-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ مهر ۲, جمعه

Latest News from Iran Green Voice for 09/24/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



سید ابراهیم نبوی: سالها قبل سیمای جمهوری اسلامی سریالی پخش کرد که از نظر اجتماعی و سیاسی جزو آثار تاثیرگذار بر افکار عمومی مردم ایران بود. داستان روستازاده ای که به اشتباه و به دلیل یک شوخی ساده، یا یک توهم بی دلیل سلطان کشور شد و در دوره سلطانی خود، بسیاری از قواعد بازی را به هم ریخت. نسلی که آن تصاویر را به خاطر دارد، می تواند بهتر بفهمد چه می گویم، اما سرنوشت حکومت ها در ایران، و بخصوص حکومت جمهوری اسلامی کمابیش به داستانهایی این چنین مانند است.

گفته اند که نادرشاه، نیمی از عمر خود را به اجرای عدالت و حمایت از ستمدیدگان گذراند و نیمی دیگر را به ظلم و جور. گفته اند که رضاشاه نیمی از حکومت خود را به ایجاد سازمان اداری، ترقی ایران، ایجاد عدلیه امروزی، ساخت دولت مدرن، فرستادن دانشجو به فرنگ و ایجاد امنیت در کشور گذراند، و نیمی از اواخر عمرش را به ظلم و ستم و استبداد و جمع آوردن مال و ترس از سقوط. انگار که این داستان تکرار همیشگی تاریخ سه هزار ساله ایران بوده است.

جمهوری اسلامی نیز کمابیش به شیوه ای دیگر، استبداد سلطانی را ترجمه جمهوریتی کرده است. یعنی سلطان در محدوده تحمل خود به مردم آزادی می دهد و بعد از اینکه آزادی یا عدالت یا توسعه، به آنجا رسید که حکومت را تهدید کرد، سعی می کند تا به هر نحو جلوی آن را بگیرد و تلاش می کند تا این بار تعادل جدیدی را امتحان کند. این چرخه را حداقل در دو دوره ریاست جمهوری تجربه کردیم. هاشمی رفسنجانی با پروژه تمدن اسلامی و توسعه اجتماعی و لیبرالیزه کردن اقتصاد آمد و بعد از چهار سال بسیار مهم سرنوشت ایران را تغییر داد. خاتمی نیز نتیجه همان دوره هاشمی بود، توسعه اقتصادی هاشمی شرایطی را ایجاد کرد که توسعه اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و بخصوص رسانه ای اجتناب ناپذیر بود. نمی دانم خاتمی محصول نیاز اجتماعی بود، یا سازنده یک عصر یا این دو در پراکسیس اجتماعی با هم بودند، اما آنچه می دانم سرنوشت مشابه آن دو عصر بود.

شاید از این گفته کمی همه ما را عصبانی کند که در حقیقت احمدی نژاد نیز نتیجه طبیعی دوره اصلاحات بود، چرا که توسعه اقتصادی هاشمی، اگرچه ناقص، و توسعه سیاسی و اجتماعی خاتمی، کامل تر، در حقیقت نهادهای از میان رفته در جریان انقلاب را بازسازی کردند، نهادهایی مانند دین، آموزش، خانواده، اقتصاد و بوروکراسی. در حقیقت، بی آنکه تعمدی در کار باشد، یا توطئه ای شده باشد، دولت هاشمی و دولت خاتمی، عملا جمهوری اسلامی را از یک جامعه انقلابی به یک جامعه مدنی نزدیک کردند و این به معنای فروپاشی حکومت انقلابی بود. در اینجا بود که بنیادگرایان و اصولگرایان( شاید خیلی هم فرق نکنند) تصمیم گرفتند انقلاب را حفظ کنند، یعنی که حکومت را حفظ کنند، یعنی که جلوی فروپاشی را بگیرند. احمدی نژاد در حقیقت تنها راه نجات رهبری برای حفظ حکومت بود. اگر هاشمی با توسعه اقتصادی آمده بود، و خاتمی با اصلاحات و توسعه سیاسی و اجتماعی آمده بود، احمدی نژاد با نظریه عدالت آمد. حرفی که سالها بود آیت الله خامنه ای تکرار می کرد و اگر دولتهای قبلی به آن عمل نکرده بودند، نه بخاطر دشمنی با خامنه ای، بلکه بخاطر این بود که می دانستند این شیوه کشور را ویران می کند. همان کاری که احمدی نژاد کرد و حاصلش همین است که هست.

اما، بگذارید بازی پر هیجان " ترجمه جمهوریخواهانه از استبداد سلطانی" را در سرنوشت رهبری پی بگیریم. آقا، همیشه چنین بازی می کرد که هر رئیس جمهوری را کمابیش مورد حمایت قرار می داد، شاید این کار را برای خاتمی کمتر کرد، جز همان یکی دو سال اول، و شاید سال پنجم و ششم، از او حمایت نکرد و حتی با او درگیر شد، ولی در بخش اعظم دوران هاشمی، جز دو سه سال آخر و تمام دوران احمدی نژاد، تا یک ماه قبل، از هاشمی و احمدی نژاد نیز حمایت کرد. بازی خامنه ای همیشه این بود که یک دوره را تحمل می کرد، دوره دوم را آغاز می کرد و از سال پنجم و ششم، بتدریج سعی می کرد قدرت را در دست بگیرد، مخالفت ها را سازمان بدهد، حامیان خود را نظم ببخشد و رئیس جمهور را بتدریج فلج کند. عنکبوتی مگس شکار می کند، آرام آرام جانش را می گیرد و بعد سعی می کند، به قربانی بعدی فکر کند.

وقتی هاشمی آمد، همه قدرت در اختیار او بود. بتدریج جبهه ای فرهنگی در دولت هاشمی باز شد، از طرفی او تبدیل به یک چهره لیبرال شد و طبقه متوسط قدرت گرفتند. در نتیجه در دوره دوم، وزارت خارجه، وزارت کشور، نیروهای نظامی و انتظامی، صدا و سیما و ارشاد و سازمان تبلیغات اسلامی را از دست هاشمی گرفت و فقط اقتصاد را در دستش باقی گذاشت. گذاشت تا روزهای آخر افتتاح کند، حزب الله را علیه هاشمی سازمان داد. از همان ابتدا وزارت اطلاعات را به بیت رهبری منتقل کرده بود و طرح سرکوب نیروهای برجسته را اجرا کرد، افراد شرور و قدرتمند محلی در خیابان توسط افراد شرور دیگر بطور سازمان یافته کشته شدند. روشنفکران بطور منظم سرکوب شدند، خاتمی از ارشاد رفت، بیش از هفتاد نفر در داخل و هشتاد نفر بیرون ایران در جریان قتلهای روشنفکران کشته شدند.

بخش مهمی از روشنفکران از کشور فراری داده شدند و روشنفکران به سوی هنر هل داده شدند. بخش های مهمی از کله گنده های اقتصادی مثل برادران افراشته، محمد سعیدی، احمد رمضانی و بسیاری دیگر، یا دادگاهی شدند، یا به شراکت با بخش اقتصادی سپاه دعوت شدند، یا در جریان یک سرقت عادی در خانه کشته شدند. در دو سال آخر هاشمی، دست راست او، یعنی کرباسچی زیر ساطور قوه قضائیه ای که توسط موتلفه اداره می شد، ماند و شهرداران در زیرزمین های نمور نقدی بازجویی شدند و اگر دوم خرداد سر نرسیده بود، شاید آنها هم سر سالم به خانه نمی بردند. هاشمی در آخر دولتش بزرگترین بازی را کرد، حکومت را تحویل مردم داد و رفت. خاتمی رئیس جمهور شد.

وقتی خاتمی آمد، همه قدرت در اختیار او بود. تا یک سالی مردم هنوز باورشان نمی شد که خاتمی واقعا موجودی متفاوت است. خاتمی بتدریج و با کمک بدنه اجتماعی که در دوران هاشمی تربیت شده بودند، قدرت اجتماعی پیدا کرد. به جای یک حزب هزار نفری کارگزاران و ده هزار حامی اش، دو میلیون خواننده جامعه و توس بطور جدی حامی خاتمی شدند. شاید اگر بازی مجلس ششم آغاز نشده بود و هاشمی از اصلاح طلبان یک طلاق پنج ساله را تجربه نکرده بود، سرنوشت اصلاحات به گونه ای دیگر می شد، اما جامعه خصلت الاستیکی دارد، وقتی عملی می کنی، الزاما واکنش آن عمل در همان جایی که عمل کرده ای رخ نمی دهد.

روسها اصلاحات اقتصادی را آغاز کردند ولی دچار فروپاشی سیاسی شدند. بعد از سه سال، خامنه ای شروع به بستن دست و پای خاتمی کرد. بخش سیاسی، نیروی انتظامی، صدا و سیما را بانحصار خود درآورد و در قراردادی نانوشته پذیرفت که خاتمی در سیاست خارجی فعال نشود، حرف نزند، توسعه سیاسی را به حوزه های بوروکراتیک نکشاند و در عوض بتواند دولت را اداره کند، اقتصاد را کنترل کند و اتفاقا همه آن چیزهایی که مردم از خاتمی نمی خواستند، به او داد. خاتمی در حقیقت دوره دوم خود را با گریه آغاز کرد و با خنده به پایان برد. خامنه ای در دومین دوره دولت خاتمی، یک حکومت موازی برای خود ایجاد کرد، اطلاعات موازی، وزارت کشور موازی، سازمان رای و جنگ روانی با اصلاح طلبان نومید و بی تجربه. آنها در یک پروژه سه ساله، موفق شدند با هیچ، و فقط بخاطر تندروی های تحریم کنندگان انتخابات قدرت را در اختیار بگیرند. خاتمی در سه سال آخر فقط یک رئیس جمهور بود، نه چنانکه بسیاری از دوستانش می خواستند، رهبر اپوزیسیون.

بازی ادامه دارد. به نظر من همان بازی با احمدی نژاد نیز انجام می شود. شده است، آغاز شده است. جلسه توافق سران سه قوه آغازی بر تغییراتی است که یک جنگ دو سویه را نشان خواهد داد. از یک سو، حامیان میانه روی رهبری، اکثریت مجلس، بخش مهمی از شورای تشخیص مصلحت نظام، بخش های مهمی از بدنه تکنوکراسی در وزارت خارجه، اطلاعات و سپاه، و منتقدین جدی احمدی نژاد بتدریج به خامنه ای نزدیک خواهند شد.

به گمان من، خامنه ای در دو سه ماه آینده دست به تغییر جدی خواهد زد تا سعی کند فاصله اش را با احمدی نژاد بیشتر کند. ارتش و نیروی انتظامی، وزارت کشور، وزارت خارجه، حتی صدا و سیما، به دست نیروهای میانه رو سپرده خواهد شد و احمدی نژاد بیشتر در حوزه مسائل خارجی، اقتصاد و مسائل فرهنگی فعال خواهد ماند. او مجبور خواهد شد تا تکخال های حفظ قدرت خود یعنی کسانی مانند مشائی، کلهر و بازیگران جلوی صحنه اش را حذف کند. شاید بتدریج لاریجانی قدرت بیشتری بگیرد، بعید می دانم قالیباف در بیت رهبری جایی داشته باشد، اما به هر حال فرزندان آقای آملی مردان باهوشی هستند و می توانند تعادل را حفظ کنند.

من فکر می کنم احمدی نژاد آخرین سفر نیویورک را رفته باشد، بعید می دانم سال آینده او اصلا به هیچ چیزی بیرون از تهران بتواند فکر کند. این بازی یک خبر خوب برای ما دارد و یک خبر بد، خبر خوب این است که نبودن احمدی نژاد بطور کامل حذف او از صحنه سیاسی اجتماعی ایران است. احمدی نژاد موجودی نیست که بتواند در گوشه ای محترمانه زندگی کند، او یا باید همه قدرت را داشته باشد، یا هیچ قدرتی نداشته باشد. این بیش از اینکه به خواست ما برگردد، از خصلت او ناشی می شود. اما خبر بد این است که جراحی احمدی نژاد از بدنه حکومت، واقعه دردناکی است، چه بسا بسیاری از آنان که هیچ ربطی به دو طرف دعوا ندارند، قربانی شوند. احمدی نژاد رفتنی است، اما فراموش نکنیم که این پروژه سبزها نیست، سبزها باید خودشان را برای بعد از احمدی نژاد آماده کنند. رسانه، تشکیلات و سازماندهی، چیزی است که یک سال دیگر بشدت به آن نیاز داریم. معمولا همه کارهای ما در دقیقه نود انجام می شود، به نظرم این یکی را به آن زمان وانگذاریم.

منبع: جرس


 


ندای سبز آزادی: عباس عبدی در واکنش به دروغ گویی طائب در مورد وی که گفته بود‌: «یکی از کسانی که اطلاعات موشک های دور برد را به بیگانه داده بود عبدی بود» در وبسایت خود نوشت: اگر دستگاه قضایی در شرایطی بود که به اینگونه اتهامات واهی و بی‌پایه، کاملا بی‌طرفانه رسیدگی می‌کرد، در این صورت شاهد چنین اظهاراتی نبودیم. متأسفانه بنده تبعه آمریکا و فرانسه نیستم تا مورد لطف مقامات قرار گیرم، و رییس دولت همچنان که از همسر آقای سارکوزی دفاع کرد و مدیر کیهان را مستحق مجازات دانست، از بنده نیز به عنوان یک شهروند دفاع کند.
به گزارش کلمه این فعال سیاسی در بخش دیگری از پاسخ خود به طائب با ابراز نگرانی از رواج علنی دروغ در نهاد های رسمی کشور تاکید کرد: قدرت انفجاری موشک‌هایی که مورد نظر شماست در برابر موشک‌های اتمی و فوق پیشرفته اتحاد جماهیر شوروی چیزی شبیه اسباب‌بازی است، اما روزی که حیات شوروی به علت اشباع دروغ و ظلم و ستم سر آمد، آن موشک‌ها هم نتوانست آنها را از فروپاشی نجات دهد. نه تنها نتوانست، بلکه این موشک‌ها پس از فروپاشی، وبال گردن رژیم روسیه شد. امروز هم موشک‌های کره‌شمالی از نوع اتمی است و فاصله‌اش با ژاپن فقط یک دریای کوچک است، اما شاهد آنیم که سالانه باید هزاران نفر از مردم آن از گرسنگی بمیرند و تنها فرد چاق و چله آن حکومت، رییس جمهور مادام‌العمر آن است و بقیه مردم گویی که رژیم سخت (البته از نوع غذایی) گرفته‌اند.

به گزارش کلمه متن جوابیه عباس عبدی درباره اظهارات طائب به شرح زیر است:

روز (دوشنبه ۲۹/۶/۱۳۸۹) نزدیکی‌های ظهر یکی از دوستان تماس گرفت و خبر داد که در یکی از سایت‌ها، متهم به تحویل اطلاعات موشک‌های دوربرد شده‌ای. مثل همیشه خندیدم و گفتم اهمیت نده، گفت که آقای طائب این ادعا را کرده است. با شنیدن این اسم تا حدی ناراحت شدم و گفتم پیگیری می‌کنم، زیرا می‌دانستم که آقای طائب از جزییات پرونده من اطلاع دارد و بیان چنین دروغ آشکاری معنای دیگری خواهد داشت.
عین متن منتشره چنین است:
«در زمان آقای خاتمی سپاه متوجه شد که اطلاعات مربوط به موشک‌های دوربرد لو رفته‌ است. پیگیری کردند و دیدند یکی از کسانی که در این ماجرا دخالت داشته‌،‌آقای عباس عبدی بوده‌ است. این موجب شد که بیشتر بررسی کنند. بعد متوجه شدند که دشمن به ما خیلی نزدیک شده‌ است. تحقیقات نشان داد که آقای ابطحی با موضوعات سری سروکار دارند و این اطلاعات به ایشان می‌رسد. ایشان هم با همین جریانات ارتباط داشتند. اسناد و مدارک این ماجرا که منتشر شد. آقای عبدی هم که دستگیر شدند. این جریان هم در قالب اطلاعات سری مطرح شد و به ما رسید. آقای ابطحی و عباس عبدی با هم ارتباط داشتند. یعنی آقایی که اطلاعات هسته‌ای ما را داشت با ایشان ارتباط داشتند. اما من نگفتم که آقای ابطحی این حرف‌ها را به کسی زده‌ است .»
در آن لحظه من امکان دیدن سایت مذکور را نداشتم، اما وقتی با یکی از دست‌اندرکاران پرونده تماس گرفتم و گلایه کردم، گفت احتمال نمی‌دهد که وی چنین چیزی را گفته باشد. قرار شد پیگیری کند، بعداً با برخی دیگر از افراد تماس گرفتم و سایت را هم دیدم معلوم شد که اتهام‌زننده برادر آقای حسین طائب به نام مهدی طائب از روحانیون قم است و چندان اطلاعی هم از امور اینچنینی ندارد. با آقای ابطحی تماس گرفتم که قضیه چیست، او هم گفت که چند ماه پیش این حرف را زده بود که من اعتراض کردم و جمله آخر نقل شده در متن را برای اصلاح صحبت قبلی اش گفته است. گفتم چرا شکایت نکردی که پاسخ او هم قابل انتظار بود. قبل از آن نیز پاسخی را در ۶ بند برای سایت تابناک فرستادم که تا لحظه کنونی منتشر نشده است. در تماس های بعدی قرار شد با آقای مهدی طائب تماس بگیرند و غلط بودن اتهامات را متذکر شوند تا به نحو مناسبی اصلاح کند از آنجا که این روش را بهتر می دانستم انتشار پاسخ زیر را سه روز به تاخیر انداختم و تاکنون که اقدامی انجام نشده است اجمالا اشاره‌ای به نکات مطرح شده می‌کنم.
۱ـ در سراسر پرونده بنده که برای مهم جلوه دادن آن را به چند صد صفحه رساندند و حتی دو حکم صادره آن بیش از دویست صفحه است، فکر نمی‌کنم حتی یک بار هم کلمه موشک آمده باشد. اگر ایشان دسترسی به حکم دارند آن را منتشر کنند، در غیر این صورت اجازه انتشار آن را از مقامات قضایی بگیرند من خودم موارد را منتشر خواهم کرد.
۲ـ به یاد دارم که در پرونده کلمه پایلوت را (که نوعی روش تحقیق تجربی است) به خلبان ترجمه کرده بودند!! و در دادگاه مطرح با این ترجمه مطرح کردند که نشان از بی‌دقتی و عجله قاضی پرونده داشت و موجب سخره گردید. لذا فکر کردم که نکند کلمه انگلیسی دیگری بوده که ایشان به اشتباه به موشک دوربرد ترجمه کرده باشد، اما به این نتیجه رسیدم که چنین چیزی هم نبوده است و بعید است که اصولا اجازه داشته باشد که پرونده را ببیند.
۳ـ بنده در دوران مسئولیت آقای ابطحی هیچ ارتباطی با ایشان نداشته‌ام، ممکن است حداکثر ۳ یا ۴ بار در محیط‌های عمومی یکدیگر را دیده باشیم. حال چگونه بنده را به آقای ابطحی وصل کرده‌اند خدا می‌داند.
۴ـ بازداشت من در رابطه با نظرسنجی بود و هیچ ربطی به این مسایل نداشت و در پرونده هم مطلقاً چنین چیزهایی نبوده، و اگر این ادعا درست است، چرا همان موقع بازداشت من آقای ابطحی را احضار یا بازداشت نکردند؟
۵ـ واقعیت این است که اگر دستگاه قضایی در شرایطی بود که به اینگونه اتهامات واهی و بی‌پایه، کاملا بی‌طرفانه رسیدگی می‌کرد، در این صورت شاهد چنین اظهاراتی نبودیم. متأسفانه بنده تبعه آمریکا و فرانسه نیستم تا مورد لطف مقامات قرار گیرم، و رییس دولت همچنان که از همسر آقای سارکوزی دفاع کرد و مدیر کیهان را مستحق مجازات دانست، از بنده نیز به عنوان یک شهروند دفاع کند، اما چندان هم نگران نباید بود، زیرا علیه شهروندان بی‌گناه آن قدر اتهام‌های بی‌پایه زده‌اند که اگر فردای روزگار کسی هم واقعاً مرتکب جرمی یا جاسوسی شود و صریحاً هم اعلام کند که چنین کرده است، کسی باور نخواهد کرد.
۶ـ به حجت‌الاسلام آقای مهدی طائب باید متذکر شوم که نگرانی اصلی بنده از بیان چنین اتهامات واهی علیه خودم در نشریات و سایت‌ها نیست. ضمن اینکه داشتن و نداشتن موشک اعم از دوربرد و نزدیک‌برد را هم برای حفظ ثبات و امنیت یک کشور لازم و کافی نمی‌دانم. قدرت انفجاری موشک‌هایی که مورد نظر شماست در برابر موشک‌های اتمی و فوق پیشرفته اتحاد جماهیر شوروی چیزی شبیه اسباب‌بازی است، اما روزی که حیات شوروی به علت اشباع دروغ و ظلم و ستم سر آمد، آن موشک‌ها هم نتوانست آنها را از فروپاشی نجات دهد. نه تنها نتوانست، بلکه این موشک‌ها پس از فروپاشی، وبال گردن رژیم روسیه شد. امروز هم موشک‌های کره‌شمالی از نوع اتمی است و فاصله‌اش با ژاپن فقط یک دریای کوچک است، اما شاهد آنیم که سالانه باید هزاران نفر از مردم آن از گرسنگی بمیرند و تنها فرد چاق و چله آن حکومت، رییس جمهور مادام‌العمر آن است و بقیه مردم گویی که رژیم سخت (البته از نوع غذایی) گرفته‌اند. بنابراین هیچ فرد آگاهی به آنچه که در ذهن شما مهم تلقی می شود، اهمیت اصلی را نمی‌دهد. اما آمریکایی‌ها اگر از موشک‌های ایران اطلاعی نداشته باشند، حتماً از سخنان آشکار شما مطلع می‌شوند. فرض کنید که این اظهارات شما روی میز مسئول ایران در سازمان اطلاعاتی آمریکا یعنی سیا قرار گیرد، او که می‌داند چه کسانی برای آنان جاسوسی می‌کنند با دیدن گزارش اظهارات شما، در حاشیه آن چه خواهد نوشت؟ روشن است که می‌نویسد، کسانی که علیه شهروندان بی‌گناه خود آشکارا دروغ می‌گویند، قابل اعتماد نیستند و گزارش‌های آنها در زمینه های مورد اختلاف یا هر مورد دیگر فاقد اعتبار خواهد بود.
نکته دیگری که آقای طائب باید بدانند این است که کار از جاسوسی موشکی و این حرف‌ها گذشته است، آنچه که به حکومت لطمه می‌زند در درجه اول رسمی شدن و رواج دروغ است که چون خوره تمامی تاروپود اجتماع را خورده و از درون پوک کرده است و به علت شیوع و آشکار بودن نیازی هم به جاسوسی برای اطلاع از کم و کیف آن نیست. همچنین قضایای کهریزک و کوی دانشگاه است که حیثیت ها را برباد می دهد و نه اطلاع از موشک و هواپیما.
امیدوارم تاریخ برای ما تکرار نشود. موشکهای عراق نتوانست مانع بروز وضعیت فعلی آن شود و تمام موشکهای آن (بالاتر از برد ۱۵۰ کیلومتر) قبلا به دست خودشان اوراق شده بود و سوخت آن برای پختن دیزی و جوش آوردن کتری چای در دخمه ای استفاده شد که بهتر است نشانی اش را ندهم. در باره استفاده از مواد منفجره و آهن قراضه های موشک های اوراقی اجازه دهید فعلا حرفی نزنم.
اگر آقای طائب با علم به کذب بودن، این اتهامات را وارد کرده اند در این صورت حرفی نیست حتما دلائل لازم برای قانع کردن خود جهت ایراد چنین اتهاماتی دروغی را دارند، ولی اگر چنین نبوده و تصور می کرده اند که این اتهامات واقعی است در این صورت پیشتهاد می کنم با دست اندرکاران پرونده و اخوی خود که در دسترس هستند تماس بگیرند و سپس اگر شجاعت سیاسی یا ترس از آخرتی بود از همان طریق گفته های خود را اصلاح کنند.
نکته پایانی اینکه نشریات و سایت‌هایی که اینگونه اتهامات واهی را منتشر می‌کنند آیا شهامت آن را دارد که مواردی ده برابر رقیق‌تر از این اتهامات را علیه افراد صاحب قدرت منتشر کنند؟ اگر بلی، اشکالی ندارد بنابه اصل آزادی مطبوعات، آنها را چاپ کنید، اما اگر نمی‌توانید که قطعاً نمی‌توانید، حتی اتهامات واقعی علیه آنان را هم نمی‌توانید، منتشر کنید، پس بهتر است اندکی به وجدان خود مراجعه کنید، شاید گوشه‌ای از وجدانتان بیدار و تغییری در خط‌مشی شما ایجاد کند.
عباس عبدی ـ‌۳۰/۶/۱۳۸۹
 


 


ندای سبز آزادی: تعیین وثیقه سه میلیارد تومانی برای اعطای مرخصی کوتاه مدت به دو زندانی سیاسی خانواده این زندانیان و همچنین وکلای آنها را شوکه کرده است .
به گزارش کلمه ، عرب قبادی و آقایاری از زندانیان حوادث پس از انتخابات هستند که برای مرخصی کوتاه مدت به آنها وثیقه سه میلیارد تومانی صادر شده است.
همچنین امیر علی آقایاری مدتی است به زندان قزلحصار منتقل شده است. وی به هفت سال حبس محکوم شده است او مدیر عامل شرکت تبلیغاتی و پیمانکار شرکت بهینه سازی مصرف سوخت بوده و از همکاران مهدی هاشمی، فرزند هاشمی رفسنجانی محسوب می شده است .
وکلای این زندانیان و همچنین دیگر حقوقدانان صدور چنین وثیقه هایی را در تاریخ قوه قضاییه ایران بی سابقه می دانند . آنها همچنین معتقدند صدور چنین وثیقه هایی نشان دهنده این است که اصلا اراده ای برای آزادی یا اعطای مرخصی به این زندانیان وجود ندارد و تنها با این وثیقه ها مسولان می خواهند بگویند ما خواسته ایم قانون را راعایت کنیم اما خانواده ها توان پرداخت وثیقه ندارند .در حالیکه تاکنون و پیش از حوادث انتخابات دهم برای مرخصی چند روزه وثیقه های معمولی و در حد توان خانواده ها تعیین می شد .
صدور این وثیقه ها همچنین فشار روانی مضاعفی را به خانواده های زندانیان وارد می کند چرا که مسوولان دادستانی و قوه قضایییه به آنها می گویند که ما می خواستیم زندانی را آزاد کنیم اما شما توان پرداخت وثیقه را نداشتید .
تعیین وثیقه های میلیاردی بعد از حوادث انتخابات سال گذشته در دستگاه قضایی ایران رواج زیادی یافته است .حقوقدانان معتقدند مسوولان قضایی با این کار تنها قصد سنگ اندازی و آزاد نکردن زندانیان سیاسی را دارند. همچنین ممکن است هدف از این کار اعمال فشار روانی بیشتر به زندانی و خانواده اش باشد .
برای ناصر عبدالحسینی دیگر زندانی سیاسی که به شرکت در تجمع های اعتراضی بعد از انتخابات متهم شده است، نیز وثیقه یک میلیارد و دویست و پنجاه میلیون تومانی صادر شده است . وثیقه ای که او و خانواده اش از پرداخت آن عاجز هستند .
ناصر عبدالحسینی جوانی است ۲۲ ساله که به گفته‌ی خانواده‌ی خود هیچ سابقه و فعالیت سیاسی نداشته است. وی از یک خانواده‌ی جنوب شهری تهران با مشکلات فراوان اقتصادی است.برادرش در باره وی می گوید :”به برادر من گفته بودند که بیا و در اعتراف‌های تلویزیونی شرکت کن تا حکم‌ات را کم‌تر کنیم. به او گفته بودند اگر قرار است حکم حبس داشته باشی، با این اعتراف‌های تلویزیونی خیلی زودتر از آن افرادی که اعتراف نمی‌کنند آزاد خواهی شد. ”
وی همچنین می گوید : “برادر م را وادار کردند که در دادگاه تلویزیونی اعتراف کند که از کوکتل مولوتوف استفاده کرده، این در حالی است که برادر من حتا نمی‌تواند کوکتل مولوتوف را تلفظ کند و در دادگاه هم اشتباه آن‌را تلفظ کرد. ”
دیگر زندانیان سیاسی همچون روزنامه نگاران و فعالان سیاسی نیز برای گذراندن دوره کوتاه مرخصی یا آزادی موقت مجبور شده اند وثیقه های میلیونی را تودیع کنند که این موضوع همواره موجب فشار روانی شدید به آنهاو خانواده شان شده است

 


 


ندای سبز آزادی: جمعی از روزنامه نگاران تبعیدی که به علت بسته شدن روزنامه هایشان ، تهدید ، بازداشت و شکنجه مجبور به ترک وطن شده اند با نگارش نامه ای خطاب به محمود احمدی نژاد به دروغ پردازی های وی مبنی بر وجود آزادی در ایران اعتراض کرده و از وی خواستند تا برای اثبات حقانیت صحبت هایش به روزنامه نگاران ایرانی نیز فرصت پرسش از او را فراهم آورد. در بخشی از این نامه آمده است « پاسخ منفی شما به این نامه و یا بی پاسخ گذشتن شما از کنار پرسش های روزنامه نگاران ایرانی افکار عمومی دنیا را متوجه این سوال می سازد که چرا رییس دولت ایران از پاسخگویی به روزنامه نگاران کشور خود گریزان است و گفته شما را در باره وجود آزادی بیان در ایران با تردید روبرو می سازد » گفتنیست این نامه امشب به محمود احمدی نژاد در نیویورک تحویل داده می شود.

متن کامل این نامه که در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفته است به شرح ذیل است :

جناب آقای محمود احمدی نژاد، رییس دولت جمهوری اسلامی ایران، با سلام، ما جمعی از خبرنگاران، عکاسان و روزنامه نگاران ایرانی هستیم که به دلیل بسته شدن روزنامه هایمان و فشارهای سیاسی از کشور مهاجرت کرده ایم. هیچ روزنامه ای در ایران نداریم اما پرسش های زیادی داریم که متاسفانه به هیچ کدام از آن پرسش ها در مصاحبه های مطبوعاتی تان با رسانه های غربی پاسخی نیافتیم.

همکاران روزنامه نگارمان در داخل ایران نیز یا در زندان به سر می برند، یا با قید وثیقه آزاد هستند و یا به دلیل تهدیدها و تذکرهای نهادهای امنیتی در یک فضای نا امن رسانه ای ناگزیر شده اند که سکوت را به عنوان تنها راه چاره برگزینند. پس از انتخابات پر اما و اگر ایران بسیاری از شهروندان در اعتراض های مدنی به همراه روزنامه نگاران، دانشجویان و فعالان سیاسی بازداشت و جمعی دیگر نیز در راهپیمایی ها هدف گلوله قرار گرفتند و جان باختند. از آن هنگام شما چندین کنفرانس مطبوعاتی برگزار کرده اید که غالبا با حضور رسانه های هوادار دولت برگزار می شد و جای خالی بسیاری از روزنامه نگاران منتقد حاکمیت در این کنفرانس ها مشهود بود. در نتیجه روزنامه نگاران منتقد در کنفرانس های خبری شما فرصت پرسشگری نمی یابند.
از آنجا که شما در مصاحبه با خبرنگاران رسانه های غربی بارها تاکید کرده اید که در ایران آزادی بیان وجود دارد و هر کسی می تواند عقیده و نظر خود را بیان کند لذا با ارسال این نامه خواهان این هستیم که به احترام آنچه خود گفته اید، زمینه ای فراهم سازید تا ما روزنامه نگاران که بخشی از قربانیان محدودیت آزادی بیان در ایران و مهاجرانی رانده شده به خارج از ایران هستیم در یک کنفرانس خبری، پرسش های مان را مطرح کنیم. ما روزنامه نگارانی هستیم که تنها به دلیل پرسشگری از داشتن روزنامه در ایران محروم مانده ایم. حتی اگر برای توجیه مهاجرت ما شما نظر دیگری داشته باشید هیچ عقل سلیمی باور نمی کند که این تعداد از روزنامه نگاران یک کشور بدون اضطرار خاک و خانه و خانواده شان را رها کرده باشند تا به کشوری دیگر مهاجرت کند. پاسخ منفی شما به این نامه و یا بی پاسخ گذشتن شما از کنار پرسش های روزنامه نگاران ایرانی افکار عمومی دنیا را متوجه این سوال می سازد که چرا رییس دولت ایران از پاسخگویی به روزنامه نگاران کشور خود گریزان است و گفته شما را در باره وجود آزادی بیان در ایران با تردید روبرو می سازد.

امضا کنندگان:

شبنم آذر
محمد اروند
محمد ایزدی
مرتضی اصلاحچی
کیان امانی
سولماز ایکدر
بیتا بختیاری
بهداد بردبار
نگین بهکام
سپیده بهکام
آرش بهمنی
دلبر توکلی
منصور تیفوری
مهدی جامی
سعید جلالی فر
احمد جلالی فراهانی
رحمان جوانمردی
وحید حبیب پناه
آیدین جهانبخش
سیامک حیدری
بابک داد
فریبا داوودی مهاجر
علیرضا رضایی
نیلوفر رستمی
سامان رسول پور
امیر رشیدی
اردوان روزبه
لادن سلامی
مسعود سفیری
حسن سربخشیان
فریبرز سروش
لیلا سعادتی
آیدا سعادت
مسعود سفیری
لادن سلامی
کیانوش سنجری
شکوفه شادابی
محمد رضا شکوهی فرد
سولماز شریف
صادق شجاعی
رضا شمس
شهاب الدین شیخی
فرح شیلندری
آسو صالح
باقر صمیمی
حمیدرضا ظریفی نیا
مسیح علینژاد
بابک غفوری آذر
فاطمه فناییان
آیدا قجر
مهرداد قاسمفر
بهنام قلی پور
کاوه قریشی
مهرانگیز کار
پریسا کاکایی
رویا کریمی مجد
نیک آهنگ کوثر
مژگان مدرس علوم
رویا ملکی
لیلا ملک محمدی
حسام میثاقی
روزبه میر ابراهیمی
ابراهیم نبوی
شاهین نوربخش
پروانه وحیدمنش
رضا ولی زاده
محمد رضا یزدان پناه


 


ندای سبز آزادی: سید محمد خاتمی پس حمله نیروهای امنیتی دولت احمدی نژاد به خانواده شهید همت و باکری در تماسی تلفنی از آنها دلجویی کرد.
به گزارش کلمه، رییس جمهور سابق کشورمان با همسران شهید باکری و همت صحبت و جویای اتفاقات پیش آمد شد.
براساس این گزارش، همسر شهید باکری به تشریح نحوه و چگونگی بازداشت چند ساعته احسان باکری، پسر شهید باکری پرداخت.
همچنین امروز فخرالسادات محتشمی پور به منزل شهید باکری مراجعه و از همسر شهید باکری که به صورتش گاز فلفل پاشیده شده بود، عیادت کرد.

 


 


ندای سبز آزادی: دمیتری مدودف رئیس جمهور روسیه ورود تعدادی از ایرانیان دارای ارتباط با فعالیت اتمی جمهوری اسلامی ایران به خاک روسیه و عبور ترانزیتی آنها از خاک این کشور را ممنوع کرد.

به گزارش خبرگزاری "ریانووستی" و به نقل از العربیه سایت کرملین کاخ ریاست جمهوری روسیه ، چهارشنبه 22-9-2010 متن این فرمان مدودف را منتشر کرده است.

بنا بر این گزارش، فهرست منتشر شده در این فرمان، از دانشمندان و برخی از مقام های ایرانی تشکیل شده است. در این فهرست می توان نام "محمد رضا نقدی" فرمانده نیروهای بسیج، "عباس رضایی آشتیانی" کارمند بلند پایه اداره اکتشافات زمین شناسی انرژی اتمی ایران و "محمد رضا اسلامی" رئیس انستیتوی آموزشی و تحقیقات علمی صنایع دفاع را مشاهده کرد.

فهرست افراد اعلام شده در فرمان رئیس جمهور روسیه با فهرست شهروندان ایرانی که در قطعنامه تحریمی سوم شورای امنیت سازمان ملل متحد به شماره 1803 در تاریخ 3 مارس 2008 برای مقابله با برنامه اتمی این کشور صادر شده ذکر شده است، مطابقت دارد. بر مبنای این قطعنامه، تمام دارایی های مالی و ذخایر اقتصادی این افراد در بانک های خارجی توقیف می شود.

شورای امنیت سازمان ملل، 9 ژوئن گذشته، قطعنامه چهارم تحریم های ایران را صادر کرد. تهران همواره بر مسالمت آمیز بودن برنامه اتمی خود تاکید می کند اما غرب عقیده دارد که برنامه اتمی جمهوری اسلامی شفاف نیست و احتمال دارد در پی دستیابی به سلاح اتمی باشد.

ممنوعیت ورود شماری از مقام های ایرانی به روسیه، دومین اقدام مسکور علیه جمهوری اسلامی در یک هفته اخیر است. خبرگزاری دولتی روسیه روز چهارشنبه 22-9-2010 به نقل از ژنرال نیکولای ماکاروف وزیر دفاع این کشور گزارش داده بود که گفته است مسکو به این نتیجه رسیده فروش سامانه موشکی "اس-300" به جمهوری اسلامی، در چارچوب تحریم های شورای امنیت قرار می گیرد پس این سامانه را به ایران تحویل نخواهد داد.

قرار داد فروش سامانه موشمی "اس-300" به ایران توسط روسیه، در سال 2007 به ارزش 8 میلیارد دلار منعقد شده بود.

 


 


ندای سبز آزادی: محمود احمدی نژاد در در شامگاه پنجمین روز سفر خود به نیویورک، در پاسخ به سوال خبرنگار نیوزویک مبنی بر اینکه “شما از آزادی سخن می گویید؛ اما چرا در ایران روزنامه‌هایی به خاطر انتقاد از دولت تعطیل و بسته شده‌اند؟”، مدعی شد “هیچ روزنامه‌ای به‌خاطر انتقاد از دولت بسته نشده است وهیچ‌کس نیز به خاطر انتقاد از دولت، مجازات نمی‌شود.”
به گزارش ایسنا، احمدی نژاد همچنین در مورد “میزان تاثیر تحریم‌هایی که علیه جمهوری اسلامی اعمال شده” اظهار کرد: تحریم‌ها اثری منفی بر روی ایران نداشته است. ایران ۳۰ سال است که تحریم است و در این ۳۰ سال با وجود تحریم‌ها پیشرفت‌های زیادی در عرصه‌های مختلف کرده است. ”
عدم نیاز به تغییر قانون اساسی
خبرنگار نیوزویک همچنین پرسید “آیا شما برای این که بتوانید در دوره‌ی بعد انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شوید می‌خواهید قانون اساسی ایران را تغییر دهید؟”، که احمدی‌نژاد در پاسخ گفت: قانون اساسی را به‌خاطر یک فرد عوض نمی‌کنند.
ما دو ماه مذاکرات را عقب انداختیم
احمدی نژاد هم‌چنین در پاسخ به سوال دیگر این خبرنگار مبنی بر این که ایران برای گفت‌وگو با گروه ۱ + ۵ چه شروطی دارد؟ گفت: ما همیشه آماده گفت‌وگو بوده‌ایم و در فضایی قطعنامه‌ای اخیر علیه ایران صادر شد که ما در حال گفت‌وگو بودیم و بیانیه‌ی تهران نیز یک مرحله از گفت‌وگوها بود و متاسفانه در حالی که مذاکرات در حال انجام بود قطعنامه صادر کردند و به همین خاطر ما دو ماه مذاکرات را به عقب انداختیم.
حمله اسراییل امکان ندارد و ما روی چنین چیزی حساب نمی‌کنیم
خبرنگار سپس پرسید که احتمال دارد اسراییل به ایران حمله کند؟ که احمدی نژاد در پاسخ از آن خبرنگار پرسید: آیا تاکنون به ایران سفر کرده‌اید؟ و خبرنگار پاسخ منفی داد.
احمدی‌نژاد گفت: حتما باید سفر کنید. ایران کشوری بزرگ است. خیلی بزرگ‌تر از آن چیزی که صهیونیست‌ها در ذهن‌شان می‌گنجد.
او افزود: چنین چیزی امکان ندارد و ما روی چنین چیزی حساب نمی‌کنیم.
کسی به خاطر انتقاد زندان نیست
خبرنگار نیوزویک گفت که شما از گذشته‌ی ایران صحبت می‌کنید. از وجود آزادی در ایران صحبت می‌کنید ولی چرا در ایران روزنامه‌هایی مانند اعتماد ملی، اعتماد و کارگزاران به خاطر انتقاد از شما تعطیل و بسته شده‌اند؟
احمدی نژاد در پاسخ گفت: هیچ روزنامه‌ای به‌خاطر انتقاد از دولت بسته نشده است. در ایران قانون وجود دارد و دستگاه قضایی در ایران مستقل است. همه‌ی مردم در برابر قانون مساوی هستند. هیچ‌کس به خاطر انتقاد از دولت مجازات نمی‌شود. در ضمن تعداد روزنامه‌ها در ایران زیاد هستند. ”
بیش‌تر این مسائل و حرف‌ها ژورنالیستی است تا حقیقی
خبرنگار نیوزویک سپس از احمدی‌نژاد پرسید که موسوی و کروبی آزاد هستند. آیا امکان دارد که در مورد آن‌ها پرونده‌ای تشکیل شود و آن‌ها به زندان بروند؟ که رییس‌ دولت در پاسخ گفت: من اطلاعی ندارم. باید ببینیم قاضی در این مورد چه می‌گوید و اگر پرونده‌ای در مورد آنان به دادگاه برود اطلاع‌رسانی می‌شود.
خبرنگار در ادامه از رییس‌جمهور پرسید که آیا ممکن است که آن‌ها به جرمی متهم شوند؟ و احمدی‌نژاد گفت: همه‌ مردم در برابر قانون مساوی هستند و آن‌ها نیز مثل همه‌ مردم.
او ادامه داد: فکر می‌کنم بیش‌تر این مسائل و حرف‌ها ژورنالیستی باشد تا حقیقی.
سنگسار در ایران اجرا نمی شود
این خبرنگار همچنین در مورد سکینه محمدی آشتیانی پرسید که احمدی نژاد گفت: خبری که در مورد سنگسار وی منتشر شده است دروغ است و قوه‌ی قضاییه نیز این خبر را تکذیب کرده است. پرونده وی در دستگاه قضایی ایران در حال رسیدگی است.
خبرنگار پرسید که آیا در ایران سنگسار یک نوع مجازات نیست؟ که احمدی‌نژاد گفت: اکنون اجرا نمی‌شود.
محمود احمدی‌نژاد در پنجمین روز سفر خود به نیویورک، صبح روز چهارشنبه نیز، طی مصاحبه با شبکه تلویزیونی سی‌ان‌ان، در پاسخ به سوالی در مورد دستگیری‌های بعد از انتخابات ادعا کرد که “در ایران هیچ‌کس به خاطر شرکت در تظاهرات بازداشت نشده و زندان نرفته است.”
و ادعای رئیس دولت دهم در حالی بود که در یک سال اخیر، هزاران تظاهرکننده در ایران بازداشت شده وبرای بسیاری از آنها نیز احکام سنگین صادر شده است.
محمود احمدی نژاد همچنین در آن مصاحبه ضمن اشاره به سفر هرساله خود به نیویورک به منظور شرکت در اجلاس سازمان ملل متحد، خاطرنشان کرده بود “سازمان ملل محل مدیریت مشترک جهانی است و افرادی همچون من باید در این اجلاس ها حضور داشته باشند.”

 


 


ندای سبز آزادی: «مردم ایران ما» رسانه ندارند. مخالفان «مردم ایران ما» در این خیال خام اند که امروز همان روزگاری است که معاویه، علی (ع) را به بی نمازی و کفر متهم نمود و عوام الناس را برای چندی در خواب بی خبری نگه داشت.
آنها اگر آنگونه بی پروا شده اند که با خیال آسوده در هفته دفاع مقدس یاران شهید باکری و همت را هتک می کنند. همسر شهید باکری را کتک می زنند و پسرش را دستگیر می کنند. روحانی دلسوزی را که به قدرت شرک آلود تسلیم نمی شود، به چوب تکفیر می رانند. منتقد دلسوزی که استبداد را هشدار می دهد به داغ تهدید و ایرانی آزادی را که مقهور قدرت نامشروعشان نمی شود به عربده ی تهمت بدنام می کنند برای این است که با هزار هزار فریب روی ندانستن «مردم ایران ما» حساب باز کرده اند.
«مردم ایران ما» رسانه ندارند و سهمشان از صدها میلیارد بودجه ی رسانه ای تنها تهمت و دروغ و شرک است.
اما اگر راهی را ببندند «مردم ایران ما» چون جویباری روان راه خود را از میان سنگلاخ ها خواهند یافت.
«مردم ایران ما» حق دارند بدانند. و اگر همه بدانند «سیاه» تا «سبز» از آن بهره می برند.
شمارگان ما معلوم است. ما بی شماریم. برای انتشار و توزیع آن روی شما حساب باز کرده ایم. کارگران در کارخانه ها، دانش آموزان در مدرسه، دانشجویان در دانشگاه ، کارمندان در اداره ، معلمان در کلاس و همسایه ها در محله ما آن را چاپ کنند و روزنامه ی خود را توزیع کنند . کلمه روزنامه ی همه ی کسانی است که آن را دست به دست می رسانند و سینه به سینه می خوانند.
آنها باید بدانند که اگر با همه دنیایشان به خیال خود تلاش کنند جلوی اطلاع رسانی به مردم را بگیرند ما نیز مانند پدرانمان در دوران خفقان، سینه به سینه به هم خبر خواهیم داد تا مردم کوچه و بازار هم بدانند. و بدانند که دوران حصر و تبعید و محدودیت برای رسیدن قاصد خبری به مقصد گذشته است.

دریافت نسخه pdf -پی دی اف- (۳۹۷ کیلو بایت)

 

 

دریافت نسخه jpeg -عکس- (۹۷۹ کیلوبایت)

نسخه کم حجم jpeg -عکس- (۳۸۱ کیلوبایت)


 


ندای سبز آزادی: روزنامه کیهان در شماره امروز خود با حمله به اصغر فرهادی وی را هتاک خواند و از لغو مجوز فیلم جدید وی یعنی “جدایی نادر از سیمین” خبر داد.
کیهان نوشت: یک فیلم در حال ساخت، توسط اداره کل نظارت و ارزشیابی معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی لغو مجوز شد.
روزنامه کیهان به نقل از یک منبع موثق نوشت که این فیلم متعلق به فیلمسازی است که در موضع‌گیری‌های اخیر خود با محافل جریان برانداز همنوایی می‌کند.
این روزنامه در ادامه نوشته است؛ کارگردان مذکور که با امکانات صدا و سیما خودنمایی کرده و پیش از این از سوی دولت نیز مورد پشتیبانی و حمایت ویژه! قرار گرفته بود، به تازگی در تلاش است تا با ژست اپوزیسیون و بیان سخنان ساختارشکنانه، حمایت جشنواره‌های غربی و رسانه‌های ضد ایرانی را نیز جلب نماید.
اصغر فرهادی کارگردان فیلم “درباره الی” هفته گذشته جایزه بهتری فیلم در جشن”خانه سینما” را دریافت کرد.
۲ دیدگاه

 


 


مجید دری، فعال دانشجویی که هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می برد به شش سال حبس قطعی محکوم شده است. حبسی که قرار است مجید پنج سال از آن ر ا در تبعد بگذراند؛ تبعید در زندان ایذه .

 

به گزارش کلمه، این دانشجوی دربند در سال ۸۶ و در اعتراض به سوء مدیریت و فضای امنیتی دانشگاه علامه ابتدا چندین ترم از تحصیل تعلیق و سپس نیز از ادامه تحصیل محروم شد.وی در سال ۸۷ و با همراهی سایر دانشجویان محروم ازتحصیل که به دانشجویان ستاره دار معروف شده اند ،شورای دفاع از حق تحصیل را تشکیل دادند .شورایی که با هدف بازپس گیری بدیهی ترین حق این دانشجویان یعنی حق تحصیل شکل گرفت .دانشجویانی که که به خاطر عقیده شان از حق تحصیل محروم شده بودند. اعضای این شورا در دوران فعالیت شان مدام بر عدم وابستگی خود به گروه ها ، دسته ها و یا احزاب داخلی و خارجی تاکید می کردند.

 

در جریان مناظره کاندیداهای ریاست جمهوری و پس ازآنکه محمود احمدی نژاد وجود دانشجویان ستاره دار را انکار کرد و گفت که چنین دانشجویانی وجود خارجی ندارند، مجید دری نیز به همراه سایر اعضای شورا در تجمع های اعتراض آمیزی که به منظور آگاهی افکار عمومی برگزار شد شرکت کرد تا نشان دهد که این دانشجویان وجود خارجی دارند . دانشجویانی که بیهوده از حق تحصیل محروم شده اند؛ این تجمع های اعتراضی در روزهای قبل از برگزاری انتخابات در مقابل وزارت علوم و صدا و سیما برگزار شد.

 

مجید دری اما پس از شرکت در این تجمع ها در روز ۲۲ خرداد ماه به محل کار خود درشهر بوشهر بازگشت. وی چند روزی بیشتر در بوشهر نماند تا اینکه سر انجام در روز ۱۸ تیر ماه ۸۸ در حالی که در منزل خواهر خود درشهر قزوین به سر می برد دستگیر شد.

 

مجید دری به مناسبت اول مهرماه ،روز بازگشایی دانشگاهها نامه ای را خطاب به محمود احمدی نژاد نوشته و به وی گفته است "خبر بدی برایت دارم، مهر رسید!"

 

متن کامل نامه مجید دری که از زندان اوین به بیرون ارسال شده به این شرح است:

آقای احمدی نژاد!

سلام

خبر بدی برایت دارم.خبری که هر سال تکرار می شود،اما کهنه نمی شود.خبری که سالیان سال تکرار شده و می شود و تن دیکتاتورها و مستبدین را لرزانده است.کوتاه است اما پر طمطراق: “مهر آمد”.باری مهر آمد و دانشگاهها باز شدند و دانشجویان بازگشتند. با هر زحمتی نفسی سه ماهه کشیدی.اما تمام شد!مهر آمد.

 

آقای احمدی نژاد!

سال ۸۶ به یادت می آید که به دانشگاه تهران رفتی؟ حتی پلاکارد خوشامدگویی هم نصب نکردند که خبر پنهان بماند. تنها یک شب قبلش خبر آمدنت را دادی. آنهم به حراست دانشگاه تهران. یادم هست که دم تمام درهای دانشگاه ماموران حراست موج می زدند و مانع ورود دانشجویان می شدند. اما آمدیم! به هر لطایف الحیلی بود وارد شدیم. آمدی و رفتی.دم در سالن اجتماعات ماموران حراست ودانشجونماها نگهبانی می دادند و مانع ورود ما به مراسم خوشامدگویی! شما می شدند راستی. دیدار نمایشی چه لذتی دارد با مشتی دانشجو نما؟

آنجا بود که طمع چوب و چماق را چشیدیم. سال ۸۷ را چطور؟به یاد داری؟به دانشگاه علم و صنعت رفتی. استاد دانشگاه! دانشگاهی! پنجشنبه رفتی! سر و ته خیابان را بسته بودند و مانع ورود دانشجویان می شدند. حتی علم و صنعتی ها!و بار دیگر برای همانان حرف زدی و برایت دست زدند و گمان بردی که بازی را برده ای.اما سال تحصیلی چیز دیگری گفت.۸۸ را نمی دانم چه کردی. چون به جرم محارب بودن، به جرم دفاع از حق تحصیل – که دولت مهرورز نصیبمان کرده بود – در زندان بودم و فرصت شرفیابی نداشتم. اما می دانم چه تلخ بود برایت چون سالهای گذشته…

 

آقای احمدی نژاد!

از بدو ورودت به سمت ریاست جمهوری به کیاست دریافتی که دانشگاه دردسر است برایت و دست به کار شدی. روسای دانشگاهها را در راستای اهدافت گماردی که همانا سرکوب دانشجویان منتقد و معترض بود و پروژه پاکسازی دانشگاهها…

 

انجمنها را بستی، نشریه ها را به تعطیلی کشاندی و منتقدین را ستاره دار کردی و محروم و اخراج. کاری بود که بشود برای ساکت کردن دانشگاهها انجام بدهی و نکنی؟! البته همکاری وزارت علوم برای وابسته نشان دادن جریانهای دانشجویی اعم از تحکیم، ادوار و شورای دفاع از حق تحصیل به این و آن را نباید نادیده گرفت و حال بدنبال تحقق اهداف پاکسازی ات ما دانشجویان در زندانیم. از عبدالله مومنی بگیر تا میلاد اسدی و …بالغ بریک صدسال حبس هم اکنون برای دانشجویان رقم خورده است. از ۷ نفر اعضای شورای مرکزی “شورای دفاع از حق تحصیل” ۶ نفر آنان دستگیر شدند و سنگینترین احکام همراه با تبعید به آنان داده شد.

 

آیا هیچ می دانی هنگامی که تصمیم به تشکیل این شورا گرفتیم می دانستیم هرگز به دانشگاه باز نخواهیم گشت؟! اما ایستادیم تا دیگری چون ما به راحتی از حق غیرقابل انکارش محروم نشود.ایستادیم و حاضر نشدیم تعهد بدهیم که در مقابل ظلم سکوت کنیم. می دانستیم باز نخواهیم گشت،می دانستیم انکار می شویم،اما فریاد بر آوردیم تا نتوانی به راحتی و با طیب خاطر هر بلایی که دلت خواست بر سر دیگر دانشجویان بیاوری.ایستادیم تا آنگاه که انکار می کردی سند زنده ای باشیم از یک دروغ شرم آور.

 

آقای احمدی نژاد

در دوره اول ریاست جمهوری ات دست کم ۷۰ نفر را شناسایی کردیم که ستاره دار شده اند و آمار تعلیق ها آنقدر زیاد بود که مجال برای جمع آوری اسامی پیدا نکردیم اما با یک حساب سرانگشتی تنها در ۲ سال پایان دوره اول،سالهای تعلیق از تحصیل از مرز ۱۲۰ ترم هم گذشت.حاصل این تلاشها و پرده افکنی ها ۱۰ سال حبس در زندان ایذه برای ضیا نبوی ،شش سال حبس در همان زندان برای من ،شش سال حبس برای شیوا نظرآهاری، دو سال و ۴ ماه حبس برای مهدیه گلرو بود که هم اکنون در بند زنان است و ما نیز در بند ۳۵۰ محبوس…چرا که دانشجویان چون همیشه در برابر ناکارآمدیها و تعدیها ایستاده اند.بیشترین هزینه ها همیشه بر شانه های اینان که پشتوانه ای ندارند سنگینی می کند.اما هیچ گاه نه خم به ابرو آورده اند و نه زیر بار این فشارها کمر خم کرده اند.

 

آقای احمدی نژاد!

پیشنهادی برایت دارم که به عینه ببینی در اجرای پروژه ات چقدر موفق بوده ای. ۵ سال با تمام ابزارهای قدرت کوشیده ای که دانشگاه را ساکت کنی. تعداد زیادی از دانشجویان فعال یا در زندانند یا ستاره دار یا تعلیقی و محروم از تحصیل و اخراج شده. حال که دیگر باید خیالت آسوده باشد، پس قدم رنجه فرما و تنها یک روز قبل اعلام کن که می آیی. فقط یک روز قبل و نه بیشتر!

 

آقای احمدی نژاد!

در مناظره ات به دروغ گفتی که کسی را به جرم انتقاد از تحصیل محروم نکرده ای، که هیچ دانشجویی را ستاره دار نکرده ای. در مقابل میلیونها بیننده گفتی. عجیب نبود که خورشید را هم انکار کنی چه رسد به ما که ستاره دار بودیم. چگونه توانستی با چنین اعتماد به نفسی وجود انسانهایی را انکار کنی که پشت در صداو سیما با پلاکارد فریاد میزدند:ما ستاره داریم!

 

گمان می کنی با اینگونه رفتارها دانشجویان ساکت خواهند شد؟ باورت نمی شد که با تمامی این تدبیرها و تنبیه ها و تهدیدها، دانشگاه همچنان مکان ناامنی برایت تلقی شود که نتوانی با خیال راحت به آن پا بگذاری و ژست استاد دانشگاه را بخود بگیری؟

 

کدامیک از دانشگاهها را می خواهی ساکت کنی؟! تهران ؟ امیرکبیر ؟علامه ؟علم و صنعت ؟ دانشگاه اصفهان ؟ مشهد یا مازندران و تبریز و…یا دانشگاه آزاد را؟!

 

جنبش دانشجویی لقمه ا ی نیست که از گلوی هیچ دیکتاتوری پایین رفته باشد. طلایه دار انتقاد هیچگاه سلاح بر زمین نمی گذارد و در کنار دریای خروشان مردم علیه زور و استبداد و دیکتاتوری می ستیزد.

 

آقای احمدی نژاد!

در آخر یک پیشنهاد دیگر می کنم:نپذیر! پیشنهاد اولم را نپذیر که تلخ ترین روز زندگی ات رقم خواهد خورد.

 

گمان مبر که به پایان رسید کار مغان/ هزار باده ناخورده در رگ تاک است هنوز

 

مجید دری

دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه علامه و زندانی اوین
 


 


جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی در نامه ای به دبیر کل سازمان ملل از او خواستند اکنون که احمدی نژاد در سازمان ملل حضور دارد از او در خصوص عملکرد دولت در حوزه حقوق بشر و زندانیان سیاسی سوال کند.

 

 

 

 

متن این نامه به شرح زیر است:

 

 

جناب آقای دبیر کل سازمان ملل

با درود

چنانچه مستحضرید آقای محمود احمدی نژاد رییس دولت ایران برای ششمین دور متوالی در مقر سازمان ملل حضور یافه تا دیدگاه های خود را در مقابل نماندگان جامعه جهانی در مجمع عمومی این سازمان، مطرح کند.

قاعدتا ایشان طبق روال گذشته از تاریخ و تمدن ایران و ارزش های فرهنگی مردم ما بسیار سخن خواهد گفت و اینبار حتما بر منشور حقوق بشر کوروش کبیر به عنوان میراث ایرانیان تاکید ویژه خواهد کرد.

آنچه ایشان درباره تاریخ و تمدن ایران زمین و پایبندی ایرانیان به حقوق بشر و کرامت انسان ها، مطرح می کند مسلما صحیح است. اما از جناب عالی تقاضا داریم تا از ایشان به صراحت بپرسید که بین ارزش های فرهنگی ایران و کارنامه حقوق بشری کوروش کبیر با عملکرد دولت وی در یک سال و نیم اخیر چه نسبتی وجود دارد.

عالی جناب

شما از میزان نقض حقوق بشر از جمله سرکوب تجمعات مسالمت آمیز، بازداشت، شکنجه و صدور احکام بی سابقه زندان، تبعید و محرومیت از حقوق اجتماعی برای روزنامه نگاران و فعالین سیاسی و مدنی ایران آگاه هستید و شاهد برپایی دادگاه های فرمایشی، انحلال احزاب منتقد و سازمان های غیر دولتی در طول دوران پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ تا کنون، بوده اید.

متاسفانه آقای احمدی نژاد در مواجه با پرسش های گوناگون این اقدامات را که مغایر با قوانین جاری ایران است، امری عادی تلقی می کند و معتقد است همه دولت ها برای مقابله با آنچه که وی آن را اغتشاش و آشوب می نامد، چنین رفتاری دارد و حتی گاهی منکر این برخوردها می شود.

هرچند که هر ناظر بی طرف بر مسالمت آمیز بودن آن چه دولت ایران اغتشاش می نامد، اذعان دارد اما در عین حال خوب است بدانید بسیاری از روزنامه نگاران ایرانی و فعالین مدنی که اکنون به زندان های طویل المدت محکوم شده و دوران حبس خود را در شرایطی بسیار بد و سخت تر از زندنیان عادی می گذرانند، اصلا حتی در این تجمعات مسالمت آمیز نیز حضور نداشتند و صرفا به دلیل اظهارنظرهای سیاسی یا ابراز عقاید خود و یا انجام وظایف حرفه ای روزنامه نگاری بازداشت شده اند.

آقای دبیر کل

آیا می دانید بسیاری از عزیزان ما برای اعتراف علیه خویش تحت فشارهای شدید جسمی و روانی قرار گرفته اند و در دادگاه های فرمایشی به صورت نمایشی محاکمه شده اند؟

عالی جناب

ما همسران و خانواده های زندانیان سیاسی و روزنامه نگاران زندانی از شما تقاضا داریم نسبت به نقض حقوق بشر در ایران فعالانه تر برخورد کنید و در دیدار با آقای احمدی نژاد همان حساسیتی را که نسبت به زندانی شدن سه شهروند آمریکایی در ایران نشان می دهید، نسبت به وضعیت عزیزان ما که بدون ارتکاب گناه یا نقض قانون در پشت میله های زندان گرفتار هستند، مبذول فرمایید.

به ویژه تقاضا داریم تا زمینه های لازم برای سفر هرچه سریعتر کمیسر حقوق بشر سازمان ملل به کشور ما برای اطلاع دقیق تر از کم . کیف نقض حقوق اولیه بازداشت شدگان و ملاقات ایشان با عزیزان ما را فراهم آورید. به یقین سفر خانم پیلای به ایران و گفت و گوی بی واسطه ایشان با روزنامه نگاران زندانی و فعالین سیاسی در زندان اوین و رجایی شهر و گزارش وی از این وضعیت به شما و کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل می تواند گواه روشنی بر این دردنامه باشد.

با تشکر

خانواده های عیسی سحرخیز، حشمت الله طبرزدی، احمد زیدآبادی، مسعود باستانی، بهمن احمدی امویی، کیوان صمیمی، مهدی محمودیان، هنگامه شهیدی، امیرحسین کاظمی، مجید دری، علی پرویز، علی جمالی، رضا رفیعی فروشانی
 


 


ندای سبز آزادی - تولد آیت العظمی منتظری یادآور خیلی چیزهاست. یاد آور فقیه عالی قدری است که دینش را به دنیا نفروخت. مردی که می دانست شرافت والاتر از سیاست است و قدرت در برابرش پشیزی نمی ارزید. مردی که مرگش، مردنش نبود. مردی که نه از داغ و درفش ترسید و نه از عربده استبداد لرزید. او عمری را در زندانهای شاه به مبارزه با استبداد گذراند و پس از پیروزی انقلاب هم هرگز از اصل فرو نیافتاد. حتی انتخابش به مقام قائم مقامی رهبری هم باعث نشد او حاضر به ذبح حقیقت در برابر چشمان خواب آلود مصلحت شود. او مبارز بود. مبارزی واقعی که تا روز آخر عمرش لحظه ای اط مبارزه علیه استبداد خودداری نکرد. نه ترس از مرگ، نه وحشت از زندان، نه حتی حصر خانگی اش هم نتوانست او را از پیمودن راهی که برگزیده بود باز دارد.

مردی برای تمام فصول

آیت العظمی حسینعلی منتظری در سال ۱۳۰۱ خورشیدی در نجف آباد اصفهان به دنیا آمد. او نزد آیت الله محمدحسین بروجردی، آیت الله روح الله خمینی و علامه محمدحسین طباطبایی تحصیل کرد و درجه‌ اجتهاد دریافت کرد. او پیش از انقلاب سال ۱۳۵۷ از جمله نزدیکان امام خمینی بود و بارها به علت فعالیت های سیاسی زندانی شد. در زمان تبعید امام خمینی در نجف او نماینده تام الاختیار آیت الله خمینی در ایران شد. پس از انقلاب سال ۱۳۵۷، آیت الله منتظری رییس مجلس خبرگان قانون اساسی شد و در سال ۱۳۶۴، مجلس خبرگان رهبری، با آنکه امام خمینی همچنان در قید حیات بود، آیت الله منتظری را به جانشینی رهبر جمهوری اسلامی برگزید.
اعتراض او به اعدام هزاران زندانی سیاسی در زندان در تابستان ۱۳۶۷ اختلافات جدی میان او و حاکمیت بوجود آورد و نهایتا در سال ۱۳۶۸ از مقام خود عزل شد.
با این همه این فقیه عالی قدر هرگز از راهی که برگزیده بود بازنگشت و هرگز کرامت انسانها را فدای مصلحت و سیاست نکرد. چنانکه در سال ۱۳۷۶ در سخنانی فراقانونی بودن اعمال و رفتار رهبر را زیر سئوال برد و در سخنان خود نسبت به حکومتی شدن مرجعیت هشدار داد و از اختیارات فراقانونی علی خامنه ای انتقاد کرد. در پی این سخنان، حسینه و دفترش تخریب و اشغال شد و چند سال در خانه اش زندانی شد و تحت حصر خانگی درآمد و در واپسین سال ریاست جمهوری سید محمد خاتمی موانع ایجاد شده در اطراف منزل او برچیده شد.

سرانجام دو مبارز

آیت العظمی منتظری در تاریخ ایران تنها یک نام نیست. او در تاریخ سرزمین من فصلی است که عنوانش با حقوق بشر و حفظ کرامت انسانی رقم خواهد خورد. چه او عمرش را صرف تدوین و تبیین جایگاه والای حقوق انسان در دین اسلام کرد و در زمینه های نظری و عملی و با نادیده انگاشتن مقام و قدرت دنیوی و برخورداری های ناشی از آن، از حق و کرامت واقعی انسان دفاع کرد و در تمام مواضع فقهی اش بر حفظ حقوق شهروندی همه ایرانیان، تکیه و تاکید داشت و مشروعیت حکومت را تنها بر اساس آراء مردم و دفاع از حقوق مخالفان می دانست.
نوشتن درباره آیت العظمی منتظری، آدمی را بی اختیار به یاد سایر مبارزین انقلابی می اندازد. آنها که پس از انقلاب و رسیدن به مقام و قدرت تمام شعارها و وعده هایشان را فراموش کردند و تشنگی خدمت را با شیفتگی قدرت سیراب کردند. کسانی که تا در زندانهای شاه بودند دم از عدل علی می زدند و ضرورت رعایت کرامت انسانی و تا به قدرت رسیدند، چنان اسیر قدرت و کیش شخصیت ناشی از سیطره آن شدند که حتی به جای خدا هم نشستند و درباره عواقب پس از مرگ دیگران هم تصمیم گیری کردند. کافی است نگاهی به پیام تسلیت خامنه ای برای استاد خودش آیت الله منتظری بیاندازیم تا متوجه شویم که چطور جنون قدرت آدمی را به بیماری " خود خدا پنداری " دچار می کند.
سرانجام مبارزات آیت الله منتظری آن تشییع جنازه باشکوهی بود که حکومتیان مستبد را چنان به وحشت انداخت که از برگزاری مراسم ختم او هم ترسیدند و با شنیع ترین و پست ترین رفتارها مانع از برگزاری مردمی آن شدند. امری که البته از سوی مردم بی پاسخ نماند و بفاصله چند روز پس از این حادثه و تحت تاثیر رای و قضاوت ناعادلانه رهبری که از سوی استاد خود " جائر " نامیده شده بود، در روز عاشورا شعار هایی فریاد رسای ایرانیان شیفته حسین شد و مستبدان در همین روز از سوی مردم ملقب به " یزید زمانه " گردیدند. و این البته سرنوشت حاکمانی است که با وعده عدالت و حفظ کرامت انسانی زندان و شکنجه ساواک و شاه را تحمل کرده بودند اما حالا زندانهای حکومتشان مملو از بهترین فرزندان این سرزمین است و تنها چیزی که برایشان بی ارزش است همانا " حفظ کرامت انسانی " است.

پدر معنوی چنبش سبز

آیت العظمی منتظری را به حق پدر معنوی جنبش سبز نامیده اند. چه اساساً این جنبش با محوریت رعایت حقوق بشر و " حفظ کرامت انسانی " همه انسانها و با شعار " زنده باد مخالف من " که کلیدی ترین شعار آیت الله منتظری هم بود شکل گرفته است. امری که عبدالفتاح سلطانی هم بر آن صحه می گذارد و درباره اینکه چرا کانون مدافعان حقوق بشر ایران او را به عنوان " تلاشگر حقوق بشر " در سال 1388 برگزیده می گوید: " آنچه کانون را در تقدیم این جایزه به شخصیت برجسته و علمی آیت الله ترغیب نموده، مواضع عملی ایشان است از جمله مخالفت با اعدام های بی رویه در سالهای 1360 و 1367، مخالفت با سخت گیری حکومت علیه شهروندان و دفاع همه جانبه، شجاعانه و مقتدرانه ایشان از جنبش سبز مردم ایران."
می توان این رفتار منتظری را با نحوه برخورد رهبران فعلی ایران با مخالفانشان مقایسه کرد که آنقدر کینه از مخالفانشان بر دل دارند که حتی نزدیکترین یارانشان نیز از این خشم و نفرت بی نصیب نمانده اند و روزی تاریخ خواهد گفت که قتل وحشیانه کسانی چون فروهرها و پوینده ها و مختاریها، همه به آمریت پنهان چه کسانی بوده است و اگر امروز خانه کروبی به محاصره اراذل بسیجی نما در می آید و یا خانه موسوی محصور امنیتی های جیره خوار احمدی نژاد می شود همگی به دستور مستقیم و البته پنهان چه کسانی اتفاق می افتد. چنانکه محاصره و حصر خانگی آیت الله منتظری.

مردی که جاودانه شد

جاودانگی آیت العظمی منتظری تنها به واسطه تسلط و دانش والای دینی اش نخواهد بود. منتظری جاودانه خواهد شد چون صدای مخالفان نظامی بود که خود تا مرز قائم مقامی رهبری اش پیش رفته و سالها شکنجه و زندان را برای به ثمر رسیدن آن تحمل کرده بود و حتی فرزندش را در راه برقراری آن از دست داده بود. منتظری جاودانه خواهد شد چون همواره مردم را بر حاکمانشان ترجیح می داد. چنانکه در واپسین روزهای عمرش نیز خطاب به رهبران و دولت کودتایی شان فریاد می زد: " "شما به چه مجوزی مردم را کتک می زنید؟ برای این که شما را قبول ندارند؟ خب قبول نداشته باشند. مگر شما خدایید یا پیامبرید؟ آنچه که شما به نام اسلام و دین انجام می دهید موجب بدنامی برای اسلام می شود. چرا با مردم، تند و خشن برخورد می کنید؟" او هیچ یک از برخوردهایی که پس از انتخابات با مردم ایران شد را شرعی و قانونی ندانست و تا واپسین لحظات عمرش در راه احقاق حقوق اساسی مردم کشورش مبارزه کرد. او تا آنجا پیش رفت که حتی از حقوق شهروندی بهائیان هم حمایت کرد و حفظ کرامت انسانی آنها را مهمتر از هر چیز دیگری دانست. یادش جاودان و راهش پاینده باد!

 


 


ندای سبز آزادی: غلامرضا سرابی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران، از سوی افراد ناشناس ترور شد.
به گزارش خبرگزاری‌ها، غلامرضا سرابی که متخصص داخلی و فوق تخصص قلب و عروق است، چهارشنبه شب در بیرون از مطب خود با اسلحه مورد سوء قصد قرار گرفت.
غلامرضا سرابی پس از این سوء قصد به بیمارستان امام حسین (ع) تهران منتقل شد. او هم اکنون در ICU بستری است و تلاش پزشکان برای نجات وی ادامه دارد.
خبرگزاری مهر ساعتی پیش از قول شهاب‌الدین صدر نایب‌رئیس مجلس و رئیس سازمان نظام پزشکی، از وضعیت نسبتاً مناسب دکتر غلامرضا سرابی که شب گذشته با اسلحه مورد سوء قصد قرار گرفته بود خبر داد و گفت: تحقیقات اولیه حاکی از آن است که این پزشک ظاهراً پیش از این چندین بار از سوی برخی بیماران تهدید به مرگ شده بود.
صدر همچنین با بیان اینکه گلوله به شکم و پهلوی سمت چپ وی اصابت کرده است، تصریح کرد: پزشک نامبرده که در بیمارستان خاتم الانبیا فعالیت می کند ظاهراً پیش از این نیز چندین بار نیز از سوی برخی بیماران تهدید به مرگ شده است.
وی در پاسخ به اینکه آیا ممکن است حادثه سوء قصد شب گذشته و همچنین کشته شدن دکتر عبدالرضا سودبخش عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران که سه شنبه در مقابل مطب شخصی خود از طرف افراد ناشناس کشته شد برنامه ریزی شده باشد، گفت: از وزارت اطلاعات، نیروی انتظامی و وزارت کشور خواسته‌ایم که این موضوع را به صورت جدی پیگیری کند. با این حال امکان اینکه این ترورها پروژه‌ای برای سوء قصد به جان برخی پزشکان است وجود دارد اما تا اعلام و پیگیری مراجع قضائی و انتظامی هیچ چیز مشخص نیست.
لازم به ذکر است که سه شنبه شب هم دکتر عبدالرضا سودبخش عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران در مقابل مطب شخصی خود از طرف افراد ناشناس مورد سوء قصد قرار گرفت، که به مرگ وی منجر شد.
پلیس آگاهی تهران بزرگ در مورد حادثه سوء قصد به دکتر عبدالرضا سودبخش عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران که در مقابل مطب شخصی خود از طرف افراد ناشناس کشته شد، ادعا کرد: تحقیقات اولیه حکایت از آن دارد که علت و انگیزه قتل شخصی بوده و وجود هرگونه انگیزه دیگر در این جنایت منتفی است.


 


ندای سبز آزادی: زهرا رهنورد ، نویسنده و استاد دانشگاه در ادامه دیدارهای خود با خانواده شهدا و همچنین زندانیان گمنام حوادث پس از انتخابات همزمان با نزدیک شدن به روز خاک سپاری یکی از شهدای جنبش سبز به دیدار خانواده او رفت .
به گزارش کلمه، او به همراه جمعی از زنان اصلاح طلب در منزل شهید علی حسن پور حاضر شدند و با خانواده این شهید اظهار همدردی کرد.شهید حسن پور روز ۵ مهرماه سال گذشته به خاک سپرده شد.
هرچند شهید علی حسن پور در روز ۲۵ خرداد ماه ،روز راه پیمایی میلیونی مردم از میدان امام حسین به میدان آزادی مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود اما ۱۰۵ روز بعد جسد وی را به خانواده اش تحویل دادند .
همسر شهید حسن پور در این دیدار از روزهای سختی که پشت سر گذاشته برای زهرا رهنورد سخن می گوید :«روز ۲۵ خرداد وقتی دیدم همسرم به خانه بازنگشت بسیار نگران و هراسان شدم . اینکه در آن روزها چه بر من گذشت ، نمی توانم توصیف کنم تا اینکه در روز چهارشنبه همان ماه در سایت های خبری عکسی را دیدم که مجروحی را در خیابان آزادی با سر و روی خونین نشان می داد که شبیه همسرم بود ، این زخمی نزدیکی پایگاه بسیج در حوالی میدان آزادی نقش بر زمین شده بود . خیلی زود پی گیر شدم . اما هیچ کس جواب صریح و روشنی به ما نمی داد .»
از آنجا که شهید حسن پور از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود چهره او در عکس خیلی واضح نبود و با اینکه خانواده شباهتهای زیادی را بین عکس و چهره عزیزشان تشخیص می دادند اما باز هم امیدوار بودند که این عکس دروغ باشد و روزی علی حسن پور را ببینند که صحیح و سالم به خانه برگشته است .
همسر حسن پور ادامه می دهد :« ۱۰۵ روز را در بی خبری و اضطراب گذراندیم .هر روز به هر جا که فکر کنید سر می زدیم بلکه خبری از همسرم بشنویم اما هیچ کس پاسخ روشنی به ما نمی داد تا اینکه بعد از گذشت این همه روز خبر شهادت همسرم را به من دادند .»
بعد از تایید خبر شهادت، تحقیق های همسرشهید حسن پور هم آغاز می شود تا او بفهمد چرا همسر بی گناهش در روز روشن در خیابان به مغزش شلیک شده است :« شاهدان ماجرا بعدا برایم گفتند که علی پس از شروع تیراندازی به مردم ، برای کمک به جوان ۱۸-۱۹ ساله ای که تیر خورده بود به صحنه درگیری می رود اما در حین کمک به آن جوان خودش هم مورد اصابت گلوله قرار می گیرد.»
همسر شهید حسن پور از همان وقت پی گیری هایش را برای شناختن عاملان شهادت همسرش آغاز کرده است اما تاکنون به هیچ نتیجه ای نرسیده است
زهرا رهنورد بعد از شنیدن سخنان همسر این شهید مظلوم می گوید:« نحوه شهاد ت این شهید همان مفهوم شهادت به معنای واقعی کلمه و دلیلی بر شخصیت والا و انسانی شهید حسن پور است .»
این استاد دانشگاه ادمه می دهد :« حوادث رخ داده نشان می دهد که در اصل یک پروژه کودتایی طراحی و اجرا شده و برای رسیدن به اهداف و حفظ آن نیز کودتاگران از هیچ کاری ابایی نداشته اند و حتی حاضر به ریختن خون مردم بی گناه شده اند .
وی تاکید کرد :«همانطور که بارها اشاره شده فقط مساله تقلب در انتخابات و اعتراض به نتایج آراء در میان نبوده است بلکه کودتایی بزرگ در کشو رخ دادداده است .»
رهنورد همچنین در خصوص رسیدگی به پرونده شهدا گفت : « یافتن قاتل یا قاتلان و مجازات آنها تنها راه احقاق حقوق شهدا و خانواده هایشان نیست ، بلکه مهمتر از آن باید عاملان این حوادث محاکمه و به مردم معرفی شوند . چرا که حوادث پس از انتخابات ،هزینه های بسیار سنگینی مثل شهید شدن ، اسیرشدن و مجروحیت عده زیادی از مردم بی گناه را به دنبال داشته که به این سادگی ها نمی توان از آنها گذشت .» .
او همچنین درپایان این دیدار ضمن آروزی شادی برای روح شهید علی حسن پور و صبرو مقاومت برای خانوده اش بار دیگر تاکید کرد که این خونهایی که بی گناه ریخته شده اند پایمال نخواهد شد و روزی به ثمر خواهد نشست .


 


ندای سبز آزادی: سید مصطفی تاجزاده که بیش از یک ماه است به دلیل شکایت از کودتاگران نظامی در زندان اوین همراه با آقای نوری زاد در قرنطینه به سر می برد، روز چهارشنبه در ملاقات کابینی با همسرش در رابطه با مواضع اخیر احمدی نژاد و موارد کذب بیان شده توسط وی در نیویورک، نکاتی را خاطر نشان کرد :

1- این که آقای احمدی نژاد تصمیم گرفته مکنونات قلبی خود را علنی کند، یعنی نظام موردنظر خود را تک حزبی می خواند و وجود دسته بندی و در واقع گرایش های سیاسی متفاوت را مغایر ارزش های انقلاب معرفی می کند و از صدور منتقدان و مخالفان خود به خارج از کشور سخن می گوید و با تفکیک قوا مخالفت کرده و دیگر مجلس را در رأس امور نمی داند و دخالت احزاب را در مدیریت کشور محکوم می کند، به آن دلیل است که پس از سرکوب یک سال گذشته، میدان را برای یکه تازی و تحقق یکه سالاری مناسب می بیند. در حقیقت وقتی آزادی مطبوعات و احزاب و تجمعات و انتخابات به محاق می رود و شخصیت های وارسته فهیم و شجاع و مدیرانی هم چون آقایان بهزاد نبوی، میردامادی، آرمین، صفایی فراهانی، داود سلیمانی، کیانوش راد، تاجرنیا، مرعشی و ... (نمایندگان مجلس ششم) به جای حضور در مجلس گرفتار محاکمه و بند و زندان می شوند، حزب پادگانی تصور می کند که فرصت طلایی استحاله جمهوری اسلامی ایران را به نظام تک حزبی استبدادی به دست آورده و به جای تحقق آرمان های امام و مردم و وعده های امام در پاریس و اصول مصرح قانون اساسی، می تواند دیدگاهی را که متعلق به مارکسیست های روسی است و استالین آن را در شوروی محقق کرد و سرانجام فروپاشید در ایران به مرحله اجرا درآورد و توجه ندارد که مدل حکومت تک حزبی استبدادی حداقل دو دهه است که با شکست مفتضحانه ای در جهان مواجه شده و برای ملت ایران هیچ جاذبه ای ندارد چرا که اساسا انقلاب اسلامی در اعتراض به چنین مدلی شکل گرفت. جالب آن که امروز حتی مارکسیست های آمریکای لاتین نیز از مدل چند حزبی و مطبوعات و احزاب و انتخابات آزاد دفاع می کنند. به نظر من مدل مطلوب حکومت آقای احمدی نژاد و حزب پادگانی نه جمهوری است و نه اسلامی و نه ایرانی. بلکه نظامی فاشیستی است که در آن همه آزادی ها به رسمیت شناخته می شود به جز آزادی های مدنی و سیاسی. بنابراین وی چه زمانی که به نام اسلام و تشیع و ولایت و امام زمان و چه اکنون به نام مکتب ایرانی از حکومتی دفاع می کند که ماهیت آن انسدادی-استبدادی است و در آن منتقدان از داشتن روزنامه و حزب و تجمع آزاد محروم خواهند بود و نظام رقابت آزاد و انتخابات آزاد معنایی نخواهد داشت.
2- البته یک نکته را نباید نادیده گرفت و آن این است که از زمانی که انتخابات مجلس هفتم به شکل نمایشی برگزار شد و صلاحیت نامزدهای مخالف تک صدایی با اتکاء به نظارت استصوابی رد شد و مجلس هفتم و سپس مجلس هشتم به شکل فرمایشی تشکیل شد، مجلس دیکر در رأس امور نبوده و چنان ضعیف شده است که قدرت دفاع از خود در برابر زیاده خواهی های آقای احمدی نژاد را ندارد چه رسد به این که بخواهد از حقوق و منافع ملت دفاع کند. تجربه ما از مشروطه تاکنون نشان می دهد که هر زمان انتخابات نمایشی و مجلس فرمایشی شد، قوه مقننه هرگز دررأس امور قرار نداشت. به هر حال امروز عملا کودتاچیان و حزب پادگانی در رأس امورند نه مجلس مستقل و مدرس پرور.
3- آقای احمدی نژاد با وجود مواضع فوق و عملکرد سرکوب گرانه وزارت اطلاعات، ارشاد و کشورش در زمینه نقض حقوق شهروندان، ایران را آزادترین کشور جهان می خواند که چندصدایی در آن حاکم است و ادعا می کند رقبای انتخاباتی وی آزادانه به فعالیت مشغولند. در این زمینه باید گفت: اولا ایجاد محدودیت های روزافزون برای آقایان کروبی و موسوی خلاف ادعای وی را ثابت می کند. امروز صداو سیمای میلی و تک صدا نه تنها آن دو بزرگوار را بایکوت خبری کرده بلکه به مناسبت و بی مناسبت انواع اتهامات را متوجه آنان کرده و می کند. مطبوعات نیز از درج اخبار آنان جز فحاشی و نقد غیرمنصفانه منع شده اند و سایت های آنان نیز فیلتر و احزاب آنان و طرفداران اصلاح طلبشان یکی پس از دیگری توقیف شده اند. با وجود این استبدادطلبان ایرانی، این میزان محدودیت را کافی ندانسته حصر خانگی را به آنان تحمیل کرده اند و توجه ندارند که در جهان جهانی شده امروز، حتی در «بورکینافاسو» نیز با نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری چنین رفتاری نمی کنند و با نقض حقوق آنان به حیثیت کشور آسیب وارد نمی کنند و تصویری زشت از آن به جهان ارائه نمی کنند به طوری که رئیس دولت مجبور شود در مقر سازمان ملل متحد به دروغ اعلام کند که «رقبا و مخالفان ما آزادانه به فعالیت مشغولند.» ثانیا اگر ادعای آقای احمدی نژاد درست است و در ایران زندانی سیاسی وجود ندارد، چگونه می تواند محکومیت های سنگین هشت سال و نه سال و حبس در تبعید را به دانشجویان مظلوم و متعهد ایرانی مشاهده کند و دم برنیاورد؟ در کجای دنیا یک دانشجوی دختر را به جرم نگاه متفاوت و زبان نقاد به نه سال و نیم حبس محکوم می کنند؟ من این جا به احکام ظالمانه و سنگین علیه روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و مدنی و غیره اشاره نمی کنم که مثلا آقای نوری زاد تنها به دلیل نگارش نامه منتقدانه در زندان به سر می برد و با وجود این اعلام می کنند که زندانی سیاسی نداریم.البته اگر هر یک از زندانیان سیاسی ما پاسپورت آمریکایی داشتند، آقای احمدی نژاد شخصا پرونده آنان را پیگیری می کرد و برای آزادی آنان با مقامات قضائی به مکاتبه و مذاکره می پرداخت.
4- در مورد این ادعای آقای احمدی نژاد که مخالفان و منتقدان وی نکات مثبت کارنامه دولت نهم و دهم را ندیده و به سیاه نمایی می پردازند، نیز باید بگویم در 31 سال گذشته هیچ کس به اندازه ایشان به سیاه نمایی عملکرد دولت های پیشین نپرداخته و رقبای خود را به فساد متهم نکرده و خدماتشان را نادیده نگرفته است. سخنان و تعبیرات وی در مورد مدیران گذشته و یا رقبای کنونی اش از سیاه نمایی گذشته و دروغ گویی های او به شکل گسترده و آشکار تنها با قاضی مرتضوی- دادستان معزول- قابل مقایسه است. کینه وی و اقتدارگرایان همکارش به نحوی است که درست هم زمان با برنامه سفر به نیویورک، روز گفتگوی تمدن ها را که با اقبال جهانی روبرو شد، و هزاره سوم میلادی با آن نام آغاز شد، از تقویم رسمی کشور حذف کردند.
5- من از آقای احمدی نژاد که تلاش برای بستن روزنامه سلام را از افتخارات زندگی خویش می داند، انتظار ندارم که از حقوق و آزادی های ایرانیان و به ویژه منتقدان خود دفاع کند. از دید او هر آن کس که مخالفش باشد، خس و خاشاکی بیش نیست و به اندازه بزغاله نمی فهمد اما خطاب من به عقلای قوم است: بگیر و ببند و سرکوب و انسداد در زمان محمدرضا شاه جواب نداد و به طریق اولی در دنیای به هم پیوسته کنونی و در جهان دموکراسی خواه امروز و در عصر رایانه و اینترنت و ماهواره و تلفن همراه، روش های استبدادی نمی تواند پاسخگوی اداره کشور باشد و قطعا این روش ها محکوم به شکست است.مگر حصر مرحوم آیة الله منتظری اندکی از محبوبیت او کاست یا به محبوبیت دیگران افزود که دوباره به این روش ها تمسک جسته اند؟ من به عقلای قوم هشدار داده یادآور می شوم که ایرانیان از مشروطه تاکنون نشان داده اند که استبداد را برنمی تابند و سرانجام حقوق خویش را استیفا خواهند کرد. البته برای اکثریت مردم مسلمان ایران مقابله با استبداد سکولار خیلی سهل تر است اما یقین دارم که هم وطنانم هرگز زیر بار استبداد دینی نخواهند رفت. استبدادی که به تعبیر آیة الله نائینی بدترین نوع دیکتاتوری است و در واقع جسم و جان و زندگی عمومی و خصوصی مردم را در انقیاد خود در می آورد. به باور من اندکی زمان لازم است تا استبدادطلبان ایرانی و طرفداران اندیشه طالبانی-پادگانی همه آن چه در چنته دارند، بیرون بریزند و دستشان را کاملا رو کنند و پیروان خود را بیش از پیش شرمسار سازند و در نهایت مجبور شوند از برج غرور و تفرعن و استبداد پایین آمده دست از سرکوب بیشتر و بگیر و ببندهای بی منطق و کور برداشته حقوق ملت را به رسمیت بشناسند و به بازی برد برد تن دهند.

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته