یسنا یاوری / رادیو کوچه
خندهدار بود. همهچی به طرز ناشیانهای خنده داره.
چادر سیاش و کشیده روی صورتش و تکیه داده به دیوار.
بانک شعبه تعطیله، مراجعه کنندهها میآن جلوی در بسته و بر میگردن. دارم با خوم فکر میکنم چقدر خوب بود اگه یه دوربین داشتم و فیلمبرداری میکردم. میشد یه چیزی شبیه دوربین مخفی. دم در دادگا گوشیا رو میگیرن ازمون و منم اگرچه میتونستم گوشیم و تحویل ندم و مثلن قایمش کنم ولی با خودم گفتم که چی؟ میخوای چی و ثابت کنی؟
صف ابطال تمبر خیلی شلوغه. گاهی بیدلیل آدم یاد چیزایی میفته که باز خندش میگیره. نمیدونم چرا با دیدن جمعیت زیاد، یاد تظاهرات فرانسه افتادم و اینکه مثلن اگر یه شهروند پاریسی رو بیاری توی دادگاه اینجا و این صف و نشونش بدی و بهش بگی تو این شعبه بانک مثل مغازه است، یارو هر وقت دلش خواست میبنده میره و ملت باید حالا حالاها وایسن تا بیاد، که تازه گفتن برین شعبههای بیرون، امروز نمیآد، چه حدسی میزنه؟ نظرش راجع به چه چیزایی توی کشورش ممکنه عوض شه؟
این همه سوژه برای گریه کردن و خندیدن هست. ولی من نمیدونم چرا همه حواسم به این دختره است که خیلی جوون و چادرش و کشیده روی صورتش و سرش و تکیه داده به ستون وسط. به زور هفده سالشه. به زور…
دلم میسوزه براش. از روی صندلی بلند میشم که بشینه. بعدشم بهش میگم بیاد پشت سر من تو صف وایسه چون ده نفری بیشتر جلوی من نیستن. نه میخنده نه تشکر میکنه نه چیزی. فکر میکنم دقیقن شخصیت خواهر هیچکس توی داستانیه که دیشب خوندم. یه داستان کوتاه که ماجراش هیچ ربطی به بودن الانمون توی دادگاه نداره. هیچ ربطی…
ولی قطعن اونجایی که توصیف میکرد: «دخترک با چشمهای تبدار بیرمق و آن نگاهی که سیاهی را … سیاهی را …»
بقیش و یادم نیست داره درباره یه دختری شبیه به همین حرف میزنه. چادرش و میکشه روی صورتش و باز سرش و تکیه میده به دیوار پشت صندلی.
شعبه خیلی شلوغ نیست. ولی صف خیلی شلوغه. اصلن حتا چادر و از روی صورتش کنار نمیزنه. کلن کنجکاو شدم چرا جوابم و نمیده. حوصلم سررفته. چادر و از روی صورتش میزنه کنار و میگه: «نوبت شما نشد؟»
چشمهای سیاه بیرمق.
– نه .. خوابی؟
خستهام دیشب نخوابیدم.
خوشحال بودم. پا داده بود و داشت باهام حرف میزد.
-برا چی اومدی اینجا؟
شوهرم ول کرده رفته.
-شوهرت؟ چند سالته تو؟
17 سالم. البته پونزده سالگی شوور کردم. اومدم شکایت کنم… نه شکایت نکنم طلاق بگیرم. نمیدونم یعنی بالا … اونا بهم گفتن باید عریضه بنویسم نوشتم بعد گفتن بیام اینجا.
- مطمئنی؟ تمبر باید باطل کنی… نمیدونم شاید درست گفتن.
اصلن حواسش بهم نبود. را افتاد دنبال یه مرده که از لباسش میشد تشخیص داد سرایدار یا نیروی نظافت دادگاس، از پلهها دنبالش بالا رفت و توی پاگرد داشت باهاش حرف میزد. مرده هم انگار نخواد مثلن کسی ببینتش دور و برش و نگا کرد و اشاره کرد به طبقه پایین که زیرزمین، جایی که پلههاش درست روبهروی جایی که وایسادم. صندلی خالی کنارم که جای اول من بود خیلی فوری بعد از رفتن دختره براش جانشین پیدا شد.
بر میگرده و میره تکیه میده به همون ستونی که اولش بهش تکیه داده بود.
کتاب زبان فرانسم و از توی کیفم در میآرم و شروع میکنم به خوندن. دیگه حواسم به دختره نیست. حواسم به کتابمم نیست. موسسهای که توش زبان یاد میگیرم خیلی کند پیش میره و باید عوضش کنم. درست بر عکس موسسه قبلی که تند جلو میرفت و هیچی نمیفهمیدم. هیچی …
اصلن نمیدونم چی میخوام. من، زبان فرانسه، فرانسه، اعتصابات چند روز اخیر. ..
تصویرای سانسور شده تلویزیون و خبرایی که مهم نبوده و بولد شده.
کتاب و میزارم توی کیفم و میرم توی صف جلوی خانمی که سپرده بودم جلوشم وای میسم.. خیلی استقبال نمیکنه. مهمم نیست.
دختره بد و بدو میاد سمتم.
میشه جای منم نگهداری من میرم پایین و میآم.. زود میام
خیلی آدم عجیب و غریبیه. البته همه آدمایی که میآن دادگاه، به هر دلیل کاراشون جالب و بعضیا هم عجیب. ولی این یکی با اون چشای سیاه و تب دارش که خیلی هم خوشکله، عجیبتره.
من که تا حد خیلی زیادی به حریم خصوصی آدما احترام میزارم توی یه مواقعی چقدر به فضولی کردن علاقهمندم و هی مدام دنبال یه منطقی میگردم که وسوسم و توجیه کنه
هنوز هفت هشت نفری تا نوبت من مونده.
یه چیزی هی مدام میکوبه تو سرم که برو دنبالش ببین چکار میکنه، کجا رفت.
نگام میفته به کتاب زبانم و یاد تعاریف حریم خصوصی میفتم. یاد این میفتم که چقدر شیطنت آدم ممکنه خلاف نظرش باشه. من که تا حد خیلی زیادی به حریم خصوصی آدما احترام میزارم توی یه مواقعی چقدر به فضولی کردن علاقهمندم و هی مدام دنبال یه منطقی میگردم که وسوسم و توجیه کنه.
اینکه آره تو خبرنگاری تو کارت اینه که درد جامعه رو بشناسی و نشونش بدی و یه چیزای مزخرفی مثل این که میدونم همش چرت و سر و تهش یه چیه، اونم فضولی کردن.
را میفتم دنبالش. از همون بالای پلهها به پاگرد اولی و که هراسون وایساده نگاه میکنم. من و نمیبینه. نه حواسش هست نه در تیررس نگاهشم. اضطراب داره. از قدمزدنای سریعش میشد فهمید. چادرش گیر میکنه زیر پاش و میفته زمین. قدم بر میدارم سمتش و یهو یادم میفته من الان فالگوش وایسادم و نباید برم پایین.
«چه خبرنگار محترم و با شعوری» تو دلم به خودم فحش میدم. هنوز فحش دادنم تموم نشده که همون آقای مامور نظافت میآد از کنارم رد میشه و میره سمت دختره. حالا دیگه کمی خودم و عقب میکشم که نبینن من و چون هرزگاهی بر میگردن و بالا رو نگاه میکن. صداشون و به سختی میشه شنید. احساس شرم میکنم از اینکه دارم چنین کاری رو میکنم.
توجیحات فلسفی ابلهانه نجاتم نمیده. شنیدم که دختره میگفت نباید تمبر باطل کنه و مرده هم یه فحش آبدار نثار کسی کرد که گفته. یعنی من. شنیدم که گفت خیالت راحت بسپرش به من و با صدای بلند دختره رو بوسید و سبیلای تا بناگوش در رفتش و چسبونده بود به صورت دختره. دیدم که دستش رفت سمت سینههای دختر و دختره روشو کرد به سمت دیوار و بالا رو نگاه کرد و من و دید. دیدم که عذاب میکشید دیدم که نمیخواست اما نه هم نمیگفت. دیدم که من و دید و چادرش و کشید روی صورتش و من دیگه نخواستم که ببینم.
دیدم که چند تا از صندلیا خالی شده و من رمق نشستن نداشتم. دیدم که صف از نوبت من گذشته و من حوصله وایسادن توی صف رو نداشتم. دیدم که ازدحام دادگاه بیشتر شده و تصاویر تلویزیونی اعتصابات و تظاهرات فرانسه مثل فیلم از جلوی چشمم رژه میرفت. نمیخواستم بشنوم. نمیخواستم ببینم. سرم درد میکرد. دختر هنوز اون پایین بود و نوبت من هم گذشته بود… .
خبر / رادیو کوچه
بعد از ظهر روز سهشنبه، اداره صدراعظمی آلمان از پیداشدن یک بسته مشکوک در این نهاد سیاسی کشور خبر داده است. احتمال میرود این بسته دارای مواد انفجاری و از همان نوعی است که از یمن به مقصد آمریکا ارسال شده بود.
به گزارش دویچهوله، اداره جنایی فدرال آلمان بعدازظهر سهشنبه ۲ نوامبر از پیداشدن یک شی مشکوک در دفتر صدراعظم آلمان خبر داده است. به گفتهی یک سخنگوی اداره آگاهی، متخصصان شناسایی مواد انفجاری در حال حاضر مشغول بررسی شی یاد شده هستند.
آخرین خبرها حاکی از آن است که این بسته حاوی مواد انفجاری است. کارشناسان عالیرتبهی امنیتی به روزنامهی «برلینر مورگنپست» گفتهاند که مواد انفجاری دورن این بسته تا کنون ناشناخته است.
روزنامهی «تاگس اشپیگل» مینویسد که درون این بسته پودر سیاه رنگی یافته شده است. به نوشته روزنامه «برلینر سایتونگ»، شی یافتشده میتواند نمونهای از بستههای حاوی بمب باشد که در روزهای اخیر به مقصد برخی از کشورهای غربی ارسال شدهاند.
اضافه میشود شی یادشده نیز از طریق پست برای دفتر صدراعظم آلمان ارسال شده و فرستنده آن وزارت اقتصاد یونان قید شده است.
پایتخت یونان، آتن نیز روز سهشنبه ۲ نوامبر شاهد یک رشته انفجارها در برخی از سفارتخانههای خارجی بود که درظاهر در پی دریافت بستههای مشکوک مشابه روی داده است. یکی از بستهها به آدرس سفارت آلمان فرستاده شده بود.
خبر پیداشدن بستهی مشکوک در حالی انتشار یافته است که صدراعظم آلمان در کشور خود حضور ندارد و برای دیدار با مقامات بلژیک در این کشور به سر میبرد.
لازم به یادآوری است هفتهی گذشته دو بسته پستی که از یمن به مقصد آمریکا در راه بودند و پیش از آنکه به مقصد برسند، شناسایی و خنثا شدهاند. در پی این رویداد مسوولان امنیتی در سراسر جهان به حال آمادهباش درآمدهاند.
سروش/ رادیو کوچه
به دنبال انتشار خبر انحلال دانشگاه علوم پزشکی ایران در رسانههای داخلی صبح امروز (سهشنبه یازدهم آبان) هجده نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی طی تذکری به وزیر بهداشت، ضمن غیرکارشناسی خواندن این اقدام خواستار تجدیدنظر در این تصمیم شدند.
در بخشی از این تذکر آمده است: «تصمیم وزارت بهداشت مبنی بر انحلال دانشگاه علوم پرشکی ایران سبب بروز عوارض اجتماعی، علمی و خدماتی (بهداشتی- درمانی) برای جامعه پزشکی و مردم ایران میشود و به نظر میرسد تصمیمی غیرکارشناسی و نادرست باشد.»
امضاکنندگان این تذکر همچنین با انتقاد از عملکرد وزارت بهداشت در این تصمیم نوشتهاند: «اضافه کردن مسوولیتهای دانشگاه علوم پزشکی ایران به وظایف دو دانشگاه علوم پزشکی تهران و شهید بهشتی که خود مسوولیتهای متعددی در ارایه خدمات آموزشی، پژوهشی، درمانی و بهداشتی در حوزه ماموریت خود دارند، امری خلاف مصلحت و غیرکارشناسی است و ما خواستار تجدیدنظر در این تصمیم هستیم.»
به گفتهی نمایندگان مردم تهران در مجلس که برخی از آنها را چهرههای اصولگرای افراطی حامی دولت نظیر «مهدی کوچکزاده»، «فاطمه رهبر» و «بیژن نوباوه» تشکیل میدهند. انحلال دانشگاهی با قدمت بیش از سه دهه و دارای اعتبار علمی و خدمات شایسته امری نادرست است.
روز جمعه دانشگاه علوم پزشکی ایران با اطلاعیهای که در سایت وزارت بهداشت و درمان انتشار یافت، منحل اعلام شد. اتفاقی که به گفتهی آگاهان تنها وزیر بهداشت و تنی چند از نزدیکان وی از آن خبر داشتند.
در همین حال روز شنبه(هشتم آبان) «مرضیه وحیددستجردی» وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی طی نامهای خطاب به روسای دانشگاههای «شهید بهشتی» و «تهران دستور» انتقال تمامی واحدهای آموزشی، بهداشتی و درمانی و همچنین بیمارستانهای متعلق به دانشگاه علومپزشکی ایران، اعم از شبکههای بهداشتی، درمانی و واحدهای مرتبط با آنها را به این دو دانشگاه صادر کرده است.
وی در این نامه با اشاره به تصمیم دولت مبنی بر کاهش تصدیگری امور موازی نوشته است که پیرو ابلاغ مصوبه معاونت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رییسجمهوری، ضمن انتقال همه فعالیتهای بهداشتی، درمانی دانشگاه علومپزشکی ایران واقع در استان البرز به دانشکده علوم پزشکی کرج، همه واحدهای بهداشتی، درمانی دانشگاه علوم پزشکی ایران نیز به دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی منتقل میشود.
از سوی دیگر «حسن آقاجانی» مدیرکل وزارتی وزارت بهداشت اظهار داشته که علت انحلال دانشگاه علوم پزشکی ایران زلزله احتمالی در تهران، خدمترسانی بیشتر، عدم تمرکز نظام اداری و عدم متمرکز کردن رایدهندگان به کاندیدای رقیب دولت فعلی است.
همچنین خبر انحلال بدون اطلاع قبلی دانشگاه علوم پزشکی ایران سبب شد تا بسیاری از کارشناسان شاغل و ناظران بخش درمان از این تغییر ناگهانی حیرتزده شوند. آنها عقیده دارند که انحلال ناگهانی این دانشگاه برای نزدیک به 14 هزار نفر از پرسنل این دانشگاه سرنوشت نامعلومی را رقم خواهد زد.
روز یکشنبه(نهم آبان) دانشجویان دانشگاه منحله علوم پزشکی در اعتراض به خبر انحلال دانشگاه خود دست به تحصن زدند. خبرگزاری نیمهرسمی فارس تعداد متحصنین را هشتصد نفر اعلام کرد. همچنین صبح روز دوشنبه دانشجویان دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی ایران نیز به متحصنین پیوستند.
برخی اخبار از عدم پذیرش دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی ایران از سوی دانشگاه تهران حکایت میکند. به هر روی باید دید این قبیل تغییرات در دانشگاههای ایران که از زمان روی کار آمدن دولت دهم افزایش یافته است، تاچه حد میتواند اهداف دولت مستقر را تامین کند.
شیرین دهقان / عکس / رادیو کوچه
همه ساله در ایالات متحده آمریکا یک روز پیش از شب هالووین بچههای مدارس راهنمایی اقدام به برگزاری نمایشگاههای متعددی از کارهای دستی خود میکنند.
آنچه در این مجموعه عکسها به نمایش گذاشته شده گالری کارهای دستی بچههای ایالات ویرجینیا است که در شب 30 ماه اکتبر برگزار شده است.
این نمایشگاه در کناره رودخانه پوتومک و مرز شرقی بندر کوچک و قدیمی الگسادریا در ویرجینیا واقع شده است.
مهشب تاجیک / رادیو کوچه
پرکن پیاله را کاین آب آتشین دیری است ره به حال خرابم نمیبرد
«شراب شیراز» یکی از مرغوبترین شرابهای جهان است که در استرالیا تولید میشود. نام ایرانی آن «شیراز» همیشه برای ایرانیان جای سوال گذاشته، عدهای اعتقاد دارند که به دلیل مرغوبیت انگور تاکستانهای شیراز نهالهای پرورش یافتهای که از شیراز به استرالیا و یا ایتالیا آورده شده در این شرابها استفاده میشود، عدهای دیگر اعتقاد دارند که بهطور کلی صاحب امتیاز آن کارخانه یک ایرانیاست. دلایل زیادی بیان میشود، اما آنچه را که میتوان بیان کرد آن است که به نقل از بسیاری منابع معتبر تاریخی شراب برای اولین بار در سرزمین پارس پا به عرصهی وجود گذاشت.
جایگاه ایران در تاریخ شرابسازی و پیشینهی این دیار در تولید مشروبات سکرآور انکارناپذیر است. تنها میدانیم که دو نمونه از قدیمیترین شرابهای تاریخ بشر در ایران یافت شده است. در اوایل دههی ۱۹۶۰ در حفاریهایی در ناحیه «گودین تپه» در دامنهی کوهستان زاگرس خمرهای یافت شد با بقایای شراب که حدود پنج هزار سال قدمت داشت. باستانشناسان این دفینه را کهنترین شراب جهان دانستند. اما تنها چند سال بعد یعنی در سال ۱۹۶۸ در حفاریهای تپه حاجی فیروز، دهکدهای باستانی در دامنه شمالی کوهستان زاگرس استان کرمانشاه کنونی نه چندان دور از ناحیه قبلی، شش کوزه سفالی یافت شد که پیشینهی تولید شراب را بیش از دو هزار سال دیگر یعنی بیش از پنج هزار سال قبل از میلاد مسیح عقب برد. گفته میشود که خمرههای ۹ لیتری حاوی رسوبات شراب، در آشپزخانهی خانهای گلی یافت شدند و اینک در موزهی دانشگاه پنسیلوانیا در بخش آثار باستانی مجموعهی حسنلو نگهداری میشوند. تحلیل آزمایشگاهی در نیمه دههی ۱۹۹۰ به روشنی ثابت کرد که رسوبات آغشته به الکل در دیواره داخلی کوزهها با گذشت زمان پدید نیامده است، به عبارت دیگر کوزهها از آغاز حاوی شراب بوده و برای همین منظور بودهاند.
و اما شراب در فرهنگ ما پیشینهای اسطورهای نیز داشته است. شاه جمشید به جمعی از زیردستان خود فرمان داد که گیاهان گوناگون را بکارند و میوهی آنها را امتحان کنند. چون میوه درخت انگور تاک، مو یا زر را چشیدند، آن را شیرین یافتند. جمشید دستور داد تا آب آنها را بگیرند و در خمره کنند. پس از مدتی در عصارهی انگور تغییری پدید آمد و مزه آن از شیرینی به تلخی گذاشت. جمشید در خمره را مهر کرد و دستور داد که هیچکس از آن افشره ننوشد، زیرا پنداشت که زهر است. جمشید کنیزکی زیبا داشت که به سردردی مزمن دچار بود و هیچ پزشکی درمان او نتوانسته بود. کنیزک که از زندگی سیر شده بود، بر آن شد که با نوشیدن قدری از آن «زهر» خود را از عذاب زندگی راحت کند. قدحی چند از محتوای خمره نوشید. نخست سست شد و سپس به خوابی سنگین فرو رفت. اطرافیان جمشید یقین کردند که کنیزک مرده و به دیار نیستی شتافته است، اما روز بعد آن زیبارو از خواب بیدار شد، آن هم به گونهای که از شادی و شعف بر پای خود بند نبود. سردرد قدیمی او نیز برای همیشه درمان شد. جمشید که از خاصیت نوشابهی تازه به وجد آمده بود، دانست که به مشروبی گوارا و نشاطبخش دست یافته است. جشنی بزرگ به پا کرد و در آن خود و اهالی کشور به میخواری پرداختند.
روایتهای دیگری هم در مورد پیشینهی این شراب موجود است. قدیمیترین روایت این است که سپاهیان اسکندر در جریان فتوحات خود در ایران، به کیفیت مرغوب و بالای شراب پارس پی بردند و تعدادی از اصلههای تاکستان این دیار را با خود به اروپا بردند و در شمال مدیترانه کشت کردند. عدهای اعتقاد دارند که جنگجویی صلیبی به نام «گی دوسترمبرگ» که در سدههای میانه برای دفاع از آیین مسیحیت به خاورمیانه آمده بود، نهال یا بن تاک را در قرن دوازدهم از خاک پاک شیراز با خود به اروپا برد و آن را در کشتزارهای حاصلخیز جنوب فرانسه پرورش داد. همین انگور است که بعدها در ناحیه شمال دره «رون» نام شیراز یا سیرا گرفت. آخرین داستان هم این است که پس از انقلاب اسلامی، چون تولید شراب در جمهوری اسلامی منع شده بود، برخی از موسسات خصوصی یا دولتی، اصلههای مربوطه را به شرکتی استرالیایی فروختند.
شراب شیراز نوعی شراب سرخ است که از انگور سیاه بهدست میآید و در کشور فرانسه که امروزه کشور شراب است یکی از بهترین انواع شراب بنام شراب شیراز است که در فرانسه بسیار پرطرفدار است. در سال ١٨٣١ «جیمز باسبی»، در سفر به اروپا نهال این انگور را از فرانسه به سیدنی برد. چند سال بعد این انگور در جنوب استرالیا هم کشت شد و تا سال ١٨۶٠ به انگوری محبوب در این کشور تبدیل شد. میوهی شراب شیراز امروزه در فرانسه، آفریقای جنوبی، استرالیا، کالیفرنیا و ایتالیا شهر «سیسیل» به میزان بالا به عمل میآید. علت گسترش و پراکنده شدن این انگور، بیتردید در کیفیت بالای آن بوده است. میوه آن سرشار و شاداب است و در شرایط آب و هوایی گوناگون و حتی هوای متغیر و نامناسب مقاوم است. میوهی انگور سیرا بسته به محل کشت مزه آن اندکی فرق میکند. رنگ آن تیره است و به توت سیاه شبیه است. مزهای گس و رایحهای مطبوع دارد. شراب انگوری سیرا تا اوایل دهه ۱۹۸۰ در استرالیا هرمیتاژ خوانده میشد که علت آن دانسته نیست. اما به تدریج در استرالیا، کانادا، آمریکا و آفریقای جنوبی همان شراب، به شراب شیراز تغییر نام داد. دربارهی این نامگذاری دو فرضیه وجود دارد، یکی دشواری تلفظ واژهی سیرا در زبانهای بومی مناطق تازه بوده است. فرضیه دوم این که یکی یا جمعی از تولیدکنندگان، با نام و شهرت شراب خلر شیراز آشنا بودهاند، و بر آن میشوند که از نام «شهر شعر و شراب» برای محصول خود استفاده کنند. و تا امروز روشن نیست که کدام فرضیه به واقعیت نزدیکتر است.
«اشپیگلآنلاین» مینویسد که جالب است که کشوری که امروزه در آن نوشیدن مشروبات الکلی ممنوع است و مجازات به همراه دارد، جزو قدیمیترین تولیدکنندگان نوشیدنیهای الکلی بوده است.
من بی می ناب زیستن نـتـوانم بی باده کشید بار تن نـتـوانم
من بنده آن دمم که ســاقی گـوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم
علی انجیدنی / رادیو کوچه
از رفتار نفر اول تمام ترسم ریخت و بلافاصله برای اینکه کم نیاورم گفتم: «من زودتر سوک سوک کردم داداش.» نفر دوم جلو آمد و من رو تو بغل گرفت، یه بوی گندی میداد که نمیدونم بوی چی بود. طرف اصرار داشت لبهای من رو ببوسه. ولی من به هر زوری بود از توی بغلش بیرون اومدم. نفر سوم جلو اومد و دستش رو دراز کرد و به انگلیسی گفت: «سلام من آلفرد هستم. از آشنایی شما خوشوقتم.» گفتم: «قیافهتان خیلی آشناست.» گفت: «تو اون دنیا فیلم میساختم. اینجا هم دارم فیلم بازی میکنم.»
من خندیدم و گفتم: «من هم اون دنیا مردم رو فیلم میکردم و این دنیا شماها من رو فیلم میکنید. میدونید با دنبال کردن من داشتید قبض روحم میکردید.» به آرامی گفت: «ما هم همین رو میخواستیم آقای دکتر. اتفاقن سناریوی این کار رو من نوشتهام.» گفتم: «جان. سناریو؟!» آلفرد کنار رفت و مرد سیهچرده و تنومندی جلو آمد. تا آمدم به خودم بجنبم به یک حرکت لباسهای من را پاره کرد و از تنم درآورد. داشتم از ترس سکته میکردم. رنگم مثل مرده سفید شده بود. قدرت حرفزدن هم نداشتم. هر آن منتظر بودم بلایی سرم بیاورند. همه اهالی دیار از قلمافتادگان روبهرویم ایستاده بودند و انگار در حال تماشای فیلم سینمایی مهیجی هستند، بروبر من را نگاه میکردند.
مرد سیهچهره با صدایی بلند گفت: «این آقای دکتر تازه اومدهاند اینجا. هنوز داغ از قلمافتادگی روی تنشان ندارند. موافقید امروز مراسم داغگذاری انجام شود و ایشان رسمن از قلمافتاده محسوب شوند.» صدای ضعیفی از ته گلو بیرون دادم و گفتم: «اگه ما نخوایم از قلمافتاده بشیم و داغ ببینیم کی رو باید ببینیم؟» با صدایی بلندتر جواب داد: «شما غلط میکنید که نخواهید مثل ما شوید.» همه از قلمافتادهها با جیغ و داد صحبتهای او را تایید کردند و او با یک حرکت من بیچاره را روی دوشش انداخت و به وسط باغ برد. توی دلم هزار تا فحش و نفرین نثار حوری و اون سه تا مامور ویژه عوضی کردم و یادی از نازنین کردم و داد زدم: «کجایی نازنین جان که دارند روی تن علیات داغ میزنند.» مراسم بسیار دردناکی بود. زخمی بسیار عمیق به عنوان نشانه از قلمافتادگی روی سینهام ایجاد کردند و همهشان شروع به شادی و هلهله کردند. من از شدت درد بیهوش شدم و وقتی بههوش آمدم همه رفته بودند و من تکوتنها در گوشهای روی زمین دراز کشیده بودم. محل زخم بسیار درد داشت و کمی هم خونریزی کرده بود.
شب با آهوناله به خواب رفتم و صبح زود با درد شدید محل زخم از خواب بیدار شدم. اطراف آن ملتهب شده بود و کمی هم ترشح داشت. گفتم: «غلط نکنم چاقوی اینها کثیف بوده و حالا این زخم عفونت میکند و هزار تا گرفتاری برایم ایجاد میکند.» با خودم گفتم: «زندگی کردن با این دیوونهها حتمن باعث میشه که آدم قاطی کنه. پس بیچارهها هر کی جدید میاومده اینجا حق داشته مثل اینا شده باشه.» با خودم فکر کردم اگه این زخم عفونت کنه شاید من رو به بیمارستان بهشت بفرستند و اونجا میتونم به نازنین خبر بدم من رو از اینجا خلاص کنه.
دوباره فکر کردم اینجا همه وسایل و داروها و انواع دکترها موجوده پس فکر میکنن من دارم تمارض میکنم و کار از اینی که هست بدتر میشه. فکر دیگهای به ذهنم رسید. رفتم جلوی ساختمان مرکزی و در زدم بعد از مدتی طولانی دریچهای کنار در باز شد و اسداله میرزا گفت: «بعله. فرمایش. هنوز مدارکتان تایید نشده جناب دکتر. فعلن منتظر باشید.» گفتم: «اسداله مدارک رو بیخیال. به خانم سینگ پیغام برسون که من کار مهم و فوری باهاشون دارم. اصلن بهشون بگو من یکسری اطلاعات حیاتی رو میدونم که اگه ایشون از آنها خبردار بشوند خیلی بدردشون میخورد.»
اسداله بدون اینکه جوابی بدهد دریچه را بست و رفت. هرچه منتظر شدم خبری نشد و من نامید به گوشهای از باغ خزیدم و روی چمنها ولو شدم. احساس گرسنگی نمیکردم فقط کمی گرمم شده بود و هر لحظه درد روی سینهام بیشتر میشد. تقریبن مطمئن بودم که زخم عفونت کرده است. دو نفر آدم غولپیکر به من نزدیک شدند و بدون اینکه حرفی بزنند از زیر بغلهای من گرفتند و مثل گوسفند من رو به دنبال خودشون به سمت ساختمان اصلی میکشوندند. با خودم گفتم: «اینا چرا تاخیری جواب میدهند. حتمن خانم سینگ از فضولی مرده و دیگه نتونسته طاقت بیاره و حسابی مشتاقه ببینه من چه اطلاعات مهمی رو میخوام بهش بگم.» به محض ورود به اتاق خانم سینگ اسداله جلو اومد و گفت: «خانم سینگ میخوان بدونن شما چه اطلاعاتی دارید که ایشان از آن بیاطلاع هستند.» گفتم: «بهبه سلام آقا اسداله گل و گلاب. چطوری خوبی؟ بچههات خوبن؟ خانمت چطوره؟ جاییات درد نمیکنه؟»
اسداله رو به خانم سینگ کرد و گفت: «قربان من گفتم این مردک رسمن دیوانه است و نباید به حرفهایش توجهای کرد. الان معلوم نیست اومده به شما اطلاعات بده یا اومده از من اطلاعات بگیره. من میگم برگردونیمش داخل محوطه تا داغ روز دوم رو بچهها براش بذارند.» جیغ زدم: «جان. مگه اینجا هر روز داغگذاری دارن؟ اگه قصد نشونه و علامته که برامون یک خوشگلش رو گذاشتند که الان عفونت کرده و اندازه چند تا داغ کارایی داره. اگه منظورتون شکنجه یا اذیتکردن منه که رسمن اعلام کنید که شعبه دو جهنم رو تاسیس کردهاید همه تکلیفشون رو بدونند.»
خانم سینگ گفت: «دکتر عزیز اگه بخوای من رو سرکار بذاری چنان داغی به دلت میذارم که یک عمر حالشو رو ببری. البته داغ روی زبون هم برای شما جواب میده.» با التماس گفتم: «خانم جان. بیخیال ما شو. ما حالا اون روز اول یک گهی خوردیم و با شما یه شوخی نابجایی کردیم. شما کوتاه بیا. من یه چیزایی میتونم بهتون بگم تا بتونید در بهشت یک مقام بلندپایه بهدست بیارید و از شر این دیار راحت بشید. دوست دارید؟» خانم سینگ که معلوم بود از این پیشنهاد جا خورده است گفت: «تو یهلاقبای برگ چغندر چه جوری میخوای برای من مقام بلندپایه تو بهشت درست کنی؟ تو اگه عرضه داشتی که الان خودت رو از اینجا خلاص میکردی و منتظر داغ نمیشدی. فکر کردی منم مثل خانمهایی هستم که اون دنیا رنگشون میکردی و منم خام حرفهات میشم. کورخوندی دکتر جان. برو این دام را بر مرغی دیگر نه.» گفتم: «میبینم هندیها هم طبع شعر دارن. اولن بحث دام نیست و ثانین جسارتن شما که مرغ تشریف ندارید و نکته آخر اینکه من به پای خودم اینجا نیومدم که خودم برگردم. کسی که من رو آورده خودش بلده چه جوری ترتیب برگشت رو بدهد.»
در حین این صحبت سروکله حوری و اون یه مامور ویژه پیدا شد. از دیدن آنها قوتقلب عجیبی پیدا کردم و گفتم: «بفرما شاهد از غیب رسید. نگفتم؟ الان اومدن من رو برگردونند بهشت. مگه نه حوری جان؟» حوری گفت: «نهخیر علی جان. فعلن برگشتی در کار نیست. معاون محترم اجرایی بهشت تا صحبتهای شما رو شنیدند ما رو فرستادند اینجا تا ببینیم شما چه اطلاعاتی رو می خواهید به خانم سینگ بدهید.» گفتم: «آها. یادم رفته بود اینجا همه، همه چیز رو میبینند و میشنوند. بفرمایید به ایشان که علی سلام رسوند و طاقتش دیگر طاق شده است. حتمن مراسم داغ کردنش رو هم دیدهاند. اگر فعلن نمیخواهند من برگردم بهشت، ترتیبی اتخاذ فرمایند من تو این ساختمون بمونم. وگرنه …..» ( ادامه دارد)
رضا افتخاری / رادیو کوچه
سپهبد سورنا، سردار دلیر پارتی و دلیر سپاه ایران در زمان اشک سیزدهم اشکانیان است، که بنا بر پایه گفته «پلوتارک»: «سورنا در دلیری و توانایی پیشروترین پارتی ایرانی دوران خود میبود.» «سورن» در زبان فارسی پهلوی به معنی «نیرومند» است. نمونه دیگر این واژه در کلمه «اردیسور آناهیتا» یعنی «ناهید بالنده و نیرومند» بهکار رفته است.
وی از نظر نژاد و ثروت و شهرت پس از شاه رتبه اول را داشت و به سبب نجابت خانوادگی در روز تاجگذاری پادشاه حق داشت که کمربند شاهی را به کمر بندد. سورنا اشک را به تخت نشانید و شهر سلوکیه را متصرف شد. وی از خاندان سورن یکی از هفت خاندان معروف ایرانی (در زمان اشکانیان و ساسانیان) بود.
از دیگر نامآوران این خاندان «ویندهفرن» (گندفر) است که در سده نخست میلادی استاندار سیستان بود. قلمرو او از هند و پنجاب تا سیستانوبلوچستان امتداد داشت. برخی پژوهشگران او را با رستم دستان قهرمان حماسی ایران یکی میدانند. ذکر نام رستم در منظومه پهلوی اشکانی ارتباط او را با اشکانیان نشان میدهد.
او سپاه ایران را در نخستین جنگ با رومیان، از سوی اشک سیزدهم پادشاه دلاور اشکانی فرماندهی کرد و رومیها را که تا آن زمان قسمتی از ارمنستان و آذربادگان را تصرف کرده بودند، را با شکستی سخت و تاریخی روبهرو ساخت.
پلوتارک
«ژول سزار» (Julius)، «پومیه» (Pompee) و «کراسوس» (crassus) سه تن از سرداران و فرمانروایان بزرگ روم بودند که سرزمینهای پهناوری را که به تصرف دولت روم در آمده بود، بهطور مشترک اداره میکردند. آنها در سوم اکتبر سال ۵۶ پیش از میلاد در نشست لوکا (Luca) تصمیم حمله به ایران را گرفتند.
کراسوس فاتح جنگ بردگان و درهم کوبنده اسپارتاکوس سردار قدرتمند انقلاب بردگان، در آن زمان فرمانروای بخش شرقی کشور روم آن زمان یعنی شام(سوریه) بود. وی برای گسترش دولت روم در آسیا، سودای چیرگی بر ایران، دستیابی به گنجینههای ارزشمند ایران و سپس گرفتن هند را در سر میپروراند و سرانجام با حمله به ایران این نقشه خویش را عملی ساخت. او با سپاهی مرکب از ۴۲هزار نفر از لژیونهای ورزیده روم که خود فرماندهی آنان را برعهده داشت به سوی ایران روانه شد.
ارد سیزدهم از مقتدرترین پادشاهان اشکانی که فرماندهان بسیار شجاعی همچون سورنا سردار نامی ایران را در اختیار داشت، وی را مامور جنگ با کراسوس و دفع یورش رومیها کرد. نبرد میان دو کشور در سال ۵۳ پیش از میلاد در جلگههای میانرودان و در نزدیکی شهر حران یا «کارهه» (carrhae) آن زمان، کنار رود فرات، مرز امروز سوریه و ترکیه روی داد.
در جنگ حران، سورنا با یک نقشه نظامی ماهرانه و بهیاری سواران پارتی که تیراندازان چیرهدستی بودند، توانست یک سوم سپاه روم را نابود و اسیر کند. «کراسوس» و پسرش «فابیوس»(Fabius) (پوبلیوس) در این جنگ کشته شدند و تنها شمار اندکی از رومیها موفق به فرار شدند.
روش نوین جنگی سورنا، شیوه جنگوگریز بود. این سردار ایرانی را پدیدآورنده جنگ پارتیزانی (جنگ به روش پارتیان) در جهان میدانند. ارتش او دربرگیرنده زرهپوشان اسبسوار، تیراندازان ورزیده، نیزهداران ماهر، شمشیرزنان تکاور و پیادهنظام همراه با شترهایی با بار مهمات بود.
افسران رومی درباره شکستشان از ایران به سنای روم چنین گزارش دادند: سورنا فرمانده ارتش ایران در این جنگ از تاکتیک و سلاحهای تازه بهره گرفت. هر سرباز سوار ایرانی با خود مشک کوچکی از آب حمل میکرد و مانند ما دچار تشنگی نمیشد. به پیادگان با مشکهایی که بر شترها بار بود آب و مهمات میرساندند. سربازان ایرانی به نوبت با روش ویژهای از میدان بیرون رفته و به استراحت میپرداختند. سواران ایران توانایی تیراندازی از پشتسر را دارند. ایرانیان کمانهایی تازه اختراع کردهاند که با آنها توانستند پای پیادگان ما را که با سپرهای بزرگ در برابر آنها و برای محافظت از سوارانمان دیوار دفاعی درست کرده بودیم به زمین بدوزند. ایرانیان دارای زوبینهای دوکی شکل بودند که با دستگاه نوینی تا فاصله دور و بهصورت پیدرپی پرتاب میشد. شمشیرهای آنان شکننده نبود. هر واحد تنها از یک نوع سلاح استفاده میکرد و مانند ما خود را سنگین نمیکرد. سربازان ایرانی تسلیم نمیشدند و تا آخرین نفس باید میجنگیدند. این بود که ما شکست خورده، هفت لژیون را بهطور کامل از دست داده و به چهار لژیون دیگر تلفات سنگین وارد آمد.
جنگ «حران» که نخستین جنگ بین ایران و روم به شمار میرود، دارای اهمیت بسیار در تاریخ است. زیرا رومیها پس از پیروزیهای پیدرپی برای اولینبار در جنگ شکست بزرگی خوردند و این شکست به قدرت آنان در دنیای آن روز سایه افکند و نام ایران را بار دیگر در جهان پرآوازه کرد و نام دولت پارت و شاهنشاهی اشکانی را جاودانه ساخت.
همانگونه که دولت بزرگ هخامنشی در مرزهای خود در باختر برای نخستینبار با گسترش و کشورگشایی یونان برخورد کرد و پیشرفت یونان را درشرق و آسیا متوقف گردانید، دولت جهانگیر روم نیز در پیشرفت مرزهای خود درخاور، با سد قدرتمند ایرانی روبهرو شد و از آن زمان به بعد گسترش و توسعه آن دولت در آسیا، پایان پذیرفت. پس از پیروزی سورنا بر کراسوس و شکست روم از ایران، دولت مرکزی روم دچار اختلاف شدید شد. پس از این جنگ نزدیک به یک قرن، رود فرات مرز شناخته شده بین دو کشور شد و مناطق ارمنستان، ترکیه، سوریه، عراق تبدیل به استانهایی از ایران شدند.
مرگ سورنا باعث شد اروپاییان مرگ او را برگردن اشک سیزدهم بیافکنند تا بدینگونه از پادشاه مقتدر امپراتوری ایران انتقام بگیرند. متاسفانه این دسیسه کارگر افتاد به گونهای که زخم این نیرنگ سپاه ایران را ضعیف و ضعیفتر کرد و تا پایان دوره سلسله اشکانی دیگر سپاهی به اقتدار و بزرگی دوران اشک سیزدهم پدید نیامد.
اروپاییان هرگاه در صحنه قدرت نتوانستهاند پیش روند، دست به حیلهگری و دروغگویی زدهاند و فاحشترین نمونه آن، دسایس آنها در طی سلسله اشکانی است.
خبر / رادیو کوچه
یاسر معصومی مسوول فنی سایتهای برخی از نشریات اصلاحطلب، که اسفندماه گذشته بازداشت و به مدت بیش از دو ماه در زندان اوین به سر میبرد، هفته گذشته حکم دادگاه بدوی خود را دریافت کرده است.
به گزارش جرس، قاضی صلواتی، رییس شعبه ١۵ دادگاه انقلاب، معصومی را به پنج سال حبس تعزیری به همراه محرومیت از عضویت در احزاب و کار در نشریات محکوم کرده است. آقای معصومی نسبت به حکم صادره معترض بوده و درخواست تجدیدنظر خود را ارایه داده است.
گفتنی است یاسر معصومی، سابقه فعالیت و عضویت احزاب سیاسی را نداشته است و فقط در بخش فنی برخی از نشریات مشغول به کار بوده است.
وی زمستان گذشته در پی احضار به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات بازداشت شده و بدون تفهیم اتهام، مدتها در زندان اوین نگهداری شده و آخر اردیبهشت ماه امسال با قرار وثیقه – تا زمان دادگاه – آزاد شده بود.
برخی منابع اطلاعرسانی خاطرنشان کرده بودند وی که مسوول فنی سایت روزنامه شرق و چند روزنامه دیگر بوده، از سوی ستاد سایبری سپاه بازداشت شده است.
اکبر ترشیزاد / رادیو کوچه
کنگره ایالاتمتحدهآمریکا از دو مجلس تشکیل یافته است. مجلس سنا که اعضای آن برای دورههای شش ساله انتخاب شدهاند و مجلس نمایندگان که اعضای آن در دورههای دو ساله خدمت میکنند. دورهی ریاستجمهوری در ایالاتمتحده به دو دورهی چهار ساله محدود میشود، ولی هیچ محدودیتی برای اینکه عضو کنگره چند دوره ممکن است خدمت کند، وجود ندارد.
در ماه نوامبر هر دو سال یکبار، 435 صندلی مجلس نمایندگان با خواست مردم که از طریق صندوق رای ابراز شده پر میشوند. همزمان، حدود یک سوم از مجلس سنا نیز انتخاب میشود. هرچند که این تعداد، انتخابات به انتخابات تغییر میکند، زیرا سناتورها بعضی اوقات در طی دورههای خدمتی خود بازنشسته شده یا فوت میکنند. در سال 2010 تعداد 37 سناتور انتخاب یا انتخاب مجدد خواهند شد. این انتخابات به دلیل آنکه در نیمهی دوره چهارساله زمامداری رییسجمهوری برگزار میشود، به اصطلاح «میاندورهای» نام دارد. اگر چه در واقع این رایگیری برای کنگره صورت میگیرد، اما در بعضی ایالتها برای انتخاب فرماندار نیز انجام خواهد شد.
انتخابات میاندورهای در آمریکا یکی از مهمترین انتخابات در این کشور است. در اختیار گرفتن کنترل کنگره به عنوان نهاد قانونگذاری ایالاتمتحده برای هر دو حزب قالب از اهمیت بالایی برخوردار است. بهطور معمول تاریخ آمریکا نشان داده است که در نخستین انتخابات میاندورهای پس از دورهی اول ریاستجمهوری، هر حزبی که قدرت را در دست دارد، به دلیل اجرایی نشدن بخشی از وعدههایش، تعدادی از کرسیها را در یک یا دو مجلس کنگره از دست داده و در بسیاری موارد از اکثریت خارج میشود. به این وضعیت که در تاریخ سیاسی ایالاتمتحده کم هم نبوده است، «دولتدوپاره» میگویند. چنین شرایطی میتواند تصویب قوانین را مشکلتر سازد، ولی بر عکس میتواند به سازش بیشتر جهت شکستن بنبست سیاسی فشار آورد. پس از تجربهی سیاسی رسوایی «واترگیت» در دولت «نیکسون» در اواسط سالهای 1970، به نظر میآید مردم آمریکا از به وجود آمدن دولتهای تقسیم شده خیلی راحتترند، آنها شاید از قدرت بخشیدن به دولت فدرال به طور وسیع اطمینانی ندارند. داشتن «دولتدوپاره» در دهههای هشتاد و نود قرنبیستم بسیار معمول بوده است. از سال 1968 تا کنون تنها در دوره دولت «کارتر» و دوسال اول دولت «کلینتون»، فقط یک حزب کنترل شاخههای اجرایی و قانونگذاری را در اختیار داشته است.
اغلب در چنین شرایطی، روسایجمهوری توانستهاند که روابط کاریشان را با رهبران کنگرهای از حزب مخالف بهبود ببخشند. البته همیشه همهچیز به آرامی پیش نمیرود. در سالهای ۱۹۹۵ و ۱۹۹۶، کنگرهای که تحت کنترل جمهوریخواهان بود دستور توقف خدمات غیرضروری دولتی را برای مدت کوتاهی صادر کرد. دلیل این اقدام این بود که «بیلکلینتون» از کاهش برخی از مواد بودجه سرباز زده بود. در هر انتخابات ایالاتمتحده عوامل متنوعی بر تصمیم رایدهندگان اثر میگذارند. همچنان که میدانیم، آمریکا و جهان از یکی از جدیترین بحرانهای مالی از زمان رکود بزرگ بیرون میآیند، بدین سبب در سال 2010 وضعیت اقتصادی نگرانی اصلی شهروندان آمریکایی خواهد بود. رایدهندگان نگران وضع بیکاری، خانههای تصرفشده توسط بانکها و مالیات هستند. آنها همچنین در مورد صندوقهای بازنشستگی خود و دشواریهای مالی شخصی و دولتی که ممکن است آنها را به فرزندان خود منتقل کنند عصبی هستند.
در سال 2010، دستهی مستقل رایدهندگانی که به هیچیک از دو حزب دمکرات و جمهوریخواه وابستگی ندارند بخشی رو به رشد در انتخابات هستند، پدیدهای که اعضایی را از هر دو حزب بیرون کشیده است. نظرسنجی که توسط شبکه تلویزیونی «سیبیاس» و روزنامه «نیویورکتایمز» در ماه آوریل انتشار یافت، گزارش داد که 42 درصد آمریکاییها خود را به عنوان مستقل معرفی میکنند.
بهپاخاستن جنبش «تیپارتی» که طرفدار محدود شدن قدرت دولت و کاهش در هزینههای دولتی است، رایدهندگان را از جریان اصلی حزب جمهوریخواه دور ساخته است. در بعضی از موارد نامزدهای نمایندگی مورد حمایت این جنبش در انتخابات مقدماتی، نامزدهای نمایندگی بسیار موفق جمهوریخواه را شکست دادهاند. البته نباید فراموش کنیم گرچه که در برخی موارد اعضای این جنبش دارای دیدگاههای مستقلی هستند اما در برخی موارد به خصوص عقاید تند و دست راستیشان در مورد نقش مسیحیتافراطی، بازگرداندن دین به صحنه و نظرات تند دربارهی سقطجنین و دگرباشان در هفتههای اخیر، چنان نگرانیهای شدیدی را در میان روشنفکران و به خصوص اقلیتهای سیاسی و فکری بهوجود آورد که در مقابل آن گردهمآیی با عنوان «احیایعقلسلیم و (یا) ترس» برگزار شد که اشارهای به تظاهرات مشابهی داشت که حدود سه ماه پیش زیر عنوان «احیای عزت آمریکا» برگزار شده بود. تجمع ماه آگوست به دعوت «گلینبک»، سرپرست افتخاری جمعیت «تیپارتی» و از مجریان شبکهی «فاکسنیوز» شکل گرفت که از حامیان محافظهکاران بهشمار میرود. «بک» در تجمع ماه آگوست از تیره و تار بودن روزگار «آمریکایبیخدا» گلایه کرد و وعده داد که «ایالاتمتحده از امروز دوباره به سوی خداوند بازمیگردد.» از سوی دیگر در تظاهرات «احیایعقلسلیم» تاکید شد که مردم به وجود مشکلات و سختیها اعتقاد دارند، اما دشواریها به معنای اعتقاد به پایان گرفتن جهان و ترس از آینده نیست.
گرچه طرفداران این گردهمآیی کمتر در اردوگاه محافظهکاران قرار داشتند، هدف از این برنامه به نفع دموکراتها نیز نبوده است. بهرغم این، گزارشهای رسیده نشان از آن دارند که ترکیب جمع و شعارهایی که حمل میکردند، نزدیکی بیشتری با حامیان «اوباما» را به نمایش میگذاشت. روزنامهی «نیویورکتایمز» این برنامه را «تجمع دمکراتها بدون حضور سیاستمداران دموکرات» توصیف کرده است. به هر حال انتخابات سخت و تاثیرگزاری برای آمریکا در پیش است که نتایج آن اثر مستقیمی بر سیاستهای داخلی و خارجی ایالاتمتحده در آینده خواهد گذاشت.
خبر / رادیو کوچه
روز سهشنبه، نماینده جمهوری اسلامی در آژانس انرژی اتمی دستیابی به تسلیحات هستهای را اشتباهی استراتژیک دانسته است. یک کارشناس بلندپایه غربی نیز تاکید کرد که باید اظهارات تهران درباره عدم تلاش برای ساخت بمب اتمی را جدی تلقی کرد.
علیاصغر سلطانیه، نماینده جمهوری اسلامی در آژانس بینالمللی انرژی اتمی در مقر آژانس هستهای در وین گفت که برای ایران، رقابت با کشورهای بزرگی که کلاهک هستهای در اختیار دارند، امری غیرممکن است و به همین دلیل ایران هرگز نمیتواند تهدیدی برای این کشورها باشد.
وی در ادامه تاکید کرد که با توجه به دلایلی که ذکر شد ایران هرگز مرتکب این خطای استراتژیک نخواهد شد، چرا که این کشور بدون سلاح هستهای نیز به همان قدرت کشورهای بزرگ است.
این در حالی است که جمهوری اسلامی در چند روز اخیر برای از سرگیری مذاکرات هستهای با کشورهای ۱+۵ پاسخهای گوناگونی را اریه کرده است. ایران مدعی است هدفش از پیگیری برنامه هستهای، تولید برق و ایجاد جایگزینی برای استفاده از انرژی نفت و گاز است،
آمریکا و همپیمانانش نسبت به برنامه هستهای ایران ابراز تردید کرده و از این کشور میخواهند تا فعالیتهای هستهای خود را شفاف کند.
خبر / رادیو کوچه
روز یکشنبه، علی قادری یک شهروند اهل بانه از شهرستانهای استان کردستان در غرب ایران با صدور حکمی از سوی دادگاه انقلاب اسلامی به زندان محکوم شده است.
به گزارش موکریان در سقز، علی قادری که حدود دو ماه پیش از طرف نیروهای امنیتی در بانه بازداشت شده بود در دو پرونده جداگانه از سوی دادگاه انقلاب سقز به اتهام همکاری با احزاب مخالف جمهوری اسلامی به چهار سال حبس و از طرف دادگاه عمومی به اتهام عبور غیرقانونی از مرز به سه ماه زندان محکوم شد.
گفتنی است نامبرده هم اکنون در زندان مرکزی سقز دوران محکومیت خود را سپری میکند.
همچنین در خبری دیگر از سقز، روز گذشته دلیر روزگرد که چندی پیش به اتهام همکاری با احزاب کرد بازداشت شده بود در دادگاه انقلاب سقز محاکمه شد.
آنچه در این بخش میآید انتخابی از رادیو کوچه در بین رسانهها است.
منبع: آی ریپورت سی ان ان
آیتاله بروجردی طی پیامی هشدار داده است: «اکنون که گردانندگان حکومت ولایت فقیه اعتبار داخلی و بینالمللی خود را بهطور کامل از دست داده، توطئههایی را طرحریزی نمودهاند تا زندانیان سیاسی را به هر طریق ممکن از بین ببرند. به این دلیل، ناظران بینالمللی و حتا بازرسان داخلی اجازه بازدید از زندانها را ندارند که این امر، افزایش تهدیدها و سو قصد علیه جان مخالفین زندانی را به دنبال داشته است.» این دگراندیش زندانی به اخبار نگران کننده پیرامون وضعیت ناگوار زندانیان عقیدتی سیاسی از جمله: نسرین ستوده، بهاره هدایت، شبنم مددزاده، حشمتاله طبرزدی، عیسا سحرخیز، عبداله مومنی، منصور اسانلو، احمد زیدآبادی، ارژنگ داودی، محمد اولیاییفر، محمدصدیق کبودوند، مجید توکلی، بهمن احمدیامویی، بهروز جاویدتهرانی، مصطفا تاجزاده، ابوالفضل عابدینی، کیوان صمیمی، محمدعلی صارمی و …. اشاره کرده و میگوید:
از تمامی انسانهای آزاده و نهادهای مدافع حقوق بشر درخواست میکنم واکنش سریعتر و گسترده تری نسبت به وضعیت اسفناک زندانیانی که زیر انبوهی از شکنجههای جسمی و روحی، حاضر به معامله با رژیم مستبد ولایت فقیه نشدهاند، از خود نشان دهند.
در پایان پیام آمده است:
«اینجانب از داخل زندان مخوف اوین، به همراه خیل کثیر ایرانیان تحت ستم که مخالف دین سیاسی بوده و خواهان برقراری روابط صلحآمیز با جهانیان میباشند، از اقدامات جدید پرزیدنت باراک اوباما، خانم هیلاری کلینتون، سناتور جان مک کین و برخی از سران اروپایی برای پیگیری نقض گسترده حقوق بشر در ایران، قدردانی کرده و به این وسیله از تمامی رهبران کشورهای قدرتمند جهان می خواهیم که حمایت از آزادی و حقوق بشر را در صدر اولویتهای بینالمللی خود قرار دهند و این موضوعات حیاتی را بدون در نظر گرفتن منافع و معادلات سیاسی دنبال نمایند.»
خبر / رادیو کوچه
روز دوشنبه، گیدو وستروله و سرگئی لاوروف وزیران خارجه آلمان و روسیه در ملاقات خود در مسکو نسبت به از سرگیری مذاکره اتمی با ایران ابراز امیدواری کردند. این در حالی است که علیاکبر جوانفکر، مشاور محمود احمدینژاد، بحث درباره انرژی هستهای با غرب را رد کرده است.
به گزارش دویچهوله، بازگشت ایران به میز مذاکرات اتمی، یکی از محورهای مشاوره و مذاکره در ملاقات وزیران خارجه آلمان و روسیه بود. سرگئی لاورف پس از ملاقات با همتای آلمانی خود روز دوشنبه در مسکو گفت که نشانههای موجود را میتوان به آمادگی ایران تعبیر کرد. وی از جمهوری اسلامی خواست که واکنشی سازنده به دعوت کشورهای غربی برای از سرگیری گفتوگوهای اتمی نشان دهد.
این در حالی است که علیاکبر جوانفکر، مشاور محمود احمدینژاد رییس جمهوری اسلامی از عدم بحث درباره انرژی هستهای با کشورهای غربی خبر داده و افزوده که در همه زمینهها به این کشورها انتقاد داریم.
لازم به اشاره است علیاکبر جوانفکر، مشاور آقای احمدینژاد روز یکشنبه اعلام کرد که گروه 1+5 باید ابتدا به پرسشهای ایران در باره کلاهکهای اتمی اسراییل و همچنین اهداف خود برای گفتوگو با ایران پاسخ دهد.
پیشتر سعید جلیلی، مذاکره کننده ارشد هستهای در پاسخ به فراخوان کاترین اشتون، مسوول سیاست خارجی اروپا، پذیرفته بود که نمایندگان دو طرف در تاریخی پس از ۱۰ نوامبر در شهر وین به مذاکره بپردازند.
بیشتر بخوانید:
«با نمایندگان ۱+۵ مذاکره نمیکنیم»
خبر / رادیو کوچه
بر اساس گزارش برخی منابع خبری، سه تن از مقامات گروه طالبان به نامهای مولوی عبدالکبیر، ملا صدر اعظم و انورالحق مجاهد با حامد کرزی رییس جمهوری افغانستان به طور مخفیانه ملاقات کردهاند.
خبرگزاری آسوشیتدپرس روز دوشنبه به نقل از یک مقام سابق افغانستان که خواست نامش فاش نشود گزارش کرد مولوی عبدالکبیر از اعضای قبیله زدران است، قبیلهای که رهبران شبکه حقانی نیز عضو آن هستند.
گروه شبه نظامی حقانی مسوولیت برخی حملات سابق علیه نیروهای افغان و آمریکایی در افغانستان را بر عهده گرفته بود.
در این گزارش تاکید شده است انورالحق مجاهد یکی از سه نفر ملاقات کننده با حامد کرزی، در سال 2001 میلادی به اسامه بن لادن، رهبر گروه القاعده کمک کرد تا از حملات نیروهای آمریکایی از منطقه «تورا بورا» فرار کند.
این دیدار که در چند روز گذشته صورت گرفته است تاکنون هیچ گزارشی از نتیجه آن ارایه نشده است.
خبرنامه
«در یک مورد اجرای حدود رسیدگی به پرونده یک مجرم، صدور حکم و اجرای حکم در مجموع ۲۰ساعت به طول انجامید، این مورد نشان میدهد که در مواردی که حساسیت عمومی روی یک پرونده باشد میتوانیم با سرعت عمل پرونده را به اجرای احکام برسانیم.»
حجتالاسلام محمدعلی فاضل، اردیبهشت ۱۳۸۶
در ماه اکتبر سال جاری میلادی مراسم گوناگونی در کشورهای سراسر جهان برپا شد تا دهم اکتبر (۱۸ مهر) روز جهانی علیه مجازات اعدام را گرامی بدارند. اما در جمهوری اسلامی ایران در این روز هفت نفر اعدام شدند. مقامات محلی شهر زنجان، سه مرد و یک زن را اعدام کردند و همچنین سه مرد در شیراز اعدام شدند.
این هفت نفر بر مبنای اتهاماتی در رابطه با مواد مخدر محکوم شده بودند. با اعدام هشت نفر دیگر در شهرهای اصفهان و اهواز در روز هفده اکتبر (۲۵ مهرماه) شمار کل اعدام های سال ۲۰۱۰ به بیش از ۲۱۰ مورد رسید. طی دهه گذشته شمار روزافزونی از کشورها مجازات اعدام را لغو کرده، اجرای حکم اعدام را به حالت تعلیق درآوردهاند، و یا اعمال آن را تنها به جنایتکارانی محدود کردهاند که مرتکب فجیع ترین جنایات شده باشند.[i] جمهوری اسلامی یکی از کشورهایی است که در آن مخالفان سیاسی و متهمان جرایم عادی غالبن، طی روالی خودسرانه و شتابزده، و به تعداد زیاد، کماکان به مجازات مرگ محکوم می شوند. علاوه براین، بسیاری از کسانیکه بهعنوان مجرمان عادی به مجازات مرگ محکوم میشوند، از میان آسیبپذیرترین اقشار جامعه ایران هستند. در مواردی نظیر سکینه محمدی آشتیانی که به جای مدارک و شواهد ضروری، برمبنایعلم قاضی به اتهام زنای محصنه به سنگسار محکوم شد و یا محکومان موادمخدر، مواردی هستند که به دلایلی از قبیل فقر، فقدان تحصیلات، و کم توجهی جامعه مدنی و رسانه ها به جزئیات، امکان دفاع از حقوقشان بسیار محدود است. احتمال این که بیگناهانی در دادگاه های شتابزده به اعدام محکوم شوند بسیار زیاد است. با توجه به سیاست خشن ایران در مبارزه با مواد مخدر و بینش مقامات قضایی نظیر حجتالاسلام فاضل، رییس دادگاه عمومی و انقلاب اسلامی شیراز، افرادی که در رابطه با مواد مخدر متهم شده اند بیشتر در خطر هستند. حجت الاسلام فاضل با تایید لزوم اجرای سریع تصمیمات قضایی، در اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۶ به خبرگزاری ایرنا چنین گفت:
در یک مورد اجرای حدود، رسیدگی به پرونده یک مجرم، صدور حکم و اجرای حکم در مجموع ۲۰ ساعت به طول انجامید، این مورد نشان میدهد که در مواردی که حساسیت عمومی روی یک پرونده باشد میتوانیم با سرعت عمل پرونده را به اجرای ا [ii]. احکام برسانیم
مقامات قضایی ایران همانند همتایان چینی خود نه به انتشار آمار اعدامها می پردازند و نه اجازه نظارت مستقل بر آن را می دهند. آنها تعمدن اطلاعات مربوط به اعدام ها را مخفی نگه می دارند. جمهوری اسلامی عمدن از انتشار همه اخبار مربوط به اعدامها خودداری میکند، برای نمونه، قاضی فاضل رییس دادگاه شیراز می گوید: «به لحاظ آن که هر روز نمیتوان از اعدام و قصاص سخن گفت و تشریح این موارد ممکن است در بین مردم به صلاح نباشد، مایل نیستیم که همه این موارد اطلاعرسانی شود.»
با این همه، بنا بر اطلاعاتی که عمدتن از گزارشهای رسمی در دسترس است، شمار اعدام ها در ایران دست کم ۴۶۸ مورد در سال ۲۰۰۷، تاکنون حدود ۲٣٠ نفر در سال جاری و ٣١ مورد در ماه اکتبر بوده است. چنین ارقامی گویا هستند. گرچه این ارقام ممکن است حداقل میزان اعدامها باشد و شمار واقعی اعدام ها به مراتب بیشتر، اما آنچنان بالا هستند که ایران را همواره در صدر کشورهایی که به اعدام شهروندانشان دست می زنند نگه دارد. در حقیقت طی سال های گذشته ایران به عنوان یکی از کشورهایی که بیشترین مجازات اعدام را نسبت به جمعیتش داشته، شناخته شده است. روشن نیست پانزده نفری که در روزهای ۱۰ و ۱۷ اکتبر (برابر با ۱۸ و ۲۵مهر) اعدام شده اند مرتکب جنایاتی شده باشند که به آنها نسبت داده شده است. جرم آنها، نگهداری یا خرید و فروش مواد مخدر (که در برخی موارد کمتر از دو کیلوگرم بوده) بدون شک بی اهمیت نیست. با وجود این، در زمره جنایات وخیم نیست که مجازات آن مرگ باشد. امری که در ماده ۶ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی توصیف شده است و ایران متعهد به اجرای آن است.
با توجه به شواهد فراوان حاکی از بی توجهی گسترده به ضمانتهای لازم برای اجرای قوانین و همچنین نقض همه جانبه و نظام مند حقوق متهمان، اعمال مجازات مرگ در ایران نیاز به توجه ویژه دارد. برای مثال، مقامات لزومن متهمان را از حقوق شان مطلع نمی کنند، طی بازجویی به آنها اجازه دسترسی به وکیل مدافع شان را نمی دهند، و در صورتیکه از قبول اتهامات خویش سرباز زنند، مورد بدرفتاری شدید قرار می دهند. قضات بعضی وقت ها به متهمان پیشنهاد می کنند که در صورتیکه از حقشان برای بهره مندی از وکیل مدافع در دادگاه بگذرند، حکم سبکتری خواهند داشت. متهم غالبن قادر نیست شاهدان را به دادگاه بخواند و یا مدارک و شواهد را برای ارایه و تدارک دفاعیه مناسب، مورد بررسی قرار دهد. در پرونده هایی که شامل اتهام نگهداری و قاچاق مواد مخدر می شود، و ارقام و اطلاعات رسمی بیشتری درباره آنها در دسترس است، کمبودها در قوانین و اجرای آنها نتایج مرگبار و تاسف باری به دنبال دارد. قوانین مبارزه با مواد مخدر که برای داشتن مواد مخدر، مجازات مرگ تعیین کرده است، پاسخگو نبودن قاضی، روند شتابزده محاکمه ها که وجود زندانیان بیش از ظرفیت زندان ها مشوق آن است،[iii] و فقدان نظارت مستقل در روال پرنقص قضایی، عواملی است که موجب اعدام هزاران نفر طی سه دهه موجودیت جمهوری اسلامی شده است.
برای مثال، اخیرن پس از بازدید هیتی از سازمان زندان ها در اواسط مرداد ماه سال جاری از زندان مرکزی مشهد برای بررسی فزونی شمار زندانیان مواد مخدر، چندین اعدام دستهجمعی متهمان مواد مخدر در این زندان گزارش شده است. دستور کار این هیت سازماندهی کمپ هایی مخصوص نگهداری مجرمان موادمخدر می باشد[iv] مقامات ایرانی اطلاعات ناچیزی درباره پرونده های پانزده نفری که در روزهای ۱۸ و ۲۵ مهرماه اعدام شده اند، اعلام کرده اند. در برخی موارد حتی ممکن است هرگز نتوانیم نام کامل فرد اعدام شده را بدانیم. و هرگز پی نبریم که آیا آنها از حقوق شان مطلع بوده اند، برای اعتراف کردن کتک خورده اند، اجازه دفاع مناسب از خود داشتهاند، یا اینکه حتی برمبنای اطلاعات نادرست متهم شده اند. همانطور که بازیگر تئاتر روحوضی بهنام حبیتاله ایروانی به اتهام قاچاق بینالمللی اعدام شده است. این افراد تبدیل به آمار جدید و ارقامی شده اند که به فهرست دراز متهمان جنایی که هر سال اعدام می شوند، اضافه می شوند.
بنیاد عبدالرحمن برومند در سال ۲۰۰۷ گزارش ۱۹۳ اعدام را که تنها بر اساس اتهام مربوط به مواد مخدر صورت گرفته بود، جمعآوری کرده است. این شمار در سال ۲۰۰۹ نیز با دست کم ۱۷۱ اعدام در رابطه با مواد مخدر همچنان بالا ماند. این ارقام در تاریخ جمهوری اسلامی بی سابقه نبوده اند. در سال های پس از انقلاب ۱۳۵۷، جمهوری اسلامی سیاست بی رحمانه ای را برای ریشهکنی اعتیاد و قاچاق موادمخدر آغاز کرد. به قضات و دادستان ها دستور داده شد تا برای از میان بردن افساد فی الارض به کشتن فاسدان بپردازند. نه تنها با قاچاقچیان بلکه با معتادان نیز همانند جنایتکاران برخورد می شد. به دستور آقای خمینی، حاکم شرعی به نام خلخالی پیشگام این مبارزه شد. او معتقد بود که نبرد با مواد مخدر از جنگ با عراق مهمتر است. [v] او همچون قاضی سیار در سراسر ایران سفر کرد و شتابزده به محاکمه بسیاری از جمله معتادان به مواد مخدر و سایر متهمان جنایی پرداخت و آنها را به جوخه اعدام سپرد. در دادگاه های اسلامی نوپا جایی برای وکلای مدافع وجود نداشت. به نظر قاضی شرع، وکلا با نقل قول از قوانین باعث اتلاف وقت دادگاه بودند.[vi] در این دادگاه ها احکام نهایی بودند و حق تجدید نظر وجود نداشت.
یک نمونه آن مورد امیرقلی دارنگزاده بود. بنابر گزارش روزنامه ها، وی چند روز پیش از دادگاهش دستگیر شده بود. اتهام او داشتن ۷۲ گرم هرویین و فروش آن به دو توزیعکننده بود. بررسی دادگاه انقلاب شیراز درباره این پرونده همزمان با چندین پرونده دیگر یک ساعت بیشتر طول نکشید که در نهایت او را به مرگ محکوم کردند. (همچنین رجوع کنید به پرونده خانم کوتل طلیعی در شیراز و مرتضی توکلیان در اصفهان) بنابر تحقیقات بنیاد عبدالرحمن برومند، شمار اعدام های گزارش شده در رابطه با مواد مخدر از ۶۰ مورد در سال ۱۳۵۸ به نزدیک ۴۰۰ مورد در سال ۱۳۵۹ و نزدیک به ۶۰۰ مورد در سال ۱۳۶۳ افزایش یافته است. عملیات پی در پی برای ریشهکن کردن موادمخدر جزو زندگی روزمره ایرانیان شده و به اعدام شتابزده هزاران نفر و دستگیری و محکومیت صدها هزار نفر متهم به اعتیاد و قاچاقچیگری منجر شده است. در ژانویه ۱۹۸۹ (دی ۱۳۶۷) قانون جدیدی برای کسانی که بیش از میزان معینی مواد مخدر در اختیار داشته باشند مجازات مرگ را الزامی کرد.[vii] در خرداد ماه سازمان عفو بین الملل به برنامه ای در رادیوی تهران اشاره کرد که روز ۱۶ فروردین (۱۳۶۸) پخش شد و طی آن دادستان کل، محمد موسویخوئینی ها، درباره موفقیت قانون جدید علیه موادمخدر مباهات می کند و بر قاطعیت نیروهای امنیتی و عزم راسخ برای ادامه اعدامها تا محو آخرین قاچاقچی تاکید میکند. آنچه که منظور دادستان کل از عمل قاطعانه است، اعدام ۳۱۳ قاچاقچی ظرف چند ماه و حلق آویز کردن ۶۵ نفر دیگر در روز بعد می باشد.[viii]
در حالیکه بیشتر کشورهای دنیا به سمت لغو مجازات اعدام و یا محدود کردن آن به برخی جنایات فجیع هستند، سیاست خشن مبارزه با مواد مخدر در جمهوری اسلامی بدون اثری بازدارنده و بدون آنکه توجهی در داخل و خارج ایران جلب کند، ادامه دارد
در سال ۱۳۷۴ یک مقام دادگاه های انقلاب متذکر می شود که قانونی در چارچوب مبارزه با مواد مخدر در آبان سال ۱۳۷۳ تصویب شده است که بر مبنای آن می توان دستگیر شدگان متهم به مواد مخدر را در کمتر از ۴۸ ساعت محاکمه و محکوم کرد.[ix] بنابر بیانیه های رسمی، تنها در سال ۱۳۷۸ تعداد ۱۵۸۶۹ نفر به اتهامات مربوط به مواد مخدر به مرگ محکوم شده اند.[x] اگرچه درصد زیادی از محکومان به مرگ اعدام نشده اند، اما بین سال ۱۳۷۴ تا ۱۳۸۴، حدود ۵۰۰۰ نفر به جرم قاچاق مواد مخدر اعدام شده اند.[xi] اخبار سالانه جمهوری اسلامی آکنده است از بیاناتی رسمی در تاکید بر قاطعیت پلیس و دادگاه ها، و تشویق رویه قضایی شتابزده و شکنجه مظنونین و این در حالیست که افسارگسیختگی نامحدود این خشونت دولتی تحت عنوان مبارزه با جرایم، نقش چندانی در برچیدن بساط اعتیاد و قاچاق مواد مخدر ایفا نکرده است.
آمار رسمی در نخستین دهه قرن بیست و یکم جایی برای خوش بینی نمی گذارد. مقامات جمهوری اسلامی می دانند که ایران کماکان با یک بحران مواد مخدر مواجه است. در سال ۲۰۰۵ حدود ۶۰ درصد جمعیت زندانیان در رابطه با مواد مخدر بود. به گفته رییس سازمان خدمات اجتماعی رشد مصرف مواد مخدر چهار برابر بیش از میزان رشد جمعیت بوده است. در سال ۲۰۰۸ مقامات رسمی تخمین زده اند که شمار افراد دستگیر شده و زندانی در ایران هر ساله بیش از هفتصد هزار نفر می باشد.[xii] قریب دویست هزار نفر در شش ماه نخست سال ۱۳۸۹ در رابطه با اعتیاد و خرید و فروش مواد مخدر دستگیر شده اند.[xiii] به گفته رییس سازمان زندان های کشور، فروشندگان مواد مخدر اینک بیش از نیمی از جمعیت زندان ها را تشکیل می دهند. قبل از انقلاب این عده تنها ۵ درصد بودند.[xiv] به عبارت دیگر افزایش اعدام ها هیچ تاثیری در بهبود وضع وخیم مسایل مربوط با مواد مخدر در کشور نداشته است.
در حالیکه بیشتر کشورهای دنیا به سمت لغو مجازات اعدام و یا محدود کردن آن به برخی جنایات فجیع هستند، سیاست خشن مبارزه با مواد مخدر در جمهوری اسلامی بدون اثری بازدارنده و بدون آنکه توجهی در داخل و خارج ایران جلب کند، ادامه دارد. زندانیان سیاسی در ایران هر از گاهی مورد توجه افکار عمومی جهان قرار می گیرند. اما زندانیان جنایی که ممکن است مجرم نباشند، حقوق شان طی بازپرسی زیرپا گذاشته شده باشد، و حکم اعدام آنها علنی نشده باشد، به سختی مورد توجه قرار گرفته و در خاطرها می مانند. سال هاست که هزاران ایرانی به دلیل عدم موافقت با دولت شان با خشونت سرکوب شده اند و شمار فزاینده ای از متهمان عادی (دست کم ۱۵۰۰ نفر از سال ۲۰۰۷) اعدام شده اند. این امر در تلاش بین المللی برای تشویق ایران به مسئولیت پذیری به ویژه در رابطه با موضوع هسته ای، نادیده انگاشته شده است. تلاشی که حاصل ملموسی نداشته است.
معافیت از پاسخگویی رهبران ایران در داخل کشور، قطعن مشوق آنها برای مسوولیت پذیری در خارج از ایران نبوده است. برخورداری از تمامی حقوق متهم و حق دفاع مناسب، خواست نامعقولی نیست. این امر در خدمت جلوگیری از محکومیت بیگناهان بوده و چالشی جدی در برابر کسانی است که با برخورداری از مصونیت خویش، حقوق شهروندان را زیرپا می گذارند. موانعی که ایرانیان برای دفاع از خود در یک سیستم پرنقص قضایی با آن مواجه هستند و خطراتی که، از جمله زندان و تبعید، وکلای مدافعی را که در دفاع از موکلانشان مصر هستند،[xv] تهدید میکند، نیاز به توجه بین المللی بیشتری دارد. زمان آن فرا رسیده است که کسانی که نگران امنیت در سطح بین المللی هستند با آنهایی که خواهان پایان دادن به نقض حقوق بشر در ایران هستند همگام شوند و برای بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران بکوشند. واضح است که ایجاد تغییر در قوانین و عملکرد ایران یک شبه صورت نخواهد گرفت. اما درخواست راسخ و مصمم جامعه بین المللی برای تعلیق مجازات اعدام می تواند آغاز خوبی باشد.
رویا برومند
مدیر اجرایی بنیاد عبدالرحمن برومند
واشنگتن، دهم آبانماه ١٣٨٩
فایل پی دی اف را از اینجا ببینید
________________________________________
[i] در جهان، ۹۵ کشور در مقایسه با ۱۶ کشور در سال ۱۹۷۷ مجازات اعدام را غیرقانونی اعلام کرده اند که شامل بوروندی و توگو که در سال ۲۰۰۹ گامهایی در جهت لغو مجازات مرگ برداشته اند نیز می باشد. بعلاوه، برای نخستین بار در سالهای اخیر کشورهای افغانستان، پاکستان، اندونزی و مغولستان در سال ۲۰۰۹ هیچ اعدامی انجام نداده اند. (عفو بین الملل، محکومیت مرگ و اعدامهای سال ۲۰۰۹، انتشارات عفو بین الملل، ۲۰۱۰).
[ii] بیانات حجت الاسلام محمد علی فاضل، خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا)، ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۶.
http://www.iranrights.org/english/document-343.php
[iii] بیانات رسمی درباره افزایش جمعیت زندانها بسیارند. مدیر زندآنهای استان لرستان متذکر می شود که زندان مرکزی خرمآباد که هفتاد سال قبل برای ۱۸۰ زندانی ساخته شده بود، اینک ۸۰۰ زندانی دارد.
http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100938465970
[iv] http://www.chrr.biz/spip.php?article10990 درباره دیدار از زندان مشهد توسط هیتی مسوول سازماندهی بازداشتگاههای مخصوص مجرمان مواد مخدر. گزارش زندان روز، ۱۳ مرداد ۱۳۸۹، را به فارسی ببینید:
http://www.khorasanprisons.ir/index.php?Module=SMMNewsAgency&SMMOp=View&SMM_CMD=&PageId=442
[v] روزنامه انقلاب اسلامی، ۸ آذر ۱۳۵۹.
[vi] آیتاله صادق خلخالی در عفو بینالملل، ۲۳ اردیبهشت ۱۳۵۸.
[vii] بر طبق قانون جدید مجازات مرگ برای هر کسی که بیش از پنج کیلوگرم حشیش یا تریاک و یا بیش ار ۳۰ گرم هرویین، کوکایین، متادون، یا مورفین داشته باشد، الزامی است.
[viii] http://www.iranrights.org/english/document-100.php
[ix] حجتالاسلام حبیباله مقیسه، کیهان، ۱۵ آبان ۱۳۷۴.
[x] غلامحسین بلندیان، وزیر اطلاعات داخلی و امنیت، ایران، ۲۰ خرداد ۱۳۸۰.
[xi] سایت اینترنتی فرماندهی کنترل مواد مخدر ایران، ۷ اسفند ۱۳۸۳.
[xii] مدیر بازداشتگاه اوین، ایسکانیوز، ۱۱ آذر ۱۳۸۸.
[xiii] بیانات رییس پلیس مبارزه با مواد مخدر، حمیدرضا حسینآبادی:
http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100887324758
بنیاد برومند گزارشاتی را گردآورده است که برمبنای آنها بیش از ۲۲۰ نفر در سال ۲۰۰۷ و نزدیک ۱۷۰ نفر در سال ۲۰۰۸ در رابطه با مواد مخدر و طی درگیری با نیروهای انتظامی کشته شده اند.
[xiv] غلامحسین اسماعیلی، http://www.khabaronline.ir/news-87951.aspx
[xv] اخیرن نام نسرین ستوده و محمد اولیایی به فهرستی از وکلای ایرانی اضافه شده است که به جرم تلاش در دفاع از موکلین شان مجازات شده اند. آنها در زندان اوین تهران در بازداشتاند. شیرین عبادی مدافع حقوق بشر و برنده جایزه صلح نوبل بهدلیل تلاش برای جمعآوری مدارک در پرونده دانشجویانی که قربانی حمله وحشیانه نیروهای امنیتی به خوابگاه دانشگاه در تیرماه ۱۳۷۸ شده بودند، دستگیر شد. تابستان گذشته، محمد مصطفایی زمانی که محکومیت سنگسار سکینه محمدی آشتیانی را در مقابل دید همگان قرار داد، پس از احضار به دادگاه، ناگزیر به فرار از کشور شد. هم اینک هوتن کیان وکیل مدافع دیگری که روی پرونده آشتیانی کار می کند به همراه پسر خانم آشتیانی در زندان بسر می برد. هر دوی آنها را هنگام گفتوگو درباره پرونده با روزنامهنگاران آلمانی دستگیر کرده اند.
بنیاد برومند نهادی غیردولتی و غیرانتفاعی است که در فروردین ۱۳٨۰ تاسیس شده و متعهد به پیشبرد حقوق بشر و دمکراسی در ایران است. بنیاد سازمانی مستقل و بدون وابستگی سیاسی است که پایبند به پیشبرد آگاهی نسبت به حقوق بشر از راه آموزش و انتشار اطلاعات به مثابه پیش شرط ضروری برای ایجاد یک دمکراسی پایدار در ایران است.
رادیو کوچه
بر اساس اعلام روز دوشنبه کنفدراسیون فوتبال آسیا، دومین دوره مسابقات قهرمانی فوتسال باشگاههای آسیا سال آینده میلادی به میزبانی قطر برگزار میشود.
به گزارش سایت رسمی کنفدراسیون فوتبال آسیا، این مسابقات در ماه ژانویه سال آینده میلادی در دوحه پایتخت قطر برگزار میشود.
گزارش چگونگی برگزاری این مسابقات و تیمهای شرکتکننده و زمان دیدارها و سالنهای محل برگزاری این رقابتها در ماههای آینده اعلام میشود.
لازم به ذکر است اولین دوره مسابقات فوتسال باشگاههای آسیا به میزبانی ایران در شهر اصفهان برگزار شد و تیم فولاد ماهان ایران در دیدار نهایی این رقابتها موفق شد با نتیجه ۵ بر۲ تیم السد قطر را شکست دهد و به عنوان قهرمانی دست یابد.
اردوان طاهری/ رادیو کوچه
a.taheri@koochehmail.com
«اردوان طاهری»، خبرنگار ویژهی رادیو کوچه در چهل و هشتمین جشنوارهی فیلم وین، (Viennale) هستم و به بهانهی اکران اول فیلم «دنیای دیوانهی اوت بوک» (Die verrückte Welt der Ute Bock)، تازهترین فیلم «هوشنگ الهیاری» (Houchang Allahyari)، کارگردان ایرانی مقیم اتریش، با وی به گفتوگو نشستهام. «ویناله»ی 2010 که با چاشنی سیاست در «وین» گشایش یافته بود، با فیلم «دنیای دیوانهی اوت بوک»، نمادی شد برای اعتراض به محدود کردن آزادی انسانها. «هوشنگ الهیاری» با محور قرار دادن زندگی زنی به نام «اوت بوک» (Ute Bock) که فراتر از قید و بندهای اداری و سیاسی، به ندای وجدانش پاسخ داده و زندگیاش را وقف کمک به انسانهای دردمند و بیپناه کرده است، سعی دارد تا با نگاه بیپروا و دوربین سیالش، سیاستهای جهانی و به خصوص، سیاستهای اتحادیهی اروپا در برخورد با پناهجویان، پناهندگان و انسانهایی که – به هر دلیل – تصمیم به تغییر محل زندگی خود دارند، را به بوتهی نقد بکشاند.
«هوشنگ الهیاری» که حدود 50 سال در اتریش زندگی میکند، به عنوان یک روانپزشک و فیلمساز، نگاه ویژهای به جامعه و انسان دارد که در فیلم او به خوبی منعکس شده است. با او از «دنیای دیوانهی اوت بوک» گفتم، از قانونمداری غیراخلاقی و از پلیسی که به نام «مامور و معذور»، حتا قانون خودش را زیر پا میگذارد تا کارآگاه پلیس و پزشکی که وجدان را فراتر از وظیفهی – به اصطلاح – قانونی، ملاک رفتار خود قرار میدهند و در صحنهای از فیلم، از یک ضدقهرمان به قهرمانی مبدل میشوند که از جنس قهرمانهای هالیوودی نیستند، بلکه قهرمانهای ناشناسی با دلهای بزرگاند که در جهان – حتا – امروز هم کم یافت مینشوند. از او دربارهی انگیزهاش از ساخت فیلم «دنیای دیوانهی اوت بوک» میپرسم و او برای شنوندگان رادیو کوچه چنین میگوید:
هوشنگ الهیاری: اگر فیلمی به فستیوال رفت، خوشحال میشوم، ولی من برای فستیوال فیلم نمیسازم، من برای تماشاچی فیلم میسازم
«اولن که شما نظریاتتان را راجع به این فیلم دادید و من کوچکترین نظری را نمیبینم که غلط باشد. واقعن فکر میکنم که فیلم را خیلی دقیق دیدید، خیلی خوب فهمیدید فیلم را و توصیفی که درباره فیلم کردید، کاملن صحیح است. تمام موضوعات فیلم من، بستگی به انسانیت و انسان دارد و این موضوع هم موضوع اتریش نیست، موضوع اروپا است الان و شاید [بتوان] گفت که موضوع جهان هم شده است. الان ببینید در یونان چه خبر هست و چقدر ناراحتیهای زیادی وجود دارد دربارهی پناهندهها یا کسانی که میخواهند به اروپا بیایند. حالا به چه علتی هم باشد، برای من فرق نمیکند. اگر بشری بخواهد در اینجا زندگی نکند و در جای دیگری زندگی کند، حقش است. حق قانونی و حق انسانی اوست و کسی نمیتواند [و نباید] جلوی این را بگیرد. متاسفانه ما الان اینطور جلو نمیرویم. چون من در اتریش زندگی میکنم، مسلمن نقد من بیشتر روی کشوری است که من در آن زندگی میکنم و موضوعاتی که با آن سروکار دارم. برای من انسان بودن و انسانیت از همه چیز مهمتر است و ما انسانها هستیم که قانون را گذاشتیم، ولی [اگر] قانونهایی وجود دارد که بر ضد انسانیت باشد، باز همان ضد و نقیضی است که وجود دارد.»
«هوشنگ الهیاری» در «دنیای دیوانهی اوت بوک» صحنههای مستند و صحنههای بازی شده را چنان در هم آمیخته که به بیننده حس گسیختگی القا نمیکند و در واقع، این تلفیق، بیننده را در باورپذیر بودن شخصیت «اوت بوک» و اتفاقات فیلم، دچار سردرگمی نمیکند. خود وی در اینباره میگوید: «برای من یک کار خیلی جدیدی است – برای خود من جدید است – که من صحنههای مستند را با صحنههای بازی شده در فیلم [طوری] مخلوط کنم که باز در یک واحد باقی بماند. این سعی من بوده است که با این که دیده میشود که [بعضی] صحنهها واقعن بازی شده است و صحنههای دیگر کاملن مستند است، ولی در کل این صحنهها با هم ربط پیدا میکنند و این ربط باعث میشود که کسی نمیتواند فیلم را به عنوان مستند یا سینمایی (بازی شده) حساب کند. برای من فرق نمیکند چه اسمی روی فیلم [میتوان] گذاشت، مهم فیلم است.»
(عکس از: ©Viennale/ Alexi Pelekanos)
در یکی از صحنههای فیلم، «اوت بوک» به دیدار وزیر کشور اتریش میرود. مرد فربهای با لباس رسمی، که هم ظاهر و هم واژهها و ادبیاتش، نمادی از سیاستمدارانی است که قانون را برای به بند کشیدن انسانیت محترم میشمارند، در مقابل «اوت بوک» خود را «نمایندهی قانون» و حافظ منافع «شهروندان» [اتریش] معرفی میکند. لبخند تلخ و پاسخهای طنزآلود «اوت بوک»، بیننده را به تمسخر بیش از بیش آقای وزیر هدایت میکند و «الهیاری» در به تصویر کشیدن نمونهای از سیاستمداران بیدرد امروزی جهان دردمند، از این صحنه نیز موفق بیرون آمده است. از او دربارهی برداشت خودش از مفهوم «شهروند» در دنیای امروز میپرسم: «هیچ فرقی نمیکند که آدم برای چه در چه کشوری زندگی میکند. باید از لحاظ حقوق بشر این اجازه را به او داد و هر کسی که اینجا [در اتریش] زندگی میکند و مالیات میدهد و کار میکند، برای من اتریشی است.»
«هوشنگ الهیاری» حدود 40 سال با خانم «بوک» آشنایی و حتا بستگی سببی دارد. زندگی این زن 68 ساله، بیش از 30 سال است که در کمک به انسانها معنا پیدا کرده است. در همهی این سالها، «دکتر الهیاری» در مقام روانپزشک، به عنوان مشاور و درمانگر مددجویان «اوت بوک» با او همکاری داشته است و شخصیت «اوت بوک» برای او، تنها یک شخصیت سینمایی – که در یک فیلمنامهی از پیش تعیینشده شکل گرفته باشد – نبوده و نیست. «دنیای دیوانهی اوت بوک»، زندگی انسانی واقعی است که فیلمساز را با خود درگیر کرده و اکنون بر پردهی سینما خودنمایی میکند.
«ایشان از صبح که بیدار میشود تا شب، فکر و زندگیش فقط این است که به کسان دیگر کمک کند. فلسفهی خانم «بوک» خیلی ساده است، میگوید، ما به عنوان بشر باید بشر باشیم. شما اگر بشر باشید، نمیتوانید کسی را ببینید که در خیابان زندگی میکند، حامله است و جایی ندارد که در سرما بخوابد. شما اگر [به آن فرد] نگویید که بیا در خانهی من، پس انسان نیستی.»
شاید اگر از یک فیلمساز بخواهیم که فیلم خودش را تفسیر کنید، نقض غرض کرده باشیم. به نظر من، فیلمساز، فیلم ساخته تا حرف نزند. اندیشهی فیلمساز، تصاویر، اصوات و دیالوگهایی است که در فیلم برای ما یادگار گذاشته است. اما چه کنیم که رادیو کوچه یک رسانهی شنیداری است و به همین دلیل، از «هوشنگ الهیاری» خواستم تا برای شنوندگان برنامهی «همنفس با ویناله»، از فیلم خود بگوید: «من این طور میتوانم جواب شما را بدهم، حرفی را که خانم «بوک» در این فیلم میزند. میگوید، هیچکس از پیش قرار نگذاشته که در کجای دنیا به دنیا بیاید. و اگر جواب این حرف، واقعن، فیلم من باشد، برای من کافی است. از طرفی دیگر، من کسی هستم که اگر فیلمی درست کنم، میخواهم که تماشاچی را جذب کند، میخواهم داستان را تعریف کنم، چه مستند چه فیلم سینمایی. این است که در این فیلم هم سعی کردهام که داستان طوری باشد که وقتی آدم در سینما مینشیند با «suspens» [تعلیق یا ابهام] فیلم را تماشا بکند و به قول شما، بعد از پنج دقیقه بلند نشود و از سینما بیرون برود و احساس بکند که در سینما نشسته، احساس بکند که «من دارم یک فیلم تماشا میکنم و لذت میبرم از این فیلم». این برای من خیلی مهم است برای سینما. من هیچ وقت فکر نکردم که فیلم بسازم برای فستیوال. هیچ وقت. اگر فیلمی به فستیوالی رفت، خوشحال میشوم، ولی من برای فستیوال فیلم نمیسازم، من برای تماشاچی فیلم میسازم.»
هوشنگ الهیاری: خوشحال هستم که در کشوری دارم زندگی میکنم که میتوانم چنین فیلمی بسازم
«دنیای دیوانهی اوت بوک» با این که فیلمی است که درد و رنج انسان بیپناه را در جامعهی مدرن – به اصطلاح اروپایی – باز مینمایاند، ولی با رگههایی از طنز تلخی همراه است که گاه بیننده را با چشمان اشکآلود به خنده وامیدارد. «هوشنگ الهیاری» در اینباره چنین توضیح میدهد: «واقعن کار خیلی مشکلی است که شما فیلمی درست بکنید راجع به موضوعی که – همانطور که شما گفتید – ممکن است آدم تماشا کند و چشمهایش خیس بشود، ولی آن طنز را داشته باشد. و این طنز هم بیشتر از خانم «بوک» میآید. اگر خانم «بوک» کسی نبود که ما میگوییم «humorvoll» [شوخ]، کسی نبود که با طنز جلو برود، شاید نمیتوانست تا حالا اصلن «Existenz» [وجود] داشته باشد. به خاطر این، موضوع اول خانم «بوک» است که با «Humor» [طنز] جلو میرود، دوم خود من هستم که به عنوان فیلمساز، برای من خیلی مهم است که تماشاچی با تلخی و شیرینی برخورد کند و در سینما این احساس را داشته باشد. برای من این مهم نیست که بگویند فیلم «cineastisch» [فیلم هنری] است، برای این من مهم است که بگویند «من فیلم را دیدهام و از فیلم لذت بردهام و هم خندیدهام و هم گریهام گرفته». بدون این که من بخواهم صحنههایی درست کنم که صددرصد با گریه باشد؛ یعنی صحنههایی باشد که – من میگویم – صحنههای فیلمهای هندی نباشد. صحنههایی باشد که حقیقت داشته باشد، ولی از نظر احساسی بتواند تماشاچی را بگیرد.»
«دکتر الهیاری» در کشوری زندگی میکند که – نه چندان دشوار – میتواند، قانون، قانونگذار و مجری قانون آن را – به راحتی – به نقد بکشد و این آزادی، در مقابل محدودیتهای فیلمسازان کشورهایی که حاکمیتهای ایدیولوژیک دارند، نوعی دیگر از سینما را رقم میزند. کارگردان «دنیای دیوانهی اوت بوک» این مسئله را این گونه میبیند: «متاسفانه باید گفت که این حرفی را که شما زدید، یک حقیقت است. شما اگر در هر جای دنیا زندگی کنید و تحت فشار باشید و سعی کنید این فشار را به صورت «Kreativität» [خلاقیت]، به صورت فیلم یا ادبیات بیاورید، خیلی تاثیرگذار است. تاریخ این را به ما نشان داده است. متأسفانه باید بگویم که این موضوع وجود دارد، ولی [...] فیلم من پلیس و قانون را خیلی نقد میکند، [البته] توهین نمیکند. برای من پلیس این قدر مهم نیست، چون قانونگذارها هستند که باعث میشوند پلیس این کار را انجام دهد. همانطور که نشان داده شد، پلیس میتواند خوب یا بد باشد. البته من هنوز نمیدانم، چون فیلم هنوز به سینما نیامده، از هفتهی دیگر به سینما میآید؛ چه تاثیری بگذارد یا چه «Reaktion»ی [واکنشی] از طرف پلیس بیاید، این را هنوز من نمیدانم، ولی با همهی این، خوشحال هستم که در کشوری دارم زندگی میکنم که میتوانم چنین فیلمی بسازم. من فکر نمیکنم این فیلم را در همه جای دنیا بتوانید بسازید. از این لحاظ، با تمام «Negativität»ی [نکات منفیای] که وجود دارد، باز هم خوشحالم که در این کشور زندگی میکنم.»
سهشنبه 11 آبان 1389/ 2 نوامبر 2010
اجرا: اعظم و اردوان
استودیو: دامون
تقویمتاریخ- مریم
گزیدهی اخبار مطبوعات سهشنبه ایران
پسنشینی تند – «نگاهی به انتخابات میاندورهای آمریکا» - اکبر ترشیزاد
بخش اول خبرها
روز نگاشت – «نخستین معلم اپرا در ایران» - محبوبه
نامآوران نامدار – «سورنا، سپهبد پارتی» (قسمت ششم) – رضا افتخاری
طنز در پزشکی – «سهشنبهها با حوری» (قسمت27) – علی انجیدنی
بخش دوم خبرها
دایرهی شکسته – «این آب آتشین» - مهشب تاجیک
گزارش سیاسی – «در این تصمیم غیرکارشناسی تجدیدنظر کنید» - سروش
روزگفتههای مسافر شهری – «چشمهای سیاه تبدار» – یسنا یاوری
بخش سوم خبرها
مرتضا خسروی (هیچ) / رادیو کوچه
محبوبهشعاع / رادیوکوچه
mahboobeh@koochehmail.com
نهم آبان 1389 برابر بود، با درگذشت «اولین باغچهبان» موسیقیدان، یکی از بنیانگذاران اپرای تهران و از پیشگامان هنر آواز دستهجمعی (گروه کر) در ایران و استاد پیانو. او زاده سال 1307 خورشیدی در ترکیه بود و سالهای پایان عمرش را نیز در همانجا سپری کرد. مهمترین کتاب او برای ایرانیان، کتابی است به زبان فرانسه که درباره فعالیتها، آثار هنری و هنرمندان قبل از انقلاب ایران نوشته شده است.
«اولین باغچهبان» (Evelin) در سال 1307 در «مرسین،ترکیه» از مادری فرانسوی و پدری ترک زاده شد، اما ایران را نیز وطن خود میدانست.
پانزده ساله بود که به کنسرواتوار دولتی «آنکارا» رفت و دوره پیانو و آواز را در آنجا با درجه ممتاز به پایان رساند. او در کنسرتوار آنکارا با «ثمین باغچهبان» آهنگساز ایرانی آشنا شد و این آشنایی به ازدواج آن دو انجامید.
او همراه با ثمین باغچهبان به ایران آمد و در بیستودو سالگی نخستین کلاس تخصصی آواز را در «هنرستان عالی موسیقی تهران» بنیان گذاشت. نتیجه این کلاسها پرورش خوانندگانی همچون «حسین سرشار»، «محمد نوری»، «سودابه تاجبخش»، «پری ثمر»، «پری زنگنه»، «سودابه صفاییه» و «عنایت رضایی» است که البته شاگردان این هنرمندان خود نیز بخش بزرگی از خوانندگان ایران را تشکیل میدهند.
اولین باغچهبان به همراه «منیره وکیلی»، «حشمت سنجری»، «فاخره صبا» و چند هنرمند دیگر از پایهگذاران «اپرای ایران» و «تالار رودکی» هستند.
او همچنین نخستین «گروه کر» یا همخوانی هنرستان عالی موسیقی ایران را تشکیل داد. گروهی که نخستین گامها را در اجرای داستانهای شاهنامه و متلهای ایرانی برداشت. پس از آن «کر ملی تهران» را پایهگذاری کرد.
با تعویض یکی از روسا در تالار رودکی، اولین و چند تن دیگر به اعتراض، دست از کار کشیدند. او بازنشسته شد، اما دوره بازنشستگی او در کوتاه مدت به پایان رسید. از دربار شاه به سراغش آمدند و از او خواستند که گروه کری درست کند که اعضایش بچههای بیسرپرست باشند.
او که عاشق مهر ورزیدن بود، این وظیفه را برعهده گرفت، به شهرستانها رفت و از میان ششهزار کودک و نوجوان و پسر و دختر، دویست نفر را با آزمایش صدا انتخاب کرد. پیشرفت گروه آنچنان بود که کسی باور نمیکرد که این کودکان، همان بچههای بیسرپرستی هستند که به آنها «عقب افتاده» میگفتند. کودکانی که وی معتقد بود چون با مهر مادر بزرگ نشده بودند، در رفتارشان کمبودهایی بود. او تاثیر موسیقی در زندگی این کودکان را شگفتآور میدانست.
اولین با اختیاراتی که به او داده بودند، تصمیم گرفت با همین کودکان یک کنسرواتوار درست کند. برای ساختن این هنرستان اما به پشتوانه مالی هم نیاز بود که در آن زمان، سازمان ملل، در صورت موافقت چنین کاری را برای بچههای بیسرپرست انجام میداد.
این گروه حدود چهل اجرا در تالار رودکی داشت و حتا در مراسم تاجگذاری «محمدرضا پهلوی» نیز برنامهای اجرا کرد. اجرای ده قطعه «رنگین کمون» ساخته ثمین باغچهبان با همکاری «ارکستر سمفونیک اتریش» اثر ماندگار این گروه است.
با وقوع انقلاب ایران فعالیتهای اولین و ثمینباغچهبان متوقف شد و شکافی در فعالیتهای موسیقاییشان ایجاد شد. تا اینکه در سال ۱۳۶۳ مجبور به مهاجرت به شهر استانبول ترکیه شدند، و از همان سال در «دانشگاه معمار سنان» استانبول استادی رشته پیانو را بر عهده داشت و ده سال بعد در سال ۱۳۷۳ بازنشسته شد.
او در دوران بازنشستگی ده کتاب درباره تکنیکهای پیانو و آواز به زبان ترکی و فرانسوی نوشت و حقوق تمام کتابها را به دانشگاه معمار سنان هدیه کرده است. آخرین کتاب او نیز موسیقی برای کودکان، هنوز منتشر نشده است. اما مهمترین کتاب او برای ایرانیان، کتابی است به زبان فرانسه که درباره فعالیتها، آثار هنری و هنرمندان قبل از انقلاب ایران نوشته شده است.
اولین جدا از کار اپرا، در رسیتالهای متعدد، آثاری از همسر خود ثمین باغچهبان و دوست دیرینش، «حسین ناصحی» را به اجرا درآورد. در میان این آثار، «درخت سرو» از ثمین و «رقص در دربار شاه سمنگان» از شهرت بیشتری یافته است.
او در تمام عمرش همیشه همراه همسر خود ثمین باغچهبان بود که سه سال پیش ثمین در استانبول فوت کرد. و سرانجام اولین باغچهبان در روز نهم آبان ۱۳۸۹ در سن ۸۲ سالگی در استانبول درگذشت.
اولین پس از درگذشت همسرش گفته بو: «ترکیه وطن من است و من مثل یک درخت در آنجا رشد کردم، اما میوههایم را در ایران دادم و در ایران به بار نشستم. به همین علت هر دو کشور را دوست دارم و هر دو را وطن خودم میدانم.»
او معتقد بود اگر جسم کارهای هنریش به ترکیه تعلق داشته باشد، روح زندگی هنری و موسیقایی او به ایران تعلق دارد.
منبعها:
گوگل
ویکیپدیا
خبر / رادیو کوچه
سخنگوی قوه قضاییه در سومین نشست خود با خبرنگاران روز سهشنبه، درباه دلایل آزادی علی شکوریراد نماینده مردم تهران در مجلس ششم و از اعضای جبهه مشارکت ایران اسلامی، اظهار داشت اگر وساطت یکی از علمای قم نبود شکوریراد آزاد نمیشد.
به گزارش مهر، غلامحسین محسنی اژهای در مورد اینکه پیش از این دادستان تهران علت بازداشت شکوریراد را اقدام علیه امنیت ملی اعلام کرد ولی وی بعد از چند روز آزاد شد، عنوان کرد: «اگر وساطت یکی از علمای قم نبود شکوریراد آزاد نمیشد.»
محسنی اژهای همچنین در مورد اظهارات اخیر وزیر اطلاعات مبنی بر کمکهای مالی یک میلیارد دلاری کشورهای عربی به سران آنچه آنها فتنه میخوانند اعلام کرد: «بنده هم این مطلب را در رسانهها خواندهام با این تفاوت که از وزیر اطلاعات در مورد کمک یک میلیارد دلاری به سران فتنه سوال شده بود و وی اعلام کرده بود که این مبلغ بیش از یک میلیارد هم هست.»
وی تصریح کرد: «هنوز به صورت مشخص به دستگاه قضایی اعلام نشده و یا بنده اطلاعی از آن ندارم.»
این در حالی است که روز سهشنبه 7 مهرماه وزیر اطلاعات خبر منتشر شده به نقل از وی مبنی بر حقیقت داشتن موضوع کمک یک میلیاردی به سران آنچه آنها فتنه میخوانند را تکذیب کرد و آن را صحیح ندانسته است.
بیشتر بخوانید:
«کمک یک میلیاردی به سران فتنه صحت ندارد»
آنچه در این بخش میآید انتخابی از رادیو کوچه در بین رسانهها است.
علیرضا رضایی
منبع: خودنویس
و اینکه آقایان سایتهای سبز شما سایت خبری-تحلیلی-سیاسی هستید، نشریه طنز نیستید که. وقتی مینویسید موسوی «در یک اقدام انقلابی» سوار ماشینش شد رفت سر کوچه آدم خندهاش میگیرد. به خدا خبر را جور دیگری هم میشود بولد کرد، نخندانید ما را. دو انقلابی ضد انقلاب بهطور انقلابی پایینتر از انقلاب با هم دیدار کردند و سایتها نوشتند که موسوی در «یک اقدام انقلابی» سوار ماشین شخصیاش شد، ناگهان از خانه بیرون زد و ….. و خلاصه طی این حرکت «انقلابی» موسوی حصر خانگی کلن شکسته شد. اینکه چرا موسوی اقدام نمیکند نمیکند وقتی اقدام بکند همچنان «انقلابی» عمل میکند البته مسئلهایاست مشخص. ولی اینجا این سوال پیش میآید که چرا اینهمه روحیه و اقدامات انقلابی موسوی فقط اینجور جاها فوران میکند؟
سه جواب احتمالی:
۱. موسوی در حالت معمول پسر خوبی است. انقلابی هم هست. کاریش نداشته باشی نهایتن همان مینشیند ماهی یک بیانیه مینویسد با کسی هم کاری ندارد. ولی همچی که عکس زنش را نشان بدهی یا مهمان را از دم در خانهاش راه ندهی یا به هر شکلی ماجرا شخصی بشود همین پسر خوب ناگهان «در یک اقدام انقلابی» یک کارهایی میکند که همه کف لمه میکنند. در مجموع برای اینکه موسوی یک تکانی به خودش و جنبش بدهد کافی است یک کاری بکنید که یک ماجرایی برای شخص خودش پیش بیاید. الباقی را ماشالا خودش انقلابی است و استاد.
۲. تا جایی که ما بلدیم حصر خانگی به یک چیزی میگویند که طرف نتواند با کسی رفت و آمد داشته باشد. اگر کروبی که خودش حصر خانگی است میتواند لااقل تا دم خانه موسوی برود چرا موسوی که اقدامات انقلابی هم بلد است نمیتواند برود دم خانه کروبی؟ البته کتک خور موسوی مثل کروبی ملس نیست ولی آنروزی که ریختند دیوار خانه کروبی را آوردند پایین، عالم و آدم رفتند منزل کروبی همین موسوی همینجایی که الآن نشسته همچنان نشست و طبق روال طی یک بیانیهی کوبنده این اقدام را مثل بقیهی اقدامات محکوم کرد. در هر حال فرقی نمیکند، روزی که ندا را کشتند هم تهش باز همین کار را کرد، ماجرا شخصی نبود که.
۳. در مجموع اگر یکنفر به موسوی یادآوری بکند که رهبر یک جنبش اعتراضی است نه یک اعتراض به هر ماجرای شخصی من خیلی ممنون میشوم. کروبی کاپیتان این جنبش است. حرکت بدون توپ میکند، پاس گل میدهد، از تله آفساید به راحتی فرار میکند، هزارتا کار دیگر بلد است بکند ولی کسی نیست که ضربه تمام کننده را بزند. در حال حاضر اگر موسوی را از وسط زمین برداری ببری وسط تماشاچیها یا حتا بیرون استادیوم بنشانی هم باز احوال بازی توفیر زیادی نمیکند چه بسا که بازی روانتر هم بشود. آقای موسوی بغیر از مسایل مربوط به دم خانه و توی خانهات چه راهی برای پیش بردن جنبش داری؟ بقول کروبی دوتاشو بگو.
رادیو کوچه
مشاوران دارویی سابق دولت بریتانیا گزارشی منتشر کردهاند که در آن نتیجهگیری شده، خطر و هزینه مصرف مشروبات الکلی برای جامعه، بیشتر از هرویین و کراک است.
این گزارش توسط کمیته علمی مستقل در مورد داروها، تهیه شده که به منظور بررسی داروها بدون مداخله سیاسی، تشکیل شده است.
به گزارش بیبیسی، دیوید نات، دانشمندی که به دلیل ارایه نظرات آزاد و بدون تعصب در مورد سیاستهای دارویی، سمت مشاور دارویی دولت را از دست داد، سرپرستی این گزارش را به عهده داشته است.
برای تهیه گزارش مورد بحث، تاثیر مصرف بیست نوع دارو بر 16شاخص زیانهای وارد به جامعه از جمله وضعیت سلامت جامعه، جرایم و جنایات، و هزینههای اقتصادی مورد مطالعه قرار گرفت.
نتیجه این تحقیقات این بود که زیان الکل به مراتب بیشتر از هرویین و کراک است.
در این بررسیها زیان مصرف الکل سه برابر زیان مصرف کوکایین یا کشیدن سیگار برآورد شده است.
مریم / رادیو کوچه
maryam.m@koochehmail.com
- 1092 میلادی – «خواجه نظامالملک» دولتمرد مشهور ایرانی، وزیر سلجوقیان، مولف کتاب سیاستنامه (در علم حکومتکردن) و موسس دانشکدههای موسوم به نظامیه دوم نوامبر در نزدیکی کرمانشاه به دست عوامل حسن صباح کشته شد. قاتل او «ابوطاهر ارانی» جوانی دیلمی بود که در الموت به صف هواداران حسن صباح پیوسته بود و در آنجا مامور کشتن خواجه شده بود.
- 1974 میلادی – «هنری کیسینجر» وزیر امور خارجه وقت آمریکا که در رابطه با مسئله کردهای عراقی و مسایل دیگر پیدرپی از تهران دیدن میکرد دوم نوامبر به خاطر نفت و بازهم مسئله عراق بازهم وارد تهران شد.
- 1861 میلادی – زادروز فیلسوف فرانسوی «ژرژ سورل» که 75 سال عمر کرد. وی مشوق فعالیتهای انقلابی بوده ولی تاکید دارد که انقلاب در زمان و مکان درست، باید بهعمل آید. وی از هواداران سندیکالیسم و ایجاد اتحادیههای حرفهای (به طریقه دمکراتیک و بدون مداخله دولت) است.
- 2003 میلادی – پروفسور «ریچارد نوستات» که کوشید با انتشار کتاب و ایراد سخنرانی، به مردم اهمیت رییس یک کشور برای جامعه را بیاموزد و خصوصیات یک رییسجمهوری خوب را تشریح کند و به رایدهندگان گوشزد کند که مهمترین خدمت آنان به خودشان و جامعه، همانا انتخاب یک رییسجمهوری شایسته است دوم نوامبر در 84 سالگی درگذشت.
- 1920 میلادی – نخستین ایستگاه رادیویی جهان به مفهوم امروز در چنین روزی در شهر پیتسبورگ ایالت پنسیلوانیای آمریکا آغاز بهکار کرد. صدای این ایستگاه که هنوز سرگرم کار است در همان نخستین روز در کانادا هم شنیده شد.
- 1950 میلادی – درگذشت «جورج برناردشاو» نمایشنامهنویس سبک کمیک، منتقد ادبی و مبلغ سوسیالیست ایرلندیتبار. از او بهعنوان توانمندترین نمایشنامهنویس بریتانیایی پس از شکسپیر و نافذترین رسالهنویس پس از جاناتان سوییفت، هجونویس ایرلندی، یاد میکنند. برنارد شاو همچنین یکی از برترین نقادان موسیقی و تاتر نسل خود محسوب میشده است.
- 1975 میلادی – «پیرپائولو پازولینی» شاعر، کارگردان، نویسنده معاصر ایتالیایی درگذشت. وی از برجستهترین هنرمندان و روشنفکران ایتالیا در قرن بیستم است.
- 1841 میلادی – «شجاعالملک» امیر دستنشانده انگلستان در کابل دوم نوامبر به دست «اکبرخان» از مخالفان سلطه انگلیسیها کشته شد و افغانها که برضد نیروهای انگلیسی بپا خاسته بودند «الکساندر برنز» نماینده تامالاختیار انگلستان در کابل و تعدادی انگلیسی دیگر را هم کشتند و هزار و پانصد نظامی انگلیسی را مجبور به عقبنشینی به سوی هند (از طریق گذرگاه خیبر) کردند و سپس هنگام عقبنشینی به آنان شبیخون زدند و قتلعام کردند و بار دیگر «دوست محمدخان» را بر کرسی امیری کابل نشانیدند.
خبر / رادیو کوچه
روز دوشنبه، محمد سیفزاده، وکیل دادگستری و عضو کانون مدافعان حقوق بشر ایران، حکم دادگاه انقلاب تهران را، که او را به ۹ سال زندان و ده سال محرومیت از وکالت محکوم کرده، غیر قانونی دانسته است.
آقای سیفزاده با اشاره به حکمی که به تازگی یکی از شعبههای دادگاه انقلاب تهران برای او صادر کرده است اعلام کرد که روند دادرسی از اساس برخلاف قوانین کشور بوده و دادگاه به هیچکدام از مستندات او توجه نکرده است.
وی در ادامه اظهار داشت دو اتهام «اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه امنیت ملی به دلیل تاسیس کانون مدافعان حقوق بشر» به هیچ عنوان با فعالیت این کانون منطبق نیست.
آقای سیفزاده درباره روند تاسیس کانون مدافعان حقوق بشر گفت که زمان تاسیس این کانون همه اعضای موسس به کمیسیون ماده ۱۰ احزاب معرفی شدهاند و اساسنامه این کانون نیز طی یک روند طولانی به تصویب وزارت کشور دولت محمد خاتمی رسیده است.
وی در ادامه افزود: «کمیسیون ماده ۱۰ احزاب در زمان وزارت عبدالواحد موسوی لاری، با صدور پروانه فعالیت این کانون موافقت کرده است اما با آمدن دولت نهم، از دادن پروانه به ما خودداری کردهاند که این عمل آنها صد درصد غیرقانونی است.»
لازم به یادآوری است کانون مدافعان حقوق بشر، سال ۱۳۸۰ به وسیله شیرین عبادی (برنده جایزه صلح نوبل)، محمدعلی دادخواه، محمد سیفزاده ، محمد شریف و عبدالفتاح سلطانی (از وکلای دادگستری در ایران) تشکیل شد.
دبیرخانه کمیسیون ماده ۱۰ قانون فعالیت احزاب و جمعیتها در ایران، حدود دو سال پیش با صدور اطلاعیهای فعالیت کانون مدافعان حقوق بشر را غیرقانونی اعلام کرد.
بیشتر بخوانید:
«۹ سال حبس محکومیت وکیل دادگستری»
محمدرضا / رادیو کوچه
mohamadreza@koochehmail.com
مهمترین عنوانهای مطبوعات امروز ایران:
ایران
http://www.iran-newspaper.com/
1) قیمت 22 قلم کالای اساسی ثابت میماند.
تشکلها و انجمنهای تولیدی و توزیعی متعهد شدند مانع هرگونه افزایش در قیمت کالا و خدمات حوزه خود شوند.
رییس سازمان حمایت از مصرفکنندگان و تولیدکنندگان: 10 هزار بازرس آموزش دیده از اول آبان کنترل و رصد بازار سراسر کشور را آغاز کردهاند، تخلف قیمتی اصناف با اولویت ویژه بررسی و شدیدترین برخورد صورت میگیرد.
2) دستگاههای امنیتی بیصبرانه در انتظار مهدی هاشمی.
یک مقام آگاه امنیتی گفت: «با بازگشت مهدی هاشمی زمینه رسیدگی به پروندههای مفاسد متعدد وی ایجاد خواهد شد و قطعن پای افراد دیگری نیز به میان خواهد آمد.» وی افزود: «بدون تردید، حجم قابل توجهی از پروندههای مستند موجود در دستگاههای اطلاعاتی که تاکنون بنا به مصالحی به دستگاه قضایی ارسال نشده، با ورود مهدی هاشمی به کشور بهعنوان سمبل ویژهخواری، عملیاتی خواهند شد.»
جام جم
1) افشای تسهیلات پرداختی بانکها به وابستگان.
http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100889915143
بانک مرکزی آییننامه تسهیلات و تعهدات اشخاص مرتبط با بانکها مصوب جلسه اخیر شورای پول و اعتبار را به سیستم بانکی ابلاغ کرد که براساس آن، بانکها موظف شدند اطلاعات مربوط به جزییات اینگونه تسهیلات و تعهدات را بهصورت مجزا افشا کنند.
2) کار رسانه یک مجاهدت عظیم است.
http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100889907574
رییسجمهوری کار رسانهها، خبرگزاریها و خبرنگاران را یک مجاهدت عظیم دانست و افزود: «ترویج عشق و محبت بین انسانها مهمترین کار رسانهها است.»
کیهان
1) محسنیاژهای: «دستگاه قضایی با اخلالگران در هدفمندی یارانهها برخورد میکند.»
http://www.kayhannews.ir/890811/2.htm#other202
سخنگوی قوهقضاییه تاکید کرد که دستگاه قضا با اخلالگران در اجرای قانون هدفمندی یارانهها به موقع و قاطعانه برخورد خواهد کرد. وی اظهار داشت: «هدفمند کردن یارانهها موضوع مهمی است که همه کشور، مسوولان، قوا و مردم باید دست به دست هم بدهند تا به نتیجه برسند.»
2) پرداخت هرگونه وجه از بودجه کشور به ورزش حرفهای ممنوع شد.»
http://www.kayhannews.ir/890811/14.htm#other1402
با تصویب مجلس پرداخت هرگونه وجه از بودجه کل کشور به ورزش حرفهای در برنامه پنجم ممنوع است.
3) گروگانگیری تروریستهای «القاعده» در بغداد با مرگ 60 نفر پایان یافت.
http://www.kayhannews.ir/890811/16.htm#other1602
گروگانگیری تروریستهای مسلح در داخل یک کلیسای پایتخت عراق، با مرگ 60 تن از جمله 45 گروگان و 56 زخمی به پایان رسید.
رسالت
1) دعوت برای حضور در تظاهرات ضد استکباری 13 آبان.
http://www.resalat-news.com/Fa/?code=44314
شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی طی بیانیهای با دعوت از ملت ایران برای حضور در تظاهرات ضداستکباری یوماله سیزدهم آبان، تاکید کرد که این روز رمز پایداری ایران اسلامی در برابر زیادهخواهی غرب است.
2) همسایگان ایران از تحریمها علیه این کشور حمایت نمیکنند.
http://www.resalat-news.com/Fa/?code=44299
معاون وزیر دارایی آمریکا که بهعنوان مامور ویژه تحریمهای واشنگتن علیه ایران شناخته میشود اذعان کرد: «همسایگان ایران حتا از اجرای تحریمهای شورای امنیت علیه این کشور حمایت نمیکنند.»
آفرینش
1) مصوبات مجلس خارج از توان دولت نیست.
http://www.afarinesh-daily.com/afarinesh/News.aspx?NID=72122
رییس مجلس شورای اسلامی در پاسخ به تذکر نماینده «سمیرم» که نسبت به برخی مخالفتهای نمایندگان از جمله «احمد توکلی» با مواد لایحه برنامه پنجم انتقاد داشت، گفت: «مجلس جای قانونگذاری است و نباید همدیگر را نفی کنید.»
2) به مذاکرات هستهای با ایران علاقهمندیم.
http://www.afarinesh-daily.com/afarinesh/Article.aspx?AID=13061#72124
وزیر خارجه روسیه بر علاقهمندی کشورش به ادامه هرچه سریعتر مذاکرات هستهای با ایران تاکید کرد. «سرگئی لاوروف» دیروز در کنفرانس خبری مشترک با وزیر خارجه آلمان که در مسکو برگزار شد، با اشاره به منافع مشترک روسیه با دیگر اعضای گروه 1+5 در ادامه مذاکرات با ایران، از تهران خواست تا دراین خصوص نقش سازندهای ایفا کند.
همشهری
1) مسکو خواستار اطلاعات بیشتر درباره طرح موشکی ناتو شد.
http://www.hamshahri.net/news-119697.aspx
وزیر امورخارجه روسیه در اظهاراتی خواستار شفافسازی درباره طرح استقرار سپر موشکی ناتو در اروپا شد.
2) محکومیت کودک سرباز «گوانتانامو» به 40 سال حبس.
http://www.hamshahrionline.ir/news-119690.aspx
«عمر قادر» که به «کودک سرباز» زندان گوانتانامو مشهور است، به 40 سال حبس محکوم شد. خبرگزاری آلمان از واشنگتن گزارش داد، یک دادگاه نظامی در تاسیسات گوانتانامو این مجازات را به اتهام قتل یک سرباز آمریکایی در سال 2002 در افغانستان و زمانی که قادر فقط 15 سال داشت، وضع کرده است.
دنیای اقتصاد
1) کمیته ویژه برای واقعیسازی نرخ دلار.
http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=230737
به دنبال انتشار نظر صریح دولت در خصوص سیاست ارزی که توسط شخص رییسجمهوری اعلام شد، دیروز منابع خبری از تشکیل کمیته ویژهای در دولت برای واقعیسازی نرخ ارز خبر دادند که البته منظور از واقعیسازی در این سیاست نه افزایش نرخ ارز براساس دیدگاه صاحبنظران اقتصادی بلکه کاهش نرخ ارز بنا به تعریفی است که توسط «دکتر احمدینژاد» اعلام شد.
2) یک عرضه ناگهانی در بازار سهام.
http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=230789
امروز پنج درصد سهام پست بانک عرضه میشود تا به این ترتیب آخرین بانک دولتی نیز پسوند خصوصی را از این پس یدک بکشد. این عرضه در حالی صورت میگیرد که این شرکت برای فعالان بازار سرمایه معارفه نشده و حتا طبق قانون بازار اوراق بهادار، صورتهای مالی سه و شش ماهه را نیز ارایه نکرده است.
خبر / رادیو کوچه
نشریه «پیام انقلاب» منسوب به سپاه پاسدارن جمهوری اسلامی روز دوشنبه و در شماره اخیر خود به انتقاد از محمود احمدینژاد پرداخته است.
به گزارش فارس، این نشریه سخن رییس جمهوری اسلامی را در مورد «در راس امور نبودن» مجلس، «تعریض» به رهبران فعلی و سابق جمهوری اسلامی ایران دانسته است.
ماهنامه «پیام انقلاب» در آخرین شماره خود، با یادآوری سخن آیتاله خمینی رهبر انقلاب اسلامی مبنی بر اینکه «مجلس در راس امور است» نوشت: «تحلیل سطحی و کلمهای و شکلی از فرمایشات گهربار امام امت و آن را به نحوی دگرگون ساختن که منافع عدهای قلیل را برای چند صباحی فراهم سازد، یک خطای جبرانناپذیر است.»
محمود احمدینژاد چندی پیش، در مصاحبه با روزنامه دولتی ایران گفته بود که سخن آیتاله خمینی مبنی بر اینکه مجلس در راس امور است، مربوط به زمانی بوده که کشور را نخست وزیر منتخب نمایندگان اداره میکرده، اما اکنون قوه مجریه در راس قرار دارد.
این سخن آقای احمدینژاد، واکنشهایی را در محافل سیاسی ایران به وجود آورد و در پی این سخنان ۱۷۰ تن از نمایندگان مجلس ایران در تذکری کتبی به رییس جمهوری اسلامی از او خواستند که به جای نفی جایگاه مجلس، به وظایف خود عمل کند.
خبر / رادیو کوچه
روز دوشنبه، حزب کارگران کردستان ترکیه (پ.ک.ک) دست داشتن در انفجار انتحاری روز یکشنبه استانبول که به زخمی شدن ۳۲ نفر منجر شد را رد کرده است.
این در حالی است که برخی رسانهها مسوولیت این انفجار را متوجه این حزب دانستهاند.
به گزارش رویترز، از سویی دیگر یک رسانه کرد اعلام کرد پ.ک.ک این اتهام را رد و آتش بس دو ماهه خود را تا انتخابات سال آینده تمدید کرده است.
دولت ترکیه مدعی شده برای نتیجه گرفتن در این خصوص که چه گروهی در پشت این حمله بوده زمان کوتاهی گذشته است.
در همین حال برخی مقامهای کشور ترکیه گروههای اسلامگرا و چپهای افراطی را نیز جزو عاملان این انفجار میدانند.
اما در بیانیه پ.ک.ک که در سایت خبری فیرات منتشر شد آمده است: «ما به هیچ وجه در این حمله دست نداشتهایم.»
این بیانیه میافزاید: «در شرایطی که جنبش ما تصمیم به تمدید آتشبس گرفته، امکان ندارد که چنین اقدامی بکنیم.»
لازم به اشاره است آتشبس پ.ک.ک که چند ماه پیش اعلام شد ساعاتی پس از انفجار استانبول به پایان میرسید.
پلیس ترکیه میگوید بمبگذاری انتحاری روز یکشنبه توسط یک مرد جوان انجام شده، اما مشخصات و انگیزه او هنوز روشن نیست.
بیشتر بخوانید:
«پانزده مجروح در انفجار بمب میدان تقسیم استانبول»
مهمترین عنوانهای رسانههای امروز مالزی:
خبرگزاری برناما
- دولت در مسیر صحیح مبارزه با فساد قرار دارد.
- هیلاری کلینتون خواستار تعمیق روابط با کامبوج شد.
- یک افسر پلیس به جرم اختلاس، به زندان و پرداخت جریمه محکوم شد.
- وزیر زنان و خانواده (شهریزت): «تمامی سیاستهای خانوادهها باید بازنگری شوند.»
- رایگیری پستی بهطور یکنواخت در گالاس انجام میشود.
- زنان جناح راست از پشتیبانی حزب دموکرات از قانون حدود شرعی انتقاد کردند.
- تانگو رزالی، اظهارات مبنی بر اینکه وی توجهی به افراد بومی ندارد را، رد کرد.
- هواپیمایی مالزی اولین سری جدید هواپیماهای 737 سری 800 را دریافت کرد.
- مالزی بهدنبال 25 میلیارد رینگیت سرمایهگذاری خصوصی است.
- رسانههای میانمار: «برای ساختن کشوری جدید رای دهید.»
- کانادا پروازها به یمن را با کنترل بیشتری دنبال میکند.
- سازمان ملل : «مهاجران با نژادپرستی بیشتری مواجه میشوند.»
روزنامه استار
- فرزند داتوک سوسیلاواتی شکایت 60 میلیون رینگیتی را در رابطه با قتل مادرش تسلیم پلیس کرد.
- پلیس در پنانگ یکی از تظاهرکنندگان را دستگیر کرد.
- امتحانات SPM و STPM با وجود تهدیدات سیل برگزار میشوند.
- کوالالامپور و کانبرا پیمان همکاریهای آزاد تجاری امضا میکنند.
- خطر سیل در کانگار مردم را به پناهگاهها کشاند.
- اطمینان حاصل کردن از رانندهها برای تناسب با شغل آنها.
- همسر نخستوزیر با قربانیان حادثه اتوبوس جاده گینتینگ دیدار کرد.
- روزانه 2500 تا 3000 تن زباله به 13 خاکریز فرستاده میشود.
- هیلاری کلینتون برای یک سفر 36 ساعته شب گذشته وارد مالزی شد.
- رییسجمهوری آرژانتین قول داد که میراث افتخارآمیز همسرش را دنبال کند.
- شمار تلفات انفجار بمب در کلیسایی در عراق به 52 تن رسید.
روزنامه نیو استریت تایمز
- مالزی و استرالیا پیمان مبارزه با جرایم قاچاق انسانی امضا کردند.
- خطر سیلزدگی در پرلیس و کداه.
- گروه CIMB شرکت تحقیقاتی AmResearch را خریداری میکند.
روزنامه مالایی میل
- یک عکاس و برنده جوایز مطبوعاتی به آزار و تجاوز به 10 پسر اعتراف کرد.
- 2.6 کیلوگرم مادهمخدر کریستال در قابهای عکس توسط پلیس فرودگاه LCCT کشف شد.
- سیل زودتر از زمان پیشبینی شده به ایالتهای شمالی مالزی میرسد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر