بسمه تعالی
مروری دوباره بر آنچه که در تاریخ ایران به نام فتنه باب معروف است و مقایسه آن با برخی از حوادث اجتماعی اخیر ، ناگهان جرقه خطری را در ذهن اینجانب روشن نمود که احساس وظیفه به نوشتن این مقاله کردم . همواره گسترش فرقه انحرافی بابیه برای بنده معمایی بوده که چگونه ممکن است سیدی بی سواد و جوان (25 ساله ) که آشفتگی گفتار و رفتار و پریشانی افکارش موجب احتمال جنون وی گشته و سپر بلای او شد و تا مدتها او را از تیغ تیز فتوای فقیهان عصر رهانید، ناگهان موجی اجتماعی در ایران به وجود آورد و نه تنها عوام ، بلکه حتی روحانیونی فاضل مانند ملا حسین بشرویه ای یا ملا محمدعلی زنوزی و بلکه مجتهدینی چند مانند ملا محمد علی زنجانی را مرید خود کند . مطالعه دقیق آن حوادث نشان می دهد ، تمامی آنانی که بر گرد وی جمع آمده بودند تنها به بوی سود نبوده است ، اگرچه مانند هر نهضت دیگری ، طماعان قدرت و شهرت در خیل آنان بسیار بوده است. در واقع آنچه جبران بی هنری باب را می کرد ، زمینه بسیار مساعد فکری و اجتماعی آن روزگار بود . نگاهی به تاریخ نشان می دهد که اغلب روحانیونی که به وی گرویدند ، مفتون فرقه شیخیه بودند و به همین دلیل است که تمامی محققین تاریخ ، شیخیه و بابیه و بهائیت را حلقه ها ی متصل به یک زنجیر می دانند . هر چند شیخ احمد احسایی و شاگردش سید کاظم رشتی ، افرادی فقیه و وارسته بودند ولی سودائی که آنان در دماغ این ملت پختند ، به ناگاه زمینه فتنه ای خونین و عظیم و دینی جعلی در ایران را به وجود آورد . هرچند اینک قرن بیست و یک و عصر ارتباطات و اطلاعات و مدرنیته و پست مدرنیته است ، اما هیچ کشوری از زایش فرقه های انحرافی دینی و غیر دینی یا شاخه های جدید در مذاهب قدیم در امان نیست و در همین دنیای معاصر در کشورهای صنعتی شاهد ظهور صدها فرقه دینی و غیر دینی هستیم تا چه رسد به کشوری مانند ایران که حضور پررنگ مذهب در آن، زمینه را برای چنین اموری مساعدتر می کند .
مدتهاست گروهی در ایران به کار عصمت تراشی برای ولی فقیه و رهبری مشغولند . آنچه از سال ها پیش اینجانب را به این مساله حساس نموده است آن است که برای اولین بار این نغمه شوم را از زبان یکی از همان طرفداران شیخیه شنیدم . گویی داستان و تجربه محنت بار اختلافات پایین سری و بالاسری و شیخی گری و بابی گری و ازلی گری و بهایی گری برای ملت ما کافی نبوده که حالا زمینه اختلاف دیگری را ساخته و دانه فتنه های دیگری را می پاشند . سال ها پیش جمعی از دوستان که تمایلات معنوی داشتند سخن از سید جوانی در تهران گفتند . به دیدار ایشان رفتم . سیدی جوان ، با افکاری آشفته ، درس حوزه ناخوانده ، عمامه ای بزرگ ، محاسنی دراز و در سن سی و چندسالگی و علیرغم سلامت و نشاط کامل جسمی ، عصایی بر دست !!! با آنکه سی و هفت سال از سن او می گذشت هنوز رسایل شیخ انصاری را نخوانده بود اما در عین حال ، مثل یک مرجع تقلید در برخی امور فتوا صادر می کرد . دارای سابقه تصوف و گرایش شیخی گری که عکس شیخ احمد احسایی را نیز در کنار خود داشت . هم ایشان بود که برای اولین بار نغمه عصمت ولی فقیه ، هم از گناه و هم از خطا را ساز کرد و با کمال تاسف هر از گاهی ایشان را در کسوت کارشناس با هیبتی اجل از مراجع تقلید در تلویزیون مشاهده می کنم. پس از آن داستان در گوشه و کنار و جسته و گریخته از زبان برخی روحانیون تکلم به این معنا را می شنیدم تا آنکه پس از حوادث انتخابات 88 طرح مسائلی از این دست در تریبون های عمومی پر رنگ تر شد مثلا حجت الاسلام ثمری بیان داشتند:« ارتباط ما با جایگاه عصمت است، ولیفقیه معصوم نیست اما در جایگاه عصمت قرار دارد» حسن شاهرخی در روزنامه جوان نوشت: « با عنایت به اینکه ولی فقیه در زمان غیبت جانشین خداوند و به همین دلیل حاکم بر کل کائنات است در ملت شیعه حتی این نکته را تداعی می کند که تنفس و زندگی بدون رضایت ولایت فقیه کاری بیهوده است ». اما اخیرا جناب آیت الله یزدی ، رسما بحث عصمت را با مقدماتی کلامی بیان کرده و فرمودند:« ولی مطلق فقیه در تصمیمات خود هیچگاه اشتباه نمیكند؛ چراكه اگر بخواهد تصمیمی بگیرد و این تصمیم صد در صد به ضرر امت اسلام باشد، وظیفه لطف امامتی امام زمان(عج) ایجاب میكند كه به هر نوعی وی را ارشاد كند».
این سخنان بلافاصله اما به شکل بسیار محدودی مورد نقد قرار گرفت. به نظر میرسد چنین سخنانی بیش از آنکه برای رهبری عصمت ساز باشد ایمان مردم به عصمت معصومین را دچار اخلال می کند و به جای اینکه شاخه ای را بارور کند ریشه را میخشکاند و به اصطلاح ما طلبه ها، علمی اجمالی درست می کند که تمامی اطراف شبهه را در بر می گیرد و همه را زیر سؤال میبرد. در این مدت چه بسیار شنیدیم که می گفتند وقتی در حال حاضر چنین عصمت تراشی می کنند لابد عصمت ائمه هم از همین دست بوده است. به گمان اینجانب تاخیر در پاسخگوئی به چنین ادعاهائی جایز نیست و کار را بدانجا می کشد که حتی اگر شخص رهبر انقلاب که خود آماج چنین توصیفاتی است آنرا رد و انکار هم کند ، انکار آن را هم حمل بر تواضع یا پنهان پوشی اسرار!! خواهند کرد . به عنوان نمونه به یاد دارم هنگامی که در مباحثه با آن سید مذکور به وی گفتم مگر مرحوم امام در همین تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی ایران در حضور میلیون ها نفر نفرمودند که من در قضیه آقای بازرگان اشتباه کردم و توبه می کنم ! این چگونه با عصمت سازگار است ؟ ایشان فرمودند معنای این حرف آن است که آنها لیاقت نداشتند نه اینکه امام اشتباه کرده است. !!! آری از چنین افرادی و افکاری هیچ بعید نیست که روزی فرقه عصمتیه و حشمتیه !! راه بیندازند.
گاه تاخیر در بیان یک حقیقت نوش داروی بعد از مرگ سهراب است ، به گفته مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی ، هفتاد استدلال کار یک شبهه را نمی کند . اگر شبهه ای در اذهان مستقر شد زدودن آن کار دشواری است و با هیچ دلیل و برهانی نمی توان آنرا پاک نمود ، مگر داستان تثلیث در مسیحیت چنین نیست . کسانی چون حسن بن علی بن فضال با آنهمه زهد وفضل علیرغم آنکه از اصحاب امام رضا (ع) نیز بود اما در تمامی عمر فطحی نیز باقی ماند و مصاحبت با امام معصوم نیز نتواست شبهه امامت عبدالله افطح را از ذهن وی خارج کند. .
شاید کسانی طرح چنین ادعاهائی را نوعی حمایت از رهبری و ولایت و به نفع دین بدانند اما از آثار سوء دراز مدت آن سخت غافلند. چه کسی گمان می کرد یک بحث ساده کلامی مانند خلق قرآن بعدها آنهمه محنت برای مسلمین ببار آورد ، همه انحرافات از نقطه ی کوچکی آغاز میشود و موافقان و مخالفان هرروز پیرایه ای نو بر آن بسته و بر قطر این پرونده می افزایند و بر اختلافات و انشقاقات جامعه دینی می افزایند به گونه ای که جرقه ای کافی است تا آتش فتنه ای را آغاز کند . بررسی تاریخ نشان می دهد بسیاری از فرقه های مذهبی در آغاز مبتنی بر یک اختلاف در مساله ای کلامی بوده که گاه انگیزه طرح آن، مسایل سیاسی و یا شخصی بوده ولی خود را با ظاهری عقیدتی آشکار کرده است . ظهور واقفیه در شیعه به همین صورت بود که برای یک دعوای مالی ، مرگ امام کاظم علیه السلام را انکار و مدعی شدند که حضرت رحلت نکرده و چند ماه دیگر رجعت خواهد کرد.
همه میدانند مساله ولایت فقیه یک فرع فقهی مورد اختلاف در حوزه ها بوده و هست ولی در طول سالیان گذشته هر روز پیرایه جدیدی بر آن می بندند . یک روز مخالف آن را مرتد اعلام می کنند یک روز عصمت تراشی می کنند و خدا می داند که در آینده چه خواهند گفت . بنده گمان می کنم شخص رهبر نه نیازی به چنین تحکمات علمی شداد و غلاظ از سوی دوستان داشته باشند و نه اعتقادی به آن. تعلل بزرگان حوزه در پاسخگویی به این اظهارات قابل توجیه نیست . امروزه که حوزه تمام قد در سیاست وارد شده وظیفه پاسداری از اعتقادات مردم در خصوص مسایلی که برخاسته از تعامل سیاست و دیانت است را بر عهده دارد . برخی از این شبهات برخاسته از اجرای احکام اسلامی است مانند تردید در صحت یا موفقیت و کارآئی احکام جزایی و مدنی اسلام. اما نکات فراوانی به شکل عمدی و غیر عمدی توسط آتش بیاران معرکه سیاست تحت عنوان احکام و عقاید اسلامی ، به خورد مردم داده می شود که بیشتر در توجیه عملکرد خود یا جناح خود است که عقایدی مانند مدیریت امام زمان ، تطبیق علائم ظهور بر مسئولین ، عصمت ولی فقیه و مشرک شدن مخالفان ولی فقیه از این دست است. متاسفانه از آنجا که طرح چنین مسایلی با انگیزه های سیاسی صورت می گیرد مخالفت با آن نیز مخالفت سیاسی با رهبری تلقی شده و همین امر موجب سکوت بزرگان حوزه گردیده در حالی که بسیاری از مردم سکوت حوزه های علمیه در مقابل چنین گزافه گویی هایی را حمل بر تایید می کنند. امید است صاحب نظران و بزرگان حوزه با روشنگریهای به موقع خویش پاسدار همیشگی دژ استوار ایمان مومنین باشند.
نگاهی به سلطنت شاه اسماعیل وشاه سلطان حسین
در آستانه حلول ماه مبارک رمضان حضرت آیتالله موسوی اردبیلی از مراجع عظام تقلید با انتشار پیامی برخی از نگرانیها ودلمشغولیهای خود را با مردم در میان گذاشتند. این مرجع تقلید در این نامه تاکید کردند: «آنچه مایه تأسف فراوان است این است که مدتی است مطالب بیاساس و خرافی و جعلیات، به نحو بیسابقهای در جامعه رواج یافته است و مصیبت بزرگتر آن است که کسانی که باید خود با بدعتها مبارزه کنند، گاهی که مصالح گروهی و منافع فردی ایجاب میکند، به آنها دامن نیز میزنند.» ایشان در بخش دیگری از پیام خود تصریح کردند: «اگر کسانی ولو به جهت خیرخواهیهای خام و نسنجیده، گمان میکنند که میتوانند اختصاصات حضرت ولی الله الاعظم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) را تعمیم دهند، بدانند که نه تنها خدمتی نمیکنند بلکه دانسته یا ندانسته ضربهای مهلک به عقاید اصیل مردم مؤمن میزنند و سبب تنزل جایگاه رفیع و قیاس ناپذیر معصومین علیهم السلام در اذهان عامه مردم میگردند. نمونه تأسف آور دیگر این گونه انحرافات فکری، استفاده ابزاری و برداشت سوء از اندیشه ناب انتظار و مقام قدسی ولی اعظم خداوند است. جعل و وضع اخبار، تمسک به احادیث ضعیف، تحریف اخبار مأثوره و تطبیقات نابجا و ناروا، حتی به ارائه جدول زمانی برای ظهور و تعیین مهلت برای انتظار و امثال این امور منجر شده است و این در حالی است که طبق احادیث صحیح، چنین اعمالی کذب و انحراف است. حجم رواج این مطالب و دامن زدن به چنین فضای مسمومی، چنان گسترده است که گمان میرود دسیسه و توطئهای در کار باشد. از سویی گروهی به نشر و رواج این گونه مطالب سخیف مشغولند و از سوی دیگر، کسانی با بهانه کردن این امور تمامی عقاید شیعه را به سخره میگیرند و این دو فرقه مانند دو لبه یک قیچی به جان عقاید اصیل اسلامی و ایمان ملت مسلمان افتادهاند.»
ایشان در انتهای پیام خود نیز اعلام کردند: «اینجانب از علمای اعلام و سخنگویان مذهبی استدعا دارم به وظیفه خود عمل کرده و در ارائه عقاید صحیح به مردم غفلت نورزند.... از مسئولین محترم نیز میخواهم که آنانی که تخصصی در امور دینی ندارند به جای ورود به این حوزهها به دنبال حل مشکلات مردم بروند»
چند روز پیش از انتشار این پیام رسانههای داخلی اظهارات جدید رئیس دولت دهم درباره دولت صفویه واقدامات این سلسله سلطنتی را به صورت ویژهای پوشش دادند. از قرار معلوم محمود احمدینژاد در مراسم جشن ثبت جهانی مجموعه شیخ صفی الدین اردبیلی، ضمن تمجید از شیخ صفی، به اقدامات وی وخاندان وی در زمینه سازی برای تاسیس سلسله صفوی اشاره کرد و به اصطلاح جهت ابرازاحترام به این سلسله مهم ایرانی وموسس آن تمام قد ایستاد وکلاه از سر برداشت. رئیس دولت دهم در این جلسه تاکید کرد: «امروز در جایی و در کنار مقبره کسانی حضور داریم که روند حرکت تاریخ را به نفع عدالت، توحید و حاکمیت ارزشهای الهی تغییر دادند... در این دیار مردان و زنانی هدایت شده و کمر بسته به فرهنگ اهل بیت که حقیقت دین است به پا خاستند و شیخ صفی با نگاهی عمیق و روشن، حلقههایی را مانند پایگاههای امروزی تشکیل داد و انسانهایی آماده فداکاری در راه ارزشهای الهی تربیت کرد و این اندیشه را گسترش داد تا یکی از نوادههای او به نام شاه اسماعیل پرچم نهضت را برداشت و با مجاهدت و فداکاری مردان و زنان این دیار عَلَم توحید و عدالت را برافراشت. شاه اسماعیل نمایندگی از حقیقت دین و دفاع از رسالت را برعهده گرفت، ستونهایی را مستحکم و راهی را آغاز کرد که پس از گذشت بیش از چهارصد سال، انقلاب اسلامی در ادامه و برای تکمیل آن به وقوع پیوست.»
در ابتدای هته جاری نیز یادداشت وزیرارشاد دولت نهم در سایت «برهان» را مورد توجه بسیاری از سیاسیون و جراید قرار گرفت. محمدحسین صفارهرندی در بخشی از یادداشت خود به صورت علنی از ارتباط برخی از اعضای دولت با رمالها وجن گیرها خبر داده وتاکید کرده بود که برخی از تصمیمات رئیس دولت دهم تحت تاثیر مشاوره با این افراد است. در بخشی از این مطلب آمده بود: «عرفان تراوش کرده از ذهن یک خداپرست و اهل شریعت کجا و عرفان یک آدم که هیچ قید و بندی ندارد و فقط ذهن خود را فعال کرده و پرورش داده و برای تقویّت روح نسخه میپیچد، کجا؟... این کارها به لحاظ علمی هم پذیرفته شده که گاهی اوقات میشود در عالم تجرد، ماده را تسخیر کرد. امّا این روح مجرد را در استخدام شیطان هم میتوان درآورد. مثل همین فرد حاشیهای دولت که یک سری از پیشبینیهایش درست درآمده است. زمانی پیشبینی کرده بود خاتمی در انتخابات پیروز میشود، البته مواردی هم بود که پیشبینی ایشان درست درنیامد. پیشگویی هم کرده بود آقای احمدینژاد در انتخابات ۸۸ رقیبش یک روحانی خواهد بود، ولی اینطور نبود یا گفته بودند در دور دوم برنده میشود ولی در همان دور اول برنده شد یا زلزله تهران را پیشبینی کرده بود که نشد. این مسأله را به شکلی بیان کردند که آقای احمدینژاد حکم داد تهران را تخلیه کنند.»
به احتمال زیاد خوانندگان گرامی این پرسش را طرح خواهند کرد که چه ارتباطی بین هشدارهای سرشار از درد آن مرجع تقلید با اظهارات شیداگونه محموداحمدینژاد درباره خاندان صفوی و یا یادداشت انتقادی وزیراخراجی کابینه نهم از رئیس وهمکاران سابقش وجود دارد؟
برای پاسخ به این پرسش محتمل قاعدتا باید به دنبال حلقهای مشترک بود، حلقهای که این مباحث را به هم متصل کند. احتمالا شما هم به این نتیجه رسیده باشید که «صفویه» به صورتی میتواند پازل ارتباط دهنده این سه قطعه باشد. از سویی دوران صفوی یکی از اصلی ترین مقاطع استفاده از ادبیات آخرالزمانی و موعودگرایانه در تاریخ پس از اسلام در ایران به شمار میرود، از سوی دیگر رئیس دولت دهم در سخنان خود مراتب ارادت ویژه خود را به این خاندان و دستاوردهای آن نشان داده است واز همه مهمتر بسیاری از پادشاهان این سلسله علاقه واعتماد وافری به علوم غریبه از خود نشان میدادند وبسیاری از امور حیاتی کشور با سعد ونحس اوقات، چرخش ستارگان، ورودقمر در عقرب و... تعیین میکردند. با این اوصاف بد نیست در این مجال اندک گذری بسیار کوتاه به صعود وسقوط این سلسله داشته باشیم وشرح مفصل آن را به شمارههای آتی وا بگذاریم.
اگر به متونیکه دوران صفوی را مورد مداقه قرار داده، توجه کنیم، عمدتا شاهد آن خواهیم بود که بخش عمده افتخارات این سلسله وتحسین ناشی از آن سهم شاه اسماعیل اول شده ودر مقابل همه سرزنشها به حساب شاهسلطانحسین واریز شدهاست. شدت این قضاوت به گونهای است که به نظر میرسد این دو شاه از دو کهکشان کاملا غریبه پای بر تختگاه صفوی گذاشتهاند وبا دو سپهر فکری متضاد دو سرنوشت متفاوت را برای خود رقم زدهاند. با این حال اگر دستگاه گفتمانی و اندیشهای این دو شاه صفوی را مطالعهکنیم، احتمالا از تطابق فوقالعاده زیاد این دو دستگاه شگفتزده خواهیم شد. حتی میتوانیم به خود این اجازه را بدهیم که شاه اسماعیل وشاه سلطان حسین را دو روی یک سکه بنامیم.
بنا بر روایت کتاب عالم آرای صفوی داستان قیام شاه اسماعیل از رویت رویای امام غایب در سن ۱۴ سالگی آغاز شد. در این کتاب آمده است «... دید جمعی آمدند و پسری در حدود سن ۱۴ سالگی بود، جوان سرخ موی، سفید روی، میش چشمی و تاج سرخ در سر او و او را آوردند آن جوان سلام داده دست بر سینه نهاده ایستاد. آن شهریار گفت: ای اسماعیل حال وقت آن شد که خروج کنی. گفت: امر از آن حضرت است. آن شهریار فرمود: پیش بیا، پیش آمده کمرش را گرفته، سه مرتبه کند و او را بر زمین گذاشت و کمرش را با دست مبارک بست و تاج را بر سرش گذاشت و... شمشیری آن حضرت طلبید از ملازمان خود و به دست مبارک خود بر کمرش بست و گفت: برو که تو را رخصت است.» اسماعیل و مریدان وی این خواب را نشانه حقانیت خود دانستند و در مدتی کوتاه با شجاعت، زیرکی واستفاده مناسب از هرج ومرج آن روز ایران، به قدرتی بزرگ بدل شدند. حقانگاری این جریان وادعای ارتباط با عالم غیب توسط اسماعیل که دیگر مرشدکامل نامیده میشد سبب شد که سپاهیان وی از هیچ گونه خشونتی ابایی نکنند و متاسفانه به نام مذهب علوی که تا آن روز در اکثر موارد کمتر به خشونت علیه مخالفان خود دست یازیده بود، اقداماتی بسیار خشن و غیرقابل دفاع انجام دهند. اقدامات شاه اسماعیل در مورد مخالفان خود چنان هولانگیز وخلاقانه! بود که میتواند بسیاری از آنهای سوژه نویسندگان هالیودی فیلمهایی چون «اره» و «اندیاناجونز» شود. موسس سلسله صفوی در کنار این اقدامات تلاش کرد به انحای مختلف برای بقای حکومت خود توجیه ایدئولوژیک مذهبی دست وپا کند. برای نیل به این هدف نیز بهترین ثروت را خزانه پربار مهدویت دید. وی که قیام خود را با اذن امام غایب توجیه میکرد. تلاش کرد از هر حدیث و روایتی برای خود و سلطنتش مشروعیت بسازد.
به طور نمونه وی در نامهای به شیبک خان خود را دولت آخرالزمان نامید که قدرت را به امام عصر میسپارد وی مینویسد:... بحمد اللّه چون در این ولا به موجب «لکلّ اناس دولة و دولتنا فی آخر الزمان» از چمن دلگشای خاندان نبوّت و ولایت، نهال بلند برومند وجود اینجانب سر به سرافرازی کشید و از مکمن عالم آرایی دودمان سیادت و سعادت چراغ گیتی فروز دشمن سوز این دولت روزافزون که آیه «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ» نشان آن و کریمه «نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ» در شأن آن است روشن گشت و آثار فحوای «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ» از وجنات احوال و اطوار خود مشاهده افتاد به زبان خموش به تلقین هاتف سروش به ذکر «إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَیْها» گویا شد، منادی تقدیر زبان تقریر به ادای ندای «کَذلِکَ أَرْسَلْناکَ فِی أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِها أُمَمٌ لِتَتْلُوَا عَلَیْهِمُ الَّذِی أَوْحَیْنا» گشاد و نوک خامه ملایک سریر کاتبان تحریر به موجب «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِسْماعِیلَ» در صفایح سلطنت کاملة الارکان و ایالت عالم و عالمیان رقم آیت اسم خلیل ثبت نموده زمانه در نظر اهل زمان جلوه داد... »
این اندیشه وفضای جاکم بر کشور سبب شدهبود که شاه اسماعیل دستگاه خود را دولت امامزمان بنامد و این دولت را محکوم به پیروزی در همه درگیریها بداند. برای خروج شاه ازاین توهم، ایران وایرانیان هزینه بسیار بالایی پرداحتند. هنگام تنش میان عثمانی وایران در مرزهای شمال غربی، هر عقل سلیمی با مشاهده ارتش ۲۰۰ هزارنفری مجهز به سلاح گرم عثمانی وارتش ۳۰ هزارنفری ایران شکست ایران را حتمی میدانست وتاکید میکرد برد ایران در مذاکراتی طولانی وحتی دادن امتیازاتی کوچک به طرف مقابل بود. با این همه شاه اسماعیل بدون توجه به توصیه برخی از عقلا با سپاه سلطان سلیم درگیر شد وبا رشادت کامل جنگید و ارتش خود را نابود کرد ودر کنار آن بخش عمدهای از آذربایجان را به عثمانی تقدیم کرد. پس از این شکست حباب توهم شاه ترکید و وی تا پایان عمر درکنج عزلت به بادهنوشی پرداخت و جوانمرگ شد.
شاهسلطان حسین نیز به صورتی درتوهم «نیای تاجدار» خود شریک بود. وی که زیر نظر علامه مجلسی سوم بزرگ شدهبود، به پایداری سلسله صفوی وسپردن بیرق حکومت به امامغایب اعتقاد مستحکمی داشت. در آن زمان دستگاه فکری صفویه وبرخی از افراد به شدت از نزدیک بودن ظهور سخن میراندند. آنهای با اشاره به حدیثی درباره جنگ سلطانی از خراسان با سلطانی از منطقه شمال در آخرالزمان فرزندان شاه اسماعیل را زمینهسازان ظهور واز یاران خاص قائمآل محمد میدانستند. همین امر هم سبب شده بود که کسی انقراض سلسله صفوی را باور نداشته باشد. اگر شاه اسماعیل با این اعتقاد بدون تعقل به دریای دشمن حمله برد، شاه سلطان حسین با تفسیری دیگر خوشخیالانه در عالیقاپونشست و منتظرماند که دست غیبی دولت، او را به سرمنزل آرامش برساند. وبرای اطمینان از هزیمت محمود افغان ولشکرش فرمان داد آشرشتهای بار بگذارند وبر هر دانه از حبوبات آن ۵۰۰۰ قلهوالله بخوانند. تنها تفاوت سرنوشت شاه اسماعیل با شاه سلطان حسین دراین مساله بود که سلطان حسین نگونبخت حتی نتوانست در سوگ از بین رفتن توهماتش لبیتر کند.
شاید نگاه به سرنوشت خاندان صفوی سبب شده باشد که امروز بسیاری از دلسوزان ایران واسلام نسبت قرائتهای انحرافی از واژه مهدویت ابراز نگرانی کنند واز همه صاحبنظران شجاع بخواهند که دربرابر قرائتهای ناصواب از مقوله انتظار وآخرالزمان بایستند. در دهههای ۴۰ و۵۰ مرحوم مطهری برای جلوگیری از قرائتهای انحرافی برخی مداحان و روضهخوانان از قیام عاشورا، مردانه ایستاد و «حماسهای حسینی» رقم زد. امروز درابتدای دهه ۹۰ مطهری دیگری را لازم داریم تا دربرابر رمالان، فرصتطلبان و برخی مداحان «حماسه مهدوی» را فریاد بزند.
منبع: ماه نامه نسیم بیداری
رییس مجلس شورای اسلامی در پیامی به مناسبت سقوط دیکتاتور لیبی، ضمن تبریک این پیروزی درخشان به انقلابیون و مردم مسلمان لیبی، اظهار امیدواری کرد، این راه تا پایان آن و استقرار حکومتی بر مبنای خواست مردم این کشور با حضور انقلابیون مسلمان و بدون دخالت بیگانگان و عناصر خارجی ادامه یابد.
متن کامل پیام دکتر علی لاریجانی به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم
سرانجام پس از ماهها انتظار آفتاب پیروزی قیام نشأت گرفته از موج بیداری اسلامی در آسمان کشور مسلمان لیبی نیز فرصت درخشش پیدا کرد و خواست و ارادهی آنان متبلور از جنبش مردمی و آزادیخواه تحقق یافت.
مردم قهرمان لیبی با ارادهی خود، علیه حاکمان ستمگر برخاستند و ثابت کردند دوران استبداد و خودکامگی در عصر بیداری ملتها پایان یافته است و میبایست به خواست مردم احترام گذاشت.
حال که پس از انجام قیام ملت سرافراز لیبی، پیروزی و ظفر به دست آمده و جشن سقوط دیکتاتوری برپا شده است ضرورت دارد این راه تا پایان آن و استقرار حکومتی بر مبنای خواست مردم این کشور با حضور انقلابیون مسلمان و بدون دخالت بیگانگان و عناصر خارجی ادامه یابد.
ملت شریف لیبی خوب میداند که چپاولگران بینالمللی به سرکردگی آمریکا هدفی جز غارت ثروت عظیم این کشور ندارند و برای حقوق ملتها هیچ ارزشی قائل نیستند. لذا هرگونه بیاعتنایی و کمتوجهی به دخالت آنان خسارتهای جبرانناپذیر و خطرناکی را در پی خواهد داشت. امید واثق داریم که مردم مسلمان لیبی بهویژه علما، روشنفکران و جوانان عزیز به مستکبران عالم اجازه نخواهند داد تا جایگزین دیکتاتور معزول شوند.
اینجانب از سوی خود و سایر نمایندگان مجلس شورای اسلامی این پیروزی درخشان را به انقلابیون و مردم مسلمان کشور دوست و برادر لیبی تبریک گفته و امیدوارم شاهد توسعهی روابط دو کشور باشیم.
احمدتوکلی، الیاس نادران و پرویز سروری نمایندگان تهران، وزیر اقتصاد را به صحن علنی مجلس فراخوانده بودند تا درباره تخلفات مالی کلان تعاونیهای مالی و اعتباری پاسخ بدهد.
حسینی که برای پاسخ به این سوال در جلسات کمیسیون اقتصادی حضور نیافته بود، با سخنان توکلی مواجه شد که از تخلفات میلیاردی این موسسات سخن میگفت و میافزود: اگر این روند ادامه یابد، تخلفات تعاونیهای مالی را با پیگرد قضایی بهمنی میتوانیم پیگیری کنیم.
شمسالدین حسینی در پاسخ به این سوال سه نماینده مذکور با بیان اینکه یک پنجم گردش مالی و پولی کشور در زمینه تعاونیها هزینه شده است، اظهار داشت: البته باید بانک مرکزی چنین گزارشاتی را به مجلس ارائه دهد.
وی تعاونیهای اعتباری را به دو دسته تعاونی اعتبار صنفی و آزاد، تقسیم کرد و گفت: حجم مالی تعاونیهای آزاد به میلیاردها تومان میرسد که وضعیت یکایک آنها بررسی شده و به یک سپرده مشخص بانکی ملزم شدند. البته از آنجا که فعالیت برخی از آنها غیرقانونی بود، تعطیل شدند و کفالت انها به تعاونیهای دیگرواگذار شد تا مردم بتوانند به مطالباتشان دست یابند.
حسینی افزود: بازار غیرمتشکل پولی و صندوقهای قرضالحسنه و تعاونیهای اعتبار باید تحت تظارت بیشتری باشند را من هم میپذیرم که طی دو سال گذشته نیز اقدامات بسیاری در این زمینه شده است و ساماندهی خوبی آغاز شده است.
وزیر اقتصاد که میگفت عدم حضورش در کمیسیون اقتصاد برای پاسخگوی به سوالات این نمایندگان، به دلیل حضورش در یک سفر استانی بوده است، تاکید کرد که این غیبت از سر بیتوجهی به جایگاه مجلس نبوده است.
احمدتوکلی نماینده تهران به نمایندگی از سوالکنندگان، خطاب به وزیر اقتصاد گفت: در شرایطی که علائم رکودی را در اقتصاد کشور میبینیم، چرا برخی در صف دریافت مجوز برای تاسیس بانک و تعاونی مالی قرار گرفتهاند؟ علتش رانتخواری بزرگی است که با استفاده از تسهیلات این بنگاهها صورت میگیرد. این پولها که برخی را سرمایهدار میکند، در واقع از جیب مستضعفین خارج میشود.
وی با بیان اینکه یکی از بانکهای جدیدالتاسیس از محل اخذ وام از بانک صادرات امروزه به آلاف و علوفی رسیده است، گفت: آزادی در بازار مالی و پولی 23 سال بعد از آزادی اقتصادی در چین ایجاد شد در فرانسه هم بازار مالی را با تاخیری 20 ساله به نسبت دیگر بازارها آزاد کردند.
او که وزیر کار دولت موسوی بود، بیآنکه از او نامی ببرد گفت: بعد از دوران نخستوزیری آن بنده خدا، موضوع اقتصاد آزاد مطرح شد که بعدها هم سیاستهای کلس اصل 44 ابلاغ شد. اما دولت از سال 83 در اجرای قانون تعاونیها به درستی عمل نکرده و موسسات مالی اعتباری غیرمجاز را پلمپ نکرده است.
توکلی با بیان اینکه در پاییز سال گذشته نامهای برای وزیر اقتصاد نوشته و از وجود 84 موسسه غیرقانونی خبر داده است، گفت: با شعار عدالت که عدالت ایجاد نمیشود. این رانتخواریها به بیعدالتی و ظلم دامن میزند. در شمال کشور این موسسات غیرقاونی، پدر مردم را درآوردهاند. در استان خراسان هم دو موسسه مالی اعتباری 8 میلیارد تومان از پولهای مردم را بردهاند جای دیگری برای خودشان سرمایهگذاری کردهاند. این موسسات به جان مردم افتادهاند. اگرچه وامهایی میدادند اما در اصفهان یکی از آنها ورشکست شد و مردم بیچاره شدند.
نماینده تهران خطاب به وزیر اقتصاد ادامه داد: شما اگرچه مسئول مستقیم این امر نیستید اما به عنوان عضو شورای پول و اعتبار و هیأت مدیره بانک مرکزی، چرا تا کنون در این زمینه فریاد نزدهاید و حق مردم را مطالبه نکردهاید و ما صدایتان را نشنیدهایم؟ ما که نمیتوانیم از دستگاههای زیر نظر رئیسجمهور و وزارتخانهها سوال کنیم ولی اگر اینگونه روند ادمه یابد ناچار از پیگرد قضایی رئیس کل بانک مرکزی هستیم. در دولت عدالت گستر که نباید این اتفاقات رخ دهد.
وزیر اقتصاد بار دیگر به دفاع از عملکرد خود پرداخت و گفت: چهار موسسهای که آقای توکلی به آن اشاره کردند، در دهه 70 مجوز فعالیت کردند و البته هر سه فعالیت غیرقانونی داشتند که با سه تای انها برخورد شده و تعطیل شدهاند. (گفتنی است نه توکلی از این موسسات نامی برد نه وزیر)
حسینی با اشاره به اینکه صدور مجوز تعاونیها در حوزه اختیارات وی نیست، خواستار توقع و تناسب انتظارات متناسب با اختیارات شد و گفت: بنده به وظیفهام برای پیگیری این امور عمل کردهام و کوشیدهام که نظارت بر عملکرد این موسسات را مطابق قانون را لحاظ کنم. البته برخورد و نظارت بر همه موسسات تبعات اجتماعی ندارد ولی با حمایت قوه قضاییه و نیروی انتظامی با مواردی که صاحب نفوذ بودند، برخورد شده است. با همتی که در بانک مرکزی و شورای پول و اعتبار وجود دارد، این برخوردها تداوم خواهد یافت.
وی با بیان اینکه به بند بند قانون سیاستهای اصل 44، معتقد است، تصریح کرد که اجرای تمامی این قانون در توان وی نیست و دیگر بخشهای دولت و مجلس نیز باید در این زمینه کمک کنند.
توکلی در آخرین اظهاراتش پس از سخنان وزیر اقتصاد گفت: عدم اجرای قانون و تاخیر در نظارت بر عملکرد موسسات مالی، به اقتصاد کشور ضربه زده است. دولتی که ادعای قانون گرایی دارد این یکی از قانون شکنیهایش است که به سود سرمایه داران و به ضرر مردم مستضعف است.
وی با بیان اینکه از حسن ظن وزیر اقتصاد و اعلام همراهیاش با نمایندگان مجلس، خرسند است، به نقل از هر سه نماینده سوال کننده گفت که نیازی به رای گیری در خصوص قانع کننده بودن پاسخهای وزیر نیست و امیدوار است که این رویکرد نظارتی در دولت ادامه یابد.
مصاحبه مهندس عزت الله ضرغامی كه بعد از مدتها در آن مشروح درباره مدیریت صداوسیما و به ویژه عملكرد این رسانه در حوادث سال 88 سخن گفته است، بابی را برای سخن گفتن منتقدان عملكرد ایشان باز كرده است. در همین زمینه احسان رستگار در یادداشتی به نقد دفاعهای رئیس صداوسیما پرداخته و نوشته است:
1- در قسمتی از مصاحبه ی شما كه در شماره ی 103 هفته نامه ی پنجره درج شد، در پاسخ به سؤالی در رابطه با این كه چرا تصاویر حوادث عاشورای 88 را پخش كردید گفته اید می خواستم به مردم «بگویم...»! مگر سازمان صداوسیما در شما یك نفر خلاصه می شود كه می خواسته اید بگویید؟ به كار بردن ناخواسته فعل اول شخص مفرد از جانب شما، یك دنیا حرف دارد كه تفسیرش،ذكر مصیبت است.
2- به گفته شما «به آقای موسوی گفتم شما 13 میلیون رأی آوردید كه این رأی یك رأی استثنایی است با صراحت به ایشان گفتم با تبلیغات صداوسیما بود كه چهره شما ظرف چند هفته برجسته شد» آیا 13 میلیون رأی آقای موسوی را شما با صداوسیما به ایشان داده اید؟
3- به عنوان كسی كه به آقای احمدی نژاد رأی داده و قویاً از كرده ی خود پشیمان است و به این نتیجه رسیده كه به قول شما اجتهادش غلط بوده، عرض می كنم اگر عدالت برقرار می شد و به مظلومانی همچون آقایان هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری اجازه می دادید تا برای دفاع از ناموسشان -كه همان آبرویشان است- در سیما حاضر شوند، شاید نسبت آرا تغییر می كرد .
پس برخی عوامل رسانه شما نهایت سعی خود را كردند تا آقای احمدی نژاد رأی بیاورند، حتی به قیمت پایمال شدن حق مظلوم و ریخته شدن آبروی مؤمن. مثلاً می خواستید چه كنید؟ نكند منظورتان از این كه ما با تبلیغات صدا و سیما چهره ی موسوی را برجسته كردیم این بوده كه مثلاً می خواستید مناظره ای برگزار كنید بین آقای احمدی نژاد و نه موسوی، بلكه بین احمدی نژاد و خودش؟ یا نه بین احمدی نژاد و كروبی، بین احمدی نژاد و مشایی؟ كار دیگری از دست شما بر می آمد؟ آیا صداوسیما در ایام پس از انتخابات یك رسانه ی حزبی بود یا یك رسانه ی ملی؟ این كه شما خودتان این قدر در این گفت و گو خودتان را تحویل گرفته اید و در ماه مبارك رمضان برای خود تند و تند نوشابه باز فرموده اید، از نشانه های مهمان نوازی تان است، اما بیانگر این است كه بهتر است كه كلاً همین رویه ی بكر بودن را ادامه داده و خیلی مصاحبه نكنید!
4- وقتی بنا بر مصاحبه ی خود آقای پور حسین، ایشان حق ورود به مناظره ها را نداشته و باید فقط زمان را اعلام می كردند، چطور می خواسته اید عدالت را در مناظره ها برقرار كنید؟ نقش و تأثیر دكتر پورحسین را كه یك روانشناس، استاد دانشگاه و مدیر شبكه ی سیماست، در حد یك تایمر تقلیل داده اید و هوش ما را هم در حد جلبك حساب كرده اید؟؛ وگرنه چطور كسی می تواند با این اعتماد به نفس این گونه با افتخار بگوید من در مناظره ها و بعد از فتنه خوب سیما را مدیریت كردم و این گونه شكوهمندانه خودش از خودش قدردانی كند؟!
5- صدا و سیما به عنوان رسانه ی ملی، چرا باید میتینگ انتخاباتی نامزد پیروز در انتخابات را به طور زنده از دو شبكه پخش كند؟ آیا این رسانه ی ملی است یا رسانه ی حزبی؟ رسانه ای كه در آن افراد غایب و غیر كاندیدا در انتخابات، وقتی از آنها نام برده می شود، حق حضور در سیما برای دفاع از آبروی خود را ندارند، چرا باید به كسی كه هنوز سكان دار دولت است دوباره فرصت دهد تا به انتقادات پاسخ بگوید؟ وقتی دولتی هنوز در مصدر قدرت است و رئیس آن مجدداً نامزد انتخابات می شود، اجتناب ناپذیر است كه اكثر صحبت ها و انتقادات نامزدهای دیگر به عملكرد و رویكرد دولت جاری برگردد. به این ترتیب آیا خنده دار نیست كه صداوسیما این را مصداقی از تضییع حق آقای احمدی نژاد بداند، ولی نام بردن به صراحت از هاشمی و ناطق نوری و خانواده هایشان و نسبت دادن دزدی و ناپاكی به آنان را ظلم تلقی نكند و به موجب آن وقتی برای دفاع برای آنان در نظر نگیرد؟
6- در مصاحبه گفته اید نحوه ی تعامل صدا و سیما با رئیس جمهور هیچ تغییری نكرده است. از هر دو جهت به این اظهار نظر شما ایراد وارد است. با این تحولات چند ماه اخیر، اگر تعامل صدا و سیما هیچ تغییری نكرده است، نشان دهنده ی بی تفاوتی شما به عنوان رئیس صدا و سیما و یك نخبه است و می توانید با همان روندی كه شما و دوستانتان دیگران را بی بصیرت خوانده اید، این بار خودتان بی بصیرت، كم بصیرت، دچار بی بصیرتی موضعی، ناكام در عرصه ی بصیرت و امثالهم خوانده شوید. اگر هم نحوه ی تعامل شما تغییر كرده و آن را انكار می كنید، صداقت شما به عنوان رئیس صدا و سیما بیش از پیش زیر سؤال می رود.
7- نكته ی دیگری كه در مصاحبه دیده می شود و بسیار تأسف برانگیز بود، این است كه شما مبنای برنامه ریزی و اتخاذ رویكرد و موضع صداوسیما را متأسفانه همان طور كه كارشناسان و منتقدین حدس می زدند، موضع گیری و اظهار نظر رسانه های خارجی و معاند قرار داده اید. یعنی هرگاه آنها گفتند صفر، ما باید بگوییم نه یك، هرگاه گفتند سلام، ما باید بگوییم خداحافظ، هرگاه گفتند فلانی با فلانی اختلاف نظر دارد ما باید بگوییم خیر همه با هم خوبند و همه چیز آرام و امن و امان است، اگر گفتند رئیس جمهور با رهبری اختلاف نظر دارد و به موجب آن قهر كرده، ما فارغ از صحت و سقم قضیه، باید انكار كنیم و بگوییم خیر و ای پدر سوخته های معاند! چرا چشم ندارید خوشی ما را ببینید! حالا كه این طور شد، از چپ و از راست در خبر ساعت 8، 9، 14، 19، 20:30، 21، 22 و 22:30 می گوییم كه رابطه ی ما با هم پدر و پسری است!
8- این كه شما چرا در این مدت فقط با مجله پنجره مصاحبه كرده اید، احتمالاً بی ارتباط با گروه رسانه ای نزدیك به شما نیست. عزیزانی كه در اتاق فكر دیروز، امروز، فردا چنان كردند كه نظر مردم در مورد صدا و سیما و علی الخصوص برنامه های سیاسی اش منفی تر شود.
9- در آخر هم مجدداً این سؤال خنده دار را می پرسم؛ آیا واقعاً به نظر شما صدا و سیما موسوی را 13 میلیونی كرد؟ البته از جهتی واقعاً شاید هم این گونه بوده است. شاید اگر صدا و سیما منصفانه و بی طرفانه به رسالت رسانه ای اش عمل می كرد، رأی موسوی از 13 میلیون بیشتر یا كمتر می شد. این كه شما رأی موسوی را كم كردید یا زیاد خیلی محل بحث بنده نیست؛ آن چه عذاب آور است، این است كه تنها وسیله ای كه ظرفیت اقناع مردم و معترضین به انتخابات را داشت، سیما بود كه شما رئیسش بودید. ای كاش واقعاً می دانستید كه صدا و سیما رسانه ی شخصی یا حزبی یا گروهی نیست.
منبع: آینده نیوز
آیتاللهالعظمی یوسف صانعی در شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان، برای خلاصی زندانیان بیگناه و اسرای مظلوم دعا کرد و از خدای متعال خواست به کسانی که به انسانها رحم نمیکنند، مهربانی و عطوفت عنایت کند. ایشان همچنین با تاکید بر آگاهی ملتها، آیهی مبارکهی «وَسَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنقَلَب ینقَلِبُونَ» را به ظالمان یادآور شد و گفت: دیکتاتورها بدانند هم دیکتاتوری خواهد رفت و هم دیکتاتورها
به گزارش کلمه، این مرجع تقلید در سخنرانی خود در دومین شب قدر رمضان امسال، با اشاره به گرفتاریها و مشکلات زیاد جامعه، از جمله بیکاری، فشارهای اقتصادی، اعتیادهای خطرناک، فساد، ناهنجاریهای اجتماعی، گرفتار شدن خوبان، اسیر شدن نخبگان مملکت و فرزندان انقلاب؛ تصریح کرد: امیر المؤمنین حق مرغابیها را فراموش نمیکند، ما حقوق انسانها را به ضدش عمل میکنیم؛ نهتنها حقوقشان را مراعات نمیکنیم، بلکه ظلمی مضاعف و ظلمی دوچندان درباره آنها روا میداریم.
ایشان همچنین با اشاره به جملهای از پیامبر که از زبان امام علی(ع) نقل شده، تاکید کرد که انسانهای مغرور و مستبد در اسلام، هیچ ارزشی ندارند و انسانهای خودخواه با پیامبر فاصلهای نامتناهی دارند.
متن کامل سخنرانی آیتالله صانعی به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر ایشان بدین شرح است:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
مرحوم آیتالله العظمی آشیخ جعفر شوشتری در رابطه با بیستویکم ماه مبارک رمضان و شبهای قدر میگوید کسی بار سفر بسته که همه ابزار و وسائل رفع گرفتاریها را از گرفتاران همراه خود دارد؛ یعنی همه وسائل شفاعت را با خود دارد. امیر المومینن(سلام الله علیه) بهعنوان یک انسان، در حد خودش مظهر همه صفات جمال و جلال الهی بوده؛ یعنی این صفات و اسمائی را که در جوشن کبیر خواندیم، امیر المؤمنین در حد خودش مظهر آنها بوده و در خودش آن صفات را پیاده و عمل کرده است. چون انسان موحد باید رنگ الهی به خود بگیرد.
مرحوم شیخ صدوق(قدس سره الشریف) هم در امالی میگوید: افضل اعمال امشب مذاکره علمی است. ما برای این که هم بین ادعیه وارده و هم بر سر گرفتن قرآن و توسل به معصومین و هم عمل به آن چه که شیخ صدوق فرموده را جمع کرده باشیم، یک حدیث از امیر المؤمنین نقل میکنم. اصبغبننباته یکی از دوستان امیر المؤمنین می گوید: ما روز بیستویکم ماه مبارک رمضان با عدهای از صحابه مثل حارثبن سویدبن غفیله و جماعتی دیگر رفتیم در خانه امیر المؤمنین نشستیم، شنیدیم که از خانه علی صدای گریه بلند بود. امام مجتبی(ع) بیرون آمد و فرمود امیر المؤمنین دستور داده به خانههایتان بروید. همه رفتند اما اصبغ میگوید من ماندم خیلی هم گریه کردم؛ امام مجتبی رفت و برگشت و فرمود: مگر نگفتم بروید؟ عرض کردم: چرا، «اما لا والله یا بن رسول الله لایتابعنی نفسی ولا یحملنی رجلی ان انصرف»؛ جانم به من اجازه رفتن نمیدهد، تحمل رفتن را ندارم، پاهایم را نمیتوانم حرکت بدهم، نمیتوانم قدم از قدم بردارم و بروم مگر این که امیر المؤمنین را ببینم. بعد هم میگوید گریه کردم امام مجتبی رفت و بازگشت و فرمود: بیا امیر المؤمنین اجازه داده به عیادتش بروی. میگوید: وارد شدم امیر المؤمنینی که هیچگاه در طول زندگی اش تکیه نکرده بود، دیدم بر یک وساده و متکایی تکیه کرده است. میگوید دیدم پیشانیبند زردی به پیشانی مبارکش بسته شده. آنقدر خون از فرق مبارکش آمده که صورتشان زرد شده و من نمیتوانستم بین دستمال زردی که به سرش بسته شده بود و صورتش، تفاوتی ببینم. بنا کردم گریه کردن، دستش را بوسیدم روی پاهایش افتادم. فرمود: «لا تبک یا اصبغ فانها والله الجنه»؛ گریه نکن به هر حال بعد از این شهادت، بهشت است و رضوان الهی. عرض کردم: شما به بهشت میروید ولی من برای فقدان شما گریه میکنم، یا امیر المؤمنین «جعلت فداک حدثنی بحدیث سمعته من رسول الله صلی الله علیه و آله» یک حدیث که از پیغمبر شنیدید، برای من بگویید. دیگر بعد از این از شما حدیثی نمیشنوم.
خوب، اصبغ خیلی زیبا حرف زده، میگوید یک حدیثی بگویید چون من بعد از این دیگر از شما حدیث نمیشنوم آن هم از پیغمبر باشد. امیر المؤمنین پاسخ مثبت داد و فرمود: «نعم یا اصبغ، دعانی رسول الله یوما» اصبغ، یک روز پیغمبر مرا خواست و فرمود: برو به مسجد و از بالای منبر من - ظاهراً آن وقتی بوده که پیغمبر دیگر در بستر افتاده بود- مردم را به سوی خود دعوت کن و بگو مردم به مسجد بیایند. حمد و ثنای خدا را به جا بیاور، بر من صلوات زیاد بفرست، بعد این جملات را به مردم بگو: «ایها الناس انی رسول رسول الله الیکم» من پیغامآور پیغمبر هستم. پیغمبر فرموده همانا لعنت خدا و لعنت فرشتگان مقرب و انبیای مرسل و لعنت من بر کسی که خود را به غیر پدر نسبت بدهد یا ادعا کند «الی غیر موالیه»، به غیر مولا و آقای خودش ادعا کند «او ظلم اجیرا اجره» یا به کارگری در پرداخت مزدش ظلم کند «فاتیت مسجده و صعدت منبره» امیر مؤمنان می فرماید: به مسجد رفتم و بالای منبر قرار گرفتم. قریش مرا دیدند و به طرف من آمدند. حمد و ثنای الهی کردم و بر پیغمبر صلوات فرستادم و بعد گفتم: من رسول رسولالله هستم و از رسولالله برای شما پیغام دارم، و آن جملات را نقل کردم پیغمبر فرموده: «ألا إن لعنة الله ولعنة ملائکته المقربین وأنبیائه المرسلین ولعنتی على من انتمى إلى غیر أبیه، أو ادعى إلى غیر موالیه، أو ظلم أجیرا أجره» اینها را که پیغمبر فرموده بود، تکرار کرد. «فلم یتکلم أحد من القوم» هیچ کس صحبت نکرد جز یک نفر بلند شد و عرض کرد شما حرف پیغمبر را ابلاغ کردید ولکن کلام شما یک ابهامی دارد و تفسیر نشده. به او گفتم: من میروم از پیغمبر میپرسم و برمیگردم - نخواست از خودش معنی کند- میگوید رفتم خدمت رسولالله به پیغمبر قضیه را عرض کردم، فرمود برو مسجد و حمد و ثنا کن و بگو: این تفسیر آن موارد است: «أیها الناس ما کنا لنجیئکم بشئ إلا وعندنا تأویله وتفسیره» هر چه ما به شما گفتیم تأویل و تفسیرش نزد ماست. «ألا وإنی أنا أبوکم» پیغمبر فرموده من پدر شما هستم پدر روحانی شما. «ألا وإنی أنا مولاکم» من سرپرست شما و مولای شما هستم «ألا وإنی أنا أجیرکم» [امالی شیخ مفید، ص ۳۵۱] من اجیر و کارگر شما هستم. این جملات آخری است که از امیر المؤمنین غیر از وصیتنامهاش در روز گذشته نقل شده است. آن که بنده عنایت داشتم، این مطلب است که پیغمبر خودش را اجیر مردم میداند نه آقا، سلطان و پادشاه مردم، نه رئیس مردم، بلکه برعکس است، من اجیر شما هستم. شما هر جوری که مصلحت بدانید و خلاف موازین شرع نباشد، به من بگویید، من عمل میکنم. من اجیر شما هستم در هدایت کردن شما. اصلا من برای هدایت شما آمدهام. من برای حفظ امنیت شما آمدهام ، من اجیر، راعی و حافظ شما هستم نه آقا و سرکرده شما و نه کسی که بخواهم به شما دستور و فرمان بدهم.
این جمله «الا وانا اجیرکم» را باید بر سر چهارراه بشریت و سردر سازمانهای حقوق انسانی نوشت و اعلام کرد انسانهای مغرور و مستبد در اسلام، هیچ ارزشی ندارند، انسانهای خودخواه با پیامبر فاصلهای نامتناهی دارند
این جمله «الا وانا اجیرکم» را باید بر سر چهارراه بشریت و سردر سازمانهای حقوق انسانی نوشت و اعلام کرد انسانهای مغرور و مستبد در اسلام، هیچ ارزشی ندارند، انسانهای خودخواه با پیامبر فاصلهای نامتناهی دارند. باید به همه گفت که اسلام این چنین میگوید. رئیس مسلمین خود را اجیر و کارگر میداند نه حاکم علی الاطلاق و این که من هرچه بگویم، این است و جز این نیست. نه، چنین شخصی با اسلام فاصله فراوان دارد.
امروز نویسندگان ابعاد زندگی علی را شرح داده اند، ولی متأسفانه و صد افسوس که ابعاد حکومتی علی و رسولالله را شرح نداده اند. پیامبر نیز حاکمیت داشته و مدتی بعد از رسالت حاکم بوده، آن ابعاد حاکمیت بهعنوان فقه در حوزههای علمیه باز نشده؛ و تنها یک نامه مالک اشتر است که گاهی خوانده میشود. البته شهید مطهری درباره حکومت علی بحثهایی دارد، اما در حوزههای علمیه به عنوان یک بحث فقهی بحث نشده و مطرح نگردیده است. انسانیت علی و رعایت حقوق امیر المؤمنین نسبت به دیگران آن چنان که باید و شاید بحث نشده است.
امیر مؤمنان صبح روز نوزدهم میخواهد بیاید بیرون، مرغابیهای منزل بنا میکنند به سروصدا کردن، سفارششان را میکند و می فرماید: دخترم، این مرغابیها را مواظبت کن، اذیت نشوند «صوائحُ تتبعها نوائحُ».
علی به مسجد می رود، ولی لحظاتی بعد، ایشان را به خانه باز میگردانند. پزشک معالج زخم سر را معاینه میکند و تشخیص میدهد که شمشیر مسموم بوده و کار از کار گذشته است. ظاهرا گفتهاند امیر المؤمنین نیاز به شیر دارد. کودکان یتیم ظرفهای شیر را به دست گرفته در منزل علیبن ابیطالب جمع میشوند. ، علیبن ابیطالب سفارش میکند شیر را برای عبدالرحمن هم ببرید؛
بهجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر تو است اکنون به اسیر کن مدارا
کجا بشریت به این حد رسیده است؟ چرا این حقوق بشر امیر المؤمنین را با علم و عمل پیاده نمیکنیم؟ چرا امروز که توان تبلیغاتی وسیع داریم، تبلیغات ما نمیتواند این روح بزرگ علی و تشیع را به دنیا بفهماند؟ اما متأسفاته شاهدیم که به جایش چهره اسلام را چنان کریه میکنیم که من فکر میکنم اگر خدای ناخواسته اوضاع این چنین باشد، دیری نگذرد که جمعیت زیادی از اسلام برگردند مردم هم گرفتارند؛ چرا گرفتاری مردم را حل نمیکنیم؟ چرا مثل امیر المؤمنین حرکت نمیکنیم؟ امیر المؤمنین حقوق همه را مراعات میکرد و خود را بالاتر نمیدانست.
خدایا ما با جامعه افسردهای روبهرو هستیم . ای امیر المؤمنین امشب به فریاد ما برس. خدایا ما با گرفتارهای زیادی روبهروییم. خودمان هم گرفتاری زیاد داریم. مشکلات جامعه بسیار زیاد است؛ بیکاری، فشارهای اقتصادی، اعتیادهای خطرناک، فساد، ناهنجاریهای اجتماعی، گرفتار شدن خوبان، اسیر شدن نخبگان مملکت و فرزندان انقلاب. امیر المؤمنین حق مرغابیها را فراموش نمیکند، ما حقوق انسانها را به ضدش عمل میکنیم؛ نهتنها حقوقشان را مراعات نمیکنیم، بلکه ظلمی مضاعف و ظلمی دوچندان درباره آنها روا میداریم، اما ظالمین بدانند و مطمئن باشند «وَسَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنقَلَب ینقَلِبُونَ». دیکتاتورها بدانند هم دیکتاتوری خواهد رفت و هم دیکتاتورها. ملتها دیگر آگاه شدهاند.
خدایا همه مریضهای ما را امشب شفای عاجل عنایت فرما.
خدایا همه گرفتاران از انسانها، مسلمین و شیعیان علیبن ابیطالب را از گرفتاری نجات عنایت فرما.
پروردگارا، هرچه زودتر مقدمات استخلاص زندانیان بیگناه و اسرای مظلوم ما را فراهم فرما.
خدایا، مهربانی و عطوفتت را در قلب آنانی که به انسانها رحم نمیکنند، مقداری عنایت کن تا به انسان ها رحم کنند.
خدایا گذشتگان ما را مشمول مغفرت و رحمتت قرار ده.
خدایا پدر و مادر ما و آنهایی را که بر ما حق داشته و حق دارند مشمول مغفرتت قرار ده.
خدایا، امام امت و دو یادگارش را مشمول رحمت خودت قرار ده.
خدا، شهدای ما درجاتشان عالی است، متعالی گردان.
پروردگارا، ما غیر از این که از تو بخواهیم، راه دیگری نداریم و رفع همه گرفتاریها را از تو میخواهیم.
مخالفان معمر قذافی توانستهاند به مجتمع بابالعزیزیه، مقر او در طرابلس، نفوذ کنند.
به دنبال درگیری سنگین مخالفان دولت لیبی و نیروهای وفادار به سرهنگ قذافی در طرابلس، پایتخت لیبی، صدها نفر از نیروهای مخالفان وارد مقر سرهنگ قذافی شدهاند.
گزارش شده است که مخالفان آقای قذافی در داخل مجتمع بابالعزیزیه، مقر او در طرابلس، هستند و برای ابراز شادمانی دست به تیراندازی هوایی زدهاند.
مطالب مرتبط
تعدادی از نیروهای مخالفان سر مجسمه سرهنگ قذافی را جدا کردهاند و برخی از آنها در مقابل مجسمه مشت طلایی که هواپیمایی جنگی را در دست دارد، ژست گرفتهاند. به گفته خبرنگاران، این مجسمه به نمادی از قدرت سرهنگ قذافی تبدیل شده بود.
مشخص نیست که آیا سرهنگ قذافی یا اعضای خانوادهاش در محل این مجتمع هستند یا نه.
بابالعزیزیه از معدود مناطق طرابلس بود که تحت کنترل نیروهای وفادار به سرهنگ قذافی قرار داشت.
براساس گزارشها، محوطه اطراف هتل محل استقرار خبرنگاران خارجی در طرابلس هم محل درگیری دو طرف بوده است. این هتل تحت کنترل نیروهای وفادار به سرهنگ قذافی است و براساس گزارشها، صدای تیراندازی و انفجار در نزدیکی این هتل به گوش میرسد.
مقامات ناتو تایید کردهاند که هواپیماهای این نیروها بر فراز طرابلس به پرواز درآمدهاند، اما گزارشها در باره حمله هوایی ناتو به مقر سرهنگ قذافی، تایید نشده است.
در عین حال، کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، در کنفرانسی خبری گفته است که برای کمک به روند انتقال قدرت در لیبی، لازم است که کشورهای اروپایی رویکردی منسجم و هماهنگ داشته باشند.
خانم اشتون به نقل از مصطفی عبدالجلیل، رئیس شورای ملی انتقالی لیبی که با او دیدار کرده است، گفت که مخالفان سرهنگ قذافی هم اکنون کنترل ۸۰ درصد طرابلس را در دست دارند.
درگیری مخالفان سرهنگ قذافی و نیروهای وفادار به او در شرایطی وارد سومین روز شد که سیفالاسلام، یکی از پسران معمر قذافی که گفته میشد جانشین پدرش خواهد شد، در اولین ساعات روز سه شنبه، ۲۳ اوت، با حضور در جمع هوادارانش در طرابلس گفت که دولت لیبی "کمر مخالفان مسلح را در این شهر شکسته است."
سیفالاسلام قذافی در شرایطی در جمع طرفدارانش حاضر شد که مخالفان دولت لیبی، از بازداشت او خبر داده بودند.
گزارش شده است که محمد، یکی دیگر از پسران قذافی هم که خبر بازداشتش منتشر شده بود، از دست مخالفان گریخته است.
نیاز فوری به خدمات پزشکی
به دنبال چندین روز درگیریهای مسلحانه در طرابلس، مسئولان صلیب سرخ جهانی اعلام کردند که برای ارائه خدمات در این شهر نیازی فوری به تجهیزات پزشکی و کارکنان بیشتر در بخش درمانی وجود دارد.
یکی از مسئولان صلیب سرخ در طرابلس به بیبیسی گفت که به دلیل ادامه درگیریها در شهر، بسیاری از کارکنان بخش درمانی به سختی میتوانند خود را به بیمارستانها و دیگر بخشهای ارائهدهنده خدمات پزشکی برسانند.
صلیب سرخ اعلام کرده است که هم نیروهای مسلح و هم افراد غیرنظامی از جمله مجروحان درگیریهای طرابلس هستند.
در عین حال، اعضای شورای ملی انتقالی لیبی که رهبری مخالفان سرهنگ قذافی را به عهده دارند، اعلام کردهاند که اعضای این شورا امیدوارند که بتوانند روز چهارشنبه، ۲۴ اوت، به طرابلس بروند و دولت جدیدی را تشکیل دهند.
شورای ملی انتقالی لیبی در جریان درگیری بین مخالفان و نیروهای وفادار به سرهنگ قذافی، در شهر بنغازی مستقر بود.
این شورا در بیانیه خود ابراز امیدواری کرده است که نیروهای مخالف حکومت بتوانند روز چهارشنبه به طور کامل در فرودگاه شهر و مناطق اطراف آن مستقر شوند و امنیت پرواز به پایتخت را فراهم کنند.
- ویلیام هیگ، وزیر خارجه بریتانیا، از سلاحهایی که در دست مخالفان و شبه نظامیان هست، ابراز نگرانی کرد.
-سوئیس قول داده به محض این که سازمان ملل تحریمهای دولت قذافی را بردارد، میلیونها دلار از اموال این کشور که در سوئیس بوده و مسدود شده بودند را آزاد میکند. به گزارش رویترز، بیشتر این اموال متعلق به شرکتهای دولتی هستند.
-آمریکا به مخالفان که کم کم قدرت را در لیبی به دست میگیرند، قول داده که حدود یک و نیم میلیارد دلار از اموال مسدود شده لیبی را برای کمک به آنها آزاد کند.
-آمریکا به مخالفان قذافی قول کمک بزرگی را داده است.
-یک سخنگوی سازمان ملل: دبیر کل سازمان ملل در گفتوگو با رهبر شورای ملی انتقالی لیبی از او خواست تا "آشتی ملی" در کشور برپا کند.
-ماموران مخفی بریتانیا به دنبال یافتن سرهنگ قذافی هستند که در مقرش نبوده و گریزان است. در زیر مقر او تونلهایی هست که به نقاط دیگر شهر راه دارد.
-صدای تیراندازی در اطراف هتل خبرنگاران زیاد شده. خبرنگاران خارجی به طبقات بالاتر هتل فرار کردهاند.
-تحلیلگران مسائل نظامی میگویند، بعد از هفتهها بنبست در عملیات مخالفان، احتمال آموزشهای نظامی توسط نیروهای غربی و عرب به مخالفان را افزایش داده است.
-یکی از سخنگویان مخالفان به بیبیسی گفت که تصاویر ورود مخالفان به مقر معمر قذافی و بالارفتنشان از مجسمه مشت طلایی، نمادین است.
-رویترز به نقل از مخالفان مسلح قذافی گزارش داده که آنها کنترل شهر نفتی راسلانوف را به دست گرفتهاند.
-رویترز گزارش داده طرفداران قذافی که در برابر نیروهای مخالفان در راسلانوف مقاومت میکردند، حالا به سمت "دره سرخ" عقبنشینی کردهاند. این دره سر راه "سرت" زادگاه آقای قذافی است.
مقر قذافی به تسخیر مخالفان در آمد
نماینده مرند و جلفا با اسفبار خواندن وضعیت اشتغال در این دو شهرستان، گفت: ۴۵ درصد افراد در شهرستانهای مرند و جلفا بیکار هستند. وی همچنین به بیکاری ۸۵ درصدی مرزنشینان این منطقه اشاره کرد.
سیروس سازدار در جلسه علنی امروز - سهشنبه اول شهریور - مجلس، در نطق میاندستور خود، با اشاره به اینکه عینالدوله معتقد بود ایرانیها در آذربایجان مستاجرند و مستاجر خانه را آباد نمیکند، گفت: آذربایجانیها لقب سر ایران بودن، یعنی صاحبخانه بودن را به درستی با رشادتهای وصفناپذیر تاریخی خود به اثبات رساندند. اما متاسفانه عملکرد برخی مسئولان شعار امثال عینالدولهها را در ذهنها تداعی میکند.
وی ضمن تجلیل از خدمات ارائه شده در این ۳۲ سال، کمرنگشدن عدالت در عملکردها را مورد انتقاد قرار داد و افزود: با نگاهی به استان آذربایجانشرقی به وضوح مشخص است که این استان با اعمال ضعیف مدیریتها به دو منطقه توسعه یافته (جنوب استان) و کمتر توسعهیافته (شمال استان) تقسیم شده است.
وی آمار بیکاری در شهرستانهای مرند و جلفا را «۴۵ درصد نیروی انسانی بیکار و معادل ۴۰ درصد نیروی انسانی شاغل در شغلهای کاذب و خدماتی و تنها ۱۵ درصد افراد شاغل در فعالیتهای کشاورزی و دامداری» اعلام کرد و در این زمینه به نامه شماره ۱۱/۱/۸۰۸۰۹ مورخ ۲۵/۶/۸۶ وزرای کشور و نیرو و جهاد کشاورزی به احمدی نژاژد اشاره کرد که به گفته وی، «گواه وضعیت اسفبار این منطقه است.»
همچنین به گزارش پارلمان نیوز، سازدار در نطق خود بیکاری ۸۵ درصدی مرزنشینان را نشانه عدم رعایت عدالت و فراموش نمودن مرزنشینان دانست و پرسید: کدامین قدرت در استان و دولت حاکم است که حتی رئیس دولت را برای افتتاح یک واحد گاوداری ۶۰۰ راسی به استان دعوت مینماید؟
رئیس سازمان هواپیمایی کشوری به مدیر فرودگاه بینالمللی امام (ره) اعلام کرده با توجه به نظر محمود احمدینژاد، لازم است ارائه سوخت به پروازهای شرکت هواپیمایی K.L.M کشور هلند جلوگیری شود.
این موضوع از سوی مدیرکل فرودگاه به رئیس شرکت K.L.M ابلاغ شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر