهبری خمینی است؛ نوعی بازگشت به ریشه‌های انقلاب."

بدون شک شباهت‌ها و پیوستگی‌های زیادی میان جنبش‌های نو و جنبش‌های گذشته وجود دارد. از این گذشته، میان جنبش‌های جاری و نو‌ظهور در کشورهای مختلف نیز شباهت‌ها و پیوستگی‌های مختلفی‌ وجود دارد. به عنوان نمونه می‌توان به پیوستگی‌های میان کمپین یک میلیون امضا برای احقاق حقوق زنان در مراکش و کمپین یک میلیون امضا زنان ایران اشاره کرد. اما در هر حال بررسی جنبش‌های جاری و نو‌ظهور از لنز "شرایط اجتماعی،" و "فرصت‌های سیاسی" در یک زمان و مکان متفاوت خالی‌ از اشکال نیست. در طی‌ چند دهه اخیر منطقه خاورمیانه دستخوش تغییرات زیادی شده است و ارتباط مستقیمی‌ میان جنبش‌های نو‌ظهور امروز و واقعیت‌های جاری و شرایط خاص کشورهای مختلف وجود دارد.

در آغاز قرن جدید اکثر جمعیت منطقه شهرنشین شده بودند و امروزه بسیاری از شهروندان این کشورها به طبقه کارگر یا طبقه متوسط شهری تعلق دارند. بعلاوه، کشورهای خاورمیانه شاهد رشد فزاینده تعداد زنان و جوانان تحصیل‌کرده‌ای بوده و هستند که اینک با طرح خواسته‌های خرد و کلان خود حکومت‌ها را به چالش میکشند. نکته مهم دیگر فعال شدن جامعه مدنی، به وجود آمدن تعداد زیادی از نهاد‌های غیر دولتی (ان.جی،او)، و مقبولیت گفتمان حقوق بشر و دموکراسی در خاورمیانه در طول دهه ۹۰ است.

از پایان جنگ جهانی‌ دوم به بعد، دو جریان عمدهٔ حرکت‌های اجتماعی در خاورمیانه ناسیونالیسم ضد استعماری (شامل گرایش‌های چپ) و اسلام‌گرایی بوده‌اند. دهه‌های ۵۰ و ۶۰ میلادی فقط عصر ناسیونالیسم عربی‌ (خصوصا در مصر، سوریه، و عراق) نبود. در اوایل دهه ۵۰ نهضت ملی‌ سازی نفت به رهبری دکتر محمد مصدق در ایران قد علم کرد. سه سال بد از آن گمال عبد‌الناصر، رئیس جمهور مصر، کانال سوئز را ملی‌ کرد. در همین دو دهه بود که نهضت استقلال الجزایر به رهبری جبهه آزادی‌بخش میهنی (N.L.F) استعمار فرانسه را در این کشور شکست داد. همچنین در دهه ۶۰ بود که سازمان آزادیبخش فلسطین پایه گذاری شد.

به گفتهٔ مایکل فیشر، استاد انترپولوژی در دانشگاه ام.آی‌.تی‌.، از دهه ۷۰ میلادی به بعد بود که اسلام بر خلاف گذشته و به نحو چشم‌گیری به عنوان یک نیروی محرک مهم سیاسی در منطقه خاورمیانه دیده شد، و سیاست‌مداران، روشنفکران، و صاحبان قدرت با واقعیت رشد فزاینده اسلام‌گرایی به عنوان یک جنبش اجتماعی روبرو شدند. مایکل فیشر به دلایل مختلفی‌ برای رشد اسلام‌گرایی اشاره می‌کند: عدم موفقیت نخبگان ناسیونالیست/سکولار دوران پسا - استعمار در حل مشکلات اجتماعی و بهبود شرایط زندگی‌ برای عامه مردم؛ عدم وجود یا ضعف جامعه مدنی؛ عدم رضایت طبقه نو‌ظهور خرده - بورژوازی از وضعیت موجود؛ در‌آمد بالای حاصل از فروش نفت و ایجاد شدن شرایط فساد و روند ناهمگون توسعه؛ و نیز عکس‌العمل به آنچه که به عنوان از میان رفتن فرهنگ بومی تلقی‌ میشد. از میان عوامل خارجی‌ نیز می‌توان به نقش آمریکا و دیگر کشورهای غربی در سرکوب جنبش‌های ملی‌-گرا و حمایت از گروه‌های اسلام گرا اشاره کرد (یا مثلا به نقش اسرائیل در شکل گیری حماس).

ظهور اسلام‌گرایی در چنین شرایطی و با تاثیر گرفتن از افکار طیف وسیعی از احیا‌گران تفکر اسلامی شکل گرفت. رخ دان انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ و پیامدهای آن در ایران، شکل‌گیری حزب‌الله در لبنان و حماس در فلسطین اشغالی، ظهور گروه‌های بنیاد‌گرایی مثل القاعده و طالبان در افغانستان و پاکستان و دیگر کشورهای منطقه، و نیز موفقیت احزاب اسلام‌گرا همچون حزب فضیلت و حزب عدالت و توسعه در ترکیه نمونه‌هایی‌ از رشد اسلام‌گرایی در این دوره هستند.

بدون شک تفاوت‌های عمده‌ای میان اشکال مختلف اسلام‌گرایی و نیز اشکال مختلف ناسیونالیسم ضد استعماری وجود دارد. در حقیقت ما نه با یک اسلام یا یک ملی‌-گرایی یا یک چپ‌گرایی، بلکه با اسلام‌ها و ملی‌-گرایی‌ها و چپ‌گرایی‌های متفاوتی روبرو هستیم. به عنوان مثال، در مصر اسلام‌گرایی نیرویی بود که یک حاکمیت ناسیونالیست/پوپولیستی را به چالش می‌کشید، اما در کشورهای دیگر مثل ایران و تعدادی از کشورهای عرب اسلام‌گرایی در مخالفت با حکومت‌هایی‌ ظهور کرد که به حمایت قدرت‌های غربی و در‌آمد نفت وابسته بودند ) دولت‌های رانتی (. اما در هر دو مورد اسلام‌گرایی در شرایطی پایه گرفت که حکومت‌ها فضا را برای مشارکت عمومی‌ در جامعه مدنی و در عرصه سیاسی و اجتماعی بسته بودند.

حرکت‌های نو‌ظهور
منظور من از حرکت‌های نو‌ظهور اجتماعی آن دسته از حرکت‌هاست که غالبا در قرن جدید به عرصه سیاسی و اجتماعی وارد شده‌اند و میان آنها و جریانات ناسیونالیست ضد استعماری و اسلام‌گرا تفاوتهای مهمی‌ وجود دارد. بسیاری از این حرکت‌ها: ۱) زبان دموکراسی و حقوق بشر را به گفتمان خود وارد کرده‌اند، و ۲) حضور مستمرشان در عرصه عمومی‌ به واسطه‌ فعالیت در سطح محلّی و مشارکت موثر زنان و جوانان امکان پذیر شده. عنوان "جنبش‌های اجتماعی نو" را شاید بتوان به تعداد زیادی از حرکت‌های اجتماعی جاری در خاور‌میانه اطلاق کرد؛ از مبارزات زنان در کویت و افغانستان گرفته تا چپ نو در مصر. اینجا خلاصه‌وار به سه حرکت نو‌ظهور میپردازم: جنبش سکولاریسم در لبنان، حرکت‌های اعتراضی در مصر، و جنبش ضد آپارتاید در فلسطین اشغالی.

لبنان: تلاش برای سکولاریسم
رشد ایده سکولاریسم در لبنان تا حد زیادی مدیون سیستم فرقه گرایی سیاسی و اجتماعی در این کشور است. از "میثاق ملی"‌ سال ۱۹۴۳ به این سو پست‌های سیاسی و کرسی‌های پارلمان لبنان میان گروه‌های مذهبی‌ مختلف تقسیم میشود. حتی پس از امضای توافق طایف در سال ۱۹۹۸ که تلاشی در جهت آشتی ملی‌ و حل معضل فرقه گرایی سیاسی بود، سیستم سیاسی لبنان به همان شکل باقی‌ ماند. بر اساس این سیستم: رئیس جمهور باید مسیحی‌ مارونی باشد، نخست وزیر مسلمان سنی، و سخنگوی پارلمان مسلمان شیعه. در عین حال، از لحاظ دسترسی‌ به قدرت و پست‌های سیاسی نا‌ برابری‌های فراوانی‌ میان گروه‌های مختلف مذهبی وجود دارد.

سیستم قضایی لبنان نیز متاثر از ساختارهای فرقه‌گراست. در لبنان ۱۸ گروه (فرقه) شناخته شدهٔ دینی وجود دارند و اکثر آنها قوانین خاص خود را در زمینهٔ روابط و مسائل شخصی‌ و خانوادگی اجرا میکنند. فارغ از اینکه شخصی‌ مذهبی‌ باشد یا غیر‌مذهبی‌، اینکه یک شهروند لبنانی در مسائل شخصی‌ و خانوادگی پیرو چه ضوابط و قوانینی باشد عمدتاً بسته به این است که بر اساس شناسنامه به کدام گروه مذهبی‌ تعلق دارد. این سیستم نه تنها برای شهروندان محدودیت‌های ایجاد می‌کند، بلکه باعث مشکلات متعددی نیز در زمینه روابط میان گروه‌های مختلف مذهبی‌ میشود. مثلا در سیستم قضایی لبنان چیزی به نام ازدواج مدنی (غیر مذهبی‌) وجود ندارد و بر همین اساس، بیشتر گروه‌های مذهبی‌ (مسلمان و مسیحی‌) به پیروانشان اجازهٔ ازدواج با پیروان ادیان دیگر را نمیدهند.

در میان گروه‌های مسلمان ضوابط قضایی در زمینهٔ مسائلی‌ از قبیل ازدواج، طلاق، ارث، و حضانت فرزند توسط نهاد‌ها و مقام‌های دینی تعیین میشوند. به عنوان نمونه، در بسیاری از موارد زنان سنی از حق وراثت محروم میشوند. در نتیجه در میان سنی‌مذهبان گرویدن به مذهب شیعه به قصد برخوردار کردن فرزندان دختر از حق وراثت امر بی‌ سابقه‌ای نیست. غیر مسلمانان نیز با مسائل مشابهی‌ روبرو هستند. مثلا بر اساس قوانین فردی و خانوادگی جامعه مسیحیان ارتدکس (پیروان کلیسای ارتدکس یونانی) طلاق گرفتن تقریبا غیر‌ممکن است. بعلاوه، آن دسته از شهروندان لبنانی که به گروهی غیر از ۱۸ گروه شناخته شده تعلق داشته باشند با محدودیت‌های مضاعفی روبرو هستند. در برخی‌ موارد این افراد (یا حداقل آن عده که قادر به تقبل هزینه‌های سفر به خارج از کشور هستند) مجبورند برای ثبت قانونی ازدواج خود لبنان را ترک کرده و به کشور دیگری بروند.

با توجه به این مسائل، رشد فزاینده ایده سکولاریسم در لبنان در سالهای اخیر امری دور از انتظار نیست. در یک نظرسنجی که در ژانویه سال ۲۰۱۰ توسط اینفورمیشن اینترنشینال انجام شد، پاسخ دهندگان با پایان دادن به سیستم سیاسی جاری (بر اساس فرقه‌گرایی) موافقت کردند، و تعداد قابل توجهی‌ نیز خواهان برخورداری از حق ازدواج مدنی بودند. امروزه گروه‌های زیادی در لبنان در صف خوستاران سکولاریسم قرار دارند. از جمله این گروه‌ها می‌توان به به "انجمن شهروندی لبنان" (هیا بنا)، حزب سوری سوسیال ناسیونالیست، حرکت چپ دمکراتیک، و "لاییک پراید" اشاره کرد. لائیک پراید که در ابتدا به عنوان یک گروه در فیس بوک راه اندازی شده بود در آوریل سال ۲۰۱۰ نخستین راه‌پیمایی خود را با حضور حدود ۲۰۰۰ نفر در بیروت برگزار کرد. حزب‌الله نیز در مانیفست سال ۲۰۰۹ خود خواهان برقراری یک سیستم سکولار در لبنان شد.

اما در لبنان، مانند بسیاری کشور‌های دیگر، از سکولاریسم معانی‌ متفاوت و حتی متضاد وجود دارد. برای بعضی‌ سکولاریسم به معنی‌ پایان دادن به سهیمه‌های گروه‌های دینی در تقسیم مقامهای سیاسی است. برای برخی‌ دیگر سکولاریسم یعنی‌ پایان دادن به سیستم قضایی موجود و قوانین مذهبی‌ در زمینه‌های شخصی و خانوادگی. و برای عده‌ای دیگر سکولاریسم یعنی‌ عدم دخالت افراد و یا مقامات مذهبی‌ در سیاست. به گفتهٔ الیاس مهنا، محقق لبنانی و نویسنده بلاگ "قفا نبک"، در گذشته "تلاش‌های گروه‌های جامعه مدنی در لبنان برای جلو بردن پروژه سکولاریسم با شکست مواجه شده و این بیش از هر چیز به خاطر آن بود که طرح مشخصی‌ از سکولاریسم ارائه نشد." به گتهٔ وی چالش مهمی‌ که جنبش سکولاریسم با آن مواجه است تبدیل گفتمان سکولاریسم به یک طرح "دقیق، ظریف، و بر پایه واقعیت‌های موجود است."

حرکت‌های اعتراضی در مصر
از زمان بدست گرفتن قدرت در سال ۱۹۸۱، حسنی مبارک، رئیس جمهور مصر و رهبر حزب دمکراتیک ملی‌ برنده ۵ انتخابات عمدتاً بی‌-رقیب و پر‌تقلب بوده است. در دوران حاکمیت مبارک، روابط دوستانه میان مصر و اسرائیل ادامه پیدا کرده، و مصر به یک متحد اصلی‌ خارج از ناتو (Major non-NATO Ally - MNNA) برای آمریکا تبدیل شده. در نتیجه این روابط نزدیک، مصر سالانه در حدود ۲ میلیارد دلار به عنوان کمک اقتصادی و نظامی از آمریکا دریافت می‌کند. در عرصه داخلی‌ و در نتیجه سیاست لیبرالیسم اقتصادی، مصر (گرچه با کمی‌ تاخیر) به اجرای اصلاحات پیشنهادی بانک جهانی‌ و صندوق بین‌المللی پول تن در داد. از جمله این اصلاحات یک دور پر شتاب خصوصی سازی بود که در دهه ۹۰ به اجرا درامد.

در سال‌های اخیر مصر شاهد تظاهرات و حرکت‌های اعتراضی مختلفی بوده که در چند دهه گذشته بی‌-سابقه بوده‌اند. از موج اعتراضات و اعتصابات کارگری گرفته، تا حضور مستمر اخوان‌المسلمین در عرصه سیاسی و اجتماعی مصر، تا حرکت‌های نو‌ظهوری همچون "کفایه" (جنبش تغییر در مصر )، همه این اعتراضات یک وجه مشترک دارند: نارضایتی از اوضاع جاری و نارضایتی‌ از شخص مبارک. جول بینین، استاد تاریخ خاورمیانه در دانشگاه استنفورد، در مقاله‌ای در سال ۲۰۰۵ نوشت: "از سال ۱۹۵۲ به این طرف، شخص نخست کشور هیچ گاه به این اندازه مورد اعتراض مستقیم مردم نبوده. یک تابوی مهم در مصر شکسته شده و نمیتوان پیشبینی‌ کرد که این تحرکات عمومی‌ به کدام سو خواهند رفت."

موج اعتصابات کارگری عمدتاً در عکس‌العمل به سیاست اقتصادی نو‌لیبرال در مصر به راه افتاد. فقط در سال ۲۰۰۶ بیش از ۲۰۰ اعتصاب و تظاهرات کارگری در سرتاسر کشور رخ داد. اعتراضاتی از این دست در دهه‌های ۸۰ و ۹۰ به ندرت دیده میشد. اخبار این اعتراضات توسط گروه‌های مردمی منجمله "دیده‌بان اتحادیه‌های کارگران و اصناف" در اقصأ نقاط مصر پخش میشد، و این خبر رسانی امروزه ابعاد وسیعتری پیدا کرده است.

در سال ۲۰۰۷ برخی‌ از اعضای اخوان‌المسلمین از اعتصاب کارگران نساجی در شهر کفر‌الدوار حمایت کردند. در گذشته، یا حداقل از دهه ۴۰ به بعد، گرایش عمومی‌ اخوان در ضدیت با چپ و در حمایت از صاحبان کار و صنایع بوده است. اما به نظر می‌رسد که در چند سال اخیر نیروهای چپ و اخوان به دنبال اتّحادی استراتژیک بر علیه حکومت بوده‌اند. حتی در دهه ۹۰ هم تمایلی برای شکل‌گیری این اتحاد وجود داشت؛ تمایلی که در یکی‌ از شعارهای چپ با مضمون "گاهی‌ با اسلام‌گریان، هرگز با حاکمیت" تجلی‌ پیدا کرد. تجمعات اعتراضی مشترکی که در سالهای اخیر با همکاری اخوان‌المسلمین و سازمان سوسیالیست‌های انقلابی‌ مصر برگزار شد نیز حاکی از وجود این تمایل هستند.

شکل گیری اتحادیه‌های آزاد دانشجویی در دانشگاه‌های مصر در سال ۲۰۰۵ نیز از نتایج همکاری میان نیروهای چپ و نیروهای اسلامگرا بود. اتحادیه‌های آزاد به عنوان آلترناتیوی برای اتحادیه‌های دانشجویی دولتی پایه‌گذاری شدند و تا هنگام تعطیلی‌‌شان در سال ۲۰۰۷ به صورت اتحادیه‌های مستقل عمل کرده و با برگزاری انتخابات در دانشگاه‌ها مشروعیت اتحادیه‌های دولتی را زیر سؤال بردند.

در کنار سیاست‌های اقتصادی حکومت مبارک، عامل دیگری که به رادیکل شدن فضای عمومی‌ و فعال شدن جوانان در عرصه سیاسی کمک شایانی کرد آغاز انتفاضه دوم در فلسطین اشغالی بود. حسام الحملاوی، روزنامه‌نگار و بلاگنویس مصری معتقد است که انتفاضه دوم موجب بازگشت "سنت سیاست خیابانی" به مصر شد. رادیکال شدن جوانان مصر باعث گشوده شدن فضایی شد که در آن چپ نو، اسلام‌گرایی نو، و حرکات اعتراضی جدید فرصت ظهور یافتند. جنبش کفایه در حقیقت ریشه در جنبش همبستگی‌ با انتفاضه در مصر و جنبش مردمی علیه حمله آمریکا به افغانستان و عراق در اوایل قرن جدید داشت و بسیاری از فعالین جنبش کفایه از اعضای "کمیته‌های مردمی مصر در حمایت از انتفاضه مردم فلسطین" بودند.

آغاز جنبش کفایه در تابستان سال ۲۰۰۴ و در اعتراض به تغییراتی بود که از طرف بسیاری در مصر به عنوان مقدمه چینی‌ برای انتقال مقام ریاست جمهوری به گمال مبارک (پسر حسنی مبارک) تلقی‌ شد. در نخستین تظاهرات خود در مرکز شهر قاهره حامیان جنبش کفایه با شعار: "نه به موروثی کردن ریاست جمهوری، نه به تمدید دوران ریاست جمهوری، و نه به ادامهٔ قوانین حکومت نظامی" به خیابان آمدند.

اهمیت جنبش کفایه فقط در شکستن تابوی به چالش کشیدن حسنی مبارک و خانواده او نبود. به راه افتادن این جنبش موجب ایجاد ائتلافی گسترده (و در عین حال شکننده) از گروه‌های مخالف حکومت مبارک نیز گردید؛ ائتلافی که گروه‌های مختلفی‌ از حزب فردا (الغد) با گرایشی طرفدار آمریکا و طرفدار بازار آزاد گرفته تا حزب کمونیست مصر را گرد هم آورد. گروه‌های دیگری نیز در شکل‌گیری جنبش کفایه نقش داشتند یا همزمان با آغاز کفایه به عرصه سیاسی مصر وارد شدند؛ منجمله حزب وسط (الوسط)، حزب کرامت (الکرامه)، "جنبش دانشگاهیان خواهان تغییر"، "نویسندگان و هنرمندان خواهان تغییر"، "کارگران خواهان تغییر"، "جنبش مهندسین بدون نظارت"، و "جنبش مصریان مخالف شکنجه".

کفایه و نیز حرکت‌های دیگری که در یکی‌ دو سال اخیر شکل گرفته‌اند هنوز موفق به آغاز یک جنبش فراگیر اجتماعی برای پایان دادن به حکومت مبارک نشده‌اند. اما شکل گیری اتلافات استراتژیک میان گروه‌های معترض و نیز نقش موثر سازمان‌های مردمی شامل "مرکز حقوقی حشام مبارک" و یا" مرکز ندیم برای توانبخشی به قربانیان خشونت" باعث ایجاد فضایی شده که برای نخستین بار امکان اعتراض مستقیم به حاکمیت و به نقض سیستماتیک حقوق بشر، و پتانسیل ایجاد یک جنبش عمومی‌ را فراهم کرده است.

جنبش ضد آپارتاید در فلسطین اشغالی
در مناطق اشغالی فلسطین گرایشات ناسیونالیست و اسلام‌گرا عمدتاً با نام‌های فتح و حماس پیوند خورده‌اند. با شکست گرایش ناسیونالیست/سکولار در پایان دادن به اشغال غیر قانونی و چند دهه‌ای فلسطین توسط اسرائیل و با توجه به محدودیت‌ها و چالش‌های اسلام‌گرایی در ایجاد یک جنبش گسترده مردمی، در سالهای اخیر ما شاهد رشد مقبولیت عمومی‌ جنبش ضد آپارتاید بوده‌ایم. همچون دیگر جنبش‌های نو‌ظهور در منطقه، جنبش ضد آپارتاید فلسطین نیز نتیجه گرد هم آمدن افراد و گروه‌های مختلفی‌ حول محور خواسته‌های مشترک بوده است. حداقل از ۳ لحاظ می‌توان میان جنبش ضد آپارتاید و جریانات ناسیونالیست و اسلامگرا تفاوت قائل شد: ۱) تاکید بر اصول و گفتمان حقوق بشر؛ ۲) تعهد به عدم خشونت، مشارکت مردمی، و فعالیت در سطح محلّی؛ ۳) همکاری با فعالین اسراییلی ضد آپارتاید و گروه‌های بین‌المللی همبستگی‌ با مردم فلسطین.

در سال ۲۰۰۲ عزمی بشاره، متفّکر فلسطینی و نماینده سابق کنست (پارلمان اسرائیل) در مقاله‌ای که در نشریه الاهرام منتشر شد حکومت خودگردان فلسطین را به خاطر پشت کردن به جنبش آزادی فلسطین به شدت مورد انتقاد قرار داد و نوشت: "آنچه باید صورت بگیرد بازسازی نهضت مقاومت فلسطین و تبدیل آن به جنبشی است که با تمام توان در مقابل استعمار و آپارتاید اسرائیل و سیاست‌های جدایی گرا و نژادپرستانه آن بایستد." یک سال پیش از انتشار این مقاله و در حالی‌ که آفریقای جنوبی میزبان کنفرانس جهانی‌ سازمان ملل بر علیه نژادپرستی بود، عده‌ای از فعالین اهل فلسطین و آفریقای جنوبی "جنبش جهانی‌ ضد آپارتاید اسرائیل" را در شهر دوربن آفریقای جنوبی پایه گذاری کردند. از جمله حامیان این جنبش "ائتلاف ان.جی.او.‌های آفریقای جنوبی" ، "کمیته همبستگی‌ با فلسطین"، "نشست اجتماعی دوربن" و نیز شماری از سازمان‌های مردمی و فعالین جامعه مدنی بودند.

با این حال در سال ۲۰۰۵ بود که "کمپین جهانی‌ بایکوت و تحریم اسرائیل" (DSB) باعث تحکیم پایه‌های جنبش ضد آپارتاید در جامعه مدنی فلسطین اشغالی شد. راه‌اندازی این کمپین توسط بالغ بر ۱۷۰ سازمان غیر دولتی در فلسطین موجب شد که امکان شکل گیری یک نهضت مقاومت با استناد به منشور جهانی‌ حقوق بشر و در مخالفت با استعمار، آپارتاید و نژاد‌پرستی‌ فراهم آید.

حداقل از دهه ۷۰ به بعد، و خصوصا با رشد فعالیت سازمان‌های غیردولتی و نهادهای مردمی، جامعه مدنی فلسطین نقش مهمی‌ در ادامه جنبش مقاومت و مبارزه بدون خشونت ایفا کرده است. این گروه‌ها در شکل‌گیری انتفاضه اول (از ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۳) نیز تاثیر عمده‌ای داشتند. با آغاز کمپین بایکوت و تحریم نسل جدیدی از فعالین و سازمان‌های غیر دولتی فلسطین گرد هم آمدند. بر اساس منشور این کمپین، سه هدف اصلی‌ BDS عبارتند از: ۱) پایان یافتن اشغال نظامی و استعمار مناطق فلسطینی توسط اسرائیل و از میان برداشته شدن دیوار آپارتاید (دیوار حائل)؛ ۲) برسمیت شناخته شدن حقوق اساسی‌ و برابر شهروندان عرب اسرائیل؛ ۳) برسمیت شناخته شدن حق بازگشت پناهندگان فلسطینی به خانه‌ها و زمین‌های خود بر اساس مفاد قطعنامه ۱۹۴ سازمان ملل متحد.

در چند سال گذشته گروه‌های مختلفی‌ به شکل‌گیری یک جنبش سرتاسری ضد آپارتاید از طریق روش‌های بدون خشونت کمک کرده‌اند که از میان آنها می‌توان به "کمیته‌های مردمی مبارزه با دیوار و شهرک‌ها"، "مرکز توسعه معاً"، و "کمیته‌های امور بهداشت" اشاره کرد. گروه‌های دیگری نیز همچون "مرکز حقوق بشر و کمک حقوقی اورشلیم" یا "مرکز حقوقی عداله برای اقلیت عرب در اسرائیل" نقش مهمی‌ در فراگیر شدن گفتمان حقوق بشر و قوانین بین‌المللی ایفا نموده‌اند. همچنین، تلاش‌هایی‌ همچون "راه‌پیمایی آزادی غزه" یا "کمپین فلسطینیان برای بایکوت آکادمیک و فرهنگی‌ اسرائیل" و یا برگزاری "هفته آپارتاید اسراییلی" در دانشگاه و شهر‌های سرتاسر جهان در سالهای اخیر سهم عمده‌ای در ایجاد شبکه‌های بین‌المللی همبستگی‌ با مردم فلسطین و مبارزه آنان علیه آپارتاید داشته‌اند.


 



 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به emrooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به emrooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته