-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ آبان ۱۲, چهارشنبه

Latest news from Jaras for 11/03/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



جرس: به مناسبت فرا رسیدن ۱٣ آبان، و در بزرگداشت و یادآوری اعتراضات سال گذشته، دانشجویان سبز دانشگاه آزاد درفول، روز پنجشنبه همین هفته، در آن دانشگاه تجمع برگزار خواهند کرد.


به گزارش منابع خبری جرس، دانشجویان سبز دانشگاه آزاد دزفول از تمام دانشجویان دعوت کرده اند تا در این تجمع شرکت نموده و "نشان دهند که دانشگاه زنده است."


این گزارش خاطرنشان کرد تجمع دانشجویان سبز دانشجویان دانشگاه آزاد دزفول، روز پنج شنبه ساعت ١١ در مقابل ساختمان فنی مهندسی برگزار خواهد شد.


 به همین مناسبت، دانشجویان سبز دانشگاه آزاد مشهد نیز، روز پنجشنبه در دانشگاه خود تجمع برگزار خواهند نمود.


فعالان دانشجویی آن دانشگاه با انتشار بیانیه ای، ضمن تبریك سال تحصیلی جدید به تمامی دانشجویان بویژه دانشجویان جدید الورود، اعتراضات دانشجویان معترض سال گذشته را یادآوری کرده و خواستار تداوم راه آنان شدند.


آنها خاطرنشان کردند "یكبار دیگر ۱٣ آبان ، یكبار دیگر یادآوری حوادث تلخ و ظلمی كه سال گذشته بر ما رفت
یكبار دیگر بغض شكسته در گلو و یادآوری دوستان تعلیق شده و دوباره ۱٣ آبان آمد و همه را به خاطرم آورد."


دانشجویان سبز دانشگاه آزاد مشهد نیز، روز پنجشنبه ۱٣ آبان ماه، ساعت یازده و نیم صبح مقابل سلف سرویس دانشگاه تجمع خود را آغاز خواهند کرد.



 


جرس: تاریخ برگزاری دادگاه رسیدگی به پرونده نسرین ستوده، وکیل مدافع و فعال حقوق بشری زندانی، روز ٢۴ آبان ماه اعلام شد.


به گزارش تارنمای مدرسه فمنیستی، رضا خندان، همسر نسرین ستوده می گوید که طی چند روز گذشته وکلای نسرین ستوده، برای خواندن پرونده وی به دادگاه مراجعه کرده اند و به آن ها از سوی دادگاه ابلاغ شده که قرار است ٢۴ آبان ماه دادگاه نسرین ستوده در شعبه ٢۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی برگزار شود.


نسرین ستوده، وکیل دادگستری و فعال جنبش زنان روز ١٣ شهریورماه بازداشت شد و از آن زمان تاکنون در سلول انفرادی بند ٢٠٩ زندان اوین است.


ستوده با سه اتهام "اقدام علیه امنیت ملی"، "اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت" و "همکاری با کانون مدافعان حقوق بشر"، قرار است روز بیست و چهارم همین ماه محاکمه شود.


این فعال حقوق بشری، طی دو ماه بازداشتش، تنها توانسته یک بار با خواهرش ملاقات داشته باشد. همسر و فرزندان وی هنوز نتوانسته اند با او دیدار داشته باشند، این درحالی است که بر اساس قانون وقتی پرونده فردی به این مرحله می رسد و مرحله بازپرسی از وی به اتمام می رسد، می تواند از حق ملاقات های هفتگی و حق برخورداری تماس تلفنی مرتب با خانواده خود تلفن مرتب با خانواده برخوردار باشد.



 


پس از قطع تماسهای تلفنی

جرس: رییس جدید زندان اوین در اولین اقدام خود بعد از ریاست، ورود هر گونه میوه و برخی از مواد غذایی را به بند ۳۵۰ زندان اوین ممنوع کرد .چند روزی است که رییس زندان اوین تغییر کرده و به جای فرج‌الله صداقت ،حجت‌الله سوری این سمت را به خود اختصاص داده است .

 

بر اساس گزارش های رسیده از زندان اوین به کلمه، صداقت که در زمان ریاست خود  بارها زندانیان را موردتهدید و فشار قرار داد اکنون جای خود را به سوری داده است که در اولین اقدام خود بعد از ریاست اش، با ممنوع کردن ورود میوه به بند ۳۵۰ ، حقوق اولیه زندانیان سیاسی را نقض کرده است.
 

در بند ۳۵۰ زندان اوین حدود ۲۰۰ زندانی سیاسی نگهداری می شوند که تعدادی زیادی از آنها را زندانیان حوادث پس از انتخابات تشکیل می دهند . زندانیانی که دریکی از زیز زمین های مجموعه اوین با کمترین امکانات رفاهی نگهداری می شوند.
 

بعد از اعتراض های زندانیان سیاسی به نبود میوه و سایر مواد غذایی مفید در این بند به ویژه پس از اعتصاب غذای هفده تن از آنان که یکی از خواسته هایشان ،بهبود شرایط بهداشتی و رفاهی این بند بود مسوولان زندان سرانجام پذیرفتند که هفته ای یکبار میوه برای فروش به این بند آورده شود و زندانیان بتوانند با هزینه شخصی خود میوه خریداری کنند.
 

تا پیش از این نبود میوه و مواد مغذی مفید در زندان باعث شده بود که تعداد زیادی از زندانیان سیاسی دچار ضعف شدید جسمانی شوند. چرا که غذای زندان حاوی مواد بدون کیفیت و عاری از اغلب ویتامین هاست وهرگز در جیره غذایی زندانیان میوه دیده نشده است تا جایی که تعدادی از زندانیانی که به حبس های طولانی محکوم بوده اند تا پیش از این سالها لب به میوه نزده بودند . اما اکنون مشخص نیست که چرا رییس جدید زندان اوین در اولین اقدام خود ورود میوه را به زندان ممنوع کرده است.
 

همچنین سوری در دومین اقدام عملی خود پس از ورود به زندان اوین ،کوهیار گودرزی دانشجوی دربند را به زندان رجایی شهر تبعید کرده است .گفته می شود این خواسته بازجوهای وزارت اطلاعات بوده است و رییس جدید زندان اوین هم فوری به خواسته آنها تن داده و این زندانی را به زندان رجایی شهر تبعید کرده است.
 

به نظر می رسد رییس جدید زندان اوین هم مانند ریاست قبلی آن تنها به خواسته ی بازجویان وزارت اطلاعات تن می دهد و حداقل خواسته های زندانیان سیاسی را نادیده می گیرد.

نزدیک به پنج ماه از قطع تماسهای تلفنی زندانیان بند ۳۵۰ می گذرد اما تاکنون هیچ یک از مسوولان و از جمله سوری به خواسته آنها مبنی بر وصل مجدد تلفنها توجهی نکرده اند .
 

قطع تماسهای تلفنی زندانیان این بند به ویژه زندانیانی که حکم اعدام دارند یا به حبس های طولانی محکوم اند و همچنین اتباع خارجی محبوس در این بند مشکلات زیادی را به بار آورده است .چرا که اتباع خارجی از امکان ملاقات هم محرومند و خانواده های آنها روزها در بی خبری مطلق از زندانی شان شان به سر می برند. خانواده های زندانیان محکوم به اعدام نیز همیشه با ترس زیاد روز را به شب می رسانند و با دلهره به ملاقات زندانی شان می روند . مواردی که حتی بیماری روحی خانواده این زندانیان و به خصوص فرزندان خردسال شان را به دنبال داشته است .
 

رییس جدید زندان اوین در حالی ریاست این بازداشتگاه را به عهده گرفته که به این مشکلات نه تنها توجهی ندارد و در جهت رفع آنها قدمی بر نداشته است بلکه با مواردی مانند آزار و اذیت و تبعید زندانیان و ممنوعیت فروش میوه و مواد غذایی دوران ریاست خود را آغاز کرده است .
 

سید میلاد اسدی، بهمن احمدی امویی،  محسن امین زاده،  علی تاجر نیا،  محمد داوری، امیر خسرو دلیر ثانی،  محمد فرید طاهری قزوینی، کیوان صمیمی ،  علی ملیحی، عبدالله مومنی ، محسن میردامادی، علی زاهد،  عماد بهاور، محمد رضا محمدی، مجید داشاب و.. تعدادی از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین هستند .


 


جرس: با گذشت حدود سه هفته از بازداشت حسین فرزین، فعال سیاسی مشهد و از مقامات دوران اصلاحات، خانواده وی پس از ملاقاتی که پس از هفته ها انجام شد، از وضعیت وخیم و نگران کنندۀ جسمانی این جانباز شیمیایی جنگ خبر دادند.


به گزارش منابع خبری جرس، خانواده فرزین طی ملاقاتی که جمعه (٧ آبان)، تحت تدابیر امنیتی در زندان مشهد با وی داشتند، همچنین خاطرنشان کردند "وضعیت عمومی حسین مناسب نبوده، به نحوی که ضعف جسمی، عدم تعادل در هنگام راه رفتن و نشستن، عدم تمرکز حواس در هنگام تکلم، و همچنین خشکی شدید دهان بر اثر بیماری دیابت، سبب نگرانی شدید شده است."


همچنین آمده است این فعال سیاسی اصلاح طلب، مدت ها تزریق انسولین داشته و اکنون در زندان به آن قابل دسترسی نمی باشد و این موارد، نگرانی خانواده او مضاعف کرده است.


 حسین فرزین، فعال سیاسی مشهد، و مسئول سابق روابط عمومی شهرداری آن شهر در دوره اصلاحات، صبح روز سه شنبه بیستم مهر ماه، به دلایل نامشخص توسط حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران مشهد، بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.


فرزین از جانبازان شیمیایی جنگ هشت ساله ایران و عراق است و از بیماری قلبی، علاوه بر مشکلات تنفسی رنج می برد.


 


این قدر شبه دولتی درست کرده ایم، که هر چه بدهیم می‌رود زیر دست دولتی‌ها

جرس: محسن رفیق دوست، از فرماندهان اسبق سپاه و رئیس سابق بنیاد مستضعفان، معتقد است "ورود سپاه به مسائل اقتصادی را نه تنها جایز نمی‌دانم که نیاز هم نمی‌دانم" همچنین بر این باور است که "عدم اطاعت از ولایت، در دولت فعلی بیشتر قابل رویت است و اکنون نیز نظام به جای حساسی رسیده که شاید با دخالت رهبری کارها حل شود و به جایی برسد."


وزیر اسبق سپاه که چندی پیش طی مصاحبه ای گفته بود "خیلی حرف‌ها ‌مانده برای وصیتنامه‌ام"، طی مصاحبه ای که اخیرا با نشریۀ «همشهری ماه» انجام داده، از "انحراف فکری" در جریان اصولگرای حاکم اظهار نگرانی می‌کند و خاطرنشان می کند حاکمیت این قدر شبه دولتی درست کرده است، که هر چه بدهیم، می‌رود زیر دست دولتی‌ها."


بخش‌هایی از گفتگوی همشهری ماه شماره ۵۶ با محسن رفیقدوست در ادامه می‌آید:


در مورد مسئله اتمی به مردم فشار زیادی می آید، اما اگر کوتاه بیاییم، مجبوریم تا آخر کوتاه بیاییم
محسن رفیق دوست می گوید در مسئله اتمی "به مردم فشار می‌آید اما دلیل نمی‌شود ما در بحث هسته‌ای کوتاه بیاییم به خاطر اینکه ما را تحریم نکنند؛ البته من معتقدم فقط به خاطر ماجرای هسته‌ای ما را تحریم نمی‌کنند، هسته‌ای بهانه است. حکومت ما برای جهان امروز قابل تحمل نیست. ما نباید در برابر مساله هسته‌ای کوتاه بیایم، نه به خاطر هسته‌ای چرا که اگر هسته‌ای را کوتاه بیایم بعد موضوع دیگری را مطرح می‌کنند و بعد باید آن را هم کوتاه بیاییم."


ممکن است خیلی مشکل پیدا کنیم اما نباید کوتاه بیاییم
این فعال اصولگرا معتقد است تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی سیر سیاست جهانی به جایی رسیده بود که تقریبا با داستان کمپ دیوید که قبل از انقلاب به وجود آمد، مساله فلسطین منتفی شد. یعنی آن قدرتی که امروز در آمریکا حاکم است و بنا به لابی صهیونیسم در خیلی جاهای اروپا حاکم است، موفق شد قضیه را تمام کند، اما در این میان انقلاب اسلامی پیدا شد و سفارت مخفی فلسطین در ایران سفارت علنی شد و یک امامی پیدا شد که گفت اسرائیل باید از بین برود، آن جریانی که در جهان بود از بین نرفت تضیف شد، دشمنی دنیا با ما به‌خاطر عدم همکاری ما با سیاست‌های قلدرمآبانه قدرت‌های بزرگ است. هسته‌ای بهانه است، لذا ممکن است ما خیلی مشکل پیدا کنیم اما نباید کوتاه بیاییم. باید فشارها را در داخل تحمل کنیم، آن چیزی که به ما ضربه می‌زند، تفرقه و خودمحوری و تک‌محوری در کشور است.


نظام ما یک نظام ولایی است
عضو سابق موتلفه می گوید ببینید، نظام ما یک نظام ولایی است با همه مسائلی که در سلسله مراتب قانونی داریم. اگر تابع ولایت باشیم مشکلات کمتر می‌شود. در ماه رمضان امسال رهبری در جمع‌هایی که داشتند یک نقطه را هدف گرفتند و آن اینکه اختلاف‌ها را کنار بگداریم، متحد شویم یک حرف را بزنیم. از نظر اجرایی من به یک خاطره از سال ۶١ یا ۶٢ برمی‌گردم که خدمت امام رسیدم و راجع به اقتصاد از ایشان سوال کردم که "در دولت دعوای دولتی- ملتی زیاد است. من نظر حضرتعالی را راجع به صنعت و تجارت و کشاورزی سوال می‌کنم آیا اینها باید دست دولت باشد یا دست ملت؟" امام فرمود "صنعت، مسکن، تجارت و کشاورزی اینها دست مردم باشد و دولت سیاستگذار، برنامه‌ریز و هدایت‌گر و اجرا کننده باشد."


این قدر شبه دولتی درست کرده است، که هر چه بدهیم، می‌رود زیر دست دولتی‌ها
این فعال اقتصادی معتقد است در کشور ما در هر شرایطی این اصل واقعا پیاده شود نه اینکه نمایش بدهیم و این قدر شبه دولتی درست کردیم که هر چه بدهیم می‌رود زیر دست دولتی‌ها. امام در آن ملاقات به من گفت "زندگی مردم را دست کارمند ندهید" این حرف خیلی معنی دارد، یعنی چی یعنی اینکه برای گرفتن تاییدیه یک کالایی که در گمرک بخواهد خارج شود نباید این همه بوروکراسی ایجاد شود. لذا حل مشکلات اقتصادی کشور در یک کلمه خلاصه می‌شود و آن تولید است و تولید دست بخش خصوصی است.


موسوی در یک حالت عصبی است
رئیس سابق بنیاد مستضعفان همچنین می گوید: وقتی من بنیاد را تحویل می‌دادم رهبری فرمود بنیاد زیر صفر بود، حاج محسن آن را در سکوی پرواز آورد الان بهترین وقت پرواز است. اما وقتی بنیاد را از آقای موسوی تحویل گرفتند، بودجه جانبازان سه میلیارد و چهارصد میلیون تومان بود که دو میلیارد و ۴٠٠ میلیون تومان را دولت می‌داد یک میلیارد را قرار بود بنیاد تحت ریاست آقای موسوی بدهد. به من گفتند یک میلیارد هم نمی‌تواند بدهد.
در جلسه‌ای که در خدمت رهبری (رئیس جمهور وقت) بودیم که باید من را معرفی می‌کردند، موسوی گفت من مخالفتی با رفیق دوست ندارم. فقط می‌دانم ایشان هم بیاید، می‌رود جزو چند نفری که الان جناح راست هیات دولتند و اختلافات زیاد می‌شود وگرنه خیلی‌ها را پیشنهاد کرد و سپاه یک کاندیدا بیشتر نداشت و آن هم من بودم. ایشان خیلی‌ها را معرفی کرد که از من بیشتر به ایشان منتقد بودند و الان هر دو به رحمت خدا رفتند، مرحوم ایرانی که فرمانده سپاه قم بود. در دعوایی که پیش آمد و همه استعفا دادیم امام فرمودند غیر از من و آقای ولایتی بقیه می‌توانند انصراف بدهند. به دستور امام ما ماندیم و تا زمانی که مجلس به من رای نداد با ایشان همکاری کردیم. الان آقای موسوی در یک حالت عصبی است و من هم پیغام دادم اگر ایشان حرفی بزند، بقیه عدم همکاری‌های دولت با جنگ را هم خواهم گفت.


خیلی حرف‌ها می‌شود زد.من هم به موسوی پیغام دادم اگر تو حرفی داری حرف بزن تا بعد هم ما حرف بزنیم.


من ورود سپاه به مسائل اقتصادی را نه تنها جایز نمی‌دانم که نیاز هم نمی‌دانم
وزیر سپاه در دوران جنگ می گوید : در جنگ مسائل سیاسی اصلا مورد توجه نبود، وقتی بنی صدر رفت و قرار شد امام فرمانده انتخاب کنند، ما شورای فرماندهان نشستیم با دلیل و مدرک آقای رضایی را اننخاب کردیم و به امام پیشنهاد کردیم. اول آقای کلاهدوز را انتخاب کردیم که ایشان با دلایلی رد کردند و بعد آقای رضایی را پیشنهاد دادیم امام هم حکم دادند. فرماندهان در جبهه‌ها هم که توسط فرماندهان انتخاب می‌شدند. کاملا مشهود بود که ما ١١ لشکر برتر داشتیم. نجف اشرف، عاشورا و... فرماندهان آنها مشخص بود. بر اثر لیاقت انتخاب شده‌اند، در سپاه هم اصلا گرایش سیاسی را مدنظر نداشتم. خیلی معاونان من در جبهه سیاسی مخالف من بودند اما من می‌گفتم چون آدم درستی هستی تو را می‌گذارم مسوول امور مالی، اصلا ما در جنگ مسائل سیاسی را دخالت نمی‌دادیم.

من ورود سپاه به مسائل اقتصادی را نه تنها جایز نمی‌دانم که نیاز هم نمی‌دانم. من حتی معتقدم دولت هم نباید کار اقتصادی بکند. سپاه را هم معتقدم نباید کار اقتصادی بکند. البته اینکه سپاه برود در عسلویه پروژه بگیرد و بسازد کار اقتصادی نیست. من هم که در بنیاد بودم بخش خصوصی این ایراد را به بنیاد می‌گرفت، اما من می‌گفتم در یک حدی که ما جای بخش خصوصی را نگیریم کارهایی انجام بدهیم که بخش خصوصی قادر به انجامش نیست. بنا نیست که بخش خصوصی جای دولت را بگیرد. برای این موضوع یک ملاک داشتیم لذا در مورد کارهای عمرانی و آبادانی که سپاه می‌کند مثل کاری است که می‌رود در وزارت بهداشت واکسن فلج را در ایران و افغانستان یک روزه تمام می‌کند. این کار را وزارت بهداشت شش ماهه هم نمی‌تواند انجام دهد. اخیرا که با فرمانده خاتم‌الانبیا ملاقات داشتم گفت بنا داریم اصلا به دنبال کارهای کوچک نرویم، کار کوچک یعنی زیر هزار میلیارد تومان اما اینکه سپاه خرید و فروش نفت کند من این را جایز نمی‌دانم و فکر می‌کنم بزرگان هم جایز ندانند.


حقوق نمی گرفتم، قبل از انقلاب امکاناتی داشتم
رئیس سابق بنیاد مستضعفان می گوید "خودم را هنوز سپاهی می‌دانم، چون هنوز نه مستعفی شدم نه بازنشسته.من از اول هم از سپاه حقوق نمی‌گرفتم حالا هم نمی‌گیرم.من قبل از انقلاب امکاناتی داشتم، هنوز هم کار اقتصادی می‌کنم؛ بساز و بفروشی در حدی که خودم را اداره می‌کنم، البته یک خیریه هم دارم.بچه‌هایم الان در خانه‌هایی هستند که به نام من است. یکی‌شان اخیرا که کار و بارش بهتر شده دنبال این است که خودش برای خودش خانه تهیه کند. هیچ کار دولتی هم نمی‌کنند. "


حکومت مطلقه ولایت فقیه حاکم هست
رفیق دوست می گوید "تا وقتی که در مملکت ما که آخرشم هم ظهور امام زمان است، حکومت مطلقه ولایت فقیه حاکم هست هر کسی که اینجا کمیتش بلنگد از دایره نظام خارج است. ما در مملکت‌مان حرف آخر را ولایت فقیه می‌زند. سر بحث آقای موسوی هم گفتم اگر ایشان با اصلاح طلبان ولایتی جور شود و حزب تشکیل بدهد خوب است اما اگر با براندازها جور شود نمی‌گذارند. البته ایشان بیشتر براندازها دورشان را گرفتند. "


در نهم دی ٨٨ سبزها هم حضور داشتند
این فعال اصولگرا اظهار عقیده می کند اگر یک موقع گروهی از اصلاح‌طلب‌ها برنامه بهتری داشتند، شاید مردم به آنها رای بدهند اما نه آنهایی که نگاه به بی‌بی‌سی و صدای آمریکا می‌کنند و حرف آنها را می‌زنند؛ این افراد در میان مردم جایی ندارند. مردم ما نظام را پذیرفتند و این را هم نشان می‌دهند. در نهم دی دیدم خیلی از آنهایی که در راهپیمایی سبزها بودند در این راهپیمایی هم حضور داشتند، عکس امام و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بود و شعارهای اسلامی می‌دادند.

برخی‌ها شعار تاجر ورشکسته برگرد به باغ پسته را در ٩ دی برخی ها دادند، اما بعدا من رفتم به دیدن آقای‌ هاشمی ایشان گفت نهم دی برای من یک ابتهاج بود. من گفتم این مهم نیست مهم این است که شعارهای اصل انقلاب بود، نه عارضه‌ای بر انقلاب. ٢٢ بهمن هم همین طور، یک حرکتی بود که نشان داد شاکله مردم با نظام مشکل ندارند و چشمشان به ولایت است اما یک عده می‌گویند ما منتخب مردمیم منهای ولایت و از اینجا انحراف فکری آغاز می‌شود.


در جریان حاکم، درمیان اصولگراها. آقای جوانفکر گفتند رای به آقای احمدی‌نژاد رای به اصولگرایی یا اصلاح‌طلبی نیست، رای به شخص خود آقای احمدی‌نژاد است. این اشتباه است، این غرور است و غرور پله سقوط است.


امام یک ناسیونالیست سخت بود، اما می‌فرمود ملی‌گرایی کفر است
ریش‌سفیدان اصولگرا می‌گویند باید جلوی انشعاب را گرفت. حالا جرات نمی‌کنند باز کنند، ما بازش می‌کنیم؛ یعنی بیرون از این دو اردگاه نداریم. اینکه اکثر کسانی که اهل دردند و سابقه‌ای قبل از انقلاب دارند با فرهنگ ایران مطرح شدند، ولی طرح مکتب ایران را انحراف می‌دانند. از خود امام ناسیونالیست‌تر نداشتیم، امام یک ناسیونالیست سخت بود. به ایران عشق می‌ورزید، اما می‌فرمود ملی‌گرایی کفر است؛ ایران همراه با اسلام.آنها هم همین را می‌گویند. حالا جرات نمی‌کنند باز کنند، ما بازش می‌کنیم؛ یعنی بیرون از این دو اردگاه نداریم. اینکه اکثر کسانی که اهل دردند و سابقه‌ای قبل از انقلاب دارند با فرهنگ ایران مطرح شدند، ولی طرح مکتب ایران را انحراف می‌دانند. از خود امام ناسیونالیست‌تر نداشتیم، امام یک ناسیونالیست سخت بود. به ایران عشق می‌ورزید، اما می‌فرمود ملی‌گرایی کفر است؛ ایران همراه با اسلام.


مجلس در راس امور است
وی در واکنش به اظهارات اخیر رئیس دولت در مورد جایگاه دولت و مجلس می گوید من با سواد کم خودم می‌گویم اینکه می‌گویند مجلس در راس همه امور نیست، آیا رئیس‌جمهور می‌تواند مجلس را منحل کند جواب نه است، آیا مجلس می‌تواند رئیس‌جمهور را برکنار کند جواب بله است. پس مجلس در راس امور است. نه قوه مجریه و نه رئیس‌جمهور نباید به این رای‌ها وابسته شده و مصادره کرد. ۴٠ میلیون نفر به نظام رای دادند. در این نظام چند نفر برای رقابت معرفی شدند. حالا ٢۴ میلیون به یک آقایی رای دادند. آیا بدون تنفیذ رهبری می‌تواند رئیس‌جمهور شود؟ این قانون است، نباید فراموش کرد. مشروعیت بعد از انتخاب مردم دست رهبر است، هر کس در این نظام زندگی می‌کند، تا وقتی حکومت اسلامی است می‌‌خواهد رئیس تشخیص مصلحت باشد یا مرجع تقلید یا رئیس مجلس خبرگان رهبری، هر کس در هر کجا در مسائل حکومتی باید مطیع رهبر باشد.

آنچه که ظاهر قضیه را می‌بینیم عدم اطاعت از ولایت را در این دولت بیشتر می‌بینم.


از خاتمی گله دارم
خیلی وقته آقای خاتمی را ندیدم و از ایشان گله دارم.آقای خاتمی را دارای یکسری ویژگی‌ می‌بینم. ایشان در زمان قدرت و مشکلاتی که با مجلس داشت خیلی مجاهدت کرد؛ هرچند رئیس‌جمهور مورد پسند رهبری نبود اما ندیدم جلوی ایشان بایستند. ایشان با این درایت سیاسی که داشتند نمی‌بایست در این دام می‌افتادند که دیگران برای ما پهن کردند.


الان به جای حساسی رسیدیم. شاید با دخالت آقا کار به جای درستی برسد و مملکت لطمه نبیند. همان طور که آقا در سخنرانی اخیرشان در جمع اعضای خبرگان فرمودند از همه دولت‌هایی که مردم انتخاب می‌کنند حمایت می‌کنم، برای اینکه کار مردم بگذرد. این یعنی هر کاری که اینها می‌کنند مورد تایید ما نیست.


بعضی‌ها اصرار دارند تا آخرش بروند
ما دعا می‌کنیم همه افرادی که هنوز در دلشان دغدغه امام و انقلاب را دارند و در این قضیه به راه غلط افتادند برگردند، ولی بعضی‌ها اصرار دارند تا آخرش بروند. امام یک روز با آن عظمت درباره نهضت آزدی که برای نخست وزیری به آنها سپرده شد فرمودند من اشتباه کردم. لذا اینکه هر کس بیاید رای مردم را به خودش بگیرد، اشتباه است. رای مردم به نظام است. قدرت مسئولین از مردم و اسلام است.



 


جرس: یک هیئت پارلمانی از مجلس ایران متشکل از شش عضو کمیسیون آموزش به دعوت وزارت خارجه سوئد پنچ شنبه و جمعه هفته جاری، به این کشور سفر کرده و در جریان این سفر ملاقاتی نیز با برخی نمایندگان مجلس سوئد خواهند داشت.

 

بنا به اخبار رسیده به جرس، انتشار خبر این سفر اعتراض ایرانیان مقیم سوئد را در پی داشت و در نتیجه این اعتراضات تعدادی از احزاب سوئدی اعلام موضع کردند. حزب سوسیال دموکرات ضمن انتقاد از این سفر به نمایندگان خود در مجلس دستور داده است که در جریان دیدار با هیئت ایرانی فقط حق دارند به مسئله نقض حقوق بشر در ایران اشاره و نسبت به این امر اعتراض کنند.


دو حزب سبز و لیبرال مردم نیز اعلام کرده‌اند که نمایندگان آنها با هیئت ایرانی دیدار نخواهند داشت و تعدادی از تشکل‌های ایرانی حامی جنبش اعتراضی مردم ایران با ارسال نامه ای به وزارت امور خارجه سوئد و پارلمان این کشور ضمن اعتراض به دعوت هیئتی از ایران از سیاستمداران سوئدی خواسته اند که به سادگی از کنار مسئله نقض حقوق بشر در ایران نگذرند.

 

متن کامل این نامه اعتراضی به شرح زیر است:

از طریق رسانه ها آگاه شدیم که یک هیئت پارلمانی به نمایندگی از سوی مجلس اسلامی ایران در هفته جاری از سوئد بازدید خواهد کرد. بنا بر اخبار منتشر شده، وزارت امور خارجه سوئد مسوولیت برنامه های این هیئت را در مدت اقامتش در سوئد بر عهده دارد. در فهرست برنامه های این هیئت، برنامه دیدار از وزارت امور خارجه و پارلمان سوئد نیز گنجانده شده است.


مایلیم تنها یادآوری کنیم که اعضای پارلمان اسلامی ایران مردم ایران را نمایندگی نمی کنند بلکه در واقع طی انتخاباتی غیر دمکراتیک و ساختگی به این پست منصو ب شدهاند. بر کسی پوشیده نیست که رژیم ایران شهروندانش را بطور سیستماتیک سرکوب میکند و نقض حقوق بشر به جزئی از زندگی مردم تبدیل شده است. جهان بارها شاهد نقض حقوق بشر و سرکوب مردم پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 2009 در ایران بوده است.


با وجود این وزارت امور خارجه و بخصوص وزیر امور خارجه آقای کارل بیلدت نمایندگان این رژیم سرکوبگر را به سوئد دعوت میکند. بی توجهی آقای بیلدت به نقض سیستماتیک حقوق بشر در ایران و خواست او مبنی بر ادامه همکاری با این رژیم بیانگر این مطلب است که منافع اقتصادی و سیاسی برای او مهمتر از احترام به حقوق بشر است.


ما این سیاست را که بربنیان بی توجهی به حقوق بشربنا شده و دعوت هیئتی از حکومت اسلامی را محکوم می کنیم. وزارت خارجه سوئد می بایست سیاستی روشن و صریح طراحی کند که در چارچوب آن نمایندگان سوئد در عرصه بین المللی تلاش کنند در هر فرصتی در برخورد با نمایندگان رژیم ایران، مسئله نقض حقوق بشر را مطرح کنند.


ما نمایندگان پارلمان سوئد را فرا می خوانیم که بدلیل نقص حقوق بشر در ایران به این دیدار اعتراض کنند.


ما نمایندگان پارلمان را فرا می خوانیم که به تجاوز، به دادگاه های نمایشی، به اعدام مخالفین سیاسی و به سنگسار زنان اعتراض کنند.


ما از دولت سوئد و نمایندگان پارلمان سوئد می خواهیم که از مبارزات دموکراسی خواهانه مردم ایران پشتیبانی کنند. بسیاری از ایرانیان سوئد انتظار دارند دولت و پارلمان سوئد سیاست فعال تری در این زمینه داشته باشند.


ابتکار مردمی
اتحادیه سراسری ایرانیان مقیم سوئد
اتحادیه سراسری ایرانیان – استان استکهلم
جمعیت پشتیبانی از مبارزات مردم ایران – استکهلم
حامیان جنش سبز ایران- استکهلم
دموکراسی سبز
کمیته جهانی دفاع از حقوق دراویش و دانشجویان در ایران

استکهلم
01 -11 - 2010
 


 


بهروز محمدی

 

از همان آغازین روزهای پس از 3 تیر 84 طبق روال مرسوم سپهر تاریک و بی مهتاب سیاست ایران زمین، شایعاتی این سو و آن سو درباره ی اختلاف احمدی نژاد با رهبر جمهوری اسلامی به میان آمد. شایعاتی که گاه با رفتار احمدی نژاد قوت می یافت و گاه با گفتار رهبر ضعیف می شد. در کشورهایی که هنوز نتوانسته اند به یک دموکراسی پایدار با آزادی بیان و مطبوعات رها از سانسور دست پیدا کنند، همیشه شایعه رکن اول تحلیل را شکل می دهد. چراکه در نبود آزادی، مخالفین همه ی خبرها را با پیش زمینه ی دروغ می نگرند و در پی آن، به سوی شنیده های تأیید نشده و شایعات می روند و این البته اشکال آنان نیست و خاصیت استبداد است. اما به هر حال این شایعات همیشه نمی توانند خالی از دروغ و غرض ورزی ویژه باشند.

 

در ایران حاکمان پشت پرده که حقیقتا دست ابلیس و عمروعاص و گوبلز را از پشت بسته اند برای این ویژگی جوامع بسته هم فکری بکر اندیشیده اند. سیستم اطلاعاتی و امنیتی ایران علاوه بر وزارت دروغ که وظیفه ی تغذیه ی خبری صداوسیما و روزنامه ها و دیگر رسانه های رسمی را بر عهده دارد، وزارت شایعه سازی و کنترل ذهن مردم را نیز سال هاست اداره می کند. وزارتی که برادر حسین تائب، مهدی تائب اخیرا در مصاحبه ای ازآن با عنوان "رادیو بسیج" یاد کرد. در این طرح حساب شده، دستگاه امنیتی ایران با آگاهی از شوق زیاد مردم به شایعات و تأثیر پذیری مخالفان از این اخبار خاص، به صورت کاملا آگاهانه و هدایت شده شایعاتی هدفمند را روانه ی بازار سیاست می کند که در اینجا چند مثال برای توضیح بحث می آوریم :

 

1-پس از شهادت سید احمد خمینی به دست دستگاه اطلاعاتی و به دستور خودکامگان در حالیکه هاشمی رفسنجانی در پاکستان به سر می برد و پس از شنیدن این خبر سفرش را نیمه کاره رها کرده و به ایران بازگشت، به یکباره نه تنها در عرصه ی سیاست بلکه بین توده های مردم یک جمله ی عجیب دهان به دهان شد :«احمد را کوسه خورد». جالب اینجاست این جمله نه از سوی رادیو های بیگانه مطرح شده بود و نه از سوی شخصیتی خاص در داخل، اما ظرف چند ساعت کل کشور را فرا گرفت.

 

 پس از ماجرای قتل های زنجیره ای و دستگیری سعید امامی، وی اعتراف کرد که احمد خمینی به دست تیم او کشته شده است و توجیهشان این بود :«ایشان اواخر کار حرف هایی می زد که به نفع نظام نبود». بلافاصله پس از این اعتراف بود که سعیدجان به جای جام شوکران، کاسه ی نوره سرکشید و با همه ی اسرار ناگفته اش به زیر خاک رفت. با گذشت زمان، حرف ها و کارهای نامربوط سید احمد هم تقریبا معلوم شده چه بوده اند. طلب حلالیت از آقای منتظری و اعلام پشیمانی از نقشی که در عزل ایشان و بتبع آن سقیفه ی پس از فوت امام، ایفا کرده بود، دلیل کافی برای قتلش می توانست باشد.

 

البته وقتی صحبت از نفع و ضرر «نظام» باشد، همه می دانند کدام " نظام" مد نظر است.

 

به هر حال هیچ اپوزیسیونی توان پخش آن شایعه با آن وسعت و گستردگی و جمله بندی حساب شده را نداشت و با توجه به اینکه قتل احمد خمینی به دست دستگاه اطلاعاتی ثابت شده است دیگر نیازی به مدرک نیست تا ادعا شود پخش آن شایعه هدفمند و ردگم کن هم توسط دستگاه اطلاعاتی صورت گرفته بود.

 

2-توهم همه کاره بودن هاشمی . هرکس با جامعه و ملت ایران آشنایی داشته باشد، به خوبی می داند توده های مردم ایران طبق یک عادت مألوف شخص اول مملکت را مورد عنایت ویژه قرار می دهند و همه ی بدبختی ها را از چشم او می بینند. البته پر بیراه هم نیست، چراکه در حکومت های استبدای و خودکامه همه ی مسئولیت ها بر دوش رئیس است، چون همه چیز در ید قدرت اوست و الباقی مترسک و خاکریزی بیش نیستند. اگر نگارنده و خواننده ی این سطور با هم و در عملی انقلابی چشمانمان را ببندیم و مثلا به 12 سال پیش بازگردیم! ، یا 15 سال پیش!، یا 18 سال پیش! و یا حتی همین 5 سال پیش! با کمال شگفتی می بینیم تقریبا همه ی ما-بجز آگاهان و فراآگاهان-  بر این باور بودیم که هاشمی شخص اول حکومت است و اوست که حتی رهبر را اداره می کند. البته تحولات 5 سال اخیر خیلی از توهمات را شست و برد، اما خودمان را گول نزنیم، ما هم فریب خورده بودیم و اما حالا پس از گذشت سالیان دراز که بسیاری از حقایق روشن شده، این موضوع را چگونه می توان تحلیل کرد؟ تنها پاسخ این است که این توهم پراکنی توسط خود دستگاه اطلاعاتی و وزارت کنترل اذهان انجام می شد و هدفش نیز چیزی نبود جز ردگم کردن.

 

و اما بعد ...

 

از سال گذشته و پس از جریان معاون اولی رحیم مشایی، وهم و خیال اختلاف رهبری با احمدی نژاد گسترش یافت و چند ماهیست به صورت حساب شده قوت می گیرد، ولی مشکل اینجاست که برخی سیاسیون مخالف، کم کم دارند روی این موضوع حساب باز می کنند و دست روی دست گذاشته اند که آری! همین روزهاست خود رهبری توسط مجلس احمدی نژاد را عزل کند و مثلا هدفمند کردن یارانه ها هم کلاهی است که رهبر بر سر احمدی نژاد نهاده تا زودتر شرش را بکند و غیره. اگر اینطور باشد که البته ما هم خوشحال و شاد می شویم، لیکن ترس ما از همانجائیست که مثال هایش آورده شد. با این اوصاف در رد این فرضیه چند دلیل ساده می آوریم:

 

1-چندی پیش مصلحی وزیر اطلاعات که الحق و الانصاف روانش شاد و دلش آسوده است، از سر شکم سیری و دهن کجی به مخالفین، حرفی را زد که سال هاست برخی از آگاهان برای اثبات آن تلاش بسیاری می کنند : طراحی مسیر انتخاب احمدی نژاد در دو انتخابات گذشته توسط خود رهبری انجام شد. این یکی هم مثل سردار مشفق بدون قصد قبلی یک سند مهم تاریخی را در اختیار همگان گذاشت. حالا معلوم می شود در فاصله ی یک هفته ای دور اول و دوم انتخابات 84 که هاشمی قصد کناره گیری داشت، چرا آقای خامنه ای، هاشمی را از این کار بر حذر داشت (متاسفانه در سال 84 همه بغیر از آقای هاشمی متوجه شکست ایشان در دور دوم در برابر هرکدام از کاندیداها شده بودند) ؟ معلوم شد چرا آقا مجتبی - طبق نامه ی کروبی به رهبر در همان روزها - در وزارت کشور بست نشسته بود که تا احمدی نژاد بالا نیاید من از اینجا نمی روم و به دنبال او یک لشکر از سپاه اطراف وزارت کشور را قرق کردند و از سپاه بابل خبر کودتا به گوش رسید.

 

تقریبا از دو سال قبل از انتخابات 84، فضای دانشگاه ها گفتمان جدیدی را تجربه می کرد. برخلاف رسم حکومت، در آن دو سال به چپ ها آزادی عمل دادند و تمام رسانه ها در خدمت گفتمانی با تز عدالت محوری و چپ گرایی هدایت شده قرار گرفت که البته به سخنرانی های مستقیم رهبر باز می گشت تا آنجا که پارادایم غالب در انتخابات سال 84 اختلاف طبقاتی و تضاد فقیر و غنی بود. این مسئله را در کنار آگاهی بالایی ها از حضور هاشمی بگذارید، چراکه در انتخابات سال 84 اگر شکاف سنتی-مدرن فعال می شد و پارادایم حاکم در انتخابات جدال دموکراسی-استبداد می بود، قطعا اصلاح طلبان و یا هاشمی پیروز می شدند. اما تلاش 2 ساله ی رسانه ی ملی و اعوان و انصار حکومت در این انتخابات برای یک هفته شکاف فقیر و غنی را احیا کرد و از دل آن احمدی نژاد را بیرون کشیدند و البته پس از آن بلافاصله همه ی تبلیغات طبقاتی پایان یافت و شکاف را سفت بندی کردند، چرا که آگاه بودند با ادامه ی آن، سقوط حکومت در پی می بود.

 

باری احمدی نژاد محصول و دست ساخته ی بدون بروبرگرد اتاق فکر بیت می باشد که در پروژه ای چندلایه از آن پایین ها برکشیده شد و آیا با این تفاسیر کسی مترسکی که خودساخته را از بین می برد؟

 

2-بر فرض که مجلس احمدی نژاد را عزل کند، تا به حال به پس از آن فکر کرده ایم؟ پس از آن چه اتفاقی می افتد؟ آیا به همین راحتی حکومت توان اداره ی کشور پس از عزل احمدی نژاد را دارد؟ آیا امکان دارد رئیس جمهور 25 میلیونیشان را عزل کنند و مثلا بازهم انتخاباتی برگزار شود و کسی چون لاریجانی را بر کشند؟ دوستانی که خیال عزل احمدی نژاد را در سر می پرورانند، فقط تا روز استیضاح را می توانند تصور کنند.حتی تصور پس از آن هم امکان ندارد. اگر قرار باشد استیضاح کنند، یعنی کشور را می خواهند به مردم تحویل دهند. چون پس از آن دیگر همه با هم باید بروند. فی الواقع اگر شرایط بخواهد آنقدر حاد شود که این چنین تصمیمی گرفته شود، باید گفت در آن حالت قبل از اینکه استیضاحی صورت بگیرد، مردم همه را با هم استیضاح کرده و برکنار کرده اند.

 

3-روحیه ی خودکامه به گونه ای است که کوتاه نمی آید، مگر آنکه جایگاه و تختش را در خطر ببیند و تا اینجای کار احمدی نژاد خیزی برای تخت طاووس بر نداشته است. شاید 2 سال دیگر کاری بکند، اما به این زودی بعید است. اگر اختلافی هم باشد با نفاق و تزویر پنهان شده و البته کسانی هستند که مدتهاست خود را برای پس از آقای خامنه ای آماده می کنند.

 

4-انصافا کدام رئیس دولتی برای رهبری از احمدی نژاد بهتر است؟ شرایط همین امروز را بررسی کنیم می بینیم نه لاریجانی و امثال او و نه قالیباف و امثال او مطابق میل رهبری نیستند. تنها موردی که می تواند جایگزین رئیس دولت محبوب رهبر باشد، غلامعلی حداد عادل است، آن هم که در آب نمک خوابیده تا سال 92 دچار کم خوابی نشود. به جز داستان رحیم مشایی در این سال ها کجا دیده اید دولت غیر از نظر رهبری عمل کند؟ جریان رحیم مشایی هم راست یا دروغ برای دوره ی بعد است نه امروز. با جدیت می توان ادعا کرد احمدی نژاد محصول مستقیم بیت است و همه ی همان چیزیست که رهبری آرزو می کرد و اساسا دست ساخته ی "خود" آقای خامنه ایست و نقشی فراتر از یک خاکریز (همانطور که خودش در ماه های ابتدایی ریاستش بر دولت کریمه گفت) ندارد.

 

  *نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


 


سید ابراهیم نبوی

 

دولت احمدی نژاد پرداخت یارانه های هدفمند را به قصد خرید نیروی اجتماعی تهیدستان آغاز کرد تا بتواند در توفان اقتصادی که در پیش دارد، لشگر یقه چرکها را به کمک خود بخواند و علاوه بر کاهش بنیه اقتصادی طبقه متوسط، شرایط حامیان خود را بهبود ببخشد. این در حالی است که اولا، طبق هیچ برآورد آماری معلوم نیست حامیان احمدی نژاد تعریف طبقاتی داشته باشند. و ثانیا بسیاری از واقعیات نشان می دهد که جنبش مخالفان در سال 88 علاوه بر طبقه متوسط متکی بر اقشار کم درآمد بوده و در مقابل طبقه جدید سابقا کم درآمد در این پنج سال از درآمد نفتی بسیار سود برده و به طبقه اقتصادی پردرآمدی بدل شده اند.

 

از سوی دیگر، دولتی که در طول پنج سال گذشته با بی برنامگی، کاهش تولید، از بین بردن بنگاههای اقتصادی خصوصی، هرز دادن پول به صورت وام های زودبازده، متکی کردن پول نفت به سیاست های ماجراجویانه، حاتم بخشی در حوزه سیاست خارجی برای خرید حامیان جهانی بی ارزش مثل ونزوئلا و بولیوی و یا شرکای غیرقابل اعتماد مثل روسیه، بالا بردن هزینه حفظ حکومت با صرف پول برای نمایش های پوپولیستی، صرف کردن ذخیره ارزی برای مصارف بی برنامه روزمره و توقف اداره کشور برای بیش از یک سال، تمام سرمایه های کشور را به باد داده، نه توان ادامه پرداخت یارانه ها را دارد و نه اینکه یارانه ها در اقتصاد بی برنامه کنونی کلیدی برای درهای بسته به روی دولت احمدی نژاد است.

 

بعید می دانم که ماه عسل هشتاد و یک هزار تومانی آقای احمدی نژاد، با قهر و دعوای این داماد بدعهد و آن عروس به اجبار به عقد موقت درآمده ای به نام ملت ایران، تمام نشود. تزریق پول نقد بصورت یارانه، نهایتا چیزی در حدود ده درصد هزینه های تهیدستان را می پوشاند، در حالی که همزمان با افزایش بیست تا سی درصدی قیمت ها، فقط در نهایت بیست درصد کسری درآمد نصیب آنان می کند. این وضع ادامه خواهد یافت و در ادامه زندگی همان ساندیس خورهای سیاهپوش حامی دولت را روز به روز خاکستری تر می کند و جمعیت آنان را به بخش خاکستری سرگردان اجتماعی می کشاند. بدین ترتیب دولت روز به روز هزینه نمایش های پوپولیستی اش مثل سفر آیت الله خامنه ای به قم یا سفرهای استانی یا برگزاری نمایش جمعیت افزایش می یابد و این افزایش هزینه، جایی را برای ادامه طرح یارانه باقی نمی گذارد. تنها چیزی که به دست دولت می آید، ایجاد توقعاتی گسترده در میان تهیدستانی است که روز به روز به تونل تاریکی نزدیک می شوند.

 

یکی از روزنامه نگاران سرشناس ایرانی در هنگام انتخاب احمدی نژاد در نهمین دوره ریاست جمهوری گفته بود، حامیان دولت خاتمی از او انتظار آزادی و دموکراسی داشتند، وقتی او نتوانست به همه خواسته های آنان پاسخ بدهد، با او قهر کردند، اما هیچ عکس العمل خشونت آمیزی نشان ندادند، چون اهل خشونت نبودند، اما حامیان احمدی نژاد از او نان و مسکن و برابری می خواهند، وقتی دولت نتواند به تهیدستان نان و مسکن و برابری بدهد، آنان دیگر واکنشی چون طبقه متوسط نشان نمی دهند. فقط لازم است کتاب تاریخ معاصر جهان را چند ورق به عقب برگردانیم تا صفحات بسیاری از شورش های گرسنگان و پابرهنگان را در مقابل دولت های پوپولیست ببینیم. گرسنگان نمی توانند ملاحظه هیچ مصلحتی را بکنند. و این خطرناک ترین سرنوشتی است که پیش روی ماست.

 

اگرچه شورش های اجتماعی گاه چنان کور است که هیچ راهنمایی نمی تواند مردمان گرسنه را به سوی حرکتی مفید و تغییری موثر حرکت دهد و در بسیاری موارد فقط می تواند شاهد ویرانی و سوختن همه سرمایه های کشور باشد، اما سبزها و بسیاری از آنان که ته مانده ای از عقلانیت هنوز در تصمیم گیری شان وجود دارد، باید خود را برای اداره شورش های کور آماده کنند. معنای این حرف این نیست که ما باید به شورشی دامن بزنیم، نه، این کار خطرناک را دولت دارد بخوبی انجام می دهد، ما فقط برای حفظ ایران، حفظ امنیت کشور، حفظ ته مانده دستآوردهای ملت ایران و برخی دولتهای کارآمد و زحمتکش، باید تلاش کنیم تا در این شورش ویرانگر، در کنار نابودی حکومتی که راه سقوط خود را با بی درایتی انتخاب کرده است، کشور ایران چنان به نابودی نزدیک نشود که وضع امروز کشور، آرزوی محال فردای ما شود.

 

رایانه ها، به عنوان شریانهای ارتباطی جنبش مخالفان در ایران، وظیفه دشواری به عهده دارند. معلوم نیست صدای زنگ خطر را چند بار خواهیم شنید، گاهی اولین نشانه خطر چنان فاصله نزدیکی با نابودی کامل دارد، که ناظران دل نگران هیچ کاری جز نجات خود و اعلام خطر نمی توانند بکنند. اما اگر شانس بیاوریم، شاید تهیدستان ناراضی و عصبانی فقط یک بار زنگ خطر را فشار ندهند. گوش تیز کنیم و علائم خطر را بشنویم.

 

  *نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


 


صادق شکیب

 

در تمامی کوی وبرزن شهر مذهبی ما که از این حیث در کشورمان مرکزیت دارد جنجال و ولوله ی بیسابقه ای به پا بود. می گفتند قرار است یکی از مقامات فوق العاده بلند پایه کشوری ولشکری تا چندی دیگر برای بازدید  ادارات و مراکز نظامی وانتظامی همچنین مذاکره و گفتگو های مهمی با مراجع و آیات عظام ، شهرمان را مزین به قدوم مبارک خود نماید. برای همین اهالی ملزم  شده بود کوچه پس کوچه ها را گرد گیری نموده همه جا را آب و جارو کشند.  اگردر خیابان قدم می زدی جنب وجوشی غیر عادی و حرکاتی مشکوک از سوی افرادی ناشناس  که به تازگیها سر وکله شان در شهر ما پیدا شده بود  را به عیان مشاهده می نمودی .  جمعیت شهر به نا گاه شدیدا زیا د شده و چهره های غریبه به مراتب از آشناها افزونتر گشته بود. تمامی در و دیوار را در هر نقطه ای از شهر نقاشی می کردند وبا خطوط زرینی  شعارهای مختلفی بر آن می نوشتند.  دو شعار * عطر گل محمدی به شهر ما خوش آمدی و سران فتنه اعدام باید گردند* از همه بیشتر به چشم می خورد. سیمای شهر هر روز بیشتر از روز قبل تغییر می یافت و  ظاهرهمه چیز از این رو به آن رو می شد.

 

خانه همسایه دیوار به دیوار ما ، عباس آقا داربست چی به طور بیسابقه ای شلوغ  شده بود. برای مدتهای مدیدی با رکود کارهای ساختمانی ، وی بیکار بود و خانه نشین شده بود. ولی این روز ها فرصت سر خاراندن نداشت. در انبارش که وصل به در حیاط منزلش بود شبانه روز باز بود وبا وانت قراضه اش لوله ها وسایر وسایل داربست را به نقاط مختلف شهر می برد تا لوله های داربست را مطابق طرحی که متخصصین شهرداری تعیین می نمودند با پیچ ومهره به هم  وصل کرده در مکانی که هم آنها مشخص می ساختند ،  بچیینند. زنش مهین خانم از فرط خوشحالی  در پوست نمی گنجید و سر از پا نمی شناخت. بالاخره پولی گیرشان می آمد و قرض  وقوله هایی که در ایام بیکاری عباس آقا بالا آورده بودند را می توانستند بپردازند. می گفت: شوهرش قرارداد نان و آب داری بسته است. با لختی تامل با سیمایی بشاش می افزود: بالاخره بخت در خانه اشان را زد...

 

به روی لوله های داربستهایی که عباس آقا به همراه دو فرزندش می چید. از سویی نقاشی بر رویشان که زنگ زده بود ، رنگ پاشی می کرد وتا می آمد لوله ها خشک شود پارچه های نونوار منقش به عکس مقام بلند پایه کشوری به همراه شعارهایی در کنارش ، بر آن آویزان می نمودند.

 

اداره محل کار ما هم مثل سایر ادارات نیمه تعطیل بود. کارمندان را چند ساعتی در روز وا می داشتند تا به خیل کا رگرانی که اکثرا از شهرهای دیگر و روستاهای اطراف آمده بودند و چهار سوی شهر را بزک می کردند کمک نمایند. ماموریت من در ورودی شهر بود که  نقش و نگارهای آنجا را تمیز می کردیم. و نقاشان ریشوئی که سیمای همگی برایم غریبه بود به تعجیل عکس شهیدانی را بر دیوارها می کشیدند. رئیس اداره وعده داده بود برایمان اضافه کاری منظور خواهد کرد. ولی حقیقتش چشم من یکی آب نمی خورد.....

 

 ........   خبر آمد عباس آقا وقتی لوله ها را با پیچ و مهره چنان وصل نموده بود که درازایش چند متر از تیر های سیمانی برق بلند تر شده بود . ومی خواست در کنار خیابان کار گذاردشان سر لوله به سیم برق گرفته وی را با آن هیکل پهلوانی اش چند متری پرانده بود. پسرش فورا عباس آقا را که کف از دهانش بیرون می زد و بیهوش شده بود با وانت خودشان به نزدیکنرین درمانگاه رسانده بعد از معاینه گفته بودند وی در همان دم برق گرفتگی فوت کرده است. پسر عباس آقا با شیون وزاری به خانه آمده خبر را آورد. به یکبارگی شادی و خرسندی چند روزه از خانه عباس آقا رخت بربست. و گریه و ناله با شیونهای تمام نشدنی فضای منزل را  در بر گرفت. فردا اهالی محل گرد آمده ، رفتیم برای خاکسپاری مرحوم عباس آقا.  مسئول سرد خانه از تحویل جسد خود داری نمود. خواهش ، تمنا و التماس ما هم به جایی نرسید. گریه و زاری زن و بچه های عباس آقاهم کاری از پیش نبرد. می گفتند: دستور صریح شخص رئیس اداره برق بر این است می بایست یک میلیون تومان خسارتی که عباس آقا با چسباندن لوله داربست به سیم اداره برق بدانجا وارد آورده وراث وی نقدا بپردازند.

 

 ملول وپریشان برگشتیم. اهل محل همه در منزل مرحوم عباس آقا جمع شدیم. پسرش با ناله ونفرین به زمین وزمان می گفت: چاره ای نیست باید وانت را بفروشد تا بتواند یک میلیون تومان را تهیه نماید.  شهرداری هم که طرف قرارداد پدرش بوده هیچ مسئولیتی را به گردن نمی گیرد....

 

 بانگ شیپور همه جای شهر را فرا گرفت. خبر رسید مقام بلند پایه کشوری ولشکری به شهر وارد شده است. برخاستم به سوی منزل روم .  با در هم آمیزی هر دو صدا، یکی صدا های گریه و نفرین انسانی و آندیگری غریو طبل و شیپورو خوش آمد گویی با هلهله وشادی که از بلند گوها بر می خاست بر سرم آوار شده طنینی دلخراش و نا مفهومی می یافت...... و پرسشی را در ضمیرم برمی انگیخت که عباس آقاها را قربانی چه بدانم؟

 

 صادق شکیب sadeg. shakib@ yahoo.com

 

 *نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


 


رضا رئیسی

 

تحلیل گران و پویشگران پر شماری در سطوح معرفتی متفاوت و در برهه های مختلف زمانی در پی تحلیل چرائی عقب ماندگی کشور با وجود در اختیار داشتن امکانات بالقوه و وجود فاکتورهای تعیین کننده و تسهیل کننده اولیه هستند،توانائی هائی که هر یک به تنهائی می تواند زمینه ساز پیشرفت یک کشور باشند اما کشور ما با وجود دارا بودن این گزاره های اولیه هیچ گاه نتوانسته است جایگاهی درخور شان و قابلیت های بالقوه خود در فرایند توسعه داخلی و اقتدار بیرونی به نمایش بگذارد،دغدغه ای که همواره اذهان خواص و عوام جامعه را معطوف به خود داشته است، امکاناتی که جملگی آن در کشور ما وجود دارد اما زمینه بروز و ظهور نمی یابد و در ساختار توسعه کشور نمی تواند آنگونه که بایسته و شایسته است مثمر ثمر باشد.

 

  کارشناسان مختلف از منظرهای متفاوتی به این مقوله پرداخته اند و هر یک از نظر گاه خود عللی چند را بر شمرده اند عده ای لازمه اولیه را توسعه فرهنگی می دانند گروهی دیگر توسعه اقتصادی را گام اول در راه پیشرفت کلی و عمومی جامعه می دانند و دسته ای دیگر توسعه سیاسی را سر منشا تحولات و زمینه ساز پیشرفت می دانند،با نگاه به سپهر عمومی کشور می توان گفت هر چند جملگی این مولفه ها در هم تنیده شده اند و تفکیک آنها به شکل تام و تمام میسر نیست و پیشرفت هر یک می تواند زمینه ساز ترقی شاخص های دیگر باشد اما آنچه از اولویت راهبردی برخوردار است توسعه سیاسی است، تا قدرت پاسخگو وجود نداشته باشد تا ساز و کار اداره کشور در معرض بازخواست و اعمال قدرت مردم نباشد نمی توان تغییر و تحول مثبت و رو به جلو را انتظار داشت

 

  با رجوع به تجربه کشورهای دیگر هم این امر قابل اثبات است کشورهای توسعه یافته جملگی از نظام های مردم سالار و دموکرات منش برخوردارند و همین ساز و کار تبادل آراء و نظرات و نقادی آزادنه قدرت زمینه های فساد سیاسی که تسهیل کننده مفاسد اقتصادی و به بیراهه رفتن فرهنگی است را مسدود و محدود می سازد و زمینه را برای توسعه عمومی فراهم می آورد بر عکس کشورهائی که نظام های توتالیتر و متصلب دارند زمینه های پیشرفت مردمان را از آنها دریغ می دارند که خود علل مختلفی دارد که از جمله آن رانت خواری گروه های خاص و نا لایق و نزدیک به لایه های قدرت است برای دست اندازی به تمامی شئونات مردم؛ که جامعه را از وجود نیروهای کارآمد و به تبع آن شایسته سالاری محروم می سازد و جامعه را به قهقرای ناکارآمدی رهنمون می سازد

 

  این روزها طرح هدفمند کردن یارانه ها به موضوع روز جامعه تبدیل شده است،در تبلیغات مختلفی که از ابتدای مطرح شدن این طرح از سوی دولت بر آن تاکید ورزیده شده است لازمه حتمی اجرای این طرح برای نجات اقتصاد کشور و بهبود یافتن شاخص های عمومی اقتصاد کشور در صورت اجرائی شدن این طرح است،جدای از اینکه در این برهه زمانی خاص و با نگاه به تمامی مولفه های موجود آیا اولویت اجرائی این طرح بدین شکل و در این زمان قابل دفاع هست یا نیست ،بنابر آنچه گفته شد آیا می توان با شرایطی که این دولت در بدنه کارشناسی خود دارد امید به نتیجه رسیدن این طرح با وجود هزینه های بسیاری که این طرح بر مردم تحمیل می نماید را از این دولت انتظار داشت؟

 

  برای روشن شدن موضوع مثالی را می آورم:در برنامه ای تحت عنوان "فرصت" که از شبکه سوم سیما در یک شنبه شب پخش گردید و موضوع آن اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها بود دو کارشناس به نمایندگی از دولت حضور داشتند:حجت الاسلام میر تاج الدینی نماینده پارلمانی دولت و دیگری سردار رویانیان رئیس ستاد مدیریت حمل و نقل و سوخت کشور که برای اطلاع رسانی در مورد این طرح به برنامه تشریف آورده بودند که صد البته هم هر دوی این گرامیان بجای توضیح و آگاهی بخشی مشغول تعریف و تمجید از این طرح و دادن وعده و عید نا معلوم شدند و بدیهیاتی را که در صورت درست اجرا شدن طرح! انتظار آن می رود را بر شمردند و همانند رئیس دولت از اطلاع رسانی درست و بهنگام طفره رفتند و به آینده حواله دادند،خوب ایشان دلایلی هم برای این عدم اطلاع رسانی می آورند که به زعم نگارنده درست بودن آن هم دلیلی بر پرده پوشی و نا محرم دانستن مردم نیست که در جای خود بحث خاصی را می طلبد.

 

  اما صحبت این حقیر اینجاست که چرا باید ریاست ستاد مدیریت حمل و نقل و سوخت کشور بر عهده یک سرادر نظامی باشد؟ایشان را هم فرد بسیار کارا و لایقی قلمداد می نمائیم اما مگر نه اینست که ایشان سالها عمر خود را در زمینه کاری خود که حوزه راهنمائی و رانندگی است مصروف داشته پس چرا باید ایشان در سمتی گماشته شده که در کشور خودمان سالیانه صدها فارغ التحصیل از دانشگاه های کشور در رشته های مرتبط خروجی دارد؟!مگر بسیاری از اساتید دانشگاه و مدیران کشور در حوزه های مربوط به بهینه سازی سوخت و حمل و نقل تجربه و مدرک تخصصی ندارند؟چگونه می توان انتظار داشت فردی که در این زمینه تحصیلات مرتبط ندارد هر چند مدیر توانائی هم باشد بتواند در این برهه خاص و با این حجم گسترده ای از داده ها و اطلاعاتی که این طرح در آینده با آن دست به گریبان است اعمال مدیریت کارآمد نماید؟مهم اینجاست که افراد بر اساس توانائی ها و شایستگی ها و حیطه آموزشی و عملکردی که در آن رشد یافته اند سکان دار مسئولیت ها نیستند؛اکنون کمتر سکان مدیریتی و مسئولیتی هست که سرداران بر آن گماشته نشده باشند از ورزش گرفته تا وزارت از سمت های فرهنگی گرفته تا مدیران اقتصادی هر جا که نگاه می کنید یکی از این فرماندهان نظامی در راس کارند،آیا اعطای این مسئولیت ها قانونمند و راهگشا است؟! در این شرایط لزومی هم برای وجود نهادهای دانشگاهی و موسسات آموزشی سطح عالی هست؟یک جوان وقتی می بیند که سالها زحمات و مشقت های تحصیلی اساتید او به هیچ گرفته می شود به چه امیدی گام در این راه بگذارد و کسب دانش نماید؟

 

  در باب روحانیت هم همین مسئله صدق می کند،پوشیدن یک لباس نمی تواند شخص را محروم از فعالیت اقتصادی و فرهنگی و سیاسی نماید اما آیا تمامی این برادران متناسب با  تخصص و توانائی خود دارای سمت ها و مسئولیت ها هستند؟آیا معمم بودن باعث رجحان و برتری ایشان نسبت به افرادی که در آن زمینه دارای تخصص و تحصیلات هستند نمی شود؟

 

  به ابتدای بحث باز می گردم یکی از دلایل رجحان توسعه سیاسی بر دیگر مقولات توسعه را می توان از همین بحث گفته شده به عاریت گرفت. تا توسعه سیاسی در جامعه نهادینه نگردد نمی توان انتظار توسعه اقتصادی را داشت،طرح هدفمند کردن یارانه ها به شرط درست اجرا شدن زمینه ساز توسعه اقتصادی است اما این درست اجرائی شدن مگر ملزومات اولیه ای چون استفاده بهینه از نیروی کارآمد و متخصص را نمی خواهد؟ بی شک این مهم جز با شایسته سالاری که از فرآیند توسعه سیاسی بر می آید فرجام و سرانجامی نخواهد داشت و الا نه تنها رشد و توسعه ای به همراه نخواهد داشت که جامعه را با بحران های بی شمار  مواجه خواهد کرد.

 

  *نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به jaras-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به jaras@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته