خبر / رادیو کوچه
65 نفر از پناهجویان ایرانی که پس از دو ماه تحصن اعتراضی به سیاستهای اداره مهاجرت سوئد و چشمپوشی از برخورد دولت جمهوری اسلامی با معترضان به دولت در کلیسایی در شهر گوتنبرگ، پاسخی از سوی نهادهای مسوول دریافت نکردند، از آغاز اعتصاب غذا خود خبر دادهاند.
این پناهجویان به تازگی اعلام کردهاند که با خروج از محل تحصن در کلیسا و برپایی چادر در مرکز این شهر دست به اعتصاب غذای تر خواهند زد و این اقدام را تا حصول نتیجه برای احقاق حقوق انسانی خود که «همانا حق ادامه زندگی در امنیت» است، ادامه خواهند داد.
به گزارش ستاد خبری کمیته پناهجویان ایرانی متحصن و اعتصابکننده در گوتنبرگ این دسته از پناهجویان به دلیل عدم پاسخگویی از نهاد مسوول در وضعیت نامشخصی بهسر میبرند.
این پناهجویان چنین عنوان کردهاند که «به هیچ عنوان حاضر به بازگشت به ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی نیستند حتا اگر به قیمت جان آنها تمام شود.»
این اعتراض از 2 مای با اعتصاب غذای گروهی از این 65 نفر آغاز و در صورت عدم پاسخ مناسب از سوی اداره مهاجرت همه روزه بر تعداد افراد آن اضافه خواهد شد.
این گزارش میافزاید این پناهجویان بیانیهای را برای آغاز دور جدید اعتراض و اعتصاب غذای خود صادر کردهاند که به شرح زیر است:
سالها سکوت کردیم و غم دل را غصه بر جان ساختیم. چشمها به دور دستها و آرزوها همیشه بر باد. مردمان سرزمینمان زیر تیغ جلادان و ما درتکاپوی فریاد آزادی و آزادگی. سالها میآمد و هرچه میگفتیم که گرفتند و کشتند و حتا جنازهها را بردند، تنها نگاهی سرد از پشت عینکهای ته استکانی شان به ما میانداختند و سکوتی به علامت تعجب.
انگار چون همیشه بر ما باور نداشتند. تا سال یک هزار سیصد و هشتاد و هشت. انتخاباتی بود در وطن، و ما بیش از ده سال بود که گفته بودیم، اما آنجا بود که غارت کردن افکار مردمانمان را دیدند و دیکتاتوری را با دیکتاتور لمس کردند. باز هم آرامش و طمأنینه، میدیدند و سکوت را بهترین راه یافتند. راهروهای اداره مهاجرت پر شده بود از بوی تلخ واژههای نه!نه!نه! غریبه نمیخواهیم.
خود به حرکت آمدیم مردان آهنین دهه 60 و 70 را به کمک طلبیدیم، شصت روز به اعتصاب و اعتراض نشستیم. اعتصابی با آداب خود میزبان، آرام و متین. چه بسیار یاریها دیدیم و قاصدکها رها کردیم به اداره مهاجرت قاصدکهایی با صدای آه مظلومانهی ما.
قاصدکهایی از جنس سیاست، قانون، طبیب، عشق و درک سخت بیماریهای سالهای ناباوری و انتظارمان را گفتیم. گفتیم وطنمان به دست غارتگران است.
ما سالهاست هجرت کردیم و در غربتیم حتا مارا راهی به وطن نیست و ما را ایرانی نمیدانند. پس تا کی ای اهل دمکراسی؟
اما بازهم هیچ پاسخی نیافتیم، دیگر در چنته تنها چیزی که برایمان باقی مانده جانیست که آن را به بازی میگیریم هرچه بادا باد.
اسامی پناهجویان :
1- محمود راکی 2- بهیه نادری حکاکیان 3- فاطمهنرگس آهوچشم 4- سیدعلی فاطمیامره 5- فیروز سلیمانزاده 6- علی حسینی 7- رامین صیادی 8- کریم پورماه 9- غلامحسین صالحیکولایی 10- فرزانه حدادیان 11- ساسان فرخندهمحقق 12- اکبر فرخندهمحقق 13- خسرو جدیدی 14 – کتایون خدادوست 15- احمد بهرامی 16- سعید علیجانیمرزونی 17- مهدی شیخنجدی 18- مرضیه رسولزاده 19- عباس تکلوبیغش 20- اعظم یوسفی 21- غلامرضا یکهزارع 22- موسی حسنی 23- علی امینی 24- فریبا نیشابوریان 25- محمد بهزادی 26- رضا موذنی 27- ندا نایبالصدری 28- آیدا نجفی 29- منیژه قاسمی 30- شهلا وکیلیتجره 31- آویشن نجفی 32- قمرالسادات قائممقامی 33- لیلا پورعبدلفضل 34- رامین عباسی 35 – فلورت معارفی 36- خدیجه مهابادی 37- رضا طاقت فرسافرد 38- مهدی طاقتفرسافرد 39- ایمان جلیلی 40- جمیس اوداتولکیترگور 41- منیژه گودرزی 42- امید خدادادی 43- مازیار زیتون 44- مریم طاقتفرسافرد 45- سعید کریمی 46- ناصر کریمی 47- نشمیل فتاحی 48- جواد رحیمی 49- مریم فتاحی 50- بهزاد جوادیان 51- بهرام تورانی 52- یعقوب امیری 53- رژین ایرانپرستاسکویی 54- علیرضا شفیعزاده 55- محمد اولادربیعی 56- لیلا طاقتفرسافرد 57- پونه خائف 58- مهرداد کریمی 59- مریم بانیا 60- مهناز مسیریمنجی 61- صمد اسکندری 62- نصیر لازمپور 63- محمد محمدی 64- بابک قنبری کندری 65- رسول شادمن
بیشتر بخوانید:
«وضعیت وخیم پناهجویان ایرانی در سوئد»
جمعی از دوستان و همکاران بهمن احمدیامویی روزنامهنگار و زندانی عقیدتی که هم اکنون نزدیک به دوسال است در زندان اوین به سر میبرند با تشکیل یک کمپین حمایتی تلاش جدیدی را برای جلب توجه افکار عمومی به وضعیت وی ودیگر زندانیان سیاسی آغاز کردند.
این کمپین از علاقهمندان دعوت کرده است که به به مناسبت اول خرداد روز تولد بهمن احمدیامویی، با انتشار اخبار و مطالب درباره وی، توجه مردم را به شرایط دشوار این روزنامهنگار جلب کنند و از مقامات جمهوری اسلامی خواستار آزادی فوری وی شوند.
احمدیامویی بیش از ده ماه است که اجازه ملاقات حضوری با همسرش ژیلا بنییعقوب -که خود از روزنامهنگاران برجسته ایران است- را نداشته و همچنین در حدود یکسال است که حتا اجازه تماس تلفنی با مادر سالخوردهاش را نیافته است. مادر این روزنامهنگار به دلیل بیماری و زندگی در شهری دیگر امکان سفر به تهران و ملاقات با فرزندش را ندارد. مقامات زندان نیز مانع تماس تلفنی وی با مادر هشتاد و سه سالهاش شدهاند.
بهمن احمدیامویی که با سابقه نزدیک به دو دهه فعالیت مطبوعاتی از خوشنامترین روزنامهنگاران ایران به شمار میرود که علاوه بر مقالات و گزارشهای اقتصادی که طی این سالها برای نشریات و روزنامههای معتبر در کشور منتشر کرده دو کتاب به نامهای «اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی» و «مردان جمهوری اسلامی چگونه تکنوکرات شدند» نیز منتشر کرده است.
به گزارش این کمپین، تنها جرم بهمن احمدیامویی فعالیتهای مطبوعاتیاش بوده، هرچند که نیروهای وزارت اطلاعات به آن عناوین دیگری از قبیل تبلیغ علیه نظام یا اقدام علیه امنیت ملی دادهاند. همه اتهاماتی که در پرونده وی هست، همه و همه مربوط به حرفه روزنامهنگاریاش و مستند به مقالات وی شده است. مقالات انتقادی که وی در باره دولت نهم نوشته است، مصداق توهین به رییس جمهوری و تبلیغ علیه نظام شناخته شده است و سردبیری یک وب سایت به نام «خرداد نو» به عنوان مصداق تبانی بر ضد امنیت ملی شناخته شده است.
کمپین حمایت از بهمن احمدیامویی همچنین اعلام کرده است که در روز اول خرداد، به مناسیت زادروز این روزنامهنگار زندانی برنامههایی را در چند کشور برگزار خواهد کرد.
بهمن احمدیامویی از جمله روزنامهنگارانی است که پس از انتخابات پرمناقشه ریاستجمهوری ۱۳۸۸ دستگیر شد. انتشار شعری حماسی از فردوسی در سایت خرداد نو یکی از اتهامات وی اعلام شد. وی که در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ به همراه همسرش ژیلا بنییعقوب روزنامهنگار بازداشت شده بود، از سوی شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر انقلاب تهران به پنج سال حبس تعزیری محکوم شده است. احمدیامویی با روزنامههای جامعه، توس، صبح امروز، نوروز، شرق، وقایع اتفاقیه و سرمایه همکاری داشت.
خبر / رادیو کوچه
اسماعیل هنیه، نخست وزیر حماس در نوار غزه، روز دوشنبه از بن لادن با عنوان «جهادگر مقدس» و یک مسلمان نام برده و کشته شدن وی به دست سربازان آمریکایی را محکوم کرده است.
به گزارش خبرگزاری فرانسه،اسماعیل هنیه که در جمع خبرنگاران در نوار غزه سخن میگفت، در اینباره اظهار داشته است: «ما کشتن یک جهادگر مقدس، یک مسلمان و یک عرب را محکوم میکنیم و از خداوند میخواهیم او را غریق رحمت خود کند.»
در حالی که گفته میشود نخست وزیر حماس در نوار غزه از حمایت جمهوری اسلامی برخوردار است، در این اظهارنظر افزوده است: «اگر این خبر (کشته شدن بنلادن) درست باشد، ما آن را نشانه تداوم سیاست مقابله و کشتار آمریکا علیه اعراب و مسلمانان میدانیم.»
این در حالی است که باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا، شامگاه یکشنبه شب اعلام کرده بود، نیروهای آمریکایی در یک عملیات کماندویی اسامه بنلادن، رهبر شبکه تروریستی القاعده را در منطقهای در نزدیکی پایتخت پاکستان از پای درآوردند.
در این میان اسماعیل هنیه، نخست وزیر حماس در نوار غزه، در حالی کشته شدن اسامه بنلادن به دست نیروهای آمریکایی را محکوم کرده است، که چندی پیش نیروهای امنیتی حماس دو تن از جنگجویان سلفی نزدیک به شبکه القاعده را در نوار غزه کشته و یک نفر دیگر از آنان را بازداشت کرده بودند.
از سوی دیگر واکنشهای جهانی نسبت به کشته شدن رهبر القاعده همچنان ادامه دارد و در تازهترین اظهارنظرها در این باره، بانکیمون، دبیر کل سازمان ملل متحد از این واقعه با عنوان «نقطه عطفی» در مبارزه با تروریسم یاد کرده است.
دبیر کل سازمان ملل در این باره اظهار داشته است: «امروز روزی است برای یاد کردن از قربانیان تروریسم در ایالات متحده آمریکا و سایر نقاط جهان.»
همچنین در حالی که رامین مهانپرست، سخنگوی وزارت امور خارجه جهموری اسلامی، گفته است، با کشته شدن بنلادن دیگر نیازی به حضور نظامیان خارجی در افغانستان نیست، مقامهای آمریکایی و ناتو در افغانستان به دولت این کشور اطمینان دادهاند که کشته شدن رهبر القاعده هیچ خللی در ماموریت نیروهای بینالمللی در افغانستان ایجاد نمیکند.
بیشتر بخوانید:
«کشته شدن بنلادن پیامد مثبتی ندارد»
شراره سعیدی/ رادیو کوچه
تمام ترس از آن است که دغدغهها، نه برای برباد رفتن آرزوهای انسانی ایرانیان باشد و نه پاسداشت آزادیهای مسلم و تمام کشاکش و طنابکشی رقبا، بر سر تصاحب تخت زرین سروری باشد.
آزموده را آزمودن خطاست، این مثل معروف از باب شوخی نیست، تجربهی شخصی و گروهی پارسیست، چگونه میتوان باور کرد نزاع کنونی جناحهای حامی اصالت نظام برای احقاق حقوق ملت است، وقتی گروهی توان آن را دارند که سخنانی کاملن متناقض در هنگام صدرات و عزلت در باب یک موضوع بگویند، چگونه میتوانند قابل احترام و باور باشند؟
آیتاله صانعی و سخناناش، اکنون آن چیزی است که از حداقل انسانی فردی شهیر، میتوان انتظار داشت، اما… آیا نباید سخنان هنگام دادستانیاش را شنید؟ او دقیقن آنچه که میگوید همان سخنانی است که اکنون ما از جناح رقیباش میشنویم و از آن دلخوریم، آیا این آقایان از فراموشی ملت، ظلم عجیب جناح رقیب و اندک فرض کردن شعور عمومی نیست که در حال بافتن رختی نو بر پیکر خویشاند؟
«آیتاله صانعی» در سال 61 در دیدار اعضای گشتهای «ثاراله» مطالبی را مطرح میکند که با مواضع کنونی او صددرصد تناقض دارد و حتا بعضن نوعی تندروی در این مواضع قابل مشاهده است، در یک جلسه از سوی دیدارکنندگان سوالی مطرح میشود که برخی افراد، زمانی که اعضای گشتهای ثاراله از آنها سوالاتی میکنند، جواب نمیدهند. پاسخ آیت اله صانعی در اینباره به شرح ذیل است:
گفتند در برخوردها بعد از آن که با اخلاق اسلامی برخورد کردید، حاضر نشد به شما جواب بدهد و حاضر نشد امنیت مملکت را حفظ کند. شما میتوانید او را دستگیر و به دادسرا بفرستید، چون این جرم مشهود است… بعد از اخلاق اسلامی اگر دیدید حاضر به جواب دادن نشد و شما به او مشکوک هستید، بهعنوان احتمال یک حرکت ضدانقلابی و جرم مشهود و مبارزه با امنیت مملکت میتوانید دستگیرش کنید و او را به دادسراها و مراجع قانونی بفرستید. اگر کسی اعتراض کرد بگویید فلانی «صانعی» بهعنوان یک دادستان در فلان سخنرانی و صحبتاش این را گفت و من اینرا بهعنوان یک مسئله قضایی دارم به شما میگویم و مسوولیت آن هم به عهده من است.
به آنان که پاسخ شما را نمیدهند بگویید در صورت ندادن پاسخ ما شما را به دادسراها جلب میکنیم و آنها را بهعنوان جرم مشهود و حرکت ضدانقلاب به دادسراهای انقلاب بفرستید چون احتمال توطئه است. پاسخ دادن او واجب است و فرض است که جواب شما را بدهد و واجب است که شما هر چه گفتید جواب بدهد، آنها نمیتوانند بگویند آزاد هستم. خیر، تو آزاد نیستی. تو از این آزادی میخواهی آزادی را ببری و از این آزادی میخواهی انفجار و ترور بهوجود بیاوری، برای چه جواب نمیدهی؟ تو که صبح تا شب این همه حرف میزنی از دو کلمه جوابدادن خودداری میکنی؟ و شما به او بگویید که میتوانید او را به دادسرا جلب کنید و اگر باز جواب نداد بهعنوان جرم مشهود جلب کنید و مسوولیت آن هم با بنده بهعنوان یک دادستان و حافظ حقوق جامعه است. با اینها قاطعانه برخورد کنید. باید اینها از شما بترسند… ضدانقلاب باید آن قدر از شما بترسد که عکس شما را ببیند فرار کند و اگر این جور شد، مسلمان صددرصد هستید «روزنامه جمهوری اسلامی یازدهم اسفندماه 61»
وی در جای دیگر قوانین عادی و دادسرای عمومی را برای برخورد با ضدانقلاب کافی ندانسته و بر محاکمه آنان در دادسراهای انقلاب تاکید میکند: «در دادسراهای انقلاب موازین شرعی و معیارهای انقلابی حاکم بوده است، در درازمدت برمیگردد به همان ضوابط و شرایط دادسراهای عمومی، ولی نه در کوتاهمدت، زیرا اگر آنها به ضوابط خودشان عمل نکنند نمیتوانند ضدانقلاب را مهار کرده و سریع به مجازات برسانند. ضدانقلاب باید با موازین دادگاه انقلاب مجازات شود و نمیشود ضدانقلاب را با مجازات جرمهای عادی مجازات کرد .«روزنامه جمهوری اسلامی بیست و نهم دی ماه 61»
وی حتا در برخورد با عناصر غیرسیاسی مانند گرانفروشان نیز معتقد به برخوردهای شدید بوده و گرانفروشی را در حکم مقابله با حکومت اسلامی قلمداد میکرد.
در این رابطه آیت اله صانعی میگوید: «کوچکترین گرانفروشی ضربه به نظام و حکومت اسلامی است و مجازات این چنین اعمال بسیار شدید است، کسی را که میلیونها تومان گرانفروشی میکند نباید جریمه یا یکی دو ماه حبس کرد، در مورد اینگونه افراد در بعضی موارد حتا میتوان کلیه اموال را به استثنای آن مقدار که برای زندگی عادی احتیاج دارد، مصادره کرد.«روزنامه جمهوری اسلامی یازدهم اسفندماه»
آقای یوسف صانعی که در سال 62 دادستان کل کشور بوده، در آن سال درمراسم شهدای هفت تیر مطالبی عنوان کرده که آن را بدون هیچ توضیحی ذکر میکنم:
«یکی از مسایل اساسی در اسلام، مسئله دوستی و مودت و تولاست و در کنارش دشمنی و تبری است، یعنی یک انسان تربیت شده مکتب اسلام نمیشود از عشق و علاقه و محبت معین شده خالی باشد، همینطور نمیشود از دشمنی هم خالی باشد. انسان مسلمان به خدایش عشق میورزد و در قرآن میگوید ای رسول گرامی باور مکن کسی مومن به خدا و پیغمبر باشد اما دشمن اسلام و قرآن را دوست بدارد، او دروغ میگوید و خود را فریب میدهد.
تمام ابر قدرتها و رسانههای آنها و سازمانها و محافل که دم از حقوق بشر میزنند، علیه ما سخن میگویند و باید چنین باشد. شرق و غرب علیه ما حرف میزنند و باید حرف بزنند. اگر یک روزی آمریکا از ما تعریف کند بدانید آن روز، روز مصیبت ماست. اگر روزی از مسوولین ما دفاع کند روز شکست انقلاب است.
ما بهعنوان ملت شهیدپرور موظفیم الگو باشیم و همیشه به نحوی تلاش کنیم که جباران به ما بد بگویند و ملتهای محروم به ما اظهار علاقه کنند و مسوولین ما باید طوری عمل کنند که شرق و غرب بد بگویند. اگر روزی تعریف کردند ما ضربه خوردیم، ملت ما هم باید مسوولین را دوست بدارند و مورد علاقه ایشان باشند… مردم نباید پشت سر مسوولین غیبت کنند. اگر کنترل زبان از دست من و تو گرفته شد امروز به این مسوول بد میگوییم و فردا به مسوول دیگر و همینطور ادامه مییابد و به یک ضدانقلاب تبدیل میشویم و همه خدمات انقلاب را از یاد میبریم.
نکند امروز که آرامش داریم و مسوولین که امروز امنیت دارند، آن پدر و مادرهای ضد انقلاب از مسوولین سراغ آزادی فرزندانشان را بگیرند که هرگاه سراغ این مسایل رفتیم، سراغ قتلگاه حزب برویم «و با دیدن نمونه جنایات آنها، تصمیم به آزادی آنها نگیریم»، اینها توبهکنندگان نیستند، میآیند بیرون افعی میشوند، مسوولین مملکت و ملت یک وقت تحت تاثیر قرار نگیرند، هرگاه تحت تاثیر قرار گرفتید سراغ جنایتهایشان بروید، زندانی بودن آنها مرضی خدایی است. حرکتی نشود که ما خدای نکرده علیه دادگاه انقلاب حرف بزنیم، امروز با تلاش برادران سپاه و کمیتهها و شهربانی و دادگاههای انقلاب بوده که ما هستیم و الا آنها رحم ندارند.
خائنین به مملکت هستند و به پدر و مادر خودشان هم رحم نمیکنند و باید به مجازاتشان برسند. من اینجا بهعنوان یک مسوول قوه قضاییه دست آن عزیزانی را میبوسم و حاضرم کفشهایشان را جفت کنم که با دستهای پرتوانشان ضد انقلاب را گرفتند و به دادگاه بردند و به مجازات رساندند. آفرین بر آنها، نکند ما به دادگاههای انقلاب بدبین شویم.»
«روزنامه جمهوری اسلامی، 6 تیر 1362، صفحه 12»
امیر و کاملیا / رادیو کوچه
«تل تخت» که نشان از هنر فراوان و زبردستی بسیار سازندگانش دارد با گستردهای نزدیک به دو هکتار بر روی تپهای بزرگ در سوی شمالی (باکراکاتاش) «پاسارگاد» و در «دشت مرغاب» شیراز جای دارد. هر کسی که برای نخستینبار به این دشت میآید بیگمان شکوه این دژ او را شگفتزده خواهد کرد. نخستین پژوهشها درباره این سازه 40 سال پیش به سرپرستى ایران شناس نامی «استروناخ» انجام شده بود و بخش بزرگی از این بنا یافت شد که دربرگیرنده، برج و باروى خشتى، یک تالار ستوندار بزرگ، انبارهای پرشمار، اتاقهایی در گرد ایوان مرکزی و سکویی بزرگ بود و کاوشها و بازتاب تلاشهای او راهی نوین در شناخت تل تخت پدید آورد. امروزه این بناها بهدلیل نبود رسیدگی رو به نابودیست.
این سازه در زمان کوروش بزرگ و بهدستور او به دست سنگتراشان «یونانی» و «لیدیایی» با سنگهای چهار گوش روی هم چیده شده، پی افکنده شد و برای برگزاری آیینهای دینی و جشنها بهکار میرفت تا آنکه در زمان داریوش شاه و بهفرمان او بهدلیل جایگاه ویژه تل تخت و اینکه از فراز تل تخت نگاهبانان و دیدهبانان توانایی دید تا فرسنگها را از هر چهار سوی دژ داشتند، داریوش بزرگ با فرمان دگرگونی کاربری آن و نیرومندکردن این سازه، از آن دژی استوار ساخت تا مرکزی برای پشتیبانی از شهر باکراکاتاش (پاسارگاد) و شهر پارسه باشد.
این دژ دارای انبارهای بزرگ نیازمندیهای خوراکی مانند: (گندم،جو،میوه های خشک…) برای روز مبادا نیز بود که در پشت دیوارهای نیرومند آن نگهداری میشدند. او با تیزهوشی از ارزش این جایگاه آگاه بود، پس با این کار نیروی همیشه آمادهای را برای یورش ناگهانی بیگانگان در آن جای داد. «داریوش هخامنشى» افزون بر پایهریزی شهر «پارسه»، در دشت مرغاب بناهاى پر شماری را ساخت که یکى از آنها همین دژ بزرگ است. کاوشهایی که در تل تخت انجام شده تاکنون نشاندهنده چهار دوره باستانی بوده است.
بخش نخست: ساختارهای سنگی، بیشتر برای دوره نخست هخامنشیان.
بخش دوم: ساختارهای خشتی، بیشتر برای دوره دوم هخامنشیان.
بخش سوم: ساختارهای خشتی و سنگی، از دوره سلوکیان و اشکانیان.
بخش چهارم: ساختارهای خشتی، آجری و سنگی، برای دوره پایانی ساسانیان.
این سازه از سنگهای بسیار بزرگ ساختهشده و به گونهای هنرمندانه در کنار هم جای گرفتهاند. یکی از ویژگیهای ساخت و ساز هخامنشیان این است که آنها از هیچگونه ساخت مایهای (ملات) برای ساختمانهای خود بهره نبرده اند و با تراش چشمگیر و هموار کردن سنگهای بسیار بزرگ و سنگین که در همه سازههای آنها دیده میشود، آنها را به گونهای در رو و کنار هم گذاردهاند که یک کاغذ هم نمیتواند از لای آنها گذر کند. اینکار با دستگاههای پیشرفته امروزین کاری بس دشوار است چه رسد به آن دوره که تنها و تنها هنر سنگتراشان بوده است که بر چکش و تیشه مینواختند.
همانگونه که میدانیم ایرانیان نخستین کشوری بودهاند که به فن آوری آب کردن فلزها (ذوب فلز) دست یافتهاند، آنهم در هزاران سال پیش. از این رو هخامنشیان برای نگاه داشت این سنگهای ستبر در کنار یکدیگر و برای استواری بیشتر آنها در برابر زمین لرزه آنها را با بستهای آهنی ساخت خود به هم چفت میکردند. بستهایی که در بیشتر سازههای این دوره با شکوه دیده میشوند. از این بستها امروزه دیگر نشانی نیست و تنها جای آنها در همه نمای سازه خودنمایی میکنند.
بیشتر سازه تل تخت هنوز در زیر خاک است. و نبود رسیدگی به این سازه و برخورد نادرست برخی از بازدیدکنندگان، روند نابودی آن را شتاب بیشتری بخشیده است. به هر روی پس از 40 سال از واپسین کاوش در این سازه، نخستین بخش کاوشهای نوین باستانشناسی درگستره جهانی باکراکاتاش (پاسارگاد) با همیاری گروه باستان شناسى ایران و ایتالیا، در این بنا انجام شد. بنابر یک برنامهریزی ویژه، «تل تخت» در این بخش از کاوشهای باستانشناسی برای یافتن و شناخت بهتر آن خاکبرداری میشود. این کاوش با سرپرستی «علیرضا عسگری چاوردی» از پژوهشکده باستانشناسی و بنیاد پژوهشی پارسه و پاسارگاد و پروفسور «فرانچسکو کالیاری» از دانشگاه «بولونیای» ایتالیا آغاز شد.
برنامه پژوهشی و ساماندهی بنای باستانی تل تخت در شمال دشت مرغاب، چندی پیش به پذیرش بنیاد پژوهشی پارسه و پاسارگاد و پژوهشگاه سازمان یادمانهای (میراث) فرهنگی و گردشگری رسید و بنابراین نمایه (طرح)، برنامهای زماندار برای دژ تل تخت پیریزی شده است و این گروه در تلاش است تا افزون بر بازنگرى چهار دوره زیستی این بنا که سازهاى نامور به دژ داریوش یکم است، کاوش و بازپیرایى شود و این بنای هخامنشی همچون دوره داریوش بزرگ، به شکوه باستانی گذشته خود بازگردد. اکنون این گروه باستانشناسى بر آن است، برج و باروى پیدا شده در کاوش پیشین را بازپیرایى و بازسازی کنند. یکی از ریشهایترین پرسشهای کاوشگران این است که آیا به راستی تل تخت ایستگاهی در راه باستانی بخشهای مرکزی ایران تا گستره «دشت مرغاب» و «دره بلاغی» بوده است. با یافتن پاسخ درست به این پرسشها، دیدگاههای نوینی درباره دروازه کهن سرزمین پارس و گذرگاه باستانی دره بلاغی و زیست در این گستره پدید میآید.
تل تخت در راه باستانی بخشهای مرکزی ایران با پارس با نام نخستین ایستگاه در گذر درون رو به پارسه یا باکراکاتاش و دره بلاغی و گذر راه شاهنشاهی بنا شده است و یکی از بهترین دژهاییست که در گذرگاههای ویژه باستانی ایران ساخته شده است. در زمان هخامنشیان و یورش اسکندر این دژ، شاید واپسین دیوار پدافندی(دفاعی) شهر پارسه(تخت جمشید) بود که در برابر یورش آنان ایستادگی کرد. پس از دوره هخامنشیان، در دوره سلوکی و همچنین در دوره اسلامی کاربری آن همانند خانههای زیستی مردم شد.
در بخش خاوری این دژ پلکانی بسیار زیبا دیده میشود که جای چکشهای سازندگان برای نشاندن هنر خویش بر دل سنگ به خوبی دیده میشود. رو نمای این پلکان به گونهای بسیار زیبا کندهکاریشده است. با خود آوای گامهای مردان و زنانی را پنداشتم که در پس دورههای گوناگون پای بر این پلهها گذاردهاند. همچنین سنگ نگارههایی بر کف و روی سنگها کندهکاری شده است که شناخت آنکه نشانگر چه بودهاند نیاز به کاوشهای کارشناسان دارد. این سنگنگارهها شاید نشاندهنده روز یا ماه بودهاند. با چنین سنگنگارههایی در سازههای دیگری مانند ستودان سنگی که اندکی پایینتر از تل تخت است نیز بر میخوریم.
بر فراز تل تخت نیز یکی دیگر از شگفتیهای این دژ به چشم میخورد. راههای آبیاری که از سنگتراشیده و ساختهشده در نزدیک به سههزار سال پیش است و کاربرد آنها همچون لولهکشیهای امروزین است که آب را به بخشهای گوناگون دژ میرساندند. این آبراهها که از ویژگیهای ساخت و ساز هخامنشی است و در بنای پارسه نیز دیده میشود بهگونهای ساخته شدهاند که آب در هنگام گذر از آنها پاکیزه میشد و مانند پالایه (فیلتر) امروزین کار میکردند. سنگتراشی این آبراهها بسیار چشمگیر است.
و این هم برگی دیگر از هنر بیهمتای سرزمینمان. باشد که همه ما با رویکردی نوین درباره سازههای باستانیمان به جای رفتن به کشورهای دیگر برای بازدید، یادمانهای درون کشورمان را بیننده و پاسبان باشیم و به شیوهای که شایسته این شکوه است آنها را به دیگران بشناسانیم.
منبعها:
از زبان داریوش، نوشته، هاید ماری کخ
دانشنامه ویکیپدیا
تار نمای رویداد نگار یادمانهای(خبرگزاری میراث) فرهنگی
نوشتههای سورن یوسفی
ارشام پارسی
اکبر ترشیزاد/ رادیو کوچه
از دو هفته مانده به روز جهانی کارگر بحثها و حرف و حدیثها شروع شد، از استعفای «مصلحی» گرفته تا عدم پذیرش آن توسط «رهبر» و در ادامه پافشاری «احمدینژاد» بر کنار گذاشتن «وزیراطلاعات». از سوی دیگر فشارهای شدید اقتصادی بر کارگران و پیامدهای طرح هدفمندی یارانهها عامل دیگری برای التهاب هر چه بیشتر جو سیاسی کشور بود. در چنین شرایط و اوضاع و احوالی بود که خانهنشینی رییسجمهور آغاز شد.
تجربهی دوسالهی اعتراضات پس از انتخابات به خوبی نشان داده است که خبررسانی، هماهنگی و برنامهریزیهای طولانی مدت، پیش از برگزاری تجمعها توانسته است در هرچه موثرتر بودن آنها کمک کند. شک نیست که دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی حکومت نیز از این موضوع به خوبی آگاه بوده و از تاثیر شگرف شبکههای مجازی باخبرند. نگارنده بههیچ عنوان قصد ندارد تا با تحلیلهای مبتنی بر تئوری توطئه و نظریههای «داییجانناپلئونی» تمام اتفاقات پیش آمده در دو هفتهی گذشته را برنامهای از پیش طراحی شده برای ناکارآمدی روز کارگر قلمداد کند و شک ندارد که دعواهای درگرفته میان دو طیف از اصولگرایان، واقعی و جدی است، اما از سوی دیگر بهشدت به میزان گسترش اخبار پیرامون این بحث و دامنزدن بیمورد به آن مشکوک است.
از یاد نبریم که پیش از این هر بار که چنین موضوعاتی پیش میآمد، نظیر بحثهایی که در معرفی «رحیممشایی» بهعنوان معاون اولی «احمدینژاد» درگرفت، رسانههای وابسته به اصولگرایان به شدت سعی میکردند تا اخبار آنرا سربسته و مخفی نگاهداشته و از دامنزدن به آن حذر کنند، چیزی که دربارهی جنجال برکناری «حیدرمصلحی» به عمد رعایت نشد. از سوی دیگر جالب است بدانید حکومت از هر ابزاری بهره برد تا اخبار و مسایل مرتبط با روز کارگر را تحتشعاع آنها قرار دهد. نمونهی بارز آن انتشار و بازتاب خبر جعلی قتل فردی توسط دو نفر از ورزشکاران و قهرمانان بهنام کشور بود. خبری که میزان راستی آن با یک تحقیق ساده قابل کشف بود اما چنین نشد و دو روز تمام طول کشید تا قلابی بودن آن آشکار شود، تنها نفع این حادثه، انحراف موثر افکار عمومی از اخبار راهپیماییهای روز کارگر به این خبر جعلی و حواشی آن بود.
روز جهانیکارگر بدون هیچ اتفاقی و یا حتا برگزاری یک تجمع صنفی ساده برگزار شد. من بر این باورم که وظیفهی رهبران جنبش و مردم است تا پس از این تجربهیتلخ، وقایع سیاسی و حتا اجتماعی پیشآمده در جامعه را به دقت رصدکرده و آنها را برای خود اولویتبندی کنند تا مانند مورد اخیر به راحتی کلاه گشاد حکومت برسرشان نرود. فعالان جنبش باید نظارت و تحلیل قویتری را بر روی شبکههای مجازی و مباحث مطرح شده در آنها داشته باشند تا فریب بازیها و جنگهای زرگری حاکمان جمهوریاسلامی را نخورند.
مهشب تاجیک/ رادیو کوچه
«هانری روسو» نقاش فرانسوی در سال 1844 متولد شد. هنرمندی با ذهنیت ساده و تخیلی قوی، که از برجستهترین بدویان خود آموخته بهشمار میآید. در خدمت ارتش بود و سپس کارمند سادهی گمرک شد. گهگاه برای خود نقاشی میکشید و بعد از بازنشستگی در سال 1885 در چهل سالگی تمام وقت خود را به نقاشی اختصاص داد.
روسو که نقاشی را شروع کرد گروهی سادگی، اتکا بهنفس، و خاماندیشی هنری این «گمرکچی» را یکسره به ریشخند میگرفتند ولی در کل برای نقاشیهایش ارج بسیار قایل بودند. بعدها نیز، «پیکاسو» و بسیاری از نقاشان و شاعران سدهی بیستم به ستایش او میپردختند. روسو آثاری شگفتانگیز میآفریند که تفسیر خاصش را دربارهی واقعیت نشان میدهد. با اینحال، او را نمیتوان یک «نقاش نوین» نامید. هنر او هنری «بدوی» است که بهواسطهی ذهنی حساس و نوینخواه کشف میشود.
هانری روسو در نوشتهای به سال 1895 تاکید میکند که هنر را از «طبیعت» بهعنوان معلم، و اندکی هم از نقاشیهای «ژرم و کلمان» آموخته است. بخش دوم این جمله، غریب و مضحک مینماید، زیرا او از کسانی نام میبرد که جزو نقاشان مقبولاند، و آکادمیسم ایشان در اساس با «بدویت» او جور درنمیآید. ولی او بارها بر این جمله تاکید میکند. او در این ادعا که طبیعت تنها آموزگارش بوده است، بهطور کامل محق است. البته طبیعت مورد اشارهی وی همان طبیعتی نیست که تصویرش بر شبکیهی چشم منعکس میشود، بلکه طبیعتی است که خود نقاش تعریف میکند. روسو فقط در آثار آخرش آنهم بهندرت در برابر چشماندازهای طبیعی به نقاشی میپردازد. تصویرهایی که او از اشیا مینمایاند، از نیرویی جادویی برخوردارند و از «تصرف» جهان توسط هنرمند حکایت میکنند.
شاید شیوهی نقاشی او را در هیچ سبکی نتوانیم منجمد کنیم و در قالب بریزیم. زیرا اینگونه آثار در کلیتی فرهنگی که جامعه، کشور و نژاد بهخصوصی را در برمیگیرد، محاط نشده است. این نقاش که از فرمولهای قاطع و مطمئن رسمی برکنار مانده بود، در گفتوگوی انفرادی خویش با جهان بیرونی، به بیانی مستقیم چون دیدی جادویی دست یافته است که همین مسئله قدرت دخل و تصرف جهان را برایشان میسر میکند.
هانری روسو جهان شخصیاش را به کمال تصویر میکند. نقاشی است از طبقهی عوام نه در زمره نخبگان، او قدر خود را خوب میداند، در جایی خطاب به پیکاسو گفته است، ما هر دو از نقاشان بزرگ عصر خویشیم، تو در سبکت مصری و من نوین. البته روسو در یک دوگانگی اسیر است او با این سخنان از یک سو بیرون از سلسله مراتبی گام بر میدارد که دیگر نقاشان با طی مراتبی خاص به آن میرسند، یعنی طیکردن دورههای آکادمیک تا رسیدن به حال و هوای شخصی ولی او از ابتدا به چنین ماجرایی وارد نمیشود، او از همان اول به کار و منش شخصی خود رو میآورد، و درک بهنگام و همیاری دوستانش برای او جایگاه مناسبی دست و پا میکند.
بعد دیگر آثار روسو شامل طبیعت پردازیهای اوست و ویژگی عمدهی این آثار همانا پرداخت غریب وی به گیاهان است. گیاهان روسو بهصورت قراردادی و تخیلی کشیده شدند و به سختی میتوان آنها را شناسایی کرد. در سال 1886 زمانی که هانری روسو در سالن مستقلین اقدام به ارایه آثار خویش کرد، باب تازهای را در هنر نقاشی گشود و سبب جذب هنرمندانی شد که رهایی ذهنی خویش را از این راه میافتند. اینان که از روسو تقلید میکردند نقاشان آگاهی بودند که جدای از نقاشانی که بدون آگاهی و فقط از روی ناخودآگاه به این نوع نقاشی میپرداختند بودند.
در اغلب تابلوهای بخش جنگل نمایشگاه او از جمله «سهم غذای شیر» و «حمله پلنگ به اسب»، حیوانی در حال شکار حیوان دیگری است. این صحنهها که گاه با چکیدن خون از دهان و بدن حیوانات مستندگونه به نمایش درآمدهاند، نوعی وحشیگری طبیعی را تصویر میکنند. عدم وجود پرسپکتیو و گاه خط افق و تختی تصاویر در آثار جنگل روسو یکی دیگر از ویژگیهایی است که جلب توجه میکند و به نقاشی حالتی ساده و بدوی میدهد. شاید همین خصوصیات که از ویژگیهای هنر کودکان نیز هست باعث شده زیر هر کدام از تابلوهای جنگل دست کم یک کودک دبستانی روی زمین بنشیند و با علاقه و دقت مشغول کپی برداشتن از آن است.
آخرین مجموعهی نقاشیهای روسو هم نقطهی اوج خیالپردازی او، صحنههایی از جنگل هستند، در این صحنهها، برگهای ریزی که روسو از زمین چیده و جانوران و گیاهانی که در باغوحش و باغ گیاهشناسی پاریس مشاهده کرده، به صحنههایی آمیخته با رمز و راز از مناطق گرمسیری تغییر شکل پیدا کردند. محیط هر صحنه، انبوهی از درختان پهنبرگ، میوههای غیربومی، و جانوران نگران دوران کهن است که دزدکی از پشت بوتهها به دنیای خارج خیره شدهاند. نقطهی اوج این صحنهها پردهی «رویا» است که در سال 1910 یعنی سال مرگ روسو نقاشی شد و آخرین اثر بزرگ وی بهشمار میرود.
این پرده از چنان خیالپردازی نیرومندی برخوردار است که بدون تردید سوررئالیستها به وجودش غبطه میخورند، در میان جنگلی پر شاخ و برگ، با شیرهایی در کمین نشسته، پرندگان خوشرنگ، ماه کمسو، و نینواز سیاهپوستاش، و زنی برهنه و شهوتانگیز، اما کجنمایی شده، بر روی نیمکتی از دورهی ملکه ویکتوریا لمیده است. توضیح ساده و گیرای روسو دربارهی این مخلوق نامحتمل که زنی روی نیمکتی دراز کشیده و خود را در میان جنگلی تصور میکند این اثر را در ردیف آثار اولیه قرار میدهد. تصور هنرمند، کامل و چنان شعفانگیز است که جز آنچه هست نیازی به توضیح ندارد.
مهرآفرین بهرامی/ رادیو کوچه
کسری بودجه 22 هزار میلیارد تومانی دولت در نه ماهه سال گذشته باعث شده است که احمدینژاد به منظور جبران کسری بودجه خود، دستور فروش برخی از اموال وزارتخانهها را صادر کند و حذف یارانه برخی دیگر از کالاها را مورد بررسی قرار دهد.
بر اساس آمارهای منتشره داخلی، درآمد دولت در بودجه سال 89 بیش از 50 هزارمیلیارد تومان پیشبینی شده بود که طی 9 ماهه سال گذشته بیش از 23 هزار و 844 میلیارد تومان آن محقق و ما به تفاوت آن با کسری مواجه شد این در حالی است که به اعتقاد کارشناسان، کسری بودجه در سال 90 نیز تداوم خواهد داشت و حجم آن به مراتب بیشتر از سال 89 خواهد بود.
رییس ستاد تحول صنایع در گفتوگو با خبرگزاریهای داخلی از مصوبه دولت برای فروش فولاد هرمزگان برای تامین بخشی از تسهیلات 1500 میلیارد تومانی بخش صنعت، از محل هدفمندکردن یارانهها خبر داده است. به گفته وی، 850 میلیارد تومانی که در مرحله اول بابت واگذاری فولاد هرمزگان به فولاد مبارکه دریافت شده است، بهعنوان یارانه به بخش صنعت اختصاص یافته است.
سرپرست وزارت راه و ترابری نیز درباره نحوه تامین بودجه پروژههای راهسازی گفته است: «مدیران کل راه و ترابری استانها میتوانند بهمنظور تامین بودجه مورد نیاز خود برای تکمیل و اتمام طرحهای عمرانی اموال مازادشان را در سراسر کشور به فروش برسانند و از اعتبار آنان برای انجام پروژههای راهسازی استفاده کنند.»
«علی نیکزاد» اظهار داشت: «انجام و تکمیل پروژههای ناتمامی که از سالهای گذشته بر جای مانده است در اولویت کاری این وزارتخانه قراردارد و لازم است که از بخش خصوصی علاقهمند نیز برای تامین بودجههای عمرانی و راهسازی کشور استفاده شود.
عملیات اجرایی پروژههای عمرانی سال 90 کمتر از 50 درصد
یک اقتصاددان و عضو هیت علمی دانشگاه اصفهان در اینباره به رادیو کوچه گفت: «نوع بودجهریزی دولت که منابع تامین آن را کاملن فرضی درنظر میگیرد، خود نشاندهنده کسری بودجه در پایان سال است اما دولت اینبار حتا در پیشبینی درآمدهای خود از محل یارانهها نیز خطا کرده است و بودجه 56 هزار میلیارد تومانی دولت از این محل تاکنون برآورده نشده است.
وی ادامه داد: «30 درصد از درآمد مذکور باید به بخش صنعت تعلق میگرفت که چون عملن این اتفاق نیفتاده است، دولت دستور فروش کارخانهجات را برای تامین بودجه مورد نیاز داده است که نمونه آن واگذاری فولاد هرمزگان به فولاد مبارکه اصفهان است.»
این اقتصاددان تصریح کرد: «چالش دوم دولت، بالا رفتن قیمت حاملهای سوختی و مصالح است که هزینه اتمام طرحهای عمرانی کشور را بهشدت افزایش خواهد داد و شعارهای ساخت و ساز عمرانی بهخصوص راهسازیهای روستایی که برای جلب توجه در شهرستانها انجام میشد، را تحتتاثیر قرار خواهد داد و همانطور که اعلام شده، برای تامین بودجه این بخش نیز دستور فروش اموال وزارت راه در استانها صادر شده است.»
عضو هیت علمی دانشگاه اصفهان تصریح کرد: «آمار تخصیص بودجههای عمرانی وزارت راه در سال 89 تاکنون، منتشر نشده است اما طبق سالهای گذشته، حداکثر تخصیص اعتبار 60 درصد بوده است و در بهترین حالت، نیمی از طرحهای مورد نظر به مرحله اجرا میرسیده است، که اجرای همین میزان نیز در سال جاری با تردیدهای جدی روبهرو است.»
برنج، روغن و شکر در مرحله بعد واقعی شدن یارانهها
کسری بودجه موجود، دولت را به اتخاذ راهکار دیگری نیز کشانده است که آن حذف یارانه برخی دیگر از اقلام خوراکی مردم است و یارانه کالاهای اساسی که میبایست طی پنجسال با شیب ملایم حذف شود، اکنون بعد از گذشت چند ماه از آغاز آن، حذف یارانههای شیر، برنج، روغن و شکر نیز در حال کارشناسی است و نکته قابل تامل آن که ممکن است پس از واقعی شدن قیمت این کالاها، یارانه آن نیز به حساب تولیدکنندگان واریز شود نه سرپرستان خانوار.
یک تولید کننده صنایع غذایی و فعال در صنعت شیر در اینباره به رادیو کوچه میگوید: «هزینهای که به تولیدکنندگان شیر، پس از واقعی شدن قیمتها تحمیل میشود حداقل 30 درصد بیشتر از کارشناسی دولت و تعیین یارانه تولید در این بخش است که اغلب نیز با تاخیرهای بلند مدت پرداخت میشود و گردش مالی تولیدکنندگان را در شرایط نا به سامان اقتصادی کنونی کندتر میکند.»
وی ادامه داد: «از سوی دیگر، با حذف یارانه شیر، بخشی از مصرفکنندگان این کالا که توان مالی پایینتری دارند، از گردونه مصرف خارج میشوند و کاهش تقاضا نیز تولیدکنندگان را متضرر میکند علاوه بر این با توجه به اهمیت مصرف شیر در تندرستی افراد، این روند بر سلامت مردم نیز تاثیر منفی خواهد گذاشت.»
او تصریح کرد: «حذف یارانه شیر، شکر، برنج و اقلام خوراکی و پرداخت مابه تفاوت آن بهصورت نقدی به مردم یا تولیدکننده بر سلامت جسمی طبقات پایین دست جامعه تاثیر بسیار مخربی خواهد گذاشت، زیرا آنان پول نقدی مواد خوراکی را صرف احتیاجات ضروریتر خود مانند اجاره بهای مسکن میکنند و از تغذیه درست غافل میشوند.»
خبر / رادیو کوچه
ملا عبدالسلام ضعیف، سفیر سابق حکومت طالبان در اسلام آباد گفته است که کشته شدن اسامه بن لادن، رهبر گروه القاعده تاثیر مثبتی در پی ندارد.
به گزارش بیبیسی، آقای ضعیف که در حال حاضر در کابل به سر میبرد، در گفتوگویی عنوان کرد که کشته شدن رهبر گروه القاعده بر کاهش مقاومت علیه ائتلاف بینالمللی و آمریکا تاثیری نخواهد داشت.
آقای ضعیف گفته است آمریکا کشته شدن او را برای خود دستاورد میداند، اما در واقع به گفته آقای ضعیف، این امر ممکن است احساسات مسلمانان را علیه آمریکا برانگیزد.
سفیر پیشین طالبان گفت: «این دستاورد نیست. بلکه این (کشته شدن بن لادن) زندگی مردم را در دنیا دشوار میسازد. این گونه فعالیتها در منطقه و جهان اسلامی برای آمریکاییها سودی ندارد. البته آنها از این بسیار خوشحال شدهاند، اما به نظر من تاثیر آن در آینده برای آمریکا منفی است.»
محل اقامت اسامه بن لادن
ملا ضعیف، که در حال حاضر از جنگ علیه آمریکاییها دست برداشته، گفته است که نبرد نظامی آمریکا علیه گروه القاعده و گروههای مشابه آن «پیوند فکری» میان این گروهها ایجاد کرده و با کشته شدن اسامه این پیوند از بین نخواهد رفت.
آقای ضعیف افزود: «این چیزها برای اجتماع آنها (مخالفان آمریکا) تاثیری ندارد و این که آنها (آمریکاییها) میگویند ما در جنگ برنده میشویم و مقاومت بر ضد آنها کم میشود (درست نیست)، بلکه افزایش مییابد و این دستاوردی که آنها میگویند جنگ را متوقف میکند، غلط است.»
عبدالسلام ضعیف در زمان حاکمیت گروه طالبان در افغانستان، در سمتهای بالایی در امارت طالبان کار کرد و آخرین سمت او در دوره طالبان سفارت افغانستان در اسلام آباد بود.
بیشتر بخوانید:
«جسد اسامه بنلادن به دریا انداخته شد»
خبر / رادیو کوچه
باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا شامگاه یکشنبه، اعلام کرد کماندوهای آمریکایی طی عملیاتی اسامه بنلادن رهبر گروه القاعده و عامل حملات یازده سپتامبر را کشتهاند. وی گفت که بن لادن روز یکشنبه در پناهگاهی در پاکستان کشته شد و جسدش در اختیار آمریکا است.
این در حالی است که بسیاری از مردم در اطراف کاخ سفید تجمع کرده و ابراز شادی میکنند.
وی افزود در اوت گذشته تیم امنیت ملی کاخ سفید به او گفتند که اطلاعاتی بدست آوردهاند که ممکن است به یافتن بن لادن منجر شود و سرانجام هفته پیش با تکمیل شدن این اطلاعات دستور انجام عملیات علیه رهبر القاعده صادر شد.
رییس جمهوری آمریکا گفت یک تیم کوچک عملیاتی آمریکا روز یکشنبه به محل اختفای او در پناهگاهی در پاکستان حمله کرد و موفق به کشتن او شد.
وی گفت جسد بن لادن هم اکنون در اختیار آمریکا است.
آقای اوباما با تاکید بر اینکه مبارزه با القاعده ادامه خواهد یافت افزود آمریکا با اسلام در جنگ نبوده و نیست و بن لادن نه فقط رهبر مسلمانان نیست بلکه مسلمانان را قتل عام کرده است.
به گفته تحلیلگران مرگ اسامه بن لادن شانس انتخاب مجدد او را به ریاست جمهوری افزایش میدهد.
جورج بوش، رییس جمهوری پیشین آمریکا، کشته شدن اسامه بن لادن را «دستاورد بسیار مهم» توصیف کرده است.
وی بلافاصله پس از انتشار خبر کشته شدن بن لادن طی بیانیهای گفت: «این دستاورد بسیار مهم نشانه پیروزی برای آمریکا، برای مردمی است که خواستار صلح در سرتاسر جهان هستند و همچنین پیروزی برای کسانی است که عزیزانشان را در 11 سپتامبر سال 2001 از دست دادند.»
شبکههای تلویزیونی عربزبان از بازداشت 2 همسر و 4 فرزند وی خبر دادند.
بن لادن در یک عملیات به فرماندهی آمریکا و نیروهای اطلاعاتی پاکستان و در یک منطقه نظامی در این کشور کشته شده است.
نیروهای آمریکایی در جریان این عملیات 2 همسر بن لادن و 4 تن از فرزندان وی را بازداشت کردند.
گفته میشود این عملیات پس از گذشت 40 دقیقه و بدون تلفات نظامیان آمریکا پایان یافت.
عملیات کشتن بن لادن با یک فروند هلیکوپتر آمریکایی و تیم ویژه کماندوهای ارتش این کشور انجام شده است.
محل عملیات نیز شهری است به نام «ایبت آباد» که به دلیل حضور نیروهای ارتشی و وجود پادگانهای متعدد در این شهر، به شهر ارتش نیز شهرت یافته است.
عملیات، توسط یک فروند هلیکوپتر آپاچی و ساعت 1:30 نیمه شب به وقت محلی آغاز شده است. از نیمه شب گذشته همه ارتباطات تلفن و موبایل در منطقه وسیعی از پاکستان قطع شده و اینترنت و سیستم ایمیل نیز تا صبح امروز پس از چندین ساعت وقفه، فعال شده است.
یک شاهد عینی همچنین از درگیری و شنیده شدن صدای تیراندازی از محل وقوع حادثه خبرداده و افزوده است که میان اعضای تیم ویژه آمریکا با افراد مسلح ناشناس درگیری رخ داده که بر اثر آن یک فروند هلیکوپتر نیروهای آمریکایی سقوط کرده است.
شهر ایبت آباد در ایالت خیبر پختونخواه واقع در شمال غرب پاکستان است.
همچنین گزارشها از نخستین واکنش شبکه تروریستی القاعده به مرگ بنلادن خبر دادند. یکی از اعضای القاعده در یمن کشتهشدن اسامه بن لادن را تایید کرد. این نخستین واکنش القاعده به مرگ اسامه بنلادن به شمار میرود.
از سوی دیگر خبرگزاریهای خارجی اعلام کردند در پی انتشار خبر مرگ بن لادن در برخی مناطق و شهرهای عراق تدابیر شدید امنیتی اتخاذ شد. این تدابیر امنیتی در راستای ممانعت از هرگونه عملیات انتقامجویانهی القاعده در این کشور به ویژه علیه پایگاههای نظامی آمریکا در عراق اتخاذ شد.
به گزارش سیانان به نقل از منابع خبری آمریکا، جسد بن لادن پس از انجام تمامی تشریفات اسلامی به دریا انداخته شد.
بیشتر بخوانید:
«اسامه بن لادن کشته شد»
خبر / رادیو کوچه
روز دوشنبه، اشکان ذهابیان، فعال دانشجویی، عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت و عضو پیشین شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد برای سومین بار بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده است.
به گزارش دانشجونیوز، صبح امروز اشکان ذهابیان توسط ماموران اداره اطلاعات استان مازندران دستگیر و به زندان اداره اطلاعات ساری (شهید کچویی) منتقل شد.
بر اساس این گزارش، ماموران امنیتی استان مازندران در چندین نوبت به خانه پدری این فعال دانشجویی مراجعه کرده و کلیه وسایل و لوازم شخصی از جمله دست نوشتهها، سیدیها، کتابها و کیس کامپیوتر وی را ضبط کردند.
اشکان ذهابیان فعال دانشجویی و عضو دفتر تحکیم وحدت در تجمع دانشجویان دانشگاه مازندران در اعتراض به نتایج انتخابات در 26 خرداد 88 توسط نیروهای اداره اطلاعات استان مازندران دستگیر و به زندان اداره اطلاعات شهید کچویی ساری منتقل شد. وی به مدت یک ماه در سلول انفرادی زندان اداره اطلاعات ساری و زندان متی کلای بابل بازداشت بود.
این فعال دانشجویی محروم از حق تحصیل در تاریخ 11 آبان 88 برای بار دوم به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به واسطه تشکیل اتحادیه انجمنهای اسلامی شمال ایران دستگیر و روانه زندان شد و پس از چندی با قرار وثیقه 30 میلیون تومانی آزاد شد.
این عضو سابق شورای مرکزی فراکسیون مدرن انجمنهای اسلامی دانشگاههای فردوسی و علوم پزشکی مشهد پیش از این به دلیل فعالیتهای سیاسی از دانشگاه فردوسی مشهد اخراج شده بود.
همچنین وی توسط دادگاه انقلاب شهرستان بابل به صورت غیابی به 6 ماه حبس تعزیری محکوم شده بود.
بیشتر بخوانید:
«احضار ذهابیان، عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت»
علی انجیدنی/ رادیو کوچه
تقسیمکننده، ورقها را بین دو نفری که در انتهای بازی ماندهاند تقسیم میکند. اولین برگها از دست کامل ورق است و فقط دو نفر کارت خواهند گرفت. احتمال آمدن برگ درخواستی برای هر خال 1 به 4 است. پشت دست نفر اول جمیعت زیادی ایستادهاند و پشت دست نفر دوم فقط یک نفر نشسته است که خودش را خیلی به او نزدیک کرده است. نفر اول زیاد به کارتهای که به او دادهاند نگاه نمیکند. مدام دور و برش را نگاه میکند و گاهی هم به آسمان مینگرد. نفر دوم کارتهای اولش را به پشت دست خود نشان میدهد و بعد با چند نفر از تماشاچیان مشغول صحبت میشود.
تقسیمکننده از دو بازیگر درخواست میکند تا دور اول شرط بندی را شروع کنند. نفر اول شرط پایه را سبک انتخاب میکند. و به اطرافیاناش که اصرار دارند که او از ابتدا شرطی سنگین را وسط بگذارد میگوید که آرام باشند و از او تبعیت کنند. نفر دوم بدون توجه به انتخاب بازیگر مقابل، افزایش نا محدود را در خواست میکند. نفر اول جا میخورد و برای اینکه طرف مقابلش نتواند کارتهایش را از روی عکسالعمل او حدس بزند، شرط را قبول میکند.
نفر دوم دستبردار نیست دوباره شرط را دوبل میکند. اینبار نفر اول ناراحت میشود. او تمام داراییاش را به شرط اضافه میکند و درخواست دور دوم توزیع کارت را میکند. پشت دستنفر دوم، به او دلگرمی میدهد که با تقسیمکننده هماهنگ است و دور دوم کارتها برای آنها مناسبتر خواهد بود. کارتهای دور دوم پخش میشود. رنگ از رخسار نفر دوم و پشت دستاش میپرد. متوجه میشوند که اطرافیان نفر اول دست کارت را کلن عوض کردهاند.
تقیسمکننده نیز سرش را پایین میاندازد تا چشم در چشمانشان نیافتد. نفر دوم کارتهایش را به نفر پشت دستاش میسپارد و خودش به حالت قهر روی میز دراز میکشد. تقسیمکننده از او میخواهد که محیط بازی را تنگ نکند و به قوانین بازی احترام بگذارد. نفر دوم خود را به خواب زده است. نفر پشت سرش در یک حرکت سریع کارتهای خود را با کارتهای جدیدی از بیرون میز عوض میکند. چند نفر از اطرافیان نفر اول متوجه این جابهجایی میشوند و اعتراضها شروع میشود. تماشاچیها نگران ایجاد درگیری فیزیکی هستند.
نفر اول سعی میکند فضا را آرام کند. چند نفر تلاش میکنند تا نفر دوم را از روی میز بازی بلند کنند ولی او محکم دو طرف میز را گرفته است و مقاومت میکند. نفر اول به تقسیمکننده میگوید که اول باید این آقا از روی میز بلند شود و بعد شرط پایان یابد و کارتها رو شود. با پا در میانی چند نفر از قدیمیترها نفر دوم از روی میز بلند میشود و کارتها رو میشود. نفر اول یک شاه دارد و چهار سرباز و لبخند رضایت روی لب، مطمئن است که دستش برنده است. کارتهای نفر دوم روشده روی میز است و همه از تعجب انگشت به دهان بردهاند. کارتها عینا همان کارتهای نفر اول است. پرده فرو میافتد.
دوشنبه 12 اردیبهشت 90/ 2 می 2011
اجرا: زهره
استودیو: اعظم
تقویم تاریخ
گزیده اخبار مطبوعات ایران
پسنشینی تند – «بازیکهنهی حکومت و فریب دیگربارهی جنبش»- اکبر ترشیزاد
روزنگاشت- «به یاد گل آقای ایران» – محبوبه شعاع
بخش اول خبرها
«بازی پوکر بزرگان» – علی انجیدنی
«ای عزیز دور دیدار دلم برای تو تنگ است» – محمد مصطفایی
مجله خبری کابل – آرین
پارسنامه – «دژی سترگ و زیبا بهنام تل تخت» – امیر و کاملیا
بخش دوم خبرها
دایرهی شکسته – «مانیفستی برای هنر بدوی» – مهشبتاجیک
گفتوگوی روز – «جشن ملیتهای مختلف آمریکا در روز مرگ بنلادن» – اردوان روزبه
اقتصاد کوچه – «احمدینژاد به فروش اموال وزارتخانهها رو آورد» – مهرآفرین بهرامی
خوراک انفرادی دیوارخوانی و دیوارنویسی است – «عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد» – پیمان روشنضمیر
مجلهی جاماندگان – «آیتاله صانعی از صدرات تا عزلت» – شراره سعیدی
بخش سوم خبرها
اردوان روزبه / رادیو کوچه
ardavan@koochehmail.com
همزمان با اعلام خبر کشتهشدن «اسامه بن لادن»، توسط «باراک اوباما» در کاخ سفید، جمعیتی به این سمت روانه شد تا در این مکان به برگزاری مراسمی بپردازند. در همین حال از اردوان روزبه در محل کاخ سفید گفتوگو و گزارشی تهیه شده که میشنویم.
لطفن به ما بگویید که دلیل حضور مردم در برابر کاخ سفید چه چیز است؟
الان ساعت نزدیک به ده دقیقه به یک نیمه شب است، یعنی با توجه به این که حدود یک ساعت قبل آقای باراک اوباما در کاخ سفید اعلام کرد که اسامه بن لادن رهبر گروه القاعده که نزدیک به یک دهه بهطور رسمی دولت آمریکا بهدنبال دستگیریاش بود، در یک عملیات توسط تیم نظامی در پاکستان کشتهشده است، تعداد بسیار زیادی از آمریکاییها در شهر «واشنگتن» در حال حاضر در برابر کاخ سفید واشنگتن تجمع کردهاند.
بهطور تقریبی چهقدر جمعیت الان در آنجا حضور دارند؟
شنوندههای عزیز رادیو کوچه، در ساعتی که من با شما صحبت میکنم، جمعیتی حدود ده هزار نفر تا الان جمع شدهاند که بهنظر میرسد از این جمعیت تعداد زیادشان کسانی هستند که برای ابراز احساساتشان نسبت به اوباما و پیامی که او داده است، در اینجا جمع شدهاند. مردم فریاد میزنند، «یواسای» و استقبال میکنند از خبری که اوباما داده است.
احساس مردم از رخ دادن این اتفاق چگونه است؟ و آیا همهی کسانی که در آنجا حضور دارند آمریکایی هستند؟
بسیاری از این مردم با صحبتی که با ایشان میکردم، پس از واقعه یازدهم سپتامبر 2001 منتظر یک همچین روزی بودند. در بین جمعیت افرادی از ایران، پاکستان، افغانستان، عراق و حتا ترکیه هم دیده میشود. بعضیها که در اینجا حضور دارند آمریکایی نیستند ولی ابراز احساسات میکنند و خیلی از اینها معتقدند وجود اسامه بن لادن، باعث عدم امنیت در منطقه و آبروریزی برای گروههای مختلف مردم در خاور میانه، بوده است.
آیا میدانید تا چه زمانی این تجمع ادامه خواهد داشت؟
بر تعداد جمعیت هر لحضه افزوده میشود و همانطور که میدانید این حضور در مقابل کاخ سفید واشنگتن است. پس از سخنرانی آقای اوباما در یک برنامه رسمی که بهصورت زنده از «سی ان ان» پخش شد، مردم را به اینجا کشاند. من نمیتوانم بهطور مشخص بگویم که مراسم در چه ساعتی به پایان میرسد بهدلیل این که یک برنامه کاملن خودجوش است و همه منتظر هستند که شاید آقای اوباما دوباره حال یا در برابر کاخ سفید و یا به نوعی به ابراز احساساتشان پاسخ دهد.
من با بعضی از مردم در این مورد صحبت کردم. آنها خیلی ابراز خوشحالی میکنند و احساس میکنند که یک اتفاق بزرگ افتاده است. نباید فراموش کنیم که مردم آمریکا خاطره یازدهم سپتانبر 2001 را فراموش نمیکنند و آن اتفاق همیشه به نوعی در تاریخشان وجود داشته است. اکنون احساس خوبی دارند که یکی از بزرگترین رهبران القاعده که باعث این حادثه بوده است، کشته شده است.
امیدواریم جهان روزی بدون جنگ و خونریزی و انسانها بدون نگرانی به زندگیشان ادامه دهند و همه به فردایی بهتر فکر کنند. شما صدای منرا از «واشنگتن دی سی» در برابر کاخ سفید از رادیو کوچه شنیدید.
گالری:
«فریاد زندهباد آمریکا برابر کاخ سفید»
خبر / رادیو کوچه
محمدتقی مصباحیزدی، عضو مجلس خبرگان در اظهارنظری روز دوشنبه عنوان کرد: «اگر در کشور حکومت کفر حاکم بود دیگر ارزشی نداشت که بخواهیم جانمان را فدای آن کنیم، زیرا ایران بدون اسلام اهمیتی برای فداکردن جان ندارد.»
به گزارش مهر، این عضو مجلس خبرگان با ذکر اینکه «ما در کشوری زندگی میکنیم که قوانین الهی در آن اجرا میشود» اظهار داشت: «این کشور از آن جهت برای ما ارزش دارد که قوانین الهی و آموزههای اسلامی در آن حاکم است.»
آقای مصباح یزدی، از منتقدان بحث «فرهنگ ایرانی» و «فرهنگ اسلامی» است که در سالهای اخیر، از سوی اسفندیار رحیم مشایی رییس دفتر محمود احمدینژاد مطرح و پیگیری شده است.
عضو مجلس خبرگان رهبری گفته است که «نباید حفظ اسلام را به مرزهای جغرافیایی محدود کنیم» و افزوده: «امروز باید برای حفظ نظام تلاش کنیم و آن را محدود به مرزهای جغرافیایی نکنیم، حال چه در ایران باشد یا در دیگر کشورها مثل بحرین و لبنان.»
وی در بخش دیگری از سخنان خود، با انتقاد از «جریان سکولاری که غزه و لبنان را مربوط به ایران نمیدانست» گفته است: «غزه و لبنان ارزشی ندارد، بلکه اسلام غزه و لبنان برای ما مهم است؛ بنابراین هر جا اسلام بود و مبانی آن در خطر باشد، باید جان را فدا کرد.»
آرین / دفتر کابل / رادیو کوچه
دولت افغانستان ازکشته شدن اسامه بن لادن رهبر القاعده استقبال کرد.
حامد کرزی رییس جمهوری افغانستان گفت، دستان اسامه بن لادن به خون کودک، زن و پیر مرد افغان آلوده بود و در حیات آباد پاکستان به سزای عملش رسید.
آقای کرزی گفت، با مرگ اسامه حقانیت افغانستان نیز ثابت شد، زیرا این کشور از ده سال به این سو به آمریکا و متحداناش میگفت جنگ با تروریزم باید در پناه گاه اصلی تروریستان صورت بگیرد.
وی که هدف اش پاکستان بود گفت: «ما همواره از متحدان خود خواستیم که مبارزه با تروریستم باید در خواستگاه و پناهگاه آن صورت بگیرد، نه در دهات افغانستان و بلاخره مشخص شد و بن لادن در پاکستان کشته شد.»
رییس جمهوری افغانستان علاوه کرد مردم افغانستان قربانی تروریزم است و هم قربانی مبارزه علیه تروریزم شده است، از یک طرف در حملات تروریستان کشته میشوند و از جانب دیگر در حملات هوایی جامعه جهانی.
به گفته رییس جمهوری کرزی با مرگ بنلادن پیروانش باید بدانند کار که آنان به نام اسلام میکنند به ضد اسلام است.
خبر کشته شدن بنلادن امروز زود و با نشر بیانیه بارک اوباما به گونه زنده طریق رسانههای افغانستان نشر شد و این موضوع به بحث داغ رسانههای این کشور تبدیل شده است.
اردوان روزبه / عکس/ رادیو کوچه
ardav@koochehmail.com
همزمان با اعلام خبر کشته شدن اسامه بنلادن، توسط باراک اوباما در کاخ سفید، جمعیتی به این سمت روانه شد تا در این مکان به برگزاری جشن بپردازند.
باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا شامگاه یکشنبه، اعلام کرد کماندوهای آمریکایی طی عملیاتی اسامه بنلادن رهبر گروه القاعده و عامل حملات یازده سپتامبر را کشتهاند. وی گفت که بن لادن روز یکشنبه در پناهگاهی در پاکستان کشته شد و جسدش در اختیار آمریکا است.
بیشتر بخوانید:
باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا شامگاه یکشنبه، اعلام کرد کماندوهای آمریکایی طی عملیاتی اسامه بنلادن رهبر گروه القاعده و عامل حملات یازده سپتامبر را کشتهاند. وی گفت که بن لادن روز یکشنبه در پناهگاهی در پاکستان کشته شد و جسدش در اختیار آمریکا است.
بیشتر بخوانید:
«جسد اسامه بنلادن در دست نیروهای آمریکایی»
Click here to view the embedded video.
Click here to view the embedded video.
سیمین/ رادیو کوچه
simin@koochehmail.com
نمیدونم چند سال از مدرسه رفتنتون میگذره اما آیا نام آموزگار کلاس اولتون رو به خاطر دارین؟ اصلن از معلمهاتون چی به یاد میآرید؟
اغلب افراد آموزگار کلاس اولشون رو به خوبی به یاد میآورند. هم او که سبب شده تا خواندن و نوشتن را بیاموزند و وارد دنیای دیگری بشوند.
گاهی از دوران مدرسه خاطراتی تلخ بر ذهن است، از تنبیهها و سختگیریهای معلمها و ماجراهای خاص آن روزها و اغلب خاطرات شیرین و جذاب و به یادماندنی.
بله اینها تمامی خاطرات شیرین و گاه تلخی است که از آموزگارانمان در ذهنهامون ماندگار شده است.
من خودم یک بار یک سیلی محکم از معلم کلاس اولم خوردم که تا حالا یادم نرفته! یک روز که در حال دیکته نوشتن بودیم من به جای یک خط در میان دو خط فاصله میان خطها گذاشتم و بعد که متوجه شدم تمام اون خط را پاک کردم و از دیکته عقب افتادم. معلم که متوجه شد خیلی عصبانی شد و با وجودی که من شاگرد زرنگ کلاس بودم یک سیلی محکم نثارم کرد! نمیدونم لابد کارم به نظرش خیلی احمقانه رسیده بود و بعد البته جدا به من ادامه دیکته را گفت و آخرش هم که تصحیحش کرد مثل همیشه یک بیست کله گنده به من داد. اما اون سیلی هم چنان به یادم مانده است، یادش به خیر. نامش خانم «زارعی» بود و بسیار جدی و پر تلاش و من همچنان چهره و نامش را به یاد دارم. امیدوارم که هرجا هست سلامت باشه.
اما اینها رو گفتم برای اینکه به مناسبت روز معلم یادی بکنم از تمام معلمانی که روزگاری از ابتدای صبح تا عصر با گچ و تخته سیاه و کلی دانشآموز رنگارنگ سروکار داشتند و حاصل کارشون هم آخر سال بچههایی بود کارنامه به دست که خوشحال از قبولی میرفتند تا سه ماه تعطیلیشون رو حسابی خوش بگذرونن یا بعضیهاشون برن دنبال بامیه فروشی یا فروختن شانسی و کار کردن توی دوچرخه فروشی محله.
معلمهایی که به یک کارت دستساز دانشآموزشون برای روز معلم دلخوش بودند. آنها که برای شاگردانشون مثل یک مادر بودند و بدون چشمداشتی همه دانش و محبتشون رو بیدریغ به اونها هدیه میدادند.
از اون زمانهایی میگم که خبری از مدرسه «غیرانتفاعی» و «نمونهمردمی» و این همه جزوه اضافه و مطالب کمک درسی نبود و معلمها باید با همون کتابهای درسی تا آخر سال تحصیلی بچهها رو یک سال باسوادتر میکردند.
از معلمهایی میگم که انگیزه ادامه تحصیل خیلی از دانشآموزانشان شدند و علاوه بر دانش، به آنها درس زندگی دادند. معلمهایی که به راستی آینده اونها رو ساختن و برای همیشه در دفتر خاطرات اونها نقش بستند.
معلمهایی که الفبای مهر را در کلاس اول به دانش آموزانشون آموختند…
این برنامه را تقدیم میکنم به اون معلمها و تمامی آموزگاران آزاده سرزمینم که به سربلندی این سرزمین میاندیشند.
و یادی میکنم از «آریا طوری» بانوی آموزگاری که تمامی دوران خدمتش را در کلاس اول تدریس کرد و حالا پس از دوسالی که از هجرتش به دیار باقی میگذره تنها مهربانیها و خندههای پرمهرش بر یادها مانده است…
روز معلم بر تمام آموزگاران خجسته باد
محبوبه شعاع / رادیو کوچه
mahboobeh@koochehmail.com
یازدهم اردیبهشت برابر با هفتمین سالروز درگذشت «کیومرث صابری فومنی» معروف به «گل آقا»، نویسنده، طنزنویس، و معلم ایرانی است. وی که زاده سال 1320 بود، پایهگذار «موسسه گل آقا» بود و در سال ۱۳۸۱ هم زمان با دوازدهمین سالگرد انتشار هفتهنامه گلآقا انتشار آن را بدون عنوان کردن دلیل متوقف کرد و پس از دو سال در چنین روزی در سال 1383 درگذشت.
«کیومرث صابری فومنی» در سال 1320 در «صومهسرا» در شمال ایران به دنیا آمد. تولد وی همزمان با هجوم نیروهای اتحاد جماهیر شوروی به ایران در خلال جنگ جهانی دوم بود و پدرش به دست نیروهای کمونیستی در همان سال کشته شد.
تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در گیلان گذراند و در هجده سالگی به معلمی پرداخت. در سال 1340 وارد دانشگاه تهران شد و مدرک لیسانس خود را در علوم سیاسی دریافت کرد و چند سال بعد فوق لیسانس ادبیات تطبیقی را در مقطع کارشناسی ارشد گذراند. صابری همزمان با تدریس در مجله «توفیق» نیز فعالیت میکرد و معاونت سردبیری این مجله را بر عهده داشت که با توقیف شدن مجله فعالیت وی نیز در آن نشریه به پایان رسید.
کیومرث صابری پس از انقلاب در دولت موقت «مهدی بازرگان» به عنوان مدیر کل بازرگانی وزارت آموزش و پرورش مشغول به کار شد و با تشکیل اولین دولت، به عنوان مشاور فرهنگی نخستوزیر وقت «محمدعلی رجایی» به کار مشغول شد.
وی در سال ۱۳۶۲، در حالی که شانس به دست آوردن پست وزارت را نیز داشت، ناگهان از همه مسئولیتهای دولتی خود کناره گرفت و پس از مدتی، از روز بیستوسوم دی ماه سال ۱۳۶۳ شروع به نوشتن یادداشتهای روزانه طنز با نام مستعار «گل آقا» و تحت عنوان «دو کلمه حرف حساب» کرد که با محتوای انتقاد از دستگاههای دولتی و مشکلات موجود جامعه در صفحه سوم «روزنامه اطلاعات» درج میشد، که نقطه عطفی در طنز نویسی ایران و احیاگر طنز مطبوعاتی بعد از انقلاب بود.
یادداشتهای او به خاطر شرایط سال ۱۳۶۳ که متاثر از جنگ و بحثهای ایدئولوژیک و خشونت بود توانست با زبان طنز نوین خود و بهره گرفتن از شخصیتهای خیالی نظیر «شاغلام»، «غضنفر»، «ممصادق»، و «کمینه عیال ممصادق»، تحولی در جامعه ایجاد سازد که با توجه به جو محدود آن سالها، این کار فقط از گل آقا بر میآمد.
پس از گذشت شش سال از نوشتن یادداشتهای دو کلمه حرف حساب، صابری تصمیم گرفت که اولین هفتهنامه طنز پس از انقلاب را منتشر سازد. وی با هدف تیراژ صد هزار نسخه، در یکم آبان سال ۱۳۶۹ اولین نسخه هفتهنامه گل آقا را به قیمت پانزده تومان منتشر کرد که با نایاب شدن نسخههای اولیه مجبور به تجدید چاپ شد. هفتهنامه گلآقا در طی سالهای انتشار از پرتیراژترین نشریات زمان خود بود.
فعالیتهای گل آقا منحصر به هفتهنامه باقی نماند. ماهنامه گلآقا، سالنامه گلآقا، هفتهنامه «بچهها، گل آقا»، انتشارات گل آقا برای انتشار کتب طنز و کاریکاتور، و سرانجام خانه طنز ایران جهت پرورش طنزنویسان جوان، از دیگر فعالیتهای کیومرث صابری بود.
اما در دوم آبان سال ۱۳۸۱، در دوازدهمین سالروز انتشار هفتهنامه گلآقا، همزمان با چاپ پانصدوچهل و هشتمین شماره آن، گل آقا تصمیم به تعطیلی هفتهنامه به دلایلی نامعلوم گرفت و با چاپ سرمقاله در همان شماره، که این بار در آن نه شاغلام و غضنفری بود و نه گل آقایی، با نام صابری از تصمیم خود برای پایان کار هفتهنامه خبر داد.
و سرانجام کیومرث صابری فومنی در صبح یازدهم اردیبهشت سال ۱۳۸۳ در بیمارستان مهر تهران در اثر عوارض بیماری سرطان خون در سن شصتوسه سالگی درگذشت. اینک هفت سال پس از درگذشتش و در زمانی که جای خالی او بیشتر از هروقت دیگر در فضای مطبوعاتی و سیاسی کشور احساس میشود، همکاران گلآقا، خانواده، دوستان و جمعی از شاگردان وی با حضور در قطعه هنرمندان بهشت زهرا یادش را گرامی داشتند.
برخی از آثار منتشره کیومرث صابری عبارتند از: «گزیده دو کلمهحرفحساب» جلد یک تا چهار، «برداشتی از فرمان حضرت علی به مالک اشتر»، «عصر ضحاک»، «مکاتبات شهید رجایی و بنی صدر»، «اولین استیضاح در جمهوری اسلامی ایران» و «دیدار از شوروی».
همچنین درباره گلآقا تاکنون کتابهای زیر منتشر شده است: «کیومرث صابری فومنی» (جلد پنج از مجموعه طنزپرداران معاصرانتشارت گلآقا)، «کیومرث صابری» (از مجموعه چهرههای درخشان انتشارات مدرسه)، «خاطرات کیومرث صابری فومنی»، «زندگینامه و خدمات علمی فرهنگی کیومرث صابری» (از مجموعه انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی)، «گلخند» (از انتشارات یازدهمین جشنواره کتاب کودک و نوجوان)، «یادنامه کیومرث صابری فومنی» (از انتشارات حوزه هنری).
منبعها:
زندگینامه کیومرث صابری
ویکیپدیا
زندگینامه مشاهیر
Ardavan Roozbeh / Radio Koocheh
ardavan@koochehmail.com
Translated by Avideh Motmaen-Far
Iranian history and culture owe a lot to “Siamak Pourzand”, Iranian journalist and lawyer. Someone who had a huge experience in the media especially the press, and was also responsible of the management of the first festival of Iranian films and foreign films selected in 1954.
After the revolution, in 2000, after the incident in the Berlin conference, he was arrested and sentenced to eleven years. According to her daughter Banafsheh Pourzand, he was repeatedly under various physical and mental torture. He was also banned to leave the country and to have any kind of activity. Finally, on April 29, while he was under house arrest, died of disease.
In this regard, Ardavan Roozbeh had the following conversation with Banafsheh Pourzand, Siamak Pourzand’s daughter:
The Islamic Republic made him suffer a lot, also because they did not allow him to work and even breathe. The old man, in the past ten years, was not working, did not write anything, did not say anything, certainly he was a great threat to the regime that they did not let him come out and kept him depressed until he passed.
Mrs Pourzand, first of all, please accept my condolences on the passing of Mr. Siamak Pourzand, your father, and experienced journalist. please explain to us why although he had a 11 year prison sentence he was outside the prison, and somehow he was imprisoned. How do you explain these circumstances?
You know that he was in prison for 6 years. During the first year, he was held in private or solitary confinement and suffered a lot. When he was arrested, he was abducted from my aunt’s house. He was then 72 years old and what they inflicted to him is unimaginable and impossible to describe. But after the solitary confinement period he was nearly six years in prison and had different friends and compatriots that were there were helping him a lot and it comforted him to be in difficult times to be with in prison with people who believed politically in the same causes.
After three strokes and specially after the last one when he almost died, due to pressures from Amnesty International, UN and various European countries and American embassies on the Islamic Republic, finally they so called released him for medical leave which is not freedom anyway. Because he could not do his job, his phone was tapped and he was not allowed to see his relatives. However, they created painful restrictions for him that unfortunately did not help his mood and due to stress his heart was not functioning well, he had various different problems, poor circulation and depression. Pressures on him were really high and undefinable. Finally, he has not even got released.
9 years of the 11 years sentence has passed and we never knew and was unacceptable for us why they were not willing to release him to be able to leave Iran and live with my two sisters, Mehrangiz, his wife, my uncle who lives in Paris and other friends and people who are attached to my father. So he could have lived his last years of life aging with his loved ones and today I have heard the shocking news by my sister when I was at work. Still we do not know why he died and only know that it happened at home, not at the hospital, this news is not right that he died at the hospital. We are waiting for more news to see what really happened.
During all this time, did you try to have him to leave the country? Have you done any legal work and have not got a response?
A lot of legal work has been done because my father was known and because of his wife Mrs. Kar who was a lawyer and was active and knew many people that legally could help him, extensive research was done and my father was trying to follow up, and we tried to make him leave the country without controversy but the Iranian regime as usual with its natural pertinacity, did not allow him to leave.
We know that he was under house arrest. Was it a formal house arrest with a legal warrant ? Or in fact it was a siege situation?
I think practically it has been a siege, and legally my sister and step mother Mehrangiz can explain better. I can not describe the story legally but I can say that his phone was tapped, he had no rights and no permission to work. My father was a writer, culture and film historian, political analyst and Iran’s culture owed him a lot, because of all his artistic activities, he was well known but they silenced him. Unfortunately, they prosecuted him so much that I think he died of it all.
The Islamic Republic made him suffer a lot, also because they did not allow him to work and even breathe. The old man, in the past ten years, was not working, did not write anything, did not say anything, certainly he was a great threat to the regime that they did not let him come out and kept him depressed until he passed.
Farsi
Ardavan Roozbeh / Radio Koocheh
ardavan@koochehmail.com
Translated by Avideh Motmaen-Far
While the controversial competitive sale between “A Separation” and “Outcasts III” still goes on in the artistic and non-artistic circles, it seems that it is so important matter for some in the governing body to the point that even the Police forces have got involved in this affair.
Regarding this point, it seems that this has become a matter of dignity within the system. According to news received by Radio Koocheh, and confirmed by a source in the police who preferred not to be named, since Saturday April 20, commanded by the Chief of Police, himself, Gen. Ahmadimoghadam, all police units must watch the movie “Outcasts III”.
The Police has paid for all the tickets. Thus, according to the number of staff members on duty in Greater Tehran Area GTA, the police has allocated a colossal budget to this matter.
This order seems to be sent to other provinces.
A Police officer working in a police station confirmed this news and reported to Radio Koocheh:
“On Monday, they announced at the station that a group of soldiers on duty will be deployed to the police headquarters. They also announced prior to the deployment that officers are allowed to wear plain clothes instead of uniforms. Then we were deployed to Cinema Shokoofeh located in Martyrs Square, by buses to watch the movie ”Outcasts III”.
Another police officer that Radio Koocheh contacted, also confirmed the news and said that when some officers said that they were not ready to watch the movie, they were threatened to be arrested and the commander emphasized that: “The is the order of “The Chief Commander of Police Forces” himself and wrongdoers will be dealt with. ” This officer also stated that they served lunch and even pre-packed snacks. He continued: “Some forces are also watching that no one is absent.”
Earlier, on April 11th, the web site Tabnak which apparently belongs to Mohsen Rezae, had said that nearly a thousand of disabled and soldiers protesting against the illegal distribution of the movie “Outcasts III” went to see the movie and Mohsen Rezae in person has joined them. These people were invited to the special screening of this movie. An informer said that the cost of this private screening in cinemas Africa in Tehran was already been paid by an unnamed group.
Farsi
پیمان روشنضمیر / نامه وارده
خوراک انفرادی دیوارخوانی و دیوارنویسی است. دیوار نوشتههای من تمام شعر بود.
گفت در را ببند بعد چشم بندت را بردار. یک پارچ پلاستیکی خالی و یک موکت بسیار کهنه تنها محتویات اتاقی بود که دو متر در سه متر وسعت داشت.
دو دقیقه که گذشت باز همان شخصی که من را به درون سلول برده بود آمد سه عدد پتو و مسواک و خمیر دندان تحویل داد و گفت هروقت کاری داشتی زنگ بزن هیچوقت به در نزن. گفتم من چطوری باید روی دیوار بنویسم؟ گفت لازم نیست بنویسی.
گفتم: «رو دیوار که نمیزارید بنویسیم حداقل یه پرس چلو کباب به من بدید.» چه حالی میداد اگر طرف صمد باز بود و میفهمید دارم چی میگم. اما نبود و گفت نهار میارن برات عجله نکن.
بهترین سرگرمی انفرادی خواندن دیوار نوشتههای قبلیهاست. در سلول 13 که من در آن زندانی بودم دیوار نوشتهها به غیر از آن چند خطی که جواد علیخانی سالهای پیش نوشته بود تمام عربی بود. همین مسائله انگیزه من را در همان لحظه اول ورود برای دیوار نویسی دو چندان کرد. گفتم من که از خواندن مطالب قبلیها محروم شدم لااقل دیوار را برای نفر بعدی که مثل خودم عربی نمیداند به فارسی پر کنم که او چیزی برای وقتگذرانی داشته باشد.
وسیله نوشتن که فلزی به طول دو میلیمتر، و یادگار نفر قبلی بود را خیلی زود در گوشه اتاق پیدا کردم.
شخص دیگری هم بر دیوار نشانی وسیله دیگری را میداد که در چاک دیوار پنهان کرده است میگفت آن را بردار و با آن بر دیوار بنویس. آن وسیله را هم روز سوم بازداشت پیدا کردم چیزی شبیه به آلمینیوم بود که با کشیدن بر دیوار تاثیری مثل نوک مداد میگذاشت. الحمدالله با این امکانات کارم به خودکار دزدی در بازجوییها نکشید.
———————————————————————————
پیمان روشن ضمیر. بازداشت 13/10/89 توسط لشکر مور و ملخ
خط اول را به نشانه اولین روز کشیدم و اولین بیت را نوشتم:
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
بعد از اولین بازجویی که تنها چند دقیقه بعد از بازداشت شروع شد و چند ساعت طول کشید از یکی از کارمندان بازداشتگاه که من را چشم بند زده به دستشویی میبرد طلب آب کردم.
با لهجه شیرین بختیاری گفت: «بهوم پارچت را بردار ببر در دستشویی شیر را باز بزار تا حسابی آب بره بعد آب خنک میشه پارچ را پر کن.»
اعتراض کردم که آب اهواز غیرقابل خوردن است آب معدنی و یا آب تصفیه شده میخواهم. اصرار من در دو روز اول برای آب و انکار ایشان در مورد عدم وجود آب تصفیه شده در ساختمان ماجرایست که در شرح خاطرات زندان خواهم نوشت و در این مطلب به آن نمیپردازم.
شب اول را بدون خوردن آب با خوردن یک لیوان چایی گذرانم. قبل از خاموشی بر دیوار نوشتم
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
…………………………………………………
کارمندان بازداشتگاه که برای ما غذا میآوردند و چهار بار در روز ما را به دستشویی میبردند هر روز تغییر میکردند یعنی آن طور که من از صداها میفهمیدم چهار کارمند در طول هفته این وظیفه را بر عهده داشت. زمان بردن زندانی به دستشویی طوری تنظیم شده بود که همزمان با یکی از اذانها باشد. اذان صبح ظهر و مغرب زمان دستشویی و وضو است و قبل از خواب تنها دستشویست که کارمند هنگامی که زندانی را صدا میزند اسم وضو نمیآورد.
کمکم همه کارمندان فهمیدند که من نماز نمیخوانم.
یکی از کارمندان که جوانتر از سایرین بود هنگامی که نوبت به من میرسید به در سلول میآمد و به شوخی میگفت: «تو که نماز نمیخوانی برای چی میخوای بری وضو بگیری.»
گفتم:
چه نماز باشد آن را که در این میانه باشد
مگر آنکه قصد دیگر ز پیش بهانه باشد.
شعر دوست داشت و هر بار چیزی میگفت تا من شعری در جواب بخوانم.
یک بار هم در جوابش گفتم: «من که نماز نمیخوانم اگر وضو هم نگیرم که بلکل کافر میشم.»
با خنده گفت: «از ما که کاری بر نمیاد خدا خودش هدایتت کنه.»
کارمند دیگری که لهجه لری داشت و به همه میگفت بهوم و من هم او را بهوم صدا میکردم روزهای اول در مورد نماز خواندن بسیار نصیحت میکرد. به او میگفتم تصمیم دارم بدون نماز به بهشت برم میگفت امکان نداره بدون نماز اصلن نمیشه. میگفتم من راهش را پیدا کردم تضمینیه.
گویا به او گفته بودند در سلول 13 یک نفر از اعضای منافقین زندانیست و از همین رو یک بار که صمیمیتر شدیم پرسید: «تو چه خلقی هستی که نماز نمیخوانی. گفتم بهوم تو چه لری هستی که نماز میخونی؟»
یک بار هم وقتی من را میبرد تا تحویل بازجویان دهد در حضور ایشان شروع به نصیحت کرد. حال یا فیالبداهه بود یا به او گفته بودند که چنین بگوید تا واکنش و پاسخ من را بشنوند. در جوابش گفتم:
برو ای فقیه دانا به خدای بخش ما را
تو و زهد و پارسایی، من و عاشقی و مستی
…………………………………………………
آن روزهایی که بازجویی نبود زمان طولانی صبح تا شب در سلول کوچک و بیروزنه انفرادی با خیال میگذشت و با رقص و با فیلم بازی کردن و اجرای دیالوگهای صمد و حسن کچل و نمایش شاد و موزیکال شهر قصه اثر جاودانه بیژن مفید.
و البته بیشتر با شعر. با حافظ، سعدی، اخوان و فروغ آنگاه که میگفت:
نگاه کن که غم درون دیدهام چگونه قطره قطره آب میشود
چگونه سایه سیاه سرکشم اسیر دست آفتاب میشود
نگاه کن تمام هستیم خراب میشود،
تمام آسمان من پر از شهاب میشود.
تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطرها و نورها
نشاندهای کنون مرا به زورقی ز عاجها ز ابرها بلورها
مرا ببر امید دلنواز من، ببر به شهر شعرها و شورها …
و شبهای انفرادی پر بود از بیتو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم.
دیوار نوشتههای من پر رنگتر شد آنگاه که خودکار در اختیارم گذاشتند تا شرح کامل فعالیتهای اینترنتی خود را از روز اول تا زمان بازداشت بنویسم. اینها را یک بار در بازجویی نوشتم گفتند ناقص است و کافی نیست مفصلتر و کاملتر و با شرح جزییات بیشتر بنویس. گفتم زمان میبرد.خودکار و کاغذ در اختیارم گذاشتند تا در سلول بنویسم. به این ترتیب دو سه روز در سلول خودکار داشتم و شعرنویسی بر دیوار برایم آسانتر شد و شعرهای قبلی را هم پررنگتر کردم.
کمی احتمال میدادم که تا آن روز از دیوارنویسی من با آن وسایل ابتدایی درون سلول باخبر نشدهاند و خودکار در اختیارم قرار دادند تا وسیله دیوار نویسیم را فراهم کنند و از روی دیوار نوشتهها به حال و وضع درونیم پی ببرند.
جواب این احتمال کمرنگ را با چند بیت پر رنگ از حافظ بر دیوار سمت راست سلول دادم که البته دو بیتش را کمی دستکاری کردم:
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
محتسب داند که من این کارها کمتر کنم
من که عیب توبهکاران کرده باشم بارها
توبه در زندان سلطان نانجیبم گر کنم
من که امروزم بهشت نقد حاصل میشود
وعده فردای زاهد را چرا باور کنم
بازجو را عهد و پیمان نیست چندین اعتبار
اعهد با پیمانه بندم شرط با ساغر کنم
در زندان این خیال که دوستان در بیرون دارند چه میکنند و چه میگویند و در چه حالند و آیا از بابت من برای کسی مشکل درست شده است یا نه زیاد به سراغم میآمد. هم به دوستان دنیای حقیقی فکر میکردم و هم به بچههای تالار هفت تیر. این چند بیت از سعدی که با یک بیت سروده خودم ترکیب شده بود را به عنوان شرح حالی خطاب به همه دوستان بر دیوار نوشتم:
اتفاقم به سر کوی کسی افتادست
که در این کوی چو من کشته بسی افتادست
خبر ما برسانید به مرغان چمن
که هم آواز شما در قفسی افتادست.
بند بر پای تحمل چه کنم گر نکنم
انگبین است که در وی مگسی افتادست
بازجو داد زند بر سر زندانی خویش
هر حریفی ز پی ملتمسی افتادست
یکی از جلسات بازجویی به مقالات حافظ شناسی من گذشت. بازجویان برای اثبات غلط بودن نظریات بهکار رفته در مقالات، از سخنان مطهری دلیل میآوردند و من ضمن رد آن سخنان ابیات بسیاری از حافظ را برای بازجویان مثال زدم و معنی کردم که عدم اعتقاد حافظ به باورهای دینی و رد این باورها توسط حافظ و علاقه او به شراب انگوری را نشان میداد. ابیات بسیاری را برای ایشان خواندم که نشان میداد این عقیده که شراب و معشوق حافظ عرفانی است و حافظ به مجاز سخن میگفت، غلط است. ابیات را میخواندم و میگفتم به روایت صدها بیت از دیوان این شاعر، شرابی که او میگوید همین شراب انگوری ارغوانی خودمان است. همان شراب ناب دو ساله دومنی که حافظ به روی یار و به بانگ نوشانوش آن را سر میکشید. همان تلخ وش که صوفی، امالخبائثش خواند و برای حافظ از بوسه زیبا رویان شیرینتر بود. همان شرابی که اگر امروز در خانه هر کس پیدا کنید صاحبش را شلاق میزنید.
و معشوق و شاهد سیمین تن سیمین بناگوش که پیرهن چاک و غزل خوان بر بالین حافظ مینشست و در حالی که بوی شیر از لب همچون شکرش میآمد از حافظ قرار و طاقت و هوش میبرد و حافظ قصه ما تا زمانی که دست در کمر او نمیکرد و از لبش کام نمیگرفت نصحیت نمیشنفت، قطعن آدمیزاد بوده است:
برو به کار خود ای واعظ این چه فریاد است
مرا فتاده دل از ره تو را چه افتاد است؟
به کام تا نرساند مرا لبش چون نای
نصیحت همه عالم به گوش من باد است
از میان بیتهایی که در آن جلسه بازجویی خواندم با این یکی به دلیل طنز رندانه و جواب دندانشکنانهای که در معنی آن نهفته است و بخصوص به دلیل نوعی سرکشی و لجاجت و سر فرو نیاوردن به دنیا و عقبی که در کلام گوینده دیده میشود بیشتر حال کردم. همان شب بر دیوار سلول آن را به بزرگترین اندازهای که از دستم بر میآمد نوشتم و بارها در روزهای بعد پر رنگتر و کلفتترش کردم چنان که هرکس در سلول را میگشود به راحتی میتوانست این بیت را از همان فاصله ببیند و بخواند:
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
ناخلف باشم اگر من به جویی نفروشم.
تک بیتهای پراکنده بسیار دیگری را هم بر دیوار نوشتم که شرح آنها از حوصله این مقاله خارج است مثل آن بیتی که بعد از یک روز عذاب آور نوشتم و شرح ماجرایی که منجر به این دیوار نویسی تک بیتی شد را در مقاله خاطرات زندان خواهم نوشت.
گو رمقی بیش نماند از ضعیف
چند کند صورت بی جان بقا
.. اما همه این شعرها کجا و دو بیتی های خیام کجا. میل و علاقه من به حافظ همیشه چند برابر دیگر شاعران بود اما با همه لذتی که از حافظخوانی در انفرادی میبردم قدرت و تاثیر واقعی شعر در حال زندانی را آنگاه حس کردم که تصمیم گرفتم به سراغ حفظیاتم از خیام بروم. شور و حال و قدرت عظیمی که دو بیتیهای خیام در انفرادی در من بوجود آورد غیر قابل وصف است. چنانم کرد که گویی آن جام شراب یک منی را که حافظ گفته است درکش که در حالت به کار آرد را سرکشیده باشم.
نوش کن جام شراب یک منی
تا بدان بیخ غم از دل برکنی
فقط حیف که دیرتر از سایرین به سراغش رفتم. تقریبن روز پانزدهم انفرادی به بعد بود که با خیام در سلول تنگ و تنهای انفرادی از حافظه فال میزدم و بیواسطه حال میکردم. اگر خیام نبود هرگز نمیتوانستم آنقدر سرخوشانه و واقعی به تهدید بازجویان مبنی بر محکوم شدنم به اعدام بخندم. درست است که بدون خیام خوانی هم برای من تهدیدهای همیشگی بازجویان به سالها ماندن در انفرادی و اعدام و بلایای عجیب و غریبی که خودم مسبب آنها هستم و قرار است سرم بیاید، مسخره و کودکانه بود اما آنگاه که در انفرادی نگرانی از آینده به سراغم میآمد و یا با توجه به بعضی روندها در پرونده، در خود احساس ضعف میکردم آنگاه خیام چنان به دادم میرسید که هیچ قدرتی در جهان دیگر نمیتوانست با هیچ تهدیدی هرچند واقعی نگرانم کند.
خیام اعتقاد واقعی من را به این واقعیت که فرضن هربلایی هم سرت بیاورند باز چیزی برای ترس وجود ندارد و چیزی را بیش از آنچه دیگران از دست دادند از دست نمیدهی را قوین به من یاد آوری میکرد. اعتقادی که گاهی در میان فکرهای مختلفی که در انفرادی به سرم میزد گم میشد. این بیخبری از همهجا و عدم آگاهی نسبت به آینده و دشمنی آشکار بازجویان که امید به خلاصی آسان از این مهلکه را کمرنگ میکرد و دلتنگیهایی که در میان همه این افکار به سراغم میآمد گاهی موجب میشد رگههایی از ترس به سراغم بیاید و با خود بگویم نکند در این روال روزی از تواناییهایم بریده شوم و تسلیم خواستههای غیرواقعی بازجویان شوم و آنچه ایشان میدانند دروغ است و به گفتن آن اصرار دارند را بیان کنم. میدانستم که چنین نخواهم کرد اما در میان این کلنجارها با خود، کافی بود یک بیت از خیام بخوانم تا به معنی واقعی کلمه زیرورو شوم. به معنی واقعی کلمه دوپینگ کنم و شادی واقعی را در درونم حس کنم.
بلند میخواندم:
مرغی دیدم نشسته بر باره طوس
بر چنگ گرفته کله کیکاووس
با کله همی گفت که افسوس افسوس
کو بانگ جرسها و کجا ناله کوس
حتا اگر افکاری مثل من در سر داشته باشید و به مانند من به جهان نگاه کنید باز امکان ندارد تا زمانی که این شعرها را در زندان نخواندهاید متوجه عمق تاثیرگذاری آن شوید.
خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با ماه رخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی چو هستی خوش باش
چه کسی میتواند به آن زندانی که به عمق معنای این شعر پی برده و شادمانه از درونی شدن این مفهوم در انفرادی دستافشانی میکند ، ترس وارد کند؟ کدام بازجو را توان مقابله با اوست؟
انگار که نیستی چو هستی خوش باش
به یاد میآوردم که تا بوده همین بوده و گریزی نیست. بازجو و جناب حاکم و زندانی همچون تمام گذشتگان و آیندگان را بیش از چند روز فرصت نیست و بابت چند روز زودتر ناپیدا شدن کس نمیتواند تو را بترساند. آنان مگر چه بلایی بیش از ناپیدا شدن (سرنوشتی که به زودی در انتظار خود ایشان است) میتوانند بر سرت بیاورند که بخواهی ذرهای ترس به دلت راه دهی. پس شادمانه میخواندم:
یک قطره آب بود با دریا شد
یک ذره خاک با زمین یکتا شد
آمد شدن تو اندر این عالم چیست
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد .
…………………………………………………
همه به یک نسبت و به سهم مساوی بازیچه دست زندگی هستیم. اوست که ما را از صندوق عدم در آورده و باز خیلی زود به صندوق عدم باز میگرداند و در این چند روزه میانی به ریش آنان که بیشتر فریب زنده بودن خود را خوردهاند و در نتیجه وابستهتر شدهاند و از بازگشت به عدم میترسند، میخندد.
این قلم هرگز نمیتواند شور و حال من را در آن لحظات از خواندن این ابیات وصف کند:
ما لعبتکانیم و فلک لعبت باز
از روی حقیقتی نه از روی مجاز
یک چند در این بساط بازی کردیم
رفتیم به صندوق عدم یک یک باز
…………………………………………………
بر مفرش خاک خفتگان میبینم
در زیر زمین نهفتگان میبینم
چندان که به صحرای عدم مینگرم
نا آمدگان و رفتگان میبینم
صبح روز سی و یکم آمدند گفتند آماده شو باید از اینجا بروی. میدانستم مقصد زندان کارون است. از این خبر که قرار است بعد از یک ماه آدمیزاد ببینم و همصحبت داشته باشم و میتوانستم بدون چشم بند با ایشان ارتباط داشته باشم، خوشحال بودم.
یک هفته قبل از رفتن این دو بیت را برای آنان که زندانیم کرده بودند بر دیوار سلول نوشتم. این آخرین دیوارنوشته من در بازداشتگاه اطلاعات اهواز بود :
محستب مست شد و فسق خود از یاد ببرد
قصه ماست که بر هر سر دیواری هست
گر بگویی که مرا با تو سر و کاری نیست
در و دیوار گواهی بدهد کاری هست
رادیو کوچه
1358 خورشیدی - سالروز کشتهشدن «مرتضی مطهری»، مفسر قرآن، فیلسوف، متکلم، عضو هیت موتلفه اسلامی و از نظریهپردازان نظام جمهوری اسلامی ایران است. وی قبل از انقلاب ۵۷ عضو انجمن سلطنتی فلسفه و استاد دانشگاه تهران بود. بعد از انقلاب به ریاست شورای انقلاب منصوب شد و پس از تشکیل هیتهای موتلفه اسلامی، مطهری از سوی « آیتاله خمینی» به همراه چند تن دیگر از شخصیتهای روحانی عهدهدار رهبری این هیتها شد. بهطور کلی او به یک نهضت اسلامی معتقد بود و برای اسلامیکردن محتوای نهضت تلاشهای ایدئولوژیک بسیاری کرد. در ادبیات رسمی جمهوری اسلامی از وی با عنوان «معلم شهید» یاد میشود. و چنین روزی به یاد او روز معلم نامگذاری شده است. از جمله آثار وی میتوان به «آیینه جام»، «آزادی معنوی»، «انسان و ایمان»، اشاره کرد.
1613 میلادی - روز آغاز دوران حکومت «تزاری» خاندان «رومانوف» بر سرزمین پهناور روسیه است. سه سال پس از حمله لهستان به روسیه، یکی از سرداران روسی آنها را شکست داد و مسکو را از اشغال ارتش لهستان خارج کرد و «میخاییل رومانوف» بهعنوان تزار جدید، بر تخت نشست. از این زمان دوران حکومت 304 ساله خاندان رومانوف بر روسیه آغاز شد. اگرچه کشور روسیه در زمان حکومت رومانوفها گسترش یافت اما از لحاظ اقتصادی، پیشرفت چندانی نکرد و استبداد تزارها، مانع از شرکت مردم روسیه در سرنوشت خود بود. در اثر چنین مشکلات سیاسی و اقتصادی، مردم در سال 1917 علیه تزار «نیکلای دوم» آخرین پادشاه خاندان رومانوف قیام کردند. با سرنگونشدن او، رژیم «سوسیالیستی» بر روسیه حاکم شد.
1519 میلادی - سالروز درگذشت «لئوناردو داوینچی» یکی از بزرگترین نقاشان و مجسمهسازان ایتالیایی است. این مهندس، نقاش و دانشمند معروف ایتالیایی در «فلورانس» متولد شد. وی مجسمهسازی را از استادان فن آموخت و سپس به «میلان» رفت. پس از بازگشت به فلورانس در مدت چهارسال تابلوی معروف «مونالیزا» را خلق کرد. «شام آخر» نیز از دیگر آثار مشهور او است. او همچنین برای نخستینبار در تاریخ پلان اولیه هواپیما را طراحی کرد. از او آثار و نقشههای معماری چندی نیز باقی مانده است.
1945 میلادی - روز سقوط «برلین» پایتخت آلمان در آخرین روزهای جنگ جهانی دوم است. جنگ جهانی دوم در سال 1939 آغاز شد و اگرچه در ابتدای کار، نیروهای آلمانی مناطق گستردهای از اروپا را در اختیار گرفتند اما از نیمههای جنگ به ویژه پس از ورود به جنگ با شوروی، نیروهای آلمانی تحلیل رفتند. از سویی هم اوایل سال 1945 نیروهای شوروی که موفق به اخراج آلمانیها از خاک خود شده بودند، به سرعت بهطرف شرق آلمان حرکت کردند. در اواخر آوریل همان سال بعد از بمبارانهای شدید هوایى، نیروهای زمینی شوروی وارد برلین شدند و در جریان جنگ شدید موفق به تصرف این شهر شدند. کشور آلمان و شهر برلین در قسمت شرقی تحت سیطره نظام سوسیالیستی و در بخش غربی در چهارچوب نظام سرمایهداری قرار گرفت و تا اوایل دهه 1990 بهصورت کشور و شهری دو پاره به حیات سیاسی خود ادامه داد.
1896 میلادی - سالروز کشتهشدن «ناصرالدین شاه» از طایفه مغولتبار قاجار است. وی در حرم «شاه عبدالعظیم» در «شهرری» توسط «میرزارضا کرمانی» به قتل رسید. او معروف به «سلطان صاحبقران» و بعد «شاه شهید»، چهارمین شاه از دودمان قاجار ایران بود. او طولانیترین مدت شاهی را در میان دودمان قاجار دارا است. او همچنین اولین شاه ایرانی بود که خاطرات خود را منتشر کرد. ناصرالدینشاه هنگام مرگ 65 ساله و 48 سال سلطنت کرده بود. وی نخستین شاه ایران بود که به اروپای غربی سفر کرد، آنهم سهبار متوالی و بهفاصله نسبتن کوتاهی از هم و تنها برای تماشای فرنگ. او که به باور تاریخنگاران، فاقد دورنگری لازم و توان قضاوت بود، ندانسته امتیازهای متعدد به خارجیان داد.
——————————————-
برخی از رویدادهای دیگر
1994 میلادی – در چنین روزی «نلسون ماندلا» پس از برگزاری اولین انتخابات ریاستجمهوری چندنژادی در آفریقای جنوبی، اعلام پیروزی کرد.
1729 میلادی – زادروز «کاترین دوم» پادشاه آلمانیتبار روسیه که از 1762 بهمدت 34 سال بر روسیه حکومت کرد است. در زمان پادشاهی کاترین بود که روسیه عملن درصدد توسعه به جنوب افتاد و در «قفقاز» و بعدن آسیای مرکزی با منافع ایران درگیر شد و در پی دو جنگ بزرگ در قفقاز و درگیریهای دیگر در آسیای میانه، ایران را پس از هزاران سال از این مناطق خود دور ساخت.
1952 میلادی - برقراری نخستین خط هوایی با استفاده از هواپیماهای جت بین «لندن و ژوهانسبورگ»در چنین روزی صورت گرفت.
این خبر در بخش شایعه رادیو کوچه قرار دارد و رادیو کوچه صحت و سقم آن را تایید نمیکند.
یک منبع موثق در گفتوگو با کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران از بازداشت عباس امیریفر از افراد نزدیک به محمود احمدینژاد خبر داد. این منبع مطلع گفت: «آقای امیریفر روز یکشنبه توسط ماموران سپاه در منزلش دستگیر شد.»
عباس امیریفر از نزدیکترین یاران احمدینژاد هم اکنون رییس شورای فرهنگی نهاد ریاست جمهوری، امام جماعت مسجد مسجد سلمان فارسی نهاد ریاست جمهوری و عضو شورای مرکزی جمعیت وفاداران انقلاب اسلامی میباشد.
تنها یک روز پیش از بازداشت آقای امیریفر برخی رسانههای نزدیک به دولت ایران از تصمیم محمود احمدینژاد برای جانشینی احتمالی امیریفر به جای حیدر مصلحی در پست وزارت اطلاعات خبر داده بودند.
وی دبیرکل تشکلی به نام «جمعیت وعاظ ولایی کشور» وعضو جامعه وعاظ تهران است. جمعیت واعظین ولایی کشور به گفته وی صدها روحانی را در عضویت خود دارد. پیش از این برخی رسانههای کشور از اینکه «جمعیت واعظین ولایی کشور» توسط «یک روحانی جوان زیر نظررحیم مشایی» تشکیل شده سخن گفته بودند که عباس امیریفر آن را در مصاحبهای تکذیب کرده بود.
به گفته منبع یاد شده جمعیت واعظین ولایی کشور تشکلی از روحانیون طرفدار محمود احمدینژاد به شمار میرود و عملن در برابر «جامعه وعاظ تهران»که تشکل روحانیون نزدیک به جامعه روحانیت مبارز است تشکیل شده است.
خبر / رادیو کوچه
در روز کارگر، یکشنبه یازدهم اردیبهشت ماه، محمود صالحی از فعالان کارگری که ساعت یک و نیم بعدازظهر توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شده بود، پس از مدتی آزاد شده است. لازم به ذکر است که وضعیت جسمی محمود صالحی وخیم گزارش شده است.
در عین حال حسین مرادی یکی دیگر از فعالان کارگری و عضو کمیته هماهنگی در شهر سقز دستگیر شد.
به گزارش کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکلهای کارگری، طی دو روز گذشته تعدادی از کارگران و فعالان کارگری شهر سنندج به اداره اطلاعات احضار شدند. وفا قادری، خالد حسینی، غالب حسینی و یداله قطبی چهار تن از فعالان کارگری و از اعضا کمیته هماهنگی در شهر سنندج در بازداشت به سر میبرند و همچنین نبی مومنی از کارگران خباز در شهر سنندج به اداره اطلاعات این شهر احضار و تا به حال در بازداشت به سر میبرد.
لازم به اشاره است محمود صالحی تاکنون نزدیک به هفت سال از عمر خود را در زندانهای جمهوری اسلامی گذرانده است.
رادیو کوچه
مهمترین عنوانهای مطبوعات امروز ایران:
ایران
1) سراسر یمن به حالت تعطیل درآمد
http://www.iran-newspaper.com/1390/2/12/Iran/4781/Page/6/Index.htm
گروه بینالملل در پی امتناع علیعبداله صالح پادشاه یمن از ترک پست ریاست جمهوری، جوانان انقلابی این کشور دیروز اعتصاب خود را به سراسر کشور کشانده و امور سیاسی و اداری یمن را به حالت تعطیل درآوردند.
2 ) جمعبندی نهایی برای اعلام رشد اقتصادی
http://www.iran-newspaper.com/1390/2/12/Iran/4781/Page/7/Index.htm
معاون اقتصادی بانک مرکزی اظهار امیدواری کرد که در آینده نزدیک این بانک به جمعبندی لازم برای اعلام رشد اقتصادی برسد و آن را با اجماع بیشتری ارایه کند.
آفرینش
1) بحرین: کالاهای ایرانی را تحریم میکنیم
http://www.afarinesh-daily.com/afarinesh/News.aspx?NID=81673
اتاق بازرگانی بحرین با ادعای دخالت ایران در امور داخلی این کشور، خواستار لغو همه تعاملات بانکی با تهران نیز شد. اتاق بازرگانی و صنایع بحرین در بیانیهای از بازرگانان بحرینی و کشورهای جنوب خلیج فارس خواست کالاهای ایرانی را تحریم و تعامل با بازرگانان این کشور را متوقف کنند.
2) نیروگاههای روسیه ایمن هستند
http://www.afarinesh-daily.com/afarinesh/News.aspx?NID=81674
نخستوزیر روسیه تاکید کرد نیروگاههای هستهای این کشور صددرصد از ایمنی برخوردار هستند. به گزارش خبرگزاری رویترز، «ولادیمیر پوتین» در سفر به مسکو تاکید کرد رآکتورهای روسیه از ایمنترین فناوری ضد نشت ممکن استفاده میکنند. وی همچنین تاکید کرد با توجه به فاجعه نیروگاه هستهای فوکوشیما آژانس انرژی اتمی روسیه تمام نیروگاههای هستهای این کشور را کنترل کرده است.
تهران امروز
1) حمله ناتو به خیمه قذافی
http://www.tehrooz.com/
هنوز چند ساعت از پخش سخنان قذافی از تلویزیون لیبی در صبح روز شنبه نگذشته بود که نیروهای ناتو به مجتمع ویلای مسکونی در جنوب طرابلس یعنی همان منطقه معروف باب العزیزیه حمله کردند که براساس ادعای دولت لیبی در اثر آن سیف العرب، کوچکترین فرزند دیکتاتور لیبی کشته شده است. این حمله در شرایطی صورت گرفت که سرهنگ قذافی در سخنان خود سخن از آتش بس با ناتو بر زبان راند اما گفت که از قدرت خارج نخواهد شد.
2) ضرورت بازگرداندن قانون یارانهها به ریل اصلی
http://www.tehrooz.com/
اتفاقاتی که در جلسه علنی روز گذشته مجلس درباره قانون یارانهها رخ داد و برخی نمایندگان درباره ظهور تبعات منفی اجرای ناهمگون این قانون تا نیمه دوم سال 90 خبر دادند، بار دیگر ضرورت بازگرداندن اجرای قانون یارانه ها را به ریل اصلی عیان کرده است . واقعیت این است سیاستی که دولت برای اجرای این قانون مهم اتخاذ کرد اکنون بهگونهای است که موجب برخی نارضایتیهای عمومی شده است که علت اصلی این نارضایتیها هم به شیب تندی بر میگردد که دولت برای اجرای قانون در پیش گرفته و بیش از حد توان متوسط مردم به آزادسازی قیمتها رو اورده است.
رسالت
1) درخواست نتانیاهو از اوباما
http://www.resalat-news.com/Fa/?code=61259
بنیامین نتانیاهو در دیدار با هیتی از اعضای کنگره آمریکا که به سرزمینهای اشغالی سفر کردهاند، خواستار توقف کمکهای واشنگتن به تشکیلات خودگردان فلسطین شده است. مقامات کاخ سفید بارها اعلام کردهاند که آمریکا در برابر دولت فلسطین که متشکل از اعضای حماس باشد و اسراییل را به رسمیت نشناسد خواهد ایستاد.
2) مبارک اعدام میشود
http://www.resalat-news.com/Fa/?code=61254
وزیر دادگستری مصر با بیان اینکه رییسجمهوری مخلوع این کشور مبتلا به افسردگی است، تاکید کرد که وی در صورت اثبات اتهاماتاش اعدام میشود. به گزارش خبرگزاری مهر، محمد عبدالعزیز الجندی در گفتوگو با روزنامه چاپ مصر تاکید کرد که حسنی مبارک در صورت اثبات اتهاماتاش، بهویژه قتل عام معترضان در جریان انقلاب 25 ژانویه به اعدام محکوم خواهد شد.
همشهری
1) عراق به آمریکاییها غرامت میدهد
http://www.hamshahri.net/news-133900.aspx
پارلمان عراق با پرداخت 400 میلیون دلار به آمریکاییهایی که در زمان جنگ خلیج فارس در سالهای 1990 و 1991 از سوی نظام صدام بهعنوان سپر انسانی استفاده شدند، موافقت کرد. به گزارش ایسنا، به نقل از پایگاه اینترنتی المحیط، پارلمان عراق قانونی را تصویب کرد که براساس آن به درخواستهای آمریکاییها که گفته بودند برخی از آنها توسط نظام صدام مورد شکنجه قرار گرفتند، پاسخ داده شد.
2) ابراز نگرانی سازمان ملل از افزایش خشونتها در افغانستان
http://www.hamshahri.net/news-133892.aspx
نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل متحد در افغانستان روز یکشنبه در بیانیهای ضمن اظهار نگرانی از افزایش خشونتها در این کشور اعلام کرد که حملات نیروهای خارجی موجب کشتار غیرنظامیان میشود و باید از آنها جلوگیری به عمل آید.
جامجم
1) ارسال نامه از سوی اشتون به جلیلی
http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100842398181
وزیرامور خارجه گفت: «مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در خصوص مذاکره با ایران، نامهای به دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان ارسال کرده است.» به گزارش واحد مرکزی خبر، علی اکبر صالحی در حاشیه جلسه امروز هیت دولت در جمع خبرنگاران افزود: «جواب این نامه تهیه شده است و منتظر نظر و پاسخ رییسجمهوری هستیم.»
2) احتمال کاهش بارمالی قبوض گاز
http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100842376103
معاون وزیر نفت با اشاره به تعدیل اقلیمبندی در دو هزار و 600 شهر و روستا برای محاسبه گازبهای خانگی از احتمال کاهش 75 درصدی حجم بار مالی قبوض گاز خانگی در فصول گرم سالجاری خبر داد.
خراسان
1) مجلس تعیین میزان افزایش حقوق کارمندان را به دولت واگذار کرد
http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1390&month=2&day=12&id=695450
صحن علنی مجلس شورای اسلامی دیروز در ادامه بررسی لایحه بودجه سال۹۰ مصوبات مهمی را درباره رابطه مالی وزارت نفت و دولت و همچنین تامین مسکن جانبازان و ایثارگران شاهد بود اما آنچه که در پایان جلسه علنی دیروز بحثبرانگیز شد، بحث نمایندگان در مورد میزان افزایش حقوق کارکنان دولت و گروههای مختلف حقوق بگیر در بند ۱۵ لایحه بودجه بود که در نهایت همانند سال گذشته مقرر شد میزان افزایش حقوق کارمندان دولت در سقف اعتبارات مصوب مجلس صورت گیرد که بر این اساس میزان افزایش حقوق کارمندان بر اساس نظر دولت تعیین خواهد شد.
2) بهمنی: متقاضیان قبلی، وام خرید مسکن ۲۰ میلیون تومانی دریافت میکنند
http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1390&month=2&day=12&id=695451
دنیای اقتصاد
1) پیشگیری از رانتاطلاعاتی طرحتفصیلی تهران
http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=251868
سخنگوی شهردار تهران با اشاره به جلسه ویژهای که شهردار با معاون شهرسازی برای نحوه اجرای طرح تفصیلی داشته، گفت: «همه تدابیر لازم برای جلوگیری از وقوع رانت اطلاعاتی در جریان اجرای طرح تفصیلی تهران در نظر گرفته شده و جای هیچ نگرانی از بابت درز اطلاعات موجود در طرح، قبل از رونمایی کامل آن وجود ندارد.»
2) بازار طلا تحت تاثیر بسته پولی
http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=251861
معاون اقتصادی بانک مرکزی تحلیلهای ارایهشده از سوی «دنیای اقتصاد» را مبنیبر اینکه علت اصلی التهاب در بازار طلا به سیاستهای پولی مندرج در بسته 90 مربوط میشود، تایید کرد. صاحبنظران اقتصادی اعتقاد دارند که کاهش نرخ سود سپردهگذاری در بانکها در زمان فشار تورمی باعث کاهش جذابیت بازار پول شده و خروج نقدینگی از این بازار به سمت سایر بازارها بهویژه بازار سکه طلا را به دنبال داشته است.
خبر / رادیو کوچه
روز یکشنبه، احزاب سوسیالیست اروپا در پایان کنفرانس خود در تونس که در آن اردشیر امیرارجمند، مشاور ارشد میرحسین موسوی هم حضور داشت، با انتشار بیانیهای خواستار آزادی میرحسین موسوی و مهدی کروبی شدهاند.
به گزارش رادیو فردا، کریم پاکزاد، عضو افغانیتبار حزب سوسیالیست فرانسه، اعلام کرده است، احزاب سوسیالیست اروپا و نمایندگان گروههای هوادار دمکراسی در منطقه در پایان کنفرانس خود در تونس با انتشار بیانیهای خواستار آزادی همه زندانیان سیاسی در ایران و به ویژه میرحسین موسوی و مهدی کروبی شدهاند.
میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دو تن از رهبران مخالفان در ایران، از روز ۲۱ بهمن سال گذشته و پس از فراخوان برای برگزاری راهپیمایی ۲۵ بهمن ماه، همچنان در حبس خانگی به سر میبرند.
در این میان به گفته آقای پاکزاد احزاب سوسیالیست اروپایی در کنفرانس خود در تونس، که به تازگی برگزار شده است، با جنبشهای دمکراسیخواه در کشورهای عربی و نیز با جنبش سبز در ایران اعلام همبستگی کردهاند.
به گفته وی در این کنفرانس علاوه بر احزاب سوسیالیست اروپایی، نمایندگان گروهها و احزاب هوادار دمکراسی از کشورهای عربی و نیز ایران شرکت داشتند.
بر اساس این گزارش اردشیر امیرارجمند، مشاور ارشد میرحسین موسوی، نیز در این کنفرانس شرکت داشت و در سخنانی به تشریح روند برگزاری انتخابات مناقشهبرانگیز ریاست جمهوری در ایران و سرکوب معترضان به نتایج اعلام شده برای این انتخابات پرداخت.
احزاب سوسیالیست اروپا و نمایندگان گروههای دمکراسیخواه در کشورهای منطقه در پایان کنفرانس خود با انتشار بیانیهای ضمن حمایت از جنبشهای طرفدار دمکراسی در کشورهای منطقه و جنبش سبز در ایران، سرکوب خشونتآمیز معترضان در ایران را محکوم کردند.
بیشتر بخوانید:
«تماس تلفنی موسوی و رهنورد با خانوادهشان»
«در حبس خانگی حتی یکبار هواخوری نداشتیم»
خبر فوری / رادیو کوچه
دقایقی پیش با اعلام سی ان ان، «اسامه بن لادن» رهبر گروه تند رو و بنیاد گرای «القاعده» کشته شده است. این خبر که به طور مختصر در چند رسانه منتشر شده است حاکی از آن است که به زودی آقای اوباما رییس جمهوری آمریکا جزییات کشته شدن وی را اعلام خواهد کرد.
بنابر اظهار مقامات کاخ سفید در واشینگتن، آمریکا جنازه وی را در اختیار دارد.
این رهبر القاعده در پی حادثه یازده سپتامبر دوهزار و یازده و انفجار برج های تجارت جهانی تحت تعقیب بود و به نوعی رهبر معنوی جریان بنیاد گرایی اسلامی محسوب می شد.
پس از اعلام این خبر هر لحظه بر تعداد تجمع کنندگان در برابر کاخ سفید افزوده می شود.
آقای اوباما در سخنرانی زنده خود که از شبکه سی ان ان پخش اعلام کرد که گروهی از نیروهای نظامی آمریکا طی یک عملیات وی را در پاکستان کشته اند.
جزییات خبر متعاقبن اعلام خواهد شد. با گزارش رادیو کوچه از محل کاخ سفید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر