شیرین عبادی به مناسبت درگذشت مهندس عزت الله سحابی پیام تسلیتی صادر کرد.
متن این پیام به شرح زیر است:
دریغا تهی از تو ایران زمین
زنده یاد مهندس عزت الله سحابی را اولین بار در دفتر مجله "ایران فردا" دیدم. شنیده بودم سیاست مداری متواضع و به قولی از جنس مردم است ، در آن دیدار فریفته خلق و خوی او شدم و یکی از هزاران مرید وی – پس از آن بارها در جلساتی که در کانون مدافعان حقوق بشر برگزار می شد از نصایح وی برخوردار شدم ، چه پدرانه سخن می گفت و راه نشان می داد که آشنای راه بود.
همواره آماده شنیدن غصه هایمان بود و به یادمان می آورد که هیچ چیز پایدار نیست و سرانجام حق پیروز خواهد شد.
با تمام سختی هایی که در دوران محبس بر او تحمیل شده بود، از کسی کینه ای نداشت و تنها نگرانی او ایران بود که مبادا ویران شود.
درگذشت این بزرگ مرد ضایعه ای است برای تمامی کسانی که به فردای ایران می اندیشند.
شیرین عبادی
۱۰ خرداد ماه ۱۳۹۰ شمسی
تشکل راه سبز ایرانیان مالزی با صدور اطلاعیهای درگذشت مهندس عزت الله سحابی را تسلیت گفت.
متن کامل این اطلاعیه که نسخهای از آن در اختیار «میزان خبر» قرار گرفته، به شرح زیر است:
یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی
مهندس عزت الله سحابی پس از عمری مجاهدت و مبارزه در راه آزادی ایران زمین نیمه شب گذشته دار فانی را وداع گفت و به سوی معبود شتافت.
مهندس سحابی از سلالهٔ پاک خاندان سحابی بود و درس آزادی و آزادگی را در محضر پدرش دکتر یدالله سحابی آموخت و سالها آموزگار نسلهای مبارزین علیه استبداد بود تا جایی که دخترش، هاله سحابی، نیز در همین راه به زندان افتاد و در حال حاضر مشغول سپری کردن دورهٔ زندان خویش است.
سحابی سال گذشته در مراسم رسام به مناسب روز دانشجو از دانشجویان ایرانی مالزی و سراسر دنیا میخواهد که پرچم رهایی میهن را زمین نگذارند؛ چرا که چشم ملت مظلوم و محروم در وطن به تلاش آنان دوخته شده است.
حالا که امروز او پس از عمری مجاهدت، تحمل زندان و شکنجه و در آرزوی آبادانی و آزادی ایران، خاک پر رنج ایران زمین را ترک کرده، با خود و او پیمان میبندیم که راهش را ادامه دهیم و الگوی حق طلبی و حق گویی سحابی را از نگاه خود دور نسازیم.
تشکل راه سبز ایرانیان مالزی این ضایعه را به خاندان گرامی سحابی، شورای فعالان ملی-مذهبی و تمامی دغده مندان ایران زمین تسلیت میگوید.
والعاقبه للمتقین
رسام- تشکیلات راه سبز ایرانیان مالزی
شورای هماهنگی راه سبز امید به مناسبت درگذشت مهندس عزت الله سحابی پیام تسلیتی را منتشر کرد و همگان را به شرکت در در آیینهای گرامیداشت ایشان، و نیز تمسک جستن به شیوهی سیاستورزی اخلاقی آن زندهیاد فراخواند.
به گزارش کلمه در بخشی از این پیام آمده است: مهندس سحابی، به تصدیق دوست و منتقد، یکی از اخلاقیترین، صادقترین، منصفترین، خردورزترین و پیگیرترین کوشندگان ملی در تاریخ سیاسی معاصر ایران بود که فقدانش بهسادگی قابل جبران نیست.
متن کامل این پیام به شرح زیر است:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ؛ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا »؛ « از میان مؤمنان مردانىاند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند؛ برخى از آنان به شهادت رسیدند و برخى از آنها در همین انتظارند و هرگز عقیده خود را تبدیل نکردند.» (سوره احزاب، آیه ۲۳)
مهندس عزتالله سحابی، مبارز دیرپای آزادی و مردمسالاری و استقلال ایران، جان به جان آفرین تسلیم کرد و از میان ما رفت. مهندس سحابی، به تصدیق دوست و منتقد، یکی از اخلاقیترین، صادقترین، منصفترین، خردورزترین و پیگیرترین کوشندگان ملی در تاریخ سیاسی معاصر ایران بود که فقدانش بهسادگی قابل جبران نیست.
دیدگاهها، منش و نحوهی کنش سیاسی سحابی در طی بیش از ۶ دهه حضور مستمرش در عرصه تحولات اجتماعی_سیاسی ایران، وی را بهعنوان یکی از مراجع و منابع اقدام سیاسی مبتنی بر منافع ملی و اصول انسانی در ایران مطرح ساخته بود.
زندهیاد سحابی از دوران ملی شدن صنعت نفت، و در سایهی تعالیم سیاسی و روش و بینش دکتر محمد مصدق و آموزههای اخلاقی و منش پدر بزرگوارش، دکتر یدالله سحابی، و ذیل آموزههای آزادگان دینمداری چون مهندس مهدی بازرگان و آیتالله طالقانی، پا به عرصهی مبارزات اجتماعی برای آزادی و استقلال و پیشرفت ایران نهاد. تلاشهای این مرد آزادیخواه و حقجو در نهضت مقاومت ملی و بعدتر مبارزات وی علیه نظام استبدادی پهلوی، فشارهای فراوان و حبسهای طولانی مدتی را متوجه ایشان ساخت.
عضو شورای انقلاب، رییس سازمان برنامه و بودجه در دولت موقت، عضو مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی و نماینده دور نخست مجلس شورای اسلامی، چه آن هنگام که در حاکمیت جمهوری اسلامی قبول مسئولیت کرد، و چه بعدتر، هنگامی که در جایگاه یک منتقد اجتماعی و نقاد وضع موجود، به بیان دیدگاهها و مواضع متفاوت خود دست یازید، کوشید از جادهی انصاف و کنش خردمندانه خارج نشود. هرچند که مخالفتهای او با استبداد دینی و اقدامات نابخردانهی صاحبان قدرت، برایش جز حبس و سلول انفرادی و فشارهای گوناگون جسمی و روانی به همراه نداشت.
مهندس عزتالله سحابی مروج و مبلغ اسلام رحمانی و نقاد بیپروای قرائت خشونتبار و غیردموکراتیک از اسلام محمدی، ازجمله شخصیتهایی بود که از همان نخستین روزهای تولد جنبش سبز مردم ایران، همراهی معنوی و حمایت فکری خویش را از مهمترین خیزش اجتماعی ایرانیان اعلام کرد. گو اینکه این همدلی و همگامی، منجر به وارد شدن فشارهای گوناگون بر پیرمرد آزادیخواه و دموکراسیطلب شد؛ چنانکه نهادهای امنیتی، بیرعایت هیچ اصل انسانی و اخلاقی و قانونی و عرفی، پیر آزاده را در ۸۱ سالگی احضار کردند و به اعمال فشار و تهدید بیپروای ایشان دست یازیدند. مقامهای امنیتی و قضایی حتی از اعطای مرخصی به فرزند دربند ایشان (سرکار خانم هاله سحابی، از بازداشتشدگان حوادث پس از کودتای ۲۲ خرداد) برای دیدار با پدر در زمان هوشیاری وی، پرهیز کردند و فشار غیرانسانی دیگری را متوجه آزادمرد حقیقتطلب ساختند.
شورای هماهنگی راه سبز امید ضمن عرض تسلیت به ملت ایران به ویژه خانواده محترم آن مرحوم ، همگان را به حضوری در خور مهندس سحابی، در آیینهای گرامیداشت ایشان، و نیز تمسک جستن به شیوهی سیاستورزی اخلاقی آن زندهیاد فرامیخواند؛ شیوهای که پیش از هر چیز منافع ملی را لحاظ میکند، مبتنی است بر اخلاق و مدارا و نوعدوستی، و نیز مفاهیمی چون آزادی، دموکراسی، پیشرفت و توسعه ایران را در کنار استقلال و تمامیت ارضی آن پیمیجوید.
والعاقبه للمتقین
شورای هماهنگی راه سبز امید
بهروز طیرانی: نوشتن درباره فردی که بیش از ۶ دهه از عمر خویش را در کوران حوادث سیاسی روزگار خویش سرکرده است آنگاه بس دشوار میشود که بخواهی تنها یک دهه از زندگی او را توصیف کنی. به ویژه آنکه زندگی این فرد با صبغه تئوریک سخت آمیخته شده باشد. سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۲ سالهای آغاز فعالیت سیاسی مهندس عزتالله سحابی محسوب نمیشود، زیرا او از هنگامی که پا به دبیرستان گذاشت فعالیت سیاسی خود را آغاز کرده بود. در زمان دانشجویی از عناصر فعال در دانشکده فنی دانشگاه تهران به شمار میرفت و پیش از کودتای ۲۸ مرداد در داخل دانشگاه با گردانندگان نشریه فروغ علم همکاری میکرد. علاوه بر آن او و دوستانش در دوران ملی شدن صنعت نفت از پیروان ثابت قدم نهضت و دکتر مصدق به شمار میرفتند. با این همه با وقوع کودتای آمریکایی – انگلیسی همه چیز بر هم ریخت و دوره جدیدی شروع شد. در این نوشتار فقط به بررسی دوران ده ساله فعالیت مهندس سحابی از بعد از کودتای ۲۸ مرداد تا بازداشت ایشان در بهار۴۲میپردازیم.
****
هنگامی که در عصر روز ۲۸ مرداد در تهران مقر نخستوزیری و خانه دکتر مصدق در حال تاراج و غارت بود، عزتالله سحابی ۲۳ ساله که سال قبل از آن از دانشکده فنی دانشگاه تهران فارغالتحصیل شده بود، در رابطه با امور انجمن اسلامی دانشجویان و مجله گنج شایگان در همدان به سر میبرد؛ پس از بازگشت به تهران با موافقت دوستانش شماره چهارم مجله گنج شایگان را به موضوع کودتا اختصاص داد. در آن شماره گنج شایگان که انتشار آن با ایام عاشورای حسینی مقارن بود مقالهای با عنوان «درسهایی که ما از نهضت عاشورا و سیدالشهدا میگیریم» به قلم مهندس سحابی به چاپ رسیده بود که در آن مقاله سحابی با تشریح سیر انقلابی حرکت امام حسین (ع)، مواضع امام حسین و مسایل سیاسی روز را به گونهای در لفافه طرح کرد که به گفته خودش: «خواننده با مطالعه مقاله به خوبی متوجه منظور نظر نویسنده میشد. اساسا در مقالات آن نشریه به شکلی به پرچمدار نهضت اشاره شده بود که در نظر خواننده فقط دکتر مصدق تداعی میشد.» گنج شایگان در مدت کوتاهی که منتشر شد زمینه ارتباط میان جوانان تحصیلکرده آن دوران با گرایشات سیاسی و مذهبی را فراهم کرد که از جمله آنها میتوان به مرحوم دکتر علی شریعتی اشاره کرد. دکتر شریعتی با ارسال مقاله به گنج شایگان با این مجله همکاری میکرد.
انتشار شماره چهارم مجله که مسایل سیاسی روز را با دید مذهبی مورد بررسی قرار داده بود با استقبال نیروهای سیاسی - مذهبی روبرو شد. چنانکه مرحوم استاد مرتضی مطهری درباره مقالات آن شماره گفته بود: به نظر من این مطالب برخورد تازهای با نهضت کربلا است که تا به حال در محافل مذهبی ما سابقه نداشته است. این نوع نگرش به مسایل سیاسی جامعه محصول تربیت فکری سحابی و دیگر دست اندرکاران مجله بود که همگی پرورش یافتگان کسانی همچون ابوالحسن فروغی، آیتالله طالقانی، مهندس بازرگان و یدالله سحابی بودند. نگاه ایدئولوژیک به مسایل سیاسی تا آن زمان عمدتا در انحصار نیروهای چپ بود. در آن دوران در میان نیروهای سیاسی که گرایش مذهبی داشتند تنها مرحوم نخشب و خداپرستان سوسیالیست بودند که با بینش مذهبی پا به میدان سیاست گذاشته بودند. به گفته مهندس سحابی: «بعد از کودتای ۲۸مرداد با دستگیری سران جبهه ملی، مهندس بازرگان و دکتر سحابی که تا آن زمان از ورود به صحنه سیاست خودداری کرده بودند احساس تکلیف و وظیفه کرده و وارد سیاست شدند و چون گرایش مذهبی و ایدئولوژیک داشتند از همان زمان دین و سیاست را با هم آمیختند و این حرکتی که امروز ما آن را ملی- مذهبی میخوانیم در ایران پا گرفت، حرکتی که هم ایده آلهای اسلامی و مذهبی و معنوی و اخلاقی دارد وهم برخوردار از ایدهآلهای ملی و ضد استعماری و آزادیخواهی است.» (خاطرات، ص ۱۳۹)
سرمقاله شماره پنجم مجله گنج شایگان با عنوان: «ملت مسلمان ایران مستشار مسیحی نمیخواهد»، به چاپ رسید. در آن مقاله که به قلم مهندس سحابی نوشته شده بود حضور آمریکاییها در ایران و نفوذ سیاسی آنها در کشور به نقد کشیده شده بود که بر اثر آن امتیاز نشریه گنج شایگان از سوی رژیم لغو شد.
از سوی دیگر با تشکیل نهضت مقاومت و پیوستن بازرگان و دکتر سحابی به آن، مهندس سحابی و تعدادی دیگر از اعضای انجمن اسلامی نیز به همکاری با نهضت مقاومت روی آوردند. سحابی از آن پس یعنی از اوایل پاییز ۳۲ با نهضت مقاومت ملی ارتباط تشکیلاتی پیدا کرد و در زمینه پخش و توزیع نشریه «راه مصدق» به همراه مرحوم احمد توانگر فعال شد که با دستگیری احمد توانگر در دی ماه ۳۲ سحابی به همراه حسین شاه حسینی این کار را ادامه داد. علاوه بر توزیع نشریه «راه مصدق» مهندس سحابی که کارمند بانک ملی ایران نیز بود با کمک مرحوم رحیم عطایی کمیته نهضت مقاومت را در بانک ملی ایران راهاندازی کرد.
با دستگیری چند تن از مسئولین چاپ نشریه راه مصدق، مامورین حکومت نظامی در ظهر یک روز بهاری عزتالله سحابی را در محل کارش دستگیر کردند و سپس برای تفتیش به منزلش رفتند و از آنجا با مدارکی که از آنجا جمعآوری کرده بودند به مقر حکومت نظامی رفتند، جایی که سروان سیاحتگر شکنجهگر معروف در انتظار او نشسته بود و این سرآغاز بازداشتهایی بود که تا سالهای پایانی عمر ادامه یافت. سحابی از اولین بازداشت خود چند نکته را نقل میکند یکی نیامدن سربازان محافظ به داخل منزل که به درخواست او صورت گرفته بود و دیگری کشف نامه علی شریعتی به خودش و دیگری از بین بردن یادداشتی که مهندس دانشپور رابط نهضت مقاومت به او نوشته بود و در صورت کشف آن تمامی ارتباطات تشکیلاتی او نیز لو میرفت.
سحابی در بازجویی تمام مسئولیت نشریه «راه مصدق» اعم از تهیه و نگارش مقالات، هزینههای چاپ و توزیع را یک تنه برعهده گرفت و علیرغم آزارهایی که دید از موضع خود عدول نکرد. در همان بازجوییها هنگامی که سیاحتگر از وی خواست کسانی که با او در ارتباط بودند را معرفی کند، با قرآن استخارهای کرد و این آیه: «وان جادلوک فقل الله اعلم بما تعلمون» را به سیاحتگر نشان داد. به او گفت من از قرآن استخاره کردم که ببینم این مطالبی را که شما میخواهید بگویم یا نه و قرآن پاسخ داد که نگو... سیاحتگر عصبانی شد و با سرهنگ زیبایی مشورت کرد و هردو به این نتیجه رسیدند که: «نخیر این آقا آدم نمیشود او را تحویل لشگر دو زرهی بدهید.» (خاطرات، ص ۱۸۰) زندان اول سحابی کوتاه مدت بود و به گفته خودش بستگان مادریش که با تیمسار بختیار آشنا بودند نزد فرماندار نظامی وساطت او را کردند و او نیز چندی پس از دستگیری آزاد شد. بعد از آزادی تا مدت دو ماه از رابطه با نهضت مقاومت خودداری کرد. ولی از اواخر تابستان ۱۳۳۳ بار دیگر ارتباط او با نهضت مقاومت برقرار شد و این بار نیز در زمینه چاپ و تکثیر نشریه «راه مصدق» به فعالیت پرداخت. در این دوره سحابی پس از تکثیر نشریات آنها را برای توزیع به دکتر ابراهیم یزدی میسپرد.
در همین احوال و در کنار فعالیتهای سیاسی در اسفند ۱۳۳۳ با خانم زریندخت عطایی ازدواج کرد، ولی کمتر از دو ماه پس از ازدواج بود که بار دیگر در فروردین ۱۳۳۴ بازداشت شد و شب را تا صبح مامورین کلانتری با کتک از میهمان خود پذیرایی کردند و سپس او را تحویل مقامات فرمانداری نظامی داده و آنها او را به زندان لشگر دو زرهی فرستادند. در آنجا سحابی را با مهندس بازرگان در یک سلول قرار دادند. در همان بدو ورود فخر رمضانی که عضو حزب توده بود از طریق دریچه سلول آنها را از وجود میکروفونی که در داخل سلول تعبیه شده بود آگاه کرد: بعد از باز کردن پریز برق میکروفون جاسازی شده را پیدا و سیم آن را قطع کردند. (خاطرات، ص ۱۸۵)
این بار سحابی هفت ماه را در زندان گذراند. در آن مدت وی و مهندس بازرگان پیرامون عملکرد نهضت مقاومت به بحث و بررسی نشستند. به گفته خود او بحث بر سر این بود که چرا اجتماعات و تشکلهایی که در ایران به وجود میآیند، بر خلاف سایر نقاط در ابتدا گسترده هستند ولی به مرور زمان کوچک میشوند و چرا کار گروهی در ایران معمولا موفق نمیشود. جمعبندی و راه چارهای که سرانجام حاصل شد آن بود که: آنها تصمیم گرفتند که علاوه بر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران در سایر شهرهایی که در آنها دانشگاه وجود داشت، انجمن اسلامی دانشجویان را تشکیل دهند. همچنین در سایر صنوف نظیر مهندسین و پزشکان و معلمین و بانوان و غیره نیز انجمن اسلامی تشکیل دهند. (خاطرات، ص ۱۸۶) بعد از آزادی از زندان این تصمیم از سوی بازرگان و سحابی پیگیری شد. در همین رابطه جمعیت «مکتب تربیتی اجتماعی عملی» با نام اختصاری «متاع» تشکیل شد. اعضای اصلی جمعیت مزبور عبارت بودند از: مهندس بازرگان، استاد شهید مرتضی مطهری، مهندس تاج، مهندس کتیرایی، حاج کاظم طرخانی و دکتر کاظم یزدی.
در این دوره رابطه مهندس سحابی با نهضت مقاومت کاهش یافت و بویژه پس از بازداشت گسترده اعضای نهضت مقاومت در تهران و مشهد و تعطیل شدن نهضت مقاومت، فعالیت مهندس نیز به ارتباطات فردی با همفکران و دوستان محدود شد. به گفته خود او «در آن دوران در کوران مسایل قرار نداشت» و حتی در جریان تاسیس نهضت آزادی ایران هم قرار نگرفت. (خاطرات، ص ۲۲۷) در خرداد ۱۳۴۰ یک ماه پس از تشکیل نهضت آزادی به دعوت مهندس بازرگان گروهی از اعضای انجمن اسلامی مهندسین در دفتر انجمن گردهم جمع شدند. در آن جلسه مهندس بازرگان در خصوص تاسیس نهضت آزادی برای حاضرین سخنرانی کرد و آنان را دعوت به همکاری با نهضت کرد. بازرگان در آن جلسه گفت قصد نهضت آن است تا به انتظار نیروهای مذهبی در زمینه سیاسی، جامه عمل بپوشاند. از میان چهل، پنجاه نفر افراد حاضر در آن جلسه تنها مهندس سحابی و مهندس عربزاده دعوت به همکاری با نهضت را پذیرا شدند. در جریان تشکیل شورای مرکزی نهضت، سحابی و عربزاده به پیشنهاد مرحوم رحیم عطایی به عضویت شورای مرکزی نهضت انتخاب شدند.
نهضت آزادی ایران در ابتدای تاسیس با یک نوع دوگانگی روبرو بود و نیروهای آن به دو بخش تقسیم میشدند. گروه اول اعضای پیشین نهضت مقاومت ملی بودند و گروه دوم را اعضای انجمنهای اسلامی تشکیل میدادند. تعدادی از اعضای نهضت مقاومت همچون مرحوم رحیم عطایی گرچه شخصا افرادی مذهبی و پایبند به موازین دینی بودند ولی موافق سیاسی شدن مذهب و یا مذهبی شدن سیاست نبودند. به گفته مهندس سحابی: «این دوگانگی و اعتقاد متفاوت، ضعفهایی را در درون نهضت موجب شد.» (خاطرات، ص۲۲۹) علاوه بر مسایل درونی استقبال نیروهای سیاسی و پیوستن تعدادی از اعضای گروهها و احزاب به نهضت واکنشهایی را در میان احزاب و سازمانهای موجود پدید آورد.
در همین دوران مهندس سحابی علاوه بر فعالیت در صحنه سیاسی و عضویت در نهضت آزادی به دعوت رییس دانشکده پلی تکنیک به تدریس در آنجا مشغول شد که تا دستگیری در سال ۱۳۴۲ ادامه داشت. با روی کار آمدن علی امینی در اردیبهشت ۱۳۴۰ نورالدین الموتی به وزارت دادگستری انتخاب شد و او نیز احمد صدر حاج سیدجوادی را به عنوان دادستان تهران منصوب کرد. در جریان برنامه مبارزه با فساد دولت امینی، حاج سید جوادی دستور بازداشت تعدادی از متهمین که عموما از رجال لشگری و کشوری بودند را صادر کرد. در این دوران سحابی به عنوان کارشناس دادگستری با دادستان همکاری داشت و تعدادی از پروندههای مطرح از جمله پرونده ساختمان مجلس سنا، پرونده کابلکشی تهران، پرونده کارخانه بازرسی ارتش و... را رسیدگی کرد و تا سال ۴۲ به این کار ادامه داد. در این باره وی گفته است: «من تا سال ۴۲ که دستگیر شدم به پروندههای بازرسی ارتش از جمله پرونده کارخانه باتریسازی نیرو و تسلیحات ارتش را رسیدگی میکردم... یک روز در میان جلسه دادگاه چک حقالزحمه را به من دادند... دو سه روز بعد که برادرم به بانک مراجعه میکند مسئولین بانک از ایشان سوال میکنند که موضوع از چه قرار است و چرا این آقا که در حال محاکمه است از ارتش پول دریافت میکند.» (خاطرات، ص۲۳۲)
همین موضوع همکاری نهضت آزادی با دولت امینی به دستاویزی برای حمله به نهضت تبدیل شد. این در حالی بود که نهضت آزادی فقط در زمینه مبارزه با فساد با دولت امینی همکاری میکرد. به هر حال دو ماه پس از روی کار آمدن دولت امینی در جریان برگزاری سالروز شهدای قیام ۳۰ تیر در «ابنبابویه» سحابی بار دیگر دستگیر شد، این بار به همراه آیتالله طالقانی و اعضای هیات اجرایی نهضت آزادی و اعضای شورا و فعالین جبهه ملی. تعداد بازداشت شدگان به بیش از ۱۰۰ نفر بالغ میشد که همگی به مهندس بازرگان، دکتر سحابی و دیگران ملحق شدند. سحابی و دیگر بازداشت شدگان به تدریج در طول دو ماه از زندان آزاد شدند. چند روز پس از آزادی زندانیان، کنگره نهضت آزادی تشکیل شد. در جریان کنگره انتخابات هیات اجراییه نهضت برگزار شد و مهندس بازرگان، رحیم عطایی، احمد صدر حاج سید جوادی، مهندس رضی، حسام انتظاری، عباس شیبانی، عباس رادنیا، آسایش و مهندس سحابی به عضویت هیات اجراییه انتخاب شدند.
در فاصله این انتخاب تا حوادث خرداد سال ۴۲، تضاد درون حاکمیت و اختلاف نظر میان شاه و آمریکاییها موجب شده بود تا به طور نسبی و محدود امکان فعالیت سیاسی برای نیروهای مخالف رژیم نظیر جبهه ملی و نهضت آزادی فراهم آید. به همین دلیل نهضت آزادی و اعضای آن با آنکه در مقایسه با جبهه ملی جوانتر و پرنفستر مینمودند حداکثر استفاده را از فضای مزبور کردند.
انتشار نشریاتی همچون «با تفسیر و بیتفسیر» و سپس «با حاشیه وبی حاشیه» که موضعی تند علیه رژیم داشت از یک سو موجب افزایش نفوذ نهضت در میان اقشار دانشجویی و جوانان میشد و از سوی دیگر مخالفتهایی را در میان نیروهای سیاسی میانه رو ایجاد میکرد. در این دوران مهندس سحابی که در زمره نیروهای رادیکال محسوب میشد به همراه همفکران خود با شرکت مهندس بازرگان و دکتر سحابی و دیگران در جلسات جبهه ملی مخالفت کرد و طرفدار ترک کنگره جبهه ملی بود. در همین دوران نهضت آزادی و به ویژه جناح رادیکال آن با ورود روحانیون به صحنه سیاست و به اصطلاح سیاسی شدن روحانیت برخورد فعالی کردند و به استقبال آن رفتند. اقدام به ملاقات با مراجع چهارگانه قم (آیات عظام خمینی، شریعتمداری، گلپایگانی و مرعشی نجفی)، تماس با آیتالله سیدهادی میلانی در مشهد، افزایش ارتباط با علما و فضلای حوزه علمیه همچون مرحوم مطهری، ارسال نشریات نهضت به قم از جمله کارهای نهضت در آن دوره بود.
به دنبال دستگیری سران نهضت آزادی فعالیت و نقش افرادی همچون مهندس سحابی، احمد علی بابایی، انتظاری و مرحوم آسایش در داخل نهضت افزایش یافت و حتی مرحوم رحیم عطایی هم که چندی بود از فعالیت کناره گرفته بود، بار دیگر در داخل نهضت فعال شد. هیات اجراییه نهضت در غیاب سران بازداشت شده خود در شب عید سال ۴۲ اطلاعیهای منتشر کرد که در ابتدای آن آیه «فضلالله المجاهدین علیالقاعدین اجرا عظیما» نقش بسته بود. در آن اعلامیه با رژیم برخورد تندی شده بود. چندی پس از آن در اوایل بهار ۴۲ سحابی و ۱۶ نفر دیگر از فعالین نهضت که شناسایی شده بودند از سوی ساواک دستگیر و روانه زندان قصر شدند و به بازرگان، طالقانی، دکتر سحابی، و سران جبهه ملی که پیش از آن دستگیر شده بودند ملحق شدند.
بازداشت شدگان در درون زندان از واقعه ۱۵ خرداد آگاه نبودند. در این باره مهندس سحابی مینویسد: «روز۱۵خرداد از ابتدای صبح صدای تیراندازی میشنیدیم و ما که از همه جا بیخبر بودیم خوشحال بودیم که قیام و انقلاب شروع شده است. از صبح تا عصر گروهی از زندانیان نماز میخواندند، برخی دعا و برخی زیارت عاشورا و دیگران سرود میخواندند. همگی حال عجیبی داشتیم.» (خاطرات، ص۲۵۵) زندانیان زندان قصر پس از آگاهی از واقعه پانزدهم خرداد در شب جمعه ۲۲ خرداد مراسم شب هفت شهدای قیام را در داخل زندان با سخنرانی مهندس بازرگان و قرائت قطعه شعری در رابطه با قیام برگزار کردند. بعد از آن جلسه به پیشنهاد مرحوم محمد حنیفنژاد و عنایت ربانی قرار شد تا به برگزاری مراسم اکتفا نشده و اطلاعیهای در تجلیل از قیام ۱۵خرداد و آیتالله خمینی از سوی زندانیان تهیه شود. متن اطلاعیه از سوی مهندس سحابی نوشته شد و قرار شد توسط مرحوم دکتر سحابی که به همراه تعدادی از رهبران جبهه ملی درحال انتقال از زندان قصر به قزل قلعه بودند، به خارج از زندان برده و تکثیر شود. اما به هنگام انتقال زندانیان، اعلامیه مزبور توسط مامورین کشف شد. در بخشی از این اعلامیه آمده بود: «باید اذعان کرد که شخص اول مملکت خود عامل و مقصر اصلی این عملیات به شمار میرود زیرا ایشان بودند که پا را جلوتر و فراتر از هر کس دیگر گذاشته و از حدود طبیعی و قانونی خویش خارج شده و بنا به اعترافات مکرر خود به حقوق مردم و قوای مقننه و قضاییه و مجریه تجاوز علنی کرده»، در پایان این اعلامیه توصیه شده بود: «ایرانی بیدارشو به رستاخیز خود ادامه ده و از راه حق و حقیقت منحرف نشو، صبح امید نزدیک است و پایههای کاخ ظلم نزدیک فروریزی است.»
کشف آن اعلامیه موجب شد تا اعضای نهضت آزادی برخلاف سایر زندانیان و از جمله رهبران جبهه ملی که به تدریج از زندان آزاد شدند در زندان باقی بمانند و در ۲۳ مهر ماه در دادگاه نظامی محاکمه شوند. در متن کیفرخواست مهندس سحابی که در دادگاه نظامی توسط دادستان قرائت شد، چنین آمده بود: «در مورد متهم ردیف چهار آقای مهندس عزتالله سحابی... طبق اعتراف صریح او در تحقیقات برگ ۵۳ پرونده انفرادی مسئول و تهیهکننده اصلی نشریات نهضت آزادی از اواخر بهمن ۴۱ بوده است... در تنظیم و تهیه اعلامیهای که در زندان از آنها به دست آمده شرکت داشته است و دفاع مشارالیه با اینکه هر فرد که دل درگرو عدالت داشت با انتشار حقایق باید وظیفه خود را انجام دهد، برای فرار از مجازات بوده...»
رای دادگاه درباره آیتالله طالقانی، مهندس بازرگان، دکتر یدالله سحابی، عزتالله سحابی، عباس شیبانی، احمد علی بابایی، عباس رادنیا، مهدی جعفری، ابوالفضل حکیمی، محمد بستهنگار و مصطفی مفیدی از دو تا ده سال زندان بود که سهم عزتالله سحابی در این میان چهار سال زندان بود.
پس از وقایع سال ۴۲ سمت و سوی حرکت سیاسی در ایران تغییر یافت ولذا هنگامی که مهندس سحابی در سال ۴۶ از زندان آزاد شد او نیز با حرکت جدید همسو و همگام شد.
منبع:تاریخ ایرانی
به مناسبت درگذشت مهندس عزت الله سحابی، فعال سیاسی و مطبوعاتی با سابقه ایران، دفتر تحکیم وحدت طی بیانیهای در سوگ این «الگوی آزادگی»، دفتر تحکیم وحدت و ضمن تسلیت به خانواده آن مرحوم و آزادیخواهان ایرانی، از کلیه دانشجویان و دانشگاهیان دعوت کرد که آخرین وداع با آن مرحوم را هر چه باشکوهتر برگزار کنند.
به گزارش ادوار نیوز، در بیانیه دفتر تحکیم وحدت همچنین آمده است «عزتالله سحابی از تبار نیکان و پاکان بود. ایران دوستی، پافشاری بر حق مردم، اخلاق و دینمداری را از پدر بزرگوارش دکتر یدالله سحابی به ودیعه ستانده بود و همچون او تا دم واپسین نیز بر سبیل حق پای فشرد. او الگویی تام و تمام بود برای سیاستمدارانی که پا بر حق مردم میگذارند، آنانی که با جبن و ترس آمیختهاند و آنان که با رفتار و گفتار خود ایران زمین را آماج تیر بلا کردهاند. سحابی نفس و صدای مرحوم طالقانی و مهندس بازرگان بود در زمانه ما.»
متن این بیانیه به شرح زیر است:
درگذشت مهندس عزتالله سحابی بار دیگر چشمها را گریان و کامها را تلخ کرد. پر گشودن و آزادی آزادمردی چون او، امروز تمام ایرانیانی که دل در گرو آزادی و آزادگی دارند را در غم و ماتم فرو برده است.
دریغ که دیگر پیر اخلاق در سیاست، مومن در تقوا و دیانت، الگوی بیبدیل مروت با دوستان دور و نزدیک و مدارای با دشمنان هر چند پلید و آموزگار صبر و پایداری اینک در میان ما نیست. او که سراسر عمر پر عزت خود با نیکنامی زیست و همو که چشم و چراغ دانشجویان و دانشگاهیان آزادیخواه و الگویی تمام عیار برای آنان بود.
عزتالله سحابی برای ایران و ایرانی همچون پدری دلسوز و غمخوار بود. غمی که دمی او را وا نگذاشت. و در این راه همچون سایر همگنان خود متحمل رنجها و شکنجههای فراوان حاکمان جائر و ظالم شد. زندانها و شکنجهگاههایی که شیره جانش را مکید، اما ذرهای از ایمان، اخلاص و مروت و مدارای او نکاست.
عزتالله سحابی از تبار نیکان و پاکان بود. ایران دوستی، پافشاری بر حق مردم، اخلاق و دینمداری را از پدر بزرگوارش دکتر یدالله سحابی به ودیعه ستانده بود و همچون او تا دم واپسین نیز بر سبیل حق پای فشرد. او الگویی تام و تمام بود برای سیاستمدارانی که پا بر حق مردم میگذارند، آنانی که با جبن و ترس آمیختهاند و آنان که با رفتار و گفتار خود ایران زمین را آماج تیر بلا کردهاند. سحابی نفس و صدای مرحوم طالقانی و مهندس بازرگان بود در زمانه ما.
اینک اما مایه فخر ایران زمین به سرای باقی شتافته، مگر بازماندگان طریقت پر عزت او را دنبال کنند و با ظلم و استبداد بستیزند تا همچون او نام نیکی در این دنیای فانی و پاداش نیکوتری در سرای باقی برای خود فراهم آورند. درود و رحمت رضوان حق بر آن عزیز سفر کرده باد...
دفتر تحکیم وحدت ضمن تسلیت درگذشت سوزناک مهندس عزتالله سحابی به خانواده بزرگوار ایشان، نیروهای ملی-مذهبی و سایر آزادیخواهان ایرانی از کلیه دانشجویان و دانشگاهیان دعوت میکند که آخرین وداع با آن مرحوم را هر چه باشکوهتر برگزار کنند.
دو چیز حاصل عمر است نام نیک و ثواب
وز این دو در گذری کلّ من علیها فان
دفتر تحکیم وحدت
نهم خردادماه نود
رضا علیجانی: و اندوه ما جاودانه شد. مهندس سحابی در بیمارستانی درنزدیکترین فاصله به زندان اوین، نزدیک همه فرزندانی که دوستشان داشت، چشمانش را بست. او نیمه مهم راه را به استقبال فرزندانش رفت. اندک فاصله باقی مانده را نیز آنها خواهند آمد.
زندان خانه دوم او بود. بارها در هر دو حکومت قبل و بعد از انقلاب به زندان رفته بود. او که تغییری نکرده بود، پس این حکومتها هستند که یکسان عمل میکنند. مرگ او در آستانه اوین، اوینی که اینک نماد ایران است، بسیار پر معناست. او با صداقت تمام از جانش و عمرش برای این سرزمین و مردمانش هزینه کرد و در پا ی اوین این نماد مقاومت و هزینه و فداکاری برای وطن خاموش شد. به سان کوهنوردی که در دامنه و قله کوه جان میسپارد و مرگش در خانهای دور دست از کوه و طبیعت نیست. کاش میشد مقبرهای در همان آستانه اوین برایش ساخت. اوین نماد مقاومت این سرزمین است؛ نماد صداقت آن با یاد یکی از صادقترین زندانیانش هم میشد. و نماد عزت؛ عزت همه سرزمین ما؛ گواه و شاهد این مقاومت و صبوری و صداقت. آنگاه هروقت که به ملاقات زندانیانمان میرفتیم از او هم یادی و زیارتی میکردیم.
پیرمرد راحت شد. در این سالیان و بویژه در این یکسال اخیر او غصه دارتر و عصبانیتر از همیشه بود برای ایران. میگفت ایران مثل یک قالب یخ دارد آب میشود و حاکمانش بلاهت آمیز این فاجعه را موفقیت خود میدانند.
او در سالیان اخر عمرش یک سره از ایران میگفت و نگران آینده آن بود. درمراسم بزرگداشت سالگرد درگذشت پدرش در حسینیه ارشاد وقتی سخنرانان مختلف از دیانت و تعبد و روزههای سالی دو ماه و نماز شبهای پدرش گفتند؛ نوبت که به او رسید گفت همه اینها دررابطه پدرم با خدایش بود و امری خصوصی برای او؛ مهم این است که این نیایشها و تعبدها چه تاثیری در رابطه او با مردم میگذاشت. و در همانجا یکی از مهمترین نظرات سالیان و بلکه دهههای اخیرش را گفت.
او گفت من خودم فردی مذهبی هستم اما میگویم محور وحدت ایران نه میتواند مذهب باشد و نه زبان. چرا که ایرانیان مذاهب مختلف دارند و عقاید گوناگون و نیز به زبانهای مختلف سخن میگویند و تاکید بر محور قرار دادن اینها خود به اختلاف و تفرقه دامن میزند. آنچه میتواند محور وحدت مردم باشد خود ایران است. رشد و اعتلا و سربلندی ایران.
همه حتی جریانهای راست –حداقل در زبان – همین را میگویند و کسی نمیتواند با این محور اتحاد ملی مخالف باشد. تنها زیر این پرچم است که همه میتوانند جمع شوند. او همگرایی و اتحاد را رمز پیروزی و موفقیت و اعتلای کشور میدانست. و همیشه همه نیروها، تفکرات و سلائق و عقاید گوناگون را بدان سفارش میکرد.
سحابی خودیک سوسیال دموکرات بود. خود در انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ وقتی که نامزد بود دریک مصاحبه مطبوعاتی و در پاسخ به سوال خبرنگاران این تعریف را بکار برد. او از نوجوانی و جوانی دموکرات بود اما همواره گرایشی چپ و عدالت خواه نیز داشت. اما از اواخر دهه شصت او با ارزیابی انتقادی جریانات چپ؛ اما نه از موضع راست و در ضدیت با چپ و نه با فراموشی آرمان عدالت؛ مسیر جدیدی را در آرا و رویکردهای سیاسی در ایران گشود. تجربه اجرایی ومدیریتی – هر چند کوتاه –او در اوان انقلاب باعث شد که برخلاف بسیاری از دارندگان تمایلات چپ که صرفا آرمان خواهانی ذهنی و غیرکاربردی بودند و در آسمان رویاها بدنبال مدینه فاضله میگشتند؛ بر بستر زمین و واقعیتهای عینی و اجرایی به مهندسی و طراحی انها بپردازد و دیدی واقع گرا پیدا کند.
درونمایه و افق دیدعدالت خواهانه او و تجربه عملی و دید واقع گرایش باعث میشد که دارندگان تفکر و رویکرد چپ نیز از نقدهای او که انتقادی استعلایی بود برنیاشوبند و در سخنانش که همیشه صداقتی را باخود حمل میکرد بیاندیشند. واین خود باعث تاثیر گذاری هر چه بیشتر ارا و نظرات جدید او بود. نظراتی که به موازات عدالت آرمان خواهانه، دید توسعه گرا و تجربه و رویکرد مدیرتی و اجرایی نیز به همراه داشت. در این راستا بود که او به مبحث توسعه همچون مقایسه رویکرد توسعه صادرات یا رویکرد جایگزینی واردات و... میپرداخت.
در مشی سیاسی نیز صداقت او و اینکه برای خویش هیچ نمیخواست و این به او کمک میکرد از بیرون و بالا و بدون حب و بغضهای شخصی به وقایع و روندها بنگرد؛ وی را به مفهوم تازهای در ادبیات سیاسی و مبارزاتی در جامعه ما رساند؛ منافع ملی. او بارها و بارها در این باره گفت و نوشت تا اینکه در ادبیات سیاسی ما این مفهوم جا افتاد و دیگر مورد استفاده – وگاه سوءاستفاده – همه طیفها و جناحها قرارگرفت. از نظر او جدا از جناحها و علایق و منافع و رویکردهای سیاسی مختلفی که در یک کشور هریک به دنبال مقاصد خویشاند، باید یک امر هم در نظر گرفته شود و حتی اصلی حاکم و بالاتر از همه اصول دیگر قرار گیرد و آن منافع ملی است.
رفتار او با حاکمیت، حاکمیتی که آزارهای بسیاری از آن دیده بود؛ و ترجیح منافع ملی بر این امر شخصی و جریانی – خود گواه صداقت او در اجرا و تحقق آنچیزی بود که بدان معتقد بود و دربارهاش مینوشت.
او نام مجلهاش را ایران فردا گدذاشته بود. نام یک جمع یا یک نشریه مانند نام فرزند برای هر فرد است. نشانگر دغدغهها و تمایلات و گرایشهاو کششها وگاه آرزوهای اوست. و او عزیزترین محصول زندگیاش – به تعبیر خودش- را ایران فردا نامید. انتخاب ایران برای این عنوان روشن است اما چرا فردا. ایا او از امروز ناامید بود؟ ایا مشکلات امروز برایش سخت و سنگین بود و موانع پیشرفت را سخت و ناهموار میدید؟ آیا به دراز مدت فکر میکرد و اینکه با این همه موانع و مشکلات تنها با انتشار، آموزش و نقد و بحث و گفتگو است که میتوان به آینده خوشبین بود و فردای ایران را ساخت.
اینک سحابی دفتر عمر خویش را تا اخرین کلمه نوشته و در برابر ما نشسته است. او این لوح را با جسم و روح خود نوشت و به سلامت و صداقت به پایان برد. او قد و قلمش را در پای اوین برای ما گذاشت و رفت. سحابی به فردا پیوست. ایران فردای ما همچنان به آموزهها ی او و به مشی و منش او نیازمند است. او کوله بار درسو تجربه و اخلاقش را در پای دیواره و کوهپایه اوین زمین گذاشت و حال نوبت همه ماست که این کوله بار را به دوش کشیم و در این قلعه شوم را بگشاییم. پرندههای قفس را رها کنیم و همگی ره بسپاریم به قله ایران فردا. ایرانی که در ان همه با هم برابرند بیهیچ تبعیضی. زن و مرد؛ فارس وکرد و ترک و بلوچ؛ مسلمان و مسیحی و یهودی و...؛ مذهبی و غیر مذهبی و... یادمان نرود که یکی از آخرین و مهمترین تجارب سحابی این بود محور اتحاد ملی ما نه زبان است و نه مذهب و تنها عشق به این سرزمین و آزادی و ابادانی و رفاه و سربلندی مردماش؛ مبنا و محور یکپارچگی و همسویی ماست. و هیچ کس از دیگری ایرانیتر نیست.
منبع:جرس
میزان: پیکر مهندس عزت الله سحابی فردا فردا ساعت ۸ صبح از منزل ایشان واقع در لواسانات تشییع میشود.
منزل مهندس سحابی در لواسان، بلوار امام خمینی، بعد از میدان گلن دووک، خیابان پیام، خیابان صحرای ناران، کوچهٔ گلستان، پلاک ۱۰ واقع شده است.
شورای فعالان ملی-مذهبی به مناسبت درگذشت مهندس عزت الله سحابی بیانیهای صادر کرد.
این بیانیه که نسخهای از آن در اختیار «میزان خبر» قرار گرفته به شرح زیر است:
به نام خدا
ما برای خداییم و به سویش روانه
مهندس عزتالله سحابی، با دلی آکنده از عشق به ایران و مردم ایران، به ابدیت پیوست. مهندس سحابی نماد شصت سال مبارزه و کوشش بیوقفه برای آزادی، دمکراسی، عدالت و پیشرفت ایران، با جنبش ملیتخواهی ایرانی در دههٔ بیست، پای در عرصهٔ عمومی نهاد و تا آخرین لحظه، جایگاه خود را در صف جنبش دمکراسیخواهی نوین ملت ایران، پاس داشت. او ایران را برای همهٔ مردم ایران میخواست و برای این آرزو، سالها زندان و شکنجه را بر تن خویش هموار کرد. او در آخرین ساعات هشیاری میگفت: «زندگی مردم سخت شده است. خدا میداند که من چقدر برای ایران نگرانم! من دارم میمیرم و کاری برای ایران نکردم.»
عزتالله سحابی، همچون پدر اندیشمندش، سیاست را با اخلاق و بویژه رویکرد عدم خشونت، پیوند زد. او در دههٔ هفتاد، هنگامی که نشریهٔ ایران فردا و ائتلاف نیروهای ملی- مذهبی را پایهگذاری میکرد، بر این باور بود که با تمام نیروهایی که دغدغهٔ پیشرفت کشور را دارند، آمادهٔ گفتگو و همکاری است. او در تمام سالهای زندگی، مصالح ملی را بر مصالح فردی و گروهی ترجیح داد. نقدها را شنید و رنجها برد و همچنان امیدوارانه و شکیبا پایداری کرد. تا آنگاه که دلسوخته، رنج دختران و زنان زندانی را در ماههای اخیر دید و چنین نوشت: «ای خدای بزرگ، ای تغییر دهنده قلبها و فکرها، یا حال و روز ما را دگرگون کن یا مرگ مرا برسان»
هویت ایران، برآیند زندگی و آرزوهای مشترک همهٔ مردم ایران و بویژه دستاورد کوششها و رنجهای فرزندان راستینش همچون سحابیهاست. زین پس ما همه سحابی هستیم.
شورای فعالان ملی- مذهبی
۱۳۹۰/۳/۱۰
به نام خدا
درد این دختران و پسرانم را به کجا ببرم؟
تحمل حوادث و دردهایی که در این نه ماهه بر این سرزمین و فرزندانش رفته است برای من در این سنین آخر عمر بسی سخت و ناگوار بوده است. از توان ملی این کشور که به سان قالبی یخ در دست دولتی بیکفایت به سرعت در حال ذوب شدن است تا آنچه در خیابانها و زندانها بر فرزندان حقگو و حقطلب این آب و خاک گذشته است. اما در روزهای اخیر شنیدههایم غم جانکاه دیگری بر این تن رنجور ریخته است که نمیدانم شکایت این درد را به کجا ببرم و چه کاری از دستم ساخته است.
در این روزها مرتب میشنوم که برخی دختران زندانیام همچون خانم بدرالسادات مفیدی، هنگامه شهیدی، شیوا نظرآهاری و... را باز زیر فشارهای بازجویی مضاعف و مکرر و برخوردهای مملو از توهین و افترا گرفتهاند تا روحیهشان را بشکنند و پشت سرشان جهنمی بسازند که دیگر هیچ وقت هوس بازگشت به آن را نکنند. این برخوردها تا آن حد بوده است که برخی از این بانوان از خدا طلب مرگ کردهاند.
در گذشته هم حتی برخی هیئتهای رسمی که از زندانها دیدن میکردند مکرر اظهار میداشتند برخی زندانیان از توهینها و فحاشیهای تند و رکیک بیشتر از ضرب و شتم شدید در خیابان یا زندان، شکوه و شکایت میکردند.
هم چنین باز در هفتههای اخیر مکرر میشنوم که فرزندان دیگرم همچون احمد زیدآبادی، منصور اصانلو، مسعود باستانی و... که مسلم است زندانیان عقیدتی، سیاسی و صنفی هستند، برخلاف همه عرفهای اخلاقی و قانونی مبتنی بر طبقهبندی زندانیان به زندانهای دیگری مملو از مجرمانی با جرایم سنگین جنایی (که البته خود قربانیان همین جامعه و همین حاکمیت هستند) تبعید شدهاند، دچار چه فشارها وشداید هدایت شدهای هستند و بعضا جان و سلامت جسمی و روحیشان در خطر افتاده است.
برای بنده که فضای بازجویی و زندان در حاکمیت قبل و بعد از انقلاب را تجربه کردهام، انقلابی که به سهم خود نقش ناچیزی در آن داشتهام؛ بسیار غمبار است که اذعان کنم برخوردهای غیراخلاقی با زندانیان و تهدید جان و سلامت آنان با تبعیدکردنشان میان برخی متهمان به قتل و آدمکشی و زیر اعدام و یا اعمال فشار و فحاشی به زنان و آوردن فشار بر برخی از آنان برای اعترافات شرمآور و نظایر آن در رژیم قبل نیز کمسابقه یا بیسابقه بوده است.
من نمیدانم بر حاکمان ما چه رفته است که برای حفظ قدرت دو روزه دنیایی این طور قید هرگونه اخلاق و مذهب را زدهاند و از هر روش وابزاری برای ادامه قدرت خود استفاده میکنند. ما یادمان نرفته است که قبل از انقلاب چه طور دیگران را نقد میکردیم که هدف، وسیله را توجیه نمیکند.
من به عنوان یک فرد مذهبی که اخلاق را ستون فقرات و هدف اصلی مذهب میدانم و پیامبرمان هم برای تعالی اخلاق مبعوث شده است (انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق) شرمام میآید در زمانهای زندگی میکنم که به نام خدا و دین، دختران و پسران و زنان و مردان اینجامعه را به جرم حقگویی و حقخواهی زیر شدیدترین فشارهای جسمی و روحی میگیرند، وقیحانهترین کلمات را برای بانوان به کار میبرند و اعترافات دروغ از آنها میخواهند.
وااسفا «دروغ» که در فرهنگ ملی و مذهبی ما بزرگترین گناه است، امروزه به سنت غالب زمانه تبدیل شده، دولتمردان با لاف و گزاف به راحتی به مردم دروغ میگویند و خیالات واهی داخلی و بینالمللیشان را صبح و شب با تکرار و تکرار میخواهند به خورد مردم فهیم این مملکت بدهند. مردمی که دیگر گول این دروغها را نمیخورند (و در قم مراجع مذهبی مردم نیز از چهرههای دروغپرداز روی برمیگردانند). اما متأسفانه همچنان در زندانها میخواهند زندانیان زن و مرد را به دروغگویی وادارند والا یا تبعید میشوند و یا زیر فشارهای مضاعف میروند. خدایا این دردها را باید به چه کسی گفت و پیش چه کسی برد؟
امیدوارم اگر گوش شنوا و ترس از خدا و آخرت در بین هر یک از مسئولان سیاسی و قضایی هنوز وجود داشته باشد، ناله بنده را بشنوند و تغییری در وضعیت زندانیانی که اسم بردهام یا دیگرانی که در همین وضعیت هستند و بنده نمیشناسم، به وجود بیاورند و خانوادههای زجرکشیدهشان را از این اضطراب جانکاه نجات دهند.
خدایا تو شاهدی وعدهای که انقلاب به ملت ما میداد حکومت عدل علیوار بود، حکومتی که سختگیری عدالتش نزدیکترین افراد به علی را هم در برمیگرفت و رحم و مروتاش دورترین و دشمنترین افراد نسبت به او را.
در حالی که آنچه حاکمیت ما به نام دین علی انجام میدهد آسانگیری و گذشت از هر فساد و تباهی سیاسی و اقتصادی و قتل و غارتی است که بعضی از خودیها در بانک و شرکت و بازار و یا کوی دانشگاه و زندان اوین و کهریزک انجام میدهند و سختگیری و فشار، آن هم با به کارگیری انواع فشارها علیه زنان و مردان دستبسته و چشمبسته و بیگناهی است که اهداف و آمال و وعدههای همان انقلاب را مطالبه میکنند.ای خدای بزرگ،ای تغییر دهنده قلبها و فکرها، یا حال و روز ما را دگرگون کن یا مرگ مرا برسان.
ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها واجعل لنا من لدنک ولیا واجعل لنا من لدنک نصیرا (نساء، ۷۵)
عزت الله سحابی
۲۱ فروردین ۱۳۸۹
میزان: مهندس عزت الله سحابی نیمه شب گذشته درگذشت.
به گزارش «میزان خبر» این فعال کهنه کار سیاسی و رییس شورای فعالان ملی مذهبی، که عمر خود را صرف مبارزه با استبداد و در تلاش برای آبادانی و آزادی ایران سپری کرده بود، نیمه شب گذشته با زندگی وداع کرد.
مهندس عزت الله سحابی فرزند شادروان دکتر یدالله سحابی، متولد ۱۳۰۹ در تهران است.
او مبارزات خود را در سالهای دهه ۲۰ و در دورهٔ دانشجویی و ملی شدن صنعت نفت آغاز کرد و با به وقوع پیوستن کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به نهضت مقاومت ملی پیوست.
سحابی در سال ۱۳۴۰ و با شروع به کار نهضت آزادی ایران به این گروه پیوست و در سال ۱۳۴۲ همراه دیگر اعضا و رهبران نهضت محاکمه شد و به شش سال زندان محکوم شد. او بار دیگر به خاطر مبارزات خود در سال ۱۳۵۰ به زندان افتاد و تا نزدیکی روزهای انقلاب در زندان ماند.
بعد از پیروزی انقلاب، مدتی به علت مرخصی مهندس بازرگان از دبیرکلی نهضت آزادی، برای انجام وظایف نخست وزیری، سرپرستی نهضت آزادی را بر عهده داشت تا زمانی که به عنوان رئیس سازمان برنامه بودجه در دولت مشغول به کار شد. او بعد از استعفای دولت موقت، با سران نهضت آزادی دچار اختلاف شد و با ۱۲ تن دیگر از جمله محمد بسته نگار، مرحوم محمدعلی رجایی و محمدمهدی جعفری از نهضت آزادی جدا شدند.
سحابی به عنوان نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان قانون اساسی و مجلس اول شورای ملی (اسلامی) انتخاب شد و در سالهای بعد در پروژههای ملی با دولتهای وقت همکاری داشت.
سال ۱۳۶۹ مهندس عزت الله سحابی توسط تیم سعید امامی در وزارت اطلاعات بازداشت و به شدت شکنجه شد تا جایی که در برنامهٔ هویت مجبور به اعتراف علیه خود و یارانش شد. در سالهای دهه ۷۰ او به انتشار نشریه ایران فردا پرداخت و در سال ۱۳۷۶ به درخواست شادوران دکتر یدالله سحابی به همراه دکتر ابراهیم یزدی و دکتر حبیب الله پیمان نامزد انتخابات ریاست جمهوری شدند که توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شدند.
او در سال ۱۳۷۸ و بعد از پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات مجلس ششم به عنوان سخنران به کنفرانس برلین دعوت شد و پس از بازگشت چند ماهی در بازداشت بود. پس از این او در اسفند ۱۳۷۹ در جلسه شورای فعالان ملی مذهبی، به حکم قاضی حداد و توسط اطلاعات سپاه به جرم براندازی نظام جمهوری اسلامی بازداشت شد و مدتها تحت شکنجه روانی قرار گرفت و به ۱۱ سال زندان محکوم شد. او خود این دورهٔ زندان از زندانهای ۱۵ سالهٔ خود را سخترین دوره دانسته است.
او در سال ۱۳۸۷ به علت سالها تلاش در عرصه مطبوعات برنده جایزه قلم طلایی از سوی انجمن آزادی مطبوعات ایران شد.
دختر مهندس سحابی، هاله سحابی، که در جریان اعتراضات به تحلیف محمود احمدینژاد بازداشت شده بود، هم اکنون در حال گذراندن حکم دو سال حبس خود است.
با اینکه پس از زندان آخر او به شدت شکسته شده بود به طوری که با کمک عصا راه میرفت، از دغدغههای فردای ایران دست برنداشت و تلاش خود را لحظهای برای فردای ایران متوقف نکرد.
وب سایت خبری-تحلیلی «میزان خبر» این فقدان بزرگ را به خانواده ایشان، همرزمان و عموم مردم ایران تسلیت میگوید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر