-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ مهر ۴, یکشنبه

Latest news from Radio Zamaneh for 09/26/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

سوم اکتبر ۲۰۱۰، پایتخت هلند میزبان برنامه‌ای درباره ایران خواهد بود. برنامه ‌ای همراه با نمایش فیلم «زنان در کفن»، اثر مشترک محمدرضا کاظمی و فرید حائری‌‌نژاد، همچنین سخنرانی و جلسه بحث.

Download it Here!

این برنامه توسط «کمیته ایران» در آمستردام سازماندهی شده و سرپرستی جلسات بحث به عده فرانک فان دالن، سخنگوی کمیته خواهد بود.


یانای بار، هماهنگ‌کننده برنامه‌های «کمیته ایران» به رادیو زمانه گفت: «هدف از برگزاری این جلسه، ایجاد آگاهی بیشتر در رابطه با مسایل زنان و حقوق بشر در ایران است؛ نه‌تنها برای مردم عادی در هلند، بلکه برای فعالان سیاسی. کمااینکه پس از نمایش فیلم، هان تن بروکن، سخنگوی سیاست خارجی از حزب لیبرال پارلمان هلند سخنرانی خواهد کرد. به نظر می‌رسد که این حزب، معرف وزیر خارجه در دولت آینده هلند باشد. در نتیجه بسیار مهم است که چنین حزبی از وضعیت حقوق بشر در ایران آگاه باشد.»

یانای بار همچنین افزود: «برنامه‌های ما همیشه به سخنرانی و بحث اختصاص داشته است و این نخستین‌بار است که برنامه به شکلی بزرگتر و با نمایش فیلم همراه است. این روزها از وضعیت زهرا بهرامی بسیار صحبت شده؛ همچنین درباره سکینه آشتیانی، در نتیجه فکر کردیم بسیار مناسب است فیلمی که به مسایل زنان در ایران می‌پردازد را در جلسه داشته باشیم.»

برنامه «کمیته ایران»، سوم اکتبر، در تئاتر کریتریون در آمستردام برگزار خواهد شد.

Share/Save/Bookmark

 
 

دیدار خانواده‏ی زندانیان سیاسی با هاشمی رفسنجانی و سخنان وی در این دیدار، حکایت از دور جدید نقش‏آفرینی رییس مجلس خبرگان دارد.

Download it Here!

از بیژن صف‏سری، روزنامه‏نگار و تحلیل‏گر سیاسی در تهران، پرسیده‌ام: تحلیل شما از این ملاقات و نقش‏آفرینی چیست؟

سخنرانی‏ آقای هاشمی در ابتدای آخرین جلسه‏ی مجلس خبرگان و با توجه به نامه‏ی معروف آقای کروبی که چندروز پیش از آغاز جلسه به دست وی رسیده بود، نشان از دغدغه‏‏ی ایشان برای حفظ نظام داشت. البته نمی‏شود به‏طور قطع و یقین گفت که این نامه تحرکی در ایشان به‏وجود آورده است، بلکه ایشان همیشه این دغدغه را دارد. البته نه دغدغه‏ای که دیگران از دور نسبت به جنبش سبز و جنبش مردمی دارند، بلکه‏ی دغدغه‏ی حفظ نظام را دارند.


بیژن صف‏سری، روزنامه‏نگار و تحلیل‏گر سیاسی در تهران

آقای هاشمی قهرمان ملی نیست و نخواهد بود. ایشان عاقل نظام است و هرکاری که دارد می‏کند، به‏خاطر نظام و برای بقای آن است. در خواب معروفی هم لاینقطع می‏آید و آن را در مجلس خبرگان تعریف می‏کند. در واقع دارد دغدغه‏های‏اش را می‏گوید و از زبان امام هم می‏گوید.

اتفاقاً در دیداری هم که با خانواده‏های زندانیان سیاسی داشته است گفته: «می‏ترسم من پادرمیانی کنم، برای شما بدتر بشود.»

زیاد هم نباید امیدوار بود به اینکه حالا چون چندنفری از خانواده‏‏های زندانیان به دیدن ایشان آمده‏اند، بتواند کاری بکند. شاید آقای هاشمی همین که پخش شد این خانواده‏ها به دیدن ایشان آمده‏اند را کافی بداند. یعنی همین حد را که این خانواده‏ها به ایشان به عنوان رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام و یا رییس مجلس خبرگان مراجعه کرده‏اند، کافی بداند. ممکن است اگر حرکت دیگری بکند- همان‏طور که خود وی گفت- تاثیر منفی هم بگذارد.

در حال حاضر، رابطه‏ی هاشمی رفسنجانی با رهبری، در چه وضعیتی است؟ آیا این رابطه مانند گذشته، رابطه‏ی حسنه‏ای است؟ یا تخریب هاشمی رفسنجانی، موجب شده که ذهن رهبری هم نسبت به او منفی بشود؟

به‏هرحال، به‏قول خودشان، این دو جزو رهبران نظام هستند. هرچند با همدیگر همیشه اختلاف سلیقه‏هایی داشته‏اند و همواره هم خودشان از این اختلاف سلیقه‏ها گفته‏اند، اما به این‏صورت نیست که بخواهیم بگوییم، این دو با هم درافتاده‏اند. منتها کسی که تصمیم‏گیرنده‏ی مهم‏تری است، دارد راه خود را می‏رود و آقای هاشمی نمی‏تواند نقشی داشته باشد.

یعنی همان‏طور که خود او گفت، پادرمیانی وی تأثیر منفی‏ای در مسئولین قوه‏ی قضاییه خواهد گذاشت و کار را بدتر می‏کند؟

قطعاً همین‏طور است. الان جبهه‏گیری‏ها و اختلاف سلیقه‏ها آنقدر زیاد است که حتی در ارتباط با رییس‌جمهور هم شاهد آن هستیم. مثلاً روزنامه‏ی رسالت در ارتباط با مصاحبه‏ی آقای احمدی‏نژاد (در مورد حکم سنگسار سکینه‏ی محمدی آشتیانی)، خطاب به ایشان می‏نویسد که این مسئله را باید بر عهده‏ی قوه‏ی قضاییه می‏گذاشتید و به شما ربطی ندارد.

وقتی به شخص دوم مملکت که قوه‏ی اجراییه را در اختیار دارد، این‏طور پرخاش می‏شود، آقای هاشمی هم با توجه به سوابقی که وجود دارد و یک‌سری مسائلی که در دور و بر خانواده‏شان در جامعه مطرح می‏شود و خیلی از اصولگرایان از همین استفاده کردند، در یک لاک سکوت رفته بود.


هاشمی با برخی از خانواده‌های زندانیان سیاسی دیدار کرد

الان هم با این قضیه نمی‏تواند سکوتش را به‏طور مؤثر بشکند، بلکه همان رایزنی‏هایی را که تا حالا انجام داده و فکر می‏کند درست است، ادامه خواهد داد. اینکه چند نفر به دیدن ایشان رفته‏اند، نمی‏تواند نه جای امیدواری و نه جای ناامیدی از این فرد باشد.

ایشان یک راه‏حل مشخص خود را دارد که نه قهرمان ملی می‏خواهد باشد و نه می‏خواهد سپر بلا باشد. همیشه در سایه رفته و هرجایی که منفعت نظام در خطر باشد، اقداماتی انجام می‏دهد. آن‏هم نه به صورت خیلی واضح که همه‏ی مردم بیایند پشت سر ایشان قرار بگیرند و یا خود او اساساً چنین تمایلی داشته باشد. فاز فکری ایشان اصلاً مشخص است.

برخی این‏طور فکر می‏کنند که هاشمی رفسنجانی با تاکیدی که روی مسئله‏ی رهبری و حل شدن مسئله از طریق رهبری دارد، خیلی زیرکانه دارد توپ را توی زمین رهبری می‏اندازد و در عمل مسبب مشکلات را رهبری نظام معرفی می‏کند. طبعاً کسی که کلید حل مشکلات را هم در اختیار داشته باشد، رهبری معرفی می‏کند.

غیر از این هم نیست. مگر غیر از این می‏تواند باشد؟ کسی که در این برهه می‏تواند ختم‏الخطاب تمام این مسائل باشد، خود رهبری است. حال باید راه را دید. البته از دید آقای هاشمی می‏گویم. ایشان فکر می‏کند، اگر به این جبهه بیاید، در این‏جا دو مهره‏ی بزرگی که پشتوانه‏ی این انقلاب بودند، یعنی آقایان موسوی و کروبی، نه تنها نتوانستند کاری بکنند، بلکه وضعیت را خراب کردند. همان‏طور که در آن نامه نوشته بود: «من دودهای آتش را می‏بینم در شهر ...» پس بهترین و کوتاه‏ترین راه - البته از نظر ایشان - این است بتواند به نحوی رهبری را مجاب کند که به شکلی غائله را جمع کند.

اما آن‏چه دیگران منتظر آن هستند، اصلاً در شناسنامه‏ی آقای هاشمی نیست. ایشان همان راهی را می‏رود که به صراحت دارد اعلام می‏کند. اینکه بعضی‏ها خیالبافی‏هایی می‏کنند، با منطق امروز و آن‏چه وجود دارد، جور درنمی‏آید.

بله؛ آقای هاشمی کماکان کاری می‏کند که بتواند با تعاملاتی که فکر می‏کند مثمرثمر است، این غائله را به شکلی جمع کند. این‏که من با این یا آن مخالفم، اگر هم باشند، هیچ‏وقت بروز نمی‏دهند. کما اینکه بارها دیدید ایشان در سخنرانی‏ها، در نمازهای جمعه و موقعی که نامزد ریاست جمهوری بود، همه‏ی اینها را چگونه رد کرد.

نه؛ آقای هاشمی به‏واقع، عاقل نظام است و آن‏چه ما می‏خواهیم از ایشان درست کنیم، اصلاً در ذهن ایشان نیست و در اساس در رفتار سیاسی ایشان در این سی سال نبوده و نخواهد بود. حتی اگر به بالاترین لطمه‏هایی که تا حالا خورده، باز برسد.

Share/Save/Bookmark

 
 

ادعاهای مرتضی تمدن، استاندار تهران به نقل از خبرپراکنی‌های جمهوری اسلامی ایران، از جمله خبرگزاری پارس در مورد رد شکوه‌های اهل سنت ایران و بخصوص اعتراض‌های مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی، رییس شورای هماهنگی حوزه‌های علمیه‌ی اهل سنت، و رهبر سنی‌های ایران در مورد ممانعت مقامات جمهوری اسلامی از اقامه‌ی نماز جماعت عید فطر اهل سنت در پایتخت، و بازتاب گسترده‌ی این اعتراض‌ها در رسانه‌ها باعث شد تا یک‌بار دیگر عملکرد تبعیض‌آمیز و شیوه‌ی انحصارطلبی مذهبی رژیم جمهوری اسلامی در زیر ذره‌بین رسانه‌ها قرار گیرد.

در پی جلوگیری از نماز جماعت اهل سنت در یک محل مشخص در کلان‌شهر تهران و اعتراض‌هایی که در پی آن صورت گرفت، استاندار استان تهران عجولانه با ارائه یک فهرست مغشوش از تعداد به ظاهر ظاهر «دقیق» نمازگزاران سنی و محل برگزاری نماز عید فطر آنها در ۲۱ نقطه‌ی مختلف تهران، تلاش کرد تا سراسیمه ادعاهای مطرح شده توسط اهل سنت ایران را تکذیب کند.


مرتضی تمدن، استاندار تهران

این فهرست سئوال برانگیز و مبهم توسط خبرگزاری فارس منتشر شده است.1 تضادها و تناقضات نهفته در فهرست ارائه شده و هم‌چنین اظهارات معمول منابع رسمی جمهوری اسلامی و بخصوص استاندار تهران در خور کنکاش و کالبدشکافی بیشتر است. علی‌رغم اینکه مسیحیان، یهودیان و دیگران، کلیسا و کنیسه و پرستشگاه‌های خود را در تهران دارند، اما چند صدهزارنفر سنی‌مذهب پایتخت‌نشین نه تنها اجازه‌ی ساخت مسجد اهل سنت در تهران را ندارند، بلکه اجازه‌ی نماز جماعت در روز جمعه و یا عید فطر و عید قربان را نیز ندارند.

در رژیم گذشته، مدرسه‌ی فرهنگی سفارت پاکستان محل برگزاری نماز جماعت سنی‌ها بود و ساواک آن را تحمل می‌کرد، اما با رفتن ساواک و آمدن «اطلاعات»، وضع بدتر شد. در طی ۳۱ سال اخیر رژیم جمهوری اسلامی درخواست‌های متوالی اهل سنت برای صدور اجازه، جهت ساخت یک مسجد با خرج خود سنی‌های ایران را به طور مکرر رد کرده است.

جمهوری اسلامی خود را ام‌القرای جهان اسلام می‌داند و تاکنون از پول نفت ملت ایران صدها میلیون دلار خرج ساختن مساجد سنی و شیعه در کشورهای دیگر کرده است. این تظاهر در خارج، آن هم از جیب ملت ایران، و تبعیض و سرکوب در داخل، شگرد شناخته شده‌ی جمهوری اسلامی است. در محراب‌های برون‌مرزی رژیم ناچار است زاهدانه از طریق تزویر و تطمیع جلوه‌نمایی کند، اما در داخل با استفاده از سرکوب و تهدید و تبعیض، آن کار دیگر می‌کند.

البته رژیم جمهوری اسلامی در پاکستان، یمن، عراق و افغانستان از شیعیان حمایت می کند و در مورد فلسطین نیز به اصطلاح خودشان نه از حب علی (فلسطینیان) بلکه از بغض معاویه (الفتح و حامیانش) و «استفاده‌ی ابزاری»، از حماس حمایت می‌کند؛ وگرنه «سینه چاک کردن» رژیم جمهوری اسلامی یا بهتر بگویم فقدان آن در دفاع از حقوق مسلمانان اهل سنت آویغورها در چین و یا چچن‌ها در روسیه و یا سنی‌های کشمیری در هند و یا حتی بمباران شیعیان بیگناه و مظلوم سوریه توسط حافظ اسد در دهه‌ی هشتاد بر جهانیان آشکار است.

البته به یقین آقای احمدی‌نژاد نیز طبق معمول در مجمع عمومی سازمان ملل و بخصوص در جلسه‌ی تقریب مذاهب در مقر سازمان ملل در نیویورک در طی این هفته، از وحدت جهان اسلام و اخوت شیعه و سنی در مقابله با «استکبار جهانی و صهیونیسم» جلوه‌نمایی خواهد کرد.

دیروز خبرگزاری فارس به نقل از استانداری تهران فهرستی را منتشر کرده که طبق آن در مجموع بیش از ۱۲ هزار و ۸۰۰ نفر سنی‌مذهب ساکن تهران در ۲۱ نقطه از پایتخت نماز عید فطر به جای آورده‌اند. اولین سئوال بدیهی و مبرهن این است که نماز عید فطر باید نماز جماعت (یعنی جمع در یک محل) باشد. چرا شیعیان تهرانی اجازه یافتند همگی در یک محل (دانشگاه تهران) جمع شوند و نماز جماعت بخوانند؛ اما سنی‌های تهرانی باید پراکنده در بیست و یک محل مختلف نماز بخوانند؟ این اساس اعتراض مولوی عبدالحمید بود.2

وانگهی در این فهرست بعضی از اماکن دوبار ذکر شده‌اند. به عنوان مثال دو نماز جداگانه در شهرک کارون برگزار شده است که در هر نماز به ظاهر صد نفر شرکت داشتند. آنهایی که با مذاهب اهل سنت آشنایی دارند می‌دانند که این کار از نظر شرعی جایز نیست و سنی‌های شهرک کارون به احتمال زیاد این کار را نکرده‌اند. همین ادعای متناقض در مورد دو محل متفاوت نماز عید در شهرک غرب نیز مطرح شده است. در فهرست آمده است که دو گروه صد نفری و هفت‌هزار نفری که از آنها متاسفانه با واژه‌ی نامطلوب «افاغنه» یاد شده، در دو نماز مختلف شهرک غرب نماز عید فطر را ادا کردند.

بر اساس فهرست ارائه شده توسط استانداری تهران از مجموع بیش از ۱۲ هزار و ۸۰۰ نفر نمازگزار سنی در تهران، بیش از دوازده هزار نفر آنها به قول استاندار تهران «افاغنه» بودند و فقط ۸۲۰ نفر سنی ایرانی پایتخت‌نشین بوده‌اند. البته ادعاهای ناموزون و متناقص در اعلامیه‌ی استانداری تهران فراوان است که می‌توان به مواردی متعددی از آنها اشاره کرد.

مثلاً چه دلیلی دارد که سی تن از به اصطلاح «افاغنه»‌ی وابسته به سفارت عربستان سعودی برای ادای نماز عید فطر به سفارت پاکستان بروند؟ گویا سفارت عربستان به آنها اجازه‌‌ی نمازگزاردن در محل کار آنها یعنی سفارت را نداده است! وانگهی مگر نمازگزاران اهل سنت در ۲۱ منطقه‌ی مذکور پاسپورت و یا شناسنامه‌های خود را به مامورین اطلاعات نشان داده‌اند که اینک استانداری با قاطعیت تمام سنی‌های نمازگزار را دسته‌بندی می‌کند؟

البته جمهوری اسلامی در امر گزارش و آمار، همانگونه که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ مشاهده کردیم ید بسیارطولانی دارد. رژیم می‌خواهد ادعا کند که در تهران کمتر از هزار نفر سنی ایرانی هستند و بقیه‌ی «افاغنه» و اتباع خارجی هستند. این موضوعی است که استاندار تهران نیز به آن اشاره می‌کند و می‌گوید: «اگر منظور آقای عبدالحمید چگونگی برگزاری مراسم اتباع خارجی است باید به این نکته توجه کنند که اتباع خارجی در هر کشور تابع قوانین آن کشور هستند و در هیچ کجای دنیا اجازه نمی‌دهند اتباع خارجی خارج از قوانین عمل کنند.»3

استاندار تهران هم‌چنین با ادعا به اینکه «دشمنان مشترک ما به دنبال تفرقه‌افکنی هستند»، همه‌ی «براداران و خواهران مسلمان» را به «اتحاد» با شعار «پشت سر من متحد شوید» دعوت می‌کند. او می‌گوید: «برادران و خواهران شيعه‌ی ايراني كه به مكه و مدينه مشرف مي‌شوند در نمازهاي اهل سنت شركت كرده و به آنها اقتدا مي‌كنند. چرا شما اين سنت حسنه و وحدت‌بخش را تبليغ نمي‌كنيد و چرا اصرار داريد اهل سنت نماز‌هاي خود را جداگانه برگزار كنند. مگر خدا، پيامبر، قرآن و قبله‌ی برادران اهل سنت و شيعه يكي نيست.»

اولا" اگرچه ظاهر حرف‌های ایشان کاملاً درست و منطقی و مطلوب است، ولی متاسفانه در عمل اینگونه نیست. زیرا من حداقل در سه روز متعدد نماز مغرب در خانه‌ی کعبه با چشمان خود شاهد بودم که متاسفانه حداقل بخشی از هموطنان زائر شیعه مذهب در داخل خانه‌ی کعبه با دیگران در نماز همراه نمی‌شوند. در پاسخ به تعجب و سئوال من، می‌گفتند: «متشکر! ما نماز خواندیم؛ شما بخوانید.» البته من کاملاً موافقم که شیعه و سنی باید در کنار یکدیگر و در مساجد یکدیگر نماز ادا کنند و در این مورد ابایی نداشته باشند و هر مسجدی (چه شیعه، چه سنی) خانه‌ی خدا است، اما جاده‌ی اتحاد و اخوت باید دوطرفه باشد.

آقای استاندار که «هزار» نفر سنی پایتخت‌نشین را به مسجد و یا محل نماز شیعیان دعوت می‌کند، چرا چند نفر شیعه در روستاهای بلوچستان و یا کردستان را دعوت به چنین کاری نمی‌کند؟ یعنی در مناطقی که علی‌رغم وجود چندین مسجد سنی، دولت با خرج بیت‌المال یک مسجد به نسبت بزرگ برای فقط چهار کارمند شیعه و غیر بومی می‌سازد.

حال پرسش من از استاندار محترم، به قول لسان‌الغیب این است که توبه‌فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند؟!
تحقیر، تبعیض و برخورد دوگانه نه تنها باعث تفرقه می‌شود، بلکه بستر نامطلوبی را برای توسعه‌ی خشونت، رشد بنیادگرایی، دگماتیسم و مقابل به مثل فراهم می‌سازد. همیشه و در هر موضوعی، انگشت اتهام به سوی به اصطلاح «استکبار جهانی» نشانه رفتن، دردی را دوا نمی‌کند. به قول شاعر چو خود می‌کنی اختر خویش را بد، نکوهش مکن چرخ نیلوفری را.

وانگهی چرا «شیطان بزرگ» آمریکا و «شیطان کوچک» انگلیس در پایتخت‌های خود اجازه‌ی ساخت مساجد متعدد شیعه و سنی برای مسلمانان سنی و شیعه و غیره را می‌دهند، اما در «ام‌القرای جهان اسلام»، سنی‌های ایرانی اجازه‌ی ساخت حتی یک مسجد را ندارند؟ چرا؟ آیا این هم نقشه‌ی استکبار جهانی برای ایجاد تفرقه و تبعیض بین مسلمانان است؟ متاسفانه به احتمال زیاد این سئوالی است که هیچ‌کس از آقای احمدی‌نژاد بعد از سخنرانی ایشان در کنفرانس یا جلسه‌ی «تقریب مذاهب» که قرار است در چند روز آینده در مقر سازمان ملل برگزار شود، نخواهد پرسید!

پانوشت‌ها:

۱. این‌جا

۲. این‌جا

۳. این‌جا

Share/Save/Bookmark

 
 

درست در سالروز آغاز جنگ ایران و عراق که در ادبیات رسمی رسانه‌های جمهوری اسلامی از آن به دفاع مقدس یاد می‌شود همسر و پسر شهید حمید باکری از سرداران سپاه صرفاً به دلیل اصرار بر دیدار با مهدی کروبی در مقابل منزل رئیس سابق مجلس ایران مورد ضرب و جرح نیروهای امنیتی قرار گرفتند. شرح ماجرا را از زبان آسیه باکری دختر شهید حمید باکری بشنوید:

Download it Here!

ما دیروز ظهر خانه‏ی آقای کروبی رفته بودیم. مادر آنها را دعوت کردند که امشب برای شام به خانه‏ی ما بیایند. ما از قبل هم با آنها رفت‌وآمد خانوادگی داشتیم. یعنی مسئله جدیدی نبود. امروز ظهر از دفتر آقای کروبی زنگ زدند و گفتند که شما به منزل آقای کروبی بیایید.

مامان رفتند، اما نیروهایی که آنجا بودند، نگذاشتند تا داخل منزل بروند. به مادرم گفتند که بسیجی‏ها فهمیده‏اند آقای کروبی می‏خواهد به خانه‏ی شما بیاید، به‏‏خاطر این‏که خانه‏ی شما مورد تعرض قرار نگیرد، نمی‏گذاریم به منزل شما بیایند.

مادرم گفت: بسیجی‏ها از کجا فهمیده‏اند؟ مگر شنود خانه‏ی ما گذاشته‏اند؟ علم غیب که ندارند، حتماً شما به ‏آنها گفته‏اید دیگر! نیروهای خودتان هستند.

مادرم در آن لحظه داشت با احسان، برادرم، تلفنی حرف می‏زد که آقایی به مادرم می‏گوید: «اسلحه را می‏گذارم روی شقیقه‏ات، راحتت می‏کنم.»


احسان باکری و مادرش

احسان این تهدید را می‏شنود. عصبانی می‏شود و طرف خانه‏ی آقای کروبی می‌رود و می‏گوید: من مهمان دعوت کرده‏ام، امنیتش را هم شما باید تأمین کنید. دلیل نمی‏شود که نگذارید مهمان من به خانه‏ام بیاید.

دیگر آنجا درگیری شد و گاز فلفل را روی صورت مامانم خالی کردند. الان نصف صورتش سوخته‏ است و چشم‏هایش باز نمی‏شود. هول دادن و اینها هم بوده و راحت می‏زدند. احسان هم عصبانی شد و گفت: مادر مرا با اسلحه تهدید می‏کنید؟ اسلحه‏ی بابام هست، همه‏تان را می‏کشم. جرئت دارید، بیایید در خانه‏ی ما!

البته این فقط یک تهدید بود، ولی آنها جدی گرفتند و فکر کردند حالا احسان واقعاً می‏خواهد حمله‏ی مسلحانه کند و او را بردند.

احسان، برادر شما را بازداشت کردند؟

بله؛ مادرم هم که نمی‏خواست بگذارد احسان را ببرند، در ماشین را گرفته بود و همین‏طور دنبال ماشین کشیده می‏شد و اصلا اعتنایی نمی‏کردند.

این واقعه چه ساعتی اتفاق افتاد؟

حدود ساعت پنج‏ونیم، شش امروز.

منزل شما به منزل حجت‌الاسلام کروبی نزدیک است؟

بله نزدیک است. تقریباً حدود ده دقیقه تا یک ربع راه است.

برادر شما، احسان، الان بازداشت است؟

بله بازداشت است. ما خبری از او نداریم. ولی یکی از این سردارها به خانه تلفن کرده و گفته که تا شب او را آزاد می‏کنند.

اتهامش این بوده که حجت‌الاسلام کروبی را مهمان دعوت کرده بوده و معترض بوده به این که چرا ماموراها مانع ورود مادرتان به منزل حجت‌الاسلام کروبی شده‌اند؟

اتهامش این بود که می‏گفت: ما می‏خواهیم میهمان‏مان را ببریم، اما آنها نمی‏گذاشتند.

یعنی حجت‌الاسلام کروبی نمی‌تواند از منزل خود بیرون بیاید؟

خیر؛ حصر هستند.

الان مأمورین جلوی در منزل او هستند؟

بله؛ لباس شخصی‏ها ...

در اطراف منزل شما چطور؟

یک لحظه گوشی ... الان دختر خاله‏ام می‏گوید که زنگ زده‏اند و گفته‏اند احسان را آزاد کرده‏اند.

Share/Save/Bookmark

 
 

بازار طلا فروشان تهران امروز، شنبه در اعتراض به اجرای «قانون مالیات بر ارزش افزوده» تعطیل بود.

به گزارش خبرگزاری مهر، علی عسکری، رئیس سازمان امور مالیاتی در یک نشست مطبوعاتی اعتصاب و تجمع برای نپرداختن مالیات را یک «رسم جدید» عنوان کرد و گفت: «قانون کاملا مشخص است و از نظر ما ابهامی در اجرای قانون وجود ندارد ولی آنها نیز ملاحظاتی دارند که مطرح می‌کنند.»


وی با اشاره به این تعطیلی، گفت: «همه مودیان از جمله طلافروشان موظف به اجرای قانون هستند و این قانون تبعیض پذیر نیست.»

این مقام مسئول در مورد روند اجرای قانون مالیات بر ارزش اعلام کرد که پایه جدید مالیات بر ارزش افزوده از ابتدای مهرماه سال ۸۷ آغاز شده‌است.


رئیس سازمان امور مالیاتی کشور در رابطه با نتیجه جلسه امروز این سازمان با اتحادیه طلا و جواهر در رابطه با اعتصاب امروز این صنف، اظهار داشت که تمام بحث‌ها در این خصوص انجام و موضوع حل و فصل شده‌است.

وی با بیان اینکه «هیچ ابهامی» در اجرای قانون نیست، تاکید کرد که «همه ملزم به اجرای قانون هستند.»

اعتصاب در بازار طلای شیراز
گزارش‌های رسیده از شیراز نیز حاکی از اعتصاب بازار طلای این شهر از روز چهارشنبه هفته گذشته‌است.

به نوشته روزنامه‌های محلی این شهر، رضا راسخ، رییس اتحادیه طلا و جواهر شیراز علت تعطیلی بازار طلای شیراز را «اعتراض به اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده» اعلام کرده‌است.

وی با تایید تعطیلی بازار زرگران شیراز گفت: «طی دو روز گذشته فعالان این صنف برای تعطیل کردن بازار به توافق رسیده‌اند و مخالفت اتحادیه با چنین اعتصابی هم نتوانست مانع کار شود.»

رئیس انحادیه طلا و جواهر شیراز: «طی دو روز گذشته فعالان این صنف برای تعطیل کردن بازار به توافق رسیده‌اند و مخالفت اتحادیه با چنین اعتصابی هم نتوانست مانع کار شود.»

رییس اتحادیه طلا و جواهر شیراز با بیان اینکه اعضای این اتحادیه مخالف قانون نیستند بلکه راهکارهای اجرایی این قانون مشخص نیست، ادامه داد: «اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده برای صنف طلافروشان غیرممکن است چرا که قرار است برای هر بار معامله طلا سه درصد مالیات اخذ شود و ما هم نهایتاً این مالیات را از مشتری اخذ می‌کنیم که چنین امری نشدنی است.»

بازاریان تهران و چندین شهر دیگر در تیرماه گذشته نیز برای چندین روز متوالی در اعتراض به سیاست‌های مالیاتی جدید دولت دست به اعتصاب زدند. این اعتصابات که از بازار طلا و پارچه تهران آغاز شده‌ب ود به شهرهایی همچون تبریز و اصفهان نیز کشیده شد.

این اعتصاب که بیش از یک هفته به طول انجامید، سرانجام با توافق بازاریان تهران و سازمان امور مالیاتی کشور درباره تعیین و نحوه دریافت مالیات به پایان رسید.

Share/Save/Bookmark

در همین رابطه:
ادامه اعتصاب بازار در تهران و تبریز

 
 

سیروس طاهباز از دوستانی‌ست که خاطره بسیار مهربانی از خود برای من به یادگار گذاشته است. نخستین بار او را در تهران دیدم در کافه تهران پالاس به همراه همسرش پوران و ناصر تقوائی برای آشنائی با من آمده بودند. صفدر تقی‌زاده، مترجم هم در این جمع حضور داشت. این مقدمه دوستی میان من با این جمع بود. سیروس طاهباز مردی بود رفیق باز و عاشق ادبیات.

Download it Here!

در آن موقع نشریه آرش را منتشر می‌کرد و نخستین اشعار موج نوی فروغ فرخزاد و سهراب سپهری در این نشریه منتشر شده بود. سیروس مردی بود بلند قامت و موهایش از همان عنفوان جوانی سپید بود. در رشته پزشکی تحصیل کرده بود، اما حتی یک روز از عمرش را به کار پزشکی نگذرانید. امروز البته فرزند نازنینش آرش طاهباز پزشک متخصص سرطان است و مردی‌ست بسیار موفق. اما سیروس خود علاقه‌ای به کار پزشکی نداشت و اوقات خود را صرف ادبیات می‌کرد.

او موفق شده بود بسیاری از اشعار نیمایوشیج را از میان انبوه یادداشت‌های او استخراج کند و بسیاری از آثار نیما برای نخستین بار از طریق سیروس طاهباز منتشر شده است. سیروس نیز همانند بسیاری از روشنفکران هم زمان خودش به صرف مشروب علاقه داشت. رفیق همراهی بود و هنگامی که کسی را به دوستی برمی گزید نسبت به او حالت تعصب پبدا می کرد.با چنین تعصبی بود که فروغ فرخزاد را دوست می داشت.

و با همین تعصب بود که از گردانندگان مجله فردوسی متنفر بود، چون آنها به فروغ توهین کرده بودند. در حقیقت در همان نخستین شب آشنائی با من توصیه‌اش این بود که با این نشریه همکاری نکنم.بعدها سیروس را بارها و بارها دیدم. در بسیاری از این نشست‌ها پوران همسرش نیز حضور داشت که امروز یکی از بهترین دوستان من است.

زمانی سیروس در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کار می کرد و در آنجا نیز مجموعه قابل تاملی از داستان‌های کودکان را منتشر کرد. یکی از این داستان‌ها کتاب کوچک من برای بچه‌ها به نام توپک قرمز است. سالیان سال است که من این کتاب را ندیده‌ام و بسیار علاقمندم آن را پیدا کنم.اگر کسی از شما آن را دیده‌است نشانی‌اش را برایم بنویسید شاید بتوانم نسخه‌ای از آن را به دست آورم.

من نام کتاب را توپک سرخ گذاشته بودم. البته بدون هیچ نوع ایده‌ال سیاسی و صرفا برای آن که نامی پارسی را استفاده کنم. سیروس اما سرخ را به قرمز تبدیل کرد تا کتاب بو و رنگ سیاسی پیدا نکند.این اما دورانی بود که ما اغلب در سرسرای هتل مرمر جمع می شدیم و آبجو سفارش می دادیم و گپ می ردیم. سرپرست بار مرمر مردی بود به نام شاغلام که به یکی از کاراکترهای اصلی دور و بر نویسندگان تبدیل شده بود.

او که می توانست با تر کردن انگشتش و چرخاندن آن به دور لیوان آبجو صدای ظریف و دلپذیری ایجاد کند موفق شده بود حلقه‌ای از روشنفکران را به دور خود جمع کند. اما تاریوردی، گارسن کافه ریویرای شهر نیز همین حالت را برای روشنفکران ایجاد کرده بود. در آن زمان دو کافه ریویرا داشتیم. یکی در شهر و یکی در شمیران. تاریوری که کافه شهر را به خود اختصاص داده بود مورد علاقه ویژه سیروس طاهباز قرار داشت.

شخصیت دیگری که طاهباز به او علاقه ویژه‌ای داشت آقای سلمان بود که کافه سه طبقه سلمان را اداره می‌کرد.این کافه که در خیابان استانبول قرار داشت از ویژگی‌های زیادی برخوردار بود.کافه سه طبقه بود و از کارگران تا روشنفکران در آن رفت و آمد داشتند. هرکس از هر سفری که باز می گشت چیزی برای آقای سلمان هدیه می‌آورد. دکتر غلامحسین ساعدی شماری کرک را از آذربایجان برای او آورده بود.

این پرندگان ناگهان همگی با هم به سر و صدا می افتادند و غوغای عجیبی می شد. سیروس طاهباز اما مجسمه ای از سر بتهوون را برای او آورده بود که آقای سلمان آن را روی تلویزیون گذاشته بود. خوراک ویژه کافه سلمان«کله بره»بود. همیشه امکان داشت که بعضی از نویسندگان یا شاعران ایران را در این کافه پیدا کرد.طاهباز نیز از مشتریان دائمی این کافه بود.

ناهاری را به خاطر می آورم که او دندان درد سختی داشت و با همان حال برای خوردن خوراکش به سلمان آمده بود. باید اعتراف کنم که شمار زن هائی که به این کافه می رفتند بسیار محدود بود و همیشه در معیت مردان همراه.من از کسانی بودم که گاهی به آنجا می رفتم، البته همیشه در معیت دوستان.در جریان شکل گیری انقلاب اسلامی سیروس بسیار هیجان زده شده بود.

او دچار حالتی بود که نمی‌توانست آن را به خوبی برای اطرافیانش شرح دهد، اما شدت هیجان‌زدگی او تا آنجا رسیده بود که باعث نگرانی دوستان و خانواده‌اش شده بود. آبها که اندکی از آسیاب افتاد طاهباز هم آرام گرفت.
همین حالت هیجان‌زدگی در زمان مرگ فروغ فرخزاد نیز برای او پیش آمده بود. او اغلب هنگامی که نام فروغ بر زبان آورده می شد به گریه می افتاد.

در یکی از همین شب‌ها، پس از آن که سیروس به راستی گریه کرد پیشنهاد کرد برویم به سراغ مرقد فروغ. البته دیر وقت شب بود. یادم هست که من مخالف بودم، اما به خرج او نرفت. دوستی ماشین کوچکی داشت که همه ما را سوار کرد و راهی آرامگاه ظهیرالدوله شدیم. برادرم شهرام هم حضور داشت. جلوی گورستان که رسیدیم سیروس جدا تصمیم گرفت داخل مقبره شود شهرام هم به همراه او رفت.

من و بقیه در ماشین ماندیم. می‌شنیدم که آنها در مقبره را می زنند. بعد دیگر همه‌جا ساکت شد. ناگهان افسری را دیدم که تاکی واکی به دست از جلوی ماشین عبور کرد. ناگهان عده ای پاسبان از راه رسیدند. ما مضطرب از ماشین پیاده شدیم. روشن شد که سیروس و شهرام مدتی به در گوستان کوبیده بودند، بعد تصمیم گرفته بودند از راه دیوار داخل گورستان شوند.

منتهی همان بالای دیوار از انجام این کار منصرف شده، اما برای خودشان نشسته بودند تا سیگاری دود کنند. متولی گورستان از همین فرصت استفاده کرده و به کلانتری زنگ زده بود. از کلانتری نیروهائی آمده بودند و خلاصه کلام شهرام با آنها درگیر شده بود و همین مسئله باعث جلب همه ما به کلانتری شد. متولی گورستان هم به عنوان شاکی با ما همراه شده بود.

افسر در کلانتری ما را به پاسبانی سپرد تا یک گزارش تهیه کند. پاسبان که از خواب بیدار شده بود بدخلق و عصبانی شروع به بازجوئی کرد. نخست نام سیروس را پرسید که به دلیل هیکل درشت و موهای سپید پیرتر از همه به نظر می رسید. او خود را معرفی کرد. بعد نوبت برادرم شد. طاهبار اجازه نداد او حرف بزند و گفت شهرام طاهباز. اینک من مانده بودم چه کنم. خلاصه من نیز خود را معرفی کردم. پاسبان با صرف سه ساعت وقت یک گزارش مفصل تهیه کرد.

نام همه را نوشت و آدرس همه را گرفت و حرف‌های شاکی را شنید و نوشت. در همین حالات شاکی کم کم متوجه شده بود که با افراد آبروداری روبروست و ظاهرا داشت از موضع شکایت خود پائین می آمد. هنگامی که کار پاسبان به پایان رسید شاکی هم دیگر شکایتی نداشت. در این لحظه پاسبان گزارش را به دست طاهباز داد تا امضاء کند. طاهباز در نهایت مهربانی و در حالی که با محبت با پاسبان حرف می زد گزارش او را پاره کرد.

پاسبان بهت زده به او نگاه کرد و سپس در حالی که حالت هیستریک به خود گرفته بود شروع به فریاد زدن کرد. طاهباز با مهربانی او را بوسید، اما پاسبان داشت دیوانه می شد. در همین موقع افسر که از گشت باز گشته بود وارد اتاق شد. پاسبان در حالی که می لرزید به او گزارش داد. افسر که متوجه شده بود حال پاسبان وخیم است او را فرستاد تا برود بخوابد و بعد از ما پرسید چه خبر است. طاهباز گفت که متولی دیگر شکایتی ندارد، که همین طور هم بود. پس افسر ما را مرخص کرد.

دیگر سپیده زده بود که از کلانتری بیرون آمدیم و صبحانه را در یکی از کافه‌هایی که باز بود در سربند خوردیم و راهی خانه شدیم.در جریان دستگیری چهارم من که به خاطر کتاب زنان بدون مردان رخ داده بود، طاهبار دوباره از راه رسید و کفیل من شد تا از زندان بیرون بیایم. این به راستی شجاعت قابل تحسینی بود. البته پوران نیز خواسته بود کفیل من شود اما کفالت زن را نمی پذیرفتند.

و مرگ او نیز بسیار زود و بسیار ساده اتفاق افتاد. در روز چهارشنبه سوری در حالی که در جلوی در خانه‌اش به تماشای جشن مشغول بوده ناگهان به زمین می افتد و دیگر برنمی خیزد. این را سیاوش طاهباز پسر او، که مهندس معمار است برایم باز گفت. شنیدن این خبر در امریکا مرا بسیار متاثر کرد. این که دوستان و خویشان یک به یک می روند و ما را تنها می گذارند روانش شاد باد و خاطره‌اش گرامی.

Share/Save/Bookmark

 
 

دهمین جشنواره‌ی ادبی برلین که از پانزدهم تا بیست و پنجم سپتامبر ادامه داشت، به پایان رسید. در این جشنواره در ۳۱ محل گوناگون ۲۳۲ برنامه‌ی ادبی با حضور ۲۷۹ نویسنده از ۶۵ کشور برگزار شد. خانه‌ی فرهنگ‌های جهان و چند برگزارکننده‌ی دیگر در مدت ده روز ادبیات جهانی را در دهمین جشنواره‌ی ادبی برلین به روی صحنه بردند. در این جشنواره نویسندگان شناخته شده‌ای از جهان همراه با نویسندگان جوان و کمتر شناخته‌شده یا گمنام و همچنین نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان حضور داشتند.


سودابه محافظ، نویسنده‌ای ایرانی مهاجر، فاجعه، بازنگری در گذشته و احساس گناه

با توجه به اهمیتی که کشورهای اروپای شرقی در جامعه‌ی مشترک اروپا دارند، خانه‌ی فرهنگ‌های برلین جشنواره‌ی ادبی برلین در سال ۲۰۱۰ را به ادبیات اروپای شرقی اختصاص داد. هدف برگزارکنندگان جشنواره‌ی ادبی برلین این بود که مخاطبان ادبیات را با ادبیات اروپای شرقی آشنا کنند، و همچنین زمینه‌هایی برای تبادل فرهنگی میان نویسندگان اروپای غربی و شرقی به‌وجود آورند.

اولریش شرایبر که مدیریت و هدایت دهمین جشنواره‌ی ادبی برلین را به عهده داشت در سخنانی گفت: «بیش از هشتاد درصد نویسندگانی که به دهمین جشنواره‌ی ادبی برلین دعوت شدند، نویسندگان خارجی هستند.» او در ادامه افزود: «تأکید جشنواره‌ی ادبی برلین علاوه بر ادبیات اروپای شرقی، بر ادبیات کودک و نوجوان است.»


یاسمین طباطبایی، بازیگر و نویسنده‌ی مهاجر ایرانی. رابطه‌ی با مادر

دبیران جشنواره، برند شرر و اولریش شرایبر در سخنانی که در افتتاحیه‌ی دهمین جشنواره‌ی ادبی برلین ایراد کردند، از شرکت لیائو ایوو، نویسنده‌ی چینی در این جشنواره ابراز خشنودی کردند. ایوو تنها نویسنده‌ای بود که دولت چین به او اجازه‌ی شرکت در این جشنواره ی ادبی را داد. ایوو در جلسه‌ی داستان‌خوانی‌اش که نوزدهم سپتامبر، ساعت پنج بعد از ظهر برگزار شد، بخش‌هایی از رمان تازه‌اش، «سلام دختر خانم» را خواند. در این رمان حاشیه‌نشینان جامعه حرف دل خود را بازگو می‌کنند.

خوان گویتی‌سولو، نویسنده‌ی اسپانیایی که آثارش از تجربه‌ی تبعید و سرگردانی در گستره‌ی جهان نشان دارد، از دیگر سخنرانان مراسم افتتاحیه‌ی دهمین جشنواره‌ی ادبی برلین بود. از ایران سودابه محافظ و یاسمین طباطبایی که هر دو در آلمان زندگی می‌کنند و آثارشان را به زبان آلمانی منتشر کرده‌اید به دهمین جشنواره‌ی ادبی برلین دعوت شده بودند. سودابه محافظ در هجدهم سپتامبر بخشی از رمان تازه‌اش «سوختن» را خواند. خانم محافظ در این رمان به موضوع گناه و احساس مسئولیت فردی در قبال فجایع می‌پردازد.

یاسمین طباطبایی، هنرپیشه، خواننده و نویسنده‌ی ایرانی‌الاصل که در آلمان چهره‌ی شناخته‌شده‌ای است، در رمان «سال‌های گل سرخ» داستان زندگی مادرش را روایت می‌کند. در طی سال‌های گذشته در مجموع ۱۳ نویسنده از ایران در جشنواره‌ی ادبی برلین شرکت داشته‌اند. محمود دولت‌آبادی، امیر حسن چهل‌تن، فرج سرکوهی، سهراب مهدوی، امیر حسین یوسفی از جمله نویسندگان ایرانی‌اند که در سال‌های گذشته در جشنواره‌ی ادبی برلین شرکت کرده‌اند.


جواد خاوری، نویسنده‌ی افغان. عشق در پیشزمینه‌ی نزاع‌های قومی و قبیله‌ای

امسال جواد خاوری و محمد حسین محمدی از افغانستان به جشنواره‌ی ادبی برلین دعوت شده بودند. جواد خاوری که در بامیان متولد شده، از چهار سالگی در ایران زندگی می‌کند. خاوری تحصیلات حوزوی دارد و نخستین مجموعه داستانش را در ایران با نام «سنگ ملامت» منتشر کرده است. او همچنین نشریه‌ی «دُر دری» را به زبان دری در افغانستان نشر می‌دهد و جایزه‌ی فرهنگی افغانستان را به‌خاطر این تلاش‌ها از آن خود کرده است.

در بیست و چهار سپتامبر جواد خاوری بخشی از داستان «عشق‌بازی» را برای خوانندگان آلمانی‌زبان خواند. نویسنده در این داستان به مشکلات عاطفی جوانان در پیشزمینه‌ی نزاع‌های قبیله‌ای در مرکز افغانستان می‌پردازد. از مهم‌ترین نویسندگان اروپای شرقی که در این جشنواره شرکت داشتند، ولادیمیر سوروکین، رمان‌نویس و نمایشنامه‌نویس از روسیه، یوری آندروچویچ از اوکرائین و ایلجا تروجانف از بلغارستان بودند.


محمد حسین محمدی، نویسنده‌ی افغان در دهمین جشنواره‌ی ادبی برلین

بسیاری از نویسندگان کمترشناخته شده هم به این جشنواره‌ی ادبی دعوت شدند و توانستند آثارشان را به علاقمندان عرضه کنند. در مجموع ۶۷ نویسنده از شرق اروپا به جشنواره‌ی ادبی برلین دعوت شده بودند. دیکتاتوری‌های کمونیستی در شرق اروپا آثار نویسندگان اروپایی را تحت تأثیر قرار داده‌اند. پیامدهای دیکتاتوری همراه با نشان دادن فحشاء و دزدی و قاچاق مواد مخدر بعد از فروپاشی اردوگاه سوسیالیستی از مهم‌ترین مضامین آثار نویسندگان اروپای شرقی بود.

از هفدهم تا نوزدهم سپتامبر در جشنواره‌ی ادبی برلین، همایشی با موضوع «روشنگری در برابر سکوت. اطلاعاتی‌ها و هنرمندان و بازنگری در تاریخ دیکتاتوری» برگزار شد. در این همایش نویسندگان و شاعران اروپای شرقی از تجارب خود با سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی شرق اروپا و از پیامدهای دیکتاتوری و سرکوب امنیتی در زندگی شخصی‌شان سخن گفتند. در همایش دیگری با نام «بازتاب» نویسندگان و شاعران همراه با مفسران سیاسی و کارشناسان فرهنگی درباره‌ی تحولات سیاسی و فرهنگی در شرق اروپا بحث و گفت و گو کردند.


نویسندگان در چادری گرد هم جمع شده‌اند. نور شمع، آبجو و گفت و گو درباره‌ی ادبیات و زندگی

در بخش «کودکان جهان و ادبیات نوجوان» نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان آثارشان را برای مخاطبان خردسال و نوجوان‌شان خواندند. در بخش دیگری به نام «ادبیات و سینما» برخی از آثار ادبی که به فیلم تبدیل شده بودند به نمایش درآمدند. کوری نوشته‌ی ساراماگو و چند فیلم مستند از زندگی نویسندگان از جمله فیلم‌های به نمایش درآمده در دهمین جشنواره‌ی ادبی برلین بود. با خانم سودابه محافظ، یکی از دو نویسنده‌ی ایرانی شرکت‌کننده در جشنواره‌ی ادبی برلین گفت و گویی انجام داده‌ام که در فرصتی دیگر منتشر می‌شود.

آگهی دهمین جشنواره‌ی ادبی برلین که در سینماهای سراسر آلمان پخش شد

Share/Save/Bookmark

 
 

میرحسین موسوی، یکی از رهبران مخالفان دولت می‌گوید که اختلافی با مهدی کروبی و محمد خاتمی ندارد و آنها مرتب با هم مشورت می‌کنند.

روزنامه اصول‌گرای رسالت، روز ۳۱ شهریور ماه در خبری با عنوان «علنی شدن اختلافات خاتمی با میرحسین و کروبی» مدعی شد که میرحسین موسوی و مهدی کروبی از همراهی نکردن محمد خاتمی با «جنبش سبز» ناراضی هستند.


به گزارش تارنمای کلمه، نخست وزیر سابق جمهوری اسلامی ایران با رد این خبر گفت: «در میان صفوف جنبش سبز و اصلاح طلبان هیچ اختلافی وجود ندارد.»

رسالت ادعا کرده‌است: «بعد از جلسات متعددی که میان کروبی و میرحسین برگزار شد و در آن جلسات خاتمی به عملکرد ساختار شکنانه میرحسین و کروبی اعتراض کرد و حاضر به تائید جنبش سبز نشد موج اختلافات و عصبانیت فتنه‌گران از خاتمی تشدید شد.»

میرحسین موسوی در واکنش به این سخنان گفت: «بر خلاف جناح اقتدارگرا جنبش سبز پدر خوانده ندارد و بیش از افراد به تعامل بین شبکه‌های اجتماعی سبز و پیشرو تکیه دارد و بر عکس آنان از عقل جمعی برای پیشرفت استفاده می‌کند.»

وی به گردانندگان روزنامه رسالت توصیه کرد که بار دیگر نامه آیت‌لله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی را که در سال ۱۳۶۷ به آیت‌الله آذری قمی، از موسسین این روزنامه نوشته شده بود، مطالعه کنند.

موسوی:«در میان صفوف جنبش سبز و اصلاح طلبان هیچ اختلافی وجود ندارد»

این روزنامه اصول‌گرا به نقل از محمد رئوفی از اعضای شورای مرکزی حزب اعتماد ملی، نوشته بود که «خاتمی هیچ نقشی در جغرافیای سیاسی ایران ندارد و فقط کارهای شخصی خود را در بنیاد باران دنبال می‌کند»

در هفته‌های اخیر فشارها بر میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دو تن از رهبران مخالف دولت بیشتر شده‌است و مقامات امنیتی در برخی موارد مانع دیدار فعالان سیاسی و مدنی و شهروندان دیگر با این دو نامزد معترض به نتایج انتخابات شده‌اند.

Share/Save/Bookmark

 
 

جواد شمقدری، معاون سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران تأیید کرد که پروانه ساخت فیلم تازه اصغر فرهادی به دلیل سخنانش در جشن خانه سینما لغو شده است.

به گفته معاون سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران، سخنان اصغر فرهادی «بسیار ناجور» بوده است.


لیلا حاتمی در صحنه‌ای از فیلم‌ «جدایی نادر از سیمین»

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، جواد شمقدری گفت:‌ «حرف‌هایی كه ایشان (اصغر فرهادی) زدند، حرف‌های جالبی نبودند، پس از آن نیز به ایشان یک هفته‌ فرصت می‌دهند، حرف‌هایشان را اصلاح كنند اما این كار را انجام نمی‌دهند و سپس منجر به این تصمیم‌گیری می‌شود.»

وی افزود: «ما به طور كلی به سمتی می‌رویم كه روش‌هایمان كاملاً آشكار و شفاف باشد و سعی می‌كنیم پنهان‌كاری نداشته باشیم. یعنی ملت بدانند كه دلیل تشویق یک فیلم‌ساز و دلیل منعی كه برای یک فیلم‌ساز ایجاد می‌شود، چیست.»

لیلا حاتمی، شهاب حسینی و مریلا زارعی از جمله بازیگران فیلم «جدایی نادر از سیمین» بودند

این برای نخستین بار است که پروانه فیلمی در حین ساخت در ایران لغو می‌شود.

هفته گذشته مشاور رسانه‌ای فیلم «جدایی نادر از سیمین» به کارگردانی اصغر فرهادی اعلام کرده بود که فیلمبرداری این فیلم متوقف شده است.

لیلا حاتمی، شهاب حسینی و مریلا زارعی از جمله بازیگران فیلم «جدایی نادر از سیمین» بودند.

اصغر فرهادی در جشن خانه سینما که شامگاه پنج‌شنبه ٢٥ شهریورماه گذشته برگزار شد، گفته بود:‌ «ای کاش سال آینده ایران مثل امروز نباشد. ای کاش سال آینده ایران شرایطی داشته باشد که گلشیفته فراهانی (بازیگر)، امیر نادری(کارگردان) و محسن مخملباف(کارگردان) به راحتی به وطن بازگردند. ای کاش سال آینده جعفر پناهی (کارگردان) بتواند فیلم بسازد و ای کاش سال آینده هیچ‌چیز مثل این سال‌ها نباشد.»

پروانه فیلم «جدایی نادر از سیمین» در حالی لغو شده که فیلمبرداری آن در تهران آغاز شده بود.

اصغر فرهادی تاکنون به لغو پروانه فیلم‌اش واکنشی نشان نداده است.

روزنامه کیهان چاپ تهران، پنجشنبه اول مهر ٨٩ اصغر فرهادی را «هتاک» خواند و افزود: ‌«این فیلم (جدایی نادر از سیمین) متعلق به فیلم‌سازی است که در موضع‌گیری‌های اخیر خود با محافل جریان برانداز هم‌نوایی می‌کند.»

کیهان ادامه داده است: ‌«کارگردان مذکور (اصغر فرهادی) که با امکانات صدا و سیما خودنمایی کرده و پیش از این از سوی دولت نیز مورد پشتیبانی و حمایت ویژه قرار گرفته بود، به تازگی در تلاش است تا با ژست اپوزیسیون و بیان سخنان ساختارشکنانه، حمایت جشنواره‌های غربی و رسانه‌های ضد ایرانی را نیز جلب نماید.»

«جریان برانداز» عنوانی است که حامیان حکومت در ایران به مخالفان و جنبش سبز می‌دهند.

Share/Save/Bookmark

 
 

محمدباقر ولدان، رئیس شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه استان فارس که هفته گذشته به اتهام «دخالت در حمله به مسجد قبا» در شیراز بازداشت شده بود، امروز با قرار وثیقه ٢٠٠ میلیون تومانی آزاد شد.

به گزارش تارنمای کلمه، این روحانی ٢٦ ساله که به «اخلال در نظم عمومی و آتش زدن مسجد قبا» متهم است، شنبه گذشته با حکم دادگاه ویژه روحانیت بازداشت شده بود.


علاوه بر ولدان، شش عضو دیگر گروه «طلاب روح‌الله» نیز هفته پیش بازداشت شده بودند اما درباره سرنوشت آن‌ها خبری منتشر نشده است.

روزنامه کیهان چاپ تهران سه‌شنبه ٣٠ شهریورماه گذشته با تأیید خبر بازداشت ولدان، نوشت:‌«در پی مواضع اخیر علی‌محمد دستغیب یكی از نمایندگان فارس در مجلس خبرگان درباره جایگاه ولایت فقیه، عده‌ای از راهپیمایان روز قدس در شیراز با تجمع در مقابل مسجد قبا نسبت به مواضع وی اعلام انزجار كردند كه حجت‌الاسلام ولدان، رئیس شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه فارس نیز یكی از این تجمع‌كنندگان بود.»

علاوه بر ولدان، شش عضو دیگر گروه «طلاب روح‌الله» نیز هفته پیش بازداشت شده بودند اما درباره سرنوشت آن‌ها خبری منتشر نشده است

کیهان افزود: «پس از این حادثه شورای تأمین تشكیل جلسه داده و پس از بررسی جوانب موضوع مقرر شد تعدادی از كسانی كه در شكل‌گیری این غائله نقش داشتند، شناسایی و دستگیر شوند. تاكنون حدود ٤٠ نفر از حمله‌كنندگان به مردم در روز قدس دستگیر شده اند. حجت‌الاسلام ولدان نیز كه در مخالفت با مواضع دستغیب در آن تجمع حضور داشت به حكم دادگاه ویژه روحانیت بازداشت شده است.»

مسجد قبا (آتشی‌ها) که محل سخنرانی آیت‌الله علی‌محمد دستغیب، مرجع تقلید در شیراز است، در یک سال گذشته چندین بار مورد حمله لباس شخصی‌ها قرار گرفته و دو بار نیز حصارکشی و پلمب شده است.

آیت‌الله دستغیب که از منتقدان حکومت است در یک سال گذشته بارها از نحوه رفتار دولت با مخالفان و رهبران جنبش سبز انتقاد کرده است.

در یکی از آخرین حمله‌ها به مسجد قبا، روز جمعه ١٢ شهریور لباس شخصی‌ها به این مسجد حمله کردند. در جریان این حمله، حمله تعدادی از حمله‌کنندگان و همچنین هوارداران آیت‌الله دستغیب که قصد «دفاع از مسجد قبا» را داشتند، زخمی شدند.

میرحسین موسوی از رهبران مخالف دولت نیز هفته گذشته در واکنش به اتفاقات شیراز به تارنمای کلمه گفت:‌ «آیت‌الله دستغیب تا موقعی از نظرشان محترم است که چشم به ظلم و ستم آقایان ببندد و یا به شیوه اعمال وظایف مجلس خبرگان ایرادی نگیرد.»

Share/Save/Bookmark

 
 

هرچه تو بخواهی (Anything You Want)، اسپانیا، ۲۰۱۰

لئو (خوان دیه‌گو بوتو) مشاور یک شرکت حقوقی همراه با همسرش آلیشیا (آنا ریزنو) و دختر چهارساله‌اش دافنه (لوسیا فرناندز) زندگی خوب و عاشقانه و آرامی را می‌گذرانند. زن و شوهر هر دو شاغل هستند، اما به دلیل مشغله‌ی کاری لئو، آلیشیا وقت بیشتری را صرف مراقبت از دافنه می‌کند و به همین خاطر هم وابستگی دختر کوچولو به مادر خیلی زیاد است.


یک روز که آلیشیا دافنه را برای بازی و تفریح به پارک کوچکی می‌برد، دچار لرزه و غش شدیدی می‌شود و پیش چشم‌های نگران دافنه جان می‌دهد. دختر کوچولو که تاب دوری مادر را ندارد از پدرش می‌خواهد تا یک مامان ساختگی برای او دست و پا کند تا شب‌ها موقع خواب برایش قصه بگوید. پدر تصمیم می‌گیرد که هرطور شده خواسته‌ی تنها فرزندش را برآورده کند، به همین خاطر شب‌ها با آرایش زنانه نقش مادر را برای دخترش بازی می‌کند اما رفته‌رفته با بحران‌های دیگری روبرو می‌شود...

بهای گزاف عشق بی‌قید و شرط

فیلم «هرچه تو بخواهی» آخرین ساخته‌ی آچرو ماناس فیلمساز اسپانیایی یکی از فیلم‌های مورد توجه تماشاگران و برخی منتقدان در فستیوال فیلم تورنتو بود.فیلمساز موفق شده با دستمایه قرار دادن یک قصه‌ی عاطفی، برخلاف بسیاری از فیلم‌های ملودرام که در بستر چنین موضوعاتی، عامدانه با احساسات تماشاگر بازی می‌کنند، با استفاده از عناصر درست درام در طول فیلم، اثری دلنشین و تأثیرگذار از عشقی بی‌قید و شرط خلق کند. لئو مردی اهل خانواده و پایبند به اصول اخلاقی ویژه‌ی چنین آدم‌هایی است.

او که نسبت به جنسیت نیز دارای تعصب خاص خود است، در اوج اندوه ناشی از مرگ همسرش هنگامی که می‌خواهد خواسته‌ی‌ دخترش را برآورده کند، همراه با زنی که از دوستانش است و قصد کمک به او را دارد به رستورانی می‌روند. در آنجا مردی که دارای تمایلات همجنس‌گرایانه است و برای سرگرم کردن مشتریان، با آرایشی زنانه نمایش موزیکال اجرا می‌کند، به لئو نزدیک می‌شود و می‌گوید لئو او را به یاد عشقی قدیمی می‌اندازد که چهره‌اش شبیه او بوده، و از او می‌خواهد تا او را ببوسد.

لئو خشمگین او را هل می‌دهد و به او ناسزا می‌گوید و با این‌که دوستش از رفتار لئو دلخور شده رستوران را ترک می‌کند. اما وقتی خو را در مبدل کردن به زنی که نقش مادر را برای دخترش بازی کند ناموفق و ناتوان می‌بیند، چاره‌ای نمی‌بیند جز اینکه به سراغ همان هنرمند همجنس‌گرای رستوران برود که در این کار ماهر است. دیدار و آشنایی بیشتر لئو با این مرد دریچه‌های دیگری را به روی او می‌گشاید.


او که حالا فنون آرایش کردن را نیز آموخته، به‌خوبی نقش مادر را برای آلیشیا بازی می‌کند و هربار که قرار است با دختر باشد آرایش می‌کند و هر بار که باید به محل کار برود آرایش خود را پاک می‌کند. اما به تدریج حس می‌کند که از خود اصلی‌اش فاصله گرفته و دچار بحران هویت شده و نمی‌داند که چگونه باید خودش باشد. لئو که نمی‌تواند این وضعیت را تحمل کند در سکانسی تأثیرگذار در حالی‌که آلیشیا را در آغوش گرفته، با بغض از او می‌خواهد تا بگوید که او پدرش است ولی دختر که به حضور او به عنوان مادر عادت کرده نمی‌تواند بپذیرد و هربار در جواب، او را مادر خطاب می‌کند.

نام فیلم برای همه‌ی ما آشناست و بارها هر کدام از ما در قبال خواسته‌ی عزیزان‌مان و کسانی که عاشق‌شان هستیم جمله‌ی «هرچه تو بخواهی» را تکرار کرده‌ایم. اما آیا واقعاً چقدر اتفاق افتاده که به این گفته عمل کرده باشیم؟ لئو نماینده‌ی کسانی‌ست که عشق‌شان قید و شرطی ندارد. او برای تحقق بخشیدن به آرزوی دخترش چیزی را که در حالت عادی نوعی حقارت و خرد شدن می‌پندارد نادیده می‌گیرد و همچون صوفیانی که در ادبیات عرفانی برای انجام خواسته‌های پیر و مرادشان، تن به هر خفت و خواری داده و به‌اصطلاح خود را رسوای عام و خاص کرده‌اند، به این کار تن می‌دهد.

در سکانسی از فیلم لئوی بحران‌زده در حالی‌که پس از رساندن دافنه به مدرسه با آرایش زنانه‌اش در اتومبیل به فکر فرو رفته، به دست عده‌ای از مردان هموفوبیا (متعصب و با نگرش منفی به همجنس‌گرایان و افرادی که تغییر جنسیت می‌دهند) به شدت کتک می‌خورد و زخمی می‌شود و به بیمارستان منتقل می‌شود.بازی هنرپیشگان اصلی به‌خصوص ایفاگران نقش‌های لئو و دافنه بسیار قوی و تأثیرگذار است.

فیلم «هرچه تو بخواهی» داستان عشق، تحمل و پذیرش است. این سه واژه می‌تواند کلید رهایی برای انسانیت از‌دست‌رفته باشد و یادآور اینکه چرا این‌همه در طول تاریخ و به‌خصوص در ادبیات عرفانی دنیا درک و شناخت این واژه‌ها جای به جای توصیه شده است.


آچرو ماناس متولد ۱۹۹۶ در شهر مادرید است. او فعالیت‌های سینمایی‌اش را با ساخت فیلم‌های کوتاهی چون «مترو» (۱۹۹۶) و «شکارچی‌ها» (۱۹۹۷) آغاز کرد و در سال ۲۰۰۰ اولین فیلم بلند خود را با نام «ال بولا یا پلت» کارگردانی کرد که با موفقیت چشمگیری در فستیوال‌های بین‌المللی مواجه شد و جوایز زیادی نیز کسب کرد. «نوامبر» (۲۰۰۳) اثر دیگر این فیلمساز است.

تریلر فیلم:

Share/Save/Bookmark

 
 

جنگ هشت ساله نوعی از ادبیات داستانی را پدید آورد که در ایران به ادبیات دفاع مقدس معروف شد با نویسندگانی که به نویسندگان اسلامی‌نویس اشتهار پیدا کردند.نگاه اسلامی‌نویسان به جنگ، نگاهی‌ست حماسی و ادبیاتی که پدید آوردند، از قلمرو ادبیات تبلیغی می‌آید. اما نویسندگان مستقل هم داستان‌هایی درباره‌ی جنگ نوشتند. روایت نویسندگان دولتی روایت پیروزی و اتحاد و روایت دیگری روایت شکست و انشقاق است.

چهار سال پیش در رادیو زمانه با شش برنامه‌ی رادیویی در طی شش روز،شش رمان و داستان بلند با موضوع جنگ و ضدیت با جنگ را معرفی کردم. اکنون که سی‌ سال از آغاز جنگ عراق با ایران می‌گذرد، متن این برنامه‌ها با تغییراتی به شکل مقاله‌ا‌ی مستقل در رادیو زمانه منتشر می‌گردد.

محمد رضا کاتب و وقت تقصیر جان‌به‌دربردگان

در دو رمان محمد رضا کاتب، «پستی» و «وقت تقصیر» حتی یک گلوله شلیک نمی‌شود. با این حال در آثار محمد رضا کاتب ذهنیت جنگ‌زده‌ی ایرانی به‌خوبی بازتاب پیدا می‌کند. زندگی انسان در آثار این نویسنده تکه تکه شده و مثل این است که هر تکه در زندگی و مرگ انسان دیگری جریان دارد. آثار این نویسنده بیان عاطفی جانبازانی‌ست که عضوی از خودشان را در جبهه‌های جنگ جا گذاشتند. به بریده‌ای از رمان پستی توجه کنید:

« سرم را بالاخره پیدا کردند و پارچه‌ای رویش انداختند. پارچه بوی بیمارستان می‌داد. بیمارستان ساکت بود. گاهی صدای جیر جیر در اتاقی می‌آمد که باز و بسته می‌شد: پرستارها می‌رفتند تو اتاقش و می‌آمدند. بدجوری جزغاله شده بود. تنها باری بود که این قدر دلم به حالش می‌سوخت. مخصوصاً وقتی که پوست‌های نیم‌سوخته و اضافه صورتش را با لیف زبری می‌کندند. یا پوتین‌هایش را با گوشتی که بهش چسبیده بود از پایش جدا می‌کردند. شاید جرمش این بود که نمی‌خواست همه چیز از اول تکرار شود. شاید بار چندمی بود که خودش را می‌کشت. دیگر تحمل مردن را نداشت».

صدای انسان زخم‌خورده

به اعتبار چنین سطرهایی‌ست که می‌گوییم کاتب نویسنده‌ی دوران جنگ است. اگر در ادبیات دولتی صدای انسانی را می‌شنویم که به قدرت تکیه داده است، در ادبیات مستقل صدای انسان زخم‌خورده و شکست‌خورده و متلاشی‌شده به گوش می‌رسد. در آثار کاتب صدای انسان ایرانی از جنگ‌برگشته را می‌شنویم. انسانی که با «پدر» و با «زن» مشکل دارد. به این جملات توجه کنید:

«فکر زن و خودکشی ممکن است موقتی دست از سر آدم بردارد اما باز برمی‌گردد. چون به جای این که آدم سالی یک بار با غم و درد بمیرد، بهتر است یک بار کلک خودش را بکند. زندگی دو تکه است. یا یکی تو آغوش خودش آرامت می‌کند یا از خودت یک روز خسته می‌شوی و حساب خودت را می‌رسی».

آلودگی جسم و وحشت از پدر

در نظر کاتب جسم آدمی آلوده است. در داستان‌های او وقایع به گونه‌ای اتفاق می‌افتد که جسم انسان سرانجام تطهیر شود. شخصیت‌های کاتب از آّ‌ب‌ گذشته‌اند، یا آب از سرشان گذشته و پاک شده‌اند.

در روایت کاتب از جنگ، آرزوی رزمندهی مسلمان ایرانی برای رسیدن به لقاءالله، و بیزاری او از یک زندگی روزانه و متعارف بیان عاطفی و ادبی پیدا می‌کند. شخصیت‌های تکه پاره و آسیب‌دیده‌ی محمد رضا کاتب از پدر و سلطه‌ی‌ او وحشت دارند، از نزدیکی با زن می‌ترسند، عشق در نظر آنها یک عشق افلاطونی‌ و برتر از نزدیکی دو جسم با هم است. در آثار او زمان و مکان نامعلوم است و خیر و شر با هم در یک جدال دائمی به سرمی‌برند.

در آثار کاتب کتاب جسمیت پیدا می‌کند. ما در واقع دو داستان می‌خوانیم: یکی داستان تکه تکه شدن انسان، نیاز او به عشق و ناتوانی‌اش از عشق‌ورزیدن و تلاش او برای پیدا کردن تکه‌هایش و داستان دوم که هم‌زمان اتفاق می‌افتد، داستان جسمیت پیدا کردن کتاب است.

در داستان‌های کاتب سرنوشت شخصیت‌های داستان با سرنوشت کتاب یکی‌ست. نویسنده در این میان تنها یک وظیفه دارد: به این جسم مثله شده، جسمیت بدهد. تحلیل روانشناختی این تلاش این است که نویسنده انگار می‌خواهد آب از جوی رفته را به جوی برگرداند. به دیگر سخن مثل این است که می‌خواهد تمام آن فجایع را که اتفاق افتاد، بی‌اثر کند و به همه‌ی‌ جانبازان تکه‌هایی از جسم‌شان را که در جبهه‌ها جا گذاشتند برگرداند.

این تلاش البته معصومانه است، اما از نظر روانشناختی نشان‌دهنده‌ی ترس است. این ترس همراه با آن ذهن مرگ‌کام و درگیری با پدر از مهم‌ترین مؤلفه‌های ذهنیت جنگ‌زده‌ی انسان ایرانی‌ست که در آثار محمد رضا کاتب بیان می‌شود. شاید به همین دلیل خواندن آثار کاتب نه تنها لذت‌بخش نیست، بلکه برای خواننده توأم با رنج و زحمت است.این نویسنده به خاطر «وقت تقصیر» جایزه‌ی یلدا را از آن خود کرد.

حسین مرتضائیان آبکنار و عقرب‌های در کمین

عقرب روی پله‌های راه‌آهن اندیمشک نوشته‌ی حسین مرتضائیان آبکنار که در مدت کوتاهی به چاپ سوم رسید و چاپ سوم آن را خمیر کردند، جوایز ادبی بسیاری را به خود اختصاص داد. یکی از مهم‌ترین موضوعات آبکنار پرداختن به جنگ است. نویسنده در این رمان کم‌حجم به هزیمت ارتش ایران در روزهای پایانی جنگ از دریچه‌ی چشم یک سرباز وظیفه به نام مرتضا هدلایتی می‌پردازد.

زندگی، یک سوءتفاهم است

سرباز وظیفه، مرتضا هدایتی در یکی از دو احتمالی که در پایان داستان به وجود می‌آید ممکن است با قطاری که مجروحان شیمیایی را به تهران حمل می‌کند، خود را به تهران برساند و نجات پیدا کند. این امکان هم وجود دارد که اتفاقی ناخواسته بیفتد و او ناگزیر در اندیمشک بماند، و مانند هزاران نفر دیگر از همقطارانش از بین برود. آبکنار با این تمهید سرگذشت نسل چهل تا پنجاه ساله‌های ایرانی را نمادین می‌کند.

نسلی که در سال‌های نخستین پس از انقلاب، به جرم جوانی از خود اراده‌ای نداشت و زندگی‌اش در کل یک سوءتفاهم بود. اگر اسلامی‌نویسان از جانبازی مردان مؤمن و شهادت‌طلب داستان‌ها روایت می‌کنند، در داستان آبکنار با سربازی آشنا می‌شویم که فقط می‌خواهد زنده بماند و خود را به سلامت به منزل برساند. اما در آشفتگی روزهای پایانی جنگ، زندگی او هم مانند زندگی هزاران نفر دیگر از هم‌نسلانش به یک تصادف بند است.

روایت شکست

سرنوشت سرباز وظیفه مرتضا هدایتی در راه‌آهن اندیمشک رقم می‌خورد. سال ۶۷ است، ساعت ۱۱، تا پذیرش قطع‌نامه و پایان جنگ راه درازی نیست. با این حال در چنین جایی که به خودی خود، در شرایطی دیگر و در روزگاری دیگر بی‌اهمیت می‌تواند باشد، زندگی و مرگ یک انسان رقم می‌خورد. روایت آبکنار از جنگ روایت شکست است.

ارتش ایران در حال هزیمت است. مرتضا هدایتی، قهرمان داستان پس از چهار ماه اضافه‌خدمت سرانجام ترخیص می‌شود. باید به اندیمشک برود که از آنجا خود را به تهران برساند. به این شکل در بی‌نظمی و بی‌قاعدگی محض حوادثی دردناک برای او اتفاق می‌افتد. داستان دوم: داستان مناسبات سربازان با هم و مشکلات آنها در برابر بی‌آبی، گرما و تهاجم نظامی دشمن است. این دو داستان در ۱۹ فصل بدون توالی زمانی منظم روایت می‌شود.

بی‌نظمی و ذهن آسیب‌دیده

یکی از مهم‌ترین موضوعات ادبیات در قرن بیستم نشان دادن کارکرد ذهن آسیب‌دیده پس از دو جنگ جهانی‌ست. نظم منطقی وقایع در این‌گونه داستان‌ها آشفته است. در رمانِ کوتاه عقرب روی پله‌های راه‌آهن اندیمشک بی‌نظمی‌ای که در اثر هزیمت ارتش ایران به وجود آمده، به درون انسان‌ها راه پیدامی‌کند.

این بی‌نظمی در جهان رمان، ساختاری‌ است، چنان‌که گویی نویسنده با این تمهیدات بر آن است که بی‌نظمی زندگی اجتماعی ما در آن سال‌ها را نشان دهد. آبکنار نویسنده‌ای‌ست به‌گزین و کم‌گو. در این داستان هم او از همه‌ی زوائد می‌کاهد تا جانِ کلام را بهتر بتواند بیان کند. در این میان گاهی مسائل بی‌اهمیت بسیار مهم‌تر از حادثه‌های به ظاهر بااهمیت هستند.

کابوس انسان‌های بی‌تشخص

عقرب روی پله‌های راه‌آهن اندیمشک یک کابوس بلند است. از اینرو حوادث و برخی چهره‌ها به طور اغراق‌آمیز وصف می‌شوند. چهره‌ی زخم‌خورده و خون‌چکان راننده‌ی یک کامیون آسیب‌دیده‌ی آیفا که مرتضا هدایتی را از خط به اندیمشک می‌برد در ذهن خواننده به یک کابوس تبدیل می‌شود. همه‌چیز در این داستان آن‌قدر آشفته و خون‌آلود است که باورنکردنی به نظر می‌رسد.

وقتی بی‌نظمی و آسیب‌های ذهنی از حد بگذرد، در نظر انسان حوادث غیرواقعی جلوه می‌کند. تأکید نویسنده در دیباچه‌ی کتاب بر واقعی بودن صحنه‌های رمان نمایانگر وحشت یک نسل است، وحشت از اینکه نسل‌های بعدی باورش نکنند. در این داستان هیچ چیز بی‌ارزش‌تر از جان انسان نیست. در این میان جای تعجب نیست که هیچ کس حتی راوی داستان هم تشخص ندارد. عقرب روی پله‌های راه آهن اندیمشک، داستانِ فروپاشی جهانی‌ست که در آن دیگر هیچ کس نمی‌تواند قهرمان باشد.

محمد بکایی و پیچ و خم‌های جنگ

دشوار می‌توان داستانی از مجموعه‌ی سر پیچی از پیچ‌های هزار چم نوشته‌ی محمد بکایی را به عنوان داستان شاخص این کتاب در نظر گرفت. هر سیزده داستان این کتاب که توسط انتشارات نیلوفر زمستان ۱۳۸۲منتشر شده به دلیل شیوایی کلام و نگاه نو نویسنده به تم جنگ، داستان‌هایی شاخص‌اند. برای مثال بکایی در داستان زیبا و فشرده‌ی پشت تپه رابطه‌ی یک رزمنده‌ی ایرانی با یک سرباز عراقی اسیر را نشان می‌دهد که به دستور فرمانده‌ای می‌بایست تیرباران شود.

در جهان داستان‌های بکایی اصولاً فرقی بین حاکم و محکوم نیست. همه محکوم اند و همه به نوعی ناگزیرند. نویسنده به دشمنی اعتقاد ندارد. در جنگ تنها یک حقیقت وجود دارد: باید به هر ترتیب زنده ماند. بودن یا نبودن آدمی در گروی حوادثی‌ست که به اراده‌ی او بستگی ندارد. برای مثال در همین داستان پشت تپه اگر نگاه مات فرمانده به صورت راوی نمی‌افتاد، هرگز راوی گرفتار ماجرای اسیرکشی نمی‌شد.

داستان در طول راه اتفاق می‌افتد. در راه ندای وجدان راوی را می‌شنویم و تلاش ناموفق‌اش برای فاصله‌گذاری بین خودش و اسیر را می‌بینیم. در شرایطی که هویت آدمی در جنگ در حد شماره‌ی روی یک پلاک فلزی فرو می‌کاهد، تنها تفاوتی که بین آنها وجود دارد این است که برخلاف رزمنده‌ی ایرانی پوتین اسیر بند ندارد و دشوار راه می‌رود. پس ناگزیر راوی به اسیر فکر می‌کند و حتی غم او را دارد. سرانجام وقتی به مقصد می‌رسند، اسیر را رها می‌کند. اما افسوس که آن سوتر میدان مینی‌ست و تا رزمنده به خود می‌آید، فاصله‌ی اسیر با او آن‌قدر زیاد است که صدایش شنیده نمی‌شود. اسیر روی مین می‌رود و می‌میرد.

فراسوی نیک و بد

در جهان داستان‌های بکایی «جنگ» یک موجود زنده و تنها قهرمان واقعی و بی‌بدیل است. جنگ دوستی‌ها و دشمنی‌ها را بی‌معنی می‌کند. در داستان‌های او انسان در واقع با جنگ می‌جنگد. داستان‌های بکایی در فراسوی نیک و بد اتفاق می‌افتد. جنگ مفاهیمی مانند قانون، اخلاق، مدنیت و حتی باورهای مذهبی را بی‌معنی کرده است. در داستان‌های بکایی جنگ یک آیین است و تنها اخلاقی که می‌تواند در جنگ وجود داشته باشد، تلاش آدمی‌ست برای زنده ماندن.

جنگ اما بیش از هر چیز در داستان‌های این نویسنده یک فرصت است. در داستان پروانه دو رزمنده مجبورند از راهی به باریکی یک ترکه بگذرند. راوی زیر آتش دشمن رفیقش را به پرتگاهی پرت می‌کند با این قصد که زن او را که پروانه نام دارد تصاحب کند. اما نور چشمانش را از دست می‌دهد. پس تنها خاطره‌ی شمسه‌ای برایش باقی می‌ماند که سال‌ها پیش به پروانه هدیه داده و روی سینه‌های او جلوه‌ی زیبایی داشته است. در داستان‌های بکایی انسان از عذاب وجدان رنج می‌برد. زندگی در جنگ برای او غیرقابل تحمل است. بدون جنگ هم نمی‌تواند به زندگی خود ادامه دهد.

محمد بکایی سال‌ها در حوزه‌ی علمیه‌ی قم به تحصیل فقه اشتغال داشت و ابتدا از نویسندگان حوزه‌ی هنرهای اسلامی بود که بعدها به حلقه‌ی نویسندگان اطراف هوشنگ گلشیری پیوست. سر پیچی از پیچ‌های هزار چم حاصل این دوره از زندگی ادبی اوست.

قاضی ربیحاوی و بی‌مکانی انسان‌های جنگ‌زده

شخصیت‌های داستان‌های «از این مکان» نوشته‌ی قاضی ربیحاوی سلامت هستی خود را در مکانی می‌بینند که از آن به دلیل جنگی که به کشور ما تحمیل شد، رانده شده‌اند. این جنگ‌زدگان که کار و خانه و کاشانه‌ی خود را به طور غیرمنتظره از دست داده بودند، ناگزیر به تهران و به دیگر شهرهای بزرگ پناه آوردند. قاضی ربیحاوی در این اثر نشان می‌دهد که این آوارگان در مکان جدید احساس تحقیر و بیگانگی می‌کنند.

برای مثال در داستان خوش‌ساخت «زخم» نویسنده به رابطه‌ی یک پدر جنگ‌زده، و زن‌مرده و متعصب با دخترش، فرخنده می‌پردازد. فرخنده در فروشگاهی کار می‌کند و نان‌آور پدر است.اما پدر خانه‌نشین که در هتلی تنها در یک اتاق با دخترش زندگی می‌کند و از آوارگی و وابستگی مادی به دخترش کلافه است، چیزی را بهانه می‌کند و می‌خواهد از روی تعصب با تیشه‌ای که در دست دارد به دخترش زخم بزند، اما به دلیل آن وابستگی‌ها، وقتی دخترش با او مهربانی می‌کند، با تیشه به پیشانی خود می‌کوبد.

قاضی ربیحاوی اصولاً شخصیت هایش را روی صحنه می‌آورد و آنان را با هم در یک کشاکش داستانی قرار می‌دهد. از این نظر داستان های او چندبعدی و چه از نظر روانشناختی شخصیت‌ها و چه از نظر آسیب‌شناختی جنگ و آوارگی مردم قابل تأمل و از برخی لحاظ یک سند اجتماعی‌ست.

سرگردانی، مضمونی که تکرار می‌شود

در داستان گلدان نویسنده سرگردانی یک زن جنگ‌زده را نشان می‌دهد که در تهران نه جایی دارد که به آنجا پناه بیاورد و نه می‌تواند مادرشوهرش بیمارش را در تنها اتاق خوابگاه جنگ‌زدگان در چند قدمی پل سیدخندان تحمل کند. مضمون سرگردانی در داستان توی دشت بین راه تکرار می‌شود. در این داستان زیبا با یک خانواده‌ی آبادانی جنگ‌زده آشنا می‌شویم که از آبادان گریخته‌اند.

آنها در بیابانی بی‌آب سرگردان‌اند. پسر آنها زهیر از روی عقیده در آبادان مانده که بجنگد، هر چند که پدر با این کار مخالف است، و در همان حال بی بی پیر و زمینگیر و پنج گاوشان را هم ناگزیر جا گذاشته‌اند. بی بی همچنان از روی عادت سالیان جاجیم می بافد. در پایان آنها در بیابان گم می‌شوند. داستان از دریچه‌ی ذهن یک نوجوان روستایی روایت می‌شود که غم بی بی و گاوها را دارد و از خود می‌پرسد که برنده‌ی جنگ کیست.

یک نویسنده‌ی اجتماعی

از مهم‌ترین مضامین داستان‌های قاضی ربیحاوی در دوره‌ی پیش از مهاجرتش به لندن زندگی جنگ‌زدگان است. ربیحاوی که در این دوره یک نویسنده‌ی اجتماعی‌ست آن سوی دیگر ماجرای جنگ را نشان می‌دهد. در آثاری که از این دوره‌ نویسندگی او سراغ دارم با انسان‌هایی آشنا می‌شویم که از خاک زادگاه‌شان کنده شده‌اند. مشکلات زیستی و فرهنگی اینان در شهرهای بزرگ ایران دستمایه‌ی داستان‌های ربیحاوی‌ست که با دقت تحسین‌انگیز در وصف مکان‌ها و به وجود آوردن موقعیت‌های طنزآمیز روایت می‌شود.

از مهم‌ترین خصوصیات کار او پشت پا زدن به مفاهیم اخلاقی‌ست. ربیحاوی به زنده ماندن اعتقاد دارد. نوعی نمادسازی با سویه‌های قوی نمایشی، تصویرسازی‌های سینمایی و آشکار کردن روابط میان انسان‌ها از طریق صحنه‌آرایی‌های داستانی و رویکرد به موضوعات نو از دیگر ویژگی‌های آثار اوست. در بهترین داستان‌های ربیحاوی همه از بیهودگی و سرگردانی رنج می‌برند. همه به جستجوی مکانی هستند که بتوانند در آنجا احساس آرامش و امنیت کنند. اما در جهان چنین جایی نیست. پس ناگزیر باید زنده ماند و ادامه داد.

عطر مردگان و بمباران شهرها

در عطر مردگان، نوشته‌ی ناصر شاهین‌پر، نویسنده بمباران شهرها و فرهنگ مرگ‌کامی را که در سال‌های جنگ بر کشور ما سایه انداخته بود دستمایه‌ای برای آفرینش یک رمان حادثه‌ای اما جذاب قرار می‌دهد. عطر مردگان در ادبیات معاصر از اندک نمونه‌های رمان مبتنی بر حادثه است که از یک سو داستانی خواندنی و پرکشش دارد و از سویی دیگر به مهم‌ترین بنیان‌های فرهنگی ما می‌پردازد، بدون آنکه به ورطه‌ی نخبه‌گرایی یا ادبیات عامه‌پسند بیفتد. شاهین‌پر که نخستین داستانش را در سال ۱۳۳۹ منتشر کرد، یک نویسنده‌ی اجتماعی‌ست که از همان نخستین تجربه‌های داستانی‌اش با طنزی سیاه به نابسامانی‌های اجتماعی توجه دارد.

زندگی کارمندان

شخصیت‌های شاهین‌پر اغلب یک زندگی درونی نابسامان دارند و از همه چیز و از همه کس می‌ترسند. شاهین‌پر شخصیت‌هایش را از میان قشر کارمندانی انتخاب می‌کرد که در زمان صدارت هویدا به آلاف الوفی رسیده بودند، بدون آنکه از نظر فرهنگی آمادگی پذیرش این رفاه زودرس اقتصادی را داشته باشند. از این نظر داستان‌هایی که پیش از انقلاب در مجموعه داستان‌های طرح کامل یک خیابان و نان و آفتاب و در رمان‌های پای غول و سال‌های اصغر از این نویسنده منتشر شده، یک سند اجتماعی و از نمونه‌های قابل مطالعه از زندگی کارمندان در آن مقطع زمانی‌ست.

فصل زمستانی که جاودان است

با این حال عطر مردگان در مقایسه با دیگر آثار این نویسنده فضایی کاملاً متفاوت دارد و در قلمرو ادبیات جنگ یک اثر منحصر به فرد و از نمونه های خوب ادبیات رئالیستی – فانتاستیک است. در این داستان در واقعه‌ی بمباران شهرها همه جا در خاموشی فرورفته، فصل زمستان صد ماه است که در ایران طول کشیده، فضا یخ بسته و ماشین‌ها، همه از کار افتاده‌اند.

به یک معنا زندگی به کل فلج شده است. در چنین فضایی هولناک راوی داستان نامه‌ای دریافت می‌کند. به او ابلاغ کرده‌اند که می‌بایست جنازه‌ی پدرش را به دلیل مشروبخواری از قبرستان تحویل بگیرد. به زودی معلوم می‌شود که همه‌ی اهالی شهر چنین نامه‌ای به دست‌شان رسیده است. مردم ناگزیر به جستجوی قبرستانی هستند که بتوانند در آنجا مرده‌هاشان را خاک کنند. چنین است که به تدریج مردگان به زندگی اهالی شهر راه پیدا می‌کنند تا آن حد که حتی برای رهایی از دربدری با بستگان‌شان در تماس هستند. سرانجام راه حلی پیدا می‌شود: روحانیون مبلغی از مردم می‌گیرند و به ازای آن شناسنامه‌شان را در اختیار مردگان می‌گذارند و جواز دفن صادر می‌شود.

بازآفرینی فضاهای هولناک

ناصر شاهین‌پر قلمی شیوا و روان دارد و نویسنده‌ای‌ست طناز که می‌تواند تلخ‌ترین مضامین را با طنزی ظریف و ریزبافت به شیرینی روایت کند. در اغلب داستان‌های کوتاهی که سراغ دارم تجربه‌ی بمباران شهرها در حد صدای آژیر و جمع‌شدن مردم زیر یک سقف امن کاهش پیدا می‌کند. در این میان بزرگترین دستاورد شاهین‌پر این است که در عطر مردگان موفق می‌شود از به هم آمیختن تخیل و واقعیت و با وصف جزء به جزء مکان‌ها و حالت‌ها فضای هولناک آن زمان را بازآفرینی کند.

در عطر مردگان موقعیت‌های طنزآمیز بر محور سودجویی محتکرانِ رند و جایگزینی فرهنگ روستایی به جای فرهنگ شهری شکل می‌گیرد و نابسامانی‌ها و سردرگمی‌هایی که از این طریق برای مردم شهرنشین و متواری از شهرها به وجود آمد. ناصر شاهین‌پر پس از مهاجرتش به آمریکا علاوه بر رمان عطر مردگان دو مجموعه داستان به نام‌های لباس رسمی ترس و به گل‌نشستگان را در خارج از کشور منتشر کرد.

زمستان طولانی باورهای منجمد

اسماعیل فصیح در زمستان ۶۲ مانند دیگر آثارش نویسنده‌ی بی‌طرف نیست. او اصولاً از آن گروه نویسندگان نیست که به داستان به عنوان فضایی برای کنکاش در راه یافتن حقیقت نگاه کنند. فصیح حقیقت را از راه تجربه، پیش از نوشتن در طول زندگی پیدا می‌کند و آن‌گاه آن حقیقت را در داستان‌هایی پرکشش و حادثه‌ای به خواننده گزارش می‌دهد. زبان ساده و گزارش‌گونه‌ی نویسنده را شاید از این طریق بتوان توضیح داد.

در داستان‌های فصیح انسان خود را با جهان درمی‌اندازد با این قصد که جهان را به نفع خود تغییر دهد. اگر در داستان‌های نویسندگانی مانند بهرام صادقی و هوشنگ گلشیری کشاکش انسان با جهان حاصلی جز سرخوردگی و یأس ندارد، در داستان‌های فصیح این کشاکش حماسه می‌آفریند، هر چند که قهرمان در پایان داستان غریبانه می‌میرد. حضور تعارض‌های حادثه‌ساز، رمان‌های این نویسنده را پرکشش می‌کند. برای همین اسماعیل فصیح از اندک نویسندگانی‌ست که در فاصله‌ی میان نخبه‌گرایی و ادبیات عامه‌پسند قلم می‌زند.

ایثارگری در حق دوست

قهرمان رمان زمستان ۶۲ منصور فرجام نام دارد. او که دکترای کامپیتور دارد و در آمریکا زندگی و کار می‌کند در بجبوحه‌ی جنگ به ایران سفر می‌کند و تحت تأثیر فرهنگ ایثارگری در جبهه‌های جنگ قرار می‌گیرد. فرشاد سربازی‌ست که به زنی دل باخته است و با این حال ناگزیر است که تا پایان خدمت نظام وظیفه صبر کند. منصور فرجام خود را به نام فرشاد جا می‌زند و به جای او شهید می‌شود. فرشاد با پاسپورت فرجام همراه با معشوقش به آمریکا می‌رود.

ارضای مرگ‌خواهی به بهانه‌ی جنگ

زنده یاد اسماعیل فصیح تحصیلکرده‌ی آمریکا بود. او با ادبیات آمریکا به خوبی آشنا داشت و سادگی و شیوایی زبان داستان همراه با صحنه‌آرایی‌های سینمایی را از نویسندگان آمریکایی آموخته بود. فصیح این هنرها را در خدمت بیان کردن روحیه‌ی انسان ایرانی به کار می‌گرفت.

منصور فرجام با ایثارگری در حق دوست، خود را فدای امام زمان می‌کند با این امید که با ظهور امام زمان آن آرمان‌شهر الهی تحقق پیدا کند. منصور فرجام یک شخصیت معترض است؛ یکی از بازماندگان و آموختگان دهه‌ی شصت میلادی که اکنون جنگ را صحنه‌ی نبرد حق با باطل می‌یابد. ناگهان در زندگی این متخصص تحصیلکرده‌ی ایرانی امیدی پیدا شده است. حالا می‌تواند در راه عقیده بمیرد، بدون آنکه زندگی را با مصرف‌گرایی به بیهودگی بگذراند. اهمیت زمستان ۶۲ در این است که این کتاب پنجره‌ای‌ست به ذهنیت گروهی از متخصصان مسلمان ایرانی نسبت به جنگ که بعدها تحول پیدا کرد و پس از پایان جنگ غم جامعه‌ی مدنی را داشت.

اگر تا پیش از جنگ شخصیت‌های معترض و تحصیل‌کرده مانند اسماعیل ابراهیمی در شب هول هرمز شهدادی به یأس فلسفی می‌رسیدند، در زمستان ۶۲ منصور فرجام در جنگ همه‌ی آرمان‌های تحقق نیافته‌اش را پیدا می‌کند. جنگ در این روایت از امید نشان دارد. در زمستان ۶۲ انسان جزئی است از یک کل. منصور فرجام مرگ را به روزمره‌گی در یک جامعه‌ی مدنی ترجیح می‌دهد.

او هم مانند دیگر شخصیت‌های معترض داستانی در ادبیات ایران و جهان با زندگی میانه‌ی خوبی ندارد، جهان گریز و مرگ‌خواه است. جنگ یک راه حل مذهبی برای ارضای این مرگ‌خواهی‌ست.از اسماعیل فصیح رمان‌ها، داستان‌های کوتاه و چند ترجمه منتشر شده است. مهم‌ترین رمان‌های او این‌ها هستند: شراب خام، دل کور، داستان جاوید، ثریا در اغماء، درد سیاوش، زمستان ۶۲ و شهباز و جغدان.

روایت سازندگی و خلاقیت

نقاش باغانی نوشته‌ی هوشنگ گلشیری که پس از ویرانی‌ها و ویرانگری‌ها در پایان جنگ نوشته شد، روایت سازندگی و خلاقیت است. انسان در این داستان در جایگاه خداوند قرار می‌گیرد، با این قصد که بر ویرانه‌های زندگی‌اش سنگی بر سنگی بگذارد.

داستان «نقاش باغانی» بسیار ساده است: شهرها موشکباران می‌شوند. موشکی به یک نیروگاه خورده است. خانه‌ای در همسایگی راوی داستان ویران شده است. ماشین‌ها سپر به سپر از تهران می‌آیند. راوی به همراه خانواده‌اش که در مجموع شش نفر هستند از تهران به روستایی پناه می‌آورد در نزدیکی‌های الموت. آنها آمده‌اند که جنگ را فراموش کنند. راوی دغدغه‌ی نوشتن دارد، اما احتمالاً به دلیل ناامنی و ویرانی شهرها قلمش سترون است. علاوه بر این فکر می¬کند با نوشتن نمی¬توان چیزی را تغییر داد، با این حال امید دارد که بتواند از نو چیزی بنویسد. داستان، حاصل تلاش او، و گزارش احوال شخصی‌ست.

راوی داستان در اثر بمباران شهرها آشفته است. وقتی بیدار می‌شود تا مدتی خواب و بیدار می‌نشیند تا کی موشکی همان نزدیکی‌ها پایین بیاید. آنها با تعجب متوجه می‌شوند که در خانه‌ی روستائیان تابلوهای رنگ و روغن با مناظری خیال‌انگیز وجود دارد. کنجکاو می‌شوند و وقتی راوی داستان پی‌گیری می‌کند، بیشتر از روی تصادف با نقاشی زن‌مرده و مردم‌گریز آشنا می‌شود که از آغاز انقلاب به این روستا پناه آورده.

نقاش تابلوهایش را به روستائیان هدیه می‌دهد و در مقابل روستائیان مایحتاج روزانه‌ی او را تأمین می‌کنند. در پایان داستان راوی به چشم می‌بیند که چگونه نقاش همچون خداوند از یک صفحه‌ی سفید ابتدا دیواری، سپس بوته‌ی خشکی و سرانجام سر خروسی را خلق می‌کند. وقتی سر برمی‌گرداند، می‌بیند خروس می¬خواند، آن نقش‌ها جان گرفته‌اند، و به واقعیت ملموس پیرامونش تبدیل شده‌اند.

در آن روزهای امیدبخش

هوشنگ گلشیری داستان نقاش باغانی را پنج سال پس از پایان جنگ نوشت. جنگ توقف و مکثی بود در تاریخ مدنی و در تاریخ ادبیات ایران. مردم و نویسندگان ما به زمان احتیاج داشتند تا بتوانند خود را بیان کنند. این یک امر طبیعی‌ست. نقاش باغانی نشان‌دهنده‌ی دوره‌ی تازه‌ای از نویسندگی هوشنگ گلشیری‌ست. او در این دوره به ساده‌نویسی روی آورده بود و تلاش می کرد مفاهیم عمیق را با ساده‌ترین زبان بیان کند.

او در اواخر زندگی‌اش به این باور رسیده بود که عریان‌نویسی یکی از معضلات داستان‌نویسی‌ست. نقاش باغانی چنین داستانی‌ست. یک داستان عریان، ساده اما پیچیده. در این داستان واقعیت با خیال نمی‌آمیزد. باغان و همه‌ی آن رویدادها که در این مکان اتفاق می‌افتد، ماحصل تخیل نویسنده است و با این حال واقعیت دارد. در آغاز تنها یک صفحه‌ی سفید هست.

وقتی راوی ترسخورده و امیدباخته‌ی داستان دست به قلم می‌برد، جهانی به قلم او ساخته می‌شود. خیال در این داستان واقعیت را تغییر می‌دهد. در روایت گلشیری انسان در حد یک خدای یونانی فرازمی آید تا بتواند به هستی‌اش پس از هشت سال جنگ از نو شکل بدهد. ناتوانی انسان در داستان گلشیری به توانایی او در خلق حتی یک جهان تبدیل می‌شود. نقاش باغانی امیدبخش‌ترین داستانی‌ست که از هوشنگ گلشیری خوانده‌ام. این داستان تنها در دو روز از ششم تا هشتم شهریور ماه ۱۳۷۲نوشته شده است. روزهایی که در تاریخ پس از انقلاب روزهایی امیدبخش به شمار می‌آیند.

Share/Save/Bookmark

 
 

سارا شورد، کوهنورد آمریکایی که بیش از یک‌سال در ایران زندانی بود، در حاشیه اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک با محمود احمدی‌نژاد، رئیس جمهوری ایران دیدار کرد.

وی که روز گذشته، جمعه به همراه مادران دو کوهنورد زندانی آمریکایی به ملاقات محمود احمدی‌نژاد رفته بود، هدف از این دیدار را درخواست آزادی دو دوست زندانی‌اش اعلام کرد.


شین باوئر و جاش فتال دو کوهنورد امریکایی هستند که در ژوئیه سال ۲۰۰۹، به همراه سارا شورد در خط مرزی ایران و عراق بازداشت شدند. این دو آمریکایی در حال حاضر به اتهام «جاسوسی» در زندان اوین تهران هستند.


مقامات ایران هفته گذشته سارا شورد را با ارائه ضمانت‌نامه بانکی مبنی بر پرداخت وثيقه مالی ۵۰۰ ميليون تومانی به خاطر آنچه که «دلایل انسان‌دوستانه» عنوان شد، آزاد کردند.

این زن آمریکایی در گفت‌وگو با خبرنگاران، دیدارش با رئیس جمهوری ایران را «انسانی و شخصی» دانست و گفت که در دوران بازداشتش بارها در خواست کرده بود که با آقای احمدی‌نژاد برای حل کردن «سوءتفاهماتی» که منجر به بازداشت‌شان شده بود، ملاقات کند.

مقامات و رسانه‌های رسمی ایران تا کنون جزئیات این دیدار را منتشر نکرده‌اند.

سارا شورد با بیان اینکه به تلاش‌های خود برای آزادی شین باوئر و جاش فتال ادامه خواهد داد، ابراز امیدواری کرد که رئیس جمهوری ایران از «نفوذ» خود برای آزادی دو کوهنورد آمریکایی استفاده کند.

خبر آزادی این زن آمریکایی ابتدا از سوی برخی مقامات دولت محمود احمدی‌نژاد اعلام شده بود، اما دادستان تهران با تعویق زمان آزادی وی، گفت که «برای آزادی افراد دستگاه قضایی باید تصمیم‌گیری کند.»

سارا شورد ابراز امیدواری کرد که رئیس جمهوری ایران از «نفوذ» خود برای آزادی دو کوهنورد آمریکایی استفاده کند

محمود احمدی‌نژاد در نشستی خبری نیویورک به خبرنگار آسوشیتدپرس گفت: «من با مشکلی با سارا شورد ندارم ما با بسیاری از مردم آمریکا ملاقات می‌کنیم و در این سفر با صدها نفر ملاقات کردم.»

وی همچنین در گفت‌وگوی با شبکه تلویزیونی ای‌بی‌سی آمریکا، خواستار آزادی هشت ایرانی زندانی در آمریکا در قبال آزادی سارا شورد شده بود. این درخواست با پاسخ منفی مقامات آمریکایی مواجه شد.

Share/Save/Bookmark

در همین رابطه:
سارا شورد آزاد شد

 
 

محمود احمدی‌نژاد، رئیس جمهوری ایران روز گذشته، جمعه در یک کنفرانس مطبوعاتی در نیویورک گفت که نماینده ایران در ماه اکتبر با یکی از اعضای گروه ۱+۵ گفت‌وگو خواهد کرد.

به گفته وی این دیدار برای «تعیین چارچوب ادامه مذاکرات» خواهد بود.


محمود احمدی‌نژاد که در حاشیه اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد سخن می‌گفت، اظهار داشت: «گروه ۱+۵ گفت‌وگو را به صورت یکجانبه قطع کرده و علیه ایران قطعنامه صادر کرده‌است.»


آمریکا، روسیه، بریتانیا، فرانسه، چین و آلمان اعضای گروه ۱+۵ هستند که در رابطه با مسئله هسته‌ای ایران فعالیت می‌کنند.

اعضای گروه ۱+۵ تا کنون به این سخنان رئیس جمهوری ایران واکنش نشان نداده‌اند.

سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، روز جمعه ابراز امیدواری کرد که ایران پیشنهادهای جامعه بین المللی را مورد ارزیابی قرار دهد.

در بیانیه‌ای که چهارشنبه گذشته از سوی وزیران امور خارجه گروه ۱+۵ صادر شد، نسبت به یافتن راه حلی برای مناقشه هسته‌ای ایران ابراز امیدواری شده‌است. وزیران امور خارجه گروه ۱+۵ اعلام کرده‌اند که خواستار دور تازه گفت وگوها بر سر مبادله سوخت اتمی هستند.

به گفته اعضای این گروه در صورت همکاری نکردن ایران، تحریم‌های اعمال شده علیه این کشور را ادامه خواهند داد.

رئیس جمهوری ایران در جمع خبرنگاران گفت که در جریان رایزنی‌های ایران، ترکیه و برزیل برای مبادله سوخت هسته‌ای، گروه ۱+۵ به صورت «یک‌جانبه» مذاکرات را قطع و تعلیق کرده‌است.

ایران، برزیل و ترکیه در ۲۷ اردیبهشت ماه جاری در تهران به توافقاتی درباره مبادله سوخت هسته‌ای مورد نیاز ایران رسیده بودند.

«اگر قدرت‌های جهانی سوخت مورد نیاز رآکتور تحقیقات پزشکی تهران را تامین کنند، ایران غنی‌‌سازی بیست درصدی اورانیوم را متوقف می‌کند.»

شورای امنیت سازمان ملل در خردادماه سال جاری با تصویب قطعنامه ۱۹۲۹ به منظور تشدید تحریم‌های ایران، از این کشور درخواست کرد که فعالیت‌های مربوط به غنی سازی اورانیوم را متوقف کند.

رئیس جمهوری ایران در این کنفرانس مطبوعاتی گفت: «اگر قدرت‌های جهانی سوخت مورد نیاز رآکتور تحقیقات پزشکی تهران را تامین کنند، ایران غنی‌‌سازی بیست درصدی اورانیوم را متوقف می‌کند.»

سال گذشته آژانس بین المللی انرژی اتمی پیشنهاد داده بود که ایران حدود ۷۵ درصد اورانیوم غنی شده با غلظت پایین خود را برای غنی سازی بیشتر به روسیه بفرستد، بنا به این پیشنهاد قرار بود این ماده برای تولید میله‌های سوختی برای یک راکتور تحقیقاتی در تهران به فرانسه ارسال شود.

ایران پس از موافقت اولیه خود با این طرح در نشست ژنو، جزئیات آن را رد کرد و نسبت به آنچه بازنگرداند سوخت ارسال شده به خارج عنوان کرد، اظهار نگرانی کرد.

Share/Save/Bookmark

 
 

بیش از ۴۰۰ نفر از فعالان مدنی با امضای بیانیه‌ای خواستار آزادی نسرین ستوده، وکیل دادگستری شدند.

در این بیانیه که در سایت تغییر برای برابری منتشر شده، آمده‌است: «مطالبه اصلی ستوده در دادسراها و دادگاه‌ها، تضمین حقوق موکلانش بوده و عجبا که تاوان طلب کردن قانون، آن هم به اتکای اندک ماده‌های قانون حقوق شهروندی، بازداشت و زندان است.»


نسرین ستوده، روز ۱۳ شهریور در پی مراجعه به دادسرای اوین بر اساس احضاریه‌ای که دریافت کرده بود، دستگیر شد.

وی روز شش شهریورما پس از بازرسی هم‌زمان خانه و محل کارش، به اتهام «اقدام علیه امنیت کشور» و «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی» به دادگاه احضار شد.

امضا کنندگان این بیانیه می‌گویند که این فعال جنبش زنان و عضو کانون مدافعان حقوق بشر، از جمله وکلایی است که نه تنها زندگی حرفه‌ای خود را صرف دفاع از حقوق شهروندی و آموزش آن به وکلای خود کرده‌اند که «دفاع از حقوق بشر بخشی از زندگی شان شده‌است.»

این بیانیه بازداشت نسرین ستوده را نشانه «تنگ‌تر» شدن دایره فعالیت مدافعان حقوق بشر و وکلای دادگستری دانسته و آورده‌ است: «نسرین ستوده به بند شده‌است تا برترس و وحشت برای ادامه فعالیت‌های مدنی و سیاسی بیفزاید؛ و تا دفاع از حقوق زنان و دفاع از حقوق شهروندان هم جرم شناخته شود و موکل و وکیل را در جایگاه متهمان امنیت ملی بنشانند.»

نسرین ستوده فعال حقوق زنان و وکیل مدافع حقوق بشر از فعالان حقوق کودک است که فعالیت‌های بسیاری در راستای مبارزه با اعدام کودکان زیر ۱۸ سال در ایران انجام داده‌است. وی در سال‌های اخیر وکالت بسیاری از فعالان جنبش زنان، دانشجویان و فعالان حقوق بشر را بر عهده داشته‌است.

گروه «مادران عزادار» طی نامه‌ای به مقام‌های قضایی ایران، خواستار آزادی نسرین ستوده برای شرکت در مراسم تشییع پدرش شدند.

این عضو کانون مدافعان حقوق بشر از فعالان کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض‌آمیز است و در سال ۲۰۰۸ برنده جایزه حقوق بشر سازمان حقوق بشر بین‌الملل شد.

گروه «مادران عزادار» نیز طی نامه‌ای به مقام‌های قضایی ایران، خواستار آزادی نسرین ستوده برای شرکت در مراسم تشییع پدرش شدند.

پدر نسرین ستوده که در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان بستری بود، روز اول مهر ماه درگذشت.

به هنگام دستگیری این وکیل دادگستری، پدر او در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان بستری بود و درخواست او برای دیدار با پدرش از سوی مقام‌های قضائی بی‌پاسخ ماند.

هسته اولیه گروه «مادران عزادار» خرداد سال ۱۳۸۸ با اجتماع در پارک لاله شکل گرفت و بعدها به«مادران پارک لاله» نیز مشهور شد. اعضای این گروه، مادران و همسران کشته‌شدگان یا زندانیان سیاسی ناآرامی‌های پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ هستند.

گزارشگران بدون مرز و کمپين بين‌المللی حقوق بشر در ايران نیز پیش از این با صدور بیانیه‌های جداگانه‌ای خواستار آزادی این وکیل دادگستری شده بودند.

Share/Save/Bookmark

در همین رابطه:
اعتراضات نسبت به بازداشت نسرين ستوده
«نسرين ستوده تحت شديدترين فشارهاست»

 
 

سه خبرنگار افغان که طی هفته گذشته ازسوی امنیت ملی افغانستان و نیروهای ناتو در شمال و جنوب این کشور بازداشت شده بودند، آزاد شدند.

حامد کرزی، رئیس جمهور افغانستان دو روز قبل پس از اعتراض‌های گسترده خبرنگاران در داخل افغانستان نسبت به این بازداشت‌ها و محکومیت آن از سوی نهاد‌های ملی و بین‌المللی به وزارت اطلاعات و فرهنگ این کشور دستور داد تا بخاطر رهایی این خبرنگاران اقدام کند.

مرکز حمایت از خبرنگاران افغانستان، گزارشگران بدون مرز و کمیته دفاع از خبرنگاران درامریکا با ابراز نگرانی شدید از بازداشت این خبرنگاران، خواستار آزای آنان شده بودند.

حجت‌الله مجددی، مدیر سابق رادیو و تلویزیون ولایت کاپیسا و خبرنگارآزاد، ۲۷ شهریور ماه هنگامی که در مشغول تهیه گزارشی در مورد انتخابات بود توسط نیروهای امنیت ملی افغانستان بازداشت شد.

ناتو اتهام دو خبرنگار الجزیره را«تبلیغ برای دشمن» اعلام کرده بود، اما تلویزیون الجزیره گفته بود که نباید تماس کاری خبرنگاران با طالبان جرم شناخته شود

پیش از اعلام اتهام آقای مجددی، رحمت الله نیکزاد، خبرنگار بخش عربی تلویزیون الجزیره در غزنی و محمد نادر، دیگر همکار وی در قندهار نیزطی عملیات شبانه نیروی خارجی در بامداد ۲۹ و ۳۱ شهریور بازداشت شدند.

ناتو پیش از این اتهام دو خبرنگار الجزیره را«تبلیغ برای دشمن» اعلام کرده بود، اما تلویزیون الجزیره با بی‌گناه خواندن خبرنگاران بازداشتی گفته بود که نباید تماس کاری خبرنگاران با طالبان جرم شناخته شود.

روز جمعه دوم مهر آیساف یا نیروهای کمک به تامین امنیت تحت فرمان ناتو با پخش خبرنامه اعلام کرد «این دو خبرنگار بعد از مرور اطلاعات اولیه جاسوسی و بازجویی، تهدید مهم امنیتی شناخته نشدند و رها شدند.»

ناتو گفته‌است که با این افراد در جریان مدت کوتاه بازداشت مطابق با قوانین بین‌المللی و راهبرد ایالات متحده امریکا، رفتار انسانی صورت گرفته‌ است.

دو خبرنگار الجزیره به رغم شکایت از شرایط حضور در زندان و شیوه‌های بازجویی، گفته‌اند که با آنها بدرفتاری نشده‌است.

پیش از این و در اواخر تابستان ۱۳۸۶(اکتبر ۲۰۰۷) جاوید یازمی یک تولید کننده محلی برنامه‌های تلویزیون کانادایی«سی تی وی» هنگام بازدید از پایگاه ناتو در قندهار به اتهام مشابه بازداشت شد.

وی بعد از حدود ۱۱ ماه و در حالی که گفته می‌شد دیگر تهدیدی برعلیه نیروهای تحت رهبری امریکا به شمار نمی‌آید، از زندان بگرام آزاد شد اما پس از مدتی از سوی افراد مسلح ناشناس در شهر قندهار به قتل رسید.

Share/Save/Bookmark

 
 

بازی با ایران
سرمقاله امروز روزنامه جمهوری اسلامی با عنوان «روسیاهی برای روس‌ها» در مورد تصمیم روسیه در زمینه توقف فروش موشک‌های اس ٣٠٠ به ایران است.

در این سرمقاله می‌خوانیم: «خبرگزاری‌ها از امضای دستور توقف عملیات تحویل موشک‌های اس ٣٠٠ به ایران توسط شخص مدودف رئیس‌جمهور روسیه خبر داده‌اند و این رویداد را نشانه هماهنگی کامل سران کرملین با دولت آمریکا برای وارد آوردن فشار بر ایران می‌دانند. علاوه بر این، روسیه ورود ١٢ نفر از مهندسان و مقامات هسته‌ای ایران، که به دستور شخص دیمیتری مدودف، رئیس‌جمهور روسیه ورود آن‌ها به روسیه و عبور آن‌ها از خاک این کشور ممنوع شده، را اعلام کرده است. خبرگزاری روسی نووستی اعلام کرد این اقدام رئیس‌جمهور روسیه نیز در چارچوب اجرای قطعنامه ١٩٢٩ و تحریم ایران توسط شورای امنیت سازمان ملل صورت گرفته است.»

این سرمقاله ادامه می‌دهد: «قرارداد اس ٣٠٠ در سال ١٣٨٤ با روسیه امضاء شده و تعلل روسیه موجب شد این سامانه موشکی تاکنون به ایران تحویل نشود. روس‌ها باید بابت این تخلف خود پاسخگو باشند به ویژه آنکه ایران به تعهدات خود در این قرارداد عمل کرده و طرف روسی هیچ بهانه‌ای برای این تخلف ندارد.»

نویسنده سرمقاله جمهوری اسلامی افزوده است: «این قرارداد به سامانه پدافندی مربوط است نه یک سلاح تهاجمی. روس‌ها چگونه می‌توانند یک سامانه پدافندی را مشمول قطعنامه‌ای بدانند که مدعی است می‌خواهد ایران را از داشتن سلاح تهاجمی محروم نماید؟ این نکته نشان می‌دهد روس‌ها با آمریکایی‌ها در وارد آوردن فشار بر ایران آن هم خارج از چارچوب مقررات و حقوق شناخته شده بین‌المللی هماهنگ هستند.»

در ادامه این سرمقاله آمده است: «دولت‌مردان روسیه با این قبیل اقدامات خود کاملاً درصدد بازی با ا یران با هدف گرفتن امتیازهای بیش‌تر از آمریکا هستند. ملت ایران حق دارد به روس‌ها اعتماد نکند و از مسئولین کشور بخواهد در مناسبات خود با روسیه تجدیدنظر نمایند. این نکته هم لازم است برای روس‌ها معلوم باشد که مردم ایران با تجربه ٣٠ ساله‌ای که از تحریم‌های گوناگون دارند، از این گردنه نیز عبور خواهند کرد و روسیاهی برای روس‌ها باقی خواهد ماند.»

متن کامل سرمقاله

نقش ایران در منطقه
سرمقاله امروز روزنامه آرمان با عنوان «تقویت نقش منطقه‌ای و حل‌المسائلی ایران در نیویورک» در مورد سخنان محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور ایران در سازمان ملل است.

در این سرمقاله می‌خوانیم: «حضور آقای احمدی‌نژاد در نیویورک فرصتی دیگر برای طرح دیدگاه‌های ایران در یک صحنه بین‌المللی بود. هرچند ایشان همانند گذشته جنبه‌های مهمی از مسایل کلی جهانی را در این سفر مطرح کردند اما دیدگاه ایشان این بار متمرکزتر و با تأکید بیش‌تری بر نقش ایران در حل مسایل منطقه‌ای بود.»

در ادامه این سرمقاله آمده است: «مهم‌ترین موضوعات منطقه‌ای با تاثیرگذاری جهانی که ایران می‌تواند در آن نقش فوری، کارساز و حل‌المسایلی داشته باشد، عبارت هستند از: کمک به حل بحران‌های منطقه‌ای در عراق، افغانستان و صلح در خاورمیانه؛ مبارزه با تروریسم منطقه‌ای و جهانی؛ خلع سلاح عمومی منطقه‌ای.»

نویسنده سرمقاله آرمان افزوده: «ایران می‌تواند به جامعه جهانی در حل بحران عراق و افغانستان و مبارزه با تروریسم منطقه‌ای و جهانی کمک کند. نهایتاً حرکت و فعالیت ایران در چهارچوب منع تسلیحات کشتار جمعی و اتمی نقش مهمی در ایجاد یک جنبش خلع سلاح منطقه‌ای و جهانی خواهد داشت.»

در ادامه این سرمقاله آمده‌است: «در سفر اخیر آقای احمدی‌نژاد به نقش حل‌المسائلی ایران با تأکید بیشتری توجه شده است. پیشنهاد برگزاری کنفرانس شناخت و راه‌های مبارزه با تروریسم در تهران، طرح مسایل و مشکلات افغانستان و عراق و صلح خاورمیانه با نگاه انتقادی و نهایتاً پیشنهاد نامگذاری سال ٢٠١١ به عنوان سال خلع سلاح عمومی و با شعار انرژی هسته‌ای برای همه، تسلیحات هسته‌ای برای هیچکس، همگی به نوعی نشانه سیاست‌های عملی ایران برای حل مسایل منطقه‌ای با ابعاد جهانی هستند.»

متن کامل سرمقاله

سایر مطبوعات:
سرمقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان «لوازم تغییر»

سرمقاله امروز روزنامه مردم سالاری با عنوان «دستاورد سفر احمدی‌نژاد به نیویورک برای توسعه احزاب و سازمان‌های مردم‌نهاد»

سرمقاله امروز روزنامه کیهان با عنوان «یک عملیات تمام عیار»

Share/Save/Bookmark

 
 


آرمان
● آیت‌الله صافی گلپایگانی: مجلس حرف آخر را می‌زند
● رئیس‌جمهور آمریکا: خواهان مذاکره ‌با ایران هستیم
● آیت‌الله هاشمی رفسنجانی: کسی نمی‌تواند وقف دانشگاه‌آزاد را به ‌هم بزند
● علی لاریجانی: کسی در کشور حق تخطی از قانون را ندارد

ابتکار
● هشدار وزیر اطلاعات درباره صهیونیسم شیعی
● معمای قتل دو پزشک در ٢٤ ساعت
● پیشنهاد احمدی‌نژاد در سازمان ملل واکنش برانگیز شد؛ تشكیل كمیته حقیقت‌یاب درباره حادثه ١١ سپتامبر
● آیت‌الله هاشمی رفسنجانی: بر هم زننده وقف دانشگاه آزاد باید قوی‌تر از خدا باشد

ایران
● خشم آمریكا از پیشنهاد رئیس‌جمهور در سازمان ملل
● وزیر اطلاعات خبر داد: شناسایی عوامل حادثه تروریستی مهاباد
● ترزا لوئیس اعدام شد
● ایران سه ـ بحرین صفر؛ بازی انتقامی را ایران قدرتمندانه برد

تهران امروز
● جولان ٤٣ بدهكار بزرگ بانكی
● پیشنهادات احمدی‌نژاد برای جامعه جهانی
● روایت شكار شرور معروف شرق
● یک پزشك دیگر به قتل رسید

جام جم
● پنج پیشنهاد احمدی‌نژاد در سازمان ملل
● واكنش ایران به تصمیم ضدایرانی روسیه
● هاشمی: كسی نمی‌تواند وقف دانشگاه آزاد را به هم بزند
● دیدار رئیس مجلس با مراجع تقلید در قم

دنیای اقتصاد
● آینده یورو پس از سه سال نوسان
● هشت میلیارد دلار معوقه بانكی در اختیار ٨٤ نفر
● معاملات ملكی در پیچ و خم مالیات
● در مجمع عمومی سازمان ملل ارائه شد؛ تحلیل احمدی نژاد از علل ١١ سپتامبر

رسالت
● سردار وحیدی: دفاع ما وابسته به موشک اس ٣٠٠ نیست
● فرمانده نیروی زمینی سپاه خبر داد: هلاكت سركرده یكی از گروهک‌های شرور در شرق‌كشور
● سازمان ملل: حمله اسرائیل به کاروان آزادی کشتار عمدی بود
● در مجمع عمومی سازمان ملل مطرح شد: پنج پیشنهاد احمدی‌نژاد برای حل مشكلات نظام بین‌الملل

کیهان
● احمدی‌نژاد از تریبون سازمان ملل قدرت‌های غربی را به محاكمه كشید
● قائم‌مقام وزیر اطلاعات: سران فتنه برای حمله دشمن لحظه شماری می‌كنند
● جاسبی: مهدی هاشمی از طرف مدیریت دانشگاه آزاد حكم ماموریت ندارد
● متكی: لندن اشتباهات دولت‌های قبلی را جبران كند

مردم‌سالاری
● آیت‌الله صافی گلپایگانی در دیدار رئیس مجلس: مجلس حرف آخر را می‌زند
● رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام: کسی نمی‌تواند وقف دانشگاه آزاد را به هم بزند
● وزیر کشور مسئول بررسی حادثه تروریستی مهاباد
● احمدی‌نژاد در سازمان ملل: سال ٢٠١١، سال خلع سلاح اتمی اعلام شود

گفت‌وگوی‌های روز:
● روزنامه جام جم در شماره امروز خود گفت‌وگویی با «علی‌اكبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی» منتشر کرده ‌است.

Share/Save/Bookmark

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به zamaneh-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به zamaneh@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته