-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ مهر ۶, سه‌شنبه

Latest news from Jaras for 09/28/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



انحلال انجمن اسلامی دانشجویان، توسط ریاست انتصابی دانشگاه

جــــرس: همزمان با آغاز سال تحصیلی جدید دانشگاههای کشور، کمیته انضباطی دانشگاه علوم و فنون بابل برای هفده تن از فعالین دانشجویی آن دانشگاه، احکام مختلف انضباطی صادر کرده و این احکام را بدون احضار افراد به کمیته انضباطی و چند روز پیش از آغاز سال تحصیلی جدید، به آنان ابلاغ نموده است.


به گزارش دانشجونیوز، کمیته انضباطی دانشگاه علوم و فنون بابل طی احکامی ۵ فعال دانشجویی این دانشگاه را هر یک به یک ترم تعلیق با احتساب سنوات و ۱۲ تن دیگر از فعالین دانشجویی این دانشگاه را به یک ترم تعلیق به صورت معلق تا پایان دوران تحصیلی و توبیخ کتبی با درج در پرونده محکوم کرد.


همچنین دکتر شیخ الاسلامی رئیس دانشگاه علوم و فنون بابل طی حکمی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم و فنون بابل را منحل و فعالیت های آن را غیرقانونی اعلام کرد.


انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم و فنون سال گذشته با انتخابات قانونی تحت نظارت دانشگاه تشکیل شد که متشکل از یک شورای مرکزی و مجمع عمومی بوده که فعالین دانشجویی آن در راستای اهداف جنبش دانشجویی فعالیت می نمودند.


مشخصات فعالین دانشجویی که از سوی کمیته انضباطی دانشگاه علوم و فنون بابل حکم انضباطی دریافت نموده اند به شرح زیر می باشد:
امیر رمضانی: مهندسی کامپیوتر، ورودی ۸۷، یک ترم تعلیق به صورت معلق
موسی جلالی خواه: مهندسی صنایع، ورودی ۸۶، یک ترم تعلیق به صورت معلق
مصطفی حسین زاده: مهندسی صنایع، ورودی ۸۶، یک ترم تعلیق به صورت معلق
محمد حاجی بابایی: مهندسی کامپیوتر، ورودی۸۷، یک ترم تعلیق به صورت معلق
سهند غلامی: مهندسی کامپیوتر، ورودی ۸۷، توبیخ کتبی با درج در پرونده
معین مقدسی: مهندسی صنایع، ورودی ۸۶، توبیخ کتبی با درج در پرونده
حسام حیدری: مهندسی صنایع، ورودی ۸۵، توبیخ کتبی با درج در پرونده
مهدی هاشمی: مهندسی صنایع، ورودی ۸۵، توبیخ کتبی با درج در پرونده
محمد سیفی: مهندسی صنایع، ورودی ۸۶، توبیخ کتبی با درج در پرونده
زاوش محمدی: مهندسی تکنولوژی اطلاعات، ورودی ۸۷، توبیخ کتبی با درج در پرونده
یاسمن محمودی: مهندسی تکنولوژی اطلاعات، ورودی ۸۷، توبیخ کتبی با درج در پرونده
نیلوفر کلانتری: مهندسی تکنولوژی اطلاعات، ورودی ۸۶، توبیخ کتبی با درج در پرونده
هادی قریشی امیری: مهندسی صنایع، ورودی ۸۶، یک ترم تعلیق
سارا عدنانی: مهندسی صنایع، ورودی ۸۷، یک ترم تعلیق
معین غمین: مهندسی صنایع، ورودی ۸۷، یک ترم تعلیق
صبا مطمئن: مهندسی تکنولوژی اطلاعات، ورودی ۸۷، یک ترم تعلیق
آرمان نجاتی: مهندسی صنایع، کارشناسی ارشد ۸۷، یک ترم تعلیق


در ادامه این خبر منابع آگاه دانشجویی بابل گزارش می دهند، چندی پیش مسئولین دانشگاه علوم و فنون اقدام به اخراج علی اکبر سروش، یکی از اعضای هیئت علمی این دانشگاه نمودند.


سروش، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت مازندران و عضو ستاد ممیرحسین موسوی در انتخابات اخیر بود، که در حوادث پس از عاشورا از سوی نهادهای امنیتی و اطلاعاتی مازندران دستگیر شد.


یک منبع آگاه دانشگاه علوم فنون بابل که خواست نامش فاش نشود در این زمینه به سایت دانشجونیوز گفت: فعالین دانشجوئی دانشگاه علوم و فنون طی روزهای آتی نامه ای را به اعضای هیئت امنای این دانشگاه خواهند نوشت و درخواست رسیدگی مستقیم اعضای هیئت امنا نسبت به تصمیم ریاست دانشگاه خواهند داشت. این منبع آگاه علت نگارش این نامه را بی اطلاعی اعضای هیئت امنای این دانشگاه نسبت به تصمیم شیخ الاسلامی رئیس دانشگاه علوم و فنون بابل عنوان کرده است.


طی روزهای اخیر نهادهای امنیتی مازندران، مسئولین دانشگاه علوم و فنون را برای برکناری مدیریت فرهنگی این دانشگاه تحت فشار قرار داده اند. علیرضا شهیری مدیریت فرهنگی دانشگاه علوم و فنون بابل و رئیس ستاد انتخاباتی میر حسین موسوی در انتخابات اخیر بوده است که در اسفند ۸۸ توسط نیروهای امنیتی استان مازندران دستگیر شده بود.


مرتضی حاجی (وزیر آموزش و پرورش دولت محمد خاتمی)، مهندس نریمان (نماینده اصلاح طلب مردم شهرستان بابل در مجلس شورای اسلامی) و دکتر صفاریان (عضو ارشد ستاد مهدی کروبی) از اعضای هیئت امنای دانشگاه علوم و فنون بابل می باشند.


 


اعتراض مدیر مسئول هفته‌نامه بهارزنجان به توقیف آن نشریه

جــــرس: در پی اعلام توقیف هفته‌نامه بهارزنجان و اظهارات معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد مبنی بر این‌که "این هفته‌نامه به‌دلیل انتشار مطالب خلاف عفت عمومی توقیف شده است"، صاحب‌امتیاز و مدیرمسؤول آن هفته‌نامه، در اعتراض به‌لغو مجوز نشریه فوق الذکر گفت "هفته‌نامه بهارزنجان یک هفته‌نامه ارزشی و دینی و فرهنگی است و بیش از ۵۰درصد مطالب این هفته‌نامه را قوی‌ترین مطالب دینی در دفاع از ساحت دین تشکیل می‌دهد و تا کنون مطلبی که مخالف ارزش‌های دینی باشد، در این هفته‌نامه منتشر نشده است."


محمد علی رامین (معاونت مطبوعاتی ارشاد) روز گذشته اعلام کرده بود هفته‌نامه “بهار زنجان” به‌دلیل انتشار مطالب خلاف عفت عمومی و توهین به‌مقامات کشور، مشمول بندهای ۲ و ۸ ماده ۶ تشخیص داده شد و به‌دلیل اصرار بر تخلفات به‌استناد تبصره ۲ ماده ۶ و تبصره ماده ۱۱ قانون مطبوعات، لغو مجوز گردید.


به گزارش سحام نیوز، رحمت‌اله بیگدلی،‌ در اعتراض به اظهارات رامین می گوید: "واقعا جای تأسف است که در نظام اسلامی به‌نام وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی این‌گونه حق‌کشی و تخریب شخصیت شود. این‌که اعلام شده بهارزنجان به‌دلیل انتشار مطالب خلاف عفت عمومی و توهین به‌مقامات کشور، لغو مجوز شده، منظور مطلبی است که تحت‌عنوان "فحاشی برخی مداحان از قبیل منصور ارضی و سعید حدادیان نسبت به احمدی‌نژاد و مشایی" چاپ شده و جالب این‌که از عملکرد این افراد انتقاد شده بود و گفته بودیم که سال‌هاست این افراد به‌شخصیت‌های مختلف از مراجع عظام تقلید گرفته تا روحانیون و علمایی مانند هاشمی‌رفسنجانی و محمد خاتمی و مهدی کروبی و شخصیت‌هایی مانند میرحسین موسوی و دیگران نهایت هتاکی را روا داشته‌اند، البته می‌توان با افرادی مخالف بود و انتقاد کرد، ولی نباید انتقاد منجر به‌هتاکی شود.


و گفته شده است این افراد که دیروز به‌آن شخصیت‌ها هتاکی می‌کردند، امروز با کوچک‌ترین اختلاف نظری این‌گونه به‌ احمدی‌نژاد و مشایی هتاکی می‌کنند و در واقع بهارزنجان از این‌که این افراد که میدان‌دار محافل به‌اصطلاح ارزشی می‌باشند نسبت به‌‌ احمدی‌نژاد و مشایی و دیگران هتاکی می‌کنند، انتقاد کرده است و جالب‌تر این‌که متن این اظهارات در بسیاری از سایت‌های حامی دولت و احمدی‌نژاد منتشر شده است. حال معلوم نیست چرا به‌جای این‌که با منصور ارضی و سعید حدادیان برخورد کنند و آن‌ها را توقیف کنند،‌ بهارزنجان را توقیف می‌کنند؟"

 

بیگدلی افزود: "این‌که آقایان ادعا کرده‌اند بهارزنجان به‌دلیل انتشار مطالب خلاف عفت عمومی و اصرار بر آن توقیف شده کذب محض و افترای مسلم است و این‌جانب از طریق مراجع قانونی موضوع را پیگیری و به‌زودی در نامه‌ای به‌مقام معظم رهبری و رئیس محترم قوه قضائیه خواستار اصلاح این تصمیم خواهم شد. بهارزنجان کی و کجا مطلب خلاف عفت عمومی چاپ کرده و کی شما در این زمینه تذکر داده‌اید؟"

 
بیگدلی با اشاره به سوابق هفته‌نامه بهارزنجان گفت: "هفته‌نامه بهارزنجان تنها هفته‌نامه‌ای است در کشور که صفحه‌ای به‌نام دین و مدنیت دارد و تا کنون دو جلد کتاب در زمینه شرح دعای کمیل و چهار جلد کتاب در باره ولی‌عصر را برای چاپ آماده کرده است و تنها نشریه‌ای در استان است که در هفته دفاع مقدس، ویژه‌نامه‌ای را جهت تجلیل از سرداران دفاع مقدس منتشر کرده و همواره در دفاع از ارزش‌های اسلامی پیشتاز بوده و به‌دلیل دفاع منطقی از دین چندین‌بار مورد تشویق برخی مراجع و علمای برجسته کشور قرار گرفته است. بر این اساس این‌که گفته شود به‌خاطر انتشار مطالب خلاف عفت عمومی و اصرار بر آن لغو مجوز شده است، واقعا جای شگفتی و تأسف دارد."


 دبیر هیأت نظارت بر مطبوعات (رامین)، روز دوشنبه از موافقت با انتشار ۴ ماهنامه، ۱ دو ماهنامه، ۶ فصلنامه و یک سالنامه خبر داد و خاطرنشان کرد: در این جلسه گزارش تخلفات نشریات مطرح و به این شرح تصمیم‌گیری شد، روزنامه «اندیشه نو» به استناد ماده ۲۷ و تبصره ۲ ماده ۶ قانون مطبوعات، لغو مجوز شد؛ هفته‌نامه «بهار زنجان» به دلیل انتشار مطالب خلاف عفت عمومی و توهین به مقامات کشور، مشمول بندهای ۲ و ۸ ماده ۶ تشخیص داده شد و به دلیل اصرار بر تخلفات به استناد تبصره ۲ ماده ۶ و تبصره ماده ۱۱ قانون مطبوعات، لغو مجوز شد.


 


فرید ادیب هاشمی
جرس: "تراشیدم، پرستیدم، شکستم"، عنوان کتاب تازه دکتر مهرزاد بروجردی، استاد علوم سیاسی در دانشگاه سیراکیوس در نیویورک است که اخیرا در تهران  وارد بازار نشر شده است. هویت ایرانی، یکی از محورهای کتاب تازه اوست. دکتر بروجردی معتقد است که نگاه حسرت بار ایرانیان به تاریخ، ناشی از دلباختگی ما به "میراث گرایی"، به جای روی آوردن به تاریخ نگاری انتقادی است. او بخش مهمی ازعلت ناتوانی ایرانیان در نقد تاریخ گذشته را به وزن و جایگاه امروز ایران در دنیا مربوط می داند و می گوید پذیرفتن این واقعیت که زمانی مهره ی شاه شطرنج دنیا بودیم و امروز به یک سرباز ساده بر روی این صفحه تبدیل شده ایم، سنگین است. به همین دلیل یک تفکر رمانتیسم بر ما غلبه کرده و نگاهمان به تاریخ، نگاهی حسرت بار شده است.  

 

گفت و گو با دکتر مهرزاد بروجردی به مناسبت انتشار کتاب "تراشیدم، پرستیدم، شکستم"

 

 دکتر بروجردی در کتاب تازه خود نیز همچون کتاب دیگرش، روشنفکران ایران و غرب، روشنفکری در ایران را در مرکز توجه خود قرار داده است. او با نقل گفته ی ژان پل سارتر، روشنفکر را به ریگی در کفش جامعه تشبیه می کند که باید وجدان جامعه را نسبت به پندارها و تعصب های چیره، به چالش بکشد.

 

"مهار جهانی شدن؛ چالشی پیش روی نهضت بومی سازی" عنوان یکی از سرفصل های کتاب تازه دکتر بروجردی است. اودر این گفت و کو با تاکید بر وجود "تمنا ی اصالت" در بین ایرانیان می گوید ما این گونه می اندیشیم که چرا باید جیره خوار سفره فکری غرب باشیم؟ اما وقتی از قلمرو شعار خارج می شویم و می پرسیم که طی سی سال گذشته این شیوه تفکر چه خوراکی برای شام فکری جامعه بر سر سفره آورده است؟ جز یک سری نقدهای پیش پا افتاده علوم اجتماعی غرب و انتقادهای اخلاقی از جامعه، فرهنگ، سیاست وعلم غرب، دستاوردی نمی یابیم. او معتقد است که به خاطر جو سیاسی چیره در ایران، این مساله بیشتر شعار بوده تا یک واقعیت.همانطور که زمانی نیز شعار وحدت حوزه و دانشگاه مطرح شد اما هیچگاه به واقعیت نپیوست.

 

دکتر بروجردی از بیگانه ستیزی موجود در فرهنگ ایران به عنوان "یک راه حل بسیار ساده و ابتدایی برای تبرئه وجدان جمعی" یاد می کند و بر این باور است که "ما به  جای یافتن سهم خود در انحطاط فکری کنونی و زوال حکومتهای افتخار آمیز گذشته، همه ی تقصیرها را به گردن بیگانه می اندازیم . گستردگی تئوری توطئه در میان ما ایرانی ها نیز نشانه ی همین  رویکرد فرافکنانه است". به اعتقاد او، این در واقع ادامه ی همان سنت تنبلی فکری است که از دیرباز با آن  خو گرفته ایم. یاد نگرفته ایم که پوسته را بشکافیم و به عمق مسائل بنگریم. تمرین نکرده ایم که از خود، سوالهای سخت  بپرسیم و  به جای نشانه رفتن انگشت اتهام به طرف دیگری، خود را مورد خطاب قرار دهیم و ببینیم  که چه نقشی در بروز مشکل داشته یم.

 

او رفتار جمهوری اسلامی با روشنفکران را در قیاس با دیگر حکومت ها در ایران، تافته ای جدا بافته می داند و می گوید: جمهوری اسلامی در واقع از روشنفکران می خواهد که فقط مجیز گوی حکومت باشند و نقشی جدی تر از آن برایشان قائل نیست. اگر روشنفکر از این دایره قرمز پا بیرون بگذارد باید مجازات پس دهد.

 

مشروح گفت و گو با دکتر مهرزاد بروجردی را در ادامه بخوانید:

 

تکیه به زور، عمر طولانی برای حکومت ها نخواهد آورد

 

"درک سیاسی روشنفکران ایرانی" عنوان یکی از فصل های کتاب تازه شماست که به زبان فارسی و در ایران منتشر شده است. شما می گویید نقش روشنفکران در قلمرو سیاست ورزی، آموزش فن تبدیل کردن زورگویی به قانونمندی به گروه حکومت پیشگان است. آیا منظورتان این است که روشنفکران می بایست به حاکمان بیاموزند که چگونه پایبند قانون باشند یا اینکه روشنفکران باید به مردم بیاموزند که چگونه حاکمانشان را در چارچوب قوانین محدود کنند تا دچار بلایایی چون دیکتاتوری و خودکامگی نشوند؟

 

 روشنفکران به سان یک طبقه بینابینی، باید در ِ گفتگو با هر دو سو، مردم و حکومت، را باز کنند. گرچه روشنفکران وظیفه سنگینتری برابر مردم دارند که بر وظیفه آنها برابر دستگاه حکومتی پیشی می گیرد. روشنفکر با دانشی که بر وقایع و شرایط پیرامونی خود دارد، جلوتر از جامعه حرکت می کند. ژان پل سارتر، روشنفکر را به ریگی در کفش جامعه تشبیه می کند که باید وجدان جامعه را نسبت به پندارها و تعصب های چیره، به چالش بکشد. اما رابطه روشنفکر با سیاستمداران و حاکمان سئوالی است که از زمان افلاطون و ارسطو مطرح بوده و هنوز هم هست. در ایران هم پژوهش هایی در باره اندرزهای روشنفکران به حاکمان، که در ادبیات فارسی به عنوان "نصیحت الملوک" از آن یاد شده، صورت بسته است. در غرب هم از دوران ارسطو تا عصر ماکیاولی و هابز این مساله بین روشنفکران مطرح بوده که  طبقه حاکم نمی باید و نمی تواند در دراز مدت تنها با به کار بستن زور حکومت کند. آنتونیو گرامشی، نظریه پرداز ایتالیایی، ازضرورت ایجاد عنصر هژمونی در جامعه یاد می کند و تاکید دارد که اگرحکومت ها خواهان حیات طولانی اند نمی توانند به زور تکیه   کنند.

 

رابطه روشنفکر و قدرت

 

در اینجا مایلم دو نکته را مطرح کنم؛ اول اینکه گفت و گو با حاکمان به وجود گوش شنوا در حاکمیت نیاز دارد.  همکار دربندمان آقای زید آبادی، مدتها قبل از انتخابات سال گذشته، از روشنفکران خواسته بود که چون گوش شنوایی در درون حاکمیت وجود ندارد، بهتر است که روشنفکران به نشانه ی اعتراض، سکوت پیشه کنند. دوم آنکه روشنفکران گاه به جای گفت و گو با حاکمان ، خود وارد حاکمیت شده اند و خواسته اند که با دردست گرفتن قدرت نظراتشان را پیش ببرند. نظر شما چیست؟

 

من با سکوت اختیار کردن روشنفکران موافق نیستم. چرا که این سکوت با فلسفه وجودی روشنفکران ناسازگار است. البته می توان در گیر و دار جدال های سیاسی روزمره و بر اساس محاسبه ی سود و زیان گاهی سکوت اختیار کرد اما در یک نگاه دراز مدت به نقش روشنفکران، سکوت اختیار کردن  روشنفکران را هم ارز مهر تائید زدن آنان برجریانهای اجتماعی،دستگاه سیاسی وعرف و عادتهای ناروای اجتماعی می دانم وناسازگار با  فلسفه وجودی روشنفکر می شناسم.

 

رابطه روشنفکران با قدرت را نیز می توان در سه لایه طبقه بندی کرد؛ لایه اول، تنها نظاره گر رفتار حاکمان بودن و سکوت کردن است که با تعریف ما از مفهوم روشنفکر ساز گار نیست. نمونه های این نگاه به کاروبار روشنفکری را می توان در گفته هایی چون "هنر برای هنر" و یا "قطار خالی سیاست" پیدا کرد. لایه دوم، نظارت بر قدرت، ناقد حکومت و نحوه حکومت مداری حاکمان بودن است. لایه سوم آن است که روشنفکر با نظر در شرایط خاص اجتماعی و تاریخی جامعه، وارد بازی قدرت شود و به  روشنفکر- دولتمدار تبدیل شود. نمونه های زیادی از این دست روشنفکران در دوران رضا شاه پدیدار شده اند.

 

من در کتاب تازه ام در چهار فصل به تاریخ دوران رضا شاه پرداخته ام. حرف من این است که بسیاری از روشنفکران آن دوره به خاطر شرایط خاص تاریخی، از جمله  آشوب اجتماعی- سیاسی در دوره سیزده ساله ی بین شکست انقلاب مشروطه و کودتای رضا خان، به این نتیجه رسیده بودند که مملکت در حال ازهم پاشیدگی است و شکل دادن یک ایران نوین، ضروری است. بسیاری از این افراد وقتی رضا شاه به حکومت رسید، چاره کار را در این  دیدند که وارد بازی قدرت شده و جزئی از نظام سیاسی جامعه شوند. این، گروهی از روشنفکران و فرهیختگان زمانه را گرد هم اورده بود؛ از ذکاءالملک فروغی تا ملک الشعرای بهار، احمد کسروی، فخرالدین شادمان، علی اصغر حکمت،علی اکبر داور و دیگران. در خارج از ایران نیز در اروپای شرقی  شاهد بودیم که واسلاو هاول به عنوان رهبر مخالفان فعالیت کرد و به ریاست جمهوری هم رسید.  در فرانسه نیز بسیاری از افراد مهم در عرصه ی فکر و اندیشه ی جامعه عهده دار مقامهایی چون وزارت فرهنگ در دولت این کشور شدند. بنابراین من مدافع این نگاه نیستم که به خاطر یک فلسفه منزه طلبی، روشنفکران نباید هرگزوارد دستگاه قدرت شوند. آنچه روشنفکر باید به آن بیاندیشد این است که آیا با مشارکت در نظام حکومتی و تبدیل شدن به جزئی از بوروکراسی دولت، می تواند در هدایت جامعه به سوی آمال و آرزوهایی که در خاطر دارد(دمکراتیزه کردن جامعه یا پیشرفت اقتصادی) ایفای نقش کند یا خیر؟  به نظر من برداشت هایی که در گذشته از مفهوم روشنفکر وجود داشت و آن را هستی ای  خارج از مدار قدرت  و تنها ناقد و ناظر آن می دید، تمامی گونه های روشنفکر را در بر نمی گیرد.

 

دلباختگی ایرانیان به میراث گرایی و وظیفه روشنفکران

 

 کتاب تازه تان فصلی دارد به نام "گفتاری درباره نگاه ملی گرایانه به هویت ایرانی". یادم هست شما در مجله "کیان" هم مقاله ای داشتید با عنوان گفتگویی درباره دریافتهای ملی گرایانه از هویت ایرانی. درآن مقاله به رابطه ی این نگاه ملی گرایانه و تاریخ نگاری هم اشاره کرده بودید و با ذکر مثال "حمله اسکندر" خواستار توجه به تاریخ نگاری ناقدانه شده بودید. "گذشته ی افتخار آفرین ما ایرانی ها" ظاهرا سنگین تر ازآن است که روشنفکران جرات نقد آن را به خودشان بدهند. بهره گیری از این گذشته ی افتخار آفرین، حتی کسی چون احمدی نژاد را نیز به برپایی  نمایش تقدیر از شاه شاهان  واداشت. روشنفکر چگونه باید به این مساله حساس بپردازد؟

 

بحث هویت، یکی دیگر از محورهای کتاب من است. مساله کلیدی در گشودن  بحث هویت ایرانی، نقد دلباختگی ایرانیان به "میراث گرایی"، به جای روی آوردن به تاریخ نگاری انتقادی است. حال و روز کنونی ما به هیچ وجه در قد و اندازه دوران گذشته و پرافتخار ایران نیست. بنابراین همیشه نگاهمان به گذشته است. مثل کهنه سربازی که وقت و توان خویش را در لذت بردن از بازگویی افتخارهای دوران جنگ  سپری می کند. بنابراین بخش مهمی ازعلت ناتوانی ما در نقد تاریخ گذشته مان، به وزن و جایگاهی که امروز در دنیا داریم مربوط می شود. زمانی  مهره ی شاه شطرنج دنیا بودیم  و امروز به یک سرباز ساده بر روی این صفحه تبدیل شده ایم و پذیرفتن آن برای مان بسیار سنگین است.  به همین دلیل یک تفکر رمانتیسم بر ما غلبه کرده و نگاهمان به تاریخ، نگاهی حسرت بار شده است. این شیوه تاریخ نگاری را "تاریخ نگاری شرم و تفاخر" می نامم. در این نوع تاریخ نگاری  ما افراد را در دو گروه خیلی ساده قرار می دهیم؛ کسانی که باید از آنها شرمنده باشیم که عبارتند از مهره های منفی تاریخ و یا کسانی که هاله ای از تقدس  دورشان کشیده ایم  و آنها را می ستاییم و می پرستیم. این چهره های مثبت، هم به دوران باستان تعلق دارند مثل کوروش و هم به دوران معاصر، چون دکتر مصدق. به نظر من این نوع تاریخ نگاری بیشتر از آنکه کمکی به حال جامعه باشد، نوعی شوخی کردن با وجدان جامعه است.

 

بحثی که در کتاب تازه ام نیز به  آن پرداخته ام این است که نگاه حسرت بار، سخت نگران مساله  زبان است و آن را سرچشمه هویت ایرانی می داند و نمی بیند که هویت و آگاهی ملی، اموری ذاتی نیستند بلکه برخاسته از کنشها و واکنشهای افراد یک جامعه اند. من در کتاب تازه ام، افکار دکتر یارشاطر و نوشته های زنده یاد شاهرخ مسکوب  را بسان نمایندگان این شیوه نگاه، نقد کرده ام. البته شاید هم بتوان این نگاه را یک واکنش دفاعی خواند که نخواسته ایم بپذیریم  که جامعه ای که از آن به عنوان "ایرانی" یاد می کنیم دارای  شکافهای عمیق عمودی، افقی، قومی و مذهبی است.  شاید هم می خواسته ایم با روی آوردن به تاریخ نگاری گزینشی، به نوعی بر این شکافها  سرپوش بگذاریم و تنها به افتخار کردن به گذشته بسنده کنیم. باید از خود بپرسیم که چرا مساله ی حمله اسکندر به آن شکل در تاریخ ما مطرح شده است که اسکندر آمد و تخت جمشید را به خاک کشید؟ باید بپرسیم که چرا در تاریخ ما از نوع رفتارمان در آن دوران با همسایگان ایران، یعنی یونانیان، عربان و ترکان خبری نیست؟ تاریخ نگاری امروزین ما در انتقاد اخلاقی از دیگران خلاصه شده است. اگر بپذیریم که هویت، امری ذاتی، واقعی و تثبیت شده نیست بلکه تغییر پذیر است و تحول پیدا می کند، آنگاه شاید در برخوردمان با دنیای مدرن، دغدغه ی هویت مانع واقعگرایی در بازخوانی تاریخمان نشود.من در آن مقاله درخواست کرده ام که یک مقدار از نگاه حسرت بار و میراث گرا و زبان محور دور شویم و با پرهیز ازشوخی های تاریخی، به نگاه انتقادی به تاریخ روی بیاوریم.

 

حالا شما می پرسید که آیا این کار امکان پذیر است و به موفقیت خواهد رسید یا نه؟ پاسخ من این است که  نمی دانم. شاید به خاطر همان بار روانی و عاطفی، این تفکر  نتواند به این زودی ها در بین ما رواج  پیدا کند ولی به هر حال وظیفه روشنفکران است که این حرفها و انتقادها را مطرح کنند. برخلاف تفکر پوپولیستی که می گوید روشنفکر باید با مردم طی راه کند، من برآنم که روشنفکر باید چندین گام پیش تر از مردم باشد. کسان زیادی در  تاریخ شرقی خویش داشته ایم که بسیار جلوتر از زمانه خودشان حرکت کردند و جامعه بعد از سالها به ارزش آنها پی برد. برای نمونه می توان از " اکبر شاه هندی " و " نیما یوشیج" در جامعه خودمان نام برد. باید یک تلنگری به وجدان، روان و باورهای غالب جامعه زد. این وظیفه، خاص روشنفکران است و اگر روشنفکران این وظیقه ی خود را ادا نکنند، نمی توان انجام آن را از دیگران توقع داشت.  

 

بومی سازی علوم انسانی؛ از شعار تا واقعیت

 

اجازه دهید به فصل دیگری از کتاب شما بپردازم:"مهار جهانی شدن چالشی پیش روی نهضت بومی سازی". بومی کردن علوم انسانی شاید بیشتر از سی سال است که در ایران بحث روزاست! آیابومی کردن علوم انسانی  شدنی است؟ آیا اصولا کاری منطقی و عقلی است و می توان از آن انتظار نتیجه ای مفید برای جامعه داشت؟

 

 باید اول به این سئوال پاسخ دهیم که بحث بومی سازی از کجا ریشه گرفته است.باید به یاد داشته باشیم که این تفکر در بین روشنفکران کشورهای جهان سوم و بعد از استقلال سیاسی این جوامع صورت گرفت. به این معنا که روشنفکران در کشورهای جهان سوم، بومی سازی علوم را بسان گام دوم استقلال از غرب ( بعد از دستیابی به استقلال سیاسی) ضروری می دانستند. ازطرف دیگر باید این نکته را نیز مورد توجه قرار دهیم که در میان ما یک تمنا ی اصالت  وجود داشته و دارد. ما این گونه می اندیشیم که در حالی که می توانیم با نگاه به میراث فکری خودمان جامعه را بازسازی کنیم، چرا باید جیره خوار سفره فکری غرب باشیم؟ جایگاه و خاستگاه تاریخی این مساله قابل درک است اما متاسفانه وقتی از قلمرو شعار خارج شده و در پی محتوا می روید و می خواهید بدانید که این شیوه تفکر چه خوراکی برای شام فکری جامعه  بر سر سفره آورده است، جز یک سری نقدهای پیش پا افتاده علوم اجتماعی غرب و انتقادهای اخلاقی از جامعه، فرهنگ، سیاست وعلم غرب، دستاوردی نخواهید یافت. یعنی در مقابل انتقادهای فراوان، جایگزینی که بتواند جامعه را به خودش جلب کند دیده نمی شود. آری، قرار نیست هر جامعه ای رونوشت جامعه غربی باشد و هر چه که در جامعه غربی صورت گرفت نباید در جوامع  دیگرهم شکل بگیرد.  وقتی به چین و ژاپن نگاه می کنیم می بینیم جوامعی  بسیار موفق هستند و توانسته اند تلفیقی بین آنچه از غرب آمده با سنتهای  خودی سامان دهند. اما  متاسفانه کارنامه ما در ایران، تابه حال مثبت نبوده است. آنچه که  به عنوان بومی سازی علوم انسانی از آن یاد می شود متاسفانه هیچ دستاور مثبتی نداشته که بتوان  آن را میوه ی  سی سال تجربه ی جمهوری اسلامی در علوم  انسانی دانست.  سی سال از انقلاب گذشته و حتی ده کار جدی در قلمرو انسان شناسی، جامعه شناسی و علم سیاست از جامعه ما بیرون نیامده که بیانگر میزان کامیابی بومی گرایان باشد. متاسفانه فکر می کنم  که به خاطر جو سیاسی چیره در ایران، این مساله بیشتر شعار بوده تا یک واقعیت. زمانی نیز شعار وحدت حوزه و دانشگاه مطرح شد اما هیچگاه به واقعیت نپیوست.

 

نگاه به غرب؛ مشکل روشنفکر ایرانی

 

البته نقدی هم به روشنفکران ایرانی وارد است. روشنفکر ایرانی همانقدر که به خوبی با اندیشه های  متفکران غربی درعلوم انسانی آشناست، با اندیشه های متفکران جهان عرب، ترک و هندوستان غریبه است. شاهدیم که نسخه هایی که از سوی بیشتر روشنفکران ایرانی برای جامعه نوشته می شود، بهره مند از ادبیات و اندیشه های اندیشمندان غربی است.علت چیست؟

 

یکی از انتقادهایی که در اولین کتابم  در باره ی روشنفکران ایرانی و غرب  در میان آوردم همین است. در آن کتاب پرسیده بودم که چرا تا این حد نگاهمان به غرب دوخته شده است و به کشورهای همسایه نظری نمی افکنیم. بی گمان مسائل و دغدغه های فکری این جوامع بسیار به ما نزدیک تر است تا آنچه که دنیای غرب تجربه کرده است. جای تاسف است که ما از بحث هایی که در هند و دنیای عرب صورت می گیرد اینقدر بی بهره باشیم. من، که به تاریخ روشنفکری در کشورهای در حال توسعه یا جهان سوم علاقه مندم، هنگامی که به کفت و گو های  روشنفکران هندی  می نگرم  تاسف می خورم که چرا جامعه فکری ما تا این حد از این مباحث دور است. این نکته در مورد ترکیه و دنیای عرب نیز درست است. شاید دلیلی تاریخی بتوان برای آن یافت و گفت که بخشی از این مساله ناشی از آن احساس برتری تاریخی است که ایرانی ها نسبت به مردمان همجوارشان داشته اند.

 

البته وقتی هم که تصمیم به ورود به این حوزه ها هم می گیریم  بیشتر از منظر جناحی و منافع گروهی به آن نگاه می کنیم.

 

از دیدگاه جامعه شناسی دانش، دنیای روشنفکری ایران در آغاز، فرانسه محور است. یعنی از میانه ی قرن نوزده تا میانه ی قرن بیستم، تاثیر مدل فرانسوی در فرهنگ  روشنفکری ایران آشکار می شود. تا  سالهای میانه ی قرن بیستم توجه روشنفکران ما بیشتر به سوی غرب بوده است تا منطقه ای که نزدیکی و همخوانی بیشتری با مسائل جامعه ایرانی دارد.

 

مجیز گویی حکومت؛ توقع جمهوری اسلامی از روشنفکر

 

شما معتقدید که" روشنفکران ما الگوی کارآمدی از رفتار سیاسی به جای ننهاده اند. چه بسا گاه به جای نقد شخصیت پرستی، ناسیونالیسم بیگانه ستیز، خودبزرگ بینی های فرهنگی، توده فریبی و بنیادگرایی، خاموشی پیشه کردند". همینطور شما بر این باورید که پاره ای از روشنفکران در عرصه عمومی ادعای مدرن بودن دارند اما وقتی به خلوت خانه می روند در رفتار با همسر و فرزند همانند پایبندان سرسخت سنت رفتار می کنند. مشکل را در کجا می بینید؟

 

یکی از دلیل های به جا نگذاشتن الگو ی کارآمد آن است که روشنفکران ما تجربه طولانی ای در عمل سیاسی نداشته اند. همانطور که گفتم روشنفکران ما درطول تاریخ ایران، تنها در دوره رضا شاه سعی کردند که به دستگاه حکومتی وارد شده و دستور کار خود را پیش ببرند. در زمان محمد رضا شاه بیشتر روشنفکران نه تنها به حاکمیت وارد نمی شدند بلکه بیشتر با نیروی اپوزیسیون همراه بودند. جمهوری اسلامی نیز که از نظر تعاملی که با روشنفکران داشت تافته ای جدا بافته است. جمهوری اسلامی در واقع از روشنفکران می خواهد که فقط مجیز گوی حکومت باشند و نقشی جدی تر از آن برایشان قائل نیست . اگر روشنفکر از این دایره قرمز پا بیرون بگذارد باید مجازات پس دهد. بنا براین متاسفانه استمرار چندانی در آن الگو و شیوه هایی که می توانست مبنایی برای تجربه های بعدی باشد نداشتیم.  در کتابم  نقل قولی از ژان پل سارتر آورده ام که می گوید جامعه نمی تواند روشنفکر را متهم کند بدون اینکه خودش متهم شود. به این معنا که روشنفکران هم ساخته و پرداخته ی همان جامعه هستند. بنابراین همانطور که دوستان فمینیست ما به درستی مطرح می کنند،  نه تنها در ایران بلکه دردنیای عرب و بین ترک ها نیز روشنفکران در خارج از خانه ادعاهای مدرن و دموکراتیک دارند اما بسا که در چارچوب خانه و در رفتارشان با همسر و فرزند، به شیوه ی سنتی پای بندند. به عقیده من این مشکل ناشی از قدمت سنت در این جوامع است و رها شدن از زنجیرهای سنت، کار بسیار دشواری است.

 

بیگانه ستیزی؛ ادامه سنت تنبلی فکری و  راهی برای تبرئه وجدان جمعی  

 

سوال دیگرم در مورد ویژگی بیگانه ستیزی در فرهنگ ماست که هم بهانه های بسیار برای آن داریم و هم واقعیت های فراوان تاریخی . به نظر می رسد که در اندیشه ی امروز ایرانی،  بیگانه مشکل همه نابسامانی های داخلی است . خیلی ها معتقدند که تا این فکر تغییر نکند مشکل جامعه ایرانی حل نخواهد شد. این مشکل ما از کجا ریشه گرفته و چه راه حلی باید برایش فراهم کرد؟

 

 چند مساله را می توان به عنوان ریشه های این مساله ذکر کرد. یکی همان واقعیت های تاریخی است که شما مطرح کردید . ایران و روسیه  کشورهایی بوده اند که در طول تاریخ بارها مورد تاخت و تاز حکومتها، امپراطورها و همسایگان دور و نزدیک  خود قرار گرفته اند. یک ترس تاریخی از بیگانه همیشه در میان این دو ملت وجود داشته است. از لحاظ روانشناسی می توان این مساله را با جامعه ای مانند آمریکا مقایسه کرد که دو اقیانوس بزرگ این کشور را از هر دو سو در بر گرفته و سبب شده که به ندرت از خارج  مورد حمله قرار بگیرد. از همین روی مردم امریکا آن نگاه بیگانه ستیزی ای که در بین مردم ما جاری است را ندارند. این یک واقعیتی است و باید به آن بهای لازم داده شود.

 

 نکته دیگر، نبود سنت انتقاد از خود، درمیان ماست. در واقع،  بیگانه ستیزی یک راه حل بسیار ساده و ابتدایی برای تبرئه وجدان جمعی ماست. به جای یافتن سهم خود در انحطاط فکری کنونی و زوال حکومتهای افتخار آمیز گذشته، همه ی تقصیرها را به گردن بیگانه می اندازیم . گستردگی تئوری توطئه در میان ما ایرانی ها  نشانه ی همین رویکرد فرافکنانه است.

 

جای خرسندی است که امروز این نگرش مورد نقد های فراوان و جدی قرار گرفته و می گیرد و تا حدودی تاثیرو نفوذ خود را از دست داده است. چنانکه گفتمان هایی مانند تهاجم فرهنگی غرب، امروز با پوزخند نه تنها روشنفکران، بلکه مردم عادی نیز روبرو می شود. حاکمان ما نیز چون نمی توانند دشواری های بی شماری را که  در جامعه وجود دارد حل کنند، به بیگانه ستیزی، تئوری توطئه و بافته هایی از این دست، دست می برند. اگر نیروی الکتریسیته در شهری قطع می شود، دست به دامن نظریه توطئه می شویم و آن را به امریکا و صهیونیسم جهانی نسبت می دهیم. این در واقع ادامه ی همان سنت تنبلی فکری است که از دیرباز با آن  خو گرفته ایم. یاد نگرفته ایم که پوسته را بشکافیم و به عمق مسائل بنگریم. تمرین نکرده ایم که از خود، سوالهای سخت  بپرسیم و  به جای نشانه رفتن انگشت اتهام به طرف دیگری، خود را مورد خطاب قرار دهیم و ببینیم  که چه نقشی در بروز مشکل داشته یم. متاسفانه این تنبلی فکری در کنار سنت میراث گرایی در تاریخ نگاری- که پیشتر به آن اشاره کردم- دست به دست هم داده و از فرهنگ بیگانه ستیزی ما غول عجیب و غریبی ساخته که به چالش کشاندن آن به سادگی ممکن نیست.

 

شکستن بتواره؛ مایه حرکت به سوی تعالی

 

و در پایان اجازه دهید که از شما در باره نام کتاب بپرسم. می دانم که برگرفته از سروده ی مرحوم"اقبال لاهوری" است. اما چه عاملی شما را به سمت انتخاب این نام کشاند؟

 

من به کارهای اقبال لاهوری  خیلی علاقه مند بوده و هستم. اقبال در یکی از سروده هایش می گوید:

 

هزاران سال با فطرت نشستم

 به او پیوستم و ازخود گسستم

ولیکن سرگذشتم این سه حرف است

 تراشیدم، پرستیدم، شکستم

 

این شعر اقبال مرا به تفکر در زندگی فکری خودم واداشت که در جوانی تا چه حد خام پندارانه برای خودمان قصرهای ایدئولوژیک درست کردیم، برای آن قصرها رهبر و پرچم  تراشیدیم  و بعد در سنین بالاتر دیدیم که برای حل مشکل هیچ راهی به جز شکستن بتها، از نو آغاز کردن و به شیوه دیگر نگریستن وجود ندارد. بنابراین  در گفت و گو از هویت ایرانی، شاید الهام گرفتن از اقبال لاهوری بتواند تلنگری به جامعه بزند، دلیلی شود تا مقداری برگردیم و بنشینیم سر جای خودمان و فکر کنیم که چه تراشیده ایم و آیا نیاز است که در این برهه از زمان این بتواره را- که مدتهاست به پرستش آن عادت کرده ایم- بشکنیم تا شاید به یک رهایی فکری دست پیدا کنیم و همان مایه ی حرکتمان به سوی تعالی شود.

 

از فرصتی که در اختیار جرس گذاشتید، سپاسگزارم.  

 


 


جــــرس: همزمان با هفته هشت سال دفاع، جمعی از اعضای مجمع زنان اصلاح طلب، شاخه و کمسیون زنان جبهه مشارکت، به همراه گروهی از خانواده های زندانیان سیاسی و همچنین خانواده های شاکیان دخالت نظامیان در انتخابات، روز یک شنبه چهارم مهر ماه، به دیدار خانواده شهید حمید باکری رفتند.


به گزارش سامانه خبری – تحلیلی «کلمه»، این ملاقات با حمله نیروهای امنیتی و ممانعت از ورود میهمانان به خانه فاطمه امیرانی (همسر شهید باکری) مواجه گردید؛ که بعضی از میهمانان نیز که توانسته بودند زودتر وارد خانه شوند، توسط ماموران امنیتی در همان مکان بازجویی شدند.


این گزارش می افزاید "باوجود تمامی این ممانعت های امنیتی و محدودیت حضور در خانه شهید باکری، میهمانان باقی مانده در خانه شهید باکری موفق به تلاوت قرآن می شوند و همچنین بعضی از خانم ها سخنانی را در خصوص حفظ حرمت شهیدان و حفاظت از آرمان های انقلاب که حاصل خون هزاران شهید است ایراد می کنند."


همچنین در این دیدار لوحی نیز به همسر شهید باکری اهدا می شود. میهمانان دلیل اهدای این لوح را دلجویی از خانواده این شهید به دلیل اتفاق های پیش آمده در روزهای اخیر و همچنین تجدید میثاقی دوباره با خون شهدا ذکر می کنند.


متن این لوح به شرح زیر است:


بسم رب الشهدا
سرکار خانم فاطمه چهل امیرانی؛
همسر شهید بزرگوار حمید باکری


بانو! به یاد داری که گفتی : گفت: «من فقط برای احسان خودم جبهه نمی‌روم. من برای تمام احسان‌ها می‌روم.» او رفت، رفت تا برای همه احسان ها و آسیه ها پدری کند، او رفت تا دست هیچ نامحرمی تن فرزندان این سرزمین را لمس نکند، او مجنون وار رفت اما نمی دانست که پس از او، پس از تمامی مردان خدایی در سرزمین مادری نا اهلان و نامحرمانی خواهند آمد که به نام مقدس بسیج تن فرزندان این سرزمین را نانجیبانه با باتوم و گلوله لمس می کنند.
فاطمه جان! فتح المبین، بیت‌المقدس، رمضان، مسلم بن عقیل و والفجر نامهای آشنای زندگی تو هستند اما مجنون، آشنا ترین نام است؛ مجنون که حمید را از تو گرفت تا نبیند که امروز بر خانواده شهدا چه می گذرد؛ نبیند که امروز دخترکان سرزمینش گلوله می خورند و چشم بر آسمان می دوزند ، نبیند که پسرکان سرزمینش امروز محروم از تحصیل، در اوین درس شرافت و آزادگی می خوانند و نبیند که بر سر آرمان ها و آرزوهایش چه رفت.


خواهرجان! قسم به خاک مجنون و قسم به خون پاک حمید تو و همه باکری های غلطیده در خون سرزمینمان، اجازه نخواهیم داد اندیشه هیچ نا اهل و نامحرمی پاکی و معصومبت فرزندان شهدایمان را آماج تهاجمات اهریمنی خویش قرار دهد. اجازه نخواهیم داد که هیچ نا اهل و نا محرمی شهدایمان را مصادره کند و به خانواده هایشان بی حرمتی روا دارد و اجازه نخواهیم داد که هیچ نا اهل و نامحرمی آرمان های امام، انقلاب و شهدا را با زیاده خواهی و خشونت طلبی لگدمال کند که پایداری این راه تاکنون، حاصل تحمل مصائب شیرین تو و هزاران همسر و مادر رنج کشیده این سرزمین است.


ما سر بر آسمان می گیریم و مظلومیت شما و شهدایتان را شهادت می دهیم با شما می مانیم و صبور و مقاوم به استقبال سبزی بهار این سرزمین می رویم با این یقین که طلوع صبح آزادی نزدیک است.


الیس صبح بقریب؟


مجمع زنان اصلاح طلب، شاخه و کمسیون زنان حزب مشارکت ایران اسلامی، خانواده های زندانیان سیاسی و خانواده های شاکیان از کودتاگران نظامی


 همسر شهید باکری طی دیدار دیگری با گروهی از جوانان اصلاح طلب، ضمن اشاره به برخورد های صورت گرفته بویژه حمله به جلسه قرآن در روز یکشنبه، خاطرنشان کرد "چگونه است زمانی شناخت من و همسر شهید همت، شناخت درستی از آن دو شهید بود اما حال که سخنانمان به مذاق آقایان خوش نمی آید، ما را متهم به خیانت به راه شهدا می کنند و ضد انقلاب و ضد نظام می دانند."



 


دشمن قصد دارد خودی ها را از نظام جدا كند

جــــرس: یك استاد حوزه و دانشگاه، با بیان اینكه "دشمن قصد دارد خودی ها را از نظام جدا كند"، اظهار عقیده کرد که دشمن مصمم است از برخی كسانی كه در انقلاب و نظام پیشینه نسبتا خوبی دارند، استفاده كرده تا بتواند انشقاق و ناامیدی ایجاد كند.


این فعال اصولگرا همچنین تاکید کرد "كسانی كه با توجیهاتی چون امید به دست برداشتن دشمنان از دشمنی خود، در مقابل دشمن كوتاهی می‌كنند، باید از صحنه سیاسی كشور حذف شوند" و "هر كس نیز می‌خواهد امروز در جامعه از دولت انتقاد كند - كه البته انتقاد از حاكمیت و نظام جای خود را دارد- باید ابتدا شكر وجوه مثبت را به جا آورد چراكه در غیر این‌صورت، شكایت‌ كسی كه شكر ویژگی‌های مثبت موجود را نكند، مسموع نیست.


به گزارش فارس، علیرضا پناهیان، طی گفتگی با آن رسانه، ضمن طرح این پرسش كه "چرا دشمن از هیچ رفتاری هر چند غیرعاقلانه در ارتباط با جمهوری اسلامی فروگذار نیست"، خاطرنشان کرد "آنها به دو امر پی برده‌اند، اول نزدیكی نابودی خودشان، حتی بدون دشمنی كردن ایران با آنها و دوم پیروزی ایران علی‌رغم تمام مقاومت آنها."


مسئول اتاق فكر نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها، مدعی شد "روشنفكران ساده اندیش کشور، به استكبار بودن آمریكا اعتقاد ندارند ..."


وی با بیان اینكه وقتی كسی دشمن باشد تا نفس آخر خواهد جنگید و هر اقدامی را انجام خواهد داد، بیان داشت: ابلیس اگر از منحرف كردن كسی ناامید شود دست از دشمنی خود برنمی‌دارد هر چند شاید رفتارهای خود را تغییر دهد اما دشمنی او همیشه با كسی كه نتواند بر او تسلط پیدا كند، برقرار است بنابراین دشمنی دشمنان ایران ذاتی است.


این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به اینكه دشمنان ما مظهر كفر ابلیس در جهان هستند، افزود: بعضی از روشنفكران جامعه ما كه استكبار را به دیده دشمن نگاه نكرده و آنها را قدرت‌های بزرگی كه دارای تكنولوژی و پیشرفت‌های علمی هستند قلمداد می‌كردند از این رو می‌گفتند كشوری اگر قدرت، ثروت و تكنولوژی بیشتری داشته باشد، باید برای حفظ منافع خود رفتارهای موذیانه را علی‌رغم نابودی ضعفا، انجام دهد.


وی گفت: روشنفكران ما به دادن لقب دشمن یا استكبار به غرب و فریاد مرگ بر دشمن و مرگ بر آمریكا، اعتقاد نداشتند از این رو سخنان رهبری می‌تواند به این گروه از انسان‌های زود باور و ساده اندیش این پیام را دهد كه آنها با ما دشمن هستند.


حذف مسئولان از صحنه سیاسی كشور نتیجه كوتاهی آنها در مقابل دشمنان است
وی در خصوص راهكارهای جمهوری اسلامی برای برخورد با بیماری بیش‌فعالی غرب،‌ خاطرنشان كرد: باید امید خود را به اصلاح دشمن قطع كرد و هر فردی كه در عرصه سیاست به این امر دل خوش كرده از صحنه سیاسی ایران حذف نمود چراكه آنها پایگاه و امید دشمن در درون كشور خواهند شد.


پناهیان افزود: وقتی حقیقت دشمن را در رفتارهای آنها می‌بینیم نباید به كوتاه آمدن دشمن امیدی داشت از این رو نخبگان جامعه در فضای جمهوری اسلامی با هر زمزمه‌ای كه بخواهد دشمن را دشمن تلقی نكند، وجاهت انسانی و عقلانی برای آنها قائل شود، باید مقابله كند.


وی با تأكید بر اینكه همه عناصر سیاسی و مدیران در نظام جمهوری اسلامی باید دشمن را آنچنان كه هست، ببینند، تصریح كرد: این از اقدام‌هایی است كه باید در فضای داخلی انجام بگیرد و در این زمینه رسانه‌ها نقش مهمی دارند چراكه كسانی كه با توجیهاتی چون امید به دست برداشتن آنها از دشمنی خود، به خیال اینكه دشمن ایران نبوده و صرفأ رفتار بدی دارند، در مقابل دشمن كوتاهی می‌كنند، باید از صحنه سیاسی كشور حذف شوند، در نتیجه دولتمردان و كسانی كه در صف اول برخورد با دشمن هستند باید بسیار قاطعانه‌تر عمل كنند.


عضو هیئت امنای دانشگاه هنر در خصوص اینكه چطور باید با دشمن سخت برخورد كرد، بیان داشت: چنین اقدامی در هر موقعیتی روش خاص خود را می‌خواهد و طبیعی است كه ما نباید رفتار غیرمدبرانه داشته باشیم اما باید از هر نوع رفتاری كه بوی سازش كاری، ترسیدن از دشمن، به ستوه و كوتاه آمدن در مقابل آنها بدهد، پرهیز كرد.


مرعوب شدن مسئولان، جفا در حق ملت مبارز ایران است

وی با اشاره به اینكه پاسخ جنگ رسانه‌ای، جنگ رسانه‌ای است، تصریح كرد: رسانه‌های كشور و سیاسیون كه ممكن است خود آنها رسانه محسوب شوند، باید مواظب باشند كه مرعوب جنگ روانی دشمن نشده و در مقابل جنگ روانی و ضربه‌های اندك حقیقی آنها، جنگ روانی علیه دشمن به راه‌ اندازند.


وی در ادامه گفتگوی خود با اشاره به اینكه مرعوب شدن مسئولان، جفا در حق ملتی است كه در راه مبارزه قرار داشته و در حساس‌ترین مقاطع پیروزی بوده‌اند، گفت: حتی باید برای ضربه‌های اندك دشمن نیز ارزش قائل نبود بلكه اقدامی كه باید در برابر دشمنی‌های نابخردانه استكبار انجام داد، اداره كردن كشور به‌عنوان یك جامعه انقلابی است.


این فعال اصولگرا مدعی شد: در شرایط فعلی اعتماد مردم نسبت به قبل به نظام بیشتر شده چرا كه فتنه‌ها و بحران‌های بسیار سخت‌تر را پشت سر گذاشته اند.


دشمن با استفاده ازشخصیت‌های خوب انقلاب به نظام ضربه خواهد زد
مسئول اتاق فكر نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها با بیان اینكه دلیل تأكیدات رهبری این است كه دشمن در جریان بی‌اعتمادسازی به روش‌های جدیدی روی آورده و به میان خودی‌ها آمده و می‌خواهد آنها را از نظام جدا كند، گفت: دشمن برای این‌كار از ابزار مذهبی و دینی، از كسانی كه در انقلاب و نظام پیشینه نسبتا خوبی داشته و جزء خانواده انقلاب محسوب می‌شوند، استفاده كرده تا بتواند انشقاق و ناامیدی ایجاد كند.


وی با تأكید بر اینكه جدید شدن روش‌ها و امتحانات پیش آمده برای نخبگان و عدم دوام آوردن آنها در امتحانات، ضعف و سستی آنها را نشان داد، بیان داشت: برخی نخبگان ناخواسته آب به آسیاب دشمن ریختند و از این رو رهبری دوباره بر عدم ایجاد ناامیدی تأكید می‌كند.


رسانه‌ها برای منتقدی كه نسبت به پیشرفت‌ها زبان شكر ندارد، نباید اعتبار قائل شوند
پناهیان با اشاره به اینكه هر كس می‌خواهد امروز در جامعه از دولت انتقاد كند كه البته انتقاد از حاكمیت و نظام جای خود را دارد، ادامه داد: باید ابتدا شكر وجوه مثبت را به جا آورد چراكه در غیر این‌صورت گله‌ها و شكایت‌ كسی كه شكر ویژگی‌های مثبت موجود را نكند، مسموع نیست.


وی با بیان اینكه نوعی غرض‌ورزی در پشت انتقادات وجود دارد، اضافه كرد: زمانی كه بنده بیانات مقام معظم رهبری را ملاحظه كردم بیشتر از اینكه از دیده شدن خطر مهلك و تذكر به نخبگان جامعه نگران شوم، از شفقت و دلسوزی كه ایشان در اوج صلابت و نشاط وجود داشت و از طریق آن نخبگان را به دانستن قدر خوبی‌های موجود توصیه كردند، نگران شدم، چراكه ایشان می‌خواستند قدر موقعیت جمهوری اسلامی در جهان، قدر مسئولان معتقد به انقلاب و بدنه كثیری كه برای كشور تلاش می‌كند، دیده نشود.


پناهیان با بیان اینكه اگر كسی انتقادی دارد آن را مطرح كند تا وضع موجود بهتر از گذشته شود، تصریح كرد: این انتقادات فقط از افرادی قبول می‌شود كه ابتدا شكر را به جا آورده باشند چون جهت اصلی فرمایشات رهبری در موضوع امید دادن توجه به وجوه مثبت جاری در جامعه است.


وی با انتقاد از افرادی كه گلایه‌مندی‌ها را مطرح می‌كنند، گفت: با جریان به اصطلاح «نق زن» كاری نداریم چراكه همیشه وجود دارند، افرادی مثل ضدانقلاب كه هیچ‌گاه نمی‌خواهند وجوه مثبت را ببینند و به دنبال خراب كردن همه امور هستند، اما كسانی كه واقعا دلسوز و به دنبال اصلاح كردن كاستی‌ها هستند چرا نباید قبل از آن به خوبی‌ها اعتراف كنند؟




 


بیانیه جبهه مشارکت در باره اظهارات محسنی اژه ای
جرس: حزب مشارکت ایران اسلامی با انتشار بیانیه ادعای دادستان تهران مبنی بر صدور حکم انحلال حزب مشارکت را مصداق کامل جنگ روانی و اشاعه کذب دانست . در این بیانیه آمده است: " با توجه به اینکه اصلا تا به حال دادگاهی برای رسیدگی به درخواست انحلال حزب توسط کمیسیون ماده ۱۰ احزاب از سوی قوه قضائیه تشکیل نشده است بدیهی است که پاسخ به این سوالات غیر ممکن و در همه حال منفی است و حتما شما که با امر قضا آشنا هستید می دانید اعلام شفاهی یک حکم از سوی سخنگوی قوه قضائیه هیچ گونه ارزش قضایی ندارد و برای هیچکس منع و تکلیفی ایجاد نمی کند."

 

 

به گزارش نوروز متن کامل این بیانیه به شرح زیر است :
 

به نام خدا

امروز، رسانه ها خبری از قول آقای محسنی اژه ای، دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضاییه منتشر کردند که مصداق کامل جنگ روانی و اشاعه کذب می باشد. ایشان در سخنان خود با ارجاع به تصمیم سیاست زده ،غیر قانونی و غیر الزام آور کمیسیون ماده ۱۰ احزاب اظهار داشته اند درخواست آن کمیسیون در دادگاه بررسی و دادگاه ” تصمیم” به انحلال حزب مشارکت گرفته است. این اظهار نظر مبهم و غیر حقوقی است، لذا لازم است از اقای دادستان کل پرسیده شود که :
 

۱- در چه زمانی و توسط چه مرجع قضایی کیفر خواست علیه جبهه مشارکت صادر شده است؟

۲- در چه تاریخی این کیفر خواست به اطلاع اولیای حزب رسیده است؟

۳- در چه زمانی پرونده به دادگاه ارسال و در چه زمانی این دادگاه تشکیل شده است؟

۴- این دادگاه چه نوع دادگاهی بوده است و ریاست آن به عهده چه کسی بوده است؟

۵- اعضای هیئت منصفه این دادگاه چه کسانی بوده اند؟

۶- از نمایندکان حزب و وکلای حزب چه کسانی در این دادگاه حاضر بوده اند؟

۷- با توجه به قاعده عام علنی بودن دادگاه، از اصحاب رسانه حتی از رسانه های وابسته به اقتدار گرایان چه کسانی در دادگاه بوده اند و گزارش دادگاه در چه رسانه ای حتی به صورت یک خبر کوتاه درج شده است؟

۸- حکم دادگاه چگونه و به چه کسی ابلاغ شده است؟

۹- مگر هر حکمی قابل تجدید نظر خواهی نیست. پس اگر چنین حکمی صادر شده است هنوز قابل تجدید نظر خواهی است. چرا اجرای حکم را اعلام کرده اید؟

۱۰- و خلاصه آنکه اگر حکمی وجود دارد چرا آن را منتشر نمی کنید؟
 

با توجه به اینکه اصلا تا به حال دادگاهی برای رسیدگی به درخواست انحلال حزب توسط کمیسیون ماده ۱۰ احزاب از سوی قوه قضائیه تشکیل نشده است بدیهی است که پاسخ به این سوالات غیر ممکن و در همه حال منفی است و حتما شما که با امر قضا آشنا هستید می دانید اعلام شفاهی یک حکم از سوی سخنگوی قوه قضائیه هیچ گونه ارزش قضایی ندارد و برای هیچکس منع و تکلیفی ایجاد نمی کند.

علیهذا فعالیت حزب قانونی و ممانعت از فعالیت ان توسط هر شخصی غیر قانونی و مصداق تخلف از فانون اساسی و اصول متعدد آیین دادرسی می باشد.امیدواریم دادستان کل کشور با وقوف به این امر مانع سوء استفاده اقتدار طلبان بهانه جو از اظهارات مبهم و بدون پشتوانه قضائی ایشان شوند.
 

جبهه مشارکت ایران اسلامی
 


 


جرس: دکتر محمد ملکی با تقدیر از مقاومت و ایستادگی دانشجویان و اساتید در زندان ها در یک سال اخیر و پس از آغاز اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات، پروژه اسلامی کردن دانشگاه ها و علوم انسانی را پیشاپیش شکست خورده ارزیابی نمود و مهم ترین و اساسی ترین اولویت حرکت های امروز دانشجوئی را حول محور استقلال دانشگاه از حاکمیت و ساختار قدرت معرفی کرد.


دکتر محمد ملکی از معدود فعالان سیاسی و دانشگاهی ایران است که طی نیم قرن فعالیت خستگی ناپذیر در عرصه دانشگاه ها، بارها و بارها چه در کسوت دانشجو و چه در کسوت استاد، چه در زندان ساواک و چه در زندان ها و بازداشتگاه های جمهوری اسلامی، سال های طولانی طعم تلخ زندان را چشیده اند. ایشان، اولین رئیس دانشگاه تهران پس از انقلاب بودند و دوره تصدی ایشان، طی سه دهه پس از انقلاب، تنها دوره ای بوده است که در آن انتخاب رئیس و روسای دانشکده های دانشگاه به شیوه ای کاملا دموکراتیک و انتخابی، از مجرای "شورای اساتید و دانشجویان" صورت می گرفت. امری که پس از دوره ریاست ایشان و آغاز دوران انقلاب فرهنگی تا هم اکنون برای همیشه در همه دانشگاه های کشور به فراموشی سپرده شد.
 

 

دکتر ملکی در گفتگو با سایت دانشجونیوز به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید نظرات خود پیرامون مسائل مرتبط با جامعه دانشگاهی ارائه کرده است. دکتر ملکی در این مصاحبه تلاش برای اسلامی کردن دانشگاه‌ها و یا علوم انسانی را شکست‌خورده توصیف کردند.


در این گفتگو وی ضمن تقدیر از مقاومت و ایستادگی دانشجویان و اساتید در زندان ها در یک سال اخیر و پس از آغاز اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات، پروژه اسلامی کردن دانشگاه ها و علوم انسانی را پیشاپیش شکست خورده ارزیابی نمود و مهم ترین و اساسی ترین اولویت حرکت های امروز دانشجوئی را حول محور استقلال دانشگاه از حاکمیت و ساختار قدرت معرفی کرد.


دکتر محمد ملکی، ضمن مقایسه برخورد حاکمیت اسلامی با دکتر ثبوتی، استاد برجسته فیزیک، با رفتار حکومت پهلوی در قبال دکتر حسابی با وجود صدارت در کابینه ی مصدق، تعامل حکومت پهلوی دوم با اساتید معترض را به رغم برخوردهای سرکوبگرایانه با دانشجویان و اساتید، محترمانه تر از رفتارهای حاکمیت فعلی با اساتید، ارزیابی کردند.


متن این گفتگو را به شرح زیر است: 


- اندکی به گذشته باز گردیم. انتخابات ریاست جمهوری در خرداد ٨٨ برگزار شد و خیلی زود اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات آغاز شد و ما در یک بازه زمانی تقریباً شش یا هفت ماهه شاهد اعتراضات مردمی به مناسبت های مختلف بودیم. در داخل دانشگاه ها نیز اعتراضات چشمگیری بنا به مناسبت های متفاوت شکل می گرفت که اوج آن را در روز ١٦ آذرماه ٨٨ تقریبا در اکثریت دانشگاه های کشور شاهد بودیم. به عنوان اولین سوال نظر شما پیرامون پیوند این حرکت های دانشجوئی با اعتراضات مردمی اساساً چگونه باید می بود و آن چه که اتفاق افتاد را چگونه ارزیابی می کنید؟

با سپاس از شما دوست عزیز که خواسته اید به چند سوال در مورد دانشگاه و دانشگاهیان پاسخگو باشم. آغاز سال تحصیلی جدید را به دانشگاهیان و فرهنگیان عزیز به ویژه به دانشجویان تازه وارد به دانشگاه شاد باش میگویم و امیدوارم که بتوانند در این کانون "دانش" هرچه بیشتر "دانش" جوئی کنند. اما پاسخ به سوالات شما در حد توانم و اطلاعم.

پیوند حرکت های دانشجوئی با مردم کوچه و بازار یک امر طبیعی است، زیرا دانشجویان از میان مردم بی می خیزند و جزئی از مردم هستند. از رنج آنها رنج می برند و از مبارزات آزادیخواهانه مردم پشتیبانی می کنند با این تفاوت که دانشجو و استاد با درک بالای خود مسائل جامعه را بهتر تحلیل می کنند و به همین دلیل همیشه و در همه جا دانشگاهیان پیش قراولان حرکت های اجتماعی هستند. از آنجا که من در آن روزها در اسارت بوده و شاهد مقاومت دانشجویان بودم، از نظر من مقاومت و ایستادگی دانشجویان و استادان در این مبارزه برای احقاق حقوق خود و مخالفت با غاصبان حقوق مردم کم نظیر بود.


- بر می گردیم به اوضاع فعلی، همانطور که بخوبی می دانید، طی ۳۰ سال گذشته طی دو مرحله گسترده به نام انقلاب فرهنگی اول و در دوره جاری نیز که برخی از آن به عنوان انقلاب فرهنگی دوم یاد می کنند، با دانشجویان و اساتید دانشگاه‌ها برخوردهای حذفی مختلفی صورت گرفته است. اخراج و صدور احکام سنگین تعلیق از تحصیل، بازنشتگی اجباری اساتید برجسته ی دانشگاه ها و به تازگی هم ایجاد پرونده های قضائی و امنیتی سنگین برای دانشجویان که منجر به صدور سنگین ترین احکام حبس برای دانشجویان شده است. به واقع این اقدام‌های حکومت را ناشی از چه می دانید؟ آیا به نظر شما این اقدام‌ها باعث می‌شود که در سال تحصیلی جدید، دانشجویان با توجه به سرکوب های گسترده منفعلانه عمل کنند و یا اینکه فعالیت آنها به سمت رادیکال شدن پیش خواهد رفت؟

اقدامات خشونت امیز حاکمان را ناشی از ترس و قدرت طلبی می دانم. اگر نظری به تحولات ٣٠ ساله و موضع گیری های حکومت در برابر دانشگاه ها بیفکنیم متوجه می شویم که از اوایل انقلاب حاکمان راه خود را از دانشجویان جدا کردند. آنها خواهان تسلط بر همه ارکان های حکومت بودند و دانشجویان در جستجوی استقلال آزادی و جمهوریت و اسلامیت یعنی شعارهای انقلاب. بنابراین حکومت هرگز استقلال دانشگاه را بر نمی تافت و بهمین دلیل قدرت پرستان داستان انقلاب فرهنگی و اسلامی کردن دانشگاه ها را در سال ١٣۵۹ مطرح کردند و شد آنچه که در این سی سال شاهد آن بودیم. در این جا چند جمله از نامه مفصل به شورای انقلاب فرهنگی را که چند ماه پس از تشکیل آن شورا نوشته شده در اینجا می آورم، تا نگویند که کسی به ما نگفت که این راه راه خطائی است:
«آقایان برای اسلامی کردن دانشگاه ها تاکنون چه کرده اید؟ با یک عمل انقلابی! تصمیم گرفتید طبق برنامه از پیش تعیین شده درِ دانشگاهها و مدارس عالی را ببندید؟ آیا بهتر نبود در این مدت حداقل ویژگی های دانشگاه اسلامی را تعیین می کردید؟ تا چه اندازه افرادی را که در کمیسیون ها شرکت می کنند می شناسید؟ نکند آدم های زرنگ ۱۸۰ درجه گردیده باشند و همان ها که تا دیروز در جلسات بررسی مسائل انقلاب سفید شاه شرکت می کردند امروز در نشست های انقلاب آموزشی و ساختن دانشگاه های اسلامی، برنامه ریز باشند؟ برادران! برای رسیدن به خواست های مردم که آنها را فریاد می کردند یعنی"استقلال، آزادی، و جمهوری اسلامی" سخت به عالمان و متخصصان باایمان و ایثارگر نیازمندیم. تاکنون و در این راه چه کردید؟»....(روزنامه های کیهان و اطلاعات تابستان ۱۳۵۹)

 

پاداش این تذکرات دلسوزانه ی من و امثال من دستگیری و زندان و شکنجه بود ولی نتیجه همه این قبیل اعمال خشونت آمیز این شد که امروز پس از ۳۰ سال می گویند که اگر دانشگاه ها زیر سلطه ما درنیایند "آنها را با خاک یکسان می کنیم". نه تنها این اقدامات باعث نمی شود که دانشجویان در سال جدید تحصیلی دچار انفعال شوند بلکه  جنبش دانشجوئی را ممکن است بتوان برای مدت محدودی زیر خاکستر برخاسته از خشونت پوشاند اما مطمئن باشید یک نسیم ملایم خاکستر را به کناری خواهد زد و این آتش را شعله ورتر خواهد ساخت.


- شما به عنوان اولین رئیس دانشگاه تهران پس از انقلاب اسلامی و فردی که دوران متفاوتی را به لحاظ سیاسی تجربه کرده اید، چه تفاوتی را به واقع میان فضای سیاسی امروز و فضای سیاسی پیش از انقلاب و مبارزات دانشجویان علیه حکومت پهلوی که گاه همراه با سرکوب نیز بود، مشاهده می کنید. به عبارت روشن تر، ایا نوع برخوردهای قهری و سرکوبگرایانه ای که با هدف خاموش کردن هر گونه صدای مخالف در سطوح آکادمیک صورت می گیرد در آن دوره هم اتفاق می افتاد؟ آیا حجم برخوردهای قهری را با کنش های معترضانه متفاوت نمی دانید؟ لطفا مقایسه ای از این ادوار تاریخی برای ما ارائه دهید.

نخست باید به این نکته اشاره کنم که در حکومت های استبدادی و مطلقه حرف اول را زور و خشونت علیه مخالفین و منتقدین می زند و بنده در این بیش از ۵۰ سال که در کسوت استادی و دانشجوئی شاهد و ناظر حوادث خشونت آمیز قدرت حاکم بوده ام، همیشه دیده ام که لبه تیز حمله ها و آزار و اذیت ها در مرحله اول متوجه دانشجویان و دانشگاهیان بوده است. فراموش نکنیم که حوادثی نظیر ۱۶ اذر ۱۳۳۲ و اول بهمن ۱۳۴۰ و ۱۳ آبان ۱۳۵۷ و حوادث متعدد دیگر از جمله دستگیری ها، اخراج و زندانی و شکنجه دادن در دوره پهلوی دوم صورت گرفت، و در نظام ولائی حمله به دانشگاه ها به بهانه انقلاب فرهنگی و ۱۸ تیر ۱۳۸۷ و یورش به کوی دانشگاه تهران و دستگیری های فله ای در حوادث بعد از انتخابات و اخراج و بازنشستگی اجباری استادان و ... صورت گرفته است. هرگز حجم برخوردهای قهری با کنش های معترضانه مناسب نبوده است. مگر دانشجویان در دو نظام شاهنشاهی و ولائی چه می گفتند؟ و چه می خواستند جز حق آزاد زیستن و آزاد اندیشیدن و نقد کارهای مستبدانه؟ چه گناهی دانشجویان و دانشگاهیان و مردم ایران زمین مرتکب شده بودند و می شوند؟ آیا خواست اجرای قوانین حتی قانون اساسی کنونی و انجام یک انتخابات آزاد و دموکراتیک حرف نامربوطی بوده است که سزاوار این همه خشونت و حذف باشد؟


- مایلم در راستای سوال قبلی با طرح یک مثال، سوال دیگر را مطرح کنم. همان طور که می دانید دکتر یوسف ثبوتی، یکی از مفاخر علمی کشور و از اساتید برجسته فیزیک دانشگاه زنجان بوده اند که طی ماه اخیر، تنها به دلیل حمایت از  مهدی کروبی در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته، از ریاست دانشگاه علوم پایه زنجان که خود موسس آن بوده اند برکنار شدند. مسئله ای که حتی اعتراض بازاریان را هم که بطور سنتی همواره یکی از پایگاه های قدرت در ایران بوده است، برانگیخت. پرسش من این است که ایا نمونه مشابه تاریخی از چنین مسئله را شما در دوره پهلوی دوم در برخورد با اساتید معترض می توانید ارائه کنید.

تا آنجا که می دانم و اطلاع دارم در زمان پهلوی دوم هم نسبت به بزرگان علم و ادب رفتار مناسب و درخوری وجود نداشت مثلا با بزرگانی چون استاد دهخدا، دکتر حسابی و پروفسور هشترودی که در آن زمان جزء دانشمندان بزرگ بودند. رفتار حکومت به خصوص پس از کودتا با دهخدا برخوردی خصمانه بود ولی نه مانند برخوردیکه با استاد دکتر یوسف ثبوتی صورت گرفت. بعنوان مثال اگرچه دکتر حسابی با دکتر مصدق همکاری داشت (دکتر حسابی اولین رئیس هیات مدیر و مدیر عامل شرکت نفت و به پیشنهاد دکتر مصدق وزیر آموزش و پرورش "فرهنگ" بود) و به قول خودش که در کتاب خاطرات استاد به نام استاد عشق منتشر گردید، می گوید: "مدتی که در کابینه دکتر مصدق بودم ارتباط نزدیکی با ایشان پیدا کردم بطوری که او بر اساس این اعتماد مسئولیت رسیدگی به احوال "از کجا آورده ای" را به من داد..." اما من نشنیده ام که با پروفسور حسابی که او را پدر علم فیزیک و مهندسی نوین ایران می نامند رفتاری مانند آنچه که بر دکتر یوسف ثبوتی رفته، صورت گرفته باشد. هم چنین با پروفسور هشترودی که شایع بود که افکار متمایل به چپ داشت، چنین برخوردهای صورت نمی گرفت گرچه در جریان اعتراض ۱۲ استاد دانشگاه تهران به قرار داد کنسرسیون، شاه اصرار به اخراج آنها داشت ولی رئیس انتخابی دانشگاه از این کار امتناع کرد.


- فکر می کنم شما هم با من هم عقیده باشید که انتخابات سال گذشته یک نقطه عطف در روند تحولات معاصر ایران بود و سرآغازی برای تحولاتی تازه تر. صرف نظر از تمامی تغییراتی که این تحول در دل جامعه ایران به وجود آورد و تمامی آثار دیگر آن که مجال طرح خود را می طلبد، می خواهم به مقوله ای مرتبط با دانشگاه اشاره کنم و نظر شما را نیز پیرامون آن جویا شوم. موضوع اسلامی کردن علوم انسانی که از نظر تئوری های رایج در میان طبقه حاکم، مقدمه ای برای ایجاد یک تمدن اسلامی است. امری که با شدت از سوی آنان از مجرای وزارت علوم دنبال می شود و در این راستا بسیاری از اساتید با مبانی فکری متفاوت از دانشگاه اخراج شده اند. سرانجام این روند را چگونه ارزیابی می کنید و از نظر شما آیا اساساً تحول یک علم از بیرون امکان پذیر است؟ آیا به واقع ایجاد علوم انسانی اسلامی راز ماندگاری و بقای حاکمیت خواهد بود؟ آیا این مسیر برای برخی که نوستالژی بازگشت به تمدن شکوهمند اسلامی را دارند، راهگشا خواهد بود؟

اگر بعد از ۳۰ سال موفق به اسلامی کردن دانشگاه ها شده بودند، می شد فکر کرد که بتوانند با اسلامی کردن علوم انسانی برای ایجاد یک تمدن اسلامی هم موفق باشند. باید به قدرت پرستان گفت چرا شعارهای توخالی و  دور از واقعیت می دهید. شما چقدر در اسلامی کردن دانشگاه ها موفق بوده اید که حالا می خواهید تمدن شکوهمند اسلامی در جهان برپا کنید. از قول یکی از مسئولین وزارت علوم که از صدا و سیما پخش شد شنیدم که فعلاً واحد درس هائی مانند حقوق، علوم سیاسی، علوم اجتماعی و روانشناسی را حذف کرده اند، تا برای آن ها برنامه ریزی کنند و این واحدها را طبق ضوابط اسلامی عرضه نمایند. حال چه بر سر این علوم دارد می آید خدا می داند و بس!


- همان طور که می دانید دفتر تحکیم وحدت، از معدود تشکل های دانشجوئی است که طی سالیان گذشته و با وجود فضای سرکوب آمیز هم چنان علیرغم هزینه های سنگین به فعالیت های خود ادامه داده است. و مطلع نیز هستید که دادگاه انقلاب دو عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت را در مجموع به ۱۶ سال و نیم حبس تعزیری محکوم کرده است. همچنین مجید توکلی، شبنم مدد زاده و برخی دیگر از اعضای این تشکل، مجید دری و ضیاء نبوی از شورای دفاع از حق تحصیل و یا دانشجویان فعال در شهرستان ها مانند نعیم احمدی و بسیاری دیگر نیز با احکام سنگین حبس روبرو هستند. دانشجویان بازداشتی هر بار نیز به بهانه های مختلف تحت فشارهای متفاوتی قرار می گیرند. به عنوان یک استاد دانشگاه و یک پیش کسوت در عرصه اکادمیک، که تجربه ی فعالیت در دوره های مختلف سیاسی را نیز داشته اید، چه نوع فعالیت ها و کنش هائی را با توجه به فضای خفقان کنونی، برای این تشکل موثرترین راه می دانید و برای برون رفت از هرگونه فضای انفعال احتمالی، تمرکز بر چه موضوعاتی را مناسب تلقی می کنید.

با احترام و عرض ادب به دانشجویان و اساتید زندانی که امیدهای آینده این کشور هستند و رهبران نمادین مبارزه و مقاومت برای آزادی و برابری و آینده ای روشن و دور از هرگونه ستم و نابرابری، باید سخنی را که بارها گفته ام تکرار کنم که با توجه به تکثر اندیشه ها، بین دانشجویان، جنبش دانشجوئی باید هدف اصلی را برای خود انتخاب نماید و تمام گروه های دانشجوئی را دور این محور متمرکز نماید. و آن محور اساسی استقلال دانشگاه هاست تا زیر سلطه حکومت ها نباشد که هر یک به میل خود، آنها را به این سو و آن سو بکشانند و اصل مهم استقلال دانشگاه، اصلی است پذیرفته شده در جهان و ایران.

می دانیم چندی پس از افتتاح دانشگاه تهران، قانون استقلال دانشگاه ها به تصویب رسید. استقلال نه به آن معنی که جزیره ای باشد در میان دریا، بلکه استقلال به این معنی که امور مربوط به دانشگاه ها از حمله پذیرش استاد و دانشجو، تقسیم بندی بودجه، امور تحقیقاتی و آموزشی، ارتقاء استادان، تشکیل تشکل های دانشجوئی و خلاصه آن چه که به دانشگاه مربوط می شود به وسیله خود دانشگاهیان برنامه ریزی گردد و قدرت مداران نتوانند به میل خود دانشگاه ها را به سوئی بگردانند و سطله خود را بر دانشگاه ها روز به روز افزایش دهند. در حقیقت کار دانشگاه را به دانشگاهیان واگذارند.

من برای بهتر روشن شد این امر باید اضافه کنم که در یک دانشگاه مستقل تمام مسئولیت ها از جمله رئیس دانشگاه، روسای دانشکده های و موسسان وابسته از سوی خود دانشگاهیان انتخاب می گردند و اجازه دخالت قدرت های خارج از دانشگاهیان را به هیچ مقام و قدرتی نمی دهند. در اینجا بطور مثال از مقاومت دو رئیس انتخابی دانشگاه تهران در برابر دخالت های حکومت نمونه هائی می آورم.
این دو نمونه مربوط است به دوران ریاست دکتر علی اکبر سیاسی و دکتر فرهاد. بد نیست در اینجا ابتدا سابقه استقلال دانشگاه را از زبان دکتر علی اکبر سیاسی بشنویم. او در کتاب خاطراتش بنام"گزارش یک زندگی" می گوید:
«اندکی بعد در روز ۱۵ بهمن ماه ۱۳۲۱ شمسی به مناسبت سالروز تاسیس دانشگاه تهران، در حضور شاه و ملکه فوزیه، جشن باشکوهی در سالن بزرگ دانشکده حقوق برپا گردید. آقای قوام السلطنه با کسب اجازه شاه اعلامیه استقلال دانشگاه ها را خواند. که در آن آمده بود با تصویب اعلای حضرت شاهنشاه و با توجه به روح قانون اساسی، این موسسه بزرگ  علمی از امروز از وزارت فرهنگ تفکیک می شود و از این پس مستقیماً و مستقلاً به اداره "امور علمی و  اداری خود می پردازد.»

به این ترتیب دانشگاه به استقلال رسید و دکتر سیاسی بعنوان اولین رئیس انتخابی دانشگاه تهران از سوی شورای عالی استادان انتخاب شد و از میان روسای انتخابی دانشکده ها بنام شورای قانونی دانشگاه، این شورا از روسای انتخابی و یک استاد انتخابی از سوی دانشکده ها تشکیل شد. وقتی پس از کودتای ۲۸ مرداد و بازگشت شاه حادثه ی ۱۶ آذر اتفاق افتاد، دکتر سیاسی به شدت به شاه و مقامات مملکتی اعتراض کرد که قسمتی از آن را نقل می کنم:
«فردای آن روز در جلسه روسای دانشکده ها دو ساعت درباره این جریان و خط مشی خود بحث کردیم. نخست فکر کردیم که جمعاً استعفا دهیم و بعد دیدیم که این کناره گیری نتیجه قطعیش این خواهد بود که آروزی همیشگی دولت ها برآورده خواهد شدو استقلال دانشگاه را که قریب به 12 سال در استقرار و استحکامش زحمت کشیده بودیم از بین خواهد برد و یک نظامی یا یک غیرنظامی قلدر را به ریاست دانشگاه خواهند گماشت. در نتیجه این مذاکرات و ملاحظه تصمیم گرفته شد که سنگر را خالی نکنیم و به مقاومت بپردازیم. وقتی خبر به من رسید بی درنگ با سپهبد زاهدی نخست وزیر کودتا تلفنی تماس گرفتم و شدیداً اعتراض کردم و گفتم با این حرکات وحشیانه ی مامورین انتظامی من دیگر نمی توانم امور دانشگاه را عهده دار باشم.»

وقتی تماس با سپهبد زاهدی نتیجه نمی دهد دکتر سیاسی تصمیم می گیرد موضوع را مستقیما با شاه در میان بگذارد. او می گوید: «از شاه وقت خواستم و در نظر داشتم به عمل جناینکارانه ی قوای نظامی اعتراض کنم. شاه مجال نداد و به محض رسیدن دست پیش گرفت و گفت: این چه دسته گلی است که همکاران دانشکده فنی شما به آب داده اند. گفتم معلوم می شود که جریان را آن طور که خواسته اند و ساخته و پرداخته اند به عرض رسانده اند. شاه گفت: نه دروغ نگفته اند عقل هم حکم می کند که جریان همین بوده است. گفتم هر چه بوده نتیجه اش این است که سه خانواده عزادار شده اند و دانشگاهیان ناراحت و سوگوارند.»

دکتر سیاسی می نویسد: «در جلسه هیات دولت هم بحث مفصلی بین وزراء در گرفت. فردای آن روز ماموران انتظامی که پس از سقوط مصدق به دانشگاه راه یافته بودند آنجا را ترک کردند.»

و اما موضع گیری دکتر فرهاد و یکی دیگر از روسای انتخابی دانشگاه تهران: وقتی روز اول بهمن ماه ۱۳۴۰ دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به تعطیلی مجلس و پشتیبانی از خواست های جبهه ملی کلاس های درس را تعطیل کردند و با تظاهرات خواستار کناره گیری دولت امینی شدند، شاه که در انتظار فرصت بود دستور حمله به دانشگاه و سرکوبی دانشجویان را صادر کرد. دکتر فرهاد رئیس انتخابی دانشگاه تهران طی اعلامیه ای این حمله وحشیانه را محکوم کرد و از ریاست دانشگاه تهران استعفا داد و در متن استعفا نامه خود نوشت:
«دانشگاه نسبت به این عمل رسماً اعتراض و تقاضای رسیدگی و تعقیب مرتکبین و مجازات آنان را از دولت نموده است و مادامی که نتیجه رسیدگی به دانشگاه اعلام نشود، این جانب و روسای دانشکده ها از خدمت در دانشگاه ها معذور خواهیم بود.»

همین دکتر فرهاد بود که وقتی در زمان ریاست او صدها دانشجو از جمله اینجانب را دستگیر کرده اند، آنقدر ایستادگی و مقاومت در برابر شاه نمود، تا همه آنها را از قزل قلعه با احترام آزاد کردند. ولی در اردیبهشت سال ۱۳۵۹ (بعد از انقلاب) دیدیم که بر سر دانشگاه ها به دلیل اعلام استقلال و تشکیل شورای هماهنگی چه بلائی بر سرش آوردند که این وضع تا امروز ادامه دارد.

در پایان می خواهم بگویم برای جنبش دانشجوئی بزرگترین هدف را تقاضا و فشار برای استقلال دانشگاه ها می دانم و مطمئن هستم که این کار مقدمه ای است برای رفع بسیاری از گرفتارهای فعلی اساتید و دانشجویان. شورای مدیریت دانشگاه تهران پس از انقلاب اسلامی قانون استقلال دانشگاه ها را بوسیله جمعی از اساتید حقوق دانشگاه تهیه کرد و در تیرماه ۱۳۵۸ آن را برای شورای انقلاب و دولت فرستاد که سرسری گرفته شد و توجه کافی به آن نشد. و همین قانون را من در دروه اصلاحات بوسیله مرحوم احمد بورقانیکه آن موقع رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس بود به مجلس فرستادم که باز هم به آن بی توجهی شد. چرائی این موضوع را خودتان بهتر می دانید که حکومت ها دوست دارند بر دانشگاه ها مسلط باشند تا هرگونه می خواهند با استاد و دانشجو رفتار کنند. فرق نمی کند چه محافظه کاران باشند چه اصلاح طلبان. بطور کلی قدرت ها میانه خوبی با دانشگاه ها ندارند چرا که دانشگاه ها منتقد آنها هستند!


 


یکشنبه آینده مراسم چهلم مرحوم موسوی درچه ای در شهر ری

جرس: شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز به ریاست حجت الاسلام و المسلمین سید محمد خاتمی تشکیل شد.
 

 

به گزارش پارلمان‌نیوز،‌در این جلسه با توجه به شروع سال تحصیلی حوزه های علمیه با تجلیل و تقدیر از نقش و تلاش ارزشمند مراجع عظام، علماء و بزرگان حوزه های علمیه به ویژه حوزه علمیه قم در اعتلاء و استقلال حوزه ها بر ضرورت تقویت این امر مهم بعنوان مهمترین عامل ماندگاری و اثر گذاری روحانیت در جامعه اسلامی که همواره مورد عنایت خاص آیت الله خمینی بوده است تأکید گردید.

همچنین در این جلسه بمناسبت فرا رسیدن چهلمین روز درگذشت روحانی مبارز  حاج سید تقی موسوی درچه ای از اعضاء مؤسس و شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز، از مجاهدت های ارجمند ایشان تجلیل بعمل آمد و از عموم مردم شریف به خصوص اهالی قدر شناس شهرستان ری برای شرکت در مراسم چهلم آن مرحوم که روز یکشنبه مورخ ۱۳۸۹/۷/۱۱ از ساعت ۱۵ الی ۱۷ در محل مصلای بزرگ شهر ری برگزار می گردد دعوت بعمل آمد.
 


 


میلیتاری اند تکنولوژی

 

در حالیکه اوباما پیشنهاد گفتگو در مورد مسائل اتمي را داده است ایران با تهدید سایبری روبروست

 

پرزیدنت باراک اوباما و محمود احمدي نژاد، قرار است روز 23 سپتامبر در نیویورک  و در مراسم افتتاحیه مجمع عمومي سازمان ملل سخنراني کنند.دبیرکل سازمان ملل به مردم جهان اعلام کرد که تلاش ایران براي دستیابی به بمب اتم در حال حاضر مسائل جهان را تحت الشعاع قرار داده است.

 

دبکا فایل، و منابع دیگر اطلاعات نظامي و اطلاعاتي که از روز دوشنبه 20 سپتامبر به بیرون درز کرده است حاوي این اطلاعات است که آمریکا از نقطه اي پنهاني وارد جنگ سایبری با ایران شده است و  اسرائیل هم واحد هاي زبده خود را در این زمینه بکار گرفته است.

 

به نقل از منابع مان در واشنگتن، اوباما براي حل کردن مشکلاتش با جمهوري اسلامي ایران دو راه در پیش گرفته است: سازمان ملل و تحریم هاي یک جانبه براي وارد کردن ضربه اي عمیق به منایع مالی که ایران برای رسیدن برنامه هاي اتمي اش به آن نیاز دارد، و یک جنگ سري سایبری که آمریکا با اسرائیل در آن مشارکت مي کند تا تاسیسات اتمي ایران را فلج کنند.

 

در نیویورک گفتگوي هیئت همراه احمدي نژادد و شش کشور قدرتمند جهان براي متقاعد کردن ایران به دست برداشتن از برنامه غني سازي اورانیوم ادامه دارد. پیشنهاد آمریکا براي بازگشت به میز مذاکره در شرایطی ارائه گردید که اخبار مربوط به به خدمت گرفتن مهاجمان سایبری توسط دولت اسراییل که توانایی کار در موقعیت های خطرناک را داشته و می توانند تکنولوژی دشمن را نابود یا به سرقت ببرند، عمداً در اختیار رسانه ها قرار گرفت.

 

منابع دبکا فایل فاش کردند که اسرائیل واحد ویژه اي دارد که مدت هاست در چنین کار هایي دست داشته اند. سه سال پیش، مهاجمان سایبری در از میان بردن رآکتور پلوتونیوم کره شمالي که در دیر آزوز در سوریه قرار داشت، دست داشتند.

 

روز دوشنبه هم روزنامه کریستین ساینس مونیتور و چندین روزنامه آمریکایی تخصصي درباره ویروسي به نام استاکسنت نوشته بودند که قادر است به سرور هاي پروژه هاي بزرگ مثل ایستگاه هاي تولید برق و رآکتور هاي اتمي حمله کند و آنها را از بین ببرد.

 

همه گزارش هاي فاش شده در سه مورد اشتراک دارند:

1- استاکسنت پیشرفته ترین و خطرناک ترین ویروسی است که تا کنون اختراع شده است.

2- کارشناسان باورندارند که هکر هاي خصوصي یا افراد قادر باشند این ویروس را تولید کنند، بغیر از کشورهاي با قدرت تکنولوژیک بالا مثل آمریکا یا اسرائیل.

3- اگرچه این ویروس از چهار ماه پیش شناسایي شد، اما تنها سرورهای شناخته شده اي که گفته مي شود تحت تاثیر آن قرار گرفته یا بشدت آسیب دیده است، در ایران واقع شده است.

 

برخي از کارشناسان امنیت کامپیوتری شدیدا معتقدند که این ویروس بطور خاص براي هدف قرار دادن بخشي از تاسیسات اتمي ایران نظیر تاسیسات بوشهر که ماه پیش راه اندازي شد یا تاسیسات سانتریفوي نطنز، اختراع شده است.

 

منبع دبکا فایل مي افزاید: از ماه اوت، آمریکا و منابع اطلاعاتي بازرسان اتمي سازمان ملل گزارش داده اند که روند غني سازي اورانیوم در ایران به دلیل مشکلات تکنیکي به کندی صورت مي گیرد که باعث شده است تعداد زیادي از سانتریفوژ ها از کار بیافتد و تکنسین هاي اتمي نتوانند آن را تعمیر کنند. تخمین زده مي شود که تنها در نطنز 3000 سانتریفوژ از کار افتاده باشد.

هیچ یک از گزارش ها اعلام نکرده است که کدام بخش از برنامه اتمي ایران مورد هجوم ویروس استاکسنت قرار گرفته است یا حجم آسیب ها تا چه حد بوده است.

 

منبع: وبلاگ میلیتاری اند تکنولوژی 23 سپتامبر

 


 


جرس: معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد درباره خبر "رامین از معاونت مطبوعاتی کنار رفت" به خبرگزاری مهر تذکر داد و این خبر را "شایعه سازی ، تخلف از قانون و جرم" دانست.


به گزارش مهر، متن کامل نمابر اداره کل امور مطبوعات و خبرگزاریهای داخلی وزارت ارشاد به شرح زیر است: ترویج اکاذیب و پخش شایعات که از شگردهای رسانه های صهیونیستی در جنگ نرم می باشد در قانون مطبوعات جمهوری اسلامی ایران ممنوع بوده و جرم به شمار می آید.

 

طبق ماده 6 بند 11 قانون مطبوعات، اقدام آن خبرگزاری در شایعه سازی یا شایعه پراکنی در مورد "تغییر - برکناری - کناره گیری" معاون مطبوعاتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تخلف از قانون و جرم محسوب می شود.

 

بدینوسیله به جنابعالی تذکر داده می شود تا در انجام رسالت مطبوعاتی و مراعات دقیق قانون، اطلاع رسانی صحیح و بالا بردن سطح معلومات و دانش مردم کوشا باشید.

 

گفتنی است این خبرگزاری ذیل این مطلب ارسالی از سوی رامین توضیحاتی را در این مورد ارائه داده است، که به شرح زیر است:

 

1- خبرگزاری مهر متن کامل تذکر معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد را جهت اطلاع و قضاوت افکار عمومی منتشر می کند.

 

2- خبر فوق یک خبر عادی است و به جای نسبت دادن خبر کنار رفتن معاونت مطبوعاتی از این سمت به شگردهای صهیونیستی در جنگ نرم ، اتهام شایعه سازی و همچنین صدور رای تخلف از قانون و جرم برای خبرگزاری مهر ، بهتر می بود طبق ماده 23 از فصل ششم قانون مطبوعات از رویه پیش بینی شده در قانون یعنی ارسال جوابیه و پاسخ برای درج آن در "مهر" استفاده می نمودند. طبعا شکایت از خبرگزاری مهر نیز طبق تبصره های 3 و 4 همین ماده از قانون مطبوعات جزو حقوق قانونی جناب آقای رامین می باشد. اما بهتر است صدور رای مجرمیت را به مرجع پیش بینی شده در قانون یعنی دستگاه قضایی سپرد. چرا که انتساب همین موارد و جرم به دیگران نیز قبل از اثبات در دادگاه صالحه خود جرم است.

 

3- نامه فوق را جناب آقای سعید جابری انصاری از طرف مدیر کل محترم امور مطبوعات و خبرگزاری های داخلی وزارت ارشاد امضاء و ارسال نموده اند. این سرعت واکنش مکتوب در قبال یک خبر خود نشانه میزان اهتمام معاونت مطبوعاتی به عرصه رسانه ای است که امیدواریم در تمامی موارد این حساسیت را شاهد باشیم.


 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به jaras-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به jaras@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته