-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ اسفند ۲, سه‌شنبه

Latest News from Iran Free for 02/21/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



 

مادر بیژن جزنی آزادی بیان- بنا به گزارش های رسیده مراسم یادبود مادر بیژن جزنی با ممانعت ماموران امنیتی روبرو شد. این مراسم قرار بود روز شنبه ۲۹ بهمن از ساعت ۴ تا ۶ در سالن رستوران آ – اس – پ تهران برگزار شود اما یک ساعت مانده به برگزاری این مراسم، اداره اماکن نیروی انتظامی اجازه برگزاری مراسم را لغو کرد.
قرار بود متن زیر توسط منصوره بهکیش که شش نفر از اعضای خانواده اش در دهه شصت اعدام شده اند، در این مراسم خوانده شود:
مادر جزنی از جمله مادرانی بود که تمام زندگی اش سرشار از مقاومت در برابر استبداد بود.
“من در کجای جهان ایستاده ام
با باری از فریادهای خفته و خونین
ای سرزمین من
من در کجای جهان ایستاده ام”، “شعر از خسرو گلسرخی”
در هنگام پیری با او آشنا شدم و گاهی با یکی دو تن از مادران به دیدارش می رفتیم. در خانه سالمندان اسکان گزیده بود، در آنجا آرام ولی محکم بود. وابستگی زیادی به وسایل شخصی اش از جمله: یخچال،تلویزیون، میز توالت و غیرو داشت و از این وسایل مانند جان مراقبت می کرد و به کسی اجازه جا به جا کردن نمی داد. شاید هر یک از این وسایل، خاطراتی را برای او زنده می کرد و نمی خواست این خاطرات را از دست بدهد.
مدتی هم قبل از اینکه به خانه سالمندان برود، توسط یکی از دوستان نگه داری می شد و زمانی که دیگر نگه داری از او مشکل شده بود، خانه سالمندان شفا را به دلیل حضور مادر میلانی پیشنهاد دادند و او هم خانه مادر میلانی شد. یکی دو سالی با هم در آنجا زندگی کردند تا اینکه مادر میلانی را برای مراقبت های بیشتر به خانه سالمندان دیگری منتقل کردند ولی او همچنان تمایل داشت در همان محل بماند.
مادر لطفی از جمله کسانی بود که همواره به مادر جزنی همچون دیگر یاران ش کمک می کرد تا سلامتی شان را به دست آورند، حتی در همین اواخر برای معالجه او و بازگرداندنش به زندگی تلاش های بسیاری کرد. پس از فوت ش نیز برای بهتر برگزار شدن مراسم یادبودش مانند یک دختر یا خواهر عاشق دوید و دوید، ولی هیهات که این کوته نظران، توان دیدن بزرگداشت یک مادر درد کشیده را نداشتند و برنامه را به هم زدند.
دوستان و آشنایان همواره به دیدار مادر جزنی می رفتند، برخی دسته جمعی و برخی نیز به تنهایی و او را گرامی می داشتند. او همواره در کشوی میزش شکلات داشت و به میهمانان تعارف می کرد، زیرا پسرش بیژن شکلات خیلی دوست داشت.
مادر جزنی ماه پیش سکته ای خفیف کرد و خون در چشم اش لخته شد، چشم دیگرش نیز قبلا تخلیه شده بود و با سکته اخیر به طور کامل بینایی اش را از دست داد و بالاخره طاقت نیاورد و در جمعه ۲۱ بهمن ۱٣۹۰ زندگی را بدرود گفت و دوشنبه ۲۴ بهمن در قطعه ٨ بهشت زهرا به خاک سپرده شد. او دوست داشت در قطعه ٣٣ بهشت زهرا کنار پسرش به خاک سپرده شود، ولی مسئولین بهشت زهرا اعلام کرده بودند برای دو طبقه کردن گورهای قطعه سی و سه باید مبلغ سی میلیون تومان بپردازند و احتمالا این گران کردن بی حد و اندازه عامدانه بوده که این امکان را از خانواده اش بگیرند و آنها هم قطعه ٨ که همجوار قطعه ٣٣ است را به عنوان محل دفن اش انتخاب کردند.
مراسم خاک سپاری او با حضور تعدادی از فامیل و دوستان و یاران مادر و بیژن از تهران و شهرستان با آرامش و به سادگی برگزار شد، هر چند انتظار می رفت جمعیت بیشتری حاضر باشند. پس از خاک سپاری و انجام برنامه های عادی، پیامی از مادر لطفی و جمعی از مادران توسط یکی از دوستان خوانده شد. بعد تنی چند از فامیل و یاران مادر چند کلامی از او گفتند و یادش را گرامی داشتند و در پایان نیز سرود “مرغ سحر” با صدای بلند توسط دوستان و آشنایان به صورت دسته جمعی خوانده شد.
مادر جزنی در زمان شاه تحت تاثیر خانواده اش به حزب توده گرایش پیدا کرد. او مسئول بخش زنان حزب در شرق تهران و کارخانه چیت سازی شد و زنان زحمتکش را به فعالیت در راستای زن بودن شان تشویق می کرد.
همسرش در سال های ۱٣۲۵ از ایران گریخت و مادر جزنی با مشکلات زیادی سه فرزندش را بزرگ کرد. دخترش منیژه در مسابقه دو سنگ کوپ کرد و مرد. پسرش بیژن و برادر کوچک اش مشعوف (سعید) را در ٣۰ فروردین سال ۱٣۵۴ به گلوله بستند. این غم بزرگ هر چند کمرش را شکست، ولی نتوانست او را از پا بیاندازد و همچنان مقاوم بود. پس از انقلاب جان تازه ای گرفت و می گویند در مقر سازمان فدایی در خیابان میکده حضوری فعال داشت و برای بچه های فدایی غذا می پخت و همواره در کنارشان بود. برادر دیگرش منوچهر را نیز در کشتارهای سال ۱٣۶۰ از دست داد.
در سال ۱۳۶۰ مادر جزنی دستگیر شد و مدت ۱۰ ماه در بندهای ۲۰۹ و ۲۴۰ اوین زندانی بود. در آن موقع قصد داشتند او را مجبور به مصاحبه کنند، ولی مقاومت او باعث شد که دست از سرش بردارند. او همانند پسرش بیژن در مقابل زور می ایستاد و حاضر به همکاری با نیروهای امنیتی نبود و در زندان اوین دچار حمله قلبی شد، به همین خاطر او را آزاد و پشت در زندان رهایش کردند.
او همواره برای دادخواهی تلاش می کرد و دست از مبارزه برنمی داشت.
درود بر مادر جزنی و تمامی مادرانی که هیچ گاه صدای شان خاموش نشد و امید داریم این صداهای پنهان و آشکار و فریادهای در گلو مانده روزی به بار نشیند و روز پاسخگویی فرا رسد.
“تا دوست داری ام
تا دوست دارمت
تا اشک ما به گونه هم می چکد ز مهر
تا هست در زمانه یکی، جان دوستدار
کی مرگ می تواند
نام مرا بروبد از یاد روزگار؟ ” ” سیاوش کسرایی”

یادش گرامی و راه دادخواهانه او و تمامی مادران داغدار پر رهرو باد! 
منصوره بهکیش
۲۹ بهمن ۱٣۹۰


 


مهسا مهدی زاده  آزادی بیان- با تشدید سرکوب فعالان دانشجویی، احضار، بازداشت و زندانی کردن دانشجویان در سراسر کشور شدت گرفته است. از جلمه مهسا مهدی زاده (مهدیلی) به دلیل آنچه «نگارش مقالات و مصاحبه با تلویزیون های معاند» قلمداد شده است، روز شنبه در دادگاه انقلاب اسلامی ارومیه مورد محاکمه قرار گرفت.
به گزارش هرانا،دادگاه وی در شعبه اول دادگاه انقلاب ارومیه و به ریاست قاضی چابکی برگزار و خانم مهدی زاده به اتهام تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی به نفع گروه های معاند مورد محاکمه قرار گرفت. این فعال دانشجویی روز بیستم مرداد ماه گذشته در ارومیه بازداشت شده و ماموران امنیتی همزمان با حمله به منزل وی در سلماس کتاب ها و کیس کامپیوترش را با خود بردند.

مهسا مهدی زاده که پیش تر از تحصیل معلق شده بود برای رسیدگی به وضعیت تحصیلی ش در دانشگاه ارومیه به این شهرسفر کرده  و پس از بازداشت به مدت شانزده روز متوالی در اداره اطلاعات مورد بازجویی قرار گرفت. در طول این مدت وی تنها یک بار به مدت کمتر از ده ثانیه اجازه صحبت تلفنی با مادرش را یافت.

گفته شده است که پیش از این دانشجو بارها از سوی مامورین اطلاعات تهدید شده بود که در صورت عدم همکاری با آنها برای شناسایی سایر فعالین در آذربایجان با پرونده سازیهای مختلف از جمله ارتباط نا مشروع متهم خواهد شد.

در همین حال گزارش دیگری حاکی ست از وضعیت پرونده افشین شافعی دانشجوی دکترای اطلاعات و امنیت دانشگاه لستر انگلستان که در آذرماه سالجاری توسط نیروهای امنیتی در تهران بازداشت شده بود همچنان اطلاعی در دسترس نیست.

وی که دارای تابعیت نروژی نیز هست در آذرماه گذشته حین سفر به تهران برای عیادت پدر بیمارش در تهران بازداشت شدو منزل پدری وی مورد تفتیش قرار گرفته، پیگیریهای خانواده این دانشجو سنی مذهب تاکنون نتیجه ای نداشته اما تلویحا اتهام وی اقدام علیه امنیت کشور ذکر شده است.

همچنین براساس خبری که به آزادی بیان رسیده است، روز گذشته داریوش جلالی دانشجوی مهندسی مواد دانشگاه یاسوج در برابر این دانشگاه توسط ماموران امنیتی بازداشت شده است.

این فعال دانشجویی که لب خود را به نشانه اعتراض به محرومیت های مکررش از تحصیل به دلیل فعالیت های سیاسی ش دوخته بود، روز گذشته بار دیگر توسط ماموران بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.

نقل و بازانتشار مطالب و محتوای سایت آزادی بیان تنها با ذکر منبع مجاز است. 

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به iranfree-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به iranfree@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته