دو مقام ارشد کشور از تدابیر تازه دولت برای خنثی کردن تحریمها سخن گفتند. یک مقام ارشد در وزارت امور خارجه از یافتن مسیرهای ابتکاری برای انتقال درآمدهای ارزی به کشور و رئیس کل بانک مرکزی نیز از فراهم شدن امکان پذیرش طلا به جای ارز در مبادلات تجاری ایران با دیگر کشورها سخن گفت.
رئیس کل بانک مرکزی نیز به فارس گفت: ایران در مبادلات تجاری با دیگر کشورها، علاوه بر دلار و ارز کشورهای طرف معامله، میتواند به جای ارز، طلا نیز دریافت کند.
محمود بهمنی در پاسخ به این پرسش که آیا در انجام مبادلات تجاری ارز دیگری به جای دلار نیز دریافت میشود یا خیر؟ به ایرنا گفت: ایران در مبادلات تجاری تنها با دلار کار نمیکند و هر کشوری میتواند ارز خود را پرداخت کند.
به گفته رئیس کل بانک مرکزی، ایران از کشورهای چین و هند به جای ارز کالا هم وارد میکند و هیچ مشکلی در این زمینه وجود ندارد.
وی افزود: اگر کشوری بخواهد میتواند طلا هم پرداخت کند و ما بدون هیچ مشکلی آن را میپذیریم. سخنگوی شورای پول و اعتبار درخصوص وضعیت تامین ارز گفت: ارز به میزان موردنیاز در اختیار واردکنندگان قرار میگیرد و مشکلی در این خصوص نخواهد داشت.
در همین حال، معاون آسیا و اقیانوسیه وزارت خارجه با بیان اینکه جریان صدور نفت ایران ادامه دارد، گفت: شیوههای ابتکاری در تبادلات بانکی را پیدا کردهایم و موفق شدیم درآمدهای ارزی را به آن مسیرها منتقل کنیم.
وی در پاسخ به سوالی درباره اخبار مطرح شده مبنی بر کاهش خرید نفت ایران از سوی برخی مشتریان، گفت: مشتریان عمده ما در آسیا هستند و تقریبا ۷۰ تا ۸۰ درصد نفت ما به آسیا صادر میشود. به همین دلیل، مشتریان عمده ارتباطشان را با ما حفظ کردهاند و از تحریمهای یکجانبه آمریکا پیروی نمیکنند.
در این میان، دو مشتری عمده ما ژاپن و کره جنوبی هستند که صراحتا اعلام کردهاند برای مستثنی شدن از تحریمهای یکجانبه در حال مذاکره هستند.
عراقچی درباره مبادلات پایاپای و اینکه گفته شده پاکستان در قبال صدور گندم به ما، کود شیمیایی و آهن دریافت میکند، اکثر اخباری را که در این زمینه منتشر میشود، را نادرست دانست و تصریح کرد: ما با پاکستان چنین قراری نداشتیم. در سفر رئیسجمهور قرار بر این شد که ما در خرید کالاهای مورد نیاز خود برای پاکستان، اولویت قائل شویم (نمونه آن گندم و برنج بود) و بر اصل تهاتر و مبادلات براساس ارزهای محلی نیز تاکید شده است.
غلامعلی رجایی
بعد از مدتها قحطی لبخند،خبر اهدای جایزه جهانی بهترین فیلم خارجی اسکار به هنرمند فرزانه و متعهد جناب آقای اصغر فرهادی بخاطر فیلم بسیار اثرگذار جدایی نادر از سیمین دلهای همه ایرانیان را لبریز از شادی کرد.
این فیلم با همه پیامهای ناب اخلاقی و دینی که در بر داشت به اسکار آبرو داد.
هرچند بعضی از همان لحظه اول به حواشی قضیه پرداختند تا اندکی از دامنه توفیق فرهادی بکاهند.
خدا می داند اگر این اتفاق در عرصه سیاسی ،هنری غیر سبز اتفاق می افتاد در این مملکت چها که نمی شد.
به هرحال از این اتفاق بزرگ در عرصه هنر وسیتما نمی شود گذشت هرچند دست اندرکاران این عرصه چندان به رویشان نمی آورند.
این اتفاق از آن دست اتفاقاتی است که دیگر ممکن است تا چند دهه دیگر هم تکرار نشود. اتفاقی که اسرائیلی ها را به خشم آورده است و در داخل بعضی ها را که دوست داشتند این رویداد بزرگ اتفاق نیفتد در حالت روحی سختی قرار داده که تبریک یا سکوت در برابر این رویداد برایشان سخت و پر هزینه است.
من به گرایش سیاسی فرهادی و بازیگران این فیلم کاری ندارم ولی سکوت بعضی ها را در قبال این پیروزی شاخص بسیار خوبی برای شناخت دوستان ملت ایران می دانم.
این رویداد مهم هرچه باشد نشانه آن است که دنیا در عرصه هنر ایران را دید و اینگونه نیست که آنها همیشه آنگونه که ما بر طبل تبلیغ خود می کوبیم صرفا از زاویه عناد و مخالفت با نظام به کشور ما می نگرند.
از صمیم دل این موفقیت را به ایشان و همکاران و هنرمندانی که تلاش شان موجب این پیروزی شدند تبریک عرض می کنم .
ملت ایران شایسته داشتن چنین فرزندانی است که بهترینهای آنها را درهشت سال نورانی دفاع مقدس دیدیم .
ایران و ایرانی همواره به فرزندان خود می بالد، اگر زمانه بگذارد!
منبع: وبلاگ نویسنده
بدنبال گروگانگیری زایران ایرانی در سوریه، رییس سازمان حج و زیارت از توقف سفر زمینی به سوریه خبر داد و گفت: در حال حاضر زایران فقط به صورت هوایی به عتبات سوریه اعزام میشوند.
به گزارش مهر، علی لیالی افزود: با توجه به اتفاقات اخیر و ربوده شدن تعدادی از زایران در سوریه با مقامات این کشور به این جمعبندی رسیدیم که فعلا سفر به سوریه متوقف شود و مشتاقان زیارت حرم حضرت زینب (س) از طریق هوایی به این سفر بروند.
ماه گذشته بیست تن از ایرانیان در راه سفر به سوریه توسط عده ای به گروگان گرفته شدند.
فرمانده پلیسراه کشور با بیان اینکه در نوروز گذشته روزانه ۶۹ نفر و هر ساعت سه نفر جان خود را در تصادفات از دست دادهاند، گفت: استانهای فارس، اصفهان، سیستان و بلوچستان و خوزستان بیشترین آمار تصادف را در نیمه دوم سال ۹۰ داشتند.
به گزارش ایسنا، سرهنگ محمدرضا میهماندار در سی و یکمین جلسه کمیته عملیات و اجرایی مقررات با موضوع طرح ترافیکی نوروز۹۱ با اعلام کاهش ۲/۱۴درصدی تلفات در تصادفات در ۱۰ماهه نخست سالجاری افزود: تصادفات درونشهری و برونشهری ۱۰ماهه اخیر دو هزار و ۹۳۱نفر کشته داشته که در مقایسه با مدت مشابه سال قبل ۲/۱۴درصد کاهش داشته است.
وی با مقایسه تصادفات نوروز با تصادفات ۱۰ماهه اخیر گفت: ۵۵درصد تصادفات در ۱۰ماهه اخیر و ۶۳درصد تصادفات نوروز مربوط به خودروهای سواری است. فرمانده پلیسراه کشور افزود: ۹/۱۸درصد تصادفات نوروز و ۶/۲۶درصد تصادفات ۱۰ماهه اخیر مربوط به موتوسیکلت است. ۲/۱۷درصد از تصادفات ۱۰ماهه اخیر و ۹/۶درصد تصادفات نوروز مربوط به کامیون است.
میهماندار در ادامه با تشریح علت تصادفات در نوروز در مقایسه با ۱۰ماهه اخیر گفت: ۳۰درصد تصادفات در نوروز به دلیل عدم رعایت فاصله طولی و عدم توجه به جلو است و این در حالی است که ۷/۲۷درصد علت تصادفات ۱۰ماهه اخیر به این علت است و این موضوع نشان میدهد که عجله و خواب و بیداری در ایجاد تصادفات نوروزی نقش دارد. وی افزود: تخطی از سرعت مطمئنه و عدم توانایی کنترل وسیله نقلیه علت ۲/۱۹درصد از تصادفات نوروز و ۲/۲۰ درصد از تصادفات ۱۰ماهه اخیر است ضمن اینکه ۲/۱۹درصد از تصادفات نوروز و ۱۹درصد از تصادفات اخیر به دلیل انحراف به چپ رخ داده است و سایر دلایل در تصادفات نوروز علت ۵/۳۱درصد از تصادفات و در ۱۰ماهه اخیر علت ۳۲درصد از تصادفات اخیر هستند.
فرمانده پلیسراه کشور ادامه داد: ۵۶درصد از تصادفات نوروز در روز و ۴۴درصد در شب اتفاق افتاده است و این در حالی است که ۵۷درصد از تصادفات در روز و ۴۳درصد تصادفات در شب اتفاق افتاده است. وی در ادامه با بیان اینکه تصادفات بر حسب کیلومتر اتفاق افتاده است، گفت: ۶۳درصد تصادفات در ۱۰ماهه اخیر و ۵۷درصد تصادفات در نوروز در ۳۰ کیلومتر ابتدایی جادههای برونشهری رخ میدهد.
رییسپلیس اطلاعات و امنیت عمومی تهران بزرگ از بازداشت فروشندگان و توزیعکنندگان محصولات و پوشاک ضد فرهنگی در تهران خبر داد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی پلیس، سرهنگ علیرضا محرابی گفت: «در راستای اجرای تدابیر رییسپلیس تهران بزرگ و درخواست شهروندان مبنی بر اجرای طرح امنیت محلهمحور، ماموران زیر مجموعه پایگاههای پلیس امنیت تهران بزرگ اقدام به برخورد با توزیعکنندگان محصولات ضد فرهنگی از جمله البسه و پوشاک با مارکهای مبتذل و منحرف کردند.»
سرهنگ محرابی گفت: «تیمهای عملیاتی پایگاههای چهارم و پنجم با همکاری ماموران دایره اماکن این پایگاهها اقدام به بازدید و سرکشی از صنوف فروش پوشاک در محدوده شرق و جنوبغرب تهران کردند که طی آن از ۱۷۷ واحد صنفی توزیعکننده پوشاک بازدید به عمل آمد که در این خصوص ۱۵ واحد صنفی توزیعکننده و فروشنده پوشاک و البسه با مارکهای مبتذل و نامتعارف پلمپ و به مالکان ۳۸ واحد صنفی متخلف تذکر داده شد.»
به گفته رییسپلیس اطلاعات و امنیت عمومی تهران بزرگ در این طرح تعدادی سلاح سرد، چندین دست البسه نامتعارف و مبتذل، تعدادی ژورنالهای مبتذل و نامتعارف و همچنین تعدادی تجهیزات و لباسهای مراسم منحرف غربی کشف و ضبط شد که ضمن صورتجلسه توقیف و مالکان آن برای ارایه توضیحات به پلیس امنیت عمومی تهران بزرگ دعوت شدند.
صادق ربانی*
برگزاری اجلاس کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس برای بررسی استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای، به منظور تنوعبخشی به منابع انرژی آن کشورها، درست همان استدلالی است که رژیم شاه در ایران برای تاسیس نیروگاههای هستهای مطرح میکرد. همان زمانها کارشناسان انرژی این پرسش را در مورد اقدام ایران مطرح میکردند که با وجود منابع عظیم نفتی در ایران، چه نیازی به ساخت نیروگاههای هستهای هست؟ اکنون پاسخ کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس هم میتواند همان دلایل رژیم گذشته ایران مبنی بر پیشبینی اتمام منابع نفتی و جایگزین کردن نفت با سایر منابع انرژی، استفاده از فنون هستهای و سایر فنون پیشرفته هستهای باشد. آن زمانها استدلال میشد که استفاده از انرژی هستهای موجب خواهد شد تا به جای سوختن نفت آن را به فرآوردههای با ارزشتر «پتروشیمیایی» تبدیل کرد.
بررسی دقیق و بیطرفانه صحت استدلالها به فرصت بیشتری نیازمند است و باید منتظر نتایج تصمیمگیریها در این اجلاس مذکور ماند. به طور مختصر میتوان گفت اگر این کشورها با استدلال رژیم گذشته ایران وارد باشگاه دارندگان انرژی هستهای میشوند؛ باید قدری تامل کنند. آنها تفاوتهای میان ایران پس از انقلاب و پیش از انقلاب را باید در نظر داشته باشند، زیرا ایران پس از انقلاب با حجم عظیمی از سرمایهگذاریهای انجام شده قبل از انقلاب مواجه بود و نمیتوانست تاسیسات نیمهکاره گذشته را بلااستفاده رها کند.
تکمیل نیروگاه نیمهتمام بوشهر یا تکمیل و استفاده از تاسیسات چرخه سوخت هستهای و به کارگیری نیروی انسانی تربیتشده موجود در ایران از قبل از انقلاب، به وسواس کمتری نیازمند است تا آغاز یک سرمایهگذاری عظیم برای ساخت نیروگاههای هستهای به بهانه استفاده بهینه از نفت. رژیم گذشته ایران هم توجیه مستدل و قابل قبولی برای ساخت نیروگاههای هستهای به منظور استفاده بهینه از منابع نفتی در مصارف پتروشیمیایی نداشت زیرا کشورهای نفتی پرداخت هزینه ساخت نیروگاههای هستهای را با صدور نفت خود تامین میکنند. بهعلاوه هزینه تولید انرژی هستهای، به ویژه در کشورهای غیرصنعتی، بسیار بالاتر از استفاده از سوخت فسیلی است. یعنی با پرداخت هزینههای تاسیس نیروگاههای هستهای از طریق صدور نفت، مقدار نفت بیشتری از این کشورها صادر خواهد شد. به بیان دیگر میزان نفت صادراتی برای خرید نیروگاه هستهای، انرژی بیشتری در نیروگاههای فسیلی تولید خواهد کرد.
اصولا حتی در کشورهای صنعتی، هزینههای تولید انرژی هستهای و فسیلی در رقابت نزدیک با یکدیگر هستند با این تفاوت که کشورهای صنعتی برای گریز از وابستگی به نفت از انرژی هستهای استفاده میکنند. در حالی که استفاده از انرژی هستهای در کشورهای صادرکننده نفت حوزه خلیجفارس، آن کشورها را به کشورهای صنعتی وابستهتر میکند. جالب توجه است که هجمههای کشورهای غربی علیه برنامه هستهای ایران، مبتنی بر غیراقتصادی بودن سرمایهگذاری ایران در زمینه انرژی هستهای است. البته یکی از دلایل غیراقتصادی بودن انرژی هستهای در ایران، وابستگی ایران به سوخت هستهای بوده که ایران را ناگزیر از سرمایهگذاری در زمینه غنیسازی اورانیوم کرده است. به نظر میرسد با توجه به تجربه ایران در تاسیس نیروگاههای هستهای، کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس دلایل دیگری برای روی آوردن به انرژی هستهای باید داشته باشند.
منبع: شرق
*قائممقام پیشین سازمان انرژی اتمی
وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات با بیان اینکه اعتمادی به شبکه اینترنت نیست، ادعا: بسیاری از کشورها شبکهای موازی اینترنت را در کشور خود راه اندازی کردهاند از این رو ما نیز اینترنت پاک را به تعبیری موازی با شبکه اینترنت در کشور راه اندازی میکنیم.
رضا تقی پور در تشریح اقدامات و برنامههای وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات برای راه اندازی اینترنت پاک در کشور اظهار داشت: وجود آسیب های امنیتی در کنار آسیبهای فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی در شبکه اینترنت امروزه بسیاری از کشورها را وادار کرده که شبکه ای موازی در کنار اینترنت راه اندازی کنند.
وی در پاسخ به این سوال که آیا قرار است به موازات شبکه اینترنت در کشور ما نیز شبکه ای با محتوای اینترنت پاک راه اندازی شود، گفت: این هم یک نوع تعبیر است؛ البته می دانید که امروز اعتمادی به شبکه اینترنت نیست و اینکه بخواهم وارد این بحث شویم قطعا طولانی خواهد بود اما توجه به این نکته ضروری است که بسیاری از کشورها امروز برای کارهای جدی شان شبکه ای موازی اینترنت را در کشور خود راه اندازی کردند.
وزیر ارتباطات با تاکید براینکه مشابه ایده شبکه ملی اطلاعات که ما امروز آن را به عنوان برنامه درحال پیاده سازی داریم امروز در بسیاری از کشورها شکل گرفته است، خاطرنشان کرد: براین اساس من فکر میکنم یکی از راههای شکل گرفتن اینترنت پاک به صورت منطقهای و بین المللی، ارتباط همین شبکههای امن و پاک است که میتواند شبکهای را فراتر و با محتوای سودمندتر برای انسانها شکل دهد.
وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات با بیان اینکه امروز اینترنت به اذعان مجامع بین المللی تا حدود زیادی از اهداف خود که تامین ارتباطات برای دهکده واحد جهانی بود فاصله گرفته است به مهر گفت: امروز شاهد هستیم که عمدتا صاحبان محتوا، کسب و کارهایی را به خاطر سودجویی و بعضی تجارتهای کثیف و غیراخلاقی وارد شبکه های اینترنت کردهاند به نحوی که در اغلب نشستهای جهانی به این مسائل اشاره می شود.
تقی پور با تاکید براینکه حتی اتحادیه جهانی مخابرات سال ۲۰۰۹ را با عنوان سال حفاظت از کودکان در برابر آسیبهای اینترنت نامگذاری کرد افزود: این نشان می دهد در کنار مزیتهایی که در شبکه باند پهن اینترنت متصور هستیم این شبکه امروز آسیبهایی هم به ویژه برای کشورهایی که قائل به ارزشهای ملی، خانوادگی و اعتقادی هستند وارد کرده است.
وی تصریح کرد: در این راستا بسیاری از کشورها مجبور به پالایش محتواهای غیراخلاقی و غیرمفید شبکه اینترنت شدهاند که به ابعاد مختلف اجتماعی و سطوح مختلف برای جوانان و خانوادهها ضرر و زیان وارد میکند؛ حتی بسیاری از این جوامع تلاش کردهاند که راه حلی برای این موضوع پیدا کنند که به نظر ما اینترنت پاک یک راه حل جامع و کامل است.
مصطفی تاجزاده در نامه ای خطاب به رئیس قوه قضائیه به نقد مجازات سنگسار پرداخته و از وی خواسته است تا یکبار برای همیشه با حذف مجازاتهایی مانند سنگسار و قطع دست، حقوق قانونی مردم را به رسمیت بشناسند.
عضو ارشد جبهه مشارکت ایران اسلامی در نامه خود”عدم تلاش برای توجیه و جا انداختن ضرورت اجرای احکام شرعی، مانند قطع دست سارق را یکی از اتهامات خود و دیگر دوستانش برشمرده و از صادق لاریجانی می پرسد:”آیا معتقدید اجرای این مجازات خواست اکثریت مردم است؟ آیا حاضرید در این زمینه نظرسنجی کنید و نتایج آن را منتشر نمایید؟ اگر معلوم شود اکثریت ایرانیان که آنان را ولایتمدار و بصیر میخوانید، با اجرای این حکم موافق نیستند چه خواهید گفت؟”
به گزارش نوروز، این زندانی سیاسی معتقد است: “دلیل اصلی صدور حکم سنگسار را باید در تحلیل سیاسی کسانی دید که حاضرند اسلام بدنام شود اما به قدرت و حاکمیت شان کمترین آسیبی وارد نیاید.”
در بخشی از نامه تاجزاده به صادق لاریجانی آمده است: “کاش اقتدارگرایان اگر آنقدر آزاده نیستند که نه فقط در شعار، بلکه در عمل مردمگرایی خود را نشان دهند، یعنی به آنان اطمینان و اعتماد کنند و حقوق قانونیشان را به رسمیت بشناسند و به رقابت آزاد و سالم سیاسی با رقبای خود تن دهند، که البته به باور من دیر یا زود به این کار مجبور خواهند شد، این مقدار دیندار باشند که اجازه ندهند اجرای مجازاتهایی مانند سنگسار و قطع دست، موجب خشنودی مخالفان دین و مذهب ما شود و به اسلام و تشیع بیش از این آسیب برسد.”
متن کامل این نامه در پی می آید:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای صادق لاریجانی
رئیس محترم قوه قضائیه
با سلام
موضوع اولین نامه خود را خطاب به شما به “سنگسار” اختصاص دادهام! چرا که این مسأله پس از صدور حکم دادگاه بدوی سنگسار علیه خانم س.م. به جرم زنای محصنه و قتل همسر، به یکی از موضوعات جنجالی در جهان و حتی افکار عمومی خودمان تبدیل شده است. برای مدت ها، بخش خبری بیست و سی صدا و سیما، هر ماه دست کم یکبار گزارشی درباره “تبلیغات سوء دشمنان اسلام”در این زمینه پخش کرده و “مظلومیت جمهوری اسلامی”و “دروغگویی غربیها و صهیونیستها”درباره نقض حقوق بشر در ایران را به رخ بینندگان خود کشیده است.
در این مدت حکم سنگسار وی، طبق ادعای مقامات قضایی و سیاسی کشورمان، منتفی شده اگر چه ظاهراً محکومیت او به مرگ به قوت خود باقی است. شاید بپرسید چرا موضوع سنگسار را در این نامه مورد توجه قرار داده ام؟ علت در پایان همین نامه معلوم خواهد شد.
اجمالاً بگویم یکی از اتهاماتی که در ایام بازجویی متوجه من و دوستانم میشد، آن بود که چرا شما اصلاح طلبان و به طور مشخص “جبهه مشارکت ایران اسلامی” و “سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران” جنبههای اسلامی فعالیتهایتان ضعیف بوده است؟ وقتی دلیل این اتهام را میپرسیدم، میگفتند شما هیچ تلاشی برای توجیه و جا انداختن ضرورت اجرای احکام شرعی، مانند “قطع دست سارق”، انجام نمیدهید.میگفتم آیا ما انقلاب کردیم تا با استفاده از یک فرصت بینظیر به توجیه چنین احکامی مثلاً برای افکار عمومی اروپایی بپردازیم؟ چرا به جای این نکوشیم تا اساساً دزدی نشود و قطع دست سارق ضرورت نیابد؟ چرا در صورت سرقت، مجازاتهای جایگزین را اعمال نکنیم ؟
از جنابعالی چه پنهان که مجادله فوق مرا به یاد اختلافات درونی”سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی” در سال ۱۳۶۰ میانداخت. زمانی که نماینده محترم امام در سازمان، از جمله به این دلیل با “عدالت اجتماعی” و ” از بین بردن فقر” مخالفت میکرد که این روش را دخالت در کار خداوند میدانست و میگفت اگر خدا میخواست خود میتوانست فقر را ریشه کن کند. پس شما کاتولیکتر از پاپ نشوید.
به علاوه با فرض موفقیت دولت در از بین بردن فقر، مؤمنان نمیتوانند به فقرا صدقه بدهند و آیات مربوط به انفاق و صدقه بلا استفاده میماند! وقتی این موضوع را خدمت آیتالله موسوی اردبیلی شرح دادیم، فرمود بر مبنای استدلال آقایان، در جامعه ایدهآل اسلامی زنا و شرب خمر و سرقت و قتل و … همیشه باید وجود داشته باشد تا آیات قرآن در این موارد بلا موضوع نشود. حال در نظر بگیرید انقلابی که داعیه راه جدیدی برای نجات بشر دارد، هم و غم خود را در جهان صرف توجیه این موضوع کند که “بریدن دست دزد بهترین راه مقابله با دزدی است” ! آنهم در عصر حقوق بشر و اینترنت و ماهواره و تلفن همراه و در دورهای که برخی کشورهای غربی مانند سوئد و سوئیس، جرائمی مانند سرقت را بدون بریدن دست دزد، به حداقل ممکن و در برخی موارد نزدیک به صفر رساندهاند.
طبق نظر دوستان شما، ما باید آنان را قانع کنیم که غرب به بنبست رسیده است. اسلامی که ما عرضه میکنیم راه نجات انسان امروز است. شما باید زناکار محصنه را سنگسار یا از کوه پرت کنید، دست دزد را ببرید، شرابخوار را تازیانه بزنید و زمانی که با جنس مخالف در خیابان راه میروید هر لحظه آماده پاسخگویی به “گشتهای نسبت” باشید! و مادام که جوان هستید، در همه حال عقد نامه خود را همراه داشته باشید! کوتاهی در این زمینه، نشانه بیتوجهی ما به شرع مقدس است.
جناب آقای لاریجانی!
فرض میکنیم حق با جنابعالی و همفکرانتان باشد که “سنگسار” بدون برو برگرد “حکم شرع مقدس” است و مردم انقلاب کردهاند به نام اسلام، تا احکام دین مبین از جمله حدود و مجازاتهای شرعی اجرا شود. همفکران شما معتقدند: مهم نیست دنیا، بهویژه افکار عمومی در غرب درباره حدود و مجازاتهای اسلامی چه فکر میکنند. آنان با اصل اسلام مخالفند. پس مخالفتشان با احکام اسلام مهم نیست. هر قدر ما کوتاه بیاییم تا هنگامی که بهطور کامل دست از اعتقادات دینی خود برنداریم، انتقادها، مخالفتها و اعتراضاتشان علیه ما همچنان ادامه خواهد داشت.
بسیار خوب! اگر چنین است و سنگسار “حکم شرع” است و در برابر غرب نباید کوتاه بیائیم، اولین پرسشی که به ذهن متبادر میشود این است که چرا از اجرای “حکم شرع مقدس” البته پس از انتقاد گسترده غربیها منصرف میشوید؟ چرا آقای احمدینژاد در مصاحبه با شبکه سی. بی. اس. در نیویورک از مجازات سنگسار مطلقاً دفاع نکرد؟ به عکس، صدور حکم سنگسار برای خانم س.م. را شایعه خواند و حتی به دولت امریکا انتقاد کرد که اگر راست میگوید چرا به سر بریدن افراد در برخی کشورها (منظورش عربستان سعودی بود) انتقاد نمیکند؟ گویی میپذیرد که چنین احکام و مجازاتهایی در حال حاضر غیرانسانی به شمار میروند و قابل دفاع نیستند. لطفاً نگویید سخنگوی آقای احمدینژاد نیستید. میدانم! اما بفرمایید که چرا به این بخش از مصاحبه او که تخفیف و حتی تکذیب حکم رجم بود، انتقاد نکردید و با انتشار بیانیهای ضمن دفاع از این مجازات، حکم دادگاه بدوی خانم س. م. را منتشر نکردید تا معلوم شود رییس دولت یکبار دیگر دروغ میگوید و شما شجاعانه از اجرای احکام اسلام دفاع میکنید؟ جالب آنکه نه شما و نه دیگر مقامات روحانی قوه قضائیه نیز از حکم صادره دفاع نمیکنند و آقایان مصباح و جنتی نیز سکوت کردهاند. چرا؟
سئوال دوم این است که چرا درخواست نمیکنید اجرای چنین مجازاتی از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شود؟ دست کم چرا از آن مراسم گزارش تصویری منتشر نمیکنید تا هم غیرت دینی حاکمان و قاضیان و نیز اقتدار حکومت معلوم شود و هم مجرمان حساب کار دستشان بیاید و از تکرار جرم بپرهیزند؟
پرسش سوم درباره میزان اقبال افکار عمومی داخلی است. آیا معتقدید اجرای این مجازات خواست اکثریت مردم است؟ آیا حاضرید در این زمینه نظرسنجی کنید و نتایج آن را منتشر نمایید؟ اگر معلوم شود اکثریت ایرانیان که آنان را ولایتمدار و بصیر میخوانید، با اجرای این حکم موافق نیستند چه خواهید گفت؟
سئوال چهارم این است که اگر معتقدید آنچه در صدر اسلام رخ داده، باید عیناً امروز پیاده شود، بفرمایید مگر ما در دوران پیامبر اکرم (ص) و حکومت علی (ع) زندان داشتیم؟ مگر روحانیت قشری خاص را با لباس ویژه تشکیل میدادهاند ؟ مگر انتخابات برگزار میشد و سه قوه و مطبوعات داشتیم ؟ جواب شما حتماً این است که الزامات دوره جدید ایجاب میکند که چنین روشها یا نهادهایی را بپذیریم یا ایجاد کنیم. من هم با شما موافقم که الزامات تشکیل حکومت مقتدر در عصر جدید را با اسلام سازگار میخوانید، ولی چرا آنجا که به “حقوق انسانها” میرسید، الزامات زندگی در عصر دموکراسی و آزادیخواهی و دستاوردهای بشر جدید در “انسانیتر” یا “غیر خشنتر” کردن مناسبات اجتماعی و سیاسی را مخالف اسلام مینامید و به روشهایی متمسک میشوید که غربیها در قرون وسطی از آنها بهره میبردند؟
جناب آقای لاریجانی!
در قسمت دوم این نامه دلایلی را که به موجب آن نباید حکم سنگسار در جمهوری اسلامی ایران اجرا شود، شرح خواهم داد. روشن است که نه من در فقه تخصصی دارم و نه شما در این زمینه سرآمدید. بنابراین قصدم بازکردن باب بحثهای فقهی بین خودمان نیست. اما با وجود این برای روشن شدن موضوع چارهای ندارم جز اینکه با استناد به آموزهها و مکتوبات صاحبنظران و البته با امکانات محدودم در اوین چند نکته را درباره مجازاتهای اسلامی متذکر شوم.
تنها به این دلیل که نشان دهم حتی به لحاظ فقهی، علاوه بر جنبههای سیاسی و بینالمللی مساله، مجازات سنگسار برای زناکار، دست کم در جهان معاصر، ناموجه است و آثار سوء زیادی دارد. اگر استدلالهای ارائه شده درست باشد به این معنا خواهد بود که شما و دوستانتان از منظر شرع دچار عذاب وجدان نیستید که باید به هر قیمت حکم رجم را اجرا کنید. آن نکات را به این دلیل مطرح میکنم تا روشن شود انگیزه اصلی مدافعان ایرانی سنگسار و بریدن دست دزد در حال حاضر، ذوب شدن در اسلام و تعلق خاطر به دین نیست. زیرا شرع مقدس یا اساساً چنین حکمی نداشته است یا حداقل در جهان معاصر آن را تجویز نمیکند.
دلیل اصلی صدور حکم سنگسار را باید در تحلیل سیاسی کسانی دید که حاضرند اسلام بدنام شود اما به قدرت و حاکمیت شان کمترین آسیبی وارد نیاید.به باور من جنابعالی و همفکرانتان از آثار سوء چنین مجازاتی به خوبی آگاهید و از اجرای آن جلوگیری نمیکنید. به همین علت با شرمندگی از آن دفاع میکنید. ولی آنچه موجب میشود مساله سنگسار را سه دهه پس از پیروزی انقلاب همچنان زنده نگه دارید، اثبات این مساله است که جهان غرب، اعم از افکار عمومی و دولتهایش با ما درباره “اسلام” اختلاف و حتی “دشمنی” دارند.
انتقادهای آنان به نقض موازین حقوق بشر در ایران نیز به تفاوت دیدگاه “اسلام”و “غرب” برمیگردد و ما جز تداوم مسیر خویش راه دیگری نداریم. مگر آقای جواد لاریجانی پس از انتخاب نماینده ویژه کمیته حقوق بشر سازمان ملل اعلام نکرد که با این انتخاب معلوم شد غرب با اسلام مخالف است؟! حمله به کوی دانشگاه و کهریزک و توقیف فلهای مطبوعات و سرکوب خونین مردم در تظاهرات آرام و مدنی بهانه است.
و البته مقصود آن است که آنچه به نام حقوق بشر در غرب مطرح شده و میشود، با اسلام ناسازگار است چون از دو مبنا و انگیزه و نگاه متفاوت نشأت میگیرد. دعوای ما درباره حقوق اساسی انسان مانند آزادی اندیشه و عقیده و بیان و قلم و احزاب و تجمعات و انتخابات نیست. بلکه ما درباره حدود و مجازاتهای شرعی خود و حقوق عرفی آنان اختلاف داریم. جالب آنکه جناح افراطی طرف مقابل نیز با انگیزهای مشابه، چالش و هجوم خود را به ایران نه به علت “سلطهجویی” و “برتریطلبی” خود در منطقه زرخیز خلیجفارس، که به دلیل نگرانی از گسترش اسلام میخواند و چنین تبلیغ میکند: “اسلام دینی عقب مانده، تروریستپرور و خشونتورز است که با حقوق بشر نسبتی ندارد، نمونهاش حکم سنگسار در ایران (البته حق با شماست که آنان اجرای چنین احکامی را در عربستان که با دولتش پیوند دوستی دارند یا محکوم نمیکنند یا درباره آن اقدامها تبلیغات گسترده به راه نمیاندازند. آنان به آنچه در درون آن کشور میگذرد، اعم از استبداد سیاسی، فساد اقتصادی و انقیاد فرهنگی کار ندارند. برایشان نفت مهمتر است). به باور من آنچه در چالش بین جنگطلبان دو طرف بیشترین آسیب را میبیند، دین پیامبر رحمت است که صریحتر از هر دینی، حتی از دیگر ادیان ابراهیمی، انسان را صرفاً از آن جهت که انسان است و نه از آن جهت که مسلمان یا موحد است، دارای کرامت میخواند: “لقد کرمنا بنی آدم”.
آیا برای ما ننگ نیست که حکم سنگسار در تورات آمده و در قرآن نیامده باشد، اما صهیونیستها که دین موسی کلیم الله را بازیچه قدرت طلبی خود کردهاند، مسلمانان را به به دلیل اجرای این حکم، به “خشونت ورزی” و “عقب ماندگی” متهم کنند؟
رئیس محترم قوه قضائیه!
احتمالاً با من هم عقیدهاید که “رجم” یا “سنگسار” دردناکترین و سختترین مجازاتهاست؛ مرگ تدریجی همراه با شکنجه و فقط با پرتاب از کوه و بلندی یا سوزاندن مجرم قابل مقایسه است.
در آئین “یهود”، “رجم” مجازات زناکاران شمرده شده است. با اینکه مجازات فوق قبل از اسلام، دست کم بین یهودیها اعمال میشد، اما جزء احکامی نبود که قرآن کریم آن را امضاء و تأیید کند. در عوض در آیات ۱۵ و ۱۶ سوره نساء و آیه ۲ سوره نور، مجازاتهای مربوط به زنا و فحشاء را برشمرده است. شدیدترین مجازاتی که در قرآن درباره این گناه بیان شده، آن است که یک صد تازیانه به مرد و زن زناکار بزنید.
در این زمینه نیز مانند بسیاری دیگر از احکام جزایی، کیفر جرایم در قرآن، در مقایسه با “تورات” بدون تردید سبکتراست. برای این که روش و منطق کتاب آسمانی پیامآور رحمت درباره مجازات قاتل روشن شود، یادآوری میکنم که طبق آیه ۱۷۸ سوره بقره، قرآن کریم سه راه در برابر صاحبان خون (اولیای دم) قرار داده است: ۱- قاتل را قصاص کنید ۲- مجازات مرگ را به دیه (پرداخت خون بها) تبدیل کنید ۳- قاتل را عفو کنید. به نظر علامه طباطبایی”لحن قرآن در مورد عفو کردن، تربیت است. یعنی مردم را به این سمت سوق میدهد که از انتقام و قصاص بپرهیزند و جانی را عفو کنند”. (تفسیر المیزان، جلد ۱، ص ۴۳۷) مرحوم آیتالله طالقانی نیز معتقد بود “قرآن حکم قصاص را اصل اولی و ثابت مقرر داشته و به عفو قاتل ترغیب کرده است تا سایه عدل و رحمت با هم گسترده شود. (پرتوی از قرآن، جلد۲، ص ۵۸)
آقای صادق لاریجانی!
من هم میدانم با این که قرآن کریم حکم به “سنگسار” نداده است، اکثر قریب به اتفاق فقها، مجازات زناکاری را که همسر دارد و منعی از معاشرت با او ندارد، “سنگسار” اعلام کردهاند. با وجود این در زمینه اجرا و اعمال آن شدیداً اختلافنظر دارند. افزون بر آن در منابع فقهی برای زنا مجازاتهای چندگانهای از تازیانه، تازیانه و تبعید، قتل و سنگسار ذکر شده است، هر چند به استناد سیره و روایاتی که ظاهراً مستندترین و موثقترین آنها، نظرخواهی گروهی از یهودیان مدینه از پیامبر اکرم (ص) درباره مجازات زن و مردی یهودی بود که مرتکب زنا شده بودند، طبق حدیثی که فقهای شیعه و سنی به آن استناد میکنند، رسول خدا اجازه داد یا توصیه کرد یهودیان طبق حکم تورات عمل کنند.
شواهد تاریخی بیانگر آن است که خلیفه دوم بر سنگسار اصرار داشت، همچنان که ازدواج موقت را قاطعانه نفی کرد. مطابق آنچه استاد مطهری میگفت خلیفه دوم براساس مخاطرات ناشی از گسترش سریع اسلام و در واقع بر اساس یک تحلیل سیاسی، اجتماعی حکمی صادر کرد که ماهیت آنها از جنس “حکم حکومتی” بود نه بیان حکم ازلی و ابدی شرعی. البته شهید مطهری بحث فوق را درباره “متعه” (کتاب نظام حقوق زن در اسلام) ارائه کرد ولی بعید نمیدانم که بتوان استدلال ایشان را به مساله مجازات سنگسار هم تعمیم داد.
جالب آن که این مجازات در جامعه امروز ما، در حالی تایید میشود که قرآن، سنت معصومین و سیره عقل (بنای عقل- عرف عقلا) دشوار میتواند حجیت خبر واحد را، بهویژه در امور مهم اثبات کند. من و شما خواندهایم که بسیاری از فقها (مانند سید مرتضی، ابن زهره و ابن ادریس) خبر واحد نه در عقاید و نه در احکام را معتبر ندانستهاند. به عقیده سیدمرتضی با خبر واحد نه میتوان قرآن را تخصیص زد نه نسخ کرد.
بر این اساس میتوان گفت که احکام قرآن را، به طریق اولی در امور مهمی مانند جان و آبروی شخص، نمیتوان به استناد خبر واحد نسخ کرد. به علاوه بعضی فقها، مانند آیتالله خویی معتقدند آیات مربوط به زنا نسخ نشده است. اگر نظر آیتالله خویی را که نظر مشهور مفسران و فقیهان معاصر است بپذیریم، آنگاه باید قبول کنیم که آیه: «فامسکوهنّ فی البیوت حتی یتوفهنّ الموت او یجعل لهنّ سبیلاً» اولاً حکم تورات را درباره زنا نسخ کرده است. ثانیاً مجازات زن زناکار محصن را حبس ابد در خانه تعیین فرموده است و ثالثاً وعده داده است که برای این گناهکاران راه سادهتری را خواهد گشود و حکم آسانتری مشخص خواهد کرد. آن حکم آسانتر همان آیه دوم سوره نور است که بعد از سوره نساء نازل شده و مجازات زناکاران محصن را به یکصد ضربه شلاق کاهش داده است.
با توجه به آنچه گفته شد مشکل بتوان از این آیات صریح قرآن که تنها آیات مربوط به مجازات زنا در قرآن به شمار میروند به نفع احادیث آحادی که در حد و کیفر زنا با یکدیگر تعارض و اختلاف دارند، دست شست و فراتر از آن سنگسار را نه تنها حکمی مشروع، بلکه “حکم شرع” خواند. به نظر شما آیا با ادله غیرقطعی و مشتبه به راستی میتوان انسان خطاکاری را با شدیدترین وجه به مرگ محکوم کرد و آبرویش را ریخت؟ آیا حداقل سخنی که در این مورد میتوان گفت این نیست که فقهای طرفدار حکم رجم نمیتوانند ادعا کنند روایات و استدلالهای مربوط به این مجازات غیرقابل مناقشه است؟ به نظر میرسد آنان نمیتوانند منکر شوند که روایات و براهین مؤید رجم مناقشه پذیرند؟
مگر ما از فقها نیاموختهایم که ورود مناقشه در ادله حدود به معنای ورود شبهه در آنهاست و به محض بروز احتمال باید از آن ادله دست شست؟ و آیا مشهور بین فقها آن نیست که اجرای حدود، بهویژه جایی که به جان و آبروی انسان مربوط باشد، با شبهه ساقط میشود؟ بگذریم از اینکه بعضی فقهای بزرگ مانند طبرسی، محقق حلی، ابن زهره، ابن ادریس و از فقهای معاصر سیداحمد خوانساری اساساً اقامه حدود را از اختیارات پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) دانستهاند. میرزای قمی نیز اجرای حدود را جایز ندانسته و تعزیر یا مجازاتهای عرف پسند را جایگزین آنها کرده است. منطق این فقیهان در این نظر احتمالاً آن بوده است که حدود با جان انسانها سروکار دارد و غیر معصوم صلاحیت تصرف و تصمیمگیری درباره جان آدمیان را ندارد.
جناب آقای لاریجانی!
باتوجه به ادله زیر، لطفاً جواب دهید که چرا در عصر حقوق بشر و ارتباطات، دردناکترین شکنجه را تا سرحد مرگ برای مجرمانی توصیه میکنید که قرآن مجید مجازات آنان را مرگ نخوانده است، چه رسد به آنکه سختترین نوع آن را توصیه کند؟ ابتدا به این دلایل توجه فرمایید:
۱٫ بسیاری از فقها اجرای حدود را منحصراً از اختیارات معصوم (پیامبر و امام) خواندهاند یا تعزیر را به جای آنها جایز دانستهاند. از جمله در این مورد گفتهاند که غیر از معصوم کسی حق اجرای رجم را ندارد.
۲٫ قرآن برای زناکار مجازات مرگ در نظر نگرفته است، چه رسد به سنگسار مجرم.
۳٫ بعضی فقها قائل به نسخ آیات مربوط به زنا نیستند (آخرین آنها آیتالله خویی). پس در منسوخ بودن آیات الهی بین مجتهدان اختلاف نظر است.
۴٫ بسیاری از فقها خبر واحد را معتبر نمیدانند که براساس آن بتوان بدترین مجازات متصور را علیه مجرمان اعمال کرد.
۵٫ حکم مقبول نزد فقها آن است که “شبهه ساقط کننده حدود است” و درباره “رجم”قطعاً چنین شبهاتی مطرح است.
۶٫ شرایط احراز ارتکاب جرم بسیار سنگین و تاحد ناممکن است، از جمله اینکه مرتکب این فعل ناشایست، خود داوطلبانه چهار بار در چهار مجلس جداگانه بدون هیچ اختلافی در گفتارش شهادت دهد یا چهار نفر شاهد عادل طبق قواعد فقهی خود ارتکاب جرم را مشاهده کرده و گزارش یکسانی ارائه کنند و کدام عادلی را میتوان یافت که به نظاره عمل زنا بنشیند و به جزئیات آن چشم بدوزد؟ جالبتر آنکه در کشور ما افراد را در سلولهای انفرادی تحت فشار قرار میدهند تا به داشتن روابط نامشروع با مردان یا زنان متاهل اعتراف کنند!
۷٫ دستگاه و سیستم فقهی موجود با بابها و قواعدی مانند “تزاحم، اهم و مهم، لاضرر و احکام ثانویه”قادر به حل موضوع قابل مناقشهای چون سنگسار است. یعنی میتوان از مجازات جایگزین بهره برد. بهخصوص آنکه تاکید شده است”هرگاه تادیب بزهکاران با مجازات ملایمتر ممکن باشد، روی آوردن به مجازات شدیدتر روا نیست.”مگر در “اهم و مهم” نمیتوان از “واجبات” صرفنظر کرد؟
۸٫ طبق نظر مشهور فقها آنچه دارای سند قطعی شرعی نیست، نمیتواند “حکم شرع” خوانده شود و اگر برخی فقها آن را قطعی یافتند و بدان فتوی دادند نظر فقهای مخالف نیز حکم شرع است.
۹٫ مطابق آنچه فقها اعلام کردهاند اجرای یک حکم شرعی نباید برای جامعه عوارض منفی داشته باشد. اساساً بعضی آنان دلیل نزول تدریجی احکام الهی را همین مساله میخوانند.
۱۰٫ حتی اگر همه موارد فوق را نادیده بگیریم و از راه حل فقهی نیز ناامید شویم، “مجمع تشخیص مصلحت نظام” راه برون رفت حکومتی پیش ما میگشاید. با ارجاع موضوع به آن از سوی رهبری، مجمع میتواند با یک تصمیم کارشناسانه به غائله خاتمه دهد. وقتی مجمع به علت جلوگیری از سوءاستفاده و یا حفظ امنیت و منافع و حیثیت آیین میهن و مردمش میتواند مانع اجرای یک حکم اسلامی قطعی شود، جایگزین کردن مجازات دیگری برای زناکار محصنه کار دشواری نیست.
۱۱٫ هیچ فشار داخلی و خارجی در مورد اجرای این حکم وجود ندارد. یعنی نه هواداران انقلاب اسلامی در خارج از ایران چنین درخواستی از جمهوری اسلامی ایران دارند و نه در داخل افکار عمومی و حتی قشرهای سنتی و متدینتر خواهان اجرای حکم سنگسار هستند.
۱۲٫ اجرای این مجازات تاکنون نه تنها جرم را کاهش نداده و موجب عبرت دیگران نشده است، بلکه به علت اینکه تعداد زیادی از مردم جهان اصل مجازات را غیرانسانی میدانند یا دست کم بین جرم (زنا) با مجازات (سنگسار) تناسب حقوقی نمیبینند، اجرای حکم فوق موجب انزجار از اسلام نیز شده است.
اکنون سئوال خود را تکرار میکنم: چرا چنین مجازات شبههناکی “حکم شرع” خوانده می شود که به قیمت زیانهای فراوان باید اجرا شود و نظر بسیاری از فقها در مخالفت با آن یا اجرای آن خلاف شرع خوانده می شود؟ چرا یکبار و برای همیشه- دست کم تا اطلاع ثانوی- با اخذ نظر یا فتوای رهبری یا مصوبه مجمع تشخیص مصلحت نظام به این مجازات دردناک که باعث وهن اسلام و ایران شده است، پایان نمیدهید؟ به باور من دلیل آن همان است که در ابتدای نامه آوردم. انتقاد مجامع حقوق بشر به ما به علت پافشاری حکومت بر اجرای احکام اسلام است، نه اینکه چرا جزو سه کشوری شدهایم که در صدر ناقضان حقوق مطبوعات قرار داریم.
رئیس محترم قوه قضائیه!
اوضاع و احوال فرهنگی جامعه را پیش چشم دارید. از گزارشهای محرمانه ارگانها نیز درباره میزان و انواع بزههای اجتماعی و متاسفانه بدتر از آن، روند رو به گسترش ناهنجاریها به خوبی مطلعید. اما آن چه باید به آن توجه ویژه مبذول داشت این است: مادام که حکومت نتواند با مشارکت همه قشرها زمینه و بستری فراهم کند که عموم ایرانیان از یک زندگی شرافتمندانه بهرهمند شوند و مادام که حکومت حقوق فردی و جمعی مردم را به رسمیت نشناسد و فضای باز و بانشاط فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ایجاد نکند، هر مجازاتی اعم از مدرن یا سنتی و دینی یا عرفی نخواهد توانست با روند رو به رشد ناهنجاریهای اجتماعی مقابله کند.
کاش اقتدارگرایان اگر آنقدر آزاده نیستند که نه فقط در شعار، بلکه در عمل مردمگرایی خود را نشان دهند، یعنی به آنان اطمینان و اعتماد کنند و حقوق قانونیشان را به رسمیت بشناسند و به رقابت آزاد و سالم سیاسی با رقبای خود تن دهند، که البته به باور من دیر یا زود به این کار مجبور خواهند شد، این مقدار دیندار باشند که اجازه ندهند اجرای مجازاتهایی مانند سنگسار و قطع دست، موجب خشنودی مخالفان دین و مذهب ما شود و به اسلام و تشیع بیش از این آسیب برسد.در پایان امیدوارم متوجه شده باشید که چرا شما را مخاطب چنین مطلبی قرار دادم.
با احترام
سیدمصطفی تاجزاده
قرنطینه اوین
بهمن ماه ۱۳۹۰
رهبران جنبش فلسطینی حماس گفته اند به دلیل شدت گرفتن نا آرامی ها در سوریه، آن کشور را ترک کرده و به مصر و قطر رفته اند.
موسی ابو مرزوق، معاون جنبش حماس که در حال حاضر در مصر مستقر شده گفته است نا آرامی در سوریه برفعالیت های این جنبش تاثیر داشته است.
به گزارش بی بی سی، خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی حماس و معاونان او هم به دوحه، پایتخت قطر، نقل مکان کرده اند.
روز جمعه گذشته (ششم اسفند ماه)، اسماعیل هنیه، نخست وزیر دولت حماس در نوارغزه، در یک سخنرانی در مسجد قاهره حمایت این گروه را از اعتراضات مردمی علیه حکومت بشار اسد اعلام کرد.
گفته شده این سخنان آقای هنیه نشان دهنده اختلاف عمیق بین حماس و بشار اسد است.
شاخه سیاسی حماس در سال ۱۹۹۹ میلادی از اردن به سوریه منتقل شد. خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی حماس در آن سال تاکنون دفتر سیاسی حماس را در دمشق مستقر کرده بودند.
سوریه و حماس تا پیش از اعتراضات ضد دولتی سوریه از یکسال پیش تا کنون، از روابط خوبی برخوردار بوده اند.
حماس در ابتدا موضعی آشکار در قبال اعتراضات ضد دولتی در سوریه اتخاذ نکرده بود اما گفته می شود که حمایت فعلی حماس از اعتراضات مردمی سوریه باعث خشم دولت بشار اسد شده است.
به گفته برخی تحلیل گران، حماس نسبت به حمایت از دولت سوریه به عنوان مهم ترین حامی مالی خود و یا حمایت از اکثریت جمعیت سنی سوریه دچار نوعی از هم گسیختگی شده بود.
موسی ابومرزوق روز یکشنبه گذشته به خبرگزاری آسوشیتد پرس گفت که حماس هنوز دفاتری در سوریه دارد، اما به دلیل آن که این جنبش نمی تواند وظایفش را به خوبی در آن کشور انجام دهد، “عملا ” مدت زیادی در سوریه نخواهند بود.
آقای ابومرزوق همچنین گفت: “ما موافق عملکرد نیروهای امنیتی سوریه نیستیم. ما به اهداف مردم این کشور احترام می گذاریم.”
او همچنین گفت که حماس خواستار حفظ روابط با ایران است، اما با این کشور در مورد حمایت علنی از حکومت بشار اسد اختلاف نظر دارد.
آقای ابومرزوق همچنین افزوده: “ایران از موضع ما نسبت به سوریه خشنود نیست و نارضایتی آنها به معنای آن است که مقامات این کشور نمی توانند همانند گذشته با ما مراوده کنند.”
در حالی که مسئولان تلاش دارند انتخابات پیش رو را یک چالش امنیتی بخوانند، فرمانده نیروی انتظامی با اشاره به حضور گروههای احتیاط در روز انتخابات گفت: این افراد در مکانهایی که احتمال و سابقه تنش وجود دارد، مستقر خواهند شد.
قرار است ۸۵ هزار نیروی بسیجی در کنار ماموران ناجا امنیت حوزه های انتخابیه را عهده دار شوند.
سردار اسماعیل احمدیمقدم در حاشیه اولین نشست مجمع نمایندگان اعضای کانون بازنشستگان ناجا در مورد تخلفات انتخاباتی، ادعا کرد: خوشبختانه انتخابات مجلس نهم نسبت به ادوار گذشته روند خوب و آرامی داشته است.
به گزارش ایسنا، وی با بیان اینکه البته این بدینمعنا نیست که مشکلی در روند تبلیغات به وجود نیامده است، گفت: در انتخابات مجلس حساسیت در شهرهای کوچک بیشتر است و گاهی نیز برخوردهایی در حد سنگ پراکنی به ماشین نماینده دیده شده است، اما جرح و آسیبی به فردی نرسیده و درگیری در مراحل اولیه با مذاکره یا حضور ماموران کنترل شده است.
فرمانده ناجا در مورد تمهیدات پلیس در روز انتخابات با بیان اینکه نیروی انتظامی دو گروه برای روز انتخابات در نظر گرفته است، گفت: در گروه اول ماموران حفاظت از صندوقها و مراکز تجمیع آرا را برعهده دارند و گروههای دوم که به عنوان گروههای احتیاط نامگذاری شدهاند وظیفه پشتیبانی را برعهده دارند.
وی با بیان اینکه در گذشته دیده میشد که در برخی شهرستانها تنشی ایجاد شده و تا رسیدن نیرویانتظامی خساراتی وارد میشد، گفت: امسال پیشبینی کردیم که با وجود واحدهای احتیاط که متشکل از نیروی انتظامی و سازمانهای دیگر است، این مساله برطرف شود.
احمدیمقدم افزود: گروههای احتیاط در مکانهایی که احتمال تنش یا سابقه تنش داشته و بر اساس برآوردها مشخص شده است که زمینههای درگیری در آن وجود دارد اعزام شدهاند و در حال حاضر این واحدها در کشور گسترده شدهاند.
محمد تقی کروبی با انتشار پیامی در سایت شخصی خود، خطاب به فرهادی نوشت: "برخلاف آنان که زمینه تحقیر و توهین به ایران و ایرانی را در دانشگاه کلمبیا رقم زدند و در بازگشت از آن بعنوان فتح الفتوح یاد کردند، اینبار شما با اثر و سخن خود ایران را در راس اخبار رسانه های جهانی قرار دادید و موجب فخر ایران و ایرانی شدید."
فرزند مهدی کروبی ضمن تبریک این رخداد هنری از طرف خود و آقای کروبی، افزود: "خواسته قلبی من این بود که بتوانم پیام مستقیم پدرم را به شما اعلام کنم."
متن کامل این پیام بدین شرح است:
برادر گرامی جناب آقای اصغر فرهادی
در ابتدا لازم میدانم به سهم خود و از طرف پدرم موفقیت کسب جایزه اسکار را به جنابعالی، خانواده هنرمند فرهادی، سرکار خانم لیلا حاتمی، آقایان پیمان معادی و محمود کلاری و دیگر هنرمندان و همکاران محترم "جدایی نادر از سیمین" تبریک عرض کنم. این موفقیت بی سابقه در عرصه هنر و سینما، ملتی را که شوربختانه بدنبال حاکمیت چکمه پوشان بر اقتصاد، سیاست، علوم و فن آوری، ورزش و فرهنگ شادی و موفقیت از آنان ستانده شده، خرسند و سربلند ساخت.
برخلاف آنان که زمینه تحقیر و توهین به ایران و ایرانی را در دانشگاه کلمبیا رقم زدند و در بازگشت از آن بعنوان فتح الفتوح یاد کردند، اینبار شما با اثر و سخن خود ایران را در راس اخبار رسانه های جهانی قرار دادید و موجب فخر ایران و ایرانی شدید.
خواسته قلبی من این بود که بتوانم پیام مستقیم پدرم که همواره شادی خود را در قبال موفقیت های بین المللی هموطنان ابراز می کنند به شما اعلام کنم، اما تداوم محرومیت ایشان از حقوق اولیه یک زندانی مانع این مهم شد.
توفیق و سلامتی شما را از ایزد یکتا مسئلت می کنم.
محمد تقی کروبی
نهم اسفند ماه ۱۳۹۰
رضا جلالی از پرسنل سابق و ارشد سپاه پاسداران در دوران جنگ هشت ساله ایران و عراق و کاندیدای رد صلاحیت شده سه دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی است؛ که پس از انتخابات گذشته ریاست جمهوری به اتهام حمایت از میرحسین موسوی و فعالیت در ستادهای انتخاباتی میرحسین نیز در زمره دستگیرشدگان حوادث پس از انتخابات قرار گرفت.
وی از جمله رزمندگان دفاع مقدس است که طی حوادث پس از انتخابات بارها مورد هجمه قرار گرفته است. رضا جلالی از ۱۳ سالگی به عنوان کوچکترین جانباز جنگ شناخته شده او در یکی از عملیات ها در ۷۰ کیلومتری خاک دشمن چشم چپ خویش را از دست داده، رضا جلالی که یکی از اعضای تیم ملی نوجوانان فوتبال در سال ۱۳۶۰ بوده در پی شهادت مربی تیم اش و به عشق مربی شهید خود سنگرهای جبهه را جایگزین میادین ورزش در دوران جوانی خود کرده و عازم جبهه های جنگ شده؛ وی در دوران دفاع مقدس مسئول یکی از گروه های شناسایی برون مرزی بوده. و همیشه نیز به خود افتخار کرده است که سرباز فرمانده هانی چون، باکری، زین الدین و خرازی بوده. اما در این سالها او نیز از سوی افراد معلوم الحال از جمله بسیجیان بی بصیرتی خطاب میشود، بصیرتی که مشخص نیست ملاک آن چیست؟
این جانباز و بسیجی ارزشمند دفاع مقدس حال در سنگری دیگر آماده رزم شده و این بار نه در مبارزه با دشمن بلکه مبارزه میکند برای آنچه فرماندهانش در دوران دفاع مقدس جان خویش را دادند، آرمانهایی که امروز با گذشت زمان فاصله ی مان از آنها بیشتر و بیشتر میشود.
به گزارش چمران نیوز، این عضو سابق سپاه پاسداران در بخشی از نامه ی انتقادی خود به رهبری با بیان ناهنجاری های موجود و گلایه نسبت به تداوم این شرایط آورده است: حیرت می کنم وقتی می بینم بهترین و خوش فکرترین فعالین سیاسی این مرز و بوم و از جمله برخی دانشجویان من توسط قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران به گروگان گرفته می شوند و نهاد امنیتی این کشور که باید حافظ جان و مال و ناموس ملت ما باشد، تبدیل به شبکه تبهکاری می شود که یک جوان ناپخته به واسطه عضویت در آن می تواند دختری دانشجو را که تصویر وی به عنوان محارب در نشریه نیروی انتظامی به چاپ رسیده تهدید به تجاوز به عنف کند و آن دختر مجبور به هجرت از وطن به سوی غربت می شود.
متن کامل نامه انتقادی رضا جلالی به رهبری به شرح زیر است:
حضرت آیت الله سید علی خامنه ای
رهبر معظم انقلاب اسلامی
با عرض سلام
اینجانب رضا جلالی سرباز وطن که از سن سیزده سالگی راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شدم و به لطف خدا مدت ۷۵ ماه از جوانی خود را در مصاف با دشمنان بعثی ملت ایران سپری کردم و به توفیق جانبازی ۷۰ ٪ و اهدای یک چشم به درگاه احدیت دست یافتم ، به مدت هشت سال است که در عرصه انتخابات مجلس شورای اسلامی از سوی شورای نگهبان به اتهاماتی چون " عدم اعتقاد و التزام به اسلام " و عدم التزام به ولایت فقیه رد صلاحیت می شوم و همواره آقایان از بیان مصادیق عینی این عدم التزام طفره می روند .
وقتی به کارنامه سیاسی و اعتقادات خود می اندیشم ، به این نتیجه می رسم که اعضای محترم شورای نگهبان ممکن است در ادعای خود محق باشند؛ چرا که سالهای متمادی است قدرتمندان و رانت خواران سیاسی در این مرز و بوم نام مستعار " اسلام " را برای خود برگزیده اند و البته من از روزی که با پایان حماسه هشت ساله ملت ایران به صحنه علمی و سیاسی بازگشته ام هیچگاه نتوانسته ام اعتقاد و التزامی به منافع این رانت خواران داشته باشم.
روزی که از جنگ بازگشتم و هنوز پیکر بسیاری از همرزمان شهیدم به آغوش وطن بازنگشته بود ، بر این باور بودم که باید آنچه از دانشگاه خاکریزها در ایثار و شهادت آموخته ام به دیگر هموطنانم عرضه کنم و لذا با گروهی از دوستان اردوهای راهیان نور را بر پا کردیم تا هم یاد و خاطره شهدای سرفراز وطن را گرامی بداریم و هم بتوانیم آن تفکری که یک ملت را در مقابل دشمنان تا بن دندان مسلح خود و محاصره شرق و غرب هشت سال مقاوم نگه داشت ، ترویج کنیم.
آری ، همان تفکری که همرزمانم را در شب های عملیات وا می داشت تا برای عشق بازی عروس شهادت را به حجله ببرند و با پوست و گوشت خود بر روی منورهای آتشین بعثی ها بغلطند و این تفکر می توانست راهگشای بسیاری از مسائل دوران پس از جنگ ما نیز باشد ، اما کسانی که چفیه آن بزرگمردان را بر گردن خود آویختند متاسفانه هیچگاه اجازه ندادند که حقیقت آن تفکر برای متولدین دوران پس از جنگ آشکار شود! افسوس که بسیاری از همرزمان سپاهی من ، دین خود را به متاع دنیا فروختند و با گرفتن انواع امتیازات اقتصادی و تحصیلی و سیاسی ملت ایران را نسبت به اهداف و آرمان های شهدای والا مقام ما چون همت ها ، باکری ها ، خرازی ها و زین الدین ها بدبین ساختند و هر چه از آن روزهای عاشقانه فاصله گرفتیم شب های بی قراری ایثارگران راستین، تیره تر گشت و سکه تزویر از نام متعالی خداوند به سوی نام ابلیس چرخید و مجروحین سطحی جنگ ، کاسه داغ تر از آش شدند تا هر کسی را که پرسشی مطرح کند منافق و فتنه گر و مزدور بنامند !
به راستی نمی توانم شگفتی خود را پنهان کنم وقتی که می بینم روزنامه کیهان و نماینده حضرتعالی در این روزنامه که بیشترین سوء استفاده های مالی و اقتصادی را به نام تعاونی مسکن کارکنان موسسه کیهان از بیت المال داشته است، مواضع و سخنان شما را چنان تبیین و تفسیر می کنند که مقصود حضرتعالی را دقیقا معکوس به جامعه منتقل می کند و از آن بدتر اینکه این رسانه منعکس کننده انحصاری دیدگاههای حضرتعالی شناخته می شود و این چه جفای بزرگی است به شما و اهداف شما !
حیرت می کنم وقتی می بینم بهترین و خوش فکرترین فعالین سیاسی این مرز و بوم و از جمله برخی دانشجویان من توسط قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران به گروگان گرفته می شوند و نهاد امنیتی این کشور که باید حافظ جان و مال و ناموس ملت ما باشد ، تبدیل به شبکه تبهکاری می شود که یک جوان ناپخته به واسطه عضویت در آن می تواند دختری دانشجو را که تصویر وی به عنوان محارب در نشریه نیروی انتظامی به چاپ رسیده تهدید به تجاوز به عنف کند و آن دختر مجبور به هجرت از وطن به سوی غربت می شود.
بیشتر از آن شگفت زده می شوم که می بینم تفکری که من مبانی آن را از زیارت عاشورا و فراز " انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم " آن آموخته ام و سلم حضرت سید الشهدا یعنی عزت مندی انسان و جامعه را مبنای کنشگری می شناسد از سوی رانت خواران و چپاولگران مورد هجمه واقع میشود و علیرضا زاکانی یکی از این افراد که مدرک تحصیلی خود را با توصیه مقامات بلند پایه بسیج چون سردار حجازی دریافت کرده از من شکایت می کند و در سایت خود رد صلاحیت اینجانب را نشانه تلاش جنبش سبز برای ورود به مجلس تبلیغ می کند.
از آن عجیب تر برایم این است که همین محافل با تسلط بر تمامی تریبون های کشور آنچنان فضایی را ظرف دو سال گذشته بر کشور حاکم کرده اند که با سوءاستفاده از احساسات پاک اقشار متدین ملت ما بهترین فرزندان این کشور را روانه زندان و حبس خانگی کرده اند و انواع جنایات را علیه ملت رقم میزنند و هر بانگ حق طلبانه ای را در نطفه خاموش می کنند.
در چنین فضایی است که آقایان با خارج کردن نمایندگان واقعی مردم از صحنه، عروسک های بزک کرده را بر جای آنها می نشانند و افسوس که این عروسک های بزک کرده نه می خواهند و نه می توانند قدمی در دفاع از ملت خود بردارند و از این روست که کثیری از اقشار ملت ایران از صندوق های رای قطع امید میکنند.
اینجاست که سرباز وطن رضا جلالی که دیروز در برابر دشمن بعثی به عمق ۱۵۰ کیلومتری خاک دشمن میرفت ، این مرتبه در مقابل خون شهدا خود را مسئول می بیند تا علی رغم تاکید حضرتعالی مبتنی بر مشارکت در انتخابات، از صحنه خارج شده و انتخابات مجلس نهم را تحریم کند چرا که هر شکلی از حضور و فعالیت در این عرصه باعث می شود تا مقامات فاسد و مسئولین ناکارآمد حضور و برگه های رای ملت را تایید عملکرد خود قلمداد کنند و هر لحظه بیشتر از پیش از آرمان ها و اهداف شهدای عالی مقام انقلاب و دفاع مقدس فاصله بگیریم!
اگر برخی از دوستان هم فکر اینجانب به خاطر لقمه نانی خشک و کپک زده که از این سفره های رنگین به ایشان رسیده جرات افشای فساد و تباهی را ندارند و نمی توانند حتی نیت خود مبنی بر تحریم انتخابات مجلس را علنی کنند، خداوند را سپاسگزارم که این بنده کوچک خود را مشمول لطف و رحمت خود قرار داده تا با داشتن رتبه ۱۸ سرداری سپاه و رتبه ۱۵ علمی همچنان دست هایم پاک بماند و بتوانم قاطعانه این صحنه آرایی را ترک کنم و از همه دلسوزان این مرز و بوم هم میخواهم تا قاطعانه این انتخابات را تحریم کنند و راه دروغ و تزویر بسته شود.
ابایی از برخورد حذفی گرگ های خون خوار ندارم، چرا که فکر می کنم من از " محمد بوعزیزی " آن جوان سبزی فروش تونسی کمتر نیستم که با خودسوزی اش وجدان و غیرت ملت های عرب را برانگیخت و شعله های آتش از وجود او، سرمای استبداد را در جوامع عرب زبان منطقه به بهار آزادی پیوند داد.
والسلام علی من اتبع هدی
رضا
علی مطهری در یادداشتی خطاب به مدیرمسئول روزنامه کیهان با انتقاد از یادداشت این روزنامه درباره ی نامه شاخه های جوانان احزاب اصلاح طلب به وی با عنوان “آقای مطهری! دوستان ما برای همین انتقادها شکنجه شدند و در زندانند” نوشته است: بدیهی است که تکلیف گروه اندک هتاک نسبت به عاشورا و امام روشن بوده و عمل آنان شدیدا محکوم است ولی مساوی دانستن هر اصلاح طلب با «هتاک به امام حسین (ع) و امام خمینی» گرچه سود فراوانی برای اهداف جنابعالی و کیهان دارد، عقلا و شرعا درست نیست و افراد بسیاری را بی دلیل از حول نظام پراکنده می کند همچنانکه کرده است، مخصوصا وقتی که اتهام زننده عنوان «نماینده ولی فقیه» را یدک بکشد. نویسندگان نامه مذکور، خود را چیزی بیش از «اصلاح طلب» نخوانده اند و امضای فرد خاصی هم پای آن نیست.
به گزارش تابناک، علی مطهری نماینده مجلس هشتم، در پاسخ به مطلبی که در روزنامه کیهان نوشته شده، پاسخی برای این روزنامه ارسال کرده است که این روزنامه متن کامل پاسخ وی را منتشر نکرده است.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
باسمه تعالی
سردبیر محترم سایت تابناک
با عرض سلام، جوابیه زیر ابتدا برای روزنامه کیهان ارسال گردید ولی این روزنامه حاضر نشد، بیش از ده درصد آن را آنهم گمشده در میان توضیحات خود منتشر کند. خواهشمند است متن کامل و سانسور نشده پاسخ اینجانب به آقای شریعتمداری در آن سایت محترم درج گردد.
با تشکر، علی مطهری
جناب آقای شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان
با عرض سلام،
آن گونه که در شماره کیهان مورخ یکشنبه ۷ اسفند ۹۰ آمده، نامه ای با امضای «جمعی از جوانان اصلاح طلب» در فضای اینترنتی منتشر شده و برای شما و همکاران این پرسش را پیش آورده است که «باید دید مراد این جماعت از رادمردی و مروتی که به آقای علی مطهری نسبت می دهند کدام است؟!»
البته برای آنکه ذهن خوانندگان را برای جمله مذکور آماده فرمایید ابتدا نویسندگان نامه را همان «هتاکان به عاشورا و امام» دانسته اید. این تمهیدات و گذاشتن علامت «؟!» در مقابل پرسش مذکور، معنایی جز القای همسویی، همدلی و یا همراهی اینجانب با آنان به خوانندگان، آن هم در آستانۀ انتخابات ندارد، به ویژه آن که قاعدتا اکثر خوانندگان شما مثل بنده از اصل این نامه در سایت های فیلترشدۀ اینترنتی بی خبر بودند.
در این مختصر سه نکته تقدیم می شود:
۱٫ بدیهی است که تکلیف گروه اندک هتاک نسبت به عاشورا و امام روشن بوده و عمل آنان شدیدا محکوم است ولی مساوی دانستن هر اصلاح طلب با «هتاک به امام حسین (ع) و امام خمینی» گرچه سود فراوانی برای اهداف جنابعالی و کیهان دارد، عقلا و شرعا درست نیست و افراد بسیاری را بی دلیل از حول نظام پراکنده می کند همچنانکه کرده است، مخصوصا وقتی که اتهام زننده عنوان «نماینده ولی فقیه» را یدک بکشد. نویسندگان نامه مذکور، خود را چیزی بیش از «اصلاح طلب» نخوانده اند و امضای فرد خاصی هم پای آن نیست و انتساب آن به آقای مزروعی به منابع نامعلوم اطلاعاتی کیهان بر می گردد. چگونه «رجما بالغیب» نویسندگان نامه را دشمنان امام حسین(ع) می دانید؟
۲٫ «ضد انقلاب» به اصطلاح کیهان به سه گروه اطلاق می شود:
الف) کسانی که به خاطر منافع شخصی، عقاید ضد دینی و یا کینه توزی، ضد نظام و انقلاب هستند. از این عده، گاهی پاره کردن عکس امام و البته به ندرت توهین به سید الشهدا(ع) برمی آید گرچه معلوم نشد پاره کردن عکس امام کار چه کسانی بود.
ب) کسانی که «ضد انقلاب کیهانی» هستند، یعنی اگر امروز موضعی بر ضد نظام داشته، سکولار شده و یا دشمن رهبر بزرگوار انقلاب شده اند، به سبب برخوردهای خشن و تهمت آلود رسانه ای و عملی کیهان و کیهانیان است. این گروه ابتدا منتقد بوده اند اما کیهان به خاطر چند انتقاد، آنان را پیاده نظام یا عامل ناآگاه یا آگاه دشمن، توطئه گر و یا وابسته به اجانب خوانده است و مثلا با استناد به سایتهایی مثل دیده بان حقوق بشر– که کیهان مواضع دیگرش را شدیدا رد می کند – اثبات کرده که از این و آن پول گرفته اند. آنان نیز در مقابل، تندتر شده و نهایتا کارشان به اموری مانند دستگیری در نیمه شب و زندان انفرادی و غیر انفرادی کشیده و نهایتا ضد نظام شده اند و گاهی به نظریات باطلی در باب دین نیز اعتقاد پیدا کرده اند. این گروه بهتر است به جای ضد انقلاب، «ضد انقلاب کرده شده توسط کیهان و کیهانیان» نامیده شوند.
ج) کسانی که برخی ایده های اصلاح طلبانه داشته و انتقاداتی دارند ولی هرگز بر ضد نظام و رهبری نیستند. به دلایلی که فرصت توضیح آن نیست، کیهان علاقه عجیبی دارد که گروه دوم و سوم را هم با گروه اول یک کاسه کرده و همه را با واژگانی مانند «هتاکان به امام حسین (ع) و پاره کنندگان عکس امام» خطاب کند. با همین منطق، معترضان می توانستند با بی انصافی، «حادثه کهریزک » را به همه راهپیمایان ۹ دی نسبت دهند، ولی این کار را نکردند.
هیچ ایرادی ندارد – اگر مایه افتخار نباشد – که گروه دوم و سوم علیرغم آنکه برخی اختلافات بسیار اساسی فکری با بنده دارند و بعضی از آنان مواضع من درباره اموری مانند حجاب و یا مشروعیت داشتن ولی فقیه از طرف خدا را کاملا مردود پنداشته و ندرتا به تمسخر هم می گیرند، انصافی در کلام یا قلمم دیده و به من نامه بنویسند.
امیدوارم با این توضیحات، علامت (؟!) از ذهن حضرتعالی رفع شده باشد و نیازی نیست زحمت کشیده تیتر بزنید: «ابراز افتخار علی مطهری از ارتباط با ضد انقلاب!»؛ تهمت نیوزها زحمتش را خواهند کشید.
۳٫ نمی دانم روش «چزاندن» و یا متهم ساختن هر کس که با کیهان اختلاف دارد چه لذتی برای شما دارد و یا تا کنون چه نتیجه ای جز دورکردن افراد از رهبر بزرگوار انقلاب (به دلیل جایگاه شما) داشته که دست بردار نیستید. یادآوری توصیه های دینی و نصیحت دوستان هم که اثر نکرده است. از دشمنانتان دو نمونه می آورم شاید اثر کند.
نمونه اول وزارت دفاع آمریکاست با آنهمه جنایت. پنتاگون پس از آنکه اعلام کرد در محل زندگی بن لادن فیلمهای مستهجن یافت شده، بلافاصله- با هر نیتی – اضافه کرد که شواهدی به دست نیامده که بن لادن این فیلمها را تماشا می کرده است. اما کیهانیان چطور؟ برای آنکه حال یک مخالف را بگیرند از پخش فیلم خصوصی حتی فرزند او هم ابایی ندارند و شاید عمل به فرمان هشت ماده ای امام (ره) را چنین تبلور می بخشند!
نمونه دوم سایتی است که ملغمه ای است از انواع مطالب: توهین به روحانیت و رهبری، ترویج سکولاریسم، تحلیلهای درست، غلط و گاهی کینه توزانه، و البته رساندن صدای برخی مظلومان . چندی پیش همین سایت، مطالبی جنجالی را به عنوان سخنرانی آقای حداد عادل در جمع هادیان سپاه منتشر کرد و ایشان آن را تکذیب کرد. سایتی که هیچ ادعای دین ندارد و نویسندگان زنش بی حجاب، مردش بی محاسن و برخی تجربه زندان انفرادی هم داشته اند – فورا تکذیب آقای حداد را در همان صفحه اول سایت با این تیتر بزرگ منتشر کرد: اصلا در جمع هادیان سپاه سخنرانی نداشته ام.
آیا شما و یا همفکرانتان مثل گردانندگان برخی بخشهای خبری شناخته شده رسانه ملی، هرگز اجازه نشر یا پخش تکذیبیه از گروه دوم و سوم را حتی از ذهن شریف عبور داده اید؟ آری، اگر با منتقدان و مخالفان «رادمردی و مروت» داشتیم امروز اوضاع طور دیگری بود. فتنه های درون را خاموش نکردیم که فتنه های بیرون چنین طولانی شد و البته هنوز هم دیر نیست.
خواهشمند است جوابیه مذکور مطابق قانون مطبوعات عینا و در همان صفحه درج گردد. همان طور که در گذشته تجربه شده است، امتناع از انتشار یا تقطیع آن، تعداد خوانندگان «متن کامل و سانسور نشده» جوابیه را از جمله در سایتهای خبری چندین برابر خواهد کرد. قبلا از همکاری شما تشکر می کنم.
شکور اکبرنژاد نماینده اصلاح طلب مجلس هشتم که در مجلس آینده نیز نامزد نشده است طی سخنانی به انتقاد از فضای حاکم بر کشور ناشی از برداشت های غلط از مساله حفظ نظام، قانون اساسی و هم چنین سوء مدیریت ها پرداخته و از دست اندرکاران فعلی می خواهد براساس آنچه که خواست مردم نیز هست کنار بروند که در این صورت مردم هم آنان را می بخشند.
به گزارش کلمه، وی در این گفت و گو با انتقاد از آنچه به نام حفظ نظام صورت می گیرد، می گوید: در موضوع «حفظ نظام» خلطی به وجود آمده که فاجعه آمیز است: «حفظ نظام» را با «حفظ حکومت» و قدرت قاطی کردهایم.
اکبرنژاد معنای غلط رایج حفظ نظام در وضع موجود را این گونه توصیف می کند: معنای غلط رایج حفظ نظام این است که هر جا کارمان گیر کرد، شرع و قانون و اخلاق را لگدکوب کنیم و بگوییم برای حفظ نظام. اگر حفظ نظام به معنای حفظ حکومت است، چطور حضرت علی(ع) این فرمول حیاتی را برای حفظ حکومت رعایت نمیکردند؟ چرا حاضر نبودند برای حفظ حکومت یک دروغ بگویند چرا حاضر نبودند مردم را فریب بدهند؟ چرا حاضر نبودند افرادی را که به تشخیص و اظهار خود حضرت قصد توطئه داشتند، بازداشت غیرقانونی یا حصر خانگی کنند/ چرا حقوقشان را از بیتالمال قطع نمیکردند؟ چرا جلوی اجتماع و حضور آنان را در اجتماعات نمیگرفتند؟
او که پیشتر طی نطقی در مجلس خواستار توقف زندان خانگی رهبران جنبش سبز شده بود، با هشدار به فضای ایجاد شده در کشورکه طی آن بخشهایی از ملت با برچسبهای خلاف شرع و قانون و اخلاق کنار گذاشته شدهاند. بخشهایی آواره شدهاند. بخشهایی منزوی و مورد بیمهری قرار گرفتهاند،ضرورت عزم ملی برای حل این مشکلات را خواستار شده و توصیه می کند: “برای اینکه حمایت ملت را و نخبگان را برای حل مشکلات جلب کنیم، اولا باید به آنها بها بدهیم. اجازه بدهیم در چارچوب قوانین آزادیعمل داشته باشند. دست از بدعتهای غیرقانونی برداریم. دست از این انحصارطلبی برداریم. بدانیم هرگونه محدودیت غیرقانونی برای تجار و هنرمندان و اندیشمندان و فعالان سیاسی و احزاب و غیر و ذالک، اسمش ظلم است. چون حقوق شرعی و قانونی، دقیقا «حقالناس» است.”
نماینده مردم تبریز، آذرشهر و اسکو در مجلس می گوید: من تعجب میکنم از اینکه اسم بردن از بعضی مخالفین در مطبوعات ممنوع میشود؛ درحالی که در قرآن و مفاتیح و در همین مطبوعات اسمبردن از شیطان و فرعون و شمر و یزید منعی ندارد. این رفتارها و این تناقضها با عدالت و عقلانیت سازگار نیست.
متن کامل این گفت و گو که در سایت وی منتشر شده به شرح زیر است:
با سپاس از اینکه وقت خودتان را در اختیار ما قرار دادید. به عنوان شروع اول از خودتان میپرسم. ظاهرا شما تنها نماینده مجلس شورای اسلامی هستید که روی ویلچر نشستهاید. ویلچرنشینی شما ناشی از معلولیتهای مادرزادی است یا سوانح یا چیز دیگر؟
اولا از خداوند متعال میخواهم که هم سوالات شما و جوابهای بنده را در جهت رشد و تعالی جامعه قرار دهد. اما در پاسخ به سوال باید عرض کنم که من از اوایل جنگ در خدمت سپاه و بسیج بودم و در عملیات کربلای ۵ در تاریخ ۲۷/۱۰/۶۵ در حوالی کانال ماهی مجروح شدم و این مجروحیت منتهی به قطع نخاع و ویلچرنشینی شد. البته در سال ۶۰ نیز یکبار مجروح شده بودم.
آقای دکتر در دوران جنگ شما بیشتر با کدامیک از سرداران آذربایجانی سپاه ارتباط داشتید؟
البته بنده چون مدتی در آموزش عقیدتیسیاسی مشغول بودم و بعدا قائممقام بسیج تبریز شدم، عملا توفیق حضور در جبههام کم بود ولی طبعا با بزرگوارانی چون شهید باکری و یاغچیان و تجلایی دورادور آشنا بودم ولی ارتباط مستقیم و حضوریام با ایشان کم بوده است.
ظاهرا شما از خانواده معظم شهدا هستید؟
البته من همه ایرانیان را یک خانواده میدانم. چراکه پیامبر رحمت میفرمایند: الخلق کلهم عیالالله. همه مردم خانواده خداوندند. مردم ایران از هر قوم و قبیله و با هر فکر و عقیده به نوعی خانواده ما هستند. ما خانوادهای متمایز از مردم خودمان را نمیدانیم. در عین حال بله برادرم مرحوم قنبر اکبرنژاد که محافظ شهید مدنی هم بودند، از شهدای مفقودالاثر هستند.
آقای دکتر شما اخیرا منطق نسبتا تندی در مجلس شورای اسلامی داشتید. منظورم نطق مورخ چهارشنبه چهارم آبان ماه است. عذر میخواهم که یک قدری گستاخی شاید در سوالم باشد. آیا این نطق با توجه به نزدیکی انتخابات مجلس تبلیغاتی و برای جلب رأی تبریزیها نبود؟
اولا من به شما و به تبریزیهای عزیز اگر لازم بشود تعهد محضری میدهم که دیگر گرد نمایندگی مجلس نگردم. تا همینجا هم کلی احساس گناه میکنم که نتوانستم و نمیتوانم آنگونه که شایسته و بایسته است وظایف قانونیام را نسبت به مردم شریف به انجام برسانم.
ثانیا، اگر این نطق را تند میدانید، من نطقهای تندتر از این هم داشتم ولی شاید انعکاسی نداشتهاند. ثالثا، بسیار متاسفم که محدودیتهای شهروندان و حتی نمایندگان به جایی رسید که چهار تا جمله ساده بنده را تلقی به «تندی» میکنید. تند یعنی چه؟ کجای حرفهای من تند بوده؟!
اجازه بدهید موارد مطروحه در همان نطق را محور گفتوگو قرار بدهیم.
موافقم.
شما در آغاز نطقتان فرمودید: «از پیشگاه خداوند متعال و ملت ایران که بهرغم سوگند مصرح در اصل ۶۷ قانون اساسی در دفاع از حقوق قانونی و آزادیهای آنان قصور یا تقصیر نمودهام پوزش میطلبم» این عذرخواهی ناظر به کدام حقوق بوده؟
ببینید بنده مثل همه نمایندگان طبق اصل شصت و هفتم قانون اساسی اینطور سوگند خوردهام که «من در برابر قرآن مجید، به خدای متعال سوگند یاد می کنم و با تکیه بر شرف انسانی خویش تعهد مینمایم که… همواره به حفظ حقوق ملت پایبند باشم، از قانون اساسی دفاع کنم و در گفتهها و نوشتهها و اظهارنظرها، آزادی مردم را مدنظر داشته باشم.» البته من به فراخور سوال شما بخشهای دیگر سوگند را حذف کردم. خوب آیا عذرخواهی من از ملت وظیفه اخلاقی و انسانی است یا نطق تبلیغاتی برای جلب رأی مردم؟ کسانی که با من از نزدیک آشنا هستند، گمان نمیکنم دچار چنین سوءتفاهمی بشوند.
ببخشید سوال این بود که نقض کدامیک از حقوق شهروندی مدنظرتان بوده است. منظورم نقض حقوقی است که شما را به عذرخواهی وادار کرده است؟
نقض حقوق شهروندی بسیار گسترده است. مهمترین آنها اما شاید همان باشد که در فصل سوم قانون اساسی تحت عنوان «حقوق ملت» آمده. من احساس میکنم این نقض حقوق، اولا، ما را دچار نوعی تناقض کرده و در وضعیت بغرنجی قرار داده. بغرنج از این حیث که ما قادر به پاسخگویی به ایرادات و انتقادات و توجیه عملکردها نیستیم و چون قادر به پاسخگویی نیستیم، ناچار فضا را تنگتر میکنیم و این یک سیکل معیوب به وجود میآورد که به قول حافظ: به گردابی در افتادی، که پایانش نمیدانم. ثانیا، این نقض حقوق، مردم را ناخرسند کرده. من مردم را ناخرسند میبینم.
آقای دکتر شما کدامیک از حقوق معنون در فصل سوم قانون اساسی را مهمتر میدانید و به عبارتی نقض کدام حقوق را زیانبارتر ارزیابی میکنید؟
به نظر من همه حقوق مهماند. به خصوص حقوقی که در قانون اساسی منعکس و مصوب شدهاند، لابد اهمیت فوقالعادهای داشتهاند که قانونگذار آنها را در قانون اساسی گنجانیده و آنها را اساسی دانسته است. یعنی اساس جامعهاند. نقض آنها نیز جامعه را دچار ایرادات اساسی میکند. متاسفانه ما آنطور که باید و شاید به این فصل که به معنای واقعی کلمه «حقالناس» است، توجه نکردهایم. مثلا اینکه: حیثیت اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردی که قانون تجویز کند، خوب واقعا مصون است؟ ما با این دستگاه رسانهای صداوسیما با حیثیت اشخاص و احزاب چه کردیم؟
اتفاقا موضوع صداوسیما یکی از محورهای نطق شما بود. شما در آنجا به اصل ۱۷۵ قانون اساسی اشاره کردید. اگر موافق باشید این موضوع را قدری بیشتر مورد بررسی قرار بدهیم. آقای دکتر اوایل پیروزی انقلاب و در آن شرایط بحرانی و انقلابی و انتقالی حتی مارکسیستها تا حدود زیادی آزادی داشتند. مثلا مناظرههایی بود که مرحوم شهید بهشتی و دیگران با سران حزب توده برپا میکردند به نظرتان چرا آن فضا ادامه نیافت؟
البته بدون شک گروهها و گروهکها تندرویهایی داشتند و در موارد زیادی دست به جنایت زدند. جنگ مسلحانه اعلام کردند و رفتارهایی کردند که نظام را وادار به عکسالعملهای شدیدی کرد. درگیریهای مسلحانه در چهار گوشه ایران راه انداختند. چنان نفرتی ایجاد کردند که اصلا قابل تحمل نبودند. ولی نکته در این است که اولا عکسالعمل هم به هر حال یک نوع عمل است. کلمه «عکس» عمل بودن آن را منتفی نمیکند. خصوصا عکسالعملی که از یک نظام حکومتی صادر میشود. ثانیا این عکسالعمل باید منطبق با شرع و قانون باشد.
جناب دکتر اگر نظام میخواست موبهمو قانون را مراعات کند، شاید اوضاع بسیار بدتر میشد و هرج و مرج غیرقابل کنترل و بیانتهایی بر سراسر کشور حاکم میشد؛ بنابراین نظام ناگزیر از برخی واکنشها یا کنشها شد. البته داریم از بحث خودمان دور میشویم و به جای حال به تاریخ میپردازیم.
البته این یک بحث دامنهدار و چندوجهی است ولی اجازه بدهید من نکته مهمی را در اینجا بیان کنم. این یک نکته بینهایت مهم قرآنی است البته، و آن اینکه. ظلم تنها نسبت به صالحان ظلم نیست، نسبت به ظالمان هم ظلم است. بعضیها فکر میکنند ما هر بلایی که سر ظالمان بیاوریم، ؟؟؟ پروردگار است. حال آنکه خداوند با صراحت میفرماید:
ولایحبر منکم شنئان قوم علی ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقر بی للتقوی
بدی یک گروهی، ستمگری یک گروهی باعث نشود که شما در روابطتان با آنها از جاده عدالت خارج بشوید. بعد آیه میگوید: این حکم و این اصل نزدیکترین چیزها به تقوی است. کدام اصل؟ اصلی که با دشمن با عدالت رفتار کنیم و نه با ظلم. عدالت مطلقا خوب است و ظلم مطلقا بد است.
جناب دکتر حفظ نظام یک مساله بسیار مهم است که به تعبیر حضرت امام اوجب واجبات است و حتی از نماز و حج هم مهمتر است. یعنی برای حفظ نظام میشود حج را (البته موقتا) تعطیل کرد!
پاسخ سوال شما فرصت مستوفایی میطلبد ولی چون اشاره کردید ناچارم توضیحی عرض کنم که قدری موضوع روشن شود. فهم درست موضوع «حفظ نظام» یک ضرورت است و به نظرم این بحث و در واقع خلطی که در این بحث به وجود آمده فاجعهآمیز است. این خلط مبحث عبارتی است از اینکه ما «حفظ نظام» را با «حفظ حکومت» و قدرت قاطی کردهایم. حفظ نظام یک اصلی است که هر انسان متعارفی میفهمد و گمان نمیکنم هیچ فقیهی با آن مخالف باشد. نظام در این معنا ناظر به نظاماتی است که جان و مال و معیشت مردم را جان میدهند. مثل نظام پزشکی و نظام خدمات درمانی فرض کنید نظام آبرسانی. نظام حمل و نقل عمومی و نظام پولی و بانکی و امثال اینها. حضرت امام در کتاب بسیج یکی از دلایلی که برای تشکیل حکومت اسلامی اقامه میکنند، لزوم حفظ نظام است، معلوم است که نظام به چه معنایی به کار رفته است. اما معنای غلط رایج حفظ نظام این است که ما هر جا کارمان گیر کرد، شرع و قانون و اخلاق را لگدکوب کنیم و بگوییم برای حفظ نظام (که عباره اخرای حفظ قدرت است) لازم و ضروری است من فقط دو نکته در اینجا میگویم و کوتاه میکنم. نکته اول اینکه؛ اگر حفظ نظام به معنای حفظ حکومت است، چطور حضرت علی(ع) این فرمول حیاتی را برای حفظ حکومت رعایت نمیکردند؟ چرا حاضر نبودند برای حفظ حکومت یک دروغ بگویند چرا حاضر نبودند مردم را فریب بدهند؟ چرا حاضر نبودند افرادی را که به تشخیص و اظهار خود حضرت قصد توطئه داشتند، بازداشت غیرقانونی یا حصر خانگی کنند/ چرا حقوقشان را از بیتالمال قطع نمیکردند؟ چرا جلوی اجتماع و حضور آنان را در اجتماعات نمیگرفتند؟ یعنی مهار طلحه و زبیر کار خیلی سختی بود همان اوایل؟ ولی چرا حضرت این کار را نکرد؟
نکته دوم: ما این تناقض را چگونه حل میکنیم و آن اینکه ما این همه زحمت کشیدیم و خون دادیم که حکومت اسلامی تشکیل بدهیم. برای چی؟ برای اینکه احکام اسلامی را اجرا کنیم. خوب چطور میشود حالا یکییکی احکام اسلامی را زیر پا بگذاریم که حکومت را حفظ کنیم؟! مگر امام علی نفرمودند: من از معاویه زیرکترم ولی معاویه فریبکاری میکند و کارش را پیش میبرد ولی من نمیتوانم از این روشها برای حفظ حکومت استفاده کنم. ما اگر پیرو علیبنابیطالب هستیم، باید به عقلانیت و عدالت پایبند باشیم. به اخلاق پایبند باشیم. به قانون پایبند باشیم. حتی اگر به ظاهر ضرر کنیم. پیروی علی(ع) با شعار و ادعا نمیشود.
جناب دکتر بحث قدری گسترده شد. به موضوع صداوسیما برگردیم که شما تعابیر تند و تیزی درباره آن به کار بردید.
نگاه کنید؛ امام در پیام نوروزی سال ۵۹ فرمودند: «رادیو تلویزیون باید مستقل و آزاد باشند و همهگونه انتقاد را با کمال بیطرفی منتشر سازند تا بار دیگر شاهد رادیو تلویزیون زمان شاه مخلوع نگردیم» این از یک طرف از طرف دیگر در مقدمه قانون اساسی آمده است: «وسایل ارتباط جمعی (رادیو- تلویزیون) بایستی از برخورد سالم اندیشههای متفاوت بهره جوید و از اشاعه و ترویج خصلتهای تخریبی و ضداسلامی جدا پرهیز کند.» الان درباره صداوسیما اصطلاح خوبی وضع شده، میگویند رسانه ملی. ولی در عمل رسانه محلی هم نیست؛ رسانه محفلی است. واقعا صداوسیما نماینده چند درصد از مردم ایران است. قرار بود مارکسیستها هم بیایند آزادانه حرفشان را بزنند؛ حالا مراجع تقلید هم از چنین فرصتی برخوردار نیستند. علیه هر شخص و هر گروهی هر چه خواستند میگویند؛ بیآنکه فرصتی برای دفاع به او بدهند. این فرهنگ از کجا آمده؟ اسلام این را قبول دارد؟! فاجعه این است که برخی در کشور ما گمان میکنند و بلکه باور کردهاند که اسلام همینجوری است.
انتقاد شما ظاهرا بیشتر به اخبار و تحلیلهای سیاسی است.
خیلی چیزها. به هر حال تنها صدای یک اقلیتی شنیده میشود و اکثریت افکار و اندیشهها و گرایشات سیاسی با انواع انگها و برچسبها مورد هجوم و حملهاند.
منظورتان همین عناوین «فتنه» و «انحرافی» است؟
قرآن میفرماید: ولا تنا بزوا بالالقاب یکدیگر را با القاب زشت و ناپسند یاد نکنید. شأن نزول آیه را که نگاه کنید، فهم آیه خیلی دقیقتر میشود. صفیه همسر پیامبر(ص) بود. او یهودیزاده بود و بعد از ماجرای فتح خیبر مسلمان شد و به همسری پیامبر(ص) درآمد. روزی خدمت پیامبر(ص) رسید در حالی که اشک میریخت. حضرت از ماجرا پرسیدند. گفت: عایشه مرا سرزنش میکند و میگوید: «ای یهودیزاده» البته پیامبر(ص) فرمودند: چرا نگفتی پدرم هارون است عمویم موسی و همسرم محمد. در اینجا آیه نازل شد. حالا مقایسه بفرمایید اخلاق رایج ما را با قرآن. منافق، ضدانقلاب، بیبصیرت، فتنهگر، منحرف والی ماشاالله القابی است که حواله همدیگر میکنیم. یک برچسبی روی برادران دینی و همنوعانمان میگذاریم و با بمباران تبلیغاتی و رسانهای چنان این را جا میاندازیم و عوامفریبی میکنیم که حتی خودمان هم باورمان میشود. اصلا فتنه یعنی چه؟ واژه فتنه را در قرآن و نهجالبلاغه بررسی کنید. ببینید این برچسب به چه کسانی میچسبد؟! یا یکدفعه واژه انحرافی را علم میکنیم. نه حدش معلوم است. نه مرزش معلوم است. نه سروته دارد. این بحث خیلی جای کار کردن دارد. بگذریم.
حالا که بحث به اینجا کشیده شد، میخواستم نظرتان را درباره خودی و غیرخودی هم بپرسم.
من مایلم به جای این تقسیمبندی که مورد سوءاستفاده تاسفآوری قرار گرفته، از تقسیمبندی امام علی(ع) در نامه ۵۳ نهجالبلاغه استفاده کنم که یک تقسیمبندی بسیار روشن، شفاف و قابل فهم و فرهنگساز و انسانساز است. حضرت میفرمایند: ای مالک مردم دو دستهاند: «اما اخ تک فیالدین و اما نظیر تک فیالخلق» مردم یا در دین با تو برادرند و یا در آفرینش با تو برابرند. دیگر از این به روزتر و مدرنتر نمیشود حرف زد. اگر در تمام محافل آکادمیک دنیا و در میان عقلای دنیا یک مخالفی برای این تقسیمبندی پیدا کردید. اگر ما همین فرمایش حضرت را درست درک کنیم و به فرهنگ تبدیل کنیم و همه کسانی را که شهادتین گفته و اصول دین را نپذیرفتهاند برادر دینی خود بدانیم و بقیه مردم دنیا را همنوعان خود و در حقوق با خود برابر بدانیم، اصلا ما دیگر چه دردی داریم؟ همه مردم یا خواهر و برادر دینی ما هستند یا همنوع ما. بزرگی جملهای گفته، میگوید: آنها که منفی نگرند، غیبگو از آب درمیآیند. آنقدر به بچه میگویند که تو آدم نمیشوی که واقعا هم آدم نمیشود. اگر کسی حس کند که ما او را خودی نمیدانیم، دیگر از دست رفته و از ما جدا شده؛ چه برسد به اینکه توی چشمش نگاه کنیم و بگوییم تو غیرخودی هستی.
جناب دکتر به نظر شما چه کسانی را میتوان مصادیق خواص بیبصیرت قلمداد کرد؟
اجازه بدهید وارد این بحث نشویم که خیلی دلآزار است. ولی این را باید عرض بکنم که اصلا مفهوم خواص خیلی برای من روشن نیست؛ ضمن اینکه علایم و نشانههای روشنی از بصیرت را در بیشتر مدعیان بصیرت نمیبینم و منطق برچسب بیبصیری را در متهمان به این عنوان درک نمیکنم. مثلا نمیتوانم بفهمم چطور آقای هاشمی رفسنجانی با ۶۰ سال کار سیاسی و با آن همه سوابق و سمتهای مهم حکومتی بیبصیرت است. ولی فلان و بهمانی که نمیخواهم توصیفش کنم، بابصیرت است. چرا؟ تنها یک دلیل دارد و آن اینکه ما را دربست تایید میکند. اصلا این ادبیات و این تناقضگوییها ما را به توهم انداخته و هور و ماهور میگوییم.
منظور من از خواص اشخاص دارای وزن اجتماعی و سیاسی و فرهنگی است. اشخاصی که به نوعی تاثیرگذار هستند. بهنظر شما اشخاص تاثیرگذار در وقایع بعد از انتخابات کوتاهی نکردند؟ بهطور کلی چرا این همه دلخوری و نامهربانی میان برادران دینی و نیروهای درون نظام بهوجود میآید؟ چه کاری باید میشد که نشد و چه کارهایی نباید میشد ولی شد؟
من فکر میکنم اگر ما طبق اصل ۲۷ قانون اساسی اجازه داده بودیم که معترضین راهپیمایی بکنند و بعد هم طبق اصل ۱۷۵ قانون اساسی اجازه داده بودیم بیایند تو تلویزیون، در یک محیط دوستانه و برادرانه حرفشان را بزنند، هیچ مشکلی پیش نمیآمد. اصلا اگر رسانه ملی اخلاقی و قانونی عمل میکرد، این همه عقده و عصبانیت ایجاد نمیشد که کار به خیابانها کشیده شود.
خوب ایرادی که به معترضین وارد میشد، این بود که بدون مجوز راهپیمایی راه انداختند.
این ایراد وارد نیست. یعنی با قانون اساسی اصلا جور درنمیآید. اگر به مشروح مذاکرات خبرگان برای تصویب اصل ۲۷ توجه بفرمایید، تردید نخواهید کرد که راهپیمایی مجوز نمیخواهد. در متن قانون هم که چنین قیدی گنجانده نشده است و اصلا اگر ما قائل به مجوز باشیم، بود و نبود این اصل علیالسویه است. اینها همه توی مشروح مذاکرات بحث شده و قید لزوم مجوز رأی نیاورده است. توجه داشته باشیم که اصل ۲۷ برای کسانی وضع نشده که میخواهند برای ما هورا بکشند؛ برای کسانی وضع شده که میخواهند هوار بکشند و اعتراض کنند. بنا هم بر این نیست که شرکتکنندگان را گزینش کنیم و صلاحیتشان را برای شرکت در راهپیمایی تایید کنیم حال اگر این اصل را نمیپسندیم و منطقی نمیدانیم، اشکالی ندارد، دوباره اصلاحش کنیم و به همهپرسی بگذاریم. ولی اینطوری با قانون اساسی برخوردکردن، فرجام خوبی برای ما ندارد. دودش به چشم همه ما میرود.
آقای دکتر درباره موضوع حمله به سفارت انگلیس و باغ قلهک چه تحلیلی دارید؟
من فکر میکنم این برادران پتکی به حیثیت ما زدند. ما سی سال است که داریم به عالم و آدم میگوییم موضوع اشغال سفارت آمریکا یک امر استثنایی و مربوط به برهه خاصی از انقلاب و به هر حال غیرقابل تکرار است. قرار نظام جمهوری اسلامی هم این بوده و هست. هیچ نهاد حکومتی غیر از ین نظری نداشته و ابراز نکرده است. ناگهان چند جوان خودسر و خیرهسر دست به یک چنین عمل خلاف همه موازین شرعی و قانونی میزنند و دستگاه دیپلماسی ما را دچار بحران میکنند.
شما فکر میکنید اینها خودسر بودند، یا تشکیلات و رهبرانی هم داشتهاند؟ در هر صورت، با اینها باید چگونه برخورد شود؟
اگر بخواهیم از شر اینها راحت بشویم و نظام جمهوری اسلامی که محصول خون صدها هزار شهید قطعهقطعه شده است را از دست اینها نجات بدهیم، به نظرم راهش این است که با کمک برادران شریف وزارت اطلاعات اینها دقیقا شناسایی بشوند و بهخصوص سران اینها به مردم معرفی بشوند و نیازی هم نیست که برخورد تندی با آنها بشود. اصلا نیازی به مجازات آنها هم نیست. چون مجازات آنها را جریتر و متصلبتر میکند. اینها برادران ما هستند. دشمنان ما نیستند. بسیاری از آنها به لحاظ فردی شریف و دوستداشتنی هم هستند ولی گمراهند. اینها و سران اینها باید بیایند توی تلویزیون در مناظره آزاد شرکت کنند و حرفشان را بزنند. آنوقت معلوم میشود که به لحاظ منطقی چقدر سست بنیادند. چقدر از موازین دینی دور افتادهاند. چقدر به منافع ملی و حیثیت جمهوری اسلامی صدمه زدهاند. میبینید که من بازهم به رسانه ملی برگشتم. واقعا رسانه ملی اگر ملی و آزاد باشد و مثلا یک برنامه نود سیاسی مثل برنامه نودی که آقای فردوسیپور در موضوع ورزش اداره میکند، داشته باشیم، بدون اغراق بخش عظیمی از گرفتاریهای ما حل میشوند.
پس معتقدید اینها تشکیلات دارند؟
قطعا. اینها محصول همان محفلی هستند که پیشتر اشاره کردم. از توی همین محفلها هست که طرح حمله به کوی دانشگاه ریخته میشود. حمله به بیت مراجع و همه این رفتارهای سخیف و غیرقانونی و غیرشرعی از یک آبشخور سرچشمه میگیرد. آنها باید بیایند مبانی و منطق این رفتارها را به ملت رشید ایران بگویند و مسوولیت این کارها را هم مرد و مردانه بپذیرند. ما هم حرفهایمان را میزنیم. بلکه ما قانع شدیم و به ایشان پیوستیم یا ایشان قانع بشوند و دست از سر مردم بردارند. این را هم باید تاکید کنم که من به این برادران حق می دهم که با انگلیس مخالف باشند؛ معترض باشند. به هر حال هم در تاریخ معاصر و هم در وقایع اخیر عملکرد انگلستان قابل سرزنش است. آنها در جاهای زیادی به ما ظلم کردهاند و میکنند ولی جواب عملکرد آنها این نیست که به آنها اهانت کنیم. سفارت آنها را تخریب کنیم. برخورد ما باید دیپلماتیک باشد. در نهایت ادب باشد. آنها هم اگر بیادبی کردند، مجوزی برای مقابله به مثل نداریم. در جریان جنگ صفین برخی از لشکریان حضرت ظاهرا مقابله به مثل کردند و به لشکریان معاویه توهین کردند. حضرت فرمودند: (انی اکره لکم ان تکونوا سبابین) من دوست ندارم شما اهل سب و اهانتکردن به دیگران باشید. حالا نگاه کنید به برخی حرفها که بر زبان برخی مدعیان شرع و دین جاری میشود. ولو به دشمن ما حق اهانت نداریم.
اگر موافق باشید گریزی هم به مسایل اقتصادی بزنیم. چون مردم بیش از آنکه دغدغه برخی موضوعات سیاسی و نظری داشته باشند، با مشکلات اقتصادی و اشتغال و تورم درگیرند. یعنی اینها برای مردم ملموس است. هر روز مستقیم با آن مواجه میشوند.
با اینکه به مسایل اقتصادی بپردازیم موافقم ولی با اینکه مسایل اقتصادی را از مسایل سیاسی تفکیک کنیم خیلی موافق نیستم. چون واقعا سیاست و فرهنگ و اقتصاد و هنر و امثال آن ربط وثیقی دارند و به عبارتی تفکیکناپذیرند. اما درخصوص مسایل اقتصادی من به چند نکته اشاره میکنم. اول اینکه اقتصاد علمیترین شاخه علوم انسانی است. بنابراین ما باید به عالمان علم اقتصاد که سرمایههای ملی هستند، جدا توجه کنیم. اخطارها و انذارهای آنان را که از سر دلسوزی بیان میشود موردتوجه قرار بدهیم. این یک حرف کاملا عقلانی است. از عجایب کارها و رفتارهای ما این است که وقتی میخواهیم یک پراید را دست کسی بدهیم که براند، او را آموزش میدهیم. آزمایش میکنیم. بعد هم به رانندگی او نظارت میکنیم ولی چطور اقتصاد یک مملکت را که به معیشت هفتاد میلیون آدم مربوط است، میدهیم دست یک آدمی که الفبای علم اقتصاد را نمیداند، این مثل آن میماند که مسند قضاوت را به کسی بسپاریم که علم قضاوت را نمیداند. یا طبابت را به کسی واگذار کنیم که طب نخوانده. خوب تا وقتی اینجور هست، نتیجهای بهتر از این نخواهیم گرفت. نکته دوم اینکه: بههرحال فرصت طلایی اقتصاد ایران که مقطع شش هفت سال گذشته باشد از دست رفت. معلوم نشد این همه پول کجا رفت. بزرگی گفته: آنان که کارهای بزرگ را به دست افراد کوچک میسپارند، به زودی خواهند فهمید که کارهای بزرگ به دست آنان قابل انجام نیست. بی رودربایستی حال اقتصاد ایران خوب نیست. اقتصاددانان میگویند حال اقتصاد وقتی خوب است که رشد بالا باشد و تورم پایین. خوب رشد الان چگونه است؟ چرا رقم رشد اقتصادی را اعلام نمیکنند؟ یا درست اعلام نمیکنند؟ از چشم زخم میترسند؟
وضعیت اشتغال چگونه است. راهحل بیکاری بهنظر شما چیست؟
تا ما رشد نداشته باشیم، حل مساله بیکاری امکانپذیر نیست. ببینید اصل ۲۸ قانون اساسی دولت را موظف کرده که برای همه افراد امکان اشتغال به شکار ایجاد نماید. جالب اینکه قانونگذار این را از حقوق ملت دانسته و در فصل سوم آورده. خوب دیگر ثابت شد که سیاستهای اقتصادی این مدعیان طرفداری از اقشار آسیبپذیر چه بلایی بر سر اقتصاد آورد. دیگر بس است. برای خدا، برای مردم، برای منافع خودتان هم که شده، بروید کنار بگذارید افراد کاردان یک کاری بکنند. اگر دست از سر مردم بردارند، مردم آنان را میبخشند.
ولی دولتمردان با شما موافق نیستند. آنها لابد خواهند گفت که شما سیاهنمایی میکنید. فقط نیمه خالی لیوان را میبینید. توفیقات زیادی هم بوده.
ما منکر خدمات و زحمات برادران نیستیم. مگر میشود دولتی هیچ خدمتی نکند و فقط خرابکاری کند. ما مجموع و معدل عملکرد را میگوییم. بههرحال کسری بودجه هست. تورم هست. رشد پایین و صندوق ذخیره ارزی خالی است. اینها سیاهنمایی است؟ اینکه تولید درحال رکود است، اینکه کارگاهها درحال تعدیل نیروها هستند، اینکه بیکاری بیداد میکند، اینها سیاهنمایی است؟ اگر بازهم بگویند نه، همهچیز پاک و پاکیزه است و رو به راه است، ناچار باید عرض کنم: آن یکی اشتر بدید و گفت هی
از کجا میآیی ای فرخنده پی
گفت از حمام گرم کوی تو
گفت خود پیداست از زانوی تو
یا به قول مولوی: در میان روز گفتن روز کو
خویش رسواکردن است ای روز جو
جناب دکتر به عنوان آخرین سوال و درواقع به عنوان جمعبندی از مجموعه گفتوگو که به درازا هم انجامید، پیشنهاد شما برای بهبود اوضاع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی که به درستی فرمودید قابل انفکاک هم نیستند، چیست؟ به نظرتان از کجا شروع کنیم و برای شروع چه کار باید بکنیم؟
من مایلم به عنوان فصلختمام چند جمله از امیرالمومین(ع) را به عرض مخاطبین شما برسانم: ایشان میفرمایند: (اشتعمل العدل و احذرالعسف والحیف) داد و دهش پیشه کن و از زورگویی و ستم بپرهیز. چرا؟ زیرا: (فانالعسف یعود بالتجلاء) زورگویی رعیت را به آوارگی میکشاند (والحیف یدعوا الی اسیف) و بیدادگری به مبارزه به شمشیر میانجامد. یا در جای دیگری میفرمایند: (الانصاف یرفع الخلاف و یوجب الائتیلاف) عدل و انصاف، مخالفتها را از بین میبرد و دوستی و محبت ایجاد میکند. برای حل مشکلات عدیدهای که تنها به پارهای از آنها اشاره کردم، عزم ملی لازم است. همه ملت باید کمک کنند. اکنون بخشهایی از ملت با برچسبهای خلاف شرع و قانون و اخلاق کنار گذاشته شدهاند. بخشهایی آواره شدهاند. بخشهایی منزوی و مورد بیمهری قرار گرفتهاند. ما برای اینکه حمایت ملت را و نخبگان را برای حل مشکلات جلب کنیم، اولا باید به آنها بها بدهیم. اجازه بدهیم در چارچوب قوانین آزادیعمل داشته باشند. دست از بدعتهای غیرقانونی برداریم. دست از این انحصارطلبی برداریم. بدانیم هرگونه محدودیت غیرقانونی برای تجار و هنرمندان و اندیشمندان و فعالان سیاسی و احزاب و غیر و ذالک، اسمش ظلم است. چون حقوق شرعی و قانونی، دقیقا «حقالناس» است.
من تعجب میکنم از اینکه اسم بردن از بعضی مخالفین در مطبوعات ممنوع میشود؛ درحالی که در قرآن و مفاتیح و در همین مطبوعات اسمبردن از شیطان و فرعون و شمر و یزید منعی ندارد. این رفتارها و این تناقضها با عدالت و عقلانیت سازگار نیست.
مرحوم طالقانی در پایان یکی از جلسات تفسیر قرآن گفته بودند اینها چیزهایی بود که به عقل ناقص من رسید، تا به عقل ناقص شما چی برسد. بنده هم به تاسی از مرحوم طالقانی عرض میکنم اینها که گفتم چیزهایی بود که به عقل ناقص من رسید. تا به عقل ناقص دوستان و برادرانمان چی برسد.
دختران میرحسین موسوی و زهرا رهنورد همزمان با سالروز تولد پدرشان در یادداشتی که در آستانه یازده اسفند، سالروز تولد میرحسین موسوی نوشته اند، به بی خبری طولانی از موسوی و رهنورد پرداخته و با اشاره به آخرین باری که برای کسب خبر به بن بست اختر رفته اند، آورده اند: راستی کجایید شما؟ با هم همگی فریاد کشیدیم سلام کردیم. با هم حالمان را گفتیم که خوب است و سلام گرمی که به مهر از یاران رسیده بود فریاد کردیم با امید اینکه شاید از دیوارها و میله بگذرد و شاید آنجا باشید و بشنوید. برسرمان ریختند. نگهمان داشتند. در سرمای شب پاستور دستهایمان را بهم دادیم بچه های ترسیده کوچک را بین حلقه امان نگه داشتیم و ایستادیم.
پیش از این نیز برادر میرحسین موسوی که برای کسب اطلاع و نگران از وضعیت برادر خود به کوچه اختر رفته بود، با برخورد خشن ماموران رو به رو شده و آنها گفته بودند کسی به نام میرحسین موسوی نمی شناسند.
فرزندان میرحسین موسوی کماکان و پس از تهدید نیروهای امنیتی از تماس تلفنی و یا ملاقات محروم هستند.
به گزارش کلمه، متن کامل این دلنوشته به شرح زیر است:
به نام خدای خوب ..خدای مهربان ، خدای همراه در لحظه لحظه های تنهایی آزادگان دربند
«آنجا که عشق
غزل نیست
که حماسه ایست،
هر چیز را
صورتِ حال،
باژگونه خواهد بود:
زندان باغِ آزاده مردم است
و شکنجه و تازیانه و زنجیر
نه وهنی به ساحتِ آدمی
که معیارِ ارزشهای اوست »
شاملو
نزدیک تولد توست. باور مان نمی شوداین یک سال را که بدون شما سر شد. دلخوش به صدای زنگ تلفن با شماره امنیتی بی نشان که شاید صدای شما نوید سلامتیتان را بدهد و دلمان کمی آرام شود که آنهم چه انگشت شمار بودند. و دلهایمان چه فشرده و نفسهایمان چه تنگ.
این تاریک شب طولانی را به پیغام استوار سبز ” صبر و فقط صبرت ” بابای دلیر صبور بودیم. یادت هست که قول های ما به تو همیشه قول بود؟ و قول هر آدمی همهی شرفش؟ صبوری کردیم با ایمان و چشم دوخته به همان افق خونین که خورشید سر زند و شما دوباره رها و آزاد باشید کنار دیگر پرنده های بال و پر بسته که خدایشان بزرگ تر از هر قدرتیست و نگه دار تمام دل های زنده و تپنده برای شکوه ، آزادی و استقلال و سربلندی ایران.
شما گرچه در حصر، در زندان کوچه اختر یا هر زندان دیگری که ما امروز نمیدانیم دقیق که کجایید، آزادید و آزاده. پس پدر و مادر آزاده،در این بیخبریهای تلخ طولانی ما از روزگار مان برایتان می گوییم از آنچه که گذشته است. چرا راه دور برویم از همین هفته پیش از شبی سرد می گوییم…
بازهم خبری ازشما نبود ، به جایش نگرانی و درد رسوب کرده این سال تلخ در جانمان نشسته بود. همگی آمدیم به جستجوی خبری، شب بود و سرما . بازهم این ما بودیم پرسان بر سر آن کوچه غمگین خفته، آن اختر خاموش. در زدیم بازهم گفتند که کسانی به این اسم اینجا نیستند. راستی کجایید شما؟ با هم همگی فریاد کشیدیم سلام کردیم. با هم حالمان را گفتیم که خوب است و سلام گرمی که به مهر از یاران رسیده بود فریاد کردیم با امید اینکه شاید از دیوارها و میله بگذرد و شاید آنجا باشید و بشنوید. برسرمان ریختند. نگهمان داشتند. در سرمای شب پاستور دستهایمان را بهم دادیم بچه های ترسیده کوچک را بین حلقه امان نگه داشتیم و ایستادیم. غیر از ماموران عصبانی، آن درختهای بلند خفته چنار و آب جویهای یخ زده ناظر بودند. آنجا هم صبوری کردیم. صبری تلخ. آن کار زینبی که تو گفته بودی و باور هردوی شما بود. می بینید چه خوب درسهایی که اینهمه سال داده بودید پس می دهیم؟ آخر چگونه یک ون، دیوارهای بلند و فلزی نصب شده بر ورودی آن کوچه باریک وکوچک، میله ها و آهن های جوش خورده برپنجره های آن خانه کهنه و پر از خاطره می تواند مانع رسیدن پیام آزادی شما شود که هیچ دیوار و زندان و نیروی امنیتی و تهدید و توهین و اخراج آتش این عشق را سرد نمی کند و نه می تواند سدی شود در راه خواسته های به حق و صلح طلبانه شما و ما و که آزادی سرودیست همواره رها و جاری در رگ های شب که بی وقفه روییدن آفتاب را نوید می دهد.
ماه و خورشید ما! این یک سال شما حتما دلنگران ما دختران، بلیمونداهایتان، بودید و ما هم نگران شما ،هفت خورشیدمان که ابرها ربوده بودندشان با اینهمه براین باوریم که در این یلدای روزگار خورشید وجودتان را به خیالی بیهوده به گل اندوده اند که کی تـوان اندود خورشیدی به گِل…
شما ایستادید ،سرخم نکردید. و برعهدتان با هم میهنانتان، استوار ماندید. درست مانند همان بزرگ مردمانی که برای دوستی پاکی مهر و راستی ایستادند که شهید دادند ، کف خیابانهای شهر…
اینک آخرین ماه سال رسیده است و از شما برای ما به جز عکستان در قابی سبز، بر دیوار خانه، همان که دست در دست یکدیگرید… طنین گرم صدایتان که بر سرحرفهایتان هستید در روزهایی پر از ندانستن اینکه برشما واقعا در پشت دیوارهای زندانتان چه می گذرد، روزهای خبرهایی که هریک پشت دیگری میرسند و نگران ترمان می کنند، نیروی پر مهرتان به این خاک و حقیقت و آزادیست که گرممان میکند.
و ما ایمان داریم و باور داریم که تمام این دیوارها و زنجیرها و میله ها روزی میشکند. آن روز که ترانه آزادی خواندن گناه نیست و شما و ما میوه صبر و ایمانمان را از درخت استقامت خواهیم چید و آن را با تمام دنیا قسمت خواهیم کرد… و ما و شما و همه یارانمان ندا میدهیم که صبر زیبا بر مصائب رفته نتیجه ای شیرین دارد و طعم تلخی های این روزگار غمبار را از خاطره ها خواهد زدود.
پدر و مادر پر استقامت از ما برشما هزار درود
کوکب، زهرا، نرگس
اسفند ۱۳۹۰
۴۰ نفر از زندانیان سیاسی با صدور پیامی به مناسبت درگذشت پدر عبدالله نوری، به وزیر کشور دولت سیدمحمد خاتمی تسلیت گفته و برای آن روح سعادتمند در جوار حق و در کنار فرزند شهیدش رحمت و غفران الهی و برای شما و سایر بازماندگان صبر و اجر جزیل آرزو کرده اند.
متن این پیام که نسخه ای از آن در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
برادر ارجمند جناب حجت الاسلام والمسلمین عبدالله نوری
درگذشت پدر بزرگوارتان، فقید سعید مرحوم محمد علی نوری، که عمری را با ایمان و عمل صالح سپری کرد و فرزندان بزرگوار و خدومی چون جنابعالی، مرحوم شهید مهدی نوری و شادروان دکتر علیرضا نوری را به جامعه و ملت، تقدیم کرد تسلیت عرض می کنیم.
برای آن روح سعادتمند در جوار حق و در کنار فرزند شهیدش رحمت و غفران الهی و برای شما و سایر بازماندگان صبر و اجر جزیل آرزو می کنیم.
اسامی امضا کنندگان:
بهمن احمدی امویی
حسن اسدی زید آبادی
محسن امین زاده
مسعود باستانی
عماد بهاور
علیرضا بهشتی شیرازی
مسعود پدرام
مصطفی تاج زاده
علی جمالی
امیر خرم
بابک داشاب
محمد داوری
مجید دری
امیر خسرو دلیرثانی
علیرضا رجایی
عیسی سحرخیز
داوود سلیمانی
محمد سیف زاده
قاسم شعله سعدی
کیوان صمیمی
جلیل طاهری
محمد فرید طاهری قزوینی
فیض الله عرب سرخی
سیامک قادری
ابوالفضل قدیانی
فرشاد قربانپور
مهدی فروزنده پور
وحید لعلی پور
سعید متین پور
محسن محققی
مهدی محمودیان
محمدرضا معتمدنیا
علی ملیحی
عبدالله مومنی
محسن میردامادی
بهزاد نبوی
ضیا نبوی
حسین نعیمی پور
حسین نیکخواه
مصطفی نیلی
محمد امین هادوی
میرحسین موسوی در آخرین دیدار: با توجه به تداوم وضعیت فعلی نمی توان امیدی به انتخابات و شرکت در آن داشت.
اعضای تحریریه اخبار صبحگاهی شبکه یک رادیو برای خواندن خبر موفقیت اصغر فرهادی توبیخ شدند.
به گزارش رسیده به کلمه، در حالی که روز گذشته همه رسانه های بین المللی خبر موفقیت چشمگیر سینمای ایران را منتشر می کردند، تحریریه شبکه یک رادیو بخاطر خواندن خبر این موفقیت از سوی مسئولان صدا و سیما توبیخ شدند.
پس از آن هم در هیچ یک از بخش های خبر، این خبر مهم و تاریخ ساز خوانده نشد.
مسئولان فرهنگی کشور تاکنون برخورد بسیار سردی با این موفقیت تاریخی کرده اند و تاکنون از سوی وزیر ارشاد حتی پیام تبریکی منتشر نشده است.
موفقیت فیلم جدایی نادر از سیمین در عرصه بین المللی با بردن بیش از شصت جایزه معتبر فصل تازه ای در سینمای کشور گشوده و با استقبال مردمی رو به رو شده است.
فرهادی این جایزه را به ملت ایران تقدیم کرده است.
در حالی که از ماه ها پیش رسانه ها و مسئولان سیاسی کشور خبر از مشارکت ۶۰ درصدی برای انتخابات مجلس نهم می دهند، آخرین نظر سنجی حاکی است که میزان مشارکت ده درصد مردم در تهران است.
به گزارش رسیده به کلمه، نتیجه یک نظر سنجی معتبر مربوط به یک نهاد شهری در روزهای نزدیک به انتخابات مجلس نهم نشان از آن دارد که میزان مشارکت در شهرهای بزرگ کشور زیر ۲۰ درصد است . همچنین یکی از مقامات مسوول، در جلسه ای با ابراز نگرانی از وضعیت اقبال مردم نسبت به انتخابات اعلام کرده است که در شهرهایی با جمعیت بیش از ۳۰۰ درصد میزان مشارکت بسیار پایین خواهد بود.
ماه ها پیش از برگزاری انتخابات فرمایشی مجلس نهم، دستگاه تبلیغی رسمی ادعا کرد که رقم مشارکت مردم در انتخابات مجلس بیش از شصت درصد خواهد بود.
این در حالی است که طی انتخابات دوره قبل انتخابات مجلس شورای اسلامی نرخ مشارکت مردم ۵۱ درصد بود و مردم تهران مشارکتی کمتر از سی درصد داشتند.
اما اینک فرمانده کل سپاه پاسداران، نماینده ولی فقیه در سپاه، استاندار تهران و سایر مسئولان هم قول شده و خبر از مشارکت بالای شصت درصد می دهند.
روزنامه کیهان و سایت های نزدیک به حکومت نیز با ارایه گزارش هایی اعلام کرده اند که شیب مشارکت مردم در حال افزایش است و ادعا کرده اند که یک نظرسنجی انجام شده در حدود ۳۰ استان کشور نشان می دهد که مشارکت در مراکز استان ها به حدود ۴۵ درصد و با احتساب میزان مشارکت در شهرستان ها و روستاها به ۶۰ درصد می رسد.
پیش از این رهبری با پیش بینی برگزاری انتخاباتی مانند مراسم ۲۲ بهمن گفته بود: ” من با تجربهای که از رفتار این مردم دارم و با اعتمادی که به لطف خدای متعال دارم، پیش بینی میکنم که به لطف الهی به فضل الهی به حول و قوه الهی حضور مردم در این انتخابات یک حضور دشمنشکن خواهد بود. و با این انتخابات، انقلاب و کشور و نظام جمهوری اسلامی خون تازهای به پیکرش دمیده خواهد شد حرکت تازهای برای او پیش خواهد آمد و نشاط تازهای پیدا خواهد کرد.”
گفته می شود با چنین پیش بینی مبنی بر مشارکت دشمن شکن،مسئولان درصدد هستند که میزان مشارکت مردم را بیش از پنجاه درصد اعلام کنند.
مشاهدات خبرنگاران کلمه از سطح شهرهای تهران، اصفهان، شیراز، تبریز و مشهد حاکی از بی رغبتی مردم برای شرکت در انتخابات مجلس نهم است.
بی اعتمادی بیشتر به انتخابات در پی تقلب آشکار در انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ پیش آمده است که اعتراضات مردم با خشونت پاسخ گفته شد.
در پی این تقلب انتخاباتی که منجر به جابجایی آرای مردم شد، صدها فعال سیاسی ، کنشگر مدنی و دانشجو به زندان رفتند، ده ها شهروند معترض کشته شدند و میرحسین موسوی و مهدی کروبی دو نامزد اصلی انتخابات بیش از یک سال است که در حبس خانگی هستند.
دکتر صادق آخوندی دانشیار گروه علمی ارتودنسی دانشکدۀ دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران پس از دو هفته که از بازداشت او می گذشت روز دوشنبه با قرار کفالت آزاد شد.
بنا به گزارش های رسیده به کلمه، این قرار علی رغم فقدان دلیل اتهامی و با فشار بازجویان وزارت اطلاعات توسط آقای عبدی بازپرس شعبۀ ۲ دادسرای اوین صادر شده است.
بازداشت آخوندی خودسرانه و توسط مأموران امنیتی وزارت اطلاعات و بدون ارائۀ حکم قضائی صورت گرفته بود. بازداشت کنندۀ صادق آخوندی بازجوی او در زندان نیز بوده و در زندان به این عضو برجستۀ هیأت علمی دانشگاه گستاخی کرده و با دست به صورت او کوبیده است.
این بازجویان نوعاً آموزش ندیده بوده و یا از اعمال قدرت در هنگام بازجوئی لذت می برند.
بازداشت آخوندی که از سابقون دانشکدۀ دندانپزشکی و دانشگاه علوم پزشکی و چهره ای شناخته شده در محیط های علمی و دانشگاهی است موجی از انزجار را در بین همکاران دانشگاهی و کارکنان دانشگاه پدید آورد و واکنش هایی را برانگیخت و بنظر می رسد همین امر موجب آزادی او گردیده است.
روز گذشته اعلامیه هایی بر دیوار دانشکده نصب شده بود که در آن از اعضاء هیات علمی، دانشجویان و کارکنان دانشکده دعوت شده بود تا در روز سه شنبه در مراسم دعای توسل برای استخلاص هر چه زودتر همکارشان شرکت کنند.
این مراسم پس از آزادی صادق آخوندی در روز گذشته به مراسم استقبال از او در روز جاری تبدیل شده است.
مادر شهید سید مرتضی آوینی دار فانی رو وداع گفت.
به گزارش آوینی فیلم، مادر شهید آوینی، راوی فتح شب گذشته به رحمت ایزدی پیوست.
پیکر وی صبح امروز تشییع و به خاک سپرده شد.
شهید آوینی روایت گر فتح از نویسندگان دفاع مقدس است که در جریان فیلمبرداری در اثر انفجار مین به شهادت رسید.
کلمه_ گروه اجتماعی: تهران کربلا شد، عاشورای حسینی بود اما این بار نه در کربلا، نه در نینوا، این بار در تهران؛ در ایران. آمده بودند تا برای حسین(ع) عذاداری کنند، امده بودند تا بگویند حسین دیگر تنها نیست، که نه ۷۲ تن که هزاران یار دارند، آنها بیشمار بودند. اما باز هم تحمل نکردند، ماشین نیروی انتظامی که از روی مردم رد شد، جوانی که از پل به پایین پرت شد و ماموری که در دست مردم اسیر گشت و جوانانی که سپر او شدند تا آنان که زخم خورده بودند زخمی بر پیکر مامور وارد نکنند و از جان خود بیشتر از آن مامور حفاظت کردند وتصویری که در تاریخ ثبت شد. ” مشاهده فیلم های تکان دهنده عاشورا نشان می دهد که اگر شعارها و حرکات جاهایی به سمت افراط غیر قابل قبول کشانده می شود، ناشی از به زیر انداختن افراد بی گناه از روی پل ها و بلندی ها، تیراندازی ها و آدم زیر کردن ها و ترورهاست . جالب آنکه در بعضی از این فیلم ها دیده شده است که مردم در پشت چهره نیروهای انتظامی و بسیجی مهاجم برادران خود را می بینند و در شرایط بحرانی و پر از خشم و هیاهوی آنروز سعی می کنند بدانها آسیبی نرسد.” عاشورای تهران سند دیگری شد بر مظلومیت مردم ایران و متاسفانه حاکمیت به جای آنکه بخواهد از خانواده های زجر کشیده گان دلجویی کند داستان را وارونه جلوه دادند و فریاد وا اسلام آنان گوش ها را کر کرد. اما این تمام ماجرای ما نیست؛ روزها گذشت و فعالان سیاسی یک به یک راهی زندان شدند و در این میان مردمانی به زندان رفتند که با تمام وجود عاشق سرزمین خود بودند و نمی توانستند در مقابل بی عدالتی ها سکوت کنند و در راه خود چنان ایمانی داشتند که حتی در زندان نیز در مقابل ظلم ایتسادند و قدمی عقب ننشستند انقدر که جان خود را در زندان از دست دادند. با این اوصاف ما چطور می توانیم در انتخابات شرکت کنیم خصوصا زمانیکه:
هدی صابر پهلوان اوین
روزنامه نگار، مترجم، فعال ملی مذهبی، عضو جنبش مسلمانان مبارز، زندانی سیاسی و از گردانندگان مجله توقیف شده «ایران فردا» بود.
هدی صابر ۸ بهمن ۱۳۷۹ دستگیر شد و پس از پایان محاکمه اش در روزهای ۱۴ و ۱۵ اسفند، در ۲۱ اسفند ۱۳۸۰ با سپردن ۱۳۰ میلیون تومان وثیقه آزاد شد.
هدی صابر، در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۲، توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران (در پشت درهای بسته) به ده سال زندان و ده سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شد. او، تقی رحمانی و رضا علیجانی که تقاضای تجدید نظر کرده بودند تا برگزاری دادگاه تجدید نظر آزاد شدند امامجددا در ۲۵ خرداد همین سال آنها بدون ارائه هیچ دلیل قانونی و بدون دسترسی به وکیل خود بازداشت شدند و سه ماه در انفرادی به سر بردند. ۲۳ مهر غلامحسین الهام سخنگوی وقت قوه قضاییه بدون اینکه مشخص کند دادگاه آنها کی و کجا برگزار شدهاست اعلام کرد که این سه روزنامه نگار «محکومیت حبس خودرا در زندان آغاز کردهاند». او پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران مجددا توسط دو مامور دستگیر شد و تا مدتها از او خبری نبود که بالاخره به بند ۳۵۰ اوین منتقل شد. هدی صابر در ۲۱ خرداد ۱۳۹۰ به دلیل ایست قلبی ناشی از اعتصاب غذا و سهل انگاری مسئولین زندان برای انتقال وی در بیمارستان مدرس تهران درگذشت. وی به همراه زندانی سیاسی دیگر ملی- مذهبی امیر خسرو دلیر ثانی اعلام کرده بود «در اعتراض به مرگ هاله سحابی و برای جلوگیری از تکرار این بیدادگریها علیه انسانهای بی دفاع» دست به اعتصاب غذای تر میزند. آنان در بیانیه خود ضمن توصیف اینگونه هاله سحابی «مادر صفت و خواهرگونه در خدمت مردمان و آسیب دیدگان وقایع دو سال اخیر» تاکید کردند که هیچ مطالبه شخصی از اعتصاب غذا ندارند. خانواده وی تا روز ۲۲ خرداد از درگذشت وی بی خبر بودند. هم چنین ۶۴ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین نیز با امضای شهادت نامه ای، علت مرگ هدی صابر را ضرب و شتم از سوی ماموران امنیتی زندان اعلام کردند. به نوشته سایتهای نزدیک به جنبش سبز نیروهای امنیتی در اطراف بیمارستان مدرس حضور یافتند و پیکر وی توسط آمبولانس به پزشکی قانونی انتقال یافت. فریده جمشیدی همسر هدی صابر، اعلام کرد نیروهای قضایی و امنیتی را «مسئول» مرگ همسرش میداند.
مراسم تشییع وی صبح ۲۳ خرداد در بهشت زهرا برگزار شد. به نوشته وبگاه جرس «مقامات مسئول قضایی خبر انتقال به بیمارستان و درگذشت هدی صابر را به خانواده اش نیز اطلاع نداده بودند و پس از آن نیز از تحویل پیکر آن شهید به خانواده، امتناع ورزیدند.» تشییع جنازه هدی صابر در قطعه ۱۰۰ بهشت زهرا، تحت تدابیر شدید امنیتی برگزار شد.
مراسم سوم هدی صابر در مسجد اعظم قلهک با حضور گسترده مردم با وجود جو امنیتی شدید برگزار شد. بیش از دو هزار نفر در این مراسم حضور داشتند، اما در عین حال حدود ۲۰۰ نیروی امنیتی خیابان های اطراف را در کنترل خود گرفته بودند و حدود ۵۰ نیروی لباس شخصی در داخل مسجد در بین جمعیت پراکنده بودند. در بخش بانوان هم پلیس های زن کنترل این قسمت را برعهده داشتند.فیروزه صابر خواهر هدی صابر جلوی درب مسجد مهمان ها را مشایعت می کرد.نیروهای امنیتی از برگزارکنندگان تعهد گرفتند که سخنی از «شهادت» یا «زندان» در این مراسم به میان نیاید.حسین شاه حسینی، از فعالان جبهه ملی، نیز در این مراسم سخنرانی کرد.نیروهای امنیتی، بسیج و لباس شخصیها در محدوده خیابان یخچال و مسجد اعظم قلهک به وفور دیده میشدند و داخل مسجد نیز این نیروها با چندین دوربین از شرکتکنندگان در مراسم ترحیم هدی صابر فیلم میگرفتند.در میان مراسم یکی از حاضران خواستار فرستادن صلوات برای سلامتی زندانیان سیاسی شد که ماموران امنیتی او را دستگیر کردند. در این مراسم از چهره های شاخصی که حضور داشتند علاوه بر فعالان ملی مذهبی، احمد منتظری، محمد نوری زاد، محمدرضا خاتمی، سعید لیلاز، فرشاد مومنی، حبیبالله پیمان، هاشم آقاجری، محسن امینزاده، عبدالله نوری، هاشم صباغیان، تقی رحمانی، سعید حجاریان، فرزند اسدالله بیات، محمد توسلی، محسن آرمین، مرتضی الویری، خسرو سیف، خانواده محمود طالقانی، خانواده علی شریعتی، اعضای جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را می توان نام برد.هم چنین زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین نیز مراسمی برای بزرگداشت هدی صابر برگزار کردند.
شبنم سهرابی شهید عاشورای تهران مادر به خانه برنگشت
متولد ۱۳۵۴ از کشته شدگان عاشورای تهران است. شبنم سهرابی یک مادر تنها بود که خود و دخترش نگین را سرپرستی میکرد.در جریان درگیریها و اعتراضات روز عاشورای سال ۱۳۸۸ در تهران فیلمی از زیر گرفتن و قتل یک بانو توسط اتومبیل نیروی انتظامی منتشر شد که خودروی نیروی انتظامی چندین بار از روی وی رد شد.فرمانده نیروی انتظامی، پس از بازتابهای گسترده این فیلم، ادعا کرد که خودرو پلیس ربوده شدهبود.
وی ۳۴ سال داشتهاست و در روز حادثه، برای گرفتن نذری از منزلش در خیابان شادمان خارج شده و دیگر بازنگشت. پیکر او ۲۰ روز بعد به خانواهاش تحویل دادهشد.مراسم خاکسپاری سهرابی تحت تدابیر امنیتی شدید در قطعه ۸۶ بهشت زهرا برگزار شد. مادر شبنم سهرابی میگوید که برای عدم مصاحبه با رسانهها تحت فشار نهادهای امنیتی قرار داشتهاست.مادر شبنم سهرابی درباره واکنش نیروی انتظامی در رابطه با مرگ دخترش می گوید: ” دخترم را با ماشین نیروی انتظامی زیر گرفته اند اما علت مرگش را نوشته اند برخورد با جسم سخت. می خواهم بدانم که آیا این جسم سخت اسمی ندارد؟ ”
در جریان اعتراضات روز عاشورا ۱۴ کشته و تعداد زیادی دستگیر و یا مجروح شدند.
مصطفی کریم بیگی تهران کربلا شد
بیگی یکی از کشته شدگان در اعتراضات عاشورای ۱۳۸۸ بود. او در حوالی خیابان نوفل لوشاتو مورد اصابت گلوله از ناحیه سر قرار گرفت. خانواده وی می گویند پیکر او کالبد شکافی شده بود و اثر گلوله در پیشانیاش مشهود بوده است.همچنین با وجود سکونت او در تهران، ماموران امنیتی اجازه دفن او را در شهر تهران ندادهاند، به همین خاطر خانواده او مجبور شدند او را هنگام غروب آقتاب در شهریار کرج دفن کنند. کانون حمایت ازخانوادههای جان باختگان و بازداشتیها اعلام کرده بود که ماموران وزارت اطلاعات اقوام و بستگان مصطفی کریم بیگی را تهدید کرده بودند تا از اطلاع رسانی در مورد او خودداری کنند.
امیر ارشد تاجمیر، نه اسبان که ماشین نیروی انتظامی از روی شهید عاشورا گذشت
صدابردار رادیو، پسر خانم شهین مهینفر گوینده و مجری رادیو و تلویزیون بود. امیر ارشد تاجمیر در روز یکشنبه ۶ دی ١٣٨٨، به دلیل هجوم خودروهای نیروهای انتظامی به میان مردم در میدان ولیعصر تهران مورد اصابت یکی از خودروها قرار گرفت و سپس خودروها پلیس از روی بدن نیمه جان او رد شدند. او پس از انتقال به بیمارستان فوت کرد. جسد آقای امیر ارشد تاجمیر به پزشک قانونی کهریزک برده شد. او ٢۵ سال داشت.
ماموران انتظامی با این که از هویت آقای تاجمیر از روز اول با خبر بودند، اما به خانوادۀ وی اطلاع داده نشد. ماموران ساعت ۳ بعد از ظهر روز ۱۲ دی ماه، به خانواده خبر میدهند که برای بردن جسد به پزشک قانونی کهریزک مراجعه کنند. آنها به خانواده تاکید میکنند، جز اقوام نزدیک به کسی خبر ندهند و مراقب باشند تا مراسم در «نهایت آرامش و بیسر و صدا» انجام شود . محل دفن نیز از طرف ماموران از پیش تعیین شده بود و امکانی برای تصمیم گیری خانواده وجود نداشت.
سه خودرو و تعداد زیادی مامور، اعضای خانواده را در راه بهشت زهرا همراهی کردند. هنگام خاکسپاری مامورین در میان و پیرامون افراد حاضر، ایستادند و از آنها عکس و فیلم تهیه کردند. ماموران زن که در میان بستگان قربانی جاگرفته بودند، با یکی از زنان جوان فامیل، که روسریش عقب رفته بود، برخورد بدی کردند و او را آماج الفاظ زشت و زننده گرفتند. ماموران دولتی، جوانی را که از مراسم عکسبرداری میکرد، دستگیرکردند ولی پس از مدتی با چند سوال و جواب و همچنین خالی کردن حافظه دوربینش وی را آزاد کردند.
خانواده تاجمیر یک هفته برای گرفتن جسد فرزندشان به مقامات مسئول مراجعه کردند و جوابی نیافتند. آقای ارشد تاجمیر روز شنبه ۱۲ دی در قطعه ۳۰۲، ردیف ۱۶۶، شماره ۷ بهشت زهرا، به خاک سپرده شده است. مراسم در ساعتی که تمام بخشهای بهشت زهرا از جمله، اداره و غسالخانه تعطیل شده بود، انجام گرفت. بعد از اجرای مراسم شتسشو، جسد را با همراهی ماموران لباس شخصی بیرون آوردند. با پوشاندن و پر کردن قبر از حاضرین خواسته شد تا سریع محل را ترک کنند و به خانواده فرصت عزاداری داده نشد. به گزارش سایت آینده، میزان مواد رنگدار و سفید کننده بر روی صورت او بوضوح نشان میداد که سعی زیادی شده تا آثار شدید و فراوان جراحات پیدا نگردد.
سی و یکمین روز؛ ندا آقاسلطان، امیر جوادیفر، امیر حسین طوفان پور، محمدحسین فیض و بهزاد مهاجر
سی امین روز؛ احمد نجاتی، اشکان سهرابی، احمد نعیمآبادی، علی حسنپور و مسعود هاشمزاده
بیست و نهمین روز؛ رامین رمضانی، حسام حنیفه، حسین اکبری، کیانوش آسا و سهراب اَعرابی
بیست و هشتمین روز؛ آرش هنرورشجاعی، موسی ساکت، معزالدین ایلاتی خامنه، رضا جلودارزاده و داریوش جلالی
بیست و هفتمین روز؛ مسعود باستانی، جواد علیخانی، مسعود سپهر، فریدون صیدی راد، محمدرضا معتمدنیا و جعفر اقدامی
بیست و ششمین روز؛ احسان هوشمند، بهزاد نبوی، مرضیه رسولی و محمدرضا کربلایی آقا ملکی
بیست و پنجمین روز؛ احمد زید آبادی، حسین زرینی، ابوالفضل عابدینینصر و مهدیه گلرو
بیست و چهارمین روز؛ سیامک قادری، عبدالله رمضان زاده، حسین نعیمی پور و شیث امانی
بیست و سومین روز؛ محسن میردامادی، مهدی کوهکن، محمد داوری و مجید دری
بیست و دومین روز؛ وحید لعلی پور، حمزه کرمی، سعید مدنی، مهدی کریمیان اقبال
بیست و یکمین روز؛ علیرضا فلاحتی، سیدضیانبوی، عیسی سحرخیز و مهدی فروزنده پور
بیستمین روز؛ فیض الله عرب سرخی، پرستو دوکوهکی، محمد سلیمانی نیا، شهرام منوچهری
نوزدهمین روز؛ علیرضا رجایی، سیداحمد میری، امیر نوروزیان و علی اکبر محمد زاده
روز هجدهم؛ میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی
روز هفدهم؛ شهید صانع ژاله و شهید محمد مختاری
روز شانزدهم؛ محسن محققی، مصطفی تاج زاده، سعید جلالی فر و شاهین زینعلی
روز پانزدهم؛ کیوان صمیمی، فرید طاهری، جمال عاملی و حسین رونقی ملکی
روز چهاردهم؛ محمدرضا مقیسه، مجید توکلی، سهام بورقانی و علی اکبر سروش
روز سیزدهم؛ ابوالفضل قدیانی، محبوبه کرمی، علی شکرچی و علی ملیحی
روز دوازدهم؛ آریا آرام نژاد، عبدالله مومنی، مزدک علی نظری و اسماعیل صحابه
روز یازدهم: محسن امین زاده، حشمت طبرزدی، حسین نیکخواه و احمدرضایوسفی
روز دهم؛ عماد بهاور، علی ابراهیمی، رامین پرچمی و بابک داشاب
روز نهم؛ هنام ابراهیم زاده، مسعود پدرام، رسول بداغی و بهمن احمدی امویی
روز هشتم؛ عاطفه نبوی، آرش صادقی، کوهیار گودرزی و عبدالفتاح سلطانی
روز هفتم؛ محمد سیف زاده، مهدی محمودیان، آرش سقر و سروش صفای وردی
روز ششم؛ امیر خسرو دلیر ثانی، مهدی خدایی، سید جلیل طاهری و حسین امینی
روز پنجم؛ داوود سلیمانی، ابراهیم مددی، حجت منتظری و مجتبی احمدی
روز چهارم؛ نسرین ستوده، قاسم شعله سعدی، علی جمالی و یعقوب ملکی
روزسوم؛ علیرضا بهشتی شیرازی، حسن اسدی زیدآبادی، احمد رضا احمد پور و محمد توسلی
روز دوم؛ بهاره هدایت، جواد امام، مصطفی نیلی و محمدجواد مظفر
روز اول؛ افشین اسانلو، حمیدرضا ایزدبار، علی پور سلیمان و محمدحسین خوربک
وزارت کشور عربستان تظاهرات در این کشور را ممنوع و مخالف شریعت اسلامی دانست.
به گزارش شبکه تلویزیونی العالم، سخنگوی وزارت کشور عربستان تاکید کرد نیروهای امنیتی اختیارات کامل دارند برای جلوگیری از تظاهرات همه تدابیر لازم را اتخاذ کنند.
به گزارش واحد مرکزی خبر به نقل از این سخنگو افزود، هر نوع تظاهرات، راهپیمایی و تجمع و دعوت به آنها ممنوع است، زیرا با اصول شریعت اسلامی و نیز ارزشها و سنت های جامعه عربستان تناقض دارد.
وی ادامه داد، عده ای تلاش می کنند با دور زدن قوانین و دستورات به اهداف نامشروع خود برسند.
مردم عربستان با اعتراضات مسالمت آمیز خواهان حقوق خود و تغییر در این کشور هستند و نظامیان رژیم تاکنون چندین نفر از معترضان را به قتل رسانده اند.
معاون وزیر ارتباطات با تاکید مجدد بر این که شبکه ملی اطلاعات به هیچ عنوان دسترسی به اینترنت را محدود نمیکند، گفت: شبکه ملی اطلاعات، شبکهای گسترده و قادر به پوششدهی کل فضای ICT است که برروی یکی از لایههای متنوع آن دسترسی به اینترنت دیده شده است و بستری امن را برای تبادلات مجازی به ارمغان میآورد.
دکتر محمدعلی فرقانی – معاون وزیر ارتباطات و فنآوری اطلاعات و رییس هیات مدیره شرکت ارتباطات زیرساخت کشور – درباره برخی اظهارات پراکنده درباره شبکه ملی اطلاعات اظهار کرد: شبکه ملی اطلاعات برای نخستین بار در قانون برنامه پنجم توسعه دیده شده و هدف از راهاندازی آن، شبکهای داخلی است تا محتوای بومی را دربربگیرد و نیاز کاربران را در داخل کشور برآورده کند و به هیچ عنوان با راهاندازی آن، جدایی بین این شبکه و اینترنت صورت نخواهد گرفت.
به گزارش ایسنا، وی در پاسخ به سوال که آیا امنیت لازم توسط پالایش صورت میگیرد، اظهار کرد: مفهوم پالایش و امنیت از یکدیگر جدایند چراکه پالایش متولیان خاص خود را دارد و کارگروه تعیین مصادیق جرایم رایانهیی سیاستگذاری آن را برعهده دارد اما منظور از امنیت این است که اطلاعات برروی بستر انتقال خود از مبداء به مقصد، دچار تغییر و دسترسیهای غیرمجاز نشوند و به نوعی ایمن مبادله شوند.
رییس هیات مدیره شرکت ارتباطات زیرساخت کشور درباره اختلالاتی که در فضای وب ایجاد شده و بیشتر شامل ایمیلها میشود نیز تاکید کرد: هیچگاه نباید به ظاهر قضایا نگاه کرد چراکه فنآوری اطلاعات با فنآوریهای بسیاری ترکیب شده و بستر توسعه بسیاری از فعالیتهاست.
وی ابراز کرد: همانطور که جمهوری اسلامی ایران نمودی بیرونی دارد، در فضای مجازی هم دارای جایگاهی است که در این فضا بستر تهدیدات بیشتر است و شاید این به نظر بسیاری که از این حوزه آگاهی ندارند، شاید چندان قابل توجه نباشد اما برای ما که از مخاطرات آن آگاهیم، باید جدی گرفته شود اما باید دانست که زیرساخت نیز در این موضوعات دخالتی ندارد چراکه ما متولی تامین شبکه هستیم.
معاون وزیر ارتباطات و فنآوری اطلاعات در پایان تصریح کرد: اما باید دانست که تهدیدات فضای سایبر و برخی کشورهایی که درصدد ضربه زدن به ما هستند، جدی است و باید جلوی آنها را با تدابیری که اندیشیده میشود، گرفت.
در همین حال، صاحبان آدرسهای اینترنتی براساس مصوبه ۱۰۶کمیسیون تنظیم مقررات ارتباطات و در راستای ساماندهی استفاده از آدرسهای عددی اینترنتی باید نسبت به ثبت آنها اقدام کنند.
یکی از مهمترین مسائلی که در بخش شبکه ملی IP مطرح می شود موضوع توزیع و بازمهندسی آدرسهای عددی اینترنتی است که برای اجرایی شدن آن، سازمان فناوری اطلاعات نسبت به مطالعه تطبیقی روی کشورهای مختلف اقدام کرده و رفتارهای کشورها را در این حوزه مورد بررسی قرار داده است.
در همین راستا و براساس مدلی که برای کشورمان درنظر گرفته شده مقرر شد تا در نخستین اقدام ثبت آدرسهای IP در دستور کار قرار گیرد که به همین منظور کمیسیون تنظیم مقررات ارتباطات، سال گذشته مصوبه ۱۰۶ خود را به عنوان نخستین سند قانونی موجود در این حوزه ابلاغ کرد.
با ساماندهی آدرسهای اینترنتی امکان برخی سوء استفادهها و بروز تخلفهای احتمالی از بین خواهد رفت و فضایی مناسب برای انجام بهتر کسب و کارها در این حوزه و همچنین افزایش کیفیت و کارایی برای مصرفکنندگان فراهم خواهد شد.
با اجرای این طرح و ثبت آدرسهای اینترنتی، فرصت مناسب برای استفاده بهینه از آدرسهای عددی نسخه ۴ در مدت زمان باقی مانده، فراهم خواهد شد و زمینه لازم برای احصاء حقوق مصرف کنندگان و ارائه کنندگان خدمات در این حوزه نیز ایجاد میشود.
روزنامه جمهوری اسلامی با انتقاد از سقوط ارزش ها می نویسد: تجربه این سالها ثابت کرده است که نتیجه سکوت در برابر بیحرمتیها چیزی غیر از گرفتار شدن سکوت کنندگان در چاه ویل بیحرمتیها نخواهد بود. سکوت کنندگان امروز نیز روزی به همین چاه در خواهند افتاد. آیا روزی فرا خواهد رسید که همه بفهمند تخریب نمیتواند از جنس تقرب الیالله باشد؟
نویسنده می افزاید: درود و رحمت خدای متعال بر شهید مظلوم آیتالله بهشتی که می فرمود: “انقلاب ما، انقلاب ارزش هاست”.
در این سرمقاله با یادکردی از شهید بهشتی آمده است: سوگمندانه باید بگوئیم و بنویسیم که منحرف شدگان از اصول و آرمانهای انقلاب و کسانی که به پرتگاه ضدارزشها سقوط کردند، قبل از همه، خود بهشتی را به قربانگاه بردند. منظور این نیست که او توسط کسانی که به ارزشها توجه نداشتند یا مسیر ضدارزش را در پیش گرفته بودند به شهادت رسید. ایکاش بهشتی فقط به شهادت رسیده بود و قبل از شهادت جسمی، بارها او را از نظر شخصیتی شهید نکرده بودند. قاتل بهشتی، گروهک منافقین بود، اما قبل از اینکه این گروهک او را به شهادت برساند، او قربانی جهالت کسانی شده بود که با نیت تقرب الی الله، بهترین فرزندان اسلام و قرآن را به باد تهمتها میگرفتند و با سلاح دروغ به آنها حمله میکردند و هر روز چند بار آنها را به قربانگاه میبردند. بهشتی، اینگونه ترور شخصیت شد و قبل از آنکه در هفتم تیرماه ۱۳۶۰ در انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی به شهادت برسد، صدها بار، مظلومانه و غریبانه شهید شده بود.
در این سرمقاله نوشته شده است: این، صحنه ناجوانمردانه ایست که از ۳۰ سال قبل تاکنون شاهد تکرار آن درباره سایر فرزندان اسلام و ایران نیز هستیم و عجبا که پایانی برای آن وجود ندارد. علاوه بر اینکه چنین روش ضداخلاقی و ضد ارزشی در شرایط عادی هر روز به شکلی تکرار میشود، در مقاطع حساسی همچون انتخابات به صورت فوقالعادهای اوج میگیرد و جامعه را دچار التهاب میکند.
نویسنده به بهانه انتخابات افزوده است: این روزها چماق تخریب با چاشنی تهمت و دروغ و افترا باز هم توسط کسانی که ظاهری آراسته به دینداری و پایبندی به احکام شرعی دارند بر فرق رقبای انتخاباتی شان فرود میآید و بیرحمانه، خرمن اخلاق را به آتش بیاخلاقی میسوزاند. کاری به اینکه در این معرکه ضدارزشی و ضد اسلامی، چه کسی میسوزاند و چه کسی میسوزد نداریم. آنچه مهم است و باید همه را به تأمل وادارد و به فکر چارهاندیشی بیاندازد اینست که جامعه انقلابی و اسلامی ما چرا دچار چنین انحطاطی شده است؟
در این یادداشت آمده است:آنچه این فاجعه را سیاهتر و خطرآفرینتر میکند اینست که این اقدامات خلاف اخلاق، مربوط به کسانی است که تحت عنوان “اصولگرائی” و برای باصطلاح تقویت و تحکیم اصولگرائی عمل میکنند. فاجعه بارتر اینکه این بداخلاقیها و ارتکاب ضدارزشها در بسیاری موارد توسط کسانی و گروههائی صورت میگیرد که به عناوین و کسوتهای مرتبط با دین منتسب هستند. این، یعنی با سلاح دین به جنگ اصول و ارزشهای دینی رفتن.
سرمقاله نویس می پرسد: چرا انقلابی که بنا بود “انقلاب ارزش ها” باشد بعد از ۳۳ سال گرفتار عناصری افراطی شده که نه تنها پای بند ارزشها نیستند بلکه به نام ارزشها، مرتکب زشتترین اعمال ضدارزشی میشوند؟
جمهوری اسلامی در خاتمه آورده است: تجربه این سالها ثابت کرده است که نتیجه سکوت در برابر بیحرمتیها چیزی غیر از گرفتار شدن سکوت کنندگان در چاه ویل بیحرمتیها نخواهد بود. سکوت کنندگان امروز نیز روزی به همین چاه در خواهند افتاد. آیا روزی فرا خواهد رسید که همه بفهمند تخریب نمیتواند از جنس تقرب الیالله باشد؟
شورای هماهنگی راه سبز امید در پیام تبریکی به اصغر فرهادی به مناسبت موفقیت در اسکار، آورده است: پیروزی تاریخی شما در کسب جایزه اسکار، موجی از شادمانی و امید در دل یکایک ایرانیانی پدید آورد که از خشونت بیزارند و جویای صلح و همزیستی مسالمتآمیزند.
متن کامل این بیانیه بشرح زیر است:
به نام خداوند بخشنده مهربان
جناب آقای اصغر فرهادی، نویسنده و کارگردان گرامی ایران
صمیمانهترین درودها و تبریکها و قدردانیها، نثار شما و همکاران ارجمند و هنرمندتان.
پیروزی تاریخی شما در کسب جایزه اسکار، موجی از شادمانی و امید در دل یکایک ایرانیانی پدید آورد که از خشونت بیزارند و جویای صلح و همزیستی مسالمتآمیزاند. همدلی و قدرشناسی میلیونها ایرانی آزاده و وطندوست با محصول فرهنگی و اثر هنری ارجمند شما، و نیز جایزه ارزشمند اخیر، گواهی براین امر در داخل و خارج است.
اگر سانسور و محدودیتهای فرهنگی و ناامنی اجتماعی تا سقف انحلال خانه سینما و محروم ساختن کارگردانهای ارجمندی چون جناب آقای جعفر پناهی پیش رفته؛ این پیروزی مهم و شایان تجلیل، حامل موجی از امید برای همهی فرهیختگان و نخبگان و کنشگران مدنی است. و نیز پیامرسان این مهم که میتوان با وجود تمام تهدیدها و موانع و مشکلات ملموس در جامعهی استبدادزده، برای ارتقاء وضع فرهنگی و آگاهیبخشی و تغییر وضع موجود کوشید و اثرگذار بود.
شورای هماهنگی راه سبز امید
۸ اسفند ۱۳۹۰
احمد مسجد جامعی
یکبار در جمع دولت، رییس وقت بانک مرکزی دکترشیبانی با ذوق و شوق بسیار به سویم آمد. او درباره فیلمی از مجید مجیدی پرسوجو میکرد و دنبال اطلاعات بود. طبیعی بود که بپرسم، رییس بانک مرکزی چرا باید چنین پرسشهایی داشته باشد، اما منتظر نماند و خودش گفت که در اجلاس روسای بانکهای مرکزی جهان چند نفر از مقامهای اقتصادی کشورها به او مراجعه کرده و موفقیت سینمای ایران را تبریک گفتهاند. شب قبل فیلم برگزیدهای از مجید مجیدی در مهمترین شبکههای تلویزیونی کشور میزبان به نمایش درآمده بود.
گروهی در کشورمان موفقیتهای هنر ایرانی را در جهان به نگاه سیاسی نسبت میدهند و معتقدند که این آثار به دلیل ارایه چهره سیاه از ایران جایزه میگیرند. این نگرش کم و بیش در همه دورهها هوادارانی داشته است، اما به نظر میرسد کسانی که چنین نگاهی را ترویج میکنند نسبت چندانی با هنر ندارند و اعتماد و شناختشان از فرهنگ و هنر ایران بسیار اندک است. چند سال پیش به مناسبت ۲۵ سالگی انقلاب اسلامی میخواستیم از هنرمندان برگزیدهای که بیشترین موفقیتها را داشتهاند، تقدیر کنیم.
دو نفر بیشترین جوایز را از جشنوارههای جهانی گرفته بودند: عباس کیارستمی و مجید مجیدی. مجیدی بیشترین جوایز داخلی را نیز از آن خود کرده بود. جدا از اینکه چنین نسبتهایی را به چنین شخصیتهایی نمیتوان داد، این پرسش را نیز میتوان مطرح کرد که چگونه ممکن است کسانی که جوایز ملیشان نیز اینقدر بالاست، در جشنوارههای خارجی به دلیل سیاهنمایی جایزه گرفته باشند؟ در سالهای اخیر این نگاه کمابیش اصلاح و از جهاتی منزوی شده است.
واکنش عمومی به موفقیت اخیر فیلم اصغر فرهادی نشان داد کسانی که موفقیت هنر ایرانی در دنیا را به حساب سیاهنمایی میگذارند، اندکند. البته برخورد هنرمندان ایرانی در واکنش به موفقیتشان نیز در این امر تاثیر زیادی دارد. هنرمندان ایرانی بهرغم اینکه با محدودیتهای زیادی روبهرو هستند، وقتی در چنین جایگاهی قرار میگیرند، خود را در نقش سفیران ملت میبینند. آن چند جمله کوتاه اصغر فرهادی هنگام گرفتن جایزه اسکار، در زمانهای که عدهای بر طبل جنگ میکوبند، در اصلاح تصویر ایرانیان به مراتب از بسیاری اقدامات سیاسی و دیپلماتیک موثرتر و کارسازتر بود. نکته جالب درباره فیلم «جدایی نادر از سیمین» این است که این فیلم نه تنها در ایران با استقبال مردم و حتی جشنوارههای دولتی و غیردولتی روبهرو شد که در جهان نیز با استقبال مردمی مواجه گردید. این فیلم پیش از اینکه در جشنوارهها کشف و دیده شود، در سینماهای کشورهای مختلف تماشاگران فراوانی یافت.
جالب است عدهای که در ماجرای «اشغال والاستریت» از صدای مردم حرف میزنند، این همه تماشاگری را که فیلم «جدایی نادر از سیمین» را پسندیدهاند، مردم نمیدانند و آن را به سیاست نسبت میدهند. اگر مردم جهان بیش از حکومتهایشان برای ما اهمیت داشته باشند، قطعا موفقیتهایی از این دست نیز برایمان ارزش و اعتبار بیشتری خواهد یافت. پیش از این در عرصه هنرهای دیگر نیز موفقیتهایی نصیب ایرانیان شده است. در هنرهای تجسمی یا تئاتر نیز هنرمندان ایرانی به موفقیتهایی دست یافتهاند. این هنرمندان در واقع بیشتر کوتاهیهای مسوولان را در این زمینه جبران کردهاند. بهرغم تفاوت دولتها، حضور در عرصههای جهانی کمابیش یکی از دغدغههای مدیریتهای فرهنگی در دورههای مختلف بوده است. حضور در این عرصهها به اشکال مختلفی برای فرهنگ و هنر ایران ممکن است؛ مشارکت در عرصه مدیریت سازمانهای جهانی، مانند یونسکو، آیسسکو و کنفرانس اسلامی و… حضور موثر در جشنوارهها و نمایشگاههای جهانی و شرکت در بازار فرهنگ و هنر که در سطح جهانی شتابی فزاینده گرفته و میرود، از بازیگران اول صحنه تجارت جهان شود. بسیاری از سیاستها و راهکارهای این مهم در سند برنامه چهارم توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی گنجانده شده است، هرچند کمتر به اجرای آن اندیشیدهاند. افزون بر همه اینها باید توان و ظرفیت تعامل، گفتوگو و مبادله داشته باشیم.
بخشی از ظرفیت گفتوگو، تعامل و مبادله به توانایی ما در تولید آثار هنری ارزشمند و مورد توجه برمیگردد، اما بخشی از آن منوط است به اصلاح نگرش و درک ما نسبت به هنر، شناختمان از هنر تنومند و پرشاخوبرگ ایران زمین و همچنین شناختمان از روابط جهانی، تا بتوانیم با حضور در ایوان و پیشخوان فرهنگ و هنر جهان نقشآفرینی داشته باشیم. ایران به دلیل قرار گرفتن در موقعیت ممتاز و ویژهای که از آن میتوانیم به چهار راه تمدنها یاد کنیم در شرایط و احوالی است که محل تلاقی چند تمدن مهم جهانی است. قرار گرفتن در چنین موقعیتی خودبهخود امکانی را در اختیارمان قرار میدهد که شاید در نگاه نخست بر ما آشکار نباشد، اما بسیار تاثیرگذار است.
ماهاتیر محمد معمار مالزی جدید در جلسهای میگفت: «ایران میتواند نقش، جایگاه و اهمیتی که در جاده ابریشم تاریخی داشت در جاده ابریشم جدید که مبتنی بر فرهنگ و فناوری اطلاعات است، داشته باشد» تجربهها نشان داده است که ما هرجا با تکیه بر این ظرفیتها و سرمایههای انسانیها به عرصه آمدهایم، موفقیتها کسب کردهایم. برای موفقیت نیازی به هزینههای هنگفت نیست. بسیاری از آثاری که موفق شدهاند، اتفاقا آثاری هستند که در چارچوب سرمایهگذاریهای معمولی داخل کشور و با تکیه بر همین عوامل، سامانگرفتهاند.
به هر حال ما نسبت به بسیاری از کشورهای جهان مزیتهایی داریم که بهرغم محدودیتها و موانع، ما را در نقشآفرینی در فرهنگ جهان یاری میکند. این مزیتهای نسبی آگاهانه یا ناخودآگاه در تولید و آفرینش هنری ما نقش دارد.
«تئو آنجلو پولوس» کارگردان بزرگ یونان که چندی پیش درگذشت، سالهای پیش به ایران سفر کرد، دیداری با او داشتم. او در این دیدار موفقیت سینمای ایران را به پشتوانه تاریخی فرهنگ و هنر شکوهمند این سرزمین مرتبط میدانست. با نگاهی به فیلمهای ایرانی، شاید در نگاه اول چندان با حرف او موافق نباشیم، اما اگر دقیقتر فکر کنیم، آیا جایگاه فعلی ما، طرز فکر امروز ما و نگاه ما به انسان، اخلاق و جهان بدون گذشتهای که از سر گذراندهایم، میتوانست شکل بگیرد؟
منبع: شرق
دولت برای کارمندان عیدی ۳۵۰ هزار تومانی در نظر گرفته است.بررسیهای میدانی نشان می دهد یک خانواده ۴نفری برای خرید پوشاک شب عیدشان و برای تهیه البسه با جنس متوسط وخرید گوشت، میوه و اجیل و یک مسافرت چند روزه به شرط عدم پرداخت حق الاجاره به یک میلیون تومان بودجه نیاز دارد که عمده شهروندان ناتوان از تامین این بودجه هستند
این روزها اگر چه خیابانهای پایتخت و شهرهای بزرگ کشور شلوغ است و نشانه های جنب و جوش مردم برای خرید شب عید یکی دو هفته زودتر از هر سال به چشم آمد اما مشاهدات میدانی حکایت از آن دارد که بسیاری از خریداران روزهای پیاپی به خیابانها و فروشگاهها سرازیر می شوند لیکن بهعلت کاهش قدرت خرید و گرانی بیش از حد کالا و خدمات مجبور به بازگشت به خانه با دستان خالی می شوند با این امید که وعده های پی در پی دولت برای مهار گرانی و تورم شب عید محقق شود و قیمتها قدری تعدیل شود.
روزنامه تهران امروز نوشته است: پیش از این هم وزارت بازرگانی و سازمان تعزیرات از راه اندازی گشتهای متعدد نظارت و بازرسی برای مهار گرانی و جلوگیری از احتکار کالا خبر داده بودند و حتی سازمان تعزیرات از تشکیل پرونده های متعدد گرانفروشی و احتکار و معرفی متخلفان به دادگاه خبر داده است . در سوی دیگر هم وزارت صنعت و تجارت از راهاندازی فروشگاهها و بازارهای شب عید و عرضه کالا با قیمت مناسب خبر داده است که راهاندازی نمایشگاه مصلای امام خمینی(ره) و نمایشگاههای منطقه ای از جمله این اقدامات است اما با این وجود شدت تورم و میزان افزایش قیمتها و از آن مهمتر انتظار برای گرانی بیشتر تاثیر خود را بر جای گذاشته است و نوعی از التهاب و انتظار را بر بازارها حاکم کرده است. این در حالی است که وعده دولت برای ترمیم حقوق و قدرت خرید کارمندان و کارکنان دولت هم نتیجه لازم را نداده است.دولت برای کارمندان عیدی ۳۵۰ هزار تومانی در نظر گرفته است.
بررسیهای میدانی نشان می دهد یک خانواده ۴ نفری برای خرید پوشاک شب عیدشان و برای تهیه البسه با جنس متوسط به دستکم ۴۰۰ هزار تومان نیاز دارند . حدود ۲۰۰ هزار تومان هم برای خرید گوشت ، میوه و آجیل نیاز است و یک مسافرت چند روزه به شرط عدم پرداخت حق الاجاره حدود ۴۰۰ هزار تومان هزینه در بر دارد.به این ترتیب عبور حداقلی از هزینههای شب عید برای یک خانوار ۴ نفری یک میلیون تومان خرج در بر دارد.این در حالی است که دولت تنها یک سوم از این هزینه را به کارمندان پرداخت می کند و در این شرایط چاره ای نیست مگر اینکه خانوادههای یاد شده برای متوازن کردن هزینه- درآمد به فکر کاهش خرید و حذف سفرهای نوروزی باشند. در واقع بخشی از دلایل بازگشت با دستان خالی به خانهها به عدم توانایی خرید کارکنان، کارمندان و بازنشستگان بر می گردد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر