علی مزروعی: در علم سیاست شکل گیری ، دوام و بقای یک نظام سیاسی دموکراتیک را مشروط به تحقق دو شرط می دانند : شرط لازم اتکای نظام به آرای مردم ، و شرط کافی رضایتمندی شهروندان از عملکرد حاکمیت . اولین شرط، تامین کننده مشروعیت نظام سیاسی و مردمسالاری است که به رای و نظر مردم بستگی تام دارد و دومین شرط در سایه کارآمدی نظام سیاسی حاصل می شود و بستگی کامل به عملکرد حاکمیت دارد . البته رابطه این دو به نوعی دیالکتیکی و تعاملی و تداخلی است به این معنا که می توانند درفرآیند عملی یگدیگر را تقویت یا تضعیف کنند . بنابراین مشروعیت و کارآمدی دو شرط و شاخصی است که می توان موقعیت ودوام و بقای نظام های سیاسی را با آن محک زد و دریافت که در چه وضعیت و مسیری قرار دارد ، و چه آینده ای را درپیش رو دارد ؟
در همین جا اشاره کنم که در آموزه های دینی ما و به ویژه نهج البلاغه ، که بازتاب تجربه های عملی حکومت دینی بدست مولای متقیان علی ابن ابیطالب(ع) است ، تاییدات صریحی را می توان یافت که بر تحقق این دو شرط برای شکل گیری ، دوام و بقای نظام های سیاسی تاکید می کند وفقدان هریک از این دو را اسباب استبداد و دیکتاتوری و زوال و سقوط نظام سیاسی بر می شمارد که در این مقال فرصت پرداختن بدان نیست .
در اینجا من فرض را براین می گیرم که در موقعیت کنونی کشور ما مشکلی از ناحیه مشروعیت مردمی متوجه نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران نیست ، هرچند اثبات یا نفی این فرض دشوار و تنها با اتکای به یک همه پرسی امکان پذیر است . در واقع من این فرض را به اتکا آرای اکثریت قاطع مردم در سال ۵۸ به نظام جمهوری اسلامی ایران معتبر می دانم اما درعین حال می دانیم که با گذشت بیش از ۳۰ سال از آن واقعه و تغییر نسلی و ترکیب جمعیتی ، بگونه ای که اکنون جمعیت غالب و اکثریت در ایران زیر ۳۰ سال سن دارند که دراین رای گیری شرکت نداشته اند و اگر بخواهیم سخنرانی امام خمینی در روز ۱۲ بهمن ۵۷ در بهشت زهرا را ملاک قرار دهیم رای مردم در سال ۵۷ نمی تواند برای مردم در سال ۸۹ معتبر باشد ، و البته اگر نظام سیاسی مطمئن به این مشروعیت مردمی باشد طبعا از رجوع به همه پرسی ابائی نخواهد داشت و آنچه شک و شبهه نسبت به مشروعیت نظام سیاسی موجود را به ویژه در سال های اخیر دامن زده است همین استنکاف حاکمیت از انجام هرگونه همه پرسی و حتی انتخابات آزاد و رقابتی برای نهادهای انتخابی نظام سیاسی است . اکنون فارغ از بحث مشروعیت نظام در این مقال می خواهم بحث را روی کارآمدی آن متمرکز کنم .
هدف غایی از کارآمدی حاکمیت در یک نظام سیاسی جلب رضایت آحاد شهروندان و درنهایت اکثریت آنان است . برای اندازه گیری کمی این کارآمدی در عرصه های اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی و سیاست خارجی امروزه در دنیا به اندازه کافی بحث و شاخص تعریف شده است ، و به نظر می رسد که بهترین و جامع ترین آنها شاخص هایی باشد که هر ساله در گزارش توسعه انسانی دفتر عمران سازمان ملل مبنای رتبه بندی کشورها در این باره می شود و اهل مطالعه می دانند که در پنج سال اخیر ایران در این رتبه بندی تنزل بسیار داشته است ، اما از آنجا که برای حاکمیت کنونی ایران این گزارشها پشیزی ارزش ندارد طبعا باید مرجع ارزیابی کارآمدی حاکمیت، داخلی باشد و این فقط با رجوع مستقیم به شهروندان و پرسش از آنها ممکن است و ملاحظه می شود که اینجا نیز کارآمدی با رای و نظر مردم محک می خورد . انجام این کار نیز از دو راه ممکن است : نظر سنجی و همه پرسی یا انتخابات آزاد و رقابتی . در ایران که همه کارها بدست حکومت است و هیچ موسسئه نظرسنجی غیر حکومتی وجود ندارد و یا اگر می داشت بدون اذن و اجازه حکومت نمی توانست کار کند طبعا انجام نظرسنجی در این باره فقط می تواند توسط نهادهای وابسته به حکومت انجام گیرد که نمی دانیم انجام می گیرد یانه؟ اما باید خوشبین بود که انجام می گیرد و اگرچه نتایجش برای عموم منتشر نمی شود اما لااقل به حاکمیت نشان می دهد که وضعیت رضایتمندی شهروندان از کارآمدی حاکمیت چگونه است ؟ در مورد همه پرسی یا انتخابات آزاد و رقابتی هم که فکر می کنم با تجربه انتخابات مجالس خبرگان دوم و شورای چهارم و به ویژه از انتخابات مجلس هفتم به این سو و کودتای انتخاباتی سال گذشته ریاست جمهوری، تا اطلاع ثانوی نمی توان حرفی زد و این خود بزرگترین نشانه و دلیل بر ناکارآمدی حاکمیت می تواند باشد . چراکه در نظام های سیاسی مردمسالارهمین برگزاری انتخابات های ادواری است که رضایتمندی شهروندان را درقالب رای به افراد و احزاب سیاسی و برنامه های آنان تعریف و تجمیع می کند و جابجایی مسالمت آمیز قدرت را برای تداوم نظام سیاسی رقم می زند و رمز و راز دوام و بقای نظام های سیاسی مردمسالار بدون هرگونه درگیری و تنش سیاسی و شورش های اجتماعی و انقلاب در همین است . بستن راه انتخابات آزاد بروی مردم در یک نظام سیاسی با هرتوجیهی باشد بستن راه به روی حاکمیت برای فهم رضایتمندی شهروندان از عملکردش است ، و وقتی این راه بکلی بسته شود انباشت نارضایتی ها سرانجام راه خود را در انقلاب می جوید ، همان تجربه ای که مردم ایران در برخورد با رژیم سابق پشت سرنهادند و امید وار بودند با انقلاب اسلامی به مردمسالاری دست یابند .
انتخابات سال گذشته ریاست جمهوری و برآمدن جنبش سبز از درون آن بارتابی از ناکارآمدی مفرط دولت احمدی نژاد در چهار سال دوران مسئولیتش و انباشت نارضایتی ها از گذشته بود و حاکمیت بجای برنشاندن دوباره احمدی نژاد برریاست قوه مجریه باید فکر چاره ای برای رفع و حل این ناکارآمدی می کرد و حداقل اینکه با برنشاندن او بر ریاست قوه مجریه در جهت تامین کارآمدی به اصلاح سیاست ها و رفتارها می پرداخت اما افسوس که با طرح شعار فتنه و برپایه توهمات ساخته و پرداخته نهادهای نظامی و امنیتی بجای کارآمدی در اداره کشور و رفع و حل مشکلات و مسائل اقتصادی و اجتماعی و گفتگوی با منتقدان و مخالفان و…به « کارآمدی در سرکوب » روی آورد و الحق و الانصاف در این مسیر روزبروز کارآمدتر شد بگونه ای می توان گفت از همه شیوه های ممکن برای سرکوب مخالقان و منتقدان استفاده کرده و کارآزموده ترشده است ! اگر روزگاری نیروهای رسمی سپاه و انتظامی و امنیتی را به مصاف مخالفان می فرستاد و برایش هزینه داشت حالا نیروهای لباس شحصی و خودسر از نوع شعبان بی مخ را به میدان سرکوب می فرستد و بعد هم همین نیروهای رسمی در محکومیت این نیروهای خودسر بیانیه می دهند تا گردی از مسئولیت به دامن آنها ننشیند! و البته دامنه این سرکوب تا عمق خانه ها ، زندانها و خانواده شهدایی همچون باکری و همت کشیده شده است .
یادم می آید درمجلس ششم یکی از دوستان متمایل به راست ، که البته درهمه دولت های پس از انقلاب اعم از چپ و راست واصلاح طلب و محافظه کار مقام داشته است و در دولت علیه احمدی نژاد هم دارد ، با من بحث می کرد که مشکل اصلی نظام سیاسی ما ناکارآمدی است و این بدلیل یکدست نبودن حاکمیت به لحاظ نیروهای سیاسی درگیر است و خلاصه تحقق شرط کارآمدی حکومت را در یکدست شدن نیروهای حاکمیت می دانست و البته این فکراو تنها نبود فکری بود که در برخی نهادهای نظامی و امنیتی و تصمیم گیری تئوریزه شده بود و در انتخابات مجلس هفتم به این سو عملیاتی شد و با برکشیدن احمدی نژاد به ریاست قوه مجریه این آرزو تحقق یافت و حاکمیت یکدست شد ، اما بجای کارآمدی در اداره کشور و جلب رضایتمندی شهروندان، باید مژده داد به این حاکمیت یکدست که در سرکوب کاملا کارآمد شده است وبه خیال خودشان موفق در مهار و سرکوب جنبش سبز، اما و صد اما و اگرچه« کارآمدی در سرکوب » در کوتاه مدت می تواند موثر باشد ولی چون در ذات و ماهیت، از نظام سیاسی مشروعیت زدایی می کند و بدلیل به خطا انداختن حاکمیت در شناخت واقعیات جامعه و آنچه در درون مردم و زیر پوست شهروندان می گذرد ، برناکارآمدی در اداره امورکشور در میان مدت اسباب سرنگونی و سقوط می شود. کسانی که اینرا قبول ندارند کافی است حوصله کنند و یک دور” یادداشت های علم ” وزیر دربار محمد رضا شاه پهلوی را بخوانند . البته اینکه چگونه می شود در ایران نظام سیاسی( اعم از سکولار و دینی ) اینقدر مستعد رسیدن به « کارآمدی در سرکوب » باشد خود بحث و مقال دیگری را می طلبد .
« کارآمدی در سرکوب » اگرچه با توجیهات ایدئولوژیک و استفاده از ایمانیات اقلیتی از مردم می تواند همچنان دستمایه حاکمیت برای ادامه حیات باشد اما با ایجاد ناامنی روانی و روحی و فیزیکی در جامعه و بستن راه های تنفسی جامعه ( مطبوعات آزاد و مستقل و منتقد ، احزاب و نهادهای مدنی و تشکل های صنفی و…) در گذر زمان سرمایه های مادی و انسانی را فراری می دهد و کشور را از سرمایه اجتماعی تهی می سازد و بر فقر و مسکنت و فساد و افزایش رذیلت های اخلاقی و…درجامعه می افزاید و نکبت همه اینها گریبانگیرحاکمیت می شود و کار را بجایی می رساند که درمانی جز انقلاب نماند ، همان تجربه گران و پرهزینه ای که یک بار نسل من انجام داده است و به تکرارش فکر نمی کند و راضی نیست ! از این روست که امثال بنده همچنان در پی اصلاح انحرافات و کج روی ها و ناکارآمدی هاست و توصیه و هشدار به حاکمیت که ای کاش بجای صرف اینهمه نیرو و انرژی برای « کارآمدی درسرکوب » کمی از آنرا صرف فکر و تدبیر و گفتگو و اقناع و بهره گیری از خرد جمعی و برنامه ریزی برای ادارکشور می کردید تا در روزگاری که همه مردم عالم به فکر توسعه و پیشترفت و رفاه خود هستند ملت ایران هم می توانست در این مسابقه حضورفعال یابد و الگویی موفق از حکومتی دینی عرضه کند بجای آنکه هر از گاهی تیتر یک رسانه ها جهانی در سرکوب و…شود.
منبع: نوروز
ندای سبز آزادی: خانه سینما با انتشار یک جوابیه، بیانیهی جواد شمقدری، معاون سینمایی وزیر ارشاد، علیه جشن چهاردهم خانه سینما را “سراسر کذب” توصیف کرد و خواستار آن شد که به جای رفتار و گفتار هیجانی و احساساتی، تدبیر و عقل و انصاف حاکم شود.
به گزارش کلمه شمقدری در بیانیه خود که با آیه “انالله و انا الیه راجعون” آغاز شده بود، ادعا کرده بود: “در مراسمی بهنام جشن خانه سینما با هلهله و شادی، بیخبران و غافلان پایان نظام جمهوری اسلامی ایران را آرزو میکنند.”
به نظر میرسد اشاره شمقدری به اظهارات اصغر فرهادی باشد که به تازگی فیلم در حال ساختش توقیف شده است. آقای فرهادی در جشن مذکور، تلویحا از دولت احمدینژاد – و نه نظام – انتقاد کرده و گفته بود: “ای کاش! سال آینده ایران، مثل امروز نباشه، ای کاش! سال آینده ایران شرایطی داشته باشه که «گلشیفته فراهانی»، «امیر نادری» و «محسن مخملباف» به راحتی به وطن بازگردند، ای کاش! سال آینده «جعفر پناهی» بتوونه فیلم بسازه و ای کاش سال آینده هیچچیز مثل این سالها نباشه.”
به گزارش ایلنا، متن کامل بیانیه خانه سینما بدین شرح است :
بیانیه سراسر کذب معاونت سینمایی درباره جشن سینمای ایران مایه شگفتی است.
با تاسف و تلخی باید گفت شرایط جاری جامعه به گونه ای است که غلبه رفتارها و گفتارهای هیجانی، فارغ از اغراض و نیات نهفته در پس پشت آن تبدیل به سکه رایج شده است.
گذشته از آن که رفتار و گفتار هیجانی و احساساتی از جانب فیلمساز یا مدیر فرهنگی باشد باید گفت که نیاز کشور، جامعه و فرهنگ به تدبیر و عقل و انصاف ضرورتی انکار ناپذیر است.
آنچه در جشن سینمای ایران گذشت به استناد وقایع ثبت شده در حافظه دوربین ها و حضور دهها خبرنگار و صدها تن از اهالی فرهیخته سینمای ایران به هیچ وجه با اتهاماتی که در بیانیه معاونت سینمایی آمده همخوانی و مطابقت نداشته و ندارد.
قطعا اگر بپذیریم فصل الخطاب تفاسیر از هر گفته و نوشته ای قوانین حقوقی کشور باشد آنگاه است که می توان با خیالی آرام و بی تشویش مهار امور را به مجرای عقلانیت سپرد.
خانه سینما بر مدار آن چه تاکنون عمل نموده است نیاز امروز جامعه سینمایی کشور را در عقلانیت و آرامش می داند. لذا با رد هر نوع رفتار مبتنی بر احساسات بالاخص از ناحیه مدیران فرهنگی ، ضرورت امروز سینمای ایران را کار مضاعف مدیران برای نجات سینمای گرفتار بحران می داند.
ندای سبز آزادی: چندی پیش مهدی کروبی، دبیرکل حزب اعتماد ملی با ارسال نامه ای به اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس خبرگان، خواهان اعمال نظارت بر نهادهای زیر مجموعه ی رهبری انقلاب شد. در این نامه که یک روز قبل از تشکیل مجلس خبرگان به تاریخ ٢٢ شهریور ماه ۸۹ نوشته شد، آقای کروبی از عدم استقلال قوه قضائیه، فرمایشی بودن احکام دادگاه های سیاسی و مطبوعاتی و دخالت سپاه در مسائل سیاسی و اقتصادی انتقاد کرد. اما چیزی از انتشار این نامه نگذشت که رسانه های مدعی اصولگرایی با فحاشی و توهین به استقبال نامه مهدی کروبی رفتند.
سایت تغییر در گفتوگویی با مهدی کروبی، به ارزیابی این واکنشهای تند و توهینآمیز و علت آن پرداخته است.آقای کروبی در این گفتوگو تاکید میکند که چنین واکنش هایی صرفا در جوامع استبدادی به وجود می آید، و میپرسد: آیا مسئولیت بدون پرسش معنا دارد؟
وی همچنین تصریح میکند: مجلس خبرگان برای تعیین، نظارت و همچنین عزل رهبری شکل گرفته است. اما اینها می گویند صراحت قانون اساسی را بیان نکنید، حتی تلفظ هم نکن! در حالی که امام به فقهای مجلس خبرگان فرمود: ”مسئولیت تان در راس همه مسئولیت ها است. زیرا بالاترین انحراف که منجر به انحراف تمام ارگان ها می شود، انحراف رهبری است.”
متن کامل اظهارات کروبی در گفتوگو با سایت تغییر را در ادامه میخوانید:
پس از ارسال و انتشار نامه حضرتعالی به رئیس محترم مجلس خبرگان، آیت الله هاشمی رفسنجانی، واکنش های متعدد و بعضا افراطی در موافقت و مخالفت با جنابعالی صورت گرفت. و این واکنش ها در برخی از جراید اصول گرا حتی با توهین و ناسزاگویی همراه بود. به نظر جنابعالی چرا چنین واکنش هایی له یا علیه شما به دلیل نگارش نامه شما شکل گرفته است؟
معتقدم سوال بسیار خوب و به جایی نمودید اما توضیحاتی در حد مصلحت و مقدوراتی که وجود دارد، بیان می نمایم.
نامه ای مستند به قانون اساسی و بر طبق سیره نظام جمهوری اسلامی برای رئیس یک نهاد مردمی و نظارتی نوشته شده است که در آن خواستار عمل نمودن به وظایف قانونی مجلس خبرگان گردیدم .
نامه ای طبیعی که متوجه نظارت بر نهادهای زیرمجموعه ی رهبری است. از جمله ارتکاب اعمال خلاف قانون و برخورد غیرقانونی و غیر شرعی با مردم مظلوم و یا دخالت سپاه پاسداران در سیاست و اقتصاد کشور.
آیا نباید چنین مواردی، مورد سوال و تحقیق و تفحص و نظارت قرار گیرند.
اما همانطور که شما نیز اشاره کردید، شاهد واکنش های افراطی متعدد و متضاد بودیم.
اینکه چرا اینچنین واکنش هایی نسبت به یک نامه ی کاملا قانونی و طبیعی، شکل می گیرد را باید در وضعیت آشفته ی حال حاضر کشور ریشه یابی نمود. اگر کشور از ثبات لازم برخوردار بود، هر کسی به فراخور تخصص و تعهد در جای حقیقی خود قرار داشته و به مسوولیت خود عمل می نمود، این همه فشارهای گزاف سیاسی و اقتصادی بر مردم تحمیل نمی گردید، حاشیه سازی ها بر واقعیت ها پیشی نمی گرفت، بحران سازی در عرصه ی بین المللی جایگزین روابط حرفه ای دیپلماتیک نمی شد و دهها دلیل دیگر که جامعه ی ما را غیرعادی نموده است، نبود، آنوقت این همه واکنش های شتاب زده و بعضا افراطی و متضاد نسبت به یک نامه ی طبیعی که کاملا در چارچوب قانون نوشته شده است، شکل نمی گرفت.
می خواهم بگویم اینچنین واکنش هایی در جوامع غیرعادی، استبدادی و در فضای خفقان و خودسانسوری و انحصارطلبی بوجود می آید نه در یک جامعه ی پایدار و باثبات.
جمهوری اسلامی دارای نهادهای مختلفی همچون مجلس شورای اسلامی، شورای نگهبان، قوه اجرایی و مجلس خبرگان و دیگر نهادهای نظام که با رای مستقیم یا غیر مستقیم مردم شکل می گیرند، می باشد.
سوال اینجاست که آیا اصلا می توان این نهادها را مورد پرسش قرار داد؟!
آیا مسوولیت بدون پرسش و پاسخگویی معنا و مفهوم دارد؟!
مجلسی که به تشکیل کابینه ی دولت رای اعتماد داده است، آیا حق سوال از دولت و وزرا را دارد؟!
آیا می تواند (به هر دلیلی) از وزراء سوال یا آنان را استیضاح کند؟!
آیا مجلس که منتخب ملت است و نقش قانون گذاری و نظارتی دارد، می تواند عدم کفایت سیاسی رئیس جمهوری را مطرح سازد؟!
همه ی این موارد در نص صریح قانون اساسی جمهوری اسلامی وجود دارد. ولی متاسفانه کار را به جایی رسانده اند که اگر نماینده ای سوالی بکند با بدترین هجمه های سیاسی مواجه می شود که چرا سوال کردی!
اگر مجلس در مساله ای مستقل وارد شود و بخواهد کند و کاوی کند چنان پتکی بر سر مجلس می کوبند که اصلا مجلس در راس امور نیست و امام هم در زمان خود یک حرفی زده !!
در باب مجلس خبرگان هم که شما پرسیدید، اوضاع همین است.
ببینید!
مجلس خبرگان برای تعیین رهبری و نظارت بر عملکرد وی شکل گرفته است. در قانون صراحتا آمده است که مجلس خبرگان در مواردی حق عزل رهبری را دارد. مثلا اگر رهبری فاقد شرایط لازم باشد، یا به دلیل عارضه ی کهولت سنی، مثل دچار شدن به فراموشی، شرایط رهبری را از دست بدهد، و یا فقهای شورای خبرگان متوجه بشوند که از ابتدا انتخابشان اشتباه بوده است، در چنین مواردی، فقهای خبرگان حق برکناری و عزل رهبری را دارند. تمام این مواردی که عرض کردم نص صریح قانون اساسی است.
اما اینها می گویند اصلا صراحت قانون اساسی را بیان نکن، اشاره نکن! حتی تلفظ هم نکن!
اگر اینچنین است! پس اصلا چرا قانون اساسی نوشته شده است؟!!
نکته ی مهم اینستکه این قوانین زمانی تهیه و تدوین شده اند که انقلاب به پیروزی رسیده و عالی ترین و بارزترین چهره های جمهوری اسلامی اعم از روحانی و غیر روحانی در مجلس خبرگان رهبری (نیمه اول سال ۵۸) حضور داشتند و با وجود اینکه بنیانگذار نظام در قید حیات و در سلامت کامل هستند، قوانین را تهیه و تدوین و مصوب می کنند.
دقت کنید!
حال همین فقهای شاخص و برجسته، می خواهند برای آینده کشور، رهبری تعیین کنند و بر عملکرد وی نظارت دائمی داشته باشند. فقهایی که در سطح مرجعیت بودند از جمله آیات عظام موسوی اردبیلی، صانعی، فاضل لنکرانی، طباطبایی، شیخ جلال طاهری گلپایگانی، خادمی، آذری، میانه جی، روحانی، مشکینی، خاتمی، نجفی خوانساری، راستی، مومن، امینی، شیخ عباس ایزدی و بسیاری دیگر که از چهره های برجسته و بارز روحانیت بودند.
این اشخاص می خواهند در زمان امام که خود حی و حاضر و زنده است، بنیانگذار انقلاب است، دوست و دشمن بر رهبری و مدیریت قوی وی، اذعان دارند، مرجع تقلید است و در جهان به عنوان یک کاریزمای سیاسی، مذهبی مطرح است، مجلس خبرگان تشکیل دهند.
به قدری ایشان جایگاه مقدسی داشتند و از نفوذ رهبری معنوی و سیاسی برخوردار بودند که برخی حتی حاضر نبودند مجلس خبرگان شکل بگیرد چرا که آنرا بی حرمتی نسبت به امام می دانستند و اصلا زیر بار شکل گیری خبرگان رهبری نمی رفتند.
حال شما شخصیت والای امام را بنگرید. امام به محض متوجه شدن از این موضوع، شخصا وارد عمل شده و می فرمایند: ” الان یک دسته … دور افتاده اند که این مجلس خبرگان نباید باشد. برای اینکه تضعیف رهبری است. مجلس خبرگان تقویت رهبری است… این یک تکلیف است … مجلسی که برای ادامه نظام جمهوری اسلامی و مشروعیت بخشیدن به آن نقش اساسی دارد، مجلسی که علاقه مندان به اسلام وجمهوری اسلامی دل بدان بسته و مخالفان و دشمنان چشم به آن دوخته اند “
پس از تاکید و اصرار امام، حجت السلام والمسلمین ناطق نوری که آن زمان وزیر کشور بودند طی نامه ای به امام برای اجرای قانون انتخابات مجلس خبرکان کسب تکلیف می کنند و امام در جواب می گوید:”موافقت می شود. ان شاء الله مبارک باشد“
بالاخره با پیگیری و حمایت و تاکید حضرت امام مبنی بر ضرورت تشکیل خبرگان، انتخابات باشکوهی برای خبرگان برگزار و بیش از ۷۵درصد مردم در این انتخابات شرکت نموده و بدین ترتیب مجلس خبرگان تشکیل شد که از جمله اسامی فوق ذکر شده همه عضو خبرگان بودند. اما حتی بعد از انتخابات نیز بیش از ۸ماه طول کشید تا مجلس خبرگان تشکیل جلسه بدهد، یعنی در سال ۶۱ انتخابات خبرگان انجام شد اما اولین جلسه ی این مجلس در مردادماه سال ۶۲ تشکیل گردید. (مساله ای که به هیچ وجه در سایر انتخابات مسبوق به سابقه نبود و تمام انتخابات ها به فاصله حداکثر یکماه تا ۴۰ روز تشکیل جلسه می دادند)
ولی در نهایت با اصرار و تاکید و پیکیری امام، خبرگان افتتاح گردید و امام جهت تقویت و حمایت بیش از پیش از خبرگان، پیامی را برای این مجلس صادر نمودند، اما در بخشی از این پیام فرمودند: “اکنون شما ای فقهای شورای خبرگان و ای برگزیدگان ملت ستمدیده در طول تاریخ شاهنشاهی و ستمشاهی، مسئولیتی را قبول فرمودید که در راس همه مسئولیتها است … بالاترین انحراف که منجر به انحراف تمام ارگانها می شود انحراف رهبری است،که امروز شما نقش اول آن را دارید.”
در نگاه و اندیشه امام، خبرگان رهبری نقش مهم تعیین رهبری و مسوولیت سنگین مراقبت بر حفظ شرایط رهبری را دارد. امام چنان عمل نمود که خبرگانی با جرات و آزادی عمل تشکیل گردد. چنانچه اشخاص برجسته مجلس خبرگان بر نظارت همه جانبه و دقیق بر عملکرد رهبری نطق می کنند و تاکید می ورزند.
آیت الله مشکینی در ضرورت تصویب قانون قوی نظارت بر رهبری در اجرای اصل ۱۱۱ فرمودند: “اگر می خواهید قانون وضع کنید شهامت دارید قانونی وضع کنید که همیشه بدرد می خورد و با هر رهبری و هر خبرگانی بسازد و اگر واقعا دوستان، این شهامت را ندارند چیزی وضع نکنند بگذارید برای آینده بماند که خبرگان دیگر وضع کنند.”
آیت الله خامنه ای که آن زمان عضو خبرگان رهبری بودند می فرمایند : ” آن امری که تشخیص آن را اصل۱۱۱بعهده خبرگان گذاشته امری نیست که بدون مراقبت و نظارت و تحقیق فهمیده بشود… این قابل قبول نیست که خبرگان امت که با آن همه رأی انتخاب شده اند بنشینند منتظر، در افواه مردم یک چیزی شایع بشود بعد این ها بروند تحقیق بکنند ببینند راست است یا دورغ! این را کسی از شما قبول نمی کند؛ خودتان باید نظارت کنید…”
آیت الله جوادی آملی نیز در این همین باب، فرمود: “خبرگان باید همیشه ناظر بر شئون کشور که در تحت رهبری، رهبر اداره می شود باشد…”
می بینید که امام با آینده نگری، پیگیری و حمایت، فضایی را بوجود آوردند که مشارکت حداکثری و بی نظیری در مجلس اول خبرگان رقم می خورد و در چنین فضایی است که آزادی اندیشه و عمل برای فقهای خبرگان و دیگر اشخاص و نهاد ها فراهم آمد.
آقای کروبی! پس چرا اکنون ما شاهد مجلس خبرگانی که شما آنرا توصیف می کنید، نیستیم؟ چه اتفاقاتی رخ داده که امروز شاهد تضعیف این نهاد مهم و اساسی هستیم؟
بله. متاسفانه همینطور است که می گویید.
ببینید! متاسفانه در تمام بخش ها چنین فضایی پیش آمده است. البته در خبرگان رهبری این مساله بسیار شدیدتر است.
متاسفانه گویا مفاهیم و ارزشها تغییر کرده اند.
جرم شده شجاعت؛ شجاعت شده جرم !
صداقت شده دروغگویی؛ دروغگویی شده صداقت!
امروز عملا کار به جایی رسیده است که دیگر انتخابات واقعی نداریم. بلکه شبهه انتخابات داریم که در فرصتی مغتنم به این مقوله مهم خواهم پرداخت.
البته در مورد حوادث خبرگان فعلا مصلحت نیست من وارد بحث تفصیلی شوم. همین قدر بگویم که در سال ۶۹ و پس از رحلت امام در ماه های آخر عمر دوره اول مجلس خبرگان ، یک دو فوریتی تشکیل دادند تا هر چه سریع تر و با شتاب بیشتری جلسه را تشکیل دهند. اینکه در چه فصلی از سال و در چه مکانی این جلسه تشکیل شد و چه مباحثی شکل گرفت و چه اشخاصی از رفتن به جلسه خودداری کردند، مورد بحث جدی است که بنده توضیح و تفضیل آنرا در صورت نیاز بازگو خواهم نمود.
طبق اصل ۱۰۸ قانون اساسی، شورای نگهبان موظف بود با همکاری وزارت کشور، فقط و فقط برای اولین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری همکاری نموده تا انتخابات برگزار و مجلس تشکیل گردد. اشخاص کاندیدا هم باید برای ورود به انتخابات خبرگان، از حوزه های علمیه قم، گواهی اجتهاد آورده و یا از سوی مدرسین نسبتا معروف گواهی قریب الاجتهادی می آوردند.
اما در همین ایام (سال ۶۹)، در حالی که طبق قانون، شورای نگهبان ماهیت اجرایی و نظارتی خود را بر نهاد خبرگان از دست داده بود و لذا حتی برگزاری و چگونگی برگزاری و کم و کیف آن به عهده ی خود خبرگان بود، اولین انحراف در همین جا رقم خورد. پس از تشکیل دوفوریتی جلسه در ماه های انتهایی عمر خبرگان که امام نیز در قید حیات نیستند، مصوب کردند که اختیارات را از حوزه های علمیه گرفته و به شورای نگهبان واگذار کنند، مساله ای که کاملا خلاف قانون بود و اولین انحراف را رقم زد!
اینچنین بود که سرنوشت خبرگان را زیر ساطور شورای نگهبان و برخوردهای سلیقه ای آنان قرار دادند. مساله ای که همان زمان نیز مورد نزاع و درگیری قرار گرفت.
شورای نگهبان نیز با گذاشتن شرط امتحان دادن برای احراز اجتهاد اشخاص، توانست بصورت سلیقه ای بسیاری را حذف و بر مجلس خبرگان مسلط شود.
به نحوی که بسیاری از آیات و فقهای برجسته از جمله احسان بخش، سیدمحمد علی و سید علی اصغر دستغیب و جمی که عضو منتخب مردم در خبرگان اول بودند، حذف شدند و برخی از فقها و آیات عظام با توجه به اینکه متوجه اتفاقات بودند، به این روند اعتراض نموده و آنرا در شان فقها ندانستند و کنار کشیدند و برخی نیز برای اثبات این رویه ی غلط، اعضای شورای نگهبان را به دادن امتحان مشترک در حوزه علمیه قم فراخواندند تا سطح معلومات اشخاص مشخص گردد.
بدین ترتیب و با ساطور شورای نگهبان خبرگان دوم شکل گرفت.
فلذا ما شاهدیم که سبک ترین و مبتذلترین انتخابات انجام شد به طوری که حضور مردم نیز بسیار کم رنگ بود ولی مدافعان این انتخابات مدعی بودند: “انتخابات مجلس خبرگان به دلیل عدم تاثیرگذاری مستقیم در امور جاری و روزمره مردم، با استقبال زیادی مواجه نشده است”
در حیات بنیانگذار جمهوری اسلامی با اصرار و تاکید ایشان، مجلس خبرگان قدرتمند و آزادانه ای تشکیل گردید چنانچه در نحوه اجرای اصل ۱۱۱ که یک اصل حساس و نظارتی است در اوج آزادی اندیشه و عمل، بررسی و تصویب نمودند. یکی از مواد آن این بود که در کمیته های نظارتی مجلس خبرگان بر رهبری دو گروه نمی توانند عضویت داشته باشند یکی بستگان اعم از نسبی و سببی رهبری و دوم، کسانی که از ناحیه رهبری حکم، سمت و مسولیت دارند.
اما در ادامه همان انحرافی که عرض کردم، همین ماده در سال ۷۱ یعنی در اولین سال دوره دوم خبرگان رهبری که بعد از رحلت امام با آن کم و کیفی که توضیح دادم تشکیل گردید و شرط نداشتن سمت و مسئولیت از جانب رهبری که اساسی ترین و موثرترین شرط نظارتی است، حذف گردید! و مابقی شروط باقی ماند.
لذا، متاسفانه نتیجه اش همین می شود که امروز می بینیم. تشکیل جلسه می دهند و نطق های بی خاصیت انجام می دهند. اگر در این میان کسی هم باشد تا حرفی بزند، فوری وی را بایکوت و تخطئه می کنند و حتی می گویند هر کسی که حرفی بزند، اخراجش می کنیم!! جمعیتهای فرمایشی راه می اندازند تا به جان یک عده عالم محترم و موجه در مناطق خویش، بیافتند و البته همزمان توپخانه های تهمت و افترا از طریق جراید اصول گرا برای جریان سازی علیه کسی که بخواهد نقدی بکند یا سوالی بپرسد، براه می افتد تا او را حذف و یا از صحنه خارج کنند!
تاکید همیشه بنده به قانون در همین موضوع نهفته است. به گفته امیرالمومنین(ع)، زمانیکه لشکر معاویه قرآن ها را بر سرنیزه ها کردند، فرمودند : “قرآن کاغذ است و مرکب، قرآن ناطق منم” لذا قانون در حد کاغذ و مرکب تا به مرحله ی اجرایی و عملی نرسد که اهمیت نمی یابد.
نتیجه ی چنین سیاستهایی همین می شود که یک نامه مستدل، حقوقی و مبتنی بر سیره انقلاب و قانون اساسی که از سر دلسوزی و نگرانی برای انقلاب و آینده کشور نوشته شده است، با این همه هجمه های مختلف سیاسی مواجه می گردد. بطوری که بعضی از جراید در پناه بی قانونی فحاشی می کنند و برخی از آقایان هم می گویند، اتاق جنایتکار لندن فلانی را هدایت کرده تا نامه بنویسد.
ندای سبز آزادی: زهرا رهنورد ،نویسنده و استاد دانشگاه ،در نامه ای خطاب به علی لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی ، به لایحه خانواده که چند همسری را تسهیل می کند اعتراض کده و از وی در خواست کرده است که مواد ۲۳،۲۲ و ۲۴ لایحه از خانواده از دستور خارج شود.
به گزارش کلمه ، متن کامل این نامه به شرح زیر است :
ریاست محترم مجلس
جناب آقای دکتر علی لاریجانی
با سلام
چنانچه مستحضرید هر گاه بررسی لایحه به اصطلاح حمایت از خانواده مطرح شد، موجی از التهاب را در جامعه زنان دامن زده و موجب نگرانی بیشتر در فضای فکری و فرهنگی کشور شده است .بیهوده نیست که اغلب آن را لایحه “تخریب خانواده “می نامند ، بندهای ۲۲ ،۲۳ و ۲۴ این لایحه به خصوص ماده ۲۳ که چند همسری را تسهیل می کند به هیچ روی با آرمانهای بلند خانواده اسلامی که برای هر عصر و هر نسلی زنده و پاینده است و نیز با فضای جوامع مدرن امروزی که ایران نیز یکی از این جوامع است سازگاری ندارد .
اگر مطمئن نبودم که روح آیات مربوط به خانواده در قرآن ناظر به تک همسری است هرگز خود را راضی به نگاشتن این نامه نمی کردم . اما آیاتی که هر یک به نحوی به خانواده مربوطند آنچنان آرامش ، مودت ،رحمت و پرورش فرزندان نمونه را توصیه می کنند که هرگز با خانواده چند همسری و با شیوه های تعدد زوجات و وجوه جرم خیز و التهاب آفرین آن که بارها در جامعه امروزی شاهد آن بوده ایم قابل تصور نیست .و بر عکس روح آیات مربوط به تعدد زوجات نه تنها منفی “لن تستطیعوا ” است . بلکه پیشاپیش فرصت عدالت را نیز به طور قطع از خانواده چند همسری نفی کرده است و در این فضای منفی است که تک همسری “فواحده “را با توجه به روح خانواده در اسلام توصیه کرده است .
به خاطر دارم که در ایام جنگ تحمیلی از سوی برخی دست اندر کاران امور زنان تسهیل تعدد زوجات مطرح شد که چون به روسای مملکت این پیشنهاد ارائه شد هیچ یک از آنها در آن مقطع حاضر به پذیرش و تصویب پیشنهاد تعدد زوجات نشدند .اکنون آن اضطرار هم برطرف شده و در شرایط عادی تری نسبت به زمان جنگ و اضطرارهای دیگر به سر می بریم . بنابراین پیشنهاد می شود برای سعادت ملت ایران و احترام و حفظ کیان خانواده با توجه به منطق قوی فعالان حقوق زن و روشنفکران ایرانی بندهای ۲۲ ، ۲۳ و ۲۴ لایحه حمایت از خانواده از دستور کار مجلس خارج و در شرایط متعادل و مناسب با حضور فعالان حقوق زنان اشکالات آن برطرق و مجددا برای حفظ و صیانت واقعی و حمایت از خانواده تقدیم مجلس شود
با احترام
زهرا رهنورد
ندای سبز آزادی: احتمال انتقال تعدادی از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ به بندهای عادی زندان اوین به دلیل برگزاری کلاسهای آموزشی در این بند افزایش یافته است .
به گزارش کلمه، محسن امین زاده ، محسن میردامادی و محسن صفایی فراهانی از زندانیان سیاسی حوادث پس از انتخابات که سابقه تدریس در دانشگاه را نیز دارند، هر یک برخی از واحدهایی را که در دانشگاه تدریس می کرده اند برای پر کردن اوقات زندانیان و همچنین ارتقای سطح دانش آنها در بند ۳۵۰ برای جمع های چند نفره زندانیان ارائه داده اند. درس هایی از قبیل اقتصاد ایران ، زبان انگلیسی ،تاریخ و سیاست ایران .اما این کار که هیچ ضرری برای کسی ندارد و فقط کمک می کند وقت زندانیان راحت تر سپری شود از سوی مسوولان زندان و به خصوص رییس زندان اوین «صداقت » که به داشتن سابقه طولانی درآزار و اذیت زندانیان معروف است ،متوقف شد و زندانیانی که این د روس را ارائه کرده اند تهدید به انتقال به زندانهای عادی و با استانداردهای پایین شده اند.
این در حالی است که به گفته زندانیان سیاسی رژیم شاه، حتی در دوران زندانهای ستم شاهی نیز برگزاری این دوره ها و کلاسها امری عادی و طبیعی بوده است و همواره زندانیان هر چه می دانستند به یکدیگر می آموختند تا این گونه زمان محکومیت نیز برای شان راحت تر سپری شود.
ساواک شاه در زندان های خود هرگز از برگزاری چنین کلاسهایی ممانعت نمی کرد و اسناد آن در کتابهای مختلف خاطرات خودنوشت زندانیان آن دوره که در این سالها بارها چاپ شده ، موجود است . اما اکنون صداقت ،رییس زندان اوین نه تنها سعی می کند هر گونه کلاس آموزشی را تعطیل کند که برگزار کنندگان این دوره ها را نیز تهدید به انتقال به بندهای عمومی می کند. در حالی که طبق اصل تفکیک جرایم او جایز نیست زندانیان سیاسی را در کنار زندانیان عادی همچون فروشندگان مواد مخدر یا قاتلان قرار دهد .
حسین مرعشی ،کیوان صمیمی ،بهمن احمدی امویی و عبدالله مومنی نیز از دیگر زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین هستند که از سوی صدافت دچار محدودیت های زیاد و تحمل فشارهای بیشتر شده اند .اتهام این چهار زندانی برقراری حلقه های دوستانه در زندان برای پر کردن اوقاغت فراغت زندانیان بویژه برای زندانیان جوانتر بوده است .این افراد موفق شده اند که زندانیان را مجاب کنندغذای خود را در سفره های بزرگ و دسته جمعی بخورند و برنامه های جمعی فرهنگی از قبیل مراسم دعا و نیایش ، کتابخوانی و شعرخوانی داشته باشند. برگرازی این برنامه ها و ارتباط مثبت زندانیان کمتر شناخته شده با مومنی ،صمیمی ،احمدی امویی و مرعشی موجب شده که مسوولان زندان فشارها را بر آنها بیشتر کنند و هر روز آنها را به تبعید در زندان های عادی و غیر سیاسی تهدید کنند.
صداقت همچنین به بهانه های مختلف زندانیان این بند را آزار می دهد و حتی از کنار هم ایستادن آنها در حیاط کوچک بند به هنگام هواخوری جلوگیری می کند و مدام زندانیان سیاسی این بند را که تعداد زیادی از آنها از بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات هستند مورد آزار و اذیت قرار می دهد .
توقف برگزاری کلاسهای آموزشی در این بند در حالی صورت می گیرد که بند ۳۵۰ فاقد هر گونه امکانات رفاهی همچون ورزشگاه یا کتابخانه است . خانواده های زندانیان این بند از مسولان به ویژه دادستان تهران می پرسند:«پس فرزندان و همسران ما چگونه باید وقت خود را در این بند که در زیرزمینی تاریک و نمور واقع شده سپری کنند .آیا یاد گرفتن هم جرم است مگر این نیست که پیامبر اسلام فرموده است به دنبال علم باشید حتی در چین یعنی مسولان زندان با مبانی دین نیز ضدیت دارند .»
طبق ایین نامه داخلی سازمان زندانها در تمامی زندان های کشور و برای تمامی زندانیان برگزاری کلاسهای آموزشی آزاد است اما زندانیان سیاسی برخلاف این قوانین از این امکان محروم شده اند.
در این بند بیش از یکصد و پنجاه زندانی سیاسی از جمله علی تاجرنیا ، میلاد اسدی ،علیرضا بهشتی شیرازی ، علی ملیحی ، حسن اسدی زید آبادی ، کوهیار گودرزی ، کیاش کامرانی ،نظام حسن پور،علی جمالی ،حسن اسدی زید آبادی ،علی داشاب ,علی پرویز ،حمید رضا محمدی ،غلامحسین عرشی ،نادر بابایی ، مجید دری و تعداد دیگری ازبازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات نگهداری می شوند .
ندای سبز آزادی - راستی را چطور می شود که فردی همچون احمدی نژاد که تلاشهای فراوانش برای برقراری رابطه با آمریکا بر هیچ اهل خردی پوشیده نیست به ناگهان در مقر سازمان ملل و در برابر چشمان حیرت زده رسانه های جهانی دولتمردان این کشور را به دست داشتن در واقعه یازدهم سپتامبر متهم می کند؟ فارق از این گمانه زنی که احمدی نژاد این سخنان را برای ترمیم روابط خود با مقامات مافوقش بر زبان جاری ساخته است ( چنانکه نیامده از نیویورک مورد تمجید هم قرار گرفت ) برخی دیگر از صاحبنظران سیاسی سخنان او را ناشی از ابتلای رئیس دولت ایران به توهم توطئه می دانند. توهم توطئه چیست؟ و چرا اغلب اقتدارگرایان حاکم در ایران از این روانپریشی سیاسی رنج می برند؟
روانپریشی سیاسی
توهم توطئه در تعریف علمی آن نوعی بیماری روانی است که حاکمان نامشروع و مستبد به آن دچار می شوند و از آنجاییکه این افراد خود با توطئه و دسیسه چینی علیه دیگران به قدرت رسیده اند، به همه چیز وهمه کس سوءظن دارند و گمان می کنند دیگران نیز به همان اقداماتی دست می زنند که خود آن ها انجام می دهند. شکی که در تعریف روانشناسی از آن تحت عنوان " پارانویا " یاد می شود. کسی که خود با دروغ و نیرنگ و زیر پا گذاشتن تمام ارزشهای انسانی به قدرت رسیده است، تمام وقایع عمده سیاسی و سیر حوادث و مشی وقایع را در دست پنهان و قدرتمند سیاست بیگانه و سازمان های مخوف سیاسی واقتصادی و حتی مذهبی وابسته به آن سیاست می پندارد و همه رجال سیاسی جهان را همچون عروسکان خیمه شب بازی می داند که از سوی قدرتهای پشت پرده مامور به نابودی او هستند. کسی که به توهم توطئه مبتلاست به نظر خود ایمان و اعتقاد دارد ، اعتقادی راسخ و جزمی و تعبدی به نوع خاصی از عقاید سیاسی و توهمی که در او شکل می گیرد. برای پی بردن به ریشه های ابتلای سردمداران قدرت در ایران، چند ماجرا را با هم مرور کنیم:
داستان اول: انفجار حرم رضوی
مشهد، 30 خرداد سال 1373 مصادف با عاشورای حسینی، ساعت 14 و 26 دقیقه. انفجار بمبی که بعدها میزان تی. ان. تی بکار رفته در آن 10 پوند اعلام شد در بارگاه امام هشتم شیعیان، عاشورایی دیگر را در یکی از مذهبی ترین شهرهای جهان رقم زد. در اثر این حادثه ۲۷ نفر جان داده و بیش از ۳۰۰ تن زخمی شدند. شرایط ویژه پس از انفجار، موجب شد درهای صحنها و حرم بسته شود به نحوی که در ساعات اولیه، صرفاً مسؤولان و خادمان آستان قدس رضوی امکان ورود و خروج به حرم را داشته باشند. در این انفجار، به بنای حرم، آسیب کمی رسید و کاشی کاریها و آیینه کاریهای بسیار ظریف و هنرمندانهٔ ۸۰۰ ساله حرم، تا حدودی آسیب دید. طبق معمول انگشت اتهام مقامات جمهوری اسلامی به سمت " دشمن " نشانه رفت و " آمریکای جهانخوار " بواسطه " عوامل صهیونیستی " و " مشارکت منافقین " عزاداران را به خاک و خون کشیده بودند.
دولت ایران سازمان منافقین راعامل این حادثه دانست و اعلام کرد که هدف آن سازمان ازاین کار اختلاف افکنی بین شیعه و سنی بودهاست. با توجه به سابقه منافقین در آدم کشی و جنایت نیز این اعلام حکومت باور پذیر بود. دو زن به همین اتهام و همچنین قتل کشیشهای مسیحی - مهدی دیباج و هایک هوسپیان مهر- (که بعداً نامشان در زمره قتلهای زنجیرهای قرار گرفت ) محاکمه و سپس با تخفیف در مجازات از اعدام رهایی یافتند.
اما پیش از آنکه مشخص شود این جنایت کار خود حکومت ایران بوده است در ۲۷ مارس ۱۹۹۵ یک نشریه پاکستانی اعلام کرد که یک جوان ۲۴ ساله مذهبی متعصب به نام " عبدالشکور" که یکی از دستیاران نزدیک " رمزی یوسف " از اعضای القاعده است به انجام این بمبگذاری اعتراف نمودهاست. رمزی یوسف به اتهامات گوناگون از جمله بمبگذاری در مرکز تجارت جهانی در سال ۱۹۹۳ هم اکنون در آمریکا دوره حبس ابد خود را میگذراند.
اما در نهایت در آذر ماه سال 1378- سازمان قضایی نیروهای مسلح در اطلاعیه ای بمب گذاری در مشهد را به باند سعید امامی منتسب كرد و مشخص شد این اقدام جنایتکارانه توطئه ای از سوی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بوده است. سعید امامی در زمان حادثه بمب گذاری یکی از ارکان اصلی وزارت اطلاعاتی بود که وزیرش این حادثه را به سازمان منافقین منتسب کرده بود.
عمادالدین باقی، نویسنده کتاب «تراژدی دموکراسی در ایران» در جلد دوم کتابش درباره نقش باند سعید امامی در انفجار حرم حضرت رضا(ع) و دسیسهچینی آنان برای معرفی یک مهره سوخته سازمان مجاهدین خلق (منافقین) – که در زمان انفجار در زندان جمهوری اسلامی بوده- به عنوان عامل این جنایت، مینویسد: " با توجه به فرضیه قریب به واقع زندانی بودن " مهدی نحوی " می توان گفت که وی در طی این مدت تحت فشار و شکنجه برای اعتراف به انفجار حرم امام رضا قرار گرفته است. بدیهی است فردی که روح او از ماجرا بیاطلاع بوده به آسانی تن به چنین اعترافی نمیدهد، به ویژه اگر عرق مذهبی داشته باشد و از طرف دیگر میداند با چنین اعترافی حکم مرگ خویش را امضا خواهد کرد. سرانجام پس از ناامید شدن از کسب اعتراف باید سناریو را به گونهای دیگر اجرا کرد.
مهدی نحوی با اتومبیل افراد سعید امامی به تهرانپارس در یکی از شلوغترین نقاط که ایستگاه مسافران نیز هست، آورده میشود تا عده زیادی از مردم تهران شاهد باشند. به او یک قبضه کلت کمری خالی از فشنگ داده و چنین فریب داده میشود که میخواهند او را فراری دهند. مهدی نحوی، جوان بیتجربهای که گمان میکند فرشته نجات به سراغ او آمده است با خیالی خام از اتومبیل بیرون فرستاده میشود. او چونان محکومی گریزپا به سوی سرنوشتی نامعلوم –به امید رهایی و بیخبر از سناریوی طراحی شده- شتابان میدود.
چند لحظه بعد ماموران از اتومبیل بیرون آمده و فرمان ایست میدهند. نحوی همچنان شتابان میدود، اما گلولهها امان نمیدهند و او نقش بر زمین میشود و در حالیکه عده زیادی از مردم شاهد بودند که او در حال فرار و ماموران در حال تعقیب بودند و به او ایست دادند اما فرد فراری که اسلحهای هم نزد خود داشت تسلیم نشد و هدف قرار گرفت. شب همان روز در اخبار سراسری صدا و سیما گفته شد که عده زیادی از مردم شاهد این درگیری بودهاند. ماجرا به اندازهای طبیعی بود که هیچکس به ساختگی بودن سناریوی نحوی تردید نمیکند."
خمپاره اندازی در تهران
چند سال بعد و در زمانی که دولت اصلاحات، جنایت کاران وزارت اطلاعات را رسوا کرد و به قول خاتمی عزمش را جزم کرد تا چشم فتنه را کور کند، چند مرکز نظامی و امنیتی مانند حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی در اتوبان سئول و در نزدیکی باشگاه ارامنه تهران، هدف خمپاره اندازی افراد ناشناس قرار گرفت و البته تنها قربانیان این آتشبازی هم شهروندان عادی و بی گناه بودند. انگشت اتهام بار دیگر به سوی دشمن یا گروهک های تروریستی مانند منافقان نشانه رفت و همزمان روح الله حسینیان رییس مرکز اسناد انقلاب و یار با وفای سعید امامی دولت خاتمی را نکوهش کرد که اگر وزارت اطلاعات را تضعیف نمیکردید تروریست ها جرات نمیکردن تا تهران بیایند.
همین اشاره کافی بود تا پشت پرده ماجرا عیان شود چنانکه شد و بعدها کاشف به عمل آمد که خمپاره انداز ها، نیروهای محفلی اطلاعاتی بودند تا با ناامن سازی فضا مانع تصفیه یاران خود در وزارت اطلاعات شوند و ضمنا دولت خاتمی را ضعیف و ناتوان معرفی کنند.
سوژه هم برای اتهام مناسب بود زیرا سازمان تروریستی منافقین سابقه سیاهی در این آدمکشی ها دارد و اگرچه درحال حاضر توان ایجاد مزاحمت ندارد اما نیروهای محفلی با زنده کردن آنان ماهی خود را از آب میگیرند.
یک داستان دیگر
15 سال بعد. تهران، خرداد ماه1388. همزمان با برگزاری انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در ایران دهها تن از سرشناس ترین چهره های سیاسی مخالف دولت محمود احمدی نژاد توسط کودتاگران سپاه پاسداران دستگیر و روانه زندان می شوند. به دنبال گسترش اعتراضات مردمی به نتیجه انتخابات، دستگیریها تا ماهها پس از انتخابات ادامه می یابد و ریز و درشت هر مخالفی روانه زندان می شود. وزارت اطلاعات و سران سپاه با همکاری صدا و سیما در تمام این مدت برنامه های متعددی می سازند تا اعتراضات خیابانی مردم را به بیگانگان نسبت دهند.
چند ماه بعد قوه قضائیه با برگزاری دادگاههای فرمایشی چهره های مشهور اصلاح طلبی که نقش غیر قابل انکاری در شکل گیری و ثبات جمهوری اسلامی داشته اند را با اتهام اقدام برای براندازی نظامی که خود آنها باعث رشد و تثبیتش شده اند، با احکام سنگینی مواجه می کند.
به فاصله 14 ماه پس از کودتای انتخاباتی هفت فعال سیاسی اصلاح طلب در اعتراض به دخالت سازمان یافته گروهی از نظامیان در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته و اقدامات "خلاف قانون این گروه مداخله گر در انتخابات" طی نامه ای به صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه شکایت می کنند.
استناد آنها به سخنان فردی به نام سردار مشفق، "یکی از مسئولان ارشد اطلاعاتی قرارگاه ثارالله" است که ماه ها قبل (احتمالا در آبان سال گذشته) در جمع عده ای از روحانیون در مشهد ایراد شده است. امضا کنندگان نامه بهزاد نبوی، مصطفی تاج زاده و فیض الله عرب سرخی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، محسن میردامادی دبیرکل جبهه مشارکت، محسن امین زاده، عبدالله رمضان زاده و محسن صفایی فراهانی دیگر اعضای جبهه مشارکت هستند.
این افراد که از چهره های اصلی دو حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی هستند، با استناد به بخش هایی از سخنان سردار مشفق می گویند که ماموران نظامی و اطلاعاتی با استفاده از ابزارهای اطلاعاتی، از خبر دیدارهای آقای موسوی " برای تبلیغات علیه نامزد رقیب آقای احمدی نژاد بهره می گرفتند."
مرور سخنان سردار مشفق نشان می دهد که نظامیان با این توهم که اگر میرحسین موسوی یا کروبی و حتی رضایی در انتخابات پیروز شوند رهبر را حذف خواهند کرد از مدتها قبل برای برگزاری کودتای انتخاباتی برنامه ریزی کرده اند و تمام دستگیریهای پس از انتخابات هم با همین توهم انجام شده است و این ماجرا تنها به انتخابات ریاست جمهوری محدود نمی شده و آنها در انتخابات مجلس هشتم هم دخالت داشته اند. سردار مشفق در بخشی از سخنان خود می گوید: " نظام [ در انتخابات مجلس هشتم ] هم ۱۸۰ فرصت برای اینها (اصلاح طلبان) به وجود آورده بود ... و اینها می توانستند در یک رقابت منطقی به ۱۸۰ کرسی در مجلس دست پیدا کنند." یعنی 110 حوزه انتخاباتی عملاً نمایندگانش از قبل توسط نظام تعیین شده بودند. "
داستان 11 سپتامبر
16 سال بعد، نیویورک، مقر دائمی سازمان ملل. رئیس دولت منتصب ایران در نشست سالانه سازمان ملل با مرور حادثه یازدهم سپتامبر انگشت اتهامش را در ماجرای برخورد دو هواپیما به برجهای جهانی نیویورک متوجه دولت وقت آمریکا می کند. حرفهای او پیامدهای سنگینی را نصیب پیکره نحیف دیپلماسی فعلی ایران می کند و رئیس جمهور ایالات متحده با بکاربردن سخیف ترین واژه های دیپلماتیک دولتمردان ایرانی را مستوجب بدترین عبارتها می کند و کار چنان بالا می گیرد که حتی دبیر کل سازمان ملل نیز سخنان محمود احمدی نژاد را محکوم می کند.
هنوز عرق بازگشت قافله احمدی نژاد از نیویورک خشک نشده است که رهبر جمهوری اسلامی، با انتقاد از وضعيت معيشتی مردم در آمريکا و آنچه که " ميليون ها انسان " زير خط فقر می نامد، سخنان محمود احمدی نژاد در سازمان ملل را " پر مغز " می خواند.
حکایت کافران
مرور ماجراهای فوق الذکر ثابت می کند که بیماری مهلک " توهم توطئه "چگونه در طول سالیان سال، تمام پیکره قدرت در ایران را درنوردیده و تا مغز حاکمیت ایران نفوذ کرده است. و عجبا که در این سرزمین همواره کسانی از " دشمن " موهوم و ناپیدا هراسیده اند که پایه های مشروعیت قدرتشان سخت سست و بی بنیان بوده است.
بسیاری از تحلیلگران امور سیاسی ایران را عقیده بر آن است که احمدی نژاد اساساً نماینده تفکری است که تئوریسین آن امثال سعید امامی هستند. این تفکر بکار بستن هر خدعه و نیرنگی را برای حفظ قدرت موجه می داند و با زدن رنگ و لعاب دینی به جنایاتی که مرتکب می شود تلاش می کند تا تمام رقبا را از صحنه خارج کند. برای این دسته از افراد فرقی نمی کند که به کشور و مردم خود حمله کنند، در حرم امام رضا ( ع ) بمب گذاری کنند یا مخالفین خودش را به فجیع ترین وضعی به قتل برساند و برای مرعوب کردن دولتی که عاملین و آمرین قتلهای زنجیره ای را شناسایی کرده است در روز روشن در تهران خمپاره اندازی کنند. برای آنها مهم نیست که با کودتایی انتخاباتی و تقلب فرد مورد نظر خودشان را در قدرت ابقاء کنند و یا دلسوزترین چهره های انقلاب و یاران امام را زندانی کند. برای آنها حفظ قدرت مهمتر از هر چیز دیگر است. اینان همچون مافوق اصلی خود قدرتشان نامشروع است و خود بهتر از هر کسی می دانند که چطور با توطئه و دروغ و فریب به صدر مصطبه نشسته اند. با این همه همچون تمام مستبدان و دیکتاتوران تاریخ چون با دسیسه و نیرنگ و کودتا و توطئه به قدرت رسیده اند، به همه امور جهان از همان دریچه ای می نگرند که خود به آن مبتلایند.
از این منظر می توان سخنان احمدی نژاد در سازمان ملل درباره دخالت داشتن دولت آمریکا در ماجرای یازده سپتامبر هم برخواسته از توهم توطئه ای دانست که او و حامیانش به بیماری آن مبتلا هستند. اینان فکر می کنند که تمام دولتهای دنیا با مردم همان می کنند که خود با مردمشان می کنند.
" کافر را به کیش خود " پنداشتن درد مشترک تمام مستبدان تاریخ است. آنکه با تقلب به صدر مصطبه قدرت رسیده است باید هم به تمام امور جهان با دیده تردید بنگرد. آنکه با دروغ و فریب ولع دشمن شناسی و توهم مافوقش را سیراب می کند باید هم در سخنرانی هایش دیگران را متهم به همکاری و ارتباط با دشمن کند. آنکه خود فرمان بمب گذاشتن در حرم امام رضا ( ع ) را برای سرکوب مخالفانش صادر می کند باید هم از دامن زدن به توهم توطئه توسط منصوبانش خرسند و خشنود باشد. کسی که با کودتا قدرتش را تثبیت می کند باید هم یازدهم سپتامبر را کار خود آمریکایی ها بداند. کسی که با تقلب و دروغ بر مسند قدرت تکیه زده است، نمی تواند نگاهی جز این بر جهان و امور آن داشته باشد.
ندای سبز آزادی: اسماعیل احمدیمقدم، فرمانده نیروی انتظامی میگوید قتل دکتر عبدالرضا سودبخش، استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران که هفته پیش با گلوله کشته شد، سیاسی نیست و به پرونده کهریزک هم مربوط نمیشود.
بر اساس گزارشی که پنجم مهر در پایگاه خبری جنبش راه سبز (جرس) منتشر شد، عبدالرضا سودبخش، رئیس بخش اورژانس بیمارستان امام خمینی و از پزشکان مرتبط با پرونده بازداشتگاه کهریزک معرفی شده بود.
در همین حال و به گزارش ایلنا، فرمانده نیروی انتظامی روز هفتم مهر در یک نشست خبری در پاسخ به پرسشی درباره قتل این پزشک گفت: نباید خودمان تولید ابهام کنیم.
گفتنیست عبدالرضا سودبخش، استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران روز سهشنبه هفته گذشته مقابل مطب خودش با گلوله کشته شد.
به گفته اسماعیل احمدیمقدم، «پلیس از وزارت علوم استعلام کرده و این پزشک هیچ سابقهای در کهریزک ندارد و قطعا این قتل علت سیاسی نداشت و به طور حتم این پزشک فردی سیاسی نبوده است».
جرس در گزارش خود نوشته است که آقای سودبخش مسئولیت معالجه آن دسته از بازداشت شدگانی را بر عهده داشت که در کهریزک از ناحیه «مجاری اداری و تناسلی آسیب دیده بودند» و مقامهای امنیتی به او دستور داده بودند بیماری تمام زندانیانی را که به او مراجعه کرده بودند، مننژیت اعلام کند.
شایان ذکر است بازداشتگاه کهریزک پس از حوادث دهمین انتخابات ریاست جمهوری، محل نگهداری معترضانی بود که در جریان تظاهرات خیابانی در تهران بازداشت شده بودند.
این بازداشتگاه پس از مرگ سه نفر و افشای شکنجه و خشونت در آن، به دستور رهبر جمهوری اسلامی تعطیل شد.
پیش از دکتر سودبخش، رامین پوراندرجانی، پزشک وظیفه بازداشتگاه کهریزک پس از افشای ماجرای این بازداشتگاه و مرگ چند نفر از بازداشتشدگان، به مدت یک هفته بازداشت شد و پس از مدتی به طرز مشکوکی درگذشت.
مقامهای جمهوری اسلامی مرگ رامین پوراندرجانی را ابتدا ایست قلبی در خواب، سپس مسمومیت دارویی و سرانجام خودکشی اعلام کردند.
در حالی که از هفته گذشته گمانهزنی از ارتباط قتل دکتر سودبخش و دکتر سرابی و زنجیرهای بودن این ترورها ادامه دارد، مسئولان نیروی انتظامی این دو ترور را به انگیزههای شخصی ربط میدهند.
منبع: مردمک
ندای سبز آزادی: آیت الله علی محمد دستغیب، مرجع تقلید منتقد دولت کودتا در پاسخ به استفتایی در مورد ولایت مطلقه فقیه، اعلام کرده است که این مفهوم با مفهوم رهبری مورد نظر قانون اساسی این کشور تفاوت دارد.
آقای دستغیب امروز چهارشنبه ۷ مهر (۲۹ سپتامبر) در پاسخی مشروح به یک استفتا که در وبسایت رسمی او منتشر شده است، نوشت: "ولایت مطلقه فقیه و ولی فقیه معین شده از طرف خبرگان دو مقوله جداگانه است که گاهی هم اتفاق می افتد در یک نفر تجلی می کند، همانند امام امت".
ایشان گفته است که شخصی که مطابق قانون اساسی توسط مجلس خبرگان به رهبری انتخاب می شود، تنها وظیفه تنظیم روابط میان قوای سه گانه حکومتی و ممانعت از تضییع حق شهروندان توسط این قوا را دارد.
به گفته آیت الله دستغیب: "این شخص می شود ولی فقیه جهت اداره مملکت و هیچ حق دخالت در امور مردم، چه در حوزه دانشگاهی و چه در حوزه علمی و فرهنگی مردم را ندارد".
به نظر می رسد اشاره آیت الله دستغیب به دستورات آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی در مورد "اسلامی کردن" دانشگاه های ایران و خودداری از ترویج "علوم اسلامی غربی" در آنها باشد.
ایشان نوشته است که "ولایت مطلقه فقیه" تنها به اراده خداوند و از طریق پذیرش قلبی قشرهای مختلف مردم محقق می شود و به مواردی مانند آیت الله روح الله خمینی، رهبر انقلاب اسلامی ایران محدود است.
به نوشته ایشان ، حذف شرط مرجعیت از شرایط رهبری که با موافقت آیت الله خمینی انجام گرفت، به معنای جدا کردن مقام رهبری از ولایت مطلقه فقیه بوده است که مرجعیت دینی از شرایط اصلی آن است ، در نتیجه، ولی فقیه ذکر شده در قانون اساسی ایران، از نظر آقای دستغیب تنها رهبر نظام سیاسی کشور است.
آیت الله دستغیب در این مورد اضافه کردند : "ملاحظه کردید که پس از فوت مرحوم امام امت، اعتقاد اکثر مردم و مراجع تقلید به حضرت آیت الله شیخ محمدعلی اراکی تحقق پیدا کرد و مسئله ولایت مطلقه فقیهِ متعهد و مسئول به این بزرگوار ارجاع شد، در صورتی که رهبر همان بود که خبرگان تعیین کردند". وی از این مقدمه چنین نتیجه گیری می کند: "مسئله ولایت مطلقه فقیه را خبرگان نمی توانند تعیین کنند".
خبرگان از ماهیت خود بیرون رفته است
آیت الله دستغیب همچنین با انتقاد از عملکرد اعضای مجلس خبرگان رهبری، نوشت : "این آقایان تکلیفشان تنها تعیین رهبر یا تأیید رهبر نیست، بلکه لازم است هر کدام ملجاء و مرجع مردم در حل مشکلاتشان باشند".
ایشان گفته است که اعضای مجلس خبرگان باید "طرفدار مظلوم" باشند و بر اعمال و رفتار زیرمجموعه رهبری نظارت کنند: "اینطور نیست که فکر کنند ما رهبر انتخاب کردیم و باید مطیع باشیم".
آیت الله دستغیب ادامه می دهد : "خبرگان فعلی از ماهیت خود بیرون رفته، زیرا اولا شورای نگهبان که منتخب رهبری است آنها را تعیین می کند و بارها گفته ام که این مسئله، دور مسلم و باطل است؛ ثانیا لازم است اجتهاد اعضای خبرگان از طرف مراجع عظام که دارای مخالفت با نفس و مهذب هستند تأیید شود، که نشده است".
گفتنیست آیت الله دستغیب در جریان کودتای انتخاباتی سال گذشته از معترضان و رهبران آنها حمایت و در نخستین اجلاسیه خبرگان پس از انتخابات، از نحوه برخورد حکومت با اعتراضات انتخاباتی انتقاد کرده بود. شایان ذکر است او و هوادارانش در شیراز در طول یک سال گذشته تحت فشار هواداران حکومت بوده اند و بسیاری از اعضای مجلس خبرگان علیه او موضع گیری کرده اند.
آرش غفوری: زمستان سال 83 بود. در اوج دورانی که جناح راست ایران قصد داشت کاندیدای واحد اصولگرایان را در انتخابات نهم ریاست جمهوری معرفی کند، در حالی که کمتر از 6 ماه دیگر تا روز رایگیری باقی نمانده بود، نامهای با امضای علی اکبر ناطق نوری، رئیس مجلس سابق و رقیب محمد خاتمی در انتخابات سال 84، خطاب به پنج تن از اصولگرایان نوشته شد تا از آنها دعوت کند در جلسه شورای هماهنگی نیروهای انقلاب حضور پیدا کنند و برای تعیین کاندیدای واحد اصولگرایان به اجماع دست یابند.
یکی از این نامهها به خیابان بهشت رفت و خطاب آن محمود احمدینژاد، «شهردار محترم تهران» بود. نامهای که البته بیپاسخ نماند، اما جواب آن دندان شکن بود: «از آنجا که شورای هماهنگی نیروهای انقلاب کاندیدای واحد خود را انتخاب کرده است و تمام این جلسهها صرفاً برای انصراف دیگر کاندیداهای اصولگرا تشکیل میشوند، اینجانب ضرورتی به حضور در اینگونه جلسهها احساس نمی کنم.»
احمدینژاد راست میگفت، کاندیدای طیفهای سنتی محافظه کار در شورای هماهنگی نیروهای انقلاب و افراد منتسب به جناح بازار در جمعیت موتلفه اسلامی در آن روز، علی لاریجانی بود که در نهایت هم بازی را به محمود احمدی نژاد باخت.
احمدی نژاد، اما، قاعده بازی را بر هم زده بود و در این برهم زدن از اصلیترین چهرههای اصولگرا مایه گذاشت تا از نردبان اصولگرایی بالا رود و برای اینکه دیگران از آن استفاده نکنند این نردبان را به زمین پرتاب کرد.
علی لاریجانی هیچ وقت فراموش نمیکند که او بود که بنا به تصمیم درون تشکیلاتی اصولگرایان به عنوان رئیس سازمان صدا و سیما، از معاونان خود خواست به تبلیغ برای محمود احمدینژاد در دوران مدیریتش در شهرداری تهران بپردازند و دیدارهای مردمی او را از تلویزیون پخش کنند و البته او بود که به میراثخواری از عنوان آبادگران در انتخابات ریاست جمهوری نهم امید داشت تا خود را کاندیدای آبادگران معرفی کند.
آبادگران عنوانی بود که نه تنها دوستان احمدینژاد در انتخابات شوراهای دوم از آن استفاده کرده بودند تا کرسیهای شورای شهر تهران را تصاحب کنند، بلکه نمایندگان مجلس هفتم هم بعد از رد صلاحیت اصلاحطلبان، با عنوان و شناسنامه آبادگران وارد مجلس شدند. لاریجانی هم میخواست به همین طریق و با عنوان کاندیدای آبادگر، ششمین رئیس جمهوری نظام اسلامی باشد که به ناگهان احمدی نژاد را سد راه خود دید که نسخه بدلی آبادگری نبود بلکه نسخه اصل آن بود که در مقابل نسخه اصل اصولگرایی، علی لاریجانی، قرار میگرفت.
علی لاریجانی، اما اکنون رئیس مجلس شورای اسلامی است تا مهمترین نقطه اتکای بخش بزرگی از اصولگرایان ناراضی برای تغییر محمود احمدی نژاد باشد؛ تغییری که امکان آن از راههای قانونی، یا از طریق مجلس شورای اسلامی و طرح عدم کفایت سیاسی امکان پذیر است که رئیس آن علی لاریجانی است و یا از طریق قوه قضائیه امکان پذیر است که رئیس آن، صادق لاریجانی، برادر رئیس مجلس است.
در عین حال مجموعهای از مهمترین مخالفان و زخمخوردگان از احمدینژاد درون این دو قوه اصلی کشور جمع شده اند. محمدرضا باهنر، که احمدی نژاد او را به باجگیری از خود در مجلس متهم کرده است، غلامعلی حداد عادل، رئیس پیشین مجلس که زمانی احمدینژاد او را تهدید به برخورد قانونی کرد و احمد توکلی که داستان دعوای او و رئیس جمهور و طرفدارانش خودش منظومهای مصور است. در عین حال غلامحسین محسنی اژهای، وزیر پیشین اطلاعات که توسط محمود احمدینژاد از کار برکنار شد، به قوه قضائیه رفته است تا سخنگوی این قوه باشد و مصطفی پورمحمدی وزیر سابق کشور، که بازهم توسط احمدینژاد به طرز تحقیرآمیزی از وزارت خلع شد، هم اکنون رئیس سازمان بازرسی کل کشور است.
در چنین فضایی است که محمود احمدی نژاد در ضعیفترین شرایط داخلی خود و قبل از آنکه به سنت هرساله در اواخر تابستان به سفر ییلاقی خود به منهتن نیویورک برود، با روزنامه دولت مصاحبه میکند و ضمن رد کردن مهمترین گفته بنیانگذار انقلاب اسلامی در مورد مجلس شورای اسلامی، مدعی میشود که «مجلس در راست امور نیست و این دولت است که امروز در راس امور قرار دارد.» حرفی که کاسه صبر مجلسیها را لبریز میکند و آنها را به صورت مستقیم در مقابل رئیس دولت قرار میدهد تا برای اولین بار در مجلس شورای اسلامی زمزمه عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور با صدایی که بلندی آن برای شنیدن و تکرار توسط رسانهها بیان میشود، مطرح گردد.
پیش از این هم البته احمدینژاد و مجلس به نزاع برخواسته بودند و حتی زمانی احمدینژاد از اجرای مصوبههای مجلس خودداری کرد و دلیل آنرا مخالفت با قانون اساسی دانست. ضمن آنکه در ماجرای تصویب قانون هدفمندکردن یارانهها هم رئیس جمهور به نوعی به گروکشی از مجلسیان پرداخته بود. اما در تمام موارد گذشته، مشکلات و مسائل موجود هرچند با نارضایتی یکی از طرفین، اما در ظاهر حل شد میشد. با اینحال در این آخری، مجلس دیگر شکی ندارد که مسئله احمدینژاد جنبش سبز و مخالفان داخلیاش نیست، بلکه احمدی نژاد به دنبال چیرهکردن سلطه خود بر به اصطلاحموافقان داخلی هم است.
احمدینژاد در عین حال محل نزاع با سبزها را هم در زمین اصولگرایان تعریف کرده است و خود در بیرون زمین قرار دارد، به همین دلیل اکثر کسانی که از احمدینژاد دل چندان خوشی ندارند با سبزها هم به مرزبندی میپردازند درحالیکه احمدینژاد و دولتیها در ظاهر چندان به سبزها کاری ندارند. همین افراد خیلی هم به پر و پای احمدینژاد نمیپیچند و اگر هم میپیچند، ملاحظات را در نظر میگیرند. به همین علت است که آنها از این بیمناک هستند که تضعیف احمدینژاد آنها را در مقابل سبزها تضعیف کند.
این سخنی از مرتضی مطهری، یکی از نمایندگان اصولگرا و مخالف محمود احمدینژاد در مجلس است که میگوید مجلس امروز به دلیل مخالفت سبزها با دولت، چندان توان این را ندارد که دولت را به دلیل بیمبالاتیهایش بازخواست کند و اگر سبزها و مخالفتشان نبود، این دولت بارها سقوط کرده بود. ادعایی که البته خالی از منظق هم نیست و به همین دلیل است که احمدی نژاد دعوا را به زمین اصولگرایی برده است تا سبزها و اصولگرایان را با هم بازی دهد و خود نظارهگر تضعیف این دو باشد و از ضعیف شده هر دو گروه امتیاز بگیرد.
به توجه به این دلایل و مستقل از متغیرهای دیگر، میتوان گفت که احمدینژاد در بهترین زمان از لحاظ تاکتیکی، مخالفان خود در مجلس را مورد انتقاد قرار و به آنها هشدار میدهد که دیگر در راس امور حاکمیتی نیستند و باید به آرای او تن دهند.
زمانی که قصد مسافرت به نیویورک را دارد و در آنجا احتمالا دوباره با غرب به همآوردی میپردازد تا او را در مدیریت جهان شریک کنند. او جبهه داخلی را ناآرام میکند، اما این ناآرامی را به بهای هزینههای رقابت با دنیا و غرب تعریف میکند تا اگر هم قراری بر مخالف با وی در داخل باشد، مدعی شود که درحالیکه رئیس جمهور در خارج از کشور به رقابت با جهان غرب و استعمار رفته است، در جبهه داخلی گروهی به تضعیف او مشغول هستند. این سیاست احمدینژادی است و با این سیاست در طول بیش از پنج سال رئیس جمهوریاش، همیشه امتیاز گرفته است. با این تفاوت که در دوران چهار سال اول هنوز موضوع مشروعیت او موضوع روز نبود، ضمن آنکه آثار و تبعات تصمیمگیریهای خلقالساعه او ناکارآمدی خود را نشان نداده بودند. برگ برنده مخالفان هم همین دو نکته، دغدغه مشروعیت و ناکارآمدی است که البته با دروغ و ریا آمیخته است. زمانی محمدباقر قالیباف، شهردار مورد وثوق رهبر گفته بود احمدینژاد دروغگو و ریاکار است، همانطور که ولایتمدار هم نیست.
در این شرایط اگرچه احمدینژاد با بزرگنمایی سبزها از اصولگرایان امتیاز میگیرد، اما گاهی در موقعیتسنجی هم به اشتباه میافتد. احمدینژاد چندین نقطه ضعف دارد که به هر دلیل حاضر به ترمیم آنها نیست.
او از مشائی دست نمیکشد همانگونه که از کردان و الهام دست نکشید و با این کار طیفی از بهترین دوستان خود را رنجاند. این دیگر تنها حسین شریعتمداری کیهان نیست که احمدینژاد را به علت پر و بال دادن به مشائی مورد انتقاد قرار میدهد، بلکه مداح معروف، حاج منصور ارضی و روحانی مشهور حامی وی، مصباح یزدی هم او را به صورت علنی مورد انتقاد قرار میدهند.
وی ابایی ندارد که خواسته یا ناخواسته، از میوههای ممنوعه رهبری نظام در خصوص ایرانگرایی مفرط، که ثمره دیدگاه مشائی است، و مذاکره با آمریکا، که ناشی از حس خودبزرگ بینیاش است، دست بکشد و در این میان خاصیت عجیبی هم در دافعه دارد. امروز جز رهبری نظام و برخی فرماندهای نظامی و امنیتی، تقریباً هیچ شخص یا گروهی نیست که از او دل خوش داشته باشد. او حتی به مهدی چمران، که با کارت او به ریاست شورای شهر تهران هم رسید، رحم نمیکند، همانگونه که محمد خوش چهره که زمانی از طرف ستاد او برای مناظره با نمایندگان ستاد انتخاباتی هاشمی رفسنجانی به صدا و سیما میرفت در دولت وی وادار به بازنشستگی اجباری میشود.
در چنین فضایی از دافعه است که شمشیر دموکلوس عدم کفایت ریاست جمهوری هر لحظه سنگینیاش را بر محمود احمدینژاد بیشتر میکند و حالب آنکه دیگر این سبزها و اصلاحطلبان نیستند که او را تهدید به برخورد میکنند. زمزمههای مخالفت هر روز بیشتر از روز قبل درون مجلس اصولگرایی و قوه قضائیه منصوب رهبری بیشتر و بیشتر میشود. شاید هم یکی از دلایلش این باشد که امثال علی لاریجانی در همین مجلس نمیخواهند سرنوشتی شبیه محسن رضایی در انتخابات دهم ریاست جمهوری نصیبشان شود که رئیس جمهور که نشد هیچ، آبروی سیاسیاش را هم با اجبار بر قبول رای زیر یک میلیون در انتخابات از دست داد.
چند سالی پیش و پس از پیروزی محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری در دوم خرداد 76، گروهی از محافظهکاران سنتی در نهادهای قانونگذاری و همفکران رادیکالشان در دستگاههای امنیتی تهدید کرده بودند که دولت خاتمی را ظرف شش ماه سرنگون خواهند کرد تا او این امکان را نداشته باشد که برف تهران را پشت پنجره دفترش در خیابان پاستور ببیند.
جناح راست آن روز با تمام دستگاه عریض و طویل اطلاعاتی و تبلیغاتیاش هم قسم شده بود تا دولت اصلاحات، دولت مستعجل باشد اما برف تهران که آمد و رفت و خاتمی پیام تبریک نوروزی فرستاد، راستهای محافظه کار دریافتند که گریزی ندارند از اینکه خاتمی را تحمل کنند. در میان آنها میتوان اسامی افرادی چون علی لاریجانی، غلامحسین محسنی اژهای، حسین شریعتمداری، حاج منصور ارضی و حتی مصباح یزدی را ذکر کرد؛ همینهایی که امروز منتقد احمدی نژاد هستند و اگر زمانی نتوانستند خاتمی را با انگ گورباچف یا یلتسین مدل روسی از میدان به در کنند، چندان بیتمایل نیستند نسخه سالهای پیش خود را برای نسخه بدل اصولگرایشان امتحان کنند.
حال که تمام کارتهای بازی در مخالفت با احمدینژاد را ناراضیان تشکیل میدهند، میماند چند نفری که مهمترین آنها هم آیتالله خامنهای است و هنوز لااقل در ظاهر نارضایتیاش را بروز نداده است.
اما هرکه نداند، اکبر هاشمی رفسنجانی، رفیق 50 ساله رهبر فعلی انقلاب میداند که آیتالله خامنهای حتماً از آیتالله خمینی در حمایت از بنیصدر جدیتر نیست و همانگونه که آیتالله خمینی حاضر شد به خاطر بقای انقلاب و طیف وسیعی از شاگردان و طرفدارانش، ابوالحسن بنیصدر را، که نخستین رئیس جمهور نظام نوپای انقلاب ایران بود، قربانی کند، آیتالله خامنهای هم اگر بر آینده انقلاب که آینده خودش هم هست بیمناک شود، ذره ای در قربانی کردن احمدینژاد درنگ نخواهد کرد.
مجلس این روزها برای تسریع برگزاری زودهنگام انتخابات ریاست جمهور تنها منتظر یک اشاره رهبر است تا انتقام سبزها و اصلاحطلبان و البته اصولگرایان را یکجا و با هم از احمدینژاد بگیرد. شاید که این امر موجب شود کشور از این تنگنای عظیم مشروعیت، که نه دولت که حکومت را نشانه رفته است، بیرون آيد.
منبع: مردمک
ندای سبز آزادی: در پی تعلل مقامات قضایی در محاکمه و مجازات آمران جنایت کهریزک، خانواده ۳ شهید حوادث کهریزک گذشت خود از قصاص دو مجری محکوم به اعدام این جنایت را اعلام و خواستار آن شدند که اراده جدی و اخلال ناپذیر برای پیگرد و مجازات آمران سیاسی، قضایی و امنیتی این جنایت نیز بزودی محقق شود.
به گزارش خبرگزاری مهر، اولیای دم محسن روح الامینی ، محمد کامرانی و امیر جوادی فر که در پی تخلفات صورت گرفته از سوی برخی افراد خودسر بعد از حوادث و اغتشاشات پس از انتخابات سال گذشته در بازداشتگاه کهریزک به شهادت رسیدند ، دو افسر نگهبان نیروی انتظامی که در همین ارتباط در دادگاه نظامی عامل قتل و مجرم شناخته شده و به قصاص نفس محکوم شده اند را ، مورد بخشش قرار دادند.
در این بیانیه آمده است: قانونگریزان و قانونشکنان قانوندان بدانند که زمان خودسری، قلدرمآبی و دست درازی به حقوق مردم و مظلومان سپری شده است و وابستگی به صاحبان قدرت و مناصب دولتی و حکومتی نیز نخواهند توانست مانع از اجرای عدالت و خوانخواهی مظلومان گردد
آنها همچنین با انتقاد از انتشار بیانیه از سوی آمران این جنایت، آورده اند: بیانیههایی که به قلم آمران و به نام مجریان قضاییِ جنایت منتشر می شود بیش از آنکه هدف اصلی که فرافکنی جرم و رهایی از پیگرد قضایی است را برای آنان به همراه داشته باشد، نشان دهنده عمق سوء نیت و ارتکاب آگاهانه آنها به جرم می باشد.
بکارگیری عناوینی چون اراذل و اوباش و اشرار چاقو کش و قمه کش برای جوانان بیگناه و بی پناهی که بدون دست زدن به هیچ اقدام خشونت آمیز دستگیر شده و با تحقیقات صوری وغیر قانونی به شکنجهگاه کهریزک منتقل شده اند، بیش از پیش عمق کینه توزی و اصرار بر ارتکاب این جنایت را نشان می دهد.
در این بیانیه با انتقاد از عدم اجرای عدالت برای آمران افزده است: آیا رفع مسئولیت از کسی که بنا به گزارش رسمی کمیته تحقیق مجلس شورای اسلامی، آمر اصلی انتقال قربانیان به کهریزک بوده است در این بیانیه و انداختن تمامی مسئولیت به گردن بازپرس، معاون امنیت و نیروی انتظامی، خود نشان دهنده سناریو سازی آمر اصلی برای رهایی از چنگال عدالت نیست؟
متن کامل بیانیه این خانواده ها که صبح امروز تحویل دادگاه نظامی و مقامات قضایی شد ، چنین است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ملت شریف ایران
اکنون بیش از یک سال از فاجعه اسفناک و جنایت بار بازداشتگاه غیرقانونی کهریزک می گذرد و برای ما که فرزندان عزیزتر از جانمان بی رحمانه و با سنگدلی آمران و عاملان این جنایت، به طرزی مظلومانه و در اوج غربت به فیض شهادت نائل شدند ، روزها و شب های سخت و توانفرسایی سپری گشت. زمان نه تنها مرهمی براین داغ بنیانافکن نگذاشته است بلکه سوز جانگداز فقدان فرزندانمان بر تن و روان رنجور خانواده ها زخمی کهنه و دردی روزافزون وارد می کند.
خدا را شاهد می گیریم که پافشاری ما بر احقاق خون فرزندانمان و اجرای عدالت درباره بانیان جنایت نه از سر کینه توزی و نه به خاطر انتقام جویی است بلکه کورسوی نگاه نیمه جان فرزندانمان در لحظات وداع برای پایمال نشدن خون آنان و نجات دیگر فرزندان ملت که فرصتی برای احیای حقوق خود نمی یابند دین بزرگی برعهده ما گذاشته است که مکلف به ادای آن هستیم.
این روزها که کشورمان عطر آگین یاد و نام شهیدان گلگون کفن دفاع مقدس است از یکطرف بر خود می بالیم که فرزندانمان نیز مظلومانه به شهادت رسیدند و بلکه اگر رزمندگان عزیزمان در مصاف با یزیدیان صدامی و دشمنان خارجی و با آگاهی از سبعیت و خونخواری دشمن به استقبال شهادت می رفتند که خود هنر مردان خداست ، ولی فرزندان مظلوم ما با اعتماد به مسئولین نظام و بدون هیچ آگاهی، دریک حرکت غافلگیرانه و با وحشیانه ترین ضربات بعضی ازهموطنان خود در بازداشتگاهی داخلی از آب وحتی هوا نیز محروم شدند و این عمق تاریک یک جنایت خونباراست که لکه ننگی گشت و نظام را با یک چالش جدی مواجه کرد. لذا پدران و مادران شهید پرور وخانواده های عزیز معظم شهدا در این ایام خوب درد ما را درک می کنند و ما هم خدا را سپاس می گوییم که صبری عظیم و بصیرتی عمیق عنایت فرمود و نگذاشت در مقابل این مصیبت بزرگ بلغزیم.
هموطنان دلسوز و بردبار
در طول یک سال گذشته که با تمام توان و بهره گیری از کلیه مسیرهای مشروع و قانونی در پی احقاق حق و خونخواهی فرزندانمان بودیم با دو نوع برخورد دردستگاه های مسئول مواجه شدیم . بخش قابل توجهی از مسئولان که با همدردی، دلسوزی، صداقت و امانت داری ما را در این مسیر دشوار همراهی و حمایت کردند و با صبر و تحمل فشارها و مشکلات، در پی اجرای عدالت و به سرانجام رسانیدن پرونده بودند، و گروهی اندک از صاحبان قدرت، مسئولیت و رسانه که در پی سرپوش نهادن بر این جنایت هولناک و رهاندن آمران و عاملان اصلی آن از چنگال عدالت بودند، و شاید این تاخیر، نتیجه تلاش های اینان باشد اما یاری خدا وهمراهی گروه نخست ازمسئولان، دشواری مسیر و تحمل نیش ها و دشنام های پنهان و پیدای گروه دوم که نمکی بر زخم عمیق و آتشی بر داغ جانگداز ما بود، را ممکن می ساخت.
مانع تراشی در راه عدالت، حمایت های پنهان و پیدا از آمران و عاملان اصلی جنایت و نشان صدارت و افتخار زدن بر سینه آنان توسط کسانی که ازسفره شعار عدالت بهرهمندند هیچگاه از نگاه تیزبین افکار عمومی پوشیده نماند. اما با لطف الهی و همت مسئولان مربوطه، موانع و دیوارهای مرئی و نامرئی مصونیت که گرداگرد آمران و عاملان اصلی جنایت کشیده شده بود یکی پس از دیگری برچیده شد.
اکنون که دادگاه نظامی حکم مجریان این جنایت را صادر کرده و دو تن از آنان را محکوم به اعدام نموده است و مصونیت آمران قضایی این جنایت نیز لغو گردیده است، ما بر سر دو راهی ناگزیر به اتخاذ تصمیمی سرنوشت ساز هستیم.از یکسو بر اساس آیه شریفه «…أَنَّهُ منْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فکَأَنّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعًا و مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النّاسَ جَمیعًا… (سوره مائده آیه ۳۲) » این جنایت در حکم کشتار تمامی مردم، و احیای حق و سد کردن راه تکرار آن در حکم نجات جامعه است و از سوی دیگر، براساس آیه شریفه«…فمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخیهِ شَیْءٌ فاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ …(سوره بقره آیه ۱۷۸)» در گذشتن از مجریان و عوامل دست چندم این جنایت به تقوی نزدیکتر است.
یکی از فلسفه های قطعی حکم الهیِ قصاص بازدارندگی از تکرار قتل نفسِ بیگناه و جلوگیری از ظلم صاحبان قدرت به مظلومان بیپناه است و بدون تردید، مجازات آمران بالانشین و بانیان این جنایت در تحقق این هدف مقدس موثرتر خواهد بود.
از این رو ما صاحبان خون به ناحق ریخته شده فرزندانمان، با گذشت از قصاص دو مجری این جنایت که محکوم به اعدام گردیده اند و تاکید بر اجرای سایر مجازات ها در مورد آنها بیش از پیش خود را در مسیر خونخواهی و پیگرد آمران و عاملان اصلی جنایت که مصونیت های رسمی و غیر رسمی آنها در حال فروریختن است، قرار خواهیم داد تا از یکطرف اثبات کنیم که انسان های حقیر، کم ظرفیت و انتقامجویی نیستیم که از قصاص و ریختن خون انسان هایی که ملعبه دست قانون شکنان خودسر بوده اند، لذت ببریم و خانواده های مستضعف و بیگناه آنها را نیز همچون خود داغدار کنیم و از طرف دیگر پیگیری هایمان نیز برای اصلاح رویه ها درحد ممکن می باشد ونیک می دانیم که فرزندان ما با مظلومیت سرخ خود،چهره کریه عده ای سیاه روی را افشا کردند که البته این دست آورد کمی نیست و قطعا، شادی روح آنها نیز با همین تصمیم قرین است.
قانونگریزان و قانونشکنان قانوندان بدانند که زمان خودسری، قلدرمآبی و دست درازی به حقوق مردم و مظلومان سپری شده است و وابستگی به صاحبان قدرت و مناصب دولتی و حکومتی نیز نخواهند توانست مانع از اجرای عدالت و خوانخواهی مظلومان گردد که «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ».
دراینجا روی سخن ما با مسئولانِ به ظاهر متشرع ومتدینی است که درپی مصلحتسنجیهای ظاهری و منفعتطلبیهای واقعی، تا کنون اگر نتوانسته اند مانع به نتیجه رسیدن این پرونده و اجرای عدالت شوند برای رهانیدن جنایتکاران و متخلفین حداکثر توان خود را در اخلال در پیشرفت پرونده بکار برده اند و با این توجیهات کودکانه که به پاس خدمات گذشته جنایتکاران یا جلوگیری از تضعیف نظام و سوء استفاده احتمالی دشمنان، اجرای عدالت درباره آمران و عاملان اصلی فاجعه کهریزک را به تاخیر انداخته اند در حالی که هیچ عاملی جز اجرای عدالت، به هر قیمت و درباره هر کس، نظام را تقویت نکرده و عامل حفظ آن نخواهد شد.
اکنون لغو مصونیت قضایی و تعلیق آمر و متخلفین قضایی جنایت کهریزک توسط دادگاه انتظامی قضات هر چند با تاخیر انجام شد اما گام بلندی در اجرای عدالت و بت شکنی در دستگاه قضایی محسوب می شود.این اقدام که حاصل زحمات طاقت فرسای ۱۴ ماهه ده ها تن از قضات و کارشناسان شریف و سلیم دستگاه قضایی است که در برابر فشارها، توصیه ها، تهدیدها و تطمیع ها مقاومت کرده و عدالت را از قفس مصونیت های نامرئی و مصلحتسنجی ها رهاندند، فرصتی است که گام نهایی در محاکمه عادلانه، علنی و بدور از اعمال نفوذ این افراد برداشته شود تا این اقدام دستگاه قضایی مهر افتخاری بر پیشانی نظام و هشدار تکاندهنده به سایر قانون شکنان خودسر باشد که از اجرای عدالت در نظام اسلامی در امان نخواهند بود. این شیعیان ظاهری امام علی علیه السلام متوجه نیستند که در مصاف خواص و نور چشمی ها با عامه مردم، اگر رضایت عامه مردم رعایت شود خشم نور چشمی ها نسبت به اجرای قانون اثر ندارد ولی اگر رضایت نور چشمی ها بر خشم عامه ترجیح داده شود، آنگاه خشم عامه مردم بنیان نور چشمی ها را فرو خواهد ریخت.
در صورتی که این مسیر به نتیجه برسد و آمرین و عاملین اصلی جنایت هولناک کهریزک به مجازات خود برسند، پاسخی متقن به تبلیغات منفی علیه نظام درباره اجرای گزینشی عدالت خواهد بود و برای تمامی ستم دیدگان و مظلومان که حقوقشان پایمال شده و جز خدا حامی و پشتیبانی ندارند بشارتی خواهد بود که احقاق حق برای آنان یک آرزوی دست نیافتنی نیست و با همت و پایداری در مسیر قانونی و شرعی می توان ناممکن را ممکن ساخت و ظالم را در هر جایگاهی به محکمه عدالت کشید .
اما آنچه که در این ایام شاهد آن هستیم حرکات ایذایی و دست و پا زدن آمران اصلی جنایت کهریزک برای فرافکنی و مصون نگاه داشتن خود از چنگال عدالت است.
بیانیههایی که به قلم آمران و به نام مجریان قضاییِ جنایت منتشر می شود بیش از آنکه هدف اصلی که فرافکنی جرم و رهایی از پیگرد قضایی است را برای آنان به همراه داشته باشد، نشان دهنده عمق سوء نیت و ارتکاب آگاهانه آنها به جرم می باشد.
بکارگیری عناوینی چون اراذل و اوباش و اشرار چاقو کش و قمه کش برای جوانان بیگناه و بی پناهی که بدون دست زدن به هیچ اقدام خشونت آمیز دستگیر شده و با تحقیقات صوری وغیر قانونی به شکنجهگاه کهریزک منتقل شده اند، بیش از پیش عمق کینه توزی و اصرار بر ارتکاب این جنایت را نشان می دهد.
آیا آمری که بیانیه مذکور را منتشر کرده است و بازپرس جزئی که آن را امضا کرده نمی دانند که شکنجه گاه کهریزک هیچگاه بازداشتگاه قانونی نبوده ومطابق با قانون کلیه بازداشتگاه های رسمی باید توسط سازمان زندان ها اداره شوند و این سازمان به صورت رسمی و بارها اعلام کرده که هیچ نقشی در تاسیس و اداره شکنجه گاه کهریزک نداشته است؟
آیا رفع مسئولیت از کسی که بنا به گزارش رسمی کمیته تحقیق مجلس شورای اسلامی، آمر اصلی انتقال قربانیان به کهریزک بوده است در این بیانیه و انداختن تمامی مسئولیت به گردن بازپرس، معاون امنیت و نیروی انتظامی، خود نشان دهنده سناریو سازی آمر اصلی برای رهایی از چنگال عدالت نیست؟
آیا انکار اظهارات رسمی دادستان کل کشور، دبیر شورایعالی امنیت ملی و اعضای کمیته تحقیق مجلس شورای اسلامی مبنی بر ابلاغ نظر صریح رهبرمعظم انقلاب مبنی بر انتقال بازداشت شدگان ۱۸ تیر از کهریزک به اوین به دادستان سابق تهران ادامه همان مسیری نیست که به شهادت ۴ تن و آسیب دیدن دهها تن بی گناه انجامید.
آیا استناد به قرار منع تعقیب اولیه قابل اعتراض صادر شده توسط یکی ازشعب دادسرای کارکنان دولت بدون رسیدگی دقیق و حتی اعتراف به مطالعه نکردن پرونده اصلی کهریزک در دادسرای نظامی نیروهای مسلح در رای صادره، نشان دهنده تداوم تلاش برای اعمال نفوذ در جهت به نتیجه نرسیدن این پرونده نیست. آیا دستیار وقت دادستان قبلی تهران که اعلام می کند هیچ آمر و آمرینی وجود نداشته اند فراموش کرده که خودش مامور اجرای حکم آمر بوده است یا اینکه فریب افکار عمومی ولو برای چند صباح ذره ای از سنگینی این جرم می کاهد؟! آقایانی که سالها زمام امور قضایی یک کلان شهر را بر عهده داشته اند به مصداق (آن را که حساب پاک است ازمحاسبه چه باک ) چرا عجولانه فرار به جلو می کنند. چرا صبر نمی کنند که در دادگاه پاسخ دهند و می خواهند که افکارعمومی را به بازی بگیرند. مگر همین آقایان یک سال پیش در همین جراید اعلام نمی کردند (به دروغ و فریبکاری) که بیماری مننژیت باعث قتل این مظلومان شده است؟ آیا نظر پزشک قانونی را گرفته بودند؟ و از همه اینها مهم تر فرض بر اینکه از این محاکمه فرار کنند آیا از حکومت خدا هم می توانند فرار کنند؟ آیا در شب های جمعه ای که دعای کمیل می خوانیم لا یمکن الفرار من حکومتک را درک می کنیم؟
اگر آمر اصلی قضایی و آمران سیاسی و امنیتی جنایت هولناک کهریزک معتقد به بیگناهی خویش و قانونی بودن اقداماتشان هستند، چرا به جای استقبال از حضور درمحکمه و بیان ادله و دفاعیات خویش در برابر دادگاه و افکار عمومی در پی فرافکنی، جنگ روانی و فریب افکار عمومی هستند؟
به هر تقدیر، ما خانواده های شهدای جنایت کهریزک با اعلام گذشت خود از قصاص دو مجری محکوم به اعدام این جنایت و تاکید بر اجرای سایر مجازات ها در مورد ایشان ضمن تشکر از لغو مصونیت قضایی صورت گرفته خواستار اراده جدی و اخلال ناپذیر نظام برای پیگرد و مجازات آمران قضایی، سیاسی، نظامی و امنیتی این جنایت هستیم.در این رهگذر ضمن سپاس از رهبر فرزانه انقلاب که از همان ابتدای این جنایت تاکنون همواره در جلسات عمومی و خصوصی بر محاکمه و مجازات همه عاملان و آمران تاکید کرده اند و فرمودند اگر جرمی ثابت شود ، برای هیچکس حاشیه امنی وجود ندارد سپاسگزاریم، ضمن اینکه اطمینان داریم که با تحقق عدالت و اصلاح رویه ها علاوه بر اینکه نظام مصونیت خواهد یافت آیندگان این پیگیری های عدالتخواهانه را تحسین خواهند کرد.
و العاقبه للمتقین
خانواده شهدای کهریزک ( اولیای دم )
ندای سبز آزادی: احمدی نژاد گفت: دبیرکل سازمان ملل کارهای نیست و کارمندان ایران جربزه و قدرت بیشتری از او دارند.
به گزارش خبرآنلاین، محمود احمدینژاد در گردهمایی بیست ویکمین ائمه جمعه کشور گفت: : سخنرانی کردن در میان شما مانند زیره به کرمان بردن است که اخیرا میگوید پسته به رفسنجان بردن است و برخی از دوستان میگویند بدهید، ما خودمان پسته به رفسنجان میبریم.
بخشی از سخنان وی را در ادامه می خوانید:
* چندی پیش طی نامهای خطاب به دبیر کل سازمان ملل خواستار تشکیل کمیته حقیقت یاب برای حادثه ۱۱ سپتامبر شدم. منتها ایشان کارهای نیست و کارمندان نظام جمهوری اسلامی نیز در داخل اختیار، جربزه و قدرت بیشتری دارند.
* آنها هلوکاست را مصوبه سازمان ملل کردند و اجازه میدهند که افراد به حضرت عیسی، پیامبر اکرم، قران کریم و سایر کتب آسمانی توهین کنند. اما اجازه نمیدهند کسی در مورد هلوکاست سوال مطرح کند.
*کسی جرئت نداشت خطاب به آمریکا چیزی بگوید اما امروز شاهدیم که ملت ایران در خاک آمریکا همه موجودیت این کشور را زیر برده و در هم میشکند.
*مصاحبههایم در نیویورک یک زنگ خطر جدی برای آمریکا بود. در این مصاحبهها با یک مصاحبهگر صحبت نمیکردیم بلکه آنها نماینده مسوولان آمریکایی بودند و برخلاف ادعایشان، هیچ رسانه آزادی در آمریکا وجود ندارد.
* در این سفر به آنها اعلام کردیم تحریمها هیچ اثری ندارد و همان غلطی را که میخواهید دو سال دیگر انجام دهید، زودتر انجام دهید. در آنجا ۱۳ بار به صراحت اعلام کردم که چه کسی جرئت دارد به ایران حمله کند؟
* آرایش سیاسی دشمن در برابر انقلاب در هم شکسته شده است.
* آمریکاییها ۶۰ فیلم بر ضد ظهور ساخته و میخواهند اعلام کنند که با ظهور منجی تمام جهان نابود خواهد شد. امروز به لطف خدا رسانههای آمریکا از اثرگذاری بر افکار مردم خود عاجز شده و نظام سلطه در حال فروپاشی است.
*در حال حاضر دولت آمریکا در برابر ملت ایران در موضع انفعال و سردرگم قرار دارد. ما باید همچون گذشته با تدبیر و استحکام به پیش رویم. اما متاسفانه برخی افراد در داخل کشور به آنها همراهی میکنند و البته ارزشی هم ندارند.
* شرایط امروز جهان به سرعت در حال تغییر بوده و ما باید خود را آماده کنیم، مسوولیت علما در این زمینه سنگین و خطیراست. البته بنده اهل گلایه نیستم. اما باید علما در مرز تحولات جهان و نیازهای بشری حرکت کنند و برای سوالهای آنها جواب قانعکنندهای داشته باشد.
* حکومت مهدوی در راه است. ما باید خود را برای برپایی حکومت عادلانه در جهان آماده کنیم. بدون معرفی جامعه مهدوی امکان حرکت دادن مردم به سمت حوزههای کمال و پیشرفت وجود ندارد و نظام ولایت فقیه ما تشکیل شده تا جامعه در دست امام زمان بگذرد.
* کسی تصور نکند که با اغماض لاپوشانی و رودروبایستی در عدالت به پایداری جمهوری اسلامی کمک کرده است، حال آنکه هر جا که عدالت اجرا میشود مانند تزریق بتن به پایههای حکومت اسلامی است و هر کسی در اجرای عدالت چشمپوشی کند به همان اندازه به پایههای نظام ضربه زده است.
* در جمهوری اسلامی همه نهادها متصل به ولایت و مرکزیت نظام هستند و در جامعه جهانی که باید برپا شود اراده، اندیشه و دیدگاههای ولی باید از طریق رکن نماز جمعه منتشر شود.
*در حال حاضر بسیاری از فعالان سیاسی ذهنهایشان پر از افکاری برای کسب قدرت است و به همین دلیل تنشها درگیریها و اصطکاکها به وجود میآید.
* عدهای برای خود مصونیت قائل هستند و در براندازی نظام شرکت داشته و حالا از نظام طلبکار هستند.
ندای سبز آزادی: زمزمههایی مبنی بر استیضاح وزیر علوم تحقیقات و فناوری با محوریت موضوع برخورد با اساتید در مجلس شنیده میشود.
به گزارش ایلنا، سعدالله نصیریقیداری در گفتوگو با خبرنگار ایلنا، در پاسخ به سوالی در مورد شایعه استیضاح وزیر علوم در مجلس، نحوه تعویض روسای دانشگاهها، نحوه گزینش اساتید، عدم توفیق در بخش فناوری وزارتخانه، عدم تطبیق اعتبارات پژوهشی با برنامه چهارم، عدم پیگیری مسائل مربوط به حریم و حرمت دانشگاهها را دلایل احتمال استیضاح کامران دانشجو ذکر کرد. وی افزود: هم اکنون طرح استیضاح وزیر علوم در مرحله جمع آوری امضا است.
از سوی دیگر غلامحسین مسعودیریحان دیگر عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات معتقد است که این استیضاح نمیتواند جدی شود.
وی موضوع انتقادات از دانشجو را به دلیل بازنشستگی برخی اساتید دانست و افزود: من طرح استیضاح وزیر علوم را ندیدم که آن را امضا کنم. اما در کشورهای توسعه یافته، از نخبگان و اساتید بهعنوان سرمایههای اصلی کشور استفاده میکنند و تا زمانی که قادر به کار کردن هستند از آنان استفاده میشود نه اینکه کنار گذاشته شود. در کشور ما نیز باید اینگونه باشد.
همچنین مجید نصیرپور نماینده سراب با بیاطلاعی از طرح استیضاح وزیر علوم اظهار داشت: اگر چنین طرحی باشد حتما آن را امضا میکنم. زیرا دانشجو الزامات یک وزیر علوم را ندارد و هیچ آشنایی با این عرصه ندارد. مطمئنیم در بلند مدت دانشگاهها از وجود وی ضرر میکنند.
وی افزود: برخورد با اساتید و مدیران دانشگاهها غیر علمی است و نگرانیم که جنبه سیاسی داشته باشد. این درحالی است که مقام معظم رهبری همواره بر سیاسی بودن دانشگاهها تاکید کردند. زیرا این مساله میتواند تضمینکننده نظام سیاسی باشد.
عضو کمیسیون اجتماعی مجلس با اشاره به اینکه گفته میشود احزاب در دانشگاه حضور دارند، تصریح کرد: میتوان این فضا را مدیریت کرد. از طرفی دانشجویان آنقدر آگاهی و شعور دارند که عامل کسی یا گروهی نشوند. اگر اجازه ندهیم دانشجویان مطالبات خود را پیگیری کنند نتایج بدی در انتظار ما خواهد بود.
نماینده سراب در پایان گفت: متاسفانه وزیر علوم توان مدیریت فضای دانشگاهها را ندارد.
ندای سبز آزادی: سید مصطفی تاجزاده در ملاقات اخیر با همسرش که باز هم به شکل کابینی انجام شد، مطالبی به شرح زیر بیان کرد:
بهتر بود اجازه می دادند یک هفته از ژست های تبلیغاتی احمدی نژاد در آمریکا و صحبت هایش در مورد آزادی مخالفان و آزادترین کشور دنیا بودن ایران می گذشت و بعد انحلال احزاب قانونی را آن هم بدون تشکیل دادگاه و صدور حکم قضایی اعلام می کردند ، روزنامه های جدیدی را توقیف می کردند، زندانیان را تهدید می کردند و در کمال بهت مردم منتقد و معترض، محاکمه چهره های ملی محبوب و نامزدهای قانونی انتخابات را وعده می دادند!
وی در واکنش به اعلام انحلال احزاب مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی گفت: همان طور که قبلا گفته ام موجب تأسف است که کار جمهوری اسلامی تحت حکومت اقتدارگرایان خشونت طلب به جایی رسیده که ظرفیت نظامیان کودتاچی و لائیک ترکیه بیش از کسانی شده که به نام روحانیت تشیع درمصدر کارند. قاضیان منصوب نظامیان ترکیه درخواست کودتاچی ها را برای انحلال حزب عدالت و توسعه رد کردند و رأی به انحلال ندادند و در حال حاضر یک حزب مسلمان در نظامی لائیک، دو قوه را در اختیار دارد. درعوض همین دادگاه ها به شکایت کودتاچیان رسیدگی کردند. اما در ایران اسلامی زبان روحانیت اصیل و مردمی تشیع که زبان استدلال و دفاع از حقوق مردم بوده به زبان خشونت و تهدید و بگیروببند و انحلال و توقیف و زندان تبدیل شده است. آخر در کجای دنیا شعار رسمی حکومت «بصیرت» می شود اما شیوه رایج و مستمرشان بگیر و ببند است؟!
بای ذنب حبست؟!
جای تعجب است که اخیرا به جای پاسخ به سوال «بای ذنب حبست» ما و به جای آوردن یک دلیل برای انجام فعلی مجرمانه از طرف ما و درعوض عذرخواهی از زندانی کردن غیرقانونی قربانیان کودتا تهدید می کنند که مقاله نوشتن زندانیان و یا نامه نوشتن به مقامات عالی، عمل مجرمانه است!!! و به این ترتیب ناخودآگاه ثابت می کنند که همه ادعاهای قبلی مبنی بر دعوت به شورش و انقلاب مخملی و ایجاد ناامنی و غیره وجهی ندارد بلکه در نگاه آقایان مقاله نوشتن یعنی عمل مجرمانه و نگارنده مقاله مستوجب مجازات است.
مشکل اساسی بی کفایتی مدیران و رشد فساد در عالی ترین سطوح اجرایی کشور است
وی همچنین گفت: من در مورد انحلال احزاب مقاله ای نوشته ام که امیدوارم به زودی منتشر شود. اما از آقایان سوال می کنم که آیا فکر می کنید با انحلال احزاب مشکل شما حل می شود؟ مشکل جدی کنونی ضعف مدیریت و بی کفایتی مدیران و نیز اختلافات درونی و رشد فساد در عالی ترین سطوح اجرایی کشور است. به گونه ای که خودشان اعلام کردند در پرونده مربوط به معاون اول آقای احمدی نژاد تاکنون برای 60 نفر قرار مجرمیت صادرشده اگرچه هنوز خود او به دلیل فشارهای احمدی نژاد مصون مانده است. در چنین شرایطی احمدی نژاد به دنبال کمیته حقیقت یاب برای 11 سپتامبر است اگر ایشان راست می گوید درکنار پیشنهاد تشکیل کمیته حقیقت یاب هولوکاست و 11 سپتامبر در آمریکا، در کشور خودمان کمیته حقیقت یابی تشکیل دهد که آشکار کند چه کسانی هر ده سال یک بار کوی دانشگاه را به خاک و خون می کشند؟ سال گذشته فاجعه مجتمع سبحان را بوجود آورده دکتر علی محمدی استاد فیزیک را ترور کردند و سید علی موسوی و دیگر عزاداران را در روز عاشورای 88 به قتل رساندند؟
مجلس به درخواست تحقیق و تفحص ما ترتیب اثر نداد
تاجزاده در این ملاقات با گله از مجلس شورای اسلامی توضیح داد که ما هفت شاکی از کودتاگران طی نامه ای به مجلس شورای اسلامی درخواست تشکیل کمیته تحقیق و تفحص دادیم که معلوم شود چرا باید فعالان انتخاباتی مخالف استبداد دینی سه روز قبل از انتخابات احکام دستگیری شان صادر شد و با وجود همه نظرسنجی هایی که در تهران شد و نشانگر کسب آرای بیشتر مهندس موسوی از احمدی نژاد بود، آقایان از کجا مطمئن بودند که نتیجه انتخابات به سود احمدی نژاد است و چرا به شکایات ما رسیدگی نمی شود تا آشکار شود چه کسانی روزهای جمعه و شنبه 22 و 23 خردادماه 88، درصدد بودند با اخبار کذب و اعمال سرکوبگرانه، فضای جامعه را پلیسی و امنیتی کنند تا کسی جرأت نفس کشیدن نداشته باشد و آنان بتوانند مقاصد شوم خود را دنبال کنند؟ ولی متأسفانه تاکنون به این درخواست که در چارچوب وظایف نظارتی مجلس شورای اسلامی بوده است، ترتیب اثری داده نشده است.
پروژه اعتراف گیری شکست خورده و روش های استالینیستی به بن بست رسیده است
مشاور خاتمی در آخرین سال های دوران اصلاحات، با ابراز تأسف از درخواست توبه از بزرگان جنبش سبز، این امر را نشانه شکست خوردن پروژه اعتراف گیری در یک سال اخیر و نیز به بن بست رسیدن روش های استالینیستی در ایران دانست و گفت بازگشت به قرون وسطی و نشستن برجای خدا و وادار به عذرخواهی کردن بزرگان خالص و صادق و بندگان وارسته و پاک خدا، در این دوران جوابگو نیست.
هرگز دست از شکایت از کودتاگران برنمی داریم
شاکی از کودتاگران افزود: از صحبت های دادستان کل چنین برمی آید که می خواهند حق شکایت را هم از شهروندان بگیرند، غافل از آن که ما دست از شکایتمان برنخواهیم داشت. شاکی از آقای جنتی ادامه داد که من به تنهایی ده سال است که شکایت علیه تقلب و تخلف جنتی را پی گیری کرده و می کنم و اکنون که در این شکایت جدید شش همراه دارم، قطعا با جدیت بیشتری این شکایت که امضای 7 نفر را دارد و عدد هفت هم در فرهنگ و بینش اسلامی نشانه بی نهایت است، دنبال خواهد شد و امیدوارم با پی گیری این شکایت که حمایت عمومی را نیز به دنبال داشته است و تشکیل دادگاه کودتاچیان ما هم بتوانیم نظامیان را به پادگان ها بازگردانیم تا به وظیفه اصلی شان که از آن دورمانده اند، بپردازند.
ندای سبز آزادی: دکتر احمد صدرحاج سیدجوادی، در نامه ای خطاب به چهره های سرشناس بین المللی خواستار موضع گیری ایشان علیه ظلم به زندانیان سیاسی ایران و پیگرد حقوقی عاملان و آمران فجایع بعد از انتخابات شد.
به گزارش «میزان خبر» متن این نامه به شرح زیر است:
به نام خداوند جان و خرد كزين برتر انديشه بر نگذرد
دبير كل محترم سازمان ملل متحد
جناب پاپ محترم، بنديكت شانزدهم
رييس محترم اتحاديه اروپا
با سلام و احترام؛
علت آن كه اينجانب خود را محق دانستم تا مراتبي را خدمت آن بزرگواران متذكر شوم، سابقهي حدود هفتاد سالهاي است كه به عنوان دادستان، قاضي دادگستري، وكيل دعاوي، وزير دادگستري، عضويت در شوراي انقلاب و همچنين عضو موسس و فعال در جمعيت ايراني دفاع از آزادی و حقوق بشر پيش از انقلاب اسلامي 1979 و پس از آن به عنوان فعال سیاسی و حقوق بشر در ایران داشتهام. لازم به یادآوری است که جمعیت یاد شده عضو وابسته به اتحادیهی بینالمللی حقوق بشر و از جمله توابع سازمان ملل متحد محسوب میشود. در آن روزگار نيز نويسندهي اين متن به اتفاق جمعي از دوستان در چند نوبت، از طریق نمایندهی این جمعیت در آمریکا – آقای دکتر ابراهیم یزدی - گزارشات مفصلي از نقض حقوق بشر در ايران و فشارهاي مادي و رواني بر ملت كه از ناحيهي دولت وقت تحميل ميشد به سازمانها و نهادهای بینالمللی حقوق بشری ارسال ميداشت كه در مواردي نيز پيگيري مقامات، شخصيتها و نهادهاي بينالمللي از شدت فشارها كاسته و به بهبود شرايط زندانی كمك ميكرد. از جمله اقدامات صورت گرفته،ارسال شکواییهي زندانیان سیاسی و خانوادههای آنان بود که به طور ویژه میتوان به شکواییهی آیت الله سید علی خامنهای رهبر کنونی نظام جمهوری اسلامی ایران از تبعیدگاه ایرانشهر اشاره داشت.
اگرچه سازمانهاي تحت امر آن مقامات محترم متشكل از نمايندگان دولتهاست اما بر هيچ كس پوشيده نيست كه فلسفه و شان اصلي ايجاد نهادهاي حقوقي بينالمللي، طرح مطالبات ملتها و تاثيرگذاري بر اقدامات يك سويهي دولتها بوده و در همين راستا، ارتقاي فرآيند دمكراسي و حقوق بشر در اولويت دستور بحثهاي هميشگي قرار داشته است. بر همين اساس و دلایل بوده است كه اعلاميهي جهاني حقوق بشر از جمله نخستين اسناد بينالمللي است كه در نخستين فرصت پيش آمدهي پس از جنگ جهاني دوم و سقوط ديكتاتوري فاشيستي و نظامي هيتلر، مجمع عمومي سازمان ملل متحد آن را تصویب نمود. نياز به فضايي كه فرياد ملتهاي ستمديده و گرفتار به بندهاي استبداد در آنجا شنيده شود و محدود ساختن حق حاكميت دولتها به قواعد حقوقي يكسان كه پايههاي اخلاق عمومي جهان محسوب ميشود، تنها دليلي بود كه مردم جهان را به انديشهي تاسيس نهادهاي فراملي وادشت. امكان طرح دادخواهي از اقدامات دولتهايي كه حقوق طبيعي ملتها را ناديده ميگيرند نيز از جمله اصول مسلمي است كه در اعلاميه جهاني حقوق بشر وجود داشته و كسي نمي تواند آن را انكار كند.
دبیر کل پیشین سازمان ملل متحد در سخنرانی خود به مناسبت دریافت جایزهی صلح نوبل، خطاب به اعضای سازمان ملل که به بهانهی حق حاکمیت ملی، منشور سازمان و معاهدات جهانی حقوق بشر را زیر پا میگذارند، از ضرورت و نیاز به ایجاد یک نهاد بینالمللی به منظور رصد کردن وضعیت حقوق بشر در کشورهای مختلف و بازخواست از دولت های ناقض حقوق بشر سخن گفت. این ضرورت موجب پیدایش شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد و نیز دادگاه بینالمللی کیفری شد.
تجربهي سدهي اخير و ظهور ديوانهها و ديكتاتورهايي كه امنيت جهان را به مخاطره افكندند: هيتلر، موسوليني، صدام حسين، فرانكو، پينوشه، بنلادن و بسياري ديگر مانند ايشان، گواه اين حقيقت است كه فقدان دمكراسي و نقض اصول مندرج در اعلاميهي جهاني حقوق بشر، مقدمهاي لازم و حتمي براي وقوع فجايع انساني در سطحي فراتر از يك كشور و سرزمين خواهد بود و از همين رو شکی نیست كه بيتوجهي به وقايعي از اين دست، ميتواند امنيت جهاني را تهديد كند.
وقايعي كه پس از دهمين انتخابات رياست جمهوري در ايران رخ داد از جمله حوادثي بود كه متاسفانه با اقدام شايسته جهاني روبرو نشد و بيم آن ميرود كه بار ديگر هزينههاي مادي و معنوي سنگيني به مردم جهان تحميل شود كه در صورت ابراز واكنشهاي بهموقع، قابل احتراز ميبود. تقلب گسترده در آراي مردم و روي كار آوردن شخصي كه به هيچوجه مورد تاييد اكثريت ملت ايران قرار نداشت، فردي كه نه تنها در عرصهي سياستورزي منافع ملت ايران را در نظر ندارد كه در حوزهي كلام نيز هرگز در شان مقام رسمي خود رفتار نكرده و با به كارگرفتن ادبياتي كه همواره از آن بوي تهديد و خودكامگي به گوش ميرسد و با طرح مباحث بيفايده و فاقد مباني تاريخي و حتي ديني مانند انكار كلي هولوكاست و يا مديريت جهاني، صرفاً در پي طرح نام و چهرهي خود در افكار عمومي جهان ميباشد، موضوعاتي كه افزون بر نادرست بودن، عزت و شان ملتي با تاريخ هفتهزار ساله را ناديده ميگيرد.
پرسش بنيادين آن است كه انگيزهي رييس دولت دهم در ایران از طرح چنين مسايلي چه ميتواند باشد؟
پاسخ آن است كه اعتراضاتي كه از ابتدا نسبت به تصميمسازيهاي سياسي و اقتصادي دولت نهم و سپس دهم از سوي فعالان سياسي، مطبوعاتي، دانشجويي، حقوق بشر، كارگري و همچنين جنبش زنان ايران مطرح ميشد و در نتيجهي اعتراض فراگير ملت به تقلب صورت گرفته در انتخابات گذشته ايران و روي كار آمدن دولت كودتا به اوج خود رسيد، به گونهاي بود كه جهان را به انديشه و اعتراض واداشت و وجههاي نو از خواستههاي مترقي ملت ايران را به نمايش گذاشت. از همين رو آقاي احمدينژاد، حامیان و همراهانش به منظور تداوم حاكميت خود، بر آن شدند كه تا حد ممكن، با فروكاستن از موقعيت نوين پيش آمده براي ملت، جنبش ملي سبز ايران را از تعاملات بينالمللي و همراهي ساير ملتها دور كنند و از همين رو بر طبل مسايلي كوفتند كه وجههي ايرانيان معترض و حتي تمامي ملت ايران را مخدوش سازند. متاسفانه در اين راستا همسويي عجيبي ميان مواضع و منافع دولت ايران با منافع ساير دولتهاي ناقض حقوق بشر و حتي جنايتكار عليه بشريت مانند صهيونيستها به چشم ميخورد و به همين دليل، هر دو طرف مانند تيغههاي قيچي كه اگرچه در ظاهر به نظر ميرسد در خلاف يكديگر قرار دارند اما در عمل منافع مشتركي را دنبال كردند.
از يك سو اصرار مقامات حاكم بر اجراي حكم سنگسار زني كه ابعاد پروندهي قضايياش در ابهام کامل قرار دارد با نفوذ فوق تصوری كه امروزه قوه مجريه در دادگاههاي دادگستري ايران به دست آورده و از اصول تفكيك قوا و استقلال نهادهاي قضايي در ايران، افسانهاي بيش بر جاي نگذاشته و از سوي ديگر، تبليغات گستردهي سازمانهاي بينالمللي و شخصيتهاي معتبر جهاني بر سر اين امر، در حالي كه روزانه دهها مورد مشابه آن در ايران وجود دارد، هيچ حاصلي جز انحراف افكار عمومي جهان از مطالبات اصلي ملت ايران و تنزل جايگاه و شان ايرانيان ندارد و حال آن كه فرهنگ و تمدن اسلامي و ایرانی هرگز تناسبي با چنين اعمال موحشي نداشته و ندارد.
در اينجا، روي سخنم با جناب پاپ، رهبر كليساي كاتوليك جهان است، با كمال ادب به آن مقام روحاني عرض ميكنم كه حكم سنگسار نه در قرآن مجيد وجود دارد و نه سابقهاي در سنت و روشهاي اعلام شده از سوي پيامبر اسلام (ص) داشته و بلكه حتي شرايط سختي كه به عنوان ادله اثباتي گناه كبيره زنا ياد شده است، حكايت از عدم تمايل بزرگان دين اسلام به اثبات و طرح عمومي چنين عمل شنيعي دارد. حال این سوال مطرح است که جنابعالی که امروز نماد دیانت و پیامبری هستید که بشارت رحمت، مهر و صلح محسوب می شود از چه رو نسبت به فجایع انسانی بی مانندی که این روزها در ایران و غزه جریان دارد، سکوت پیشه کرده اید؟ ممانعت مقامات اسراییلی از رسیدن آذوقه و کمک های دارویی به غزه و جان دادن تدریجی هزاران زن و کودک فلسطینی و کشتار و حبس ده ها ایرانی به جرم اعتراض به سیاست های دولت آقای احمدی نژاد و درخواست انتخابات آزاد، سالم و عادلانه با کدام وجهه از تعالیم حضرت عیسی مسیح (ع) تطابق دارد؟
مقامات محترم كه مورد خطاب اين نامه قرار گرفتهايد!
علت آن كه شما عاليجنابان را مورد خطاب قرار دادم، از باب مواضع انساني و مشفقانهاي بود كه در خصوص حكم سنگسار خانم سكينه آشتياني ابراز داشته و البته موجبات تقدیر و سپاسگذاری اکثریت قاطع ملت ایران را فراهم آورده بودید،اما بايد خدمتتان عرض كنم كه طی یک سال و نیم گذشته، افراد زيادي در نتيجه ی سركوب دولت و در فضاي امنيتي پس از انتخابات گذشته احكام كيفري سنگيني دريافت داشتهاند. تحميل اتهام محاربه و صدور چندين مورد حكم اعدام در خصوص كساني كه از حقوق دفاعي ضروري حتي بر اساس قوانين اساسي و عادي جمهوري اسلامي ايران محروم بودهاند، نياز به فضاي همدردي گستردهتر از سوي جهانيان و اقدامات موثرتري را از سوي دولتها ضروري ميسازد. تا كنون بارها و بارها مقامات محترم مورد خطاب اين نامه در مواردي مانند اعدام افرادي كه در نوجواني مرتكب قتل عمد شدهاند و يا ساير مرتكبان جرايم عمومي كه احكام سنگيني دريافت داشتهاند، بيانيههاي رسمي اعتراضي صادر كرده و يا به اعمال فشارهاي سياسي و حقوقي به دولت ايران متوسل شدهاند اما متاسفانه در خصوص متهمان سياسي به ويژه يك سال اخير چنين امري به چشم نميخورد. شوراي حقوق بشر سازمان ملل متحد و دادگاه بينالمللي كيفري ( I.C.C )، امروزه مسووليت غبرقابل انكاري در بهبود شرايط و پيگرد كيفري عاملان و آمران فجايع پيش آمدهي پس از انتخابات ايران دارند.
امروزه صدها نفر از مردم اين كشور با احكام سنگين كيفري روبرو بوده و از محدويتهاي فراوان در رنج و تعب هستند. از آنجا كه باوري به ماندگاري دولت آقاي احمدينژاد وجود ندارد، اميد است كه اين احكام توسط اعتراضات فراگير داخلي ملت ايران سرانجامي ديگر يابند، اما در خصوص محكومان به اعدام و يا برخي زندانيان سياسي كه سلامت جسماني ايشان در معرض تهديد جدي قرار دارد، وضع به گونهاي ديگر است و به جهت غيرقابل جبران بودن و برگشتناپذيري پيامدهاي اجراي چنين احكامي، اقدامات فوري و موثرتر، بيش از پيش ضروری و ایجاب مینماید
آقاي عبدالرضا قنبري فاقد هرگونه عضويت در احزاب سياسي بوده لیکن، از جمله افرادي است كه حكم اعدام دريافت داشته و اين حكم به تاييد دادگاه تجديد نظر نيز رسيده است و بنا بر اطلاعاتي كه به اينجانب رسيده است، ايشان هرگز حتي بر اساس قوانين جاري ايران نميبايست چنين حكمي دريافت ميكرد. اين فرد دبير نمونهي وزارت آموزش و پرورش ايران است و جز خبررساني محدود در حد چند دقيقه از تظاهرات روز عاشورا هيچ جرم ديگري نداشته و در اثر فشار بازجوييها حاضر شده مواردي را عليه خود اقرار كند كه البته آن موارد نيز هرگز واقعیتی نداشته و مبنایی برای صدور حکم اعدام نیست.
خانم شيوا نظرآهاري خبرنگار و گزارشگر حقوق بشر به شش سال حبس در تبعيد در منطقهاي بد آب و هوا و دور از خانهي خود محكوم شده است. آقاي عيسي سحرخيز، خبرنگار شهير بينالمللي در اثر فشارهاي داخل زندان و فقدان امكانات پزشكي نيمه فلج شده و هيچ امدادي نسبت به وي صورت نميگيرد و آقاي مهندس محسن صفايي فراهاني از مديران برجسته و متخصص با عارضهي شديد قلبي محبوس زندان است و گزارشها حکایت از آن دارند که ماموران امنیتی زندان اوین، وی را مورد ضرب و شتم قرار داده و با غل و زنجیر بر دست و پا برای معاینات پزشکی به بیمارستان بردهاند. خانم هنگامه شهیدی نیز از جمله روزنامه نگارانی است که به شش سال حبس محکوم شده و خانم بهاره هدایت از فعالان دانشجویی به نه و نیم سال حبس در حالی محکوم شده است که چند پرونده ی کیفری مطروح نیز در حال رسیدگی دارد و آقای عبدالرضا تاجیک، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر نیز در حالی برای سومین بار بازداشت موقت شده است که شکایتی علیه مسوولان زندان و ماموران امنیتی طرح کرده و به همین جهت در وضعیتی نامعلوم و تحت فشار مضاعف به سر می برد. آقای مهندس عماد بهاور ریس شاخه جوانان نهضت آزادی ایران نیز یکی دیگر از جوانان اندیشمندی است که به جرم اعتراض به مشی سیاسی دولت و به رغم مخالفت اولیه ی بازپرس پرونده، بنا بر اصرار صریح مقامات امنیتی وزارت اطلاعات، چهار بار ظرف یک سال بازداشت شده و در حال حاضر نیز بدون صدور حکم قضایی محبوس است. به نظر عاليجنابان اين افراد و دهها فرهيختهي ديگري كه اين روزها محبوس زندانهای وزارت اطلاعات دولت احمدينژاد هستند، سزاوار همدردي نیستند؟ اعطاي تابعيت افتخاري كشور فرانسه به عنوان مهد دمكراسي و حقوق بشر و ابراز حمايتهاي جهاني سزاوار چه كساني است. مجرمان عادی یا معترضان سیاسی؟ سكوت در برابر چنين فجايعي چه معنايي ميتواند داشته باشد؟ من اگر بخواهم اسامی تمامی زندانیان سیاسی و زندانیهای وجدان را بیاورم، مثنوی هفتاد من خواهد شد.
اما به پیوست گزارشی حاوی نام و مشخصات بیش از 200 نفر از آنها را که به صدها سال زندان محکوم شهد اند و یا بلاتکلیف در زندان محبوسند ارسال می نمایم
مقامات محترم!
قرآن مجيد مقرر ميدارد كه كشته شدن ناحق حتی یک انسان اعم از زن و مرد، فارغ از دین، مذهب و نژاد به منزلهي نابودي تمامي بشريت است و چه عملي ناحقتر از كشتن و سلب آزادی فردي كه در اثر اعتراض به سياستهاي دولت و در نتيجهي فشارهاي غيرقابل تحمل مجبور به اقرار عليه خود شده است. نامههاي سرگشادهي آقايان عبدالله مومني و حمزه كرمي از فعالان دانشجويي و سياسي ايران كه امروز گرفتار و دربند هستند، حكايت از درستي اين ادعا و عمق فجايعي دارد كه امروزه در دستگاههاي قضايي و زندانهاي ايران جاري است. بنابراين خواهشمند است تا با استفاده از تمامي امكانات خود از يك سو در جهت توقف فوري و جلوگيري از اجراي احكام ناعادلانهي صادره در خصوص فعالان سياسي ايران، به ويژه محكومان به اعدام و از سوي ديگر با ارسال گزارش به نهادهاي حقوقي بينالمللي، نسبت به پيگرد كيفري و محكوميت اشخاص و نهادهاي شبه نظامي / امنيتي و در راس آنان شخص رييس دولت ايران اقدام لازم مبذول فرماييد. در غير اين صورت اقدامات و اعلام مواضع بشردوستانه آن مقامات در خصوص ساير متهمان جرايم عمومي توجيه مناسبي نزد افكار عمومي جهان نخواهد داشت و چه بسا به گونه ديگري تعبير شود.
به اميد تحقق آزادي و عدالت براي تمامي بشريت؛
احمد صدر حاج سيد جوادي
حقوقدان و وزير اسبق دادگستري
ندای سبز آزادی: دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه « بدون درگیر کردن نخبگان کشور در توسعه، فقر و عقبماندگی را نمیتوانیم کنار بزنیم» گفت: مشارکت نخبگان و دولت و مجلس باید دو طرفه باشد.
دفاع مقدس کمتر از خود انقلاب نیست
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) محسن رضایی در نشستی با عنوان « دفاع مقدس و رسالت دانشجوی مسلمان» ـ که از سوی کانون اندیشه دانشجوی مسلمان دانشگاه امیرکبیر برگزار شد ـ ضمن اینکه دانشجویان را نمایندگان واقعی ملت ایران خواند، با تبریک هفته دفاع مقدس حادثه جنگ را حادثهای بسیار مهم قلمداد و اظهار کرد: این حادثه کمتر از خود انقلاب نیست.
انسانهای شایسته در فضای بسته، خود را نشان میدهند
وی به بیان علل آماده بودن شرایط در کشورمان برای تجاوز عراق به خاک میهنمان پرداخت و خاطرنشان کرد: در روزهای اول جنگ بسیار ناموفق بودیم و در این سال هرچه ایران حمله میکرد با عدم موفقیت روبهرو میشد، حال آقایانی که یک زمانی در ایران مسوولیت داشتند با مصاحبه با رسانههای خارجی مانورهایی میدهند، ولی در زمانی که مدیریت دست این افراد بود، هر حملهای که به ما میشد با عدم موفقیت روبهرو بودیم و این افراد حتی نتوانستند یک تپه را آزاد کنند.
وی خاطرنشان کرد: بعد از به وجود آمدن تحولات در جبهههای جنگ و وقتی جنگ را افراد گمنامی به دست میگیرند که اولا در نظامیگری سابقهای نداشتند و ثانیا جزء چهرههای برجسته سیاسی و نظامی کشور نبودند، اوضاع تغییر کرد.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه « بخشی از این افراد گمنام دانشجویان بودند» اظهار کرد: وقتی که این دانشجویان به صحنه آمدند و زمانی که به نیروهای جوان ایرانی میدان دادند و به او اعتماد کردند و از اینکه او اشتباه نکند، نترسیدند شرایط تغییر کرد؛ البته این موضوع از سر ناچاری بود؛ چراکه وقتی وضعمان خوب نباشد و فضا بسته باشد انسانهای شایسته فرصت پیدا میکنند که خود را نشان دهند. در سال اول جنگ هیچ فرصتی برای ظهور باکریها، همتها و متوسلیانها پیدا نشد و از ابتدای سال دوم جنگ در جبهههای جنگ ایران و عراق تحولی شکل گرفت.
جزء آخرین دانشجویان انقلاب بودم که از سپاه بیرون آمدم
وی در ادامه با اشاره به انجام عملیاتهایی چون شکست حصر آبادان، طریقالقدس، فتحالمبین و بیتالمقدس اظهار کرد: وقتی که ما با پیروزیهای متعدد مواجه شدیم، دنیا مجبور میشود که اولین قطعنامه را به نام قطعنامه ۵۹۸ برای ما صادر کند. اکثریت بندهای این قطعنامه در اوج پیروزیهای ایران نوشته شده است. هر چند برخی از این بندها دوپهلو بود و مسوولان ایران در یک سال آخر جنگ تلاش میکردند جای بعضی از این بندها را با هم عوض کنند.
وی افزود: البته پذیرش قطعنامه از سوی ما مشروط بود؛ ما میگفتیم که باید بیانیه دبیرکل سازمان ملل نیز در این راستا صادر شود و مساله آزادی اسرا قبل از آتشبس صورت بگیرد. به هر ترتیب ایران قطعنامه را رد نمیکرد ولی پذیرش خود را نیز اعلام نکرد. در ادامه وقتی قرار شد بیانیه دبیرکل سازمان ملل صادر شود و ما قطعنامه را قبول کردیم، عراق به خاک ما پیشروی کرد.
رضایی گفت: به کسانی که میگویند جام زهر و معتقدند که طرفدار ولی فقیه هستند، باید گفت آن موقع مقام معظم رهبری به جبهه آمده بودند و ایشان در جبهه تحول بزرگی را ایجاد کردند. ما به ایشان پیشنهاد کردیم که از مرز عبور کنیم؛ اما ایشان گفتند که باید با امام مشورت کنند. حاج احمدآقا به ایشان پیام دادند که امام این موضوع را نمیپذیرند و مقام معظم رهبری نظر امام را به ما منتقل کردند.
وی تاکید کرد: دشمنان میخواستند یک بار دیگر ملت ایران را به زانو دربیاورند ولی ما با سربلندی از چنین حادثه بزرگی بیرون آمدیم. برخی نیز بعد از جنگ به سراغ کارهای خود رفتند و برخی مثل ما ماندیم؛ چراکه هنوز حوادثی در کشور وجود داشت، ولی وقتی که شرایط مساعد شد، من طی درخواستی از مقام معظم رهبری خواستم که بیرون بیایم و در واقع من جزء آخرین دانشجویان انقلاب بودم که از سپاه بیرون آمدم.
میتوانیم از راه دیپلماسی تحریمها را خنثی کنیم
وی خاطرنشان کرد: دانشجویان زمانی این استعداد را داشتند که لباس دانشجویی را به خاطر ضرورت ملی در بیاورند و لباس بسیجی به تن کرده و از کشورمان دفاع کنند و میتوان گفت اگر دانشجویان نبودند و به ملت ایران کمک نمیکردند مطمئنا ما نمیتوانستیم این حادثه بزرگ را با پیروزی سپری کنیم.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با مورد توجه قرار دادن نقش دانشجویان در ۱۵ خرداد، ملی شدن صنعت نفت و ۱۶ آذر اظهارکرد: از زمانی که نهاد دانشگاه در جامعه ایرانی شکل گرفت، این نهاد همواره رسالتی انقلابی داشته و در این راستا به دفاع از ملت خود برخاسته است.
وی در ادامه با تاکید بر اینکه « امروز که در دوران توسعه کشور قرار داریم، بدون درگیر کردن نخبگان نمیتوانیم فقر و عقبماندگی را کنار بزنیم» خاطرنشان کرد: از طرفی نخبگان باید به دولت و مجلس کمک کنند و از طرفی دیگر دولت و مجلس هم باید کمک کننده نخبگان باشند تا بین سیاست و نخبگان شکافی شکل نگیرد.
وی با بیان اینکه « ما میتوانیم از راه دیپلماسی تحریمها را خنثی کنیم» گفت: دنیا به ایران نیازمند است و ما میتوانیم نقشهای بزرگی در صحنه بینالملل ایفا کنیم. از سوی دیگر ارتباط با جهان اسلام، سوریه و لبنان و نهضتهای آزادیبخش، همچنین ارتباط با ملت خودمان از دیگر ابزارهایی است که میتوانیم در این مسیر به کار گیریم. همچنین ما میتوانیم تحریمها را از طریق دیپلماسی و یا حتی مذاکره خنثی کنیم.
نیازمند انقلابی بزرگتر از انقلاب اسلامی و جنگ هستیم
رضایی با تاکید بر اینکه « ما در حال حاضر نیازمند انقلابی بزرگتر از انقلاب اسلامی و جنگ هستیم» اظهار کرد: من این حرف را میزنم حال هر حکمی علیه من میخواهند صادر کنند. مطمئن باشید با شناختی که من از جوانهای ایران در جنگ دارم اگر امکانات لازم به جوانهای ما داده شود، جوانان ما میتوانند در مدتی کوتاه علم، دانش، اقتصاد و کشاورزی ایران را ارتقاء دهند.
وی نقش دانشگاهها را در جهاد علمی حائز اهمیت دانست و گفت: هماکنون بین دانشگاه و صنعت ما شکاف وجود دارد؛ چراکه از مهارت، کارآفرینی و دانشی که در دانشگاههای ما ذخیره شده است استفاده نمیشود؛ بنابراین بین دانشگاه و صنعت باید پلی زده شود تا از این طریق بسیاری از مشکلات همچون فقر، گرانی و بیکاری رفع شود.
چرا عدهای میخواهند امام را تضعیف کنند؟
دانشجویی پرسید: شما میگویید ما در اواخر جنگ مشکلی نداشتیم، ولی کسانی چون آقای شمخانی میگویند که ما اواخر جنگ حتی یک گلوله هم نداشتیم.
رضایی پاسخ داد: ما مشکل داشتیم ولی پیروز شدیم. در تیرماه که قطعنامه را پذیرفتیم ـ و این خود حادثه تلخی بود ـ وضعیت ما خوب نبود، اما بعد از تیرماه که امام فرمودند جام زهر را نوشیدم تحول بزرگی صورت گرفت.
دانشجوی دیگری پرسید: امام که پیشروی در خاک عراق را تائید نکردند، چطور بود که در بحث پذیرش قطعنامه از تعبیر جام زهر استفاده کردند؟
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در پاسخ با بیان اینکه « وقتی آیات الهی ناسخ و منسوخ دارد، شما میخواهید رهبران الهی ناسخ و منسوخ نداشته باشند» اظهار کرد: امام در تیرماه و در بدترین شرایط قطعنامه را پذیرفتند. قطعنامه در زمان پیروزیها صادر شد؛ اما ما در زمان شکستها میخواستیم آن را بپذیریم. حدود دو ماه بعد از مساله جام زهر، امام فرمودند که حتی یک لحظه نادم و پشیمان نیستم، آنهایی که صحبت از جام زهر میکنند خدای ناکرده میخواهند بگویند سر امام را کلاه گذاشتند، چرا عدهای میخواهند امام را تضعیف کنند؟ امام که تحت فشار قرار نمیگرفت.
وی افزود: جنگ با پذیرش قطعنامه به پایان نرسید، بعد از پذیرش قطعنامه جنگ جدیدی شروع شد و تمام مرداد ماه را در برگرفت و امام در این شرایط گفتند که من حتی یک لحظه نادم و پشیمان نیستم.
جنگ در اسلام اصالت ندارد، بلکه بازدارندگی اصالت دارد
وی در پاسخ به سوال دانشجوی دیگری مبنی بر اینکه « آیا میشد از وقوع جنگ پیشگیری کرد» گفت: جنگ را باید پیشگیری کرد و اصلا شکل گرفتن نیروهای مسلح به خاطر جنگیدن نیست، برای جلوگیری از وقوع جنگ است یا اینکه اگر جنگی اتفاق افتاده در کوتاهترین مدت مثلا ظرف ۴۸ ساعت آن را تمام کنند.
رضایی با بیان اینکه « جنگ در اسلام اصالت ندارد، بلکه بازدارندگی اصالت دارد» گفت: هر کسی که برای گرفتن دیگر کشورها قدرت درست کند یا مالیخولیا دارد یا اینکه از مسیر انسانیت خارج شده است.
وی خاطرنشان کرد: وقتی صحبت از قیام امام مهدی(عج) به بیان میآید اکثرا به بخش نظامیگری در مورد ایشان میپردازند این در حالی است که جهاد ایشان قبل از اینکه نظامی باشد، علمی، اخلاقی و انسانی است.
وی با بیان اینکه « ما نمیخواستیم جنگ شود» گفت: اگر ما اینطور میخواستیم که باید سر مرز می بودیم در حالی که ایران سر مرز حضور نداشت اگر از مرز عبور کردیم به دلیل وجود شروری در منطقه بود که اسنادی که وجود داشت را پاره کرده بود و آن را نمیپذیرفت. من قبول دارم که میشود از جنگها جلوگیری کرد؛ اما در بحث جنگ ایران و عراق باید گفت که این جنگ، جنگ برنامهریزی شدهای بود و قدرتهای بینالمللی صدام را وادار به این کار کردند.
هویت ملی همواره ایرانی – مذهبی بوده است
دانشجوی دیگری پرسید: ما به عنوان یک دانشجوی ایرانی و مسلمان چطور میتوانیم هویت ایرانی و مسلمانی خود را با هم جمع کنیم؟
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام پاسخ داد: در این بحث اشتباه بزرگی در چند دهه اخیر صورت گرفته و آن این است که مذهب را از هویت ایرانی جدا میکنند. این در حالی است که قبل و بعد از اسلام هویت ایرانی با مذهب همراه بوده است. اگر میگوییم اسلامی – ایرانی و یا ایرانی – اسلامی، به این معنا نیست که این دو، دو عنصر جدا هستند بلکه این دو یک معنا را به ذهن متبادر میکنند که آن هویت ملی است.
وی با تاکید بر اینکه « هویت ملی همواره ایرانی – مذهبی بوده است» گفت: ایرانی – مذهبی قبل از اسلام یک ترکیب و بعد از اسلام ترکیب دیگری داشته است. معلوم است کسانی که خود را دچار اینگونه مناقشات میکنند، تعریف روشنی از هویت ندارند.
استفاده از سبک مدیریتی هنر ما در عرصه جنگ بود
به گزارش ایسنا، دانشجوی دیگری پرسید: فرماندهان جوان جنگ همچون شما، همت و باکری که هیچگونه عقبهای در نظامیگری نداشتید چطور توانستید در جنگ این همه تحول ایجاد کنید؟
رضایی پاسخ داد: اولا باید بگویم که ما اکثرا قبل از انقلاب مبارز و چریک بودیم، بعد اینکه مدیریت اصول مشترکی دارد که این اصول به هیچ تخصصی ربط ندارد.
وی با بیان اینکه « استفاده از سبک مدیریتی که آن را از جنگ به دست آورده بودیم، هنر ما در این عرصه بود» اظهار کرد: در ۲۵۰۰ سال پیش که این روزها از آن زیاد یاد میشد با لشکرکشی صفر نمیشد این همه کشور را گرفت. بین یادگیری و آموزش تفاوت وجود دارد، چنانچه میبینید یک نفر بیسواد میتواند عالم بزرگی شود؛ اما در صحنه متولوژی یادگیری موفقیتی نداشته باشد. ما سعی کردیم در صحنه یادگیری متون لازم را بیاموزیم.
تا پنجاه الی صد سال دیگر درباره این جنگ حرف وجود دارد
دانشجویی پرسید: با توجه به اینکه برخی در مورد دفاع مقدس مدعی هستند که به افشاگریهایی پرداختند و با رسانههای بیگانه نیز برنامههایی پیدرپی داشتند، شما نظرتان در این راستا چیست؟
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام پاسخ داد: در تمام بیست سال بعد از جنگ در هر دورهای درباره دوران دفاع مقدس مطلبی گفته شد. در زمان تکنوکراتها گفتند که جنگ خسارات زیادی برای ما به بار آورد. در زمان اصلاحطلبان گفته شد که جنگ بعد از آزادی خرمشهر باید تمام میشد و در زمان اصولگرایان در مورد جام زهر صحبت شد. به نظر من تا پنجاه الی صد سال دیگر درباره این جنگ حرف وجود دارد و حرف گفته خواهد شد.
نظامهای فکری دنیا نمیخواهند اندیشه امام(ره) به تمدن و فرهنگ تبدیل شود
وی خاطرنشان کرد: قبل از رقابتهای سیاسی و قومی با ایران و ایرانیها، یک رقابت فلسفی و فکری در دنیا داریم و آن این است که نظامهای فکری دنیا نمیخواهند تفکر و اندیشه امام و انقلاب اسلامی به تمدن و فرهنگ تبدیل شود و آنها از این موضوع میترسند.
با مسائل داخلی هزینهبر مواجه شدهایم
وی گفت: ما در دوران یک جامعه نمونه در ایران هستیم که البته کار آن کند شده است و با مسائل داخلی هزینهبر مواجه شدهایم.
رضایی با بیان اینکه « حمله به دفاع مقدس یکی از مواردی است که برخی مورد توجه قرار میدهند» اظهار کرد: این هجومها در آینده ادامه پیدا خواهد کرد؛ البته معنایش این نیست که جنگ اشکال نداشت و ما اشتباهی نداشتیم و اگر جنگ جدیدی رخ دهد، نباید اشتباهاتمان را کنار بگذاریم، جنگ برای ما درسهای فراوانی داشت.
وی افزود: تنها در یک شرایط جنگ میتوانست اتفاق نیفتد و آن این بود که از انقلابمان دست بکشیم که اگر اینطور میشد به گذشته و اوضاعی که ملت ما از آن فاصله گرفته بود، باز میگشتیم.
در برابر سندی که منتشر کردم درگیر نشوید، جواب بدهید
وی خاطرنشان کرد: من بعد از بیست سال سندی را منتشر کردم؛ اما زمانی که این سند را منتشر کردم، یکسری سایتها و روزنامهها به درگیری با من پرداختند. من این همه سند و نامه دارم، اما بعد از بیست سال با این همه محافظهکاری یکی از این سندها را منتشر کردم حالا به جای اینکه جواب من داده شود، باید دروغ بگوییم و تحریف کنیم؟!
برنامه داشتن با معنویت و توکل منافاتی ندارد
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با تاکید بر اینکه « من همیشه در نوع مدیریتم دو بعد معنویت و عقلانیت را رعایت کردهام و معتقدم این دو بدون دیگری ما را به جایی نخواهند برد» اظهار کرد: فرماندهان جبههها در کنار خواندن نماز شبهایشان در مورد هیچ طرح و عملیاتی بدون برنامهریزی و بحث و بررسی تصمیم نمیگرفتند اینطور نبود که شب روضه بخوانیم، دعا کنیم و صبح به خط بزنیم. اگر نمیشد میگفتیم ما مشکل نفسانی داشتیم همچنین اگرچه هیچ عملیاتی را بدون ذکر یا زهرا و … شروع نمیکردیم ولی در آن به عناصر عقلانی نیز توجه داشتیم و باید گفت برنامه داشتن با معنویت و توکل منافاتی ندارد.
امام فرمودند؛ من چیزی را به شما تحمیل نمیکنم، خودتان تصمیم بگیرید
دانشجویی پرسید: آیا دستور امام(ره) بود با وجود ناوهای آمریکایی در خلیجفارس به بهانه جنگ عراق و کویت، به کشور عراق حمله نکنید؟
رضایی پاسخ داد: جمعی از مسوولان کشور خدمت حضرت امام رفتند و به ایشان گفته بودند که ما از این به بعد نمیتوانیم مقابله به مثل کنیم. امام فرموده بودند؛ چرا؟ مسوولان پاسخ داده بودند؛ آمریکاییها میخواهند کشتیهای عراق را اسکورت کنند و در صورت حمله ما به آنها، ما با آمریکاییها وارد جنگ خواهیم شد. امام فرمودند؛ اگر من جای شما بودم اولین کشتی را که میخواهد از تنگه هرمز عبور کند میزدم. مسوولان کشور به ایشان گفته بودند؛ شما فرمانده ما هستید و هرچه بگویید ما انجام میدهیم. اما امام فرمودند؛ من چیزی را به شما تحمیل نمیکنم، خودتان تصمیم بگیرید.
در فتنه بودن جریانات پس از انتخابات شکی نیست
دانشجویی پرسید: تحلیل شما از جریان انتخابات چیست؟
رضایی پاسخ داد: به هر ترتیب تحلیل دانشجویان از ما قویتر است، چه در مورد انتخابات و چه بعد از آن همه چیز آشکار و شفاف است. انتخابات دو سال طول کشید و از ابتدا تا انتهایش مسائل زیادی وجود داشت.
وی خطاب به دانشجویی که این سوال را کرده بود، گفت: شما سوال کلی کردید و من کلی جوابتان را دادم.
دانشجوی دیگری پرسید: به نظر شما آیا جریانات و اتفاقات رخ داده پس از انتخابات ریاست جمهوری فتنه بود؟
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در پاسخ با بیان اینکه « در فتنه بودن این جریانات شکی نیست، چون حق و باطل با یکدیگر ترکیب شده بود» اظهار کرد: بسیاری از مردم تا ۹ دی نمیدانستند که چه اتفاقی افتاده است. فتنهای که رخ داد مقدمهای برای رویارویی سوم ایران و آمریکا بود و در این راستا قطعنامه ۱۹۲۹ منتشر شد.
ظرفیت اخلاقی و فرهنگی در ایران از پیشرفت سیاسی عقبتر است
وی تاکید کرد: در آن زمان کسانی که در صحنه سیاسی بودند نباید اجازه میدادند این حوادث طولانی شود. این حوادث باید حداکثر یک ماهه جمع میشد ضمن اینکه اگر فعالان سیاسی با اخلاق برخورد میکردند و اعتراضات مردم را سیاسی نمیدیدند و طرفین و کسانی که درگیر این ماجرا بودند برای مردم حقی قائل میشدند، چنان مسائلی پیش نمیآمد.
وی تاکید کرد: اگر اعتراضات مردم مدیریت درستی میشد بعد از انتخابات این مدیریت روی دوم مردمسالاری در ایران را چنان تقویت میکرد که با وجود رای ۴۰ میلیونی، معیار مردمسالاری در افکار عمومی چندین پله بالا میرفت ولی از آنجا که ظرفیت اخلاقی و فرهنگی در ایران از پیشرفت سیاسی عقبتر است اینگونه نشد.
در مفاهیم اساسی در عرصه سیاست نیاز به بازسازی داریم
رضایی گفت: ما نمیتوانیم همدیگر را تحمل کنیم تا اعتراضی میشود یک عده میگویند برخی میخواهند نظام جمهوری اسلامی را ساقط کنند و شعارها را تبدیل به شعار علیه نظام و حتی علیه دستاوردهای بزرگ انقلاب میکنند.
وی با تاکید بر اینکه « ما در مفاهیم اساسی در عرصه سیاست نیاز به بازسازی داریم» گفت: زمانی چنین بازسازی رخ میدهد که شکاف بین اخلاق و سیاست را پر کنیم.
ما زندانی خود هستیم
وی با بیان اینکه « حفظ نظام جمهوری اسلامی زمانی حاصل خواهد شد که ما در تحمل همدیگر پیشرفت کنیم و در گفتارمان صداقت بیشتری داشته باشیم» اظهار کرد: نباید از آزادی و عدالت در جهت عوامفریبی، تریبون درست کنیم، باید با مردم صادق باشیم و خودخواهیها را کنار بگذاریم. آنگاه مشکلی وجود ندارد و آمریکا و اسرائیل نیز نمیتوانند برای ما مشکلی درست کنند. ما زندانی خود هستیم.
بعد از انتخابات به ریسمان قانون متصل شدم
به گزارش ایسنا، دانشجوی دیگری به اعتراضات رضایی بعد از انتخابات اشاره کرد و گفت: ما انتظارمان از شما بیشتر بود، شما انتخابات را زیر سوال بردید.
رضایی پاسخ داد: چه قبل و چه بعد از انتخابات شما شاهد بودید که شیوه من با سایر نامزدها متفاوت بود. من میدانم که مردم قبل از انتخابات چه برداشتی از عملکرد من داشتند در مورد آن صحبت نمیکنم؛ اما بعد از انتخابات من ریسمانی را به نام قانون انتخاب کردم و به آن متصل شدم. تا زمانی که وقت اعتراض کردن وجود داشت من اعتراض و شکایت کردم و حرف زدم، اما زمانی که شورای نگهبان اظهارنظر خود را ارائه داد، من آن را تمکین کردم.
وی افزود: برخی دوستان حزباللهی من از جمله آقای وحیدی وزیر دفاع چند ساعت مانده بود به اعلام نظر شورای نگهبان به من گفتند؛ ما میدانیم که تو نظر شورای نگهبان را تمکین میکنی، ولی در این مورد زودتر اظهارنظر کن. من به آنان گفتم اجازه دهید من میخواهم عمل به قانون را به نمایش بگذارم ولی چون دیدم که این دوستان ناراحت میشوند، زودتر اظهارنظرکردم، پس تا آنجا که قانون اجازه داد بر طبق قانون عمل کردم. اگر خارج از قانون عملکردی داشتم، حرف شما درست بود. حال فرض کنید که من انتظارات شما را برآورده نکردم و از مهلت قانونیام جهت انجام اعتراض استفاده کردم، آیا شما باید به من فحش دهید و من را تخریب کنید؟
باید بین رضایی و میرحسین و کروبی فرقی باشد
وی با بیان اینکه « باید بین من و میرحسین و کروبی فرقی باشد» گفت: من نمیتوانم ادای کسانی را در بیاورم که تنها به دنبال جلب افکار عمومی هستند.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام خطاب به دانشجویان اظهار کرد: اگر من انقلابیتر از شما نباشم، کمتر نیستم و اگر زودتر به خط مقدم دفاع از نظام و ولایت نروم، دیرتر نخواهم رفت، ولی به هر حال من یکسری مصلحتهایی داشتم. یک عده میخواستند اظهار وجود کنند و حوادث ادامه پیدا کند؛ اما من نمیخواستم اینطور باشد.
وی با اشاره به نامهای که در آن زمان به مقام معظم رهبری نوشته بود، اظهار کرد: من در این نامه بر این نکته تاکید کردم که از همه نخبگان میخواهم به وحدت بپردازیم. نامه من کاملا روشن است، ولی بعضی گفتند که منظورم این بوده که سران فتنه تبرئه شوند و در واقع انواع مسائلی را اظهار کردند که در نامه نبود و فقط برداشت شخصی آنها بوده است. نمیخواستم جواب دهم و اگر بعد از این همه مدت سوال نمیشد، جواب نمیدادم. به هر ترتیب من سرباز انقلاب بوده و هستم و امروز هم با همان روحیه جنگ و جهاد در هر عرصهای که باشم دفاع خود را ادامه خواهم داد.
خواهش میکنم سیاسیون به سمت خانواده شهدا نروند
دانشجوی دیگری با اشاره به حوادث اخیر در مورد فرزندان شهید باکری و همت گفت: عدم موضعگیری شما پایمال کردن خون شهداست.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در پاسخ با بیان اینکه « من به عقاید همه احترام میگذارم و معتقدم بزرگترین دستاورد انقلاب، آزادی عقیده بوده است» تاکید کرد: استفاده سیاسی و تبلیغی از خانواده شهدا محکوم است و اهانت و توهین به آنهاست. به هر ترتیب مقام شهید والا و بزرگ است.
وی با تاکید بر اینکه « خانواده شهدا را نباید در بحثها و مسائل سیاسی وارد کرد» گفت: ما نمیدانیم که اگر آن شهید حاضر بود چه تصمیمی میگرفت. مثلا اگر مهدی باکری که من به خوبی میشناسمش، حاضر بود چه تصمیمی اتخاذ میکرد.
وی تظام تاکید کرد: من از سیاسیون کشور چه اصولگرا و چه اصلاحطلب خواهش میکنم به سمت خانواده شهدا نروید، ما صبر و تحملی در کشور داریم، وارد این حریمهای ارزشی نشوید؛ اگرچه آنها هم حق دارند فعالیت سیاسی کنند، اما نباید به نحوی باشد که به حریم شهدا آسیب وارد شود. ما نمیدانیم آنها اصولگرا بودند و یا اصلاحطلب.
ندای سبز آزادی: رييس شوراي سياستگذاري ائمه جمعه با تقدير از رويكرد دولت نهم و دهم اظهار كرد: ما در حوزه افكار عمومي بستر را براي خدمتگزاران آماده ميكنيم تا خادمين مردم خدمات بيشتري به آنها ارائه دهند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، سيدرضا تقوي در دومين روز از بيست و يكمين گردهمايي ائمه جمعه كشور با گراميداشت ياد و خاطره شهدا و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس اظهار كرد: نهاد نماز جمعه يكي از نهادهاي وابسته به رهبري است و سياستهاي ايشان را در نمازهاي جمعه سراسر كشور دنبال ميكند و بايد دانست كه ائمه جمعه از طرف ولي امر مسلمين اذن مييابند تا در شهرستاني به اقامه نماز جمعه پرداخته و خطبه بخوانند چون خواندن خطبه نماز جمعه و اداره آن بر عهده امام است و در صورت غيبت وي برعهده فقيه حاكم و با اذن وي مقدور است.
وي با خطاب به احمدينژاد كه در دومين روز از اين گردهمايي در اين مراسم حضور يافته بود، با اشاره به پيگيري ائمه جمعه سراسر كشور نسبت به سياستها و بيانات رهبري در عملكرد خود اظهار كرد: به همين خاطر است كه سياستهاي ما در راستاي حمايت از دولت شماست. زيرا رهبري در اين سالها بيشترين حمايتها را از دولت شما داشتهاند و برخي مواقع نيز دلايل اين حمايت را بيان كردهاند كه از جمله آنها دست پاك بودن، پرتلاش بودن، مواضع اسلامي شفاف و ارزشمند و مواضع ضد استكباري داشتن دولت نهم و دهم بوده است و ائمه جمعه مبلغ و مروج اين ارزشها هستند.
تقوي گفت: نهاد نماز جمعه با هيچكس رفاقت و خويشاوندي ندارد و ائمه جمعه اين آزادگي را در طول تاريخ داشته و دارند و هرجا كه انسان آزادهاي را ببينند وي را حمايت ميكنند و ما به خاطر ارزشهاي دولت نهم و دهم از شما حمايت ميكنيم.
وي مجددا خطاب به احمدينژاد اظهار كرد: تعداد ائمه جمعه ما هم اكنون به 643 نفر رسيده است و شما بايد بدانيد كه يك شبكه عظيمي چون ائمه جمعه با همه قدرت و قوت از شما حمايت كردهاند و نهاد نماز جمعه از نهادهاي ارزشمندي است كه در برابر همه تضعيفها ايستاده است و يكي از نهادهاي حامي جدي شما به خاطر ارزشهاي شما و دولت شما ست و هرچه كه اين ارزشها قويتر و گستردهتر شود حمايت ائمه جمعه كشور نيز از آنها گستردهتر خواهد شد.
رييس شوراي سياستگذاري ائمه جمعه كشور با اشاره به وقايع پس از انتخابات در سال گذشته گفت: ما در آن زمان مساله فتنه را داشتيم كه مسالهاي بسيار مهم بود و جرياني بود كه يك سر آن در داخل و سر ديگر آن در خارج بود و طراحان آن برنامه آينده خود را نيز براي ادامه آن نوشته بودند ولي به حول و قوه الهي نقش آنان نقش برآب شد و ملت ما جواب قاطعي به آنان داد. كه البته اين جريان به اتمام نرسيده است.
وي ادامه داد: ائمه جمعه در وقايع سال گذشته به مانند يك فرمانده قرارگاه به خصوص در شهرهاي بزرگ جلوي فتنه را گرفتند كه از جمله اين شهرها ميتوان به تبريز، اصفهان، شيراز و مشهد نام برد كه در آنها با درايت عزيزان ائمه جمعه كشور با توجه به حساسيت اين نقاط آن اتفاقات رخ داده با مديريتي تحسينبرانگيز نقش برآب شد.
رييس شوراي سياستگذاري ائمه جمعه كشور بدون اشاره به تضعیف جایگاه روحانیت مستقل مدعی شد: هيچ دولتي در گذشته همانند دولت نهم و دهم به فرهنگ ديني كمك نكرده است. البته ما زحمات گذشتگان را نميخواهيم ناديده بگيريم و همه آنها ماجور است ولي اين دو دولت در اين عرصه گامهاي بلندي برداشتهاند. كه از جمله آنها ميتوان به رويكرد سفرهاي سوم استاني كه با رويكرد فرهنگي صورت ميپذيرد و بودجههايي كه براي تقويت اين بخش اختصاص مييابد توجه كرد.
تقوي خطاب به رييسجمهور گفت: گفتمان دولت شما با همه خدمات و نقاط مثبت آن داراي نقطه ضعفي است و آن گفتمان ضعيف با علما ست كه البته بايد گفت در اين زمينه مشكلات مديريتي باعث چنين اتفاقي ميشوند.
وي با بيان اين مطلب كه تعامل با روحانيت خود يك هنر است، اظهار كرد: اخلاص و علاقه شما به علما از گذشته مشخص است و درخواست ائمه جمعه كشور اين است كه صفا، صميميت و اخلاص در عمل شما در نوع گفتمانها هم رعايت شود و شما اگر در اين زمينه توصيهاي به همكارانتان داشته باشيد ديگر مشكلي نخواهد بود.
محمد رهبر: حسین شریعتمداری، مدیر مسوول روزنامه کیهان در یادداشت روز دوشنبه این نشریه، به همسران دو تن از فرماندهان فقید جنگ هشت ساله هشدار داد و نوشت راهی که آنان در پیش گرفته اند عاقبتی مانند زنان "نوح و لوط" خواهد داشت. شریعتمداری دلیل نوشتن این یادداشت را تنها "رسالت قلم" دانسته و ابراز امیدواری کرده که با این نوشته روح این دو فرمانده جنگ را شاد کند؛ آن هم در حالیکه در همان آغاز نوشتار، همسرسردار باکری و سردار همت را به "خون فروشی" متهم کرده و اشاره ای به ضرب و شتم همسر و فرزند سردار باکری نکرده است.
تا شش ماه پیش..
نامزد شدن میر حسین موسوی در انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم، مخالفین تازه و نامداری را در مقابل احمدی نژاد و در حمایت از موسوی به صف کرد. همسر ریس جمهور رجایی که احمدی نژاد خود را وامدار او می دانست و سعی می کرد خود را رجایی معاصر معرفی کند، در میان حامیان میر حسین موسوی بود و پس از او خانواده فرماندهان جنگ؛ باکری و همت. آنان هم از هواداران سرسخت میر حسین موسوی بودند؛حمایتی که پس از انتخابات نیز ادامه یافته تا جایی که آنان به صراحت از تقلب در انتخابات سخن گفته و برخورد با معترضین را محکوم کرده اند.این موضع گیری ها واکنش سریع نظامیان حامی احمدی نژاد رو به روشد و ازجمله سردار ذوالنور، نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران ضمن سخنانی در مرداد سال 88، فاطمه چهل امیرانی، همسر باکری و ژیلا بدیهیان، همسر همت را با "عایشه" مقایسه کرد و گفت: "این دو از نام شهدا سوء استفاده می کنند و چرا نمی گویند امروز در عقد دیگران هستند".
نماینده آقای خامنه ای در ادامه گفته بود همسر حمید باکری امروز زن حجت الاسلام یونسی وزیر اطلاعات سابق و همسر باکری نیز زن یک معلم گیلانی است.
اظهارات ذوالنور واکنش شدید خانواده باکری را در پی داشت و این خانواده برای اولین بار با رسانه های برون مرزی مصاحبه کردند و سردار ذوا لنور را به باد انتقاد گرفتند.
فاطمه چهل امیرانی نیز نامه تند و سرگشاده ای به او نوشت و گفت از نفاق و دروغ متنفر است و سردار را متهم به بی اخلاقی کرد: "تا شش ماه قبل من خانم باکری بودم. تا آنکه آن خاطراتی که نباید گفته میشد را نیز گفتم و مقبول نیافتاد، و من را نیز به دایره غیرخودیها فرستادند، الهی شکر که خوب زندگی کردهام و جرم دیگری برایم پیدا نکردهاند. آنچه آقای ذوالنوری مرا به آن متهم میکند یک عمل شرعی است که البته من موفق به انجامش نشدهام."
خانم بدیهیان نیز در مصاحبه با سایت کلمه گفت ابراهیم همت در آخرین خداحافظی با او تاسف می خورده که در صورت بازنگشتن همسرش را به جامعه ای می سپارد که در هزاران نفرش یک مرد پیدا نمی شود. بدیهیان تاکید کرده بود که با گفته های ذوالنور، پیش بینی ابراهیم همت تعبیر شده است.
فاطمه چهل امیرانی در سالگرد حمله عراق به ایران هم نامه سرگشاده ای به سردار جعفری فرمانده سپاه پاسداران نوشت و او را متهم به خیانت به خون شهدا و آرمانهای انقلاب کرد. خانم امیرانی در این نامه به نقل خاطراتی از دوران جنگ پرداخته و نتیجه گرفته بود که فرمانده سپاه در سالهای پس از جنگ روحیاتش تغییر یافته و دیگر نسبتی با همرزمان سابقش ندارد.
نامه خانم باکری البته از سوی فرمانده سپاه بی پاسخ ماند؛اما آنچنان که خانم امیرانی به سایت کلمه گفت پس از انتشار این نامه، نیروهای امنیتی به خانه او هجوم بردند و منزل را تفتیش کردند و اجازه ندادند تا در سالگرد جنگ، خانواده باکری مانند هر سال با بازدید کنندگان ملاقات داشته باشند.
اما این خشن ترین حرکت نیروهای امنیتی در قبال خانواده همت و باکری نبود؛ خانواده فرماندهان جنگ که به مناسبت سالگرد جنگ قصد داشتند به ملاقات مهدی کروبی بروند از سوی لباس شخصی ها مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
آسیه باکری درباره برخورد نیروهای لباس شخصی با مادرش به روز گفت: ابتدا ما آقای کروبی را دعوت کرده بودیم، اما کمی بعد ایشان تماس گرفت و گفت نمیگذارند من بیایم و زنگ زده و گفتهاند که اگر بخواهی از خانه بیرون بروی، بسیجیها را دم در خانهات میریزیم.
دختر باکری ادامه می دهد: مادرم که این موضوع را شنید، تصمیم گرفت برای دیدار با آقای کروبی به منزل وی برویم. اما جلوی منزل ایشان، ماموران جلوی ما را گرفتند و مانع ورودمان شدند. یکی از آنها مادرم را تهدید کرد و گفت: اسلحه را روی شقیقهات میگذارم و راحتت میکنم. احسان هم به شدت عصبانی شد و وقتی به سمت آنها رفت که اعتراض کند، آنها هم او را بردند.
درخواست خاتمی از همرزمان باکری و همت
در پی ضرب و شتم خانواده این دو فرمانده جنگ، محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق ضمن سخنان تندی از "همرزمان" و دوستان همت و باکری که اتفاقا بسیاری از آنها هم اکنون در سپاه پاسداران مناصب مهمی دارند خواست تا "فریاد" بزنند. او با تاکید بر اینکه "نیروهای خودسر به قدری توانمند شده اند که کسی نمی تواند جلوی آنها را بگیرد" گفت: "تعجب می کنم وقتی همسران دو شهید بزرگوار باکری و همت مورد تعرض قرار می گیرند رزمندگان بزرگی که همکار و همرزم این دوشهید بوده اند چرا فریاد نمی زنند."
و اکنش های رسانه های حکومتی در قبال این حادثه البته به گونه ای کاملا متفاوت بود و خبر گزاری فارس، نزدیک به نهادهای نظامی و امنیتی، خانواده های باکری و همت را "دور شدگان از راه انقلاب" توصیف کرد.
طلحه، زبیر و عایشه
پس از ضرب و شتم خانواده باکری و همت هم همایشی ترتیب داده شد تا همسران شهدا بار دیگر با رهبر جمهوری اسلامی بیعت کنند و خانواده همت و باکری از سوی دیگر خانواده های شهدا محکوم شوند.چنین بود که محبوبه فاضلي، همسر علي قمي كُردي از قربانیان جنگ هشت ساله گفت: "مجاهد بودن يا همسر شهيد بودن، تضميني براي هدايت ابدي هيچ فردي ايجاد نميكند."
سرداران سپاه هم به صحنه آمدند و از میان آنان سردار جوانی، رئيس اداره سياسي سپاه با بيان اينكه خانوادههاي شهدا همواره پشتيبان ولايت فقيهاند، رفتار خانواده باکری و همت را نشانه بی بصیرتی ارزیابی کرد: "امروز خانوادههاي شهدا مورد هدف دشمن هستند و متاسفانه در ميان آنها يك يا چند خانواده به دلیل بی بصيرتي و يا انگيزههاي ديگر در پازل رسانههاي ضدانقلاب بازي كردهاند."
اما درمیان همه واکنشها، یاداشت حسین شریعتمداری با عنوان "ما را که می شناسی" برخورد با این دو خانواده رابه مرحله تازه ای وارد کرده است. حسین شریعتمداری با بیان اینکه هنوز راه بازگشت برای همسران باکری و همت بسته نشده است می نویسد: "همسران آن دو شهيد بزرگوار با پشت كردن به بينش و منش آن سرداران شهيد، فقط «پيوند سببي» خود با آنها را شكسته اند، بي آنكه از اين گسست طرفي بسته باشند و يا بتوانند در ارادت مردم به سرداران سرافراز دفاع مقدس كمترين آسيب و خللي وارد كنند. مردم ايران و همه مسلمانان پاكباخته جهان باكري و همت را بخشي جدانشدني از هويت اسلامي و انقلابي خود مي دانند و ديگران را، در صورت ناهمخواني با راه و رسم آنان، نه فقط از خود نمي دانند كه به تلخي مي رانند. انتظار آن بود و هنوز هم دير نشده و راه بازگشت هست، كه همسران اين دو شهيد بزرگوار به خيل عظيم خانواده هاي شهدا بپيوندند."
منبع: روز آنلاین
ندای سبز آزادی: خانواده زندانیان سیاسی در آخرین بیانیه خود ضمن ابراز انزجار از اقدامات موهن و بی ادبانه نسبت به همسران و فرزندان ارجمند شهیدان همت و باکری بار دیگر بر این نکته تاکید کرده اند که حقوق زندانیان سیاسی تنها به دلیل انتقاد و اعتراض به کج روی های دولت مردان غاصب و صرفا مقابله زبانی با استبداد و دیکتاتوری و کودتای نظامی و انتخاباتی از آنان سلب شده است. این خانواده ها در بیست و نهمین بیانیه خودضمن اتمام حجت با مسئولین اعلام کرده اند : “اگر این تضییقات ادامه یابد قطعا با هم رأیی و هم اندیشی راه های آلترناتیو مورد بررسی قرار خواهد گرفت که به اطلاع ملت رشید و آزاد اندیش و همراه خواهد رسید و در زمان خود کمک و مساعدت مردم و بویژه جوانان آگاه را برای اقدامات آرام اما تأثیرگذار طلب خواهیم کرد.”
متن کامل این بیانیه که نسخه ای از آن در اختیار سایت تحول سبز قرار گرفته است به شرح زیر می باشد:
بسم رب المظلومین
یا من ذلّت له رقاب الجبابرة و خضعت لدیه اعناق الاکاسرة ، لاملجأ ولامنجی منک الا الیک ولااعانة الا بک ولااتّکاء الا علیک، ادفع عنّی کیدالحاسدین و ظلمات شرالمعاندین وارحمنی تحت سرادقات عرشک یا اکرم الاکرمین.
ای آن که خوار گشته برایش گردن گردن کشان و فروتن گشته در پیشگاهش گردن های پادشاهان. جز تو پناهگاه و پشتیبان و پناهگاهی نیست.تنها تو می توانی کید حاسدان و تاریکی های شر گردن کشان را از ما دورکنی.
پروردگارا تو خود شاهدی که ما خانواده های زندانیان سیاسی و عزیزان دربندمان در سال و ماه ها و روزها و شب هایی که گذشت، جز تو پناهگاهی نجستیم و جز تو تکیه گاهی نیافتیم. پس ای نیکو پشتیبان، ما را آنی به خود وامگذار.
ماه ها از پی هم می گذرد و روزها یکان یکان سپری می شود. اسرای سبز ما و ملت ایران چهار فصل را در زندان تجربه کردند و این تجربه تکرار می شود. باز هم تابستان و پاییزی دیگر. باز هم برگ ریزان و جلوه گری نقش ها و رنگ ها در صحنه زیبای طبیعت و افسوس که ظلم مکرر در زندان کوچک اوین و دیگر زندان های ایران و زندان بزرگ کشوری که دوستش داریم و به آن عشق می ورزیم و اکنون شرمگنانه شاهد ستمی است که بر فرزندانش می رود، نه پاییز و برگ ریزانی دارد و نه تغییری و نه تحولی. ما خسته و فرسوده اما همچنان مقاوم و استوارکلام خدا برلب به دنبال حقوق خود و عزیزان مظلوم دربندیم و زندان بانان آیات الهی را زیرپا گذاشته بر تضییقات خود بر بهترین بندگان خدا می افزایند.
ما و فرزندانمان بیرون این میدان نابرابر شاهد زورآزمایی ظالم و مظلومیم و ناگهان در کمال بهت و حیرت درست در هفته دفاع مقدس از هتک حرمت خانواده معظم شهدا می شنویم و نظاره گر هجوم به خانواده شهدای فرخنده نام، همت و باکری و اسف ناک تر، هجمه به بارگاه و بیت خانواده شهید می شویم و ایجاد مزاحمت برای میهمانان آنان و مردم قدرشناسی که به دور از هیاهوهای فرمایشی و نمایشی دولتی برای دلجویی از ایشان اذن حضور گرفته اند غافل از آن که نیروهای امنیتی یا شاید به تعبیر دیگر همان عناصر خودسر موظف به بازپس گرفتن این اذن از آنان شده اند. ما نیز برای عرض ادب و ارادت و انجام وظیفه، به این بارگه پاک شتافتیم. ما که در میانمان از خانواده های معظم شهدا و ایثارگران نیز بود اما مأموران معذور مانع ورودمان شدند. حالا ضمن ابراز انزجار از این نوع اقدامات موهن و بی ادبانه نسبت به عزیزان همسران و فرزندان ارجمند شهیدان همت و باکری، بار دیگر با تمام وجود همراهی و هم دلی مان را با آنان اعلام می داریم و میثاق خود را با شهیدان راه حق و عدالت و ازادی و استقلال کشورمان تجدید می کنیم و برای پاسداری از ارزش هایی که این عزیزان برسرآن جان باختند، حق خواهی و عدالت طلبی خویش را تا دست یابی به حقوق حقه مان که همانا آزادی بدون قید و شرط عزیزان دربند است، ادامه می دهیم.
ما معتقدیم اگر حاکمان مدبری داشتیم زندانی سیاسی نداشتیم تا برای پرده پوشی در مجامع بین المللی مجبور به گفتن دروغ و افسانه سرایی شوند. و حالا که با کمال تأسف زندانی سیاسی داریم، لا اقل برای حفظ ظاهر هم که شده باید حقوق اولیه آنان پرداخت شود تا امکان انتقاد از دیگر دولت ها و حکومت ها به دلیل اقدامات ظالمانه نسبت به شهروندانشان را داشته باشند. به راستی جای شرمساری است که آقایان بهترین فرزندان این ملک و ملت را دربند کرده اند و سنگین ترین حکم ها از جمله حبس های طولانی و حبس در تبعید را برای جرایم ناکرده شان صادر کرده اند و در زمان اجرای حکم نیز با کینه توزی بسیار بر آنان و خانواده شان از طریق قطع تلفن و توقف ملاقات حضوری و اجتناب از در اختیار گذاشتن امکانات بهداشتی و رفاهی و ندادن مرخصی و عدم اجرای دیگر مفاد آیین نامه های موجود، فشار وارد می آورند و از آن تأسف بارتر فشاری است که بر وکلای آنان وارد می کنند و بی شرمانه از آنان می خواهند که یا از وکالت آنان استعفا دهند یا تبعات بعدی را بپذیرند.
همه آن چه بر فرزندان ایران زمین در روزها و ماه های اولیه پس از کودتای نظامی گذشت، چه آن بخشی که با رشادت مردان و زنان شجاع و آزاده تقریر و بیان شد و چه آن بخش دیگر که به دلیل ملاحظات قربانیان و آگاهان و شاهدان مستور ماند، لکه های سیاهی بر دامان جمهوری اسلامی ماست که حاصل خون شهیدان و مرارت های انقلابیون و دلسوزان آن بوده است. و این لکه سیاه که با بدرفتاری ها و سوء تدبیر مسئولین قضائی و بویژه امنیتی و در مواردی سپاه پاسداران روز به روز افزایش می یابد. همان نهادی که برخلاف دستور صریح امام به جای تمرکز بر وظیفه مرزبانی و پاسداری از خاک میهن، در سیاست دخالت کرده اند و انتخابات آزاد را با کودتای نظامی ( براساس سخنان معون قرارگاه ثارالله )خدشه دار کرده اند و در سایر اموری که نباید وارد می شده اند، آگاهانه و هدف دار، ورود یافته اند.
اینک در هفته دفاع مقدس ما خانواده های زندانیان سیاسی بار دیگر همه اقدامات غیراخلاقی و موهن اعمال شده نسبت به خانواده شهید همت و باکری را عین منکر دانسته از آن نهی و نسبت به آن ابراز نفرت می کنیم و با شهیدان و خدای شهیدان عهد می بندیم که با حضور و همراهی هایمان اجازه گردنفرازی به سرکشان ظاهر آراسته و کریه باطن ندهیم. و اگر نتوانستیم جای پدر را برای یتیمان شهدایمان پر کنیم دست متجاوزان و متعدیان را از وجود پاک این عزیزان کوتاه کنیم تا بیش از این توسط جبابره رنجه نشوند. ما اکنون بیش از هر کس دیگری طعم ظلم چشیده و معنای ستم کشی را می فهمیم و تعجبمان از آن جاست که بنا به فرمایش رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام آنان که خود در زندان های رژیم طاغوت این شرایط را تجربه کرده اند، چگونه لب فروبسته و این وضعیت اسف بار و اندوه ناک را برای شهروندان امروز نظام جمهوری اسلامی می پسندند و با سکوتشان اعمال غیرشرعی و غیرانسانی را تأیید می کنند.
ما براساس آموزه های اسلامیمان در عین حال که خداوند را بهترین انتقام گیرنده دانسته مجازات نهایی ظالمین را به او واگذار می کنیم، از هر گونه سکوت و تسلیمی که نشانگر رضا به وضع موجود است خودداری ورزیده شریک جرم و گناه ظالم نمی شویم و با صدای بلند فریاد می کنیم که حقوق زندانیان سیاسی تنها به دلیل انتقاد و اعتراض به کج روی های دولت مردان غاصب و صرفا مقابله زبانی با استبداد و دیکتاتوری و کودتای نظامی و انتخاباتی از آنان سلب شده است. و در چنین شرایطی آقای دادستان همه این بی قانونی ها را عین صواب و مرّ قانون می داند. آقای دادستان بهتر است دست از توجیهات غیرمنطقی و حاکم پسند بردارند و ما، همسران و فرزندان زندانیان سیاسی و پدرو مادر و برادر و خواهرهای آنان را و نیز ملت ایران را توجیه کنند که چرا ماه هاست زندانیان بند ۳۵۰ امکان تلفن و ملاقات حضوری ندارند و چرا مرخصی ها لغو شده است و وثیقه های سنگین با کدام منطقی تعیین می شود و حضور زندانیان سیاسی در استان دیگر با کدام قانون مطابقت دارد و در قرنطینه نگاه داشتن زندانی به مدت یک ماه و نیم از کجای قانون استنباط شده و محرومیت ها و فشارهای روحی و روانی بر زندانی و خانواده اش براساس کدام قانون شرعی است و بدرفتاری و بی اعتنایی و بدزبانی با خانواده ها براساس کدام معیار اخلاقی و انسانی است؟؟؟
در پایان یادآور می شویم که همه مدارای ما و صبوری ها و شکیبایی ها صرفا برای رعایت مصلحت بوده است و آقایان باید متوجه باشند که خویشتنداری خانواده ها به دلیل ترس از برخوردهای تهاجمی و ارعاب انگیز صاحبان قدرت نیست و اگر این تضییقات ادامه یابد قطعا با هم رأیی و هم اندیشی راه های آلترناتیو مورد بررسی قرار خواهد گرفت که به اطلاع ملت رشید و آزاد اندیش و همراه خواهد رسید و در زمان خود کمک و مساعدت مردم و بویژه جوانان آگاه را برای اقدامات آرام اما تأثیرگذار طلب خواهیم کرد.
والسلام علی عبادالله الصالحین
جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی
ندای سبز آزادی: گزارشگران بدون مرز انزجار خود را از صدور سنگینترین حکم زندان برای یک وبلاگ نویس در ایران اعلام می کند. حسین درخشان به نوزده سال و نیم زندان، پنج سال ممنوعیت فعالیت سیاسی و مطبوعاتی و جریمه مالی تحت نام “بازگرداندن وجوه اخذشده” به مبلغ ٣٧۵٠ یورو، ٢٩٠٠ دلار و ٢٠٠ پوند انگلیس، محکوم شده است.
” صدور چنین حکمی سنگینی علیه یک وبلاگ نویس در ایران بیسابقه است. این حکم نشانگر خواست تبدیل مورد حسین درخشان به “سرمشقی” برای دیگران است، در حالی که این پرونده، سناریو ساخته شده از سوی مقامات امنیتی – قضایی ایران است. ما خواهان دخالت شخص محمود احمدی نژاد برای آزادی این وبلاگ نویس هستیم. حسین درخشان در وبلاگ خود از اصول انقلاب اسلامی و رهبران آن و از سیاست های محمود احمدی نژاد دفاع می کرد، و با تضمین نزدیکان رئیس جمهور مبنی بر عدم دستگیری به ایران بازگشته بود. جامعه جهانی و کانادا نیز باید خواهان لغو این حکم سنگین و آزادی فوری حسین درخشان شوند.”
سایت عصر ایران صبح امروز خبر محکومیت حسین درخشان را منتشر کرد. ساندرین مورسیا دوست و شریک زندگی حسین درخشان در پاریس با تائید خبر به گزارشگران بدون مرز اعلام کرد که ” طی تماسی تلفنی این حکم به اطلاع خانواده وبلاگ نویس رسیده است”. حسین درخشان به اتهاماتی چون ” همکاری با دول متخاصم، تبلیغ علیه نظام، تبلیغ به نفع گروهک های ضد انقلاب، توهین به مقدسات و راه اندازی و مدیریت سایت های مبتذل و مستهجن” از سوی شعبه ١۵ دادگاه انقلاب اسلامی محکوم شده است. وی امکان اعتراض به حکم خود را در دادگاه تجدیدنظر دارد.
حسین درخشان، وبلاگ نویس از تاریخ ١١ آبان ١٣٨٧ پس از چندین بار احضار و بازجویی در تهران از سوی مقامات امنیتی بازداشت شد. پس از محاکمهای ناعادلانه بدون امکان دفاع از خود در اختیار سپاه پاسداران قرار دارد. در اصل این وبلاگنویس قربانی جنگ داخلی نهادها و جناحهای اطلاعاتی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شده است.
طومار درخواست آزادی حسین درخشان را بر روی فیس بوک امضا کنید.
گزارشگران بدون مرز انجمن بین المللی دفاع از روزنامه نگاران زندانی و آزادی مطبوعات بر مبنای اصل ١٩ اعلامیه جهانی حقوق بشر است
ندای سبز آزادی: عضو فراکسیون خط امام (ره)مجلس نسبت به تحریف سخنان حضرت امام(ره)توسط معاون وزیر صنایع انتقاد کرد.
به گزارش خبرانلاین ،مجید نصیرپور در تذکری با اشاره به مصاحبه اخیر معاون وزیر صنایع گفت: ایشان در مصاحبه خود اعلام کرده است که امام گفتهاند جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر، اما مشخص نیست که این حرف دائمی باشد. مثل اینکه امام زمانی اعلام کرد که روحانیت در کارهای اجرایی دخالت نداشته باشد، اما شرایط متفاوت است و طبق محتویات زمان تغییر میکند. این معاون گفته است آیه قرآن وجود ندارد که مجلس در راس امور باشد.
این عضو کمیسیون اجتماعی یادآور شد: در این شهر فضا به قدری آلوده شده است که هر کس به خود اجازه تفسیر حرفهای امام را میدهد. ما از این شخص که نماینده پارلمانی وزارت صنایع است و پیوسته در مجلس حضور دارد تقاضا داریم اگر به در راس بودن امور مجلس اعتقادی ندارد، از جلسه خارج شود تا تکلیف خود را بدانیم.
لاریجانی در پاسخ به این تذکر با بیان اینکه مجلس نباید محل این شود که هر کس اظهار نظری کرد، ما وقت مجلس را برای پاسخ به آن بگذاریم، ادامه داد: در غلط بودن چنین اظهاراتی شکی نیست.
رئیس مجلس با تاکید بر اینکه در راس امور بودن مجلس یک بحث استراتژیک بود نه تاکتیکی، ادامه داد: انقدر امام(ره) بر این مساله تاکید کردند و رهبری نیز بر آن صحه گذاشتند که جای هیچ مناقشهای نیست. این حرفها اساسی نیست. نیاز امروز ملت ایستادگی در برابرستم آمریکا و بهبود وضع اقتصاد کشور است که تولید بهبود یابد.ما در این جهت از هر تلاشی حمایت میکنیم.
ندای سبز آزادی: ۱۷۰ نماینده مجلس با تذکر به احمدینژاد که مجلس را در راس امور ندانسته بود، خواستار پرهیز وی از اظهارات مناقشه آمیز و مغایر با قانون شدند. این نمایندگان از احمدی نژاد خواستند تا از بیان مطالب تحریک کننده و بیفایده در خصوص مجلس شورای اسلامی، برخلاف نظر آیتالله خمینی و خامنهای و قانون اساسی و ایجاد مناقشه بیمورد در کشور بپرهیزد.
به گزارش ایلنا، متن این تذکر کتبی به محمود احمدینژاد به شرح زیر است:
جنابعالی در آستانه سفر به نیویورک برخلاف نص بیانات حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری و برخلاف قانون اساسی جایگاه مجلس را که حاصل خونهای جوانان این کشور و نتیجه اللهواکبرهای ملت ایران است، مورد خدشه قرار دادید.
بیان مطالب مذکور علاوه بر اینکه ممکن است موجب نگرانی ملت ایران در تضعیف مردم سالاری دینی و نقض وحدت بین مسئولان کشور شود، میتواند دولت و قوای دیگر را از خدمت رسانی به مردم و پیگیری خواستههای اصلی آنها و پرداختن به رفع مشکلات مردم باز دارد.
مردم از رئیسجمهور و سایر مسئولان انتظار دارند که به مسایل اساسی کشور مانند اشتغال جوانان، جلوگیری از گرانی بعضی از کالاهای اساسی، جلوگیری از قاچاق بیرویه کالاها و حمایت از تولیدات داخلی و مبارزه با فساد اقتصادی و مبارزه با مفاسد اجتماعی در سطح کشور بپردازد و لازم است دولت به جای دخالت در امور قوای دیگر و نفی جایگاه مجلس که نماد اصلی مردم سالاری دینی است، به وظایف خود عمل کند.
میثم مهاجر: ماه رمضان امسال در حالی گذشت که بنا به سنت دیرینه حکومت ولایی، خرق عادات و احکام اسلام علوی در آن چشمگیر باشد چنانکه این بار نیز جز این نبود. ملاحظه ای در این یادداشت کوتاه وجود دارد که با وجود گذر برکات رمضان از سر مسلمانان، قابل چشم پوشی نیست و از قضا به رخدادی اشاره می کند که ممکن است در گذر تندباد حوادث بر شیعیان به چشم نیاید.
ماه رمضان امسال، در حالی نماز عید فطر در تهران برگزار شد که اهل تسنن پایتخت به اصطلاح ام القرای جهان اسلام از برگزاری نماز حتی در منازل شخصی خود نیز محروم ماندند و با فشارهای شدید امنیتی که تا کنون مسبوق به سابقه نبوده است از برگزاری ساده ی مراسمی عبادی باز ماندند.
تنها نکته ی امیدوارکننده در این وانفسایی که نیروهای امنیتی ایجاد کرده بودند این بود که درحالیکه نیروهای انتظامی و امنیتی از برگزاری نمازهای عید و جمعۀ اهل سنت جلوگیری کرده بودند؛ مسجد ابوذر تهران که با موافقت امام جمعه آن مسجد، برگزاری نماز عید نمازگزاران اهل سنت مهیا شده بود، شاهد درگیریهایی بین نیروهای انتظامی و مقتدیان شیعه آن مسجد بود؛ که به هواداری از نمازگزاران اهل سنت وارد عمل شدند، تا در نهایت این مسجد در تهران، تنها جایی باشد که نماز عید اهل سنت در آن برگزار شود.
رهبر حکومت ولایی بارها و به کرات در صحبت های خود دم از وحدت شیعه و سنی زده است و همچنان نیز در مناسبت های گوناگون در این باره صحبت می کند. او علاوه بر این به هر بهانه ای صحبت از مظالم و تنگنا هایی می کند که مسلمین در دنیا با آنها مواجه هستند و مشکل را نیز از حکومت های "غربی" و شعار های پوچ حقوق بشری آنها می داند.
باید از آقای خامنه ای پرسید که اگر ایشان واقعا معتقد به چنین وحدت و رابطه ی مسالمت آمیزی بین مذاهب اسلامی است و اگر ایشان حقیقتا نگران تضییع حقوق مسلمین در اقصی نقاط عالم می باشند، چرا باید پس از این همه سال که از تشکیل حکومت به اصطلاح اسلامی گذشته است اهل تسنن این کشور از داشتن حتی یک عبادتگاه و مسجد در پایتخت چندین میلیونی این کشور محروم باشند؟
این در حالی است که طبق محافظه کارانه ترین آمار، جمعیت 4 میلیونی مسلمانان در آمرکا که اکثر آنها اهل سنت می باشند، در سال 2007 بیش از 1400 مسجد در ایالات آمریکا دارد و تعدادی بسیار بیش از این سالن اجتماعات و محل گردهمایی و مدرسه دارد.
باید پرسید چرا در حالی که حکومت ولایی، کشور و دولت آمریکا را صبح تا شب متهم به اسلام ستیزی و دامن زدن به اسلام هراسی می کند، اما حتی در اجازه ی برگزاری نماز های جماعت از دولت غیر اسلامی و به زعم او "استکباری" آمریکا بد تر عمل می کند؟!
از آن بدتر آن است که شیعیان حتی در عربستان سعودی نیز مسجد و محل تجمع دارند و نماز های عید خود را آزادانه برگزار می کنند!!
نتیجه ی اتخاذ چنین سیاست های سرکوب گرانه ای توسط حکومت ولایت مطلقه و دولت کودتا در ایران اتفاقا در طولانی مدت منجر به همان چیزی می شود که ظاهرا حکومت در پی جلوگیری از آن است: تعدی و حمله به اهل تشیع و عقاید آنها...
ستیز با اهل تسنن و حمله و محدود سازی مدارس علمیه و مراسم آنها اگر چه در نوع خود حرکتی سرکوبگرانه و خلاف سیره اهل بیت و به خصوص امیرالمومنین بوده است، ولی پدیده ای منحصر به فرد در ایران نیست و استمرار حرکت "کلی" سرکوبی هر تفکر و گروهی است که حکومت ولایی او را نمی پسندد.
داستان اهل تسنن و فشار های وارد بر آنها، داستانی یکه و یگانه نیست بلکه داستان همه ی گروه ها، احزاب، تشکل ها و افرادی است که مانند حاکمیت ایران فکر نمی کنند...
ندای سبز آزادی: از روز دوشنبه 5 مهرماه هشتاد ونه مراکز اصلی طلا در شهر قم نیز همراه با دیگر شهرهای ایران دست به اعتصاب زدند و مغازه های خود را به طور کامل تعطیل کردند از جمله ی این مراکز مجتمع تجاری ملت و الغدیر که از مراکز اصلی طلافروشی در شهر قم هستند در تعطیلی کامل بسر میبرند . این امر زمانی انجام پذیرفت که در آستانه ی سفری استانی رهبر جمهوری اسلامی به قم همراه است بنا به اطلاعات بدست آمده در چند روز اینده قرار است آقای سید علی خامنه ای به قم سفر کنند و مدت 5 روز را در آنجا سپری کنند تاریخ را که ذکر شده است 17 مهرماه می باشد این امر باعث به وجود آمدن جو نظامی در شهر شده است و از مناطقی که در اعتصاب بسر می برند فیلم برداری های مکرر و مراقبت های شدید امنیتی بعمل می آید . لازم به ذکر است بر طبق مشاهدات عینی تعداد نیروهای تکاور نیروی انتظامی در مقر فرماندهی انتظامی کل استان قم افزوده شده است و در حالت آماده باش بسر میبرند . این اعتصاب امروز که مصادف است با سه شنبه 6 مهرماه همچنان ادامه دارد .
ندای سبز آزادی: در پی ادعای سخنگوی قوه قضاییه درباره انحلال احزاب اصلاح طلب بدون طی تشریفات قضایی سازمان عدالت و آزادی ایران اسلامی بیانیه ای صادر کرد.
متن کامل این بیانیه که در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفته است به شرح ذیل است:
ملت بزرگوار ایران
همان گونه که انتظار می رفت، دولتی که تمامی ابزارهای حاکمیتی را به شکل تمامیت خواهانه ای در دست دارد و حتی نیروهای همسوی خود را از صحنه سیاسی کشور کنار می گذارد، و در عین حال انزوای بین المللی ایران را به عنوان نتیجه بلاشک اقدامات ماجراجویانه خود رقم زده است، در داخل کشور نیز سرمایه های ملی و دستاوردهای جامعه مدنی و تلاش بی وقفه نخبگان و فعالان سیاسی و اجتماعی را به حراج گذاشته است. احزاب، این سرمایه های ملی و یادگار دوران های سازندگی و اصلاحات که به پایمردی بزرگان این سرزمین جوانه زده و دلمایه های امید به تحقق توسعه سیاسی و ممانعت از ایجاد دیکتاتوری و تک صدایی را در دل عموم مردم ایران زنده ساخته اند، بار دیگر آماج تیرهای زهرآگین گشته اند.
ایرانیان عزیز
آنچه امروز با انحلال دو حزب پر افتخار میهن، جبهه مشارکت ایران اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، شاهد آن هستیم نه تنها ممانعت از پیگیری راهی است که ایرانیانِ پاک نهاد در دهه هفتاد اقدام به آغاز آن کردند، که نابودی قهرمانی های این ملت است. اعلام انحلال این دو حزب فراگیر اصلاح طلب که از بدو آغاز، در مسیر مبارزه با اقدامات غیرقانونی و در پیش گرفتن سیاست های مبتنی بر حذف سرکوب و احیای روحیه آزادی خواهی و اصلاح طلبی ایرانیان گام برداشته اند، ادامه روند حکومت داری بدون احزاب و جامعه تک صدایی است که در تاریخ پر فراز و نشیب ایران در یکصد سال اخیر همواره آن را آزموده اند و جالب آنجاست که این تجربه ناموفق تاریخی هر بار به بهانه ای تکرار می شود تا صدای نقد و نظارت دلسوزان را در گلو حبس نماید.
سازمان عدالت و آزادی ایران اسلامی ضمن ارج نهادن بر خدمات شایسته این دو حزب اصلاح طلب که بارها در پیشگاه ملت سربلند بوده و در برابر یکه تازی ها و باندی شدن امور حاکمیتی و سرکوب آزادی سدی محکم لقب گرفته اند و در دفاع از حقوق حقه ملت و قانون اساسی هر آنچه در توان داشته به میدان آوردند، اعلام انحلال آنها را با توجه به عدم طی مراحل قانونی و تشکیل دادگاه عادلانه امری غیر قابل قبول و زنگ خطری برای فعالیت سیاسی قانون مدارانه دانسته و این روند را موجب از بین رفتن دستاوردهای دموکراسی خواهانه و اصلاح طلبانه ملت بزرگ ایران می داند.
سازمان عدالت و آزادی ایران اسلامی
7/7/1389
ندای سبز آزادی: جمعی از فعالین دانشجوئی دانشگاه ها و ستاد 88 استان مازندران پیرامون وضعیت سید ضیاء نبوی بیانیه ای صادر کردند.
متن کامل این بیانیه که در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفته است به شرح ذیل است:
"جهان سوم جائی است که هر که بخواهد کشورش آباد شود خانه اش ویران می شود و هر که بخواهد خانه اش را آباد کند باید در ویرانی مملکتش بکوشد."
پروفسور حسابی
چه بد روزی است امروز. امروز شنیده ها از غل و زنجیر بر پای جگر گوشه ی ما، شیر بیشه ی مازندران، سید ضیاء نبوی در زندان اهواز یاری فریاد از ما ستانده. چشم ها خیره ، مات و مبهوتیم امروز. نمی دانیم امروز از این همه جفا به کجا پناه بریم؟
امروز به انسان جفا می کنند ، به کشور جفا می کنند، به دین جفا می کنند. امروز به خدا هم نمی شود پناه برد چرا که امروز بیشتر از همه به خدا جفا می کنند. امروز استبداد برای به خاک و خون کشیدن مازندران کمر به کین شیرانش بسته است. امروز هدف نابودی ضیاء نیست. امروز انسانیت را هجمه قرار دادند و کجایند نهادهای حقوق بشری که امروز ما را ببینند و از اعماق سکوتمان فریادمان را بشنوند که ما از هر آنچه بر ما رفت گذشتیم. پاره تن ما را دریابید که شب رفتنش ستارگان اوین در فراغش، های های گریستند. کجایند تا ببینند امروز مجنون قدرت پرست دیوانه وار شمشیر بر شاخه های این درخت می زند غافل از ریشه تنومندش.
امروز نیز مثل دیروز باید بی ضیاء با نگرانی اش به کلاس درس رویم و چه کنیم که وظیفه ما همین رفتن است. امروز هم می رویم بی سنبل انسجام و صبرمان. امروز چه درس ها که نمی دهند. درس بی وفائی، درس خیانت، درس بی وجدانی، درس خود فروشی.
امروز همه فهمیدند که ضیاء برای انسانیت و وجدانش صفر شد. امروز همه می دانند که ضیاء برای آبادی ایران آشیانه اش زندان شد. آه که ساده و شیرین است گرفتن این بیست ها. ولی ما همه را صفر شدیم و تک ستاره کارنامه ما بیستی سبز از درس ضیاهاست.
بیچاره استبداد فهمیده چه خوب این درس را از بریم و این جنونش را بیش از پیش می کند. امروز سنگینی پایش را دیگر بر گلویمان احساس می کنیم. امروز اصلا روز نیست، یکسره شب است. تاریک و سیاه به مانند اعماق کهکشان ها و ما با بیم و امید پنجه در پنجه یکدیگر می فشاریم و همچون سید ضیای همیشه خندان می خندیم چرا که فردا می آید.
آری فردا می آید و حسرت یک آخ از این همه تازیانه که خوردیم بر دل استبداد مانده است.
فردا می آید چه ضیاء باشد چه نباشد چرا که آنچه امروز ضیاء را ضیاء کرد و از ازل انسان را انسان کرده بود، امروز در گوشت و پوستمان رخنه کرده است.
فردا می آید و استبداد تنها و تنها تر می شود و دیگر توان مقاومت در برابر لبخندهایمان را نخواهد داشت.
فردا می آید و غرش شیران مازندران از لابلای کوهسارانش ندای سبز امنیت و آزادی در سرتاسر ایران زمین طنین انداز می کند.
و فردا می آید، شیرین تر از تمام تلخی هائی که چشیده ایم.
پس ایستاده ایم محکم تر از همیشه، به امید دیدن فجر با لبخند ضیاء بر لب.
جمعی از فعالین سبزاندیش
1. دانشگاه مازندران
2. دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل
3. ستاد 88 مازندران
4. دانشگاه علوم و فنون بابل
5. دانشگاه علوم پزشکی ساری
6. دانشگاه علوم پزشکی بابل
7. دانشگاه پیام نور مازندران
8. دانشگاه آزاد اسلامی مازندران
9. دانشگاه کشاورزی ساری
ندای سبز آزادی: انجمن اسلامی دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران ضمن محکومیت ترور عبدالرضا سودبخش، استاد دانشگاه و دکتر سرابی و ابراز نگرانی از تکرار این وقایع، از مسئولان امر خواستار پیگیری هر چه سریعتر موضوع و دستگیری عوامل اصلی آن شد.
به گزارش وبسایت انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده پزشکی دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران، در بخشی از این بیانیه آمده است: پس از سوءقصد اول در حالی که فضا ابهامآلود به نظر میرسید، پلیس آگاهی تهران بزرگ انگیزه قتل را شخصی خواند و هر احتمال دیگر را منتفی دانست. پس از سوءقصد دوم نیز به سرعت این دو حادثه را فاقد هیچ ارتباطی ارزیابی نمود. آیا نگران کننده نیست که دو تن از بزرگان جامعه پزشکی، در پایتخت و نه در مناطق دور افتاده و همچنین در پر رفتو آمدترین ساعات به ضرب گلوله کشته شوند و ما به راحتی با توجیه شخصی بودن این جنایات از کنار آن بگذریم؟
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا (مائده-آیه۳۲)
شامگاه سیام شهریور ماه، در بلوار کشاورز تهران، در مکانی که چند قدمی بیشتر با حریم دانشگاه فاصله ندارد، صفیر گلولهای فضا را شکافت و بر پیکر استادی نشست که عمری را صرف مرهم نهادن بر آلام بیماران نموده بود و به زندگی پر بارش پایان داد.
مرگ غیرمنتظره دکتر عبدالرضا سودبخش جامعه پزشکی و بهخصوص دانشجویان و اساتید دانشگاه علوم پزشکی تهران را در بهت و حیرت فرو برده بود که کمتر از ۲۴ ساعت بعد، در گوشهای دیگر از شهر، جنایتی دیگر رخ داد و دکتر غلامرضا سرابی فوق تخصص بیماریهای داخلی قلب، مورد سوءقصد افراد ناشناس قرار گرفت که به فوت این پزشک گرامی در روز جمعه دوم مهرماه منجر شد.
پس از سوءقصد اول در حالی که فضا ابهامآلود به نظر میرسید، پلیس آگاهی تهران بزرگ انگیزه قتل را شخصی خواند و هر احتمال دیگر را منتفی دانست. پس از سوءقصد دوم نیز به سرعت این دو حادثه را فاقد هیچ ارتباطی ارزیابی نمود.
آیا نگران کننده نیست که دو تن از بزرگان جامعهی پزشکی، در پایتخت و نه در مناطق دور افتاده و همچنین در پر رفتو آمدترین ساعات به ضرب گلوله کشته شوند و ما به راحتی با توجیه شخصی بودن این جنایات از کنار آن بگذریم؟
آیا جای نگرانی نیست اگر سرنوشت این دو حادثه نیز به سرانجام کشته شدن دکتر مسعود علی محمدی استاد فیزیک دانشگاه تهران بدل شود؟ حادثهای که اینک با گذشت ماهها، هنوز شاهد معرفی عاملان و آمران واقعی آن جنایت نبودهایم.
ما شاگردان دکتر سودبخش بر خود میدانیم، یاد و نام او را که یکی از متعهدترین و باانگیزهترین اساتید دانشگاه علوم پزشکی تهران بود گرامی بداریم، کسی که زکات علم را در دنیای خویش ادا کرد و در میان پزشکان، دانشجویان و بیماران به دو خصلت اخلاقی بودن و اهتمام به آموزش علم و دانش شناخته میشد.
بدون شک این استاد فقید در لحظهلحظهی خدماتی که شاگردانش در آینده ارائه خواهند کرد شریک خواهد بود و شجرهی طیبهی تعلیماتش که در دل شاگردانش کاشت، منشا دعای خیر دردمندان جامعه خواهد بود.
انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده ی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران ضمن محکومیت شدید این جنایات اسفبار و ابراز نگرانی از تکرار این وقایع، از مسئولین امر خواستار پیگیری هر چه سریعتر موضوع و دستگیری غیرفرمایشی عوامل اصلی آن است.
ندای سبز آزادی: فرماندار ملایر از برگزاری مراسم تقدیر از زنان کارآفرین نمونه کشور که بنا بود در این شهر برگزار شود جلوگیری کرد. بنا بر گزارش رسیده به “تحول سیز” دلیل ممانعت از برگزاری این مراسم، حضور فخرالسادات محتشمی پور همسر سید مصطفی تاج زاده در این مراسم عنوان شده است.
مراسم تقدیر از زنان کارآفرین طبق روال هرساله خود بنا بود تا در روزهای ششم و هفتم مهرماه امسال و با حضور تعدادی از زنان کارآفرین نمونه در حوزه های مختلف صنعت ، کشاورزی، دامپروری، صنایع دستی و … در شهر ملایر برگزار شود و طی آن کارآفرینان نمونه در ادامه برنامه های مشورت های استانی خود با حضور در شهرهای مختلف استان همدان به انتقال تجارب کارآفرینی خود به همکاران استانی و نیز فارغ التحصیلان و زنان و جوانان جویای کار بپردازند که متاسفانه با مخالفت فرماندار شهرستان ملایر و عدم هماهنگی های استانی از این سفر باز داشته شدند. حضور همسر تاج زاده به عنوان نایب رئیس انجمن زنان مدیر کارآفرین در این مراسم دلیل لغو آن عنوان شده است.
ندای سبز آزادی: پدر سید ضیا نبوی دانشجوی ستاره دار زندانی در گفتگو با کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران در حالی از خوب بودن پسرش در زندان کاروان اهواز گفت که چند ساعت بعد از انجام این مصاحبه ، برخی منابع خبر دادند سید ضیا به محض رسیدن به زندان کاروان اهواز به شدت مورد ضرب وشتم قرار می گیرد و ۴۸ ساعت اول ورودش را نیز در بند انفرادی سپری کرده است. سید علی اکبر ضیا درباره آخرین ملاقات با پسرش گفت : «هفته گذشته ( قبل از تبعید به زندان اهواز) پسرم را دیدم . از زمانیکه پسرم دستگیرشد فقط توانستم دوبار او را ببینم که هر دو بار نیز ملاقات کابینی بود .برای ملاقات حضوری تقاضا کردم اما بی پاسخ ماند . برای مرخصی هم وثیقه ۵۰۰ میلیونی می خواستند که اگر من ده سال دیگر هم کار کنم توان پرداخت چنین پولی را ندارم . من یک کشاورز فصلی هستم.»
پدر این زندانی درباره اینکه آیا علت فرستادن ناگهانی فرزندش را به اهواز پرس و جو شده است ،گفت : « اول می خواهم از خانم ستوده ، وکیل پسرم که خانم فداکاری بود و برایش خیلی زحمت کشید و الان هم خودش در زندان است تشکر کنم . بعد هم شما فکر می کنید مگر کسی جواب ما را می دهد من گاهی وقت ها ساعت ها در دادگاه نشسته ام ، صبح رفته ام و ظهر با تهدید بیرونم کردند . هیچ جوابی از نامه های قبلیم نگرفتم جز اینکه عصای دستم به اهواز فرستاده شد. چه کسی جواب می دهد که برای چه پسرت را گرفتیم . الان با وکیلش آقای شریف می خواهیم اگر امکان داشته باشد برای تغییر مکان زندانش تلاش کنیم که نمی دانیم جواب بگیریم یا نه .»
او درباره اینکه آیا بعضی از فامیل ضیا در اشرف هستند ، گفت :« سئوال من این است که اگر فامیلی گرایش به سازمانی یا گروهی دارد ضیا باید مجازاتش را بکشد . تمام دوستان ، هم دانشگاهیش و هم بندی هایش در این سالها شاهدند که شخص ضیا هیچ گرایشی به سازمان سیاسی نداشته است ضیا صرفا فعالیت دانشجوی داشته است و به خاطرش از تحصیل محروم شده بود .»
پدر سید ضیا نبوی ، دانشجوی ستاره دار و محروم از تحصیل که چهار روز پیش از بند ۳۵۰ زندان اوین به زندان کاروان اهواز تبعید شد به کمپین بین اللملی حقوق بشر در ایران یک روز بعد از تبعید پسرش به اهواز گفت :« ضیا در تماس چند دقیقه ای به من گفت حالش خوب است و نگران نباشیم ، گفت احتمالا تا چند روز دیگر او را به بند عمومی منتقل می کنند و مشکل خاصی ندارد.»
سید ضیا نبوی ، دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل که شب ۲۵ خرداد ماه سال گذشته در منزل یکی از دوستانش دستگیر شد ، در دادگاه بدوی به ریاست قاضی پیرعباسی به ۱۵ سال حبس محکوم شد که ۱۰ سال آن به تبعید در شهرستان ایذه به دلیل همکاری با سازمان مجاهدین خلق اعلام گردید . اگرچه که بارها سید ضیا نبوی شدیدا ارتباط خود را با این سازمان رد کرد و گفت تنها دلیل دادگاه برای صدور چنین حکمی حضور چند تن از اعضای خانواده او در اشرف است.
ژینوس شریفی، وکیل این فعال دانشجویی نیز درباره حکم گفته است: « این حکم انتقامگیری از ضیا برای فعالیتهای او در شورای دفاع از حق تحصیل است. دادگاه یکی از دلایل همکاری ضیا با سازمان را مصاحبه با سایت خبرنامه امیرکبیر عنوان نموده است چرا که آنها مدعیاند خبرنامه از سوی سازمان مجاهدین خلق اداره میشود».
ضیا نبوی که تا هفته پیش در بند ۳۵۰ اوین بود به دنبال تغییر محل تبعید از زندان ایذه به زندان کارون اهواز ناگهان به اهواز فرستاده شد.
پدر ضیا نبوی که مدتی پس از دستگیری پسرش همراه با خانواده از مازندران به روستای در سمنان برای دوری از خبرها و حاشیه هایش پنا ه بردند، به کمپین بین اللملی حقوق بشر در ایران گفت :« ضیا تنها پسرم است ، عصای دستم ، خیلی نگرانش هستیم . امیدوارم خدا به ما و او کمک کند و برش گرداند سر خانه و زندگیش . در ماههای گذشته به هرکجا فکر می کردم مراجعه کردم ، به دفتر تمام مسئولان رفتم ، به لاریجانی ، دادستان تهران ، دادگاه تجدید نظر همه نامه نوشتم که در حکم تجد ید نظر شود اما هیچ کاری نتوانستم برایش انجا م بدهم و آخرش نتیجه اش همین شد که شما دیدید ، او را فرستادند زندان اهواز . تنها جاییکه دیدم حداقل نامه ام را ضمیمه پرونده کردند دفتر لاریجانی بود . فکر می کردم اگر بی سر وصدا و از راه های قانونی دنبال کار ضیا را بگیرم حتما نتیجه می دهد اما برعکس شد . برای من خیلی سخت است که نتواستم برایش کاری کنم . من از هیچ کاری فرو گذاری نکردم .»
او درباره وضعیت روحی و جسمی ضیا نبوی در آخرین دیدارشان هم گفت :« ضیا به قول معروف پسر شجاع و با روحیه ای است . دیروز هم که زنگ زد حالش خوب بود و گفت نگرانم نباشید ،مشکلی ندارم و احتمالا من را یکی ، دو روز دیگر به بند عمومی می برند و شاید وضعیتم بهتر شود . اصولا او هر بار زنگ می زند با من و مادرش با خنده حرف می زند تا ما را دلداری بدهد .»
او ادامه می دهد:«ضیا اگر مشکلی داشت به ما نمی گفت . بعدها من از دوستانش شنیدم که او مدتی در بند انفرادی بوده است . خصوصیت ضیا اینطور است که من و مادرش را نگران نکند.او همیشه به من می گفت که حالش خوب است و من همیشه از دوستانش مشکلاتش را می شنیدم . حالا همین حکمی که برایش صادر شده گواه این است که بچه ام چقدر گرفتارست .»
این پدر درباره انتظارش از سازمان های فعال حقوق بشر و مسئولان کشوری گفت : «من ماهها تلاش کردم وبه نتیجه نرسیدم . واقعا مشکل است تحملش . اگر عزیزانی می توانند به آزادی این بچه کمک کنند یا حداقل کاری کنند که بفرستندش به زندانی نزدیک تر دریغ نکنند . مسئولان هرکمکی از دستشان برمی اید دریغ نکنند تا خانواده ها کمتر عذاب بکشند . آرزوی من آزادی همه بچه ها و بچه خودم است . ضیا در دوران مدرسه شاگرد ممتاز بود و در دانشگاه هم همین طور.»
ندای سبز آزادی: فاطمه راکعی در خصوص اظهارات اخیر حمیدرضا فولادگر مبنی بر اینکه “در قانون جدید احزاب، بدنبال گسترش ابعاد نظارتی بر احزاب هستیم”، گفت: ابتدا باید به طور صریح مشخص شود که منظور از نظارت، نظارت چه نهاد و ارگانی است، اگر قرار است دولتها بر احزاب نظارت کنند به این معنا است که احزاب تابع دولتها شوند، زیرا بر اثر نظارت دولتها، احزاب سیاستهای آنها را اعمال خواهند کرد.
به گزارش ایلنا، وی با بیان اینکه باید کانال نظارتی به طور شفاف مشخص شود، افزود: البته تا به حال چنین نظارتی به احزاب وجود نداشت و احزاب براساس مرامنامه خود و اصول قانون اساسی از چارچوبهای نظام تخطی نمیکردند.
این نماینده سابق مجلس شورای اسلامی تصریح کرد: هرگز و در هیچ کشوری نه معمول و نه مرسوم بوده که احزاب تابع دولتها باشند و قرار هم نیست که در آینده این گونه شود، زیرا احزاب مدعی آن هستند که در مجاری سیاسی و اجتماعی نقشآفرینی کنند.
وی ادامه داد: با اوضاع و احوالی که شاهد آن بودیم و فراز و نشیبهای گذشته اگر قرار است چنین نظارتیهایی را برکار احزاب معمول کنند بهتر است بگویند که تحزب تعطیل شود وحزبی وجود نداشته باشد.
راکعی در خصوص اینکه اگر احزاب وامدار شخص خاصی باشند آیا خط فکری همان شخص را نیز دنبال خواهند کرد یا خیر؟ گفت: اگر احزابی در کشور وجود دارند که تفکر خاصی را دنبال میکنند به معنای این نیست که از شخص خاصی تبعیت میکنند به عبارت دیگر اگر خط فکری حزبی به شخصی نزدیک است این بدان معناست که آن شخص متعلق به آن طرز فکر خاص است نه بلعکس و این به هیچ وجه به معنای دنبالهروی و پیروی از آن شخص نیست، بلکه میتوان گفت افراد آن گروه با هم فکرند.
ندای سبز آزادی: مهدی عربشاهی دبیر تشکیلات دفتر تحکیم وحدت از سوی اجرای احکام دادسرای شهید مقدس مستقر در بازداشتگاه اوین جهت اجرای حکم فراخوانده شد.
به گزارش کلمه این فعال دانشجویی در شرایطی در ابتدای سال تحصیلی دانشگاهها به زندان فراخوانده شده که سال گذشته و در جریان حوادث روزعاشورا بازداشت و نزدیک به ۳ ماه در بند ۲۴۰ اوین زندانی بود.
وی در دوران بازداشت خود در زندان اوین دچار سکته قلبی و به بیمارستان قمر بنی هاشم وابسته به وزارت اطلاعات منتقل گردید.
دبیر تشکیلات دفتر تحکیم وحدت در نهایت با سپردن وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی آزاد واز سوی قاضی پیرعباسی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی محکوم به تحمل ۲ سال و ۶ ماه حبس تعزیری به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام شد.
لازم به ذکر است عربشاهی مرداد ماه سال جاری در بیمارستان تخصصی قلب شهید لواسانی تحت عمل جراحی قلب قرار گرفت .
بنا به نظر پزشکان معالج وی در صورت قطع دوره درمان و قرار گرفتن در شرایط استرس و فشار عمل قلب باز برای وی غیر قابل اجتناب خواهد بود.
درحال حاضر زیر نظر پزشک متخصص درمان وی ادامه دارد.
ندای سبز آزادی: مهندس میر حسین موسوی و سید محمد خاتمی ضمن دیدار با یکدیگر به بررسی مسائل جاری کشور پرداختند.
به گزارش وبسایت محمد خاتمی در این دیدار، خاتمی و موسوی ضمن ابراز تأسف از اینکه افرادی از یک سو انقلاب را در انحصار خود می دانند و از سوی دیگر ابزاری جز دروغ و توهین و اتهام زنی را نمی شناسند، بر تداوم هماهنگی موجود میان اصلاح طلبان در همه زمینه ها تأکید نموده، تلاش نافرجام جریانی خاص برای القاء اختلاف و تقابل میان شخصیت ها را محکوم کردند.
موسوی و خاتمی همچنین ضمن ابراز خوشوقتی از اینکه جامعه متوجه بی اساس بودن بسیاری از مطالب و ادعاهایی که به صورت رسمی و غیر رسمی رواج می یابد شده است تصریح کردند: تأسفی اگر هست از این است که چرا چنین رفتارها و گفتارهایی به نام انقلابی که هدف آن استقرار راستی و پاکی و عدالت بوده و نظام برآمده از آن بر اهمیت رأی مردم و آزادی و حرمت همه افراد جامعه و تقوی و خدمتگزاری مسؤولان تأکید کرده رواج می یابد و بر پایه همین رفتارها و گفتارهای نادرست بسیاری از چهره های خدوم و سرمایه های ارزنده کشور بازداشت، محاکمه و زندانی می شوند و حتی به ادعاهای آنان در مورد نحوه رفتارهای ناروا رسیدگی نمی شود و همچنان جریانها و نیروهای دیگر تحت فشار و تضییق روزافزون قرار می گیرند!
رئیس بنیاد گفت و گوی تمدن ها و نخست وزیر سابق ایران ضمن تأکید بر تداوم این انتظار که زندانیان سیاسی آزاد و فضای باز و امن بر جامعه حاکم گردد و قانون اساسی به صورت همه جانبه و بدون تنازل جاری و اجرا شود، از اینکه همچنان خلاف این امر اتفاق می افتد و حتی عزیزانی که احساس می کنند به آنها ستم شده و مورد اتهامات ناروا قرار گرفته اند، و از حق قانونی خود برای شکایت استفاده کرده اند، به جای رسیدگی عادلانه، مجدداً به زندان بازگردانده می شوند ابراز تأسف نمودند.
سید محمد خاتمی و میر حسین موسوی همچنین با گرامیداشت یاد و خاطره حماسه دفاع مقدس و تجلیل از حماسه آفرینان و ادای احترام به شهیدان و جانبازان و آزادگان و خانواده های محترم آنان، خواستار برخورد جدی با اهانت کنندگان و متعرضان به خانواده های عزیز سرداران شهید، همت و باکری و دیگر شخصیت های برجسته انقلاب و کشور شده و ایجاد محدودیت های فراوان و روزافزون برای شخصیت ها و جریانات منتقد که همواره بر پای بندی به اصول و ارزشهای انقلاب و قانون اساسی تأکید داشته اند را محکوم نمودند.
ندای سبز آزادی: یک منبع آگاه در قوه قضائیه اعلام کرد: حکم دادگاه حسین درخشان، وبلاگ نویس امروز به وی ابلاغ شد.
به گزارش تا آزادی روزنامه نگاران زندانی ، این منبع آگاه در گفت وگو با خبرنگار مشرق با اعلام این خبر، گفت: «بنا بر این حکم که امروز از سوی شعبه 15 دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی صلواتی صادر شد، درخشان که در مهرماه 87 بازداشت شده است، به اتهام همکاری با دولت های متخاصم، تبلیغ علیه نظام اسلامی، تبلیغ به نفع گروهک های ضد انقلاب، توهین به مقدسات و راه اندازی و مدیریت سایت های مبتذل و مستهجن، به 19.5 سال حبس تعزیری، پنج سال محرومیت از عضویت در احزاب و فعالیت در رسانه ها و بازگرداندن وجوه اخذشده به مبلغ 30هزار و 750 یورو، دوهزار و 900 دلار و 200 پوند انگلیس محکوم شد.»
به گفته این منبع، درخشان یا مهدوی وکیل وی می توانند به حکم صادره اعتراض کنند تا در دادگاه تجدید نظر مورد بررسی قرار گیرد
ندای سبز آزادی: محسن کوهکن سخنگوی هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی در آغاز جلسه علنی روزسه شنبه در تذکری با استناد به ماده ۲۳ آیین نامه داخلی مبنی بر حفظ شان و جایگاه قوه مقننه اظهار داشت: وظیفه هیئت رئیسه دفاع از کیان مجلس است.
به گزارش مهر وی ادامه داد: صدا و سیما در ایام تعطیلات مجلس هجمه ای به قوه مقننه وارد کرد و وظیفه ماست که به عنوان هیئت رئیسه است واقعیاتی که مربوط به تلاش همکاران می باشد را مطرح کنیم.
کوهکن گفت: خبری که از رسانه ملی پخش شد به این صورت بود که مجلسی ها که به ۲ روز تعطیلی عید فطر رای ندادند حال خودشان به ۱۵ روز تعطیلی رفته اند.
نماینده لنجان گفت: ما مخالف انتقاد نیستیم اما مجددا یکشنبه شب، صدا و سیما در خبری که منعکس کرد گوینده آن اعلام کرد طرح نظارت بر نمایندگان در حالی رای نیاورد که ۱۵۵ نفر آن را امضا کرده بودند اما دیگر توضیحی نداد که این طرح، طرح فوریتی است که به درخواست نمایندگان بوده است. پس از آنکه فوریت آن به تصویب نرسید به صورت عادی در مجلس بررسی خواهد شد.
وی خطاب به لاریجانی گفت: شما رئیس قوه مقننه هستید، صلاح نیست که اخبار اینگونه تحریف شود و یا مجری برنامه خبری با اعلام مطلبی بگوید جهت اطلاع علی آقا! این برخورد درست نیست. انتظارمان از رسانه ملی این است که مجموعه تلاش همکاران را به تصویر بکشند. اگر انتقادی هم هست مطرح کند اما نه اینکه مرتب انتقاد کند این صحیح نیست.
کوهکن خطاب به رئیس مجلس گفت: اگر این تذکر را وارد می دانید اعلام کنید که با سازوکار مناسب این موضوع را پیگیری کنیم.
پس از این توضیح کوهکن تعداد زیادی از نمایندگان با گفتن احسنت سخنان وی را تایید کردند.
لاریجانی نیز با وارد دانستن این تذکر گفت: صدا و سیما باید شان و جایگاه مجلس را رعایت کند و منصفانه نیست که اینگونه با قوا برخورد شود. شاید اگر می گویند علی آقا، می خواهند رفاقتشان را اثبات بکنند یک حاج علی هم بگویند بهتر است.
رئیس مجلس ادامه داد: به نظر نمی رسد این مطلب بیان شده در صدا و سیما از نظر اطلاع رسانی مطرح شده باشد. طرح نظارت در کمیسیون ها مورد بررسی قرار می گیرد.
ندای سبز آزادی: با فرارسیدن هفته دفاع مقدس جمعی از خبرنگاران به دعوت ارتش جمهوری اسلامی عازم مناطق عملیلتی غرب کشور شدند ودر سرراه خود در گردنه چارزبر به سمت اسلام اباد غرب که بعد از شکست منافقین در حمله به غرب کشور به تنگه مرصاد معروف گردیده است از محل نمایشگاهی که توسط سپاه برپاشده است بازدید کردند.
به گزارش خبرنگار کلمه، در این نمایشگاه تصاویر طوری در کنار هم قرار گرفته تا به بیننده القاء کند که رهبران و مردمی که به تقلب در انتخابات اعتراض داشته اند با منافقین در یک مسیر قرار دارند.
بنابر گزارش های رسیده، این حرکت برگزار کنندگان نمایشگاه مورد اعتراض بسیاری از خبرنگاران و جوانان بسیجی که برای بازدید از جبهه ها اعزام شده بودند قرار گرفت که منجربه درگیری لفظی شدید بین مسئولین نمایشگاه و بازدید کنندگان شد.
به دنبال شدت گرفتن اعتراضات، مسئولین این نمایشگاه دروغین اظهار می دارند این تصاویر توسط وزارت اطلاعات برای ما ارسال شده و فقط حسب دستور مقامات بالاتر مجبور به الصاق این تصاویر شده اند
ندای سبز آزادی: مصطفی کواکبیان، عضو فراکسیون خط امام(ره)مجلس معتقد است: دانشجوی منتقد اما دلسوز جامعه، به مراتب ارزشمندتر از دانشجوی بیتفاوت نسبت به وضعیت اجتماع است، که البته فراهم کردن چنین فضایی برای دانشجویان، نیاز به تدابیر ویژهای از جمله افزایش سطح تحمل مسئولان دارد.
به گزارش ایسنا، مصطفی کواکبیان، با اشاره به تجارب دورههای مختلف دانشگاهها در طول ۳۰ سال پس از پیروزی انقلاب، در عین حال بر لزوم طراحی بهتر آینده با توجه به تجارب گذشته تاکید کرد. نماینده سمنان در مجلس اظهار داشت: دانشگاه ساکت و بیرمق و منفعل به همان میزان خطرناک است که دانشگاه بخواهد خارج از چارچوبهای قانونی و در فضای جنجالی، متشنج و شلوغ به فعالیت خود ادامه دهد. البته بعضیها تصور میکنند که دانشگاه مطلوب این است که دانشجویان اساسا در مسائل اجتماعی و مباحث حساس سیاسی مربوط به خودشان بیتفاوت باشند که این به نظر من اندیشه ناصواب و نادرستی است.
این عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، با اشاره به این فرمایش مقام رهبری مبنیبر اینکه “خدا لعنت کند دستهایی که میخواهد دانشجویان ما را از سیاست جدا کند”، افزود: مشارکت جدی دانشجویان در مباحث مربوط به تعیین سرنوشت و موضوعات اجتماعی را باید همواره به عنوان یک اصل مهم بپذیریم.
این استاد دانشگاه با تاکید به اینکه البته این فعالیتها و مشارکتها باید در چارچوب قوانین و مقررات حاکم بر اجتماع صورت گیرد و بهگونهای طراحی شود که لطمهای به علمآموزی و تحصیل نزند، گفت: باید هم مشارکت فعالانه وجود داشته باشد و هم این مشارکت جنبهی ساختارشکنی و براندازانه نداشته باشد و در چارچوب قانون باشد و در عین حال به نظام آموزشی و علمی دانشجویان هم آسیبی نزند، پس مطلوب است که مشارکت را با این ۳ مشخصه داشته باشیم.
کواکبیان در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به مطالبات دانشجویان، ادامه داد: دانشجویان باید همواره علاوهبر مطالبات عمومی مردم در مباحث معیشتی و اقتصادی، مطالبات آرمانگرایانه و مربوط به نخبگان را هم مورد توجه قرار دهند.
رییس فراکسیون دانشگاهیان مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه تاریخ جنبش دانشجویی نشان داده که دانشجویان همیشه یک گام جلوتر از سایر طبقات اجتماع هستند، افزود: البته جنبش دانشجویی هیچگاه بریده از مطالبات اجتماعی نبوده است، یعنی دانشگاه در حقیقت مطالبات جامعه را بازتاب میدهد، اما متوقف در مطالبات جامعه نمیماند و برتر از آن هم مطالباتی دارد.
نمایندهی مردم سمنان در خانه ملت حل مشکل تورم و بیکاری را مهمترین مطالبهی مردم از مجلس، دولت و دستگاههای مختلف حکومت دانست و گفت: دانشجویان هم قطعا باید دنبال این مطالبات باشند اما نمیتوانند خود را متوقف به این مطالبات کنند، بلکه تاکید بر حاکمیت قانون و قانونپذیر کردن همهی دستاندرکاران، مسئولان و متصدیان امور هم باید از مطالبات مهم دانشجویان باشد.
کواکبیان، تحقق عدالت سیاسی و مفهوم واقعی شایستهسالاری بدون شعار، تاکید بر آزادیهای مصرح در قانون اساسی، حقوق اساسی مردم و نهادهای مربوط به مراکز مردمنهاد را از دیگر مطالبات دانشجویان برشمرد و ادامه داد: بهطور مثال مردم در جامعه به دنبال امنیت هستند اما دانشجویان علاوهبر بحث برقراری امنیت باید به دنبال سازو کارهایی برای تثبیت دائمی آرامش اجتماع، امنیت اجتماعی و توسعهی امنیت هم باشند.
دبیرکل حزب مردمسالاری با تاکید به اینکه دانشجویان نه باید جدای از مردم حرکت کنند و نه صرفا به دنبال مردم باشند افزود: این قشر باید خودشان هدایتگری و پیشتازی خود را در مطالبات اجتماعی بروز دهند.
کواکبیان با اشاره به لزوم داشتن سعهی صدر و تحمل و مدارای بالای دستاندرکاران مراکز دانشگاهی و وزارت علوم و نهادهای مرتبط در برخورد و تعامل مثبت با خواستههای دانشجویان گفت: من معتقدم دانشجویی که اهل نقد مسایل نباشد و منتقد اموری که جای سوال دارد نباشد اساسا دانشجوی مطلوب ما نیست. قطعا دانشجویان نقطهنظراتی دارند که ممکن است تند باشد یا هم سنخ نظر مسئولان نباشد؛ اما چه اشکالی دارد فضایی برای طرح مطالباتشان البته در چارچوب مقررات فراهم کرد.
این عضو فراکسیون خط امام(ره) مجلس شورای اسلامی، تاکید کرد: متاسفانه گاهی برخوردهای انضباطی و سلیقهای خارج از چارچوبهای قانونی صورت میگیرد که باعث بیتفاوتی و انفعال فضای عمومی برخی دانشگاهها میشود. نباید بعضی از دستاندرکاران آسودهخاطر باشند که فلان دانشگاه هیچ تجمع دانشجویی برای طرح بحثهای خود نداشتهاند، اتفاقا نگرانی ما باید بیشتر باشد که چرا دانشجویان حرفهایشان را نتوانستهاند بیان کنند.
نمایندهی مردم سمنان در خانهی ملت با تاکید بر اینکه مدیریت فضای دانشگاه باید قائل به تحمل نقد دانشجویان باشد، افزود: من قبول دارم که بعضی ضوابط قانونی باید برای دانشجویان اعمال شود اما اگر این ضوابط جنبهی تحمیلی برای دانشجویان داشته باشد باید در موفقیت آنها تردید داشته باشیم.
دبیرکل حزب مردمسالاری در ادامه با بیان اینکه هیچ یک از احزاب سیاسی حق ندارد دانشگاه را شعبه خودش قرار دهد، ادامه داد: البته اشکالی ندارد که دانشجویان خارج از محیط دانشگاهی عضو احزاب دلخواه خود باشند، اما نمیشود نمایندگی احزاب در دانشگاهها شکل بگیرد. این مسأله از این جهت حائز اهمیت است که تا بحث از فعالیتهای سیاسی دانشجویان میشود عدهای به فکر فعالیت احزاب میافتند و میگویند هرگز نباید اجازه دهیم احزاب در دانشگاه شعبه داشته باشند.
نمایندهی مردم سمنان در خانهی ملت، با استقبال از برگزاری مناظرههای ضیافت اندیشه در ماه مبارک رمضان در دانشگاهها خاطرنشان کرد: من معتقدم نهضت نرمافزاری و بحث کرسیهای آزاد و تریبونهای آزاد دانشجویی و دعوت از متفکران و شخصیتهای مختلف برای برگزاری مناظرههای علمی و سیاسی در دانشگاهها بسیار با محدودیت پیش میرود در حالی که چندین سال است این بحث توسط رهبری هم مطرح شده و باید آثار و ثمراتش را در دانشگاهها ببینیم.
رییس فراکسیون دانشگاهیان مجلس شورای اسلامی، با اشاره به طرح این مبحث در فراکسیون دانشگاهیان با دستاندرکاران وزارت علوم گفت: آقایان منکر این بحث نیستند و میگویند به دنبال آن هستیم، اما باید دستاوردهای محسوس آن در دانشگاه را شاهد باشیم.
کواکبیان در پایان خاطرنشان کرد: مطمئنا هیچ اشکالی ندارد که منتقدان و حامیان دولت کنونی بارها و بارها در عموم دانشگاهها به مناظره بنشینند یا در بحثهای مربوط به رشتههای دانشگاهی و مباحث علمی مثل بحث جایگاه علوم انسانی در اندیشههای اسلامی نشستها وکرسیهای آزاد برگزار شود.
ندای سبز آزادی: عضو فراکسیون خط امام(ره) مجلس شورای اسلامی، با اشاره به آغاز سال تحصیلی دانشگاهها تاکید کرد که مشکل جامعه با دعوا، تهمت، افترا و حذف حل نمیشود، بلکه با دانایی و مهارت برخاسته از دانشگاهها حل خواهد شد.
به گزارش ایسنا، مسعود پزشکیان گفت: دانشگاه محل کسب علم و دانش و جایی است که جوانان در دوران تحصیل مهارت و علم کسب میکنند. آنها در این محل باید تبدیل به افرادی در خدمت مملکتشان بشوند و آزاداندیش و خلاق باشند.
وی افزود: اما این به ساختار دانشگاهها برمیگردد که آیا ما چنین بستری را برای تربیت این نیروها فراهم کردهایم یا نه و این مسئلهای است که مسوولان و روسای دانشگاهها باید به آن پاسخ دهند.
نمایندهی مردم تبریز در خانه ملت، تاکید کرد: ما باید کسانی را در دانشگاهها تربیت کنیم که به فکر جامعه باشند و دغدغههای اجتماعی، دغدغهی آنها باشد. در حقیقت آموزش علم و مهارت بر مبنای مسائل و مشکلات جامعه میتواند حل این مشکلات را ممکن کند. در حالی که اگر علمی جدای از این دغدغهها و گرفتاریها و مشکلات جامعه آموزش داده شود علم برای علم خواهد بود نه علم برای حل مشکلاتی که جامعه با آن مواجه است.
این عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی، خاطرنشان کرد: ما باید ببینیم آیا فارغالتحصیلان ما که از دانشگاهها بیرون میآیند چنین مهارتی را برای حل مشکلات جامعه دارند یا نه، و اگر اینگونه نباشد یک جای کار و شاید هم چند جای کار میلنگد.
پزشکیان تصریح کرد: واقعیت این است که ما نمیتوانیم چنین افرادی تربیت کنیم، یعنی دانشجویی که ما تربیت میکنیم وقتی از دانشگاه فارغالتحصیل میشود مهارتهای مورد نیاز برای حل مشکلات جامعه را ندارد. شاید با نگاهی دیگر بتوان گفت علت این اوضاع بیکاری و فرار فکرها و استعدادها هم از همین نشات میگیرد که جوانان ما بعد از فارغالتحصیلی جایی برای فعالیت خود نمیبینند.
وی افزود: اگر آموزش بر مبنای نیاز جامعه صورت میگرفت طبیعتا وقتی دانشجو فارغالتحصیل میشد کمکی به حل مشکل و رفع نیاز جامعه میکرد، اما وقتی آموزش داده میشود و فارغالتحصیل جایی برای کار کردن و کمک به جامعه پیدا نمیکند و یا اگر پیدا میکند بسیار محدود است نشان از این دارد که علم ما بر اساس نیاز جامعه شکل نگرفته و مهارتهایی که دانشجویان میآموزند هم نمیتواند گرفتاریهای جامعه را حل کند. به یک معنا نوعی عدم تناسب بین آنچه هست و آنچه باید باشد در این زمینه وجود دارد.
این عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی در ادامه، خاطرنشان کرد: طبیعتا دانشجو در هر رشتهای مشکلات اجتماعی و سیاسی رشتهی خود را میبیند و پیدا میکند، و طبیعتا باید در رابطه با این مشکل فکری کند، با مسوولان بحث کند و راهحلی بیاورد که در وضع موجود چه راهی برای حل این مشکل وجود دارد.
این عضو فراکسیون خط امام(ره) مجلس شورای اسلامی، مسائل سیاسی جامعه را زاییدهی مشکلات دیگر موجود در جامعه عنوان کرد و گفت: این مشکلات هم زاییدهی عدم آگاهی، کمبود مهارت، مشکلات شخصی و اشکالات ساختاری در سیستم مدیریتی و فرهنگی است که در کشور وجود دارد. طبیعتا کسی که در بخش فرهنگ تحصیل میکند باید راه فرهنگی برونرفت از مشکل جامعه و کسی که در بخش فنی و مهارتی تحصیل میکند باید بر اساس موازین علمی راهحل ارائه دهد. مشکل کشور هم نه با دستور و امر و نهی بلکه با توجه به این راهحلهای علمی قابل حل خواهد بود.
ندای سبز آزادی: شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز به ریاست حجت الاسلام و المسلمین سید محمد خاتمی تشکیل شد.
به گزارش پارلماننیوز،در این جلسه با توجه به شروع سال تحصیلی حوزه های علمیه ضمن تجلیل و تقدیر از نقش و تلاش ارزشمند مراجع عظام، علماء و بزرگان حوزه های علمیه به ویژه حوزه علمیه قم در اعتلاء و استقلال حوزه ها بر ضرورت تقویت این امر مهم بعنوان مهمترین عامل ماندگاری و اثر گذاری روحانیت در جامعه اسلامی که همواره مورد عنایت خاص حضرت امام خمینی(س) بوده است تأکید گردید.
همچنین در این جلسه بمناسبت فرا رسیدن چهلمین روز درگذشت روحانی مبارز و عالم وارسته حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید تقی موسوی درچه ای از اعضاء مؤسس و شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز، از مجاهدت های ارجمند ایشان تجلیل بعمل آمد و از عموم مردم شریف به خصوص اهالی قدر شناس شهرستان ری برای شرکت در مراسم چهلم آن مرحوم که روز یکشنبه مورخ ۱۳۸۹/۷/۱۱ از ساعت ۱۵ الی ۱۷ در محل مصلای بزرگ شهر ری برگزار می گردد دعوت بعمل آمد.
ندای سبز آزادی: روز گذشته ماموران وزارت اطلاعات برای چندمین بار با مراجعه به منزل اقوام نزدیک احمد جلالی فراهانی خواستار حضور وی در دادسرای شعبه سوم زندان اوین شدند.
این روزنامه نگار در آخرین دفاع خود در شعبه سوم زندان اوین ضمن رد اتهام جاسوسی و اقدام علیه امنیت ملی، اعلام کرده بود تمامی اعترافاتش ساختگی و تحت شکنجه های فیزیکی و روحی و روانی بازجویانش بوده است.
احمد جلالی فراهانی در نیمه شب 18 بهمن ماه سال گذشته در پی یورش هشت مامور وزارت اطلاعات به منزلش دستگیر و به همراه چند خبرنگار دیگر روانه زندان اوین شد.
همچنین طی هفته گذشته کفیل احمد جلالی فراهانی به دادسرای اوین احضار و به دلیل غیبت وی با جریمه سنگین مالی از سوی بازپرس پرونده مکفلش روبرو شده بود.
احمد جلالی فراهانی دبیر سابق سرویس اجتماعی خبرگزاری مهر که سابقه همکاری با روزنامه های تهران امروز ( به عنوان دبیر سرویس اجتماعی )، روزنامه همشهری ( دبیر سرویس حوادث )، خبرگزاری سی اچ ان، روزنامه جام جم، روزنامه اعتماد، روزنامه اعتماد ملی، شرق و ... را در کارنامه کاری خود دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر