-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ تیر ۲۸, سه‌شنبه

Latest Posts from Iran Dar Jahan for 07/19/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



سیاست دولت کاخ سفید در قبال سوریه می رود که به یکی از بزرگ ترین فرصت های از دست رفته دوران ریاست جمهوری باراک اوباما تبدیل شود. فقدان چشم انداز و ایستادگی به همراه خستگی (باراک اوباما) از جدال با جمهوریخواهان در مورد سیاست خاورمیانه و دیگر جنبه های سیاست خارجی، باعث شده سوریه از رادار و چشم انداز واشینگتن، خارج شود. اما اگر اعتراض ها در سوریه به نتیجه برسد و حکومت دمشق سرنگون شود، یکی از جدی ترین متحدان عرب ِایران در حمایت از تروریسم، یکی از عاشقان جدی حزب الله لبنان از پا در می آید. متاسفانه دولتی در آمریکا حاکم است که در مسئله اسراییل و فلسطینی ها گیر افتاده و به مسئله سوریه و ایران بی تفاوت است و در کل به ناآرامی گسترده جهان عرب توجه درستی ندارد.

دلایلی هست که نشان می دهد حالا کاخ سفید متوجه شده که باری حل مشکل میان اسراییل و فلسطینی ها، نیاز خیلی جدی هم به حضور بشار اسد نیست. به طور واضح هم مشخص است که هم باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا و هم هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا تلاش دارند به معترضان سوری کمک کرده و از آن ها حمایت کنند. هر دو این را نشان می دهند ولی خوب خیلی هم باور ندارند که کاری از دستشان (برای حمایت از معترضان) برمی آید.

ضمن این که بی ثباتی و نامشخص بودن مسیر بهار اعراب و ناکارآمدی سازمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در مورد لیبی، دولت فعلی آمریکا را کمی غافلگیر کرده است. تمایلات «واقع گرایانه» که از آن ها به عنوان «واقعیت گرایی» یاد می شود، زمانی برملا می شود که یک رییس جمهوری (آمریکا) نمی داند چه باید بکند یا این که به این باور رسیده که کار زیادی از دست آمریکا برنمی آید. در نتیجه بهترین، مطمئن ترین و راحت ترین کار این است که دست روی دست گذاشت و هیچ کار نکرد. همان جوهر اصلی تمامی سیاست یا سیاست گذاری هایی که از آن ها به عنوان «واقع گرایی و واقعیت گرایی» یاد می شود.

این گونه «احتیاط» و «خودداری» و «صبوری» که دولت فعلی آمریکا علاقه زیادی به آن دارد، وقتی وضعیت پیچیده یا نامشخص است، جای تقدیر دارد. ولی هیچ کدام از این موارد به سوریه مربوط نمی شود و مسمایی ندارد. این یکی را خیلی راحت می شود تصویر کرد: فرصتی در اختیار ماست که بتوانیم بدترین خصم آمریکا در منطقه را که دست راست ایران و مکان حکمرانی تروریست ها است را کنار بگذاریم. ما فرصتی در اختیار داریم که بتوانیم تهران را در ترس مطلق فرو ببریم: مردم ناراضی و میلیون ها طرفدار جنبش سبز با سرنگونی بشار اسد، دیگر ترسی از اقتدار پوشالی علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی نخواهند داشت. به هیچ وجه نمی توان از تاثیر سوریه بر روابط خارجی و سیاست داخلی ایران به راحتی گذشت و تاثیر واقعی آن خیلی بیشتر از این حرفهاست.

از طریق سوریه است که ما (آمریکا) شانس بهتری برای کمک به وضعیت سیاست داخلی لبنان خواهیم داشت. همان جایی که حزب الله، تنها نواده واقعی جمهوری اسلامی ایران و زاده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مستقر شده است. گروهی که قدرت نظامی و اقتصادی و مالی خود را از تهران و دمشق می گیرد. جمعیت سنی سوریه که حدود ۷۵ درصد جمعیت این کشور را تشکیل می دهند، سال های طولانی زیر فشار و ستم اقلیت علوی بوده اند که حدود ۱۵ درصد از جمعیت سوریه را تشکیل می دهند. به نظر نمی آید اکثریت سنی های سوریه نظر مثبتی به حزب الله لبنان داشته باشند ضمن این که جمعیت سنی سوریه به جمعیت سنی لبنان قرابت و نزدیکی بیشتری دارد و بعید است متحد شیعیان لبنان از آب دربیاید.

اگر بشار اسد سقوط کند، حزب الله لبنان هیچ راهی به جز اجتناب از هرگونه درگیری با اسراییل ندارد. حتی اگر در یک حالت استثنایی، حاکمیتی با نگاه افراطی در سوریه سرکار بیاید، باز هم طبق روند دموکراسی، آن ها مجبور به تبعیت از نگاه و آرای اکثریت مردم هستند. مصر، عراق و سوریه موتورهای تفکر نوین کشورهای عربی هستند. اگر این کشورها بتوانند یک دولت انتخابی واقعی سرکار بیاورند، دیگر کشورهای عربی هم به دنبال حاکمیت واقعی مردم خواهند رفت و دیگر تروریسم و حمایت از تروریسم دولتی و یا حمایت از القاعده و دیگر گروه های تروریستی کنار زده خواهد شد. جوامع مدرن عربی مانند مصر، تونس، سوریه، لیبی و الجزایر چنان توسط دامنه حرکت سکولاریسم سرکوب شده اند که خروج آن ها از این وضعیت نه سریع و نه راحت خواهد بود.

و البته جالب است که شاهد گفت وگوهای افراد لیبرال و یا محافظه کار در آمریکا بود که می گویند شاید از پس فرو افتادن این حاکمیت ها، تندروها سرکار آیند در حالی که همین دولت ها بودند که تندروها را پرورش دادند. دولت فعلی آمریکا به ویژه با این نظریه نزدیک است به ویژه این که تلاش عبثی داشت که حاکمیت علوی سوریه را به گفت وگوی های صلح خاورمیانه وارد کند. ولی این گونه هراس (که دولت آمریکا از برقراری تندروهای اسلامی در کشورهای عربی منطقه دارد) خود نوعی بن بست است.

دولت های پلیس مدار عربی به نوعی تلاش کرده اند تا جامعه و مردم را مدرن کنند. دولت های معرف مردم سعی می کنند به مردم این فرصت را بدهند که اخلاق را متوازن کنند و گفت وگوها و مناظره های جدی در مورد سیاست خارجی و نقش دین داشته باشند ولی دیکتاتورهای غرب نما که سکولاریسم را به جامعه تزریق کرده اند، بدنام شده اند. غرب برای این ثبات دارد که (پس از ریختن عرق و خون و اشک) به جایی تبدیل شده که در روندی قانونی، حاکمیت به نماد واقعی مردم بدل شده است. خاورمیانه ولی از این لحاظ بی ثبات است که نظام های حاکمیتی بی قانون هستند. (همان مدل خاندان سلطنتی که جای جمهوری را گرفته است.)

خاورمیانه همچنین به این دلیل بی ثبات است که جامعه مسلمانان با نوعی از بی عدالتی حاد روبرو است. هرچند این مسئله در غرب خیلی کم مورد توجه قرار می گیرد ولی اسلام همان قدر که دین شورش و طغیان است، همان قدر هم دین مستبدان شرقی است. جوامع مدرن عربی بیش از دیگران مذهبی و خشکه مذهبی شده اند و آن چه از آن به عنوان پروتستانیسم اسلامی یاد می شود، در حال حاضر میان نسل فیس بوکی اعراب است که به غرب متصل هستند.

اگر بشار اسد سقوط کند، حزب الله لبنان هیچ راهی به جز اجتناب از هرگونه درگیری با اسراییل ندارد. حتی اگر در یک حالت استثنایی، حاکمیتی با نگاه افراطی در سوریه سرکار بیاید، باز هم طبق روند دموکراسی، آن ها مجبور به تبعیت از نگاه و آرای اکثریت مردم هستند. مصر، عراق و سوریه موتورهای تفکر نوین کشورهای عربی هستند. اگر این کشورها بتوانند یک دولت انتخابی واقعی سرکار بیاورند، دیگر کشورهای عربی هم به دنبال حاکمیت واقعی مردم خواهند رفت و دیگر تروریسم و حمایت از تروریسم دولتی و یا حمایت از القاعده و دیگر گروه های تروریستی کنار زده خواهد شد. جوامع مدرن عربی مانند مصر، تونس، سوریه، لیبی و الجزایر چنان توسط دامنه حرکت سکولاریسم سرکوب شده اند که خروج آن ها از این وضعیت نه سریع و نه راحت خواهد بود.

در سوریه بیشتر معترضان از طبقه متوسط سنی هستند که نه تحصیلات دانشگاهی دارند و بیشتر آن ها مردان و زنانی از توابع شهرهای بزرگ هستند که وضع اقتصادی مناسبی هم ندارند و حتی سنی های ساکن در دمشق و دیگر شهرهای بزرگ هم همین وضعیت را دارند. معترضان سوری به شکل خیره کننده ای شجاعانه عمل کرده اند و پیام آن ها برای نوعی حاکمیت و حکمرانی نماینده مردم، کاملا مشخص است. تا این جا هم در مقابل حملات حاکمیت علوی ایستادگی کرده اند. سخت است بتوان گفت این وضعیت تا کی همین طور باقی می ماند ولی اگر خشونت سبعانه علیه مردم چند برابر شود، شاید قاعده بازی به سمت دیگری برود.

مسئله غم انگیز این جاست که رابر فورد، سفیر ایالات متحده آمریکا در سوریه تلاش می کرده از معترضان بخواهد با حاکمیت سوریه وارد گفت وگو شوند. این همان نماینده تفکر توماس ای. دونیلون، ابر استراتژیست واقع گرای اوباماست که معتقد است بشار اسد تمایلات آزادی خواهی و دموکراسی خواهی برای سوریه دارد. اگر بشار اسد از این موج اعتراض گذر کند، دولت نظامی خود را به نوعی از جامعه دیکتاتوری کمونیستی بسته تبدیل خواهد کرد. و اگر اسد ماندگار شود، بازنده اوباما خواهد بود. ایران، حزب الله لبنان و دیگر دست و پاهای دمشق در منطقه هم جان دیگری خواهند گرفت و اتحاد قوی تری تشکیل خواهند داد.

هرچند دولت فعلی آمریکا نقش اساسی ترکیه در آینده سوریه را درک می کند، هنوز نتوانسته دولت ترکیه را در مورد دمشق، به کار بگیرد. ولی اگر دولت ترکیه بتواند سوریه را به نوعی حاکمیت واقعی مردم تشویق کند، پس از آن سوریه پس از ترکیه به یکی از کشورهای سرمشق در منطقه تبدیل خواهد شد.

این حالت باید بهترین وضعیت برای آمریکا باشد: تاثیر گذارترین کشور اسلامی در خاورمیانه، به بزرگ ترین عامل گسترش دموکراسی در خاورمیانه تبدیل شود. این امر حتی فراتر از عملکرد حزب عدالت و توسعه در ترکیه خواهد بود. رجب طیب اردوغان، نخست وزیر و احمد داوود اوغلو وزیر خارجه ترکیه هر دو روابط خوب و نزدیکی با بشار اسد دارند ولی سرکوب و وحشیگری دولت حاکم در سوریه و در حالی که نزدیک به دوران انتخابات پارلمانی ترکیه می شویم، تاثیر خود را در جامعه ترکیه نشان داده است.

نگاه جامعه ترکیه به دمشق، تند و خصمانه شده است. روزنامه های ترکیه از دولت حاکم در سوریه به عنوان «دیکتاتوری علوی» یاد می کنند و این مسئله به میان جامعه سنی و شیعه ترکیه هم رسیده است. سیاست داوود اغلو که می گوید همه در خاورمیانه دوست و متحد ترکیه هستند، به ضرر حاکمیت تمام شده ولی با این مسئله در تضاد است که چرا اگر ترکیه خود دولتی که نماینده واقعی مردم است را دارد، چرا این سیاست را در خارج از مرزهای ترکیه دنبال نمی کند آن هم در حالی که اقلیت شعیه علوی در ترکیه مشغول کشتار و سلاحی مسلمانان سنی هستند.

کارهای زیادی هست که دولت اوباما باید بکند ولی دست روی دست گذاشته و هیچ کار نمی کند. از نمونه کارهایی که باید بکند این است: استفاده از تریبون رسمی ریاست جمهوری علیه بشار اسد، رهسپار کردن سفیر آمریکا به جمع معترضان برای حمایت از آن ها (اگر هم فورد، سفیر آمریکا در سوریه اخراج شد، خوب اخراج شده است)، جمع آوری تمامی دیپلمات های غربی در سوریه و بررسی راه های کمک به معترضان، دادن کمک های فناوری به ویژه وای فای به ترکیه و تمامی نقاط نزدیک به مرز سوریه و همکاری نزدیک با دولت فرانسه برای اعمال تحریم های سنگین در حوزه انرژی بر دولت حاکم در دمشق که با این کار به طور کامل رژیم بشار اسد فلج می شود. ولی مهم ترین کار الان این است که ترکیه را تشویق کرد در مقابل سوریه بایستد.

در بهترین حالت ما باید شاهد این باشیم که ترکیه نوعی منطقه آزاد برای سوری های باشد که از مرز می گریزند (ترکیه پیشتر این کار را برای کنترل حرکات خطرناک و تندروی کردها کرده بود) چنین دخالتی از سوی ترکیه به احتمال زیاد از حمایت فرانسه برخوردار خواهد شد و به حاکمیت نظامیان سوریه این پیام را می دهد که آنکارا طرف خودش را انتخاب کرده است. ضمن این که به سنی های شهرهای بزرگ در سوریه این پیام را می دهد که متحد ترکی آن ها، مرز بندی خود را مشخص کرده است.

نه داوود اغلو و نه اردوغان، هیچ کدام مایل به این کار نیستند اما اگر تظاهرات در سوریه ادامه یابد، ترکیه مجبور به این کار خواهد شد و با افزایش خشونت های رژیم و افزایش شمار پناهندگان و خودداری سنی ها در نیروهای نظامی از اجرای فرامین و دستورها وضع عوض می شود. (رژیم حاکم در سوریه پیشتر هم شاهد این بود که اکثریت نیروهای نظامی از خدمت زیر دست اقلیت علوی راضی نیستند و از آن اطاعت کامل ندارند.) هرچند حمایت اوباما از اقدامات نظامی ترکیه خیلی دور از دسترس است، ضمن این که تیم امنیت ملی «واقع گرای» اوباما را هم نباید از نظر کنار گذاشت، اما دولت آمریکا باید اقدامات بازدارنده را در دستور گفت وگو با آنکارا قرار دهد. یکی از کارهای اصلی که دمشق الان در دستور کار قرار داده، جلب حمایت ترکیه است. اگر اسد بتواند آنکارا را به عنوان همبازی برگزیند، اسد می تواند چهره های اساسی سنی را بی اثر کند. اگر بتوان این کار را اجرا کرد آن زمان دیگر جنبش اعتراضی سوریه را هم می توان گردن زد.

از زمان فروپاشی امپراتوری عثمانی، مصر و سوریه بوده اند که در شکل دهی به خاورمیانه نقش داشته اند و حتی نقش سوریه بیشتر بوده است. به نوعی سوریه مدرن، نقطه مقابل مصر مدرن بوده است. هویت خالص مصری مردم نیل در سیاست هویت عربی خود را نشان داد. جمال عبدالناصر تفکری را پرورش داد که در آن ملی گرایی و هویت گرایی دولت های عربی متولد شد. هویت عربی ضعیف و یا ناموجود به همراه تکه پاره های انواع تفکر در قرن بیستم، مردم سوریه را بیش از پیش به فقدان ملی گرایی عربی سوق داده است. سوریه هم مانند مصر، تونس و لیبی امروز جوابگوی تمامی چیزهایی است که از بدو شکل گیری در این کشور نادرست و بد پایه گذاری شده است. شورشیان سوری مانند دیگر معترضان عرب و حتی ایرانی، سعی می کنند جایگاه دیگری برای ملی گرایی، اعتقاد دینی و غرور شخصی و هویت سیاسی خود پیدا کنند که وابسته به خشونت، ترس، واهمه و فساد نباشد.

این مسئله در مورد تمامی اعراب خارج از مرزهای اسراییل که هیچ وقت دموکراسی را تجربه نکرده اند و دیگر اعراب دور تا دور مدیترانه فقط در حال بلغور کردن تئوری های غربی بوده اند، صدق می کند. آن ها همه دنبال آزادی و فرصت های بهتر هستند و از راه تلویزیون و وسایل ارتباطی و اعضای خانواده از غرب می آموزند.

سوریه از مهم ترین نقاط و کانون های اعتراض گسترده کشورهای عربی است و نشانگر نمایی از عقب نشستن خطرناک ترین خصم های آمریکا است و دولت باراک اوباما هنوز کامل گند نزده و موقعیت را هنوز در دست می تواند داشته باشد. با سپاس از مردم مقاوم و شجاع سوریه باید گفت که هنوز زمان در دست است ولی شاید پنجره حسابگری روی ترکیه دیگر بسته شده باشد. آمریکا در سیاست خود پیروز نمی شود مگر این که موقعیت رسیدن به پیروزی را درک کند. آیا باراک اوباما حس استراتژیک هم دارد؟ آیا توان اختلاط ایده آل گرایی با واقعیت های روز را دارد؟

* از: روئل مارک گرشت (Reuel Marc Gerecht) / در: هفته نامه ویکلی استاندارد


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irandarjahan-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irandarjahan@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته