-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ مهر ۱, پنجشنبه

Latest News from Iran Free for 09/23/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



اگر خودسانسوری را یکی از محدودیت های آزادی بیان در نظر بگیریم  باید اعتراف کنیم تمامی انسان ها از روزی که زبان آموزی را آغاز می کنند به نوعی با این مشکل درگیرند و تنها اندازه های این معذوریت در جغرافیای متفاوت تغییر می نماید.

 

ما از کودکی ناچار به خودسانسوری هستیم و تمامی همنوعانمان بنا بر عرف و سنت و دین شان به نوعی گرفتار این محدودیت می باشند و اصولا” هر اجتماع انسانی و متمدنی برای تثبیت بقای خود نیازمند رسم خطوطی است که اعضا آن برای ادامه حضور و مراعاتش ناچار به خودسانسوریند و هر چه به عمرو عمق دموکراسی این جوامع افزوده شود از اجبار خودسانسوری ساکنانش کاسته می گردد،  که البته از آنجا که ادیان و واضعانش در زمانی می زیسته اند که مجال مشاهده تثبیت دینشان را نیافته اند مسلما” فرصت کاهش خودسانسوری را برای مقلدانشان نیافته اند و همچنان مومنان به ادیان گوناگون با معذوریت های وضع شده در زمان تزلزل دینشان مواجه اند .

 

ما از کودکی می آموزیم که ناسزا نگوییم، دروغ نگوییم،  شکوه نکنیم، ….. نگوییم، نگوییم و نگوییم….و البته در عین حال باید خوشحال باشیم که مودبیم، راستگوییم، قانعیم،…. و هر چه خود را بیشتر سانسور کنیم، مقبولتریم.

 

حال اگر از تمایزات خودسانسوری خود خواسته شرقیان با غربیان و عرف و سنن و ادیان غالب بر فرهنگ این ملل که خود مقوله ای بزرگ و نقدی کارشناسانه در حوزه های عرفان و تاریخ و خصوصیات جغرافیایی تاثیر گذار بر خلقیات آنهاست بگذریم و تنها به عوارض این مشکل در ساختار سیاسی اجتماعی کنونی جامعه ایران بنگریم می توانیم آثاری وحشتناک از میزان تخریب آرام و نامرئی این محدودیت آموزش داده شده را ببینیم .

 

کشور ما ایران به علت بافت فرهنگی، قومی چندگانه و تاریخچه ای انبوه از سرکوب های متفاوت و استیلای نظام مردسالارانه ی نابود کننده و دین به روز نشده، خودسانسوری در تمامی ابعاد رفتاری کلیه اقشار جامعه بارز و مشهود است و بنا بر جنسیت و سن، این محدودیت چهره ای متفاوت به خود می گیرد و اگر خود سانسوری را تنها به  دو حالت خودآگاه و ناخودآگاه تقسیم نماییم، تمامی افرادی که در این جامعه به دنیا آمده و رشد یافته اند حتی دربیان اساسی ترین نیازهایی که از حقوق اولیه آنهاست نیزمردد و دچار خودسانسوریند.

 

ما در کشورمان بدون توجه به جنسیتمان روزانه چندین بار خودسانسوری خودآگاه و بیش از آن خودسانسوری ناخودآگاه  در کلاممان منظور می کنیم و آنقدر به این شیوه خو کرده ایم که تصوری از آزادی بیان برای ذهن آموزش دیده بان متصور نیست و این روش حتی در خلوت مان نیز مستولیست،  تا آنجا که اکثر ایرانیان نجوای بی سانسور و بی کلام درونی را حتی با خدای خود عین کفر پنداشته و در تمام عمرشان مجال گلایه ای ساده را بر خود روا نمی دارند .

 

حال اگر برای نقد کنونی جامعه ایرانی آثار مخرب و زایل کننده روان این خودسانسوری ها را در کنار سایر معضلات نادیده بگیریم شاید کنکاشی ناقص انجام داده باشیم و علت صبوری عجیب این جماعت بر ناملایماتی بزرگ را به درستی درک ننماییم .

 

 بی تردید جامعه کنونی ما، اجتماعی مذهبی است  و البته همین کشور،  دارای نسل جوانی  واخورده از همین گونه اندیشه است، جوانانی که آموزش دیده اند نمی توانند و نباید از مرزهایی نامریی که متاسفانه بسیار تنگ و گاهی نامشخص در تمامی ارکان زندگیشان کشیده شده، گذر کنند و حال در برزخی بین واقعیت و حقیقت بلاتکلیف به فکر چاره ای بر اساس اصول تقیه هستند و با همین چشمان تنگ شده  و ذهنی که در هر گوشه اش به بن بست می رسد باید بزرگ ترین تصمیم تاریخی جامعه شان را اتخاذ کنند .

 

 و اما سوال اساسی این مبحث آن است که اگر این افراد به راستی آرزوی عقب زدن این خطوط را از مرزهای خصوصیشان دارند چرا باید انتخابی داشته باشند همسو با واضعان همان خطوط پیشین ؟

چرا اکنون که این تک صداها در آستانه تبدیل به صدای واحدیست، این ندا،  رنگی زشت به خود گرفته و نامفهوم و نارساست؟

 آیا این انتخابی بی محدودیت است یا عزم نشات گرفته از اذهانی درگیر خودسانسوری که شاید حتی به خود مجوز اندیشه گذار از این خطوط را ندهد ؟

آیا ما با تصمیم گیرندگانی مواجهیم که نیازمند درک موقعیتشان و تزریق باور توانایی عقب زدن خطوط تا حد الزامات زمان خود هستند ؟

و سوال اساسی تر آنکه آیا آنها برای یافتن آرزوهایشان، حقوقی واقعی و الزامیشان،  خود را محق می دانند؟

 یا اکنون با شرمی ایرانی، منتظر صدقه ای از بزرگان و التفاتی از سران پیشین همین نظام حکومتی که اکنون رانده شده به دنبال تحریک احساساساتشان هستند، می باشند؟

 حقیقت این است که برای جهش از روی خطوط جامعه کنونی،  ما نیازمند آن چیزی هستیم که اکنون کمتر به آن توجه می نماییم، تمرکز و افزایش باورمندی جوانانی که شاید کمتر به خود جرات تفکر توان تغییراساسی را می دهند و از حقوق خود حتی در ذهن نیمه مذهبیشان می گذرند و به حداقل های صدقه ای برای گذران مقطعی قناعت می کنند و به علت ضعف در بیان خواست هایشان کسانی به جایشان جولان می دهند و سخنگو شده و سقف نیازشان را با انواع حربه ها کوتاه و کوتاهتر کرده و آنچنان دگرگونی اساسی را دیوار تا به افلاک کشیده ترسیم می کنند که کلاه جوان ساده اندیش و خودسانسور را از سرش می اندازند .

 به باور من تنها وظیفه متفکران کنونی القای باور توان برچیدن خطوط  در ذهنیت جامعه و گذار از محدودیت های زبانی حتی به قیمت پذیرش نقد خود است.

مطالب شراره سعیدی در آزادی بیان

© 2010, آزادی بیان. All rights reserved.

Share/Bookmark

مطالب مرتبط


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به iranfree-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به iranfree@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته