در نوشتار قبلی تحت عنوان «مهجوریت تئوریک قرآن کریم» به این بحث پرداختیم که آنچه در میان یهودیان و مسیحیان رخ داده بود و آن اینکه با پشتوانه تئوری و نظریه، کتاب مقدس از صدر به زیر کشیده شد و در واقع چیزی به نام سنت مقدم بر آن شد که البته نتیجه اش این بوده که عالم دین، محور دین قرار می گرفت، در اسلام نیز مشابه آن دیده می شود. در واقع آن چیزی که سنت خوانده می شود، حتی سنتی ضعیف و غیر معتبر، چه بسا بر مسلمات قرآنی مقدم شود و این معنای مهجوریت تئوریک قرآن است. تصمیم بر این داشتم که سخنی را که این روزها توسط یکی از عاملان مشهور حوزه علمیه قم مطرح شده به عنوان شاهدی بر مدعای خود و به عنوان نمونه ای از مهجوریت تئوریک قرآن کریم بیاورم که البته در آن نوشتار به جهت پرهیز از تطویل به آن نپرداختم و اکنون به صورتی مجزا به آن می پردازم.
در صفحه اول یکی از نشریات (هفته نامه شما، شماره ۷۰۴) با تیتر درشت از یکی از عالمان حوزه علمیه قم نقل شده بود که: «مخالفت با ولایت فقیه مخالفت با ائمه اطهار و در حد شرک به خداوند است» و در ذیل این عنوان از آن عالم نقل شده بود که سند و مدرک این سخن برخی از روایات است. ظاهرا مقصود ایشان روایتی است که گاهی از آن با عنوان مقبوله عمر ابن حنظله یاد می شود. در این روایت کلینی از محمد ابن یحیی، از محمد ابن حسین، از محمد ابن عیسی، از صفوان ابن یحیی، از داود ابن حصین، از عمر ابن حنظله روایت نموده که گفت از امام صادق(ع) درباره دو مرد از اصحابمان [شیعیان] که بین آنان درباره دین یا میراث نزاعی رخ داده بود و محاکمه را نزد سلطان یا قاضی بردند، پرسش نمودم که آیا چنین کاری حلال و رواست؟ حضرت فرمود:
«کسی که در مورد حق یا باطلی محاکمه را به نزد آنان [سلطان و قاضیان جور] ببرد، بی گمان محاکمه به نزد طاغوت برده، و آنچه به نفع او حکم شود، گرفتن آن حرام است، اگر چه حق برای وی ثابت باشد، چرا که آن [اموال] را به توسط حکم طاغوت باز پس گرفته، با اینکه خداوند متعال دستور فرموده که به آن کفر بورزند و فرموده «اینان می خواهند محاکمه به نزد طاغوت ببرند، با اینکه مامور شده اند که به آن کفر بورزند». عرض کردم: پس چه باید بکنند؟ فرمود: دقت کنند در میان شما آن کس که حدیث ما را روایت می کند و در حلال و حرام ما ابراز نظر می کند، و احکام ما را می شناسد، وی را به عنوان حَکَم قرار دهند، چرا که من او را حاکم شما قرار دادم، پس آنگاه که به حکم ما حکم نمود و از وی نپذیرفتند بی گمان حکم خدا را سبک شمرده و به ما پشت کرده اند و کسی که به ما پشت کند [و حکم ما را رد کند] به خداوند پشت کرده و این در حد شرک به خداوند است» (اصول کافی، ج۱، ص۶۷؛ وسائل، ابواب صفات قاضی، باب ۱۱، ح۱).
آیا این روایت می گوید مخالفت با ولایت فقیه در حد شرک است؟ آیا این روایت از چنان اعتباری برخوردار است که این مطلب مهم از آن برداشت شود؟ آیا آنچه از این روایت برداشت شده با قرآن مجید سازگار است؟ و ... بحث را در چند مرحله پی می گیریم: ۱- این روایت از نظر سند اشکالاتی دارد، اما چون از طرف اصحاب [فقهای شیعه] تلقی به قبول شده، آن را مقبوله می خوانند. با این حال در سلسله سند این حدیث سه نفر وجود دارد، یعنی محمد ابن عیسی و داود ابن حصین و عمر ابن حنظله، که عدالت و وثاقت آنان مورد اختلاف و مناقشه جدی بوده است (آیت الله منتظری، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ج۲، ص ۲۱۵-۲۱۷). پس این حدیث به لحاظ سند، یک خبر به اصطلاح، صحیح نیست و به هر حال سندش اشکالات جدی دارد.
۲- آیا از این حدیث می توان نصب فقهاء به حاکمیت در زمان غیبت امام را برداشت کرد؟ پرسش سوال کننده از زمان حضور است، زمانی که حاکمی جور وجود دارد و امام(ع) مسئولیتی ندارد. پرسش این است که آیا در این زمان دعاوی خود را نزد حاکم جور ببریم. پس اولا سخن از قضاوت است و نه حکومت؛ و ثانیا بحث از زمان حضور است و نه زمان غیبت. بنا بر این این حدیث اساسا به لحاظ محتوا ارتباطی با بحث ولایت فقیه ندارد. فقیه برجسته معاصر، حضرت آیت الله منتظری(ره) ارتباط این روایت را با مساله ولایت فقیه رد می کند و چندین شاهد و دلیل برای آن می آورد (همان، ج۲، ص۲۳۵-۲۴۳).
۳- پیامبر خدا، که در سلسله مراتب دینی بالاترین درجه را دارد، دو شأن دارد، یکی بیان احکام خدا و دیگری اجرای آنها در اجتماع. حال سوال این است که مطابق قرآن مجید آیا مخالفت با کدامیک از این دو شأن، شرک است؟ آیا اگر کسی حتی رسالت پیامبر اسلام (ص) را قبول نداشته باشد، مشرک است؟ قطعا اهل کتاب رسالت آن حضرت را قبول نداشتند. با این حال قرآن مجید آنان را موحد به حساب می آورد و به پیامبر (ص) دستور می دهد که به اهل کتاب بگوید بیایید به سمت کلمه ای که نزد ما و شما مشترک است و آن اینکه کسی غیر از خدا را نپرستیم و ... (آل عمران/۶۴)
در آیه ای دیگر آمده است که یهودیان و مسیحیان که به خدا و روز قیامت اعتقاد دارند و عمل صالح انجام می دهند اهل نجاتند (بقره/۶۲؛ مائده/۶۹). پس نپذیرفتن رسالت پیامبر(ص) به معنای شرک نیست تا چه رسد به امام؛ فقیه که جای خود دارد.
این در رابطه با اصل رسالت پیامبر بود. اما این معلوم است که کسی که حقانیت پیامبر برایش ثابت شده باشد و زیر بار نرود، در واقع خدا را رد کرده و کافر است. از اصل رسالت که بگذریم وقتی سراغ احکام پیامبر می رویم همان طور که فقها گفته اند اگر انکار یک حکم به انکار خدا و رسول او منتهی شود، که چنین چیزی با عناد همراه است، به کفر منتهی می شود، اما تخلفات عادی تنها گناه و حرام است و نه بیش از آن.
این در رابطه با شأن بیان حکم خدا، اما در رابطه با حکومت و اجرا، وقتی خداوند به پیامبر دستور می دهد که با مردم در امور حکومتی مشورت کند پس مردم در هنگام مشورت می توانند با سخن پیامبر مخالفت کنند. اما وقتی پیامبر پس از مشورت رأی نهایی را اعلام کرد در آن صورت آن رأی و نظر تبدیل به قانون می شود و تخلف از آن حرام است و باز نه بیش از آن.
۴- با اینکه قرآن مجید با شدت تمام با شرک مبارزه می کند، اما منطق قرآن این گونه است که حتی الامکان انسان ها را از دایره شرک خارج کرده و در دایره توحید وارد کند. از چند قرن قبل از ظهور اسلام تثلیث به یک آموزه رسمی و رایج مسیحی تبدیل شده بود و مسیحیان حجاز نیز به آن اعتقاد داشتند. قرآن مجید با اینکه تثلیث را با قاطعیت رد می کند با این حال مسیحیان را موحد به حساب می آورد. همینکه آنان به خدای یگانه اعتقاد دارند و گمان می کنند آموزه تثلیث به یگانه پرستی لطمه نمی زند، هر چند در این امر اشتباه می کنند، با این حال قرآن مجید آنان را موحد به حساب می آورد. پس منطق قرآن این نیست که با بهانه ای انسان ها را از دایره توحید خارج کند، بلکه بر عکس، اصل قرآن این است که انسان ها را با اندک بهانه ای وارد دایره توحید کند.
۵- پس اینکه مخالفت با ولایت فقیه را کسی در حد شرک به حساب آورد نه با آیات قرآنی سازگار است و نه با منطق آن. اما سوال این است که مقصود از «مخالفت با ولایت فقیه» چیست؟ کسانی که امروز سخن از شرک بودن مخالفت با ولایت فقیه را به میان می آورند از سوی دیگر اطاعت محض و بی چون و چرای از ولی فقیه را واجب و ضروری اعلام می کنند. اگر شرک شمردن مخالفت با ولایت فقیه با قرآن مجید به هیچ وجه سازگاری ندارد، اما از قرآن مجید بر می آید که اطاعت محض و بی چون و چرای از عالم دین شرک است. قرآن مجید یهودیان و مسیحیان را مورد مواخذه قرار می دهد که عالمان خود را ربی در کنار خدا قرار دادند و روایات پرشمار در این باره می گوید که مقصود این است که اطاعت محض و بی چون و چرا می کرده اند و مفسران عموما همین را فهمیده اند(توبه/۳۱؛المیزان، ذیل آیه فوق). پس باید به آقایان محترم بگوییم مطابق قرآن مجید مخالفت با ولایت فقیه شرک نیست، بلکه اطاعت محض و بی چون و چرا از ولی فقیه شرک است.
۶- اساسا تعبیر اطاعت از ولی فقیه که در دوران ما رواج زیادی یافته، چندان روشن نیست و هیچ اطاعتی مستقل و مجزای از قانون منطقی و معقول نمی باشد. نظامی بر پا گردیده که ساختار آن متناسب با زمان و نیاز جامعه با رأی و نظر مردم شکل گرفته است. در این نظام و قانون اساسی آن برای ولی فقیه نقش و جایگاهی در نظر گرفته شده است. آنچه در این نظام به صورت قانون در آید، که البته در کل فرایند تصویب قانون ولی فقیه نیز نقش دارد، واجب الاطاعة است و همگان باید به آن گردن نهند. پس آنچه باید اطاعت شود قانون است و در واقع قانون در راس امور است. همگان، حتی ولی فقیه، باید از قانون اطاعت کنند و قانون، و تنها قانون، فصل الخطاب است. و البته مخالفت با قانون غیر مشروع و حرام است و نه شرک.
۷- هر کس حق دارد که با قانون، حتی قانون اساسی، و یا حتی شکل نظام و ارکان آن مخالف باشد و مخالفت خود را ابراز کند. همگان حق دارند به مردم آگاهی دهند تا شکل و ساختار حکومت و اصول قانون اساسی آن گونه که بهتر تشخیص می دهند سازمان یابد. همگان حق دارند با هر یک از کسانی که در حکومت مسئولیت دارند، از جمله ولی فقیه، حتی اگر به صورت قانونی و با رای مردم روی کار آمده باشند، مخالف باشند و مخالفت خود را اعلام کنند. اما این مخالفت باید در چارچوبه قانون باشد و البته اگر حکومت نگذارد که مردم مخالفت خود را اعلام کنند از مسیر منحرف شده مشروعیت خود را از دست می دهد. همگان حق دارند اعتقاد داشته باشند که یک مسئول، در هر مقامی که باشد، شرایط لازم را ندارد یا به صورت قانونی و مشروع آن پست را به دست نیاورده است و یا عملکرد او مطابق قانون نبوده است. اگر مقصود از مخالفت، مخالفت با یک شخص از نظر شرایط یا مشروعیت یا عملکرد است، این حق مردم است و این نوع مخالفت حتی حرام نیست، تا چه رسد به شرک، و بلکه گاهی واجب است. (رجوع کنید به نگاشته های «رای ملت ومشروعیت حکومت» و «نقش ملت در تعیین شکل و ساختار حکومت دینی» و «حکومت اسلامی حکومت قانون است»)
۸- اگر مقصود، مخالفت با شخص و عملکرد او نیست، بلکه مخالفت با اصل ولایت فقیه است، باید بگوییم که چگونه این مخالفت شرک است در حالی که عده زیادی از عالمان و فقهای شیعه یا با این اصل مخالف بوده و یا اینکه اساسا آن را مطرح نکرده اند.
در میان عالمان گذشته و حال کسی به اندازه مرحوم آیت الله منتظری اعلی الله مقامه درباره ولایت فقیه قلم نزده است. ایشان اعتراف می کند که فقها در طول تاریخ به مساله ولایت فقیه به معنای حکومت فقیه بر جامعه کمتر پرداخته اند و از این امر ابراز شگفتی می کند:
«جای بسی شگفتی است که فقهای ما، در کتب فقهی خود مواردی همچون سرپرستی اطفال یتیم و دیوانگان و حفظ اموال کسانی که غایب هستند و یا از دسترسی به اموال خود بازداشته شده اند را از «امور حسبیه» می شمارند و می گویند ولی فقیه لازم است این گونه موارد را به عهده بگیرد، اما نسبت به اصل حکومت کم توجهی می نمایند» (مبانی فقهی حکومت اسلامی، ج۱، ص۹۵).
ایشان کسانی را که در سده های اخیر اصل این بحث را هرچند به اختصار مطرح کرده اند بر می شمرد که از انگشتان یک دست کمترند:
«از میان فقهای شیعه در این سده های اخیر کسانی که به طرح این مباحث پرداخته اند، یکی مرحوم نراقی است که در کتاب عوائد خویش یک عائدة (فصل) از آن را به این مبحث اختصاص داده است. البته همین یک فصل هم با تمام اختصار و اجمالش بسیار لطیف و وزین نگارش یافته است، و دیگری مرحوم شیخ اعظم، انصاری طاب ثراه است که در کتاب بیع مکاسب به دنبال طرح مباحث خرید و فروش اموال یتیم از باب امور حسبیه، مطالبی در زمینه ولایت فقیه مطرح فرموده اند، و دیگری مرحوم محقق نایینی قدس سره است که در رساله نسبتا کوتاه تنزیه الملة و تنبیه الامة مطالب پر ارزش و گران سنگی را در این زمینه رقم زده اند. و نیز استاد بزرگوار ما مرحوم آیت الله العظمی بروجردی در اثنای بحث مربوط به نماز جمعه ... به صورت اجمال به مطالبی در این زمینه متعرض شده اند. اما همان گونه که ملاحظه فرمودید همه این نوشته ها پیرامون این موضوع به اجمال و اختصار برگزار شده بود، تا اینکه استاد بزرگوار، رهبر انقلاب اسلامی ایران آیت الله العظمی امام خمینی مد ظله العالی با تفصیل و گستردگی بیشتری به صورتی بدیع و بی سابقه در تبعید گاه خود -نجف اشرف- به بحث و بررسی آن پرداختند ...» (همان، ص۹۶-۹۷).
حال سوال این است که آیا اصل و مساله ای که در طول تاریخ تشیع افراد نادری، هرچند به اختصار، به آن پرداخته اند، چگونه به یکباره به یکی از اصول دین تبدیل می شود و مخالف آن مشرک می گردد؟!
به نظر می رسد که پاسخ را باید در نکته ای یافت که در ابتدای این نوشتار بدان اشاره شد. در واقع فرایندی که در رابطه با دو دین هم خانواده رخ داده در اینجا هم رخ داده است. قرآن مجید مهجور گردیده و این مهجوریت تئوریزه شده است. با استناد به روایتی که سند معتبری ندارد و به لحاظ محتوی نیز ربطی به ادعا ندارد سخنی به میان می آید و فتوایی داده می شود که هیچ گونه سازگاری با قرآن مجید ندارد.
اگر در یهودیت گفته می شد که تورات مکتوب را باید به وسیله سنت شفاهی تفسیر کرد و رای اکثریت عالمان یک عصر کاشف از سنت شفاهی است، و بدین طریق عالمان دین، محور دین می گردیدند و به تعبیر قرآن مجید، الوهیت می یافتند، در مورد فوق بدتر از آن رخ داده است، چرا که حکمی خلاف قرآن با استفاده از روایتی داده می شود که سند محکمی ندارد و دلالتش روشن نیست؛ و البته جالب است که اگر در آن دین حداقل رای نهایی مطابق نظر اکثریت عالمان یک عصر بود، در اینجا سخنی که موافقان آن در طول تاریخ بسیار نادر بوده اند به یکباره به یکی از اصول دین تبدیل می شود.
دیپلماسی ایرانی در یادداشتی به قلم بهرام امیراحمدیان، کارشناس مسائل منطقه، به نقش جدید ترکیه در عرصه بینالمللی اشاره میکند و ضمن بررسی اهداف ترکیه از فضا دادن به مخالفان، در این باره مینویسد:
ترکیه چند هدف را دنبال میکند:
۱٫ آینده سوریه برای ترکیه بسیار مهم است، به دلیل آنکه ترکیه و سوریه همسایه هستند و در نقطهای با هم اختلاف دارند که به آن انتاکیه گفته میشود. این منطقه مورد اختلاف از دوره عثمانی وجود دارد که در شمال غربی سوریه و جنوب شرقی ترکیه واقع شده که سوریه این منطقه را جزو قلمرو خودش قلمداد میکند، این در حالیست که در حاکمیت ترکیه است. بنابراین اگر در سوریه رژیمی روی کار بیاید که با ترکیه ناسازگار باشد، طبیعی است که تنشهای زیادی میان دو کشور به وجود خواهد آمد. در نتیجه اگر حکومت جدیدی در سوریه برسرکار آید، باید حکومتی باشد که سرناسازگاری با ترکیه نداشته باشد. ترکیه نگران به وجود آمدن حکومتی رادیکال در سوریه بوده که ممکن است مشکلاتی برای این کشور ایجاد کند.
۲٫ مساله آب است. آبی که از فرات در ترکیه سرچشمه میگیرد، این موضوع نیز مساله تنش میان دو کشور است.
۳٫ همسایگی با کشوری پر تنش است که با اسراییل سرجنگ دارد، اما تا به امروز جنگ نکرده است. سرزمین اشغالی که وجود داردو باید در معادله صلح اعراب و اسراییل مورد ملاحظه قرار گیرد. بنابراین ترکیه میتواند از آینده سوریه نگران باشد.
۴٫ مسایل اقتصادی نیز از تمامی موارد مهمتر است. به دلیل آنکه سوریه کشوری در حال توسعه و یا از نظر اقتصادی عقبماندهاست و ظرفیتهای زیادی برای توسعه دارد. ترکیه نیز ظرفیت سرمایهگذاری بالایی دارد، به دلیل آنکه ترکهای زیادی در آلمان زندگی میکنند که میتوانند سرمایه خود را به سوریه برده و در آنجا سرمایهگذاری کنند تا گسترش نفوذ ترکها در این کشور را گسترش دهند.
۵٫ اگر حکومتی در سوریه برسرکار بیاید، به نظر میرسد که ترکیه پتانسیلها را میسنجد و از آنجاییکه دارای قدرت تاثیرگذاری در سوریه است و با هم هممرز بلافصل هستند بنابراین نگرانیهایی در ترکیه از آینده سوریه وجود دارد. از سوی دیگر مردم سوریه که مورد تعدی حکومت قرار گرفتهاند و به سمت ترکیه حرکت میکنند تا به سمت کشورهای عربی مثل لبنان یا اردن. از این منظر است که دولت قدرتمند در آن منطقه کشوری نیست به جز ترکیه که توان کمک به مردم معترض سوری را دارد.
۶٫ ترکیه مدل کشور مسلمان در حال توسعه است و از آغاز دهه نود مدلی شد که غرب و اروپا این کشور را به سمتی هدایت کردند که مدلی برای توسعه کشورهای اسلامی شود. به دلیل آنکه ترکیه در جهان اسلام سنی است و اکثریت جوامع اسلامی نیز از سنیها تشکیل شده، بنابراین از ترکیه تبعیت میکنند و به جهت داشتن سابقه هدایت جهان اسلام نیز به آن توجه بیشتری میکنند. (همانطور که می دانید امپراطوری عثمانی تمام قلب جهان اسلام بود و کشورهای مسلمان ببشتر به آن سمت گرایش داشتهاند تا جهان شیعه و یابه دلیل آنکه شیعیان در اقلیت بودند، ترکیه در آن زمان توانست نقش بیشتری داشته باشد) بنابراین مدلی که برای توسعه کشورهای اسلامی در نظر گرفته شده، مدل ترکیه است. مدل ترکیه حتی در لیبی، تونس و در حاشیه دریای مدیترانه هم استفاده شد.(ترکیه، آقای سارکوزی را برای ایجاد سازمان منطقهای کشورهای حاشیه مدیترانه پشتیبانی میکند، همانطور که در دریای سیاه نیز توانسته چنین سازمانی را شکل دهد، تا پیش از آنکه سازمان اقتصادی خزر مطرح شود)
در نتیجه باید گفت با توجه به دلایل ذکر شده ترکیه در بحران سوریه نقش فعالی را ایفا کرده و میزبان مخالفان حکومت بشاراسد در کشور خود شده است. این کشور قصد دارد که مخالفان را به نوعی به خود جذب کند تا اگر حکومتی در آینده قرار است که در سوریه بر روی کار آید، به گونهای باشد که با ترکیه روابط حسنهای داشته باشد.
نقش فعال ترکیه در نظام بینالملل
هر بازیگری که در نظام بینالملل بتواند بازی بیشتری کند، بیشتر مطرح میشود، در نتیجه میتواند حوزه نفوذ خود را گسترش دهد. حوزههای نفوذ ترکیه در دو مورد خلاصه میشود:
۱٫ اولین حوزه نفوذ اقتصادی است و درارای پتانسیلهای قوی برای ریسکهای اقتصادی است.
۲٫ ترکیه از دیپلماسی عمومی استفاده میکند که آن اسلام است.
همانطور که در خبرها شنیدیم آقای اردوغان برای سفر خود به سومالی توانست ۱۵۰ میلیون دلار جمعآوری کند که عمده کمکها از بخش خصوصی است، به دلیل آنکه در این کشور حرف اول در اقتصاد را بخش خصوصی میزند و هرگاه هیات حاکمه ترکیه سفر میکنند، بیشتر از دولتمردان، بازرگانان حضور دارند.از این منظر ترکیه با کمکی که از بخش خصوصی جمعآوری کرد،به سومالی سفر کرده و در آنجا نیز امکان سرمایهگذاری زیادی برای آنها فراهم خواهد شد.
اگر قصد مقایسه با کشورهای دیگر را داشته باشیم، ترکیه به دلیل آنکه عضو ناتو است، دارای ارتش قدرتمندی است، جمعیت فعالی دارد، موقعیت جغرافیای مهمی دارد و در حال تبدیل شدن به مرکز ثقل انرژی در منطقه است، از ظرفیت بالایی برخوردار است تا بتواند در محیط بینالملل تاثیرگذار باشد.
همچنین ترکیه سیاست بسیار موفقی را دنبال میکند و حزب عدالت و توسعه با تکیه بر سیاست خارجی عثمانی که تنش را با همسایگان خود به حداقل رساند، در همین راستا گام برداشته است.
در پایان باید به این نکته نیز اشاره کرد، همانطور که ترکیه به عنوان یک مدل انتخاب میشود، کشورهای دیگر نیز میتوانند از این تجربه استفاده کنند.
دولت الجزایر ورود صفیه، همسر سرهنگ قذافی و سه فرزندش به این كشور را تایید كرده است.
به گزارش خبرگزاری دولتی الجزایر به نقل از بیانیه وزارت خارجه این كشور این چهار نفر روز دوشنبه (۲۹ اوت) از لیبی وارد الجزایر شدهاند.
بنا بر این گزارش محمد، پسر سرهنگ قذافی كه پیش از این از بازداشت خانگی مخالفان گریخته بود، به همراه هانیبال، پسر دیگر آقای قذافی و عایشه دختر او هم اكنون در الجزایر هستند.
از حدود یك هفته پیش كه مخالفان معمر قذافی وارد طرابلس، پایتخت لیبی شدهاند تا كنون گزارشی از محل اختفای سرهنگ قذافی منتشر نشده است.
این تحولات به تدریج می تواند به یافتن محل اختفای سرهنگ قذافی كمك كند. او می افزاید از جمله گزارشهای تایید نشده ای در خصوص محل اختفای دو تا دیگر از پسران آقای قذافی منتشر شده است.
در همین حال گزارش شده است كه شورای ملی انتقالی لیبی از الجزایر خواسته است تا اعضای خانواده آقای قذافی را كه به گفته این شورا "هنوز خطری" برای كشور محسوب میشود، به لیبی مسترد كند.
درخواست ادامه حمایت نظامی
همزمان شورای ملی انتقالی لیبی، متشكل از گروههای مخالف معمر قذافی از حامیان بینالمللی اش خواسته است تا به حمایت نظامی خود از مخالفان ادامه دهند.
مصطفی عبدالجلیل، رئیس این شورا در نشستی در قطر، آقای قذافی را تهدیدی برای لیبی و جهان توصیف كرد و خواهان ادامه پشتیبانی ناتو و متحدانش از مخالفان آقای قذافی شد.
از حدود یك هفته پیش كه مخالفان وارد طرابلس، پایتخت لیبی شدهاند تا كنون گزارشی از محل اختفای سرهنگ قذافی منتشر نشده است.
بعد از ماهها درگیری، نیروهای وابسته به شورای ملی انتقالی لیبی در حال حاضر بخش بزرگی از پایتخت را در اختیار دارند.
آقای عبدالجلیل، رئیس این شورا گفته است كه نیروهای هوادار سرهنگ قذافی همچنان اقدام به انجام ضدحملههای خشونتبار میكنند.
بر اساس تازهترین گزارشها، نیروهای مخالف در مسیر پیشروی به سوی شهر سرت، زادگاه معمر قذافی، كنترل شهر كوچك نوفلیه را به دست گرفتهاند.
شهر سرت همچنان در اختیار هوادران آقای قذافی است و بر اساس گزارشها چندین هزار سرباز در این شهر هنوز حاضر به تسلیم و تحویل سلاحهای خود نشدهاند.
مخالفان میگویند برای پیشگیری از درگیری و خونریزی بیشتر، در حال مذاكره با رهبران قبایل در شهر سرت هستند تا زمینه تسلیم بدون خشونت شهر را فراهم كنند.
مصطفی عبدالجلیل، رئیس شورای ملی انتقالی لیبی، خواهان ادامه حمایت ناتو و متحدانش از مخالفان معمر قذافی شد
این مذاكرات تاكنون موفقیتی در پی نداشته است. اگر توافقی در این زمینه حاصل نشود، مخالفان با پشتیبانی جنگندههای ناتو خود را برای آخرین نبرد بزرگ با هواداران سرهنگ قذافی آماده خواهند كرد.
ناتو اعلام كرده است كه همچنان به تعهدات خود در قبال لیبی پایبند است.
ماموریت ناتو در لیبی تا پایان ماه سپتامبر ادامه خواهد داشت و در آن زمان نشستی با حضور تمام اعضا برای بررسی شرایط و امكان ادامه این ماموریت برگزار خواهد شد.
در همین حال یك كشتی حامل صدها زندانی كه از زندانهای لیبی آزاد شدهاند، از تریپولی وارد بندر بنغازی شده است.
جان لاین، خبرنگار بیبیسی كه شاهد ورود زندانیان آزادشده به بنغازی بوده، از شادمانی زایدالوصف همسران، فرزندان و دوستان آنها در هنگام استقبال گزارش داده است.
شماری از این زندانیان طی شش ماه اخیر توسط نیروهای هوادار سرهنگ قذافی دستگیر و زندانی شده بودند.
زندانیان آزادشده از رواج شكنجه، ضرب و شتم و گرسنگی در زندانها خبر دادهاند.
رهبران مخالفان سرهنگ قذافی از سرنوشت دهها هزار زندانی كه هنوز خبری از محل نگهداریشان منتشر نشده، ابراز نگرانی كردهاند.
مخالفان میگویند نگران آن هستند كه اجساد این افراد در گورهای دستهجمعی پیدا شود یا این كه این زندانیان در زندانهای مخفی زیرزمینی رها شده باشند.
همزمان با تشدید کشتار و سرکوب معترضان در سوریه و محاصره و گلوله باران یک شهر دیگر آن کشور توسط تانکها و خودروهای زرهی ارتش، رهبران مخالفان حکومت سوریه در نشستی در آنکارا اعلام کردهاند که برای رهبری قیام مردمی در سوریه "شورای ملی انتقالی" تشکیل دادهاند.
در حالیکه روسیه و چین همچنان با اقدام جهانی در بازداشتن حکومت سوریه از روند فعلی مخالفت می ورزند، منابع بین المللی شامگاه دوشنبه ٢٩ ماه اوت گزارش داده اند که اتحاديه اروپا يک گام ديگر به تحريم نفتی سوريه نزديک تر شده است.
خبرگزاری های بین المللی و شاهدان عینی روز دوشنبه گزارش داده اند که تانکها و خودروهای زرهی ارتش سوریه، شهر «رستن»، واقع در شمال «حمص»، یکی ازمراکز اصلی در اعتراضها علیه حکومت بشار اسد را محاصره کرده و خبرگزاری رویترز نیز گزارش داده است که "تیراندازی نیروهای امنیتی در ورودی شهر در جریان بوده و بسیاری از ساکنان شهر گریختهاند. همچنین تانکهای ارتش نیز در دو طرف بزرگراه شهر مستقر شدهاند و به سمت شهر شلیک می کنند و تا کنون گروهی نیز کشته و زخمی شده اند."
به گزارش خبرگزاری فرانسه، يک ديپلمات اروپای گفته است که اعضای اتحاديه اروپا بر سر تحريم نفتی سوريه به توافق رسيده اند.
این ديپلمات که خواست نامش فاش نشود، همچنين گفته است:"اجماع سياسی برای تحريم واردات محصولات نفتی از سوريه وجود دارد."
يک ديپلمات ديگر نيز گفته است: تحريم های تازه بدون هيچ گونه مخالفتی مورد حمايت نمايندگان ۲۷ عضو اتحاديه اروپا حاضر در نشست بروکسل قرار گرفته است.
بر اساس این گزارش، اتحاديه اروپا ۹۵ درصد نفت سوريه را می خرد که فروش اين مقدار نفت، يک سوم درآمدهای حکومت بشار اسد را تشکيل می دهد.
ديپلمات های اروپایی همچنين گفته اند: اعضای اتحاديه اروپا در رايزنی و گفت وگو در خصوص احتمال گسترش اين تحريم ها به سرمايه گذاری در سوريه هستند.
اقدامات تازه اتحاديه اروپا در راستای فشار بر حکومت بعث سوريه برای پايان دادن به سرکوب های خونين اعتراضات اين کشور است. اعتراضاتی که از ماه مارس آغاز شده و به گفته سازمان ملل متحد حداقل دو هزار و ۲۰۰ کشته برجای گذاشته است.
پیش از این اتحاديه اروپا شماری از مقامات بلندپايه سوريه از جمله بشار اسد، رييس جمهور اين کشور، را مورد تحريم قرار داده بود، که سپاه قدس، نيروهای برون مرزی سپاه پاسداران ايران نیز، به اتهام پشتيبانی و ارائه تجهيزات و خدمات فنی به نيروهای امنيتی سوريه مشمول همین تحریم ها قرار گرفت.
این درحالیست که در سطح بین المللی نیز، با وجود تلاش کشورهای اروپایی و آمریکا جهت نهایی و تصویب شدنِ پیشنویس قطعنامه علیه سوریه، روسیه و چین به شدت با این اقدام مخالفت کردند و مانع هرگونه اقدام جدی در بازداشتن حکومت انتصابی بشار اسد در سرکوب مردم شدند.
شش کشته در اعتراضات روز دوشنبه
به گزارش خبرگزاری فرانسه، در جريان سرکوب معترضان در روز دوشنبه ۶ نفر به دست نيروهای امنيتی سوريه کشته شده اند.
بر اساس گزارش ها، ۵ نفر از جمله يک کودک درجريان عمليات ارتش و نيروهای امنيتی در منطقه سارمين در استان ادلب کشته شده اند. همچنین در جريان عمليات نيروهای ارتش در سارمين ۶۰ نفر مجروح شده اند و تعدادی خانه نيز تخريب شده است.
به گزارش خبرگزاری فرانسه در جريان حمله نيروهای امنيتی در به منطقه قرا در حومه دمشق نيز يک نفر کشته شده است.
طبق اين گزارش در جريان حمله نيروهای امنيتی به قرا ۴۰ نفر بازداشت شده اند.
در همين حال، رجب طيب اردوغان، نخست وزير ترکيه، گفته است: "در صورتی که حکومت بشار اسد سرکوب خونين معترضان را متوقف نکند، سرنوشتی چون رژيم های تونس، مصر و ليبی در انتظارش است."
رجب طيب اردوغان که در برنامه ماهانه تلويزيونی خود صحبت می کرد، گفته است:"تنها راه خروج کنار گذاشتن سلاح و گوش دادن به خواسته های مردم است."
نخست وزیرترکيه اضافه کرده است:"ما تاکنون شاهد سرنوشت کسانی بوديم که چنين راهی را انتخاب نکردند در تونس، در مصر، و اينک در ليبی."
در همين زمينه، عبدالله گل، رييس جمهوری ترکيه، روز شنبه گفته بود که ترکيه اعتماد خود را نسبت به حکومت بشار اسد از دست داده است.
شورای انتقالی
سرویس خبری بی بی سی شامگاه دوشنبه گزارش داد که رهبران مخالفان حکومت سوریه در نشستی در آنکارا، پایتخت ترکیه اعلام کردهاند که برای رهبری قیام مردمی در سوریه "شورای ملی انتقالی" تشکیل دادهاند.
این شورا ۹۴ عضو خواهد داشت که شامل رهبران اعتراضها در داخل و خارج سوریه خواهد بود.
بر اساس گزارش فوق، به نظر میآید که این اقدام، جدیترین گام برای متحد کردن مخالفان بشار اسد از زمان آغاز اعتراض ها باشد، اما هنوز مشخص نیست که تا چه حد با استقبال بینالمللی و همچنین مخالفان در داخل سوریه روبرو خواهد شد.
روز یکشنبه اتحادیه عرب اعلام کرد که نبیل العربی، دبیر کل این اتحادیه برای مذاکره با رهبران سوریه به منظور پایان دادن به بحران جاری به این کشور سفر خواهد کرد. روسیه نیز قرار است نماینده ای بلندپایه به سوریه اعزام کند.
همزمان، رهبران ترکیه انتقادهای خود از رهبری سوریه را تشدید کرده و گفتهاند که برای برداشتن گامهای سازنده و انجام اصلاحات در سوریه بسیار دیر شده است.
روز گذشته یک دیپلمات عربی که هویت وی فاش نشد، اعلام کرد که برخی کشورهای عربی اکنون سرگرم ارائه پیشنهاد تعلیق عضویت سوریه در اتحادیه عرب هستند و در صددند از سازمان ملل درخواست کنند که مانند آنچه برای لیبی اتفاق افتاد، منطقه پروازممنوع برای سوریه ایجاد کنند.
ادامه سرکوب مخالفان در سوریه
آیت الله هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام طی مصاحبه ای با مهرنامه ضمن بیان روندی از قریب نیم قرن علاقه به نویسندگی حتی در اوج دوران مبارزه؛ نیاز جامعه را دلیل اصلی این كار برشمرد و گفت: "بعد از پیروزی انقلاب به خاطر مسئولیتهای فراوانی كه داشتم، نمیتوانستم روی موضوعی خاص متمركز شوم، اما جریانات و افرادی كه نتوانستند با متن انقلاب هماهنگ شوند، از دید خود به تدوین تاریخ انقلاب پرداختند. ما هم بنیاد تدوین تاریخ را تأسیس كردیم تا به این كار مهم بپردازد. خودم مصاحبههایی درباره گذشته تاریخ انقلاب با مسئولان این بنیاد نمودم كه آن مصاحبهها در دو جلد با اسناد منتشر شد. ولی دیدم جای خاطرات روزانه خالی است و با تأخیر شروع به یادداشت كردم. در حین نوشتن انگیزه حفظ تاریخ انقلاب هم در من تقویت شد. در همان نخستین روزهای پس از شروع نوشتن خاطرات، به این نكته توجه داشتم كه مطمئناً این نوشتهها، پایهای برای نگارش تاریخ معاصر در آینده خواهد بود. به همین خاطر در كنار ایجاز، سعی میكردم مسائل و موارد مهم تاریخی از قلم نیفتد."
متن كامل این مصاحبه بدین شرح است:
انگیزه آغازین حضرتعالی در تنظیم خاطرات چه بود؟ هنگامی كه تنظیم خاطرات روزانه را آغاز كردید، چه اندازه برای آن اهمیت تاریخنگارانه قایل بودید؟ آیا فكر میكردید به منابع تاریخانگاری انقلاب تبدیل شود؟
-- بسم الله الرحمن الرحیم، علاقه به نویسندگی بود. قبل از انقلاب و حتی در زمان اوج مبارزات كه در زندان و یا به خاطر شرایط سیاسی متواری بودم، براساس موضوعاتی كه برای جامعه احساس نیاز میكردم، مینوشتم.
بعد از پیروزی انقلاب به خاطر مسئولیتهای فراوانی كه داشتم، نمیتوانستم روی موضوعی خاص متمركز شوم، اما جریانات و افرادی كه نتوانستند با متن انقلاب هماهنگ شوند، از دید خود به تدوین تاریخ انقلاب پرداختند. ما هم بنیاد تدوین تاریخ را تأسیس كردیم تا به این كار مهم بپردازد. خودم مصاحبههایی درباره گذشته تاریخ انقلاب با مسئولان این بنیاد نمودم كه آن مصاحبهها در دو جلد با اسناد منتشر شد. ولی دیدم جای خاطرات روزانه خالی است و با تأخیر شروع به یادداشت كردم. در حین نوشتن انگیزه حفظ تاریخ انقلاب هم در من تقویت شد.
در همان نخستین روزهای پس از شروع نوشتن خاطرات، به این نكته توجه داشتم كه مطمئناً این نوشتهها، پایهای برای نگارش تاریخ معاصر در آینده خواهد بود. به همین خاطر در كنار ایجاز، سعی میكردم مسائل و موارد مهم تاریخی از قلم نیفتد.
آیا خاطرات شفاهی دیگر سیاستمداران داخلی و خارجی، به طور مشخص خاطرات اسدالله اعلم را مطالعه كردهاید؟ نظرتان درباره سندیت منابع تاریخ شفاهی مانند روزنوشتها چیست؟ آیا نباید آن را با تاریخنگاری مكتوب و انتقادی تكمیل كرد؟
-- خاطرات اسدالله اعلم را نخوانده بودم و بعدها خواندم. اما خاطرات بعضی از شخصیتهای سیاسی آن زمان و زمان قاجاریه را دیده بودم. بهخصوص زمانی كه كتاب «امیركبیر، قهرمان مبارزه با استعمار» را مینوشتم، به خاطرات نویسندگان داخلی و خارجی آن زمان مراجعه میكردم. شاید به اهمیت آن اسناد پی برده بودم.
اهمیت تاریخ شفاهی از لحاظ منبع و مأخذ مثل تاریخهای مكتوب و رسمی نیست، اما بهترین سند برای تكمیل تاریخ و روشن شدن زوایای مبهم است. مثلاً در تاریخ ایران چگونگی احداث راهآهن تهران و شمال به صورت چند صفحه آمده كه این موضوع در خاطرات شریف امامی كه قبل از نخستوزیری كارمند و رئیس راهآهن و در جریان احداث آن بوده، پس تاریخ شفاهی كه اخیراً در ایران هم مرسوم شده و مسئولان مصاحبه میكنند، میتواند شرحی برای منابع تاریخی باشد. در خاطرات من هم اینگونه است. مثلاً من در خاطرات روزانه، مسائل مهم مربوط به عملیات كربلای پنج و بعضی از مسائل مهم جنگ را نوشتم كه این موضوع در مصاحبه های بعدی و همزمان با انتشار مذاكرات قرارگاهی مربوط به آن عملیات به صورت مبسوط آمده است.
در خاطرات سالها قبل گفته بودید خاطرات شما دو نسخه دارد. یكی در دسترس دوستان و خانواده و دیگری نسخه اصلی است. دلیل این تفكیك چه بود؟
-- متأسفانه در بعضی از نقدها دیدم كه این مسئله را با استناد به مقدمه خاطرات سال ۶۶ من دلیلی بر ابهام گرفتند، در حالی كه من توضیح كاملی دادم و اخیراً هم در یك مصاحبه به این نكته پرداختم. البته من نگفتهام كه یكی در دسترس دیگران و یكی نسخه اصلی است.
خاطرات روزانهام را هر شب در یك صفحه تقویم مینویسم، اما مسائل مهمی در كشور هست كه هم نوشتن آنها و هم ننوشتن آنها خوب نیست.
به خاطر مسائل امنیتی و مصلحت كلی كشور نمیخواهم در خاطرات روزانهام بنویسم كه بعضاً افرادی به آن دسترسی دارند. به همین خاطر اینگونه مسائل را در یك تقویم كوچك كه معمولاً همراه من هست، مینویسم تا فراموش نشود و هنگام چاپ خاطرات، این دو متن - البته اگر مصلحت كتمان برطرف شده باشد- تلفیق میشوند.
در دو جلد اخیر (سالهای ۶۶ و ۶۷) به مسئله ادغام نیروهای مسلح، به خصوص ارتش و سپاه اشاره كردهاید. ظاهراً این مسئله دغدغه شما بوده است. مبانی این ادغام چه بود و چرا محقق نشد؟
-- پس از پیروزی انقلاب اسلامی در شورای انقلاب برای حفظ روند امور در كشور پیشنهاد شد كه مانند انقلابهای كمونیستی همه سازمانهای باقیمانده از رژیم پهلوی را منحل كنیم و به جای آن با حضور نیروهای انقلابی نهادهای جدیدی تشكیل دهیم. این كار با روحیه اسلامی ما و مبانی انقلاب سازگار نبود. به خصوص كه بدنه ساختارهای گذشته همراه انقلاب بودند.
چون ما كه نمیخواستیم اعضای نهادهای زمان رژیم پهلوی را به اردوگاههای كار اجباری بفرستیم. میدانستیم بدنه نهادها با انقلاب بودند. اما با توجه به احتمال وجود بقایای رژیم سابق نمیتوانستیم اطمینان كنیم. به همین خاطر در كنار نهادهای مهم موجود، نهادهای انقلابی مثل كمیته انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران، جهاد سازندگی و غیره تشكیل شد.
بعدها كه انقلاب تثبیت شد و در زمان جنگ، متوجه شدیم كه وجود نهادهای موازی، روند امور را كند میكند. اینكه من دغدغه داشتم و در خاطرات من آمده، بیشتر به خاطر مسئولیتم در جنگ بوده، وگرنه در جلسات سران هم وقتی بحث میكردیم، اعضا همین نظر را داشتند. البته امام(ره) در حكم جانشینی فرماندهی كل قوای اینجانب هم خواسته بودند كه سازمانهای موازی را ادغام كنیم.
این ادغام در نیروهای انتظامی محقق شد و در نیروهای نظامی هم چون فرماندهی كل قوا اول با امام و بعدها با آیتالله خامنهای بود، تصمیم و اجرای آن در حوزه اختیارات و وظایف رهبری میباشد.
اختلافهای سپاه و ارتش در پیشبرد نظامی جنگ بر سر چه بود؟
-- اختلافات ارتش و سپاه بیشتر در شیوه جنگیدن بود. مثلاً ارتش براساس تعالیم نظامی بر جنگ كلاسیك اصرار میكرد و برای استقرار نیروهایش در یك منطقه همه عوامل طبیعی، نظامی و تداركاتی را درنظر میگرفت، اما سپاه با روحیات انقلابی بر اصل غافلگیری اصرار میكرد. اگر تاریخ دفاع مقدس را ببینید، هر جا كه سپاه عملیات میكرد، براساس اصل غافلگیری بود و هر جا ارتش وارد میشد، براساس مطالعات كلاسیك بود. البته هر دو نیرو با اخلاص و با انگیزه میجنگیدند. این اختلافات كم كم در سطح فرماندهان عالی ارتش و سپاه مطرح شد و شما نمود آن را در خاطرات من میبینید.
با توجه به این كه شما در سال ۶۷ برای جانشینی فرمانده كل قوا انتخاب شدید و قطعنامه ۵۹۸ پذیرفته شد، آیا تصدی این مقام از سوی جنابعالی برای اهتمام به این كار بود؟
-- به این نكته توجه داشته باشید كه اولین حكم امام(ره) به من برای فرماندهی جنگ در جهت حلّ اختلاف فرماندهان سپاه و ارتش در سال ۶۲ صادر شد كه در آن حكم، بر وحدت فرماندهی جنگ برای ادامه عملیات تصریح شده است. در همان سال وقتی برای خداحافظی خدمت امام رسیدم كه به مناطق جنگی بروم، سیاست كلی خودم را مبنی بر تصرف جایی مهم از خاك عراق مطرح كردم و گفتم باید جایی را بگیریم كه عراق بدون آن منطقه تحت فشار باشد و بالاجبار خواستههای ما را قبول كند. البته امام در پاسخ من فقط تبسّم كردند و جواب مثبت و منفی ندادند. در قرارگاه هم در جمع فرماندهان همین حرف را پیش از شروع عملیات خیبر گفتم. چون اگر عملیات خیبر به همه اهداف خود میرسید، همان نقطه موردنظر از خاك عراق به دست میآمد.
بعدها كه جنگ حالت فرسایشی به خود گرفت، اختلافات سپاه و ارتش و مسائل اقتصادی، حركتهای تهاجمی ما را تحتالشعاع قرار داد. اول من و آیتالله خامنهای مطرح شدیم كه ایشان مرا به امام پیشنهاد دادند و امام هم با این استدلال كه تو رئیس مجلس هستی و دو نائب داری و در غیبت تو میتوانند كارها را بكنند، به من محوّل كردند.
اینكه انتخاب من برای پایان جنگ بوده، از تحلیلهای اشتباه بعضیهاست. پس از فرماندهی من و تغییر و تحولات سیاسی منطقه و اوضاع اقتصادی ایران و وضعیت نفت و بالاتر از همه چراغ سبز قدرتهای غربی به صدام برای ارتكاب هر نوع جنایت در ایران، كمكم به این نتیجه رسیدیم كه ادامه جنگ به صلاح نیست.
سال ۶۷ از مهمترین سالهای حیات نظام به شمار میرود. از جمله زمینههای بازنگری قانون اساسی كه در سال ۶۸ به تصویب رسید. زمینههای این بحث از چه زمانی شروع شد و چرا در خاطرات شما ردّ چندانی از آن نیست؟
-- اینكه چرا در خاطرات من ردّی از مباحث تغییر قانون اساسی نیست، به خاطر این است كه مطرح نمیشد. پس از پایان جنگ كه امام، اول دستور تدوین سیاستهای كلی سازندگی را صادر كردند، به این نتیجه رسیدیم كه باید رویكردهای قانونی هم در جهت این سیاستها باشد. البته باید به این نكته توجه داشت كه ما قانون اساسی را در كمترین فاصله زمانی پس از پیروزی نوشتیم و در طول ۱۰ سال، تجربیاتی به دست آوردیم كه عقل و منطق هم حكم میكرد آن تجربیات را در قانون بیاوریم.
البته كمی قبل از آن من در نامهای به حضرت امام چند موضوع را برای ایشان نوشتم و گفتم كه اگر این موضوعات در زمان شما حل نشود، شاید پس از شما جامعه دچار مشكل شود. یكی از آن موارد بازنگری قانون اساسی بود.
امام هم در یك حكم صریح، هم اعضای شورای بازنگری و هم موارد مورد اصلاح را معین فرمودند و این موضوعات بعدها توسط آیتالله خامنهای هم تكمیل شد.
حضرتعالی قبل از انقلاب اسلامی نویسنده كتابها و مقالات بسیاری بودید، از جمله نویسنده مجله مكتب تشیع و كتاب امیركبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار یا مترجم كتابی درباره قیام فلسطین. آیا درصدد تجدید چاپ این آثار ارزشمند تاریخ و سیاسی نیستید؟ آیا تألیف جدیدی در راه نیست؟
-- این كتابها تاكنون دهها بار تجدید چاپ شدهاند. درباره كتابهای جدید، پس از تكمیل فرهنگ قرآن كه از زمان زندان شروع كرده بودم و كتاب تفسیر راهنما و فرهنگ قرآن منتشر شد. پس از آن انشاءالله دایرهالمعارف قرآن و همچنین تفسیر موضوعی هم منتشر میشود. در كنار این كارهای قرآنی، چند مقاله هم نوشتم كه آخرین آنها روشنفكری دینی و آزاداندیشی اسلامی است كه در نشریه حوزه چاپ شده است.
آیا حضرتعالی قصد ندارید علاوه بر كارنامه روزانه، كتاب خاطرات هم منتشر كنید؟
-- به آن صورت كه مثلاً خاطراتم را بنویسم، نیست. ولی معمولاً دیدگاهها و خاطرات گذشته و حالم را در قالب مصاحبهها و سخنرانیها میگویم كه همه آنها فعلاً مدون میشود و بعضاً به شكل كتاب چاپ میشود.
مثلاً برای تكمیل كتاب سرگذشت فلسطین،كتاب جدیدی براساس مجموعه مصاحبهها و سخنرانیها كه متناسب با تغییر و تحولات سیاسی فلسطین انجام دادم، چاپ شده است. كتابی هم در خصوص مجمع تشخیص و فلسفه ایجاد و برنامهها و فعالیتهای آن چاپ شده كه آن هم براساس سخنرانیها و مصاحبههاست.
البته دفتر نشر معارف انقلاب طرحی دارد كه با استفاده از محتویات خاطرات، كتابهای مستقل موضوعی برای انتشار تهیه كند كه به صورت تاریخ تحلیلی خواهد بود.
در خصوص جنگ تحمیلی كه مهمترین حادثه تاریخی برای انقلاب اسلامی است، در طول سالها، یعنی از سال ۵۹ تاكنون در مصاحبهها، سخنرانیها، خطبههای نماز جمعه، بیانیهها و پیامها همه مسائل را گفتم كه آن هم در حال تدوین است.
در سال ۸۹ نظرات سیاسی خود را برای اتفاقات تاریخی در قالب دیدگاه نوشته بودم كه به تناوب در رسانهها چاپ شده و انشاءالله آن را هم در قالب یك مجموعه مستقل چاپ میكنم.
اخیراً هم مصاحبههایی با گروههای علمی و پژوهشی حوزه علمیه قم و دبیرخانه مجمع انجام دادم كه آن هم با عنوان «فقه المصلحه» و در قالب مقاله چاپ خواهد شد.
البته دلم میخواهد با فراغت بال به تنظیم آثار پراكندهام بپردازم كه با توجه به تناسب وقت، انجام میدهم و انشاءالله بتوانم همه آنها را تكمیل كنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر