برای اولین بار در تاریخ سینمای ایران، جدایی نادر از سیمین جایزه بهترین فیلم خارجی اسکار را از آن خود کرد.
اصغر فرهادی در زمان دریافت جایزه گفت: سرزمین من فرهنگ کهن و غنی دارد که زیر غبار سنگین سیاست مخفی شده است. جایزه ام را به مردمم تقدیم می کنم. مردمی که مخالف خشونت هستند و با تمدن ها و فرهنگ های دیگر سر سازگاری دارند.
فیلم "جدایی نادر از سیمین" با نام انگلیسی "A Separation" در دو بخش فیلم خارجی و فیلمنامه در بین کاندیداهای این دوره از اسکار قرار داشت.
جدایی نادر از سیمین در بخش فیلمهای غیر انگلیسیزبان، بافیلمهای آقای لازار از کانادا، پانویس از اسرائیل، کلهشق از بلژیک، و در تاریکی از لهستان رقابت کرد و این جایزه را از آن خود نمود.
این در حالی است که فرهادی در بخش بهترین فیلمنامه نیز با فیلمسازانی چون وودی آلن برای فیلم میشل هازاناویسیوس برای فیلم آرتیست، نیمهشب در پاریس،آنی مامولو و کریستن وگ برای فیلم ساقدوشها، و جی سی چندر برای فیلم مارجین کال به رقابت می پرداخت.
جدایی نادر از سیمین تاکنون دهها جایزه بین المللی را از آن خود کرده است و فرهادی بر بام موفقیت سینمای ایران ایستاده است.
روز گذشته نیز، "جدایی نادر از سیمین" در بیست و هفتمین دوره جوایز سالانه اسپیریت جایزه بهترین فیلم بینالمللی را از آن خود کرد.
فیلم سینمایی "جدایی نادر از سیمین" به نویسندگی، تهیه کنندگی و کارگردانی اصغر فرهادی و با هنر نمایی لیلا حاتمی، پیمان معادی، ساره بیات، شهاب حسینی و جمعی از بازیگران سینمای ایران که در سال ۱۳۸۹ در جشنواره فیلم فجر موفق به کسب ۵ سیمرغ بلورین و ۲ دیپلم افتخار شد، در جشنواره های بزرگ بین المللی نیز خوش درخشید.
در کنار ده ها جایزه بین المللی از جشنواره های مختلف در سراسر دنیا، جدایی نادر از سیمین موفق به کسب خرس طلایی جشنواره فیلم برلین به عنوان بهترین فیلم و جایزه گلدن گلوب برای بهترین فیلم خارجی شد.
هزاران تن در اعتراض به نامزدی “ولادیمیرپوتین” برای ریاست جمهوری روسیه با گرفتن دست های خود در مرکز مسکو حلقه ای انسانی تشکیل دادند.
آقای پوتین نخست وزیر کنونی قصد دارد در انتخابات هفته آینده این کشور، خود را برای ریاست جمهوری نامزد کند.
به گزارش رادیو اروپای آزاد، روز یکشنبه با وجود بارش برف هزاران نفر، حلقه ای انسانی به وسعت ۱۶ کیلومتر تشکیل دادند.
پلیس مسکو شمار معترضان را در حدود ۱۱هزار نفر اعلام کرد اما فعالان آپوزیسیون، شمار معترضان را ۳۴ هزار تن برآورد کرده اند.
محمدابراهیم طاهریان*
مجموعه وقایع اخیر در عرصه عمومی افغانستان، نتیجه رفتار نیروهای خارجی به خصوص آمریکا در ۱۰سال گذشته است که به این شدت واکنش مردم را در پی داشته است. این اولین بار نیست که کشورهای فرامنطقه ارزیابی درستی در مورد سیاست، امنیت و مسایل داخلی افغانستان نداشتهاند. از سویی حضور ۱۰سالهشان در این کشور باعث رشد جریان افراط شده است و از سویی دیگر در حوزه فرهنگ و رفتارهای اجتماعی هم کمترین شناختی نسبت به واقعیتهای جامعه افغانستان ندارند.
مجموعه اشتباهاتی از این جنس در طول سالهای گذشته باعث چند نمونه درگیری در افغانستان شده و نمونه آخرش اعتراضهای شدید مردم افغانستان به واقعه قرآنسوزی و برخی کتب مذهبی در پایگاه هوایی بگرام بود. مجموعه این اشتباهات و عدم شناخت در ۱۰سال اخیر، باعث ارتقای جایگاه جریان افراط شد و این جریان با بهرهبرداری از این اشتباهات توانست خود را به عنوان یک طرف موضوع افغانستان تبدیل کند. در کنار ضعف رفتارهای نیروهای خارجی، ناکارآمدی دولت افغانستان نیز به چشم میخورد که در بیشتر اتفاقات کشور، نقش تماشاگر را داشته است. هر چند در موضوع اخیر پارلمان افغانستان واکنش مناسبی نسبت به موضوع نشان داد. جمع جبری همه وقایع در افغانستان نشانگر این است که مجموعه کشورهای فرامنطقهای که هماکنون در افغانستان حضور دارند، در حال طی کردن همان راهی هستند که استعمار بریتانیا در سده گذشته طی کرد و شوروی سابق سه دهه پیش آن را ادامه داد.
به نظر میرسد که مردم افغانستان در چند روز گذشته با هزینههای سنگینی که با کشته و زخمی شدن دهها نفر پرداختهاند، در واقع نشان دهنده این پیام هستند که مردم افغان علاقهمندند که سرنوشت خود را به دست خودشان رقم بزنند. پیام دیگر این است که کشورهای فرامنطقهای تاکنون نتوانستهاند رفتارهایی متناسب با واقعیتهای جامعه افغانستان انجام دهند. ذکر این مساله نیز ضروری است که افغانستان یکی از سختترین زمستانها در چند دهه اخیر را سپری میکند و دهها کودک جان خود را بر اثر سرما از دست دادهاند. همچنین اقدامهای ۱۰سال اخیر خارجیها حتی نتوانسته حداقل معیشت را برای افغانها ایجاد کند، با این حال مردم افغانستان به دلیل اعتراض به وضعیتشان به خیابان نمیریزند اما به دلیل بیاحترامی به باورهایشان هر هزینهای را میپذیرند.
*کارشناس مسایل افغانستان
منبع: شرق
سایت دانشگاه تهران از این پس به سه زبان انگلیسی، عربی و فرانسه نیز قابل دسترسی است.
به گزارش ایسنا، سایت غیر فارسی دانشگاه تهران به سه زبان انگلیسی، عربی، فرانسه با حضور کمیته منتخب دانشگاه تهران رسما افتتاح شد.
متقاضیان جهت مشاهده سایتهای انگلیسی، عربی و فرانسه دانشگاه تهران میتوانند به ترتیب به نشانیهای http://ut.ac.ir/en ، http://ut.ac.ir/ar و http://ut.ac.ir/fr مراجعه کنند.
اسلام گرایان مصر در انتخابات مجلس دوم (علیا / شورا) این کشور هم اکثریت مطلق را از آن خود کردند.
خبرگزاری اتریش گزارش داد، آنگونه که روزنامه الاخبار امروز به نقل از کمیسیون انتخابات مصر نوشت، احزاب اسلام گرا توانستند در مجلس شورا بیش از ۸۰ درصد کرسیها را از آن خود کنند.
بنا بر این گزارش، اخوان المسلمین با کسب ۵۸٫۳ درصد آرا توانست ۱۰۵ کرسی از ۱۸۰ کرسی را به دست آورد. سلفیها هم توانستند ۴۵ کرسی را در اختیار بگیرند و ۱۴ کرسی هم به حزب لیبرال وفد رسید. این انتخابات در هفته های اخیر در چندین مرحله برگزار شده بود.
مجلس شورا ۲۷۰ کرسی دارد و بیشتر نقش مجمعی مشورتی را ایفا میکند که از نظر بسیاری از مصریها چندان نقش مهمی نیست. دو سوم اعضای این مجلس از طریق انتخابات بر کرسی نمایندگی تکیه میزنند، یک سوم مابقی نمایندگان انتصابی هستند.
از آنجا که هنوز در مصر رییس جمهور جدیدی تعیین نشده، این کرسیها صاحبی ندارند. نخستین نشست شورا قرار است روز سه شنبه برگزار شود.
اسکار امسال برای ایرانیان معنای دیگری دارد، تا ساعاتی دیگر اصغر فرهادی شاید با ربودن این جایزه بین المللی فصل تازه ای در کارنامه موفقیت های خود بگشاید.
فیلم “جدایی نادر از سیمین” با نام انگلیسی “A Separation" در دو بخش فیلم خارجی و فیلمنامه در بین کاندیداهای این دوره از اسکار قرار دارد.
جدایی نادر از سیمین در بخش فیلمهای غیر انگلیسیزبان، بافیلمهای آقای لازار از کانادا، پانویس از اسرائیل، کلهشق از بلژیک، و در تاریکی از لهستان رقابت می کند.
این در حالی است که فرهادی در بخش بهترین فیلمنامه نیز با فیلمسازانی چون وودی آلن برای فیلم میشل هازاناویسیوس برای فیلم آرتیست، نیمهشب در پاریس،آنی مامولو و کریستن وگ برای فیلم ساقدوشها، و جی سی چندر برای فیلم مارجین کال به رقابت می پردازد.
جدایی نادر از سیمین تاکنون دهها جایزه بین المللی را از آن خود کرده است و فرهادی بر بام موفقیت سینمای ایران ایستاده است.
روز گذشته نیز، “جدایی نادر از سیمین” در بیست و هفتمین دوره جوایز سالانه اسپیریت جایزه بهترین فیلم بینالمللی را از آن خود کرد.
هشتاد و چهارمین دوره مراسم اهداء جوایز آکادمی اسکار بامداد روز دوشنبه ۲۶ فوریه در سالن کداک تئاتر لس آنجلس برگزار می شود.
محمد داوری، فعال مطبوعاتی- فرهنگی و از اعضای ستاد مهدی کروبی در انتخابات سال ۸۸ است که در آستانه سومین نوروزی که در بند است همچنان از حقوق اولیه خود “ملاقات حضوری” ، “تماس تلفنی” و “مرخصی” محروم است.
محمد داوری طی نامه ای خطاب به حاکمیت با افشای شکنجه هایی که در دوران بازداشت متحمل شده، نوشته است: “هرگز تقاضای عفو و بخشش نمی کنم، این مسوولان “متخلف” هستند که بی گناهان را به زندان انداخته اند و آنها باید از این زندانیان تقاضای بخشش کنند؛ زیرا ظالم است که نیازمند عفو است و نه مظلوم.”
زلیخا بیابانی مادر محمد داوری از آخرین وضعیت فرزندش به “جرس” می گوید: ” در آخرین ملاقات حالش خوب نبود و مریض بود و دکتر اوین هم متخصص نیست و پرونده پزشکی را بردیم و درخواست دادیم تا به مرخصی بیاید تا او را دکتر ببرم اما قبول نکردند. هم قلبش ناراحت بود و هم از لای دندانهایش خون می آمد اما خب دیگر مرخصی ندادند.”
وی می افزاید: “الان دیگر نزدیک به سه سال می شود که پسرم در زندان است و در این مدت حتی یکروز هم به مرخصی نیامده است. یکسال هم می شود که ملاقات حضوری نداریم و دو سال هم تماس تلفنی نداریم. حالا خودتان حال من مادر را تصور کنید که هر هفته هم نمی توانم به ملاقات کابینی بروم چون ساکن بجنورد هستم و مسیر طولانی را تا تهران باید طی کنم و با توجه به مشکلات جسمانی برایم سخت است. از دو ماه پیش که محمدم را ملاقات کردم تا الان از شنیدن صدایش و دیدن رویش محروم بوده ام. الان هم هوا سرد است و با برف و باران برایم دشوار است این مسیر را بروم و دفعه پیش مریض بودم اما نتوانستم به دیدنش نروم خیلی دلتنگش بودم و به سختی خودم را به تهران رساندم.”
این روزنامه نگار و سردبیر وب سایت سحام نیوز (ارگان حزب اعتمادملی) به دلیل نقش فعال در افشای شکنجه ها و آزار دستگیر شدگان حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری و پس از نامۀ ارسالیِ مهدی کروبی به هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس وقت خبرگان پیرامون آزار زندانیان سیاسی در شکنجه گاه کهریزک، دستگیر و تحت فشار و شکنجه قرار گرفت تا علیه مهدی کروبی در تلویزیون جمهوری اسلامی اقرار کند، اما وی این مسئله را نپذیرفت و در نهایت در دادگاههای غیرقانونی به پنج سال حبس محکوم گردید.
محمد داوری از مجروحان جنگ ایران و عراق بوده و از ناحیه پا و چشم دچار معلولیت جنگی می باشد، اما طی ماههای زندان – که هشت ماه آن سلول انفرادی بوده- بارها تحت فشار و آزار قرار گرفته است. وی بخاطر نوشتن نامه های افشا کننده احضار و مورد بازجویی قرار گرفته و بازجویان در جریان این بازجویی، او را به تشدید حکم زندان تهدید کرده اند. اما فشارها در به همین جا خاتمه نیافت و این عضو شورای مرکزی سازمان معلمان در حال گذراندن دوران محکومیت پنج ساله زندان خود بود که بار دیگر به علت شرکت در تجمعات معلمان در سال ۸۵ یک سال به محکومیتش افزوده شد.
این افزایش حکم در حالی صورت گرفته است که مادر سالخورده و تنهای او در آستانه سومین سال نو، چشم بدر دوخته و در آرزوی دیدن و در آغوش کشیدن فرزندش است. مادر این معلم در بند با اشاره به دلتنگی هایش در آستانه عید خاطرنشان می کند: “از ناراحتی ها و دلتنگی هایم چه بگویم؟ چه بگویم از زمانیکه او را زندان کردند با چه مشکلاتی دارم زندگی را سر می کنم. محمد پسر بزرگم است و خرجی من را می داد و کارهایم را می کرد. اما از زمانیکه زندان است حقوقش قطع شده است. از بنیاد جانبازان هم هیچ خبری از ما نمی گیرد اصلا نمی گویند این مادر چه می کند؟ از کجا در می آورد؟ از کجا زندگی را می گذراند؟ هیچ هیچ! این هم سومین عیدی است که محمد در کنارم نیست. خدا کند یک مرخصی بدهند تا هم به درمانش برسد هم برای عید کنارم باشد. اما بعید می دانم بگذارند او بیاید.”
مادر رنج کشیده محمد داوری در پایان با گلایه از این شرایط بیان می کند: “محمدم جانباز بود، معلم بود، در شورا بود خلاصه نمی دانید او چقدر خوب بود و برای خدمت به کشورش خالصانه زحمت کشید. باز شما دعا کنید که عید در خانه ام زده شود و محمدم از در بیاید داخل… بخدا اگر اینطور شود مثل این است که تازه متولد شدم و خدا زندگی دوباره ای به من داده است. از خدا می خواهم یک کمکی به همه اشان کند و آزاد شوند و هیچ مادری برای دیدن بچه اش چشم به در ندوزد و انتظار نکشد.”
رئیس شورای اسلامی کارخانه قند قهستان اعلام کرد: کارخانه قند بهستان با ۱۰۰ کارگر رسمی،۳۰ کارگر قراردادی و۱۴۰ کارگر فصلی به جهت کم بودن ورودی چغندر قند و کمبود نقدینگی از پرداخت ۷ ماه حقوق و بیمه معوقه کارگران خود بازمانده است.
محمد خسروی در گفتگو با ایلنا با بیان اینکه این واحد تولید قند و شکر ۷ میلیارد تومان بدهی همراه با بهره معوقه به بانکها دارد، تصریح کرد: مشکل اصلی این کارخانه همین وام های بانکی است که سالانه ۱ میلیارد تومان بهره بانکی به این وامها افزوده میشود.
او یکی از مهمترین عوامل ایجاد بحران در کارخانهها را افزایش قیمت حاملهای انرژی به تبع هدفمندی یارانهها دانست و افزود: اگر این واحد تولیدی با مشکلات پیش روی خود تعطیل شود قطعا بطور مستقیم و غیر مستقیم زندگی ۵ هزار کارگر با بحران روبرو خواهد شد.
او با اشاره به اینکه از مرداد ماه گذشته تا هم اکنون کارگران قند قهستان حتی یک ریال هم دریافت نکرده اند افزود: این واحد تولیدی بابت حق بیمه کارگران خود و جرایم مربوط به آن مبلغ یک میلیارد تومان به سازمان تامین اجتماعی بدهکاراست که در ماههای اخیر جهت پلمب واحد انبار این شرکت از طرف بازرسان سازمان تامین اجتماعی اقدام شده بود که با تجمع کارگران این مشکل برطرف شد.
او اظهار داشت: این واحد تولیدی با دریافت کمکهای نقدی از سوی ارگانهای دولتی استان در تلاش است که خود را از بحران هزینهها نجات دهد، در صورتی که در این کارخانه درآمد کم جوابگوی هزینهها نیست.
او ادامه داد: کشت چغندر قند در استان خراسان جنوبی در سال ۱۳۰ هزار تن است که کشاورزان به جهت اینکه کارخانجات تولید قند و شکر داخل استان دچار کمبود نقدینگی هستند و در پرداخت بدهیهای خود دیر اقدام میکنند ۱۰۰ هزار تن از محصولات خود را خارج از استان بفروش میرسانند.
خسروی در خاتمه افزود: خراسان جنوبی منطقهای محروم و مرزی است که با بیکارشدن این عده، معلوم نیست چه سرنوشتی در انتظار آنان و خانوادهایشان خواهد بود.
حکم سه سال حبس دیگر برای ابوالفضل قدیانی به وی ابلاغ شد.
به گزارش کلمه، این حکم در حالی صادر شد که این مسن ترین زندانی جنبش سبز در بند ۳۵۰ اوین باید چهارم آذر ماه امسال و پس از تحمل یک سال حبس آزاد می شد.
عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بنا بر این حکم جدید و به اتهام "توهین به رهبری" باید سه سال دیگر در زندان بماند.
آقای قدیانی با مشکلات حاد جسمی رو به روست؛ همسر این زندانی سیاسی همان زمان به کلمه گفته بود که مستأصل شده و نگران است که دستگاه امنیتی بخواهد ماجرای هدی صابر را برای ابوالفضل قدیانی تکرار کند.
ابوالفضل قدیانی اولین بار در دی ماه ۸۸ بازداشت و به اتهام توهین به رییس دولت به یک سال حبس محکوم شده بود.
این مبارز دوران ستمشاهی که ۴ سال در زندان های ساواک شکنجه شده و مقاومت کرده بود، در دادگاهی که در شعبهی ۱۵ دادگاه انقلاب برایش تشکیل شده بود، شرکت نکرده و آن را غیر قانونی خوانده بود.
عضو ارشد و دربند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با ارئه ی لایحه ای گفته بود دادگاه سیاسی، عقیدتی باید علنی و با هیئت منصفه باشد، بنابراین دادگاه غیرقانونی و مجری آن مجرم است.
بر اساس این گزارش پس از صدور حکم قاضی در جوای اعتراض وکیل که "چرا وثیقه را قبول نمی کنید" گفته است: باید مشورت کنم.
ابوالفضل قدیانی سال گذشته قبل از بازگشت به زندان در مصاحبه ای به خبرنگار کلمه گفته بود: احمدی نژاد دروغگو، ریاکار، مستبد، قانون گریز و قانون ستیز است و اینها صفات حقیقی اوست. اینها را در دفاعیه ام و در دادگاه گفتم. من به احمدی نژاد فحش ندادم فقط صفات های او را برشمردم و مواردی که من گفتم توهین نبوده انتقاد بوده است.
نامه ابوالفضل قدیانی به رهبری را اینجا بخوانید
متن حکم ابلاغ شده به ابوالفضل قدیانی که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
دادنامه شماره ١۵/٢٣۶٢/٩٠ ش تاریخ ٩٠/٩/٢٢شعبه ١۵دادگاه انقلاب اسلامی تهران براساس ابلاغ شماره ٩٠٠٠/١٩٢٣٢/١٠٠ مورخ ٨٨/۴/١٠ ریاست محترم قوه قضاییه ومستندا به ماده ٢١٢ قانون آیین دادرسی کیفری در مورخ ٩٠/٩/٢٢ جهت رسیدگی به پرونده کلاسه ١٨٣٩٨/٩٠ /ط/د اتهامی آقای ابوالفضل قدیانی فرزند اسماعیل تشکیل شده است با عنایت به تحقیقات بعمل آمده و اخذ آخرین دفاع و ملاحظه لایحه دفاعیه وکیل مدافع ختم دادرسی را اعلام و با استعانت از خداوند متعال به شرح ذیل مبادرت به صدور و رای می نماید.
راى دادگاه در خصوص اتهام آقای ابوالفضل قدیانی فرزند اسماعیل به شماره شناسنامه ۵١ صادره از قزوین متولد ١٣٢۴ داراى سابقه محکومیت، متاهل، بازنشسته، بازداشت بلحاظ عجز از تودیع وثیقه حسب کیفر خواست صادره دایر بر:
الف_ فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران
ب_ توهین به مقامات مندرج درماده ۵١۴ قانون مجازات اسلامی ابوالفضل قدیانی عضو شورای مرکزی سازمان منحله مجاهدین به اتهام تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران و توهین به رییس جمهوری پس از حوادث فتنه سال ٨٨ بازداشت و طی حکمی در شعبه ٢٨دادگاه انقلاب به یکسال حبس تعزیری و پرداخت ١٠٠٠٠٠٠ ریال جریمه نقدی محکوم گردید، به دنبال فراخوان نامبرده مبنی بر اجرای حکم صادره در تاریخ ٨٩/١٠/١٧ وی به اقدام به انجام دو مصاحبه با سایت های خبری غیرقانونی کلمه و امروز در تاریخ های ٨٩/ ١٠/١٨ و ٨٩/١٠٢١ (متون پیوست) نموده که طی آن مشارالیه مبادرت به تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران، تشوش اذهان عمومی و نشراکاذیب می نماید که اهم موارد اعلامی توسط وی به شرح ذیل می باشد:
١_ توهین به مقام معظم رهبری، متهم کردن معظم له به ایجاد استبداد مطلقه در کشور و غصب حق حاکمیت ملی مردم و اجازه ندادن به برگزاری انتخابات آزاد مجلس شورای اسلامی دوره هفتم و هشتم و همچنین اجازه دادن ایشان برای تقلب در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و سرکوب معترضین با اشاره ایشان در نماز جمعه تاریخی ٢٩خردادسال٨٨، عدم اجازه بی تنازل قانون اساسی و برگزاری قانون اساسی و برگزاری هرگونه انتخابات آزاد در کشور، درخواست گستاخانه وی مبنی بر خلع معظم له به علت قانون شکنی های متعدد
٢_ تبلیغ علیه نظام و قبول نداشتن و رد اصل مترقی و مصرح ١١٠ قانون اساسی، یعنی ولایت فقیه
٣_ متهم کردن نظام جمهوری اسلامی به تقلب و کودتای انتخاباتی در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری
۴_ غیر عادلانه و ناعادلانه انگاشتن حکم صادره علیه خود، علیرغم عدم تقاضای ارجاع حکم بدوی به دادگاه تجدید نظر و حتی غیر قانونی و ناعادلانه انگاشتن احکام صادره علیه برخی از عوامل حوادث پس از انتخابات
۵_ غیر قانونی انگاشتن حکم مرجع قضایی بر انحلال سازمان مجاهدین
۶_ توصیف فضای عمومی کشور به فضای امنیتی و اعمال فشار به فعالین سیاسی
٧_ متهم کردن شورای نگهبان به عدم رعایت بیطرفی، اعمال بی قانونی و اقدامات مستبدانه، اصرار بر حذف نظارت شورای نگهبان بر روند تایید کاندیداها و برگزاری انتخابات آزاد، آزادی محکومان و متهمان پس از انتخابات
٨_ ادعای برگزاری انتخابات فرمایشی مجالس شورای اسلامی دوره هفتم و هشتم
٩_ استبدادی خواندن حاکمیت جمهوری اسلامی و اعمال بی قانونی و رواداشتن ظلم و جور به مردم
١٠_ متهم کردن نظام به استفاده ابزاری از دین
١١_ تبلیغ جریان انحرافی فتنه به عنوان جنبش دمکراتیک، ضداستبداد و عدالت طلب و تهییج مردم به اقدامات اعتراضی (آتش زیر خاکستر) و همچنین متهم کردن حاکمیت به سرکوب جریان فتنه به عنوان حرکتی مردمی و منفور شدن حکومت از این منظر
١٢_ ادعای به رسمیت نشناختن حقوق مردم از سوی نظام و درخواست عذرخواهی از مردم
١٣_ تلاش برای زنده نگه داشتن جریان فتنه و تحریک و تهیج مردم و قهرمان سازی از آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات
١۴_ تبلیغ گسترش و عمیق تر جلوه دادن اعتراضات مردمی بر ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و… و ریزش حامیان ایدئولوژیک حکومت
با عنایت به گزارش معاون حقوقی سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و اقاریر ضمنی و اظهارات متناقض و بلا وجه متهم و متن مصاحبه های متهم مندرج در پرونده و دیگر شواهد و قرائن موجود بزهکاریش محرز و مسلم است لذا با رعایت ماده ۴٧ قانون مجازات اسلامی و مستندا به مواد ۵٠٠ و ۵١۴ قانون مجازات اسلامی نامبرده را در مورد اتهام ردیف الف (فعالیت تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران) به تحمل یکسال حبس و در مورد اتهام ردیف ب (توهین به مقامات جمهوری اسلامی ایران) به تحمل دو سال حبس محکوم می نماید و به استناد ماده ١٩ قانون مجازات اسلامی به عنوان تتمیم حکم تعزیری، نامبرده را به مدت ۵سال از فعالیت و عضویت در احزاب، گروهها، سازمانها، مطبوعات و فضای مجازی محروم می نماید.
ایام بازداشت به استناد تبصره ماده ٢۵٩ قانون آیین دادرسی کیفری از ٩٠/٩/٩ محاسبه و کسر گردد. حکم صادره حضوری و ظرف ٢٠ روز قابل اعتراض در دادگاه تجدید نظر تهران است
رئیس شعبه ١۵ دادگاه انقلاب اسلامی و دادرس دادگاه عمومی تهران؛ صلواتی
سایت مجمع روحانیون مبارز هک شد. به گزارش کلمه این سایت که پایگاه اطلاع رسانی مجمع روحانیون مبارز است توسط گروهی که خود را ارتش سایبری حزب الله می نامند از دسترس خارج و لوگوی این گروه و متنی علیه این مجمع به جای محتوای آن بارگزاری شد.
خبر تکمیلی اینکه، در حال حاضر سایت بازگردانده شده است و عکسی از سیدمحمد خاتمی همراه با جمله ای از رییس جمهور سابق کشورمان بر روی تارنما قرار داده شده است:
جز با حاکمیت مردم بر سرنوشت خود چیزی آرام نمی گیرد. جمهوری خواهی و خواست مردم سالاری یک تقدیر تاریخی است و حاکمیت از آن مردم است و هیچ حکومت و قدرتی نیست که جز با اتکاء به رأی مردم دارای ارزش و اعتبار باشد و مردم می توانند از حاکمان بازخواست بکنند و بدون توسل به زور صاحب منصبان را جابه جا کنند و این تقدیر روزگار است.
پوسترها و برچسب های علی اکبر محمدزاده، دبیر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شریف، یک سال پس از دستگیری وی صندلی های کلاس درس دانشگاه شریف را پر کرد.
به گزارش دانشجو نیوز، جمعی از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف یک سال پس از دستگیری و زندانی شدن همکلاسی شان، علی اکبر محمد زاده، تعداد زیادی از پوسترها و برچسب های او را روی نیمکت های کلاس های ساختمان ابن سینا، تالارها، دانشکده های مکانیک، برق، فیزیک و … نصب کردند.
علی اکبر محمدزاده فعال دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف که از ٢۶ بهمن ماه سال ١٣٨٩ در زندان اوین در بازداشت به سر میبرد، از سوی شعبه ١۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی در تاریخ ٢۶ شهریور ٩٠ به ۶ سال زندان محکوم شد. حکم او در تاریخ ١١ آبان ٩٠ توسط شعبه ٣۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران به ریاست قاضی زرگر عینا به تأیید رسید. از این حکم ۶ سال زندان، پنج سال به خاطر تجمع و تبانی و یک سال نیز به خاطر تبلغ علیه نظام صادر شده است.
همچنین وی که از بیماری خونی رنج میبرد، در مهرماه ٩٠ از زندان به بیمارستان منتقل و چند روزی را در بیمارستان گذرانده و سپس به زندان منتقل شده بود.
پیش از این ١۵٠٠ نفر از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف با نوشتن نامه ای خواستار آزادی علی اکبر محمد زاده شده بودند و از مسئولان دستگاه قضایی خواسته بودند که در رسیدگی به اتهامات این دانشجو روند قانونی طی شود. در مورد دیگری بیش از ٢٠٠ نفر از فارغ التحصیلان دانشگاه شریف در نامه ای به صادق آملی لاریجانی، رییس قوه قضاییه ایران در مورد “بی قانونی های شکل گرفته” در این پرونده ابراز نگرانی کرده بودند و خواسته بودند که آقای محمد زاده هرچه سریعتر آزاد شود.
عبدالواحد موسویلاری وزیر کشور دولت سید محمد خاتمی در حاشیه مراسم ختم پدر عبدالله نوری در جمع خبرنگاران و در پاسخ به سؤالی که آقای خاتمی گفته بود در انتخابات شرکت میکند، تصریح کرد: بنده از ایشان نشنیدم.
وی در پاسخ به این سؤال که آیا رأی میدهید یا خیر، گفت: احتمالاً نباشم که رای دهم البته در خارج از کشور هم نیستم.
وی با بیان اینکه انشاءالله روز جمعه میبینمتان، گفت: دلیلی ندارد که بگویم رای میدهم یا نه.
سیدمحمد موسوی بجنوردی: بنده به تکلیفم عمل میکنم
سیدمحمد موسوی بجنوردی عضو مرکزیت مجمع روحانیون در حاشیه مراسم ختم پدر عبدالله نوری در جمع خبرنگاران و در پاسخ به سؤال خبرنگار فارس که از وی در خصوص انتخابات آینده پرسید، اظهار داشت: بنده راجع به این مسائل صحبت نمیکنم.
وی در پاسخ به این سؤال که آیا شما خودتان در انتخابات شرکت میکنید گفت: بنده به تکلیفم عمل میکنم.
سیدمحمدرضا خاتمی: کاندیدایی وجود ندارد که بتوانم به او رای دهم
عبداللهنوری: در انتخابات شرکت نمیکنم
پاسخ مرعشی به فارس درباره شرکت در انتخابات: باید از دادگاه استعلام کنم
عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران در پاسخ به سوال مکرر خبرگزاری فارس درباره شرکت در انتخابات به طنز گفت: درباره انتخابات متناسب با نظر احمدینژاد تصمیم میگیرم.
حسین مرعشی عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران در حاشیه مراسم ختم پدر عبدالله نوری در جمع خبرنگاران گفت: من حق فعالیت سیاسی ندارم.
وی در پاسخ به سؤال خبرنگار فارس که از وی پرسید شما حق فعالیت سیاسی ندارید ولی حق رأی دادن که دارید، گفت: آن هم معلوم نیست؛ باید از دادگاه استعلام کنم.
عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران ادامه داد: من منتظر نظر آقای احمدینژاد هستم تا بعد از آن تصمیم بگیرم. بعد از اینکه آقای احمدینژاد نظرشان را گفتند، بنده نظرم را میگویم.
وی در ادامه و در پاسخ به سؤالات متعدد خبرنگاران به گفتن جمله “من منتظر نظر آقای احمدینژاد هستم”، بسنده کرد.
وقتی که خبرنگار فارس از مرعشی پرسید یعنی معیار شما آقای احمدینژاد است؟ اظهار داشت: معیارم احمدینژاد نیست ولی باید احمدینژاد اول بگوید تا بعد من تصمیم بگیرم.
مرعشی در جریان اعتراضات مردم به نتایج انتخابات به اتهام توهین به احمدی نژاد یکسال را زندان اوین گذراند.
سیدمحمدرضا خاتمی: کاندیدایی وجود ندارد که بتوانم به او رای دهم
موسوی لاری: احتمالاً نباشم که رای دهم، البته خارج از کشور هم نیستم
عبداللهنوری: در انتخابات شرکت نمیکنم
پرستو دوکوهکی روزنامه نگار بازداشت شده توسط نیروهای حفاظت اطلاعات سپاه، از زندان آزاد شد.
به گزارش خبرنگار کلمه، این زندانی سیاسی با قید وثیقه ۳۰۰ میلیونی دقایقی پیش، از زندان آزاد شده است.
پرستو دوکوهکی روز یکشنبه ۲۵ دیماه ۱۳۹۰ توسط ماموران امنیتی در خانهاش بازداشت، به بند ۲ الف در بازداشتگاه اوین منتقل شده و بیش از ۴۰ روز در سلول انفرادی گذراند.
خانواده دوکوهکی هفته گذشته در گفتکو با کلمه خبر داده بودند که بارها برای پیگیری وضعیت دختر خود به قوه قضاییه مراجعه کرده اند که مسوولان قضایی اعلام کرده بودند پرونده زندانیان سیاسی و روزنامه نگاری به آنان ربطی ندارد.
همچنین روز گذاشته رسانه های وابسته به صدا و سیما گزارشی را منتشر کردند که در آن اتهامات بی اساس و پایه ایی به پرستو دوکوهکی و دو بازداشتی دیگر سهام الدین بورقانی و مرضیه رسولی زده شده بود.
مادر سهام بورقانی شب گذشته در گفتگو با کلمه اعلام کرد که پسرم همان روزهای اول در تماسی تلفنی گفت که "هر چه روزهای آینده گفتم باور نکنید."
حمزه غالبی مسوول کمیته جوانان و دانشجویان ستاد مهندس موسوی در انتخابات سال ۸۸ در گفت و گویی با علی هنری پژوهشگر و فعال سیاسی به تشریح ویژگیهای مدیریت و رهبری در میرحسین موسوی پرداخته است. در این گفت و گو با مرور وقایعی از ۳ سال گذشته به ایستادگی میرحسین بر مواضع اصولی خود و نیز پیوسته بودن نمودار فکری وی اشاره و معنای عمل و رهبری اصلاح طلبانه همراه با مراجعه به اصول واکاوی شده است.
متن گفتوگوی تفصیلی علی هنری با حمزه غالبی که در اختیار کلمه قرار گرفته است به شرح زیر است:
مهندس موسوی در فردای اعلام نتایج و شروع اعتراضات خودجوش در تهران و دیگر شهرستان در بیانیه شماره دو چنین گفت: “اطمینان دارم که این واکنشها نه به خاطر شخص من، بلکه از سر نگرانی نسبت به روش جدیدی از زندگی سیاسی است که دارد بر کشور ما تحمیل میشود. ” این جمله از نظر من که تا پیش از انتخابات فعال کمپین مهدی کروبی بودم، آغاز ادبیاتی است که مهندس موسوی را اولا به عنوان یک رهبر معترض جنبش اجتماعی فراگیر معرفی و ثانیا با دوری و پرهیز از ژست ها و گفتار رهبران فرهمند از دیگر رهبران جنبش های اجتماعی متمایز می کند. بنظر تو که فعال کمپین میرحسین بودی این ادبیات در امتداد ادبیات و نوع نگرش او به عنوان یک نامزد انتخابات بود، یا اینکه مهندس در جایگاه جدید ادبیات جدیدی بکار گرفت؟
ببین من تصوری که از میرحسین دارم اندکی با آن چیزی که تو روایت کردی متفاوت است. چطور؟ توضیح خواهم داد. من شکافی در سیر نقشی که میرحسین بازی کرده نمی بینم. وقتی مرور می کنم میرحسین موسوی به نظرم میرحسین موسوی اصول گراست. به این معنی که ایشان به یک سری اصول و ارزشهایی که به درستی آنها باور دارد پایبند بوده است. اینجوری نیست که من مرور کنم مثلا ببینم که ایشون به عنوان نامزد انتخابات به حقوق بنیادین شهروندان تاکید نکرده اما به عنوان یک رهبر جنیش اعتراضی تمکین کرده است. خوشبختانه میرحسین در دوره فعالیت انتخاباتیش به دلیل فشردگی زمان سخنرانی و اطلاعیه زیاد داشته و موضع زیاد گرفته است. مثلا شما به اطلاعیه حقوق شهروندی میرحسین که مدتها قبل از انتخابات تنظیم شده نگاه کنید به همان میزان اصولی از حقوق بنیادین انسانها دفاع کرده است که بعد از تغییر فاز جنبشی که البته به نظر من از روزهای قبل از انتخابات شروع شده بود تا مواقع جنبش به شرایطی که بیشترین توجه رو به حقوق شهروندی نشان داد و در بیانیه ها و اطلاعیه ایشان آماده است. یا حتی علقه های شخصی ایشان. تقریبا در همه شرایط علقه های شخصی خودش را با صداقت بیان کرده و در جو های متفاوت خیلی تغییری در این رخ نداده یعنی من که نگاه می کنم می بینم میرحسین علقه های شخصی اش خیلی تغییر نکرده است و نه بازنماییش اش خیلی تغییر کرده است. مثالا نگاه کنید میرحسین علاقه اش را به امام را کتمان نکرده است حتی در شرایطی که خیلی این موضوع نقد شده است چه قبل از انتخابات چه بعد از انتخابات. یک مثال دیگری که من یادم می آید ایشان اولین سخنرانی هایش را که شروع کرد هوادران احمدی نژاد سعی می کردند که ایشان را به موضع نسبت به نهضت آزادی بکشانند. خوب تحلیل ما این بود که بر اثر تخریب های طولانی بین اکثریت جامعه نهضهت آزادی جایگاه خوبی ندارد. بخشی از دوستان نزدیک تر هم اساسا منتقد نهضت آزادی بودند و توی بخشی از پایگاه اجتماعی که اساس تصویر منفی وجود داشت از نهضت آزادی اما توی اولین سخنرانی که مهندس موسوی حاضر نشد علیه نهضت آزادی موضع بگیرد هوادارهای آقای احمدی نژاد موضوع رو دست گرفتن و تقریبا سعی می کردن مدام بپرسند. من یادم هست که یک بار در یکی از سخنرانی ها گفت ما قبل از انقلاب باهم دوست بودیم بعد از انقلاب اختلاف نظر داشتیم و موضوع اختلاف سیاسی، هیچ ربطی به خیانت و این حرفها ندارد و تاکید کرد اگر هزار دفعه دیگه هم از او بپرسند حاضر نیست جوری برای خوشایند کسی واقعیت را تغییر بدهد. تعبیر مهندس که من یادمه گفت من آخرتم رو به خوشایند دنیای کسی نمی فروشم. به این لحاظ اصول گرا بودن میرحسین رو پیوسته می بینم.
بعضی از توجه های میرحسین هم که باز وقتی نگاه می کنم می بینم میرحسین همیشه سعی کرده مثلا به قشر ها ضعیف تر که شرایط اقتصادی و وضعیت زندگی سخت تری دارند توجه کند. چه قبل از انتخابات که خیلی نیاز به گشتن برای نشانه ندارد تا جایی که ایشان حتی به صورت نمادین اولین سخنرانیش بعد سالها سکوت را در محله نازی آباد تهران انجام داد چه بعد از انتخابات که مهندس در سخت ترین شرایط سعی می کرد فعالیت جنبش سبز رو به اهمیت و توجه به وضعیت همه اقشار متوجه کند! از این حیث هم من وقتی نگاه می کنم یک روند پیوسته می بینم.
این ادبیات تقریبا به مشی و منش تبدیل شد، یعنی «همراه جنبش بودن»ِ مهندس موسوی با رهبری و سازماندهی افقی و ساختاری که مطلوب جنبش شناخته می شد که همان شبکه های اجتماعی بود، خوانا بود. آیا تو به عنوان یکی از کسانی که در ستاد انتخاباتی از نزدیک با او فعالیت میکردی، زمانی شد که فکر کنی این شیوه مناسب نیست؟ آیا با او طرح کردید؟ پاسخش چه بود؟
ایشان در اطلاعیه اعلام حضورش تاکیدکرد که اگر کسی کاغذی رو با جمله خودش را پشت شیشه مغازه اش بزند ترجیح می دهد به اینکه ستادهای بزرگ به صورت گستره پوستر چاپ کنن. یا تاکید ایشان که ستاد مرکزی یک ستاد کوچک بماند و امکان این را فراهم کند که ستاد های مستقل دیگر شکل بگیرند. هر چند عادت های دوستان بعضی وقتها خودش را با این رویکرد هماهنگ نکرد و ستاد بزرگ شد اما به هر صورت این موضوع وجود داشت. از قبل مثلا من یادم می آید اولین جلسه رسمی که مسئولان ستاد با میرحسین موسوی داشتیم. او گفت که انتظار دارد که جزوه های یا الگو های آماده فراهم شده باشد برای کسانی که می خواهند ستادهای مستقل یا گروهای مستقل بزنن. یک نوع نگاه خاصی بود که از درونش شعار هر ایرانی یک ستاد و هر موبایل یک رسانه استخراج شد. البته این موضوع حتی ریشه پیشینی تری هم دارد که من، چون شما به قبل و بعد از انتخابات را باهم مقایسه کرده اید. دیگر به آنها ارجاع نمی دهم.
اصلا من یادم است دوستان کمیته تبلیغات، بخش مهمی از وقتشان صرف طراحی پوستر ها یا ایده های تبلیغاتی بود که توسط جامعه قابل تکثیر باشد و احتیاج به امکانات فروان پول زیاد یا چاپخانه نداشته باشد. مثلا یک سری پوستر طراحی شده بود تک رنگ در قطع آ چهار که توسط دستگاه کپی معمولی که توی مغازه ها هست قابل تکثیر باشد. من اینجوری که نگاه می کنم خیلی گسستی نمی بینم.
از طرف دیگر مهندس جدا که مواردی که برایش جنبه خیلی اصولی داشت به خرد جمعی به صورت جدی باور داشت. خوب این ویژگی اصولی ثابت در شرایط متفاوت خروجی ها مختلف داشته است. من فکر می کنم یکی از استعداد های میرحسین درک همدلانه با خرد جمعی جامعه هست. خوب به این معنی میرحسین با کنش های جمعی متفاوتی همراه شده است دلیلش هم شرایط متفاوت و سمت و سوی خرد جمعی بوده است. البته تمکین به خردی جمعی برای اداره جامعه هم در گامهای بعدی به نظرم ارزشی است که میرحسین سعی کرده است در مسیر رسیدن به وضعیت مطلوب هم آن را با بقیه تمرین کند.
خوب البته به نظر من شخصیت میرحسین موسوی کارکترهای ویژگی کاریزماتیک را دارد. یعنی من ندیدم که کسی با ایشان برخورد داشته باشه و تحت تاثیر شخصیت ایشان قرار نگیرد. به نظرم ایشان به شدت ویژگی های شخصی تبدیل شدن به رهبر کاریزماتیک رو دارند اما با شما موافقم که ایشان نمی خواست و نمی خواهد چنین نقشی را برعهده بگیرد. البته هر سبک رهبری اقتضائاتی دارد که نمی توان با فراهم شدن وارد آن شد. مثلا رهبری نیاز به پول، رسانه و تشکیلات دارد که خوب خیلی فراهم نبود. متاسفانه ما هم نتوانستیم این مشکلات را حل کنیم یعنی بعد از دوسال هنوز جنبش سبز نتوانسته است یک تلوزیون خوب راه اندازی کند. خیلی وقتها هم شبکه سازی به بی سازمانی تعبیر شده که من اینجوری نمی فهمم. یعنی از نظر من کار منظم شبکه ای هم خودش نوعی سازماندهی است. خوب در این زمینه هم تلاش هایی شده است اما به هیچ وجه کافی نیست. و این ضعف به خاطر کثرت معترضان مخفی می شود. و تا این مشکل حل نشود حتی اگر جمعیت ملیونی هم در خیابان باشند ما نخواهیم توانست اقتدارگرایان را مجبور به تمکین به قانون اساسی کنیم. اگر جمعیت های هر محله ای دانشکده جمعیت های توی گروهای منظم چند نفر تا چند ده نفر جمعیت های بزرگ را تشکیل دهند می توان امیدواربود که بتوان مطمئن به تغییر به سمت مطلوب بود.
یکی از روزنامه نگاران پس از حصر مهندس، از جلسه ای بعد از عاشورا با او روایت می کند که میرحسین در پاسخ به اینکه به چه علت خودش را رهبر جنبش نمی داند گفته است: “من یک همراه هستم. من میخواهم راحت صحبت کنم و حرف خودم را بزنم. من امام را دوست دارم. من نمیخواهم دروغ بگویم.” همیشه هم این تاکید را داشت مثلا در انتهای بیانیه ها خود را «برادر»، «خدمتگزار» یا «همراه شما» خطاب میکرد. در اینکه مطلوب میرحسین یک نوع سازماندهی و رهبری افقی بود شکی نیست، ولی من شک دارم این نپذیرفتن رهبری به نوعی از زیر بار مسئولیت در رفتن باشد، یا اعتقادی به مسئولیت و جایگاه خود نداشته باشد، نظرت چیست؟ آیا میرحسین مانند برخی از دیگر سیاسیون سیاست گریز بود آیا از اینکه در کانون سیاست باشد فرار میکرد؟
سیاست گریز به چه معنا؟ اگر منظورت به اینکه ایشان به سیاست به معنی حضور در دولت تمایلی نداشت یعنی به باور من که بی درایتی های فراوان دولت آقای احمدی نژاد در منهدم کردن همه نهادهای که برای اداره یک جامعه ضروری است نبود نامزد انتخابات نمی شدند. هر چند به نظر من این نقطه قوت ایشان نیست ولی ایشان اینجوری است. یادم هست که جمعی از دانشجویان هوادار آیت الله خامنه ای با عنوان دانشجویان عدالت خواه قبل از انتخابات با میرحسین جلسه داشتند آنها چون به دوره اصلاحات و دوره قبل از آن نقد داشتند سوالشان این بود که شما مدام می گویید احساس خطر کردم حالا تا یک دولت با شعار انقلابی آمد شما احساس خطر کردید؟ در دولتهای قبلی چرا احساس خطر نکردید. مهندس در جواب گفت که البته من به دولتهای قبلی هم نقد داشتم. نقدهایم را هم به صور مختلف در اختیار آنها قرار می دادم. اما بالاخره یک نهادهایی وجود داشت که امکان سعی و خطا و اصلاح اشتباهات وجود داشت. ولی وقتی دولتی سازمان برنامه و بودجه را منحل می کند و کلا این نهاد دیرپار نابود می شود به اساس برنامه ریزی در کشور ضربه می زند اینجوری نیست که برنامه ها ایراد داشته باشد اساسا اصلاح اشتباهات را منتفی می کند. یا وقتی دولت به صراحت اعلام می کند قانونی که مراحلش را مطابق قانون اساسی طی کرده است را اجرا نخواهد کرد مسئله خیلی خطرناک است. همین قانون برنامه و بودجه دولت حق دارد بگوید این برنامه را قبول ندارم خوب باید لایحه بدهد اصلاح کند نمی شود که بگوید قبول ندارم قانون را اجرا نمی کنم. یادم هست که مهندس گفت می ترسم اگر این دولت یک دوره دیگر ادامه پیدا کند یک رضا شاه دوباره از دل آن بیرون بیاد. (البته قریب به این مضمون). معتقدم اگر چنین بحرانی دست به گریبان کشور نشده بود میرحسین درگیر سیاست به معنی حضور در دولت نمی شد. اما سیاست می تواند معنای عام تری داشته باشد هماهنطور که میرحسین در سالهایی که سکوت کرده بود عرصه عمومی را با پیگیری ساختن یکسری نهاد پیگیری می کرد و البته دوستان به این جمع بندی رسیده بودند که تغییرات پایدار نیازمند تغیرات اجتماعی است که دولت خیلی نمی تواند متولی آن باشد دولت حداکثر کاری که می تواند بکند این است که مانعی ایجاد نکند. دوستان جمعیت توحید و تعاون که با میرحسین هماهنگ بودند به این جمع بندی رسیده بودند که برای تغیرات جدی باید الگوی دیگری از زیست توی جامعه تثبیت شود. و پیگیری این مسیر برای اصلاح و تغیر از دولت نمی گذشت و اگر دولت نهم اینچنین بنیاد های کشور را تخریب نمی کرد به نظرم میرحسین به عرصه سیاست نمی آمد و همچنان تلاشش را مصروف کار فرهنگی سیاست اجتماعی می کرد. .
اما از جهت دیگه این حرف هم درست است میرحسین ابا داشت که جنبش متکی به فرد شود ببینید به نظرم یکی از ارزشهای محوری که در جنبش سبز حضور داشت این به رسمیت شناختن تفاوت هاست. این که ما علی رغم تنوع و تکثر مختلف برای یک ایده که آن هم این است که ما تکثر رو نه تنها به رسمیت می شناسیم که آن را زیبا می بینیم. برای رسیدن به چنین وضعیتی اینجوری نیست که ما مبارزه کنیم بعد که موفق شدیم بخواهیم جامعه ای بسازیم که تفاوت ها به رسمیت بشناسیم در دوران مبارزه هم باید هم در عمل هم در نظر این اینگاه را هم تمرین کنیم و هم تکثیر و تثبیت. حتما دقت کرده اید که میرحسین تقریبا در همه بیانیه هایش در مورد هر موضوعی بوده است این که ما جامعه ای می خواهیم که تنوع و تکثر ها را به رسمیت شناخته باشد را تکرار کرده است. من به شخصه این تعبیر رنگین کمان و زیبا توصیف کردن این تعدد برایم خیلی شعف بر انگیز است. در عمل هم مهندس با این که گرایش خودش را دارد به آن را هم کتمان نکرده است و بیان کرده این فقط به خاطر خصلت صداقت میرحسین نیست. مهندس می خواهد نشان دهد که ما به حفظ تنوع ها تکثرمان باید باهم زندگی کنیم و باهم با رسمیت شناختن این تنوع نگاه برای جامعه که تکثر را به رسمیت بشناسد خوب این راه به نظر میرحسین سعی کرده با عملش نشان دهد. من سخت اعتماد می کنم به کسی که زمان مبارزه تنوع و تکثر را به رسمیت نمی شناسد ولی مدعی است که اگر در قدرت قرار بگیرد این کار را خواهد کرد.
مهندس موسوی یک باورهایی داشت که در طی دو ساله جنبش با احساسش نسبت به مطالبات اکثریت جنبش تغییر کردند ولی یک سری شاید بهتر بگیم اصولی داشت که هرچند با بخشی از جنبش ناخوانا بود از آن ها پا پس نکشید. می خواهیم اول در مورد آن تغییرات صحبت کنیم. مثلا در اولین بیانیه هایش بعد از انتخابات می خوانیم که تاکید دارد که به نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن پایبند است و اصل ولایت فقیه را یکی از ارکان این نظام می داند. ولی این صراحت دیگر در بیانیه ها تکرار نشد، بلکه به نظر می رسید که حتی مهندس موسوی تاکیدشان بر نواقص قانون اساسی همین اصول باشد هرچند تاکیدشان بر اجرای بی تنازل قانون اساسی برای استفاده ظرفیت های این قانون اساسی بود. در مجموع می خواهم بپرسم آیا بنظر شما مهندس موسوی واقعا تغییر کرد، واقعا با جنبش نظراتش تغییر کرد یا نسبت به شرایط لحنش عوض شد و اینکه شاید برداشت های ما تغییر کرد ولی ایشون همواره یک حرف زده است؟
اول باید بگویم برای من این سوال پیش آمده که چرا انقدر این قضیه تغییر مهندس موسوی در ادبیات عمومی پررنگ است و شما هم برای مصاحبه محور تغییر را انتخاب کردید. نظر شخصیم این است که به نظر شاید به خاطر اینکه گذشته تجربه جمهوری اسلامی و حتی انقلاب را عده ای به شدت سیاه می بینند، از طرفی هم آدمی که با انقلاب هویت پیدا کرده و نخست وزیر یک از حساس ترین دوره های حیات جمهوری اسلامی یعنی زمان جنگ بود را الان وقتی بدون واسطه می بینند و ارزیابی و قضاوتشان مثبت است لاجرم برای اینکه خودت اسیر تناقض نشوند می گویند میرحسین تغییر کرده است. من فکر می کنم یک خرده هم ما تغییر کردیم. نسل جوانی که انقلاب را و حتی شاید جنگ را با واسطه می دیدیم و عملکرد بد اقدارگرایان باعث شده بود همه چیز را تیره و تار ببینیم هم تغییر کردیم. ما هم فهمدیم که انقلاب اسلامی حتی اگر در ادامه به انحراف رفته باشد چه ارزشهای اصیلی داشته است که همچنان هم می تواند شور بدهد. همانطور که در شعارهای مان در شکل و محتوا از شعارهای زمان انقلاب استفاده کردیم. حتی روشهای اعلام اعتراض مردم زمان انقلاب را دوباره بکار بردیم. درست است که مدعیان دفاع و کسانی که سابقه و جنگ و جبهه رو برای خودشان کیسه کرده بودند و با رفتار غلطشون بسیاری را زده کرده بودند اما همین نسل دل زده یک تغیر کرد و یک چشمش به روی چیزهای باز شد که دوباره شعار بسیجی واقعی و همت بود باکری سر دادیم و بیش تر دیدم که چقدر خانواده های شهدا و ایثارگر چطور در سخت ترین شرایط نشان دادند که هنوز پای مردم ایستاده اند. فریاد خانواده شهید باکری و الان بهتر می شنویم. آزادگی سردار علایی رو بهتر می بینم. امثال سردار علایی در بدنه سپاه زیاد هستند اینجور نیست که سردار علایی تغییر کرده است. من موافق نیستم. این سپاه و رفتار های آیت الله خامنه ای است که تغییر کرده است و سردار علایی همچنان در خط مبارزه با استبداد است. این که ما هم تغییر کردیم تا با چشممان اینها را ببینم خودش یک تغییر بزرگ است. اصلا مفهوم ایثار و مقاومت انقدر توسط تبلیغات رسمی دستمالی و از معنی تهی شده بود که نه اینکه شور به کسی نمی داد که اتفاقا زدگی هم ایجاد می کرد. خوب جنبش سبز معنای اینها را برای ما اصلاح داد. الان نسل ما دوباره معنی دیگر خواهی عدالت طلبی و ایثار و مقاومت را می فهد. من و شما هم تغییر کرده ایم یک چیزهای می بینیم و می شنویم که قبلا نمی دیدیم. هر چیزی که ما قبلا نمی دیدیم معنی اش این نیست که نبوده است.
اما در مورد نظرات میرحسین. ببنید قانون اساسی معنی مشخصی دارد. قانون اساسی میثاق و قرار دادی است بین مردم و حاکمان به عنوان مستخدمان مردم برای اداره سازمانها و دارایی های عمومی قرار است در چهارچوب این پیمان عمل کنند. و اساسا ارزش این متن این است که مردم به آن رای داده اند. قانون اساسی هم بالاخره یک زمانی برایند نخبگان کشور آنرا نوشته اند که می توانند یک مبنا برای گرایش های مختلف. اینها از یک طرف، از طرف دیگر ما الان در مرحله ای هستیم که اساسا قانون اساسی را به این معنی به رسمیت نمی شناسند این راه هم علنی می گویند. آیت الله خامنه ای هم حاضر به تمکین به قانون اساسی نیستد و خیلی علنی اصول مختلف قانون اساسی را نقض کرده اند. خوب این که اساسا ایده تثبیت شود که حاکمان ذیل قانون اساسی مصوب مردم هستند و قدرتمند شدن مردم به نحوی که بتواند صاحبان قدرت را به مجبور به کنند از پیمانی که بسته اند عدول نکند مرحله ای است که هنوز جامعه ما با آن فاصله دارد و الزاما تغییر فرد صاحب قدرت شرایط را به گونه ای تغییر نمی دهد که حاکم خودش را محدود به قانون اساسی بداند. یک مغلطه ای هم می شود برخی از دوستان می گویند قانون اساسی شورای نگهبان را مرجع تفسیر قانون اساسی شناخته است و لذا قانون اساسی یعنی همین چیزی که شورای نگهبان می گوید. برای این که ایراد این استدلال بهتر روشن شود بگذارید مثالی بزنم. مطابق قانون قاضی می تواند حکم اعدام مجرم را صادر کند و همانطور که می دانید که قاضی در موقع انشای حکم در مقام تفسیر قوانین عادی هم هست. خوب این از نتیجه می شود که بگویم قاضی برای هر کس که خواست می تواند حکم اعدام بدهد چون قانون این اختیار را به او داده است و او در مقام تفسیر قانون عادی است؟ البته که اینجوری نیست. اگر صدور رای اعدام تشریفاتی دارد ملذوماتی دارد تفسیر قانون هم قاعده های پذیرفته شده ای بین عموم عقلا و حقوق دانان دارد و یک نفر در مقام قاضی مثلا نمی تواند برای حذف رقیب سیاسی اش از حکم اعدام استفاده کند اگر کرد کار غیر قانونی کرده و آمر به قتل بوده است. مورد دیگر لفظ ولایت مطلقه فقیه است که در قانون اساسی اماده است. عده ای مطلقه را به قدرت مطلقه تفسیر می کنند با این تفسیر اساسا قانون اساسی منتفی است یعنی اگر قرار باشد که شخصی قدرت مطلقه خارج از قید و بند قانون اساسی داشته باشد که باید یک صفحه کاغذ برمی داشتند روی آن می نوشتند ولایت مطلقه فقیه. این هم اصول به چه معنی است؟ ریشه به این قید مطلقه به بحث های که به تعارض برخی قوانین با احکام اولیه نظیر بحثهای که سر قانون کار در گرفت یا مشکلاتی که منجر به تاسیس مجمع تشخیص مصلحت شد. این به این معنی است حکومت اسلامی برای اداره نظام جامعه می تواند احکام اولیه را هم تعطیل کند مثل اتفاقی که در مورد قانون کار و یا قانون بانکادرای و… افتاده است. تعبیر کردن لفظ مطلقه در قانون اساسی به قدرت مطلقه یک فرد اساسا با خود ایده قانون اساسی در تضاد است. چنین تفسیری از قانون اساسی منطقا مشکل دارد.
البته به دلایل مختلف نقض قانون اساسی حساسیت برانگیز نشده است و این خوب کار را به اینجا کشانده است که نقض قانون اساسی به راحتی انجام می شود. حتی آقایان قانون اساسی را بدون رفراندم تغییر داده اند. مثلا اصلا ۴۴ قانون اساسی اصلی است که به صراحت در مورد دولتی بودن صنایع مادر است. خوب درست است که غیر دولتی کردن صنایع مادر یک زمانی مرود اجماع نخبگان بود ولی نمی تواند تحت عنوان سیاست های اصل ۴۴ قانون اساسی را بدون رفراندم تغییر داد. که متاسفانه این اتفاق افتاد و اکثر نخبگان چون در به صورت موردی با نتیجه ی آن موافق بودند با آن مخالفت که نکردن همراهی نیز کردند.
مطابق قانون اساسی ما تفتیش عقاید ممنوع است، مطابق قانون اساسی ما حکومت نظامی ممنوع است در حالی که دیده ای در دروره ای سپاه رسما یک حکومت نظامی اعلام نشده را اعمال کرده است. طبق قانون اساسی ما، شکنجه به صورت عام ممنوع است حتی رجوع به متن مذاکرات قانون اساسی نشان می دهد که بخشی از اعضا معتقد بودند که برای موارد امنیتی که مثلا نجات جان عده زیادی از طریق اعتراف گرفتن از یک تروریست ضروری است شکنجه مجاز است که حتی این استدلال هم توسط شهید بهشتی رد می شود با این استدلال که باب شکنجه که باز بشود خسارت بارتر خواهد بود. خبرگان هم نظر شهید بهشتی را می پذیرد و این اصل به صورت عام تصویب می شود. اما خوب ما شاهد هستیم رسما این اصل نقض می شود. اینها را دیگر من خود شاهد زنده اش هستم که این اصل نقض می شود. اصلا قانون اساسی هیچ همین قانون دفاع از حقوق شهورندی که بخشنامه قوه قضایه بود که توسط مجلس ششم به قانون تبدیل شد و شورای نگهبان هم آنرا تصویب کرد. این الان اجرا می شود؟ خوب من در این مرحله فکر می کنم تلاش برای مجبور کردن اقتداگرایان به قانون اساسی هدف رادیکالی است که به این راحتی ها حاضر به تمکین در برابر آن نخواهد شد مگر اینکه مجبور شوند.
اما تغییر نیافتنی های مهندس. مثلا ارتباط با بیگانگان. اگر در بیانیه سه می خوانیم که مهندس “موج سبز اعتراض های ما تنها منعکس کننده یک خواست مستقل و به حق داخلی است که به مداخله دیگران، خوش آمد نمی گوید.” در بیانیه آخر خودشان به همراه آقای کروبی پس از بیست و پنج بهمن هم نسبت به سودجویی بیگانگان هشدار می دهد. تغییر نیافتنی های مهندس چیست؟
مورد خوبی اشاره کرده ای. مهندس به شدت به این مورد این مسائل حساس بود. علی رغم شرایط سخت جنش سبز توانسته است به خوبی استقلال خود را حفظ کند. یک دیگر از این موارد که به نظرم برای میرحسین اصل بود وفای به عهد بود. اینکه پایبند ماند به پیمان یک اصل برای ایشان بود. برای همین در دوره تبلیغات میرحسین علرغم مشورت های ستادی برای اعلام یکسری از برنامه ها که به نظر می رسید برای رای آوری خوب است و خود میرحسین هم برای مفید بودن آن برای کشور قانع بود باز هم مهندس سخت زیر بار آن می رفت چون علاوه بر اینکه ایشان باید قانع می شد که این برنامه برای اداره کشور مفید است بررسی می کرد تا مطمئن شود که می تواند قول را اجرایی کند حساس بود که قولی ندهد که نتواند آنرا اجرا کند. دروغ نگفتن و شفاف بودن با مردم یکی دیگر از موارد بود. یادم نیست که کجا این صحبت را از میرحسین شنیدم که از امام نقل می کردند اما به دولت توصیه کرده اند شما همه چیز را با مردم در میان بگذارید مردم در جریان باشند ظاهر بخشی از مسئولان متذکر می شوند که وقتی ما چیزی را به مردم می گویم دشمنان هم متوجه می شوند امام در جواب می گوید در اینگونه موارد هم خلاصه کاری نکنید جوری رفتار نکنید که بعدا نتوانید با مردم در میان بگذارید. این صداقت و شفافیت با مردم هم به نظر یکی دیگر از اصولی بود که میرحسین از آنها عدول نمی کند.
یکی از نکات مهم اندیشه وادبیات مهندس موسوی که خود را از بسیاری دیگر متمایز می کرد نگاهش نسبت به تنوع و تکثر است. جمله ای که در خاطر ایرانیان خواهد ماند: «ما تفاوت های مان را کنار نمی گذاریم بلکه برسمیت می شناسیم». در دوره انتخابات یکی از نقدها که بطور مثال خود من به مهندس موسوی و ستادش داشتم این بود که حلقه ای بسته دارد و وارد گفت وگو با دگراندیشان نمی شوند. در جایی که واقعا سکولارها، جمهوری خواه ها و بقولی اپوزیسیون خارج از نظام برسمیت شناخته نمی شد، هیچ امیدی نبود مهندس موسوی گشاینده این فضا باشد. از چه زمانی پایگاه اجتماعی نیروهای اینچنینی در داخل جنبش سبز از سوی مهندس موسوی و نزدیکانشان برسمیت شناخته شد؟ به باور تو و باور مهندس موسوی تعامل با نیروهای سیاسی خارج از نظام و طرفداران نظم موجود چگونه است؟
اینکه مهندس موسوی گرایش خاصی داشت چیز مکتومی نیست. حتی ستاد مرکزی ایشان به نظر یک گرایشی غالب بود آنهم کسانی بود که آرمانها و فضای انقلاب اسلامی ارزش و جزو اصولشان بود و با تکیه با آن کسب هویت می کردند که رسالت خودشان را جلوگیری از انحرافی بود که در انقلاب رخ داده بود در روش هم دنبال اجرای متوازن و همه جانبه قانون اساسی بودند به این معنی اصلاح طلب بودند. به این تعبیر اصول گرای اصلاح طلب بودند و به نظرم هم همچان هم هستند. امیدوارم اصول گرا که اینجا گفتم معنی دقیقش را رسانده باشد منظورم کسانی است که پای اصولشان می ایسند و اصلا معنی محافظه کاری نمی دهد که اتفاقا وقتی پای اصول در میان بوده است گاهی رادیکال تر هم به نظر آماده اند. اما اینکه گرایش های مختلف را به رسمیت بشناسند به نظر از اول هم درجریان بود یعنی این جریان با حفظ هویت خودش اتفاقا آغوش گشوده ای بروی همه هم وطنان خودش داشت. هرچه مشارکت جامعه گسترده شد این حضور طیف های متنوع بیشتر خودش را نشان داد. و البته تاکید مهندس به تکثر و به رسمیت شناختن تفاوت ها این ویژگی را پر رنگ کرد. در شرایط جنبشی خود به خود باز بیشتر خودش باز نمود پیدا کرد. یعنی وقتی قشرهای متفاوت مشارکت کردند در این جنبش عمومی رنگ خودشان را در این تابلو زیبا اضافه کردند. وقتی مردم در سیاست مشارکت می کنند و مردمی می شود خود به خود نتیجه اش این است که سیاست هم رنگ مردم به خود می گیرد. مردم ناگزیر متنوع و متکثر هستند وقتی سیاست مردمی می شود حوزه عمومی با مشارکت قشرهای متنوع شکل می گیرد خود به خود این را نشان می دهد.
این از یک طرف از طرف دیگر هم این نظام هم از واژه های مبهم است نظام یعنی چی؟ من نظام را نظمی که مردم بین خودشان در یک کشور با تصویب کردن یک قانون اساسی می سازند می فهم. نه مثلا حلقه طرفداران و وفادارن یک مسئول که البته الان انقدر حلقه تنگ شده است که کشتی نظام به قایقی کوچک تبدیل شده است. بحث هایی در مورد جنبش سبز شد که میرحسین هم در مورد آن اظهار نظر کرد که هر کسی به دنبال حقوق زایل شده مردم است عضو جنبش سبز است. خوب گزاره به اندازه کافی صریح است. البته به نظر من وقتی حقوق مردم، به رسمیت شناخت تفاوت های هم جزو اصولش است به جریانهای که دستشان به خون مردم آلوده است کسانی که دنبال بازتولید استبداد هستند با کسانی که استقلال کشور را پاس نمی دارند و به بیگانگان وابسته هستند منطقا نمی شود با هویت جنبش سبز جمع شود. یعنی تناقض منطقی دارد. که بنظر بخش خیلی کوچکی هم خارج از این دایره می شوند.به این معنی کسی حقوق مردم را نقض می کند و دستشان به خون مردم آلوده است خارج از نظام هست چه کسانی که در خیابان های شهر به مردم که با سکوت به نتیجه انتخابات اعتراض داشتند را با اسلحه جنگی هدف کرفته خارج از نظام هست و اگر مسئولیت های رسمی را تسخیر کرده اند غاصب هستند و چه کسانی که با ترورهای خودشان هزارن هموطنمان دستشان به خون آلوده است خارج نظام هستند
یکسال از حصر رهبران جنبش سبز گذشته است. چه تاثیری این یکسال جدایی رهبران با جنبش در پیشبرد جنبش سبز داشته است؟
صحبت های که قبلا می شد در مورد امکان حصر یا بازدداشت میرحسین ایشان خودش نظرش این بود که جنبش وابسته به فرد نیست و قطع ارتباط او صدمه ای که به جنبش نخواهد زد کار را برای خود اقتدارگرایان سخت تر خواهد کرد. الان که به این مدت نگاه می کنم به به نظر ادبیاتی که مهندس توانایی خلق آن را داشت و توانایی ویژه ای که میرحسین در پویا نگه داشتن گفتار سیاسی جنبش سبز داشت. استعدادی که میرحسین داشت در شنیدن صدای مردم و امکانی که میرحسین در گشودن افق های گفتمانی داشت خوب جبران نشد و خلا پر نشده است. اما جنش مثل یک پیکره زنده و پویا است، بحث های عمومی همچنان دامنه دارد ادامه دارد و هر روز تلاش جدید به انبان تجربه های جنبش اضافه و جنبش به چنان عمقی رسیده است که دیگر به نظر با سرکوب ممکن است مدتی زمین گیر شود ولی دیگر قابل حذف شدن نیست. خواسته های مردم به صورت جدی عمق یافته است، تجربه و خاطرات و شبکه ارتباطی مردم از فعالیت هایشان بشدت مستحکم شده و به نظر من به وضعیت موجود هم رضایت ندادن برای همین به نظر دیگر جنبش سبز غیر قابل حذف است و به صورت پایدار به حیات خود ادامه خواهد.
کلمه_ سیدکاظم قمی: حضور شجاعانه همراهان جنبش سبز در سالروز بیست و پنجم بهمن و انتشار بیانیه شورای هماهنگی راه سبز امید جهت جنبش بیرون از خانه در شب انتخابات و جنبش حبس خودخواسته و نمادین در روز انتخابات، نشانه های امیدوارکننده ای مبنی بر داشتن استراتژی و برنامه ریزی های بلندمدت این شورا برای جنبش است.
انتشار بیانیه های انتخاباتی شورا طی هشت ماه گذشته و همراهی تشکل ها و طیف گسترده و فراگیر فعالان جنبش سبز با خط مشی انتخاب شده در قبال انتخابات، نشان داد که شورا روز به روز در هماهنگی بیشتر با شخصیت ها، تشکل ها و خیل منتقدان پای بند به مبارزه مدنی مسالمت آمیز با خودکامگی، موفق تر بوده و گام های مؤثری در جهت اتخاذ شیوه های متحد و هماهنگ برداشته است. حملات تبلیغاتی نیندیشیده و اتهامات مضحک دستگاه های امنیتی و رسانه های وابسته به آن (از جمله صدا و سیمای امپراتوری دروغ) به سخنگوی شورا و طرح نام هایی برای گمانه زنی اعضای شورا در این هجمه تبلیغاتی، خود نشانگر واهمه اقتدارگرایان از انسجام و هماهنگی نیروهای منتقد است.
شورا طی یک سال گذشته نشان داده که بر خلاف اقتدارگرایان، استفاده از هر وسیله ای را برای نیل به اهداف جنبش سبز مشروع نمی داند و در حفظ استقلال، دفاع از منافع ملی، احترام به تنوع و تعدد شیوه های زندگی موجود در جامعه، پای بندی به شیوه های مبارزه بدون خشونت، بسط آگاهی در میان مردم و دیگر اصول و خط مشی های برشمرده شده در منشور جنبش سبز، ذره ای عقب نشینی نکرده است. حفظ اعتدال، صبر و شکیبایی و ادب در سراسر بیانیه های شورا و سخنان سخنگوی آن موج می زند و نشان از مرام و سنت پایه گذاران شورا که اکنون در زندان خانگی هستند و نیز آزادگان سرافراز دربند جنبش دارد.
اینک که بنا شده در روز دوازدهم اسفند در انتخابات شرکت نکنیم، باید در جهت اطلاع رسانی این کنش جمعی و انعکاس خبری سکوت گورستانی آن روز به جهانیان با جدیت و برنامه ریزی دقیق نیز تلاش کرد. جنبش اعتراضی سبز در استفاده از انتشار تصاویر خبری توسط خبرنگاران افتخاری و اطلاع رسانی سایبری در میان جنبش های آزادیخواهانه مردم منطقه پیشرو بوده و هنوز هم می تواند از این ابزاز استفاده کند.
سخنی هم با کسانی که به اجبار به پای صندوق های رأی برده می شوند (مثل کسانی که دوره نظام وظیفه را می گذرانند یا کارمندان و پرسنل برخی دستگاه های اجرایی و نظامی). پیشنهاد می شود این عزیزان با کشیدن یک ضربدر بزرگ بر روی برگ رأی خود، امکان سوء استفاده از آرای سفید را از آن دسته از مجریان انتخابات که تخلف و تقلب در آراء را برای نیل به اهداف خود مشروع می دانند (و در انتخابات سال ۸۸ نشان داده اند که در این راه هیچ خط قرمزی هم برای خود قائل نیستند) جلوگیری کنند.
باید توجه داشت که انتخابات از نوع کنش های اجتماعی است که در آن نمی توان حقیقت را از مردم پوشیده نگه داشت. درست مانند گرانی روزافزون کالاها و خدمات که اگر مسئولین مربوطه بر صفحه تلویزیون ظاهر شوند و سوگند به قرآن هم بخورند، قابل کتمان نیست. مهم نیست که تبلیغات دروغین صدا و سیمای غیرملی در روزهای پس از انتخابات با آب و تاب از حضور کم سابقه و بلکه بی سابقه مردم در پای صندوق های رأی سخن بگوید. مهم نیست که مسئولان خرد و کلان نظام برای یکدیگر پیام تبریک بفرستند. مهم این است که پرده های تزویر و ریای اقتدارگریان فروریخته و دیگر کسی نمایش های تکراری امپراتوری دروغ را به تماشا نمی نشیند. این واقعیتی است که حاکمان خود بهتر از همه می دانند، هرچند دلبستگی شان به قدرت و توهم محبوبیت از دست رفته، شجاعت ابراز آن را از آنان سلب کرده است.
هفت تن از زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر در بیانیه ای ضمن محکوم کردن حکم صادره برای مهسا امرآبادی، خواستار ایجاد امنیت روانی و قضایی برای خانواده ی زندانیان سیاسی و جلوگیری از احضارها و دستگیری افرادی که اعضای درجه یک خانواده زندانیان سیاسی به شمار می روند و ناچارند در طول سال های سخت حبس و زندان، پی گیر وضعیت عزیزانشان باشند، شده اند.
به گزارش کلمه، در بخشی از این نامه آمده است: گناه بزرگ این روزنامه نگار مستقلِ حامی جنبش سبز و همسر هم بندیمان آقای مسعود باستانی، تنها دفاع از حقوق زندانیان سیاسی به ویژه همسر زندانی اش بوده و دیگر این که طی این سال ها حاضر نشده است از آزادی خواهی راستین و عدالت طلبی شهروندان ایرانی که در قالب جنبش سبز تبلور یافته است، چشم پوشی کند.
به گفته ای امضا کنندگان این بیانیه تأسف بار تر این است که برخورد با خانواده ی زندانیان سیاسی و توهین و بی حرمتی و بازداشت آنان رفتار ناپسندی ست که در حکومت گذشته نیز سابقه نداشته است.
مهسا امرآبادی هفته گذشته به اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی به ۵ سال زندان که ۴ سال آن تعلیق و یک سال آن تعزیری است، محکوم شد. اتهامات امرآبادی عدم اعلام برائت از مهندس موسوی و کروبی؛ حضور در جلسات قرآن خانوادههای زندانیان سیاسی، مصاحبه و نوشتن گزارش در روزنامهها، دیدار با مراجع تقلید مستقل و دفاع از حقوق همسر زندانیاش عنوان شده بود.
این روزنامهنگار در ۱۰ اسفند سال گذشته برای بار دوم توسط اطلاعات سپاه بازداشت و با قید وثیقه آزاد شد. امرآبادی پیش از این و در خرداد سال ۸۸ هم بازداشت و به یک سال زندان تعزیری محکوم شده بود. مسعود باستانی همسر مهسا امرآبادی از دیگر روزنامهنگاران زندانی است که از تیر ماه سال ۸۸ در زندان رجاییشهر به سر میبرد و به ۶ سال زندان و پرداخت جریمه نقدی محکوم شده است.
متن کامل این بیانیه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
قلع و قمع آزادی های اساسی و حقوق شهروندی به ویژه آزادی بیان و مطبوعات به منظور ایجاد یک جامعه ی تک صدایی و خاموش کردن چراغ اعتراضات مدنی و مردمی برنامه ای ست که همواره به صورت جدی در دستور کار حاکمیت خودکامه قرار داشته و اینک در آستانه ی انتخابات نمایشی و فرمایشیِ مجلس بار دیگر شاهد تشدید آن هستیم. در این میانه روزنامه نگاران شجاع و مستقل که در این وضعیت، وظیفه ی خطیر آگاهی بخشی و روشنگری در راستای منافع ملی را هنوز به فراموشی نسپرده اند، آماج بیشترین سرکوب ها، حبس ها، تهمت ها و شکنجه ها قرار گرفته اند.
اخیرا با خبر شدیم که خانم مهسا امرآبادی روزنامه نگار مستقلِ حامی جنبش سبز و همسر هم بندیمان آقای مسعود باستانی، از سوی دادگاه انقلاب مجموعا به ۵ سال حبس محکوم شده است.
محاکمه ی وی در شعبه ی ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباس به صورت غیر علنی و بدون حضور هیأت منصفه انجام شد. گناه بزرگ ایشان تنها دفاع از حقوق زندانیان سیاسی به ویژه همسر زندانی اش بوده و دیگر این که طی این سال ها حاضر نشده است از آزادی خواهی راستین و عدالت طلبی شهروندان ایرانی که در قالب جنبش سبز تبلور یافته است، چشم پوشی کند. گفتنی ست خانم امرآبادی در خرداد ماه سال ۱۳۸۸ هم یک بار دیگر به همراه همسرش بازداشت شده بود و در آن زمان هم به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس قطعی محکوم گردید.
ما امضا کنندگان این بیانیه ضمن محکوم کردن حکم صادره، خواستار ایجاد امنیت روانی و قضایی برای خانواده ی زندانیان سیاسی و جلوگیری از احضارها و دستگیری افرادی هستیم که اعضای درجه یک خانواده زندانیان سیاسی به شمار می روند و ناچارند در طول سال های سخت حبس و زندان، پی گیر وضعیت عزیزانشان باشند. تأسف بار تر این که برخورد با خانواده ی زندانیان سیاسی و توهین و بی حرمتی و بازداشت آنان رفتار ناپسندی ست که در حکومت گذشته نیز سابقه نداشته است.
کیوان صمیمی
رسول بداقی
عیسی سحرخیز
حشمت الله طبرزدی
مهدی محمودیان
جعفر(شاهین) اقدامی
رضا شریفی بوکانی
در حالی که خشونت ها در سوریه ادامه دارد، دولت سوریه قصد برگزاری همه پرسی سراسری بر سر یک قانون اساسی تازه را دارد. مخالفان این همه پرسی را تحریم کرده اند.
قانون اساسی تازه ایجاب می کند انتخابات چند حزبی مجلس ظرف سه ماه در سوریه برگزار شود.
نیروهای مخالف، همه پرسی روز یکشنبه را یک نمایش مضحک خوانده اند و از بشار اسد خواسته اند از قدرت کناره گیری کند.
به گزارش بی بی سی، رای گیری در این همه پرسی در حالی برگزار می شود که خشونت ها ادامه دارد و فعالان مخالف می گویند روز شنبه بیش از ۸۰ نفر در سراسر سوریه کشته شده اند.
دولت تلاش کرده علیرغم اعتراضات زمینه را برای برگزاری این همه پرسی آماده کند و بیش از ۱۳ هزار حوزه اخذرای را برای بیش از ۱۴ میلیون رای دهنده حاضر کرده است.
تلویزیون دولتی سوریه مدتی است درباره سند جدید قانون اساسی که اجازه مخالفت بیشتری با حزب بعث می دهد مباحثاتی را برگزار می کند و به مردم آموزش می دهد که چگونه می توانند رای بدهند.
با این همه این قانون اساسی صریحا توسط مخالفان رد شده است.
یک گروه از مخالفان دولت قانون اساسی تازه را تقلبی و همه پرسی را نمایشی مضحک خواند.
به گفته این گروه حکومت بشار اسد هیچ گاه حتی به قانون اساسی پیشین احترام نگذاشته، قانون اساسی که حق آزادی بیان و تظاهرات مسالمت آمیز را به رسمیت می شناسد و شکنجه را ممنوع می کند.
مشخص نیست این رای گیری چگونه می تواند در شرایط فعلی برگزار شود.
وزیر خارجه ترکیه احمد داوداوغلو در یک کنفرانس به همین نکته اشاره کرد و گفت: ” از یک سو می گویی رفراندوم برگزار می کنی و از سوی دیگر با تانک به مناطق غیرنظامی حمله می کنی؟ هنوز هم فکر می کنی مردم این مناطق در این همه پرسی شرکت می کنند؟”
آمریکا این همه پرسی را بی اهمیت دانسته و خنده دار خوانده است.
ناظران سوری حقوق بشر که یک گروه فعال مقیم بریتانیاست گفت در میان کشته شدگان روز شنبه، ۲۴ نفر از شهر حمص بوده اند.
به گفته این گروه ۲۳ سرباز دولت در درگیری با شورشیان در سراسر سوریه کشته شده اند.
فیلم هایی از سوگواری در منطقه خالده حمص بر روی وب سایت یوتیوب منتشر شده است.
صلیب سرخ تلاش کرده تعداد بیشتری از غیرنظامیان گرفتار در منطقه باباعمر حمص را از این شهر خارج کند اما اذعان کرده که روز شنبه هیچ پیشرفتی در این کار نداشته است.
درمیان کسانی که صلیب سرخ قصد کمکشان را دارد دو روزنامه نگار زخمی خارجی به نام های ادیت بوویه و پاول کانروی وجود دارند. صلیب سرخ درعین حال می خواهد اجساد دو روزنامه نگار خارجی دیگر به نام های مری کالوین و رمی اشلیک را که هفته گذشته کشته شدند بیرون بیاورد.
صدها نفر از شورشیان مسلح از ارتش سوریه آزاد در این منطقه پناه گرفته اند.
در همین حال فشار بین المللی بر بشار اسد برای پایان سرکوب یازده ماهه دولتش رو به افزایش است.
کوفی عنان، دبیرکل سابق سازمان ملل متحد که به عنوان نماینده ویژه و مشترک سازمان ملل و اتحادیه عرب در بحران سوریه منصوب شده از تمام طرف های درگیر خواسته برای یافتن راه حلی مسالمت آمیز برای این بحران همکاری کنند.
روز جمعه کنفرانس “دوستان سوریه” در تونس برگزار شد.
هیات هایی از ۷۰ کشور جهان با صدور بیانیه ای از دولت سوریه خواستند بلافاصله خشونت را متوقف کند و به سازمان های کمک رسانی اجازه بدهد مایحتاج ضروری را به آسیب دیدگان برسانند.
سازمان ملل متحد تخمین زده تا دی ماه سال جاری نزدیک به ۵ هزار و ۴۰۰ نفر در درگیری ها در سوریه کشته شده اند.
فعالان سیاسی می گویند این آمار بیش از ۷ هزار نفر است.
دولت سوریه فعالیت روزنامه نگاران را محدود می کند و تعداد کشته شدگان قابل تایید نیست.
یک مقام مسئول در دانشگاه شریف با اعلام خبر برگزار شدن دادگاه استاد بازداشت شده این دانشگاه در آمریکا، گفت: دادگاه اعلام حکم دکتر عطاردی ۱ماه آینده برگزار می شود و علیرغم درخواست دانشگاه برای بازگشت موقت وی به ایران در ایام نوروز، دادگاه با این تقاضا موافقت نکرد.
این استاد دانشگاه به جرم خرید و فروش وسایل آزمایشگاهی بازداشت شده است.
محمد شریف خانی – مدیر کل روابط عمومی دانشگاه صنعتی شریف در گفتگو با مهر با اعلام این خبر اضافه کرد: اتهامات دکتر مجتبی عطاردی پنجشنبه ۴ اسفندماه در دادگاه شهر سانفرانسیسکو به وی تفهیم شد و طی یک ماه آینده دادگاه دیگری به منظور اعلام حکم نهایی برگزار می شود.
وی گفت: شرایط جسمی دکتر عطاردی در وضعیت مناسبی است و از طریق اینترنت و تلفن با خانواده خود در ایران ارتباط دارد. دکتر عطاردی هم اکنون در منزل برادرش در شهر لس آنجلس به سر می برد.
به گفته این مقام مسئول در دانشگاه صنعتی شریف، مسئولان ایرانی در این زمینه اقداماتی را انجام داده اند که تاکنون به نتیجه ای نرسیده و تنها مبلغ وثیقه ای که در این زمینه مهیا شد، اثرگذار بود.
مدیر کل روابط عمومی دانشگاه صنعتی شریف همچنین از یک تقاضای این دانشگاه به منظور بازگشت موقت دکتر عطاردی به ایران در زمان آغاز تعطیلات نوروز خبر داد و گفت: دانشگاه شریف از دادگاه دکترعطاردی درخواست کرد تا پیش از برگزاری دادگاه بعدی وی، جهت ملاقات با خانواده به ایران بیاید اما به علت اینکه دادگاه بعدی در ماه مارس برگزار می شود این اجازه را ندادند. با این حال پیگیریها ادامه دارد.
شریف خانی به امضای نامه ای توسط تمام استادان دانشگاه شریف اشاره کرد و گفت: در این نامه، از بازگشت دکتر عطاردی به ایران حمایت شده و استادانی که در آمریکا این استاد دانشگاه را می شناسند در حال انجام اقداماتی هستند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر