باید خدا را شکر کرد که آقای نبوی قصد تعریف و تمجید نداشت، والا ببین که طنزنویس ما چهها میکرد! اما از انصاف نگذریم، من بعنوان خواننده این نقد وزین آقای نبوی، اعتراف میکنم که من هم این با ادعای ایشان مبنی بر اینکه نوشته ایشان تحسین و تمجید (همان مجیز گویی خودمان) نیست، موافقم و آن را تایید میکنم، چرا که دست بر قضا، بر و بچههای همان چهار راهی که جناب محمود احمدینژاد گوجه فرنگی های خودشان را ارزانتر از همه جا میخرند، یک واژه ناب محمدی برای این طرز قلمزدن دارند، که بنده، متاسفانه بدلیل احتمال وجود بانوان محترم در میان خوانندگان این نوشته، از عنوان کردنش معذورم! البته نظر به سبک نوشتن این طنزنویس محترم، و بعد از خواندن بعضی از مطالب ایشان در خصوص هر کس و هر چه که ایشان با آن مخالفند، یقین دارم که ایشان هم با ادبیات بر و بچه های چهارراه مذکوربخوبی آشنایی دارند و آنقدرها هم که بعضی ها فکر میکنند، با اصطلاحات و تفکرات مردم کوچه و بازار نا آشنا نیستند!
سایت اینترنتی جرس دوساله شد، اما متاسفانه باید گفت که این سایت مانند دوسالهها هم رفتار میکند، هم از لحاظ لجاجت و هم از لحاظ باراطلاعاتی!
از لحاظ لجاجتش، اشاره من به حذف افکار دیگران از طریق حمله و یا بایکوت کردن است و از لحاظ اطلاعات هم همین بس که روسایش همواره در حال « تاتی تاتی» کردن بسمت رفتار دمکراتیکاند. که این «تاتی تاتی» کردن سالها طول خواهد کشید تا به راه رفتن و گام برداشتن بیانجامد!
همه ما، یا بهتر بگویم، تمام کسانی که زیر پر و بال جرس نرفتهاند، شاهد رفتار جرس در این دو سال دراز، پر از حادثه، و بسیار دردناک بودهایم و دیدهایم که این سایت چگونه در خصوص حذف افکار و صدای مخالف تلاش کرده است!
اکثر ما هنوز رفتار جرس را در رابطه با داستان اسب ترویا، متحکک خواندن دگراندیش شجاعی نظیر زنده یاد شجاعالدین شفا، ماجرای ادعای نبودن یک لکه خاکستری در کارنامه مالی خامنهای از جانب یکی از گردانندگان امروز جرس و مسئول دیروز سانسور در ج. الف و... را فراموش نکرده بودیم که این سایت، بههمراه سایت دوقلوی خود، یعنی سایت کلمه، رکورد جدیدی شکاند ودسته گل تازه ای به آب داد و بکلی از انعکاس نظرات اخیر مجتبی واحدی سر باز زد. امری که تا صدای اعتراضات بلند نشد نیز ادامه پیدا کرد.
در خصوص انعکاس افکار اکثریت ایرانیان، هم همین بس که یک نگاه به سایت جرس و البته خواهر دوقلویش کلمه، انسان را یاد سایت قم و عتبات عاليه میاندازد، چرا که هر دو سایت موج میزنند از تیپهای حزب اللهی، معممین، محجبین محترم و کمترین اثری از دیگران در این سایتها مشاهده نمیشود. تو گویی که ملت ایران همین ها هستند و هیچ سکولاری، لیبرالی، چپی، مشروطه خواهی در این کشور وجود ندارد که ندارد.
در این سایت، اگر رویم به دیوار و خدای ناکرده معجزه شد و روزی چشم شما به دیدن جمال یک کراواتی و یا یک خانم مدرن بدون حجاب کوبنده روشن شد، اولا سریع سابقه ایشان را پیدا کنید، دوما مطلب را بخوانید و ببینید که نفع مطلب برای جرس در کجاست، چرا که تجربه میگوید که کاسه جرس هرگز جایی نمیرود که قدحی با خودش باز نیاورد.
اجازه بدهید که مطلبم را با یک مرور کوتاهی بر وخامت حال دمکراسی و آزادی بیان، در رابطه با سخنان اخیر آقای واحدی ادامه بدهم!
بر همگان آشکار است که آقای واحدی نماینده آقای کروبی هستند و افکار ایشان و لذا مصاحبه های ایشان لاجرم از اهمیت ویژه ای برخوردار میباشد! حالا شما تصور بفرمایید که آزادی خواهان ایرانی از سایتی که خودش را نماینده جنبش سبز به رهبری آقایان مهدی کروبی و موسوی میداند و اخبار مربوط به نماینده آقای کروبی را با سماجت و وقاحت تمام بایکوت میکند، انتظار چه رفتار دمکراتیکی میتواند داشته باشد؟ آنهم رفتار دمکراتیک در مقابل خیل عظیم آزادیخواهانی که به ادعای من از همه اینها قطع امید کرده اند و از بیخ و بن نه دیگر آقایان موسوی و کروبی را قبول دارند ونه هیچ آخوند و مکلای دیگری را که بیاید و یکبار دیگر بساط امام راحلش را در این سرزمین آخوند زده پهن کند!
اینهم براستی مصداق ضرب المثل « آنکه با مادر خود ...کند با دگران چه ها کند» است و بس. پس با این حساب دیگران هم باید تکلیف خودشان را با این سایت دو ساله و گردانندگان آن که الحمد الله و المنه، اکثرا هم قوم و خویش هستند و این یکی شوهر خواهر آن یکی و آن یکی همسرآن دیگری است را بدانند و بیخود توقعشان را بالا نبرند که خبری نیست!
نکته قابل توجه دیگر این است که، امروز جرس سعی دارد که دوسالگی خودش را بهانه کند و به این مناسبت صفحه اول خود را از نظرات اشخاص مختلف پر کند، و از این طریق به دیگران نشان بدهد که چقدر نظرات دیگران برایش مهم است!
من اعتراف میکنم که من، و یقینا بسیاری از دیگر ایرانیان، از صمیم قلب مایل بودیم که این کار جرس را یک عمل واقعی ونه ساختگی میدانستیم، اما چه کنیم که تجربه های بد گذشته به ما میگوید که براحتی چیزی را از جانب این سایت و البته خواهر گرامیش، کلمه قبول نکنیم و همواره چهار چشمی مراقب رفتارشان باشیم.
حال برای اینکه به شما خواننده عزیز ثابت کنم که این سوء ظن من و امثال من، به نیات، رفتار و سیاستهای جرس و گردانندگانش بی پایه و اساس نیست، سعی میکنم که گوشه ای از مطالب همین امروز جرس که بمناسبت تولد میمونش درج شده را برای شما خواننده گرامی ذکر بکنم. در ضمن، خوب است که خواننده یادش نرود که مطالب امروز جرس قرار است اوج بیطرفی و کیفیت رسانه ای این سایت را نشان بدهد و بقول معروف تولد دوسالگیش را حسابی میمون تر کند.
از نام نویسندگان مطالب شروع میکنم و پیشینه آنها را هم به عهده شما خواننده گرامی میگذارم که خود قضاوت کنید که آیا عده ای از این عزیزان جزو اسلامیستها هستند، یا جزو کارمندان سابق جمهوری اسلامی و یا از دوستان ایران که در زندگیشان فقط برای ایران و ایرانی زحمت کشیده اند و نه برای تداوم حکومت آخوند
محمدجواد اکبرین( بدون شرح)
ابراهیم نبوی( بدون شرح)
عبدالعلی بازرگان، فرزند مهدی بازرگان و نخست وزیر رو ح الله خمینی
مرتضی کاظمیان، از ملی مذهبیون( بدون شرح)
خانم مریم شربتدار قدس( بدون شرح)
نیک آهنگ کوثر، کارتونیست و مدیر سایت خودنویس که بحق از آزاد ترین سایتهاست
سیدمحمد موسوی خوئینیها ( بدون شرح)
و بلاخره نوشابه امیری، همسر محترم آقای هوشنگ اسدی( بدون شرح)
در این میان، و بنا بر سلیقه عجیب و غریب خودم، نوشته طنزنویس عزیز آقای سید ابراهیم نبوی که همه هم البته با ادبیاتشان کم و بیش آشنا هستند را بیشتر در خور ذکر میدانم! چرا که نوشته این طنز نویس، بخاطر بار طنزی که دارد از اکثر نوشته های دیگر جدی ترمحسوب میشود! لذا یکراست میروم سر نوشته ایشان.
سید ابراهیم نبوی نوشته خود را در خصوص دوسالگی سایت جرس با این تیتر شروع میکند
«قصد تعریف و تحسین جرس را ندارم؛ با گذشتن دو سال از کار جرس می خواهم برخی انتقادات را مطرح بکنم»
همانطور که از تیتر مطلب ایشان پیداست، طنز نویس عزیز ما، سعی میکند دل خواننده را گرم کند که او باید منتظر یک نقد صریح، وزین، مستددل، مبتنی بر واقعیات، و البته شجاعانه باشد، اما متاسفانه این خوشحالی ما یک ثانیه هم نمیپاید ، چرا که طنز نویس محترم ما حتی اجازه نمیدهد که جوهر ادعایش خشک بشود و با عجله سخنش را اینچنین ادامه میدهد:
«جرس دو ساله شد و در همین دو سال یکی از مهم ترین و معتبرترین پایگاههای خبری جنبش سبز شد. خوشنودم جرس همچنان با قدرت و با تاثیرگذاری و حفظ هویت و ماهیت خودش، پیش می رود و بی توجه به کسانی که حسادت و رقابت عامل مخالفت شان با این رسانه است، اما آن را چیزی دیگر نشان می دادند، یا می دهند، کار خودش را می کند. یادم نمی رود که برخی از مخالفان جنبش سبز که دوست نداشتند صدای جنبش هنوز بلند باشد و جنبش زنده باشد، زمانی جرس را به کیهان تشبیه می کردند و آن را شبیه سازی می کردند و بعد از مدتی نه چندان کوتاه از این گفته های دائمی، بتدریج دشمنی بهتر برای مخالفت پیدا کردند و حالا هر روز گیری به امیرارجمند و شورای هماهنگی می دهند. پوست شورای هماهنگی هم کلفت شده و فحش خورش ملس، هر چه می زنند اعتبار شورای بیشتر می شود و بیننده رسا که به گونه ای رسانه نزدیک تر به شورای هماهنگی است، افزایش می یابد.»۱*
باید خدا را شکر کرد که آقای نبوی قصد تعریف و تمجید نداشت، والا ببین که طنز نویس ما چه ها میکرد! اما از انصاف نگذریم، من بعنوان خواننده این نقد وزین آقای نبوی، اعتراف میکنم که من هم این با ادعای ایشان مبنی بر اینکه نوشته ایشان تحسین و تمجید (همان مجیز گویی خودمان) نیست، موافقم و آن را تایید میکنم، چرا که دست بر قضا، بر و بچه های همان چهار راهی که جناب محمود احمدی نژاد گوجه فرنگی های خودشان را ارزانتر از همه جا میخرند، یک واژه ناب محمدی برای این طرز قلمزدن دارند، که بنده، متاسفانه بدلیل احتمال وجود بانوان محترم در میان خوانندگان این نوشته، از عنوان کردنش معذورم! البته نظر به سبک نوشتن این طنز نویس محترم، و بعد از خواندن بعضی از مطالب ایشان در خصوص هر کس و هر چه که ایشان با آن مخالفند، یقین دارم که ایشان هم با ادبیات بر و بچه های چهارراه مذکوربخوبی آشنایی دارند و آنقدرها هم که بعضی ها فکر میکنند، با اصطلاحات و تفکرات مردم کوچه و بازار نا آشنا نیستند!
در ادامه آقای نبوی یک اعتراضکی هم میکنند که:
«به نظر می رسد، جرس نه تنها از همه استعدادهای نویسندگان حامی جنبش سبز استفاده نمی کند، که این کار نه امتناع مالی دارد و نه از نظر سیاسی و ایدئولوژیکی با مشکل مواجه است، برخی افراد که میتوانند در جرس جای بگیرند، چه به عنوان همکار چه بازنشر مطالب شان به عنوان میهمان، از حوزه همکاران حذف می شوند. من معتقد نیستم علت نبودن این افراد تنگ نظری دوستان جرس است، بلکه معتقدم بی توجهی و نداشتن ارتباطات خوب و حرفه ای ندیدن گاهی اوقات باعث می شود برخی از همکاران بالقوه به همکاران بالفعل تبدیل نشوند. پیشنهاد می کنم بطور جدی به نویسندگان و خبرنگاران و هنرمندانی که می توانند مقاله و نوشته یا ویدئو تولید کنند، بطور جدی فکر کنند.»
متاسفانه باید اعتراف کرد که مشکل ما ایرانیان فقط کمیت و کیفیت محصولات جمهوری اسلامی نیست، بلکه مشکل، طنزنویسهایی هستند که هنوز هم با ادبیات برخواسته از جایگاه های «سیاسی ایدئولوژیکی» دهه شصت ، نظیر آنچه در حوزه کمیته و سپاه پاسداران استفاده میشد، قلمزنی میکنند. طنز نویس ما باید بداند که این طرز نوشتن، نتها خواننده را بخنده نمی اندازد، بلکه حال بدی را هم به خواننده منتقل میکند و ناخودآگاه انسان را یاد بخشهای مخوف سیاسی ایدئولوژیکی سپاه پاسداران میاندازد که چه بلا هایی که تحت پوشش همین عنوان منحوس و ضد بشری «سیاسی ایدئولوژیکی» سر این مملکت و جوانهایش نیاورد. متاسفانه باید بگویم که این اشاره ایشان بر میگردد به ادبیاتی که ایشان با آن خو گرفته اند و موارد زیر را هم بخوبی روشن میکند که:
اولا، چرا این سایت بوی «سیاسی ایدئولوژیکی» و گزینش سپاه پاسداران را میدهد
دوما، چرا نظری غیر از آنچه که عده ای اسلامیست قصد القای آن را به جامعه دارند، هرگز در این سایت منعکس نمیشود!
سوما، چرا من خواننده ناخود آگاه هوس میکنم که یکی از همین اصطلاحاتی که آقای نبوی مثل نقل و نبات بین هر کس و هر طرز فکر که با طنزهای ایشان همخوانی ندارد پخش میکنند را تحویل خود این طنز نویس گرامی بدهم! اشتباه نکنید، منظورم اصطلاح «جر دادن» و از این دست نیست، بلکه همین اصطلاحی است که ایشان، همین چند روز پیش، در خصوص آرامش بکار بردند.
لذا اجازه بدهید که بنده و به نمایندگی همه آنها که دل خونی از این داستان «سیاسی ایدئولوژیکی» ایشان و همفکرانشان دارند و همه آنها که هرگز نظراتشان در جرس منعکس نشده، نمیشود و نخواهد شد، به این طنز نویس محترم بگویم که: آرام باش مومن! آرام باش سید!
از نوشته آقای نبوی بگذریم که بهتر باشد و برویم سراغ مطلب جناب کدیور
«پاسخ های محسن کدیور به پرسشهای خوانندگان
همزمان با دومین سالگرد جرس انجام شد
سوال: جایگاه اقلیتهای قومی و مذهبی در این رسانه کجاست؟ نسبت به ظلمی که اقلیتهای مذهبی در ایران می شود چه سیاستی دارید؟
جواب آقای کدیور:
جرس بر اساس موازین حقوق بشر و استقلال و تمامیت ارضی ایران از حقوق اقلیتهای قومی و مذهبی دفاع می کند. هر ایرانی با هر قومیت و مذهب، شهروند ایران است و دفاع از حقوق شهروندی هموطنان مظلوم بدون هیچ استثنائی از اولویتهای جرس است. از جمله دفاع از حقوق مسلمانان اهل سنت، دراویش و غیرمسلمانان، از جمله حقوق شهروندی بهائیان بخشی ازسیاستهای روزمره جرس بوده است. کافی است عناوین این اقلیتها را در جرس جستجو کنید تا ارزیابی تان به واقع نزدیک باشد.»
بنده در اینجا از همه خوانندگان محترم تقاضا میکنم که در گوگل جستجو کنند و ببینند که این سایت با چه اکراهی از بهایان نام برده، اما قبل از اینکه چماق تکفیر یکسری انسان یک کتابی بر سر بنده فرود بیاید، اجازه میخواهم در اینجا رسما و کتبا علام کنم که این بنده حقیر سراپا تقصیر، اصولا ذهنیت دینی خودم را مدتهاست که به دور انداخته ام، پس به آن دسته از مهر بدستها که دنبال مهرشان میگردند بگویم که : «برو ای گدای مسکین در خانه علی زن ... که اگر علی در آید.....» باقیش را اجازه بدهید واگذار کنم به طبع شعر طنز نویس عزیزمان.
حال که این نکته را گفتم و این سنگ را از سینه برداشتم، اجازه بدهید که برگردم بر سر این ادعای غیر واقعی آقای کدیور و افتخار کردن ایشان به این امر که اصولا سایت جرس برای هموطنان بهایی ما ارزشی قائل بوده است یا خیر.
جناب کدیور گرامی، هر کس که در سایت گوگل بهایی و جرس را سرچ و جستجو کند، با یک تعداد معدودی لینک برخورد میکند که همگی مربوط به نوشته هایی میشوند که یکی و یا جند تا از سه اهداف را زیر را، آنهم به وضوح کامل دنبال کرده اند!
یک، نشان دادن آزادیخواهی جرس
دو، اعلام برائت کردن جرس از تهمت بهایی بودن
سه، مذموم جلوه دادن این تفکر و پیروانش ،آنهم از طریق بکار بردن الفاظی نظیر فرقه، ضاله و غیره که براستی، در کنار ضد بشری بودنشان، بسیار پست، سخیف و فرو مایه هم میباشند! حالا اگر ج. الف این الفاظ را رواج داده هم دردی را دوا نمیکند و الفاظ فرومایه، همچنان به قوت فرومایگی خودشان باقی میمانند و بر انسانهای مطلع و شریف و آزادی خواه است که از این الفاظ دوری بکنند و هرگز انسانهای دیگر را با آنها نخوانند!
اجازه بدهید در این رابطه توجه خواننده گرامی را جلب بکنم به شاهکار جرس که در یکی از نوشته های خودش، نظرات مرحوم منتظری را در خصوص شهروندان محترم بهایی مان و البته اکراهی که آقای منتظری از بهایی ها داشتند را منعکس میکند.
اما قبل از آن اجازه میخواهم که به همه خوانندگان یک مطلب مهم را گوشزد بکنم و بگویم که زمانی که ما در مورد دراویش، و یا بهاییان صحبت میکنیم، از ایرانیانی حرف میزنیم همواره مانند انسان رفتار کرده اند و هرگز نه کسی را شلاق زده اند، نه تا بحال کسی از اینها سنگسار دیده، نه دختر 9 ساله ای را به بهانه صیغه مورد تجاوز قرار داده اند، نه کسی را از کوه و از پل پرت کرده اند، نه چشمی در آورده اند، نه ادعای ارتباط با اجنه و تسخیر جنی از ایشان بگوش کسی رسیده، نه به دختران باکره این آب و خاک قبل از اعدام کردنشان تعرض کرده اند، نه در کتابهایشان از اطفاء شهوت با طفل شیرخوار بحثی بمیان آورده اند و...
حال بخوانید فتوای آقای منتظری ، یعنی کسی که باعث و بانی این قانون اساسی منحوس ج. الف است را در خصوص شهروندان عزیز بهایی ما:
«سؤال : حضرت آیت الله منتظری با عرض سلام
در یکی از پاسخهای جنابعالی در مورد فرقه بهائیت ، پس از اشاره به این که این فرقه به خاطر نداشتن کتاب آسمانی در قانون اساسی جزو اقلیت های رسمی محسوب نشده اند فرموده اید :
"ولی از آن جهت که اهل این کشور هستند و حق آب و گل دارند از حقوق شهروندی بهره مند می باشند".
به دنبال انتشار این پاسخ بعضی از پیروان این فرقه از واژه "حقوق شهروندی " سوءاستفاده کرده و مطالبات زیادی را مطرح نموده و حتی گفته شده نظری که حضرتعالی در سالهای قبل از انقلاب در مورد این فرقه داشته اید عوض شده است . مستدعی است نسبت به این موضوع و نیز منظور از حقوق شهروندی جهت رفع هرگونه ابهامی نظر خود را بفرمایید. با تشکر
جواب :
بسمه تعالی
با سلام و تحیت
نظر این جانب در مورد فرقه ضاله بهائیه همان نظر سالهای قبل از انقلاب است و تغییری نکرده است . ولی به طور کلی افرادی که تابع هیچ یک از ادیان آسمانی نیستند نیز به حکم آیه شریفه : " لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین ". (سوره ممتحنه ، آیه ۸) و فرمایش امیرالمومنین علیه السلام در نامه به مالک اشتر: "واشعر قلبک الرحمة للرعیة والمحبة لهم واللطف بهم و لا تکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم فانهم صنفان : اما اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق " (نهج البلاغة، نامه ۵۳) باید حقوق انسانی آنان رعایت شود.
حقوق شهروندی نیز یک واژه کلی است و حدود آن باید بر اساس عرف و قانون اساسی مورد پذیرش اکثریت مردم مشخص شود. البته اگر کسانی در صدد دشمنی با مردم کشور برآیند و با دشمنان خارجی همکاری نمایند و همکاری آنان مطابق قوانین کشور برای دادگاه صالح ثابت شود باید طبق قانون مجازات شوند. و شهروندی آنان مانع از اجراء قانون نمی شود. و لازم است مراقبت شود جوانان کشور گرفتار تبلیغات سوء آنان نشوند، و اگر معامله و معاشرت با آنان موجب تقویت آنان شود لازم است از آن اجتناب گردد. ان شاء الله موفق باشید.
حسینعلی منتظری
۲۵ خرداد ۱۳۸۷
*۳
شمای خواننده را نمیدانم، اما براستی این طرز سوال کردن آن سوال کننده فرومایه و فتوای آقای منتظری و بکار بردن الفاظ زشتی نظیر ضاله و همچنین ذکر و تکرار این بدعت زشت و غیر انسانی، منع معامله کردن آخوندها، حال من یکی را بهم میزند! پروردگار عالم ایشان را بیامرزد و رحمی به این کشور و مردمش بکند و دیگر هرگز چنین «موهباتی» نظیر ایشان و استادشان امام راحل را برای ما نفرستد! و بجایش چهار تا آدم بدردبخور نظیر بتهون، آنیشتن، گالیله، رازی، خیام، حافظ و از این دست مرهون بفرمایند که هیچکدامشان نداند ضاله را با چه « ز» ای مینویسند و هیچکدامشان رساله های آنچنانی ننویسند و مقلد و ذوب شده درو خودشان جمع نکنند.
از گناه جرس در این خصوص که بگذریم، شگفت انگیز است که هیچ صدای قابل عرضی هم از الیت این مملکت بیرون نیامد که از آن مرحوم بپرسد که اولا، سرکار کی هستید که در خصوص دیگر انسانها با این لحن پست و سخیف حرف میزنید؟
دوما، اگر یک عده به ظهور امام زمان معتقداند ، شما و مقلدین شما هنوز دل مشغول این هستید که ایشان، هر شب با آن زره و شمشیر اسب وکلاه خود و بند وبساطشان، از یک چاهی بیرون میایند و به یک چاه دیگر میروند.
سوما، اگر این هموطنان بهایی ما کتابی که بگفته سرکار آسمانی است ندارند، مگر شیعه کتاب آسمانی دارد؟
چهارما، آیا شما خبر ندارید که اکثریت مسلمین که دست بر قضا سنی هم هستند، اصولا شیعه را مذموم میشمارند، و « فرقه» سرکار را فرقه ضاله رافضیون مینامند؟
براستی باید اعتراف کرد که یکی دیگر از لطماتی که این گروه دینکار، متعصب، خشک و یک کتابی به کشور ما زدند، همین وضعیتی است که بوجود آورده اند و کار ما را به اینجا کشانده اند که مجبوریم که هموطنان خود را با عناوینی از قبیل بهایی، شیعه،واز این دست مشخص کنیم. آری اینهم گوشه ای بود برای اثبات حرف آقای کدیور که این سایت جرس چقدر برای بهاییان زحمت میکشد و از حقوق اقلیتها و حتی حقوق این فرقه «ضاله» هم دفاع میکند. با داشتن چنین دوستان و مدافعینی، گمان نکنم که پیروان بهایت به دشمن نیازی داشته باشند!
اما برگردیم به تولد فرخنده جرس و زیاد با این بحث ها فضای این جشن تولد میمون را مغموم نکنیم!
یک نکته مثبت این تولد، درج نقدی از نویسنده، خبرنگار و کارتونیست آزاده کشورمان، آقای نیک آهنگ کوثر، تحت عنوان بانگ یک سویه جرس است که بحق بسیار هم خواندنی میباشد! هر چند این نویسنده گرامی نباید خیلی ذوق زده بشوند که چنین مطلبی از ایشان در جرس درج شده و باید یک سال دیگر صبر کند تا شاید تولد دیگری بشود و ما هم از ایشان هم در سایت جرس نوشته دیگری ببینیم! اینهم یک تکه از نوشته ایشان که بحق باید گفت بهترین نوشته در خصوص
«مساله دیگر، حمله سیستماتیک «حقوقبگیران» جرس به منتقدین است. به عنوان مثال، وقتی به مجتبی واحدی بابت مواضعش از سوی یادداشت نویسان محترم انتقاد میشود، معلوم نیست دوستان دارند "نظر" میدهند یا کار حرفهای خود را میکنند؟ اما نکته دیگری که گاه دوستان از آن غافل میمانند، حمله و انتقاد از کسی است که خوانندگان جرس، اصل مطلبش را ممکن است نخوانده یا فیلمش را ندیده باشند. اگر انتقاد از عدم انعکاس حرفهای آقای واحدی نبود، و در بالاترین به این مساله پرداخته نمیشد، حرفهای ویدیویی آقای واحدی هم هیچگاه در جرس محلی از اعراب نمییافت»
در پایان مایل بودم که به افتخار این تولد میمون توپی داشتم که در میکردم، اما چه کنم که دستم خالیست و تنها میتوانم که یک شعار ناب به افتخار تولد دو سالگی این جگر گوشه والدینش بدهم و امیدوارم که شما خواننده عزیز هم با من همراه بشوید.
پس بیایید اول لیوانهای عرق( نعنا) یمان را بلند کنیم و سه بار بگوییم: هیپ هیپ هورا و بعد هم شعار زیر را در تفکراتمان و نوشتههایمان، آنچنان منعکس کنیم و فریاد بزنیم که حتی بگوش اصحاب جرس هم برسد!
زنده باد آزادی بیان
زنده باد سکولاریسم
زنده باد دمکراسی
زنده باد حقوق بشر
و ننگ بر حامیان تاریکی، اختناق و دشمنان آزادی بیان
در ضمن این نوشته بای جرس هم ارسال میشود، که ببینیم که این حضرات درجش میکنند، یا یک ایراد سیاسی ایدئولوژیکی برایش پیدا میکنند
لینکهای مربوطه
*۱
http://www.rahesabz.net/story/40161/
*۲
http://www.rahesabz.net/story/40161/
*۳
http://www.rahesabz.net/story/7549/
*۴
http://www.rahesabz.net/story/40000/
------------------
خودنویس: این مطلب صرفا نگاه و موضع نویسنده است. خودنویس موضعی ندارد اما اعضای خودنویس در بیان مواضع خود آزاد هستند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر