-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ خرداد ۳۰, دوشنبه

Latest News from Norooz for 06/20/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



انجمن اسلامی جامعۀ پزشکی ایران خطاب به زندانیان سیاسی اوین که در اعتصاب غذا بسر می برند نامه نوشته و از آنها خواسته به اعتصاب غذای اعتراضی خود پایان دهند .

متن کامل این نامه به شرح زیر است :

بنام خدا
إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ

برادران گرامی دکتر بهزادیان نژاد، باقی، مظفر، عرب سرخی، قدیانی، بهآور، اسدی زید آبادی، دلیر ثانی، داوری، مومنی، احمدی امویی و مقیسه

درود و رحمت خدا بر بندگان دربندی که برای پاسداشت حق و عدالت متحمل رنج زندان هستند و با این حال از استقامت در مسیر بازنمانده و رنج اعتصاب غذا را برگزیده اند تا ندای حق طلبی خود را به گوش هر کس که می تواند با توجه و کمک خود یاری رسان حق و قانون باشد برسانند.
عزیزان!
ارادۀ شما برای اعتصاب غذای اعتراضی آن هم پس از آنچه بر سر دوست و هم بندی شهید تان هدی صابر آمد ستودنی است با این حال نمی توانیم نگرانی بی حد خود را از اینکه جان شما عزیزان در خطر است مکتوم نگاه داریم. ملت و خانواده های شما نیز نگرانند. شما بزرگواران سرمایه های ارزشمندی برای کشور هستید تا آینده این کشور را رقم بزنید. آینده ای که در آن مهر و محبت، و قانون و عدالت حاکم بوده و حقوق شهروندی آحاد ملت در آن پاسداشته
شود. هر کس به حق خود بسنده کند و از تعرض به حقوق دیگران بپرهیزد.
آزادگان دربند!
نگذارید محنت مردم با رنجی که هر لحظه با تداوم اعتصاب غذای شما در وجود خود احساس می کنند افزوده شود. اعتصاب غذای خود را بشکنید و به آن خاتمه دهید و مطمئن باشید به همین اندازه که همت کرده اید اثر گذاشته اید. ملت قدر دان همت والا و استقامت شماست و از شما الهام و انگیزه می گیرد.با غروب روز دوشنبه اعتصاب غذای خود را بشکنید آنگاه همه با هم روز سه شنبه را روزۀ سیاسی بگیریم و در افطار روز سه شنبه با هم همراه شویم و
برای این کشور و این ملت دعا کنیم. دعا کنیم تا خداوند به فضل و کرم خویش گرفتاریها را برطرف و روزگار این ملت و این کشور را بهبود ببخشد.
انجمن اسلامی جامعۀ پزشکی ایران
29/3/90


 


در فاصله 10روز از دهه دوم خردادماه 1390 (20-11) سه واقعه تاریخ ساز رخ داد که وزن و میزان اثرگذاری آن بسیار گران و عمیق بود. حتی پایدارتر از رویدادهای مشابه در طول دو سال قبل درحین جنبش اجتماعی مردم ایران. دامنه و ژرفای این حادثه یعنی مرگ مهندس سحابی، جان باختن هاله سحابی فرزند داغدار پدر در پی تشنج آفرینی در تشییع جنازه پدرش و رهسپاری هدی صابرهم پیمان آن دو از درون زندان به دیار جاودان ،آن چنان گسترده و ذوابعاد بود که آثار و پیامدهای آن در افقی دورتر و ظرف زمانی فراخ تر خود را نشان خواهد داد.

1- مرگ مهندس سحابی و آثار آن

مهندس عزت الله سحابی مبارز قدیمی شخصیتی شناخته شده واز خانواده ای خوشنام است که حدود 15 سال از عمر خود را در راه دفاع ار مردم و پایداری در راه عقیده و پیمان خود با مردم و مبارزه با استبداد گذراند. او که از اعضای اولیه شورای انقلاب بود با کوله باری از دانش و تجربه، افکار و ایده هایش را در دهه هفتاد، از طریق مجله ایران فردا و در قالب مصاحبه ها و سخنرانی ها با تأکید بر ارائه الگوی مناسب توسعه ایران، در معرض اذهان آگاهان قرار داد. اندیشه های مهندس سحابی و همفکران او که بویژه بر پیوند اخلاق و سیاست، توسعه و مشارکت و همسو بودن مذهب و وطنخواهی تأکید داشت در آن برهه آثار خود را بر بخشی از آگاهان نسل انقلاب و کارگزاران دولت به جای گذاشت و با توجه به همه جانبه نگری و پختگی اندیشه مهندس سحابی و پرهیز از افراط و تفریط بسیاری از دلهای آماده و ذهن های حق جو را به خود جلب نمود. وقایع پس از مرگ سحابی اما این نظرات و افکار را از حاشیه به متن جامعه آورد و چونان ماه از میانه آسمان به زوایای تاریک هم تابید و افق را روشن کرد. رخدادهای اخیر همه غبارهای تیره ای که تزویریان با کمک زر و زور در طی سالیان به مکر انباشته بودند تا حقیقت را با مخاطبانش حایل شوند، به اندک زمانی زدود و همه نقش ها را به آب زد که خدای بهترین ماکرین است.

2- جان باختن مظلومانه هاله سحابی

هاله که در مرخصی زندان به سر می برد در برخورد پلیسی- امنیتی در مراسم تشییع پدر در بامداد 11 خردادماه جان داد. این حادثه و دفن شبانه پیکر آن مرحومه زیر فشار نیروهای امنیتی و زیر نور شمع چنان جان ها را سوزاند و عواطف را برانگیخت که هر وجدان سالمی را متأثر وسؤالات زیادی را در اذهان آگاهان و دلسوزان جامعه پدید آورد که از جمله جستجو در منشاء، علل و زمینه های این نوع سیاست ها و رفتارهای ناهنجار و امنیت شکن بود. پرسشی که بسیاری را دگرگون خواهد ساخت.

هاله قبل از آن که در شبیخونی ناجوانمردانه شمع وجودش خاموش شود، کثیری از مشتاقان با گرایش های متفاوت را بیدار و شیفته منش انسانی و هواخواه اسلام رحمانی مورد اعتقاد خود ساخته بود که این رهروی کماکان ادامه دارد.

اگر بخواهیم رفتارها و اقدامات صورت گرفته در تشییع جنازه مهدس سحابی را جدای از ملاحظات انسانی و شرعی و عرفی و فقط از منظر تدبیر حکومتداری و تامین امنیت هم مورد توجه قرار دهیم، آیا برای آن تهاجمات توجیهی وجود دارد؟ به نظر می رسد این دست اقدامات از زاویه سیاسی وامنیتی هم هیچ مستمسکی ندارد مگر اینکه بگوییم کار دست عده ای فاقد عقل و عواطف انسانی و افرادی تنگ مایه و انتقام گیر افتاده است. براستی در ممانعت از مراسم تشییع در فاصله 100 متری آن هم در خارج تهران و اعمال خشونت و رفتار توهین آمیز با خانواده عزادار و همراهان به گونه ای که در اثر آن انسان دیگری کالبد تهی کند چه دستاوردی برای مسببین ومرتکبین داشت؟ جز آن که احساسات و خشم بسیاری را برانگیخت و بغض ها را در سینه ها انباشته کرد و زبان ها را به نفرین و آه و ناله گشود چه ثمر دیگری داشت؟ این دست اقدامات نه تنها به حفظ نظم کمک نکرده و نخواهد کرد بلکه به گسترش نارضایتی دامن زده، به بی اعتمادی ها و کاهش فضای مدارا و بالمآل به افزایش بی قراری ها و ناآرامی ها و بحران ها می انجامد. این نحوه برخوردها وقتی برای دلسوزان جامعه نگران کننده می شود که از سوی متولیان حفظ نظم و امنیت یک رویه و حتی سیاست تبدیل شود.

شاید کسی دقیقا نمی داند پشت این رویه و رفتارها چه عقیده یا اندیشه یاعقده ای نهفته است و چه خاستگاهی آن را تقویت می کند. ممکن است خاستگاهی جز الحق لمن غلب نداشته باشد. گویا آمرین و عاملین خود را حق مطلق می پندارند و جز خود بویژه منتقدان را باطل محض می شمارند و آن ها را مستحق هر گونه برخورد می دانند و حق بودن و مقدس بودن هدف را مستوجب استفاده از هر وسیله ای ولو نامشروع تعریف کرده اند.

بدین ترتیب ترویج روحیه ستیزه گری و درشتخویی در بین عواملی که باید حافظ جان و مال و ناموس و آبروی آحاد ملت باشند وسیله ای برای پیشبرد اهداف مقدس تلقی و به عنوان غیرت دینی قلمداد می شود. این جاست که سبب سازان این فضا چه بسا همه رفتارهای نفرت افزای عاملین این قضایا را قبول نداشته اما مجوز مجازات آن ها را هم نمی دهند زیرا بر آن باورند که محدود کردن این افراد درروحیه سایر نیروها اثر کاهنده داشته و شمشیر نظام را کند می کند؟! اتفاقا همین خط مشی موجب آن شده که هر اقدام یک مأموربه حساب مقامات عالی گذاشته شود ودرنامه اعمال آنها ثبت شود. تشنج آفرینی در تشییع جنازه مهندس سحابی و هزینه ها و پیامدهای آن برای حکومت از منظر حفظ نظم و امنیت عمومی با هیچکدام از آموزه های سیاسی وامنیتی نمی خواند. امروز بسیاری از فرماندهان رسمی نیروهای مسئول نظم و امنیت کشور دوره های عالی نظامی وانتظامی را طی کرده یا در جلسات آموزشی و همایش های مرتبط از زبان اساتید فن مباحث جامعه شناسی سیاسی را استماع کرده و نسبت به تبیین و ریشه یابی ناآرامی ها و راه های منطقی حفظ نظم و برقراری امنیت آشنا شده اند، آن ها آمو خته اند و تجربه کشورهای مختلف بویژه جامعه ایران به آن ها نشان داده است که اگر قصد حکومت واقعا حفظ نظم و به تبع آن برقراری امنیت باشد تکیه بر تاکتیک های قهرآمیز مثمر ثمر نیست. سیاست های قهرآمیز در مقابله با بحران ها و ناآرامی ها اگر در کوتاه مدت به شکست نینجامد در میان مدت آثار مخرب خود را به جای خواهد گذاشت و به شکست منجر خواهد شد. از این رو درشتخویی ها وزشتخویی هایی که این روزها از سوی مدعیان برقراری امنیت اعمال می شود ابعاد آن به گونه ای است که می تواند امنیت جامعه را در معرض مخاطره جدی قرار دهد که بعید است مسئولان مربوطه به آن متفطن نباشند.

3- جان باختن جانسوز هدی صابر

حادثه سوم یعنی جان باختن جانسوزهدی صابر در هفتمین روز خاکسپاری عزت الله و هاله سحابی در زندان که در اعتراض به نحوه برخورد با تشییع پیکر استادش و مرگ مشکوک هاله سحابی در اعتصاب به سر می برد بسیار تکان دهنده بود. هدی صابر آن مرد با غیرت و با مرام که روح بی قرارش تاب ادامه حیات خاکی را در این روزگار غلبه ناجوانمردی ها و در غیاب عزت و هاله را نداشت با اعتصاب غذای اعتراضی وبدون هیچ خواسته ای جرقه آگاهی را در آسمان پرغبار این روزها بجهانید. کوتاهی وعکس العمل غیرمسؤلانه وبی رحمانه زندانبانان که مسئولان قضایی را هم به آن معترف کرد باعث شد که آن جان آماده هجرت و عروج، کالبد تهی کند و این حادثه مکمل دو حادثه دیگر شود به طوری که ابعاد و بازتاب های گسترده ملی و بین المللی پیدا کرد.

روح حساس، اخلاق و منش انسانی، تفکر توحیدی، روحیه فتوت و مردم دوستی، دانش دینی و قرآنی، بینش آینده نگر و بالاخره قدرت برنامه ریزی، توان تشکیلاتی و ارتباطات سازنده اجتماعی مجموعه ای از ویژگی هایی بود که شاکله و شخصیت صابر را تعریف می کرد. همین شاکله و آثار وجودی شخصیت صابر در این زمانه پرماجرا جاذبه زیادی ایجاد کرده بود و هر که با او در ارتباط بود را شیفته شخصیت ومرام او ساخته بود .

اینک این سه همراه و همفکر و همدل که در یک دوره کوتاه و در خرداد پر حادثه امسال، به سرای جاوید پر کشیده اند وبه گفته خود صابرتلنگری برتارها وپودهای ذهن ما زده اند. علیرغم خواست صاحبان زر و زور و تزویر به یک نماد برای جنبش مردم ایران به درخشش بر آمده اند و سحاب پر برکت وجودشان در افق اندیشه و اخلاق و عمل آگاهان و مشتاقان مستمرا می بارد. همان اثری که دکتر شریعتی پس از زندان و فشار ستم شاهی باشهادت در غربت، در خرداد 56 در افکار و در انقلاب مردم ایران به جای گذاشت و همه حجاب های ستم و تحجر را شکافت و توده های مردم را مخاطب اندیشه های خود ساخت.


 


حضور پرشور اما ساکت معترضان سبز در راهپیمایی آرام دومین سالگرد 22 خرداد 88 در تهران زنده و پویا بودن جنبش سبز را بار دیگر به نمایش گذاشت . پس از دوسال و به رغم فراز و فرودهای پیموده شده و هزینه های گرانی که برای پیشبرد جنبش سبزآزادیخواهانه و عدالت طلبانه پرداخت شده است ، و به رغم همه تمهیدات و تبلیغاتی که آقتدارگرایان برای مهار و کنترل این جنبش بکار بسته و هر روز خبر از به پایان رسیدن و مردن فتنه داده و می دهد حضور خیابانی سبزها اثبات کرده که این جنبش ریشه در درون و عمق جامعه ما دارد و هر روز که می گذرد بر عمق و گستره آن افزوده می شود چراکه گذر زمان بر رسوایی هرچه بیشترسرکوبگران و درستی حرف ها و مدعاهای راهبران جنبش سبز افزوده است و امروز در درون حاکمیت آتشی را درافکنده است که هر باند و جناح در پی حذف دیگری به بهانه انحراف فکری وآلودن به مفاسد مالی و دراصل بدلیل ناکارآمدی حاکمیت در اداره کشور و فساد مالی و اداری گسترده وفراگیر است .
در دو سال گذشته حاکمیت که در ابتدا می توانست برخوردی منطقی وقانونی و اقناعی با معترضان داشته باشد و با تکیه بر خرد جمعی راهی کم هزینه و پرفائده را در ارتباط با معترضان به نتیجه انتخابات بطور خاص و در ارتباط با شهروندان بطور عام در پیش گیرد در دام تحلیل برخی نهادهای نظامی و امنیتی گرفتار آمد که در دوران تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری دهم ، انتخابات را به انقلاب مخملی تاویل و تحویل می کردند و برهمین پایه برنامه عمل تدوین کرده و به انجام کودتا پرداختند . نوار سخنرانی سردار مشفق که خواسته یا ناخواسته از درون این نهادها بیرون زد شاهدی محکم در این باره است. گرفتاری حاکمیت در این دام زمینه ساز اشتباهات و خطاهای پی در پی و مشروعیت زدایی شده است که متاسفانه تا امروز ادامه داشته ، و دلیل بارز آنهم این است که حاکمیت به رغم حضور میلیونی افراد معترض در راهپیمایی روز 25 خرداد 88 و دیگر روزها هرگز حاضر نشد که وجود معترضان و صدای آنها را به رسمیت شناسد و همواره در پی نایده گرفتن وانکار جنبشی برآمد که تخمش را عملکرد نادرست و مسئله دار خودش کاشت و کودتای انتخاباتی بدان آب داد .از اینرو درست در زمانی که حاکمیت سرخوش از سرکوب و مهار جنبش و پایان فتنه بدلیل غیبت بیش از یکساله خیابانی معترضان بود دعوت رهبران جنبش سبز به راهپیمایی حمایت از جنبش های مردمی تونس و مصر و حضور میلیونی سبزها در 25 بهمن ماه 89 آنها را غافلگیر ساخت و این بار ناچار شد برخلاف سیاست انکار جنبش سبز ، آنرا از طریق حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی و همسرانشان به عنوان رهبران این جنبش برسمیت شناسد . آنها فکر می کردند که با این حبس و قطع ارتباط رهبران با بدنه ، جنبش از حرکت باز می ایستد اما با تمهیدی که از سوی رهبران جنبش برای فعالیت شورای هماهنگی راه سبز امید شده بود و با به میدان آمدن این نهاد و تداوم تظاهرات اعتراضی نشان داد که افراد جنبش سبز به آن بلوغی دست یافته اند که در غیبت رهبران نیز راه را ادامه خواهند داد و...
قطعا برای همه آنانی که در عمر دوساله جنبش در هرسطحی حضورفعالانه داشته اند این دوسال سخت و دشوار و بقولی عمری بوده، و ممکن است برخی از به نتیجه نرسیدن جنبش خسته و ناامید شده باشند اما باید دانست در پهنه تاریخ این دوسال همچون چشم برهم زدنی بوده است و برای پخته شدن و به نتیجه رسیدن جنبش هنوز نیاز به زمان است . برای اینکه اگر جنبش اینگونه زمانبر نشده بود افراد جنبش به خیلی از آسیب ها و عفونت هایی که در نظام سیاسی موجود لانه کرده است آگاه نشده و وجوه سلبی ای از حکومت و حکومتداری را که در آینده باید اصلاح کرد متوجه نمی شدند . درعین حال به رغم گذشت این دوسال و همه بحث ها و گفتگوهایی که انجام شده و با توجه به تنوع و تکثری که در جنبش سبز وجود دارد خرد جمعی جنبش هنوز موفق به منشوری نهایی که در برگیرنده همه وجوه اثباتی و اجماعی اهالی جنبش باشد نشده است هرچند دستیابی به دو ویرایست منشور جنبش سبز را باید غنیمت شمرد . زمانبر بودن به افراد جنبش کمک می کند تا دراین باره به بحث و گفتگوی بیشتر بپردازند و بر روی منشوری که بتواند ترسیم و تصویری از مطالبات اجماعی و در برگیرنده جنبش برای آینده باشد تمرکز و توافق کنند و از این طریق هم افزایی بیش از پیش نیروهای درونی جنبش را فراهم آید و افق روشنی را بروی همه کسانی که به آینده ایران می اندیشند ، باز نماید.
جنبش سبز در طی مسیر اهداف و راهبردهای خود را یافته است ، اهداف عبارتند از حاکمیت قانون (اجرای بدون تنازل قانون اساسی) ، تحقق مردمسالاری ،و دستیابی به آزادی و عدالت همه جانبه . و راهبردهایی همچون آگاهی بخشی ، حضورخیابانی ، مصالحه و مذاکره ، و انتخابات آزاد و سالم . این راهبرد ها در پیوستگی باهم معنا می یابند و باید آنها مکمل یگدیگردانست و قطعا کاربرد جدا جدای آنها معنا و مفهوم ندارد و باید با توجه به مقتضیات و شرایط و در یک همبستگی کامل در ارتباط با اهداف جنبش بکار گرفته شوند ، و البته انتظار می رود که با ابتکار و خلاقیت نیروهای درونی جنبش بتوان راهبردهایی جدیدی را هم به اینها اضافه کرد که تسهیلگر راه دستیابی به اهداف جنبش باشد .
در یک نگاه تاریخی می توان دریافت که جنبش سبز از پایدارترین جنبش های تاریخ معاصر و با گفتمانی نو در قله تکاملی تاریخ ایران ایستاده است که وجوه عقلانی ، مسالمت آمیز و خشونت گریزبودن، درون زا بودن ، حقوق محوری و تکیه بر مردم آنرا از جنبش های گذشته متمایز و ممتاز می سازد و یقینا می تواند طلایه دار تحولاتی بس ژرف و سازنده در کشورمان باشد . نجات نظام سیاسی موجود در روی آوری به این جنبش و گفتمان نو آن نهفته است چراکه امروز نه تنها گفتمان و قرائت رسمی حاکمیت از اسلام و انقلاب از کمترین جاذبه ای در جامعه به ویژه برای نسل جوان برخوردار است بلکه شکست و ناکارآمدی مفرط در اداره کشور به حدنهایت رسیده و چاره ای جز تغییر و اصلاح باقی نگذاشته است . از نگاه راهبران جنبش سبز چون ایران را برای همه ایرانیان می خواهند این جنبش سر ستیز با افراد و نهادهایی خاص را ندارد بلکه همه را به اصلاح امور و رعایت حقوق شهروندان فرا می خواند و آنقدر بر این دربسته حاکمیت خواهد کوبید تا در باز شود . موج تحول و دموکراسی خواهی که در میان کشورهای منطقه افتاده است و نظام های استبدادی یکی پس از دیگری درحال دگرگونی یا سقوط اند خود بهترین شاهد براین موضوع و مدعاست و قطعا جمهوری اسلامی ایران نمی تواند خود را از دامنه تاثیراین تحولات برهاند . هرچند بنظر می رسد جنبش سبز ایران سردمدار این سلسله جنبش ها در کشورهای منطقه بوده است و بعضا آنها زودتر به نتیجه رسیده اند اما باید در نظر داشت که فاصله بین مطالبات جاری در جنبش سبزملی ایران با این جنبش ها راز زمانبری آنرا تفسیر می کند و باردیگر کشورمان پیشتاز در دستیابی به الگویی از مردمسالاری خواهد شد که در این کشورها غائب است و تحققش نیاز به زمان بیشتر دارد.
دوسالگی جنبش سبز را درابعاد دیگری همچون طی مراحلی که پیموده است نیز می توان مورد توجه قرار داد و نامگذاری کرد اما به جد می توان گفت که دوره کنونی جنبش را باید دوره بسط و ارتقاء آن دانست و باید تمام توان دورنی افراد جنبش مصروف این امر در جهات نظری وعملی شود . این شعار که جنبش سبز جنبش زندگی است باید بگونه ای تئوریزه و عملیاتی شود که هرشهروندی در زندگی روزمره خود احساس مشارکت در آنرا بنماید و بشود از ارزش افزوده ای که هر فرد در هر حدی برای پیشبرد این جنبش تولید می کند برای بسط و ارتقاء و همبستگی جنبش استفاده کرد . اگر روزی شعار "هر شهروند یک ستاد " برای پیروزی موسوی در انتخابات داده می شد ، و پس از کودتای انتخاباتی این شعار به "هرشهروند یک رسانه " برای آگاهی بخشی در مقابله با سرکوب و سانسور حاکم تبدیل شد و کارآمدی خود را نشان داد ، در شرایط غیبت و حبس خانگی دو رهبر شعار "هر شهروند یک رهبر" باید راهنمای عمل افراد جنبش در هر سطحی باشد و هر فرد جنبش باید در هرحدی که می تواند در این باره تلاش نماید . باید به این نکته متفطن بود که در عرصه عمل اجتماعی و در جنبشی بوسعت جنبش سبز نمی توان انتظار داشت که همه افراد به یک گونه عمل کنند و حاضر به پرداخت هزینه های یکسانی باشند بلکه از هر فردی باید انتظاراتی متناسب با ظرفیت و توانایی ها و دانشش داشت ، و از اینرو در راهبری جنبش باید بر روی شیوه هایی تکیه و تاکید شود که هزینه های مترتب بر آنها بگونه ای باشد که بتواند بیشترین افراد را به همراهی وا دارد و جنبش را با زندگی روزمره شهروندان پیوند زند و راز و رمز پایداری جنبش تاکنون در رعایت همین امر بوده است که باید بیش از پیش با غنا بخشی به شیوه ها برآن افزود .
توضیح ضروری : برای پرهیز از هرگونه بهانه گیری توسط بهانه گیران یاد آور می شود که آنچه آمد تحلیل و برداشت من به عنوان یکی از همراهان و افراد کوچک جنبش سبز است و بنده هیچ داعیه ای به عنوان سخنگو یا حتی چهره شاخص جنبش سبز را ندارم و اگر دیگران به هر عنوان و دلیلی از این القاب برای بنده استفاده کنند ارتباطی به من ندارد . همه هم و غم من این بوده و خواهد بود که به عنوان عضوی کوچک از این جنبش سبز بزرگ و ملی بتوانم به ایفای مسئولیتی که دراین باره احساس می کنم بپردازم و هرچند خود را در این باره ناتوان و خجل می بینم اما امیدوارم با نقد و انتقاد و همراهی دیگر همرهان سبز بتوانم رو به مقصد باشم و اگر کمک چندانی نمی کنم خار و سنگ راه هم نباشم .
.
 


 


روز دوشنبه دست به روزه سیاسی خواهیم زد و از یارانمان در زندان می خواهیم که همراه با ما افطار کنند

جمعی از جوانان اصلاح طلب در واکنش به اعتصاب غذای ۱۲ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین از حاکمیت این پرسش را کرده اند : شمایی که نگران زندان های ابوغریب و گوانتانامو هستید و دم از حفظ حقوق بشر می زنید ، با زندانیان خود چه می کنید که از جان خود به عنوان تنها سلاح برای رسوایی شما استفاده می کنند؟

به گزارش کلمه، این جوانان در بخشی از بیانیه ای که منتشر کرده اند از این زندانیان خواسته اند تا اعتصاب غذای خود را بشکنند و آورده اند: حفظ جان شما اوجب واجبات است و فردای سبز میهن به وجود شما نیازمند است، باید بمانید تا طلوع صبح آزادی را با هم جشن بگیریم. اما این درخواست ما به معنای عدم مسوولیت زندان بانان در قبال شما نیست.

آنها همچنین اعلام کرده اند در روز دوشنبه ۳۰ خرداد روزه سیاسی خواهند گرفت.

متن این بیانیه به شرح زیر است:

 

بسم رب الشهدا و صدیقین

 

 

 

* و من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا

 

*

 

از میان مؤمنان مردانىاند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند برخى از آنان به شهادت رسیدند و برخى از آنها در [همین] انتظارند و [هرگز عقیده خود را] تبدیل نکردند. (سوره احزاب – آیه ۲۳

 

مردم عزیز ایران، در اعتراض به شهادت دو نفر از زندانیان سیاسی، هدی صابر و هاله سحابی دوازده نفر از زندانیان سیاسی از صبح شنبه، ۲۸ خرداد دست به اعتصاب غذای نامحدود زده اند. در این دو سال پس از انتخابات مردم ایران عزیزان بسیاری را در راه آزادی و انسانیت و اخلاق از دست داده اند، عزیزانی که قربانی زیاده خواهی و قدرت طلبی حاکمانی شده اند که برای ماندن برسر قدرت جمهوریت و اسلامیت نظام را به مسلخ برده اند.

 

در دوسال گذشته پیکره مقاوم و استوار جنبش سبز ایران به خون سرخ عزیزانش آغشته و سیاه پوش یارانی شده است که فریادشان سکوت بود و رای خود را می خواستند و اینک در خرداد، ماه حماسه و ایستادگی در برابر استبداد، مردم ایران باز سیاه پوش دو یاور بزرگ و همراه جنبش شده اند. هاله سحابی که در تشییع جنازه پدر مظلومانه به شهادت رسید و هدی صابر که در اعتراض به این ظلم بزرگ و برای رساندن صدای بیدادگری در ایران به گوش همگان اعتصاب غذا کرد و به دست ماموران زندان مورد ضرب و شتم قرار گرفت و به شهادت رسید.

 

اینک دوازده مرد از تبار شرف و انسانیت و آزادگی در اعتراض به شهادت هاله و صابر دست به اعتصاب غذا زده اند. مردانی که اعتصاب کرده اند، همیشه خود از جمله افرادی بوده اند که با اعتصاب غذای یاران دربندشان مخالفت کرده اند و همیشه از آنان خواسته اند که به اعتصاب غذای خود پایان دهند و سلامت جسم عزیزشان را در اولویت قرار دهند. اما اکنون آنان در مقابل ظلمی چنین سنگین، دست به اعتصاب غذا زده اند. اعتصاب غذایی که تنها در اعتراض به ظلمی چنین آشکار و تحمل ناپذیر آغاز کرده اند. ظلمی که گویا این روزها مرزی برای آن قائل نیستند.

 

باید از حاکمیت پرسید با پدران و برادران ما چه کرده اید که اکنون بر خلاف مشی پیشین خود دست به اعتصاب غذا زده اند، آن هم به صورت نا محدود؟ باید از حاکمیت پرسید چه کار کرده اید با هدی صابر که شاهدان عینی این ماجرا چنین اعتراضی را تنها راه ممکن یافته اند؟ باید از حاکمیت پرسید شمایی که نگران زندان های ابوغریب و گوانتانامو هستید و دم از حفظ حقوق بشر می زنید ، با زندانیان خود چه می کنید که از جان خود به عنوان تنها سلاح برای رسوایی شما استفاده می کنند؟ ما جوانان اصلاح طلب ایران خطاب به شما می گوییم که مسوولیت حفظ سلامت و حفظ جان برادران و پدران در بندمان با شماست، شما مسئولید تا با توجه به خواسته های آنان برای پایان دادن به ظلم بی رویه و بی قانونی و بی اخلاقی در زندان ها،مراتب پایان دادن به این اعتصاب غذا را فراهم آورید.

 

ما چون همیشه به آنان می گوییم که مردان سرافراز ما ، نیک می دانیم که شهادت مظلومانه هدی صابر شما را تا چه حد آزرده است، اما اعتصابتان را بشکنید که حفظ جان شما اوجب واجبات است و فردای سبز میهن به وجود شما نیازمند است، باید بمانید تا طلوع صبح آزادی را با هم جشن بگیریم. اما این درخواست ما به معنای عدم مسوولیت زندان بانان در قبال شما نیست. امروز مسوولیت قوه قضاییه و دستگاه های امنیتی کشور بیشتر از همیشه است، آنان فاجعه شهادت هاله سحابی و هدی صابر را به بار آوردند. تا دیر نشده به صدای تظلم خواهی زندانیان ما گوش دهید، خواسته آنان را برآورده سازید که آنان خواسته ایی ندارند جز جلو گیری از پایمال شدن خون همبندانشان.

 

ما همچنین از مراجع بزرگوار می خواهیم به رسالت تاریخی خود عمل کنند، رسالتی که در طول تاریخ به صورت مکرر از سوی مرجعیت راستین شیعه اعمال شده است، رسالت ایستادن در مقابل ظالم. آقایان مراجع زمانی مرجعیت و روحانیت تنها پایگاه مظلومان بود و تنها فریاد رس، امروز زمان آن رسیده است که بار دیگر روحانیت را به جایگاه واقعی خویش بازگردانید و فریاد رس ملتی شوید که عزیزان خود را در خیابان ها و زندان ها از دست می دهد.

 

ما جوانان اصلاح طلب ایران در عین اعتراض به ظلم های رفته بر مردم و زندانیان سرافرازمان، اعلام می کنیم که روز دوشنبه دست به روزه سیاسی خواهیم زد و از یارانمان در زندان می خواهیم که همراه با ما افطار کنند و پیش از این بر جسم عزیزشان صدمه وارد نکنند و همچنین اخطار می دهیم که پیش از این اگر مسوولان به اعتراضات مدنی ما توجهی نشان ندهند، تصمیمات دیگری اتخاذ خواهیم کرد.

 

جوانان اصلاح طلب


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته