(نقدی بر نظرات اسماعیل نوری علا در مورد مفهوم فدرالیسم در ایران)
آیندە سیاسی ایران و آنچە سیستم اداری پس از جمهوری اسلامی خواندە میشود این روزها یکی از بحثهای داغ رسانەها و همچنین تحلیلگران سیاسی و احزاب مختلف مخالف جمهوری اسلامی شدە است و آنچە قصد دارم در اینجا بە آن بپردازم، نظریات آقای اسماعیل نوری علا است کە تحت عنوان "محافظەکاری بزدلانە" بە آن اشارە خواهم کرد. نظریاتی کە با استرسی ناشی از هراس از دموکراسی و مطالبات ملتهای مختلف ایران ارائە شدە و میشود.
آقای اسماعیل نوری علا کە خود را بە عنوان عضوی از یک تشکیلات سیاسی جهت تئوریزە کردن و ارائە یک (آلترناتیو سکولار- دموکرات) معرفی میکند و چندین مقالە در این مورد و همچنین مفهوم فدرالیسم نوشتەاند، سعی بر آن داشتەاند کە با کج فهمی جلوەدادن طرفهای خواهان فدرالیسم بە قول ایشان قومیتی و بە باور بندە "ملیتی"، این مفهوم را تنها بە بومی کردن ادارات استانی و انتخاب مدیران و دست اندر کاران از "اهالی" استانها (طبق تقسیمات کشوری موجود) محدود کنند، بدون توجە بە سیاستهای پشت پردە ایجاد این تقسیمات، اوج حمایتهای خود را از فدرالیسم در ایران آیندە اعطای مدیریت استانها بە اهالی بومی آنها اعلام میکند، یعنی همان کاری کە سالهاست خود جمهوری اسلامی انجام دادە است.
نگاه آقای نوری علا بە دموکراسی یک نگاه کاملا تمامیت خواهانە و ضد دموکراتیک است و مشخص است کە کوچکترین اعتقادی بە مفهوم رفراندوم کە بیانگر خواست و مطالبات مردم در مورد مسائل کلان کشوری و اداری در هرکجای دنیا میباشد ندارد و تنها مرجع تصمیم گیری ایشان جهت ارائە مدل اداری نظریات (سکولار- دموکرات) خود و تئوریهای محافظەکارانەی آن هم از نوع بزدلانەاشان میباشد کە هیچ مبنای حقوقی و حقیقی را برنمیتابد.
ایشان با اشارەهای مستمر بە مفهومی تحت عنوان "ملت ایران" بار دیگر این پرسش جوهری را برای بندە برجستە کردند و جای دارد کە از همینجا از ایشان بخواهم آن تعریف ملموس و بە قول خودشان عقلانی و منطقی کە از این مفهوم دارند و بە بهانە حفظ تمامیت ارضی سرزمینی کە ملتهای زیادی در آن تحت ادارە یک حکومت و نظام توتالیتر زندگی میکنند، بدون هیچ شک و شبهەای عنوان ملت بودن را از فارس گرفتە و تنها در خانە گروههای زبانی معرفی میکند، ارائە کنند بلکە این مفهوم گنگ و خالی از تعریف منطقی برای ما نیز ملموس شود.
ماهیت ضد دموکراتیک اندیشەهای آقای نوری علا از اینجا مشخص میشود کە ایشان یکی از اصول اصلی دموکراسی یعنی (حق تعین سرنوشت) را نادیدە میگیرند و فدرالیسم، اوتونومی، استقلال یا بە قول ایشان حفظ تمامیت ارضی، کە در چارچوب یک نظام دموکراتیک بە همەپرسی گذاشتە میشوند و مردم خود در مورد آن تصمیم میگیرند، کاملا از معادلات سیاسی آیندە حذف نمودە، ولو اینکە مردم بە حفظ همان یکپارچگی رای بدهند. مسئلە اینجاست کە یک عضو تشکیلاتی کە سعی بە تفهیم و تئوریزە کردن یک مدل سکولار-دموکرات برای ایران آیندە چگونە تا این اندازە میتواند ضد دموکراتیک عمل کند و مخالفان نظر خود را کژ فهم و منحرف عقل تعریف میکند. شاید همین تفاوت و تضاد آرایی کە در گسترە ایران وجود دارد بیشترین پتانسیل را برای تجسم دموکراسی در ایران دانست و برخورد آرایی کە انتظار روی دادنش هست بیشترین نتیجە دموکراتیک بەبار آورد در حالی کە اندیشەهای اینچنینی با پشتیبانی از دموکراسی عقیم، همان چیزی را نتیجە میکند کە ایشان در چند جای مقالات خودشان بە عنوان برادرکشی و جنگ و خونریزی اشارە کردەاند، چە بسا کە بندە همین را تهدیدی از طرف خود ایشان و نظریاتشان میدانم.
تا آنجا کە بندە مفهوم دموکراسی را درک کردە باشم، در آن دیگر نە حق و نە قدرت هیچکدام تا آن اندازە در اختیار دولت نیست کە آنها را سهمیە بندی کند و بعد از احتکاری چندین سالە بخشی از آنها را بە صاحبانشان برگرداند، بلکە حق در یک چارچوب دموکراتیک مفهوم ملموسی است کە افراد و گروهها و اقوام و ملتها تنها در مقام گذشتن از آنها ارادە بەکار میگیرند، وگرنە حق یک
از آنجا کە تاملات هشت ماهە ایشان بر سر مبحث آلترناتیو سکولار-دموکرات باعث شدە کە دموکراسی را پس زدە و با این اندیشە کە پس از آن هشت ماه بعثت ایشان جهت توضیح و تنویر آن بە قول ایشان مفهوم (فدرالیسم) کە از جهت اپوزیسیون مخصوصا در خارج کشور تحت عنوان فدرالیسم و در جهت تجزیە ایران دامن زدە میشود لزومیت یافتە، بلکە از طریق مفاهمەهای ایشان با همکاری مخالفان غیر فارس زبان تجزیە ایران کە همانا سیاست پیشەگان میباشند، میهن عزیز از این دشمنان بدسگال دموکراسی رهایی یابد، لازم بە ذکر است کە بە ایشان یادآوری نمایم کە مفاهیم سیاسی بر کاربردهای لوکال و بر اساس شرایط منطقەای و در ساحت زمان و مکان تعریف میشوند و بەکار گرفتە میشوند. باید این را در نظر داشتە باشید کە اندیشە استقلال یک ملت زمانی سر برمی آورد کە با ستم ملی روبرو شدە باشد. اگر استقلال طلبی خواستە ملت کورد است بخاطر ستمهایی است کە از زمان ایجاد اولین دولتهای ملی بر کورد رواداشتە شدەاست و با یک تحلیل بر اساس روانشناسی اجتماعی کاملا بر شما و تشکیلات سیاسیتان محرز میگردد. مبارزات چندین سالە ملت کورد تنها در راستای عملی کردن همان مادە 15 مشهور قانون اساسی جمهوری اسلامی نیست تا با ارائە یک طرح از طرف شما حل و فصل شود، بلکە بازتعریف هویت ملیی است کە طی سالیان دراز از طریق آموزش و پرورش (همان نکتەای کە شما بە عنوان مدرکی مثبت از راستای نظریات خودتان اشارە کردەاید: نوشتن ادبیات فرهنگی، علمی و هنری بە زبان فارسی بدون آنکە اجباری در کار باشد) و سرکوب هویتی سعی بە اضمحلال آن شدە است. حال شاید این هم نظر شخص بندە باشد اما دفاع از چنین حقی کار من یا اشخاصی مثل من بە تنهایی نمیباشد بلکە حقی است کە در میان مردم ایران با ملیتهای مختلف بە رفراندوم گذاشتە میشود.
اشارە کردەاید کە اگر مدیران شهرهای غیر فارس زبان و استانها از اهالی بومی آنها باشد بخشی از مشکلات حل میشود و همچنین تقسیمات کشوری کنونی را بە قول خودتان قومیتی دانستەاید و همین را فرصتی مناسب برای تعبیە نظرات خود دانستەاید، بی خبر از آنکە یک دکتور متخضض مفاهیم سیاسی کە بعد از یک تجربە هشت ماهە حتا قادر بە آن نبودە کە نظام جمهوری اسلامی ایران را یک نظام ایدئولوژیک تشخیص دهد تا بە این نتیجە برسد کە هیچ مدیر و مسئولی در هیچ جای ایران بدون اقرار و اعتراف بە ماهیت ولایت فقیە و جمهوری اسلامی شانس اخذ چنین پستهایی را ندارد، چە بسا کە یک کورد، تورک، فارس، بلوچ، عرب باشد، پس این نمیتواند هیچ دلیل عادلانەای برای کمرنگ گردن مطالبات ملی باشد. اگرچە مطالبات ملی هر کدام از ملل داخل ایران این مسائل بە تنهایی نیست بلکە میتوان تحت عنوان از استفادە از منابع انسانی و مادی سرزمین مشخض خود در راستای اهداف ملی خود مطرح نمود، کە میتواند همە نکاتی را کە اشارە کردەاید زیر مجموعە این منابع و استفادە از آنها قرار داد.
کوتاه سخن اینکە هیچکدام از راهکارهای محافظەکارانە جناب عالی نمیتواند حتا بە عنوان نتیجە عقلانی یک عزلت هشت ماهە قابل قبول باشد، زیرا بطور کلی از واقعیات سیاسی و اجتماعی ملتهای ایران دور است و میتواند تنها بە خدمت پان ایرانیستها و تمامیتخواهان درآید. بلکە بەجای اجحاف حقوق واقعی، تلاشی در بازخوانی منابع مطالعاتی خود داشتە باشید.
امروز: سید مصطفی تاجزاده در ادامه سوالات هفتگی خود به طرح سوال این هفته پرداخته است. این زندانی سیاسی تلاش می کند تا هر هفته با مطرح نمودن سوالاتی ضمن دعوت از هموطنان عزیز برای تعمق و بحث و گفتگو پیرامون آن، توجه افکار عمومی را به مسائل مبتلا به کشور جلب نماید.
وی این هفته پرسیده است: چرا اقتدارگراها که راهبرد خود را در برابر قدرت های بزرگ از جمله دولتین امریکا و انگلیس راهبرد گفتگو و همکاری می خوانند حاضر نیستید در برابر منتقدان سیاست های جاری کشور از همین راهبرد دفاع کنند و به جای آن استراژی سرکوب حداکثری مخالفین خود را در دستور کار قرار داده اند؟ آنها این تناقض بزرگ را چگونه توجیه می کنند؟
گروه اجتماعی کلمه: قرار بود نظام ما جمهوری اسلامی باشد و جمهوری آن به تعبیر همان جمهوری است که در سایر کشورها هست. قرار بود میزان رأی ملت باشد نه آنکه چند نفر به جای ملت و به نام ملت تصمیم بگیرند و چنان دایره اراده خود را تنگ کنند که پیشگامان انقلاب و دفاع مقدس نیز خارج از صلاحیت قرار گیرند. قرار بود مجلس با رأی واقعی مردم شکل بگیرد و عصاره فضائل ملت باشد، نه آنکه نمایندگان مردم نیز از صافی نظر و سازماندهی اصحاب قدرت در حکومت بگذرند. قرار نبود در نظام جمهوری اسلامی دین خرج سیاست ها و برنامه های غلط مسؤولان شود، قرار نبود به نام دین ظرفیت ها و فرصت های کشور از میان رود و دنیا به کام مردم تلخ شود، بلکه قرار بود با درایت و مدیریت شایسته نشان داده شود. قرار نبود فقر و فساد و نابرابری بنیان ها و نهادهای جامعه ما را به مخاطره بیندازد و احساس ناامنی و ناامیدی و بی اعتمادی زوایای پنهان و آشکار جامعه ما را فرا بگیرد، بلکه قرار بود پایه های قدرت و منزلت بر کفایت و صداقت و شجاعت قرار گیرد. قرار نبود بخش عمده ای از کسانی که بار اصلی انقلاب را بر دوش کشیدند تنها به جرم گفتن حرفی خلاف آنچه در زبان و قرائت رسمی حاکمیت از دین و انقلاب و ارزش ها می آید به انزوا رانده شوند و حتی به زندان بیفتند بلکه قرار بود در سایه اسلام مبشر آزادی، دگراندیشان حتی آنها که با اساس انقلاب مخالف بودند بشرط توطئه نکردن و دست نبردن به اسلحه از آزادی کافی برای ابراز عقیده برخوردار باشند. قرار نبود فقط در تریبون های جهانی مثل سازمان ملل برای نبودن آزادی در آمریکا و اروپا فریاد بر آوریم و اشک حسرت بیفشانیم، اما حقوق اساسی و انسانی شهروندان ایرانی را از یاد ببریم. قرار نبود فقط بر تبعیض های سیاسی و قوانین ناعادلانه جهانی مانند حق وتو بشوریم، اما در داخل کشور خود حق همه مردم را به جمعی اندک و جهت دار واگذار کنیم و بگذاریم که برای منفعتی محدود و جناحی حتی اساس جمهوریت نظام را تهدید کنند. تمام قرارها زیر پا گذاشته شد و امروز از جمهوری اسلامی فقط شیری مانده بی یال و دم نه از جمهوریت نظام مانده نه از اسلامیت آن و حال با این شرایط چطور می توان در نمایشی ترین انتخابات شرکت کرد. نمی توان وقتی که:
محسن میردامادی، دبیر کل آزاده در بند
محسن میردامادی از دانشجویان پیرو خط امام و از جمله رهبران دانشجویانی بود که از دیوار سفارت آمریکا بالا رفتند و ۴۴ ۴ روز گروگان گیری را رقم زدند. او همچنین از موسسین حزب مشارکت است و در سال ۸۴ به دبیر کلی این حزب انتخاب شد. او در دوره ششم مجلس شورای اسلامی نیز نماینده مجلس و رئیس کمیسون امنیت ملی مجلس ششم بود. میردامادی در پایان دوره مجلس ششم در اعتراض به روند غیر قانونی رد صلاحیت ها توسط شورای نگهبان همراه با دیگر نمایندگان مردم دست به تحصن زد. او پس از انتخابات خرداد ۸۸ در تاریخ ۳۰ خرداد ماه بازداشت شد وهم اکنون در زندان اوین به سر میبرد. مهدی میردامادی فرزند محسن میردامادی نیز پس از انتخابات برای دوران کوتاهی بازداشت شد.
او از خرداد ۸۸ تا اسفند ۸۸ که به مرخصی بیاید را در سلول های بند دو الف ویژه سپاه پاسدارن سپری کرد. در واقع میردامای به همراه ۷ اصلاح طلب دیگر که از سران احزاب مشارکت ایران اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هستند توسط قرار گاه ثارالله بازداشت شد و از متهمین سپاه محسوب می شود. احکام بازداشت این افراد چند روز پیش از برگزاری انتخابات ۸۸ توسط قاضی مرتضوی عامل اصلی جنایات کهریزک صادر شده بود. از این روز نیز مردامادی همراه با ۷ یار دیگر خود پس از سخنرانی سردار مشفق شکایتی را علیه این سردار سپاه و قرارگاه ثارالله به اتهام کودتای انتخاباتی و دخالت در انتخابات تنظیم و تسلیم قوه قضاییه کرد که نهایتا شاکیان به زندان برگردانده شدند و مجرمان واقعی کماکان بر سر قدرت هستند.
هوشنگ پوربابایی، وکیل میردادمادی، اتهامات موکل خود را اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت ملی و فعالیت تبلیغی علیه نظام اعلام کرد و گفت: دادستان در ادعا نامه خود با استناد به مواد ۵۰۰ و ۶۱۰ قانون مجازات اسلامی ،خواستار مجازات موکلم شد. در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ماه محسن میردامادی در دادگاه بدوی به شش سال حبس و ده سال ممنوعیت از فعالیت حزبی و مطبوعاتی محکوم شد.
میردامادی همچنین در سخنانی درباره مجلس ششم یعنی مجلسی برآمده از آرای مردم گفته است: آیت الله جنتی گفته بود "در زمان مجلس ششم هر زمان که رادیو را روشن می کردیم تن ما می لرزید". همین جمله بیانگر مهمترین شاخصه مجلس ششم بوده است که تن امثال آقای جنتی را می لرزاند و به واقع مجلس بر طبق گفته های امام (ره) بخواهد در رآس امور و مرکز همه قدرتها باشد باید با صدای آن صاحبان قدرت به وحشت بیفتند. اما امروز اثبات شده است که مجلس هفتم در تحت امور است، خود نمایندگان پاسخ دهند که این مجلس در کجای قدرت جایگاهی دارد؟ مجلسی که نمی تواند مستقل تصمیم گیری کند و از جای دیگر دستور می گیرد خودش پذیرفته است که نه تنها در رآس امور نیست بلکه در نازلترین جایگاه قرار دارد. از مجلسی که مدیحه سرا شده و تحقیر شده است نمی توان انتظار بهبود امور را داشت. اولین مجلس این نظام مجلسی بوده است که رئیس جمهور نالایق را حذف کرد اما امروز مجلسیان برای تبرک از مانده آب رئیس جمهور می نوشند و در مدح وی نطق می نمایند. به عقیده ما پس از مجلس اول مجلس ششم موفق ترین و قوی ترین مجلس شورای اسلامی است. اگر طرف مقابل به حرفش ایمان دارد و صادق است اجازه دهند رقابتی آزاد و عادلانه و به دور از حذف سلیقه ایی افراد مابین گروهای اصلاح طلبان و آنها برگزار شود تا حقیقت را ببینند و مشخص شود که ملت چه کسانی را انتخاب می کنند. در غیر از چنین انتخاباتی کسانی که بر کرسی ها می نشینند نماینده واقعی مردم نیستند."
مجید دری، دانشجوی ستاره دار
دانشجوی محروم از تحصیل، در تاریخ ۱۸ تیر ماه بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. او در تاریخ ۲۷ دی ماه به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم شده که ۵ سال از این مدت را باید در شهر «ایذه» به عنوان تبعید تحمل کیفر نماید. ۱۰ سال از این محکومیت به اتهام ارتباط با «سازمان مجاهدین» است!
در حالیکه او نیز چون دوستش ضیا نبوی بارها اعلام کرده است که از این سازمان بیزار است و هیچ همکاری با آن نداشته است. خانواده دری با مراجعه به دادستانی بارها درخواست مرخصی و یا آزادی بدون وثیقه تا زمان قطعی شدن حکم فرزندشان را ارائه کرده اند که تاکنون هیچ پاسخی به آنها داده نشده است.
در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ وکیل مجید دری از تایید شش سال حبس او در دادگاه تجدید نظر خبر داد.
در تاریخ نهم خرداد ماه گزارش شد بیماری میگرن مجید دری فعال دانشجویی، در پی «نداشتن دسترسی» به پزشک و دارو، «تشدید» شده و وضعیت جسمانی او «نگرانکننده» است.
در تاریخ ۱۱ خرداد ماه مجید دری همچنان خواستار ملاقات با دادستان تهران است. وی تا کنون چهار بار به صورت کتبی تقاضای ملاقات با دادستان تهران را در زندان اوین داده اما تاکنون دادستان واکنشی به درخواست او نشان نداده است. در تاریخ ۱۷ خرداد ماه گزارش شد مجید دری سرانجام موفق به دیدار دادستان شد و دادستان قول مساعده داده است که به خواسته های وی رسیدگی خواهد کرد. مجید دری هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر میبرد.
در تاریخ هفت مرداد ماه ۱۳۸۹ گزارش شد که مجید دری به سلول انفرادی منتقل شده و دست به اعتصاب غذا زده است. در تاریخ نهم مرداد ماه جمعی از فعالان دانشجویی با خانواده دری دیدار کردند.گزارشی از مجید دری در پی اعتصاب غذا
در تاریخ دهم مرداد ماه دری در پی اعتصاب غذا به بهداری زندان اوین منتقل شد. مادر دری در سیزدهمین روز اعتصاب غذای فرزندش گفت از فاجعهای که در حال رخ دادن است، جلوگیری کنید. در تاریخ ۱۹ مرداد گزارش شد مجید دری پس از دو هفته به اعتصاب غذای خود پایان داده است.
پس از این بالاخره مجید دری به زندان بهبهان منتقل شد . مجید از فاصله هزار کیلومتری هنگامی که بهبهان رسید نامه ای نوشت و به مادر و پدرش و همه گفت که تنها نیست. این که در میان استقبال گرم بهبهانی هایی که از دیدن یک زندانی حق طلب خوشحال شده اند و به دیدنش می آیند ،دیگر احساس تنهایی نمی کند . او کیلومترها را درنوردیده و فریاد می زند: " اما صدای گرم و آشنای بهبهانی ها چنان گرمایی داشت که خون منجمد شده در رگهایم را به جریان انداخت.آنگاه که در روز ملاقات پشت در زندان آمدند و خواستار ملاقات با من شدند و نگذاشتند فاصله هزار کیلومتری خانواده ام در نظرم جلوه کند،انگار به عیان دیدم زنّار را بر کمرهایشان و تاج خار را بر سرهایشان که می درخشید...دیگر غریب نبودم و غریبه نبودند و حال از اینجا، از پشت این دیوارهای ستبر به یکایکشان عرض سلام و ادب و احترام می کنم و به پدر و مادرم می گویم" پدر!مادر!اینجا من تنها نیستم.پدر،مادر،خواهر و برادران بهبهانی ام حس غریب غربتم را شکستند و می توانم فریاد کنم:من یک بهبهانی ام!مردم بهبهان!مرا بپذیرید .درود بر شرفتان!"
با وجود وضعیت وخیم جسمی مجید دری، مسئولان قضایی از اعطای مرخصی به وی ممانعت می کنند و دادستان علت عدم موافقت با مرخصی مجید دری را نامه های نوشته شده توسط وی به مناسب های روزجهانی زن و روز دانشجو اعلام کرده است. این در حالی است که خانواده او تحت فشار شدید از سوی مسئولان اداره اطلاعات کرج هستند تا از هر گونه اطلاع رسانی در خصوص وضعیت مجید به رسانه ها خودداری کنند که در این ارتباط از آنها تعهد نامه ای نیز گرفته شده است. یکی از نزدیکان مجید دری ۲۳ اسفند ۸۹ در خصوص وضعیت "نگران کننده" او گفت: "الان دو سه روز است که مجید دچار سرگیجه شدید می شود و نمی تواند از جایش بلند شود. دو هفته پیش هم زیر سرم بستری بوده و در حالیکه وی نیاز به رسیدگی پزشکی فوری دارد اما از بردن وی نزد پزشک متخصص مغز و اعصاب جلوگیری بعمل می آید."
۱۶ تیر ۹۰ گزارش شد که مجید دری زندانی سیاسی و دانشجوی رشته ادبیات که از سال ۸۷ تاکنون با تعلیق های پی در پی از سوی کمیته انضباطی دانشگاه مواجه بود، از دانشگاه علامه طباطبایی اخراج شد.
مهدی کوهکن، عاشقان وطن دربند
زندانی سیاسی ملی گرا که در پی حوادث عاشورای ۸۸ بازداشت شده است و در بند ۳۵۰ زندان اوین نگهداری می شود. مهدی کوهکن پس از بازداشت در بهمن ماه ۸۸ و در پی بازجویی ها و فشارهای وارد آمده در زندان دچار بیماری و دردهای شدیدی در پاهای خود شده است.
بیماری و درد پای کوهکن چنان جدی شده که اکنون نیازمند عمل جراحی مینیسک زانو است و نیاز به عمل جراحی توسط دادستان تأیید شده است اما با وجود تأیید دادستان از پیش، اکنون اعلام کرده است که مخارج انجام عمل جراحی بر عهده زندانی خواهد بود.
این در حالی است که بر اساس آیین نامه سازمان زندان ها، هزینه هرگونه درمان زندانی در دوران محکومیت بر عهده دستگاه قضایی خواهد بود. با وجودی که بیماری و مشکلات مهدی کوهکن در زندان و در پی بازجویی هابه وجود آمده است و وی قبل از زندان از سلامت کامل برخوردار بوده، دادستانی تهران از پذیرفتن هزینه ها خودداری می کند.
مهدی کوهکن از حق داشتن وکیل محروم است و هم چنین در دادگاه بدوی به سه سال و نیم زندان و ۱۴۸ ضربه شلاق و پرداخت پنج میلیون ریال محکوم شده است.
محمد داوری روزنامه نگار جانباز
روزنامه نگار، عضو حزب اعتماد ملی، زندانی سیاسی و سردبیر سایت سحام نیوز (سایت رسمی حزب اعتماد ملی) است. محمد داوری زاده ۹ اردیبهشت ۱۳۵۱ در بجنورد و دارای تحصیلات کارشناسی ارشد در رشته مدیریت آموزشی است. او در تجمع های اعتراضی معلمان در ۲۳ اسفند سال ۱۳۸۵ بازداشت و محاکمه شده بود. پس از اعتراضات مردم ایران به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ دستگیر شد. محمد داوری ابتدا به ۵ سال حبس متهم شده بود، اما پس از یک سال زندان به دلیل شرکت در در تجمع های اعتراضی معلمان در اسفند سال ۱۳۸۵، به یک سال حبس دیگر هم محکوم شد و میزان حبس او به ۶ سال افزایش یافت.کمیته حمایت از روزنامه نگاران نیز اعلام کرد: "افزایش محکومیت آقای داوری اقدامی تلافی جویانه بود."
او پس از نامه ای توسط مهدی کروبی به رئیس مجلس خبرگان پیرامون شکنجه و آزار زندانیان سیاسی در شکنجه گاه کهریزک دستگیر و تحت فشار و شکنجه قرار گرفت تا علیه مهدی کروبی در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران، اقرار کند. مهدی کروبی در نامهای به دادستان تهران، مسئولیت تمام اسناد و فیلمهایی را که به عنوان مستندات وجود شکنجه و تجاوز جنسی در زندانهای ایران ارائه کرده بود بر عهده گرفت و محمد داوری را تنها فیلمبردار مصاحبهها عنوان کرد و گفت او هیج نقش دیگری در این ماجرا نداشته است.خواهر محمد داوری درباره وضعیت محمد داوری در زندان می گوید:" برادر جانبازم از هیچ حقوقی در زندان برخوردار نیست."
او در دوران زندان از سال ۱۳۸۸، چند نوبت اعتصاب غذا داشته است.
بیست و دومین روز؛ وحید لعلی پور، حمزه کرمی، سعید مدنی، مهدی کریمیان اقبال
بیست و یکمین روز؛ علیرضا فلاحتی، سیدضیانبوی، عیسی سحرخیز و مهدی فروزنده پور
بیستمین روز؛ فیض الله عرب سرخی، پرستو دوکوهکی، محمد سلیمانی نیا، شهرام منوچهری
نوزدهمین روز؛ علیرضا رجایی، سیداحمد میری، امیر نوروزیان و علی اکبر محمد زاده
روز هجدهم؛ میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی
روز هفدهم؛ شهید صانع ژاله و شهید محمد مختاری
روز شانزدهم؛ محسن محققی، مصطفی تاج زاده، سعید جلالی فر و شاهین زینعلی
روز پانزدهم؛ کیوان صمیمی، فرید طاهری، جمال عاملی و حسین رونقی ملکی
روز چهاردهم؛ محمدرضا مقیسه، مجید توکلی، سهام بورقانی و علی اکبر سروش
روز سیزدهم؛ ابوالفضل قدیانی، محبوبه کرمی، علی شکرچی و علی ملیحی
روز دوازدهم؛ آریا آرام نژاد، عبدالله مومنی، مزدک علی نظری و اسماعیل صحابه
روز یازدهم: محسن امین زاده، حشمت طبرزدی، حسین نیکخواه و احمدرضایوسفی
روز دهم؛ عماد بهاور، علی ابراهیمی، رامین پرچمی و بابک داشاب
روز نهم؛ هنام ابراهیم زاده، مسعود پدرام، رسول بداغی و بهمن احمدی امویی
روز هشتم؛ عاطفه نبوی، آرش صادقی، کوهیار گودرزی و عبدالفتاح سلطانی
روز هفتم؛ محمد سیف زاده، مهدی محمودیان، آرش سقر و سروش صفای وردی
روز ششم؛ امیر خسرو دلیر ثانی، مهدی خدایی، سید جلیل طاهری و حسین امینی
روز پنجم؛ داوود سلیمانی، ابراهیم مددی، حجت منتظری و مجتبی احمدی
روز چهارم؛ نسرین ستوده، قاسم شعله سعدی، علی جمالی و یعقوب ملکی
روزسوم؛ علیرضا بهشتی شیرازی، حسن اسدی زیدآبادی، احمد رضا احمد پور و محمد توسلی
روز دوم؛ بهاره هدایت، جواد امام، مصطفی نیلی و محمدجواد مظفر
روز اول؛ افشین اسانلو، حمیدرضا ایزدبار، علی پور سلیمان و محمدحسین خوربک
روز هفدهم؛ شهید صانع ژاله و شهید محمد مختاری
روز شانزدهم؛ محسن محققی، مصطفی تاج زاده، سعید جلالی فر و شاهین زینعلی
روز پانزدهم؛ کیوان صمیمی، فرید طاهری، جمال عاملی و حسین رونقی ملکی
روز چهاردهم؛ محمدرضا مقیسه، مجید توکلی، سهام بورقانی و علی اکبر سروش
روز سیزدهم؛ ابوالفضل قدیانی، محبوبه کرمی، علی شکرچی و علی ملیحی
روز دوازدهم؛ آریا آرام نژاد، عبدالله مومنی، مزدک علی نظری و اسماعیل صحابه
روز یازدهم: محسن امین زاده، حشمت طبرزدی، حسین نیکخواه و احمدرضایوسفی
روز دهم؛ عماد بهاور، علی ابراهیمی، رامین پرچمی و بابک داشاب
روز نهم؛ بهنام ابراهیم زاده، مسعود پدرام، رسول بداغی و بهمن احمدی امویی
روز هشتم؛ عاطفه نبوی، آرش صادقی، کوهیار گودرزی و عبدالفتاح سلطانی
روز هفتم؛ محمد سیف زاده، مهدی محمودیان، آرش سقر و سروش صفای وردی
روز ششم؛ امیر خسرو دلیر ثانی، مهدی خدایی، سید جلیل طاهری و حسین امینی
روز پنجم؛ داوود سلیمانی، ابراهیم مددی، حجت منتظری و مجتبی احمدی
روز چهارم؛ نسرین ستوده، قاسم شعله سعدی، علی جمالی و یعقوب ملکی
روزسوم؛ علیرضا بهشتی شیرازی، حسن اسدی زیدآبادی، احمد رضا احمد پور و محمد توسلی
روز دوم؛ بهاره هدایت، جواد امام، مصطفی نیلی و محمدجواد مظفر
روز اول؛ افشین اسانلو، حمیدرضا ایزدبار، علی پور سلیمان و محمدحسین خوربک
امروز: یکی از روحانیان با نفوذ اصولگرا میگوید، رهبر جمهوری اسلامی در نامهای خطاب به اعضای مجلس خبرگان تاکید کرده که نظارت و دخالت آنها در جزییات تصمیمهای خود، از جمله در مورد عزل و نصب افراد را نمیپذیرد.
عباس نبوی یکی از اعضای "هیات علمی موسسه امام خمینی" است که زیر نظر محمد تقی مصباح یزدی فعالیت میکند. او همچنین از استادان حوزه علمیه است و در تبلیغ ایدهها و دیدگاههای مصباحیزدی در مورد حکومت اسلامی نقش فعالی بر عهده دارد.
به گزارش دویچه وله نبوی در یکی از نشستهای هفتگی گروه "انصار حزبالله" در مورد مسائل گوناگون، از جمله حیطهی اختیارات مجلس خبرگان در نظارت بر عملکرد رهبر جمهوری اسلامی، سخنانی گفته که متن آن در تازهترین شماره نشریهی این گروه، "یالثارات" منتشر شده است.
«دخالت در جزییات را نمیپذیرم»
عباس نبوی بخشی از سخنرانی خود را به "بررسی بحث نظارت بر ولی فقیه" اختصاص داده و میگوید: «در مورد نظارت بر ولی فقیه، سلیقههایی در فضای فکری نظام انقلاب اسلامی بوده و هنوز هم هست.» او میگوید، اعضای نخستین دوره مجلس خبرگان نقش خود را نظارت بر عملکرد رهبر وقت جمهوری اسلامی، روحالله خمینی میدانستند، اما "الگوی نظارتی خبرگان تعریفی دارد که آنها متوجه نبودند."
نبوی در ادامهی اظهاراتش برای اثبات بیتوجهی اعضای مجلس خبرگان اول، به تشریح چگونگی این الگوی نظارتی از دید رهبر فعلی جمهوری اسلامی، علی خامنهای، پرداخت. او میگوید، خامنهای در نامهای به اعضای مجلس خبرگان اعلام کرده: «رای درست آن است که نظارت خبرگان بر رهبری، نظارت بر شرایط باشد. اگر بر شرایط خدشهای وارد شد، بیایید مشخص کنید ... اما در مورد جزئیات من نمیپذیرم که شما بخواهید وارد شوید و دخالت کنید.»
قانون اساسی و نظارت بر رهبری
به گفتهی نبوی، رهبر جمهوری اسلامی "در اواخر همین دوره [قبلی] که کمیسیون نظارت بر رهبری، مسائل را مطرح و دنبال میکرد"، به خبرگان نوشته است: «نظارت باید از نقطه بقای شرایط رهبری آغاز شود. اول شما بررسی میکنید که رهبری بر این شرایط باقی هست یا خیر، اگر باقی هست آن وقت در مورد خردهریزها نمیپذیرم که شما وارد جزئیات شوید.»
از زمان انتخابات مناقشهبرانگیز دهمین دوره ریاست جمهوری سال ۸۸، شماری از منتقدان و شخصیتهای اصلاحطلب از اعضای مجلس خبرگان خواستهاند با بهرهگیری از ظرفیتهای قانون اساسی نظارت بر عملکرد رهبری را به صورت جدی دنبال کنند. در بسیاری از این موارد به اصولی که به خبرگان امکان نظارت بر رهبری را بدهد اشارهای مشخصی نشده است.
صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه و عضو هیات رئیسه مجلس خبرگان، ۱۵ اسفند ۱۳۸۹ گفت: «مجلس خبرگان رهبری با توجه به مفاد اصول هفتم و هشتم و یکصد و یازدهم قانون اساسی دارای وظایف و اختیارات خاصی از جمله تشخیص وجود صفات ضروری در رهبری و بقای آن است، ولی تعبیر نظارت بر رهبری در قانون اساسی وجود ندارد.»
مقامی که پاسخگو نیست
برابر اصل ۱۱۱ قانون اساسی «هر گاه رهبر از انجام وظایف قانونی خود ناتوان شود، یا فاقد یکی از شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم گردد، یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضی از شرایط بوده است، از مقام خود بر کنار خواهد شد.»
در قانون اساسی جمهوری اسلامی تنها جایی که بتوان امکان نظارت بر کار رهبری را از آن استنباط کرد، عبارت پایانی اصل ۱۰۷ است که میگوید: «رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است.» از سوی دیگر، در هیچ جای این قانون ساز و کاری برای پاسخگویی رهبر در برابر قانون پیشبینی نشده است.
خامنهای در نامهای که نبوی به آن اشاره میکند، به خبرگان گفته است، حاضر به پذیرش این مسئله نیست که "بگویید شرایط هست و کاملا وجود دارد، اما ما میخواهیم درباره این موارد که مثلا چرا این آقا را به فلان سمت برگزیدید و چرا به فلانی اجازه دادهاید" بررسی کنیم.
حبس خانگی، جزای نپذیرفتن "حکم آقا"
عباس نبوی در بخش دیگری از سخنرانی خود در جمع انصار حزبالله به نقل از نامهی خامنهای گفت: «در مورد یک مدیرعامل و یک فرد این کار را نمیکنند، چه برسد به اینکه روزنامهها را که باز کنیم در مورد رهبری هر کسی از راه میرسد یک چیزی بگوید و برخی از خبرگان هم همراه او شوند!»
ظاهرا اشاره خامنهای به انتقاد از حمایت و پشتیبانی او از محمود احمدینژاد است که به اعتقاد منتقدان، با یک "کودتای انتخاباتی" به عنوان برنده رقابتهای دهمین دوره ریاست جمهوری معرفی شد. نبوی با اشاره به میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دو نامزد معترض به نتایج اعلام شده انتخابات سال ۸۸ که از یک سال پیش در حبس خانگی قرار دارند، میگوید: «اگر آقای موسوی و کروبی حکم آقا را سریع پذیرفته بودند الان این وضعیت را نداشتند.»
در قوانین جاری نظارت بر عملکرد رهبر پیشبینی نشده، اما مجلس خبرگان زمانی که اعضای آن به این نتیجه برسند که خامنهای از "بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری" که در اصل ۱۰۹ آمده برخوردار نیست، میتوانند خواهان کنار گذاشتن او شوند. این امر نیز با توجه به اینکه تشخیص صلاحیت اعضای این مجلس برای شرکت در انتخابات بر عهده شورای نگهبان، و اکثریت شورا منصوبان خامنهای هستند، بسیار دور از انتظار است.
امروز: مقامهای آمریکا میخواهند اسرائیل را قانع سازند فعلا از حمله نظامی به ایران پرهیز کند و به تحریمها فرصت بیشتری بدهد. در این رابطه تماسهایی در سطوح بالای دو کشور برقرار است.
به گزارش دویچه وله بر اساس گزارش رسانههای اسرائیل، دولت آمریکا قصد دارد رهبری اسرائیل را از حملهی احتمالی نظامی به ایران برحذر دارد. مقامهای واشنگتن میکوشند در رابطه با مناقشه اتمی با ایران، در عوض اسرائیل را متقاعد سازند که باید منتظر شد تا تحریمها نتیجهی مطلوب را بدهد.
روزنامهی "یدیوت آخرونوت" روز یکشنبه (۱۹ فوریه / ۳۰ بهمن) ضمن اعلام این خبر نوشت، در رابطه با نگرانی فزایندهی واشنگتن در مورد حمله احتمالی اسرائیل به ایران، نمایندگان ارشد دولت آمریکا برای گفتوگو وارد اسرائیل شدهاند.
تام دانیلون، مشاور امنیت ملی ریاست جمهوری آمریکا، در شامگاه شنبه به اسرائیل آمده است. جیمز کلاپر، رئیس سازمان امنیت، نیز قرار است به منظور گفتوگوهای عاجل در طول هفته وارد اسرائیل شود.
به گزارش خبرگزاری آلمان، این روزنامهی اسرائیلی مینویسد که دو فرستاده آمریکایی میخواهند «تمام تلاش خود را به کار ببرند تا مانع از حملهی نظامی اسرائیل به ایران شوند». آنها از اسرائیل میخواهند، به تحریمهای فرصت بیشتری بدهد و حمله نظامی را به تعویق بیفکند.
منظور ژنرال دمپسی از "در این شرایط"
یک مقام عالیرتبهی واشنگتن به روزنامهی "هاآرتص" در روز یکشنبه (۱۹ نوامبر/۳۰ بهمن) گفته است: «ما فکر میکنیم که اسرائیل در این مورد که حمله کند یا نه هنوز تصمیم نگرفته، ولی کاملا مشخص است که به طور جدی چنین چیزی را مد نظر دارد.»
فرمانده ستاد مشترک ارتش آمریکا نیز در گفتوگو با شبکهی سیانان گفته است، حمله اسرائیل به ایران به "بیثباتی" در منطقه دامن خواهد زد.
ژنرال مارتین دمپسی روز یکشنبه گفت: «حمله به ایران در این شرایط عاقلانه نیست.» وی افزود: «حمله نظامی در این لحظه بیثباتی میآفریند و مانع از رسیدن (اسرائیل) به اهداف درازمدت خواهد شد.»
رئیس ستاد مشترک ارتش ایالات متحده خطاب به رهبری اسرائیل گفت: «دولت آمریکا اطمینان دارد که اسرائیل نگرانی ما را درک خواهد کرد.»
به گزارش خبرگزاری فرانسه، اوزی دایان، مشاور امنیت ملی پیشین دولت اسرائیل، در این رابطه معتقد است که گزینش واژه در سخنان ژنرال دمپسی اهمیت بسیار دارد.
این ژنرال سابق به رادیو اسرائیل گفت، منظور ژنرال دمپسی از "در این شرایط"، یعنی در شرایطی که ایران پیشنهاد ادامهی مذاکرات با نمایندگان گروه ۵+۱ را داده است.
سفر تام دانیلون به اسرائیل در آستانهی سفر نتانیاهو به واشنگتن صورت میگیرد. نخستوزیر اسرائیل قرار است اوایل ماه مارس (حدود سه هفتهی دیگر) با رئیس جمهور آمریکا در کاخ سفید دیدار داشته باشد. به احتمال زیاد یکی از مسایل مهم این دیدار مناقشهی اتمی با ایران و راه مقابله با اهداف نظامی و هستهای جمهوری اسلامی خواهد بود.
پیش از نتانیاهو، وزیر دفاع اسرائیل، ایهود باراک، در واشنگتن با مقامهای آمریکایی دیدار و گفتوگو خواهد کرد.
هشدار ویلیام هیگ به اسرائیل
ویلیام هیگ، وزیر امور خارجه بریتانیا، روز یکشنبه گفت، حمله اسرائیل به ایران در رابطه با برنامه هستهای جمهوری اسلامی "عاقلانه" نخواهد بود.
هیگ در رابطه با حملاتی که به دیپلماتهای اسرائیل صورت گرفته و گفته میشود از سوی مأموران ایرانی بوده، گفت، جمهوری اسلامی «بر فعالیتهای کاملا غیرقانونی خود در دیگر نقاط جهان افزوده است».
وزیر امور خارجه بریتانیا به شبکهی بیبیسی گفت: «ما هیچ گزینهای را از نظر دور نمیداریم ... ولی رویکرد ما صد در صد دیپلماتیک و اقتصادی است تا ایران را بهطور موفقیتآمیز به پای میز مذاکره بکشانیم.»
عملیات تروریستی علیه نهادهای اسرائیل در دهلی نو، تفلیس و بانکوک، بر دامنهی تنش میان جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل افزوده است. با دستگیر سه ایرانی در تایلند و مالزی، پلیس بانکوک این افراد را عامل ترورها اعلام کرده است.
هشدار وزیر خارجه آلمان در مورد تشدید مناقشه با ایران
با افزایش نگرانی نسبت به اقدام یکجانبهی اسرائیل علیه ایران، گیدو وستروله، وزیر امور خارجه آلمان، نیز در این رابطه هشدار داد. وی گفت، از تشدید مناقشه «باید اکیدا، از هر طرفی که باشد، در جهت حفظ منافع همگان پرهیز شود».
وزیر خارجه آلمان که در حاشیهی اجلاس وزیران خارجه کشورهای گروه ۲۰ در مکزیک سخن میگفت، روز یکشنبه افزود، پیشنهاد مقامهای تهران برای ازسرگیری گفتوگوها بر سر برنامهی اتمی این کشور "به دقت" مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
وستروله اظهار داشت: «در صورتی که (از سوی ایران) آمادگی جدی و اساسی مشاهده شود، آن را خواهیم پذیرفت. ولی اگر قرار باشد گفتوگوهایی باشد که صرفا اهداف تبلیغاتی را دنبال کنند، طبیعی است که مفید نخواهد بود.»
کشورهای غربی مظنون هستند که جمهوری اسلامی زیر پوشش استفادهی صلحآمیز از برنامهی اتمی به دنبال دستیابی به سلاح هستهای است. مقامهای جمهوری اسلامی این اتهام را رد میکنند.
امروز: دیپلماتهای غربی با افشای "اطلاعات طبقهبندیشده" درباره آخرین تحولات در برنامه هستهای ایران میگویند جمهوری اسلامی قصد دارد بهطور چشمگیری بر ظرفیت غنیسازی اورانیوم در پایگاههای مستحکم زیرزمینی بیفزاید.
به گزارش دویچه وله یک گزارش اختصاصی خبرگزاری آسوشیتدپرس که در روز شنبه (۱۸ فوریه٬ ۲۹ بهمن) منتشر شده٬ مبتنی بر اطلاعاتی است که دیپلماتهای غربی در اختیار این خبرگزاری قرار دادهاند. بر این اساس٬ در صورت موفقیت در اجرای چنین پروژهای٬ سرعت تولید کلاهکهای هستهای در ایران بهطور محسوسی افزایش خوهد یافت.
دیپلماتهایی که منبع گزارش آسوشیتدپرس بودهاند میگویند، تهران در مراحل پایانی راهاندازی هزاران سانتریفوژ نسل جدید است؛ سانتریفوژهایی که در مقایسه با تجهیزاتی که تا کنون در اختیار ایران بوده٬ کارآمدی بسیار بالاتری دارند و با سرعتی بیسابقه در برنامه هستهای ایران٬ به غنیسازی اورانیوم میپردازند.
بر اساس این گزارش٬ مدارهای الکتریکی٬ لولهکشی و تجهیزات پشتیبانی مرتبط با این سانتریفوژهای نسل جدید نصب شدهاند٬ اما دیپلماتها تاکید کردهاند که نصب سانتریفوژها در تاسیسات فوردو هنوز آغاز نشده و اطلاعات دقیقی از زمان مورد نظر ایران برای این اقدام در دست نیست.
این دیپلماتهای ارشد که بهخاطر افشای "اطلاعات طبقهبندیشده" نخواستهاند هویتشان فاش شود٬ در مجموعه مصاحبههایی با آسوشیتدپرس پرده از تحولات جدید برداشتهاند. آخرین مصاحبه این مجموعه در روز شنبه هفته جاری انجام شده است.
عزم راسخ ایران برای تولید تسلیحات هستهای
تحولاتی که قرار است در تاسیسات غنیسازی فوردو رخ دهد٬ نشاندهندهی عزم ایران برای پیشروی سریعتر در فعالیتهای بلندپروازانه هستهای است٬ که بهطور بالقوه میتواند تولید و توسعه تسلیحات هستهای را تسهیل و تسریع کند.
این در حالی است که تنشهای میان ایران و جامعه بینالملل بر سر برنامه هستهای به شدت بالا گرفته و ایران با رشتهای از تحریمهای کمرشکن و بیسابقه مواجه شده است. گذشته از آن٬ احتمال حمله نظامی پیشگیرانه به تاسیسات هستهای کشور نیز بهطور کمسابقهای افزایش یافته است.
آنگونه که دیپلماتهای غربی میگویند٬ تاسیسات فوردو حتی بدون این تحولات و ارتقای امکانات نیز این امکان را دارد که مقدمات تولید کلاهکهای هستهای را فراهم کند. به اعتقاد آنها با تغییر پیکرهبندی و تنظیمات در جهت تقویت سانتریفوژهای موجود در فوردو٬ ایران ظرف چند روز میتواند این مواد مورد نیاز را تهیه کند٬ زیرا این تجهیزات از مدتها پیش مشغول غنیسازی اورانیوم تا سطح ۲۰ درصد بودهاند. در حال حاضر ۳۴۸ سانتریفوژ از نسل IR-1 در چهار آبشار مجزا در تاسیسات فوردو مشغول فعالیتاند.
این در حالی است که غنیسازی در تاسیسات نطنز٬ همچنان تا سطح ۴/ ۳ درصد انجام میشود؛ سطحی که تامینکنندهی نیازهای نیروگاههای تولید انرژی است و تا سطح مورد نیاز برای تولید تسلیحات٬ فاصله زیادی دارد. دیپلماتهای غربی میگویند با این همه٬ امکان اعمال چنین تغییراتی حتی در تاسیسات نطنز هم وجود دارد٬ اگرچه پیادهسازی آن چندین هفته زمان میبرد.
اولی هاینونن٬ که سال گذشته از سمت ریاست بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی بازنشسته شد٬ اخیرا گفته است که ۴ آبشار موجود در فوردو در کنار دو آبشار سانتریفوژ موجود در نطنز٬ میتوانند هر ماه ۱۵ کیلوگرم اورانیوم ۲۰ درصد غنیشده تولید کنند که با توجه به ذخایر ایران٬ میتواند برای ساخت ۴ یا ۵ سلاح هستهای مورد استفاده قرار گیرد.
تاسیسات فوردو ظرفیت پذیرش ۳ هزار سانتریفوژ را دارد. آقای هاینونن هشدار داده است که اگر ایران بخواهد از سانتریفوژهای جدیدتر و قدرتمندتری در تاسیسات فوردو استفاده کند٬ ماجرا بهکلی متفاوت خواهد شد.
افشای اسرار ایران در آستانه بازدید بازرسان آژانس
دیپلماتهای ارشد غربی در حالی تصمیم به انتشار این اطلاعات طبقهبندیشده گرفتهاند که قرار است روز یکشنبه (۱۹ فوریه٬ ۳۰ بهمن) بازرسان آژانس از تاسیسات هستهای موجود در تهران بازدید کنند. این دومین سفر بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی در ماه فوریه است که برای بررسی ماهیت تاسیسات تهران انجام میشود.
بازرسان آژانس میخواهند اطمینان حاصل کنند که ۳ سال پنهانکاری جمهوری اسلامی درباره این تاسیسات٬ منجر به این نشده باشد که غنیسازی اورانیوم تا سطح ۹۰ درصد در آن انجام شود.
با این همه٬ دیپلماتها میگویند انتظار زیادی از این بازدیدها ندارند٬ چرا که ایران همواره از دسترسی متخصصان آژانس به تاسیسات پارچین که از شکبرانگیزترین تاسیسات موجود در ایران است٬ جلوگیری کرده است.
بهرغم شکایات و انتقادات همواره فزاینده از پنهانکاریها و سرسختیهای ایران در برنامه هستهای٬ جمهوری اسلامی همواره اتهامات غرب را بیاساس و اهداف خود از پیشبرد این برنامه را صلحآمیز خوانده است. آخرین گزارش آژانس که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد نشان داده که احتمال حرکت برنامه هستهای ایران در جهت توسعه تسلیحات افزایش یافته است.
با ادامه سرسختیهای ایران٬ تحریمهای جهانی بهطور بیسابقهای تشدید شده و علاوه بر افزایش شدید انزوای سیاسی و دیپلماتیک ایران در جامعه جهانی٬ جمهوری اسلامی را از نظر اقتصادی در تنگناهای طاقتفرسایی قرار داده است.
اقتصاد ایران در نتیجه تحریمهای فلجکننده روزهای پرتلاطمی را پشتسر میگذارد و ناظران با تاکید بر ادامه سقوط ارزش ریال٬ از احتمال وخیمتر شدن اوضاع در آینده نزدیک و پس از اجرایی شدن تحریم صادرات نفت ایران از سوی اتحادیه اروپا خبر میدهند.
ایران به تازگی ابراز تمایل کرده که به میز مذاکره با قدرتهای جهانی برگردد. مذاکرات بر سر برنامه هستهای ایران از سال گذشته متوقف شده و به اعتقاد بسیاری از کارشناسان ایران تنها بهعنوان فرصتی برای زمان خریدن به آن مینگرد.
درج اطلاعاتی در زمینه افزایش سرعت ایران برای دستیابی به بمب اتمی
امروز: استاندار تهران با بیان اینکه اجرای طرح ساماندهی پوشش اداری باید مبتنی بر پذیرش اجتماعی افراد باشد، گفت: پوشش طراحی شده برای خانمهای شاغل در دستگاههای دولتی از جمله استانداری تهران از فروردینماه اجرا می شود.
به گزارش خبرنگارمهر، مرتضی تمدن در مراسم رونمایی از لباس فرم زنان شاغل استانداری و دیگر دستگاههای اجرایی تهران با تاکید بر ضرورت اهمیت تجلی فرهنگ در روشها و آثار زندگی گفت: طرح تحول اجتماعی از گامهای موثری است که برای توسعه فرهنگ در کشور به تصویب رسیده است.
به گفته وی، اجرای ساماندهی پوشش اداری کارکنان دولت به صورت طرح ملی از استان تهران آغاز شده و در ادامه به تمام دستگاههای اجرایی دولت در سراسر کشور منتقل میشود.
وی با بیان اینکه توجه به مسایل فرهنگی و اجتماعی به عنوان حرکت اصلی اقدامات دولت خدمتگزار است اظهارکرد: طرح تحول اقتصادی، اداری و اجتماعی براساس توجه اصلی دولت در جهت اصالت دادن و تکریم مردم در این عرصه انجام شده است.
استاندار تهران همچنین با اعلام اجرای پوشش طراحی شده برای خانمهای شاغل در دستگاههای دولتی از جمله استانداری تهران از فروردینماه گفت: این موضوع با همکاری دستگاههای مدیریتی از اواخر فروردین محقق میشود.
تمدن با اعلام اینکه طراحی لباس فرم مناسب برای آقایان شاغل هم در دستور کار قرار دارد، افزود: این موضوع مطالبهای از طرف کارکنان دولت بود تا پوشش مناسب با محیط کار و شرایط اداری که جنبه فرهنگی داشته باشد و دارای ویژگیهای ایرانی ـ اسلامی باشد برای آنان تامین شود.
استاندار تهران در ادامه با اشاره به برگزاری کارگاههای آموزشی زیادی که برای رسیدن به الگوی ایرانی و اسلامی پوشش مشاغل دولتی انجام شده است ، عنوان کرد: در این زمینه دولت کمکهای مالی انجام میدهد اما به طور مشخص تامین هزینهها از سوی کارکنان دولت مدنظر است.
تمدن در ادامه با بیان اینکه استفاده از این پوششها الزامی و اجباری نیست، گفت: اما از این جهت که هر فرد متناسب با محیط کار خود باید لباسی را پیشبینی کند طراحی این الگوها در انتخاب پوشش مناسب به افراد کمک میکند و حتی اگر بودجهای برای تامین پوشش مناسب تامین نشود در نهایت فرد متناسب با محیط کاری خود لباسی را تهیه میکند.
وی با بیان اینکه پیچیدن یک نسخه یکسان برای تمام ادارات اشتباه است، گفت: ویژگی دوم این پوششها قابلیت انطباق آنان با زمان و تنوعشان از حیث توجه به سلایق و شرایط هر شغل است.
امروز: حسین ابراهیمی، نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس ایران، حضور ناوگروه نیروی دریایی این کشور در سواحل سوریه را حاوی پیامی روشن برای آمریکا دانست و گفت "در صورت اشتباه استراتژیک آمریکا در سوریه، احتمال پاسخ کوبنده ایران، روسیه و چند کشور دیگر به آمریکا وجود دارد."
به گزارش بی بی سی فارسی ، ناوگروه نیروی دریایی ایران شامل ناو جنگی "شهید قندی" و ناو لجستیکی "خارک" پس از عبور از کانال سوئز، در بندر طرطوس سوریه در شمال غربی این کشور پهلو گرفته اند.
ناوگروه نیروی دریایی ایران پس از حرکت از آب های ایران و عبور از تنگه باب المندب، در بندر جده عربستان پهلو گرفت و پس از آن به سوی کانال سوئز حرکت کرد.
این برای دومین بار است که پس از انقلاب سال ۱۳۵۷، کشتی های جنگی ایران از این کانال عبور می کنند.
در زمان حکومت حسنی مبارک، رئیس جمهور سابق مصر، دولت این کشور چنین اجازه ای به ایران نمی داد.
دریادار حبیب الله سیاری، فرمانده نیروی دریایی ایران به ایرنا گفته است که ماموریت این ناوگروه اعلام "پیام صلح و دوستی به کشورهای منطقه" و نمایش "اقتدار" جمهوری اسلامی است.
همکاریهای 'استراتژیک'
ایران و سوریه در اجلاس مشترک همکاری های بندری - دریایی در سال ۱۳۸۶ چندین توافق نامه در زمینه همکاری های دو جانبه امضا کردند که به موجب یکی از آنها، ایران آموزش دریانوردان شناورهای سوریه را به عهده گرفت.
روابط ایران و سوریه پس از انقلاب ۱۳۵۷ همواره روندی رو به رشد داشته است. دو کشور این همکاری ها را "استراتژیک" می خوانند.
سوریه در مجامع بین المللی از حامیان ایران بوده و در دوران ریاست جمهوری حافظ اسد، پدر رئیس جمهوری فعلی و در زمان جنگ ایران و عراق، تنها کشور عربی بود که تا پایان جنگ در کنار ایران ماند و از این کشور حمایت کرد.
ایران نیز از زمان شروع اعتراض ها در سوریه، از دولت این کشور حمایت کرده و گفته است که تظاهرات ضد دولتی در سوریه شبیه اعتراضاتی نیست که در برخی کشورهای عربی منجر به سرنگونی روسای دولت ها شد.
هشدار
نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس ایران در گفت و گو با خبرگزاری فارس، از حضور ناوهای روسی در سواحل سوریه نیز خبر داده و گفته است که حضور ناوهای ایران و روسیه در سوریه، "پیام معنادار و هشدار صریح" دو کشور به آمریکاست.
ژانویه امسال، ناو هواپیمابر آدمیرال کوزنتسف برای سه روز در بندر طرطوس پهلو گرفت و برخی تحلیلگران، حضور این ناو هواپیمابر روسی در بندر سوری را حاوی پیامی برای آمریکا برای عدم مداخله در بحران سوریه دانستند.
مقامات سوریه حضور این ناو روسی را به معنای ابراز همبستگی دولت روسیه با مردم این کشور اعلام کردند. روسیه تا کنون از قطعنامه های پیشنهادی در شورای امنیت سازمان ملل برای محکومیت خشونت ها در سوریه حمایت نکرده و اوائل ماه جاری میلادی، پیش نویس قطعنامه ای در این باره را وتو کرد.
تحلیلگران می گویند که روسیه میخواهد بندر طرطوس همچون زمان شوروی سابق به پایگاهی برای کشتیهای روسیه بدل شود. این بندر، تنها پایگاه نظامی روسیه در دریای مدیترانه به شمار می رود و این کشور نگران است که در صورت سقوط بشار اسد و با روی کار آمدن دولت جدیدی که مورد حمایت آمریکا باشد، ادامه فعالیتش در این بندر مختل شود.
امروز: دبیر کل خانه کارگر گفت: امروز ۱۲۱۲ واحد تولیدی ما تعطیل شدهاند.۸۶۵ واحد هم به خاطر هدفمند سازی مشکل پیدا کردند. این واحدها ۹۰ درصد واحدهای زیر ۵۰ نفر هستند یعنی واحد متوسط تا ۵ سال پیش در این واحدها تعطیلی نداشتیم اینها چیزی نیست که از آسمان آورده باشیم اتفاقاتی است که افتاده و آمار ارائه شده از یک منبع رسمی همه را تایید میکند.
به گزارش خبرنگار ايلنا،علیرضا محجوب در جمع دانشجويان دانشگاه شریف گفت: موانع اقتصادی جناح بردار نیست، تا امروز هم نطق سیاسی نداشتم به این جهت که من نماینده قشری هستم که به مجلس فرستاده شدم تا حرفشان را بزنم. دغدغه اصلی امروز من مصیبتها، توفیقها و پیروزیهای ما در عرصه اقتصادی است.
وي با بيان اينكه به طور کلی تشکیلات ما منتقد تضعیف صنعت و تولید ملی و اوج گیری واردات خارجی بود،گفت: دولت با سیاستهای متفاوت با این چرخه عمل کرد و باعث شد روز به روز با بحث صنعت وتولید فاصله بگیرد. یعنی تا مجلس سوم و چهارم عمده مباحث مربوط به حفاظت از تولیدات داخلی بود. به دنبال این بودیم که یک اقتصاد ملی داشته باشیم و معتقد بودیم وقتی به اندازههای بین المللی رسیدیم وارد عرصه بین الملل هم میشویم.
محجوب گفت: برنامه سوم توسعه با هدف خصوصی سازی طراحی شد و عدهای بر این باور بودند طرحي كه برای کشورهای سوسیالیستی طراحی شده برای ما هم مناسب است. چون فکر میکردند ما مدل آنها را داریم و اصرار داشتند که شکل اقتصاد ما هم شکل اقتصاد آنهاست. در ادامه هر چه تجارت قالبتر شد صنعت افول کرد و تجارتگران بالاتر رفتند و صنعتگران پایینتر آمدند.
وي در پاسخ به اين سوال كه مشکلات صنعت را تا به امروز چه چیزهایی میدانید؟ گفت: مشکلاتی كه در حوزه صنعت داریم مربوط به ضعف تولید است برای همین در مجلس باید عکس عمل کنیم. برنامههای توسعه چهارم و پنجم مشکلات را شدیدتر کرده است. موضوع با یک بیماری ساده شروع شد. آن سالها ورودیهایمان محدود بود و عمده بودجه صرف واردات تکنولوژی و ماشین شد اما به جایی رسیدیم که بحث تجاری سوار قطار و بخش صنعتی از قطار خارج شد.
محجوب ادامه داد: در چنین شرایطی مشخص است که تجار بر گرده ما سوار شدند و ما عاملان آنها در برنامه نویسیهایمان بودیم. این اتفاق ظلم در حق فقراست در حالی که همه حرفها و تاکیدات در قانون اساسی و گفتههای امام و مقام معظم رهبری به اصل تولید توجه دارد.اما همه این سفارشات را ما و مدیران از یک گوش شنیدیم و از گوش دیگرمان خارج شد. اگر این توجهها به بحث تولید صورت گیرد کارگر، کارفرما و همه عوامل در تولید به شرایط مطلوب خود باز میگردند. چرا باید امروز در مورد قاچاق حرف زد چون کثافت اقتصاد تجاری قاچاق است.
وي تصريح كرد:حسن سحابی مدلی از اقتصاد را مطرح کرد که من با آن مدل بسیار هم نظر هستم. این مدل اقتصاد تولیدی است که باید موانع را از سر راه تولید برداشت ۶۰ نوبت در مورد خطرناک بودن قانون هدفمندی در مجلس سخن گفتم. وقتی حاملهای انرژی را تا ۱۰۰بار افزایش دادیم تولید کننده زنده نمیماند اما این قانون تصویب شد و به اجرا رسید.
محجوب با بيا اينكه مجلس نهم باید مجلسی باشد که اساسش را روی محور تولید قرار دهد،گفت: کشوری که این همه پیشینه دارد نباید واحدهای صنعتیاش این همه کوچک شود.
وي گفت:در سال ۱۳۸۰ دولت همسازی نرخ ارز را تصویب کرد اما امروز کسی که فعال ارز است میگوید نرخ ارز چقدر باید باشد و بقیه کشک هستند كه بر همين اساس امروز ۱۲۱۲ واحد تولیدی ما تعطیل شدهاند.۸۶۵ واحد هم به خاطر هدفمند سازی مشکل پیدا کردند. این واحدها ۹۰ درصد واحدهای زیر ۵۰ نفر هستند یعنی واحد متوسط تا ۵ سال پیش در این واحدها تعطیلی نداشتیم اینها چیزی نیست که از آسمان آورده باشیم اتفاقاتی است که افتاده و آمار ارائه شده از یک منبع رسمی همه را تایید میکند.
دبيركل خانه كارگر تصريح كرد: مگر تولید ما چقدر بنیه دارد. نمیگویم کسانی که مسئول هستند دلسوز مردم نبودند اما کجرویهای اقتصادی چنین تبعاتی را به دنبال دارد. در مورد قانون کار هم باید بگویم آنچه که به نظر میرسد این است که این قانون باید تعدیل دو طرفه بشود.
ي ادامه داد: قانون کار در سال ۱۳۶۹ مصوب شد و از سال ۱۳۷۰ که اجرایی شد تا به امروز این قانون برای حمایت از یک نفر است و آن یک نفر هم کارگر است.امروز اگر کسی میخواهد آن را به نفع کارفرما تعدیل کند مطمئن باشد که ما ساکت نخواهیم نشست. اما اگر تعدیل دو طرفه میخواهد ما با آنها صحبت میکنیم.
محجوب در ادامه در پاسخ به این سوال که نظر شما در مورد استیضاح وزیر اقتصاد و دارایی چیست؟ گفت: من امضا کننده طرح استیضاح نبودم اما از نظر آنهایی که امضا کننده بودند جانبداری میکردم اما همه مسایل به استیضاح باز نمیگردد. همچنین نکته دیگر که باید بگویم این است که ما مهمترین مشکلمان با دولتها به طور عام بیانضباطی مالی است.
وي با بيان اينكه مجلس میتواند در مورد آمارهای اقتصادی سخت گیری کند،تصريح كرد: در همین مورد درباره ارز و سکه نامه نوشتیم، تذکر آیین نامهای هم دادیم و از رئیس مجلس براساس قانون ۱۰۲ آیین نامه خواستار جلسه غیر علنی شدیم اما با درخواست ما موافقت نشد. اینها باعث میشود چرخه تدبیر و نخ کار هر روز بیشتر از دست ما خارج شود، تدبیری که ما امروز در اقتصادمان به آن نیاز داریم.
محجوب گفت: مجلس ضعفش عدم کفایت نظارتیاش است باید همه نظارت را بر همه قسمتها به خصوص بانکها که امروز آتش بر سر مردم میریزد بیشتر کنیم. ما بیش از اندازه توجهمان را معطوف به قانون گذاری کردیم در صورتي كه نظارت هم مهم است.
وي ادامه داد: در مجلس ضعف دانش اقتصادی داریم و این ضعف حتی در جامعه ما هم وجود دارد اگر امروز قرار بود مسئله سیاسی در این جلسه مطرح شود شکل استقبال به گونه دیگری بود.
امروز: سخنگوي وزارت نفت از توقف صادرات نفتخام كشورمان به شركتهاي انگليسي و فرانسوي خبر داد.
به گزارش ايلنا،مهندس عليرضا نيكزاد با اعلام اين خبر، درخصوص زمان قطع صادرات نفت به اين دو كشور اروپايي، تصريح كرد: صادرات نفتخام به شركتهاي انگليسي و فرانسوي متوقف شده است.
وي با تاكيد بر اينكه پيشتر وزير نفت در نشست خبري خود بر احتمال قطع صادرات نفتخام به برخي كشورهاي اروپايي تاكيد كرده بود، افزود: در پي اعلام رسمي وزارت امور خارجه، وزارت نفت نيز از تحويل نفتخام به شركتهاي انگليسي و فرانسوي خودداري كرده است.
امروز: علی اکبر صالحی وزیر امور خارجه امروز (یکشنبه) پس از دیدار و گفتوگو با "ساموئل سانتوز لوپز" وزیر خارجه نیکاراگوئه در نشست خبری مشترک در پاسخ به سؤالی در خصوص نامه ایران به گروه ۱+۵ و زمان و مکان نشست آتی با این گروه، اظهار داشت: با خانم اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا 2 ماه پیش در حاشیه اجلاس بن دیدار داشتم، پس از آن خانم اشتون از داود اوغلو وزیر خارجه ترکیه درباره آمادگی ترکیه برای میزبانی این نشست سؤال کرد که وزیر خارجه ترکیه آمادگی کشورش را اعلام کرد و ما نیز این آمادگی را به آقای جلیلی اعلام کردیم.
به گزارش فارس وی با بیان اینکه از نظر جمهوری اسلامی استانبول مکان مساعدی است، خاطرنشان کرد: آقای جلیلی در نامه اخیر به خانم اشتون عنوان کرده که منتظر پاسخ طرف مقابل برای اعلام زمان این نشست در اسرع وقت هستیم و علیالقائده مکان استانبول خواهد بود.
رئیس دستگاه دیپلماسی با بیان اینکه ما به دنبال شیوه و مکانیسمی برای برون رفت از موضوع هستهای هستیم، به گونهای که برای طرفین برد - برد باشد.
صالحی ادامه داد: ما با نگاه مثبت و حسن نیت به این نشست میرویم و امیدواریم طرف مقابل نیز متقابلا حسن نیت خود را نشان دهد.
مدتی است که دیگر برای مطالعه و کسب خبر از اوضاع و شرایط روزنامه های داخلی را خریداری نمی کنم ، چراکه مطبوعه ها به ابزار کاغذی مدح و ثنای حاکمیت تبدیل شده وپیگیری امور ملت به محاق فراموشی رفته است دراین میانه نشریات وابسته به جناحهای مختلف حکومتی هر یک برای دست یافتن به قُرب رانتهای حکومتی گوی سبقت را در وارنه نشان دان اوضاع از یکدیگر می ربایند.دستگاه عریض و طویل سانسور هم که از ترس مرگ زودرس از اعتای مجوز نشر به اشخاص ملی و معتبر احتراز دارد و دراندیشه هرچه تنگتر نمودن گردش آزاد اطلاعات صحیح است . البته اگر نخواهم از ره انصاف خارج شوم باید گفت که وقتی از کنار دکه روزنامه فروشی می گذرم نگاهی هر به تیترها می اندازم و گاهی هم برای نظافت شیشه های خانه یا تمیز نمودن سرویس بهداشتی سخاوتمندانه روزنامه کیهان را می خرم تا از آن خان نعمت مطبوعه چی ها که به جیب کیهان نشینان سرازیر می شود ما هم بهره ای بریم چون قیمت آن روزنامه از قیمت کاغذ باطله هم کمتر است اما حیف که کیهان حتی در نظافت هم به جای پاکی تنها لک و رد سیاه به جا می گذارد . بگذریم...
چند روز پیش به طور اتفاقی تیتر یکی از روزنامه ها اصلاح طلب توجه مرا جلب نمود عنوان مطلب مصاحبه با علی یونسی وزیر وقت اطلاعات و امنیت دولت اصلاحات بود و متن مصاحبه از عنوان آن جالب تر ، تو گویی در آن گفتگو ریاست اسبق عظیم ترین نهاد امنیتی حکومت در عالم دیگر سیر و سیاحت میکند و آنچنان عملکرد خود و پرسنل تحت امرش را ترسیم میکند که انگار در زمان جنابش اوضاع کنشگران عرصه سیاست و هنر و قلم گل و بلبل بوده است !!!. در اینجا قصد ورود به مصائبی که توسط نهاد متبوع ایشان براین ملت شریف رفته را ندارم که آن خود مثنوی هفتاد من کاغذ است اما نگاهی به پاره ای از ادعاهای علی یونسی خالی از لطف نیست:
علی یونسی :((من معتقد بوده و هستم که دستگاه امنیتی باید بهترین ارتباط با اهالی هنر ، قلم و فرهنگ داشته باشد و اگر مشکلی برای سازمان اطلاعاتی و امنیتی هست ، این مشکل همه است...باید سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی هدف اصلی شان آشتی با گروهی باشد که کارشان فرهنگ سازی است و با کمک آنها اگر مشکل امنیتی است برطرف شود نه اینکه این گونه تصور شود که آنها مشکل امنیتی هستند . نمی خواهم بگویم اهالی فرهنگ و هنر نفوذ ناپذیرند و مشکلی ندارند ،نه ، آنها هم مانند خیلی های دیگر نفوذ پذیرند هم نفوذگروههای ضد امنیتی در آنها امکان پذیر است هم گروههای جاسوسی می توانند در آنها نفوذ کنند و هم سیاست مداران مغرض از آنها می توانند استفاده کنند))
آقای یونسی پس از کرشمه اولیه در باب ارتباط عالی با اهالی هنر و قلم و فرهنگ به طرفه العینی با تغیر لحن آن جماعت را عرصه مناسب نفوذ همه دشمنان درون ذهن خود می شمارد ، این گونه مواجهه با اهالی هنر درسرویس های امنیتی کشور های کمونیستی فراوان دیده می شود به عنوان مثال در دوران ریاست بریا بر کمیساریای خلق در امور داخلی (کا گ ب ، بعدی) در زمان استالین بر امور هنری نهایت دقت می شد تا دشمنان خلق در آنها نفوذ نکنند در برخی مواقع به هر یک از مامورین زبده ذره بینی داده می شد تا در پس زمینه آثار هنری نشانی از صلیب شکسته پیدا کنند و از این طریق عوامل دستگاه جاسوسی اس اس را در سرزمین پرولتاریا بیابند در یکی از موارد ماموری کارگشته در زیر میکروسکوپ الیاف پارچه های ریسندگی را قرار داد و توانست خطوط مشخصی را کشف کند که با اتصال آنها به یکدیگر صلیب شکسته نمایان می شد این موضوع یکی از کشفیات بزرگ !!!سرویس امنیتی دروان استالین بود.
آقای یونسی با تیز بینی خاص خود عنوان نمی کنند که این نفوذ سازمانهای جاسوسی و ضد امنیتی! به چه منظوری انجام می پذیرد و اساسا از این نفوذ چه منافعی حاصل می شود در زمانیکه برای نمایش یک فیلم می بایست فیلمنامه ، موسیقی متن ، مراحل تصویر برداری ،صلاحیت بازیگران ، پروانه کارگردان و تهیه کننده و... همگی از زیر ممیزیهای شدید دستگاه های مختلف بگذرد تا پروانه نمایش بگیرند چگونه می شود که با تمام این تفاسیر باز هم سازمانهای ضد امنیتی فیلمی نمایش دهند که مخل امنیت حاکمیت شود شاید به ظن ایشان فیلمهای همچون مارمولک ، نیمه پنهان ، نقاب غیرو نمونه آن نفوذ بوداند که پس از چند روز نمایش پروانه اکران آنها باطل گردید.
چندی پیش فیلمی با عنوان (( جانی اینگلیش )) با بازی روان آتکینسون ( همان مستربین معروف) در ژانر کمدی ساخته شد در این فیلم چنان ساختار مدیریتی سرویس امنیتی انگلستان مورد تمسخر قرار گرفته بود که انگار سراسر مامورین آن یا دچار فساد اخلاقی و مالی هستند و یا ابله و بی خرد. آقای یونسی اگر در دوران مدیریتی جنابعالی یا اسلاف و اعقابتان با خبر می شدید که کسی در خیال خود قصد ساخت چنین فیلمی را دارد چه می کردید؟ شاید هزار بار بدتر از کاری که با کارگردان سفارشی کار خودتان حاتمی کیا و فیلم کم ارزش او یعنی به رنگ ارغوان انجام دادید ، انجام می دادید.
ع ی : ((...اگر فردی برنده جایزه بین المللی می شد ما اولین گروهی بودیم که به او تبریک می گفتیم و به کمک او می رفتیم و مشورت می دادیم که این فرد از طرف گروههای تروریستی محاصره نشود . به طور مثال یک حقوق دان در زمان ما برنده جایزه مهم بین المللی شد بررسی و احساس کردیم اگر با او برخورد مثبتی نشود چه بسا از طرف گروههای تروریستی و ضد انقلاب تحت تاثیر قرار بگیرد به او تبریک گفتیم و کمک کردیم که به ایران هم باز گردد... ))
اقای یونسی آشکارا از نام بردن خانم شیرین عبادی اکراه دارند ، در تصورات ایشان گروههای تروریستی وجود دارد که سرشار از منابع مالی و تبلیغاتی هستند ومترصد شکار کنشگران اجتماعی درون مرز می باشند با توجه به اینکه عمده تعریف تروریسم خاصه گروههای مسلح با خط مشی چریکی هست کاش جناب ایشان مشخص می نمودند که در عالم واقع این گروههای تروریستی چه گروهایی هستند تا از این طریق به تنویر افکار عمومی کمک می نمودند در ادامه سخن رویکرد مامورین وزارت متبوع آقای یونسی بر مشاوره دادن و از این طریق کمک نمودن به بازگشت خانم عبادی به وطنش بوده است ،صرف نظر از اینکه بازگشت به میهن از حقوق بدیهی هر شهروند ایرانی است که این حق را ایشان مصادره به مرهمت خود نموده اند ، پرسش اینجاست که مامورین جنابعالی چه مشاوره هایی داده که سر آخر موضع خانم عبادی خروج بر حاکمیت گردید . تنوعی از این دست مشاوره های کم نبوده است اما نتایج آن تقریبا یکسان بود نگاهی به رویکرد سمیرا مخملباف و پدرش محسن مخملباف ( کارگردان انقلابی دهه 60) ، بهمن فرمان آرا ، مینا لاکانی ، گل شیفته فراهانی و ده های مورد دیگر دال بر بلا وجه بودن ادعای آقای یونسی می باشد.
منطقا وزارت اطلاعات و امنیت می بایست حافظ شهروندان در برابر هر نوع تهدید از جمله تهدید عناصر خود سر در سایر دستگاه های موازی امنیتی باشد نه اینکه با عدول از رسالتش آن را در مسائل شخصی و صنفی به عنوان طرف مشاور ومرجع بررسی صلاحیت نهادها و اشخاص فروبکاهد . یک جامعه آزاد پویایی خود را در زیر سایه امنیت گسترده ملی و فارغ از تور وحشت وجو پلیسی و پرونده سازی به دست می آورد و بالنده می گردد.
متن کامل مصاحبه روزنامه شرق 26/11/90
1-شفاف بودن هدف:
حاکمیت، متعلق به جمهور مردم، و ولایت از آن جمیع مردم است. ولی باید پیوسته بخود یادآوری کرد که ولایت و حاکمیت مردم، یک برکۀ ایستا نیست، بلکه یک رودخانۀ پرخروش است یک صفت نیست، بلکه یک فعل است و برای نگهداری از آن، باید پیوسته فعال بود و در صورت انفعال، خلاء مالکیتِ آنرا، نه حقوقمداران، بلکه همیشه قدرتمداران پر میکنند و آنرا با خشونت، در حاکمیت تملک خود، به انحصار در میآورند و در صورت انفعال بیشتر مردم، ولی مطلقه میشوند.
بنیان عقیده و تفکر، اگر انواع گفتمانهای قدرت باشد، با مردمسالاری، که همانا حاکمیت جمهور مردم است، ناسازگاری دارد. حاکمیت، از آن جمهور مردم است. ولایت انحصاری، چه مطلقه و چه حتی غیر آن، از هر نوعی که باشد، چه دینی و چه غیر آن، بالاخره، از بنبست استبداد و خفقان و سرکوب، سر درمیآورد. بیانهای قدرت، صورتهای متفاوت پیدا میکنند ولی در اصل و ریشه، یکی هستند.
در دنیای ماده، قدرت، وجودی ذاتی ندارد و از توازن و روابط قوا، عارض میشود. در هر جامعهای، هرچه موازنهها عدمیتر باشد، به همان نسبت قدرت متمرکز، بیشتر به توانائیهای مردم مبدل میگردد و به همان نسبت، در آن جامعه، خشونتها در تمام نمادهایش، کمتر نمایان میگردند و به همان نسبت، استقلال و آزادیهای فردی و ملی، متحققتر و گستردهتر میشود و به همان نسبت، تکتک افراد و در نتیجه کل جامعه، حقوقمدارتر میشود و باز به همان نسبت جامعه رشدپذیرتر و رشدیاب تر میگردد.
گرایشات نخبهمدارانه، هنوز در بعضی اشخاص و گروههای سیاسی، دیده میشود، که قدرت را از آن خود میدانند و در بازیافت قدرت، از هیچ وسیلهای فروگذار نمیکنند. آنها خود را محق میدانند که بر مردم، بر "عوام کلانعام" حکومت کنند، و بعضی از الان، نغمۀ "توزیع قدرت" سر دادهاند. اگر مردم و هستههای حقوقمدار، به اشخاص و گروههای قدرتمداری که به منظور قبضه کردن قدرت، و با بوجود آوردن بحرانها، پیوسته اختلافات قومی را ابزار دست خود کردهاند، امکان بسط این گفتمان را بدهند، خطر تجزیه، کشور را تهدید خواهد کرد.
تحقق حاکمیت عمومی و پویائی آن، نیاز به تمرین و ممارستهای فردی و جمعی مستمر دارد. برای تحقق حق حاکمیت فرد بر خود، نیازی پیوسته است که افراد، به خود و به جامعۀ خود، متصل این حق ذاتی را یادآوری کنند. بدین شکل، اشخاص و گروههای سیاسی نیز، از غربال حقوقمداری، عبور میکنند و سره از ناسره، تمیز داده میشود. و در نتیجه اشخاص و گروههای قدرتمدار، در جنبش و در دوران گذار و بعد از فروپاشی جمهوری اسلامی، خلائی را نمییابند که بتوانند آن را پر کنند و دو باره کشورمان را در منجلاب استبدادی از نوع دیگر، غرق کنند. نیاز است که هستههای حقوقمدار، از همین الان، در تدبیر سازماندهی حاکمیت جمهور مردم، تمرین کنند. بدین ترتیب است که دولتی مردمسالار، میتواند بر این مردم و این هستههای حقوقمند، تکیه کند و مشروعیت بگیرد، تا رعایت و احقاق حقوق بشر بتواند در کشورمان، قوام و دوام بگیرد. تجربهای را که در سه انقلاب در قرن گذشته در کشورمان شاهد بودیم، لزوم توجه به این مهم را ثابت میکند. شعار "توزیع قدرت" توسط اشخاص و گروههای قدرتمدار، فریبی بیش نیست. انتظار این افراد و تشکیلات از مردم اینست که قدرت متمرکز در رژیم جمهوری اسلامی را دو دستی تقدیم آنها کنند تا که آنها، آنهم البته در فرصتی که خود مقتضی بدانند، قدرت را چون گوشت قربانی، میان اعوان و انصارشان تقسیم کنند. ولی قدرت، همیشه میل به انباشته شدن و تمرکز دارد. در صورتیکه مردم در مزرعۀ سرنوشت خویش، پیوسته تلاش نکنند و بذر کرامت و منزلت انسانی و حقوق را نکارند، خار و علفِ ولایت مطلقه، مردم را محکوم به برداشت محصول دیگری میکند. بهوش باشیم که، در جریان جنبش و در دوران گذار است که باید این مهم را آویزۀ گوش نمود و حاکمیت و ولایت مردم را، نباید به بعد از دوران گذار و فردای پیروزی جنبش، به تعویق انداخت. اگر مرتب مردم به انفعال خوانده شوند که "دست به ترکیب رژیم نزنید" و "از جای خود تکان نخورید" که اگر این رژیم برود، چنین و چنان میشود و یا "از خطوط قرمز" عبور نکنید و با دوروئی مصلحتسنجی، از حاکمیت جمیع مردم حرفی به میان نیاورید و فعلا "اجرای بدون تنازل قانون اساسی" را طلب کنید، چگونه میتوان انتظار داشت که مردم روزی به حقوقمداری، قیام نمایند؟ با حکم سکون صادر کردن، چگونه میتوان انتظار داشت که ملت ایران روزی رنگ آزادی و استقلال و حقوق را ببینند؟ آیا هیچوقت در هیچ کجای دنیا کسی یا گروهی آمده است که مردمسالاری را، به جامعهای منفعل و مرده، با احترام و سلام و صلوات، تقدیم کند!؟
در سالهای 1332 و 1357، متاع ایدئولژیهای غربی، بسیار داغ بود و "گروهی، این و گروهی، آن" میپسندیدند. امروزه، به اعتراف خود غربیها، دکان اندیشۀ دنیای غرب، در بازار ایدئولوژی، ورشکسته است. جوانان دنیا، از تئوریهایی که برای قدرت، اصالت قائلند، بریدهاند و به دنبال بیانی هستند که بتواند به عنوان راه حل، برای معضلات مهم اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و محیط زیستی دنیا، پاسخ ارائه دهد. سرنوشت این عصیان، هرچه باشد، در اروپای شرقی خاتمه پیدا نکرد. منحصر به نیویورک و وال استریت هم، نیست. و محدود به بقیۀ نقاط امریکا و اروپای غربی هم نمیشود. بلکه دامنۀ آن به روسیه و هند و چین هم رسیده است و به نظر میرسد که آقای پوتین هم کمکم، "صدای انقلاب را شنیده" است.
2-شفاف بودن میزان:
حق و حقوق، عدالت، میزان است، محک است، وسیلۀ سنجش است. بعد از جنبش 1388، بیان غالب، از جانب نیروهای به ظاهر مخالف و متضاد، اینطور ترسیم شد که فعلا در مقابل رژیم جمهوری اسلامی، نباید حرف از گذار از نظام زده شود و گفته شد که این گونه مطالبات، در رژیم، حساسیت ایجاد کرده و دست نیروهای سرکوب در خشونت و خفقان، باز میشود. متاسفانه بدین ترتیب، در افکار عمومی، "مصلحت" جای حق را به عنوان میزان گرفت. این گفتمان، در جامعه پژواک پیدا کرد و بجای شعار "ارحل"،(برو!) با "مصلحتسنجی" و با معطل کردن حق حاکمیت مردم و معلق نگاهداشتن سایر حقوق، در جامعه از "دوران طلائی امام" و "اجرای بدون تنازل قانون اساسی" و... صحبت به میان آمد. وقتی با بها دادن به تعابیر ناشفافی چون "مصلحتسنجی" و "خیرخواهی" و "دوراندیشی" و با انواع و اقسام توجیههای بیاساس، مردم، جنبش را در حصارِ خودساختۀ "خطوط قرمز" زندانی میکنند، و احقاق حقوق بشر به فردائی نامعلوم و ناشفاف معوق میگردد، جای هیچ تعجبی نیست که جنبش خودجوش 1388، سرنوشتی این چنینی پیدا کند. ولی اگر مبنای مبارزه، همیشه بر پایههای حقوق بشر، استوار بماند، و در هر روشی، حقوق فردی و به طریق اولی، حقوق ملی مد نظر باشد، کشتی مبارزه، با بادبان دیگری شناور میشود و با امنیت به سوی ساحل مردمسالاری پیش میرود. این تاکید ضروری است که هستههای حقوقمدار، دغدغۀ همۀ حقوق و همۀ افراد، حتی افرادی که در گروه و تشکیلات مورد پسندشان نیستند را، همیشه در دل خواهند داشت. هرگاه مردم نوشتهها و گفتههای اشخاص و گروههای سیاسی و ابراز نظرها و راهکارها و پیشنهادهای آنها را با محک زدن آنها بر حق و حقوق، میزان کنند، و پردههای ابهام، در هستههای مردمی حقوقمند دریده شوند، قدم بس مهمی برای برپائی و پویائی مردمسالاری برداشته شده است.
از سه دهه تجربۀ مبارزه با رژیم ولایت مطلقه، و بخصوص از بعد از خرداد 1388، این تجربه را آموختهایم که نمیتوان بنا به مصلحت، حقوق قسمتی از جامعه را، و یا قسمتی از حقوق جامعه را گزینشی معطل گذاشت. حق را نمیتوان مثله کرد.
حقوق مربوط به تمام انسانها است. هگل معتقد بود که ارزشها فقط مربوط است به اروپائیان و نه غیر آنها. حقوق هیچ شخص و هیچ گروه و هیچ قوم و هیچ ملتی، از حقوق بیشتری نسبت به دیگران، برخودار نیست. حقوق هیچ شخص و هیچ گروه و هیچ قوم و هیچ ملتی، بر دیگران تقدمی ندارد. حقوق با منافع متفاوت است. اینها از یک جنس نیستند. افزایش منافع یکی، منافع دیگری را کم میکند. درصورتیکه بر عکس آن، افزایش میزان احقاق حقوق یکی، به درجۀ احقاق حقوق دیگران میافزاید. قدرتمدار، در پی کسب امتیازات و منافع بیشتر است. با این بهانه، انگلیس و فرانسه منافع خود را در طرابلس، و امریکا، با هزارها کیلومتر فاصله، منافعش را در تجاوز به عراق و مسئولیت مستقیم و غیرمستقیم مرگ بیش از صد و هفتاد هزار عراقی، مییابد. حقوقمدار، لازمۀ احقاق حقوق خود را احقاق حقوق دیگران میداند. اشخاص و گروهها و هستههای مردمسالار، در کنش با دیگران، حقوقمدارانه عمل میکنند. به طریق اولی، ملت و دولت مردمسالار در کنشهای بینالمللی، حقوقمدارانه عمل میکند. منافع ملی، جای خود را به حقوق ملی میدهد. با علم به اینکه حقوق افراد و ملتها به هم گره خورده است، و بر عکس منافع آنها، حقوقشان با هم در تضاد نیست، با تمرین پیوستۀ روابط حقوقمدارانه، تنش و خشونت و تخریب در میان افراد، و در میان گروهها، و در میان قومها، و در میان ملتها، کمکم به کاستی میگراید.
نیروی محرکه در جامعۀ امروز، جوانان هستند. زمان زندگی جوان، در آینده است. جوانان این دوره و زمانه، حقوق را ارج مینهند، حقطلبند، و نمیخواهند در دنیای بیعدالتیها، چون نسل گذشته، هرروزه شاهد نقض شدنهای حقوقشان باشند. اشخاص و تشکیلاتی که به حقوق بشر فقط در ظاهر شعار میدهند و در کنش با افراد و گروههای دیگر، حقوقمند نیستند، و حتی در درون گروه خود، حقوق یکدیگر را نقض میکنند، نمیتوانند انتظار داشته باشند که مورد اقبال نسل جوان، که بیش از هفتاد در صد جمعیت ایران را تشکیل میدهد، باشند.
3-شفاف بودن محل عمل جنبش:
جامعه و در میان مردم، محلی است که هستههای مردمسالار، مجال فعالیت حقوقمند و امکان رشد پیدا میکنند. خارج از تنگنای قدرت داخلی و خارجی و در میان مردم، فراخنائی است که افراد در هستههای حقوقمدار، به عمل سیاسی متداوم، فعال میشوند و مدام فعال میمانند. هر حرکت و راهکار و روشی را، باید خارج از این دو محدودۀ قدرتهای خارجی و داخلی، بکار انداخت.
در محدودۀ قدرت داخلی، "انتخاب" بین دو بد که رژیم به اجبار به مدت سه دهه، در مقابل ما قرار داده است، همیشه و بدون هیچ استثنا، منجر به بدتر از آن هر دو شده است. از خود بپرسیم، چه شد که فراموش کردیم که در دنیا، خوب و خوبها هم، وجود دارند؟ چه شد که حقیر پنداشتن خود و پست انگاشتن فرزندان خود را، آنقدر روا دانستهایم که فراموش کردهایم که ما و فرزندانمان لیاقت خوب و خوبتر و بهتر از آنها را داریم؟ از خود بپرسیم، در تمام مدت این سه دهه که داوطلبانه خود را در زندان "انتخابات" بین بد و بدتر اسیر کرده و بدین وسیله به جمهوری اسلامی مشروعیت دادهایم، آیا یکبار، و فقط یکبار هم شده است که اوضاع مملکت، بهتر که هیچ، حتی کمی کمتر بد شده باشد؟ عمل در محدودۀ قدرت داخلی، در عمل به این معنا است که جناحهای قدرتمدار مختلف در درون رژیم، مردم را وسیلۀ دست و ابزاری برای حل اختلافات خود و برای به قدرت رسیدن کنند.
در محدودۀ قدرت خارجی و هرگونه رجوع به قدرت خارجی هم سرنوشت بهتری را برایمان رقم نزده است و نخواهد زد. در قرن پیش، خود را وسیلۀ بازی خطرناک توازن قوا کردن، و بار حقارتِ "انگلوفیل" و "روسوفیل" را کشیدن و این تنگنا را به دولت و ملت ایران تحمیل کردن، و اعتماد به نفس نداشتن و به توانائیهای مردم خود رجوع نکردن، مسبب اصلی جهنمی است که امروزه در آن هستیم. با توجه به تاریخ سیاسی معاصر ایران و منطقه، و با توجه به حوادث دنیا در سالهای اخیر، آنها هم که اکنون سنگ رجوع به قدرت خارجی را به سینه میزنند، نمیتوانند به هیچ وجه جرات کنند که بگویند این "انتخاب" خوب است. هیچیک از اینها نمیتوانند هیچگونه دلیلی عقلانی و منطقی و موجهی بیاورند که مراجعه به قدرت خارجی خوب است. توجیه بی وجه آنها اینست که مراجعه به قدرت خارجی بد است ولی رژیم جمهوری اسلامی بدتر است!. چارهای نداریم جز اینکه بین بد و بدتر، یکی را "انتخاب" کنیم! باید دفع افسد به فاسد کرد! تنگنای مراجعه به قدرت خارجی هم به جز این نیست که، به علت ابتلا به بیماری خودکوچکبینی، برای خود لیاقت خوب و خوبتر را قائل نباشیم، وگرنه چنانچه کسی به قدرت خارجی متصل نباشد و از حداقل عقل سلیمی هم برخوردار باشد و خود را هم سانسور نکند و به دو کشور عراق و افغانستان در همسایگی خودمان، بنگرد، به وضوح میبیند که سرابِ "پیدا کردن مخرج مشترکی در منافع " با قدرت خارجی، جهنمی است که از دلایل مهم نابسامانیهائی است که امروزه شامل حال میهنمان، و هممیهنانمان است.
علیرغم بودجههای هنگفت و سعی و کوشش فراوان، قدرتهای خارجی نتوانستهاند برای ایران، آلترناتیو وابسته، خلق کنند. به قول خانم کلینتون، وزیر خارجۀ امریکا، ایرانیان نمیخواهند که ما در کشورشان، مداخله نمائیم. بر عکس کشورهائی که قوای خارجی به کشورشان حملهور شده و به خاکشان تجاوز کرده است، ایرانی، استقلال را ارج مینهد و نیروهای بدیل مستقل و مردمسالار را دارا است. این در حالی است که بیشترین سانسورها، متوجه افراد و گروههائی است که به استقلال، وفادار، و به آزادگی، عقیدهمند هستند.
ولی با نظر به اینکه، ارتباطـات در دنیای امروز، اشکال و اَبعاد وسیعی پیدا کرده است، نمیتوان دور کشور ایران را دیواری از نوع دیوار چین کشید. در دنیای امروز، بایسته است که با خارجی ارتباط برقرار کرد، ولی نه با دولتها و نمادهای قدرتهای خارجی. ضروری است که پیوسته ارتباطاتی تنگاتنگ با بزرگترین ابرقدرت دنیا، یعنی افکار عموی، برقرار نمود. بتازگی اسناد سی سال پیش انگلیس، مبنی بر تمهیدات غرب برای پایان نیافتن جنگ عراق، از طبقه بندی خارج شدند. بعد از فروپاشی رژیم قذافی، ارتباطات نزدیک غربیان از دولتها گرفته تا سیستمهای جاسوسی و امنیتی و اطلاعاتی تا شرکتهای خصوصی، با رژیم لیبی بر ملا گردید. فروش وسایل سرکوب و سانسور و خفقان توسط شرکتهای چند ملیتی و کشورهای "متمدن" و "دموکراتیک" را، به کشورهای استبدادی دیدیم و ما ایرانیان، اثرات آنرا با گوشت و استخوانمان، لمس کردهایم. هستههای ایرانیان، بخصوص آنها که در خارج از کشور زندگی میکنند، با اعتماد به توانائیهای مردم و با کمک گرفتن از فشار افکار عمومی دنیا، میتوانند که قلمرو رژیم را در جاسوسی و سرکوب، محدود نمایند. در عصیان مردم جهان، به ولایت مطلقۀ سرمایه و موسسات پولی و مالی ماورای ملی، با متصل شدن به صفوف معترضین، حمایت این موسسات از بقای رژیمهائی چون جمهوری اسلامی را و تبعات خشونتآمیز آن در خود کشورهای غربی، را میتوان افشاگری نمود.
بعضی از "روشنفکران" با ترجمۀ نوشتهها و افکار غیر ایرانیان، به مصرف "جنس خارجی" و نقل قول از خارجیان، عادت کردهاند. با توجه به سقوط بلوک شرق و ورشکستگی اخلاق و اندیشۀ بلوک غرب، برخی از این اشخاص و گروهها، در خود احساس خلاء میکنند. با نگاه به گذشتهای که تاریخ مصرفش گذشته است، در انفعال، دچار اضطراب و یأس و افسردگی میگردند. تمایل رجوع به قدرت خارجی در این گروه، شیوع بیشتری دارد.
با اصیل ندانستن توانائیهای مردم، و با اصالت دادن به قدرت، چه از نوع داخلی و چه از نوع خارجی آن، اگر هم تغییری صورت بگیرد، در نهایت در همان رژیم، مهرهای جایگزین مهرۀ دیگری میشود، و یا اگر رژیم تغییر کند، خفقان و قدرتمداری و خشونت و فساد و سرکوب، در تندیس رژیمی جدید و با نمادهای جدید، ولی با محتوای ولایت انحصاری شخص و یا گروهی دیگر، بر مردم مسلط میشود.
در نتیجه، با عرفان به اصل استقلال، اختیار حیاتی برخورداری از حق تصمیم گرفتن و دارائی حق گزینش و معماری سرنوشت خویش، در سطح فردی و یا در سطح عمومی و ملی، و با به فعل درآوردن این اصل، محل جنبش، در خارج از روابط قوا با قدرت خارجی و داخلی محل پیدا میکند و هستههای حقوقمدار در این راستراه، در راه استقرار و استمرار مردمسالاری، پیوسته، قدمهای استوار برمیدارند.
درجا زدن و به دور خود چرخیدن در زندان توازن قوا، خاصۀ بیان قدرت است. دنبال تنش گشتن و به زور، خود را وارد کشمکشهای معمول کردن و اگر یافته نشد، خود بحران ساختن و مدارهای بستۀ کش و قوس قدرت را با "دشمن" از پی هم، عمداً درست کردن، لازمۀ حیات و بقای قدرتمدار است. انزوای رژیم ولایت مطلقه را که در داخل کشور و در صحنۀ بینالمللی شاهدیم، از باب باورمندی به موازنۀ وجودی قدرتمدار است.
بر عکس آن، محل عمل هستههای مردمسالار، در انزوا و خلوت نیست. باور به حقوقمداری، میل ترکیبی افراد و گروهها را افزایش میدهد و بازده کار جمعی را افزون میکند. لازمۀ اجتناب از انزوا، درست نکردن مدارهای بستۀ جدید، و باز کردن مدارهای بستۀ موجود است.
هستههای حقوقمدارِ باورمند به استقلال و آزادی، از روانشناسی امید و تشویق و امیدوار کنندگی، شجاعتِ نپذیرفتنِ تعیین جسارتِ ساختارشکنی، پذیرا بودن ابتلا و آزمایش، اعتماد به نفس در ابتکار و خلق و هنرمندی برخوردارند. و بر عکس آن، اشخاص و گروههائی که معتاد به بیماری مزمن پرستش قدرت هستند، به نسبت وخامت کسالتشان، ناامیدند و یأس القا میکنند، میترسند و میترسانند، در ساختارها و چهارچوبها، و در زندانهای اکثراً خودساخته و سانسورهای اکثراً خودپرداخته، با اضطراب از هرگونه تغییر، خود و دیگران را محصور میکنند، با عدم اعتماد به نفس، هرگونه آزمایش و چالش را، نمیپذیرند، هنری در ابتکار و خلق، ندارند.
4- شفاف بودن روش:
برای برپائی و پویائی مردمسالاری، زدودن خشونت و نمادهای آن، الزامی است. در روش، تنها عدم خشونت و اجتناب از نمادهای آن کافی نیست. رژیم خونخوار و عوامل سفّاک آن، از رحم و شفقت بوئی نبردهاند و تمام وسائل سرکوب را در دست دارند، و آنچه نداشتهاند را از قدرتمداران دنیا که منافعشان را در حفظ نظام جمهوری اسلامی میبینند، براحتی تهیه کرده و خواهند کرد. در مسابقۀ خشونت، نیروهای مردمی و هستههای حقوقمدار، در تقابل با قوای سرکوب رژیم، نمیتوانند از جنس رژیم بشوند و خود را به آن درجه از توحّش، ساقط کنند.
هستههای مردمسالار، با توانائیها متعدد و استعدادهای متنوع خود، با خلاقیتِ برازندۀ انسانهای حقوقمند، با هنرِ ابتکارِ پیوسته شکوفا شوندۀ عاشقان آزادی و استقلال، در زمانها و مکانهای مختلف، راه و روشهای خشونتزدائی را مهیا کرده و بکار میاندازند و انواع ابزار خشونت را از قلمرو رژیم، خارج میکنند و یا آنها را بیاثر مینمایند. خشونتزدائی و پرهیز از روشهای خشونتمدار، روزنهای میشود برای رهائی آن دسته از عناصر رژیم که به درجات، استعداد آزاد شدن از یوغ خشونت و تخریب رژیم را دارند. به باور من، تعداد این افراد کم نیستند و اگر با تدابیر مشروحه، فرصتی پیدا شود، تعداد آنها بسیار بیشتر هم خواهد شد. آن دسته از عناصر رژیم هم که هنوز استعداد بازگشت به آغوش مردم در آنها کمتر است و هنوز به درجهای بحرانی نرسیدهاند، و همچنان به تجاوز و سرکوب هموطنان خود ادامه میدهند، کمکم خود را منزوی و منزویتر میبینند و در خشونت، بی اثر میگردند. این گروه، با مواجهه با تدابیر و روشهای خشونتزدایانه، در تحمل سنگینی بار توجیه اعمال خود، برای خود و خانواده و آشنایان خود، به تدریج ناتوانتر میشوند. شاهد چنین نقاط عطف و لحظاتی در سال 1357 در کشور خودمان، و امروزه در کشورهای اروپای شرقی و عربی، بودهایم.
با تجربۀ سه دهه خشونت رژیم، آموختهایم که با فرار منفعل از خشونت، همیشه به درجات آن اضافه شده است. بتدریج، دامنۀ خشونت و ابعاد آن وسیعتر شده است و به واحدهای خانواده رسیده است و از آن هم گذشته و در سطح فرد، به انواع آسیبهای اجتماعی و خود تخریبی کشیده است. طبق آخرین آمار اعلام شده از سوی پلیس در ۹ ماه نخست سال 1390، هر دو دقیقه نزدیک به یک کیلوگرم مواد مخدر در کشور کشف شده که این میزان نسبت به سال گذشته ۱۰ درصد افزایش داشته است. پلیس در هر ساعت نزدیک به ۳۰ قاچاقچی و معتاد را دستگیر می کند و معتادان و قاچاقچیان مواد مخدر افزایش ۱۵ درصدی داشته است. سن اعتیادها، به 10 سال رسیده است.
تجاوز به حقوق در جامعه، از تجاوز به گروهی کوچک شروع میشود و کمکم دامنۀ وسیعتری به خود میگیرد. اگر در دفاع از حق حیات امرای ارتش شاه، که در روزهای اول انقلاب 1357، بر پشتبام محل سکونت آقای خمینی، اعدام شدند، اعتراضات گستردهتری را برمیانگیختیم، اگر خشونتها و کشتارهای سال 1360 را بر نمیتابیدیم، به تبع آن تجربۀ دردناک کشتارهای دهۀ شصت را، به عنوان یک لکۀ ننگ در تاریخ معاصر کشورمان ثبت نمیکردیم. و مبارزۀ جوانان اسرائیل را، با متعصبین دینی آن کشور در اعتراض به اینکه، آنها هم در بعضی مناطق، مانند متعصبین دینی کشور ما، زنها را مجبور میکنند جدا از مردها و در عقب اتوبوسها سوار شوند، در این روزها شاهد هستیم. اگر همۀ زنان و مردان ما، از جمله کسانی که تفسیرشان از اسلام در این باره، داشتن حجاب است، به تجاوز به حقوق زنان در توحّشهای خیابانی و شعارهای بیشعورِ "یا روسری، یا توسری" برمیخواستیم، شاید شاهد این نمیبودیم که در میهنمان، آسیبهای اجتماعی به این اندازه شیوع پیدا کند که سن فحشاء، در زیر چادر و روسری، به 12 سال نزول کرده است.
5-شفاف بودن در لائیسیته:
اندیشۀ غالب در دینها و مذاهب متداول، اصالت قدرت است. دین اسلام هم از این قاعده، مستثناء نیست. تلخی تجربۀ سه دهۀ نظام ولایت مطلقۀ فقیه، ممکن است انتقامگیری کور را از دینباوران، به ظاهر شیرین بنماید. ولی آیا برای استقرار و استمرار مردمسالاری، این واقعبینانه است که با خصومت با دین و با دینداران، آنها را به سمت بنیادگراتر شدن، سوق دهیم؟ دولت جمهوری اسلامی میگوید که عقاید و مرامهائی به غیر از عقیدۀ مرام من، ممنوع است. آیا یک فرد و یا یک گروه سیاسی و به طریق اولی، یک دولت حقوقمدار و لائیک و مردمسالار میتواند به خود حق بدهد که همان حکم ولی مطلقۀ فقیه را با تعابیر و لغاتی دیگر، بکار برد و در کنشهای سیاسی و در نهایت، در کشور حاکم کند؟ آیا دولت مردمسالار باید نسبت به هر دین و همچنین نسبت به هر عقیدهای بیطرف باشد یا اینکه با دینستیزی، از لائیسیته عدول نماید و بجای لائیسیته، دیکتاتوریِ لائیسیته را برقرار کند؟ دین میلیونها ایرانی مسلمان و یک و نیم میلیارد مسلمان در جهان را نمیشود یکشبه از آنها گرفت و حذف کرد. ولی میتوان، با احقاق حقوق باورمندان به هر دینی، با خشونتزدائی، با فراهم آوردن فضائی بدور از تخریب و سانسور برای بحث آزاد، دین را به مثابه بیان آزادی و خشونتزدائی، که از چند دهه پیش در ایران مطرح، و مورد سانسور شدید از جانب دولت ولایت مطلقۀ فقیه و سایر قدرتپرستان دنیا است، صرف نظر از اینکه با آن موافق و یا مخالف باشیم، به مَحکمۀ افکار عمومی فرستاد. اگر شاه، بجای خشونت و سرکوب و سانسور، افکار و نوشتهها و رسالههای آقای خمینی از جمله کتاب ولایت فقیه را به راحتی در دسترس جوانان کشور قرار میداد، آن تقدس و خدایگونهگی که عکس وی را در ماه و مویش را لای همۀ قرآنها قرار داده بود را، برای وی میساخت؟ در اروپا، طی روند انسانمداری و نوزایش، قرنها طول کشید تا ولایت مطلقۀ پاپ و کلیسا، به میزان امروزهاش، تقلیل یافت. اول باید انقلاب مسیحی بوجود میآمد، تا کلیسائی که مرکز خشونت و شکنجه و مرگ و تفتیش عقاید و منشاء تسری آنها و نقض حقوق ذاتی بشر به تمام جامعه بود، را به جائی برساند که امروزه مدافع سرسخت حقوق بشر است. بدون تحول در باورهای عقیدتی و انقلاب در باورهای دینی مردم اروپا، غیر ممکن بود که تمدن غرب و میزان احقاق حقوق بشر در این کشورها، به ابعادی که امروزه شاهدیم، برسد. اگر باورهای عقیدتی، و از جمله دینی، در غرب متحول نمیشد، آیا حتی میتوان تصور کرد که مردمسالاری در غرب بوجود آید؟ این بدیهی است که پیشنیاز تحول از استبداد و ولایت مطلقه، به مردمسالاری و احترام به منزلت و کرامت انسانی، تحول در بنمایۀ تفکر و تعقل آدمی و بخصوص در مقولۀ دینی است. از جمله، به برکت رسانههای عمومی و پیشرفت عظیم امکانات ارتباطی افکار عمومی طی سالهای اخیر، شک و تردید و عصیان و ساختارشکنی و انقلابی که در اسلام، در عرض فقط سه دهه بوجود آمده است، بسیار چشمگیر بوده است.
اگر تبادل نظر و بحث آزاد در باب گفتمان دینی، تشویق نشود و وسعت نجوید و یا سانسور شود، خلاء بوجود آمده را نه حقوقمندی و آزادی، که خشونت و بنیادگرائی و خرافهپرستی، پر خواهد کرد. برای رسیدن جامعۀ ایرانی بطور اخص و جامعۀ مسلمان بطور اعم، به حقوقمندی و مردمسالاری و تمدنی از نوع اروپائی آن، همچون آن انقلاب مسیحی در دوران نوزایش، ضروری است که بکوشیم زمینههای انقلاب اسلامی را، در کشورمان و به تبع آن در دنیای اسلام، و به تبع آن در بقیۀ ادیان مرسوم، فراهم و تسهیل و ترویج نمائیم.
6-شفاف بودن التزام به مشارکت مردمی:
هرچه مشارکت مردمی، گستردهتر، و مشارکت جمعی، به همگانی شدن، نزدیکتر، و هرچه فعالیت هستههای مردمسالار، وسیعتر، و تمرین مستمر آنها در همیشه حقوقمندتر شدن، پیوستهتر،.... خشونتزدائی، آسانتر و موثرتر، و گذار از رژیم ولایت مطلقه، کم هزینهتر و سهلتر، و استقرار نظامی حقوقمدار، پرزمینهتر و سریعتر، و استمرار مردمسالاری، پویاتر و پایدارتر.
بعد از مساوی شدن لفظ "آیتالله" با خشونت در غرب، و به دنبال جنبش خودجوش مردمی، عبارت "ایرانیزاسیون" یا "ایرانیکردن"، با جنبش و استقامت، مرادف گردید. در ایران هم، کسانی که سالها، مردم را از جنبش بازمیداشتند، و به دروغ، انقلاب را مساوی خشونت تبلیغ، و مردم را به سکون، دعوت میکردند، حق حاکمیت مردم را نادیده گرفتند، و با همصدائی با رژیم، مردم را به شرکت وسیع در "انتخابات"، خواندند. این عده، که پیوسته و مستقیماً در بقای رژیم نقش بس مهمی ایفا کردهاند، با تحت تاثیر قرار گرفتن از میزان مشارکت مردم در جنبش، حساب آنرا به پای خود نوشتند، و در نتیجۀ این ادعای واهی و این موجسواری، مشتشان در ناشفافیها در اندیشه و نااستواریها در بیان، برای مردم، باز شد.
ابعاد مشارکت مردم در جنبش خودجوش 1388، اسطورۀ ولایت مطلقه فقیه و بت رهبر را شکست. با مشارکتهای گستردۀ مردم در جنبش خود جوش، افزایش میزان مشارکت، افراد قوای سرکوب را به نوبت، به این نقطه میرساند که میفهمند که رژیم رفتنی، و نیروهای مردمی، ماندنی هستند. و آن وقت است که با خشونتزدائی، اسلحۀ سرکوب از ولی مطلقه، گرفته میشود و رژیم چون برف آب میشود.
در داخل ایران نیز، به این امر پرداخته شده است. لزوم شبکهبندی و ارتباطگیری در بین نیروهای مردمی و هستههای حقوقمند، زیر خفقان و سرکوب رژیم بیشتر محسوس است. اعتراضات موفق و تظاهرات خیابانی پرجمعیت و دامنهدار، با خلاقیت و ابتکارهای این نیروها، بازتاب مثبت را پیدا کردهاند. در این خصوص، از جمله، جمعی از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه بهشتی و دانشگاه علوم پزشکی بهشتی، بیانیهای به تاریخ 27 آذر 1390، ضمن تایید اینگونه ابتکارها در دانشگاه تهران، منتشر کردهاند. مسلما بسیاری دیگر هم هستند که به لحاظ حفظ امنیت و یا کمی امکانات، در خفا و سکوت، مشغول کار و پرکاری هستند.
برای اینکه سرنوشت ما را، ولایت مطلقه از نوع فقیه و غیر آن، نتوانند معیّن کنند، باید همگی در معماری سرنوشت خویش مشارکت داشته باشیم. اگر از همین لحظه، و پیوسته، در صحنۀ تعیین سرنوشت خویش، حاضر و باقی نمانیم، خلائی پیدا میشود که بدون شک با عناصری که ولایت مطلقه بر مردم را از آن خود میدانند و برای حقوق ما و فرزندان ما پشیزی حق و حقوق انسانی قائل نیستند، پر خواهند کرد.
هرچه شرکت مردم در جنبش وسیعتر باشد، امکان تمرکز قدرت و برتریجوئی و هژمونی و انحصارطلبی، توسط اشخاص و سازمانهای سیاسی قدرتمدار، کمتر میگردد. در عدم اعتقادشان به مشارکت مردم، آقای محمد رضا پهلوی میگفت، مردم رهبر دارند، آقای خمینی میگفت مردم ولی امر دارند! و هنوز امروز، بعضی از "روشنفکران" میگویند مردم نخبه دارند! فقط باید دنبالهروی کنند!
7-شفاف بودن رسانههای همگانی:
شفافیت آزادی و استقلال انتشار افکار و نظرات و اطلاعات و اخبار، و بدین وسیله مرتبط کردن افکار عمومی ایران و دنیا، از لوازم اولیۀ فعالیت هستههای حقوقمند، برای استقرار و استمرار مردمسالاری است. بجای رجوع به قدرتهای خارجی چرا نباید به افکار عمومی نظر بیفکنیم که با انتشار اطلاعات و ایجاد حساسیت در مردم دنیا و با برانگیختن وجدان جهانی، کشورهای خارجی، سیستمهای اطلاعاتی و جاسوسی و شرکتهای چند ملیتی را از کمک و همکاری با رژیم جمهوری اسلامی، باز داریم؟ البته راحتطلبی و عدم اعتماد به نفس و عدم باور به اعتبار و توانائیهای افکار عمومی، بعضی "اپوزیسیون" را به پرسه زدن در راهروهای کنگره و وزارت خارجۀ امریکا و اروپا کشانده است. صدا و سیمای رژیم جمهوری اسلامی، و نیز اشخاص و گروههای قدرتپرست، با برانگیختن احساسات و تعطیل کردن تعقل، بر عصبیتها، موجسواری میکنند. هستههای حقوقمند که در کار انتشار اندیشه و خبر کوشا هستند، و در این مقوله، آنها که استعداد و ذوق و شوق و تخصص و تجربه دارند، با ارائۀ واقعیتها، و با تلاش در سیر جریان اندیشه و خبر، به انگیزش تفکر افکار عمومی، پرداخته و به دیگران نیز در این مهم، کمک و همیاری میرسانند.
8-شفاف بودن بدیل:
با شفاف گردانی بنمایههای فکری خود، با عقیدهمندی به عدم اصالت قدرت، و با التزام به اخذ مشروعیت از مردم، با شفاف گرائی در میزان و عدالت، و با احترام به حقوق بشر در گفتار و کردار خویش، و با قربانی نکردن حق در مسلخ مصلحت، با شفافگرائی محل و میدان مبارزه و تمرین پیوستۀ بسط همزمان استقلال و آزادی، و مقاومت در مقابل تقدم دادن یکی بر دیگری، با شفافگرائی در روش و نحوۀ مبارزه و اهتمام در خشونتزدائی، با شفافگرائی در عمل به کثرتگرائی و تشویق مردم به جنبش و تسهیل گسترش و همگانی شدن این مشارکت و التزام به عدم هژمونی، از میان هستههای حقوقمدار تشکیل دهندۀ جبهۀ مردمسالار، با اتکا به مردم، بدیل مناسب و برازندۀ جامعهای مردمسالار، کمکم متبلور میشود.
بعد از تجربۀ آقای احمدینژاد و قریب به اتفاق مهرههای رژیم جمهوری اسلامی، زیاد مشکل نیست که لزوم تربیت و اخلاقمندی سیاسی را در هستههای مردمسالار و بدیل برخواسته از میان آنها، گوشزد شود. برخی خود و بقیه را به انفعال دعوت میکنند و از "بی پدر و مادری سیاست" برحذر میدارند. با آموختن ادب از بی ادبان، اخلاقمندی و رعایت ادب در آداب معاشرت سیاسی، هستههای مردمسالار و بدیل برخواسته از آنها، با هوشمندی، در "با پدر و مادر شدن سیاست" پیوسته میکوشند.
جهت استقرار و استمرار مردمسالاری، بایسته است که هرگونه تدبیری را، و تدبیرهای متعدد و متنوع را، با عقیدهمندی به بیان آزادی، با محک زدن آن به میزانِ حقوق، مستقل از روابط قوای قدرت داخلی و یا قدرت خارجی، در میان مردم و بدین ترتیب با مشروعیت گرفتن از مردم، در مسیر هر روزه مردمسالارتر شدن، بکار گرفت و با تعامل با سایر هستههای حقوقمدار، از همین اکنون، پیوسته در صحنه ماندن را تمرین کرد و زمینههای استقرار و استمرار مردمسالاری را با تکیه بر خود و بدست خود، فراهم نمود.
هر شخص و هر تشکیلات سیاسی، هریک از ما، و تکتک آحاد مردم، در نقطه نظرهای خود، در اندیشۀ راهنمای خود، در التزام خود به رعایت حقوق بشر و التزام به رعایت همۀ آنها برای برای همۀ بشرها، به روش مبارزه و راهکارهای جنبش خود، به همگانی بودن و یا هژمونیک برتریمدار بودن خود..... باید بیاندیشیم و با عوامل و لوازم پیروزی جنبش، نو و به روز کنیم، آنها را تجزیه و تحلیل کنیم، و رابطۀ خود را با جنبش مردمسالار، تنظیم کنیم ..... و اگر این تدابیر را هرروزه و همهروزه تمرین کنیم، اگر هم باز کسی پیدا شود که با تجاوز به حقوق بشر، به خود اجازه دهد که از مردم بخواهد که خود را در زندان "خطوط قرمز" زندانی کند و در آن زندان با سراب "دوران طلائی امام" مردم را در تشنگی نگه دارد و با خوراک "اجرای بدون تنازل قانون اساسی ولایت مطلقۀ فقیه" مسموم کند، اینبار دیگر خود مردم، برای تحقق حقوق خود عصیان میکنند و همدیگر را به افطار و باز کردن روزۀ سیاسی خود با حقوقمندی، و اصولمندی، میخوانند.
جهت استقرار و استمرار مردمسالاری، بایسته است که هرگونه تدبیری را، و تدبیرهای متعدد و متنوع را، با عقیدهمندی به بیان آزادی، با محک زدن آن به میزانِ حقوق، مستقل از روابط قوای قدرت داخلی و یا قدرت خارجی، در میان مردم و بدین ترتیب با مشروعیت گرفتن از مردم، در مسیر هر روزه مردمسالارتر شدن، بکار گرفت و با تعامل با سایر هستههای حقوقمدار، از همین اکنون، پیوسته در صحنه ماندن را تمرین کرد و زمینههای استقرار و استمرار مردمسالاری را با تکیه بر خود و بدست خود، فراهم نمود.
یکی دیگر از آسیبهای جامعه مبارز سیاسی، نیاز به یک شخص به عنوان رهبر را مطلق کردن است. جبهۀ حقوقمند متشکل از هستههای مردمسالار، سخنگوی مردم است. یک پیشنهاد دهنده است. مردم هم شعور دارند و با بحث آزاد و تبادل آرا، و با شرکت در انتشار آزاد و مستقل افکار و اطلاعات، با پیوسته به خود یادآور شدن حق ولایت و حاکمیت در خویشتن خویش و نه در فرد و گروه دیگری، حق دارند که این پیشنهادات را بپذیرند و یا نپذیرند. با استقلال تصمیم میگیرند و با آزادی، نوع آن تصمیم و نحوۀ اجرای آنرا انتخاب میکنند. جامعۀ بدون حق حاکمیت، جامعۀ بردگان است و از آن بدتر، جامعۀ مردگان است. در آخرین روزهای سال 2011، شاهد گریهها و ضجههای جامعۀ مردۀ کرۀ شمالی، در سوک "رهبر عزیز" بودیم. در همان ایام، زندهتر بودن را هم در سوک "واتسلاو هاول"، رئیس جمهور فقید کشور چک دیدیم. هستههای حقوقمند تشکیل دهندۀ یک جبهۀ مردمسالار، متصل حقوق ذاتی بشر را به خود و اعضای خود و اعضای سایر هسته ها و بقیه همۀ مردم، گوشزد میکند. جامعۀ حقوقمند و حقوقمدار، جامعهای است زنده و فعال، شاداب و بشاش، امیدوار و پیشرو، خلاق و کارساز.
رژیم جمهوری اسلامی ایران، در اقلیتی مطلق است و هرروزه، ریزشهای بیشتری را شاهد است و برای نگهداری مزدورانش برای چند صباحی دیگر، مجبور است به میزان جیرۀ رانتخواران و سهمیۀ ویژهخوران بیافزاید. زمانی بود که در درون رژیم، مهرههای فراوانی با باورمندی، در حفظ نظام میکوشیدند. در آن زمان این مردم و نیروهای مخالف بودند که از رژیم و عناصر متعدد عقیدهمند آن هراسناک بودند. ولی در این زمان، این رژیم است که از مردم میترسد و هر روزه مجبور است به میزان سرکوب، بیافزاید. هرچه رژیم بیشتر کوشیده که افکار عمومی، و بخصوص جوانان را به خود جلب کند، کمتر موفق بوده است. عوامفریبیهائی را که در عرض سه دهه، بهانۀ جذب و نگهداری نیروهای سرکوب میکرد نیز، مدتی است که تاریخ مصرفشان گذشته است و آنها خود وبال گردن رژیم شده است. مثلا مسألۀ حجاب اجباری که رژیم از یک طرف نمیتواند به ناگهان آنرا مُلغی کند و از یک طرف این محدودیت، از جمله دلایل مهم نارضائی جوانان شده است. و بدین ترتیب، رژیم به بسیاری مسائل کشور به صورت مقطعی، و از روزی به روز دیگر برخورد میکند.
بعد از گذشت سه دهه از استبداد ولایت مطلقه، بیان آزادی، بیانی است که مردم به آن اقبال بیشتری دارند. استقلال، در اذهان و قلبهای مردم، حتی بیشتر از گذشته ارزش شده است و نیروهای مردمی، از وابستگان روی میگردانند.
گروههای سلطنتطلب، بعلت سابقۀ وابستگی، و علیرغم تمام امکاناتی که این وابستگی برای آنها فراهم کرده است، مورد توجه نیستند. در عصری که هر گونه حاکمیت موروثی و سلطنت در دنیا و حتی در کشورهای اروپای غربی با آزادیهائی که در نظامهای مدنی خود دارند و با وجود نظام پارلمانی در آن کشورها، مورد سوال است و هر روزه برای آنها تضییقات جدیدی اعمال میشود، پیش کشیدن بحث سلطنت و نزدیکی به این گفتمان، با طرد نیروهای معتقد به استقلال و آزادی و دوری از مردم قرین میگردد. و حتی اگر بخواهیم که بر خلاف عقل سلیم عمل کنیم و دوباره شاهی را بر فرض محال بتوانیم بر سر خود سوار کنیم، و این بار با دستان خود، و آنهم در قرن بیست و یکم از تمدن بشری! جا دارد بپرسیم که چه اجباری هست که سلطان، که از خانوادۀ پهلوی، که رضا و محمد رضا، هر دو را قدرتهای خارجی بر مملکت ما تحمیل کردند باشد و چرا مثلاً از خانوادۀ قاجار نباشد! و یا اصلاً چرا نمیتوانیم خاندان جدیدی را بر سریر سلطنت بنشانیم؟!
گروه مجاهدین رجوی و گروههائی که وابستگی و پایمالی اصل استقلال را به پستترین درجات رساندهاند، زمانی از صدام و سپس از قدرتهای اروپائی و امریکا، تکدی مشروعیت میکنند، برای خود هیچگونه اعتبار و آبروئی باقی نگذاشتهاند. اگر این خبر در مورد فرقه مجاهدین که هواداران و اعضای خود را در کمپ اشرف اسیر کرده است، حتی صحّتی نسبی داشته باشد، احتمال از هم پاشیدگی آنها بعد از آزادی از آن محل، زیاد است.
با التزام به استقلال و آزادی، و با التزام به سایر اصول مردمسالاری و با احترام به حقوق بشر، وظیفۀ هستههای مردمسالار و جبهۀ حقوقمدار، آگاه شدن و آگاه کردن است و نه دستور دادن، پیشنهاد کردن است و نه تعیین تکلیف. برای برپائی و پویائی یک نظام دموکراتیک، هستههای مردمسالار، اجازه نمیدهند که ولایت انحصاری از هر نوع، چه مطلقه و چه غیر آن، و چه فقیه و غیر آن، در اشکال جدیدی بازسازی شوند و باز نسلی دیگر از هموطنانمان، در بارگاه ولایت انحصاری و استبداد، قربانی شوند.
برای استقرار، و از آن مهمتر، برای استمرار مردمسالاری، میانبُری وجود ندارد. با سادهپنداری و عافیتطلبی و راحتجوئی، نمیتوان انتظار داشت که ما و نیز فرزندانمان و نسلهای بعدی، در صلح و آرامش و شادی و رفاه، که برازندۀ هر انسانی است، زندگی کنیم. لازم است در پیوسته حقوقمدارتر شدن خود و یکدیگر، بر اساس اصول مردمسالاری، در تلاشی همیشگی و دائمی، کوشا باشیم. برای ادراۀ مملکت، نیاز است که عناصر مردمسالار، پیوسته در صحنه بمانند. از کرۀ مریخ، نمیتوان عناصر مردمسالار به کشور وارد کرد! کسی در دنیا، دلش برای مردم ایران نمیسوزد. همین ما مردم، و تکتک ما مردم، همین من و شما هستیم که با احساس مالکیت و تعلق به وطن، و با احساس محبت و عشق به هموطن، با اعتراف به همۀ کمیها و کاستیهائی که هر کدام از ما، از جمله همین من و شما، و بقیۀ ملت ایران، و نیز همۀ انسانهای روی زمین دارند، با حقوقمندی، باید از همین الان به خودسازی و همسازی بپردازیم. با باور به اصول مردمسالاری، و برای احقاق حقوق بشر، تلاش در هستههای حقوقمند، که تشکیل دهندۀ جبههای مردمسالار هستند، اعتماد به نفس از دست رفته را به جامعۀ ایرانی، باز میگردانیم.
نیاز و آز در بارگاه "امام خامنهای" و همۀ نمادهای قدرت داخلی و هر یک از آنها، و بدون هیچ استثنائی همۀ آنها، در خرافهپرستیِ بتِ قدرت، از خود بیگانه شدن است. به دعا و ثنا و نذر و نیاز متوسل شدن برای اینکه امامزادۀ قدرت خارجی، دموکراسی را از خارج به کشورمان تزریق کند، از خرافات چاه جمکران، نکوهشآمیزتر است. برای کشت و زرع، صلاةالاستسقاء، کار بجائی نمیبرد! باید روشهای آبیاری را، با سعی و اعتماد به نفس و تلاش، آموخت و آنها را، با سعه صدر و صبوری و دلسوزی و عشق، به کشاورزان، پیشنهاد کرد و به تدریج و پیوسته، و به کمک همدیگر و با مشارکت دائمی همگان، آن روشها را بهینه کرد. توجه به این مهم، بسیار ضروری است که مطالبات دموکراتیک، این نیست که این رژیم به هر قیمتی برود و هر چه خواست، بجایش بیاید. این هم روا نیست که اشتباهات تاریخ سیاسی معاصر کشورمان را تکرار کنیم که بعد از فروپاشی یک دیکتاتور، یک مستبد دیگری بر همۀ مردم ولایت بجوید. نسل ما، این دِین را به خود و نسلهای آینده دارد که، برای استمرار مردمسالاری، اگر نه بیشتر، لااقل به همان اندازۀ استقرار آن تلاش کند. برای اینکه به عهد حیات خود در این نسل جفا نکنیم، بایسته است که از همین الان، زمینههای برپائی و پویائی مردمسالاری را فراهم و آنها را، در تعامل با توانائیهای سایر نیروهای حقوقمند، پیوسته تمرین کنیم. بایسته است که در پیدایش و خودجوشی هستههای حقوقمدار، به عنوان واحدهای تشکیل دهندۀ جبهۀ همگرائی برای استقرار و نیز استمرار مردمسالاری و دولت حقوقمدار لائیک، در کشورمان، پیوسته کوشا بمانیم.
امروز: ماموران امنیتی اطلاعات قم با حکم دادگاه ویژه روحانیت به پمپ درب منزل آیت الله منتظری و اتاق کار احمد منتظری برای پاسخگویی به مراجعین بیت، اقدام کردند. احمد منتظری در پیامی که در سایت اطلاع رسانی بیت آیت الله منتظری منتشر شده است، مختصری از این واقعه و هجوم ماموران را گزارش داده است. متن کامل این گزارش در پی می آید.
درب یک اتاق در منزل شخصی آقای احمد منتظری و همچنین کتابخانه و منزل شخصی آیت الله العظمی منتظری پلمب شد.
در آخرین روز بهمن 1390 ساعت 13:30 فردی خود را مأمور شهرداری معرفی نمود و از پسرم خواست که برای امضای ابلاغیهای درب منزل را باز کند. ایشان خودکار در دست درب را باز نمود. چندین نفر (حدود 10 نفر از مامورین اداره اطلاعات و دادسرای ویژه روحانیت) با فشار وارد منزل شده و دست پسرم را گرفته که به داخل منزل خبر نبرد. در حکمی که از دادسرای ویژه روحانیت در دست داشتند نوشته بود، کلیه امور مربوط به مرجعیت جمع آوری شود. گفتم من نماینده 6 نفر از مراجع تقلید هستم و خود را در حد مرجعیت نمی دانم و بنابراین حکم شما موردی ندارد. هنگام شروع بازرسی اینجانب اعتراض کردم و گفتم کار شما غیرقانونی است و علاوه بر این نظام اگر قدرتمند است چطور تاب تحمل این یک اتاق را ندارد؟ این افراد حدود یک ساعت اتاقی را که محل کار من بود و در آنجا به مراجعات مردم رسیدگی میشد بازرسی کرده و وسایلی از قبیل لپتاپ و مقادیری پول نقد، سی دی خاطرات و مجموعه آثار آیت الله منتظری و... را به همراه خود بردند.
پس از آن در کوچه مجاور درب کتابخانه و منزل شخصی مرحوم آیت الله العظمی منتظری را مسدود و پلمب کردند. عملیات! در ساعت 15:30 پایان یافت. اینجانب به دلیل هجوم وحشیانه نیروها از امضای صورتجلسه آنان خودداری نمودم؛ و هنگام ترک منزل گفتم که خداوند همه را هدایت فرماید، و مأمورین آمین گفتند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر