سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی در اظهارنظری بر امکان و حق تجدیدنظر دو آمریکایی متهم به جاسوسی تاکید کرد. این دو شهروند آمریکایی هر یک به 8 سال زندان محکوم شده اند.
به گزارش مهر، رامین مهمانپرست سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی در واکنش نسبت به خبر صدور حکم محکومیت دو شهروند آمریکایی اظهار داشت: «پرونده سه شهروند آمریکایی به اتهام جاسوسی و ورود غیر قانونی به خاک جمهوری اسلامی ایران در قوه قضائیه رسیدگی شده است و برهمین اساس مجازات آقایان شن بائر و جاش فتال مشخص شده است.»
وی افزود: «البته پرونده خانم ساراشورد با توجه به قرار صادره قبلی مفتوح می باشد.»
سخنگوی وزارت امور خارجه در خصوص روند دادرسی گفت: «دادگاه بر اساس رویه صحیح قضایی و استقلال قوه قضائیه مراحل قانونی پرونده را طی نموده و بدیهی است که متهمین در ادامه این روند قانونی و پس از ابلاغ حکم قضایی از حق درخواست تجدید نظر برخوردارند.»
سازمان عفو بین الملل روند محاکمه دو آمریکایی درایران را مضحکه عدالت توصیف کرده و خواستار آزادی آنها شده است.
در بیانیه عفو بین الملل آمده است که چگونگی برخورد با این پرونده از همان ابتدا نشان می دهد که این افراد برای چانه زنی و کسب امتیاز از دولت آمریکا به گروگان گرفته شده اند و شواهدی برای اثبات ادعای جاسوسی آنها وجود ندارد.
هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا نیز روز یکشنبه گفت: «ما عمیقا از اعلام این مطلب که دستگاه قضایی ایران شین باوئر و جاش فتال را به هشت سال زندان محکوم کرده، ناامید و مایوس شدیم.»
کلینتون افزود: «ما بر درخواست قبلی خود تاکید داریم و خواهان آزادی سریع این دو هستیم تا به خانه برگشته و به خانواده خود ملحق شوند.»
طبق دستورالعمل اجرایی دوره پیشدبستانی، اختلاط نوآموزان دختر و پسر در كلاسهای پیشدبستانی "ممنوع" بوده و فعالیت هفتگی آنها نیز 5 روز در هفته است.
بر اساس دستورالعمل اجرایی دوره پیشدبستانی، مدت فعالیت روزانه مراكز پیشدبستانی حداكثر 3.5 ساعت در روز و 5 روز در هفته است؛ همچنین، كلاسهای پیشدبستانی میتواند در نوبت صبح یا عصر (ترجیحاً نوبت صبح) با توجه به شرایط، نوع مركز، نیاز و تقاضای والدین تشكیل شود و ساعت شروع فعالیتها نیز در «نوبت صبح» 8 الی 11:30 و در «نوبت عصر» 13 الی 16:30 خواهد بود .
این دستورالعمل تأكید میكند: اختلاط نوآموزان دختر و پسر در كلاسهای پیشدبستانی ممنوع است و فقط در مراكزی كه تعداد نوآموزان به حد نصاب نرسد، این امر با كسب مجوز از آموزش و پرورش منطقه بلامانع است.
به گزارش مركز اطلاعرسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، این دستورالعمل میافزاید: در مراكز پیشدبستانی «مستقل» كه تعداد نوآموزان ثبتنام شده كمتر از حد نصاب برای تفكیك دو گروه سنی «4 سال تمام» و «5 سال تمام» باشد، ثبتنام نوآموزان 4 و 5 ساله در یك كلاس با نظر آموزش و پرورش، مشروط بر رعایت اصل اجرای برنامههای آموزشی و پرورشی ویژه هر گروه سنی بلامانع است.
كمك به ملتهای منطقه برای انجام اصلاحات و قرار گرفتن در مسیر عدالت و آزادی بدون دخالت غربیها مسوولیت تاریخی ایران و تركیه است.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی ریاستجمهوری، محمود احمدی نژاد عصر یكشنبه در مكالمه تلفنی با رجب طیب اردوغان نخست وزیر تركیه با بیان این مطلب افزود: دو كشور برای اینكه ملتهای منطقه از آزادی، دموكراسی و عدالت برخوردار باشند باید همكاریهای فشردهای را با هم طراحی و عملیاتی كنند.
رییسجمهور با تاكید بر اینكه دخالت غربیها مسائل منطقهای را پیچیده تر خواهد كرد از موضعگیری نخست وزیر تركیه علیه دخالت ناتو و قدرتهای بزرگ قدردانی كرد و گفت: دخالت آمریكا و اروپا در منطقه غیرقابل قبول است چرا كه مسائل منطقه راه حل غربی ندارد و میتوان با روشهای اسلامی تمام مسائل منطقه را حل كرد به نحوی كه ملتها به حقشان برسند و هیچ كس هم آسیبی نبیند.
رییس جمهور دخالت آمریكا، برخی دولتهای اروپایی و ناتو در اوضاع كشورهای منطقه را موجب تشدید و پیچیدهتر شدن شرایط دانست و گفت: دموكراسی، آزادی و عدالت حق مردم است و همه باید از آن برخوردار باشند؛ اما دخالت قدرت های زورگو به این بهانه، شرایط را بدتر می كند كه نمونه بارز آن در لیبی قابل مشاهده است.
وی افزود: اگر در لیبی به جای نیروی نظامی، گروه میانجی گر مورد اعتماد حكومت و معترضین اعزام می شد، بی تردید امروز شرایط بسیار بهتری در این كشور حاكم بود و ایران و تركیه همراه با سایر ملت ها می توانند این ابتكار را در سایر كشورهای منطقه كه مردم در آنجا مطالباتی دارند، بكار برده و مسائل را عادلانه و به سرعت حل و فصل كنند.
دكتر احمدی نژاد خاطر نشان كرد: پرونده غربی ها مملو از آدم كشی و جنایت است و تجربه نشان داده كه آنها دنبال حل مسئله در یمن، بحرین، سوریه و لیبی نیستند و صرفاً به دنبال تسلط بر منطقه و نجات رژیم صهیونیستی هستند.
رییس جمهور با بیان اینكه مواضع جمهوری اسلامی ایران در قبال تمامی ملت ها همواره طرفداری از عدالت برآمده از آرای مردم و حق بوده است، گفت: نام ایران همیشه در كنار حق و عدالت بوده است و ملت ایران قاطعانه در این مسیر حركت می كند.
وی افزود: آزادی و دموكراسی در سایه برادری و تفاهم به دست می آید و جمهوری اسلامی ایران آمادگی دارد در این مسیر در كنار دولت ها و ملت های منطقه قرار گیرد.
رییس جمهور در ادامه با قدردانی از تلاش های تركیه برای كمك به سومالی، ضرورت ارسال سریع كمك های بشر دوستانه به مردم این كشور را مورد تاكید قرار داد و گفت: جمهوری اسلامی ایران موضوع كمك رسانی به مردم رنج دیده سومالی را به جدیت پیگیری و از تمامی اقدامات انجام شده در این زمینه حمایت می كند.
رجب طیب اردوغان نخست وزیر تركیه نیز در این گفتگوی تلفنی با اشاره به اهمیت روابط دو كشور اظهار داشت: در مسائل منطقه ای موضع گیری جمهوری اسلامی ایران از اهمیت خاصی برخوردار است و تهران و آنكارا با همكاری یكدیگر می توانند در مسیر حل و فصل مسائل منطقه ای گام های موثری بردارند.
وی همچنین با ارائه گزارشی از وضعیت سومالی و اقدامات تركیه برای امداد رسانی به مردم این كشور، گفت: اوضاع سومالی بسیار دردناك است و شرایط مردم این كشور را نمی توان در بیان توصیف كرد، مردم این كشور نیازمند كمك های گسترده هستند.
با ورود نیروهای مخالف حکومت لیبی به پایتخت این کشور، بخش عمده این شهر به تصرف مخالفان درآمده اما نیروهای طرفدار رهبر این کشور همچنان به مقاومت پراکنده در چند نقطه ادامه میدهند.
گزارشهای رسیده از طرابلس، پایتخت لیبی در صبح روز دوشنبه، ۳۱ مرداد (۲۲ اوت)، حاکی از آن است که نیروهای مخالف معمر قذافی، رهبر این کشور، بخشهای عمدهای از این شهر را در تصرف خود دارند در حالیکه هنوز به نظر نمیرسد پیشبینی سرهنگ قذافی در مورد ورود نیروهای قبیلهای طرفدار او و یا مقاومت "چنددههزار" نظامی مستقر در شهر تحقق یافته باشد.
با اینهمه، براساس برخی گزارشها، گروههایی از نیروهای وفادار به سرهنگ قذافی همچنان بخشهایی از شهر را در اختیار دارند و نبرد پراکنده بین آنان و نیروهای مخالف ادامه دارد.
رهبران مخالفان از نفرات خود خواستهاند که خویشنداری به خرج دهند و از دست زدن به اقدامات تلافیجویانه و انتقامجویی خودداری ورزند.
تصاویر ارسالی از طرابلس مخالفان مسلح حکومت را نشان میدهد که بدون مواجهه با مقاومت، در برخی خیابانهای پایتخت حرکت میکنند و به نشانه پیروزی، به تیراندازی هوایی مبادرت میورزند.
میدان سبز، که طی سالهای گذشته همواره نماد پایگاه مردمی حکومت قذافی محسوب میشده و تا همین اواخر، محل اصلی تجمعهای دولتی و تظاهرات حمایت از رهبر لیبی بوده، در دست نیروهای مخالف است.
مخالفان و گروه هایی از مردم با پایین کشیدن پرچم سبز که توسط معمر قذافی در سال ۱۹۷۷ به عنوان پرچم ملی انتخاب شد، پرچم سه رنگ مخالفان را در نقاط مختلف نصب کردهاند.
این پرچم از زمان استقلال لیبی در سال ۱۹۵۱ تا قبل از سقوط نظام سلطنتی در کودتای معمر قذافی سال ۱۹۶۹، پرچم ملی لیبی بود و مخالفان قذافی نیز آن را به عنوان پرچم ملی مورد نظر خود برگزیدهاند.
پیشتر از بازداشت سیفالاسلام قذافی و برادرش محمد توسط نیروهای مخالف گزارشهایی ارسال شده و بازداشت سیف الاسلام مورد تایید دادستان دادگاه کیفری بینالمللی قرار گرفته است.
چند ماه پیش، این دادگاه حکم بازداشت معمر و سیفالاسلام قذافی را به اتهام ارتکاب جنایت علیه بشریت صادر کرد.
در عین حال، از محل معمر قذافی و سایر اعضای خانواده او خبری در دست نیست هرچند در ساعات شب، تلویزیون دولتی لیبی پیامهای صوتی رهبر لیبی را پخش کرد که در آن، از "مردم لیبی" می خواست در حمایت از حکومت و مقابله با آنچه که تلاش بیگانگان برای استعمار مجدد لیبی میخواند، به پا خیزند.
وی همچنین از قبایل طرفدار خود خواست تا به سرعت برای کمک به "پاکسازی" پایتخت از مخالفان، به سوی این شهر حرکت کنند و گفت که دستور داده است تا انبارهای اسلحه و مهمات گشوده و مردم لیبی مسلح شوند تا بتوانند، به گفته او، در برابر تهاجم بیگانگان و همدستان آنان مقاومت کنند.
سرهنگ قذافی پیش از این بارها تهدید کرده بود که در صورت لزوم، از قبایل لیبی خواهد خواست به کمک حکومت بشتابند و "مردم لیبی" را برای دفاع از کشورشان مسلح خواهد کرد.
همزمان، صدای انفجارهای متعددی از نزدیکی مجتمع محل سکونت معمر قذافی در مرکز طرابلس به گوش رسیده اما مشخص نیست که آیا رهبر لیبی همچنان در این محل باشد هرچند برخی منابع گفته اند که تعدادی تانک دولتی دفاع از این محل را برعهده گرفتهاند.
حرکت اعتراضی در لیبی در ماه فوریه و با درخواست اصلاحات سیاسی، مبارزه با فساد و کنارهگیری معمر قذافی و پسرانش از قدرت آغاز شد اما نیروهای امنیتی به سرکوب شدید معترضان دست زدند که در هفتههای بعد، به درگیری بین دو طرف منجر شد.
در حالیکه برخی از نقاط لیبی در دست نیروهای مخالف بود، در ماه مارس شورای امنیت سازمان ملل متحد به منظور جلوگیری از آنچه که کشتار مردم توسط ارتش طرفدار معمر قذافی میخواند، قطعنامه ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز این کشور و عملیات حفاظت از غیرنظامیان را صادر کرد.
در اجرای این قطعنامه، هواپیماهای چند کشور عضو ناتو به اجرای عملیاتی در انهدام ساختارهای نظامی حکومت دست زدند و از جمله، چندین بار مجتمع محل اقامت سرهنگ قذافی را بمباران کردند.
با انتشار گزارش ورود نیروهای مخالف به طرابلس، باراک اوباما، رئیسجمهوری آمریکا، گفت که لحظهای تاریخی برای مردم لیبی فرا رسیده و حکومت معمر قذافی در آستانه سقوط قرار گرفته و از او خواست تا از سمت خود کنارهگیری کند.
در بریتانیا، دیوید کامرون، نخستوزیر، برای زیر نظر داشتن اوضاع لیبی، تعطیلات خود را نیمه تمام گذاشته و به لندن بازگشته و مقامات بریتانیایی گفتهاند که پایان حکومت چهل و دو ساله معمر قذافی نزدیک است.
نخستوزیر استرالیا و دبیرکل سازمان پیمان آتلانتیک شمالی نیز از پیشروی نیروهای مخالف معمر قذافی استقبال کرده و از رهبر لیبی خواستهاند به منظور جلوگیری از خونریزی بیشتر، شکست را بپذیرد و از قدرت کنارهگیری کند و رئیسجمهوری فرانسه "شهامت مردم لیبی" را ستوده است.
هوگو چاوز، رئیسجمهوری ونزوئلا، دولتهای غربی را بهخاطر اقدامات آنها در لیبی محکوم کرده و در مورد وضعیت طرابلس، گفته است که این کشورها "عملاً طرابلس را به ویرانی کشاندهاند و بمبهای خود را به سوی بیمارستانها، مدارس، خانهها، محلهای کسب، کارخانهها و مزرعهها در طرابلس پرتاب میکنند، و این چیزی است که در حال وقوع است."
در حالیکه مقامات جمهوری اسلامی بر عدم صدور مجوز برای حضور و ورود احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران تاکید دارند و این مقام بین المللی چند روز پیش با انتشار بیانیه ای اعلام کرد کار خود را برای تحقیق و بررسی و گزارش نویسی در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران آغاز می کند، نامه های متعددی از سوی فعالان حقوق بشر، زندانیان سیاسی و افرادی که دراین حوزه فعالیت می کنند به دفتر وی ارسال گردید.
احمد شهید در بیانیه خود تصریح کرده بود که بر اساس آنچه در احکام سازمان ملل متحد آمده جامعه مدنی ایران و مدافعان حقوق بشر اطلاعات خود را در زمینه موارد نقض حقوق بشر به دفتر وی ارائه دهند، تا وی بتواند گزارش اولیه خود پیرامون وضعیت حقوق بشر ایران را، در اجلاس ماه آینده مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک ارائه کند.
به گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، نحوه مکاتبات با دفتر دکتر شهید از طریق ارسال ایمیل به آدرس های زیر است :
nahmed@ohchr.org
srhumanrights@gmail.com
بر اساس این گزارش، برای اینکه نامه هایی که نوشته می شود بتواند مورد استفاده احمد شهید و تیم همکارش قرار بگیرد و به علاوه بتوانند از آن - پس از تحقیق و مطمئن شدن از جزییات موارد مطرح شده- در گزارش خود به آنها بپردازد، فعالان حقوق بشر و افرادی که به هر ترتیبی می خواهند موضوعی را با وی در میان بگذارند باید یک سری اطلاعات و موارد جزیی را در نامه های خود بیاورند تا پیگیری موضوع توسط آنها آسانتر و موثق تر شود.
در ادامه کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران پیشنهاداتی را در خصوص نحوه ارتباط و تنظیم نامه یا گزارش به دکتر شهید مطرح کرده است:
۱- زمینه مکاتبه و موضوع آن به صراحت درج شود واز کلی گویی پرهیز شود. مثلا وقتی از فشار روی زندانی سیاسی صحبت می شود مشخص شود فشارروحی است یا جسمی و به چه ترتیبی اعمال شده است و زمان و مشخصات جزیی آن (تاحدی که در دسترس است چیست)
۲- موارد نقض حقوق بشر به تفکیک ذکر شود. مثلا اگر درمورد یک شخص موضوعاتی همچون بازداشت خودسرانه، دادرسسی غیرعادلانه، بدرفتاری وشکنجه در زندان و مواردی از این دست رخ داده، این موضوعات تفکیک شود و درمورد هریک جزییات مربوطه مطرح شود.
چنانکه موضوع گزارش در مورد نقض حقوق بشر افراد می باشد، در مورد هر یک از افراد نقض حقوق بشر اطلاعات زیر به صورت دقیق و تا آنجایی که در دسترس است در گزارش درج شود:
اطلاعات عمومی
- اسم/ جنسیت/ تاریخ تولد یا سن/ شغل/ تاریخ بازداشت/طول مدت بازداشت/نیروهای مسوول در حین بازداشت/ محل بازداشت/ مقاماتی که دستور بازداشت را صادر کرده اند/ دلیل بازداشت آنچنانکه مقامات ارائه کرده اند/ اتهامات: اگر تفهیم اتهام شده/ شرایط بازداشت: چه در حین بازداشت و چه در زمان نگهداری در بازداشت/ اقدامات و پیگیری هایی که در داخل کشور ممکن است در قبال بازداشت انجام شده و اگر بی اثر بوده اند چرا؟/ اگرچنین اقداماتی انجام نشده چرا؟ / ودر نهایت اسم واطلاعات شخصی که مکاتبه را انجام می دهد.
برای پیگیری مواردی که توسط جامعه مدنی و یا فعالان حقوق بشرو خانواده های قربانیان نقض حقوق بشر توسط نامه به آقای احمدشهید مطرح می شود شاید این اطلاعات چارچوب کلی و تصویری از سوالات مهمی که باید به آن پاسخ بدهیم رسیده باشید. اما در هر حوزه ای که نقض حقوق بشر اتفاق افتاده است علاوه بر اطلاعات عمومی می توان جزییات بیشتری را ترسیم کرد. پس اگر درحال تهیه نامه ای هستید اطلاعات دست اول خود را با دقت طبقه بندی و در نامه مطرح کنید تا تصویر روشن وقابل اتکایی از موضوعی که به آن می پردازید ارائه دهید. باید توجه کرد اگر می خواهیم نامه تاثیر جدی تری داشته باشد هر چقدر به این جزییات توجه شود، پیگیری موضوع توسط تیم آقای احمدشهید تسهیل خواهد شد.
طی مدتی که احمدشهید برای تهیه گزارش در اختیار دارد او قطعا نامه ها و اسناد زیادی دریافت خواهد کرد. هر چه قدر طبقه بندی و شرح موضوعاتی که مطرح می کنید دقیق تر باشد و جزییاتی که با ادبیات کاری سازمان ملل در حوزه حقوق بشر نزدیک تر باشد، استفاده از آن به مراتب با سرعت بیشتری امکان پذیر خواهد شد. اگر چه حوزه موارد نقض حقوق بشر گسترده است، ولی برای مشخص شدن اینکه در هر حوزه ای که به آن می پردازیم چه مواردی می تواند به صورت جزیی تر مطرح شود سه موضوع شکنجه، آزادی بیان و اعدام وحق حیات را در این متن در نظر گرفتیم و برخی سوالات مهمی که می تواند گزارشگر را در بررسی سریعتر و دقیق تر موضوع کمک کند آورده ایم.
کمپین بین المللی حقوق بشر در ادامه آورده است:
برای مثال اگر می خواهیم نامه ای بنویسیم که موضوع آن شکنجه است و درمورد فردی صحبت می کنیم- ممکن اعضای خانواده باشد یا حتی اگر خودمورد شکنجه قرارگرفته ایم - می توانیم به سوالات زیر در نامه خود اشاره کرد:
- نیرو یا نیروهایی که بازداشت اولیه ویا شکنجه را انجام داده اند برای مثال: پلیس، نیروهای اطلاعاتی، نیروهای امنیتی و یا نیروهای شبه نظامی و در نهایت مقامات زندان.
- آیا هیچ شخصی مانند وکیل، فامیل یا دوستان اجازه دیدار از قربانی در طی بازداشت داشته اند؟ اگر جواب مثبت است بعد از چند روز پس از بازداشت این اجازه را یافته اند؟
- نحوه شکنجه اعمال شده چه بوده است؟
- چه نوع صدماتی به دنبال شکنجه وارد شده است؟
- آیا قربانی هیچ وقت توسط یک دکتر - در هر مقطعی از آنچه بر وی اتفاق افتاده - معاینه شده و اگر بله در چه زمانی؟ آیا معاینه توسط دکتر دولتی یا دکتر زندان بوده است؟
- اگر معالجه ای صورت پذیرفته آیا معالجه مناسبی برای جراحاتی که به دنبال شکنجه وارد شده بوده است؟
- آیا معاینه پزشکی بر طبقی بوده که دکتر بتواند شواهدجراحات مربوط به شکنجه را متوجه شود آیا هیچ گزارش طبی در این زمینه صادر شده؟ و این گزارش چه مواردی را آشکار می کند؟
- اگر قربانی در طی بازداشت جان داده است، آیا کالبدشکافی یا معاینه پزشکی قانونی انجام شده و نتایج آن چه بوده است؟
در بالا مثلا در مورد اطلاعاتی که در یک نامه مرتبط با طرح شکنجه می تواند بیاید صحبت شد. اما مثلا چنانچه بازداشت به دلیل ابراز عقیده و درنقض آزادی بیان شخص بوده است، اطلاعات زیر - در صورت دردسترس بودن- می تواند در نامه مطرح شود:
- بازداشت/ تبعیض ویا تهدید و یا آزار و اذیت که متوجه شخص به دلیل ابراز عقاید و استفاده از آزادی بیان خود بوده را توضیح دهید.
- فعالیت های در حوزه احزاب و گروه های سیاسی و اتحادیه های کارگری و هر انجمن و یا اشخاصی که به دلیل ابراز عقیده و آزادی بیان هدف قرار گرفته اند.
-اقداماتی که بر علیه رسانه ها یا دخالت در عملکرد مستقل انها برعلیه ناشران و دیگر دست اندر کاران رسانه ایی از جمله کتاب، مجله، روزنامه، فیلم تئاتر و کارهای هنری صورت گرفته است.
- فعالیت های مدافعین حقوق بشر از جمله وکلا و فعالان اجتماعی که هدف قرارگرفته اند.
-موانعی که مدافعین حقوق زنان با آن روبرو بوده اند چه در قانون و در چه عمل که موجب می شود زنان نتوانند عقاید خود را ابراز کرده و یا شنیده شوند یا در روندهای تصمیم گیری شرکت کنند یا در جامعه از حقوق مساوی برخوردار باشند.
و اما اگر نامه ای که می نویسید در خصوص «اعدام و حق حیات» است می توانید به موضوعات تکمیلی زیر در نامه خود اشاره کنید:
- اطلاعات در مورد اتفاقی که افتاده: تاریخ/ محل/ تشریح حادثه/
- درمواردی که به نقض حق حیات از طریق اعدام انجام شده مربوط می شود اطلاعات در مورد کمبودهای دادرسی عادلانه ذکر شود
- درمواردی که نگرانی از نقض حق حیات به طور فوری مطرح است، دلایل اینکه چرا زندگی شخص در خطرفوری می باشد مطرح کنید.
- کشته شدن افراد در خیابان و یا زندان و یا هر شکل دیگری که وجود دارد را به صورت جزییات مطرح کنید.
موارد یاد شده در بالا تنها سه حوزه یادشده را در نظر می گیرد. اگر نامه ای که ارسال می کنید در برگیرنده موضوعات دیگری است، سعی کنید جزییاتی که بتواند تصویر دقیقی از جزییات موضوع ارائه کند را در نامه خود بگنجانید.
در نظر داشتن مواردی که در بالا آمد کمک می کند که نامه هایی که برای پیگیری به دفتر گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران ارسال می شود صرف نظر از کارکردهای رسانه ای آن بتواند در مجرای درست قابل پیگیری باشد. توجه کنیم که ذکر جزییات و ارسال سند و مدرک، ونیز شفاف و دقیق نوشتن، گزارشگر ویژه را قادر می سازد در زمان اندکی که در اختیار دارد موارد بیشتری را پیگیری کند. به هرحال مانند هر نهاد دیگری منابع انسانی سازمان ملل و به تبع آن گزارشگرویژه حقوق بشر محدود است و به همین جهت است که در بیانیه اولیه خود از فعالان جامعه مدنی و حقوق بشر خواسته است که آنچه در این زمینه می توانند ارائه کنند را با وی در میان بگذارند.
در انتهای آمده است "مستندسازی دقیق از موارد نقض حقوق بشر و استفاده از منابع معتبر و حتی منابع داخلی و درنهایت برقراری امکانی که درصورت مورد بررسی قرار گرفتن نامه شما تیم گزارشگر ویژه بتواند با شما تماس بگیرد همه و همه در کنار آنچه در بالا آمد می تواند گزارشگر ویژه را در هر چه موثرتر کردن کار خود یاری رساند."
در دومین هفته متوالی نسرین ستوده از ملاقات با خانواده اش خودداری کرد.
به گزارش جرس، بدنبال بازداشت چند ساعته اعضای خانواده نسرین ستوده و بی احترامی به آنان به جرم داشتن دفترچه، این وکیل دادگستری در اعتراض به این اقدام و محرومیت از حق تلفن از ملاقات با خانواده خودداری کرد. این در حالی است که رضا خندان و فرزندانش برای دیدن وی به زندان رفته بودند.
نسرین ستوده چندی پیش در نامهای به رییس قوه قضاییه و سرپرست دادسرای اوین، اعلام کرده بود چون خوفناکترین دادسرای ایران به طورغیر قانونی هفته گذشته خانوادهاش را به اتفاق دو کودک خردسالش ساعاتی به گروگان گرفته است از این پس ترجیح میدهد برای آسیب نرسیدن به فرزندانش از انجام چنین ملاقاتی خودداری کند.
لازم به ذکر است دو هفته پیش، همسر و فرزندان ستوده به جرم همراه داشتن دفترچه چند ساعت بازداشت شدند و خواهر این زندانی سیاسی مورد ضرب و شتم ماموران قرار گرفت.
نسرین ستوده به جرم اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به قضاوت پیرعباسی به ۱۱ سال حبس تعزیری، ۲۰ سال ممنوعیت خروج از کشور و ۲۰ سال محرومیت از وکالت محکوم شد.
این حقوقدان، وکیل دادگستری و برنده جایزه حقوق بشر "سازمان حقوق بشر بینالملل"، ضمن عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر، کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز علیه زنان، و انجمن حمایت از کودکان، وکالت پروندههای بسیاری از فعالان حقوق بشر، فعالان حقوق زنان، کودکان قربانیِ کودک آزاری و کودکان در معرض اعدام را برعهده داشتهاست. ستوده در سال ۱۳۸۸ (۲۰۰۸م) برنده جایزه حقوق بشر «سازمان حقوق بشر بینالملل» شد. او پیش از بازداشت، بارها بهخاطر فعالیتهای حقوقیاش مورد تهدید قرار گرفته بود و به وی هشدار داده بودند که از وکالت شیرین عبادی دست بردارد.
سازمان بازرسی کل کشور در جریان بررسی وضعیت مالی استانداری تهران و برخی فرمانداریهای تابعه، سوء جریان مالی به میزان بیش از یک میلیارد و صد میلیون تومان را گزارش کرده است.
به گزارش قانون، در این بررسی که شامل استانداری تهران و فرمانداری شهرستانهای شهریار، تهران، کرج و پاکدشت میشود، گزارشهایی از ارتشاء، اختلاس و تضییع حقوق دولت اعلام شده است.
بر اساس این گزارش، بخشی از این وجوه که به میزان یک میلیارد و صد میلیون تومان بوده است به عنوان پاداش و عیدی، در معاونتها و اداره کل دفتر فنی استانداری تهران هزینه شده و بخش دیگر به حساب شخصی فردی به نام «م.خ»، همسر و سایر بستگان وی واریز شده است.
این گزارش میافزاید: تعدادی از چکهای صادر شده از سوی معدنداران در وجه استانداری تهران، از طریق ارتباط ناصواب یکی از معاونتهای استانداری، در مجاری غیرقانونی هزینه شده است.
در ادامه مشخص شد سه دستگاه سواری پژو ۴۰۵ توسط فرمانداری و بخشداری شهر قدس، دو دستگاه پراید توسط فرمانداری تهران و یک دستگاه پژو پارس و یک دستگاه پراید از سوی فرمانداری کرج خریداری شده ولی در فهرست اموال و داراییها منظور نشده است. وجه مربوط به این خودروها با عنوان «همیاری» و «هبه» دریافت شده بود.
محسن پسر ارشد آیتالله اكبر هاشمی رفسنجانی است. او مدرك كارشناسی ارشد خود را از دانشگاه مونترال كانادا اخذ كرده و مدت زمان مدیدی را بر كرسی مدیرعاملی متروی تهران تكیه زده است. مدت زمان طولانی تصدیگری وی در متروی تهران پس از جدلهای سیاسی و غیرسیاسی فراوان با اهالی پاستور، چندی پیش پایان یافت. هر چند كه پایان مدیرعاملی وی بر مترو، پایان كار وی با مترو نبود؛ چه آن كه او هنوز ساختمان مترو را ترك نگفته و به عنوان عضو هیات مدیره همچنان در آنجا مشغول كار است؛ كاری كه به گفته خودش به این زودیها هم آن را رها نخواهد كرد. هماهنگی انجام گفتوگو با محسن هاشمی، چندان سخت نبود. نه اینكه خیلی اهل مصاحبه و رسانهای باشد كه اینگونه نیست، شاید تغییر رویهای داده و یا كسی چه میداند شاید هم شایعه ورودش به انتخابات، شایعه نباشد؛ مسالهای كه البته هاشمی در ابتدا ردش میكند اما در ادامه حضورش را منوط به فراهم شدن فضای مناسب میكند؛«اگر فضایی ایجاد شود كه هم از جناح اصلاح طلب و هم اصولگرا آدمهای معتدل، واقعگرا و عملگرا بتوانند وارد میدان شوند، بله آمدن ما به صلاح است»، بالاخره تا نباشد چیزكی، مردم نگویند چیزها. به هر حال ورود هاشمی به انتخابات درست باشد یا نباشد، از این نكته نمیتوان گذشت كه یافتن و سخن گفتن با مردان سیاست در ایران، در مقطع پیش از انتخابات به طرز اعجابآوری آسانتر میشود. از آنجا كه تك تك اعضایِ خانواده هاشمی در مقاطع مختلف خبرساز بودهاند و عملكردشان موضوع بحث و جدل فراوانی بوده، مصاحبه محسن هم چندان نمیتوانست از این قاعده مستثنی باشد؛ گفتوگو از مدیریت شهری و خصوصاً مترو آغاز شد و در ادامه به خیلی از جاها رسید، بحث فراز و فرود زیادی داشت؛ در جایی در دفاع از خانوادهاش و تاكید بر اینكه خود و برادرانش از خیلی از مدعیان سوابق جبهه و جنگ بیشتری دارند، خاطرهای را خواند و در فرازهایی از آن، اشك در چشمانش حلقه زد و ...، بقیه را در متن كامل گفتوگوی قانون با محسن هاشمی بخوانید. شما یكی از مدیران شهری هستید كه عمر مدیریتی بالایی داشتهاید و در یكی از مهمترین حوزههای شهری یعنی حمل و نقل فعالیت كردهاید، بزرگترین مشكل مدیریت شهری را چه میدانید؟ این ناهماهنگیها درمدیریت شهری ما را ناشی از چه میدانید؟ اینكه یك نفر تونل میزند یكی دیگر ادعا میكند كه باید تخریب شود، یكی دوربرگردان میزند یكی دیگر آن را حذف میكند و... تجربه من متمركز بر حمل و نقل انبوهبَر شهری بوده است، بنابراین خود را یك مدیر شهری باسابقه نمیدانم كه مدیریت شهری را به شكل جامع تجربه كرده باشد. اما در هر صورت بنا به ضرورت همین مسئولیتی كه در مترو داشتهام و جلسات فراوانی كه به همراه مسئولان مختلف شهری شركت كردهام، آشنایی و تجربه نسبتاً زیادی با در مورد مسائل شهری دارم. اولین گام در مدیریت شهری، مطالعات راهبردی اولیه، تصویب و توافق بر سر آنها، توسط تمام ارگانهای مربوطه است. گام دوم امكانسنجی این مطالعات است. و در سومین گام تهیه نقشههای تفصیلی شهر است. مهمترین مشكل ما در حوزه مدیریتِ شهری چون تهران، تغییرات پیدرپی راهبردها در نتیجه تغییر مدیریتها بوده است. نگاهِ به تهران در حكومتهای مختلف از قاجارها تا جمهوری اسلامی، درشهرداریهای مختلف، شوراهای شهر مختلف، همواره تغییر كرده است؛ نگاه یكدستی وجود نداشته و این تغییرات مداوم، تعیین راهبردها را دچار اشكال كرده است. الان هم در بحث مطالعات تفصیلی راهبردی ضعف وجود دارد. در مورد مترو چنین راهبردی وجود داشته است؟ بله، ما وقتی در مورد منوریل گفتیم كه اجرای آن امكانپذیر نیست و این طرح جوابگوی حملونقل تهران نیست دلیلش این نبود كه ما مخالف این وسیله باشیم، بلكه به این دلیل بود كه ما یك طرح راهبردی برای حملونقل ریلی تهران داشتیم و معتقد بودیم نباید آن را تغییر داد. در 17 سالی كه در مترو بودم بارها نظرات مختلفی برای تغییر راهبرد اولیه مطرح شد، اما من در برابر همه آنها مقاومت كردم. یكی دیگر از ضعفهای مدیریت شهری ما عمر كم مدیریتها است، اگر ما توانستیم در مترو تا حدودی به خواستههایمان برسیم و مقبولیّتی كسب كنیم، به دلیل طول عمر مدیریت مترو بوده است. پیش از من آقای ابراهیمی 11 سال مدیر بود و من هم كه آمدم برنامههای او را كنار نگذاشتم، بلكه تغییرات در حد روش و سرعت انجام كار بود. اما برنامههای شما هم از تغییرات مدیریتی در شهرداری در امان نماند... بله من در دوره آقای خاتمی مدیر شده بودم، هشت سال دوره ایشان را هم گذرانده بودم. بعد یك دفعه آقای احمدینژاد شد شهردار؛ صبح رفتیم سر كار دیدم ایشان اصلاً مترو را قبول ندارد، میخواهد قطار هوایی بزند. طرح فرانسویها در مترو تهران را اصلاً قبول نداشت. اگر من مقاومت نمیكردم باید تمام زحمتهایی كه كشیده بودیم را میگذاشتیم كنار و روی طرح منوریل صد و اندی كیلومتری كار میكردیم كه حتی خودشان هم نتوانستند 6 كیلومتر آن را در صادقیه اجرا كنند. یعنی اعتقاد دارید اگر مقاومت شما در برابر منوریل نبود، ممكن بود اجرای مترو متوقف شود؟ بله؛ اگر مقاومت من نبود نه تنها 70 ایستگاه فعلی مترو را نداشتیم بلكه منوریل را هم نداشتیم. یعنی پولی را برای منوریل خرج میكردیم و بعد تازه به این نتیجه میرسیدیم كه طرح مناسبی نیست و باید دنبال یك طرح دیگر میرفتیم. بنابراین من معتقدم تغییر سریع مدیریتها و عدم همافزایی اقدامات مدیریتی و بالعكس، انجام اقداماتی علیه مدیریتهای پیشین یكی از معضلات مدیریت شهری ما است. دلیل موفقیت آقای كرباسچی و یا آقای قالیباف هم همین عمر مدیریت آنها در شهرداری بوده است. عمر مدیریت شما هم 17 سال بود؛ در پایان 4 خط مترو و 125 كیلومتر مسیر را تحویل دادید. شما این اعداد را متناسب با طول عمر مدیریت خود میدانید؟ 125 كیلومتر مسیر تحویل دادیم. وقتی هم كه من رفتم 100 كیلومتر دیگر هم در حال ساخت بود كه برخی مسیرها بعد از من افتتاح شد. وقتی ما شروع كردیم هدف، رسیدن به 7 خط و 160 كیلومتر مسیر بود كه قرار بود در 22 سال( از سال 54) تكمیل شوند. ببینید مترو ما در سال 54 تاسیس شد. همزمان با ما شهر سئول در كره جنوبی هم ساخت مترو خود را شروع كرد. اگر با آنها مقایسه كنیم بله ما قطعاً عقب هستیم. چرا كه آنها در حال حاضر 9 خط مترو دارند. ولی در مقایسه با كشوری مانند تركیه ما جلو هم هستیم. البته ما در این مدت توقفهایی هم داشتیم. از طرفی در ابتدای انقلاب بسیاری از مسئولان، مترو را وسیلهای تجملی میدانستند و به همین خاطر پروژه مترو به طور كامل خوابید. تا اینكه آقای هاشمی در خطبه نماز جمعه سال 63 اعلام كردند كه مترو برای تهران ضروری و حیاتی است و به این ترتیب كار دوباره شروع شد. البته باز هم مقاومتها در دولت، برنامه و بودجه و حتی در میان علما در قم صورت گرفت و حتی پروژه مترو در دولت رأی ناپلئونی گرفت. بودجهای هم به آن ندادند. در واقع شروع مترو را می توان از 68 دانست كه آقای هاشمی رئیسجمهور شد و چون ایشان اعتقاد ویژهای به مترو داشتند كار ادامه پیدا كرد. وقتی كار را شروع كردید در میان شهرهای دنیا الگویی هم را در نظر داشتید؟ بله شهرهایی مانند لندن و پاریس با توجه به جمعیت و وسعتشان به نوعی الگوی ما بودند. در طرح جامع هم این مقایسه و الگو را داریم. اما در مطالعات جدید كه در سال 85 با فرانسویها انجام دادیم، شهركهای اقماری اطراف تهران در اولویت توسعه مترو قرار گرفتند. یكی از مشكلاتی كه شما بارها در دوران مدیریت خودتان به آن اشاره كردید كمبود نقدینگی و اعتبار بوده است. دلیل این مشكل را چه میدانید. آیا حضور شما در مدیریت مترو باعث این مشكل بوده و یا دلایل دیگری داشته است؟ یكی از وظایف هر مدیری تامین اعتبار برای پروژههای خود است. وقتی به من میگویند باید این پروژه را بسازی، من باید زمانبندی داشته باشم و بر اساس این زمانبندی اعتبار جذب كنم. ما برای ساخت مترو نیاز به بودجه زیادی داشتیم كه باید برای اخذ این بودجهها در بسیاری از مواقع در مجلس قانون تصویب میشد. خود من شناخت خوبی از حوزههای مدیریتی كلان كشور مانند ریاست جمهوری و مجلس دارم. چون آقای هاشمی (آیتالله هاشمی) هم در مجلس بودهاند و هم در ریاستجمهوری. كلاً كشور و روش گرفتن پول را خوب میشناختم. از یك تاریخ معیّنی به مجلس میرفتم؛ با نمایندگان صحبت میكردم، با شورای شهر مذاكره میكردم. مصوبات شورای شهر را میگرفتم، بر اساس این مصوبات از وزارت كشور مصوبه میگرفتم و بعد این مصوبات را در مجلس تبدیل به قانون میكردم تا اعتبار مورد نیاز را تامین كنم. از تمام بودجههای قانونی موجود بر اساس قوانین پول میگرفتم. در بعضی موارد از شهرداری به جای بودجه تراكم میگرفتیم، زمین میگرفتیم. در مجلس از طریق فاینانس بینالمللی، صندوق ذخیره ارزی، معافیتهای گمركی و ... تامین بودجه میكردیم. یكی از موفقیتهای ما در مترو همین تصویب قانونهای متعدد برای تامین اعتبار بوده است. اما مشكل از آنجا شروع میشد كه برخی نهادها این قوانین را اجرا نمیكردند. من در مجلس قانون استفاده از حساب ذخیره ارزی را برای مترو میگرفتم كه برای مثال یك میلیارد دلار به مترو پرداخت شود. اما وقتی این قانون زیر دست آقای احمدینژاد میآمد خیلی راحت میگفت كه این اصلاً قانون نیست و من آن را قبول ندارم. یعنی قانون مجلس را خیلی راحت خلاف قانون معرفی و آن را اجرا نمیكردند. و به همین راحتی 1000 میلیارد تومان پول مترو پرداخت نمیشد. بنابراین طبق وظیفهام یا باید به هر شكلی این پول را تامین میكردم و یا اینكه از مسئولیت خود كنارهگیری میكردم و مشكلات را با مردم و رسانهها در میان میگذاشتم. اما این انتقاد به شما وارد بود كه در جذب فاینانس بینالمللی ضعیف عمل میكنید؟ من بهترین نوع فاینانس یعنی فاینانس غیر خودگردان را در زمان آقای خاتمی از مجلس گرفتم. ولی وقتی رسیدیم به دوره آقای احمدینژاد و سیاستهای خارجی و مسائلی مانند تحریمها باعث شد بسیاری از این فاینانسهای بینالمللی از بین بروند. تا قبل از دولت آقای احمدی نژاد ما یك میلیارد و 600 میلیون دلار فاینانس جذب كردیم. اما بعد از آن به دلیل تحریمهای بینالمللی امكان جذب فاینانس از بین رفت. بعد از آن هم در خود دولت تصویب كردند كه اگر پروژهای به دلیل تحریمهای بینالمللی منابع مالیاش را از دست داده باشد میتواند از حساب ذخیره ارزی استفاده كند. به پروژههای خودشان از این صندوق پول میدادند به ما نمیدادند و میگفتند شما بیعرضهاید؛ نمیتوانید فاینانس بگیرید. خود آنها یك جا هم نتوانستند فاینانس بگیرند و تمام مسائل نفت و پتروشیمی و احداث پالایشگاهها را از طریق صندوق ذخیره ارزی حل كردند؛ اما به ما میگفتند بروید فاینانس بگیرید. هر خط مترو كه راه بیفتد معادل كل تولید یك پالایشگاه در مصرف سوخت صرفهجویی میشود اما برای تأمین اعتبار آن همكاری نمیشد. دلیل آن هم روشن بود چون من محكم ایستادم و گفتم فقط طرح راهبردی مترو را اجرا میكنم و منوریل را اجرا نمیكنم. اما این را هم اضافه كنم كه حمایتهای شهرداری و بدنه دولت از ما خیلی خوب بود. اگر ما در این چند سال دوام آوردیم دلیلش این بود كه بدنه كارشناسی و اجرایی كشور تلاش داشت مسئله مترو را حل كند و هر جا میتوانستند كمك میكردند. برای مثال با تمام این مشكلات من پارسال نزدیك 800 میلیارد تومان پول وارد مترو كردم. علت هم این بود كه حتی وزرا میخواستند مشكل مترو حل شود اما به محض اینكه تصمیمگیری به سطوح بالاتر دولت میرسید مسئله ما دچار مشكل میشد. همان مشكلی كه نهایتاً آنطور كه در متن نامه استعفایتان آمد شما را به كنارهگیری از مدیریت مترو وادار كرد؟ باید منصف بود. تا یك جایی ما زور خودمان را زدیم، ولی من وقتی دیدم حضورم به منافع عمومی ضربه میزند تصمیم به كنارهگیری گرفتم. شبیه داستان همان مادر واقعی كه برای اینكه به فرزندش آسیبی وارد نشود، حاضر نشد دست او را بیش از اندازه بكشد و از یك جایی او را به مادر ناواقعیاش بخشید. احساسم این بود كه با شرایط موجود باید كمی از مترو عقب نشست، برای همین هم من به طور كامل از مترو نرفتم. دلیلی ندارد كه حتماً مدیرعامل باشم تا به مترو كمك كنم در همین جایگاه فعلی هم میتوانم كمك كنم. من هیچگاه از مترو نرفتم. خبرنگاری از من پرسید كه اگر بخواهید وزیر شوید دوست دارید كدام وزارتخانه را اداره كنید من گفتم فقط دوست دارم در مترو كار كنم. اگر كسی میخواهد به من فرصت دهد دوست دارم كارم را در مترو تمام كنم. چرا كه در مترو تخصص دارم. مترو هم فقط تهران نیست. ما در ایران در مجموع 34 خط مترو داریم. یعنی زیرساختی برای 20 میلیون سفر شهری در روز. و این پروژه از نظر اقتصاد ملی پروژه بزرگی است، بنابراین اگر بخواهم كار كنم ترجیح میدهم با تخصصی كه كسب كردهام در مترو فعالیت كنم. شما با 4 دولت (هفتم تا دهم) و 5 شهردار كار كردید؛ بیشترین مشكلات و یا موانع را با كدام دولت و یا شهردار تجربه كردید؟ مترو از دولت سازندگی شروع شد. دولتی كه تكلیفش با پروژه مترو روشن بود. دولت آقای هاشمی، یك دولت واقعگرا و عملگرا بود؛ به تعبیر من یك دولت رئالیستی بود. آقای هاشمی به اعتقاد من در بطن دولتش، هم بحث اصلاحات را پیش میبرد و هم عدالت اجتماعی را. دولتهای بعد از آقای هاشمی اما كمی ایدهآلیستی شدند. حتی دولت آقای خاتمی هم ایدهآلیستی بود. چرا كه از دولت آقای هاشمی دولتی چون دولت خاتمی بیرون آمد اما از دولت خود آقای خاتمی دولت احمدینژاد بیرون آمد. دولت آقای احمدینژاد هم، آرمان عدالت را هدف خود قرار داد و یك دولت كاملاً ایدهآلیستی است. با این تفاوت كه دولت آقای خاتمی دارای ثبات مدیریتی بود. مدیران اجرایی چون آقای زنگنه و تركان آدمهای قوی بودند كه در این دولت كار میكردند. در دولت آقای احمدینژاد ما ثبات مدیریتی را كاملاً از دست دادیم. در طول 6 سال، چهار رئیس بانك مركزی داشتهایم. سه وزیر اقتصاد عوض شده است. چهار وزیر كشور تغییر یافته و در نفت كه مهمترین وزارتخانه كشور است تا كنون 6 وزیر آمدهاند و رفتهاند. نمیتوان چنین دولتی را موفق دانست. فقط كافی است تلویزیون در كنار احمدینژاد قرار نگیرد و برای دولت او تبلیغ نكند بعد ما میبینیم نتیجه چه خواهد شد. محال است كه كسی تا این اندازه تغییر مدیر داشته باشد و موفق باشد، مگر اینكه همانگونه كه خود آقای احمدینژاد میگوید، بگوییم امام زمان مملكت را میچرخاند! پس معتقدید كه بیشترین مشكل را در دولت آقای احمدینژاد داشتهاید؟ من اعتقاد دارم كه وقتی عدهای با افكار و رفتار تند، یك برنامه مدون را بهم میریزند و به جز چند حرف آرمانگرایانه، چیزی هم جایگزین آن نمیكنند به كشور خیانت كردهاند. همان كاری كه با مترو هم میخواستند انجام دهند، دو خط ما را میگفتند باید منوریل شود. در برابر اعتراض ما كه چه دلیل كارشناسی برای این كار دارید میگفتند آقای رئیس جمهور گفته است! یعنی بدون هیچ مطالعاتی! اما من ایستادم و اجازه ندادم و اگر موفقیتی هم بوده ناشی از همین ایستادگی بوده است. شما الان بروید منوریل قم را ببینید كه چه وضعیتی دارد. بی جهت پول در آن خرج میكنند تا بگویند پروژه موفقی است. در اسلام و قرآن كه نیامده است كه حتماً باید منوریل بزنید. این یك تكنولوژی است كه از خارج از كشور آمده است. از دانشمندان ایرانی هم به ما نرسیده كه بگوییم این فنآوری مال ماست. بنابراین باید به تجربه دنیا نگاه كنیم. الان در دنیا 10 هزار كیلومتر ریل شهری وجود دارد. از این مقدار تنها 300 كیلومتر آن منوریل است. 200 كیلومتر از این منوریل هم جنبه تفریحی دارد. یعنی در پاركها و یا میان ترمینالهای فرودگاهها و اماكن اینچنینی احداث شدهاند. به عبارتی تجربه دنیا منوریل را نپسندیده است. اصرار این دولت بر منوریل هم نوعی اصرار بر خطا بود. آن هم برای پروژه پُرهزینهای كه ممكن است هزار میلیارد تومان خرج داشته باشد؛ پروژهای كه با این هزینه زیادش راه جبران و برگشتی هم ندارد. از میان شهردارهایی كه با آنها كار كردید، كدام یك بیشترین حمایت را از شما و مترو داشتند؟ شهردارهای قبلی چندان در كار من دخالت مستقیمی نمیكردند. شهر به اندازه كافی مشكل داشت و آنها گرفتار مشكلات خودشان بودند. پروژه مترو هم به خوبی پیش میرفت و آنها هم به آن كمك میكردند. بنابراین من تقریباً از هیچ شهرداری گله ندارم... حتی از شهرداری آقای احمدینژاد؟ خود آقای احمدینژاد هم به من كمك كرد. درست است كه ما با هم بر سر سیستم حمل و نقل اختلاف داشتیم، ولی نهایتاً به من گفتند كه شما مترویتان را بساز ما هم منوریلمان را میسازیم! یعنی در مدتی كه من با ایشان در شهرداری كار كردم جلوی كار من را نگرفتند. ولی وقتی به دولت آمدند واقعاً مانع كار شدند. 5 ماه از سال 90 گذشته و هنوز یارانه مترو توسط دولت پرداخت نشده است. زمانی حضور شما را دلیل عدم همكاری مالی دولت با مترو میدانستند، تحلیل شما از وضعیت فعلی چیست؟ در بحث بودجه دولت مشكل زیادی دارد. اول اینكه این بحث هدفمندسازی یارانهها كه همان بحث قدیمی تعدیل اقتصادی است كه در همه دولتها به خوبی و خوشی انجام میشده است. در دولت سازندگی ارز 7 تومان بود و قیمت آن واقعی شد. با یك برنامهریزی، در هر سال قیمت سوخت هم مقداری افزایش پیدا میكرد و بنا بود در یك برنامه 5 تا 10 ساله قیمتها واقعی شود. خود همین آقایان اصولگرا آمدند و به منظور رقابتهای سیاسی، در مجلس قانون تثبیت قیمتها را پیش كشیدند تا جلوی این برنامه تعدیل اقتصادی را بگیرند. در دولت آقای خاتمی هم این برنامه تعدیل اقتصادی تا حدی دنبال شد و دوباره جلوی آن را گرفتند و تا چند سال مسكوت ماند و بعد آقای احمدینژاد با یك نام دیگر و با كلی اختلاف با مجلس، قانونی را تصویب كرد كه البته همان را هم اجرا نكرد. در دولتهای قبلی با یك برنامه چند ساله این بحث دنبال میشد ولی ایشان با یك برنامه تهاجمی این كار را پیش بردند، چرا كه ذهنشان در بحث انتخابات مجلس درگیر است و اهداف انتخاباتی و آرمانگرایانه خود را با همه مسائل قاطی كرده است. خود ایشان آمد در تلویزیون گفت «علاوه بر این پولی كه به مردم میدهیم میتوانیم اینقدر خط مترو بسازیم، این اندازه خط راهآهن و اتوبان و سد و كارخانه بسازیم». یك حركت تهاجمی را انجام دادند و درآمدی كه مدنظرشان هم بود كسب نكردند. الان هر دو ماه 7 هزار میلیارد تومان پول به جامعه تزریق میكنند، یعنی 42 هزار میلیارد تومان در سال. چیزی كه شبیه حقوق شده و حتی اولویت آن از پرداخت حقوق هم بالاتر رفته است. چرا كه به محض اینكه پرداخت نشود نوعی احساس خطر در جامعه به وجود میآید. هدف اصلی هدفمندی یارانهها و یا همان تعدیل اقتصادی توسعه است. اگر این برنامه منجر به توسعه و افزایش تولید نشود، با اصل و اساس آن منافات خواهد داشت. هدف كه دادنِ پول به مردم نیست؛ هدف ایجاد سرمایه برای توسعه كشور و بالا بردن تولید است. من فكر نمیكنم كه الان دولت عمداً پول مترو را نمیدهد، بلكه یا واقعاً پول ندارند بدهند یا اینكه میخواهند بگویند در زمان مدیریت هاشمی هم كه پول نمیدادیم دلیلش سیاسی نبوده است. شما توجه داشته باشید كه با پول 2 ماه یارانهای كه پرداخت میكنند، میتوان 7 خط مترو ساخت! وقتی از آنها میخواهند كه آمار و ارقام رشد و توسعه را بدهند نمیتوانند این كار بكنند. در خوشبینانهترین حالت میگویند این نرخ سه درصد است. در حالی كه كشور، سابق بر این توسعه شش درصدی را تجربه كرده؛ آن هم در زمانی كه قیمت نفت، 9 دلار بوده است. یعنی ما با نفت 9 دلاری توسعه هشت درصدی را تجربه كردهایم، حال چگونه است كه ما با نفت 100 دلاری توسعه سه درصدی داریم، معلوم است كه یك جای كار میلنگد. با اینكه گفتید علاقه و تخصصتان مترو است اما آیا تصمیمی هم برای انتخابات آتی دارید؟ نه من هنوز تصمیمی برای ورود به انتخابات ندارم. شرایط هم به گونهای نیست كه بتوانم به انتخابات وارد شوم. افرادی چون من هم از طرف تندروهای اصلاحات و هم از سوی تندروهای اصولگرایان تخریب شدهاند. رادیكالهای همه جناحها هم از پشت به نوعی به هم میرسند. بنابراین از نظر من اصلاحطلب تندرو، هیچ تفاوتی با همتای اصولگرایش ندارد. منظورتان این است كه اگر شرایط مهیا باشد به انتخابات وارد میشوید؟ ببینید كشور نیاز به عملگرایی دارد. نه اینكه نباید آرمان و ایده داشت اما با آرمان نمیشود كشور را اداره كرد، بلكه كشور باید با واقعگرایی اداره شود. بر اساس گفته یك فرد، كه میگوید؛ آمریكا تا 4 سال دیگر نابود میشود، نمیتوان سیاست خارجی را برنامهریزی كرد. یا مثلاً بر اساس اینكه كسی بگوید ظهور كوچك امام زمان(ع) نزدیك است. خب اول اینكه با این بحث، مسئله ولایت فقیه و رهبری زیر سوال میرود و دوم اینكه اگر كسی بخواهد بر اساس این آرمان كشور را اداره بكند فكر میكنید واقعاً بتواند؟ بنابراین كشور نیاز به عملگرایی و واقعگرایی دارد كه متأسفانه از بین رفته است. افراطیها نمیتوانند كشور را اداره كنند. افراطیها فقط مثل ... (كه من اسم نمیآورم) هستند كه میتوانند پاچه بگیرند. در لحظهای آنها را باز میكنید كه پاچه بگیرند، فقط در همان لحظه به درد میخورند. باید فقط بعضی وقتها آنها را باز كرد. مثلاً در دورهای مثل انتخابات آنها هم بیایند حرف بزنند، ولی اگر قرار باشد 8 سال افراطیها در كشور حرف بزنند و همه اركان كشور دست آنها باشد كه نمیشود. بنابراین یك نیاز دیگر كشور عبور از افراطیهاست؛ حال در هر جناحی كه باشند. پس اگر شرایط برای ورود نیروهای معتدل مهیا باشد وارد انتخابات خواهید شد؟ اگر فضایی ایجاد شود كه هم از جناح اصلاح طلب و هم اصولگرا آدمهای معتدل، واقعگرا و عملگرا بتوانند وارد میدان شوند، بله آمدن ما به صلاح است. به هر حال فرصت انتخابات فرصت مناسبی است و نباید این فرصت را ازدست داد. همیشه به شما انتقاداتی در ارتباط با عدم حضور در جبهه وارد بوده است. اینكه شما در زمان جنگ به جای جبهه در بلژیك بودهاید... نه به هیچ وجه اینگونه نیست. اینها همه دروغ است. من بلژیك درس میخواندم و وقتی دانشگاهم تمام شد، آمدم ایران و از اواخر سال 65 رفتم جبهه و در صنایع موشكی مشغول فعالیت شدم. اتفاقاً خانواده ما از بسیاری از این آقایانی كه این مسائل را مطرح میكنند بیشتر جبهه دارد. اینها فقط جوسازی است. من همان روز اولی كه وارد كشور شدم رفتم صنایع موشكی و فعالیّتم را شروع كردم. اتفاقاً همین امروز خاطرهای از جبهه را مینوشتم كه میتوانم برای شما بخوانم و شما قضاوت كنید. چنین حرفهایی همه دروغ است. یاسر ما در 16 سالگی در جبهه مجروح شد. آیا كسی تا به حال به این موضوع اشاره كرده است؟ (در این لحظه كتاب خاطرات جنگ هاشمی رفسنجانی و یك خاطره با دستخط خودش را آورد و برخی صفحات را كه به اسم او اشاره داشت نشان داد و كل آن خاطره را هم كه مربوط به رفتن با پدر به جبهه غرب بود خواند. در بخشهایی كه نام برادرش مهدی را بر زبان آورد اشك در چشمانش جمع شد). این آدمها تخریب میكنند و از طرفی هم نمیگذارند كه صدای آدم به جایی برسد و پاسخی بدهد. من سال 58 رفتم خارج از كشور برای فوق لیسانس درس بخوانم و در طول این سالها هم تمام تابستانها به ایران میآمدم و به جبهه میرفتم. كسی كه میآید ترور آقای هاشمی را صحنهسازی خود ایشان معرفی میكند و تلویزیون هم هیچ واكنشی نشان نمیدهد، خب مسلم است كه در مورد من این حرفها را بزنند. من مدام به جبهه میرفتم و در بمباران موشكی بغداد شركت داشتهام. در حال حاضر دنبال این هستند كه ما را تخریب كنند و به این دلیل است كه این حرفها زده میشود. در خاطرات جنگ آقای هاشمی اگر دقت كنید بسیار نام محسن را خواهید دید. خود من هم خاطراتم در این باره را خواهم نوشت. سابقه خانواده ما به گونهای است كه اگر این افراد دلسوز نظام باشند، میتوانند با استفاده از آن مایه افتخار نظام شوند نه اینكه تخریب كنند.
علی خرم، نماینده سابق ایران در سازمان ملل:
مبارک، بن علی و حالا قذافی. پس از اینها نوبت کدام دیکتاتور است که قدرت را به مردم واگذار کند؟ تحلیل علی خرم، نماینده سابق ایران در سازمان ملل، این است که شاید نفر بعدی، بشار اسد باشد و بهار عربی، به کمک فشارهای جهانی، این بار سوریه را زیر فشار برای تن دادن به خواست ملت خود قرار دهد. دکتر خرم در یادداشتی که در «دیپلماسی ایرانی» نوشته، پیشبینی میکند که جامعه جهانی از همهی گزینهها برای توقف خشونتها در سوریه استفاده کند. متن تحلیل این کارشناس و دیپلمات سابق را بخوانید:
بعد از سلسله عملیاتهایی که ارتش سوریه در شهرهای این کشور انجام داد و دست به کشتار بی محابای مخالفین خود زد، جامعه جهانی به سرعت واکنش نشان داد. همین وضعیت را در مورد قذافی شاهد بودیم. قذافی به خاطر اقدامات سبوعانه ای که انجام داد واکنش جامعه جهانی را برانگیخت و منجر به صدور قطعنامه شورای امنیت شد. این اولین بار بود که شورای امنیت در یک مورد حقوق بشری اقدام به مداخله نظامی می کرد. تا قبل از آن چنین سابقه ای وجود نداشت. بنابراین اقدامات وحشیانه قذافی در سرکوب مردم خود منجر به چنین واکنشی از سوی جامعه جهانی شد.
متاسفانه بشار اسد هم راه معمر قذافی را در پیش گرفته است. به نظر می رسد که او هم همانند رهبر لیبی درک درستی از مسائل امروز جهان ندارد. رفتارهای آنها به نحوی است که گویا تصوری از این که الان در سال ۲۰۱۱ قرار داریم، ندارند. مسائل و فضای سال ۲۰۱۱ بسیار متفاوت از سال ۱۹۹۰ یا ۲۰۰۰ وحتی ۲۰۰۹ است. چرا که تحولات نظام بین الملل و توسعه حقوق بین الملل به سرعت پیش می رود. متاسفانه رهبران خاورمیانه هیچ بینشی در مورد این تحولات و توسعه حقوق بین الملل ندارند. از این بابت فکر می کنند اگر سی سال پیش دست به سرکوب کرده اند و واکنشی در جهان دیده نشده است الان هم به همان صورت است و اقدامات آنها واکنشی در پی نخواهد داشت.
در حالیکه شاهد هستیم که در مورد قذافی و بشار اسد اقدامات آنها با واکنش شدید جامعه بین المللی مواجه شده است. آنچه که بشار اسد این روزها در سوریه انجام می دهد بسیار کمتر از آن چیزی است که حافظ اسد سی سال پیش در همین شهرهای حمص و حماء و ...انجام داد. او در آن زمان دست به سرکوب زد و نزدیک به سی هزار نفر از مردم سوریه را در این سرکوب کشت. نظام بین الملل در آن زمان واکنش جدی به این کشتار نشان نداد. ولی در حال حاضر نظام بین الملل و حقوق بین الملل به شیوه ای تغییر کرده است که کوچکترین حرکت یک رهبر در یک کشور را مورد نظارت قرار می دهد و به آن رسیدگی می کند و رهبران را به خاطر اعمالشان محاکمه می کند.
لذا در این چارچوب آنچه که بشار اسد انجام داده است خشم جهانی را برانگیخته است. حاصل این وضعیت این بوده است که از یک سو شورای امنیت به دلیل این رفتار وحشیانه واکنش نشان می دهد و از سوی دیگر دادگاه بین المللی جنایی وارد عمل می شود. چرا که این دادگاه اساسا برای رسیدگی به تخلفات رهبران، روسای کشورها، فرماندهان نظامی و به طور کلی کسانی که دارای مصونیت سیاسی هستند، تشکیل شده است. این دادگاه برای افراد عادی تشکیل نمی شود و کارش مختص به این افراد است. بنابراین این دادگاه در مورد مسئله ترور رفیق حریری، حسنی مبارک، بن علی، عبدالله صالح، قذافی و بشار اسد وارد می شود.
یک مظهر و مصداق جنایت علیه، بشریت نقض مکرر و سیستماتیک حقوق بشر است. یعنی اگر نقض حقوق بشر در یک کشور به صورت مکرر و سیستماتیک و نه حتی به حد کشتار و بلکه در حد دستگیری، آزار و .. صورت گیرد، مصداق جنایت علیه بشریت قرار می گیرد. یکی دیگر از مظاهر جنایت علیه بشریت، ژنوساید است. ژنوساید که کنوانسیون پرسابقه ای است بر این مبناست که رهبری دستور کشتار تعدادی را صادر کند. در این مورد هم در لیبی و هم در سوریه و قبلا نیز در مورد صدام این سناریو پیاده شده بود. بنابراین بشار اسد از دو هفته پیش با کشتار وسیعی که انجام داده است به مرز خطر وارد شده است و مشخص بود که از آن پس جامعه جهانی واکنش نشان خواهد داد.
در حال حاضر آمریکا، اتحادیه اروپا، کشورهای عربی، ترکیه و حتی روسیه یک صدا علیه بشار اسد موضع گرفته اند و از او خواسته اند که دست از کشتار مردم بردارد. این تحولات هم می تواند زمینه ساز دخالت نظامی در سوریه باشد و هم پرونده ای علیه بشار اسد به جرم جنایت علیه بشریت در حال شکل گیری است. اگر چه قبلا این سابقه وجود نداشته است که برای دستگیری رهبر یک کشور به آن کشور حمله کنند ولی این به این معنا نیست که از این پس نیز امکان چنین امری نباشد. با تحولات کنونی در حقوق بین الملل هر چیزی در این عرصه قابل پیش بینی است. اگر چنین حالتی ایجاد شود دیگر بشار اسد و فرماندهان او نمی توانند مقاومت کنند چرا که با یک جبهه متحدی از جامعه جهانی روبرو خواهند شد.
بنابراین به نظر من قضیه سوریه جدی شده است. وقتی رهبران ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا و کشورهای اسد اعلام می کنند که بشار اسد مشروعیت خود را از دست داده است و باید برود به این معناست که همه چیز در این راستا شکل می گیرد. حتی بخش خصوصی، شرکتها و موسسات مالی، بانکها، بیمه و ... به این جبهه می پیوندند و در همین راستا حرکت می کنند.
بر اساس آنچه که اعلام شده است نمایندگان حقوق بشری سازمان ملل در روزهای آینده به آن کشور می روند و به مسائل مطرح شده رسیدگی می کنند و همه این جنایاتی که صورت گرفته را به صورت مستند تنظیم می کنند. وقتی این اعمال مستند شد، بشار اسد باید نسبت به این اقدامات پاسخگو باشد. بعد از آن این گزارش به شورای حقوق بشر و سپس شورای امنیت ارائه می شود. از باب جنایت علیه بشریت هم دادگاه بین المللی جنائی وظایف خود را انجام می دهد و قدمهای بعدی شناسایی این مجرمان و تعیین میزان جرم آنهاست. سپس به جهانیان اعلام می شود و در نهایت دستگیری و نقل و انتقال این افراد صورت می گیرد.
من فکر می کنم اقدامات مختلف اعم از فشار اقتصادی و رسانه ای، تحریمهای سیاسی و اقتصادی و در نهایت استفاده از نیروی نظامی در مورد سوریه می تواند به تدریج در دستور کار قرار گیرد. باید دانست کسی که در جامعه جهانی بدنام شود، چه به حق و چه به ناحق با مشکلات عدیده مواجه می شود. ما فکر می کنیم این بدنام شدن باید حق باشد تا در مورد آن اقدام تنبهیی انجام شود. در حالی که اگر کسی به این نام معرفی شد و برای جامعه جهانی به این عنوان مطرح شد همه از معامله با آن خودداری می کنند، بیمهها محمولههای آن را بیمه نمی کنند، بانکها از مبادلات ارزی آن جلوگیری می کنند و هزاران مشکل دیگر ایجاد می شود.
بنابراین چنانچه خانم کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا روز گذشته در بیانیه ای اعلام کرد که اتحادیه اروپا تصمیم گرفته تا ۲۰ نهاد و مقام سوری جدید را به لیست تحریمهای خود بیفزاد، این اقدامات تداوم می یابد. اتحادیه اروپا دارایی آنها را مسدود و مانع سفرشان به دیگر کشورها می شود. این اتحادیه همچنین در پی اعمال محدودیتهایی در راستای جلوگیری از واردات نفت خام سوریه، تعلیق کمکهای بانک سرمایه گذاری اروپا و بلوکه کردن داراییها یا اعمال محدودیت سفر علیه افرادی که از سیاستهای دولت بشار اسد حمایت می کنند است.
به نظر می رسد جامعه جهانی در راستای مقابله با بشار اسد از همه گزینههای خود در حال استفاده است و در هر مقطع از گزینههای خاصی استفاده می کند تا به اهداف خود دست یابد.
منبع: دیپلماسی ایرانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر