صفایی فراهانی که دو هفته پس از حمله قلبی در زندان، با پیگیریهای مداوم خانوادهاش توانست برای معالجه در بیمارستان بستری شود، روز گذشته در حین انجام تست قلب، دچار ایست قلبی شد.
به گزارش جرس، عفت خطیبی همسر صفایی فراهانی، معاون دبیرکل و رییس هیات اجرایی جبهه مشارکت گفت: آقای صفایی در یکی از بیمارستان های قلب تهران بستری هستند و شرایطشان رو به بهبودی است ولی دیروز در حین تستهای قلبشان دچار ایست قلبی شد ولی در حال حاضر وضعیتشان رضایت بخش است.
وی با بیان تاکید پزشک فراهانی بر دور بودن او از هر گونه فشار عصبی اظهار کرد: دکتر معالج ایشان گفته است هر نوع فشار عصبی یا روانی ممکن است ایشان را دچار ایست قلبی کند، به همین دلیل لازم است از هر گونه ارایه اطلاعات که منجر به عصبی شدن ایشان شود جلوگیری کنیم.
محسن صفائی فراهانی از اعضا شورای مرکزی جبهه مشارکت است که در جریان حوادث پس از انتخابات سال گذشته دستگیر و به تحمل پنج سال حبس قطعی محکوم شد.
صفائی فراهانی پس از مدتی توانست با سپردن ۷۰۰ میلیون تومان وثیقه به صورت موقت از زندان آزاد شود، اما پس از آنکه به همراه شش فعال سیاسی اصلاح طلب دیگر در نامهای به رئیس قوه قضائیه از اظهارات "سردار مشفق"، از فرماندهان ارشد قرارگاه ثارالله سپاه شکایت کرد، دوباره به زندان بازگردانده شد.
وی چندی پیش در زندان دچار حمله قلبی شد، اما تا دو هفته امکان بستری شدن وی در بیمارستان مهیا نشد. وضع صفایی فراهانی به نحوی بود که پزشک بهداری زندان از عدم بستری شدن وی در بیمارستان اظهار شگفتی کرد.
یک مقام وزارت علوم ایران از طرح استخدام ۵ هزار و ۴۰۰ عضو هیات علمی برای دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی این کشور خبر داد.
رضا عامری، مدیر کل دفتر ارزیابی و نظارت وزارت علوم ایران روز جمعه ۲ مهر (۲۴ سپتامبر) به خبرگزاری مهر گفت که دانشگاه ها تقریبا برای استخدام ۵ هزار نفر عضو هیات علمی اعلام نیاز کرده اند.
او گفت که همچنین مهلت ثبت نام اینترنتی تا پایان روز شنبه ۳ مهر ماه تمدیدی شده است.
بر این اساس قرار است استخدام اعضای هیات های علمی دانشگاه ها و مراکز علمی و دانشگاهی ایران از کانال وزارت علوم انجام شود.
به تازگی وزارت علوم ایران طرحی را به اجرا گذاشته است که بر اساس آن و بر خلاف گذشته که دانشگاه ها مستقیما اعضای هیئت علمی خود را انتخاب می کردند، اکنون متقاضیان باید نخست به تایید وزارت علوم برسند و پس از آن توسط دانشگاه ها انتخاب و جذب شوند
کامران دانشجو، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری ایران یک ماه پیش گفته بود: "در گذشته متقاضیان مستقیم به دانشگاه ها مراجعه می کردند اما با اتخاذ این راهکار، سعی شده است تا شرایط برای جذب اعضای هیات علمی در دانشگاه های سراسر کشور تسهیل شود زیرا از این پس تنها کانال جذب اعضا همین روش خواهد بود."
او درباره شیوه استخدام اساتید دانشگاه ها گفته: "بر اساس رتبه بندی دانشگاهها، هیات جذب مرکزی وزارت علوم بیش از دو برابر نیاز، عضو هیات علمی به آنها معرفی می کند و دانشگاه ها نیز از میان این افراد اعضای هیات علمی خود را جذب می کنند."
از زمان روی کار آمدن محمود احمدی نژاد در سال ۱۳۸۴، گزارش های متعددی از فشار بر دانشگاه ها و بازنشستگی پیش از موعد و اجباری استادان دانشگاه منتشر شده است. مخالفان دولت، انگیزه بسیاری از این فشارها و بازنشستگی ها را سیاسی می دانند
آقای دانشجو بارها از اسلامی تر کردن فضای دانشگاه ها صحبت کرده است و پیشتر گفته بود که دانشگاهی که در آن صدای اذان بلند نشود، "در یک کلام بهتر است چنین دانشگاهی وجود نداشته باشد."
از آغاز کار دولت دهم و با توجه به اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری که دامنه ای گسترده در دانشگاه های ایران داشت، انتقاد از فضای دانشگاه ها و متون درسی دانشگاه ها به ویژه درباره رشته های علوم انسانی بیشتر شده است.
آیت الله علی خامنه ای، رهبر ایران و تعدادی از مقامات این کشور در اظهار نظر های جداگانه ای بر لزوم تغییر محتوای دروس علوم انسانی دانشگاه ها تاکید کردند.
پاییز سال گذشته، محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور و رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی ایران مصوبه این شورا در زمینه "اسلامی کردن علوم انسانی در ایران" را ابلاغ کرد.
منبع:بی بی سی
علی اشرف فتحی*:از همان روز که انقلاب برآمده از همگرایی روحانیون انقلابی و روشنفکران مذهبی به پیروزی رسید، نخستین نشانه های چالش میان این دو گروه در قالب چالش میان حکومت و روحانیت آغاز شد. تا پیش از آن، روحانیت و روشنفکران در قامت منتقدین حکومت پهلوی در یک سو قرار داشتند و همگرایی میان این دو بود که روند سرنگونی شاه را تسریع بخشید. اما رهبری روحانیت و آوانگارد بودن این گروه، عملا راه را بر تفوق جبهه روشنفکران بست و حتی دیندارترین بخش طبقه روشنفکر را نیز به چالش با بخشی از روحانیت کشاند.
دولت بازرگان؛ انقلابی بودن یا نبودن؟
دولت مهدی بازرگان نخستین آوردگاه این چالش بود. مهندس بازرگان به عنوان یکی از بارزترین مظاهر دینداری و دین گرایی در عصر پهلوی، نخستین روشنفکری شد که در قامت یک دولتمرد به چالش با مرجعیت شیعه سوق داده شد. وی اگر چه از سوی امام خمینی به عنوان رییس دولت منصوب و مقبول از جانب شارع مقدس معرفی شده بود، اما دیری نپایید که با همان جسارت و زبان گزنده مخصوص به خودش به مصاف تقابل با امام خمینی رفت و آشکارا از برخی سخنان انتقادآمیز امام گلایه کرد.
در واقع نخستین چالش میان مرجعیت شیعه و مقامات عالی روحانی با دولت جمهوری اسلامی زمانی رخ داد که امام خمینی ترجیح داده بود در قم اقامت کند و در قامت یک مرجع تقلید و نه رهبر رسمی کشور به انتقاد از دولت منصوب خود بپردازد. هنوز قانون اساسی به تصویب خبرگان و مردم نرسیده بود و امام خمینی به عنوان رهبر انقلاب اسلامی و نه رهبر جمهوری اسلامی، از تداوم وجود نشانه های طاغوتی در ادارات دولتی گلایه کرده بود. این انتقاد امام با واکنش تند مهدی بازرگان رو به رو شد و رییس دولت موقت با صراحت لهجه ای که زبانزد بود از امام خواست به جای گلایه از دولت، به تهران برگردد تا جلوی چالش های بیشتر میان دولت و ایشان گرفته شود.
دومین چالش جدی دولت بازرگان با روحانیت بر سر قضیه اعدام های انقلابی و نیز فعالیت کمیته های انقلاب اسلامی بروز یافت که عمدتا تحت نظر روحانیون انقلابی فعالیت می کردند. آیت الله صادق خلخالی به عنوان حاکم شرع منصوب امام و چهره جنجالی اعدام های آن روزها، در جای جای خاطرات دو جلدی خود از آنچه که کارشکنی های پیاپی دولت بازرگان در مسیر محاکمات سران رژیم شاه نامیده انتقاد کرده است. خلخالی همچنین دولت بازرگان را به فراری دادن شاپور بختیار و تلاش برای زنده ماندن هویدا متهم کرده است. بدین ترتیب در روزهایی که در غیاب قانون اساسی جدید، خلخالی به مثابه رییس دستگاه قضایی حکومت جدید عمل می کرد، میان وی و دولت بازرگان چالش های پیاپی و جدی بروز می یافت و گلایه های متقابل و آشکاری را در پی داشت. بازرگان که به دلیل همین مسایل چندین بار تا آستانه کناره گیری رفته بود، فعالیت های روحانیون انقلابی را به زیان دولت می دید و آشکارا از آنها می خواست که به جای دخالت در کار دولت، به حوزه علمیه برگردند و کار را به متخصصین بسپارند.
تداوم این تقابل به سقوط دولت ۹ ماهه مهندس بازرگان منجر شد و با کناره گیری این چهره شاخص روشنفکری دینی، روحانیت عرصه های دیگری را نیز در اختیار گرفت. بازرگان اگرچه روابط حسنه ای با برخی مراجع تقلید نامدار آن عصر (حضرات آیات شریعتمداری و مرعشی نجفی) داشت، اما همانگونه که مرحوم آیت الله طالقانی پیش بینی کرده بود نتوانست با روحانیون انقلابی سازگاری پیدا کند و عرصه را به سود آنان خالی کرد.
دوره بنی صدر؛ تضاد تعهد و تخصص
بنی صدر نخستین رییس جمهور تاریخ ایران و اولین دولتمردی بود که همکاری با یک مرجع تقلید را در قامت رهبر رسمی کشور تجربه می کرد. زمانی که در بهمن سال ۵۸ ابوالحسن بنی صدر رییس جمهور ایران شد، قانون اساسی حکومت جدید به تصویت ملت هم رسیده و امام خمینی در قامت فرد شماره یک رسمی و قانونی کشور در تهران مستقر شده بود. اگرچه دلیل بازگشت امام به تهران، بیماری قلبی ایشان بود و امام به هیچ وجه قصد اقامت همیشگی در تهران نداشت، اما همانگونه که مهندس بازرگان می گفت، حضور امام در تهران به سود دولتمردان بود و نقش واسطه ها را کمرنگ می کرد. بنی صدر تا آخرین هفته های ریاست جمهوری خود، حمایت قانونی و علاقه درونی امام را به همراه داشت و از همین رو، برکناری وی روند طاقت فرسایی را برای مخالفان قدرتمند او ایجاد کرده بود. دوره ۱۶ ماهه ریاست جمهوری بنی صدر با حمله عراق به ایران همراه شد و کشور شرایط بغرنجی را پشت سر گذاشت.
دومین چالش جدی دولت بازرگان با روحانیت بر سر قضیه اعدام های انقلابی و نیز فعالیت کمیته های انقلاب اسلامی بروز یافت که عمدتا تحت نظر روحانیون انقلابی فعالیت می کردند. آیت الله صادق خلخالی به عنوان حاکم شرع منصوب امام و چهره جنجالی اعدام های آن روزها، در جای جای خاطرات دو جلدی خود از آنچه که کارشکنی های پیاپی دولت بازرگان در مسیر محاکمات سران رژیم شاه نامیده انتقاد کرده است. خلخالی همچنین دولت بازرگان را به فراری دادن شاپور بختیار و تلاش برای زنده ماندن هویدا متهم کرده است. بدین ترتیب در روزهایی که در غیاب قانون اساسی جدید، خلخالی به مثابه رییس دستگاه قضایی حکومت جدید عمل می کرد، میان وی و دولت بازرگان چالش های پیاپی و جدی بروز می یافت و گلایه های متقابل و آشکاری را در پی داشت. بازرگان که به دلیل همین مسایل چندین بار تا آستانه کناره گیری رفته بود، فعالیت های روحانیون انقلابی را به زیان دولت می دید و آشکارا از آنها می خواست که به جای دخالت در کار دولت، به حوزه علمیه برگردند و کار را به متخصصین بسپارند.
تداوم این تقابل به سقوط دولت ۹ ماهه مهندس بازرگان منجر شد و با کناره گیری این چهره شاخص روشنفکری دینی، روحانیت عرصه های دیگری را نیز در اختیار گرفت. بازرگان اگرچه روابط حسنه ای با برخی مراجع تقلید نامدار آن عصر (حضرات آیات شریعتمداری و مرعشی نجفی) داشت، اما همانگونه که مرحوم آیت الله طالقانی پیش بینی کرده بود نتوانست با روحانیون انقلابی سازگاری پیدا کند و عرصه را به سود آنان خالی کرد.
دوره بنی صدر؛ تضاد تعهد و تخصص
بنی صدر نخستین رییس جمهور تاریخ ایران و اولین دولتمردی بود که همکاری با یک مرجع تقلید را در قامت رهبر رسمی کشور تجربه می کرد. زمانی که در بهمن سال ۵۸ ابوالحسن بنی صدر رییس جمهور ایران شد، قانون اساسی حکومت جدید به تصویت ملت هم رسیده و امام خمینی در قامت فرد شماره یک رسمی و قانونی کشور در تهران مستقر شده بود. اگرچه دلیل بازگشت امام به تهران، بیماری قلبی ایشان بود و امام به هیچ وجه قصد اقامت همیشگی در تهران نداشت، اما همانگونه که مهندس بازرگان می گفت، حضور امام در تهران به سود دولتمردان بود و نقش واسطه ها را کمرنگ می کرد. بنی صدر تا آخرین هفته های ریاست جمهوری خود، حمایت قانونی و علاقه درونی امام را به همراه داشت و از همین رو، برکناری وی روند طاقت فرسایی را برای مخالفان قدرتمند او ایجاد کرده بود. دوره ۱۶ ماهه ریاست جمهوری بنی صدر با حمله عراق به ایران همراه شد و کشور شرایط بغرنجی را پشت سر گذاشت.
اما ماه عسل روابط دولت موسوی با روحانیت و مرجعیت چندان به درازا نکشید و گرایش های غلیظ چپ گرایانه در میان چهره های اصلی کابینه و برخی اختلافات فکری و اجرایی دیگر نه تنها به تقابل جدی میان نخست وزیر روشنفکر با رییس جمهور روحانی انجامید بلکه بخش مهمی از روحانیت نیز به منتقدین دولت و جناح حامی دولت در مجلس پیوست و حتی مرجع تقلید قدرتمند و متنفذی چون مرحوم آیت الله محمد رضا گلپایگانی که زعامت حوزه علمیه قم را عملا به عهده گرفته بود، برای مقابله با سیاست های اقتصادی دولت دست به نامه نگاری های علنی زد تا نشان دهد که هیچ تعارفی در مسیر آرمان های مرجعیت ندارد. زعیم حوزه قم در یکی از نامه هایش چنین نوشت: «از اوایل پیروزی انقلاب، از یک سو بعضی غربزدگان این نغمه را آغاز کردند که احکام اسلامی در این عصر عملی نیست، یا شرایط اجرای آن آماده نمیباشد که بهحمدالله صدایشان خاموش و بیاثر شد و از سوی دیگر چپگرایان به تبلیغات در قشرهای مختلف پرداختند و با نفوذ در نهادها و عنوان کردن شعارهای اقتصادی و سیاسی خواستند، انقلاب را از اصالت اسلامی خود بیندازند و به آن جلوه دیگری دهند… اگر ما به حول و قوه الهی اسلام را پیاده کنیم، همه جوانب اصلاح خواهد شد. لکن اگر به اسم ضرورت (آن هم با بینشهایی که بعضی دارند) در جو پر از شعار و تبلیغات گروههای منحرف بخواهیم از احکام اولیه رفع ید کنیم، خدا گواه است خطرناک است و از آن بیمناکم که هر روز برای حکمی از احکام خدا جوی را فراهم کنند و ضرورتی بسازند و حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال نمایند.»
در کنار مرحوم گلپایگانی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نیز نامه نسبتا تندی خطاب به امام نگاشت و از عملکرد موسوی به شدت انتقاد کرد. چهره های ذی نفوذ جامعه مدرسین در مجلس نیز به لیدرهای جناح منتقد دولت بدل شده بودند و با وجود حمایت های امام، به ادامه کار میرحسین در سال ۶۴ رأی منفی دادند. اما اعتراض آیت الله گلپایگانی به مسایل اقتصادی محدود نشد و چندین بار نیز شاهد نامه نگاری های معترضانه او بودیم. این آیت الله کهنسال و باسابقه حوزه، در پاسخ به نامه های متعدد بازاریان قم پیرامون ضرورت پایان جنگ، نامه ای به امام نوشت و خواهان توقف جنگ شد. در جریان درگذشت آیت الله سید کاظم شریعتمداری نیز مرحوم گلپایگانی با ارسال نامه ای به امام خمینی خواهان حفظ حرمت مرحوم شریعتمداری و جبران برخی بی احترامی های صورت گرفته علیه وی شد. انتقادات این مرجع تقلید بزرگ معاصر تا جایی بود که هاشمی رفسنجانی در دیداری که فروردین سال ۱۳۶۳ با وی داشت نسبت به موج انتقادات وی گلایه کرد. وی در این باره نوشته است:«به دیدن آیت الله گلپایگانی رفتم.حالشان خیلی خوب است؛ دست از انتقاد به شیوه کار حکومت برنداشته اند. گفتم با اینکه آقای [ لطف الله] صافی از طرف شما در شورای نگهبان است و معمولاً اعمال نظر به نام شرع و قانون اساسی می کند، دیگر جای گله برای شما نیست؛ گفتند که ایشان فقط ناظر هستند و دخالت نمی کنند.»
گلایه بزرگان حوزه به آیت الله گلپایگانی محدود نمی شد و علمایی همچون آیت الله مرعشی نجفی، آیت الله شیخ مرتضی حائری یزدی و آیت الله سید رضا صدر نیز رویکردهای انتقادآمیزی نسبت به برخی سلیقه های حاکم بر مدیران دهه شصت داشتند که در قالب نامه ها و تذکرات شفاهی به بدنه ارشد اجرایی نظام منتقل می شد. حتی این چالش ها به جایی رسید که آیت الله مرعشی نجفی در چهارمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سال ۶۴ شرکت نکرد و به نوشته هاشمی رفسنجانی در خاطراتش این مرجع تقلید قمی به رد صلاحیت مهندس بازرگان معترض بود. با این حال به دلیل مدیریت ستودنی امام خمینی و احترامی که ایشان به مقام حوزوی مرحوم آیت الله گلپایگانی و دیگر علما قائل بود، این چالش ها به بحران بدل نشد و امام توانست در کنار حمایت قاطعانه از دولت موسوی، حرمت بزرگان قم را نیز حفظ کند. از سوی دیگر امام خمینی عمیقا به استقلال حوزه معتقد بود و همین امر، راه را بر بسیاری از دخالت های دولتی در حوزه مسدود می کرد. آنگونه که حجة الاسلام علی اکبر ناطق نوری در خاطرات خود آورده است، زمانی که به حضرت امام گفتند: «آقا حالا که حکومت از آن خودتان است، خمس را که شما می گیرید، مالیات را هم که شما می گیرید، پول نفت هم همین طور، اداره کشور هم با شماست، پس بگذارید حوزه های علمیه را هم حکومت اداره کند»، ایشان فرمودند: «ولو این که جمهوری اسلامی است و در رأس آن هم ولی فقیه، اما حوزه را دولتی نکنید. یک آخوند اگر دولتی بشود، دیگر دهان او بسته است و نمی تواند آزادانه امر به معروف و نهی از منکر و انتقاد کند. دست او زیر سنگ دیگری است و آن وقت دیگر آزادی روحانیت وجود ندارد.»
دولت هاشمی رفسنجانی؛ آرامش محسوس و چالش نامحسوس
با رحلت امام خمینی، بزرگان قم نقش مهمی در تثبیت حاکمان جدید مستقر در تهران ایفا کردند و راه برای آغاز سازندگی در کشور جنگ زده مهیا شد. اما در کنار مسایل روزمره کشور، در درون تشکیلات روحانیت نیز پس از عزل بنی صدر اتفاقات مهمی رقم خورد. مرحوم آیت الله احمد آذری قمی سخنگوی جامعه مدرسین در سال ۶۰ پس از پایان جلسه این تشکل با استادان و فضلای حوزه علمیه قم به خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی گفت که در پی اوامر امام خمینی، کمیته ای به نام « کمیته ویژه اداره و اصلاح حوزه های علمیه سراسر کشور» در جامعه مدرسین تشکیل شده تا با هماهنگی مراجع عظام، طرحی جامع برای تشکیلات حوزه تدوین کنند. مرحوم آذری قمی همچنین از طرح این نهاد برای تعامل بیشتر حوزه و دانشگاه و لزوم بهره گیری دانشگاه از حوزویان خبر داد. طرح اصلاح حوزه که از دهه بیست شمسی آرمان امام خمینی و شاگردان او بود، با حمایت مراجع تقلید قم و مدیریت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم پیگیری شد و منجر به تغییرات جدی و اساسی در ساختار روحانیت شد.
با این حال دغدغه دیرینه «استقلال حوزه های علمیه از حکومت و دولت» در پس ذهن بزرگان قم خودنمایی می کرد و حتی بارها در نهان و آشکارا به زبان نیز جاری شد. از جمله مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی که عملا از سال ۵۸ تا ۷۲ زعامت حوزه را بر دوش می کشید در آخرین ماه های حیات خود در پاسخ به نامه مرحوم آیت الله محمد فاضل لنکرانیرییس وقت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم درباره نصب اعضای شورای عالی حوزه علمیه قم چنین نوشت:« یکی از مفاخر بزرگ روحانیت شیعه استقلال حوزه های علمیه است که به هیچ کس و هیچ مقامی غیر از ناحیه مقدسه حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف وابسته نیست که بحمدالله این حوزه ها تا امروز علیرغم فشارها و توطئه های گوناگون در شرایط بسیار سخت و اختناق های شدید حکومت های طاغوتی با تحمل انواع مرارت ها و مصائب، استقلال خود را حفظ کرده و تحت تأثیر و نفوذ هیچ عامل خارج از حوزه قرار نگرفته اند و همچنان تا عصر حاضر مدیریت آن با علما و فقها و مراجع تقلید باقی مانده است. این شخصیت حوزه ها امانتی است که اسلاف صالحین به ما سپرده اند و ما باید به حفظ این استقلال بسیار اهمیت بدهیم. برای حقیر در وضع فعلی و کهولت سن، این مسأله هیچ چنبه شخصی نمی تواند داشته باشد، اما برای بقاء حوزه و حفظ موضع معنوی آن در قلوب و نفوذ آن در جامعه مسلمان بر این مسأله تأکید بسیار دارم و واقب سوء تضعیف آن را بسیار شکننده می دانم. صلاح اسلام و انقلاب و دولت و ملت و همه این است که حوزه در وظایف خود مستقل عمل کند. البته مقصود از اینکه می گوییم نباید مداخله ای در امور حوزه پذیرفته شود این نیست که کسی حق ندارد پیشنهاد یا تذکر بدهد یا اینکه به پیشنهادها و نظرات و حتی نقد و انتقادها توجه نشود. هر مسلمانی حق دارد و باید نسبت به مسلمان دیگر تا چه برسد به نهاد عظیمی مانند حوزه، خیرخواهی و نصیحت نماید. باید از پیشنهادها و تذکراتی که داده می شود استقبال نماییم. این مواضع نه تنها مداخله در امور حوزه محسوب نمی شود بلکه یاری و معاضدت حوزه است.»
با رحلت آیت الله اراکی و به صحنه آمدن نسل تازه مراجع شیعه در سال ۷۳، دولت هاشمی نقش مهمی در همگرایی روحانیت و دولت ایفا کرد و با وجود همه تضادها و اختلافات نظری وعملی، هیچ تقابل آشکاری میان این دو نهاد به چشم نمی خورد. حتی با وجود آنکه اقدامات تابوشکنانه دختر رییس جمهور (فائزه هاشمی) در مقوله ورزش زنان با مخالفت های جدی روحانیون و مراجع رو به رو بود، اما این اختلافات هیچ گاه به آوردگاه ناسازگاری های میان دولت و حوزه بدل نشد. فی الواقع دوران هشت ساله دولت سازندگی، دوران سازندگی ساختاری حوزه های علمیه نیز محسوب می شد و از همین رو دو طرف به دلیل همین دغدغه مشترک، به همگرایی بیشتر می اندیشیدند.
دولت خاتمی؛ اصلاح و ضد اصلاح
با روی کارآمدن محمد خاتمی در دوم خرداد ۷۶، بی گمان فضل تازه ای از روابط روحانیت و دولت گشوده شد که تفاوت های آشکار ومحسوسی با گذشته داشت. خاتمی در حالی پا به عرصه گذاشت که جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، جامعه روحانیت مبارز تهران و بسیاری از ائمه جمعه و جماعات کشور خواهان پیروزی او نبودند. او اگرچه حمایت مجمع روحانیون مبارز و علمایی چون مرحوم آیت الله باقر سلطانی طباطبایی، آیت الله موسوی اردبیلی و آیت الله یوسف صانعی را پشت سر خود داشت، اما به خوبی م دانست که هنوز راه درازی تا جلب نظر روحانیون متنفذ و اثرگذار حوزه دارد.
در جریان انتخابات سال ۷۶ مراجع تقلید بزرگ با وجود همه فشارهایی که از طرفین وارد می شد موضع بی طرفانه ای داشتند و همین موضع را در همه دوران پر تنش اصلاحات حفظ کردند. اما آشکار بود که روی کار آمدن خاتمی و یارانش به چالش ها و بلکه بحران های بزرگی در طیف سنتی جامعه خواهد انجامید. سخنرانی جنجالی مرحوم آیت الله منتظری در آبان ۷۶ نخستین تجربه دولت خاتمی در تقابل با روحانیون منتقد بود که با همگرایی نسبی هر دو جناح به حصر خانگی ۵ ساله مرحوم منتظری انجامید.
خاتمی دریافته بود که در مسیر اصلاحات مورد نظرش، با مخالفت های جدی در حوزه علمیه مواجه خواهد شد. از همین رو با تعیین دو روحانی خوشنام به عنوان مشاورین خود در امور روحانیت موفق شد بخشی از این مخالفت ها را مدیریت و مهار کند. مرحوم آیت الله توسلی و حجة الاسلام امام جمارانی که از نزدیکان و معتمدین امام خمینی و بسیاری از مراجع تقلید بودند توانستند در بحرانی ترین روزها به ترمیم شکاف های ایجاد شده میان مرجعیت و دولت بپردازند.
جریان منتقد خاتمی در حوزه با سازماندهی تحصن جمعی از طلاب و روحانیون حوزه علمیه قم در بهمن ۷۸ موفق شد بخشی از علمای حوزه را به میدان آورد تا سیاست های فرهنگی دولت اصلاحات را به چالش بکشد. این تحصن که به بهانه کاریکاتور موهن نیک آهنگ کوثر علیه آیت الله مصباح یزدی در روزنامه مناطق آزاد شکل گرفته بود، مهم ترین اقدام عملی مخالفان خاتمی در قم بود که با حضور تأییدآمیز علمایی چون حضرات آیات نوری همدانی، جوادی آملی، جعفر سبحانی، مرحوم مشکینی، مرحوم احمدی میانجی، مرحوم سید مهدی روحانی، محمد یزدی و مرحوم حجة الاسلام و المسلمین علی دوانی و حتی چهره ای دانشگاهی چون حجة الاسلام دکتر احمد احمدی توانست تا مدتی به یکی از چالش های مهم فرهنگی و مدیریتی دولت خاتمی بدل شود. اگرچه خاتمی حاضر به پذیرش خواسته های اصلی متحصنین از جمله برکناری مهاجرانی از وزارت ارشاد نشد و دو مشاور وی در امور روحانیت نیز اعتنای چندانی به درخواست های نمایندگان متحصنین نکرده و دست رد بر سینه آنان زدند. ناکامی تحصن در ذائقه مخالفان حوزوی خاتمی ماند و هیچ گاه فراموش نشد. آنها گاه و بیگاه به مخالفت با عملکرد فرهنگی و سیاسی خاتمی می پرداختند و توفیق هایی نیز به دست آوردند. مهاجرانی یک سال پس از تحصن قم مجبور به استعفا شد و حتی نتوانست دولت اول خاتمی را در ماه های پایانی اش همراهی کند. ماجرای نشریه دانشجویی موج در شهریور ۷۸، کاریکاتور روزنامه حیات نو در پاییز ۸۱ و موضوع الحاق ایران به کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان در تابستان ۸۱ از دیگر جلوه ها و دلایل تقابل حوزویان مخالف خاتمی با دولت اصلاحات بود.
بدین ترتیب پدیده اصلاحات و ضداصلاحات به دغدغه اصلی اصلاح طلبان و محافظه کاران در آن ۸ سال بدل شد و هر یک به تعریفی خاص از این دو پدیده اصرار می ورزیدند. در میانه نزاع میان این دو جریان، گروهی با چراغ خاموش در رؤیای تسخیر قوه مجریه گام برداشت و موفق شد در میان بهت و حیرت تحلیلگران داخلی و خارجی برنده انتخابات جنجالی ریاست جمهوری در سال ۸۴ شود.
دولت احمدی نژاد؛ دولت اسلامی یا …؟
احمدی نژاد سال ۸۴ هم مانند خاتمی سال ۷۶ بدون داشتن پشتوانه چندانی میان بزرگان قم روی کار آمد. اما تفاوت او با خاتمی در این بود که نخواست یا نتوانست همچون خاتمی از در دوستی با بزرگان سنت گرای قم درآید و روز به روز بر دامنه مخالفان و منتقدان حوزوی خود افزود. مشاوران احمدی نژاد در امور روحانیت (حجج الاسلام حیدر مصلحی و ناصر سقای بی ریا) نه وجاهت حوزوی داشتند و نه فعالیت خاصی در راستای پر کردن شکاف میان حوزه و دولت از خود نشان دادند.
احمدی نژاد را فقط علمایی چون آیت الله مصباح یزدی، آیت الله خزعلی و آیت الله جنتی به همراه خیل طلاب جوان حوزه پشتیبانی می کردند و دیری نپایید که مخالفت های پنهانی مراجع تقلید به عرصه مطبوعات و رسانه ها کشیده شد و بزرگان قم تعارف ها را کنار نهادند. موافقت احمدی نژاد با حضور زنان در ورزشگاه ها نخستین رویارویی علنی او با مرجعیت بود که به دلخوری طولانی مدت بزرگان قم از وی انجامید. با این حال در ماه های پایانی حیات مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی که از مراجع تقلید متنفذ و منتقد دولت نهم بود، با وساطت هاشمی رفسنجانی بار دیگر برای مدتی بین مراجع و دولت آشتی و مراوده برقرار شد. اما باز هم دیری نپایید که اقدامات گاه و بیگاه مشایی در مقام معاونت رییس جمهور به دلخوری ها دامن زد و قهر دامنه دار و درازمدت مراجع قم را درپی داشت. اما احمدی نژاد در کنفرانس خبری خود در سال ۸۷ صراحتا از مراجع تقلید خواست که در حوزه کاری دولت دخالت نکنند. جواد شمقدری مشاور هنری وقت رییس جمهور هم به علما گوشزد کرد که نخستین قربانیان عدالت مهدوی در عصر ظهور خواهند شد.
«دولت اسلامی» که شعار احمدی نژاد و حامیان او در سال ۸۴ بود اکنون نیز دغدغه نزدیکان اوست. فاطمه رجبی همسر غلامحسین الهام که مشاور حقوقی احمدی نژاد و از نزدیکان اوست، آشکارا از اولویت «حکومت اسلامی» بر «جمهوری اسلامی» سخن می گوید. اگر چه اکنون حتی حامیان قدرتمندی چون آیت الله مصباح یزدی و آیت الله جنتی نسبت به انحراف های اصولی و بنیادین در دولت احمدی نژاد هشدار می دهند و قهر را نیز بر مهرهای بی دریغ خود نسبت به دولتمرد محبوبشان افزوده اند.
*منتشره در نسیم بیداری
حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی در سخنانی غیرمترقبه روحانیان برجستۀ حوزه علمیه قم را متهم کرد که در دام سرویس های اطلاعاتی آمریکا افتاده اند که می خواهند از طریق حوزه ها جریان های "صهیونیستی شیعی" ایجاد کنند.
وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی ایران، حیدر مصلحی، امروز پنجشنبه در قم "نسبت به شکلگیری یک صهیونیسم شیعی"هشدار داد و به روحانیان برجستۀ این شهر گفت که "حوزه علمیه قم هدف حمله سازمان اطلاعاتی آمریکا، سیا قرار گرفته است."
وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی در توضیح بیشتر افزود : "همانطور که در آمریکا جریان صهیونیستی مسیحی شکل گرفته است، امروز صهیونیسم شیعی نیز درحال شکل گیری است و سرمایه گذاریهای کلانی هم در این زمینه شده است." حیدر مصلحی همچنین گفت : بعضی ها فکر میکند شبکه شیعی راه انداختهاند، در حالی که شبکۀ آنان با اتکا به صهیونیسم شیعی به وجود آمده است. او سپس بهائیان را متهم به جذب اقشار مختلف مردم و حتی روحانیان شیعه کرد و افزود : "انجمن حجتیه با وجوه امام زمان و مردم چاقوی دشمنان شیعه را تیز میکند."
وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی ایران سپس با اشاره به آنچه "جریان تبشیری" نامید افزود که "مبانی فکری این جریان برخاسته از تفکر صهیونیستی است و در صدد ایجاد جوامع شیعی مسیحی است." او در ادامه گفت : "جریان تبشیری با کلیساهای خانگی سالانه هزاران نفر را به دین مسیحیت جلب می کند و صدها نفر را غسل تعمید میدهد."
حیدر مصلحی در بخش دیگری ازسخنانش اضافه کرد : بسیاری از روحانیان حوزۀ علمیه قم در تله سرویسهای اطلاعاتی آمریکا، سیا، افتاده اند. او تلههای سرویسهای اطلاعاتی آمریکا را از نوع علمی خواند و گفت : این سرویس ها با مباحث علمی به میدان میآیند و به محض اینکه نخبگان ما از کشور خارج میشوند از طریق فضای مجازی به سراغ آنها میروند و میگویند : ما میخواهیم برای شیعه و اسلام کار کنیم، هر چند اهداف ضددینی خود را دنبال میکنند. وزیر اطلاعات تبلیغ ادیان باستانی از جمله دین زرتشی را در مقابل اسلام از جمله اقدام های دشمنان نظام مذهبی ایران توصیف کرد و مدعی شد که ناآرامی های پس از دهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران نیز از سوی همین دشمنان طراحی شده بود که طی آن جریان های لائیک و مذهبی، مارکسیست ها و بهائیان و اعضای انجمن حجتیه در کنار یکدیگر قرار گرفتند.
حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی در سخنانی غیرمترقبه روحانیان برجستۀ حوزه علمیه قم را متهم کرد که در دام سرویس های اطلاعاتی آمریکا افتاده اند که می خواهند از طریق حوزه ها جریان های "صهیونیستی شیعی" ایجاد کنند.
وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی ایران، حیدر مصلحی، امروز پنجشنبه در قم "نسبت به شکلگیری یک صهیونیسم شیعی"هشدار داد و به روحانیان برجستۀ این شهر گفت که "حوزه علمیه قم هدف حمله سازمان اطلاعاتی آمریکا، سیا قرار گرفته است."
وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی در توضیح بیشتر افزود : "همانطور که در آمریکا جریان صهیونیستی مسیحی شکل گرفته است، امروز صهیونیسم شیعی نیز درحال شکل گیری است و سرمایه گذاریهای کلانی هم در این زمینه شده است." حیدر مصلحی همچنین گفت : بعضی ها فکر میکند شبکه شیعی راه انداختهاند، در حالی که شبکۀ آنان با اتکا به صهیونیسم شیعی به وجود آمده است. او سپس بهائیان را متهم به جذب اقشار مختلف مردم و حتی روحانیان شیعه کرد و افزود : "انجمن حجتیه با وجوه امام زمان و مردم چاقوی دشمنان شیعه را تیز میکند."
وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی ایران سپس با اشاره به آنچه "جریان تبشیری" نامید افزود که "مبانی فکری این جریان برخاسته از تفکر صهیونیستی است و در صدد ایجاد جوامع شیعی مسیحی است." او در ادامه گفت : "جریان تبشیری با کلیساهای خانگی سالانه هزاران نفر را به دین مسیحیت جلب می کند و صدها نفر را غسل تعمید میدهد."
حیدر مصلحی در بخش دیگری ازسخنانش اضافه کرد : بسیاری از روحانیان حوزۀ علمیه قم در تله سرویسهای اطلاعاتی آمریکا، سیا، افتاده اند. او تلههای سرویسهای اطلاعاتی آمریکا را از نوع علمی خواند و گفت : این سرویس ها با مباحث علمی به میدان میآیند و به محض اینکه نخبگان ما از کشور خارج میشوند از طریق فضای مجازی به سراغ آنها میروند و میگویند : ما میخواهیم برای شیعه و اسلام کار کنیم، هر چند اهداف ضددینی خود را دنبال میکنند. وزیر اطلاعات تبلیغ ادیان باستانی از جمله دین زرتشی را در مقابل اسلام از جمله اقدام های دشمنان نظام مذهبی ایران توصیف کرد و مدعی شد که ناآرامی های پس از دهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران نیز از سوی همین دشمنان طراحی شده بود که طی آن جریان های لائیک و مذهبی، مارکسیست ها و بهائیان و اعضای انجمن حجتیه در کنار یکدیگر قرار گرفتند.
خانواده شهید همت و خانواده شهید باکری که در پی دید و بازدیدهای همه ساله در هفته دفاع مقدس به دیدار نخستوزیر دوران دفاع مقدس و زهرا رهنورد رفته بودند، با ممانعت شدید نهادهای امنیتی روبهرو شدند.
به گزارش کلمه، زهرا رهنورد در پی هتک حرمت این خانواده بیانیه ای صادر کرده که متن آن به شرح زیراست :
نمی دانستم معنای «کربلا منتظرماست بیا تا برویم»، این است که زن و فرزند شهیدان را سرکوب و دستگیر کنید. البته شهدا به کربلا رسیدند اما هیچ می دانید شما دولتمداران به کجا رسیده اید؟ پس از خشونت،کشتار، شکنجه و زندانی کردن فرزندان ملت، توسط قدرتمداران کینه توز، اینک نوبت خانواده شهداست که مشخصا به عنوان دست مریزاد ایثارهای آن جوانان پاکباخته، به اهانتی ننگین به خانواده های باکری و همت منتهی شد.
اهانت به همسر و فرزندان شهید همت ،ضرب و شتم همسر شهید باکری، دستگیری احسان باکری که جانانه به دفاع از مادرش پرداخت، تحفه ای بود که در بزرگداشت دفاع مقدس، نصیب خانواده های سرداران جنگ شد.
جاى آنست که خون موج زند در دل لعل زین تغابن که خزف مى شکند بازارش
ای شمایان که به این ظلم امر کردید، شمایان که این ظلم را محکوم نکردید، چه جانشینان خوبی بودید برای آن سرداران ! چه خوب پرچم خونین آنها را که به زمین افتاده بود، بر دوش گرفتید.
به جای مصاف با دشمن، به جنگ با ملت رفتید، آن جوانان ایثارگر، آن سرداران خون سرخ خود را پیشمرگ استقلال و ازادی ایران کردند، اما شما در هفته دفاع مقدس، زن و فرزند آنان را تکریم نکردید بلکه کتک زدید و دستگیر کردید.
از آنها، هرگز نپرسیدید جوانی خود را در بیوه زنی، تنهایی و یتیم داری چگونه گذراندند؟، هرگز نپرسیدید چگونه از خون شهیدان پاسداری کردند؟
از سلحشوری های این بانوان و از رشادتهای فرزندان شهیدان تقدیر نکردید اما یادتان باشد که جهان هستی می بیند و می شنود و "عالم محضر خداست ".
یادتان باشد که به نام آنها بزرگراه ساختید، بزگراه همت، باکری، بروجردی و دیگران. اما خانواده های آنها را بزرگ نداشتید. با نام و یاد آنها، برای خود مشروعیت کسب کردید، اما خون آنان را پاس نداشتید.
با این روشها به باورهای مردم خیانت کردید. اما امروز، بدانید و مطمئن باشید که نام زهرا(س) و علی و حسین علیهم السلام که از زبان شما به هنگام زندانی کردن و ضرب و شتم زنان و مردان پیرو زهرا جاری می شود، هیچ کس را نمی فریبد.
مطمئن باشید لکه سیاهی بر چهره خود پاشیدید که به آب زمرم و کوثر سفید نتوان کرد.
زهرا رهنورد
۱مهر ۱۳۸۹
عباس عبدی در واکنش به اظهارات طائب در مورد وی که گفته بود: «یکی از کسانی که اطلاعات موشک های دور برد را به بیگانه داده بود عبدی بود» در وبسایت خود نوشت: اگر دستگاه قضایی در شرایطی بود که به اینگونه اتهامات واهی و بیپایه، کاملا بیطرفانه رسیدگی میکرد، در این صورت شاهد چنین اظهاراتی نبودیم. متأسفانه بنده تبعه آمریکا و فرانسه نیستم تا مورد لطف مقامات قرار گیرم، و رییس دولت همچنان که از همسر آقای سارکوزی دفاع کرد و مدیر کیهان را مستحق مجازات دانست، از بنده نیز به عنوان یک شهروند دفاع کند.
به گزارش کلمه این فعال سیاسی در بخش دیگری از پاسخ خود به طائب با ابراز نگرانی از رواج علنی دروغ در نهاد های رسمی کشور تاکید کرد: قدرت انفجاری موشکهایی که مورد نظر شماست در برابر موشکهای اتمی و فوق پیشرفته اتحاد جماهیر شوروی چیزی شبیه اسباببازی است، اما روزی که حیات شوروی به علت اشباع دروغ و ظلم و ستم سر آمد، آن موشکها هم نتوانست آنها را از فروپاشی نجات دهد. نه تنها نتوانست، بلکه این موشکها پس از فروپاشی، وبال گردن رژیم روسیه شد. امروز هم موشکهای کرهشمالی از نوع اتمی است و فاصلهاش با ژاپن فقط یک دریای کوچک است، اما شاهد آنیم که سالانه باید هزاران نفر از مردم آن از گرسنگی بمیرند و تنها فرد چاق و چله آن حکومت، رییس جمهور مادامالعمر آن است و بقیه مردم گویی که رژیم سخت (البته از نوع غذایی) گرفتهاند.
به گزارش کلمه متن جوابیه عباس عبدی درباره اظهارات طائب به شرح زیر است:
روز (دوشنبه ۲۹/۶/۱۳۸۹) نزدیکیهای ظهر یکی از دوستان تماس گرفت و خبر داد که در یکی از سایتها، متهم به تحویل اطلاعات موشکهای دوربرد شدهای. مثل همیشه خندیدم و گفتم اهمیت نده، گفت که آقای طائب این ادعا را کرده است. با شنیدن این اسم تا حدی ناراحت شدم و گفتم پیگیری میکنم، زیرا میدانستم که آقای طائب از جزییات پرونده من اطلاع دارد و بیان چنین دروغ آشکاری معنای دیگری خواهد داشت.
عین متن منتشره چنین است:
«در زمان آقای خاتمی سپاه متوجه شد که اطلاعات مربوط به موشکهای دوربرد لو رفته است. پیگیری کردند و دیدند یکی از کسانی که در این ماجرا دخالت داشته،آقای عباس عبدی بوده است. این موجب شد که بیشتر بررسی کنند. بعد متوجه شدند که دشمن به ما خیلی نزدیک شده است. تحقیقات نشان داد که آقای ابطحی با موضوعات سری سروکار دارند و این اطلاعات به ایشان میرسد. ایشان هم با همین جریانات ارتباط داشتند. اسناد و مدارک این ماجرا که منتشر شد. آقای عبدی هم که دستگیر شدند. این جریان هم در قالب اطلاعات سری مطرح شد و به ما رسید. آقای ابطحی و عباس عبدی با هم ارتباط داشتند. یعنی آقایی که اطلاعات هستهای ما را داشت با ایشان ارتباط داشتند. اما من نگفتم که آقای ابطحی این حرفها را به کسی زده است .»
در آن لحظه من امکان دیدن سایت مذکور را نداشتم، اما وقتی با یکی از دستاندرکاران پرونده تماس گرفتم و گلایه کردم، گفت احتمال نمیدهد که وی چنین چیزی را گفته باشد. قرار شد پیگیری کند، بعداً با برخی دیگر از افراد تماس گرفتم و سایت را هم دیدم معلوم شد که اتهامزننده برادر آقای حسین طائب به نام مهدی طائب از روحانیون قم است و چندان اطلاعی هم از امور اینچنینی ندارد. با آقای ابطحی تماس گرفتم که قضیه چیست، او هم گفت که چند ماه پیش این حرف را زده بود که من اعتراض کردم و جمله آخر نقل شده در متن را برای اصلاح صحبت قبلی اش گفته است. گفتم چرا شکایت نکردی که پاسخ او هم قابل انتظار بود. قبل از آن نیز پاسخی را در ۶ بند برای سایت تابناک فرستادم که تا لحظه کنونی منتشر نشده است. در تماس های بعدی قرار شد با آقای مهدی طائب تماس بگیرند و غلط بودن اتهامات را متذکر شوند تا به نحو مناسبی اصلاح کند از آنجا که این روش را بهتر می دانستم انتشار پاسخ زیر را سه روز به تاخیر انداختم و تاکنون که اقدامی انجام نشده است اجمالا اشارهای به نکات مطرح شده میکنم.
۱ـ در سراسر پرونده بنده که برای مهم جلوه دادن آن را به چند صد صفحه رساندند و حتی دو حکم صادره آن بیش از دویست صفحه است، فکر نمیکنم حتی یک بار هم کلمه موشک آمده باشد. اگر ایشان دسترسی به حکم دارند آن را منتشر کنند، در غیر این صورت اجازه انتشار آن را از مقامات قضایی بگیرند من خودم موارد را منتشر خواهم کرد.
۲ـ به یاد دارم که در پرونده کلمه پایلوت را (که نوعی روش تحقیق تجربی است) به خلبان ترجمه کرده بودند!! و در دادگاه مطرح با این ترجمه مطرح کردند که نشان از بیدقتی و عجله قاضی پرونده داشت و موجب سخره گردید. لذا فکر کردم که نکند کلمه انگلیسی دیگری بوده که ایشان به اشتباه به موشک دوربرد ترجمه کرده باشد، اما به این نتیجه رسیدم که چنین چیزی هم نبوده است و بعید است که اصولا اجازه داشته باشد که پرونده را ببیند.
۳ـ بنده در دوران مسئولیت آقای ابطحی هیچ ارتباطی با ایشان نداشتهام، ممکن است حداکثر ۳ یا ۴ بار در محیطهای عمومی یکدیگر را دیده باشیم. حال چگونه بنده را به آقای ابطحی وصل کردهاند خدا میداند.
۴ـ بازداشت من در رابطه با نظرسنجی بود و هیچ ربطی به این مسایل نداشت و در پرونده هم مطلقاً چنین چیزهایی نبوده، و اگر این ادعا درست است، چرا همان موقع بازداشت من آقای ابطحی را احضار یا بازداشت نکردند؟
۵ـ واقعیت این است که اگر دستگاه قضایی در شرایطی بود که به اینگونه اتهامات واهی و بیپایه، کاملا بیطرفانه رسیدگی میکرد، در این صورت شاهد چنین اظهاراتی نبودیم. متأسفانه بنده تبعه آمریکا و فرانسه نیستم تا مورد لطف مقامات قرار گیرم، و رییس دولت همچنان که از همسر آقای سارکوزی دفاع کرد و مدیر کیهان را مستحق مجازات دانست، از بنده نیز به عنوان یک شهروند دفاع کند، اما چندان هم نگران نباید بود، زیرا علیه شهروندان بیگناه آن قدر اتهامهای بیپایه زدهاند که اگر فردای روزگار کسی هم واقعاً مرتکب جرمی یا جاسوسی شود و صریحاً هم اعلام کند که چنین کرده است، کسی باور نخواهد کرد.
۶ـ به حجتالاسلام آقای مهدی طائب باید متذکر شوم که نگرانی اصلی بنده از بیان چنین اتهامات واهی علیه خودم در نشریات و سایتها نیست. ضمن اینکه داشتن و نداشتن موشک اعم از دوربرد و نزدیکبرد را هم برای حفظ ثبات و امنیت یک کشور لازم و کافی نمیدانم. قدرت انفجاری موشکهایی که مورد نظر شماست در برابر موشکهای اتمی و فوق پیشرفته اتحاد جماهیر شوروی چیزی شبیه اسباببازی است، اما روزی که حیات شوروی به علت اشباع دروغ و ظلم و ستم سر آمد، آن موشکها هم نتوانست آنها را از فروپاشی نجات دهد. نه تنها نتوانست، بلکه این موشکها پس از فروپاشی، وبال گردن رژیم روسیه شد. امروز هم موشکهای کرهشمالی از نوع اتمی است و فاصلهاش با ژاپن فقط یک دریای کوچک است، اما شاهد آنیم که سالانه باید هزاران نفر از مردم آن از گرسنگی بمیرند و تنها فرد چاق و چله آن حکومت، رییس جمهور مادامالعمر آن است و بقیه مردم گویی که رژیم سخت (البته از نوع غذایی) گرفتهاند. بنابراین هیچ فرد آگاهی به آنچه که در ذهن شما مهم تلقی می شود، اهمیت اصلی را نمیدهد. اما آمریکاییها اگر از موشکهای ایران اطلاعی نداشته باشند، حتماً از سخنان آشکار شما مطلع میشوند. فرض کنید که این اظهارات شما روی میز مسئول ایران در سازمان اطلاعاتی آمریکا یعنی سیا قرار گیرد، او که میداند چه کسانی برای آنان جاسوسی میکنند با دیدن گزارش اظهارات شما، در حاشیه آن چه خواهد نوشت؟ روشن است که مینویسد، کسانی که علیه شهروندان بیگناه خود آشکارا دروغ میگویند، قابل اعتماد نیستند و گزارشهای آنها در زمینه های مورد اختلاف یا هر مورد دیگر فاقد اعتبار خواهد بود.
نکته دیگری که آقای طائب باید بدانند این است که کار از جاسوسی موشکی و این حرفها گذشته است، آنچه که به حکومت لطمه میزند در درجه اول رسمی شدن و رواج دروغ است که چون خوره تمامی تاروپود اجتماع را خورده و از درون پوک کرده است و به علت شیوع و آشکار بودن نیازی هم به جاسوسی برای اطلاع از کم و کیف آن نیست. همچنین قضایای کهریزک و کوی دانشگاه است که حیثیت ها را برباد می دهد و نه اطلاع از موشک و هواپیما.
امیدوارم تاریخ برای ما تکرار نشود. موشکهای عراق نتوانست مانع بروز وضعیت فعلی آن شود و تمام موشکهای آن (بالاتر از برد ۱۵۰ کیلومتر) قبلا به دست خودشان اوراق شده بود و سوخت آن برای پختن دیزی و جوش آوردن کتری چای در دخمه ای استفاده شد که بهتر است نشانی اش را ندهم. در باره استفاده از مواد منفجره و آهن قراضه های موشک های اوراقی اجازه دهید فعلا حرفی نزنم.
اگر آقای طائب با علم به کذب بودن، این اتهامات را وارد کرده اند در این صورت حرفی نیست حتما دلائل لازم برای قانع کردن خود جهت ایراد چنین اتهاماتی دروغی را دارند، ولی اگر چنین نبوده و تصور می کرده اند که این اتهامات واقعی است در این صورت پیشتهاد می کنم با دست اندرکاران پرونده و اخوی خود که در دسترس هستند تماس بگیرند و سپس اگر شجاعت سیاسی یا ترس از آخرتی بود از همان طریق گفته های خود را اصلاح کنند.
نکته پایانی اینکه نشریات و سایتهایی که اینگونه اتهامات واهی را منتشر میکنند آیا شهامت آن را دارد که مواردی ده برابر رقیقتر از این اتهامات را علیه افراد صاحب قدرت منتشر کنند؟ اگر بلی، اشکالی ندارد بنابه اصل آزادی مطبوعات، آنها را چاپ کنید، اما اگر نمیتوانید که قطعاً نمیتوانید، حتی اتهامات واقعی علیه آنان را هم نمیتوانید، منتشر کنید، پس بهتر است اندکی به وجدان خود مراجعه کنید، شاید گوشهای از وجدانتان بیدار و تغییری در خطمشی شما ایجاد کند.
عباس عبدی ـ۳۰/۶/۱۳۸۹
احمد وحيدی، وزير دفاع جمهوری اسلامی با انتقاد از تصميم روسيه برای خودداری از تحويل موشک های پدافندی اس – ۳۰۰ به ايران گفته که در تحريم های شورای امنيت عليه ايران، هيچ اشاره ای به موشک پدافند هوايی نشده است.
به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی، ايرنا، آقای وحيدی گفت:« اين قطعنامه هيچ صراحتی درباره موشکهای پدافند هوايی ندارد و استناد به آن بعد از ۶ ماه منطقی به نظر نمی رسد.»
رييس ستاد نيروهای مسلح روسيه چهارشنبه گفته بود که مسکو موشک های سامانه دفاع ضد هوايی اس – ۳۰۰ را به ايران تحويل نخواهد داد و گفت:« تصميم گرفته شده است تا سامانه اس – ۳۰۰ به ايران تحويل داده نشود چون ناقض تحريم ها است.»
ژنرال نيکلای ماکاروف در سخنانی که خبرگزاری های روسی آن را منتشر کردند، تحويل اين سامانه دفاعی را نقض تحريم های سازمان ملل عليه جمهوری اسلامی ايران دانسته که روسيه نيز به آن رای مثبت داده است.
به گزارش رويترز، دميتری مدودف، رييس جمهوری روسيه روز چهارشنبه فرمانی صادر کرده که بر اساس آن، هرگونه صادرات فناوری پيشرفته نظامی و ادوات نظامی به ايران ممنوع شده است.
همچنين بر اساس دستور رييس جمهوری روسيه، هرگونه سرمايه گذاری و فعاليت تجاری درامور مرتبط با فعاليت های اتمی ممنوع شده و حتی فهرستی از افراد مرتبط با فعاليت های اتمی و نظامی که از هرگونه فعاليت منع شده اند، تهيه شده است.
آقای وحيدی در ادامه گفته است:« روس ها قراردادی راکه مربوط به چند سال قبل است و مکلف بودند قبل از قطعنامه ۱۹۲۹ تحويل ما بدهند، بارها به دلايل فنی، به تعويق انداختند و ما هم از آنها قبول کرديم، چرا که بروز مشکلات فنی در يک محصول اجتناب ناپذير است.»
بر اساس يکی از بندهای قطعنامه ۱۹۲۹شورای امنيت سازمان ملل که روسيه در ماه ژوئن به آن رای مثبت داد، صادرات هشت نوع سلاح سنگين و ادوات زرهی به مجموعه تحريمهای ايران افزوده شد.
تانک، وسايل نقليه زرهی، سامانههای پرتاب توپ با کاليبر بالا، هواپيماهای جنگی، هلیکوپترهای تهاجمی، رزمناور، موشک يا سامانههای موشکی از اقلامی هستند که مطابق با اين قطعنامه کشورها از صدور آن به ايران منع شده اند.
بر پايه قراردادی که ميان تهران و مسکو در سال ۲۰۰۵ (پنج سال پيش) امضا شد، روسيه متعهد شد که دست کم پنج سامانه پدافندی اس- ۳۰۰ را در سال ۲۰۰۷ (سه سال پيش) به ايران تحويل دهد که اين وعده بارها به دلايل مختلف به تاخير افتاد.
از آن زمان تحويل اين سامانه به موضوعی پر سر و صدا در روابط ايران با روسيه تبديل شده است و آمريکا و اسرائيل بارها از مسکو خواسته بودند تا اين قرارداد را اجرا نکند.
سامانه دفاعی اس – ۳۰۰ قادر است تا شعاع ۱۵۰ کيلومتری با شناسايی و رهگيری موشک های بالستيک، کروز و هواپيماهای پروازی در ارتفاع کم آنها را مورد هدف قرار داده و منهدم کند.
در صورت استقرار اين سامانه موشکی در اطراف مراکز هستهای ايران، هر گونه حمله با هواپيما يا موشک به اين تاسيسات بسيار دشوارتر می شد.
منبع:رادیو فردا
عباس عبدی در واکنش به اظهارات طائب در مورد وی که گفته بود: «یکی از کسانی که اطلاعات موشک های دور برد را به بیگانه داده بود عبدی بود» در وبسایت خود نوشت: اگر دستگاه قضایی در شرایطی بود که به اینگونه اتهامات واهی و بیپایه، کاملا بیطرفانه رسیدگی میکرد، در این صورت شاهد چنین اظهاراتی نبودیم. متأسفانه بنده تبعه آمریکا و فرانسه نیستم تا مورد لطف مقامات قرار گیرم، و رییس دولت همچنان که از همسر آقای سارکوزی دفاع کرد و مدیر کیهان را مستحق مجازات دانست، از بنده نیز به عنوان یک شهروند دفاع کند.
به گزارش کلمه این فعال سیاسی در بخش دیگری از پاسخ خود به طائب با ابراز نگرانی از رواج علنی دروغ در نهاد های رسمی کشور تاکید کرد: قدرت انفجاری موشکهایی که مورد نظر شماست در برابر موشکهای اتمی و فوق پیشرفته اتحاد جماهیر شوروی چیزی شبیه اسباببازی است، اما روزی که حیات شوروی به علت اشباع دروغ و ظلم و ستم سر آمد، آن موشکها هم نتوانست آنها را از فروپاشی نجات دهد. نه تنها نتوانست، بلکه این موشکها پس از فروپاشی، وبال گردن رژیم روسیه شد. امروز هم موشکهای کرهشمالی از نوع اتمی است و فاصلهاش با ژاپن فقط یک دریای کوچک است، اما شاهد آنیم که سالانه باید هزاران نفر از مردم آن از گرسنگی بمیرند و تنها فرد چاق و چله آن حکومت، رییس جمهور مادامالعمر آن است و بقیه مردم گویی که رژیم سخت (البته از نوع غذایی) گرفتهاند.
به گزارش کلمه متن جوابیه عباس عبدی درباره اظهارات طائب به شرح زیر است:
روز (دوشنبه ۲۹/۶/۱۳۸۹) نزدیکیهای ظهر یکی از دوستان تماس گرفت و خبر داد که در یکی از سایتها، متهم به تحویل اطلاعات موشکهای دوربرد شدهای. مثل همیشه خندیدم و گفتم اهمیت نده، گفت که آقای طائب این ادعا را کرده است. با شنیدن این اسم تا حدی ناراحت شدم و گفتم پیگیری میکنم، زیرا میدانستم که آقای طائب از جزییات پرونده من اطلاع دارد و بیان چنین دروغ آشکاری معنای دیگری خواهد داشت.
عین متن منتشره چنین است:
«در زمان آقای خاتمی سپاه متوجه شد که اطلاعات مربوط به موشکهای دوربرد لو رفته است. پیگیری کردند و دیدند یکی از کسانی که در این ماجرا دخالت داشته،آقای عباس عبدی بوده است. این موجب شد که بیشتر بررسی کنند. بعد متوجه شدند که دشمن به ما خیلی نزدیک شده است. تحقیقات نشان داد که آقای ابطحی با موضوعات سری سروکار دارند و این اطلاعات به ایشان میرسد. ایشان هم با همین جریانات ارتباط داشتند. اسناد و مدارک این ماجرا که منتشر شد. آقای عبدی هم که دستگیر شدند. این جریان هم در قالب اطلاعات سری مطرح شد و به ما رسید. آقای ابطحی و عباس عبدی با هم ارتباط داشتند. یعنی آقایی که اطلاعات هستهای ما را داشت با ایشان ارتباط داشتند. اما من نگفتم که آقای ابطحی این حرفها را به کسی زده است .»
در آن لحظه من امکان دیدن سایت مذکور را نداشتم، اما وقتی با یکی از دستاندرکاران پرونده تماس گرفتم و گلایه کردم، گفت احتمال نمیدهد که وی چنین چیزی را گفته باشد. قرار شد پیگیری کند، بعداً با برخی دیگر از افراد تماس گرفتم و سایت را هم دیدم معلوم شد که اتهامزننده برادر آقای حسین طائب به نام مهدی طائب از روحانیون قم است و چندان اطلاعی هم از امور اینچنینی ندارد. با آقای ابطحی تماس گرفتم که قضیه چیست، او هم گفت که چند ماه پیش این حرف را زده بود که من اعتراض کردم و جمله آخر نقل شده در متن را برای اصلاح صحبت قبلی اش گفته است. گفتم چرا شکایت نکردی که پاسخ او هم قابل انتظار بود. قبل از آن نیز پاسخی را در ۶ بند برای سایت تابناک فرستادم که تا لحظه کنونی منتشر نشده است. در تماس های بعدی قرار شد با آقای مهدی طائب تماس بگیرند و غلط بودن اتهامات را متذکر شوند تا به نحو مناسبی اصلاح کند از آنجا که این روش را بهتر می دانستم انتشار پاسخ زیر را سه روز به تاخیر انداختم و تاکنون که اقدامی انجام نشده است اجمالا اشارهای به نکات مطرح شده میکنم.
۱ـ در سراسر پرونده بنده که برای مهم جلوه دادن آن را به چند صد صفحه رساندند و حتی دو حکم صادره آن بیش از دویست صفحه است، فکر نمیکنم حتی یک بار هم کلمه موشک آمده باشد. اگر ایشان دسترسی به حکم دارند آن را منتشر کنند، در غیر این صورت اجازه انتشار آن را از مقامات قضایی بگیرند من خودم موارد را منتشر خواهم کرد.
۲ـ به یاد دارم که در پرونده کلمه پایلوت را (که نوعی روش تحقیق تجربی است) به خلبان ترجمه کرده بودند!! و در دادگاه مطرح با این ترجمه مطرح کردند که نشان از بیدقتی و عجله قاضی پرونده داشت و موجب سخره گردید. لذا فکر کردم که نکند کلمه انگلیسی دیگری بوده که ایشان به اشتباه به موشک دوربرد ترجمه کرده باشد، اما به این نتیجه رسیدم که چنین چیزی هم نبوده است و بعید است که اصولا اجازه داشته باشد که پرونده را ببیند.
۳ـ بنده در دوران مسئولیت آقای ابطحی هیچ ارتباطی با ایشان نداشتهام، ممکن است حداکثر ۳ یا ۴ بار در محیطهای عمومی یکدیگر را دیده باشیم. حال چگونه بنده را به آقای ابطحی وصل کردهاند خدا میداند.
۴ـ بازداشت من در رابطه با نظرسنجی بود و هیچ ربطی به این مسایل نداشت و در پرونده هم مطلقاً چنین چیزهایی نبوده، و اگر این ادعا درست است، چرا همان موقع بازداشت من آقای ابطحی را احضار یا بازداشت نکردند؟
۵ـ واقعیت این است که اگر دستگاه قضایی در شرایطی بود که به اینگونه اتهامات واهی و بیپایه، کاملا بیطرفانه رسیدگی میکرد، در این صورت شاهد چنین اظهاراتی نبودیم. متأسفانه بنده تبعه آمریکا و فرانسه نیستم تا مورد لطف مقامات قرار گیرم، و رییس دولت همچنان که از همسر آقای سارکوزی دفاع کرد و مدیر کیهان را مستحق مجازات دانست، از بنده نیز به عنوان یک شهروند دفاع کند، اما چندان هم نگران نباید بود، زیرا علیه شهروندان بیگناه آن قدر اتهامهای بیپایه زدهاند که اگر فردای روزگار کسی هم واقعاً مرتکب جرمی یا جاسوسی شود و صریحاً هم اعلام کند که چنین کرده است، کسی باور نخواهد کرد.
۶ـ به حجتالاسلام آقای مهدی طائب باید متذکر شوم که نگرانی اصلی بنده از بیان چنین اتهامات واهی علیه خودم در نشریات و سایتها نیست. ضمن اینکه داشتن و نداشتن موشک اعم از دوربرد و نزدیکبرد را هم برای حفظ ثبات و امنیت یک کشور لازم و کافی نمیدانم. قدرت انفجاری موشکهایی که مورد نظر شماست در برابر موشکهای اتمی و فوق پیشرفته اتحاد جماهیر شوروی چیزی شبیه اسباببازی است، اما روزی که حیات شوروی به علت اشباع دروغ و ظلم و ستم سر آمد، آن موشکها هم نتوانست آنها را از فروپاشی نجات دهد. نه تنها نتوانست، بلکه این موشکها پس از فروپاشی، وبال گردن رژیم روسیه شد. امروز هم موشکهای کرهشمالی از نوع اتمی است و فاصلهاش با ژاپن فقط یک دریای کوچک است، اما شاهد آنیم که سالانه باید هزاران نفر از مردم آن از گرسنگی بمیرند و تنها فرد چاق و چله آن حکومت، رییس جمهور مادامالعمر آن است و بقیه مردم گویی که رژیم سخت (البته از نوع غذایی) گرفتهاند. بنابراین هیچ فرد آگاهی به آنچه که در ذهن شما مهم تلقی می شود، اهمیت اصلی را نمیدهد. اما آمریکاییها اگر از موشکهای ایران اطلاعی نداشته باشند، حتماً از سخنان آشکار شما مطلع میشوند. فرض کنید که این اظهارات شما روی میز مسئول ایران در سازمان اطلاعاتی آمریکا یعنی سیا قرار گیرد، او که میداند چه کسانی برای آنان جاسوسی میکنند با دیدن گزارش اظهارات شما، در حاشیه آن چه خواهد نوشت؟ روشن است که مینویسد، کسانی که علیه شهروندان بیگناه خود آشکارا دروغ میگویند، قابل اعتماد نیستند و گزارشهای آنها در زمینه های مورد اختلاف یا هر مورد دیگر فاقد اعتبار خواهد بود.
نکته دیگری که آقای طائب باید بدانند این است که کار از جاسوسی موشکی و این حرفها گذشته است، آنچه که به حکومت لطمه میزند در درجه اول رسمی شدن و رواج دروغ است که چون خوره تمامی تاروپود اجتماع را خورده و از درون پوک کرده است و به علت شیوع و آشکار بودن نیازی هم به جاسوسی برای اطلاع از کم و کیف آن نیست. همچنین قضایای کهریزک و کوی دانشگاه است که حیثیت ها را برباد می دهد و نه اطلاع از موشک و هواپیما.
امیدوارم تاریخ برای ما تکرار نشود. موشکهای عراق نتوانست مانع بروز وضعیت فعلی آن شود و تمام موشکهای آن (بالاتر از برد ۱۵۰ کیلومتر) قبلا به دست خودشان اوراق شده بود و سوخت آن برای پختن دیزی و جوش آوردن کتری چای در دخمه ای استفاده شد که بهتر است نشانی اش را ندهم. در باره استفاده از مواد منفجره و آهن قراضه های موشک های اوراقی اجازه دهید فعلا حرفی نزنم.
اگر آقای طائب با علم به کذب بودن، این اتهامات را وارد کرده اند در این صورت حرفی نیست حتما دلائل لازم برای قانع کردن خود جهت ایراد چنین اتهاماتی دروغی را دارند، ولی اگر چنین نبوده و تصور می کرده اند که این اتهامات واقعی است در این صورت پیشتهاد می کنم با دست اندرکاران پرونده و اخوی خود که در دسترس هستند تماس بگیرند و سپس اگر شجاعت سیاسی یا ترس از آخرتی بود از همان طریق گفته های خود را اصلاح کنند.
نکته پایانی اینکه نشریات و سایتهایی که اینگونه اتهامات واهی را منتشر میکنند آیا شهامت آن را دارد که مواردی ده برابر رقیقتر از این اتهامات را علیه افراد صاحب قدرت منتشر کنند؟ اگر بلی، اشکالی ندارد بنابه اصل آزادی مطبوعات، آنها را چاپ کنید، اما اگر نمیتوانید که قطعاً نمیتوانید، حتی اتهامات واقعی علیه آنان را هم نمیتوانید، منتشر کنید، پس بهتر است اندکی به وجدان خود مراجعه کنید، شاید گوشهای از وجدانتان بیدار و تغییری در خطمشی شما ایجاد کند.
عباس عبدی ـ۳۰/۶/۱۳۸۹
شرکت فولاد تیسن کروپ آلمان روز پنجشنبه اعلام کرد همراه با تلاش دولت های غربی برای فشار بر ایران به دلیل برنامه اتمی جمهوری اسلامی، به حضور خود در صنایع ایران پایان می دهد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، شرکت تیسن کروپ که از بزرگترین تولید کنندگان فولاد است، گفته که هیچ گونه قرارداد جدیدی با ایران فراتر از تحریم های شورای امنیت نمی بندد.
تیسن کروپ اعلام کرد:« با توقف همکاری با ایران ما از تحریم ها و سیاست های آلمان، اتحادیه اروپا و ایالات متحده، پشتیبانی می کنیم.»
این گروه صنعتی افزود:« تمامی قراردادهای موجود و منافع مالی شرکت در ایران به سرعت و در اولین فرصت ممکن خاتمه یافته و پایان می یابد.»
یک سخنگوی شرکت تیسن کروپ هم اعلام کرد منافع این شرکت در ایران رقم آنچنانی نبوده و فقط حدود ۲۰۰ میلیون یورو، ۲۶۵ میلیون دلار و معادل نیم درصد گردش مالی سالانه این شرکت به حساب می آید.
آلمان تا این اواخر از بزرگترین صادر کنندگان به ایران بود که فقط در سال ۲۰۰۹ ، سال گذشته میلادی، ۳.۷ میلیارد یورو به ایران کالا و اقلام صادر کرده بود. این کشور که از اعضای گروه پنج به علاوه یک به شمار می آید، به تدریج همکاری های خود با ایران را کم کرده است.
در سال جاری میلادی، شرکت های بزرگ آلمانی چون زیمنس، شرکت های بیمه مونیخ ره و آلیانز و شرکت صنایع گازی لیند به فعالت های خود در ایران پایان داده اند.
شرکت مونیخ ره برآورد کرده بود که تصمیم به خروج از ایران، نزدیک به ۱۰ میلیون یورو خسارت به این شرکت وارد می آورد. این شرکت بیمه آلمانی از سال گذشته بیمه شناورهای حامل محصولات نفتی ایران را متوقف کرده بود.
شرکت بیمه مونیخ ره سال گذشته از محل حق بیمه شرکتهای مختلف در سراسر جهان، ۴۱ میلیارد و ۴۰۰ میلیون یورو عایدات داشت.
انجمن بیمه آلمان که در برلین مستقر است، همزمان، با صدور بیانیهای اعلام کرده بود که «سختتر شدن تحریمهای ایران قابل درک است و از سوی صنعت بیمه آلمان حمایت میشود.»
شرکت بیمه آلیانز؛ یکی از بزرگترین شرکتهای بیمه اروپا، نیز پیشتر گفته بود این شرکت هیچ قرارداری را با ایران تمدید نخواهد کرد؛ این شرکت یادآور شده است که حجم فعالیت این شرکت درایران ناچیز بوده است.
شرکت بزرگ صنعتی لیند آلمان که در صنایع گاز فعالیت می کند، اعلام کرده بود با توجه به تحریم هایی که وضع شده، به زودی برنامه هایش را تعطیل کرده و از ایران خارج می شود.
سخنگوی شرکت لیند به خبرگزاری فرانسه گفت:« ما این تصمیم را چند ماه پیش گرفتیم و دیگر هیچ پروژه و برنامه تازه ای در ایران فعال نکردیم.» وی افزود:«با توجه به تغییرات و مسائل سیاسی ما هم تصمیم گرفتیم به زودی فعالیت های خود را (در ایران) متوقف کنیم.»
در میان حجم گسترده مبادلات بازرگانی شرکت لیند، بخش کوچکی از آن به ایران اختصاص دارد. این شرکت بزرگ در سال حدود ۳۹ میلیون یورو، معادل حدود ۵۰ میلیون دلار با ایران همکاری دارد که معادل سه دهم درصد حجم کل مبادلات این شرکت در سال گذشته میلادی، سال ۲۰۰۹ است.
پس از این که شورای امنیت سازمان ملل دور چهارم تحریم ها علیه ایران را تصویب کرد، آمریکا، اتحادیه اروپا، استرالیا، و کانادا نه تنها این تحریم ها را به اجرا گذاشته که تحریم های یکجانبه بیشتری هم به اجرا گذاشتند.
فشارهای اقتصادی برای توقف برنامه اتمی جمهوری اسلامی طراحی و به اجرا درآمده است. برنامه ای که آمریکا و غرب آن را تلاشی برای دستیابی به بمب اتمی می دانند. ایران می گوید برنامه هسته ای را برای اهداف صلح آمیز و تولید برق دنبال می کند.
منبع:رادیو فردا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر