شراره سعیدی/ رادیو کوچه
در تاریخ 1360/1/19 ماموریت هیت سه نفره آغاز شد و در تاریخ 1360/3/25 به پایان رسید. این دو ماه و شش روز از دورههای پرالتهاب تاریخ سیاسی کشور محسوب میشود. ریشه درگیریهای این دوره به اختلاف دیدگاههای رییس جمهوری و روسای قوای دیگر مربوط میشد. پیشتر گفته شد که آیتاله مهدویکنی به نمایندگی از سوی خمینی و آیتاله محمد یزدی به نمایندگی از سوی دو قوه « آقای بهشتی ریاست شورای عالی قضایی، آیتاله هاشمی رفسنجانی رییس قوه مقننه و محمدعلی رجایی نخست وزیر» و آیتاله اشراقی به نمایندگی بنیصدر انتخاب شده بودند و قرار بر این بود که این گروه به اقوال و اعمال هر یک از طرفها که موجب اختلاف و تشنج در کشور میشود، رسیدگی کنند و ابتدا با شور و حکمیت به نتیجه برسند و سپس با تذکر به خاطی از تکرار موارد مشابه جلوگیری نمایند و در صورت تکرار، اقدامات دیگری را انجام دهند. در تمام موارد هم دادستان کل کشور «آیتاله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی» را در جریان بگذارند. گفتیم که به نظر میرسد اصل پیشنهاد تشکیل هیت سه نفره حل اختلاف، از سوی مهندس مهدی بازرگان بوده است.
ابوالحسن بنیصدر در کتاب «خیانت به امید» خود توضیح می دهد که در جلسهای که با حضور آقایان خمینی، بازرگان، بنیصدر، رجایی، بهشتی، هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی، سیدعلی خامنهای و احمد خمینی در جماران برگزار شده بود، پس از مباحث تندی که بین دو طرف در گرفته، بالاخره مهندس مهدی بازرگان گفته است: «باید رفت روی خط تفاهم» و دو پیشنهاد داد. یکی تشکیل یک هیت بی طرف، تا هر بار تقصیر از هرطرف واقع شد به طور کدخدامنشی و مسالمتآمیز مشکل را حل کند و دیگری این که حداقل پارهای از اعضای شورای نگهبان تغییر کند. ظاهرن پس از این جلسه است که پیشنهاد تشکیل هیت سه نفره حل اختلاف اجرایی میشود و آیتاله خمینی نیز نماینده خود را در هیت سه نفره انتخاب میکند. این جلسه که در روز 25 اسفند 1359، به منظور رفع اختلافات در حضور خمینی تشکیل شد، منجر به پیامی 10 مادهای و سپس تشکیل هیت حل اختلاف شد. پیام 10 مادهای این گونه ارایه شد:
1 ـ معیار در اعمال نهادها قانون اساسى است و تخلف از آن براى هیچ کس چه متصدیان امور کشورى و لشکرى و چه اشخاص عادى جایز نیست و متخلف به مردم معرفى مىشود و مورد مواخذه قرار مىگیرد. بنابراین، دخالت هر یک از مقامات در امور مربوط به مقامات دیگر بر خلاف قانون است و دخالت کننده به مردم معرفى مىگردد.
2 -مقامات فعلى، ریاست جمهورى، دولت، ریاست دیوان عالى، دادستانى کل کشور، مجلس شوراى اسلامى، شوراى نگهبان، قانونى هستند و کسى حق ندارد در مصاحبهها و نطق ها و رسانهها به یکى از این مقامات توهین و یا آنان را تضعیف نماید و متخلف به ملت معرفى و مورد مواخذه قرار مىگیرد.
3 -به همان نحو که آقاى رییس جمهوری را به فرماندهى کل قوا منصوب نمودم، باید ایشان را به این مقام بشناسند و فرماندهان قواى مسلح از ایشان بر طبق مقررات اطاعت کنند.
4 -شوراى دفاع به نحوى که در قانون اساسى است، مامور مىشود و نمایندگان این جانب آقاى خامنهاى و آقاى چمران هستند.
5 -مسایل دفاع در شورا مطرح و رسیدگى مىشود و پس از تصویب، تصمیم در اجرا با فرماندهى کل قواست و قواى مسلح باید اوامر ایشان را اجرا کنند.
6 -براى رسیدگى به شکایات نسبت به مسایل جنگ و سایر مسایل مورد اختلاف بین مقامات جمهورى اسلامى، هیتى تعیین خواهد شد مرکب از یک نماینده از طرف رییس جمهوری و یکى از طرف دیگر و یکى از سوى این جانب که کوشش در حل شکایات کنند و راى اکثریت هیت مذکور معتبر است و در صورت تخلف یکى از مقامات، باید متخلف را به مردم معرفى کنند و مورد مواخذه قرار گیرد.
7 -چون در سخنرانیهاى رییس جمهوری، نخست وزیر، رییس دیوان عالى کشور، رییس مجلس شوراى اسلامى، گروههاى منحرف و مخالف با جمهورى اسلامى توطیه کرده و موجب فساد مىشوند، اینان تا پایان جنگ تحمیلى سخنرانى نکنند. مصاحبههاى سالم و سازنده و ارشادى مانع ندارد.
8 -از آنجا که روزنامهها و رادیو تلویزیون عاملى مهم براى ارشاد یا تفرقه و نفاق هستند، هیت سه نفرى فوق، آنها را دقیقن مورد بررسى قرار مىدهند و در صورتى که دو نفر از هیت مذکور، آنها را مضر تشخیص دهند، مراتب را به مردم ابلاغ و به دادستانى کل کشور اطلاع مىدهند تا به وظیفه قانونى عمل کند.
9 -اکیدن از مقامات رسمى خواستارم تا با کمک یک دیگر مشکلات کشور را حل کنند و برادرانه با یکدیگر همکارى نمایند.
10 -ائمه جمعه و جماعات ـ ایدهماله تعالى ـ در خطبهها و منابر و سایر گویندگان کوشش فرمایند که آرامش در کشور برقرار باشد و از هر سخنى که موجب نگرانى مردم و تفرقه شود خوددارى کنند و مردم را در پشتی بانى از ملت و تمام ارگانهاى جمهورى اسلامى و نهادهاى انقلابى و قواى مسلح و مردمى تشویق فرمایند.
والسلام.
پس از آن بود که کار هیت سه نفره با پیام خمینی خطاب به آیتاله مهدوی کنی آغاز شد: «جناب عالی را به نمایندگی خویش تعیین نمودم تا با نمایندهای که جناب آقای بنیصدر و نماینده دیگری که جناب حجتالاسلام آقای بهشتی و جناب حجتالاسلام آقای هاشمی رفسنجانی و جناب آقای رجایی تعیین مینمایند، موارد تخلفات از حقوق قانونی هر یک را رسیدگی بنمایید. و نیز در زمان جنگ که زمانی استثنایی است به اقوال و اعمال هر کس که موجب اختلاف و تشنج در کشور میشود رسیدگی کنید و نیز در همین زمینه مطبوعات و رسانههای گروهی را مورد بررسی قرار دهید تا هر کس و هر چه به حسب رای اکثریت متخلف و تخلف به شمار آمد در مرتبه اول به آنان تذکر دهید تا در اصلاح خود بکوشند و در مرحله بعد به وسیله رسانههای گروهی به مردم شریف کشور معرفی و در تمام موارد فوق به دادستان کل کشور گزارش دهید و دادستان کل کشور شرعن موظف است تا با بی طرفی کامل پس از طی کردن مراحل قانونی موافق موازین شرعی و قانونی با آنان عمل کند، انتظار میرود که آنچه را که بر عهده آقایان گذاشته شده است که یک تکلیف شرعی است قاطعانه و بدون غمض عین عمل نمایند. لازم به تذکر است که برای اتحاد بیش تر بین نمایندگان هیچ کدام از سه نماینده در خارج از جلسه حق بازگو کردن نظر خود و اظهار مخالفت با رای اکثریت را که موجب تضعیف هیت شود، نداشته و در صورت تخلف که موجب جنجال است دادستان کل کشور با خود نماینده متخلف چون سایرین عمل خواهد کرد. لازم است نمایندگان و افرادی که آنان را تعیین مینمایند و همه نویسندگان و گویندگان برای حل معضلات جامعه دست در دست یکدیگر دهند و در حدود قانونی وظایف خویش برای پیش برد مقاصد عالی اسلام تلاش کنند.»
خبر / رادیو کوچه
هیت اعزامی آژانس بینالمللی انرژی اتمی به ایران، روز چهارشنبه، 1 فوریه اعلام کرد که قصد دارد در «آینده نزدیک» بار دیگر به این کشور سفر کند.
هرمان نکائرتس، رییس هیت اعزامی آژانس بینالمللی انرژی اتمی به ایران روز چهارشنبه در بازگشت از این سفر سه روزه، در فرودگاه وین، پایتخت اتریش دیدار از ایران را سفری «خوب» توصیف کرد و افزود «مقامات ایران تاکید کردهاند که متعهد به رفع مسایلی هستند که درباره برنامه هستهای این کشور وجود دارد.»
تصمیم هیت اعزامی میتواند نشانه پیشرفتهایی در زمینه کسب اطلاعات راجع به اتهام فعالیتهای محرمانه اتمی جمهوری اسلامی باشد.
آقای نکائرتس به جزییات مذاکرات درطول این سفر سه روزه اشارهای نکرد، اما اظهار داشت: «ما در طول این سه روز بحثهایی فشرده درباره اولویتهایمان داشتیم و متعهد هستیم تا تمام اختلافاتی را که هنوز درباره برنامه اتمی ایران وجود دارد، حل و فصل کنیم.»
به گفته رییس این هیت «مقامات ایران هم تعهد خود را در این مورد اعلام کردند.»
آقای نکائرتس افزود: «هنوزکارهای زیادی در اینباره باید انجام شود» و از انجام سفر دیگری به تهران در آینده نزدیک خبر داد.
در همین حال علیاکبر صالحی، وزیر خارجه جمهوری اسلامی با مثبت ارزیابی کردن این سفر گفت: «جلسات خوبی بود و قرار شد این رایزنیها ادامه پیدا کند.»
آقای صالحی در مورد بازدید کارشناسان آژانس از تاسیسات هستهای ایران در جریان سفر به این کشور اعلام کرد که در این سفر بازدیدی انجام نشد، اما «آمادگی داشتیم که اگر خواستند بازدیدی را انجام دهند، آن را فراهم کنیم.»
وزیر خارجه جمهوری اسلامی همچنین در مورد پاسخ سعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی این کشور به نامه کاترین اشتون، مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا گفت: «آقای جلیلی به عنوان مذاکرهکننده ارشد در موضوع هستهای قبلن آمادگی خود را برای مذاکره با گروه 1+5 اعلام کرده بود و مجدد این آمادگی را به صورت مکتوب اعلام میکند و امیدواریم این نشست در آینده نه چندان دور برگزار شود.»
بیشتر بخوانید:
«پایان مذاکرات و بازرسی آژانس اتمی در ایران»
خبر / رادیو کوچه
فاطمه خردمند، روزنامهنگار و همسر مسعود لواسانی، روزنامهنگار و فعال سیاسی، که ۱۷ دیماه بازداشت شده بود، روز چهارشنبه، ۱۲ بهمنماه، از زندان اوین آزاد شده است.
فاطمه خردمند دانشآموخته رشته روزنامهنگاری دانشگاه آزاد تهران مرکز است. مسعود لواسانی نیز از جمله روزنامهنگارانی است که پس از جریان انتخابات دهمین دور ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ بازداشت شد و از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به دو سال زندان محکوم شد که با پایان دوران محکومتیش در شهریورماه امسال آزاد شد.
لازم به اشاره است بازداشت وی و چند تن دیگر از روزنامهنگاران در هفتههای اخیر از سوی مراجع قضایی اقدام علیه امنیت ملی و فعالیت تبلیغی علیه نظام عنوان شده و تاکنون دستور بازداشت برخی از آنها تمدید شده است.
بیشتر بخوانید:
«سازمان ملل به مقامهای جمهوری اسلامی تذکر دهد»
«بازداشت سعید مدنی، فعال ملی مذهبی» (اخبار مرتبط)
خبر / رادیو کوچه
خبرگزاری صدا و سیمای جمهوری اسلامی روز چهارشنبه، 1 فوریه، از ربوده شدن گروه ۱۱ نفره دیگری از زائران ایرانی توسط یک گروه ناشناس مسلح خبر داده است. به گفته این خبرگزاری، زائران با اتوبوس به سوریه سفر کرده بودند.
مسعود اخوان، نماینده سازمان حج و زیارت ایران در سوریه اظهار داشت که این زائران امروز چهارشنبه ۱۲ بهمن در حالی که با اتوبوس به سوی دمشق میرفتند، توسط یک گروه مسلح متوقف شدند.
به گفته او، اعضای این گروه مسلح، ۱۱ مرد از میان ۳۵ مسافر اتوبوس را که از حلب به سمت حما در حرکت بود با خود به مکانی نامعلوم بردند.
روز پنجشنبه گذشته هم مقامات جمهوری اسلامی از ربوده شدن گروهی از زائران ایرانی در سوریه خبر داده بودند.
آنها از دولت سوریه خواسته بودند که همه امکانات خود را برای تامین سلامت ربودهشدگان و آزادی آنها به کار گیرد.
انتشار گزارش های مربوط به ربوده شدن شهروندان ایرانی در سوریه از ۳۰ آذرماه و در پی ربوده شدن ۵ ایرانی در شهر حمص آغاز شد.
ایران این ۵ نفر را مهندسان و کارمندان فنی شاغل در پروژه نیروگاه برق این شهر معرفی کرد.
پس از آن دو ایرانی دیگر هم که برای کسب خبر در مورد این گروه به حمص رفته بودند، ربوده شدند.
لازم به اشاره است مخالفان دولت سوریه از جمهوری اسلامی به دلیل حمایتی که از بشار اسد میکند انتقاد کرده و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را متهم میکند که در سرکوب مخالفان حکومت سوریه به ارتش این کشور همکاری میرساند.
بیشتر بخوانید:
«مجروحشدن سه ایرانی در حمله به اتوبوس زائران در سوریه»
«ایران وابستگی ایرانیهای ربوده شده در سوریه به نیروهای مسلح را تکذیب کرد»
محمد تاجران/ رادیو کوچه
من بعد از اینکه از تاجیکستان به ایران برگشتم به دنبال راهکاری برای تشکیل یک تشکل مردمی بودم که در زمینه محیط زیست کار آموزشی انجام دهد و این باعث شد که من فرصت رفتن به چین را از دست بدهم و مجبور باشم که زمستان را به گونهایی سپری کنم.
روزهای آخر پاییز به این فکر افتادم که زمستان را در ایران رکاب بزنم و هم کشور خودم را ببینم و هم زمستان را بگذرانم و همچنین کارهای آموزشی خودم را در ایران آغاز کنم.
به این گونه بود که سفری را در ایران شروع کردم و تصمیم گرفتم از مشهد به سمت کویر و پس از آن به سمت جنوب که حاشیه خلیج زیبای پارس است را رکاب بزنم.
خبر / رادیو کوچه
در مراسم اختتامیه چهارمین جشنواره «جیپور» هند، که شامگاه سهشنبه، 31 ژانویه، برگزار شد، جایزه شترطلایی بهترین کارگردانی به اصغر فرهادی برای «جدایی نادر از سیمین» اهدا شده است.
به گزارش ایسنا،جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره را نیز ساره بیات برای بازی در «جدایی نادر از سیمین» دریافت کرد.
همچنین «رز سرخ» ـ برای بهترین فیلمی که در کشورش اکران عمومی شده است ـ به «گلچهره» وحید موساییان رسید و بهترین فیلم انیمیشن هم از ایران، «خمره» معرفی شد.
چهارمین دوره جشنواره فیلم «جیپور» از ۷ تا ۱۱ بهمنماه در کشور هند برگزار شد و فیلمهای «جدایی نادر از سیمین» اصغرفرهادی، «بیگانگان» عباس رافعی، «راه آبی ابریشم» محمد بزرگنیا، «گلچهره» وحید موسائیان، انیمیشن «خمره» علی احمدی و فیلم مستند «موبایل در تهران» لقمان خالدی از ایران در این جشنواره حضور داشتند.
بیشتر بخوانید:
«نامزدی فیلم فرهادی در دو بخش جایزه اسکار»
افشان برزگر/ رادیو کوچه
هرچند این روزها اوضاع اقتصادی خیلی از خانوادهها بهم ریخته، اما گوشه لب خیلی از خانمها یک لبخند شیطنتآمیزی هست و به شوخی و خنده، طلبی که از همسرانشان دارند و هر چند وقت یک بار به رخشان میکشند. از قرار معلوم هم مردها احساس خطر کردهاند و از حرفها که به صورت جدی یا شوخی در جمع دوستان یا فضای مجازی مطرح میکنند، میتوان این نگرانی را به وضوح دید.
جذابیت قیمت سکه این روزها برای خانمهای متاهل بیش از سابق شده و با نوسان نرخ آن، ماشین حسابها را در دست میگیرند و قیمت سکههایی که چند سال قبل مهرشان شده است را حساب و کتاب میکنند. از طرف دیگر هم مردها رنگ به رو ندارند و تا عادی شدن اوضاع و پایین آمدن قیمت سکه، به قول خودشان جلوی همسران باوفایشان تا کمر خم میشوند.
اما فلسفه مهریه چیز دیگری بود و قرار بود نشانهای از صداقت و علاقه مرد به همسرش باشد. به همین خاطر از گذشتههای دور مردان برای جلب نظر و موافقت همسر مورد نظرشان هدیه میدادند که بعدها اسم مهریه به خود گرفت. رسم مهریه در ایرانباستان و حتا در آیین زرتشت نیز وجود داشته، به طوری که در زمان ازدواج سندی تنظیم و در آن، مهریه زن نوشته میشد که پس از ورود اسلام به ایران، این رسم دچار تغییراتی شد.
در حال حاضر نیز نرخ مهریه به طور مثال در کشوری اسلامی مانند عربستان، 14 هزار دلار است که معمولن خانوادهها رقمی بیش از این را به عنوان مهریه اعلام نمیکنند.
در کشوری مانند سوریه نیز مهریه با توافق خانواده عروس و داماد تعیین میشود و اغلب میزان مهریه در ازدواجهای فامیلی کمتر از ازدواج با غریبه است که رقم تعیینشده باید خیلی زود به پدر عروس برای تهیه جهیزیه پرداخت شود.
در جمهوری آذربایجان، میانگین نرخ مهریه حدود دو هزار منات معادل چهار میلیون تومان است. این رقم در هند حدود 100 هزار تا یک میلیون و 500 هزار روپیه یا معادل چهار تا 45 میلیون تومان تعیین میشود.
در ترکیه مهریه به طور متوسط 35 هزار لیر یا حدود 35 میلیون تومان، در چین حدود 100 هزار یوان یا معادل 30 میلیون تومان و در عمان حدود 10 هزار ریال و برابر با حدود 25 میلیون تومان است.
همچنین بررسیهای انجامشده در زندگی اقوام گذشته حاکی از آن است که حتا در آیین یهودیان و مسیحیت نیز رسم مهریه وجود داشته است و در حال حاضر نیز این رسم در کشورهای غیراسلامی با نامی غیر از مهریه نیز دیده میشود، به طوری که مردها پس از ازدواج هدیهای را به نشانه صداقت و عشق به همسرانشان میدهند.
سفر به 120 کشور دنیا، 10 هزار لیتر بنزین، شمش طلا به وزن عروس، حفظ کردن دیوان حافظ، صعود به 10 قله برتر جهان، جمعآوری 50 هزار صدف دریایی، یک خرمن گل مریم، یک خروار پوست پیاز و بال مگس و شکار 10 راس آهوی وحشی از جمله مهریههای عجیب و غریبی هستند که در چند سال گذشته در دفاتر اسناد رسمی ازدواج کشور ایران ثبت شدهاند.
از این موارد خاص که بگذریم، مهریهها اغلب بر اساس تعداد سکه تعیین میشود و از آنجا که بعضی خانوادهها بر این اعتقادند که مهریه، نشانه ارزش و جایگاه اجتماعی دختر است، فاکتورهایی همچون سطح تحصیلات، زیبایی و سطح مالی خانواده دختر را ملاک تعیین مهریه قرار میدهند که در این شرایط، مهریه دختر به تعداد سال تولد و حتا بیشتر و در برخی موارد به 124 هزار عدد یا سکه به ارتفاع قله دماوند یا هیمالیا و یا فاصله تهران تا لندن و زمین تا کره ماه نیز رسیده است.
براساس پژوهشهای انجام شده در مرکز مطالعات جمعیتی آسیا و اقیانوسیه، میانگین مهریه زنان در ایران 350 تا 450 سکه است که این میانگین در 20 سال قبل حدود 150 سکه طلا بود که این آمارها نشان میدهد ایران از این نظر در مقایسه با دیگر کشورهای مسلمان در سطح منطقه رتبه نخست را دارد و به رغم اینکه در سایر کشورها رقم مهریه ثابت بوده و به ندرت دستخوش تغییر میشود، رقمها و موارد عجیب دیگری همچنان به لیست مهریه دختران ایرانی افزوده میشود.
اگر از ظواهر امر در تعیین مهریههای سنگین بگذریم، کارشناسان و حقوقدانان به این امر اعتقاد دارند که اکثر خانوادههایی که اقدام به تعیین این نوع مهریهها میکنند، هدفی جز چشم و همچشمی و یا فخرفروشی دارند. هدف آنها تضمین امنیت دخترانشان در برابر قوانین ضدزن در ایران است.
نابرابریهای جنسیتی، قانونی و حقوقی، کمرنگ شدن اخلاقیات در جامعه و حاکمیت فرهنگ مردسالاری در جامعه باعث شده که دختران و خانوادهها از مهریههای سنگین به عنوان اهرم فشار برای رسیدن به حقوق قانونی و شرعی خود استفاده کنند و از آن به عنوان پشتوانه استمرار معیشت زن پس از طلاق، جلوگیری از طلاقهای بیمورد و خیانت، راهی برای جبران نقص ارث زن و در بسیاری از موارد گرفتن حضانت کودکان در هنگام طلاق بهره بجویند.
بنابراین نقایص قانونی در کشور باعث شده که مهریه از کارکرد اصلی خود به عنوان سمبل عشق و صداقت خارج شده و به وسیله تنبیه مردان تبدیل شود. تنبیهی که روزانه شش تا هفت مرد ایرانی را به پشت میلههای زندان میاندازد، به طوری که بر اساس آخرین آمارهای رسمی اعلام شده، تعداد زندانیان مهریه از دو هزار نفر سال گذشته به 3200 نفر در سال جاری رسیده و با افزایش 50 درصدی مواجه بوده است.
مسوولان در طول سالهای گذشته هر کاری که توانستهاند برای جلوگیری از زندانی شدن مردها به دلیل پرداخت مهریه بالا کردهاند که تاکنون هیچ یک از آنها جواب نداده است. به طور مثال از سال 85 قانونی به دفاتر ثبت ازدواج ابلاغ شد که بر اساس آن، مهریه به صورت عندالاستطاعه ثبت شود که به گفته مسوولان هیچ زوجی از این قانون استقبال نکردند.
اواخر آبان ماه امسال نیز یکی از حقوقدانان شورای نگهبان از غیرقانونی بودن ثبت مهریههای نامتعارف در دفترخانهها خبر داده و گفته بود که دفترخانهها نباید مهریههایی را که در قانون تعریف نشده، ثبت کنند. این در حالیست که برای تعیین مقدار مهریه هیچ سقف و محدودیتی در قانون پیشبینی نشده است و حتا در ماده 1078 قانون مدنی عنوان شده که حداقل مهریه نباید آنقدر نازل باشد که ارزش اقتصادی نداشته باشد. همچنین بر اساس ماده 10 قانون مدنی که بر اصل آزادی طرفین در قراردادها تاکید دارد، قانون نمیتواند زوجها را به تعیین مهریه با سقف خاصی اجبار کند.
از دیگر اقدامات مسوولان برای کمتر زندانی شدن مردان بدهکار این بود که از مهریههای نامتعارف مالیات بگیرند که این موضوع که از سوی دولت پیشنهاد شده بود، با مخالف مجلس مواجه شد، چراکه از نظر کارشناسان، مهریه درآمد محسوب نمیشود که بتوان از آن مالیات کسر کرد.
پیشنهاد دیگری نیز که تاکنون عملی نشده این است که هر سال رییس قوه قضاییه، نرخی را به عنوان مهریه اعلام کند که اگر مهریه زنی، بیش از نرخ اعلام شده از سوی حکومت باشد، دیگر شوهرش به دلیل نداشتن توان مالی در پرداخت مهریه به زندان نرود.
در این میان نیز اگر مردی در پروسه طلاق با فروش و انتقال داراییهای خود به فرد دیگری، خود را فاقد استطاعت لازم برای پرداخت مهریه معرفی کند، این وظیفه زن خواهد بود که خلاف ادعای شوهرش را اثبات کند.
این طرحها و پیشنهادات در حالی مطرح میشود که بسیاری از حقوقدانان و فعالان حقوق زنان معتقدند هرچه نقش دولت در خانواده که نهادی اخلاقی و مبتنی بر روابط خصوصی افراد است، کمرنگ تر شود، کارکردهای آن نهاد به طور مناسبتری محقق میشود، چراکه مهریه یک موضوع عرفی است که به فرهنگ خانوادهها برمیگردد. در واقع جایی که پای قانون در حمایت از حقوق زنان میلنگد، سنت و عرف قد علم کرده و قاعده خود را برای حمایت از حقوق زنان وضع کرده است، بنابراین راه مقابله با آن، دخالت و ورود مستقیم، دستوری و بخشنامهای دولت نیست.
همچنین تصمیمگیران قبل از هر اظهارنظر و سیاستگذاری باید ابتدا به این سوال پاسخ دهند که با توجه به قوانین کشور که اکثر آن به نفع مردان نوشته شده، جایگزینهایشان برای عواقب کاهش نرخ مهریه و جلوگیری از تضییع حقوق زنان چیست؟ هر چند که حکومت همیشه در مقابل این سوال سکوت اختیار کرده، اما پاسخ خانوادهها وضع مهریه به عنوان روزنه و کورسوی امیدی برای بهبود نسبی وضعیت زنان به ویژه پس از طلاق است.
یا اینکه زوجها قبل از ازدواج بر سر تقسیم منصفانه داراییهای مشترک بعد از زندگی زناشویی، اعطای حق طلاق به زن، حق اشتغال، حق ادامه تحصیل، حق مسکن، حق سفر و حق حضانت به توافق رسیده و تمام این موارد را در عقدنامه ثبت کنند، اما اکثر دفاتر ثبت ازدواج از پذیرش آن سرباز میزنند.
در پایان میتوان گفت، مهریه نه ضامن تحکیم و نه عامل فروپاشی خانوادههاست، اما در واقع جور نابرابریها و تبعیضها و خلاهای قانونی حقوق زنان را یک تنه میکشد، در حالی که شانههای نحیف مهریه بیش از این تاب تحمل این بار سنگین را ندارد.
رضا حاجیحسینی/ رادیو کوچه
مشغول بازی در فضای مجازی بودم و از این صفحه به آن صفحه سرک کشیدن، که ناگهان دیدم در دههی شصتم و یکی میگوید: «سلام دوستان…»
حالا شما دارید میفرمایید که ای خالیبند، در دههی 60 فضای مجازی کجا بود که تازه یکی هم بپرد بیرون و بگوید سلام؟ من هم عرض میکنم که بله، حق با شماست، آن هم مثل برخی آمارها در ایران که وقتی عددها را با هم جمع میکنی، میشود بیش از 100 و چند درصد. ولی، اما… اما، ولی… درست است که در دههی 60 فضای مجازی نبود، اما در فضای مجازی که دههی 60 بود. یعنی هست. عبارتی که خواندید چیزی است در این مایهها که «جیک جیک مستونت بود/ فکر زمستونت بود؟» البته هیچ ارتباط منطقی یا حتا غیرمنطقی میان دههی 60، فضای مجازی، جیک جیک مستون، فکر زمستون و … وجود ندارد یا اگر دارد ما متاسفانه تا این لحظه متوجه آن نشدهایم.
القصه، ما همچنان مشغول بازی در فضای مجازی دههی 60 هستیم و همان دوستمان که گفته بود سلام دوستان، حالا دارد میگوید: «بیمقدمه بگویم، مدتی است وقتی برای جوانترها از جوانیم و شرایط روزگار آن دوران میگویم، با نگاههای ناباورانه و پرسشهای از سر تردید مواجه میشوم. جالبتر اینکه برخی از همدورههای خودم هم دچار فراموشی گشتهاند و همین بیست، سی سال پیش را از یاد بردهاند.»
سرمان را بلند میکنیم تا کمی دقیقتر ببینیم ما کجا داریم بازی میکنیم که میبینیم آمدهایم به وبلاگ یک دههی شصتی که قرار گذاشته از زندگی در این دههی کذایی بگوید: «این وبلاگ فقط به یادآوری آن روزها میپردازد و بس. قصد توهین به هیچکس و عقیدهای را ندارم، اما میدانم یادآوری آن روزگار برای کسانی توهینآمیز است. دیگران هم میتوانند خاطرات آن دوره را برایم بفرستند که تحت موضوع دیگران در وبلاگ منتشر خواهد شد.»
میبینید دههی شصتیها چه آدمهای باحالی هستند؟ نه واقعن میبینید؟ خب حالا که میبینید یک کمی یاد بگیرید اقلن. این دوست ندیده و نشناخته اما در کل نشسته و حرفهای ما را نوشته. یعنی از بازی نوشته و همهی حرفهایی را که قرار بود ما به شما بگوییم، خودش یکتنه گفته و نه فقط گفته که حتا نوشته. حالا ما هم حرفهای او را مینویسیم تا نوشته باشیم:
«در دههی 60 که هنوز کوچهها و خیابانهاى فرعى به تصرف انبوه ماشینهاى پارک شده درنیامده بود، کوچه محل مناسبى براى بازیهاى دستجمعى بچهها بود. بازیهایی که هنوز هم اسمشان وجود دارد ولى به علت نبود فضاى مناسب، به فراموشى سپرده شدهاند. از کوچهها و خیابانهاى فرعى تهران و شهرستانها که رد مىشدى، اغلب حلقهی بسکت یا خطکشى زمین گل کوچیک و والیبال دیده مىشد. بدمینتون هم از بازیهاى کوچه بود. جدا از این ورزشها، بازیهایى مثل هفتسنگ، لىلى، تیله بازی (که همان بیلیارد زمینى بود) گل یا پوچ، دوز بازی، بادبادک بازی، منچ و مار-پله، سرنخ، مسترمایند، خط- نقطه، اسم- فامیل و … هم مطرح بود. در محلهها و نقاط سنتىتر، الکدولک (پلاچفته) و گرگم به هوا و شاه-وزیر هم بازى مىشد.
بعضى از این بازیها نشستنى بود و مناسب براى ساعتهاى داغ که بچهها روى سکوى خانهاى یا سایهی خنک درختى یا در گوشهی حیاط یا زیرزمینى بىسر و صدا مشغول بازى مىشدند. بازیهاى بدو بدو معمولن عصر و غروب آفتاب با هیاهو و سر و صدا انجام مىشد.
در گل کوچیک اگر تعداد نفرات براى بازى کافى نبود، یک گله یا شوت یکضرب بازى مىشد. از مکافات بزرگ بازیهاى کوچه، افتادن توپ به حیاط خانهها بود. از بدبختى بچههاى کوچه همیشه هم توپ به خانهی بداخلاقترین و عصبىترین اهالى کوچه مىافتاد و پس گرفتنش هم واویلا بود.
یارکشی، جر زنى، رجز خوانى، کتککارى، قهر و آشتى، شلوار سوراخ شده، دست و پاى زخمى، دمپایی پاره، خون دماغ و پارچ آب یخ، همه و همه از حواشى لذتبخش بازى در کوچه بود.»
دیدید چه بازیهای جالبی داشتیم ما دههی شصتیها؟ بازیهایی که خودمان هم حتا نام بعضیهایشان را نشنیدهایم، چه رسد به اینکه بازیشان کرده باشیم.
در آخر گفته باشیم که آقای «صائب تبریزی» میفرمایند:
ریخت چون دندان، امید زندگی بیحاصل است/ مهره چون برچیده شد بازی به آخر میرسد
این هم شرح حال ما که مهرههایمان برچیده شدهاند و گویا به آخر بازی رسیدهایم.
این روزها سالگشت بازی انقلاب در ایران است. بازیای که زندگی ما دههی شصتیها را متحول کرد و البته همچنان هم ادامه دارد. تا باشد از این بازیها.
خبر / رادیو کوچه
علی عجمی، فعال دانشجویی طیف چپ و دانشجوی حقوق دانشگاه تهران پس از پایان دوران محکومیت خود روز دوشنبه، 30 ژانویه، از زندان رجاییشهر کرج آزاد شده است.
به گزارش هرانا، این فعال و سردبیر نشریه دانشجویی «دنیای بهتر» در شهرستان سبزوار توسط نیروهای امنیتی در خوابگاه دانشگاه تهران بازداشت شد.
نامبرده از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به اتهام تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شده بود که حکم مزبور پس از تایید در دادگاه تجدیدنظر به ۲ سال حبس کاهش یافت.
بیشتر بخوانید:
«انتقال عجمی، زندانی سیاسی به سلولهای انفرادی»
خبر / رادیو کوچه
به گزارش رسانههای حقوق بشری، در روزهای اخیر، حکم پنج سال حبس تعزیری ایقان شهیدی، فعال حق تحصیل و شهروند بهایی، از سوی شعبه ۵۴ تجدیدنظر دادگاه انقلاب تهران مورد تایید قرار گرفته است.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، شهیدی در دادگاه بدوی به اتهام «عضویت در گروهک غیرقانونی کمیته حق تحصیل»، «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران» و «عضویت در جامعهی بهایی» از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه به پنج سال حبس تعزیری محکوم شد.
لازم به اشاره است برخی از اعضای کمیته حق تحصیل توسط نیروهای امنیتی در ۱۱ اسفند ماه بازداشت و روانه بند ۲ الف زندان اوین شدند.
بیشتر بخوانید:
«پنج سال حبس محکومیت شهیدی، شهروند بهایی»
آتوسا صاد / رادیو کوچه
کارکرد روانی فیسبوک در جوامع دیکتاتوری یا جوامعی که در آن حق سخن گفتن توسط حاکمان از مردم سلب شده موضوعیست که بررسی آن شاید خالی از نتایج انسانی-اخلاقی نباشد.
همین سال گذشته بود که خانوادهی مصری اولین فرزند خود را به یمن پیروزی انقلاب مصر «فیسبوک جمال ابراهیم» نامیدند. پدر خانواده در مصاحبه با الاهرام مصر به نقش حیاتی فیسبوک در پیروزی جنبش مردمی مصر و پایان دوران سی سالهی حکمرانی مبارک اشاره کرد. موسس فیسبوک، مارک زاکربرگ، هم از دریافت هدایا و پیامهای تشکر مردم مصر اظهار شادمانی کرد
سیاست، فرهنگ، و مذهب بستهی کشورهای خاورمیانه، اینترنت را در این کشورها به سوپاپ اطمینانی برای تجربهی هر چند سادهی دموکراسی غرب مبدل کرده است. محوریت اسلام در سیاست و سنت کشورهای منطقه و نقش عمدهاش اسلامیون در ارایهی تفاسیر دگماتیک از دموکراسی، تجربهی فیسبوک را به تجربهای اومانیستی تبدیل کرده است. همانگونه که مسیحیت (۱۴ قرنهی) قرون وسطا -به مدد تغییرات اجتماعی و کنکاشهای فلاسفه و اندیشمندان- با پدیدهی اومانیسم مواجه شد، اسلام (۱۴ قرنه) هم در قرن ما دچار پدیدهای به نام فیسبوک شده که هم پاسخگوی خواستهها و تغییرات اجتماعیست و هم فوران اومانیسم خاموش این جوامعست
اسلام بنیادگرا که به پیروی خاموش و بردهوار جوامع از تفسیر حاکمان از دین تاکید دارد، امروز با اسب تروای اینترنت روبهروست. اسب تروایی که گرچه در ظاهر خاموش و بیصداست اما در بطن خود فریاد نسلی از جنگجویان خانهنشین را منعکس میکند. اینترنت دست در دست توانمند تکنولوژی غربی، گوشهای از لذت داشتن صدای فردی را به ساکنان خاورمیانه چشانده است.
اومانیسم فیسبوکی (حتا بعد از آخرین تغییرات در سال ۲۰۱۲) ساختاری بسیار ساده و ابتدایی دارد. شبکههای اجتماعی که بر اساس اصل سادهی «همه حق سخن گفتن دارند» بنا شدهاند، محیطی دموکراتیک را ایجاد کردهاند که در آن پروفایلهای شخصی افراد بسان خانهها یا جعبههای دنجی هستند که در حالت عادی هیچ قدرتی (حاکم جامعه، والدین، همسر، فرزند، و غیره) به حریم خصوصی آنها نفوذ نخواهد کرد. تیم زاکربرگ (در واقع یا به ظاهر) محیط امنی آفریده است که صدای سرکوب شدهی نسلها را به فریاد، سخن، عکس، فیلم، شعار، جروبحث، همدردی، مکالمه و همفکری و گاهی فقط چند کلمه حرف بیدغدغه مبدل کرده است. مسخ زاکربرگ!
و اینجا بود که حاکمان، دیر یا زود، خطر اومانیسم و دموکراسی اینترنتی و فیسبوکی را حس کردند و برای سرپوش گذاشتن دوباره دست به دامان فیلترینگ و سانسور و ابداع اینترنت ملی یا فیسبوک اسلامی میشوند. و فیسبوک اسلامی جذابیت فیسبوک زاکربرگ را ندارد چون اولن تحت نظارت و کنترل دوگماتیسم مذهبی یا همان چیزی است که کاربران برای فرار از آن به فیسبوک متوصل شدهاند؛ و ثانین قابلیت اتصال به جامعهی عظیم جهانی (و جوامعی که تجربه ی اومانیسم را در بطن خود میپرورانند) را ندارد.
با وجود انواع تمهیدات حکومتی، فیسبوک و اومانیسم که متصل به روح و روان و اندیشهی بشریست مانند رودی در جریان راه خود را در نهایت باز خواهد یافت.
در قسمت بعد به بررسی وجه دیگری از فیسبوک که اومانیسم آن را زیر سوال میبرد خواهم پرداخت.
چهارشنبه 12 بهمن 90/ 1 فوریه 2012
اجرا: اعظم
استودیو: ماندانا
تقویم تاریخ
گزیده اخبار مطبوعات چهارشنبه ایران
زخم- «مهریه، جورکش نابرابریهای جنسیتی در ایران»- افشان برزگر
بخش اول خبرها
روزنگاشت- «از تو برای تو»- محبوبه شعاع
هفتسنگ- «بازیهای دههی 60 در فضای مجازی»- رضا حاجیحسینی
بخش دوم خبرها
مجله جاماندگان- «به قصد رفتن روی خط تفاهم»- شراره سعیدی
گفتههای یک دوچرخهسوار جهانگرد- «تولدی دوباره»- محمد تاجران
بخش سوم خبرها
صدای شعر ایران و جهان- «شعروفون» اشعاری از لیلا فرجامی و شاعر کرد عبداله پشو- مانا آقایی و لیلا فرجامی
خبر / رادیو کوچه
روز سهشنبه، 31 ژانویه، صدف ثابتیان، شهروند بهایی با صدور حکمی از سوی دادگاه انقلاب تهران به ۲ سال حبس تعزیری محکوم شده است.
به گزارش هرانا، این شهروند بهایی اهل ساری که در ارتباط با دانشگاه مجازی بهاییان ایران بازداشت شده بود از سوی قاضی صلواتی به ۲ سال حبس تعزیری محکوم شد.
وی به همراه دو شهروند بهایی دیگر در ساری بازداشت و به تهران منتقل شد و پس از طی پروسه بازجویی با تودیع وثیقه به صورت موقت آزاد شد.
قابل ذکر است جلسه دادگاه رسیدگی به اتهام نامبرده در ۱۷ دی ماه برگزار شد.
بیشتر بخوانید:
«احضار و بازجویی سه شهروند بهایی قائمشهر»
سیاوش بریرانی
آکواریومبازها یعنی کسانی که یک یا چند آکواریوم دارند و سر و کارشان با ماهیهای تزیینیست خوب میدانند که چطور باید یک ماهی را از یک آکواریوم به آکواریوم دیگر منتقل کرد. برای جلوگیری از وارد شدن شوک حرارتی ناشی از اختلاف دمای دو آب و سکته، پلاستیک محتوی ماهی رابرای دقایقی درون آب جدید میگذارند تا ماهی به دمای جدید عادت کند و بعد به خانه و زندگی جدید منتقلاش میکنند!
آدمها هم انگار همین طورند. آنها زمان نیاز دارند تا خود را با شرایط جدید، به خانه و سرزمین جدید وفق دهند اما مهاجرت آنها به سادگی ماهیها نیست. آدمها بر خلاف ماهیها، زبان مادری، فرهنگ خانهی پدری و بعضی خلق و خوهای خاص سرزمین خود را همراه میآورند. همسان کردن همهی این داشتهها با جامعهی جدید تقریبن غیرممکن است. شکل و ظاهر آنها، لهجهشان، آداب و رسومشان و هزار و یک چیز دیگرشان با بقیه فرق دارد.
شرایط زندگی برای مهاجرین و تازه واردین در سرزمینی دیگر، بستگی زیادی به خصوصیات خود آنها دارد. این خصوصیات شامل توان مالی، سن، تحصیلات، وابستگیهای عاطفی و احساسی فرد به خانواده، فرهنگ قومی یا بافت اجتماعی که فرد از آن کوچ کرده و دهها فاکتور دیگر میشود.
پناهندگی ویژهترین و شاید بحرانیترین نوع مهاجرت است چرا که فرد پناهنده مجبور به ترک کشور و موطن خود میشود در حالی که ممکن است هیچ نوع آمادگی از قبل برای این سفر دور و درازش نداشته باشد. واژهی پناهندگی تصویرهای زیادی را به ذهن متبادر میکند: انتظار، افسردگی، اضطراب، دلتنگی و خیلی چیزهای دیگر. نا آشنایی با زبان جدید، عدم اطلاع از قوانین پناهندگی در کشور جدید، نداشتن حق کار، مسکن و خلاصه همه چیز برای یک پناهنده بالقوه یک مشکل و آسیب میتواند باشد. عموم پناهندهها سرمایهای ندارند و باری بر دوش جامعهی میزبان محسوب میشوند. به همین خاطر اکثر کشورها سعی میکنند پروسهی رسیدگی به پروندههای پناهندهگان را در سریعترین وقت ممکن رسیدگی کنند و آنها را در مکانهایی دور و جدا از شهرهای بزرگ سکنی دهند. شاید خارجیها پیش خودشان میگویند: «کسی برای پناهندهها کارت دعوت نفرستاده که به اینجا بیایند! آنها به ارادهی خود و اکثرن غیرقانونی آمدند و هیچ شناختی از گذشته و هویتشان در دست نیست و…»
حلق آویز کردن، زدن رگ دست، خوردن قرص یا در کل خودکشی، اتفاق ناخوشایند و آخرین پردهی صحنهی زندگی بعضی پناهندههاست. آنها از سردرگمی، استرس، جو و نگرش منفی جامعهی میزبان نسبت به مفهوم «پناهندگی» آنقدر کلافه میشوند که در یک لحظه همه چیز را به بنبست رسیده و تمام شده میپندارند. به راستی مقصر کیست؟ حکومت ایران؟ دروغگویی و صحنهسازی بعضی پناهندهها و بازگشت آنها به کشور خود بعد از گرفتن جواب مثبت و یا جامعهی میزبان که به اندازهی کافی به نیازهای مادی و معنوی پناهندهها توجه نشان نمیدهد؟
اگر داستان پناهندگی را به یک خانواده شبیه بدانیم؛ حکومت ایران شاید پدری خشن و نامهربان باشد که فرزند یا فرزنداناش را از خانه میراند و آنها را بیهیچ پشتوانهای رها میکند. پناهندگان فرزندان آوارهای هستند که به هر طرف رهسپار میشوند تا خانه؛ آشیانه و پناهی بیابند. هیچ تضمینی از قبل برای آنها نیست که ناپدری و نامادری جدید، افرادی دلسوز و وظیفهشناس برای آنها باشند. چه بسا ممکن است زندگی جدید آنها از رفتاری که در خانهی پدری دیدند در کل بدتر باشد اما دیگر آنها نه راه پس دارند و نه راه پیش. آنها ماهیهای آب به آب شده و سرگردانی هستند که برای عادت کردن به آب جدید روزگار میگذرانند. شاید بعضی از آنها طاقت نداشته باشند و از آکواریوم بیرون بپرند اما بقیه جز صبر راهی ندارند. آنها از خانهی پدری رانده شدهاند و جز ساختن با نامادری راهی ندارند.
عبدالستار دوشوکی
با افزایش تدریجی تنش بین جمهوری اسلامی و غرب، برخی از محافل «با تجربه» اپوزیسیون برونمرزی نیز برای ارایه آلترناتیو، آموزش و تشکیل «دولت در تبعید» به یارگیری و جذب شخصیتهای شناخته شده و جلب توجه «محافل تصمیم گیری» کـنش و تلاشهای خود را دوچندان کردهاند. طبیعتن میزان موفقیت این گروهها، حداقل در مراحل اولیه یارگیری، بستگی به پشتوانه مالی و هـنر آنان برای جلب سرمایه از منابع متعدد و ارایه تسهیلات و امکانات کافی برای شرکتکنندگان در ائتلافات محتمل آتی دارد. تلاش برای همسو نمودن نحلههای مختلف سیاسی و طیفهای متفاوت اجتماعی و فعالان مدنی یک ضرورت سیاسی معطلی است که اهتمام ورزیدن به آن وظیفه همه آزادیخواهان راستین میباشد. در حین حال اینگونه تلاشها باید دمکراتیک، کثرتگرا، ملی، شفاف و مبرا از پروسههای کرزایگرایی و چلبیسازی باشد. هدف باید جلب اعتماد و حمایت ملت ایران باشد و نه آموزش و یا آراستن «گروه خودی» برای جلب توجه «بیگانگان» که به زعم آنان ممکن است برای فردای ایران تصمیمگیری کنند. پروژه الماس فریب طراحی شده توسط یکی از سربازان نه چندان گمنام امام زمان بهنام سردار سیدرضا مدحی که نطفه آن در زهدان بخشی از اپوزیسیون «مشتاق» سال گذشته در پاریس تکوین جنینی پیدا کرد، نمونه بارزی از «هول حلیم تو دیگ افتادنها» بود. متاسفانه علارغم هشدارهای کنشگران و تحلیلگران سیاسی، فاز دوم آن پروژه با تغییر اسم و تشکیل یک جلسه محرمانه در لندن به کار خود ادامه داد. اکنون اینگونه بهنظر میرسد که اینگونه پروژههای «غیرشفاف» با دگردیسهای ظاهری و صرف هزینههای فراوان وارد فازهای جدیدی میشوند. نگارنده به دفعات در زمینه مضرات پنهان کاری محفلی و نفی آلترناتیوسازی غیرشفاف توسط محافل کهنهکار و خودشیفته مقاله نوشته و سخن گفتهام، زیرا راه نجات را در فراخوان عمومی برای مبارزه علنی و شفاف، فراگیر و ملی میدانم. وانگهی همواره از تلاش هموطنان و نیروهای فعال اپوزیسیون در راستای همبستگی ملی دفاع کردهام. نشست اخیر برخی از فعالان جنبش همبستگی برای دمکراسی و حقوق بشر که در اوایل ژانویه امسال در کـلن آلمان برگزار گردید نمونه قابل تحسینی از اینگونه تلاشهای شفاف و صادقانه بود.
در ادامه پروژههای غیرشفاف سنوات گذشته ظاهرن قرار است جلسهای «بسته» یا بهعبارتی خصوصی تحت پوشش بنیاد اولاف پالمه در استکهلم برگزار شود که برخی از چهرههای شایسته، صادق و آبرومند اپوزیسیون نیز به آن دعوت شدهاند. بر خلاف بسیاری از همایشها و جلسات گروههای اپوزیسیون که به دلیل مشکلات مالی و عدم وجود تسهیلات لازمه امکان شرکت شخصیتها و جریانات سیاسی در آنها وجود ندارد، جلسه استکهلم بهحمداله پاگیر اینگونه مشکلات مالی از نظر هزینه سفر و هتل و غیره نیست، و بهمین دلیل امکان حضور تعدادی از شخصیتهای صادق و آزادیخواه بههمراه دیگران فراهم آمده است. بسیاری عدم دسترسی به امکانات مالی را یکی از مشکلات عمده اپوزیسیون میدانند و بههمین دلیل فراهم نمودن تسهیلات مالی از جانب گردانندگان اینگونه جلسات را موفقیت بزرگی برای هسته دعوتکننده و اپوزیسیون میهمان به شمار میآورند. اما بهعقیده نگارنده مشکل اساسی اپوزیسیون مالی نیست، بلکه نقض بنیادین در شیوه نگرش و عملکرد سیاسی میباشد که عدهای انگشت شمار و بعضن انگشتنما را در موقعیتی قرار میدهد تا بتوانند دیگران را با ارایه تسهیلات مالی به سوی خود جذب کرده و از نمد این نوع گردهماییها برای خود کلاهی گشاد ساخته و نهایتن آن را بر سر ملت ایران بگذارند. در نتیجه با استناد به تجربه گذشته میتوان هشدار داد که به دلایل مختلف از جمله عدم شفافیت واستقلال، شیوه مخفی کارانه و برخورد محفلی و گزینش انحصارطلبانه حداقل برخی از گردانندگان و دعوتکنندگان، انتقادات و ایرادات اساسی به جلسه استکهلم وارد است که هموطنان و بهخصوص مدعوین صادق باید از کــن آنها مستحضر باشند. تا آنجایی که نگارنده اطلاع دارد بسیاری از شخصیتهای بارز اپوزیسیون از طیفهای مختلف، به دلیل ابهامات موجود و سوالات بیپاسخ، هیچگونه تمایلی برای شرکت در این جلسه از خود نشان ندادهاند.
اولین ایراد اساسی به این جلسه که قرار است بزودی در استکهلم تشکیل شود، به انتخاب اسم آن وارد است. اسم این جلسه «اتحاد برای دمکراسی» میباشد. اولن نشست خودمانی و گردهمایی بین خودیها «اتحاد» نیست
اولین ایراد اساسی به این جلسه که قرار است بزودی در استکهلم تشکیل شود، به انتخاب اسم آن وارد است. اسم این جلسه «اتحاد برای دمکراسی» میباشد. اولن نشست خودمانی و گردهمایی بین خودیها «اتحاد» نیست. اگرچه آنها در محراب و منبرهای عمومی ادعا میکنند که پایه و اساس کارشان بر اصل تنوع، تکثرگرایی و پلورالیسم و نفی انحصارطلبی است، اما ظاهرن قرار و مدارها بر این نهاده شده است که در خلوتکده بنیاد اولاف پالمه آن کار دیگر را بکنند. دومن استعمال واژه دمکراسی توسط کسانی که دمکراتیک، کثرتگرا و شفاف عمل نمیکنند، بیشتر به یک شوخی شبیه است تا یک حرکت جدی ملی و دمکراتیک! بهقول برتولت برشت «ما که خود نتوانستیم در زندگی خود مهربان باشیم، چگونه میتوانیم جهان را به جهان مهربانان بدل سازیم.» بر طبق اظهارات دوست قدیم، فرهیخته و اندیشمند جناب دکتر شهریار آهی حداقل بخشی از برگزارکنندگان و مدعوین اصرار داشتند این جلسه کاملن «بــســتــه» باشد، و به همین دلیل جلسه «بسته» خواهد بود. وانگهی بر طبق ادعای برگزارکنندگان جلسه، روزنامهنگاران و خبرنگاران نیز اجازه ورود و تهیه گزارش از این جلسه را ندارند. سوال اینجاست که آیا یک جمع چهل نفره خودی در یک جلسه بسته (یعنی خصوصی) در آغاز کار خویش میتوانند این مشروعیت را کسب کنند تا برای ملتی که آن را عملن «نامحرم» میپندارند، هماندیشی و تصمیمگیری حداقل در گفتمان بکنند؟ ناگفته نماند که برخی از چهرههای شاخص سیاسی و فعالان شناخته شده مدنی حتا ساکن استکهلم از چگونگی برگزاری این جلسه بیخبر بودند.
ایراد دوم به ذهنیت «وابستگی» و یا حداقل برداشت «عدم استقلال» از سوی بسیاری از هموطنان نسبت به منابع مالی و انگیزه هسته شناخته شده اولیه وارد است. اگرچه هیچگونه مدرک محکمهپسندی در راستای وابستگی این جلسه در انظار عمومی وجود ندارد، و نگارنده نیز چنین ادعایی ندارد. در حین حال سوالات متعددی همچنان بیپاسخ مانده است. رل یا نقش کلیدی این کنفرانس بهعهده کارگاه آموزشی ایده آ گذاشته شده است. قرار است مدعوین بعنوان نخبگان و رهبران سیاسی آینده جنبش سیاسی ایران در یک کارگاه آموزشی اختصاصی بهنام «کارگاه هدی صابر» توسط موسسه بینالمللی «ایده آ» برای بسیج و رهبری مردم جهت تحصیل انتخابات آزاد آموزشهای لازمه را ببینند. آنها مدعی هستند که مشروعیت پروژه در راستای برگزاری انتخابات آزاد میباشد و نه در ماهیت هژمونیطلبی و «بسته» آن! حال باید پرسید کسانی که قریب به سی و سه سال در کارگاه باز جوامع آزاد درس کثرتگرایی و پلورالیسم را فرانگرفتهاند، چگونه از درب خروجی یک کارگاه بسته دو روزه دمکرات و شفاف بیرون خواهند آمد. این بحث مسلمن توسط چالشگران سیاسی و کاوشگران مسایل اپوزیسیون دنبال خواهد شد. البته یکبار دیگر باید تاکید کنم که بنده برای اکثریت شرکتکنندگان این جلسه احترام زیادی قایل هستم و آنها را مبارزانی پاک و منزه میدانم که با نیت خیر میروند. انتقاد این نوشتار متوجه پنهانکاری ذاتی و «حرفهای» برخی (و نه همه) از برگزارکنندگان اینگونه جلسات است.
ایراد سوم به ادعای برگزارکنندگان در مورد ماهیت غیرانتفاعی و غیردولتی موسسه بینالمللی ایده آ وارد است. بر خلاف ادعای دعوتکنندگان این جلسه، موسسه «ایده آ» یک موسسه دولتی یا بهتر است بگوییم بین دولتی (Intergovernmental) است که بودجه آن توسط دولتها پرداخت میشود و در بین بیش از ١١۶ کارمند و مسوول آن حتا یک ایرانی وجود ندارد. دلیل اصلی برگزاری این سمینار در استکهلم نیز همین است زیرا مقر اصلی ایده آ در مرکز استکهلم و جنب پارلمان سوئد قرار دارد.
چهارمین ایراد به شیوه گزینش و معیارهای انتخاب افراد و یا مدعوین توسط گردانندگان این جلسه مربوط میشود. متاسفانه هیچگونه شفافیتی در عملکرد گزینشی آنها وجود ندارد. برخی نیز نه تنها خود را مقید نمیدانند تا به مردم توضیح دهند بر اساس چه متراژ و معیاری افراد دعوت و یا دیگران حذف شدهاند؛ بلکه در مقابل ملایمترین انتقادات دچار سکته قلبی میشوند.
ایراد پنجم نیز این است که مشخص نیست هدف اصلی این جلسه چیست؟ آیا هدف گفتمان مدنی بین نحلههای مختلف سیاسی میباشد، یا همانگونه که ادعا شده است رل کلیدی یا نقش محوری این جلسه را موسسه بینالمللی ایده آ برعهده دارد تا «منتخبین» و مدعوین را برای یک امر «ملی» بهسوی انتخابات آزاد در ایران آموزش دهد.
بهر روی همایش و گردهمایی نیروهای اپوزیسیون باید همواره مورد استقبال قرار گیرد، و سمینار استکهلم نیز میتوانست مورد شمولیت این اصلی کلی و حمایت ایرانیان باشد. اما افسوس که اصرار بعضیها برای پنهانکاری و «کارآموزی» در پشت درهای بسته باعث طرح سوالات مشروعی شده است که برگزارکنندگان این جلسه مسلمن برای تنویر افکار عمومی و جلب پشتیبانی هموطنان تشنه آزادی و شفافیت، به آنها با سعه صدر و بردباری پاسخ خواهند داد؛ زیرا بدون شفافیت و پاسخگویی دمکراتیک، اعتمادسازی میسر نخواهد بود. در پایان باید تاکید کنم که اگر این سمینار و یا کارگاه آموزشی برای یک شرکت خصوصی و یا حتا حزب و گروه مشخصی بود، بنده هرگز بخود این جازه را نمیدادم تا در مورد آن اظهار نظر و انتقاد بکنم. اما این جلسه تحت عنوان گفتمان ملی برای برگزاری انتخابات آزاد و رهایی ملت ایران تدارک دیده شده است. بنده نیز همانند هر ایرانی این حق را دارم تا از «مـنجی»های آینده خود سوال بپرسم و انتظار عملکرد شفاف و پاسخگویی دمکراتیک داشته باشم. زیرا دمکراسی یعنی شفافیت، پاسخگویی و کثرتگرایی؛ و برای درک این مطلب روشن و ساده احتیاجی به آموزش در کارگاه های «بسته» نیست.
خبر / رادیو کوچه
هیت بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی روز چهارشنبه، 1 فوریه، به مذاکرات خود با مسوولان جمهوری اسلامی پایان داده است.
به گزارش رسانههای داخلی ایران، هیت آزانس بینالمللی بدون بازدید ازتاسیسات انمی ایران، این کشور را ترک کردند.
به گزارش ایرنا، یک مقام آگاه گفته است: «گفتوگوهای سه روزه هیت با مسوولان ایرانی مثبت و سازنده بود.»
همچنین هیت آژانس بینالمللی انرژی اتمی و ایران بر ادامه مذاکرات در آینده توافق کرده اما زمان مذاکرات مشخص نشده است.
این در حالی است که آژانس بینالمللی انرژ اتمی تاکنون هیچگونه توضیحی در مورد نتایج مذاکرات هیت بازرسان با ایران ارایه نکرده است.
این هیت روز یکشنبه وارد ایران شده بود و وزیر خارجه جمهوری اسلامی از موافقت این کشور با درخواست تمدید حضور بازرسان در صورت لزوم خبر داده بود.
بیشتر بخوانید:
«فشار آلمان به چین برای کاهش خرید نفت ایران»
«ماموریت هیت اعزامی آژانس قابل تمدید است»
خبر / رادیو کوچه
به گزارش رسانههای داخلی ایران، روز چهارشنبه، 1 فوریه، رییس جمهوری اسلامی، با حضور در صحن علنی مجلس شورای اسلامی لایحه بودجه سال 91، را با نزدیک به دو ماه تاخیر ارایه کرده است. این لایحه بر اساس قانون میبایست 15 آذر هر سال تحویل مجلس شود.
محمود احمدینژاد با ارایه لایحه بودجه اظهارداشت: «حجم کل لایحه بودجه 510 هزار میلیارد تومان است که از این میزان 400 هزار میلیارد تومان مربوط به شرکتهای دولتی و بودجه عمومی سال آینده 5.6 درصد کاهش یافته است.»
وی خاطرنشان کرد: «بودجه عمومی سال آینده 5.6 درصد کاهش یافته است اما بودجه عمرانی با 39.4 درصد افزایش نسبت به عملکرد سال جاری به 38 هزار و 500 میلیارد تومان رسیده است. با توجه به اعداد و ارقام پیشنهادی بودجه امسال انقباضی تدوین شده است.»
احمدی نژاد افزود: «همچنین برای حمایت از تولید، مجموع سرمایهگذاریهای دولت و شرکتهای دولتی ۱۳۶ هزار میلیارد پیشبینی شده است یعنی نسبت به امسال ۲۰ درصد افزایش داشتهایم.»
پیشنهاد بودجه 38.5 هزار میلیارد تومانی سال 91 درحالی است که در شش ماه نخست سال 90 تنها 30 درصد از کل بودجه 35 هزار میلیارد تومانی به بخش عمران تخصیص یافته است.
رییس جمهوری اسلامی همچنین خطاب به نمایندگان مجلس با بیان اینکه امسال، سال انتخابات است و به نمایندگان مجلس فشارمیآید و باید در مناطق در یک رقابت سنگین شرکت کنند و ذهنشان مشغول است، تصریح کرد: «اگر بتوانید امسال بودجه را بدهید خیلی خوب است هرچند آییننامه و قانون وجود دارد و محترم و عزیز است اما آییننامه را خودتان نوشتهاید که اگر ۱۵-۱۰ روز برای انتخابات بگذارید و مابقی را روزی دو شیفت برای بودجه ۹۱ بگذارید خوب است.»
لازم به اشاره است سال گذشته نیز دولت بودجه را در آخرین روزهای سال با بیش از سه ماه تاخیر ارایه کرد که مجلس مجبور به تصویب تنخواه برای هزینههای دولت در سال 90 شد.
خبر / رادیو کوچه
مقامات پاکستان گفتهاند که در حمله جنگندههای نیروی هوایی این کشور به مواضع شورشیان مسلح در نزدیک مرز مشترک با افغانستان، دستکم بیست تن از شورشیان کشته شدهاند. همزمان وزیر خارجه پاکستان جهت پاسخ به یک گزارش ناتو به کابل سفر کرد.
به گزارش الجزیره، خبر درگیری ارتش پاکستان و شورشیان مسلح که معمولن از اعضا و حامیان گروههای اسلامگرای تندرو هستند در حالی منتشر میشود که یک گزارش طبقهبندی شده ناتو از همکاری نزدیک دستگاههای اطلاعاتی پاکستان با طالبان و القاعده خبر داده است.
آنها در این گزارش نوشتهاند که مقامهای ارشد پاکستان در صدد هستند تا یک بار دیگر طالبان در منطقه قدرت گرفته و به فعالیتهای تروریستی و حملات انتحاری خود ادامه دهند.
این گزارش میافزاید: «وزیر اطلاعات پاکستان حتا از محل اختفای رهبران هر یک از این گروههای شبهنظامی طالبان و القاعده باخبر است.»
از این رو، هینا ربانی، وزیر خارجه پاکستان، جهت دیدار با حامد کرزی رییس جمهوری افغانستان، روز چهارشنبه، به کابل، پایتخت افغانستان سفر کرده تا در یک نشست به این گزارش ارایه شده از سوی ناتو پاسخ دهد.
در همین حال در عملیاتی که در پاکستان صورت گرفت، دستکم چهار مجتمع مورد استفاده شورشیان مسلح در مناطق قبیلهای ارکزی و خرم هدف بمباران قرار گرفت و منهدم شد.
در طول یک هفته گذشته، نبرد سنگین بین واحدهای ارتش پاکستان و شورشیان مسلح در این منطقه ادامه داشته و به گفته منابع دولتی، دستکم شصت کشته برجای گذاشته است.
بیشتر بخوانید:
«بیش از بیست کشته در درگیری نیروهای پاکستانی و طالبان»
«کمک پزشک پاکستانی به آمریکا در کشتن اسامه بنلادن»
کتاب «در دامگه حادثه»، که در آن عرفان قانعیفرد، محقق تاریخ معاصر به گفتوگو با پرویز ثابتی، حقوقدان و از مقامهای سازمان اطلاعات و امنیت پیش از انقلاب اسلامی، پرداخته، به تازگی منتشر شده است.
پرویز ثابتی، حقوقدان و مدیر کل نهم سازمان اطلاعات و امنیت پیش از انقلاب سال 57 در ایران، در سال ۱۳۱۵ در سنگسر سمنان به دنیا آمد. دوران ابتدایی را در سنگسر از سال ۱۳۲۲ تا ۱۳۲۸ و دوران دبیرستان را در تهران از ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۴ گذراند.
او در دانشکده حقوق دانشگاه تهران از ۱۳۳۴ تا ۱۳۳۷ تحصیل کرد و لیسانس قضایی را اخذ کرد. در بهمن ماه ۱۳۳۷ با معرفی ضرابی (مدیر کل نهم ساواک) به استخدام ساواک درآمد.
عرفان قانعیفرد این کتاب را که به بررسی حوادث سالهای 1337 – 1357 پرداخته در 680 صفحه، در قطع وزیری، در ایام سالروز انقلاب اسلامی، در 5500 نسخه در اختیار علاقهمندان در سراسر جهان، قرار داده است.
بیژن خلیلی، مدیر شرکت کتاب در لسآنجلس اظهار داشت: «این کتاب دارای 5 فصل می باشد که در آن به علل و جهات وقوع انقلاب اسلامی در 1357 اشاره شده. سه دهه پس از تعطیلی ساواک، درباره ثابتی ، مقامات ساواک و دستگاه دوران شاهنشاهی نکتههایی شنیده یا خواندهایم و عمدتن در روزنامههای پس از انقلاب ایران و بسیاری از کتابهای تاریخ معاصر، انتشار یافته و شاید گاه نکتههای عجیب و غریب خواندهایم اما سکوت و عدم دسترس بودن آقای ثابتی پس از انقلاب هم، شاید بر این شایعات افزود. ثابتی در 9 آبان 1357 ، پس از برکناریاش از ساواک توسط ناصر مقدم، از ایران خارج شد و در آمریکا گوشهگیر و ساکت ماند و هرگز با محققی یا رسانهای گفتوگو نکرد و خود نیز یادداشتهایش را منتشر نکرد.»
در 33 سال دوران پس از انقلاب 1357، نخستین کسی که روایتی از ساواک را بیان کرد، حسین فردوست بود و بعدها در خارج از کشور هم منوچهر هاشمی و علیاکبر فرازیان – روسای اداره جاسوسی و رییس اداره خارجی– به این امر اهتمام کردند، گرچه در پروژههای مشابه، برخی از افراد مشهور ساواک- منوچهر هاشمی، علیاکبر فرازیان، عیسی پژمان و حسن علویکیا- در خلال گفتوگوهایی در طرح تاریخ شفاهی معاصر دانشگاه هاروارد و بنیاد مطالعات ایران، به تشریح خاطرات خود پرداختهاند، اما برخی از محققان تاریخ بر این عقیدهاند که پس از حسن پاکروان، هیچ شخصیتی در ساواک، به دانش و نفوذ پرویز ثابتی نبوده و حتا گروهی او را، یکی از مهمترین شخصیت امنیتی ایران معاصر میدانند اما بیگمان سخنان او اهمیت و ارزش خاصی دارند، خاصه اینکه در دوران انقلاب شخصیتهایی مانند «مقدم و پاکروان و نصیری» اعدام شدند و رازهای خود را به زیر خاک بردند و یا افراد تبعید شده هم، هرگز لب به سخن نگشودند.
مدیر شرکت کتاب میافزاید: «ثابتی در روز 4 فروردین 1315 در سنگسر سمنان متولد شد پس از دریافت لیسانس حقوق قضایی از دانشگاه تهران، در سال 1337 به جای رفتن به وزارت دادگستری به ساواک رفت. البته آغاز شهرت ثابتی با ظهور او در تلویزیون در 2 دی 1349 به عنوان مقام امنیتی بود که اسرار ترور بختیار را افشا کرد. سپس نوروز 1350 و ماجرای جنگل سیاهکل، به عنوان مقام امنیتی، دیگر مشهور شده بود. ثابتی، را در 3 آبان 1357 از ساواک کنار نهادند، و وی در 9 آبان 1357 – 31 اکتبر 1978 – از ایران، خارج شد و از راه فرانسه، به آمریکا رفت و هرگز با رسانهای و شخصی، گفتوگو نکرد. اکنون ثابتی روزه 33 ساله خود را شکسته تا در یک گفتوگوی تحقیقی، با یکی از مورخهای جوان و مستقل کشورمان، سخنانی درباره رخدادهای تاریخ معاصر ایران را بیان کند که مطمئنن فصل جدیدی را در مباحث انتقادی و تحلیلی تاریخ معاصر کشورمان، خواهد گشود.»
وی در پایان، اظهار کرد که این کتاب گفتوگو، توسط آقای ثابتی بازبینی و تایید شده و در چند سال آینده هم امیدوار است که زمینه انتشار یادداشتهای شخصی آقای ثابتی را فراهم کند.
کتاب «در دامگه حادثه»، با بیش از 2000 پاورقی و مقدمه نادر انتصار- پروفسور علوم سیاسی- تحقیق مستند و مستقلی است که از نظر تاریخی بسیار مهم است. در چند سال اخیر از آثار عرفان قانعیفرد، میتوان به 2 جلد اثر تحقیقی «پس از شصت سال – زندگی و خاطرات رسمی جلال طالبانی، ریاست جمهوری عراق» و ترجمههایی مانند «سیاست کردها در خاورمیانه، نوشته نادر انتصار» و «درد ملت، نوشته ابراهیم احمد»، اشاره کرد که همگی توسط انتشارات علم، در تهران انتشار یافته که مورد نقدهای گسترده رسانههای احزاب کردی، قرار گرفتهاند. قانعیفرد برای تحقیق خود «در دامگه حادثه»، همچنین با افراد زیادی از دستگاه اطلاعاتی ساواک- حسن علویکیا، منوچهر هاشمی، علیاکبر فرازیان، مجتبی پاشایی و… – گفتوگو کرده است.
ویدیو/ رادیو کوچه
سلسله جلسات بحث و گفتوگوی انجمن دانشجویان دموکراسیخواه دانشگاه جورج واشنگتن شنبه بیست و هشتم ژانویه میزبان دکتر سروش دباغ فیلسوف و عضو هیت علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران بود.
در این جلسه دکتر سروش دباغ به موضوع حجم زندگی در مرگ «تاملی درباره مفهوم مرگ در هشت کتاب سهراب سپهری» پرداخت. در پایان حاضرین پرسشهایشان را مطرح و این عضو هیت علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران به آنها پاسخ گفت.
محبوبه شعاع / رادیو کوچه
mahboobeh@koochehmail.com
دوازدهم بهمن برابر با زادروز «بهمن فرسی» نویسنده، نمایشنامهنویس و بازیگر ایرانی است. وی متولد سال 1312 خورشیدی است و در سال 1356 به لندن رفت به کارهای هنری خود مانند، نمایشنامهنویسی و بازیگری تاتر، فیلمسازی، شعر و نقاشی و مجسمهسازی علاوه بر داستاننویسی پرداخت. او از پیشگامان و نواندیشان نمایشنامهنویسی و ادبیات نوین ایران است.
«بهمن فرسی» در دوم بهمن سال ۱۳۱۲ خورشیدی در تبریز به دنیا آمد. او پس از رها کردن تحصیل و تجربه مشاغل مختلف به استخدام دولت درآمد و داستاننویسی را در کنار نمایشنامه و نقد در همان دوران جوانی آغاز کرد. نخستین کتاب او «نبیرههای بابا آدم» نام دارد که مجموعهای از نثر آهنگین است.
فرسی بعد از نوشتن این کتاب به نمایشنامهنویسی و کارگردانی بازگشت و آثاری را در این زمینه خلق کرد و در سال ۱۳۵۳، رمان معروف او یعنی «شب یک، شب دو» منتشر شد. او اولین مجموعه داستان خود را در سال ۱۳۳۹ به چاپ رساند اما قبل از آن در نشریات مختلفی قلمفرسایی کرد که از آن جملهاند :«ایران آباد»، «نگین»، «آشنا»، «چلنگر»، «اندیشه و هنر» و همچنین انتشار داستانهای او در روزنامههای آن دوران مانند روزنامه «آژنگ» و «کیهان».
بهمن فرسی از همشاگردیهای دکتر «جمشید لایق» از هنرمندان تاتر، تلویزیون و سینما بود که با تاتر «سعدی» همکاری میکرد و پیشنهاد تشکیل یک گروه تاتری با علی نصیریان، فریدون فرخزاد، مهدی فتحی و چند تن دیگر را داد که خود فرسی مسئول انجمن هنری و این گروه کوچک تا پایان دوره دبیرستان بود.
فرسی نمایشهای «چوب زیر بغل»، «صدای شکستن»، «بهار و عروسک»، «گلدان» و «آرامسایشگاه» را در تهران روی صحنه برد. او در سال ۱۳۶۲ نمایش «گلدونه خانم» اسماعیل خلج را کارگردانی کرد. وی حتا تجربه بازیگری در فیلمهای «پستچی» داریوش مهرجویی و فیلم «دایره مینا» را نیز دارد.
بهمن فرسی در آغاز دهه چهل کتابهای خود مانند «گلدان»، «با هو»، «چوب زیر بغل»، و «زیر دندان سگ» را منتشر کرد. مجموعه داستان «زیر دندان سگ» در سال ۱۳۳۹ خورشیدی به کوشش «شمیم بهار» انتشار یافت که در بر گیرنده داستانهایی مانند «استخوان سوختهها»، «إین عزب» و «در سوگ بستری که چیده شد» است. همچنین وی در یک مجموعه با ارزش که شامل برخوانی شاهنامه فردوسی میباشد به اجرای نقالی و نقشگویی پرداخته که با موسیقی «فرنوش بهزاد»، به یک مجموعه بی نظیر تبدیل شده که کمک وافری مثل همیشه به فرهنگ و اصالت شعر و موسیقی ایرانی داشته است.
بهمن فرسی که اکنون هفتادوهشت سال از زندگی خود را پشت سر گذاشته، در لندن «نشر خاک» را دایر کرد و آثارش را در نشر خاک منتشر کرد. او از پیشگامان و نواندیشان نمایشنامهنویسی و ادبیات نوین ایران است.
از آثار وی میتوان به نمایش نامه «چوب زیر بغل»، «صدای شکستن»، «بهار و عروسک»، «گلدان» و «آرامسایشگاه» و همچنین مجموعه شاهنامه فردوسی که شامل نقالی، نقشگویی و برخوانی است که توسط «نشر موسیقی آوای باربد» در ایران عرضه شده است.
از دیگر آثار وی رمان «شب یک، شب دو» و مجموعه داستان «نبیرههای بابا آدم»، «زیر دندان سگ»، «چوب زیر بغل»، «با هو» و از اشعارش «از تو» را میتوان نام برد.
خبر / رادیو کوچه
پیشنویس قطعنامه ارایه شده در شورای امنیت درباره سوریه که در آن از بشار اسد، رییس جمهوری این کشور، خواسته شده قدرت را به معاون خود واگذار کند در آستانه رایگیری قرار گرفته است.
به گزارش الجزیره، این پیشنویس که توسط کشورهای غربی و عربی، بر اساس طرح اتحادیه عرب ارایه شده است، روز چهارشنبه، به بحث و بررسی گذاشته خواهد شد. این در حالی است که گزارشها همچنان از احتمال مخالفت روسیه با این پیشنویس خبر میدهند.
یک دیپلمات روسی در این خصوص گفته است در صورت تصویب این قطعنامه راه برای جنگ داخلی در سوریه باز خواهد شد.
تاکنون بیش از 10 کشور از 15 کشور عضو شورای امنیت موافقت خود را با طرح این پیشنویس در شورای امنیت اعلام کردهاند.
برهان غلیون رییس شورای ملی سوریه که هم اکنون در نیویورک بهسر میبرد از اعضای شورای امنیت خواست تا با تصویب قطعنامه پیشنهادی کشورهای غربی و عربی، از بشار اسد بخواهند از مقام خود کنارهگیری کند و به خونریزی در سوریه پایان دهد.
در همین حال گزارشها از عقبنشینی نیروهای نظامی بشار اسد پس از درگیری با ارتش آزاد سوریه در حمص، از 6 منطقه خبر میدهند.
در این گزارش آمده است، طی درگیریهای روز سهشنبه، 6 نفر در شهر حمص و حومه دمشق پایتخت سوریه کشته شدند.
در همین حال هیت کل انقلاب سوریه در بیانیههای خود اعلام کرد، تاکنون بیش از 7 هزار و 500 نفر از زمان آغاز اعتراضها در این کشور کشته شدهاند .
از سوی دیگر کمیته هماهنگی انقلاب سوریه طی گزارشی اعلام داشت ارتش دولتی سوریه با استفاده از تانک و زره پوش دو شهرک عربین و زملکا در منطقه الغوطه شرقی را مورد حمله قرار داده است.
بیشتر بخوانید:
«درگیریها در سوریه به پایتخت رسید»
رادیو کوچه
1331 خورشیدی- ملی شدن صنعت ماهی و شیلات ایران، یا به اختصار «ملی شدن شیلات»، یکی از وقایع مهم تاریخ معاصر ایران است که در چنین روزی و در دوران زمامداری «محمد مصدق»، به کوشش او و برخی دیگر از رجال سیاسی ایران، به وقوع پیوست. این واقعه که در راستای سیاست موازنه منفی دولت مصدق ارزیابی میشود، به دهها سال استفاده از منابع ملی ایران در عرصهی شیلات توسط همسایه شمالی این کشور (روسیه تزاری و بعد اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی) خاتمه داد.
1361 خورشیدی- در آستانهی چهارمین سالگرد انقلاب اسلامی و همزمان با آغاز دهه فجر انقلاب در سال 1361 و در چنین روزی، نخستین جشنواره بینالمللی فیلم فجر و نخستین فستیوال سراسری تاتر فجر در تهران برگزار شد. در این جشنواره که مهمانهای خارجی در کنار جمعی از هنرمندان، کارگردانهای سینما و تلویزیون حضور داشتند، برخی از آخرین ساختههای فیلمسازان ایرانی و خارجی به نمایش درآمد. این جشنواره توسط بنیاد سینمایی فارابی و زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار میشود و همچنان هر سال برپایی آن برقرار است.
1942 میلادی- «صدای آمریکا» در چنین روزی آغاز به کار کرد. این رسانه قدیمیترین رادیو و تلویزیون دولتی ایالات متحده آمریکا است که برای شنوندگان خارج از آمریکا پخش میشود و مخاطبان آن مردم آمریکا نیستند. درون آمریکا و برای شنوندگان داخلی، رادیوی عمومی ملی (NPR) استفاده میشود. برنامههای «صدای آمریکا» در جهت ایجاد نگرشی مثبت در نزد افکار عمومی جهان نسبت به ایالات متحده تنظیم شد.
بخش فارسی رادیویی «صدای آمریکا» از سال ۱۳۵۸(۱۹۷۹) شروع به کار کرد و پخش تلویزیونی برنامههای فارسی نیز از ۱۳۷۵(۱۹۹۶) ممکن شد.
2003 میلادی- در سانحهای که در سفر بازگشت به زمین و هنگام عبور از جو زمین برای شاتل کلمبیا رخ داد، منجر به کشته شدن همهی هفت سرنشین آن شد. این سانحه سفرهای فضایی شاتلهای ناسا تا ژوئن ۲۰۰۵ میلادی را به تعویق انداخت. عملیات ساخت فضاپیمای کلمبیا در ابتدا به سال ۱۹۷۵ در ایالت کالیفرنیا آغاز شد و نام آن، همیشه به عنوان مهمترین شاتل در ناوگان فضایی ایالات متحده به حساب میآمده است.
———————————————–
برخی از رویدادهای دیگر
1357 خورشیدی- «آیتاله خمینی» پس از 15 سال اقامت در خارج از کشور و عمدتن در عراق، از پاریس به ایران بازگشت. وی نزدیک به چهار ماه در فرانسه اقامت داشت. با هواپیمای حامل او، یکصد و پنجاه روزنامهنگار نیز به تهران آمده بودند تا شاهد تحولات باشند.
1814 میلادی- نبرد «روتیر» در محلی به همین نام در نزدیک رود «اوب» (Ob) میان نیروهای متحد شامل کشورهای پروس، اتریش و سوئد در برابر ارتش فرانسه به رهبری ناپلئون بناپارت، اتفاق افتاد. بنابراین این جنگ با شکست ناپلئون پایان پذیرفت.
1931 میلادی- «بوریس نیکولایویچ یلتسین» (Boris Nikolayevich Yeltsin) ، نخستین رییس جمهوری منتخب روسیه به شیوه دموکراتیک، در این روز زاده شد.
1944 میلادی- «پیت موندریان» (Piet Mondriaan) نقاش هلندی، در این روز درگذشت. در سال ۱۸۷۲ در آمرسفورت هلند به دنیا آمد. مدتی خودآموزی میکرد و در کلاسهای شبانهروزی درس طراحی میگرفت. در سالهای ۱۸۹۲-۱۸۹۴ در آکادمی آمستردام نقاشی یاد گرفت. اولین نمایشگاه نقاشیاش در آمستردام بود و در همین شهر شروع به کار کرد.
منبعها:
ویکیپدیا (انگلیسی و فارسی)
راسخون
نیویورک تایمز
بیبیسی
آنچه در این بخش میآید انتخابی از رادیو کوچه در بین رسانهها است.
داریوش ایزدیار
منبع: میزان2.قلم
در نامه ای که چندی پیش خطاب به محمد نوری زاد نگاشتم، دردمندانه از او خواستم جای آن که رهبر حکومت را مخاطب اندرزنامه های خویش قرار دهد، برای مردم ایران و خطاب به آنان بنویسد. بر آن شدم که خود پیش قدم شده و تقاضای خود را اجابت گویم و نخستین بیان نامه را به مردم میهن ام بنویسم. از طرف فرزندی کوچک از خانواده ای بزرگ، که نگران و غمخوار نزدیکان اش است. نخست خواستم که عنوان را «نامه ای به ملت ایران» برگزینم که زیبایی و قداست بیشتری یابد، اما واژه «ملت»، واجد و حاوی اتحاد و پیوستگی و همدلی ای است که اینک در مردم کشورم کمتر یافته می شود. چرا که اگر چنین نبود، دشواری و خراش سینه بدانجا نمی رسید که اصلا چنین نامه ای ضرورت یابد و اوضاع چنین نبود که می بینیم. پیش از آغاز سخن، از بزرگترها و سالخوردگان و حرمت داران این خانواده بزرگ عذر و پوزش می طلبم اگر گاه تندی و عتابی در نامه ام می بینند. این تلخی را به منزله درشت گویی فرزندی در نظر آورند که پدر بیمارش را سرزنش می کند که چرا به فکر خود نیست و مراعات سلامت خود را نمی کند و داروهای خود را نمی خورد و پدر، خود می داند که این درشتی ها تنها از نگرانی و عشق و محبت فرزندی است و نه تنها به دل نمی گیرد که در ژرفای ضمیرش خرسند است که فرزندش تا این اندازه نگران و دوستدار اوست. پس:
به نام آن کسی که به حرمت قلم سوگند خورد
هم میهن عزیز!
مام وطن گرامی است و این لقب از بهر آن یافته که تقدس و ارزشمندیش همپایه مادر است که فرزندان بسیار در دامن خود می پرود و مرارت و تلخی فرزندان کوچک و بزرگش را به جان می خرد. در بهای او آن بس که پیامبر اسلام، حب وطن را نشانه ای از ایمان می داند. چرا که وطن خانه وجود است، و وطن هر انسان بهشت اوست و آرام گاه سال خوردگی اش. نوزادی و پیری اش در دامن او سپری می شود و حتی پس از مرگ، کالبدش در دل آن جای می گیرد، مگر آن که دور از او باشد که در آن صورت گرد تلخ غربت بر چهره و کالبدش می نشیند. وطن مأمن نیاکان است و رستنگاه فرزندان و از این بابت، هیچ مهری همپایه حب وطن ارجمند نیست مگر عشق پروردگار، که آفریدگار وطن است.
ما در این وطن و عشق او مشترکیم. و از این نظر با هم برادریم و خواهریم. چرا که مام وطن، مادر همه ماست. و ما همه لب بر پستان او نهاده ایم و شیره جانش را مکیده ایم و بالیده ایم تا به پایه انسان کاملی رسیدیم و اینک، در برابر یکدیگر، همچون برادران و خواهران، مسئول و متعهدیم. تعهد نانوشته ای که بیش و کم، هر خردمندی بر آن آگاه است. چرا که وطن خانه ماست و هر آن که در آن نفس می کشد همخانواده ماست و حرمت خانواده بر هیچ کس پوشیده نیست.
خواهر عزیز، برادر گرامی؛ هموطن من
اینک، این وطن، خانه من و تو و پرورشگاه فرزندان ما در آستانه ویرانی است. دیوارهایش ترک خورده، در و پنجره هایش شکسته، ستون هایش سستی گرفته و بر سقفش هر لحظه امکان فرو ریختن است. فرزندان کوچک ما و نورسیدگان دلبند ما در خطرند. خطر ویرانی و آوار! پس به هوش باشیم و آنها را دریابیم.
شاید بپرسید که خرابی اش کجاست؟ کدام ویرانی! کجاست این ترکها که از آن سخن می گویی؟ بیم خطر را چگونه احساس می کنی؟ پس چرا ما چیزی نمی بینیم. اگر چنین چیزی بپرسی، خب این حق توست. اما بگذار به تو بگویم: عزیزکم! اگر نمی بینی به خاطر آن است که چشم هایت بسته است. چشم هایت را باز کن. به اطرافت نگاه کن. غفلت کردی برادر. بیا با هم بگردیم و به پیرامون خانه نظر کنیم. وقتی خرابیها را دیدی و خطر را احساس کردی، تو را به خدا، مشغول به سر کوفتن و ناله و شکوه و گلایه کردن و گریستن بر زمان و زمین نشو. این فرصت باقی مانده را به حسرت و ندامت تباه نکن. جان فرزندان ات در خطر است، اگر نه امروز، فردا خدای نکرده این سقف فرو بریزد، دیگر حتی پشیمانی و آگاهی و همت و غرور هم دردی را دوا نخواهد کرد. پس تا فرصت باقی است دست ات را به من بده. من دستانم را دراز کرده ام به هر طرفی. هر که دست مرا بگیرد دستش را می فشارم. آن وقت با همین دست ها، آستین بالا می زنیم و خانه رو به ویرانی را با همت و غرور خود ترمیم می کنیم. حتی اگر لازم شود که آن را بکوبیم و از نو بنایش کنیم. چرا که مرمت خانه ای که قابل تعمیر نیست هزینه های گزافی می طلبد و البته در نهایت نیز به هدر دادن تمام هزینه ها منجر می شود.
هم خانه عزیز!
این که بفهمیم چرا کار به اینجا کشیده شاید دردی را دوا نکند. بیماری مهلک، وقتی به جای خطرناک رسید تنها می بایست در فکر درمان بود. اما برای هر بیماری می بایستی از علائم و نشانه ها به ریشه و علت ها پی برد و با درک میزان حساسیت و اهمیت بیماری نسبت به درمان آن اقدام کرد. برخی از داروها درد را موقتا تسکین می بخشند اما درمانگر نیستند. برای درمان اغلب بیماری ها به عمل جراحی نیاز داریم. غده ها را باید برکند و تازه پس از آن باید با مراقبت و تداوم مراحل درمان به ریشه کن کردن آن همت گمارد. پس نخست واجب است که به ما ثابت گردد که بیماریم. و بعد باید بدانیم که درد وطن چیست؟ برای آن که علاجش را بجوییم باید ریشه ها و علت هایش را دریابیم. درمان درد وطن، خارج از دایره همت ما، ممکن نیست. تا بیماری داروهایش را مصرف نکند و تن به جراحی ندهد بهبود نخواهد یافت. وظیفه ما این است که مقدمات آن را فراهم آوریم. چرا که امروز وطن به دست نااهلان افتاده. کسانی که حتی اگر نشانه های بیماری صعب العلاج وطن را هم دریابند به درمان و علاج آن نخواهند کوشید. کسانی که هر چه بگذرد خود به درد و بیماری وطن خواهند افزود. و حتی شاید روزی، خود آنها به درد و مرض اصلی وطن تبدیل شوند. که جز با جراحی و برداشتن آنها، نشانه های بهبود در وطن رو به احتضار دیده نخواهد شد.
این که بفهمیم چرا کار به اینجا کشیده شاید دردی را دوا نکند. بیماری مهلک، وقتی به جای خطرناک رسید تنها می بایست در فکر درمان بود. اما برای هر بیماری می بایستی از علائم و نشانه ها به ریشه و علت ها پی برد و با درک میزان حساسیت و اهمیت بیماری نسبت به درمان آن اقدام کرد
شاید بگویید ما را با سیاست کاری نیست. اما عزیز دل! من از سیاست سخن نمی گویم. از خانواده حرف می زنم. از اجتماع. جایی که تو در دل آن زندگی می کنی، و شرایط رشد و تغذیه خود را به واسطه ارتباط با آن فراهم می سازی. آیا تا وقتی که درد دندان امانت را نبرد، به فکر مسواک زدن نمی افتی؟ آیا پیش از آن که کارد به استخوان برسد، راه چاره ای نمی جویی؟ آیا در راه پیشرفت زندگی خود به عقل و منطق ات توسل نمی جویی؟ آیا قبل از گرسنگی و دل درد، در کار تهیه نان و غذا نمی شوی؟ آیا پیش از آن که وطن ات به تلی از خاکستر بدل شود، در دل ات سوزشی از درد و تبشی از نگرانی احساس نمی کنی که زادگاهت، ایران ات، مأمن خانواده ات و آرام گاه پدران و نیاکان ات، اکنون در تلاطم مصائب و نابه سامانی ها گرفتار است. فردا که فرزندان ات بالغ شوند و گریبان ات را بگیرند که به چه جرم و گناهی ما را در این قفس گرفتار ساختی، که حال چگونه در این قفس بی آینده، با کدامین امید و تکیه گاه زندگی مان را بسازیم، چه پاسخ خواهی داد؟ اگر بگویی که نمی دانستم چنین خواهد شد، آن گاه من و تمام کسانی که این روزها خود در زندان ها و خانواده هایشان پنجه در پنجه ی انواع مصائب و بلاها افکنده اند گریبان ات را خواهیم گرفت که چرا آن هنگام که ما گریبان پاره می کردیم که آی هموطن، ای همخانه، میهن ات را دریاب، به بهانه این که سرگرم نان خود و خانواده ات هستی روی از ما می گرداندی؟ پس خواهی دید که گریزی از سرنوشت نادلخواه و تلخی که در انتظار توست نداری مگر آن که این سخنان را دریابی.
در همین لحظات و ثانیه ها که من مشغول نوشتن این جملات هستم و یا زمانی که تو در حال خواندن این نامه ای، در کنار من، در نزدیکی تو، در پیرامون ما صد حادثه مترصد وقوع است و چه بسا فجایعی که هر روز و هر لحظه در این سرزمین اتفاق می افتد و من و تو اگر چشم باز کنیم و گوش داریم، می بینیم و می شنویم. امروز دیگر تنگنای معیشتی و مشکلات اقتصادی را خود نیز احساس می کنی و نیازی به دلیل و اثبات نیست. اما آن چه شاید ندانی این است که علت درافتادن کشور ما به این ورطه و مهلکه از همان مسائلی سرچشمه می گیرد که عده زیادی از جوانان و سالخوردگان، روشنفکران و اندیشمندان مملکت ما به خاطر بیان و هشدار نسبت به آن در زندان ها و بازداشتگاه ها و انفرادی ها روزگار می گذرانند. کسانی که در دور اول حاکمیت دولتی که اکنون سکاندار کشتی سرگشته کشور است، با مقالات خود پرده از بی لیاقتی و ضعف مدیریتی مسئولان، و خطراتی که در کمین سیاست و اقتصاد ما نشسته بود برداشته اند. کسانی که به خاطر دلسوزی و احساس مسئولیت نسبت به اجتماع، اکنون پشت میله ها و توسط زندانبان ها و بازجوها و شکنجه گرها، مورد قدردانی و سپاسگذاری قرار گرفته اند. آنها به خاطر این که من و تو به مصائبی که امروز دچار آنیم، مبتلا نشویم، از جان و آسایش و زندگی خود گذشتند چرا که می دانستند، تلاش برای نجات مردم ایران، در این نظام، چه گناه نابخشودنی و جرم سنگینی است و چه عقوبت دهشتناکی در انتظارشان است.
هموطن عزیز مصیبت زده ام!
می دانم که روزمرگی اعتیاد آور است. می دانم که خرج زندگی بالاست و وام و قسط و بدهی، دست های آدم را می بندد و مجال عمل را سلب می کند. می دانم اگر فکرت را کمی از کار و زندگی روزانه آن سوتر ببری ممکن است زیان کنی و مشتری و سود و خرج روزانه از کفت برود. می دانم که اقتصاد مهم ترین دغدغه زندگی توست و توجه به سیاست را دشمن آن می دانی. اما آیا می دانی که همین سیاست است که مبنای اقتصادی زندگی تو و دیگران را سامان می دهد؟ آیا اگر دزد به خانه ات بزند و اموال ات را ببرد به تکاپو نمی افتی که گیرش بیندازی و سرمایه ات را نجات دهی؟ آیا همه این سرمایه و اموال و مادیات را در جهت رفاه خود و خانواده ات نمی خواهی؟ آیا افراد خانواده ات را دوست نداری؟ حتی بیشتر از تمام حساب های بانکی و زمین و خانه و دارایی های منقول و غیر منقول ات؟ آیا همسرو فرزندان ات را ناموس خود نمی دانی؟ آیا اگر کس یا کسانی خانواده و ناموس ات را مورد تعرض یا هتاکی قرار دهند خونت به جوش نمی آید و رگ گردنت متورم نمی شود؟ آیا اگر دخترت به هق هق و ضجه بیفتد و پسرت غریبانه سر در گریبان فرو برد و همسرت شیون و زاری سر دهد، دل ات به درد نمی آید و قلبت نمی شکند؟ حال آیا اگر سیل و آوار خانه و هستی همسایه ات را ببرد، خم به ابرو می آوری؟ آیا به یاری اش می شتابی و مشکلات کوچک ات را یک لحظه از یاد می بری؟ آیا غیرت و مردی را در روز مصیبت، پربهاتر و ارزشمندتر از زور و بازو در شمار نمی آری؟
اکنون من به تو می گویم که همه این ها زندگی تو و خانواده ات را تهدید می کند. همچنان که هشدارهای گذشته دلسوزان را نشنیده ای و کار به اینجا رسید و آن پیش بینی ها محقق شد، امروز نیز اگر به هوش نیایی، این مصائب اگر اکنون برای هموطن و همشهری و همسایه ات وجود دارد فردا به سراغ تو نیز خواهد آمد. دولتی که زمام زندگی ما در دست اوست، در بی تدبیری سرآمد روزگار است و ضربه هایی که امروز بر این سرزمین می زند تا چند سال دیگر خرابی های خود را به بار خواهد آورد چنان که نتایج عملکردهای چند سال گذشته اش امروز بر سرمان آوار شده است.
نظام جمهوری اسلامی، خیزش انقلابی مردم عرب بر علیه حکام مستبدشان را بیداری اسلامی می خواند. آن چه حکومت ما بیداری اسلامی می خواند در کشور ما، به حقیقت، بیماری اسلامی است. اسلام ما، اسلام حسین است که بر علیه ظلم قیام کرد و جان خود و خاندانش را فدا کرد. اما ما برای حسین بر سر و روی خود می زنیم و شیون و زاری سر می دهیم و نذری می دهیم و دسته ها به راه می اندازیم و داستان ها می سازیم و خود را سرگرم می کنیم. چنان که شاهنامه فردوسی و حکایت پهلوانی رستم و جوانمردی اسفندیار و بزرگی سهراب را می خوانیم. و این همه حماسه که برای بیداری غیرت و غرور ملی ما به پا شده، برای ما تنها سرگرمی قهوه خانه ها و پای قلیان ها می شود و چرت شبانه مان را برقرار می سازد. بیماری اسلامی، بیماری خرافه پرستی و جهالت است. ما اسلام خود، دین و اعتقادات خود را به دست کسانی سپردیم تا سلاخی اش کنند و هر تکه اش را بر سر نیزه ها کنند و از آن پیراهن عثمان به پا کنند و به واسطه آن ما را خوار و ذلیل کنند. زمانی، نام مشهد و امام رضا، برق ایمان و شرم را در چشمان کافر و عرق خور و بی دین و بدترین مردان ما ایجاد می کرد. امروز، دختران و پسران معتقدترین مردمان ما دیگر کمترین اعتقاد و حرمتی برای آن امام سبزپوش قائل نیستند چون ایشان را هم از جنس همین قومی می پندارند که امروز زیر پرچم اسلام، از هیچ نامسلمانی و تبه کاری باک ندارند.
حتما قصه ضحاک را شنیده اید. همان که دو مار از دو کتف شیطانی اش رویید و هر روز از مغز سر جوانان میهن، خوراک مارهای خود را تأمین می کرد. سالیان سال، مردم ما فرزندان برومند خود را به مزدوران نظام ضحاکی می سپردند تا قربانی شان کنند. و بغض و ناله های خود را در کنج خانه ها می بردند و شکوه و شکایت های شان، نقل مجالس و محافل خانوادگی شده بود. هر کسی نوبت خود و فرزندش را انتظار می کشید تا این که صبر و طاقت آهنگری به انتها رسید چرا که همه فرزندانش قربانی استبداد ضحاک شاهی شده بود و تنها یکی فرزند برایش مانده بود که نام او هم در نوبت قربانی درج شده بود. کاوه آهنگر، ابتدا شکایت به خود شاه برد و چون او را در برابر سخن حق ناشنوا دید، دریافت که گره در جای دیگری است. از کاخ ضحاک بیرون زده جامه ی چرمین آهنگری را از تن به در کرده بر سر نیزه می کند و در میان کوی و برزن، کوچه و بازار گشته و خطاب به مردم شهر فریاد برمی آورد: آی خلایق، چه نشسته اید و از چه فراغت خفته اید؟! ناموس تان برده اند، دین تان را به اندک بهایی فروخته اند و جان تان را بی حرمت کرده اند. پس غیرت و آزاده گی تان کجا رفته که شما ایرانیان را بدین شهرت بود. تا کی مشغول غرفه ها و دکان های خود خواهید بود. دشمن به درون خانه های تان رخنه کرده، اگر امروز نوبت من شده فردا نوبت شماست. اگر در سرزمین تان یکی را بردند و نجنبیدید، در شهرتان جوانی را سر بریدند و به هوش نیامدید، اگر به خانه ی همسایه تان هجوم آورده و نوجوان همسایه را دست و پا بستند و گردن زدند و شما را رگ غیبت هیچ جنبشی نکرد، بدانید که فردا نوبت شما و هنگام فرزند شماست. دیگر در همسایگی تان جوانی نمانده که آن هنگام به داد شما برسد. بیدادگران را بی همتی و غفلت شما چنان فربه و نیرومند کرده که شما را همچون سگان ولگرد و گوسپندان حیوان صفت، پنداشته اند و کردند با شما آن چه کردند. نیرومندی شما در همت تان، و قدرت بیشمار شما در اتحاد و یکدلی تان نهفته است. به هوش آیید و بپویید که هنگام، هنگام نبرد است.
عزیز دلم، ای هموطن روزهای عذاب!
چنان که گفتم، نظام حاکم ما با برگزاری کنگره ها و خرج سرمایه های بسیار، که اگر بیندیشی از جیب من و تو برداشته می شود، می کوشد خیزش آزادی خواهانه مردم عرب را تحت اصطلاح بیداری اسلامی جا زده و خود را الگوی آن جنبش ها معرفی کند. یکی از این کنگره ها هم اکنون در حال برگزاری است و چند شخصیت ناشناخته عرب، با استفاده از سرمایه ملت ما تریبون را در اختیار گرفته و در ستایش جمهوری اسلامی و نظام حاکم ایران داد سخن می دهند و ایشان را سرمشق حرکت های ظلم ستیزانه مردم خویش و داعیه دار آزادی و برابری در جهان اسلام می دانند. این اشخاص حتی در کشورهای خود، شناخته شده نیستند و مردم آن کشورها ارزشی برای ایشان قائل نیستند. مردم کشورهایی چون سوریه که در میان شعارهای خود بر علیه دیکتاتور کشورشان، نظام حاکم ما را نیز مورد لعن و ناسزا قرار می دهند چرا که آنها را سردمدار ستم و استبداد در منطقه می دانند. این مردم مصیبت زده اگر هم الگویی از کشور ما گرفته باشند، درسی است که از جنبش دو سال گذشته مردم معترض بر علیه قدرت مسلح حاکم آموخته اند و کاری که توسط ملت ما آغاز و سپس رها شده را آنها ادامه داده و با همت و اتحاد و جدیت خود دلیرانه پیگیری می کنند.
آیا مضحک و خنده آور نیست حاکمیتی که خود اعتراض مردمش را با وحشیانه ترین و بیرحمانه ترین اشکال سرکوب کرده و زندان ها را از خیل منتقدان بی خشونت و آرام انباشته می سازد، با بی شرمی، جنبش های اعتراضی در کشورهای دیگر را به نفع خود مصادره کند؟ آیا این امر از ناتوانی و بی همتی ما مایه نمی گیرد و موجبات تحقیر و تمسخر ما را فراهم نمی آورد؟ پاسخ این پرسش دیگر با عقل سلیم شماست. شاید منبع قضاوت شما درباره حوادث آن کشورها همین صدا و سیمایی باشد که روز و شب به نمایش چنین اموری مشغول است و اعتراضات مردمی را به شیوه بی منطق خود تفسیر می کند. اما آیا اوضاع داخل کشور را نیز از زاویه عقل و منطق آنها می نگرید؟ آیا شکم فرزندان خود را با لبخندهای آلوده رئیس جمهوری که کشور ما را آزادترین و سالم ترین و پر رونق ترین و غنی ترین کشور دنیا می داند سیر می کنید؟ آیا سخنان این شخص، که متصدی امور این مملکت است درباره مسائل مختلف شما را قانع و راضی می سازد و از دروغ های چندش آور کسی که بر رأس دولت نشسته است احساس رقت و تنفر نمی کنید؟ آیا ادبیات و سیاست این دولت، که کشور ما را با چالش های بی سابقه و دامنه دار در دنیا مواجه ساخته و مردم ما را این چنین در مصیبت و تنگنا قرار داده، از نظر شما شایسته کسی است که نماینده ملت ما در مجامع جهانی است؟
نمی دانم تا چه اندازه از خبرها و حوادثی که روزانه در این کشور وقوع می یابد مطلعید. آخر شما اهل سیاست نیستید و شاید به این بهانه، در پی این امور نباشید. شاید ندانید کسانی امور این مملکت را تدبیر می کنند که جز رای خود، برای سخن و اندیشه هیچ کس دیگری ارزش و حرمت قائل نیستند. کسانی که تا دیروز جزو مفاخر و بزرگان این نظام بودند امروز تنها به بهانه انتقاد و مخالفت، از جانب حاکمان مورد لعن و طرد و نفرین قرار می گیرند و همان اوباشی را که به ظاهر از محله های شهر جمع می کنند، به سراغ این اشخاص فرستاده تا آنها و خانواده شان را مورد آزار قرار دهند. آنها حتی به سرداران و مفاخر جنگ، روحانیت و مراجع، دولتمردان گذشته، دانشمندان و عالمان، دانشجویان و جوانان و خلاصه به هیچ صنف و گروهی که حرفی بر خلاف رای آنها بزند رحم نمی کنند. با این اوصاف، چگونه انتظار دارید این نظام به رای و نظر و گزینش شما، که تنها مردمی بی دفاع و بی زبانید حرمت نهد! و حتی در انتخاباتی که نامزدهایش را خود انتخاب کرده، باز به رای های شما کمترین بهایی دهد. حکومتی که اعتراض های دوستانه مردمش را که تنها نظری مخالف با نظر او داشتند را با چماق و باطوم و گلوله و زندان و تبعید و شکنجه و تعرض پاسخ گفته و آنها را خس و خاشاک خطاب کرده و مورد تحقیر و تمسخر قرار داده و اعتراض مسالمت جویانه آنها را به فتنه و اغتشاش تعبیر کرده (همان تعبیری که در زمان شاه بر علیه شما مردمی که بر علیه استبداد شعار می دادید به کار می رفت)، حال چگونه از آنها انتظار دارید به شما ترحم کرده و حقوق پامال شده تان را خود، به دست خود به شما بازگرداند.
هموطن بی خبر از بند و زنجیر!
آیا اکنون به خود آمده ای؟ خبردار شده ای که سیلی به راه افتاده که به زودی به خانه تو می رسد و آن را از جا می کند و با خود می برد؟ اگر بهترین مصالح را هم در بنای خانه ات به کار ببری، خانه ی روی آب پایدار نمی نماند و بدان اعتباری نیست. خانه ی روی آب مانند کودک بی آینده است. کودکی که تو مسبب آمدنش به این دنیا بوده ای. به سرزمین طوفان زده و یغما رفته ای که آن هنگام که فرزندت، برومند شود جز قحطی و خشکسالی چیزی برایش باقی نخواهد ماند. آن زمان چگونه در برابر نگاه مبهوت و چهره ی مغمومش تاب خواهی آورد؟ آری چهره غم زده! نقشی که این روزها بسیار بر صورت جوانان می بینی. چرا که نظام پدرسالار، جوانی ها را کشته و امید و شادمانی را زنده به گور کرده است. و تو، آری تو، ای هموطن، در این همه گناهکاری. انگشت را به طرف خودت گرفته ای و می پرسی: من؟ و لبخند می زنی که انگار نه، مقصود کس دیگری است. پس مجبورم تو را به نام خطاب کنم، تا از زیر بار گناه شانه خالی نکنی.
ای پدر، آری با تو هستم!
تو همان پدری که روزگاری جوان بودی. پر از شور و سرشار از احساس. این احساس و آن شور تو را به طغیان واداشت، اما دمی، تنها لحظه ای، بر این شوریدگی فرو نیامده و درنگ نکردی. عقل و دانش ات همه با این شورمندی از پا درآمد و تنها فریاد بود که از دهان ات خارج شد: مرده باد مخالف من! زنده باد موافق من! همین کلام تو، کسانی را عهده دار تمشیت امور سرزمین ات کرد، که هر صدای مخالفی را در گلو شکستند و زبان منتقد را از دهان ها برکشیدند. کوته نظران را بر مسند نشاندند و بلند همتان را از قافیه راندند. شور و غوغای جوانی که خوابید، شور و لبخند جوانی را ممنوع کردند و تو ای پدر! گفتی مسلمان ام و پیرو امام. اما تو از اسلام همان قدر می دانستی که امام جماعت محل تان از هوانوردی. او بر هوای نفس خود نشست و به سمت آسمان راند و تو بر مسلمانی خود در زاویه های خانه ات خفتی. موسیقی حرام شد. شادمانی گناه! و تو یک لحظه از خود نپرسیدی که این همه فتوا به راستی چگونه و یکباره از کجای ناموس دین برخاست چنان که هیچ گاه از پدران خود چنین به یاد نداشتی. اکنون ببین که با بی خردی ات، جوانان ما، افسرده ترین جوانان جهانند. حرمت افیون و مخدر را در کشور خود ببین و حجم انبوه بیماری و خودکشی را در میان جوانان سرزمین ات مطالعه کن. می دانی همه این ها به کجا کشیده؟ چند روزی است که خبر اجرای قانونی به ما رسیده که برای برگزاری مراسم عروسی باید مجوز گرفت. آری. تا به حال تنها شادمانی در مراسم جشن و سرور قدغن بود و حالا، برپایی هر جشنی، نیاز به اجازه اولیای امور دارد. می دانی به کجا خواهد کشید؟ حرمت کلمه و عصمت کلام به من اجازه نمی دهد که بگویم، اما اگر خود، اندکی به آن چه که سکون و بی توجهی ات در این سالیان بار آورده اندیشه کنی، حدس خواهی زد که چه بلایی در پیش است. آن گاه، وقتی دخترت را در لباس عروسی ببینی، به جای لبخند شادمانی می بایستی که خون گریه کنی.
پدر! می بینی با جوانی فرزندان ات چه کرده ای؟
آن هنگام که به قول خود، انقلاب می کردی، شاید هنوز پدر نبودی. انقلاب ما، انفجار عقده های فروخفته بود. حسرت هایی که در دل ندارها انبار شده بود و در ایست های بازرسی کنار چارراه ها بر علیه سرمایه دارها به حرکت درآمد. تو به خاطر دفع تبعیض و بی عدالتی قیام نکردی. تو نگران ستمی که بر غنی و فقیر می شد نبودی. یا این که چرا باید دارا، ندار را مورد استثمار قرار دهد. غم تو این بود که چرا تو نداری و او دارد. انقلاب ما، گر گرفتن شعله های حسرت ها بود. عقده هایی که به اسلحه بدل شد و بر دوش کسانی که حامل اش بودند زار زد و البته گلوله هایی که بر سینه بهترین انسان های این مرز و بوم نشست. جوان هایی که اگر امروز بودند شاید کار ما به جایی نمی رسید که آزادی خواهان ما تنها راه نجات کشور را در قربانی کردن دین و به مسلخ کشاندن مذاهب ببینند و نه، تنها، جدایی دین از حکومت. اگر تو، کمی اهل مدارا و آشتی بودی، مخالف آن روز تو، امروز، می توانست همان کسی باشد که دست تو را بگیرد و از این مهلکه دهشتبار بی ثباتی و نا آرامی نجات دهد. همان کسانی که آن روزها، به حرمت اسلام تیرباران شدند، می توانستند امروز، کسانی باشند که به اسلام حرمت تباه شده اش را بازگردانند. اما دریغ، که آنچه نام اسلام گرفته بود، تنها تیرگی های آلوده ی مغاک نفسانیت بود که در پوششی از خرافه و سنت فرو رفته بود.
اما آیا می دانی که هیاهوی دین و اسلام و جمهوری اسلامی و ولایت فقیه، یکباره از کجا برخاست؟ چگونه اسلام به خطر افتاد و چه کسانی به فکر نجات این اسلام افتادند؟ این قصه دراز است اما سخن ما بر سر جوانی بود. حفظ اسلام، آیا تنها در جدا کردن دختر از پسر خلاصه می شد؟ چگونه مسأله حجاب را که یکی از فرعیات کاملا کم اهمیت در اسلام بود به جایی کشیدند که اگر زنی در زیر سیل و آوار در حال غرق شدن باشد و کسی جز مرد نامحرمی در آن اطراف نباشد، آن مرد نتواند جرأت کند که دست زن را بگیرد. زن و مرد را چنان از یکدیگر دور کردند که فرسنگ ها میان آنها فاصله افتاد. و زن را دوباره مثل قبل، از حقوق اولیه اش محروم کردند. قوانین تحقیرآمیز و احکام غیر عقلانی را بر اسلام زورکی بار کردند و از دین، اژدهای هفت سر ساختند. آیا همه این ها گناه حکومت اسلامی بود؟ من به تو می گویم که هرگز! پدر! مادر! همه این ها گناه شما بود. فرهنگ جاهلانه اسلام قجری را که حکومت اسلامی بنیان نگذاشت. جدا کردن خیابان ها به دو بخش مردانه و زنانه، از فرهنگ عوام نیرو می گرفت. فرهنگی که زن را خانه نشین می خواست. این همان فرهنگ پدرسالاری است که ریشه هایی هزاران ساله در کشور ما دارد و نه به حکومت و نه حتی به اسلام مربوط نمی شود.
ای مادر! با توهستم. تویی که سرشار از لطافت و توانایی و زیبایی بودی. و نمایان ساختن توانایی های ات را گناه کبیره می دانستی. پیامبر تو هرگز زنان را حکم به نهان شدن و خانه نشینی نکرد. اگر چنین بود بارها عاشق زنان نمی شد و آنها را در نکاح نمی آورد. شخصیت پیامبر و میل و علاقه او به زنان، وجه فردی حیات اوست. اما در جامعه آن روز عرب، مردسالاری حرف نخست را می زد. فرهنگ اسلامی با آن که بسیاری از قوانین مردسالارانه اعراب را به تعادل و تناسب کشاند اما باز هنوز در برابر فرهنگ ایرانی آن روزگار، مردمحور بود. اما ما در طول تاریخ خود، نقاط منفی را نیز به همراه نکات مثبت از آنها برگرفتیم و به تدریج، مثبت ها را وانهایدم و منفی ها را به سنت و عرف بدل کردیم.
انقلاب ما اسلامی نبود. ریشه های مردسالاری، سنگ بنای انقلاب ما بود. هیچ زنی را در بلندای عرصه انقلاب و تأثیرگذار در روند شکل گیری و گسترش آن نمی بینیم. که به عکس، زن، به تدریج تبدیل به عنصر ممنوعه و آفت اجتماعی و مایه فساد و گناه می گردد. چهره و اندام زن در حجاب اجباری فرو می رود و جالب آن که در این امر از دوران جاهلیت و عقب ماندگی قاجار هم فراتر می رویم چرا که در آن زمان حجاب اختیاری بود و دست کم خارجی ها ملزم به رعایت حجاب نبوده اند. البته به همین هم بسنده نمی شود و احکام من درآوردی و تحقیر آمیز، زنان را به شریک شیطان در جامعه ما بدل می کند. آخر مسلمان! این چه ظلمی است که بر جفت خود روا می داری؟ زن، زاینده و دلیل وجود تو است. زن، مهندس حیات و معمار ساختمان وجود است. همین زن است که حجم غم و دلشکستگی ات را با سر نهادن به دامان اش التیام می بخشی و به تعبیر قرآن، زن، پوشش تو و مایه آرامش و شادی توست. انقلاب ما، که ریشه و بنیانش نادانی تو بود، دشمنی با زن را سرلوحه خود کرد. و هر حکومتی در تاریخ که بر قانون مردسالاری، زنان را به حاشیه راند، فرهنگ و شادمانی و اقتصاد آزاد را به نابودی کشاند. این امر از خصیصه های ذاتی استبداد پدرسالار در تاریخ است.
به زودی چنان که قابل پیش بینی بود عشق و روابط مذکر-مؤنث تحریم می گردد و فساد از مناطق خط کشی شده و معین به بدنه اجتماع و درون خانواده ها بسط و گسترش می یابد و با تزئین ظاهری پاک و رونمایی تطهیر شده، رشد روزافزون فحشا و روابط نامشروع مورد انکار و پنهان کاری قرار می گیرد و آمارهای رسمی، تحقیق در این باره را جزو خطوط قرمز خود مقرر می کنند. روابط ناسالم، از منظر و نگاهی ناپاک نگریسته می شوند و بازار عقده های جنسی داغ می شود. اما وقتی پرده ها می افتد، همه از آلودگی مستتر در لایه های اجتماع دچار حیرت می گردند.
حال به برکت انقلاب اسلامی، در آمار فساد، سردمدار جهانیم. چرا که نگرش ناپاک خود را محور امور مملکت کردیم که می گفت: زن، مایه گناه است. و این نگاه را با اعمال و عملکرد نابخردانه مان در جامعه گستردیم و حال به جایی رسیدیم که دولتی را بر سر کار نشاندیم که در نابخردی و بلاهت، مرزهای تاریخ و جهان را درنوردیده و بی تدبیری اش ملت ما را خوار و ذلیل ساخته است. دشمنی با زن، عداوت با جوانی بود. به انزوا کشاندن زن، به حاشیه راندن جوانان، به همراه همه تخصص ها و توانایی ها و نیروهای تازه و خلاق شان بود. بهترین و داناترین جوانان ما، به خاطر بی مبالاتی جامعه از این کشور رخت بربستند و توانایی های شان را در اختیار مردمان بیگانه ای که قدرشان را می دانستند نهادند. نیمی از جامعه که زنان ما بودند به خاطر پوشش اجباری و نگاه جنسی و آلوده زمامداران بی تقوا، که در زن تنها اندام شهوانی مشاهده می کردند، از فعالیت های اساسی منع شدند و بسیاری از سرمایه های کشور، صرف اعمال قوانین بیهوده و تبعیض آمیز شد. دایره های امر به معروف و نهی از منکر، پلیس های اجتماعی و اخلاقی که کارشان، تذکرات اخلاقی ای بود که تنها در موی سر و چشم و ابرو خلاصه می شد و هیهات! هیهات از بی خردی ما! کسانی متصدیان امور اخلاقی در جامعه شدند که از اخلاق سررشته ای نداشتند. و جز در قرون وسطی و تاریخ بی خردی، ما اثری از پلیس های اخلاقی و دادگاه های تفتیش عقاید حتی در دیندارترین جوامع نمی بینیم. چرا که نادان ترین مردمان هم واقفند که این قانون است که باید توسط عوامل اجرایی و نظارت کننده مدیریت شود و برای عرف اجتماعی نه بایسته و نه شایسته است که عوامل اجرایی و ناظر تعریف شوند چرا که عرف، حکم نانوشته ای است که به طرز ناخودآگاه در طول زمان در یک اجتماع پدیدار می گردد.
در این سالها، چه نتایجی عایدمان شده است؟ آن اعتباری را که در دنیا داشتیم، یکسره از کف دادیم و به عکس، ما را ملتی می دانند که نماینده و رئیس جمهوری که برگزیده ایم کمترین سررشته ای از آداب اجتماعی ندارد و با ادبیاتی همچون اوباش سخن می گوید و سیاستش بر مبنای لمپنیزم است و دروغ، آن چیزی که در فرهنگ آریایی میهن ما، بزرگ ترین آفت و زشت ترین گناه بوده، ورد زبان رئیس دولت ماست. به واسطه تحریم ها، اقتصاد ما رو به ویرانی نهاده و با ضعف مدیریت و سیستم اقتصادی قلدرمآبانه، همین مایه نعمت هم رو به زوال است. گذشتگان ما اعتقاد داشتند کفران نعمت، برکت را می برد. و امروز برکت از کشور ما رخت بسته چرا که نعمت های خدادادی، که به لطف و رحمت پروردگار در اختیار ملت ما قرار گرفته بود، توسط حاکمان ما مورد حیف و میل قرار گرفته و غالبا خرج سیاست های غیرانسانی و زورمدارانه شده و حتی گاها بر علیه خود مردم استفاده شده است. به راستی در این کشور چه می گذرد و چه حوادثی رخ می دهد که برای آن که کسی خبر نیابد، می بایستی هزینه های هنگفتی صرف برپایی دکل هایی جهت پارازیت انداختن بر روی امواج ماهواره ای شود. دکل هایی که طبق اطلاعات سازمان بهداشت جهانی، برای سلامتی افراد و خصوصا کودکان بسیار مضر است. سرمایه ای که در راهی هزینه می گردد که از یک سو، موجب آسیب های شدید مغزی به کودکان ما می شود و از جانب دیگر، مانع گردش اطلاعات و آگاهی یافتن ما از آن چه بر سرمان آمده می گردد. این تنها نمونه ای کوچک از بسیار است. چرا باید حاکمان ما به جای ما، درباره مصالح ما تصمیم بگیرند و در کوچک ترین مسائل زندگی، سلیقه و عقیده خود را به ما تحمیل کنند و در نهایت آن چه برمی گزینند به زیان ما و خانواده و فرزندان ما باشد؟ آیا هیچ اندیشیده اید که سکوت و انفعال و بی خبری ما، با این احوال، چه فجایعی را می تواند برای مان رقم زند؟ فاجعه ای که در چند قدمی ماست و منتظر اشاره ای است تا بر سرمان آوار شود.
آری. چنان که می بینی، همه اینها را خود بر سر خود آوردیم و از ماست که بر ماست. دردها و بغض ها بسی بیش از آن است که در یک دفتر به تحریر آید
آری. چنان که می بینی، همه اینها را خود بر سر خود آوردیم و از ماست که بر ماست. دردها و بغض ها بسی بیش از آن است که در یک دفتر به تحریر آید. و این نامه تنها فتح باب است. پس از این، هر دسته و گروه، از بازاریان، دانشجویان، زنان، روشنفکران و اقشار دیگر را خطاب قرار خواهم داد. تا دیر نشده و خرابی های به بار آمده، ما را در معرض لعن و نفرین آیندگان قرار نداده و میزان آوار، هزینه و زمان بازسازی را تا آن حد بالا نبرده که از روزگار قاجار که امروز کودکان نیز بر بی خردی و بی تدبیری شان گواهی می دهند عقب تر رانده نشدیم، باید آستین ها را بالا زد. پدر، مادر، برادر، خواهر، هموطن، همراه، همنوع عزیز! میهن ات را دریاب، پیش از آن که در حریق هوس هواپرستان بی ایمان، جز تلی از خاکستر از آن به جا نماند. پیشوای تو، امیر مؤمنان، می گوید: تنها ستمگر در ستمی که می کند گناهکار نیست. مظلوم، در سکوت خود با هموار کردن راه ستم بر ظالم، در گناه او شریک است. همان علی که از دست کوفیان چنان به تنگ آمده بود که آرزوی مرگ می کرد تا از دست آنان رها شود. و هر زمان خطاب به آنها می فرمود: تا کی نشستن و تماشاگر بودن. دشمن به خانه های تان هجوم آورده و مال و دین و ناموس تان را به یغما برده است. همان که پوستین اسلام را وارونه به تن کرده و با ذکر عقبا، دنیایش را آباد می کند. آیا ما همان کوفیان زمان نیستیم که حسین را در برابر یزید و سپاه ابن زیاد رها کردند؟ اگر چه هنوز خود به سپاه یزید نپیوسته و شمشیرهای مان بر علیه خاندان حسین به حرکت درنیامده، اما همین سکوت ما در برابر ظلم و ستمی که بر یاران او می رود از زخم شمشیرهایی که بر سینه حسین نشسته جانگدازتر نیست؟ آیا حسین برای اصلاح امور مردم قیام نکرده بود؟ آیا اکنون، آنانی که اندیشه رهایی مردم از یوغ استبداد را در سر داشتند به بی رحمانه ترین روش ها مورد آزار و شکنجه قرار نمی گیرند و یا مظلومانه به شهادت نمی رسند؟ هموطن! آیا خبر نداری، زندان های امروز، بیش از زندان های یزید، انباشته از خیل کسانی است که اگر در زمان حسین بودند، او به وجودشان مباهات می کرد و پرچم خود را به دست شان می سپرد؟ آیا نمی دانی همین لحظه که من با تو سخن می گویم، افراد زیادی بدون برخورداری از وکیل به اعدام محکوم شده و در انتظار زمان اجرای حکم شان به سر می برند؟ آیا تصور نمی کنی بر خانواده های آنها چه می گذرد و روز و شب شان چگونه سپری می شود؟ اگر فرزندی داری، به من بگو چه تضمینی برای ات وجود دارد که فردا، خود تو در شمار همین خانواده ها درنیایی و حال و روز آن روز تو، مثل روزگار اکنون آنها، پر از بغض و اشک مظلومانه و نگرانی از سرنوشت فرزندت نباشد؟ اگر این جمله ها را می خوانی، به خاطر خدا، ساعتی از کار روزانه ات دست بکش و بر آنها تفکر کن؟ آیا ضرورتی در جان ات احساس نمی کنی؟ پس یا علی! برخیز. منتظرت هستم. منتظرتان هستیم.
در پایان از کسانی که به فضای آزاد اطلاعات دسترسی دارند و این نامه را مشاهده می کنند خواهشمندم، آن را برای افراد خانواده و خویشان خود قرائت کنند و یا در اختیار کسانی قرار دهند که بتوانند هدف نگارنده را از نوشتن این نامه دنبال کنند. بسیار موجب امتنان و شادمانی خواهد بود.
کوچک همه، هموطن شما: ایرانی دردمند
——————————————–
این مطلب به صورت مستقیم از منبع و بدون ویرایش رادیو کوچه منتشر شده است.
خبر / رادیو کوچه
روز سهشنبه، 31 ژانویه، شورای پول و اعتبار جمهوری اسلامی به بانکهای این کشور اجازه داد که به صورت رقابتی نرخ سود سپردههای خود را افزایش دهند.
این شورا همچنین در جلسهای با افزایش یکسان نرخ سود سپرده بانکی مخالفت کرد.
بدین ترتیب این شورا با هدف ایجاد «فضای رقابتی» میان بانکهای ایرانی به آنها اجازه داد که «بنابر ظرفیت خود» سود بانکی را افزایش دهند.
هادی قوامی، عضو شورای پول و اعتبار ایران، به رسانههای داخلی گفت که اگر بانکها بتوانند با اقداماتی سود سپرده را از ۲۰ درصد هم بیشتر کنند، منع قانونی برای این کار وجود ندارد. اگرچه به گفته این مقام ایرانی «شاید در شرایط کنونی اقتصاد، امکان چنین کاری وجود نداشته باشد.»
افزایش بی سابقه بهای سکه و ارزهای خارجی در بازار ایران طی چند هفته گذشته، یکی از دلایل اصلی این تصمیمگیری اعلام شده است.
بیشتر بخوانید:
«موافقت رییس جمهوری اسلامی با افزایش نرخ سود بانکی»
«دلار در بازار آزاد تهران ۱۷۵۰ تومان»
Reza Khalili
"Approximately 60 percent of the world's oil supplies are under the control of the soldiers of Imam Khamenei," said Major General Naghdi, the chief commander of Iran's Basij forces.
General Mohammad-Reza Naghdi, who was born in Iraq, was a member of the Iranian Quds Force involved in international terrorism before he was appointed by Ayatollah Khamenei to the post of commander of the Basij in 2009. He previously stated that Iran has no option but to destroy Israel.
Naghdi also stated today that, not only the Strait of Hormuz, but most strategic waterways are under the control of Islamic nations. He added that now that America has removed its forces from Iraq, there is no obstacle for the final march towards Jerusalem. From the east of the subcontinent of India to the territory of Palestine, the Islamic movement is ready to mobilize and the West should know that if they dare to create instability for the region, the Islamic nations are ready to respond.
The Iranian supreme leader, Ayatollah Khamenei, recently held several meetings with Iranian top officials ordering the Revolutionary Guards to prepare the country for war and for further suppression of the Iranian people to avoid the possibility of any uprising from within.
The Iranian oil minister, Rostam Qasemi, also announced that soon Iran will cut off oil to certain European countries in response to the oil sanctions placed on Iran by the EU member states.
According to SepahOnline, sources within the Revolutionary Guards revealed that Khamenei has also ordered the Quds forces to ratchet up their terrorist activities in Bahrain to not only destabilize its Monarch but also further destabilize the region as a warning to the U.S. to leave the Islamic regime and its nuclear program alone.
The Quds forces are to further incite the majority Shiite populace against the minority Sunni Monarch and attack the British and U.S. embassies in Bahrain. Days ago, the Bahraini government arrested several who had planned to blow up the Malek Fahad Bridge, which serves as a link between Saudi Arabia and Bahrain.
In the previous riots in Bahrain, Saudi Arabia sent its armed forces in order to help the Bahraini Monarch gain control.
It was announced today that the Iranian Supreme Leader, Ayatollah Khamenei, will lead the upcoming Friday Prayers in Tehran. This signifies the importance of the current confrontation over Iran's nuclear program and the world should expect important announcement by Khamenei in response to the recent sanctions pressing the Iranian leaders for a negotiated solution.
خبر / رادیو کوچه
در جلسه شامگاه سهشنبه، 31 ژانویه، شورای انقلاب فرهنگی که به ریاست محمود احمدینژاد تشکیل یافت مقرر شد که ظرف هفته آینده، جمعی از اعضای این شورا با آیتاله هاشمی رفسنجانی، رییس هیت امنای دانشگاه آزاد، ملاقات و بکوشند نظر موافق او را با امضای حکم انتصاب فرهاد دانشجو به سمت رییس جدید دانشگاه آزاد جلب کنند.
به گزارش خبرگزاری فارس، اکثریت اعضای شورای انقلاب فرهنگی پیشتر به انتصاب آقای دانشجو، که برادر وزیر علوم دولت آقای احمدینژاد است، رای داده بودند اما آیتاله هاشمی رفسنجانی این رایگیری را قانونی ندانسته و از امضای حکم انتصاب خودداری کرده است.
لازم به اشاره است پیش از این جلسه، گفته میشود شورای انقلاب تصمیم گرفته بود که در صورت ادامه امتناع آیتاله هاشمی رفسنجانی از امضای حکم فرهاد دانشجو، با تغییر اساسنامه دانشگاه آزاد، این انتصاب را بدون امضای رییس هیت امنا تنفیذ کند.
بیشتر بخوانید:
«ابلاغ مصوبه انتصاب رییس جدید دانشگاه آزاد»
رادیو کوچه
مهمترین عنوانهای مطبوعات امروز ایران:
کیهان
1) تایید صلاحیت 5 نفر برای انتخابات میان دورهای مجلس خبرگان
http://www.kayhannews.ir/901112/2.htm#other203
سخنگوی شورای نگهبان از تایید صلاحیت 5 نفر برای انتخابات میان دورهای مجلس خبرگان رهبری در حوزههای انتخابیه خراسان رضوی و کردستان خبر داد. «عباسعلی کدخدایی» روز سه شنبه اعلام کرد: «از میان داوطلبان ثبتنام شده برای سومین میان دورهای دوره چهارم مجلس خبرگان رهبری در دو حوزه انتخابیه خراسان رضوی و کردستان پنج نفر تایید صلاحیت شدند.»
2) پیگیری علت عدم امضای حکم رییس دانشگاه آزاد در شورای عالی انقلاب فرهنگی
http://www.kayhannews.ir/901112/2.htm#other203
یک عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با اشاره به تعلل رییس هیت امنا دانشگاه آزاد در امضای حکم رییس جدید این دانشگاه گفت: «دست شورای عالی انقلاب فرهنگی در زمینه اساسنامه و اجرای آن باز است.» «منصور کبگانیان» گفت: «امیدواریم تا آخرین لحظهها تمامی اقدامات مربوط به تغییر رییس دانشگاه آزاد به شکل طبیعی پیش برود و احتیاجی به دخالت خارج از روال از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی صورت نگیرد.»
جام جم
1) آمریکا میخواهد انتقام شکستهایش را از سوریه بگیرد
http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100802997553
«آیتاله خامنهای»، رهبر انقلاب اسلامی، عصر دیروز در دیدار «رمضان عبداله»، دبیرکل جهاد اسلامی فلسطین و هیت همراه، واقعیت موجود در جهان را با توجه به تحولات یک سال گذشته و بیداری اسلامی، ضعف روز افزون غرب و قدرت فزاینده دنیای اسلام دانست و تاکید کرد: «اگر امت اسلامی در کشورهای مختلف، متعهد به مجاهدت، ایستادگی و حسنظن به پروردگار باشند، قطعن وعده نصرت الهی محقق خواهد شد، همانگونه که در یک سال گذشته شاهد آن بودیم.» رهبر انقلاب اسلامی تاکید کرد: «هدف اصلی طراحی آمریکا در سوریه، ضربه زدن به خط مقاومت در منطقه است، زیرا سوریه از مقاومت فلسطین و مقاومت اسلامی لبنان حمایت میکند».
وی خاطرنشان کرد: «آمریکاییها و برخی کشورهای غربی میخواهند انتقام شکستهای اخیر خود در منطقه از جمله مصر و تونس را در سوریه بگیرند.» همچنین وی افزود: «موضع جمهوری اسلامی در قبال سوریه، حمایت از هرگونه اصلاحات به نفع مردم این کشور و مخالفت با دخالت آمریکا و کشورهای دنبالهرو آن، در مسایل داخلی سوریه است.»
2) شبکه اسپانیولی زبان ایران رسمن افتتاح شد
http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100802996985
شبکه 24 ساعته اسپانیولی زبان صداوسیمای ایران با عنوان «هیسپان تیوی» و شعار «پلی تا آمریکای لاتین»، روز گذشته رسمن آغاز به کار کرد. در مراسم افتتاح این شبکه که «عزتاله ضرغامی» رییس سازمان صداوسیما، «علیاکبر صالحی» وزیر امورخارجه، «رامین مهمانپرست» سخنگوی وزارت امورخارجه، «محمد سرافراز» معاون برونمرزی سازمان صداوسیما و سفرای کشورهای کوبا، ونزوئلا، نیکاراگوئه و بولیوی حضور داشتند.
شرق
1) تعیین نرخ سود سپردهها بیش از ۲۰درصد توسط بانکها
http://sharghnewspaper.ir/News/90/11/12/23503.html
هنوز چند روزی از تصویب افزایش نرخ سود به میزان 20درصد نمیگذرد که دیشب، شورای پول و اعتبار تصمیم گرفت تا دست بانکها در میزان افزایش نرخ سود سپردهها را باز بگذارد. بر این اساس بانکها مجاز شدند تا نرخ سود را بالاتر یا کمتر از 20درصد تعیین کنند، به عبارتی میتوان گفت که خودمختاری در شبکه بانکی برای تعیین نرخ سود کلید خوردهاست.
2) روزهای خوب بازار برای دولت
http://sharghnewspaper.ir/News/90/11/12/23523.html
در یک چشم برهم زدن، دلار رسمی از 1129 به 1226 تومان افزایش یافت. افزایش صد تومانی در هر دلار زیر نقاب سیاست تکنرخی پنهان ماند. همین افزایش که شاید چندان هم قابل توجه به نظر نرسد میتواند گرهی از کار دولت بگشاید تا آسانتر از قبل کسری منابع مورد نیاز برای پرداخت یارانههای نقدی را جبران کند.
حمایت
1) پافشاری رییس دولت بر اجرای مراحل بعدی هدفمندسازی
http://www.hemayat.net/news/khabar.htm
«حسین سبحانینیا»، عضو هیت رییسه مجلس شورای اسلامی در پایان جلسه دیروز مجلس از اعلام وصول طرح اصلاح قانون هدفمندی یارانهها با قید یک فوریت از سوی جمعی از نمایندگان خبر داد و این در حالی است که «محمدرضا باهنر»، نایب رییس مجلس نیز دیروز از تقدیم لایحه بودجه سال آینده در جلسه علنی امروز مجلس و با حضور رییس جمهوری خبر داده است. با این حال به نظر میرسد که جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی این استفساریه را برای مهار دولت کافی نمیدانند و از این رو با ارایه طرحی فوریتی به مجلس شورا در تلاش هستند که دولت را ملزم کنند افزایش پرداخت یارانه به مردم را در قالب حمایت بیمهای، مسکن یا اشتغال دنبال کند و در کمک به بخش تولید هم ردیف خاصی در نظر گرفته شود تا از طرف مجلس قابل نظارت باشد.
2) افزایش نرخ آببها
http://www.hemayat.net/news/hoghughi4.htm
وزیر نیرو از ارسال پیشنهاد افزایش 20 درصدی قیمت آب در سال آینده به ستاد هدفمندی یارانهها و درخواست اجرای آن در فاز دوم این طرح خبر داد. اما سخنگوی کمیسیون انرژی این افزایش ناگهانی بهای آب را قانونی نمیداند. همچنین لازم به ذکر است که دیگر نمایندگان مجلس نیز درباره نحوه قانونی افزایش بهای آب نظرات مختلفی را ایراد کردهاند.
دنیای اقتصاد
1) ۱۴ اسفند، روز سوال از رییس جمهوری
http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=288023
یکی از طراحان سوال از رییسجمهوری با تشریح جزییات روند رسیدگی به طرح سوال از رییس جمهوری گفت: «طراحان سوال چهارشنبه جلسه میگذارند و گزارش این طرح را با ۵ محور تقدیم هیت رییسه میکنند و اگر هیت رییسه بدون تاخیر طرح سوال را به اطلاع رییس جمهوری برساند، روز یکشنبه ۱۴ اسفند ایشان باید در صحن علنی برای پاسخگویی به محورهای سوالات حاضر شود.
2) پایان ماموریت بازرسان آژانس در ایران
http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=287941
هیت عالیرتبه آژانس دیروز به ماموریت سه روزه خود در ایران پایان داد. به گزارش ایسنا، خبرگزاری فرانسه گزارش داد: مقامات آژانس بینالمللی انرژی اتمی روز سهشنبه به سفر سه روزهی خود به ایران که به عنوان آخرین شانس رفع تنش بینالمللی درباره فعالیتهای اتمی تهران دیده میشود، پایان دادند. این بازدید در بحبوحه تنش غرب با ایران انجام شده است.
خبر / رادیو کوچه
روز سهشنبه، 31 ژانویه، به وقت آمریکا، میت رامنی یکی از دو نامزد اصلی کاندیداتوری حزب جمهوریخواه آمریکا برای شرکت در انتخابات رییس جمهوری این کشور، توانست در ایالت فلوریدا پس از شمارش آرا رتبه نخست را کسب کند.
او که در سه ایالت آیوا، نیوهمپشایر و کارولینای جنوبی همواره در میان دو نفر اول بود، توانست با شکست دادن نزدیکترین رقیب خود، نیوت گینگریچ، اکثریت آرای جمهوریخواهان فلوریدا را به خود اختصاص دهد.
آقای رامنی در سخنرانی پس از این پیروزی خطاب به حزب دمکراتها گفت: «رقابت میان افراد حزب جمهوریخواه به هیچ وجه باعث ضعیف شدن ما نخواهد شد بلکه کمک خواهد کرد نقاط ضعف را بازیابی و برای پیروزی نهایی در انتخابات ریاست جمهوری آماده شویم.»
آقای رامنی در ایالت نیوهمپشایر هم برنده رقابت های درون حزبی جمهوریخواهان شده بود.
برنده نهایی این رقابت ها به عنوان نامزد حزب جمهوریخواه به رقابت با باراک اوباما خواهد رفت.
بیشتر بخوانید:
«گینگریچ در انتخابات کارولینا، رامنی را پشت سر گذاشت»
«مصمم هستیم ایران به سلاح اتمی دست نیابد»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر