برای درسافت فایل اینجا کلیک کنید. وقتی آریای جوان با صدای زیبایش ” سبز فردای من و تو” را می خواند و می گفت که ” بسپاریم وطن به دست مرد مردستان دیروز” می دانست که نخست وزیر دوران هشت ساله دفاع مقدس همان کسی است که که با حضورش می تواند یاد آور حماسه سازی ها و ارزش ها باشد. همان کسی که از روز ی که از فرهنگستان هنر باز آمد میانمان پر کرد همه فضای سبز شهرهایمان را از یاد آن پیرجماران. همو که پیام آور آزادی بود و استقلا ل برایمان.
باز ندای تکبیر بود که طنین افکنده شد در میان کوچه هایمان. بام های خانه هایمان ” الله اکبر” گویان شدند مثل همان وقت ها که فقط “خدایمان بزرگترین” بود.
میرآمد و می خواستیم وطن را بسپاریم به دست همان ” مرد مردستان” کسی که “به باد نمیده مملکت رو با غرورش”.
آریای جوان یکی از میلیون ها ایرانی سبز است که می خواست و می خواهد میرحسین ” ناجی ایران زمین ” باشد برای ایرانی که این روزها دلش ” تنگ تر” از همیشه است. دل تنگ همه فرزندانش که این روزها در زندان و حصرند.
دل تنگ میردر بند است کسی که صدای ما بود از ” تنگ” بودن حصارهایمان می گفت و می دانست که ما می خواهیم به ” آزادی و بزرگی” برگردیم.
دل هایمان این روزها دلتنگ همه “حرفهایت” است. دلتنگ همان ” شال سبزت” که نوید سبزی همه سرزمینم را داشت.
می دانم یک روزی می آید که دیگه ” حرف زور ” نمی ماند. آن روز شاید امروز است، اگر همت کنیم امروز. در یک بهمن برفی که می خواهیم یک بار دیگر ” بهار انقلاب” مان را در آن ببینیم.
امروز باز می خواهیم به یاد آن روزها که همه شهر را سبز کرده بودیم با حضورمان به خیابان ها بیاییم. باز هم بگوییم ” با تو اییم تا آخر خط برای ایران دلتنگ” بگویمدت که ” ناجی ایران زمین باش”
در پی ابراز همدردی سید محمد خاتمی، آیت الله دستغیب، با تشکر از این پیام بار دیگر آزادی تمام زندانیان سیاسی بخصوص رهبران جنبش سبز را خواستار شد.
به گزارش حدیث سرو، آیت الله دستغیب در این پیام خطاب به سیدمحمد خاتمی نوشت: آزادی دوستانتان، جنابان سیّد مظلوم میر حسین موسوی و حجّة الاسلام و المسلمین کروبی، و صدها نفر زندانی سیاسی را خواستارم.
متن کامل این پیام به این شرح است:
بسمه تعالی
حضور محترم حضرت حجّة الاسلام و المسلمین جناب سیّد محمّد خاتمی عزیز و رئیس جمهور محبوب! سلام علیکم.
پیام تسلیت محبّتآمیز و خالصانهٔ جنابعالی در رحلت فقیه مجاهد، مرحوم آیة اللّه سیّد محمّدهاشم دستغیب واصل شد.ازخداوند طول عمر، و سلامتی، و پایداری در راه هدفهای بلند که همانا سرافرازی مسلمانان جهان به خصوص سرزمین اسلامی ایران است، خواستارم؛ امیدوارم که از مصادیق آنچه شما تذکّر دادید، باشم. و از خداوند آزادی دوستانتان، جنابان سیّد مظلوم میر حسین موسوی و حجّة الاسلام و المسلمین کروبی، و صدها نفر زندانی سیاسی را خواستارم.
سید محمد خاتمی در پیام خود آورده بود: بر خود فرض میدانم که در گذشت تأثّرانگیز عالم والامنش و بزرگوار آیة اللّه حاج سیّد محمّد هاشم دستغیب رضوان اللّه علیه را به جنابعالی و بیت شریف دستغیب و همه بستگان داغدار و ارادتمندان ایشان از صمیم قلب تسلیت عرض کنم.
از درگاه حضرت حق برای آن فقید سعید علو درجات، و برای بازماندگان معزّز، صبر و اجر و سلامتی، و برای جنابعالی که همواره پاسدار ارزشهای والای انقلاب و مروّج آرمانهای والای اسلام و مدافع حق و حرمت مردم بودهاید، سلامتی و طول عمر با عزّت توأم با توفیق خدمت روز افزون به اسلام و انقلاب و ایران و مردم، مسألت میکنم.
سیّد علیمحمّد دستغیب.
۱۳۹۰/۱۱/۱۲
سبز می مانی همیشه تا ابد
یکی از زندانیان محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین شعری برای مصطفی تاجزاده ؛ زندانی سیاسی سروده است.
به گزارش کلمه، او معتقد است این زندانی سیاسی یکی از بزرگترین و مقاومترین مبارزان سیاسی جنبش سبز ایران است . تاجزاده پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ بازداشت و بیش از ۳۰ ماه است که زندانی است. او بیشتر این دوران را در سلول انفرادی گذرانده است. مقاومت این زندانی سیاسی همواره زبانزد دیگر زندانیان سیاسی است کسانی که خود نیز جز مقاومت و آزادگی پیامی برای مردم ایران نداشته اند:
در نگاهم مرد میدانی هنوز
تو سترگی ،مرد عصیانی هنوز
روزهای سخت زنجیر و قفس
پای بند عهد و پیمانی هنوز
در تموز تشنگی روزگار
تو برایم آب حیوانی هنوز
هر پیامت موجی از بیداری است
زان نمایان و درخشانی هنوز
گر رقیبت خواست تنهایی تو
نیستی تنها ، فراوانی هنوز
دشمنت گفتا چشم فتنه ای
اوست فتنه تو مسلمانی هنوز
در طلوع سبزه ی صبح بهار
تو برایم باغ و ریحانی هنوز
در افق های بلند آرزو
تو امید ملک ایرانی هنوز
سبز می مانی همیشه تا ابد
اگر چه در یوغ زمستانی هنوز
این قفس ها را زهم خواهی شکست
ای که چون یوسف به زندانی هنوز
زندانی جنبش سبز ملت ایران
بند ۳۵۰ زندان اوین
مهدی خزعلی پس از بیست و پنج روز اعتصاب غذا بر اثر خونریزی معده به بهداری بند ۳۵۰ منتقل شد.
به گزارش رسیده به کلمه، مهدی خزعلی روز گذشته بدنبال خونریزی معده به بهداری بند ۳۵۰ منتقل شد.
این گزارش حاکی است هر چند وضعیت جسمی این زندانی سیاسی مناسب نیست و تاکنون بیش از ۱۶ کیلو کاهش وزن داشته است، اما او اعلام کرده که به اعتصاب غذای خود ادامه می دهد.
تابستان سال جاری نیز مهدی خزعلی که همزمان با ماه رمضان بازداشت شده بود، پس از اعتصاب غذا به قید وثیقه آزاد شد.
کلمه روز گذشته نیز خبر داده بود که مهدی خزعلی در بیست و چهارمین روز اعتصاب غذای خود در حالی که هنوز دست شکسته اش در گچ بوده و به شدت لاغر شده بود، به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد.مهدی خزعلی پس از انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری بارها بازداشت و راهی زندان شده است. تیرماه سالجاری نیز وی با ضرب و شتم و آسیب دیدگی از ناحیه گردن بازداشت و پس از یک ماه اعتصاب غذا به قید وثیقه آزاد شد.
وی چندی پیش در نامه ای به رهبری با انتقاد از شرایط جاری پیشنهاد کرد مختارید پاسخ مرا حضوری دهید یا برای پنجمین بار راهی سلول انفرادی ام نمایید.
بدنبال ربودن شهروندان ایرانی در سوریه، سفر به این کشور از طریق زمینی ممنوع شد.
نیروی انتظامی با صدور اطلاعیه ای اعلام کرد که طی آن هرگونه خروج زائران ایرانی به صورت زمینی به سوریه ممنوع می باشد.
این اطلاعیه در بخش خبر سیما خوانده شد و از زایران ایرانی خواست که از سفر زمینی به سوریه خودداری کنند.
طی هفته های گذشته تاکنون ده ها تن از شهروندان توسط نیروهای ناشناس ربوده شده ان.
علی مزروعی رییس انجمن صنفی روزنامه نگاران کشور با انتقاد از سکوت فبرستانی حاکم آن را با زمان رضا شاه مقایسه می کند و با پذیرش تقصیر نسلی که خودش را یکی از آنان می داند، می گوید: اگر همه ما در مقابل کج روی های اولیه و ظلم های کوچکی که می شد ساکت نمی نشستیم و نمی گذاشتیم آب از سرچشمه آلوده شود امروز گرفتار این مصیبت نمی شدیم که حاکمیت حتی صدای اعتراض میلیونها شهروند را نشنود و وجود آنها را انکار کند و براستبداد و تقلب و سلب حق رای مردم اصرار ورزد و با درآمدملی اسباب سرکوب فراهم آورد و نیروهای نظامی و امنیتی را به بدترین شکل بجان منتقدان و معترضان اندازد.
پیش از این سیدمصطفی تاج زاده نیز در یادداشت ” پدر مادر ما متهمیم” به این موضوع پرداخته بود.
تاج زاده با اشاره به اشتباهات رخ داده شده نوشته بود: سکوت تأییدآمیز درباره نحوه محاکمات دادگاه انقلاب خطای ما بود، اما بازداشت فلهای منتقدان قانونگرا، "کهریزکی کردن" شهروندان معترض و نیز تیراندازی مستقیم به آنان چنان پدیده شومی است که واژه «خطا» به هیچ وجه نمیتواند توصیف خوبی برای آن باشد. به همین دلیل ما حتماً باید اعتراف کنیم، اما نه در دادگاههای نمایشی و آن طور که بازجوها میخواهند و به اتهامات موهوم مرتکب نشده، بلکه در پیشگاه ملت و بر اساس حقیقت.
مزروعی نیز می نویسد: مردم با حاکمیت دیکتاتوری رضا شاه آنچنان کنار آمدند که او توانست هر صدای مخالفی را سرکوب و از سر راه بردارد و جامعه ایران قبرستانی شود که جز صدای فاتحه خوانی از آن درنیاید اما پس از شهریور ۱۳۲۰ که رضاشاه بدستور انگلیس مجبور به ترک کشور و تبعید به جزیره موریس شد.
علی مزورعی در یادداشتی که در ندای سبز منتشر شد، به تحلیل شرایط فعلی جنبش سبز می پردازد و معتقد است که جنبش سبز زنده و پویاست بیش از دوسال و نیم است که جنبش اعتراضی سبز براه افتاده و در طی مسیر هزینه های بسیار داده است. حاکمیت اقتدارگرا نه تنها صدای اعتراض و مصلحانه سبزها را نشنیده است بلکه وجود آنرا انکار کرده و با الفاظی همچون فتنه و میکروب و…و قالب سازی مصنوعی حماسه نه دیماه تلاش تبلیغاتی فراوان کرده است که آنرا مرده و تمام شده معرفی نماید اما درعین حال با حبس خانگی رهبران جنبش سبز و زندانی کردن چهره های شاخص آن و حاکم کردن فضای سانسور و ارعاب و امنیتی و نوعی حکومت نظامی اعلام نشده در جامعه با صد زبان فریاد می زند که جنبش سبز زنده و پاینده است و قلبش در خانه رهبران جنبش سبز و زندان اوین و رجایی شهر و…می زند و میلیونها ایرانی سر در گرو آن دارند، و بزرگترین نشانه اش اینکه حاکمیت حاضر به بازکردن کوچکترین فضایی برای یک انتخابات آزاد و سالم و منصفانه نشد چراکه بخوبی از وضعیت و واقعیت درونی جامعه آگاه بوده و می دانست با بازکردن کمترین روزنه ای در انتخابات چه می شود؟ و از درون آن می تواند حرکتی به مراتب قوی تر و گسترده تر از جنبش سبز برای بدست گرفتن کرسی های مجلس شکل گیرد و خواب سنگین اقتدارگرایان حاکم را برهم زند!
مزورعی با تحلیل شرایط بعد از انتخابات و محدود شدن فرصت های پیش رو می نویسد: بستن راه انتخابات بروی مردم معترض و اصلاح طلبان شرایط جدیدی را در کشور رقم زده و قطعا سطح منازعه سیاسی بین حاکمیت و منتقدان وضع موجود را بالا برده است. دلیل بارز اینکه بخشی از نیروها و به ویژه نسل جوان که تاکنون به اصلاح طلبی دلبسته و انتخابات را معبری برای اصلاحات درون نظام می دانستند، پس از بسته شدن اینراه بروی اصلاح طلبان حالا به این نظر و نتیجه رسیده اند که دیگر امید بستن به اصلاحات درون نظام و بر سر عقل آمدن حاکمان بیهوده است و باید بدنبال تغییر نظام بود آنهم بهر شیوه ای! حتی اگر به کمک نیروی خارجی و حمله نظامی باشد، و این درحالی است که میدان مانور اصلاح طلبان روز بروز برای دفاع از راهبرد اصلاحات سخت تر و تنگ تر شده است، و چهره های شاخص این جریان نیز بدلیل محدودیتها و شرایط نظامی امنیتی قادر به اعلام نظر و تحلیل و تبیین اوضاع و ارتباط با بدنه نیستند. البته بخشی از نیروهای جوان نیز در دام توری افتاده اند که حاکمیت برای ایجاد یاس و ناامیدی در جامعه گسترده است و با توجه به شرایط حادث از هرگونه تغییر مایوس گشته و به کناره گیری از عالم سیاست و حرکت های اجتماعی رو آورده و راه عافیت زندگی را در پیش گرفته اند و بعضا هم اینان بذرناامیدی در دل دیگران می پاشند و در زمین بازی اقتدارگرایی مشغول به بازی و گل زدن به تیم سبزند!
وی با اشاره به خلقیات ایرانیان می افزاید: بدون آنکه بخواهم در اینجا وارد بحث خلقیات و روحیات غالب ما ایرانیان بشوم اما براین نظرم که یکی از خصوصیات روحی ما عجول بودن است و دیگری افراط و تفریط، ما عادت به آهسته و پیوسته رفتن و نگاه و برنامه دراز مدت نداریم و از اینروست که به تعبیر یک نظریه پرداز در عرصه فردی یا جمعی جامعه ما « جامعه گلنگی » یا « کوتاه مدت » است، و از اینروست که یکروز به خیابان می آئیم و علیه استبداد و ظلم و دیکتاتوری « انقلاب » می کنیم اما روز دیگر به « خانه » می رویم و بگونه ای تسلیم استبداد و ظلم و دیکتاتوری حاکم شده و سکوت می کنیم که گویا اصلا قبلا انقلابی برای رفع اینها نبوده است! خوب است در صد سال اخیر چند بار در ایران جنبش و شورش و انقلاب برای رفع ظلم و ستم و استبداد براه افتاده باشد؟ و چرا با اینهمه باز مشکل استبداد همچنان برجای مانده است؟ و کدام کشور دیگری را می توان در عالم پیدا کرد که اینگونه باشد؟
او معتقد است که ما باید همواره به این سئوالات اندیشه نمائیم و با تکیه بر انبان و تجربه های تاریخی خودمان و دیگران بدنبال راهی باشیم که ما را به مقصد برساند. البته تجربه های تاریخی گذشته بما می گوید که مقصد همه جنبش های گذشته از مشروطه تا انقلاب اسلامی و اصلاحات و جنبش سبز روشن بوده است و آنهم دستیابی به حاکمیت قانون، عدالت، آزادی و مردمسالاری بوده اما راهی که طی شده وافی به مقصد نبوده است چرا؟ چون دنیای ذهنی و معرفتی ما ایرانیان به سیاست ورزی آهسته و پیوسته رفتن عادت ندارد و عجول در دستیابی به مقصد است. در این باره هریک از تجربه های جنبشی گذشته را می شود زیر ذره بین گذاشت و دید که عامل اصلی این ناکامی ها به عجول بودن و افراط و تفریط عملی مردم هرروزگار برمی گردد.
مزورعی با مقایسه شرایط فعلی و زمان رضا شاه می افزاید: بطور مثال مردم با حاکمیت دیکتاتوری رضا شاه آنچنان کنار آمدند که او توانست هر صدای مخالفی را سرکوب و از سر راه بردارد و جامعه ایران قبرستانی شود که جز صدای فاتحه خوانی از آن درنیاید اما پس از شهریور ۱۳۲۰ که رضاشاه بدستور انگلیس مجبور به ترک کشور و تبعید به جزیره موریس شد بناگاه این سیل احزاب سیاسی و جراید بود که بصورت انفجاری براه افتاد و جنگ هفتاد و دو ملت برای تصاحب کرسی های مجلس و دولت! و کمتر کسی بفکر افتاد که برای جلوگیری از بازگشت استبداد باید نهاد سازی کرد و دنیای ذهنی و معرفتی و عملی ایرانیان را با آزادی و دمکراسی آنچنان دمساز کرد که دیگر بازگشت استبداد ممکن نباشد، نه تنها اینگونه عمل نشد بلکه بنام آزادی آنچنان هرج و مرجی براه افتاده بود که از دلش کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ درآمد و همه آنانی که قبل از کودتا بر سر آزادی با هم می جنگیدند بناگاه آب شده و به خانه هاشان خزیدند آنچنانکه گویا همانند زمان رضاشاه برجامعه گرد مرگ پاشیده اند و وای جغدی هم نمی آید بگوش!
وی در ادامه افزود: سوگمندانه شاهد تکرار این واقعه پس از رخداد انقلاب اسلامی نیز هستیم وهمه ما ( منظورم نسل ماست ) در بوجود آمدن وضعیت امروزی کم و بیش مقصریم. اگر همه ما در مقابل کج روی های اولیه و ظلم های کوچکی که می شد ساکت نمی نشستیم و نمی گذاشتیم آب از سرچشمه آلوده شود امروز گرفتار این مصیبت نمی شدیم که حاکمیت حتی صدای اعتراض میلیونها شهروند را نشنود و وجود آنها را انکار کند و براستبداد و تقلب و سلب حق رای مردم اصرار ورزد و با درآمدملی اسباب سرکوب فراهم آورد و نیروهای نظامی و امنیتی را به بدترین شکل بجان منتقدان و معترضان اندازد.
او معتقد است برای رسیدن به اهداف جنبش سبز باید صبوری کرد و با پرهیز از خشونت بر حقوق قانونی تاکید کرد: جنبش سبز حاصل تجربیات تاریخی ماست و راهبران آنرا افرادی تشکیل می دهند که تجربه مستقیم یک انقلاب و مسئولیتها و پیامدهای آنرا در ذهن دارند و اگر از راهبرد « انقلاب » به « اصلاح » رسیده اند چون کوله باری سنگین از تجربه گذشته بر دوش دارند و می خواهند این بار را به مقصد برسانند. اینکه رهبران جنبش خواستار حاکمیت قانون و « اجرای بی تنازل قانون اساسی » هستند، و بر پرهیز از خشونت و استفاده از همه حقوق قانونی و شهروندی برای رسیدن به مقصد تصریح و تاکید دارند جز برآمده از یک تحلیل عمیق تاریخی نیست.
وی در توضیح این مطلب می افزاید: بزبانی روشن تا هریک از ما ایرانیان زندگی حقوقی را بر زندگی غریزی برتری نبخشیم و در باور و عمل پایبند به قانون نباشیم قادر به اینکه حاکمان را به اجرای قانون واداریم نخواهیم بود. حاکمان ما که از کره مریخ نیامده اند؟ از میان همین ما برآمده اند و برکرسی های قدرت نسشته اند، با این تفاوت که اگر قبلا عدم پایبندی شان به قانون محدوده ای کوچک داشته حالا محدوده ای به وسعت ایران می شود! والبته دستیابی یا دست اندازی به منابع و امکانات ملی هم می تواند براین سوء استفاده از قدرت و میل به استبداد ورزی بیفزاید.
مزورعی با دسته بندی نیروهای جنبش سبز می نویسد: اینکه بخشی از نیروهای جنبش سبز از موضع تندروانه به براندازی و تغییر نظام برسند یا بخشی دیگر با این توجیه که چون افق و چشم انداز روشنی برای آینده نمی بینند مایوس شوند، هردو در تقاطع گفتمانی به بی عملی رسیده و دیگران را نیز به بی عملی سیاسی بکشانند بازی در زمین اقتدارگرایان حاکم و تداوم بخشی به حاکمیت آنهاست.
وی با اشاره به اهمیت بیانیه های میرحسین موسوی می افزاید: مروری بر بیانیه های میر در بند، که برآمده از یک عمر تجربه عملی سیاسی وی در ظرفی بنام ایران است، بخوبی روشنگر این است که راه دستیابی به مردمسالاری در ایران از معبر باور به اجرای قانون اساسی با همه ضعف ها و نقص هایش می گذرد، نه راهبرد براندازی و نه یاس چاره کار نیست، و صد البته عبور از این معبر صبر و استقامت بسیار می طلبد و باز به تعبیر موسوی صبر و صبر و صبر، و این یعنی حضور فعال در میدان سیاست با همه هزینه ها و لوازم و مقتصیاتش.
این فعال سیاسی امید به فردا را جوهر جنبش سبز می داند و در خاتمه می گوید: ” امید به فردا ” جوهر و بنیاد جنبش سبز برای ایران است و چشم اندازی از این روشنتر که جنبش سبز خواستار ” حاکمیت قانون ” و ” اجرای بی تنازل قانون اساسی ” در دوره گذار به مردمسالاری است نمی توان تعریف کرد و آنقدر باید براین خواسته پای فشرد تا ” حاکمیت قانون ” به مطالبه ای غالب در جامعه ما تبدیل و حاکمان را ناچار از پذیرش آن کند. پیمودن اینراه سخت و دشوار و زمانبر است اما ما را به مقصد می رساند اما تجربه راههای دیگر به رغم هزینه های گرانسنگ نشان داده که ما به مقصد نرسیده ایم و تکرارش نیز مارا به مقصد نخواهد رساند. فراموش نکنیم دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن نیست!
در آستانه سی و سومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران، دادسرای ویژه روحانیت اهواز با یک قرار جدید، مرخصی زندانی سیاسی تبعیدی “سید احمدرضا احمدپور” را لغو کرد.
به گزارش ندای آزادی، لغو مرخصی این زندانی سیاسی به دنبال این پیش آمد که مدتی پیش آقای احمدپور به مرخصی رفته اما به علت بیماری همسر و فرزند و دیگر مشکلات زندگی، مجبور شد هشت روز در بازگشت به اهواز تاخیر کند.
این درحالی بود که وی به علت دوری محل زندگی (قم) با محل حبس در تبعید (اهواز) به صورت تلفنی با دادسرای اهواز تماس گرفته و درخواست تمدید مرخصی نموده بود. اما متاسفانه علیرغم اینکه مسئولین اجرای احکام دادسرای ویژه روحانیت قم در جریان مشکل و بیماری خانواده احمدپور قرار گرفتند، هنگام بازگشت احمدپور به اهواز، دادسرای ویژه روحانیت اهواز بدون در نظر گرفتن دوری مسافت و مشکلات و علت موجه تاخیر و غیبت، اقدام به تشکیل پرونده جدید نمود و با قرار کفالت ۸ میلیون تومانی، وی را به زندان سپیدار اهواز معرفی کرد. بعد از آن نیز با اینکه این قرار کفالت از سوی احمد پور تامین شد اما مسئولان گفته اند که مرخصی های وی تا ۶ ماه دیگر لغو شده است.
این برخورد با یک زندانی سیاسی تبعیدی در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب که معمولا با مرخصی و عفو و آزادی زندانیان همراه است موجب شگفتی آشنایان این زندانی و نگاه های غیرقضایی و غیرحقوقی در امور مربوط به زندانیان سیاسی شده است.
بدنبال پخش برنامه صراط از تلویزیون که با اعتراض دفتر آیت الله هاشمی رفسنجانی رو به رو شد، از سوی دفتر حسن روحانی نیز اعتراضیه ای منتشر شد.
هفته گذشته پس از آنکه در یک برنامه تلویزیون با مونتاژ و کنار هم گذاشتن چند مطلب قصد تحریف تاریخ انقلاب اسلامی را داشت، دفتر آیت الله هاشمی در نامه ای با اعتراض به این رویه نوشت: اینکه چرا سازندگان این برنامه، فقط به پخش موضوع پیشنهاد اشاره و از انعکاس مخالفت شخص ایشان با آن اغماض کردهاند، جای تأمل و تعجب دارد!! به هر حال جهت جبران و جلوگیری از تحریف تاریخ انقلاب اسلامی مراتب ایفاد میگردد.
ضرغامی که ریاست انتصابی این سازمان را عهده دار است نه تنها پاسخی به این شبهه نداد بلکه در بخش های دیگر به تحریف قسمت های دیگری از تاریخ انقلاب پرداخته و سعی کرد تلاش هیات های هسته ای ایران را بی اهمیت جلوه دهد.
دفتر حسن روحانی با اعتراض شدید به این برنامه نوشته است: متأسفانه چند ثانیهای از مصاحبه مسئولین به صورت گزینشی انتخاب شده بود. تأسفبارتر آنکه در این برنامه، حرفهای بیاساس و بدون منبع دقیقی از دو وزیرخارجه وقت اروپا نقلقول گردید که ظاهراً هدف برنامهساز، چیزی جز تجلیل از مقامات غربی و اهانت به مسئولین کشور نبود.
پیش از این محمد هاشمی رفسنجانی، رییس اسبق صداوسیما در برنامه زندهدیروز رادیو گفتوگو، از برنامه صراط به شدت انتقاد کرد و گفت: این که صراط جهنم است.
به گزارش آفتاب، متن کامل نامه دفتر دکتر حسن روحانی، رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظامبه شرح زیر است:
بسمهتعالی
جناب آقای مجید آخوندی
معاون محترم معاونت سیاسی سازمان صداوسیما
با سلام و احترام؛
در بخشی از برنامه سیاسی صراط (تولید واحد مرکزی خبر) که در تاریخ ۱۱/۱۱/۱۳۹۰ در بخشهای مختلف خبری پخش شد، به فعالیت گروه هستهای دوره دوم (مهر ۸۲ تا مرداد ۸۴) اشاره گردید، بخشی که در آن، متأسفانه چند ثانیهای از مصاحبه مسئولین به صورت گزینشی انتخاب شده بود. تأسفبارتر آنکه در این برنامه، حرفهای بیاساس و بدون منبع دقیقی از دو وزیرخارجه وقت اروپا نقلقول گردید که ظاهراً هدف برنامهساز، چیزی جز تجلیل از مقامات غربی و اهانت به مسئولین کشور نبود.
در رابطه با برنامه مخرب، سراسر اهانتآمیز و خلاف واقع «صراط»، نکاتی را ذیلاً متذکر میشود:
۱. کلیه سیاستها و اقدامات گروه هستهای، از جمله دعوت از سه وزیرخارجه وقت اروپا و مذاکرات سعدآباد که منتهی به بیانیه تهران گردید، در چهارچوب مصوبات سران نظام بوده و از قطعات افتخارآمیز تاریخ سیاسی کشور است. در این رابطه، ضرورت دارد توجه شما را به بیانات مقام معظم رهبری مدظله در دیدار کارگزاران نظام (۱۱/۸/۱۳۸۲) دقیقاً ۱۲ روز بعد از مذاکرات سعدآباد جلب نمایم:
«کاری که مسئولین کردند، کار درستی بود. با تدبیر و بدون پذیرش تسلیم و قبول حرف زور انجام شد تا توطئهای که از طرف آمریکاییها و صهیونیستها علیه جمهوری اسلامی طراحی شده بود، شکسته شود. البته این آغاز قضیه است و کار تمام نشده است. اگر ادامه این کار به همین روالی که تاکنون طراحی شده، ادامه پیدا کند، هیچ ایرادی ندارد…
آنچه که تاکنون مسئولان محترم ـ چه آقای دکتر روحانی و چه آقای رئیسجمهور و مسئولان دیگر ـ حقیقتاً زحمت کشیدند این است که با دقت و ملاحظه جوانب، کار کردهاند و حواسشان جمع است که کاری برخلاف مبانی و اصول انجام نگیرد؛ بنده هم مطلع هستم و هرجا احساس کنم که برخلاف ضوابط، اهداف و عزت ملی و جهتگیری نظام اسلامی کاری انجام میگیرد، مطمئناً نخواهم گذاشت و جلوش را میگیرم. البته تاکنون چنین مسئلهای پیش نیامده و به فضل الهی امیدوارم بعد از این هم بتوانند با همه جهات، این کار را پیش ببرند.»
۲. در کلیه موارد، تصمیمات هستهای به صورت جمعی و با هماهنگی با بالاترین مقامات نظام اتخاذ گردیده است. در این زمینه، بیانات مقام معظم رهبری دامت برکاته در نماز جمعه مورخ ۲۹/۷/۸۴ یعنی دو ماه بعد از پایان مسئولیت دکتر حسن روحانی، کاملاً گویا است:
«کاری که در کشور در این زمینه ـ چه در چالش بینالمللی مربوط به کار هستهای، چه در خود کار هستهای، دارد انجام میگیرد، کاری است که با حکمت و مشورت دارد انجام میگیرد؛ این را ملت ایران بدانند، گاهی اظهار نگرانی میشود که مبادا کار غیرمدبّرانهای انجام بگیرد؛ مبادا تصمیمات فردی گرفته بشود؛ نه، قضیه این جور نیست. خوشبختانه مسئولان کشور در این مسئله همرأی و همفکرند؛ کار با مشورت، با تدبیر ـ از اول و در این دو سال و اندی هم همین جور بوده است ـ و با فکر جمعی انجام گرفته است و پیشرفت کردهایم. بعد از این هم همین جور خواهد بود. افرادی مردم را نترسانند که ممکن است کار بیمشورت باشد، عجولانه باشد، (نه خیر؛ کار دارد درست با حکمت و همهجانبه، با توجه به جوانب گوناگون، پیش میرود.»
۳. همچنین در این برنامه، کلام مقام معظم رهبری مدظله مورد سوءاستفاده برنامهسازان شما قرار گرفت، اگر ایشان در بیانات خود به واژه «عقبنشینی» اشاره فرمودند، منظور نظر ایشان، «عقبنشینی تاکتیکی» بود که در صورت عدمتحقق، خیانت به کشور محسوب میشد. در همین رابطه، ضرورت دارد تا به بیانات مقام معظم رهبری مدظله در جلسه کارگزاران نظام در تاریخ ۱۸/۷/۸۵ که زمینه سیاسی «عقبنشینی» را تبیین فرمودهاند توجه شود:
«در جنگ، عقبنشینی یک تاکتیک است؛ عقبنشینی فرار نیست ـ این را آدمهایی که جنگ را دیدهاند خوب میدانند، میفهمند ـ همچنانی که پیشروی تاکتیک است. یک جا فرمانده لازم میداند عقبنشینی تاکتیکی بکند. که اگر نکند، خیانت است؛ همچنانی که اگر آنجایی که باید پیشروی کند، پیشروی نکند، خیانت است. فرق عقبنشینی تاکتیکی با فرار چیست؟ تفاوتش این است که تحت انتظام فرماندهی و یک عمل منضبط است… ما آن دو سال، دو سال و نیم، آن مشیای که داشتیم، اگر آن مشی را نمیکردیم، امروز ممکن بود خودمان را ملامت کنیم، بگوییم چرا آن راه را تجربه نکردیم؟ حالا نه، با دل قرص و با دید روشن، میدانیم داریم چه کار میکنیم، آن راه را هم تجربه کردیم و دیدیم هیچ احتجاجی بر علیه دستگاه و نظام نیست…»
۴. اینگونه به نظر میرسد که سخنان سایرین برای برنامهسازان شما جالب توجه است، در این صورت، مراجعه به کتابهای محمد البرادعی، مدیرکل سابق آژانس بینالمللی انرژی اتمی و همچنین یوشکا فیشر، وزیرخارجه وقت آلمان که اخیراً منتشر گردیده، میتواند این امر را برای آنها روشن سازد که چگونه گروه مذاکرهکننده دوره دوم:
۱) کشور را از خطر جنگ رهانید.
البرادعی در کتاب خود میگوید جک استراو شغل خود را به دلیل احمقانه خواندن جنگ قریبالوقوع امریکا علیه ایران از دست داد؛
۲) کشور را از موضع متهم به مدعی رسانید.
خانم رایس وزیر خارجه امریکا در مصاحبه ۲۰ اسفند ۸۳ خود با رویترز میگوید ایرانیها در مذاکرات خود با سه کشور اروپایی موفق شده بودند امریکا را منزوی کنند و به نحوی طلبکار باشند که امریکا و اروپا به آنها امتیاز بدهد؛
۳) مسائل مورد بحث و استناد دشمنان ملت را حلوفصل نمود.
گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی به خوبی گویای آن است که اتهامات دشمنان ایران مبنی بر اینکه ایران به مدت هجده سال مخفیکاری کرده و تعهدات بینالمللی هستهای خود را نقض نموده است به تدریج حلوفصل نموده و در قطعنامه نوامبر ۲۰۰۴، پرونده هستهای ایران از دستور کار اضطراری شورای حکام خارج میشود؛
۴) فرصت لازم را برای دانشمندان هستهای جهت تکمیل فنآوری هستهای به وجود آورد.
در پاییز ۱۳۸۳ تعداد سانتریفیوژها را از چند عدد به حدود ۱۳۰۰ عدد رساند و به دولت نهم تحویل داد. UCF اصفهان را در بهار ۱۳۸۳ و آب سنگین اراک را در تابستان ۱۳۸۳ تکمیل نمود.
۵. شایان ذکر است که تعلیق موقت و داوطلبانه قطعه و مونتاژ برای نخستین بار توسط گروه هستهای دوره دوم در تیرماه ۱۳۸۳ شکسته شد و دکتر حسن روحانی، دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی طی مصاحبهای در تاریخ ۹/۴/۱۳۸۳ آغاز فعالیت را اعلام نمود. پایان تعلیق موقت و داوطلبانه اصفهان نیز توسط گروه هستهای مذکور در اردیبهشت ماه ۱۳۸۴ اعلام گردید و دکتر حسن روحانی، دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی نیز طی مصاحبهای در تاریخ ۱۰/۲/۱۳۸۴ این مسئله را اعلام نمود.
شایان ذکر است سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران که وظیفه خطیر اطلاعرسانی را در کشور برعهده دارد، لازم است مطابق وظیفه شرعی و قانونی خود، مطالب فوق را جهت تنویر افکار عمومی جامعه منعکس نماید.
دفتر رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک
مجمع تشخیص مصلحت نظام
خانواده نسرین ستوده می گویند این روزها مسوولان زندان و قضایی با دادن قول ملاقات حضوری به ویژه به کودکان نسرین ستوده و اجرا نکردن آن سعی در تخریب روحیه کودکان و فشار بیشتر به این حقوقدان و اعضای خانوادهی او دارند.
به گزارش کلمه، با اینکه مسوولان قضایی هر هفته به نسرین ستوده قول ملاقات حضوری میدهند ولی با مراجعه خانواده، مسولان از آنان جلوگیری میکنند.
پس از نزدیک به یک سال و نیم بازداشت وی، امکان هر بار ملاقات حضوری برای کودکان نسرین ستوده تا ۴ ماه به طول میانجامد. این در حالی است که از ۲۶ اسفند ۸۹ تا ۱۹ فروردین ۹۰ حتی امکان ملاقات کابینی را هم از این کودکان دریغ کرده اند.
خانواده ستوده می گویند با وجود نامهی صریح دادستان تهران مبنی بر برقراری ملاقات منظم حضوری، نسرین ستوده با فرزندانش اما همچنان از دادن ملاقات به وی جلوگیری میشود.
خانوادهی نسرین ستوده یعنی مادر، خواهر و برادرش نیز بیش از ۷ ماه است که همچنان از ملاقات کابینی با وی محروم هستند.
به عقیده خانواده وی متاسفانه کودکان نسرین به اهرمی برای فشار به مادر زندانیشان تبدیل شده اند، مساله ای که در هیچ کشور و قانون و آیینی پذیرفته نیست.»
نسرین ستوده حقوقدان، وکیل دادگستری و فعال اجتماعی بیش از یک سال است که در زندان اوین نگهداری می شود. او وکالت پروندههای بسیاری از فعالان حقوق بشر، فعالان حقوق زنان، کودکآزاری و کودکان در معرض اعدام و خانواده های تعدادی از کشته شدگان حوادث پس از انتخابات را برعهده داشته است.
کلمه- گروه سیاسی: هنگامی که حدس آیت الله مهدوی کنی در سال ۱۳۷۶ درباره تمایل رهبری به آقای ناطق نوری در رقابت با سید محمد خاتمی در انتخابات هفتم ریاست جمهوری درست از آب درآمد با همه قوا از وی حمایت کرد. اما وقتی مردم راه دیگری را انتخاب کردند و سید محمد خاتمی با ۲۰ میلیون رای به عنوان برگزیده مردم بر صندلی ریاست جمهوری تکیه زد وی خواسته یا ناخواسته با توجه به کهولت سن وبیماری حضور خود را در صحنه سیاسی کشور کم رنگ و کم رنگ تر نمود و بیشتر فعالیت خود را در دانشگاه امام صادق یعنی همان مکانی که پس از بر کناری فقیه مجاهد آیت الله منتظری از وی به عنوان متولی واقف غصب گردید متمرکز نمود.
شاید بارزترین عنوانی را که در این دوران از سوی همراهان به وی اعطا گردیده است پدر خواندگی جناح به اصطلاح اصول گرا بوده است. با این حال پس از انتخابات مهندسی شده سال۸۸ و موضع گیری عدالتخواهانه هاشمی رفسنجانی در دفاع از آراء و نظرات مردم بار دیگر حضور مهدوی کنی رنگ و رمق مجددی در بازی های سیاسی به خود گرفت و از وی به عنوان ابزاری برای کم رنگ کردن نقش و اثر هاشمی رفسنجانی در مجموعه نظام تصمیم گیری کشور استفاده شد. بارزترین تلاش در این خصوص به زمینه چینی های مختلف برای برکناری آقای هاشمی رفسنجانی از ریاست مجلس خبرگان رهبری برای بی خاصیت کردن بیش از پیش نقش خبرگان رهبری و جایگزین کردن ایشان در راس خبرگان بود که همگان شاهد این اتفاق بودند که در روز افتتاح اجلاس خبرگان ایشان به علت بیماری با صندلی چرخدار و با تاخیر وارد جلسه شد و آرای نمایندگان خبرگان رهبری که از قبل مهندسی شده بود وی را در صندلی ریاست خبرگان جای داد.
به دنبال این رخداد و انتقام از هاشمی رفسنجانی به رسانه های جمعی همسو فرمان داده شد تا با انعکاس سخنان و اندک تحرکات سیاسی وی ایشان را مجددا به صحنه سیاسی کشور بر گردانند و باصطلاح بستری برای جلوگیری از هم پاشیدگی جناح اصول گرا! با محوریت ایشان فراهم گردد.
در این راستا مجله پاسدار اسلام وابسته به دفتر تیلیغات حوزه علمیه قم با ایشان مصاحبه مشروحی را پیرامون قدسیت رهبری انتشار می دهد. وی در این مصاحبه به دیدار آقای آقازاده ریس پیشین سازمان انرژی اتمی ایران در آستانه انتخابات سال ۸۸ ریاست جمهوری با خود اشاره می کند و اظهار می دارد:
« آقای آقازاده قبل از انتخابات ۸۸ پیش من آمد و گفت: «شما با آقای میرحسین موسوی مخالفت نکن و سکوت کن». من دو تا ایراد گرفتم و گفتم: من آقای میرحسین را از نظر اقتصادی یک آدم سوسیالیست میدانم. ایشان نه فقط در دوران جنگ که اصولاً سبک تفکرش این بود. روی بدی و خوبی این عقیده بحث ندارم، ولی به هر حال ایشان عقیدهاش این بود….»
اما گویا شهید آیت الله دکتر بهشتی قریب ۳۰ سال پیش چنین روز هایی را پیش بینی می کردند که چگونه یارانش و تفکرش مورد چنین اتهاماتی قرا می گیرند. شهید بهشتی در یک سخنرانی در هفتم اردیبهشت ماه سال ۶۰ در خصوص مسائل اقتصادی از منظر ارزش ها و اسلام چنین می گویند: بعد که نوبت به سازندگى جامعه و جمهورى اسلامى می رسید و ارزشها یکىیکى مطرح مى شد، آنوقت باید می دیدیم که آیا حفظ ارزش اسلام در این است که بگوییم کاسبها باید آزاد باشند؟ نرخ را هر جور مىخواهند قرار بدهند؟ ولى ما به آنها بگوییم باانصاف باشید. ارزش اسلامى این است که کاسب باید آزاد باشد و ما فقط او را به انصاف نصیحت کنیم، ولى هر جور دلش خواست بفروشد؛ یا ارزش اسلام این است که برایش نرخ تعیین کنیم؟ نرخ منصفانه، و اگر خواست گرانتر بفروشد جلویش را بگیریم؟ اینجا دو نوع دید بود راجع به ارزش اسلام در رابطه با آزادى خرید و فروش از نظر نرخ یا تعیین نرخ براى خرید و فروش. خوب باز در اینجا مىبینید که از هم جدا مىشوند. چون نمى شود گفت که در جمهورى اسلامى هم نرخ آزاد باشد، هم نرخ آزاد نباشد، چنین چیزى مىشود؟ شدنى نیست. در آن بینش از نظام ارزشى اسلام که نرخ گذارى از جانب حکومت اسلامى را نهتنها جایز مىداند، بلکه یک وظیفه مىداند، اگر الان حکومت ما به تعیین نرخ اقدام کند، می گوید کار اسلامى کرد، او را حمایت کنیم. و در آن بینش از نظام ارزشى اسلام که فکر مىکند نه، اسلام دین آزادى است، بنابراین در نرخ هم آزاد است، انسان هر مقدار که کالا دارد به هر نرخى که مىخواهد مىفروشد و سزاى گرانفروش هم نخریدن است. او آزاد است بفروشد، او هم آزاد است نخرد. کسى که این را نظام ارزشى اسلام می داند، وقتى دولت کنونى اقدام به نرخ گذارى بکند، مى گوید یک کار ضد اسلامى کرده و باید از او انتقاد کنیم. یک بینش مىگوید در موقعى که کالاها کم است و عرضه کافى نیست، براى اینکه هنوز تولید کافى نیست و به اندازة کافى ارز نداریم تا وارد کنیم، بنابراین نه مىشود کالاى وارداتى عرضه کرد، نه مى شود کالاى تولیدى عرضه کرد، چون هنوز تولید زیاد نیست، باید سهمیه بندى کنیم؛ اگر ما شِکر کم داریم، گیر همه کم بیاید. اگر نفت کم داریم، گیر همه کم بیاید. اگر روغن نباتى کم داریم، گیر همه کم بیاید. بنابراین، عدل اسلامى سهمیه بندى را ایجاب مى کند. یک بینش هم مى آید و سهمیه بندى را به عنوان انتقاد تلقى مى کند و مىگوید بله دولت کوپنى یا اینکه مى گوید این که مال کشورهاى کمونیستى است، به کشور اسلامى چه کار دارد؟ این حرفها را که همین حالا در اعلامیه ها لابد مطالعه مى فرمایید.
شهید دکتر بهشتی در جای دیگری در انتقاد به آنهایی که هرگونه نظارت و کنترل دولت را تعبیر به سوسیالیستی می کنند می فرمایند: …… دریافت من این است که ما در عین قبول اصل مالکیت شخصى، در عین اعتقاد و احترام به آثار مشروع مالکیت، در عین اعتقاد به اینکه اقتصاد دولتى نمى تواند یک اقتصاد متناسب با انسان آزاد باشد، در عین آنکه معتقدیم باید بخش آزاد و خصوصى در نظام اقتصادى هرچه بیشتر دامنه داشته باشد، در عین همة اینها، معتقدیم این وضع موجود و این فاصلة فراوان درآمدها و زندگى ها به هیچ عنوان با عدل اسلامى سازگار نیست. این خیابان ما و این بازار ما، خیابان و بازار اسلامى نیست. این گرانى روزافزونِ ارزاق، هیچ چیزش به اسلام نمى خورد. نگو آقا مى فروشم بعد خُمسش را مى دهم، مسجد هم با آن مى سازم. تو گران نفروش، خُمسش را هم نمى خواهم بدهى، مسجد هم نمى خواهم با آن بسازى. این سیستم توزیع کالا که امروز به نام سیستم آزاد توزیع کالا وجود دارد، فقط براى پولدارهاست. براى بى پولها کمال تنگناست.
آیت الله مهدوی کنی در این مصاحبه ایراد دیگر و مساله دیگر را به مهندس موسوی وارد می سازند و آن عدم اعتقاد قلبی ایشان به ولایت اقای خامنه ای و از همه مهم تر عدم اعتقاد مهندس موسوی به قدسیت بخشیدن به ایشان بوده است. اقای مهدوی کنی در ادامه آن گفت و گو می گوید:
مسئله بعدی هم اینکه ایشان به آقای خامنهای اعتقاد ولایی ندارد. ولایت آقای خامنهای مثل ولایت بوش و مائوتسه تونگ نیست. مردم آنجا هم آنها را رهبر میدانند، ولی ما آقای خامنهای را به معنای عام و آنچه که در دنیا مرسوم است، رهبر نمیدانیم، بلکه میگوییم ایشان نائب امام زمان عجلالله تعالی فرجه است و نوعی تقدس برای این جایگاه قائلیم. این تقدس، در نظام ما کارساز است و ما بر اساس این اعتقاد دنبال کسی میرویم. مردم هم با همین اعتقاد در زمان امام بچههایشان را به جبههها میفرستادند و شهید میدادند. آقای میرحسین به این اعتقاد ندارد. ممکن است بگوید رهبری را در قانون اساسی قبول دارد، ولی این برای ما کافی نیست.» آقای آقازاده گفت: «در زمان امام, ایشان را قبول نداشت، چون امام رهبر بود، ولی الان که ایشان رهبر شدهاند، قبولشان دارد.» گفتم: «خیر، این نوع رهبری را که ما میگوییم، ایشان قبول ندارد». گفت: «دارد». گفتم: «ندارد و خواهی دید». انتخابات که تمام شد و آن اوضاع که پیش آمد، به ایشان گفتم: «دیدی آقا را قبول ندارد. رهبری ما یک نوع تقدس دارد. ایشان اگر مقام ولایت و مقام رهبری را قبول داشت، نتیجه انتخابات را میپذیرفت و میرفت تا در دورههای بعد شرکت کند، ولی این کار را نکرد». میخواهم بگویم رهبری و ولایت در نظام ما تقدسی دارد که افرادی که میخواهند به میدان بیایند، باید آن را قبول داشته باشند و ما با این تقدس، این رهبری را پذیرفتهایم. اگر کسانی این را بپذیرند، میتوانیم بگوییم نظام را قبول دارند و اگر نپذیرند، نمیشود. من معتقدم این تقدس را باید حفظ کرد و صرف اینکه ایشان حاکم هستند و رئیس و رهبر، کافی نیست. آنچه که در نظام ولایی و اسلامی ما میتواند کارساز باشد، این اعتقاد است که ولایت فقیه، نیابت از جانب ولیعصر عجلالله تعالی فرجه است.
گویی باز شهید بهشتی چنین روزهایی را پیش بینی می کرده است که چگونه اشخاص جای ارزش ها را میگیرند این راست قامت جاودانه تاریخ در اول اسفند ما سال ۱۳۵۹ در یک سخنرانی در مسجد جامع نارمک در خصوص جابجا شدن اشخاص با ارزش ها چنین میفرمایند: یکى از مصیبتهاى زمان ما این است که اشخاص دارند کمکم جانشین ارزشها مىشوند. این خطرناک است. انقلاب ما انقلاب ارزشهاست. من مکرر در رابطه با خودم و دوستانم عرض کردم که دوستان عزیز! مبادا ما را به جاى ارزشها بنشانند. عکس مسأله صحیح است. «اِعْرِفِ الْحَق تَعْرِفْ اَهْلِه». تعلیم اسلام و تعلیم مولا این است. تو ارزشها را بشناس و اشخاص را با ارزشها بسنج. بحثها باید بر محور ارزشها باشد، حمایتها باید از ارزشها باشد، درودها باید بر ارزشها باشد. «درود بر شهیدان!» این مى شود درود بر یک ارزش، «درود بر انسانهاى مخلص!» این مىشود حمایت از یک ارزش، «درود بر کسانى که از بام تا شام مخلصانه براى مردم و در راه رضاى خدا زحمت مى کشند!» این مى شود درود بر یک ارزش. ما باید ارزشها را بشناسیم، اشخاص را هم البته باید بشناسیم، شکى نیست. اما اول ارزشها بعد اشخاص، نه اول اشخاص بعد ارزشها. «اِعْرِفُوا مَنازِلَ الرِّجالِ بِالحَقّ»، منزلت مردان و انسانها را با محکِ حق عیار بزنید و بشناسید. معیارها باید مطرح باشد. مبادا انقلاب ما به بیراهه کشانده شود. مبادا حرکت شما مردمِ عزیزِ باایمان، کجرَوى پیدا کند و دچار کجروى بشود.
جواد امام پس از یک سال حبس با بدرقه زندانیان بند ۳۵۰ از زندان اوین آزاد شد.
به گزارش منابع خبری کلمه از اوین، جواد امام رئیس ستاد میرحسین موسوی در تهران و ازاعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی امروز پنج شنبه ١٣ بهمن ماه پس از گذراندن یکسال حبس از بند ٣۵٠ زندان اوین آزاد شد.
این زندانی سیاسی در٢۴ خردادماه ٨٨ همزمان با آغاز سرکوب های پس از انتخابات درمنزل خویش بازداشت وپس ازضرب وشتم به زندان اوین منتقل شد. وی تابستان گذشته توسط قاضی مقیسه به اتهام تبلیغ علیه نظام به یکسال حبس تعزیری محکوم شده بود.
جواد امام، در دولت سید محمد خاتمی بعنوان معاون حقوقی، پارلمانی وپشتیبانی وزارت نیرو حضور داشت.
حکم یکسال حبس جواد امام توسط دیوان عالی کشور نقض شد ولی به رغم توفف اجرای حکم ،وی بصورت غیرقانونی با اتمام مدت محکومیت اش در بازداشت غیر قانونی نگهداری شد.
زندانیان بند ٣۵٠ لحظه خداحافظی، او را با سرود “ای ایران و مرغ سحر” بدرقه کردند.
کلمه- گروه اجتماعی
یک صدا در خیابان ها فریاد زدند رای من کجاست؟ مصمم رفته بودند پای صندوق های رای، می دانستند چه می خواهند و چه نمی خواهند. آزادی می خواستند و استبداد را نفی می کردند، از دروغ خسته شده بودند و می خواستند که راست بشنوند، آمارهای دروغین خسته شان کرده بود، وعده های بی نتیجه و نفتی که هرگز بر سر سفره ها نیامد. رای های خود را به صندوق ها ریختند اما گویا شعبده بازی در کار بود و صحنه آرایی خطرناکی که بنا را بر این گذاشته بود رای ها را نخواند و میزان نه آرای ملت که آرای گروهی و فردی شد. به خیابان ها آمدند و فقط پرسیدند رای ما کجاست؟ می دانستند در جمهوری اسلامی میزان رای ملت است و مردم ولی نعمت مسوولان هستند و سوالشان و خواسته هاش حتما پاسخ می گیرد. اما گویا زمانه عوض شده و پاسخ مردم و ولی نعمتان نظام شد باتوم و بازداشت و گاز اشکآور و گلوله و معترضانی که سکوت کرده بودند و فقط و فقط پارچه های سبز در دست داشتند راهی زندان شدند. فعالین حقوق بشر و دلسوزان مردم و مملکت اعتراض کردند گزارش دادند، از مسوولان خواستند تا دست از بازداشت و برخورد با مردم بر دارند اما جواب آنان نیز شد زندان. اینک چطور ما می توانیم در انتخابات شرکت کنیم وقتی:
امیر خسرو دلیر ثانی از فعالان ملی-مذهبی، عضو جنبش مسلمانان مبارز
نماینده جنبش در «کمیته پیگیری بازداشتهای خودسرانه» و کانون مدافعان حقوق بشر و از فعالان حقوق بشر در ایران است. بازداشت او در راستای مجموعه بازداشتهای موسوم به حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ انجام شد که در آن به بهانه اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات خیل فعالان سیاسی و مدنی در ایران بازداشت و به حبسهای طولانی مدت محکوم شدند.
دلیرثانی در دادگاه به چهار سال حبس تعزیزی مجکوم گردید. او به همراه با شهید هدی صابر در پی شهادت هاله سحابی فرزند مهندس سحابی که روز تشییع جنازه پدرش به شهادت رسید دست به اعتصاب غذا زدند که این امر موجب شهادت هدی صابر در پی بی مسولیتی مسئولان زندان گردید. او همین اینک در بند ۳۵۰ زندا اوین دوران زندان خود را سپری می کند.
مهدی خدایی، فعال حقوق بشر و دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه آزاد شهرری
از فعالین دانشجویی ستادهای انتخابانی بود که در دادگاه بدوی به اتهام تبلیغ علیه نظام و امنیت ملی از طریق عضویت در مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در سال ۸۹ به سه سال زندان محکوم شد که حکم یاد شده در دادگاه تجدید نظر نیز تایید شد. خدایی در سال۸۸ نیز دریک پرونده جداگانه به علت فعالیت دانشجویی که به اتفاقات پس از انتخابات معروف است به ۴ سال زندان محکوم شد. با توجه به تایید هر دو حکم در دادگاه تجدیدنظر استان تهران وی هم اکنون در حال گذراندن د وره ۷ سال زندان خود در بند ۳۵۰ زندان اوین می باشد.
سید جلیل طاهری
به اتهام شرکت در نماز جمعه تهران به امامت هاشمی رفسنجانی، توهین به رهبری و شرکت در تجمعات محاکمه شده است. دادگاه بدوی به ریاست قاضی مقیسه او را به سه سال حبس محکوم کرد اما دادگاه تجدید نظر این حکم را به یکسال تقلیل داد.
او از جمله معترضین به چگونگی برگزاری انتخابات سال ۸۸ بود که به دلیل اعتراض به آن در خیابان حاضر شد و بازداشت گردید، وی همین اینک در بند ۳۵۰ زندان اوین دوران زندان خود را سپری می کند.
حسین امینی (یاشار)
برای گذراندن یک سال محکومیتش هفته ی پیش در بند ۳۵۰ اوین زندانی شد. او بازیگر سریال های : جنگ آفتاب، خاله قورباغه، کلبه نوروزی بود. نمایش نامه های: جنگ کور، بر چشم بد لعنت، گدو می آید و …تدوین گر سریال ایرانی نوروز است و … و عکاس و گرافیست نشر دیگر است.
وی با اتهام تبلیغ علیه جمهوری اسلامی ایران از طریق طراحی پوستر برای کانون نویسندگان ایران، فعالان کارگری و زنان به یک سال زندان تعزیزی محکوم شده است.
پدر او علی امینی مدیر اجرایی نشر دیگر و مادرش نازی اسکویی مدیر مسئول نشر دیگر نیز با همین اتهام در دی ماه در دادگاه اول به یک سال حبس تعزیری محکوم شده اند.
نامزدهای انتخاباتی ما:
روز پنجم؛ داوود سلیمانی، ابراهیم مددی، حجت منتظری و مجتبی احمدی
روز چهارم؛ نسرین ستوده، قاسم شعله سعدی، علی جمالی و یعقوب ملکی
روزسوم؛ علیرضا بهشتی شیرازی، حسن اسدی زیدآبادی، احمد رضا احمد پور و محمد توسلی
کلمه- زهرا صدر
فشارها همچنان بر حسین رونقی وبلاگ نویس منتقد ادامه دارد و این بار پدرش از فشار بر وی برای مصاحبه و اعتراف می گوید.
احمد رونقی پدر حسین رونقی با تشریح وضعیت پسرش که اخیرا عمل کرده و پزشکان هم گفته اند که باید تحت درمان قرار گیرد، به “کلمه” گفت: اخیرا آقای دادستان یک نامه فرستاده بود برای آقای پیر عباسی که وضعیت پسر من وخیم است و نیاز به مرخصی دارد. خود من هم بارها در مورد مرخصی حسین به دفتر آقای پیر عباسی مراجعه کردیم که متاسفم حتی اجازه ندادند ما قاضی پسرمان را ببینیم.
گفتند پسرت را خواهیم کشت، دارند به حرف خود عمل می کنند
حسین رونقی ٢۶ ساله و اهل شهرستان ملکان می باشد که پس از حوادث انتخابات ریاست جمهوری ٨٨ بازداشت و توسط شعبه ٢۶ دادگاه انقلاب تهران به ١۵ سال حبس محکوم شد.
حسین رونقی در حین بازداشت ضرب و شتم و در طول مدت بازجویی ها از سوی ماموران سپاه به شدت شکنجه شده و بر اثر ضربات متعدد به پهلو کلیه هایش آسیب دید. عدم توجه و رسیدگی درطول بیش از یکسال که دربند ٢الف سپاه نگهداری می شد سبب بروز ناراحتی جدی کلیه هایش گشت.
پدر این فعال حقوق بشر با اشاره به اینکه در قانون اساسی آمده که هیچ کس حق ندارد فردی را شکنجه کند و با تحت فشار قرار دادن از او اعتراف بگیرد ابراز تاسف کرد: بازجو ها هم اسم خودشان را گذاشتند کارشناس و پسر من را هرچه دلشان خواسته شکنجه و آزار و اذیت کرده اند، آمپول های مرفین غیر مجاز به او تزریق کرده اند در حالی که می دانستند باعث می شود کلیه پسر من از بین برود. به منزل ما زنگ زده و گفته بودند ما حسین را خواهیم کشت و الان دارند به گفته هایشان عمل می کنند.
به قاضی پسرم گفتم: میز قضاوت از علی مانده؛ عدالت را رعایت کنید
احمد رونقی با اشاره به آموزه های دینی و آنچه از امیرمومنان علی (ع) به ما رسیده است، گفت: من به قاضی پسرم گفتم شما بر میز قضاوت نشسته اید. میز قضاوت از علی مانده. علی همیشه عدالت را رعایت می کرد.
پدر این وبلاگ نویس منتقد که بیش از دو سال و نیم است تحت فشارهای شدید برای همکاری با ارتش سایبری سپاه قرار دارد از آخرین ملاقات خود با پسرش گفته و تشریح کرد: چند روز پیش که حسین را دیدم مطالبی گفت من واقعا متاسفم. بازجویان از یک نفر به نام وحید اصغری تحت فشار اعتراف گرفته اند. و حالا آمده اند به حسین گفته اند که شما باید مصاحبه کنی و اسم دوستانت را بگویی. حتی به پسر من گفته اند ما می دانیم که حکمت در واقع ۱۵ سال نبوده اما چون با ما همکاری نکرده و به گفته های ما عمل نکرده ای ما این حکم را صادر کرده ایم. حسین هم جواب داده که “من دوستی ندارم چه باید بگویم؟” من هم بلافاصله آمدم بیرون به دفتر آقای دادستان زنگ زدم گفتم آیا اگر چوپانی که در کوهستان گوسفند می چراند بگویند چندتا چوپان با من دوست و همکار بوده اند آیا حرف اون ملاک است که بقیه چوپان ها را هم بازداشت و شکنجه کنند و اعتراف بگیرند؟ این خلاف قانون است. اطلاعات باید طبق مدارک عمل کند. اول مدارک را بدست بیاورد. بعد از آن علیه فرد اقدام کند. کلیه های پسر من را زیر شکنجه از بین برده اند حالا دوباره بیایند بگویند مصاحبه و اعتراف کن.
زلیخا موسوی مادر این فعال حقوق بشر نیز چند ماه پیش در گفتگو کلمه گفته بود “به من گفتند حق نداری به کسی بگویی که بچه هایت را دستگیر کرده ایم. بازجو به من گفت اگر اطلاع رسانی کنی دیگر آن ها را نمیبینی. گفت بچه هایت را میکشیم، خاک بر سرشان شده است. من هم جواب دادم حق نداری این حرف ها را بزنی. من نمیترسم با این تهدیدها.”
و این بار احمد رونقی با بیان اینکه الان که من با شما صحبت می کنم حرف های من در سایت های شما منتشر می شود دوباره سراغ حسین می روند و او را آزار می دهند که “چرا به پدرت گفتی ماجرا را و چرا پدرت مصاحبه کرد و به اطلاع مردم رساند.” ادامه داد: به پدرش نگوید پس به چه کسی بگوید؟ رییس قوه قضاییه نشسته آنجا آیا می بیند که چه اتفاق هایی دارد می افتد؟ من از رهبری آقای خامنه ای خواهش می کنم جلوی این بی قانونی ها را بگیرد و نگذارد که این همه مردم را اذیت کنند. همینطور این درخواست را از ریاست دادگستری و از ریاست قوه قضاییه دارم.
در سازمان ملل متحد گفته اند که شکنجه وجود ندارد. پسر من انسان نیست؟
جراحان، پزشکان متخصص و پزشکی قانونی بارها نسبت به وضعیت رونقی هشدار داده و خواستار درمان وی در خارج از زندان شدند. ولی مقامات دادستانی تهران عنوان می کردند که اطلاعات سپاه با اعطای مرخصی استعلاجی به ایشان مخالفت می کند.
پدر حسین رونقی با اشاره به پیگیری دادستان برای درمان پسرش افزود: من از آقای دادستان قدردانی می کنم که در مورد درمان فرزندم اقدام کرده است. اما از آنهایی که دست اندر کارند مانند وزیر اطلاعات و نیروهای امنیتی خواستارم با دقت بیشتری بررسی کنند و اجازه ندهند که بعضی از افراد سوء استفاده کنند.
وی در ادامه خاطرنشان کرد: اینکه مردم را تحت فشار و شکنجه قرار دهند که پرونده سازی کنند خلاف قانون است. قانون می گوید که هیچ کسی حق ندارند تحت فشار قرار بدهند و شکنجه کنند. طبق ماده ۲۹۱ قانون به پسر من که نیاز به درمان دارد باید مرخصی بدهند. اینها می خواههند فرزند مرا بکشند. قبلا هم گفته بودند و من هم از این چند نفری که ایشان را بردند شکایت دارم.
احمد رونقی همچنین با درخواست رسیدگی رییس حقوق بشر قوه قضاییه آقای لاریجانی گفت: ایشان در سازمان ملل متحد گفته اند که هیچ گونه شکنجه ای وجود ندارد. این شکنجه نیست؟ پسر من کلیه هایش از بین رفته. آیا پسر من انسان نیست؟ آیا پسر من یک فرد مسلمان نیست. چه کرده؟ جرمش چیست؟ چرا آمپولهای غیر مجاز بهش تزریق کردند؟ خودشان هم اطلاع داشتند کلیه های پسر من از بین می رود چرا هیچ اقدامی نکردند. چرا به بیمارستان نبردند؟ اینها درد جامعه ایران است که باید مورد توجه مسئولین قرار بگیرد.
با گرفتن و زدن و کشتن مردم مشکل حل نمی شود
وی تاکید کرد: با گرفتن و زدن و کشتن مردم هیچ وقت مشکل حل نمی شود. ما در زمان طاغوت انقلاب کردیم تا عدالت و قانون اجرا شود. ما انقلاب کردیم که این مسایل نباشد.
پدر این فعال حقوق بشر با اشاره به اینکه ۴ سال در شورای شهر ملکان انجام وظیفه کرده است تصریح کرد: در شهرداری ملکان تخلف های زیادی انجام دادند جعل اسناد و کار های غیر قانونی. عده ای هستند که هر کار غیر قانونی که دلشان می خواهد در شهرداری انجام میدهند. پرونده هایش در تهران است. بازرس آمد روپوشی کرد و رفتند. چرا جلوی آنها را نمی گیرند؟ این همه نیرو و انرژی به جای اینکه پسر بیگناه من را که ۲ سال است بردند و نگه داشتند بگذارند روی این پرونده ها و جلوی آنها و این تخلفات را بگیرند که مردم روز به روز بد بین تر می شوند. هر روز تورم میرود بالا. یک فردی می آید در کشور در بانک مرکزی ۳۰۰۰ میلیارد تومان را بر می دارد و می رود کسی هم نیست که چیزی بگوید.
انقلاب کردیم که عدالت و قانون داشته باشیم
وی همچنین با ابراز تاسف از اینکه به پسرش گفته اند پول دریافت کرده و سر گروه است تاکید کرد: اگر چنین چیزی وجود دارد خب مدارکش را بیاورند. قرار بوده در دادگاه من و وکیلش باشیم. اما وکیلش حتی نمی تواند به حسین نزدیک شود.
احمد رونقی در ادامه با اشاره به اینکه پسرش دو وکیل داشته گفت: خانم صباغیان را بازداشت کردند وآنقدر اذیتش کردند که دنبال پرونده اش هم نمی تواند برود. آقای دادخواه را هم که آن بلاها را بر سرش آوردند و۱۰ سال زندان برایش بریدند و از وکالت محرومش کردند. کسی هم از مسوولین نیست که ما برویم بگوییم دردمان این است. می گوییم عدالت خدا در کشور ما اجرا میشود، قانون الهی در کشور ما اجرا میشود و ان وقت احوالمان چنین است.
وی پرسید: اگر قانون کشور ما عدالت اسلامی اجرا می شود چرا فرزند بیگناه مرا نگه داشتند و اجازه درمان هم نمی دهند؟
احمد رونقی در پایان گفت: می گویند که حسین فرار می کند می رود خارج. اگر پسر من اهل فرار کردن بود که الان دست آنها نیفتاده بود. همان اول فرار می کرد و می رفت. پسر من یک وطن دوست است. جوانی است که به درد کشور می خورد. ما باید از چنین افرادی حمایت کنیم. از چنین افرادی در کشور استفاده شود نه اینکه در زندان باشد و با دست خودشان نابودش کنند.
دادگاه سید هاشم خواستار و صدیقه مالکی فرد از فعالین فرهنگی مشهد از دهم بهمن ماه به روز یکشنبه شانزدهم بهمن به تعویق افتاد. با نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات فشارها بر هاشم خواستار رئیس کانون صنفی معلمان مشهد که به تازگی از زندان آزاد شده است و همسرش افزایش یافته و این زوج فرهنگی در بازجویی ها به تشویش اذهان عمومی و تبلیغ علیه نظام متهم شده اند.
صدیقه مالکی فرد معلم بازنشسته و همسرهاشم خواستار با اشاره به تعویق تاریخ برگزاری دادگاه به “جرس” می گوید: ” روز دهم بهمن، من و آقای خواستار به دادگاه رفتیم اما گفتند قاضی مریض است و وقت دادگاه را به روز یکشنبه ۱۶ بهمن عقب انداختند. پیش از این من را احضار و بازجویی کرده بودند که چرا مصاحبه کرده ام و به اتهام تشویش اذهان عمومی و تبلیغ علیه نظام قرار است حکمی برایم صادر کنند. من در بازجویی ها گفتم آیا اطلاع رسانی در خصوص وضعیت همسرم و مشکلاتی که برایم پیش آمده جرم است. این در حالی است که من فقط به قسمتی از مشکلات اشاره کردم و تمام آنچه بر سرمان آمده چیزی نگفتم….حالا این بار برای هر دوی ما پرونده تشکیل داده اند و می خواهند حکم صادر کنند!”
هاشم خواستار نیز با بیان اینکه زندان هم باشیم برای آنها هزینه دارد، آزاد هم باشیم باز برایشان هزینه دارد، می گوید: ” من و همسرم خودمان را برای زندان آماده کرده ایم و اصلا مهم نیست سالها به عنوان فعالین فرهنگی به این جامعه خدمت کرده ایم و حالا اینگونه باید با ما برخورد می شود. من به بازجو و بازپرس هم گفتم ، “این جهان کوه است و فعل ما ندا، سوی ما آید نداها را صدا” . هرکاری که انجام دهیم عمل آن به خودمان برمی گردد. کنش و واکنش داریم، یعنی یک عملی صورت می گیرد که باعث ایجاد عکس العمل و واکنش می شود. بارها هم به آنها گفته ام اگر همه راه راست بروند و از قرآن اطاعت کنند دیگر مشکلی پیش نمی آید. این مشکلاتی که شاهدش هستیم ناشی از آن است که به مردم دروغ می گویند.”
هاشم خواستار، مهندس کشاورزی و معلم بازنشسته در تاریخ ۲۵ شهریور ۸۸ دستگیر و به زندان وکیل آباد مشهد، منتقل و در دادگاه بدوی به شش سال حبس، محکوم شد. حکم او در دادگاه تجدید نظر به دوسال زندان تعزیری کاهش یافت. اما پس از اتمام دوران محکومیت خود به شکل غیرقانونی به مدت چهل و پنج روز در زندان نگه داشته و مورد بازجویی قرار گرفت.
این فعال فرهنگی مشهدی با اشاره بر بی عدالتی ها ادامه می دهد: “من دو سال حکم زندان داشتم که تحمل کردم و تمام شد. اما در روزی که باید آزاد می شدم از پشت بلندگو گفتند آزادی خود معرف یعنی من را به دادگاه انقلاب معرفی کردند و از دادگاه به اطلاعات بازگردانند و دوباره به زندان وکیل آباد منتقلم کردند. در زندان وکیل آباد هم از اطلاعات می آمدند و بازجویی می شدم. یعنی حتی بعد از اتمام حکم یکساعت هم آزاد نبودم و چهل و پنج روز من را در حبس نگه داشتند. علت آن هم نامه هایی بود که از داخل زندان می نوشتم و گویا این حقایق برای اینها سنگین تمام شده و این بار به اتهام تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب و تبلیغ علیه نظام می خواهند حکم صادر کنند.”
هاشم خواستار با تاکید بر اینکه سکوت جایز نیست، می افزاید: “دفاعیه خود را نوشته ام که در اختیار شما هم قرار خواهم داد. این دفاعیه را هم بر اساس کتاب حکومت اسلامی آقای خمینی نوشته ام که پنجاه سال پیش ایشان از رژیم این ایرادات را می گرفتند که این ایرادات در حال حاضر بسیار بدتر از دوران شاه شده است. شما از ما چه می خواهید؟ شما می گویید اهدنا صراط المستقیم ، ما هم راه راست می رویم و به شما کاری نداریم. ما انقلاب کردیم که شرایط اصلاح شود اما از هر نظر بدتر شده است و تمام اینها را در دفاعیه با ادله و استناد به کتاب آقای خمینی برشمرده ام. آنها غافلند که برای مومن مهم نیست که آزاد باشد یا زندان ، مهم این است که راه خدا را برود و راه خدا همان راه مردم است. مگر در قرآن نیامده هیچ قومی تغییر نخواهد کرد ، مگر آنکه خود آن قوم وضعش را تغییر دهد ، پس آقای قاضی نه دست شماست که مردم را تغییر دهید نه دست من ، خود مردم تصمیم گیرنده و آگاه هستند.”
این معلم سرشناس مشهدی با بیان اینکه انتخابات پیش رو به هیچ وجه آزاد نیست می گوید: “ما به هیچ عنوان در انتخابات شرکت نمی کنیم و خودشان هم خبر دارند با این شرایط غیر آزاد نه کاندیدایی داریم نه شرکت خواهیم کرد.اینها تصور می کنند ما یک لشگری تشکیل داده ایم و اگر ما را بگیرند همه ساکت می شوند در صورتی که اینطور نیست و مردم خود بسیار آگاه هستند و شرایط را تشخیص می دهند. من آن زمان به بازجوی خود گفتم که خیلی عجله کردید که من را الان گرفتید ، من منتظر بودم زمان انتخابات مرا بگیرید و الان هم دوباره نزدیک انتخابات می خواهند مرا به زندان بیاندازند و تمام رفت و آمد های من زیر نظر است. علت دیگر جلو انداختن تاریخ دادگاه نامه هایی است که من از داخل زندان نوشتم. هفتاد روز از ۶.۱ زندان وکیل آباد به سالن ۱۰۲ بند ۵ زندان تبعید کردند و با مجرمین بودم در آن زمان نامه ای به نام “فراموش شدگان” نوشتم و در آن نامه شرایط زندان و زندانیان را نوشتم که هرکس آن را خواند گریه می کرد و حالا آن نامه برای آقایان بسیار سنگین تمام شده است نامه ای که فقط حقایق را افشا می کرد.”
هاشم خواستار تاکنون سه نامه به رییس قوه قضاییه در خصوص وضعیت نامناسب و غیر انسانی و اعدام های پنهانی زندان وکیل آباد مشهد نوشته است. یکی از آن نامه ها به نام “فراموش شدگان” یکی از تکان دهنده ترین نامه هایی است که وضعیت اسف بار آن سوی میله های زندان و زندانیان را افشاء می کند.
این فعال فرهنگی که در بند امنیتی- سیاسی ۶.۱ زندان وکیل آباد مشهد نگهداری میشد، مدتی به سالن ۱۰۲ بند ۵ این زندان منتقل شد که مربوط به مجرمان مواد مخدر و قاتلین می باشد. مسئولان زندان علت انتقال خواستار به سالن ۱۰۲ بند ۵ را بخاطر نامه هایی که وی از داخل زندان منتشر کرده است مطرح کردند.
گفتنی است، بند ۵ زندان وکیل آباد از مخوف ترین بندهای زندان وکیل آباد و کل زندان های سراسر کشور است که به دلیل اعدام های دسته جمعی هفتگی، وضعیت بسیار اسفباری از نظر روحیه زندانیان دارد. در بند ۵ زندان وکیل آباد مشهد نزدیک به دو هزار زندانی محکوم به اعدام نگهداری می شوند. وضعیت بهداشتی این بند به مراتب بدتر از دیگر بندهای زندان وکیل آباد است. مواد مخدر در این بند به وفور استفاده می شود و جرایم جنسی نیز در حد بسیار بالایی در این بند وجود دارد و آمار قتل ، درگیری و تجاوز در این بند زندان بسیار زیاد است.
صالح نقره کار
حقوق متهم،دغدغه مسئولین عالی نظام
اظهارات اخیر دادستان محترم کل کشور به نقل از مقام معظم رهبری در خصوص رویه نشدن صدور قرار زندان انفرادی برای متهمین ، حامیان حقوق بشر و شهروندی را امیدوار نموده و برای دستگاه قضا،مسئولیت آفرین است. چنانچه در خبرها آمده، رهبری چندی قبل در دیدار با مسئولین دستگاه قضا توصیه کرده اند حتی الامکان قضات فردی را به زندان انفرادی محکوم نکنند زیرا زندان انفرادی شرایط سختی دارد و هر روز آن مانند ۱۰ روزی عادی است.
راقم سطور از طرفی ، خود ۲ ماه زندان انفرادی را تجربه نموده و از طرفی به دلیل خدمتگزاری در نظام قضایی و یک دهه فعالیت علمی در زمینه حقوق شهروندی و … با ساختارها و رفتارهای متداول نا آشنا نیست. لذا مناسب است مواردی مورد توجه قرار گیرد. با قید اینکه در قوانین عبارت زندان انفرادی ندیده ام اما رویه جاری که در مواقعی ناگزیر می نماید، این اهرم را در قبال متهم ملحوظ نموده و علی القاعده باید در حداقل ممکن بکار گرفته و به نفع متهم اعمال شود.
۱-بازداشت متهم با ملاحظات حقوق شهروندی:
احضار – بازداشت – بازجویی – محاکمه – زندان فرآیندی است که باید در نهایت ملاحظات حقوق شهروندی به منصه اجرا برسد. چه یک سوی آن قوای قهریه است و یک سوی آن فردی فاقد قدرت. به طور خاص “بازداشت موقت” در زندان یا بازداشتگاه از واکنش های ناگزیری است که نهاد قدرت در قبال دغدغه بروز پدیده مجرمانه از خود نشان می دهد.
در متون فقهی اسلامی، موارد نادری این واکنش تجویز می شود، اما تجربه عرفی و عقل بشر تا به امروز، موارد معدودی از اتهامات را نیازمند اعمال این اقدام سالب آزادی قلمداد می کند.
در آییننامه اجرایی سازمان زندانها و اقدامات تامینی و تربیتی کشور (مصوب ۱۳۸۴) آمدهاست:
بازداشتگاه، محل نگهداری متهمانی است که با قرار کتبی مقامهای صلاحیتدار قضایی تا اتخاذ تصمیم نهایی به آنجا معرفی میشوند.
بدیهی است که اعمال بازداشت باید منجر به نتیجه دلخواه جامعه در قبال هزینه مستهلک زندان و زندانی و خانواده و محیط پیرامونی وی گردد. اما این بد ناگزیر و ضروری نباید نابجا و ناروا و نادرست بکار گرفته شود که در هر ۳ وجه موصوف مصداق ظلم تلقی می گردد.
۲-زندان و بازداشتگاه، در سپهر “حاکمیت قانون” :
بازداشتگاه جزیره خود مختار نیست و متهم زندانی، دور افتاده ای بی کس و کار نباید تلقی شود. جز رنج زندان و ایراد اتهام و دوری از خانواده و انزوا از جامعه، نباید رنج دیگری به متحمل کیفر زندان افزود.
آیین نامه اجرایی سازمان زندانها و اقدامات تأمین و تربیتی کشور (مشتمل بر ۲۳۲ ماده و ۸۴ تبصره ابلاغی ۲۶/۴/۱۳۸۰، حقوق متهم و مجرم زندانی و تکالیف متولیان امر را با ملاحظات حقوق بشر و شهروندی و استانداردهای مقبول بین المللی انشاء نموده است؛ (به طور خاص، فصل دوم).
قانون آمره و آمر قانونی، دست مأمور قانون را در دور زدن قانون و افراط و تفریط تحت لوای مصلحت، خیر جامعه، نظم عمومی، اقتضای تأمین امنیت می بندد و به طغیان خودسرانه، با هر شکل و وجهی، مهر ابطال می زند. در این میان دادستان و کارگزاران دادسرایی، مسئول نظارت بر حسن اجرای قانون هستند.
۳-بازداشت استاندارد دارد :
از طرفی اقناع وجدانی جامعه در حفظ حقوق فرد و صیانت از عزت و کرامت و حقوق بشر، سطح استانداردها را بالا می برد و موازینی را حقانی جلوه می دهد که حاکمان باید آن را در اعمال این کیفر لحاظ کنند. چنانچه میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و سایر اسناد بین الملل مجموعه مقررات حداقلی برای رفتار با زندانیان پیش بینی کرده اند که به عنوان یک مدل، مورد مطالبه زندانیان و فعالان حقوق بشری است. تا جایی که امروزه میزان انقیاد دولت ها بر حقوق زندانیان و متهمان و مجرمان و حتی مخالفان، عیار سنجش کرامت باوری و عزت مندی شهروندان و شاخص حکمرانی خوب معرفی می شود.
۴-بازداشت مجازات است و متهم ممکن است مجرم نباشد:
قرار نیست زندان یک هتل باشد و از خاصیت بازدارندگی خود تهی شود؛ بلکه باید غیر منصفانه و ناعادلانه نباشد و بیش از محدوده مجازات، اعمال نگردد. استفاده از زندان به عنوان وسیله اعمال فشار جهت اقرار نیز ممدوح و موجه نیست؛ در متون دینی هم صراحتاً منع گردیده چنانچه امیرمؤمنان فرمودند “لا حبس فی التهمة الا فی الدم” (مستدرک، جلد ۱۷ ص ۴۰۳) و نیز فرمودند : ” من اقر عند التجرید او تخویف او حبس او تهدید فلا حد علیه” (کافی، جلد ۷ ص ۲۶۰)؛ و چون زندانی بودن نوعی کیفر و مجازات است، تا جرمی به اثبات نرسد، نمی توان کسی را مجازات کرد. چنانچه تعبیر فقها چون شیخ طوسی است که : “ان حبس عذاب” (مبسوط، جلد ۸ ص ۹۱)
اصل برخورداری از همه حقوق انسانی، برای زندانی هم متصور است، الا آنچه را قانونگذار محدود کرده و به طور خاص سلب آزادی وی که مورد نظر قانونگذار بوده است و لذا تحمیل شرایطی بیش از این خلاف است. مرجع نظارت بر حسن جریان امور در قانون ” دادستان ” یا همان ” مدعی العموم ” است. او که احیاگر حقوق عامه و دیده بان حقوق شهروندی و وکیل مردم و جامعه است و متهم و مجرم نیز، از تیررس تشخص حقوق بشری وی مغفول انگاشته نمی شوند.
۵-دادستان، معاون و دادیار، در قبال بازداشت مسئولند :
دادستان رئیس دادسراست و به نوعی همه کارها تحت امر و نظر او به انجام میرسد.در رابطه با امور زندانیان یا خود مستقیماً نظارت مستمر دارد یا به صورت موردی – در مواقع مقتضی دادستان می تواند معاون ویژه ای مختص امور زندانها داشته باشد کما اینکه این رویه مرسوم بوده و دادستان سابق پایتخت، معاون زندانها و امور ضابطین داشت. دادیار ناظر زندان هم از بازوان توانمند دادستان در امر نظارت است.
دادیار ناظر زندان [۱]رکن عمده «دفتر امور زندانیان» موضوع دستورالعمل تشکیل دفتر امور زندانیان مصوب ۲۰/۸/۱۳۸۱ رئیس قوه قضائیه است. به موجب این دستورالعمل واحدهای اجرای احکام مکلف اند به محض اعزام شخص به زندان، یک نسخه از برگ اعلام محکومیت را به دفتر امور زندانیان ارسال نمایند. شعبه های صادرکننده قرار نیز مکلف اند تصویری از قرار بازداشت موقت یا قرار منتهی به بازداشت تمامی اشخاصی را که به زندان معرفی می نمایند به دادیار ناظر زندان تحویل یا به دفتر امور زندانیان ارسال نمایند.به این ترتیب از زمانی که متهم یا محکوم به موجب برگ رسمی به زندان یا بازداشتگاه معرفی می شود زیر نظر مستقیم دادیار ناظر زندان قرار می گیرد.
۶-نظارت مستمر بر حسن اجرای قوانین در زندان :
مهمترین وظیفه دادیار ناظر زندان نظارت بر حسن اجرای قوانین و مقررات مربوط به زندانهاست. این امر جز از طریق سرکشی از زندان و ارتباط مستقیم با زندانیان میسر نمی شود.
در آیین نامه تأکید شده است که در صورت امکان دادیاران ناظر باید در زندان ها مستقر شوند و در غیر این صورت دست کم سه بار در هفته از زندان سرکشی نمایند.دادیار ناظر زندان باید نواقص و نارسایی هایی را که در حین سرکشی خود از زندان مشاهده می نماید به رؤسا و معاونان زندان به عنوان ضابط قوه قضائیه تذکر دهد. در آیین نامه سازمان زندانها قواعد متعددی در مورد چگونگی نگهداری زندانیان تدوین شده است که منطبق با معیارهای بین المللی راجع به رفتار با زندانیان است و در سرکشی های دادیار ناظر زندان باید به آن توجه شود.
۷-محیط فیزیکی و رفاه مادی فرد بازداشتی :
بهره مندی زندانیان از امکانات ضروری زندگی و محیط بهداشتی ضروری است.امکانات زندان باید بدون تبعیض در اختیار همه زندانیان باشد.به این ترتیب قاضی ناظر زندان باید سرکشی های خود را طوری تنظیم نماید که همه زندانیان برای طرح کردن مشکلات خود به طور مستقیم به وی دسترسی داشته باشند و در موارد لزوم سرکشی های خود را به صورت سرزده انجام دهد.
۸-متهمان بلاتکلیف و ضرورت پیگیری قضایی :
دادیار ناظر زندان وظایف و اختیارات متعددی از حیث انجام امور قضائی مرتبط با زندانیان دارد.یکی از این موارد، پیگیری وضعیت متهمان بلاتکلیف است.قاضی ناظر زندان ممکن است در سرکشی های خود یا از طریق دفتر حمایت از حقوق شهروندی زندانیان به وجود متهمان بلاتکلیف پی ببرد.انجام تکلیف قانونی دادیار ناظر زندان از حیث تذکر گذشت موعدهای قانونی افراد تحت قرار، در بسیاری موارد به رسیدگی به پرونده و تعیین تکلیف متهمان منجر می شود.
در واقع مطالعه پرونده های قضایی افراد تحت قرار و تذکر گذشت موعدهای قانونی به دادیاران ناظر و مقام های قضایی مربوط به عنوان یکی از وظایف “دفتر حمایت از حقوق شهروندی زندانیان” شمرده شده است.گاهی اوقات ممکن است اعمال ارتکابی محکومین علاوه بر تخلف داخلی، دارای وصف جزایی باشد که در این صورت دادیار ناظر زندان باید جرایم ارتکابی محکومان و متهمان را به دادستان گزارش نماید تا در مرجع صالح به آن رسیدگی و حکم صادر شود.
۹-حق دفاع و برخورداری از وکیل در تمامی مراحل :
به موجب قانون احترام به آزادی های مشروع و حفظ حقوق شهروندی، محاکم و دادسراها مکلفند حق دفاع متهمان را رعایت کرده و فرصت استفاده از وکیل را برای آنان فراهم آورند.صدور مجوز قانونی به منظور ملاقات وکیل با متهم نیز یکی دیگر از وظایف دادیار ناظر زندان است.
۱۰-التزام به مفاد آیین نامه تفکیک و طبقه بندی زندانیان :
به منظور اجرای هر چه بهتر روش های درمانی، اصلاحی و تربیتی و نیل به اهداف عالیه قضائی، حفظ حقوق و کرامت زندانیان و افزایش درجه امنیت زندانها، آیین نامه تفکیک و طبقه بندی زندانیان در تاریخ ۹/۹/۱۳۸۵ در ۱۷ ماده و ۹ تبصره ابلاغ شد. بر این اساس باید سن – موقعیت – جرم ارتکابی و ملاحظات جانبی دیگر در امر تفکیک و طبقه بندی لحاظ شود تا آسیب مضاعفی به زندانی وارد نیاید.بطور خاص تفکیک متهم از مجرم مورد توجه است.
۱۱-منع محروم کردن از حقوق اجتماعی :
به جز مفاد مورد دلالت ماده۶۱ قانون مجازات اسلامی، مجاز نیست زندانی از حقوق اجتماعی نظیر تحصیل و مطالعه و …[در چارچوب قانون] منع شود و تحدید حقوق وی بدون ابتنای به قانون و سلب آزادی های مشروع بدون تصریح ضوابط موضوعه ، ناروا و بلکه مستوجب مجازات است.اصل بر اطلاق آزادی فردیی است مگرر قانون نص دال بر تحدید داشته باشد.چنانچه ماده ۵۷۰ قانون مجازات اشعار می داردحبس و تعلیق و ….در انتظار مامور خاطی خواهد بود.خسارات مدنی نیز به موجب ماده ۳ و ۱۱ قانون مسئولیت مدنی و قواعد خاص مسئولیت دولت و ماورین دولتی قابل پیگرد و مطالبه است.
۱۲-زندانیان امنیتی و توجه ویژه قانونگذار :
چون “جرم سیاسی” هنوز در نظام قانونی ما وارد نشده، این قبیل جرایم نیز در رده جرایم امنیتی تلقی گردیده و با طراز قانون مجازات اسلامی با آن مواجه می شوند.
به طور خاص و در اجرای ماده ۹ قانون تبدیل شورای سرپرستی زندانها به سازمان زندانها (مصوب۶۴) در تاریخ ۳۰/۸/۱۳۸۵ آیین نامه ای در ۸ ماده و ۵ تبصره به منظور ساماندهی نگهداری متهمین جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی [که جرایم سیاسی را هم در این برهه شامل می شود] و با توجه به شرایط خاص آنان و لزوم فراهم نمودن زمینه لازم برای حفظ حقوق شهروندی این دسته از متهمین ابلاغ شده است.
در ماده ۱ این آیین نامه، بازداشتگاه امنیتی تعریف شده و در ماده ۲ مقرر گردیده دادستان یا نماینده وی مکلفند حداقل هر ۱۵ روز یکبار از بازداشتگاه های مذکور بازدید به عمل آورده و گزارش آن را به رئیس قوه قضائیه ارسال نمایند.
تبصره ماده ۵ این قانون اشعار می دارد :
مسئولان و کارکنان بازداشتگاهها مکلفند به رعایت حقوق شهروندی متهمان، برابر قانون حفظ حقوق شهروندی و سایر ضوابط مربوط …
دراین خصوص هم قانون گذار حساسیت دارد به اینکه مبادا نهاد قدرت چون خود مدعی و شاکی مجرمان امنیتی است،پا از گلیم خود فراتر نهاده ودر تحدید حقوق این زندانیان خاص،به نام جامعه و از در دلسوزی برای امنیت ، تمامیت ارضی و نظم عمومی، خودرا مبسوط الید تصور کند.لذا به قوانین عمومی بسنده نکرده و تاکید ویژه ای را مصلحت می بیند.
۱۳-دادستان کل کشور و زندان ها
دادستان کل ،مدعی العموم است در گستره کشوری .برخلاف دادستان شهرستان که فقط در حوزه بخش محدود خود مقام صالح تلقی می گردد، دادستان کل صلاحیت عام تری با شمول ملی دارد.خصوصا آنکه ما در قوانین خود فاقد دادستان استانی هستیم. لذا این اهمیت مضاعف می شود.به موجب ماده ۳ قانون تبدیل شورای سرپرستی زندانها به سازمان زندان ها،دادستان کل باید رئیس سازمان زندان ها را به رئیس قوه قضائیه پیشنهاد کند . این تمهید به خاطر اینست که مدعی العموم که علی القاعده وکیل و نایب مردم و حافظ حقوق ایشان است، تفوق اداری و سلسله مراتبی نسبت به زندان ها داته باشد و به اصطلاح حرفش با تضمین های حکم ،خوانده شود. البته در نصب رئیس سازمان زندانها فعلا رویه دیگری مرسوم است .اما با ملاحظه تشخص عالی قانونی دادستان کل ،انتظار می رود نظارت توام بتا ضمانت اجرایی در جهت حفظ حقوق فرد-جامعه –زندانی و حتی خانواده های آنها معمول گردد.
۱۴-نظر کن در احوال زندانیان:
تضمین حقوق شهروندی کارافزار های مقتدرانه ای می طلبد که مهمترین آنها انسان برخوردار از خصال انسانی است.آدم عدالت خواه و انسان دوست حیلی بیشتر از ساختار حقوق بشری کذا و سازمان های عریض و طویل حمایت از حقوق شهروندی (که ما کم از آنها نداریم )بکار می آید. نگاهی مثل علی علیه السلام می خواهد که زجر بکشد از ظلم و فریاد برآورد دلتان را از محبت و لطف به مردم پر کنید.. انستان با حق باشد و از ظلم وحشت کنید.
بر خورد با انسانها ظرافت های جدی دارد بخصوص آنکه آنها متهم زندانی گرفتار (چه روا و چه خدای ناکرده ناروا) باشند. رصد کردن زندان ها از وظایف تعطیل ناپذیر حاکمان است که غفلت از آن را هیچ عبارتی توصیف و هیچ منطقی توجیه نمی کند که شاید…:
نظر کن در احوال زندانیان که شاید یکی بی گنه در میان
منبع: بازتاب امروز
* کارشناس ارشد حقوق
کارخانه قند ورامین که درسال ۱۳۱۳ به دست مارکوف روسی ساخته شد، به علت نبود مواد اولیه به تعطیلی کشیده شده است.
عمده مواداولیه این کارخانه که ۵۰۰ کارگر دارد از برزیل، کوبا و آفریقای جنوبی وارد کشور می شد.
رییس شورای اسلامی کارخانه قند ورامین درخصوص صحت اخبارتعطیلی کارخانه قند ورامین گفت: کارخانه قند ورامین بجهت کمبود نقدینگی در تهیه مواد اولیه دچار مشکل شده است.
رضا خطیبی در گفتگو با خبرنگار ایلنا، ضمن بیان این مطلب که کارخانه قند ورامین در گذشته دولتی بوده و درحال حاضر خصوصی است، افزود: منابع مالی در اختیارمسئولان کارخانه برای خرید مواد اولیه وجود ندارد، و کمبود نقدینگی در بخش تولید و خالی بودن دست تولیدکننده از منابع مالی کارخانه قند ورامین را با مشکلات متعددی روبهرو کرده است.
او اظهار داشت: از سال گذشته روند تعطیلی موقتی کارخانه هر چند ماهی صورت میگرفت و زمانی که این واحد تولیدی مواد اولیه داشته باشد مشغول به تولیداست و در مواقع نبود مواد اولیه کارخانه تا ورود مواد اولیه جدید از تولید باز می ماند و کارگران در سر کار حضور ندارند.
او با اشاره به اینکه کارخانه قند ورامین با ۴۳۰ کارگر که تعداد ۲۷۰ نفر آنان رسمی و مابقی قرار دادی است، ادامه داد: حقوق کارگران به جهت مشکلات پیش رو مسئولان کارخانه بدون مزایا با ۱۵ روز تاخیر پرداخت می شود.
خطیبی گفت عمده مواد اولیه این کارخانه از کشورهای کوبا و برزیل وارد می شود که بدلیل تحریمات اخیر کشورمان وافزایش قیمت دلار ومشکلات ورود و خروج کشتیهای تجاری و بارگیریهایی که با تاخیر صورت میگیرد این شرکت را با بحران روبرو کرده و هر چند ماهی به مدت ۱۵ تا ۲۰ روز از فعالیت و تولید با میماند.
او با بیان اینکه کارخانه قند ورامین با وارد کردن شکر خام از این کشورها آن را به شکر سفید تبدیل میکند، گفت: این واحد تولیدی که در گذشته واحد تولید قند آن غیرفعال بوده درحال حاضر با تولید میانگین ۴۰ تا ۵۰ تن قند این بخش تولیدی خود را راهاندازی کرده است.
او در خاتمه گفت: به گفته مسئولان کارخانه قند ورامین این واحد تولیدی تا ۲۲ بهمن تعطیل بوده و بعد آن با ورود مواد اولیه ادامه فعالیت خود را مثل گذشته از سرمیگیرد.
رئیس قوه قضائیه با تشریح بخش هایی از گزارش گزارشگر سازمان ملل که در مورد حقوق بشر در ایران نوشته است، مدعی شد: این گزارش و این گزارشگر تماما کذب و دروغ است.
به گزارش مهر، صادق آملی لاریجانی صبح پنجشنبه و در سومین نشست تخصصی حقوق بشر که در مجتمع شهید بهشتی تهران برگزار شد، با ارائه چند مثال در تضادهای موجود در تعاریف حقوق بشری گفت: در نظام لیبرال دموکراسی اجبار در تعلیم و تربیت تحمیلی است و اگر پدر و مادر فرزند خود را به تحصیل الزام نکنند زندانی می شوند. حال اگر با مقیاس حقوق بشر بسنجیم آیا این اقدام صحیح است؟ در مرحله دوم جالب اینجاست که غربی که حرف های زیبادر بحث حقوق بشر می زند خودش تحت نیرنگ و تزویر است، به عنوان نمونه به بهانه های واهی به کشورها لشکرکشی می کند، نفت عراق را می برند، هزاران کشته بر جای می گذارند نسل های را ناقص الخلقه می کند و این با چه موازین حقوق بشری تراز است..
وی با اشاره به روش های دوگانه حقوق بشر با کشورها گفت: سوریه به جرم مقاومت با رژیم صهیونیستی و حمایت از فلسطین تحت فشار است و برخی عرب ها هم که فهم و شعور ندارند در شورای امنیت رأی به مجرمیت می دهند اگر روسیه و چین هم وتو نمی کردند باز هم حقوق بشر نادیده گرفته می شد آیا بحرین حقوق بشر ندارد که با ماشین در روز روشن مردم را زیر می گیرند.
آملی لاریجانی در مورد بحث هولوکاست گفت: غربی ها هولوکاست ها همانند خدا برایش حریم تهیه کرده اند، اگر کسی بگوید در هولوکاست انسان سوزی شده، زندانی می شود، در حالیکه گزارشگر حقوق بشر در گزارش خود علیه ایران نوشته است، در ماده ۵۱۳ قانون هر کس به مقدسات اسلام، انبیاء و اولیا اهانت کند از اعدام تا ۵ سال حبس در انتظارش است و این قوانین با ساز و کار حقوق بشری مغایرت دارد، این جا یک سوال مطرح می شود آیا اهانت به خدا و رسولان خدا با اهانت به هولوکاست یکی است؟ که آنها انکار کنندگان هولوکاست را زندانی می کنند.
وی افزود: در حقوق بشر آمده است، شکنجه ممنوع ولی آیا غرق مصنوعی، در زندان های ابوغریب و شکنجه در گوانتانامو نقص حقوق بشر نیست؟
لاریجانی اظهار داشت: در گزارش احمدی شهید آمده است، قاضی متهم در پرونده کهریزک مصونیت دارد در حالیکه این قاضی هم اکنون معلق است و این قابل اثبات است.
رئیس سازمان بازرسی کل کشور با اشاره به تلاش برخی افراد برای ایجاد “فتنه اجرایی” در کشور گفت: قوه قضائیه با جدیت دست فتنهگران و اخلالگران را قطع میکند. وی به انواع ” فتنه ” نیز پرداخت.
به گزارش فرارو؛ مصطفی پورمحمدی در قم در مراسم بزرگداشت سالگرد انقلاب گفت: دشمن وقتی تحریم میکند در برخی از امور مشکلاتی به وجود میآید و برخی از مواقع ما با دست خودمان سرباز دشمن میشویم.
وی گفت: نباید تحت تاثیر فشارهای دشمنان قرار گیریم. سعی کنیم در کشور ابزار توطئه و فتنه قرار نگیریم و سپاه دشمن نشویم.
رئیس سازمان بازرسی کل کشور به فضاسازیهای اخیر در وضعیت اقتصادی کشور اشاره کرد و اظهار داشت: اگر یک هفته مردم این فضاسازیها و جنگ روانیها را تحویل نگیرند وضعیت درست میشود، اما اگر به این مسائل دامن بزنیم دشمن جنگ روانی به راه میاندازد که این مشکلات بیشتر شود.
وی گفت: هر چند که دولت تلاش زیادی انجام میدهد که قیمتها را کنترل کند، اما این کافی نیست. دولت بعضی وقتها دیر تصمیم میگیرد و این مسئله دشمن را به طمع میاندازد.
تشریح فتنهگران سیاسی، اجتماعی و اجرایی
وی به انواع فتنه و فتنهگران اشاره کرد و گفت: فتنهگر سیاسی کسی است که میگوید در انتخابات شرکت نکنید. ملت ما در جواب این فتنه باید در انتخابات حضور حداکثری داشته باشد.
رئیس سازمان بازرسی کل کشور نوع دیگری از فتنهگریها را فتنه اجتماعی دانست که اقدام به ایجاد جنگ روانی در جامعه میکنند.
پورمحمدی گفت: فتنه اجرایی نوع دیگری از فتنههاست و فتنهگر اجرایی کسی است که در نظامهای اقتصادی تا کمی نوسان ایجاد میشود فکر میکنند زمانش رسیده که ارز بخرند و با قیمت بالا بفروشند.
وی ادامه داد: ما بررسی کردیم که چند هزار تن جنس در گمرک بوده و برخی افراد وقتی دیدند ارز گران شده، این اجناس را ترخیص نمیکنند تا قیمت اجناس بالاتر برود و این افراد سود بیشتری به جیب بزنند.
پورمحمدی با اشاره به برخورد شدید قوه قضائیه با فتنهگران اظهار داشت: باید تلاش کنیم دست فتنهگران را قطع کنیم و ما در قوه قضائیه با جدیت این کار را انجام میدهیم.
محاکمه اختلاسگران به زودی آغاز میشود
وی با اشاره به پرونده اختلاس بزرگ، از شناسایی و دستگیری بسیاری از شبکهها و مفسدان و فتنهگران اخلالگر خبر داد و تصریح کرد: متاسفانه بسیاری از منحرفان در این پرونده دست داشتند که آنها را شناسایی کردیم و خیلیها گول خوردند که با قدرت این افراد را دستگیر کردیم.
رئیس سازمان بازرسی کل کشور اظهار امیدواری کرد که با تلاش قاضی این پرونده، محاکمه این افراد هر چه زودتر شروع شود ملت بدانند و ببینند که نظام با قدرت با فساد و مفسد مبارزه میکند.
اخلالگر کسی است که فرش قرمز جلوی تحریم پهن میکند
وی با بیان اینکه امروز مفسد و اخلالگر ستون پنجم دشمن است، تصریح کرد: مفسد و اخلالگر کسی است که فرش قرمز جلوی تحریم پهن کرده و چراغ سبز به دشمنان میدهد.
پورمحمدی گفت: ملت ما نشان داده که در مقابل شرایط سخت تصمیمهای خوبی میگیرند و به یمن نعمتهایی که خداوند به ما داده از قبیل نعمت ولایت فقیه و ملت هوشیار، این پیچ سخت تاریخی را با سربلندی و عزت عبور کنیم.
رئیس سازمان بازرسی کل کشور در پایان گفت: در انتخابات هم خوب شرکت کنیم و هم خوبها را انتخاب کنیم.
زمین لرزه ۳٫۷ ریشتری صبحگاه پنجشنبه جنوب مازندران را لرزاند.
زمین لرزه ای به بزرگی ۳٫۷ در مقیاس درونی زمین ساعت ۷٫۲۱٫۵۲ ثانیه صبح پنجشنبه جنوب مازندران در دامنه های البرز را لرزاند.
بر اساس اعلام مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهران کانون این زمین لرزه در پل سفید مازندران در محور سوادکوه بوده است.
شبکه های لرزه نگاری این مرکز، موقعیت جغرافیایی این زمین لرزه را در عرض شمالی ۰۴/۳۶ درجه و طول شرقی ۱۱/۵۳ درجه ثبت کردند.
هنوز اخباری مبنی بر خسارات احتمالی در این منطقه ناشی از زلزله گزارش نشده است.
وقوع زلزله بامداد امروز در حالی در پل سفید مازندران صورت گرفت که چند پس لرزه بخش های مرکزی و شرق استان را به صورت خفیفی لرزانده است.
هم اکنون وضعیت جوی در شهرهای مرکزی و دامنه های استان توام با بارش شدید باران و در ارتفاعات برف سنگین گزارش شده است.
مسجد جامعی با انتقاد وضعیت فعلی فرهنگی کشور می گوید: به نظر من در حال حاضر همه آنچه در گذشته انجام شده است که ما روی آن نام «دستاورد» میگذاریم در این ۳۰ سال همیشه با خسارت همراه بوده است و در این حوزه هم به همین صورت است؛ برخی از کسان اهل فن و خبرنگارانی که در این حوزه هستند از این روال و روند ناراضی هستند.
مسجد جامعی معتقد است: از نظر من در حال حاضر سینما وضع خیلی بدی دارد، و دچار سردرگمی و نابسامانی است و این حسی است که فرهنگ ابزار چیز دیگری میشود و تحتالشعاع مسائل دیگر قرار میگیرد. اطلاعات من در دورههای قبل جامع و کامل بود ولی در این دوره بیشتر اطلاعاتم با واسطه است.
وی از سالهای اولیه انقلاب تا به امروز با فرهنگ و هنر سر و کار داشته و دارد. چه آن زمانی که معاون وزرای ارشاد بود، چه زمانی که خود در دولت آقای خاتمی وزیر ارشاد شد و چه حالا که عضو شورای شهر تهران است، باز دستی در امور فرهنگی دارد.
به گزارش صنعت و معدن، مسجد جامعی در تمام مراحل فعالیت خود فردی متعادل و میانهرو بوده و هست. این رفتار مداراجویانهاش باعث شده است که در دفترش حتی در روزهای تعطیل و خارج از ساعات اداری میزبان اقشار فرهنگی جامعه، روزنامهنگاران و خبرنگاران باشد.
حاصل گفتوگوی ماهنامه صنعت و توسعه با احمد مسجد جامعی را در ادامه میخوانید:
* به نظر میرسد نقش فرهنگ مانند سینما، تلویزیون، تئاثر و موسیقی در زندگی مردم کمرنگ شده است و در زندگی روزمره مردم کمتر دیده میشود به نظر شما چه دلیلی میتواند داشته باشد؟
من قبول ندارم این نقش کمرنگ شده، فکر میکنم چون فرهنگ با زندگی مردم زیادی آمیخته شده است، دیده نمیشود.
زمانی این حالت بود که فرهنگ و هنر جزو زندگی مردم بود و خیلی از زندگی روزمره جدا نبود. مثلا سفرههای غذا یا ظروفی که از آنها استفاده میشد هر کدام نقش و نگار خاصی داشتند، عکسها و نقاشیها که همه و همه نشاندهنده هنر مردم بودند. بعدها فرهنگ بیشتر جنبه تشریفاتی پیدا کرد و از زندگی جدا شد مثل موسیقی، موسیقی در همه تعزیههای ما بوده است البته تعزیه به معنای عمومی آن و بعدها در عروسی و جشنها همیشه از موسیقی استفاده میشد. مثلا هنگام کار، ماهیگیری و قالیبافی همه موسیقی خاص خود را داشتند. حتی لالاییهای زنان روستایی برای کودکانشان، کمکم این حس پیدا شد که برای موسیقی تالار وحدت و تالار رودکی فعالیت داشته باشند. ولی بعدها کارها تغییر کردند و موسیقی از آن گرفته شد و شکل و شمایل ظروف هم تغییر کردند. اما امروزه حوزههای مختلف فرهنگ و هنر بسیار گسترش پیدا کرده و با زندگی پیوند نزدیکی پیدا کردند. برای مثال همه لباسهایی میپوشیم و همه برندها، دارای زیبایی هستند و این زیباییها نوعی هنر است. حتی در بستهبندیها هم هنر نهفته است. امروزه حجم سرمایهگذاری برای بستهبندی که در اندازه، شکل و رنگ و نشانههایش است بسیار زیاد است. این بعضی از اقسام هنر است که با زندگی مردم بسیار آمیخته شده است و هنر آنقدر با زندگی مردم نزدیک و آمیخته شده است که هر اتفاقی که میافتد شما بازتابش را در شعر، موسیقی، فیلم و نمایشنامه میتوانید ببینید. بنابراین در حاشیه نرفته، شاید ما داریم به حاشیه میرویم یعنی اینکه ما در مدیریت این فرهنگ نقشمان کم میشود، نقشها را واگذار میکنیم به نقشهای جهانی، مانند رسانهها، همانطور که نقش رسانه ما در برابر رسانههای خارجی روز به روز کمرنگتر میشود.
یکی از ویژگیهای فرهنگ و هنر هم همین است برای مثال آمریکا این ویژگی را دارد که در ازای فرهنگ و هنرش پول دریافت کند اما ما برای تبلیغ اندیشهمان باید هزینه پرداخت کنیم. یا در نیویورک بورس تابلوهای هنری و آثاری از این قبیل بسیار زیاد است و همچنین بورس قرآنهای خاص در لندن است، و برای مثال قرآن خط کوفی را باید از آنجا تهیه کرد.
این قضایا خیلی به سمت اقتصادی شدن پیش میرود. مثلا هنر ایران در همین نمایشگاهها به صورت تابلوفرشها با قیمتهای زیادی به فروش میرسد و قیمت این تابلوفرشها با اختلاف زیادی از کشورهای جهان اسلام و رقبای اصلی مثل ترکها، مصریها هندیها در رتبه بالاتری قرار دارد. یکی از ویژگیهای فرهنگ در دوران معاصر اقتصادی شدن آن است.
به لحاظ مدیریت و نگاه نظام به مقولههای ادبیات و سینما و همه مظاهری که تحت عنوان فرهنگ و هنر دیده میشود در دوران اوایل انقلاب تا پایان جنگ، یک نظام نوپایی بوده است که قصد داشت دین و آموزههای اسلامی را در زندگی جاری کند. دوره دیگری داریم از سال ۶۸ (بعد از پایان جنگ) تا دورهای که آقای خاتمی دولت را تحویل دادند و یک دوره هم از این قسمت به بعد.
در حال حاضر واقعا چه تمایزی میتوانیم قائل شویم به ویژه در ۸ سال دوره آقای خاتمی با الان که ما مدیریت و نگاه جدیدی به فرهنگ و هنر میبینیم.
این دوره ۳۰ ساله خیلی دوره پرفراز و فرودی است چون یک بخش شرایط قبل از انقلاب است، شرایط بعد از انقلاب به دلایل مختلف از جمله عدم آشنایی مدیران جدید به فرهنگ و هنر یک بدبینی عمیقی نسبت به این قضیه وجود داشت و شما اگر برنامههای دولت را بعد از انقلاب ببینید، مشاهده میکنید که اعتبارات این حوزه را به شدت کاهش دادند. اصلا یک مدت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را بستند، مثلا فکر میکردند هنر یک مساله مزاحمی است و باید با آن فقط مدارا کرد. البته هنوز هم کم و بیش این نگاه وجود دارد ولی آن زمان یک نگاه غالبی بود. خیلی بحثهای سنگینی در بین افراد تاثیرگذار انجام شد، مثلا موسیقی میخواهیم یا نمیخواهیم، این ابزارها را باید شکست یا نگه داشت. اگر احتمال این را میدادند یا یقین داشتند که جز در طریق اشاعه کار منکر نمیتواند کاربرد داشته باشد قطعا از بین میبردند. مثلا مشروب الکلی را باید دور بریزند، و کار دیگری نمیشود با آن کرد. بحث این بود که ما موسیقی داریم در نظام جدید خودمان که موسیقی ای که حلال باشد. اگر موسیقی حلال نداریم این ساز و ابزار را باید دور ریخت. در آن زمان این مسائل شدید بود مثلا تالار رودکی که بنیانش برای موسیقی بود اعتبارات و برنامههایی داشت ولی اینها همگی تعطیل شد. حتی به اسم رودکی هم رحم نکردند که شاعر بزرگ ایران بود. او جزو کسانی است که خیلی از باقی ماندهاش راجع به حضرت زهرا و ائمه است. همین وضعیت نسبت به سینما هم بود، مساله این بود که ما سینما میخواهیم یا نمیخواهیم. در اینجا امام خمینی (ره) خیلی نقش مهمی ایفا کردند، ایشان آنجایی که گفتند ما با سینما مخالف نیستیم همان اوایل هم گفتند یک کار مهم دیگری که ایشان انجام دادند این بود که مصداق هم تعیین کردند؛ گفتند فیلم گاو خوب است، خب این فیلم گاو توسط یکسری هنرمندان قبل از انقلاب تهیه شده بود، پس یک معنای مشتری هم در آن بود که این نیست که هر چه قبل از انقلاب تولید شده بود، بد باشد یا هنرمندانش نتوانند کار خوب تولید کنند. به نظرم این چند موضعی که ایشان گرفتند به این قضیه کمک کرد. مثلا سریالی ساختند به اسم پاییز صحرا که خیلی دربارهاش بحث شد. در خطبههای نماز جمعه که ایشان اعلام نظر کردند که سریال خودش بد نیست، شاید در ساختش خلافی شده باشد، بعد تصمیم گرفتند که بخش گریم زن و مردم را جدا کنند، اینها خیلی مهم بود.
مثلا در حضور ایشان گروهی سرود «ای مجاهد شهید مطهر» را خواندند، انصافا در آن مقطع این کارها خیلی شجاعت میخواست و این به نظرم خیلی تعیینکننده شد. هیچ مقطعی به اندازه آن مقطع مهم نبود. ایشان خیلی راجع به فرهنگ و هنر صحبت نکردندولی همان اندازه که گفته شد و عمل کردند خیلی اثرگذارتر بود و سینمای ایران به واسطه همین بحث، وضعیت جدیدی پیدا کرد. اولا ایشان سینما و موسیقی را به رسمیت شناختند، تئاتر خیلی مشکل جدی نداشت چون ما قبل از انقلاب هم در مساجد داشتیم. کتاب در این مقوله متفاوت بود از ناشرهای قبل از انقلاب ناشرهایی بودند که کتابهای بزرگان انقلاب را چاپ میکردند. کتاب و نشریه را میشناختند مثلا آقای هاشمی نشریه مکتب تشیع و مکتب اسلام را منتشر کردند. خود مقام معظم رهبری کتابهایشان را منتشر میکردند. مثلا نظامهای آموزشی، گردشگری و میراث فرهنگی که یک نسبتی با سنت پیدا میکرد طبعا در نگاههای دینی داشتیم، خط و خوشنویسی تذهیب و…
بنابراین عمدتا در حوزه سینما و هنرهای جدید تئاتر و فیلم و این راهی که ایشان در پیش گرفت یک فضای تنفسی خوبی را ایجاد کرد. مجموعه اینها یک احساسی به وجود آورد که اینقدرها هم خطرناک نیست. این بود که دوره جدیدی آغاز شد ولی زندگی خیلی با طراوتی نبود. کمکم افراد جدیدی آمدند و یک پشتوانه شدند. مثلا جنگ نشان داد که ما چقدر به موسیقی نیازمندیم. همزمان با پخش صحنههای جبهه رفتن سربازان اشعاری که شجریان و شهرام ناظری خوانده بودند از تلویزیون پخش میشد این موسیقیها خیلی کاربرد پیدا میکرد مثلا خود مارش که ما قبلش نداشتیم و در آن دوره خیلی به صورت جدی مطرح شد. بعد یک جور موسیقیهای محلی در این زمینه رشد کرد و مطرح و آهنگسازی شد خیلی جذاب و تاثیرگذار هم بود. یک گروهی هم فعال شد به اسم بچههای آباده که آنها هم خیلی تاثیرگذار بودند. هم موسیقیهای محلی بالا آمد و هم موسیقیهای حماسی رشد کرد، موسیقی مقداری تغییر کرد. قبل از آن سنج زیاد در موسیقی ما دیده نمیشد فقط در مراسم عزاداری استفاده میشد. مثلا دف یک ساز مقدسی بود که فقط در کردستان و خانقاهها بود. خود دف یک طنین حماسی ایجاد میکرد، موسیقی ما این را نیاز داشت، جنگ هم که یکی، دو سال نبود خیلی طولانی بود. بنابراین دیدیم اینها چیزهایی است که لازمه کار ما است. مطالبی که آقای آهنگران میخواند بعدها برایش موسیقی تنظیم شد. به طور عینی به این نتیجه رسیدیم که برای دفاع از حقوق خودمان در جنگ چارهای جز متوصل شدن به سینما نداریم. خیلی از حرفهایی که ما داشتیم ظرفیت تاثیرگذارش در سینما بود. مثلا فیلم بازمانده که آقای سیفالله داد ساخت خیلی فیلم انسانی بود و قابل مقایسه نیست با فیلمهایی که بعدا رویشان سرمایهگذاری شد. از یک آرمانی دفاع میکند. فرهنگ و هنر خودش را تحمیل کرد. کمکم راه خودش را باز کرد. آن مقدمه هم باعث شد یک مقدار هم آشنا شدن مسوولان با رادیو و تلویزیون به جا افتادن این قضیه کمک کرد. فرهنگ و هنر جای خودش را بعد از انقلاب پیدا کرد. البته آن سالهای جنگ هم خود نخستوزیر وقت رشتهاش معماری بود و با بچههای هنرمند سر و کار داشت و کمکهایی را کرد. دوره آقای هاشمی یک دوره برنامهنویسی، زمان آقای موسوی شرایط جنگ بود و امکان برنامه دادن نبود. ما اولین برنامه را هم زمان آقای هاشمی ارائه کردیم. وقتی برنامه مطرح شد ما کمکم این بحثها هم جا افتاده بود، دارای یک ردیفهای مستقلی برای حوزه سینما شدیم، بعدها ردیفها، جایگاههای مستقلی پیدا کردند. یک اتفاق دیگر هم که دوره آقای هاشمی افتاد بالا رفتن سطح سواد بود، تعداد فارغالتحصیلان زیاد شدند، خود دانشگاه آزاد باعث شد ظرفیت جدیدی به تحصیلکردهها اضافه شود. زمانی که سطح سواد بالا رفت وضعیت خوبی که به وجود آمد اوقات فراغت را هم گسترش داد و هویتهای صنفی شکل گرفت. هویتهای قومی و زنانه تقویت شد، فضای جنگ هم که همه چیز را تحتالشعاع قرار داده بود یک مقداری باز شد. بنابراین مجموع اینها احتیاج به محصولات فرهنگی را افزایش داد. زمان آقای هاشمی حوزه فرهنگ و هنر همتراز با این تحولات نبود، یک مقداری فاصله داشت. آن زمان تعداد نشریات با اینکه خیلی عطش برایش بود کم و همچنین محصولات فرهنگی و هنری کم بود. البته ظرفیت وصل شدن به جهان هم زیاد نبود دوره آقای خاتمی بالاخره این مجموعه که نیاز به تولید و تنوع بیشتر داشت و هم سطح سواد و سلیقه بالا رفته بود به این سیاست فرهنگی رسید که باید به افزایش محصولات فرهنگی و هنری بها دهیم و همچنین به تنوع محصولات. این راهی بود که ما انتخاب کردیم، در این شرایط افزایش تکنولوژی هم به کمک ما آمد. نظام اطلاعرسانی جهان هم به این مساله کمک کرد. ما در شرایط دشوار رقابت با جهان قرار گرفتیم. این نبود که مرزهای خودمان و اینترنتها را بسته باشیم، تلاشی هم نبود که اینها بسته باشند تلاشمان این بود که بتوانیم در ظرفیتهای برابر با جهان رقابت کنیم که به نظرم توانستیم این کار را انجام دهیم. متاسفانه بعدها این کارها را سخت کردند اعتماد به نفس نسبت به فرهنگ و هنر خودمان را نداشتیم و میترسیدیم.
از لحاظ فرهنگی و هنری و آیین و ظرفیت فرهنگی ایران این ظرفیت را داشتیم که با یک وجهه برابری از لحاظ فرهنگی و هنری جهان رقابت کنیم چنانچه که این هم در حال رخ دادن است. مثلا گرانترین تابلوهای دنیا مال ماست خب اگر ما ظرفیتی برای حضور در بازار جهانی داشته باشیم شما یقین بدانید که موسیقی ایران هم همینطور بود. حتی جشنوارهای که در دبی برگزار میشود- حراج کریستی- قرار بود در ایران برگزار شود حتی مقدماتش هم فراهم بود. آیا نباید ایران به جای امارات محلی باشد برای عرضه و نمایش و داوری آثار برجسته جهانی امارات کجاست که ما باید آثارمان را ببریم آنجا!
* چه زمانی تصمیم کریستی را گرفته بودید؟
همان دوره خودمان تصمیم گرفته بودیم و مقدماتش را نیز فراهم کرده بودیم این تابلوها که وارد و خارج شود یک استانداردهایی دارد که حمایت دستگاههای دیگر را میخواهد و بار دیگر دستگاهها را باید هماهنگ میکردیم. شرایط و مقدمات هم برای ترخیص کالاها فراهم بود که ما این کریستی را بتوانیم در ایران برگزار کنیم. ظرفیتهایش را داشتیم، استانداردهایش را هم میتوانستیم فراهم کنیم، چون نفع خیلی زیادی برای ما داشت. من خیلی ناراحت میشوم که میبینم کشورهای کوچکی آمدند و ما باید آثارمان را آنجا عرضه کنیم.
به آزادسازی اقتصاد خیلی اهمیت میدهند این که دولت دست از دخالت بردارد در بخش فرهنگ این اهمیت را ندیدهایم. هنوز سینماها در دست بخشهای دولتی و شبه دولتی هستند. نشریات هم همینطور. تا زمانی هم که نقش دولت زیاد باشد در فرهنگ رقابت ایجاد نمیشود. در آن دوره در مطبوعات و فرهنگ خیلی رقابت ایجاد نمیشد به عنوان نمونه ناشرهای ما همه ناشرهای زیر پلهای بودند. سال ۷۰،۷۱ انتشارات امیرکبیر یک شعبهاش را در مخبرالدوله به ارز فروشی فروخت. این قضیه خیلی برای من تلخ بود. به خاطر همین دوست داشتم روزی برسد که کتابفروشیها ارز فروشیها و حتی بانکها را بخرند، اولین ناشری هم که یک بانک را خرید کتابفروشی نشر چشمه بود که بانک صادرات را خرید. این اتفاق افتاد و اینها همه بخش خصوصی بودند، بعد صاحب سرمایههای کلانی شدند. در سینما هم کم و بیش برخی سرمایههای سنگین شکل گرفت که اصلا هیچ نیازی به پول دولت نداشتند. ذات فرهنگ و هنر هم بزرگتر از دولت است. قبلا مقالهای در روزنامه شرق نوشتم با این تیتر «یقین است که اصحاب فرهنگ و هنر در این قضیه پیروز شوند و خانه سینما باز خواهد شد» اصلا فرهنگ و هنر در ایران بزرگتر از دولت است و اگر در این چارچوب عمل شود اینها رشد میکنند. شفافیت اطلاعات بود و اطلاعات داده میشد و خودشان در عرصه بودند. سینما و مطبوعات هم همینطور. ما دو جلد کتاب منتشر کردیم که چه مقدار پول را به چه دلیل و به چه کسانی دادهایم. کاملا کارمان روشن بود به همین خاطر این های و هوی از این پروندهها هیچچیز در نیامد و این سیاستی هم که داشتیم به این صورت بود که یک امنیتی برای افراد اهل فرهنگ و هنر ایجاد کنیم. ممکن بود خیلی پرهزینه هم باشد مثلا فیلم مارمولک را خود کارگردان و تهیهکننده ساخته بودند، شورای نظارت دیده بود و مجوزش را داده بود، ما مجوزی را باطل نکردیم. خود کارگردان و تهیهکننده به این نتیجه رسیدند که جمعش کنند، ولی مجوزی باطل نشد. هیچ کتابی نبود که مجوز بگیرد بعد جمع شود.
این در حقیقت یک احترام اول به خودمان بود به این معنا که امضایمان اعتبار دارد هم به احترام پدیدآورنده بود. اما اگر احساس میکردیم کاری خلاف است مجوزش را نمیدادیم. بعضی از آثار هم به شما گفتیم و مجوز دادیم این دیگر مسالهای نداشت و مشکلی پیش نمیآمد و لغو نمیشد.
بنابراین این بحثی که در کشور ما وجود دارد یک چارچوبهایی دارد این چارچوبها را با خود اصحاب فرهنگ و هنر ببندیم و خودشان را هم ناظر قرار دهیم. مثلا آن زمان پیش می آمد که ما با خانه سینما اختلاف داشته باشیم ولی راهش این نبود که ما بگوییم خانه را ببندیم. گفتوگو میکردیم، تعامل میکردیم. در تدوین برنامه چهارم اینها حضور داشتند ما اصلا از آنها نمیترسیدیم، آنها هم همینطور. ما همدیگر را خودی میدانستیم و با هم اختلاف نداشتیم.
آن چارچوبهایی که ما به عنوان دولت داشتیم سعی میکردیم به نفع بخش خصوصی به کار بگیریم و زمینه افزایش سرمایه را برای آنها فراهم کنیم. نمونه آییننامه ما این بود که ما از هیچ بخش دولتی کتاب خرید نمیکردیم، خیلی هم سنگین بود، خیلی هم از ما شکایت میکردند. زمانی که رهبری میآمدند نمایشگاه بعضی از ناشرها شکایت ما را میکردند. ایشان هم چیزی به ما نمیگفتند.
راجع به مطبوعات هم همینطور بود. برخی از مسائل قانون هست، ما هیچوقت جلوتر از قانون نیستیم، ما همیشه پشت قانون هستیم.
ما سیاستمان این بود که در اجرای قانون با کمک خود صنف و گروهی این کار را انجام دهیم. من خیلی مصر بودم که در چارچوب همان قوانین حرکت کنیم. ولی آن قوانین و قواعد اینها را داشت. ما هیچ کجا نبود که برخلاف قانون باشیم و قانون را زیر پا گذاشته باشیم.
* حالا که دولت نهم و دهم آمدند، اگر بخواهیم شما یک ارزیابی از کارنامه اینها به لحاظ اندیشهای داشته باشید چه میگویید؟
اندیشهها آمدند و در دلش برنامه و اقدام در آمد، اما چندگانههایی دیده میشود، بعضی جاها بسیار بیرویه باز است و بعضی جاها بسته، شما استنباط کردید که سیاست فرهنگی وجود دارد. من زمان آقای خاتمی وزیر ارشاد بودم، زمانی آثای لاریجانی و مهاجرانی نیز معاون بودم و در این زمینه اطلاعات دسته اول دارم. اما در این زمان بهتر میدانم که حرفی نزنم، حس من این است که اینها با ۳۰ سال گذشته فاصله گرفتند. این موضوع، خاص این حوزه نیست همه دولتهای پیشین هم به خطا رفتند.
۳۰ سال گذشته (فرقی نمیکند) دوره آقای لاریجانی، موسوی یا خاتمی، اینها افراد را زیر سوال میبرند. آقای صفار هم به این صورت با سینما برخورد نکرد. به نظر من در حال حاضر همه آنچه در گذشته انجام شده است که ما روی آن نام «دستاورد» میگذاریم در این ۳۰ سال همیشه با خسارت همراه بوده است و در این حوزه هم به همین صورت است؛ برخی از کسان اهل فن و خبرنگارانی که در این حوزه هستند از این روال و روند ناراضی هستند.
برای مثال همین ۹ نفر اهالی سینما که آقای حاتمیکیا و درویش هم جزو آنها هستند همه انسانهای محترم و سابقهداریاند و نیز فیلمسازان دفاع مقدس هم هستند به این جریان اعتراض کردند، نشاندهنده این است که این روال، روال مطلوبی نبوده است.
از نظر من در حال حاضر سینما وضع خیلی بدی دارد، و دچار سردرگمی و نابسامانی است و این حسی است که فرهنگ ابزار چیز دیگری میشود و تحتالشعاع مسائل دیگر قرار میگیرد. اطلاعات من در دورههای قبل جامع و کامل بود ولی در این دوره بیشتر اطلاعاتم با واسطه است.
* تحلیل شما درباره این روالی که پیش آمده چیست؟ اهالی ادب و هنر معتقدند که آن شادابی قبل را ندارند آن آزادیهای دوره قبل کمتر شده است و در حوزههای مختلف مانند حوزه مطبوعات، ما یک بهار مطبوعات را پشتسر گذاشتیم و الان احساس میشود به نوعی این بخش در حال خفه شدن است. بخشی از آن امر و دستور نیست ولی فضا این است. ممکن است شما اطلاع دقیق و دسته اول نداشته باشید ولی تحلیلتان از این ماجرا چیست؟ چه بر سر مطبوعات میآید؟
نمیشود برای فکر حد و مرزی قائل شد. من فکر میکنم این جریان به زیرزمینی شدن فرهنگ کمک کند و باعث شود نتوان مدیریت خوبی روی این جریان داشت. همینطور که در حال حاضر هم کم نیستند تئاترها، کنسرتها و فیلمهایی که زیرزمینی تولید میشوند و به نظر من این اتفاق خیلی بد است، خیلی راحت میتوانیم با گفتوگو و بحث و تصمیمات از این اتفاق جلوگیری کنیم. این بحثها و لجبازیها به نفع هیچکس نیست!
به دنبال حوادث خونین مربوط به مسابقه فوتبال در شهر پورت سعید واقع در شمال مصر، شورای نظامی این کشور ۳ روز عزای عمومی اعلام کرده است.
به گزارش خبرگزاری رویترز، سپهبد محمد حسین طنطاوی رئیس شورای عالی نیروهای مسلح مصر که اداره این کشور را بر عهده دارد سه روز -از روز پنج شنبه تا شنبه- در این کشور عزای عمومی اعلام کرد.
در پیام شورای عالی نیروهای مسلح مصر که در همین خصوص منتشر شد آمده است کمیته تحقیقی با حضور همه طرفهای ذیربط برای بررسی ابعاد مختلف این حوادث تاسف بار تشکیل خواهد شد.
طنطاوی قول داد عاملان خشونتها را تحت پیگرد قرار دهد و افزود: عاملان حوادث پورت سعید را به حال خود نخواهیم گذاشت.
طنطاوی در گفتگو با شبکه ورزشی الاهلی مصر گفت: نیروهای امنیتی مسئول تامین امنیت رقابتها هستند و هماهنگی کاملی بین وزارت کشور و ارتش در روند تامین امنیت مسابقات وجود دارد.
طنطاوی خاطرنشان کرد، مصر مرحله کنونی را پشت سر خواهد گذاشت و ثبات به کشور بازخواهد گشت، شورای نظامی در حال اجرای نقشه راهی برای انتقال قدرت به غیرنظامیان منتخب است.
وی افزود: هیچ کس نخواهد توانست به مصر دست اندازی کند، آنچه امروز روی داد ممکن است در هر جای دیگر جهان نیز روی دهد.
طنطاوی در عین حال گفت مسئله برکنار کردن استاندار و مسئول امنیت استان پورت سعید در شرایط کنونی مطرح نیست.
در درگیری های خشونت باری که در زمین ورزشگاه پورت سعید و خارج از ورزشگاه پس از مسابقه تیمهای باشگاهی الاهلی و المصری روی داد دست کم ۷۴ نفر کشته و شمار بسیار زیاد دیگری نیز زخمی شدند.
گفته می شود تیم قوتبال الاهلی اخیرا بسیار سیاسی شده و هواداران آن در موارد متعدد با پلیس درگیر شده اند. اما هنوز هیچ گزارشی درباره احتمال سیاسی بودن این حادثه وجود ندارد.
گزارش شده است که عملکرد پلیس برای آرام کردم اوضاع خیلی موثر نبوده است.
تعدادی از دانشجویان حقوق در اعتراض به نتیجه آزمون وکالت سال ۹۰ مقابل کانون وکلای مرکز تجمع کردند.
به گزارش «پانا» صبح چهارشنبه بیش از ۸۰۰ دانشجو رشته حقوق در اعتراض به نتایج آزمون وکالت سال ۹۰ در مقابل کانون وکلای مرکز تجمع کردند و خواستار لغو آزمون مرحله دوم کارآموزی وکالت ۹۰ شدند.
همچنین تجمعکنندگان از مسوولان کانون وکلای مرکز به دلیل بیتوجهی به وضعیت دانشجویان حقوق انتقاد کردند .
بعد از اعلام تغییرات نرخ سود سپردهها در سیستم بانکی، بانکهای دولتی و خصوصی با صدور اطلاعیههایی مشتریان خود را در جریان این تغییرات قرار دادهاند.
برهمین اساس و طبق توافق شورای هماهنگی مدیران بانکهای دولتی و کانون بانکهای خصوصی نرخ سود روز شمار ۷ درصد و نرخ سود سپردههای ۵ ساله ۲۰ درصد تعیین شد.
بانک تجارت نیز در همین ارتباط نرخ جدید سود سپردههای سرمایه گذاری کوتاه مدت و بلند مدت خود را اعلام کرد؛ بانک تجارت، نرخ سود انواع سپرده های کوتاه مدت و بلندمدت این بانک در راستای اجرای سیاستهای پولی نظام بانکی کشور افزایش یافته بدین شرح تغییر داده است.
نرخ سود سپرده های سرمایه گذاری سه ماهه ۱۰ درصد ، شش ماهه ۱۲ درصد و نه ماهه ۱۵ درصد، سود سپرده های سرمایه گذاری بلندمدت یکساله ۱۷ درصد ، دو ساله ۵/۱۸ درصد ، سه ساله ۱۹ درصد ، چهار ساله ۵/۱۹ درصد و پنج ساله ۲۰ درصد اعلام شده است .
بانک صادرات ایران دیگر بانکی است که در راستای اجرای سیاستهای پولی، اعتباری و نظارتی جدید نظام بانکی کشور طی مصوبهای نسبت به افزایش نرخ سود علیالحساب انواع سپردههای سرمایهگذاری اقدام کرد. براین اساس نرخ سود سپردههای این بانک به شرح زیر از روز دوشنبه مورخ ۱۰ بهمن ماه سال ۹۰ درکلیه شعب قابل اجرا است.
سپرده سرمایه گذاری کوتاه مدت روز شمار ۷ درصد، سپرده سرمایه گذاری کوتاه مدت ۳ ماهه ۱۰ درصد، سپرده سرمایه گذاری کوتاه مدت ۶ ماهه ۱۲ درصد، سپرده سرمایه گذاری کوتاه مدت ۹ ماهه ۱۵ درصد، سپرده سرمایه گذاری بلند مدت یکساله ۱۷ درصد، سپرده سرمایه گذاری بلند مدت دو ساله ۱۸ درصد، سپرده سرمایه گذاری بلند مدت سه ساله ۱۹ درصد، سپرده سرمایه گذاری بلند مدت چهار ساله ۱۹٫۵ درصد و سپرده سرمایه گذاری بلند مدت پنج ساله ۲۰ درصد تعیین شده است.
در بانک ملی نیز بخاطر اجرای مصوبه اخیر شورای پول و اعتبار و سیاستهای جدید پولی و اعتباری نظام بانکی کشور، نرخهای جدید سود سپرده ها و تسهیلات این بانک به مشتریان اعلام شد.
این نرخ ها از تاریخ ۸ بهمن ماه جاری در سطح تمامی شعب این بانک اجرایی شده و نرخ سود سپرده های قبل از تاریخ مذکور تا سررسید تابع نرخ های زمان انعقاد می باشد.
بر اساس این گزارش نرخ سود علی الحساب سپرده های پنج ساله بانک ملی ایران ۲۰ درصد، چهار ساله ۵/۱۹ درصد ، سه ساله ۱۹ درصد ، دو ساله ۵/۱۸ درصد ، یک ساله ۱۷ درصد ، نه ماهه ۱۵ درصد، شش ماهه ۱۲ درصد، سه ماهه ۱۰ درصد و کوتاه مدت عادی ۷ درصد خواهد بود.
در بخش اعتباری نیز نرخ سود عقود مبادله ای با مدت بازپرداخت تا ۲ سال معادل ۱۴ درصد و برای بازپرداخت بیش از ۲ سال ۱۵ درصد و همچنین حداقل نرخ سود مورد انتظار عقود مشارکتی ۲۱ درصد است.
ضمناً میزان تسهیلات خرید کالا تا مبلغ ۴۰ میلیون ریال ، سقف تسهیلات جعاله رفع احتیاجات ضروری ۴۰ میلیون ریال، تسهیلات جعاله تعمیر مسکن تا مبلغ ۵۰ میلیون ریال، تسهیلات خرید خودروی سواری به میزان ۷۰ میلیون ریال و حداکثر معادل ۸۰ درصد بهای خودرو، تسهیلات خرید خودروهای جایگزین وانت و تاکسی فرسوده به میزان ۱۰۰ میلیون ریال و حداکثر معادل ۸۰ درصد بهای خودرو خواهد بود.
بانک ملت نیز نرخ سود سپرده های سرمایه گذاری خود را تا ۲۰ درصد افزایش داد. این بانک هم پیرو ابلاغ بسته سیاستی نظارتی بانک مرکزی و با تصویب هیات مدیره، نرخ سود علی الحساب سپرده های سرمایه گذاری را افزایش داد.
بر اساس این گزارش، نرخ سود سپرده های سرمایه گذاری کوتاه مدت عادی بانک ملت ۷درصد، ویژه سه ماهه ۱۰درصد، ویژه شش ماهه ۱۲درصد، ویژه نه ماهه ۱۵درصد، یک ساله ۱۷درصد، دوساله ۱۸٫۵درصد، سه ساله ۱۹درصد، چهارساله ۱۹٫۵درصد و پنج ساله ۲۰درصد تعیین شد.
در عین حال، نرخ سود علی الحساب سپرده ها در مناطق آزاد نیز همانند سرزمین اصلی خواهد بود.
در دیگر بانکها از جمله بانک سامان نیز نرخ سود علیالحساب انواع سپردههای کوتاه مدت و سپردههای سرمایهگذاری مدتدار افزایش یافت.
برپایه این گزارش، نرخ سود سپردههای بلندمدت دو تا پنجساله ۲۰ درصد، سپردههای یکساله ۱۷ درصد، سپردههای ۹ ماهه ۱۵ درصد، سپردههای شش ماهه ۱۲ درصد، سپردههای سه ماهه ۱۰ درصد و سپردههای کوتاهمدت عادی (روزشمار) نیز ۷ درصد تعیین شده است.
همچنین در راستای اجرای بسته سیاستی- نظارتی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران نرخ سود سپرده های کوتاه مدت و بلند مدت بانک سرمایه افزایش یافت.
در پی توافقات بعمل آمده در شورای هماهنگی بانکهای دولتی و خصوصی و مصوبه هیات مدیره این بانک نرخ سود سپرده های این بانک بر این اساس می باشد. سپرده های سرمایه گذاری کوتاه مدت ۷%، سپرده سرمایه گذاری کوتاه مدت ویژه ۳ ماهه ۱۰%، سپرده سرمایه گذاری کوتاه مدت ویژه ۴ ماهه ۱۱%، سپرده سرمایه گذاری کوتاه مدت ویژه ۶ ماهه ۱۲%، سپرده سرمایه گذاری کوتاه مدت ویژه ۹ ماهه ۱۵%، سپرده سرمایه گذاری بلند مدت ۱ ساله ۱۷%، سپرده سرمایه گذاری بلند مدت۲ ساله ۱۸%، سپرده سرمایه گذاری بلند مدت ۳ ساله ۱۹%، سپرده سرمایه گذاری بلند مدت ۴ ساله ۵/۱۹% و سپرده سرمایه گذاری ۵ ساله ۲۰% اعلام شد.
لازم به ذکر است، نرخ های اعلامی از ابتدای ساعت اداری روز سه شنبه مورخ ۱۱/۱۱/۱۳۹۰ قابل اجرا می باشد.
در راستای اجرای بسته جدید سیاستی– نظارتی بانک مرکزی جمهوری اسلامی نرخ جدید سود ماهانه انواع سپرده های کوتاه مدت و بلندمدت بانک سینا اعلام شد.
نرخ جدید سود علی الحساب سپرده های کوتاه مدت روزشمار ۷% ، سپرده سرمایه گذاری ۳ ماهه ۱۰ درصد، سپرده سرمایه گذاری ۶ ماهه ۱۲% ، سپرده سرمایه گذاری ۹ ماهه ۱۵% و نرخ سود سپرده های سرمایه گذاری یکساله تا پنج ساله به ترتیب ۱۷ درصد ، ۱۸٫۵درصد، ۱۹ درصد، ۱۹٫۵درصد و ۲۰ درصد تعیین شد.
بانک توسعه صادرات ایران، نرخ سود علی الحساب سالانه سپرده ریالی در طول دوره سپرده گذاری را اعلام کرد. نرخهای جدید به شعب این بانک ابلاغ شده است.
بر اساس این گزارش نرخ سود بلندمدت پنج ساله این بانک ۲۰ درصد و بلندمدت یکساله نیز ۱۷درصد تعیین شده است.
همچنین سپردههای کوتاه مدت بانک توسعه صادرات ایران به چهار نوع عادی، سه ماهه، شش ماهه و نه ماهه تقسیم شده که نرخهای آن بین ۷ تا ۱۵ درصد اعلام شده است.
نرخ سود علی الحساب انواع سپرده های ریالی بانک توسعه صادرات ایران کوتاه مدت عادی ۷ درصد،کوتاه مدت سه ماهه ۱۰ درصد، کوتاه مدت شش ماهه ۱۲ درصد، کوتاه مدت نه ماهه ۱۵ درصد، بلند مدت یکساله ۱۷ درصد، بلند مدت دوساله ۱۸ درصد، بلند مدت سه ساله ۱۸٫۵درصد، بلند مدت چهار ساله ۱۹ درصد و بلند مدت پنج ساله ۲۰ درصد تعیین شده است.
در بانک کشاورزی نیز نرخهای سود بر اساس مصوبه شورای پول و اعتبار و همچنین در قالب سیاست های پولی،اعتباری و نظارتی بانکی کشور،تعیین و ابلاغ شده است و عملیات جایگزینی نرخ های جدید همزمان با دهه مبارک فجر از دوازدهم بهمن ماه سال جاری آغاز می شود.
براساس این گزارش؛ به سپرده های سرمایه گذاری کوتاه مدت روزشمار ۷ درصد، از سه ماه تا کمتر از شش ماه ۱۰ درصد ،از شش ماه تا کمتر از ۹ ماه ۱۲درصد و به سپرده های از ۹ ماه تا کمتر از یک سال ۱۵درصد سود علی الحساب سالانه پرداخت خواهد شد.
این گزارش می افزاید نرخ سود علی الحساب سالانه برای سپرده های یکساله، دوساله، سه ساله،چهارساله و پنج ساله بانک کشاورزی نیز به ترتیب ۱۷، ۱۸، ۱۹ ، ۵/۱۹و۲۰ درصد تعیین شده است.
افزایش نرخ سود علی الحساب سپرده های سرمایه گذاری بانک پارسیان؛ در پی ابلاغ سیاست های پولی، اعتباری و نظارتی نظام بانکی کشور ۱۳۹۰ از سوی بانک مرکزی ج.ا.ا نرخ های جدید سود علی الحساب سپرده های سرمایه گذاری بانک پارسیان از تاریخ ۹/۱۱/۹۰ به شرح زیر اعلام میشود.
بر اساس این گزارش بانک پارسیان، نرخ سود کوتاه مدت عادی و کوتاه مدت ویژه سه ماهه از این تاریخ به ترتیب ۷ و ۱۰ درصد خواهد بود . بانک پارسیان همچنین نرخ سود کوتاه مدت ویژه شش ماهه و نه ماهه خود را نیز به ترتیب ۱۲ و۱۵ درصد اعلام کرد.
این بانک برای سپرده های یکساله و پنجساله نیز به ترتیب نرخ ۱۷ و ۲۰ را تعیین کرده است.
بنا به این گزارش ، نرخ سود سپرده های بلند مدت ۲لغایت ۴ ساله ، “هفت” ، “کوثر”، “انتخاب” متعاقبا ابلاغ میشود.
سایر بانکها که نام آنها در این گزارش نیامده نیز مشابه همتایان خود در بخش دولتی و خصوصی برای سپرده های خود نرخگذاری کردهاند.
برای پرونده دوم روز سه شنبه مجددا با دستبند وپابند به دادگاه اورده شد.
به گزارش یکی از منابع کلمه در دادگاه، جلسه دفاعیه این هنرمند سبز بعلت اینکه وی در جریان موارد اتهامی اش نبود به جلسه دیگری موکول شد.
بر اساس این گزارش، آهنگهای صد سال دیگه، دلتنگی ، برای لمس آزادی و ترانه تلخ از جمله موارد اتهامی جدید این هنرمند جوان است. در این آهنگ ها که در مورد جنبش سبز است. دیدار با سید محمد خاتمی و مادر سهراب اعرابی هم یکی دیگر از موارد اتهامی آریا آرام نژاد است.
آریا به رغم برخورداری از حق مرخصی و آزادی مشروط همچنان در بند سارقان زندان متی کلا به سر می برد.
آریا در بخشی از دفاعیه خود یاد آور شده است که تجربه اخیر پنجاه و دو روزه زندان بعد از ۳۵ روز سخت انفرادی و حضور در بند سارقین برای من جریان گذاری را رقم زد ،گذار از واقعه به متن جامعه، حالا برای من نجات یک زندانی وتغییر مسیر او ،تغییر و بهبود مسیر جامعه است.خوب میدانم که سرنوشت همه ما به هم همبسته و وابسته است ،گفت :"کبوتری که لب آشیان تو آب می خورد از خانه ما هم گذر خواهد کرد ."چرا که شاید یکی از همین افرادی که ضعف تربیتی و اقتصادی و وفور غم و اندکی شادی و فراوانی مخدارات او را به ارتکاب جرم کشاند ،روزی جلوی ما را بگیرد و ما بزه دیده کسانی شویم که خود در بزهکار شدن آنها نقش داشته ایم .
آبان ماه جاری، پنج مامور اداره اطلاعات استان مازندران با ورود به منزل این هنرمند جوان هوادار جنبش سبز در بابل، او را بازداشت کردند. این در حالی است که او در همین روز برای برای پیگیری پرونده خود در مرحله تجدیدنظر، به شهر ساری و دادگاه استان مازندران مراجعه کرده و در زمان هجوم ماموران، تازه از ساری برگشته بود.
دستگیری این فعال جنبش سبز با ضرب و شتم همراه بوده و ماموران در داخل منزل به آقای آرام نژاد دستبند زده اند. آنها همچنین ضمن تفتیش منزل، بخشی از دست نوشته های آریا و مدارک کاری و همچنین کامپیوتر شخصی او را نیز توقیف کرده و با خود بردهاند.
آریا آرام نژاد دو ماه پیش، از بند انفرادی بازداشتگاه شهید کچوئی اداره اطلاعات ساری به بند انفرادی زندان متی کلای شهرستان بابل منتقل شد. با توجه به شرایط زندان و وضعیت آریا خانواده وی از سلامتش ابراز نگرانی می کنند.
آریا آرام نژاد، هنرمند جوان و آهنگساز نامآشنای هوادار جنبش سبز است که پس از عاشورای ۱۳۸۸ ترانهای با عنوان «علی برخیز» منتشر کرد. او چندی بعد، در پی استقبال قابل توجه از این اثرش در فضای مجازی، در ۲۶ بهمن ماه ۱۳۸۸ توسط اداره اطلاعات بابل به اتهام اقدام علیه امنیت ملی دستگیر شد.
او پس از گذراندن ۳۵ روز انفرادی و زندان که تمام این مدت را در بند انفرادی زندانهای متیکلا شهرستان بابل و بازداشتگاه اداره اطلاعات شهرستان ساری سپری کرده بود، به قید وثیقه آزاد و در دادگاه انقلاب شهرستان بابل به نه ماه حبس تعزیری محکوم شد.
محور هراز حد فاصل پلور تا امام زاده هاشم در استان مازندران به علت کولاک و ریزش برف شدید از ساعت ۲۱ دیشب مسدود است.
به گزارش واحد مرکزی خبر، محور سمنان به فیروزکوه و سمنان به فولاد محله در استان سمنان نیز به علت ریزش برف شدید از ساعت ۲۳ دیشب مسدود است.
محور زنجان – طارم و زنجان – دندی در استان زنجان هم به علت کولاک و ریزش برف شدید از ساعت ۲۳ دیشب مسدود است.
مرکز کنترل ترافیک پلیس راه ناجا با شماره تلفن ۸۸۲۵۵۵۵۵ به طور شبانه روزی پاسخگوی وضعیت راهها کشور و یا امداد رسانی احتمالی است.
براساس قیمتهای در نظر گرفتهشده برای فصل سرد (قبوض صادر شده در آخرین ماه پاییز امسال)، مشترکان تهرانی و سایر افرادی که در اقلیم دوم ساکن هستند، با قبضهایی بین هفت تا بالای ۴۳۷ هزار تومان مواجه شدهاند.
بنابراعلام رسمی مسوولان شرکت ملی گاز، آذرماه امسال حدود ۶۲درصد مشترکان گاز کشور قبوض سبزرنگ دریافت کردهاند و گاز بهای آنها کمتر از ۵۰ هزار تومان بوده است.
طبق طبقهبندیهای صورت گرفته میزان مصرف مشترکان بخش خانگی به ۱۲ پله تقسیم شده و در این میان دو پله اول به قبض های سبز رنگ و مشترکان کم مصرف اختصاص یافته است.
بر این اساس مشترکانی که مصرفی تا سقف ۲۵۰ مترمکعب در ماه داشته باشند، کمترین بها را برای گاز پرداخت کرده و گازبهای آنان به صورت ۳۰ تومان برای هر مترمکعب محاسبه میشود که در نهایت با سقف مصرف این پله، قبضهای گاز مبلغی حدود هفتهزار و ۵۰۰ تومان خواهند داشت.
در پله دوم، مشترکان با پرداخت ۵۰ تومان به ازای هر متر مکعب، میتوانند ماهانه بین ۲۵۱ تا ۳۵۰ مترمکعب گاز مصرف کرده و در نهایت رقمی بین هفت هزار و ۵۰۰ تا ۱۷ هزار و ۵۰۰ تومان در قبوض خود مشاهده کنند.
بدین ترتیب در قبضهای سبزرنگ که به گفتهی مسوولان ۶۲ درصد قبضها را تشکیل میدهد، اکثر خانوادهها مبلغی بین هفت تا ۱۷ هزار تومان برای قبض های گازشان می پردازند.
قبوض ۳۲ درصد مشترکان بین ۳۲ تا ۷۲ هزار تومان
اما ۳۲ درصد از مشترکان هم قبضهای زرد رنگ دریافت کردهاند که آنهایی که مصرفشان طبق پله سوم باشد و تا سقف ۴۵۰ مترمکعب مصرف داشته باشند، گاز بهای آنها با رقم ۷۰ تومان محاسبه شده و بدین ترتیب قبضهایی با مبلغ ۱۸ تا ۳۲ هزار و ۵۰۰ تومان دریافت میکنند.
در پله چهارم نیز خانوادههایی که مصرف گازشان کمتر از ۵۵۰ مترمکعب باشد، با بهای ۹۰ تومان در هر متر مکعب قبضهایی بین ۳۳ تا ۵۹ هزار و ۵۰۰ تومان دریافت میکنند.
در پله پنجم هم مشترکانی که تا سقف ۶۵۰ مترمکعب گاز سوزاندهاند، با پرداخت ۱۱۰ تومان برای هر مترمکعب قبضهایی بین ۶۰ تا ۷۱ هزار و ۵۰۰ تومان دریافت میکنند.
هفت درصد مشترکان قبضهایی بالای ۱۰۴ هزار تومان میگیرند
اما بنا بر اعلام شرکت ملی گاز، مشترکانی که ماهانه مصرفی بالای ۶۵۰ مترمکعب داشته باشند، قبضهایشان کمتر از ۱۰۰ هزار تومان نخواهد بود و با مبلغی بین ۱۰۴ تا بالای ۴۰۰ هزار تومان مواجه خواهند شد.
در پله ششم که مربوط به اولین گروه مشترکان پرمصرف است، خانواده هایی که بین ۶۵۱ تا ۷۵۰ مترمکعب مصرف داشته باشند، برای هر متر مکعب باید ۱۶۰ تومان پرداخت کنند و بدین ترتیب قبضهایی بین ۱۰۴ تا ۱۲۰ هزار تومان دریافت میکنند.
در پله هفتم خانوادههایی که بین ۷۵۱ تا ۸۵۰ مترمکعب مصرف داشته باشند، با پرداخت ۱۹۰ تومان در هر متر مکعب قبضهایی بین ۱۲۰ تا ۱۶۱ هزار و ۵۰۰ تومان دریافت میکنند.
اما در پله هشتم مشترکان پرمصرف در ازای مصرفی بین ۸۵۱ تا ۹۵۰ میلیون مترمکعب برای هر متر مکعب آن ۴۲۰ تومانی پرداخت کرده و با قبضهایی بین ۱۶۲ تا ۲۰۹ هزار تومان مواجه میشوند.
بنابر اعلام شرکت گاز، در پله نهم سقف مصرف مجاز ۱۰۵۰ مترمکعب و بهای هر مترمکعب گاز ۲۵۰ تومان است و مشترکانی که مصرفشان در این پله قرار میگیرد، رقم قبوضشان بین ۲۱۰ تا ۲۶۲ هزار و ۵۰۰ تومان خواهد بود.
همچنین در پله دهم مشترکانی که مصرفشان بین ۱۰۵۱ تا ۱۱۵۰ مترمکعب باشد، با تعرفهی ۲۸۰ تومانی هر متر مکعب، قبضهایی بین ۲۶۵ تا ۳۲۲ هزار تومان دریافت میکنند.
در پله یازدهم هم قیمت پایه هر متر مکعب ۳۲۰ تومان در نظر گرفته شده و مشترکانی که بین ۱۱۵۷ تا ۱۲۵۰ میلیون مترمکعب مصرف داشته باشند، با قبضهایی بین ۳۲۵ تا ۴۰۰ هزار تومان مواجه میشوند.
اما در نهایت مشترکانی که بیشترین میزان گاز را سوزانده و مصرفشان از ۱۲۵۰ مترمکعب بالاتر است، بهایی مطابق بهای گاز صادراتی پرداخت کرده و براساس میزان مصرفی که دارند قبضهایی با مبلغی بیش از ۴۳۷ هزار و ۵۰۰ تومانی دریافت میکنند.
در شرایطی که گازبها به صورت پلکانی محاسبه میشود، قطعا با بالا رفتن میزان مصرف، مشترکان باید بهای بیشتری برای هر متر مکعب گاز پرداخت کنند.
در چنین شرایطی اگر افراد در مجتمع و یا آپارتمان ها ساکن بوده و کنتوری مشترک داشته باشند، قطعا گازبهای آنها به مراتب بالاتر خواهد رفت، اما با این وجود مشترکان آپارتمان ها در قبض هایی که می گیرند با گزینه ای به نام مصرف ماهیانه یک واحد مواجه می شوند و گازبها به جای اینکه بر اساس پله مجموع مصرف ساختمان محاسبه شود، بر اساس مصرف یک واحد در نظر گرفته می شود که این موضوع موجب کاهش چشمگیر مبلغ قبض های گاز میشود.
ما نسبت به انحرافات انقلاب حساسیت نشان نمیدهیم. رژیم شاه هم از همین جا ضربه خورد. انقلابها از همین جا به نابودی کشیده میشوند. بیتوجهی به عدالت، دهن کجی به عدالت، دست انتقام خدا را در پی دارد. رژیم شاه از همین جا سرنگون شد.
این را ابوالقاسم سرحدی زاده می گوید. او که سالها برای برپایی نظامی مبتنی بر عدالت زندان رفته و مبارزه کرده است.
سرحدی زاده که خود از مبارزان است می گوید: شاید شنیدن صدای یک انقلاب برای هیچ کس دلنشینتر از یک زندانی نباشد. زندانیای که بخصوص سالیان سال در انتظار شنیدن صدای انقلاب بوده، وقتی صدای انقلاب را میشنود خیلی برایش جالب است.
او با اظهار تاسف از اینکه انقلاب فرزندان خود را بخورد، ادامه می دهد: کی از آفتهای انقلاب ما همان ضربالمثل مشهور انقلاب فرزندان خود را میخورد بود. ما هیچ گاه فکر نمیکردیم انقلابی که زیر سایه قرآن انجام گیرد دچار چنین آفتی بشود و فرزندان خودش را بخورد. ما میباید خود را و انقلاب را نسبت به این آفت مصون میکردیم. شما ملاحظه میکنید در شرایط حاضر بسیاری از انقلابیون و استخوان خرد کردهها را تحت عناوین مختلف و مبتذل از صحنه دور میکنند و انواع و اقسام انگها را به آنها میزنند.
سرحدی زاده در ذکر خاطراتش از زندان می گوید: زندانی وقتی زندانش تمام میشد او را آزاد نمیکردند و میگفتند میروی بیرون و دوباره مبارزه را از سر میگیری. در نتیجه “ملی کشی” در اواخر رژیم شاه مرسوم و معروف شد. در بسیاری از مواقع زندانی را میبردند و میگفتند با ما همکاری کن یا عفو بنویس و از اعلیحضرت بخواه تو را عفو کند. زندانیها قبول نمیکردند و آنها را بخاطر اینکه نامه عفو برای شاه نمینویسند شکنجه میکردند. پلیس شاه وحشی گریهای خود را به نهایت رسانده بود.
ابوالقاسم سرحدی زاده در سال ۱۳۲۴ در شهر تهران متولد شد. قبل از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به حزب ملل اسلامی پیوست. در مهر ماه ۱۳۴۴ درحالی که ۱۹ سال بیشتر نداشت، در جریان دستگیریهای اعضای حزب ملل اسلامی، توسط ساواک دستگیر و به علت فعالیت مسلحانه اعضای حزب ملل اسلامی محکوم به اعدام شد که به دلیل اعتراض شدید روحانیون آن زمان به احکام صادره، در دادگاه تجدیدنظر با یک درجه تخفیف به ۱۵ سال زندان محکوم گردید. او قریب به ۱۴ سال از ایام جوانی خود را در زندانهای رژیم ستم شاهی گذراند و تحت شدیدترین و وحشیانهترین شکنجههای بازجویان ساواک قرار گرفت ولی همواره مقاومت کرد و سرانجام در آبان ماه سال ۱۳۵۷ و تنها چند ماه مانده به پیروزی انقلاب اسلامی ایران از زندان آزاد شد و به صفوف مردم که آن روزها فضای کشور را از شعارهای انقلابی آکنده کرده بودند پیوست.
سرحدی زاده، پس از پیروزی انقلاب مدتی را به همکاری با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گذراند و سپس به عضویت شورای سرپرستی و قائم مقام بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی در آمد. از آنجا که سابقه طولانی زندان در پرونده خود داشت به پیشنهاد شهید مظلوم آیتالله بهشتی ریاست شورای سرپرستی زندانها را عهدهدار گردید. وی همچنین عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بود که در دولت دوم حضرت آیتالله خامنهای وزیر کار و امور اجتماعی کشور شد. وی همزمان از فعالان کارگری در کشور محسوب میشود علاوه بر همکاری تنگاتنگی که با خانه کارگر داشت، مدتی نیز دبیرکل حزب اسلامی کار بود. وی سابقه ۳ دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی را نیز در پرونده خود دارد.
متن کامل مصاحبه سرحدی زاده با روزنامه جمهوری اسلامی بشرح زیر است:
* جناب آقای سرحدی زاده، در وهله اول از شما تشکر میکنم که وقتتان را در اختیار روزنامه جمهوری اسلامی قرار دادید، همانطور که میدانید در سی و چهارمین سالگرد دهه فجر انقلاب اسلامی قرار داریم و جناب عالی از افرادی هستید که در دوران پیش از انقلاب خاطراتی دارید، خاطرات زیادی از زندانهای رژیم شاه دارید و از مبارزان برجسته دوران ستمشاهی محسوب میشوید. به عنوان اولین سئوال میخواستم از برجستهترین خاطرات خودتان از انقلاب صحبت کنید.
- بسمالله الرحمن الرحیم. بنده هم تشکر میکنم از این دعوتی که فرمودید و خوشحالم از اینکه در سی و چهارمین سال پیروزی انقلاب اسلامی در خدمت شما هستم. شاید شنیدن صدای یک انقلاب برای هیچ کس دلنشینتر از یک زندانی نباشد. زندانیای که بخصوص سالیان سال در انتظار شنیدن صدای انقلاب بوده، وقتی صدای انقلاب را میشنود خیلی برایش جالب است.
فکر نمیکنم کسی بیشتر از زندانیها از شنیدن صدای انقلاب خوشحال شوند و شادمانی کنند. در انقلابهایی که رخ داده شنیده اید که غالبا کسانی که برای پیروزی انقلاب کوشش میکردند و در زندانها بودند، اینها وقتی ندای پیروزی انقلاب و مردم را از پس دیوارها میشنیدند، چه تلاطمی در زندانها بوجود میآمد. چون به یکباره زندانی احساس میکند که عنقریب است که درهای زندان به روی خودش باز شود و یک ملتی آزاد شوند و آزادی به ثمر بنشیند. این آزادی که زندانی و زندانیان بسیار رنجها برایش کشیدند. خونها ریخته شد تا این آزادی به دست بیاید. رنجها کشیده شد تا این آزادی به دست بیاید. ما هم در زندانها وقتی صدای انقلاب مردم را میشنیدیم، برای اولین بار وقتی صدای مردم را از پس دیوارهای زندان میشنیدیم که فریاد آزادی خواهی و فریاد حمایت از امام خمینی سر میدادند را میشنیدیم و فریاد – زندانی سیاسی آزاد باید گردد -، را میشنیدیم، از شادی در پوست خود نمیگنجیدیم. برایمان این صدا، صدای عجیب و تازه بود. از پس دیوارهای زندان قصر ما صدای مردم را برای اولین بار شنیدیم.
حتما شنیده ویا دیده اید که زندان قصر چطور جایی است. من به همراه هزاران زندانی زندان قصر به یکباره با صدای انقلاب مردم آشنا شدیم. صدای آنها از پس دیوارهای بلند زندان قصر به گوش ما رسید. به هر حال این لحظات لحظات فوقالعاده شیرینی برای زندانیان بود. در همان روزها و همان لحظات بود که ما دانستیم پایان کار رژیم شاهنشاهی فرا رسیده است. پایان کار دیکتاتوری به سر رسیده و عنقریب است که درهای زندان باز شود و ما آزاد شویم.
در آن مقاطعی که ما در زندان بودیم زندانیهای زیادی بودند با گرایشهای گوناگون. زندانیهای مسلمان بودند، زندانیهای مارکسیست بودند و گروه اندکی هم به نام منافقین بودند که امروز به فرقه رجوی مشهور هستند. برخورد هر دسته از این زندانیها با جریان انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی بگونه خاصی بود. مثلا برای جریان منافقین زندان، شنیدن صدای انقلاب مردم به نوعی برایشان عذاب بود. شاید شما تعجب کنید که چطور چنین چیزی ممکن است، ولی این واقعیت دارد که از مدتها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و قبل از اینکه اصولا حرکتهای انقلابی به اوج خود برسد، منافقین خودشان را آماده کرده بودند که هر صدایی جز صدای منافقانه فرقه خودشان را خفه بکنند.
شما به یاد دارید در آن سالها پیاپی در شهرهای مختلف، مردم تظاهرات میکردند وعلیه حکومت استبدادی و دیکتاتوری شاه فریاد سر میدادند، علیه نظام استبدادی سلطنتی و شاهنشاهی اعتراض سر داده بودند، در تمام این مقاطع منافقین علیه این خواستهها و حرکتهای مردمی موضع گیری سیاسی و منفی میکردند و قیام مردم ایران به رهبری امام خمینی را حرکتی ارتجاعی تحلیل میکردند. آنها این حرکت مردم را یک انقلاب نمیدانستند. آنها میگفتند انقلاب حقیقی آن انقلابی است که ما قرائت میکنیم و ما پیگیر آن در عرصه تاریخی هستیم. این اعتراض منافقین در میان آوازهای انقلاب مردم به رهبری امام خمینی خفه شد.
* آیا انقلاب مورد نظر منافقین حرکتهای مسلحانه بود؟ آیا به این دلیل به حرکتهای مردمی اعتقاد نداشتند؟
- جواب به این سئوال نیاز به یک گفتگوی طولانی دارد. امروز منافقین با اسرائیل رابطه دارند، نوکر حلقه بگوش صدام بودند، با آمریکا رابطه دارند، رابطه مزدوری و جاسوسی. ایدئولوژی این منافقین واین فرقه ملغمهای است از ایدئولوژی اسلام، مارکسیسم و فاشیسم. اینها تئوریهای هیتلر را هم مطالعه میکردند. من خودم در زندان شاهد بودم که مسعود رجوی کتاب “نبرد من” هیتلر را مثل یک کتاب مقدس نگاه میکرد، با خودش همیشه داشت و مرتب آن را میخواند.
شاید باور نکنید. ولی این یک واقعیت است، اینکه این فرقه چه میخواستند شاید نشود به درستی بیان کرد. روشن نیست. حتی مارکسیستها هم این فرقه را نقد میکردند. بیژن جزنی که قبل از انقلاب توسط ساواک کشته شد، در زندان، منافقین را متهم میکرد به نوعی کلاهبرداری. میگفت: شما میخواهید هم کلاه مسلمانان جهان را بردارید و هم پرولتاریای جهان را. این حقه بازی است. اینها میخواهند سر مردم را کلاه بگذارند. معلوم نیست اینها مارکسیست هستند یا مسلمان. به هر حال سئوال شما نیاز به توضیح زیادی دارد. اجمالا اینکه خواسته اینها چیزی هست که الان هم میتوانید ببینید. این فرقه منافقین الان چه میخواهند. از همکاری با رژیم صدام چه خواستهای داشتند؟ از همکاری با رژیم اسرائیل چه خواستهای دارند؟ از همکاری با آمریکا چه خواستهای دارند؟ تنها چیزی که خواسته منافقین است این است که انقلاب اسلامی و تام امام خمینی نباشد. آن موقع هم همین بود. آنها فقط قدرت را میخواستند و الان هم فقط قدرت را میخواهند. حالا این قدرت تحت چه لوایی و چه ایدئولوژیای باشد برایشان مهم نیست. بستگی به موقعیت زمانی دارد. زمان به نفع اسلام باشد، اسلامی هستند. زمان به نفع مارکسیسم باشد، مارکسیست هستند. زمان به نفع فاشیسم باشد، فاشیست هستند.
* همانطور که شما فرمودید شنیدن صدای انقلاب از پشت دیوارهای زندان قصر، شیرینی خاصی برای زندانیان داشت، در عین حال زندان خاطرات تلخ و سخت هم دارد. شاید جوانان امروز آنها را نشنیده باشند ویا فرصت مطالعه تاریخ را نداشته باشند، یک مقداری هم در باره سختیها، رنجها و شکنجههای زندان شاه بفرمائید.
- پلیس دستگاه شاه پیش از انقلاب، به مناسبتهای گوناگون برخوردهای خاص خودش را داشت. هرگاه مبارزات مردم در بیرون شدت میگرفت، پلیس فشار خودش بر زندانیان را بیشتر میکرد. زندانیها را شکنجه میکردند. وحشی گری خودشان را به نهایت میرساندند. در کمیته مشترک انواع و اقسام شکنجهها را روی زندانی اعمال میکردند. دخترها و پسرها را لخت میکردند و اطراف فلکه میدواندند و با شلاق به بدن آنها میزدند. با باطومهای برقی به تمام بدن آنها میزدند. در زندانهای شاه، زیر شکنجه جوانان مسلمان را به شهادت میرساندند. بسیاری از زندانیان در همین کمیته مشترک زیر شکنجههای ساواک و پلیس شاه به شهادت رسیدند. بازجوهای ساواک مست میکردند و میآمدند زندان علیه زندانیان و مبارزین عربده کشی میکردند. با لگد به درهای سلولهای زندانیان میزدند. زندانیان را به نوبت جیره شلاق میزدند. نیمه شب میآمدند داخل زندان، یک بادیه مسی را میانداختند زیر پا و شروع میکردند به بادیه مسی لگد زدن و عربده کشی میکردند. فریاد میکشیدند. فحشهای رکیک میدادند. عربده میکشیدند و میگفتند: کجا هستند چریکها! کجا هستند مبارزین! برخی از زندانیان بر اثر شدت شکنجه پاهایشان قطع شد.
سادهترین شکنجهها بستن زندانی به دستگاه آپولو بود. شرایط واقعا شرایط وحشتناکی بود. شرایط زندان اینقدر بد بود که در سلولهای زندان کمیته مشترک زندانیها به نوبت میخوابیدند نزدیک در سلول و از زیر در چند دقیقهای هوای آزاد تنفس میکردند. اکثر زندانیها را آزاد نمیکردند. ملی کشی مرسوم شده بود. زندانی وقتی زندانش تمام میشد او را آزاد نمیکردند و میگفتند میروی بیرون و دوباره مبارزه را از سر میگیری. در نتیجه “ملی کشی” در اواخر رژیم شاه مرسوم و معروف شد. در بسیاری از مواقع زندانی را میبردند و میگفتند با ما همکاری کن یا عفو بنویس و از اعلیحضرت بخواه تو را عفو کند. زندانیها قبول نمیکردند و آنها را بخاطر اینکه نامه عفو برای شاه نمینویسند شکنجه میکردند. پلیس شاه وحشی گریهای خود را به نهایت رسانده بود. اگر خدای ناکرده پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی محقق نمیشد، شاه همه زندانیهای سیاسی را اعدام میکرد، هیچ چیزی را رعایت نمیکرد.
* جناب آقای سرحدی زاده، شما از معدود افرادی هستید که نزدیک به ۱۴ سال در زندان شاه بودید، علت این که شما مدت طولانی در زندان نگه داشته شدید، به نظر خودتان چه بود؟
- من به شوخی گاهی به رفقا میگویم: ما از تاجگذاری تا تاجبرداری در زندان بودیم. از مهرماه سال ۱۳۴۴ تا آبان ماه ۱۳۵۷ در زندان بودم. علت دستگیری ما هم این بود که برای اولین بار در ایران یک گروه اسلامی با مشی مسلحانه شروع به کار کرد. حزب ملل اسلامی. این حزب دارای اساسنامه و مرامنامه بود. ما از ابتدا خواستار برقراری انقلاب اسلامی و حکومت اسلامی بودیم. تمام اعضای حزب ما جوان بودند. علیرغم اینکه در سن جوانی بودیم ولی خوب به این نتیجه رسیده بودیم که اسلام نمیتواند منهای حکومت معنایی داشته باشد. ما فکر میکردیم که اسلام باید برنامه برای حکومت داشته باشد. با این دیدگاه حزب ملل اسلامی را به وجود آوردیم. این موضوع برای رژیم شاه شگفت انگیز بود. اول دستگیریها فکر میکردند ما با کشورهای خارجی در تماس هستیم. ابتدای دستگیری خیلی فشار و شکنجه به ما وارد کردند و از ما میخواستند که بگوئیم با کدام کشور خارجی در ارتباط هستیم. شوروی، چین، کوبا و… بعد دیدند که ما هیچ وابستگی نداریم. غالب اعضای حزب ملل اسلامی از فرزندان روحانیون و مراجع عظام بودند. به همین دلیل ۸ نفر از اعضای ما را محکوم به اعدام کردند. ولی چون انعکاس این خبر در حوزههای علمیه ایران و نجف و کربلا و جهان اسلام شدید بود، رژیم شاه ناچار عقب نشینی کرد و احکام ما در دادگاه دوم شکست و به حبسهای طویل المدت محکوم شدیم. روحانیون خیلی به شاه فشار آوردند. در هر صورت شاه میخواست این صدا را در نطفه خفه کند. او خیلی از مرام حزب ملل اسلامی وحشت کرده بود. حزبی که خواستار ایجاد حکومت اسلامی باشد، به جای نظام شاهنشاهی و سلطنتی.
* آیا نسخهای از اساسنامه تان را دارید؟
- بله. من حتی یک نسخه از آن را به آقای مسیح مهاجری داده ام.
* در تاریخ انقلاب اسلامی، فراز و نشیبهای زیادی بوده است. مقاطع مختلفی بوده که تأثیرگذاری بیشتر و یا کمتر داشته است. از نظر شما کدام مقطع از انقلاب به عنوان اثرگذارترین مقطع انقلاب محسوب میشود؟
- به نظر من تأثیرگذارترین مقطع در روند رو به رشد و پیشرفت انقلاب جشنهای دو هزار و پانصد ساله شاه بود. این جشنها در سرعت بخشیدن به پیروزی انقلاب مؤثر بود. گذشته از اینکه در این جشنها چه کارهایی شد، دیکتاتورهای جهان را دعوت کردند، هزینههای کلان شد، یک اتفاقات مستهجن و مبتذل در حاشیه این جشنها هم اتفاق افتاد. این اتفاقات برای جامعه مذهبی ایران خیلی ناگوار بود. اینکه در یک شهر مذهبی مثل شیراز زن و مردی لخت و عریان بشوند ودر ویترینی قرار بگیرند و در ملاء عام هنرپیشگی و تئاتر بازی کنند، خیلی ناگوار بود. یا در همان زمان و همزمان با جشنهای دو هزار و پانصد ساله و به افتخار این جشنها و این تحولات شاهانه، پسران دو تن از تیمسارهای رژیم شاه با هم در همین هتل هیلتون تهران ازدواج کردند و فرح (همسر شاه) برای آنان دسته گل فرستاد. در واقع تمدن بزرگ شاه با جشنهای دو هزار و پانصد ساله استارت ورود به همجنس بازی و قانونی کردن همجنس بازی در ایران را میزدند. همین حرکات و همین سیاستها باعث شد که مردم ایران به این نتیجه برسند که هیچ راهی جز برچیده شدن نظام سلطنتی و شاهنشاهی باقی نمانده و شاه و شاهنشاهی باید از ایران برچیده شود. البته امام خمینی از سالیان پیش به این نتیجه رسیده بود که شاه و شاهنشاهی باید از ایران برچیده شود، اما جشنهای دو هزار و پانصد ساله شاه، سرنگونی رژیم شاه را سرعت بخشید. این جشنها در بیداری ملت ایران و پی بردن مردم به عمق فساد و تباهی در رژیم شاهنشاهی مؤثر بود.
* با توجه به سابقهای که شما از اوج جوانی در مبارزات پیش از انقلاب دارید، الان که ۳۳ سال از پیروزی انقلاب میگذرد، از نظر شما چه آفاتی میتواند انقلاب اسلامی را به طور جدی تهدید بکند؟
- من فکر میکنم ما میتوانستیم از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(س) عبرتهای زیادی بیاموزیم. انقلاب یک امر روزمره نیست. امری نیست که مکرر اتفاق بیفتد. به ندرت اتفاق میافتد. شما اگر بخواهید انقلابهای جهان را بشمارید فکر نمیکنم از انگشتان دست فراتر برود. انقلاب یک امر نادر است. یک ملتی را یک صدا کردن و خواستار یک هدف مقدس کردن، امر نادری است. به این لحاظ من فکر میکنم ملت ایران دارای امتیاز ویژهای در تاریخ انقلابهای جهان است. ایرانیان در یک قرن دو انقلاب بپا کردهاند. انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(س). یکی از آفتهای انقلاب ما همان ضربالمثل مشهور انقلاب فرزندان خود را میخورد بود. ما هیچ گاه فکر نمیکردیم انقلابی که زیر سایه قرآن انجام گیرد دچار چنین آفتی بشود و فرزندان خودش را بخورد. ما میباید خود را و انقلاب را نسبت به این آفت مصون میکردیم. شما ملاحظه میکنید در شرایط حاضر بسیاری از انقلابیون و استخوان خرد کردهها را تحت عناوین مختلف و مبتذل از صحنه دور میکنند و انواع و اقسام انگها را به آنها میزنند. این آفت بزرگی بود که ما میبایست خودمان را مصون میداشتیم. تلخی قضیه در این است که ما زیر سایه قرآن انقلاب کردیم و با این حال، دچار این آفت شدیم. اگر انقلاب ما یک انقلاب غیر مذهبی و مارکسیستی و چیزی غیر از اسلام بود جای تعجب نداشت. انقلاب اسلامی پرچم مولا علی(ع) را در دست دارد، پرچم سیدالشهداء(ع) را در دست دارد، این آفت برای این انقلاب جای تأسف دارد.
همه ما نسبت به این آفت مسئول هستیم. اگر برای انقلاب آیندهای در نظر داریم باید این آفت را برطرف کنیم.
* بزرگان نظام جمهوری اسلامی مرتب تکرار میکنند که برای اینکه انقلاب اسلامی تداوم داشته باشد، مؤثرترین راهش عمل به اندیشههای امام(ره) است. به نظر شما ما در عمل به اندیشههای امام تا چه حد موفق بوده ایم؟
- من تصورم این است که امام خمینی یک دریا بود که همه آلودگیها را پالایش میکرد و دریای همیشه باطراوت بود. اگر ما بخواهیم راه امام را ادامه بدهیم باید دریا دلی و دریافکری داشته باشیم. سعه صدر داشته باشیم. من احساس میکنم برخیها خیلی کوچک شدهاند. با کوچکترین انتقاد و ناروایی، برخورد بد میکنند. اگر ما دریا دل باشیم به این سادگی نیروهای خودی را از دست نمیدادیم. به محض اینکه کسی یک انتقاد کوچکی کرد بلافاصله او را از انقلاب بیرون میکنیم. چون ما کوچک شده ایم، اعمالان هم کوچک شده. بلافاصله هر کس را با ما مخالف بود، او را طرد کردیم.
* جناب سرحدی زاده، با همه این مشکلاتی که عنوان کردید، انقلاب اسلامی در ابعاد داخلی و خارجی بالاخره تأثیراتی گذاشته. در حال حاضر به نظر شما جایگاه انقلاب اسلامی در دنیا کجاست؟
- در بیرون از مرزها آوازه ایران فراگیر است. هنوز هم مردم جهان انقلاب اسلامی را با نام امام خمینی(ره) میشناسند. ما باید از این تصور مردم جهان استقبال کنیم و خوشحال باشیم. ولی در کنار این تصور بیرونی باید تلاش کنیم تصورات مردم داخل خودمان را از انقلاب اصلاح کنیم. ما باید شعارهای امام خمینی را در شرایط حاضر در داخل کشورمان احیا کنیم. شعار وحدت از شعارهای اساسی امام(ره) بود. بیش از همه چیز امام روی وحدت تکیه داشت. گام به گام که انقلاب به پیش میرفت توصیه امام به حفظ وحدت بود. تأکید میکرد که اگر وحدت نداشته باشید، به سادگی شکست میخورید. صدای انقلاب اگر صدای وحدت بخش باشد بلافاصله در دنیا طنین میاندازد. اگردغدغههایی که امروز در جامعه ایران هست، به گوش جهانیان برسد که آرام آرام دارد میرسد، ما استقبال مردم جهان از انقلاب را کم کم از دست میدهیم. جذابیت انقلاب را از دست میدهیم. اجازه ندهیم اوضاع برعکس شود. اجازه ندهیم وضع متفاوت شود.
* آیا فکر نمیکنید یکی از دلایل این نگرانیها اینست که ما از کلمه وحدت تعریف و تعبیر خاص خودمان را داریم و دیگران را از دایره وحدت حذف میکنیم؟
- دقیقا همینطور است بزرگان و اندیشمندان جامعه مکرر یادآور میشوند که اینقدر دایره خودی را تنگ نکیند. این ملت ملتی بود که ۹۹ درصدش به جمهوری اسلامی رای دادند. این ملت ملتی بود که در ۱۲ بهمن سالروز ورود امام به وطن و در سوگ امام صددرصد در صحنه آمدند. چه شده است که اینقدر دایره خودی را تنگ و تنگتر میکنند؟
ما از راهنماییها و توصیههای امام(ره) به دور افتاده ایم. ما وضعی را به وجود آوردهایم که به سادگی نیروهای اصیل، ارزشی و انقلابی را داریم از دست میدهیم.
* یکی از مشکلاتی که این روزها مبتلا به آن هستیم اختلافات بین مسئولان است. به نظر شما برای رهایی از این مشکلات چه باید بکنیم؟
- باید به عدالت علی(ع) تکیه کنیم. وقتی میشنود خلخال از پای یک زن یهودی در آورده اند، فریاد عدالت سر میدهد. نسبت به حقوق مردم فریاد سر میدهد. ما نباید حساسیتها را نسبت به حقوق مردم از دست بدهیم. حتی کسانی که نسبت به حقوق مردم و عدالت اجتماعی حساسیت وغیرت به خرج میدهند مطرود و منزوی و حذف میشوند. ما اگر میخواهیم اسمی از اسلام واسلامیت بماند باید حساسیتهای خود را نسبت به حقوق مردم وعدالت اجتماعی بیشتر کنیم. ما در قوه قضائیه مشکلات فراوانی داریم. ما نسبت به انحرافات انقلاب حساسیت نشان نمیدهیم. رژیم شاه هم از همین جا ضربه خورد. انقلابها از همین جا به نابودی کشیده میشوند. بیتوجهی به عدالت، دهن کجی به عدالت، دست انتقام خدا را در پی دارد. رژیم شاه از همین جا سرنگون شد.
محسن رضایی با بیان اینکه البته وحدت بدون نقد امکان پذیر نیست می گوید: وحدت به معنای یک صدایی نیست بلکه امری پویا است و بدون نقد سازنده وحدت شکل نمی گیرد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی محسن رضایی، وی با اعلام اینکه نقد باید شجاعانه و سازنده باشد اظهار داشت : هم ما مسئولین و هم مردم باید ظرفیت های معنوی، اخلاقی، مدیریتی و سیاسی را در خود بالا ببریم.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه در این ۳۳ سال، فراز و نشیب های فراوانی داشته ایم گفت: بدون ظرفیت سازی نمی توانیم ۱۰ سال آینده را درست مدیریت کنیم و این تغییر باید از نخبگان و دولتمردان آغاز شود.
رضایی که در برنامه سیما سخن می گفت، در پاسخ به این سوال که اگر ۳۰۰۰ میلیارد در اختیارتان بود با ان چه می کردید؟ گفت : آن پول را وارد چرخه تولید می کردیم تا مشکل بیکاری حل شود نه آن طور که در هدفمندی یارانه ها عمل شد.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در پاسخ به سوالی درباره آشفتگی در بازار سکه و ارز گفت: این نوسان فراتر از اختیارات بانک مرکزی است. البته آنها مسئول هستند اما برنامه دولت و مجلس مناسب شرایط تحریم نیست لذا باید برنامه های اقتصادی متناسب با شرایط تحریم تغییر پیدا کند.
وی ادامه داد : با توجه به مسائلی که پیش آمد امیدواریم دولت و مجلس برنامه ای را برای دور زدن از تحریم ها تنظیم کنند و فقط به مسائل انتخاباتی نپردازند و به فکر این نباشند که چه کسانی در دور بعد نماینده و یا رییس جمهور می شوند.
رضایی در بخش دیگری از این گفتگو اظهار داشت : از خودم ، همه مسئولان و نخبگان کشور انتظار دارم که مروری بر گذشته کنیم تا مشخص شود چه اهدافی از انقلاب محقق شده و چه اهدافی هنوز محقق نشده است تا با برنامه ریزی صحیح ، آنها را به ثمر برسانیم.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه امروز مهم ترین موضوع کشور سرو سامان دادن به زندگی مردم است افزود : باید همان طور که در جنگ به مردم اعتماد کردیم در عرصه اقتصاد هم به مردم اعتماد کنیم.
وی با بیان اینکه باید از جوانان در اداره کشور بیشتر استفاده شود افزود : با جوانان به شیوه پدرسالاری یا رها کردن آنها به حال خود نباید برخورد کرد بلکه باید همچون دوران دفاع مقدس تنها مربی آنها بود.
وزیر امور اقتصادی و دارایی گفت: از این پس، ارز مسافرتی به صورت الکترونیکی به مسافران ارائه خواهد شد.
به گزارش ایرنا، سید ‘شمس الدین حسینی’ چهارشنبه شب از نحوه ارائه ارز به مسافران در فرودگاه امام خمینی(ره) بازدید کرد.
وی اظهار داشت: مسافرانی که عازم کشورهای خارجی هستند به هنگام خروج از کشور با ارائه فیش پرداختی ریالی خود در فرودگاه ارز دریافت خواهند کرد .
حسینی افزود: مقدار ارز مسافرتی هم اکنون هزار دلار در سال می باشد که پس از بررسی های کارشناسی احتمال افزایش یا اینکه به طور مکرر در طول سال پرداخت گردد نیز وجود دارد .
وزیر اقتصادی و دارایی افزود: افرادی که از کشور خارج می شوند از طریق سیستم شتاب داخل شهر یا در فرودگاه هزینه را پرداخت و به هنگام خروج ارز خود را دریافت و از کشور خارج خواهند شد.
وی با بیان اینکه کسانی که وارد کشور می شوند مجاز هستند تا پنج هزار دلار به همراه خود داشته باشند، تصریح کرد: در صورتیکه ارز همراه مسافران ورودی بیش از پنج هزار دلار باشد بایستی باقی مانده ارز خود را با گشایش حساب ارزی و اظهار نامه نویسی اعلام نمایند و در صورت خروج مجدد از کشور ارز اظهار شده به وی عودت داده می شود.
حسینی با اشاره به اینکه از این طریق از آشفتگی در بازار ارز پیشگیری می شود، گفت: ممکن است در ابتدای کار، کاستی های باشد اما با بررسی و برنامه ریزی لازم این مشکلات مرتفع و سیستم به طور خودکار اقدام خواهد کرد .
وزیر امور اقتصادی و دارایی در خصوص ارز تخصیصی به دانشجویان شاغل به تحصیل در خارج از کشور نیز اظهار داشت: ارز اختصاص یافته به آنان در حال حاضر مبلغ مشخصی است اما با بررسی های کارشناسی کارگروه های در وزارت امور اقتصادی و دارایی و وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری احتمال تغییر در میزان ارز دانشجویان وجود دارد.
مدیرعامل بانک ملی، رییس کل گمرکات کشور و سایر مسوولان وزارت امور اقتصادی و دارایی، سید شمس الدین حسینی را در این بازدید همراهی می کردند.
مرکز آمار ایران در گزارشی تازه، ۳۲ شهر مهم کشور را با معیار «قیمتمسکن» ردهبندی کرده و ضمن تشریح آخرین وضعیت بازار مسکن سراسر کشور، میانگین ارزش آپارتمان در هر شهر و استان را اعلام کرده است.
به گزارش دنیای اقتصاد، در این گزارش، تهران گرانترین شهر و یاسوج ارزانترین شهر ایران معرفی شدهاند.به طوری که هر مترمربع آپارتمان طی نیمهدوم ۸۹ در تهران معادل یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان و در یاسوج حدود ۲۱۱ هزار تومان خریدوفروش شده است. طبق بررسیهای مرکز آمار، متوسط قیمت مسکن در کلکشور نیز مترمربعی ۸۷۰ هزار تومان برآورد میشود که به این ترتیب متقاضیان مسکن در همه جای کشور، کمتر از نصف آنچه در تهران برای صاحبخانه شدن پرداخت میشود را هزینه میکنند.
در رتبه گرانترینها، بعد از شهر تهران به ترتیب اصفهان، کرج، اراک و تبریز قرار دارند که متوسط قیمت املاک مسکونی در آنها بین ۷۰۰ هزار تا حداکثر ۸۹۶ هزار تومان در نوسان است. براساس محاسبات مرکز آمار، چنانچه رتبهبندی شهرها براساس اجارهبهای مسکن انجام گیرد، فاصله هزینههای زندگی در مناطق مختلف کشور بیشتر میشود. تهران گرانترین شهر برای اجارهنشینها معرفی شده، به طوری که متوسط اجارهبها در آن متری ۱۰ هزار تومان –یک میلیون تومان اجاره واحد ۱۰۰ متری- و در سایر شهرها حدود ۳ هزار تومان است.
میانگین اجارهبهای مسکن در پایتخت: مترمربعی۱۰ هزار تومان
مرکز آمار ایران که پیشتر، میانگین قیمت املاک مسکونی تهران طی سال۸۹ را مترمربعی یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان اعلام کرده بود، روز گذشته لیست قیمت مسکن در ۳۲ شهر مهم کشور را منتشر کرد که نشان میدهد میانگین ارزش معاملاتی واحدهای مسکونی در کلکشور با ۲ درصد افزایش نسبت به سال قبل به سطح ۸۷۰ هزار تومان رسیده است.
به این ترتیب خانوارها برای صاحبخانه شدن در همه جای کشور کافی است نصف آنچه در تهران پرداخت میشود را هزینه کنند.گزارش «دنیایاقتصاد» از جزئیات «ردهبندی شهرهای کشور به لحاظ قیمت مسکن» حاکی است: کلانشهر تهران با فاصله ۲/۲ برابری نسبت به دومین شهر گران ایران، مقام اول گرانترین شهر کشور را در اختیار دارد.
هماکنون پنج کلانشهر کشور، به عنوان پنج شهر دربرگیرنده گرانترین آپارتمانهای مسکونی شناخته شدهاند به طوری که بعد از تهران و اصفهان، به ترتیب کرج و اراک و تبریز در این لیست قرار دارند.متوسط قیمت مسکن در اصفهان معادل متری ۸۹۶ هزار تومان، در کرج ۷۶۳ هزار تومان، در اراک ۷۶۰ هزار تومان و در تبریز ۷۰۶ هزار تومان اعلام شده است.
گرانترین معامله ملکی در تهران
مرکز آمار همچنین یاسوج را به عنوان ارزانترین شهر کشور در سال۸۹ معرفی کرده و متوسط قیمت واحدهای مسکونی در این شهر را مترمربعی ۲۱۱ هزار تومان برآورد کرده است.
این گزارش که آمارگیریها در آن مربوط به نیمهدوم سال۸۹ است، حکایت میکند: در سال گذشته، قیمت مسکن در شهرهای مختلف با نوسان زیادی روبهرو بوده است، به این صورت که در تهران قیمتها تا ۱۲درصد افزایش یافته اما در شهرهایی همچون اهواز، ساری میانگین قیمت ملک بیشاز ۱۰ درصد افت کرده است.در تهران گرانترین معامله مسکونی انجام شده در سال۸۹ مترمربعی ۸میلیون تومان گزارش شدهاست.
اجارهبها در تهران
مرکز آمار ایران شهرهای کشور را براساس «رفاه اجارهنشینها» نیز ردهبندی کرده است که در این لیست، تهران دوباره مقام اول گرانترین آپارتمانهای اجارهای را به خود اختصاص داده است.
این مرکز متوسط اجارهبهای مسکن در پایتخت را متری ۱۰ هزار تومان اعلام کرده که برای یک واحد ۱۰۰متری یک میلیون تومان است. این در حالی است که این نرخ برای کلکشور متری ۳ هزار تومان -۳۰۰ هزار تومان برای یک واحد ۱۰۰متری- محاسبه شده است.
مقایسه ارقام فوق نشان میدهد اجارهنشینهای پایتخت حداقل ۳ برابر بیشتر از اجارهنشینهای سایر شهرها، ماهانه فقط بابت تامین مسکن پرداخت میکنند.
تهران، کرج، بندرعباس، قزوین و اهواز به ترتیب گرانترین شهرهای کشور در بازار اجاره مسکن طی سال۸۹ (نیمهدوم) معرفی شدهاند.
اجارهبهای ماهانه در کرج حدود ۴۰۰ هزار تومان، در بندرعباس ۳۶۶ هزار تومان، در قزوین ۳۶۳ هزار تومان و در اهواز ۳۱۵ هزار تومان محاسبه میشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر