-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ آذر ۱۷, چهارشنبه

Latest News from Norooz for 12/08/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



عریضه بیست و هفتم
به : دادستان تهران
از : همسر سید مصطفی تاجزاده شاکی از کودتاگران انتخاباتی، آزاده زندانی در قرنطینه اوین
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و انّه خیر ناصر و معین
جناب آقای دکتر جعفری دولت آبادی، دادستان محترم تهران
اینجانب فخرالسادات محتشمی پور همسر شاکی ده ساله از آقای جنتی و شاکی از کودتاگران انتخاباتی که به ستم کام ملت رشید و آگاه و همیشه در صحنه ایران عزیز را تلخ کردند، با فرارسیدن ماه محرم الحرام و آغازی دوباره با شوری حسینی و زینبی برآن شدم که گفتنی های در سینه انباشته شده را طی این ماه ها از رمضان المبارک و فطر عزیزش تا هم اینک با شما در میان بگذارم باشد که شریک غمی باشید اگر مرهمی نیستید دادبستانی!
گفتنی بسیار است و آغازین روز ماه محرم است و ما سیاه پوش روضه خوان و زیارت خوانیم. امروز را در بیست و هفتین عریضه برای شما بهتر دیدم که با هم این زیارت را که باید روزانه بخوانیم، قرائت کنیم. من و شما و همسر من در بند و همسر شما در خانه و فرزندان من در عسرت و غم و فرزندان شما در راحت و رفاه . خداوند همه ما را غرقه رحمت و بخشایش خویش گرداند. و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
لطفا اگر ایراد ویرایشی در متن دیدید اصلاح فرمایید که ائمه معصومین(س) به تأسی از پروردگار کریم، بسیار بخشنده اند و پوشاننده و حسین نیز که سرور آزادگان عالم است از این قائده مستثنی نیست!
به نام خدای شهیدان و خدای اسیران و خدای مظلومان
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبدِ الله اَلسَّلامُ عَلَيكَ يَابْنَ رَسُوْلِ الله اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميِر المُؤمِنِيَن وَ ابْنَ سَيِدِ الوَصيّين اَلسَّلامُ عَلَيكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ سَيِدَةِ نِساءِ العْالَمِينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا ثَارَ الله وَ اَبن ثَارِهَ وَالوِتْرَ الْمَوْتُورِ اَلسَّلامُ عَلَيكَ وَ عَلی الَأرواحِ الَّتِي حَلَتْ بِفِنآئِكَ عَلَيكُمْ مِنْي جَمِيعاً سَلامُ اللهِ اَبداً ما بَقَيتُ وَ بَقِيَ الَّليلِ وَ النَّهارُ يا اَبا عَبدِ اللِه لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَ جَلّتْ وَ عَظمَتِ الُمصيبَةُ بِكَ عَلَينْا وَ عَلی جَميِع اَهْلِ الِأسْلِام وَ جَلَّتْ وَ عَظمَت مُصيبَتكَ في السَّمواتِ عَلی جَميع اَهْلِ السَّمواتِ فَلَعنَ اللهُ اُمَّةً اَسّسَتْ اَساسَ الظُّلمِ وَ الجُورِ عَلَيكُمْ اَهْلَ البَيتِ وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَراتِبِكُمُ الَّتي رَتَّبکُمُ اللهُ فيها وَ لَعَنَ اللهُ اُمةً قَتَلَتكُمْ وَ لَعَنَ اللهُ المُمهِدِينَ لَهُمْ بِا لتَمكيِن مِنْ قِتالِكُمْ بَرِئتُ اِلَی اللهِ وَ اِلَيكُمْ مِنهُمْ وَ اَشياعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ وَ اَوْليائهِمْ يا اَبا عَبدِ الله اِني سِلْمٌ ِلِمَنْ سالَمَكُمْ وَ حَربٌ لِمَنْ حارَبَكُم اِلی يُومِ القِيمةِ وَ لَعَنَ اللهُ الَ زِيادٍ وَ الَ مَروانَ وَلَعَنَ اللهُ بَنِي اُمَيّةَ قاطِبَةً وَ لَعَنَ اللهُ بْنَ مَرجانَةً وَ لَعَنَ اللهُ عُمَرِبْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللهُ شِمراً وَلَعَنَ اللهُ اُمةً اَسْرَجَتْ وَاَلجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِكَ بِاَبي اَنتَ وَ اُمّي لَقَدْ عَظُمَ مُصابي بِكَ فَاَسئلُ اللهَ الَّذي اَكرَمَ مَقامَكَ وَ اَكْرَمَني اَنْ يَرزُقَني طَلَبَ ثارِكَ مَعَ اِمامٍ مَنصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ صَلی اللهُ عَلَيهِ وَ الِه اَللّهُمَّ اَجْعَلني عِندكَ وَجيهًا بالحُسَينِ عَليهِ السَّلامُ فيِ الدُنيا وَ الأخِرَةِ يا اَبا عَبْدِاللهِ اِنّي اَتَقرَّبُ اِلی اللهِ وَ اِلَی رَسُولِهِ وَ اِلَی اَمير الُمؤمِنينَ وَ اِلی فاطِمَةً وَ ِالی الْحَسَن وَ اِلَيكَ ِبمُوالاتِكَ وَ بالَبرائةِ ِممّنِ اَسَّسَ اساسَ ذلِكَ وَ بَنی عَليهِ بُنيانَهُ وَ جَری في ظلمِه وَجَوْرِه عَلَيْكُمْ وَ عَلی اَشياعِكُمَ بَرِئتُ اِلی اللهِ وَ اِليكُمْ مِنْهُمْ وَ اَتَقَربُ اِلَی اللِه ثمَّ اِلَيكُمْ بِموالاتِكُمْ وَ مُوالاةِ وَلِيّكُمْ وَ بِالبَرائةِ مِنْ اَعدائِكُمْ وَ النّاصِبينَ لَكُمُ الْحَرْبَ وَبالبرآئةِ مِنْ اَشياعِهمْ وَ اَتباعِهمْ اِنيّ سِلمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ وَ حَربٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ و ولیّ لِمَن والاكُمْ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عاداكٌمْ فَأسئَلُ الله اَلذي اَكرَمَني بِمَعرفَتِكُمْ وَ مَعرفَةِ اَوليائِكُمْ وَرَزَقنِي اَلبرائَةَ مِن اَعدائِكُمْ اَنْ يَجعَلنِي مَعَكُمْ في الدُّنيا وَ الاخرةِ وَ اَن يُثَبِتَ لي عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْقٍ في الدُّنيا وَالأخرةِ وَ اَسَئلهُ اَن يُبَلغَنيَ المَقامَ الَمحمودَ لَكُمُ عِنْدَ اللهِ وَ اَنْ يَرزُقَني طَلَبَ ثاري مَعَ اِمامٍ هُدیً ظاهِرٍ ناطِقٍ بالحَقِ مِنْكُمْ وَ اَسئلُ اللهَ بِحَقِكُمْ وَ بِالشَأنِ اَلذيِ لَكُمْ عِندهُ اَنْ يَعطیَنِي بِمصابي بِكُمْ اَفْضَلَ ما يُعطي مُصاباً بِمُصيبةً مصیبةً ما اَعْظَمَها وَ اَعظمَ رَزیَّتها ِفي اِلاسلامِ وَ في جَميعَ السَّمواتِ وَ الارضِ اَللهُمَّ اجْعَلني في مَقامي هذا ِممَنْ تَنالُهُ مِنكَ صلَواتٌ وَ رحمةٌ وَ مَغفِرةٌ اَللهُمَّ اَجْعَلْ مَحيايَ مَحيا محمدٍ و ال مُحمد وَ مَماتي مَماتَ مُحمدٍ وَ ال مُحمدٍ اَللهمَّ اِنَّ هذا يَوْمٌ تَبركَتْ به بنوامَيَةَ وَ ابْنُ اكِلةَ الأَكبادِ اللّعينُ ابنُ اللّعينِ عَلی لِسانِك وَ لِسانِ نَبِيكَ صلَّی الله عليهِ و الِه في كُلِّ مَوْطِن وَ مَوقِفٍ وَقَفٍ فيهِ نَبيكَ صلّیَ الله عليهِ و اله اللهمَّ الَعن اَبا سُفيانَ وَ معاويةَ وَ يزيدَ بْنَ مُعاويةَ عَليهِمْ مِنكَ الَّلعنةُ اَبَدَ الابِدينَ وَ هَذا يَوْمٌ فَرِحَتْ به ال زِيادٍ وَ الُ مَروانَ بِقَتلِهمْ اَلحسُيَن صَلواتُ اللهِ عَليهِ اَللهُمَّ فَضاعَفْ عَليهمُ اللعنَ منكَ وَالعذابِ الأَليمَ اللهمَّ اني اتقربُ اليكَ في هذا اليومِ وَفي مَوقفي هذا وَ اَيام حَيوتي بِالبرآئةِ مِنهم وَاللعنةِ عَليهَمّْ السلامُ. اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذلكَ اللهمَّ العنِ العصابةَ التي جاهدتِ الُحسين وَشايعتْ و بايِعتْ و تابِعتْ علی قِتله اللهمَّ العنهم جميعاً.
السلام عليكَ يا ابا عَبداللهِ وَ علی الاَرواح الَّتي حَلّت بفنآئِكَ عليكَ مِني سلامُ الله ابداً ما بَقيتُ وَ بقيَ الليلُ وَ النهار َوَ لاجعلهُ اللهُ اخرَ العهدِ مني لزيارتكم السلامُ عَلَی الحسين وعَلُی عليِّ بن الحسين و عَلَی اولاد الحسين و عَلَی اصحابِ الحُسَين
اللّهمَ خُصَّ انتَ اَوّل ظالمٍ باللّعنِ منّي وَابدَأ به اولاً ثمَّ الثاني وَالثالث َوَالرّابعَ اللّهمَّ العن يزيدَ خامساً و العن عبيدَ اللهِ بن زيادٍ و ابن مرجانةَ و عمربن سعدٍ وَ شمراً و الَ ابي سفيانَ وَالَ زيادٍ و الَ مروانَ و الي يوم القيامَة
اللّهمَّ لكَ الحَمدُ حمدَ الشاكرينَ لَكَ علی مصابهم الحَمدُ للهِ علی عَظيمِ رَزيَّتي اللّهمَّ ارزُقني شَفاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُروُدِ وَثبِّتْ لي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدِكَ مَعَ الحُسَينِ وَ اَصْحابِ الحُسَينِ الَّذينَ بَذَلُوا مُهْجُهْم دُوْنَ الحُسَينِ عَلَيه السَّلام.
فخرالسادات محتشمی پور
اول محرم الحرام 1431
برابر با شانزدهم آذرماه 1389
 


 


به نام خدا
فخری عزیزم!
دور بودن از تو، به ویژه در این ایام و سن و سال که نیازمند تبسم شیرین توأم، برایم سخت است ولی هر دو آموخته ایم که از متن تلخ کامی ها چگونه سربرآوریم و زشتی اهانت ها، تهمت ها و حبس ها را با زیبایی توکل هرچه بیشتر به خداوند مهربان و با تکیه بر محبت های بی دریغ مردم پشت سر بگذاریم و محدودیت های روزافزون را بستر گشایش های بیش از پیش گردانیم.

بانوی صبورم!
تو برای من فقط همسر و هم دل نبوده ای بلکه هم فکر و همراه خستگی ناپذیرم نیز بوده ای و هستی. علاوه بر آن با بزرگواری، کوتاهی و خطاهایم را تحمل کردی. درست است که ما برای آرمان مشترکی می کوشیم ولی تو با همه باری که به دوش می کشی، به خصوص در این ماه های اسارت من، زندگی را اداره و مرا به پایداری و پایمردی بیشتر دعوت می کنی. تو مرا چنان آسوده خاطر کرده ای که در راه پرفراز و نشیب آزادی و شرف لحظه ای درنگ نکنم و قلم خویش و زبانم را بی دغدغه در خدمت محرومان قرار دهم و به سهم و توان خویش حرمت و حقوق انسان ها را پاس دارم.

نازنین من!
تأمین حداقل های زندگی، آن چنان که در شأن خانواده هایمان باشد، وظیفه من و حق تو، عارفه و فاطمه بوده است. شرمنده ام که نتوانسته ام تکلیف خود را در این زمینه انجام دهم. با وجود این، تو ای هم راز من، نه تنها با من ساختی بلکه خانه مان را محل رجوع بسیاری از دردمندان و ستم دیدگان کرده ای. از تو سپاس گزارم ای محتشم من که به حق فخر سادات نام نهادندت.

همدم من!
گفتی که مایلی بدانی من اوقات خود را در زندان چگونه پر می کنم و من مشتاق تر که بدانم تو باز چگونه می درخشی! و در شرایط دشوار اما سبز و تاریخ ساز برای ایران، چه چهره ای از یک زن مسلمان ایرانی به نمایش می گذاری؟ ما، من و برادر عزیزم محمد نوری زاد در اوین انتخاب زیادی نداریم جز مطالعه، گفتگو، نوشتن، انجام فرائض، ورزش در همین فضای محدود و تماشای تلویزیون و البته آقای نوری زاد کارهای هنری هم انجام می دهد. خدای را سپاسگزاریم که فرصت مناسبی برای خواندن و اندیشیدن و بحث درباره موضوعات متفاوت به دست آورده ایم. در نامه های بعدی از این مباحث و نیز کتاب هایی که خوانده ام یا در حال مطالعه آن ها هستم، برایت خواهم نوشت.

عزیزدلم!
می دانی که در دوران آزادی پس از اسارت نخست، وقتی هر عزیزی از فداکاری، شجاعت، استقامت، درایت و مدیریت، غم خواری و قلم تو تعریف می کرد، چقدر خوشحال می شدم. تو این صفات برجسته را از قبل هم داشتی اما در جنبش سبز، بدون لحظه ای آرام و قرار، روئیدی، بالیدی و اوج گرفتی. تو ثابت کردی آزادگی با دین داری، شجاعت با عفت و زیبایی با نجابت منافات ندارد، هم چنان که زمان شناسی با اصالت یا خدمات اجتماعی با فعالیت حزبی و کسب مدارج علمی با حضور در متن چالش های سیاسی.
نشان دادی که مستقل اندیشیدن می تواند با پاس داشت حرمت پدر و مادر همراه باشد. ثابت کردی احترام به سبک های گوناگون زندگی با رعایت حجاب اسلامی نه تنها ممکن که زیباست. تو نشان دادی تلاش شبانه روزی و اشتیاق به احقاق حق، نیازمند صبوری است و در همه حال با وجود اندوه خواری، خوش خلق و امیدوار بودن را می طلبد.
خداوند را سپاسگزارم که مرا از نعمت داشتن پدر و مادری همراه، فرزندان و دامادی هم دل، اقوام و دوستانی باوفا و بزرگوار و سرانجام همسری سازگار و فداکار، بهره مند گرداند.
به خدا می سپارمت که بهترین پشت و پناه است.
دوستت دارم
مصطفی
اوین آذرماه 1389
 


 


به گزارش جرس، در پی حمله ماموران امنیتی به روزنامه شرق موبایل تمام خبرنگاران و روزنامه نگاران این روزنامه مورد تفتیش قرار گرفت و در نهایت سه نفر از اعضای تحریریه به نام های کیوان مهرگان، فرزانه روستایی و احمد غلامی و محمد خدابخش، سرمایه گذار و مدیرعامل آن روزنامه اصلاح طلب بازداشت شدند.

احمد غلامی سردبیر روزنامه، فرزانه روستایی دبیر سرویس بین الملل و کیوان مهرگان از اعضای سرویس سیاسی این روزنامه بوده اند.

هنوز از علت و محل بازداشت آنها خبری منتشر نشده است. روزنامه شرف پیش از این نیز سه بار در سال های ۱۳۸۲، ۱۳۸۵ و ۱۳۸۶ توقیف شده بود.


 


همزمان با دانشجویان دانشگاههای سراسر کشور، در سه دانشگاه گیلان، خواجه نصیر تهران و هنر تهران نیز تجمعاتی در روز ۱۶ آذر برگزار شد که سایت دانشجونیوز گزارش‌هایی از آنها را منتشر کرده است.
بر اساس این گزارش، دانشجویان دانشگاه گیلان، امروز با تشکیل تجمع اعتراضی در محل این دانشگاه نسبت به شرایط موجود در کشور و فضای خفقان و سرکوب اعتراض کردند. بیش از ۳۰۰ نفر از دانشجویان با حضور در محوطه دانشگاه، به سر دادن شعارهایی از قبیل "دانشجو می میرد، ذلت نمی پذیرد" و همخوانی" یار دبستانی" پرداختند و این در حالی بود که حضور نیروهای حراست و لباس شخصی در اطراف این تجمع چشمگیر بود.
دانشجویان دانشگاه سیستان و بلوچستان نیز در روز ۱۶ آذر دست به تجمع اعتراضی آرام در مقابل سلف غذا خوری این دانشگاه زده اند. دانشجویان در این تجمع که با سکوت برگزار شده، با در دست داشتن شمع یاد و خاطره دانشجویان شهید راه آزادی و همچنین دانشجویان در زندان را گرامی داشته اند.
دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا همدان نیز علی رغم محدودیت های فراوان که پیش رویشان بود، گرد هم آمدند و به تکریم روز دانشجو پرداختند. در حالی که نیروهای حراستی هم با دوربین های در دستشان سعی در ایجاد رعب و وحشت در دانشجویان داشتند و با بستن درهای ورودی دانشکده علوم این دانشگاه مانع پیوستن دانشجویان داخل دانشکده و بیرون دانشکده شدند؛ با این حال دانشجویان در جلوی درهای بسته شده به سردادن "یار دبستانی" و نیز سرود "به لاله در خون خفته" پرداختند.
در دانشگاه امیرکبیر تهران هم تجمع روز ۱۶ آذر دانشجویان در پی حضور همزمان اعضای بسیج دانشجویی در محل، به درگیری کشیده شد و گزارش‌هایی مبنی بر بازداشت چند تن از دانشجویان منتشر شده است.
دانشجو نیوز گزارش داده که در تجمع امروز در دانشگاه امیرکبیر دانشجویان قصد نمایش دادن عکس مجید توکلی را داشتند که با حمله نیروهای بسیجی همراه شد. به نوشته این سایت، درهای دانشگاه توسط نیروهای امنیتی و پلیس محاصره شده و رفت و آمد دانشجویان توسط این نیروها نیز کنترل می شد. همچنین برای قطع ارتباط فعالین دانشجویی با خارج از دانشگاه، اینترنت دانشگاه هم کاملا قطع شده بود.
سایت آینده هم گزارش داده که همزمان تجمع سکوت دانشجویان معترض در محوطه پارک مقابل دانشکده پلیمر، بسیج دانشجویی این دانشگاه نیز با برنامه دمامه‌زنی (طبل‌زنی جنوبی) تحت عنوان استقبال از ماه محرم، از ساعت ۱۱ صبح شماری از دانشجویان مقابل مسجد دانشگاه جمع شده و با مرثیه‌سرایی و سینه‌زنی و نیز در دست گرفتن پرچم و تراکت‌ها و نوشته‌هایی با شعار مرگ بر آمریکا و… به سمت تجمع‌کنندگان مزبور به راه افتادند. بر اساس این گزارش، طیف معترضین شروع به سر دادن شعارهایی چون "یا حسین، میر حسین" دادند و در مقابل دانشجویان بسیجی شعار "لبیک یا حسین" دادند.
همچنین صدها نفر از دانشجویان دانشگاه هنر تهران نیز امروز تجمع اعتراضی برپا کردند. علی رغم فضای امنیتی بسیار شدید حاکم بر دانشگاه ها، در حدود ۳۰۰ نفر از دانشجویان دانشگاه هنر تهران تجمع اعتراضی برگزار کردند. این دانشجویان در تجمعات خود به نشان همبستگی با دانشجویان زندانی سرود "یار دبستانی" سر دادند. تجمع این دانشجویان معترض پس از یک ساعت بدون خشونت به پایان رسید.
دانشجویان دانشگاه خواجه نصیر هم با برپایی تجمع اعتراضی و پخش پوسترهایی از میرحسین موسوی و میلاد اسدی، روز دانشجو را پاس داشتتند. دانشجویان این دانشگاه امروز حدود ساعت ۱۴ در دانشکده مکانیک دست به تحصن و تجمع اعتراضی زدند در این تحصن که با سر دادن فریاد مرگ بر دیکتاتور همراه بود دانشجویان ضمن خواندن سرود یار دبستانی پوستر های میرحسین موسوی را پخش میکردند. این در حالی است که جو دانشگاه خواجه نصیر از روز ۹ آذر به شدت امنیتی شده است (به دلیل تحصن برای سالروز میلاد اسدی) و نیروهای حراست امروز از ورود برخی دانشجویان به دانشگاه جلوگیری کردند. نیروهای حراست و لباس شخصی از تجمع حتی گروه های ۲ نفره دانشجویان در صحن دانشکده برق جلوگیری می کردند. همچنین حضور افراد لباس شخصی نیز در کل دانشکده های این دانشگاه به ویژه دانشکده برق مشهود بود.
در دانشگاه شیراز هم مراسم بزرگداشت ۱۶ آذر روز دانشجو با عنوان «آینده، دانشگاه و نقش دانشجو» و با مناظره صادق زیبا کلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران و ابراهیم فیاض استاد علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.
به گزارش ایسنا صادق زیباکلام در این مراسم با اشاره به موضوع این مناظره گفت: برگزاری این مناظره در حالی که مراسم‏های ۱۶ آذر با محدودیت‌هایی مواجه است، جای تقدیر دارد و باید گفت مدیریت دانشگاه خوب دل و جراتی داشته تا این برنامه را برگزار کند.
وی با اشاره به نقش دانشجو و دانشگاه و نحوه تاسیس دانشگاه در ایران، تصریح کرد: از سال ۱۳۱۳ که دانشگاه توسط رضاشاه در ایران تاسیس می‏شود تا سال ۱۳۲۰ جنبش دانشجویی به آن معنایی که باید وجود داشته باشد وجود ندارد؛ زیرا رضاشاه معتقد است هر کاری که انجام می‏دهم صحیح بوده و هرکس انتقاد هم کند به بیگانگان وابسته است.
وی ادامه داد: پس از به سلطنت رسیدن محمدرضا شاه او که ابهت پدر را نداشت فضا خود به خود باز شد و آن زمان حزب توده ایران، آثار اسلام مدرن و جنبش دانشجویی شکل گرفت و این در حالی بود که ادبیات حزب توده بعد از گذشت چندین سال هنوز بین برخی تندروها رایج است و به آن اعتقاد دارند.
این استاد دانشگاه افزود: جنبش دانشجویی به عنوان یک جنبش سیاسی و اجتماعی نیز همچون روشنفکران، هنرمندان، نویسندگان و روزنامه‏نگاران دهه ۲۰ تحت تاثیر حزب توده به ادبیات مارکسیستی رو آوردند و این ادبیات تا کودتای ۲۸ مرداد رایج بود. بعد از کودتای ۲۸ مرداد فضای بسته خفقان در کشور ترویج یافت و شاه همه جا را به جز دانشگاه و حوزه علمیه توانست متعلق به خود کند، اما از اواسط دهه ۴۰ شمسی به این نتیجه رسید که از طریق اعتراضات مدنی نمی‏توان به پیروزی رسید و به سمت مبارزه مسلحانه پیش رفت و سرکوب ۱۵ خرداد مهمترین عامل بود که جنبش دانشجویی را به مبارزه مسلحانه هل داد.
وی ادامه داد: در جریان مبارزه مسلحانه جنبش دانشجویی دو تکه شد که یکی مارکسیستی و چریک‏های فدائی خلق نام گرفت و دیگری نیز قسمت اسلامی جنبش بود که سازمان مجاهدین خلق ایران نامگذاری شد و این دو بعضا با هم همکاری می‏کردند و رژیم هم غافلگیر شده بود که مبارزه مسلحانه علیه او شکل گرفته باشد، زیرا مخالفان رژیم بعضا این روحانی و آن روشنفکر بود و به شدت این جنبش مسلحانه را سرکوب کرد. جنبش دانشجویی نتوانست در مبارزه مسلحانه علیه شاه به جایی برسد و نهایتا مبارزه از جایی دیگر آغاز شد و به پیروزی رسید.
وی گفت: ادبیاتی که توسط حزب توده وارد جامعه ایران شد، مبانی اسلامی را مورد خطاب خود قرار نمی‏داد و بیشتر راجع به اقتصاد، عدالت و مبازه با امپریالسیم صحبت ‏کرد و این ادبیات میان مبارزان مسلمان نیز متدوال شده بود و در بین سازمان مجاهدین خلق نیز آموزش‏های مارکسیستی از همان سال ۴۴ جزو آموزش‏های سازمان بود. اما چیزی که کسی فکر آن را نمی‏کرد تمایل شماری از فعالان سازمان مجاهدین که بچه مسلمان بودند به سمت مارکسیست بود و نهایتا آن‌قدر مارکسیست رشد کرد که آن‌ها اعلام کردند مارکسیست شده‏ایم.
زیباکلام معتقد است: جنبش دانشجویی پس از انقلاب آرام آرام به دو دسته تقسیم شد که گروهی ابتدا با انتقاد و سپس کاملا مقابل انقلاب ایستاد و گروهی هم در انقلاب حل شد و پست‏های اجرایی دهه ۶۰ را در دست گرفت و عملا جنبش دانشجویی ناپدید شد. در دوره اول ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی نطفه‏های اولیه جنبش دانشجویی باز شکل گرفت و بخشی از جنبش دانشجویی پیشین خود را مقابل سیاست‏هایی از جمله سیاست اقتصاد باز می‏دید و به ناچار آن‌ها را از قطار مدیریتی پیاده کردند، اما سرکوب نکردند و به همه آن‌ها یک شغل دادند تا در نهادهای دیگر مشغول به کار باشند.
وی با اشاره به وضعیت جنبش دانشجویی در دوران ریاست جمهوری خاتمی نیز تصریح کرد: جنبش دانشجویی ابتدا خود را حامی بی‌چون و چرای خاتمی می‏دانست اما اتفاقات ۱۸ تیر ۷۸ سیلی بود به جنبش دانشجویی تا از خواب بپرد و این سوال پیش بیاید که باید از خاتمی همچنان حمایت کرد و کتک خورد یا منتقدانه با دولتش برخورد کرد.
وی ادامه داد: در دوره دوم ریاست جمهوری خاتمی جنبش دانشجویی به یک سردی رسید که کار سیاسی را در احزاب دنبال کند و دیگر شاید دغدغه‏ای نباشد که جنبش بخواهد برای آن تلاش کند، اما پس از تیر ۸۴ به نظر می‏رسد که باز داریم برمی‌گردیم به جای اول و جنبش دانشجویی دوباره در حال شکل‌گیری است.
این استاد دانشگاه با تاکید بر این‌که «جنبش دانشجویی اجتناب‌ناپذیر است» از ممانعت در تاسیس رشته‏های جدید علوم انسانی انتقاد کرد و گفت: تغییر در علوم انسانی یکبار در دهه ۶۰ تجربه شد، ولی جوابگو نبود و باز هم این نکته را باید گفت، همین دانشکده حقوق و علوم سیاسی چند ده شهید در سال‏های دفاع مقدس داشت و همین شهدا خروجی دانشگاه محمدرضا پهلوی بودند و همه نشان می‏دهد که استاد و محتوای درس نمی‏تواند جلوگیر آرمان‏های فرد باشد.
ابراهیم فیاض نیز با اشاره به تحولات جهانی، افزود: تحولات جهانی در حال رخ دادن بوده و هر کشوری نیز به دنبال سهم خود است و چه خوب اگر تاریخ ادوار گذشته را درک می‏کردیم و دانشجویان نقش خود را بهتر پیدا می‏کردند وضعیت بهتری داشتیم، اما متاسفانه در خواب غفلت هستیم.
وی خاطرنشان کرد: شیرازی‏ها دو دوره حکومتی داشتند که یکی در زمان هخامنشیان و دیگری در زمان زندیه بود و هر دوی این حکومت دموکرات بوده و ای کاش دانشگاه شیراز این دوره‏ها را بازتولید می‏کرد و به این نتیجه می‏رسید که دلایل این نوع حکومت‏ها چیست در حالی که در دوره قبل از انقلاب دانشگاه شیراز بازتولید فرهنگی بالایی داشت و حال باید پرسید که بازتولید فرهنگی او چقدر است و آیا می‌تواند نیازهای فرهنگی خاورمیانه و حوزه خلیج فارس که روزی قرار بوده مرتفع کند را برآورده سازد؟
وی افزود: ابتدا باید بیاییم برای خود مشخص کنیم آیا به جنبش دانشجویی نیاز داریم یا خیر؟ یا به طور مثال وقتی از دکتر شریعتی در این مراسم سخن به میان می‏آید باید این نکته را بررسی کرد که آیا شریعتی سخنش تنها به آن دوره‏ای که زندگی می‏کرده و شرایط خاصی وجود داشته باز می‏گردد یا امروز هم می‏توان از آن استفاده کرد و به نظر من دانشجو ابتدا باید خواسته خود را مشخص کند بعد ببیند با این چیزهایی که در دست دارد می‏تواند کاری انجام دهد یا خیر؟
این استاد دانشگاه با بیان این‌که «دانشگاه در ایران نیز همچون دانشگاه در کشورهای دیگر با پشتیبانی فلسفه شکل گرفت» گفت: فیلسوفان نیاز فکری دانشگاه را تامین می‌کردند، اما جنبش دانشجویی از همان ابتدا مخالفت با نهاد دانشگاه را در برنامه خود قرار داد و جریان چپ دانشگاه به صورت روشن در مخالفت جریان فلسفه‏ای شاهنشاهی و سازمان دانشگاه قرار گرفت.
این استاد دانشگاه ادامه داد: بارها از مجاهدین خلق شنیدم که اگر فدائیان اسلام نبودند چنین جریان‏هایی به وجود نمی‏آمد و فدائیان اسلام نهضت را شروع کردند و پس از آن نیز جریان‏های مبارزاتی کشور رادیکال‌تر شد و انقلاب را پیش بردند.
وی با بیان این‌که «متاسفانه از لحاظ تئوری با مشکل روبرو هستیم» تاکید کرد: اگر دانشجو بخواهد جنبش داشته باشد باید نقش خود را به خوبی بفهمد و بداند که به دنبال چه چیزی خواهد بود


 


منبع وبلاگ دکتر علی شکوری راد:

روز گذشته، 15 آذر به دعوت "انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی" در مراسمی که این انجمن به پاس سالگرد 16 آذر در تالار شهید چمران دانشکده فنی برگزار کرده بود شر کت کردم. فوق العاده بود. جمعیت و شور و شوق آنها در تمام مدت بیش از چهار ساعت برنامه، حاضر و بارز بود. ابتدا از در اصلی دانشکده وارد شدم ولی نه تنها سالن اصلی بلکه سالن شهید رجب بیگی و کریدور پشت سالن هم پر از جمعیت مشتاق بود و من ناگزیر به سمت در پشتی رفتم. نگبانان با احترام مرا به داخل سالن هدایت کردند و با هدایت انتظامات داخل سالن در جای مخصوص دعوت شدگان نشستم. از سال 57 که وارد دانشگاه شدم تا کنون خاطرات بسیاری از این تالار دارم. از اولین آنها که برنامه مناظره شهید بهشتی با یک دانشجوی مخالف و فکر می کنم مارکسیست نا شناخته بود تا برنامه های مجمع عمومی انجمن که گاهی خودم برگزار کننده یا سخنران آن بوده ام، تا سخنرانی های خاتمی که بعضا مجری آن بوده ام و تا سالهای اخیر و بخصوص روز گذشته که بچه های انجمن، بصیرت حقیقی را در آن به نمایش گذاشتند. دیروز دوباره دانشجو شده بودم و از شکوه مراسم چنان به وجد آمده بودم که گاهی از خود بی خود می شدم. وقتی نماینده انجمن بیانیه آنان را که گویی قلم فرشتگان الهی آن را نوشته بود و در واژه واژه و جمله جمله آن درد، فهم، مسئولیت، صراحت و شجاعت به کمال رسیده بود را خواند و پائین آمد. خود را یافتم که ایستاده بودم و با همان نشاط جوانی که در گذشته داشتم و دوباره در من پیدا شده بود برایش کف می زدم. دیدم که در اطرافم بقیه نیز ایستاده اند و تشویق می کنند. کاش همه می توانستند این بیانیه را بخوانند و یا بشنوند. پس از آن آقای مجید انصاری سخن گفت. او نیز که همچون سایرین تحت تأثیر بیانیه انجمن قرار گرفته بود احساسات خود را پنهان نکرد و بیانیه انجمن را که جامع و کامل به همه موضوعات روز پرداخته بود، ستود و خود نیز سخنانی بسیار عالی در نقد وضعیت سیاسی، مدیریتی و اقتصادی بر زبان راند و اعلام آمادگی کرد که با مدعیان دفاع از وضعیت جاری در کشور در این زمینه ها مناظره کند. انصاری مدعیان بصیرت را که از آن کاملا بی بهره هستند را نیز به نقد کشید و آنها را به باز کردن چشمها بر روی حقایق دعوت کرد. انصاری معمولا خوب و سنجیده سخن می گوید اما این بار و در چنان جمع پر شوری سخنانش شقشقه ای بود که بر دهان آورد. بعد بچه ها کلیپی را به نمایش گذاشتند که تر کیبی از تصاویر رجال ملی و مذهبی تاریخ معاصر، قطعات کوتاهی از سخنرانی ها یا مصاحبه های آنان و سرودهای اثر گذار چند دهه گذشته بود. گزینش، تلفیق و تدوین آنها فوق العاده جذاب، تأثیر گذار بود. عقلانیت و بلوغ سیاسی درآن به کمال رسیده بود. اختلافات به کنار گذاشته و از فضیلت هر یک از رهبران سیاسی توشه ای برای بهروزی ملت و کشور برگرفته شده بود. در طول نمایش این کلیپ شاید بیست دقیقه ای فرازها و فرودهای تاریخ معاصر از پیش چشم ها می گذشت و غم و شادی مربوط به آنها به تناوب در جان انسان می نشست. کاش همه بتوانند این کلیپ را ببینند. جلایی پور که آخرین سخنران بود. او نیز پس از آن که بیانیه انجمن را ستود، مثل همیشه ساده و روان نتیجه تحقیقات مفصل اجتماعی خود بر روی گفتمان دانشجویی در دهه های اخیر را باز گو کرد و بحث را به جایی رساند که جلسه حاضر شاهد مثال بارز آن بود. مهم ترین وجه گفتمانی دانشجویان به عرصه عمومی آوردن نقد قدرت بوده است و من اضافه می کنم بی هیچ چشم داشتی به کسب قدرت.
فکر می کنم مراسم روز گذشته، به همه چه موافق و مخالف، این را ثابت کرده باشد که جنبش سبز که امتداد جنبش اصلاحات است در زیر پوست شهر و در رگهای مردمان جاریست. مگر نه این است که دانشجویان بخصوص در دانشگاه بزرگ تهران معیاری از کل جامعه هستند. این جنبش زنده است و به پیروزی خواهد رسید و دور نیست آن روز.
بر پایی این مراسم با شکوه و پر شور را به انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران که با پشتوانه تارخی خود و با بصیرتی مثال زدنی امتداد خط عدالت جویی، آزادی خواهی و پیشرفت را در یافته و این خط را با صلابت دنبال می کند تبریک می گویم و به آنها احسنت می گویم. احسنت بر این بصیرت واقعی.


 


شاخه جوانان و دانشجویان جبهه مشارکت ایران اسلامی بمناسبت فراسیدن 16 آذر و روز دانشجو بیانیه ای صادر کرد . متن کامل این بیانیه به شرح زیر است :
بسم الله الرحمن الرحیم
16 آذر روز دانشجو است ، روزی که به جهت جویندگی و پویندگی دانشجویان به نام آنان در آمده است. 16 آذر نماد آگاهی و بیداری نسل آینده ساز ایران است ، روز شناختن و شناساندن، روز فهمیدن و فریاد زدن. 16 آذر روزی جاودانه در تاریخ مبارزه ملت ما برعلیه استعمارخارجی و استبداد داخلی است . در طول تمامی این سال ها هرسال هزاران آذر اهورایی بر شب تیره ظلم خروشیدند و راهی سبز به آینده گشودند. هر سال حماسه ای است که رخ می دهد، آتشی است که زبانه می کشد، فریادی است که به آسمان می رود و پشت مستبدان و خودکامگان را می لرزاند. هر روز دانشجو برای ما یادآور آرمان آزادی و برای آزادی ستیزان کابوسی است که خود میدانند که روزی تعبیر خواهد شد.
در این روزگار گفتن از حذف علوم انسانی ، بازنشسته کردن اساتید، گزینش های سلیقه ای هیئت علمی و دانشجویی ، اخراج فعالان دانشجویی و ستاره دار کردن آن ها حرف جدیدی نیست. اینکه دانشگاهمان را به ناگاه منحل وپاره پاره، اساتیدمان را بازنشسته، همشاگردی هایمان را محروم از تحصیل و یا در زندان بینیم دیگر به امری روزمره تبدیل شده است .آنچه امروز در دانشگاه های ما در حذف اساتید و دانشجویان منتقد، استحاله و یا محو علومی که بشر را به آن چه که هست و آن چه باید آگاه می سازد و ایجاد گروه های دانشجویی مصنوعی و وابسته ، کوششی است برای تئوریزه کردن استبداد و ماله کشیدن به تناقضات درونی بسته های ایدئولوژیکی که به اسامی مختلف خلق می شوند و کاربردهایی زودگذر و دفعی برای جریانات ساختگی و گروه های مهندسی شده دانشجویی واجتماعی دارند. پشت کردن به تجربه های انبوه بشری و نیز نگاه گزینشی و انتخابگرانه به دین تلاشی برای ایجاد فرهنگ سلطه پذیری و کشتن آزادی خواهی در جامعه است. تسخیر بدن دانشگاه و گرفتن زایندگی و نواندیشی ازروح آن، دانشگاه را به سمتی خواهد برد که تبدیل به کارخانه تولید ایدئولوژی های سفارشی و یا توجیه های فرمایشی استبداد شود.
آنچه که امروز از دانشجو طلب می شود اطاعت پذیری و جمود یا بی آرمانی و بی هدفی است، تهی از هر گونه دغدغه و پرسش، مشغول تئوری هایی بی فایده یا به بازی هایی بچه گانه ،و ترس و یأس دو ابزاری است که با آن آرمان دانشجویی را هدف گرفته اند. امنیتی کردن فضای دانشگاه و دانشجویی، فعالیت سخت گیرانه کمیته های انضباطی و اجرای برنامه های پرهزینه و پوچ تبلیغاتی در دانشگاه ها اگرچه عرصه را برمدافعان آزادی تنگ کرده اما هنرما آن است که در طوفان با طوفان زندگی کنیم . زنده نگاه داشتن آرمان عدالت و آزادی وظیفه ای بس خطیر است که از دانشجویان و جوانان ایران زمین انتظار پاسداری آن می رود.
دستیابی به آرمان عدالت و آزادی در سایه حاکمیت قانون و مردمسالاری پیمودن راهی دشوار و ناهموار را پیش روی ما می گذارد که باید با صبر و استقامت و درهمراهی با مردم آنرا بپیمائیم . بی شک حرکات تندروانه و پرهزینه تنها زمینه را برای خشونت ورزی اقتدارگرایان حاکم و القای جو ترس و یأس مهیاتر خواهد کرد. افتادن در دام رادیکالیزه کردن فضا و جدایی از متن جامعه تمامیت خواهان را به هدفشان که همانا نشان دادن حرکات دانشجویی در قالب یک حرکت مقطعی بر اساس شور جوانانه است را نزدیکتر می کند. دانشجو فراتر از جامعه نیست و پیوندی عمیق و تعاملی با متن جامعه دارد. دانشجو از جامعه تاثیر می پذیرد و بر آن اثر می گذارد. آنچه در دانشگاه می گذرد و دانشجو می خواهد همان است که در درون جامعه آن را حس کرده و در تعامل با اطرافیان آن را درک نموده است. دانشجو پیشرو جامعه است نه از آن جهت که توان رهبری یا سر نترسی دارد بلکه از آن رو است که می بیند، می اندیشد و می فهمد و این فهم را در بین سایر دانشجویان و متن جامعه گسترش می دهد.
شاخه جوانان و دانشجویان جبهه مشارکت ایران اسلامی اگرچه این روزها در تهران و برخی از استان ها هدف برخوردها و تهدیدهای نهادهای امنیتی است، اگرچه بزرگانی چون دکتر سلیمانی ،سید مصطفی تاج زاده و دکتر میردامادی همچنان در زندان به سر می برند و یارانی چون سعید نور محمدی ، مهدی محمودیان ، مهدی اقبال ، محمد صابر عباسیان و زینب بحرینی را در کنارمان نداریم اما همه این مشکلات نمی تواند مانع از حق قانونی ما در ادامه مسیرمان به سوی ایرانی آباد و آزاد و سبز در جبهه مشارکت شود.
هنوز دیر زمانی نگذشته است از آن روزها که جان در گرو ایمان نهادیم و با استعانت به امام حسین (ع)، با اعتقاد به فردایی بهتر و با باوری عمیق به آرمان عدالت و آزادی راهی نو درکنار همراه سبزمان میر حسین موسوی گشودیم. از آن روزها که دسترنج پدران و وعده های شیرین کودکی مان را بر باد دیدیم. دیر زمانی نگذشته است از سوگ یاران و داغ مادران واندوه همسران. دیر زمانی نگذشته است از آن روزها که لباس مکر بر تن حقیقت کردند و حقیقت را در زیر چکمه ها و پشت میله ها پنهان ساختند در حالی که خود می دانستند. امروز اگرچه زخم هایمان به کهنگی گراییده و داغ هایمان به سردی، اما آتش آگاهی و شور دانستن آن چنان در وجودمان زبانه می کشد که یاد یاران سفر کرده و حقیقت پایمال شده را از خاطرمان نخواهد زدود. هنوز می پرسیم که " لم تلبسون الحق بالباطل و تکتمون الحق و انتم تعلمون" و می دانیم و باور داریم که حقیقت سرانجام عیان گشته و بر تارک جهان خواهد درخشید
" وَيُحِقُّ اللّهُ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ "
شاخه جوانان و دانشجویان جبهه مشارکت ایران اسلامی
15/9/1389
 


 


تقدیم به شبنم سهرابی که روز عاشورا توسط ماشین نیروی انتظامی زیر گرفته شد و تقدیم به "راشل کوری" دختر آزاده و آزادیخواه امریکایی

کوفه ای بودن یا نبودن؟
مقدمه:
همبستگي با جنبش هاي دموكراتيك و ضد استبدادي معاصر و احساس تعلق به جمهوري آزادگان و طرفداران حقوق انسان ها معناي واقعي "اهل كوفه نبودن" در عصر ارتباطات و در جهان جهاني شده است. دموكرات- مسلمان هاي تركيه مبتكر اعزام كشتي كمك رساني به مردم در محاصره" غزه" بدين شيوه واژه "كوفه اي نبودن" را تعريف مي كنند و چتر آن را بر پيكر آزادگان ديندار و غير ديندار مي‌گسترانند. مگر امام حسين (ع) خود خطاب به كوفيان اعلام نكرد، "اگر دين نداريد،لا اقل آزاده باشيد؟"در يك فرايند كاملا معكوس حزب پادگاني در ايران مفهوم "كوفه اي بودن" را گسترش می دهد. يعني به همان ميزان كه "اسلام ضدظلم و آزاديخواه" واژه "كوفي نبودن" را بسط مي دهد تا شامل آزادگان غيرديندار نيز بشود، "اهل كوفه بودن" در "اسلام پادگاني" چنان گسترش مي يابد كه يك مقام نظامي – اطلاعاتي دامنه آن را حتي به حوزه اصولگرايان نيز تعميم مي دهد(1) . به اين ترتيب مفاهيم و واژگان الهي وانساني بسته به اين كه در "كشتي آزادگان" باشي يا در "پادگان استبدادطلبان" دچار بسط و قبض مي شوند و معناي ويژه‌اي مي يابند.
"اهل بيت" و "كشتي مرمره آبي"
"صادق بطال" شاعر، نويسنده و سينماگر ترك مي‌گويد: "كشتي مرمره آبي از گلهاي كربلا و از حس عدالتخواهي الهام مي گرفت كه اهل بيت ارمغان انسانيت كرده است. اهل بيت آن شب در "مرمره آبي" بود".اما اين "اهل بيت" كه آزاده‌اي از كشور همسايه او را در كنار خود در كشتي مي بيند كاملاً متفاوت با آن "اهل بيت" و امام حسيني است كه حزب پادگاني در جهت منافع فرقه‌اي و قدرت طلبانه خود به جهانیان معرفي مي‌كند و بيشتر به كار توجيه "ظلم" و "خودكامگي" مي آيد تا "ظلم ستيزي" و "آزادگي".(2)
"حاكان آلبايراك" در مقاله خود،‌ يك روز قبل از تهاجم ددمنشانه كوماندوهاي اسرائيل به كشتي آزادي، در همدلي مسيحيان كشتي نشين با نمازخواني مسلمانان "تجلي سمبليك" يك حديث آخرالزماني را مي‌بيند؛ حديثي معروف كه صحنه تعارف حضرت مهدي (عج) به حضرت عيسي (ع) را براي امامت جماعت در صحن قدس شريف به زيبايي ترسيم مي‌كند.(3) دراينجا بايد پرسيد كدام دريافت از امام زمان و رسالت جهاني ايشان، نويسنده را برمي‌انگيزد تا در آلبوم خيال خود تصوير كشتي نشينان را در كنار صحنه نمازخواني آخرالزماني در قدس شريف سنجاق كند و هر دو را متعلق به خانواده جهاني آزاديخواهان بداند؟ چنين تصويري از امام زمان (عج) به همان ميزان كه از درك "تکفیری- فرقه اي" و خشونت پرست "مصباحيون" فاصله مي‌گيرد، به برداشتي از "قيام وانقلاب مهدي (عج)" نزديك مي شود كه شهيد مطهري در كتابي به همين نام ‌ مشروطيت ايران و نهضت هاي آزاديخواهانه جهان و جنبش اصلاح¬گري اروپا را " مانند" و از جنس و در راستاي قيام قائم مي خواند.(4)
مهرورزي "بينا- هويتي" يا "فرا- هويتي" در "كشتي انسانيت" همچون خطي مورب از فراز همه خط‌‌ كشي ها و مرزبندي هاي هويتي و مذهبي و غير مذهبي عبور مي كند و بي آنكه منكر آن تنوعات و تفاوت هاي آشكار شود، انسان¬ها را به رشته مهر و محبتي واحد پیوند می دهد. به قول نويسنده آزاديخواه كشور همسايه: "جنبش «غزه آزاد» و «مرمره آبي» در مقام سمبل نافرماني مدني جهاني (گلوبال) جلوه‌هاي متفاوت و غني انساني را در يك جا گرد هم آورده است و" زبان نوين و مشترك وجدان و محبت" را عليه" خشونت يك دولت" خلق مي كند"؛ (5)كشتي نجاتي كه "سينان آلبايراك" هنرپيشه تركيه اي در توصيف آن مي گويد: "مسلمانان، يهوديان، مسيحيان، آته‌ايست‌ها، انگليسي ها و يوناني‌هاي كشتي به محبتي حيات مي بخشند كه دولت ها نمي خواهند يا عاجز از ورود به صحنه آن هستند."(6)
" خانم "آيرالي" (Ira Lee) سينماگر كره‌اي- آمريكايي كه خود در "كشتي نافرماني مدني جهاني" حضور داشت، در "كانون روزنامه نگاران سازمان ملل" (UNCA) به افشاگري تصويري عليه مدعيات مقامات اسرائيل مي پردازد و ضمن پخش فيلمي كه موفق به قاچاق آن از آن كشور شد،(7)مي‌گويد: "نخست‌وزير اسرائيل "نتانياهو" مي‌گويد كشتي مرمره آبي، نه "كشتي دوستي" كه "كشتي نفرت و ترور" بوده است. فيلم ما نشان مي دهد كه آيا اين كشتي، كشتي نفرت است يا "كشتي عشق". در كشتي هم لائيك ها هستند، هم دينداران. در اين فيلم شما مي‌بينيد كه كساني نماز مي خوانند و كساني هم با لب تاپ كار مي كنند." خانم "لي" در مصاحبه با سايت " دموكراسي اكنون" (democracy now) بار ديگر بر سرشت چند هويتي كشتي نشينان تاكيد مي كند و مي گويد: «من شما را دعوت مي كنم ببينيد كه چگونه سكولارها، مذهبي ها، مسلمانان، مسيحي ها، آته ايست‌ها و مردان و زنان و پير و جوان" هم نشين و هم صحبت" شده‌اند.»
گسست پادگانی
تركيب متنوع و چند هويتي و چند ديني و حتي لامذهبي ساكنان "كشتي جامعه مدني جهاني" گفتماني انساني عليه مدعيات صهيونيست ها و جنگ رواني آنان درباره سرشت "بنيادگرايانه" و "تروريستي" حاميان مردم مظلوم فلسطین تشکیل داده است. اين همان پيوند آفريني ميان گرايش¬ها، هویت¬ها و تفاوت¬های گوناگون مردم ايران است كه نسل ما يك بار در آستانه انقلاب و مراحل نخستين پيروزي آن تجربه كرد و جنبش سبز اكثريت ملت ايران آن را منطبق با حال و هواي زمانه بازسازي كرده و در معرض ديد آزاديخواهان جهان قرار داده است. در جانب مقابل در "مرزكشي پادگاني" همه پل هاي انساني "بينا- هويتي" يا "فرا- هويتي" به عنوان "كارناوال فتنه" كد بندي و نام گذاري مي شوند و چنين پيوندهايي در معرض گسست خشونت بار قرار مي‌گيرند. چرا که "ايدئولوژي و ذهنيت پادگاني" معنايي جز "توطئه" براي كثرت‌گرايي و چند صدايي عناصر ناهمگون اجتماعي نمي شناسد. به همين دليل ساختار شبكه اي و چند مركزي سازمان هاي غير دولتي وغير انتفاعي (N.G.O) و سازمان هاي مدني جهاني را دستپخت سازمان "سيا" و "موساد" مي خواند.
مفاهيم و واژگان انساني هنگامي كه از فضاي "كشتي چندهویتی انسانيت" به فضاي "پادگان تک¬هویتی سرکوب¬گر" گذار مي‌كنند، معناي ديگر وگاهي عكس خود مي يابند. براي مثال واژه "بصيرت" كه شهيد مطهري با اشاره به خطبه 148 نهج البلاغه (و حملو بصائرهم علي اسيافهم- بصيرت‌هايشان را بر شمشيرهايشان حمل مي كنند) مصداق آن را "قيام هاي آزاديخواهان شرق و غرب در دو قرن گذشته براي برقراري دموكراسي"(8) مي ديد، در جريان انتقال به فضاي پادگاني به كيفرخواست نويسي عليه دموکراسی و مطالبات به حق مردم تبديل مي شود. بدين‌سان انديشه اسلامي نوين و مردمی كه سه دهه پيش در جريان تبادل مستمر بين دانشگاه و حوزه و بين مسجد و حسينيه ارشاد و جامعه و بازار از نگاه فرقه‌اي ،خرافی و عقب¬مانده اوج و ارتفاع گرفت، بار ديگر به اسارت فرقه و خرافه و تکفیر و زندان در می¬آید و در محدوده تنگ منافع حزب پادگاني معنا مي شود. استاد مطهري در نقد تلقي فرقه اي و خشونت پرستانه از "مهدويت" مي گفت: «غالب ما اين مساله را به صورت يك آرزوي كودكانه يك آدمي كه دچار عقده و انتقام است در آورده‌ايم»(9)و اكنون با كمال تاسف بايد اذعان كرد كه در جريان" عبور فرقه¬ پادگاني" از آرمان هاي انقلاب و قانون اساسي، شريف ترين مفاهيم اسلامي خصوصيتي ابزاري، انتقام جويانه و عقده گشايانه به خود گرفته است.(10)
"انسانیت" یا "ضدیت با دشمن"؟
شهيد مطهري نهضت‌هاي دموكراسي خواهي شرق و غرب عالم را به خويشاوندي مضموني و معنايي با قيام و انقلاب حضرت مهدي (عج) در مي‌آورد. با وجود اين در دادگاه هاي "فعالان انتخاباتي منتقد يكه‌سالاري" صحبت از يك خويشاوندسازي كاملا متفاوت و بلكه متضاد به ميان آمده است. متن كيفرخواست دادستاني وقت تهران عليه متهمان فعاليت هاي انتخاباتي در مرداد و شهريور 89 كه بايد آن را سند تاريخي و اعتراف تكان دهنده استحاله آرمان هاي انقلاب اسلامي به "ماركسيسم غير دموكراتيك روسي" خواند، درصدد اثبات خويشاوندي "جمهوري اسلامي" با «اسلوبودان ميلوسويچ» قصاب سرنگون شده صربستان توسط انقلاب مخملي"اوت پور" و نيز با ديگر ورشكستگان سياسي مستبد و كمونيست در گرجستان و اوكراين و قرقيزستان بر مي‌آيد. به راستی چه تصويري از "جمهوري اسلامي" در مخيله كيفرخواست نويسان وجود دارد كه آن را در كنار رژيم نسل‌كش "ميلوسويچ" قرار مي‌دهد و چه چيزي حلقه وصل دو دسته مختلف از نظام ها را مي سازد؟
"كيهان نويسان" يا همان "كيفرخواست نويسان " پاسخ روشني در آستين دارند: «مهم ترين نكته اي كه در مورد كودتاي مخملي بايد به آن توجه داشت، اين است كه نظريه پردازان اجير شده توسط سرويس هاي جاسوسي و اطلاعاتي غرب طبق سفارش كارفرمايان خود اين شيوه را براي خروج جهاني استكبار از بن بست عملي براي سرنگوني نظام هاي مستقل يا ناهماهنگ با هژموني و استبدادطلبي غرب ابداع نمودند كه نتيجه سال‌ها مطالعه و تحقيق ميداني در كشورهاي مختلف كودتاخيز بوده است.»(11)بدين سان مدعي‌العموم دادگاهي كه نام "انقلاب اسلامي" را يدك مي‌كشد، بر اساس وجود " دشمن مشترک" به مدعي‌العموم سرنگون شدگان انقلاب هاي مخملي تبديل مي شود و با تاكيد بر اينكه مورد "صربستان ميلوسويچ" ،"خيلي شبيه" جنبش سبز بود، رداي قضايي دفاع از قصاب بالكان را به تن مي كند.(12)در همبستگي "ماركسيسم اردوگاهي" و "اسلام پادگاني" حلقه پيوند و خويشاوندي "جمهوری¬اسلامی" مورد نظر كيفرخواست نويسان با نظام‌هاي مستبد و فاسد سرنگون شده كمونيستي ،"استقلال" و"ناهماهنگی با هژمونی و استیلا طلبی غرب" است که جای "اتحاد آزاديخواهان وعدالت طلبان جهان" كه هر دو قطب قدرت "جنايتكار غرب" و "ديكتاتور شرق" را نفي مي كرد، مي نشيند و به محاكمه و محكوميت فرزندان آزادیخواه اسلام و انقلاب و ايران مي‌پردازد. آنچه کیهان نویسان از درک آن عاجزند، اين است که دوره" امپریالیسم ستیزی حقوق بشر کش" گذشته است و نمی توان با بینش، روش و منش استبدادی،"استبداد طلبی غربی" را عليه مردم خود به چالش کشید. این راهبرد در عصر جنگ سرد تا حدودی ممکن بود، اما در عصر ارتباطات و دموکراسی خواهی، مبارزه با استبداد مرز نمی¬شناسد و بشریت به یکسان کهریزک و اوین و ابوغریب و گوانتانامو را محکوم می¬کند، همچنان که محاصره مردم غزه را محكوم مي‌كند. فروپاشی شوروی سوسیالیستی، تنها به"دیکتاتوری پرولتاریا"خاتمه نداد، هرنوع استبدادی به هر نامی را در جهان ناموجه کرده است، حتي اگر به نام مبارزه با "نظام سلطه جهاني" يا "سيستم ظالمانه بين‌المللي" اعمال شود.
"استقلال ملی" و "جنايت عليه بشريت"
حقوق بين‌الملل در روزگار ما دچار چنان تحولي ژرف شده است كه ديگر نفس "استقلال" نمي تواند عاملي در معافيت حكومت ها در نقض حقوق اتباعشان باشد.(13) اتفاقاً "ميلوسويچ" و ديگر قصابان سرنگون شده و گرفتار در دادگاه كيفري بين المللي در توجيه جنايات خود بيشترين استناد و توسل را به مفهوم "استقلال" و "تماميت ارضي" مورد نظر كيفرخواست‌نويسان عليه فعالان انتخاباتي منتقد يكه سالاري در ايران داشتند، اما معيارهاي حقوقي دو دادگاه در "تهران" و"لاهه" كاملا متفاوت و گاهي متضاد بود؛ "نقض حقوق بشر" با تمسك به "استقلال" كشور و "ناهماهنگي رژيم سياسي با استبدادطلبي غرب" كه در كيفرخواست دادستان وقت تهران به عنوان حجت و دليل محكمه پسند به منظور توجيه "كودتايي" جلوه دادن سرنگوني "ميلوسويچ" به كار رفت، در مفهوم نوين حقوق بين‌المللي فاقد وجاهت قانوني است. در واقع حقوق بين‌المللي قديم چنان اصالت و اولويتي براي اصل استقلال دولت ها و مفهوم "حاكميت ملي" قائل بود كه هر گونه خشونت دولتي عليه شهروندانش مادام كه زير چتر دفاع از "تماميت ارضي" و"استقلال" انجام مي شد، نمي توانست موضوع محاكمه در يك دادگاه فراملي و بين‌المللي قرارگيرد. ولي امروز نسل‌كشي مسلمانان بوسني توسط "ميلوسويچ" و ديگر رهبران صرب به عنوان "جرائمي عليه بشريت" نه عليه قوانين ملي خودشان و قوانين بين المللي، در دادگاه لاهه مورد رسيدگي قرار مي گيرند.(14)
"كاترين شوتز" Cathrin Schutz)) از اعضاي "گروه دفاع از "اسلوبودان ميلوسويچ" بر مبناي همان درك از مفهوم "استقلال" (كه كيفرخواست نويسان پادگاني در ايران نيز رسماً مدافع آن هستند) به توجيه جنايات ضد بشري پرزيدنت مخلوع انقلاب مخملي "اوت پور" مي‌پردازد و مي گويد: «ميلوسويچ هرگز يك قدم عقب ننشست و از كوشش در جهت اثبات مجرميت دولت هاي غربي براي تجزيه يوگسلاوي خودداري نكرد». بر مبناي همان درك كهنه و غیر انسانی از مفهوم "استقلال" است كه "برانكو كيتانويچ" (Branko Kitanovich) دبير كل "حزب كمونيست جديد يوگسلاوي" ، در مصاحبه با "كاترين شوتز" اعلام مي كند: "ميلوسويچ صداي حقيقت در دادگاه لاهه بود و نشان داد كه دولت هاي غربي، يوگسلاوي و بقيه كشورهاي دنيا را بر مبناي كدام راهبردها محو مي كنند. به همين دليل "اسلوبو" ]نام كوچك ميلوسويچ[ به عنوان سمبل جنگ ضد امپرياليستي در مقياس جهان در تاريخ ثبت خواهد شد."(15) اما چنين استدلال‌هايي نه در "دادگاه لاهه" كه در "دادگاه متهمان فعاليت هاي انتخاباتي در تهران" مي‌توانست از وجاهت به اصطلاح "حقوقي" و "قانوني" بهره مند شود و رژيم "ميلوسويچ" را به برادرخواندگي "نظام ولايي مصباحي" در آورد.(16)
قدرت رهايي‌بخش رسانه
تجربه كشتي " مرمره آبي" نشان داد در عصر "جهانی شدن"وحاكميت گفتمان "دموكراسي و حقوق بشر" و در عصر "ارتباطات و انفجار اطلاعات نقش رسانه ها در پيشگيري از يك "هولوكاست" جديد تعيين كننده است و مي‌توان بدون توسل و تمسك به گفتمان هاي "صدامي"، "بن لادني" يا "نئونازيستي" در ضديت با يهودها با حق‌كشي و زورگويي صهيونيستي مقابله كرد. براي مثال مقاومت مدني فعالان سازمان هاي غير دولتي وغير انتفاعي (N.G.O) جهاني كه با توسل به گفتمان هاي انساني و ارزش هاي مقبول عموم ملت ها انجام می¬گیرد، سلاح سنتي دولت اسرائيل يعني اتهام يهودستيزي و انكار "هولوكاست" را بي اثر كرده و در مواردي به خود صهيونيست‌ها بازگردانده است. در واقع روشنفكران مسلمان تركیه نه با تكيه بر گفتمان منسوخ نئونازي ها در انكار جنايات هيتلر كه با تاكيد برشباهت "جنايت هولوكاست هيتلري" و "جنايت هولوكاستي دولت اسرائيل در غزه" به دفاع از فلسطيني ها پرداخته‌اند. "آتيلا يايلا" در اين باره مي نويسد: "منطق هر دو رخداد يكي است؛ تبديل يك ملت به بز اخوش و آغاز فرايندي كه در آن يك ملت پس از محاصره شدن به تدريج در معرض امحاء قرار مي گيرد. آلمان تحت رهبري هيتلر كه "يهوديان" را به مثابه "شيطان ژرمن‌ها" مي ديد در نخستين گام يهوديان را از جامعه طرد كرد. در گام بعدي هم آن ها را در معرض امحاي فيزيكي قرار داد. اسرائيل هم غزه را در معرض تجريد از جهان قرار داده است. اگر به شدت و درجه خشونتي توجه شود كه اسرائيل در جريان تهاجم به غزه به كار برد، خواهيم ديد كه دولت مذكور به لحاظ ذهني و تكنيكي آماده امحاي كامل مردم غزه بود. اگر چنين نكرد بدان دليل است كه دنيا به لحاظ ارتباطي تبديل به يك دهكده شده است. به همين علت نتوانست غزه را امحاء كند."(17)
نسل‌كشي مسلمانان
جهاني شدن و در راس آن عالم‌گير شدن حقوق بشر و نيز بين‌المللي شدن تكنولوژي اطلاعاتي و ارتباطي عامل مهمي در پيشگيري از قتل‌عام‌ها و هولوكاست ها شده است. همين فضاي حقوق بشري همراه با تكنولوژي ارتباطي و اطلاعاتي(در كنار تضاد منافع قدرت هاي بزرگ در منطقه بالكان) بود كه ابعاد و دامنه هاي فاجعه بوسني را تقليل داد و نهايتاً‌ منجر به نجات مسلمانان آن منطقه شد.(18)در ابتداي فاجعه، ماشين كشتار جمعي صرب ها به موازات ماشين روابط عمومي و خبر رساني آزاد جهاني به كار افتاد و به تدريج و بويژه با روي كار آمدن "كلينتون" جنبش افكار عمومي غرب تاثير خود را آشكار كرد. تصاوير فاجعه بار نسل كشي در "بوسني" كه در پر بيننده ترين ساعات تلويزيون در غرب و به ويژه در آمريكا پخش مي شد، اندك اندك شبح "يك هولوكاست ديگر" را در آسمان افكار عمومي جهاني تجسم بخشيد و در معرض رويت همگان قرار داد. يكي از صحنه‌هاي تاثير گذار از رسالت ژورناليستي آن دوران به خانم "كريستين امان پور" خبرنگار ايراني الاصل تعلق دارد(19) و صحنه ماندگار ديگر مربوط به "الي ويزل" (Elie Wiesel) بازمانده "هولوكاست" و برنده جايزه صلح نوبل است که علناً و مشخصاً سياست "كلينتون" را به چالش گرفت و گفت: "به عنوان يك يهودي مي گويم ما بايد كاري بكنيم كه خونريزي متوقف شود." CNN نيز با نمايش صحنه‌هايي از كمپ ها و اسارت‌گاه‌هاي مسلمانان و گرسنگي مرگبار آنان در محل اسارت و مخابره گزارش هاي مربوط به تجاوزهاي سيستماتيك نتيجه گرفت: "اين صحنه‌ها، از هولوكاست به اين سو در اروپا ديده نشده است".
در حقيقت به بركت وجود فضاي حقوق بشري و رسانه هاي آزاد، گفتمان "پيشگيري از يك هولوكاست ديگر" كه تا آن زمان در انحصار صهيونيست ها قرار داشت، كاربرد جديدي يافت و به ياري مسلمانان مظلوم بوسني آمد. تا آن موقع آنچه بن‌مايه سوءاستفاده صهيونيستي از جنايت "هولوكاست" را تشكيل مي داد، راز آلود جلوه دادن فاجعه و القاي اين مطلب بود كه چنين مصيبتي صرفا و صرفا بر يهوديان مي توانست نازل شود و نه هيچ قوم ديگر. ايدئولوژيك كردن "هولوكاست" توسط صهيونيست ها هر گونه مقايسه رنج‌هاي بشري با آن فاجعه را همچون خیانتی نابخشودني به خاطره قربانيان يهود جلوه مي‌داد. در واقع نه اصل فاجعه هولوكاست بلكه ادعاي منحصر به فرد بودن آن به منظور طلبكاري از بشريت و استنتاج اين اصل كه "رنج بي‌همتا، مستوجب استحقاق بي‌همتاست"(20) مضمون اصلي آن سوءاستفاده را تشكيل مي داد.
"انکار" یا "پیشگیری" ؟
نویسنده كتاب "سوداگران فاجعه"در جواب اين سوال كه لابي هاي صهيونيستي چه نيازي به وجود منكران فاجعه يهودكشي دارند؟ می¬گوید: "بديهي است ساختن "لولو خورخوره‌اي" از منكران فاجعه يهودي كشي بهترين توجيه را در اختيار سازمان هاي يهودي ]صهیونیستی[ قرار مي‌دهد.(21)به اين ترتيب سال‌ها قبل از اين كه آقاي احمدي نژاد مطالبي ناشيانه در انكار هولوكاست بر زبان آورد، لابي‌هاي اسرائيلي در آمريكا به زحمت مي كوشيدند ثابت كنند پديده اي به نام "انكار يهودي كشي" رواج دارد و براي اثبات مدعاي خود جز "چند اثر كم اعتبار" به چنگشان نمي افتاد.(22)در چنين شرايطي انكار "هولوكاست" توسط یک مقام ايرانی به خوراكي لذيذ در تبليغات صهيونيست¬ها مبدل شد و حزب "ليكود" براي غلبه بر رقباي خود از اين گفتمان به عنوان يك رانت در رقابت‌هاي انتخاباتي اسرائيل بهره فراوان برد. سناتور "مك كين" نيز با شعار "نبايد بگذاريم يك هولوكاست ديگر رخ دهد" كوشيد ناشيگري آقاي احمدي نژاد را به رانت انتخاباتي عليه "اوباما" تبديل كند كه موفق نشد. استفاده از رانت مذكور در دوران "اوباما" نيز استمرار يافت و به تحليل تلخ "خالد مشعل" به پرده ساتري براي لاپوشاني جنايات اسرائيلي ها تبديل شد: "اوباما به نحو گسترده اي درباره رنج يهوديان و هولوكاست آنان در اروپا سخن گفت اما رنج و هولوكاستي را كه اسرائيل طي ده ها سال عليه مردم ما مرتكب شده ناديده گرفت."(23)
خوشبختانه و با وجود اين كه چند سال بعد از نسل كشي مسلمان ها در بوسني، صهيونيست ها با سوءاستفاده از گفتمان "صهيونيست پسند" آقاي احمدي نژاد در انكار "هولوكاست" فرصتي گرانبها يافتند تا بكوشند با احياي آن خاطره دردناك قومي، جنايات خود را در غزه تحت الشعاع قرار دهند، سرانجام مسلمانان دموكرات تركيه و سازمان هاي مدني آزاديخواه جهاني توانستند هديه آقای احمدي نژاد به حزب "ليكود" و افراطيون صهيونيست را از چنگ سوداگران فاجعه در آورند. در اين مسير حتي راديكال ترين جريان اسلامي تركيه كه قاطعيت "اردوغان" عليه دولت اسرائيل را كافي نمي داند، خواهان بهره‌وري از تجربه يهوديان در موزه سازي براي هولوكاست است و مي‌گويد: «فراموش نكنيم كه در كشتي "مرمره آبي" هم صلح دوستان يهودي بودند. امروز كساني كه اقدام به ساختن موزه‌هاي يادبود "هولوكاست" ضد ظلم هيتلر كردند، مرتكب بزرگترين ظلم ها شدند. آنها حتي اگر موفق به غرق كشتي ها شوند، همين كشتي هاي غرق شده تبديل به موزه هاي "هولوكاست فردا" خواهند شد.»(24)
عراق استبدادي، تركيه دموكراتيك
مقايسه نمونه ناكام عراق صدامي و مثال كامياب تركيه "سيويل (مدنی) شده" نشان مي‌دهد كه در فضاي دموكراسي‌خواه عصر جهاني شدن، مي‌توان حساسيت افكار عمومي جهاني را عليه هر جنايت ضد انساني البته از موضع آزاديخواهانه برانگيخت. به این¬ترتیب درحالی که "عراق بعثي- فاشيستي" نتوانست فاجعه تحريم 12 ساله عراق و كشته‌شدن نزديك به يك ميليون كودك بيمار و بي‌غذا را به يك گفتمان نيرومند دفاعي تبديل و از شهروندان تحريم‌زده خود دفاع كند، اما "تركیه دموكرات" ¬توانست سلاح تبليغاتي صهيونيست ها را با پرهيز از اتهام انكار هولوكاست و يهودستيزي خنثی کند و دولت اسرائیل را در برابر جهانیان قرار دهد، همچنان که اکنون نیز می‌کوشد"اسلام هراسي" و "يهود ستيزي" را در يك مقوله طبقه بندي و آن را بر امواج رسانه هاي آزاد جهاني و افكار عمومي دموكراسي خواه سوار كند.(25) در حقیقت در دنياي امروز دموكراسي خواهی جهانیان همراه با رسانه هاي كوچك و بزرگ و تكنولوژي هاي ارتباطي، هزينه نسل كشي و روش هاي هولوكاستي را چنان بالا برده كه وقوع آن ناممكن شده است.(26) در چنين فضا و جهاني لازم نيست يك نسل كشي بزرگ صورت گيرد تا حساسيت افكار عمومي بشريت عليه آن برانگيخته شود. گاهي سبعيت نهفته در يك جنايت منفرد نيز مي تواند محکومیت جهاني را به سرعت معطوف مرتكبانش كند. عكس‌العملي كه افكار عمومي جهاني به قتل "ندا آقاسلطان" و اخيراً به تهاجم وحشيانه كوماندوهاي اسرائيلي به "كشتي آزادي" نشان دادند، از واكنش جهانيان به يك خشونت دسته جمعي در ابعاد هولوكاست و بوسني كمتر نبود.(27)
دو شهید
در دنياي امروز، در كنار ابرقدرت‌هاي حكومتي، ابرقدرت ديگري به نام"افكار عمومي" پديد آمده است كه مي‌كوشد نگذارد روايت جنايت ناشنيده و ناديده بماند. به همين دليل قتل "ندا" به "پر بيننده‌ترين مرگ جهان" مبدل و حمله وحشیانه کوماندو های اسرائیلی به "کشتی آزادگان" با محکومیت قاطع جهانیان مواجه شد.(28)در حقيقت بولدوزري كه هشت سال پيش از روي پيكر "راشل كوري" (Rachel Corrie) دختر آزاده آمريكايي مخالف تخريب منازل فلسطيني ها در غزه عبور كرد(29) و ماشيني كه در عاشوراي سال گذشته از روي پيكر شبنم سهرابی در تهران رد شد، به منطق سركوب واحدي تعلق دارند و محكوميت هر دو اقدام جنايتكارانه كمترين كار هر انسان آزاده‌اي است.
اگر آمريكا و اسرائیل¬ستيزي ریاکارانه و كاذبي را كه هدفي جز اسرائیلی نماياندن آزادی¬خواهان و نيز امریکایی نمایاندن نهادهايي چون سازمان‌هاي غير دولتي و احزاب و مطبوعات و در نهايت انتخابات آزاد ندارد، با ظلم¬ستيزي دموکراتیک و بر مبنای حقوق بشر که نمونه آن در "صهیونیسم¬ستیزی" انسانی و رهایی بخش ساکنان كشتي "مرمره آبي" مشهود است، ‌مقايسه كنيم به نتيجه روشن و عبرت آموزی مي رسيم: داعيه مقاومت و مقابله با جنايت و مظالم صهيونيست‌ها تنها هنگامي در محضر بشريت آزاد اعتبار دارد كه به ظلم ستيزي انسانی و دموکراتیک بر مبناي استاندارد واحد عليه همه اشكال ستم فرا رويد. اين داعيه هنگامي جهانی خواهد شد كه ستم¬ستیزان خود ملتزم به حقوق بشر باشند و از آن منظر اقدام هاي غير دمكراتيك و غيرانساني حکومت ها از جمله دولت اسرائيل را محكوم كنند. اين روش اخلاقي و موثر مقابله با تروريسم دولتي در دنیای کنونی است. فلسطيني ها با درك مقتضيات عصر دموکراسی، ارتباطات و جهانی شدن، عرصه مقاومت را از ساختارهاي نظامي سنتي و متمركز به ساختار شبكه اي منتقل كردند: "انتفاضه در تمام مراحل مختلفي كه پشت سر گذاشته است، با بهره هاي مختلفي از اين دو شكل سازماني كه يكي افقي، مستقل و توزيع شده و ديگري عمودي و متمركز است، تعريف شده است...انتفاضه سازماني دو سويه است كه از طرفي به اشكال متمركز و قديمي تر و از طرف ديگر به اشكال توزيع شده و جديد سازمان اشاره دارد". (30)
جهاني و گلوبال شدن انتفاضه به دموكراتيك تر شدن ساختار دروني مقاومت كمك و اين اميد را ايجاد كرده است كه اشكال جديد همكاري بين‌المللي (گلوبال) و شيوه هاي جديد تعامل با جنبش هاي متناظر جامعه مدني جهاني بتواند فضاي خاورميانه را دگرگون كند. بر اين اساس انتظار مي‌رود شيوه هاي سازماني موسوم به "سانتراليزم- دموكراتيك" كه تمركز فوق العاده و زنجيره عمودي و سلسله مراتبي فرماندهي، مشخصه اصلي آن است به تدريج جاي خود را به مقاومت شبكه اي چند مركزي اجتماعي بسپرد كه "خلاقيت، خود- سازمان، خود- مدير و خود- ستاد بودن" مشخصه‌هاي اصلي آن به شمار مي رود. مهارت هاي ارتباطي تمرين شده در دل اين فضاي اجتماعي و شبكه اي سرمايه معنوي عظيمي پديد ‌آورده است كه تسهيل گر پيوندهاي جهاني نيز هست. تاکید مهندس موسوی بر "هر شهروند یک ستاد" و "هر شهروند یک رسانه" و "هر شهروند یک جنبش" می تواند در چنین بستر و شرایطی بهتر درک شود.
دموكراسي در خانه، صلح در جهان
اگر در فلسفه "مهدويت" به تعبير استاد مطهري "صحبت از زمين است، نه صحبت از اين منطقه و آن منطقه و اين قوم و آن نژاد" و نه صحبت از "عقده و انتقام كودكانه"، در آن صورت مي‌توان تجلي امروزين آن را در جنبش‌ها و گرايش‌هاي آزاديخواهانه اشخاص وسازمان¬هاي مدني درسراسر جهان ديد كه شعارشان "دموكراسي و صلح و عدالت براي زمين" است و نه عقده گشايي و انتقام‌جويي براي ارضای جاه طلبی های "يك فرقه". همچنين اگر دكتر شريعتي "گاندي لامذهب" را "مذهبي تر" و "مومن تر" از بعضي مدعيان مسلمان زمانه خود مي ديد، اكنون نيز مي توان در پرتو خيزش جنبش هاي اعتراضي آزاديخواهانه در اقصي نقاط دنيا و در سيماي انساني جنبش هاي نوين اجتماعي به جستجوي همبستگي و معنويتي جديد بر آمد و به "اهل كوفه نبودن" معنايي وسيع، آزاديخواهانه و عدالت‌طلبانه بخشيد. در این صورت خواهیم توانست اتصالي انساني بين جنبش سبز و همه جنبش هايي برقرار کنیم كه به "دفاع از حقوق انسان ها" و "محكوميت هر ظلم و جنايت "علیه انسان¬ها در سراسر جهان معتقد باشند .
پانوشت‌ها
1. سخنراني سردار مشفق، جانشين معاون اطلاعاتي قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران، سايت تحول سبز، مرداد 89 .
2. حزب پادگاني در روز عاشوراي 1388 عزاداران معترض به تخلفات وتقلبات انتخاباتي را با شديدترين وجه سركوب و با عملكرد خود این سوال را مطرح كرد که آیا پرت كردن عزاداري از روي پل، رد شدن با ماشين از روي پيكر سوگوار ديگري و ترور "سيدعلي موسوي" تحقق وعده‌ یا تهدید آقاي حسين شريعتمداري نيست؟ وقتي 15 روز قبل از انتخابات 88 در اصفهان اعلام كرد: "ديگر مانند عاشوراي سال 61 هجري، امام حسين (ع) و يارانش شهيد نخواهند شد. بلكه اين بار نوبت يزيد، ابن زياد و عمر سعد است كه به هلاكت برسند." (سرمقاله ماهنامه چشم انداز ايران، شماره 62).
3. آلبايراك، روزنامه يني شفق تركيه، 30/5/ 2010.
4. مرتضي مطهري، مجموعه آثار، جلد 4، ص426.
5 و 6. روزنامه «طرف» تركيه،29/5/ 2010.
7. خانم "لي" مي‌گويد اسرائيلي ها همه مسلمانان كشتي را مورد بازرسي بدني دقيق قرار دادند اما من موفق شدم فيلم مذكور را به فيلم برداري چشم آبي بدهم كه در لباس زير خود پنهان كند.
8. مرتضي مطهري، همان‌جا.
9. مرتضي مطهري، مجموعه آثار، جلد 18، ص 180.
10. من اين "عبور" را "ارتجاعي" مي دانم، چرا كه حزب پادگاني در صدد است مناسبات سياسي را بر مبناي يك تفسير استبدادي از دين نه تنها به قبل از پيروزي انقلاب برگرداند، بلكه در صورتي كه امکان يابد مناسبات عصر قاجار را احيا و سیاست ورزی قانونی و مستقل را ناممکن کند.
11. به نقل از متن كيفرخواست عليه متهمان فعاليت‌هاي انتخاباتي.
12. ادبيات، استدلال ها و نيز چگونگي كاربرد مفاهيم گوناگون، از جمله دو مفهوم "استكبار" و "ضد استكبار" را در متن كيفرخواست با ادبيات و براهين و حتي نحوه كاربرد همين واژگان با گفتمان "نوفل لوشاتو" در پاريس و حتي با متن وصيت نامه رهبر فقيد انقلاب در سال 1361 مقايسه كنيد تا از خلال اين تطبيق، تصوير روشني از عمق شكافي كه آرمان‌هاي انساني انقلاب اسلامي را از گرايش هاي كمونيسم ضد دموكراتيك روسي جدا مي كند، به دست آيد.
13. وزارت امور خارجه ايران تير ماه سال جاري كاردار سفارت كانادا را در تهران فرا خواند و اعتراض "جمهوري اسلامي ايران" را به نقض حقوق بشر در "كانادا" به او ابلاغ كرد. به اين ترتيب حزب پادگاني و دولت آقاي احمدي‌نژاد نيز سرانجام پذيرفتند كه اظهار نظر مقامات يك حكومت درباره نقض حقوق بشر در يك كشور ديگر، دخالت در امور داخلي آن كشور محسوب نمي شود.
14. آنتونيونگري و مايكل هارت: جنگ و دموكراسي در عصر امپراتوري، ترجمه رضا نجف زاده، نشر ني، ص 59.
15. مصاحبه با مجله آلماني Junge welt.
16. به نظر من هم‌زمان با خويشاوندسازي كيفرخواستي كيهاني- پادگاني با "ميلوسويچ" و "كيم جونگ ايل" و ديگر "نظام هاي مستقل" لازم است خويشاوندي جنبش سبز با آزاديخواهان دنيا و با جامعه مدني جهاني از جمله همبستگي با "انتفاضه گلوبال" فلسطيني ها علم شود و پرچم انسان¬گرايي جهانی را در مقابل خانواده جهاني ورشكستگان توتاليتر و يكه سالار به اهتزاز در آورد.
17. روزنامه زمان، تركيه، 4/6/2010.
18. "رادوان كارازيچ" فرمانده نيروهاي صرب سه ماه قبل از جنگ گفته بود كه "بوسني" را به ديگ سياه كشتار 300 هزار مسلمان تبديل خواهد كرد، اما عملا نتوانست فراتر از يك قتل عام 8 هزار نفري را در سال 1995 (1374) در "سربرنيتسا" مرتكب شود.
19. در جريان كنفرانس خبري "بيل كلينتون" در سال 1994 خانم "كريستين امان پور" به طور مستقيم از "سارايوو" روي خط آمد و رييس جمهور آمريكا را صريحاً‌ و به تندي متهم به "تزلزل" و "پشتك و وارو زدن" در قبال فاجعه بوسني كرد. واكنش "كلينتون" محترمانه و دفاعي بود ولي در نهايت به واكنشي "جبراني" در جهت جبران سكوت جرج بوش اول رييس جمهور قبلي آمريكا انجاميد.
20. نور من جي- فينكل شتاين: سوداگران فاجعه، ترجمه علاءالدين طباطبايي، انتشارات هرمس، ص 47.
21و22. سوداگران فاجعه، ص 70.
23. همين دشمن شناسي وارونه و انحرافي در متن كيفر خواست عليه فعالان انتخاباتي منتقد يكه سالاري نيز به شكل ناشيانه تري منعكس شد و فقر اسنادي دادگاه را به كمك يك سلسله تمثيل ها و استعاره هاي فاقد ادله حقوقي و با مدعاي "جاسوسي بازداشت شده كه بنا بر دلايل امنيتي فعلاً از اعلان نام وي معذوريم" پوشش كاذبي داد. در همين دادگاه بود كه "لاف" حمايت حزب پادگاني از مظلومان و مسلمانان جهان به "گاف" سوگواري آن حزب براي سقوط "ميلوسويچ" قصاب مسلمانان بالكان تبديل شد.
24. "نومان كورتولموش" (Numan Kurtulmush) دبير كل« حزب اسلامي سعادت» تركيه، سايت اينترنتي حزب.
25. اين تجربه مي تواند درسي گرانبها در اختيار جنبش سبز قرار دهد و به كار مقاومت در برابر اسرائيلي سازي فضاي سياسي داخلي توسط حزب پادگاني آيد.
26. كميته حقيقت‌ياب شوراي حقوق بشر سازمان ملل متحد در گزارش ده صفحه‌اي خود درباره حمله خونين نظاميان رژيم اسرائيل به ناوگان آزادي اعلام كرد دلايل واضح و محكمه‌پسندي براي پيگرد قانوني دولت اسرائيل درباره اين حمله وجود دارد. زيرا دولت مذكور با نقض قوانين بين‌المللي به صورت نامتعارف و غيرقانوني از قدرت نظامي در حمله به كشتي مرمره آبي تركيه استفاده كرده است. اين كميته مستقل بين‌المللي دلايل دولت اسرائيل را با عنوان دفاع از خود در حمله به ناوگان آزادي رد كرد و تأكيد نمود مدارك واضحي وجود دارد كه پيگرد قانوني عليه دولت اسرائيل را با استناد به ماده 147 چهارمين كنوانسيون ژنو به دليل كشتار تعمدي ممكن مي‌كند. طبق ماده مذكور «كشتار تعمدي، شكنجه يا رفتار غير انساني قابل پيگرد قانوني» است. دولت اسرائيل با صدور بيانيه‌اي اعلام كرد اين گزارش جانبدارانه و گمراه‌ كننده است. «نتانياهو» نخست‌وزير اسرائيل نيز گزارش مذكور را «تحريف‌آميز» خواند. مقامات اسرائيلي تلاش مي‌كنند بحث درباره اين گزارش در سازمان ملل به تعويق افتد. (روزنامه همشهري، 3/7/1389)
خانم «مادريد كاريگن مگواير» برنده جايزه صلح نوبل كه در كشتي آزادي حضور يافته بود تا به سهم خود در محاصره مردم غزه خلل ايجاد كند، به اسرائيل ممنوع‌الورود شد و در 6 مهرماه در فرودگاه تل‌آويو بازداشت و حكم اخراجش از آن كشور صادر شد.
27. در اين زمينه بايد سپاسگزار پيام رسانان جنبش سبز بود و قدر زحمات شبكه هاي گمنام اجتماعي را دانست و به اهميت عملكردشان در سلب امكان "نسل کشی" و حتی "شهروندكشي" پي برد. آنان نمونه کامل "هرشهروند یک رسانه"هستند. همچنين بايد از همه آزاديخواهاني تشكر كرد كه در سراسر جهان مستقل از دين و آيين قربانيان، هر جنايتي را محكوم مي كنند تا به اين ترتيب همه شهروندان دنيا از حقوق انساني خود بهره مند شوند.
28. حزب پادگاني كه ستادهاي انتخاباتي رقيب را "اتاق هاي جنگ" مي‌بيند و در كيفرخواست عليه متهمان فعاليت‌هاي انتخاباتي به مبتذل‌ترين شكل استوانه‌هاي انقلاب و پل هاي معنوي بين نسل انقلاب و نسل جوان را به پيروي از آمريكا و اسرائيل و بعضاً جاسوسي براي آن‌ها متهم مي‌كند، كاركردي جز اسرائيلي سازي فضاي سياسي داخلي و تسهيل گري تحريم بين المللي عليه ملت ايران ندارد.آنان درك نمي كنند علت اين كه "صدام" نتوانست در مقابل تحريم 12 ساله كشورش وكشتار ميليوني عراقي هاي تحريم زده مقاومت موثري را سازمان دهد، ناشيگري فني در نحوه بهره‌داري از تكنيك‌هاي تبليغاتي نبود. بلكه ماهیت فاشيستی رژيم و دشمن‌شناسي وارونه حزب بعث كه مردم ايران را صريحاً "اسرائيلي" مي خواند و كردها و شيعيان كشورش را در حكم "دشمنان داخلي" و "منفذ نفوذ بيگانه" تلقي مي كرد، امكان و فرصت "مقاومت ملي" و "همبستگي جهاني" را در اختيار او نمي نهاد. جهان اسلام رهبري را سراغ ندارد كه به اندازه صدام عليه اسرائيل سخن گفته و در همان حال مفهوم واژه "اسرائيلي" را چنان بسط داده باشد كه دامنگير بخش وسيعي از قشرهاي ملت خود و همسايگان مسلمانش شود و اين پرسش را برانگيزد كه آيا هر "اسرائيل ستيزي غير دموكراتيك" بهانه سركوب خونين منتقدان وآزادی¬خواهان داخلي و نيز تحميل جنگ به همسايگان نيست؟ البته "دشمن شناسي وارونه" در نهايت نه"دشمن" كه "رژيم بعثي" را ساقط كرد. جالب آنكه سال‌ها قبل از آنكه كيفرخواست نويسان عليه جنبش سبز، ملت ايران را به آمريكا و اسرائيل منتسب و مرتبط كنند، اين "صدام" و روزنامه "الجمهوريت" او بود كه ايرانيان را متحد تاريخي صهيونيسم معرفي و ادعا مي كرد برغم چرخش سيستم‌ها و حكومت‌ها پيوند ايران وصهيونيسم همچنان مستحكم و تغيير ناپذير باقي مي‌ماند و در اشكال جديد "خمينيستي" به حيات خود استمرار مي‌دهد. اسرائيلي نماياندن جنبش سبز در متن كيفرخواست حزب پادگاني كه براي "مستند سازي" اتهامات با گزاره "جاسوسي مي گويد" آغاز مي‌شد و اسرائيلي نماياندن "ذات" و "طبيعت" ايرانيان توسط صدام از قوانين دشمن شناسي انحرافي و وارونه واحدي سرچشمه مي گيرد كه بيش از همه به سود صهيونيست ها بوده است. تصادفي نيست "دانيل پايپ" نومحافظه‌كار مشهور آمريكايي و طرفدار پر حرارت حزب ليكود كه در يك تلاش علني براي تهيه" ليست سياه واردات دانشگاهيان منتقد صهيونيسم" در آمريكا مشاركت فعال داشت (به نقل از لابي اسرائيل و سياست خارجي آمريكا، نشر بازتاب نگار، ص 42) و مي¬گفت اگر در انتخابات رياست جمهوري ايران حق راي داشت به آقاي احمدي نژاد رأي مي داد، اکنون "رجب طيب اردوغان" را "خطرناك تر از القاعده" مي خواند و مي گويد: "اگر بخواهم به زبان رايانه اي سخن بگويم اسلام گرايي اردوغان "ورژن 2.0" اسلام گرايي است و اگرچه "ورژن 1. 0" اسلام گرايي "القاعده" انسان ها را مي كشد، اما خطر "ورژن دوم" براي تمدن غرب بيشتر است." (www.Danielpipe.org) در واقع افراطي ترين جناح ها در اسرائيل و آمريكا مسلمانان دموكرات را به عنوان "خطر اصلي" محسوب مي‌كنند و دلايل كارشناسي خود را درباره "ارجحيت احمدي نژاد" در پيشبرد منافع صهيونيست‌ها بارها بيان کرده اند.
29. وقتي "راشل كوري" به شهادت رسيد، مقاله اي با عنوان " زيبايي هاي جامعه جهاني" كه عنوانش را از بيانيه پدر و مادر آزاديخواه او وام گرفتم در روزنامه شرق نوشتم كه به مناسبت موضوع خلاصه آن را اينجا مي‌آورم: "خانم "راشل كوري"دختر دانشجوي 23 ساله امريكايي و از داوطلبين "جنبش همبستگي بين المللي" كه براي تشكيل سپر انساني و حفاظت از جان انسان هاي بي گناه به نوار غزه رفته بود، در مقابل يك بولدوزر اسرائيلي كه به طرف او مي آمد ايستاد. وقتي بولدوزر از توقف خودداري كرد، او از خرابه هايي كه آنجا جمع شده بود بالا رفت تا با توجه به اينكه ژاكت فلوروسنس نيز به تن داشت مستقيما مقابل چشم راننده قرار بگيرد. بولدوزر به پيشرفت خود ادامه داد... و راشل جان به جان آفرين تسليم كرد.جنبش همبستگي بين المللي از جامعه جهاني مي¬خواهد سكوت خود را در مورد نقض وحشيانه حقوق بشر توسط اسرائيل بشكند. اعضاي اين جنبش يا شهروندان جهاني مي¬كوشند از جان و حقوق مردم فلسطين دفاع كنند، به اين دليل كه نهادهاي بين المللي حاضر به انجام اين كار نيستند... فلسطيني ها روزانه به قتل مي¬رسند، ولي امروز يك آمريكايي زيبا، با وجدان و مدافع حقوق بشر براي حفاظت از يك خانواده فلسطيني به قتل رسيد (اطلاعيه جنبش همبستگي بين المللي، 5 مارس2003 ، 15اسفند 1381 ). پدر و مادر "راشل كوري" نيز به مناسبت شهادت او بيانيه اي به شرح زير صادر كردند:" ما اكنون در حال سوگواري هستيم و تلاش مي¬كنيم جزئيات مربوط به مرگ "راشل" را در نوار غزه به دست آوريم. ما فرزندانمان را طوري تربيت كرده ايم كه زيبايي هاي جامعه جهاني و خانواده را پاس بدارند و افتخار مي كنيم كه راشل توانست بر اساس باورهايش زندگي كند. او سرشار از عشق و احساس وظيفه به همنوعانش در همه جاي گيتي بود. او جانش را براي دفاع از آنان كه خود بي دفاع هستند،گذاشت. راشل از نوار غزه براي ما مي نوشت و ما مايليم تجارب او را از زبان خودش در رسانه ها منتشر كنيم." جالب آن که اين دختر آزاده و آزاديخواه آمريكايي چند روز پيش از شهادتش براي والدينش نوشته بود: "حالا دو هفته و يك ساعت است كه در فلسطين هستم و هنوز نمي توانم واژه هايي پيدا كنم كه وضع اينجا ر اشرح دهد. فكر نمي¬كنم در اينجا بچه اي باشد كه هرگز در خانه اي زندگي كرده باشد كه تانك هاي اسرائيلي ديوارش ر ا سوراخ نكرده و برج هاي ارتش اشغالگر از فاصله نزديك آن را زير كنترل نگرفته باشد. فكر مي كنم، هر چند مطمئن نيستم،كه حتي كوچك ترين بچه هاي اينجا مي فهمند كه زندگي در همه جاي جهان به اين شكل نيست. دوروز پيش يك بچه هشت ساله با شليك يك تانك اسرائيلي كشته شد و بچه هاي اينجا نام او را در گوش من زمزمه مي¬كنند. علي! يا پوستر هاي او را روي ديوار نشان مي‌دهند. بچه ها همان طور دوست دارند مرا به تمرين عربي شكسته بسته وادار كنند و از من مي پرسند «كَيف شارون؟» و مي خندند. وقتي من با عربي ناقص مي گويم «بو ش مجنون،شارون مجنون»، البته اين چيزي نيست كه واقعاً به آن معتقدم. بعضي بزرگسالان كه انگليسي مي¬دانند حرف مرا تصحيح مي¬كنند: «بوش مجنون نيست، تاجر است». امروز سعي كردم ياد بگيرم بگويم «بوش يك وسيله است»، ولي فكر نمي كنم درست ترجمه شود. به هر حال اينجا هشت ساله هايي هستند كه درباره ساختار قدرت در جهان خيلي بيشتر از آن مي دانند كه من چند سال پيش مي دانستم،حداقل درباره اسرائيل چنين است(شرق ،12/8/1382) .
30. جنگ و دموكراسي، ص 188.
 


 


در آستانه ۱۶ آذر و روز دانشــجو، جمعی از استادان و اعضای هیئت علمی دانشگاههای سراسر کشور، با صدور بیانیه ای اعتراضی نسبت به فشارها و شرایط حاکم بر دانشگاههای کشور، نسبت به تداوم وضع موجود، به حاکمیت هشدار دادند.


به گزارش منابع خبری جرس، استادان صادر کنندۀ بیانیۀ فوق الذکر، به بهانه ۱۶ آذر و روز دانشجو، با شمردن و شرح مواردی چون "فضای امنیتی دانشگاههای کشور"، "ادامه بازداشت و زندانی کردن دانشجویان کشور"، "تداوم محرومیت و ستاره دار شدن دانشجویان"، "تهدید و احضار توسط مراکز امنیتی"، سخت گیری و محدودسازی تشکل های دانشجویی و همچنین فشار بر استادان دانشگاهها و تعلیق سازی آنها، و نتایج و تبعات اینگونه اقدامات، خطاب به حاکمیت خاطرنشان کردند "اکنون مدتهاست نگران رشد فزاینده فرار مغزها و شاهد کاهش انگیزه ها و دلسردی قشر نخبگان هستیم. بنابراین یک بار دیگر یادآوری می کنیم و هشدار می دهیم که محدودیت ها و فشارهای تحمیل شده بر دانشگاه و دانشگاهیان در مغایرت کامل با قانون اساسی و اهداف انقلاب است و عدم رسیدگی درست و شفاف به حوادثی چون حمله به کوی دانشگاه، فشار بر دانشگاهیان و ترور اساتید، مخل فضای اعتماد عمومی و امنیت ملی بوده و برای چندمین بار خواهان رسیدگی و برخورد با عوامل این نابسامانی ها هستیم."


متن کامل این بیانیه که در اختـــیار جرس قرار گرفته، به شرح زیر می باشد:


جمهوری اسلامی ایران طی بیش از سه دهه عمر خود، صاحب موفقیت های چشمگیر در عرصه علم و فناوری بوده است. به نحوی که علاوه بر رشد نرخ سواد و آموزش ابتدایی و متوسطه برای دختران و پسران ایرانی، شاخص های رشد آموزش عالی و پژوهش نیز بسیار مثبت ارزیابی می شود. این تحولات حاصل تلاش خیل عظیم مردم ایران به ویژه دانشجویان، اساتید و محققانی بوده که به رغم وجود کمبودها و کاستی ها با همتی وصف ناپذیر افتخارات فراوانی را برای کشور رقم زده اند و البته هنوز مسیری طولانی در پیش دارند.


اما متاسفانه این مسیر رشد، در سال های اخیر با موانع و مشکلات جدی روبرو شده است. رویکرد محدود کننده و امنیتی دولت های نهم و دهم نسبت به دانشگاهها و وقایع سال های گذشته به قدری گسترده و دردناک بوده که بیم آن می رود دستاوردهای مورد اشاره را تحت الشعاع قرار داده و نرخ رشد علمی کشور و فضای دانشگاهها را دگرگون و معکوس ساخته باشد.


ما جمعی از اساتید مسلمان اعضای هیئت علمی دانشگاههای ایران اسلامی به دلیل نگرانی از ادامه روندهای امنیتی و فضای نا امن جامعه دانشگاهی تصمیم به نگارش این بیانیه گرفته ایم تا در آستانه روز دانشجو – 16 آذر - نقد دلسوزانه و مشفقانه خود را به گوش مسئولین برسانیم؛ شاید چاره اندیشی شود. اهم موارد در محورهایی به شرح زیر است:


الف - عدم رسیدگی واقعی به فاجعه تاسف بار حمله به دانشجویان مستقر در کوی دانشگاه تهران و چندین شهرستان


ب - فضای امنیتی دانشگاههای کشور
۱- حضور قابل توجه نیروهای امنیتی و احضار مداوم دانشجویان جهت بازجویی در اغلب دانشگاهها
٢- نصب گسترده دوربین های مداربسته و دستگاههای شنود در برخی دانشگاهها
٣- محدودیت شدید فعالیت های صنفی و سیاسی
۴- ایجاد محدودیت های جدید برای دختران دانشجو تحت عنوان رعایت حجاب


ج - دانشجویان
۱- ادامه بازداشت و زندانی کردن دانشجویان و محکومیت آنان بدون رعایت مراحل دادرسی و بهره مندی از وکیل
٢- ادامه محرومیت و ستاره دار شدن دانشجویان و ممانعت از ورود به مقاطع تحصیلی بالاتر به دلیل فعالیت سیاسی
٣- تهدید و احضار کمیته های انضباطی و حراست ها


د - تشکل های دانشجویی
۱- انحلال بسیاری از تشکل های فراگیر مانند انجمن های اسلامی
٢- محدودیت شدید برای فعالیت تشکل های موجود


ه - اساتید
۱- ادامه فشار بر اساتید به دلیل بیان مواضع و منوط نمودن ترفیع و ارتقای آنها به نوع مواضع سیاسی
٢- ادامه تعلیق فعالیت علمی و یا بازنشسته کردن اجباری اساتید
٣- تعلیق فعالیت تشکل های صنفی و مستقل اساتید دانشگاهها و یا محدود سازی شدید فعالیت آنها


اما آنچه در کنار موارد فوق بر نگرانی دانشگاهیان افزوده، روند فزاینده سوء قصد به اساتید دانشگاههای کشور است که با ترور دکتر مسعود علیمحمدی در دی ماه سال گذشته آغاز و پس از سوء قصد به دکتر احمد معتمدی و دکتر عبدالرضا سودبخش، اینک به دکتر مجید شهریاری و دکتر فریدون عباسی دوانی رسیده است. روشن است که در این موارد اغراض شخصی مطرح نبوده، بلکه با اهداف خاص سیاسی دنبال شده و رسیدگی لازم نیز درباره آنها صورت نگرفته است.


ما دانشگاهیان مسلمان کشور که خود را ملتزم به ارزش های والای انقلاب و قانونی اساسی می دانیم اکنون مدتهاست نگران رشد فزاینده فرار مغزها و شاهد کاهش انگیزه ها و دلسردی قشر نخبگان هستیم. بنابراین یک بار دیگر یادآوری می کنیم و هشدار می دهیم که محدودیت ها و فشارهای تحمیل شده بر دانشگاه و دانشگاهیان در مغایرت کامل با قانون اساسی و اهداف انقلاب اسلامی است. همچنین عدم رسیدگی درست و شفاف به حوادثی چون حمله به کوی دانشگاه، فشار بر دانشگاهیان و ترور اساتید مخل فضای اعتماد عمومی و امنیت ملی بوده و برای چندمین بار خواهان رسیدگی و برخورد با عوامل این نابسامانی ها هستیم.


جمعی از اساتید دانشگاههای تهران / شهید بهشتی/ صنعتی شریف / علم و صنعت / تربیت مدرس/ امیرکبیر/ فردوسی/ آزاد اسلامی / شیراز / صنعتی اصفهان / گیلان/ دانشگاههای علوم پزشکی کشور


 


در آستانه ۱۶ آذر، «شورای تهران» دفتر تحکیم وحدت که یکی از ارکان مهم این بزرگترین اتحادیه دانشجویی است، با انتشار بیانیه ای از عموم دانشجویان برای برگزاری هر چه با شکوه تر این مراسم دعوت کرد.

دفتر تحکیم وحدت با اشاره به سابقه ۱۶ آذر و تداوم فعالیت های آزادیخواهانه جنبش دانشجویی ایران در طول بیش از نیم قرن اخیر، از فضای امنیتی حاکم بر کشور و در پی آن بازداشت گسترده فعالین سیاسی و دانشجویی انتقاد کرده است.

دفتر تحکیم وحدت به هزینه‌های فراوان وارد شده بر جامعه دانشگاهی اشاره و از رسانه ها به دلیل کم توجهی به هزینه های بسیار بر دانشجویان و جنبش دانشجویی، انتقاد کرده است. در این بیانیه همچنین به برگزاری نشست اخیر دفتر تحکیم وحدت و تحرک انجمن‌های اسلامی دانشگاه‌های سراسر کشور در آستانه ۱۶ آذر امسال و تداوم حیات این تشکل دانشجویی پرداخته شده است.

این اتحادیه دانشجویی همچنین خفقان موجود در کشور، سرکوب اعتراضات مردمی، شکنجه فعالین سیاسی و دانشجویی، ادامه بازداشت دکتر ابراهیم یزدی دبیرکل نهضت آزادی و همچنین ممانعت از برگزاری مراسم سالگرد آیت الله منتظری را محکوم کرده است. دفتر تحکیم وحدت در ادامه از اوج گیری ناامنی در کشور و وقوع حوادثی همچون گسترده‌تر شدن جرائم و جنایات اجتماعی، بمب گذاری و ترور ابراز نگرانی کرده و از نهادهای مسئول برگزاری نظم و امنیت در کشور به شدت انتقاد کرده است.

در قسمت دیگری از این بیانیه، دفتر تحکیم وحدت در آستانه ۱۶ آذر حمایت قاطع خود از آقایان کروبی و موسوی را در مقابل کارزارهای بدون پشتوانه اقتدارگرایان بر علیه ایشان که به نام دانشجویان انجام میگیرد، اعلام کرده است.

به گزارش دانشجونیوز، متن کامل بیانیه دفتر تحکیم وحدت به شرح زیر است:

آذری دیگر از راه رسید و پنجه سیاه استبداد چنان بر پیکر وطن چنگ برده است که گویی هرگز جامه آزادی بر تن نداشته است. چه آن روز که حکومت کودتا پس از سرنگونی دولت ملی دکتر مصدق، دانشگاه تهران را در ۱۶ آذر به خاک و خون کشید و سه آذر اهورایی را به شهادت رساند، و چه امروز که کودتاگران، دیگر بار ایران را به سوگ اهورائیانی دیگر نشانده اند. ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ یادآور خاطرات تلخی است. گارد ویژه شاهنشاهی با هجمه به حریم دانشگاه سه تن از دانشجویان- بزرگ نیا، قندچی و شریعت رضوی- را به شهادت رساند. متاسفانه امروز هم نیروهای رسمی سازماندهی شده، به نام خودسر، جهت سرکوب دانشجویان به دانشگاه ها یورش برده و دانشجویان را به خاک و خون می کشند. هنوز خاطره حمله وحشیانه به کوی دانشگاه تهران، مشهد، شیراز، اصفهان و سایر دانشگاه ها در یک سال گذشته از یاد نرفته است.

دفتر تاریخ مبارزات ملت ایران علیه حکومت های خودکامه سرشار از تلاش ها، بیم ها و امیدهاست. و جنبش دانشجویی ایران به عنوان برگ زرینی در این مبارزات هرگز در راه تحقق آزادی و عدالت از تلاش و مبارزه باز نایستاده است. ۱۶ آذر ماه، به عنوان روز دانشجو، تنها نماد و بزرگداشتی از روزهای سختی که بر ما گذشته نیست، بلکه آکنده از بیان تمام دردها و رنج هایی است که ملت بزرگ ایران در طول سالیان دراز به جان کشیده اند. چه دیروز و چه امروز که اراده ملت بر تغییر است و دانشجویان نیز در ادامه مسیر خود در راه آزادی و آزادگی تمام سختی ها را به جان خریده اند و بر مشکلات آن وقعی نمی نهند. امروز دانشجویان، اساتید، دانش و دانشگاه همچون خاری در چشم کور استبداد هستند که در تاریکی جهالتی که بر گرداگرد خویش تنیده، اسیر است. استبداد و خودکامگی را بیش از آگاهی هراسی نیست و به همین علت است که دانشگاه ها را محدوده خطر می شمارند و هر انتقاد و آگاهی بخشی به جامعه را گذر از خطوط قرمز قلمداد می کنند.

این روزها در حالی به ۱۶ آذر نزدیک می شویم که تازیانه و ترکه پیر و فرتوت استبداد بر پیکر جوان و دشنه آجین دانشگاه همچنان می تازد. روند اخراج دانشجویان کم بود، اخراج اساتید منتقد نیز بدان افزوده شده است. ممانعت از ادامه تحصیل دانشجویان و ستاره دار کردن آنان به همراه صدور احکام تعلیق از تحصیل به روالی عادی در دستگاه حاکمیت برای حذف مخالفین و منتقدین بدل شده است. هم اکنون ده ها دانشجو از جمله محسن برزگر و سیاوش حاتم، اعضای دفتر تحکیم وحدت، اسیر محبس و زندان هستند و سنگین ترین احکام زندان برای فعالان سرشناس دانشجویی چون بهاره هدایت، میلاد اسدی، ضیا نبوی، مجید توکلی، مجید دری، حسن اسدی، علی ملیحی، مهدی خدایی و … صادر شده است. در کنار یاران دبستانی مان، اساتید منتقدی چون دکتر محسن میردامادی و دکتر داوود سلیمانی و دیگران در حال تحمل حبس ظالمانه خود هستند.

با وجود تمام فشارهایی که بر پیکره دانشگاه ها وارد و تمام هزینه هایی که بر جنبش دانشجویی ایران تحمیل می شود، متاسفانه آن چنان که باید این مسئله مورد توجه قرار نگرفته است. در حالی که بیش از هر یک از جنبش ها و جریانات مدنی فعال در ایران، این فعالان دانشجویی و اساتید هستند که روزانه به زندان می افتند و با سنگین ترین احکام حبس، تبعید، محرومیت و اخراج مواجه می شوند و با این وجود هنوز آرمان و رسالت خویش را رها نکرده اند، اما رسانه های جمعی و افکار عمومی آن چنان که باید و شاید به این مقوله توجه نشان نمی دهند. گویی رویارویی همیشگی دانشگاهیان با اقتدارگرایان و مشمول قهر و غضب واقع شدن به امری طبیعی و عادی بدل گشته است. در فضایی که دانشجویان در مقابل دشنه برهنه استبداد سینه سپر کرده اند، انتظار توجه بیشتری از سوی فعالان سیاسی، فعالان اجتماعی، رسانه ها و افکار عمومی معطوف به رنج ها و زخم های وارده بر پیکره دانشگاه، می رود.

نیروهای امنیتی در طول سالیان اخیر بارها تلاش نموده اند تا با افزایش فشار بر بدنه جنبش دانشجویی، بازداشت گسترده، اخراج و گاه با ایجاد تشکل های جعلی و خودساخته، اتحادیه پر افتخار انجمن های اسلامی دانشجویان (دفتر تحکیم وحدت) را از حیز انتفاع ساقط نمایند و خیال خام خویش را از جانب دانشگاه راحت نمایند. چه این که دانشجویان همواره به عنوان محرک اصلی بدنه جامعه در اعتراض به فضای سرکوب و خفقان عمل نموده و با سرکوب این اتحادیه، بخش بزرگی از توان جنبش دانشجویی فروکش می نماید. با این وجود و پس از سرکوب گسترده یک سال و نیم اخیر، برگزاری نشست اخیر این اتحادیه و شرکت شمار زیادی از انجمن های اسلامی در این نشست و حمایت آن ها، نشان از شکست پروژه امنیتی در سرکوب این تشکل دارد. علاوه بر این تحرک گسترده انجمن های اسلامی دانشجویان عضو این اتحادیه در آستانه روز دانشجو نمایانگر این است که “دانشگاه زنده است”. انجمن های اسلامی دانشجویان بر تاریخ بلند و پیشینه پر افتخار خود، از آن زمان که توسط مهندس بازرگان و آیت الله طالقانی و یارانشان پایه گذاری شدند، تکیه دارند. انجمن های اسلامی همچنان که در زیر فشار رژیم شاه، مواضع آزادیخواهانه خود را حفظ کردند، امروز هم بر این موضع پافشاری خواهند کرد.

در حالی که تعداد زیادی از جوانان دانشجوی عضو انجمن های اسلامی هم اکنون در زندان به سر می برند، متاسفانه شاهد هستیم که دکتر ابراهیم یزدی، دبیرکل نهضت آزادی ایران و کهنسال ترین زندانی سیاسی و از یاران مهندس بازرگان، نیز در عین ابتلا به بیماری های مختلف در بازداشت به سر می برد و گویا مقرر است در ۱۶ آذرماه در دادگاه انقلاب مورد محاکمه قرار گیرد. همچنین در روزهای گذشته برای عماد بهاور، عضو سابق انجمن اسلامی دانشگاه یزد و مازندران و عضو فعلی نهصت آزادی، حکم سنگین ۱۰ سال حبس صادر شده است. همچنین طی یک ماه گذشته و در آستانه آذرماه محسن برزگر، سیاوش حاتم، محمداسماعیل سلمانپور، فرزاد اسلامی و… برای چندمین بار بازداشت شدند. این در حالی است که متاسفانه حتی شرایط برای برگزاری مراسم ترحیم یکی از مبارزان اصلی انقلاب، یکی از بنیان گزاران جمهوری اسلامی و مرجع بزرگ تقلید، آیت الله حسینعلی منتظری، نیز فراهم نیست. در بند کشیدن اعضای انجمن های اسلامی و محاکمه دبیرکل نهضت آزادی ایران و دیگر فعالین سیاسی و اجتماعی آزادیخواه، روزنامه نگاران و جوانان اصلاح طلب و همچنین صدور چنین احکامی نمایانگر آن است که مدعیان انقلاب ایران هرگز به آرمان های بزرگ ملت ایران پای بند نبوده اند و اکنون در مسیری افتاده اند که انتهایی جز تباهی و نابودی برای آنان و از دست دادن فرصت های پیشروی کشور برای رشد و تعالی نخواهد داشت.

در حالی احکام سنگین حبس برای فعالان سیاسی و دانشجویان صادر می شود که دادگاه پرونده کوی دانشگاه به جای محاکمه عاملین و مسببین این فاجعه هولناک به محاکمه دانشجویان مشغول است و پرونده شکنجه گاه کهریزک نیز چندی است به فراموشی سپرده شده است. گویی که جنایت هایی چون مرگ اکبر محمدی و قتل زهرا بنی یعقوب، کیانوش آسا، ندا آقا سلطان، محسن روح الامینی، اشکان سهرابی، امیر جوادی فر، یعقوب بروایه، محمد پرنداخ و … هرگز روی نداده است. شرح شکنجه های دانشجویان و زندانیانی چون احمد زیدآبادی، عبدالله مومنی، حمزه کرمی، محسن امین زاده، عبدالرضا تاجیک و دیگران، که قلب هر انسانی را به درد می آورد، در حالی از سوی مسئولان قضا تکذیب می شود که سابق بر این شرح شکنجه دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر در پروژه جعل نشریات دانشجویی نیز در ابتدا توسط همین مقامات تکذیب گردید. ولی بعدها همگی آنان توسط دادگاهی بی طرف از اتهامات خود تبرئه شدند. متاسفانه شنیده ها حاکی از آن است که در طول سالیان اخیر ضرب و شتم فعالین سیاسی و دانشجویی برای اخذ اعترافات دروغین و پرونده سازی برای ایشان به دست افراد ثابتی انجام شده است. در حالی که اگر واقعا اراده ای جهت جلوگیری از این گونه حرکات خلاف قانون در مسئولین دیده می شد همان روز نخست، گزارش های مختلف را در این مورد رسیدگی جدی قرار می دادند و مامورین متخلف را به سزای تخلفات خود می رساندند.

موارد فوق در کنار قتل های گاه و بیگاه و فجیعی که این روزها به امری عادی در کوچه و خیابان های شهرها تبدیل شده است، که حتی نیروی انتظامی حاضر در صحنه نیز با بی تفاوتی با آن برخورد می کند، موج بمب گذاری ها در گوشه و کنار ایران و دست آخر ترورهای پیاپی اساتید دانشگاه و پیگیری های نافرجام در این مدت پازل نگران کننده ناامنی گسترده در کشور را تکمیل می کند و نمایانگر کارنامه نهادهای مسئول برقراری نظم و امنیت، که روز به روز نیز فربه تر و گسترده تر می شوند، است. مشخصا از دادستان تهران که تمام هم و غمش این است که در پوستین خلق بیفتد و فعالین سیاسی و اجتماعی را در بند کشد و در کوتاه ترین زمان اقدام به تشکیل دادگاه و صدور احکام سنگین برای آن ها بنماید و همه روزه در هزار توی زندان اوین به دنبال میزان تنبه زندانیان سیاسی برای اعطای چند روز مرخصی به آن ها باشد، باید پرسید که تاکنون و پس از چند ماه تحقیقات ترور دکتر علیمحمدی به کجا رسیده است؟ قتل دکتر سرابی و دکتر سودبخش توسط چه کسانی و به چه انگیزه ای انجام شد؟

نیروهای امنیتی باید پاسخگوی حجم وسیعی از بمب گذاری در گوشه و کنار کشور طی چند ماه گذشته باشند که آخرین آن متاسفانه جان یکی دیگر از اساتید گرانقدر دانشگاه، دکتر شهریاری، را گرفت. جالب آن که درست در جایی بمب گذاری و ترور اخیر اساتید دانشگاه به وقوع پیوست که نیروهای امنیتی چندین روز در همان مکان برای بازداشت یک فعال دانشجویی، سیاوش حاتم، حاضر بودند و در نهایت این دانشجوی بیگناه را با وقاحت از سر جلسه امتحان در دانشگاه شهید بهشتی بازداشت کردند و این رسوایی تا همیشه بر پیشانی آن ها باقی خواهد ماند. باید از نیروهای امنیتی پرسید چگونه است در زمانی که ادعا می شود کشور از رتبه بالایی به لحاظ امنیت برخوردار است، بنا به ادعای مسئولان، مامورین سرویس های اطلاعاتی کشورهای خارجی به راحتی در کوچه و خیابان اقدام به ترور اساتیدی که ذخایر ایران زمین هستند، می کنند؟ باید پرسیده شود چگونه نیروهای سرویس های اطلاعاتی به راحتی دست به انجام عملیات در تهران می زنند ولی نیروهای امنیتی تمام تلاش شان مصروف این می شود که با شکنجه و فشار، فعالین سیاسی و دانشجویی، که فعالیت های شفاف، قانونی و مسالمت آمیز داشته اند، را به هزار ترفند و حیله به اتهامات واهی متهم کنند.

همچنین باید از نیروی انتظامی پرسیده شود که نتیجه آن همه بگیر و ببندهای مشمئزکننده و ضرب و شتم افراد موسوم به «اراذل و اوباش» در ملاء عام و بازداشتگاه کهریزک و کباده ایجاد امنیت از پس این برخوردها سر دادن چه شد؟ وقتی تمام انرژی و نیروی پلیس، نیروهای امنیتی و قوه قضاییه صرف برخورد و ضرب و شتم آحاد مردم معترض به نتیجه انتخابات و پس از آن بر پا کردن مضحکه ای برای به سخره گرفتن مطالبات و اعتراضات جمع گسترده ای از مردم و همچنین واکاوی نوع پوشش و آرایش جوانان و کارهای نمایشی چون برخورد با اراذل و اوباش شود، نتیجه همین قتل های هر روزه در کوچه و خیابان، بمب گذاری گاه و بیگاه، ترور، سرقت های مسلحانه، و صدها جرم و جنایت دیگر می شود. اقتدارگرایان در حالی تمام تلاش خویش را معطوف به سرکوب منتقدان وضع موجود کرده اند که از کنترل ابتدایی ترین موارد امنیتی بازمانده اند.

فشارهای گسترده و جنایات بی پرده ای که در پی اعتراضات گسترده خیابانی در سال گذشته اعمال شد اگر چه به کاهش اعتراضات خیابانی انجامیده اما بی تردید مطالبات به حق عمومی تداوم بخش جنبش دموکراسی خواهی و آزادیخواهی مردم ایران است که تا حصول نتیجه نهایی ادامه خواهد داشت. در این میان جفاست اگر به نقش بی بدیل و ایستادگی کم نظیر آقایان مهدی کروبی و مهندس میرحسن موسوی، دو همراه صدیق و موثر جنبش سبز، در پیگیری مطالبات و حقوق تضییع شده مردم اشاره نکرد و دست آن ها را به گرمی نفشرد و پایمردی شان را نستود. رسانه های حامی کودتاگران این روزها و در آستانه روز دانشجو کارزارهای بدون پشتوانه ای به نام دانشجویان بر علیه این عزیزان به راه انداخته اند که از هم اکنون مشخص است که به مانند تمام تلاش های نافرجام شان در طول یک سال و نیم گذشته این پرده از نمایش خیمه شب بازی شان نیز نقش بر آب خواهد شد. در مقابل دفتر تحکیم وحدت ضمن حمایت قاطع از آقایان موسوی و کروبی از مسئولین می خواهد که برای اثبات صدق مدعای خود زمینه حضور این بزرگان را روز دانشجو در دانشگاه ها و در میان دانشجویان فراهم آورند تا میزان حمایت قاطبه دانشجویان را از ایشان به عینه مشاهده کنند.

دفتر تحکیم وحدت هر ساله مراسم بزرگداشت ۱۶ آذر را با حضور پرشکوه دانشجویان برگزار می نمود، اما دو سال است که به علت شرایط خاص حاکم بر کشور و دانشگاه ها این امکان از این تشکل سلب شده است. در عین حال از کلیه اعضا و دانشجویان سراسر کشور دعوت به عمل می آید که با استفاده از راهکارهای جدید به بزرگداشت هر چه باشکوه تر این روز بپردازند. امید است بزرگداشت این روز با تمام سختی ها و هزینه های متعاقب آن به طور چشمگیری در دانشگاه ها برگزار گردد. همچنین از فعالان دانشجویی انتظار می رود در فضای تازه ای که بر فعالیت ها و فضای سیاسی کشور حاکم شده است توجه درخوری به راهبردهای جدید فعالیت در این فضا، که بخشی از آن توسط شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت پیشنهاد شد، داشته باشند تا شور و نشاط و تحرک و بالندگی مثل همیشه در فضای دانشگاه ها حاکم باشد. دفتر تحکیم وحدت ضمن تبریک روز دانشجو به کلیه دانشگاهیان عزیز، همبستگی دوباره خود را با کلیه دانشجویان دربند اعلام می دارد و خواستار آزادی تمامی زندانیان عقیدتی و سیاسی می باشد و اعلام می کند که هرگز از آرمان های بلند ملت ایران، برای دستیابی به دموکراسی و نابودی تمام آثار دیکتاتوری و استبداد در کشور، دست نخواهد کشید.

شورای تهران
دفتر تحکیم وحدت
۱۴ آذرماه ۱۳۸۹


 


انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر با انتشار بیانیه ای از دانشجویان این دانشگاه دعوت کرد تا در روز سه شنبه ١۶ آذر، از ساعت١٠ تا ١٢ کلاس‌های درس در این دانشگاه را تعطیل کرده و تحصن سکوت برگزار کنند.

به گزارش دانشجونیوز، در بیانیه انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر همچنین به فشارهای وارد شده از سوی حاکمیت بر دانشجویان طی یک سال گذشته اشاره شده است. این انجمن همچنین در بخشی از بیانیه خود گفته است: “اکنون که مردم شجاعانه و به قیمت خون خود، مطالبات شان را در خیابان ها فریاد زده اند و حاکمان به خاطر نشنیدن (یا تظاهر به نشنیدن) این فریاد ها سرزنش و محکوم می شوند، ما دانشجویان نمی توانیم و نباید فراموش کنیم یا نشنیده بگیریم.”

متن کامل بیانیه انجمن اسلامی پلی تکنیک به شرح زیر است:

گل زرد و گل زرد و گل زرد
بیا با هم بنالیم از سردرد
عنان تا در کف نامردمان است
ستم بر مرد خواهد کرد نامرد

در آستانه ١۶ آذری دیگر هستیم. روزی که به سبب مبارزات آزادی خواهانه و ظلم ستیزانه دانشجویان در سنگر دانشگاه و پرپر شدن سه آذر اهورایی در مقابل دانشکده فنی دانشگاه تهران به نام روز دانشجو ثبت شده است که به همین بهانه، سال هاست در این روز ندای آزادی خواهی و ظلم ستیزی دانشجویان از سرتاسر دانشگاه های ایران به گوش می رسد.

در این سال ها که دیکتاتوری بال های سیاه اش را بیش از پیش گشوده است، استبداد پیرو حاکمیت اقتدارگرا به واسطه ی جوهره ی وجودی اش هیچ گونه انتقادی را نمی پذیرد و لاجرم و از روی ضعف و ناتوانی سعی در انکار واقعیاتی دارد که ماهیت دیکتاتور مابانه اش را به خطر می اندازند. حاکمیت قانون گریز با نادیده گرفتن حق انتقاد و نظارت مردم و جامعه مدنی راه های اصلاح گری جامعه و به طبع رشد و پویایی بالنده را بر روی خویش بسته است. خواست های تمامیت طلبانه این دولت مهرورز! محصولی جز تحمیل تحریم های شدید، سخت تر شدن شرایط زندگی برای مردم، پسرفت و یا حتی در بهترین حالت در جا زدن در تمامی زمینه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را نداشته است که رفع آن تنها با عقب نشینی حاکمیت و احترام به حقوق مردم و نخبگان کشور قابل حل است.
سیاست ها و اقدامات اقتدار گرایانه و تمامیت خواهانه ی حاکمیت کنونی (که گویی چشم بسته به تاخت به سوی نابودی می شتابد) از جمله:

- بسته شدن بیش از پیش فضای دانشگاه های کشور
- صدور احکام بی شمار حبس های سنگین برای دانشجویان و به زندان انداختن بیش از هفتاد دانشجو
- قدرت بخشیدن بیش از پیش به نیروهای اطلاعاتی در دانشگاه، نهاد ایدئولوژیک رهبری و نیروهای شبه نظامی دانشگاه
- اضافه شدن انواع گزینش ها و تفتیش عقاید قرون وسطایی دانشجویان و استادان
- دست درازی های بی شرمانه به حریم شخصی دانشجویان
- احضارهای بی شمار به کمیته ی انضباطی
- سلب حق مسلم ادامه تحصیل از دانشجویان با ستاره دار کردن و محرومیت از تحصیل آنان
- حذف برخی رشته های علوم انسانی و استخراج مدل به اصطلاح اسلامی علوم انسانی در مقابل مدل غربی آن
- اجرای سیاست “دولت محوری” در دانشگاه به جای “دانشجو محوری”
- تلاش برای شست و شوی مغزی دانشجویان ورودی جدید با محصور کردن آنان

تنها بخشی از مثنوی هفتاد من کاغذ ظلم های تحمیل شده به دانشگاهیان می باشد که همه و همه ١۶ آذر امسال را با ١۶ آذر سال های گذشته متفاوت می نماید.

سال گذشته ١۶ آذر، در اوج خروش جنبش سبز ملت ایران فرا رسید. خیابان ها از حضور پر شور و آرام مردم لبالب بود و فضای دانشگاه از فریاد آزادی خواهی و استبداد ستیزی دانشجویان پر شده بود. مراسم روز دانشجو که در سراسر کشور در فضایی خاص و پرشور برگزار می شد در پلی تکنیک به اوج رسید. سخنرانی شجاعانه و کوبنده ی مجید توکلی، فریاد فرو خفته ی دانشگاه بود که اندام پوسیده ی استبداد را به لرزه انداخت. پس از آن همان طور که از حاکمیت انتظار می رفت، سرکوب دانشگاه شدت گرفت و دانشجویان بسیاری محروم از تحصیل، اخراج و زندانی شدند. به موازات آن سرکوب جنبش سبز نیز پس از تظاهرات خونین عاشورا با شدت و بی رحمی بیش تری دنبال شد.

اکنون و پس از گذشت یک سال، در پی آن سرکوب بی رحمانه و همه جانبه که هم زمان از خشونت عریان و دروغ پردازی وقیحانه نیرو می گرفت، خیابان ها از حضور مردم خالی شده است. اما دانشگاه که پیش از شکل گیری جنبش سبز نیز عرصه ی طرح و پیگیری مطالبات آزادی خواهانه ی ملت ایران بود، نباید از حضور دانشجویان به عنوان قشر آگاه و پیشرو جامعه خالی بماند. اکنون که مردم شجاعانه و به قیمت خون خود، مطالبات شان را در خیابان ها فریاد زده اند و حاکمان به خاطر نشنیدن (یا تظاهر به نشنیدن) این فریاد ها سرزنش و محکوم می شوند، ما دانشجویان نمی توانیم و نباید فراموش کنیم یا نشنیده بگیریم.

در این میان انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیرکبیرکه از دیر باز در قلب تپنده جنبش دانشجویی ایران، پلی تکنیک تهران پرچم آزادی خواهی و استبداد ستیزی را برافراشته است همچون گذشته با تاکید بر اهداف مدنی خویش به نمایندگی مطالبات راستین ملت ایران خواهد پرداخت.

انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیر کبیر (پلی تکنیک تهران) به عنوان نماینده بر حق دانشجویان دانشگاه، مراسم روز دانشجو را در دانشگاه امیرکبیر، قلب تپنده جنبش دانشجویی برگزار خواهد کرد. انجمن اسلامی دانشجویان این دانشگاه از دانشجویان فهیم این دانشگاه دعوت می کند که به صورت آگاهانه و فعال، کلاس های ساعت ١٢-١٠ روز ١۶ آذر خود را تعطیل کرده و در پارک مجید توکلی در سکوت و آرامش به تحصن بنشینند.

به امید ایران دموکراتیک، دانشگاه مستقل و دانشجوی آزاد
به یاد مجید توکلی ستاره ی درخشان سپهر جنبش دانشجویی ایران


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته