مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظر های مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشته های این بخش دارید می توانید برای ما ارسال کنید.
مصطفا خلجی
منبع: سایت گوراب
آفریقا مرکز دنیا نیست، اما روی دیگر زمین است، یا به عبارت بهتر: آفریقا چهرهی دیگر انسان است و شاید چهرهی واقعی او. تیرگی پوست در این سرزمین، اشارهای به سوی تاریک آدمی است، که روشنیاش را در جای دیگری تابانده است. در آفریقاست که انسان آزموده میشود و ارزشهای انسانی معنای خود را مییابد. آفریقا با این که کهنترین قاره جهان است و قدیمیترین منطقه مسکونی کره خاکی با گونههای بشری بر روی آن یافت شده، و به نظر میرسد انسان از این سرزمین به جهان چشم گشوده، اما همیشه از زاویهای بیرون از آفریقا تعریف شده است. تاریخ انسان آفریقایی به دوران قبل از عصر حجر باز میگردد، اما همواره برای نگارش این تاریخ، قلم یک غیرآفریقایی در کار بوده است. قرنها دیگران با حرص و طمع که اسم امروزی آن «کشف و کنجکاوی» است بر سرنوشت آفریقا، اقتصاد و سیاست و فرهنگش، تاثیر گذاشتهاند و اکنون دیگر زمان آن رسیده که این کودک سالخورده که هیچگاه روی جوانی را ندیده، بایستد و نه جهان را که خود را ورانداز کند.
با این حال تصویری که از آفریقا در نوشتههای نویسندگان جهان به ویژه نویسندگان اروپایی و به طور خاص نویسندگان فرانسوی حک شده، میراثی بزرگ برای همه، مخصوصن آفریقاییهاست و درست است که این میراث در برابر ظلم دولتهای استعمارگر، ناچیز است و شکمی را از شکمهای گرسنه ساکنانش سیر نمیکند، اما شاید این نوشتهها، اتوبیوگرافی انسان معاصر تلقی شود که میکوشد چهرهی پدر خویش (آفریقا) را بازیابد و هویت او را شناسایی کند.
* سفر نویسندگان به آفریقا
برای هر نویسنده، سفر به آفریقا موقعیتی استثنایی است و این قاره همیشه، حتا در عصر جدید، رازی دارد که برای نویسنده نمایان میکند. پایانناپذیری این رازآلودگی شاید به وسعت صحرای آفریقا باشد یا شاید اندازهی ستارههایی که فقط در دل آفریقا میتوان بیشمار بودن آنها را درک کرد.
از اواخر قرن هجدهم که زمین در آفریقا، بین دولتهای غربی از جمله فرانسه، تقسیم شد، راه برای ورود اروپاییان به این قاره هموارتر گردید. نویسندگان فرانسوی، به ویژه نویسندگان قرن نوزدهم و بیستم، نیز باعلاقه بسیار و شاید بیتوقعتر از بقیه، راهی آفریقا شدند. آنها از آفریقاییها چیزی طلب نکردند، بلکه شاید به گونهای با جاودان ساختن تصویر آفریقا در نوشتههایشان، بدهی هموطنانشان را تا اندازهای پرداختند.
از میان این نویسندگان، نقش آنتوان دو سنت اگزوپری و گوستاو لوکلزیو برجسته است. اگزوپری که سالها در راههای هوایی فرانسه- آفریقای جنوبی پرواز کرد، شازده کوچولو را که یکی از مهمترین آثار ادبی جهان به شمار میآید، از حادثهای واقعی مایه گرفت که در دل شنهای صحرای موریتانی برایش روی داد. خرابی دستگاه هواپیما، اگزوپری را به فرود اجباری در دل آفریقا وامیدارد و از میان هزاران ساکن منطقه، پسربچهای با رفتار عجیب و غیرعادی خود جلب توجه میکند. آن پسربچه که اصلن به مردم اطراف خود شباهت ندارد، پرسشهایی را مطرح میکند که موضوع داستان شازده کوچولو قرار میگیرد.
همچنین لوکلزیو، برنده نوبل ادبی 2008 که از او به عنوان بزرگترین نویسنده زنده فرانسه نام میبرند، رمانی را با نام «بیابان» نوشته که در آن تصویری شگفتانگیز از صحرای آفریقا توصیف میکند. این نویسنده که در کودکی به همراه خانوادهاش به آفریقا مهاجرت کرد، همچنین در کتاب دیگرش به نام «آفریقایی» به تعریف آفریقا میپردازد. او در این کتاب مینویسد: آفریقا بسیار خشنتر، تابناکتر و متاثرکنندهتر از آن چیزی است که یک کودک در ذهن دارد، کودکی که برای اولین بار قدم بر خاک این قاره مینهد.
* نویسندگان فرانسوی و تونس
از میان کشورهای آفریقایی، تونس برای خیلی از نویسندگان فرانسوی جذاب بوده است. شاید جذابیت تونس، جدا از تاریخ و فرهنگ کهنی که دارد، به مردمانش باز گردد که خوی آنها با دیگر آفریقاییها متنفاوت است. جغرافیای تونس نیز علیرغم وسعت کمش، بسیار متنوع است. گی دو موپاسان، الکساندر دوما، گوستاو فلوبر، هنری دو مونترلان، رنه امیل شار و آندره ژید از جمله نویسندگانی هستند که پا بر تونس گذاشتند و مشاهدات، تجربیات و احساسات خود را از آن گاهی به صورت یک کتاب مستقل، مثل کتاب «سفر به تونس» نوشته شاتوبریان و گاهی هم در آثار ادبیشان، مثل رمان «سالامبو» نوشته فلوبر، مکتوب کردهاند.
فرانسوا رنه شاتوبریان که در سال 1768 میلادی در سن مالو از شهرهای شمال غربی فرانسه به دنیا آمد در آغاز انقلاب فرانسه به آمریکا سفر کرد. نزدیک یک سال در کانادا و برخی دیگر از ممالک دنیای نو به سیاحت گذرانید و در سال 1792 به فرانسه بازگشت و به یاری شاهزادگان و مهاجرانی که بر ضد حکومت انقلابی در شهر گب لنتز گرد آمده بودند برخاست، ولی در آنجا مجروح شد و به انگلستان رفت. چندی بعد همین که بناپارت در فرانسه به مقام کنسولی رسید شاتوبریان بار دیگر به پاریس آمد و بدو پیوست و به مقامات دولتی رسید، اما دیری نگذشت که علتی سیاسی او را از بناپارت رنجیده خاطر و با مخالفان وی همداستان ساخت. پس راه سفر بیتالمقدس پیش گرفت و کشورهای یونان، شام، مصر، تونس و اسپانیا را سیاحت کرد. در دوران بازگشت خاندان بوربن به سلطنت فرانسه شاتوبریان باز به میدان سیاست داخل شد و به مقامات سفارت و وزارت خارجه رسید. در سال 1830 پس از انقراض خاندان بوربن حیات سیاسی را ترک گفت و باقی عمر را به نویسندگی گذرانید و سرانجام در سال 1848 در پاریس درگذشت. او در کتاب «سفر به تونس» سفر خود به این کشور را به زیبایی و با نثری شاعرانه روایت میکند و از سکوی تونس نگاهی تازه به جهان میافکند.
همچنین موپاسان، دیگر نویسنده فرانسوی قرن نوزدهم، از الجزایر و تونس دیدن کرد و احساسهای پرشور خود را از این سفر در آثار مختلفش انعکاس داد؛ از جمله در داستان «روی آب» و «زندگی سرگشته». موپاسان با نگارش کتابی درباره «قیروان» به یکی از شهرهای مقدس مسلمانان میپردازد که در مرکز تونس واقع است. او با توصیف اهمیت این شهر نزد مسلمانان اقوالی را که درباره قیروان مطرح است بیان میکند.
رنه امیل شار نیز در سال 1924 به تونس سفر کرد. اما شاید هیچ کدام از این نویسندگان ماننده آندره ژید عاشق تونس نبودهاند. ژید در 1926 به آفریقا سفر کرد و دو اثر به نامهای «سفر به کنگو» و «بازگشت از چاد» را نوشت که در واقع ادعانامهای بر ضد استعمارگری فرانسه در آفریقا است. در این دو اثر فکر اصلاحطلبانه فردی به اصلاحطلبی اجتماعی منتهی میشود که بیدارکننده فکر آزادی در بشر است. او دوباره در سال 1942 به تونس رفت و پس از بازگشت به پاریس کتاب «تزه» را انتشار داد که نوعی وصیتنامه ادبی یا لااقل نتیجه قاطع همه اندیشههای اخلاقی اوست. ژید به آفریقا و به خصوص کشورهای شمال این قاره خصوصن تونس، عشق میورزید و شاید اگر او در تونس به ذاتالریه مبتلا نمیشد، و به فرانسه باز نمیگشت، سرنوشت دیگری در انتظار او بود.
* سالامبو؛ مهمترین اثر درباره تونس
در میان آثار مختلفی که تحت تاثیر سفر نویسندگان به تونس نوشته شده است، «سالامبو» نوشته «فلوبر» مهمترین آنها به شمار میآید. فلوبر در دهه ی ١٨۵٠ برای نوشتن سالامبو به تونس سفر کرد و به تحقیق درباره امپراتوری کارتاژ مشغول شد. او نویسندهای واقعگرا بود، به همین دلیل با سفر به تونس سعی داشت تا فضای داستانش را واقعیتر کند. به گفته جورج لوکاچ رمان «سالامبو» مرحله جدیدی از رشد و تحول رمان تاریخی گشود. سنت – بوو، منتقد، درباره نقد کاراکتر سالامبو میگوید: «او با دایه اش حرف میزند، دلهرههای مبهماش، رنجهای فروخوردهاش، ملالش را با او در میان میگذارد… او میجوید، رویاپردازی م کند، صدا میزند چیزی ناشناخته را. این وضعیتی متعلق به بیش از یکی از دختران ایو، اهل کارتاژ یا جز آن است؛ این تا اندازهای همان وضعیت مادام بوواری در آغاز رمان است، زمانی که زندگی برای او بیش از حد ملالآور میشود و به تنهایی به بیشه زار بانرویل می رود… خب، پس سالامبوی بیچاره به شیوه خودش همان احساس ناشی از میل مبهم و اشتیاق افسرده کننده را تجربه میکند. فلوبر صرفن با هنر بسیار، همین زاری فروخورده قلب و حواس را پس و پیش میکند و خصلتی اسطورهای بدان میبخشد.»
امیر و کاملیا / رادیو کوچه
«فرهوشی» یا «فروهر» یکی از کهنترین سمبلهای ایرانی در جهان است که بسیار شگفتانگیز و سرشار از دانش، فرهنگ و خرد است. قدمت آن بیش از 4000 سال تخمین زده شده است. تاریخچه فرهوشی یا فروهر به پیش از زایش زرتشت، پیر و فیلسوف خرد، فرهنگ و دانش جهان باز میگردد که شاید این مفاهیم توسط زرتشت روی آن تعریف شده باشد. نیاکان ما از چند هزار سال پیش دریافته بودند که هر انسان زنده از تن، جان، روان، وجدان و فروهر (Fravahr) سرشته شده که پویندگی و بالندگی انسان از کوشش و جوشش آنها است.
این واژه در زبان اوستایی «فروشی» (fravashi) در زبان پارسی هخامنشی « فرورتی» (fravarti)، و در پارسی میانه «زبان پهلوی» «فـروهـر» (fravahr)خوانده میشود. در پارسی میانه شکلهای دیگر این واژه به این صورت کاربرد داشته است. «هارولد بیلی»، زبانشناسی زبانهای ایرانی ریشهی این واژه را از ریشهی ایرانی (var) «پوشش، محافظت» و (fra) «پس راندن» میداند و معنی اصلی اولیه واژه فروهر را «دلاوری حفاظتکننده» عنوان میکند. فروهر از دو واژهی «فره» به معنی جلو، پیش و «وهر» یا ورتی به معنی برنده و کشنده درست شده است و شاید بتوان گفت از نظر زندگی، فروهر بزرگترین و باارزشترین جز وجود انسان است، چون پرتوی از هستی بیپایان اهورامزدا است که انسان را بهسوی رسایی رهنما میشود و وظیفهی پیشبری و فرابری، برای انسان به برترین پایهی هستی را دارا است. و پس از مرگ با همان پاکی و درستی به اصل خود «اهورامزدا» میپیوندد.
بایسته است که بدانیم فروهر جایگزینی برای اهورامزدا نیست. ایرانیان پیرو آشو زرتشت برای این نیروی مینوی که بن مایه آن جنبش و پیشرفت بهسوی رسایی، فرامایگی و والایی است، هیچ پیکرهای را بهتر و شایستهتر از شاهین نیافتند و آنچه که در گذشته نشانه فر و شکوه و سر بلندی بود و انگیزه ملی و میهنی داشت با اندک دگرگونی در سر و پای شاهین به سیمای کنونی در آوردند، تا هم بنمایه مینوی را نشان دهد و هم نمودار سربلندی و سرفرازی ایرانیان باشد. از دوران پادشاهی مادها و سپس شاهنشاهی هخامنشیان، نگاره فروهر نشانه نماد میهنی بوده و آدمی را در پیکره و سیمای شاهین تیزچنگ و بلندپروازی نشان میدهد که آنرا نماد توانایی، سربلندی و فر و شکوه میدانستند و پرچمهای خود را به نما و سیمای شاهین میآراستند. جالب است بدانیم که تکتک نگارههای این نشان دارای مفاهیم ویژه و دانشی است.
در نگاره فروهر دو نیروی «همیستار»، مخالف «سپنتامینو»، نشانه خوبی و «انگره مینو»، نشانه بدی نمایان است و آدمی رو به سپنتا مینو دارد و بهسوی او میرود به انگره مینو پشت کردهاست و لازم به ذکر است فروهر الگو و سنبل ایرانیان و زرتشتیان است. همانطور که در برنامه قبل گفته شد نماد مشهور «فروهر» بازگو کنندهی بسیاری از موارد نیک و انسانی است. باید توجه داشت که شکل فروهر به گردونهی مهر بسیار نزدیک است. میتوان پنداشت در زمانی که از اهمیت مهر کاسته شده نشانه مقدس «میتراییسم» رفتهرفته به شاهین مبدل شده و این شاهین و نگاره فروهر تمام جاذبه معنوی و روحانی این نشانه را گرفته و مظهر فر و شکوه مینوی شده است.
شکل فروهر:
تصویر پیرمرد بالداری نمایانگر شکل فروهر است. محققان و خاورشناسان بسیاری در مورد این شکل به تحقیق پرداختند و نظرهای گوناگونی نسبت به آن ابراز داشتند. در ابتدای تحقیق عدهای از پژوهشگران آنرا تصویری از اهورا مزدا خواندند. ولی چون به عقیده زرتشتیان اهورامزدا بیتن و پیکر «ایوی تن و» است و هیچگاه یک زرتشتی برای اهورامزدا شکلی قایل نیست، این نظر مورد مخالفت پارسیان هندوستان قرار گرفت. آنرا رد کردند و آنرا بهعنوان سمبل فروهر معرفی کردند و از قسمتهای مختلف آن برای شناساندن فروهر کمک گرفتند. اولین کسی که این طرح را نماد فروهر دانست شخصی بود به اسم «رستم جی کاما». این شخص با استفاده از یک تصویر باستانی، وظیفه یکی از مهمترین اجزای وجود انسان را مد نظر قرار داد.
ویژگیها
۱- چهره فروهر همانند آدمی است، از این رو گویای پیوستگی با آدمی است، او پیری است فرزانه و کار آزموده، نشانه از بزرگداشت و سپاس از بزرگان و فرزانگان و فراگیری از آنان دارد.
۲- دو بال در پهلوها که هر کدام سه پر دارند این سه پر نشانه سه نماد اندیشه نیک، گفتار نیک، کردار نیک که همزمان انگیزه پرواز و پیشرفت است.
۳- در پایین تنه فروهر سه بخش، پرهایی بهسوی پایین است، که نشانه پندار و گفتار و کردار نادرست و یا پست هستند. از اینرو آنرا، آغاز بدبختیها و پستی برای آدمی میدانند.
۴- دو رشته که در سر هر یک گردی «حلقه» چنبره شدهای دیده میشوند، در کنار بخش پایینی تنهای است که نماد سپنتا مینو «خوبی» و انگره مینو «بدی» هستند، که یکی در پیش پای و دیگری در پس آن است. این رشتهها هر یک در تلاش هستند که آدمی را بهسوی خود بکشند، این نشانه آن است که آدمی باید بهسوی سپنتا مینو «خوبی» پیش رود و به انگره مینو «بدی» پشت کند.
۵- یک گردی «حلقه» در میانه بالاتنه فروهر وجود دارد این نشان، جان و روان جاودان است که نه آغاز و نه پایانی دارد.
۶- یک دست فروهر کمی بهسوی بالا و در راستای سپنتا مینو اشاره دارد که نشاندهنده سپاس و ستایس اهورمزدا و راهنمایی آدمی بهسوی والایی و راستی و درستی است.
۷- در دست دیگر گردی «حلقهای» دارد که نشانه وفاداری به عهد و پیمان، و نشانگر راستی و پاکخویی و جوانمردی است.
البته ساختار نگارهی فروهر، در زمانها و مکانهای مختلف با هم تفاوت دارند، حتا در تخت جمشید که در یک مکان و تقریبن یک زمان ساخته شده است با چندین گونه از این نگاره روبهرو میشویم.
منابع
دانشنامه ایرانیکا
اساطیر و فرهنگ ایران در نوشتههای پهلوی، رحیم عفیفی
ویکیپدیا
مهشب تاجیک / رادیو کوچه
اگر نقل مکان از کشوری به کشور دیگر را مهاجرت بنامیم و کشورهای جهان را در سه گروه عمدهی توسعهیافته و توسعهنیافته و در حال توسعه تقسیم کنیم، چند نوع مهاجرت خواهیم داشت. با توجه به اینکه تنش از تفاوتها برمیخیزد، میتوان گفت که مهاجرت از دو کشور توسعه نیافته به یکدیگر، مانند مهاجرت از افغانستان و پاکستان و ایران و سوریه به یکدیگر چندان مشکلساز نیست، چرا که شرایط حاکم بر دو جامعه از بسیاری لحاظ شبیه بوده و در نتیجه فرهنگ این جوامع مشابهند.
بههمین ترتیب مهاجرت از کشورهای مدرن مانند کانادا، استرالیا و آمریکا به یکدیگر بحرانی در پی نخواهد داشت. مهاجرت از کشورهای مدرن به توسعه نیافته بهطور عمومی رایج نیست و اگر مسافرتی هم صورت گیرد کوتاه مدت بوده و به منظور گردش و یا ماموریتهای علمی و سیاسی است. میزان مهاجرت مردم کشورهای در حال توسعه هم به طور عمومی کمتر است. آنچه که میماند مهاجرت از کشورهای توسعه نیافته به مدرن است که در سطح میلیونی صورت میگیرد. در این نوع مهاجرت است که سنت در تقابل که شاید نه ولی در کشمکش با مدرنیته قرار میگیرد و این جریان که از تفاوتهای عمده فرهنگی بین دو جامعه برمیخیزد بیشترین تنشها را در پی دارد.
با توجه به اینکه خصوصیت انسانها جدای از میراث و تربیت خانوادگی، حاصل شرایط حاکم بر جامعهایست که در آن زندگی میکنند، اولین قدم برای بررسی این تقابل این است که ببینیم در هر یک از این دو جامعه چه شرایطی حاکم است و این شرایط باعث بروز چه ویژگیهای اخلاقی و رفتاری در شهروندان این دو جامعه میشود. شاخصهی اصلی جوامع پیشرفته داشتن امنیت نسبی اقتصادی، سیاسی و همچنین وجود عدالت اجتماعی است. در این جوامع انسانها که بهطور معمول صرف نظر از سن، جنس، مقام و موقعیت اجتماعی، باور مذهبی، رنگ، نژاد و ملیت در پناه قانون هستند و بنابراین هراسی از یکدیگر به دل ندارند که در جوامع توسعه نیافته به خصوص با چاشنی دیکتاتوری کمتر دیده میشود.
اما موضوع تقابل دو فرهنگ به همین جا ختم نمیشود. این تقابل به بحرانهای جدیتر در زندگی مهاجر منجر میشود البته نه همهی مهاجران ولی حداقل در بسیاری موارد به چشم خورده است. از آنجمله بهوجود آمدن یا شدت گرفتن اختلافات زناشویی، شدت گرفتن اختلافات بین والدین و فرزندان، سست شدن پیوندهای عاطفی بین افراد خانواده و بحرانهایی که ناشی از بزرگترین و ارزشمندترین دستآورد ملل پیشرفته یعنی برسمیت شناخته شدن حقوق انسانها است. یکی از مهمترین این پیامدها شناخته شدن حقوق انسانی زنان در غرب و تاثیر آن در بهوجود آمدن یا شدت گرفتن اختلافات زناشویی در بین مهاجران است.
در حقیقت میتوان گفت در مهاجرت به کشورهای آزاد، انسان به دنیایی وارد میشود که امکان رشد و پیشرفت در آن کم نیست، امنیت اقتصادی و اجتماعی مهیاست و چندان مانعی بر سر راه ترقی و تعالی آدمی وجود ندارد
اختلافات زناشویی و طلاق تاریخچهای به قدمت تاریخچه ازدواج دارد. این پدیده در تمامی جوامع چه مدرن و چه سنتی به وفور دیده میشود. هر چند اساسیترین ریشههای این اختلافات به تفاوتهایی برمیگردد که بهطور طبیعی بین مرد و زن وجود دارد، اما بروز این مشکل و شدت گرفتن آن در بین مهاجرانی که از کشورهای سنتی به غرب میآیند را میتوان به بارزترین تفاوتی مربوط دانست که بین این دو جامعه وجود دارد و آن برابری نسبی بین زن و مرد در جوامع مدرن و عدم وجود این برابری در جوامع سنتی است. آگاهی یافتن زنان مهاجر از حقوقی که در جامعه خویش به ناحق از آنان سلب شده، اما در کشورهای پیشرفته به آسانی به آنان تفویض میشود، و عدم پذیرش این حقوق توسط مردان عامل بزرگی در شروع تداوم و تشدید اختلافات بین زنان و شوهران است. در توضیح بیشتر این مسئله باید گفت که ازدواج بهطور کلی به معاملهای شبیه است.
این معامله در هر جامعه ضوابط، معیارها و قوانین خاص خود را دارد. در جوامع سنتی و مردسالار، وظیفهی مرد در این معامله تامین زن به لحاظ اقتصادی و اجتماعی و وظیفهی زن علاوه بر تمکین جنسی، شستوشو، پختوپز، رفتوروب و بچهداری است. البته در عصر حاضر کمی این الگوها تغییر شکل دادهاند و زنها پا به عرصهی اجتماع گذاشتهاند ولی بازهم در جوامع غیرپیشرفته حقوق آنان نه فقط از سوی مردان که بهطور کلی از سوی اجتماع نادیده گرفته میشود. با توجه به اینکه جوامع غیرپیشرفته از حقوق زنان دفاع نمیکند، و زن بهعنوان موجودی ضعیف تحت سرپرستی شوهر قرار دارد، اگر همسر وظایف محوله را به درستی انجام ندهد و از مسوولیتهای پدر بودن شانه خالی کند، و یا به آزار زن بپردازد، زن به راحتی نخواهد توانست از او جدا شود. به این دلیل که اول بیشتر زنان منبع در آمدی ندارند و بههمین خاطر پس از طلاق بایستی به خانه پدر یا برادر یا مرد محرم دیگری نقل مکان کنند و باری بر دوش آنان شوند، دوم سرپرستی کودکان بهطور معمول به شوهران واگذار میشود و سوم زنان مطلقه از احترام اجتماعی برابر با زنان شوهردار برخوردار نیستند. طبیعی است که در چنین شرایطی زنان تحمل هر سختی را به جدایی ترجیح میدهند. بازهم البته این موضوع در پایتخت و شهرهای بزرگ کمتر به چشم میخورد و در شهرهای کوچکتر با امکانات کمتر رایجتر است.
یکی دیگر از مسایلی که مهاجران با آن در غرب روبهرو هستند کم شدن تمایل جوانانشان به تحصیلات دانشگاهی است. این مسئله به این دلیل حادث میشود که در غرب امنیت اقتصادی و مهمتر از آن احترام اجتماعی، چندان در گرو داشتن تحصیلات آکادمیک و به خصوص عنوانهای مهندسی و دکترا نیست. در جوامع مدرن نه کسی به خاطر داشتن عنوان و مشاغل بالا، مورد توجه و عنایت بیش از حد مردم قرار میگیرد و نه کسی به خاطر داشتن مشاغل سادهتر از هر نوع آن، مورد بیمهری و تحقیر واقع میشود. به عبارت سادهتر همه افراد در پناه قانون بوده و از یک امنیت نسبی اقتصادی و احترام و شان اجتماعی برخوردارند. فرزندان مهاجران که با سرعت، معیارهای حاکم بر جامعه میزبان را جذب و با روال و آهنگ آن حرکت میکنند، متوجه میشوند که بدون گذر از هفتخوان دانشگاه نیز میتوان راحت زیست و از زندگی لذت برد و مورد احترام جامعهی میزبان بود. بنابراین اگر تمایلی به ادامه تحصیل نداشته باشند، دلیلی برای اتلاف حداقل چهار سال از وقت خود را برای خواندن مطالبی که علاقهای به آنها ندارند را نمیبینند.
این مسئله برای والدینی که در جامعهای زیستهاند که احترام و آبرو در گرو داشتن مدرک و به خصوص عنوانها است، سخت ناگوار میآید. کنجکاوی پیدرپی اقوام و بستگان این خانوادهها در ایران و سایر دوستان و آشنایان ایرانی در کشور میزبان، در مورد تحصیلات فرزندان، والدین را در تنگنای بیشتری قرار میدهد و این خود باعث فشار بیشتر از طرف والدین به فرزندان در رفتن به دانشگاه و ادامهی تحصیل میشود. بهخصوص در رشتههایی که دکترا و مهندسی میدهند. نتیجهی نهایی این تفاوت فرهنگی ایجاد تنش، رختبربستن خرسندی و آرامش از خانواده و سایر اثرات منفی و جنبی ناشی از آن برای همگی آنها است.
شاخصهی اصلی جوامع پیشرفته داشتن امنیت نسبی اقتصادی، سیاسی و همچنین وجود عدالت اجتماعی است
در حقیقت میتوان گفت در مهاجرت به کشورهای آزاد، انسان به دنیایی وارد میشود که امکان رشد و پیشرفت در آن کم نیست، امنیت اقتصادی و اجتماعی مهیاست و چندان مانعی بر سر راه ترقی و تعالی آدمی وجود ندارد. باید و نبایدهای زندگی قومی و قبیلگی که آزادیهای فردی و بهدنبال آن امکان خلاقیت و رشد و شکوفایی را از فرد سلب کرده بود، از میان میرود و اگر مهاجر زندگی و کار خود را محدود به دایرهی هموطنان نکند، میتواند از این فرصتها و امکانات بهره گرفته و استعدادهای خفته خود را به منصه ظهور برساند. درخشش ایرانیان مقیم کشورهای پیشرفته در زمینههای مختلف علمی، ادبی، فرهنگی و هنری را میتوان به وجود استعداد و قابلیت در آنان و مهمتر از آن به استفاده صحیح این عزیزان از این امکانات منتسب دانست. این امر خود نشانگر این است که هیچ ملتی به لحاظ هوش و استعداد از ملت دیگر بالاتر یا پایینتر نیست، بلکه این شرایط محیطی است که زمینهساز بروز خلاقیتها و استعداها است.
در مهاجرت است که امکان دوبارهای برای رشد و تکامل فراهم میشود. در مهاجرت است که اقتدار کاذبی که ما به خاطر مال و منال یا مدرک و عنوان و یا هر چیز دیگری داشتیم، از بین میرود و ضعفهای درونی ما امکان بروز مییابد. در مهاجرت است که برای انسان این موقعیت فراهم میشود که از تمامی عاداتی که ناآگاهانه به آنها خو گرفته و به آنها وابسته شده است، جدا شود. و اینها خود شانس و فرصت دومی است برای مهاجر که اختیار زندگی خویش را آگاهانه به دست گیرد.
آناتومی جامعه رفیعپور، فرامرز، شرکت سهامی انتشار، 1378
نظریههای بنیادی جامعهشناسیکوزر،لوییس و روزنبرگ، برنارد، فرهنگ ارشاد، نشر نی، 1378
جامعهشناسی قشربندی و نابرابریهای اجتماعی تامین، ملوین، عبدالحسین نیکگهر، توتیا، 1373
اکبر ترشیزاد / رادیو کوچه
دیروز با دوستی دربارهی حضور بیشمار دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج از کشور در جشن «هالووین» صحبت میکردیم. یادم هست که وقتی برای اولینبار در جشن سال نو میلادی در خارج از ایران بودم، از حضور انبوه هموطنان در این مراسم و اظهار شادمانیهای وصفناشدنی آنها شگفتزده شدم. از سویی دیگر برگزاری مراسم عید کریسمس در میان غیرمسیحیان ایران که از چند سال پیش آغاز شده است، اکنون دیگر حداقل در میان جوانان همهگیر شده و کاجهای تزیین شده با چراغهای رنگین در گلفروشیها و فروشگاههای شهرهای بزرگ ایران فراوان به چشم میخورد. و همه دیدهایم که سالهاست هدیه دادن و گرفتن عشاق و دلباختگان جوان در روز «ولنتاین» امری عادی شده است.
شکی نیست که هر جشن و آیینی بدون توجه به آنکه خواستگاهش کجاست، فقط به همین دلیل ساده که سبب شادمانی و سرزندگی مردم میشود، زیبا است. اما از سوی دیگر پررنگ شدن این مراسم غیربومی در برابر آیینها و جشنهای باستانی سرزمین مادری زنگ خطری است که سالهاست که به صدا در آمده است، اما خیلیها نشنیدهاش گرفتهاند و یا نخواستهاند که بشنوند. اگر بخواهیم به ریشههای چنین رخدادی بپردازیم باید گفت که بزرگترین عامل آن در برخی موارد برنامهریزی ضعیف و نادرست و در بسیاری از موارد بیبرنامهگی فرهنگی مسوولان بوده است.
ایران به عنوان سرزمینی کهن از آیینهای باستانی فراوانی برخوردار است. این مراسم به خودی خود از زیباییها و جذابیتهای گستردهای برخوردار است، اما این فقط شرط لازم است نه کافی و برای آنکه بتوانند در میان نسل نو که نیازها و خواستههایشان تفاوتهای بنیادینی با نسلهای پیشین دارد، جای خود را باز کنند، نیاز به بازتعریف دارند. این کار البته اندیشمندان، کارشناسان و هنرمندانی را میطلبد که هم جامعهی خودی و دغدغههایش را به خوبی بشناسند و هم از دنیای مدرن، پسامدرن و پیامدهای این نوع زندگی آگاهی داشته باشند. چنین حرکتی البته سالهاست که در حد حرف باقی مانده است و آنچه انجام شده است، بیشتر سرکوب و تحقیر فرهنگ باستانی بوده است تا کمک به سربلندی آن.
چند سال پیش «مرضیه برومند» کارگردانی که همیشه با کارهایش نشان داده است که دغدغههای ملی و بومی دارد از مسوولان گله میکرد که پانزده سال است فیلمنامهای دارد دربارهی «عمو نوروز» اما هر بار به بهانهای اجازه کارکردن دربارهی این موضوع به او داده نمیشود. از سوی دیگر هنگامیکه برخی روحانیون و متعصبین آیینهایباستانی را به سبب آنکه یادگار و زندهکنندهی روزگاران پیش از اسلامند تکفیر و تحقیر میکنند، چه جای شگفتی است که در دستان کودک ایرانی به جای عروسک «عمو نوروز» «پاپانوئل» باشد. وقتی که بهترین تصویری که از پهلوانان باستانیمان همچون «رستم» و «سهراب» و «پوریای ولی» ارایه میشود، چند برنامه عروسکی ضعیف، بیروح و غیرجذاب است، عجیب نیست که «مرد عنکبوتی» و «بتمن» در میان فرزندانمان مشهورتر از «رستم» باشند. بدیهی و طبیعی است که جوانان در مقطعی خاص از زندگی خود به دنبال الگوبرداری از ابرانسانها باشند، حال اگر الگوهای جذاب و زیبایی مطابق با فرهنگ بومی پیش رویشان نباشد، شک نکنیم که آنان منتظر نخواهند ماند و جایگزینهای تازهای برایش خواهند یافت. انسان تشنه، مدت کوتاهی را به دنبال آب پاکیزه میگردد و اگر آن را نیافت از هر گندابی که بیابد خواهد نوشید.
یکی دو سالی است که برخی مسوولان برای کسب محبوبیت در میان مردم دم از ایران و فرهنگ باستانیاش میزنند. «محمود احمدینژاد» از «کوروش» میگوید و «رحیممشایی» از مکتب ایرانی، اما از سوی دیگر به تخریب هر آنچه از میراث باستانی ما باز مانده است، دست میزنند و فریادرسی نیست. در حالیکه موزیکویدیوهای جذاب و حرفهای با هزینههای میلیوندلاری بر روی کار موسیقیدانان بزرگ دنیا ساخته میشود، چگونه میتوان موسیقی نوآوران و بزرگانی همچون «حسین علیزاده» را به جوان ایرانی معرفی کرد، در حالی که تلویزیون به اصطلاح ملی ما به دلایل فقهی از نشان دادن ساز نوازندگانمان سرباز میزند و افتخار «علیرضا افتخاری» این است که میخواهد کنسرتی را برگزار کند که برایش با دهان آهنگ بنوازند.
اگر روند چنین باشد که میرود شاید تا چند سال دیگر در ایران، باید چشمانتظار دیدن تصاویر دردناک مردان و زنانی باشیم که به جای گرهزدن روبان قرمز بر دور سبزهی سفرهی هفتسین، در حال تزیین درخت کریسمسی هستند که زیباست اما از آن ما نیست.
اردوان طاهری/ رادیو کوچه
a.taheri@koochehmail.com
«اردوان طاهری»، خبرنگار ویژهی رادیو کوچه در چهل و هشتمین جشنوارهی فیلم وین، (Viennale) هستم و به بهانهی اکران اول فیلم «دنیای دیوانهی اوت بوک» (Die verrückte Welt der Ute Bock)، تازهترین فیلم «هوشنگ الهیاری» (Houchang Allahyari)، کارگردان ایرانی مقیم اتریش، با وی به گفتوگو نشستهام. «ویناله»ی 2010 که با چاشنی سیاست در «وین» گشایش یافته بود، با فیلم «دنیای دیوانهی اوت بوک»، نمادی شد برای اعتراض به محدود کردن آزادی انسانها. «هوشنگ الهیاری» با محور قرار دادن زندگی زنی به نام «اوت بوک» (Ute Bock) که فراتر از قید و بندهای اداری و سیاسی، به ندای وجدانش پاسخ داده و زندگیاش را وقف کمک به انسانهای دردمند و بیپناه کرده است، سعی دارد تا با نگاه بیپروا و دوربین سیالش، سیاستهای جهانی و به خصوص، سیاستهای اتحادیهی اروپا در برخورد با پناهجویان، پناهندگان و انسانهایی که – به هر دلیل – تصمیم به تغییر محل زندگی خود دارند، را به بوتهی نقد بکشاند.
«هوشنگ الهیاری» که حدود 50 سال در اتریش زندگی میکند، به عنوان یک روانپزشک و فیلمساز، نگاه ویژهای به جامعه و انسان دارد که در فیلم او به خوبی منعکس شده است. با او از «دنیای دیوانهی اوت بوک» گفتم، از قانونمداری غیراخلاقی و از پلیسی که به نام «مامور و معذور»، حتا قانون خودش را زیر پا میگذارد تا کارآگاه پلیس و پزشکی که وجدان را فراتر از وظیفهی – به اصطلاح – قانونی، ملاک رفتار خود قرار میدهند و در صحنهای از فیلم، از یک ضدقهرمان به قهرمانی مبدل میشوند که از جنس قهرمانهای هالیوودی نیستند، بلکه قهرمانهای ناشناسی با دلهای بزرگاند که در جهان – حتا – امروز هم کم یافت مینشوند. از او دربارهی انگیزهاش از ساخت فیلم «دنیای دیوانهی اوت بوک» میپرسم و او برای شنوندگان رادیو کوچه چنین میگوید:
هوشنگ الهیاری: اگر فیلمی به فستیوال رفت، خوشحال میشوم، ولی من برای فستیوال فیلم نمیسازم، من برای تماشاچی فیلم میسازم
«اولن که شما نظریاتتان را راجع به این فیلم دادید و من کوچکترین نظری را نمیبینم که غلط باشد. واقعن فکر میکنم که فیلم را خیلی دقیق دیدید، خیلی خوب فهمیدید فیلم را و توصیفی که درباره فیلم کردید، کاملن صحیح است. تمام موضوعات فیلم من، بستگی به انسانیت و انسان دارد و این موضوع هم موضوع اتریش نیست، موضوع اروپا است الان و شاید [بتوان] گفت که موضوع جهان هم شده است. الان ببینید در یونان چه خبر هست و چقدر ناراحتیهای زیادی وجود دارد دربارهی پناهندهها یا کسانی که میخواهند به اروپا بیایند. حالا به چه علتی هم باشد، برای من فرق نمیکند. اگر بشری بخواهد در اینجا زندگی نکند و در جای دیگری زندگی کند، حقش است. حق قانونی و حق انسانی اوست و کسی نمیتواند [و نباید] جلوی این را بگیرد. متاسفانه ما الان اینطور جلو نمیرویم. چون من در اتریش زندگی میکنم، مسلمن نقد من بیشتر روی کشوری است که من در آن زندگی میکنم و موضوعاتی که با آن سروکار دارم. برای من انسان بودن و انسانیت از همه چیز مهمتر است و ما انسانها هستیم که قانون را گذاشتیم، ولی [اگر] قانونهایی وجود دارد که بر ضد انسانیت باشد، باز همان ضد و نقیضی است که وجود دارد.»
«هوشنگ الهیاری» در «دنیای دیوانهی اوت بوک» صحنههای مستند و صحنههای بازی شده را چنان در هم آمیخته که به بیننده حس گسیختگی القا نمیکند و در واقع، این تلفیق، بیننده را در باورپذیر بودن شخصیت «اوت بوک» و اتفاقات فیلم، دچار سردرگمی نمیکند. خود وی در اینباره میگوید: «برای من یک کار خیلی جدیدی است – برای خود من جدید است – که من صحنههای مستند را با صحنههای بازی شده در فیلم [طوری] مخلوط کنم که باز در یک واحد باقی بماند. این سعی من بوده است که با این که دیده میشود که [بعضی] صحنهها واقعن بازی شده است و صحنههای دیگر کاملن مستند است، ولی در کل این صحنهها با هم ربط پیدا میکنند و این ربط باعث میشود که کسی نمیتواند فیلم را به عنوان مستند یا سینمایی (بازی شده) حساب کند. برای من فرق نمیکند چه اسمی روی فیلم [میتوان] گذاشت، مهم فیلم است.»
(عکس از: ©Viennale/ Alexi Pelekanos)
در یکی از صحنههای فیلم، «اوت بوک» به دیدار وزیر کشور اتریش میرود. مرد فربهای با لباس رسمی، که هم ظاهر و هم واژهها و ادبیاتش، نمادی از سیاستمدارانی است که قانون را برای به بند کشیدن انسانیت محترم میشمارند، در مقابل «اوت بوک» خود را «نمایندهی قانون» و حافظ منافع «شهروندان» [اتریش] معرفی میکند. لبخند تلخ و پاسخهای طنزآلود «اوت بوک»، بیننده را به تمسخر بیش از بیش آقای وزیر هدایت میکند و «الهیاری» در به تصویر کشیدن نمونهای از سیاستمداران بیدرد امروزی جهان دردمند، از این صحنه نیز موفق بیرون آمده است. از او دربارهی برداشت خودش از مفهوم «شهروند» در دنیای امروز میپرسم: «هیچ فرقی نمیکند که آدم برای چه در چه کشوری زندگی میکند. باید از لحاظ حقوق بشر این اجازه را به او داد و هر کسی که اینجا [در اتریش] زندگی میکند و مالیات میدهد و کار میکند، برای من اتریشی است.»
«هوشنگ الهیاری» حدود 40 سال با خانم «بوک» آشنایی و حتا بستگی سببی دارد. زندگی این زن 68 ساله، بیش از 30 سال است که در کمک به انسانها معنا پیدا کرده است. در همهی این سالها، «دکتر الهیاری» در مقام روانپزشک، به عنوان مشاور و درمانگر مددجویان «اوت بوک» با او همکاری داشته است و شخصیت «اوت بوک» برای او، تنها یک شخصیت سینمایی – که در یک فیلمنامهی از پیش تعیینشده شکل گرفته باشد – نبوده و نیست. «دنیای دیوانهی اوت بوک»، زندگی انسانی واقعی است که فیلمساز را با خود درگیر کرده و اکنون بر پردهی سینما خودنمایی میکند.
«ایشان از صبح که بیدار میشود تا شب، فکر و زندگیش فقط این است که به کسان دیگر کمک کند. فلسفهی خانم «بوک» خیلی ساده است، میگوید، ما به عنوان بشر باید بشر باشیم. شما اگر بشر باشید، نمیتوانید کسی را ببینید که در خیابان زندگی میکند، حامله است و جایی ندارد که در سرما بخوابد. شما اگر [به آن فرد] نگویید که بیا در خانهی من، پس انسان نیستی.»
شاید اگر از یک فیلمساز بخواهیم که فیلم خودش را تفسیر کنید، نقض غرض کرده باشیم. به نظر من، فیلمساز، فیلم ساخته تا حرف نزند. اندیشهی فیلمساز، تصاویر، اصوات و دیالوگهایی است که در فیلم برای ما یادگار گذاشته است. اما چه کنیم که رادیو کوچه یک رسانهی شنیداری است و به همین دلیل، از «هوشنگ الهیاری» خواستم تا برای شنوندگان برنامهی «همنفس با ویناله»، از فیلم خود بگوید: «من این طور میتوانم جواب شما را بدهم، حرفی را که خانم «بوک» در این فیلم میزند. میگوید، هیچکس از پیش قرار نگذاشته که در کجای دنیا به دنیا بیاید. و اگر جواب این حرف، واقعن، فیلم من باشد، برای من کافی است. از طرفی دیگر، من کسی هستم که اگر فیلمی درست کنم، میخواهم که تماشاچی را جذب کند، میخواهم داستان را تعریف کنم، چه مستند چه فیلم سینمایی. این است که در این فیلم هم سعی کردهام که داستان طوری باشد که وقتی آدم در سینما مینشیند با «suspens» [تعلیق یا ابهام] فیلم را تماشا بکند و به قول شما، بعد از پنج دقیقه بلند نشود و از سینما بیرون برود و احساس بکند که در سینما نشسته، احساس بکند که «من دارم یک فیلم تماشا میکنم و لذت میبرم از این فیلم». این برای من خیلی مهم است برای سینما. من هیچ وقت فکر نکردم که فیلم بسازم برای فستیوال. هیچ وقت. اگر فیلمی به فستیوالی رفت، خوشحال میشوم، ولی من برای فستیوال فیلم نمیسازم، من برای تماشاچی فیلم میسازم.»
هوشنگ الهیاری: خوشحال هستم که در کشوری دارم زندگی میکنم که میتوانم چنین فیلمی بسازم
«دنیای دیوانهی اوت بوک» با این که فیلمی است که درد و رنج انسان بیپناه را در جامعهی مدرن – به اصطلاح اروپایی – باز مینمایاند، ولی با رگههایی از طنز تلخی همراه است که گاه بیننده را با چشمان اشکآلود به خنده وامیدارد. «هوشنگ الهیاری» در اینباره چنین توضیح میدهد: «واقعن کار خیلی مشکلی است که شما فیلمی درست بکنید راجع به موضوعی که – همانطور که شما گفتید – ممکن است آدم تماشا کند و چشمهایش خیس بشود، ولی آن طنز را داشته باشد. و این طنز هم بیشتر از خانم «بوک» میآید. اگر خانم «بوک» کسی نبود که ما میگوییم «humorvoll» [شوخ]، کسی نبود که با طنز جلو برود، شاید نمیتوانست تا حالا اصلن «Existenz» [وجود] داشته باشد. به خاطر این، موضوع اول خانم «بوک» است که با «Humor» [طنز] جلو میرود، دوم خود من هستم که به عنوان فیلمساز، برای من خیلی مهم است که تماشاچی با تلخی و شیرینی برخورد کند و در سینما این احساس را داشته باشد. برای من این مهم نیست که بگویند فیلم «cineastisch» [فیلم هنری] است، برای این من مهم است که بگویند «من فیلم را دیدهام و از فیلم لذت بردهام و هم خندیدهام و هم گریهام گرفته». بدون این که من بخواهم صحنههایی درست کنم که صددرصد با گریه باشد؛ یعنی صحنههایی باشد که – من میگویم – صحنههای فیلمهای هندی نباشد. صحنههایی باشد که حقیقت داشته باشد، ولی از نظر احساسی بتواند تماشاچی را بگیرد.»
«دکتر الهیاری» در کشوری زندگی میکند که – نه چندان دشوار – میتواند، قانون، قانونگذار و مجری قانون آن را – به راحتی – به نقد بکشد و این آزادی، در مقابل محدودیتهای فیلمسازان کشورهایی که حاکمیتهای ایدیولوژیک دارند، نوعی دیگر از سینما را رقم میزند. کارگردان «دنیای دیوانهی اوت بوک» این مسئله را این گونه میبیند: «متاسفانه باید گفت که این حرفی را که شما زدید، یک حقیقت است. شما اگر در هر جای دنیا زندگی کنید و تحت فشار باشید و سعی کنید این فشار را به صورت «Kreativität» [خلاقیت]، به صورت فیلم یا ادبیات بیاورید، خیلی تاثیرگذار است. تاریخ این را به ما نشان داده است. متأسفانه باید بگویم که این موضوع وجود دارد، ولی [...] فیلم من پلیس و قانون را خیلی نقد میکند، [البته] توهین نمیکند. برای من پلیس این قدر مهم نیست، چون قانونگذارها هستند که باعث میشوند پلیس این کار را انجام دهد. همانطور که نشان داده شد، پلیس میتواند خوب یا بد باشد. البته من هنوز نمیدانم، چون فیلم هنوز به سینما نیامده، از هفتهی دیگر به سینما میآید؛ چه تاثیری بگذارد یا چه «Reaktion»ی [واکنشی] از طرف پلیس بیاید، این را هنوز من نمیدانم، ولی با همهی این، خوشحال هستم که در کشوری دارم زندگی میکنم که میتوانم چنین فیلمی بسازم. من فکر نمیکنم این فیلم را در همه جای دنیا بتوانید بسازید. از این لحاظ، با تمام «Negativität»ی [نکات منفیای] که وجود دارد، باز هم خوشحالم که در این کشور زندگی میکنم.»
Ardavan Taheri / Radio Koocheh
a.taheri@koochehmail.com
Translated by Avideh Motmaen-Far
avideh@avideh.net
I, Ardavan Taheri, Special Correspondent of Radio Koocheh at the forty-eighth Vienna Film Festival, am having a chat with ”Houshang Allahyari”, the director of ”The erratic world of Ute Bock” (Die verrückte Welt der Ute Bock) after his film was screened for the first time at Viennale. The erratic world of Ute Bock, a symbol of protest to limitations of people freedom added up to the 2010 Viennale atmosphere that had already started with a political taste. This movie is about the life of a woman called ”Ute Bock” who dedicates her life to helping poor, helpless people and goes beyond political and administrative boundaries. “Houshang Allahyari” has tried to criticize relentlessly, through his flowing camera, the global politics, and especially, European Union’s policies in dealing with asylum seekers, refugees and humans – who for whatever reason - have decided to change the place where they live.
“Houshang Allahyari” who lives in Austria for almost 50 years, as a Psychiatrist and a filmmaker, has a particular vision about people and the society that is very well reflected in his film. I talked about ”The erratic world of Ute Bock” with him; about the unethical manners of executing laws by the police officers and the policeman who even violates their own laws; we talked also about the police detective and the Doctor for whom their conscience is more valuable than their so called legal duty. “Houshang Allahyari” transform them, in a scene in his movie, to heroes – not of the Hollywoodian kind – but to those with brave hearts who stay anonymous. I asked him about his motivations to make this movie and he says:
Houshang Allahyari:
If my film is admitted to a festival, I am honored but I do not make films for festivals, I make films for the audience
”First of all, you have described your views so well about this film and I do not see the slightest mistake in your analyze. I really think that you have watched the movie very carefully and understood perfectly and what you said is completely correct. The whole movie is about humans and humanity and this is not specific to Austria, this is a worldwide issue. Look at what happens in Greece now with the asylum seekers and people who want to stay in Europe. Now, it does not matter why. If someone wants to live somewhere else, it is his right to do so. It is anyone’s absolute right to move from one place to another. Unfortunately, it is not the case nowadays. As I live in Austria, of course I criticize more the country where I live and the topics that I deal with. For me, the most important thing is humanity and humans. We, people have made the laws. If there is any law against humanity, it is a conflictual thing.”
”Houshang Allahyari” has so well combined the documentary scenes with scenario based played parts that the viewer does not have the impression of being disconnected and, in fact, this combination does not confuse the viewer regarding Ute Bock real character and the events in the film. He explains himself about it:
”This is a very new for me too, to mix the documentary scenes and scenario based ones together and make a unique element of them. This has been my intention to relate these scenes together so one can not call this movie a documentary or a fiction. It does not matter to me how one can call this movie, what is important to me is the film itself.”
In one of the scene in this movie, ”Ute Bock” meets the Austrian Interior Minister. He is a chabby man, dressed up formally. His look and vocabulary reflects the kind of politicians who respects laws that disrespect humanity. ”Ute Bock” present herself as the legal representative of Austrian citizens. Ute Bock’s bitter smile and her answers ridicules even more the Minister and ”Allahyari” has remarkably succeeded in portraying an example of today insensitive politicians. I ask him about his meaning of the concept of ”citizen” in today’s world and he says:
”It does not matter why someone lives in a given country, it is a basic human rights, and whoever lives here and works and pay taxes, for me is an Austrian citizen.”
(photo: ©Viennale/ Alexi Pelekanos)
“Houshang Allahyari” knows Ute Bock for 40 years and they are somehow relatives. The life of this 68 year old woman has been dedicated to helping people for more than 30 years. And all these years, “Doctor Allahyari” as a psychiatrist, a consultant and therapist has been her collaborator. She is not only a fictive character written in a scenario. ”The erratic world of Ute Bock” is the real story of a person’s life that has involved a filmmaker and now is glaring on the screens.
”Since she gets up in the morning till the end of the day, she is just thinking about helping others. Ms. Bock’s philosophy is simple; she believes that as humans we must be human. If you are a human, and see a pregnant homeless woman, you invite her in to your home. If you do not do so, so you are not human.”
Maybe if I ask a filmmaker to describe his film, I have committed a mistake. From my perspective, a filmmaker speaks through his film; his thoughts, images, sounds and dialogues are what he wants to communicate. But Radio Koocheh is a aural medium and therefore, I asked him to talk about his film in this issue of Viennale flash news:
”I can tell you this, what Ute Bock says in the film; No one knows where in the world one is going to be born. And if my movie has been able to convey this, for me it is enough. On the other hand, if I make a movie, a documentary or fiction I would like it to be attractive to the audience. I would like to tell a story. This is why I have tried to keep the suspense going and as you mentioned I did not want people to feel bored and want to leave the cinema 5 minutes after the beginning of the film. I wanted them to feel that they stay in the cinema and keep watching the movie because they enjoy it. This is very important for me. I never thought that I am making a film for a festival. If my film is admitted to a festival, I am honored but I do not make films for festivals, I make films for the audience.”
Houshang Allahyari:
I am happy that I live in a country here I can actually make such films
Even though ”The erratic world of Ute Bock” is a film reflecting on the human suffering in modern society-so called -western society, but contains a bitter humor that sometimes makes you laugh with tearful eyes. ”Houshang Allahyai” explains:
”It is a very though job to make a film that as you mentioned, brings tears to your eyes and makes you laugh at the same time. But this humor comes from Ms.”Bock”. If Ms.”Bock” was not a humorous person, she would not have succeeded so far. So first of all, it’s because of Ms.”Bock” and secondly I as a filmmaker would like that the audience be confronted to this feeling of bitterness and sweetness. It dose not matter to me that people call me ”cineaste” or not, for me it is important to hear” I have seen the movie, I enjoyed it, I cried and laughed.” Even though I did not make scenes that is hundred percent sad and tearful; I mean not like Indian films. I wanted to show scenes that are real and the audience can connect with.”
”Doctor Allahyari” lives in a country where it is not very difficult to criticize the legislation and the legislators and this freedom, compared to the filmmakers who work in the countries with ideologic constraints, opens up another kind of cinema. The director of ”The erratic world of Ute Bock” says:
”Unfortunately, what you mentioned is true. Where ever you might be in the world, if you are under pressure and try to transform this into creativity, it will be very powerful. History has shown that. And unfortunately it is the case. But my film criticize a lot the police and the law, and of course it does not insult. For me the police is not that important, because the legislators force the police to do what they do. As it has been shown the police can be good or bad. But of course I do not know yet what is going to be the reaction because the movie is released next week and I do not know what reaction the police is going to have but I am happy that I live in a country here I can actually make such films. I do not think that every where in the world you can make such films. Even though I point out the negative points, I am still very happy to live here.”
سروش / رادیو کوچه
به دنبال افزایش اختلافات میان دولت و مجلس و همچنین عدم رعایت قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی از سوی هیت دولت رییس مجلس از طرح شکایت به مراجع قضایی علیه دولت خبر داد.
«علی لاریجانی» رییس مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه آقای احمدینژاد در اجرای مصوبات «قانونشکنی» و «رفتار سرکشانه» دارد تصریح کرد: «طبیعی است وقتی رییس جمهوری که مجری قانون اساسی است و به اجرای آن قسم خورده است از اجرای قانون سرپیچی میکند، آموزش بسیار بدی برای مردم دارد و از آن بدتر این است که رابطه دو قوه را تیره و تاریک میکند و کشور را که علیالاصول باید با همکاری و همیاری قوای سهگانه اداره شود دچار ضرر و آسیب میکند.»
به گفتهی آقای لاریجانی «اختلافات بین دولت و مجلس باید از طریق تعامل و مسیر قانونی حل شود.» اظهارات رییس مجلس شورای اسلامی در حالی بیان میشود که در ماههای اخیر نیز برخی از مسوولان و نمایندگان مجلس نسبت به عدم اجرای قانون در دولت و همچنین تخلفات هیت دولت انتقاد کردند. ماه گذشته کمیسیون اصل نود مجلس شورای اسلامی با انتشار گزارشی نادیده گرفتن قوانین توسط قوه مجریه، در دولت کنونی را «کمنظیر» خواند.
در گزارش این کمیسیون آمده است که علیرغم تذکرات و هشدارها دولت باز هم رویه سرپیچی از قانون را در پیش گرفته است و با وجود تخلفات گسترده کسی پاسخگو نیست. شانزدهم شهریورماه سال جاری کمیسیون اصل نود مجلس اعلام کرد که بهدلیل وجود تخلفات گسترده از سوی دستگاههای دولتی گزارش خود را به مراجع قضایی ارسال خواهد کرد تا بر اساس ماده ۵۷۶ قانون مجازات اسلامی مقامهای قضایی در این خصوص اظهار نظر کنند.
به موجب ماده ۵۷۶ قانون مجازات اسلامی چنانچه هر یک از صاحبمنصبان و مستخدمین و ماموران دولتی و شهرداریها در هر رتبه و مقامی که باشد از مقام خود سواستفاده کرده و از اجرای اوامر کتبی دولتی یا اجرای قوانین مملکتی یا اجرای احکام یا اوامر قضایی یا هر گونه امری که از طرف مقامات قانونی صادر شده باشد جلوگیری کند، به انفصال از خدمات دولتی از یک تا پنج سال محکوم میشود.
با ارسال شکایت کمیسیون اصل نود مجلس از دولت به مراجع قضایی همانطور که پیشبینی میشد موضوع شکایت بررسی نشد و به گفتهی نمایندگان عضو این کمیسیون از قول مراجع قضایی مدارک و مستندات عمدتن وافی به مقصود نبوده است.
از سوی دیگر «احمد توکلی» رییس مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی با اشاره به امتناع احمدینژاد از ابلاغ قوانین مصوب مجلس به دستگاهها اظهار داشت: «طبیعی است که مجلس نمیتواند در برابر این رفتار قانونگریزانه و سرکشانه بیتفاوت بماند و قاعدتن بهتدریج ناچار به مرحلهای میرسد که از اختیارات قانونی خود برای مقابله با این رفتار قانونشکنانه دولت استفاده کند.»
موضوع اختلافات مجلس و دولت در روزهای اخیر روند رو به افزایشی داشته است. شاید بتوان گفت که سرآمد همه آنها استرداد لایحه برنامه پنجم توسعه دولت از مجلس بوده است. این در حالی است که مجلس نیز بیکار ننشته و طی گزارشی که مرکز پژوهشها اعلام کرده از تخلف گسترده دولت و عدم اجرای بیش از یکصد مورد مصوبه قانونی در سال گذشته خبر داده است.
به هر روی با وجود این که بسیاری از مسوولان نسبت به تخلفات گستردهی دولت احمدینژاد هشدار دادند و شکایات مردمی از دولت افزایش دو برابری داشته است باز هم محمود احمدینژاد بسیاری از قوانین را زیر پا گذارده و باید دید تنشی که میان دولت و مجلس ایجاد شده تا چه حد میتواند در روند موازی سازی که دولت آغاز کرده خلل ایجاد کند.
محمدرضا / رادیوکوچه
mohamadreza@koochehmail.com
تیم «پرسپولیس» تهران با پیروزی مقابل «استیلآذین» به مکان سوم جدول ردهبندی رقابتهای فوتبال باشگاههای برتر ایران صعود کرد. در این دیدار که در ورزشگاه «آزادی» تهران در حضور بیش از 20 هزار تماشاگر برگزار شد، تیم پرسپولیس با دو گل همشهری خود را شکست داد تا در جمع مدعیان لیگ برتر باقی بماند. این یک پیروزی بزرگ برای دایی و شاگردانش بود که با کسب 3 امتیاز در این نبرد حیثیتی از قافله مدعیان عقب نمانند. پرسپولیس در دو بازی مقابل ذوب آهن و استیل آذین با نتیجه مشابه دو بر صفر پیروز شده و 180 دقیقه دروازه خود را بسته نگه داشته است. ضمن اینکه پرسپولیسیها سنتشکنی کرده و برای اولین بار در تاریخ خود با پیراهن مشکی به میدان رفتند که برای آنها خوشیمن بود.
«علی دایی» بعد از بازی با استیلآذین تاکید کرد که تیمش در نیمه دوم، بازی متفاوتی انجام داد و توانست حریفش را شکست دهد. علی دایی سرمربی پرسپولیس بعد از این بازی گفت: «اول باید بگویم که من فکر نمیکردم یک روز روبهروی رفیقم (افشین پیروانی) بایستم اما فوتبال همین است و نمیشود کاری کرد. ما در نیمه اول، پرسپولیس واقعی نبودیم و فقط سایهای از پرسپولیس بودیم و حتا خیلی خوششانس بودیم که گل نخوردیم. استیلاذین در این نیمه از ما سرتر بود اما در نیمه دوم ما بهتر بودیم. ما میدانستیم آنها در این نیمه کم میآوردند و با چند جابهجایی اجازه ندادیم هیچ فرصتی گیر بیاورند. ما در این نیمه موقعیتهای خوبی بهدست آوردیم و توانستیم دو تای آنها را گل کنیم و بازی را ببریم.»
علی دایی در پاسخ به این سوال که آیا در حین بازی فشاری از سوی هواداران تیم احساس میکردید؟ گفت: «هواداران اصلن فشاری به ما نیاوردند و تیم را به جلو میخواندند. آنها تاثیر زیادی در بازی رو به جلوی ما در نیمه دوم داشتند و کمک کردند که این بازی را ببریم. ما البته پیش از رسیدن به گل هم خوب بازی میکردیم و با حرکت از کنارهها سعی داشتیم که به دروازه حریف نزدیک شویم. در آن مقطع من دلم روشن بود که میبریم و توانستیم به گل هم برسیم چون فوتبال 90 دقیقه است و ما هم تا آخرین لحظه تلاش کردیم.»
سرمربی پرسپولیس در مورد هدف این تیم در لیگ برتر توضیح داد: «از روزی که تیم را بستیم هدف ما قهرمانی بود. ما سعی میکنیم در جام جذفی و لیگ نتایج خوبی بگیریم و به دنبال این هستیم که 2 جام برای هوادارانمان کسب کنیم. تیم ما پتانسیل لازم را دارد و اگر به خودباوری برسیم میتوانیم کارهای بزرگی انجام دهیم.»
دایی در پایان تاکید کرد از عملکرد «محسن ترکی» داور بازی راضی نیستم. اما چه کار میتوانم بکنم؟ ایشان در وسط زمین سوتهای زیادی میزد و کارتهای بیموردی میداد که به نظر من سلیقهای بود. البته داوران زحمت زیادی میکشند و دستشان هم درد نکند. ولی در این بازی داور چندین بار به اشتباه سوتهایی به نفع ما یا علیه ما زد. ایشان خطاهایی را گرفتند یا از کنارش گذشتند که باید طور دیگری در مورد آنها قضاوت میکردند ولی به هرحال از دست ما کاری ساخته نیست.»
اما افشین پیروانی سرمربی استیلآذین بعد از بازی با پرسپولیس دلیل اصلی شکست تیمش را مصدومیت و محرومیتهای زیاد که باعث غیبت بازیکنان شده است، عنوان کرد. افشین پیروانی ضمن تبریک به علی دایی به خاطر تیم خوبی که ساخته گفت: «هر دو تیم تلاش زیادی در این بازی کردند اما ما برعکس نیمه اول که خوب بازی کردیم در نیمه دوم افت کردیم و بازی را باختیم. با این حال باید این باخت را فراموش کنیم و از الان به بقیه بازیها فکر کنیم.»
پیروانی در توضیح دلایل اصلی شکست تیمش گفت: «ما در گذشته مشکلات زیادی داشتیم و من تیم را 14 روز است که از یک مربی خارجی تحویل گرفتم. «مهدویکیا» و «کریمی» با وجود مصدومیت در این دیدار بازی کردند و مصدوم و محروم زیادی هم داشتیم. شما میدانید تیم استیلآذین با 17 بازیکن مطرح بسته شده اما امروز تعویضهای ما همه امید بودند. با این حال همه بازیکنان زحمت کشیدند و باید امیدوار باشیم که در بازیهای بعدی بهتر شویم.»
سرمربی استیلآذین در مورد رویاروییاش با تیم سابقش یعنی پرسپولیس هم گفت: «من به پرسپولیس علاقه دارم به خصوص اینکه با دایی خیلی دوست هستم. اما فعلن به استیلاذین تعهد دارم. من طبق همین تعهدم بهترین ارنج و تعویض را انجام دادم اما قسمت این بود که ببازیم. تیم ما احتیاج به زمان دارد و اگر بازیکنانمان برگردند بهتر میشویم.»
تیم فوتبال ذوب آهن 2 امتیاز حساس بازی با شهرداری تبریز را از دست داد اما به صدرنشینی 24 ساعته استقلال نیز پایان داد. با این تساوی ذوب آهن 25 امتیازی شد و با یک امتیاز بیشتر از استقلال دوباره به صدر جدول لیگ آمد. بدین ترتیب تیم فوتبال پرسپولیس توانست دوباره به رتبه سوم جدول صعود کند. البته امتیاز پرسپولیس با استقلال برابر است اما تیم پرسپولیس تفاضل گل کمتری دارد و به همین خاطر یک رتبه پایینتر قرار گرفته است.
خبر / رادیو کوچه
مشاور محمود احمدینژاد روز یکشنبه اعلام کرد برای از سرگیری گفتوگوها بر سر برنامه اتمی جمهوری اسلامی بایستی شرطهای تعیینشده از سوی محمود احمدینژاد برآورده شوند.
به گزارش فارس، مشاور مطبوعاتی محمود احمدینژاد اعلام کرد، جمهوری اسلامی در مذاکرات پیشنهادی نمایندگان کشورهای عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد شرکت نمیکند. علیاکبر جوانفکر یکشنبه ۹ آبان به اظهار داشت: «مذاکرات ما بین ایران و گروه ۱+۵ دارای چارچوب خاص است که آقای رییس جمهوری چندی قبل برای از سرگیری مذاکرات مطرح کرده بودند.»
محمود احمدینژاد پیش از توقف یکساله این مذاکرات سه شرط تعیین کرده بود. وی خواستار پایبندی کشورهای عضو گروه ۱+۵ به مقررات آژانس بینالمللی انرژی اتمی، روشن کردن هدف مذاکره، «تبعیت از منطق و قانون» و اعلام موضع گروه نسبت به تسلیحات اتمی اسراییل شده بود.
علیاکبر جوانفکر روز یکشنبه تاکید کرد: «ما در این مذاکرات از انرژی هستهای با طرف غربی سخن نخواهیم گفت، چراکه ما در همه زمینهها نسبت به این کشورها موضع انتقادی داریم و آنها باید پاسخگو باشند.»
اعلام موضع تازهی جمهوری اسلامی از سوی مشاور احمدینژاد در حالی صورت میگیرد که به گزارش خبرگزاری رویترز، مقامهای ایرانی دو روز پیش از آن جمعه ۷ آبان از آمادگی خود برای مذاکره با نمایندگان کشورهای آمریکا، فرانسه، بریتانیا، روسیه، چین و آلمان خبر داده بود.
بیشتر بخوانید:
«اعلام آمادگی ایران برای گفتوگوهای اتمی»
مرتضا خسروی (هیچ) / رادیو کوچه
رادیو کوچه
دو عضو دیگر از تکواندوکاران تیم ملی ایران اعزامی به بازیهای آسیایی گوانگجو روز دوشنبه از دانشگاه اخراج شدهاند.
به دنبال اخراج حسین تاجیک تکواندوکار وزن هشتم اعزامی به گوانگجو محمد باقری معتمد نماینده وزن چهارم و علیرضا نصرآزادانی ملیپوش وزن پنجم ایران نیز از دانشگاههای خود اخراج شدند.
غیبت در المپیاد دانشجویان بابلسر در کنار عدم حضور بر سر کلاسها موجب شده که این تکواندوکاران نیز در آستانه اعزام به بازیهای آسیایی از دانشگاه اخراج شوند.
علیرضا نصرآزادانی از دانشجویان اصفهان است و تاجیک و معتمد در تهران مشغول تحصیل هستند.
آنچه در این بخش میآید انتخابی از رادیو کوچه در بین رسانهها است.
ژیلا بنییعقوب
منبع: آژانس ایران خبر
ژیلا بنییعقوب نامهای به تازگی در وبلاگ شخصی خود خطاب به دادستان تهران نوشته که عینن آورده میشود :
آقای جعفری دولتآبادی، دادستان تهران
من مثل شما دانش آموختهی رشته حقوق نیستم، اما در حد اطلاعات عمومی هر شهروندی میدانم وظیفه دادستان تنها کشاندن روزنامهنگاران و یا دیگر شهروندان معترض به دادگاه نیست که وظیفه ستاندن داد روزنامهنگاران و شهروندان معترض را در مقابل دولت و حکومت نیز دارد. آقای دادستان میدانم که این روزها اغلب با کسانی در تماس هستید که شما، رفتار و عملکردتان را تایید میکنند و در چنین شرایطی شاید انتقادهای روزنامهنگار منتقدی مثل من چندان اثرگذار نباشد. بدون اینکه امید زیادی به تاثیر گذاشتن و نتیجه گرفتن داشته باشم تنها به این خاطر برای شما نامه مینویسم که بگویم: آقای دادستان! گاهی نیز دادستان ما باشید. چند سالی است که به صورت عملی همکاران محترم شما در دولت و قوه قضاییه، ما روزنامهنگاران مستقل را از اشتغال در حرفه روزنامهنگاری محروم کردهاند و این اتفاق برای من فرصت مضاعفی را برای مطالعه بویژه مطالعه تاریخ معاصر ایران فراهم آورده است. این روزها خاطرات خودنوشت زندانیان سیاسی دوران شاه را میخوانم و شگفتانگیزتر از هر چیز دیگر در این خاطرات برای من این است که حتا رفتار نگهبانها و زندانبانهای رده پایین نیز ثبت شده است. زندانیان پس از چند دهه رفتار نیک یک نگهبان را در یک زندان دور افتاده ستایش میکنند و یا رفتار ناپسند یک زندانبان را در زندان قصر و اوین در مقابل چشمان نسل آینده که ما باشیم قرار میدهند. بنابراین بعید است که تاریخ رفتار دادستان تهران را ثبت نکند.
در چند ماه گذشته، چندین بار با شما ملاقات داشتم و هر بار شما با حسن رفتار برخورد کردید و با صبوری کامل حرفهای من را شنیدید و هر بار تاکید کردید که سی سال محرومیت از حرفه روزنامهنگاری که توسط قاضی پیرعباسی برای من صادر شده، حکم عجیبی است که با موازین حقوقی همخوانی ندارد و وعده دادید که این حکم در دادگاه تجدیدنظر حتمن شکسته خواهد شد.
من نیازی نمیبینم به عنوان یک روزنامهنگار برای شما که دانشآموخته رشته حقوق در مقطع دکترا هستید توضیح بدهم که در سراسر نظام کیفری ایران، حکم به محرومیت دایمی یا طولانی مدت، حتا اگر تنها یکی از حقوق اجتماعی را در بربگیرد در مقام مجازات امکانپذیر نیست. من نیازی نمیبینم که استدلال بیاورم صدور چنین حکمی با موازین حقوقی خود جمهوری اسلامی نیز همخوانی ندارد چرا که اطمینان دارم شما بهتر از من میدانید. شاید این جمله من برای بسیاری از همکاران شما قابل درک نباشد اماشاید برای شما قابل درک باشد:
«من با روزنامهنگاری زندگی میکنم نه با روزنامهها»
هرچه هست، من نگران آینده حرفهای خودم نیستم که خوب میدانم قاضی محترمی که چنین حکمی را صادر کرده هیچ شناختی از حرفه روزنامهنگاری درگذشته و حال ندارد و تصوری از تحولات روزنامهنگاری در آینده نیز ندارد و مهم تر از همه، نمیداند که در دنیای امروز هیچ کس نمیتواند برای پنج سال یا ده سال یا سی سال آیندهی حرفهای یک انسان تصمیم بگیرد. اصلن این طور قاضیها چه میدانند روزنامهنگاری پنج سال یا دهسال یا بیست سال آینده چگونه است؟ شاید قاضیهایی که چنین احکامی را صادر میکنند، حتا به یاد نیاورند که کسانی در همین دو-سه دهه قبل قانونی را در ایران تصویب کردند که شهروندان برای خریداری دستگاه فاکس و ارسال نمابر نیازمند دریافت مجوز بودند و داشتن یک دستگاه ویدیو آرزویی دست نیافتنی برای شهروندان این کشور بود و هرگز تصویب کنندگان و مجریان این قوانین روزی را تصور نمیکردند که شهروندان در خانههای خود به جای استفاده از فاکس به راحتی خواهند توانست به هرجای دنیا ایمیل بفرستند و به راحتی امواج صدها رسانهی دنیا را از طریق گیرندههای کوچک ماهواره و کامیپوترشان دریافت کنند و ارتش سایبری با میلیاردها تومان بودجه برای ارسال پارازیت و ایجاد فیلتر، از کودکان و نوجوانانی که هر روز با فیلترشکنی جدید به جنگشان میروند شکست بخورند.
بنابراین آقای دادستان اگر چند سال بعد من بودم و شما نیز بودید، به یادتان خواهم آورد که همچنان که برخی از قاضیها و دولتمردان ده سال قبل تصوری درست از امواج رسانههای ماهوارهای یا دنیای نت نداشتند، هیچ تصوری نیز از روزنامهنگاری آینده ندارند.
تنها برای ثبت در تاریخ است که حکم صادره از سوی قاضی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب را برای شما مرور میکنم تا اگر روزی یک دانشجوی حقوق یا تاریخ درباره دوران دادستانی شما تحقیق میکرد، ببیند احکام در این دوره چقدر حقوقی نوشته میشدند.
قاضی پیر عباس در بند اول حکم صادره اش، به قول خودش برای اینکه ثابت کند کار من روزنامهنگاری نبوده بلکه تخریب به تمام معنا بوده چنین نوشته است :
«آیا توجه دول غربی و اعطای بورس تحصیلی و دعوت از وی(ژیلا بنییعقوب) برای مسافرت به آن کشورها جهت حرفه روزنامهنگاری است، آیا فقط متهم پرونده مشغول حرفه روزنامهنگاری است؟ آیا دنیای استعمار گر غرب بدون هدف هزینه میکند؟ آن هدفی که دنیای غرب برای آن هزینه میکند چیست؟ و از کجا تشخیص داده که خانم بنییعقوب غرب را به آن هدف نزدیک میکند.»
من از لحن حقوقی این حکم میگذارم و فقط به محتوایش میپردازم: یکی از مصادیق اتهامی اعطای بورس به من از سوی دانشگاههای غربی ذکر شده است. گرچه اعطای بورس از سوی دانشگاههای دنیا جرم تلقی نمیشود و همه ساله تعدادی از دانشجویان ،متخصصان و استادان دانشگاه و حتا وابستگان دولت ایران از بورس های تحصیلی دانشگاههای غربی استفاده می کنند، با این همه اما من هیچ بورسی را از هیچ دانشگاهی نپذیرفته و در بازجویی ها نیز بارها این موضوع را اعلام کردهام .منظور قاضی از این جملات تنها این است که یکی –دو دانشگاه اروپایی به من پیشنهاد بورس داده و البته من نپذیرفتهام.حالا این شد جرم؟
یکی دیگر از مصادیق مجرمانه، دعوت کشورهای غربی از من برای سفر به آن کشورها بوده است .من از سوی وزارت خارجه ژاپن و وزارت خارجه فرانسه به این کشورها دعوت شده بودم که حاصل آن نوشتن مقالاتی درباره زندگی مردم آن کشورها بویژه زنان در این کشورها در روزنامه یاس نو بوده است و هیچ کدام از این سفرها اهداف سیاسی نداشته و هیچ گونه فعالیت سیاسی در طول سفر نداشته ام .
وزارت خارجه فرانسه هرساله از روزنامهنگاران سراسر دنیا از جمله ایران برای یک سفر کوتاه به فرانسه دعوت میکند و جالب این است که نه فقط در ایران از روزنامهنگاران اصلاحطلب که بارها از روزنامهنگاران روزنامههای دولتی و حتا اصولگرا نیز دعوت کرده و این روزنامهنگاران نیز به این دعوت پاسخ مثبت گفته اند.
وزارت خارجه ژاپن نیز چند سال پیش در قالب پروتکلی از من برای سفر به این کشور دعوت کرد. پروتکلی که بر اساس آن دولت جمهوری اسلامی ازشش زن ژاپنی و دولت ژاپن نیز از شش زن ایرانی برای سفر به کشورهای متبوعشان دعوت کردند. من یکی از آنها بودم و پنج نفر دیگر یک زن کارگردان، یک زن عکاس ،یک زن مجسمهساز و یک زن بازیگر و یک زن موسیقیدان بودند. کجای سفر شش زن فعال ایرانی در جهت اهداف استکبار است؟ همچنان که در مطالبی که تحت عنوان سفر به ژاپن در روزنامه یاس نو نوشتم زنان ژاپنی بارها به ما گفتند ما باور نمیکردیم زنان ایرانی با وجود حجاب میتوانند کار و پیشرفت کنند. در واقع این زنان در حد توان خود به عنوان سفیران فرهنگی ایران دیدگاههای کلیشهای رایج را درباره زنان ایرانی شکستند. علاوه بر این چنین سفرهایی در روابط فرهنگی بین ملل رایج است.
آقای دادستان
گرچه سفر به کشورهای غریی و تهیه گزارش از غرب برخلاف قانون نیست اما بیشترین سفرهای من نه به کشورهای غربی که به کشورهای خاورمیانه و منطقه از جمله عراق، افغانستان و لبنان در دوران جنگ در این کشورها بوده است و صدها گزارش در باره مصائب مردم افغانستان و عراق در دوران جنگ و اشغال نوشتهام که در روزنامههای نوروز ،یاس نو ،همشهری، وقایع اتفاقیه و سرمایه و … به چاپ رسیده است و با یک جستجوی ساده در اینترنت قابل دسترسی برای قضات یا کارشناسان وزارت اطلاعات است.
اگر سفر به کشورهای غربی از نظربازجویان و قاضیهای جمهوری اسلامی در جهت شغل روزنامهنگاری تلقی نمیشود. شاید سفر به لبنان در این چارچوب تلقی شود. اما معلوم نیست چرا قاضی محترم پرونده از این موضوع در پرونده میگذرد؟ من از نخستین روزنامهنگاران ایرانی هستم که از اردوگاههای فلسطینی صبرا و شتیلا گزارش تهیه کردهام. این گزارشها در روزنامههای نوروز و یاس نو به چاپ رسیده است.
جناب قاضی پیرعباسی در بند دوم حکم صادره علیه من که منجر به صدور یکسال زندان قطعی و سی سال محرومیت از حرفه روزنامهنگاری شده، نوشته است:
«آیا همکاری وی (ژیلا بنی یعقوب) با روزنامههای تعطیل شده توسط محاکم قضایی حکایت از انجام وظیفه حرفه روزنامهنگاری دارد. بله در دیدگاهی که راه صواب را تقابل با حکومت اسلامی میداند چنین است؟»
دوباره از لحن حقوقی این بند از حکم قضایی میگذرم و فقط به این نکته بسنده میکنم من زمانی در روزنامههای اصلاحطلب فعالیت میکردم که با مجوز دولت منتشر میشدند و اساسن همکاری با روزنامههای تعطیل شده غیرممکن است. اما آیا باید قصاص قبل از جنایت میکردم؟ و در زمانی که این روزنامهها با مجوز دولت منتشر میشدند با پیشبینی تعطیلی شان از همکاری با آنها خودداری میکردم. اگر چنین است چرا از ابتدا دولت اقدام به صدور مجوز برای این نشریات میکند؟
توجه شما را به بند دیگری از حکم تاریخی قاضی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب جلب میکنم:
«آیا تهیه مقاله با عنوان مجلس حرمسراها و حرمسرانشینها و اعلام این خبر کذب که ۵۰ درصد نمایندگان مجلس هشتم دارای دو زن میباشند. جزو وظایف روزنامهنگاری است؟ اولا طبق قوانین کشور تعدد ازدواج مجاز است ثانیا در آن مقاله پیشگوییهایی تا گرفتن زن چهلم شده و این جزو تخریب چهره مجلس در اذهان عمومی چیز دیگری نمیباشد.»
آقای دادستان جالب است بدانید که این مقالهی مجلس حرمسراها و حرمسرانشینها اساسن نوشته من نیست و در بازجویی بارها این موضوع را توضیح داده ام .کارشناس پرونده مقالهای را به عنوان مدرک جرم علیه این جانب به عنوان مستند اتهامی ارائه کرده که اصلن نوشته من نیست. حتا در سایت من نیز منتشر نشده است. بلکه این مقاله نوشته خانم شکوه میرزازادگی است که در آن اسمی از من آورده است. من در بازجوییها بارها گفتهام که این مقاله توسط من نوشته نشده و من نمیتوانم مانع از این بشوم که دیگران هیچ اسمی از من در مقالهشان نیاورند. اما بازجو بدون توجه و بدون ارائه هیچ دلیلی و صرفا به خاطر سنگین کردن پرونده، مقاله ای را که نه نویسنده اش من هستم و نه در سایت من منتشر شده، به عنوان مقاله ی من ارائه کرده است و قاضی پرونده نیز بر همین اساس حکم صادر کرده است. ظاهرن دلیل راه یافتن این مقاله به پرونده این است که کارشناس اسم من را در یک موتور جستجو سرچ زده است و هرجا که نام من آمده، با خوشحالی از آن پرینت گرفته و داخل پرونده گذاشته است. چون فکر کرده هرجا اسم من هست یعنی من در تهیه آن نقشی داشتهام. کاش که بازجوها کمی بیشتر با علوم امروزی از جمله نت آشنایی داشتند.
آقای دادستان شما فقط تکلیف همین یک نکته را روشن کنید که چرا مقالهای که نوشته من نیست به عنوان یکی از دلایل صدور حکم برای اینجانب قرار گرفته است؟
اشاره دیگر قاضی پیرعباسی نیز نه به مقاله من که به مقاله خانم فخرالسادات محشتمیپور است که من به نقل از وبلاگ شخصی ایشان در وبلاگم منتشر کرده بودم. خبری که در آن گفته شده بود ۵۰ نماینده مجلس هشتم دو زن دارند و نه ۵۰ درصد و این موضوع را من بارها برای بازجوی محترم توضیح دادم اما نمیدانم آیا متوجه نمیشدند که ۵۰ نفر با ۵۰ درصد فرق دارد یا نمیخواستند که متوجه بشوند؟
حکم قاضی پیرعباسی بندهای دیگری نیز داردکه مبتنی بر گزارشهایی است که من از تجمع و متینگ های هواداران کاندیداهای رقیب احمدی نژاد از جمله زنجیره سبز انسانی از میدان راهآهن تا میدان تجریش و همینطور گزارشهایی است که از چمد تجمع اعتراضی مردم در روزهای پس از انتخابات پر مناقشه خرداد ۸۸ تهیه کرده بودم. قاضی این گزارشها را مصداق توهین به رییس جهور تلقی کرده و بر اساس آن حکم صادر کرده است و از سوی دیگر همین مقالات در پروندهای جداگانه برای دادگاه مطبوعات ارسال شد تا در آنجا نیز به اتهام توهین به رییس جمهوری دوباره مورد محاکمه قرار بگیرم.
مایلم دوباره بگویم که آقای دادستان!گاهی دادستان ما نیز باشید .خودتان به این حکم ناعادلانه قاضی اعتراض کنید. به قول نخستین دادستان انقلاب «این مناصب غنیمت نیست، آزمون آخرت است .»اجازه بدهید. سالها بعد شما را دادستانی توصیف کنند که گاهی دادستان مردم نیز بوده اید، دادستان روزنامهنگاران مستقل و شهروندان معترض
پیش از شما / به سان شما / بیشمارها / با تار عنکبوت / نوشتند روی باد / کین دولت خجستهی جاوید زنده باد /*
با تشکر
ژیلا بنییعقوب -نهم آبان ماه ۱۳۸۹
*شعری از استاد شفیعی کدکنی.
این خبر در بخش شایعه رادیو کوچه قرار دارد و رادیو کوچه صحت و سقم آن را تایید نمیکند.
منبع : خبرآنلاین
مجلس ختم پدر امیر عابدینی مدیر باشگاه داماش و مدیر اسبق پرسپولیس که در مسجد صاحب الزمان (عج) محله اختیاریه انجام شد، با حواشی خاصی همراه بود. در این مراسم ختم، مسوولان ورزشی و سیاسی مختلفی حضور یافته بودند، اما آنچه که اعتراض اهالی این محله را برانگیخت، حضور سیدحسن و سیدیاسر خمینی در این مراسم بود.
در همین راستا، برخی از ساکنین این محله که در مجلس ختم نیز حضور داشتند، با سر دادن شعار «سیدحسن سیدحسن بصیرت بصیرت» وی را بدرقه کردند. گفته میشود، برخی اطرافیان سیدحسن خمینی پس از شنیدن این شعارها با برخورد فیزیکی به شعاردهندگان پاسخ دادند که این برخورد باعث انتقال دو نفر از معترضان به درمانگاه شد.
رادیو کوچه
صبح روز یکشنبه ۹ آبان ۱۳۸۹ اولین (Evelin) باغچهبان از پایه گذاران اپرای ایران و تالار رودکی در سن 82 سالگی درگذشته است.
کاوه باغچهبان فرزند او، خواننده و آهنگساز مقیم استانبول خبر فوت او را اعلام کرد.
اولین باغچهبان سال ۱۳۰۷ در شهر مرسین ترکیه از مادری فرانسوی و پدری ترک به دنیا آمد.
وی همسر ثمین باغچهبان آهنگساز ایرانی است.
اولین باغچهبان به همراه منیره وکیلی، حشمت سنجری، فاخره صبا و چند هنرمند دیگر از پایهگذاران اپرای ایران و تالار رودکی هستند.
دوشنبه 10 آبان ماه 1389- 1 نوامبر 2010
شروع پخش زنده از ساعت 4/00 بعداز ظهر – به وقت تهران
اجرا: زهره
استودیو: مارال
تقویم تاریخ – مریم
گزیده اخبار مطبوعات دوشنبه ایران
سوت – «برد پرسپولیس مقابل استیلآذین» – محمدرضا
بخش اول خبرها
همنفس با «ویناله» – «فیلم من پلیس و قانون را نقد میکند» - اردوان طاهری
روزنگاشت – «مرگی در پرده ابهام» – محبوبه
بخش دوم خبرها
پسنشینی تند – «دو روی یک سکه» – اکبر ترشیزاد
دایرهی شکسته – «کولهباری از شادمانی و غم» – مهشب تاجیک
مجلهی خبری کابل – آرین
پارسنامه – «فروهر سمبلی از انسانیت» – امیر و کاملیا
محبوبهشعاع / رادیوکوچه
mahboobeh@koochehmail.com
یکم نوامبر برابر با زادروز «رفیق حریری» سیاستمدار، نخستوزیر و فعال اقتصادی لبنانی است. وی طی دو دوره بین سالهای ۱۹۹۲ میلادی تا ۱۹۹۸ و ۲۰۰۰ تا استعفایش در ۲۰ اکتبر ۲۰۰۴ نخست وزیر لبنان بود. او رهبری پنج کابینه در دولت لبنان را طی دوران مسولیتش بر عهده داشت. حریری نقش کلیدی در بازسازی بیروت نیز ایفا کرد. رفیق بهاالدین حریری که خود را به عنوان «آقای لبنان» مینامید، بر اثر انفجار بمب در سال 2005 در «بیروت» کشته شد.
«رفیق بهاالدین حریری» در یکم نوامبر سال 1944 میلادی در صیدون، «لبنان» زاده شد. او از یک خانوادهی متوسط بود و در سال 1965 در رشتهی حسابداری وارد دانشگاه عربی «بیروت» شد. مدت زمانی طولانی از تحصیلش در این دانشگاه نمیگذشت که وی تحصیلات دانشگاهیاش را ترک کرده و به «عربستان» رفت.
در آنجا حریری وارد کارهای ساختمانی و کنتراتهای تجاری شد و به یک میلیاردر تبدیل شد. وی شرکتهای بسیاری از جمله SCONEAST ،OGER – INTERNATIONAL ،MIG و چند شرکت دیگر را راه اندازی کرد و در آنجا بود که وی علاقهاش را به سیاست نشان داد.
حریری از سال ١٩٨٣ علاقهی خود را به سیاست و تجارت هر دو با هم نشان داد. در این سال پس از حملهی اسراییل به لبنان، وی میلیونها دلار از سرمایهاش را برای بازسازی مرکز بیروت هدیه کرد. وی در سال ١٩٨٩ نقشی اساسی در امضای توافقنامهی «طایف» ایفا کرد که براساس آن به پانزده سال جنگ داخلی در این کشور پایان داده شد.
او در سال ١٩٩١ برای اولین طرح ساخت و ساز ملی به منظور ایجاد مرکز بازرگانی ملی کمک مالی ارایه داد و در بیستودوم اکتبر ١٩٩٢ بود که رییسجمهوری «الیاس هراوی»، وی را به عنوان نخست وزیر خود برگزید. حریری در سال ١٩٩۵ بهطور مجدد، به این سمت برگزیده شد و تا سال ١٩٩٨ عهدهدار این عنوان بود.
در این سال از سوی «امیل لحود»، رییسجمهوری لبنان بار دیگر به عنوان نخستوزیری انتخاب شد، اما در سال ٢٠٠۴ با استعفا از نخستوزیری کنارهگیری کرد.
مردم لبنان رفیق حریری را بهعنوان یک شخص خوشنام و قابل اعتماد بینالمللی، که بسیاری از داراییهایش را در راه لبنان خرج کرده است، میشناسند. او رهبری پنج کابینه در دولت لبنان را طی دوران مسولیتش برعهده داشت و نقش کلیدی در بازسازی بیروت نیز ایفا کرد. رفیق بهاالدین حریری خود را به عنوان «آقای لبنان» مینامید، وی در دورهی نخستوزیریاش تاکید داشت که برای لبنان و جهان عرب، صلح با اسراییل یک گزینهی «استراتژیک» است.
در مورد نفوذ «سوریه» در لبنان نیز وی معتقد بود که این یک واقعیت است و سعی داشت تا از این امر بهترین بهره را ببرد، اما در اواخر دوران اقتدارش خروج نیروهای سوریه از خاک لبنان را نیز خواستار شده بود. سوریه نیز همواره از حریری به عنوان یک بازیگر فعال در عرصهی اقتصاد و ثبات لبنان یاد میکرد.
او بر خلاف اکثر سیاستمداران لبنانی از یک خانوداهی سیاسی یا پرقدرت به عرصه پا نگذارده بود و خانوادهاش تنها یک خانوادهی مسلمان «سنی» متوسط در جنوب صیدون بودند. وی در دورهی شصت سالهی زندگیاش به عنوان معلم نیز فعالیت داشت. داراییهای وی در هنگام مرگ دو میلیارد دلار برآورد شده است.
و اما سرانجام رفیق حریری در چهاردهم فوریه ۲۰۰۵ بر اثر انفجار بر سر راه کاروان موتوریاش در بیروت کشته شد. تحقیقات درباره قتل وی همچنان ادامه دارد و زیر نظر سازمان ملل متحد پیگیری میشود.
مخالفان لبنانی سوریه و برخی رسانهها اظهار کردهاند، دولت سوریه و متحدین لبنانیاش با این انفجار در ارتباط هستند. گروه دیگر نیز حزباله لبنان را شریک در این طرح ترور میدانند. جلوگیری از تحقیقات بیشتر در خصوص این پرونده از سوی سوریه و حزباله، برخی اعمال نفوذها در روند پرونده و تقاضاهای پیاپی مختومه شدن آن، بر ذهنیت سهیم بودن آنها دامن زده است.
رسانههای دولتی ایران نیز آن را سناریویی از پیش تعیین شده توسط قدرتهای منطقهای مخالف مقاومت لبنان یعنی اسراییل و قدرتهای فرامنطقهای نظیر آمریکا و فرانسه خواندهاند. در آخرین گزارش «برامیرتز» اظهار شده است که با توجه به DNA جمعآوری شده از صحنه جنایت، انفجار منجر به قتل حریری به احتمال به وسیله یک مرد جوان و به صورت «انتحاری» انجام گرفته است.
سوریه در زمان قتل حریری نفوذ اطلاعاتی و نظامی گستردهای در لبنان داشته است. ولی دمشق بهطور مکرر آگاهی خود را از بمبگذاری مذکور رد کرده است. شورای امنیت سازمان ملل متحد با اجماع تمام اعضا خواستار همکاری کامل سوریه در تحقیقات سازمان ملل در این موضوع شده است.
در سپتامبر ۲۰۱۰، «سعد حریری» پسر رفیق حریری و نخستوزیر فعلی لبنان، با تغییر رویکرد در مواضع خود، در نقش سوریه در ترور پدرش نقش این کشور را چندان پر رنگ ندانست.
و اما دو ماه پس از ترور رفیق حریری، نیروهای امنیتی و نظامی سوری تحت فشار اتهامات و افکار عمومی مجبور به خروج از لبنان شده بودند.
منبعها:
گوگل
ویکیپدیا
وبلاگ تاریخ سیاسی و دوستی
العربیه
همشهری آنلاین
خبر / رادیو کوچه
مقامهای انتخاباتی برزیل روز دوشنبه از پیروزی دیلما روسف، نامزد حزب کارگران در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری، از خوزه سرا نامزد حزب مخالف سوسیال دموکرات برزیل خبر دادهاند.
به گزارش الجزیره، خانم روسف، 62 ساله، که در گذشته هرگز در هیچ انتخاباتی شرکت نکرده بود اولین رییس جمهوری زن برزیل است.
او از حمایت کامل ایناسیو لولا دا سیلوا رییس جمهوری کنونی برزیل، که پس از دو دوره قدرت را ترک میکند، برخوردار بود.
خانم روسف قول داده است سیاستهای آقای لولا را برای ادامه رشد قوی اقتصادی ادامه دهد.
خانم روسف 55 درصد آرا را به دست آورده است و خوزه سرا رقیب او 46 درصد آرا را کسب کرده است.
انتظار می رفت بیش از 130 میلیون رای دهنده در این انتخابات شرکت کنند.
کارشناسان با اشاره به رضایت هشتاد درصدی مردم برزیل از عملکرد حزب حاکم، پیروزی خانم روسف در انتخابات را پیشبینی میکردند.
آرین / دفتر کابل / رادیو کوچه
دادستانی کل افغانستان میگوید فرداد پروندههای دو وزیر پیشین حکومت را به دادگاه ویژه ارسال میکند. رحمتاله نظری معاون دادستانی افغانستان گفت پروندههای این دو وزیر که در مورد اختلاس میلیونها دلار و خساره رساندن به دولت میباشد تکمیل شده است.
وی افزود حمیداله قادری وزیر پشین ترانسپورت متهم است که پول انتقال حجاج به عربستان سعودی را اختلاس کرده و همچنان محمدامین فرهنگ وزیر پشین تجارت با استفاده از موقفاش بیش از 20 میلیون دلار را اختلاس کرده است.
اما این دو وزیر ادعای دادستانی را رد میکنند. محمدامین فرهنگ وزیر پشین تجارت میگوید او هیچ پولی را اختلاس نکرده و حاضر است در دادگاه از خود دفاع کند.
همچنان حمیداله قادری وزیر پشین ترانسپورت ادعا دارد که اتهام علیه وی بیاساس بوده و برای دفاع از خود اسناد کافی در دست دارد.
در این حال معاون دادستانی افغانستان میگوید بر علاوه این دو وزیر پروندههای 18 مقام بلندرتبه پیشین و بر حال حکومت تحت بررسی قرار دارد که پس از تکمیل شدن به دادگاه ویژه سپرده خواهد شد.
اخیرن نهاد شفافیت بینالمللی بر اساس یک بررسی افغانستان را سومین کشور فاسد در جهان خواند.
حکومت افغانستان از چندی به این سو برای جلوگیری از فساد دست به اقداماتی زده است.
یکی از این اقدامات ایجاد دادگاه ویژه برای رسیدگی به پروندههای مقامات بلند پایه دولت میباشد که متهم به اختلاس میباشند.
آنچه در این بخش میآید انتخابی از رادیو کوچه در بین رسانهها است.
منبع: شیعه آنلاین
به گزارش شیعه آنلاین، یکی از مقلدان حضرت آیتاله سیدصادق روحانی از مراجع تقلید قم، طی استفتایی از ایشان در مورد مشاهده برخی سایتها سوالی پرسید. متن کامل این پرسش و پاسخ به شرح ذیل است.
پرسش: با سلام محضر حضرت آیتاله العظماروحانی. احترامن میخواستم بدانم نگاه کردن به سایتهای ضد دینی مثل بالاترین که توسط عوامل صهیونیسم جهانخوار اداره میشود، چه حکمی دارد؟
پاسخ: باسمه جلت اسمائه - استفاده و مشاهده سایتهایی که حاوی مطالب ضد دینی هستند چنانچه موجب اضلال و گمراهی شود حرام است و اگر برای آن است که ضمن آشنایی با شبهات مطرح شده در آنها جواب مستدل به آن شبهات داده شود، مشاهده این قبیل سایتها خوب است بلکه گاهی واجب میشود، البته دقت شود که این استثنا مربوط به شبهات علمی و افراد متخصص در امور دینی میباشد و اما استفاده از سایتهایی که حاوی مطالب بیمنطق و نسبت دروغ به اسلام و همچنین مطالبی که فرمایشات ائمه معصمومین (علیهمالسلام) را به سخره میگیرند، هستند و باعث متزلزل شدن اعتقادات مردم عادی و علیالخصوص جوانان جامعه میشود یقینن جایز نیست.
مریم / رادیو کوچه
maryam.m@koochehmail.com
- 578 میلادی – دو ژنرال ایرانی با شکست دادن سپاهیان روم شرقی «آمد» (Aamed) یکی از شهرهای آناتولی را پس گرفتند. این دو ژنرال ایرانی، «تام خسرو» و «آذرمان» سپس به پیشروی خود در جهت شمالغربی ادامه دادند. تیبریوس دوم که تازه امپراتور روم شرقی (قسطنطنیه) شده بود وقتی که چنین دید درخواست ترک مخاصمه کرد و حاضر به پرداخت غرامت شد.
- 1966 میلادی – در پی پدید آمدن اختلاف نظر میان ایران و کنسرسیوم نفت که از هفتم آبان 1345 خورشیدی (29 اکتبر 1966)، هشت سال پس از تصویب قرارداد طرفین در پارلمان ایران، آشکار شده بود اول نوامبر این سال «اورل هریمن» دیپلمات کارکشته آمریکایی برای رفع اختلاف وارد تهران شد. همزمان سی نماینده هم از جانب شرکتهای عضو کنسرسیوم به همین منظور به تهران وارد شدند.
- 1790 میلادی – «ادموند بورک» (Edmund Burke) فیلسوف، نویسنده، خطیب و سیاستمدار ایرلندیـانگلیسی یکم نوامبر کتاب معروف خود در مخالفت با انقلاب فرانسه را تحت عنوان «بازتابهای انقلاب در فرانسه» منتشر کرد.
- 1928 میلادی – با هدف تشویق مولفان کتاب در آمریکا، یکم نوامبر هر سال روز مولف تعیین شده و برگزار میشود که به تدریج سایر کشورها هم یکروز سال را به بزرگداشت مولفان و دادن جایزه به آنان اختصاص دادهاند.
- ۱۹۰۳ میلادی – «تئودور ممسن» (momsen) تاریخدان، واژهشناس و نویسنده آلمانی برنده جایزه نوبل ادبیات (۱۹۰۲)، که به خاطر نگارش کتاب «تاریخ روم» معروف است، درگذشت.
- 1755 میلادی – یک زمینلرزه شدید و متعاقب آن سونامی و حریق، شهر ساحلی لیسبون پایتخت پرتغال را ویران کرد و یکسوم جمعیت شهر را نابود کرد. جمع کشتهشدگان 60 تا 100 هزار تن برآورد شده است. این زمینلرزه تا اسپانیا و مراکش، همه جا را تکان داد که جمع تلفات این مناطق 15 هزار تن بود. این زلزله باعث فقر اقتصادی و دگرگونیهای سیاسی در پرتغال شد از جمله سیاست این کشور برای توسعه مستعمرات پایان یافت.
- 1928 میلادی – دولت جمهوری ترکیه یکم نوامبر، الفبای این کشور را که تا آن زمان همانند سایر ممالک اسلامی الفبای عربی بود به لاتین تغییر داد تا نه تنها هرچه بیشتر از گذشتهاش فاصله بگیرد، بلکه تلفظ واژگان در سراسر کشور یکسان شود و تفاوت لهجهها کاهش یابد. از آن پس واژهها به همان گونه که در کوچه و بازار تلفظ میشد به لاتین نوشته شد و اندکی تغییر یافت.
- 1998 میلادی – دادگاه اروپایی «حقوق بشر» تاسیس شد. تاسیس این دادگاه نشانه ضعف سازمان ملل در کار نظارت بر رعایت اعلامیه جهانی حقوق بشر تلقی شده است.
- ۱۶۰۴ میلادی – «ویلیام شکسپیر» نمایشنامه «اتلو» را برای نخستین بار در کاخ «وایت هال» لندن به روی صحنه آورد.
- ۱۹۴۴ میلادی – «رفیق حریری» سیاستمدار و فعال اقتصادی لبنانی، که طی دو دوره نخست وزیر لبنان بود، بهدنیا آمد.
خبر / رادیو کوچه
یک تشکل حقوق بشری سوییس با انتشار بیانیهای خبر از انصراف شرکت «یی.جی.ال.» از خرید گاز ایران میدهد. ظاهرن دو مدیر ارشد این شرکت سوییسی اعلام کرده به دلیل شرایط سیاسی کنونی حاضر به ادامهی همکاری با این کشور نیستند.
به گزارش دویچهوله، مذاکره میان شرکت ملی گاز ایران و شرکت سوییسی «یی.جی.ال.» به سال ۲۰۰۷ میلادی بازمیگردد. ارزش قراردادی که طرفین در مورد آن به توافق رسیدهاند بین ۱۰ تا ۲۳ میلیارد دلار اعلام شده است.
این قرارداد یکی از بزرگترین معاملههای جمهوری اسلامی با یک شرکت اروپایی در صنایع نفت و گاز به شمار میرود.
در ماههای گذشته خبرهای ضد و نقیضی در مورد اجرا یا عدم اجرای این قرارداد منتشر شده است. دولت سوییس اعلام کرده به مفاد قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت سازمان ملل پایبند است اما از تحریمهای یکجانبهی آمریکا و اتحادیه اروپا علیه جمهوری اسلامی پیروی نمیکند. این تحریمها صنایع نفت و گاز و مناسبات مالی و تجاری ایران را در کانون توجه قرار داده است.
منابع خبری جمهوری اسلامی یک ماه پیش با انتشار گزارشهایی از تصمیم شرکت «یی.جی.ال.» در ادامه همکاری با ایران خبر دادند.
مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظر های مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشته های این بخش دارید می توانید برای ما ارسال کنید.
آزاده دواچی
منبع: مدرسه فمنیستی
طرح تفکیک جنسیتی که بارها از سوی مقامات دولتی مطرح شده است در حال حاضر به یکی از مسایل پر تنش در میان دهها مسئله دیگر ایران امروز مبدل گشته است. گرچه این مسئله بحث تازهای نیست و به ویژه از دوران ریاست جمهوری آقای محمود احمدینژاد این طرح بارها و به بهانههای مختلف مطرح شده اما همواره با مخالفت شماری از دانشجویان و فعالان اجتماعی و حقوقی زنان همراه بوده است. با اینکه در بعضی از خبرگزاریها اعلام شده که دولت به دنبال تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها نیست، اما این ایده در یک سال گذشته و به ویژه از آغاز سال تحصیلی هنوز از سوی مسوولان دنبال میشود. چند روز پیش در خبرها خواندیم که این طرح در دانشگاه پیام نور اجرا شده است و درجایی دیگر میخوانیم که در دانشگاه آزاد مشهد درگیری دانشجویان با ماموران حراست دانشگاه بر سر تفکیک کردن درهای ورودی دانشگاهها به وجود آمده است. نوعی تناقض در عملکرد و گفتار مسوولان به چشم میخورد، از یک سو آنها بیان میکنند که به دنبال اجرای این طرح نیستند اما از سوی دیگر از سوی برخی از نهادهای مستقر در دانشگاه بر اجرای آزمایشی این طرح تاکید میشود. پیشتر وزیر علوم در خصوص اینکه تابلوی اعلانات دختر و پسر باید از هم جدا باشند هشدار داده بود. برخی از مسوولان دانشگاهها هم از این طرح دفاع می کنند برای مثال آقای وحید محمدییکتا در دفاع از تفکیک جنسیتی دردانشگاهها میگوید که این طرح برای اجرای حجاب و عفاف در دانشگاهها و جلوگیری از اختلاط دو جنس زن و مرد است: «پیشرفت تحصیلی زمانی به وضوح خودنمایی میکند که استرسهای روانی موجود بر اثر حضور دو جنس مخالف در کلاس را که مورد تایید اکثر روانشناسان و کارشناسان مسایل اجتماعی است در نظر بگیریم، کارشناسان بر این باورند که روحیات دختران با پسران حتا از نظر یادگیری، طریقه آموزش و …متفاوت است و آموزشهای منفک و جداگانه میتواند تاثیرات بسزایی داشته باشد.»
ایشان این اختلاط را از نظر فرهنگی، پدیدهای غربی شمرده و براین باور است که در صورت جداسازی، دانشجویان بهتر میتوانند درس بخوانند. آقای محمدییکتا هم مانند بسیاری از مسوولان، این رفتار را غربیگرایانه و در جهت گسترش فرهنگ غربی توصیف میکند .
حال باید از ایشان پرسید که ارتباط زن و مرد آن هم در محیطهای دانشگاهی ایران که دانشجویان موظف به رعایت پوشش اسلامی هستند چه نوع پیامد مد نظر ایشان را میتواند به همراه داشته باشد؟ از سوی دیگر مسوولان این اقدام را توجیهی میدانند که از قبل مطرح بوده است و تنها در صورت ارایهی تقاضا، دانشگاههای تک جنیستی نیز احداث خواهند شد. اما در حالی که حمایت از طرح تفکیک جنسیتی همچنان در حوزههای مختلف دولتی ادامه دارد، سوال اینجاست که اگر دانشجویان دختر و پسر نتوانند در محیط دانشگاهی و از مجراهای تحصیلی و فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی با هم در ارتباط باشند آیا قرار است که این جداسازی به دیگر سطوح اجتماع هم رخنه کند تا مسئلهی جنسیت بار دیگر به مسئلهی پیچیده و بغرنجتر دیگری تبدیل شود و ریشهی تبعیضهای جنسیتی به تمامی سطوح اجتماعی هم برسد؟ آیا نگرانی مسوولان تنها حضور و ارتباط دختران و پسران در محیط آموزشی است؟ توجیهی که آنها میآورند مربوط به برقراری ارتباط سالم در محیط تحصیلی است اما مشخص نیست که تعریف از ارتباط سالم چیست؟ برقراری این ارتباط باید به صد سال گذشته که زنان تنها در پستوی خانههایشان میتوانستند با مردان جامعه در ارتباط باشند بازگردد؟ آیا میتوان تمامی حرکتها و نهادهای اجتماعی و محیطهای آموزشی را به بهانهی ارتباط سالم و اسلامی محدود کرد و دست به اعمال قوانین سخت پوششی و جداسازی جنسیتی زد؟ آیا این نوع محدودیتهای سختگیرانه، در کنار محدودیتهای دیگر همچون محدودیتهای پوششی، حذف فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی دانشجویان دختر و پسر به عنوان اعضای برابر از یک جامعه نیست؟ این رفتارها جز اینکه رفتار اجتماعی یک سری از افراد جامعه را محدود کند آیا تاثیر دیگری هم بر کیفیت تحصیلی خواهد داشت؟
میتوان گفت که ایده ارتباط سالم در دانشگاهها یکی از راههای محدود کردن رفتارهای اجتماعی زنان و مردان دانشجو در کنار یکدیگر است که برای مبارزه با رفتارهای غربیگرایی ترویج میشوند. اگر زنان و مردان به عنوان اعضای یک جامعه نتوانند در دانشگاهها و در محیط علمی به صورت برابر و در کنار یکدیگر، این ارتباط سالم را تجربه کنند در این صورت آیا میتوان انتظار داشت که وقتی پای این روابط به محیط کوچکتری چون خانواده میرسد تجربهی این ارتباط سالم بهدست آید؟ دانشجویان دختر و پسر در این مقطع از زندگی و در دانشگاههاست که میتوانند تواناییهای خود را در مقابل جنس مخالف خود، ارزیابی کنند و خود را برای رسیدن به سطحی مشخص از روابط اجتماعی آماده سازند. درک حساسیتهای جنسی و توجه به آنها در کنار تحصیل مشترک زن و مرد اتفاق میافتد تا جدا کردن آنها از یکدیگر. از این طریق است که زنان میتوانند با ارادهی مشترک در کنار دیگر مردان تواناییهای اجتماعی خود را در سطحی برابر افزایش دهند. مسئله اینجاست که در این طرح نه تنها سلامت اجتماعی زن و مرد مطرح نیست بلکه به عکس، نوعی پایین بردنشان و مقام و مرتبه دانشجو به سطح رفتارهای این چنینی است .
به نظر میرسد که این طرح بیشتر از آنکه به نفع زنان باشد آنها را از قرار گرفتن و تجربه در موقعیتهای مناسب اجتماعی با جنس مخالف محروم میکند. اگر عدهای از خانوادهها تنها قرار است به این ترتیب و تحت شرایط سنتی که مربوط به چندین دهه پیش است فرزندان خود را به دانشگاه های تک جنسیتی بفرستند این وظیفهی نهادهای آموزشی است که به آنها یادآوری کند فعالیت در دانشگاه به عنوان یک نهاد علمی و اجتماعی به عنوان آغازی برای رفتارهای مشترک اجتماعی دو جنس و تجربههای جدید در کنار یکدیگر است. یک اجتماع وقتی میتواند طرحهای مثبت و جنبشهای اجتماعی را در بطن روابطاش بپروارند که تمامی اقشار جامعه از جمله زن و مرد به عنوان شهروندانی برابر، در کنار یکدیگر به پذیرش این باور، یاری رسانند.
پرسش این جاست که آیا با جدا کردن فضاهای دو جنس، این تاثیر واقعن کمتر میشود یا بیشتر با این حال تلاش نهادهای به خصوص عقیدتی و مذهبی به مسئله اسلامیزه کردن دانشگاهها هم باز میگردد که از یک سال گذشته با ارایه قوانین جدید حجاب و اخراج اساتید روبهرو بوده است
در جامعهی مدرن امروزی که رفتارهای متقابل انسانها، جنسیت و نوع تعاملشان با یکدیگر وارد فاز تازهای شده است به خصوص که مدرنشدن فضاهای آموزشی، عملن به حضور هر دو جنس نیاز دارد طرح این بحثها به بهانهی ایجاد امنیت اجتماعی، در واقع بازگرداندن جامعه به عقبتر و استفاده از ایدههای نخنما شدهای است که در برخی از جوامع ایدئولوژیک، تجربه شده و از قضا جواب هم نداده است و در نتیجه، باعث ایجاد و تشدید دوگانگی و شکافهایی است که از طریق این طرحها در پهنه روابط اجتماعی شهروندان ایجاد میشود. طرحهای جداسازی جنسیتی که در یکسال اخیر با سرعت بیشتری ارایه میشوند نه تنها تضمینی در مستحکم کردن روابط خانوادگی و شخصی افراد نیست بلکه به عکس، دور کردن آنها از واقعیتهای جنسیتی و ایجاد شکاف جنسیتی به منظور تشویق برای ادامهی تحصیل است. بنا به اظهارات یکی دیگر از مسولان این طرح برای ایجاد فضای آموزشی و کیفیت بهتر آموزش در سطوح دانشگاهی است. 2 با این وجود، این مقام مسوول، مشاهدات خود را از بیان این چنین جملهای نشان نداده است که چرا حضور دانشجویان در دو دانشگاه جدا باید بر کیفیت تحصیلی آنها تاثیر بگذارد جز اینکه اینگونه طرحهای جداسازی گامی دیگر در جهت اشاعهی تفاوتهای جنسیتی حتا در نهادهای آموزشی است.
پرسش این جاست که آیا با جدا کردن فضاهای دو جنس، این تاثیر واقعن کمتر میشود یا بیشتر. با این حال تلاش نهادهای به خصوص عقیدتی و مذهبی به مسئله اسلامیزه کردن دانشگاهها هم باز میگردد که از یک سال گذشته با ارایه قوانین جدید حجاب و اخراج اساتید روبهرو بوده است. این طرح گذشته از جنبههای اجتماعی و مذهبی آن، به رویکردهای سیاسی و نهادهای دانشجویان در یک سال اخیر هم مربوط است زمانی که ائتلافهای دانشجویی زنان و مردان در کنار هم به نیروی قوی یکی از مؤلفههای اصلی جنبش گسترده مردمی تبدیل شد. بنابراین با ایجاد این شکاف جنسیتی می توان تا حدودی مانع ائتلاف نیروهای مثبتی شد که در یک جامعه و به صورت برابر میتوانند حضور داشته باشند. میتوان گفت حذف نیروهای فعال جنبش دانشجویی و همینطور تفکیک جنسیتی، جدا و بدون ارتباط با هم نیست بلکه مسئلهای در ارتباط با هم است .
مسئله اینجاست که تا چه حد میتوان به این طرحها خوشبین بود و آنها را اقدامی مفید در جهت تسهیل و بهبود ارتباط توفانی دو جنس، و سهولت کارکرد ساختارها و نهادهای اجتماعی دانست. این در حالی است که به نظر میرسد ایجاد این طرح تا حدود زیادی شکافهای جنسیتی را اتفاقن تشدید میکند تا زنان و مردان با این تبعیض جنسیتی بیشتر آشنا شوند و آن را در ناخودآگاه خود، کاملن درونی و نهادینه کنند تا دانشجویان زن و مرد نتوانند به درک ارتباط صحیح و عینی در محیط با یکدیگر برسند و تنها تجربهی این درک را به پستوی خانهها ببرند و همینطور آنها را از به هم پیوستگی و انسجام و سازماندهی برابر هر دو جنس در خیزشهای اعتراضی و صنفی در دانشگاه، باز دارد. باید از مسوولان پرسید که درک درست از رفتارهای اجتماعی دو جنس مخالف، تشکیل نهادهای دانشجویی و مستقل صنفی و فرهنگی اگر در عرصه دانشگاه اتفاق نیفتد پس در کدام سطح از اجتماع قرار است روی دهد. برای ثبت و اجرایی کردن این چنین طرحهایی ابتدا باید به این سوالات و با توجه به نیازهای جامعهی مدرن امروزی پاسخ گفت تا اینکه بدون در نظرداشت این همه معضل و مشکلات بغرنج ناشی از روابط دو جنس، ناگهان به شکل ارادهگرایانه، قوانینی را به حوزهی روابط اجتماعی تحمیل کرد که مناسبات جامعه را نه به سوی آینده که به گذشته ببرد .
پانوشت :
1- تفکیک جنسیتی زمینه ساز تکریم دانشجو است مصاحبه وحید محمدییکتا. ورامین نیوز
2- طرح تفکیک جنسیتی به صورت آزمایشی در یک دانشگاه اجرا شود. منتشر شده در جهان نیوز
محمدرضا / رادیو کوچه
mohamadreza@koochehmail.com
مهمترین عنوانهای مطبوعات امروز ایران:
ایران
http://www.iran-newspaper.com/
1) زندگی اکثریت مردم بهتر میشود.
دکتر احمدینژاد: «دولت با همه توان در سرتاسر کشور سازماندهیهای لازم را صورت داده و به صورت شبانهروزی آماده اجرای این طرح ملی است تا انقلاب اقتصادی در کشور اتفاق بیفتد. با اجرای قانون هدفمندی یارانهها شاهد کاهش فاصله طبقاتی، افزایش تولید ناخالص ملی، درآمد ملی و درآمد سرانه خواهیم بود.
2) طرحهای جدید پرداخت وام خرید مسکن.
مدیرعامل بانک مسکن از نهایی شدن شش طرح جدید برای پرداخت تسهیلات مسکن در این بانک خبر داد و گفت: «تاکنون 196 هزار میلیارد ریال در این بانک تسهیلات مسکن پرداخت شده است و برای ثبات قیمت مصالح و انعقاد قرارداد، ساخت 325 هزار واحد مسکونی، تا نیمه آبانماه جاری فراخوان میدهیم.» وی افزود: «تسهیلات مسکن فقط قابل انتقال به بستگان درجه اول است.»
جام جم
1) قیمت دلار باز هم کاهش مییابد.
http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100889802294
وزیر امور اقتصادی و دارایی قیمت فعلی دلار در کشور را متعادل عنوان کرد و گفت: «البته با توجه به افزایش قیمت نفت و درآمدهای ارزی و همچنین افزایش عرضه دلار، انتظار است که نرخ دلار باز هم کاهش یابد.
2) مکتب ایرانی انحرافی است.
http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100889822312
رییس قوهقضاییه سفر مقام معظم رهبری به قم و استقبال باشکوه مردم و روحانیت و مراجع از ایشان را تاریخی و ماندگار توصیف کرد و گفت: «سفر مقام معظم رهبری به قم و استقبال باشکوه از ایشان، ادعاهای کذب و تفرقهانگیز رسانههای غربی و اذناب داخلی آنان را باطل کرد. رییس قوهقضاییه در ادامه با اشاره به تکرار پارهای اظهارنظرها در خصوص اسلام ایرانی و مکتب ایرانی با انتقاد از طرح چنین سخنانی در محافل مختلف، ترویج بحث مکتب ایرانی و یا اسلام ایرانی را کاملن انحرافی و ناسازگار با اعتقادات عمیق اسلامی دانست.»
کیهان
1) مردم آمریکا اوباما را «هو» کردند.
http://www.kayhannews.ir/890810/16.htm#other1611
مردم آمریکا در ایالت «کانکتیکات» سخنرانی «اوباما» را بههم زدند و او را در آستانه انتخابات کنگره «هو» کردند. به گزارش خبرگزاریها، ساکنان یک شهر ایالت کانکتیکات در اعتراض به سیاستهای اقتصادی اوباما از سخنرانی او جلوگیری کردند و با سر و صدا اجازه ندادند به سخنرانی خود ادامه دهد.
2) کاخ سفید با تحریم ایران در واقع شرکتهای آمریکایی را تحریم کرد.
http://www.kayhannews.ir/890810/3.htm#other303
هفتهنامه آمریکایی «تایم»، تحریمهای اعمال شده علیه ایران را در واقع تحریم بسیاری از شرکتهای آمریکایی ارزیابی کرد. به نوشته هفتهنامه تایم، تحریمهای شدیدتر آمریکا و اروپا علیه ایران، ممکن است به اقتصاد این کشور آسیب اندکی زده باشد، اما این بدان معنا نیست که جمهوری اسلامی، دیگر دوستانی ندارد.
تهران امروز
1) مهمانپرست پیشنهاد جدید تبادل سوخت را رد کرد.
http://tehrooz.com/1389/8/10/TehranEmrooz/411/Page/4/
سخنگوی وزارت امورخارجه روز یکشنبه در نمایشگاه مطبوعات با رد ادعای پیشنهاد مطرح شده در رسانهها درباره تبادل سوخت گفت: «بحث مبادله سوخت موضوعی جداگانه است که بین ایران و اعضای گروه وین باید دنبال شود که هنوز چیزی دریافت نکردهایم.»
2) اعتراضها به محو یک دانشگاه.
http://www.tehrooz.com/
وقتی دانشجویان دانشگاه ایران برای پذیرش به دانشکده پرستاری دانشگاه علوم پزشکی تهران مراجعه کردند، با درهای بسته مواجه شدند و کادر دانشگاه تهران دانشجویان و اساتید دانشگاه منحل شده ایران را نپذیرفتند.
آفرینش
1) دیپلماسی کلید حل مسئله ایران است.
http://www.afarinesh-daily.com/afarinesh/Article.aspx?AID=13051#72069
وزیر امور خارجه ترکیه حل اختلافات بر سر برنامه هستهای ایران را یکی از اولویتهای سیاست خارجی این کشور عنوان کرد. به گزارش ایسنا، «احمد داوود اوغلو» در گفتوگو با روزنامه «الرای العام»، چاپ کویت، افزود: «ایجاد اعتماد متقابل اساس روابط میان کشورها را تشکیل میدهد و راه رسیدن به این اعتماد هم گفتوگو و تعهد است.»
رسالت
1) برخی سفارتخانهها در ایران نقش جاسوسخانه آمریکا را ایفا میکنند.
http://www.resalat-news.com/Fa/?code=44134
معاون فرهنگی و تبلیغات دفاعی ستاد کل نیروهای مسلح گفت: «تعدادی از سفارتخانهها تلاش میکنند نقش قبلی سفارت آمریکا در تهران یا بهتر بگوییم جاسوسخانه آمریکا را بازی کنند.»
2) آمریکا در گرداب بحرانها است
http://www.resalat-news.com/Fa/?code=44144
سازمان جاسوسی آمریکا سیا در گزارشی به گرفتار شدن اقتصاد این کشور در گردابی خبر میدهد که بخشهای مختلف این کشور از جمله حوزههای بهداشت، آموزش و رفاه اجتماعی را با تهدید جدی روبهرو کرده است.
همشهری
1) کادر پرواز شرکتهای هواپیمایی فرانسه دست به اعتصاب میزند.
http://www.hamshahri.net/news-119625.aspx
اتحادیه بزرگ خلبانان، مهمانداران و کادر پروازی شرکتهای هواپیمایی فرانسه اعلام کرد که کادر پروازی شرکتهای هواپیمایی این کشور در نظر دارند برای بهدست آوردن برخی امتیازات قانونی در مرحله حذف خود دست به اعتصاب عمومی بزند.
2) تب رقابت درونجناحی نمایندگان اصولگرا فرو نشست.
http://www.hamshahrionline.ir/news-119609.aspx
براساس آخرین خبری که از اعضای شورای مرکزی فراکسیون اصولگرایان شنیده شده است، نتیجه رقابت درونگروهی اصولگرایان مجلس برای تصدی ریاست تاثیرگذارترین فراکسیون مجلس شورای اسلامی فردا مشخص میشود.
خراسان
1) اظهارات رییسجمهوری درباره برخورد با محتکران.
http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1389&month=8&day=10&id=18029
رییس جمهور در بخش دیگری از سخنان خود با تاکید بر مقابله با سواستفادهگران تصریح کرد: «بدون تعارف و شوخی انبارها را بیرون میریزیم، چراکه اینجا جایی نیست که کسی در گوشهای به خود اجازه دهد کالایی را گران یا احتکار کند.»
2) انفجار انتحاری، میدان اصلی شهر استانبول را به لرزه درآورد.
http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1389&month=8&day=10&id=18109
میدان «تقسیم» شهر استانبول روز یکشنبه (۳۱ اکتبر / ۹ آبان) شاهد یک سوقصد خونین انتحاری بود. «حسین چاپکین»، رییس پلیس استانبول، گفت: «در اثر این انفجار 22 نفر مجروح شدهاند.»
دنیای اقتصاد
1) تضمین خرید برای ساختوساز دربافت فرسوده.
http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=230590
در حالیکه دولت برای جلب انگیزه نوسازی در بافتهای فرسوده، طرح پرداخت توام تسهیلات ودیعه و ساخت مسکن را به اجرا درآورده، شهرداری نیز در اقدامی تازه، بازار «تضمینخرید» را برای انبوهسازان در این بافتها راهاندازی کرده است.
خبر / رادیو کوچه
با گذشت بیش از یک سال از پلمب دفتر حزب اعتماد ملی، متعلق به مهدی کروبی، روز یکشنبه قائم مقام این حزب اصلاح طلب اعلام کرد پلمب دفتر این حزب رفع شده و به مسوولان آن اطلاع داده شده که میتوانند فعالیت خود را آغاز کنند.
به گزارش ایسنا، رسول منتجبنیا، قائم مقام دبیرکل حزب اعتماد ملی، روز یکشنبه از رفع پلمب دفتر این حزب خبر داده است.
وی که در غرفه ایسنا در نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاریها حاضر شده بود، با اعلام این خبر اظهار داشته است: «به ما گفته شده که حزب میتواند فعالیت خود را آغاز کند.»
حزب اعتماد ملی که دبیر کلی آن را مهدی کروبی، یکی از نامزدهای معترض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در ایران بر عهده دارد، مدتی پس از انتخابات ریاست جمهوری فعالیت خود را آغاز کرده بود.
اما به دنبال بالا گرفتن اعتراضها نسبت به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته در ایران، نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی در اواسط شهریور ماه سال گذشته با حکم دادستانی تهران دفتر حزب اعتماد ملی و نیز دفتر مهدی کروبی، دبیر کل این حزب را مهر و موم کرده بودند.
همچنین چند تن از اعضا و فعالان این حزب از جمله محمد داوری، سردبیر وب سایت اعتماد ملی، نیز بازداشت شده و روزنامه اعتماد ملی، ارگان حزب اعتماد ملی، هم توقیف شده بود.
رادیو کوچه
روز یکشنبه، دومین دوره رقابتهای جهانی پرورش اندام با قهرمانی تیم ملی ایران در واراناسی هندوستان به پایان رسیده است.
به گزارش ایسنا، در این رقابتها که با حضور 100 ورزشکار از 26 کشور جهان در واراناسی برگزار شد، ایران با 100 امتیاز و همانند دوره اول این رقابتها در امارات به مقام قهرمانی رسید. امارات با 94 امتیاز دوم شد و تیم هند با کسب 84 امتیازدر جای سوم ایستاد. مقام قهرمان قهرمانان این رقابتها نیز به ورزشکاری از کشور مجارستان تعلق گرفت.
در رقابتهای پرورش اندام قهرمانی جهان و در وزن 70 کیلو یوسف کریمی به مدال نقره رسید. در 75 کیلو علی رستمی دوم شد. در 80 کیلو محرم پناهی به مدال طلا دست یافت. در همین وزن احمد پایدار دوم شد. در 85 کیلو عباس عاقلی صاحب طلا شد. در وزن 100 کیلو علیرضا اسداللهی دوم شد و ابوالفضل ربی در جای پنجم قرار گرفت و در وزن 100 + کیلو ایمان رحیمپور به مدال برنز دست یافت.
همچنین در پایان این رقابتها مالزی به عنوان میزبان سومین دوره رقابتهای جهانی پرورش اندام معرفی شد.
خبر / رادیو کوچه
روز یکشنبه، در پی یورش ماموران امنیتی عراق به کلیسایی در محله الکراده بغداد برای آزاد کردن دهها نفر که توسط مردان مسلح گروگان گرفته شده بودند، دستکم 37 تن کشته شدهاند.
به گزارش تلویزیون محلی البغدادیه، منابع دولتی اعلام کردهاند که 25 تن از کشتهشدگان گروگان بوده و هفت مامور امنیتی و حداقل پنج مهاجم نیز کشته شدند.
به هنگام شروع گروگانگیری که یکشنبه بعدازظهر روی داد حدود 100 نفر در داخل کلیسای «بانوی رستگاری ما» سرگرم نیایش بودند.
گزارشها حاکی است که مهاجمان خواستار آزادی پیکارجویان القاعده از زندانها بودند.
مهمترین عنوانهای رسانههای امروز مالزی:
خبرگزاری برناما
- پس از پدیدار شدن نمونههایی از بیماری آبله در جامعه نخستوزیر درخواست کرد که مردم آرامش خود را از دست ندهند.
- جامعه چینیتباران خواستار موقعیتهای شغلی بیشتر در گوآ موسانگ شد.
- بخش نهایی پروژه «هند کوچک» در ماه می تکمیل میشود.
- مسایل نژادی باید با خونسردی برای رسیدن به جامعهای رقابتی حل و فصل شود.
- بحثهای پارلمانی با اهداف سیاسی دنبال میشود.
- تنها 4 گزارش جزیی در مورد انتخابات گالاس به دست پلیس رسیده است.
- شرکت بوئینگ و تعاونیهای داخلی روست تکنولوژی قرارداد نسل جدید سری 737 را نهایی کردند.
- پروژه عظیم وریسان مردکا به صنایع ساخت و ساز امیدوار است.
- استراتژی روشن ETP برای دستیابی به اقتصادی با درآمد بالا.
- ارگان کمپونگ مراکزی فروشی را در سال آینده در اندونزی به راه میاندازد.
- ژاپن به خاطر سفر رهبران روسیه به جزایر مورد مناغشه ناراحت است.
- چین ششمین ماهواره خود را برای راهیابی جهانی به فضا فرستاد.
- روسف مسایل اقتصادی را به انتخابات برزیل کشاند.
روزنامه استار
- کارناوال طرح یک مالزی واحد مربوط به جشن دیپاوالی در کلانگ.
- زید با خیالی آسوده در انتخابات برای معاونت حزب مردم.
- پس از رد کردن دادخواست وزارت کشور از سوی دادگاه، راجا پترا آزاد شد.
- یک تحقیق نشان داده که الکل از هرویین و کوکایین مخربتر است.
- ایالت پرک دارای بالاترین آمار تجاوز به زنان و کودکان است.
- بازارهای دیپاوالی طرحهای رنگارنگ زیادی را به مردم عرضه میکنند.
- معضلات مربوط به خاک چالها تقریبن همه را با مشکل روبهرو کرده است.
- توصیههای شرکتهای راه برای داشتن ترافیکی روانتر در روزهای 4 تا 7 نوامبر در جریان جشن دیپاوالی.
- 5 نفر در تصادف یک وانت در نزدیکی کمپونگ نیاتوه کشته شدند.
- وزارت آموزش در حال بررسی در خواست تعدادی از موسسات چینی برای آموزش در مالزی.
- 350 میلیون رینگیت برای برنامههای پیشگیری از جرایم اختصاص یافت.
- اختصاص 6.9 میلیارد رینگیت برای طرحهای زیربنایی روستایی.
- حداقل 7 گروگان در کلیسایی در عراق کشته شدند.
- بمبگذار انتحاری 32 تن را در میدان مرکزی استانبول زخمی کرد.
- قربانیان آزارهای جنسی در واتیکان تظاهرات کردند.
روزنامه نیو استریت تایمز
- توجهات نخستوزیر به مشکلات هندیتباران بیشتر شده است.
- مدت خدماترسانی اجتماعی طولانیتر میشود.
- بازارهای برای کمک به کودکان نیازمند به عمل جراحی راهاندازی میشود.
روزنامه مالایی میل
- راننده اتوبوسی که در جاده گنتینگ 7 کشته برجای گذارد از مردم عذرخواهی کرد.
- نگرانی اتحادیه ورزشکاران آماتور مالزی از نبود قابلیتها و فقدان نفرات در مسابقات آینده.
- قیمت اقلام وارداتی از استرالیا کنترل میشود.
خبر / رادیو کوچه
ظهر روز یکشنبه، 9 آبانماه نسرین ستوده، وکیل دادگستری و فعال جنبش زنان، در طی تماس تلفنی با همسرش، از اجازه ملاقات با خانواده خود خبر داد اما به هنگام مراجعه خانواده به زندان تنها به فرزندان اجازه ملاقات توسط ماموران زندان داده شده است.
به گفته رضا خندان همسر خانم ستوده، ساعت 5 و نیم بعدازظهر، هنگامی که وی و دو فرزندش و نیز مادر و خواهر نسرین ستوده برای ملاقات به زندان مراجعه کردند، ماموران گفتند که فقط دو فرزند نسرین ستوده میتوانند به ملاقات مادرشان بروند و رضا خندان و بقیه خویشاوندان حق ملاقات ندارد. این در حالی است که دو فرزند نسرین ستوده، مهراوه و نیما از رفتن با ماموران زندان بدون همراهی پدرشان امتناع کردند.
از سویی دیگر هفته گذشته نیز پس از دو ماه از بازداشت نسرین ستوده، تنها به خواهر نسرین ستوده، گیتی ستوده حق ملاقات با وی را دادند و از ملاقات با همسرش جلوگیری به عمل آوردند.
رضا خندان پس از بازگشت از زندان اوین، درحالی که باز هم پس از دو ماه موفق به دیدار همسرش نشده بود، اظهار داشت: «نسرین تماس گرفت تا با توجه به صحبتهای مسوولان پروندهاش بگوید که من و بچهها و بقیه خانواده امروز میتوانیم به زندان اوین مراجعه کنیم تا با او ملاقات داشته باشیم، اما وقتی همگی طبق قول مسوولان پرونده سر ساعت در جلوی زندان حاضر شدیم، آنها پس از مدتها که ما را معطل کردند، آخرش اطلاع دادند که فقط دو فرزند خردسالمان حق ملاقات با مادرشان را دارند که هم من و هم بچهها با این کار موافق نبودیم. اصلن آمدن بچهها به زندان برای ملاقات هم برای من و هم برای بچهها تصمیم و کار دشواری بود چه برسد به آن که بچهها بخواهند خودشان به تنهایی این پروسه را طی کنند و من کنارشان نباشم. نسرین هم خودش تمایلی به این که بچهها حتا به زندان بیایند نداشت، بنابراین در نهایت بچهها هم حاضر نشدند تنهایی به داخل زندان بروند برای ملاقات با مادرشان.»
رضا خندان سپس افزود: «عجیب است که آنها اصلن از دو بچه خردسال میخواهند بدون هیچ بزرگتری به داخل زندان بروند. به راستی نمیدانم چرا با ما این رفتار را میکنند، پس از دو ماه و با این که پرونده نسرین ستوده، به دادگاه ارسال شده، باز هم ما حق ملاقات نداریم و انگار آقایان میخواهند با این حق طبیعی ما به عنوان «امتیاز» گرفتن استفاده کنند.»
رضا خندان در ادامه گفت: «هنگامی که نسرین ستوده با من تماس گرفت به او گفتم که پروندهاش به دادگاه فرستاده شده است، اما در کمال تعجب متوجه شدم که او اصلن در جریان نیست و نمیدانست که پروندهاش به این مراحل رسیده است.»
لازم به یادآوری است که نسرین ستوده، 13 شهریورماه در پی احضار کتبی به دادسرای اوین بازداشت شد و از روز 3 مهرماه تا اول آبان ماه در اعتصاب غذا بود و از آن زمان تاکنون تنها خواهر نسرین ستوده یک بار حق ملاقات با وی را داشته است.
بیشتر بخوانید:
«ملاقات خواهر نسرین ستوده با وی در اوین»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر