-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ بهمن ۱۷, دوشنبه

Latest News from 30Mail for 02/06/2012

این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

1390/11/16

نیما اکبرپور

عصیان

چند وقت پیش داشتم با خودم فکر می‌کردم که پدیده‌ای به نام اعلام وضعیت یا همون استتوس چقدر توی ادبیات و گفتارمون تأثیر گذاشته. شاید شما هم بدونید که داستان توییتر از ایده استتوس‌های یاهومسنجر شروع شد. استتوس‌ها هم از یک اعلام مشغول بودن یا آزاد بودن شروع شدند اما کم‌کم عبارت‌های دیگه‌ای هم بهشون اضافه شد. وضعیت‌هایی مثل این که «دارم تلفنی حرف می‌زنم» یا «پشت میزم نیستم» یا «رفتم بیرون» و چیزهایی از این قبیل.

بعدتر هم که به جای انتخاب از بین چند گزینه، این امکان ایجاد شد تا هر کسی استتوس خودش رو بنوبسه. داستان همین طور ادامه پیدا کرد تا جایی که وقتی یه آهنگی گوش می‌کردی، می‌شد با اضافه کردن افزونه کاری کرد تا اسم آهنگ و خواننده‌ش به طور خودکار توی استتوست نمایش داده بشه.

برای نوشتن استتوس فضای چندانی در دسترس نبود. باید منظورت رو توی یک خط و با چند واژه بیان می‌کردی. این ایده‌ای بود که در نهایت منجر به ساخت سایتی مثل توییتر شد و پدیده‌ای به نام میکروبلاگ یا ریزبلاگ شکل گرفتند. این ایده چون چیز جالبی بود، توی سایت‌های دیگه هم از جمله فیس‌بوک پیاده شد. البته دیگه محدودیت ۱۴۰ نویسه‌ای توییتر رو نداشت.

چند روز پیش که داشتم نگاهی می‌انداختم به توییترهای ملت و استتوس‌های فیس‌بوکی، متوجه شدم که چه بستر مناسبی فراهم شده تا همه کوتاه‌نویسی رو تمرین کنند. در نهایت هم همه این عوامل دست به دست هم داده تا ساده‌گرایی (مینیمالیسم) و کاریکلماتور و طنز و جوک و کوتاه‌نویسی توی ادبیات بهینه بشه. البته نباید انکار کرد که همه‌گیر شدن پیامک هم موازی با این مسأله بی‌تأثیر نبوده. هر چه که هست، یک جور ادبیات آنلاین شکل گرفته که می‌شه گفت شده مصداق «کم گوی و گزیده گوی چون دُر»!

این مسأله که ادبیات مکتوب ما در طول ده سال گذشته از کتاب‌ها و روزنامه‌ها و مجلاتی با نثر شسته و رفته عبور کرده و میزان تولید نوشتار فارسی چندین برابر شده، قابل انکار نیست. مهم اینه که بحشی از ادبیات ما که لابه‌لای دفترچه‌های خاطرات گم می‌شد و روایت تاریخ و ادبیات شفاهی مردم کوچه و بازار و همگان بود، در طول دهه اخیر داره ثبت می‌شه. اون هم توی یک بایگانی نامیرا که تا ابد باقی می‌مونه.

بررسی چنین مسأله‌ای در تخصص من نیست اما مطمئناُ از مواردی هست که کارشناسان ادبیات و زبان‌شناسی و جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی می‌تونن روش پژوهش کنند و ده‌ها جلد کتاب بنویسند.


 
 

1390/11/16

داریوش محمدپور

ملکوت

گاهی اوقات فکر می‌کنم که شايد موسيقی است که دوباره مرا به دامان شعر می‌کشاند يا – دقیق‌تر بگويم – مرا با شعر هم‌نشين و هم‌نوا می‌کند که «همچون حلقه‌ی آتش در اين گرداب می‌گردم». طرفه‌ اين است که درست از ميانه‌ی بحث‌های عقلانی و فلسفی به شعر پناه می‌برم. اين نکته البته نيازمند توضيح است چون خواننده بلافاصله برداشت معکوسی از آن می‌کند.

وقتی می‌گويم شعر، مرادم شعری است که با عظمت آدمی نسبتی دارد؛ يا شعری که آدمی را همان‌گونه که هست، با خویشتن خودش در برابر روی‌اش، عريان می‌کند. و اين شعر همان شعری است که می‌تواند آينه‌وار آدمی را به خودش نشان بدهد. چنين شعر، مضامين رندانه دارد. بگذارید يک قدم فراتر بگذارم: چنين شعری رنگ و بوی کافری دارد. اين نوع شعر، ميانه‌ای با زهدفروشی و عرفان‌تراشی ندارد. عرفان برای من – عرفانی که ارزش‌مند است و ارج‌مند – دقیقاً همان عرفانی است که آدمی را از فرش به عرش می‌کشاند. اين عرفان، آدمی را ذلیل نمی‌بيند؛ بلکه آدمی در اين عرفان عزيز است و هم‌رديف و هم‌شانه‌ی خدا. در چنین عرفانی است که آدمی، آينه‌ی خداست و از دل چنين معرفتی است که آدمی خدا را با شناختنِ خود می‌شناسد – یا باز می‌شناسد.

صريح‌اللهجه‌ترين و آشکارگوترين شاعری که این ویژگی را – در ميان ایرانيان – دارد، همانا خواجه‌ی شيراز است. اين مضامین را چه بسا بتوان مثلاً در شعر مولوی و عطار و سنايی هم يافت. ولی از اين قله‌ها که عبور می‌کنيم، ديگر عرفان هم دست‌مالی می‌شود و تبديل به منظومه‌ای بسته و منجمد می‌شود که تنها به کار مريد پروردن می‌آيد نه مريد رها کردن و پرواز دادن عقابان در زنجير.

حالا چرا از ميانه‌ی بحث‌های عقلانی و فلسفی؟ به خاطر اين‌که درست در همين بحث‌ها – به ويژه وقتی که هنگام سخن گفتن از دين‌ورزی و باورهای دينی پای عقل و فلسفه در ميان می‌آيد – سخنان رندانه و برنده‌ی دريادل دلير و سرآمدی مثل حافظ می‌تواند گره از گره اين تعصب‌ها و خامی‌ها و پا فشردن‌ها بر حقارت تنگ‌نظری بگشايد. برای من هیچ چیز عظمت‌اش از خودِ آدمی بيشتر نيست. هيچ چيز در اين عالم نيست که شأن‌اش از شأن خودِ آدمی فراتر باشد که آدمی خود را در خدمت آن بگمارد. من از مضمون اين حديث قدسی «لولاک لما خلقت الافلاک» اين را می‌فهمم که گويی آفرينش برای همين آدمی بوده است. يعنی جامه‌ی کرامتی که بر تن انسان است، او را در مقامی می‌نشاند که نه تنها او در خدمت دين نيست بلکه دين برای او وسيله است و نردبان برای اين‌که بر مسند ازلی و ابدی خودش بنشيند؛ برای اين‌که هم‌زانوی خدا باشد. همه چيز در خدمت اوست تا او به معراج برسد. چيزی در این عالم محسوس و معقول نيست که برتر و فراتر از او باشد. اوست که آينه‌ی خداست. با اين آينه نبايد دم‌سردی کرد. هيچ چيز و هيچ کس، از خودِ اين آدمی، از گشايش و رهايشِ خردِ او ارج‌مندتر و قدسی‌تر نيست. اگر قدسيتی هست، در خودِ اوست.

اين است که وقتی می‌خوانی که:
اگر فقيه نصيحت کند که عشق مباز
پياله‌ای بدهش گو دماغ را تر کن

يا وقتی می‌گويد که:
پشمينه‌پوش تندخو کز عشق نشنيده است بو
از مستی‌اش رمزی بگو تا ترک هشياری کند

و هم‌اوست که به چه ظرافتی می‌گويد:
عبوس زهد به وجه خمار ننشيند
مريد خرقه‌ی دردی‌کشان خوشخويم

و این دردی‌کش خوشخو بودن، این انبساط خاطر، اين پرهيز از «زهد»، کيفيت غريبی است و موهبتی است کم‌ياب. شايد حافظ در حافظه‌ی فرهنگی ايرانیان، مانند پادزهری بوده است که تلخی‌های تنگ‌نظری‌ها و تعصب‌ها و جمودهای فکری را خنثی می‌کرده است. هر چه هست، امروز گويی هم‌نفس حافظ شدن، گويی در سايبان خنکی آرميدن است پس از عبور از گرمای گدازان و کشنده‌ی کوير...


 
 

1390/11/16

 

یک کودک ۲.۵ ساله با آثاری از شکنجه در بدنش در سطل زباله توسط یک مرد کارتن خواب پیدا شد. این کودک به بیمارستان منتقل شده و زنده مانده است.
 
روز هفتم بهمن‌ماه مرد بی‌خانمانی در شرق تهران در جستجوی غذا از میان زباله‌‌ها بود که چشمش به پسری خردسال افتاد. او چند بار کودک خردسال را تکان داد تا بیدار شود اما کودک بی‌هوش بود.
 
مرد که به شدت ترسیده بود، خواست از آن محل فرار کند، اما چهره معصومانه پسر کوچولو مانع از این کار شد. او را بغل گرفت و پس از طی مسافتی به بیمارستان الغدیر رساند و از پرستاران برای نجات این کودک، کمک خواست.پرستاران اورژانس بلافاصله کودک را به بخش مراقبت‌های ویژه منتقل کردند و تلاش برای نجات او آغاز شد.
 
در پی این موضوع، مسوولان بیمارستان در تماس با مرکز فوریت‌های پلیسی 110 و اورژانس اجتماعی، ماجرا را گزارش کردند و مانع از خروج مردی شدند که کودک را به بیمارستان رسانده بود. ماموران کلانتری و مددکاران اورژانس اجتماعی با حضور در بیمارستان در تحقیق از این مرد متوجه شدند، او کودک را از میان زباله‌ها پیدا کرده و به بیمارستان آورده است.
 
در مرحله بعد معلوم شد آثار سوختگی و کبودی بسیاری در بدن پسر کوچولو دیده می‌شود و نشان می‌دهد او بارها شکنجه شده و ضربه سختی به سرش اصابت کرده و احتمال دادند او از بلندی سقوط کرده است. کودک آسیب دیده پس از یک روز برای ادامه درمان به بیمارستان شهدای تجریش تهران منتقل شد.پسر خردسال که بر اثر اصابت به ناحیه سرش همچنان بی‌هوش بود، سرانجام با تلاش پزشکان پس از 4 روز در حالی که با مرگ دست و پنجه نرم می‌کرد، در بخش مراقبت‌های ویژه به هوش آمد.
 
هنوز بستگان این کودک پیدا نشده‌اند اما پلیس می‌گوید یک زنی که خود را عمه او معرفی کرده بود یک روز به بیمارستان آمده و سپس ناپدید شد. تحقیقات پلیس ادامه دارد.
 

 
 

1390/11/16

مهدی خزعلی، پزشک و وبلاگ‌نویس منتقد دولت در دادگاهی به ریاست قاضی پیرعباسی، به ۱۴ سال حبس، ۱۰ سال تبعید و ۹۰ ضربه شلاق محکوم شد.

محمد حسین آقاسی، وکیل آقای خزعلی نیز این حکم را تائید کرده است.
 
در حالی حکم دادگاه بدوی اعلام شده که وضعیت جسمی این زندانی سیاسی در بیست و هفتمین روز اعتصاب غذای خود وخیم گزارش شده است.
 
بر اساس گزارش‌ها آقای خزعلی در طی مدت اعتصاب غذای خود بیش از ۱۶ کیلوگرم وزن کم کرده است.
 

 
 

1390/11/16

تهمینه میلانی، کارگردان شناخته شده سینما، با انتقاد از نگاه سیاسی حاکمیت ایران به این هنر می‌گوید که رعایت نکردن الگوهای حاکمیت توسط خانواده سینما، مسئولان را «آزار می‌دهد».

خانم میلانی، که در گفت‌و‌گویی با مسیح علی‌نژاد شرکت کرده بود، افزود: «به عنوان مثال کراوات و پاپیون آقایان کارگردان و بازیگران ما که در جشنواره‌های بین المللی جایزه می‌گیرند یا با خانم‌ها روی سن دست می‌دهند همین‌ها آزارشان می‌دهد.»

به گفته خانم میلانی، مسئولان که «می‌بینند این هنرمندان الگوی مناسبی برای آن ذهنیت خشکِ خودشان نیستند نگران می‌شوند و دائم دارند هنرمندان را تخطئه می‌کنند.»

این فیلمساز زن سینمای ایران که کارگردانی فیلم‌هایی چون "دو زن"، "نیمه پنهان" و "واکنش پنجم" را در کارنامه دارد، می‌گوید که مسئولان سینمایی اجازه ساخت دوباره فیلم‌هایی با موضوع زنان را به او نمی‌دهند.

خانم میلانی، این ممانعت را «هدفدار» توصیف می‌کند چرا که آخرین فیلم ساخته او، "تسویه حساب"، نیز ۴ سال به این صورت توقیف بوده است.

البته فیلم های خانم میلانی در دهه هفتاد شمسی با واکنش منفی طرفداران رهبر جمهوری اسلامی مواجه شد و او پس از به نمایش در آمدن فیلم "نیمه پنهان" در سال ۱۳۷۹ دستگیر و ۸ روز را در زندان اوین گذراند.

روزنامه‌های آن زمان ایران، اتهام خانم میلانی را «اقدام علیه امنیت ملی، محاربه با خدا، همکاری با گروه­های معاند و تشویش اذهان عمومی از طریق آثارهنری» اعلام کرده بودند.

خانم میلانی پس از ۸ روز زندان به دستور رهبر جمهوری اسلامی و رئیس جمهوری آن زمان، سید محمد خاتمی، از زندان آزاد شد و بعدها گفت که هیچگاه در آن پرونده تفهیم اتهام نشد.

این کارگردان شناخته شده سینمای ایران در مصاحبه با مسیح علی‌نژاد می‌گوید که قاضی پرونده، آقای مقدس، ابتدا برای او تقاضای ۴ بار اعدام کرده بود اما سرانجام او آزاد شد.

خانم میلانی درباره آن پرونده می‌گوید: «بعد از آن حتی وقتی آزاد شدم پنج سال به دادگاه رفتم. جالب اینجاست که بعد از پنج سال قاضی مقدس ترور شد، قاضی من عوض شده و قاضی جدید به علت فقدان مدارک حکم برائت داد و پرونده من بسته شد. یعنی قاضی اول (قاضی مقدس) حکم اعدام و بعدی به علت فقدان مدارک، حکم برائت صادر کرد».

این کارگردان سینمای ایران درباره وضعیت خانه سینما و تعطیل شدن آن با دستور دولتی نیز گفت: «به قول خانم بنی اعتماد خانه سینما جایی ست که هنرمندان در آن باشند. خانه سینما دو خشت و پنجره و آجر نیست. در حقیقت آن در را بستند که البته قرار ست‌‌ همان را هم بازکنند و به اصناف بدهند و اسمش عوض شده کاملا تحت کنترل دولت قرار بگیرد.»

خانم میلانی البته تصریح کرد که به آینده «خیلی خیلی» امیدوار است و «این وضعیت دوام نخواهد آورد.»

منبع: صفحه فیس‌بوک برابری زن و مرد
 


 
 

1390/11/16

 

سازمان پزشکی قانونی در گزارشی اعلام کرده که در ۹ ماه گذشته امسال یک هزار و ۵۲۲ نفر (به طور میانگین روزانه ۶ نفر) بر اثر سوختگی جان خود را از دست داد‌ه‌اند. 
 
در گزارش این سازمان آمده است که از این تعداد ۷۷۱ مرد و ۷۵۱ زن بوده اند و بیشترین آمار سوختگی در ماه فرودین ماه ثبت شده است.
 
این رقم در مقایسه با مدت مشابه در سال گذشته بیش از ۱۱ درصد کاهش یافته است. 
 
مرگ و میر ناشی از سوختگی طی همین مدت در سال گذشته یک هزار و ۷۲۴ نفر اعلام شده است.
 
منبع: مهر

 
 

داریوش قنبری:
1390/11/16

داریوش قنبری، یک عضو کمیسیون اجتماعی مجلس ایران، از افزایش «بحران بیکاری» به دنبال «ورشکستگی واحدهای تولیدی» خبر داد.

آقای قنبری، که با خبرگزاری کار ایران گفت‌و‌گو می‌کرد، گفت: «همراه شدن تورم با رکود بی‌سابقه که پیامد آن کاهش سرمایه گذاری‌ها و رشد روز افزون ورشکستگی واحدهای تولیدی و افزایش نرخ بیکاری است، کشور را در تنگنای بی‌سابقه‌ای قرار داده است.»

به گفته آقای قنبری، «عدم توازن در عرضه و تقاضای بازار کار» به دلیل «بحران بیکاری» نیز سبب شده که کارفرمایان، کارگران را «استثمار» کنند.

این عضو کمیسیون اجتماعی مجلس ایران با انتقاد از پیش نویس اصلاح قانون کار، تصویب این پیش نویس را سبب تضییع حقوق کارگران توصیف کرد.

آقای قنبری تصریح کرد: «دولت با تدوین پیش نویس فعلی تنها به دنبال مسلط کردن کارفرما بر کارگر است و قصد دارد این حداقل حقوقی که کارگران دارند را نیز از آن‌ها بگیرد.»

پیش از این مقامات خانه کارگز نیز به پیش نویس اصلاح قانون کار انتقاد کرده و آن را در جهت اهداف دولت توصیف کرده بودند.

منبع: ایلنا

مرتبط:

تجمع صدها کارگر مقابل مجلس ایران در اعتراض به اصلاح قانون کار

داریوش قنبری: «تورم سال آینده بین ۴۵ تا ۵۵ درصد خواهد بود»


 
 

1390/11/16

معاون برنامه‌ریزی معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی محمود احمدی نژاد می گوید که لایحه حذف ۴ صفر از پول ایران در جلسه روز گذشته کمیسیون اقتصادی دولت نهایی شده و پس از امضای محمود احمدی‌نژاد به مجلس فرستاده خواهد شد.

داوود منظور، که با خبرگزاری فارس گفت‌و‌گو می‌کرد، افزود اگر این لایحه به امضای محمود احمدی‌نژاد برسد، «در قالب یک لایحه از سوی دولت به مجلس ارائه می‌شود که براساس آن از سال ۱۳۹۳ حذف ۴ صفر از پول ملی انجام خواهد شد.»

به گفته آقای منظور، بیشترین سود حدف ۴ صفر از پول ایران «تسهیل در روابط اقتصادی و پولی» این کشور است و اثری «واقعی» بر تولید ناخالص ملی و پارامترهای اقتصادی نخواهد داشت.

کارشناسان اقتصادی می گویند که طرح حذف صفر از پول ملی تاثیر چندانی بر اقتصاد ایران نخواهد داشت.

منبع: فارس

مرتبط:

حذف بی‌ثمر صفرهای بیچاره و مظلوم از پول ملی


 


شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به 30mail-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به 30mail@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته