-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ مهر ۳, شنبه

Posts from Khodnevis for 09/25/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



مصاحبه بی‌بی‌سی با باراک اوباما، رییس جمهور آمریکا
 


مصاحبه لری کینگ و شازده
 


درگذشت پدر نسرین ستوده

 متن این اطلاعیه به شرح زیر است:

اکنون دوهفته از بازداشت نسرین ستوده وکیل شجاع بسیاری از فرزندان ما می‌گذرد. او که در پی احضار کتبی و برای ادای پاره‌ای توضیحات به دادسرای اوین مراجعه کرده بود،به ناگهان بازداشت و به سلول های انفرادی زندان اوین منتقل شد.

 

دادسرای اوین در حالی این بازداشت را صورت داد که پدر ایشان در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان بستری بوده و امروز چشمان منتظر برای آزادی دخترش را از جهان فروبست. نیما، کودک سه ساله این وکیل شجاع منتظر جشن تولد خود بود و دختر دوازده ساله‌اش که پس از تفتیش ۱۰ مامور امنیتی از منزل و اتاق بچه ها، دچار بی‌قراری و ترس و وحشت و نگرانی شده است، نیاز شدید به مراقبت دارند.

 

در چنین شرایطی ما مادران پارک لاله (مادران عزادار) که با بازداشت مادری دلسوز بی‌پناهان، بر آلام و رنج‌های‌مان افزوده شده و زخم بی عدالتی‌ها و کشتار فرزندان مان سر باز کرده است، تاکید می‌کنیم که ادامه بازداشت وکیلی که هرگز کلامی، خارج از چارچوب قوانین جهموری اسلامی سخنی بر زبان نرانده و همواره با آرامش و بسیار سنجیده و به دور از احساسات از موکلان خود دفاع کرده است، بسیار بی‌رحمانه و غیر انسانی است .

 

ما به شدت نگران نسرین ستوده و فرزندان و خانواده و مادر ایشان هستیم و خواستار آزادی فوری و بی‌قید و شرط ایشان بوده تا با به آغوش کشیدن فرزندان‌اش در مراسم ترحیم پدر شرکت کند.

 

مادران پارک لاله (مادران عزادار) هم چنین به ایشان و خانواده شان تسلیت می‌گویند

 


 


بیانیه فعالان دانشجویی ازاوین و رجایی‌شهر

اين دانشجويان دربند در بيانيه مشترک خود اعلام کرده‌اند که اين بيانيه را برای کنش ارتباطی مشترک با فعالين دانشجويی منتشر کرده‌اند.

در حال حاضر دانشجويان بسياری همچون ميلاد اسدی و بهاره هدايت از اعضای شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت، مجيد توکلی، شبنم مددزاده، علی مليحی، کوهيار گودرزی، مهديه گلرو، نيما نحوی، مجيد دری و … در زندی اوين و رجايی‌شهر در حبس به سر می‌برند.آن‌ها

دانشجويان در بيانيه مشترک خود گفته‌اند «بايد پذيرفت که روح حاکم بر جنبش دموکراسی خواهی نوين ايران، در دورترين فاصله ممکن نسبت به انگاره‌های ايدئولوژيک قرار دارد و به جای آنکه بخواهد جهان را به صورت ذهنيت خويش بتراشد، در پی تحقق آزادی‌های اجتماعی، سياسی و اقتصادی است».


 متن کامل اين بيانيه مشترک دانشجويان به شرح زير است:

 

١- در آستانه مهرماه و شروع سال تحصيلی جديد قرار گرفته ايم، البته با اين تفاوت که اين بار دانشگاه و دانشگاهيان، در متمايزترين شرايط نسبت به سال‌های پيشين قرار گرفته اند. شايد بتوان گفت که در ربع قرن گذشته، دانشگاه هيچگاه تحت چنين فشارهای طاقت فرسايی از سوی اقتدارگرايان نبوده است. سال نو تحصيلی اين بار در حالی آغاز می‌گردد که بسياری از فعالين دانشجويی ستاره دار و محروم از تحصيل گشته اند و بسياری نيز تحت فشارهای سنگين فضای اجتماعی، سياسی، اقدام به مهاجرت نموده اند. بسياری از اساتيد منتقد و دگرانديش اخراج شده اند و تقريبا تمامی‌نهادها و تشکل‌های مستقل دانشجويی، به تعطيلی کشانده شده اند. تعداد زيادی از روسای دانشگاه که گماشته همين وزارت علومند به دليل عدم سرسپردگی کامل در بازه زمانی کوتاه عزل شده اند و با انتقال حق استخدام اساتيد جديد و اعضای هيئت علمی‌از دانشگاه به وزارت علوم، آخرين نشانه‌های استقلال مديريتی دانشگاه نيز در حال ناپديد شده است و بلاخره بسياری از فعالين دانشجويی به مانند ما راهی زندان شده اند و اکنون مشغول گذراندن حبس‌های بعضا طويل المدت خويش اند. با همه ی اين احوال و با وجود تلاش همه جانبه اقتدارگرايان برای تسخير دانشگاه و به انقياد کشيدن آن، باز هم در سال گذشته شاهد گسترش اعتراضات دانشجويی بوده ايم و قابل پيش بينی است که با بازگشايی دانشگاه‌ها در سال جاری نيز شاهد ادامه چنين اعتراضاتی باشيم. بايد اعتراف کرد که حضور در زندان و به دور بودن از ديگر فعالين دانشجويی و هم دانشگاهيان، برای ما غمی‌غير قابل انکار است اما تاکيد کردن و پرداختن به آن نيز چاره گشا نبوده و درمانی برای دردهای ما به شمار نمی‌آيد. به هر حال اين دوری و ديری، ما دانشجويان دربند را بر اين داشته است که برای پر کردن اين خلا ارتباطی اقدام به نگاشتن اين نامه و طرح نظرات خويش بنماييم تا به وساطت اين نوشتار، کنش ارتباطی ميان فعالين دانشجويی همچنان برقرار مانده و استمرار يابد.

 

٢- دانش ورزيدن شايد وثيق‌ترين و عميق‌ترين پيوند را با مفهوم آزادی داشته باشد. اگر بپذيريم که رشد دانش و تکامل معرفت، از رهگذر آزادی بيان و مواجهه ی انتقادی آراء و نظرات ميسر می‌شود. آنگاه تصديق خواهيم کرد که دانشگاه به مثابه تجلی نهادين امر دانش ورزی، نمی‌تواند در غياب آزادی‌های آکادميک و استقلال نسبت به ديگر نهادهای سياسی، اقتصادی، فرهنگی به حيات موثر خويش ادامه دهد. دانشگاه در ايران به عنوان نهادی که نزديک به يک قرن از عمر آن می‌گذرد، جز در موارد اندک و بازه ی زمانی کوتاه نتوانسته است طعم شيرين استقلال از قدرت را بچشد و اين مساله ای است که پس از انقلاب اسلامی‌و سيطره ی انگاره‌های ايدئولوژيک و بنيادگرايانه در نگاه به مقوله ی معرفت و دانش، به مراتب آشکارتر و عيان تر به نظر می‌رسد. غلبه نگاه ابزارانگارانه به دانشگاه در آموزه‌های انقلابی سبب گشت که دانشگاه به مفهوم ناب و مستقل خويش، هرگز مورد توجه نباشد و عيار و اعتبار آن نيز فقط در ظرفيت آن برای بسط ايدئولوژی انقلابی و تثبيت دولت اسلامی، مورد سنجش قرار گيرد. اگرچه پس از دوم خرداد ۷۶ و اصلاحات متاثر از آن تلاش‌های بسياری برای تحقق استقلال دانشگاه از سوی وزارت علوم وقت و به پشتوانه مطالبات دانشگاهيان انجام شد، ليکن به واسطه موانع حقيقی و حقوقی بسيار، اين مهم هرگز ميسر نشد و سرانجام همين استقلال نسبی که رهاورد دوران اصلاحات بود در دولت ايدئولوژيک نهم و دهم، رنگ باخت و مخدوش گشت.

 

٣- دانشگاه در ايران از مهم ترين جلوه‌های عرصه عمومی‌می‌باشد، لذا نمی‌توان انتظار داشت که دانشگاهيان نسبت به مطالبات عمومی‌جامعه بی توجه بمانند. اگرچه دانشجويان به واسطه هويت دانشجويی خود، هرگز در پی نقش آفرينی حرفه ای در عرصه سياست نبوده اند، ليکن به دليل ضعف نهادها و تشکل‌های مدنی، غياب رسانه‌های مستقل و آزاد و در کل فقر جامعه مدنی در ايران، بسياری از کارويژه‌های اين نهادهای واسط در طرح مطالبات جامعه و انتقاد از وضعيت موجود به دانشگاه انتقال يافته است.از سويی دخالت بلا انقطاع قدرت در دانشگاه و حضور نهادين سياسی و حتی نظامی‌قدرت درون جغرافيای اين نهاد علمی‌همواره دانشجويان را در وضعيتی حساس نسبت به مناسبات قدرت نگاه می‌داشته است. همراه با فرايند اصلاحات و انبساط حاصل از آن در عرصه عمومی‌اين فرصت برای دانشگاه ايجاد شد که همه مطالبه ی تاريخی خود يعنی استقلال را پيگيری نمايد و هم محل طرح بسياری از مطالبات عمومی‌جامعه اعم از حقوق زنان، کارگران، اقليت‌ها و به صورت کلی مطالبه دموکراسی گردد. چگونگی و چرايی همراهی دانشگاه با جنبش سبز مردم ايران را نيز دقيقا از همين منظر می‌توان به تحليل نشست.حساسيت عرصه عمومی‌نسبت به چگونگی برگزاری انتخابات و وقايع پس از آن چنان ابعاد وسيعی داشت که نمی‌توانست دانشگاه را متاثر نسازد. نگاهی اجمالی به شهدا و زندانيان جنبش سبز و ميزان حضور دانشگاهيان در اين ميان، به خوبی ميزان اين تاثير را آشکار می‌سازد، به گونه ای که حتی می‌توان اظهار کرد عامليت اين جنبش تا حد زيادی با دانشگاهيان بوده است. البته اقتدارگرايان نيز ثابت کردند که به اين تاثيرگذاری توجه داشته اند و حتی آن را پيش بينی می‌کرده اند و اين التفات را قبل از هر چيز در حمله وحشيانه و جنايت بار به کوی دانشگاه در شامگاه ۲۴ خرداد ۸۸ به نمايش کشيدند.

 

٤- بدون ترديد اساسی‌ترين و بنيادی‌ترين سياست وزارت علوم در دولت احمدی نژاد مطيع سازی و وابسته سازی دانشگاه بوده است. پروژه‌هايی مانند ستاره دار کردن دانشجويان، اخراج و يا بازنشسته نمودن پيش از موعد استيد منتقد و دگرانديش، برخورد چکشی با فعالين دانشجويی در قالب صدور احکام سنگين انضباطی، اعمال سهميه بندی جنسيتی در کنکور سراسری، تغيير ساختار مديريتی دانشگاه و سلب حق استخدام اساتيد جديد و اعضای هيئت علمی‌از دانشگاه تلاش برای تغيير محتوای علوم انسانی به بهانه اسلامی‌کردن دانشگاه، تلاش برای اعمال تفکيک جنسيتی در دانشگاه‌ها و... همه و همه نشان از اين دارد که وزارت علوم در پی انقلاب فرهنگی جديدی، البته به گونه ای نرم و تدريجی در دانشگاه است. دولت مستقر نشان داده که می‌کوشد با دخالت در ترکيب جمعيتی دانشگاهيان، وابسته سازی و سلب استقلال از مديريت دانشگاه و تغيير در محتوای علوم، کارويژه ی دانشگاه را به صورت بنيادی دگرگون کند و آن را از نهادی دانش محور و آزادی خواه به نهادی ايدئولوژيک و سرکوبگر تبديل نمايد و اين نيت بيش از هر چيز در سخنان وزير علوم آشکار است که چندی پيش و در دانشگاه علم و صنعت، تلويحا اشاره کرد که دانشگاهی که مطابق ميل حاکميت نباشد را بايد با خاک يکسان کرد. اگرچه بايد تصديق کرد که کامران دانشجو و سلف بر حقش محمد مهدی زاهدی، در حد توان برای پيشبرد ايده ی «با خاک يکسان سازی دانشگاه» کوشيده اند اما نکته بسيار مهم در صحبت‌های ايشان، قرابت بسيار زياد نگاه وی با نهادهای نظامی‌و شبه نظامی‌است که در تيرماه ۷۸، خرداد۸۲ و خرداد ۸۸ با حمله به دانشجويان آن جنايات را رقم زدند. با اين قرابت فکری شايد دور از تصور نباشد روزی که کامران دانشجو را در هيئت نيروهای شبه نظامی‌ببينيم، آن گاه که به جمع دانشجويان حمله می‌برد تا سلاخی شان کند و البته به خيال خود دانشگاه را نيز به تلی از خاک بدل سازد.

 

۵- تلاش برای به انقياد کشيدن و يکدست سازی دانشگاه، در قالب يک انقلاب فرهنگی جديد، پروژه ای پيشاپيش شکست خورده است. ابتدا به اين دليل که دانشگاه خود نهادی مدرن است و علم مدرن در بطن خويش و روش شناسی حاکم بر آن، حاوی آموزه‌های دموکراتيک است و گريز از اين آموزه‌ها همانقدر ممکن است که دوری و دشمنی با علوم جديد محتمل می‌باشد. از سويی ساختار اجتماعی جامعه امروزين ايران به گونه ای است که ديگر آموزه‌های ايدئولوژيک را بر نمی‌تابد. جنبش سبز نشان داد که از اولويت‌های اصلی انسان ايرانی، تغيير در سبک زندگی است. بايد پذيرفت که روح حاکم بر جنبش دموکراسی خواهی نوين ايران، در دورترين فاصله ممکن نسبت به انگاره‌های ايدئولوژيک قرار دارد و به جای آنکه بخواهد جهان را به صورت ذهنيت خويش بتراشد، در پی تحقق آزادی‌های اجتماعی، سياسی و اقتصادی است، تا بتواند آنگونه که می‌خواهد بزيد، آنطور که می‌انديشد سخن گويد و به آن شيوه ای که می‌پسندد معاش کند. تغييرات جامعه ايرانی که با تولد جنبش سبز رخ عيان نمود، نشانه‌های بسی بيشتری از يک تغيير اجتماعی و فرهنگی صرف را به نمايش گذارده و بيشتر به تحولی تاريخی و تمدنی می‌ماند که عبور بخش عظيمی‌از جامعه ايرانی را از زيست سنتی و جغرافيا محور به زيستی مدرن و جهان وطنی نويد می‌دهد. گذاری که به نظر می‌رسد هيچ حاکميت سياسی خشن و ايدئولوژيکی را در درازمدت، يارای مقاومت در برابر آن نيست...

 


 


خاطرات کوهنورد آمریکایی از زندان اوین

«سارا شورد» با بيان اين‌که اميدوار است بتواند به آزادی دو شهروند ديگر آمريکا که همچنان در ايران زندانی هستند، کمک کند گفت که خواستار ديدار با «محمود احمدی‌نژاد» است.


«سارا شورد» طی سخنانی در يکی از برنامه‌های تلويزيونی در آمريکا با بيان اين‌که اميدوار است بتواند به آزادی دو شهروند ديگر آمريکا که همچنان در ايران زندانی هستند، کمک کند گفت که ديدار با «محمود احمدی‌نژاد»، را خواستار است. محمود احمدی نژاد در حال حاضر برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نيويورک به سر می‌برد.


احمدی‌نژاد در مصاحبه‌ای تلويزيونی با شبکه خبری «سی‌ان‌ان» گفت: «همه چيز بستگی به نظر قاضی دارد و ممکن است اين دو تن هم آزاد شوند.»


سارا شورد به همراه «شين بائر» و «جاشوا فتال» سال گذشته به دليل ورود غيرقانونی به ايران در مرز کردستان عراق دستگير شده بودند.اما هفته گذشه با سپردن وثیقه 500هزار دلاری از زندان آزاد شد.


این کوهنورد تازه ازاد شده آمریکایی، در گفت‌وگویی با «آسوشیتدپرس» به بیان خاطراتی از دورن زندان خود پرداخت. وی در این مصاحبه گفت:« بعد از یک سال اقامت در سوريه، دلم برای کوه‌های سرسبز آمريکا تنگ شده بود، از دوستانم شنيده بودم که کوه‌ها و ارتفاعات شمال عراق، در جنگ دست نخورده مانده است. از اين رو به آبشار «احمد آوا» سفر کردیم، جایی که هزاران آواره کرد در اردوگاه‌ها زندگی می‌کردند. کاش قبل از دستگيری راه ديگری می‌رفتیم، کاش حرف مرد قهوه‌چی را در نزديکی آبشار کوهستان گوش نمی‌کردیم و راهی را که او نشانمان داد، نمی‌رفتیم. ما زمانی فهميدیم در نزديکی مرز ايران هستیم که سه ساعت کوه‌پيمایی کرده بودیم و بعد از آن ماموران ايرانی را ديدیم، اما ديگر دير شده بود.»


سارا شورد می‌گويد: «هنگام دستگيری به شدت مقاومت کردم، فرياد می‌زدم و با گريه به ماموران التماس می کردم که اجازه دهند با خانواده‌ام تماس بگيرم.»


وی روزهای نخست بازداشت خود را چنین توصیف می‌کند:« بعد از دستگيری، وقتیکه چشم‌هایمان را بستند، به هم قول دادیم اگر ما را از هم جدا کردند، دست به اعتصاب غذا بزنیم تا وقتی که ما را به هم برگردانند.  چهار روز در سلول انفرادی‌ دراز کشيدم و گرسنگی را تحمل کردم و هر روز ضعیف‌تر شدم، اما روز چهارم دوستانم را برای پنچ دقيقه آوردند و بعد از آن غذا خوردن را شروع کردم.»


سارا شورد در مورد بازجویی‌هایش در اوين می‌گويد: «بايد مطمئن می‌شدم که وقتی مرا برای بازجویی می‌برند به حد کافی قوی هستم که نگذارم حرف‌هایی را که می‌خواهند توی دهنم بگذارند. در همه دفعات بازجویی، چشمانم را بسته بودند و نمی‌توانستم صورت بازجوهایم را ببینم. »


وی اضافه کرده است که او را مجبور کردند همه جزئيات زندگی خصوصی‌اش، از دوران کودکی در لوس‌آنجلس تا زندگی با دوست‌پسرش؛ شين بائر را به تفصيل بنویسد. این کوهنورد آمریکایی اعلام کرده است که به مدت دو ماه صدها صفحه برگه بازجویی پر کرده است و هر بار بازجویش به او می‌گفته که این‌ها کافی نیست. بازجو برگه‌های بازجویی را پاره ‌و او را مجبور می‌کرد دوباره آنها را بنویسد و هر دفعه هم همان گفته‌ها را تکرار می‌کرد، اما برگه‌ها دوباره پاره می‌شد و او صدای پاره شدن کاغذها را می‌شنيد. به گفته او پرسش‌های بازجوها بيشتر درباره ای‌ميل‌ها و تماس‌های تلفنی او با اسکایپ بود. آنها دنبال سرنخی برای انگیزه ورود او به ايران بودند.


وی به اسوشيتدپرس گفته است هنوز نمی‌داند چه کسی پول وثيقه اش را پرداخت کرده است اما او از يک مقام رسمی عمانی شنيده بود که يک شهروند ايرانی ساکن عمان سعی کرد خانه‌اش را گرو بگذارد تا مبلغ وثيقه او را تامين کند.



 


چرا بر نقش نویسندگان و روشنفکران تاکید می‌کنیم؟

 با نگاهی به روزنامه‌ها و اعلامیه‌های منتشر شده در دوران پیش از انقلاب (مثلا نشریه‌ی نوید، که چند تن از هوادارانِ حزب توده‌ ایران آن‌را با به جان خریدنِ خطرهای بسیار منتشر می‌کردند) و جزواتی که بچه‌های چریک آن‌ها را به قیمتِ زندگی‌شان منتشر و تکثیر می‌کردند (مثل ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقای امیر پرویز پویان) و یادآوری کتب منتشر شده در آن دوران و مطالب نشریات روشنفکری، به این نتیجه می‌رسیم که کمبود زیادی در زمینه‌ی خبر و نظر و بخصوص نظر داشتیم. این فقدان و این کمبود بستر مناسب را برای حاکمیت آقای خمینی و یاران‌اش فراهم آورد که نتیجه‌ی آن را امروز به چشم می‌بینیم.

این‌که سوال می‌شود چرا بحث روشنفکری و سطحی‌نگری را در خودنویس به راه انداخته‌ایم ناظر به این کمبودهاست که سرنوشت ملتی را تباه کرد. می‌گویند تاریخ تکرار نمی‌شود اما از شرایط برابر، نتایجِ "مشابه" به دست می‌آید و این انکارپذیر نیست. ما ملتی معجزه‌دوست هستیم یعنی به جای کار طولانی و منظم، مایل‌یم آرزوهای خود را یک‌شبه برآورده شده ببینیم. همین امر باعث می‌شود به کارِ تدریجی و پُر زحمت روی خوش نشان ندهیم و رسیدن به هدف در درازمدت را خسته‌کننده و غیرعملی بدانیم. همان‌طور که هیچ ساختمانی بدون آجر روی آجر گذاشتن درست نمی‌شود هیچ کشوری هم بدون کلمه روی کلمه گذاشتن و ذهنِ مردم را نسبت به حقایق روشن کردن "درست" نمی‌شود. اگر هم درست شود به ضرب و زورِ پول و بدون فونداسیونِ فرهنگیِ مناسب است که به یک لرزه‌ی خفیف فرو خواهد ریخت، چنان‌که ایرانِ به ظاهر پیش‌رفته‌ی زمان شاه فرو ریخت و از زیر خرابه‌های آن، ایرانی قرون وسطایی که حقیقت فرهنگ عمومی جامعه را نشان می‌داد سر بر آورد. پس، هر قدر در این باره بنویسیم و دیگران را به بحث فرا بخوانیم کم نوشته‌ایم گیرم عده‌ای را خوش نیاید و به بحث‌های هیجانی و بابِ طبعِ عامه گرایش بیشتری نشان دهند.

خودنویس جایگاهی‌ست که می‌توان از آن برای بسترسازی فکری استفاده کرد. دایره‌ی محدودِ خوانندگانِ آن نباید ما را از ارائه‌ی نظر دل‌سرد کند چرا که با ارائه‌ی نظر نه تنها خوانندگان که نویسندگان هم ساخته و ورزیده می‌شوند.


 


عباس عبدی: موشک، حکومت را حفظ نمی‌کند

مهدی طائب – برادر حسین طائب، مسوول اطلاعات سپاه پاسداران -  چند روز پیش، در سخنانی، با وارد کردن اتهام انتقال اطلاعات نظامی ایران به ابطحی و عبدی، گفته بود:«در زمان آقای خاتمی سپاه متوجه شد که اطلاعات مربوط به موشک‌های دوربرد لو رفته‌ است. پیگیری کردند و دیدند یکی از کسانی که در این ماجرا دخالت داشته‌،‌آقای عباس عبدی بوده‌ است. این موجب شد که بیشتر بررسی کنند. بعد متوجه شدند که دشمن به ما خیلی نزدیک شده‌ است. تحقیقات نشان داد که آقای ابطحی با موضوعات سری سروکار دارند و این اطلاعات به ایشان می‌رسد. ایشان هم با همین جریانات ارتباط داشتند. اسناد و مدارک این ماجرا که منتشر شد. آقای عبدی هم که دستگیر شدند. این جریان هم در قالب اطلاعات سری مطرح شد و به ما رسید. آقای ابطحی و عباس عبدی با هم ارتباط داشتند. یعنی آقایی که اطلاعات هسته‌ای ما را داشت با ایشان ارتباط داشتند. اما من نگفتم که آقای ابطحی این حرف‌ها را به کسی زده‌ است.»

در پاسخ به این سخنان، عباس عبدی، در بلاگ خود، با اشاره به پرونده خود در دوران بازداشت و اشاره به این‌که « بازداشت من در رابطه با نظرسنجی بود و هیچ ربطی به این مسایل نداشت و در پرونده هم مطلقا چنین چیزهایی نبوده، و اگر این ادعا درست است، چرا همان موقع بازداشت من آقای ابطحی را احضار یا بازداشت نکردند؟»

وی با اشاره به پرونده خود در دوران بازداشت و دادگاه نوشته است:« در سراسر پرونده بنده که برای مهم جلوه دادن آن را به چند صد صفحه رساندند و حتی دو حکم صادره آن بیش از دویست صفحه است، فکر نمی‌کنم حتی یک بار هم کلمه موشک آمده باشد. اگر ایشان دسترسی به حکم دارند آن را منتشر کنند، در غیر این صورت اجازه انتشار آن را از مقامات قضایی بگیرند من خودم موارد را منتشر خواهم کرد. به یاد دارم که در پرونده کلمه پایلوت را (که نوعی روش تحقیق تجربی است) به خلبان ترجمه کرده بودند!! و در دادگاه مطرح با این ترجمه مطرح کردند که نشان از بی‌دقتی و عجله قاضی پرونده داشت و موجب سخره گردید. لذا فکر کردم که نکند کلمه انگلیسی دیگری بوده که ایشان به اشتباه به موشک دوربرد ترجمه کرده باشد، اما به این نتیجه رسیدم که چنین چیزی هم نبوده است و بعید است که اصولا اجازه داشته باشد که پرونده را ببیند.»

عبدی در نوشته خود همچنین با رد هرگونه ارتباط با محمدعلی ابطحی، درباره دستگاه قضایی، چنین نوشته است:« واقعیت این است که اگر دستگاه قضایی در شرایطی بود که به اینگونه اتهامات واهی و بی‌پایه، کاملا بی‌طرفانه رسیدگی می‌کرد، در این صورت شاهد چنین اظهاراتی نبودیم. متأسفانه بنده تبعه آمریکا و فرانسه نیستم تا مورد لطف مقامات قرار گیرم، و رییس دولت همچنان که از همسر آقای سارکوزی دفاع کرد و مدیر کیهان را مستحق مجازات دانست، از بنده نیز به عنوان یک شهروند دفاع کند، اما چندان هم نگران نباید بود، زیرا علیه شهروندان بی‌گناه آن قدر اتهام‌های بی‌پایه زده‌اند که اگر فردای روزگار کسی هم واقعاً مرتکب جرمی یا جاسوسی شود و صریحاً هم اعلام کند که چنین کرده است، کسی باور نخواهد کرد.»

وی با خطاب قرار دادن مهدی طائب، افزوده است:« نگرانی اصلی بنده از بیان چنین اتهامات واهی علیه خودم در نشریات و سایت‌ها نیست. ضمن اینکه داشتن و نداشتن موشک اعم از دوربرد و نزدیک‌برد را هم برای حفظ ثبات و امنیت یک کشور لازم و کافی نمی‌دانم. قدرت انفجاری موشک‌هایی که مورد نظر شماست در برابر موشک‌های اتمی و فوق پیشرفته اتحاد جماهیر شوروی چیزی شبیه اسباب‌بازی است، اما روزی که حیات شوروی به علت اشباع دروغ و ظلم و ستم سر آمد، آن موشک‌ها هم نتوانست آنها را از فروپاشی نجات دهد. نه تنها نتوانست، بلکه این موشک‌ها پس از فروپاشی، وبال گردن رژیم روسیه شد. امروز هم موشک‌های کره‌شمالی از نوع اتمی است و فاصله‌اش با ژاپن فقط یک دریای کوچک است، اما شاهد آنیم که سالانه باید هزاران نفر از مردم آن از گرسنگی بمیرند و تنها فرد چاق و چله آن حکومت، رییس جمهور مادام‌العمر آن است و بقیه مردم گویی که رژیم سخت (البته از نوع غذایی) گرفته‌اند. بنابراین هیچ فرد آگاهی به آنچه که در ذهن شما مهم تلقی می شود، اهمیت اصلی را نمی‌دهد. اما آمریکایی‌ها اگر از موشک‌های ایران اطلاعی نداشته باشند، حتما از سخنان آشکار شما مطلع می‌شوند. فرض کنید که این اظهارات شما روی میز مسئول ایران در سازمان اطلاعاتی آمریکا یعنی سیا قرار گیرد، او که می‌داند چه کسانی برای آنان جاسوسی می‌کنند با دیدن گزارش اظهارات شما، در حاشیه آن چه خواهد نوشت؟ روشن است که می‌نویسد، کسانی که علیه شهروندان بی‌گناه خود آشکارا دروغ می‌گویند، قابل اعتماد نیستند و گزارش‌های آنها در زمینه های مورد اختلاف یا هر مورد دیگر فاقد اعتبار خواهد بود. نکته دیگری که آقای طائب باید بدانند این است که کار از جاسوسی موشکی و این حرف‌ها گذشته است، آنچه که به حکومت لطمه می‌زند در درجه اول رسمی شدن و رواج دروغ است که چون خوره تمامی تاروپود اجتماع را خورده و از درون پوک کرده است و به علت شیوع و آشکار بودن نیازی هم به جاسوسی برای اطلاع از کم و کیف آن نیست. همچنین قضایای کهریزک و کوی دانشگاه است که حیثیت ها را برباد می دهد و نه اطلاع از موشک و هواپیما. امیدوارم تاریخ برای ما تکرار نشود. موشکهای عراق نتوانست مانع بروز وضعیت فعلی آن شود و تمام موشکهای آن (بالاتر از برد ۱۵۰ کیلومتر) قبلا به دست خودشان اوراق شده بود و سوخت آن برای پختن دیزی و جوش آوردن کتری چای در دخمه ای استفاده شد که بهتر است نشانی اش را ندهم. در باره استفاده از مواد منفجره و آهن قراضه های موشک های اوراقی اجازه دهید فعلا حرفی نزنم. اگر آقای طائب با علم به کذب بودن، این اتهامات را وارد کرده اند در این صورت حرفی نیست حتما دلائل لازم برای قانع کردن خود جهت ایراد چنین اتهاماتی دروغی را دارند، ولی اگر چنین نبوده و تصور می کرده اند که این اتهامات واقعی است در این صورت پیشتهاد می کنم با دست اندرکاران پرونده و اخوی خود که در دسترس هستند تماس بگیرند و سپس اگر شجاعت سیاسی یا ترس از آخرتی بود از همان طریق گفته های خود را اصلاح کنند.»

این عضو سابق حزب مشارکت، در پایان نوشته خود، اضافه کرده است که:« نکته پایانی اینکه نشریات و سایت‌هایی که اینگونه اتهامات واهی را منتشر می‌کنند آیا شهامت آن را دارد که مواردی ده برابر رقیق‌تر از این اتهامات را علیه افراد صاحب قدرت منتشر کنند؟ اگر بلی، اشکالی ندارد بنابه اصل آزادی مطبوعات، آنها را چاپ کنید، اما اگر نمی‌توانید که قطعاً نمی‌توانید، حتی اتهامات واقعی علیه آنان را هم نمی‌توانید، منتشر کنید، پس بهتر است اندکی به وجدان خود مراجعه کنید، شاید گوشه‌ای از وجدانتان بیدار و تغییری در خط‌مشی شما ایجاد کند.»

 

 


 


رفسنجانی: کسی نمی‌تواند وقف دانشگاه آزاد را به‌هم بزند

وی که برای افتتاح شعبه‌ای از دانشگاه آزاد، به بابل سفر کرده بود، گفت: «با این امکانات و برای حفظ آن، ‌براساس فتوای رهبر و چهار مجتهد که در هیات موسس حضور داریم تصمیم به وقف این دانشگاه گرفته‌ایم، صیغه آن نیز خوانده شد و قبض و اقباض نیز انجام شد که فکر نمی‌کنیم کسی بتواند آن را به هم بزند و اگر کسی توانست این کار را انجام دهد از خداوند قوی‌تر است و از او پس می‌گیرد.»


وی درباره مالکیت اموال دانشگاه آزاد گفت: «هیچ اموال دولتی در مجموع دانشگاه آزاد نیست و هرکس زمینی به این مجموعه اختصاص دهد براساس قیمت روز پول آن پرداخت می‌شود. اگر هم درنهایت از اموال دولتی باشد در هر صورت وقف کرده‌ایم و فتوای رهبر انقلاب مبنی بر این مساله در شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز خوانده شده است».


رییس هیات موسس دانشگاه آزاد با اشاره به فتاوای مراجع در مورد مساله وقف تصریح کرد: «امیدواریم کسی این جرات را به خود ندهد که این مجموعه که سال‌هاست آموزش و تحقیقات کشور را تامین می‌کند و حتی می‌تواند کشور را اداره کند را پس بگیرد.»


دولت و دانشگاه آزاد

محمود احمدی‌نژاد و تیم همراهش، حمله به دانشگاه آزاد را بسیار زود شروع کردند. در همان نخستین سال روی کار آمدن دولت نهم، سخنان جاسبی مبنی بر کمبود بودجه دانشگاه آزاد و افزایش شهریه دانشجویان، و سپس تجمعات اعتراضی در این‌باره، دولت را وارد بحث دانشگاه آزاد کرد. جاسبی تنها سه ماه پس از اعلام این خبر، در دیدار با محمود احمدی‌نژاد، خبر از کاهش ۱۰ تا ۱۸ درصدی شهریه‌ها داد تا شاید اعتراضات کمی فروکش کند. این‌گونه بود که محمود احمدی‌نژاد، در ایلام گفت: «قرار شده است آقای جاسبی شهریه‎‎ها را پايین بیاورد. اگر این کار صورت نگیرد، جاسبی را جریمه می‌کنیم که سه فرزندش در دانشگاه آزاد درس بخوانند و اگر باز پایین نیامد، جریمه آقای جاسبی را سنگین‌تر خواهیم کرد.»


این سخنان اما تنها آغازی بود برای عزم دولت در تصاحب دانشگاه آزاد. موسسه‌ای آموزشی که حجم دارایی‌های آن از سوی برخی بالغ بر ۲۵،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰ (دویست و پنجاه هزار میلیارد) تومان ارزیابی می‌شود.


مدتی بعد احمدی‌نژاد در سخنانی از «اقدام انقلابی» در خصوص دانشگاه آزاد خبر داد و گفت: «اگر دانشگاه آزاد شهریه‎‎ها را کاهش ندهد، درباره این دانشگاه تصمیم انقلابی خواهیم گرفت و همه ملت خوشحال خواهند شد.»


این سخنان احمدی‌نژاد اما بی‌پاسخ نماند. اکبر هاشمی‌رفسنجانی که از وی به عنوان طرف اصلی این نزاع یاد می‌شود، با اشاره به سخنان احمدی‌نژاد، آن‌ها را «موذی‎گری» و «شرارت» خواند و  تاکید کرد که: «اگر قرار بود در مقابل این موذی‌گری‌‎ها عقب بنشینیم، باید به همان اتاق طلبگی برمی‌گشتیم و برای مردم مساله می‌گفتیم.»


هنوز چندی از سخنان هاشمی‌رفسنجانی نگذشته بود که غلام‌حسین الهام ـ که در آن زمان سمت سخنگویی دولت نهم را بر عهده داست - از توقف هرگونه «اقدام انقلابی و غیرانقلابی» دولت در مقابل دانشگاه آزاد خبر داد و گفت:«بحث دانشگاه آزاد بنابر دلایل و مصالحی از دستور کار رییس‌جمهور خارج شده است و دولت در مسایل دانشگاه آزاد مداخله‎ای ندارد.»


در آن زمان ناظران سیاسی این سخنان را به رایزنی‌های هاشمی‌رفسنجانی با رهبر جمهوری اسلامی  و توصیه آیت‌الله خامنه‌ای به محمود احمدی‌نژاد، برای توقف فعالیت علیه دانشگاه آزاد ربط دادند.


برخی رسانه‌های اصول‌گرا هم در آن زمان اعلام کردند  احمدی‌نژاد، در جمع‌های خصوصی گفته است: «ما تا یک قدمی حصول نتیجه درباره موضوع دانشگاه آزاد به پیش رفتیم، اما به واسطه برخی مصالح و به توصیه بعضی از بزرگان، فعلا این امر را متوقف کرده‌ایم تا در وقت مقتضی اقدامات خود را مجددا آغاز کنیم.


شورای عالی انقلاب فرهنگی علیه دانشگاه آزاد

سکوت دولت و مقامات دولتی درباره دانشگاه آزاد، اما دیرپا نبود. در این مدت بسیاری از مسئولان دانشگاه آزاد، از مقاومت مسئولان وزارت علوم در برابر تاسیس واحدهای جدید دانشگاهی خبر دادند. مسئولان وزارت علوم نیز به صراحت از طرح خود برای توسعه دانشگاه «پیام‌نور» در تمامی مناطق کشور سخن راندند.


اما جنگ پنهان میان دولت و دانشگاه آزاد، دوامی طولانی نداشت. در حالی که بسیاری مشغول گمانه‌زنی برای اقدام بعدی دولت علیه دانشگاه ازاد بودند، ناگهان شورای‎عالی انقلاب فرهنگی اعلام کرد اصلاح اساس‌نامه دانشگاه آزاد را در دستور کار قرار خواهد داد.


این شورا که به ریاست عالی‌ترین مقام اجرایی کشور ـ رییس جمهور ـ تشکیل جلسه می‌دهد، در واقع نهادی است که اعضای‌اش با حکم رهبر جمهوری اسلامی مشخص می‌شوند. شورای عالی انقلاب فرهنگی، در ابتدای انقلاب و پس از تعطیلی دانشگاه‌ها، برای «اسلامی» کردن دروس ایجاد شد، اما پس از بازگشایی دانشگاه‌ها نیز هم‌چنان تا امروز به کار خود ادامه داده است و بسیاری از تصمیمات مربوط به دانشگاه‌ها در این نهاد اخذ می‌شود.


اعلام بررسی اساس‌نامه دانشگاه آزاد، با واکنش اعضای هیات موسس این دانشگاه مواجه شد. این واکنش‌ها باعث  شد تا شورای عالی انقلاب فرهنگی، بررسی اساس‌نامه را دو هفته به تاخیر بیندازد، اما این بار عبدالله جاسبی رییس دانشگاه آزاد، در واکنش به این تصمیم چنین گفت: «هر وقت هیات موسس دانشگاه آزاد اساس‌نامه را اصلاح کرد این اصلاحات به شورای‎عالی انقلاب فرهنگی ارسال خواهد شد. شورای‎عالی انقلاب فرهنگی نیز پس از اینکه هیات موسس دانشگاه آزاد اصلاحات لازم را بر روی اساس‌نامه انجام داد، می‌تواند این مورد را بررسی کند.»


درگیری‌های لفظی میان مسئولان شورای عالی انقلاب فرهنگی و دانشگاه آزاد، چندین ماه بدون ادامه یافت، بدون آنکه شورای عالی انقلاب فرهنگی وارد بحث تغییر اساس‌نامه این دانشگاه شود.


وقف برای کشیدن دندان طمع

پس از برگزاری انتخابات و اعتراضات گسترده به تقلب در انتخابات و موضع گیری های هاشمی رفسنجانی در حمایت از اعتراضات مردمی، در جریان  چهارمین جلسه دادگاه فعالان سیاسی و روزنامه نگاران «حمزه کرمی» فعال مطبوعاتی در اعترافات  خود از مهدی هاشمی‌رفسنجانی، فرزند هاشمی‌رفسنجانی به عنوان یکی از عوامل اصلی پشت پرده «فتنه» نام برد و اعلام کرد مسئولان دانشگاه آزاد در مواردی چون «پول‌شویی» و «هزینه اموال بیت‌المال برای مصارف انتخاباتی» دست داشته‌اند. این اتهامات واکنش مهدی هاشمی را برانگیخت. وی با انتشار نامه‌ای ضمن رد اتهامات وارده اعلام کرد که «طرح ادعاهای واهی و سندسازی خلاف واقع بوده و قبل از اثبات در مراجع قضایی جرم و قابل تعقیب است.»  فرزند هاشمی‌رفسنجانی در نامه خود همچنین با توجه به طرح این اتهامات در چهارمین جلسه دادگاه حوادث پس از انتخابات تصریح کرد: «این اقدام فرمایشی درست پس از آن انجام گرفته که خبر ارسال شکایت خانواده آیت‌الله هاشمی از آقای احمدی‌نژاد برای قوه قضاییه اعلام شده است.»


در همین گیر و دار، بیانیه‌ای از سوی هیات موسس دانشگاه آزاد صادر شد که خشم حامیان دولت را برانگیخت. این بیانیه با اعلام «وقف» دارایی‌های دانشگاه آزاد که «پس از استیذان از مقام‌معظم رهبری» انجام شده بود، اعلام می‌کرد: «با توجه به مفاد اساسنامه دانشگاه آزاد اسلامی به عنوان هیات موسس و واقف و با انشا و امضای صیغه شرعی كلیه اموال غیرمنقول اعم از مشاع یا مفروز و دارائی های منقول بادوام حقوق امتیازات سهام و تمامی اجزا توابع و متعلقات مربوط به دانشگاه آزاد اسلامی شامل كلیه واحدها مراكز سازمان سما و سایر موسسات وابسته موجود در كشور جمهوری اسلامی ایران و سایر كشورها وقف خواهد شد.»


اطلاعیه دانشگاه آزاد همچنین اعلام می کرد که «1 ـ آیت الله اكبر هاشمی‌رفسنجانی 2 ـ دكتر عبدالله جاسبی 3 ـ مهندس میرحسین موسوی 4 ـ آیت الله عبدالكریم موسوی اردبیلی 5 ـ حجت الاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی 6 ـ دكتر ابراهیم حسن حبیبی 7 ـ حجت الاسلام والمسلمین دكتر محسن قمی 8 ـ دكتر علی اكبر ولایتی 9 ـ دكتر حمید میرزاده» اعضای هیات موسس جدید این دانشگاه خواهند بود.


تنها چند روز پس از این بیانیه، دفتر ایت‌الله خامنه‌ای هرگونه موافقت وی با بحث وقف دانشگاه آزاد را رد کرد. اعلام خبر وقف دانشگاه آزاد، باعث موضع‌گیری شدید حامیان دولت علیه دانشگاه آزاد شد، اما عبدالله جاسبی، رییس این دانشگاه اعلام کرد که: «صیغه وقف را خوانده‎اند و کار تمام شده است.»


بیانیه هیات موسس دانشگاه آزاد باعث شد تا شورای عالی انقلاب فرهنگی، کار بررسی اساس‌نامه دانشگاه آزاد را به طور جدی‌تری در دستور کار خود قرار دهد.


شورای عالی انقلاب فرهنگی، اموال دانشگاه آزاد را جزو «اموال عمومی» خواند و سخن از غیرقانونی بودن وقف این اموال به میان آورد. همچنین این شورا با اصلاح اسا‌س‌نامه دانشگاه آزاد، اعلام کرد که سیدشهاب‌الدین صدر، رییس سازمان نظام پزشكی و نماینده تهران در مجلس، نسرین سلطان خواه معاون علمی فناوری رییس جمهور و رییس بنیاد ملی نخبگان، محمدحسن شجاعی‌فرد رییس دانشكده مهندسی خودرو دانشگاه علم و صنعت، فرهاد دانشجو رییس سابق دانشگاه تربیت مدرس و فرهاد رهبر رییس دانشگاه تهران، به عنوان اعضای جدید هیات امنای این دانشگاه برگزیده شده‌اند و نخستین ماموریت آنان انتخاب رییسی جدید برای دانشگاه آزاد، و محدود شدن زمان ریاست بر این دانشگاه است. این در حالی بود که هاشمی‌رفسنجانی این مصوبه را «غیرشرعی و غیرقانونی» نامید.


از سوی دیگر محمد هاشمی، درباره وقف اموال دانشگاه ازاد چنین اظهارنظر کرد: «شاید این گونه بتوان دندان طمع برخی را کشید. در واقع این تصمیم برای تداوم و ثبات بزرگ‌ترین مرکز آموزشی غیردولتی کشورمان اتخاذ شده تا به نوعی دانشگاه را از تعرض جریان‌های سیاسی مصون نگه دارد و ظاهرا هم به نظر می‌رسد که تصمیم مورد اشاره جزو مورد ذکر شده، نمی‌تواند علت دیگری داشته باشد.  برای مصون نگهداشتن و در امان ماندن دانشگاه آزاد باید چاره‌ای اندیشیده می‌شد و شاید وقف کردن دانشگاه تنها کار و بهترین اقدامی بود که می‌توانستند انجام دهند.


اسناد محرمانه در دانشگاه آزاد

در حالی که بحث‌ها حول محور انتخاب اعضای جدید هیات امنای دانشگاه آزاد، ادامه داشت، اوایل خردادماه سال جاری خبرگزاری مهر خبر از حمله عده‌ای از افراد لباس شخصی به دفتر هيات امنا و هيات موسس دانشگاه آزاد اسلامی داد. مهر به نقل از شاهدان عینی نوشت که «این افراد در حالی که اسلحه با خود داشتند، حدود چهار ساعت در این ساختمان حاضر بوده‌اند و همراه با تهديد و دست‌بند زدن به نگهبان های ساختمان و بازداشت موقت آن‌ها در محل، بعد از زير و رو کردن کليه وسايل موجود در آن تعدادی از مدارک، اسناد، کيس های کامپيوتری و اشيای مختلف ديگر را با خود خارج کردند.»


این افراد به نگهبانان ساختمان اعلام کردند که با حکم دادستانی دست به این کار زده‌اند، مساله‌ای که ابتدا با تکذیب دادستانی مواجه شد. اما تنها چند روز بعد دادسرای انقلاب تهران خبر از آن داد که این «بازرسی» با مجوز این نهاد بوده و در جریان آن «اسناد محرمانه‌ای» به دست آمده است.  تنها چند روز پس از این اتفاق، حمله مشابهی نیز به دفتر فائزه هاشمی انجام شد، گرچه این بار هیچ نهادی مسوولیت آن را بر عهده نگرفت.


در این میان نخستین جلسه هیات موسس دانشگاه آزاد در شرایطی برگزار شد که اعضای هیات موسس نه تنها اجازه حضور نمایندگان تازه منصوب شده محمود احمدی نژاد در این جلسه را ندادند بلکه با دعوت از میرحسین موسوی، مخالفت مجدد خود با مصوبه اخیر شورای عالی انقلاب فرهنگی را ابراز کردند. موسوی که در مصوبه اخیر شورای عالی انقلاب فرهنگی به ریاست احمدی نژاد، نامش از هیات موسس دانشگاه آزاد حذف شده بود، مهمان ویژه جلسه ای بود که خروجی آن توسط حامیان دولت به «از رو بستن شمشیر توسط دانشگاه آزاد» تعبیر شد. آنگونه که سایت های خبری حامی دولت گزارش داده اند، حضور موسوی در جلسه هیات موسس دانشگاه آزاد به دعوت و اصرار اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس هیات موسس صورت گرفته بود. در این جلسه، هیات موسس این دانشگاه بار دیگر بر وقف اموال این دانشگاه تاکید کرد.


این در حالی بود که دادگاهی در تهران، حکم به محق بودن اعضای هیات موسس این دانشگاه می داد. حکمی که چند روز بعد توسط صادق لاریجانی، رییس قوه قضاییه، به دلیل «مخالفت با مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی» وتو شد.


همچنین پس از مصوبه مجلس درباره قانونی بودن وقف اموال دانشگاه آزاد، حدود ۲۰۰ نفر از نیروهای بسیج دانشجویی و انصار حزب الله با تجمع در برابر مجلس به سر دادن شعارهای تند و بی سابقه ‌ی علیه نمایندگان مجلس هشتم و رئیس آن علی لاریجانی پرداختند. چند تن از نمایندگان حامی دولت مانند مهدی کوچک زاده و حمید رسایی نیز با حضور در جمع این افراد از آنها حمایت کردند؛مسئله ای که واکنش لاریجانی و برخی دیگر از نمایندگان مانند علی مطهری و کاظم دلخوش ـ از اعضای اصلی فراکسیون اصولگرایان ـ را برانگیخت. علی لاریجانی رییس مجلس نیز در سخنانی با اشاره صریح به هدایت شده و هدفمند بودن اعتراضات علیه مدیریت دانشگاه آزاد از مراکز و نهادهایی که تجمعات علیه دانشگاه آزاد در مقابل مجلس راه انداخته بودند انتقاد کرد. اما مجلس تنها چند روز بعد، با تصویب طرحی جدید، طرح قبلی خود را نقض کرد.


بعد از آن بود که آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، با انتشار نامه‌ای، از مسوولان دانشگاه آزاد و دولت خواست که «بحث ملال‌آور» وقف دانشگاه آزاد را متوقف کنند.


اکنون و با سخنان جدید هاشمی، باید منتظر ماند و دید که آیا دور جدید درگیری‌های لفظی درباره دانشگاه آزاد آغاز خواهد شد؟




 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته