-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ مهر ۷, چهارشنبه

Latest News from Norooz for 09/29/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



رحلت پدربزرگوارتان از دارفانی به سرای باقی را تسلیت می گوئیم . ازخداوند متعال غفران و رحمت برای آن مرحوم و صبر و شکیبایی برای شما و بازماندگان مسئلت داریم
جبهه مشارکت ایران اسلامی
 


 


فاطمه راکعی در خصوص اظهارات اخیر حمیدرضا فولادگر مبنی بر اینکه "در قانون جدید احزاب، بدنبال گسترش ابعاد نظارتی بر احزاب هستیم"، گفت: ‌ابتدا باید به طور صریح مشخص شود که منظور از نظارت، نظارت چه نهاد و ارگانی است، اگر قرار است دولت‌ها بر احزاب نظارت کنند به این معنا است که احزاب تابع دولت‌ها شوند، زیرا بر اثر نظارت دولت‌ها، احزاب سیاست‌های آنها را اعمال خواهند کرد.

فاطمه راکعی در خصوص اظهارات اخیر حمیدرضا فولادگر مبنی بر اینکه “در قانون جدید احزاب، بدنبال گسترش ابعاد نظارتی بر احزاب هستیم”، گفت: ‌ابتدا باید به طور صریح مشخص شود که منظور از نظارت، نظارت چه نهاد و ارگانی است، اگر قرار است دولت‌ها بر احزاب نظارت کنند به این معنا است که احزاب تابع دولت‌ها شوند، زیرا بر اثر نظارت دولت‌ها، احزاب سیاست‌های آنها را اعمال خواهند کرد.

به گزارش ایلنا، وی با بیان اینکه باید کانال نظارتی به طور شفاف مشخص شود، افزود: البته تا به حال چنین نظارتی به احزاب وجود نداشت و احزاب براساس مرام‌نامه خود و اصول قانون اساسی از چارچوب‌های نظام تخطی نمی‌کردند.

این نماینده سابق مجلس شورای اسلامی تصریح کرد: هرگز و در هیچ کشوری نه معمول و نه مرسوم بوده که احزاب تابع دولت‌ها باشند و قرار هم نیست که در آینده این گونه شود، زیرا احزاب مدعی آن هستند که در مجاری سیاسی و اجتماعی نقش‌آفرینی کنند.

وی ادامه داد: با اوضاع و احوالی که شاهد آن بودیم و فراز و نشیب‌های گذشته اگر قرار است چنین نظارتی‌هایی را برکار احزاب معمول کنند بهتر است بگویند که تحزب تعطیل شود وحزبی وجود نداشته باشد.

راکعی در خصوص اینکه اگر احزاب وامدار شخص خاصی باشند آیا خط فکری همان شخص را نیز دنبال خواهند کرد یا خیر؟ گفت: اگر احزابی در کشور وجود دارند که تفکر خاصی را دنبال می‌کنند به معنای این نیست که از شخص خاصی تبعیت می‌کنند به عبارت دیگر اگر خط فکری حزبی به شخصی نزدیک است این بدان معناست که آن شخص متعلق به آن طرز فکر خاص است نه بلعکس و این به هیچ وجه به معنای دنباله‌روی و پیروی از آن شخص نیست، بلکه می‌توان گفت افراد آن گروه با هم فکرند.
 


 


به نام خدا
امروز، رسانه ها خبری از قول آقای محسنی اژه ای، دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضاییه منتشر کردند که مصداق کامل جنگ روانی و اشاعه کذب می باشد. ایشان در سخنان خود با ارجاع به تصمیم سیاست زده ،غیر قانونی و غیر الزام آور کمیسیون ماده 10 احزاب اظهار داشته اند درخواست آن کمیسیون در دادگاه بررسی و دادگاه " تصمیم" به انحلال حزب مشارکت گرفته است. این اظهار نظر مبهم و غیر حقوقی است، لذا لازم است از اقای دادستان کل پرسیده شود که :

1- در چه زمانی و توسط چه مرجع قضایی کیفر خواست علیه جبهه مشارکت صادر شده است؟
2- در چه تاریخی این کیفر خواست به اطلاع اولیای حزب رسیده است؟
3- در چه زمانی پرونده به دادگاه ارسال و در چه زمانی این دادگاه تشکیل شده است؟
4- این دادگاه چه نوع دادگاهی بوده است و ریاست آن به عهده چه کسی بوده است؟
5- اعضای هیئت منصفه این دادگاه چه کسانی بوده اند؟
6- از نمایندکان حزب و وکلای حزب چه کسانی در این دادگاه حاضر بوده اند؟
7- با توجه به قاعده عام علنی بودن دادگاه، از اصحاب رسانه حتی از رسانه های وابسته به اقتدار گرایان چه کسانی در دادگاه بوده اند و گزارش دادگاه در چه رسانه ای حتی به صورت یک خبر کوتاه درج شده است؟
8- حکم دادگاه چگونه و به چه کسی ابلاغ شده است؟
9- مگر هر حکمی قابل تجدید نظر خواهی نیست. پس اگر چنین حکمی صادر شده است هنوز قابل تجدید نظر خواهی است. چرا اجرای حکم را اعلام کرده اید؟
10- و خلاصه آنکه اگر حکمی وجود دارد چرا آن را منتشر نمی کنید؟

با توجه به اینکه اصلا تا به حال دادگاهی برای رسیدگی به درخواست انحلال حزب توسط کمیسیون ماده 10 احزاب از سوی قوه قضائیه تشکیل نشده است بدیهی است که پاسخ به این سوالات غیر ممکن و در همه حال منفی است و حتما شما که با امر قضا آشنا هستید می دانید اعلام شفاهی یک حکم از سوی سخنگوی قوه قضائیه هیچ گونه ارزش قضایی ندارد و برای هیچکس منع و تکلیفی ایجاد نمی کند.
علیهذا فعالیت حزب قانونی و ممانعت از فعالیت ان توسط هر شخصی غیر قانونی و مصداق تخلف از قانون اساسی و اصول متعدد آیین دادرسی می باشد.
امیدواریم دادستان کل کشور با وقوف به این امر مانع سوء استفاده اقتدار طلبان بهانه جو از اظهارات مبهم و بدون پشتوانه قضائی ایشان شوند.

جبهه مشارکت ایران اسلامی
5/7/89


 


روز یک شنبه تعدادی از زنان عضو مجمع زنان اصلاح طلب، شاخه و کمسیون زنان حزب مشارکت ایران اسلامی به همراه خانواده های زندانیان سیاسی و خانواده های شاکیان از دخالت نظامیان در انتخابات به مناسبت فرا رسیدن هفته دفاع مقدس به دیدن خانواده شهید حمید باکری رفتند.
به گزارش کلمه این ملاقات با حمله نیروهای امنیتی مواجه شد و این نیروها اجازه ندادند تا میهمانان خانه خانم فاطمه امیرانی همسر شهید باکری وارد خانه او شوند . البته بعضی از میهمانان توانسته بودند زودتر وارد خانه شوندو بعضی دیگر نیز از سد ماموران امنیتی گذشته و وارد خانه می شوند. بنا به گزارش های رسیده ماموران امنیتی میهمانان خانه شهید را به دلیل حضورشان در آن مکان بازجویی می کردند.
باوجود تمامی این ممانعت های امنیتی و محدودیت حضور در خانه شهید باکری، میهمانان باقی مانده در خانه شهید باکری موفق به تلاوت قرآن می شوند و همچنین بعضی از خانم ها سخنانی را در خصوص حفظ حرمت شهیدان و حفاظت از آرمان های انقلاب که حاصل خون هزاران شهید است ایراد می کنند.
همچنین در این دیدار لوحی نیز به همسر شهید باکری اهدا می شود. میهمانان دلیل اهدای این لوح را دلجویی از خانواده این شهید به دلیل اتفاق های پیش آمده در روزهای اخیر و همچنین تجدید میثاقی دوباره با خون شهدا ذکر می کنند.
متن این لوح به شرح زیر است:
بسم رب الشهدا
سرکار خانم فاطمه چهل امیرانی؛
همسر شهید بزرگوار حمید باکری
بانو! به یاد داری که گفتی : “گفت: «من فقط برای احسان خودم جبهه نمی‌روم. من برای تمام احسان‌ها می‌روم.»” او رفت، رفت تا برای همه احسان ها و آسیه ها پدری کند، او رفت تا دست هیچ نامحرمی تن فرزندان این سرزمین را لمس نکند، او مجنون وار رفت اما نمی دانست که پس از او، پس از تمامی مردان خدایی در سرزمین مادری نا اهلان و نامحرمانی خواهند آمد که به نام مقدس بسیج تن فرزندان این سرزمین را نانجیبانه با باتوم و گلوله لمس می کنند.
فاطمه جان! فتح المبین، بیت‌المقدس، رمضان، مسلم بن عقیل و والفجر نامهای آشنای زندگی تو هستند اما مجنون، آشنا ترین نام است؛ مجنون که حمید را از تو گرفت تا نبیند که امروز بر خانواده شهدا چه می گذرد؛ نبیند که امروز دخترکان سرزمینش گلوله می خورند و چشم بر آسمان می دوزند ، نبیند که پسرکان سرزمینش امروز محروم از تحصیل، در اوین درس شرافت و آزادگی می خوانند و نبیند که بر سر آرمان ها و آرزوهایش چه رفت.
خواهرجان! قسم به خاک مجنون و قسم به خون پاک حمید تو و همه باکری های غلطیده در خون سرزمینمان، اجازه نخواهیم داد اندیشه هیچ نا اهل و نامحرمی پاکی و معصومبت فرزندان شهدایمان را آماج تهاجمات اهریمنی خویش قرار دهد. اجازه نخواهیم داد که هیچ نا اهل و نا محرمی شهدایمان را مصادره کند و به خانواده هایشان بی حرمتی روا دارد و اجازه نخواهیم داد که هیچ نا اهل و نامحرمی آرمان های امام، انقلاب و شهدا را با زیاده خواهی و خشونت طلبی لگدمال کند که پایداری این راه تاکنون، حاصل تحمل مصائب شیرین تو و هزاران همسر و مادر رنج کشیده این سرزمین است.
ما سر بر آسمان می گیریم و مظلومیت شما و شهدایتان را شهادت می دهیم با شما می مانیم و صبور و مقاوم به استقبال سبزی بهار این سرزمین می رویم با این یقین که طلوع صبح آزادی نزدیک است.
«الیس صبح بقریب؟»
مجمع زنان اصلاح طلب، شاخه و کمسیون زنان حزب مشارکت ایران اسلامی، خانواده های زندانیان سیاسی و خانواده های شاکیان از کودتاگران نظامی
 


 


روز جمعه(دوم مهرماه) از سوي انجمن حاميان حقوق بشر اصفهان جلسه سخنراني با حضور دکتر احمد شيرزاد عضو جبهه مشارکت و نماينده اصفهان در مجلس ششم در محل دفتر اين انجمن برگزار گرديد.
موضوع اين جلسه در ارتباط با روز جهاني صلح و رابطه ميان نظام هاي سلطه گر و نقض حقوق بشر بود.
احمد شيرزاد سخنان خود را با طرح دو پرسش مبني بر اينکه :آيا ممکن است که نظام سلطه اي وجود داشته باشد که در آن نقض حقوق بشر صورت نگيرد ؟و همچنين آيا ممکن است که نظام دموکراتيکي وجود داشته باشد که در آن شاهد نقض حقوق بشر باشيم ؟آغاز نمود.نماينده مجلس شششم در پاسخ به اين دو پرسش آن دو را دوروي يک سکه خواند بدين ترتيب که در مورد سوال نخست بايد گفت که نظام سلطه را گريزي از نقض حقوق بشر نيست در صورتيکه در مورد سوال دوم نمي توان شاهد نقض حقوق بشر بصورت نهادينه در يک نظام دموکراتيک بود گرچه ممکن است در بسياري از نظامهاي دموکراتيک نقض حقوق بشر وجود داشته باشد ولي آنچه که حائز اهميت است اين است که در چنين نظامهايي چيزي تحت عنوان حکومتي شدن ونهادينه شدن نقض حقوق بشر وجود ندارد و اساسا نظامهاي مردمسالار نيازي به نقض حقوق بشر{آنهم بصورت نهادينه} ندارند مگر آنکه يک نظامي اسما دموکراتيک باشد.
از جمله ويژگي هاي نظامهاي دموکراتيک مادام العمر نبودن مسوليتها مي باشد بدين صورت که يک عده بر اساس راي مردم براي مدتي عهده دار حکومت مي شوند و در پايان آن مدت نيز که معمولا بر اساس تجربه بشري دوره هاي 4يا 5ساله مي باشد توسط راي مردم قدرت را تحويل مي دهند که اين راي گيري البته بايستي واقعي باشد زماني که يک چنين شرايطي بوجود آيد نظام مردمسالار نيازي به نقض حقوق بشر پيدا نخواهد کرد.
ايرادي که ممکن است (از نظر تئوريک) به اين مساله وارد شود اين است که درست است که در چنين جامعه اي نيازي به نقض حقوق بشر براي جابجايي قدرت نيست اما اگر يک نظام دموکراتيک دشمناني داشته باشد که از داخل و خارج سعي در ايجاد توطئه براي اين نظام دموکراتيک داشته باشند آيا نبايستي با اقتدار با اين دشمنان و مخالفين برخورد کرد.بنابراين سوال اين است که براي اين مشکل تئوريک چه پاسخي مي توان ارائه داد.در پاسخ به اين اشکال سه رويکرد مي تواند به نظر برسد،اولا تاجاييکه تجربه بشري نشان داده يک نظام دموکراتيک با اين ويژگي هايي که برشمرده شد دشمن ندارد بلکه مي تواند مخالفيني داشته باشد که بسياري از اين مخالفتها مي تواند درچارچوب نظام قابل تعريف باشدو اصولا بايد اذعان نمود که در نظامهاي دموکراتيک گفتمان دشمن محور خيلي کاربرد ندارداينکه در عرصه سياست خارجي هم گفتمان دشمن محور حاکم باشد مختص نظام هاي سلطه محور است،طرح دشمن خارجي بيشتر براي سرکوب داخلي استفاده مي شود .در عرصه سياست خارجي اختلاف و تضاد منافع طبيعي است چرا که هيچ دو رژيمي با منافع يکسان و مشابه نمي بينيم ،ديپلماسي عرصه اي است که در آن توازن قوا خود را نشان مي دهد و نوع گفتگو در عرصه ديپلماسي اين نيست که دائما دولت ها براي ازبين بردن يکديگر نقشه بکشند.
اما رويکرد ديگري که در پاسخ به اين اشکال مي توان داشت اين است که فرض بگيريم حکوکت ها براي مقابله با توطئه ابزارهاي کشف توطئه و مقابله با آن را ايجاد کنند .تجربه نشان داده که در زمانهاي تخاصم ميان دولت ها سيستم هاي امنيتي نمي توانند با سيستم هاي حقوقي و قضايي جا افتاده کار خود را پيش ببرند به عنوان مثال در قيام مسلحانه مجاهدين خلق نيروهاي امنيتي اختيارات ويژه اي پيدا کردند و يا در آمريکا نيز در بحث مبارزه با تروريسم چنين حالتي کم وبيش بوجود آمد و زندان گوانتانامو و ابوغريب ماحصل آن بود .بنابراين در چنين شرايطي حتي کوتاه مدت نهادهاي امنيتي قوي تر شده و در مقابل نهادهاي حقوقي و قضايي ضعيف .
بنابراين حتي اگر فرض کنيم در يک حکومت دموکراتيک که از طرف يک دشمن خارجي يا تروريسم مورد تهاجم قرارگرفته سازو کارهايي براي مقابله با توطئه بکار افتد سوالي که مطرح است اين است که چه تضميني وجود دارد که اين وضعيت يعني قدرت گرفتن نيروهاي امنيتي تداوم نيابد؟. به عبارت ديگر حد يقف نهادهاي امنيتي که قدرت گرفته اند کجاست و چه تضميني هست که اين قدرت را براي مقابله با مردم بکارنگيرند؟
رويکرد سوم اينکه آيا واقعا زمانيکه حکومتي با توطئه عوامل داخلي و خارجي روبرو شد چاره اي جز نقض حقوق بشر ندارد.آيا با جلب حمايت مردم نمي توان به اين هدف نائل شد؟ و چه لزومي دارد که حتما تمام رسانه ها بسته شوند و همه آزادي ها محدود گردد؟ چرا که مي شود با روشهاي مردمسالار و بکارگيري مردم و احترام به آنها به جنگ با توطئه رفت.
موضوع بعدي اين است که چه اتفاقي مي افتد که يک نظام غيردموکراتيک مي شود.اولين مساله {ايکه مي تواند به اين شرايط منجرشود} اين مي باشد که يک عده دچار خود شيفتگي شده و خود را حسن مطلق مي دانند وچنين مي پندارند که اگر مديريت را برعهده گيرند تمام مشکلات را حل خواهند کرد. مساله بعدي اينکه نظام هاي سلطه و غيرپاسخگومعمولا پس از يک دوره هرج و مرج و آشفتگي ظهور پيدا مي کنند و ميخ خود را محکم مي نمايند.برخي اوقات اين هرج و مرج واقعي نيست يعني فضاي آشفتگي اغلب توسط کساني که دنبال سلطه هستند بوجود مي آيد تا توجيحي براي قدرت گرفتن خود باشد.
ودر آخر اينکه گفتمان ديکتاتورها اين است که ديگران دچار بي خبري هستند و اطلاعات ويژه را فقط خودآنها دارند درحالي که بايد گفت داشتن اطلاعات ويژه همواره منجر به تصميم گيري درست نخواهد شد تصميم گيري درست نتيجه عقل جمعي است.وقتي که سيستمي بسته شد در وهله اول اين حکومت و حاکمان هستند که خود را از درک واقعيت ها محروم کرده اند در نتيجه مرتب دچار اشتباه مي شوند و نهايتا نارضايتي ها آغاز مي شود در اين زمان آنها{به دليل همان طرز تفکري که خود را برتر مي دانند) اينگونه نتيجه گيري نخواهند کرد که کناربروند وديگران بيايند استدلال آنها اين است که مخالفين اشتباه مي کنن وبايد آنها را از بين برد.ديکتاتوري ها اين ويژگي را دارند که حتي نسبت به زمزمه ها ، طرز تفکر وزندگي خصوصي مردم نيز حساس مي شوند بنابراين مرتب در حال پالايش افراد وفادار و غير وفادار هستند.
 


 


بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین. الرحمن الرحیم. مالک الیوم الدین. ایاک نعبد و ایاک نستعین. اهدنا الصراط المستقیم. صراط الذین انعمت علیهم. غیرالمغضوب علیهم ولاالضالین.
فاطمه جان بیا باز هم حمد بخوانیم. چه معجزه ای می کند این آیات نورانی. چه معجزه ای کرد وقتی تو زمزمه می کردی آن را و شربت بیدمشک را به حلق خشکیده من می ریختی دیروز تا همه هیجانات عصبی ناشی از برخوردهای هتاکانه جلوی درب منزلت، منزل شهید باکری، فروبنشیند. شعله خشم و نفرت و کینه من فروبنشیند. تپش سخت و تلاطم قلبم فروبنشیند و اشک های جاری که انگار سرچشمه در پرآب ترین چشمه سارهای عالم داشتند بند بیاید. آرام شدیم بانو. من و تو و آن معدود میهمانانت که با قدرتی معجزه آسا تک تک به داخل خانه ات کشاندید. تو و آسیه و فاطمه. من آن هنگام که یک دستم در دست تو و فرزند و عروس باکری بود و آن دیگری دست زنان ناشناس سیاه پوشی که مردان اجنبی با خود همراه کرده بودند که معصیتی رخ ندهد در آن عملیات کمین دشمن یا رزم شبانه یا فتح خاکریزها و یا نمی دانم هر اسمی که بر آن گذاشته اند میان خود و لابد ارگان کودتا امروز با آب و تاب تمام شرح خواهد داد، همان لحظه و در همان کشاکش قدرت تو را، قدرت ایمان را، شاهد بودن شهید را و معجزه عشق را با تمام وجود احساس کردم. ما قدرت مندیم فاطمه جان! قربان آن اسم بامسمایت بروم. ما قدرتمندیم و من این را آنگاه که تو سراسیمه پلکان را از طبقه پنجم تا درب در خانه طی کردی و آمدی و فریاد زدی شما را با میهمانان خانه شهید چه کار!راه خود گیرید و ما را به حال خود گذارید نامحرمان. من قدرت تو را آن هنگام دیدم و روح حمید را که متحیر از آن چه با تو و با ما می شود لبخندزنان شجاعت و ایستادگی تو را تحسین می کرد. ما قدرتمندیم فاطمه جان و من این را وقتی که تو را شرمگنانه از رفتار زننده ای که با تو و خانواده ات می شد، در آغوش گرفتم و بوسه بارانت کردم. همانگاه که فریادهایمان در هم گره خورد و اشک هایمان آسفالت سخت کوچه دوازدهم را خیس کرد من قدرت تو را خودم را و قدرت با هم بودن را با تمام وجود حس کردم. کسی می خواهد ما را از هم جدا کند بانو؟! ما را که انگار پس از سال ها دوری تازه یکدیگر را یافته ایم. ما خانواده های شهدا و اسرا را کدام قدرتی می تواند از هم جدا کند؟
از دیروز هنوز مچ دستم درد می کند فاطمه جان و چه درد شیرینی. دردی که به جانم نشست و امانم برید اما حاصل سرانجام گشایش بود. وقتی که من از همان ابتدای خیابان و در کوچه های اطراف آدم های غریبه ای را دیدم که انگار برای مأموریت مهمی آمده اند و آن هنگام که دوستی از داخل منزل شما پیام داد که وضعیت سفید نیست! من خطر را به جان خریدم و با گام های محکم تر به سویت آمدم. می خواستند ما را بهراسانند و من نخواستم صدای هیچ آژیر قرمزی را در این هفته دفاع مقدس بشنوم. هیچ آژیر قرمزی که نشانی از جنگ داشته باشد و تهاجم ولی جلوتر که آمدم دیدم غریبه ها برای ممانعت از ورود میهمانان خانه شهید عزم راسخ دارند و من نیز برای ورود به این زیارتگاه عزمم را جزم کردم. باید کفش ها را از پا در می آوردیم و با وضو وارد می شدیم. قبل از آن باید با احترام اذن می گرفتیم و وارد این مکان متبرک می شدیم. ما از روزها پیش اذن گرفته بودیم. ما و همه همکلاس های کلاس قرآن تو و معلمش و همه ایثارگرانی که فقط برای زینت می خواهندشان و برای گواهی حقانیت قدرت پوشالی غصب شده شان ای عزیز استوار سبز میهنم. مرا از دور شناختند وگفتند «این» به هیچ عنوان نباید وارد شود. مرا شناختند؟ چگونه؟ من که امروز سبزپوش نبودم! وقتی که من به شبکه های آهنین درب خانه تو خانه شهید دخیل سبز می بستم ناگهان با تمام وجود عطر شهادت را حس کردم و وجود آن زنده جاویدی که وقتی فریاد باکری باکری من و شهیدان زنده اند الله اکبر من همه منطقه را پر کرده بود، درب خانه اش را به رویم گشود و آن درد شیرین مقاومت در جان من نشست آنقدر عمیق که حتی اگر همه استخوان هایم شکسته بود باز هم برایم شیرین بود. ما به مصائب شیرین عادت کرده ایم بانو. ما خانواده های اسرا و شما خانواده های شهدا. ولی درد من کجا ودرد تو کجا. درد تو که هر شب و روز جسم عزیز و گمشده محبوبت را طلب می کنی و من که لحظه لحظه منتظر شنیدن صدای عشق جاودان زندگیم هستم و منتظر شنیدن خبر سلامتش و منتظر آن چند دقیقه دیدارش از پشت شیشه های دوجداره زشت و ... آه فاطمه فاطمه من وقتی که پس از انتظاری کشنده به وصلی شیرین هرچند با آن همه مانع و مزاحم می رسم دلم آرام می گیرد و تو وقتی هر شب در رویاهای شبانه ات عشق اولین و آخرینت را در آغوش می گیری و با او نجوا می کنی و درددل می کنی و از جفاهای مردمان بی صفت می گویی و اشک می ریزی و ... فاطمه! برایم بگو حمید تو که هیچگاه طاقت دیدن اشک های تو را نداشت، این روزها چگونه سیلاب اشک تو را می بیند و تحمل می کند؟ چگونه این همه فغان تو را از ظلم و ستم بر خودت و بر فرزندان این آب و خاکی که او برای آزادی و امنیتشان شما را به خدا سپرد و جان در نرد عشق محبوب باخت، می شنود و تاب می آورد. فاطمه تو از عمر کوتاه زندگی مشترکت برای ما گفتی و از حمیدت که برای تو اسطوره انسانیت است و نماد مقاومت. حالا کمی از رویاهایت بگو بانو! و از رازهایی که دور از چشم نامحرمان سردرگوش هم نجوا می کنید. بگو بانو باز هم از حمید بگو من می خواهم همه مشابهت های میان او و اسیر سبز خودم را شماره کنم. مانند مشابهت های خودمان. ما زن ها. من، تو، همه فاطمه ها و همه فخرالسادات ها. همه هم نسلی های ما که عشق و ایمان در وجودشان موج می زد تا کاخ آرزوهایشان، جمهوری اسلامی، از گزند خطرات مصون بماند. و حالا رسالت زینبی بر دوش فریاد می زنند و پیام رسانی می کنند. و مشابهت ها میان مردانمان. مردان خدمت و صداقت. مردان مقاومت و ایثار. مردان اندیشه، مردان تحلیل، مردان فهم و شعور، مردان شجاع دست از جان شسته. مردان ما، مردانِ مرد. بیا با هم گفتگو کنیم حالا که نامحرمان از پیوند ما هراسیده و کوچه بندان را رها کرده اند یا نمی دانم شاید فرمان عقب نشینی یافته اند که فردا هم روز خداست بیایید استراحت کنید تا مأموریت مهم بعدی. این همه فرم که پر کردید این همه نام ونشان. این حجم انبوه عکس و فیلم که گرفتید، عجالتا خوراک لازم را برای فتنه گران ارگان کودتا مهیا کرده تا چند روزی . بفرمایید استراحت کنید تا ترفیع و پاداش و اضافه کار برسد. اجرکم عندالله برادر! خواهر! اجرتان با زهرا(س) با مادر این سادات دربند و سادات هتک شده و آزار یافته امروز. اجرتان با خدای شهیدان. بعد از این مأموریت مهم فتح خاکریزی دیگر از منطقه سبزها، دیگر بروید استراحت کنید و سعی کنید یادتان برود کجا بودید وچه کردید برای رسیدن به هدف مقدس دنیاطلبان فراموش کرده خدای. چه باک که دینتان به یغما برود. بروید سر خودتان واربابانتان به سلامت. سلامت این خانه و اهلش و دوست دارانش، دوست داران اهل بیت را خدای خانه و خدای شهید تضمین می کند. شما بروید فکر دیگر کنید ای نوباوگانی که نه از انقلاب ما چیزی می دانید و نه از شهید و شهادت و دفاع مقدس و نه از الفبای عشق چیزی سرتان می شود. ما مجنون های کوی لیلی را به حال خود بگذارید و بروید.
ما حمد می خوانیم. دلم می خواهد با صوت عبدالباسطی بخوانم حمد را و با قرائت های چندگانه. ایاک نعبد و ایاک نستعین. اهدناالصراط المستقیم. صراط الذین انعمت علیهم. غیرالمغضوب علیهم و لاالضالین. ما به نمایندگی از تعداد زیادی از دوستداران صداقت و مقاومت و حق خواهی فاطمه امیرانی همسر و فرزندان شهید باکری در هفته دفاع مقدس در خانه متبرک به عطر شهیدش به خواست خدا و با عنایت روح زنده و شاهد شهید و به دعوت صاحب البیت جمع شدیم تا نماز بگذاریم. نمازی که از فحشا و منکر بازمی دارد و قرآن بخوانیم که در تاریکترین روزهای گمراهی هدایتگر است. فاطمه جان ما فاتحة الکتاب را با هم خواندیم و با شهیدان میثاق بستیم که تا پای جان با وحدت و هم بستگی در راه آنان که راه مستقیم استقامت است گام برداریم. و برای هدایت جاهلان هدایت شده از جانب اهریمن نیز دعای اصلاح و عاقبت به خیری کردیم. تو آنان را بزرگوارانه به شرط تمام کردن بازی باخت باختشان، بخشیدی و ما وقتی پس از وداع آرام و مطمئن به کوچه قدم گذاشتیم، همه چیز آرام بود.
سپاس مهرت بانو. سپاس میزبانی نیکویت. سپاس همه هم راهی ها و هم دلی ها و هم زبانی ها. خدای این با هم بودن ها را از ما نگیرد و این هم بستگی های راهگشا را. خدا تو را و فرزندانت را به سلامت دارد و روح حمیدت را در روضه رضوان شادتر کند و مقامش را عالی تر گرداند. خوش به سعادت تو که حمید و خدای حمید از تو راضی اند. خوش به حال ما که چون تو رفیق و همراهی داریم. خوش به حال فرزندان ما که خدا نگذاشت تاریخ تحریف شده دفاع مقدس برایشان به یادگار بماند. خوش به حال نسل نو پویا و آگاه امروز. خوش به حال اسلام. خوش به حال ایران. پاینده ایران و ایرانیان سبز نیک اندیش نیک خواه.
 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته