-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ آذر ۱۷, چهارشنبه

Posts from Khodnevis for 12/08/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



دور جدید حمله به مطبوعات غیردولتی

سایت رهانا گزارش داد که نیروهای امنیتی به ساختمان روزنامه شرق هجوم برده و چند نفر از خبرنگاران این روزنامه را مورد ضرب و شتم قرار دادند. بر اساس همین گزارش، احمد غلامی سردبیر روزنامه، فرزانه روستایی دبیر سرویس بین الملل و کیوان مهرگان دبیر سرویس سیاسی این روزنامه نیز ساعتی پیش توسط نیروهای امنیتی بازداشت بازداشت شده‌اند.

از سوی دیگر، علی خدابخش، مدیرعامل و سرمایه‌گذار این روزنامه که در گذشته به افرادی همچون عبدالله نوری و محمد عطریانفر نزدیک بوده دستگیر شده است.

علت همزمانی این اتفاق با ۱۶ آذر، روز دانشجو معلوم نیست.


 


آیا کند شدن روند فعلی حرکت جنبش سبز صرفا به دلیل بالا رفتن هزینه‌هاست؟

با وجود گذشت بیش از هیجده ماه ازآغاز فعالیت نهضت دموکراسی خواهی مردم ایران شاید لازم باشد امروز و در این برهه از زمان این جنبش رابا نگاهی واقع‌بینانه‌تر و البته بی‌طرف مورد ارزیابی قرار داد. در این میان قطعا یکی از موضوعات بسیار مهم بررسی دلایل کند شدن روند حرکت جنبش سبز و به زعم گروهی از کارشناسان توقف فعالیت ان در مقایسه با سال گذشته است. گرچه بنا براستدلال عده‌ای دلیل اصلی این مساله بالا رفتن هزینه‌های حضور مردم و فعالیتهای اشکار آنها به ویژه در تظاهرات خیابانی است اما با دقت بیشتر  می‌توان دلایل دیگری را برای این مساله برشمرد که پاره ای از آنها به شرح زیر است:

۱- ابهام در اهداف و برنامه‌های جنبش سبز در اینده‌ای دور یا نزدیک:
 جنبش سبز در روزهای آغازین بعد از انتخابات فعالیت خود را با شعار کلیدی رای من کجاست اغاز نمود اما به جهت عدم بر آورده شدن خواسته‌های مدنی اندک اندک از این شعار فاصله گرفته وبه اصلاح رادیکال تر شد. در این میان اما انچه ثابت باقی ماند و با وجود روند مثبت رشد جنبش نتوانست گام به گام و همسو با ان حرکت کندارتقاء برنامه‌های اتی این حرکت مدنی بود. با فاصله گرفتن از روز ۲۲خردادو بالا رفتن هزینه حضور خیابانی، بسیاری از مردمی که با تمام سختی‌های پیش رو به خیابان‌ها می‌امدند و در برابر چشمان خود افرادی را می‌دیدند که بی‌گناه کشته یا یا زخمی می‌شوند از خود سوال می‌کردند با حضور در خیابان دقیقا قرار است چه اتفاقی بیافتد؟ ایا تمام این هزینه‌ها و خون‌ها تنها برای یک جابجایی ساده در حکمی تشریفاتی به نام ریاست جمهوری است؟ آیا به فرض موفقیت در این حرکت در نهایت چیزی تغییر خواهد کرد؟ و از انجایی که عملا در هیچ یک از بیانیه‌ها و اظهار نظرهای مربوط به جنبش سبز هدف نهایی معلوم نبود کم کم تردید و دودلی ناشی از این سوالات بی جواب در کنار سرکوب شدید و بی شک پاره‌ای فرصت سوزی‌های غیر عامدانه سبب کاهش استقبال از این روند گردید.

 

۲- نبود ایده‌های جدید و تکرار ایده‌های پیشین در آستانه هر مناسبت مذهبی یا تاریخی:
جنبش سبز با وجود داشتن خلاقیت در ابتدای پیدایش خود متاسفانه به تدریج دچارفرایند تکرار در ایده‌ها گشته و از انجا که تکرار یکی از مهمترین دلایل ضعف و دلسردی به ویژه در طبقات احساسی جامعه است ادامه این روند شاید برای دوام این حرکت مدنی خطرات زیادی ایجاد کند. چرا که در مواجهه با هر مناسبت تنها دو راه پیش روی جنبش سبز است یکی الله اکبر شبانه روی بام‌ها و دیگری حضور در خیابان‌ها در روز بعد. گرچه هر دوی این راهکارها در صورت اجرای صحیح می‌توانند بسیار موثر واقع شوند اما به جهت اختلاف سلیقه اعضای جنبش سبز و مهمتر از آن عدم حمایت رسمی رهبران این فعالیت مدنی به ویژه در ماه‌های اخیر عملا کارایی خود را مخصوصا در اقشار غیر سیاسی جامعه از دست داده است.

۳- نبود راه حل‌های جایگزین:
 این مشکل بزرگ به ویژه در ۲۲ بهمن سال قبل بیش از سایر روزها خود را به رخ کشید آن زمان که جنبش سبز بنا بر دلایلی متعدد نتوانست قدرت خود را به نمایش بگذارد و ناچار شد با وجود حضور انبوه اما پراکنده در خیابان‌ها مایوسانه به خانه برگردد. بی‌شک اگر در آن روز از سوی طراحان این حرکت روشی جایگزین نیز پیشنهاد شده بود شاید آن حجم عمیق از سرخوردگی به یکباره در جنبش سبز بروز نمی‌کرد. 

 

۴-جنبشی که منشور پیشنهادی آن کاملا بی‌طرف نیست:
گرچه برخی بر این اعتقادند که منشور پیشنهادی جنبش سبز حقوق تمام جمعیت هفتاد و چند میلیونی ایران را رعایت کرده است اما نگاهی عمیق تر به موارد اشاره شده در این منشور نشان دهنده آن است که برخی از جملات و یا کلمات دارای جهت خاص سیاسی بوده و تکثر گرایی به مفهوم عام در آن لحاظ نگردیده است.

 

۵- تمرکز جنبش سبز بر اصلاح‌طلبی:
با انکه بارها گفته شده تصمیمات جنبش سبز بر مبنای خرد جمعی وتکثر گرایی است و نه تفکرات فردی  اما گاها دیده می‌شود که افرادی عمدتا از اصلاح‌طلبان فعلی یا سابق  به عناوین مختلف نظرات خود را از زبان جنبش سبز ابلاغ نموده که این مساله با توجه به شرایط امروز ایران و سرخوردگی بسیاری ازافراد نسبت به اصلاحات هشت ساله که در نهایت به ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد ختم گردید منجر به عدم استقبال و حمایت از سوی کسانی که بار اصلی هزینه‌ها بر دوش آنهاست می‌گردد. تا انجا که بسیاری بر این باورند جنبش سبز نوعی جنگ قدرت میان اصلاح‌طلبی و اصول‌گرایی بوده و در نهایت سبب تغییر چندانی در شرایط فعلی نخواهد گردید. گرچه در مقابل نباید این مساله را نیز نادیده گرفت که بسیاری از زندانیان امروز همان اصلاح‌طلبان هستند و آنها نیز در این نهضت هزینه سنگینی پرداخته‌اند اما خاطره دهه شصت و مصادره قدرت  در آن چنان خاطره تلخی است که عده‌ای حاضر به پرداخت هزینه برای مشابه سازی یک تجربه قدیمی نیستند

 

۶- فقدان رسانه‌های جذاب و تاثیرگذار برای طبقات مختلف جامعه:
باید این مساله را پذیرفت که رسانه‌های مربوط به جنبش سبز فراگیر و جذاب نیستند و باز به جهت عدم تنوع و تکراری بودن مباحث عنوان شده در آنها عملا نمی‌توانند تاثیرپذیری چندانی دربطن جامعه ایجاد نمایند.

 

۷- تمرکز و تکیه زیاد  بر روی هدفمند کردن یارانه‌ها و امیدواری به تحقق تمام خواسته‌های جنبش بعد از اجرای این طرح:
این مساله شاید یکی از مهمترین نکاتی باشد که تمرکز زیاد بر روی آن عملا یک جنبش سبزفعال را به جنبشی در حال انتظار تبدیل کرد و با این توجیه که با هدفمند شدن یارانه‌ها و ازدیاد مخالفت‌ها عملا همه مشکلات  حل خواهد شد و پیروزی نهایی به دست خواهد آمد پویایی آن را به شدت کند نمود. بی تردید اجرای این طرح را نمی‌توان در افزایش مخالفت‌ها با شرایط کنونی و شاید حتی حوادثی پیش بینی نشده بی تاثیر دانست اما اینکه جنبشی با آن حجم از انرژی تمام هدف و استراتژی خود را بر موضوعی نامعلوم و مبهم در اینده متمرکز کرده و عملا هیچ ایده دیگری ارائه ننماید را باید از نقاط ضعف یک جنبش مدنی دانست.

در نهایت و در یک جمع بندی کلی می‌توان این طور نتیجه گرفت که کند شدن روند فعلی حرکت جنبش سبز تنها به بالا رفتن هزینه حضور در خیابان مربوط نبوده و این جنبش برای گذر موفق از شرای فعلی نیازمند تغییراتی بنیادی است که بی توجهی نسبت به این مساله ممکن است عوارض بسیارسوء و خطرناکی بر اینده آن داشته و عملا سبب محو تدریجی آن گردد. 


 


یار دبستانی در ۱۶ آذر امسال
 


تجمع دانشجويان پلی تکنیک در روز دانشجو
 


بانك‌ها در شرايط آماده باش!

فارس، رجانيوز، مشرق و چند سايت ديگر محافظه كار اين نامه را انتشار دادند كه در آن به نكاتي اشاره كه بانك‌ها بايد رعايت كنند: «ایجاد آمادگی کامل در سامانه‌‌های بانکداری و سوئیچ کارت برای پاسخگویی مناسب به حجم تراکنش‌های وارد شده و پرهیز از اجرای برنامه‌های منجر به توقف طولانی مدت خدمات رسانی در بازه‌های واریز وجوه یارانه‌ها، از جمله این نکات است.»


بر اساس اين گزارش، تجهیز و آمادگی کامل شعب کشیک جهت ارائه خدمت (حتی در روزهای تعطیل) تا ساعت ۱۹، اجرای برنامه‌های تبلیغاتی جهت ترغیب مردم به خرید الکترونیکی از طریق پایانه‌های فروش به جای برداشت وجه از خودپردازها، حصول اطمینان از فعال بودن تمامی پایانه‌های الکترونیکی به خصوص وضعیت خدمت رسانی خودپردازها، ایجاد امکانات لازم جهت رفع مشکلات سوئیچ بانک در کوتاه‌ترین زمان ممکن، مدیریت بهینه نقدینگی و تهیه اسکناس و ایران چک کافی جهت تغذیه مناسب خودپردازها در سطح استانهای کشور، از دیگر نکات مورد تأکید در نامه مهم بانک مرکزی است.


در پایان این نامه تأکید شده است: «تلاش بانک مرکزی و پیگیری مکاتبات انجام شده با ستاد طرح تحول اقتصادی مبنی بر اجازه برداشت وجوه یارانه در روزهای دهم تا بیستم ماه کماکان ادامه دارد، ولی بانکها باید آمادگی لازم برای پرداخت این وجوه در روزهای دیگر ماه را نیز داشته باشند.»


 


سکولارها، «مریخی» های وراج و منفعل!
دیگر هرگز جریان اصلاح‌طلبی را نقد نخواهم نکرد. اصلاح‌طلب‌ها حق دارند بگویند که جوان ایرانی عاشق اسلام و «امام راحل» است، که جمهوری اسلامی اصلاح پذیر است، که اسلام دمکراتیک هم داریم، که جنبش سبز ادامه «انقلاب اسلامی» است که به نوبه خود ادامه مشروطیت است که به نوبه خود ادامه «حماسه» عاشوراست. آنها حق دارند از پاسخ به پرسش‌های سخت خودداری کنند. حق دارند بگویند کسانی که مخالف جمهوری اسلامی هستند «مریخی»‌اند. حق دارند بگویند این مریخی‌ها بیش از ۳۰ سال است که کارشان وراجی است و بس. حق دارند بگویند آن کس که به نظام «مقدس» جمهوری اسلامی معتقد نیست سبز نیست، که شعار الله اکبر و نصر من الله ... و دیگر شعارهایی که جمهوری «خجسته» اسلامی را ۳۱ سال پیش برای ملت «عزیز اسلامی»‌مان به ارمغان آورد حالا دمکراسی را برای آنها به ارمغان خواهد آورد. حق با اصلاح‌طلب‌هاست و جنبش سبز قطعا به آنان تعلق دارد. اما چرا؟

 

نماد سبز مال آنها ست نه ما. این نماد معنای مذهبی دارد نه حقوق بشری. سکولارها باید از رنگ زدن رنگ دیگران دست بر دارند. 

 

آنها روزنامه کلمه و اعتماد ملی را در داخل کشور تکثیر می‌کنند. ما چه کاری در این باره کرده‌ایم به جز اینکه در دنیای مجازی و یا خارج از کشور حضوری، آنهم چند پاره، داشته باشیم؟     

 

آنها در هر همایش و تظاهراتی شعارهای خود را، که معجون غریبی است از مذهب و آزادی، به جمع تحمیل می‌کنند. نیمی از این تعصب و پافشاری را من در سکولارها ندیده‌ام. 

 

تقریبا همه رسانه‌های ما در اختیار آنهاست. برای من یک رسانه اصلاح طلب مثال بزنید که حتی نصفه و نیمه اخبار سکولار ها را منعکس کند. 

 

آنها وجود ما را انکار می‌کنند اما ما خودمان را قانع می‌کنیم که کنار آمدن با آنها «فعلا» تنها راه چاره است! آنها را به خاطر مصلحت جویی شان سرزنش می‌کنیم و خودمان «مصلحت» را در همراهی با آنها می‌یابیم. 

 

همیشه منتظر آن می‌مانیم تا آنها کاری بکنند که ما بتوانیم نقدشان کنیم. مگر انفعال و وراجی شاخ و دم دارد؟

 

و هزار و یک چیز دیگر ...

 

جان کلام اینکه آنانکه شایسته سرزنشند سکولارها هستند نه اصلاح طلب‌ها. این ما هستیم که فرصت سوزیم نه آنها. این چه انتظار بیهوده‌ای است که ما از اصلاح‌طلب‌ها داریم که نقش اپوزیسیون جمهوری اسلامی را بازی کنند؟ چرا سکولارها نمودی در داخل کشور ندارند؟ چرا یک آیت‌الله سنتی یعنی آقای کاظمینی بروجردی، که بسیار هم محترم هستند، باید نماد سکولاریسم در داخل کشور باشد؟ اگر صدای دیگری را فریاد می‌زنی، انتظار شنیدن صدای خودت را نداشته باش.

 


آب و هوای مصنوعی
 


همبستگی گروه‌های دانشجویی ایرانی ساکن هند با جنبش دانشجویی

متن این بیانیه به شرح زیر است:

 

 

        شانزدهم آذر روز دانشجوست. روزی که سه آذری که آتش عشق به آزادی و آزاد زیستن در جان و تن شان زبانه         می کشید، آتش به جان و تن همه دانشجویان و آزادیخواهان زدند و تاریخ مبارزه با جمود و یخبندان اسارت را خورشیدی دیگر شدند تا گلهایی باشند که نوید رسیدن بهار آزادی را سرودی کرده باشند. شانزده آذر نماد مبارزه آگاهانه و بیداری بخش همه نسل هایی است که غیر از احترام به انسان و آزادی ایران، هوای دیگری در سر ندارند. شانزدهم آذر روز ایستادگی بر آرمان آزادیخواهی و آزاداندیشی نسلی ست که با قلم خود و با جوهر وجودی خود در مقابل هرچه جمود و هرچه سیاهی‌است ایستاده و خواهد ایستاد. شانزدهم آذر روزی ست به بلندی البرز و به استقامت کویر و به عمق همه دریاها. شانزده آذر روزی ست به درازای تاریخ مبارزات مردمی و دانشجویی.  شانزدهم آذر فقط یک روز نیست یا یک علامت در تقویم، که هر روزی که دانشجویی ستاره دار می‌شود، تهدید می‌شود، زندانی و یا در خون می‌غلتد، شانزده آذر است و روز دانشجو است و روز فریاد بر علیه شب، در دل شب، اما بی‌هراس از شب. شاخه ایست که نور می‌طلبد و از تاریکی بیزار. همه تن فریادست که بر سر حاکمان ظالم و فرعونیان آوار می‌شود.

 

شانزده آذر روزی است که حتی نامش لرزه بر اندام همه فرعونیان و زورگویان و شب اندیشان تا بن دندان مسلح و به ظاهر قدر قدرت می‌اندازد.

 

شانزدهم آذر همه فریاد است و فریاد، بیگانه است با هرچه سکوت است و سکون، بیزار از هرچه تاریکی ست و جهل، که آتشی است بر یخبندان و جمود اذهان یخی و قلوب سنگی. شانزده آذر روزی ست که هر دانشجو، همکلاسی و هم رشته ای و برادر و دوست و خواهر زندانی و یا شهید خود را از طاغوت می طلبد که جایشان در کلاس های درس خالی ست اما یادشان و اندیشه آزادشان و دل های پاکشان، همه درس است.

 

حال که دانشگاه به زندان اوین و رجایی شهر و ... منتقل شده و کلاس های درس در بندهای ۳۵۰ یا ۲۰۹ یا "دو الف" سپاه و دیگر زندانهای شناخته شده و یا مخفی برگزار می شود و حال که تشنگان قدرت و شیفتگان ثروت، مست از باده پول نفت و شاد از به چوب حراج زدن بر سرزمینمان هستند و با دروغ پردازی های بیشرمانه ملقب به بزرگترین دروغگویان همیشه تاریخ ایران شده اند و برای چند صباحی بیشتر بودن در قدرت، شمشیر ها را از رو بسته و  عملا و علنا کمر به قتل اندیشه و علوم بسته اند، بهترین اساتید را به زور و تهدید بازنشسته می کنند، دانشجویان را از حق تحصیل محروم می کنند، خانواده دانشجویان و فعالان دانشجویی را تهدید و تحت فشار می گذارند و درپی تعطیل کردن تمام و کمال دانشگاه و رشته های تحصیلی و به خصوص رشته های علوم انسانی هستند، کتاب سوزی راه انداخته اند، وظیفه تک تک خود می دانیم که با همه توان و همه آنچه که داریم، همچون همکلاسی های دربند یا شهیدمان در مقابلشان بیایستیم. تا همه تن فریاد باشیم و به اینهمه ظلم و بیعدالتی و خشونت تنها و تنها یک کلمه بگوییم:" نه ". یک " نه " بزرگ به حکومت فرمایشی، " نه " به مجلس فرمایشی، " نه " به قوه قضائیه فرمایشی، " نه " به روحانیون فرمایشی، " نه " به اساتید فرمایشی، " نه " به سانسور، " نه " به زندان،" نه "  به شکنجه و " نه " به حکومتی که روی همه دیکتاتورها و خونخواران تاریخ را سفید و دین را نردبانی برای رسیدن به تمایلات ضد دینی و ضد اخلاقی خود کرده است.

 

هرچند قدرت حاکم هیچ ابائی از به کار بردن خشونت ندارد، و هرچند هیچ وسیله دیگری نیز غیر از خشونت نمی شناسد اما ما از هرآنچه خشونت است و بوی خشونت می دهد بیزاریم، چرا که می دانیم که این حکومت، حکومتی ست که زنده بودن و بر قدرت ماندنش تنها به خشونت وابسته است و ما هرگونه خشونت را محکوم می کنیم. با اینکه تن و جان و روح و روان بسیاری از دانشجویان و خیل عظیم مردم آزادیخواه آماج شدیدترین و علنی ترین خشونتها شده است. . " انجمن دانشجویان خارجی حیدرآباد هند " به همراه جمعی از دانشجویان ایرانی، همچون گذشته که با برگزاری تجمعات اعتراضی در ۱۲ ژوئن سال ۲۰۰۹، مراسم سالگرد انتخابات در مقابل کنسولگری ایران در حیدرآباد، همبستگی خود را در هر مراسمی با  مردم و دانشجویان ایرانی اعلام کرده، این بار نیز ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شانزدهم آذر و با احترام به همه مردم ایران و دانشجویانی که در طول سالیان دراز در راه آزادیخواهی و آزاداندیشی مبارزه کرده اند و به خصوص درپی وقایع بعد از انتخابات فرمایشی ریاست جمهوری سال ۸۸، مورد خشونت واقع شده، شکنجه شده، از حق تحصیل محروم شده، اخراج و یا زندانی شده اند، ضمن محکوم کردن خشونت و بی قانونی از جانب هرکس که باشد، همبستگی و حمایت خود را از همه مردم آزاده ایران و دانشجویان  اعلام می کند. حمایت و همبستگی با دانشجویانی مانند مجید توکلی، بهاره هدایت و همه آن زندانیان و دیگرانی که ما حتی نام آنها را نمی دانیم، انزجار خود را از خشونتهای بیرحمانه و کشتن انسانها و شهروندانی که در تجمعات آرام پس از آن تنها به نشانه اعتراض به تقلب آشکار و با دست خالی در گوشه و کنار ایران مورد ضرب و شتم قرار گرفته، دستگیر، شکنجه، و کشته شده اند و یا در بیدادگاههای نمایشی و فرمایشی به زندانهای طویل المدت محکوم شده اند، اعلام می کنیم.

 

ما به انسان احترام می گذاریم و به انسانیت، تفکر،اندیشه، و باور و یقین داریم که باطل رفتنی است

 

سلام به آزادی                                                                                                                     

 

 جمعی از دانشجویان ایرانی در حیدرآباد - انجمن دانشجویان خارجی حیدرآباد،هند- شانزدهم آذر یکهزاروسیصدوهشتادونه هجری شمسی- هفتم دسامبر دوهزارو ده میلادی

 

 

 

 


 


چکاد سبز کوهستان دانایی-به مناسبت سوم محرم سالگرد جاودانگی آیت الله منتظری

هلا ای تو چکاد سبز کوهستان دانایی
شبی رفتی و دل لرزید و چشمم گشت دریایی
تو چون رفتی شب ما تیره تر شد، شد شب یلدا
و در جنگ خرد با دد، حسین مانده است و تنهایی
زمستان گرچه سرد، اما کلامت گرم و روشنگر
تو شمع شام اکنونی و هم خورشید فردایی
کلامت گرچه روشن کرد ره بر پیر گمراهان
دریغا، کوردل شاید نبودش عزم بینایی
اگر از جور صد لشکر بکوبانید ماوایت
ولی آموخت آنجا کوه، ستواری و برجایی
چو هفتادو دوتن یاران و پورت جاودان گشتند
به حق همچون حسینی، کاین چنین کردی شکیبایی
به سان اسمت ای والا، حسینی و علی واری
که هم آزاده و رادی و هم دارای والایی
بهای خون
ثاراللّـَه همین آزادگی ها شد
یزید دون در این سودا، چه ماندش غیر رسوایی؟
تو بهر دین در این دوران، چو فردوسی به ایرانی
که آیین از تو ماندش نام و آزادی و زیبایی
کلامی کز سرشک آمد، برای پیر توس اینک
سزد گر بر تو خوانم باز، ای دانای یکتایی
«هماره از تو گرم و روشنیم، ای پیر فرزانه
اگر در صبح خرداد و اگر در شام یلدایی»
کلام گرم و شیرین تو با فریاد باید گفت
که جان بخشد به ما باز آن دم گرم مسیحایی
فریاد آشنا-درآستانه ی سالگرد جاودانگی آیت الله منتظری



 


فرزندان ۸ مقام كشور و لشكري چه مي‌كنند؟

«تهران امروز» در گزارشي مثبت به فعاليت مشروع پسران هفت‌ تن از سياسيون و يك نفر از مقامات كشوري پرداخته است. اين گزارش درست در بحبوحه اخبار مرتبط با مهدي هاشمي، فرزند رييس خبرگان رهبري ذهن مخاطبان را به صورت ناخودآگاه به يك مقايسه ضمني مي‌كشاند.

تهران امروز درباره مهدي احمدي‌نژاد نوشته است: «هم در ۲۲ مرداد سال ۸۴ یعنی کمتر از دو ماه پس از ریاست‌جمهوری پدرش وارد گود سیاست شد و به عنوان عضو شورای مرکزی جامعه اسلامی دانشجویان معرفی گردید. اگر چه حضور او در این تشکل آن چنان که انتظار می‌رفت نمود بیرونی نداشت اما از رایزنی‌های موثر او به راحتی نمی‌توان چشم‌پوشی کرد. چنانچه تنها تشکل‌هایی که در طی سال‌های اخیر فرصت دیدار با رئیس‌جمهور را یافتند، جامعه اسلامی دانشجویان و دفتر تحکیم وحدت (جامعه اسلامی دانشجویان عضو این دفتر است) بوده‌اند. دیدارهایی که حتی بسیج دانشجویی هم فرصت آن را نیافته است. در دوره‌ای شایعه شد مهدی احمدی‌نژاد که همانند پدر تحصیل در دانشگاه علم و صنعت را انتخاب کرده است، به سمتی در نهاد ریاست‌جمهوری منصوب شده است. او در سال ۸۷ با دختر اسفندیار رحیم‌مشایی ازدواج کرد.»

اين گزارش درباره سجاد صفارهرندي، پسر وزير سابق ارشاد و سردبير كيهان مي‌نويسد: «در نهم آبان‌ماه سال ۸۶ در انتخاباتی که در میان اعضای بسیج دانشجویی برگزار شد، به عنوان رئیس بسیج دانشجویی دانشگاه تهران انتخاب گردید. اگر چه او تا پیش از این تاریخ هم با فعالیت‌های سیاسی درون دانشگاهی بیگانه نبود اما در این سال بود که بر بالاترین مسند بسیج دانشجویی دانشگاه تهران تکیه زد. رسیدن صفارهرندی به این سمت، حاصل اختلافاتی بود که در آن سال‌ها در بسیج دانشجویی دانشگاه تهران پدید آمده بود. حضور پسر وزیر ارشاد دراین مسند بيش از يك سال دوام نداشت و او با پایان تحصیلاتش در شهریورماه ۸۷ از این جایگاه خداحافظی کرد. در مدتی که صفارهرندی مسئولیت بسیج دانشگاه تهران را بر عهده داشت، احضاریه‌ای از سوی دادسرا دریافت کرد که به گفته خودش برای پاسخ به سوالاتی پیرامون نشریه سپیدار (ارگان بسیج دانشجویی) بود.»

يكي از سوال‌برانگیزترین چهر‌ه‌هاي نظام اسلامي شايد حسين شريعتمداري، مدير مسول روزنامه كيهان باشد. در گزارش تهران امروز پيرامون ابوالفضل پسر او آمده است: «هم در زمانی عضو بسیج دانشکده حقوق دانشگاه تهران بود. او همانند پدرش از صراحت لهجه برخوردار است و در تریبون‌هایی که سخنرانی کرده است همانند پدرش از جملاتی مانند این استفاده می‌کند: "ما نمی‌باریم مگر آنکه سیل به راه اندازیم. نمی‌وزیم مگر آنکه طوفان به پا کنیم." در فعالیت‌های دانشجویی، آنچنان که انتظار می‌رفت خبری از فعالیت‌های او منتشر نشده است و در عین حال برخی بر این باورند که ارتباط او هیچ‌گاه با عمید‌ زنجانی مثبت نبوده است. فرزند حسین شریعتمداری در زمان تحصیل سردبیر نشریه مستضعفین هم بود و در سال ۸۷ در وبلاگ دور پنجمی‌ها به انتشار مواضع خود که البته گاهی طنز هم چاشنی آن می‌شد، اقدام می‌کرد.»

اين گزارش درباره احسان، فرزند پرويز داوودي معاون اول دولت نهم مي‌نويسد: «احسان فرزند پرویز داوودی اگرچه رئیس بسیج نشد اما عضوی از این تشکیلات بود و هنوز هم با این مجموعه در ارتباط است. همانند پدرش ترجیح می‌دهد در حاشیه بماند و کمتر در جنجال‌های سیاسی حضور دارد. او اخیرا مصاحبه‌ای انجام داده و طی آن از برخی شایعات که به دلیل سکوت او منتشر شده است، انتقاد کرده بود.»

در گزارش تهران امروز درباره فرزند صياد شيرازي آمده است: «مهدی صیاد شیرازی هم وارد گود سیاست شده است و رئیس بسیج دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات است.»


نام آشناي ديگر روح‌الاميني است، كسي كه برادرش در جريان كهريزك به قتل رسيد. در اين گزارش آمده است: «محمد روح‌الامینی هم فرزند عبدالحسین روح‌الامینی است که فعالیت‌های دانشجویی پدر در او هم رسوخ کرده به نحوی که مدتی مسئولیت بسیج دانشجویی دانشگاه تهران را عهده دار شد. مشی او در دورانی که این مسئولیت را بر عهده داشت، مشی‌ معتدل بود و علاقه‌ای برای اظهارنظرهای جنجالی و حاشیه‌سازی از خود نشان نداد. پس از فوت برادرش در ماجرای کهریزک هم پاسخ او به هر سوال این بود که به دستور پدرم از پاسخ به هر سوالی معذورم.»

نام كمتر آشنا شايد حامد سروري باشد،‌ فزرند يك نماينده مجلس. بر اساس اين گزارش، او هم از جمله افرادی است که راه پدرنماینده خود را دنبال کرد. او در سال‌های ۸۴ یا ۸۵ مسئولیت بسیج دانشکده ادبیات دانشگاه تهران را بر عهده داشت اما خبری در مورد فعالیت‌های او در بسیج دانشجویی دانشکده ادبیات منتشر نشده است. حامد سروری هم دارای ویژگی‌هایی همانند پدرش است یعنی در اکثر مواقع سکوت می‌کند و زمانی که از او سوال شود، لب به سخن باز می‌کند. او اهل جنجال‌های سیاسی نیست و ترجیح می‌دهد در سکوت به فعالیت بپردازد. حامد به دلیل همین روحیه پس از پایان تحصیلاتش به مرکز آینده‌پژوهی دانشگاه تهران رفت و به فعالیت‌های علمی پرداخت و به عبارتی، دور سیاست‌ورزی را خط قرمز کشید.»


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته