چندی پیش خبر رسید که گروهی از نوکیشان مسیحی در مشهد دستگیر شدهاند. از قرار اخبار(1) گروهی از نوکیشان مسیحی که قبلا مسلمان بودهاند, خواستهاند سوار اتوبوسی عازم بجنورد شوند تا با نوهمکیشانشان، یعنی کسانی که سابقا مسلمان و به تازگی مسیحی شدهاند دیدار کنند که توسط وزارت اطلاعات دستگیر میشوند. به قرار همان اخبار جز دوتن، بقیه پس از سپردن تعهد رسمی به مسلمانی، آزاد میشوند.
از کنار چنین اخباری به آسانی نمیتوان گذشت؛ نه از آن جهت که تعداد نصف اتوبوس از تعداد مسلمین به تعداد مسیحیان اضافه شده – والبته بعدا با تدبیر سربازان گمنام و پرکار امام غایب، مجددا نصف اتوبوس مسلمان سابق، بجز یکی دو صندلی، به سرجای اول پرتاب شدهاند- بلکه از آن جهت که کیفیت بعضی خبرها چنان نادر و شاذ است که میتوان کمیت را موقتا نادیده گرفت و آن را به عنوان نوک کوه یخی که از آب بیرون زده محسوب کرد.
درباره این “کیفیت” بیشتر توضیح بدهم: اهمیت به وقوع پیوستن یک رویداد اجتماعی صرفا به تعداد آدمهایی که آن را میسازند و در تحلیلهای “کمّی” به حساب میآیند نیست و حتی اگر صرفا بخواهیم بر روی تعداد و کمیت هم بحث کنیم، باید شرایط وقوع آن رویداد و اینکه شرکت در آن چه هزینههایی دارد را در نظر گرفت.
مثلا اگر عدهای با هویت معلوم بر روی اینترنت در کلوب هواداران یک بازی کامپیوتری عضو شوند، نمیتوان از تعداد اعضای چنین کلوپی به کمیتی ورای آن رسید. عدد معلوم است و میتوان آن را تحلیل کرد یا در آمارهای مرتبط به حساب آورد اما نمیتوان از آن همان نتایجی را استخراج کرد که کلوب مشابهی در اینترنت متلعق به همجنسگرایان باشد چرا که اکنون هزینه “اعلام همجنسگرا بودن” در کشوری مانند ایران چنان سنگین است که طبیعیست از هر هزاران ایرانی همجنسگرایی که دسترسی به اینترنت دارند یکی حاضر به اعلام آن باشد. در نظرسنجیها و آمارگیرهای معتبر همیشه این مساله را که حساسیت جامعه آماری نسبت به موضوع پرسشنامه چیست را درنظر میگیرند.
روشن است که عدد مسلمین در ایران چنان زیاد است که دینناباوران در مقابل آنها جز درصد کوچکی را تشکیل نمی دهند. در شرق دور هم که تغییر دین از ادیانی نظیر بودا و هندو بند و بستی آنچنانی به دنبال ندارد هیچگاه عدهی از دین خارج شدگان چنان نبوده و نیست که آن جمعیت هزار و چند صد میلیون نفری را دچار پریشانی سازد چه رسد به جامعهای کهدین در آن با سنت پیوند خورده که حتی بر والدین واجب میشود فرزند مرتد را به اشد مجازات برسانند
اینکه در مذهبیترین شهر ایران دهها نفر سابقا مسلمان با علم به اینکه شرعا خروج رسمی از این دین شریف، مجازات مرگ را به دنبال خواهد داشت شروع به ارتباطگیری با یکدیگر و سپس با سایر استانها کنند و بعد حتی قرار و مدار سفر و دیدار با هم بگذارند از مواردیست که کیفیت وقوع آن به شدت بر کمیتش اثر میگذارد. بسیاری از آنها جوانانی بودهاند بالیده در نظام اسلامی که از سال اول دبستان تا پایان دانشگاه به کودکان علوم اسلامی میآموزد و رسانههایش بی وقفه به تبلیغ و ارشاد و هدایت مشغولند. افزون بر اینها صدها میلیارد تومان هر ساله به طور رسمی از بودجه کشور صرف تبلیغات اسلامی و شیعی میشود. مهمتر، برخورد بسیار تعصبآمیز جامعهی مسلمانان با از دینخارج شدگان است که از بگیر و ببندهای رسمی و مهدور الدم بودن تا نجس شمرده شدن و طرد از خانواده و طلاق اتوماتیک را در برمیگیرد. (به مصداق آیه شریفه لااکراه فیالدین قد تبین الرشد من الغی(2))
و بازطبق آموزههای اسلامی، آدم از دین خارج شده حتی اگر به دین دیگری از ادیان به رسمیت شناخته شده وارد شده باشد مرتد و ملعون ابدی است (ان الدین عندالله الاسلام) پس اگر این دنیا گیر دینداران راستین نیفتد در آن دنیا به آتش دوزخ ابدی گرفتار خواهد شد که طبعا چنین اعتقادی باعث وحشت درونی هر مسلمانی میشود که هوایی شده باشد. با در نظر گرفتن چنین شرایطی است که میتوان به اهمیت آن یک اتوبوس نومسیحی مشهدی و بجنوردی که تا این حد در اعلان تغییر دینشان پیش رفته بودند پی برد.
این تنها شاهد اسلامگریزی تازهای که در ایران پا گرفته و به سرعت در حال رشد است نیست. پرداختن به چنین خبرهایی از آن اهمیت دارد که به ندرت به بیرون درز میکند و حتی نظام اسلامی هم که دائما در پی کشف و برساختن مصادیق “دشمن” است از بزرگنمایی و بلکه واقعنمایی این یک مورد سخت ابا دارد و آن را مصداق تف سربالا میداند. داستان اینکه “عدهای از افراد موسوم به سبزها با حجاب بد و با کفش به نماز جمعه هاشمی رفتند” و “اکبر گنجی منکر وجود مقدس امام زمان ارواحنا له الفدا گردید” حرفیاست و تصدیق اینکه عدهای مسلمانزاده رسما منکر اعتقاد به تشیع، اسلام یا بعضا هر دین دیگری هستند، سخنی. بماند که همان چند ثانیه انکار وجود مقدس غایب از سوی اکبر گنجی هم که توفیق حضور در سیمای اسلامی را یافت به سختی اعتراض متولیان رسمی “جمهوری اسلامی” را برانگیخت. (3)
روشن است که در چنین اوضاعی آمارهای رسمی در اینباره مجال انتشار نمیبایند – اصولا اگر مجاز به وقوع باشند. گهگاهی اگر خبری مبنی بر عدم پایبندی جوانان به خواندن نماز یا حتی تمایل افکار عمومی بر ایجاد ارتباط مجدد با آمریکا باشد، نظیر آنچه برای «موسسه نظرسنجی آینده» رخ داد، توقیف و زندان را برای موسسات و افراد دستندکار به دنبال دارد، چه رسد به پرسش و پاسخ درباره اصل دین و اعتقاد به خدا. از اینرو چارهای نیست جز توسل به نظرسنجیهای محرمانه و خصوصی محدود. در یک نظرسنجی خصوصی در میان جمع دوستان دریافتم از میان بیست نفر از آنها که همگی مسلمان و شیعهزاده هستند و بیشتر آنها در سنین بین 17 تا 23 سالگی با تعاریف رایج در جامعه “مذهبی” محسوب میشدهاند، “اکنون” فقط سه چهار نفر از آنها چنان معتقداتی دارند که میتوان آنها را در دایرهی دینداری با تعاریف مرسوم گنجاند.
نتایج نظرسنجیهای محرمانهی بزرگتر هم گاهی به بیرون درز میکند، البته همچنان غیررسمی. یاسر میردامادی، یکی از دینپژوهان ایرانی که سابقه تحصیل و تدریس در حوزه علمیه هم دارد، در وبلاگش درباره نتایج طرح پژوهشی یکی از اساتید حقوق و جامعهشناسی در دانشگاههای ایران که به گفته او درباره سنجش دینداری جوانان تحقیق میکند و با همکارنش در سه شهر تهران قم و قزوین بر روی گروهی از جوانان طرحی پیمایشی اجرا کردهاند, مینویسد:
نکتهی جالب اول در این طرح پیمایشی، آمار پایین جوانانی است که به طور کامل با همهی انواع دینداری وداع کردهاند. اما از این کمتر آمار کسانی است که علاوه بر وداع با همهی انواع دینداری، به گونهای دینستیزی گرایش پیدا کردهاند. گروه اخیر گرچه در سالیان اخیر رشد داشتهاند، اما همچنان در اقلیت به سر میبرند. (4)
اگر فرض بر آن باشد که نتیجه آن آمارگیری به همین نحو باشد که میردامادی به طور خلاصه در وبلاگ خود آورده دو نکته مهم در آن قابل توجه است که معمولا در اینگونه نتیجهگیریها از قلم میافتد:
اولا پرسیدن پرسشی بسیار حیاتی نظیر آنکه “آیا شما به اسلام یا خدا اعتقاد دارید” و از آن خطرناکتر درباره اسلامستیزی، در حالیکه یک طرف پاسخ میتواند شدیدا برای پاسخ دهنده دردسرزا باشد از جنسیست که نمیتواند با پاسخهای سوی دیگر در دو کفه یک ترازو گنجانده شود، بماند اینکه در کشوری مثل ایران، بیشتر مردم آمارگیر ناشناس را به چشم جاسوس نهاد امنیتی نگاه میکنند که باید با چند پاسخ سرسری و “مطلوب” دست به سرش کرد حتی اگر موضوع راجع به سریالهای شبانه تلویزیون دولتی باشد.
ثانیا این مساله که “سرعت” و “شتاب” وداع با دینداری چقدر است از قلم افتاده است. برای روشنتر شدن بحث فرض کنیم تنها دو درصد از جمعیت کنونی بر روی نمودار جزو دینناباوران باشند که در مقابل نود و چند درصد طرف مقابل چندان به چشم نیایند اما اگر بدانیم ده سال پیش همین دو درصد، نیم درصد بودهاند آنگاه میتوان به این صورت به مساله نگاه کرد که فقط در طول ده سال، جمعیت یک گروه چهار برابر شده است. چنین تصاعدی میتواند یک نمودار را با شیب ثابتی رشد دهد (شبیه «سرعت» در معادله حرکت). به زبان بسیار ساده؛ کاملا محتمل است متغیری که در طول ده سال گذشته چهار برابر شده است به همین رشد ادامه داده و در ده سال بعدی باز هم چهار برابر شود. به این ترتیب همین دو درصد ناچیز کنونی در ده سال آینده به 8 درصد می رسد. «شتاب» روند سرعت خود سرعت است که اگر آن را هم در نظر بگیریم (مثلا اگر بدانیم در طول بیست سال تا ده سال گذشته فقط یک دهم درصد به جمعیت آماری دینناباوران اضافه شده بوده اما در طول این ده سال چهار برابر رشد داشته) گذشت زمان تاثیر بسیار بیشتری در بزرگی نتیجه خواهد داشت. البته آمارهای مربوط به جوامع انسانی معمولا به این ترتیب منظم نیستند، اما سرعت و شتاب رشد درونگروهی یک جمعیت آماری را هم نمیتوان نادیده گرفت.
این جمعیت هر میزان رشدی که داشته باشد، با در نظر گرفتن همان نکتهی “کیفی”ای که در ابتدای نوشته آمد، تا همینجای کار برای مسلمانان غیور ناپذیرفتنیاست.
حکومت و اندک طرفدارانش مثل همیشه هر پدیدهای را با توسل به “دشمن” حل میکنند. قشریون سنتی یا آن را به گردن “اینها” میاندازند که با رفتارهای نادرستشان “جوونای مردم رو از دین و پیغمبر هم برگردوندند” یا دلیل آن را پیروی از هوا و هوسها توسط عدهای میدانند که اسلام را مزاحمی بر سر راه خود میدیدهاند- (گویی هزینه ارتداد از دین آنقدر ارزان بوده که برای طرف مثلا نمیصرفیده هم مسلمان باشد و هم شراب بخورد پس تصمیم گرفته مجازات «تازیانه» را به تنبیه «اعدام» بدل کند!)
عدهای دانشگاه دیده و فرنگرفته همان حرفها را با رنگ و لعاب جذابتری تکرار میکنند. وقتی در پس ذهن این انگاره باشد که “این بهترین دین برای همه آدمها در همه زمانها و مکانهاست” سخت است قبول کردن اینکه عدهای آدم عاقل و بالغ ممکن است بدون آنکه مرتکب اشتباه بزرگی شده باشند از آن رو برگردانند. نامسلمانی نامسلمانزادهها را میتوان با توسل به اینکه از این شهد شیرین ننوشیدهاند و ذهنشان پر از پیشداوری منفی نسبت به این دین رحمانی است و با چاشنی تکراری چند شعر از مولوی و عطار و باباطاهر رفع و رجوع کرد اما نامسلمان شدن نامسلمانها را چطور؟! پس این بار لشکری از اصطلاحات فنی دانشگاهی، بیربط و باربط به کمک میآیند تا تفسیری کژ و کوژ از آن بدهند. ترجیع بند همه همانست که همیشه هست: “درک نادرست و ناکافی از اسلام باعث رویگردانی از آن شده است”. گه گاهی البته نوآوری کرده و چیزی به این گنجینه توجیهات میافزایند: موج اتهایسم تازه یک “مد جهانی” است که به عَلمداری کسانی مثل ریچارد داوکینز راهافتاده و طبعا کسانی که به دنبال جلب توجه هستند یا از فرط نفرت از جمهوری اسلامی ناآگاهانه جذب دینستیزی شدهاند به دنبال آن راه افتادهاند اما دیری نخواهد گذشت که این ماجرا هم به سرنوشت سایر مدهای فلسفی مثل مارکسیسم و اگزیستانسیالیسم دچار خواهد شد.
موج تازهی اتهایسم جهانی که به جای ایدئولوژیهای مبتنی بر طبقه یا مکتبهای فلسفی وجودی، بر نظریه تکامل (فرگشت، داروین) تکیه دارد البته چند سالیست با قدرت در جهان گسترش یافته و در ایران هم طرفداران سرسختی عموما بین دانشگاهیان دارد چنان که یکی از بهترین و فعالترین سایتهای مربوط به پروفسور داوکینز بر روی وب، به زبان فارسی است که درآن نه فقط مقالات بلکه ویدئوهای زیرنویس شده فارسی هم در اختیار علاقهمندان است. حتی ترجمهی خوبی از کتابهای او در زمینه دین و باور به خدا که طبیعتا در ایران بخت اخذ مجوز برای چاپ ندارند (مثل پندارخدا) هم برای دانلود رایگان در دسترس است که همه اینها نشان از اعتقاد و عزم جزم عدهای برای ترویج خداناباوری فرگشتی در ایران دارد. اما موج تازهی اسلامگریزی که دهسالیست در ایران پا گرفته بزرگتر از آن است که به فرگشت و فرگشتیان یا نفرت از جمهوری اسلامی و زعمایش محدود شود.
روشن است که عدد مسلمین در ایران چنان زیاد است که دینناباوران در مقابل آنها جز درصد کوچکی را تشکیل نمی دهند. در شرق دور هم که تغییر دین از ادیانی نظیر بودا و هندو بند و بستی آنچنانی به دنبال ندارد هیچگاه عدهی از دین خارج شدگان چنان نبوده و نیست که آن جمعیت هزار و چند صد میلیون نفری را دچار پریشانی سازد چه رسد به جامعهای که نه فقط همانند همه جوامع مذهبی، دین در آن با سنت پیوند خورده و زندگی بدون آن سخت است که حتی بر والدین واجب میشود فرزند مرتد را به اشد مجازات برسانند. چنین شرایط فکری و روانیای، به علاوه مصادره تقریبا تمام مناصب قضایی و نظامی و انتظامی و اقتصادی و حقوقی کشور ایران توسط دینداران (به شرط آنکه به شیوه سهل و ناممتنع همیشگی ادعا نشود که بدکاران “به نام مسلمانی” بدکاری میکنند و در واقع هیچ اعتقادی به دین و خدا و مذهب ندارند, چیزی در همان مایهی تماشاگر و تماشاگر نما، روحانی و روحانینما) جایی برای هیچگونه نگرانی از جانب اقلیتی که نه اعتقاداتش را موروثی میکند، نه با نامعتقدانش به جنگ و مرافعه برمیخیزد و نه مطلقا توان آن را دارد، نمیگذارد.
با این حال نگرانی از این موج چنان است که نه فقط حکومت و قشریون مذهبی، که بیشتر روشنفکران دینمدار را هم نگران کرده است. از گروه اخیر آن عده که عمدتا دانشگاه رفته و ساکن کشورهای غربی هستند، به مدد آزادی بیان بلاد کفر، بخت آن را دارند که واکنشهای خود را علیه این جریان منتشر و رسانهای کنند. این نوشته نخستین بخش از سلسله یادداشتهایی در نقد این گروه است از منظری نو و غیرنخبهگرا: سکولارهای بدنه، یا نصفه اتوبوسیها!
——————-
پانویس ها:
1 – بازداشت جمعی از مسیحیان در مشهد؛ دویچه ووله
2- آیتالله حائری شیرازی یکی از اساتید اخلاق حوزه علمیه قم در مصاحبه با پایگاه حوزه، تفسیری مدنی از این آیهی مکی بدست میدهد: «نگاهی به آیه بکنید «لا اکراه فیالدین قد تبین الرشد من الغی» ، «قد تبین الرشد من الغی» یعنی اختلافشان بدیهی است. تبیین ما پرده بردار همه این چیزهایی که مجهول اولند میشوند معلوم اول. بعد در همین جا میگوید میدانی «راه رشد» چیست؟ «راه غیّ» چیست؟ غی یعنی من انسان غی هستم، رشد یعنی جنگ با این من لااکراه فی الدین. پس انبیا میجنگیدند برای چه؟ اگر لااکراه اینها میخواستند مردم را به غی اکراه کنند انبیا میجنگیدند با اینها که اکراه را بر دارند اینها را به حد لااکراه برسانند…»
البته عدهای معتقدند که استاد اخلاق مذکور قرائت خشن و نادرستی از این آیهی مکی (یعنی در زمانی که هنوز مسلمانها قدرت نگرفته بودند) بدست میدهد و آیه مذکور بر معنای دیگری دلالت در مایههای به رسمیت شناختن آزادیهای دینی دلالت دارد. خواننده خود میتواند عملکرد مسلمانها از ابتدای مهاجرت پیامبر اسلام به مدینه که به درستی مبدا تاریخ مسلمانها شده را تا اکنون بررسی، و قضاوت کند کدام قرائت به واقع نزدیکتر است.
3- روزنامه جمهوری اسلامی، 26 دیماه 1388. جالب اینجاست که همین روزنامه از معدود رسانهها و بلکه تنها رسانه رسمی ایران در سالهای اخیر بوده است که رسما تقدس مسجد جمکران را زیر سوال برد و چاه امام زمان و سایر ابزارهای تقدس آن جا را خرافات دانست.
4- دربارهی فردگرایی دینی، یاسر میردامادی
Mahmoud Ahmadinejad provoked yet another controversy Thursday saying a majority of people in the United States and around the world believe the American government staged the Sept. 11 terror attacks in an attempt to assure Israel’s survival.
The provocative comments prompted the U.S. delegation to walk out of Ahmadinejad’s U.N. speech, where he also blamed the U.S. as the power behind U.N. Security Council sanctions against Iran for its refusal to halt uranium enrichment, a technology that can be used as fuel for electricity generation or to build nuclear weapons.
Delegations from all 27 European Union nations followed the Americans out along with representatives from Australia, New Zealand, Canada and Costa Rica, an EU diplomat said.
Ahmadinejad said the U.S. has allocated $80 billion to upgrade its nuclear arsenal and is not a fair judge to sit as a veto-wielding permanent member of the Security Council to punish Iran for its nuclear activities. Iran denies it is seeking a nuclear weapon.
The Iranian leader — who has in the past cast doubt over the U.S. version of the Sept. 11, 2001, attacks — also called for setting up an independent fact-finding U.N. team to probe the attacks. That, he said, would keep the terror assault from turning into what he has called a sacred issue like the Holocaust where “expressing opinion about it won’t be banned”.
Ahmadinejad did not explain the logic behind blaming the U.S. for the terror attacks but said there were three theories:
_That a “powerful and complex terrorist group” penetrated U.S. intelligence and defenses, which is advocated “by American statesmen.”
_”That some segments within the U.S. government orchestrated the attack to reverse the declining American economy and its grips on the Middle East in order also to save the Zionist regime. The majority of the American people as well as other nations and politicians agree with this view.”
After Ahmadinejad uttered those words, two American diplomats stood and walked out without listening to the third theory: That the attack was the work of “a terrorist group but the American government supported and took advantage of the situation.”
Mark Kornblau, spokesman of the U.S. Mission to the world body, issued a statement within moments of the walkout.
“Rather than representing the aspirations and goodwill of the Iranian people,” he said, “Mr. Ahmadinejad has yet again chosen to spout vile conspiracy theories and anti-Semitic slurs that are as abhorrent and delusional as they are predictable.”
Ahmadinejad said the U.S. used the Sept. 11 attacks as a pretext to invade Afghanistan and Iraq, killing hundreds of thousands of people. He argued that the U.S., instead, should have “designed a logical plan” to punish the perpetrators and not occupy two independent states and shed so much blood.
He boasted of the capture in February of Abdulmalik Rigi, the leader of an armed Sunni group whose insurgency in the southeast of Iran has destabilized the border region with Pakistan. He praised Iranian security forces for capturing him in an overseas operation without resorting to violence. Rigi was later hanged.
Ahmadinejad’s attacks on the United States and the dispute over Iran’s nuclear program dominated the opening of the General Assembly’s annual ministerial meeting.
Secretary-General Ban Ki-moon warned kings, prime ministers and presidents in his keynote address of the growing political polarization and social inequalities in the world and implored U.N. members to show greater tolerance and mutual respect to bring nations and peoples together.
“We hear the language of hate, false divisions between “them” and “us”, those who insist on “their way” or “no way,’” he said.
In times of such polarization and uncertainty, Ban said, “let us remember, the world still looks to the United Nations for moral and political leadership.”
President Barack Obama, speaking soon after, echoed the secretary-general, warning that underneath challenges to security and prosperity “lie deeper fears: that ancient hatreds and religious divides are once again ascendant; that a world which has grown more interconnected has somehow slipped beyond our control.”
The U.S. president’s 32-minute speech — more than twice the allotted 15 minutes — covered global hotspots from Iran and Afghanistan to the Mideast and North Korea.
Obama said Iran is the only party to the Nuclear Nonproliferation Treaty “that cannot demonstrate the peaceful intentions of its nuclear program” and as a result the U.N. Security Council has imposed four rounds of increasingly tough sanctions.
“The United States and the international community seek a resolution to our differences with Iran, and the door remains open to diplomacy should Iran choose to walk through it,” he said. “But the Iranian government must demonstrate a clear and credible commitment, and confirm to the world the peaceful intent of its nuclear program.”
Ahmadinejad, speaking in the afternoon session, stressed that Iran will never submit “to illegally imposed pressures” from the U.N. nuclear agency which has been demanding that Tehran halt enrichment, a key Security Council demand as well. “Iran has always been ready for a dialogue based on respect and justice,” he said. But the Iranian leader said sanctions imposed by the Security Council were illegal and disrespectful.
The General Assembly hall was packed for Obama’s speech, with leaders and diplomats, including Iran’s U.N. Ambassador Mohammad Khazaee, listening carefully, some snapping photos with cell phone cameras. Obama was interrupted twice by applause and received a prolonged and warm response at the end of his remarks.
Just ahead of Obama’s speech, Brazilian Foreign Minister Celso Amorin sharply criticized the United States, saying that the 2003 invasion of Iraq demonstrated that the “blind faith in intelligence reports tailored to justify political goals must be rejected.”
“We must ban once and for all the use of force inconsistent with international law,” Amorin told the General Assembly, adding that all international disputes should be peacefully resolved through dialogue.
Qatar’s Emir Sheik Hamad bin Khalifa Al-Thani declared that terrorism “should not be treated by waging wars.” He blamed wars fought to combat terrorism for spreading destruction, causing the death and displacement of millions of people “as well as economic and financial crises that shook the stability of the world and undermined the efforts made in dialogue among cultures.
“What we fear is for the war on terrorism to turn into commercial transactions, financial contracts and armies of mercenaries who kill outside of any international and human legitimacy,” the emir said. “These are all very dangerous things.”
source: AP
در پی سخنرانی محمود احمدینژاد در مجمع عمومی سازمان ملل که با ابراز تردید وی درباره عاملان حملههای ۱۱ سپتامبر همراه بود، هیات آمریکایی به نشانه اعتراض از جلسه خارج شد و اظهارات رئیس جمهوری ایران را «نفرتانگیز و متوهمانه» خواند.
به گزارش رادیو فردا، محمود احمدینژاد، روز پنجشنبه در شصت و پنجمین نشست عمومی سازمان ملل، درباره عوامل حملهکننده در روز ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ ابراز تردید کرد و گفت سه نظر در این باره وجود دارد.
محمود احمدینژاد گفت در نظر نخست، «یک گروه تروریستی بسیار قدرتمند و پیچیده که از همه لایههای امنیتی و اطلاعاتی آمریکا عبور کرده است» عامل این حملهها بوده که به گفته وی «این نظر بیشتر از ناحیه دولت مردان آمریکا تبلیغ شد».
محمود احمدینژاد سپس تصریح کرد در نظر دوم این حملهها «توسط بخشهایی از دولت آمریکا و برای ایجاد تغییر در روند نزول اقتصاد آمریکا و سیطره او بر خاورمیانه و همچنین نجات رژیم صهیونیستی انجام شده است» که به گفته وی «اکثریت مردم آمریکا و ملتها و سیاستمداران براین باورند».
زمانی که محموداحمدینژاد این سخنان را بر زبان راند هیات آمریکایی به همراه چند هیات غربی به نشانه اعتراض سالن سخنرانی را ترک کردند.
محمود احمدینژاد در ادامه افزود نظر سوم این است که این حملهها «توسط یک گروه تروریستی انجام شده است، لیکن دولت وقت آمریکا از آن پشتیبانی و بهرهبرداری کرده است.»
رئیس جمهوری ایران که در سابقه نفی هولوکاست را نیز در کارنامه خود دارد، همچنین پیشنهاد کرد سازمان ملل یک «گروه حقیقتیاب مستقل» برای بررسی حملههای ۱۱ سپتامبر تعیین کند.
در واکنش به این اظهارات، هیات آمریکایی حتی پیش از به پایان رسیدن سخنان محمود احمدینژاد، بیانیهای در محکومیت این اظهارات منتشر کرد.
هیات آمریکایی در این بیانیه گفت: «به جای آنکه آقای احمدینژاد آمال و حسن نیت مردم ایران را نمایندگی کند، وی بار دیگر نظریههای مشمئزکننده توطئه و اهانتهای یهودستیزانه را برگزید که نفرتانگیز و متوهمانه و قابل پیشبینی بود».
سخنرانی محمود احمدینژاد امسال نیز در حالی انجام شد که صدها تن از مخالفان وی در نیویورک در اعتراض به وی دست به اعتراض زدهاند.
هنگام سخنرانی محمود احمدینژاد شمار زیادی از هیاتها غایب بودند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر