-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ مهر ۲, جمعه

Latest news from Radio Zamaneh for 09/24/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

محمود احمدی‌نژاد رئيس جمهوری اسلامی ايران در سخنان خود در شصت و پنجمين نشست مجمع عمومی واقعه ۱۱ سپتامبر را مورد ترديد قرار داد و گروهی از نمايندگان کشورها به اعتراض سالن را ترک کردند.


به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی ايران (ايرنا) احمدی‌نژاد در آغاز سخنان خود با تأکيد بر اين‌که «نظام سرمايه‌داری و مديريت موجود جهانی پس از حدود يک‌صد سال حاکميت، به پايان راه رسيده است» به «دو عامل اصلی اين ناکامی» «عامل نگرش‌ها و اعتقادات» و «عامل مديريت جهانی و ساختار حاکم بين‌المللی» پرداخت.


در مورد اول او به نقش اديان اشاره کرد و «قطع ارتباط انسان با آسمان» را يکی از عوامل ناکامی‌ها خواند. «مقابه با ارزش‌های الهی»، «سرکوب ديگران»، «پرستش سرمايه» و «تحت سلطه گرفتن جهان توسط دولت‌های غربی»، «حکومت‌های کودتايی و ديکتاتوری»، «تروريسم» و «انباشت سلاح‌های اتمی» از جمله عوامل ناکامی‌های جهانی اعلام شدند.

در بخش بعدی که به «مديريت جهانی» مربوط می‌شد، محمود احمدی‌نژاد واقعه تروريستی ۱۱ سپتامبر، «اشغال سرزمين فلسطين» و موضوع انرژی هسته‌ای را مورد بررسی قرار داد.

احمدی‌نژاد با طرح چند پرسش واقعه ۱۱ سپتامبر را مورد ترديد قرار داد.

احمدی‌نژاد با طرح چند پرسش واقعه ۱۱ سپتامبر را مورد ترديد قرار داد

وی گفت: «ادعا شد که در ۱۱ سپتامبر حدود سه هزار نفر کشته شده‌اند که همه ما از آن متأسفيم اما در افغانستان و عراق تا کنون صدها هزار نفر کشته و ميليون‌ها نفر مجروح و آواره شده‌اند.»

وی سه نظريه مختلف را در مورد چگونگی رخداد ۱۱ سپتامبر مطرح کرد.

نخست نظريه‌ای که «يک گروه تروريستی بسيار قدرتمند و پيچيده که از همه لايه‌های امنيتی و اطلاعاتی آمريکا عبور کرده است» را عامل آن می‌داند؛ دوم نظريه‌ای که«بخش‌هايی از دولت آمريکا» را سازمان‌دهنده اين ترور می‌داند که «برای ايجاد تغيير در روند نزول اقتصادی آمريکا و سيطره او بر خاورميانه و همچنين نجات رژيم صهيونيستی» دست به اين اقدام زده؛ و سوم کسانی که عامل آن را يک گروه تروريستی می‌دانند که «دولت وقت آمريکا از آن پشتيبانی و بهره‌برداری کرده است.»

احمدی‌نژاد مدافعان نظريه نخست را «دولتمردان آمريکا»، طرفداران نظريه دوم را «اکثريت مردم آمريکا و ملت‌ها و سياستمداران» و حاميان نظريه سوم را گروهی معدود عنوان کرد.


تظاهرات ايرانيان مخالف در برابر مقر سازمان ملل

وی گفت: «به فرض پذيرش نظر دولت آمريکا، آيا روش برخورد با يک گروه تروريستی، لشگرکشی گسترده، جنگ منظم و کشتار صدها هزار نفر است؟»

محمود احمدی‌نژاد پيشنهاد داد تا سازمان ملل در مورد ۱۱ سپتامبر «يک گروه حقيقت‌ياب مستقل تعيين نمايد تا بعدها عده‌ای اظهارنظر درباره آن را ممنوع نکنند.»

هنگامی که احمدی‌نژاد درباره واقعه ۱۱ سپتامبر صحبت می‌کرد گروهی از نمايندگان کشورها، از جمله آمریکا به نشانه اعتراض سالن را ترک کردند.

هنگامی که احمدی‌نژاد درباره واقعه ۱۱ سپتامبر صحبت می‌کرد گروهی از نمايندگان کشورها، از جمله آمریکا به نشانه اعتراض سالن را ترک کردند.

در مورد «اشغال فلسطين» احمدی‌نژاد با اشاره به جنگ غزه و حمله اسرائيل به کشتی‌ کمک‌رسانی به غزه و کشته شدن گروهی از غير نظاميان، سياست‌های جمهوری اسلامی ايران در قبال مسائل خاورميانه را تکرار کرد اما اشاره‌ای به موضوع از سرگيری مذاکرات صلح خاورميانه نکرد.

وی گفت: «پيشنهاد روشن ما بازگشت آوارگان فلسطينی به سرزمين خويش و مراجعه به آراء عمومی همه مردم فلسطين برای اعمال حاکميت و تعيين نوع حکومت است.»

در مورد انرژی هسته‌ای محمود احمدی‌نژاد استفاده از اين «نعمت خدادادی» را حق همه اعضای ان‌پی‌تی دانست که «بدون محدوديت از آن بهره ببرند.»

وی «دارندگان بمب اتم و برخی اعضاء دائم شورای امنيت» را متهم کرد که با ايجاد انحصار و فشار بر آژانس بين‌المللی انرژی اتمی حق استفاده از اين انرژی را «از دسترس اکثريت ملت‌ها دور کرده‌اند.»

احمدی‌نژاد بمب اتم را «بدترين سلاح ضد بشری» خواند که «بايد به طور کامل محو گردد.»

وی گفت که با فشارهای کشورهای غربی «نه تنها خلع سلاح اتفاق نيفتاده است بلکه توليد بمب اتم در برخی مناطق از جمله توسط رژيم اشغالگر و تهديدگر صهيونيستی اشاعه يافته است.»

وی پيشنهاد داد که سال ۲۰۱۱ سال خلع سلاح اتمی و «انرژی هسته‌ای برای همه و سلاح هسته‌ای برای هيچ کس» اعلام شود.

محمود احمدی‌نژاد در بخش ديگری از سخنان خود با در دست گرفتن قرآن و انجيل به موضوع «قرآن‌سوزی» که اخيرأ از سوی تری جونز، کشيش آمريکايی مطرح گرديد ولی عملی نشد، اشاره کرد و ضمن محکوم کردن آن گفت: «اين قرآن است و اين کتاب مقدس هر دو برای ما محترم‌اند.»

با اشاره به همه اين موارد احمدی‌نژاد نتيجه گرفت که «سازمان ملل نمی‌تواند اقدام موثری انجام دهد.»

وی گفت: «علت ناتوانی سازمان ملل ساختار ناعادلانه آن است. با امتياز وتو قدرت اصلی در شورای امنيت متمرکز شده و رکن اصلی يعنی مجمع عمومی به حاشيه رفته است.»


وی با بيان‌ اين‌که دبيرکل سازمان ملل «نبايد برای ابراز حقيقت و اعمال عدالت تحت فشار قدرت‌ها يا کشور محل استقرار سازمان باشد» اعلام کرد «امتياز وتو بايد لغو شود و مجمع عمومی بالاترين رکن و دبيرکل، مستقل‌ترين فرد و تمام مواضع و اقدامات او با تائيد مجمع عمومی و در جهت عدالت و رفع تبعيض باشد.»

پيشنهاد ديگر احمدی‌نژاد اين بود که «طی يک سال و در يک نشست فوق‌العاده ، مجمع نسبت به اصلاح و نهايی کردن ساختار سازمان اقدام نمايد.»

محمود احمدی‌نژاد در انتهای سخنان خود گفت که ايران به تعهدات خود در قبال آژانس بين‌المللی انرژی اتمی عمل کرده است و دولتمردان آمريکا را به شرکت در يک «مناظره آزاد جدی» در سازمان ملل بر سر مسائل جهان دعوت کرد.

به گزارش خبرگزاری‌های جهان به‌هنگام شرکت محمود احمدی‌نژاد در اجلاس سازمان ملل متحد، گروهی از ايرانيان مخالف در برابر مقر اين سازمان عليه حضور وی دست به اعتراض زدند. آن‌ها با نمايش صحنه‌های اعدام و سنگسار، عليه جمهوری اسلامی ايران شعار می‌دادند.

Share/Save/Bookmark

 
 

بان کی‌مون و باراک اوباما، در نخستين روز اجلاس سازمان ملل در نيويورک از جامعه جهانی خواستند که از مذاکرات صلح خاورميانه پشتيبانی کنند. آن‌ها ايران را به از سرگيری مذاکرات هسته‌ای تشويق کردند.

به گزارش آسوشيتدپرس، نخستين روز از جلسه عمومی سازمان ملل با حضور نمايندگان ۱۹۲ کشور جهان در نيويورک آغاز شد.


به‌هنگام گشايش اين اجلاس بان کی‌مون، دبيرکل سازمان ملل متحد درباره مسائل مختلف جهان سخن گفت.

بان کی‌مون، کره شمالی را فراخواند تا مذاکرات شش کشور درباره برنامه هسته‌ای اين کشور را دنبال کند و از اسرائيل و فلسطين خواست که از هرگونه اقدام مضر برای مذاکرات صلح خاورميانه دوری گزينند.

بان کی‌مون از ايران خواست «به شکلی مثبت با جامعه جهانی همکاری کرده و خود را کاملأ با قطعنامه‌های شورای امنيت تطبيق دهد.»

دبيرکل سازمان ملل همچنين از جامعه جهانی خواست در جهت پيشرفت خلع سلاح هسته‌ای در جهان تلاش کنند و تغييرات آب‌ و هوا را «مسئله دوران ما» خواند.

باراک اوباما نيز در سخنرانی خود در برابر نمايندگان کشورها، جامعه جهانی را فراخواند تا برای دستيابی به توافق صلح در مذاکرات خاورميانه در يک سال آينده متحد شوند.

اوباما تأکيد کرد بدون يک توافق «باز هم خون ريخته خواهد شد.» و «اين سرزمين مقدس، نماد تفاوت‌های ما باقی خواهد ماند و نه جامعه انسانی ما.»


رئيس جمهور آمريکا از اسرائيل خواست توقف شهرک‌سازی‌های خود در کرانه غربی رود اردن را که قرار است روز يکشنبه آينده پايان يابد، تمديد کند. وی همچنين از فلسطين خواست که فعالانه در مذاکرات صلح حضور داشته باشد.

باراک اوباما در مورد برنامه هسته‌ای ايران گفت: «اگر ايران حاضر به همکاری باشد باب مذاکره باز خواهد بود.»

اوباما تأکيد کرد: «اما ايران بايد تعهد روشن و مطمئنی را ارائه دهد و صلح‌آميز بودن برنامه هسته‌ای خود را به جهان ثابت کند.»

وی افزود که يک سال پيش نيز چنين پيشنهاداتی را به ايران داده است اما تنش بر سر مسائل هسته‌ای ايران ادامه يافت.

محمود احمدی‌نژاد، رئيس جمهوری اسلامی ايران نيز قرار است ساعاتی ديگر از همين جايگاه در برابر نمايندگان سخنرانی کند.

در همين رابطه دبيرکل سازمان ملل نيز از ايران خواست «به شکلی مثبت با جامعه جهانی همکاری کرده و خود را کاملأ با قطعنامه‌های شورای امنيت تطبيق دهد.»

بان کی‌مون همچنين از ايران درخواست کرد غنی‌سازی اورانيوم را به حالت تعليق درآورده و مذاکرات بر سر برنامه هسته‌ای خود را از سر گيرد.

روز چهارشنبه کاترين آشتون، مسئول سياست خارجی اتحاديه اروپا، هيلاری کلينتون، وزير امور خارجه آمريکا و وزرای امور خارجه آلمان، بريتانيا، فرانسه، چين و روسيه برای بررسی پرونده هسته‌ای ايران گرد هم آمدند و از اين کشور خواستند مذاکرات هسته‌ای را از سر گيرد و نشان دهد که برنامه هسته‌ای اين کشور صلح‌آميز است.

کشورهای غربی ايران را متهم می‌کنند که برنامه هسته‌ای اين کشور در جهت ساخت تسليحات هسته‌ای به‌کار می‌رود اما ايران بر صلح‌آميز بودن برنامه هسته‌ای خود تأکيد می‌کند.

Share/Save/Bookmark

 
 

هفتمین سفر محمود احمدی‏نژاد به نیویورک که هفت روز طول می‏کشد، هم‏چون سال‏های گذشته، با جنجال‏های خبری همراه شده است.

Download it Here!

رییس دولت جمهوری اسلامی امروز که امروز در شصت و پنجمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کرد، روز گذشته در کنفرانس «اهداف هزاره‏ی سوم برای توسعه»، پیشنهاد کرد سده‏ی جاری به عنوان مدیریت مشترک جهان اعلام شود.

به گزارش خبرگزاری فرانسه، بسیاری از هیئت‏ها، در سخنرانی رییس‌جمهوری اسلامی حاضر نشده بودند و سالن نیمه‏خالی بود.

این سخنرانی با مشکل ترجمه نیز همراه بود. سخنرانی یک‏بار قطع شد و مترجمین درباره‌ی دلیل آن توضیح دادند که ترجمه را از روی متنی که به آنها داده شده، می‏خوانند. در حالی که متن، با آن‏چه احمدی‏نژاد می‏گفت، هم‏خوانی نداشت.

در این سفر، بیش از ۲۵۰تن از کارکنان دولتی و رسانه‏ای نیز همراه احمدی‌نژاد هستند. حضور رییس دولت جمهوری اسلامی در نیویورک، مثل سال‏های پیش، با جنجال‏های خبری همراه بوده است. وی در دیدار با سردبیران رسانه‏های امریکایی گفت: «در صورت حمله به ایران، پاسخ تهران کره‏ی زمین را شامل می‏شود.»

مصاحبه‏ی او با شبکه‏ی خبری ای‏‏بی‏سی، درباره‏ی حکم سنگسار سکینه‏ محمدی آشتیانی باعث اعتراض‏های بسیاری شد.

مخالفان دولت او را دروغگو توصیف کردند و در تهران هم، اصولگرایان این اظهارنظر را دخالت در قوه‏ی قضاییه دانستند.

کریستین امانپور، خبرنگار ایرانی شبکه‏ی ای‏بی‏سی، در بخشی از مصاحبه‏ی خود با احمدی‏نژاد، از وی پرسید که نظرش درباره‏ی حکم سنگسار سکینه‏ محمدی آشتیانی چیست؟

رییس دولت نظام اسلامی پاسخ داد: «نخست می‏خواهم به این موضوع اشاره کنم که خانم محمدی به سنگسار محکوم نشده است. این خبری است که به‏طور نادرست منتشر شده و رسانه‏های امریکا تحت تاثیر سیاستمداران امریکایی، ساخته و پرداخته‏اند.»

در همین زمینه، روزنامه‏ی «رسالت» چاپ تهران، در یادداشتی با عنوان «احمدی‏نژاد میان سکینه و کریستین» نوشت: «احمدی‏نژاد با ورود به مقوله‏ی سنگسار، به همان دامی افتاد که قبلاً در مورد حجاب و عفاف افتاده بود.»

فعالان حقوق بشر هم اظهارنظر احمدی‏نژاد در مورد حکم سنگسار سکینه‏ آشتیانی را دروغی آشکار دانسته‏اند که اصل صدور حکم سنگسار را انکار کرده‏ است.

رسانه‏ها و دنیای سیاست امریکا چه واکنشی به سفر محمود احمدی‏‏نژاد نشان داده‏اند؟ این پرسش را با هما سرشار، روزنامه‏نگار ساکن امریکا، در میان گذاشته‏ام.


هما سرشار

ظرف دو سه روز گذشته، خبر سفر آقای احمدی‏نژاد به نیویورک برای شرکت در اجلاس سازمان ملل، جزو خبرهایی بوده که تقریباً تمام رسانه‏های گروهی امریکایی، اعم از نوشتاری و گفتاری، در مورد آن صحبت کرده‏اند و آن را پوشش داده‏اند.

البته پوشش‏ها تقریباً به صورتی یکدست، با واکنش منفی و نگاه و نگرش انتقادآمیز نسبت به سیاست جمهوری اسلامی و همین‏طور روش و سخنان آقای احمدی‏نژاد و چگونگی ایفای نقش او در صحنه‏ی سیاست جهانی و بین‏المللی، همراه بوده است.

جالب اینجاست که پس از گفت‏وگوها و مصاحبه‏های مطبوعاتی و مصاحبه‏های تکی‌ای که اولین آن را با خانم کریستین امانپور در ای‏بی‏سی انجام دادند و قرار است با لاری کینگ در سی‏ان‏ان مصاحبه کنند، نقدی که روی آنها داده می‏شود و یا نحوه‏ی سئوالاتی که از ایشان پرسیده می‏شود، نشان از آن دارد که هیچ‏یک از پاسخ‏های ایشان اعتباری ندارد و پرسش‏ها، در واقع نوعی حالت اعتراض به روش جمهوری اسلامی و به کارهای آقای احمدی‏نژاد، به عنوان رییس جمهور کشور اسلامی ایران، دارند.

چه در ارتباط با سنگسار سکینه‏ محمدی، چه در ارتباط با مسائل مربوط به نفی کشور اسراییل و هولوکاست و ... در کل درباره‌ی هرکدام از نکاتی که آقای احمدی‏نژاد برای این‏که روی خط خبرها در سراسر جهان مطرح باشد، عنوان می‏کند هنگامی که پرسشی از سوی روزنامه‏نگاران غربی مطرح می‏شود، نه برای این است که از ایشان پاسخی قانع‏کننده بگیرند، بلکه نوع آن به‏گونه‏ای است که می‏خواهند به ایشان این پیام را برسانند که ما می‏دانیم چه مسائل و مشکلاتی برای ایرانیان و شهروندان ایرانی و در صدر همه‏ی آنها نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی وجود دارد. به این ترتیب، روزنامه‌نگاران سخنگو، یا زبان و وجدان بیدار مردم داخل ایران می‏شوند برای‏ این‏که این پیام را به جهانیان برسانند.

به‏نظر شما، چه نکته‏ای بیش از همه، در یکی دو گفت‌وگوی اخیر محمود احمدی‏نژاد، مورد توجه رسانه‏های امریکایی قرار گرفته است؟

نکته‏ای که در طول ۲۴ ساعت گذشته، در صدر بسیاری از خبرها قرار داشت، این جمله‏ی ایشان بود که گفتند: ایران هرگز به این قوی‏ای که امروز هست نبوده و دیگران باید از این قضیه خیلی بترسند و نگران باشند؛ و اگر می‏خواهند در کنار ما بمانند، باید مراقب خودشان باشند. چون هرکسی که با ما نباشد، در آینده‏ی نزدیک به دلیل قوی بودن ایران، از جامعه‏ طرد خواهد شد.


این یعنی گزافه‏گویی‏هایی که هیچ‌کس انتظار ندارد از یک مرد سیاسی بشنود. ایشان در هیچ‏کدام از استدلال‏ها و سخنان و گفت‏وگوهایی که می‏کنند، نتوانسته‏اند پای‏شان را جای پای هیچ مرد سیاسی قابل اعتباری بگذارند و انتظاری هم از ایشان جز این نمی‏رود.

فکر می‏کنید هدف اصلی محمود احمدی‏نژاد از حضور در جلسات مجمع عمومی و جنجال‏هایی که برپا می‏شود، چیست؟

من به عنوان یک ناظر، فکر می‏کنم که ایشان دارند از این موقعیت فقط بهره‏برداری شخصی می‏کنند. برای اینکه برای ایشان فقط مهم این است که هرطور شده در رسانه‏های خارجی مطرح باشند.

البته برای حیثیت و اعتبار کشور و ملت ایران حتماً مضر است و هیچ فایده‏ای هم ندارد. ولی برای ایشان فرقی نمی‏کند. موقعی که تصویرش چاپ شود، مثلاً آقای لاری‌کینگ با وی مصاحبه کند و ای‏بی‏سی نیم ساعت وقت بگذارد و با ایشان مصاحبه کند، فکر می‏کنند اتفاق مهمی افتاده است.

آقای احمد‏ی‏نژاد جا پای نخست‏وزیران یا نمایندگانی از ایران می‏گذارند که همواره در طول سده‏ی گذشته برای ایران حیثیت و آبرو خریده‏اند. ایشان به جایی می‏آیند که روزی دکتر محمد مصدق آمده است و برای ایران حیثیت خریده است. امروز جز تأسف و تأثر برای ملت ایران چیزی نمی‏ماند که به‏جای دکتر محمد مصدق و امثال او، چنین کسی دارد به عنوان نماینده‏ی کشور ایران وارد سازمان ملل می‏شود و توجه جهانیان به ایشان، در واقع، توجه به یک ضد قهرمان و یک ضد شخصیت است.

توجه ما روزنامه‏نگاران همیشه به سوی دو گروه از انسان‏ها جلب می‏شود؛ یا انسان‏هایی که فوق‏العاده از نظر شخصیتی و کارهایی که انجام می‏دهند، انسان‏های مثبت و والامقامی هستند و در چشم‏ جهانیان قابل ستایش‏اند؛ یا انسان‏هایی که ضد قهرمان‏اند. یعنی انسان‏هایی که کارهای خلاف انجام داده‏اند؛ جنایت کرده‏اند؛ ضد انسانی رفتار کرده‏اند؛ و با جهانیان ستیز داشته‏اند.

ایشان شاید این تفاوت را نمی‏شناسند و فکر می‌کنند این توجهی که به صورت منفی به ایشان می‏شود توجه مثبتی است و از این بابت حتماً لذت هم می‏برند.

آیا گروه پرشماری که آقای احمدی‏نژاد همراه خود آورده‏‏اند، در نیویورک نقشی هم دارند؟

تصور کنید خیل همراهانی که با ایشان آمده‏اند، چه هزینه‏ای را به مملکت تحمیل کرده‏اند. حدود دویست، سیصد نفر همراه با ایشان آمده‏اند. در صورتی که زمانی که زنده‏یاد دکتر محمد مصدق برای شکایت به سازمان ملل آمدند، خرج سفر خود را از جیب خودشان دادند. اصلاً به دوش ملت ایران سوار نشدند؛ آن‌هم برای چنان سفر افتخارآمیزی که داشتند.

ایشان روی دوش ملت هم سوار می‏شوند و این مخارج را هم برای ملت می‏آفرینند. این گروه، انسان‏هایی که مانند خودشان فکر می‏کنند را هم با خود می‏آورند که مایه‌ی آ‏بروریزی و بی‏‏حیثیتی ملت ایران می‏شود. نتیجه‏اش هم همین است که می‏بینید؛ جز تمسخر از سوی رسانه‏‌های جهانی و مردان و زنان سیاسی جهان، چیز دیگری حاصل نمی‏شود.

Share/Save/Bookmark

 
 

یادته ...؟ دفترهای چهل برگ و شصت برگ ورق نخورده؟ ۱۰۰برگ برامون زود بود. مدادهای نتراشیده‏ی نو. خودکار برامون زود بود. پاک‏کن و مدادتراش، شاید هم چندتا مدادرنگی ... توی کوله‏پشتی‏هامون جا خوش می‏کردن تا همراه با مامان یا بابامون، وارد اولین مدرسه‏ی زندگی‏مون بشیم و با مهر کودکی‏مون، به اولین ماه مهرمون در مدرسه سلام کنیم. به معلم‏ها سلام کنیم ... به هم‏شاگردی‏ها ... یادته؟

هم‏شاگردی سلام!

Download it Here!

انگار همین دیروز بود. چه زود از اون روزها دور شدیم. راستی وقتی به اون روز فکر می‏کنی، اولین تصویری که به ذهنت می‏یاد، چیه؟ اولین صدا، اولین حس، اولین دلتنگی؟!

به دنبال یافتن پاسخی برای این اولین‏ها، به سراغ بچه‏های یک نسل رفتم؛ نسلی که خاطره‏ها، شادی‏ها و دردهای مشترک زیادی با هم داریم. نسل من، نسل ما، نسل بعد از انقلابی‏ها، دهه‏ی شصتی‏ها.


هلن، ۳۰ ساله، در این باره می‏گه:

اولین تصویری که از روز اول مدرسه در ذهنم می‏یاد این هست که در حیاط مدرسه رو که باز کردیم، اولین چیزی که به چشمم خورد، این بود که حیاط مدرسه چقدر بزرگه. دورتادور این حیاط کلاس‏های مختلف بودن و برام خیلی هیجان‏انگیز بود که چه مدرسه‏ی بزرگی.

یک سکو هم وسط حیاط بود که برام خیلی جالب و هیجان‏انگیز بود که اینجا چه اتفاقی می‏خواد بیافته. خط‏کشی‏های توی حیاط یادم هست که صف‏‏های کلاس بودن. باید توی خط اول می‏ایستادیم، چون خط اول مال کلاس اول بود. تقریباً اینها یادم هستن.

حالا اگر دوباره به همون روز فکر کنی، اولین صدایی که در ذهنت می‏یاد ، چی هست؟

صدای بچه‏های مدرسه، هم‏شاگردی‏ها، هم‏مدرسه‏ای‏ها ... همه یه‌‏جورهایی در جنب و جوش بودن. همه داشتن با پدر و مادرشون خداحافظی می‏کردن. بعضی‏ها داشتند گریه می‏کردن و همین. زیاد یادم نمی‏یاد.


بقیه‏ی اون روز چطور گذشت؟

بقیه‏ی اون روز... رفتیم سر کلاس‏مون. یعنی توی صف که ایستاده بودیم، به ما گفتند به چه کلاسی باید بریم. یادم هست که من کلاس خانم نوروزی افتادم که معلم فوق‏العاده مهربونی بود. رفتیم سر کلاس نشستیم و من طبق معمول، تقریباً جلوی کلاس نشستم.

چرا جلو نشستی؟

نمی‏دونم؛ همیشه دوست داشتم جلوی کلاس بشینم. فکر می‏کردم بهتر می‏تونم همه چیز رو بفهمم و بشنوم. یادم هست که اسم‏ها‏مون خوانده شد و همه باید می‏گفتیم: «حاضر». تقریباً همین یادم مونده. چیز دیگه ای یادم نمی‏یاد.

چه حسی داشتی؟

سؤال‏های سختی می‏کنی! (با خنده)


اضطراب بود؟ شادی بود؟ غم بود؟

احساس خوبی داشتم. فکر می‏کردم که دیگه دختر بزرگی شده‏ام که تنهایی دارم برای خودم به مدرسه می‏رم. دوست داشتم با بچه‏های دیگه آشنا بشم. اسم‏ها‏شون را می‏پرسیدم.

در کدوم شهر زندگی می‏کردی؟

در شهر ورامین.

حالا بشنویم از مهدی که ۲۷ ساله است:

اولین تصویری که دارم، تصویر معلم‏مون هست. اسمش هم یادمه: خانم اسکندرزاده. خیلی جدی بود. وقتی به خانم اسکندرزاده فکر می‏کنم، چیزی که به ذهنم می‏یاد ، یکی از شاگردهای همون کلاس هست که بچه‏ی خیلی خندانی بود. یادمه که اتفاق بدی براش افتاد- که جزو ضربه‏های روحی (تراوما) دوران کودکی من هست- به وسیله‏ی ناظم مدرسه تنبیه شد.


چیز دیگه‌ای که یادم می‏یاد و باز خیلی ذهنم رو همیشه به کلاس اول می‏بره، هم‏کلاسی جالبی است که داشتیم. او از جنوب ایران می‏اومد و فارسی را نمی‏تونست خوب صحبت کنه. عربی حرف می‏زد و مادرش روز اول مدرسه سر کلاس اومد. قدش از ما بلندتر بود. موهای مجعد و پوست تیره‏ای داشت و اسمش هم مشلوش بود. یکی از بهترین دوست‏های من بود.

در کدام شهر زندگی می‏کردی؟

در یکی از شهرک‏های صنعتی اطراف اصفهان، به اسم «فولادشهر» زندگی می‏کردم. اون موقع جنگ تازه تمام شده بود که من به کلاس اول رفتم.

اولین روز مدرسه، خیلی بهت‏زده بودم. چون خیلی طول کشید تا تونستم به اون محیط عادت کنم. سکوتم رو در اون روز، خیلی خوب به یاد دارم و این‏که آماده‏ی جذب همه چیز بودم. به‏خاطر همین، تصاویر اون روز کاملاً در ذهن من نقش بسته‏اند. توأم با کمی اضطراب هم بود که به آرامش تبدیل شد. چون مادرم بود و من رو به معلم‏مون معرفی کرد.

قبل از آن هم به آمادگی می‏رفتم و به این محیط‏ها عادت داشتم. ولی باز این قدم، قدم بزرگی برای من بود. شب قبلش یادم هست که قبل از خواب، خیلی فکر می‏کردم که: خب حالا ما که سواد نداریم، پس فردا باید چطوری توی مدرسه بنویسیم؟! این موضوع رو یادمه ... (می‏خندد).


روایت شخصی سپیده‌ی ۲۸ ساله، از اولین روز مدرسه، مجموعه‏ای از حس‏های گوناگون است:

آلوچه‏فروشی‏های دم در، آدم‏هایی که توی مدرسه توی صف ایستاده بودن و کلاسی که یک یا دوتا عکس روی دیوارش بود و من همیشه از اون می‏ترسیدم. عکس امام روی دیوار مدرسه بود که هنوز، بعضی‏ موقع‏ها که ذهنم فلاش‏بک می‏زنه به اون روزها، با من هست. هر سال با منه، اون هم با من کلاسش روعوض می‏کنه. نمی‏دونم چرا از بچگی از او می‏ترسیدم. بیشتر برام یادآور یک فضای ترسناک و عکس‏های ترسناک بود. هیچ‏وقت عکس قشنگی از او روی دیوار مدرسه نبود.

یادم هست روز اول مدرسه، یک روبان سبز زده بودن به مقنعه‏ها‏مون و مقنعه‏ی من کج‏ و کوله روی سرم بود. خیلی سخت بود. به خاطر این‏که من تا اون موقع، حتی تا دوران آمادگی، توی مهدکودک، هیچ‏وقت مانتو و شلوار و مقنعه نداشتم. ولی خب، یک‏باره مجبور شدم در فضایی جدید قرار بگیرم و تا به اون عادت کنم، طول کشید.

آن موقع در چه شهری زندگی می‏کردی؟

تهران ...

صدای قرآن، صدای ناظم‏مون که همیشه سر صف داد می‏زد و بعدش هم ... یک‏جور صدای تحکم. همیشه صدای تحکم، صدای دستور، صدای استبداد ... من مدرسه رو دوست ندارم. شاید اگر دوباره به دنیا بیام، دیگه هیچ‏وقت به مدرسه نرم.

هیچ‏وقت اونجا رو دوست نداشتم، به‏خاطر این‏که فضایی بود که همیشه به من می‏گفت، من چه کار باید بکنم. نه این‏که من چه‏کار می‏تونم بکنم. فضایی نبود برای شناخت توانایی‏ها و استعدادها‌مون. بیشتر فضایی بود که توانایی‏ها و استعدادها را کور می‏کرد.


آخرین کسی که به سراغش رفتم، سهراب هست ۲۴ ساله:

اولین تصویری که از اولین روز مدرسه توی ذهنم هست، تصویر یکی ازهم‏کلاسی‏هام هست که توی کلاس، دوری مادرش رو طاقت نمی‏آورد. با این‏که مادرش، بیرون کلاس، پشت پنجره ایستاده بود و سعی می‏کرد به او دلداری بده که بتونه در کلاس بمونه، ولی او با این‏حال، دور بودن از مادر رو نمی‏تونست تاب بیاره و به‏خاطر گریه‏ها، دلتنگی‌ها و بی‏تابی‏هایش مجبور شد از کلاس خارج بشه و پیش مادرش بره.

اولین روز مدرسه خوب بود. معلم سال اول ما، خیلی زن مهربانی بود. خانم فرزانه ... هنوز اسمش یادمه. با این‏که اسم بعضی از معلم‏ها رو فراموش کرده‏ام، ولی او همیشه توی ذهنم مونده. زن خیلی مهربانی بود و از روز اول، کلاس خیلی گرم و خوبی داشت. برای من هم آغاز خیلی گرم و شروع جالبی بود که باعث دلبستگی‏ام به آن معلم و هم به کلاس اول دبستان شد.

در چه شهری زندگی می‏کردی؟

تهران.

دلم یهویی پر زد که سراغی از چند یار دبستانی بگیرم، ولی پر پروازم یه‌هویی بسته شد؛ وقتی ‏یادم اومد که صندلی اونها، اول ماه مهر امسال، تو دانشگاه‏ها خالیه.

هم‏شاگردی ... هم‏شاگردی... سلام!
یار دبستانی من، سلام!

Share/Save/Bookmark

 
 

زمان پرداخت یارانه‏های نقدی به دهک‏های پایین جامعه، در آخرین توافق میان دولت و مجلس، به نیمه‏ی دوم سال جاری موکول شده بود.

Download it Here!

نیمه‌دوم سال فرا رسیده است و به همین علت، بحث‏های تازه درباره‏ی یارانه‏ها، میزان و زمان دقیق پرداخت آنها و چگونگی افزایش قیمت کالاها در قبال آن، بار دیگر در سطح جامعه مطرح شده است.

محمدرضا فرزین، سخنگوی «کارگروه طرح تحول اقتصادی»، روز گذشته، آخرین فرصت برای مراجعه‏ی خانوارها به سایت وزارت رفاه را برای ثبت حساب بانکی اعلام کرد.

بر اساس اعلام سخنگوی کارگروه طرح تحول اقتصادی، تاکنون ۱۶میلیون و ۷۰۰هزار خانوار برای دریافت یارانه‏ی نقدی ثبت نام کرده‏اند. برخی مانند این خانم تهرانی در انتظار دریافت آن هستند:

من فرم را پر کرده‏ام، ولی هنوز یارانه‌ها را به ما نداده‏اند. می‏گویند که پرداخت می‏کنند.

اطلاع دارید چه مبلغی به شما پرداخت می‏کنند؟

نه؛ دقیق نمی‏دانم. ولی می‏دانم که می‏دهند.

یعنی مطمئن هستید که مبلغی را حتماً پرداخت خواهند کرد.

بله؛ پرداخت می‏کنند.

قیمت آب و برق و خدماتی که در پیوند با یارانه‏ها، قرار بود گران بشوند، هیچ تغییری کرده است؟

هنوز هیچ تغییری نکرده است. همه چیز هنوز سرجایش است.

با اینکه میزان یارانه‏ها تاکنون تعیین نشده است، برخی از مردم بر اساس اخبار و شایعات غیر رسمی، ارقامی برای آن قائل شده‏اند. مانند این خانم کرمانشاهی که بر همین اساس تصمیم دیگری گرفته است:

نه ... نگرفته‏ام. نرفتم. نخواستم.

چرا تقاضا نکردید؟

دوست نداشتم بروم. بیست تومان چیست؟! مگر گدا هستم که بروم ۲۰ تومان بگیرم؟ حوصله داری؟! بیست تومان می‏دهند.

کارشناسان و صاحب‏نظران اقتصادی، در آستانه‏ی اجرای این قانون، چه می‏اندیشند؟ دکتر کمال اطهاری، استاد اقتصاد دانشگاه علامه‏ی طباطبایی در تهران، مسئله‌ی یاد شده را این‏طور می‏بیند:


کمال اطهاری

اینکه دولت می‏آید و مقداری پول نقد (نفری حدود بیست هزارتومان) پرداخت می‏کند و چه زمانی این کار را می‏کند، این‏قدر بزرگ شده که از یک موضوع اساسی دیگری دارد غفلت می‏شود؛ از محدودیت‏هایی که مطبوعات و همه‏ی رسانه‏ها دارند تا فیلتر شدن سایت‏ها.

از جمله سایتی که ما در مورد اقتصاد داشتیم فیلتر شده است و امکان آوردن این بحث اساسی در حوزه‏ی عمومی سلب شده است ‏که هدف‏مند شدن یارانه‏ها در دامنه‏ی اصلاحات اقتصادی- اجتماعی وسیعی باید صورت بگیرد و اصلاً خبری از موضوع برنامه‏ای نیست که برای اصلاحات وجود دارد.

ممکن است در این زمینه توضیح بیشتری بدهید؟

این نوع سیاست‏ها که به جای یارانه‏های غیر نقدی، به مردم یارانه‏ی نقدی پرداخت شود، باید بر دامنه‏ی سیاست اجتماعی و اصلاحات اقتصادی صورت بگیرد. چون در کل سیاست‏های قیمتی در کوتاه‏مدت می‏تواند بر رفتار مصرف‏کننده اثر بگذارد. جمع‏بندی از سیاست‏هایی که در اروپا در این مورد اجرا شد، کاملاً بر این امر تاکید می‏کند.

منظورتان این است که مردم می‏توانند به افزایش قیمت‏ها هم عادت کنند و رفتار مصرفی خودشان را تغییر ندهند؟

بله عادت می‏کنند و نمی‏توانند رفتار مصرفی خود را عوض کنند. دولت هم به این تمکین می‏کند. این تمکین همین الان هم صورت گرفته است.

در میان مردم این مقاومت مدنی گسترده شده بود و همه می‏گفتند که اگر دولت بخواهد پولی را در قبض‏های آب و برق از ما بگیرد که اعلام می‏کند، و سه برابر یارانه هاست، ما مصرف می‏کنیم و پول آب و برق را نمی‏دهیم. آن وقت دولت بیاید و آنها را قطع کند.

اصلاً این حرکت عمومی شده بود. طوری که دولت عقب‏نشینی کرد و گفت که حالا قیمت‏ها را بالا نمی‏برد و اینها را جزو یارانه‏های مردم حساب می‏کند.

پس به نظر شما، علت عدم افزایش قیمت آب و برق و گاز، این برخورد اجتماعی است؟

بله…

به این ترتیب، شما معتقدید که سیاست دولت برای کاهش الگوی مصرف، برنامه‏ریزی نشده است. پیشنهاد شما چیست؟ در چه زمینه‏هایی دولت می‏توانست این کار را به‏عنوان پیش‏زمینه‏ی طرح یارانه‏ها انجام بدهد؟

وقتی قرار است این‏کار صورت بگیرد، سیستم‏های واحد تحریم اجتماعی باید برقرار شود؛ مثلاً مانند آلمان. اگر سیستم آلمان را با سیستمی مانند فرانسه مقایسه کنید، می‏بینید که در فرانسه، دولت به بخشی از جامعه، مسکن ارزان اختصاص می‏دهد، ولی در آلمان، دولت به خانوارها، برای مسکن‏شان پول نقد می‏دهد یا به شکلی برای آنها حساب می‏کند و نمی‏آید برای آنها خانه بسازد.

وقتی شما می‏خواهید وارد سیستم یارانه‏ی نقدی بشوید، باید سیستم تأمین اجتماعی‏تان را مانند آلمان دیجیتالی کرده باشید. از این حرکت در ایران خبری نیست.

مثال دیگری می‏زنم؛ مصرف انرژی در یک واحد مسکونی اروپا سی‌درصد یک واحد مسکونی با متراژی مشابه در ایران است. با این‏که اروپا زمستان‏های سرد و طولانی‏ای هم دارد.

حال شما وقتی می‏خواهید قیمت‏ها را بالا ببرید که الگوی مصرف انرژی را عوض کنید، خودبه‏خود اتفاقی نمی‏افتد. سه مرحله دارد تا ما به مرحله‏ای برسیم که بتوانیم کاملاً سیستم‏های صرفه‏جویی در انرژی را در واحدهای مسکونی در ایران پیاده کنیم.

لابد مؤسسات و کارخانجات صنعتی و تولیدی و در کل نهادهای دولتی هم در این مصرف اضافه نقش دارند؟

بله و همین‏طور حمل و نقل. دولتی که پول متروی تعهد شده و قانونی‏ شده‏اش را نمی‏دهد تا حمل و نقل عمومی راه بیافتد، چگونه می‏خواهد از تغییر مصرف صحبت کند؟ این مردم چگونه به سر کار بروند؟ با چه وسیله‏ای بروند؟ جز این که یک ماشین را حتی دو ماشین کنند تا بتوانند کارهای‏شان را انجام بدهند.

یا مثلاً در الگوی شهرسازی، باید شهرها جمع‏وجور بشوند، اما یک‏باره مسکن مهر مردم را دعوت می‏کند به این‏که ۴۰ کیلومتر آن‏ طرف‏ شهر تهران یا دیگر شهر‏های بزرگ اسکان پیدا کنند. با این کار شما مصرف انرژی را چندبرابر خواهید کرد. چون نه تنها مسئله‏ی رفت و آمد مطرح است، بلکه باید برای این مردم مدرسه‏های جدید ساخته شود و یا تأسیسات جدید انرژی دهی برای خانه‏ها درنظر گرفته شود.

در صورتی‏که شما می‏توانید از ظرفیت مدارس موجود در محیط‌‏تان استفاده کنید یا از تأسیسات عمومی موجود استفاده کنید. اگر البته دولت اجازه بدهد که رشد جمعیت کاهش پیدا کند و بر طبل رشد جمعیت نکوبد.

به‏هرحال این طرح در شرف اجرا است. یکی از سئوالاتی که ممکن است مطرح باشد، این است که در بخش‏های تولیدی، به‏ویژه در صنعت، چه اتفاقی خواهد افتاد؟

بخش صنعت هم به همین‏ ترتیب، آسیب‏های زیادی خواهد دید. مثلاً تا چیزی می‏شود، خاموشی‏ها را به بخش صنعت وارد می‏کنند. این را هم بگویم که از کل یارانه‏هایی که تقسیم شده است، قرار است ۵۰درصد آن به خانوارها داده شود که همان‏طور که توضیح دادم، سیاست اجتماعی آن تضمین نشده است. ۲۵درصد در اختیار دولت قرار می‏گیرد، به خاطر این‏که هزینه‏اش بالا می‏رود و ۱۵درصد به کل صنایع اختصاص پیدا خواهد کرد.

بر مبنای خبری که من همین امروز دیدم، نایب‏رییس کمیسیون کشاورزی گله داشت‏ از اینکه چرا سهمیه‏ی بخش صنعت از یارانه‏ها، نسبت به بخش کشاورزی دو برابر است و اعلام شده بود سی‌درصد از درآمد کل یارانه‏ها به بخش صنعت اختصاص پیدا می‏کند.

بله؛ اعلام شده بود که حدود ۲۵درصد این درآمد، غیر از دولت و خانوار، به این بخش‏ها اختصاص پیدا کند. حال اگر تغییراتی داده باشند، فرض کنید سی‌درصد از کل هم که شده باشد، بحث این است که چقدر از این سی‌درصد کل، به هر بخشی برسد.

تازه در این سی‌درصد از کل، شهرداری‏ها و آب و برق و ... هم قرار دارند. یعنی هزینه‏ی این ادارات هم بالا می‏رود و بنا بوده از این نمد کلاهی هم به آنها برسد. این چیزی است که تصویب شده است.

بحث‏هایی که در کمیسیون‏ها جریان پیدا می‏کند و اینکه در آستانه‏ی هدفمند شدن یارانه‏ها، تازه دارند بر سر سهم‏، جنگ و دعوا می‏کنند، کاملاً مؤید گفته‏های من است. در حالی که پیش از این باید تمام سیستم چیده شده باشد، بعد شما وارد شوید. برای مناری که دارد دزدیده می‏شود، باید پیش از این چاهی کنده شده باشد. الان تازه دارند بحث می‏کند که سهم هر بخش چیست و جدا از آن، اعداد متناقضی هم اعلام می‏شود.

در هرصورت، آن‏‏طور که من از این قانون و آن‏چه تصویب شده بود، اطلاع دارم، این است که بیست‌وپنج درصد (سی درصد) برای بخش صنعت اختصاص داده شده و بعد هم چانه‏زنی برای اینکه کدام بخش سهم بیشتری در اختیار بگیرد.

به این ترتیب، چشم‏اندازی که حداقل در کوتاه‏مدت پس از اجرای این قانون می‏بینید، چیست؟

یک شکست دنبال شکست‏های دیگر و دنباله‏ی این است که من نبودم، دستم بود، تقصیر آستینم بود. علی‏رغم هشدارهایی که طی دو سه سال گذشته داده شده، این مسئله، زیر امواج مسائل روزمره گم شده است و شما در رسانه‏ها بحثی اساسی راجع به این موضوع نمی‏بینید.

الان رایج شده و دولت مرتب اعلام می‏کند که ما حرف‏های کلی را می‏زنیم، تا بعد بتوانیم به آن بپردازیم. در هیچ‏ جای جهان تحولاتی در این زمینه را به‏صورت کلی بیان نکرده‏اند. ریز به‏ریز، با مدل‏های اقتصاد سنجی، با بحث‏های زیاد، چه در سطح آکادمیک، چه در احزاب پیش رفته و پیرایش پیدا کرده تا عملیاتی شده است. ما چنین برنامه و چنین اراده‏ای را متأسفانه در دولت مشاهده نمی‏کنیم.

Share/Save/Bookmark

 
 

در آستانه‏‌ی سی‏امین سالگرد آغاز جنگ ایران و عراق قرار داریم؛ جنگی هشت‌ساله، ویرانگر و خونبار که بیش از ۸۰۰ هزار نفر در آن جان باختند.

Download it Here!

بسیاری از کارشناسان و تاریخ‏نگاران جنگ‏های معاصر، جنگ ایران و عراق را با جنگ جهانی نخست مقایسه می‏کنند.

برخی کارشناسان جهانی عقیده دارند که پی‏آمدهای این جنگ، پس از سی سال، هم‏چنان در ایران و عراق قابل لمس هستند.

پی‌یر رازو، تاریخ‏نگار مشهور فرانسوی، نویسنده‏ی چند کتاب درباره‏ی جنگ‏های اسراییل و اعراب و پژوهشگر سازمان ناتو، گسترش حضور نظامی کشورهای غربی در منطقه، حضور و نفوذ قوی ایران در عراق با حکومت ائتلافی کنونی این کشور و راه‏اندازی مجدد برنامه‏های هسته‏ای جمهوری اسلامی را از مهم‏ترین پی‏آمدهای این جنگ هشت‌ساله توصیف می‏کند.

او باور دارد که دولتمردان کنونی، به‏ویژه در کشورهای غربی، باید به پی‏آمدهای این جنگ توجه کنند و از آن عبرت بگیرند.

آیا مشخصاتی که این تاریخ‌نگار مطرح می‌کند، پی‏آمدهای این طولانی‏ترین و مرگبارترین جنگ در خاورمیانه هستند؟

این پرسشی است که با دکتر علیرضا نوری‏زاده، نویسنده، روزنامه‏نگار و پژوهشگر در لندن، درمیان گذاشته‏ام.


علیرضا نوری‌زاده

طبیعی است جنگ ایران و عراق، از نظر میزان تلفات، از نظر طولانی بودن آن، خسارت‌هایی که بر دو طرف وارد کرده و بی‏دلیل بودن ادامه‏ی آن، دست‏کم بعد از آزادی خرمشهر و زمین‏های ایران از سوی حکومت ایران، جنگی بسیار تلخ و خونین بود. چون در آن زمان دولت عراق آماده شده بود که پایان جنگ را بپذیرد و حتی صدام حسین پیغام داده بود که حاضر است قرارداد الجزیره را نعل به نعل به‏اجرا درآورد.

این جنگ، جنگی بسیار تلخ و خونین بود که وقتی در عمق آن تأمل می‏کنید، عامل آن نه نگاه دو ملت، نه عداوت و کینه‏ی تاریخی و دیرین، نه طمع و خواست‏های توسعه‏طلبانه، بلکه درگیری دو رژیم با یکدیگر بود.

آقای خمینی در اندیشه‏ی آن بود که خلافتش را در جهان اسلام برقرار کند و عراق را بعد از ایران، اولین هدف خود در این زمینه می‏دانست. تمام اسناد و مدارکی که در این‏‌باره منتشر شده‏اند، حکایت از آن دارند که قبل از شروع جنگ، کسانی تلاش کردند آقای خمینی را متوجه مخاطرات این سیاست کنند.

از جمله نواده‏ی مرجع تشیع معروف، آسید ابوالحسن شیرازی، دکتر موسی اصفهانی، به ایران سفر کرد و با آقای خمینی مذاکرات مفصلی داشت و گفت: صدام حسین با توجه به کمک‏هایی که در دوران اقامت آقای خمینی در نجف، به یاران ایشان کرده است و تشکیلاتی از قبیل رادیو بغداد و ... را در اختیارشان گذاشته است، این انتظار را دارد که آقای خمینی و دولت جدید ایران، نسبت به عراق مهربان‏تر باشند. او آماده است که اگر آقای خمینی هم به عراق نمی‏رود، از مهندس بازرگان در بغداد استقبال کند.

به این ترتیب، این جنگ فرسایشی و ویرانگر، جنگی بوده بین آیت‏الله خمینی و صدام حسین؟ آنها به چه پشتوانه‏هایی فکر می‏کردند؟ به مردم ایران یا عراق؟

همه‏ی این زمینه‏ها را که نگاه کنیم، جنگی بوده بین دو رژیم که طبیعی است آقای خمینی امیدوار بوده با توجه به جایگاهی که پیدا کرده، دست‏کم شیعیان عراق به او پاسخ بدهند و ادامه‏ی جنگ باعث شود که شیعیان علیه رژیم عراق بپاخیزند.

سرمایه‏گذاری آقای خمینی روی شیعیان عراق بی‏نتیجه بود و از آن‌سو، صدام حسین هم که گمان می‏کرد ارتش ایران با توجه به ضرباتی که رژیم جدید به آن زده است و با توجه به اعدام بهترین فرماندهان ارتش، توان مقابله با او را ندارد، خطا کرد. او نمی‏دانست که ارتش ایران، حتی شکسته‏بال و خونین، با چنگ و دندان از وطنش دفاع می‏کند.

نمونه‏ی بارز دلاوری ارتشی‏های ما، خلبانانی بودند که به اتهام مشارکت در طرح کودتای نوژه، در زندان به‏سر می‏بردند. آنها به آقای بنی‏صدر نامه نوشتند و بیرون آمدند و برخی‌شان هم در جنگ به‏شهادت رسیدند.

بنابراین هم صدام حسین در ارزیابی قدرت نظامی ایران خطا کرد و هم آقای خمینی در ارزیابی میزان وفاداری شیعیان به یک رهبر مذهبی خطا کرد. او تصور نکرد، وقتی پای وطن به میان می‏آید، شیعه و سنی دیگر مطرح نیست و همگی به دفاع از وطن‏شان خواهند پرداخت.

جنگی که قرار بود به‏سرعت به‏پایان برسد، بیش از هشت سال طول کشید. تلفات و زیان‏های اقتصادی آن را شاید تا چند قرن، مردم دو کشور ایران و عراق باید تحمل کنند. در این جنگ، عراق و به عبارتی صدام حسین، به عنوان آغازگر و متجاوز شناخته شد و باید غرامت پرداخت می‏کرد، اما جمهوری اسلامی در مورد گرفتن غرامت، هیچ‏گاه اقدام جدی‌ای به‏عمل نیاورد. در حالی که می‏دانیم کویت، بلافاصله پس از عقب‏نشینی سپاه عراق، غرامت خسارت‏های وارد شده به کشورش را از عراق دریافت کرد. چرا ایران این کار را نکرد؟

اولاً بگویم که کویت هم‏چنان غرامت دریافت می‏کند. پنج‏درصد از درآمد نفتی عراق، به کویت داده می‏شود و هنوز بند هفتم سازمان ملل ناظر بر عراق است و بنابراین عراق، به‏خاطر تعهداتی که به کویت دارد، حالت استقلال مالی و کنترل وضع خود را هنوز که هنوز است ندارد.‏ چندی پیش کویتی‏ها هواپیمای عراقی را در فرودگاه لندن توقیف کردند. آنها به‏طور جدی، به دنبال بازپس‏گیری خسارات‏شان رفته‏اند.

جمهوری اسلامی ولی با تحولاتی که بعد از جنگ با ایران، در عراق پیش آمد، اصولاً در زمان صدام حسین، مسئله‏ی غرامت را مسکوت گذاشت. به جهت اینکه سپاه پاسداران با رژیم عراق وارد شراکت شد و در دوران محاصره‏ی اقتصادی عراق، در ده سال بعد از جنگ کویت، تمام هم و غم سپاه این بود که از ارتباط پنهان با عراق سود مالی ببرد و در این راه، عده‏ای میلیاردر و میلیونر شدند. بعضی هم از ایران فرار کردند و بعضی هم هنوز در ایران هستند.

سپاه با پسر صدام حسین شرکت‏هایی درست کرد و خرما، سیمان و هم‏چنین نفت عراق، از طریق ایران صادر می‏شد. همه‏ی این کارهای غیر قانونی صورت می‏گرفت، بدون این‏که مسئله‏ی غرامت را مطرح کنند. یعنی حتی در آن دوران، یک‏بار به‏طور جدی این مسئله مطرح نشد.

بعد از سرنگونی رژیم صدام حسین، جمهوری اسلامی ذوق‏زده شد. یعنی با برگشت آقای حکیم، سازمان فیلق، یا سپاه بدر و همین‏طور گروه الدعوه و دیگرانی که با جمهوری اسلامی در ارتباط بودند، این تصور که عراق در نهایت تحت‏ حمایت رژیم جمهوری اسلامی، درخواهد آمد، باعث شد ایران مسئله‏ی غرامت را مطرح نکند.

تنها زمانی که آقای دکتر ایاد علاوی، نخست‏وزیر عراق بود و همین‏طور زمانی که بعد از انتخابات اخیر عراق، آقای علاوی و فراکسیونش بالاترین کرسی‏ها را از آن خود کرد و به طور قانونی باید دولت را تشکیل می‏داد، زمزمه‏هایی در رابطه با غرامت، اینجا و آنجا شنیده شد.

بنابراین حق قانونی ما سرجایش است، ولی این رژیم جمهوری اسلامی است که همان‏طور که در خیلی از جاها، از حقوق ملت ایران گذشته است، از جمله در ارتباط با دریای مازندران، در مورد غرامت جنگ نیز با بی‏اعتنایی، این مسئله را تبدیل به برگه‏ای در جیبش کرده است که فقط اگر حکومتی در عراق روی کار آمد که مطیعش نبود و مطابق منویاتش عمل نکرد، این موضوع را مطرح کند.

اینها به‏طور جدی دنبال گرفتن غرامت نیستند و خیلی روشن است که دولت‏های جدید عراق، تن به پرداخت غرامت به ایران نخواهند داد. برای اینکه می‏گویند ما خودمان با صدام حسین در حال جنگ بوده‏ایم و ما ملتزم و متعهد به جنایاتی نیستیم که او کرده است.

پس چطور در باره‏ی غرامتی که باید به کویت می‏پرداختند، این حرف را نمی‏زنند؟

در رابطه با کویت، این را نمی‏توانند بگویند. چون این التزامات عراق، مهر سازمان ملل را دارد و سازمان ملل و شورای امنیت بودند که پرداخت این غرامت‌ها را بر عراق فرض کرد‏ه‏اند و در هر زمانی عراق باید به این تعهدات عمل کند. حتی اگر حکومتش هم عوض شده باشد.

در مورد ایران، اولاً سازمان ملل هیچ‏وقت نیامده مسئله‏ی غرامت را به عنوان یک مورد اساسی مطرح کند و در سندهای قانونی‏اش، بند ویژه‏ای به آن اختصاص بدهد که همه‏ی دولت‏های بعد از صدام حسین هم به آن ملتزم بشوند. دولت ایران هم هیچ‏وقت پی‏گیر کار، به صورت قانونی نشده است.

الان اگر ایران به سازمان ملل برود و در این زمینه خواستار کسب نظر بشود، خیلی طبیعی است که حکومت عراق، با توسل به این موضوع که صدام حسین خلاف میل و خواست‏های ملت عراق، این جنگ را آغاز کرده و در عین حال دولت جمهوری اسلامی، بعد از بازپس‏گیری خرمشهر، جنگ را ادامه داده و دولت جدید که خود مخالف رژیم قبلی عراق بوده، مسئولیتی در این زمینه ندارد، خواهد توانست به‏طور قانونی، با استفاده از بندهای قانونی‏ای که در منشور سازمان ملل و در مسائل مربوط به مناقشات منطقه‏ای وجود دارد، از این تعهد شانه خالی کند.

Share/Save/Bookmark

 
 

سردار محمد پاکپور، فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران ایران از کشته شدن خدابخش شه‌بخش یکی از فرماندهان گروه جندالله در استان سیستان و بلوچستان در جنوب شرقی ایران خبر داد.

به گزارش خبرگزاری‌های ایران، سردار پاکپور گفت که شه‌بخش در جریان عملیات آزادسازی شش گروگان، کشته شده است.


به گفته این مقام نظامی در جریان این عملیات، سه گروگان‌گیر دیگر نیز کشته شده‌اند اما وی هویت آن‌ها را اعلام نکرد.

فرمانده نیروی زمینی سپاه افزود:‌ «شه‌بخش در سال‌های اخیر طی چند اقدام جنايتكارانه تعدادی از مردم سيستان و بلوچستان را به شهادت رسانده بود. وی در سال ٨٥ در محور دارزين در جاده بم با ايجاد راه‌بندان ١٢ نفر از مردم و سپس در سال ٨٧ با اقدامات تروريستی ديگر در محور پير‌سوران با اجرای كمين و راه‌بندان ١١ تن از پاسداران را به شهادت رسانده ‌بود.»

جندالله با انتشار اطلاعیه‌ای با تأیید کشته شدن خدابخش شه‌بخش، وی را از «فرماندهان نظامی و عضو شورای نظامی جندالله» نامید

سردار پاکپور آزادی گروگان‌ها و کشته شدن شه‌بخش را نتیجه همکاری «قرارگاه قدس سپاه، بسيجيان و طوايف و مردم بومی» اعلام کرد.

جنبش مقاومت مردمی ایران (جندالله) نیز با انتشار اطلاعیه‌ای در تارنمای رسمی‌اش با تأیید کشته شدن خدابخش شه‌بخش در بامداد شنبه ٢٧شهریور ٨٩ در شهرستان «سرباز»، وی را از «فرماندهان نظامی و عضو شورای نظامی جندالله» نامید.

به نوشته این تارنما، «خدابخش چند سال پیش، سازمان مبارزان بلوچستان را برای عملیات مسلحانه علیه نظامیان ایران تشکیل داد اما سپس به گروه جندالله پیوست.»

پنجشنبه ٢٥ شهریورماه گذشته در جاده چابهار-زاهدان، پنج سرباز و یک کارمند بانک به گروگان گرفته شدند.

جندالله با انتشار اطلاعیه‌ای مسئولیت این گروگان‌گیری را بر عهده گرفت و در اطلاعيه خود به حکومت ايران هشدار داد که «اعضای زندانی اين گروه را آزاد کند، در غير اين‌صورت افراد دستگير شده در دادگاه صحرايی جنبش مقاومت محاکمه و تيرباران خواهند شد.»

اما شنبه ٢٧ شهریور، فرماندهان سپاه و مقامات محلی در سیستان و بلوچستان اعلام کردند که در جریان یک عملیات، گروگان‌ها آزاد و گروگان‌گیران نیز کشته شده‌اند.

با این حال مقامات ایران تا امروز از فاش کردن هویت گروگان‌گیرانی که کشته شده بودند، خودداری کردند.

دولت ايران گروه جندالله را یک گروه تروريستی می‌داند اما جندالله می‌گوید که برای تامين حقوق مذهبی و قومی قوم بلوچ و اهل‌سنت در استان سيستان و بلوچستان ايران فعاليت مسلحانه می‌کند.

در سال‌های گذشته چندين نفر از اهالی سيستان و بلوچستان به اتهام ارتباط با جندالله از سوی جمهوری اسلامی ايران اعدام شده‌اند.

عبدالمالک ريگی رهبر گروه جندالله نیز در اسفندماه ۱۳۸۸ دستگير و در ۳۰ خرداد ۱۳۸۹ اعدام شد.

با اعدام ریگی، گروه جندالله، «محمدظاهر بلوچ» را به عنوان رهبر جدید خود معرفی کرد.

Share/Save/Bookmark

 
 

محمود احمدی‌نژاد در بخشی از سخنرانی خود در روز بیست‌ویکم سپتامبر در اجلاس سالانه‌ی سازمان ملل بیشتر مشکلات دنیا را ناشی از عدم «مدیریت دموکراتیک و عادلانه» در جهان دانست. او یکی از معضلات اصلی جهان را فقدان عدالت در رهبری می‌داند.

این رییس‌جمهور حتی شاید این تصور را ایجاد می‌کند که هیچ هم و غمی جز یک مدیر خوب بودن و تامین عدالت و آزادی در ایران ندارد.

مثلاً همین تلاش‌های اخیر او برای به نمایش گذاشتن منشور معروف به «اعلامیه‌ی حقوق بشر کوروش بزرگ» در مام میهن را می‌توان به عنوان نمونه‌ی عالی از یک مدیریت دموکراتیک نام برد.

اقدام اخیر دولت ایران در تجلیل از کوروش و منشورش از طرف شخص رییس‌جمهور و معاونانش از وقایع بحث‌برانگیز هفته‌های اخیر است. روی آوری به دوران پر افتخار باستان که با استفاده از تمام امکانات و شیوه‌ها قرار بود در زباله‌دان تاریخ مدفون، هم تحریف و حتی از کتاب‌های درسی حذف شود، سئوالات زیادی را برانگیخته است. چرایی رویکرد رییس دولت اسلامی به گفتمان ملی‌گرایی هم انواع تحلیل‌ها و تفسیرها را در پی داشت.

اصول گرایان معاند با احمدی‌نژاد هم با متهم کردن رییس‌جمهور و یارانش به انحراف از انقلاب و اسلام به سیاست سرزنش و تهدیدشان ادامه دادند.

عده‌ای برآن هستند که محمود احمدی‌نژاد در پی دلجویی و همراهی اقشار میانی و بالای جامعه با خود، برای تخفیف آلام مردم، مقابله با اثرات روانی افزایش تحریم‌ها و هم تهدیدهای داخلی و بین‌المللی، چاره را در طرحی نو فکندن و روی آوردن به گفتمان ملی‌گرایانه و ایران‌محور دیده است.

اظهارات معاونان رییس‌جمهور در هفته‌های اخیر نشان می‌دهد که منابع اصیل و غنی فرهنگ ایرانی می‌توانند به زعم آنان در جهت پیشبرد سیاست‌های پوپولیستی روزمره بسیار هم موثر افتند و هم الهام‌بخش ایشان برای در پیش گرفتن یک سیاست دموکراتیک و عدالت‌خواهانه در کشور و جهان باشند.

فراموش نکنیم که بهره‌برداری صحیح و کارشناسی شده از تاریخ و شکوه آبا و اجدادی کار جدیدی نیست. یکی از استراتژی‌های موفق شاهنشاهان باستانی و هم چنین شاه سابق ایران همین بود. هم او بود که با فعالیت و تبلیغات بسیار گسترده موفق شد که کپی منشور کوروش را به عنوان اولین اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر راهی سازمان ملل کند.


چرا که نه! مقامات دولت اسلامی ناگهان به یاد می‌آورند که ما خودمان منشور حقوق بشر داشتیم و یادمان رفته بود که یک نسخه از آن هم در سازمان ملل هست. واقعاً چه غفلتی! به‌خصوص که این روزها همه‌ی عالم به آنها سرکوفت می‌زنند که میزان رعایت حقوق بشر در مملکت بسیار نزول کرده و شما دگراندیشان را به حبس‌های طولانی محکوم می‌کنید.

به همین خاطر مشایی، معاون احمدی‌نژاد در سخنرانی‌های هیجان‌انگیزش در داخل و خارج کشور آغاز دوران جدیدی را وعده می‌دهد. از شکوه و عظمت ایران باستان تجلیل می‌کند و کوروش را به عنوان شاهی که برده‌داری را ممنوع کرد، می‌ستاید.

حمید بقایی، معاون فرهنگی رییس‌جمهور با تاکید بر این امر واضح و مبرهن که نمایش منشور به خاطر کسب مشروعیت برای دولت نیست، ناگهان در فوران احساسات، نه گذاشت و نه ورداشت و یک دفعه محمود احمدی‌نژاد را کوروش زمانه خواند!

در خبرها بود که همین روزها منشور هخامنشی از تهران به پاسارگاد منتقل می‌شود و خدا را چه دیدید، شاید تاریخ دوباره تکرار شود و محمود احمدی‌نژاد در مراسمی با شکوه، کورش را ندا سر دهد که: تو بخواب که ما شبانه‌روز بیداریم!

از یاد نبریم که انکار هالوکاست گرفتاری‌های زیادی در پی داشت و حتی سرانجام باعث سر ریز شدن کاسه‌ی صبر دوستان واقعی و وفاداری مانند فیدل کاسترو هم شد. این روزها ظاهراً هاله‌ی نور هم از پرتوافشانی افتاده است. مصلحت روزگار اقتضا می‌کند که از ارواح نیاکان باستانی برای غنای مدیریت عدالت‌خواهانه یاری خواست.

ظاهراً احمدی‌نژاد باز خواب‌نما شده. ولی این بار به جای هاله‌‌ی نور، به فره ایزدی و به منشور فاتح بابل در دو هزار و پانصدسال پیش توسل جسته است. به‌نظر می‌رسد که موضوع واقعا جدی است. دولت او برای آوردن منشور کوروش به ایران چندی با موزه‌ی بریتانیا مذاکره کرد و هم برای‌شان خط و نشان کشیده بود که اگر منشور را نفرستید چنین و چنان می‌کنیم. این منشور اصلاً مال ما بود و یک‌بار هم آن را به شاه سایق قرض دادید تا بالاخره موزه‌ی بریتانیا از خر شیطان پایین آمد. بله این هم نمونه‌ای دیگر از یک مدیریت قاطع در بسط دموکراسی و قرض دادن عادلانه‌ی اشیای گران‌بهای موزه‌ها در دنیا.

کوروش هخامنشی را ناجی یهودیان اسیر در بابل می‌دانند. در این باره به دو متن به زبان عبری و آرامیک در انجیل عهد عتیق استناد می‌کنند. می‌گویند که او احتمالا به اورشلیم هم رفته است. آیا حمید بقایی واقعا به عواقب رفتار احساسی‌اش در تمجید از رییس دولت و کوروش خواندن او اندیشیده است؟ آیا از این به بعد دلجویی از یهودیان جهان هم بخشی از استراتژی جدید کوروش زمانه می‌شود؟! آیا این نمونه‌ای دیگر از یک مدیریت صحیح در اداره‌ی جهان نیست؟

حالا بهتر است کمی هم به فرع مسئله یعنی خود منشور بپردازیم. آیا این منشور واقعاً اولین اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر است؟ آیا این منشور به عنوان سندی از یک مدیریت عادلانه و سیاست رسمی امپراطوری هخامنشی در تمام سرزمین‌های تحت اشغال کوروش در عمل لازم‌الاجرا بود؟

درباره‌ی محتوای این منشور اختلاف نظر زیاد است. در یک بررسی سریع اینترنتی به نام ده‌ها پژوهشگر، زبان‌شناس، تاریخ‌شناس و غیره در دانشگاه‌های معتبر دنیا بر می‌خورید که هرکدام از زاویه‌ی تخصص خود این ادعا را که محتوای این منشور یک سند حقوق بشری است، رد می‌کنند. حالا بگذریم که گفتمان حقوق بشری اساساً گفتمانی مدرن و شکل گرفته در عصر مدرنتیه است. البته جناب کوروش خدا وکیلی همچون ادعایی نداشت که قهرمان حقوق بشر بوده تا حالا به همت آقای رییس‌جمهور سرانجام پس از بیست و پنج قرن به او جایزه‌ی صلح نوبل هم داده شود.

در منشور کوروش، پادشاه مردوک خدای بابل را می‌ستاید. در عظمت دودمان خود داد سخن می‌دهد و به شرح اقدامات خود در بابل می‌پردازد و پادشاه شکست خورده‌ی بابل را تحقیر می‌کند. او برای بسط امپراطوری خود در سرحدات غربی به فتح بابل و برانداختن دولت بابلیان با «نبونید» Nabonidus آخرین شاه بابل جنگیده است.

سپاهیان ایرانی در محلی به نام «اوپیس» Opis بر ارتش بابل پیروز می‌شوند. در جنگی خونین و با قتل عام سپاه نبونید، ایرانیان پیروزمندانه وارد بابل می‌شوند. در منشور کوروش از این نبرد خونین صحبتی به میان نمی‌آید و تنها بر ورود صلح‌آمیز کوروش و سربازانش به بابل تاکید می‌شود.

راهبان بابلی که مردوک را می‌پرستیدند، از شیفتگی شاه نبونید به خدایان بیگانه که مورد تایید آنان نبود، ناراضی بودند. نبونید شاه از شمال بین‌النهرین به بابل آمده بود و به طبقات ممتاز این شهر تعلق نداشت. از همه بدتر این که «سین» Sin خدای ماه را می‌پرستید. خطایی که در چشم خادمان مردوک گناهی عظیم بود.

نبونیدشاه، جشن‌های مذهبی بابلیان را ممنوع کرده و هم گروهی از مخالفانش و پیروان اقلیت‌های دینی را به زندان افکنده بود. روایت منشور از ورود صلح‌آمیز کوروش به بابل، آزادسازی بردگان و اسیران از زندان و هم تاکید او بر آزادی پیروان مذاهب و بازسازی معابد تخریب شده خبر می‌دهد.

آیا سلطه‌ی پارس‌ها بر مردم بابل بدون هیچ مقاومتی تداوم داشته است؟ بدون شک آنها با اشغال سرزمین‌شان توسط یک قوای بیگانه سر سازش نداشته‌اند.

بروس لینکن Bruce Lincoln استاد و محقق تاریخ در دانشگاه شیگاگو می‌نویسد که مردم بابل به طور متناوب علیه سلطه‌ی پارس‌ها قیام کرده‌اند و به ترتیب در سال‌های ۴۸۲ و ۵۲۲ قبل از میلاد برای استقلال و بازگرداندن سلسله‌ای از پادشاهان بابل شورش کرده‌اند و با پارس‌ها جنگیده‌اند.

پژوهشگر دیگری به نام Lisbeth Fried در بررسی منشور کوروش بر این نکته که سیاست آشتی‌جویانه‌ی کوروش و آزادسازی اسیران در بابل به معنای یک سیاست واحد و اجرا شده در بخش‌های دیگر امپراطوری پهناور هخامنشی نبوده است تاکید می‌کند.

در هیچ سند دیگری از این دوره به خط مشی عمومی کوروش درباره‌ی رفع تبعیض از اقوام و هم مبارزه با برده‌داری اشاره نشده است. بنابراین تبلیغات وسیع بعضی از محققان و هم دولت پهلوی در این که این منشور را «اولین اعلامیه‌ی حقوق بشر» بخوانند بسیار اغراق‌آمیز است.

متاسفانه کوروش هخامنشی هم نتوانسته بود در زمان خود یک مدیریت عادلانه و دموکراتیک را در سراسر امپراطوری پهناور ایران پیاده کند!

حالا رییس‌جمهور، محمود احمدی‌نژاد در آغاز هزاره‌ی سوم میلادی هم با داشتن هاله‌ی نوری که هنوز هم کورسو می‌زند، و هم با خواب‌نما شدن معاونش و کوروش خواندن او، بدون شک عزم خود را جزم کرده که ماموریت ناتمام کوروش کبیر را در احیای حقوق بشر، آزاد کردن اسیران و لغو برده‌داری در ایران و جهان تحقق ببخشد تا یک نمونه‌ی عالی از مدیریت عادلانه و دموکراتیک را بر روی منشوری کاغذی و یا دیجیتالی ثبت و برای نگهداری به موزه بریتانیا ببرد و کپی‌اش را هم به سازمان ملل بفرستد.

Share/Save/Bookmark

 
 

نخستین شماره روزنامه اینترنتی کلمه، امروز پنجشنبه اول مهر ١٣٨٩منتشر شد.

تارنمای کلمه که به میرحسین موسوی از رهبران مخالف دولت در ایران وابسته است این روزنامه تک صفحه‌ای را منتشر کرده است.


تارنمای کلمه درباره علت انتشار این روزنامه نوشته است:‌ «مردم ایران رسانه ندارند و سهم‌شان از صدها میلیارد بودجه رسانه‌ای تنها تهمت و دروغ و شرک است. مردم حق دارند بدانند و اگر همه بدانند سیاه تا سبز از آن بهره می‌برند.»

کلمه افزوده است:‌ «شمارگان ما معلوم است. ما بی‌شماریم. برای انتشار و توزیع آن روی شما حساب باز کرده‌ایم. کارگران در کارخانه‌ها، دانش‌آموزان در مدرسه، دانشجویان در دانشگاه، کارمندان در اداره، معلمان در کلاس و همسایه‌ها در محله‌ها آن را چاپ کنند و روزنامه خود را توزیع کنند. کلمه روزنامه همه کسانی است که آن را دست به دست می‌رسانند و سینه به سینه می‌خوانند.»

روزنامه کلمه از مخاطبان خود خواسته تا این روزنامه را به دست کسانی که به اخبار واقعی دسترسی ندارند، برسانند

«بی‌حرمتی به خانواده‌های شهیدان باکری و همت، احمدی‌نژاد: هیچ زندانی سیاسی در ایران وجود ندارد، بازخوانی روایت شهادت حسن پور در دیدار رهنورد با خانواده این شهید، در آن سوی مرزها ادعای آزادی می‌کنند اما اینجا خانواده شهدا را هم تحمل نمی‌کنند، مادرهنگامه شهیدی :احمدی‌نژاد به جای مانور جهانی برای سارا شورد، به بچه‌های این مملکت کمک کند و لغو پروانه فیلم فرهادی به دلیل انتقاد» از جمله تیترهای نخستین شماره روزنامه کلمه است.

روزنامه کلمه همچنین از مخاطبان خود خواسته تا این روزنامه را به دست کسانی که به اخبار واقعی دسترسی ندارند، برسانند.

سال گذشته نیز در ایران روزنامه کلمه سبز منتشر می‌شد که اخبار و دیدگاه‌های میرحسین موسوی یکی از کاندیداهای دهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری را منعکس می‌کرد.

اول تیر ١٣٨٨ نیروهای امنیتی با حمله به دفتر روزنامه کلمه سبز ٢٥ نفر از کارکنان این روزنامه را بازداشت کردند. کارکنان و خبرنگاران این روزنامه چند روز بعد آزاد شدند ولی انتشار کلمه سبز متوقف ماند.

میرحسین موسوی که صاحب امتیاز روزنامه کلمه است چند ماه بعد در مهرماه ٨٨ گفت که «هزینه‌های انتشار این روزنامه از فواید انتشار آن بیش‌تر است.»

اشاره وی به «فضای امنیتی و اعمال محدودیت» در کار انتشار روزنامه‌ها بود. در یک‌سال گذشته ده‌ها روزنامه و هفته نامه در ایران توقیف و لغو مجوز شده‌اند.

معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد در یک سال گذشته روزنامه‌ها و نشریات «کلمه، اعتماد، اعتماد ملی، ایراندخت، اندیشه نو، همت، موج اندیشه، حیات نو، سرمایه، یاس‌نو، آرمان، آسیا» و چندین نشریه دیگر را توقیف و یا لغو امتیاز کرده است.

در همین حال در طول این یک سال معاونت مطبوعاتی بارها به روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها «تذکر و اخطار» داده است.

محمدعلی رامین، معاون مطبوعاتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران، «تلطیف فضای رسانه‌ها» را دلیل برخورد با رسانه‌ها اعلام می‌کند.

سازمان گزارشگران بدون مرز می‌گوید در یک سال گذشته ده‌ها روزنامه در ایران توقیف شده‌اند و بیش از ۱۰۰ روزنامه‌نگار نیز بازداشت شده‌اند.

به گفته گزارشگران بدون مرز ایران بزرگترین زندان روزنامه‌نگاران در خاورمیانه است.

روزنامه کلمه از مخاطبان خود خواسته تا این روزنامه را به دست کسانی که به اخبار واقعی دسترسی ندارند، برسانند

Share/Save/Bookmark

 
 

هفته‌ی عجیب سینمای ایران در حالی سپری شد که «درباره الی» بهترین فیلم جشن چهاردهم شد، «بدرود بغداد» به آکادمی علوم و هنرهای سینمایی امریکا برای مراسم اسکار ۲۰۱۱ معرفی شد و شورای عالی تهیه‌کنندگان ورشکستگی سینمای ایران را رسماً اعلام کرد. جشن چهاردهم خانه سینما در حالی برگزار شد که بر خلاف دوازده جشن قبل- چون سال گذشته مراسم خانه ‌سینما رقابتی نبود – تقریباً هیچ مقام دولتی از معاونت سینمایی و بنیاد سینمایی فارابی در آن حضور نداشت.

این یعنی عملاً جشنی که متولی‌اش یک ارگان نیمه‌دولتی است، خرج خود را از دولت جدا می‌کند و همان‌طور که محمد مهدی عسگرپور در صحبت‌هایش اشاره کرد، باید یاد بگیریم بدون حمایت زندگی کنیم. اولین قدم‌های این مستقل بودن زمانی برداشته شده است که به اجبار و از سر ناچاری جشن خانه سینما سال چهاردهمش را می‌گذراند، اما باز هم این رویه نیکو است.

هر چه مستقل‌تر، بی‌حاشیه‌تر. امسال هم این جشن برگزار شد در حالی که گسست میان خود اهالی سینما در آن مشهود بود و به لحاظ تفکری و سلیقه‌ای شاهد جدایی داوران تخصصی خانه سینما از داوران جشنواره‌ی فیلم فجر بودیم. فیلمی ‌که در اینجا بهترین فیلم شد، در دو جشنواره‌ی قبل این مقام را کسب نکرد. به این منوال جشن خانه سینما در سال‌های بعد راهی جدا از ساختار سینمایی کشور خواهد یافت؛ مگر اینکه باز هم دولت بخواهد این نهاد صنفی و مدنی را از آنِ خود کند و نگذارد این استقلال – حتی به شکل صوری‌اش – دل عده‌ای را که به آن دلخوش هستند شاد کند. جشن چهاردهم اولین گام‌های استقلال با آبروی خانه سینما بود.


پوستر چهاردهمین جشن خانه سینما

یک: درباره الی سنت بهترین بودن را حفظ کرد

«درباره الی» باز هم در جشن چهاردهم خانه سینما بهترین فیلم شد تا ثابت شود کیفیت هیچگاه اتفاقی نیست. اصغر فرهادی کارگردان «درباره الی» نیز با اشاره به جای خالی گلشیفته فراهانی گفت: «امیدوارم وضع مملكت به صورتی شود كه گلشیفته فراهانی و بسیاری از فیلمسازان همچون امیر نادری، بهرام بیضایی، بتوانند بازگردند و جعفرپناهی نیز بتواند فیلم بسازد. امیدوارم سال‌های آینده ما مجبور نباشیم بگوئیم كه ما عضو خانه سینما هستیم تا وضع بهتر از این شود.»

دو: انتقاد تند مسعود کیمیایی از سانسور حرفهایش

مسعود کیمیایی کارگردان مطرح سینمای ایران در یادداشتی که در روزنامه‌ی شرق منتشر شد، به شدت به سانسور سخنان خود در برنامه‌ی تلویزیونی «هفت» انتقاد کرده است .بخشی از متن یادداشت مسعود کیمیایی به شرح زیر است:

« در هر شرایطی، دوره‌ای، با تلویزیون درگیر بوده‌ام، در ریاست سه‌ ماهه، در مصاحبه تمام عمرم، پنج بار شاید. این بار آقای جیرانی دوربین و وسایل را به مدرسه كارگاه آزاد فیلم آورد. یك گزارش از مدرسه فیلم و شكل تدریس سینما. حالا رودرروی یك رفیق قدیمی كه پولاد پسرم دوستش دارد و موج‌های خوب از او به یاد دارد كه در سفر در تركیه در سریال مرگ تدریجی یك رؤیا با او بود، یك گپ دوستانه هم در مورد نخواندن درس سینما و چگونگی تدریس آن، كه برای تلویزیون بی‌ضرر بود.


مسعود کیمیایی در نامه ای به سانسور مصاحبه تلویزیونی اش به شدت اعتراض کرد

آقای جیرانی، شما دستور قطع موضوعات یا جمله‌ها را می‌دهید یا بزرگ‌تر برنامه‌هایتان؟ بد نیست اگر شما هستید با دوستان‌تان كه شاید من هم از آنها هستم بگویید كه شاید بشود به شكل دیگری با دلیل و مدلول‌های آن برخورد كرد و برنامه بدون ضرب خوردن عقاید مصاحبه‌شونده قابل پخش شود. یا برنامه بزرگ‌تر دارد؛ كه یا شما باید سلایق ایشان را بشناسید و عمل كنید یا قول ندهید اما یكباره اصل یك آواز، یك عقیده بر سال‌های رفته و آینده كه حق یك سینماگر هفتاد ساله است از برنامه ناپدید می‌شود.

آقای جیرانی، در صورت تحمل نكردن چند جمله كه به طور قطع فقط در سلیقه‌های سانسوری است، به سراغ من نیایید. من آن جمله را می‌نویسم، ببینید كه در بهترین روزنامه ما چاپ می‌شود. در آن مصاحبه من گفته‌ام هر حكومتی باید بداند یك نفر با چشمان باز نگاهش می‌كند و آن هنرمند است. تاریخ سیاسی حكومتی را دانستن، رجوع كردن به تاریخ هنر آن دوره است.»

سه: انحصار دست پنج سرگروه سینمایی است

خسرو معصومی‌از آن سینماگرانی است که کمتر دور و بر حاشیه می‌چرخد. اگر کاری به کارش نداشته باشند و بگذارند فیلمش را بسازد، کارگردان سر‌به‌زیر و آرام و موقری است. این را می‌شود از فیلم‌هایش فهمید. حالا با این اوصاف ببینید وقتی او صدایش درآمده است، حتماً اتفاق جدی‌تر از چیزی است که فکرش را می‌کنید.


خسرو معصومی از انحصار گران سینما سخن گفت

خسرو معصومی، همزمان با اكران محدود این فیلم ‌درباره‌ی شرایط اكران این فیلم پس از گذشت چهارسال از ساخت آن گفت:

«اكنون اكران فیلم‌ها در دست انحصار قرار دارد و اگر فیلمسازی شعور خود را به دست این انحصار بدهد و حاضر باشد طبق خواسته‌ی آنها فیلم بسازد، فیلم‌هایش بلافاصله پس از ساخت با شرایط بسیار خوب به اكران درخواهد آمد. اصولاً حركت سینمای ایران به سوی ابتذال است. در شرایط فعلی فیلم‌های نحیف و سبك به اسم كمدی به نمایش درمی‌آیند و در این میان، تنها گیشه است كه مورد توجه قرار می‌گیرد و گویی بحث‌هایی مانند بار فرهنگی كه در صحبت‌های مسئولان شنیده می‌شود، هیچ بازتابی ندارد.

اكنون پنج سرگروه سینمایی به نوعی انحصار را در دست گرفته‌اند و هیچ یك از آنها هم به فكر سینمای صاحب فكر و اندیشه نیستند و همه در سطح حركت می‌كنند. طبیعی است كه وقتی تماشاگر به فیلم‌های سطحی كه نام كمدی دارند عادت دهیم او هم بدش نمی‌آید كه زمانی كه درگیر مشكلات متعددی است دوساعتی كه به سینما می‌رود به هیچ چیز فكر نكند و فقط بخندد. در حال حاضر، شرایط به‌گونه‌ای است كه سینمای فرهنگی‌تر و صاحب اندیشه در حال نابودی‌است و به گونه‌ای زمینه‌چینی می‌شود كه یا این فیلم‌ها اكران نشوند. یا بعد از چندین سال در چندین سالن محدود به نمایش درآیند و در نهایت هم بگویند كه این آثار در گیشه موفق نیستند.»

چهار: دولت فقط پاسخ نامه‌های مربوط به فوت هنرمندان را می‌دهد

مدیرعامل خانه سینما در جشن چهاردهم حرفی زد که بسیار نویدبخش بود: «ممنون از دولت که با حمایت نکردن از ما باعث شد روی پای خودمان بایستیم.»

این حرف البته یک روز بیشتر دوام نیاورد و سجادپور جواب عسگرپور را در یک برنامه‌ی تلویزیونی داد. اختلافات معاونت سینمایی و خانه سینما این بار به رسانه ملی رسید و باعث شد در دو برنامه‌ی جداگانه محمد مهدی عسگرپور و سید علیرضا سجادپور به دفاع از حیطه‌های مدیریتی‌شان بپردازند.


عسگر پور و سجاد پور،این بار جلوی پرده

مدیرعامل خانه سینما درباره اختلافات این خانه با معاونت سینمایی گفت: «باید اختلافات را دسته‌بندی كرد. زیرا بخشی از آنها اجرایی است و بخشی دیگر به نبود تفاهم بازمی‌گردد. بخشی از این اختلافات مانند مسأله‌ی شورای صنفی اختلافات كوچكی است، اما بعضی دیگر كلی‌تر است.

عسگرپور در ادامه افزود:‌ «تصور من این بود كه معاون سینمایی جدید با مجموعه صنوف مرتبط می‌شود نه اینكه با تك‌ تك افراد وارد مذاكره و دیدار شود.»

او با اشاره به پیگیری‌های خانه سینما در حوزه‌ی امنیت شغلی و همچنین مكاتبات مجلس شورای اسلامی و سایر نهادها با خانه سینما و مصوبات مجلس گفت: «قصد داریم مجموعه مكاتبات در این حوزه را برای اولین بار منتشر كنیم. معاونت سینمایی تاكنون پاسخ نامه‌های ما را در این حوزه‌ نداده‌ است و تنها به نامه‌هایی كه مربوط به بیمه كردن هنرمندان در سازمان تأمین اجتماعی می‌شود، یا تقاضای مساعدت درخصوص فوت یك هنرمند و تدفین وی است، پاسخ داده است.»

پنج:عسگرپور دروغ می‌گوید!

علیرضا سجادپور(مدیركل اداره نظارت و ارزشیابی معاونت سینمایی) جمعه شب گذشته در برنامه‌ی مجله سینما و تئاتر شبكه جام‌جم درباره‌ی شركت نكردن مدیران سینمایی در چهاردهمین جشن سینمای ایران گفت: «متأسفانه بعضی از اهالی سینما می‌خواهند بحرانی را كه وجود ندارد القا كنند. در حالی كه به نظر من، هیچ بحرانی در سینما وجود ندارد. برخلاف سخنان یكی از اعضای خانه سینما كه گفته بود ما در یك محاصره اقتصادی هستیم، چند روز قبل از برگزاری جشن، مبلغ ۲۴۰میلیون تومان به جشن كمك شد و من تصور نمی‌كنم كه این جشن این مقدار هزینه داشته باشد. حرف‌های مدیر عامل خانه سینما خلاف واقع است.»

شش: معرفی فیلم به آکادمی، بدون اکران

ماجرای شبیه جوک معرفی فیلم به اسکار هم امسال به سیاق قبل تکرار شد. بالاخره بعد از حرف و حدیث‌های فراوان فیلم اول مهدی نادری، «بدرود بغداد» برای شرکت در مراسم اسکار سال ۲۰۱۱به آکادمی علوم و هنرهای سینمایی امریکا برای شرکت در بخش بهترین فیلم خارجی زبان انتخاب شد. این در شرایطی است که هنوز این فیلم به اکران عمومی در نیامده است و یکی از شروط معرفی فیلم به آکادمی اکران حداقل یک هفته‌ای فیلم در کشور مبدأ است.


بدرود بغداد،فیلم انتخابی ایران برای آکادمی اسکار

روابط عمومی معاونت سینمایی اعلام کرد در پی بررسی‌های انجام شده برای انتخاب فیلم ایرانی مراسم اسکار و مطرح شدن چند فیلم به به عنوان نامزدهای انتخاب نهایی، به دلیل سفر معاونت سینمایی به همراه ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران به نیویورک و همچنین سفر مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی به خارج از کشور، طی نامه‌ای به تاریخ ۲۳شهریور از سوی جواد شمقدری پیگیری این مورد به عهده‌ی سید علیرضا سجادپور مدیر کل اداره ارزشیابی و نظارت حرفه‌ای گذاشته شد.

بنا بر این گزارش علیرضا سجادپور طی تماس‌ها و مشورت‌های متعدد با دست اندرکاران و اهالی سینما از بین گزینه‌های موجود سرانجام فیلم «بدرود بغداد» ساخته‌ی مهدی نادری و به تهیه کنندگی مرکز سینمای مستند و تجربی را انتخاب کرد.بخشی از دلایل انتخاب این فیلم مضمون ضد اشغال فیلم است که به حوادث اشغال عراق توسط نیروهای آمریکایی می‌پردازد و با وجود مخالفت با حضور نظامیان آمریکایی در کشورعراق که در افکار عمومی جهان موجود است به نظر می رسد این انتخاب توجیه مناسبی دارد.

این گزارش می افزاید: این انتخاب بر مبنای مشورت‌های گسترده با صنوف مختلف سینما صورت گرفته و گرچه گزینه‌های دیگری نیز موافقانی داشتند اما «بدرود بغداد» با فاصله‌ی بیشتری آراء مثبت را به خود اختصاص داد.همه‌ی این رویدادها در حالی اتفاق افتاد که مدیر بخش بین‌الملل بنیاد سینمایی فارابی از این انتخاب اظهار بی‌اطلاعی کرد. عجایب سینمای ایران یکی دو تا نیست.

هفت:اعلام ورشکستگی سینمای ایران

شورای عالی تهیه‌كنندگان سینما ضمن ابراز نگرانی جدی پیرامون بحران اقتصادی نسبت به احتمال ورشكستگی صنعت ملی سینمای ایران اعلام خطر كرد.سیدغلامرضا موسوی رئیس شورای عالی تهیه كنندگان و توزیع كنندگان فیلم سینمای ایران ضمن اعلام خبر فوق گفت: «در آخرین نشست شورای عالی كه با حضور نمایندگان كانون تهیه‌كنندگان، مجمع فیلمسازان و انجمن تهیه‌كنندگان مستقل تشكیل شد، شرایط بحرانی اقتصادی سینمای ایران، بحث اصلی جلسه را به خود اختصاص داد.

اعضای شورای عالی در مباحث خود اعتقاد داشتند كه بحران اقتصادی دامن سینمای ایران را گرفته است و در صورتی كه برنامه‌ای مدون و پیشگیرانه انجام نشود، صنعت ملی سینمای ایران به سمت ورشكستگی میل خواهد كرد. شورای عالی در پی مباحث خود اعلام خطر و هشدار به آحاد تهیه‌كنندگان سینمای كشور را لازم دانست. چرا كه با توجه به روند كنونی به نظر می‌رسد نه تنها تهیه‌كنندگان سینمای كشور بلكه سینماداران نیز با این بحران روبرو شده و اثرات آتی آن به ورشكستگی صنعت سینما منجر خواهد شد.

شورا در پایان مباحث مربوط به بحران اقتصادی تصمیم گرفت، جلسات فوق‌العاده‌ای با حضور كارشناسان تهیه‌كنندگی، نمایندگان كانون كارگردانان سینمای ایران، نمایندگان و كارشناسان انجمن سینماداران تشكیل دهد و ضمن بررسی موضوع نسبت به تدوین برنامه‌ای جهت برون‌رفت از شرایط بحران اقتصادی و ورشكستگی احتمالی صنعت سینما اقدام نماید.

شورا در همین زمینه اعتقاد داشت كه برای برون‌رفت از شرایط بحرانی همكاری كلیه اهالی سینما مسئولان اجرایی و قوه‌ی مقننه لازم است. در همین نشست با توجه به اجرای قریب‌الوقوع مالیات ارزش افزوده و تأكید قانون بر پرداخت آن توسط مصرف‌كننده‌ی نهایی، به نمایندگان شورای عالی در «كار گروه مالیات» مأموریت داد تا در این زمینه راهكارهای لازم را با همكاری انجمن سینماداران پیش‌بینی و تصمیم لازم را اتخاذ كنند.»

موسوی افزود: «نمایندگان شورای عالی نتیجه‌ی مذاكرات با مسئولان برگزاری جشنواره‌ی دفاع مقدس جهت حفظ حقوق مادی و معنوی فیلم‌های شركت‌كننده در بخش مسابقه‌ی این جشنواره را به اطلاع اعضا رساندند. براساس این مذاكرات برای حمایت از فیلم‌های بخش مسابقه، تصمیماتی همچون تصمیمات نمایش فیلم‌های استانی جشنواره فیلم فجر اتخاذ شد.

پیرو مذاكراتی كه با آقای مهدی مسعودشاهی دبیر جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در مورد نمایش فیلم‌های جشنواره صورت گرفته بود، گزارش نمایش فیلم‌های جشنواره به اطلاع همكاران رسید و تعدادی از آنان برای هماهنگی، اطلاع و همفكری دعوت شده بودند كه با توجه به جدول نمایش تصمیمات لازم اتخاذ شد. شورای عالی در همین نشست، هیأت رئیسه را موظف ساخت كه با توجه به اطلاعات موجود و اعلام نظر همكاران و توافقات قبل از برگزاری جشنواره ۲۸اقدامات لازم را برای دریافت حقوق تهیه‌كنندگان معمول دارند.»

رئیس شورای عالی در پایان با اشاره به سخنان پیش از دستور نمایندگان تشكل‌ها گفت: «كاهش غیرمنتظره‌ی فروش فیلم‌های سینمایی و نگرانی نسبت به سرنوشت تهیه‌كنندگان و صاحبان این فیلم‌ها و احساس خطر نسبت به عدم برگشت سرمایه‌ی فیلم‌های در دست تولید و لزوم اتخاذ روش‌های جدی برای اعلام خطر به همكاران از جمله سخنان پیش از دستور نمایندگان هر سه تشكل عضو شورای عالی بود.»

Share/Save/Bookmark

 
 

روز گذشته بر اثر انفجار یک بمب در جریان برگزاری رژه‌ی نیروهای مسلح به مناسبت «هفته‌ی دفاع مقدس» در شهر مهاباد، دوازده نفر کشته و هشتاد نفر زخمی شدند؛ انفجاری که اکثر قربانیان آن زنان و کودکان بودند.وحید جلال‌زاده، استاندار استان آذربایجان غربی در گفت‌وگو با خبرگزاری‌های جمهوری اسلامی دو نفر از كشته شدگان را همسران فرماندهان ارشد نظامى شهرستان مهاباد عنوان کرده بود.

در رابطه با این رویداد مقامات جمهوری اسلامی، عامل اصلی را «ضد انقلاب» و «عوامل رژیم صهونیستی» معرفی کرده‌اند.در واکنش به اظهارات مقامات جمهوری اسلامی، بیشتر احزاب کرد از جمله حزب کومله‌ی کردستان ایران، حزب دمکرات کردستان ایران و حزب حیات آزاد کردستان (پژاک) طی بیانیه‌های جداگانه و مشترک این اقدام را محکوم کرده‌اند.

در همان حال مسعود کردپور، روزنامه نگار ضمن اشاره به «جو شدید امنیتی» در مهاباد به زمانه گفت:

«هنوز کسی مسئولیت انفجار دیروز مهاباد را به عهده نگرفته و تلاش نیروهای امنیتی برای کنترل بیشتر شهر ادامه دارد.»هم‌چنین برخی از صاحب نظران سیاسی، این انفجار را در ادامه‌ی درگیری‌های مسلحانه‌ی چند روز اخیر در شهر سقز، ارزیابی می‌کنند. طی این درگیری‌ها چند مأمور انتظامی و یک کودک جان خود را از دست داده‌اند.


مسعود کردپور، روزنامه نگار

سالار پاشایی، عضو کمیته‌ی مرکزی حزب کومله‌ی کردستان ایران، در گفت وگو با زمانه چنین وقایعی را «مشکوک و سازماندهی شده» می‌داند و می گوید:

«درست برخلاف تصریح مقامات دولتی در این منطقه که این فاجعه را به گروه‌ها و احزاب مخالف جمهوری اسلامی در کردستان، تحت نام ضد انقلاب نسبت داده‌اند، بیشتر شک بر این است که مقامات امنیتی سپاه پاسداران در راستای تشدید فضای امنیتی در میان مردم کردستان و تلاشی بیهوده در جهت خدشه‌دار کردن چهره‌ی مقبول اپوزیسیون کرد در میان افکار عمومی، این عمل شنیع و ضد انسانی را سازمان داده‌اند.»


سالار پاشایی، عضو کمیته‌ی مرکزی حزب کومله‌ی کردستان ایران

مسئولان جمهوری اسلامی احزاب کردستان را تروریست و خشونت‌طلب عنوان می‌کنند و رویداد روز گذشته را نیز به آنان نسبت داده‌اند.وحید جلال‌زاده، استاندار استان آذربایجان غربی گفته است:

«متاسفانه آنچه از ظاهر امر پیداست این بار نیز ضد انقلاب با نفوذ در بین مردم و بانوان حاضر در مراسم سان و رژه‌ی نیروهاى مسلح چهره كریه خود را نشان داد.»

در همان حال به گفته‌ی فخرعلی نیکبخت، مدیر کل سیاسی و انتظامی این استان، مسئولان اطلاعاتى استان اقدامات خود را براى یافتن «گروهگ مغرض» آغاز كرده‌اند ولى هنوز در این ارتباط اطلاع موثقى پیدا نکرده‌اند.

کمال کریمی، عضو دفتر سیاسی حزب دموکرات کردستان در گفت‌وگو با زمانه می‌گوید:

«جمهوری اسلامی طی سی‌سال گذشته سعی کرده جنبش سیاسی و ملی کرد را مخدوش کند. درواقع تلاش بر این دارد که این جنبش را متهم به اعمال تروریسی و ضد انسانی کند.»


کمال کریمی، عضو دفتر سیاسی حزب دموکرات کردستان

کریمی هم‌چنین گفت: «سابقه‌ی سی ساله‌ی مبارزات مردم کردستان نشان داده که تمام حقوق انسانی را حتی در میدان‌های مبارزه‌ی مسلحانه رعایت کرده و در اوج قدرت‌شان که هزاران پیشمرگ در شهر و روستاهای کردستان داشتند دست به چنین اقدامی نزده‌اند.»

در ادامه‌ی اظهارات مقامات جمهوری اسلامی، رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت خارجه رویداد شهر مهاباد را واکنشی به موفقیت‌های جمهوری اسلامی در روزهای اخیر در نیویورک می‌داند.مهمان‌پرست در گفت‌وگو با ایرنا گفت:

«این اقدام تروریستی هم‌زمان با حضور تاثیرگذار هیئت جمهوری اسلامی ایران به ریاست دكتر احمدی نژاد در نیویورك و دیپلماسی عمومی موثر وی در روشن كردن افكار عمومی ملت‌های دنیا و دفاع از حقانیت كشورمان بود.»

دکتر مهرداد خوانساری، تحلیلگر سیاسی و عضو مرکز مطالعات خاورمیانه در لندن، در این رابطه به زمانه گفت:

«نکته‌ای که آقای مهمان‌‌پرست گفتند بعید می‌دانم وجود داشته باشد و موفقیتی در نیویورک حاصل نشده است. در ضمن شعارهایی که آقای احمدی‌نژاد یا نظام می‌دهد نزد هیچ‌کس جز خود آنها نوعی موفقیت محسوب نمی‌شود. دلیلی هم دیده نمی‌شود که به قول آنها دولت صهیونیستی بخواهد دست به چنین اقداماتی در چنین شرایطی بزند.»


دکتر مهرداد خوانساری، تحلیلگر سیاسی و عضو مرکز مطالعات خاورمیانه در لندن

این تحلیلگر سیاسی بر این باور است که بیشتر سازمان‌های سیاسی که به‌هرحال مخالف نظام جمهوری اسلامی هستند و حاکمیت آنها را در گذشته متهم به ارتباط با عوامل مختلف بیگانه کرده، خودشان را از این ماجراها دور نگه داشتند.خوانساری هم‌چنین گفت:

«این نوع اقدامات توسط خود عوامل جمهوری اسلامی صورت می گیرد؛ به‌خصوص که سازمان‌های کرد در سی‌سال گذشته خودشان را از هر نوع مبارزه‌ی مسلحانه دور کرده‌اند. لذا من ارزشی برای اظهاراتی که از سوی سخنگوی وزارت امور خارجه‌ی ایران شده ارزش قائل نیستم.»

طی سال‌های اخیر چندین انفجار در مناطق سیستان و بلوچستان نیز رخ داده که کارشناسان و فعالان سیاسی علت اصلی بروز چنین حوادثی را تبعیض و اختلافات مذهبی و ملی می‌دانند.سالار پاشایی بر این باور است که علت عمده و تاریخی وقوع خشونت و تشدید فضای امنیتی در مناطقی چون کردستان و بلوچستان، عملکرد سران حکومت اسلامی است که به نوعی سیاست‌هایی برآمده از نگاه امنیتی به مناطق اقلیت‌های قومی، ملی و مذهبی را اتخاذ و اجرا کرده‌اند.

مسعود کردپور اما به عدم مدیریت صحیح در این مناطق اشاره می‌کند و می‌گوید:

«مدیرت سیاسی، امنیتی و اقتصادی سالم در کردستان وجود ندارد که جامعه را به سوی توسعه سوق بدهد. همین مسئله هم می‌تواند یکی از دلایل بروز خشونت‌ها باشد.»پاشایی در پایان می‌گوید: «چالش اقوام و ملیت‌های ایران با اتخاذ چنین سیاست‌های بی‌راهبرد و مذموم، بیش از پیش به شکاف دولت مرکزی با ساکنان این مناطق دامن می‌زند و بیشتر از هر زمانی جامعه را به سمت مسیری نامعلوم و خطرناک سوق خواهد داد.»

Share/Save/Bookmark

 
 

پس از ماه‏های متمادی که از فروکش کردن اعتراضات خیابانی و علنی می‏گذرد، دیشب در مناطقی از تهران مردم روی بام‏ها رفتند و بانگ الله‏اکبر در قسمت‏هایی از شهر طنین‏انداز شد.

Download it Here!

در همین زمینه با چند تن از ساکنان شهر تهران صحبت کرده‏ام و سرانجام گفت‏وگویی با شهلا لاهیجی، نویسنده، مترجم و ناشر ایرانی انجام داده‏ام.تماس‏های اولیه‏ی من با اهالی جنوب شهر تهران و نقاطی از مرکز و غرب بود که مخاطب‌ها یا تمایلی به گفت‏وگو نداشتند و یا می‏گفتند در محله‏ی آنها چنین اتفاقی نیفتاده است.


یکی از اهالی ساکن مناطق مرکزی تهران می‌گوید:

من نشنیدم. در دو منطقه بودم، در هر دو منطقه هم نشنیدم. در خانه‏ی خودمان هم بچه‏ها چیزی نشنیده بودند.

چند تن دیگر اما از جمله خانم رحیمی در یوسف‏آباد می‌گوید:

منطقه‏ی ما که بود. در یوسف‏آباد ...

صداها کاملاً واضح و بلند بود؟

در منطقه‏ی ما خیلی زیاد بود. من جاهای دیگر را نمی‏دانم.

چه ساعتی بود و چند دقیقه طول کشید؟

محله‏ی ما از ساعت ۱۰ شروع شد تا ده و نیم ادامه داشت. نسبت به دوره‏ی قبل و شب‏هایی که الله‏اکبر گفته می‏شد، شلوغ بود. یعنی صدا از همه طرف می‏آمد. ما هم بودیم.

از محله‌های دیگر تهران اطلاعی ندارید؟

برادرم و خانواده‏اش که در منطقه‏ی زعفرانیه زندگی می‏کنند، می‏گفتند که در آنجا هم بوده است و خودشان هم بوده‏اند. تقریباً همه‌جا بوده، حالا کم و زیادش را نمی‏دانم، ولی تقریباً می‏توانم بگویم که همه جا بوده است.

خانم دیگری که مدرس دانشگاه تهران است و در منطقه‏ی شهرک غرب زندگی می‏کند، توضیح می‌دهد:

در منطقه‏ی ما که خیلی خوب بود، خیلی زیاد بود. حتی «مرگ بر دیکتاتور» هم خیلی زباد گفته می‌شد. الان هم در جایی بودم و کسانی از مناطق مختلف تهران مانند یوسف‏آباد، سعادت‏آباد و ... هم آن‏جا بودند. همه می‏گفتند الله‏اکبر در حوالی خانه‌های آنها هم خیلی زیاد بوده است و با دوران الله‏اکبر گفتن‏های قبل خیلی فرق می‏کرده است.

چرا دیشب پس از مدت‏ها، چنین اتفاقی افتاد؟

من این‏طور شنیده‏ام که گویا در مجلس صحبت‏هایی در رابطه با دستگیری کروبی و موسوی بوده و علی‏آبادی گفته است: ما خودمان در تلاش هستیم که این مسئله را تمام کنیم و الان مشغول تکمیل پرونده‏ی این آقایان هستیم.

فکر می‏کنم در راستای این اخبار و اتفاقاتی که در مجلس و در واقع در سطح حکومت می‏افتد، این حرکت انجام شد. فکر می‏کنم به خاطر این مسئله است. یعنی این قضیه دیروز در مجلس اتفاق افتاده بود و مردم هم دیشب این‏طور واکنش نشان دادند.

آقایی از ساکنین منطقه‏ی سعادت‏آباد که در آنجا نیز بانگ الله‏اکبر شنیده شده است، در مورد علت این رویداد می‏گوید:

اطلاع خاصی در این مورد ندارم ...

خودتان دوشنبه‌شب چه فکری می‏کردید؛ یا چه برداشت و حسی داشتید؟

چنین اتفاقی در این شب‏ها خب مقداری تعجب‏آور است. البته سال پیش، در جریان حرکت‏هایی که اتفاق افتاد، مدت زیادی ادامه داشت ولی احساسی که الان به آدم دست می‏دهد، این است که حرکتی غیر عادی‏ در جریان است و اتفاق ویژه‏ای افتاده است.در واقع، به لحاظ تاریخی، این صدا یک‏جور هشدار است که در شهر مشکلاتی پیدا شده یا تعرضاتی به مردم شده است. یعنی از دوره‏ی انقلاب، معمولاً یاد‏آور این مسئله است که به شکلی به مردم تعرض شده است.

از خانم دیگری که در منطقه‏ی یوسف‏آباد زندگی می‏کند، در مورد اطلاعش یا گمانش، در‌باره‏ی حادثه‏ی دیشب می‏پرسم:

من چون مریض داشتم، خیلی در جریان نبودم و اتفاقاً می‏پرسیدم چرا. می‏گفتند صحبت دستگیری آقای موسوی و آقای کروبی بوده است. چون سر کار هم بودم، هنوز چندان در جریان ماجرا قرار نگرفته‏ام.

طنین الله‏اکبر دیشب واضح و آشکار بود؟

بله نسبت به همیشه خیلی واضح‏تر بود. نسبت به همیشه زیادتر بود.

مطالبات مردم

شهلا لاهیجی، ناشر و پژوهشگر در پاسخ به اینکه چگونه است که بعد از مدت‏ها که خبری از تظاهرات و اعتراض‌های بیرونی نبوده، دوشنبه‌شب چنین اتفاقی در تهران می‌افتد، توضیح می‌دهد:

موضوع سر این است که دائماً گفته می‏شود: خب دیگر تمام شد! حرکت جامعه برای خواسته‏هایش که هیچ‏وقت تمام نمی‏شود. خواسته‏ها سر جای خودشان هستند. خواسته‏ها آزادی مطبوعات، آزادی انتخابات و آن چیزهایی است که جامعه‏ی مدنی مطالبه می‏کند.بنابراین نمی‏توان گفت تمام شد. چون مردم به خواسته‏ای نرسیده‏اند که تمام بشود. وقتی تمام می‏شود که شما آلترناتیوی جای آن بگذارید. حال آن آلترناتیو جوابگو باشد یا نباشد. این‏جا که این اتفاق نیفتاده است. افتاده؟!

به‏هرحال این جنبش روزی در خیابان حضور داشت و الان ندارد. الان هم می‏شنویم که در واکنش به احتمال دستگیری رهبران جنبش سبز این اتفاق افتاده است. آیا اعتراض‌های خیابانی، اعتراض‌های بیرونی، همواره با چنین تحرکاتی می‏تواند بروز پیدا کند؟

مردم روزی به خیابان می‏آمدند و حرف می‏زدند. حالا به دلیل خطری که دارد، توی خیابان نمی‌آیند. بهتر هم هست که نیایند. برای این‏که بنا نیست بهایی چنان سنگین برای امر نامعلومی پرداخت شود، اما باید دید در درون چه می‏گذرد. آیا مثلاً دانشجویان با همه‏ی فشاری که به آنها دارد می‏آید از خواسته‏های‏شان دست کشیده‏اند؟ ما می‏بینیم که نه؛ به‏هرحال یک سری خواسته‏ها دارند.

ممکن است سمبل‏ این حرکات به نام هواداری از رهبر دمکراسی‏خواهی مردم بروز کند، ولی نهایتش آن است که آن خواسته‏ها هنوز وجود دارند. برای این‏که به آنها دستیابی پیدا نشده و شکل آن ممکن است عوض شده باشد و دیگر به‏صورت تظاهرهایی خیابانی جلوه نکند.

نکته‏ی دیگری که در این شکل تظاهرات یا اساساً در اعتراضاتی که پس از انتخابات شکل گرفت، قابل بحث است و راجع به آن صحبت می‏شود، این است که پایگاه اجتماعی این جنبش سبز، این حرکت اعتراضی کجاست؟ شما هم وقتی به خواسته‏ها و مطالبات اشاره می‏کردید، اشاره‏تان عمدتاً به مسائل دمکراسی‏خواهانه و آزادی‏های فرهنگی و اجتماعی بود. این واقعیت هم وجود دارد که اقشار زیادی از مردم مشکلات معیشتی و اقتصادی دارند؛ در حدی که شاید آزادی‏های اجتماعی برای آنها در مراتب بعدی قرار می‏گیرد.

در درون قشر متوسط، خواسته‏های معیشتی و اقتصادی وجود دارند. تغییردهندگان جامعه در همه‏ی دنیا و در همه‏ی انقلاب‏ها، قشر متوسط‏اند. قشر متوسط در حال حاضر، بیش از همه‏ی اقشار دیگر مشکل اقتصادی دارد.

به‏هرحال وقتی می‏گوییم قشر متوسط، یعنی طبقات اقتصادی پایین‏تر از آنها هم وجود دارند و می‏دانید که این شائبه در جنبش سبز هم هست که طبقه‏ی متوسط آگاه شهری، با طبقات فرودست نتوانسته ارتباط برقرار کند و هرگاه هم که حرکتی مانند حرکت دیشب ایجاد می‏شود، باز در پی یک خواست دمکراتیک بوده است. اساساً این خواسته‏های آزادی‏خواهانه‏ی طبقه‏ی متوسط چرا به طبقات فرودست اجتماعی منتقل نمی‏شوند؟ اگر این خواسته‏ها واقعاً اهمیت دارند و در پیشبرد مطالبات جنبش سبز نقش دارند چرا از جانب آنها عنوان نمی‏شوند؟

این در صورتی عملی است که یک جامعه‏ی آزاد وجود داشته باشد که قشر متوسط آگاه بتواند دانسته‏هایش را در اختیار آنها بگذارد. آیا چنین وضعیتی وجود دارد؟ موضوع این است. یعنی شما نمی‏توانید بگویید در جامعه، گسلی بین آگاهان و طبقات عام ...

طبقات فرودست اقتصادی منظورتان نیست؟

من لفظ فرودست را از این جهت به‏کار نبردم که به‏نظرم می‏آید این فرودستی در حال حاضر دارد به طبقه‏ی متوسط هم کشیده می‏شود. کسانی که می‏گوییم زیر خط فقر هستند. الان کارمندان دولت در آستانه‏ی ورود بچه‏های‏شان به مدرسه، ولو که استاد دانشگاه هم باشند، دچار مشکلات فراوان هستند. نمی‏دانم اینها را در طبقه‏بندی‏تان در کجا جا می‏دهید؟ اینها چه کسانی هستند؟

قطعاً طبقه‏ی متوسط ...

... اما بسیار درگیرند. یعنی از پس شهریه‏ی مدارسی که گفته می‏شود مجانی‏اند، ولی مجانی نیستند و حتی از پس گذران زندگی، تهیه‏ی پوشش و لوازم تحصیل برای فرزندان‌شان برنمی‏آیند. چه بسیاری از طبقات پایین‏تر که امسال اصلاً نتوانستند مدرسه بروند.

می‏توانم این نتیجه را از صحبت شما بگیرم که طبقه‏ی متوسط، به لحاظ پایگاه فرهنگی‏ای که دارد، تقاضاهایش را به‏طور کلی، در اشکال دمکراتیک بیان می‏کند و از اشکالی که فکر می‏کند به خشونت می‏گروند، دوری می‏کند؟

مسلم است! روش جنبش‏های اجتماعی طبقه‏ی متوسط دوری‏گزینی از خشونت است. وقتی ما می‏گوییم: گفتمان، مسائل صنفی، ایجاد صنوف، ایجاد نهادهای جامعه‏ی مدنی و ... همه نشان‌دهنده‌ی نحوه‏‌ی حرکت قشر متوسط هستند.

در جنبش سال ۱۳۵۷، به دلیل این‏که مذهب که جریانی عام‏شمول بوده، بنیاد حرکت را تشکیل می‏داده، می‏توانسته همه‏ی اقشار را به حرکت دربیاورد و بخش روشنفکری در حقیقت، از این حرکت عام همگانی دنباله‏روی کرده است. ولی در اینجا وضعیت برعکس است. یعنی جنبش طبقه‏ی متوسط به این مفهوم نیست که ندانند طبقات فرودست چه هستند. چون مگر در یک جریان دمکراتیک، اقتصاد تعریف نمی‏شود؟

Share/Save/Bookmark

 
 

حجت‌الاسلام حيدر مصلحی، وزير اطلاعات ايران از شناسايی عوامل حادثه تروريستی روز گذشته در شهر مهاباد توسط «سربازان گمنان امام زمان» خبر داد .

به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، وزير اطلاعات، امروز در جمع خبرنگاران گفت: «مجموعه‌ای که اين اقدام تروريستی را طراحی و انجام دادند، توسط سربازان گمنام امام زمان شناسايی شده و روند پيگيری نيز همچنان ادامه دارد.»


وی افزود: «اميدواريم به‌زودی در هفته دفاع مقدس اين افراد را به سزای عمل‌شان برسانيم.»

حيدر مصلحی مدعی شد حادثه مهاباد از سوی «استکبار» طراحی شده و هدف آن «از بين بردن وحدت در بين مردم مسلمان سنی و شيعه ايران» است.

پس از انفجار مهاباد چندين سازمان و حزب متعلق به کردستان ايران اين اقدام را محکوم کردند

وی افزود: «ما اطلاع‌رسانی‌هايی در اين خصوص برای دستگاه‌های مختلف داشته‌ايم، اما متأسفانه استکبار نيز اقدامات خود را دنبال می‌کند.»

روز گذشته بر اثر انفجار يک بمب در جريان برگزاری رژه نيروهای مسلح به مناسبت «هفته دفاع مقدس» در شهر مهاباد ١٢ نفر کشته و ٨١ تن ديگر زخمی شدند. گفته می‌شود قربانيان اصلی زنان و کودکان بوده‌اند.

اين حادثه در ساعت ۱۰ و ۲۰ دقيقه صبح روز چهارشنبه به وقوع پيوست.

در پی اين انفجار که هنوز گروهی مسئوليت آن را به عهده نگرفته است، مقامات جمهوری اسلامی ايران ضمن محکوم کردن اين اقدام، آن را به «دشمنان و استکبار جهانی» نسبت داده‌اند.

علی لاريجانی، رئيس مجلس ايران به همين مناسبت پيامی منتشر کرد و در آن «دشمنان نظام» را «که تحمل توانايی و قدرت مقتدرانه نظامی جمهوری اسلامی را ندارند» عامل اين اقدام خواند.

مصطفی محمد نجار، وزير کشور ايران اين اقدام را «فاقد هرگونه ارزش نظامی، عملياتی و سياسی» دانست و آن را ناشی از «نيات پليد و زشت گمراهان و کوردلان جاهل و حاميان خارجی آن‌ها» عنوان کرد.

سردار احمدرضا رادان، جانشين فرمانده نيروی انتظامی انفجار مهاباد را «نشان‌دهنده نوكری عوامل تروريستی به استكبار جهانی» دانست.

پس از انفجار مهاباد چندين سازمان و حزب متعلق به کردستان ايران اين اقدام را محکوم کردند. از جمله حزب دمکرات کردستان ايران، سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ايران (کومه‌له) و حزب حیات آزاد کردستان (پژاک).

همچنين هيلاری کلينتون، وزير امور خارجه آمريکا نيز اين حرکت تروريستی را محکوم کرد. وی گفت: «آمريكا خشونت عليه شهروندان بی‌گناه و تروريسم را در هر شكلى و در هر مكانى محكوم می‌كند.»

Share/Save/Bookmark

 
 

سید علیرضا سجادپور، مدیرکل اداره کل نظارت و ارزشیابی سینمای حرفه‌ای دستور داد که پروانه‌ی ساخت فیلم «جدایی نادر و سیمین» لغو شود.تهیه‌کننده و کارگردان «جدایی نادر و سیمین» اصغر فرهادی، کارگردان نام‌آشنای سینمای ایران است.به گزارش خبرگزاری‌های نزدیک به دولت ایران، به دستور مستقیم آقای سجادپور به دلایلی که هنوز نامعلوم است پروانه‌ی ساخت تازه‌ترین فیلم اصغر فرهادی لغو شد.


پنجم شهریور ماه، فیلم‌برداری «جدایی نادر و سیمین» به کارگردانی اصغر فرهادی آغاز شده بود و فیلم‌برداری بخشی از صحنه‌های خارجی این فیلم به پایان رسیده بود. خبر لغو پروانه‌ی ساخت این فیلم وقتی به عوامل تولید اعلام شد که آنها مشغول فیلم‌برداری از لوکیشن‌های داخلی بودند.

عوامل تولید «جدایی نادر از سیمین» عبارت‌اند از محمود کلاری مدیر فیلمبرداری، مهرداد میرکیانی طراح چهره‌پردازی، کیوان مقدم طراح صحنه و لباس، محمود سماک‌باشی صدابردار، هایده صفی‌‌یاری تدوین‌گر، حمیدرضا قربانی دستیار اول کارگردان و برنامه‌ریز، فاطمه ابوالقاسمی مدیرتولید، مریم نراقی منشی صحنه، حبیب مجیدی عکاس، شیما غفاری مشاور رسانه‌ای، کاظم نامنی مدیر تدارکات و نگار اسکندرفر مجری طرح.

قرار بود در «جدایی نادر و سیمین» لیلا حاتمی، شهاب حسینی، پیمان معادی، ساره بیات، سارینا فرهادی، بابک کریمی، علی‌اصغر شهبازی، شیرین یزدان‌بخش، کیمیا حسینی و مریلا زارعی بازی کنند.

نگار اسکندرفر، مدیر مسئول بنیاد سینمایی کارنامه به همراه بانک پاسارگارد و اصغر فرهادی از سرمایه‌گذاران «جدایی نادر از سیمین»‌اند.

با توقیف پروانه‌ی ساخت این فیلم بی‌تردید سرمایه‌گذاران متحمل زیان مالی خواهند شد. نگار اسکندرفر در سال‌های دهه‌ی هفتاد ماهنامه‌ی ادبی کارنامه را انتشار می‌داد. این نشریه اما توقیف شد و از انتشار بازماند.


داستان «جدایی نادر و سیمین» به خبرگزاری‌ها گزارش نشده است. خط کلی داستان فیلم ظاهراً به این شکل بود که زن و شوهری به نام سیمین و نادر در این فیلم با هم اختلاف دارند و تصمیم می‌گیرند از هم جدا شوند، اما نگهداری تنها فرزند آنها برای‌شان مشکلاتی به‌وجود می‌آورد.

مطابق قوانین شرع در ایران حق صیانت فرزند با پدر است و زن نسبت به فرزندش پس از جدایی حقی ندارد.


لیلا حاتمی نقش اول این فیلم را به‌عهده داشت. «جدایی نادر و سیمین» نخستین تجربه‌ی لیلا حاتمی و اصغر فرهادی بود که اکنون با لغو پروانه‌ی ساخت این فیلم، ظاهراً به خاطره‌ای نه چندان خوشایند تبدیل می‌شود.

خانم حاتمی پیش از این در فیلم «بی‌پولی» ساخته‌ی حمید نعمت‌الله بازی کرده بود و به‌خاطر بازی در این فیلم سیمرغ بلورین بازیگر نقش اول زن را هم از آن خود کرده بود.


جواد شمقدری، معاون امور سینمایی وزارت ارشاد، فروردین ماه امسال سیاست‌های تازه‌ی سینمایی وزارت ارشاد را به شکل دفترچه‌ای در اختیار سینماگران قرار داد. او از سینماگران خواسته بود برای دین‌خواهی و اخلاق‌گرایی تلاش کنند. شمقدری هدف خود از ابلاغ سیاست‌های سینمایی وزارت ارشاد را «استانداردسازی» سینمای ایران اعلام کرده بود. مطابق این سیاست‌ها، سینماگران می‌بایست به مفاهیم قرآنی توجه داشته باشند و به موضوعاتی مانند مهدویت، تاریخ اسلام و تحکیم مبانی خانواده بپردازند.

آقای شمقدری در سخنانی که در آن تاریخ در جمع سینماگران ایراد کرده بود، گفته بود: «پروانه ساخت فیلم گذرگاهی است که همه باید از آن رد شویم و مانند شب اول قبر است.»

معاون سینمایی وزارت ارشاد سینماگران را به چهار گروه تقسیم کرده است. سینماگران گروه نخست می‌توانند در سال سه فیلم تولید کنند، سینماگران گروه دوم، دو فیلم، سینماگران گروه سوم، سه فیلم و سینماگران گروه چهارم پروانه‌‌ی تهیه‌کنندگی‌شان حذف می‌شود.


اصغر فرهادی با فیلم «جدایی نادر و سیمین» که به جای پرداختن به موضوعات مورد نظر وزارت ارشاد طلاق را به عنوان یک مشکل فراگیر اجتماعی موضوع فیلم تازه‌اش قرار داده، ظاهراً در گروه چهارم جای گرفته و نتوانسته به تعبیر آقای شمقدری آزمون شب اول قبر را با موفقیت از سر بگذراند.

فیلمنامه‌ی «جدایی نادر و سیمین» را هم اصغر فرهادی نوشته است.

«درباره‌ی الی» ساخته‌ی دیگری از اصغر فرهادی در جشنواره‌ی فیلم برلین مورد تقدیر قرار گرفت و خرس نقره‌ای این جشنواره را از آن خود کرد. موضوع این فیلم داستان گم شدن الی در سفر به شمال است و دروغ‌ها و نیرنگ‌هایی که به‌تدریج آشکار می‌شود و با این‌حال کسی حاضر نیست قبول مسئولیت کند.


به خاطر بازی گلشیفته فراهانی در این فیلم که پس از ایفای نقش در یک فیلم سینمای هالیوود بدون حجاب اسلامی روی فرش قرمز آمده بود، معاونت سینمایی ارشاد دستور داد که «درباره‌ی الی» از جشنواره‌ی فجر کنار گذاشته شود و همچنین از اکران نوروزی آن در سال گذشته جلوگیری شد. اما سرانجام با پادرمیانی محمود احمدی‌نژاد، رئیس جمهور ایران این فیلم به نمایش عمومی درآمد. «درباره‌ی الی» فیلمی بود که سال گذشته از سوی هیأت ایرانی به مراسم اسکار معرفی شد.

«جدایی نادر از سیمین» پس از فیلم‌های «رقص در غبار» (۱۳۸۱)، «شهر زیبا» (۱۳۸۲)، «چهارشنبه‌سوری» (۱۳۸۴) و «درباره الی ...» (۱۳۸۷) پنجمین فیلم سینمایی است که اصغر فرهادی کارگردانی آن را به عهده دارد.

Share/Save/Bookmark

 
 

محمود احمدی‌نژاد در گفت‌وگوهای خود با لری‌کينگ مجری معروف شبکه سی‌ان‌ان و مجله نيوزويک بار ديگر از «آزادی‌ بيان و آزادی مخالفان در ايران» سخن گفت و اجرای حکم سنگسار در اين کشور را رد کرد.

به گزارش خبرگزاری‌های ايران، محمود احمدی‌نژاد، رئيس جمهوری اسلامی ايران در ادامه سفر خود به نيويورک دو مصاحبه با رسانه‌های آمريکا انجام داد.


وی در پنجمين روز سفر خود با شبکه تلويزيونی سی‌ان‌ان آمريکا گفت‌وگو کرد.

احمدی‌نژاد در اين مصاحبه ضمن دفاع از برنامه هسته‌ای ايران و رد احتمال حمله اسرائيل به ايران به برخی از مسائل حقوق بشر در ايران نيز پاسخ داد.

احمدی‌نژاد: هيچ روزنامه‌ای به‌خاطر انتقاد از دولت بسته نشده است

احمدی‌نژاد در مورد آزادی بيان و در پاسخ به «اتهام عدم رعايت حقوق بشر در ايران» به سی‌ان‌ان گفت: «در آمريکا کارمندی به خاطر اظهارنظری بعد از پنجاه سال از کارش اخراج می‌شود و او را برکنار می‌کنند؛ اما در ايران چنين چيزی نيست.»

وی در مورد دستگيری‌های پس از دهمين دوره انتخابات رياست جمهوری در ايران گفت: «در ايران کسی به خاطر تظاهرات زندان نرفته است، افراد آزادند.»

احمدی‌نژاد در ادامه به لری کينگ مجری سی‌ان‌ان گفت: «آيا در کشور شما به افراد اجازه داده می‌شود که به پليس حمله کنند؟ اگر در کشور شما کسی به پليس حمله کرد به او جايزه می‌دهيد يا با او برخورد می‌کنيد؟ چرا در آمريکا هر کس به زندان می‌رود می‌گوييد او مجرم بوده و به زندان رفته است؟ ولی وقتی کسی در ايران به زندان می‌رود و زندانی می‌شود می‌گوييد او آزادی‌خواه است.»

احمدی‌نژاد: در مورد محاکمه موسوی و کروبی اطلاعی ندارم

وی در مورد حکم سنگسار سکينه محمدی آشتيانی همان توضيحات قبلی خود را تکرار کرد و گفت: «بررسی پرونده اين خانم هنوز تمام نشده و حکمی صادر نشده است. وی متهم به قتل شوهرش است و در مورد وی هنوز حکمی صادر نشده است. حکم سنگسار نيز در مورد وی مطرح نيست.»

محمود احمدی‌نژاد در عصر پنجمين روز سفر خود به نيويورک به سئوالات خبرنگار مجله نيوزويک پاسخ داد.

احمدی‌نژاد در پاسخ به اين پرسش که «چرا در ايران روزنامه‌هايی مانند اعتماد ملی، اعتماد و کارگزاران به خاطر انتقاد از شما تعطيل و بسته شده‌اند؟» گفت: «هيچ روزنامه‌ای به‌خاطر انتقاد از دولت بسته نشده است. در ايران قانون وجود دارد و دستگاه قضايی در ايران مستقل است. همه‌ مردم در برابر قانون مساوی هستند.»

وی تأکيد کرد «آزادی در سايه‌ حاکميت قانون معنا پيدا می‌کند» و افزود: «آزادی بدون قانون معنا ندارد.»

احمدی‌نژاد در اين‌باره اضافه کرد: «هيچ‌کس به خاطر انتقاد از دولت مجازات نمی‌شود. در ضمن تعداد روزنامه‌ها در ايران زياد هستند.»

وی در مورد احتمال تشکيل پرونده و صدور حکم بازداشت برای ميرحسين موسوی و مهدی کروبی، دو تن از رهبران مخالفان دولت ايران، اظهار داشت: «من اطلاعی ندارم. بايد ببينيم قاضی در اين مورد چه می‌گويد و اگر پرونده‌ای در مورد آنان به دادگاه برود اطلاع‌رسانی می‌شود.»

احمدی‌نژاد در پاسخ به پرسش «آيا ممکن است که آن‌ها به جرمی متهم شوند؟» گفت: «همه‌ مردم در برابر قانون مساوی هستند و آن‌ها نيز مثل همه‌ مردم.»

وی بار ديگر خبر حکم سنگسار سکينه محمدی آشتيانی را «دروغ» دانست و گفت «اکنون در ايران حکم سنگسار اجرا نمی‌شود.»

Share/Save/Bookmark

 
 

علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی، رئيس هيئت امنای دانشگاه آزاد اسلامی در ايران تأکيد کرد: «فکر نمی‌کنم کسی بتواند وقف اين دانشگاه را به هم بزند.»


به گزارش خبرگزاری کار ايران (ايلنا)، هاشمی رفسنجانی که مراسم گشايش دانشگاه آزاد واحد بابل سخن می‌گفت با بيان «پيشرفت‌های اين دانشگاه با امکانات محدود» گفت: «ما با اين امکانات و برای حفظ آن، ‌براساس فتوای رهبر و چهار مجتهد که در هيئت مؤسس حضور داريم تصميم به وقف اين دانشگاه گرفته‌ايم.»


هاشمی رفسنجانی افزود: «صيغه آن نيز خوانده شد و قبض و اقباض نيز انجام شد که فکر نمی‌کنيم کسی بتواند آن را به هم بزند و اگر کسی توانست اين کار را انجام دهد از خداوند قوی‌تر است و از او پس می‌گيرد.»


وی افزود: «هيچ اموال دولتی در مجموع دانشگاه آزاد نيست و هرکس زمينی به اين مجموعه اختصاص دهد براساس قيمت روز پول آن پرداخت می‌شود. اگر هم در نهايت از اموال دولتی باشد در هر صورت وقف کرده‌ايم و فتوای رهبر انقلاب مبنی بر اين مساله در شورای عالی انقلاب فرهنگی نيز خوانده شده است.»



رئيس مجلس خبرگان تأکيد کرد: «اميدواريم کسی اين جرأت را به خود ندهد که اين مجموعه که سال‌هاست آموزش و تحقيقات کشور را تأمين می‌کند و حتی می‌تواند کشور را اداره کند را پس بگيرد.»

جاسبی: کسی نمی‌تواند اين درخت را از ريشه بکند

همچنين عبدالله جاسبی، رئيس دانشگاه آزاد که از هم‌فکران هاشمی رفسنجانی به‌شمار می‌رود نيز در اين مراسم گفت: «کسی نمی‌تواند اين درخت را از ريشه بکند.»

وی افزود: «دولت اگر می‌خواهد به کشور خدمت کند کل دانشگاه آزاد را به ما بدهد تا با نصف قيمت موجود آن را اداره کنيم که اين همان جوهره خصوصی‌سازی است و بايد به آن توجه داشت.»

جاسبی روز گذشته در اروميه نيز ضمن اشاره به اين‌که «دانشگاه آزاد همواره تابع ديدگاه‌ها و نظريات رهبری بوده» گفت: «کسانی که به هر شکلی در مقابل نظام اسلامی قرار گيرند در دانشگاه آزاد جايی نخواهند داشت.»

وی از جمله «برنامه‌های اصلی مخالفان» را «ايجاد اختلاف بين مسئولان نظام» دانست و گفت: «اعتقاد ما اين است که برای حل و فصل اختلاف‌ها بايد قانون اصل باشد.»

موضوع دانشگاه آزاد در ايران يکی از موارد مورد اختلاف مسئولان اين کشور در سال‌های گذشته بوده است.

علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان رئيس هيئت مؤسس دانشگاه آزاد اسلامی و محمود احمدی‌نژاد به عنوان رئيس شورای عالی انقلاب فرهنگی، دو چهره اصلی چالش‌های اخير بر سر دانشگاه آزاد اسلامی به شمار می‌روند.

اختلاف نظر هيئت مؤسس اين دانشگاه و دولت بر سر مديريت دانشگاه آزاد و حفظ استقلال نسبی آن از دولت است. دولت خواهان کنترل درآمد، مديريت و امکانات دانشگاه آزاد است.

Share/Save/Bookmark

 
 

«ائتلاف تغيير واميد» بزرگ‌ترين ائتلاف سياسی مخالف حکومت افغانستان اعلام کرد بر پايه گزارش‌های اوليه نامزدان آنان پيروزی چشم‌گيری در انتخابات پارلمانی اين کشور داشته‌اند.

دکتر عبدالله عبدالله، رهبر «ائتلاف تغيير و اميد» می‌گويد احتمال دارد نزديک به ۱۰۰ تن از نامزدان اين ائتلاف در دومين دور انتخابات ولسی جرگه (پارلمان) برنده شوند.


آقای عبدالله گفت با راهيابی شمار زيادی از نامزدان «ائتلاف تغيير و اميد» به پارلمان و نظارت يک مجموعه اصلاح‌طلب بر حکومت، برنامه‌های اصلاحی در حکومت افغانستان به پيش برده شود.

با اين حال؛ وی اين انتخابات را توأم با «چالش و تقلب گسترده» خواند و خواهان رسيدگی به شکايات انتخاباتی شد.

عبدالله عبدالله اين انتخابات را توأم با «چالش و تقلب گسترده» خواند

به گفته دکتر عبدالله، «اشتباهات و تقلب‌های» انتخابات سال گذشته رياست جمهوری در انتخابات ولسی جرگه نيز تکرار شده است.

اما رهبر «ائتلاف تغيير و اميد» خاطر نشان کرد عدم رسيدگی به تخطی‌ها و تقلب‌ها، باعث افزايش بی‌اعتمادی مردم می‌شود و «عواقب ناگواری» در پی خواهد داشت.

اين انتخابات به‌رغم تهديد و حملات گسترده طالبان، شنبه هفته جاری در سراسر اين کشور برگزار گرديد که براساس اطلاعات اوليه کميسيون انتخابات بين ۴۰ تا ۴۵ درصد از واجدان شرايط به پای صندوق‌های رأی رفتند.

بيش از ۲۵۰۰ نفر از جمله ۴۰۰ زن از ۳۴ ولايت در رقابت‌های انتخاباتی به خاطر کسب کرسی نمايندگی مجلس نامزد شده بودند.

مجلس نمايندگان افغانستان ۲۴۹ عضو دارد که اعضای آن برای يک دوره کاری پنج ساله انتخاب می‌شوند.

Share/Save/Bookmark

 
 

ایرانیان که بودند؟ خرد ایرانیان چه بود؟ خاستگاه این خرد کجا بود و چه بود؟ ایرانیان چه گونه از یک جامعه‌ی چند فرهنگی و چند عقیدتی به یک جامعه‌ی تک فرهنگی و تک عقیدتی رسیدند؟ خاستگاه اهورا و اهریمن کجا ست؟ دیوها چه کسانی بودند؟ ایزدهای ایرانی که بودند، چه می‌خواستند و چه شدند؟ زرتشت که بود، چه می‌خواست و چه کرد؟ محمد که بود، چه می‌خواست و چه کرد؟ فراز و فرودهای تمدن ایرانیان کی بود، چه بود و چه شد؟ و ...

جستارهایی که از این پس در زیر عنوان جست و جوی خرد ایرانی، منتشر می‌شود، بر آن است تا در گذر از متن‌های کهن ایرانی - آیینی و ادبی - و متن‌های معتبر تاریخی، پرسش‌های بالا و ده‌ها پرسش دیگر را به چالش بگیرد و نشان بدهد که چرا و چه گونه خردزمینی، تأمل‌پذیر و مستقل ایرانی ضعیف و محو می‌شود، چه گونه عقیده‌ی تک‌خدایی، آسمانی و وابسته جایگزین آن می‌شود و به دنبال خود نظام‌های خودکامه و سرانجام حکومت اسلامی را بر ایران و ایرانی حاکم می‌کند.

انوشه، دادگر مسیحیان و خودکامه‌ی مزدکیان

نگرش بسته، نداشتن تأمل و مدارای خسرو انوشه‌روان، به ویژه در آغاز پادشاهی و آزادی عمل دادن به موبدان، اجازه نمی‌دهد خرد و فرهنگ آزاد جامعه چنان که شایسته است گسترش یابد یا علاقه و باور او را به آیین زروان آشکار کند. در واقع با وجود این که به دلیل اصلاح‌های بسیار وضعیت اقتصادی‌ جامعه را تا حدودی بهبودی می‌بخشد و به خاطر بازگرداندن ثروت اشراف و بخشیدن مسیحیان شورشی (همراهان فرزندش)، مشهور به انوشه‌روان دادگر (انوشه‌روان = خسرو جاودانه) می‌شود و ابوالقاسم فردوسی در شاه‌نامه از او به نیکی یاد می‌کند، باز موقعیت فرهنگی‌ِ دوران او نمی‌تواند از نارضایتی‌ِ مردم بکاهد، نابسامانی‌ِ وضعیت اجتماعی را بهبود بخشد و خودمحوربینی‌ِ روحانیان و استبداد دینی را از اذهان عمومی بزداید.

«چو کسری نشست از بر گاه نو
همی خواندندی ورا شاه نو
به شاهی بر او خواندند آفرین
به فرمان او شد زمان و زمین
جهان تازه شد از سر گاه اوی
ابا گرگ و میش آب خوردی بجوی
بگفتند کان شاه جاوید باد
فرش برتر از فر جمشید باد
ز بس خوبی و داد و آیین اوی
وزان نامور دانش و دین اوی
ورا نام کردند نوشه‌روان
که مهرش جوان بود و دولت جوان
...
نشست از بر تخت نوشه‌روان
خجسته دل افروز شاه جوان
جهانی به درگاه بنهاد روی
هر آن کس که بد در جهان داد جوی
به آواز گفت آن زمان شهریار
که جز پاک یزدان مدارید یار
که داننده اوی ست و هم رهنمای
هم او دست گیرد به‌هر دو سرای
مباشید ترسان ز تخت و کلاه
گشاد ست بر هر کسی بارگاه
هر آن کس که آید به‌روز و به‌شب
ز گفتار بسته مدارید لب
اگر می گساریم و با انجمن
ور آهسته باشیم با رایزن
به چوگان و بر دشت نخجیر گاه
بر ما شما را گشاده است راه
به خواب و به‌بیداری و رنج و ناز
از این بارگه کس مگردید باز
مگر آرزوها همه یافته
مخسبید یک تن زما تافته
بدان گه شود شاد روشن دلم
که رنج ستمدیدگان بگسلم
مبادا که از کارداران من
گر از لشکر و پیشکاران من
بخسبد کسی با دلی دردمند
که از درد او بر من آید گزند
سخن گر چه اندک بود در نهان
بپرسد ز من کردگار جهان
ز باژ و خراج آن کجا مانده است
که موبد به دیوان ما رانده است
نخواهند نیز از شما زر و سیم
مخسبید زین پس دل از من به‌بیم
برآمد ز ایوان یکی آفرین
به خورشید بر شد به‌روی زمین
که نوشیروان باد با فرهی
همه ساله با تاج شاهنشهی
...
خروشی بر آمد ز درگاه شاه
که ای نامداران ایران سپاه
همه پاک از این شهر بیرون شوید
به تاریکی اندر به‌هامون شوید
اگر هیچ بانگ زن و مرد پیر
و گر غارت و شورش و دار و گیر
به گوش من آید به‌تاریک شب
که بگشاید از رنج یک مرد لب
هم اندر زمان آن که فریاد ازو ست
پر از کاه بینیدش آکنده پوست1»

خرد مزدک و خاستگاه آن

نویسندگان متن‌های دینی، چون فرنبغ دادگی، از آن جا که خود معتقد به آیین زرتشتی هستند و مخالف با اصلاح‌های مزدک بامداد، بیش از آن که روایتی از اندیشه و مسلک و مرام مزدک و مزدکیان اراده بدهند، می‌کوشند آیین مزدکیان را انکار کنند. نویسندگان دیگر نیز چون شهرستانی و ابن ندیم، که الفهرست او یکی از غنی‌ترین و معتبرترین مأخذها است، از آن جا که در چند سده بعد، حادثه‌ی مزدک و مزدکیان را روایت می‌کنند، بیش‌تر به سوی داستان گرایش می‌یابند تا تاریخ. از این ‌رو، از مزدک و پیروان او سند معتبری در دست نیست.

تاریخ‌نویس‌های یونانی نیز گزارشی از چه‌گونگی‌ِ اندیشه‌ی مزدک نمی‌دهند. آن‌ها نیز آن چه را تکرار می‌کنند که مخالفان مزدک و قباد رواج می‌دهند. چنان که «یوشع استی لیت»، نویسنده‌ی سریانی و نخستین کسی که از جنبش مزدک به ‌نام «زردش قانیه» نوشته‌ای از خود برجای می‌گذارد، روایت درست و دقیقی ارایه نمی‌دهد:

«قباد زندقه‌ی پلید مغان زردش‌ قانیه را که شعارش مشترک بودن زنان بود و به هر مردی اجازه می‌داد تا با هر زنی که مورد نظرش است، رابطه‌ی جنسی برقرار کند، احیا کرد. دیری نگذشت که تمام مشایخ ایرانی از قباد متنفر شدند، زیرا بدین ترتیب پادشاه به زنان آنان اجازه‌ی زنا داده بود2

شهرستانی در کتاب الملل و النحل از قول وراق، روایت می‌کند که نظر مزدکیان برابر نظر اکثر مانویان است. مزدکیان نیز باور به دو بن یا دو اصل نور و ظلمت و سه دوره زمان آغازین، زمان میانی و زمان پایانی در دو جهان مینوی و جهان مادی دارند، منتها با این تفاوت که مزدک معتقد است افعال نور به قصد و اختیار است و افعال ظلمت به‌ اشتباه و اتفاق، و نه به قصد و اختیار.

روایت‌های کلی و دگرگونی‌هایی که در دو دوره‌ی پادشاهی‌ِ قباد، به وجود می‌آید، نشان از خاستگاه اجتماعی‌ِ او و مزدک است. امری که نه تنها برای شاهنشاهی‌ِ ساسانیان بسیار نو و نامتحمل است که حتا برای حاکمان و خلیفه‌های دوران پر آشوب عرب‌ها در بعد از تجاوز به‌ ایران و استقرار آن‌ها نیز پذیرفتنی نیست و پیروان عقیده‌ی مزدک، تا زمانی می‌توانند حضور داشته باشند و نقشی در جامعه به‌ عهده بگیرند، که اختلاف میان امویان و عباسیان ادامه دارد و مبارزه‌ی ایرانی‌های استقلال‌طلب، می‌تواند به سود یکی از دو طرف قدرت باشد.

اراده و اختیار، رستاخیز اجتماعی مزدک

مزدک و مزدکیان به فرمان خسرو انوشه‌روان کشته می‌شوند، چرا که آیین آن‌ها چند اصل مهم اجتماعی را طرح می‌کند که هر دو پایه‌های باور دینی و جایگاه اجتماعی‌ِ مغان و اشراف را می‌لرزاند. در باور مزدکیان انسان ناگزیر به ‌تحمل ستم‌ها و رنج‌ها نیست، به این ‌امید که در رستاخیز و بعد از گذشتن از پل چینوَد پاداش آن‌ها را می‌گیرد. انسان ناگزیر به ازدواج با خواهر، مادر و خویشان نزدیک خود نیست که آیین به‌دینی‌ِ مغان تبلیغ می‌کند.

انسان ناگزیر به تحمل سرنوشت خود به بهانه‌ی این که این خواست زروان یا مزدااهوره است و تقدیر چنین می‌خواهد، نخواهد بود. انسان برای رهایی از مصایب و دور شدن بدی‌ها، ناگزیر به انزواطلبی، ‌ریاضت و امیدوار به جهان آینده‌ی باور مانویان نیست. انسان برای خوشبخت بودن و رهایی از مصایب، ناگزیر است که شخصی فعال و اجتماعی باشد. ‌جوهر روشنایی و جوهر تاریکی یا خیر و شر، بیش از آن که امری ازلی و ابدی باشد یا سرنوشت انسان‌ها را از پیش تعیین کند، به اندیشه، کردار و گفتار انسان در زندگی‌ِ اجتماعی وابسته است.

انسان رستگار کسی است که برای رسیدن به این رستگاری تلاش می‌کند و برای دفاع از حق‌های اجتماعی‌ِ خود مبارزه را برمی‌گزیند. به باور مزدک، زمانی که مزدااهوره‌ای باشد، ایمانی به رستگاری وجود داشته باشد، انسان‌ها برابرند و از حق یک‌سان برخوردار می‌شوند. پس نشانه‌های این رستگاری، این برابری‌ِ حق‌ها، ابتدا در زندگی‌ِ این جهانی، استومند، مادی دیده می‌شود و آن‌گاه در زندگی‌ِ مینوی. بدون دست یافتن به یک زندگی‌ِ استومند سالم، امکان دست‌یافتن به زندگی‌ِ مینوی ممکن نیست.

به روایت دیگر، از کنه آن‌چه از باورهای مزدک بامداد برمی‌آید می‌توان به‌این برداشت کلی رسید که او با باور به‌مزدااهوره، تأیید دو بن نور و ظلمت و دو اصل جهان مینوی و جهان استومند، زندگی‌ِ فانی‌ِ این جهانی و زندگی‌ِ جاودانه‌ی سپهر مینویی، آیین زرتشت و آیین مانی را در کلیت آن‌ها تأیید می‌کند و از این نظر نمی‌تواند حتا از نظر مغان زندیک باشد. پس به‌تعبیر امروز و به‌ویژه پژوهشگران غربی، او با توجه به‌باورش به مزدااهوره کمونیست هم نیست.

تفاوت باور مزدک با پیامبران دیگر، در چه‌گونگی‌ِ نگاه او به‌هستی‌ِ استومند (مادی) است و تعبیر و تفسیری که از آن اراده می‌دهد. او بر خلاف مانی معتقد نیست که انسان مؤمن با فقر و بدبختی و رنج و ستم و تحمل تمام مصیبت‌ها آمرزیده می‌شود و بهشت از آن او می‌گردد. مزدک این را تزویر و دروغ بزرگ مغان تن‌پرور، پادشاهان خودکامه و ملاکان زورگو می‌داند. به‌باور مزدک زندگی‌ِ این جهانی قرین زندگی‌ِ آن جهانی است.

همان‌طور که انسان در پیش از هبوطش (تولد - آغاز)، بدون هر وابستگی یا مالکیتی بوده است، در بعد از عروجش (مرگ - پایان)، از هرگونه مالکیت و وابستگی مبرا است، پس در زندگی‌ِ کنونی (میانی) نیز می‌باید از هر مالکیتی و وابستگی جدا باشد و آن‌هایی را که با عنوان‌های گوناگون به‌این وابستگی‌ها و مالکیت‌ها روی می‌آورند و از آن بهره‌ی ناسالم می‌برند، باید از این کار بازداشت.

از همین‌رو به‌باور مزدک حرمسرایی از زن‌ها داشتن، مالک و شوهر خواهرها، خاله‌ها، عمه‌ها و مادر بودن به‌بهانه‌ی حفظ هم‌خونی، حفظ تبار و طبقه، و زن‌ها را از آزادی‌ِ گزینش بازداشتن، پذیرفتنی نیست. به‌باور او مالک کاخ‌ها، خانه‌ها، هکتارها زمین حاصل‌خیز، صدها گاو و اسب و حیوان‌های دیگر بودن و مردمانی را در برابر رزق روزانه به‌کار گماردن، پذیرفتنی نیست.

مزدک اراده‌ی انسانی را در تعیین سرنوشت مهم می‌داند و تقدیرگرایی محض زروان، گزینش رستاخیز زرتشت و ریاضت بی‌چون و چرای مانی را رد می‌کند. پس اندیشه، کردار و گفتاری از این دست با فلسفه‌ی وجودی‌ِ انسان، با من گیومرثی که تجسم تن انسان است، با دو اصل نیکی و نانیکی و سه دوره‌ی حیات مینوی و دنیوی سازگار نیست و برای تحقق آن باید کوشید.

در واقع، آن‌چه بیش از همه پادشاه، روحانیان، درباریان و مالکان را بر علیه مزدک برمی‌انگیزد، چه‌گونگی‌ِ اندیشه‌ی او، حاصل کردار او و کارکرد گفتار او است و نه نادینی یا زندیک بودنش. چنان که فرمان خسرو انوشه‌روان نیز در باره‌ی کشتار مزدکیان به‌خاطر تعصب ایمانش به به‌دینی یا وجود دین رسمی نیست. کردار، گفتار و اندیشه‌ی او نشان می‌دهد بیش از اعتقاد به‌زرتشتی‌گری‌ِ رایج و رسمی‌ِ موبدان، به‌زروان باور دارد.

خسرو انوشه‌روان مرگ و قتل‌عام مزدکیان را تنها برای دل‌جویی از موبدان، درباریان، اشراف و استواری پایه‌های شاهنشاهی‌اش انجام می‌دهد. چنان که درست بر خلاف خواست موبدان همین که ژوستینین (٥٢۹ میلادی) فرمان بستن مدرسه‌ی فیلسوفان یونانیِ فرهنگستان آتن را می‌دهد، از مهاجرت آن‌ها به دربار و شاهنشاهی خود استقبال می‌کند و هراسی از تزلزل در ایمانش ندارد. نویسنده‌ی دینکرد از سخن‌های خسرو انوشه‌روان چنین یاد می‌کند:

«حقیقت دین مزدایی بازشناخته شده است. انسان‌های هوشمند می‌توانند با اطمینان آن را به کمک بحث و جدل در جهان مستقر سازند. اما تبلیغات مؤثر و پیش رو نباید چندان بر پایه‌ی بحث و جدل صورت گیرد، بلکه باید بر پایه‌ی اندیشه، گفتار و کردار پاک و الهام گرفتن از روح نیک و پرستش کاملا منطبق بر کلام ایزدان استوار باشد. آن‌ چه مغان اصلی علنی اظهار داشته‌اند، ما اظهار می‌کنیم؛ زیرا نشان داده‌ شده است که در میان ما آن‌ها از بصیرت روحانی برخوردارند. و ما در باره‌ی شرح کامل تعالیم، هم آن چه به بصیرت روحانی مربوط می‌شود و هم آن‌ چه به رفتار در این دنیا، از آن‌ها پرسش نموده و پرسش می‌کنیم، و از این لحاظ سپاسگزار ایزدانیم3

شاهنشاهی‌ ساسانی، با نابود کردن دو نهضت بزرگ آیینی، مانی و مزدک، در فاصله‌ی ٢٥٠ سال و با برقراریِی نظام دینی بر سرنوشت مردم، رسمی شدن دین زرتشتی در شاهنشاهی‌ِ خسرو انوشه‌روان، عظمت و شوکت سیاسی و فرهنگی و خرد آزادمنشانه‌ی نیاکان خود را از دست می‌دهد. در واقع با فرمان‌روایی‌ِ هر پادشاه جدیدی که تلاش می‌کند نظام خودکامگی‌ِ موبدان را حفظ کند، افول شاهنشاهی سریع‌تر می‌شود.

نارضایتی‌ِ عمومی در نهادهای مهم اجتماعی، لشکری، کشاورزی، صنعت‌گری و پیشه‌وری این دوره توانایی‌ِ شاهنشاهی‌ِ ساسانیان را آرام آرام چنان سست و ناکارا می‌گرداند که حتا مرزبان‌ها چندان پای‌بند تجاوزهای آشکار و نهان نمی‌مانند. وحدت دولت و دین و خودکامگی‌ِ روحانیان که هم‌چنان بدون توجه به وضعیت نابسامان فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در چارچوب بسته‌ی عقیده‌ی خود مانده‌اند، این امکان و فرصت را به بیگانه‌ها می‌دهد که به رغم باور و تصورشان به حریم ایران تجاوز می‌کنند.

اگر چه قباد به دلیل نواندیشی و دیگرپذیری و خسرو انوشه‌روان به دلیل داشتن وزیر با کفایتی مانند بزرگ‌مهر و ایجاد مرکزهای قدرت سیاسی و فرهنگی، چون تاق کسرا و دانشگاه گُندی شاپور، می‌توانند تا حدودی شکوه و بزرگی‌ِ شاهنشاهی‌ِ ایران را بازگردانند، اما حافظه‌ی مردم با کشتار مانوی‌ها در پادشاهی بهرام، سوراخ کردن شانه‌ی عرب‌های شورشی در حکومت شاپور دوم، قتل‌عام مزدکی‌ها به ‌فرمان خسرو انوشه‌روان، اذیت و آزارهای بسیار از جانب اغلب پادشاهان ساسانی، به ویژه نقش کرتیر و موبدان جانشین او در استبداد و ایجاد فقر و بدبختی، تمدن و موقعیت ایران چنان به زیر پرسش می‌رود که دیگر اثری از آن چشم‌انداز درخشان شاهنشاهی‌ِ در پادشاهی‌ِ کورش و داریوش در اذهان نمی‌ماند.

قبیله‌های عرب بیرون از مرزهای ایران در پی فرصت کمین می‌کنند تا بتوانند به آرزوی دیرینه‌ی خود، رسیدن به سرزمینی خوش آب و هوا و دارای نعمت‌های فراوان دست یابند. به روایت دیگر اگر خسرو انوشه‌روان در نیمه‌ی نخست شاهنشاهی‌اش مغلوب خواست‌های موبدان نمی‌گشت و اجازه نمی‌داد که آن‌ها در امور سیاسی و اجتماعی دخالت کنند، با توجه به‌ درایتش و امکان‌هایی که در نیمه‌ی دوم پادشاهی‌اش برای ایجاد رابطه‌های فرهنگی‌ با یونانی‌ها و هندی‌ها و بهره بردن از فرهنگ و فلسفه‌ی آن‌ها ایجاد می‌کند، می‌توانست یکی از امپراتور‌های فرهیخته‌ی ساسانیان باشد.

فرمان بازنویسی یا جمع‌آوری‌ِ اوستا، نوشتن خدای نامک، ترجمه‌ی کلیله و دمنه و کتاب شطرنج از بزرگ‌ترین دست‌آوردهای فرهنگی‌ِ دوره‌ی او است که به همت وزیر با کفایتش، بزرگ‌مهر حکیم، خاطره‌ی آن تا امروز باقی مانده است. کتاب پر بار کلیله و دمنه، خود یکی از بارزترین سندهایی است که نشان می‌دهد شاهنشاهی‌ِ ساسانیان به چه‌گونه افولی درغلتیده است:

«می‌بینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد و چُنان‌ستی که خیرات مردمان را وداع کردستی، و افعال ستوده و اخلاق ِپسندیده مدروس گشته، و راه راست بسته ، و طریق ِ ضلالت گشاده ، و عدل ناپیدا و جور ظاهر و علم متروک و جهل مطلوب ، و لُؤم و دنائت مستولی و کرم و مروّت مُنزوی، و دوستی‌ها ضعیف و عداوت‌ها قوی، و نیک‌مردان رنجور و مُستَذلّ و شریران فارغ و محترم و مکر و خدیعت بیدار و وفا و حُرّیت در خواب و دروغ مؤثــّر و مُثمر و راستی مردود و مهجور، و حق مُنهزم و باطل مظفّر، و متابعت ِ هوا سُنّت ِ متبوع و ضایع گردانیدن احکام ِ خرد طریق ِ مشروع، و مظلوم ِ مُحِق ذلیل و ظالم ِ مُبطِل عزیز و حرص غالب و قناعت مغلوب ، و عالَم ِ غدّار بدین معانی شادمان و به حصول ِ این ابواب تازه و خندان4

ادامه دارد

پی‌نوشت‏ها:
۱ – شاه‌نامه ابوالقاسم فردوسی

٢ - تاریخ‌چه‌ی مکتب مزدک، اوتا کلیما، مترجم دکتر جهانگیر فکری‌ارشاد، انتشلرات توس، چاپ اول ۱۳٧۱، ص ٢٠

۳ - دین ایان باستان، دوشمن گیمن، ترجمه‌ی رویا منجم، انتشارات روز، تهران، صفحه‌ی ۳٤۹

٤ - کلیله و دمنه، ترجمه‌ی نصراله منشی

Share/Save/Bookmark

بخش‌های پیشین
جست و جوی خرد ایرانی - بخش نوزدهم
جست و جوی خرد ایرانی - بخش هیجدهم

 
 

دکتر غلامرضا سرابی متخصص داخلی قلب، چهارشنبه شب در بيرون از مطب خود با اسلحه افراد ناشناس مورد سوء قصد قرار گرفت و به بيمارستان منتقل شد.

به گزارش خبرگزاری مهر، دکتر غلامرضا سرابی شب چهارشنبه در مقابل مطب خود در حوالی نارمک تهران از سوی مهاجمان موتورسوار با سلاح گرم مورد سوء قصد قرار گرفت و مجروح شد.


عبدالرضا سودبخش و مسعود علی‌محمدی

دکتر سرابی پس از اين سوء قصد با کمک مردم و اورژانس تهران به مرکز آموزشی، درمانی امام حسين منتقل و پس از عمل جراحی به بخش آی‌سی‌يو اين بيمارستان منتقل گرديد و اقدامات درمانی بر روی وی همچنان ادامه دارد.

شهاب‌الدين صدر، رئيس سازمان نظام پزشکی ايران از وضعيت نسبتاً مناسب دکتر غلامرضا سرابی خبر داد و گفت: «تحقيقات اوليه حاکی از آن است که اين پزشک ظاهراً پيش از اين چندين بار از سوی برخی بيماران تهديد به مرگ شده بود.»

سوء قصد به دکتر سرابی کمتر از ۲۴ ساعت از سوء قصد چند موتورسوار به جان دکتر عبدالرضا سودبخش صورت گرفت

تاکنون انگيزه و هويت عاملان اين حادثه مشخص نشده است ولی رئيس سازمان نظام پزشکی اعلام کرده است گلوله شليک شده از طرف مهاجمان به پهلوی چپ دکتر سرابی اصابت کرده و باعث آسيب شديد به احشاء داخلی شکم وی شده است.

سوء قصد به دکتر سرابی کمتر از ۲۴ ساعت از سوء قصد چند موتورسوار به جان دکتر عبدالرضا سودبخش، عضو هيئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران، صورت گرفت.

در اين سوء قصد دکتر سودبخش جان خود را از دست داد.

پليس آگاهی تهران روز گذشته علت حادثه سوء قصد به عبدالرضا سودبخش را «انگيزه شخصی» دانست و وجود هرگونه انگيزه ديگر در اين جنايت را «منتفی» اعلام کرد.

شهاب‌الدين صدر، در مورد احتمال «برنامه‌ريزی بودن» اين دو حادثه گفت: «از وزارت اطلاعات، نيروی انتظامی و وزارت کشور خواسته‌ايم که اين موضوع را به صورت جدی پيگيری کند. با اين حال امکان اين‌که اين ترورها پروژه‌ای برای سوء قصد به جان برخی پزشکان باشد وجود دارد اما تا اعلام و پيگيری مراجع قضائی و انتظامی هيچ چيز مشخص نيست.»

در همين حال سرهنگ عباسعلی محمدیان، رئيس پليس آگاهی تهران در رابطه با ارتباط اين دو سوء قصد گفت: «تاکنون طی بررسی‌های صورت گرفته هیچ‌گونه ارتباطی میان قتل دکتر عبدالرضا سودبخش و حادثه سوء قصد به جان دکتر غلامرضا سرابی پیدا نشده است.»

وی افزود: «طبق بررسی‌های انجام شده مشخص شد که دکتر غلامرضا سرابی به دفعات از سوی بستگان یکی از بیماران‌اش تهدید شده که احتمال می‌رود این حادثه توسط آنان انجام شده باشد.»

صبح روز ۲۲ دی‌ماه سال گذشته نيز مسعود علی‌محمدی، استاد فيزيک دانشگاه تهران که برخی خبرگزاری‌های ايران از او به‌عنوان «دانشمند ارشد هسته‌ای» نام بردند در اثر انفجار بمبی در حوالی خانه‌اش در قيطريه تهران کشته شد.

همچنین دکتر احمد معتمدی وزیرارتباطات و فن‌آوری اطلاعات کابینه محمد خاتمی، رئيس‌جمهور پيشين ايران و عضو هیئت علمی دانشگاه امیركبیر سیزدهم اردیبهشت ماه در دفتر خود در دانشگاه، از سوی فردی با چاقو مضروب شد.

Share/Save/Bookmark

 
 

ریاضت عمومی
سرمقاله امروز روزنامه تهران امروز با عنوان «یارانه‌های هدفمند و الزامات دوران‌ گذار» در مورد هدفمندکردن یارانه‌ها و جلوگیری از تبعات آن است.

در ابتدای این سرمقاله آمده است: «هفته پایانی شهریور را می‌توان یكی از حساس‌ترین مقاطع مربوط به قانون هدفمندسازی یارانه‌ها دانست. گرچه هدف از هدفمندسازی یارانه‌ها نه افزایش قیمت‌ها بلكه ایجاد رونق در كسب و كار، افزایش توان بخش خصوصی در امر تولید، ایجاد فضای رقابت و شفافیت در اقتصاد و در نهایت خارج ساختن مركز تصمیم‌گیری برای یارانه‌ها از عهده نهاد دولت، مجلس و ... است اما باید توجه كرد كه به هر حال اقدام به یک جراحی بزرگ اقتصادی، نمی‌تواند بدون هیچ‌گونه عوارض و آسیبی باشد.»

این سرمقاله ادامه می‌دهد: «اكنون كه كشور در آستانه ورود به یک فضای جدید اقتصادی است، رفتارهای خرد و كلان خانوارها و واحدهای تولیدی، خدماتی و... باید متناسب با الزامات دوره جدید بازمدیریت شود.»

نویسنده سرمقاله تهران امروز افزوده است: «به نظر می‌رسد كه گرچه افق اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها از چشم‌انداز مطلوبی برخوردار است اما شرط رسیدن به آن، عبور از دوران حداقل یک‌ساله‌ای است كه در صورت موفقیت، زمینه را برای افزایش بهره‌وری اقتصادی كشور فراهم خواهد آورد. صاحب‌نظران از این دوران به عنوان مقطع ریاضت عمومی یاد می‌كنند كه شبیه آن را بسیاری از كشورهای توسعه یافته تجربه كرده‌اند.»

در ادامه این سرمقاله آمده است: «برای طی موفقیت‌آمیز این دوره، مردم باید رفتار اقتصادی خود را با مناسبات جدید تنظیم كنند و اگر لازم است، قدری كمربندها را سفت‌تر ببندند. معنای این سخن، آن است كه در این شرایط باید به میزان داشته، هزینه كرد زیرا از این پس قرار است هر كس، همه بهای كالاها و خدمات مصرفی خود را به تدریج از جیب خود بپردازد.»

متن کامل سرمقاله

متن و حاشیه جنگ نرم
سرمقاله امروز روزنامه رسالت با عنوان «متن چیست، حاشیه كدام است» در مورد سخنان اخیر هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا است.

در این سرمقاله می‌خوانیم: «یكی از پیچیدگی‌های فهم نبرد نرم شناخت متن و پرهیز از حاشیه است. ما در متن این نبرد وظایفی داریم. رصد كردن حركت دشمن، شناخت ترفندهای آنان، كشف دستور روزانه آن‌ها در اخلال در روابط قوا، اتحاد ملی و انسجام اسلامی و شناسایی خط تولید
شبهه‌افكنی آن‌ها از جمله وظایف ما در این قلمرو است.»

در ادامه این سرمقاله آمده است: «گاهی مسائلی پیش می‌آید كه حاشیه به جای متن می‌نشیند و ترفندهای اتاق فكر جنگ نرم دشمن یكی پس از دیگری عملیاتی می‌شود.»

نویسنده سرمقاله رسالت افزوده: «وزیر خارجه آمریكا یکشنبه گذشته همزمان با ورود رئیس‌جمهور كشورمان به آمریكا تصریح كرد تلاش برای كمک به فرقه سبز را ادامه می‌دهد و ملاقات‌هایی با مخالفان ایران و نیز كارشناسان ایرانی برای ضربه‌زدن به نظام داشته است.»

در ادامه این سرمقاله آمده‌است: «این مخالفان چه كسانی هستند؟ آن كارشناسان كیستند؟ این‌ها الان چه كار می‌كنند و چه توطئه و دسیسه‌ای را تدارک می‌بینند و نقش آن‌ها در تولید حاشیه و دور كردن انقلابیون مسلمان ایرانی از متن اصلی حركت انقلاب چیست؟ كلینتون تاكید می‌كند که همه امید آمریكا در ایران به مخالفان داخلی است. لذا یكی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین وظایف ما در عنایت به این است كه در متن باشیم و از حاشیه دوری كرده و امید آمریكا در داخل را ناامید كنیم.»

متن کامل سرمقاله

سایر مطبوعات:
سرمقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان «پایان تابستان داغ بورس؟»

سرمقاله امروز روزنامه آرمان با عنوان «چند نکته درباره در رأس امور بودن مجلس»

سرمقاله امروز روزنامه کیهان با عنوان «در اسارت گزینه های بد»

Share/Save/Bookmark

 
 


آرمان
● احمدی‌نژاد: شرایط بازگشایی سفارت آمریکا آسان است
● جزئیات تازه از قتل استاد دانشگاه تهران
● ١٢ شهید و ٨١ مجروح در انفجار تروریستی مهاباد
● دفاع حدادعادل از موضع‌گیری‌های رئیس مجلس و باهنر

ابتکار
● رهبر انقلاب: ادعای تمام شدن انقلاب، یک توهم است
● شهادت زنان و کودکان در انفجار تروریستی مهاباد
● محسن رضائی: از افشاگری درباره جنگ استقبال می‌کنم
● جزئیات قتل استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران

ایران
● رهبر انقلاب: مدعیان پایان انقلاب اسیر قدرت و ریاست شده‌اند
● رئیس‌جمهور در مصاحبه با سی‌ان‌ان: از همسویی مواضع برخی در ایران با مقام‌های آمریكایی متعجبم
● ذوب آهن در جمع بزرگان
● رئیس مؤسسه استاندارد: خودروهای غیراستاندارد از امروز كنار گذاشته می‌شوند

تهران امروز
● قطعنامه چهار قدرت جهانی علیه تحریم‌ها
● رهبر انقلاب بیان كرد: سرنوشت صدام در انتظار دشمنان ایران
● گفت‌وگوی احمدی‌نژاد با شبكه سی‌ان‌ان: احتمال آزادی دو متهم آمریكایی
● ذوب آهن اصفهان شگفتی بزرگ آسیا

جام جم
● تظاهرات مصری‌ها در مخالفت با موروثی شدن ریاست جمهوری
● حداد عادل: مجلس درباره اظهارات رئیس‌جمهور تصمیم می‌گیرد
● طرح روسیه، چین، هند و برزیل برای لغو تحریم‌های یک‌جانبه علیه ایران
● واردات ٨٠٠ قلم كالا و محصول كشاورزی ممنوع شد

دنیای اقتصاد
● سكه طلا ٣٤٠ هزار تومان شد؛ فتح قله تاریخی در بازار طلا
● سخنگوی طرح تحول تشریح كرد؛ یارانه نقدی چگونه تقسیم می‌شود؟
● قتل یک استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران
● فروزنده: خارج کردن اجباری کارمندان از تهران، قانونی است

رسالت
● آیت‌الله خامنه‌ای: خود محوری موجب شد برخی مقابل انقلاب بایستند
● وحیدی: ساخت سامانه اس ٣٠٠ را در دستور كار داریم
● رویترز خبر داد: درخواست ١+٥ برای مذاکره با ایران
● سه ‌ساعت و نیم اتهام‌زنی خانواده فتنه‌گران علیه مسئولین در حضور هاشمی

کیهان
● رهبر انقلاب: آن‌ها كه خود تمام شده‌اند، انقلاب را تمام شده می‌پندارند
● فعالیت سیاسی در بنیاد باران غیرقانونی است
● نماینده دهلران در مجلس: طرح استیضاح وزیر نیرو هفته آینده به مجلس ارائه می‌شود
● سردار وحیدی: ساخت سامانه اس ٣٠٠ در دستور كار وزارت دفاع قرار گرفت

مردم‌سالاری
● حداد عادل از مواضع لاریجانی درباره اظهارات احمدی‌نژاد دفاع کرد: باید در مجلس تصمیم‌گیری شود
● استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران کشته شد
● ذوب آهن به نیمه نهایی لیگ قهرمانان آسیا راه یافت
● زمزمه تحولات در دستگاه دیپلماسی کشور

گفت‌وگوی‌های روز:
● روزنامه تهران امروز در شماره امروز خود گفت‌وگویی با «محمدصمد نیكخواه بهرامی، كاپیتان تیم ملی بسكتبال ایران» منتشر کرده ‌است.

Share/Save/Bookmark

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به zamaneh-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به zamaneh@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته