-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ مهر ۴, یکشنبه

Latest News from Kaleme for 09/26/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



کلمه : مجید دری دانشجوی محروم از تحصیل یک سال و نیم است که در زندان اوین به سر می برد . او به شش سال حبس تعزیری محکوم شده است .حبسی که باید بیشترین مدت آن را طبق حکمش در زندان ایذه بگذراند . حکمی که برای مجید و خانواده اش غیر قابل تحمل و باور است چرا که آنها می پرسند به کدامین گناه یک دانشجوی دربند را که خانواده اش ساکن استان تهران هستند به شهری چنین دور افتاده تبعید می کنید ؟خانم منور هاشمی ، مادر مجید از آخرین وضعیت فرزند دربندش سخن می گوید او بارها و بارها در طول مصاحبه گریه می کند و تاکید می کند که بیش از این تحمل زجر و دوری از فرزندش را ندارد او همچنین از همه مسولان قضایی می خواهد که از تبعید فرزندش به زندان ایذه خودداری کنند . ضیا نبوی هم بندی مجید و دیگر دانشجوی محروم از تحصیل پنج شنبه گذشته به زندان اهواز تبعید شد ا.ین موضوع بر نگرانی های خانواده مجید دری افزوده است

خبرنگار کلمه، مصاحبه مشروحی با مادر مجید دری انجام داده است :

خانم هاشمی فرزند شما بیش از یکسال است که در زندان است ، به ما بگویید دلیل بازداشت شان چه بوده است ؟

پسرم از دانشجویان محروم از تحصیلی است که بعد از انتخابات دستگیر شد.مدتها از او بی خبر بودیم،اما بعد از ۳-۲ ماه بیخبری وقتی او را در اوین یافتیم،فهمیدیم اتهام او تاسیس شورای دفاع از حق تحصیل با دوستان محروم از تحصیلش بوده است آنجا به پسرم گفته بودند این شورا با حمایت منافقین تاسیس شده است ،گفته بودند شما ها که به عقلتان نمی رسید چنین شوراهایی تاسیس کنید .چنین ایده هایی به ذهن شما دانشجویان نمی رسد ،پس حتما منافقین به شما ایده داده اند .این هم شد دلیل ؟چرا آنها فکر می کنند بچه های ما در داخل ایده ندارند و منافقین باید به آنها ایده بدهند .چرا با این حرفها منافقین را تا این حد بزرگ می کنند ؟علاوه بر آن با اتهام شرکت در تجمع های غیر قانونی و اقدام علیه امنیت ملی نیز روبرو بود.البته در جلسه دادگاهی که به ریاست قاضی پیرعباسی در شعبه ۲۶ برگزار شد،آقای قاضی اجازه ندادند که مجید و وکلایش از اتهام محاربه او دفاع کنند و گفتند چون دلایل کافی در پرونده وجود ندارد لازم به دفاع نیست.اما بعد ۱۱سال حکم زندان به او دادند .که ۵ سالش را به اتهام محاربه باید در ایذه بگذراند .البته بعد از ۵ ماه بلاتکلیفی و نگرانی،دادگاه تجدید نظر حکم را به ۶ سال کاهش داد که بدبختانه باز هم ۵ سال آن باید در ایذه باشد.


زندانی بودن مجید چه مشکلات و مسائلی برای خانواده به وجود آورده است؟

الان ۱۴ ماه و ۲۲ روز است که پسرم در زندان است .حقیقتش زندگی ما سراسر مشکل شده است.یعنی از همان موقع که حق تحصیلش را از او گرفتند مشکلات ما شروع شد،اما از وقتی که بازداشتش کرده اند،حتی یک روز هم آرامش و آسایش نداشته ایم.هر روز در استرس و ناراحتی و رفت وآمد بوده ایم.کاری هم از دستمان بر نمی آید.هیچکدام از مسئولین هم جوابی درستی به ما نمی دهند.من و پدر پیرش روز به روز شکسته تر و نگرانتر می شویم .

به نظر شما مجید تا چند وقت دیگر در زندان خواهند ماند؟ایا امکان استفاده از آزادی مشروط برای او وجود دارد؟

حکم او ۶ سال حبس تعزیری است.میگویند باید نیمی از حبسش را بگذراند تا آزادی مشروط شامل حالش شود. تا الان یک روز مرخصی نداشته است،۶ ماه است که ملاقات حضوری نداشتیم،از شب نیمه شعبان تلفنهایشان را قطع کرده اند، با این شرایط چطور ممکن است که آزادی مشروط بدهند؟تازه می خواهند بچه ام را به تبعید هم ببرند که این واقعا برایمان غیر قابل تحمل است .

زندگی خانواده یک زندانی سیاسی چه ویژگی هایی دارد؟ می دانم که بیشتر پر از سختی و مشقت است اما آیا لحظات خوب هم دارد ؟

زندگی ویژه ای است چون علاوه بر مشکلات زندگی روزمره،مشکلات و نگرانیهای زندانی بودن عزیزت نیز به زندگی اضافه می شود.رفت و آمدها ،پیگیریها،نگرانی از وضیت عزیزت و سرنوشت زندانی،….یعنی بطور کلی تمام زندگی را تحت تاثیر قرار می گیرد و آرامش از همه اعضای خانواده گرفته می شود.شیرینیش هم که فقط همان روزهای ملاقات با زندانی است.یعنی تمام هفته به امید همان یک روز دوشنبه می گذرد که عزیزت را می توانی از پشت شیشه ببینی .

خود مجید چطور است ؟شرایط روحی و جسمی مناسبی دارد ؟

ما بسیار نگران وضعیت جسمی او هستیم .چون میگرن و کم خونی شدید دارد.مخصوصا بعد از اعتصاب غذا بسیار ضعیفتر هم شده است.به علاوه دائم نگران تبعید او به زندان ایذه هستیم.حتی روزهای دوشنبه که برای ملاقاتش میرویم دل توی دلمان نیست که نکند او را منتقل کرده باشند.شرایط او در همین اوین هم بسیار خطرناک و ناراحت کننده است،چه برسد به زندانی در شهری محروم و دور افتاده. اما خداروشکر روحیه اش بسیار بسیار خوب است ، عینکش هم در زندان شکسته اما او را به بهداری نمی برند تا نسخه اش را به ما بدهد که عینک تازه برایش بگیریم.


وضعیت بند ۳۵۰ زندان اوین که مجید در آن زندانی است چگونه است ؟

در بندشان غدا بسیار بد است و خودشان مجبورند غذا بپزند.از نظر بهداشتی و دارویی هم در مضیقه هستند و رسیدگی خاصی وجود ندارد . محدودیتهایی هم که در موردشان اعمال شده اوضاع را بدتر کرده است .تلفنهایشان قطع شده و غیر از هفته ای یکبار که ملاقات کابینی دارند،از خانواده بی خبرند و ما هم از آنها بی اطلاعیم.

در حال حاضر مهم ترین مشکل مجید در زندان چیست؟

به غیر از فشارهای جسمی و سردرد و ضعف شدید و فشار روحی که در زندان به او وارد می شود به خاطر اتهام ناروایی که به او زده اند بیش از هر چیز ناراحت است .با اینکه بارها هم خودش و هم وکلایش گفته اند که از گروهک منافقین انزجار دارد ،بازهم یکی از اتهامات او همین بوده است و به این خاطر بسیار ناراحت است .ما نمی فهمیم آقایان چه اصراری دارند فرزندان ما را که از منافقین متنفرند به آنها وصل کنند.

مجید به پنج سال حبس درزندان ایذه محکوم شده است. اگر این نقل و انتقال انجام شود و به زندان ایذه منتقل شود ،شما با چه مشکلاتی روبرو خواهید شد؟آیا امکان رفت و آمد به ایذه را دارید؟

الان ما در کرج هستیم و مجید در زندان اوین.همین الان باید ساعت ۷ صبح از خانه بیرون بیاییم وساعت ۴-۵ بعد از ظهر بعد از ملاقات به خانه برسیم.حالا شما تصور کنید که او را به ایذه ببرند یا این طور که الان می گویند نزدیکترین زندان به ایذه.من و پدر پیرش چگونه میتوانیم او را ببینیم؟حق من است که هفته ای یکبار بچه ام را ببینم.چطور می توانم این مسافت را هفته ای یکبار طی کنم !تازه فقط من و پدرش با هزار زحمت برویم و او را ببینیم،خواهرش چه؟!خواهرزاده کوچکش که مجید عاشق اوست چه؟!برادرانش چه؟!همه از دیدن او محروم می شوند .همه امید ما همین دیدن هفته ای یک بار اوست که آن را هم می خواهند از ما بگیرند .چرا با تبعید مجید خانواده اش را مجازات می کنند؟

ایا تاکنون برای فرزندتان درخواست مرخصی کرده اید؟

از ماه اردیبهشت بارها هم خودمان و هم خودش درخواست مرخصی کرده ایم.حتی پیش خود آقای دولت آبادی هم رفته ام و درخواست مرخصی مجید را به ایشان داده ام.ایشان قول مرخصی دادند،اما ترتیب اثری داده نشد.مراجعه مکرر برای مرخصی و ملاقات حضوری هم بیهوده بوده است .اول گفتند نامه اش گم شده،اما بعد که نامه پیدا شد هم اقدامی نکردند.هر بار می گویند با شما تماس می گیریم اما هیچ خبری نیست.

شنیده ایم آخرین ملاقات حضوری شما با مجید مربوط به پنج و ماه نیم پیش است .این درحالی است که طبق مقررات ،ملاقات حضوری از حقوق اولیه یک زندانی است ؟چرا در این مدت به شما اجازه ملاقات حضوری نداده اند؟

به نظرم آقای دادستان در این باره باید پاسخگو باشند چون ملاقاتها ی حضوری به دستور شخص آقای دادستان است .البته آن هم تنها به یک نفر،یا پدر یا مادر.بقیه اعضای خانواده هم که از ملاقات حضوری محرومند .

وکلای مجید در باره حقوق قانونی ایشان از جمله استفاده از مرخصی چه پیگیری هایی کرده اند ؟

به آنها هم پاسخی نداده اند.تمام پیگیریها بی نتیجه بوده است.هیچ کس پاسخی نمی دهد که هیچ،هر روز هم این ترس هست که وضع از این هم بدتر شود و بچه ام را تبعید کنند .

چه تقاضایی از مسوولان قضایی کشور دارید؟

به خدا دیگر نمیدانم چه بگویم.فقط از آنها می خواهم که یک لحظه خودشان را جای ما بگذارند.ما همه ایرانی هستیم .هموطنیم.دشمن که نیستیم .روا نیست این همه سختی بکشیم.فرزند من غیر از فعالیت دانشجویی کاری نکرده که این گونه با او رفتار می کنند من تقاضا دارم که حکم تبعید مجید را لغو کنند و بیش از این فشار روحی و روانی به ما تحمیل نکنند .


 


کلمه : وب سایت خودنویس مصاحبه ای انتقادی با دکتر زهرا رهنورد انجام داده است . نیک آهنگ کوثر به عنوان مصاحبه کننده در مقدمه ای بر مصاحبه خود نوشته است : «گفتگو با خانم رهنورد به این راحتی‌های نیست. از نخستین تماس تلفنی با شماره موبایلی که فرد پشت خط گفت «ای کاش من خانم رهنورد بودم» تا زمان گرفتن پاسخ‌های کتبی سوال‌های‌مان تقریبا دو ماه سپری شد. بعضی از سوال‌های «خودنویس» مربوط به همان زمان است. می‌خواستیم به شکل سوال و جواب گفتگو کنیم، اما…
زهرا رهنورد، به عنوان یکی از شاخص‌ترین و رک‌ترین سخنگوهای جنبش سبز شناخته می‌شود. در بسیاری از موارد، «محذورات» میرحسین موسوی را ندارد و از انتقاد به هر نوعی استقبال می‌کند. وقتی ماه‌ها پیش به خاطر طرح سوال‌هایی در باره گذشته انقلاب و «دوران طلایی امام» مورد حمله‌های بیشماری قرار گرفتیم، سخنان خانم رهنورد در گفتگوی‌شان با «روزآنلاین» آب سردی بود بر آتش مخالفان «نقد» و «نق». ایشان طرح سوال و انتقاد را حتی اگر موجب استفاده از سوی رسانه‌های حاکم توتالیتر هم بشود، مفید خوانده بود که طبیعتا بسیاری از تلاش کنندگان برای ایجاد فضای سکوت این بخش از سخنان ایشان را تا حد زیادی نادیده گرفتند.
در همان روزها بود که به واسطه فعالیت گروهی از طرفداران جنبش یا کسانی که خود را مدافع «گمنام» جنبش می‌نامیدند، تهدید شدم. این نکته را از طریق یکی از نزدیکان خانم رهنورد با ایشان در میان گذاشتم و گفتم می‌خواهم با ایشان گفتگو کنم. سوال نخستین من هم از ایشان در همین باره بود.
هدف من، طرح سوال‌هایی بود که بسیاری به دنبال جواب‌شان بوده‌اند، اما مایل بودم این گفتگو، تلفنی می‌بود تا بر اساس هر پاسخ‌شان، سوال بعدی را طرح می‌کردم. در نتیجه، بعد از پاسخ ایشان به آخرین سوال ارسالی، سوال‌های زیادی وجود دارد که از ایشان خواهش می‌کنیم هر زمان که مایل بودند پاسخ دهند.
از ایشان به خاطر پذیرش گفتگو و پاسخ‌های‌شان ممنونیم و امیدواریم باب گفتگو همیشه باز بماند.»

متن کامل این گفت و گو به شرح زیر است :

- در طول ماه‌های اخیر بارها از سوی کسانی که خود را سبز می‌خوانند تهدید شده‌ام؛ کسانی در فضای آن‌لاین، تلاش گسترده‌ای برای حذف من کرده‌اند. از اهانت تا تهمت گرفته تا ترور شخصیت و اخیرا هم تلاش برای حذف کامل به دلیل تداوم پرسشگری. به تازگی هم [چند نفری] تهدید به مرگ را آغاز کرده‌اند . این هماهنگی برای من بسیار جذاب است. چند ماه پیش یکی از روزنامه‌نگاران دست اندرکار رسانه‌ای سبز، تهدیدم کرد که در فضای آنلاین کاری خواهد کرد که پشیمان شوم و پشیمانی هم سودی نداشته باشد. بنا به گفته تعدادی از فعالان اجتماعی که با این روزنامه‌نگار مرتبطند، گروهی تلاش می‌کنند با حذف و بدنام کردن من، فضا را بر پرسش‌گران تنگ کنند و حذف مرا برای ترساندن بقیه استفاده کنند. به عبارت دیگر، من مثالی برای بقیه باشم. آیا سخنی خطاب به این گروه دارید؟ اگر اینها مدعی سبز بودنند، پس چه فرقی با انصار حزب الله و گروه های فشار دارند؟

* نقد یک نعممت و یک فرصت برای نقد شونده است. حتی نقد یعنی اینکه نقد کننده هم نقد شود برای او نیز یک فرصت است . همه ما اگر خود را در معرکه نقد قرار دهیم هم رشد فکری و شخصی خواهیم داشت و هم از خود محوری و خودکامگی و نهایتا در بعد سیاسی از دیکتاتوری مصون خواهیم بود. به سخن واضح تر نقد بر شما، نقد بر من، نقد بر موسوی، نقد بر جنبش سبز، نقد بر مردم یعنی همه ما در معرکه نقد قرار بگیریم شانس اصلاحات است برای همه ما. البته یک کاریکاتوریست شیوه نقد خاص خود را دارد که از تند و تیزی و ریشخند مایه می‌گیرد. نقد یک فکاهی نویس به صورت دیگری است، نقد شاعرانه به صورت دیگر و در قلمرو ادبیات شعر و نقد روزنامه نگارانه هم شکل خاص خود را دارد. یک بار آقای گل‌آقا شعری را که درباره جنگ گفته بودم نقد کرد و واژگان “حالا و هلا” را به صورت‌های ریشخندی به کار برد و البته من در آن وقت ناراحت شدم که چرا به تکنیک‌های شعری من نقد طنز گونه می‌شود. من هم در جایی نیشی به او زدم. اما حالا فکر می کنم که تند رفته‌ام و باید از طنز ایشان استقبال می‌کردم. البته آن موقع کودتایی نشده بود و مردم و حقیر نسبت به حالا وضع آرام تری داشتیم. شاید منتقدین شما، شما را با “کاریکاتور تمساح‌”در سطح بالایی از حق طلبی و نقادی می‌بینند که آنقدر بر آشفته‌اند و از شما انتظار دارند که همچنان دوستدار رفیقان و همراهان و معترض به قدرت خودکامه باشید. اما من به همه دوستان منتقد و معترض از تجربیات خود می‌گویم. خوب است که همه ما از ” ان ربکم الا علا ” یعنی «فرعون گونه خود را پرستیدن» بپرهیزیم و در معرکه نقد وارد شویم و از زبان و بیان‌های تخصصی نقد در حوزه‌های فکری و هنری استقبال کنیم.

- طبیعتا خاطره‌های بسیاری از مردم از دوران انقلاب با خاطرات شما متفاوت است. بسیاری «دوران طلایی امام» را جور دیگری می‌بینند بسیاری آرمان های «امام» را برنمی‌تابند به نظر شما تاکید زیاد بر همین چیزها عامل تفرقه نیست؟

* همه ما خاطرات فردی مان با هم متفاوت است و در عین حال مشترکاتی هم دارد. آن سال‌ها، سالهای عزت و سر بلندی همراه با خطاها و اشتباهات و تندروی هاست. این سخن من طی سی سال گذشته است. از سویی تقدیس عظمت‌ها و از سویی نق زدن برای کاستی‌ها و تند روی‌ها. به عنوان یک روشنفکر منتقد که سر در چاه دانشگاه کرده و ناله‌های خود را در آنجا ضبط کرده، یادمان باشد در تفکرو باورهای مان چهارده معصوم داریم و نه بیشتر. پس هیچ فردی را نباید مطلق کرد اصلا چرا بر اصول و ارزش‌های آزادی‌خواهانه و دمکراتیک توافق نکنیم؟ بر قانون‌گرایی و اینکه چرا در این مقطع قانون اساسی را به عنوان محور مشترک خود نپذیریم. با این تکلمه که قانون اساسی‌ها در هیچ کجای دنیا وحی منزل نیستند و هر از گاهی دوباره بررسی می‌شوند و متمم می‌خورند. اما در عین حال ملتی متکثراز ذوق و سلیقه و فکر و باور و نژاد و فرهنگ و زبانهای متنوع به تاریخ پر فراز و نشیب خود فکر می‌کنند و آنقدر بلوغ فکری و شخصیتی دارند که اوج و فرودهای خود را درک کنند و سلیقه‌ها و اندیشه‌های خود را پی‌گیری کنند چرا فکر می‌کنید ایدئولوژی بر بلوغ یک ملت غلبه دارد؟


- بخش بزرگی از طبقه متوسط نگاهی متفاوت به انقلاب دارد. اکثریت خاموش یا همان بخش خاکستری جامعه آنقدر بزرگ است که باید تلاش بیشتری برای جذب آن انجام گیرد. چرا پیام‌های آقای موسوی آنچنان که باید و شاید روی این گروه تاثیر نگذاشته است؟ چرا چنین به نظر می‌رسد که نگرانی عمده آقای موسوی ریزش نیروهای ارزشی است؟

* من فکر می‌کنم تمام تجربیات سی ساله ما در این مقطع در انتخابات دهم ریاست جمهوری بار دیگر در معرض نقد و قضاوتمان قرار گرفته است. هر کس حق دارد هر فکر و سلیقه ای داشته باشد و برای آن آرمان پردازی کند و در عمل هم برای تحقق آن تلاش کند. امروز به این نتیجه رسیده‌ایم که شکوه وحدت رنگین کمان ملت شهر فرنگ نیست اما از همه رنگ است. و این تجربه بزرگی است. کثرت در وحدت هم فلسفی است و هم سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، چرا حق نمی‌دهید در این هفت رنگ یا رنگارنگی، موسوی مذهبی دوست‌دار امام خمینی هم صادقانه رنگ خودش را داشته باشد. او که گفته است من در کنار شما هستم یعنی همین رنگی از رنگین کمان اندیشه و فرهنگ و سلیقه و قومیت‌ها و زبان‌ها. در این رنگین کمان از ارزشی‌ترین مذهبی ها تا باورها و نگرشهای دیگر حضور دارند. آزادی و دمکراسی، رنگ بی‌رنگی‌هاست. چرا به موسوی حق ندهیم که به عنوان یک فرد مذهبی و دوستدار امام خمینی از او به نیکی یاد کند؟ البته ما بیش از چهارده معصوم نداریم و هیچ کس هم مطلق نیست اما باید قبول کرد ضمن حفظ حق انتقاد نسبت به هر فرد سیاسی و مذهبی، امام خمینی فروپاشی یک نظام پوسیده پلیسی و استبدادی وابسته به خارج را رهبری کرد وبخش عظیمی از ملت ما به او باور دارند.


- نگاه شما به آزادی بیان چیست؟ نگاه میر حسین موسوی چطور؟ دوستان زیادی می‌گویند وقتی سایت کلمه بسیاری از کامنت‌های محترمانه را سانسور می‌کند، وقتی آقای موسوی به قدرت برسد چه اتفاقی خواهد افتاد؟

* هم من و هم موسوی به آزادی قلم، زبان و اندیشه باور داریم و عمده حضورمان در انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز به همین دلیل بوده است. البته من شخصا مایل بوده‌ام نظرات خودم را درباره سعادت ملت در بعد اقتصادی بین المللی و سیاسی و فرهنگی و آزادی‌ها در خارج از چارچوب انتخابات بیان کنم اما در هر حال وضع به این صورت پیش رفت که همه شاهد بودیم. همین جا می‌گویم که من با «سایت کلمه» در ارتباط مستقیم نیستم و شخصا معتقدم نباید کامنت‌ها سانسور شود مگر اینکه شخص پرستی و فردپرستی و فرعون پروری باشد که همیشه در تاریخ کشور ما دیده شده است‌. اگر نقد و راهنمایی در کامنت‌ها باشد که چه بهتر. اما نکته آخر که گفتید اگر موسوی به قدرت برسد چه اتفاقی می افتد‌؟ از اول هم قرار نبود موسوی به قدرت برسد. نکته در همین جاست قرار بود مردم به قدرت برسند. مردم امنیت داشته باشند. مردم به حقوق خود برسند پس قرار نبود و نخواهد بود باز هم فردی به قدرت برسد.

– گرچه بسیاری از نامه‌های رهبری به آقای موسوی در میان گروهی دست به دست شده اما اکثر مردم از این نامه نگاری ها بی‌اطلاعند. با این حال به نظر می‌رسد تجربه سال های ۶۷ و ۶۸ برای نخست وزیر امام چندان رضایت بخش نبوده به عبارتی قدرت کمتری داشته‌اند . وقتی رییس دولت قدرت کمتری دارد، عملا نمی‌تواند پاسخگوی بسیاری از کارهای دولتش هم باشد. آقای موسوی با چه تصوری باز به میدان آمدند؟ با آنکه نه نیروهای مسلح و نه بسیاری از نیروها وفاداری گذشتگان را نداشتند و عملا نمی‌توانستند در صورت پیروزی با توجه به ساختار حاکمیت کار خاصی از پیش ببرند؟

* من فکر می‌کنم اگر موسوی یا آقای کروبی در این انتخابات رییس جمهور می‌شدند قطعا رییس جمهور موفقی نبودند چرا که ساختار انقلاب اسلامی خیلی زود از مسیر سالم خودش خارج شده بود وبسیاری از اتفاقات و انحرافات در این ایام گریبانگیر کشور ما شده است که کودتای انتخاباتی ریاست جمهوری یکی از آنها و باعث برملا شدن آن شد. من فکر می کنم این اتفاق برای ملت قدم مهمی در دست یابی به دمکراسی و آزادی و قانون‌گرایی است که امیدوارم از طریق جنبش مسالمت جوی اصلاحی تحقق پیدا کند.

- چرا سخن گفتن از وقایع دهه ۶۰ این قدر سخت است؟ قابل درک است که یک گروه با عملیات تروریستی خود فضا را مخدوش کرده بود، اما آیا می‌توان اسرای یک گروه را به این راحتی در تابستان سال ۶۷ سر به نیست کرد؟ آیا می‌توان پذیرفت که نخست وزیر از این ماجرا بی‌اطلاع بوده؟ آیا سکوت و حتی توجیه این اتفاق به معنی قبول داشتنش نیست؟

* البته همانطور که شما اشاره کردید جنایات و عملیات تروریستی آن گروه کذایی بر کسی پوشیده نیست. اما انتقام‌جویی طرف مقابل هم خطای بزرگی بوده است و هیچ کج روی قابل قبول یا اغماض نیست. اما به طوری که بارها گفته شده از این جنایت نه آقای خامنه‌ای و نه آقای موسوی هیچ یک اطلاعی نداشته‌اند و در حوزه وظایف شان هم نبوده است .البته سکوت و توجیهی هم در کار نیست و آن اقدامات خارج از چارچوبهای حقوقی و ملاحظات اخلاقی بوده که بارها در نشست‌ها و در پاسخ به سوال کنندگان درباره آن تقبیح شده است، آن اتفاق لکه‌های سیاهی است که به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد.


- آیا هیچگاه به [خاوران] رفته‌اید تا به خانواده‌های کشته شدگان سال‌های ۶۰ و خانواده‌های اقلیت‌های مذهبی که عزیزی را در آنجا به خاک دارند تسلیت بگویید؟ اگر نه فکر می‌کنید کی چنین کنید تا فاصله‌ها کمتر و کمتر شود؟

* آقای کوثر شما چه فکر می‌کنید؟ کاش ایران بودید و در جریان محیط پلیسی و خفقان قرار می گرفتید! فکر می‌کنید من روی صندلی تابدار با لیوان آب میوه‌ای در دست پا روی پا انداخته ام و دارم کتاب‌های هری پاتر می خوانم یا حسین کرد شبستری را حفظ می‌کنم. فکر می‌کنید شما در سپهر آزادی‌خواهان و ما هم پالکی بی‌خیالان و یا در کنار جنایتکاران هستیم؟ حاشا و کلا که چنین نیست همه ما یک خانواده‌ایم. زندانی داده، دردمند و مصیبت دیده و شناخته و شکنجه شده و هزینه داده. در گورستان‌ها به سوگ نشسته و در مرگ و شهادت جوانان و عزیزان‌مان داغدارو سیه‌پوش. شما هم سری به ایران بزنید و با ما باشید یا حداقل با خواندن بیوگرافی‌ها و با در جریان قرار گرفتن از مصائب ما از باتوم برقی خوردن‌ها از گاز فلفل اختصاصی برای چشم و ریه‌های مجروح و از بازجویی های خیابانی و ترور شخصیت‌های روزنامه‌ای و دیجیتالی در جریان مصائب ما قرار بگیرید تا جنبش سبز را تنها نگذارید.


 


به یادسیدعلیرضا بهشتی شیرازی

کلمه-مهستی شیرازی: می گویند سرهنگ قدافی، رهبر لیبی هر کجا می رود، چادرهای مشهورش را با خودش می برد و به بهانه ی امنیت – بخوانید از فرط ترس- در هیچ جایی نمی خوابد الا در چادر !

راست و دروغ این خبر با خبرنگاران و رسانه هایی است که مشتاقانه! این عادات عجیب و غریب رهبر لیبی را مخابره می کنند و ظاهراً مشفقانه! به گوش جهانیان می رسانند. می گویم ظاهراً، چون می بینم که از لباس های رنگارنگ و ژست های دیوانه وار و محافظان متفاوتِ سرهنگ قذافی، خیری به مردم لیبی نمی رسد و آبرویی برای آنها به همراه ندارد، اما برای خبرنگاران و رسانه های خارجی، خالی از لطف و نصیب نیست.

با همین مقدمه ی کوتاه، یک راست می روم سر اصل مطلب؛ که من هم همان قدر از آداب ندانی و ادبیات غیر دیپلماتیک  آقای احمدی نژاد احساس احترام و حرمت می کنم که یک لیبیایی دلسوز از دیدن سخنرانی سه ساعته ی قذافی! و من هم همان قدر با مصاحبه ها و ادعاهای تکراری آقای  احمدی نژاد دردَم می آید که یک لیبیایی از دیدن لباس های غیر تکراری و چادرها ی رهبر لیبی.

مردم می پرسند: آیا کسی از نزدیکان و همراهان آقای  احمدی نژاد هست که بداند رسانه هایی که دربه در  به دنبال جواب های احمدی نژاد و چادر های قذافی می گردند، به دنبال کشف «کدام حقیقت» اند؟ آیا کسی هست که به آنها بگوید گمشده ی این رسانه ها چیست؟ آیا یکی از آنها نمی تواند لحظه ای به کمپ جناب سرهنگ قذافی برود و حقیقت گم شده ای را که خبرنگاران اطراف چادرها به دنبال آن می گردند، ببیند و آن را هم به صاحب دولت خود برساند تا کمتر خود را گم کند؟

عقلای مملکت کجا ی کار نشسته اند؟ آنها این «اشتهای وافر رسانه های خارجی» را چگونه می ببیند؟ مدیریت جهان؟ الگوی جدید اقتصادی ؟ دیپلماسی عمومی ؟ شجاعت و صراحت ؟

می دانید که این حنا دیگر رنگی ندارد. کسانی که ادعاهای آقای  احمدی نژاد را هنوز باور دارید و هنوز هم به مهارت نداشته ی او در مصاحبه دل خوش اند، از او بخواهند یک بار با رسانه های ایرانی آزادانه مصاحبه کند و یکبار رو در روی خبرنگاران وطنی بنشیند و سوال هایشان را پاسخ دهد. اگر هنوز هم کسی هست که به شجاعت نداشته ی او می نازد، بگویدش به دعوت های دانشجویی پاسخی بدهد و دست کم همین نمونه آخر پیشنهاد دانشجوی دربند، مجید دری را بپذیرد و تنها یک بار با اطلاع قبلی! در یکی از دانشگاههای تهران حضور یابد.

زنهار! مبادا باور کنید، مردم دنیا شجاعت کسی را باور می کنند که جرات یک حضور را در میان دانشجویان دانشگاهای سرزمین خود ندارد.

زنهار! مبادا باور کنید، بانک جهانی و اقتصاددانان جهان، از وضعیت اقتصادی ایران بی خبر اند و آنها هم هر روز رسانه ی ملی گوش می دهند و آمارشان را از بانک مرکزی ما می گیرند.

زنهار! مبادا آداب ندانی و ادبیات غیر دیپلماتیک احمدی نژاد را، به حساب صراحت و جسارت و دیپلماسی عمومی بگذارید.

زنهار! او اگرچه برگزیده ی ملت نیست اما مادامی که نماینده ی رسمی ایران است، مبادا با تردید در کشته شدن سه هزار آمریکایی خود را با گفتمان و آداب و آئینِ عاملان آن شریک کنید.

و باز هم مردم می پرسند: آیا خبر ها به متولیان امور می رسد؟ آیا باخبرند که اشتهای وافر «رسانه های خارجی» برای به نمایش کشیدنِ احمدی نژاد، نه از فرط اعتبار اعتمادِ به او در معادلات بین المللی است و نه از سر شیفتگی به گفتمان احمدی نژادی. رسانه هایی که بنا به تجربه و به حکم عقل و عقلانیت و به ضرورت احتیاط ، باید در دلسوزی آنها برای ملت ایران به دیده ی تردید نگریست. رسانه هایی که مصاحبه با آنها که نه رسم عزت ایرانی است، نه شرط حکمت و مسلمانی است و نه به مصلحت نظام.

به مصلحت نظام نیست، که اگر بود، احمدی نژاد در سرزمین بیگانه و میان غریبه ها دعوای خانگی خود را با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام – که از قضا رئیس مجلس خبرگان هست – جار نمی زد و کم خردی نمی کرد که «او را جدی نگیرید».

شرط حکمت و مسلمانی نیست، که اگر بود کشته شدن هزاران بیگناه را بهانه نمی کرد، تا به هر بهانه ای جنجالی بیافریند و به هر قیمتی، هیبتی دروغین بنمایاند و هر وسیله ای  را دستاویز هدفی  ناپسند کند.

و بدتر از همه، رسم عزت ایرانی نیست که از هر تریبونی مذاکره و گفتگو با آمریکا را گدایی کند و به هر سوالی، گزافی بگوید و به هر ترسی، لافی بیاید و قذافی وار، عزت ایران و ایرانیان را به ریشخند بگیرد.

مردم می گویند: سکوت ما را که نمی شنوید!  تا دیر نشده است صدای اعتراض جهانیان را گوش دهید.


 


وزیر کشور اصلاحات ؛ حجت الاسلام والمسلمین عبدالواحد موسوی لاری به اتفاق خانواده اش هفته گذشته  در منزل سید مصطفی تاجزاده حضور یافت و با خانواده او دیدار کرد. لاری در این دیدار با تقدیر از شجاعت و ایستادگی همکار سابقش، معاون سیاسی وزارت کشور خاتمی در مقابل دخالت نظامیان در انتخابات،  اقدام شاکیان را شجاعانه و مصداق نهی از منکر دانست و برای سلامتی تاجزاده که سه ماه پس از عمل جراحی سنگینش به زندان بازگشته و در قرنطینه به سر می برد، دعا کرد.

موسوی لاری همچنین با ابراز تأسف از آن چه در اعترافات نماینده قرارگاه ثارالله در تخریب شخصیت های تأثیرگذار انقلابی و حتی یادگار امام شده است و نیز به دلیل خدشه دار کردن ارکان نظام و حتی جسارت به مقام ارجمند حضرت امام (ره)، رسیدگی به شکایت از دخالت نظامیان در انتخابات برای بقای نظام و اصلاح انحرافات و سامان یافتن اوضاع کشور ضروری دانست.

همسر تاجزاده نیز در این دیدار ضمن تشکر از وزیر کشور اصلاحات و خانواده ایشان گفت: همه می دانند که جای تاجزاده ها زندان نیست. کافی است آقایان یک نظرسنجی کنند و ببینند مردم در این زمینه چگونه می اندیشند. ما می دانیم عقلا از این وضعیت ناراضی هستند و این که چرا از دست هیچ کس کاری برنمی آید جای سؤال دارد. تاجزاده در تمام مدت مرخصی اش هیچ حال خوشی نداشت وقتی می دید که دوستان ، همکاران و هم فکرانش تنها به جرم منتقد بودن در شرایط بد زندان به سر می برند و جوانان و روزنامه نگاران و  زنان و دانشجویان بی گناه فقط به دلیل معترض بودن به تقلب در انتخابات و برای جستجوی رأی خودشان و رأی مردم، در شرایطی به مراتب سخت تر از زندانیان عادی به سر می برند.

محتشمی در ادامه اظهاراتش تاکید کرد:  او همیشه می گفت زندانی سیاسی در جمهوری اسلامی معنی ندارد. یا همه باید از زندان بیرون بیایند یا ما هم برمی گردیم. اما من باور نمی کردم همسرم را با این شرایط جسمی بازگردانند. خانواده من و همسرم به ویژه خانواده های ایثارگران از این خاندان، هنوز هم باور ندارند که «سید مصطفی» که در میان فامیل، مصداق ایمان و اخلاق و وارستگی و صداقت و خدمت است، در همین نظامی که همه جوانیش را هزینه استقرار و پایداری آن کرده، تنها پس از سی سال از پیروزی انقلاب، پاداشش را این گونه با بند و حبس و هتک و آزار گرفته باشد.

او افزود: ما خانواده های زندانیان سیاسی، طی این مدت به مدد الهی و با پشتوانه حمایت ها و همراهی های مردم روزهای سخت را سپری کرده ایم و خود را برای سختی های پیش رو هم آماده کرده ایم. من به صداقت ووارستگی همسرم و دیگر ویژگی های مثبت اخلاقی او و شیوه زندگی منزه و بی غلّ و غشّ او افتخار می کنم و برای عقیده و آرمانش که مقابله با استبداد و دیکتاتوری است احترام قائلم و بی تردید برای تحقق آرمان های او که آرمان جنبش سبز است هرچه در توان دارم به کار خواهم بست و از خدای خود می خواهم که مرا در این راه یاری دهد.

محتشمی پور همچنین اقدامات تخریبی برای تخطئه مقاومت و پایداری امثال تاجزاده را توسط ارگان نظامی و عمال آنان را مانند دست و پا زدن های غریقی دانست که خود نیز می داند آخرین انرژی ها را برای حیاتی کوتاه به کار می گیرد و سرنوشت محتومش را پیش چشم دارد.


 


همه بازار های طلافروشان شهر مشهد در روزهای پنجشنبه اول مهر و شنبه سوم مهر به طور کامل تعطیل بود

به گزارش خبرنگارکلمه در مشهد، در ادامه اعتراضات طلافروشان سراسر کشور ، طلافروشان مشهدی در اعتراض به نحوه اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده با هماهنگی کاملی از روز پنجشنبه دست به اعتصاب زدند و این اعتصاب در روز شنبه نیز ادامه یافت.

این گزارش حاکیست طلافروشان مشهدی تصمیم به ادامه اعتصاب در روز یکشنبه نیز دارند

همچنین گفتنی است در روز شنبه طلافروشان نیشابور ، سبزوار و تربت حیدریه نیز دست به اعتصاب زدند.

همزمان با انجام این اعتصاب ، از سوی نهاد های امنیتی شهر مشهد تماس های تهدید امیزی برای شکستن اعتصاب با طلافروشان انجام شده است.

گفته میشود این اعتصاب تا زمان تغییر قانون مالیات بر ارزش افزوده ادامه خواهد داشت.


 


جنگل های غربب کشور در حال سوختن  در آتش هستند و هنوز در ارتفاعات مناطق “سیوان” و “سیه چل” آتش مهار نشده است، به گفته شاهدان عینی از ایلام، دود غلیلظ آتش در کوه های “مانشت” که تنها ۱۰ کیلومتر از شهر فاصله دارد، فضای بخشی از ایلام را پوشانده و بوی سوختن بلوط کهنسال مانشت به مشام می‌رسد.

به گزارش خبر، نیروهای آتش نشان به همراه مردم داوطلب در قالب گروهای مختلف که در مجموع بیش از ۱۰۰ نفر هستند به منطقه اعزام شده اند اما شدت آتش سوزی به حدی است که تاکنون کنترل نشده است. به گفته مسئولان محلی، علت تاخیر در مهار آتش سوزی، سخت گذر بودن ارتفاعات و وزرش باد شدید عنوان شده. آنها می گویند نیروهای امدادی و ماموران آتش نشان با کپسول‌های آتش نشانی به منطقه اعزام شدند، اما این اقدامات کافی نبوده و آنها مجبور شده اند از چهارپایان کمک بگیرند.

تابستان بی باران ۸۹ برای عرصه های جنگلی و مرتعی ایران، کابوس تکان دهنده ای را رقم زد. تنها در ماه پایانی این فصل، در یکی از خشکترین استانهای کشور، قم، مناطق وسیعی از عرصه های مرتعی در آتش سوختند. به گفته احمد عفتان مدیر کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان قم، با ایجاد ۲۰ حریق توسط گردشگران، حدود ۳۶۰ هکتار از مراتع خوب و مناسب استان سوخت.

علاوه بر مراتع، جنگلهای بلوط غرب و جنوب غرب نیز در این فصل بلا، آسیبهای فراوانی دیدند. ۴۵ هکتار از جنگلهای خوزستان در تیرماه امسال، طعمه حریق شدند. دود آتش از خوزستان قطع نشده بود که جنگلهای بلوط در استانهای کرمانشاه، لرستان و کردستان شعله ور شد. در همان زمان، ارتفاعات مشرف به یاسوج در استان کهگیلویه و بویر احمر نیز آتش گرفت تا تراژدی خردادماه در جنگلهای فارس، تکرار شود. در خرداد امسال، ۲۰ هکتار از جنگلهای شهرستان پاسارگاد نیز شعله ور شده بودند تا در کنار آتش زوی در جنگل‌های ارس منطقه آسلمه (مرزایران و ترکمنستان)، آلبوم خسارات آتش در جنگلها، هر روز قطورتر شود.

البته این آتش سوزیها به اندازه ای وسیع بود که توجه رسانه های حامی محیط زیست را به خود جلب کند، ولی آتش سوزیهای پراکنده و محدود مانند آتش سوزی در مناطق گیلان غرب واقع در استان کرمانشاه و جنگلهای دیل در استان کهگیلویه و بویر احمد توجه چندانی را به سوی خود جلب نکرد.

اما در حالیکه جنگل های کشور در حال سوختن هستند مسئولان سازمان منابع طبیعی و محیط زیست در حال نزاع بر سر اداره جنگل های شمالی کشور هستند. البته از سالها پیش، سخنانی درباره انتزاع جنگلها از سازمان منابع طبیعی و الحاق آن به سازمان محیط زیست وجود داشته، ولی از سال ۸۸ این طرح به صورت جدی مطرح شده و اکنون نیز معاونت نظارت راهبردی رئیس جمهور، با درخواست کتبی سازمان محیط زیست برای شکل دهی قانونی به این مسئله، مواجه است. مسئله ای که گفته می شود با درخواست الحاق جنگلهای شمال به محیط زیست شروع شده و ممکن است به خارج کردن تمام جنگلهای کشور از حیطه مدیریت سازمان منابع طبیعی منجر شود. طرحی که به هیچ وجه از لحاظ سازمان منابع طبیعی پذیرفتنی نیست.

به گزارش خبر در همین رابطه، ارسلان منصوری، مدیر تحول اداری سازمان جنگلهای کشور اعلام کرده انتزاع سازمان جنگلهای شمال از منابع طبیع و الحاق آن به سازمان حفاظت محیط زیست، راه علاج و نجات جنگلهای شمال نیست.

موافقان این طرح می گویند دلایل توجیهی سازمان حفاظت محیط زیست برای انجام این کار، تخریب  بیش از حد جنگلهاست که در کشور صورت می گیرد.

با این حال، مخالفان طرح که بیشتر در سازمان منابع طبیعی و نهادهای آموزشی و پژوهشی حضور دارند، استدلالهای شنیدنی برای مخالفت خود دارند. یکی از این مخالفان، دکتر برهان ریاضی، از فعالان محیط زیست و مدرس دانشگاه است. وی درباره مخالفت خود می گوید: “سازمان محیط زیست، هیچ گونه تجربه عملی درباره مدیریت عرصه های جنگلی ندارد. از سوی دیگر، پیشینه این سازمان نشان می دهد در رسالتی که به عهده اش گذاشته شده، چندان موفق نبوده. نمونه اش حفاظت از گونه های جانوری است که بیشتر آنها در معرض انقراض قرار گرفته اند.”

به گفته این کارشناس محیط زیست، نمی شود بخشی از جنگلهای کشور را سازمان محیط زیست و بخش دیگری را سازمان منابع طبیعی در اختیار داشته باشد، زیرا اعمال مدیریت چندگانه بر یک حوزه، تنها به هدر رفت منابع و فرصتها منجر خواهد شد.

مسئولان سازمان منابع طبیعی نیز می گویند واگذاری جنگلهای شمال از سازمان جنگلها به حفاظت محیط زیست، تنها به صورت یک کار شکلی بوده و به هیچ وجه اهداف نگهداری از جنگلهای شمال را محقق نخواهد ساخت.به اعتقاد آنها سازمان جنگلها و حفاظت محیط زیست با هم می توانند با تدوین ضوابط و استاندارد های زیست محیطی ضریب حفاظتی جنگل های شمال را ارتقا  بخشند.

با وجود بررسی تنها ۳ ماه از تقویم آتش سوزیها در ایران، پرسشی اساسی پیش می آید: “آیا تغییر شکلی در مدیریت سازمانهای حامی جنگلها، امکان حفاظت بیشتر از این گنجهای سبز را مهیا می سازد؟” کارشناسان می گویند نیاز اساسی جنگلها در تغییر نگرش مدیران است. به اعتقاد آگاهان، در صورتی که سازمان منابع طبیعی، همچنان تابعی از وزارت جهاد کشاورزی با رسالت تولید مواد غذایی باقی بماند و سازمان محیط زیست به عنوان یکی از وابستگان نهاد ریاست جمهوری، بخواهد به حیات کاری خود ادامه دهد، همین آش خواهد بود و همین کاسه. آنها معتقدند تنها با ایجاد یک تشکل حرفه ای و کارشناسی به عنوان “وزارت منابع طبیعی و محیط زیست” می توان نگرش مدیریت صحیح و علمی درباره جنگلهای کشور را اعمال کرد. در غیر این صورت، ساختارها هر چقدر تغییر کند، هیولای آتش، منتظر تدوین استاندارد نمی ماند و فقط جنگلها را می سوزاند.


 


صادق زیبا کلام  درباره دستاوردهای سفرهای رییس جمهور به نیویورک گفت: اگر ملاک ما منافع ملی کشورمان باشد تردیدهای جدی دارم که این چند سفر به سود و نفع منافع ملی جمهوری اسلامی ایران باشد. بالعکس معتقدم که اتفاقا سفرهای ایشان و مطالبی که در صحن علنی سازمان ملل مطرح کردند به هیچ وجه به خیر و صلاح و نفع کشور مان نبود.

این استاد دانشگاه در گفتگو با خبر آنلاین در خصوص دلیل نظرش توضیح داد: معتقدم مطالبی که ایشان در اجلاس نیویورک مطرح می کنند باعث کدورت و دلخوری و رنجش رهبران کشورهای دیگر می شود؛ همچنان که در گذشته شاهد بودیم و این بار نیز این اتفاق افتاد.

او افزود: البته آقای احمدی نژاد و مشاورین شان به ایرادی که من مطرح می کنم همواره این گونه پاسخ می دهند که درست است رهبران کشورها با ما مخالف و از حرف های ما استقبال نمی کنند ولی ملت ها از حرف های ما استقبال می کنند. ولی معتقدم که این جا یک خلط مبحث مهمی صورت می گیرد. اینکه ما بگوییم ملت ها طرفدار این اظهارات هستند ولی رهبران کشورها نیستند یک تضاد به وجود می آید. چون در کشورهای غربی و بسیاری از کشورهای دمکراتیک غیر غربی مانند ترکیه، ژاپن و هند رهبران کشورها منتخب مردم شان هستند و ظرف پنج سال گذشته هیچ گاه ندیدیم مردم آن کشورها به رهبران شان اعتراض کنند که چرا حین سخنرانی آقای احمدی نژاد در سازمان ملل، اجلاس را ترک کردید و چرا مقابل پیشنهادات واکنشی نشان ندادید.

زیباکلام خاطر نشان کرد: اصلا این گونه مواردی نداشتیم. یعنی نه تنها رهبران کشورها از مطالب آقای احمدی نژاد استقبالی نکردند بلکه مردمان بسیاری از کشورها از اظهارت ایشان استقبالی نمی کنند. البته ما می توانیم بگوییم که مثلا یک میلیون مردم نوار غزه یا دو میلیون مردم کرانه غربی رود اردن از اینکه آقای احمدی نژاد می گویند هولوکاست واقعیت نداشته و تحریف تاریخ است و یا اسراییل باید نابود شود استقبال می کنند ولی باید کلان مسئله را دید.

زیباکلام با بیان  این نظر که ما شواهد و قراینی برای استقبال مردم کشورهای جهان از صحبت های آقای احمدی نژاد در نیویورک نداریم، خاطرنشان کرد: باید طوری به مسئله نگاه کرد که در سطح هفت میلیاردی جهان آیا حرف های آقای احمدی نژاد در نیویورک مورد استقبال مردمی که به مسایل سیاسی و جریانات روز اشراف دارند قرار می گیرد یا خیر؟

وی با اشاره به مشاورین احمدی نژاد و اینکه ممکن است برخی از مشاورین وی سال ها در آمریکا زندگی کرده باشند، افزود: مشاورین آقای احمدی نژاد باید دو کار اساسی بکنند. یکی اینکه بازتاب و بازخورد مطالبی که ایشان در صحن علنی سازمان ملل مطرح می کند را در سطح دنیا بررسی کنند. به هر حال کمپانی و شرکت هایی هستند که این کار را انجام می دهند و قطعا کار دشواری نیست.

زیباکلام تصریح کرد: اگر به این نتیجه رسیدند که مردم بسیاری از کشورهای از حرف های ایشان استقبال کردند به طبع به این روند ادامه دهند. حتی اگر این حرف ها درست نباشد همچنان این حرف ها را تکرار و مطرح کنند.

این استاد دانشگاه گفت: اما اگر متوجه شدند که این حرف ها خیلی به نفع ایران اسلامی نبوده و باعث بالا رفتن جایگاه ایران اسلامی و پیدا شدن دوستان، همراهان و هم پیمانانی برای جمهوری اسلامی نمی شود، در بیان برخی از این مطالب و مشاورینی که ممکن است نطق های ایشان را بنویسند مقداری تجدید نظر کرده و دایره مشورت و رایزنی های خود را بیشتر کنند.

وی با بیان اینکه در این خصوص مجلس شورای اسلامی را به شدت مقصر می دانم، گفت: معتقدم که قطعا نمی بایست مجلس شورای اسلامی از کنار نطق های رییس جمهور بی تفاوت رد شود. این نطق ها مهم و روی منافع و مصالح ملی ما تاثیر زیادی می گذارد. قطعا باید مجلس از رییس جمهور به خاطر نطق هایی که در صحن عمومی سازمان ملل بیان می کند بازخواست کند.

زیباکلام در خصوص ارزیابی اش از کلیات مطالبی که رییس جمهور در مجمع عمومی سازمان ملل مطرح می کند گفت: می توان مطالبی که آقای احمدی نژاد در مجمع عمومی سازمان ملل مطرح می کند به دو گروه و دسته تقسیم بندی کرد. یک دسته مطالبی در جهت نفی سرمایه درای یا انتقاد از سرمایه داری و توزیع ناعادلانه ثروت در جهان و یا یک سری نابرابری ها است. که به نظر من این حرف ها جدید نیست و صد و پنجاه سال پیش کارل مارکس مدعی ناعدالتی و نابرابری در نظام سرمایه داری شد. این حرف جدید نیست و بسیاری از رهبران انقلابی و رادیکال جهان نیز به کرار این مطالب را بیان کردند.

وی ادامه داد: مسئله اساسی بیان این نیست که توزیع ناعادلانه ثروت در جهان حاکم است. چه کسی توزیع را عادلانه می داند؟ ولی سوال اساسی از آقای احمدی نژاد این است که راه حل عملی و واقع بینانه شما برای توزیع عادلانه ثروت چیست؟ اینجاست که دیگر آقای احمدی نژاد نمی تواند کلی گویی کند. چون آن فرمول و راه حل باید در جمهوری اسلامی پیاده شده باشد.

وی تصریح کرد: هنگامی که ما در جامعه خود نتوانستیم بعد از سی و دو سال عدالت و مساوات را پیاده کنیم و وقتی اقتصاد ما به شدت به فساد و تبعیض آلوده است، دنیا به آقای احمدی نژاد می گویند شما که این فرمول و راه حل را ارایه دادید، چرا این راه حل را در مملکت خود پیاده نکردید؟ یا مثلا مطالبی که ایشان در خصوص توزیع قدرت بین کشورها و ناعادلانه بودن شان مطرح می کند و حرف کاملا درستی است ولی مائو تسه‌تونگ حدود چهل سال پیش از آقای احمدی نژاد مطرح کرد که بر شورای امنیت قانون توحش حاکم است.

وی همچنین گفت: در اینجا چه از آقای احمدی نژاد و چه از مائو تسه تونگ این سوال مطرح می شود که راه حل شما برای اینکه شورای امنیت و نهاد سازمان ملل عادلانه و بهتر اداره شود چیست؟ ما نمی توانیم بگوییم روسیه یا چین که یک میلیارد و اندی جمعیت دارد یا فرانسه و انگلستان یک رای داشته باشند و گینه بیسائو هم یک رای داشته باشد. این مسئله محقق نمی شود و حتی خود آقای احمدی نژاد نیز این مسئله را قبول ندارد.

زیباکلام خاطرنشان کرد: فرمول و راه حل هایی برای حل این مشکل بیان شده است که مثلا بزیل، هند و …نیز به شورای امینت بپیوندد که راه حل های عملی است و جهان به آن گوش داده و برای آن ارزش قایل می شوند.

وی در خصوص دسته دوم مسایل و مطالبی که آقای احمدی نژد در سازمان ملل مطرح کرد گفت: در این سفر گفتند که یازده سپتامبر کار خود آمریکایی ها بوده و گروه های رادیکال و اسلام گرایی تندرو در آن نقش نداشتند. قبول داریم که ممکن است در خود آمریکا نیز حدود ده درصد، کمتر یا بیشتر به این اعتقاد داشته باشند که حادثه یازده سپتامبر را کار افرادی داخل حاکمیت آمریکا بدانند ولی ۲۱ مقصر و متهم اصلی یازده سپتامبر معرفی و محاکمه شدند و القاعده به عنوان یک طرز فکر و جریان فکری و کارهایی که کرده است مشخص است و این که ما پیشنهاد دهیم کمیته ای روی این حادثه کار کنند به نظر من مسخره کردم حکومت آمریکا و انکار بسیاری از بدیهیات و مسلمات است.


 


یک نماینده مجلس با انتقاد از اظهارات معاون احمدی نژاد  در خصوص تشکیل ستاد توطئه علیه هدفمند کردن یارانه‌ها، گفت: اگر دولت به موقع این قانون را اجرا می‏کرد، نیازی به طرح این موضوعات نبود که ناگزیر از توجیه تاخیر و تعویق‏های پیایی در اجرای قانون هدفمند کردن یارانه‏ها باشند.

متن کامل اظهارات عباسعلی نورا، عضو کمیسیون برنامه و بودجه، که در سایت خبرآنلاین منتشر شده، بدین شرح است:

تشکیل ستاد یا اتاق توطئه علیه دولت در اجرای هدفمند کردن یارانه ها از آن دست اخباری است که از هیچ منبعی مخابره نمی‏شود، مگر از قول برخی دولتی ها!

دولت علی‏رغم تکرار چندین باره این موضوع تا کنون هیچ گزارشی در این باره که ادعایش را اثبات کند، به کمیسیون ویژه بررسی طرح تحول اقتصادی، کمیسیون برنامه و بودجه و تلفیق ارائه نداده است.

اینکه هر قانونی، مخالفان و موافقانی دارد، طبیعی است. در همین راستا اجرای قانون هدفمند کردن یارانه‏ها نیز ممکن است به ضرر برخی باشد و به دنبال تعلل در اجرای آن باشند. اما به واقع باید گفت که تعلل خود دولت از هم بیشتر است. اگر دولت به موقع این قانون را اجرا می‏کرد، نیازی به طرح این موضوعات نبود که ناگزیر از توجیه تاخیر و تعویق‏های پیایی در اجرای قانون هدفمند کردن یارانه‏ها باشند و این کنش‏ها و واکنش‏ها را ایجاد کنند. مطمئنا سرعت در اجرای قانون هدفمند کردن یارانه‏ها مانع از توفیق در هر کارشکنی‏ای می‏شود.

باید به دوستان دولتی یادآور شد که پیش بینی کارشناسان در مورد عواقب این طرح، به هیچ وجه معنی تشکیل ستادی علیه دولت یا سنگ اندازی برای اجرای قانون هدفمند کردن یارانه‏ها نیست. در شرایطی که کارشناسان دولتی می‏گویند اجرای این قانون منجر به افزایش قیمت کالاها نمی‎شود، طبیعی است که کارشناسان دیگری هم این موضع را تکذیب کنند و با پیش بینی افزایش قیمت کالاها در نتیجه افزایش قیمت حامل‎های انرژی، جامعه را آماده پذیرش اجرای آن کنند.

همه، از مردم گرفته تا دولتمردان باید بپذیرند که اجرای این قانون تبعاتی دارد. هرچند که تمام این آسیب‎ها، نسبت به دستاوردهای ناشی از آن قابل اغماض است. البته بیشترین تقصیر متوجه دولت در تعویق در اجرای قانون اشت. مضاف بر اینکه دولت برای اجرای قانون هدفمند کردن یارانه‏ها موضعی دارد که با روح قانون سارگار نیست. از جمله اینکه افزایش تدریجی قیمت‏ها را لحاظ نمی‏کند و اخبار متناقضی از واریز پول به عنوان یارانه نقدی به حساب مردم ارائه می‎دهد که توقعاتی را در فضای جامعه ایجاد کرده و نارضایتی‎هایی را هم به دنبال می‎آورد. چرا که هنوز عدد و رقم یارانه‎های نقدی مشخص نیست. اساسا در شرایطی که هنوز دولت از محل اجرای این قانون درآمدی کسب نکرده است، نمی‎تواند پرداختی هم به مردم داشته باشد اما مدام به مردم وعده می‏دهند که قبل از اجرای قانون هدفمند کردن یارانه‏ها، یارانه نقدی پرداخت خواهد شد. یارانه‎ای که منبع تامین آن مشخص نیست! اگر قرار باشد دولت از درآمدهای عمومی و حساب ذخیره ارزی، حاتم بخشی کند که اجرای این قانون با فلسفه هدفمند کردن یارانه‏ها جور در نمی‏آید. اگر پیش از اصلاح قیمت حامل‎های انرژی به مردم یارانه بدهند، درست نیست و هیچ سنخیتی با قانون ندارد.

در چنین فضایی طبیعی است که حرف و حدیث درباره مافیایی برای جلوگیری از اجرای قانون هدفمند کردن یارانه‏ها را باور نکنیم. چون اصلا  نشانه‏ای از تشکیل چنین ستادی نیست. اگر دولتمردان هر مخالفی را «توطئه‎گر» بنامد که با تشکیل ستادی به دنبال تخریب دولت است، دور از شان مردم سالاری است. مگر همین لایحه حمایت از خانواده در مجلس و فضای عمومی جامعه، مخالف ندارد؟ طبیعی است که هدفمند کردن یارانه‏ها هم مخالف داشته باشد. این جرم نیست. اما عدم اجرای قوانین مصوب مجلس که به فرموده امام خمینی(ره) در حکم «احکام دینی و اسلامی» است، جرم محسوب می‎شود. استنکاف از اجرای قانون یعنی عمدا سر جنگ داشتن با مجلس. به همین دلیل است که معتقدم  اعلام تشکیل ستاد یا اتاق توطئه از سوی دولت و انتساب آن به مخالفان دولت، برای توجیه در اجرا است تا پیشاپیش مقصر آسیب‎های آینده در اجرای قانون هدفمند کردن یارانه‎ها را معرفی کنند. سیاسیون بلندنظر متوجه این ترفندها هستند. چرا که اگر جز این بود باید تا کنون اعضای چنین مافیایی شناسایی می‎شدند.

تکرار دوباره بحث‎های مبهم، شایسته یک نظام دین مدار و مردم‎دار نیست.


 


ویروس جاسوسی به نام «استاکس‌نت» در تلاش است تا از رایانه های صنعتی ایران جاسوسی کند. گفته می‌شود رایانه‌های ایران از اوایل مرداد ماه مورد هجوم کرم خطرناک رایانه ای به نام «استاکس‌نت» که اطلاعات سیستمهای کنترل صنعتی را به سرقت می برد قرار گرفتند اما با وجود تلاشها،این کرم به جاسوسی خود ادامه میدهد.

به گزارش تابناک، پیچیدگی کرم نرم افزاری Stuxnet به اندازه ای است که برخی از متخصصان خارجی حدس می زنند ساخت این نرم افزار مخرب توسط “تروریسم سایبری” صورت گرفته باشد. به بیانی دیگر گروه یا کشوری با هدف تخریب ساختارهای حیاتی یک کشور این نرم افزار را نوشته و فعال کرده است. گفته می شود این اولین ویروس رایانه ای است که با هدف ایجاد تغییرات فیزیک در جهان واقعی ساخته شده است.

نکته جالب اینکه این ویروس با روشی حیله‌گرانه رایانه‌های صنعتی را تشخیص میدهد و آن‌ها را مورد حمله قرار میدهد. رمز کار این کرم جاسوس در نام کمپانی «زیمنس» نهفته است. این کرم به دنبال سیستم مدیریتی SCADA زیمنس که معمولا در کارخانه های بزرگ تولیدی و صنعتی مانند شرکتهای نفتی و نیروگاههای تولید برق است و تلاش می کند اسرار صنعتی رایانه‌های این کارخانه ها را بر روی اینترنت بارگذاری کند.

بر اساس اطلاعاتی که شرکت “سایمنتک” منتشر کرده است در حدود ۶۰ درصد از سیستمهای رایانه ای که به این ویروس آلوده شده اند در ایران قرار دارند و در همین حال اندونزی و هندوستان نیز به واسطه این بد افزار مورد هجوم قرار گرفته اند. البته این شرکت اعلام کرده که تاریخ نشانه های دیجیتالی که از این کرم رایانه ای به جا مانده نشان می دهد که این بد افزار از ماه ژانویه سال میلادی (دی ماه ۸۸) میان رایانه ها در گردش بوده است.

بسیاری معتقدند که یک کشور یا گروه با استخدام تروریست‌های سایبری حرفه‌ای قصد دزدی اطالاعات اتمی ایران را دارد. کوین هوگان از مدیران ارشد شرکت امنیتی سایمنتک در گفتگو با خبرگزاری رویترز در این رابطه گفته است: از طراحی و رفتار این کرم کاملاً واضح است این کرم جاسوس به گونه‌ای طراحی شده که ایران را مورد حمله قرار دهد.هدف این ویروس میتواند مجتمع‌های عظیم مانند صنایع نفت و برق و حتی آب باشد.

شون مک‌گوراک، مسوول بخش امنیت سایبری وزارت کشور آمریکا نیز با اعلام این فرضیه که هدف این ویروس میتواند نیروگاه بوشهر باشد، گفت: من نمیتوانم تأیید کنم که اگر نیروگاه بوشهر مورد هدف قرار گرفته است اما این ویروس قادر است  وقتی بر روی سخت افزارهای زیمنس قرار بگیرد آسیب های فیزیکی ایجاد کند. استانکس یک نوعی سلاح سایبری است و میتواند به نوعی مسابقه تلسیحاتی در دنیای عصر مدرن بدل شود.

از طرفی دیگر هنوز به صورت رسمی اعلام نشده که چرا ایران و یا چند کشور خاص به این اندازه تحت تاثیر آلودگیهای این ویروس قرار دارند اما گفته شده افرادی که این نرم افزارهای خاص را ساخته اند آن را ویژه حمله به این نقاط جغرافیایی خاص طراحی کرده اند. همچنین اعلام شده است که کرم استاکس نت توسط ابزارهای USB دار انتقال پیدا می کند و زمانی که ابزاری آلوده به این شکل به رایانه اتصال پیدا می کند، کدهای آن به جستجوی سیستمهای زیمنس گشته و خود را بر روی هر ابزار USB دار دیگری که بیابد، کپی خواهد کرد.

از سوی دیگر انگشت اتهام ها به سوی اسراییل نیز نشانه رفته است خصوص که اسراییل توانایی به راه انداختن چنین حملات سایبری را چندی پیش اعلام و تاکید کرده بود که اگر جامعه جهانی از توقف برنامه هسته‌ای ایران بازبماند خودش دست به کار خواهد شد.

اما این حمله اینترنتی هنوز از سوی مقام های مسئول تایید نشده است . البته نمی توان کشور مشخصی را متهم به ساخت این ویروس کرد، ولی کشورهایی مانند آلمان و فرانسه  که تأسیسات اولیه اتمی ایران را طراحی کرده اند و اطلاعات جامعی از آن دارند  ممکن است، اطلاعات اتمی ایران را در قالب این نرم افزار طراحی کرده و این اطلاعات به دست خرابکاران رسیده باشد.

در همین باره، الشرق الاوسط نیز به نقل از برخی کارشناسان آمریکایی نوشت: این ویروس هم اکنون در هند، اندونزی و پاکستان فعال شده، ولی پیش بینی می شود، بیشترین حجم تخریب را روی تأسیسات اتمی ایران به ویژه بوشهر خواهد داشت!

با تمام این ها اینک بعضی از سازمانها و واحدهای صنعتی کشور  متوجه نفوذ ویروس جاسوسی به سیستمهای خود شده اند و آخرین اخبار نشان می دهد که حدود ۳۰ هزارIP در کشور شناسایی شده اند که به این ویروس آلوده اند. بر اساس گزارش های رسیده دبیر شورای فناوری اطلاعات وزارت صنایع و معادن از شناسایی این ۳۰ هزار IP صنعتی آلوده به ویروس جاسوس “استاکس نت” خبر داده و اعلام کرده که هدف ‌گیری این ویروس در راستای جنگ الکترونیکی علیه ایران است و این ویروس، اطلاعات مربوط به خطوط تولید را به خارج از کشور منتقل می‌کند.

به گزارش مهر محمود لیایی دراین باره گفته است که سیستم‌های اتوماسیون صنعتی در ایران و بسیاری از کشورها تحت برند اسکادا زیمنس تولید شده‌اند که این سیستم‌ها هدف اصلی این ویروس قرار دارند و حتی اگر IP های آلوده از ویروس پاکسازی شوند تا زمانی که این ویروس در کل کشور نابود نشود خطر آن همچنان وجود خواهد داشت.

به گفته وی با فعال شدن ویروس استاکس نت، سیستم‌های اتوماسیون صنعتی، اطلاعات خط تولید را به مرکز اصلی مشخص شده توسط ویروس منتقل می‌کنند و این اطلاعات توسط طراحان ویروس مورد پردازش قرار می‌گیرد و به این ترتیب برای ضربه‌زدن به کشور برنامه‌ریزی می‌شود.

وی همچنین از تجهیز سیستم‌های صنعتی به آنتی ویروس خاص برای مبارزه با این ویروس خبر داده و به صنعتگران توصیه کرده که از آنتی ویروس شرکت اسکادا زیمنس استفاده نکنند زیرا ممکن است حتی در این آنتی ویروسها نیز نسخه‌های جدید ویروس و یا برنامه به روز‌رسانی ویروس قبلی وجود داشته باشد.

وی تصریح کرد: تخصص و سرمایه‌گذاری مورد نیاز برای مقابله با ویروس جاسوس در کشور وجود دارد و هم اکنون نیز آنتی ویروس مخصوص برای مقابله با ویروس جاسوس توسط برخی شرکت‌های تولیدی تهیه شده است.

در همین حال کارگروه مبارزه با ویروسهای صنعتی جاسوسی با عضویت وزارت ارتباطات، وزارت صنایع، سازمان پدافند غیرعامل، کمیته افتای وزارت ارتباطات و مدیران انجمن رمز ایران تشکیل شد تا به بررسی ویروسهای صنعتی با تمرکز بر جاسوس افزار صنعتی استاکس نت و راههای پیشگیری،‌ پاکسازی و ایمن سازی سیستمهای صنعتی آسیب پذیر از حملات امنیتی بپردازد.

در این کارگروه همچنین مقرر شد تا اطلاع‌ رسانی مناسب به واحدهای صنعتی در خصوص روشهای مقابله با این ویروسها انجام شود، همچنین از توان تولید داخل به منظور تهیه ابزارهای مقابله‌ای، حداکثر استفاده صورت گیرد.

در همین حال وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات از آمادگی تیمهای عملیاتی این وزارتخانه برای پاکسازی سیستمهای صنعتی آلوده به کرم جاسوسی استاکس نت خبر داده و گفته است تاکنون خسارت جدی از خرابی و از کاراندازی سیستمهای صنعتی گزارش نشده است.


 


محمدباقر ولدان، مسئول شورای سیاستگذاری ائمه جمعه استان فارس و متهم اصلی حمله به مسجد قبا در شیراز، با قرار وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شد.

به گزارش جرس، آقای ولدان که به اتهام اخلال در نظم عمومی و آتش سوزی مسجد قبا با حکم دادگاه ویژه روحانیت دستگیر شده بود، بر اساس گزارش‌ها با قرار وثیقه ۲۰۰ میلیونی از زندان آزاد شد.

بدین ترتیب متهم اصلی هتک حرمت مسجد آیت‌الله دستغیب و هدایت حمله‌کنندگان به این مسجد، تنها یک هفته در بازداشت مانده است و این در حالی است که هنوز مسئولان رسمی هیچ گزارشی درباره این حمله و عاملان آن ارائه نکرده‌اند.

گفتنی است معاون شورای سیاستگذاری ائمه جمعه کشور صبح امروز ادعا کرده بود نماینده شورای مذکور در استان فارس بازداشت نشده و تنها به عنوان مطلع احضار شده است.

این در حالی است که حتی رسانه‌های راست‌گرا هم هفته گذشته بازداشت ولدان را تایید کرده و گزارش داده بودند: “هفته گذشته سه نفر از روحانیون به نام‌های حجت‌الاسلام ضابط، اسفندیاری و آذرنیا بازداشت شدند که در حال حاضر دو نفر آنها آزاد شدند و بعد از آن هم حجت‌الاسلام ولدان را که رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه کهکیلویه و بویراحمد است، بازداشت کردند ولی حقیقتا حضور این افراد در مسائل به خاطر دفاع از ولایت بود.”

سایت اصلاح طلب صبح امید در این باره نوشته است: ولدان، نقش مهمی در ساماندهی نیروهای شخصی و حمله به مسجد قبا داشت که شنبه گذشته به همراه ۶ نفر از اعضای گروه طلاب روح‌الله دستگیر شده بود. وی که متولد سال ۶۳ در شهر زرقان ـ ۲۰ کیلومتری شمال شیراز ـ است، پس از طی دروس حوزوی تا سطح ۹ به شیراز برگشت و به عنوان مشاور رئیس آموزش و پرورش فارس مشغول به خدمت شد. وی مدتی به سمت معاون شورای سیاستگذاری ائمه جمعه فارس فعالیت کرد و مدتی هم معاون فرهنگی اداره کل اوقاف فارس در زمان تصدی سید یدالله شیرمردی بود.


 


مهدی محمودیان در سالگرد تولدش در نامه ای به زینب دختر هشت ساله اش می نویسد: این نبردی است برای رسیدن به آرمانهای مقدس به نام “آزادی” که بی شک سالها بطول خواهد انجامید. تو و دیگر همسالانت شاید دیگر پدران خود را نبینید و یا سالها از پشت میله های زندان و یا روی ویلچر و تخت بیمارستان ببینید. هر چه هست باید بدانید که شما از نسل شیرانی هستید که حتی در غل و زنجیر نیز، غرششان لرزه بر اندام آنها انداخته است.

به گزارش جرس، محمودیان شهریورماه سال گذشته و در جریان حوادث بعد از انتخابات و وقایع کهریزک، بازداشت شد و از آن زمان حتی یک روز هم به مرخصی اعزام نشده است. محمودیان نقش مهم و اساسی در افشای جنایت کهریزک، انتشار اسامی بالغ بر ۷۰ تن از شهدای پس از انتخابات و همچنین فیلم منتشر شده از دفن پنهانی و دسته جمعی شهدای جنبش سبز در قطعه ٣۰٢ بهشت زهرا داشت. مهدی محمودیان همچنین از اعضای انجمن دفاع از حقوق زندانیان است.

وی که به پنچ سال حبس محکوم شده است، در نامه خود می نویسد: صبور باش و به انتظار دمیدن صبح آزادی در دل تاریکی شب به دعا برخیز و برای مادران و پدران و فرزندان شهدای راه آزادی دعا کن که چند سال اسارت پدرت و غمهای تو، در برابر بزرگواری این خانواده ها و جانفشانی های عزیزانشان قطره ای است در برابر دریا.

متن کامل این نامه را در ادامه می خوانید:

به نام خدا

زینب عزیزم سلام

این روزها مقارن است با سی و چهارمین سالگرد تولدم و همینطور با اولین سالگرد بازداشتم و همچنین تایید حکم ۵ سال زندان از سوی دادگاه تجدید نظر.

دختر عزیزم طی این یکسال اخیر بارها پرسیده ای که چرا نمی توانم در کنار تو باشم. پرسیده ای که چرا در روز اول مدرسه ات نتوانسته ام در کنارت باشم؛ وقتی اولین بار بعد از شش ماه مرا با چشمان کبود و صورت متورم دیدی یادت هست؟ دست کوچک قشنگت را بر صورتم کشیدی و پرسیدی بابا مگر چه کار کرده ای که تو را کتک زده اند؟ یادت هست؟ آن روز خندیدم و گفتم وقتی بزرگ شدی خودت می فهمی. این روزها وقتی بخاطر شکنجه های دوران بازداشت طی دو هفته مجبور شده اند شش بار به بیمارستان خارج از زندان اعزامم کنند و در نتیجه نتوانسته ام با تو تماس بگیرم باز هم پرسیدی “بابا مگر تو چکار کرده ای که اینقدر تو را اذیت می کنند؟” و طبق معمول گفتم بزرگ می شوی می فهمی. اینبار گریه کردی و گفتی “بابا من بزرگ شده ام وقتی تو نبودی کلاس اولم را تمام کرده ام” آره یادم افتاد وقتی اسیر بودم تو کلاس اولت را تمام کرده ای و حالا سواد داری و حتما بزرگ شده ای.

زینب عزیزم؛
سالها پیش در کشور عزیزمان ایران مردم با شعار استقلال و آزادی به خیابانها ریختند، به آنها گفته شد استقلال ، آزادی با “جمهوری اسلامی” محقق می شود. هزاران کشته دادند تا جمهوری اسلامی بر مسند حکومت نشست. در همان سالهای اول دیو سیاه “استقلال” ایران را نشانه رفت. میلیون ها جوان به مانند شیران دلیر دیو سیاه را از کشورمان راندند. صدها هزار نفر از خونشان را تقدیم “استقلال” کشورشان کردند، صدها هزار نفر دست و پا و اعضای بدنشان را دادند و دهها هزار نفر هم به اسارت دیو در آمدند. و بالاخره پس از هشت سال دیو را از خانمان بیرون کردند.

زینب عزیزم ، برای به دست آوردن “استقلال” چند صد هزار بچه خوب مثل تو از دیدن بابایشان محروم شدند، چند صد هزار بچه مجبور شدند پدرانشان را تا آخر عمر روی ویلچر و یا تخت بیمارستان ببینند و صدها هزار بچه نیز بهترین دوران زندگی شان را بدون پدران اسیرشان گذراندند تا ایران توانست استقلال خود را حفظ کند.

اما…

عزیز دلم، دیو سیاه رفت اما کار به سر انجام نرسید انگار بچه های آن موقع قرار نبود و نیست که به آرامش برسند.

من و همسالانم همان بچه های آن روزگاریم، انتظار داشتیم با آن همه خونی که بزرگترهامان دادند بتوانیم در سایه آرمانهای عزیزان از دست داده مان “استقلال” و “آزادی” و در پناه جمهوری اسلامی به توسعه و آبادانی و ایجاد نشاط در کشورمان بپردازیم….

اما دریغ و صد افسوس…

اینبار با لباس سفید آزادی، “جمهوری اسلامی” مان را به یغما بردند. نسل پدران تو و همسالانت یا باید پا بر خون تمام آن شهدا می گذاشتند و برای همیشه از شعار و سوگند پدرانشان می گذشتند و یا بیرق آنها را به حرکت در می آوردند. که اگر ساکت می نشستند خیانت در حق فرزندانشان بود. همانگونه که اگر پدرانمان ساکت می ماندند امروز به عنون نسلی خیانتکار به آنها می نگریستیم.

و اینگونه بود که پدر تو و دیگر دوستانش برای بدست آوردن و رسیدن به آرمان آن شهدا به پا خواستند تا جمهوری اسلامی را از چنگ آنها نجات دهند تا آزادی به اسارت رفته را باز پس گیرند تا شاید جمهوری اسلامی مبتنی بر آزادی، استقلال و معنویت را که آرمان صدها هزار شهیدی است که نهال آن را آبیاری کرده اند از آنها جدید پس بگیرند.

زینب عزیزم ماههاست که دوباره این نبرد شروع شده است . نبردی برای اصلاح و باز پس گیری استقلال، آزادی ، جمهوریت و اسلامیت ایران. صدها نفر از جوانان ایران با خون خود سنگفرش خیابانها را آبیاری کرده اند و هزاران نفر در شکنجه گاههای مختلف به وحشیانه ترین رفتارها مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند. هزاران نفر به اسارت گرفته شده اند و اینها همه باعث شد تا روپوش سفید آنها فرو ریزد.

و پدر تو به اندازه توان ناچیزش در این نبرد مقدس نقش داشته است و بیش از یکسال است که در اسارت به سر می برد.

زینب عزیزم؛

این نبردی است برای رسیدن به آرمانهای مقدس به نام “آزادی” که بی شک سالها بطول خواهد انجامید. تو و دیگر همسالانت شاید دیگر پدران خود را نبینید و یا سالها از پشت میله های زندان و یا روی ویلچر و تخت بیمارستان ببینید. هر چه هست باید بدانید که شما از نسل شیرانی هستید که حتی در غل و زنجیر نیز، غرششان لرزه بر اندام آنها انداخته است.

دختر عزیزم؛
بدون شک استقلال بدون آزادی هیچ ارزشی ندارد همانطور که آزادی بدون استقلال معنی ندارد. لذا همانگونه که نسل پدرانمان با جان و خون توانستند استقلال کشور را برای فرزندان خود به جا بگذارند وظیفه پدران تو و همسالانت است تا با همه وجودشان “آزادی” را که مقدمه توسعه و آبادانی و رفاه فرزندانشان است بدست آورند.

من و همه چند صد دوست اسیر دیگرم که در بند اسارت هستیم با تمام شکنجه ها، آزار و اذیت ها، فشارهای جسمی و روحی و روانی که در مدت بازداشت و اسارت متحمل شده ایم همچنان بر آرمانهای مقدس شهیدان گذشته و حالمان، بر آرمانهای پدران و مادران و برادران و خواهرانمان یعنی استقلال و آزادی ایستاده ایم و به این اسارتمان برای رسیدن به “آزادی” افتخار می کنیم.

دختر عزیز؛
صبور باش و به انتظار دمیدن صبح آزادی در دل تاریکی شب به دعا برخیز و برای مادران و پدران و فرزندان شهدای راه آزادی دعا کن که چند سال اسارت پدرت و غمهای تو، در برابر بزرگواری این خانواده ها و جانفشانی های عزیزانشان قطره ای است در برابر دریا.

پدر دربندت
مهدی محمودیان
شهریور ۸۹


 


مهران رجبی را همه می‌شناسند. چهره ای که بیشتر در نقش های کمدی او را دیده اید.

به گزارش فارس، در میان تصاویری که از سال های دفاع مقدس در اختیار داشتیم، چهره ای به چشم‌مان آشنا آمد. تصویر یکی از بازیگران سینما و تلویزیون که در سال های جنگ از او عکس گرفته شده بود. این عکس در سال ۶۵ و منطقه‌ای میان جفیر و جزیره مجنون گرفته شده است.

خاطره مهران از جنگ:

تازه وارد منطقه شده بودم، بهم گفتند چون بچه سد کرج هستی باید راننده قایقی که از جفیر به سمت مجنون می‌رود بشوم.

کار اصلی ما رساندن مهمات و نیرو به جزیره بود. روز اول، کارمان تا ساعت ۹ شب در منطقه طول کشید.

ماموریت جدیدمان رساندن ۳ تا از جنازه های شهدا به عقب بود. با عین‌الله جوانمردی به سمت عقب راه افتادیم. هوا تاریک بود و راستش خیلی می‌ترسیدیم که راه را اشتباهی برویم و سر از منطقه عراقی ها در بیاوریم.

به همین دلیل مجبور شدیم شب را میان نیزارها تا صبح بمانیم و فردا صبح پشت سر یکی از قایق‌های خودی به سمت نیروهای ایرانی حرکت کردیم.


 


دبیرکل حزب سبز بر حفظ حرمت خانواده شهدا، جانبازان و ایثارگران تاکید کرد و گفت: هرگونه حرمت شکنی ارزش‌های دفاع مقدس قابل تحمل نیست.

به گزارش ایلنا، حسین کنعانی مقدم  در خصوص لزوم بازخوانی ارزش‌های دفاع مقدس اظهارداشت: دفاع مقدس یک تجربه و امتحان سختی برای ملت ایران بود که با توکل بر خداوند ، باموفقیت پشت سر گذاشته شد، اما باید از عبرت‌های آن برای نسل امروز و آینده استفاده کرد.

دبیر‌کل حزب سبز با تاکید بر اینکه پایه اصلی استراتژی و دکترین نظامی ما در هشت سال دفاع مقدس تکیه بر نیروهای مردمی و حمایت آنها از دولت و جبهه‌ها بود به شهادت طلبی رزمندگان اشاره کرد و گفت: اگر در آن زمان ما برای میهن می‌جنگیدیم، قطعا به این دستاورد نمی‌رسیدیم. شهادت طلبی و باورهای دینی بود که ما را در جنگ تحمیلی پایدار کرد.

این فرمانده دفاع مقدس به وحدت و تبعیت نیروها از امام خمینی (ره) اشاره کرد و اظهار داشت: اگر در آن زمان بسیج و سپاه یک دست و متحد نبودند و یا از امام تبعیت نمی‌کردند، بی‌شک با مشکلات جدی مواجه می‌شدیم.

وی ادامه داد: دولت‌ها در زمان جنگ باید بدانند که در برابر ایستادگی رزمندگان، نباید به سمت سازش حرکت کنند، چرا که سازش مساوی خیانت به ملت است و اگر دولتی به دنبال سازش باشد، موجب سست شدن نیروهای مسلح خود خواهد شد.

عضو جبهه اصولگرایان منتقد دولت خاطرنشان کرد: سیاست در مسائل نظامی از نکات حایز اهمیت است و هیچگاه سیاسیون نمی‌توانند در تصمیم‌گیری‌های خود به مسائل نظامی بی‌توجه باشند و از سوی دیگر نیز نظامیان نمی‌توانند تصمیم بگیرند که در آن عواقب سیاسی را مورد توجه قرار نداده باشند.

کنعانی‌مقدم با تاکید بر اینکه از نکات مهم در هشت سال دفاع مقدس همدلی همه جریانات سیاسی بود،گفت: تا زمانی که جریان انحرافی بنی‌صدر در کشور بود، هیچ موفقیتی را در جبهه شاهد نبودیم، اما بعد از اینکه این جریان انحرافی برچیده شد پیروزی‌های متعددی برای ما به دست آمد.

وی با بیان اینکه روحانیون معنویت را در جبهه‌ها بوجود می‌اوردند اما به نقش آنها کمتر پرداخته شده است، به ایثارگری رزمندگان اشاره کرد و گفت: در دوران جنگ تحمیلی جوانان نقش اصلی را ایفا کردند و از خود ایثارگری و از جان‌گذشتی به نمایش گذاشتند. خانواده شهدا نیز در حال حاضر ارزشمند‌ترین و گرانقدرترین یادگاران آن دوران هستند و باید به آنها ارج بگذاریم.

دبیر کل حزب سبز با بیان اینکه هنر جنگیدن ما این است که نباید اجازه دهیم جنگی رخ دهد، اظهار داشت: ما هیچ گاه نباید دشمن را کوچک بشماریم. باید همیشه آماده بود تا بتوانیم در مقابل آنها بایستیم. ما نباید غافل از حیله‌های دشمن باشیم تا دشمن بتواند از غفلت‌های ما استفاده کند.

فرمانده دوران دفاع مقدس در خصوص گلایه و انتقادات برخی از خانواده شهدا، جانبازان، ایثارگران گفت: حفظ حرمت شهدا و خانواده آنها یکی از مهمترین وظایف دلتمردان است چرا که آنها در صف مقدم جبهه حرکت کردند.

این فعال سیاسی صریح کرد: ‌نباید گوهرهای گرانقدر که شاید ارزش‌های ما باشد مورد تهاجم قرار گیرد حتی اگر آنها راه انحرافی را طی کرده باشند باید باقول حسنه به آنها برخورد کرد. و هرگونه حرمت شکنی ارزش‌های دفاع مقدس قابل تحمل نیست.


 


در پی تصمیمات اخیر رئیس جمهور روسیه مبنی بر عدم ارسال سامانه های موشکی مورد درخواست ایران و همچینین اعلام ممنوعیت ورود تعدادی از کارشناسان اتمی ایران به آن کشور، نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی، از بررسی آنچه “اقدامات ضد ایرانی روسیه” خواند، در جلسه روز یکشنبه آن کمیسیون خبرداد.

این نماینده مجلس شورای اسلامی خاطرنشان کرد “اقدامات اخیر روسیه، به نفع آمریکا و به ضرر روسیه خواهد بود.”

اواخر هفته گذشته، رئیس جمهوری روسیه، فرمان منع فروش موشک های پیشرفتۀ ضد هوایی اس ٣۰۰ و همچنین تسلیحات سنگین دیگر به ایران را امضا کرد و همزمان لیست گروهی از دانشمندان و مسئولان دست اندر کار هسته‌ای ایران را که حق ورود به آن کشور یا عبور از خاک آن را ندارند، به رسانه ها داد.

به گزارش مهر، حسین ابراهیمی، در واکنش به تحریم‌های روس‌ها علیه ایران و اعلام فهرست ممنوعیت های جدید از سوی مسکو علیه ایران گفت: من تصور می کنم روح سلطه در آمریکا و سایر کشورها وجود دارد و آنها از هر فرصتی علیه جمهوری اسلامی سوء استفاده می کنند.

وی با اعلام اینکه ما یک همکاری خوب و تعاملی با روس ها داشته و داریم، خاطرنشان کرد: به دلیل اینکه مردم روسیه آزادی‌خواه هستند، انتظار افزایش همکاری‌ها با مسکو داریم و مقامات این کشور نباید تحت تاثیر غربی ها قرار گیرند، چرا که در نهایت ضرر خواهند کرد.

وی با بیان اینکه در روسیه دو جریان امنیتی و سیاسی حاکم است، اظهار کرد: جریان سیاسی مربوط به دیمیتری مدودوف رئیس جمهور روسیه و افرادی که از ایشان تبعیت می کنند، می شود و جریان امنیتی مربوط به ولادیمتر پوتین نخست وزیر این کشور است.

ابراهیمی با سیاسی توصیف کردن برخوردهای اخیر مقامات کرملین علیه ایران، خاطرنشان کرد: این گونه برخوردها با ایران، به نفع آمریکا بوده و به ضرر روسیه است.

نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی با اظهار اینکه جمهوری اسلامی امکاناتی دارد که نه وابسته به روسیه و نه وابسته به کشورهای دیگراست، افزود: تهران یک قراردادی با روس‌ها درباره ارائه موشک های فوق الذکر دارد که آنها باید به تعهدات خود عمل کنند و نمی توانند در این زمینه محدودیت ایجاد کنند.

وی با اشاره به زمان انعقاد قرارداد ارائه سامانه موشکی اس ٣۰۰ به ایران، خاطرنشان کرد: این قرارداد قبل از صدور قطعنامه علیه جمهوری اسلامی در شورای امنیت سازمان ملل منعقد شده و ربطی به این قطعنامه های غیرقانونی ندارد و مقامات کرملین باید به تعهدات خود عمل کرده و اس ٣۰۰ را به ایران تحویل دهند.

سامانه های موشکی اس-۳۰۰، از موضوعات چالش برانگیز بین ایران و روسیه طی چند سال اخیر – بویژه در ده ماه گذشته- بوده، و طرف روسی از تحویل این سلاح های پیشرفته به ایران خودداری می کند.

جمهوری اسلامی برای تقویت پدافند هوایی تاسیسات اتمی خود، در پی خرید این سامانه های موشکی مدرن از روسیه می باشد، اما آمریکا و اسرائیل، بارها با صدور این سیستم دفاعی پیشرفته به ایران مخالفت کرده اند.

نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی، همچنین، تصریح کرد: این اقدامات روس‌ها و دیگر کشورهای غربی، تجربه ای است برای ما که در این دنیا به کشوری نمی‌شود، اعتماد کرد و ما باید خودمان را تقویت کنیم.

روسیه طی ماههای اخیر، از موافقین صدور قطعنامه تحریم علیه جمهوری اسلامی بوده است؛ اما همزمان در راه اندازی پروسۀ انتقال سوخت به داخل رآکتور اتمی بوشهر نیز، با دولت ایران همکاری داشته است.


 


کلمه: انتشار پیش شماره ی اول خبرنامه کلمه با استقبال شگفت انگیز مخاطبان مواجه شد. تحریریه خبرنامه کلمه از صدها نظر و پیشنهاد شما در شبکه های اجتماعی بسیار آموخت و اکنون نیز در حال جمع بندی و بررسی نظرات مخاطبان محترم برای ادامه مسیر و آغاز فعالیت رسمی است.

بیشترین پیشنهادات و نظرات متوجه دو دسته اقدامات بود. یکی مربوط به نحوه ی تولید می شد؛ اعم از فاصله ی زمانی انتشار هر خبر نامه تا قطع و اندازه ی آن و دیگری پشنهاداتی جالب از طرف همراهان سبز به یکدیگر برای نحوه ی انتشار آن بود؛ از چاپ و کپی برای همسایه و همکار و همکلاسی تا توزیع بین مردم به شیوه های گوناگون. نظراتی که بسیار جالب و آموزنده بود. کلمه برای چگونگی تولید خبرنامه و شروع رسمی به عقل جمعی شما مخاطبان عزیز استناد خواهد کرد. با پیشنهادات خود به کلمه و همراهانی که در انتشار آن مشارکت خواهند کرد کمک کنید.

با کمک شما بوسیله ی همین خبرنامه ی کوچک و با کمترین هزینه در برابر هزاران میلیارد تومانی که از سرمایه ی ملت ما برای تبلیغات دروغین و  توجیه اوضاع اسفناک جاری و نیز  محدودیتها استفاده می کنند خواهیم ایستاد.

پیش شماره ی دوم کلمه پیش روی شماست. به کسانی که خبر ندارند بگویید.

دریافت فایل PDF- پی دی اف – (۲۹۵ کیلو بایت)

دریافت نسخه jpeg – عکس – (۶۸۸ کیلو بایت)


 


بازار طلای تهران بار دیگر در اعتراض به مالیات بر ارزش افزوده، تعطیل شد.

جهان نیوز در این باره نوشت: بازار طلا با اعتراض به اجرای مالیات بر ارزش افزوده امروز صبح بازار را تعطیل کرده است.

خبرگزاری فارس هم گزارش داد که در پی اعتراض برخی واحدهای صنفی طلا و جواهر بازار تهران به اجرای مالیات بر ارزش افزوده نشست برخی مسئولان سازمان امور مالیاتی با روسای این صنف در حال برگزاری است.

اجرای مالیات بر ارزش افزوده برای مشمولان بند ب در حالی از اول مهرماه کلید خورده است که مسئولان صنف طلا و جواهر معتقدند اعضای صنف‌شان در این باره آموزشهای لازم را ندیده‌اند.

به دنبال تعطیلی بازار طلا، مسئولان و مدیران مالیاتی با فعالان بازار طلا در ساختمان امور مالیاتی کشور جلسه گذاشتند تا آنان را برای ازسرگیری کار قانع کنند.

لازم به ذکر است که بازار طلا پیش از این هم در اعتراض به اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده، تعطیل شده بود.


 


کارگران کارخانه ریسندگی خاور رشت به دلیل ‌دریافت نکردن حقوق ۷ ماهه مقابل استانداری گیلان تجمع کردند.

به گزارش فارس، کارگران کارخانه ریسندگی خاور رشت صبح امروز با تجمع مقابل استانداری گیلان خواستار دریافت حقوق معوقه خود از مسئولان شدند.

یکی از کارگران این کارخانه با اشاره به اینکه مدت ۷ ماه است حقوق دریافت نکرده است، اظهار داشت: بالغ بر ۳۰۰ نفر از کارگران مرد و زن کارخانه خاور مدت ۷ماه است هیچ‌گونه حقوق و مزایایی از کارخانه دریافت نکرده‌اند.

وی که خواست نامش فاش نشود، افزود: مدیرعامل کارخانه وام سنگینی برای بهبود وضعیت کارخانه گرفته اما تا کنون برای بهبود وضعیت کارگران اقدامی انجام نداده است.

یکی دیگر از کارگران این کارخانه نیز با بیان اینکه تا ۲ ماه گذشته کارخانه بالغ بر ۸ تن نخ تولید کرده و به فروش رسانده است، گفت: این کارخانه از لحاظ تولید و فروش محصول مشکلی ندارد.

وی سهل‌انگاری مدیر کارخانه را موجب به وجود آمدن این وضعیت بحرانی برای کارگران خواند و تصریح کرد: مسئولان استانی نیز به وعده‌های خود عمل نمی‌کنند و هیچ نتیجه‌ای از جلسه اخیر کمیسیون صنایع و معادن استان درباره این وضعیت حاصل نشده است.

در این تجمع که حدود ۳۰۰ نفر از کارگران مرد و زن کارخانه ریسندگی خاور رشت حضور داشتند، با بیان مشکلات حقوق معوقه خود را مطالبه می‌کردند.


 


نماینده سمنان در واکنش به سخنان محمود احمدی‌نژاد مبنی‌بر در راس امور نبودن مجلس خواستار مناظره با وی یا یکی از نمایندگان تام‌الاختیار او در این زمینه شد و گفت: مجلس هشتم می‌تواند با یک اقدام عملی و قانونی همچون طرح سوال از احمدی‌نژاد اثبات کند که در راس امور است.

“مصطفی کواکبیان” در گفت وگو با خانه ملت، در واکنش به سخنان احمدی نژاد مبنی بر اینکه مجلس دیگر در راس امور نیست، گفت: صحبت های آقای احمدی‌نژاد در خصوص جایگاه مجلس از چند جهت قابل ایراد است و در این مدت منتظر بودم که ایشان از سفر آمریکا برگشته و یک جوری سخنان خود را اصلاح کنند که ظاهر امر نشان‌دهنده این است که وی بنای اصلاح سخنان خود را ندارد.

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس به موضع برخی خبرگزاری‌ها، سایت‌ها و مطبوعات حامی دولت در خصوص سخنان احمدی‌‌نژاد اشاره کرد و گفت: این رسانه‌ها خیلی طلبکارانه سخن گفته و چنین وانمود می‌کنند که هیچ اعتراضی نباید به سخنان رئیس‌جمهور شود.

کواکبیان به نطق ۶ ماه پیش خود در صحن مجلس اشاره کرد و افزود: در آن نطق اعلام کردم اگر مجلس در راس امور باشد بسیاری از اتفاقات در کشور اتفاق نمی افتد و گفتن من در مقام اثبات بود اما گفته رئیس جمهور در مقام سقوط مجلس است که نباید مجلس در راس امور باشد.

نماینده سمنان با درخواست از صدا‌وسیما برای اختصاص وقت به قوه مقننه برای پاسخ به اظهارات احمدی‌نژاد درباره مجلس، به درخواست مناظره خود با احمدی‌نژاد درباره مطرح شدن موضوع تک‌حزبی در کشور اشاره کرد و گفت: من درباره این دعوت هیچ پاسخی نشنیدم و در مورد اظهارات اخیر رئیس‌جمهور (در راس امور نبودن مجلس) هم آمادگی مناظره با وی و یا نماینده تام‌الاختیار ایشان را دارم، تا ببینیم مجلس در راس امور است یا خیر.

وی با بیان اینکه مجلس هشتم می‌تواند با یک اقدام عملی و قانونی همچون طرح سوال از احمدی‌نژاد اثبات کند که در راس امور است، افزود: والا به نظر می‌رسد، اگر سخنان آقای احمدی‌نژاد با واکنش قاطع و جدی خانه ملت مواجه نشود، تبعات جبران‌ناپذیری برای مجلس در پی خواهد داشت.

کواکبیان در ادامه به تشریح ایرادهای خود از سخنان احمدی‌نژاد درباره در راس امور نبودن مجلس پرداخت و خاطرنشان کرد: اولا سخنان آقای احمدی‌نژاد برخلاف منویات امام راحل است؛ چرا که ایشان در مقام تفسیر سخنان بنیانگذار انقلاب برآمده‌اند.

عضو کمیسیون امنیت ملی به جایگاهی که حضرت امام(ره) در سیره عملی خود برای مجلس در نظر گرفته بودند، اشاره کرد و افزود: پیش از تشکیل مجمع تشخیص مصلحت، اگر دو سوم نمایندگان به قانونی که به ظاهر بر خلاف شرع بود؛ ولی بنا به مصلحت کشور لازم بود، رای می‌داد، آن قانون لازم‌الاجرا بوده که این امر نشان‌گر جایگاه رفیع خانه ملت است.

وی با اشاره به واگذاری اختیار تصمیم‌گیری در خصوص آزادی گروگان‌های آمریکایی در اول انقلاب به مجلس، گفت: هر چند در ماجرای گروگان‌ها امام راسا می‌توانستند، تصمیم بگیرند، اما تصمیم‌گیری را به اختیار نمایندگان گذاشتند؛ چرا که مجلس را در راس امور می‌دانستند.

نماینده سمنان همچنین به انتخاب آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به عنوان فرمانده جنگ در زمان امام راحل اشاره کرد و افزود: یکی از دلایلی که آقای هاشمی رفسنجانی در آن زمان به عنوان فرمانده جنگ انتخاب شدند، این بود که ایشان در آن زمان، ریاست مجلس را برعهده داشتند.

کواکبیان تاکید کرد: همه این مسایل نشان، دهنده این است که حضرت امام چه جایگاهی را برای مجلس قائل بودند.

عضو کمیسیون امنیت ملی همچنین با اعلام اینکه سخنان احمدی‌نژاد درباره جایگاه مجلس خلاف منویات مقام معظم رهبری است، خاطرنشان کرد: چرا که ایشان بارها بر جایگاه مجلس چه در بعد نظارتی و چه تقنینی تاکید کرده‌اند.

وی در این راستا به بخشی از سخنان مقام معظم رهبری طی سال‌های اخیر در خصوص جایگاه مجلس اشاره کرد و افزود: معظم‌له در بخشی از بیانات خود فرموده‌اند که مجلس زمینه نرم افزار نظام جمهوری اسلامی را برآورده می‌کند.

کواکبیان با اظهار اینکه مقام معظم رهبری در دیدار با نمایندگان مجلس هفتم هم بر راس امور بودن مجلس تاکید کرده‌اند، خاطرنشان ساخت: ایشان اخیرا هم هرگونه ایجاد اختلاف را خلاف شرع دانسته و به سران ۳ قوه تاکید کرده‌اند که در جهت وحدت حرکت کنند؛ بنابراین سخنان رئیس‌جمهور در این مقطع جز ایجاد اختلاف ثمره دیگری ندارد.

نماینده سمنان به جایگاه مجلس در قانون اساسی نیز اشاره کرد و گفت: اظهر من‌الشمس است که براساس روح حاکم بر قانون اساسی، مجلس با توجه به حق سوال، تذکر، تحقیق و تفحص، استیضاح، رای اعتماد و حق اظهارنظری که در تمام امور کشور دارد، در راس امور است.

کواکبیان همچنین با اشاره به اصل ۱۱۳ قانون اساسی پیش از بازنگری درسال ۱۳۶۸، خاطرنشان کرد: براساس این اصل، پیش از بازنگری در قانون اساسی اختیارات رئیس‌جمهور بیشتر بوده، اما پس از بازنگری، مسئولیت هماهنگی میان قوا به رهبری واگذار شده که این موضوع برخلاف نظر آقای احمدی‌نژاد نشانگر این است که در آن زمان اختیارات رئیس‌جمهور بیشتر از زمان فعلی بوده است.

وی به اصل ۱۳۱ قانون اساسی اشاره کرد و گفت: براساس این اصل در صورت فوت، عزل، استعفا، غیبت یا بیماری بیش از ۲ ماه رئیس‌جمهور، شورایی تشکیل شده و تا زمان برگزاری انتخابات کشور را اداره می‌کند که این امر بیانگر این است که کشور بدون رئیس‌جمهور هم قابل اداره است و اما کشور نمی‌تواند حتی یک روز بدون مجلس باشد.

نماینده سمنان به حق تصمیم‌گیری مجلس در تمام مسائل کشور طبق قانون اساسی اشاره کرد و افزود: هر الفبا خوانده حقوقی می‌داند که براساس قانون اساسی مجلس در راس امور است.

وی با اعلام اینکه نظریه تفسیری همه علما و حقوقدانان در این است که ما نظام ریاستی در کشور نداریم، بلکه نظام ما حداقل یک نظام نیمه پارلمانی است، خاطرنشان ساخت: این اظهارات عجیب و قریبی که مطرح می‌شود، حقوقدان‌ها می‌پرسند که آقای احمدی‌نژاد با چه کسانی مشورت کرده که چنین دیدگاه‌هایی را مطرح می‌کند.

کواکبیان در ادامه با اظهار اینکه “به نظر من، یک جریانی می‌خواهد خط نورانی امام خمینی(ره) و دیدگاه‌های ایشان را امروز در جامعه کمرنگ کند”، خاطرنشان کرد: ما نباید به این جریان کمک کنیم.

این عضو فراکسیون خط امام(ره)، تصریح کرد: اگر یک جا بگوئیم که نظرات امام مخصوص زمان خاصی است، ممکن است در آینده یک‌سری نظراتی بیان کرده و مثلا بگویند که دیدگاه ولایت فقیه برای زمان خودش بوده که این اساسا با منویات جامعی که از امام سراغ داریم، منافات داشته و اظهارنظرهای این چنینی خط امام را تضعیف می‌کند.

نماینده سمنان بر این اساس خواستار واکنش جدی نمایندگان به اظهارات احمدی‌نژاد درباره در راس امور نبودن مجلس شد و افزود: با توجه به تخلفات قوه مجریه از برنامه چهارم، درخواست استرداد لایحه برنامه پنجم و تخلفات عدیده‌ای که در اجرای مصوبات مجلس همچون عدم اجرای قانون مترو از سوی دولت شاهد هستیم، نمایندگان مجلس می‌توانند طبق قانون از رئیس‌جمهور سوال کنند تا با این کار نشان دهند که در راس امور هستند.

کواکبیان در عین حال در پایان، خاطرنشان کرد: اظهارات رئیس‌جمهور تنها در صورتی از سوی مجلس قابل گذشت است که وی با عقب‌نشینی، سخنان خود را تصحیح کند و گرنه اصلا قابل گذشت نیست.


 


صندوق بیمه روستاییان و عشایر به عنوان یکی از چند صندوق کلیدی وزارت رفاه مسئول حمایت از بیش از پنج میلیون خانوار است اما در ۵ سال گذشته تنها نزدیک به ۸۰۰ هزار روستایی تحت پوشش این بیمه قرار گرفته‌اند که برابر با جذب کمتر از یکصد و ۴۰ هزار نفر در هر سال است.

به گزارش مهر، بر اساس آیین نامه اجرایی صندوق بیمه روستائیان و عشایر مسئولان این صندوق موظف به تحت پوشش قرار دادن همه روستاییان هستند اما این مهم با گذشته پنج سال از تصویب این آیین نامه معطل مانده است.

یکی از اولین اعضای مؤسس صندوق بیمه روستائیان عشایر در گفتگو با خبرنگار مهر درباره فراز و نشیبهای این صندوق به تشریح این موضوع پرداخت.

محسن ایزدخواه درباره پیشینه تشکیل این صندوق اظهار داشت: بیمه روستاییان و عشایر در چارچوب قانون بیمه‌های اجتماعی روستاییان برای اولین بار در سال ۱۳ مطرح شد و بر اساس این قانون روستاییان به منظور ایمن بودن در برابر خطرات احتمالی تحت حمایتهایی مانند بیماری، حوادث ناشی از کار و از کارافتدگی قرار می گرفتند.

وی تاکید کرد: پس از تصویب قانون تامین اجتماعی در سال ۵۴ مقرر شد روستائیانی که عضو شرکت های سهامی زراعی هستند مانند کارگران تحت حمایتهای مختلف سازمان تأمین اجتماعی قرار گیرند اما این امر هیچ‌وقت تحقق نیافت.

این کارشناس حوزه رفاه و تامین اجتماعی درباره تحت پوشش قرار دادن روستائیان و عشایر قبل از پیروزی انقلاب اسلامی گفت: در اجرای ماده ۱۱۰ قانون تأمین اجتماعی مصوب سال ۵۴، سازمان بیمه تأمین اجتماعی که متکفل بیمه کارگران بود و سازمان بیمه اجتماعی روستائیان که می‌بایستی روستائیان را تحت پوشش قرار دهد در سازمان تأمین اجتماعی ادغام شد.

وی افزود: در اجرای ماده ۶ همین قانون مقرر شد روستائیان و افراد خانواده آنها به تدریج در مناطق مختلف و در اجرای ماده ۱۱۷ قانون تأمین اجتماعی تحت پوشش بیمه تامین اجتماعی قرار گیرند اما این امر تا ‌آستانه پیروزی انقلاب اسلامی جز در موارد معدودی درخصوص تحت پوشش قرار دادن درمان اجرایی نشد.

برای بیمه روستاییان فقط به طرحهای حمایتی بسنده شد

ایزدخواه در ادامه درباره حمایت از اجرایی کردن تشکیل بیمه روستائیان و عشایر افزود: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بحثهای مفصلی در سازمان تامین اجتماعی و وزارت جهاد و کشاورزی صورت گرفت تا بتوان با امضای تفاهم‌نامه‌ای این اصل به جا مانده در حمایت از روستائیان را در سازمان تامین اجتماعی عملیاتی کرد اما این موضوع هم در حد حرف و نوشتار باقی ماند.

وی با اشاره به اینکه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به منظور حمایت از روستاییان طرح‌هایی مثل طرح شهید رجایی تحت عنوان حمایت از روستاییان بالای ۶۰ سال و سپس فعالیت‌های کمیته امداد امام خمینی(ره) در روستاها مطرح شد، تاکید کرد: تمام این طرحها با وجود اینکه در جای خود قابل قدردانی است اما هرگز اقدامی نبود که در راستای بیمه روستائیان و عشایر باشد.

عضو مؤسس صندوق بیمه روستائیان و عشایر در ادامه افزود: از اوایل سال ۸۳ بحث یکپارچه سازی پوشش های بیمه ای و حمایتی مطرح و در نهایت در سال ۸۳ قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی تصویب شد، که با تصویب این قانون دولت موظف به تشکیل وزارت رفاه و تأمین اجتماعی شد.

تشکیل صندوق بیمه اجتماعی روستائیان و عشایر شرط نمایندگان برای رای به وزیر

ایزدخواه تاکید کرد: این قانون به صراحت دولت را موظف می کند که تعدادی صندوقهای مستقل برای حمایت از اقشار مختلف جامعه در وزارت رفاه تشکیل دهد که از آن جمله صندوقی به نام صندوق بیمه اجتماعی روستائیان و عشایر بود. اهمیت این مصوبه به قدری بود که وقتی وزیر رفاه و تامین اجتماعی وقت در مجلس برای رای اعتماد حضور داشت یکی از شروط رای دادن نمایندگان به وزیر پیشنهادی این بود که وی یکی از اولین اقداماتش تشکیل این صندوق باشد تا بتواند به ۴۰ سال حرف و حدیث در این زمینه پایان دهد.

وی در ادامه افزود: پس از رأی اعتماد مجلس به وزیر رفاه و وعده‌های وی به مجلس در خصوص تشکیل صندوق بیمه‌ اجتماعی روستاییان و عشایر مباحث حقوقی در این وزارتخانه مطرح شد که آیا برای تأسیس این صندوق مواد اشاره شده در قانون ساختار نظام جامع رفاه و تأمین اجتماعی کفایت می‌کند و یا باید برای تأسیس قانونی ویژه‌ به منظور تأسیس و تشریح وظایف و اهداف تدوین و به مجلس شورای اسلامی به عنوان لایحه‌ای ارسال کرد.

دولت متعهد شد دو برابر حق بیمه را خودش پرداخت کند

ایزدخواه با اشاره به اینکه در نهایت وزارت رفاه و تأمین اجتماعی مصوبه‌ای را از دولت تحت عنوان آیین‌نامه اجرایی صندوق بیمه اجتماعی روستائیان گرفت ودر سال ۸۳ فرآیند تصویب خود را در هیئت دولت طی کرد و از تابستان سال ۸۴، رسماً صندوق بیمه روستائیان و عشایر فعالیت خود را آغاز کرد.

وی درباره اینکه در این آیین نامه به نفع روستائیان و عشایر چه مفادی گنجانده شد اظهار داشت: این آیین نامه دارای ۲۶ ماده و چند تبصره است که بر اساس آن تمام روستائیان و عشایر تحت پوشش اختیاری این صندوق قرار می گیرند. همچنین برای تشویق روستائیان و عشایر حق بیمه طوری تعیین شد که باید ۵ درصد دستمزد حق بیمه را روستائیان پرداخت کنند و دو برابر آن برعهده دولت ‌باشد.

وی افزود: تعهداتی که صندوق در مقابل روستائیان دارد عبارتند از: ارائه خدمات درمانی، از کارافتادگی، پیری، فوت و برخورداری از بیمه بیکاری است. همچنین در این آیین نامه و در ماده ۸ آن دولت متعهد می شود در سالهایی که به تشخیص مراجع ذیصلاح خشکسالی در مزارع روستائی اعلام می شود و یا در مواقع بروز حوادث غیرمترقبه، آفت زدگی و یا مرگ و میر دام تا رفع عوارض ناشی از آن که موجب بیکاری و ناتوانی بیمه شده می شود فرد از پرداخت معاف شود و سهم مشارکت روستائیان و عشایر در آن منطقه یا روستا بر حسب نظر کارشناسان وزارت رفاه و تامین اجتماعی و یا شورای عالی رفاه و تامین اجتماعی بر عهده دولت قرار گیرد.

ایران در صدر کشورهای بلاخیز

کارشناس حوزه رفاه و تامین اجتمای با اشاره به اینکه ایران در صدر کشورهای بلاخیز جهان است، گفت:

وی در پاسخ به اینکه تا کنون این قوانین چقدر عملیاتی شده و چند درصد از روستائیان تحت پوشش این صندوق قرار گرفته اند اظهار داشت: مطابق آخرین سرشماری نفوس و مسکن تعداد روستائیان و عشایر بالای ۱۸ سال نزدیک به ۱۳ میلیون نفر در قالب ۵ میلیون و هزار ۷۴ و ،۸۶۶ خانوار است. به عبارت دیگر نزدیک به ۱۳ میلیون روستائی واجد شرایط بیمه شدن در صندوق روستائیان هستند اما آنچه که در عمل اتفاق افتاده حکایت از شکست کامل این صندوق در جذب روستائیان و عشایر بوده است.

صندوق روستائیان و عشایر کمترین موفقیت را در جذب روستاییان داشته است

ایزدخواه با اشاره به آخرین آماری که از صندوق بیمه روستائیان و عشایر انتشار یافته اظهار داشت: از بدو پذیرش روستائیان یعنی از سال ۸۴ تا تاریخ مذکور نزدیک به هشتصد هزار روستائی تحت پوشش قرار گرفته‌اند که برابر است با جذب کمتر از یکصد و ۴۰ هزار روستایی در هر سال و این در حالی است که به نظر می‌رسد حدود یک سوم از بیمه شدگان روستائی و عشایری طبق قراردادی با کمیته امداد امام خمینی(ره) به صورت یک جا و بدون هیچ‌گونه فعالیتی به مجموعه این صندوق پیوسته‌اند.

وی تصریح کرد: اگر این تعداد را از بیمه شدگان اصلی کم کنیم می‌توانیم بگوییم صندوق بیمه روستائیان علی رغم همه امتیازاتی که در آیین نامه اجرایی صندوق برای روستائیان در نظر گرفته شده نتوانسته کمترین موفقیتی در جذب روستائیان و عشایر داشته باشد.

وی درباره دیگر دلایل عدم موفقیت در جذب روستائیان در این سالها اظهار داشت: معمولا یکی از بزرگترین مشکلات نظام های بیمه ای در بدو شروع بحث تامین منابع مالی آن بود و به جرات می توان گفت که در طول تاریخ شکل گیری نظام تامین اجتماعی در کشور اولین سازمان بیمه ای که تا کنون به هیچ عنوان با کمبود بودجه مواجه نبوده صندوق بیمه روستائیان و عشایر است.

این کارشناس حوزه رفاه و تامین اجتماعی تاکید کرد: چراکه از یک طرف مجلس به این مسئله واقف بوده و همواره بودجه های لازم را برای جذب قرار داده و ثانیا این صندوق محدودیتی برای جذب بیمه شدگان نداشت چون دولت متعهد به پرداخت سهم حق بیمه خود در قانون بوده و بر این اساس می‌توانسته در حسابهای دیون دولت مثل سازمان تامین اجتماعی قرار بگیرد.

صندوق روستائیان از بدو تاسیس کسری بودجه نداشته است

ایزدخواه با اشاره به نحوه تعیین بودجه این صندوق گفت: برای بیمه شدگان صندوق پنج سقف درآمدی تعریف شده است. حق بیمه ماهانه چهار هزار و ۵۰۰ تومان تا ۹ هزار تومان که بستگی به سقف دستمزد روستائیان دارد و خود آنها آن را پرداخت می کنند. دو برابر این میزان هم توسط دولت پرداخت می شود. بنابراین در این سالها اصلا موضوع کسری بودجه مطرح نبوده و علاوه بر آن این صندوق از نظر شکل گیری تعهدات چندانی نداشت و هرآنچه به دست می آورد جنبه درآمدی دارد.

وی در ادامه اظهار داشت: به طور مثال حدود ۵۰ سال پیش وقتی سازمان تامین اجتماعی شکل گرفت نسبت بیمه شدگان به مستمری بگیران یک به ۴۶ بود در حالیکه امروز نسبت بیمه شدگان روستایی به افراد مستمری بگیر یک به ۱۱۵ است و تا کنون مشکلی تحت عنوان تنگناهای مالی درباره بیمه روستائیان وجود نداشته است.

ایزدخواه تاکید کرد: قاعدتاً بایستی این ذخائر در چارچوب حفظ و نگهداشت ارزش‌ آنها سرمایه‌گذاری شود که هیچ‌گونه اطلاعاتی در این خصوص برای آگاهی ذینفعان و پژوهشگران به اطلاع عموم نرسیده است.

رویکردهای وزارت رفاه از جمله دلایل ناکامی

این عضو مؤسس صندوق بیمه روستائیان عشایر با اشاره به اینکه فکر می کنم یکی از مهمترین دلایل ناکامی صندوق بیمه روستاییان رویکردهای وزات رفاه و تامین اجتماعی است، تاکید کرد: متاسفانه این وزارتخانه کلیدی در دولت نهم و دهم مدتها بدون وزیر اداره می‌شد و مسئله نداشتن وزیر موجب عدم نظارت و کنترل بر عملکردهای سازمانهای تحت پوشش از جمله صندوق بیمه روستائیان و عشایر شد.

ایزدخواه در ادامه تاکید کرد: بررسیها نشان می دهد که هیئت مدیره صندوق بیمه روستائیان و عشایر مطابق ماده ۱۷ قانون ساختار باید به طور موظف فعالیت کنند اما در طول این چندین سال متاسفانه اکثریت اعضای هیئت مدیره این صندوق حضور موظف در صندوق نداشتند و این عدم نظارت و کنترل موجب شد که مدیرعامل که یک مقام اجرایی است خودش در مقام سیاست گذاری قرار گیرد.

معاون سابق حقوقی و پارلمانی سازمان تامین اجتماعی با اشاره به اینکه اعضای هیئت امنای این صندوق بارها پس از برگزیده شدن بلافاصله برکنار شدند، تاکید کرد: امرز نیز شاهد هستیم که یک هیئت امنای جدید بر اساس ماده ۱۱۳ قانون خدمات کشوری برای این صندوق نیز تعریف شده است. بنابراین بی ثباتی بر ارکان مختلف صندق بیمه روستائیان و عشایر خود یکی از مهمترین دلایل عدم توفیق این صندوق در جذب روستائیان و عشایر بوده است.

روستائیان رغبتی برای بیمه شدن ندارند

ایزدخواه در ادامه با اشاره به اینکه نکته دومی که می تواند موجب کارکردهای ضعیف این صندوق باشد بی رغبتی روستائیان برای جذب در این صندوق است.

به باور وی فرصت سوزی هایی بوده که با وجود بخشنامه های غیر قانونی در صندوق بیمه روستائیان رخ داده است.

وی گفت: در آیین‌نامه اجرایی شرط سنی برای بیمه روستائیان و عشایر لحاظ نشده است، اما متاسفانه مدیرعامل این صندوق در سال ۸۶ بخشنامه‌ای را صادر و محدودیتی سنی در این بخشنامه اعمال کرد مبنی بر اینکه مردان بالاتر از ۵۵ سال و زنان بالای ۵۰ سال از اردیبهشت سال ۸۶ قادر به بیمه شدن نیستند.

بررسی ‌های آماری نشان می‌دهد در حال حاضر جمعیت بالاتر از ۵۰ سال برای زنان و ۵۵ سال برای مردان مجموعاً بالغ بر سه میلیون و یکصد و هفتاد و شش هزار نفر است که صدور این بخش‌نامه غیر قانونی درواقع یک جمعیت سه میلیون نفری بالقوه برای عضویت در صندوق بیمه روستائیان و عشایر را عملاً از حقوق قانونی خود محروم کرده است.

ایزدخواه تاکید کرد: البته جمعی از کارشناسان کشور علیه این بخشنامه در دیوان عدالت اداری اقامه دعوا کردند و هیئت عمومی دیوان عدالت اداری این بخشنامه را لغو کرد اما متاسفانه با اینکه این بخش‌نامه چندمین ماه است لغو شده هنوز مدیرعامل صندوق بیمه روستائیان در برابر آن مقاومت کرده و بخشنامه پیشین خود را لغو نکرده است که این یک تخلف آشکار است که از سوی مدیرعامل این صندوق اتفاق افتاده است.

فرهنگ بیمه شدن روستاییان نهادینه نشد

ایزدخواه در ادامه گفت: عدم گسترش فرهنگ بیمه‌ای در شهر و روستا از سویی و بی‌اعتمادی روستائیان به وعده‌های فراوانی که در حوزه‌های مختلف داده اما به آ‌ن عمل نشد خود می‌تواند یکی دیگر از عوامل گسترش پوشش بیمه‌ای باشد.

وی تاکید کرد: با گذشت چند دهه از وعده و وعیده‌های مسئولین در مورد گسترش بیمه‌های اجتماعی و همچنین تجربه و گلایه‌های فراوانی که روستائیان حتی در خصوص بیمه‌های محصولات کشاورزی دارند از دلایل بی‌رغبتی آنها برای عضو شدن در این صندوق است.

ایزدخواه با اشاره به نکته سومی که موجب عدم جذب روستائیان و بی‌انگیزه‌ای آنان شد اضافه کرد: بخشنامه دیگری از سوی مدیر عامل این صندوق صادر و در آن بخشنامه محدودیتی برای برخورداری از مزایای بازماندگان روستائیانی که ۹۰ روز سابقه را ظرف در یک سال ندارند قرار داده شد.

وی تاکید کرد: این یکی از بخشنامه هایی است که مغایر با قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی و آ‌یین‌نامه اجرایی صندوق است و تعدادی از کارشناسانی که رسالت خود را دفاع از روستائیان به عنوان مظلوم‌ترین و ضعیف‌ترین طبقات اجتماعی می‌دانند مجدداً در دیوان عدالت اداری اقامه دعوا کرده‌اند که امید است به زودی به نتیجه مورد نظر برسد.

آقایان اگر به فکر روستائیان نیستند برای حفظ موقعیت خود تلاش کنند

عضو مؤسس صندوق بیمه روستائیان و عشایر در ادامه به کارگزاران و مدیران صندوق روستائیان توصیه کرد که به آراء صادر شده از سوی هیئت عمومی دیوان عدالت اداری تمکین کرده و با اشاره به اینکه عدم اجرای دستورات دیوان عدالت اداری موجب انفصال از خدمات دولتی می‌شود، گفت: امیدوارم که آقایان اگر برای روستائیان دلشان نمی‌سوزد حداقل برای حفظ موقعیت و مدیریت خود نسبت به اجرای رأی دیوان عدالت اداری اقدام کنند.

ایزدخواه در ادامه افزود: به نظر من سه رکن اساسی درباره حمایت از روستائیان در چارچوب آین نامه فعلی به زمین مانده و یا اگر اقداماتی از طرف مدیریت صندوق بیمه روستائیان و عشایر صورت گرفته اطلاع رسانی نشده است. اولین مطلب که به صراحت در آیین نامه بیمه روستائیان و عشایر به عنوان یک حق برای روستائیان مورد توجه قرار گرفته برخورداری از بیمه بیکاری بوده که در ماده ۱۰ آئین نامه بیمه اجتماعی روستائیان و عشایر یکی از تعهدات صندق است.

وی تاکید کرد: در تبصره ماده ۱۰ اعلام شده که میران حق بیمه، ضوابط و شرایط برخورداری از بیمه بیکاری بر اساس پیشنهاد وزارت رفاه و تامین اجتماعی و تصویب هیئت وزیران است.

این کارشناس حوزه رفاه و تامین اجتماعی اضافه کرد: سرشماری عمومی نفوس و مسکن اخیر نشان داد در حالیکه روستاها به سرعت در حال تخلیه شدن هستند و روستائیان به شهرها مهاجرت می‌کنند تا حدودی می توان با تقویت اصل صندوق بیمه روستائیان و عشایر با بحث بیمه بیکاری از مهاجرت روستائیان و عشایر به شهرها جلوگیری کرد که متاسفانه تاکنون هیچ اقدام موثر و مثبتی در اجرایی کردن بیمه بیکاری برای روستائیان صورت نگرفته است.

خدمات درمانی به روستائیان هم سطح شهر نشینان ارائه نشد

ایزدخواه در ادامه اظهار داشت: دومین نکته‌ای که در ابتدای شکل گیری بیمه روستائیان مطرح می شود این است که باید خدمات درمانی به روستائیان هم سطح شهرنشینان ارائه می شد و روستائیان ۱۰ درصد هزینه های درمان را به عنوان حق سرانه پرداخت می کردند که متاسفانه این امر مهم نیز مورد توجه قرار نگرفته است.

وی با اشاره به اینکه سومین نکته‌ای که می‌تواند این صندوق را پویا کند تن دادن به قوانین و مقررات سلیقه ای از سوی مدیریت این صندوق است اضافه کرد: متاسفانه مدیریت این صندوق ضمن اینکه قانون و مقررارت را به نفع روستائیان اجرا نکرده بلکه در اقداماتی غیر قانونی و بازدارنده موجب تضییع حقوق روستائیان شده است.

ایزدخواه در پایان با اشاره به اینکه روندهای موجود تصویر روشنی را برای تحت پوشش قرار دادن فراگیر روستائیان نشان نمی دهد، افزود: اگر تغییر و تحولاتی در نگرش گردانندگان این صندوق و نیز در نحوه مدیریت و اداره این صندوق به وجود نیاید نمی توان به فعالیت موثر این صندوق امیدوار بود.

وی افزود: در حال حاضر مدیر عامل این صندوق جزو هئیت مدیره سازمان تامین اجتماعی است و علاوه بر اینکه دو شغله است این امر با قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی و قانون دو شغله بودن مدیران دولتی در تضاد است.

ایزدخواه تصریح کرد: بدون تردید اگر نتوانیم به روستائیان و عشایر به عنوان شریف‌ترین، ضعیف‌ترین و مولد‌ترین اقشار جامعه خدمتی را ارائه نکنیم، بر اساس قانون خلاف کاریم.


 


فرشاد مومنی

در ادبیات توسعه مساله سهل و ممتنعی که در فرهنگ عامه مردم ایران زمین ریشه‌هایی بس عمیق دارد به صورت روشمند و با مبانی نظری نسبتاً قابل اعتنایی تبیین تئوریک شده است. مساله مورد نظر عبارت از واکاوی یکی از مهم‌ترین رموز توسعه است و مضمون آن هم عبارت از این است که یکی از مهم‌ترین شروط توسعه همانا آن است که هر نسل بتواند خود را بر شانه‌های دانش، مهارت‌ها و تجربیات نسل‌های پیشین قرار دهد و سپس از آ‌نجا رسالت تاریخی خود را به انجام برساند که همانا عبارت از برداشتن گام‌هایی هرچند اندک رو به جلو است. این همان چیزی است که در افواه عامه با عنوان ضرورت نداشتن یا فقدان منطق برای اختراع مجدد آتش و چرخ و … از نو است.

بن‌مایه اصلی چنین رویکردی آن است که از جهات متعدد اثبات شده که توسعه چیزی جز فرایندهای انباشتی ذره ذره در عرصه تغییرات نهادی نیست و مرکز ثقل این تغییرات نیز یادگیری آموخته‌ها و مهارت‌های پرهزینه‌ نسل‌های پیشین در حدودی است که نیاز به آزمون و خطای مجدد آن آزموده‌ها مرتفع شود.

این زاویه البته تنها زاویه‌ای نیست که تاریخ را در اندیشه و عمل توسعه حائز اهمیت می‌سازد و الزاماً این زاویه مهم‌ترین زاویه نگرش به تاریخ هم نیست، اما در عین حال می‌توان گفت که چنین رویکردی به تاریخ در زمره مهم‌ترین رویکردها قابل طبقه‌بندی است. از آنجایی که درباره مؤلفه اصلی و محوری منزلت تاریخ به لحاظ نظری و به ویژه از دیدگاه اقتصاددانان نهادگرای توسعه بحث‌های مفصلی مطرح و به زبان فارسی نیز انتشار یافته است، در اینجا از تکرار آن خودداری می‌کنیم و به اعتبار این جنبه از مساله که عبارت از قرار گرفتن بر بلندای شانه‌های پیشینیان و بهره‌گیری از آزمون و خطاها و تجربه‌ها و دستاوردهای مثبت و منفی آنان است، نگاهی هرچند گذرا و سریع به یک تجربه تاریخی بدیع و خارق‌العاده می‌پردازیم که همانا تجربه سیاست‌گذاری و دستاوردهای اقداماتی است که در حوزه اقتصاد ایران در ۱۰ ساله اول بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در اختیار ماست و به نظر می‌رسد که انجام کارهای تحقیقی عمیق و بایسته درباره این دوره هم می‌تواند بر بسیاری از توهم‌ها و سوء‌تفاهم‌ها و باورهای رایج اما غلط خط بطلان بکشد و هم امکان پندگیری از آن تجربه گران‌سنگ و پرهزینه را به نحو شایسته‌تری فراهم سازد و بالاخره بستر لازم برای برداشتن گام‌های مؤثر رو به جلو را فراهم سازد. به دلایل گوناگونی ترجیح اینجانب آن است که در این دوره ۱۰ ساله تمرکز اصلی را بر روی دوره جنگ تحمیلی قرار دهیم هر چند که در یک فرصت مناسب واکاوی کل دوره ۱۰ ساله می‌تواند ما را در معرض دستاوردها و دانسته‌های به مراتب ذی‌قیمت‌تری قرار دهد.

اوضاع اقتصادی ایران در آستانه جنگ تحمیلی

یکی از شگفت‌انگیزترین وجوه غفلت و تغافل در ارزیابی‌هایی که از عملکرد اقتصادی کشور به اندازه‌ای تکرار شده که برای بسیاری از پژوهشگران این ذهنیت را به وجود آورده که چون این همه تواتر و تکرار درباره‌اش مشاهده شده پس لابد درست است مساله توجه ویژه به شرایط خاص هر دوره است، در حالیکه اگر هزاران بار دیگر نیز این اشتباه تکرار شود به دلایل بی‌شمار نظری و تجربی یک پژوهشگر منصف و صاحب صلاحیت از کثرت موارد مشاهده شده نمی‌تواند رأی به صحت آن بدهد. مساله عبارت از آن است که اکثریت قریب به اتفاق مقایسه‌هایی که میان دوره‌های تاریخی متفاوت پس از انقلاب اسلامی صورت می‌پذیرد شرایط و مسائل هر دوره را از درون بحث‌ها و اعداد و ارقام خارج می‌سازند و با پیش‌فرض آگاهانه یا ناآگاهانه انتخاب شده‌ای که در هر حال نادرست است مباحث خود و مقایسه‌ها را با فرض یکسان‌انگاری شرایط جلو می‌برند و لاجرم به واسطه همین نقص بسیار مهم در معرض خطاهای بزرگ و کوچک قرار می‌گیرند. برای دوره مورد بررسی ما توجه به این واقعیت که از نیمه دوم سال ۱۳۵۶ اقتصاد ایران وارد یک دوره رکودی شده بود که در سال ۱۳۵۷ با اوج‌گیری انقلاب اسلامی و پیوستن روزافزون اقشار و گروه‌های مختلف مردم به آن و آغاز موج گسترده و فراگیر اعتصابات شرایط خاصی را پدید آورده بود که در سال‌های اول پس از پیروزی انقلاب با موج گسترده فرار سردمداران عرصه‌های سیاست‌گذاری و اجرای امور اقتصادی کشور نیز گره خورده و همزمان با امواج انقلابی که شورانگیز و در عین حال همراه با آثار منفی برای فعالیت‌های تولیدی بود در هم آمیخته شده بود.

هنوز اقتصاد ایران خود را با این شوک‌های پی‌درپی دمساز و همراه نکرده بود که دومین شوک نفتی به وقوع پیوست و با دو برابر شدن قیمت نفت در فاصله سال‌های ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۹ بار دیگر اقتصاد ایران در معرض تکرار بحران‌های ناشی از بیماری هلندی نیز قرار گرفت، ضمن آنکه به فاصله کوتاهی پس از سقوط رژیم دست‌نشانده پهلوی مساله مسدود شدن ذخایر ارزی کشور و تحریم اقتصادی نیز به مسائل پیش گفته اضافه شد و بالاخره آنکه مخالفان انقلاب اسلامی از طیف گسترده و پرشمار گروه‌هایی که به دلایل ایدئولوژیک یا به واسطه ضربه وارد شدن به منافع خود حداکثر ظرفیت‌های مادی و انسانی را به کار گرفتند تا چرخ‌های تولید در اقتصاد ایران به گردش در نیاید و در این راه از آتش زدن مزارع دهقانان محروم و مظلوم اقصی نقاط کشور تا تبدیل کردن کارخانجات به مرکز بحث‌ها و گفت‌وشنودهای سیاسی و عقیدتی به قیمت معطل ماندن تولید و تخریب خطوط لوله نفت و گاز و … را هر کاری می‌توانستند، انجام دادند باید لحاظ کرد تا برخوردی منصفانه با عملکرد آن دوران نشان داده شود، به ویژه که هنوز یک سال از آغاز جنگ تحمیلی نگذشته بود که فتنه تروریسم به سردمداری سازمان مجاهدین خلق و سایر گروه‌های مسلّحی که از خرداد ۱۳۶۰ آشکارا و مکتوب اعلام جنگ مسلحانه با دولت و ملت ایران کردند و گستره گروه هدف خود را نیز از بالاترین مقامات سیاسی کشور تا پایین‌ترین لایه‌های فرودست جامعه تعیین کرده بودند و شاید بتوان گفت که تجربه رویارویی جمهوری اسلامی ایران با این پدیده در زمره استثنایی‌ترین و منحصر به‌فردترین تجربه‌ها در این زمینه بوده است همه و همه در عین حال که اصل انقلاب اسلامی و نظام منبعث از آن را هدف قرار داده بودند لامحاله بر عملکرد اقتصادی آن دوران نیز تأثیر می‌گذاشتند. بدون تردید شرح مبسوط هر یک از این وقایع و آثار آن بر عملکرد اقتصادی از حوصله این مقاله خارج است اما در نهایت به اختصار می‌توان گفت که اقتصاد ایران با هر مقیاسی در آستانه حمله رژیم بعثی عراق به کشورمان از هر نظر با وضعیت نامطلوبی از منظر اقتصادی روبرو بود.

در ادامه بحث نشان خواهیم داد که در کنار همه آن موارد ضربه‌زننده به تولید و فعالیت اقتصادی میزان انرژی انسانی آ‌زاد شده از ناحیه انقلاب اسلامی و همراهی و همدلی و اعتقاد متقابل بی‌سابقه میان حکومت جدید و رهبران آن با اکثریت قریب به اتفاق مردم این سرزمین به اندازه‌ای بود که بسیاری از رکوردهای بزرگ و منحصر به فرد تاریخ اقتصادی ایران در طی ۳۰ تا ۴۰ ساله اخیر در همین دوران به ثبت رسیده است و علاوه بر این رکوردها که جنبه کمی داشته و با عدد و رقم قابل نمایش است دستاوردهای کوچک و بزرگ بی‌شمار دیگری نیز در این دوره حاصل شده که بعضی از آنها در کل تاریخ طولانی سرزمین ایران بی‌سابقه است و واکاوی هر یک از آنها می‌تواند منشأ عبرت‌آموزی‌های بزرگ و راهگشایی کم‌نظیر برای پیشبرد توسعه ملی در آینده باشد.

در ادامه به عنوان مشتی از خروار به برخی از برجسته‌ترین آنها اشاره کوتاهی خواهیم داشت و بحث را با سرعت به پایان خواهیم برد به امید آنکه آنچه در اینجا مطرح می‌شود و البته همگی مستند به گزارش‌های رسمی منتشره در دوره‌های قبل و پس از انقلاب اسلامی است انگیزه‌ای برای فهم درست واقعیت‌ها و پندگیری از آنها برای آینده پدید آورد.

خواننده آگاه نیک می‌داند که برجسته کردن این نکات قوت به هیچ‌وجه به معنای نادیده گرفتن کاستی‌ها و ضعف‌ها و منصرف ساختن منتقدین از ارائه نقدهای روشنگر و راهگشا نیست، اما از آنجایی که درباره این دوره تاریخی صدها برابر بیش از توجه به نقاط مثبت و دستاوردهای ممتاز و بعضاً کم‌نظیر آن به دلایل متفاوت و متعدد درباره نقاط ضعف آن بیشتر بحث شده در عین حال که به گواه شاهدان آن دوره اینجانب در آن زمان نیز در زمره جدی‌ترین منتقدان به شمار می‌رفتم و البته این انتقادها در حالی بود که در نخست‌وزیری کار می‌کردم و انعکاس انتقادات هرگز به موقعیت و جایگاهی که داشتم لطمه‌ای نیز وارد نساخت! و این نیز تأکید و تأییدی است بر اینکه به هر حال، دستاوردهای بشری دستاوردهایی با کاستی‌ها و نقص‌ها هستند و نقدهای منصفانه و عالمانه درباره عملکرد آن دوره به همان اندازه فهم دقیق و درست نقاط قوت و ویژگی‌های ممتازی که به بحث گذاشته می‌شود، می‌تواند تجلی‌دهنده مفهوم دقیق نقد بوده و برای فهم اقتضائات سایست‌گذاری برای آینده کشور مفید واقع شود. تأکید اینجانب بر وجوه مثبت آن دوره بیشتر به این واسطه است که نگاه منصفانه و با لحاظ کردن شرایط ویژه آن دوره به دستاوردهای این دوره به اندازه‌ای خارق‌العاده و بدیع است که در بسیاری از موارد حتی اگر آن شرایط استثنایی و منحصر به فرد را نیز نادیده بگیریم و عملکرد آن دوران را در سطح کلان با دوره‌های قبل و بعد خود مقایسه کنیم که در هیچ یک از آنها نه جنگی وجود داشت و نه تروریسم و تحریم و مشکلات داخلی در هیچ یک از دوره‌های بعدی و قبلی یارای هم‌طرازی با دوره جنگ را نداشته‌اند. بنابراین، مشخص می‌شود که تحقق آن دستاوردهای خارق‌العاده و کم‌نظیر محصول رموزی است که اگر خوب واکاوی شوند در تصحیح مسیرهای اتخاذ شده در دوران‌های حال و آینده می‌تواند به مثابه یک ذخیره دانایی بسیار ارجمند مورد استفاده قرار بگیرد.

قبل از آنکه تحولات کمّی و رکوردهای مورد بحث مطرح شوند ذکر این نکته را خالی از لطف نمی‌دانم که شاید تاکنون کمتر پژوهشگری به این نکته توجه کرده است که برای اولین بار در تاریخ ایران با وجود آنکه کشورمان درگیر یکی از طولانی‌ترین جنگ‌های مشاهده شده به ویژه طی ۱۵۰ ساله اخیر بوده است تنها در دوره جنگ تحمیلی است که حتی یک مورد ثبت شده مرگ و میر ناشی از قحطی‌ها یا اپیدمی‌ها مشاهده نمی‌شود. این پدیده‌ای است منحصر به فرد در طول تاریخ ایران و مانند هر امری که بستر و زمینه‌ای برای توسعه فراهم می‌سازد شایسته ردگیری عمیق و عالمانه پژوهشگران است. برای آنکه ابعاد عظمت این دستاورد به درستی درک شود کافی است تا با مراجعه به پژوهش ارزشمند دکتر ناصر پاکدامن که در سال‌های قبل از انقلاب اسلامی و برای مؤسسه تحقیقات و توسعه اقتصادی دانشگاه تهران انجام گرفته مراجعه شود.

موضوع پژوهش دکتر پاکدامن آثار اقتصادی و انسانی جنگ جهانی دوم برای ایرانیان بوده است. خواننده آگاه نیک می‌داند که در جنگ جهانی دوم تنها بادی از جنگ به چهره اقتصاد و جامعه ایران خورده شد، ‌زیرا ایران اعلام بی‌طرفی کرده بود و متفقین نیز بنای عملیات نظامی در داخل ایران نداشتند و چنین کاری را نیز انجام ندادند و فقط به تعبیری که بعدها برای اشغال ایران و انجام مقاصد خود برگزیدند، از ایران به مثابه پلی برای رساندن تسلیحات و آذوقه و دارو به اتحاد جماهیر شوروی سابق استفاده کرده بودند، اما همین حد از درگیر ساختن اقتصاد و جامعه ما با جنگ جهانی دوم منشأ‌ بروز تعداد قابل ملاحظه‌ای از اپیدمی‌ها و قحطی‌ها در مناطق گوناگون کشورمان شد که شرح مبسوط آن در مأخذ ذکر شده قابل پیگیری است. در اینجا باید در نهایت اختصار توضیح دهم که گرچه برای حصول چنین دستاوردی هزاران نفر شبانه‌روز تلاش‌های گسترده‌ای را در سراسر کشور انجام دادند اما سهم آیت‌ا… شهید دکتر بهشتی، استاد فقید میرمصطفی عالی‌نسب و رئیس‌جمهور شهیدمحمدعلی رجایی و همه نخست‌وزیران پس از ایشان، سهمی استثنایی و کم‌نظیر است. بصیرت‌های عالمانه نظری و تجربه‌های گران‌سنگ و کم‌نظیر علمی مرحوم عالی‌نسب در کنار پشتیبانی‌ها و اراده جدی شهید بهشتی و سازماندهی کم‌نظیر شهید رجایی و پایمردی همه کسانی که در طول ۸ سال دفاع مقدس در ستاد بسیج اقتصادی کشور فعال بودند، نقش تعیین‌کننده و استثنایی در حصول این دستاوردها داشته است.

از این قبیل امور که یا اصلاً گزارش مکتوب جامعی درباره‌اش منتشر نشده و هیچ کتاب یا مقاله‌ای درباره آن نوشته نشده، در این دوره کم نیستند. ولی همه این بی‌توجهی‌ها چیزی از عظمت هیچ‌کدام از آنها کم نمی‌کند و ما برای رعایت اختصار از ذکر بقیه آنها خودداری می‌کنیم به امید آنکه انگیزه‌ها و توفیق‌هایی و همت‌هایی به وجود آید و گزارش‌های مناسب و درخور در این زمینه ارائه کند.

وجه دوم مطالبی که در این قسمت عرضه می‌دارم ناظر بر معرفی چند خلاف قاعده و دستاورد غیرمترقبه است که تنها در سایه همدلی و اعتماد متقابل میان دولت و ملت قابلیت تحقق دارد. ضمن آنکه صداقت و شفافیت و پایمردی بر اصول انقلاب اسلامی نیز مهم‌ترین منشأ‌های این همدلی و اعتماد متقابل بوده‌اند. برای مثال؛ در حالی که همگان به این مساله اذعان دارند که شرایط جنگی، شرایطی است که مسائل اضطراری و آنی سایه سنگین خود را به شکل‌های گوناگون بر نظام تصمیم‌گیری و تخصیص منابع تحمیل می‌کند و کوته‌نگری را به رویه مالوف و مستقر تبدیل می‌کند، ترکیب خردمندانه پایبندی به اصول همراه با دورنگری و جلب مشارکت حداکثری مردم در امور مربوط به خود آن‌چنان هزینه‌ها را کاهش داده و دستاوردها را افزایش می‌دهد که گاه حتی برای اهل نظر نیز شگفت‌انگیز و اعجاب‌آور به نظر می‌رسد.

مقایسه تحولات سهم امور اجتماعی و امور نظامی در بودجه عمومی دولت در طی سال‌های جنگ تحمیلی نسبت به دوره سال‌های ۵۷-۱۳۵۲ یعنی دوران مواجهه کشور با نخستین تجربه شوک نفتی که تخصیص منابع با ملاحظات نظام شاهنشاهی صورت می‌پذیرفت، برای تمامی کسانی که درکی منصفانه از ابعاد متفاوت شرایط ایران در آن دوران‌ها داشته‌اند به واقع می‌تواند حیرت‌انگیز باشد. براساس روایت نویسندگان کتاب اقتصاد ایران در دوران جنگ تحمیلی که از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات و مرکز اسناد دفاع مقدس وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انتشار یافته، آمده است که بخش اجتماعی در دوران جنگ نسبت به سال‌های قبل از آن از گستردگی و سهم بالایی در امور هزینه‌ای بودجه کشور برخوردار شده به گونه‌ای که سهم امور اجتماعی از کل امور هزینه‌ای بودجه عمومی به حدود ۳۹٫۵درصد رسیده است، در حالی که در همین دوره یعنی دوران یکی از طولانی‌ترین جنگ‌های تاریخ ایران سهم امور دفاعی در بودجه عمومی کشور معادل ۱۲٫۷درصد کل هزینه‌های دولت شد.

نویسندگان کتاب مزبور در ادامه می‌افزایند: نکته مهم آنکه در دوران قبل از جنگ (دوره ۱۳۵۷-۱۳۵۳) سهم امور اجتماعی در حدود ۱۸٫۴درصد کل هزینه‌های عمومی دولت را شامل می‌شد در حالی که امور دفاعی سهم معادل ۲۳٫۳درصد از کل هزینه‌های دولت را به خود اختصاص داده بود. به عبارت دیگر، سهم امور دفاعی از کل هزینه‌های بودجه عمومی دولت در دوره مزبور یعنی دوران صلح حدوداً دو برابر سهم هزینه‌های دفاعی در دوران جنگ بوده است (دژ‌پسند و رئوفی، ۱۳۸۷: ۱۵۱-۱۵۰)

خواننده آ‌گاه و ناظران منصف نیک می‌دانند که توجه بیشتر به امور اجتماعی به معنای اهتمام بیشتر به آموزش، بهداشت و تغذیه مردم است که در زمره دورنگرانه‌ترین الگوهای تخصیص منابع و زیربنایی‌ترین الگوهای سرمایه‌گذاری یعنی سرمایه‌گذاری بر روی انسان‌ها را منعکس می‌سازد. چنین نگرشی به مسائل توسعه آن هم در سخت‌ترین شرایط تنها در صورتی قابل تحقق است که از یک سو مدیریت توسعه ملی نسبت به آرمان‌ها و باورهای اکثریت قاطع مردم صادقانه همراهی نشان داده باشند و از سوی دیگر، مردمی که با مشاهده این رویه اداره کشور به دولت‌مردان خود اعتماد می‌کنند، خالصانه در زمینه کاستن بار اقتصادی و انسانی جنگ و اداره کشور بی‌سابقه‌ترین همراهی‌ها و مشارکت‌های بدون توقع را به نمایش می‌گذارند.

برآیند این حسن اعتماد و همکاری متقابل بلافاصله انعکاس خود را در همه عرصه‌های حیات جمعی ایرانیان به نمایش گذاشته است به گونه‌ای که براساس مستندات کتاب پیش‌گفته به‌رغم شرایط جنگی در دوره مزبور ترکیب بخشی فعالیت‌های اقتصاد ایران نیز تحولی چشمگیر به نفع فعالیت‌های مولد را به نمایش گذاشته است به گونه‌ای که برای مثال سهم ارزش افزوده، بخش کشاورزی در تولید ناخالص ملی از ۷٫۷درصد در دوره شوک اول نفتی به ۱۲٫۵درصد در دوران پایان جنگ رسیده است و سهم ارزش افزوده بخش صنعت و معدن نیز در همین دوره از ۱۲٫۷درصد به ۱۵٫۷درصد از تولید ناخالص داخلی افزایش نشان می‌دهد. (همان: ۱۰۹-۱۱۰)

در چارچوب این الگوی تعامل صادقانه و دورنگرانه است که بزرگ‌ترین رکوردهای مشارکت بخش خصوصی در سرمایه‌گذاری‌های مولد در اقتصاد ایران در دوره جنگ به ثبت رسیده است یعنی دورانی که علی‌الاصول به واسطه شدت ناامنی و عدم اطمینان باید عکس این مساله مشاهده شود. به گواه مستندات کتاب مزبور سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در سال ۱۳۶۲، ۸۵٫۱درصد نسبت به سال ۱۳۶۱، افزایش نشان می‌دهد که این رکورد تاکنون در تاریخ اقتصادی ایران تکرار نشده است.

نویسندگان کتاب مزبور تصریح می‌کنند که نکته حائز اهمیت دیگر این است که در سال ۱۳۶۲، بالاترین سهم از رشد اتفاق افتاده در سرمایه‌گذاری به رشد سرمایه‌گذاری در ماشین‌آلات به میزان ۷۳٫۸درصد مربوط می‌شود و از دیدگاه نویسندگان این کتاب، شگفت‌انگیزترین قسمت ماجرا مشارکت حیرت‌انگیز بخش خصوصی در سرمایه‌گذاری مولد است.(همان، ۱۲۱)

این چنین است که در این کتاب، مکرر تصریح شده است که بخش بزرگی از بهترین رکوردهای تاریخ اقتصادی ایران در این دوره به ثبت رسیده است و همگی مدیریت اقتصادی این کشور در آن دوران را تبدیل به یک تجربه بسیار قابل تأمل و شایسته مطالعات و بررسی‌های بیشتر کرده است.

در سال‌های بعد از جنگ تحمیلی بسیاری از نیروهای موجود در حاکمیت کشورمان نیز به دلایل و انگیزه‌های متفاوت و خدای ناکرده شاید از ترس آنکه مبادا این دستاوردهای خارق‌العاده و شگرف به نام معدودی از دست‌اندرکاران کلیدی آن دوران تمام شود و به نام آنها نوشته شود اصل مساله را که حکایت از ثمربخشی یک جهت‌گیری اصولی و آرمانی و انقلابی بود و به هیچ‌وجه به فرد یا گروه خاصی نیز به صورت انحصاری تعلق نداشته بلکه متعلق به کل نظام و همه مردم بوده است یا کتمان کردند و یا به انکار و حتی گاه تخریب آن پرداختند و یا دست به انتشار مطالب به کلی خلاف واقع زدند. از همین روست که طی ۲۰ ساله گذشته تمایل چندانی در زمینه واکاوی منصفانه و منطبق بر موازین علمی تجربه اقتصاد ایران در آن دوران یعنی ۱۰ ساله ابتدای انقلاب اسلامی مشاهده نمی‌شود. از این قبیل مسائل که با ترکیبی از ملاحظات فرهنگی، سیاسی یا منافع گروهی نادیده گرفته شده و تحولات ناشی از ثمربخشی خارق‌العاده سمت‌گیری‌های اتخاذ شده از سوی امام‌خمینی(ره) شورای انقلاب اسلامی، دولت موقت و از دولت شهیدرجایی تا دولت مهندس موسوی را کتمان یا انکار می‌کند بی‌شمار است و امیدوارم پژوهشگران ارجمند از موضع مصالح توسعه ملی به آنها توجه کافی مبذول بدارند. اگر بخواهیم با وجود همه شگفتی‌آفرینی‌های پیش‌گفته به مهمترین تحول رخ داده در اقتصاد ایران در دوران جنگ تحمیلی اشاره‌ای داشته باشیم، بی‌گمان باید به تغییرات شگفت‌انگیز مربوط به الگوی مشارکت دولت و بخش خصوصی در کل اقتصاد ایران متمرکز شویم.

کسانی که با اعداد و ارقام و اسناد رسمی منتشره درباره اقتصاد ایران آشنا هستند نیک می‌دانند که براساس گزارش پیوست سند قانون برنامه اول توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور، شاخص ترکیبی دخالت دولت در اقتصاد ایران که از محاسبه نسبت مجموع هزینه‌های حاکمیتی و تصدی‌گری دولت به تولید ناخالص داخلی به دست می‌آید در سال‌‌های پایانی رژیم پهلوی بالغ بر ۶۳ درصد بوده که در اثر جهت‌گیری‌های آرمان‌خواهانه و ارائه الگویی از ترکیب خردمندانه عدالت و آزادی و استقلال‌خواهی همراه با جلب اعتماد و مشارکت مردم در دوران جنگ تحمیلی ۸ ساله به حدود ۴۰ درصد در سال ۱۳۶۷ رسید و از آن پس مدیریت اقتصادی پس از جنگ تحمیلی تحت این عنوان که میزان مداخله دولت در دورة جنگ و جهت‌گیری‌های به اصطلاح دولت‌سالارانه مدیریت اقتصاد جنگ به ابعاد غیرقابل تحملی رسیده است، شرایطی را به وجود آوردند که از سال ۱۳۷۱ به این سو نسبت مزبور که نمایانگر میزان مداخله دولت در اقتصاد است هرگز از ۶۰ درصد پایین‌تر نیامده است.

به عبارت دیگر، در حالی که در سال‌های ۱۳۵۵ و ۱۳۵۶ سهم بخش خصوصی در اقتصاد ایران اندکی کمتر از ۳۷ درصد بوده در سال پایانی جنگ تحمیلی به‌رغم همه ویژگی‌ها و اضطرار‌های ناشی از آن شرایط سهم مزبور به حدود ۶۰ درصد رسیده است و همان‌طور که پیشتر ارائه شد، برجسته‌ترین ویژگی این افزایش چشمگیر حضور و مشارکت بخش خصوصی در این دوره بر عهده گرفتن مسوولیت‌های بسیار جدی و کم‌سابقه در حوزه فعالیت‌های مولد یعنی صنعت و کشاورزی بوده است و طنز تلخ ماجرا در مورد سال‌های پس از جنگ آن است که از میدان به در کردن بخش خصوصی و تنزل موقعیت این بخش در اقتصاد ایران که از ۱۳۷۱ تاکنون هرگز از ۴۰ درصد فراتر نرفته تحت لوای شعارهایی چون خصوصی‌سازی و آزادسازی اقتصادی و در راستای توسل به همه اقدامات شناخته شده برای کاهش میزان دخالت دولت در اقتصاد بوده است.

دو مقایسه بین‌المللی قابل تأمل

وجه دیگر مساله که به نظر می‌رسد اگر نه بیش از موارد پیش گفته حداقل به اندازه آنها ارزش مطالعه و پژوهش داشته باشد، انجام مقایسه‌های بین‌المللی است. این مقایسه‌ها می‌تواند طیف گسترده‌ای از کشورها و طیف گسترده‌ای از مؤلفه‌ها را در برگیرد. در ادامه با استفاده از مطالب مطرح شده در کتاب اقتصاد ایران در دوران جنگ تحمیلی به نمونه‌های کوچکی در این زمینه نیز اشاره می‌کنیم. در صفحه ۲۰ این کتاب تصریح شده و نشان می‌دهد از آنجا که در دوران جنگ به موازات بسیج نظامی، بسیج اداری نیز برای تدارک جنگ اجتناب‌ناپذیر بوده، افزایش چشمگیر کارمندان دولت در فاصله آغاز تا پایان جنگ در زمره قابل تصورترین اتفاقات است. سپس در ادامه آمده: در فرانسه شاهد این بوده‌ایم که تعداد کارمندان دولت از حدود ۷۰۰ هزار نفر در سال آغاز جنگ دوم جهانی برای آنها یعنی سال ۱۹۳۹ به حدود ۲ میلیون نفر در سال ۱۹۴۵ یعنی سال پایانی جنگ جهانی دوم رسید؛ یعنی جنگ ۶ ساله برای یک کشور بسیار پیشرفته که سال‌های طولانی تعداد قابل ملاحظه‌ای مستعمره داشته و از نظر ساختاری و نهادی در زمره پیشرفته‌ترین کشورهای جهان محسوب می شده است، پدیده جنگ موجب افزایش تعداد کارمندان دولت به میزان تقریباً ۳ برابر سال آغازین جنگ در زمان پایان جنگ شده است. این در حالی است که براساس مندرجات سالنامه‌های آماری کشور تعداد کارمندان دولت ایران در سال ۱۳۵۹ معادل ۱َ۰۶۰َ۹۰۵ نفر بود که در سال ۱۳۶۸ یعنی سال پایانی جنگ به ۱َ۴۹۲َ۸۲۲ نفر رسید. به عبارت دیگر، در تجربه ایران در جنگی که از نظر دوره زمانی تقریباً ۱٫۵برابر تجربه فرانسه به طول انجامیده، افزایش تعداد کارگران به لحاظ نسبی کمتر از ۵۰ درصد آن چیزی است که برای فرانسه اتفاق افتاده است. به نظر می‌رسد که هر خواننده منصفی می‌پذیرد که نمی‌توان این دستاورد خارق‌العاده را تصادفی و خود به خودی انگاشت و بنابراین، می‌ارزد که این پدیده فی‌نفسه موضوع مطالعات جدی تخصصی قرار بگیرد.

این مقایسه را می‌توان به شکل معنی‌دارتری با عملکرد اقتصادی رژیم بعثی صدام حسین در عراق نیز صورت داد. یافته‌های این مقایسه نیز حتی در حد موارد اندکی که در ادامه توضیح داده می‌شود به واقع تکان‌دهنده است. چرا که همگان می‌دانند ما در دوران جنگ با چه محدودیت‌های عظیم بین‌المللی رو به رو بوده‌ایم و طرف مقابل ما درست برعکس از چه حمایت‌ها و مساعدت‌های بی‌سابقه‌ در سطح بین‌المللی برخوردار بود. در اینجا نیز فقط به چند مؤلفه مختصر اشاره می‌کنیم و علاقمندان را به مطالعه ژرف‌تر در این زمینه دعوت می‌کنیم.

در سال شروع جنگ جمعیت عراق تنها ۱۴ میلیون نفر بوده در حالی که جمعیت ایران نزدیک به ۳۹ میلیون نفر بوده است. در آن سال درآمد عراق از محل صادرات نفت معادل ۲۶ میلیارد دلار بوده در حالی که درآمد ایران با وجود جمعیت بیش از ۲٫۵برابری کمتر از نصف عراق یعنی حدود ۱۱٫۶میلیارد دلار بوده، ذخایر ارزی عراق در سال شروع جنگ معادل ۳۵ میلیارد دلار و ذخایر ارزی ایران حدود ۵٫۶میلیارد دلار بوده. همه اینها هنگامی بهتر معنی‌دار می‌شود و عظمت عملکرد نسبی اقتصاد ایران در آن دوران بدون آنکه بخواهد کاستی‌ها را نادیده گرفته یا منکر شود خود را بهتر نشان خواهد داد که بدانیم در پایان جنگ تحمیلی در حالی که عراق بدهی خارجی ۸۶ میلیارد دلاری به جا گذاشته بود نه تنها بدهی خارج ایران در این دوره صفر بوده است بلکه در همین دوره بخش قابل ملاحظه‌ای از بدهی‌های خارجی بازمانده از دوران پهلوی نیز پرداخت شده است.

چند رکود ماندگار دیگر

در کنار همه این دستاوردها باید توجه داشته باشیم که پایین‌ترین نرخ رشد نقدینگی از سال ۱۳۵۳ تا امروز به یکی از سال‌های میانی جنگ تحمیلی متعلق بوده است. به عبارت دیگر این رکورد یعنی نرخ رشد ۶درصدی نقدینگی هنوز در اقتصاد ایران تکرار نشده است. به تبع نرخ رشد نقدینگی مزبور پایین‌ترین نرخ رشد تورم تجربه شده در تاریخ اقتصادی ایران از سال ۱۳۵۳ تا امروز باز هم متعلق به دوران جنگ تحمیلی است. در سال ۱۳۶۴ اقتصاد ایران تورم ۶٫۹درصدی را تجربه کرده که تا امروز تکرار نشده است.

میزان متوسط سالانه واردات کشور از دوره ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷ تا هنگامی که با دوره جنگ و دوره‌های مشابه پس از جنگ مقایسه می‌شود حکایت از آن دارد که کمترین میزان واردات در کل این دوره‌ها، مربوط به دوره جنگ تحمیلی بوده و این رکورد نیز هنوز تاکنون تکرار نشده است. در هر یک از این موارد نیاز به تذکر و توضیح نیست که همه چیز اقتضای خلاف آنچه اتفاق افتاده است را دارد اما پایمردی همه دست‌اندرکاران اداره کشور و جنگ و صداقت‌ورزی با مردم در مورد آرمان‌های انقلاب اسلامی و جلب اعتماد متقابل میان دولت و ملت منشأ چنین دستاوردهایی شده است و به نظر می‌رسد که ریشه‌یابی مؤلفه‌های کلیدی تحقق این دستاوردها می‌تواند زمینه‌ساز جهش‌های بزرگ در اقتصاد و توسعه ملی شود.

آخرین نکته را به مساله‌ای اختصاص می‌دهم که مهم‌ترین و زیربنایی‌ترین مؤلفه برای امکانپذیر ساختن تکرار چنان دستاوردهایی است نام این مؤلفه «شفاف‌سازی» فرایندهای تصمیم‌گیری و تخصیص منابع و کارآمدسازی نظام آمار و اطلاعات است هر کس که دستی در پژوهش‌های مربوط به اقتصاد ایران دارد، می‌داند که صادقانه‌ترین و دقیق‌ترین اطلاعات و آمار و قابل اتکاترین آنها در طی ۳۰ ساله گذشته به سال‌های جنگ تحمیلی تعلق دارد و بر همین سیاق است که کوبنده‌ترین انتقادها به عملکرد اقتصادی و برجسته‌سازی نقاط ضعف مدیریت اقتصادی کشور نیز که در اسناد رسمی انعکاس یافته و انتشار عمومی پیدا کرده باشد، به همان دوران متعلق است. این صداقت و شفافیت مهم‌ترین رموز مهار تمایلات رانت‌جویانه در آن دوران بوده و به گمان اینجانب از کانال‌های متعددی مهم‌ترین ابزار امکان‌پذیر‌کننده آن کارنامه است.

همگان نیک می‌دانند که در شرایط جنگی برای یک دولت بیشترین توجیه‌ها برای دستکاری آمار و اطلاعات و پنهان‌کاری در فرایندهای تصمیم‌گیری و تخصیص منابع وجود دارد، اما نظام جمهوری اسلامی در آن دوران بر صداقت‌ورزی و شفافیت پای فشرد و نتایجش را هم مشاهده کرد. امید آنکه همچنان بتوانیم اینچنین باشیم و دولت و ملت شاهد تکرار آن دستاوردهای حماسی و بعضاً تکرار ناشده باشند. در این زمینه بیش از آنکه اشخاص اهمیت داشته باشند رویه‌ها حائز اهمیت هستند و در آن دوران به واقع چنین بود.

آیا به قاعده آنچه طی بالغ بر ۲۰ سال پس از جنگ شاهد بوده‌ایم، می‌توانید تصور کنید که دولتی داوطلبانه از مجلس بخواهد که به موازات بررسی بودجه ریالی سالانه، تصمیم‌گیری درباره تخصیص‌های ارزی را نیز برعهده گیرد تا کوچک‌ترین روزنه‌های رانت‌جویی هم برای رانت‌جویان حرفه‌ای و ریشه‌دار در تاریخ اقتصادی ایران بسته شود؟

در آن زمان اینگونه عمل شد و آن‌گونه نتیجه داد. امید آنکه به قاعده این تجربه حیرت‌انگیز هم که شده باور کنیم که شفافیت و صداقت راه نجات اقتصاد ایران است همانطور که راه همبستگی و اعتماد متقابل دولت و ملت نیز هست و چنین باد.

منبع : ایلنا


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به kaleme-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به kaleme@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته