رادیو کوچه
شامگاه روز چهارشنبه، سایت رسمی فارسی وان که وابسته به شبکهی ماهوارهای به همین نام است و اقدام به پخش برخی سریالهای خارجی با دوبله فارسی میکند، توسط ارتش سایبری منسوب به سپاه پاسداران جمهوری اسلامی هک شده است.
این گروه اینترنتی در پیامی بر روی صفحه اصلی سایت فارسی وان خطاب به رابرت مرداک، سرمایهدار آمریکایی-استرالیایی و سهامدار اصلی شرکت نیوز کورپوریشن که شرکت موسس شبکه فارسی وان است و خانواده محسنی از دیگر شرکای این رسانه گفته است: «شرکای صیهونیستها بدانند، آرزوی تخریب بنیان خانوادههای ایرانی را به گور میبرند.»
این در حالی است که ارتش سایبری جهت پیش از این نیز برخی دیگر از وبسایتها و وبلاگها را نیز برای مدت زمان متفاوت و در پارهای از مواقع بهصورت دایم از شبکه اینترنتی خارج کرده است.
وبسایتهای فارسی وان، افغانستان بولتن و پارس از جمله مواردی هستند که اخیرن توسط این گروه هک شدهاند.
سیمین / رادیو کوچه
simin@koochehmail.com
گویند که سنگ لعل شود در مقام صبر
نمیدانم تا به حال تجربهی زندگی یا سفر به یکی از کشورهای آسیای شرقی را داشتهاید یا نه؟
یکیاز ویژگیهای مردمان این کشورها، که به طرز شگفتآوری به ویژه برای ما ایرانیها، عجیب و باور نکردنی و جالب توجه است، آرامش و صبوری بیش از حد آنهاست. و شاید همین ویژگی باشد که این سرزمینها را برای زندگی یا سفر و لختی آسودن مطلوبتر میکند.
بهطور معمول لبخند از لبان آنان دور نمیشود و اگر در موقعیتی پاسخگوی مخاطب باشند، آنچنان با آرامش برخورد میکنند که گویی لفظی بهنام شتاب و خشم هرگز در قاموس آنان وجود نداشته. از اینروست که شما میتوانید یکی از بهترین نوع خدمات به مشتری – یا به قول اهالی دنیای گردشگری، (Hospitality) – را در این کشورها مشاهده کنید. ممکن است وارد فروشگاهی شوید و چندین و چند نوع جنس را در خواست کنید و پس از بررسی آنها به این نتیجه برسید که هیچیک را نمیپسندید. نهتنها با هیچ بازتاب منفی از سوی فروشنده روبهرو نخواهید شد، بلکه او همچنان با لبخند شما را بدرقه میکند و این امر البته علاوه بر آنکه به صنعت قوی ارایه خدمات باز میگردد، متاثر از خلق و خوی آرام شرقی او نیز است که البته میتوانید بهخوبی با نمونهی ایرانی آن مقایسهاش کنید که فروشنده انتظار دارد در همان انتخاب نخست، همهچیز تمام شده و او از شر این مشتری راحت شود.
و نمونه این نوع برخورد را میتوان در ادارهها، موسسههای دولتی، اماکن عمومی همچون فرودگاهها یا بیمارستانها مشاهده کرد.
حضور بردباری در حین رانندگی نیز بسیار مشهود است. رانندگانی که حتا چند ثانیه را تاب نمیآورند و باید از دیگران جلو بزنند و با دیدن یک مکث کوتاه از رانندهی جلویی آنچنان دست خود را بر روی بوق بگذارند که گویی یک خرس را وسط جاده دیدهاند. برای فرار از ازدحام اتومبیلها مدام از این خط به آن خط در حرکتند و چندان حال و حوصلهی رعایت اصول اولیهی قانون رانندگی ندارند و اینگونه فضای خیابانها را برای خود و دیگر افراد تبدیل به یک میدان کارزار میکنند. بروز بیش از حد تصادف، دعواهای خیابانی و پرخاشگری از نتیجههای اینگونه برخورد کردن ناصبورانه است.
از نبود تعامل و بردباری در زندگیهای شخصی و خانوادگی که سخنها بسیار است. هر فردی تنها علاقهمند است حرف خود را به کرسی بنشاند بدون آنکه توجهی به سخن دیگری داشته باد. در اساس تحمل حرف و عمل دیگران بسیار دشوار است و از آنجا بردباری لازم است پس بهتر است اصلن تحملی در کار نباشد. در گفتوگوها تا به قول اهل فن، سخن منعقد نشده، پاسخ آن، آن هم تند و تیز حاضر و آماده است و خلاصه در یک کلام حوصلهی یکدیگر را نداریم. اصلن حوصلهی هیچ کاری را نداریم.
و اینچنین است که زندگیهایمان با دور تند در حرکت است. با انواع و اقسام فشارهای عصبی، استرس و مشکلاتی که به واسطه این ناشکیبایی برای خود بهوجود میآوریم، روبهرو هستیم.
و در گذر از این بحران، زمانی که به لختی آسودگی میرسیم، خواه در دیاری دیگر، خواه در کلامی یا سفری بر بال خیال، خود را غرق آن میکنیم و دلمان نمیخواهد به سادگی از آن دل بکنیم و شاید این هم یکی از ویژگیهای زندگی مدرن و سرعت زدهی معاصر باشد.
به سراغ آیینهای بردباری میرویم، تمرکز میکنیم، یوگا کار میکنیم و با سفری مجازی خود را اندکی از آن دنیای ناشکیبایی که برای خود ساختهایم رها میسازیم غافل از آنکه بهراحتی میتوان با اندکی حوصله و صبوری عنان این زندگی طغیانگر ناآرام را بهدست گرفت و با ملایمت به سر منزل مقصود رساند.
اما برای من جالب بود که شنیدم در تقویم جهانی روزی برای «بردباری» در نظر گرفته شده است.
دبیرکل سازمان مللمتحد در پیامی به مناسبت روز جهانی بردباری، بر گفتوگو و درک متقابل تاکید کرده است
هرساله روز 16 نوامبر با این عنوان پاس داشته میشود هر چند که نمیدانم از چه زمانی و به چه علتی این روز تعیین شده. اما هر چه هست از اهمیت این موضوع به ویژه برای دنیای کنونی نمیکاهد.
دبیرکل سازمان مللمتحد در پیامی به مناسبت روز جهانی بردباری، بر گفتوگو و درک متقابل تاکید کردهاست.
او در این پیام، از مردم و جوامع جهان خواست تعهد خود نسبت به گفتوگو و درک متقابل را تجدید کرده و همزمان قلب و فکر خود را به آنانی معطوف کنند که با تبعیض روبهرو هستند و به حاشیه رانده شدهاند.
«بان کی مون» با بیان اینکه بشریت واحد یعنی با هم زیستن و با هم کار کردن بر اساس احترام متقابل در خدمت ثروت سرشار گوناگون بشری، افزوده است که بردباری در تار و پود سازمان ملل متحد تنیده شدهاست.
دبیرکل تاکید داشته که: «اتحاد تمدنهای ملل متحد» همواره به تلاشهای ارزشمند خود برای مبارزه با افراطگرایی و ارتقای درک بین فرهنگها از راه مشارکت رسانهای و برنامههای تبادل فکری جوانان ادامه میدهد.»
آنچه مسلم است این است که بشر در دوران معاصر باید به راهحلهایی مدرن برای افزایش میزان بردباری بیاندیشد. البته میتوان همچنان به توصیههای پیشنیان عمل کرد که برای مثال: «پیش از سخن گفتن، اندکی پیرامون کلامی که قصد به زبان آوردنش را دارید تامل کنید» یا آنچنان که مولانا فرموده است: «صبر پناهگاهی برای انسان و از بین برندهی درد و اندوه است» و ضربالمثلهایی همچون، «گر صبر کنی زغوره حلوا سازی».
به هرحال اگر علاقهمند بودید راههایی برای افزایش بردباری خویش بیابید میتوانید از همین جامعهای که در آن زندگی میکنید، آغاز کنید. کافی است سری به یک اداره بزنید تا موردی را پیگیری کنید و البته مسیرتان را نیز با یک وسیله نقلیه عمومی طی کنید. آن هنگام فرا میگیرید که چگونه در مقابل پاسخهای نامربوط مسوول مربوطه در آن اداره کذایی و نیز در مقابل فشارها و برخوردهای مردمی که در اتوبوس یا مترو ازدحام کردهاند در عین حال بازار انواع و اقسام بحثهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی نیز داغ است، بردباری به خرج دهید.
به گزارش خدمات دولت توجه کنید یا برخی از برنامههای تلویزیونی را تماشا کنید اینها نیز تمرین بسیار خوبی برای افزایش بردباری درونیتان است
یا کافی است تنها روزی یکی دو ساعت به سخنان و وعدههای مسوولان مملکتی گوش فرادهید، به گزارش خدمات دولت توجه کنید یا برخی از برنامههای تلویزیونی را تماشا کنید. اینها نیز تمرین بسیار خوبی برای افزایش بردباری درونیتان است.
البته از نظر دور ندارید که گوش کردن به سخنان و انتظارات بسیاری از همسران، برای بانوان همچنین حضور در برخی از جمعهای خانوادگی که در آنها بازار رقابتهای خانوادگی و بحثهایی با موضوعهای مختلف داغ است نیز تمرین بسیار خوبی برای افزایش میزان بردباری است.
و در آخر نیز میتوانم توصیه کنم برای افزایش قدرت تعامل و بردباری خود در حوزهی سیاست کمی هم به سخنان افرادی از جناحهای متفاوت گوش فرا دهید افرادی که در یک حاشیهی امن قرار گرفتند و در حالی که آب در دلشان تکان نخورده، آنچنان طلایهداری میکنند که تو گویی انقلابیتر از آنان در طول تاریخ زاده نشد!
پویا / رادیو کوچه
«بخور، نیایش کن، دوست بدار» (Eat Pray Love) فیلمی است به کارگردانی «رایان مورفی» بر اساس کتاب «خاطرات» «الیزابت جیلبرت» (Elizabeth Gilbert) که بیش از 150 هفته در لیست کتابهای پرفروش نیویورک تایمز قرار داشت. رایان مورفی در عرصهی سینما کارگردان شناخته شدهای نیست. شاید موفقترین کار قبلی وی مجموعهی تلویزیونی کلوپ شادی (Glee) باشد. مجموعهای که جوایزی را برای وی به ارمغان آورد. این بار رایان مورفی با بهرهگرفتن از حضور بازیگران سرشناس نظیر «جولیا رابرتز» و «خاویر باردن» و فیلمنامهای بر اساس کتابی پرفروش سعی کرده است کاری متفاوت را تجربه کند.
«لیز جیلبرت» (Julia Roberts) زنی است که هرآنچه یک زن مدرن امروزی ممکن است بخواهد را به دست آورده است. زندگی آرام، موفقیت شغلی و خوششانسی در یافتن مردانی خوب. اما همچنان کمبودهایی را احساس میکند. احساسی که باعث میشود زندگی راحت خود را رها کند و خطر تغییر دادن زندگی خود را بپذیرد. از اینرو پس از هشت سال زندگی مشترک از همسر خود جدا میشود. در زمانی که در انتظار انجام مراحل قانونی طلاق است، با «دیوید» (James Franco) آشنا میشود. دیوید بازیگر تاتر است. در خلال اجرای یکی از نمایشنامههایی که لیز نوشته، دیوید جملهای را از خود به دیالوگ اضافه میکند، این کار او مورد توجه لیز قرار میگیرد و مقدمهی آشنایی آنها را فراهم میکند. رابطهی آنها چندان دوام نمیآورد و پس از مدت کوتاهی لیز، دیوید را ترک میکند. پس از آن لیز تصمیم میگیرد برای ایجاد توازن در جسم، ذهن و روح خود به ایتالیا، جزیره بالی و هندوستان سفر کند.
لیز در ایتالیا به خوردن پاستا روی میآورد چنانکه در اکثر صحنههایی که در ایتالیا ضبط شده است او را در حال خوردن میبینیم به گونهای که به نظر میرسد هیچوقت سیر نخواهد شد. اگرچه هیچ اثری از اضافه وزن در جولیا رابرتز دیده نمیشود و ضعف مشهود گریم را کارگردان سعی کرده است با صحنههایی که در آنها رابرتز برای بستن دکمهی شلوار خود در تلاش است، جبران کند. در جریان اقامت در ایتالیا و یادگیری زبان ایتالیایی دوستانی نیز پیدا میکند که در بیشتر زمان اقامتاش در رم در کنار او هستند. شخصیتهایی فاقد عمق لازم. در فیلم میآیند و میروند بدون آنکه پیشینهی چندانی از آنها به مخاطب ارایه شود و بتوانند تاثیری که باید را بگذارند. آنها مانند کتاب اطلاعات توریستها به لیز اطلاعاتی را در مورد رم و غذاهای ایتالیایی میدهند. در زمان بازدید از ویرانههای رم باستان است که لیز تازه میفهمد برای ایجاد تغییر، ویرانی اجتنابناپذیر است. وی پس از اقامتی 5 ماهه به هندوستان میرود.
در معبد هندوها چیز جالبی برای لیز وجود ندارد. به وضوح از انجام مدیتیشن ناتوان است و داشتن هماتاقیای که روزهی سکوت گرفته است، باعث میشود تا بیشتر وقت خود را صرف دلگرم کردن دختری هندی، که دربارهی آینده سردر گم است، بگذراند. «ریچارد» (Richard Jenkins) مردی آمریکایی است که در معبد بهسر میبرد و بهشدت رفتارهای لیز را زیر نظر دارد. پس از مشاهدهی ناتوانی لیز در انجام مدیتیشن سعی میکند به او کمک کند. ریچارد علیرغم زبان تندش شاید تاثیرگذارترین مردی است که لیز در جریان سفرش ملاقات میکند. او به لیز کمک میکند تا بتواند به خاطر اشتباهات گذشته خود را ببخشد. در هندوستان هم در فلاشبکی که لیز به یاد مراسم ازدواج خود میافتد ضعف گریم مشهود است. لیز در شرایطی هندوستان را ترک میکند که به نظر میرسد این سفر برایش چندان دستآوردی نداشته است. او که در مدیتیشن موفقیتی کسب نمیکند در مشارکت در سایر اعمال مذهبی هندوها در معبد تمایل چندانی از خود نشان نمیداد. همهی اینها در کنار حضور کمرنگ مسوولان معبد در کمک به لیز این سوال را بهوجود میآورد که بهراستی او برای چه به هندوستان رفت؟
پس از هندوستان لیز به بالی میرود تا بتواند از «کتوت» (پیرمردی اندونزیایی) آنچه را که در خصوص طالعبینی و شفابخشی میداند، یاد بگیرد. کتوت که به دلیل مهارتش در علوم ماورایی باید تاثیر زیادی بر لیز بگذارد، پیرمردی است که هر چه به دیگران میگوید خود آنها از قبل بر آن واقف هستند و حرف تازهای ندارد. او آنچه را به یاد میآورد که به او گفته میشود. به همین خاطر دلیل تاثیر عمیق او بر لیز به شکل علامت سوالی بزرگ باقی میماند.
در این میان لیز در جریان یک تصادف با «فلیپه» (Javier Barden) آشنا میشود. صحنهای که پس از دیدن «خاویر باردن» مطمئن خواهید شد که او کسی است که دل لیز را بهدست میآورد. پس از این آشنایی تصادفی، آنها متوجه میشوند وجوه مشترک زیادی دارند. هر دو طلاق گرفتهاند و هر دو علاقهی زیادی به سفرکردن دارند. اما ترس لیز از دوباره عاشقشدن و نگرانی از به هم ریختن توازن فعلی زندگیش باعث میشود تا تصمیم بگیرد که به آمریکا باز گردد. تصمیمی که مشورت با کتوت آن را تغییر میدهد. کتوت به او یادآوری میکند که از دست دادن توازن برای عشق خود بخشی از زندگی متوازن است.
یکی از دلایل سطحی بودن فیلم شخصیتپردازی نه چندان عمیق آن است. حتا همسر سابق لیز و دیوید نیز حضوری شبهوار در فیلم دارند. لیز شوهرش و دیوید را در شرایطی ترک میکند که دلایلش برای انجام این کار برای مخاطب چندان قابل لمس نیست. دلایلی که بیشتر درونی هستند تا عینی. برخی از بخشهای فیلمنامه با یکدیگر در تضاد است. فیلیپه در جایی از فیلم میگوید که کارش صادرات و واردات است و این کاری است که در هر کجا میتواند انجام دهد. بعد از آن در جایی دیگر از لیز میخواهد که در بالی بماند چرا که تجارتش در آنجاست. گویی که فراموش کرده باشد که قبلن چه گفته است. در صحنهای که فیلیپه از پسر خود خداحافظی میکند و نشان میدهد که از رفتن او چقدر دلتنگ است این سوال بهوجود میآید که چرا باید وی با وجود این وابستگی عمیق به فرزندانش دور از آنها تنها در بالی زندگی کند. جایی که خود پس از جدایی از همسرش برای زندگی کردن انتخاب کرده است.
از سوی دیگر نکتهای در فیلم کاملن نادیده گرفته شده است. لیز جیلبرت قبل از انجام این سفر نویسندهای کاملن شناخته شده بوده است. حتا برای انجام این سفر ناشر کتابش به او پیشپرداخت میدهد و او با استفاده از این پیش پرداخت این سفر پرخرج را انجام داده است. در واقع این سفر برای او نوعی سفر کاری نیز بوده است.
مخاطبان اصلی این فیلم را بیشتر خانمها تشکیل میدهند. لیز زنی است که از زندگی روزمره و عادی فرار میکند. او نمیخواهد بچهدار شود یا اینکه خانهداری کند. او آرزوهای بزرگتری در سر دارد. شخصیتی که بیشک مورد توجه بسیاری از خانمها قرار میگیرد. از سوی دیگر جدا شدن او از همسرش و دیوید در شرایطی که هیچکدام آنها ایراد مشخصی ندارند، شاید از او در ذهن آقایان تصویر زنی خودخواه را بر جای بگذارد.
علیرغم استفاده از مناظر زیبا و ایجاد تنوع در پس زمینهی فیلم (نیویورک،ایتالیا، هندوستان، بالی) و همچنین حضور بازیگران سرشناس نتوانسته است از «بخور، نیایش کن، دوست بدار»، فیلمی جذاب بسازد. نتایج نظرسنجیها در سایت IMDB نشان میدهد که فیلم در جلب نظر مخاطبان موفق نبوده است. ( 5 از 10)
Click here to view the embedded video.
منابع
http://www.imdb.com/title/tt0879870
http://rogerebert.suntimes.com/
http://www.salon.com/
http://www.sfgate.com/
افشان برزگر / رادیو کوچه
«تجاوز»، واژهای که بسیار شنیدهاید. عملی که در فرهنگها و مذهبها مختلف تقبیح شده و آثار روانی تخریبکننده این عمل تا سالهای سال بر روح و جسم قربانیان باقی خواهد ماند، بهخصوص اینکه تجاوز در حریم خانواده صورت بگیرد و متجاوز و قربانی چشمدرچشم یکدیگر در کنار هم زندگی کنند.
هر از چند گاهی اخبار چنین حوادثی در رسانههای بینالمللی منعکس میشود که معروفترین آن تجاوز پدر سنگدل اتریشی به مدت 24 سال به دخترش و داشتن هفت فرزند از او بود که دست آخرمتهم این پرونده به حبس ابد محکوم شد.
در ایران نیز هر سال چندین پرونده در رابطه با «تجاوز به محارم» تشکیل میشود، اما هیچگاه این پروندهها بنابر مصلحت سنجی مسوولان دولتی و قضایی رسانهای نمیشود. در این راستا برای بررسی دقیق و عمیقتر این آسیب اجتماعی در ایران با «محسن مالجو» استاد دانشگاه و محقق حوزه زنان به گفتوگو نشستیم. وی جزو معدود کسانی است که در ایران روی پروندههای «تجاوز به محارم» کار کرده و در جریان جزییات بسیاری از این پروندهها قرار دارد.
مالجو در ابتدا با بیان این که آماری در ارتباط با تجاوز به محارم در کشور وجود ندارد، علت آن را اینگونه بیان میکند، در بسیاری از موارد، پروندههای ارجاع داده شده به دادگاهها تنها با عنوان «زنا» ثبت میشود، این در حالی است که باید مشخص شود که پرونده ارجاعی به دادگاه، زنای با محارم بوده یا محصنه، عنف و …، این در حالی است که ثبت این پروندهها بهصورت سلیقهای اعمال میشود.
وی با بیان اینکه متاسفانه به اشتباه در فقه، قانون و حتا افراد عامی و متخصص، فرقی بین زنای محارم و مفهوم تجاوز به محارم وجود ندارد، میگوید، زنای با محارم برقراری رابطه جنسی همراه با رضایت بوده که از نظر مذهبی حرام است و نوعی فساد را به همراه دارد، اما تجاوز به محارم، رابطه جنسی بدون رضایت محارم است که در آن نوعی جرم اتفاق میافتد.
به گفته این محقق، مطالعه «تجاوز جنسی به محارم» طی چهار سال انجام شده که در آن تجاوز جنسی پدر به دختر و برادر به خواهر برای اولینبار در ایران مورد بررسی قرار گرفته است.
مالجو با اشاره به ویژگیهای خانوادههایی که در آن تجاوز به محارم اتفاق افتاده است، اظهار میکند: «رابطه عاطفی موجود در خانوادههای آسیبدیده بسیار ضعیف است، بهطوری که بسیاری از زنان آزاردیده جزو افراد فراموششده و فرزندان ناخواسته محسوب میشوند.» بهطور مثال «لیلا» یکی از نمونههای آزاردیده در این تحقیق عنوان میکرد: «پدرش از دختر بیزار است و همیشه عنوان میکرده که اگر یک سگ داشته باشد، بهتر از دختر است.
وی افزود: «دومین دسته از افراد آزاردیده، افرادی با نارسایی هوشی هستند که دختری به نام «سمیه» با ضریب هوشی بسیار پایین یکی از نمونههای آزاردیده در این تحقیق بود و از برادرش یک فرزند داشت.»
این پژوهشگر آسیبهای جنسی، تحمل پایین در برابر مشکلات، نقص در برقراری عاطفی با اعضای خانواده و داشتن سوظن به اعضای خانواده و همچنین پرخاشگری کلامی و جنسی را از مشخصات مشترک افراد آزارگر عنوان کرده و میگوید: «موضوع محرومیت جنسی در پروندههای آزار جنسی برادر نسبت به خواهر، در پروندههای مورد تحقیق بسیار قابل توجه است. اما محرومیت جنسی برای پدران خیلی مطرح نبوده است.»
به گفته این کارشناس حوزه مطالعات زنان، در خانوادههای یک والدی که آزار جنسی پدر به دختر وجود داشت، به نظر میرسد که پدر، دخترش را جایگزین زن از دسترفتهاش کرده و تمام وظایف یک زن خانهدار را از وی طلب میکند.
وی با بیان اینکه در اکثر نمونههای خانوادههای آزاردیده تک والدی که پدر آزارگر بوده، مادر حضور نداشته است، میگوید: «اما در خانوادههای تک والدی که دختران توسط برادرانشان مورد آزار جنسی قرار گرفتهاند، پدر حضور نداشته و برادران ادعا کردهاند که آنها خرج خانه را تامین میکنند.»
مالجو عنوان میکند: «وجود تعارضات خانوادگی، یکی از بارزترین مشخصه خانوادههایی است که دختران در آن مورد آزار پدر قرار میگیرند و ترس مادر از پدر، یکی از نکات اساسی است که در نمونههای تحقیق این خانوادهها دیده شده است.»
وی درباره رابطه فرد آزاردیده با آزارگر نیز اظهار میکند: «زمانی که فرد غریبهای به یک زن تجاوز کند، قربانی میتواند از فرد آزارگر متنفر شود، اما در این نوع آزار جنسی، اکثر افراد آزاردیده کم سنوسال و وابسته به مراقبت نقش آزارگر «پدر» هستند.»
این استاد دانشگاه ادامه میدهد: «در بسیاری از موارد افراد آزاردیده دچار تضادهای ارتباطی شده که شناخت مرز بین نفرت و علاقه در آنها دشوار است.» بهطور مثال «اعظم» عنوان میکرد که دلش میخواهد از پدرش انتقام بگیرد، چون باعث بدبختیاش شده، اما دلش نمیخواهد که او بمیرد.»
مالجو با بیان اینکه این تصور که آزار جنسی در خانوادههای پرجمعیت اتفاق میافتد حقیقت ندارد، عنوان میکند: «76درصد از نمونههای این تحقیق، خانوادههایی بودند که تعداد فرزندانشان یک تا سه فرزند بوده است.»
این پژوهشگر یکی از ویژگیهای اصلی خانوادههایی که دختر توسط پدرش مورد آزار جنسی قرار میگیرد، را موضوع مردسالاری عنوان کرده و میگوید: «در این خانوادهها پدر پرخاشگر بوده و اعضای خانواده را مورد خشونت جسمی قرار میدهد، در نتیجه فضای خانه آکنده از ترس از پدر است.»
وی با اشاره به اینکه این خانوادهها بهصورت سنتی مرد را نانآور و زن را خانهدار تلقی میکنند، میگوید: «اصولن اولویت، نیاز پدر است. یعنی مهم این است که پدر به چه چیزی نیاز دارد، با این وجود هر چه از ساختار خودکامگی و بیبندبار والدین به سمت ساختار دموکراتیک پیش رویم، امکان وقوع آزار جنسی کمتر خواهد شد.»
مالجو معتقد است که افراد آزارگر در رسیدن به مقاصد خود از چهار استراتژی اجبار و خشونت، ارعاب و استراتژی اقتصادی و فریبکارانه استفاده میکنند.
وی درباره استراتژی خشونت اظهار میکند: «در این خانوادهها خشونت حرف اول را میزند، بنابراین پدران و برادران ترسی از ضربوشتم، شلاق زدن و سوزاندن برای رسیدن به هدف خود ندارند.» بهطور مثال «زینب» یکی از موارد آزاردیده در این تحقیق عنوان میکرد که پدرش با تهدید اینکه اگر به حرفهایش گوش نکند او را میسوزاند، چند بار صورتش را با آب جوش سوزانده است.»
به گفته این کارشناس، در خانوادههای مورد آسیب، انزوای اجتماعی وجود دارد و پدران کمترین محبت را به فرزندانشان ابراز میکنند. در نتیجه آنها با اغوای عاطفی، محبت را با آزار جنسی مبادله میکنند، این در حالی است که دختران آزاردیده هم بر این باورند که تنها راه دوست داشتهشدن از سوی پدر این است که مورد سواستفاده جنسی قرار گیرند.
وی درباره استراتژی ارعاب نیز میگوید: «در این استراتژی، پدران گاهی اوقات تهدید به ترک فرزندان و یا آسیب رساندن به سایر افراد خانواده میکنند. همچنین دادن امکانات رفاهی نیز یکی از موارد مورد استفاده در استراتژی اقتصادی است.» مانند این که «سمانه» یکی از نمونههای آماری در این پژوهش اظهار میکرد که پدرش گفته که اگر میخواهی برایت جهیزیه تهیه کنم باید با هم رابطه جنسی داشته باشیم.
وی در رابطه با استراتژی فریبکارانه که یکی از روشهایی است که فرد آزارگر از آن استفاده میکند، با بیان نمونهای میگوید: پدر «نوشین» وقتی مادر خانواده در محل کار بود، با ریختن قرص بیهوشی در نوشیدنی دخترش اقدام به برقراری رابطه جنسی با او کرده و یا در نمونهای دیگر، برادری بهعنوان یک دزد در حالی که نقابی بهصورت داشت وارد خانه شده و به خواهرش تجاوز کرده است.
در ادامه مالجو به بررسی واکنش فرد آزاردیده پس از آزار جنسی میپردازد و میگوید: «سکوت، مقاومت، اعتراض و در نهایت خروج از خانواده واکنش افراد آسیب دیده است.»
وی عنوان میکند: «بسیاری از قربانیان برای تغییر وضعیت سکوت میکنند، اما دلیل سکوت برخی از افراد آزاردیده هم ترس و وحشت است، بهطوری که برخی از زنان آزاردیده از ترس انگ خوردن در جامعه که معمولن قربانی، مقصر شناخته میشود، سکوت اختیار میکنند.»
این پژوهشگر اظهار میکند: «دختران میترسند با فاششدن این اتفاق، شیرازه زندگیاشان پاشیده شود، در نتیجه با سکوت، خود را فدای خانواده میکنند.» بهطور مثال «منصوره» یکی از نمونههای این پژوهش اظهار میکرد: «پدرم میگفت اگه به هر کسی هم بگویی، میگوید عیب از خود دختر است. من هم که پدرت هستم و کسی نمیتواند به من چیزی بگوید.» در نمونه دیگری دختری به نام «لیلی» اظهار میکرد که پدرش میگفت: «ماجرا را به کسی نگو چون برای خودت حرف درمیآورند و باور نمیکنند.»
وی واکنش مقاومت از سوی افراد آزاردیده را در مرحلهای دانست که زنان با استفاده از این واکنش سعی دارند از بروز آزارهای جنسی مجدد و فشارهای روانی مضاعف جلوگیری کنند.
توقع داریم که افراد آزارگر از سوی قوه قضاییه مجازات شوند، اما بیشتر افراد آزارگر در این پروندهها تبرئه میشوند که این موضوع به برخی از قوانینی مانند شرایط مربوط به اثبات زنا که اقرار، شهادت و علم قاضی است، برمیگردد
به گفته مالجو، مقاومت افراد آزاردیده تنها جنبه فیزیکی ندارد، بلکه این افراد سعی میکنند با فکر انتقام و یا همراه کردن شخص دیگری در زمان خواب، در برابر این آزارها مقاومت کنند.
این کارشناس حوزه زنان عنوان میکند: واکنش اعتراض از سوی افراد آزاردیده زمانی رخ میدهد که آنها طالب تغییر وضعیت ناخوشآیند باشند که بر این اساس خواه به دوستان و خویشاوندان و خواه از طریق دادخواست به مقامات رسمی اعتراض میکنند.
وی رفتارهای افراطی و مدت زمان طولانی آزار جنسی را دو دلیل مهم در بروز واکنش اعتراضی افراد آزاردیده میداند و میگوید: «اعتراض معمولن از سوی افراد آزاردیدهای که از حمایتهای فردی و اجتماعی برخوردار هستند، بروز میکند در غیر این صورت افراد آزاردیده به خروج از خانواده دست خواهند زد.»
مالجو با اشاره به این نکته که واکنش اعضای خانواده پس از آگاهی از تجاوز «باور نکردن موضوع» است، گفت: «دختران آزاردیده پس از گفتن ماجرا، با واکنش منفی اعضای خانواده مواجه میشوند و در این راستا مادرانی که از همسر خود جدا شده و یا استقلال مالی دارند، پس از آگاهی از آزار جنسی دخترانشان رفتار فعالانهتری نسبت به مادرانی که در خانواده حضور دارند، نشان میدهند.»
وی در عین حال تصریح میکند: «البته در اکثر موارد مادران در این خانوادهها از آزار جنسی دخترشان مطلع هستند، اما به دلایل ترس از آبرو، شکستهشدن حریم خانواده و از دست دادن حمایتهای مالی پس از پیامدهای احتمالی، سکوت اختیار میکنند.»
وی با بیان اینکه در بسیاری از مواقع نیز برخورد کارکنان نیروی انتظامی با افراد آزاردیده همچون خانواده، مبتنی بر باور نکردن موضوع است، میگوید: «در یک نمونه «فریده» اظهار میکرد که دو برادرش از افراد شرور منطقه بودند که پلیس هم آنها را به خوبی میشناخت. زمانی که او به کلانتری رفت و از آزار جنسی برادرانش شکایت کرد، ماموران کلانتری گفته بودند که درست است که برادرانت شرور هستند، اما از این دست جرایم انجام نمیدهند. سپس ماموران کلانتری، «فریده» را به دست برادرانش سپردند و «فریده» باز هم مورد اذیت و آزار آنها قرار گرفت.»
مالجو در ادامه درباره عملکرد سازمانهای مرتبط مانند قوه قضاییه، وزارت بهداشت و درمان، سازمان بهزیستی و نیروی انتظامی در رابطه با وقوع این گونه جرایم و آسیبها میگوید: «توقع داریم که افراد آزارگر از سوی قوه قضاییه مجازات شوند، اما بیشتر افراد آزارگر در این پروندهها تبرئه میشوند که این موضوع به برخی از قوانینی مانند شرایط مربوط به اثبات زنا که اقرار، شهادت و علم قاضی است، برمیگردد.»
وی در اینباره میگوید: «برخی از متهمان زمانی که وارد دادگاه میشوند در جلسات اول به جرم خود اقرار میکنند، اما زمانی که به زندان میروند یاد میگیرند که اقرار نکنند، چراکه طبق قانون یکی از راههای اثبات زنا، شهادت چهار مرد عاقل و بالغ است، حالا کدام پدر جلوی چهار مرد عاقل و بالغ دخترش را مورد آزار جنسی قرار میدهد؟»
مالجو درباره علم قاضی در رابطه با اثبات زنا نیز اظهار میکند: «یکی از موضوعات تاثیرگذار در علم قاضی، گزارش پزشکی قانونی است و پزشکی قانونی در 72 ساعت میتواند، انتصاب را مشخص کند، اما در آزار جنسی محارم، قربانیان زمان زیادی را با خود کلنجار میروند تا راز را فاش کنند یا نه.»
وی سیاه و سفید بودن حکم اعدام یا تبرئه در رابطه با این گونه پروندهها را بهعنوان یکی دیگر از نواقص قوانین مجازاتی عنوان کرده و میگوید: «به عقیده بسیاری از قضات، اعدام خود منجر به آسیبهای بعدی میشود، بهطوری که در برخی از پروندهها با اعدام شدن پدر متجاوزگر، نه تنها مسئله برطرف نخواهد شد، بلکه به خاطر نبودن سرپناه، فرد آزاردیده بیش از گذشته مورد آزار جنسی قرار خواهد گرفت.»
آموزش به افراد جامعه، کارکنان کلانتریها و مراکز بهداشتی را از جمله راهکارهای پیشگیری از وقوع مجدد آزار جنسی نام برد و بر لزوم برقراری سیستم گزارشدهی و نظارت بر خانوادههای در معرض خطر تاکید دارد
وی چگونگی پرسشوپاسخ و روبهرو کردن فرد آزاردیده با آزارگر توسط ماموران پلیس را مورد انتقاد قرار داده و در اینباره اظهار میکند: «آزاردیده در ساعات اولیه شکایت جرات نمیکند، تمام مسایل را جلوی پدر و یا برادر آزارگر عنوان کند.»
مالجو با انتقاد از فضای نسبتن مردانه کلانتریها، وجود کلانتریهایی با کارمندان زن برای پرداختن به جرایم جنسی را در جامعه الزامی دانسته و میگوید: «در این پروژه بسیاری از افراد آزاردیده عنوان کرده بودند که پس از مراجعه به کلانتریها خجالت میکشیدند که موضوع را تعریف کنند. همچنین برخی از کلانتریها بدون آنکه زمینههای اصلی وقوع این جرایم را مورد ارزیابی قرار دهند، سعی در برقراری سازش و صلح دارند.»
این کارشناس حوزه زنان در ادامه فعالیت در تغییر نگرش مردان، اصلاح قوانین، ارتقای سطح تحصیلات و مقابله با معضل بیکاری را از جمله عواملی عنوان کرد که در پیشگیری از وقوع جرایم جنسی تاثیرگذار است.
وی میافزاید: «موضوع حضانت، آموزش به خانوادهها و اقدامات اجتماعی برای کاهش زندگی حاشیهنشینی و کنترل مهاجرت از دیگر عوامل تاثیرگذار در مساله پیشگیری از این نوع جرایم هستند.»
این کارشناس تغییر نگرش «قربانی مقصر است» و همچنین شکستن تابوی «صحبت درباره مسایل جنسی» و آموزش به افراد جامعه، کارکنان کلانتریها و مراکز بهداشتی را از جمله راهکارهای پیشگیری از وقوع مجدد آزار جنسی نام برد و بر لزوم برقراری سیستم گزارشدهی و نظارت بر خانوادههای در معرض خطر تاکید دارد.
این کارشناس همچنین میگوید: «اقدامات حمایتی پلیس مانند خارج کردن فرد آزاردیده از موقعیت خطرناک، همچنین تدابیر حمایتی سیستمهای قضایی و تعدیل قوانین مربوط به تجاوز به محارم در این رابطه تاثیرگذار است.»
مالجو ادامه میدهد: «بسیاری از افراد آزاردیده درباره چگونگی درمان خود اطلاعی ندارند و یا در صورت آگاهی، دارای توان مالی برای درمان نیستند، در نتیجه درمان و دادن مشاوره به این افراد ضروری است که میتوان با همکاری سازمانهای دولتی و یا غیردولتی، مددکارانی را در شعب دادگاهها و یا کلانتریها مستقر کرد.»
وی در پایان پیشنهاد میکند: «مددکاران اجتماعی میتوانند در پایگاههای پلیس در محلات مستقر شوند، چراکه پیگیری موضوعات از سوی امدادگران پس از مراجعه اول افراد آسیبدیده حائز اهمیت است. همچنین برای پیشگیری از وقوع مجدد جرم باید مکان امنی بهصورت کوتاه یا بلندمدت برای افراد مورد آزار در نظر گرفته شود.»
محمدرضا / رادیوکوچه
mohamadreza@koochehmail.com
تیم فوتبال امید ایران با شکست مالزی به مرحله یک چهارم پایانی مسابقات آسیایی صعود کرد. تیمهای فوتبال امید ایران و مالزی روز دوشنبه در چارچوب مرحله یک هشتم نهایی بازیهای آسیایی به مصاف هم رفتند که این مسابقه در پایان با نتیجه سه بر یک به سود تیم ایران به اتمام رسید.
تیم ایران در این بازی یکطرفه حدود 70 درصد توپ و میدان را در اختیار داشت و فرصتهای زیادی را برای گلزنی به دست آورد. ملیپوشان ایران در نیمه اول این مسابقه بارها دروازه تیم مالزی را تا آستانه فرو ریختن پیش بردند، اما کمدقتی بازیکنان در ضربات آخر مانع گلزنی شاگردان «غلام پیروانی» در این نیمه شد تا نیمه نخست مسابقه با تساوی بدون گل به پایان برسد.
نیمه دوم این دیدار در حالی آغاز شد که با برتری مطلق ایران ادامه داشت و بازیکنان تیم مالزی که از نظر بدنی ضعیفتر بودند در محاصره حملات همه جانبه و پرفشار شاگردان پیروانی در آمدند.
برنامههای هجومی تیم ایران که از تمام نقاط زمین روی دروازه مالزی تدارک دیده میشد سرانجام در دقیقه 53 توسط «کریم انصاریفر» به ثمر نشست و اولین گل مسابقه توسط این مهاجم جوان وارد دروازه حریف شد تا ملی پوشان با این گل نفس راحتی بکشند.
دومین گل مسابقه نیز هفت دقیقه پس از گل اول، توسط «سیدجلال حسینی» مدافع بلند قامت ایران و روی اشتباه دروازهبان مالزی بهدست آمد. حسینی با زدن این گل در این مسابقه چهار گله شد و همچنان در صدر جدول گلزنان قرار دارد.
پس از حسینی نوبت به «امیر شرفی» رسید تا وی نیز در دقیقه 67 سومین گل ایران را با یک شوت از راه دور به نام خود ثبت کند.
«سید مهدی رحمتی» در مسابقه برابر مالزی یکی از آرام و کمدردسرترین روزهای خود را سپری کرد، چرا که حدود 70 درصد مالکیت توپ در اختیار ملی پوشان ایران قرار داشت و همین مسئله به بازیکنان مالزی اجازه نداد تا دروازه امیدهای کشورمان را تهدید کند.
با وجود این امیدهای مالزی در دقیقه 85 با زیرکی توانستند یک پنالتی از مدافعان ایران بگیرند و تکگل این بازی را در دقیقه 86 به نام خود ثبت کنند.
اما شلیک 27 شوت شاگردان غلامحسین پیروانی به سمت دروازه مالزی خود گویای دشواری کار مدافعان و دروازهبان این تیم برابر تیم امید ایران بود.
بدین ترتیب تیم ایران در مرحله یک چهارم نهایی در برابر تیم عمانی قرار خواهد گرفت که توانسته تیم هنگ کنگ را با نتیجه سه بر صفر شکست دهد.
خبر / رادیو کوچه
خلیل بهرامیان که تاکنون وکالت بسیاری از زندانیان از جمله زندانیان سیاسی کرد را برعهده داشته است از سوی دادگاه انقلاب در روز 17 آذر ماه سال جاری محاکمه میشود.
به گزارش جرس، موارد اتهامی این وکیل پایه یک دادگستری اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام عنوان شده است.
بر اساس این گزارش، خلیل بهرامیان، وکیل فرزاد کمانگر و شیرین علم هویی، دو تن از زندانیان کرد بود که در آستانه سالگرد انتخابات ۲۲ خرداد اعدام شدند.
این وکیل دادگستری پس از اعدام این زندانیان اعلام کرد که از اعدام آنها بیخبر بوده و این زندانیان بیگناه اعدام شدند.
اردوان روزبه/ رادیو کوچه
ardavan@koochehmail.com
روزی که شهردار مشهد آقای «پژمان» در افتتاح پروژه پارک محلی به مردم رباط «طرق» وعده میداد که به زودی دارای پارک و فضای سبز و خیابانهای آسفالت خواهند شد، کسی به نظرش نمیرسید که این افتتاحیه و حضور نابههنگام آقای شهردار میتواند شروع یک گرفتاری و دربهدری برای اهالی رباطی به نام «طرق» در حومه مشهد باشد.
آقای شهردار که گویی از نگرانی مردمی که از سطح بالایی از نظر مالی در این رباط برخوردار هم نیستند، مطلع شده بود در همان مراسم حتا قسم خورد که برای وصل کردن آمده است، نی برای فصل کردن.
اما وعده شهردار دیرینپایید و وقتی بولدوزرها خانهها را خراب کردند، طرقیها فهمیدند که کار به قسم و آیه شهردار به جایی نرسیده است. «طرق» روستایی در جنوب شهر مشهد است که چندی است به حوزه شهرداری منطقه هفت مشهد پیوسته است. این بخش که در حاشیه مشهد است به دلیل ارزان بودن در آن سالها، پیشتر توسط قشرهای کمدرآمدی که عموم از طبقه کارگرهای روزمزد و اقشار کمبضاعت هستند، خریداری شد و بهصورت منزلهای کوچک ساخته شد. آن زمان این منطقه در محدوده شهری نبود و حتا وجود دهداری رباط طرق گواه این مدعا است.
اما با پیوستن این منطقه به شهر مشهد به نظر میرسد نه تنها شهرنشینی ارمغان خوبی برای این مردم محروم نبوده، بلکه باعث از دست دادن سرپناه آنان نیز شده است. سوم مهرماه امسال بولدوزرهای شهرداری منطقه هفت مشهد، ده واحد مسکونی این روستا را شبانه تخریب کردند. خانههایی که شهروندانی ساکن آن بودند و در آن زندگی میکردند.
شهرداری این ساختوسازها را غیرمجاز میداند و ساکنان این روستا خود را محق میدانند. چرا که آنان این خانهها را در زمانی که طرق بخشی از یک روستای نزدیک به مشهد بوده است، خریداری کردهاند و ساختوساز آنها نه در دوران بد شهرنشینی که در دوران روستانشینی رخ داده است.
اما به هر روی ظاهر امر نشان میدهد که داعیه این افراد چندان هم مورد توجه مسوولان قرار نگرفته است. چراکه شهرداری دست به تخریب زده است و وعده داده که اهالی نگران نباشند و به سراغ صد و نود خانه باقی مانده نیز خواهند رفت.
یکی از روستانشینان این منطقهی محروم چنین توضیح میدهد:
دقیقن به چه دلیل منازل شما را در طرق تخریب میکنند؟
برای ایجاد فضای سبز. دوسال پیش تمام زمینهای اینجا کشاورزی بوده و توسط مردم فقیر فروخته شده است و بعد هم خانه ساختند. حدود صدو پنجاه خانه است که وسط آن را درخت کاشتند. و میخواهند آنها را برای فضای سبز خراب کنند.
منازل شما سند ندارد؟
نه. همه به صورت قولنامهای است.
صدوپنجاه واحد بدون اجازه چطور ساخته شده است؟
اینجا روستا بوده و بهدست شهرداری نبوده است. اما حدود شش ماه میشود که بهدست شهرداری افتاده و میخواهد در اینجا درخت بکارد. شهردار آمد و گفت که میخواهد اینجا را آسفالت کند و پارک کوچکی در میلان (کوچه) هشتم به بعد درست کند و کمکم جلو آمده و تمام میلانها را میخواهد بگیرد.
میگویید هشت ماه قبل شهردار به آنجا آمده و هیچ چیزی در مورد تخریب به شما نگفته است؟
نه در مورد تخریب حرفی نزد. تنها گفت که «میخواهم اینجا را آسفالت و پارک کوچکی درست کنم.» اما دوازده خانه را تخریب کرد. خانهای بود که مرغهای زیادی داشت و تمام آنها از بین رفتند. خانهی دیگری هم خراب شد که خودشان در آن نبودند.
مردم این منطقهی طرق آیا اعتراضی کردند؟ شنیدیم که به استانداری اعتراضی بردند و در برابر مجلس تحصن کردند. چه نتیجهای گرفتند؟
جواب نمیدهند. از تهران هم نامه آوردیم اما جواب نمیدهند و میگویند باید سند داشته باشید. از فلکهی گاراژدارها به این طرف در مشهد هیچ خانهای سنددار نیست. همه قولنامهای میخرند، زمین میسازند و بعد سند درست میکنند.
نمایندگان مجلس یا افراد دیگهای دنبال کار شما رفتند؟ در محل این تخریبها کسی حاضر شده است که به شما کمک کند؟
خود مردم جمع شدیم و جلوی استانداری رفتیم اما جوابی نمیگرفتیم. شهرداری، استانداری و فرمانداری دستشان تو یک کاسه بوده است. وقتی ما آنجا میرفتیم به ما میگفتند «دنبال کار شما هستیم» اما وقتی به خانه میآمدیم با شهردار بودند.
شایعهای است که میگویند چون زمینهای شما میخواهد مجاور بزرگراهی قرار بگیرد که به زودی این مسیر را طی میکند، خیلیها روی آن دست گذاشتند. شما این مطلب را تایید میکنید؟
میلان دهم و یازدهم صد متری برروی طرح میافتد. اما خانهها را برای فضای سبز خراب میکنند. کنار خانهها را که زمین خالی بوده برای فضای سبز درخت کاشتند.
در مورد وضعیت زندگی خود توضیحی دهید. منزلی که در آن زندگی میکنید در کجا و در چه ابعادی است؟
در روستای رباط طرق، میلان هفتم زندگی میکنیم. زیربنای خانهی ما پنجاه متر است. یک ماه پیش در اتاقی دو در سه یا سه در پنج متری با دو بچه زندگی میکردیم. آقای رییس جمهوری کمکی به ما کرد و خانهمان را ساختیم و بزرگ کردیم. شوهر من بیکار بود و بهسختی زندگی میکردیم. زندگی ما خراب است. حالا شهرداری روی خانههای ما دست گذاشته است.
آیا شهرداری این وعده را به شما داده است که اگر این محل را تخریب کند، جایی یا امکانی برای زندگی به شما بدهد؟
اصلن جواب نمیدهد. ما را شناخته و مامور میگذارد. وقتی ما به آنجا میرویم ماموران با ما هستند و رباطیها را در اتاقش راه نمیدهد.
این روستاییان بیکار ننشستند. آنها پس از تخریب این ده خانه راهی مجلس شدند تا نگذارند بقیه خانههای کوچکشان تخریب شود. دو روز در برابر مجلس تجمعکردن، نتیجهاش دیدار با «خباز» نماینده کاشمر و چند نماینده دیگر مجلس شد. آنها برای جلوگیری از تخریب بقیه منزلها به وزارت کشور هم رفتند و خواهان جلوگیری از تخریب خانههایشان توسط شهرداری شدند که دوسال پیش رباط طرق را مشمول مناطق شهری کرد.
شهرداری نیز میگوید این بخش مشمول طرح تقضیلی شده است و در قالب گسترش شهر مشهد به نوعی این مناطق همه در طرح قرار گرفته است. اما سوال این جاست که آیا هر خانه و یا منطقهای که در طرح گسترش شهری قرار میگیرد، صاحبانش باید آواره شوند؟
برای جزییات این طرح به سراغ چند کارشناس در شهرداری رفتم. اما کسی حاضر به پاسخگویی نشد. به قول یکی از این کارشناسان: «ما در پاسخگویی به رسانههای رسمی داخلی هر روز با اماواگر روبهرو هستیم، چه رسد رسانه خارج از ایران.»
اما یکیدیگر از کارشناسان مناطق شهرداری مشهد به این شرط که نامی از او برده نشود اشاره کرد که موضوع تخریب این خانهها و تصرف بیش از هزار هکتار از اراضی کشاورزی این منطقه، فقط مسئله گسترش شهر مشهد نیست. این مناطق عموم در همجواری طرح کمربند مشهد قرار میگیرد که بهصورت بزرگراهی به دور این شهر خواهد بود و مراکز تجاری گستردهای را به همراه خواهد داشت و این جریان باعث شده است که برخی از دستاندرکاران و مقاطعهکاران که در شهرداری نفوذ دارند از این پارچه پیشاپیش قبای خود را بدوزند و به فکر ساختوسازهای بعد در این مناطق باشند.
چه تدبیری برای این خانوادهها اندیشیده شده است؟
سوال خوبی است اما جوابی به ظاهر تا این زمان که این گزارش نوشته میشود ندارد. آقای «خباز» در مجلس قول پیگیری داده است. رییس پاسگاه طرق به مردم مجوز تخریب خانههای باقی مانده را نشان میدهد و شهرداری هم که هنوز به طرح تفضیلی خود میبالد. اما کسی هنوز برای این سوال ساده پاسخی نداده است: «قرار است این بیخانمانهایی که از بد حادثه شهرنشین شدهاند پس از خراب شدن خانهشان سر بر زیر کدام سقف بر بالین بگذارند؟»
یکی از اهالی این روستای «پیش از این» «سمیه» نام دارد که همسرش کارگر روزمزد است. او اشاره میکند:
خانههای ما هم اینجا است و به ما گفتند که قرار است ستونهای برق را جمع و آب را قطع کنند. ما ماندهایم که چهکار کنیم. آن زمان که ما خانههایمان را ساختیم اینجا روستا بود و خود شهرداری هم به اینجا میآمد اما چیزی نمیگفت. اینجا تازگی و حدود هفت ماه است به شهر تبدیل شده و به عنوان اینکه میخواهند به ما امتیاز دهند و آسفالت کنند این بلا را بر سر ما آورند.
همسر شما چه کار میکند؟
او کارگر ساده است.
اجارههای نودونه ساله آستان قدس رضوی هنوز پایان نگرفته است.
در شهر مشهد عموم زمینها متعلق به آستان قدس رضوی است و بهصورت اجارههای نودونه ساله در اختیار مردم قرار میگیرد و هر ساله ساکنان با پرداخت مبلغ اجارهبها به سکونت خود ادامه میدهند. این اهالی نیز مانند بقیه مشهدیها هر ساله اجارهبهای خود را بابت سکونت و کشاورزی پرداختهاند. اما با کاشتن چند درخت چندساله در کنار خانهی این افراد در سال گذشته توسط شهرداری و قسم و آیه شهردار که خیر و صلاح این ساکن را میخواهد، اعتباری برای این قراردادها نیز نمیتوان قایل شد. گفته میشود آستان قدس رضوی نیز اظهار مخالفت با این طرح کرده است اما دفتر حقوقی این موقوفه تاکنون اقدام رسمی و قانونی نیز نکرده است. چرا که گفته میشود شهرداری اظهار کرده که این منطقهها به صورت کامل بایر است و این نهاد نیز فقط قصد آسفالت خیابانهای آن منطقه و درختکاری را دارد.
یکی دیگر از ساکنان این محل در خانه سیوپنج متری زندگی میکند، دو فرزند دارد و کارگر روزمزد است. میخواهد که کسی به جای او حرف بزند. میگوید یک وکیل به همراهی دیگران گرفتهاند اما این کفایت نمیکند. هر روز احتمال خرابکردن خانههایشان هست. «مرضیه» میگوید:
شهرداری میگوید که منزل شما سند ندارد و قاعدتن در محل غیر مسکونی ساخته شده است. شما در مورد این موضوع چه دارید بگویید ؟
در این منطقه همه قولنامهای است. بعد هم، زمانی که ما اینجا خانه ساختیم روستا بوده است، دهیار و شورا داشته است، الان شش ماه است که اینجا پارک زدهاند، بعد روز اول هم که کلنگ پارک را زدهاند، در جلوی میلان هشتم شمالی به اندازهی شش متر درخت کاشتند. بعد به رسولاله هم قسم خوردند که از این درختها به این طرف یک قدم هم نمیرود و اینکه یکی از آجرهای این خانهها هم کم نمیشود. و ما دست به این خانهها نمیزنیم.
اما بعد از این که آمدند و پارک را افتتاح کردند و درختهایش را کاشتند، به سمت میلان هفتم و باقی خانهها، هر جا که باز بود درخت کاشتند و بعد از اینکه ششماه گذشت، یک روز صبح، وقتی شوهرم میخواست به سر کار برود، دیدم که لودر نیروی انتظامی آمده است و خانههایی که وسایل داخلشان بود، که یا مسافرت بودند و یا اینکه برای کار در شهرستان بودند، خراب کردند. دوازده خانه را در یک روز خراب کردند.
ما را هم بلاتکلیف نگه داشتهاند، و به ما جواب دقیقی هم نمیدهند. نمیگویند بلند بشوید و یا حق و حقوقتان را میدهیم و گفتهاند که ما میآییم و اینجا را کمکم خراب میکنیم.
آیا برای شما جاومکانی را در تعیین کردهاند که بتوانید نقل مکان کنید؟ و آیا حقوحقوقی برای شما متصور شدهاند یا نه؟
هیچ حقوحقوقی به ما ندادهاند و میگویند باید سند داشته باشید، زمینی که قولنامهای هست و ما نامهای از آستانه را داریم که این زمینها را به کشاورزان، بهصورت نودساله واگذار کردهاند و کشاورزان چون برداشتی نمیکردند، قطعهبندی کردهاند و به مردم مستضعف فروختهاند. مردم اینجا همه قشر مستضعف هستند و آنچنان پولی نداشتند. این زمینها را خریدند و همینجا سکونت کردند. خانههای اینجا از نوساز دارد تا سهسال ساخت و از سهسال کمتر اینجا خانهای نیست که ساخته شده باشد.
خانهی خود شما چند متر است؟
خانهی ما شصتمتر است. ولی خانههای صدوبیست و پنجمتری هم بوده است که آمدهاند و خراب کردهاند.
شغل شوهر شما چی است؟
یک کارگر سادهاند، کارگر سرگذر هستند.
ما شنیدیم که تعدادی از شهروندان رباط طرق به تهران رفتند و در برابر مجلس تحصن کردند. آیا نتیجهای گرفتهاند یا نه؟
نه هیچ نتیجهای نگرفتند و الان هجده روز است که به مشهد برگشتهاند و هیچچیزی را بازگو نمیکنند.
آیا شما به شهرداری هم مراجعه کردهاید؟
به شهرداری نه. این نامههایی را از تهران به ما دادهاند، اما فرمانداری و استانداری هیچگونه جوابی به ما ندادهاند. آدمهای زیادی اینجا زندگی میکنند. شهرداری طرق را به دو قسمت تقسیم کرده است. بافت و غیربافت. الان تا صدوشصتمتر از رباط را گاز دادهاند اما از صدوشصتمتر به آن طرف که نه تا میلان است که هنوز گاز ندادهاند. بیشترین جمعیت هم در همین قسمتی است که گاز ندارند. همه آب و برق دارند الا گاز. انگار دو دسته از مردم اینجا زندگی میکنند، یکی با نفت و دیگری با گاز.
میگوید توان مالیاش را ندارد که همین خرابه را تعمیر کند و کابوس شبانهاش شده است که اگر خانهاش را ویران کنند، باید چه کند. در اظهار وکیل به ایلنا هجده تن از ساکنان این منطقه در آستانه تخریب، حتا توان پرداخت هزینه دادخواست را ندارند. «علیزاده» وکیل این هجده نفر اشاره میکند که: «این افراد حتا بر رویهم، توان پرداخت هزینههای وکالت و دادرسی را ندارند. چه رسد به این که بتوانند سرپناهی برای خود تامین کنند.»
در این بین «محمدیفر»، شهردار منطقه هفت مشهد، در گفتوگویی با خبرگزاری ایلنا، اشاره کرده است: «منطقه رباط طرق در سال 80 به محدوده خدماتی افزوده شده و اوایل سال 88 دهیاری روستا منحل شد و رباط طرق، به شهرداری منطقه هفت مشهد پیوسته است. پیش از این جلسهای با ساکنان این محل داشتیم چراکه آنها بیش از 30 سال است که از خدمات شهری محرومند.»
شهردار این منطقه در این مصاحبه تاکید کرده است که: «خواستیم که از ساختوساز غیرمجاز خودداری کنند و ما هم خدماتی مثل آسفالت، جدول، فضای سبز و… ارایه میدهیم.» ساختوسازی که آقای شهردار به آن اشاره میکند مشخص نمیشود که در کدام مناطق است. چرا که عموم خانههای در معرض تخریب، عمری نزدیک به ده سال نیز دارد. شهردار فروش برخی از زمینها را به گردن بنگاههای منطقه میاندازد و اشاره میکند که اگر کسی اعتراض دارد باید از بنگاههای املاک منطقه که غیرقانونی زمین به آنها فروختهاند، شکایت کنند.
محمدیفر گفته است که فقط 30 خانه در محدوده طرح تفصیلی قرار دارند: «بهدلیل برخی ناهماهنگیها برخی دهیاریها برای ساختوساز مجوز دادهاند و بخشی از املاک نیز توسط بنگاهدارها فروخته شده است از اینرو ساکنان منطقه مظلوم واقع شدهاند.»
اما او توضیحی در مورد سرنوشت این دویست خانه که مجوز تخریب آن دست شهرداری است، نمیدهد و در نهایت هم معتقد است که مجری قانون است و کار از مجاری قانونی دنبال شده است و بهزودی پارک جنگلی بزرگی در منطقه ساخته خواهد شد.
خط آخر این ماجرا چیست؟
شهردار آقای محمدیفر تاکید میکند که فقط خانههایی که شبانه و به تازگی ساخته شده است تخریب شده و شهرداری برنامهای برای تخریب بقیه خانهها ندارد اما این در تناقضی آشکار با اظهارات رییس پاسگاه محل و کارمندان شهرداری است.
مردم این منطقه میگویند در هراس هستند. فردای این مسیر روشن نیست، آن ها پول کافی نه برای اسکان در دیگر منطقههای حتا همتراز را ندارند. پول برای طرح شکایت و پرداخت هزینههای دادرسی ندارند. حامی ندارند. سرپناه ندارند. حقوق شهروندی ندارند. سواد کافی ندارند. سی سال است به قول شهردار همان منطقه هفت از خدمات شهری بیبهرهاند و اینک میدانند فقط دارند سرپناهشان را از دست میدهند.
خط آخر این گزارش آن است که همه ما از پیشرفت و گسترش و امکانات شهری در شهرمان لذت میبریم. همه ما از داشتن هوای پاکیزه به یمن پارکها خوشحال خواهیم بود. اما میماند اینکه فقط قرار است این آدمها بعد از اینکه ما صاحب پارک شدیم سرشان را بر کدام بالین و زیر کدام سقف در سرما و گرما بر زمین بگذارند.
تاکنون آقای شهردار از حقوق شهروندی چیزی شنیده است؟ گزارش تمام شد و کسی در شهردای مشهد حاضر به گفتوگو نشد و حتا یکی از فعالان دانشجویی که سر در انعکاس خبرهای تخریب این خانهها را داشت نیز توسط دستگاه امنیتی دستگیر شد.
خبر / رادیو کوچه
براساس رای نهایی شعبه 12 دادگاههای تجدیدنظر استان خراسان رضوی، چهار درویش سلسله نعمتاللهی گنابادی به اتهام تهدید علیه بهداشت عمومی از طریق دفن اموات در محل ممنوعه به چهار ماه حبس محکوم شدهاند.
به گزارش خبرنگار سایت مجذوبان نور، بر اساس این دادنامه که با تایید و ابرام رای صادره از شعبه 101 دادگاه جزایی شهرستان گناباد صادر شده است، علی افکار، عباسعلی افکار، معصومه سالاری از دراویش نعمتاللهی گنابادی ساکن بیدخت به اتهام تهدید علیه بهداشت عمومی از طریق دفن اموات در مزار سلطانی به تحمل 4 ماه حبس تعلیقی به مدت 3 سال محکوم شدند. همچنین بر اساس این حکم عباسعلی زارعحقیقی متصدی مزار سلطانی نیز به 4 ماه حبس تعزیری محکوم شد. آقای حقیقی پیشتر نیز به همین اتهام از سوی دادگاه گناباد به 91 روز حبس قطعی محکوم و به دستور شورای تامین شهر گناباد، دوران محکومیت خود را در زندان وکیل آباد مشهد گذراند.
لازم به ذکر است در اسفند ماه سال 1387 شبکه بهداشت گناباد بر اساس نامههای فرمانداری و اداره اطلاعات دفن اموات را در مزار سلطانی ممنوع اعلام کرده و از آن زمان تاکنون عده زیادی از دراویش پس از دفن اموات در این مکان به زندان، شلاق و تبعید محکوم شدهاند.
در همین خصوص چندی پیش 24 نفر از درویشهای گنابادی نیز با رای دادگاه به حبس، شلاق و تبعید محکوم شدهاند.
بیشتر بخوانید:
«بیستوچهار درویش نعمتاللهی محکوم شدند»
خبر / رادیو کوچه
یکم آذر ماه، برابر با سالروز کشتهشدن داریوش فروهر، رهبر حزب ملت ایران و همسر وی، پروانه اسکندری است. این دو در جریان قتلهای موسوم به زنجیرهای در سال ٧٧، توسط عناصر خودسر در وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی کشته شدهاند.
در همین خصوص سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از این کشور اقدام به انتشار بیانیهای کردهاند.
این سازمانها در بیانیه خود آوردهاند: «مردم ایران مبارزات خستگیناپذیر پروانه و داریوش فروهر در راه برقراری آزادی در سرزمین ایران را هرگز فراموش نخواهند کرد. مبارزات آزادیخوهانه داریوش و پروانه فروهر، رهروان مصدق بزرگ و جبهه ملی، در دوران قبل از بهمن 57 آنان را به چهرههای شناخته شده ملی تبدیل کرد. آنها پس از استقرار جمهوری اسلامی و پی بردن، به اعمال این دولت به انتقاد از آن پرداختند.»
در بخش دیگری از این بیانیه آمده است: «قتلهای سیاسی زنجیرهای که در طول آن بهترین فرزندان این آب و خاک بهخون کشیده شدند، فاجعهای بود که در تاریخ سیاسی اجتماعی ایران کمنظیر است.»
از سویی دیگر گفته میشود از برگزاری مراسم سالگرد کشتهشدن داریوش فروهر و همسر وی در ایران در سالهای اخیر جلوگیری بهعمل آمده است.
فایل پیدیاف بیانیه را از اینجا دانلود کنید.
رادیو کوچه
عکس/ صفحهی شخصی فیسبوک باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا
«باراک اوباما» رییس جمهوری آمریکا پس از ده روز سفر آسیایی خود را در روز یکشنبه در کشور ژاپن به پایان رساند.
آقای اوباما در سفر 10 روزه خود به کشورهای هند، اندونزی، کره جنوبی، و حضور در دو نشست اقتصادی امروز از ژاپن عازم آمریکا شد.
«باراک اوباما به سفر آسیایی خود پایان داد»
خبر / رادیو کوچه
آیتاله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در چند روز اخیر برای دومینبار پس از سفر به استان قم، برای بازدید از چند تن از مراجع تقلید به این استان سفر کرده است.
آیتاله خامنهای طی سفر شامگاه شنبه، به دیدار آیتاله شبیری زنجانی و جوادی آملی رفته است.
از محتوای گفتوگوهای رهبر جمهوری اسلامی با این دو مرجع تقلید گزارشی ارایه نشده است.
وی در سفر دوم خود به قم با آیتاله مکارم شیرازی، نوری همدانی و جعفر سبحانی، سه مرجع تقلید نزدیک به اصولگرایان، دیدار کرده است.
لازم به ذکر است از بین مراجع تقلید در قم، آیتاله وحید خراسانی حاضر به ملاقات با رهبر جمهوری اسلامی نشده است.
چهارشنبه 26 آبان 89 / برابر با 17 نوامبر 2010
شروع پخش زنده از ساعت 4/00 بعداز ظهر – به وقت تهران
اجرا: زهره و اعظم
استودیو: مارال
تقویم تاریخ – مریم
سوت – «پیروزی تیم فوتبال امید ایران مقابل مالزی» – محمدرضا
بخش اول خبرها
زخم – «جنایتی که حریم خانواده را درهم میشکند» – افشان برزگر
روزنگاشت – «واسماعیل سر بریده نشد» – محبوبه
تماشاخانه کوچه – «مدیتیشن با طعم اسپاگتی» – پویا
بخش دوم خبرها
گزارش اجتماعی – «دویست خانواده در رباط طرق مشهد بیخانمان خواهند شد» – اردوان روزبه
پرسه – «روزی برای شکیبایی جهانیان» – سیمین
بخش سوم خبرها
آنچه در این بخش میآید انتخابی از رادیو کوچه در بین رسانهها است.
منبع: دانشجو نیوز
مجید توکلی فعال سرشناس دانشجویی، که هماکنون در زندان رجاییشهر کرج دوران محکومیت خود را میگذراند تا به حال چندین دست نوشته از زندان به بیرون برای انتشار داده است. او در اینباره میگوید: «برای مطالعه برخی مطالب باید به یادداشتهای پیشین هم نظری داشت و درک مطالب برای دوستانی که یادداشتهای سالهای پیش را نیز خواندهاند، آسانتر خواهد بود. پیوستگی نوشتهها نیز بهدلیل عدم تغییر وضع موجود بوده است.»
دستنوشتههای زیر را مجید توکلی چند ماه پیش نگاشته، که اخیرن برای انتشار در اختیار دانشجو نیوز قرار گرفته است.
متن کامل آخرین نوشته مجید توکلی به شرح زیر است:
پیشگفتار
وقتی نوشتن به مثابه اندیشیدن باشد، و مهمترین فعالیت مکتوب کردن تجربیات و پیشنهادات باشد، و عقلانیترین اقدامات بر اساس راهبردهای تعیین شده و مکتوب شکل گیرد، و ایجاد نظم بر اساس این اقدامات باشد، و سنت پرسشگری و روشنگری دانشجویان در گروی نوشتن- یا گفتن- باشد و آگاهیبخشی و دانش افزایی از نوشتن و مراجعه به نوشتهها حاصل آید؛ باید نوشت و از ضعفها نترسید و امید به اثربخشی یک نوشته بست. در طول چند ماه گذشته و در زندان با همه مشکلات و سختیهای شرایط امنیتی سعی کردهام برخی مطالب را که به نظرم لازم به ذکر بوده و مفید حال دانشجویان و فعالان سیاسی و مدنی است را بنویسم. به استقبال خطرات و مشکلات موجود رفتهام و نگذاشتهام تهدیدها و محدودیتها مانع باشد. تنها به این امید که شاید آثار مثبت نوشتن در سنت پرسشگری و روشنگری و آگاهی بخشی در کنار اهمیت نوشتن از درون زندان یاریرسان همه در رسیدن به وضعی مطلوب باشد.
علارغم تمایل به ادامه نوشتن چنین یادداشتهایی-به دلایلی- چند ماه از نوشتن در آینده صرف نظر خواهم کرد. داوری پیش از مطالعه نوشتهها را نیز بی انصافی و کملطفی میدانم. یادداشتهای زندان، مجموعهای از مقالاتی است که در صورت ازادی -و در زندان نبودنم- و فعالیت دانشجویی و سیاسی نیز مینوشتم و تنها بهدلیل راحتی در انتشار و انتقال، هر چند یادداشت را در کنار هم قرار داده ام. آنچه که برای من اهمیت دارد شمار خوانندگان نیست، بلکه پیگیری برخی مسایل توسط برخی دوستان، و پرداخت و ادامهی توجه به برخی مسایل پیشین و اهمیت تمرکز بر آنها برای دوستانم میباشد. تمام تلاش ممکن شده است که از هرگونه مرام نامهنویسی (مانیفست نویسی) پرهیز و دوری شود. چرا که معتقد هستم مرام هر جریان و گروهی را رفتار آن گروه و جریان شکل میدهد و ارزشهای آنها در رفتار آنها مشاهده میشود. یعنی نظام ارزشی آنها از مجموعه ارزشهایی شکل میگیرد که در فضای فعالیت و در اثر ضرورت یا جمع تمایلات ایشان شکل میگیرد. بنابراین آنچه مانیفست و مرامنامه فعالیت جنبش مردمی یا جنبشهایی خاص در این روزهاست، برایند رفتارها و ارزشهای فعالان آن جنبشها میباشد. دیگر نوشتهها نیز، جز توصیهها و مکتوبهایی از تجربیات نخواهد بود.
انگیزه و ایدهی نوشتهها نیز برخی در گذر زمان به واسطه رویدادها و اتفاقات متولد میشوند و برخی در مجموعهی ضرورتهایی که از مشاهده و تعقیب فضای موجود یافت میگردد، و در قالب همان فعالیت ابتکاری کنشی غالب در سنت دانشجویی است که همچنان خود را مقید به آن میدانم. اساس عمل و فعالیتی که واکنشی و در گروی حوادث و در بند روزمرگی افتادن باشد را غیر پویا و گاه مرده میدانم و از آن احتراز و اجتناب دارم. ویژگیها و مزایای متعدد نوشتن نیز موجب میگردد تا بنویسم و دیگران را دعوت به نوشتن و مکتوب کردن تجربیات و تحلیلها نمایم. یک جریان پویا نباید منتظر باشد و باید همیشه ابتکار را در دست داشته باشد و شرایط را خودش تعیین کند، و بنابراین در چنین جریانی به انتظار اتفاقات نشستن و واکنش نشان دادن، جای خود را به آفرینشها و جریان سازیها میدهد. فعالیت پویا؛ فرهنگسازی و فرهنگزایی دارد، نهادسازی و نهادزایی دارد و مردم را به میدان فر ا میخواند و ارتباطات را گسترش میدهد و در ساختن و پرداخت روابط و گفتوگوها شبکههایی را میسازد. همه اجزای جامعهاش و فعالیتش را تعین میبخشد. ادبیات و هنرش را جهت میدهد. مناسبات و حوادث را طرحریزی میکند و نه تنها سران و رهبران داخلی را به اقدامات و تصمیماتی وامیدارد، که جهانیان را به سویی که میخواهد میکشاند. نمادهای جدید و ارزشهای جدید میآفریند. صورتسازیهای نویی را پیش میگیرد و معرفی مینماید و طرحی نو در میاندازد. بایستهی (ضرورت) تحقق این داستان، کنشگری فعال ماست. ما باید پویا باشیم و برای آن باید راهبرد و برنامه داشته باشیم و برای اینکه این اتفاق بیافتد همیشه باید ابتکار را در دست داشته باشیم و با توسل و دست زدن به راهکارهای مناسب داستانمان را به پیش بریم. ما میخواهیم جریانی پویا بوده و بستر مناسب دوران گذار و تغییر در جامعهمان باشیم.
شاید بر مردم نیز که مجری و عامل اصلی تغییر نیز هستند ایرادات و خردههایی وارد باشد. ولی میدانیم که آنها سرانجام و در نقطه نهایی انسانیتر و عقلانیتر از آنچه تصور میرود تصمیم خواهند گرفت. آنها بر اساس اگاهی و دانششان عمل خواهند کرد و ما برای رساندن اگاهی و غلبه بر خرافات و انبوهی دروغهایی که بر آنها غالب شده است، کاری سخت خواهیم داشت. ولی نسلی نو را داریم که تمام پشتوانه و امید-چند هفته و چند ماه- ما به تغییرند. نسلی نو که پس از انقلاب 57 متولد شدهاند و من ترجیح میدهم این روزها نقش اساسی را متعلق به متولدین دهه 60 بدانم. نسل جدیدی که متفاوت میاندیشد و ارزشهایی عقلانیتر و انسانیتر دارد. پدران این روزها کودکی و جوانی را در روزهای انقلاب و جنگ گذراندهاند و جوانان این روزها در محدودیتها و شرایط سخت به جایی رسیدهاند که با آگاهی از وضعیت جهان و عقب ماندگی کشورشان و بیثمری ارزشهای سقوط دهندهی سالهای اخیر سربه شورش بر داشتهاند. به فرزندانشان میآموزند که آموزش و پرورش این نظام نیز دروغ است. البته معلمان نیز زحمت این را میکشند که ثابت کنند چقدر آن کتابها و آن نظام تنگ و محدود دروغ است. این نسل وقتی روابط و مسایل را دروغ دیده، اعتمادش را از دست داده است و دیگر داستان روشن است. هیچانگاری(نهیلیسم) اجتماعی و سیاسی، و تولد هیچانگاری ارزشی و فرهنگی در کنار بیاعتمادی و مسبب دانی حاکمیت در عقبماندگی و عدم پیشرفت، با ورود نسل جدید پا برجا و با ثبات نخواهد ماند. سازش این و آن مقدور نخواهد بود و از دل جمهوری اسلامی و نظام ارزشی آن، ضد و دشمنش برخاسته است که دیر یا زود قصه را دگرگون خواهد کرد.
قبل از شروع یادداشتها باید گفت که برای مطالعهی برخی مطالب باید به یادداشتهای پیشین هم نظری داشت و درک مطالب برای دوستانی که یادداشتهای سالهای پیش را نیز خواندهاند، آسانتر خواهد بود. پیوستگی نوشتهها نیز بهدلیل عدم تغییر وضع موجود بوده است. اگرچه پیشرفت شرایط به پیشرفت متنها و افزوده شدن مطالب کمک کرده است. آنچه که اهمیت داشته است، آن است که نقش جدیدی را نخواستهام و در پی یک فقر و کاستی بیرونی برای طرح مسایل بیشتر همچنان مینویسم که درباره آن نیز گفته شد که چند ماهی توقف را لازم میدانم که البته بازگشایی دانشگاهها و پویایی فضای نقد و بحث –امیدوارم- دیگر ضرورتی برای نوشتن این یادداشتها بر جای نگذارد. نوشتن از درون زندان اگر چه نقش هویتی هم دارد، ولی در جمع شرایط مختلف نقش هویتی ان برجسته نخواهد بود و بیشتر میتوان آنرا یک اعتراض دانست که زندانی با صدایی بلند و رسا بیان کرده است که ساکت نخواهم ماند و زندان را به عنوان یک محدودیت نمیپذیرم.
با توجه به شرایط امنیتی بندها و عدم دسترسی کافی به اخبار و تحلیلها و منابع مناسب برای مطالعه در کنار ضرورتهای خاص در نگارش یادداشتهای در زندان- که باید در کمتر از 10 روز همه این یادداشتهای نسبتن طولانی را نوشت و ویرایش و پس از پاکنویس به بیرون زندان منتقل کرد- ایرادات فراوانی به یادداشتهای زندان وارد است که امیدوارم دستآوردها و مزایای این یادداشتها چنان باشد که ایرادات بخشیده شود.
6/6/89
اندرزگاه 3- زندان رجاییشهر
رادیو کوچه
روز سهشنبه، کمیته برگزارکننده شانزدهمین دوره بازیهای آسیایی در نامهای به مسوولان ورزش جمهوری اسلامی بهطور رسمی از به کار بردن نام خلیج عربی به جای خلیج فارس در مراسم افتتاحیه این دوره از بازیها عذرخواهی کرده است.
به گزارش مهر، به دنبال پیگیریهای صورت گرفته از مسوولان ورزش کاروران جمهوری اسلامی و انجام رایزنیهای لازم با مقامات کمیته بینالمللی المپیک، شورای المپیک آسیا و کمیته برگزارکننده شانزدهمین دوره بازیهای آسیایی، شب گذشته عذرخواهی رسمی از ایران بابت درج نام خلیج «عربی» در نقشه ایران صورت گرفت.
محمدعلی آبادی رییس کمیته ملی المپیک عنوان کرد متن نامه عذرخواهی برگزارکنندگان بازیهای آسیایی بهزودی منتشر میشود.
بیشتر بخوانید:
«احضار سفیر چین در پی استفاده از نام خلیج عربی»
خبر / رادیو کوچه
شکریه بارکزای نماینده پارلمان افغانستان روز دوشنبه در گفتوگویی با شبکه العربیه با ابراز تمایل خود برای نامزدی در انتخابات آینده ریاست جمهوری افغانستان تاکید کرد به رهبرانی که در اسلامآباد، کرملین یا تهران ساخته شدهاند نیاز نداریم.
به گزارش این شبکه، خانم بارکزای بر ضرورت گفتوگو با طالبان جهت دستیابی به صلح تاکید و اعلام کرد خود با تعدادی از اعضای این گروه شبهنظامی ملاقات داشته است.
وی در خصوص این ملاقات اعلام کرد: «طالبان از قاره دیگری نیامدهاند آنها متعلق به این کشورهستند.»
وی با اشاره به سه دهه جنگ در این کشور افزود: «توقع جامعه جهانی از افغانستان بیش از حد است، ما شاهد تخریب گسترده زیرساختها و تقسیمبندی مردم بر اساس مذهب و نژاد هستیم.»
این در حالی است که خانم بارکزای از جمله زنانی است که در زمان حکومت طالبان از حقوق طبیعی خود از جمله حق آموزش محروم بوده است.
محبوبهشعاع / رادیوکوچه
mahboobeh@koochehmail.com
دهم ذیالحجه برابر با بیستوششم آبان مصادف با «عید قربان» یکی از روزهای بزرگ در گاهشماری اسلامی و از گرامیترین عیدهای مسلمانان است که به یاد «ابراهیم» و فرزندش «اسماعیل»، توسط بسیاری از مسلمانان جشن گرفته میشود.
در روایات مختلف دینی آمده است که «ابراهیم» در سن بالا دارای فرزندی شد که او را «اسماعیل» نام نهاد و برایش بسیار عزیز و گرامی بود. اما مدتها بعد، گفته میشود، هنگامی که اسماعیل به سنین نوجوانی رسیده بود، فرمان الهی چندین بار در خواب به ابراهیم نازل شد و بدون ذکر هیچ دلیلی به او دستور داده شد تا اسماعیل را قربانی کند.
ابراهیم پس از کشمکشهای فراوان درونی، در نهایت با موافقت خالصانه فرزندش، به محل مورد نظر میروند و ابراهیم آماده سر بریدن فرزند محبوب خود میشود. اما به هنگام انجام عمل قربانی کردن اسماعیل خداوند که او را سربلند در امتحان مییابد، گوسفندی را برای انجام ذبح به نزد ابراهیم میفرستد.
و به همین مناسبت این روز یعنی روز دهم ماه قمری ذیالحجه، «عید قربان» نامیده شد و از گرامیترین عیدهای مسلمانان شد که به یاد ابراهیم و فرزندش اسماعیل، توسط بسیاری از مسلمانان جشن گرفته میشود.
مسلمانان معتقدند که این ایثار و عشق پیامبر به انجام فرمان خدا، فریضهای برای حجاج شود تا در این روز قربانی کنند و از این طریق برای یتیمان و تهیدستان خوراکی، فراهم شود. دراین روز همچنین مستحب است که نماز عید قربان برپا شود. نماز عید قربان باید در فاصله زمانی طلوع آفتاب روز عید تا ظهر خوانده شود و شامل دو رکعت است.
عید قربان که از جمله تعطیلات رسمی مسلمانان است، از یک تا چهار روز جشن گرفته میشود و در طی آن مردم با پوشیدن بهترین لباس خود و پس از انجام عبادات، به دید و بازدید و جشن و سرور میپردازند.
البته برگزار کردن مراسم قربانی در این عید بر همه واجب نیست و تنها بر زایران خانه خدا در مراسم «حج» واجب است، اما بسیاری از مسلمانان در سراسر جهان در این روز، گوسفند، گاو یا شتری را قربانی کرده و گوشت آنرا بین همسایگان و مستمندان تقسیم میکنند.
حاجیان در این روز پس از به پایان رساندن مناسک حج، حیوانی را ذبح میکنند و پس از قربانی کردن آنچه بر آنها در حال احرام، حرام شده بود، مانند نگاه کردن در آینه، گرفتن ناخن و شانه زدن مو، حلال میشود.
با توجه به اینکه حج، یکی از عبادتهای بسیار مهم در اسلام برای مسلمانان است، توانایی به انجام رساندن آن نیز برای هر مسلمانی بسیار شادیآور است، در نتیجه، روزی که پس از انجام وظایف سنگین حج، به عنوان جایزه الهی و اتمام احرام پیش میآید را عید میدانند.
همچنین در روایتهای مکرری نقل شده که در روز عید قربان، قربانی کنید تا گرسنگان و بیچارگان نیز به خوراک برسند.
منبعها:
گوگل
ویکیپدیا
خبر / رادیو کوچه
روز سهشنبه اتحادیه خبرنگاران آلمان با صدور بیانیهای هرگونه اتهام جاسوسی به دو خبرنگار آلمانی که در ایران بازداشت شدهاند را رد کرد و به پخش برنامهای از تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی که در آن این دو، به اشتباه خود اعتراف کردهاند، به شدت اعتراض کرده است.
به گزارش آسوشیتد پرس، اتحادیه خبرنگاران آلمان خواهان آزادی بدون قید و شرط و فوری این دو خبرنگار شده است.
اولریک کایزر، معاون رییس اتحادیه خبرنگاران آلمان در واکنش اتهام جاسوسی که به این دو خبرنگار مطرح شده، اظهار داشت: «پوشش نقض حقوق بشر را نمیتوان جاسوسی نامید چون فقط بحث خبر مهم است (و نه اطلاعات محرمانه و مخفی).»
این در حالی است که پیشتر، گیدو وستهوله، وزیرخارجه آلمان هم آزادی این دو خبرنگار را درخواست کرده بود.
بیشتر بخوانید:
«جرم جاسوسی دو تبعه آلمانی محرز شده است»
مریم / رادیو کوچه
maryam.m@koochehmail.com
487 میلادی – با اینکه ارتش ایران به فرماندهی سپهبد «زرمهر» هپتالها را در فرارود (آسیای میانه) شکستی سخت داده بود، بزرگان کشور در یک نشست محرمانه در 17 نوامبر تصمیم گرفتند که بلاش، شاه ساسانی وقت را برکنار و قباد (گواد = گوات) را بر جای او بنشانند و این تصمیم، بدون خونریزی عملی شد.
1558 میلادی – «الیزابت اول» رسمن برجای خواهرش ماری اول نشست و پادشاه انگلستان شد و چندین سال بعد، پس از شکست نظامی اسپانیا از انگلستان، دوران طلایی این کشور آغاز شد و مسابقه استعماری اروپاییان باهم شدت یافت.
1866 میلادی – زادروز بانو «والترین کلر» (Voltairine de Clyre) مقالهنگار آمریکایی است که در میشیگان بهدنیا آمد. پدر او نیز یک روشنفکر بود و نام دخترش را از اسم «ولتر» فیلسوف فرانسوی گرفته بود. والترین 46 سال عمر کرد و در ششم ژوئن 1912 درگذشت.
1945 میلادی – دولت وقت ایران به دولت شوروی اعتراض کرد که برخلاف تعهد قبلی، نیروهای این دولت در آذربایجان مانع از انجام وظایف ماموران انتظامی ایران در آن استان میشوند که عملی مغایر حاکمیت ملی ایران است. در همین روز دکتر رضازاده شفق خواست که نخستوزیر بیدرنگ به مسکو برود و تا دیر نشده مسئله را در آنجا حل کند. با اینکه در آن زمان، ماهها از شکست هیتلر و پایان جنگ جهانی دوم گذشته بود، دولت شوروی حاضر نمیشد نیروهای نظامی خود را که در اواخر آگوست 1941 وارد ایران شده و قسمتی از ایران را اشغال کرده بودند خارج سازد.
1970 میلادی – دکتر «داگلاس انگلبارت»، «ماوس» را برای کامپیوتر اختراع کرد و این اختراع خود را که باعث تسهیل کار با کامپیوتر شده است به ثبت داد.
1973 میلادی – دانشجویان و کارگران یونانی برضد حکومت سرهنگها بپاخاستند و 37 تن از آنان در این قیام جان باختند که انعکاسی بزرگ در سراسر جهان داشت. برخی، و عمدتن مشاوران سیاسی دولتهای معین از فرصتی که تاثیر اخبار این بپاخیزی در افکار عمومی ایجاد کرده بود بهره گرفتند و به این رویداد «سرآغاز موج تازه دمکراتیزاسیون در جهان» عنوان دادند و خواستند که ادامه یابد که به تدریج به صورت حربهای سیاسی در دست آن چند دولت برای تهدید دولتهای معارض قرار گرفت.
2004 میلادی – دولت چین گزارش داد که این کشور طبق یک برنامه تنظیم شده، در نظر دارد که صد ماهواره اطلاعاتی به فضا بفرستد. این ماهوارهها که یک شبکه پیوسته فضایی تشکیل خواهند داد گوشه و کنار چین را زیر نظر خواهند داشت. این نظارت تنها برای جلوگیری از تعرض به چین نیست بلکه مراقب زمین، آب، رودخانهها، مزارع، فعالیتهای شهری و ساختمانی هم خواهند بود.
1347 خورشیدی – استاد «ابراهیم پورداود» ایرانشناس و ایراندوست نامدار درگذشت. وی همه عمر خود را در شناساندن گذشته با شکوه ایران به ایرانیان معاصر و جهانیان صرف کرد و کتابهای بسیار نوشت.
خبر / رادیو کوچه
پسلرزهای به شدت 4.4 ریشتر روز سهشنبه فاریاب را لرزانده است.
به گزارش مهر، پسلرزهای به شدت 4.4 ریشتر بعدازظهر روز سهشنبه منطقه لرزهخیز فاریاب در جنوب کرمان را به شدت لرزانده است.
کانون این پسلرزه در عمق 26 کیلومتری زمین و در مشخصات جغرافیایی 27.85 درجه طول جغرافیایی و 16.49 درجه عرض جغرافیایی ثبت شده است.
از خسارات احتمالی این پسلرزهای شدید گزارشی دریافت نشده است.
لازم به اشاره است پس از زمینلرزه پنج ریشتری پنجشنبه هفته گذشته فاریاب، این منطقه همچنان شاهد پسلرزههای متعدد است که زمین لرزه عصر روز گذشته شدیدترین پسلرزه پس از زمینلرزه اصلی بوده است.
مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظر های مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشته های این بخش دارید می توانید برای ما ارسال کنید.
منبع: ناریا وردپرس
«دکتر» شاهکار بینشپژوه رو زیاد نمیشناسم. راستش به سبک و محتوای آهنگهاش خیلی علاقهای ندارم. هرچند جسته و گریخته شنیدهام که شاید اولین کسی باشد که در ایران آهنگ رپ خوانده، و آنطور که خودش گفته اولین کسی است که در ایران بعد از انقلاب کنسرت ترکیبی سازهای غربی و سنتی برگزار کرده. به هر حال این سبک و محتوای ترانه برای خودش مخاطبان پرو پا قرصی هم دارد. ضمنن، در این وانفسای فرهنگ در مملکت گل و بلبل و کسادی بازار هنر، اگر کسی پیدا بشود که حرف نویی بزند و سبک نویی را امتحان کند تازه درون مرزهای ایران هم مانده باشد باید بر سر گذاشت و حلوا حلوایش کرد. مهران مدیری هیچ کاری که نکرده باشد با این سکانس خواهش و تمنای اول «قهوه تلخ»ش به مردم ما یادآوری کرد که کار هنری یک کالای ارزشمند است. برای تولیدش وقت، پول، و سرمایه انسانی زیادی هزینه شده که باید به هنرمند برگردد. نمیشود فیلم و آهنگ را مفت و مجانی دانلود کرد، و بعد از کم بودن کیفیت کار ایرانی شاکی بود. داریم یاد میگیریم بربری را ۲۰۰۰ تومان بخریم. دیگر برای دیدن یک سریال خوشساخت به اندازه یک بربری (با قیمتهای جهانی آن) که میشود خرج کرد. نه؟ هرچند هنوز حس میکنم مردم ما آنقدر که سر تعارف با مهران مدیری پول برای قهوه تلخش میدهند، بابت اهمیت حقوق مولف نمیدهند. عیب هم ندارد. این چیزها یادگرفتنی ست. کسی هم یادمان نداده.
***
یکی دو روز پیش کلیپی از شاهکار بینشپژوه در فیسبوک این دست و آن دست میشد بهنام «وسط قلبم» که در عنوانش نوشته:
کلیپ با صحنههای پرزرق و برقی از یک سالن اپرای خارجی شروع میشود که با توجه به عنوانبندی باید جایی در بارسلونا باشد. صدها تماشاچی با لباسهای فاخر در سالن اپرا نشستهاند و شروع به تشویق میکنند. فیلم با پاسخ دکتر بینشپژوه به ابراز احساسات تماشاچیان ادامه مییابد و برنامه شروع میشود. یک گروه ارکستر کامل (که قاعدتن باید همان ارکستر فیلارمونیک مذکور در بالا باشد) مینوازند و دکتر با یک میکروفن بیسیم در میانشان به این سو و آن سو میدود و میخواند:
عشق تو وسط قلبمه درست همینجا همین تو, بیا که بوسیدنت دیگه برام داره حکم دارو
… دکتر میخواند
تموم خوشگلا یک طرف تو زیبا یک طرف راست بگو چه کار کردی باهام پدر سوختهی بیشرف
هر از چندی دوربین به سراغ خیل جمعیت میرود که سالن اپرای بزرگ را گوش تا گوش پر کردهاند و مشتاقانه گوش میدهند و ظاهرن چندان ایرانی هم بینشان دیده نمیشود: …راست بگو چه کار کردی باهام پدر سوختهی بیشرف…
دکتر صدایش را بالا میبرد و میخواند: کاش میشد کنج آغوش تو بخوابم تا ابـد.
صدای تشویق حاضران سالن را پر میکند. همه به احترام دکتر برمیخیزند و او برای علاقه مندانش دست تکان میدهد…فیلم با نمایش صحنههای دیگری از شکوه و جلال سالن اپرا تمام میشود.
Click here to view the embedded video.
خوب. خیلی هم عالی. کیست که آنقدر بخیل باشد که نتواند ببیند یک هنرمند ایرانی در میان خیل عظیم طرفداران اروپاییش در یکی از بهترین تالارهای اروپا میخواند و یک گروه ارکستر فیلارمونیک هم برایش پدر سوخته بیشرف مینوازد؟ اما…دو صد حیف که یک جاهایی از کار میلنگد. پس ایرانیها کجایند؟ چرا بعضی صحنهها به هم وصله ناجورند؟ پدر سوخته بیشرف؟ آن هم با همکاری ارکستر فیلارمونیک در بارسلونا؟…
این ابرهای تکدر احتمالن بر ذهن گزارشگر رادیو فردا هم سایه انداخته بود که پرسید: ببخشیدا. من یک لحظه تردید کردم که تصاویر واقعی هست یا یه ذره میکس شده..
و دکتر جواب میدهد: چون فقط ۶ تا دوربین وجود داره برای این که کاری رو بگیریم. ما یک بار جلوی اودینس اجرا کردیم و چند بار بدون اودینس برای اینکه بتونیم ضبط کنیم. برای اینکه بتونیم توی اون سالن صدا بگیریم. در نهایت هم موفق نشدیم صدا بگیریم و مجبور شدیم صدای استودیو رو بذاریم. میتونه چیزی که شما فکر میکنید مونتاژه، چند بار اجرا شدنش باشه.
خوب ظاهرن آنطور که دکتر به گزارشگر رادیو فردا میگوید واقعن کنسرتی در بارسلونا اجرا شده و تماشاچی آمده و تشویق کرده و رفته. بسیار هم عالی.
***
یکی دو روزی با دوستان در فیسبوک در مورد این کلیپ زیبا بحث کردیم. هر کسی قطعهای از پازل را در جایش گذاشت و نتیجه این شد: این کلیپ مونتاژی است. نه تماشاچی ربطی به برنامه دارد و نه اصولن کنسرت مذکور در اسپانیا برگزار شده است. خودتان قضاوت کنید.
سالن اپرای نمایش داده شده در فیلم اصولن در بارسلونا نیست. این سالن Main Hall انجمن موسیقی وین یا Musikverein است. یک نمونه اجرا در این تالار رو ببینید و با فیلم دکتر مقایسه کنید:
Click here to view the embedded video.
یعنی این تماشاچیها در بارسلون نیستند. و از آنجا که در عنوانبندی کلیپ هم هست و خود دکتر هم در مصاحبه تاکید کرده که کنسرت در بارسلونا اجرا شده، نتیجه منطقی آن است که این تماشاچیان متشخص اروپایی اصولن برای کنسرت کس دیگری آمدهاند..
دقیقه ۳:۱۰ این فیلم را ببینید و با دقیقه ۴:۱۰ کلیپ دکتر مقایسه کنید:
Click here to view the embedded video.
آن تماشاچیها نه به احترام دکتر شاهکار بینشپژوه بلکه برای نوازندگان قطعهای از یوهان اشتراس برمیخیزند..
تصویر بالایی دقیقه ۴:۳۳ از کلیپ دکتر است و تصویر پایینی نمایی واقعی از سالن متعلق به برنامه سال نوی ۲۰۰۹. همه چیز حتا تزیینات و گل آراییها عین هم است، ولی کل سن، دکتر و رفقا، و آن بنر ضایع سامسونگ تریدی جایگزین صحنه واقعی شده. یعنی دکتر نه تنها صحنههایی از تماشاچیان دیگران را برداشته، بلکه طوری تصاویر را ویرایش کرده که جا برای شبهه نماند که ایشان واقعن در سالن انجمن موسیقی وین برنامه اجرا کرده..
حالا یک مشکل بزرگ داریم. اگر بپذیریم که صحنههای سالن و تماشاچیها متعلق به فیلم دیگری است، پس سالنی که برنامه دکتر در آن اجرا شده کجاست. چه بسا ادعای دکتر راست باشد و ایشان واقعن در بارسلون برنامه اجرا کرده ولی چون فیلمش خوب نشده با صحنههایی از وین مونتاژ کرده است؟ ما اینطور فکر نمیکنیم. یک دور دیگر کلیپ دکتر را ببینید و به لولههای فلزی ارگ پشت صحنه توجه کنید. برای نمونه این اسکرین شات از ثانیه ۴۴:
حالا این تصویر را ببینید:
اینجا سالن کنسرت آرام خاچاتوریان در ایروان ارمنستان است… عکسهای بیشتر از این سالن را اینجا ببینید. ای بابا. یعنی حتا صحنههای «بدون آودینس» هم در بارسلونا اجرا نشدهاند؟..
راستش را بخواهید برای من یکی خیلی سخت است باور کنم کنسرتی که تصاویر با تماشاچی آن از تالاری در وین برداشته شده و صحنههای بدون تماشاچی آن در سالنی در ایروان ضبط شده، اصولن در بارسلون اجرا شده باشد.. قضاوت با شماست..
***
دکتر کنسرت دیگری هم دارد به نام «میمیرم» که در ابتدایش نوشته:
Shahkar Bineshpajooh with Vienna philarmonic orchestra and Yerevan symphony orchestra
Click here to view the embedded video.
با این اوصاف شما باور میکنید این آدمها اعضای کنسرت فیلارمونیک وین و ایروان هستند؟ دکتر در صفحه شخصیاش نوشته جوانترین دانشجوی دوره دکترا (ph.D) در ایران (با اعلام رسمی وزارت علوم). شما باور میکنید؟ کسی که کنسرت تقلبی اجرا میکند کار سختی است دکترایش را هم از «آکسفورد لندن» گرفته باشد؟
***
سری به صفحه علاقهمندان ایشان در فیسبوک بزنید. علاقهمندان ایشان کم نیستند. انصافن همین آهنگ پدرسوخته بیشرف هم لحظات لذت بخشی دارد.
آقای دکتر بینشپژوه. روی سخنم با شماست. هنر برای خیلیها اسباب تفریح و وقتگذرانی است. خیلیها هنوز باور نکردهاند هنر را هم باید همان قدر جدی گرفت که یک مقاله علمی را. در کار هنری باید همان قدر اصیل و راست گو بود که در یک پژوهش حرفهای. برای آنها جدی نیست، برای شما که بخشی از حرفهتان است چرا؟ عدهای جدی جدی به کار شما علاقه دارند. کمی خود را جدی بگیرید.
***
پس نوشت: دو روز پیش که به اتفاق دوستان تصمیم به نوشتن این مطلب گرفتیم هدفمون صرفن روشنگری بود و دفاع از پدیدهای که به نظرمون میرسید همه ما همه جا بهش احتیاج داریم، و چه کم داریم ازش: صداقت.
دوستان زیادی محبت کردند و کامنت گذاشتند. از دیدن اونها احساس دوگانهای به من دست میده. از یک طرف خوشحالم که این دغدغه ما درد مشترک خیلیهای دیگه هم هست. و از طرف دیگه نگران و چه بسا غصهدار. دوستان. اینکه آقای شاهکار خواننده بدیه یا فالش میخونه یا قیافهاش فلانه و یا در زندگی شخصیش بهمان مسئله ما نیست. حداقل مسئله من نیست. نگرانی ما باب شدن دروغ و دوروییه که الان سکه پر رونق بازاره. در چنین دنیایی به آدمهایی احتیاجه که در گوش بقیهمون این زنگ خطر رو به صدا در بیارن که «هیچ راهی» جز صداقت وجود نداره. مخاطب من و شما آگاه و روشنه، میبینه و قضاوت میکنه. دیر یا زود باید در مقابل قضاوت اذهان عمومی قرار گرفت، که البته قاضی سختگیریه. ما نه قصد قضاوت و توهین به کیفیت آهنگ و ارزش هنری کار ایشون رو داریم و نه به هیچوجه قصد تخریب آینده هنری ایشون رو. همونطور که در متن هم نوشتم، در این دوره کسادی هنر و فرهنگ در ایران، این ما ها هستیم که باید قدر هنرمندانمون (از بزرگ و کوچک و متوسط) رو بدونیم. من از دوستانی که این متن رو میخونن خواهش میکنم اگر آهنگ آقای بینشپژوه با سلیقه شون جور در نمیاد یا از زندگی خصوصیشون چیزی میدونن اون رو برای خودشون نگهدارن و بذارن که فقط بر اساس شواهد و مدارک قابل استناد قضاوت کنیم. از همه تون ممنونم…
خبر / رادیو کوچه
روز سهشنبه، وزارت امور خارجه آمریکا با صدور بیانیهای درباره ادامه آنچه آزار و اذیت، بازداشت و حبس مدافعان حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی خوانده، ابراز نگرانی جدی کرده است.
این در حالی است که محمدجواد لاریجانی، دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه جمهوری اسلامی، که به نیویورک سفر کرده، در مصاحبه با شبکه سیانان از عملکرد جمهوری اسلامی در عرصه حقوق بشر دفاع کرده است.
وی همچنین نظام قضایی ایران را یکی از پیچیدهترین و دقیقترین سیستمهای قضایی توصیف کرده است.
مقامهای آمریکایی در این بیانیه به محاکمه نسرین ستوده، وکیل دادگستری، اشاره کرده و روند محاکمه وی را غیرشفاف و برخلاف موازین حقوقی ایران ارزیابی کردهاند.
لازم به اشاره است اولین جلسه رسیدگی به اتهامات خانم ستوده روز دوشنبه این هفته در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی پیرعباسی برگزار شد.
وزارت امور خارجه آمریکا هشدار داده است: «مقامهای ارشد ایران باید بدانند که تلاش آنها برای ساکت کردن ایرانیانی که در راه احقاق حقوق شهروندان دیگر بپا خواستهاند از نظر پنهان نخواهد ماند.»
از سویی دیگر صادق لاریجانی، رییس قوه قضاییه جمهوری اسلامی، مصاحبه وکلا با رسانههای آنچه بیگانه میخواند را موجب وهن جامعه وکالت دانسته و اظهار داشته است: «قضات سلب صلاحیت شده حتا اگر مورد عفو نیز قرار بگیرند باز هم نمیتوانند پروانه وکالت بگیرند و حق وکالت ندارند.»
گفتنی است نسرین ستوده، جاوید هوتن کیان، محمد سیف زاده، هاجر (سارا) صباغیان، مریم کرباسی و مریم کیان از جمله وکلایی هستند که طی ماههای گذشته بر اساس اتهامهای مختلف بازداشت و زندانی شدهاند.
مهمترین عنوانهای رسانههای امروز مالزی:
خبرگزاری برناما
- مسلمانان عید قربان را با شکرگذاری و روحیه قربانیکردن گرامی داشتند.
- یک وکیل پس از حمله چهار نفری کشته شد.
- زلزلهای قوی دریای باندار در اندونزی را لرزاند.
- چهار نفر در تصادف جادهای در نزدیکی رودخانهای در ایپاه کشته شدند.
- نخستوزیر به صف نمازگذاران در مسجد ملی پیوست.
- قاچاقچی مواد مخدری که قصد نابود کردن پلیس را داشت با شلیک گلوله از پای در آمد.
- زید صیفل را به چالش کشید.
- عبداله: «حرکت زید برای خروج از حزب مردم قابل پیشبینی بود.»
- بورس مالزی نپذیرفتن پیشنهاد برای ادغام ASX را رد کرد.
- درخواستها برای محصولات تکنولوژیکی توسط پایتختنشینان افزایش یافته است.
- پلیس 4 تن را در رابطه با آتشسوزی مرگبار در ساختمانی در شانگهای دستگیر کرد.
- چین تا سال 2029 به بیش از 3،750 جمبو جت نیاز دارد.
- اوباما در ارتباط با عید قربان با مسلمانان دیدار کرد.
- یک ناو جنگی انگلیسی برای اولینبار پس از سال 1959 به کوبا رسید.
روزنامه استار
- شرکت سمی داربی در نظر دارد برای دوباره بهدست آوردن 2.1 میلیارد رینگیت از دست رفته دست به اقدام قانونی بزند.
- مسلمانان مالزی جشن هاریرایا حج را در روز چهارشنبه در جوی متعادل و روحیه شکرگذارانه گرامی میدارند.
- اتحادیه چینیتباران نیاز به قدرتهای تعقیب کننده ندارد.
- نجیب: «هیچگاه مسوولیتهای خود را تضمین شده نپنداریم.»
- محیالدین خواستار ذخیره غذا پیش از موج جدید طوفانها شد.
- برنامه اجتماعی دومین ماه عسل موفقیت خود را نشان داده است.
- باند شرطبندی غیر قانونی در کوالاترانگانو متلاشی شد.
- 30 درصد کاهش قبض آب برای سیلزدگان کداه.
- لوتوس انتخاباتی را در فیسبوک برای نگهداشتن یا تغییر هویت خود برگذار کرد.
- تحت طرح دهم مالزی سراواک صاحب دو بیمارستان میشود.
- امارات، استرالیا و آمریکا در صدر منتشرکنندگان کربن در جهان.
- پرنس ویلیام با کیت میدلتون، دوست دختر خود ازدواج میکند.
- در آخرین حادثه هواپیماهای A380 کوانتاس یک پرنده وارد موتور هواپیما شد و موجب بازگشت آن به ژوهانسبورگ شد.
روزنامه نیو استریت تایمز
- نخستوزیر: «قدردان نعمتهای خود باشید.»
- گردباد دریایی مردم در جورج تاون را به حیرت فرو برد.
- کسادی در بازار وال استریت چین را هدف گرفته و بر نگرانی اروپا افزوده است.
روزنامه مالایی میل
- یک پیرمرد با کشتن سارق نوجوانی سرنخی از باند 5 نفره دزدان به پلیس داد.
- صندوق آموزش عالی کشور با وجود مقروضات زیادی داشتن در مورد تعلیق خود نگران نیست.
خبر/ رادیو کوچه
رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا روز سهشنبه در اظهارنظری عنوان کرد که تحریمهای وضع شده علیه ایران ممکن است باعث ایجاد شکاف میان محمود احمدینژاد و آیتاله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی شده باشد.
به گزارش شبکه ایبیسینیوز، آقای گیتس در ادامه افزود که شواهدی وجود دارد که نشان میدهد رهبر جمهوری اسلامی به تدریج دچار تردید میشود که شاید رییس جمهوری این کشور در مورد میزان تاثیر تحریمها بر اقتصاد ایران، به او طلاعات نادرست داده باشد.
وزیر دفاع آمریکا این اظهارات را در دفاع از سیاست دولت اوباما در مورد برنامه هستهای ایران بیان کرد که مبتنی بر افزایش فشار اقتصادی برای متقاعد کردن تهران به تجدید نظر در سیاستهای خود است.
این اظهارات در حالی ابراز شده است که بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسراییل، تحریمهای اقتصادی علیه ایران را شکست خورده دانسته بود.
نخست وزیر اسراییل از غرب خواسته بود مسوولان ایرانی را متقاعد کند که ممکن است برای واداشتن تهران به عقبنشینی از برنامه «تولید سلاح هستهای»، دست به اقدام نظامی بزند.
This is the first time that the letter addressed to you and the time will be the last time you’ll put your address.Because I believe that as a competence for any leader of a democratic system and not the people themselves know that deception and lies and deception and hypocrisy, taken over the leadership helm and with advice and for bearance, and after Ayatollah leader Imam Khomeini died unjustly severe. was seven years old that I participate in the Society of the society which it started with Khomeini regime and people like you and your gang was strong. I was Seven years old when I worked hard for financial poverty, parents were working in stubbornly and also I had to seek to each door and bought warm clothes in winter that I wear. I can not forget the streets of Tehran for the morsel of bread to each door and knocked a helping hand to anyone.
I remember that the people who’s slap on my face and forced for slice of bread that I had to endure. I remember that the days go half and half hours up to midnight with my mother, my father were working hard and suffering.
Cocoon and some swelling on my hands due to hard work at tiles manifacture in hot grill , which created to never forget. I could not remembered by my teacher beat and slap on my face for the lack of time for studying and I had came to call in my throat choke. And is not remembered, at childhood, yearning to have a bike purchase that I could not for the same age and years of grief that I clashed in my game and I cried for hours.
My life tragedy that caused my mother and I gone up to change my life path after military service. I decided the way to law school. Because you’re looking to add your private wealth via public money with national oil, gas and get more richer than now.I have had deprived from my rights thus, I was one of the most unsuccessful students during elementary and high schools, but later on I became seccessful with lots of efforts I became a lawyer in the Faculty of Law and Political Sciences, Tehran University and I sworn to help and defend peoples who are oppressed.
Mr. Khamenei
I told my story shortly and do not think I reached my lovely job so easily.
During my thirty years in your government and unfit distress, I annoyed a lot but I tried and tried to achieve a very good social position and I was success also I was proud of myself to defending those who have had lost their rights and trying to reclaim their lost and weaknesses.
Most people who would have gone to my office were sacrificed of unscrupulous judges, justice and judicial violation. in other words, Judges that were so expert in violence and inhuman sentences including stoning execution,prisons and did not know any thing else.
Mr. Khamenei
Since I was a child,I sacrificed and distress a lot,than I became a lawyer I was witness of those who would come to mu office and were suffered and moaned exactly like me in the past.
It was impossible to not hearing crying of the mother in my office and the father who was begging me to save his innocent children.
Because I was drawn distress and difficulty,I knew what pain referred to my clients and their pain were relevant in history of oppression and injustice that you and your soldiers were brought on their heads.
Mr. Khamenei
During my Attorney ship I worked night and day and did not see enough my child because I was thinking of those people who were captured,but My wife was endure and respected my ideals.
During this time god blessed me that I could save fifty people from execution and free tens of innocent peoples from prison.
Mr. Khamenei
since seven years ago when I heard anywhere that has lost the individual right ,I decided to defend them,and used to go to different country in every corner.
I screamed that children under the 18 should not be executed,I called that the stoning of people is a violent action.
Amputations, flogging, and issuing commands to arbitrary detention and imprisonment of illegal persons to reform the system undermines the impact of the Islamic Republic.
To save the lives of children I tried hardly and I spent my personal incomes for them and I helped with many Iranians and foreign people to collect the money blood and return it back to the victim’s family.
I could help those one who were arbitrarily imprisoned and I was able to save them from unnecessary imprisonment.
I can not forget Fatemeh an Afghan women,was innocently in prison,if I was not her attorney,she would still stay in jail or perhaps she would be executed.
I can not forget homosexual prisoner that was under torture but finally I could save he/she from execution.
A women who her husband sprayed acid on her face and was a fugitive,And nobody was around her but I was able to provide her welfare and medical facilities.
Other case is about Hediyeh 14 year who was in Evin Prison on charges of adultery after a while she exiled to Rajaei shahr prison between among the dangerous prisoners,finally, by murderer in cell.
Rahim who was from Tabriz that the officials government had sexual abuse to his wife,provided him a death penalty, and the judiciary sentenced her wife to stoning.
I was begging to save Behnoud a young 17 year old from execution but you executioners executed him in front of my eyes.
Mr. Khamenei
I took hundreds of cases that their rights were spoiled by the security and judicial authorities ,you and your friends such as, Jannati, Larijani and Ahmadinejad, allowed them these violation
Because I was against the execution by stoning when I heard everywhere some one has been sentenced to stoning,I accepted to be her/his lawyer and it was no matter to me that this file has been introduced by whom.
But where are you dear Mr. Khamenei, to see what crimes the Justice Department and the Islamic Republic’s prisons, particularly in Evin prison’s security 209 is happening.
Although I know and know perfectly that all these crimes are the main factors that you have closed your eyes and have preserved the power.
Mr. Khamenei
It is better not to say what threats by the judiciary and security I got also I was interrogated several times but I do not mind because I was accepted the condition of hardness before.
In terms of duty last year, I represented a woman case of Sakineh Mohammadi who was not in adultery charge in Tabriz prison,and I heard her case from one of my other clients in Tabriz prison.
All the arrangements have had provided by stoning and my efforts did not reach to save her from stoning.
I had sent to her imminent death by stoning on our website and published them to say to Many domestic and foreign reporters that,I know my client is innocent.
After this news was released,many politicians have announced their support,
But I never, and never asked myself to abuse her case for my private benefits.
After this incident, I was summoned and interrogated for four hours of interrogation took second branch.The second day I though I won’t comeback from there but I was so lucky and was free to leave the Evin Prison.
A few hours without even knowing what events occurred, then went to my office and I found that security officials arrested for defying brought me to my office and A few hours later I noticed my wife was arrested by the security officers and saying that, they would release my wife if I go there,Because of this,I decided to ignore their illegal demands security and judicial deference.A few days passed and the only solution I saw was to Get out of the Iranian border because of my wife that she was detained in other word ”to release her”.
After leaving the border I went to Turkey, and introduced my situation to the police then the
team of officials from the Ministry of State, European governments U.S.officials and others came to Turkey for Information and negotiate.
Mr. Khamenei
Your under cover were unable to capture and arrest me from being hostage, also my wife, because of that ,they are burning now.
Your under cover did not reach me, like Sajjad son of Sakineh Mohammadi. Houtan Kian and other attorneys to confessed under torture and abuse from their advertising.
your under cover could not capture me my voice to be able to oppression of women and children prisoners and crimes against humanity.
Mr. Khamenei
Once under cover agents did not reach Their hands. They started to destroy my personality, on other days they read hustler, runaway solicitor, hirethe West and slander a woman, bars of different ways including the Iranian Embassy in Norway that they asked me to go back to Iran to achieve their goals but they did not.
I do strongly believe that torture and imprisonment and force people protesting the policies of oppression are wrong, and your broadcast are wrong because with these aims your political view would not go anywhere.
I recommend you do not execute, torture,rape in prisons,stoning, illegally punishment the name of Islam do not crime in the name of god.
To summarise,you and your soldiers are not deserve to govern the country and you are not a suitable leader for Iran.
Mohammad Mostafaei
خبر / رادیو کوچه
زمینلرزهای به بزرگی 4.6 در مقیاس ریشتر صبح روز چهارشنبه جزیره «مالوکو» در قسمت شرقی اندونزی را به لرزه درآورده است.
به گزارش خبرگزاری ملی چین و به نقل از آژانس ژئوفیزیک و زمینشناسی اندونزی، این زلزله ساعت 3:06 بامداد امروز اتفاق افتاد و مرکز آن 210 کیلومتری جنوب غربی شهر «توآل» از شهرهای منطقه «مالوکو» و در عمق 128 کیلومتری زیر دریا رخ داد.
گفتنی است که از خسارات احتمالی این حادثه تاکنون گزارشی ارایه نشده است.
رادیو کوچه
روز سهشنبه، مدیر روابط عمومی نمایشگاه بینالمللی مشهد از برگزاری پنج نمایشگاه بینالمللی صنعتی و معدنی و ماشینآلات ایران در مشهد از روز 27 آبانماه 1389 خبر داده است.
مدیر روابط عمومی نمایشگاه بینالمللی مشهد در خصوص برگزاری این پنج نمایشگاه عنوان کرد: «چهارمین نمایشگاه بینالمللی معدن، زمینشناسی و صنایع وابسته، ششمین نمایشگاه بینالمللی سنگهای تزیینی، نما، ماشینآلات و تجهیزات مربوطه، ششمین نمایشگاه بینالمللی ماشینآلات معدنی، راهسازی و عمران، دوازدهمین نمایشگاه بینالمللی صنعت و چهارمین نمایشگاه بینالمللی فلزات، فولاد، متالوژی، قالبسازی، آهنگری و ریختهگری 27 آبانماه در مشهد افتتاح میشود.»
سیدجمال شوشتری با اشاره به جزییات برگزاری این نمایشگاه اظهارداشت: «دوازدهمین نمایشگاه بینالمللی صنعت با حضور بیش از 100 شرکت داخلی و 20 شرکت خارجی در 120 غرفه به ارایه آخرین دستآوردهای قطعهسازی مجموعههای فلزی، ماشینسازی، تولید ابزار و تجهیزات صنعتی خطوط تولید، ابزارآلات هیدرولیک و نوماتیک میپردازد.»
وی در ادامه افزود: «در دوازدهمین نمایشگاه بینالمللی صنعت، تولیدکنندگان مواد اولیه صنعتی وکارگاهها و تامینکنندگان آن، تولیدکنندگان رباتها و سیستمهای اتوماسیون صنعتی، شرکتهای مشاوره و استاندارد، حفاظت محیط کار، بهداشت و ایمنی، روغنها و روانسازها، تجهیزات انبار و حمل و نقل و نشریات تخصصی نیز حضور خواهند داشت.»
مدیر روابط عمومی نمایشگاه بینالمللی مشهد در ادامه به حضور 70 شرکت در چهارمین نمایشگاه بینالمللی فلزات اشاره کرد و گفت: «زمینه فعالیت این شرکتها در حوزه فرآیندهای ریختهگری، انجماد، فناوریها و روشهای نو موجود در مهندسی سطح، تولید لوله، عملیات حرارتی، در زمینه ریختهگری، شکلدهی فلزات، نورد، جوشکاری و اتصال فلزات، متالوژی پودر حضور خواهند داشت.»
شوشتری از برگزاری چهارمین نمایشگاه بینالمللی معدن، زمینشناسی و صنایع وابسته، ششمین نمایشگاه بینالمللی سنگهای تزیینی، نما، ماشینآلات و تجهیزات مربوطه و ششمین نمایشگاه بینالمللی ماشینآلات معدنی، راهسازی و عمران با حضور بیش از 80 شرکت داخلی و خارجی در مشهد خبر داد گفت: «بیش از 190 غرفه برای این سه نمایشگاه پیشبینی شده است.»
آقای شوشتری ادامه داد: «در این سه نمایشگاه فعالیتهای حوزه معدن، مواد معدنی، صنایع معدنی، حفاری، اکتشاف و استخراج معادن، سنگها (تزیینی، نما و ساختمانی)، ماشینآلات و تجهیزات سنگ معدن و راهسازی، صنایع فرآوری با رشد کمی و کیفی 70 درصدی نسبت به سال گذشته به نمایش گذاشته میشود.»
وی در پایان افزود: «بیش از 230 شرکت از کشورهای اتریش، آلمان، امارات، اسپانیا، ایتالیا، ژاپن، ترکیه، کره جنوبی، سوئد و انگلستان و استانهای خراسان رضوی، تهران، اصفهان، آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، فارس، خوزستان، خراسان شمالی در این پنج نمایشگاه حضور خواهند داشت.»
گفتنی است چهارمین نمایشگاه بینالمللی معدن، زمینشناسی و صنایع وابسته، ششمین نمایشگاه بینالمللی سنگهای تزیینی، نما، ماشینآلات و تجهیزات مربوطه، ششمین نمایشگاه بینالمللی ماشینآلات معدنی، راهسازی و عمران، دوازدهمین نمایشگاه بینالمللی صنعت و چهارمین نمایشگاه بینالمللی فلزات، فولاد، متالوژی، قالبسازی، آهنگری و ریختهگری از تاریخ 27 آبان الی 1 آذر ماه و از ساعت 16 الی 21 آماده پذیرایی از علاقهمندان و متخصصین خواهد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر