-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ مهر ۷, چهارشنبه

Posts from Khodnevis for 09/29/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



ولیعهد
 


بیانیه نهادهای مدافع آزادی بیان: حسین درخشان را آزاد کنید

امروز، پنج نهاد بزرگ مدافع آزادی بیان در بیانیه‌ای مشترک از دولت ایران خواستند که هر چه زودتر حسین درخشان را آزاد کند.

«ماده ۱۹ کنوانسیون جهانی حقوق بشر»، روزنامه‌نگاران کانادایی مدافع ازادی بیان، انجمن «قلم» کانادا، «اندیکس سانسور» و کمیته مراقبت از روزنامه‌نگاران پس از انتشار خبر محکومیت حسین درخشان این بیانیه مشترک را صادر کردند.

در این بیانیه ضمن اشاره به میزان محکومیت این وبلاگ نویس ایرانی-کانادایی آمده است:

«با وجود آنکه خواسته دادستان مبنی بر اعدام حسین درخشان برآورده نشده، اما حکم دادگاه نشانه عدم پیروی [دستگاه قضایی] ایران از پیمان‌های حقوق بین‌المللی است. واضح است که محکومیت درخشان به اسم همکاری با کشورهای دشمن، تبلیغ علیه نظام و اهانت به مقدسات تنها به خاطر آزادانه بیان کردن آنچه در سر داشته بوده است.»

همچنین در این بیانیه، به شرایط سخت درخشان در زندان اوین اشاره شده است: «بر اساس گزارش‌های رسیده از هم‌سلولی‌های درخشان، او در طی مدت بازداشت شکنجه شده و تحت بازجویی‌هایی بسیار سخت بوده است.»

نهادهای منتشر کننده این بیانیه معتقدند که حسین درخشان تا زمان حضور در زندان، در خطر است و طولانی مدت بودن محکومیت، بر میزان خطری که بالای سر اوست، می‌افزاید.


 


در باب اعتقاد آگاهانه

 

ایالات متحده مذهبی ترین کشور توسعه یافته دنیاست. در همین کشور با اکثریت مسیحی اما، ظاهرا بی خدایان و آگنوستیک‌ها، از مذهبی‌ها بیشتر در مورد اعتقادات ایشان می‌دانند. نتایج یک تحقیق موسسه Pew می‌گوید که بی‌خدایان و آگنوستیک‌ها ( کسانی که «موضوع خدا» را نامربوط به زندگی انسانی می‌دانند ) به مراتب بهتر از کاتولیک‌ها و بهتر از حتی مورمون‌ها و یهودی‌ها از موضوعات محوری ادیان پرطرفدار ایالات متحده اطلاع دارند. محافل ضد دینی همچون «پروژه عقلانیت» در بلاد «کفر» ،که پاسخ انتقاد طنز آمیز احکام اعدام نیست برای متدینین دست گرفته‌اند که «لا اقل بی خدایان می‌دانند که به چه چیزی اعتقاد ندارند.»

سوای از این، موضوع قابل توجه می‌تواند برای ایرانیان این باشد که اگر تحقیقی مشابه در ایران انجام می‌شد و اکثریت قریب به اتفاق مردم هم نظرخواهان را مامورین دستگاه امنیت نمی‌دیدند، نتایج به چه ترتیبی می‌بود؟

در جوامع سنتی، ناباوران همواره در لبه جامعه زندگی کرده‌اند. حرف ایشان خریداری نداشته به دلیل اینکه عوام علاقه‌ای به موشکافی پدر آسمانی ندارند. در جوامع رو به مدرنیته، چون ایران اما موضوع کمی فرق دارد. تلاش برای نوسازی دین شریف، تقریبا به اندازه تجدد در ایران قدمت دارد. به محض عدم تطابق میان آموخته‌های نوین با مرام دینی ایرانیان، مردمان بسیاری کوشیدند که این دو را آشتی دهند. شاید امروز کسی با شیطنت بخواهد «جمهوری اسلامی» را با تمام دست آوردهایش نتیجه این تلاش بداند ، تقلایی که به جای مدرن شدن دین، علوم مدرن را «دینی» کرد، حتی سیستم حکومتی را. برای قضاوت اما به نظر می‌رسد که هنوز زود باشد.

اگر نتایجی مشابه آنچه در ایالات متحده در ایران به دست بیاید، آیا به این معنی نیست که دل‌واپسی قشرتحصیل‌کرده و مذهبی برای «درست نفهمیدن» دین مورد انتخاب ایشان توسط برادران و خواهران غیر دینی‌شان بی‌مورد است؟ آیا می‌شود به قیاس غیرمذهبی‌های خارجی، به مذهبیون داخلی اطمینان داد که «خارج شدگان از دین» اتفاقا در موردش به قدر کافی دانسته‌اند و تصمیم آگاهانه گرفته‌اند؟

 


 


برادر محسن سکوت را شکست

 

امروز در سایت تابناک منتسب به جناب آقای محسن رضایی مطلبی را خواندم که جوابی بود به مقاله چاپ شده در روزنامه شرق پیرامون نامه‌ای که به تفسیر این تابناک «نامه ای تاریخی سردار جنگ» نامگذاری شده است. در این نامه که پس از ۲۳ سال سکوت مصلحت اندیشانه(!) در روز گذشته با استقبال بی‌نظیر خبرگزاری فارس و سایت‌های ضد میرحسینی مواجه شد عامل اصلی نوشاندن جام زهر به آیت الله خمینی در داخل پرانتز(به نحوی که هر انسان کودنی هم درک کند) میرحسین موسوی و کابینه‌اش معرفی شده بود. البته با تمام این تفاسیر خبرگزاری فارس برای خوانندگان فهیمش در داخل پرانتز نام میرحسین موسوی را آورد.

 

البته چند روز قبل هم برادر محسن در مصاحبه‌ای گفته بود که خاتمی و بهزاد نبوی مخالف برگزاری جشن و پایکوبی و اعلام پیروزی ایران در جنگ با عراق بودند. راوی این قضیه را هم برادر بزرگوار و ارزشی جناب آقای فیروز آبادی معرفی کرده بودند. به نحوی که فیروز آبادی روز بعدش همه چیز را یادش آمده بود وبه تبیین این قضیه پرداخته بود!

 

دقیقا" چند هفته قبلش هم برادر محسن در جلسه‌ای کاملا انسان‌دوستانه و برای صلاح مملکت جلسه‌ای را با محمود احمدی‌نژاد تشکیل می‌دهد. جلسه‌ای که پشت همان درب‌های بسته معروف تشکیل شد و بعد از مدتی گفته شد که هدفش پیشنهادهایی برای دور زدن تحریم ها و مسائل اقتصادی بوده است.

 

حالا اگر کسی نسبت به این بیش فعالی(!)برادر محسن مقاله‌ای به چاپ رساند  ناشی لقب می‌گیرد. خب برادر محسن شاید از جایی وعده‌ای شنیده که اینگونه این روزها فعالیتش زیاد شده است و تصمیم گرفته است که سکوت مصلحتی (چیزی که فقط در تخصص ایشان است. اصلا در قاموس محسن رضایی این رسم است که مصلحت باید پای حق و حقیت قربانی شود) را ناگهان بشکند.

 

به هر حال برادر محسن که از سال گذشته و با کت و شلوارش خواسته چهره‌ای نو از خود ارائه دهد این روزها عجیبا در حال روشنگری است.


 


تذکر کتبی صد و هفتاد نماینده مجلس به احمدی‌نژاد

به گزارش ایلنا، متن تذکر کتبی به محمود احمدی‌نژاد به شرح زیر است:

 

جنابعالی در آستانه سفر به نیویورک برخلاف نص بیانات حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری و برخلاف قانون اساسی جایگاه مجلس را که حاصل خون‌های جوانان این کشور و نتیجه الله‌واکبرهای ملت ایران است، مورد خدشه قرار دادید.

 

بیان مطالب مذکور علاوه بر اینکه ممکن است موجب نگرانی ملت ایران در تضعیف مردم سالاری دینی و نقض وحدت بین مسئولان کشور شود، می‌تواند دولت و قوای دیگر را از خدمت رسانی به مردم و پیگیری خواسته‌های اصلی آنها و پرداختن به رفع مشکلات مردم باز دارد.

 

مردم از رئیس‌جمهور و سایر مسئولان انتظار دارند که به مسایل اساسی کشور مانند اشتغال جوانان، جلوگیری از گرانی بعضی از کالاهای اساسی،‌ جلوگیری از قاچاق بی‌رویه کالاها و حمایت از تولیدات داخلی و مبارزه با فساد اقتصادی و مبارزه با مفاسد اجتماعی در سطح کشور بپردازد و لازم است دولت به جای دخالت در امور قوای دیگر و نفی جایگاه مجلس که نماد اصلی مردم سالاری دینی است، به وظایف خود عمل کند.


 


موسوی و خاتمی اهانت کنندگان به خانواده‌های باکری و همت را محکوم کردند


 به گزارش وب‌سایت خاتمی، میر حسین موسوی و سید محمد خاتمی ضمن دیدار با یکدیگر به بررسی مسائل جاری کشور پرداختند.


خاتمی و موسوی ضمن ابراز تأسف از اینکه افرادی از یک سو انقلاب را در انحصار خود می‌دانند و از سوی دیگر ابزاری جز دروغ و توهین و اتهام زنی را نمی‌شناسند، بر تداوم هماهنگی موجود میان اصلاح طلبان در همه زمینه‌ها تأکید نموده، تلاش نافرجام جریانی خاص برای القاء اختلاف و تقابل میان شخصیت‌ها را محکوم کردند.


موسوی و خاتمی همچنین ضمن ابراز خوشوقتی از اینکه جامعه متوجه بی‌اساس بودن بسیاری از مطالب و ادعاهایی که به صورت رسمی و غیر رسمی رواج می یابد شده است تصریح کردند: «تأسفی اگر هست از این است که چرا چنین رفتارها و گفتارهایی به نام انقلابی که هدف آن استقرار راستی و پاکی و عدالت بوده و نظام برآمده از آن بر اهمیت رأی مردم و آزادی و حرمت همه افراد جامعه و تقوی و خدمتگزاری مسؤولان تأکید کرده رواج می‌یابد و بر پایه همین رفتارها و گفتارهای نادرست بسیاری از چهره‌های خدوم و سرمایه‌های ارزنده کشور بازداشت، محاکمه و زندانی می‌شوند و حتی به ادعاهای آنان در مورد نحوه رفتارهای ناروا رسیدگی نمی‌شود و همچنان جریان‌ها و نیروهای دیگر تحت فشار و تضییق روزافزون قرار می‌گیرند!»


رئیس بنیاد گفت و گوی تمدن‌ها و نخست وزیر سابق ایران ضمن تأکید بر تداوم این انتظار که زندانیان سیاسی آزاد و فضای باز و امن بر جامعه حاکم گردد و قانون اساسی به صورت همه جانبه و بدون تنازل جاری و اجرا شود، از اینکه همچنان خلاف این امر اتفاق می‌افتد و حتی عزیزانی که احساس می‌کنند به آنها ستم شده و مورد اتهامات ناروا قرار گرفته‌اند، و از حق قانونی خود برای شکایت استفاده کرده‌اند، به جای رسیدگی عادلانه، مجدداً به زندان بازگردانده می شوند ابراز تأسف نمودند.


سید محمد خاتمی و میر حسین موسوی همچنین خواستار برخورد جدی با اهانت‌کنندگان و متعرضان به خانواده‌های همت و باکری و دیگر شخصیت‌های برجسته انقلاب و کشور شده و ایجاد محدودیت‌های فراوان و روزافزون برای شخصیت‌ها و جریانات منتقد که همواره بر پای بندی به اصول و ارزش‌های انقلاب و قانون اساسی تأکید داشته‌اند را محکوم نمودند.


 


۱۹ و نیم سال زندان برای حسین درخشان

به دنبال انتشار خبر صدور حکم سنگین برای حسین درخشان از سوی یکی از سایت‌های نزدیک به جناح راست، یکی از اعضای خانواده این خبر را تایید کرد. بر اساس اخبار منتشر شده، درخشان به تحمل ۱۹ سال و نیم زندان محکوم شده است.

امروز یک منبع «مطلع» به سایت مشرق گفت: «بنا بر این حکم که امروز از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی صلواتی صادر شد، درخشان که در مهرماه ۸۷ بازداشت شده است، به جرم همکاری با دول متخاصم، تبلیغ علیه نظام اسلامی، تبلیغ به نفع گروهک های ضد انقلاب، توهین به مقدسات و راه اندازی و مدیریت سایت‌های مبتذل و مستهجن، به ۱۹/۵ سال حبس تعزیری، پنج سال محرومیت از عضویت در احزاب و فعالیت در رسانه‌ها و بازگرداندن وجوه اخذشده به مبلغ ۳۰هزار و ۷۵۰ یورو، دوهزار و ۹۰۰ دلار و ۲۰۰ پوند انگلیس محکوم شد.»

 

یک تحلیلگر به خودنویس گفت که وجوه درج شده در حکم، می‌تواند مربوط به درآمد حسین درخشان بابت طراحی و مدیریت وب‌سایت‌های متعددی در خارج از کشور باشد. این مساله عملا ثابت می‌کند که دلایل کافی برای محکومیت حسین درخشان به جاسوسی وجود نداشته است. منابع امنیتی از جمله سردار مشفق مدعی همکاری درخشان با سازمان‌های اطلاعاتی بوده‌اند. از سوی دیگر در کیفرخواست قرائت شده در دادگاه متهمان جنبش سبز، بخش‌های زیادی از روی وبلاگ «سردبیر خودم» متعلق به درخشان برداشته شده بود و دادستان این مطالب را برگرفته از اعترافات یک جاسوس که برای اسرائیل و آمریکا کار می‌کرده عنوان کرد.

 

به نظر می‌رسد با توجه به حکم سنگین درخشان، خانواده‌اش به دنبال درخواست تجدید نظر باشند. به گفته یک کارشناس، مطابق قانون مجازات اسلامی، تا زمان اعلام رای نهایی از سوی دادگاه تجدید نظر، قرار موقت بازداشت می‌تواند لغو شود و با قرار وثیقه آزاد شود.

 

یک منبع کانادایی نیز به خودنویس گفت که دولت این کشور در انتظار نهایی شدن حکم است. این منبع گفت که عدم دخالت کانادا در پرونده درخشان که شهروندی کانادایی نیز هست به خاطر نگرانی‌های پدر خانواده بوده است. چند ماه پیش نیز جیسون کنی، وزیر مهاجرت کانادا به خودنویس گفت که تا زمانی که منعی از طرف خانواده یک زندانی کانادایی در کشوری دیگر وجود دارد، تلاش کانادا نمی‌تواند از حدی بالاتر برود. وزیر مهاجرت کانادا همچنین گفت که چون ایران ملیت دوگانه را نمی‌پذیرد، به شهروندان ایرانی-کانادایی گفته می‌شود که اگر به کشورشان برگردند، کار زیادی از دست کانادا بر نمی‌آید.

 


 


دست‌اندرکاران والیبال مواظب باشند

دی‌شب تیم والیبال ایران به ایتالیا ۲ به ۳ باخت و از جام جهانی والیبال حذف شد. وقتی در دوره‌ی پیش همین بازی‌ها ایران در برابر همین تیم ایتالیا یک گیم را برد و بازی را باخت آن شکست یک شکست تاریخی بود؛ ایران -تیمی از آسیا، تیمی از خاورمیانه- از ایتالیا -تیمی از اروپا، یک مدّعی قدرت‌مند والیبال- یک گیم از ایتالیا گرفته بود و بدون برد از رقابت‌ها کنار رفت. این بار امّا اوضاع فرق کرد؛ ایران نخستین بردش را در جام جهانی والیبال به دست آورد و در برابر ایتالیا آن‌چنان پایاپای جلو رفت که کم مانده بود بازی را ببرد. باز هم حذف شدیم، این بار مقتدرانه و با بدشانسی. اگر نیمی از قدرت بازی‌مان را در برابر مصر ارائه کرده بودیم الآن در دور بعد بازی‌ها بودیم و اگر در گیم دوّم بازی برابر ایتالیا آن‌قدر اضطراب نداشتیم و به جای باخت با اختلاف فاحش ۱۵ پوئن، با اختلاف کم‌تری گیم را واگذار کرده بودیم اکنون در دور بعد بازی‌ها بودیم. برای این تیم، در شرایطی که فوت بال مرکز اختصاص بودجه‌ها و جذب اسپانسرها و جلب توجّه‌ها ست باید تمام‌قد ایستاد.

 

بودجه‌ی والیبال در مقایسه با رشته‌ای مثل فوت‌بال بسیار اندک است، توجّهی هم که به آن می‌شود -عمدتن از سوی مسئولان ورزش کشور- بسیار ناچیز است و گویی اصلا این رشته محلّی از اعراب ندارد. پیش از اعزام تیم ملّی فوت‌بال ایران به رقابت‌های غرب آسیا رییس سازمان تربیت بدنی در اردوی این تیم حاضر می‌شود و برای آن‌که به تیم روحیه بدهد ۳۰ میلیون ریال نقدن به بازی‌کنان و کادر فنّی اهدا می‌کند. والیبال امّا بدون هیچ توجّه و روحیه‌دادنی در جام جهانی حاضر می‌شود، عالی بازی می‌کند و بدون هیچ تقدیر و تشکّری باز به کارش ادامه می‌دهد. همین وضعیت در مورد بسکت‌بال هم هست، تیم ملّی بسکت‌بال در جام جهانی ترکیه حاضر می‌شود و در برابر آمریکا -غول بسکت‌بال دنیا- عالی بازی می‌کند و این بازی حتّا از تله‌ویزیون هم پخش نمی‌شود.

 

وقتی ایران در جام جهانی ۹۸ حاضر شد و «بازی قرن» را برد، چنان تحوّلی در وضعیت بازی‌کنان پدید آمد که هریک تبدیل به سرمایه‌دارانی بزرگ شدند. به این کاری ندارم که جنبه‌اش را داشتند یا نه -که با انواع فسادهای زیر و رویی که فوت‌بال ما بعد از آن جام جهانی به آن دچار شد؛ از جام ملّت‌های ۲۰۰۰ لبنان و شب‌بیداری‌هایش بگیرید تا ۲زنه شدن مهدوی‌کیا واضح است چه جنبه‌ای برای پول‌دارشدن در فوت‌بالیست‌های‌مان هست- امّا رشته‌هایی غیر از فوت‌بال هرقدر هم در رقابت‌های معتبر جهان بدرخشند کم‌تر اثری از تغییر وضعیت مالی فدراسیون‌های‌شان دیده می‌شود و بودجه‌ها همان است که بود؛ اگر کم‌تر نشود.

 

والیبال و بسکت‌بال راه‌شان را یافته‌اند، با اندکی تزریق پول چشم‌ها را به خود خیره خواهند کرد. احتمالا مدیران آن همان‌طور که می‌دانند چه‌طور در فاصله‌ی بین ۲ جام جهانی از گرفتن یک گیم از ایتالیا و حذف از بازی‌ها به برد برابر ژاپن -که در لیگ جهانی بازی می‌کند- و بازی دوشادوش با ایتالیا برسند، می‌دانند چه‌گونه توزیع آن را مدیریت کنند که فاجعه‌ی فوت‌بال ایجاد نشود. کماکان امّا پول‌ها در فوت‌بال است؛ از جام درخشان ۹۸ به صعودنکردن در ۲۰۰۲ رسیدن و تساوی با آنگولا در ۲۰۰۶ رسیدن کار آسانی نیست، تبحّر ویژه‌ای می‌طلبد که تنها از مدیران نالایق فوت‌بال ناپاک کشور برمی‌آید.

 

امّا از یک سو شاید این کم‌توجّهی به این رشته‌ها از سوی مدیران ورزش کشور بد هم نباشد؛ معمولا عمل‌کرد مدیران این دولت به‌گونه‌ای ست که برای اصلح ابرو چشم را کور می‌کنند. شاید آن‌چنان هم بد نیست که مدیری برای روحیه‌دادن به اردوی این تیم‌ها نمی‌رود، کسی برای موفّقیت‌شان هورا نمی‌کشد و آن‌ها بدون توجّه به حاشیه‌ها به کار خود مشغول اند. اثرات مطرح‌شدن کنترل‌پذیر نیست و ای‌بسا با ردیف‌های بودجه‌ی درشت‌تر و تمرکز بیش‌تر روی این رشته‌ها، حواشی بدتری نسبت به فوت‌بال دامن این رشته‌ها را بگیرد و همین حواشی، موفّقیت‌های به‌دست‌آمده را تکرارناپذیر کنند.

 

باید امیدوار بود تکرار این شکست‌های هم‌رده‌ی پیروزی و تبدیل آن‌ها به پیروزی‌های درخشان برای والیبال و بسکت‌بال با دخالت مدیران نامربوط و تزریق پول‌های بی‌حساب دچار تزلزل نشود. فراموش نکنید این‌جا ایران است؛ جمهوری اسلامی ایران.


 


چرا بازاریان از مالیات بر ارزش افزوده هراس دارند؟

در این گفتار سعی می‌شود فارغ از هر گونه مساله سیاسی به بحث دلیل عدم تمکین بازاریان جهت پرداخت مالیات بر ارزش افزوده پرداخته شود.

در سیستم قدیمی بر اساس قانون مالیاتی،هیچگونه اهرمی برای ردیابی کالا و شناسایی آن از مقصد به مبدأ وجود نداشت و اساسا کالاها فاقد کد مالیاتی(شماره بازرگانی)بودند و کالا فقط در زمان فروش شناسایی می‌شد، مالیات نیز در زمان فروش محاسبه  میگردید. ممیز به حجره حاج آقا در بازار مراجعه میکرد.هنگام ورود حاج آقا را پشت یک میز با یک تلفن و تسبیحی در دست مشاهده میکرد و بغیر از چند وسیله ارزان قیمت چیز دیگری در مغازه نمی‌یافت ،حاج آقا فاکتورهایش را تحویل ممیز می‌داد (در قانون مالیات‌ها کسبه ملزم به نگهداری دفاتر قانونی و مالی نیستند و ممیز بایستی بر اساس قرائن موجود در محل کسب به محاسبه مالیات بپردازند)پس ممیز داستان ما با نگاهی به فاکتورهای چند ده هزار تومانی حاج آقا و مغازه فکستنی او از یک تاجر میلیاردر فقط می‌توانست چند ده هزار تومان مالیات بگیرد. اما بر اساس مالیات بر ارزش افزوده می‌توان مالیات واقعی را از وی گرفت. در سيستم ماليات بر ارزش افزوده، هر فروشنده در هنگام فروش كالا و خدمات، ماليات متعلقه را بر صورتحساب افزوده و آن را همراه با قيمت كالا و خدمات از مشتري دريافت مي نمايد. اولين فروشنده، ماليات را يكجا به دولت پرداخت كرده و درمراحل بعدي، هر فروشنده تنها مابه التفاوت ماليات (ماليات دريافتي پس از كسر مالياتي كه خود قبلاً پرداخت نموده) را به حساب سازمان امور مالياتي واريز مي‌كند.

به منظور روشن شدن روش اجرايي ماليات بر ارزش افزوده به مثال ذيل توجه فرمائيد:

يك شركت خودروسازي براي توليد محصولات خويش، قطعات مورد نياز را از طريق بازار داخلي (قطعه سازان) و يا از طريق واردات تأمين مي نمايد. اگر فرض شود خريد از داخل به مبلغ ده ميليون ريال و خريد به صورت واردات به مبلغ پنج ميليون ريال بوده و با فرض اين كه نرخ ماليات 10% باشد، اين شركت در مرحله خريد از داخل يك ميليون ريال ( 1،000،000 = 10% *10،000،000 ) و در مرحله واردات به اندازه پانصدهزار ريال (500،000 = 10% * 5،000،000) ماليات بر ارزش افزوده به سازمان مالياتي كشور پرداخت مي نمايد . همچنين، اگر فرض شود اين شركت محصول توليدي خود را به مبلغ چهل ميليون ريال بفروشد، موظف است هنگام صدور فاكتور، ماليات بر ارزش افزوده را جداگانه محاسبه و از خريدار دريافت نمايد (4،000،000 = 10% *40،000،000 ).

بديهي است قيمت پرداختي خريدار چهل و چهار ميليون ريال خواهد بود. اين شركت موظف است مالياتهاي پرداختي در مراحل قبلي (خريد از داخل و واردات) را از مالياتهاي وصولي كسر نموده و مابقي را همراه با اظهارنامه به سازمان مالياتي پرداخت نمايد.

2/500/000 = (500/000 + 1/000/000 ) - 4/000/000
ماليات بر ارزش افزوده، ماليات واردات، ماليات خريد داخلي، ماليات دريافتي،
قابل پرداخت به سازمان مالياتي

بنابراين مجموع ماليات بر ارزش افزوده پرداخت شده به سازمان مالياتي برابر

ريال 4/000/000= ( 2/500/000 + 1/500/000 ) خواهد بود.

 

با توجه به مثال فوق جدای از بحث مالیاتی ،خرید و فروش مودی مالیاتی بر اساس ضرورت ارائه لیست به اداره مالیاتی کاملا قابل شناسایی است .در رشته حسابداری در درس حسابداری میانه 2،بحثی به نام حسابداری از روی مدارک ناقص را داریم.در این موضوع با توجه به روشهای حسابداری می‌توان از طریق خرید و فروش، سود عملکرد سالانه را شناسایی نمود و از همین طریق میتوان مالیات واقعی شخص را به سادگی محاسبه کرد.

پس عزیزان شکایت بازاریان و اعتصاب آنان نه دلیل سیاسی دارد و نه بحث چند میلیون تومان مالیات بیشتر. بر اساس سیستم جدید معاملات آنان شفاف می‌شود و مجبورند مالیات بر عملکرد سالانه خویش را نیز بصورت واقعی (که احتمالا میلیاردی می‌باشد) به صورت واقعی پرداخت کنند.

به قول شاعر:مقصود تویی (مالیات بر عملکرد)کعبه و بتخانه بهانه.


 


روزنامه‌نگار حق انتقاد از خدا را نیز دارد

این روزها عده‌ای بر نویسندگان و منتقدین جنبش سبز خرده می‌گیرند که چرا به جای  انتقاد از حاکمیت از جنبش سبز و سران آن انتقاد می‌کنید. باید گفت صدها و شاید هزاران سایت و وبلاگ و روزنامه به همراه ده‌ها رادیو و تلوزیون در داخل و خارج کشور هر روز هزاران مطلب انتقادی تند علیه حاکمیت و احمدی‌نژاد می‌نویسند، حال با اضافه شدن ما به این جرگه آیا به نظر شما تغییری در برآیند این انتقاد‌ها حاصل خواهد شد مضاف بر اینکه پس در اين ميان چه کسی‌ وظیفه بر شمردن کاستي‌ها و تذکر به خود را  بر عهده خواهد گرفت و چه کسی‌ آفت‌هاي جنبش را بر خواهد شمرد آیا حاکمیت این  مهم را برای ما انجام خواهد داد آیا احمدی نژاد خواهد آمد و به ما خواهد گفت که مشکل جنبش سبز در کجاست؟

 

با توجه به اینکه بزرگترین خطر برای هر حرکت سیاسی غفلت از خویش است آیا راضی‌ به این غفلت و خاموش شدن پروژکتورهای منتقدین هستید؟ آیا بر شمردن  نقاط کور و غفلت سران جنبش وتذکرلزوم مسئولیت پذیری سران جنبش میتواند دشمنی تلقی‌ شود آياانتقاد از یک جریان به معنای ایمان نداشتن به آن جریان است؟

 

سخنرانی‌ آقای خاتمی بعد از ۱۸ تیر ۷۸ را در دانشگاه تهران هرگز فراموش نمی‌کنم که  ایشان در آنروز ودر جواب شعار‌های دانشجویان مبنی بر لزوم آزادی زندانیان سیاسی  با لحنی عصبانی‌ خطاب به دانشجویان فرمود این شعار را ندهید چون ما در ایران زندانی سیاسی نداریم! در همان زمان همه روزنامه‌نگاران منتقد نوک پیکان خود را متوجه تعدادی لباس شخصی‌ و عالیجناب سرخ پوش کرده بودند و کسی‌ از عالیجناب خاتمی بابت این حرف نادرست حساب نکشید تا آنجا که هشت سال فرصت طلايي  براي تغییر، در سایه خودمحوری رهبر اصلاحات از مردم گرفته شد.

 

آیا می‌خواهید باز هم فرا فکنی‌‌ها و خود فریبی‌ها را ادامه دهیم و بابت کج روی‌ها خود محوری‌ها و احتمال سازش سران جنبش سخنی نگوییم و همه چیز را به شانس و اقبال بسپاریم؟

 

آیا انتظار دارید خانم رهنورد از علاقه‌ شدید مردم به یک دیکتاتور خونریز صحبت کند و کسی‌ دم نزده و به جای دم کف مرتب بزنند؟ آیا در قبال «هری پاتر خوان» خوانده شدن منتقدین و ساندیس خور(در شکل مودبانه  آبمیوه خوران لم داده بر صندلی‌ تاب‌دار ) نامیده شدن آنها توسط خانم رهنورد مهر سکوت بر لب بزنیم ؟

 

آیا انتظار دارید در قبال عدم رهبری فعال از سوی موسوی و شانه خالی کردن وی از رهبری جنبش وقتی‌ پای تغییر اصل نظام به میان میاید ساکت باشیم و دلیل آنرا از ایشان نپرسیم و نپرسیم که چرا ايشان اعتراضات را ذره‌اي مي‌خواهند و خود رهبري ذره‌اي را در دستور کار خود قرار داده‌اند تا مبادا که اصل نظام به خطر افتد؟

 

آیا اینکه از وی بخواهیم تکلیف خود را با کشتارهای دهه شصت و نیز هسته‌های گزینشی که باعث نابودی هزاران استعداد ناب سرزمینمان شد و ده‌ها جنایت دیگری که به دستور خمینی انجام گرفت روشن فرمایند گناه است؟ گوشزد کردن اینها همه نه به عنوان محاکمه ایشان بلکه به این دلیل است که ادامه این روند و سکوت آقای موسوی در قبال این موارد به ریزش وسیع در جبهه سبز خواهد انجامید و مردم از ايشان وراه‌شان سر خورده خواهند شد. این همان اشتباه عمدی یا غیر عمدی آقای خاتمی بود که منجر به قهر مردم و آمدن کسی‌ همچون احمدی‌نژاد بر سر کار گردید.

 

آیا آزموده را آزمودن خطا نیست؟ آقای موسوی و خانم رهنورد گرامی‌ آیا دوست دارید دروغ بگوییم و این مشکلات را عنوان نکنیم؟ که این وظیفه روزنامه‌نگار و منتقد نیست؟ آیا دوست دارید ما نیز جزو مگسان دور شیره سبز و چاپلوسان و متملقینی باشیم که هر روز ده‌ها لقب برای شما می‌تراشند؟ به خدا که آنها دلشان نه برای جنبش سبز می‌سوزد و نه شما و نه آبروی شما. آنها یا به شما دروغ می‌گویند یا اینکه در خوشبینانه‌ترین حالت، حقیقت را به شما نمی‌گویند. اما ما نمی‌توانیم به شما دروغ بگوییم و برای تامين منافع  خویش خطر را فرصت و فرصت را خطر نمایش دهیم. آقای موسوی و خانم رهنورد ما روزنامه‌نگاریم، نه دروغ و تملّق نگار!

 

نگاهی‌ به اطرافیان خود بیاندازید. آیا شبیه اطرافیان خمینی در دهه شصت نیستند؟ از دیدگاه آنها و کسانی‌ که خوی استبدادی دارند همه منتقدین و روزنامه نگاران مغرض‌اند مگر آنکه خلاف آن ثابت شود!

 

آیا وظیفه یک روزنامه‌نگار از نظر شما نپرسیدن است؟ مبادا اینکه به جرم خیانت محاکمه شود؟

 

خانم رهنورد ما هرگز صندلی‌ تاب‌دار نداشته و نداریم. به آن خدایی که می‌دانم سخت بدان اعتقاد دارید سوگند می‌خوریم که آن عافیتی را که شما از آن صحبت مي‌کنيد را به قیمت روزی ۱۲ ساعت کارگری  به دست می‌آوریم تا در آن ساعت به قول شما عافیت! مجالی برای خواندن و‌ نوشتن بیابیم.

 

 ما از جنس کسانی‌ نیستیم که میلیون‌ها دلار پول مردم را بالا کشیده‌اند از وابستگان شاه پیشین گرفته تا اصلاح‌طلبان دوران خاتمی که وزیر و وکیل بوده‌اند همان‌ها که قانع به آن ثروت‌هاي چپاول شده نیز نگشته و اکنون در همان خارجي که ما را متهم به بودن در آنجا ميفرماييد جنبش سبز را تبدیل به محلي براي کسب وکارخویش نموده و فرش سبز زير پاي‌شان گسترانيده‌اند. ما جزو هیچکدام از آنان نیستیم ما فقط روز نامه‌نگاریم.

 

خانم  رهنورد و آقای موسوی آنکسي را که براساس اطلاعات غلط داده شده از سوی متملقین بر صندلی‌ تابدارش می‌نشانید و آب میوه تعارفش کرده کتاب هری پاتر زیر بغلش میزنید همان کسی‌ است که به جای راحل و  مقدّس خواندن جنایت‌کاران از تمثال مبارکشان، تمساحي ساخت و ابهت پوشالي مستبدين را در هم شکست آنهم همانجا کنار گوش جنایتکاران بدون آنکه محافظ و دفتر و دستکی داشته باشد. خانم رهنورد بر اساس تعلیم  همان دینی که بدان اعتقاد دارید کمی‌ منصف باشید آيادر اسلام دروغ و بی‌ انصافی گناه نیست؟

 

در همان قرآنی‌ که هر روز بجای کتاب‌های هری پاتر می‌خوانید خداوند وقتی‌ به قلم سوگند ‌‌مي‌خورد صاحب قلم را در جوار خود می‌پذیرد و همسایه خویش می‌سازد، حتی خدا نیز حق انتقاد را  به صاحب قلم می‌دهد و صاحب قلم و آنچه که امروز روزنامه‌نگارش می‌خوانیم حتي حق انتقاد از خدا را نیز می‌یابد چه رسد به خدایگان زمینی‌ و خدایگان جنبش سبز. سخن کوتاه اینکه وقتی‌ حقیقت آزاد نباشد آزادی حقیقت نخواهد داشت...


بپايان آمد اين دفتر حکايت
همچنان باقيست


ادامه دارد


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته