بر اساس دستورالعمل اجرایی دوره پیشدبستانی، مدت فعالیت روزانه مراکز پیشدبستانی حداکثر ۳٫۵ ساعت در روز و ۵ روز در هفته است؛ همچنین، کلاسهای پیشدبستانی میتواند در نوبت صبح یا عصر (ترجیحاً نوبت صبح) با توجه به شرایط، نوع مرکز، نیاز و تقاضای والدین تشکیل شود و ساعت شروع فعالیتها نیز در «نوبت صبح» ۸ الی ۱۱:۳۰ و در «نوبت عصر» ۱۳ الی ۱۶:۳۰ خواهد بود.
به گزارش مهر، این دستورالعمل تأکید میکند: اختلاط نوآموزان دختر و پسر در کلاسهای پیشدبستانی ممنوع است و فقط در مراکزی که تعداد نوآموزان به حد نصاب نرسد، این امر با کسب مجوز از آموزش و پرورش منطقه بلامانع است.
به گزارش مرکز اطلاعرسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، این دستورالعمل میافزاید: در مراکز پیشدبستانی «مستقل» که تعداد نوآموزان ثبتنام شده کمتر از حد نصاب برای تفکیک دو گروه سنی «۴ سال تمام» و «۵ سال تمام» باشد، ثبتنام نوآموزان ۴ و ۵ ساله در یک کلاس با نظر آموزش و پرورش، مشروط بر رعایت اصل اجرای برنامههای آموزشی و پرورشی ویژه هر گروه سنی بلامانع است.
ندای سبز آزادی: شورای هماهنگی راه سبز امید با اشاره به در پیش بودن روز قدس و قیام مردم منطقه علیه مستبدانی که به دروغ پرچم مبارزه با اشغالگران اسرائیلی را به دوش میکشند، از مردم آگاه در سراسر ایران دعوت کرد در ساعت ۱۰ شامگاه پنجشنبه سوم شهریورماه، با سر دادن ندای تکبیر و برائت از خودکامگی، به ابراز همبستگی با مردم مظلوم فلسطین و سوریه بپردازند، انزجار خود از سلطهی هرگونه ستم و کردار غیر دموکراتیک را ابراز دارند و سیاست منافقانهی حاکمیت در قبال آنچه در منطقه می گذرد را برملا کنند.
این شورا در بیانیهی اخیر خود همچنین با اشاره به اینکه جمعهی آخر ماه رمضان به پیشنهاد آیتالله منتظری به عنوان «روز قدس» نامگذاری شده و ضمن تاکید بر اینکه شعار اولویت توجه به حقوق مردم ایران بر مردم فلسطین و لبنان، اعتراض به چهرهی نفاق و دو رویی در سیاست های اعمال شده توسط حاکمیت بود و نه دست شستن از همدلی و همدردی با ستمدیدگان در هر کجای جهان؛ «سکوت ننگین دولتمردان در قبال ستمی که توسط حکومت سوریه بر مردم مظلوم سوریه و این روزها بر پناهجویان فلسطینی در آن کشور می رود» را نشانی دیگر از انحراف از سیاست های مبتنی بر اصول اخلاق، توسط حاکمیت دانست.
در این بیانیه همچنین با اشاره به قیامهای اخیر مردم منطقه علیه نظامهای خودکامه مدعی حمایت از حقوق مردم فلسطین، تصریح کرد: «آنچه در تونس، مصر، لیبی، بحرین، یمن، سوریه و دیگر کشورهای منطقه می گذرد، نشان از این آگاهی دارد که از استبداد، آزادی و از بیدادگری، دادگری به بار نمی نشیند. چنین است که این روزها شاهدیم که از یک سو حملات نظامیان غاصب قدس، مردم بی پناه سرزمین های اشغالی را نشانه می گیرد و از سوی دیگر، حملات نظامیان رژیم بعث سوریه به مردم خویش و نیز دهها هزار پناهندهی فلسطینی در غرب این کشور، فاجعه های انسانی دردناک می آفریند.»
متن کامل شانزدهمین بیانیهی شورای هماهنگی راه سبز امید که برای انتشار در اختیار کلمه قرار گرفته، بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون (سورهی انبیاء، آیهی ۱۰۵)
به درستی که در کتاب زبور داوود آوردیم که بندگان شایستهی من وارث زمین خواهند بود
ملت آگاه ایران، هموطنان هوشیار، همراهان جنبش سبز
بار دیگر در آستانهی واپسین جمعهی ماه مبارک رمضان و بزرگداشت روز قدس قرار داریم؛ روزی که به پیشنهاد مرحوم آیت الله العظمی منتظری، نماد همدردی با مردم مظلوم فلسطین گشت. در این روز مردم ایران، در کنار دیگر مسلمانان و آزادیخواهان جهان، انزجار خود از ستم سازمان یافته ای که باعث آوارگی میلیون ها فلسطینی از سرزمینشان شد و به نام دین، قرن ها همزیستی مسالمت آمیز ادیان در آن دیار را قربانی خشونت بارترین سیاست های تاریخ بشری ساخت، اعلام می دارند و با این اقدام نمادین، پیام انسان دوستانهی خود را به گوش جهانیان می رسانند.
گذشت نزدیک به شش دهه از آغاز این فاجعهی انسانی اما نشان داده که از یک سو حکومت اسرائیل گوش خود را به روی اعتراضات گسترده علیه سیاست های تجاوزطلبانهی خود بسته و از سوی دیگر، حکومت های خودکامهی منطقه، شعار دفاع از حقوق مردم ستمدیدهی فلسطین را به عنوان ابزاری برای توجیه مشروعیت خود به کار برده اند. مشاهدهی همین واقعیت تلخ بوده که مردم فلسطین را مصمم ساخته تا با توسل به طرق گوناگون، بر ارادهی ملی خود تکیه زنند و در جستوجوی راهی بسوی حل و فصل منصفانهی این مسئله برآیند.
اکنون چهرهی تلخ این واقعیت چنان آشکار شده که ملت های منطقه را دیگر یارای سکوت در مقابل آن نمانده است. مردم کشورهایی که سال ها به دروغ پرچم مبارزه با اشغالگران را به دوش می کشیدند اینک دریافته اند که امیدی به احقاق حقوق مردم فلسطین توسط نظام های خودکامه ای که حقوق مردم خویش را هم محترم نمی شمرند نباید داشت. آنچه در تونس، مصر، لیبی، بحرین، یمن، سوریه و دیگر کشورهای منطقه می گذرد، نشان از این آگاهی دارد که از استبداد، آزادی و از بیدادگری، دادگری به بار نمی نشیند. چنین است که این روزها شاهدیم که از یک سو حملات نظامیان غاصب قدس، مردم بی پناه سرزمین های اشغالی را نشانه می گیرد و از سوی دیگر، حملات نظامیان رژیم بعث سوریه به مردم خویش و نیز دهها هزار پناهندهی فلسطینی در غرب این کشور، فاجعه های انسانی دردناک می آفریند.
در دو سال گذشته و به دنبال حضور میلیونی معترضان به تقلب انتخاباتی سال ۸۸ در ایران نیز، سیاست های داخلی و خارجی حاکمیتی که به نام دفاع از مردم فلسطین، ستم را بر مردم خود و دیگر کشورهای منطقه روا می شمرد مورد انتقاد وسیع مردم ایران قرار گرفته است. آن روز که فریاد اولویت توجه به حقوق مردم ایران سرداده شد، نه از سر بی توجهی به ستمی که بر مردم فلسطین و لبنان می رود، بلکه به نشانهی اعتراض به چهرهی نفاق و دو رویی در سیاست های اعمال شده توسط حاکمیت بود. مردم ایران هیچگاه نخواسته و نتوانسته اند از همدلی و همدردی با ستمدیدگان در هر کجای جهان که باشد، دست بشویند، اما اتخاذ سیاست های نابخردانه ای که نه به نفع ملت فلسطین و نه در جهت منافع ملی ایران باشد را بر نمی تابند. سکوت ننگین دولتمردان در قبال ستمی که توسط حکومت سوریه بر مردم مظلوم سوریه و این روزها بر پناهجویان فلسطینی در آن کشور می رود، نشانی دیگر از انحراف از سیاست های مبتنی بر اصول اخلاق، توسط حاکمیت است.
از این رو، شورای هماهنگی راه سبز امید از مردم آگاه در سراسر ایران دعوت می کند که در ساعت ۱۰ شامگاه پنجشنبه سوم شهریورماه، با سر دادن ندای تکبیر و برائت از خودکامگی، ضمن ابراز همبستگی با مردم مظلوم فلسطین و سوریه، انزجار خود از سلطهی هرگونه ستم و کردار غیر دموکراتیک را ابراز دارند، سیاست منافقانهی حاکمیت در قبال آنچه در منطقه می گذرد را برملا کنند، و پیام راستین مردمان این مرز و بوم را به گوش خواهران و برادرانشان در سوریه و فلسطین برسانند.
شورای هماهنگی راه سبز امید
آیتالله دستغیب در ادامه جلسات تفسیر قرآن خود که در ماه مبارک رمضان، همه روزه پس از نماز ظهر و عصر برگزار میشود، به تفسیر آیات ۲۲ تا ۲۴ سوره رعد پرداخت. مشروح سخنان این مرجع تقلید را به نقل از پایگاه اطلاعرسانی مسجد قبا بخوانید:
تفسیر سوره رعد جلسه ۱۵ آیه ۲۲
«وَ الَّذینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ»
«و آنها که در طلب رضای پروردگار صبر پیشه می کنند و نماز به پا می دارند و از آنچه نصیبشان کردیم پنهان و آشکار انفاق می کنند و با نیکی، بدی را دور می کنند. سرای آخرت از آن آنهاست».
نشانه های اهل حق
در آیات قبل، سخن از ویژگیهای اهل حق بود که به چهار مورد آنها اشاره شد. در اینجا نیز چهار ویژگی دیگر بیان می گردد که این هشت مشخصه، خود زیربنای خصال نیکوی بسیاری هستند.
صبر
وَ الَّذینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ؛ «ابتغا» از ریشه «بغی» است که دو معنا دارد. ستم و طلب که در اینجا به معنای دوم آمده است. «وجه» در لغت به معنای صورت است اما در اینجا به معنای رضایت و خشنودی آمده است شاید بخاطر آنکه برای خشنودکردن کسی، باید رو به او کرد و ثنایش گفت.
بنابراین ویژگی دیگر اهل حق آن است که برای جلب خشنودی پرودرگار، صبر پیشه می کنند. در صبر، هم معنای استقامت است و هم معنای انتظار فرج. امیرالمومنین علیه السلام در تبیین معنای صبر می فرماید:
«الصَّبْرُ ثَلَاثَةٌ الصَّبْرُ عَلَى الْمُصِیبَةِ وَ الصَّبْرُ عَلَى الطَّاعَةِ وَ الصَّبْرُ عَنِ الْمَعْصِیَة»
«صبر سه گونه است: صبر بر مصیبت. صبر بر عبادت و صبر در برابر گناه». (تحف العقول، ص۲۰۶)
صبر بر مصیبت؛ یعنی تحمّل ناراحتیهای مختلف بخاطر رضای پروردگار؛ اگر مالش را دزدیدند، در کنار سعی بر یافتن آن، شکر خدا می کند و مواظب است شکوه و شکایتی نسبت به خدا نداشته باشد.
صبر بر عبادت؛ یعنی صبر بر انجام واجبات. روزه گرفتن در روزهای گرم تابستان، نماز خواندن های مکرر و کاستن از خواب سحرگاهی بخاطر ادای فریضه صبح و یا ترک محل کسب و کار، یا اداره جهت اقامه نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و استقامت بر این رویه تا آخر عمر، همه از مصادیق صبر بر طاعت است.
نقطه برجسته این صبر، امر به معروف و نهی از منکر است، به شرط وجود شرایط آن. این شرایط عبارتند از: علم به واجب و حرام، امید تاثیر و وجود امنیت برای آمر و ناهی که معمولا جز در مواقع نادر و استثنایی، این شرایط وجود دارند، اما با این حال نفس از انجام این واجب ابا دارد، اینجاست که باید صبر کرد و با بی اعتنایی به نفس، امر به معروف و نهی از منکر نمود. گاهی نیز احکام شرع در خطر تباهی و تحریف قرار می گیرند، در این صورت بر افراد خبره واجب است پرده از واقعیت بردارند حتی اگر امید تاثیر نمی دهند.
صبر در برابر گناه؛ یعنی خویشتن داری و مهار نفس در هنگام مواجهه با معاصی، مخصوصا آنجا که همه شرایط مهیاست، بدون آنکه بعد از آن احساس پشیمانی کند و یا از مهار مکرر نفس خسته شود.
ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ؛ صبر، در همه اقسام آن، باید با نیت رضای خدا باشد پس کسی که در مصیبت، خود را نگه می دارد تا دیگران صبرش را بستایند، صبر ریایی کرده، مصداق «ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ» نیست.
اقامه نماز
وَ أَقامُوا الصَّلاةَ؛ به پا داشتن نماز یعنی آنکه هم خود نماز بخواند و هم دیگران را به نماز وا دارد، مخصوصا فرزندان، برادران و خواهران، دوستان و پدر و مادر خود را البته با بیان نیکو و نرم علی الخصوص در مورد اخیر.
روایات بی شماری در تاکید بر نماز وارد شده و صرف خواندن آن، حتی بدون حضور قلب، واجب شرعی است و اگر کسی فروگذار کند، بدهکار است و اگر بجا آورد، لااقل بخاطر ترک نماز جهنمی نمی شود، اگر چه نماز بی حضور، عروجی ندارد؛
فی جَنَّاتٍ یَتَساءَلُونَ*عَنِ الْمُجْرِمینَ * ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ *قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّین:
(مومنین) در بهشت جای دارند و از گنهکاران می پرسند: «چه چیز شما را به دوزخ افکند؟» گویند: «ما از نماز گزاران نبودیم». (مدثر/۴۰ تا ۴۳)
به همه دوستان عزیز، برادران و خواهران گرامی مخصوصا جوانان سفارش می کنیم نماز را در هیچ حال ترک نکنند و نگذارند قضا شود. اگر چه وقتی انسان خواب بماند و وقت بگذرد، گناهی نکرده اما این خواب ماندن نشانه بی اعتنایی به نماز است.
این سخن امام صادق علیه السلام در دقایق آخر عمر را فراموش نکنیم که فرمود:
«إِنَّهُ لَا یَنَالُ شَفَاعَتَنَا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاة»
«به شفاعت ما نمی رسد کسی که نماز را سبک بشمارد». (کافی، ج۳، ص۲۷۰، کتاب الصلاه)
البته مصداق یقینی سبک شمردن نماز، ترک آن است اما کسی که اراده قوی برای بیدار شدن صبح ندارد و بطور مکرر خواب می ماند، به نوعی به نماز بی اعتنایی کرده، آن را سبک شمرده است. آیا اگر قرار بود صبح زود به مسافرتی برود تا برنامه تفریح و گردشی داشت، باز هم خواب می ماند؟
مولا علی علیه السلام از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: کسی که روزی پنج وعده نماز می خواند، مانند کسی است که روزی پنج مرتبه خود را در نهر آبی شستشو می دهد و پاک می شود.
البته شرط چنین پاک شدنی، نماز با حضور قلب است و بی شک چنین نمازی چرک زدا و پاک کننده است لذا یکی از عوامل محو گناهان و تبدیل آنها به حسنات، همین نماز است.
انفاق
وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ؛ مراد از انفاق در اینجا مطلق واجب و مستحبّ آن است؛ یعنی هم شامل کفّارات و وجوهات و نفقات می شود و هم صدقات و خیرات و مبرّات. لازم به ذکر است که نفقه همسر و فرزند مطلقا واجب و نفقه پدر و مادر و فرزند، در صورت نیاز آنها واجب است.
سِرًّا وَ عَلانِیَةً؛ انفاقات مستحب را بهتر است پنهانی داد اما زکات را مستحب است علنی پرداخت کرد البته آن هم برای خدا، نه برای ریا، همچون نماز که به جماعت خواندنش فضیلت فراوان دارد.
از مصادیق انفاق، آموختن علم است اگر چه یاددادن آنچه از احکام و معارف آموخته، به همسر و فرزندان باشد.
آثار انفاق
بخل، یکی از صفات ناپسند قلب و منشا رفتارهای زشت و صفات رذیله بسیاری است و راه علاج آن انفاق است. علی علیه السلام می فرمایند:
«کافر سخیّ أرجى إلى الجنّة من مسلم شحیح»
«کافر بخشنده از مسلمان بخیل به بهشت امیدوارتر است». (نثر اللالی، ص۹۴)
ممکن است صفت سخاوت موجب عنایت خدای تعالی به شخص کافر شود و او مومن از دنیا برود اما هیچ بعید نیست که صفت بخل، ایمان شخص مومن را از کفش برباید.
انفاق همچنین کفاره گناهان است. مرگ موجل را به تاخیرمی اندازد. موجب طول عمر می شود. بلا را دفع می کند و شفای امراض است؛
«دَاوُوا مَرْضَاکُمْ بِالصَّدَقَة»
«بیماران خود را با صدقه درمان کنید». (کافی، ج۴، ص۳، تتمه کتاب الزکاه)
دور کردن بدی با خوبی
وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ؛ «درء» به معنای دفع است. این عبارت دارای دو وجه می باشد؛ وجه اول: انسان می تواند با بعضی کارهای خیر و اعمال صالح، بعضی از گناهان خود را پاک و آثار آن را از نامه اعمالش محو کند. مانند نماز یا انفاق، که اشاره شد.
وجه دوم: نیکی کردن به مردم در عوض بدیهای آنها، شر آنها را دفع می کند و موجب ایجاد محبت می شود. مولا علی علیه السلام در حکمت ۱۵۸ نهج البلاغه می فرماید:
«عَاتِبْ أَخَاکَ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ وَ ارْدُدْ شَرَّهُ بِالْإِنْعَامِ عَلَیْه»
«برادرات را با نیکی به او، سرزنش کن و شرّ او را با بخشش بازگردان».
سیره همه ائمه اطهار علیهم السلام در برخورد با دشمنان و دشنام دهندگانشان، نیکی و بخشش بود و حکایات بسیاری از آنها در این زمینه موجود است. برای دفع کردن شرّ دیگران، معمولا احسان و بخشش بیشتر از برخورد خصمانه و کتک کاری، پاسخ می دهد.
مقایسه آیه با آیه قبل
از کنار هم قرار دادن این آیه با آیه قبل (۲۱) و دقّت در آنها می توان فهمید که اگر چه هر دو آیه متضمّن صفات و ویژگیهای اهل حق است، تفاوت عمده ای در آنها وجود دارد. این تفاوت مربوط به زمان افعال آنهاست؛ در آیه ۲۱ از افعال مضارع استفاده شده؛ مانند: «یصلون»، «یخشون» و «یخافون» اما زمان افعال این آیه بیشتر، ماضی است؛ «صبروا»، «اقاموا» و «انفقوا».
با توجه به اینکه ماضی بیانگر زمان گذشته است می توان گفت: ویژگیهای سه گانه آیه دوم که به لفظ ماضی آمده؛ یعنی صبر و اقامه نماز و انفاق، زیربنا یا مقدمه ویژگیهای مذکور در آیه اول هستند و تا آنها نباشند اینها تحقق نخواهند یافت. به عبارت دیگر تا کسی استقامت نداشته باشد چگونه می تواند بر میثاق خود پای بند باشد و آنچه را که خدا فرمان داده، بر قرار سازد؟ کسی که اهل نماز نیست کجا خشیت پروردگار دارد و از سوء حساب می هراسد؟ و همچنین است انفاق.
اما چرا صفت آخر را باز به لفظ مضارع آورد؟ به نظر می رسد پاسخ دادن به بدیهای مردم با خوبی، خلاصه و در بر گیرنده همه آن هفت صفت است. خدای تعالی در سوره فصلت، چنین افرادی را دارای حظّ عظیم (بهره بزرگ) می داند؛
« ادْفَعْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمیمٌ *وَ ما یُلَقَّاها إِلاَّ الَّذینَ صَبَرُوا وَ ما یُلَقَّاها إِلاَّ ذُو حَظٍّ عَظیم»
«بدی را با نیکی دفع کن ناگاه آن کس که میان تو و او دشمنی است چون دوستی مهربان و صمیمی می شود اما به این مقام نمی رسد مگر شکیبایان و مگر آنها که بهرهء بزرگ دارند». (فصلت/۳۴ و ۳۵)
چه بسیارند کسانی که صبح تا شام به معصیت پروردگار مشغولند و هر روز کوله بار گناهان خویش را سنگین تر می کنند اما خدای تعالی باز آنها را مورد رحمت و مرحمت خویش قرار می دهد و به عقوبت گناهان گرفتارشان نمی سازد و حتی اگر در آخرین لحظات عمر رو به او کنند و از در توبه و استغفار وارد شوند، همه گناهانشان را می بخشد و می آمرزدشان!
این صفت خداست و تمام انبیا و اولیای او نیز از این صفت بهره مندند لذا ما نیز نباید در عفوکردن و بخشیدن دیگران تزلزلی به خود راه دهیم.
مولا علی علیه السلام در جنگ جمل سعی بسیار کرد تا کار به خصومت و درگیری نکشد و با نصیحت مساله رفع شود اما بخاطر عهد شکنی و رفتارهای ناشایست و اصرار طرف مقابل بر جنگ، مجبور به درگیری مسلّحانه شد و باز تا آخرین لحظه، خود و اصحابش دست از نصیحت بر نداشتند اما چون جنگ آغاز شد و به پایان رسید و دشمن شکست را پذیرفت و تسلیم شد، با آنان ملاطفت نمود و دستور داد هر کس هر چه به غنیمت برده، پس بدهد. آنها را مسلمان دانست و مقرّری بیت المال را از آنها قطع نکرد. از میان باقی ماندگان سپاه دشمن، هر کس که تجدید بیعت کرد، پذیرفت و هر کس که نکرد رهایش کرد، هرچند می دانست همانها هم که بیعت کرده اند، بر عهد خود وفادار نخواهند ماند و این را به صراحت درباره مروان حکم گوشزد کرد و از همه مهمتر با عایشه که فرمانده سپاه بود، خوش رفتاری و احترام نمود، تعدادی زن را در لباس مرد با او همراه کرد و به آنان دستور داد سخن نگویند و روی خود را باز نکنند تا زن بودنشان مخفی بماند. عایشه در میان راه دائم می گفت: علی علیه السلام حرمت مرا حفظ نکرد و مردان نامحرم را بر من گمارد اما وقتی در مدینه متوجه شد همه آنها زن بودند متعجّب شد. طلحه را خود سپاه جمل کشت و زبیر، پس از گفتگوهای متعدّد علی علیه السلام با او، از جنگ کناره گرفت و در میان راه بدست آسیابانی کشته شد.
این رفتار کسی است که لحظه لحظه عمرش در صدد جلب رضای پروردگار است؛ برای خدا می جنگد، برای خدا می بخشد، برای خدا صبر می کند و در راه خدا کشته می شود. کسی که نفس پیغمبر و متصل به روح او است و مدار و میزان حق است. خدا را شاکریم از آن جهت که رجوع ما به علی علیه السلام است و حساب ما با علی علیه السلام است؛ «إِنَّ إِلَیْنا إِیابَهُم* ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا حِسابَهُم».
تفسیر سوره رعد جلسه ۱۶ آیات ۲۳ و ۲۴
«جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ» (۲۳)
«سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ» (۲۴)
«بهشتهای جاودان که خود و پدران و همسران و فرزندان صالح آنها به آن وارد می شوند و فرشتگان از هر دری بر آنان وارد می شوند».
«سلام بر شما باد که صبر پیشه کردید و چه نیک است سرانجام آن سرا».
سرانجام نیکوی اهل حق
جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها؛ «جنّات» جمع «جنّت» است، به معنای باغ. در لسان قرآن منظور از «جنّات» باغهای بهشتی است. «عدن» در لغت به معنای «استقرار» است. محل استقرار انبوه چیزی در جایی، «معدن» نامیده می شود. خدای تعالی در آیات قبل، پس از بیان صفات اهل حق، آنان را صاحب «عقبی الدار» دانست و اکنون در این آیه به توصیف عقبی الدار می پردازد؛ باغهای بهشتی که محل استقرار مومنین و دوستان ائمه اطهار علیهم السلام است.
وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ؛ انسان مومن وقتی به جای خوبی می رود دوست می دارد نزدیکان و کسانی را که با آنها انس دارند نیز با خود ببرد لذا خداوند وعده همراهی پدران و همسران و فرزندان شخص مومن را با او در بهشت می دهد البته به شرط آنکه آنها صالح باشند و صلاحیت ورود در بهشت و درجات آن را داشته باشند یا اگر گنهکارند، گناهانشان فاصله زیادی با آنها ایجاد نکرده باشد.
وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ؛ چون مومن به بهشت وارد می شود ملائکه الهی به عنوان تهنیت و خوش آمد گویی، از درهای مختلف بر او وارد می شوند و رستگاری و فوز عظیم او را تبریک می گویند و به او سلام می دهند.
سَلامٌ عَلَیْکُمْ؛ سلام ملائکه بر مومنین علاوه بر آنکه تبریک و تهنیت ورود آنها در بهشت است، بشارت سلامت دین و نفس آنها و پاک شدنشان از صفات ناپسند نیز هست.
بِما صَبَرْتُمْ؛ این سلام و سلامتی، پاداش صبری است که مومنین در مقابل شیطان و هوای نفس از خود نشان دادند.
ذکر چند روایت
در تفسیر نور الثقلین روایات متعددی درباره این آیه نگاشته شده که در اینجا به چند روایت از آنها اشاره می شود:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ» درباره ائمه اطهار علیهم السلام و شیعیانشان که صبر پیشه کردند نازل شده است.
امام صادق علیه السلام فرمودند: ما صبر کردیم اما شیعیان ما صبورتر از مایند چرا که ما در آنچه می دانستیم صبر کردیم و آنها در آنچه نمی دانستند.
امیرالمومنین علیه السلام در شورای شش نفره که عمر برای تعیین خلیفه منصوب کرده بود در قستمی از احتجاجات خود با آن پنج نفر فرمود: شما را به خدا قسم می دهم آیا به جز من در میان شما کسى هست که رسول خدا به او فرموده باشد: هر کس خوشحال است که همچون من زندگى کند و همچون من بمیرد و در بهشتى که پروردگار من به من وعده داده ساکن باشد همان بهشت عدنى که خداوند نهال آن را با دست خود کاشته و سپس به او فرمود به وجود بیا و آن موجود شد پس باید على ابن ابى طالب و ذریه او را که پس از او هستند دوست بدارد که آنان پیشوایانند و جانشینان من فقط همانها هستند خداوند علم و فهم مرا به آنان عطا نموده شما را از در گمراهى داخل نکنند و از در هدایت بیرون نبرند به آنان چیزى یاد ندهید که آنان از شما داناترند حق به همراه آنان به هر جا که بروند مىرود. گفتند: به خدا که نه.
ابان بن تغلب گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام مىفرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر که خواهد چون من زنده باشد و چون من بمیرد و به بهشت عدنى که پروردگارم به دست قدرت خود کاشته برود، باید على بن ابى طالب را دوست دارد و پیروى کند و با دوست او دوستدار باشد و با دشمن او دشمنى ورزد و باید تسلیم اوصیای پس از وى باشد، زیرا آنها خاندان منند و از گوشت و خون منند، خداوند فهم و علم مرا به آنها داده، من به خدا از کار امت خود شکایت برم یعنى از آنها که منکر فضل آنان گردند و پیوست خود را از آنان ببُرند، و به خدا که فرزندم کشته شود، خدا شفاعت مرا از آن قاتلان دریغ دار.
ابوبصیر گوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم اگر زن و شوهر مومنی وارد بهشت شوند آیا با هم ازدواج می کنند؟ فرمود: خداوند به عدالت حکم می کند؛ اگر مرد برتر باشد خداوند این اختیار را به او می دهد تا با او ازدواج کند و آن زن، زن او می شود و اگر زن برتر از مرد بود خداوند مختارش می گذارد و چنانچه آن مرد را اختیار کرد، شوهرش می شود.
امّ سلمه به رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم عرض کرد: پدر و مادرم به فداى تو باد! اگر زنى دو بار شوهر کند، و آن زن و دو شوهر او پس از مردن، اهل بهشت باشند، با کدام یک از دو شوهر خود به سر خواهد برد؟ رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: با آن که خوشخوتر و براى خانواده خویش بهتر است. اى امّ سلمه! همانا خوش خلقى، خیر دنیا و آخرت را به همراه دارد.
از امام پنجم علیه السّلام در وصف حال متّقیان در روز قیامت و پس از رفتن به بهشت روایت شده: خدا هزار فرشته به بهشت فرستد تا به او مبارک باد گویند و حوریه را با او تزویج نمایند، و به در نخست باغش رسند و به دربانش گویند: از ولىّ خدا براى ما اجازه بگیر، خدا ما را براى تهنیت او فرستاده.
فرشته دربان گوید من به حاجب او بگویم تا از شما به او خبر دهد و او نزد حاجب که سه باغ از او دور است بیاید تا به در نخست رسد و به او گوید بر آستانه هزار فرشتهاند که ربّ العالمین فرستاده تا به ولىّ خدا تهنیت گویند، و خواستند من برایشان اجازه گیرم حاجب گوید بر من گرانست که از ولىّ خدا اجازه خواهم و او با زنش حوراء خلوت کرده، گفت: میان حاجب و ولىّ خدا دو باغ است گفت: حاجب نزد سرکار رود گزارش دهد و اجازه خواهد و سرکار نزد خدمتکاران رود و همین را گزارش دهد و گوید به ولىّ خدا برسانید، و آنها به وى اعلام کنند، و فرشتهها به ولىّ خدا وارد شوند، او در تالاریست که هزار در دارد، و بر هر درى فرشتهاى گماشته.
و چون اجازه ورود فرشتهها صادر شود هر گماشته درى را باز کند و سرکار هر فرشته را از یک در رهنمائى کند گفت: پیغام خدا عزّ و جلّ را برسانند و این است قول خدا « وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ باب» یعنى از در تالار «سلام علیکم تا آخر آیه» فرمود: اینست معنى قول خدا «وَ إِذا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعِیماً وَ مُلْکاً کَبِیراً: و چون بینى نعمت و ملک بزرگى بینى». (دهر ۲۰) مقصودش ولىّ خدا و کرامت و نعمت او است و ملک بزرگ او که فرشتههاى خدا بىاجازه بر او وارد نشوند، این است ملک بزرگ و والا.
برنج برزخی برای نراقی
در آخر کتاب دارالسلام شیخ محمود عراقی از مرحوم نراقی نقل می کند که فرمود در اوقات مجاورت در نجف اشرف قحطی عجیبی پیش آمد، یک روز از خانه بیرون آمدم در حالی که همه بچه هایم گرسنه بودند و صدای ناله ایشان بلند بود برای رفع همّ بوسیله زیارت اموات به وادی السلام رفتم دیدم جنازه ای را آوردند و به من گفتند تو هم بیا، ما آمده ایم این را به ارواح اینجا ملحق کنیم پس او را داخل باغ وسیعی نمودند و در قصر عالی از قصوری که در آن باغ بود جای دادند و آن قصر مشتمل بر تمام لوازم زندگی به نحو اکمل بود من چون چنان دیدم از عقب آنها وارد آن قصر شدم دیدم جوانی است در بالای تختی از طلا نشسته و چون مرا دید مرا به اسم خواند و سلام کرد و به سوی خود خواند و بالای تخت پهلویش جای داد و اکرام زیادی نمود پس گفت تو مرا نمی شناسی من صاحب همان جنازه هستم که دیدی. اسم من فلان است و اهل فلان شهر و آن جمعیت که دیدی ملائکه بودند که مرا از شهر به سوی این باغ که از باغهای بهشت برزخی است نقل دادند چون این حرف را از آن جوان شنیدم غم از من برطرف شد و مایل به سیر و تماشای آن باغ شدم و چون بیرون شدم چند باغ دیگر را دیدم چون در آنها نظر نمودم پدر و مادر و برخی از ارحامم را دیدم. از من پذیرایی کردند؛ خیلی از طعامشان لذت بردم در آن حالی که در نهایت لذت بودم یادم به زن و بچه هایم افتاد که چگونه گرسنه اند. یک دفعه متاثر شدم و پدرم گفت: مهدی تو را چه می شود؟ گفتم زن و بچه ام گرسنه اند. پدرم گفت: این انبار برنج است عبایم را پر از برنج کردم و به من گفت بردار و ببر. عبا را برداشتم و یک دفعه دیدم در وادی السلام همان جای اول نشسته ام اما عبایم پر از برنج است به منزل بردم عیالم پرسید از کجا آورده ای گفتم چه کار داری. مدتها گذشت که از آن برنج استفاده می نمودند و تمام نمی شد. بالاخره زنش اصرار زیاد کرد و مرحوم نراقی هم بروز داد و چون زن رفت از آن بردارد اثری از برنج ندید.
تمامی مومنین و دوستان اهل بیت شک نداشته باشند که تنها فاصله ما بین آنها و بهشت عدن پروردگار، مرگ است.
این آسمان بالای سر ما، فضای لایتناهی و مشتمل بر میلیاردها ستاره و سیاره است که علم بشر با وسایل پیشرفته امروزی اطلاعات اندکی از آن به دست آورده. اما هیچ کدام از ما کرات و کهکشانهای دیگر را ندیده ایم و از مشاهده گفته های دانشمندان نجوم، علم به وجود آنها می یابیم. نسبت به عالم معنا نیز اطلاعات ما بسیار اندک و ناقص است اما کسانی هستند که نسبت به آن عوالم علم دارند و از آن خبر آورده اند، آنها انبیا و ائمه اطهار علیهم السلام هستند. در واقع ایشان عالم ارواح و عالم برزخ را مشاهده می کنند، مانند مشاهده کردن دانشمندان با وسایل پیشرفته و همچنان که از گفته دانشمندان برای ما علم حاصل می شود از گفتار حضرات معصومین نیز برای ما ایمان و عقیده حاصل می شود البته ماهیت و کیفیت و طول و عرض عالم معنا، با عالم ماده قابل مقایسه نیست و در توصیف بزرگی آن همین بس که خدای تعالی درباره بهشتی که به یک مومن می دهد، می فرماید:
«عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ»
«پهنای آن آسمانها و زمین است». (آل عمران/۱۳۳)
اگر ایمان به گفته های انبیا و ائمه علیهم السلام زیاد شود، انسان را به «علم الیقین» می رساند و اگر این ایمان قوی تر شود به «عین الیقین» می رسد؛ یعنی جایی که آدمی با آنکه هنوز جسمش در دنیاست، روحش در عالم برزخ وارد می شود و می تواند بسیاری از معانی را با چشم دل ببیند و از نورانیت افراد، که گاه به اندازه خورشیدهاست، اطلاع یابد لذا به تعبیر روایت شخص مومن تا حدی که چشمش کار می کند، نورانیت می بیند.
مولا علی علیه السلام، از صفین تا شهادت
پس از آنکه کار جنگ بر لشکر معاویه سخت شد و سپاهیان امیرالمومنین می رفتند تا خانه فساد را ویران سازند، عمروعاص به حیلتی شگفت، دستور داد قرآنها را بر نیزه کنند تا بلکه بتواند با دستاویز قراردادن قرآن مانع شکست خود و معاویه شود. اتفاقا ترفندش موثر افتاد و مشتی احمق از لشکر مولا فریب او را خوردند و به علی علیه السلام فشار آوردند تا دست از جنگ با برادران مسلمان بردارد و حکمیت را بپذیرد. مولا نیز وقتی اصرار و تهدید آنها را دید فرمان آتش بس صادر فرمود و به حکمیت تن داد. در جریان تعیین حَکَم، حضرت، ابن عباس را انتخاب نمود که فردی باهوش و سیاست دان بود اما باز همان گروه مقدس مآب، کسی چون خود را انتخاب کردند به نام ابو موسی اشعری. کار حکمیت با ترفند عمروعاص و ساده لوحی و حماقت ابوموسی به نفع معاویه پایان یافت و ابوموسی بر منبر انگشتر خود را از انگشت بیرون آورد و گفت: من همینطور که انگشتری را از دست درآوردم، علی علیه السلام را از خلافت عزل کردم اما نوبت به عمروعاص که رسید، گفت: من همینطور که این انگشتر را در دست کردم معاویه را به خلافت منصوب نمودم.
سپاه حمقای لشکر مولا وقتی چنین دیدند، برآشفتند و فریاد زدند: «لا حُکمَ الا لله» یعنی حکم تنها از آن خداست، نه متعلق به معاویه است و نه علی علیه السلام. آنها که از جهالت خود سخت پشیمان شده بودند دوباره به مولا رجوع کردند و گفتند: یا علی ما همه اشتباه کردیم و نباید به حکمیت تن می دادیم پس بیا تا با هم استغفار کنیم. حضرت فرمود: استغفار خوب است اما من اشتباه نکردم. این شما بودید که اصرار بر حکمیت کردید و سرانجام آن شد که شد. وقتی آنها انکار مولا در پذیرش استغفار را دیدند حکم به کفر حضرت دادند و از او کناره گرفتند و به خوارج معروف شدند.
مخالفتها و شعارهای آنها علیه مولا چیزی نبود که حضرت را برآشوبد اما کار از این حد گذشت و دست به جنایتهای عدیده ای زدند.
عبد الله بن جناب صحابى رسول خدا صلی الله علیه و آله، در حالى که بر گردنش قرآنى آویخته و بر خرى سوار بود و زنش نیز باردار بود، با خوارج روبهرو شد آنان به وى گفتند: آنچه تو بر گردنت آویختهاى به ما دستور مىدهد که تو را بکشیم. سپس از او پرسیدند: درباره على پس از آنکه حکمیت را پذیرفت و نیز درباره حکمیت چه عقیدهاى دارى؟گفت: على علیه السلام از شما داناتر به خدا و باتقواتر در دینش و بیناتر است. گفتند: تو پیرو هدایت نیستى بلکه تنها بر نام مردان، از آنها پیروى مىکنى. آنان به وى گفتند: به خدا تو را چنان بکشیم که هیچ کس را آنگونه نکشته باشیم. آنگاه وى را گرفته بازوانش را بستند سپس به سوى او و زنش که آبستن و نزدیک به وضع حمل بود روى آوردند. پس او را خوابانیدند و سرش را بریدند و خون او در آب روان شد. آن گاه به طرف زن هجوم بردند. آن زن گفت: من زنى بیش نیستم. آیا از خداوند نمىترسید؟! پس شکمش را دریدند و سه زن دیگر از قبیله طى را کشتند. ام سنان صیداوى را نیز به قتل رساندند.
علی علیه السلام سپاهی مشتمل بر ده هزار نفر را آماده جنگ با معاویه کرد که خبر خوارج و جنایات آنها به گوشش رسید. ابتدا ابن مسعود و ابن عباس را برای نصیحت آنها فرستاد اما اثر نکرد. بعد از آن به اجبار سپاه خود را به سمت آنها حرکت داد و در جایی به نام نهروان با آنها برخورد کرد. حضرت دستور داد پرچم سفیدی را در کنار لشکر برپا کردند و سپس خود قدم پیش گذاشت و با آنها صحبت کرد و فرمود: هر کس به زیر پرچم سفید برود در امان است. در اثر صحبتهای مولا، هشت هزار نفر از دوازده هزار نفر، از لشکر متخاصم جدا شدند و سرانجام جنگ آغاز شد. پیش از آغاز جنگ حضرت فرمود: تا پایان روز از لشکر دشمن به تعداد انگشتان دو دست باقی نخواهد ماند و از لشکر ما به تعداد انگشتان دو دست کشته نخواهد شد. جنگ نهروان در یک روز به پایان رسید و مطابق فرموده مولا از دشمن به جز ۹ نفر همگی به هلاکت رسیدند و از لشکر امام تنها ۹ نفر شهید شدند. فرمانده آنها نیز که عبدالله بن وهب راسبی بود کشته شد. اگرچه جنگ نهروان شکست قاطع خوارج بود اما آن هشت هزار نفر که از جنگ کنار رفتند دست از عقاید خود برنداشته حتی هر جا می توانستند دور هم جمع می شدند و بر هلاک شدگان نهروان می گریستند.
عبدالرحمان بن ملجم و عمرو بن بکیر و برک بن عبدالله در مکه گرد هم آمدند و تصمیم گرفتند در شب قدر علی علیه السلام، معاویه و عمروعاص را بکشند. ابن ملجم برای کشتن علی علیه السلام به کوفه آمد. عمرو بن بکیر به مصر رفت برای کشتن عمروعاص و برک بن عبدالله روانه شام شد.
طبق قرار قبلی، هر سه نفر، در روز مشخص به مسجد رفتند تا نقشه خود را عملی سازند اما برک معاویه را زخمی کرد و عمرو به جای عمروعاص، قاضی شهر را مورد سوء قصد قرار داد چرا که آن روز عمروعاص به مسجد نرفته بود. وقتی قاضی در لحظات آخر عمر به عمروعاص گفت: آن ملعون قصد کشتن تو را داشت. عمروعاص پاسخ داد: اما خدا می خواست تو کشته شوی!
برک بن عبدالله نیز اگر چه به معاویه حمله کرد اما شمشیرش به ران او خورد و او را زخمی و مقطوع النسل کرد وقتی خواستند او را بکشند گفت: دست نگه دارید من حامل خبر خوشی برای معاویه هستم و جریان خود و همدستانش را برای معاویه نقل کرد. معاویه نیز گفت: او را نکشید اگر سخنش راست بود و علی کشته شد او را آزاد می کنیم و چنین نیز کرد.
ابن ملجم در کوفه عاشق قطام دختر اخضر تمیمی شد. پدر و برادر قطام از کشتگان خوارج نهروان بودند به همین جهت قطام، ابن ملجم را به کشتن علی علیه السلام ترغیب کرد. اشعث بن قیس کندی نیز از نقشه قتل علی علیه السلام آگاه شد و ابن ملجم را حمایت کرد. ابن ملجم به همراه شبیب بن بحره و وردان بن مجاله نقشه قتل علی علیه السلام را طرح ریزی کردند. در نوزدهم رمضان سال چهلم هجرت این سه نفر برای نماز صبح به مسجد کوفه رفتند.
بارها مولا علی علیه السلام به ابن ملجم انذار داده بود که مبادا تو آن اشقی الاشقیا باشی که مرا به قتل می رساند و ابن ملجم می گفت: اگر من کشنده شمایم همین الان مرا بکشید اما مولا می فرمود: هنوز که مرتکب جرمی نشدی به چه گناه عقوبتت کنم.
شب سیزدهم، رو به امام مجتبی علیه السلام کرد و فرمود: چند روز از این ماه گذشته؟ عرض کرد: سیزده روز. از امام حسین علیه السلام پرسید: چند روز دیگر از ماه باقی مانده؟ عرض کرد: هفده روز. دست به محاسن شریفش گذاشت و فرمود: به همین زودی است که محاسن من از خون سرم خضاب می شود و بعد گریست و فرمود: گریه من نه بخاطر خودم بلکه بخاطر ظلمی است که پس از من به فرزندانم می کنند. حسن و حسین مرا این قوم به شهادت می رسانند.
شب نوزدهم مهمان ام کلثوم بود. از سفره، دستور داد شیر را برداشتند و با چند لقمه نان و نمک افطار کرد. آن شب تا صبح بیدار بود. مرتب از اتاق بیرون می رفت و به آسمان می نگریست و «لا حول و لا قوه الا بالله» می گفت. می فرمود: این شب همان شبی است که حبیبم رسول خدا به من خبر داد.
هنگام سحر امام حسن علیه السلام تقاضا کرد حضرت به مسجد نرود و آقازاده را به جای خود بفرستد امام فرمود: این قَدَرِ حتمی پروردگار است و فراری از آن نیست. وقتی خواست از خانه بیرون رود مرغابیها مقابلش می آمدند و صدای بلند می دادند. حضرت سفارش آنها را کرد و فرمود: این صداها، نوحه ها در پشت سر دارد. در آستانه در، کمربندش به در گیر کرد و باز شد. با خود فرمود: «ای علی کمر خود را محکم کن برای ملاقات با مرگ». به مسجد رفت، در ماذنه اذان گفت و صدایش در تمام شهر پیچید. از ماذنه پایین آمد و فرمود: راه امام مجاهد را باز کنید. سپس سر به آسمان بلند کرد و رو به فجر فرمود: ای صبح هیچ گاه طلوع نکردی که علی را در خواب بینی. چون به مسجد وارد شد به بیدارکردن خفتگان پرداخت تا به ابن ملجم رسید که به پشت خوابیده بود. به او فرمود: «اینگونه نخواب که این خواب شیاطین است، یا به دست راست بخواب یا به دست چپ یا به پشت و بدان که می دانم در زیر عبایت چه پنهان کرده ای و چه قصدی داری. بدان از کار تو آسمانها به لرزه در می آیند».
حضرت به نماز نافله ایستاد، اولی شمشیر کشید اما موفق نشد. اما ابن ملجم شمشیر خود را بلند کرد و فریاد زد: «لا حکم الا لله» و شمشیر را بر فرق مبارک حضرت فرود آورد. فریاد مولا بلند شد که «فُزتُ و رَبِّ الکعبه» و از آسمان صیحه بر آمد:
«تَهَدَّمَت والله ارکانُ الهُدی و انطمسَت اعلامُ التقی و انفَصَمَت العروَهُ الوُثقی قُتِلَ ابنُ عَمِّ المُصطَفی قُتِلَ علیّ المرتضی قَتَلَهُ اَشقی الاشقیا»
«به خدا سوگند ستونهای هدایت در هم شکست. نشانه های تقوا از بین رفت و عروه الوثقی از هم پاشید و پسر عموی پیامبر، علی مرتض به قتل رسید و قاتل او شقی ترین اشقیا بود».
مولا علی علیه السلام در محراب نشست و خاکها را بر فرق مبارک می نهاد و می فرمود:
«مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فیها نُعیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً أُخْرى»
«شما را از خاک آفریدیم و به آن برمی گردانیم و بار دیگر شما را از آن بیرون می آوریم». (طه/۵۵)
رئیس اتحادیه کشوری طلا و جواهر از افزایش قیمت انواع سکه ها در بازار طی روز جاری خبرداد و نرخ سکه طرح قدیم را ۵۳۰ هزار تومان و طرح جدید را ۵۲۰ هزار تومان اعلام کرد.
محمد کشتی آرای در گفت و گو با مهر از افزایش قیمت انواع سکه امروز نسبت به روز گذشته در بازار داخلی خبرداد و گفت: قیمت هر قطعه سکه تمام بهار آزادی طرح قدیم امروز یکشنبه ۵۳۰ هزار تومان، طرح جدید ۵۲۰ هزار تومان، نیم سکه ۲۵۹ هزار تومان و ربع سکه ۱۳۷ هزار تومان است.
رئیس اتحادیه کشوری طلا و جواهر قیمت هر گرم طلای زرد ۱۸ عیار را امروز ۵۲ هزار و ۹۰۰ تومان اعلام کرد و افزود: امروز نرخ طلا در بازارهای جهانی به دلیلی تعطیلی روز یکشنبه نسبت به دیروز تغییری نکرده است.
وی در پاسخ به این سئوال که دلیل افزایش قیمت سکه در بازار داخلی در روز جاری نسبت به دیروز چیست، زیرا قیمت طلا در بازارهای جهانی تغییری نکرده است؟ گفت: قیمت سکه در روز گذشته کمی پائین تر از نرخ جهانی طلا بود اما امروز نرخ سکه در بازار داخلی دقیقا مطابق با نرخ طلا در بازارهای جهانی است.
کشتی آرای با اشاره به اینکه دیروز سکه در بازار خریدار چندانی نداشت، افزود: اما امروز متقاضیان و خریداران سکه در بازار افزایش یافته است و همین امر باعث شده است که اختلاف قیمت سکه در بازار داخلی با قیمت طلا در بازارهای جهانی پر شود.
وی قیمت سکه ها در بازار داخلی را منطقی و بدون حباب عنوان کرد و در پاسخ به این سئوال که برخی از سکه فروشان از خرید سکه طی چند روز گذشته امتناع می کنند، گفت: این افراد از کاهش مجدد قیمت سکه نگران هستند به همین دلیل از خرید سکه امتناع می کنند، اما از لحاظ قانونی نمی توان این افراد را مجبور به خرید سکه کرد.
رئیس اتحادیه کشوری طلا و جواهر با تاکید بر اینکه وضیت بازار سکه و طلای داخلی عادی است، افزود: به دلیل قرار گرفتن در ایام سوگواری داد و ستد و خرید و فروش در بازار نسبت به مواقع عادی کمتر است.
وی با پیش بینی اینکه افزایش قیمت سکه همچنان ادامه داشته باشد، تصریح کرد: با توجه به اوضاع اقتصادی دنیا و پیش بینی رکود اقتصادی، مسلما طلا همچنان روند صعودی خواهد داشت، البته شاید در مقاطعی قیمت کاهش و یا روند افزایشی آن متوقف شود.
کشتی آرای افزود: اما این امر دلیلی بر کاهش قیمت طلا در بازارهای جهانی نخواهد بود، در گذشته نیز چنین بوده است به طوریکه قیمت طلا افزایش می یابد و تنها در مقاطع افزایش آن متوقف و یا با کاهش قیمت مواجه می شود، اما مجددا قیمت طلا افزایش می یابد، اما به هر حال روند منحنی قیمت طلا صعودی است.
لازم به ذکر است که بانک مرکزی امروز یکشنبه قیمت هر قطعه سکه بانکی طرح جدید برای عرضه در شعب بانکی با احتساب مالیات بر ارزش افزوده را ۵۱۷ هزار و ۹۲۰ تومان، نیم بهار را ۲۵۸ هزار و ۹۶۰ تومان و ربع سکه را ۱۳۳ هزار و ۶۴۰ تومان تعیین کرد.
این نرخها دیروز به ترتیب ۴۹۴ هزار تومان، ۲۴۷ هزار تومان و ۱۳۰ هزار تومان بود، براین اساس قیمت انواع سکه بانکی امروز افزایش یافته است.
بانک مرکزی امروز قیمت هر دلار را امروز مانند روز گذشته ۱۰۵۸ تومان و هر یورو را ۱۵۲۳ تومان اعلام کرد. همچنین قیمت دلار در بازار آزاد طی روز جاری ۱۱۸۶ تومان و یورو ۱۷۱۵ تومان است.
«این نهایت بی شرمی و رذالت است که در کشور خودمان جوانانی سرشار از شورِ زندگی به فجیع ترین شکل ممکن کشته می شوند، آنوقت مسئولان ما نه تنها مرگ آنها را انکار می کنند بلکه از خشونت پلیس انگلستان و کشته شدن مردم انگلستان چنان صحبت می گنند که گویی دست های خودشان به هیچ خونی آلوده نیست.»
این جملات، واکنش خواهر شهرام فرج زاده به مواضعی است که این روزها از زبان برخی مسئولان دربارهی سرکوب معترضان در انگلیس مطرح میشود و یکسره در تناقض با مواضع آنها در قبال سرکوبهای به مراتب فاجعهآمیزتر در عاشورای ۸۸ تهران است.
شهرام فرج زاده تارانی جوانی است که فیلم جان باختن وی در روز عاشورا یکی از تلخ ترین صحنه هایی بود که پس از اعتراضات انتخاباتی سال ۸۸ در اینترنت منتشر شده بود. صحنه ی عبور ماشین نیروی انتظامی از روی بدن این شهروند معترض در مقابل چشم های سایر معترضان چنان تکان دهنده بود که حتی خانواده های کشته شدگان دیگرِ پس از انتخابات در مصاحبه های جداگانه ای که با آنها در مورد نحوه ی جان باختن فرزندان آنها انجام شده بود، می گفتند که مرگ شهرام مرگ فجیعی بود که در خاطر خیلی ها تا همیشه باقی می ماند و از یاد مردم نمی رود که چطور یک جوان که با دست های خالی به راهپیمایی آمده بود را خودروی نیروی انتظامی با کینه و نفرت زیر ماشین له کرده بود.
واکنش مسئولان امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی به این مرگ، مشابه واکنشِ حاکمیت به پرونده سایر کشته شدگان پس از انتخابات است؛ انکارِ قتل، عدم پاسخگویی، تحقیر و تحت فشار قرار دادن خانواده و بی فرجامیِ پیگری های قضایی.
راحله فرج زاده تارانی، خواهر شهرام، در گفتوگویی با «سرخ سبز» به گوشه ای از رنج دو ساله ی خانواده ی خود اشاره می کند و در عین حال معتقد است اگر مردم ایران مثل یک خانواده کنار هم قرار بگیرند، گوشه ای از زخم های خانواده های داغدار التیام یافته و در مقابل ظلمی که به آنان روا داشته می شود نیز با قدرت بیشتری خواهند ایستاد. این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
خانم فرج زاده، اول شهریور سالروز تولد برادرتان است در حالی که دو سال است برادرتان کشته شده و شما پیگیر پرونده ی قضایی او هستید آیا تاکنون این پیگیری ها نتیجه ای داد؟
حقیقت این است که خانواده ما واقعا دیگر هیچ چشم داشتی از این حکومت ندارند. روزهای اول که برای کشته شدگان پیشنهاد دیه داده بودند ما می گفتیم هرگز چنین پیشنهادی را قبول نخواهیم کرد اما بعدها خیلی ها گفتند اگر اینها دیه بدهند به معنای این است مسئولیت کشتنِ شهروندان را پذیرفتند و به نوعی پذیرفته اند که قاتل هستند. با همین استدلال ما هم پیگیر شدیم، حتی وکیل گرفتیم، خانواده ام خیلی تلاش کردند و با مراجعه به نهادهای قضایی پیگیری های خیلی جدی انجام دادیم که دیه را دریافت کنیم، مهم نبود مبلغ چیست، خانواده ام برایشان مهم بود که حداقل بشنوند آنها ابراز تاسف می کنند و شرمگین هستند از اتفاقی که رخ داد یا حداقل بگویند ما بهایی را می پردازیم برای این فاجعه اما نه تنها نپذیرفتند بلکه دردناک تر این بود که با نگاه های « عاقل اندر سفیه» به خانواده ها می گفتند مگر ممکن است ما چنین کاری کنیم. آن نگاهی که به خانواده ی ما می شد چنان تحقیر آمیز بود که برای خیلی ها روبرو شدن با کسانی که با تمام نیرو واقعیت ها را انکار می کنند سخت می شد. چیزی که تمام دنیا نسبت به آن آگاهی دارند آنوقت حکومت ما دارد انکار می کند.
حتما در جریان هستید که برخی مسئولان جمهوری اسلامی به تازگی کشته شدن چند شهروند انگلیسی در آشوب های بریتانیا را محکوم کرده و خواستار ورود سازمان ملل برای بررسی وضعیت حقوق بشر در انگلستان شده اند، ارزیابی شما به عنوان خانواده ای که هیچ کسی در ایران پاسخگوی پیگیری های قضایی تان نبوده اند از این واکنش جمهوری اسلامی چیست؟
واقعا نهایت وقاحت ، نهایت رذالت و نهایت بی شرمی است، وقتی می شنویم اینها که به مردم خودشان که عزیزان شان بی گناه و بی سلاح کشته شده اند، پاسخگو نیستند آنوقت حکومت انگلستان را زیر سوال می برند. من رفتار حکومت انگلستان را هیچگاه مورد تایید قرار نمی دهم به هر حال حکومت های کشورهای سرمایه داری هم قابل نقد هستند و هر وقت انگلستان هم ایران را زیر سوال می برد من همین نقد را خواهم کرد اما در شگفتم مسئولانِ ما چطور شرم نمی کنند اینگونه متناقض موضع گیری می کنند؟ با این فاجعه هایی که برای مردم خودشان به وجود آورده اند روی شان می شود بگویند پلیس در انگلستان خشونت کرد اما در ایران خبری نبود؟ به تازگی یادداشتی را خوانده ام از یک هموطنی که نمی شناسم شان، ایشان سوالی را مطرح کرده و نوشته بودند: «آقای جوادی آملی له شدن شهرام فرج زاده زیر چرخ های خودروی ناجا خدا را خشمگین نمی سازد؟» خیلی ها در ایران هنوز سوال دارند، حاکم یک کشور باید در برابر مردم خودش پاسخگو باشد، لازم نیست حتما به سازمان ملل جواب بدهند، جواب مردم خودشان را هم نمی دهند.
ممکن است مختصری از وضعیت خانواده ی برادرتان توضیح دهید ، شهرام دختر خردسالی هم داشت که ظاهرا پس از درگذشت پدرشان دچار مشکلات و ناراحتی های جدی شده بود، درست است؟
بله آوا دختر شهرام به معنای واقعی کلمه عاشق پدرش بود، بچه ای که بعد از پدرش مدام سرگردان است و اصلا نمی داند چه بگوید. حالا همین بچه ی معصومی یک عمر از آنها سوال خواهد کرد که به چه جرمی پدر مرا زیر چرخ های ماشین له کرده اند؟ حکومت ایران باید به سوال دختر خرد سال شهرام پاسخ دهد، به چشم های نگران آوایی که می رود سر مزار پدرش می نشیند و آنقدر این بچه دلش تنگ می شود که می گوید بگذاریم من این خاک را کنار بزنم تا دست بابای خودم را لمس کنم، برای این بچه با این همه دلتنگی و بی قراری چه جوابی دارند؟
تا کنون آیا هیچ نهادی در ایران سراغ این فرزند خردسال و یا پدر و مادرتان رفته اند و پیگیر وضعیت آنها شده اند؟
نه، برای حکومت انگار نه انگار چنین شهروندی وجود داشت. آوا تنها دختری نیست که با از دست دادن پدرش دچار مشکلات و ناراحتی های شدید شده است. دختر شبنم سهرابی که در روز عاشورا کشته شد چه؟ بچه های زیادی هستند که خانواده هایشان را به همین شکل و با خشونت کشتند، اصلا فرض بر این باشد که پدران ومادران این بچه ها اشتباه کرده باشند گناه این فرزندان چه بود؟ هیچ ارگانی، هیچ نهادی پاسخگوی این کودکان نبود.
کسانی که شهرام ها را با آن همه شورِ زندگی می کشند، گمان نمی کنم هیچگاه نگرانِ زندگیِ کسانی باشند که باز مانده اند و دلشان می خواهد در آرامش زندگی کنند. برای خانواده ی ما شهرام نماد لبخند و زندگی بود و اینها نشان دادند که قاتل شادی و نشاط و زندگی هستند، لبخند را تاب نمی آورند. اینها قاتل لبخندِ انسان ها هستند. جنایت آنها کشتن لبخند شهرام و جوان های بیگناهی بود که با دست های خالی به اعتراض رفته بودند.
ممکن است برگردیم به روزهای اول و توضیح دهید خود شما وقتی شنیدید برادرتان در راهپیمایی روز عاشورا زیر چرخ های خودروی نیروی انتظامی جان باخت چه حسی داشتید؟
شهرام همان لحظه ی اول تمام نکرد، وقتی به بیمارستان منتقل شد، می گویند خون کم آورده بود. گاهی وقت ها فکر می کنم شاید اگر زودتر به بیمارستان منتقل شده بود، زنده می ماند؟ وقتی صحنه ی جان دادن شهرام را در فیلم هایی که مردم با موبایل در خیابان ها تهیه کرده اند نگاه می کنم هنوز قلبم می لرزد. البته دنیای بدی شده، شمار کشته شدگان آنقدر زیاد شده است که شاید برای خیلی ها یا عادی شده باشد. بارها این جمله به ذهنم می آید که وقتی یک نفر کشته می شود تراژدی است اما وقتی هزاران نفر کشته می شوند، دیگر تبدیل به آمار می شود. اما برای خانواده ها همیشه این زخم ها تازه است.
چه کسی به پدر و مادر شما اطلاع داد که شهرام زیر چرخ های ماشین نیروی انتظامی رفت؟ وضعیت پدر و مادرتان چگونه بود و چگونه است این روزها؟
پسرعمه های من در اینترنت شهرام را شناسایی کرده بودند و می فهمند کسی که ماشین از روی بدنش رد شد در روز عاشورا شهرام بود و بعد به برادرم و عموهایم اطلاع می دهند. پدر و مادر من مریض هستند بیماری قلبی دارند، پدرم روی صندلی چرخ دار است. یک هفته برادرم و پسرعمه هایم می ترسیدند و نمی دانستند چطور به پدر و مادرم اطلاع بدهند و بگویند که پسرتان زیر چرخ های ماشین له شده است. اول می گویند دستگیر شده، بعد به آنها می گویند زخمی شده، زجرهایی کشیدند تا بتوانند به پدر و مادرم بگویند پسرتان سه بار زیر چرخ های ماشین رفت تا له شد، پدر و مادرم بعد از این خبر له شدند. آنقدر صحنه ی جان باختن شهرام فجیع بود که یادم هست وقتی بر روی اعلامیه شهرام شعری را نوشته بودند اول خیلی راضی و خوشحال نبودم اما احساس خانواده را درک می کنم که چرا روی اعلامیه نوشتند« فرق دارد، ماتمی با ماتمی» .
همین طور است، وقتی با خانواده ی یکی از کشته شدگان حوادث پس از انتخابات مصاحبه می کردم می گفت؛ حتی خودِ این خانواده ها هم بر مزار شهرام رفته بودند و می گفتند مرگ این جوان و زیر گرفتن او زیر چرخ های ماشین برای آنها بسیار فجیع بود و تصور می کردند نشر فیلمی که خشونت را آشکارا نشان می داد، می تواند دنیا را تکان دهد.
برای همین در روزهای نخست با آنکه اصلا تا چند روز نمی توانستم لب به غذا بزنم، با آنکه برای یک خواهر آسان نیست صحنه ی زیر گرفتن تعمدی برادرش توسط خودروی نیروی انتظامی را نگاه کند به کمک فرزندانم نشستم و تمام این صحنه ها را بارها دیدم تا کلیپی بسازیم که دنیا ببیند چه بر سر جوان های بی سلاح ما در خیابان آمد. ولی هنوز فکر می کنم آن فیلم ها آنگونه که باید به مردم نشان داده نشد. وقتی به ما در مورد مرگ ندا می گویند، چون عکس های ندا را دیدیم، انگار ندا یکی از آشناهای ما بود، اگر واقعا مردم کمک می کردند که این جوان هایی که کشته شدند، نام و عکس و صحنه های تکان دهنده شان به همان شکل منتشر می شد شاید شهرام و خیلی های دیگر هم برای مردم آشنا می شدند. اگر تصویر فجیع و خشونت آمیزی که نشان می داد چطور شهرام زیر چرخ های ماشین جان داد و بعد لبخند و شورِ زندگی شهرام را می شناختند، شاید این احساس مسئولیت مردم در به تصویر کشیدن جوان هایی که با هزار امید و شور به خیابان رفتند و کشته شدند به مردم نشان داده می شد، به کینه ی مردم نسبت به حکومتی که با خشونت مردم را کشت اضافه می شد. مسئله اسم شهرام نیست، مسئله این است که هنوز هم آن ویدیوهایی که نشان می دهد چه فاجعه ای رخ داد و جوان ها کشته شدند، آن طوری که باید به مردم نشان داده نشد، خیلی دردناک است. یعنی اگر ویدیو ها به مردم نشان داده می شد، شاید خشم به وجود آمده سبب می شد که به قدرتِ مردم برای مبارزه با ظلم اضافه شود.
لیلا توسلی زن جوانی بود که وقتی شهادت داد که شاهد صحنه ی زیر گرفتنِ شهرام فرج زاده توسط خودروی نیروی انتطامی بود، روانه ی زندان شد، آیا فکر می کنید اینگونه احساس مسئولیت های انسانی همچنان در جامعه وجود دارد؟
به عنوان خواهری که برادرش را در چنین فاجعه ای از دست داده باید اعتراف کنم گاهی وقت ها که می بینم بخش هایی از مردم ما را نه تنها هموطن بلکه به عنوان اعضای خانواده ی خود می بینند، این احساس آنقدر گرمی بخش و آنقدر امید دهنده است که باید بگویم انگار نوری از امید را در دل ما روشن می کند. وقتی می بینم برادر سهراب اعرابی و برادر محمد مختاری و شهروندان دیگر در همین صفحه های مجازی یاد کشته شدگان می کنند و مثلا برای شهرام می نویسیند و به یادش هستند احساس می کنم همه ی ما به اعضای یک خانواده بدل شدیم. بگذارید این را بگویم ما چون داغ در دل مان داریم، خیلی زود نا امید می شویم و نیاز داریم که امید پیدا کنیم، شاید برای خیلی ها این کار کوچکی باشد اما یک بار وقتی دیدیم یک نفر عکس آوا دختر شهرام را در پروفایل فیسبوک خودش گذاشته بود، احساس کردم چقدر خوب است که ما به یک خانواده بدل شدیم و همدیگر را در راه پر فراز و نشیبی که داریم تنها نگذاریم. شاید خیلی ها فکر کنند این کارها کوچک باشد اما من همین همدلی های کوچک را بزرگ و ارزشمند می بینم.
در مورد خانم لیلا توسلی هم همیشه فکر می کنم وظیفه ای که ما باید انجام می دادیم را لیلا انجام داد. لیلا برای همه ما اینکار را انجام داد. شاید من باید می رفتم و شهادت می دادم و می گفتم من دیدیم که شهرام چطور زیر چرخ های ماشین له شد ولی از میان ما این لیلا بود که شهامت و شجاعت به خرج داد و من و خانواده ام تا همیشه قدردان لیلا هستیم.
نکته ای اگر ناگفته باقی مانده است بفرمایید؟
اول شهریور، تولد برادرم هست ما همیشه اول شهریور شمع تولد برای شهرام روشن می کردیم. کاش روزی برسد که مردم ایران برای تمام شهدا بتوانند آزادانه در خود ایران شمعی روشن کنند. در اول شهریور شمعی روشن کنند که به معنای لبخند و حیات باشد… شهرام پر از زندگی بود، از میان ما خواهرها و برادرها شاید بشود گفت شهرام کسی بود کمتر از همه شایسته ی مردن بود، بچه ی شادی بود، هیچ کس او را بدون لبخند ندید، شهرام دوست داشت از لحظه لحظه ی زندگی اش استفاده کند عشقی که شهرام به زندگی داشت، مرگ برایش حرام بود….دلم می خواهد به یادش شمعی برای زندگی روشن کنم و کاش همه ی مردم بتوانند شمعی برای آزادی و زندگی روشن کنند……
منبع: سرخ سبز / مسیح علی نژاد
سیامک قادری خبرنگار سابق خبرگزاری ایرنا که در تاریخ پنج مرداد ۱۳۸۹ با یورش نیروهای امنیتی و اطلاعات به منزلش به اتهام ایجاد وبلاگ ایرنای ما و انتشار گزارشهای عینی خود از تظاهرات مردم در جنبش سبز و انعکاس اخبار و تحولات حرکت اعتراضی مردم دستگیر شد و هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین بسر می برد. این در حالی است که حکم دادگاه تجدید نظر هنوز به او و وکیلش ابلاغ نشده و وی با همان حکم بازداشت موقت در زندان است.
فرزانه میرزا وند همسر سیامک قادری در خصوص آخرین وضعیت همسرش به “جرس” می گوید: “دوشنبه با ایشان ملاقات داشتیم که از روحیه بسیار بالایی برخوردار بودند و علت آن هم “اتحاد”ی است که زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ با هم دارند و همین باعث می شود که آنها “محکم” باشند. همین طور اتحاد خیلی زیادی بین خانواده های زندانیان سیاسی وجود دارد. حقیقت این است که ما خانواده های زندانیان سیاسی واقعا “تنها” و “مظلوم” هستیم و از کوچکترین حق طبیعی خود محروم مانده ایم و همین مسئله باعث شده که از هر طبقه و شهری که باشیم یک حس همدلی و همدردی بین ما بوجود بیاید و بخاطر همین “حس مشترک” خود را اعضای یک “خانواده بزرگ” می دانیم و در تصمیمات خود هم هماهنگ خواهیم بود.”
طی هفته گذشته مسوولان سازمان زندان ها، با اتخاذ تصمیم هایی جدید دامنه فشارها را بر خانواده های زندانیان سیاسی “افزایش” داده اند. روز دوشنبه در سالن ملاقات اقدامات غیرقانونی و غیر اخلاقی مسئولین زندان سبب اعتراض گسترده خانواده های زندانیان سیاسی شد و نگرانی خانواده ها را از این شرایط و فشارهای غیرقابل پیش بینی در آینده را افزایش داده است.
میرزا وند عضو خانواده بزرگ زندانیان سیاسی با ابراز نگرانی از اقدامات و فشارهای جدید بر روی خانواده های زندانیان سیاسی در سالن ملاقات زندان، ادامه می دهد: “فقط یک مسئله ای که من و خانواده های زندانیان سیاسی را نگران کرده، اقداماتی است که از ماه رمضان شروع شده و فشارها و محدودیت ها را خیلی افزایش داده اند. از جمله این محدودیت ها این است که در ملاقات های کابینی میله هایی را جلوی شیشه ها نصب کرده اند که به نوعی به شخصیت زندانیان و خانواده هایشان توهین می شود. بالاخره زندانیان در بند ما زندانیان سیاسی و عقیدتی هستند که به خاطر تفکرات و عقاید شان در حبس هستند و نباید همانند جانیان با آنها برخورد شود. اینگونه اقدامات خانواده های زندانیان سیاسی را “بسیار” نگران کرده است. همچنین اعلام کرده اند که در سالن ملاقات کسی نمی تواند وسیله شخصی با خود بیاورد که این فشار و محدودیت بر روی خانواده است بسیاری از آنها از راه های دور و شهرستان می آیند و امکان ندارد کیف دستی خودشان را بهمراه نداشته باشند و مانده اند با این محدودیت ها چکار کنند؟…”
در کنار این اقدامات غیرقانونی روز گذشته، صادق لاریجانی رئیس قوه قضاییه با صدور بخشنامهای از واحدهای قضایی و دادسراهای سراسر کشور خواست به مناسبت فرا رسیدن لیالی قدر و در پیش بودن عید فطر، و به منظور حضور زندانیان در کنار اعضای خانواده خود، به همه زندانیان محکوم غیر از زندانیان سیاسی و محکومان برخی جرایم خطرناک پانزده روز مرخصی در نظر بگیرند، به طوری که این مرخصی برای پانزده روز دیگر هم قابل تمدید باشد.
خانم میرزا وند با بیان اینکه همسرش طبق قوانین زندان “حق” استفاده از مرخصی را دارد، در خصوص پیگیر هایش برای مرخصی می گوید: “من چندین بار درخواست مرخصی دادم تا همسرم بتواند چند روزی بیرون بیاید که متاسفانه تاکنون هیچ پاسخی نگرفتم. خوب من الان یک پسر نوجوان دارم و همسرم هم تنها نان آور خانواده بوده است و باید یکسری کارها را خودش باشد تا رسیدگی و هماهنگی هایی را انجام دهد زیرا بازداشت ایشان بدون اطلاع قبلی بوده و حتی قرارش تبدیل نشده که بتواند تا قبل از برگزاری دادگاه بیرون زندان به کارهایش برسد. من چند ماه پیش برای همین در خواست مرخصی به دادستانی مراجعه کرده بودم برای دادستان وقتی شرایط و مدت بازداشت را گفتم به یکی از مامورها گفتند یک برگه مرخصی به این خانم بدهید بعد که اسم همسرم را پرسید و من گفتم سیامک قادری، یکدفعه گفتند نه نه فرم را پر نکنید هنوز خیلی زود است که ایشان بیایند بیرون… هنوز علت “حساسیت” دادستانی را که می گویند هنوز برای مرخصی زود است را نمی دانیم؟ در حالیکه طبق قوانین زمانی که یک ششم دوران محکومیت سپری شود زندانی می تواند از مرخصی استفاده کند.”
سیامک قادری از خبرنگاران ایرنا که به دلیل رویکرد انتقادی به انتخابات ریاست جمهوری از سوی اکبر جوانفکر مشاور رسانه ای احمدی نژاد از ایرنا اخراج شد. این اقدام درپی صدور رای شماره ۱۰۱ هییت بدوی رسیدگی به تخلفات اداری به ریاست غلامحسین اسلامی فرد صورت گرفت. بر اساس رای صادره این روزنامه نگار متهم به تحریک و اغتشاش ، اعتصاب، ایراد تهمت به دولت احمدی نژاد ،اعتراض علیه دولت کودتا و نوشتن سلسله مقالاتی در باب خشونت علیه معترضان به انتخابات ریاست جمهوری شده است و به همین دلیل مستحق اخراج از ایرنا تشخیص داده شده است. این اقدام هیات رسیدگی به تخلفات اداری که برای رسیدگی به تخلف های اداری کارکنان است در حالی صورت می گیرد که قادری پیش تر از سوی شعبه ی ۲۸ دادگاه انقلاب به ۴ سال حبس به اتهام همین موارد محکوم شده بود.
این روزنامه نگار در پاسخ خود به رای ابلاغ شده هییت رسیدگی به تخلفات اداری آورده است: “معلوم نیست بر اساس چه سیستم حقوقی یک متهم با اتهامات مشابه در دو داداگاه و دوبار به مجازات می رسد. شرکت در تظاهرات قانونی شهروندان با هدف انعکاس خشونت های دولت علیه معترضان و به عنوان یک وظیفه ملی دینی و حرفه ای صورت گرفته است.”
همسر قادری با اشاره به اینکه بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ فشارها بر روی همسرش به حد اعلای خود رسید، توضیح می دهد: “آقای قادری خبرنگار رسمی خبرگزاری ایرنا با هیجده سال سابقه کار خبررسانی بودند که بعد از دور اول ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد محدودیت هایی برای ایشان ایجاد شد و بعد از دور دوم ریاست جمهوری و حوادث پس از آن این فشارها به “اوج” خود رسید و نهایتا ایشان را به خبرگزاری راه ندادند و دقیقا یکماه بعد از بازداشت ایشان هنوز بدون اینکه حکم دادگاه اعلام شود همسرم را (با همین اتهاماتی که در پرونده دادگاهشان وجود داشت) از خبرگزاری اخراج کردند. باید این را هم ذکر کنم که بارها از طرف مقامات مختلف از آقای قادری تقدیر بعمل آمده بود. و حالا اتهامی که به همسرم زده اند اتهام امنیتی یعنی تبلیغ علیه نظام، نشر اکاذیب و توهین به ریاست جمهوری و قوه قضاییه است. البته در حکمی هم که داده اند ۳۶ فقره به قول خودشان شرکت در اغتشاشات هم ذکر شده است. این در حالی است که آقای قادری حتی در جلسه دادگاه هم گفتند که اگر قرار است که من بعنوان یک خبرنگار در جریان اتفاقات و حوادث نباشم پس خبررسانی کار چه کسی است؟! قاضی هم گفته که صرف حضور ایشان در چنین محل هایی جرم محسوب می شود. و او را به چهار سال حبس و ۱۰۰ هزار تومان جریمه نقدی و ۸۰ ضربه شلاق محکوم کردند که الان یکسال از این حکم را گذرانده اند. این را هم باید ذکر کنم که هنوز حکم دادگاه تجدید نظر نه به ما و وکیل و نه به خود ایشان ابلاغ نشده است و ایشان همچنان با همان حکم بازداشت دو ماهه در زندان هستند. یکی دیگر از این اتهامات این بود که در سایت کلمه به نشر اکاذیب پرداخته اند این در حالی است که زمانیکه همسرم برای سایت کلمه کار می کرد این سایت بطور رسمی و قانونی خبررسانی می کرد.”
گفتنی است چهارده تن از روزنامه نگاران زندانی که نام سیامک قادری نیز در میان آنهاست با انتشار بیانیه ای به مناسبت روز خبرنگار نوشته اند: ” در دو سال گذشته دادگاه های جمهوری اسلامی دست کم ۴۰ سال حکم زندان برای روزنامه نگاران و فعالان عرصه رسانه ها صادر کرده است. تعدادی دیگر نیز در انتظار صدور حکم برای خود هستند. تعطیلی دو روزنامه اعتماد ملی و کلمه سبز به عنوان دو روزنامه شاخص جنبش سبز ایران و دستگیری و در حصر خانگی قرار دادن مدیران مسوول و سیاستگذاران این دو روزنامه که از رهبران جنبش نیز هستند، اوج فشارهایی بوده که بر فضای جامعه ایران سنگینی کرده و آن را به سوی یک “استبداد همه جانبه” سوق داده است.”
همسر سیامک قادری در پایان می گوید: “این عزیزانی که الان تحت شرایط دشوار در حبس هستند همه از دلسوزان نظام هستند و برانداز نظام نبوده اند و تمام تلاش خود را برای داشتن ایرانی آباد و آزاد بکار بردند. انشالله در آینده ای نزدیک همه این عزیزان را “آزاد” و همه در کنار یکدیگر برای سربلندی ایران عزیزمان تلاش کنیم.”
منصور ارضی مداح حامی احمدی نژاد در مراسم شب قدر، در مسجد ارک تهران، با انتقاد ازحضور رحیممشایی در دولت و غیبت چند ماه اخیر وی در مراسم عمومی، گفت: فعلاً قایمش کردن، پیداش کنن بچهها میکشنش. فعلا تو هزاران حصار قرار گرفته این یهودی امت. گفتمم هر کی بکشتش پولشو من میدم. خداشاهده نه اینکه حالا مثلا بگم.
سخنان تند و پر از فحاشی ارضی در مسجد ارک را سایت ابصار نیوز منتشر کرد و با انتقاد از نحوه سخنرانی این مداح نوشت: در شبی که ملائکه خداوند رحمت را برای بندگان میآورند و تقدیر انسانها رقم میخورد، مردمی که در مسجد ارک تهران حاضر بودند به مدت ۳۰ دقیقه شنونده فحاشیهای یک مداح بودند.
وی در بخشی از سخنان خود گفت: همان کاری که شاه انجام داد اینها هم میخواهند انجام دهند، پول جمع میکنند برای مقاصد خودشان؛ اینها دارند برای دو سال دیگر برای ریاستجمهوری کار میکنند تا رای اراذل و اوباش را جمع کنند و این آرزو را به گور میبرند.
وی افزود: ببینید چقدر پول خرج میکنند، خوف ندارند، ما به این آقا میگوییم با رییسشان هم زیاد حرف زدیم، یعنی رییسجمهور، میگیم این همه عمران و آبادی به قول شما انجام شده، اما یک صدم این عمران و آبادی برای دین ما کار میکردی، نه دم از عدالت بزنی، عدالت در مال که نیست، یک صدم این کار را اگر برای دین مردم کار کرده بودی، حتی لایحهها را نمایندگان مجلس ثبت کردند، تعدیل کردند به مقامات شورای نگهبان دادند همه چی آماده، نکردی! این انحراف میشه، صد در صد انحرافه، نتیجهاش چی میشه، این میشود که دشمنان در داخل به ریش حزبالله میخندند، درست همان حرفی که وزیر ارشاد و دیگران انجام داد که باید وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی لازم نیست همان وزارت فرهنگ زمان طاغوت باشه!
این مداح ادامه داد: چرا آقا میگه مفسدان اقتصادی، با چه کسانی باید صحبت کنه، سبیل در رفته و فلان و… حالا اومدن، اقتصاددانا اومدن، نشستن نظر دادن این گفت اون گفت، آقا فرمود کارای خوبی داره میشه ولی بدانید تورم از بین نرفته، گرانی از بین نرفته… رو فرهنگ کار نشده، برای مردم هم بگین چیکار کردین، بگین مردم بدونن، مردم با گرانی ساختند باز هم میسازند، اما با بیدینی نمیسازند، امان از خشم مردم، یهو میبینی از همه طرف میزنن خوب و بد رو میکشن!
منصور ارضی گفت: تو هم میدونی که اخلاق منو، فعلا قایمش کردن، پیداش کنن بچهها میکشنش! فعلا تو هزاران حصار قرار گرفته این یهودی امت! گفتم هر کی بکشتش پولشو من میدم! خداشاهده نه اینکه حالا مثلا بگم… چون اینا خطرناکن، اینا بیان روی کار نمیدونی با دین جوونا چه کار میکنن، ببین فحشا، منکرات، اینترنت همه هست اما مردم اومدن برای امیرالمومنین گریه کنن… چند میلیون العفو گو داریم، این کمر دشمن را میشکنه…
بخش های از سخنان وی به فحاشی و دادن فحش های رکیک گذشت.
یک فعال سیاسی اصلاح طلب، با انتقاد از سخنان اخیر آیت الله یزدی در خصوص فتنه خواندن اصلاح طلبان گفت: طبیعی است که افراد مختلف می توانند به عنوان رقیب سیاسی اصلاح طلبان مشابه این سخنان آیت الله یزدی را بگویند و آیت الله یزدی هم به عنوان یک شخص حقیقی می تواند چنین سخنانی بیان کند، اما باید توجه داشت که ایشان در جایگاه فقیه شورای نگهبان قانون اساسی است و از این رو این گونه اظهار نظرها از سوی ایشان سلامت امر انتخابات را زیر سؤال میبرد.
احمد حکیمی پور در گفتوگو با خبرنگار ایلنا، در خصوص سخنان اخیر آیت الله یزدی در قم در مورد لزوم وحدت اصولگرایان و فتنه خواندن اصلاح طلبان، اظهار داشت: باید توجه داشت که آیت الله یزدی در حال حاضر یکی از اعضای شورای نگهبان است و از این رو این گونه اظهارات فضای انتخابات و اعتماد مردم به مسئولان آن را خدشه دار می کند.
وی افزود: این گونه اظهارات جناحی مسئولان برگزاری انتخابات همواره مورد اعتراض اصلاح طلبان بوده، چرا که این گونه سخنان فضای آزاد و رقابتی که باید در انتخابات وجود داشته باشد را زیر سؤال می برد.
رییس سابق شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، با انتقاد از سخنان آیت الله یزدی مبنی بر فتنه خواندن اصلاح طلبان، تصریح کرد: وقتی این گونه یک عضو فقهای شورای نگهبان در مورد یک جریان سیاسی شناخته شده انقلاب صحبت و آن را زیر سؤال می برد از همین الان دارد قضاوت خود را هم درباره انتخابات می کند، چرا که ایشان از یک جایگاه تعیین کننده در رد یا تأیید صلاحیت ها برخوردار است.
وی با بیان این که سال هاست که ما چنین مسائلی را مشاهده می کنیم، گفت: در این چندسال اخیر فریاد می زنیم که چنین اظهار نظرهایی از سوی برخی اشخاصی که از جایگاه های مهم و تعیین کننده ای برخوردار هستند بی طرفی آن ها را در انتخابات زیرسؤال می برد.
حکیمی پور گفت: مشخص است در یک نهادی که به عنوان یک مرجع تعیین کننده در انتخابات محسوب می شود، نباید چنین موضع گیری هایی سیاسی و جانب دارانه اتخاذ شود حال آن که مشابه این گونه دخالت ها در گذشته با هشدار دلسوزان نظام و اصلاح طلبان مواجه شده بود.
این فعال سیاسی اصلاح طلب گفت: در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی همواره نگران این بودیم که مبادا ابزار قدرت در دست افرادی بیافتد که از آن سوء استفاده کنند، چرا که ما با شعار همه در برابر قانون یکسان هستند انقلاب کردیم، اما متأسفانه امروزه وقتی نهادهای قدرت در دست برخی از اصولگراها می افتد از این ابزارهای قدرت سوء استفاده می کنند.
وی در مورد اظهار نظرهای برخی از چهره های اصولگرا در مورد استقبال از حضور مشروط اصلاح طلبان در انتخابات آینده مجلس مطرح می شود، هم گفت: جریان اصلاح طلبی یک جریان ریشه دار در نظام جمهوری اسلامی ایران است که نیازی به تصمیم گیری دیگران برای شرکت یا عدم شرکت در انتخابات ندارند.
حکیمی پور افزود: اصلاح طلبان خودشان تصمیم می گیرند که در انتخابات شرکت کرده یا شرکتنکنند؛ البته به نظر می رسد هنوز به دلیل فراهم نشدن شرایط تصمیمی برای شرکت در انتخابات ندارند.
وی اضافه کرد: اصلاح طلبان نظام را از خودشان می دانند و دلسوز آن هستند و در صورت فراهم شدن شرایط قطعا در انتخابات شرکت خواهند داشت، اما متأسفانه گاها شاهد اقداماتی از قبیل موضع گیری های اخیر آیت الله یزدی به عنوان عضوی از شورای نگهبان هستیم که این در نگاه ما به مجریان انتخابات به عنوان افرادی بی طرف تردید ایجاد میکند.
دبیر کل حزب اراده ملت در همین راستا به سخنان آقای خاتمی در مورد نحوه شرکت اصلاح طلبان در انتخابات آینده اشاره و اظهار کرد: برخی به غلط سخنان آقای خاتمی را شرط و شروط می دانند حال آن که این گونه نیست، سخنان آقای خاتمی دغدغه هایی است که بخش اعظمی از جامعه ما را فرا گرفته و از این رو باید با این سخنان دلسوزانه به بهترین شکل برخورد شود اما متأسفانه گاهی برخوردهای افراط و تفریطی با آن میشود.
وی گفت: دغدغه سیدمحمد خاتمی برای انتخابات آینده یک دغدغه شخصی نیست بلکه دغدغه ای ملی است، که نباید نگاه سیاسی به آن شود که متأسفانه از سوی برخی چنین نگاهی شده است.
حکیمی پور در بخش پایانی سخنان خود به برخی از اصولگرایان که سعی در چسباندن اصلاح طلبان به جریان موسوم به انحرافی دارند اشاره و اظهار داشت: جریان انحرافی چیزی است که اصولگرایان چه بخواهند و چه نخواهند بیش از هر جریان دیگری به خودشان وصل است و از این رو قصد دارند با بیان مطالبی غیر واقعی فضا را غبارآلود کنند.
وی افزود: وصل و سنجاق کردن اصلاح طلبان به جریان موسوم به انحرافی یک بازی سیاسی از سوی اصولگرایان تندرویی است که در روی کار آوردن آن ها نقش داشتند و میخواهند با غبارآلوده کردن فضا، شرایط را برای شناخت مردم دشوار کنند، حال آنکه اصلاح طلبان یک جریان ریشه دار و با نفوذ در جامعه هستند که قطعا مردم قضاوت درستی راجع به آن ها خواهند داشت.
ندای سبز آزادی: خانواده های جان باختگان بعد از انتخابات از رئیس قوه قضائیه خواستند با حضور بر سرمزار فرزندان آنها، توضیح دهد که این جانباختگان چرا و چگونه جان باخته اند و چرا زیر خاک خفته اند.
صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه ایران روز سه شنبه در نشستی با مسولان قضائی مدعی شد که در اعتراضات بعد از انتخابات در ایران یک نفر کشته شده که “تا به آخر هم معلوم نشد به دست چه کسانی کشته شده”.
او به وقایع اخیر انگلیس اشاره کرده و گفت “در جریان فتنه ۸۸ همه شما مشاهده کردید که غربیها چطور مسائل را منعکس میکردند. شخصی در آن آشوبها کشته شد که تا به آخر هم معلوم نشد به دست چه کسانی کشته شده و حتی احتمال اینکه در جریان آن مسئله دخالت مستقیم آشوبگران و در نهایت دخالت خود غربیها در کار بوده، وجود دارد. اما دیدید غربیها علیه جمهوری اسلامی چه جنجالی راه انداختند که بگویند جمهوری اسلامی ایران با شهروندان خودش اینطور برخورد میکند، در مقابل در آشوبهای انگلیس در طول دو سه روز شش نفر کشته شدند اما ندای سازمانهای حقوق بشری بلند نشد”.
و اکنون خانواده های اشکان سهرابی، فاطمه سمسارپور، شبنم سهرابی، محمد مختاری، میثم عبادی، مصطفی کریم بیگی و بهمن جنابی که طی دوساله گذشته و در پی اعتراضات مردمی به انتخابات مخدوش ۲۲ خرداد ۸۸ جان باختند در مصاحبه با “روز” اعلام کردند که رئیس قوه قضائیه دروغ می گوید اما واقعیت را نمی توان همیشه کتمان کرد به خصوص که مردم شاهد کشته شدن فرزندان انها بوده اند.
با گذشت ۲۶ ماه از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری که اعتراضات مردمی و کشته شدن بیش از صد نفر را معترضان و مردم عادی را به دنبال داشت هنوز آماری رسمی و دقیق از میزان قربانیان در دست نیست. حکومت نیز تاکنون از پذیرش مسولیت کشتارهای بعد از انتخابات سرباز زده است. اکنون با گذشت بیش از دو سال رئیس قوه قضائیه در حالی جان باختگان بعد از انتخابات را در یک نفر خلاصه میکند که خانواده های بسیاری از جان باختگان با طرح شکایتی رسمی در قوه قضائیه خواهان معرفی و محاکمه قاتل فرزندان خود شده اند.
دیوار عوام فریبی ترک بر میدارد
فاطمه سمسارپور، ۳۰ خرداد ۸۸ در مقابل منزلش بر اثر اصابت گلوله جان باخت و همسر او در واکنش به سخنان اخیر رئیس قوه قضائیه به “روز” می گوید: هر چقدر که منکر شوند اما هرگز نمی توانند واقعیت را برای مدت طولانی کتمان کنند. مردم شاهد کشته شدن عزیزان ما بوده اند. پزشکی قانونی رسما تایید کرده و گواهی داده و در گواهی فوت رسما نوشته “علت مرگ بر اثر اصابت گلوله”. کالبد شکافی کردند و گفتند کالیبر ۹ میلی متری بوده و کلت برتا بوده سلاحی که در اختیار خودشان است و نه دست مردم. همسر من را با این اسلحه و گلوله کشته اند. پسرم همراه همسرم با همین اسلحه و گلوله زخمی شده، در کوچه ما ۶ نفر را با همین اسلحه زدند یک نظامی بازنشسته و یک پسر جوان ۱۸ ساله که هنوز آثار گلوله در انها است. حالا اقای لاریجانی بگوید تنها یک نفر کشته شده و کتمان کند مگر می توان برای همیشه کتمان کرد؟
حسن میراسدالهی می افزاید: ما دستمان جایی بند نیست اما مردم شاهد بوده اند از چه کسی می خواهند پنهان کنند از مردمی که به چشم خود این کشتار را دیده اند؟ یک جوان ۲۵ ساله که ماسک بر صورت داشته جلیقه بر تن داشته و ته ریشی هم از معلوم بوده در پناه ۷ تا ۸ نفر نیروی نظامی در کوچه ما ۶ نفر را با گلوله هدف قرار داده همسر من شهید شده، مدارک پزشکی قانونی است پرونده های شکایات ما است؟ آقای لاریجانی بیاید این مدارک را ببیند و بگوید چرا به شکایات ما پاسخ داده نمی شود؟ هر از چند گاهی ما را احضار میکنند و سر می دوانند.
همسر خانم سمسارپور سپس با اشاره به سخنان مسولین درباره کشته شدگان کشورهای دیگر می گوید: شیعیان بحرین و یمن را مطرح می کنند از کشته شدگان کشورهای دیگر می گویند اما به ایران که می رسد می گویند تنها یک نفر کشته شد. قبلا برادر اقای لاریجانی، یعنی اردشیر لاریجانی تا آنجا پیش رفت که گفت ندا آقا سلطان فیلم بازی میکرد و…. آخر به اینها چه باید گفت جز اینکه دیوار عوم فریبی هرچقدر هم کلفت باشد بالاخره ترک برمیدارد و ای کاش انسان ها عاقل باشند و به جای انکار و کتمان حقیقت در صدد حل و رفع مشکلات بر آیند واقعیت ها را ببینند و اجازه ندهند بیش از این مردم بی گناه کشته شوند و مملکت از دست برود.
آثای میراسدالهی سپس خطاب به رئیس قوه قضائیه می پرسد: اگر عزیز خودتان بود تحمل می کردید؟ به این سادگی از کنار قضیه عبور میکردید؟ اینقدر راحت به انکار می نشستید؟ ماه رمضان است و ایام شهادت امام علی و شما مدام در تلویزیون از زن یهودی می گویید و آن قضیه خلخال پایش. حال به من بگویید یک زن بی گناه در مقابل خانه اش با گلوله کشته شد چرا؟ مگر شما ادعای ادامه راه علی و مسیر او را ندارید؟ کو؟
همسر خانم سمسارپور می گوید: پسر بزرگ من که همراه مادرش گلوله خورده بود هنوز با گذشت دو سال نتوانسته از آن مساله با من حرف بزند. پسر کوچکم که از پشت شیشه شاهد این قضیه بوده هنوز تحت درمان روانپزشک است و مدام او را به دکتر می برم. ما یک خانواده ۴ نفره بودیم که با هم مردیم فاطمه را به خاک سپردیم و ما سه نفرشدیم مرده های متحرک. اما ما به هیچ عنوان دنبال انتقام جویی نیستیم حتی اگر قاتل همسرم معرفی شود کینه ای نداریم تنها دنبال عدالت هستیم و اینکه به ما بگویند جرم عزیزان ما چی بود که بی گناه کشته شدند بای ذنب قتلت؟
لاریجانی بگوید چرا محمد کشته شد
محمد مختاری از جان باختگان روز ۲۵ بهمن اخیر است و با گذشت ۶ ماه از جان باختن او، شکایت خانواده اش تاکنون به هیچ نتیجه ای نرسیده.
اسماعیل مختاری، پدر محمد مختاری در مصاحبه با “روز” از رئیس قوه قضائیه میخواهد با مراجعه به دادسرای اوین، پرونده محمد را مطالعه کرده و پاسخ دهد که محمد چرا کشته شده است.
او می گوید: مگر می شود رئیس قوه قضائیه از کشته شدن بچه های ما اطلاع نداشته باشد؟ حاشا کردن کاری ندارد اما پرونده پسر من در دادسرای اوین است شماره پرونده او هم این است ۴ / پ / ۹۰۰۰۱۶٫ به تاریخ ۸۹/ ۱۱/ ۲۶٫ آقای لاریجانی بروند و پرونده را ببینند و بگویند چرا پسر من کشته شد.
آقای مختاری که با طرح شکایت خواستار معرفی قاتل فرزندش شده می گوید: پرونده صانع ژاله و پسر مرا به دادسرای اوین فرستادند. رفتم شکایت نوشتم و روی پرونده گذاشته شد و گفتند اگر خبری شد خودمان خبر میدهیم اما هیچ خبری ندادند و هر بار هم برای پی گیری رفتیم فقط همین را گفتند.
او می افزاید: آقای لاریجانی که می گوید تنها یک نفر کشته شده سر خاک بچه های ما بیاید. مدارک و قبر بچه هایمان را به او نشان دهیم شاهدان شهادت فرزندانمان زنده هستند و شهادت می دهند و ایشان هم توضیح دهد که بچه های ما چی شدند؟ وقتی می گویند فلان جا بمب گذاشته اند یک ساعت نشده می گویند بمب گذار را گرفتیم بعد هم اعدام می کنند حال چطور قاتل بچه های ما را نمی توانند معرفی کنند؟ این همه انسانی که بی گناه کشته شدند را منکر می شوند و می گویند یک نفر کشته شد تازه قاتل او را هم نیافتند در حالیکه همه میدانیم گلوله شناسنامه دارد. کسانی که سربازی رفته اند می دانند نوع گلوله، ساخت و تاریخ و همه چیز گلوله ثبت می شود این همه گلوله بعد از انتخابات زدند حتی یکی هم مشخص نشد کی شلیک کرده؟
پدر محمد مختاری سپس با اشاره به سکوت خانواده های جان باختگان بعد از انتخابات می گوید: ما سکوت کرده ایم آقایان ول کن نیستند دروغ میگویند و انکار میکنند. مدام از کشته شدگان کشورهای دیگر حرف می زنند و کشور خودمان را نمی بینند آخر دست ما بسته است و ساکت هستیم دیگر چرا اینقدر دروغ می گویید؟ اگر بچه های ما بعد از انتخابات کشته نشدند چرا هر موقع میخواهیم بهشت زهرا برویم این همه مامور می ریزند بهشت زهرا؟ اصلا ۱۹ شهریور تولد محمد من است من اعلام کنم که سر خاک او تولد می گیریم کلی مامور می ریزند بهشت زهرا. خب چرا؟ اگر کشته نشده چرا این همه مامور می ریزید؟
از آقای مختاری درباره دوست محمد می پرسم. شاهد اصابت گلوله و جان باختن محمد که پس از تماس تلفنی و اطلاع به خانواده او، بازداشت شده بود. آقای مختاری می گوید: ۳۵ روز بازداشت بود بعد از او تعهد گرفتند که حرفی نزند و سکوت کند و آزادش کردند. او موقع گلوله خوردن محمد، کنارمحمد بوده، شاهد شهادت اوست.
اگر بچه ها کشته نشدند چرا دیه میدهند
اشکان سهرابی هم از جان باختگان بعد از انتخابات است که ۳۰ خرداد ۸۸ بر اثر اصابت گلوله جان باخته.
زهرا نیک پیما، مادر اشکان در واکنش به سخنان رئیس قوه قضائیه به “روز” می گوید: آقای لاریجانی سری به قطعه های ۲۵۷- ۳۰۱ و ۳۰۲ بهشت زهرا بزند حتما می بیند چه تعدادی از جوانان و بچه های ما بعد از انتخابات کشته شده اند. کلاهش را قاضی کند و به عنوان رئیس قوه قضائیه حق ما را ادا کند و بگوید بچه های ما به چه گناهی کشته شدند.
او می افزاید: سخنان اخیر اقای لاریجانی نهایت بی لطفی است نهایت چیزی است که نمیدانم چه اسمی باید رویش بگذارم. اگر فقط یک نفر کشته شده، پس بچه های ما چی شدند؟ چرا الان زیر خروارها خاک هستند؟ من که نباید وظایف قوه قضائیه را یادآوری کنم ایشان بگوید چرا به شکایات ما رسیدگی نمی شود و به جای معرفی قاتل مساله دیه مطرح می شود؟
مادر اشکان سهرابی درباره سرنوشت شکایت اش می گوید: دیگر دنبالش نمی روم به صدت اعصاب ما را به هم می ریزند نمیدانید چقدر فشار عصبی وارد می شود وقتی قضیه دیه را مطرح می کنند. بچه های ما بی گناه کشته شدند و من شکایت کردم قاتل بچه ام را معرفی کنند شکایت نکردم که دیه به من بدهند. قوه قضائیه ما اینقدر توانایی ندارد که قاتل را مغرفی کند؟ حالا تازه می گویند تنها یک نفر کشته شده. چه باید بگویم؟ شنونده باید عاقل باشد. دروغ هم حدی دارد. به جای اینکه به خانواده های آسیب دیدگان و کسانی که عزیزانشان را از دست دادند سر بزنند دلجویی کنند و قاتلان بچه های ما را معرفی کنند انکار میکنند. حال سوال من این است که اگر واقعا بچه های ما را نکشته اند چرا قضیه دیه را مطرح میکنند؟ چرا نامه می فرستند که بیایید دیه بگیرید؟ پس قبول کرده اند که بچه های ما کشته شده اند قاتل را معرفی کنند.
خانم نیک پیما می افزاید: بچه من تنها طالب آزادی بود همین و بس و چیز دیگری نیمخواست و ما نیز ساکت نخواهیم نشست تا روزی که زنده هستم از قوه قضائیه خواهم پرسید به چه گناهی بچه من کشته شد. این بچه ها خونشان خیلی پاک بود آدم جگرش آتش می گیرد. من دو سال است که زندگی ندارم اصلا نمیدانم چه میخورم. کجا میخوابم فقط راه میروم و زنده مانی میکنم نه زندگانی. اما می پرسم و باز خواهم پرسید به چه گناهی بچه من کشته شد و فقط آرزویم این است که همین بلایی که سر ما آمد سر خودشان هم بیاید.
لاریجانی بر مزار و دیدار خانواده های شهدا برود
شبنم سهرابی، زن جوانی که روز عاشورای، زیر ماشین نیروی انتظامی له شد دیگر جان باخته وقایع بعد از انتخابات است. مادر او نیز به “روز” می گوید: بگذارید انکار کنند شنونده باید عاقل باشد. بچه من روز عاشورا رفت و دیگر نیامد. به خدا که دیگر نمی توانند دروغ بگویند من هم شکایت به خدا برده ام که بالاترین مقام است.
او می افزاید: به من که اجازه ندادند شکایت کنم. یعنی رفتم پرونده تکیل دادم و نوشتم که از نیروی انتظامی شاکی هستم اما نتیجه ای نگرفتم. گفتند باید اسم ببری گفتم من اسم طرف را از کجا بدانم؟ شما باید پیدا کنید. چرا نمیگویم موتوری زده یا آمبولانس زده و… من که دشمنی با نیروی انتظامی ندارم اما دخترم را ماشین نیروی انتظامی له کرده کلی شاهد است و… اما گفتند برو از این حرف ها نزن. من هم آمدم و سپردم به خدا. فوقش اینها میخواهند چه بکنند؟ دیه بدهند؟ من با اینکه احتیاج مالی دارم اما دیه نمی گیرم خون دخترم را معامله نمیکنم. همان که سپرده ام به خدا و من معجزه های خدا را دیده ام. من مادر هستم یتیم بزرگ کرده ام و آه یتیم می گیرد و باور کنید من جای این آقایان، می ترسم از این آه و چوب خدا.
مادر شبنم سهرابی سپس می گوید: آقای لاریجانی اگر خبر ندارد بیاید سر قبر بچه های ما را ببیند. بیاید پرونده های بچه های ما را بخواند اگر خبر ندارد بیاید خانه های ما و خانواده های شهدا را ببیند و بگوید دختر من مگر چه کرده بود؟ نیروی انتظامی که باید امنیت مردم را تامین کند او را زیر گرفت دلم برای بچه ام می سوزد که مظلومانه رفت و شاید زنده بود بعد از اینکه به او زده بودند دیگر چرا از رویش رد شدند؟ حال بگذارید انکار کنند مگر همین دو روزه است؟ اما خبر دارد و من می پرسم آخر بعد این همه درد، جای اذیتی هم مانده که نشده باشیم؟ واقعا باید ما را اذیت کنند؟ جای دلداری دادن شان است؟ ما مسلمان هستیم که یاد گرفته ایم که دروغگو بزرگترین دشمن خدا است بچه من رفت جایش را پیش خدا پیدا کرد و دیگر در این مملکت اعصابش خورد نمی شود و من که با کار در بیمارستان او را بزرگ کرده بودم پیش مردم و خدا روسفید هستم.
لاریجانی از مادران بپرسد
مصطفی کریم بیگی یکی از جانباختگان عاشورای ۸۸ است که بر اثر اصابت گلوله جان باخته است. شهنار اکملی، مادر او در واکنش به سخنان لاریجانی، به “روز” می گوید: بیایند از مادران بپرسند بیایند توی خانواده ها ببینند خانواده ها چه می گویند. می گویند تنها یک نفر کشته شده یعنی شبنم و مصطفی دروغند؟ سهراب و اشکان و علی و بقیه دروغند؟ اگر اینطور است شب و روز هم دروغ است.
او می افزاید: من هم مثل سایر مادران می گویم آقای لاریجانی بیایید سر مزار بچه من و ببینید مصطفای من دروغ است؟ مصطفی اگر بعد از انتخابات کشته نشد پس الان کجاست؟ کسی که شبانه دفن کردند ماموران خودشان آوردند و شبانه دفن کردند و فیلم گرفتند همه اینها دروغ است؟ کهریزک دروغ است؟ آن را که دیگر خودتان هم حداقل یه نفر را پذیرفتید که در کهریزک شهید شده اند؟ چطور حال می گویید تنها یک نفر کشته شده؟ آن همه کشتارکه در خرداد خیابان را خون برداشته بود در عاشورا خیابان های تهران را خون برداشته بود دروغ است؟ تنها یک نفر کشته شده؟ والا اگر روز و شب دروغ است اینها هم دروغند.
مادر مصطفی سپس خبر از بی نتیجه ماندن شکایت شان داده و می گوید: همچنان پی گیر هستیم و به هیچ کجا نرسیده ایم اما من که از خون فرزندن نمی گذرم بارها گفته ام فقط زمانی می گذرم که زندانیان آزاد شوند آنها هم فرزندان ما هستند اما تا زنده هستم زبان مصطفی و مصطفی ها خواهم بود و فریاد آزادی خواهم زد. شاید صدای مصطفی ها را بریدند اما ما مادران صدای فرزندانمان هستیم صدای سهراب ها، نداها، اشکان ها و…
خانم اکملی می افزاید: چطور می گویند تنها یک نفر کشته شده مگر خدایی بالای سر اینها نیست یعنی اشک های ما مادران را نمی بینند؟ این همه خون بی گناه ریخته شده دامن قاتلان را نخواهد گرفت که به این راحتی می گویند یک نفر کشته شده؟
اگر یک نفر کشته شده چرا بچه ها ما زیر خاک هستند؟
میثم عبادی، اولین جان باخته بعد از انتخابات و نوجوانی ۱۶ ساله بود که یک روز بعد ازانتخابات یعنی ۲۳ خرداد ۸۸ بر اثر اصابت گلوله جان باخت و اصغر عبادی، پدر او در واکنش یه سخنان لاریجانی به “روز” می گوید: این اولین بار نیست که دروغ می گویند و انکار میکنند. کنار قبر میثم، ۵ قبر دیگر از بچه هایی است که بعد از انتخابات شهید شده اند آقای لاریجانی بیاید من نشانش بدهم. بیاید بهشت زهرا و بگوید اگر فقط یک نفر کشته شده چرا بچه های ما زیر خاک هستند؟ کلی پرونده و شکایت موجود است هود من علاوه بر شکایت در دادسرا، به دفتر آقای لاریجانی رفتم و شکایت نامه داده هرچند نگذاشتند او را ببینم اما شکایت رسمی به دفتر او دادن به دفتر احمدی نژاد نامه و شکایت دادم به بیت رهبری نوشتم و….
آقای عبادی معتقد است که امکان ندارد رئیس قوه قضائیه از این مسائل بی خبر باشد. او می گوید: به جای انکار اعلام کنند آسیب دیدگان مالی و جانی بعد از انتخابات بیایند و رسیدگی کند. آن وقت خواهد دید چه تعداد انسان کشته شده اند و چه تعداد اسیب دیده اند. برخی خانواده ها حتی نمیدانند چه بلایی سر بچه شان آمده قبرشان کجاست و… بیاید اقای لاریجانی آنها را ببیند.
پدر میثم عبادی درباره سرنوشت شکایت خودش می گوید: قاضی اول پرونده خوب رسیدگی میکرد اما او را کنار گذاشتند و پرونده را به قاضی دیگری دادند. او هم گفت پرونده مختومه است. گفتم من چه باید بکنم؟ گفت برو دهانت را باز کنب ه آسمان. گفتم بعد از دو ستا این جواب را به من می دهید؟ گفت دست من نیست برو یقه قاتل را بگیر. قاتل را هم که اوایل بازداشت کرده بودند و بعد آزادش کرده اند. بیت رهبری، ریاست جمهوری و دفتر رئیس قوه قضائیه و هر جای دیگری که رفتم یا شماره رگفتند و گفتند زنگ می زنیم که تا به حال زنگ نزده اند یا شماره تلفنی به من دادند که برو زنگ بزن پیگیری کن هر کدام را زنگ زدم شماره ها قلابی بود.
آقای لاریجانی پیش قاضی تر دست بروید
بهمن جنابی از جان باختگان ۲۵ خرداد ۸۸ است که او نیز بر اثر اصابت گلوله جان باخته. برادر او به “روز” می گوید: دو سال است پرونده های ما در قوه قضائیه در جریان است. گواهی فوتی که صادر شده و همچنین زیر شناسنامه که علت فوت را می نویسند نوشته اند که اصابت گلوله. ما گواهی را داریم و این چیزی نیست که بخواهند و بتوانند پنهان کنند. حال چطور و چرا آقای لاریجانی این حرف را زده واقعا جای تعجب و تاسف دارد.
هومن جنابی می افزاید: ایشان اگر انصاف دارند پیش قاضی تردست بروند که پرونده بسیاری از خانواده های شهدای بعد از انتخابات در دست اوست. برود و پرونده را مطالعه کند.
او سپس با اشاره به جان باختگان بازداشتگاه کهریزک می گوید: وقتی می گویند تنها یک نفر کشته شده پس بگویند قضیه کهریزک چه بود؟ این را که دیگر خودشان هم پذیرفتند و در صدا و سمیا هم فیلم مستندی از کهریزک پخش کردند و با خانواده های شهدای کهریزک مصاحبه هم کردند.
منبع: روزآنلاین / فرشته قاضی
ندای سبز آزادی: این روزها شمال آفریقا، مرکز آزادیخواهی در جهان است. پس از تونس و مصر که مردمش به پا خاستند و به دیکتاتوریهای کهنه پایان دادند، اکنون همهی چشمها نظارهگر اتفاقاتی است که در پایتخت لیبی در جریان است. طرابلس و حومهی آن، در ساعات اخیر صحنهی درگیریهای سنگینی بوده که تقریبا هیچ تحلیلگری در اینکه سرانجام آن، سقوط دیکتاتوری دیگر خواهد بود، کسی تردید ندارد.
موسی ابراهیم، سخنگوی دولت لیبی که او را «سعید الصحاف» قذافی نامیدهاند، دیشب در واکنش به آغاز قیام مردمی از داخل طرابلس همزمان با حمله مخالفان قذافی به سمت این شهر، که گفته میشود ۱۰۰ کشته برجا گذاشته، گفت: «چیز مهمی نبود، چند مرد مسلح در دو یا سه منطقه طرابلس وارد خیابانها شدند، ولی مردم و نیروهای انقلابی برای حدود نیم ساعت با آنها درگیر شدند و ماجرا تمام شد. طرابلس کاملا امن است و تحت کنترل مردم شرافتمند، داوطلبان و کمیتههای مردمی مسلح!» سعید الصحاف، سخنگوی صدام حسین، هم البته تا ساعت آخر سقوط، با همین لحن سخن میگفت.
گزارشی که روز گذشته وبسایت کلمه از آخرین تحولات لیبی منتشر کرده را در اینجا بخوانید:
شمارش معکوس برای سقوط قذافی / دیکتاتور به «پایان» سلام میکند
دیشب، همزمان با غروب آفتاب و در زمان افطار، از تعدادی از مساجد طرابلس، صدای الله اکبر بلند شد و مردم به قیام علیه قذافی فراخوانده شدند. رویترز به نقل از یکی از ساکنان طرابلس گزارش داد که برخی از علمای دینی و روحانیون با استفاده از بلندگوی مساجد طرابلس از مردم خواستهاند تا علیه حکومت قذافی به پاخیزند. پس از آن نیز بسیاری از معترضان ساکن طرابلس علیه معمر قذافی دیکتاتور لیبی به خیابانها ریختند و خواستار سرنگونی وی شدند.
جدیدترین گزارشهای مخالفان حاکی از آن است که کنترل چند منطقه مهم در طرابلس از جمله فرودگاه این شهر تاکنون از دست نیروهای حکومتی لیبی خارج شده و علاوه بر پایگاه نظامی معتیقه واقع در طرابلس، هم اکنون مناطق فشلوم، بازار جمعه، تاجورا و بن عاشور نیز در دست مخالفان است. تلویزیون مخالفان از مردم طرابلس خواسته بود علیه قذافی قیام کنند.
این در حالی است که تلویزیون دولتی لیبی شب گذشته تصاویر مستقیمی را از میدان خضراء که میدان اصلی شهر طرابلس محسوب میشود، و باب العزیزیه، که گفته میشود محل استقرار قذافی است، نشان داد که در آن دهها نفر از حامیان قذافی در حمایت از وی در حال رقص و پایکوبی بودند. دولت هم با ارسال پیامکهایی برای ساکنان شهر طرابلس، از آنها خواست تا با مزدوران مقابله کنند.
در بنغازی و چند شهر دیگر لیبی هم دیشب تا صبح رقص و پایکوبی برقرار بود، اما از سوی مخالفان! آنها با شنیدن خبر قیام مردم طرابلس علیه قذافی، به خیابانها آمدند تا آخرین روزهای پیروزی را جشن بگیرند و برای سقوط دیکتاتور، لحظهشماری کنند.
بر اساس گزارشها، هماکنون صدای تیراندازی و انفجار در نقاط مختلف طرابلس، پایتخت لیبی، به گوش میرسد. هواپیماهای ناتو هم چند هدف را در این شهر بمباران کردهاند و از آن سو، نیروهای حامی قذافی ایستهای بازرسی بیشتری در سطح شهر به راه انداختهاند و درحال آموزش استفاده از اسلحه به مردان و زنان طرفدار سرهنگ قذافی هستند.
اما در حالی که شایعات درباره فرار معمر قذافی بالا گرفته و از آن جمله تلویزیون NBN لبنان از خروج قطعی قذافی و خانوادهاش از خاک لیبی خبر داده، تلویزیون لیبی یک پیام صوتی – و نه تصویری – از قذافی را پخش کرد که در آن، وی بار دیگر معترضان را «موش» و «خائن به میهن» خطاب میکرد، به یاران خود به خاطر پیروزی بر موشها! تبریک گفت و ادعا کرد که «جوانان لیبی به سر معمر قذافی، انقلاب عزت و کرامت قسم میخورند.»
او در این پیام صوتی، که شاید آخرین پیام او به عنوان رهبر لیبی باشد، همچنین «شورشیان» را متهم کرد که از مساجد برای اهداف خود سوء استفاده میکنند و با ورود خود مساجد را نجس میکنند، از شهری به شهر دیگر میروند و مردم را وادار میکنند فرزندان خود را به جبهه درگیری بفرستند. قذافی همچنین خواستار «حرکت میلیونی مردم برای پایان دادن به این نمایش مسخره» شد و گفت: «مرگ یکباره برای مردم بهتر از مرگ تدریجی است.»
رهبر لیبی با متهم کردن مخالفانش به اینکه «میخواهند کشور را تجزیه کنند» همچنین گفت: «مردم لیبی میخواستند رمضانی آرام داشته باشند. به جای آن مجبور شدهاند (به کشورهای دیگر) پناهنده شوند. ما چه هستیم؟ فلسطینی؟!»
سیفالاسلام قذافی، پسر دیکتاتور لیبی، نیز به مانند پدرش یک پیام صوتی منتشر کرد و تسلیم و بالا بردن پرچم سفید را رد کرد. او ادعا کرد که تمام جنگها و شورشها در لیبی شکست خورده و از مردم خواست پیروزیهای مورد ادعای مخالفان را باور نکنند. پسر قذافی در عین حال به وجود شکاف در بین نیروهای وفادار به پدرش اذعان کرد ولی این موضوع را ناشی از توطئه غربیها دانست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر