-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ بهمن ۱۶, یکشنبه

Latest News from 30Mail for 02/05/2012

این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

1390/11/16

مجمع دیوانگان


«مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم با انتشار بیانیه‌ای ضمن تبریک سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی روند کشور را به شکل کنونی نگران کننده دانسته و از مسوولان و کارشناسان خواسته در کنار تجلیل از انقلاب و دست‌آوردهای آن آسیب‌ها و نقصان‌ها را به نقد و تحلیل گذارند؛ نخبگان و ناقدان را به رسانه‌ها دعوت کنند تا عملکرد مسوولان را بی‌طرفانه بررسی کنند و مسوولان با سعه صدر به آن‌ها گوش دهند و عمل کنند». (از جرس بخوانید)

ایده و مخاطب این بیانیه حاکمیت کشور است، اما به بهانه همین خبر من می‌خواهم آن ضرب‌المثل قدیمی را یادآور شود که «یک سوزن به خودت بزن؛ یک جوال‌دوز به دیگران»! چرا ما همیشه باید از دیگران (اینجا حاکمیت) انتظار داشته باشیم که خودش را نقد کند و به اشتباهات و ضعف‌هایش اعتراف کند؟ مثلا چرا همین دوستان «مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم» از خودشان شروع نمی‌کنند؟ آیا اعتقاد دارند عمکلرد آن‌ها در گذشته این کشور و حاکمیت هیچ جای انتقادی نداشته است؟

من به همین بهانه سعی می‌کنم از چهره‌های مختلف، مواردی را که به گمانم شایسته عذرخواهی است نام ببرم و از آنان دعوت کنم تا یک بار هم که شده، حتی با کمی اغماض از توجیهات و دلایلی که حتما برای خودشان قایل هستند صرف نظر کنند و صراحتا از عملکرد خود پوزش بخواهند. فارغ از اینکه آیا آن عمل مذکور مطلقا اشتباه بوده یا نه، من گمان می‌کنم دستاوردهای این آموزش عملی «عذرخواهی» آنقدر زیاد باشد که بتوانیم از واکاوی دوباره اشتباهات تاریخی چشم‌پوشی کنیم.

برای شروع هم به نظرم نیازی نیست خیلی دور برویم و تاریخ چند دهه پیش را ورق بزنیم. من در ابتدا آقای کدیور را خطاب قرار می‌دهم. ایشان در برنامه صدای آمریکا شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» معترضان سبز را به شعار «هم غزه، هم لبنان، جانم فدای ایران» تغییر دادند. فارغ از اینکه کدام یک از این شعارها بهتر است و یا اصلا با آن‌ها موافق هستیم یا نه، کار آقای کدیور درست نبود. حتی اگر به صورت خوش‌بینانه بپذیریم که ایشان عمدی نداشته و واقعا اشتباه کرده بودند، باز هم به نظرم یک عذرخواهی کامل و بدون اما و اگر به همه مردم ایران (چه سبز و چه مخالف سبز) بدهکار هستند. پس من همینجا از ایشان می‌خواهم صراحتا و صادقانه از این گفته خود پوزش بخواهند.

پی‌نوشت:
از میان منتقدین حاکمیت فعلی، من تنها از مصطفی تاج‌زاده به خاطر دارم که نسبت به اشتباهاتش در دهه‌های نخست پس از انقلاب ابراز پشیمانی کرد. (اینجا+)

بعدنوشت:
این+ نامه عذرخواهی «احمد صدر حاج‌سیدجوادی» را پس از انتشار یادداشت دیدم.


 
 

1390/11/15

وبلاگ اختصاصی رحیم رسولی

خدایا تو را سپاس می گوییم که به ما عقل و شعور عطا فرمودی و بر حیوانات برتری دادی نه به خاطر اینکه هر چه فکر می کنیم عقلمان به جایی نمیرسد بلکه به این خاطر که فکرش را هم نمیکردیم ما را با چهارپایان مقایسه کنی.

خدایا تو را سپاس می گوییم که شیطان را آفریدی و با دست خود برای خودت دشمن تراشیدی، نه به خاطر اینکه الکی الکی خودت را به دردسر انداختی بلکه به این خاطر که به آدمی فهماندی بقای حاکمیت مطلق در گرو دشمن فرضی است.

خدایا تو را سپاس می گوییم که شیطان را از درگاهت راندی نه به خاطر اینکه زیاد سوال می کرد و مخت را می خورد بلکه به این خاطر که به زن آدم نظر داشت و تو به موقع جلوی این بی ناموسی را گرفتی.

خدایا تو را سپاس می گوییم که ما را آفریدی و از روح خود در ما دمیدی، نه به خاطر اینکه سرانجام ما را خواهی کشت و دوباره به سوی تو باز خواهیم گشت، بلکه به این خاطر که جسم ما بعد از مردن از بین خواهد رفت و به دست تو نخواهد افتاد و روح ما هم که مال خودت هست، با مال خودت هر کاری دوست داری بکن.

خدایا تو را سپاس می گوییم که هرگز تو را ندیده ایم و سعادت دیدار رویت را نداشتیم، نه به خاطر اینکه چشم بصیرت نداشته باشیم و خدای نکرده ظرفیت ما پایین باشد بلکه به این خاطر که در صورت توفیق ملاقات حضوری دست خیلی ها رو شده و تردیدها به یقین تبدیل میشد.

خدایا تو را سپاس می گوییم که گوشمان را زیر بغلمان قرار ندادی نه به خاطر اینکه موقع شنیدن بال بال میزدیم، بلکه به این خاطر که برای کوچکترین صحبت در گوشی یقه ی یکدیگر رو جر میدادیم.

خدایا تو را سپاس می گوییم علیرغم اینکه همه ی راه ها به تو ختم می شود، به ما فرصت انتخاب دادی تا راه درست را انتخاب کنیم، نه به خاطر اینکه در حکومت تو انتخابات آزاد باشد یا نباشد، بلکه به این خاطر که به ما آموختی انتخاب مهم نیست بلکه فقط شرکت در انتخابات مهم است.

خدایا تو را سپاس می گوییم که در سرزمینی زندگی می کنیم که همه طبع گل و بلبلی دارند ولی هیچکس جرأت نمیکند به دیگری بگوید دوستت دارم، نه به خاطر اینکه گل ها مصنوعی و بلبل ها چوبی شده باشند بلکه به این خاطر که شرعا درست نیست.

خدایا تو را سپاس میگوییم در جهانی زندگی می کنیم که سگ صاحبش را نمیشناسد، نه به خاطر اینکه هنوز کارد به استخوان نرسیده باشد، بلکه به این خاطر که سگ ها هم فهمیده اند اطاعت بی چون و چرا خلاف دموکراسی و پذیرفتن دیکتاتوری است.

خدایا تو را سپاس می گوییم که هنوز فارسی حرف می زنیم و فارسی زبان مشترک ماست و فقط وقتی میخواهیم با تو صحبت کنیم مجبوریم عربی حرف بزنیم، نه به خاطر اینکه دینمان اینطور خواسته باشد بلکه به این خاطر که تو زبان دیگری بلد نیستی.

خدایا تو را سپاس می گوییم علیرغم اینکه مفاخر ادبی ما را غربی ها به ما شناساندند میزان خداشناسی و دینداریشان را خودمان کشف کردیم، نه به خاطر اینکه ارزش کارشان را بالا ببریم و بر افتخاراتشان بیافزاییم، بلکه به این خاطر که ایدئولوژی خودمان را توجیه نموده و مفهوم روشنفکر دینی را تبیین کنیم.

خدایا تو را سپاس می گوییم که با داشتن خدات سال تمدن هنوز موفق نشدیم یک آفتابه بسازیم که مردم فلان خود را با آن بشویند، نه به خاطر اینکه طهارت فلان مردم به ما ربط داشته باشد یا نداشته باشد، بلکه به این خاطر که ما هر نوع اختراع را دخالت در امور الهی دانسته و آن را به شدت محکوم می کنیم.

خدایا تو را سپاس می گوییم که یاریمان کردی تا برای خشنودی دوستانت پوزه ی دشمنانت را به خاک بمالیم، نه به خاطر اینکه کمک مان کردی مالیدیم، بلکه به این خاطر که اگر نمیکردی هم می مالیدیم.

خدایا را تو را سپاس می گوییم که هر چه داد می زنیم صدایمان را نمیشنوی، نه به خاطر اینکه گوشت به این حرف ها بدهکار نیست، بلکه به این خاطر که گوشت به آن حرف ها هم بدهکار نیست.

خدایا تو را سپاس می گوییم که دسترسی به این سایت امکان پذیر نمی باشد. نه به خاطر اینکه دسترسی به آن سایت امکان پذیر می باشد، بلکه این خاطر که اینترنت سالم یعنی همین.


 
 

1390/11/15

رئیس انجمن بازنشستگان جامعه اسلامی کارگران می‌گوید که بازنشستگان تامین اجتماعی با حقوق کنونی برای تامین مایحتاج اولیه خود نیز در تنگنا هستند و «حقوق آنها کفاف نان و پنیر را هم نمی‌دهد.»

پرویز احمدی پنجکی، که با خبرگزاری مهر گفت‌و‌گو می‌کرد، تصریح کرد که با توجه به آمارهای ارائه شده، ۷۰ درصد بازنشستگان تامین اجتماعی ماهیانه حدود ۴۰۰ هزار تومان حقوق دریافت می‌کنند که این مبلغ، نصف خط فقر تعیین شده برای شهرهای بزرگ است.

آقای احمدی پنجکی ادامه داد: «با توجه به تورم فعلی و گرانی‌های موجود در جامعه، بازنشستگان با مشکلات اقتصادی و معیشتی بسیار زیادی روبرو هستند به همین دلیل دولت و وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی باید در زمینه افزایش حقوق و عیدی این افراد سریع‌تر اقدام کنند.»

به گفته آقای احمدی پنجکی، اگر دولت با افزایش حقوق و عیدی بازنشستگان موافقت نمی‌کند، دست کم باید برای تامین مایحتاج ضروری بازنشستگان سبد کالا تعلق گیرد.

پیش از این علی اکبر خبازها، رئیس کانون عالی بازنشستگان و مستمری بگیران، نیز از وزیر رفاه و تعاون درخواست کرده بود که با با توجه به تورم کنونی، عیدی بازنشستگان تامین اجتماعی افزایش یافته و به دو برابر میزان کنونی برسد.

منبع: مهر


 
 

بیست و یکیمین نامه محمد نوری زاد به رهبر جمهوری اسلامی:
1390/11/15

محمد نوری زاد، روزنامه نگار مخالف دولت ایران، در بیست و یکمین نامه خود به رهبر جمهوری اسلامی به مقایسه او و سیدمحمد خاتمی، رئیس جمهوری پیشین ایران پرداخت.

آقای نوری زاد در این نامه، که همانند نامه‌های پیشین او در روز جمعه منتشر شده، آورده که فصدش از این مقایسه این است که «پرده از جمال دوستان واقعی شما (آقای خامنه‌ای) برافکنم و شما را به حادثه‌های در کمین اشارت دهم.»

این نامه که در ۱۹ بند نگاشته شده به بررسی چهره این دو، سیاست‌ها و پیشینه کاری و مسائل مالی این دو سیاستمدار ایرانی پرداخته است.

آقای نوری زاد درباره اختلاف میان چهره میان آقای خاتمی و رهبر جمهوری اسلامی نوشته است: «معدل حسِ  چهرهٔ شما برعبوسی و اخم، ومعدل حسِ  چهرهٔ خاتمی بر تبسم و لبخند است. و این یعنی هر که با شما بنشیند باید بداند که زبان به لکنت اندازد، و هر که با خاتمی بنشیند، زبان به روانی بگشاید.»

آقای نوری زاد ادامه داده است که نویسندگان و هنرمندان به آقای خاتمی نسبت به رهبر جمهوری اسلامی «متمایل ترند» چرا که «در او (آقای خاتمی) ادب را و پاکی را و درستی را و فهم را و هنردوستی را و مردمداری را باور کرده‌اند.»

البته آقای نوری زاد به حضور «جماعتی از نویسندگان و هنرمندان» در کنار آقای حامنه‌ای اشاره کرده اما تصریح کرده است که «فاصلهٔ ملات هنری و قابلیت‌های ادبی این دو (نویسندگان و هنرمندان اطراف آقای خاتمی و نویسندگان و هنرمندان اطراف آقای خامنه‌ای)، به قدرخشت خام از خشت پخته است.»

آقای نوری زاد در بند دیگری از این نامه به «گرایش بطنی و آشکار» مجامع علمی ایران به آقای خاتمی نیز اشاره کرده است.

آقای نوری زاد درباره تفاوتهای دانشگاهی این دو سیاستمدار به رهبر جمهوری اسلامی نوشته است: «داستان استحالهٔ دانشگاه‌ها درمفاهیم اسلامی که به تقلیل مرتبهٔ علمی کشور انجامیده و نهایتاً به تفکیک جنسیتی در دانشگاه‌ها رضایت داده است، و داستان فروکوفتن علوم انسانیِ متداول، و برکشیدن علوم اسلامی که خودِ جنابِ شما آن را باب فرموده‌اید، داستان غمباری است که تا هماره با نام شما همراه خواهد بود. داستانی که شرمنده‌ام بگویم: خیلی زود به طنز گرایید و راه بجایی نیز نبرد.»

این روزنامه نگار مخالف دولت ایران درباره مسائل مالی رئیس جمهوری پیشین و رهبر جمهوری اسلامی نوشته است: «برخلاف شما که حساب و کتاب مالیتان روشن نیست، حساب و کتاب مالی آقای خاتمی روشن است. که اگر نبود،‌‌ همان آقای طائبِ دم دستتان، هزارباره به سقف آسمانش می‌چسبانید. اینکه می‌گویم حساب و کتاب مالی شما روشن نیست، خدای ناکرده روی سخن مرا به کج دستی تعبیر نفرمایید. زندگی سادهٔ شما مگر از نگاه ما پنهان است؟ بل مراد من از این سخن، پولهای تریلیاردی این مردم است که به دستور و فرمان وخواست شما به سمت افغانستان و حزب الله و لبنان و سوریه و هزارجای دیگر سرازیر شده.»

آقای نوری زاد در این نامه آشکار شدن ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای، که طی آن نویسندگان و دگر اندیشان جکومتی ایران توسط وزارت اطلاعات این کشور کشته شدند را نیز یکی از موارد برتری آقای خاتمی نسبت به رهبر جمهوری اسلامی برشمرد چرا که رئیس جمهوری پیشین این ماجرا را علنی کرد ولی به وجهه آقای خامنه‌ای «آسیب فراوانی» وارد شد.

آقای نوری زاد در پایان این نامه نوشته است از اینکه رهبر جمهوری اسلامی، آقای خاتمی را «وانهاده» در حیرت است و به او توصیه کرده است که قدر او را بداند و با دلجویی از او «به راه‌های ناپیموده» قدم بگذارد.

منبع: وبسایت آقای نوری زاد


 
 

1390/11/15

دونده

حسرت به دل ما روزنامه‌نگار جماعت ماند که یک کارگردان یک فیلم بسازد که انگ کار ما باشد. وقتی برای چندمین بار آثاری مثل «تمام مردان رئیس جمهور» یا «شب‌بخیر و موفق باشی» یا حتی عامیانه‌تر مثل «من عاشق دردسرم» را می‌بینیم دل‌مان کباب می‌شود که بعد از ۵۰ سال سابقه  سینمای جدی هنوز یک فیلم بدرد بخور در مورد حرفه روزنامه‌نگاری نداریم. لازم نیست تاکید کنم که در سینمای جهان سابژانر خبرنگاری چقدر علاقه‌مند داشته و چقدر تماشاگر، اما بد نیست اشاره کنم که موضوع روزنامه‌نگاری می تواند بستر یک داستان قوی در مورد مصائب این کار باشد یا از مسیر یک کاراکتر خبرنگار می‌توان داستان‌های اجتماعی را دنبال کرد که معمولاً جنایی یا سیاسی است.

 

«یک سطر واقعیت» ساخته علی وزیریان با این پیش فرض جلو می آید که قرار است فیلمی در مورد مسائل  ژورنالیسم ایرانی ببینیم.اما بعد از یک پرده ماجرا شکل دیگری به خود می گیرد، قالب خود را از دست می دهد و وارد ماجراهای خانوادگی و سیاسی و... می شود. در واقع به جای آنکه ما با مشکلات یک زوج مطبوعاتی در حوزه کارشان شویم وارد یک سری مسائل می شویم که مهاجرت و مشکلات مالی اصلی ترین آنهاست. از سوی دیگر این زوج که یک مجله روشنفکری را اداره می کنند چندان مشخصاتی ندارند که تصویر کامل روزنامه نگاری ایرانی باشد.به تعبیر دیگر دفترچه بسیج شناختی ندارند که ما از موقعیت و مشکلات آنها آشنا شویم بلکه با چند دیالوگ و چند هزار مجله برگشتی قرار است ما دربحران زندگی حرفه ای آنها درگیر شویم.این رویکرد پیش از این هم در عمده آثار تلویزیونی یا حتی سینمایی که گاه از حرفه خبرنگار استفاده کرده اند دیده شده است. اینکه یک نفر یک کیف دوشی دارد و کاری به دبیر سرویسش ندارد و فقط با سردبیر کار می کند و همه جا سرک می کشد و دغدغه نان ندارد و غیره و غیره اینجا هم هست. وقتی فیلم جلو می رود و داستان با سرخوردگی زوج مهاجر از همه جا بی خبر تمام می شود تازه متوجه می شویم که اساسا فیلم برای همین ساخته شده که بگوید برادر من،خواهر من! گول سراب را نخور.یعنی همان ماجرای پیدا کردن دکمه و دوختن کت!

 

فیلم «یک سطر واقعیت» جدا از ایکه از تعریف داستان و کنار هم گذاشتن عناصر زائد برای رسیدن به یک نتیجه از پیش تعیین شده ضربه می خورد، مشکل شخصیت پردازی هم دارد،شخصیت ها بیشتر به تیپ شناخته شده نویسنده گزارشگر که پیشتر ذکر آن رفت و  در سینما و سیما به وفور دیده ایم  شباهت دارند و جدا از آن درجه نادانی و حماقتشان هم بالاست. اینکه یک مدیر مسئول روشنفکرمآب گول چند جمله و وعده را از فرد بی هویتی که نمی شناسد بخورد و زندگی اش را تاراج یک وعده نه چندان مطمئن بکند چیزی جز حماقت است.هرچند حسین تلاش می کند قدری به شخصیت اصلی جان بدهد اما کار چنان قوتی ندارد که توانایی یاری را به رخ بکشد. بازی مهراوه شریفی نیا هم مثل همیشه چیزی نیست که ستودنی باشد. «یک سطر واقعیت» حتی یک دقیقه هم مخاطب را درگیر نمی کند چه تماشاگر عام و چه مخاطب خاص.


 
 

1390/11/15

جلال سمیعی و غیره

نمی‌شود انکار کرد که این روزها جوک‌های زیادی با شروع «لره» در پیامک‌های رسیده از بسیاری از رفقا و در خیلی از شبکه‌های اجتماعی مجازی منتشر می‌شود؛ یک جور جریان مثل همیشه مشکوک، که از بس فراگیر شده، توی چشم می‌زند و در گفتگوهای ما هم می‌آید که «راستی چه خبر شده که جوک‌های لری فراوان شده‌اند؟».

خوابگرد ـ که محاوره‌ی ناگهانی‌مان درباره‌ی این پدیده به این یادداشت‌ها رساندمان ـ معتقد است که کار به جایی رسیده که برخی جوک‌های قدیمی معروف هم با تغییر مطلع از «یه ترکه» و حتا «یه رشتیه» و نظائر آن‌ها، برای خندیدن به «یه لره» دست‌به‌دست می‌‌شود.

البته رضا ساکی، طنزنویس رسانه‌ای اهل خرم‌آباد هم نوشته است: اتفاقی که در جک‌های بعد از حوادث سال ۸۸ افتاده این است که جک‌ها رویکرد انتقادی صرف پیدا کرده‌اند. من این جک‌ها را لری نمی‌دانم و اصلا «یه لره» یا «لرها» در این جک‌ها موضوع اصلی نیست. “یک لره” گفتن در آغاز جک در واقع پایندی به ساختار قدیمی جک‌های ایرانی است که در آنها به قومیت‌ها توهین می‌شد اما حالا دیگر مسئله لر و ترک نیست و این عبارات فقط برای این در مقدمه جک می‌آید تا مشخص کنند‌ه‌ی این باشد که قالب بیانی یا نوشتاری مورد نظر جک و لطیفه است.

به گمانم چند نکته درباره‌ی این پیامک‌ها وجود دارد:

۱ـ از دیدگاه رسانه‌ای، پیامک‌ها پیام‌هایی که انتشار آن‌ها در تیراژ انبوه در مدت‌زمانی کوتاه، از رسانه‌ی موبایل، کار ساده‌ای‌ست؛ ویژگی انتشار رسانه‌های فردی مثل موبایل، فارغ بودن از ویرایش و سخت‌گیری در به اشتراک گذاشتن انواع محتواست؛ بسیاری از این جوک‌ها بی هیچ تغییری برای عده‌ی زیادی از رفقا فوروارد می‌شوند. موبایل رسانه‌‌ای‌ست که در عین فراگیری حتی همه‌ی حواس کاربرش، ذاتا کاربری ِ سطحی و کم‌دقتی دارد؛ برای بسیاری از مخاطبان ایرانی که اصولا خندیدن به کلیشه‌های قومیتی در ذهن‌شان یک عادت تاریخی‌ست، اهمیتی ندارد که چیزی که برای دیگران می‌فرستند، متضمن چه اشاره یا انتسابی به یک قومیت خاص است.

۲ـ خندیدن به کلیشه‌های قومیتی برای ما عادی‌ست؛ ردپای جوک‌هایی که به ترک‌ها یا لرها یا قزوینی‌ها یا عرب‌ها یا رشتی‌ها خصلت یا نقصی مشخص را نسبت می‌دهند، در ادبیات قدیمی ما و در رسانه‌های امروزی ما وجود دارد؛ سینما و تلویزیون و رادیوی ما با همه‌ی دستورالعمل‌هایی که از بالا هست، نمی‌تواند از خیر خنداندن با لهجه‌ها بگذرد؛ این واقعیتی‌ست که در درازمدت در جامعه‌ی ما نسل به نسل منتقل می‌شود و با وجود حساسیت‌های سیاسی و اجتماعی‌ای که برخی قومیت‌ها در واکنش به این توهین‌ها (یا آن چه توهین می‌پندارندش)، به این سادگی کم‌رنگ نخواهد شد. همین کلیشه‌های با سن بالا هم موجب می‌شوند که اگر حتی فرضیه‌ی مطرح‌شده درباره‌ی تلاش برای تغییر جریان جوک‌ها از ترکی به لری درست باشد، آن تلاش به سادگی و در زمانی کوتاه موفق نباشد؛ جوک‌های قومیتی ویژگی‌هایی دارند که تغییر واژه‌های قومیتی نمی‌تواند کلیشه‌های قومیتی را به قوم جدید منتسب کند.

۳ـ من بختیاری‌ام و همیشه به شوخی گفته‌ام که یک جور لر هفتاد درصد به حساب می‌آیم! بختیاری‌ها و لرها به خاطر اشتراک‌های اقلیمی و فرهنگی زیادی که با هم دارند، گاه یک قومیت دانسته می‌شوند؛ آن طور که رضا ساکی هم گفته، لرها و بختیاری‌ها ذاتا کنایه‌گو و شوخ هستند؛ خشونتی مهربانانه در کلام این قوم هست که تلخی و شیرینی توامان دارد؛ حتی مادر به فرزندش با کنایه محبت یا نصیحتی می‌کند و تشر می‌زند؛ تعصبی هم که در برخی اقوام هست، در لرها آن‌قدر نیست که از خیر تعریف کردن ِ اوریجینال یا منتشر کردن جوک‌هایی که درباره‌ی خودشان هست بگذرند! ممکن است این جریان بخشی‌ش زیر سر خود لرها باشد!

۴ـ قضاوت درباره‌ی هر نقلی که از یک قومیت می‌شود، نمی‌تواند شتاب‌زده و سطحی باشد؛ هم‌چنان که یک کاریکاتور در یک روزنامه‌ی جمعه‌ها چند سال پیش باعث حوادثی جدی در آذربایجان شد و خیلی‌ها معتقد بودند که نهایتا اشاره‌ای معناش اهانت به همه‌ی ترک‌ها نیست… این جوک‌ها هم لزوما توهین‌ به لرها نیستند؛ بخشی ازجوک‌های قومیتی حتی به زیرکی آن قوم اشاره می‌کنند و بخشی دیگر هم آن قدر عمومی‌اند که می‌توانند بی اشاره به قومیتی معنای خود را حفظ کنند؛ سمت و سوی انتقادی پیامک‌ها و جوک‌هایی که با سرعت نور در التهاب‌های سیاسی و اجتماعی ایران منتشر می‌شوند، گاهی ربط خاصی به قومیتی که همراهش نقل شده‌اند ندارند؛ جوک‌ها بارزترین واکنش «همگان» یا همان «افکار عمومی‌»‌اند که نه در خبرها و گزارش‌های صدا و سیما جایی دارند و نه در مطبوعات رسمی منتشر می‌شوند… اما واقعی‌ترین بازخورد افکار عمومی به فضای جامعه‌اند.

۵- یادتان هست لابد که وقتی سریال شب‌های برره پخش می‌شد، خیلی‌ها نگران در امان ماندن زبان فارسی بودند؟ حالا جز چند واژه در گفتار چند نوجوان چیز زیادی از برره در جامعه نمانده است؛ ماندگاری هر پیام را باید در درازمدت بررسی کرد؛ کلیشه‌های قومیتی هم عمرشان دراز است و باید در طول زمان و با تغییر دیدگاه‌های فرهنگی برای از بین بردن‌شان راهی پیدا کرد؛ جوک‌ها در بیان شفاهی و با موبایل و اینترنت منتقل می‌شوند و تغییر هم می‌کنند؛ زد و خوردهای رسانه‌ای قومیت‌ها در ایران هم، ریشه‌های سیاسی و اجتماعی دیرپایی دارد، که تنها زیر سر جوک‌های موبایلی نیست.

 

* مصرعی در ذهنم بود که نمی‌دانم از کیست: درها برای بسته شدن آفریده شد!


 
 

1390/11/15

دبیر انجمن صنایع لبنی ایران می‌گوید که نرخ سبد محصولات لبنی در این کشور از امروز به صورت رسمی ۸ تا ۹ درصد افزایش خواهد یافت.

سیدرضا باکری، که با خبرگزاری کار ایران گفت‌و‌گو می‌کرد، افزود این افزایش قیمت با توافق میان انجمن صنایع لبنی و سازمان حمایت از مصرف کنندگان و تولیدکنندگان صورت گرفته است.

به گفته آقای باکری، تعیین محصولاتی که مشمول افزایش ۹ درصدی می‌شوند در اختیاز کارخانه‌ها قرار گرفته و «احتمالآ» محصولاتی نظیر شیر استریل، ماست و پنیر خواهد بود.

پیش از اعلام رسمی افزایش قیمت از سوی سازمان حمایت از مصرف کنندگان و تولیدکنندگان، کارخانه‌های لبنی ایران قیمت محصولات خود را افزایش داده بودند.

آقای باکری می‌گوید که بر اساس افزایش قیمت ۸ تا ۹ درصدی، اگر قیمت محصولات لبنی کارخانه‌ها «افزایش قیمت بیش از حد داشته، (کارخانه‌ها) باید نرخ‌های خود را کاهش دهند و اگر کمتر بوده افزایش خواهند داد.»

قیمت محصولات لبنی در سال جاری ۳ بار افزایش قیمت را تجربه کرده است: بار نخست تا ۲۸ درصد، بار دوم ۱۰ درصد و بار سوم نیز ۱۰ درصد که البته قرار است آخرین رشد قیمت ها تا ۹ درصد کاهش یابد.

دو بار از سه بار افزایش قیمت محصولات لبنی در ماه اخیر بوده است.

منبع: ایلنا


 


شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به 30mail-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به 30mail@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته