محمدرضا جلایی پور دانشجوی سال آخر دکتری «جامعه شناسی دین» در دانشگاه آکسفورد است و در انتخابات دهم ریاست جمهوری به عنوان مسئول پویش حمایت از موسوی و خاتمی (موج سوم) فعال بود. اما از زمانی که برای فعالیت در انتخابات به ایران آمد دیگر نتوانسته به محل تحصیل اش برگردد. او یکبار در روزهای پس از انتخابات، و یکبار هم در چند ماه گذشته بازداشت شد. اکنون آزاد است، اما با وجود آنکه دادگاه برای او قرار منع تعقیب صادر کرده، وزارت اطلاعات برخلاف قانون هنوز پاسپورتاش را به او باز نگردانده تا بتواند برای ادامه تحصیل به آکسفورد برگردد.
مریم بابایی گفتگویی با محمدرضا جلائیپور کرده است که در روزنامه شرق منتشر شده است. نگاه جلایی پور به نسل خود نگاه تازه ای است. جلایی پور 28 سال دارد. گزیده ای از این گفتگو را به نقل از امروز در زیر می خوانید:
عضو خانواده شهید، نفر اول کنکور سراسری، مدال طلای المپیاد ادبی، دانشجوی نمونه کشور، مولف، مترجم، قاری قرآن، شاعر، مدیر پویش موج سوم، دانشجوی دکتر جامعهشناسی آکسفورد، زندانی سیاسی و... همه با هم چه امتیازاتی به محمدرضا جلائیپور داده است؟
امتیاز خاصی نداده. ضمنا من شاعر نیستم؛ گرچه به شعر و ادبیات علاقه زیادی دارم. رتبه ۱ کنکور و مدال طلای المپیاد هم نه نشانگر توان علمی من که شاهدی بر کارآمد و کیفی نبودن نظام ارزشیابی در آموزش کشور است و اگرنه بسیاری بودهاند که دانش و هوش بیشتری از من داشتند و متاسفانه در این آزمونهای ناکارآمد رتبه پایینتری گرفتهاند و لذا رتبه کنکور نباید مبنای قضاوت قرار گیرد. زندانی سیاسی شدن جوان یکلاقبایی چون من هم بیشتر ناشی از سوء تفاهم بوده. سیاستورزی را اگر برای کاستن درد و رنج دیگران و تامین بیشتر «خیر و مصلحت عمومی» یک ملت انجام شود «ادامه اخلاق» و از شریفترین کارها میدانم، اما با توجه به لزوم انتخاب حیطة کاری حرفهای و تخصص در تقسیم کار پیچیده و تخصصی روزافزون جوامع کنونی، برای آیندهام از پیش راه دیگری جز سیاستورزی حرفهای را انتخاب کرده بودم و همچنان بر همان نظرم. فعالیتهای ۴۰گانه «پویش موج سوم» نیز همه با التزام به موازین قانونی و اخلاقی و نسبتاً میانهروانه بود، چنانکه بعداً هم به خاطر همة اتهامات مرتبط با پویش موج سوم تبرئه شدم و برای این اتهامات قرار منع تعقیب صادر شد. بعد از انتخابات هم از پیش قرار بود که به ادامه تحصیل بپردازم و بنای سیاستورزی حرفهای نداشتم.
- شما در طول دو نوبت بازداشتتان بیشترین مدت بازداشت انفرادی را در میان زندانیان پس از انتخابات گذراندید - بیش از ۵ ماه. این تجربه چطور بود؟
تجربهاش بسیار سودمندتر، بابرکتتر و نابتر از چیزی بود که پیشبینی میکردم، تا جایی که به لطف خدای مهربان این ۵ ماه انفرادی شاید غنیترین روزهای زندگیام بوده باشد. البته اینکه خودم را بیگناه میدانستم در تحملپذیر شدنش موثر بود.
- تا به حال شده در زندگیتان به طور ملموس شکاف نسلی را حس کنید؟ مثلا موقعی که نوجوان بودید پیش آمده بود که با پدر و مادرتان سر خواستههایتان اختلاف داشته باشید و فکر کنید که خواستهها و حرفتان با پدر و مادرتان فرق دارد؟
بله، ولی فکر میکنم کمتر از میانگین همنسلانم. چون هم خودم به ارزشها و هنجارهای فرهنگی نسل قبل نزدیکتر از همنسلانم بودم و هم والدینم بازتر از همنسلانشان بودند. با این حال حتماً تفاوتهایی وجود داشته و در زندگی روزانه با آن مواجه شدهام. البته تفاوتهای میان همنسلان خودم را هم چندان کمتر از تفاوتهایشان با نسل قبلی نمیبینم. اما اساساً من با استفاده از مفهوم «شکاف نسلی» برای توصیف ارتباط نسل ما و پدرانمان مخالفم. به نظرم بهتر است از تعابیری چون «تفاوت نسلی» یا «فاصله نسلی» استفاده کنیم.
- چرا؟
ورود به بحث تخصصی جامعهشناختی و تعریف دقیق مفاهیم مرتبط با این بحث از حوصله این مصاحبه روزنامهای و صلاحیت من خارج است. در پاسخ به پرسش شما ضرورتاً در این حد توضیح میدهم که در ادبیات تخصصی جامعهشناسی معمولاً به وضعیتی «شکاف نسلها» میگویند که دو نسل (معمولا با فاصلة ۲۵ سال) امکان ارتباط و تعامل را از دست میدهند و «شکاف و تعارض ارزشی» عمیقی میان آنها ایجاد میشود که در صورت تداوم به وضعیت حادتر «گسست نسلی» میانجامد. در وضعیت «شکاف نسلی» تفاوتهای رفتاری، ارزشی، دانشی و گرایشی شدیدی بین دو نسل وجود دارد. اما اغلب مطالعات روشمند و معتبر موجود نشان میدهد که ما با وضعیت متعادلتری در ایران مواجهیم که تعبیر «تفاوت نسلی» برای توصیف آن مناسبتر است. وضعیت کنونی ایران را مثلا در مقایسه با شکاف نسلی دهة ۱۹۶۰ اروپا و آمریکا یا دهههای ۸۰- ۱۹۷۰ چین یا دهههای ۹۰-۱۹۸۰ هند نباید «شکاف نسلی» بنامیم. «شکاف نسلی شدید» در ایران معاصر بیشتر افسانهای است که رسانهها ترویجش میکنند و تحلیل ثانوی دادههای آماری پژوهشهای نسبتاً معتبری که در دسترس داریم نشان میدهد اتفاقاً توافق و قرابت ارزشی نسبتاً خوبی میان نسلهای کنونی جامعة ایران قابل مشاهده است و تفاوتهای کمی بین نسل والدین و فرزندان در بسیاری از حیطهها دیده میشود. البته تفاوتهای مهمی وجود دارد اما اولاً از زمان سریعتر شدن تحولات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی بعد از مشروطیت در ایران همیشه شاهد «تفاوتهای نسلی» بودهایم و ثانیا در دنیای کنونی بقیه جوامع نیز این میزان «تفاوت نسلی» و بلکه بیشتر را تجربه میکنند و چنین تغییرات بیننسلیای از اختصاصات ایران معاصر نیست. به تعبیری دیگر میزان تفاوت نسلیای که در ایران با آن مواجهیم در مقایسه با چند نسل قبل و جوامع دیگر پدیدة ویژهای نیست. تفاوت نسل ما با نسل پدرانمان چندان بیشتر از تفاوت نسل پدرانمان با پدربزرگهایمان نیست. همین تفاوتهای موجود هم تا حدی ناشی از تفاوت سن یا روند تحول جوامع است. نسل ما و پدرانمان با وجود همه اختلافاتی که داریم به هر حال با میزان قابل توجهی توافق در کنار هم زندگی میکنیم و هنوز با «بحران شکاف نسلی» مواجه نیستیم. خانوادة ایرانی به عنوان کانون همزیستی نسلهای کنونی هم در مقایسه با جوامع همتراز هنوز «گرم» محسوب میشود.
- یعنی معتقدید در همة حوزههای اصلی صرفاً شاهد «تفاوت» نسلی هستیم، نه «شکاف»؟
بله. اکثر مطالعات نشان میدهد که اشتراکات نسلی در ایران بیش از چیزی است که معمولاً تصور میشود. اشتباه قائلان به «بحران شکاف نسلی» در ایران این است که تفاوتهای نسلی کنونی را با دورهی پیشین و جوامع دیگر مقایسه نمیکنند و در مورد آن خارج از یک چارچوب مقایسهای قضاوت میکنند. دادههای موجهای مختلف «پیمایش نگرشها و ارزشهای ایرانیان» نشان میدهد حتی در زمینه باورهای سیاسی هم تفاوت عمدهای بین گروههای سنی مختلف وجود ندارد. اما این بدان معنا نیست که جامعة ایران تغییر نکرده است. اتفاقاً به نظر میرسد سرعت و میزان تغییرات در ایرانِ جنبشخیز معاصر در مقایسه با جوامع دیگر بسیار زیاد بودهاست، اما بیشتر این تغییرات «فرانسلی» و «دروننسلی» بودهاند. مثلاً کل جامعه صنعتیتر شده، دموکراسیخواهتر شده و به ارزشها و فرهنگ و تمدن مدرن متمایلتر شده و همة نسلها در معرض این تغییرات بودهاند. مخصوصا به نظر میرسد تغییراتی که نسل پدران ما تجربه کردهاند بیشتر از تغییرات بین نسل آنها و ما بوده است. به نظر میرسد شکاف اصلی در ایران بیشتر میان «دولت» و «همة نسلها/ملت/جامعه» بوده و نه میان نسلها. درصد قابل توجهی از رفتارهای جوانان، میانسالان و کهنسالان ایرانی شبیه هم است و بسیاری از تغییرات همزمان روی بیشتر نسلها تاثیر میگذارد. شواهد نشان میدهد بیشتر مردم ایران از نسلهای گوناگون اهل «خانوادهی هستهای» و «دیانت»اند (به سبکهای مختلف)، در بسیاری از ارزشهای سنتی و تمایلات مدرن مشترکند و دولتی کارآمد/مقتدر و دموکراتیک را میپسندند.
- پس به نظر شما هنوز شکاف و فاصله نسلی در جامعه ما به مرحله حاد نرسیده.
بله. بر اساس مطالعات موجود میتوان گفت میزان تفاوت موجود میان نسلها در ایران طبیعی و «غیرحاد» است و اتفاقا میتواند مطلوب و سودمند و نشانة حیات و نشاط و پویایی جامعه باشد. البته سرعت و میزان پارهای تحولات کلی جامعه شاید «غیربهداشتی» و «حاد» باشد، اما چنانکه عرض کردم این تغییرات بیشتر «فرانسلی» و «دروننسلی» است تا «میاننسلی». مثلاً به نظر میرسد وجوه سختافزاری مدرنیته (تمدن مدرن) سریعتر از وجوه نرمافزاری آن (فرهنگ مدرن) در ایران رشد کرده و عوارض فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی متعددی به بار آورده است، اما به هر حال هم فرهنگ و هم تمدن مدرن کل جامعه و همة نسلهای فعلی را در معرض تغییر قرار داده است و نه صرفا یک نسل را. تحولات سیاسی مثل انقلاب و جنگ و اصلاحات و انتخابات اخیر نیز فقط روی یک نسل تاثیر نداشته. در جنبشهای اجتماعی ایران همة نسلهای زنده حضور دشتهاند. اصلاحات را نسل پدران ما هم تجربه کردند. چنین تجربههایی از تجربههای مشترک این دو نسل است و ما و پدرانمان هر دو کارگزار و تحت تاثیر این تجربهها بودهایم. به تعبیر دیگر تجربههای ملی اخیر به نسل من اختصاص نداشته است که عامل شکاف جدی میان آنها و نسل قبل شود.
- حالا اگر از مفهوم «شکاف» نسلی هم استفاده نکنیم، مهمترین «تفاوت«های نسل خود و نسل بعدیتان با نسل پدر و مادرتان را چه میبینید؟
تا جایی که من با چشم غیرمسلح میبینم به نظرم میرسد که بیشتر تفاوتها و نه شکافهای نسل من با نسل پدرم و نسل بعدی با نسل من در «حوزة خصوصی» و «خانه» خود را نشان میدهد و در «حوزة عمومی» گرایشها و ارزشهای نسلهای مختلف شباهت زیادی با هم دارد. کنترلهای دولتی و جلوگیری از بروز آزاد تفاوتها در عرصة عمومی هم شاید در کاهش تفاوتهای مرتبط با «امر عمومی» مؤثر بوده. هر چه سرعت تحولات بیشتر و جوامع و دولتها دموکراتیکتر شوند، تفاوتهای نسلی هم بیشتر میشود. به قول آلکسی دوتوکویل "در میان ملتهای دموکراتیک هر نسلی، مردمی جدیدند". ویژگیهای غیردموکراتیک جوامع جلوی ظهور و بروز پارهای تفاوتها را میگیرد. به هر حال مطالعات هم نشان میدهد ارزشها و گرایشهای مرتبط با «حوزة عمومی» و سیاسی بین نسلهای مختلف ایرانیان تا حد زیادی مشترک است. کاریکاتورهای «خانواده درگیر» مانا نیستانی به خوبی اشتراکات زیاد و تفاوتهای جزئی نسلی در حوزه باورهای سیاسی خانوادة ایرانی را نمایش میدهد. در مقابل، تفاوتهای نسلی در «حوزة خصوصی» و «خانه» مجال ظهور بیشتری داشته است. تفاوتها در سبک زندگی، زبان و اصطلاحات رایج، ذائقة موسیقی، نوع پوشش، نوع ارتباط با جنس مخالف و نسل قبل و بهطور کلی سلیقهها از این مواردند. به نظرم شبکههای ماهوارهای فارسیزبان و غیرفارسیزبان و تماس و تعامل بیشتر با جهان مجازی از عوامل فرهنگسازی خواهند بود که نسل من و بعد از من را با نسل پدرانمان متفاوتتر خواهند کرد. الگوهای متکثرتر پیش روی نسل من موجب شده «تکثر» را بیشتر از نسل قبل بپذیرد و روادارتر شود. هویت نسل ما »چهلتکه»تر، «موزاییکی»تر و «کلاژی»تر شدهاست. نسل جدید کمتر مطلقگرا است، «فردانیت» قویتری دارد و بیشتر اهل «زندگی» و «لذت» است تا «آرمان» و «ایثار» و «ایدئولوژی». نسل پدران ما اگر کتاب میخواند بیشتر برای «آموزش» و «آموختن» بود، ولی نسل ما اگر کتاب بخواند بیشتر با آن «زندگی» میکند و «سرگرم» میشود. نسل من استاد کنار هم نشاندن تکههای ظاهراً ناهمساز است. در همه چیز «تلفیقگرا»تر و «غیرنابگرا»تر و در اهداف «متواضعتر» است. نسل یکپارچهای نیست. نسل «تلفیقیها» است: نسل «موسیقی تلفیقی»، «مد تلفیقی»، «رفتارها و باورهای مذهبی تلفیقی»، «ارزشهای تلفیقی»، »روشنفکری دینی» و «مردمسالاری سازگار با دین» است. نسل ما «منمحورتر» است در مقایسه با نسل پدرانمان که «مامحورتر» بودند. پدرانمان خودشان را نسل سوخته میخوانند که جوانیشان در انقلاب و جنگ و «ویران کردن» و «ساختن» گذشت و کمتر توانستند «زندگی» کنند. اگر آنها نسل سوخته باشند نسل ما نسل «پدرسوخته» است و ناکامیهای پدران در وضعیت نسل فرزندان تاثیر چشمگیری داشته است. نسل ما تدیناش را کمتر بروز میدهد و گویی از دینداریاش شرمنده است. اگر دقت کرده باشید یکی از مضامین اصلی سینمای اجتماعی ایران همین «تفاوتهای نسلی» ما و پدرانمان است. فیلمهایی همچون «دختران» قاسم جعفری و «مادر» علی حاتمی و «موج مرده»، «به رنگ ارغوان» و «به نام پدر» ابراهیم حاتمیکیا و بیشتر سریالهای موفق تلویزیونی به نحوی به همین مضمون پرداختهاند. به این نکته هم باید توجه داشت که میزان تفاوتهای نسلی در اقشار/طبقات/لایههای مختلف ایران به یک اندازه نیست.
- مهمترین تفاوتهای دینی نسل فعلی و قبلی چیست؟
در حد دانش کمی که دارم و با اتکا به نتایج چند پیمایش نسبتاً معتبر موجود میتوان گفت که اتفاقا «باورها و رفتارها»ی دینی نسل جدید از نسل قبلی چندان ضعیفتر نشده است، ولی شاهد «تغییرات» مهمی در «سبک دینداری» نسل جدید بودهایم. درصد باورمندان به خدا کاسته نشده ولی تغییرات قابل توجهی در باور و رفتار دینی نسل من ایجاد شده است. برای مثال به نظر میرسد محبوبیت اسلام سیاسی و ابعاد جمعی دینداری همچون میزان شرکت در نماز جماعت و جمعه کاهش چشمگیری داشته و البته حضور در آیینهای مناسبتی دینی تغییر ملموسی نکرده است. تقلید از مراجع عظام و میزان اعتقاد به باورهای مادون توحید و نبوت هم کاهش پیدا کرده. در نسل جدید «اظهار تدین» و «افتخار به آن» و «باور به مذهبی بودن جامعه و همنسلان» هم کمتر شده و تکثر گونهها و سبکهای دینورزی افزایش یافتهاست. بهطور کلی «افراد» نسل جدید برای تعیین باور و رفتارهای دینی و سبک دینداریشان دست به گزینش و چینش مبتنی بر تشخیص شخصی میزنند. در میان نسل جدید زیاد میبینید افرادی که مثلاً غیبت نمیکنند و روزه میگیرند و دعا میکنند ولی به طور منظم نماز نمیخوانند و حجاب ندارند. در گذشته هم عموم دینداران به پارهای دستورات دینی پایبند نبودند ولی از روی «سهلانگاری» و نه «بیاعتقادی» و اتفاقا آنچه بر خلاف دستورات دین رسمی انجام میدادند را «گناه» میدانستند. اما نسل جدید خیلی از رفتارهای ظاهراً منافی با دین رسمی را «گناه» نمیداند. به نظر میرسد گرانیگاه از «نهاد دین» به سوی «فرد دیندار» در حال حرکت است و «افراد» نقش پررنگتری در تعیین سبک دینداری و رفتارها و باورهای دینی خود دارند. همچنین به نظر میسد به تدریج «اسلام عارفانه/اخلاقی/عاقلانه/رحمانی»، «معنویت» و «اخلاق مستقل از دین» در میان نسل جدید محبوبتر از نسلهای قبل میشود.
بهروز نيکوفرد، عليرضا سعيدی و بهروز ملازاده، سه عضو سنديکای کارگران شرکت نيشکر هفت تپه به اتهام آنچه «توهین به رهبری» خوانده شده، از سوی دادگاه تجديدنظر اهواز به شش ماه زندان محکوم شدند.
احکام شش ماه زندان برای این کارگران در شرایطی صادر شده که رضا رخشان از اعضای هیئت مدیره این تشکل مستقل کارگری، پس از نوشتن مقالهای به خاطر دومین سالگرد راهاندازی این سندیکا تحت فشارهای امنیتی و قضایی قرار گرفته است.
بر اساس اعلام دادگاه تجديد نظر اهواز، در حکم تبرئه آقای رخشان در پرونده رهبران سنديکای کارگران نيشکر هفت تپه تجديد نظر خواهد شد و او بايد در انتظار صدور حکم دو سال زندان باشد.
برخورد با تشکلهای کارگری و اعمال فشار بر فعالان کارگری در حالی صورت میگیرد که ایران با امضای مقاولهنامههای بینالمللی متعهد به رعایت آزادی تشکلهای کارگری است؛ این در حالیست که در سالهای اخیر دهها فعال کارگری به اتهامهای امنیتی بازداشت و یا زندانی شدهاند.
احکام زندان علیه کارگران سندیکای نیشکر هفت تپه در شرایطی صادر شده است که اخیرا سازمان عفو بینالملل با انتشار بیانیهای، سیاست «ارعاب مستمر» علیه سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه را محکوم کرده بود.
سازمان عفو بینالملل اشاره کرده که اینگونه فشارها بر فعالان و تشکلهای کارگری میتواند برای پیشدستی بر ناآرامیهای احتمالی در آستانه حذف یارانهها در ایران صورت گرفته باشد.
منبع: رادیو فردا
پیشینه:
مردان ما را به کار برگردانید
آمارهاي ماهانه، فصلي و سالانه سازمان ثبت احوال كشور از روند نزولی ازدواج و افزایش طلاق در زندگیهای شکننده شهری خبر میدهد به گونهای که در 6 ماه نخست امسال در هر شبانه روز به طور متوسط 354 طلاق به ثبت رسیده است.
طبق آخرين آمار رسمي سازمان ثبت احوال ، ميزان طلاق در 6 ماه نخست سال جاري در كل كشور 65 هزار و 505 واقعه بوده كه نسبت به مدت مشابه در سال قبل 6.2 درصد افزايش داشته است.
همچنين بررسي و مقايسه روند طلاق و ازدواج شهري و روستايي نشان ميدهد كه همچنان ميزان ازدواج در روستاها نسبت به شهرها بيشتر و طلاق در آنجا كمتر است، اما با اين حال طي 6 ماه اخير ميزان طلاق در روستاها نيز با افزايش كمي روبهرو بوده است.
براساس اعلام سازمان ثبتاحوال، بيشترين ازدواج و طلاق با 63 هزار مورد ازدواج و 18 هزار طلاق مربوط به پايتخت نشينان تهراني و كمترين ازدواج با 3398 مورد مربوط به استان سمنان و كمترين طلاق با 191 مورد مربوط به مردم ايلام است.
پیش از این محمدصادق اکبری، معاون هماهنگی امور مجلس در اظهار نظری گفته بود که از هر چهار ازدواج در کشور یک مورد به طلاق منجر میشود.
فرهاد عبادي، كارشناس ارشد پيشگيري از آسيبهاي اجتماعی نیز با اشاره به عوامل اقتصادی و فرهنگی در بالا بردن آمار طلاق، اعلام کرده بود که «طبق آخرين آمار، ايران رتبه چهارم طلاق را در دنيا دارد.»
منبع: مهر
پیشینه:
45درصد زوجهاي ايراني از زندگي خود ناراضي هستند
ایران رتبه چهارم طلاق در دنیا را دارد
از هر چهار ازدواج در کشور یک مورد به طلاق منجر میشود
به گفته کارشناسان با افزایش شمار بیماران سرطانی به زودی شاهد «سونامی سرطان» در ایران خواهیم بود.
علیرضا زالی، قائم مقام سازمان نظام پزشکی ایران در همایش سالانه سرطان ایران اعلام کرده كه سالانه بالغ بر 80 هزار نفر به تعداد بیماران سرطانی در ایران افزوده میشود که نیمی از این تعداد به علت پیشرفت بیماری ممکن است به درمان پاسخ لازم را نداده و دچار مرگ زودرس شوند.
محمدرضا میر، دبیر علمی «همایش انجمن سرطان ایران» نیز افزود در حال حاضر سرطان معده در مردان، سرطان سینه در زنان و نیز سرطان مری مهمترین انواع سرطانهای رایج در ایران هستند که روز به روز افزایش مییابند.
پیشتر احمدی کاویانی، رئيس بيمارستان امام خميني هم با اعلام اینکه سالانه 7 هزار مورد جديد به مبتلايان سرطان سينه در كشور اضافه ميشود گفته بود: «سن شيوع اين بيماري در ایران 10 تا 12 سال زودتر از ساير كشورهاست.»
اما منوچهر دوایی، فوق تخصص اطفال با ابراز نگرانی نبست به افزایش سرطان در دهههای آینده گفته است که در دهههای آینده در ایران شاهد «سونامی» سرطان خواهیم بود.
علاوه بر این جلیل حسینی رئیس انجمن اورولوژی ایران شیوع سرطان مثانه در ایران را بیشتر از میانگین جهانی اعلام کرد.
آمار مربوط به سال 1385 نیز از افزایش چهار نوع سرطان در مردان خبر میدهد به گونهای که سرطان معده با حدود 13 درصد، سرطان مثانه با تقریبا 10 درصد، سرطان پروستات با بروز تقریبی 9 درصد و سرطان روده بزرگ با حدود 7 درصد بوده است.
این در حالیست که آمار مشابه در سال 85 نشان میدهد که سرطان سینه، ریه، روده، رحم، تخمدان و دستگاه لنفاوی به ترتیب شایعترین نوع سرطان در زنان ایرانی هستند.
در همین زمینه از 26 تا 28 آبانماه جاری، ششمین همایش انجمن سرطان ایران با شعار «از سرطان هم میتوان جلوگیری کرد» برگزار شد.
به گفته کارشناسان، انجام غربالگری صحیح عامل تشخیص به هنگام بیماری سرطان است که این امر فرصت بیشتری به پزشک و بیمار برای درمان میدهد و از ایجاد نقص عضو در فرد جلوگیری میکند.
متخصصین تصریح کردهاند مصرف سیگار، تغذیه نامناسب، افزایش وزن و کاهش تحرک، در معرض نور شدید آفتاب بودن و آلایندههای مختلف محیطی خواه در خانه، محل کار یا حتی کاربرد برخی آزمونها یا شیوههای درمانی پزشکی، از جمله مواردی است که علاوه بر عامل ژنتیک در ایجاد سرطان موثر است.
منبع: مردمک
پیشینه:
در ایران سالانه 80 هزار نفر به سرطان مبتلا میشوند
آلایندههای سرطانزا در تهران، ۲۶ برابر استانداردهای جهانی است
سن شیوع سرطان سينه در ایران، ده سال زودتر از دیگر کشورهاست
بنزین تولیدی ایران آلوده به مواد سرطان زا ست
معاون اجتماعی و فرهنگی وزیر کشور خبر داد:
علیرضا افشار، فرمانده سابق بسیج و معاون اجتماعی و فرهنگی وزیر کشور میگوید در حال حاضر ۶۰۰ مدرسه تحت پوشش «طرح اعزام مبلغین دین» قرار گرفتهاند و در آیندهای نزدیک این تعداد به بیش از ۵ هزار مدرسه افزایش مییابد.
آقای افشار که در قم سخن میگفت، در بخش دیگری از سخنان خود از تدارک «27 برنامه ملی در زمینه عفاف و حجاب» خبر داد و گفت که «برخی از آنها آغاز و برخی دیگر نیز در حال نهایی شدن است.»
وی همچنین به افزایش آمار طلاق در جامعه اشاره کرد و گفت: طلاق در جامعه رو به افزایش است که اگر زوجین دارای فرزند نیز باشند آسیبهای اجتماعی به مراتب بیشتر خواهد بود.
پیش از این نیز علي ذوعلم، مشاور وزير و دبير ستاد همکاري هاي آموزش و پرورش و حوزه علميه از اجراي طرح «روحاني مدرسه» در مدارس سطح کشور خبر داده بود.
منبع: مهر
پیشینه:
ورود «روحانی مدرسه» به مدارس برای تربیت دینی دانشآموزان
کميته محافظت از خبرنگاران، جايزه بين المللی آزادی مطبوعات سال ۲۰۱۰ را به محمد داوری، سردبير وب سايت خبری سحام نيوز اعطا کرد.
این کمیته اعلام کرده که برندگان جايزه بين المللی آزادی مطبوعات سال ۲۰۱۰، در انجام حرفه خبری خود، متحمل خشونت، تهديد، بازداشت و حتی شکنجه شده اند و فساد سياسی و خطاهای مقام های کشورشان را افشا کرده اند.
محمد داوری روزنامه نگار و سردبیر سایت سحام نیوز، پس از انتشار نامه مهدی کروبی به رئیس مجلس خبرگان پیرامون شکنجه و آزار زندانیان سیاسی در شکنجه گاه کهریزک، دستگیر و تحت فشار و شکنجه قرار گرفت تا علیه مهدی کروبی در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران، اقرار کند. وی در مدت بیش از ۷ ماه بازداشت چند نوبت اعتصاب غذا داشت.
خانواده محمد داوری می گويند که بيش از ۸ ماه است که از هرگونه تماس با وی محروم بوده اند.
منبع: رادیو فردا
پیشینه:
پنج سال حبس برای سردبیر سحامنیوز
معاون وزیر نفت، از بحران کمبود گاز در زمستان جاری خبر داده و همچنین هشدار داده است که اگر در زمستان امسال 20 تا 30 درصد در مصرف گاز صرفهجویی نشود، «قطعا مردم با بحران گاز مواجه خواهند شد.»
براساس آمارهای شرکت ملی گاز، طی شش روز ( 15 تا 21 ) آبان ماه میزان مصرف گاز نسبت به هفته دوم آبان ماه بیش از 15 درصد رشد کرده و یک میلیارد و 828 میلیون متر مکعب رسیده است.
در عین حال با سرد شدن هوا در زاهدان و فرا رسیدن زمستان زودرس در این منطقه مردم همچون سالهای قبل با کمبود گاز مایع و تشکیل صفهای طولانی برای تهیه گاز مواجه شدهاند.
این در حالی است که مدیر عامل شرکت ملی گاز تا کنون چندین بار تاکید کرده است که با وجود آنکه پروژه ذخیرهسازی گاز پس از یک دهه هنوز به ثمر ننشسته، اما مشکل کمبود گاز در زمستان وجود نخواهد داشت.
نبود ذخایر گازی در کشور که برخی مسئولان از آن با عنوان «پاشنه آشیل» صنعت گاز یاد میکنند، میتواند مشکلات جدی را برای زمستان امسال رقم زند.
با وجود آنکه تقریبا یک دهه از نخستین برنامهریزیها برای ذخیره گاز درکشور میگذرد و مسئولین از بحران کمبود گاز در کشور خبر میدهند، اجرای نخستین طرح ذخیرهسازی گاز در کشور یک بار دیگر به تعویق افتاد.
نخستین طرح ذخیرهسازی گاز در کشور، در میدان سراجه قم، اردیبهشت ماه امسال به بهرهبرداری رسید اما مسئولان شرکت ملی گاز اعلام کردند که عملیات تزریق گاز و ذخیرهسازی در این میدان به ابتدای سال آینده موکول شود.
در سالهای اخیر با کاهش دمای هوا در زمستان بحران کمبود گاز مشکلساز شده است. در سال 87 کاهش شدید دمای هوا در زمستان قطعی گاز در بسیاری از شهرهای کشور به خصوص در شمال و غرب کشور را به دنبال داشت.
ایران صاحب دومین ذخایر گازی جهان پس از روسیه است که رتبه سومین مصرف کننده و چهارمین تولید کننده گاز جهان را از آن خود کرده است.
منبع: مردمک
روز گذشته محسن مخملباف، هنگام دریافت دکترای افتخاری سینما از دانشگاه نانتق پاریس، درباره شرایط سیاسی کنونی ایران و وضعیت دشوار سینماگران ایران سخن گفت و دکترای خود را به شهدای جنبش سبز ایران تقدیم کرد.
وی گفت: «ترجیح می دادم در چنین شرایطی، تنها درباره هنر و سینما صحبت کنم. اما چگونه می توانم فراموش کنم شرایط دشوار دوستان سینماگرم در ایران امروز را؟! سینماگر ایرانی سینما را چون آینهای در مقابل جامعه قرار میدهد تا مردمی را که توسط تلویزیون دولتی و سینمای حکومتی با دروغ بمباران شدهاند را به حقیقت خود باز گرداند.»
به گفته مخملباف، «این حقیقت گویی فیلم ساز ایرانی است که او را به زندان میفرستد. در واقع این واقعیت نمایی اوست که آثارش را به سانسور محکوم میکند. و در نهایت، همین رئالیزم اوست که پاسپورتش را از او میگیرد و یا داغ تبعید بر پیشانی او میزند . آری چنین است وضعیت سینمای ایران.»
وی در سخنان خود به جعفر پناهی و محمد نوریزاد اشاره کرد و گفت: «هم اکنون محمد نوری زاد فیلم ساز حقیقت گوی ایرانی، به جرم آن که به رهبر ایران از درون زندان نامه نوشته است تا دست از کشتارجوانان بردارد، در زندان زیر شکنجه است.»
وی در آخر با بیان اینکه در سال گذشته 15 هزار نفر از این جوانان برای آزادی در زندان به سر برده اند و حدود 100 نفر از آنها کشته شدند، گفت: «همه آنها از من به این افتخار لایق ترند. اساتید محترم اجازه دهید این دکترای افتخار را به امید روز آزادی ایران، تنها به امانت از شما بپذیرم. تاروزی در وطنم ایران، آن را به مادرانی تقدیم کنم که فرزندانشان پیش ازدریافت دکترای افتخاری، به افتخار شهادت برای آزادی نائل شده اند.»
مخملباف پیش از این دکترای افتخاری ادبیات را هم از دانشکده سنت اندروز اسکاتلند دریافت کرده بود.
منبع: جرس
رئيس موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران:
رئيس موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران معتقد است که «اگر طلاق قانونی و طلاق عاطفی را با هم جمع جبری کنیم یعنی طلاق عاطفی و طلاق قانونی در ایران چیزی حدود 45 درصد است و به عبارت دیگر 45 درصد ازخانوادههای ما از زندگی خود راضی نیستند.»
به گفته سید ضیاء هاشمی، «در ایران میزان طلاق عاطفی بسیار بیشتر از کشورهای غربی است و چون در جامعه ما از یک طرف طلاق یک امر مکروه و ناخوشایند است و از طرف دیگر موانع عرفی، عملی و اجتماعی فراوانی برای طلاق در کشور وجود دارد، خانوادههای ناراضی خیلی تن به طلاق نمیدهند.»
بر اساس تخمینهایی وی، «بیش از دو برابر طلاق واقعی و قانونی در کشور طلاق عاطفی اتفاق میافتد و این یعنی در کنار حدود 14 درصد طلاق قانونی در ایران، حدود 30 درصد طلاق عاطفی هم داریم.»
هاشمی گفت: «در جوامعی که طلاق امکانات بیشتری دارد و یا موانع کمتری دارد ، نسبت طلاق عملی به طلاق عاطفی بیشتر است؛ بنابراین وقتی در کشوری مانند فنلاند 50 درصد ازدواجها منجر به طلاق میشود، دیگر خیلی جایی برای طلاق عاطفی نمیماند، چون افراد یااززندگیشان راضی هستند یا ناراضی، اگر راضی هستند به زندگی خود ادامه میدهند و اگر ناراضی، طلاق میگیرند.»
منبع: ایلنا
در هشتمین دوره همایش «چهرههای ماندگار»
در هشتمین دوره همایش «چهرههای ماندگار» 23 نفر از چهرههای سرشناس در حوزههای مختلف علمی، هنری و ادبی ایران تقدیر شد. در این مراسم علیرضا افتخاری به عنوان «چهره ماندگار موسیقی» و باقر لاریجانی به عنوان «چهره ماندگار پزشکی» انتخاب شدند.
در این مراسم که سازمان صدا و سیمای ایران با همکاری نهادهای علمی و فرهنگی برگزار کننده آن است در کنار این دو چهره، از یوسف ثبوتی، رئیس پیشین دانشگاه تحصیلات تکمیلی زنجان نیز تقدیر شد. برکناری آقای ثبوتی از ریاست این دانشگاه، اعتراض برخی از دانشجویان این دانشگاه را به دنبال داشت و به یک جنجال سیاسی تبدیل شد.
در همایش چهرههای ماندگار همچنین از ژاله علو، بازیگر سرشناس تئاتر، سینِما و تلویزیون، جلیل شهناز یکی از مشهورترین نوازندگان تار و سه تار در دوره کنونی و قیصر امینپور، شاعر معاصر نیز که آبان سال 86 درگذشت، تقدیر شد.
در این دوره از همایش به هریک از برگزیدگان این همایش 12 میلیون تومان اهدا شد.
منبع: خبرآنلاین و مردمک
کميته سوم سازمان ملل متحد روز پنجشنبه با تصویب قطعنامه ای از «نقض جدی حقوق بشر در جمهوری اسلامی» عميقا ابراز نگرانی کرده است.
اين قطعنامه در کميته حقوق بشر سازمان ملل متحد با حمايت آمريکا، اتحاديه اروپا و کانادا مطرح شد که با ۸۰ رای موافق، در برابر ۴۴ رای مخالف و ۵۷ رای ممتنع تصويب شد.
در اين قطعنامه از شکنجه، قطع اعضای بدن، سنگسار و «نابرابری گسترده جنسيتی و خشونت عليه زنان » به عنوان مصادیق نقض حقوق بشر یاد شده است.
در قطعنامه کميته سوم سازمان ملل همچنین از ايران خواسته شده است تا به تبعض و نابردباری مذهبی پايان دهد و رويکرد خود را در قبال بهائيان تغيير دهد.
این قطعنامه در حالی تصویب شده که محمد جواد لاریجانی به عنوان نماینده جمهوری اسلامی تلاش می کرد مانع تصویب آن شود.
منبع: رادیو فردا و جرس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر