ندای سبز آزادی: آیتالله صافی گلپایگانی با تأکید بر اینکه همه باید قانون را رعایت کنند، وجود مجلس مستقل را نشانه رشد و پیشرفت هر حکومت و جامعه عنوان کرد.
به گزارش ایلنا، آیتالله لطفالله صافی گلپایگانی شامگاه پنجشنبه در دیدار با رئیس مجلس شورای اسلامی ضمن تأکید بر استقلال مجلس، بیان داشت: مجلس مستقل، نشانه رشد هر حکومت و جامعه است و اگر کشوری دارای مجلس باشد و از طریق قانون پیش برود راه ترقی و پیشرفت را طی میکند.
وی در ادامه ضمن تصریح به لزوم قانونمداری افراد و جریانات سیاسی افزود: مجلس در مملکت حرف آخر را میزند و همه باید قانون را رعایت کنند. آیتالله صافی با اشاره به عدم همخوانی طرح نظارت بر عملکرد نمایندگان با استقلال آنان، تصریح کرد: نماینده باید آزاد و مستقل باشد تا بتواند با آزادی کامل به وظایف خود عمل کند و اینگونه طرحها موجب نظارت اکثریت بر اقلیت میشود که این امر نیز با فلسفه استقلال نمایندگان مجلس در تضاد کامل است.
در ابتدای این دیدار رئیس مجلس شورای اسلامی، گزارش مبسوطی از اوضاع داخل و خارج کشور، برنامههای مجلس شورای اسلامی و عملکرد خود در مقام نمایندگی مردم شریف استان قم به آیتالله صافی گلپایگانی ارائه کرد.
همچنین دکتر علی لاریجانی قرآن نفیسی که اخیرا توسط کتابخانه مجلس شورای اسلامی تهیه و منتشر شده است را به حضور آیتالله صافی اهدا کرد. این مرجع تقلید پس از دریافت این هدیه ارزشمند و نفیس، آیاتی از کلامالله مجید را تلاوت کرد. ادامه دیدار دکتر لاریجانی با آیتالله صافی به صورت محرمانه و خصوصی برگزار شد.
ندای سبز آزادی: ضیا نبوی از دانشجویان ستاره دار و عضو شورای دفاع از حق تحصیل که از سوی قاضی پیرعباس به ۱۰ سال حبس تعزیری و همچنین تبعید به زندان خوزستان محکوم شده بود، در اقدامی غیرمنتظره از سوی دادستان تهران صبح روز ۵ شنبه اول مهر به زندان کارون اهواز تبعید شد. پس از تبعید وی ،فضای غمباری بر بند ۳۵۰ اوین حاکم شده است. جمعی از هم بندی های ضیا نبوی از جمله هم اتاقی های وی در بند ۳۵۰ زندان اوین به مناسبت تبعید این فعال دانشجویی و شرح رنج ها و امیدهای خود پس از این هجران نامه ای نوشته اند .
به گزارش کلمه ،متن این نامه که از زندان اوین به بیرون ارسال شده ،به این شرح است :
به نام او که اگر تنهاترین تنهاها شویم ،باز هم با ماست
دست نوازش آفتاب مهر تازه برتن مان نشسته بود که دخترک هرزه گرد باد پاییز ،خبر رفتن پسر بهار را کنار خستگی و کسالت ما نشاند و فهمیدیم ریشه هایمان بناست روی ابر پا بگیرد. حالا زنده به رویای آب و نان و دمکراسی و آزادی گریه می کنیم، اما نه به حال خودمان، به حال اولیای ظلمت که آرزویشان مرگ لبخند ماست و می خوانیم:
گمان مبر که به پایان رسیده کار ضحاک / هزار باده ناخورده در رگ تاک است
ما سبز و بیشمار. ما تو را تکثیر می کنیم که فردا از آن ماست.
صد ها نفر این مکتب صد ساله نوشتند / صد های دیگر با همه آحاد سازیم
ما انتقام می گیریم، ما لبخندمان و پوسیدگی شان را به رخشان می کشیم ، که یک دیار هرگز به ظلم و جور نمی ماند
اسامی امضا کنندگان :
عبدالله مومنی / بهمن احمدی امویی / علی ملیحی / میلاد اسدی / علی جمالی / کیوان صمیمی / حمیدرضا محمدی / علی پرویز / امیرخسرو دلیرثانی / محمد داوری / کوهیار گودرزی / عباس کاکایی / علی اکبر عجمی / مهدی اقبال
ندای سبز آزادی: یکی از اعضای جدا شدۀ نیروی قدس سپاه (یگان برون مرزی سپاه پاسداران) در نامه ای به دادستان نظامی تهران، خاطرنشان کرده است "پرونده مرگ مشکوک سید آیت موسوی، محافظ قاسم سلیمانی (فرمانده نیروی قدس) و مسئول دفتر سردار ربیعی(خانی) نیاز به بازبینی دارد."
به گزارش جرس سید آیت موسوی، چندی پیش بعد از اختلافات و مشاجراتی که با مقامات ارشد نیروی قدس پیرامون نقش سپاه در "قاچاق سلاح و مواد مخدر و همچنین مداخلات در عراق" داشت، بطور ناگهانی و در حالیکه عازم اربیل عراق بود، در جنوب غربی ایران (جاده فاو)، در اثر تصادفی مشکوک (جدا شدن لاستیک اتومبیلش) کشته شد و بلافصله در دارالسلام اسلامشهر، قطعه شهدا دفن شد.
یکی از اعضای جدا شدۀ نیروی قدس سپاه، در گزارشی به جرس، از نامه خود به شکرالله بهرامی(دادستان نظامی تهران) خبر داده؛ که از وی خواسته است پرونده کشته شدن سید آیت موسوی، محافظ قاسم سلیمانی و مسئول دفتر سردار ربیعی(خانی) مورد بازبینی قرار گیرد.
این عضو جدا شدۀ نیروی قدس سپاه پاسداران، در گزارش خود به جرس نوشته است:
"سید آیت موسوی را در یکی از هیئت های عزاداری در محله فلاح تهران شناختم. سال ١٣۸١ بود .در تعطیلات دوران آموزشی بودم. سید خیلی آرام و تودار بود. بچۀ اسلامشهر بود. سرهنگ زرگر که از ناحیه فک و دهان جانباز جنگ بود و چندین سال مسئولیتی در سپاه قدس داشت، خیلی از بچه های اسلامشهر را به سپاه قدس برد.
بعدها مرتضی سبزی که او هم ساکن همانجا بود، در گزینش سپاه قدس وارد شد و خیلی دیگر را با خود داخل برد؛ که سید آیت موسوی هم یکی از آنها بود که خدمت سربازیش در قدس سپری شد و بعدها نیز رسمی همانجا شده بود.
موسوی از همان اول به واسطه دوستی و آشنایی با سید محمد عسگری که در حال حاضر مسئول دفتر ۹۰۰ قدس (پشتیبانی حوزه لبنان) است و قبلا مسئول دفتر تشریفات آن مجموعه بود، به عنوان سرباز به دبیرخانه و بعدها به دفتر سردار ربیعی (با نام مستعار خانی) رفته بود.
موسوی به من می گفت خانی خیلی به من محبت می کند و حتی پیشنهاد ماندنم در سپاه قدس را هم او داده و کار رسمی شدنم را پیگیری کرده بود.
بعد از مدتی به دفتر قاسم سلیمانی (فرمانده نیروی قدس) رفت و در گروه محافظین وی وارد شد و از آن زمان حضورش در قدس شناور شد. از دفتر خانی، سلیمانی، تا دفتر پشتیبانی و تشریفات لبنان تا نهایتا دفتر عراق؛ و آخرین حضورش آجودان سردار خانی بود که مسئول دفاترتشریفات قدس و با حفظ سمت جانشین سلیمانی بود.
از همان زمان (ورود به دفتر عراق)، موسوی چند مرتبه برای خروج از نیروی قدس استعفا نامه ای خطاب به خانی نوشت و در آن نامه با اشاره به برخی از موضوعات که ماموریت سپاه پاسداران این نیست خواستار قبول استعفای خود شده بود.
وی همچنین از تخلفات گسترده قاسم سلیمانی برایم (راوی گزارش) بارها صحبت کرده بود و اینکه از وضعیت کنونی سپاه خسته شده و نمی تواند در آنجا بماند.
موسوی گفت محفل هایی در نیروی قدس سپاه قدرتی را ایجاد کرده اند که دست به قاچاق سلاح و مواد مخدر و قتل های غیر قابل تصور می زنند.
خودش از جلساتی که همراه سردار ربیعی و قاسم سلیمانی و افرادی چون حاج قدرت باجلان برای خرید رای در عراق رفته بودند می گفت و از اینکه بعضی ها برای دریافت وام های یک میلیون تومانی، باید چند ماه در صف باشند؛ ولی اینها در یک فقره فقط ۸۰۰ هزار دلار در یک شهر کوچک عراق هزینه کرده بودند.
سید آیت می گفت خسته شده ام و می خواهم بزنم بیرون .
روزی که به همراه تیمی به سرپرستی سردار ربیعی با پرواز ماهان به اربیل عراق می رفتند، من شیفت اطلاعات بودم در فرودگاه، تعطیلات عید امسال بود.
چند شب قبلش به من زنگ زد گفت اربیل می روم کجایی؟ گفتم من شیفتم بیا می بینمت.
دیدمش و به مزاح گفتم مگه استعفا ندادی؟
گفت «سلیمانی من را به دفترش صدا کرده و جلوی من استعفا را پاره کرده و گفت ...کسی که خربزه می خوره پای لرزش می نشیند. اگر قرار بود بری اشتباه کردی که آمدی داخل، ما برای حفظ نظام کار می کنیم... و آیت موسوی گفت من هم گفتم حاجی قاچاق کجاش حفظ نظام است، و سلیمانی به من گفته این چیزها به تو ارتباط ندارد...»
اما این موارد گذشت تا اینکه موسوی به من گفت به مسافرت می رود و بعد از چند روز ناگهان خبر آمد که در جاده فاو، لاستیک تویوتا هایلوکس سپاه قدس که وی سوارش بوده، کنده شده و چپ کرده است.
اکنون جای سوال دارد اینکه سید جلوی من به اربیل رفت چطور سر از جاده فاو در آورد و تاریخ کشته شدنش را 3 فروردین اعلام کرده بودند؛ در حالیکه ششم کشته شد.
سید آیت همیشه به همراه فرماندهان سپاه قدس جایی می رفت و قبل از سفر اربیل نیز، حاضر به رفتن به عراق نبود و خودش هم می گفت راضی به رفتن نیستم ولی اگر نروم برایم مشکل درست می کنند.
اما مسئله این است که وی خیلی چیزها از نیروی قدس می دانست.
مقامات سپاه گفتند که در اثر کنده شدن لاستیک (آنهم لاستیک تویوتا هایلوکس)، ماشین وی چپ کرده است و من که خودم در غسل دادن کنار جسدش بودم، اثری از تصادفی که ماشین چپ کرده باشد یا سر و بندش آسیب دیده باشد، قابل مشاهده نبود.
از مراسم غسل تا دفن او هم، قاسم سلیمانی هم ربیعی از اول تا آخر حضور داشتند و مدام به پدرش می گفتند نگران هیچ چیز نباشید ما هستیم و همه چیز را انجام می دهیم و با اعلام شهادت وی و دفن او در قطعه شهدا دارالسلام در اسلامشهر، همه نکات و موارد همراه سید را زیر خاک دفن کردند.
سید آیت موسوی حرف های زیادی برای گفتن داشت.از کارهای غیر قابل تصور قدس می گفت.یکبار با یکی از سرهنگ های نیروی قدس به نام ضیایی با نام مستعار سفری که در معاونت عملیات قدس است درگیر شده بود و صورتش را زخمی کرده بودند...
اکنون فقط امیدوارم همکاران و دوستان نزدیکش مثل ع...، ج... و خیلی های دیگر که او را از نزدیک می شناختند، در برابر این موضوع سکوت نکنند. زیرا آنها و خیلی های دیگر که نامشان برده نشد امروز در قدس کار می کنند و شاهد این تخلفات هستند.اینان می دانند سید آیت موسوی را حذف کرده اند؛ اما با مصلحت اندیشی سکوت می کنند.
من نتوانستم سکوت کنم زیرا سید را و حقیقت را نمی توانم فراموش کنم.
سید آیت موسوی، ساکن شهرک واوان محله...، کوچه ...بود.هنوز هم خانواده اش همانجا سکونت دارند. نمی دانم مسئولین قدس چه پاسخی دارند اما امیدوارم پاسخ قانع کننده ای به سوالات زیر داشته باشند :
الف/سید آیت موسوی در روز دوم فروردین کشور را به همراه تیمی با سرپرستی سردار ربیعی(خانی)ترک نمود.اما چند روز بعد اعلام می گردد که وی در تاریخ سوم فروردین در جاده فاو به علت کنده شدن لاستیک خودرو تویوتا کشته می شود.مطابق لیست ورود و خروج مسافرین ایشان در چه تاریخی وارد کشور شدند که در تاریخ سوم فروردین در جاده فاو به علت کنده شدن لاستیک خودرو کشته شدند؟
ب/چرا اجازه داده نشد که جنازه سید آیت موسوی کالبد شکافی شود و پزشکی قانونی اعلام نظر نماید که کشته شدن وی در اثر چه چیزی بوده است؟
ج/چرا با توجه به اینکه سید آیت موسوی تصادف نموده بودند و به گفته برخی از نیروهای سپاه قدس خودروی ایشان با سرعت زیادی چپ کرده است هیچ آثاری از تصادف در بدن وی وجود نداشت."
لازم به ذکر است سامانه خبری – تحلیلی جنبش راه سبز (جــرس)، در راستای اطلاع رسانی و شفاف سازی، از کاربران و مخاطبان و آگاهانِ این قضیه می خواهد، تا اطلاعات تکمیلی و مرتبط با این مسئله را به این سایت ارسال نمایند.
غلامرضا سرابی متخصص داخلی قلب که چهارشنبه شب در بیرون از مطب خود با اسلحه مورد سوء قصد قرار گرفته بود در بیمارستان دار فانی را وداع گفت.
به گزارش خبرنگار مهر، غلامرضا سرابی پس از این سوء قصد به بیمارستان امام حسین (ع) تهران منتقل شد که تلاش پزشکان بی نتیجه ماند.
گلوله به شکم و پهلوی سمت چپ دکتر سرابی اصابت کرده بود.
دکتر سیدحمید حسینی مدیر روابط عمومی وزارت بهداشت در گفتگو با مهر این خبر را تایید کرد و از پیگیریهای وزارت بهداشت و نیروی انتظامی درباره سوء قصد به دو پزشک خبر داد.
دکتر عبدالرضا سودبخش عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران نیز شب سه شنبه در مقابل مطب شخصی خود از طرف افراد ناشناس مورد سوء قصد قرار گرفت و درگذشت.
پلیس آگاهی تهران بزرگ در مورد حادثه سوء قصد به دکتر عبدالرضا سودبخش عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران که در مقابل مطب شخصی خود از طرف افراد ناشناس کشته شد ادعا کرد: تحقیقات اولیه حکایت از آن دارد که علت و انگیزه قتل شخصی بوده و وجود هرگونه انگیزه دیگر در این جنایت منتفی است.
معاون عمرانی استاندار تهران گفت: در دور سوم سفرهای استانی احمدی نژاد به استان تهران اعتبارات لازم برای ساخت چهار بازداشتگاه در حاشیه تهران تصویب شد.
به گزارش مهر، محمد رضا محمودی با اشاره به طرح کاهش زندانها در پایتخت از تامین اعتبارات لازم برای ساخت بازداشتگاههای موقت در تهران خبر داد و گفت: مکانهای مورد نظر در حاشیه تهران برای ساخت بازداشتگاههای جدید انتخاب شده اند و سازمان زندانها می تواند رسما این طرح را آغاز کند.
وی در مورد سرانجام طرح انتقال فرودگاه مهرآباد به خارج از شهر تهران گفت: چنین طرحی در دستور کار استانداری تهران قرار ندارد.
وی افزود: از آنجا که هر استانی نیاز به یک فرودگاه داخلی دارد وجود فرودگاه مهر آباد در استان تهران نیز لازم و ضروری است. فرودگاه امام خمینی هم ارتباطی با سفرهای هوایی استان تهران ندارد و به عنوان یک فرودگاه کشوری معرفی شده است.
عده ای از همراهان جنبش سبز به همراه خانم آسیه باکری، دختر شهید باکری صبح دیروز با حضور در دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی بیات زنجانی، با ایشان دیدار و گفت و گو کردند.
به گزارش خبرنگار کلمه، حضرت آیت الله بیات زنجانی در ابتدای این دیدار و پیش از استماع سخنان حضار، با اشاره به این موضوع که اصلاحات، حق طبیعی مردم است فرمودند:” البته تحمل برخی از دشواری ها در راه رسیدن به این حق طبیعی، امری طبیعی است و همیشه رسیدن به حق، در همه زمان ها، با رنج ها و مشقت های فراوانی همراه بوده است”.
ایشان پافشاری نمودن در راه رسیدن به حق را یک اصل مهم تاکید کردند: دسترسی یک عده به امکانات و تمسک به تبلیغات فراوان، دلیلی بر حقانیت نیست و باید این موضوع را مدنظر قرار داد که اگر با توجه و استناد به منابع اصیل، یک راهی حق تشخیص داده شد، باید برای رسیدن به آن خیلی از مصائب را به جان خرید.
این مرجع تقلید با اشاره به اینکه برخی از انبیای الهی هم در برخی مقاطع، متحمل اذیت های فراوانی شده اند و در راه مبارزه سختی های بسیاری را به جان خریدند، ادامه دادند: بنای مقایسه ندارم ولی آن چیزی که بزرگان را در راه رسیدن به یک هدف یاری کرده است، مقاومت در راه پاسداری از راه مقدسی بوده که انتخاب کرده اند.
در این جلسه که دختر شهید باکری نیز حضور داشت، آیت الله العظمی بیات زنجانی با اشاره به حوادث رخ داده برای خانواده شهید باکری اظهارداشتند: به این موضوع باید توجه کرد که این حادثه زشت، از همان زمانی که به وقوع پیوست، پس از دقایقی همگان از آن مطلع شده و آن را محکوم کردند؛ امروز دیگر نمی توان جلوی گوش ها را گرفت؛ نمی توان جلوی چشم ها را گرفت. مردم خیلی خوب می شنوند و می بینند و حق را از غیر حق تمیز می دهند.
ایشان تاکید کردند: هر چقدر افراد مختلف در این راه مقدس که همانا اصلاح وضعیت نامناسب فعلی است، منطقی تر و اصولی تر رفتار کنند و جلوی سوء استفاده ها را بگیرند، یقیناً پاسخ بهتری خواهند گرفت.
آیت الله بیات زنجانی در پاسخ به این سوال که عده ای امروز این سوال را دارند که حرکت های مردمی به چه نتیجه ای رسیده است ؟ اظهار داشتند: همین که امروز در حالی دوستان را می بینیم و با یکدیگر به صحبت می پردازیم که حرف ها، دغدغه ها و مطالبات مشترکی داریم، این عین موفقیت است.
وقتی خانواده شهید باکری و همت هم زمان با هفته دفاع مقدس به دیدار مهدی کروبی کروبی می رفتند فاطمه امیرانی، همسر شهید حمید باکری، از سوی ماموران لباس شخصی با سلاح گرم تهدید شد و مورد ضرب و شتم شدید آنها قرار گرفت .
علاوه براین، خانوادههای شهیدان همت و باکری در این هفته از دیدار با میرحسین موسوی و زهرا رهنورد منع شدند.
خانواده شهید همت و خانواده شهید باکری که در پی دید و بازدیدهای همه ساله در هفته دفاع مقدس به دیدار نخستوزیر دوران دفاع مقدس و زهرا رهنورد رفته بودند، با ممانعت شدید نهادهای امنیتی روبهرو شدند.
به گزارش کلمه، زهرا رهنورد در پی هتک حرمت این خانواده بیانیه ای صادر کرده که متن آن به شرح زیراست :
نمی دانستم معنای «کربلا منتظرماست بیا تا برویم»، این است که زن و فرزند شهیدان را سرکوب و دستگیر کنید. البته شهدا به کربلا رسیدند اما هیچ می دانید شما دولتمداران به کجا رسیده اید؟ پس از خشونت،کشتار، شکنجه و زندانی کردن فرزندان ملت، توسط قدرتمداران کینه توز، اینک نوبت خانواده شهداست که مشخصا به عنوان دست مریزاد ایثارهای آن جوانان پاکباخته، به اهانتی ننگین به خانواده های باکری و همت منتهی شد.
اهانت به همسر و فرزندان شهید همت ،ضرب و شتم همسر شهید باکری، دستگیری احسان باکری که جانانه به دفاع از مادرش پرداخت، تحفه ای بود که در بزرگداشت دفاع مقدس، نصیب خانواده های سرداران جنگ شد.
جاى آنست که خون موج زند در دل لعل زین تغابن که خزف مى شکند بازارش
ای شمایان که به این ظلم امر کردید، شمایان که این ظلم را محکوم نکردید، چه جانشینان خوبی بودید برای آن سرداران ! چه خوب پرچم خونین آنها را که به زمین افتاده بود، بر دوش گرفتید.
به جای مصاف با دشمن، به جنگ با ملت رفتید، آن جوانان ایثارگر، آن سرداران خون سرخ خود را پیشمرگ استقلال و ازادی ایران کردند، اما شما در هفته دفاع مقدس، زن و فرزند آنان را تکریم نکردید بلکه کتک زدید و دستگیر کردید.
از آنها، هرگز نپرسیدید جوانی خود را در بیوه زنی، تنهایی و یتیم داری چگونه گذراندند؟، هرگز نپرسیدید چگونه از خون شهیدان پاسداری کردند؟
از سلحشوری های این بانوان و از رشادتهای فرزندان شهیدان تقدیر نکردید اما یادتان باشد که جهان هستی می بیند و می شنود و “عالم محضر خداست “.
یادتان باشد که به نام آنها بزرگراه ساختید، بزگراه همت، باکری، بروجردی و دیگران. اما خانواده های آنها را بزرگ نداشتید. با نام و یاد آنها، برای خود مشروعیت کسب کردید، اما خون آنان را پاس نداشتید.
با این روشها به باورهای مردم خیانت کردید. اما امروز، بدانید و مطمئن باشید که نام زهرا(س) و علی و حسین علیهم السلام که از زبان شما به هنگام زندانی کردن و ضرب و شتم زنان و مردان پیرو زهرا جاری می شود، هیچ کس را نمی فریبد.
مطمئن باشید لکه سیاهی بر چهره خود پاشیدید که به آب زمرم و کوثر سفید نتوان کرد.
زهرا رهنورد
۱مهر ۱۳۸۹
ندای سبز آزادی: روز گذشته تعدادی از ایثارگران عضو حزب مشارکت ایران اسلامی با حضور در منزل سید مصطفی تاجزاده با یادآوری رزم آفرینی های همسرانشان و تأکید بر نقش با اهمیت زنان به عنوان رزمنده و نیز همراه و پشتیبان دلاور مردان جبهه های نبرد حق علیه باطل به بزرگداشت هفته دفاع مقدس پرداختند.
ایشان همچنین با تحسین شجاعت مردان دلاوری که در ادامه راه شهدا، پاسداری از آرمان های اصیل انقلاب اسلامی را عهده دار شده اند، شکایت از کودتاگران را گامی برای روشنگری در سطح عمومی ارزیابی کرده اظهار امیدواری کردند با تشکیل محکمه ای عادلانه و بدون مصلحت اندیشی به این شکایت رسیدگی شود. همسران شاکیان از کودتاگران تاجزاده امین زاده و میردامادی نیز با تشکر از همراهی خانواده معظم شهدا و ایثارگران با حرکت مردم فهیم ایران، وظیفه خود و همه خانواده های زندانیان سیاسی را آگاهی رسانی به مردم دانستند و اظهار امیدواری کردند همه زحماتی که برای جلوگیری از انحراف از راه امام وشهدا توسط اقلیتی اقتدارگرا و خشونت طلب، توسط رهبران جنبش سبز و آحاد مردم کشیده می شود، مورد رضایت شهدا و خانواده های مکرم آنان قرار گیرد.
در این نشست هم چنین از اقدامات بی شرمانه علیه خانواده های ارجمند سرداران دفاع مقدس شهید همت و شهید باکری توسط ایادی کودتا ابراز انزجار شد و این گونه اقدامات که باور آن برای دردمندان و دلسوزان واقعی انقلاب بسیار سخت است، در روشنگری افکار انحرافی کسانی که خود را میراث داران شهدا می دانند و حرمت خانواده های بزرگوار آنان را نگه نمی داند، سودمند دانستند.
هم چنین تعدادی از شرکت کنندگان در این دیدار با حضور در منزل شهید باکری، خانواده ایشان و نیز خانواده شهید همت را ملاقات کردند و مراتب قدردانی خود را از دلسوزی ها و مراقبت های هوشیارانه آنان از ارزش های واقعی انقلاب و دفاع مقدس اعلام داشتند. در این ملاقات همسران گرانقدر شهید همت و شهید باکری با شرح آن چه در روزهای گذشته توسط کسانی که مدعی حفظ ارزش ها هستند بر آنان گذشته است، رسالت خود را جلوگیری از تحریف تاریخ دفاع مقدس و پایداری در راه سرخ شهیدان که امروز موجب سبزی سرزمین اسلامی ایران شده دانستند و با تخطئه هرگونه جنگ طلبی توسط حکومت گران بی تدبیر و اعمال هرگونه خشونت علیه شهروندان ایرانی از مردم غیور و آگاه ایران خواستند این روزها دقت و مراقبت بیشتری برای شناخت حق از باطل داشته باشند و اجازه ندهند عده ای قدرت طلب به بهانه حفظ ارزش ها همه ارزش های گرانقدری که هزینه های گزاف برای پاسداری از آن داده شده آزادی و کرامت انسانی آنان را هدف اقدامات سوء خود قرار دهند.
همسران شاکیان از کودتاگران نیز با ابراز تأسف از این که کودتای انتخاباتی اخیر در کشور به نام سپاه انجام شده و یک مقام امنیتی در قرارگاه ثارالله اعتراف به آن کرده گفتند: « بی تردید برای ما که خود فرزندان انقلابیم و در راه استقرار نظام جمهوری اسلامی به سهم خود خون دل ها خورده ایم تفکیک مرزهای اخلاقی سخت نیست اما جوانانی که انقلاب و امام و جنگ و شهیدان را درک نکرده اند باید از این بهت و سردرگمی اختلاط حق و باطل بیرون آیند و این کار به دست ما و شما برمی آید که رسالت زینبی خویش را تحت هیچ شرایطی فراموش نکنیم و اقدامات خشونت آمیز و لجام گسیخته علیه خود را به عنوان برهانی قاطع مبنی بر حقانیت خود به شکل گسترده به جامعه معرفی کنیم و در همین جهت نامه خانم امیرانی همسر شهید حمید باکری به فرمانده کنونی سپاه پاسداران اسلامی به عنوان یک سند تاریخی می تواند شرایط دیروز وامروز را مقایسه کرده ارزیابی را به خواننده واگذار کند.»
لازم به ذکر است بعد از حمله بی ادبانه مأمورین امنیتی به خانواده های این دوشهید والاقدر، بسیاری از فرماندهان سپاه و مقامات ارشد طی ملاقات و تماس تلفنی انزجار خود را از این گونه اقدامات آن هم در آغازین روز هفته دفاع مقدس اعلام نموده اند.
به دنبال سخنرانی محمود احمدینژاد در مجمع عمومی سازمان ملل که واکنش تند دولت آمریکا را به دنبال داشت، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز با اشاره به خروج اعتراضآمیز تمام نمایندگان اروپا به هنگام سخنرانی آقای احمدینژاد «ادعاهای» او را «گستاخانه و غیرقابل قبول» خواند.
احمدینژاد که امسال نیز بار دیگر برای شرکت در مجمع سازمان ملل به نیویورک سفر کرده، روز پنجشنبه در سخنرانی خود درباره عاملان حملات ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ به شهر نیویورک ابراز تردید کرد.
مقامات آمریکایی از سال ۲۰۰۱ تاکنون همواره اعضای گروه تروریستی القاعده به رهبری اسامه بن لادن را مسئول این حملات تروریستی به شهر نیویورک دانستهاند که بیش از سه هزار کشته بر جای گذاشت.
محمود احمدینژاد همچنین در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل خواستار تشکیل گروه حقیقتیاب مستقل برای بررسی دلایل و عوامل حملات یازده سپتامبر شد.
به دنبال این سخنان، نمایندگان ایالات متحده و همین طور نمایندگان ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا سالن مجمع عمومی را ترک کردند.
هیئت آمریکایی حاضر در سازمان ملل حتی پیش از به پایان رسیدن سخنان محمود احمدینژاد، بیانیهای در محکومیت این اظهارات منتشر کرد و گفتههای او را «نفرتانگیز و متوهمانه» خواند.
کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، نیز در واکنش به اظهارات احمدینژاد آن را «گستاخانه و غیرقابل قبول» خواند و افزود: «به همین دلیل است که تمام نمایندگان ۲۷ کشور اتحادیه اروپا از سالن مجمع عمومی خارج شدند.»
خانم اشتون همچنین بر همبستگی و همدردی اتحادیه اروپا «با خانوادهها و دوستان کشتهشدگان و مجروحان حملات ۱۱ سپتامبر» تأکید کرد.
در همین حال خبرگزاری فرانسه به نقل از یک مقام ارشد در دولت آمریکا میگوید که شخص باراک اوباما نیز از گفتههای احمدینژاد مبنی بر این که دولت آمریکا در حملات سال ۲۰۰۱ به نیویورک دست داشته برآشفته و آن را توهینآمیز دانسته است.
محمود احمدینژاد در سخنرانی روز پنجشنبه خود در سازمان ملل ادعا کرد که «اکثریت مردم آمریکا و ملتها» بر این باورند که دولت آمریکا خود در حملات ۱۱ سپتامبر دست داشته است.
به گفته رئیس دولت دهم ایران که پیشتر قتل عام یهودیان در جنگ جهانی دوم را نیز نفی کرده، یک نظریه حاکی از آن است که این حملهها «توسط بخشهایی از دولت آمریکا و برای ایجاد تغییر در روند نزولی اقتصاد آمریکا و سیطره او بر خاورمیانه و همچنین نجات رژیم صهیونیستی انجام شده است».
ابن اظهار نظر همسو با گمانهزنی عدهای بهویژه در آمریکاست که عقیده دارند دولت جرج بوش خود در این حملات به نیویورک و دو نقطه دیگر در آمریکا دست داشته یا دستکم از آنها مطلع بوده است. با این حال این تئوریها پس از ۹ سال از حملات ۱۱ سپتامبر هنوز به اثبات نرسیده است.
ندای سبز آزادی: فخرالسادات محتشمی پور در یاداشتی ضمن اشاره به ظلم هایی که در یک سال گذشته بر خانواده زندانیان سیاسی رفته است از اقدامات آنان برای تظلم خواهی نوشت و تاکید کرد که خانواده زندانیان سیاسی هیچگاه اسیر رعب و تهدید نیروهای امنیتی که می خواستند صدای آنان را خاموش کنند تا صدای اسرای دربندشان را به گوش مردم نرسانند نشدند. او یکی از این اقدامات را دیدار با آیت الله هاشمی رفسنجانی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام ذکر کرد و اینگونه نوشت « سی ام شهریور امسال در چند قدمی مقر قاضی القضات کشور اسلامی مان خانواده های بی پناه زندانیان سیاسی اعتصابی و تبعیدی و قرنطینه ای به مجمع تشخیص مصلحت نظام پناه جسته بودند تا صدایشان را که صدای مظلومیت عزیزان دربندشان بود نه تنها به گوش رئیس مجمع و خبرگان بلکه از آن طریق به همه ایران برسانند؛ صدایی که بیرون آمدنش این روزها جرم است »
متن این یادداشت که نسخه ای از آن نیز در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفته به شرح زیر است:
موضوع تظلم خواهی خانواده زندانیان سیاسی چیز جدیدی نیست و مسبوق به سابقه بوده است. از همان دوران رژیم سابق که بازداشت و آزار و اذیت مخالفان سیاسی مطرح بود، خانواده ها هم برای رهایی عزیزانشان هر راهی که به نظرشان می رسید، طی می کردند و سراغ هرکسی که فکر می کردند می تواند در این زمینه کمکی بکند، می رفتند. بعد از کودتای انتخاباتی نیز خانواده های آزادگان دربند در هر راه حقوقی و انسانی که برای رساندن فریاد مظلومیت خودشان و عزیزان دربندشان به نظرشان می رسید، قدم گذاشتند و البته این اقدامات در مواردی بی نتیجه هم نبود از ویژگی های کودتاگران آن است که با ایجاد فضای ارعاب و وحشت و سرکوب قدرت خود را گسترش و تعمیق می بخشند و یکی از روش ها هم بگیر و ببند و بند و حبس است که تا حدی در روزهای اول موفق شدند اما به تدریج در ادامه آن دچار مشکلات جدی شدند. یکی از این مشکلات عدم پیش بینی ظرفیت خانواده های سیاسی بود که فکر می کردند با توپ و تشر و تهدید و ارعاب ارتباط و هم بستگی آن ها را از بین می برند و هرچه دلشان خواست بر آنان فشار و تضییقات شدیده وارد می کنند. در حالی که این خانواده ها عمدتا از فرزندان انقلاب و از خانواده هایی با سابقه زندانی سیاسی در رژیم طاغوت بودند که طعم سلطه جباران را چشیده و راه مقابله با آن را نیز آموخته بودند. باری از مواردی که خانواده ها از آن برحذر داشته می شدند یکی همین ارتباط با یکدیگر و به خصوص ارتباط با خانواده های فعالان سیاسی و نیز دیدارها و ملاقات ها و تظلم خواهی ها و به زبان دیگر افشاگری ها و روشنگری ها بود تا کودتاگران بتوانند در اختفا هر کار غیرقانونی و کثیفی که برای رسیدن به هدفشان قابل توجیه بود را بی دغدغه و ملال خاطر انجام دهند. از ضرب و شتم و توهین و هتک و شکنجه و آزار و بازجویی های سخت و بی تاب کننده و انفرادی های طولانی و تفهیم اتهام های بی اساس و نهایتا گرفتن اقرار و اعترافات کذب علیه دیگران برای تکمیل سناریوی مخملی آقایان کودتاچی تا ادامه و استمرار پرونده سازی ها و تکمیل قصه پردازی های مضحکشان.
بعد از سپری شدن یک سال و چند ماه و طولانی شدن حبس بی گناهان دربند، خانواده ها تصمیم گرفتند دور جدید ملاقات ها و گفتگوها را با مسئولین و شخصیت های دلسوز و متدینی که درد جامعه و درد مردم را درک می کنند، آغاز کنند تا مبادا خدای ناکرده مرور زمان موجب نسیان شود و مشکلات زندانیان سیاسی و خانواده هایشان به محاق فراموشی سپرده شود و واکنش های کودتاچیان و ارگان کودتا به این تصمیم اهمیت کار را برای آنان(خانواده ها) آشکار کرد. دیدار با آیت الله هاشمی رفسنجانی را گروه های مختلف خانواده ها از روزنامه نگاران و دانشجویان و اساتید و زنان دربند تا فعالان سیاسی و شاکیان از کودتاگران نظامی دنبال می کردند که بالاخره پس از ماه مبارک رمضان و پس از برگزاری مجلس خبرگان این فرصت دست داد و تعدادی از خانواده ها به نمایندگی از دیگران موفق به دیدار و گفتگو با ایشان شدند.
روز سه شنبه سی ام شهریور ماه امسال در آستانه بازگشایی مدارس و دانشگاه ها خانواده های دانشجویان ستاره دار و محروم از تحصیل که جرمشان اندیشه آزاد و زبان منتقد و توجه به مسائل سیاسی روز بود،براساس تأکیدات امام که دانشجو باید سیاسی باشد، حق تحصیل فرزندان را فراموش کرده در هراس از مخاطره سلامت روح و جان آنان از رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام می پرسیدند کدامین مصلحت موجب زندانی شدن دانشجویان خردمند و اندیشه ورز این سرزمین، دربند گران شده است و کدامین جرم سخت ترین محکومیت را برای آیشان به ارمغان آورده است و کدامین قانون تن نحیف دخترکان عدالت خواه و آزادی طلب را مستحق ضربات تازیانه ستم کرده است و کدام قانونگزار حکم نوظهور حبس در تبعید را برای بهترین ها و اندیشمند ترین ها و نخبه ترین فرزندان ایران اندیشه کرده است؟ و مادرانی که رفته بودند تا ثبت نام مدارس فرزندانشان را در غیبت پدر در روزهای پایانی تابستان انجام دهند نماینده فرستاده بودند تا مبادا نام همسران مظلوم و آزاده شان از قلم پیگیری مسئولانه بیفتد. نمایندگان جوانی که با دل پرسوز روضه حبس ۱۵ماهه پدرجانباز خود را بدون مرخصی حتی برای درمان می خواندند و بی تاب می شدند و مستمعان را نیز بی تاب می کردند.
روز سه شنبه سی ام شهریورماه و در آستانه هفته دفاع مقدس خانواده های رزمندگان و ایثارگران نزد رئیس مجلس خبرگان رفتند تا پرسش کنند در کدام کشور و حکومتی پاداش مرزبانی از وطن در برابر دشمنان خارجی و پاسداری از نظام و انقلاب به جرم فعالیت در ستادهای قانونی یک نامزد تایید شده، حبس و شکنجه و آزار است؟ و آنگاه که همسر شهید مرثیه شهادت دیروز و شکنجه و آزار امروز را توأمان می خواند، تنها صدای خودش نبود که می لرزید بلکه تمام وجود ما را به لرزش انداخته بود و انگار روح شاهد شهیدش به او توان این گفتار زینبی را می داد.
سی ام شهریور امسال در چند قدمی مقر قاضی القضات کشور اسلامی مان خانواده های بی پناه زندانیان سیاسی اعتصابی و تبعیدی و قرنطینه ای به مجمع تشخیص مصلحت نظام پناه جسته بودند تا صدایشان را که صدای مظلومیت عزیزان دربندشان بود نه تنها به گوش رئیس مجمع و خبرگان بلکه از آن طریق به همه ایران برسانند. صدایی که بیرون آمدنش این روزها جرم است چرا که جرایم بزرگ و بعضا جنایت هایی را افشا می کند که برخی انجام آن جرم و جنایت را به مصلحت و افشایش را خلاف مصلحت نظام می دانند. ما در حضور رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام پرسش کردیم که آیا اگر تا دیروز پوشاندن حقیقت یا لااقل بخشی از آن مصلحت بوده امروز مصلحت نظام اسلامی ما دروغ است؟ دروغ هایی که آبروی ما و انقلاب و نظام و ایران را برده است.
سی ام شهریور امسال هم زمان با حضور آقای احمدی نژاد در مقر سازمان ملل متحد تعدادی از خانواده های زندانیان سیاسی از گوشه گوشه پایتخت خود را به منطقه پاستور رساندند، جایی که رؤسای قوم جمعند تا تدبیر اداره کشور کنند و پرسش اصلی شان این بود که آیا امروز تدبیر در دروغ گویی فاحش و هتاکی مستمر و برباد دادن همه ارزش هاست و آیا مسئولیت این تدبیر بی خردانه را همه بزرگان مشترکا به عهده گرفته اند که یکی به نمایندگی از یک حکومت اسلامی این بار نه در رسانه میلی و تک صدایی بلکه در رسانه های خارجی و جلوی چشم جهانیانی که تا چندی پیش ما را با ایده گفتگوی تمدن ها می شناختند و باور کرده بودند، لب به دروغ بگشاید و از نداشتن زندانی سیاسی در کشور و آزادی مخالفان و رقبایش سخن بگوید درست در همان زمانی که رقبای انتخاباتی دچار حصر خانگی شده اند و ملاقات کنندگان با آنان دچار آسیب و مشکل و هتک می شوند و درست همان زمان که فعالان سیاسی با احکام فله ای براساس کیفرخواست های جمعی و سرشار از موارد غیرحقوقی در دادگاه های فرمایشی در بند هستند و از حداقل حقوق خود صرفا به دلیل انتقاد و اعتراض محروم مانده اند؟
سی ام شهریور امسال دردمندانی از دیار شجاعان برای تظلم خواهی نزد مردی رفتند که خود و خانواده و نزدیکانش نوک پیکان حملات بی شرمانه عوامل کودتا قرار دارد و همه پیشنهادات و اقدامات مصلحت جویانه اش را در پوششی نامرغوب و نامطمئن به هواداران ناآگاه خود عرضه می کنند تا بتوانند در هر زمان ممکن او را تحت ضربات پیاپی ناجوانمردانه شان قرار دهند. وقت تنگ بود اما مصلت نظام اقتضاء می کرد که ایشان با حوصله به همه درددل ها و رنج گویه ها و مصیبت خوانی های خانواده ها گوش فرادهد. خانواده هایی که زندانیانشان اکثرا برای آقای هاشمی آشنا بودند و احساس هم دردی نه فقط به دلیل گذراندن عمری در زندان طاغوت بلکه برای علم به میزان خدمت و صداقت مردان و زنان دربند ستم بود که حالا به جای پاداش با مجازات، خودشان و خانواده های زجرکشیده شان را تقدیر کرده اند.
سی ام شهریور امسال در کتاب تاریخ کشورمان واقعه دیگری ثبت شد، واقعه پیام رسانی کاروان اسرای کودتای انتخاباتی که با خدایشان، خدای ستم دیدگان، میثاق بسته اند که نگذارند آیندگان از همه ظلم و جنایتی که در این مقطع از تاریخ بر یک ملت و بر فرزندان نیک اندیش و نیک کردار آن رفته است، بی خبر بمانند. همان گونه که اجازه نداده اند کودتاگران با تحریف واقعیت ها، کرده های خود را مصلحت و تدبیر بزرگان و عقلای قوم را خلاف آن جلوه دهند. خانواده های زندانیان سیاسی علیرغم فشارها و تهدیدهای خودشان و وکلای آزاده و غیرتمند عزیزانشان تصمیم گرفته اند که صدای مظلومیتشان را به طور مستمر به گوش همه برسانند و دروغ هایی که در روز روشن در برابر چشمان حیرت زده جهانیان به نام ایران و به نام اسلام گفته می شود، افشا کنند. خانواده های زندانیان سیاسی علی رغم تهدیدها و پرونده سازی ها و احضار توسط مقامات امنیتی و اقدامات شرم آوری چون ایجاد محدودیت شغلی و ناامنی های روانی، برای بازپس گیری بزرگترین سرمایه عمرشان که آزادی خود و عزیزانشان است دمی آرام نخواهند گرفت و حالا که دل خودشان و فرزندانشان از این همه بی عدالتی، که در پوشش تزویر عین عدالت تفسیر می شود، خون است، می خواهند همه آنان که به تعبیر هاشمی یکی از شاگردان و یاران نزدیک امام، معنای زندان برای سیاسیون و معنای احکام جائرانه را می فهمند، با خواندن و شنیدن رنج نامه های آنان به خود آیند و کاری کنند که زندان های جمهوری اسلامی از زندانی سیاسی خالی شود تا آقایان به جای دروغ سرایی و ظلم های بیشتر به دلیل وحشت از افشای دروغ های آشکارشان تقوا پیشه کنند و عبارت النجاة فی الصدق را به جای زینت برگه های بازجویی، نصب العین خود قرار دهند.
وقتی که ما با آرامشی اندک از انجام بخشی از رسالتمان از محوطه دفتر آقای هاشمی خارج می شدیم، گروه بعدی آماده دیدار می شدند. خانواده های شهیدان والامقام باکری و همت. این حسن تصادف را به فال نیک گرفتیم که راهی که می رویم ادامه راه شهدای ارجمندی است که جان فدای استقلال میهن کرده اند. و از خداوند مدد جستیم که توفیق شناخت مستمر راه آنان و گام گذاشتن در آن و پاسداری پیوسته از آرمان های والای شهدا را به ما عطا کند وچه زود خبر بی حرمتی های تازه به خاندان معظم این دو شهید جاوید در جریان ملاقات با رهبران جنبش سبز آقایان موسوی و کروبی، بار دیگر کاممان را تلخ کرد.
اللهم اصلح کل فاسد من امورالمسلمین
در آستانه مــــهر ماه و آغاز سال تحصیلی دانشگاههای کشور، دانشجوی زندانی مجید توکلی، با ارسال پیامی از داخل زندان، دانشگاه را “موتور محرکه حرکت های مردم و همیشه پویا و زنده” ذکر کرد و خاطرنشان ساخت “کاخ استبداد دیر زمانی است به لرزه در آمده و زوال قرائت فاشیستی و نابودی استبداد دینی فرا رسیده است.”
این دانشجوی زندانیِ دانشگاهِ صنعتی امیرکبیر (پلی تکنیک تهران)، با ذکر اینکه “باید برای آزادی خطرها کرد”، خاطرنشان نمود: “در این سال ها خشونت آفرینی و سرکوب و تهدید ها، قدرت گام برداشتن را از ما سلب می کرد ولی ایمان به با هم بودن مان در جنبش دانشجویی کارهای بزرگی را رقم می زد.”
مجید توکلی در پیام خود به دانشجویان کشور تاکید کرد “نباید در شتاب مان در رسیدن به آزادی راه خطا برویم… اگر از اشتباهات و برخی ناصوابی های دوستان و همراهان امروز غفلت کنیم، اگر در قهرمان سازی ها افراط و بی توجهی کنیم؛ فردا دچار مشکل خواهیم شد.”
به گزارش دانشجو نیوز، متن کامل پیام مجید توکلی به شرح زیر است:
“مهری دیگر از راه رسید و خبری از مهربانی نیست. بهار دانشگاه در خزان طبیعت رسید و همچنان به امید شکوفایی و به بار نشستن آرمان ها و خواسته هایمان در این ایام زمستانی و در اوج داستان های تلخ و روزهای سخت به انتظار نشسته ایم. اگر آغاز سال تحصیلی نبود و تکرار هر ساله آن، عید و تحویل و تغییر نبود، شاید تکراری بودن مانع بود تا از ایام تلخ سرزمین مان و قصه ی مصیبت بار و سراسر خیانت و جنایت و رذالت قوم استبداد- به ویژه در دو سال گذشته- و ایستادگی و متانت و بزرگی مردم نوشت. اما در گریز از سخنان تکراری و ضرورت بیان برخی از آن ها و این بار برای دوستان دانشجویم و ورودی های جدید دانشگاه می توان نوشت. سال ها پیش بارها و بارها برای مهر و شروعی جدید و عید و تحویل سال جنبش دانشجویی نوشته ام و سلامی و خوش آمدی از حضور در میانه ی آشوب و تقابل استبداد و آزادی گفته ام.
دانشگاه موتور محرکه ی حرکت های مردم و همیشه پویا و زنده بوده است. اهمیت دانشگاه به دانشجویان و جنبش همیشه پرسش گر و روشن گر دانشجویی بوده است. جنبش دانشجویی زنده و زاینده است. زنده مانده است تا زاینده باشد و زاینده بودن آن ضامن زندگی و پویایی آن بوده است. خوشبختی است که در زمانه ای و در میان نسلی ممتاز قرار گرفته ایم. امروز نسلی جدید آمده است و اندوخته ای فراوان از تجربیات گذشتگان را پیش رو دارد. امروز می بینیم که نهال ارزش های جنبش دانشجویی درختی تناور شده است و میوه و ثمر داده است. می بینیم که پیران و بزرگان مان در سایه ی این- پرورده ی به خون جگر- آرام و قرار گرفته اند. می بینیم که مردم مان از حاصل آن بهره می برند و استفاده می کنند و حیات شان را در گروی آن یافته اند. امروز نشانده ی جنبش دانشجویی شانه ی راه مردم است و شاخه های آن شاخص های بیان و اعتقاد آن هاست.
بیش از صد سال مبارزه ی مردم علیه حکومت های خودکامه و حاکمان اقتدار گرا و انحصارطلب، سرانجام در خشکسالی معرفت و انسانیت جمهوری اسلامی نشان داد که باید به کمترین ها بسنده کرد و بیشترین زخم ها را خورد و در گذر زمان مقاومت و ایستادگی را آموخت و از این رهگذر یاد گرفت که هم زنده ماند و هم زاینده شد و قصه ی استبداد و بی حاصلی را به پایان برد. قصه ی بیش از صد ساله به ما آموخت که باید برای آزادی خطرها کرد. خوشحالیم که دانشگاه و دانشجویان را داریم و می دانیم جوانان دانشگاه اهل خطر کردن هستند. راستش دانشگاه خانه ی روشنی سازی و روشنگری است. بی پروایی و شجاعت را در کنار صداقت و صراحت می آموزد تا ” باید برای آزادی خطرها کرد” پایان نباشد. دموکراسی و حقوق بشر این روزها چراغ راه مان شده است تا در تشنگی و نیاز جهان به صلح و امنیت، شتاب مان را برای تحقق آرمان های دیرینه آزادی، دموکراسی و حقوق بشر و تحقق صلح و امنیت افزون نماییم. همه ی امیدمان به نسل جدید است که از دیروز اثر بخش بوده اند و امروز در بی شماریِ شان مژده پیروزی می دهند.
چنین است که امید مردم به دانشگاه است و گویا مردم از دانشجویان پیمانی گرفته اند. آن ها پیمان گرفته اند که آزادی باید زنده بماند، شادی میهمان هر خانه شود، خشونت چنان رسوا شود که اجازه ی حضور و بروز نیابد، زنجیر های عقاید و بیان و اندیشه ها پاره شود، دوستی و همدلی افزون گردد، به جای برتری جویی ها، روا داری و احترام به همدیگر نشانده شود و آزادی و عدالت، دموکراسی و رفاه و حقوق بشر و زیست اخلاقی و انسانی و همه با هم محقق گردد. مردم پیمانی سخت گرفته اند و کاری سخت پیش رو دارید. اما می دانم که با همت تان پیروز می شوید و احترام مردم را بر می انگیزید. آن گاه اگر استبداد همه ی توان اش را به خشونت و سرکوب تبدیل کند، باز شکست خواهد خورد.
هشتاد و نُه ای ها هم آمدند و سال تحصیلی جدید فرا رسید و نسل جدید وعده ی دیدار و میدان حضور اش دانشگاه خواهد بود؛ شما به دانشگاه آمده اید. روزگاری ما نیز دانشجوی این دانشگاه بوده ایم. البته سخت گیری های آموزشی چنین نبود. به ما می آموختند که بزرگ باشیم و سپس در پی دانش برویم. از شما می خواهند، کوچک و سرسپرده و مطیع باشید. دانشگاه خودی می خواهند و چنین است که نظام آموزشی سخت گیرانه و کودکانه ای را بر شما حاکم کرده اند و به نام اسلامی کردن، علم و تخصص را حقیر کرده اند و سرسپردگی و خودی بودن را بر جای آن نشانده اند. ولی می دانم که باز هم بزرگ خواهید ماند. باید هوشیار باشید. امروز نام دانشجو را پذیرفته اید تا در سخت ترین شرایط مدافع نام و اعتبار دانشجویان باشید. وارث ارزش ها و داشته های فراوانی شده اید که سال هاست زیر هجوم اقتدارگرایان و انحصارطلبان توانسته است خود را حفظ کند. خطاست که شما را توصیه پذیر نمی دانند. شما الگوی تغییرید و این نشان آن دارد که نقد پذیرید و شجاعت تغییر دارید و بر سنت پرسشگری و روشنگریِ تان خواهید ماند.
در پی آگاهی و دانش بودن و آگاهی بخشی پیشه کردن ممتاز تان کرده است تا مردم به گرد شما جمع شوند. حال با هم بودن تان امتیازی است که از آن باید بهره ببرید. در این سال ها خشونت آفرینی و سرکوب تهدید ها، قدرت گام برداشتن را از ما سلب می کرد ولی ایمان به با هم بودن مان در جنبش دانشجویی کارهای بزرگی را رقم میزد و ترس را از جنبش داشجویی گریزان می کرد. نقش ما انجام کارها به بهترین شکل ممکن بود. بزرگی ما آن بود که با کوچک ترین کار هایی که از دستمان بر می آمد به پیش می رفتیم- آن چه مهم است، مردم و خواسته های آن هاست- بزرگی به نقش های بزرگ نبود. بزرگی آن بود که در نقشی که برگزیده بودیم کارهای بزرگی انجام دهیم. شاید ساده ترین کار که فرصتش فراهم می شد، بهترین گام و پیشرفت بود. شتابی برای تغییر نقش تان نداشته باشید و با آرامش تجربیات لازم را بیاندوزید و به تجربیات گذشتگان احترام بگذارید و به پیش بروید. جنبش در نزد ما هیچ گاه نمرد که زنده باد مجددش را فریاد کنیم. ما از نقطه ی پایان گذشتگان مان و از بلندای تجربیات آن ها آغاز می کردیم. ما راه را درست آمده بودیم و درست عمل کرده بودیم. اگر انتظارات، کاستی هایی داشت و دشواری شرایط مانع بود، موجب نمی شد که از ابتدا اغاز کنیم. ما ادامه را پیشتر می بردیم ولی گذشته را پاک نمی کردیم. گذشته برای ما پشتوانه ای بود که داشته ها و حقیقت مان را فربه می کرد و هویت مان را جلا می داد.
می دانید که در این روزها بایدها و نبایدهایی دارید. نظام ارزشی و مرام خاص خود را دارید که می پذیرید و رفتار می کنید. باید دانست که خود تعیین کننده اید و این به آن معناست که مرام شما رفتار شماست و ارزش های شما اصول آینده و مبنای اخلاق و عمل جامعه خواهد بود. در دل حادثه اید و با آشوب ها رو به رویید که اگر نترسید پیروز خواهید شد. ایستادگی شما استبداد را فرسوده خواهد کرد. با آرامش و آگاهانه گام های استوار تان را بردارید و روند فرسایش و زوال آن ها را دوام بخشید. می دانم سرانجام از دل آشوب قرار و آرامش را به ارمغان می آورید تا با امید آفرینی و روحیه سازی، استبداد و بیداد را از پای در آورید. رهبران سبز تان را تنها نگذارید. زندانیان و خانواده هایِ شان را فراموش نکنید. بزرگان تان را بزرگ بدارید و همراه شان باشید. رهبران سبز نیک ایستاده اند و نشان داده اند که شایسته ی آنند که شما در کنارشان باشید. اگر همه با هم باشید پیروز خواهید شد.
مراقب باشید که همچنان منصف باشید. مبادا پلیدی و استبداد و ظلم ها و ستم ها و تلخی ها و سختی ها شما را در دست بگیرند. نباید در شتاب مان در رسیدن به آزادی راه خطا برویم. باید اجازه دهیم ارزش ها تثبیت شوند. اگر در دام دروغ گویی ها بیفتیم، اگر به هتک حرمت ها و بی احترامی ها بی توجه باشیم، اگر بر اندک خوبی های این کل ناهنجار چشم ببندیم؛ فردا دچار مشکل خواهیم شد. اگر از اشتباهات و برخی ناصوابی های دوستان و همراهان امروز غفلت کنیم، اگر در قهرمان سازی ها افراط و بی توجهی کنیم؛ فردا دچار مشکل خواهیم شد. برای رسوایی خشونت بر آن نیفزایید. بدی ها و پلیدی های استبداد چنان است که نیازی به افزودن نبوده ها نیست. اگر با بیانی صحیح، جنایت ها و رذالت ها گفته شود، مردم نیز به درستی خواهند فهمید. اشتباه است که فکر کنید؛ دیگر فرصتی ندارید. شما چون پیروز خواهید شد فرصت کافی را دارید و تنها کافی است که فرصت ها را غنیمت بدانید و راهبرد های درست را بیابید. فکر نکنید صرف طرح مطالبات جدید شما را به پیش می برد. با تثبیت همان پذیرفته شده های دیروز و همراهی با مردم و تلاش برای کسب خواسته های مطلوب امروز هم می توانید پیروزی را به دست آورید. لزومی به طرح هرروزه ی مطالبات جدید نیست. ابتدا به خواسته های دیروز در حد توان و با توجه به شرایط دست یابید و سپس با درنگ و دقت به مطالبات جدید بپردازید.
بزرگی و پیروزی از آن مردم است. شما بر سنت پرسش گری و روشنگریِ تان بمانید. شما آگاهی بخشی را فراموش نکنید. در کنار مردم باشید و بدانید هر کسی با مردم باشد پیروز است. مردم را ناآگاه نباید تلقی کرد. آن ها وابسته و سرسپرده نیستند. مردم آزاد و مستقل اند. حضورهای نمایشی به زودی به پایان خواهد رسید و آن گاه آنان که با مردم بوده اند پیروز خواهند شد و آنان که با هزار ترفند مردم را به دنبال خود شتابان راهی کرده اند یا هر روز به بهانه ای جمعی را برای اعلام صمیمیت و همراهی برپا کرده اند، خواهند دید چگونه بساط رسوایی گسترده اند و با چه شرمساری نام شان نیز باید برود.
پس از آن همه دروغ و تقلب و خیانت، پس از آن همه بازداشت و سلول انفرادی و شکنجه و تجاوز و جنایت، پس از آن همه سرکوب و لشگرکشی و حکومت پلیسی و قتل و رذالت و پس از آن همه دادگاه های نمایشی و خطبه های ننگین و مصاحبه های دروغین و اعترافات ساختگی و پرونده سازی و تهمت پراکنی و وقاحت؛ امید همچنان زنده مانده است و مردم آینده را متعلق به خودشان می دانند و برای رسوایی دشمنان شان که دشمنان آزادی و دمکراسی و حقوق انسان هایند لحظه شماری می کنند. دشمنان مردم عصبانی هستند که سیاست سرکوب و ارعاب به شکست رسیده است. شاید بخواهند حکومت ترور راه بیاندازند. مردم باید با وحشت واقعی رو به رو شوند. حکومت ترور هر روز باید به گوشه ای لشگر کشی کند. باید سلاح و توان اش را به رخ مخالفان بکشد. باید هر کسی را که می خواهد بازداشت کند. از شکنجه و جنایت و کشتار علیه آن ها ابا نداشته باشد. با نمایش سلاح و توان اش ترس آفرینی کند. در برابر جهانیان نیز باید عرض اندام کند. باید موشک و بمب و شتاب اش را به جهانیان بنماید. باید عزم آدم کشی را به گذشته ی آدمی کشی اش بیفزاید.
ضرباتِ سرکوب و تهدیداتِ ارعاب اگر به نتیجه نرسید، وحشت و خشونت ترور به نتیجه خواهد رسید؟ ترور می خواهد با جنگ افروزی در کنار نهایت خشونت علیه مردم سرزمین اش اتمام حجتی برای جهانیان کند. زهی خیال باطل که خشونت رسواتر از آن است که در عزم ما خللی وارد کند و مردم را در دام خشونت و ترس درافکند. یادمان از ١۶ آذرها و ١۸ تیرهاست که با دستانی خونین از نفی خشونت می گفتیم. از دوستان از بام پرت شده، از در و پنجره های شکسته، از اتاق های سوخته، از گلوله های قاتل دوستان مان، از باتوم و گاز و آتش و دود، از یاران به خون افتاده و مجروح شده، از دوستان دربند و شکنجه شده؛ خاطره ی روزهای دانشگاه ما چنین است. ١۸ تیر و ٢۵ خرداد و ١۶ آذرها. با این همه تلخی از نفی خشونت می گفتیم. دوستان مجروح مان در آغوش مان بودند. اگر خون بر دستان مان خشکیده بود ولی جوشش و خروش اش در سخنانمان دیده می شد. هنوز ١۶۶ آذر ۸۷ را به یاد دارم. کوفتگی ها و شکستگی ها و زخم های پس از روزهای بزرگ دانشگاه را به یاد دارم؛ شکنجه های اتاق های بازجویی را به یاد دارم و هنوز ١۶ آذر ۸۸ را به یاد دارم.
دوستان ام! عید دانشگاه است ولی یاران دبستانی تان را فراموش نکنید. بسیاری امروز در زندانند و جای بسیاری دیگر نیز خالی است. قصه ی تعلیق و تبعید و توبیخ را شنیده اید. جای ستاره دارها و محروم ها را خالی کنید. یاد اخراجی ها هم باشید. اساتید به زور بازنشسته و اخراجی را به خاطر آورید.
می گفتند دانشگاه کابوس حاکمان خیره سر است و انبار باروتی است که با جرقه ی ظلم و ستمی، همه ی هست بیدادگران و مستبدان را نیست خواهد کرد. می گفتند که جنبش دانشجویی نماینده ی خواسته های مردم است. قومیت های محروم، اقلیت های مظلوم، روزنامه نگاران دربند، روشنفکران سرکوب شده، اندیشه های تحریف شده، حقایق و اخبار سانسور شده، اندیشمندان در تبعید، آزادی خواهان زندانی، زنان و دختران مورد جفا، کارگران به ستم کشیده شده و معلمان و اصناف به ضعف کشانده شده را فراموش نکنید. چند سالی است عزمی در پی تعطیلی دانشگاه هاست. تمام تلاشش را برای خودی کردن آن صورت داده است و ناکام از همه نیرنگ ها و توطئه هایش، امروز در پی تعطیلی دانشگاه ها نیز حرکت می کند. این عده ی اندکِ خردگریز و آزادی ستیز هر روز فتنه ای به پا می کنند، شاید که بتوانند در آشوبِ آتشی که افروخته اند دانشگاه ها را به تعطیلی بکشانند که هوشیاری شما بی تردید مانع تکرار انقلاب فرهنگی جنایت آمیز و خیانت بار آن هاست. در این سال ها که موفق نشده اند تمام تلاش شان را کرده اند که دانشگاه هایی فقیر و بی اثر بسازند و با انواع محدودیت ها و محرومیت ها و محکومیت ها دانشگاه را ضعیف کنند و جنبش دانشجویی را خاموش سازند. تشکل های آزاد و نشریات مستقل را سرکوب و توقیف کرده اند و جریان های وابسته و موازی ساخته اند و با صرف هزینه های فراوان و اردوها و دوره ها و طرح ها در پی تحقق خیال خام شان بوده اند که با هوشیاری دانشجویان باز شکست خواهند خورد.
کاخ استبداد دیر زمانی است به لرزه در آمده است. زوال قرائت فاشیستی و نابودی استبداد دینی فرا رسیده است. آغاز این هزاره پایان دیکتاتوری هاست. دیکتاتوری های بزرگ با سر افکندگی در خاک افتاده اند. روند فرسایشیِ سرکوب آغاز شده است. سنگینی سلاح ها خسته شان کرده، بی آبرویی دروغ ها از پا در آورده شان، رسوایی خشونت توان شان را گرفته، نگاه های سنگین انسان های آزاده ی جهان و گام های استوار و پا بر جای آزادی خواهان کمرشان را شکسته است. امروز دیکتاتورها باید اعتراف کنند که تنهایند و باید بدانند که باید بروند.
دوستان ام! روزهای آخر را با گام های استوارتری بپیمایید. صدایتان از ورای دیوارهای زندان نیز به گوش می رسد. استواری گام ها تان تاریخ را معنا خواهد بخشید. با اراده و عزمتان سرنوشت تان را تعیین خواهید کرد و تاریخ را خواهید نوشت و آینده را خواهید ساخت و جاودانه خواهید شد. برای جاودانگی تان هشیار باشید. اگر با مردم نباشید روزگاری به سان همه ی مستبدین تنها خواهید ماند و مجبور می شوید عده ای را اجیر کنید تا جمع های دروغین به پا کنند و قدرت تان را از نظامیان و موشک ها و سلاح های کشتار جمعی به دست آورید. اگر صداقت نداشته باشید، اگر دروغ گویی پیشه کنید و داشته های تان را با دروغ به دست آورید جز اندوخته ای دروغین، چیزی برای شما نمی ماند که دروغ، گمراهی و دور افتادگی و درماندگی می آورد. اگر شجاعت نداشته باشید، سر سپرده خواهید ماند. اما بدانید که شجاعت در بیان باید از دیگر شجاعت ها پیشی بگیرد. اگر شجاعت در بیان نداشته باشید، دیگران در پی شما نمی آیند و همراهی تان نمی کنند و تنها خواهید ماند. جامعه ای که در آن صراحت و شجاعت در بیان نباشد، فقیر و نا آگاه است و جامعه ای نا آگاه، منحط و رو به زوال است. شما برای پیروزی نیاز به آگاهی و حکمت دارید. شا باید بدانید و به دیگران بگویید که سرانجام برای رهایی از تکرار قصه ی تلخ گذشته، نفی خشونت را چون صداقت و شجاعت و حکمت دوست دارید و از آن فاصله نخواهید گرفت.
مهر ماه فرارسید و سالی سخت پیش رو است. اگر با در کنار هم بودن و اتحاد بر محور مردم و با تکیه به داشته ها و توسل به تجربیات گذشته پیمانی بسته شود که همبستگی را معنا بخشید، ایستادگی را معنا بخشید و برای آزادی و علیه استبداد ایستاد؛ فردایی روشن خواهیم داشت. می دانم باز حماسه ای در راه است. می دانم که امید مردم به سرانجام خواهد رسید. می دانم در جشن آزادی و سرور پیروزی در کنار هم خواهیم بود و مهر را با مهربانی شروع خواهیم کرد.
بعد از خروج یک شرکت بزرگ آلمانی از پروژه های گازی ایران و توقف فعالیت دو شرکت بزرگ بیمه آلمان در رابطه با ایران، شرکت فولاد تیسن کروپ آلمان روز پنجشنبه اعلام کرد همراه با تلاش دولت های غربی برای فشار بر ایران به دلیل برنامه اتمی جمهوری اسلامی، به حضور خود در صنایع ایران پایان می دهد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، شرکت تیسن کروپ که از بزرگترین تولید کنندگان فولاد است، گفته که هیچ گونه قرارداد جدیدی با ایران فراتر از تحریم های شورای امنیت نمی بندد.
تیسن کروپ اعلام کرد: “با توقف همکاری با ایران ما از تحریم ها و سیاست های آلمان، اتحادیه اروپا و ایالات متحده، پشتیبانی می کنیم.”
این گروه صنعتی افزود: ” تمامی قراردادهای موجود و منافع مالی شرکت در ایران به سرعت و در اولین فرصت ممکن خاتمه یافته و پایان می یابد.”
یک سخنگوی شرکت تیسن کروپ هم اعلام کرد منافع این شرکت در ایران رقم آنچنانی نبوده و فقط حدود ۲۰۰ میلیون یورو، ۲۶۵ میلیون دلار و معادل نیم درصد گردش مالی سالانه این شرکت به حساب می آید.
آلمان تا این اواخر از بزرگترین صادر کنندگان به ایران بود که فقط در سال ۲۰۰۹ ، سال گذشته میلادی، ۳.۷ میلیارد یورو به ایران کالا و اقلام صادر کرده بود. این کشور که از اعضای گروه پنج به علاوه یک به شمار می آید، به تدریج همکاری های خود با ایران را کم کرده است.
در سال جاری میلادی، شرکت های بزرگ آلمانی چون زیمنس، شرکت های بیمه مونیخ ره و آلیانز و شرکت صنایع گازی لیند به فعالت های خود در ایران پایان داده اند.
شرکت مونیخ ره برآورد کرده بود که تصمیم به خروج از ایران، نزدیک به ۱۰ میلیون یورو خسارت به این شرکت وارد می آورد. این شرکت بیمه آلمانی از سال گذشته بیمه شناورهای حامل محصولات نفتی ایران را متوقف کرده بود.
شرکت بیمه مونیخ ره سال گذشته از محل حق بیمه شرکتهای مختلف در سراسر جهان، ۴۱ میلیارد و ۴۰۰ میلیون یورو عایدات داشت.
انجمن بیمه آلمان که در برلین مستقر است، همزمان، با صدور بیانیهای اعلام کرده بود که “سختتر شدن تحریمهای ایران قابل درک است و از سوی صنعت بیمه آلمان حمایت میشود.”
شرکت بیمه آلیانز؛ یکی از بزرگترین شرکتهای بیمه اروپا، نیز پیشتر گفته بود این شرکت هیچ قرارداری را با ایران تمدید نخواهد کرد؛ این شرکت یادآور شده است که حجم فعالیت این شرکت درایران ناچیز بوده است.
شرکت بزرگ صنعتی لیند آلمان که در صنایع گاز فعالیت می کند، اعلام کرده بود با توجه به تحریم هایی که وضع شده، به زودی برنامه هایش را تعطیل کرده و از ایران خارج می شود.
سخنگوی شرکت لیند به خبرگزاری فرانسه گفت: “ما این تصمیم را چند ماه پیش گرفتیم و دیگر هیچ پروژه و برنامه تازه ای در ایران فعال نکردیم.” وی افزود:”با توجه به تغییرات و مسائل سیاسی ما هم تصمیم گرفتیم به زودی فعالیت های خود را (در ایران) متوقف کنیم.”
در میان حجم گسترده مبادلات بازرگانی شرکت لیند، بخش کوچکی از آن به ایران اختصاص دارد. این شرکت بزرگ در سال حدود ۳۹ میلیون یورو، معادل حدود ۵۰ میلیون دلار با ایران همکاری دارد که معادل سه دهم درصد حجم کل مبادلات این شرکت در سال گذشته میلادی، سال ۲۰۰۹ است.
صفایی فراهانی که دو هفته پس از حمله قلبی در زندان، با پیگیریهای مداوم خانوادهاش توانست برای معالجه در بیمارستان بستری شود، روز گذشته در حین انجام تست قلب، دچار ایست قلبی شد.
به گزارش جرس، عفت خطیبی همسر صفایی فراهانی، معاون دبیرکل و رییس هیات اجرایی جبهه مشارکت گفت: آقای صفایی در یکی از بیمارستان های قلب تهران بستری هستند و شرایطشان رو به بهبودی است ولی دیروز در حین تستهای قلبشان دچار ایست قلبی شد ولی در حال حاضر وضعیتشان رضایت بخش است.
وی با بیان تاکید پزشک فراهانی بر دور بودن او از هر گونه فشار عصبی اظهار کرد: دکتر معالج ایشان گفته است هر نوع فشار عصبی یا روانی ممکن است ایشان را دچار ایست قلبی کند، به همین دلیل لازم است از هر گونه ارایه اطلاعات که منجر به عصبی شدن ایشان شود جلوگیری کنیم.
محسن صفائی فراهانی از اعضا شورای مرکزی جبهه مشارکت است که در جریان حوادث پس از انتخابات سال گذشته دستگیر و به تحمل پنج سال حبس قطعی محکوم شد.
صفائی فراهانی پس از مدتی توانست با سپردن ۷۰۰ میلیون تومان وثیقه به صورت موقت از زندان آزاد شود، اما پس از آنکه به همراه شش فعال سیاسی اصلاح طلب دیگر در نامهای به رئیس قوه قضائیه از اظهارات “سردار مشفق”، از فرماندهان ارشد قرارگاه ثارالله سپاه شکایت کرد، دوباره به زندان بازگردانده شد.
وی چندی پیش در زندان دچار حمله قلبی شد، اما تا دو هفته امکان بستری شدن وی در بیمارستان مهیا نشد. وضع صفایی فراهانی به نحوی بود که پزشک بهداری زندان از عدم بستری شدن وی در بیمارستان اظهار شگفتی کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر