خبرنگاران سبز/سیاست:
ابوالفضل قديانی، يکی از مسن ترين زندانی های سياسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوين که بارها خامنه ای را حاکمی جائر و فاقد صلاحیت رهبری خطاب کرده است در اطلاعيه ای که در آستانه ی نهم دی منتشر شده است پيشنهاد داده است همانند فرهنگ مقاومت نهضت فلسطين که سالروز تاسيس اسراييل را "روز نکبت" نام نهاده، نهم دی ماه را که نمايش دهنده حقارت و واماندگی استبداد در برابر خواست آزادی خواهانه ملت ايران است، روز "نکبت استبداد دينی" نام نهيم.
به گزارش کلمه، نهم دی ماه سال ۸۸ سه روز پس از عاشورايی که مردم عزادار و معترض به دست نيروهای امنيتی به خون کشيده شدند در حرکتی نمايشی همايش بيعت دوباره ای برگزار شد. ابوالفضل قديانی معتقد است که تلاش حاکميت به کمک رسانه های ملی و وابسته برای تبديل اين روز به يوم الله، در پی کسب مشروعيت جهت ارايه وجهه ای مردمی است که مستبد بهتر از هر کس ديگری می داند که نقطه ی ضعف اش کجاست و پايه های حکومتش را چگونه همين عدم مشروعيت می لرزاند.
وی همچنين با بيان اينکه که اصلاح طلبان بدلی از هم اينک آماده سازی می شوند تا در انتخابات شرکت کنند تاکيد می کند که قابل پيش بينی است که ستاد مهندسی انتخابات به اصطلاح آزاد، دستکم دو کانديدا را با برچسب اصلاح طلبی روانه ميدان انتخابات نمايد تا بازيگران نمايش "استراتژی شکست دلخواه" باشند. بر اساس اين استراتژی تنظيم شده برای اصلاح طلبان بدلی، کانديداهای اصلاح طلب رياست جمهوری از ابتدا به منظور شکست در انتخابات شرکت می جويند و در واقع همچون سياه لشگران ايفا کننده نقش "کتک خور" در فيلم های فارسی عمل می کنند. همچنين از ايشان انتظار می رود که با حضور ناميمون خويش تمرکز و وحدت اصلاح طلبان واقعی و هواداران جنبش سبز را مخدوش سازند.
متن کامل اين نامه که در اختيار کلمه قرار گرفته به شرح زير است:
تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا یُرِيدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ
آن سرای آخرت را برای کسانی قرار میدهيم که در زمين خواستار برتری و فساد نيستند و فرجام [خوش] از آن پرهيزگاران است
سوره القصص آيه ۸۳
اصحاب و دست پروردگان استبداد اين روزها به واسطه آنچه يوم الله نهم دی می نامند ساز خوش رقصی کوک می کنند و پايکوبان و سرمست ازجام حکومتی هستند که تضمين بقای آن را حاصل سفاکی و جنايت در عاشورای ۸۸ می دانند و مگر نه آن که تا سال ها پس از عاشورای حسينی امويان روايت ها جعل می کردند در فضيلت شادمانی و سرور در ايام عاشورا، جشن ها بر پا کرده و مديحه سرايان شان جنايت را "حماسه" وصف می کردند پس اگر نزد امويان قتل امام حسين (ع) و يارانش در کربلا که قيام نکردند جز برای "اصلاح" امور جامعه حماسه است، چرا مداحان بارگاه حاکم جائر از "حماسه نهم ديماه" مدايح نسازند و صله نستانند؟!
در فرهنگ مقاومت نهضت فلسطين، سالروز تاسيس اسراييل را نام "نکبت" نهاده اند و چه نيک است که ما طرفداران جنبش سبز نيز نهم دی ماه را که به تمامی نمايش دهنده حقارت و واماندگی استبداد در برابر خواست آزادی خواهانه ملت ايران است روز "نکبت استبداد دينی" نام نهيم و همواره به ياد داشته باشيم که حقارت جائران در اين روز از جمله اموری است که هرگز نبايد از يادها فراموش شود چرا که فرياد و خطابه حضرت زينب (ع) در بارگاه يزيد آن هنگام که پيروزمندانه باده ی فتح می پيمود چنان او را رسوا ساخت که تا امروز نيز کوس آن به گوش می رسد.
اين روز "نکبت استبداد دينی" همچنين علاوه بر آنکه نشانه ای است از عجز مستبدانه حکايت از شکوه عظمت جنبش سبز ملت ايران نيز دارد چرا که بی شک يکی از عوامل بر پايی نمايش مضحک و رسوای نهم دی۸۸ را بايد در حسادت مستبد ايران نسبت به راهپيمايی ملی ميليونی هوادران جنبش سبز به ويژه روز ۲۵خرداد همان سال جستجو کرد. در واقع برگزار کنندگان مراسم نه دی که به خوبی از عدم اعتماد به نفس ولی فقيه خود آگاه بوده اند با ترتيب دادن اين نمايش قصد داشتند به هر شکل ممکن عقده عميق بخل و حسادت و کينه توزی خود را اطفاء نمايند که البته داغ جنبش سبز آن چنان است که برگزاری صد نه دی ديگر نيز علاج کار نخواهد شد.
اما مستبد امروز ايران و دستگاه تحت امرش به واقع از اين يوم الله سازی در پی چه هستند که هنوز پس از سه سال تمامی قوای خويش را بسيج می کنند تا اين روز را گرامی دارند؟ پاسخ از نظر اين جانب برای آنان که اندکی با تاريخ استبداد در ايران به ويژه در دوره معاصر آشنايی دارند به راحتی قابل درک است.
مستبد همه چيز دارد جز مشروعيت مردمی، مستبد می داند که اگر تمام امکانات و دارايی های کشور را نيز تيول خود سازد آنچه او همواره فاقد آن است پذيرش از سوی قاطبه ملت است بنابراين کوشش در جهت ارايه وجهه ای مردمی و مقبول عموم در صدر برنامه ها و آرمان اوست. مستبد همچنين بهتر از هر کس ديگری می داند که نقطه ی ضعف اش کجاست و پايه های حکومتش را چگونه همين عدم مشروعيت می لرزاند.
پس از کودتای ۲۸ مرداد، رژيم پهلوی به راهی رفت که در آن همه چيز کسب کرد جز مشروعيت. محمدرضا پهلوی که از پشت گرمی دشمنان خارجی رهبر جنبش ملی يعنی دکتر محمد مصدق نيز بهره مند بود پس از کودتا قدم به قدم جلو آمد و بساط استبداد خود را چنان گسترد که ديگر اثری از نظام پارلمانی نيم بند مشروطه به جای نماند. شاه کوشش می کرد تا به ازای از دست دادن مشروعيت حکومت اش به واسطه ی آنچه پيشرفت و توسعه سريع اقتصادی می پنداشت با تامين رفاه و بهبود وضع معيشت مردم و کارآمد جلوه دادن حکومت کودتايی خويش رضايت عمومی را به دست آورد اما همگان ديدند که چگونه تمامی آن تلاش ها و فعاليت ها از آنجا که بر بنيان فاسدی نهاده شده بود، سرانجامی در پی انقلاب اسلامی و ضد استبدادی سال ۵۷ فرو پاشيد و حکومت نامشروع کودتايی سرانجام سرنگون شد. وضع امروز جامعه ما نيز از اين جهت مشابه به آن دوران است.
کودتاگران پس از کودتای ۲۲ خرداد عليه آرای عمومی و ارتکاب جنايات گسترده از کشتار گرفته تا حبس تمامی مخالفان و منتقدان، امروز پس از سه سال و نيم به هر طرف که روی می کنند با بحران مواجه اند. نظام از جامعه جهانی طرد شده است و سنگرهای او در خاورميانه يکی پس از ديگری از دست رفته است. انسجام ظاهری چاکران دربار به پريشانی محض بدل گشته و هر چه فرياد وحدت بر سر آنها می کشد گويا گوشی برای شنيدن وجود ندارد. بحران اقتصادی و معيشتی به مراحل دشوارتری وارد شده و عدم کار آمدی که اکنون مبتنی بر کودتا هم شده است تصويری دايمی برسر سفره اقشار مختلف مردم است. اين بحرانها و افزون تر از آنها که سخن از آن مقصود اين نوشتار نيست همچنين روز به روز عميق تر و گسترده تر خواهد شد. حاکم جائر نيز همانند محمدرضا شاه مخلوع به خوبی می داند که منشاء تمامی اين بحران ها و گرفتاری ها در عدم مشروعيت نظام اوست اما او نيز مانند ديگر مستبدان شهامت و درايت لازم برای بازگشت از مسيری که رفته است ندارد و از اين رو می کوشد بدون پرداختن به اصل موضوع با توسل به شيوه های نخ نما و مندرس، مشروعيتی دروغين برای خود فراهم سازد که ۹ دی از جمله آنهاست و همچنين است ادعای انتخابات آزاد.
هفت سال پس از کودتای ننگين ۲۸ مرداد بحران اقتصادی که در سال های ۳۸ و ۳۹ به اوج خود رسيده بود محمدرضای شاه مخلوع را بر آن داشت که در آستانه انتخابات مجلس بيستم اعلام کند که انتخابات به صورت آزاد برگزار خواهد شد. با اين همه در حالی که رهبر منتقدان و مخالفان يعنی دکتر مصدق در حصر خانگی بود و احزاب و چهره های منتقد امکان هيچگونه فعاليتی نداشتند اين ادعا گزافه ای بيش نبود. شاه مخلوع به جای آنکه مشکل خود را از طريق مذاکره و واگذاری قدرت به منتخب واقعی ملت و اصلی ترين مخالف يعنی، "زندانی احمدآباد" حل کند، اندکی بعد در مرداد ۱۳۳۹ در گفتگويی منظور خود را از آزادی انتخابات توضيح داد، اظهاراتی که مطالعه مجدد آن عبرت آموز است ونشانی است از روحيه مشترک وحقارت مستبدانی چون پهلوی دوم و ولی فقيه امروز. شاه در آن مصاحبه گفت: "…در قسمت انتخابات فعلا آزادی به حدی رسيده است که بعضی ها گذشته را به کلی فراموش کرده اند و فکر می کنند که مردم ايران خيلی زود همه چيز را از ياد می برند. البته مردم بدين قبيل افراد و اظهارات آن ها با نظر مزاح و شوخی نگاه می کنند ولی واقعا برای همه کس روشن است که اوضاع سال های ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۲ (اشاره به جنبش ملی نفت و نخست وزيری مصدق) ديگر در مملکت قابل تکرار نيست…"
مشابه اين عبارت را همين روزها بسيار می شنويم.
اعوان و انصار ولی فقيه و شخص وی که از هم اکنون خود را برای مهندسی انتخابات رياست جمهوری سال آينده آماده می کنند دايما دم از آزادی انتخابات می زنند و وعده مشارکت حداکثری مردم در آن رای می دهد که نشانه ای خواهد بود از مشروعيت نظام استبدادی، اما رهبری نيز اين نکته را از قلم نمی اندازد که انتخابات آزاد است مگر برای اصلاح طلبان واقعی و هواداران جنبش سبز. مستبدانی که هر روز ادامه حکومتشان برگ سياهی است در تاريخ اين مملکت و نيز ورقی ديگر در کارنامه جناياتشان، عوض آنکه بر صفحه تلويزيون ظاهر شوند و عذر تقصير به پيشگاه ملت آورند و خود را تسليم محاکمه ای عادلانه و ملی نمايند، به رهبران سرافراز جنبش سبز آقايان موسوی و کروبی که قريب دو سال را در حبس غير قانونی و ظالمانه به سربرده اند پيغام می دهند که توبه کنند و فعالان اصلاح طلب غير زندانی را کرارا به نهادهای امنيتی فرا می خوانند که بايستی از موسوی و کروبی تبری بجوييد. در جريان همان انتخابات به اصطلاح آزاد مجلس بيستم نيز دربار می کوشيد با آن دسته از فعالان جبهه ی ملی که با مصدق مرزبندی می کردند مذاکره کند و جواز شرکت ايشان در انتخابات را پس از اطمينان از وفاداری آنها به شاه به دست آنها بدهد. پديده ای که امروز نيز به همان شکل در فضای سياسی کشور در جريان است، موضوع اصلاح طلبان بدلی که از مدت ها پيش در محافل و رسانه ها طرح شده است به درستی اشاره به چنين رويکردهايی دارد.
اصلاح طلبان بدلی از هم اينک آماده سازی می شوند تا در انتخابات شرکت کنند. قابل پيش بينی است که دربار آقای خامنه ای به عنوان ستاد مهندسی انتخابات به اصطلاح آزاد، دستکم دو کانديدا را با برچسب اصلاح طلبی روانه ميدان انتخابات نمايد تا بازيگران نمايش "استراتژی شکست دلخواه" باشند. بر اساس اين استراتژی تنظيم شده برای اصلاح طلبان بدلی، کانديداهای اصلاح طلب رياست جمهوری از ابتدا به منظور شکست در انتخابات شرکت می جويند و در واقع همچون سياه لشگران ايفا کننده نقش "کتک خور" در فيلم های فارسی عمل می کنند. همچنين از ايشان انتظار می رود که با حضور ناميمون خويش تمرکز و وحدت اصلاح طلبان واقعی و هواداران جنبش سبز را مخدوش سازند. با اين همه همچنان که در بوق و کرنا کردن روز نکبت استبداد دينی (نهم دی) مرهمی بر زخم پر عفونت عدم مشروعيت نمی گذارد، برگزاری چنين انتخابات فرمايشی نيز دوای درماندگی استبداد نخواهد بود.
رهبر کنونی نظام کودتايی بايد بداند که بدون تن دادن به مطالبات سياسی و اجتماعی جنبش سبز به عنوان فراگير ترين و موثرترين نيروی سياسی مخالف و منتقد وضع موجود توانايی حل بحران های متعدد پيش رويش را ندارد. وی بايستی از تاريخ درس بگيرد و متوجه شود که کودتای ۲۲خرداد و جنايات پس از آن را نمی توان درزگرفت و دور زد.
آقای خامنه ای اگر واقعا به دنبال حل بحران هاست بايستی نسخه ای که برای فلسطين و سوريه می پيچد را خود عملی سازد.
گفتگوی ملی و راهکارسياسی در کنار انتخابات و رفراندم آزاد جهت نمايش خواست و اراده ملی دوای درد ايران امروز است. برای او بهتر است به جای آنکه بر طبل دروغين انتخابات آزاد بکوبد به حصر و حبس مخالفان خود از جمله رهبران جنبش سبز آقايان موسوی و کروبی پايان دهد و معضلات خود را با مهمترين و جدی ترين مخالفان و منتقدانش حل و فصل نمايد که در اين صورت ديگر نيازی به ناز و کرشمه پنهانی و خط و نشان کشيدن علنی برای جامعه جهانی و غربی ها نخواهد بود.
از سوی ديگر دمکراسی خواهان و طرفداران حاکميت ملی که امروز ذيل چتر متکثر و متنوع جنبش سبز گرد آمده اند در مواجه با انتخابات آتی حتما به دور از تشتت و افتادن در دام فريب های رياکارانه جبهه استبداد می دانند که راه دشوار تحقق دمکراسی بدون قيد و شرط و متضمن حقوق بشر بعنوان هدف نهايی جنبش سبز، مسيری طولانی است که مقطع انتخابات رياست جمهوری بهار آينده تنها يک منزل از آن است و مبارزه بی وقفه مبتنی بر جنبش اجتماعی و تنيده شده در زندگی با اميد و آگاهانه شهروندان شهروندان هوادار پيش و پس از اين انتخابات همچنان ادامه خواهد داشت.
ما أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَکُمْ إِلَی مَا أَنْهَاکُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِی إِلاَّ بِاللّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ انيب
سوره هود آيه ۸۸
تا آنجا که بتوانم جز اصلاح نمی خواهم، و توفيق من جز به [اراده] خداوند نيست، که بر او توکل کرده ام و به او روی آورده ام.
ابوالفضل قديانی
زندانی اوين بند ۳۵۰
ديماه ۹۱
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر