مهدی خزعلی ساعاتی پیش و در پی حمله ی قلبی به بیمارستان طالقانی منتقل شد.
به گزارش کلمه، مهدی خزعلی که بیش از ۴۰ روز است در اعتصاب غذا به سر می برد ساعت ۹ شب به دلیل بروز مشکل قلبی به بهداری اوین منتقل شد که پس از گرفتن نوار قلب پزشکان متوجه اوضاع وی وخیم شده و به سرعت مهدی خزعلی را به بخش سی سی یو بیمارستان طالقانی اعزام کردند.
پیش از این پسر مهدی خرعلی با ابراز نگرانی از طولانی شدن اعتصاب غذای پدرش و بی خبری از او به کلمه گفته بود: می دانیم که از اعتصاب غذا کوتاه نمی آیند، ما هم هیچ کاری از دستمان بر نمی آید و فقط در این راه می توانیم دعا کنیم چون مثل دفعه های قبل گفته اند که آنجا غذا نخواهند خورد.
مهدی خزعلی رزمنده دوران دفاع مقدس و نویسنده منتقد در اثر اعتصاب غذا، بسیار ضعیف شده و بر خلاف درخواست هم بندیان و دوستان و خانواده و فعالان سیاسی حاضر به پایان دادن به اعتصاب غذای خود نیست.
وی بلافاصله پس از بازداشت در اعتراض به روند غیرقانونی بازداشت و نگهداری دست به اعتصاب زد تاکنون چندین بار بر اثر اعتصاب و نوسان شدید فشار، تغییر رنگ صورت و بی حالی مفرط به بهداری اوین منتقل شده اما همچنان می گوید که خود را برای شهادت آماده کرده است و اعتصاب خود را نخواهد شکست.
مهدی خزعلی به چهارده سال حبس در شهرستان برازجان و بعد از اتمام دوره محکومیت، به ده سال اقامت اجباری در این شهرستان و نود ضربه شلاق محکوم شده است.
مهدی خزعلی در نامهای از درون زندان که ساعاتی منتشر شد، خطاب به همسرش نوشته بود: سخت است مشاهده سوگواری همسر و فرزندان در مرگ تدریجی و ارادی خویش، اینک که این سطور را برایت مینگارم درخلوت زاغه خویش فرو رفته و بر مصائب شما سخت گریستهام دیگر جای خشکی بر بالشت باقی نمانده است و دستمال اشک کفاف این چشمه چشمه جاری نمیکند.
مهدی خزعلی همچنین در ۳۷ امین روز اعتصاب خود در نامه ای به احمد منتظری با شرح آنچه این روزها از رفتار بازجویان و قاضی های دادگاه ها در بند ۳۵۰ اوین دیده است، با بیان اینکه حال میفهمم که والد معظم شما از چه فریاد میزد، خدایش رحمت کند و ریشه این ظلم را بکند، آورده بود: اینها نمونههایی از دردهای ماست و بسیاری دردهای ناگفتنی دیگر دارم که در این مختصر نگنجد! حال جا دارد که در این همه درد بمیرم؟ آیا هنوز خلخال از پای پیرزن یهودی در نیاوردهاند؟
این زندانی سیاسی پیشتر در پیامی خطاب به همسر شهید باکری، همسر شهید همت و محمد نوریزاد گفته بود: بگذارید قبل از اینکه در سوگ ارزش ها دق کنم برای احیای ارزش های ناب انقلاب اسلامی جان خویش فدا کرده و جایی برای خویش در خیل شهیدان باز کنم.
ندای سبز آزادی_ ریحانه موسوی: همزمان با تحریم اتحادیه اروپا و تشدید فشارهای اقتصادی و در حالی که ایران با شاخ و شانه کشیدن برای کشورهای غربی تهدید به بستن لوله های نفت خود کرده، جلیلی با ارسال نامه ای محبت آمیز آمادگی جمهوری اسلامی را برای از سرگیری مذاکرات هسته ای اعلام نموده است.
چند روز پیش وقتی سفیران شش کشور اروپایی برای شنیدن نگرانی های ایران از تصمیم اتحادیه اروپا به وزارت خارجه رفته بودند، و دستگاه دیپلماسی در تلاش بود تا شاید بتواند در این تنگنای اقتصادی و سیاسی تعدادی از کشورهای اروپایی را با خود همراه کند، پرس تی وی رسانه ی نزدیک به بیت رهبری به نقل از وزارت نفت، خبر از قطع صادرات نفتی ایران به اتحادیه اروپا داد.
خبری که در سایتهای خبری محافظه کاران باسرعت و ذوق زدگی منتشر شد اما با شگفتی و بهت وزارت خارجه رو به رو گردید. دقایقی بعد معاون اروپا و امریکای وزارت خارجه در حالی که جلسه با سفیران اروپایی را به اتمام رسانده بود، سراسیمه خبر قطع صادرات نفتی را تکذیب کرد و بر نگرانی های دو طرف ایرانی و اروپایی از اعمال سیاستهای تحریم صحه گذاشت.
تحریمی که مقامات بلند پایه کشور آن را "موفقیت و دستاورد" می خوانند و حاضر به قبول این مسئولیت نیستند که در سایه بی تدبیری ها و ضعف دیپلماسی در عرصه جهانی اینک کشور مبتلا به مشکلاتی شده است که حتی برای دریافت پول نفت خود به کشورهای دوست و همسایه نیز دچار مشکل است.
وزير نفت ايران که سرداری از قرارگاه خاتم الانبیاست، پيش از اين درباره قطع صادرات نفت اين کشور به برخي از کشورهاي اروپايي خبر داده بود.رستم قاسمي با این ادعا که ايران هيچ گونه نگراني براي فروش نفت ندارد، گفته بود که بزودی صادرات نفت ايران به برخي کشورهاي اروپايي قطع خواهد شد.
وی بدون اشاره به بحث های کارشناسی و حقوقی این مساله و پیامدهای سیاسی و اقتصادی ناگواری که از قطع بیست میلیارد دلار پول صادرات نفت به اروپا به کشور تحمیل می شود، ادعایی را مطرح می کند که در راستای همان طرح ناکارآمد و غیرکارشناسانه مجلس شورای اسلامی است. طرحی که همچون سایر طرح های مجلس واکنشی احساسی به یک معضل بزرگ سیاسی و اقتصادی است.
جنگ زرگری یا بحران در تصمیم گیری
اما اعلام قطع صادرات نفت به اتحادیه اروپا و همزمانی چندین خبر ضد و نقیض بار دیگر چندگانگی در تصمیم گیری ها و اختلاف نظر شدید در وزارت خانه های تحت کنترل احمدی نژاد و رهبری را به خوبی به نمایش گذاشت. بازی قدرتی که هر از گاهی در گوشه ای از دیپلماسی و اقتصاد خود را نشان می دهد.
صالحی وزیری است که با برکناری منوچهر متکی به ساختمان وزارت خارجه پا گذاشت. متکی وزیر مورد تایید و حمایت دفتر رهبری بود و برکناریش انتقادات زیادی را برای احمدی نژاد به همراه آورد.
اما رستم قاسمی سرداری از سپاه پاسداران است و به گفته نزدیکانش برای پذیرش این سمت ، شرط و شروطی گذاشته است چرا که موقعیتش در قرارگاه سازندگی ، کم از وزارت نبود.
او از ابتدا گفته بود که نیازی به وزیر شدن نداشته و طبیعتاً نمی تواند همانند وزیران قبلی نفت ، از شورایی متشکل از مردان احمدی نژاد که برای تصمیمات راهبردی نفت شکل گرفته اطاعت کند یا به او زنگ بزنند و برایش معاون معرفی کنند.
در واقع قاسمی ، تنها وزیر کابینه احمدی نژاد است که به پشتوانه سابقه و حامیانش در سپاه برای رئیس دولت شرط گذاشته است!
و حالا همزمان با تحریم ها و فشارهای بین المللی بار دیگر اختلافات کابینه احمدی نژاد در امری که به اعتبار و حیات کشور مربوط می شود خود می نماید.
در هر حال مشخص نشد منبع اين خبر دولت است يا وزارت نفت و رسانه نزدیک به حامیان رهبری.
اما آنچه مسلم است تصمیم گیری در باره قطع صادرات نفتی تصمیمی نیست که توسط یک فرد یا وزارت خانه اتخاذ شود و نیازمند نظر شورای عالی امنیت ملی است.
در این میان هنوز روز به اتمام نرسیده بود که سعید جلیلی دبیر شورای امنیت ملی ایران در نامهای به کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نوشت که آمادگی گفتگو برای «همکاری سازنده و رو به جلو» را دارد.
ابا این حال او تاکید کرد که این همکاری تنها در چارچوب پذیرش برنامه هستهای «صلحآمیز» ایران ممکن خواهد بود.
او در حالی از چشم انداز مثبت و گفت و گوی سازنده با کشورهای غربی سخن گفت که گمانه زنی ها برای شروع یک جنگ تمام عیار علیه حمله به راکتورهای هسته ای ایران از هفته ها پیش شد ت گرفته و حتی اسراییل خبر از حمله بهاری داده است.
گروه ۱+۵ مرکب از ۵ عضو دایمی شورای امنیت و آلمان از سال ۲۰۰۳ میلادی به همراه آژانس بین المللی انرژی اتمی خواهان آن است که ایران کارهای مربوط به غنی سازی اورانیوم را متوقف سازد.
شیپور جنگ تهران – تل آویو
از سوی دیگر اخبار مربوط به دست داشتن چند ایرانی در انفجار تایلند و گرجستان و هند که با هدف حمله به
مراکزی اسراییلی صورت گرفت، این احتمال را دامن زد که جمهوری اسلامی به دنبال تهدیداتی که بعد از کشته شدن دانشمندان هسته ای نسبت به اسراییل داشت، درصدد است تا منافع این کشور در سایر نقاط جهان را ناامن کند.
مهمانپرست با تکذیب همه تهمت ها، انگشت اتهام به سوی اسراییل گرفت و گفت: ادعاهای رژیم صهیونیستی در ارتباط با انفجار اخیر بانکوک، در ادامه اتهامات واهی دولت آمریکا مبنی بر ترور سفیر عربستان در واشنگتن بوده و همزمانی ادعاهای بیاساس این رژیم در مورد دست داشتن کشورمان در انفجارهای گرجستان و هند با حوادث امروز بانکوک، حاکی از توطئه این رژیم با سناریو سازی و فضاسازیهای مشکوک است.
او مدعی است که جمهوری اسلامی ایران مسبب اینگونه اقدامات تروریستی را عاملین رژیم صهیونیستی با اهداف پنهان و جنایتکارانه دانسته و آمادگی کامل، همه جانبه و سریع خود را برای کمک و همکاری با دولت تایلند جهت روشن شدن ابعاد این حوادث اعلام میدارد.
اظهارات مهمانپرست در حالی عنوان می شود که آسوشیتدپرس مدعی شد: مسئولان دولت تایلند اعلام کردند که یک ایرانی که حامل مواد منفجره بوده است، منجر به آسی دیدن شدید خود و چهار نفر دیگر شده است. انفجار سوم در خانه ای در همان نزدیکی رخ داده است.
کشته شدن چند دانشمند هسته ای که بی شباهت به قتل ها و ترورهایی نیست که توسط سازمانهای جاسوسی اسراییل انجام می شود و انفجار وسیع پادگان تسلیحاتی سپاه در کرج، تلاش کارشناسان امریکایی برای نقش داشتن اسراییل در این اتفاقات نشان از آن دارد که شیپور جنگ ایران و اسراییل از قبل نواخته شده است.
سوییفت و قطع ارتباط مالی ایران با جهان
هر چند هنوز سیاستهای تحریم اتحادیه اروپا عملی نشده است، اما به دنبال تحریم بانک مرکزی از سوی امریکا و قطع مبادلات بانکی و دلاری جمهوری اسلامی، معاملات بانکی به حدی محدود شده است که ماه هاست کشورهای دوست و نزدیک تهران هم قادر به پرداخت پول نفت نشده اند و در آخرین پیشنهاد هند و روسیه درخواست کالا در برابر نفت را عنوان کرده اند. راهکاری که منحصر به زمان جنگ و بحران است.
در همین حال پایگاه اینترنتی آبزرور گزارش داده است که دیپلمات های عالی رتبه آمریکا و اتحادیه اروپا اعلام کردند اتحادیه اروپا قصد دارد عملیات مالی جهانی بانک های ایران را ممنوع کند .
بزرگترین سازمان های اعتباری جهان در چارچوب سیستم سوییفت فعالیت می کنند.
به گزارش رویترز٬ بیرون گذاشتن بانکهای ایران از سوئیفت (SWIFT) یا انجمن مخابرات مالی بین بانکی در سراسر جهان که آمریکا مصرانه در پی آن است٬ به قطع یکی از آخرین راههای ایران برای معامله تجاری با جهان منجر خواهد شد. سوئیفت بخش عمدهای از پرداختهای مالی بین کشورها را از طریق مبادله روزانه ۱۸ میلیون پیام پرداخت بین بانکها و دیگر موسسات مالی در ۲۱۰ کشور جهان تسهیل میکند.
در کنار همه این افت و خیزها در عرصه روابط بحرانی ایران با جهان خارج و در حالی که سالهاست مردم تاوان بلند پروازی های احمدی نژاد را پس می دهند، او بار دیگر در 22 بهمن با ذوق زدگی خبر از "خبرهای خوش هسته ای" داد و سرانجام رآکتور هستهای تهران سوخت گذاری شد. همان رآکتوری که به ادعای مسئولان تحقیقاتی است و به اورانیومی با غلظت ۲۰ درصد نیاز دارد . گفته می شود نسل جدیدی از سانتریفیوژها هم در نطنز راه اندازی شده است.
هر چند برخی از کشورها نسبت به این رونمایی هسته ای واکنش منفی نشان دادند و آن را ناشی از پافشاری ایران بر سیاست های هسته ای برخلاف کنوانسیونهای بین المللی ذکر کردند، اما جی کارنی، یکی از سخنگویان دفتر ریاست جمهوری آمریکا هم گفت که مراسم رونمایی از دستاوردهای تازه هسته ای توسط مقامات ایران به منظور منحرف کردن توجه ها از آسیب هایی بوده است که تحریم های بین المللی به حکومت این کشور وارد می کند.
در واقع شانتاژهای خبری مسئولان جمهوری اسلامی در رو نمایی از "موفقیت های هسته ای" و " قطع صادرات نفتی" صرفا حربه ای برای فریب افکار عمومی از بحرانی است که روز به روز عمیق تر می شود.
بحران مشروعیت حکومتی که در نبود اعتماد ملی، هر روز فساد اداری و بی کفایتی و سو ء مدیریت در لا به لای ساختار بیمارش نفوذ می کند و کشور را در معرض تهدید جدی قرار داده است.
همانگونه که میرحسین موسوی از پیش در باره دستیابی ایران به دانش هسته ای گفته بود دولت به دور از ماجراجویی، جامعه بينالملل را در این تصمیم همراهی کند. موضوع هستهاي نباید به مسئلهاي برای مصرف داخلی بدل شود که برای بهرهگیری در برخی تبلیغات از آن استفاده شود. این موضوع ضایعاتی نیز برایمان به همراه داشته است. با حرکت به سمت عدم بهرهبرداری تبلیغاتی، و جلوگیری از شیوع تفکر حرکت به سمت تولید سلاح هستهای در جامعه بينالمللی، ميتوانیم مشکلات پيشرو را برطرف کنیم.
مهدی خزعلی در چهلمین روز اعتصاب غذای خود در نامهای از درون زندان به همسرش نوشت: سخت است مشاهده سوگواری همسر و فرزندان در مرگ تدریجی و ارادی خویش، اینک که این سطور را برایت مینگارم درخلوت زاغه* خویش فرو رفته و بر مصائب شما سخت گریستهام دیگر جای خشکی بر بالشت باقی نمانده است و دستمال اشک کفاف این چشمه چشمه جاری نمیکند.
به گزارش کلمه، این نویسنده منتقد که بیش از چهل روز است در بند ۳۵۰ اوین در اعتصاب غذا به سر می برد و این روزها همه را نگران و مضطرب خود کرده است در نامه ی کوتاهش نوشته: اشک امروز من و شما باید چون اشک بر حسین ابن علی علیه السلام موجب جوشش و جنبش و تلاش و کوشش شود، باید دو بال پرواز شود تا به وصال محبوب حقیقی پر کشیم، باید سیلی شویم در خانمان و دودمان ظلم و ستم را از ریشه برکند، پس بیایید. با هم بگرییم و بگرییم، این اشکها، ریشه ظالم را بر میکند.
مهدی خزعلی در اثر اعتصاب غذا، بسیار ضعیف شده و بر خلاف درخواست هم بندیان و دوستان و خانواده و فعالان سیاسی حاضر به پایان دادن به اعتصاب غذای خود نیست.
وی تاکنون چندین بار بر اثر اعتصاب و نوسان شدید فشار، تغییر رنگ صورت و بی حالی مفرط به بهداری اوین منتقل شده اما همچنان می گوید که خود را برای شهادت آماده کرده است و اعتصاب خود را نخواهد شکست.
مهدی خزعلی به چهارده سال حبس در شهرستان برازجان و بعد از اتمام دوره محکومیت، به ده سال اقامت اجباری در این شهرستان و نود ضربه شلاق محکوم شده است.
متن کامل این نوشته که توسط یاران گمنام جنبش سبز از اوین در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
همسرعزیزم؛ سلام، جانم به فدایت، میدانم که به عشق میان ما ایمان داری، میدانم که ازشدت اشتیاق من به شنیدن صدایت آگاهی، میدانم که میدانی زمزمه محبت تو در گوش جان من چون صدای فرشتگان روح بخش و انرژی زا است، اما صدایت راخسته دیدم، تو را آزرده و دل خسته یافتم، در سوگم مویه میکردی!
سخت است مشاهده سوگواری همسر و فرزندان در مرگ تدریجی و ارادی خویش، اینک که این سطور را برایت مینگارم درخلوت زاغه* خویش فرو رفته و بر مصائب شما سخت گریستهام دیگر جای خشکی بر بالشت باقی نمانده است و دستمال اشک کفاف این چشمه چشمه جاری نمیکند.
حال خوشی است همسایه زاغه زیرین را صدا می کنم، از او کاغذ طلب میکنم تا این حال خوش را تحریر کنم، هر آنچه کاغذ دارد، پیشکش میکند و می گوید: “هرچه میخواهد دل تنگت بنویس!” اشک امانم نمیدهد و رد پای اشک بر کاغذ پیداست! سخت است، سخت؛ وقتی همسر و فرزندانت در سوگ مرگ تدریجی و ارادی تو میگریند و تو شاهد عزاداری آنها بر مرگ خویشی، خویشتن داری دشوار است، نمیتوان بر حال زارشان نگریست و نگریست! اما باید مراقب باشی که این عشق و اشک، پابست و عقال نشود!
اما نه، جنس این اشک از جنس گریه بر سیدالشهدا (ع) و اشک بر مصائب زینب کبری سلام الله علیها است. دل را صاف و عزم را جزم میکند، اینها موجب نمیشود که پایمان سست شود و بر صراط بلرزد، جوشش عشقی پاک است به زن و فرزند و گریستن بر مصائبی است که در راه حق تحمل میکنند. همه فدای زینب حسین علیهما السلام، مگر آنها از اهل بیت پیامبر عزیزترند؟
عزیزان من؛ اشک امروز من و شما باید چون اشک بر حسین ابن علی علیه السلام موجب جوشش و جنبش و تلاش و کوشش شود، باید دو بال پرواز شود تا به وصال محبوب حقیقی پر کشیم، باید سیلی شویم در خانمان و دودمان ظلم و ستم را از ریشه برکند، پس بیایید. با هم بگرییم و بگرییم، این اشکها، ریشه ظالم را بر میکند.
حسبنالله ونعم الوکیل
مهدی خزعلی
بند ٣۵٠ زندان اوین
*زندانیان به تخت زاغه میگویند
محمد نوری زاد در بیست و سومین نامه خود با اشاره به سخن رهبری که گفته بود کشور آرام است، نوشته است: کشورما نه آرام است و نه با نشاط. ما، هم در متن یک بحران بزرگ دست به دست می شویم و هم خُلق مردمانمان تنگ است.
او به نقل از یک سپاهی نوشته است: . یکی دوماه پیش، یکی ازسرداران فدایی جناب شما گفته بود: ما با سیدعلی تا خود جهنم هم که شده پیش می رویم. شما خود حدیث مفصل بخوان ازاین مجمل! گویا شمایان دست بکار این حکومت شدید تا ما را به بهشت خدا رهنمون شوید!
وی در این نامه ادامه داده است: هم به قدرکافی برای مجامع جهانی بهانه آراسته ایم تا به دست ماجراجویان و قَدَرقدرتان تکلیفمان روشن گردد، هم از بس دزدی و بی قانونی دیده ایم و رجز و شعارتحویلمان داده اند، به مردمانی بی تفاوت وسردرگم وبلاتکلیف بدل شده ایم تا مگردستی ازآسمان خدا برآید و زنجیرغلامان بشکند. این بلبشو البته بهترین وناب ترین اوضاع برای ابن الوقت های ریزو درشت است تا با گلوگاههایی که دراختیار دارند دارایی های مردم را یک لقمه کنند و همان یک لقمه را به گلوی خود و خویشان خود فرو ببرند.
نوری زاد با اشاره به حمله دشمن و رجز خوانی های مسئولان می نویسد: چه تلخ اگرکه بگویم آن ” دشمن” ی که هماره از آن سخن می گفتید، امروزه برای برچیدن بساط ما شال وکلاه می کند.هموبا عنایت به رجزهای پوک ما وهیاهوهای جاهلانه ی افرادی چون احمدی نژاد همه ی عرصه های حقوقی وبین المللی را برای یک زنگ تفریح تماشایی آراسته است. برای او برچیدن ما کاردشواری نیست. تجربه اش را دارد. بدا به حال ما و شما در آن روز که هرچه نعره می کشیم: یا ایهاالمسلمون اتحدوا اتحدوا، کسی باورمان نمی کند. می دانید
سلام به رهبرگرامی حضرت آیت الله خامنه ای
یک: کاش متن صوتی نامه ی بیست و دوم مرا می شنودید. من برای این که صدای خود را به شما برسانم، برظرائفِ کلامی و موسیقایی آن متمرکزشدم. تلاش کردم تا “سیدعلی بشنو” کاری متفاوت از آب درآید و حوصله ی شما بهنگام شنودن آن سرنرود. من این متن را دوماه پیش برای جناب شما خوانده بودم. نامه نبود. دکلمه، یا بهتربگویم: گلبارانی از گلایه های گنج گونه بود. آمیزه ای از کلام و موسیقی. به دلیل قفل شدن اینترنت درهفته ی گذشته، این متنِ صوتی به صورت خودکاراز آرشیو داشته های من برآمد ومنتشرشد و دوستان من درچند نقطه ازجهان متن پیاده شده ومکتوب آن را نیز بدان افزودند و اسمش شد: نامه ی بیست و دوم. اگر نشنیده اید تقاضا می کنم حتماً بشنوید. از ابتدا تا پایان آن را. سخنان آهنگین خوبی درآن تقدیم جناب شما شده است.
دو: چه خوب که چهره ی شما این روزها بشاش است. حضورمیلیونی مردم در بیست و دوم بهمن، خیال خیلی ها را راحت کرد. هم خیال ما و شما را، وهم “دشمنان” ما را که دست ازسرما برنمی دارند وهمیشه ی خدا درکمین ما هستند. والبته این کم توفیقی نبوده ونیست. اولین بارقه ی تماشای این همه جمعیت درتهران و شهرستانها ، بارشِ “خیال راحت” است. آری، “خیال ما” راحت شد. خیال راحت هم اولین برکتش، بهت ولبخند است. بهت برای دیگران، ولبخند برای خودما. وشما بعد از مدتها لبخند زدید.
سه: مراچند پرسش است. پاسخ با جناب شما. این که آیا “آنها” به ما حمله خواهند آورد؟ وبساط ما را برخواهند چید؟ آیا این همان پازل یا تله ای نیست که سالها ما درآن جابجا شده ایم؟ تا درست به همین جایی برسیم که اکنون رسیده ایم؟ دنیا باردیگرآیا به تماشای شکستنِ مردمی خواهد نشست که تن به شعارسپرد ودربستری ازشعاربرای خود برج هایی ازشعاربالابرد؟ وآنقدرمرگ براین ومرگ برآن گفت تا عاقبت همان مردگانِ هزارباره سرازگورِ زیرکی بدرآوردند و دست به گلویش بردند؟
چهار: آنها ما را آیا خواهند شکست وبرچاههای نفت ما خیمه خواهند بست؟ جوری که نه ازموشک های شهاب ما کاری برآید ونه ازسرداران ما؟ درآن روزآیا ما برای قرنها تحقیر نخواهیم شد؟ وبار دیگر سرزمینمان ایران به شفیره ای از حقارت تاریخی فرونخواهد شد تا مگر در سده ای و هزاره ای دیگر جماعتی دیگربرای غارت مجدد فرزندان ونسل های بعدی ما خیزبردارند؟
پنج: دراین سی و سه سال پس ازانقلاب آیا ما به دستِ نفت خواران و مجامع بین المللی و کشورهای ماجراجو بقدرکافی بهانه نداده ایم تا برای بلعیدن ما آستین بالا بزنند و دریک زنگ تفریحِ مختصر پنجه درپنجه ی ما بیاندازند و خیلی زود همه ی حیثیت ما را به تاریخ بسپرند وازبساط خود “کرزایِ” دیگری برآورند وبرما بگمارند و با غش غش خنده هایشان به سمت تخلیه ی هویت ما دورخیزکنند؟
شش: تا برای پاسخ گفتن به پرسش های من مهیا می شوید، من با اجازه ی شما پنجره های بیتِ شریف را می گشایم تا هوای تازه ای درآن جریان یابد. دوستانه می گویم: چرخش هوا درمحیطی بسته، ما و شما را با واقعیت های جامعه ای که ناگزیراراده اش را به ما سپرده، بیگانه کرده است. چگونه؟ خواهم گفت:
هفت: ای بدا که این روزها جمعی از مردمان ما موافق دخالت نظامی اجانب شده اند. که با فشردن یک دکمه، موشک های قاره پیمای خود را از دوردست ها برسرمواضع اقتصادی و نظامی ما فرو بکوبند و تکلیف ما و شما را یکسره کنند. چرا؟ چون به این رسیده اند: حالا که جماعتی ازسران این نظام، هست و نیست ما را نشانه رفته اند و ازما می خورند ومی برند وتباه می کنند، بگذار یک چند وقتی هم آمریکاییها برسراین سفره بنشینند! وباز می گویند: وقتی ما اسیرحاکمان خویشیم، چه بهترکه اسارت آمریکاییها را هم تجربه کنیم. با این تفاوت که بسیاری ازحاکمان ما، به هیچ اصول انسانی و قانونی و حقوق بشری واسلامی پای بند نیستند اما آمریکاییها – به صورت ظاهر هم که شده – نشان داده اند که به افکارعمومی و موازین حقوق بشری و اینجورقضایا معتقد و معترفند و ازهمین منافذ می شود به دلشان نفوذ کرد و حداقل هایی را از آنان التماس نمود.
هشت: نمی دانم آیا شنیده اید یا نه، این روزها یک طنز رنج آوری از زبان شاهِ پهلوی درمیان مردم رواج پیدا کرده که: ای همه ی ایرانیان، اگردلتان برای تحریم و سرشکستگی و زد و بند وبیکاری واعتیاد ومصرف و دزدی و دروغ و چاپلوسی وسانسورو ریاکاری و چین و روسیه و موشک وماهواره و انرژی نیم بند هسته ای و دولتمردان بی لیاقت و ساواک اسلامی وحجاب اجباری و اینجورچیزها تنگ شده بود، خوب ما خودمان استاد همین قضایا بودیم. این ها را به خودمان اگرمی گفتید فی الفور ترتیبش را می دادیم! وادامه می دهد:
نه: اگر دل یکی ازآیت الله های شما برای داشتن دانشگاه ودرکنارش برای برج ها و مجتمع های تجاری تنگ شده بود، واگر آیت الله دیگری دلش هوای لاستیک دنا را داشت، یا آیت الله دیگری به واردات شکرعلاقه مند بود، یا آیت الله دیگری – همچنان که به اقامه نمازوحدت آفرین و دشمن شکن جمعه مشغول است – دلش را سنگ های سرخ معادنِ بیدخت استان فارس برده بود، یا دیگری مشتاقِ سرفرو بردن به داخل جوراب استارلایت بود، یا آن یکی به لبنیات و فراورده های جانبی آن می اندیشید، راه درستش این بود که اینها را با خود من درمیان می گذاشتند تا بلافاصله تقدیمشان کنم. وادامه می دهد:
ده: یا اگرحواریون آیت الله ها به هاله ی نورو داستانهای ابلهانه ای ازامام زمان و شرکت بیمه و کشتی های دروغین و اسکله های بی نشان و سهام مخابرات و حتی مثل خواهرخودمان اشرف، نبض شان برای قاچاق مواد مخدر می تپید و همزمان به هزار موضع اقتصادی و سیاسی و امنیتی و اطلاعاتی و برداشتن اموال مردم نظرداشتند، یا اگرشما ای مردم، مجلسِ صد درصد مرعوب ومطیع و رام و خبرگان پژمرده – مثل مجالس خود من – می خواستید، من مگر مرده بودم، به خودم می گفتید همه را برای شما و آیت الله های شما ردیف می کردم و جوری بساط سوروساتشان را پهن می کردم تا هرچه نفس دارند، هم خودشان هم نسلهای حاضرو غایبشان از آن سیربخورند. وباز ادامه می دهد:
یازده: اینها را اگربه خود من می گفتید دیگرنیازی به پیش کشیدن تاریخ هزارو چهارصد ساله و خدا و پیغمبروعلی و اولاد علی وکربلا و پسرفاطمه وهزارهزار شهید و این همه آسیب و خرابی وعقب ماندگی و این همه حقارت جهانی نبود. ما که داشتیم می خوردیم، یواشکی یک سفره هم برای این جنابان پهن می کردیم تمام می شد می رفت پی کارش.
دوازده: حضرتعالی در نمازجمعه ی اخیرتان فرمودید: چرا می گویند کشوردربحران است؟ چه بحرانی؟ کشوری آرام، با نشاط، …. بله، بظاهرهمین گونه است که شما می فرمایید. اما شرمگنانه می گویم: کشورما نه آرام است و نه با نشاط. ما، هم در متن یک بحران بزرگ دست به دست می شویم و هم خُلق مردمانمان تنگ است. هم به قدرکافی برای مجامع جهانی بهانه آراسته ایم تا به دست ماجراجویان و قَدَرقدرتان تکلیفمان روشن گردد، هم از بس دزدی و بی قانونی دیده ایم و رجز و شعارتحویلمان داده اند، به مردمانی بی تفاوت وسردرگم وبلاتکلیف بدل شده ایم تا مگردستی ازآسمان خدا برآید و زنجیرغلامان بشکند. این بلبشو البته بهترین وناب ترین اوضاع برای ابن الوقت های ریزو درشت است تا با گلوگاههایی که دراختیار دارند دارایی های مردم را یک لقمه کنند و همان یک لقمه را به گلوی خود و خویشان خود فرو ببرند.
سیزده: راستی تا یادم نرفته اجازه بفرمایید ازطریق همین نامه پیغام خودرا به جناب حجة الاسلام طائب – رییس اداره ی اطلاعات سپاه – برسانم. وبه وی بگویم که پیغامش به من رسید. آنجا که درپاسخ به پرسش بنده خدایی گفته بود: “یک خوابهایی برایشان دیده ایم. بعدِ انتخابات”. منظورش از”برایشان” به جمع خانواده ی من برمی گردد. به وی می گویم: جناب حجة الاسلام والمسلمین، هروقت خواستی دست بکار شوی، حتماً یک نگاهی به پایان کارخویش، وبه دستهای خونینِ خود بینداز. ما را باکی نیست. ما مهیاییم.
چهارده: رهبرگرامی، بحران را چرا نگویم امثال آقای طائب وجماعتی از پاسداران فربه و اطلاعاتی های هیولاوش وروحانیانی که دستشان به خون و پول مردم آلوده است، برای کشورفراهم آورده اند. اینان نه که نخواهند – بل نمی توانند – روزی را تجسم کنند که ورق برگشته وآنان دربرابر مردم ایستاده اند و به یک یک خون ها و غارتهایشان اعتراف می کنند. همین تجسم ویرانگر، آنان را به فروبردن هرچه بیشترِ کشور به غرقابِ مخمصه های بین المللی تحریک می کند. که: اگر قرار است من نباشم، بگذاردنیا نباشد!
پانزده: می دانید به دست ما و شما چه ضایعه هایی به عمق اعتقادات مردم فروخزیده است؟ یکی اش را بگویم و بگذرم: آنجا که ما تاریخِ همین سی و سه سال انقلاب را پیش چشم رسانه های عینی و مجازی وارونه تحریف می کنیم، وبرّوبرّبه چشمان مردم خود می نگریم و به حلقشان دروغ می تپانیم، چه تضمینی است برای درستیِ هزارهزار حدیثِ قدسی و نبوی و معصومین هزار و چهارصد سال پیش، با توجه به نبود وسایل ارتباط جمعی؟
درحالی که ما سخنان نادرست خود را درهمین سی و سه سال اخیر، تاریخ می کنیم و به خورد بچه ها و مردم خویش می دهیم، چرا باید همین مردم، فلان سخنی را که ما وشما مصرانه به دوردست های تاریخ، به امام باقرو امام صادق منتسبش می کنیم، باورکنند؟
شانزده: درزندان که بودم،تأثیرسخن یکی اززندانیان تا مدتها با من بود. که ازقول یکی از معصومین(ع) می گفت: تا زمان قیام قائم ما، همه ی صنوف فرصت تشکیل حکومت پیدا می کنند تا فردا درپیشگاه خدا طلبکارانه با خدا محاجه نکنند که ای خدا اگر به ما فرصت حکومت می دادی، ما بشریت را به جایگاه معهودش فرا می بردیم. همو می گفت: درایران خودمان، بسیاری از صنوف فرصت پیدا کردند تا به حکومت برسند. مثل ماهیگیران( آل بویه) ومسگران(صفاریه) وصوفیان( صفویه) ونظامیان( نادرشاه و رضاشاه) وطایفه ها و قبیله های گوناگون. حتی مغولان و هیولایان. مانده بود روحانیان شیعه. که اگر به حکومت نمی رسیدند، مگر خدا حریف طلبکاری آنان می شد؟
روحانیان شیعه اگر به حکومت نمی رسیدند، درهمان محشرخدا یقه می دراندند که ای خدا، جلوی چشم ما همه را برکشیدی و برتخت مراد نشاندی و یک نگاهی به ما نکردی؟ مگر ما برمنابرخود از خوبی ها و شایستگی ها و بایستگی ها کم سخن می گفتیم؟ مگرما مرتب به ترسیم مدینه ی فاضله ی شیعی نمی پرداختیم؟ ما را اگر به حکومت می رساندی، ما همان خورشیدی را که ازمنابرمان سربرمی کشید، به نورافشانی عالم مأمورمی فرمودیم. وآنچنان دنیایی ازامن و امان و رفاه برمی آوردیم که گرگان با آهوبرگان به همزیستی و مجاورت قدم بردارند.
این شد که خدا زبانم لال ازغوغای روحانیان هراس فرمود و یک چند صباحی رشته ی امورِتنها کشور شیعیِ جهان را به دست روحانیان سپرد. نتیجه ی این واگذاری این شد که برای نخستین بار، دست روحانیان به خون نشست و پاسداران انقلاب اسلامی اش – امروز – به بی رقیب ترین دزدان منطقه بدل شده اند. جوری که درکشتی ها و کانتینرهای قاچاقش ازجان آدمیزاد که بی ارزش ترین کالاست، تا شیرمرغ، تا هرچه که شما نام از آن ببرید یافت می شود. حتی مواد مخدر؟ چرا که نه! چه کاروکسبی بالاتراز قاچاق مواد مخدر؟ راستی یک زمانی حدیثی از قول پیامبربرای ما می فرمودید که: الکاسب حبیب الله، این آیا شامل حال کاروکسب پاسداران فربه ی ما نیز می شود؟ کجایید ای شهیدان خدایی؟ بلاجویان دشت کربلایی؟
هفده: بعد ازتماشای فراوانیِ راهپیمایان بیست و دوم بهمن، خوشبختانه چهره ی شما به تبسم نشست. خدای را سپاس. حضورآن همه مردم درآن راهپیمایی باشکوه، یک واقعیت بی تردید بود. واقعیتی که دهان بسیاری ازخام گویان را بست و تبسم توفیق را برجمال شما نشاند. ما برای آنکه به یک چنین نمایشی توفیق یابیم، همه ی درها را به روی رقیبان خود بستیم. اجتماعات آنان را برآشفتیم. درپس دادگاههای غیرقانونی و دورازچشم به زندانشان انداختیم. وهیچ فرصتی برای نمایش عده وعُده ی آنان باقی نگذاردیم. بدیهی است که نمایش یک تنه وبی رقیب ما دربیست و دوم بهمن- مثل پرواز یک پرنده دربرابر پرندگان درقفس – تماشایی به نظرمی رسد. پیروزی ما آنجا به واقعیتِ محض می انجامید که ما زنجیرازپای رقیبان خود می گشودیم و به آنان فرصت می دادیم تا معترضانه اما درسکوت، باردیگر جمعیت خود را به ما وجهانیان نشان بدهند. سخن گفتن از اقتدارخویش ازیک سوی، و رجزخوانی برای” دشمنِ” زبون و ذلیل از دیگرسوی، آنجا به تعارض می نشیند که ما برای خفیف کردن معترضان داخلی، دست به بستن” ایمیل”های رایج مردم می بریم. این یعنی بجای درافتادن با کرکسی که برسرما چرخ می خورد، به گنجشکان یک درخت سنگ بپرانیم و باتماشای فرارفوج گونه ی آنان برای شجاعتِ خود کف بزنیم وهورا بکشیم.
هجده: شما یادم هست برای آنکه رقیبان داخلی خود را سرجایشان بنشانید، خط و نشان کشیدید که اگر بنا برمقابله باشد، ما راه امام حسن را که به صلح انجامید انتخاب نمی کنیم، بلکه به راه امام حسین درمی افتیم و تا آخرین قطره ی خون خود به مقاتله می پردازیم. چرامشفقانه به حضرت شما نگویم که این سخن واین نگاه، ازارتفاع مناسبی برخوردار نیست. وازتنگنای یک افقِ همسطح رنج می برد. شور بختانه اگر روند این خط ونشان جناب شما به جاهای باریک بکشد، فرزندان شما وارث یکی از تلخ ترین خاطره ها خواهند شد. وازمواجهه با نگاه پرسشگرمردم هراس خواهند داشت. می دایند کجا؟ آنجا که فرزندان تاریخی ما رو به آنان می گویند: یک بار، آری فقط یک بار، حکومت به دست روحانیان افتاد و رهبرروحانی این حکومت، تا توانست از مخاطبان داخلی و خارجی آن فروکاست و جامعه را به انشقاقی غلیظ درانداخت و دست پاسداران خود را برای هرکاری – آری برای هرکاری – واگشود.
نوزده: چه تلخ اگرکه بگویم آن ” دشمن” ی که هماره از آن سخن می گفتید، امروزه برای برچیدن بساط ما شال وکلاه می کند.هموبا عنایت به رجزهای پوک ما وهیاهوهای جاهلانه ی افرادی چون احمدی نژاد همه ی عرصه های حقوقی وبین المللی را برای یک زنگ تفریح تماشایی آراسته است. برای او برچیدن ما کاردشواری نیست. تجربه اش را دارد. بدا به حال ما و شما در آن روز که هرچه نعره می کشیم: یا ایهاالمسلمون اتحدوا اتحدوا، کسی باورمان نمی کند. می دانید چرا؟ چون صداقت سخن ما رنگ باخته و کسی ما را درآن تنگنای بودن و نبودن باور نمی کند. جنگی اگر دربگیرد، بسیاری از مردمان ایران را باور براین است که این جنگ، ربطی به آنان و خواسته های آنان ندارد. جنگی است میان قدرت های زیرک جهان ازیک سوی، وروحانیان وپاسدارانی که درتنگنای رفتن و ماندن، به دست های خونین و اموال غارت شده ی خویش می نگرند، ازدیگرسوی. یکی دوماه پیش، یکی ازسرداران فدایی جناب شما گفته بود: ما با سیدعلی تا خود جهنم هم که شده پیش می رویم. شما خود حدیث مفصل بخوان ازاین مجمل! گویا شمایان دست بکار این حکومت شدید تا ما را به بهشت خدا رهنمون شوید!
بیست: ای گرامی، تنها راه بقای ما و شما، مراجعه به مردم است. مباد بخواهید این مراجعه به مردم را درانتخابات اسفندماه نشان ما بدهید؟ خود نیک ترازهمه ی ما می دانید: بسیاری ازداوطلبانی که صلاحیتشان برای حضوردراین انتخابات تأیید شده، ازرام ترین و حرف گوش کن ترین و البته از کاسبکار ترین های این سالهای پس ازانقلاب اند. که همگانشان از فیلترهای تنگ و تاریک دستگاههای اطلاعاتی عبورکرده اند و پیشاپیش آداب چاکری به آنان تفهیم شده است. والله اگر طالب بقا در دوجهانید چاره ای جزروی آوردن به مردم ندارید. اعتمادتان را ازپاسداران فربه بگسلید و به مردم – همه ی مردم – چه کافرو چه مسلمان، روی آورید. این تنها راه بقای ما و شماست. تنها راه. آری تنها راه. خدای می داند که تنها راه.
بیست و یک: اگربه مردم – آری همه ی مردم – روی آورید، همین مردم نگرانی ها را از خاطر مبارکتان خواهند زدود. این مردم تنها چیزی که از ما مطالبه دارند، صداقت است. یعنی همان گوهر نابی که ما دراین سالهای انقلاب از آنان دریغ کرده ایم. مردم اگر صداقت ما را باورکنند، درکنارما خواهند ماند و درترمیم کاستی ها همراه و مشاورما خواهند بود. وعجب گوهر بی بدیلی است این صداقت. مردم اگرما وشما را باورکنند، خودشان ازپس تحریمها و تهدیدات بین المللی برخواهند آمد. کافی است ما را باورکنند. باوری ازجنس آب های زلال. به روانی ابرهای آسمان. و به سترگی کهکشان بالای سر. باوری که ازاو بوی درستی برآید. که با این باور، می شود برتوهین ها و تحقیرها و ناکارآمدی ها و گسست ها فائق آمد. می شود دست های مردم را در دست هم، ودست مردم را دردست خدا نهاد. مگرشما و خیل روحانیان به همین بهانه پای درحکومت ننهاده اید؟ پس کودست مردم؟ کودست خدا؟ به دست پاسداران فربه وهیولاهای وزارت اطلاعات منگرید. آن دست ها آلوده است. خونین است.
بیست و دو: من خود می دانم نوشته ام تلخ است. تیزابی است. و ای بسا روان شما را برآشوبد وبخراشد. باکی نیست. این سخن تلخ مرا امروز نوش جان کنید تا همگان – هم ما هم شما – به سلامت ازاین مهلکه بدر رویم. فردا با تبسمی درست به من خواهید نگریست. که : دوستان واقعی من دراین سوی بوده اند و من بدانان پشت کرده بودم.
بیست و سه: من کاری به این ندارم که آن” دشمن” کمین کرده به ما حمله خواهد کرد یا نخواهد کرد. اما باوربفرمایید بسیارمایلم تا زمانی که خواب جناب حجة الاسلام والمسلمین طائب تعبیرشود، به وسایل ربوده شده ام دست پیدا کنم. بیش ازدوسال تمام است که برادران اطلاعات و سپاه ابزارکارمرا دزدیده و برده اند و هیچ به خود نمی گویند که این بنده ی خدا شاید به این پنج دستگاه کامپیوترو دهها متعلقات ربوده شده ی آن محتاج باشد وبخواهد فیلم محرمانه ی دیگری از مخوفگاه های برادران بسازد. ایکاش دراین خصوص نیزدستورعاجل صادر می فرمودید. بدرود تا جمعه ای دیگرکه امید دارم تا آن موقع هم این نامه را خوانده وهم “سیدعلی بشنو” را شنیده باشید. و اکنون یک نجوای کوتاه با خدایی که برپیدا وپنهان ما وشما نظاره گراست:
خدایا، توشاهدی که من درهرنوشته وبا هرکلمه ای که برمی گزینم، می میرم و زنده می شوم. ازدرونِ من خبرداری که مرا به آزردن دلی اراده نیست. گرچه دلِ یک اطلاعاتیِ مخوف که ازاو با هیولا نام می برم. اما چه کنم که جامعه ی ما را چاره ای جز بدررفتن از این هزارتوی خوف انگیزنیست. خدایا مرا بکش وتاروپودم را به باد ده اما جامعه ام را بسلامت ازاین بحران بدرببر. خدایا مرا به دست طائب ها و اطلاعاتی ها وفربگانی که به لباس سپاه فرو شده اند تکه تکه کن اما سرزمینم را و مردمان سرزمینم را ازاندوه، ازرنج، ازبلاتکلیفی، ازغصه های تمام نشدنی، ازتحقیر، ازعقب ماندگی، ازدربه دری، ازغارت، ازترس، ازلکنت، ازقحطی، ازکاستی های انسانی، ازدست مدیران و روحانیان بی لیاقت رهایی ببخش. نابودم کن اما به مردم سرزمینم سرفرازی عنایت فرما. آمین
بیست و هشتم بهمن ماه سال نود
با احترام و ادب: محمد نوری زاد
چهار محقق برجسته علوم سیاسی، تاریخ و علوم اجتماعی در ژاپن، با انتشار بیانیه و راهاندازی کمپینی خواهان آزادی دکتر سعید مدنی شدند.
دکتر یاسو یوکی ماتسوناگا، استاد و پژوهشگر ارشد علوم سیاسی؛ دکتر توموکو یاماگیشی، استاد دانشگاه و محقق ارشد آسیاشناسی، دکتر شینتارو یوشیمورا، استاد دانشگاه و پژوهشگر ارشد تاریخ معاصر؛ و آرزو فخرجهانی محقق و دکترای علوم اجتماعی در ژاپن، با انتشار اعلامیهای اظهار داشتند: «انتشارخبر دستگیری استاد ارجمند آقای دکتر سعید مدنی، مدرس دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی ما را بی نهایت متعجب و بهتزده ساخت. خبر دستگیری این استاد برجسته دانشگاه با توجه به مقالات علمی ممتاز و برجسته ایشان برای ما غیر قابل تصور بود.»
این چهار محقق علوم اجتماعی در ژاپن در بیانیه خود تاکید کردهاند: «استاد مدنی در سفر سال ۲۰۱۰ ، به ژاپن نه تنها ما را در اطلاعات علمی خویش شریک فرمودند، بلکه با ابراز محبت دوستانه شان ما را در جامعه علمی شیفته خویش ساختند. ایشان پس از بازگشت به ایران نیز در پروژه های علمی مشترک ما محققان ژاپنی، با ایده هایشان یاری رساندند تا سطح درک ما از جامعه ایران بالاتر برود. برای ما، آقای دکتر مدنی ، امیدی غیرقابل تغییر در پیشبرد درک از جامعه ایران است و همینطور شخصی هستند که به کمک ایشان می توان درک ژاپن را در بین محققان ایرانی بالاتر برد. »
این اساتید دانشگاه و پژوهشگران ارشد ژاپنی افزودهاند: «دستگیری دکتر سعید مدنی نه تنها مانعی در زندگی علمی ایشان خواهد بود، بلکه خدشه ای در بهبود روابط علمی متقابل ژاپنی-ایرانی خواهد بود. ما در اینجا، بهشدت به دستگیری ایشان اعتراض می کنیم ، و آزادی هر چه سریعتر و بدون شرط ایشان را خواستاریم.»
درخواست کنندگان با راهاندازی کمپین اعتراضی (پتیشنی)، خواهان مشارکت همهی حامیان حقوق بشر و نخبگان در اعتراض به تداوم وضع سعید مدنی شده اند.
سعید مدنی، فعال ملی مذهبی و روزنامهنگار حامی جنبش سبز از حدود ۶ هفته پیش بازداشت شده است. وی در این مدت هیچ تماس تلفنی با خانواده نداشته و از امکان دیدار با وکیل خود نیز محروم بوده است.
هفته ی گذشته، منابع خبری جنبش سبز از درون زندان اوین، اخبار نگران کننده ای در مورد فشارهای جسمی و روانی و بازجوییهای غیرانسانی علیه این پژوهشگر ارشد علوم اجتماعی منتشر شد.
سعید مدنی، فعال ملی- مذهبی در نیمه دی ماه گذشته در خیابان بازداشت شد. او پس از بازرسی منزل و محل کارش در دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران، به سلولهای انفرادی زندان اوین منتقل شد.
همزمان با بازداشت این کنشگر سیاسی و محقق علوم اجتماعی، خواهرزاده اش نیز در اصفهان بازداشت شده است.
مدنی از جمله پایه گذاران ماهنامه ایران فردا در کنار مرحوم عزت الله سحابی، و دبیر اجتماعی این نشریه بوده است. او همچنین از جمله پژوهشگران ارشد در حوزه آسیبهای اجتماعی (فقر، اعتیاد و فحشا)، عضو هیات علمی دانشگاه بهزیستی و سردبیر فصلنامه علمی-پژوهشی رفاه اجتماعی (تا پیش از اعمال فشار شدید نهادهای امنیتی در سال ۱۳۸۹) بوده است.
وی همچون علیرضا رجایی و مسعود پدرام، ازجمله فعالان ملی مذهبی حامی جنبش سبز محسوب میشود که پس از کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸ بارها احضار و درنهایت به شکل غیرقانونی بازداشت شده است. مدنی پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم، و سرکوب های متعاقب آن، در مقالات متعددی به تبیین و تحلیل علمی جنبش سبز، بهمثابهی جنبش اجتماعی مدرن پرداخت.
در ماه های گذشته، به ویژه پس از درگذشت مهندس عزت الله سحابی و جانباختن هاله سحابی و هدی صابر (که مدنی در برگزاری آیین های بزرگداشت آنان نقش ویژه ای داشت)، و نیز پس از انتشار نامه ۱۴۳ روشنفکر و فعال سیاسی به سیدمحمدخاتمی و تاکید امضاکنندگان نامه بر غیرآزاد و ناسالم بودن انتخابات مجلس نهم، وی بارها توسط نهادهای امنیتی و اطلاعاتی و قضایی گوناگون، احضار، بازجویی و تهدید شد.
سعید مدنی همچنین ازجمله فعالان ملی-مذهبی است که در اسفندماه ۱۳۷۹ در جریان بازداشت گروهی نیروهای ملی مذهبی (ازجمله مهندس سحابی، دکتر حبیب الله پیمان، دکتر محمد ملکی، محمد بسته نگار، دکتر رضا رییس طوسی و جمعی دیگر) دستگیر شد. وی حدود ۶ ماه در سلولهای انفرادی بازداشتگاه سپاه پاسداران، محبوس بود و بعد از یک سال با قرار وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی آزاد شد. قاضی حداد، رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران او را نیز همچون دیگر فعالان ملی مذهبی پرونده ی یاد شده، در دادگاهی غیرعلنی محکوم کرد.
مدنی از دادگاه بدوی حکم ۶ سال زندان و ۱۰ سال محرومیت از حقوق اجتماعی ممنوعیت کار سیاسی دریافت کرد.
دور جدید بازداشت نیروهای سیاسی و روزنامه نگاران که با بازداشت سعید مدنی، احسان هوشمند (فعال ملی مذهبی و محقق علوم اجتماعی در حوزه اقوام و هویت های فرهنگی)، پرستو دوکوهکی و مرضیه رسولی (روزنامه نگار) و چند کنشگر مدنی و فعال مطبوعاتی دیگر آغاز شده، در هفته های منتهی به انتخابات مجلس نهم، محدودیت ها و سرکوب های جدیدتری را متوجه جامعه مدنی ایران کرده است.
رضا شهابی، عضو هيات مديره سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه، بدون پايان يافتن معالجاتش در بيمارستان به زندان اوين بازگردانده شد.
به گزارش کميته دفاع از رضا شهابی، انتقال او در حالی انجام شد که پزشکان متخصص بر لزوم استراحت مطلق در منزل به مدت حداقل ۳ ماه و به منظور آماده شدن اين فعال کارگری برای عمل جراحی تأکيد داشتند.
گزارش های قبلی حاکی از آن بود که رضا شهابی نياز فوری به عمل جراحی بر روی ديسک گردن دارد و پزشکان معالجش گفته اند که خطر فلج شدن بخش از بدن او وجود دارد.
تجمع خانواده های زندانیان سیاسی عرب در مقابل دادگاه انقلاب شهر شوش، با برخورد خشونت آمیز نیروهای ویژه امنیتی مواجه شد.
اخبار به نقل از منابع محلی گزارش داد، خانواده های زندانیان حوادث اخیر در شهر شوش از دوشنبه تا روز پنج شنبه به اعتصاب خود در مقابل دادگاه انقلاب این شهر واقع در کوی دانیال ادامه دادند. اما اعتصاب کنندگان که خواهان ملاقات با فرزندان زندانی خود و تعیین وضعیت آنان بودند، مورد ضرب وشتم نیروهای ویژه ناجا قرار گرفتند.
منابع خبری و فعالان حقوق بشر از شوش گزارش داده اند که تعدادی از افراد این خانواده ها پس از ضرب وشتم، بازداشت و بعد از سه روز با قرار وثیقه آزاد شدند.
نیروهای امنیتی و انتظامی ایران در هفته های گذشته با یورش به مناطق عرب نشین در شوش، حمیدیه و اهواز ۶۷ نفر از شهروندان معترض را بازداشت کردند.
حوادث اخیر پس از شعارنویسی عدهای از جوانان در شهر شوش و دعوت مردم به تحریم انتخابات پارلمانی آینده ایران و تایید انقلاب های صورت گرفته در جهان عرب آغاز شد.
پس از درگیری های به وجود آمده در این منطقه، فرمانداری شوش مقررات منع آمد وشد شبانه (حکومت نظامی) اعلام کرد. حکومت نظامی شبانه با بازداشت تعدادی از جوانان پس از سه شب پایان یافت و به دنبال آن موج دستگیریها شهر حمیدیه در ۲۵ کیلومتری غرب اهواز و شهر اهواز مرکز استان را فرا گرفت.
بر پایه ی این گزارش تا به حال بیش از ۶۷ نفر در این حوادث دستگیر و دوتن از آنان به نام های محمد کعبی (٣۴ ساله) از شهر شوش و ناصر آلبوشوکه درفشان (۱۹ ساله) از اهواز بر اثر شکنجه کشته شدند.
قبل از این نیز یک جوان عرب به نام رضا مغامسی از فعالان حقوق بشر در بازداشتگاه اداره اطلاعات شهر دزفول تحت شکنجه کشته شده بود.
مرضیه رسولی و پرستو دوکوهکی دو روزنامه نگار ایرانی بیش از یک ماه است که بدون ابلاغ رسمی اتهام در سلولهای انفرادی سپاه پاسداران زندانی هستند. قرار بازداشت موقت مرضیه رسولی دو روز پیش و قرار موقت پرستو دوکوهکی چهار روز پیش به اتمام رسیده است. هنوز مشخص نیست آیا قرار بازداشت موقت این دو روزنامه نگار تمدید شده یا ادامه نگهداری آنها در زندان مغایر ابتداییترین مواد آیین دادرسی در ایران است.
حال روحی و جسمی این دو روزنامه نگار در ملاقات حضوری نامناسب توصیف شده است.
نیروهای امنیتی درهفته های گذشته در پاسخ به پیگیری های تلفنی و حضوری خانواده این دو زندانی بارها به آنها وعده آزادی داده اند. به گفته برخی از زندانیان سیاسی در ایران، وعده های دروغین آزادی یکی از ابزارهای نهادهای امنیتی برای تحت فشار گذاشتن زندانیان و خانواده های آنهاست.
اتهام خانم رسولی و دوکوهکی تا کنون به طور رسمی اعلام نشده است اما بر اساس گفته های غیررسمی و اطلاعات از داخل زندان، این دو روزنامه نگار تحت فشارهای روحی و روانی هستند تا به همکاری با رسانه های خارجی از جمله بی بی سی اعتراف کنند.
بی بی سی فارسی اخیرا پس از دستگیری اعضای خانواده و دوستان برخی از کارمندانش اعلام کرده است که هیچ از یک روزنامه نگاران و وبلاگ نویسانی که اخیرا در ایران دستگیر شده اند هرگز با این رسانه همکاری نکرده اند. سهام الدین بورقانی، مرضیه رسولی و پرستو دوکوهکی از جمله این روزنامه نگاران هستند.
بر اساس ماده 37 قانون آیین دادرسی کیفری، کلیه قرارهای بازداشت موقت باید مستدل و موجه باشد و مستند قانونی و دلایل آن و حق اعتراض متهم در متن قرار ذکر شود. همچنین قاضی مکلف است در کلیه موارد پس از مهلت یک ماه در صورت ضرورت با ذکردلایل و مستندات ، قرار بازداشت موقت را تجدید و در غیراین صورت با قرار تأمین مناسب متهم را آزاد نماید.
مرضیه رسولی که در خبرگزاری دانشجویان ایران، روزنامههای ایران، شرق، اعتماد و ... در زمینه فرهنگ و هنر فعالیت میکرد؛ پس از توقیف روزنامه اعتماد بیکار شد. او نیمه شب ۲۷ دی ماه پس از بازرسی کامل خانه بدون هیچ توضیحی بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
پرستو دوکوهکی، روزنامهنگار، فعال حقوق زنان و کارمند بنیاد شریعتی ۲۵ دیماه ۱۳۹۰ شبانه در خانهاش بازداشت شد. مأموران امنیتی کامپیوتر، یادداشتها و وسایل شخصی او را با خود بردهاند. خانم دوکوهکی پس از مرگ پدرش برای درمان افسردگی تحت درمان بوده است.
ندای سبز آزادی: ستاد سبز امید با صدور اطلاعیه حضور مردم در سالگرد ۲۵ بهمن را موجب قدردانی دانست.
متن این اطلاعیه به شرح زیر است:
به نام خدا
در اولین سالگشت خیزش ۲۵ بهمن و نیز حصر راهبران جنبش سبز، در پاسخ به فراخوانهای اعتراضی، و با وجود تهدیدها و فضای امنیتی، بار دیگر شهروندان آگاه و همراهان آزادهی جنبش سبز ملت ایران حضور اعتراضی دیگری را سامان دادند.
حاکمیت اقتدرگرا که در تمام ماههای گذشته، ترس خود از جنبش سبز را بارها آشکار کرده، در ۲۵ بهمن امسال نیز با لشگرکشی و ایجاد فضایی پادگانی در سطح تهران و برخی دیگر از شهرهای بزرگ کشور، هراس خود از جنبش سبز را مجددا آشکار کرد. حضور اعتراضی و معنادار حامیان جنبش سبز با تاکید بر حفظ مشی مسالمتآمیز و با ابتکارهای گوناگون، موجب خشم خودکامگان حاکم شده است.
25 بهمن امسال تجربهی بسیار خوبی برای سازماندهی و بازسازیِ شبکه های اجتماعی است. این تجربه بهویژه باید در این روزهای مانده به انتخابات نمایشی و فرمایشی مجلس تقویت کنندهی جنبش سبز شود. حضوری که اضافه بر آگاهیبخشی در مورد انتخابات ناسالم و دروغین مجلس، و مفهومسازی و تبلیغ در مورد شاخصههای انتخابات آزاد، سالم و عادلانه، باید گسترش و تعمیق جنبش اعتراضی سبز مردم ایران را مورد توجه قرار دهد.
ستاد سبز امید ضمن تقدیر فراوان از تمامی یاران و همراهان جنبش سبز، و با تاکید بر ضرورت تداوم و استمرار خلاق روند کنش اعتراضی آنان، امیدوار است که این کوششهای آگاهیبخش، امیدوارانه و با همت مضاعف، ادامه یابد.
ستاد سبز امید ۲۸ بهمن ۱۳۹۰
هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا می گوید نامه جدید سعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران به کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا همان پاسخی است که گروه ۱+۵ منتظر آن بوده است.
به گزارش بی بی سی فارسی خانم کلینتون تاکید کرد در صورت از سرگیری گفت و گو، مذاکرات باید به گونه ای باشد که نتیجه داشته باشد.
آقای جلیلی این هفته در نامهای به خانم اشتون آمادگی خود را برای ادامه گفت و گوهای هستهای با گروه ۱+۵ اعلام کرد.
خانم کلینتون روز جمعه در کنفرانس مطبوعاتی مشترک با کاترین اشتون در واشنگتن صحبت می کرد.
کاترین اشتون هم گفت گروه ۱+۵ در حال بررسی و رایزنی درباره نامه آقای جلیلی است.
به گفته خانم اشتون این امکان وجود دارد که ایران برای از سرگیری گفت و گوهای هسته ای آماده باشد ولی تاکید کرد که با این موضوع هم با احتیاط و هم خوشبینی برخورد می کند.
او نامه آقای جلیلی را نمایانگر موثر بودن تحریم های بین المللی دانست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر