زهرا مدنی، مادر حسین اختر زند جوان ۳۲ ساله ای که در درگیری های روز ۲۵ خرداد در اصفهان جانش را به دلیل ضرب و شتم و پرتاب از یک ساختمان چند طبقه از دست داده بود، می گوید: در تمام این دو سال هیچ کسی سراغ ما برای دلجویی نیامده است اما من به عنوان مادر فقط یک پرسش دارم: اگر فرزند خودشان را آنقدر می زدند که حتی مادرش نمی توانست بدن تکه پاره شده فرزندش را پیش از جان دادن ببیند، چه واکنشی نشان می دادند؟
در مورد جان باختن این شهروند اصفهانی روایت های زیادی منتشر شد و حتی یکی از مسئولان در اصفهان گفته بود که این جوان معتاد بوده و در اثر مصرف مواد مخدر از ساختمان پرتاب شده است. خانواده اختر زند یک بار در گفتگویی بسیار کوتاه به جرس گفته بودند که برای زندگی در یک شهرستان چاره ای جز سکوت برایشان باقی نمانده است. اما این بار مادر این جوان می گوید به همه ی این انگهایی که به فرزند پاک و بیگناهم زده اند در دادگاه هم جواب داده ام. مادر این قربانی سرکوبهای خونین پس از انتخابات 88 تاکید می کند که فرزندش حتی سیگار هم نمی کشیده و جوانی غیرسیاسی بوده است.
آنچه می خوانید پاسخ های زهرا مدنی مادر حسین اخترزند به پرسش های خبرنگار جرس است در مورد بخش هایی از آنچه که در این دو سال بر این خانواده گذشت.
خانم مدنی بیش از دو سال از جان باختن فرزند شما در درگیری های پس از انتخابات می گذرد، این دو سال بر شما چه گذشت؟
خیلی سخت هست برای یک مادر که سی و دو سال بچه ای را بزرگ کند بعد بیگناه کشته شود. من مادرم؛ خیلی برایش ناراحت هستم؛ هیچ وقت از فکرش بیرون نمی روم. من فقط شبانه روز دعا می کنم که خدایا بچه ای که نه سیاسی بود و نه در هیچ برنامه ای بود، بچه ساکت و مظلوم و بی سرو صدای مرا آنقدر زندند که منِ مادر اجازه نداشتم وضعیت تکان دهنده ی فرزندم را پیش از جان دادن ببینم.
حسین چند سال داشت و به چه کاری مشغول بود؟
استاد تراشکاری بود، ۳۲ ساله بود و وقتی هم که ۱۷ سال داشت پدرش را از دست داده بود. برای همین درسش را رها کرد و رفت سراغ کار تا سرپرست خانواده شود. خیلی آرام، صادق و خوش رفتار بود. تکیه گاه من و برادرهاش بود. وقتی این اتفاق برای حسین رخ داد خیلی ها نگران بود که چطور ممکن است برا ی چنین بچه آرامی این فاجعه رخ دهد.
تاکنون روایت های متعددی از کشته شدن «حسین اخترزند» منتشر شده است ممکن است خودتان بگویید، فرزند شما کجا و به چه صورتی کشته شد؟
حسین پیش از آنکه برود سرکار گفت من چون درد دندان دارم شب ممکن است کمی دیر بیایم . شب وقتی دیر کرد، زنگ زدم دیدم تلفن همراهش خاموش است. بیست دقیقه بعد از اینکه رسیدیم بیمارستان حسین جانش را از دست داد.
شما موفق شدید فرزندتان را از نزدیک ببینید و آثار ضرب و شتم را روی بدنش مشاهده کنید؟
نه اصلا. برادرهایش وقتی رفتند بالای سرش حسین هنوز زنده بود، ولی من نتوانستم ببینمش...حسینام نیم ساعت بعد از آنکه ما رسیدیم بیمارستان تمام کرد.
ولی خانواده ی ما رفتند بالای سر حسین و او را از نزدیک دیدند. از بدن له شده ی حسین عکس گرفتند اما خب وضعیت اش خیلی اسفناک بود. یک مادر نمی توانست بدن تیکه پاره شده ی فرزندش را ببیند. حتی دکترش به ما گفته بود حسین اگر زنده می ماند حتما با آن وضعیت پیش آمده قطع نخاع می شد. دکتر می گفت بدن حسین خرد شده است و آنقدر وضعیت بدن او خراب شده است که هیچ راه نجاتی برای فرزند شما باقی نمی ماند و او تا ابد هم فلج می ماند.
آیا برای برگزاری مراسم تشییع هیچ مشکل خاصی پیش نیامد؟
نه برای مراسمش هیچ مشکلی پیش نیامد. چون یک روز بعد، از نیروی انتظامی آمدند خانه ی ما و عکس های پسرم را دیدند، یعنی یک روز بعد پرس و جوهای خودشان را کردند و بعد که فهمیدند فرزند ما سیاسی نبود اهل هیچ گروه و حزبی هم نبود، جسد را به ما تحویل دادند و ما هم مراسم را برگزار کردیم.
شما خودتان می توانید توضیح دهید ماجرا ی روز درگیری چه بود؟
در اصفهان هم مثل شهرهای دیگر درگیری زیاد بود. ماموران مثل اینکه با مردم برخورد می کردند و حسین هم به همراه مردم فرار می کند و به یک ساختمان پزشکی که در دروازه شیراز بود پناه آورده بود. بعد از همانجا از ساختمان چند طبقه پرتاب می شود پایین که آنها می گویند حسین خودش پرتاب شد پایین.
آیا هیچگاه از مسئولان ساختمان پزشکان پیگیری کرده اید که دقیقا آن روز چه اتفاقی رخ داد؟
بله یکی از بستگان نزدیک حسین و خیلی های دیگر رفتند و از نزدیک با کارکنان بیمارستان صحبت کردند. طبیعی است که وقتی کسی را دنبال می کنند حتما به دلیل رعب و وحشت به یک جایی پناه می آورد. می گویند بچه ی من بعد از اینکه به بیمارستان پناه آورد خودش پرتاب شد پایین، ولی مسئولان و کارکنان بیمارستان واقعیت دیگری را می گویند. اصلا سئوال من این است؛ آثار ضرب و شتم روی بدن بچه ام که همه دیده اند و عکس هایش هم گواه است نشان چیست؟
آیا شما وارد پیگیری قضایی پرونده ی جان باختن فرندتان شدید؟
بله، پیگیری کردیم. آنها از سر خودشان باز کردند و می گویند مقصر خود حسین بوده که به خیابان رفته بود. آن روز خیلی ها به خیابان آمده بودند و کسی که دنبالش می کنند خوب از ترس و وحشت فرار می کند. ما پیگیری کردیم ببینیم چرا در آن ساختمان مورد ضرب و شتم قرار گرفته. ولی پرونده اش رد شده و حتی دیوان عالی کشور هم پرونده اش را مختومه اعلام کرده است. حتما می دانید که گفتند حسین معتاد بود، وقتی این حرف را شنیدم داغون شدم. برای یک مادر خیلی سخت است که ببیند هم بچه اش را کشته اند و هم انگ می زنند. در دادگاه به قاضی گفتم لطفا اگر همدردی نمی کنید، با احساسات ما هم بازی نکنید. این بچه حتی یک سیگار هم نمی کشید. همه ی فامیل می دانند که حسین پاک و سربلند زندگی کرد و نان آور خانه بود. اگر قاتل را پیدا نمی کنید چرا به بچه های بیگناه ما انگ می زنید؟
آیا شما عکس هایی که از حسین در اینترنت هم به شکل گسترده ای منتشر شده است را دیده اید؟
نه، نمی توانم. همان موقع هم فرزندان دیگرم اجازه ندادند من آن عکس ها را ببینم. من هم ناراحتی اعصاب دارم هم یک مادرم و دیدن بدن تکه پاره ی یک فرزند، دلم را آتش می زند. حسین دست خالی رفته بود و آنها با باتوم ریختند به جان بچه های مردم و بچه ی مرا از بین بردند. من فقط می خواهم بدانم بچه مرا به کدام گناه کشتند؟
آیا نکته ای و سخنی برای مسئولان دارید؟
می خواهم بگویم اگر این بچه گناهی داشت یا بر فرض اشتباهی کرد به خیابان رفت باید به او تذکر بدهند که چرا به خیابان آمدی چرا می خواهی سر و صدا راه بیاندازی؟ نه اینکه آنقدر با باتوم به جان شان بیافتند گه زندگی یک جوان را تمام کنند. بچه ای که استاد تراشکاری بود سرش به زندگی گرم بود حق اش این نبود که کشته شود. من فقط می خواهم بدانم اگر کسی بچه های خودشان را با باتوم اینجوری بزند، اگر کسی فرزند خودشان را به این وضع گرفتار کند آنها چه می کنند؟
بچه ی من حتی رای نداد، در هیچ برنامه ی سیاسی هم نبود. بچه ی من به خاطر درد دندانش رفته بود حالا بلایی بر سرش آمد که هیچ کسی پاسخگو نیست.
می توانم بپرسم چرا در تمام این دو سال سکوت کرده بودید و هیچ گاه با رسانه ها و مسولان سخن نگفتید؟
من دو سال مصاحبه نکردم ، حرفی نزدم و همه ی امیدم این بود که پرونده کشته شدن حسین نتیجه بدهد؛ ولی نه کسی برای دلجویی آمد نه کسی پاسخ داد، هیچ ، هیچ... در تمام این دو سال واقعا شب و روز دعا کردم خدا قاتل بچه من و همه بچه های دیگر که بیگناه کشته اند را رسوا کند. متاسف هستم یک جوان بیگناه شده در کشور خودمان کشته شده ولی هیچ جا و هیچ گاه اسمش را هم در رسانه های همین کشور نمی شنویم... به هر حال او هم انسان بود و هم اهل همین کشور بود.... از خدا می خواهم مسبب این قتل پیدا شود و یک روز به من بگویند چرا بچه بیگناه مرا از یک ساختمان چند طبقه پرتاب کردند پایین.
در دو سال گذشته بیشترین چیزی که آزارتان داده، به عنوان خانواده ای که فرزندش را از دست داده، چه بوده است؟
بیگناهی او و اینکه هرچه پیگری کردیم تا قاتل را پیدا کنیم به ما گفتند مقصر خودش بود. این دو نکته خیلی خیلی ما را اذیت کرد. باز هم تاکید می کنم دلم می خواهد ببینم آیا اگر یکی از مسئولان ببیند که بچه اش را با باتوم تکه و پاره کرده اند و از ساختمان پرتاب شد و یک جوان بیگناه جانش را اینطوری از دست بدهد بعد بگویند خودش مقصر بوده است چه حالی خواهند داشت؟ امیدوارم خدا کمک کند قاتل حسین پیدا شود و هر کسی بچه ی مرا پرتاب کرد پایین همین بلا سر خودش بیاید و به همین درد گرفتار شود.
ناگفته ای اگر باقی مانده است بفرمایید.
آرزو دارم قاتل بچه ام پیدا شود تا مبادا فردا چنین اتفاقی برای بچه های دیگر مردم رخ دهد. باید مسبب و بانی این قتل پیدا شود. باید قاتل بچه های ما رسوا شوند و ببینیم چه کسانی چنین برنامه ای ریختند برای بچه ی بیگناه من و بچه های دیگری که مظلوم کشته شدند. بچه ام عاشق امام حسین بود و ماه محرم همیشه در عزاداری ها شرکت می کرد؛ حالا از امام حسین می خواهم از صاحب اسم پسرم می خواهم که قاتل حسین پیدا شود تا شاید دردهای ما اندکی تسکین پیدا کند.
منبع: جرس
گرامی مقدم در مصاحبه ای با سحام نیوز موضع کنونی حزب اعتماد ملی و نیز شرایط اصلاح طلبان برای شرکت در انتخابات آینده را مطرح کرد. وی در بخشی از این مصاحبه گفت: "اگر اصلاح طلبان با شرایطی که دارند به انتخابات ورود پیدا کنند که شرایط آنها از سوی حاکمیت محقق نشده باشد مسلما" صرفا" بعنوان گرم کردن تنور انتخابات معنی پیدا خواهد کرد وشکست اصلاح طلبان به دست خود اتفاق خواهد افتاد. "
متن کامل مصاحبه سحام را با اسماعیل گرامی مقدم سخنگوی حزب اعتماد ملی و نماینده ی سابق مجلس در خصوص انتخابات دوره ی نهم مجلس شورای اسلامی را در زیر می خوانیم:
1-آیا حزب اعتماد ملی ویا اصلاح طلبان برنامه ای برای حضور در انتخابات مجلس شورای اسلامی دارند؟
ج : ابتدا باید عرض کنم با عنایت به اینکه از تاریخ هفدهم شهریور سال ۸۸ دفتر حزب اعتماد ملی توسط دستگاه های امنیتی تعطیل شده است، لذا تاکنون امکان برگزاری جلسات حزبی نبوده است که تصمیمی درخصوص انتخابات گرفته شده باشد، بنابراین حزبی که تعطیل شده است معلوم است که شرایط حضور در انتخابات را پیدا نکرده است، چون انتخابات خودش یک رویداد رقابتی است وبرای حضور در یک رقابت مثل هر ورزشکاری نیاز به تمرین و ممارست دارد. ازمنظر فعالیت حزبی تمرین برای حضور درانتخابات بدین معنی است که حزب بتواند فعالیت های برنامه ریزی شده ی خود را از قبیل تشکیل جلسات شورای مرکزی ، برگزاری کنگره های کشوری و منطقه ای ، بازرسی های مستمر از موقعیت شاخه ها ، کمیته ها و دفاتر حزبی ، فعالیت مستمر رسانه های حزب از جمله روزنامه و بولتن و همکاری و هماهنگی با دیگر احزاب جهت اعتلاف داشته باشد! خوب بسیار بدیعی است! حزبی که این امکان را در دو سال گذشته نداشته باشد حتماً آمادگی و شرایط حضور درانتخابات را نیز نخواهد داشت وضعیت دیگر احزاب اصلاح طلب نیز از وضعیت حزب اعتماد ملی بهتر نیست. احزاب مشارکت ، مجاهدین انقلاب از سوی دستگاه قضایی اعلام انحلال شده است کارگزاران سازندگی و مجمع نمایندگان ادوار و دیگر احزاب اصلاح طلب امکان فعالیت نداشته اند از این رو خیلی ساده می شود ارزیابی کرد با شرایط کنونی که اکثر گروه های اصلاح طلب بویژه احزاب بزرگ و موثر الزامات لازم برای شرکت درانتخابات را ندارند، قادر به حضور نتیجه بخش در انتخابات را نخواهند داشت .
2-برخی از اصول گرایان ، بویژه آقایان علی لاریجانی و محمد رضا باهنر خواستار حضور اصلاح طلبان در انتخابات شده اند و آقای باهنر تا آنجا پیش رفته که می گوید "ما از اصلاح طلبان خواهش می کنیم که در انتخابات شرکت کنند"، ارزیابی شما از این موضع گیری ها چیست ؟
ج: تحلیل من بعنوان یک عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی این است که طیف اصول گرایان سنتی به چند دلیل تمایل شدید دارند که اصلاح طلبان در انتخابات حضور پیدا کنند؛ دلیل نخست آن است که حضور اصلاح طلبان درانتخابات مشروعیت انتخابات را تاحدودی برمی گرداند و خدشه وارد شده به انتخابات قبلی را کم رنگ تر خواهد کرد .
دوم اینکه: حضور اصلاح طلبان در انتخابات باعث توجیه موضوعیت وحدت ، بین اصول گرایان خواهد شد. این مسئله کلیدی ترین دلیل تمایل اصول گرایان سنتی به کشاندن اصلاح طلبان به عرصه انتخابات است، چون بخوبی می دانند که در صورتی که حامیان دولت لیست جداگانه ای ارائه کنند با امکاناتی که از قبیل بخشداری ها ، فرمانداری ها ، استانداری ها و تمامی ادارات دولتی دراختیار دارند قادر خواهند بود اصول گرایان منتقد دولت را پشت سر گذاشته و اکثر کرسی های مجلس نهم را نمایندگان هوادار دولت تصاحب خواهند کرد ، و این سکوی مناسب برای جهش در انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری خواهد بود .
سوم اینکه : اگر اصلاح طلبان با شرایطی که دارند به انتخابات ورود پیدا کنند که شرایط آنها از سوی حاکمیت محقق نشده باشد مسلما" صرفا" بعنوان گرم کردن تنور انتخابات معنی پیدا خواهد کرد وشکست اصلاح طلبان به دست خود اتفاق خواهد افتاد پس تمنای آقای مهندس باهنر چنان هم بی طمع نیست!
3-به نظر شما تا چه اندازه ای حامیان دولت تمایل دارند یک لیست توسط اصول گرایان ارائه گردد و اساساً امکان وحدت در بین اصول گرایان با توجه به مراجع ای که تعیین گردیده است وجود دارد یا خیر؟
ج: معتقدم اصول گرایان دولتی یا به تعبیر دیگرارکان حاکمیت ، جریان انحرافی با توجه به اینکه تمامی امکانات دولتی و پول خوبی هم به بهانه هدفمند کردن یارانه ها توزیع کرده و نزدیک ایام انتخابات توزیع خواهند کرد نه تنها تمایلی به وحدت ندارند بلکه اساساً خود را بی نیاز از وحدت در بین اصول گرایان و ارائه ی یک لیست واحد می دانند و به همین جهت این طیف دولتی برخلاف اصول گرایان سنتی تمایلی به حضور اصلاح طلبان درانتخابات ندارند چون درصورت عدم ارائه لیست از سوی اصلاح طلبان ارائه ی دو لیست یا چند لیست دربین اصول گرایان اجتناب ناپذیر خواهد بود .
4-با توجه به اینکه آقای خاتمی و برخی دیگر از شخصیت ها ی اصلاح طلب حداقل شروط لازم در انتخابات را اعلام کردند و برخی از اصلاح طلبان بدون محقق شدن این شروط تمایل دارند در این انتخابات حضور پیدا کنند ارزیابی شما در این خصوص چیست ؟
ج: ببینید همانگونه که گفتم مسئله ی انتخابات یک رویداد رقابتی است و برای ایجاد الزامات آن از دو زاویه امکان دارد که یک زاویه نگاه را آقای خاتمی داشتند که او معتقد است برای حضور ما اصلاح طلبان در انتخابات می بایستی حداقل این شروط، یک "آزادی آقایان کروبی وموسوی" و دوم آزادی تمامی زندانیان سیاسی و سومین شرط نیز برگزاری انتخابات سالم محقق شود.
یک زاویه دیگر نگاه آقای موسوی خوئینی ها ( مجمع روحانیون مبارز) است که او معتقد است که جریانی که درانتخابات گذشته به دلیل حضور در انتخابات صدمه و آسیب دیده است ، دو نامزد اصلاح طلب در حبس خانگی هستند صد ها نفر در زندان هستند و ده ها نفر نیز جان خود را از دست داده اند و هیچ گونه دل جویی هم از آنها نمی شود مثل این است که یک خانواده ای این همه ملامت و خسارت دیده است حالا به او گفته شود بیا درعروسی هم شرکت کن. خوب معلوم است که امکان آن وجود ندارد و به عبارت دیگر بجای اینکه بگوییم این شرایط آقای خاتمی محقق شود می توان اینگونه گفت که اساساً اصلاح طلبان شرایط خودشان برای حضور در انتخابات فراهم نیست مگر حاکمیت شرایط و الزامات اصلاح طلبان را فراهم آورد. بنابراین هردو نگاه ، بر فقدان شرایط لازم برای اصلاح طلبان درحال حاضر برای حضور مقتدرانه در انتخابات پیشرو متمرکز است.
اما در خصوص بخش دوم سوال شما باید عرض کنم اکثریت گروه های اصلاح طلب و شخصیت های آنها مواضع خود را درتائید دیدگاه آقای خاتمی اعلام کرده اند از این جهت گروه ی دیگر نیز اگر تمایلی به رعایت حقوق اکثریت ندارند ، اشکالی ندارد آنها بعنوان نامزد مستقل در انتخابات حضور پیدا کنند اما حق ندارند دستاورد های یک جریان را برای حضور درانتخابات به نام چند نفر استفاده نمایند.
۵-برخی برای برگزاری انتخابات سالم حضور ناظرین بین المللی را ضروری می دانند آیا شما با این دیدگاه موافق هستید ؟
ج: اعتقاد ندارم برای برگزاری انتخابات سالم از ناظرین بین المللی استفاده شود.
اولا" : این مسئله به استقلال کشور لطمه وارد می کند ایران کشوری بزرگ است و نیازی به اینگونه نظارتها نیست .
ثانیا" : قوانین موجود و قانون انتخابات در صورتی که بدون دخالت سلیقه ی مجریان و ناظرین انجام شود کافی است مشکل تخلفات انتخاباتی درصورتی که شورای نگهبان به وظیفه ی قانونی خود عمل کند و اقدام به اصلاح رویه ی پیشین خود دراجرای قانون نماید بدون دخالت ناظرین بین المللی می تواند انتخاباتی شایسته سالم و رقابتی را برگزار نماید کارسختی هم به نظر نمی رسد فقط یک اراده ی مصمم می طلبد که این داور در بررسی رد صلاحیت ها به مرر قانون عمل کند نه اینکه اکثریت اصلاح طلبان را رد صلاحیت کند و به مانند انتخابات دوره ی هشتم برای اصلاح طلبان فقط برای یک سوم کرسی ها امکان رقابت باشد و درمقام نظارت، شورای نگهبان درصورتی که به مجری انتخابات اجازه ندهد معتمدین محلی را از طرفداران خود انتخاب کند و خود شورای نگهبان نیز اعضای شورای نظارت استانها و شهرستان ها را بی طرفانه و یا از هردو جناح انتخاب کند شرایط لازم برای انتخابات سالم بخودی خود بوجود خواهد آمد این نمی شود که اصلاح طلبان یک پای انتخابات باشند اما در اجرا و نظارت هیچ گونه سهمی نداشته باشد .
نزدیکبه یکماه پیش دکتر «محمدنوریزاد» روزنامهنگار، نویسنده و فیلمساز، که به تازگی از زندان آزاد شده است، سئوالاتی را با مراجع معروف دینی و بعضی از روشنفکران معاصر در میان گذاشت.
از میان مراجع معاصر آیتالله «اسدالله بیات زنجانی» و از میان روشنفکران معاصر، استاد «احمدقابل» به سئوالات آقای «نوریزاد» پاسخ گفتند که در قالب «پرسشهای بیرحمانه، پاسخهای عالمانه» در گستره وسیعی انتشار یافت. پس از آن جمعی از شهروندان همت نموده و سئوالات را به دفاتر بعضی از مراجع ارسال و خواستار پاسخ صریح انها شدند.دراین میان و از آن جمع اکنون استاد «عبدالحمیدمعصومی تهرانی » پیشقدم شده و به سئوالات مذبور پاسخ گفتهاند:
دکتر نوری زاد: پرسشهای من، گرچهگاه از حوزهٔ متداول مراجعات دینی مردم دور میافتد، باورم اما بر این است که در عالم، هیچ پرسشی یافت مینشود که داٌب دین براو بار نگردد. پس، صراحت نهفته در این پرسشها را برمن ببخشایید و صبورانه به پاسخگویی آنها همت فرمایید. پرسشهای من، برآمده، وگزیدهٔ مختصری از هزار هزار سخن پنهان مانده در سینهٔ مردمی است که این روزها، چشمی از امید به آستان شمایان دارند و متاسفانه، بخش وسیعی از امید خود را به کارکردهای این دینی که جمهوری اسلامی ایران برانتشار آن اصرار میورزد، از دست دادهاند. اگر به پاسخگویی یک یا چند پرسش متمایل نبودید، به هرچه که مقدور شریفتان است پاسخ گویید. مهم، مشارکت حضرت شماست در این داد و ستد علمی و اجتماعی:
استاد معصومی تهرانی:
بسمه تعالی
با سلام و تحیت
جا دارد پرسشهای شما را مراجع گرام پاسخ گویند. لکن چون از این کمترین پرسش نمودهاید، سعی میکنم به طور مختصر و بدون جانبداری از دسته و گروهی خاص، آنچه که به نظرم میرسد را اشارهوار عرض نمایم.
یک
دنیا از نگاه دین مبین اسلام، و از نگاه شخص حضرت شما یعنی چه؟ تا چه اندازه دنیا را میشناسید؟ چند سفر به سایر کشورها و یا حتی به شهرستانهای داخل کشورمان داشتهاید؟
دین، ساختاری متشکل از متون بنیادی و گزارههای تفسیری و تشریحی دارد. اینجانب بر آن خواهم بود از متون صریح و غیر تشکیکی دین پاسخ جنابتان را عرض نمایم. چنین است که از قرآن مجید بهره خواهم برد، که تا آنجایی که میتوانیم از فهمی اصیل در درک و دریافت معانی دینی بهره ببریم.
وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ* وَفِی أَنفُسِکُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ* (الذاریات-۲۰و۲۱) خداوند حکیم بر آن است که انسان، «خود» به معانی آنچه که در این آفرینشگری خداوندی بر انسان هویدا میشود دست یابد. چنین است که خداوند، معنایی جز آنچه که انسان - آن هم انسانی که شانیت آن را یافته است که معانی را درک کند و بفهمد - را بر معنایی دیگر مقدم نمیدارد. چرا که همین انسان است که معنای «دین» را درک میکند؛ پس چرا نتواند حقانیت معنای چیزی دیگر را بیابد؟! موقن بودن و یا بصیرت به خرج دادن، از اعمال انسانی مگر نیست؟ و مگر این فریادهای سنگین «افلا...» جز به خویش آمدن و خود یافتن، توجیهی دیگر میتواند داشته باشد؟. آیا برای کسی که میخواهد فیها خالدون، بهشتی شود که جایگاهی برینتر از آن نخواهد بود، توقع آن نیست که «خود» بدان جایگاه رهسپار گردد؟ چرا باید معنای «دنیا» را جز به تنبه و تذکر که چشم بچرخانید و بیابید، در گزارهای صریح و بیابهام از «دین» بخواهیم؟. آیا جز این نیست که کسانی که چنین میخواهند گویی اصلا از دین خبری ندارند؟!! کسانی که جواب چنین پرسشی را صرفا از گزارههای برخاسته از فهم و درک و دریافت گذشتگان میجویند، و مدعی هستند چنان معنایی سخن «دین» است، در اشتباهی بزرگ هستند. چرا که در انسانی بودن آن فهم و درک از پرسشهای بنیادین بشری شکی نمیباشد، و روا نیست انسان عالم - که انسان امروزین قطعا از انسانهای پیشین عالمتر است - از جهل نسبی پیشینیان، بت پرستوار، تبعیت کند. بر ما باد، با تدبر در آفرینش خداوند، خود را و دنیای خود را بشناسیم و بر سبیل «قسط» آن را بسازیم.
دو:
از نقطه نظر جنابعالی، چرا باید از جهات اجتماعی و امنیتی و اقتصادی، میان یک مرجع تقلید، و یک استاد کهنسال و کمنظیر فیزیک و شیمی و ادبیات، یا یک پزشک مجرب، یا یک مهندس کارفهم، و یک مدیر خردمند، فاصلهای به وسعت بیکرانگی باشد؟ آیا این فاصلهٔ انکارناپذیر، جزیی از بایستگیهای دینی است؟ یا نه، مردم چون بجای فرمولهای فیزیک و شیمی، از دهان علما و مراجع ما، احادیثی از رسول گرامی اسلام و امامان شیعه و آیات قرآن میشنوند، این عزت و اعتبار اجتماعی را با آنان همراه کردهاند؟ چرا باید همان استاد کارآمد و کهنسال، با اعتنا به پشتوانهٔ علمی درخشان خود، درحاشیههای این عزت و اعتبار بایستد، و مراجع ما و علمای ما در متن مستقیم آن باشند؟ چرا او، با شکایت مختصر یک رهگذر، به پشت میلههای زندان در میغلتد، ومثلا مراجع ما از هرشکایت، مصون و درامان باشند؟ چرا آن استاد کارآمد، مطلقا از امنیت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی برخوردار نیست؟ وعمدهٔ علمای ما و بویژه مراجع ما، به دیوار بلندی از این برخورداریها تکیه زدهاند؟ چرا باید یک مرجع، وحتی یک طلبهٔ نوپا، مقدس باشند، و او، برکنار از این تقدس باشد و در ردیف همگان؟
مایلم جواب این گلایه را -نه پرسش- و این دغدغه ذهنی جنابعالی و مردم شریف میهنمان را چنین جواب دهم: آنچه بر روی بنای بنیادین رنج و مرارتهای پیامبران (ص)، بعداز آنها ساخته شدهاست -همیشهٔ تاریخ- جز بنایی کج و معوج از دنیاطلبی و دکانسازی حاملان کتاب مقدس آن دین نبوده است. چرا که هر کس به هر اندازه دانش و تقوا هم که مسلح باشد، نمیتواند مدعی شود، مجموعهای که خود را یک طبقه میداند و برای خود شیوه و مرام و مسلکی خاص میسازد -که برآمده از سنت انسانی است و نه سنن الهی- راهی و سرانجامی جز آنچه در ادیان ابراهیمی به خصوص مسیحیت دیده شد، داشته باشد. محمد (ص) در مقام پیغمبری، برای خویش شانیت و تقدسی فراتر از افراد جامعهٔ خود قایل نبود؛ و این کلام: «أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ (ابراهیم-۱۱ و کهف-۱۱۰ و فصلت-۶)» و «فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى (نجم-۳۲)» اذعانی است براین حقیقت. او خود را متمایز از مردم جامعه نمیدانست؛ در میانشان زندگی مینمود، برای امرار معاشش دوشادوش دیگران کار میکرد، و اگر فردی که او را نمیشناخت به مسجد وارد میشد، قادر نبود پیامبر (ص) را از میان حضار تشخیص دهد.
سه:
معروف است که علامهٔ حلی - که خدایش او را رحمت کناد - دستور فرمود چاه آب منزلش را با خاک پرکنند، تا او، فارغ از داشتن یا نداشتن آن چاه، به پرسشی در همان خصوص پاسخ گوید. از نگاه شما، برای پاسخگویی به این پرسش که:» زندان انفرادی شکنجه است یا نیست؟ یا: زندان انفرادی در نظام اسلامی ما، حرام است یا حلال؟» آیا ضرورتی برای حضور چند ماهه مراجع ما و علمای ما در یک سلول و فضای کوچک، آنهم نه در زندان، که در کنجی از بیت شریفشان، احساس نمیکنید؟ البته با این تجسم هماره که افرادی در هیبت بازجویان نظام مقدس، مرتب بر آنان تحقیر و ناسزا میبارند و به وقت ضرورت، آنان را با مشت و لگد مینوازند. اگر از نوع پرسش من، احساسی از گزش و توهین به ذهن مبارکتان راه یافت، با تلمیح این سخن که: گزش پرسش من کجا و فحشهای ناموسی و ضرب و شتم سربازان گمنام کجا، به ذات مبارک تسکین دهید.
گزندگی این پرسش از شیرینی تمام لذایذی که خداوند تبارک و تعالی در دانستن و فهمیدن به انسانها ارزانی داشته است، گواراتر بود. آری! چرا «نباید»؟ همگان را، و خصوصا همه کسانی که از منیت، پرده بر دیدگانشان افتاده است و مثال آیهٔ شریفهی: «الَّذینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً» (کهف، ۱۰۴) میتوانیم باشیم را فرا میخوانم بر ژرفنگری عالمانه، مخلصانه و جانگدازی در دریافت معانی بلند آنچه خداوند بیهمتای مهربان فرمان داد: «عَبَسَ وَتَوَلَّى* أَن جَاءهُ الْأَعْمَى* وَمَا یُدْرِیکَ لَعَلَّهُ یَزَّکَّى». این کمترین از سال ۱۳۶۸ بارها حبس و توهین و تحقیر و شلاق را تجربه کردهام و دقیقا متوجه فرمایش شما میشوم. لکن شما و دیگر دلسوزان را توجه میدهم که حاکمان امروز خود زنداندیدههای دیروزند. بنابراین باید از خود این سوال را بپرسیم که به چه دلیل و علتی، زندان دیدهها، شکنجه شدهها، توهین و تحقیر شدههای دیروز؛ امروزه که بر مسند حاکمان و زندانبانان گذشتهٔ خویش نشستهاند، رفتاری به مراتب خشنتر از سلف خود را در پیش گرفتهاند و آن «تجربیات» گذشته، تاثیری در ایجاد محبت و عطوفت و اندیشهای که همنوعش را دوست بدارد، به افکار و خواستهها و گرایشاتش احترام قایل شود، برای شادی، موفقیت، آزادی و استفاده از فرصتهای زندگیساز همنوعش قلبش بتپد؛ و برای گرفتاری، غمگینی، اسارت و فرصتسوزیهای زندگی همنوعش، آشفته شود، آرامشش سلب گردد و گریبان بدرد و خود را سرزنش کند، نداشته است؟.
چهار:
از نگاه شما، آیا جهانبینی مراجع ما، اگرکه عمر شریفشان را در بیت و شهر خود سپری کنند، با جهانبینی همانان، آنجا که از کشورهای گونهگون جهان دیدن فرمایند و از نزدیک با داشتهها و نداشتههای ایمانی و دنیاوی مردمان جهان آشنا شوند، تفاوت میکند یا نه؟ اگرنه، به چه دلیل؟ واگر بله، چرا مراجع ما تا کنون درعرصههای دینی جهان حضور نیافتهاند و با تودهٔ مردم جهان و اندیشمندان و بزرگان دینی آنان از نزدیک و بیواسطه ارتباط برقرار نکردهاند؟
بله؛ و قطعا تفاوت خواهد کرد. چرا که نمیتوان هیچ تفاوتی بین یک مرجع دینی و یک دانشمند علوم طبیعی در بنیادهای اندیشهورزی قایل شد، به شرطی که ابتداء مطلقهای ذهنیش را به کناری بگذارد. خداوند هرگز چشم چرخانی بر آیاتش را مختص گروهی خاص قرار نداده است «فارجع البصر» (ملک، ۳). اگر بشریت در دورهٔ معاصر -و این چند قرن- توانسته است با عمل به آنچه خداوند «فرمان» داده که: «قل سیروا فی الارض ثم انظروا کیف....» به دیدهوریای نائل شده باشد که شناختش از آفاق و انفس از تمام ساحت هزاران سالهٔ تمدنهای بشری بیشتر گشته است؛ چگونگی حصول به این دانش جز آن نبوده که بشر به این سطح از آگاهی رسیده است که باید ذهن را تا آنجا که میتواند تهی از برداشتهای مطلقگرایانهٔ پیشین کند و نخواهد با روش غایت شناسانهٔ ارسطویی، سعی در توجیه آنچه که خود میخواهد بنماید؛ بلکه باید بیطرفانه و بدون مطلقگرایی، آمادهٔ پذیرش خطای خویش در تعبیری که از پدیدههای پیشرو دارد، باشد.
بنابراین آنچه شما بدان اشاره کردهاید، رفتاری است که خداوند نیز از ما خواسته است که فرمودند الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ (زمر-۱۸). لذا آنچه که دغدغه شما نیز هست در حقیقت عدم رعایت کلام باری تعالی است.
پنج:
به نظرشما، اگر که طالب سفر و مطالعهٔ عینی آثار جهان نباشید، آیا این جهان بینی، با خواندن کتاب و دیدن فیلم و شنیدن اخبار، میسر میشود؟ مفهوم» سیروا فی الارض» آیا در کیفیت فتاوای یک مرجع تاثیر دارد یا ندارد؟
با عنایت به آیهٔ شریفه «هل یستوی الاعمی والبصیر» (رعد-۱۶) جواب این سوال شما در پاسخ پیشین و پسین داده شده است.
شش:
اگر مردم ایران با هزینهٔ شخصی خود، بخواهند مراجع ما را به یک سفر دور دنیا دعوت کنند، آیا شما از ذات و برآیند این سفر استقبال میفرمایید؟ چرا نه و چرا آری؟
خیر موافق نیستم. زیرا افرادی که همه امور را بر اساس «حق مطلق» و «باطل مطلق» میسنجند که مبتنی بر خبر است نه «تفقه»، «تامل» و «تجربه علمی» که در نزد چشمان مشاهدهگر قرار دارد؛ دیدگانشان برای سیر آفاق آن نوری را ندارد تا تامل و تدبرشان از آنچه میبینند تاثیری بر اندیشه و فهم آنان گذارد و این عمل تنها هدر دادن هزینهای است که میتواند نسلهایی پربار و بینا را برای آینده به ارمغان بیاورد.
هفت:
خود شما، آیا یک مرجع جهان دیده و جهان گشته را به مرجعی که از بیت و شهر خود چندان فاصله نگرفته، ترجیح نمیدهید؟ به فرض یکسانی مراتب علمی و تقوی و صیانت نفس هردو.
طبع بشر چنان است که اگر با ذهن پیش ساخته، متعصب و مطلقانگارانه به دانش خود، به دیدن جهان و گشتن به دور آن بپردازد، جز برای اثبات آن باورهای مطلق خویش، سعی نخواهد کرد. بنابر این شرط «جهان دیدگی» الزاما نمیتواند متضمن «واقع بینی» گردد.
هشت:
مراجع ما عمدتا در سخنان خود از واژههای «باید و نباید» بهرهٔ فراوان میبرند. که: مسئولان باید فلان کنند. ومردم باید یا نباید بهمان باشند. اولا چرا این بایدها و نبایدهای مراجع در محدودهٔ توصیههای اخلاقی متوقف میماند؟ ثانیا این «بایدها و نبایدها»، آنجا که به خود آنان مربوط میشود، چرا بیمخاطب میماند؟ مثل اینکه بگوییم: یک مرجع، باید از درد و داغ مردم، از نزدیک، و بیواسطه، آگاه باشد. و باید به حساسیتهای همه جانبهٔ آنان ورود کند. یک مرجع باید شجاع باشد و نباید با پناه بردن به آموزههایی چون تقیه و مصلحت، از کنار واجبات حتمی اجتماعی، بیتفاوت گذر کند. یک مرجع باید همهٔ مردم را بویژه پسران جوان و دختران جوان جامعهاش را بشناسد، و آن سوتر از موکدات دینی، واقعیات این عرصه را فهم کند، و تنها به صدور توصیههای اخلاقی بسنده نکند. یک مرجع باید غمخوار پیروان سایر ادیان و حتی به فکر مشرکان و کمونیستهای کشورش و بیدینان جهان باشد و برای فهم و اعتقاد آنان احترام قائل شود و به سهم خود برای آنان کرسیهای روشنگری تدارک ببیند.
با در نظر گرفتن همه پاسخهای پیشین، عنایت داشته باشید که یک مرجع، انسان است. هر انسانی اگر در تار تنیده شدهٔ مطلقگرایی «این حق است و غیر آن باطل» قرار گیرد، راهی جز دوری از واقعیت و حقیقت نخواهد داشت. آری؛ مسند مرجیعت بزرگوار، امروزه از خود آنان جلوتر است و گویی ایشان بر میراث بزرگانی چون علامه حلی و شیخ مفید تکیه زدهاند و نمیدانند که حقیقتا درد را نمیدانند و درد مردم را چاره نمیتوانند. که اگر میدانستند روزگاری دیگر را شاهد بودیم.
نه:
علما و مراجع ما، بارها درجانبداری از شیعیان مدینه و اینکه آنان از داشتن یک مسجد برای برگزاری آزادانهٔ شعائرشان بیبهرهاند، به دولت عربستان سعودی اعتراض کردهاند. که البته درجای خود امر پسندیدهای است و قابل امتنان. اما چرا روزی که جلوی چشم همانان، خانقاه دراویش را در قم، با خاک یکسان کردند، به مسئولان کشورمان اعتراض نکردند؟ مشابهت خواستههای دراویش کشورمان به جمهوری اسلامی ایران، مگر مثل خواستههای شیعیان مدینه به حاکمان عربستان سعودی نبوده و نیست؟ آیا شما موافق تخریب آن خانقاه بودید؟ آیا با زدن این برچسب که: خانقاه دراویش قم، مرکز فتنه بوده است، میتوان کلیت آن را برچید و مردمش را در برابر چشم جهان عقل، به هیچ گرفت؟
علت سکوت را باید خود آقایان مراجع پاسخ گویند. ولی شخصا با آنگونه رفتارها موافق نبوده و نیستم و اساسا چنین رفتارهایی تنها نشان دهندهٔ عدم وجود منطق و دلیل متقن و صحیح است. در طول تاریخ هیچگاه چنین رفتارهایی نتوانسته جلوی انتشار افکار، گرایشات و تغییرات اجتماعی -ولو انحرافی- را بگیرد.
ده:
درنگاه شما، جامعهای که بانوانش حجاب کامل یا مقبول اما اجباری دارند، و نمازهای جماعت مردمانش با شکوه است، و مجالس مذهبیاش پررونق، و حسین حسین گفتنها و بر سر و سینه کوفتنهایش مدام، و نماز شبش برقرار، اما روند جاری اینجامعه، مبتنی است بردروغگویی و دزدی و بینظافتی و ریاکاری و چاپلوسی و اسرافکاری و حرامخواری، آیا اینجامعه، برتری دارد به جامعهای که مردمش، نه خدا را باور دارند و نه حجاب را رعایت میکنند و نه آداب دینی را قبول دارند، اما عمدتا راست کردار و پاکدست و منصف و بیریا و اهل نظافتاند؟ از نگاه شما، خداوند اگر بنا برانتخاب بگذارد، کدام یک از این دو جامعه را برمیگزیند و انگشت برتری برآن مینهد؟ دراین مثال، جامعهٔ اول، خود ما هستیم که سخت گرفتار ظاهر دین شدهایم و به جایی نیز نرسیدهایم. جامعهٔ دوم، مردمان کشورهای غرب و مردمان کشورهایی مثل ژاپن و حتی کشور مسلمان اما آزاد ترکیهاند. که از جهات انسانی و اجتماعی از ما فاصلهای نجومی دارند و پیروان عقاید مختلف و بویژه مسلمانان در این کشورها از امنیت کمنظیری دربرپایی شعائرشان بهرهمندند.
این پرسش شما یکی از مباحث مهم و اساسی است که نمیشود در چند جمله بدان پاسخی در خور داد؛ اما آنچه که مسلم است، جامعهای که به هر دلیلی بیاموزد که «درونش» با «بیرونش» برای امرار معاش و در امان ماندن از شداید زندگی میبایست فرق داشته باشد، ناخودآگاه به «دورویی» و «ریاکاری» درخواهد افتاد. بهر روی بهتر میدانم که دانشمندان علوم اجتماعی، به خصوص حوزهٔ روانشناسی اجتماعی، که فقیه در حوزهٔ آسیبهای اجتماعی میباشند به شرح و بررسی این مهم بپردازند و امثال بنده با مراجعه به تحلیلهای ایشان، میبایست به توصیهها و دستورات آنان عمل کنیم.
یازده:
چرا علما و مراجع ما، آنقدر که به حجاب یا بیحجابی بانوان حساسند، مثلا به دزدیها و دروغگوییهای مسئولین حساس نیستند؟ آیا اسلام از بیحجابی و بدحجابی بانوان بیشتر آسیب میبیند یا از دغلکاریهای بزرگان حاکم؟
آنچه که شما اشاره فرمودید تنها مبتلابه روحانیت ما نیست بلکه درد مشترک در تمام ادیان است و مرا به یاد جمله خانم «سوزان ارتس» میاندازد که گفتهاند: «روحانى نسبت به برهنگى و رابطه طبیعى دو جنس حساسیت دارد، اما از کنار فقر و فلاکت مىگذرد».
دوازده:
چرا مراجع و علمای برجستهٔ ما، هنوز که هنوز است، احکام بردهداری را که در دورههای دور جوامع اسلامی رایج بوده، لغو نکردهاند و آزادانه، احکام قرآنی بردهداری را امری سپری شده و تاریخی اعلام نمیکنند؟ آیا شما معتقدید هرچه در قرآن آمده، ابدی و لایتغیراست؟
قرآن ابدی و لایتغیر است. لکن این انسان است که در طول تاریخ بر اساس تجربیات علمی و اجتماعیاش تدّبر و دیدگاهش تغییر میکند. دلیل این احکامی که از زمانه ما دور است این میتواند باشد که ساختار اندیشه دینی ما همچنان در دوران مرحوم شیخ مفید ساکن مانده است و مطلقانگاریهایی که دامن زعمای مذهبی را گرفته اجازه نمیدهد تا دیدگاههای خود را با توجه به شرایط روز مجددا مورد تشکیک و بررسی قرار دهند. همین اشکال حضرتعالی اثبات میکند، جماعتی که قادر نیست تغییرات فکری و تحولات و خواستههای اجتماعیی محیطی را که در آن سالهاست زندگی میکنند ببینند و درک نمایند؛ قطعا جهانگردی و جهاندیدگی تغییری در افکار و نظراتشان ایجاد نخواهد کرد. «وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ» (فاطر-۲۲)
سیزده:
دستگاه قضایی ما، هرازگاه، حکم به سنگسار زنان زناکار میدهد و آبروی ما را در جهان عقل، به مضحکه درمیاندازد. به نظر شما چرا مراجع ما و دستگاههای دینی ما- مثل حوزههای علمیه - به صدور یک چنین احکامی اعتراض نمیکنند؟
در اسلام هیچ حکمی تحت عنوان سنگسار وجود ندارد. برای اطلاع بیشتر میتوانید به مبحث «سنگسار بدعتی سخیف» مراجعه فرمایید.
چهارده:
آیا مراجع ما از ماموران امنیتیای که به بیت آنان رفت و آمد دارند، میترسند؟ آیا این ماموران، مستقیم یا غیرمستقیم، خط قرمزهایی را برای تحکم میکنند؟ خود جنابعالی آیا درهمان لحظهای که یک سخن انتقادی را به زبان میآورید، نگران این نیستید که عدهای از اوباشان مذهبی به بیت و محل کار شما هجوم بیاورند؟ آیا با این همه سنگینی هزینه برای نقد کردن، موافقید؟
اولا؛ بنده از آنچه که در بیت مراجع میگذرد خبر ندارم. ثانیا؛ طبق نظر فقهای شیعی یکی از شروط مرجعیت، اشجع بودن است، لذا اگر بنا را بر صحت فرض در سوال شما بگذاریم، تحکم پذیری و خوف مراجع از غیر، در عدم بیان حکم واقعی، خودبه خود موجب سلب شرط مرجعیت میگردد.
اما آنچه که در مورد بنده سوال نمودید؛ نیازی به همیاری اوباش نبوده است. اینجانب هرگاه مبحثی را طرح کردهام که به مذاق خوش نیامده، راهی زندان گشتهام. إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ (غافر-۲۷)
پانزده:
شما قطعا از وضعیتی که بر منابر ما حاکم است خبردارید. و خبر دارید که در کل کشور، هیچ منبری وجود ندارد که سخنور آن بتواند آزادانه به نقد مسائل حساس جامعه بپردازد. آیا وضعیت کنونی جامعهٔ ما همان است که یک روز آرزویش را داشتید؟ به نظر شما چرا اینهمه سانسور شدید بر رسانهها وحتی بر منابر ما حاکم شده است.
هر سیستم و نظامی که خود را صحیح مطلق تلقی کند، مردمانش را به دید طفیلی مینگرد و آنان را فاقد توان تمیز و تشخیص قلمداد مینماید. طبیعی است از هر گفتار و نوشتاری که بخواهد آن مطلقانگاریها را زیر سوال ببرد و یا به چالش بکشد جلوگیری کرده، و میبایست هر جایگاه و رسانهای که با اذهان مردم سروکار دارد را به کنترل درآورد؛ زیرا از نگاه قدرت آن گقتهها و نوشتهها باعث تخریب و انحراف اذهان نابالغ و محجور مردمی میشود که از اندیشیدن قاصرند و توان تشخیص مصلحت خویش و تمیز دادن درست از نادرست را ندارند. از این روست که در چنین جوامعی ایراد یک سخنرانی یا نوشتن یک مقاله از نگاه قدرت باعث ایجاد تشویش اذهان عمومی میگردد، نه افعال و رفتاری که روان جامعه را ملتهب، عصبی، ناامن و خشونتخیز میکند.
شانزده:
مسئولان ما، حادثههای مردمی درکشورهای سوریه و لیبی و تونس و یمن و بحرین را متاثر از نظام ما میدانند و با تمسک به این تحلیل نادرست، خود را از تیررس خیزشهای احتمالی مردم برکنار میبینند. به نظر شما اگر مردم لیبی را و مردم سوریه را در انتخاب شیوهٔ نظام حکومتی کشورشان آزاد بگذارند، آیا شیوه حاکم برکشور ما را برخواهند گزید؟ چرا؟
نظر به اینکه بنده اطلاعی از خواست مردم آن کشورها و تمایلات و جو حاکم بر معترضین به آن نظامها ندارم، نمیتوانم دقیقا قضاوتی درست از تصمیم آنان داشته باشم. لکن تصمیم آنان هرچه باشد، برگرفته از آرزوهایی است که برای بهبودی وضع کشورشان دارا هستند، چنانکه ملت ما نیز آرزومند بوده و میباشند.
هفده:
صدا و سیمای ما به دستور شورای عالی امنیت ملی کشورمان، خبرهای خیزش مردم سوریه را به قصد خدمت و همراهی با بشاراسد قاتل، سانسور میکند. این سانسورها، بلحاظ حقوقی چگونه است؟ آیا یک نظام اسلامی حق دارد به این حوزههای کاملا مردمی نفوذ کند و حق فهمیدن را از مردم سلب کند؟
بلحاظ حقوقی میبایست به متخصصان این رشته مراجعه نمایید؛ لکن بلحاظ عقاید اسلامی نمیتوان مردم را از دسترسی به اطلاعات محروم کرد و یا با قلب حقیقت، واقعیات را طوری دیگر نمایان ساخت؛ چنان که خداوند در قرآن مجید از بیان سخن مخالفین پیامبران (ص) ابا نفرموده و آنها را سانسور نکرده است.
هجده:
درعین حال که خداوند در قرآن، ما را به شنیدن اقوال گوناگون و انتخاب و پیروی از یکی از آنها ترغیب فرموده، از نگاه شما، داشتن دیش ماهواره برای دریافت و تماشای شبکههای ماهوارهای، از همین منظر- شنیدن اقوال مختلف- حلال است یا حرام؟ پیش از این نیز بسیاری از مراجع ما داشتن ویدئو را حرام اعلام کردند اما بدلیل دوربودن این فتوا از فهم رایج اجتماع، بعدها خود حکومت به واردات بیشمار ویدئو دستور فرمود. اخیرا «سردار رادان» در یک سخن طنز گفته است که پلیس برای برچیدن دیشهای ماهواره، با استفاده از عملیات راپل، به بامهای مردم ورود میکند و اقدام به برچیدن دیشها خواهد کرد. این رویه را انسانی و اسلامی میدانید؟ تماشای یک چنین مضحکهای، آیا با آموزههای دینی ما سازگاری دارد؟
صدور حکم حرام و حلال تنها در دست خداوند است که در قرآن مشخص گردیده؛ و بنابر آیات مختلف قرآن، حتی شخص پیامبر مکرم اسلام (ص) نیز حق صدور فتوای حلال و حرام نداشتهاند. چنانچه این موضوع را به تفصیل در مبحث «حکم خدا یا به اسم خدا» شرح دادهام. اعتراض خداوند تبارک و تعالی به عالمان یهود در این بوده است که به حلال و حرام کردن امور، میپرداختند «وَلاَ تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ» هَذَا حَلاَلٌ وَهَذَا حَرَام «ٌ لِّتَفْتَرُواْ عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ لاَ یُفْلِحُونَ» (نحل، ۱۱۶). لذا این گفتارها و رفتارهای غیرعقلانی، پشتوانه اسلامی ندارد.
نوزده:
چرا سالهاست که مراجع ما شهامت ابراز فتاوای تازه ندارند؟ چرا سالها از دو فتوای حلیت شطرنج و موسیقی حضرت امام میگذرد و هنوز فتوایی در این اندازه صادر نشده است؟ اگر امام خمینی به حلیت شطرنج و موسیقی تاکید نمیورزید، آیا مراجع ما به صدور یک چنین فتوایی دست میبردند؟
چنانچه در پاسخ به پرسش پیشین عرض نمودم، حرمت و حلیت تنها در قرآن آمده است و معنای «ان الحکم الا لله» (یوسف، ۴۰) نیز بازگوی همین نکته میباشد. بنابراین باید در منشا آن فتاوی گذشته، بازنگری نمود. دلیل آنچه شما از مراجع میخواهید با جواب پرسشهای ۲-۶-۸ و۱۲ ارتباطی تنگاتنگ دارد.
بیست:
آیا در باور ایمانی شما، همچنان باید دست دزد را قطع کرد؟ اگر موافق این دستورالعمل قرآنی هستید، به ادامهٔ پرسش من پاسخ بفرمایید: طبق اسناد موجود، و اقرار خود آقای محمد رضا رحیمی معاون اول رییس جمهور، وی مبالغ هنگفتی از بیت المال را دزدیده است. اگر کسی حاضر به قطع دست ایشان نشد، آیا شما آمادهاید مجری قانون الهی باشید؟
بر طبق باور ایمانی بنده، میبایست دست مردم را از دزدی به وسیله حمایتهای اجتماعی و رفاهی، قطع کرد که چنین تعبیری به صواب نزدیکتر است؛ زیرا با ناقص کردن کسی که با بدن سالم نمیتواند امور معاش خود را اداره کند، تنها نتیجهای که از این عمل حاصل خواهد شد افزودن تکدیگران است که چهره و امنیت اجتماعی را به مخاطره میاندازد.
بیست و یک:
حمایت همه جانبهٔ رییس جمهور از دزدیهای آقای رحیمی، آیا طبق قانون شرع، به مثابه شراکت ایشان در این دزدیها نیست؟ و نباید دست ایشان نیز طبق آیههای قرآن قطع شود؟
هر اتهامی میبایست از مجرای قانونی خود توسط داستگاه قضایی صالح و مستقل مورد بررسی قرار گیرد. با وجود همه انتقاداتی که به عملکرد مسئولین وارد میدانم، بهتر است منتقدین همچنان که شعار رعایت قانونمداری را سرلوحه خود عنوان میکنند، نسبت به هر اتهامی که به هر شخص یا جناحی وارد میشود، بدون حب و بغض برخورد کرده و خواستار آن باشند که اتهامات وارده به هر شخصی-چه دوست، چه دشمن؛ چه خادم، چه خائن- در دادگاهی صالح، مستقل و بیطرف، با حضور وکیل مدافع در تمامی مراحل رسیدگی پرونده و هیئت منصفهای غیر گزینشی، به اثبات برسد.
بیست و دو:
زندانی کردن آقایان موسوی وکروبی در خانههایشان آیا از نگاه شخصی و ایمانی شما، کاری درست و پسندیده بودهاست یا خیر؟ اگر بله به چه دلیل؟ و اگر نه، آیا برای رهایی آنان و برای زدودن این ظلم آشکار، چه کردهاید و به کدام دستگاه نامه نوشتهاید و آزادی سریع آنان را خواستار شدهاید؟
در قانون جزایی کشور حبس خانگی وجهای ندارد. لذا اینگونه حبسها در حقیقت محروم کردن افراد از حقوق اولیه شهروندی و مخالف نص صریح قانون اساسی است. لذا اگر اتهاماتی به ایشان وارد است میبایست از مجرای قانونی پیگیری شود.
اعتراض به این عمل غیر قانونی گرچه در عموم وجدانهای آگاه صورت گرفته است و میگیرد، اما اعتراض مکتوب بیشتر شایسته آنانی است که جایگاهی در انتظام امور کشور دارند زیرا سخنشان شنیده میشود و مورد وثوق و دقت نظر قرار میگیرد.
بیست و سه:
هم اکنون مردان و زنان بسیاری که عمدتا در یک فعالیت متداول قانونی حضور داشتهاند، به اسم فتنهگر در زندانهای ما به سر میبرند. آیا با این روند که ما معترضان خود را با انگ فتنهگر به زندان دراندازیم و آنان را از حقوق قانونیشان دورسازیم موافق بودهاید؟ اگر بله، چرا؟ و اگرنه، به چه دلیل؟
در اسلام حکمی به عنوان «حبس» وجود ندارد؛ و به صرف اتخاذ مشی سیاسی، دینی و فکری نمیتوان کسی را محکوم به جزای زندان نمود. جهت اطلاع بیشتر به مبحث «آزادی بیان از دیدگاه قرآن» مراجعه فرمایید.
بیست و چهار:
در دوسال گذشته، مردم ما و حیثیت جهانی ما بسیار آسیب دیدند. آیا میتوان وقایع این دوسال را یک آزمون الهی برشمرد؟ اگر بله، سهم و نقش و نمرهٔ شما در این آزمون چه بودهاست؟
خیر آزمون الهی در کار نبوده است. آنچه شما فرمودید نتیجه عملکرد تصمیم گیران میباشد. إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ (رعد-۱۱)
بیست و پنج:
اوباشان مذهبی قم، جلوی چشم همه ما به منزل آیت الله صانعی حمله کردند و به حریم خصوصی وی هجوم بردند. مراجع ما درمقام عمل چه کردند؟ تایید یا تقبیح؟ متاسفانه جامعهٔ دینی ما هیچ عکسالعملی از آنان ندید و نشنید. آیا حمله به بیت آیت الله صانعی، واگویهای به سایر مراجع نبود؟ که اگر با ما درافتید، با شما این میکنیم؟ چرا هیچ عالم و مرجعی مخاطره نمیکند و عمامه از سر نمیگیرد و پای برهنه برای احقاق حق خروج نمیکند؟
مطلبی را که شما اشاره فرمودید، امر جدیدالظهوری نیست. اگر آنچه که بر مرحوم آیات عظام شریعتمداری و طباطبایی قمی و.... روا داشته شد، امری صحیح و قابل دفاع میباشد، این روند نیز صحیح است. و اگر آن زمان عالم و مرجعی عمامه از سر گرفت، امروز نیز میتوانید چنین انتظاری را از ایشان داشته باشید.
همیشه سلامت و موفق باشید
الراجی؛ عبدالحمید معصومی تهرانی
منبع: پایگاه اطلاع رسانی عبدالحمید معصومی تهرانی
مقدمه -- در این مقاله قصد بر تحلیلی گذرا از آنچه در ۳۱.۵ سال ، که بر جنبش کارگری گذشته با تاملی بیشتر در سالهای ۸۱ تا ۸۶ بوده و تجارب شکل گیری نهادها و فعالین کارگری که در ادامه به ایجاد ۲ سندیکای مستقل کارگری منتهی گردید ، تا پیشنهادی راهگشا برای تحرک در جنبش کارگری داده شود . طبعا نیاز است که جنبش کارگری قبل و بعد از ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ با تفصیل نوشته شود تا علاوه بر حفظ مبارزات کارگران ، نوری باشد تا از طریق آن حرکت جنبش کارگری در جهت درستتر شناخته شود . برخلاف نظر بسیاری از روشنفکران و گروههای چپ ، هرگز دیالکتیک جنبش کارگری ایران از طریق الگوی جنبش کارگری سایر نقاط جهان و افکار تئوریسینهای مارکسیست و یا انقلابات سوسیالیستی تعیین نمیگردد ، بلکه جنبش کارگری ایران میبایست با توجه به حرکت درونی خود در رابطه با حکومتهای مستبدش و استفاده از تجارب موارد ذکر شده ، راه حل خود را پیدا نماید . آنچه در سالهای گذشته بطور عمده جلوی حرکت جنبش کارگری را سد کرده و یا از مسیرش منحرف نموده است ، اصرار افراد و گروههای چپ هستند که تلاش دارند جنبش کارگری را در یکی از قالبهای انقلاب سوسیالیستی انجام شده شوروی ، چین ، کوبا ، آمریکای جنوبی و غیره قرار داده و یا آنرا بر گفتار یکی از رهبران آن انقلابات همچون لنین ، مائو ، کاسترو ، ماریگلا و غیره منطبق نمایند . عمده ترین دلیل اینکه چرا هیچ زمان جنبش کارگری ایران نتوانست نهادهای خود را از توفان و سرکوب حکومتهای مستبد پایدار نگاه دارد ، اینستکه مبارزه طبقاتی از حالت دانشی که مارکس پایه های آنرا ریخت خارج شده و بصورت قوانین منجمد شده و فرمولبندی به فعالین سیاسی چپ و کارگران تحویل گردید . این موضوع حتی در علوم دیگر همچون فیزیک ، شیمی ، ریاضی ، پزشکی ، فیزیولوژی و غیره نیز اتفاق افتاده است که چگونه حتی دانشمندان قدیمتر این علوم با توقف و انجماد کشفیات علمی خود بصورت سدی در مقابل پیشرفت علوم و دانشمندان جوانی شدند که کشف جدیدی را در آن حوزه عرضه میکردند ، طبعا دانشجویان و کسانیکه خواستار یادگیری علوم استادان سابق بودند بمراتب برخورد دگم تری نسبت به استادان سابق منجمد خود نسبت به پذیرش کشفیات جدید داشتند . سالهاست که برای دانشجویان کسب تحصیل در هر رشته ای جا افتاده است که علوم مرتب در حال پیشرفت بوده و گاهی روزانه منتظر کشف و یا حرکت جدیدی در پهنه علوم و فن آوری و بخصوص جهان ارتباطات بوده و هستند . متاسفانه بیشتر رهبران گروههای چپ مبارزه طبقاتی را از شکل دانش دور ساخته و چه خود و چه اعضا و هوادارانشان را وادار میکنند که طوطی وار گفتار مارکس ، لنین و سایرین را تکرار نموده و مقالات آنها را همچون معتقدان مذاهب اسلامی ، مسیحی و سایرین به قرآن ، انجیل و غیره بپذیرند و در این میان گفتار بعضی از افراد روشنفکر داخلی همچون حکمت و دیگران نیز به رهبران کلاسیک برای جلب نظر هواداران اضافه میگردند . درست مانند آدم عادی که وقتی شعر حافظ ، فردوسی ، مولوی ، خیام و سایرین را میخواند و یا به آثار نقاشان معروف همچون مونالیزا و غیره نظر میاندازد ، بدون اینکه به تاریخ آنزمان شاعر و نقش و تحول آنها بپردازد ، تحلیلهای مختلفی میدهد مبنی براینکه آنها مسائل امروزه را در اثر خود دیده و بیان کرده اند . این روشنفکران حتی جرات ندارند که اگر بحثی را بمیان میآورند ، آنرا از خود کرده و میبایست برای اینکه عضو یا هوادارش که بنظر میرسد آنها را قبول ندارند ، فاکت مربوط به شخص معروف را پیوست گفتارشان نمایند ! بنابراین ابتدا باید قبول کرد که دانش مبارزه طبقاتی وجود داشته و باید بر اساس جنبش کارگری ایران محک خورده و جلا یابد ، نه اینکه بر جنبش کارگری محیط گردد و آنرا منجمد سازد .
شکل گیری جنبش کارگری -- جنبش کارگران ایرانی با کارگران پیشروی صنعت چاپ که بدلیل نوع کارشان و تماس با روشنفکران سالهای مشروطیت نقش بارزی در آگاهی کارگران داشتند ، خود را نمایاند . کارگران روشن چاپ بهمراه کارگران اصنافی همچون کفاش ، پوشاک ، ساختمانی ، خباز ، قالیباف ، آجرپز و بتدریج با رشد صنعت و ایجاد کارگاهها و با اضافه شدن کارگران نساجی ، معادن زغال و سایر سنگهای معدنی ، آب و برق ، و سایر صنایع آن سالها جنبش کارگری ایران را که ۱۱۰ سال قدمت دارد را پایه گذاری کردند . تاثیر جنبش کارگران روسیه و در ادامه انقلاب سوسیالیستی شوروی و ارتباط بسیار کارگران ۲ کشور در نواحی شمالی و غربی موجب گردید جنبش کارگری ایران بسرعت به سمت گرایشات سوسیالیستی تمایل پیدا کند . طبعا وجود روشنفکران چپ ایرانی با حضور انقلابیون روسی تشکلهای سندیکایی را که لازمه حرکت کارگران هر کشور و بدلیل تضاد طبقاتی کار و سرمایه ایجاد میشود ، گسترش داده و خواسته های صنفی کارگران بسرعت رنگ و لعاب سیاسی گرفت . جنبش کارگری که در پیدایش جوامع سرمایه داری موجب شد تا کارگران دریابند با ایجاد تشکلهای صنفی قادر خواهند بود تا حق خود را بصورت جمعی از کارفرمایان بستانند و پس از سالیان سال که این تشکلات تنومند شده و کارگران به قدرت خود مقابل سرمایه داران واقف شدند و دانستند که بدون تقابل سیاسی امکان تغییر موقعیت خود را ندارند ، تفکر مارکسیستی که مبارزه طبقاتی را تئوریزه کرده بود را بعنوان راه حل برگزیدند . اگر انقلاب سوسیالیستی توسط کارگران کشورهای آلمان ، انگلیس و یا فرانسه که جنبش کارگری نیرومندی با رهبری خود کارگران آگاه داشتند ، صورت میگرفت ، احتمال داشت این انقلابات سوسیالیستی همانطوریکه مارکس پیش بینی کرده بود همان روند را پیش گیرند ، نه نتیجه ایکه نصیب کارگران با انقلابات شوروی و چین بدلیل عدم رشد جنبش کارگری آنها عاید گردید . متاسفانه از همان آغاز جنبش کارگری ایران و بدون اینکه تجربه مبارزات صنفی کارگران که نسبت به جمعیت آن زمان ایران بسیار اندک بوده و حتی در نسبت بسیار کمی در مقایسه با کارگران کشور روسیه قبل از انقلاب به حقوق صنفی خود آگاه شده و از تشکلات ضروری برخوردار بودند ، تحت نفوذ روشنفکران چپ قرار گرفتند ، درحالیکه فاصله زیادی با ساختن پیشروان نیرومند کارگری خود قرار داشتند . بر این اساس حزب کمونیست ارانی و سپس حزب توده و در ادامه سایر احزاب متمایل به چپ در استانهای شمال و غربی کشور شکل گرفت ، بدون اینکه جنبش کارگری نونهال بتواند سندیکاهای مستقل خود را ایجاد کرده و رهبران آگاه خود را بوجود آورد . نکته حائز اهمیت اینکه روشنفکران و رهبران حزب توده با شرکت درون جنبش کارگری ، بسرعت به تجهیز کارگران پرداخته و اتحادیه های کارگری را شکل دادند که خود رهبری آنرا بدست گرفتند ، نکته ای که گروههای چپ غیر حزب توده از سالهای آغاز تاسیس چریکهای فدایی تا به امروز در نیافته و فعالیت خود را دور از طبقه پیگیری مینمایند . البته مقطع سالهای ۵۷ تا ۶۰ که تثبیت نظام جمهوری اسلامی شکل نگرفته بود ، تمام فعالین و گروههای چپ بدرون کارگران نفوذ کرده و از طرف کارگران پیشرو نیز با آغوش باز استقبال شدند ، حیف که تلاش کردند خود را بجای کارگران نشانده و با پرولتر خواندن خود راس تشکیلات را اشغال نمایند و پس از سرکوب آنها توسط رژیم بار دیگر از کارگران فاصله گرفته بطوریکه امروزه از طریق زیستن در کشورهای غربی خواهان سازماندهی کارگران هستند . نکته پر اهمیت دیگر که متاسفانه موجب پاشیدن و سرکوب جنبش کارگری گردید وابستگی شدید حزب توده و سایر احزاب آنزمان به شوروی بود که دیکتاتورش استالین و همکارانش قصد تصرف کشور را در رقابت با انگلیس داشتند و لذا الویت آنها ایجاد تشکیلات مستقل از دولت ایران و وابستگان انگلیسی ، ولی وابسته به روسی بود ، در حالیکه سایر گروههای چپ از چریکهای فدایی و سایر گروههای کوچکتر تا سال ۵۷ و همه آن گروههایی که در انشعابات خود پس از سال ۵۷ جذب حزب توده نشدند ، مستقل از سیاست روسها بودند و تلاش داشتند که راهی برای جنبش کارگری بیابند .
حزب توده -- چنانچه در مقالات قبلی ذکر گردید حزب توده بزرگترین ضربه را به جنبش تازه در حال تشکیل کارگری وارد کرد و موجب گردید که اتحادیه های کارگری که بسرعت تشکیل شدند و توانستند در مقاطعی به خواسته های صنفی خود برسند و ارزش تشکیلات و سازماندهی کارگران را دریابند ، درگیر اولویتهای سیاسی حزب شدند که حاکمان روسی به سران حزب توده دیکته میکردند . زمانیکه شاه در مقابل رقابتهای توسعه طلبانه ۲ کشور روس و انگلیس درمانده شده و راهی برای بقای سلطنت خود میجست و دولتها در این بهبوهه با فشار این دو کشور مدام تغییر میکردند ، نتیجه جنبش کارگری تازه رشد یافته روشن بود که در جهت سیاستهای روسیه گام نهاده و برای شاه ، دربار و دولت انگلیس یک خطر فزاینده گردد . مسولین انگلیسی و دولت که از اعتصابات کارگری در جنوب کشور و صنعت نفت وحشت داشتند و اعتصابات انجام شده با وجود سرکوب در حال رشد بود ، تلاش داشتند تا سندیکاهای زرد دولتی را مقابل سندیکاهای مستقل علم نموده و با قوانین کاریکه وزارت کار نو تاسیس پیاده میکرد ، اعتصابات را کنترل نمایند . بدین ترتیب جنبش جوان کارگری در منگنه ای از چند طرف گرفتار گردید و درحالیکه تظاهرات هزاران نفری را در روز اول ماه مه سالهای مختلف برگزار کرده و صدها اعتصاب موفق را بپایان برده بود ، در سال ۱۳۲۶ سرکوب گردید . در مقطع سالهای ۲۹ تا ۳۲ و زمان دولت دکتر مصدق نیز جنبش کارگری گسترش یافت ولی بازهم تحت نفوذ حزب توده و سیاست روس قرار گرفت و سرانجام بشدت سرکوب و تا پایان سلطنت شاه نتوانست به ایجاد نهادهای مستقل خود بپردازد ، در مقابل سندیکاهای زرد وابسته به دولت ( اسکی و امکا و غیره ) با کمک سیاسیون وابسته به دربار و حتی نخست وزیران وقت پا گرفتند که شرح جنبش کارگری در آن سالها در مقالات ، اخبار و کتابهای محدود منتشر گردیده اند . کشور ایران جزو محدود کشورهای دیکتاتوری سرمایه داری است که جنبش مستقل کارگری در آن بطور اساسی پا نگرفت و همسایگی با روس و استیلای انگلیس و در ادامه امریکا موجب گردیدند که بزرگترین ضربه به جنبش کارگری ایران وارد گردد ، درحالیکه جنبش کارگری در سایر کشورهای تحت حکومتهای مستبد توانسته بودند و هستند که نهادهای کارگری مستقلی را تشکیل داده و هویت خود را به اثبات رسانند . البته وجود نفت که از طرفی کشورهای غربی را جهت تسلط به بازار نفت و سود سرشارش راهی ایران کرده بود ، از طرف دیگر شاه را بی نیاز از ملت و کارگران برای اداره کشور نمود تا با استفاده از منابعی که به مردم تعلق داشت ، قدرت خود را با کمک بوروکراسی متملق تثبیت نماید . در سالهای ۳۲ تا ۵۷ با وجود اختناق و سازمان امنیت ایجاد شده ، هیچ زمان اعتراضات و اعتصابات پراکنده کارگری متوقف نگردید ، هرچند شاه از طریق وزارت کار توانست قوانین ضد کارگری را بتصویب برساند . از مازاد همین بودجه نفتی که بیشترش صرف خرید تسلیحات غربی میگشت ، صنعت نفت ، گاز ، پتروشیمی ، معادن و صنایع اتومبیل سازی ، ذوب آهن ، فولاد و غیره پا گرفت و طبقه کارگر و اقشار متوسط ابعاد وسیعتری یافته و کشور از حالت نیمه فئودالی به نیمه صنعتی تبدیل گردید . اگرچه در سالهای قبل نیز صنایع کوچک مستقل از دولت همچون نساجی ، پوشاک و غیره وجود داشت ولی سالها طول کشید تا صنایع خصوصی بزرگتر توسط سرمایه دارانی مستقل از دربار پا گرفتند و کارگران این بخش بسته به نوع تولید و نگاه کارفرما از وضعیت متفاوتی برخوردار بودند .
جنبش کارگری در زمان سلطنت -- وضعیت کارگران زیر پوشش دولت همچون صنعت نفت ، معادن و صنایع بزرگ روشن بود که کارگران میبایست با افزایش حقوق و مزایای دولتی که وجود داشت بسازند ، هرچند حقوق و مزایای کارگران زیر پوشش دولت بهتر از اکثر کارگران صنایع خصوصی بوده و نسبت آن حقوق و مزایا با توجه به هزینه های آن زمان بسیار بیشتر از سالهای اخیر است . قوانین کار سال ۱۳۲۵ و ۱۳۲۸ حق کارگران را برای تشکیل سندیکا که به اتحادیه از نظر دولت ترجیح داشت ، برای صنف مربوطه برسمیت میشناخت ، گرچه متممهایی برای محدود کردن کارگران در قانون پیش بینی شده بود ، البته صنف مربوطه باید در ابتدا از وزارت کار تقاضای ثبت کرده و اساسنامه آن مورد تایید قرار گرفته باشد، هرچند مقامات برای کنترل کارگران در رقابت سیاسی و انتخابات تلاش داشتند نهادهای وابسته خود را ایجاد کنند . قانون کار با وجودیکه به کارگران اجازه میداد که سندیکای خود را انتخاب کنند ، ولی بدلیل اعمال نفوذ کارفرما و دولت کسانی نماینده میشدند که یا به کارفرما و دولت وابسته بودند و یا اصلا در محیط کارگری نبودند ، میتوان گفت که از سال ۱۳۳۶ دیگر اتحادیه مستقل کارگری وجود نداشت . تطمیع ماموران وزارت کار و مامورین محلی و شهربانی نیز بکمک کارفرمایان برای انتخاب نماینده مورد نظر استفاده شده و رای اختلاف کارگران با کارفرما در هیات ۳ نفره نمایندگان کارگر و کارفرما و وزارت کار بیشتر بسود کارفرماها پایان میگرفت . جالب اینکه با وجود عدم حمایت از سندیکای کارگری در داخل کشور ، مسولین دولت و شخص شاه که میخواست ترقی کشور را برخ سران غرب کشیده و لذا پیمانهای بین الملی را امضا مینمود ، تمایل داشت که با ارسال سالیانه هیات نمایندگی منتخب ! سندیکاهای کشور ، خود را ملزم به رعایت قوانین بین المللی کار نشان دهد . با وجود همه این سرکوبها و قوانین کار باز هم کارگران توانستند ۴ اعتصاب بزرگ صنعت نفت ، کوره پزخانه های تهران ، کارخانه نساجی دولت در شاهی ( قائمشهر ) و معدن سرب خراسان را در کنار نارضایتهای زیاد دیگری که منجربه از کار انداختن ماشین آلات و از بین بردن قطعات یدکی میشد ، را براه اندازند . با وجود اهمیتی که ایجاد نهادهای کارگری زرد برای کارفرمایان و دولت برای خاموش کردن شعله اعتراضات کارگران داشته و توسط مسولین دولتهای آمریکا و انگلیس به مقامات وزارت کار و امنیتی توصیه میشد ، ولی کنترل شاه بر تمامی مسولین و مسائل کشوری و مخالفت وی با هرگونه نهاد دموکراتیک موجب گردید که تکلیف سندیکاهای فرمایشی نیز مانند دو حزب دولتی و سپس تک حزب شدن ، سرانجامی نداشته باشند . کارگران پس از سرکوب حزب توده و سایر گروههای سیاسی ، تنها امکان اعتراض به حقوق صنفی خود داشتند و تلاش داشتند تا به طریقی به بعضی از خواسته های خود دست یابند ، البته تعداد کارگران در اواخر سالهای ۵۶ و ۵۷ به بیش از یک میلیون نفر افزایش یافته و یک طبقه مهم نسبت به جمعیت آن زمان را تشکیل میدادند . شاه نیز از طریق تبلیغات تلاش میکرد کارگران و کشاورزان را بخود علاقمند نماید و قوانینی همچون سهیم شدن کارگران در سود کارخانه ها ، حق مسکن که به همه کارفرماها دستور ایجاد آن داده شد ، اصلاحات ارضی و ترفندهای دیگر پرداخت که موجب شد گاهی اعتراضات و اعتصابات کارگران با توسل به گفتار شاه صورت گیرد که با هوشیاری کارگران پیگیری میشد . در مورد حداقل حقوق نیز بدلیل پرداخت یارانه در حد پایینتری قرار داشت و همین پایه حقوق خود عاملی بود که با تغییر قیمتهای محصولات و نیاز کارگران بشدت قابل تهدید بود .
جنبش کارگری آغاز سال ۵۷ -- سال ۵۷ با شدت گرفتن تظاهرات مردم در خیابانها ، اعتراضات کارگری نیز آغاز گردید و بتدریج خواسته های صنفی و سپس درخواست سیاسی نیز محور مبارزات کارگران گردید . مهمترین تظاهرات سال ۵۷ با اعتصاب کارگران چیت سازی بهشهر در فروردین برای خواسته های صنفی آغاز شد ، سپس کارگران ذوب آهن در شهریور ماه ضمن خواسته های صنفی مسائل سیاسی را نیز عنوان کردند و سرانجام اعتصاب سراسری صنعت نفت در کنار خواست افزایش حقوق و نظارت بر تقسیم سود ویژه خواستار لغو حکومت نظامی و آزادی بیان و اجتماعات و لغو قراردادهای استعماری گردیدند که ضربه نهایی برای تغییر سلطنت قلمداد گردید . از شهریور ۵۷ تعدادی از سران و سرمایه داران که وضع را آشفته میدیدند با تبدیل بخشی از دارایی های خود و وامهای بانکی دریافت شده به مهاجرت دست زدند و پس از رفتن شاه این فرار با شدت بیشتری دنبال گردید . در نتیجه تولید اینگونه کارخانه ها و بعضی از کارهای پروژه ای و خدماتی نیز کاهش یافته و بخشی از کارگران با عدم پرداخت حقوق روبرو گردیدند که بتدریج دست به اعتراض و اعتصاب زدند . تنها ۳ روز پس از ۲۲ بهمن فرمان رهبری مبنی بر بازگشت به کار و از سرگیری تولید و خدمات تولیدی همه کارمندان و کارگران اعلام گردید ، ولی کارگرانی که در بازگشت با عدم دریافتی حقوق بدلیل توقف تولید و فرار صاحبان سرمایه روبرو شده بودند ، اعتراضات خود را آغاز کردند . متن فرمان که در روزنامه های رسمی انتشار یافت چنین است ؛ هرگونه نافرمانی از طرف هرکس و هر نوع کارشکنی در اجرای برنامه های دولت موقت بمعنی مخالفت با اصل انقلاب اسلامی بحساب میآید ، تحریک کنندگان و عاملین بعنوان عناصر ضد انقلاب به مردم معرفی خواهند شد و مردم همانطور که با ضد انقلابیون رژیم شاه رفتار کردند ، با اینها رفتار خواهند کرد . بی نظمی و بلبشویی ایجاد شده بود و هر گروهی در فکر برقراری اندیشه ای بود که بدرستی و یا اشتباه شکل گرفته بود ، هیچکدام تحلیل صحیحی از اینکه چه میگذرد نداشتند و تنها شادمانی خود را از رفتن شاه و افتادن قدرت بدست توده ها ! ابراز میداشتند . گروههای سیاسی چپ که بیشتر نیروی خود را تا آغاز سال ۵۷ از دست داده و یا به زندانها افتاده بودند ، بتدریج از استقبال هواداران استفاده نموده و به تعداد خود افزودند که با آزادی فعالین خود از زندانها جذب نیروها نیز شدت یافت . طبیعی بود که نیروهای چپ بدلیل اعتقاد ایدئولوژیکی بسرعت به طرف کارخانه ها و کارگران رفته و تلاش کردند تا آرمان ایجاد حزب طبقه کارگر را تحقق بخشند ، بسیاری از افراد و گروههای سیاسی و از جمله سران فراری حزب توده نیز از خارج کشور بازگشته و به سازماندهی نیروهای خود پرداختند . قابل پیش بینی بود که سران حزب توده که سالها از عمرشان را در خدمت مسولین روسی گذرانده و از تصفیه استالینی نیز جان سالم بدر برده بودند ، بدلیل درس نگرفتن از وابستگی به کشور روس که موجب شکست سالهای قبل جنبش کارگری شده بود ، مجددا با توصیه مشاوران روسی به تایید کامل وضعیت موجود و رهبری و مقابله با دولت موقت که آنها را سرسپرده امپریالیسم غرب میدانستند ، پرداخت . گروههای چپ که تاسیس خود را در نقد مشی حزب توده بنا نهاده بودند ، بسیاری از آنها در این زمان بدلیل فقر فلسفه و دانش مبارزاتی گروه گروه به حزب توده پیوسته و تلاش کردند کارگران را به تولید بیشتر ، اعتراض کمتر برای مقابله با امپریالیسم وادارند . گروههای چپ باقیمانده و مجاهدین و سایر گروههای تاسیس شده که مخالف این جریان بودند و بیانیه های آنها واقعا تفاوتی کیفی با یکدیگر نداشت ، نه تنها به وحدتی با یکدیگر نرسیدند ، بلکه شدیدترین حملات را بیکدیگر روا داشته و هرکدام دیگری را با مارکی همچون رویزیونیست و غیره مینامیدند و در خیال قبضه کردن قدرت به مسابقه با یکدیگر پرداختند . اختلافات گروهی همه این گروههای چپ به کارخانه ها و کارگران نیز کشیده شد و کارگران پیشرو و فعالی که آمادگی بسیار در جذب افکار مارکسیستی و رهبری طبقه کارگر داشتند را در این اختلافات ایدئولوژیکی که بدلیل مشابهت اساسی فرقی با هم نداشتند دچار سرگیجه و گاها درگیری سیاسی نمودند . اگر حزب توده و یاران جدید کارگران را پیوسته به تولید بیشتر و صبر میخواندند ، سایر گروههای چپ کارگران را به اعتراض و اعتصاب و تشکیل شورای کارگری فرا میخواندند تا کارخانه را تصرف کرده و تولید و مدیریت را در دست گیرند . بسیاری از کارگران پیشرو نیز پس از ۲۲ بهمن آگاهانه و یا بطور خودجوش و یا با کمک فعالین چپ با ایجاد شورا مدیریت کارخانه های بزرگ ؛ که صاحبانشان یا فرار کرده و یا در کنج خانه هایشان منتظر بودند تا مدیرانشان کارخانه ها را حفظ کنند ، در دست گیرند . اپیدمی شورا و گرفتن مدیریت کارخانه ها و تولید توسط کارگران حتی در کارخانه های کوچکتر که صاحبانشان در محیط کار باقی مانده بودند نیز سرایت کرده و خلاصه وضعی پیش آمده بود که همه چیز از کنترل خارج شده بود و هیچکس درک نکرد که پیروزی هیچوقت آسان بدست نمیآید و قدرتی که در پس صحنه در حال شکل گیری بود را نشناختند .
چپ و جنبش کارگری -- فرصت گرانبهای دیگری که برای جنبش کارگری پیش آمده بود ، با عدم درک شرایط گروههای چپ و فعالین کارگری و محور قرار دادن شورای کارگری حول مسائل سیاسی و کنترل کارخانه ها از دست رفت . گروههای چپ که واقعا برخلاف ادعای آنها که مدعی ایجاد پرولتاریا و حزب طبقه کارگر بودند در حقیقت بخشی از سوسیال دموکرات را تشکیل میدادند که تلفیقی از سوسیالیسم تخیلی را با تئوری های مارکس و لنین که در نسبتهایی متفاوت و برای جنبش کارگری و سوسیال دموکرات زمان خود گفته بودند ، ملغمه ای غیرقابل هضم آن زمان را بسازند . اگر جنبش کارگری تا سال ۲۹ اسیر وابستگی و تئوری انحرافی حزب توده از فلسفه مارکسیسم قرار گرفت و پس از ۲۲ بهمن نیز بهمان ترتیب سابق میچرخید ، سایر گروههای چپ که بدلیل در بدان از کارگران و عدم ترجمه آثار کلاسیک مارکسیستی و جذب دانش مبارزه طبقاتی گرفتار گرایش انحرافی حزب توده و مقالات و کتابهای منتشر شده آنها شده جنبش کارگری را براه دیگر کشاند که نتیجه آن سرکوب خود گروهها و کارگران را بدنبال داشت . مرور نشریات گروههای چپ که به تعداد زیاد منتشر میگردید ، همه مبتنی بر بزرگنمایی اعتراضات و اعتصابات کارگری از طریق سازماندهی خود آنها بوده و با شعارهای سوسیالیسم تخیلی کارگران را وادار به اخراج کارفرمایان و مدیران و گرفتن تولید نمود ، انگار که انقلاب سوسیالیستی روی داده و سرمشق های پس از انقلاب شوروی لنین در آنزمان صدق میکنند ! ناگفته نماند که بدنه گروههای چپ که در تماس بیشتری با کارگران و گاها خود به کارگری مشغول بودند ، تلاش داشتند آگاهی های اندک خود را به کارگران انتقال داده و گاها آنها را در اعتراضات صنفی یاری دهند ، گرچه بتدریج کار چند ماهه آنها موجب میگردید خود را پرولتر بنامند و گمان برند که کارگران بدون آنها قادر به تغییر وضعیت خود نیستند . بهرحال کنار کشیدن مسولان وزارت کار و نیروهای امنیتی و ترس مدیران کارخانه ها از یکطرف و بی ثباتی دولت موقت از طرف دیگر و جو التهاب آوری که با گروههای چپ تشدید میگردید ، کارگران را به تلاش برای گرفتن حقوق صنفی خود در خلا قدرتی پیش آمده وادار نمود . بسرعت شوراهای کارگری تشکیل و اداره و کنترل تولید را بدست گرفته و بعضی از کارفرمایان و مدیران سابق و وردستان آنها را اخراج کردند ، در کارخانه هایی که کارگران ماهها حقوق دریافت نکرده بودند اعتراضات و اعتصابات بسیاری شکل گرفت . در طرف مقابل دولت موقت که بعضی از اعضای آنها خود صاحب کارخانه بودند ، با تشکیل ستادی در وزارت صنایع از افرادی که خود را مدیر و علاقمند به اداره کارخانه ها نشان داده بودند بکمک بوروکراتهای نهضت آزادی و کسانیکه بعدها به اصلاح طلب معروف شدند ، تشکیل دادند که از میان آنها ۳ تا ۵ نفر بعنوان هیات مدیره به کارخانه ها اعزام کردند ، البته بعضی از مدیران قبلی کارخانه ها که اظهار همکاری با دولت موقت نمودند یا در محل سابق و یا در محل جدید مورد استفاده قرار گرفتند . مدیران جدید که با حکم دولت که بطور کلی مخالف هر تشکل کارگری بود ، به کارخانه ها و ادارات رفتند بلافاصله با مخالفت شوراها روبرو شدند که با تبلیغات چپ دولت موقت را عامل امپریالسم غرب و نه بخشی از حکومت جدید میدانستند . در این بحبوحه دولت مجبور شد بسیاری از کارخانه ها را که صاحبانشان از ترس جانشان فرار کنند و کارخانه هایی که توسط بوروکراتهای رژیم تصرف شد و آنهایی که کارگران از کارخانه ها اخراج کردند را که حدود ۵۰۰ فقره میگردید ملی اعلام کرده و تحت پوشش دولت قرار دهد و برای آنها نیز مدیر دولتی تعیین نماید . بسیاری از این مدیران در ابتدا به کارخانه ها راه داده نشده و یا پس از مدت کوتاهی اخراج شدند ، ولی بتدریج که مدیرانی در موازات از طرف حزب جمهوری اسلامی و گروههای سیاسی معتقد به رهبری و موتلفه با شعار تشکیل انجمنهای اسلامی پا جلو گذاشتند و حمایت کمیته ها و افرادی بنام حزب اللهی ، بتدریج شوراهای کارگری و فعالین سیاسی چپ عقب نشستند . در میان کارگران وابسته به دولت از قبیل فولاد ، اتومبیلسازی ، ذوب آهن ، معادن ، سایر صنایع و بخصوص صنعت نفت که کارفرما دولت بود ، نیز شوراهای کارگری تاسیس شده و مدیران و مسولان عوامل رژیم سابق اخراج شدند و تولید به نوعی در دست مهندسان و کارگران قرار گرفت . طبیعی بود که تولید در ابتدا کاهش یابد و کارکنان بیشتر زمان را به کار سیاسی بپردازند و طبعا انتظار میرفت که دولت ابتدا توجه خود را به صنایع دولتی بخصوص صنعت نفت بگذارد و تلاش کند که اکتشاف نفت کاهش نیافته تا بودجه دولتی تامین گردد . بطور خلاصه وضعیت بحرانی بود و درگیری دولت موقت با سایر اقشار حاکمیت از طرفی و مشکلات کارگری از طرف دیگر موجب گردید که بیانیه های مختلفی برای کنترل کارگران صادر گردد .
مقابله با جنبش کارگری -- اعتراضات و اعتصابات در شهرهایی که تعداد کارگران آنها بیشتر بوده و از کارگران آگاه بیشتری برخوردار بودند ، از جمله شهرهای تهران ، استان خوزستان ، رشت ، تبریز ، اصفهان گسترش مییابد ، خواسته های کارگران حول ۴۰ ساعت کار در هفته ، تعطیلی ۵ شنبه ، بازگشت اخراجیها ، پرداخت حقوق موقه ، نظارت در پرداخت درست سود ویژه و موارد دیگر دور میزدند . برخورد با کارگران از همان ابتدای سال ۵۸ آغاز میگردد ؛ در تاریخ ۱۸ فروردین ماه تحصن کارگران پروژه ای سندیکاهای کارگری جنوب با ۱۵۰۰۰ عضو بهم میریزد ، در ۳ اردیبهشت ۹ نفر نماینده شورای کارکنان کشت و صنعت کارون دستگیر میشوند ، در ۱ خرداد نیز ۱۷ نفر از اعتصابیون نورد لوله اهواز دستگیر میشوند و موارد دیگر که پشت سرهم اتفاق افتاده و نشان از مهم بودن حرکت کارگری برای حکومت جدید دارد . فشار با شدت بیشتر از شهریور ۵۸ بر شوراهای کارگری آغاز میگردد که پایه دولت محکم شده و امکان کنترل کارخانه ها از طریق مدیران منتصب ، کمیته ها و نمایندگان روحانی ایجاد شده و مسولان قوانین کار را به اجرا در آورده اند ، در کمتر از یکسال شوراها سرکوب میگردند . تصویب شوراها ی اسلامی ؛ نامی که رژیم از چپ عاریت گرفت و در آن سالها استفاده کرد و بعدها دوباره انجمن اسلامی را جایگزین نمود ، بعنوان تشکلات کارگری که توسط روحانیت و اصلاح طلبان امروزی شکل میگیرند با کمک کمیته های جانشین شهربانی و ژاندارمری بتدریج جایگزین شوراهای چپ کارگری میگردند و مدیران وابسته به دولت موقت نیز بناچار تابع آنها میگردند و یا با مدیر وابسته تعویض میگردند . انتشار اخبار اعتراضات و اعتصابات در کارخانه ها با اسامی گروههای چپ خود عاملی برای فشار به کارگران فعال شده و به اخراج آنها و شدت عمل برای کنترل سریعتر کارخانه توسط شورای اسلامی گردید . مسائل سیاسی همچون گرفتن سفارت امریکا ، برخورد با دانشجویان و سرکوب نهادهای چپ آنها ، سرکوب جنبشهای ترکمن و کردستان و موارد دیگر بهمراه جنگ با عراق موجب گردیدند که جنبش کارگری به حالت تدافعی در آمده و اعتراضات خود را به اصلاحیه های قانون کار و کاهش امتیازاتی که در جریان بود منعطف نماید . شوراها ، سندیکاهای مستقل و اتحادیه های کارگری بدستور دولت منحل شدند ؛ اتحادیه های کارگران گیلان ، غرب تهران ، صنعت نفت اهواز ، راه آهن اهواز و سایرین با هزاران عضو کارگری منحل گردیده و انجمنهای اسلامی با نظارت خانه کارگر تازه تاسیس زیر پوشش حاکمیت جدید قرار گرفتند . اعتصابات کارکنان صنعت نفت در نیمه سال ۵۸ بدلیل پرداخت سود ویژه که منجر به تصویب شورای انقلاب برای پرداخت گردید و اعتصاب کارکنان خطوط لوله نفت برای پرداخت حقوق عقب افتاده که با تایید مقامات استان برای پرداخت حقوق عقب افتاده همراه گردید ، هردو اعتصاب با حمله کمیته ها به نمایندگان کارگری در ماههای اولیه سال ۶۰ صورت گرفتند . در تیر ماه ۵۹ شورای انقلاب قانون پرداخت سود ویژه را بدلیل طاغوتی بودن قانون لغو کرد و پرداخت حقوق کارکنان خطوط لوله با مقادیر بسیار کمتر به کارگران پرداخت گردید و طبق قانونی که تصویب گردید اعتصاب در صنعت نفت و شرکتهای تابع آن بدلیل موقعیت حساس ممنوع اعلام گردید . دو اعتصاب فوق نمونه هایی بود از کل جنبش کارگری که اعتراضات و اعتصابات آنها هرکدام به دلایلی در صورت قوی بودن تایید و سپس از طریق قانون و فشار مردود میگردید ، تغییر رییس جمهور که موجب یکدستی بیشتر جناح حاکم و تحکیم کمیته ها و سپاه و نیروهای امنیتی گردید و آغاز حمله به نیروهای چپ و مجاهد در سال ۶۰ که منجر به اعدامهای جدید گردید ، افزایش سرکوب را برای جنبش کارگری بهمراه داشت . گرچه جناحهای حاکمه پس از سرکوب جنبشهای داخلی ، دانشجویان ، سایر نهادهای دموکراتیک همچون زنان ، معلمان و اقشار دیگر ، مجددا به درگیری جناحی پرداختند و در این میان هر جناح تلاش میکرد تا جنبش کارگری را از طریق نهادهای وابسته خود زیر تسلط داشته باشد .
کنترل جنبش کارگری -- آمار اعتراضات و اعتصابات که در سال اول به ۳۶۰ مورد رسید در سال بعدی به نصف و سال بعدی به ۱/۴ رسید و این نشان از سرعت کنترل رژیم در سرکوب جنبش کارگری و ضعف سازماندهی کارگران داشت ، در میانه سال ۶۰ دیگر دولت میدانست که جنبش کارگری را تحت کنترل خود دارد . بدین ترتیب بار دیگر جنبش کارگری بدلیل عدم فرصت برای سازماندهی و ایجاد کادرهای قوی کارگری و قرار گرفتن در جو شعارهای گروههای چپ و داشتن عملکرد سیاسی و مقابله با رژیم سرکوب گردید و گروههای چپ بعد از این دیگر نتوانستند در جنبش کارگری نفوذ چندانی نموده و به کشورهای غربی مهاجرت نمودند تا جنبش کارگری را از وجود هم پیمانان طبیعی خود محروم سازند . نکته مهم اینکه کارگران که تنها مانده بودند سالها طول کشید تا دریابند چگونه باید به سازماندهی خود پرداخته و جنبش کارگری را سازمان دهند و این موضوع با فروپاشی بلوک شرق و اطلاعاتی که از درون کشورهای آنها در مورد کارگرانشان رسید این امر را تقویت نمود که راه حل از درون خود جنبش کارگری ایران پیدا خواهد شد . در سالهای بعد خط تولید بسیاری از کارخانه ها و کارگاه های ایجاد شده جهت تولید صنایع نظامی برای جنگ بکار رفت و کارخانه های بسیاری در اختیار بنیادها و نهادهای تاسیس شده توسط روحانیت و جناح های حاکمیت قرار گرفت تا هزینه آنها را تامین نماید ، بسیاری از این کارخانه ها بدلیل وجود مدیران کار نابلد و فاسد با کاهش تولید و تعطیلی روبرو گشتند . در این سالها بعضی از کارگران مجبور بودند که اعتراضات خود را از طریق انجمنهای اسلامی اظهار کنند و دنبال حقوق صنفی خود باشند ، چراکه دولت موقت از طریق قانون ویژه شوراها را از دخالت در امور مدیریت ممنوع کرده بود . در مرداد ۵۹ مصوبات شوراهای اسلامی توسط شورای عالی کار که جزو وزارت کار بود وظایف و نحوه انتخاب نماینده و جزییات شورای اسلامی را اعلام کرد و در بهمن سال ۵۹ وزیر کار تشکیل شوراها را تعلیق کرده و در آذر ماه ۶۱ قانون جدید کار تصویب گردید که تنها انجمنهای اسلامی حق تشکیل داشتند ، هرچند با کنترل کامل جنبش کارگری این انجمنها نیز موجودیت و لزوم خود را که متلاشی کردن شوراهای کارگری بود ، از دست داده و همراه خانه کارگر به ابزاری برای خودنمایی و آرای انتخاباتی سران نظام تبدیل شدند . پایین آمدن قیمت نفت در سال ۶۳ و افزایش قیمتها و هزینه های جاری با توجه به پایین بودن حداقل حقوق که کمی در سالهای اولیه ترمیم یافته بود بهمراه مواردی که ذکر گردید فشار روی طبقه کارگر را بالا برده و با وجود فشار سرکوب بازهم اعتراضات کارگری آغاز گردیدند .اعتصابات کارگران در معادن زغالسنگ شاهرود ، مرکز کشت هفت تپه ، دخانیات ، کاغذ و چوب شمال ، نساجی ها ، فولاد و کارخانه های دیگر سرگرفت که در مورد صنایع فولاد با شرکت ۲۷۰۰۰ نفر از کارکنان به مدت ۱۵ روز طول کشید ، البته بسیاری از آن اعتصابات که کارگران برای دریافت حقوقهای عقب افتاده و افزایش دستمزد و موارد دیگر صورت دادند با پیروزی به پایان رسید . هرچند با تثبیت دولت های بعدی بیشتر امتیازات لغو گردید و اصلاحیه های قوانین کار مرتب به ضرر کارگران تصویب میگردید و مزایای بیشتری را منتفی میکردند ، کما اینکه کارکنان وزارت کار که در سالهای اولیه بیشتر اختلافات کارگری را با کارفرمایان بسود کارگران اعلام میکردند ، بتدریج آرای خود را در حل اختلافات ۳ نفره بسود کارفرمایان تغییر دادند . طرح طبقه بندی مشاغل نیز که بارها از طرف کارگران درخواست گردیده بود با کندی پیش میرفت و در بسیاری از کارخانه ها توسط مدیران و کارفرماها کارشکنی شده و آنرا متوقف میکردند و این وضعیتی بود که کارگران در اواخر سال ۶۰ داشتند .
مبارزه اجتناب ناپذیر کارگران -- ماهیت طبقاتی کارگران همواره آنها را در موقعیتی قرار میدهد که ناچار است برای تامین معاش و حقوق صنفی خود مبارزه کند ، در مقابل صاحبان سرمایه که از تشکیلات منسجمی برخوردار بوده و ابزار سرکوب کارگران را در اختیار داشته و قوانین کار و دولتها نیز که خود رل کارفرمای بزرگ را دارند ، قرار دارند که با ترفندهای گوناگون به افزایش ساعت کار و کاهش حقوق و مزایای کارگران کوشش میکنند . بنابراین کارگران بطور خود انگیخته در کنار هم به مبارزه با کارفرمایان و دولت دست میزنند و یاد میگیرند که برای پیروزی نیاز به تشکیلاتی دارند که آنها را در مبارزات صنفی موفق گرداند ، در این میان نقش کارگران آگاه و فعالین کارگری اهمیت اساسی داشته و سازماندهی کارگران را سرعت میدهد و گروههای چپ نیز اگر معتقد به آرمانشان دارند باید ضرورت شرکت در مبارزات روزمره کارگران را درک کنند . این گروهها اشتباه میکنند اگر مبارزات روزمره صنفی کارگران را حداقل در کشورهای مشابه ایران به سندیکالیسم تقلیل داده و بقول خودشان برای فرار از این فاجعه و انحراف دلشان را به تئوریهایی خوش کنند که ضرورتی نداشته و کارگران را جذب نمیکند و آنها را از کارگران دور میسازد . مگر مبارزات صنفی ۱۱۰ ساله اخیر کارگران قادر بوده که وضعیت مادی آنها را بهبود بخشد که تئوریسینهای این گروهها را وادار میکند که صفحات سایتهایشان را پر کنند و کارگران مبارز را محکوم کنند که برای فروش بیشتر نیروی کار خود در جهت بهبود زندگی خود با سرمایه داران مذاکره میکنند و مگر بهبود زندگی چیز بدیست که همه در تلاش بدست آوردن آن کوتاهی نمیکنند ولی برای کارگران به انحراف تبدیل میشود . کسی منکر این نیست که بعضی از گروهها ، مبارزات کارگری را در حد سندیکالیسم نگاه میدارند و اگر کارگران به دانش مبارزاتی مسلح نباشند ، قادر به ارتقاه مبارزات نیستند ، ولی چرا گروههای چپ معتقد به آرمان پرولتاریا شیپور را از سر گشادش میزنند و بقول فوئرباخ در مقابل ترفند سندیکالیسم گروههای رقیب ، هر نوع مبارزه صنفی را مردود اعلام کرده و از طرف دیگر پشت بام بپایین میافتند ! مگر مبارزات صنفی کارگران در ۱۱۰ ساله اخیر تغییری در زندگی کارگران داده ، درحالیکه کارفرمایان و صاحبان سرمایه بکمک قوانین کار و ابزارهای دولتی موجب گشته که بیکاری افزایش پیدا نموده ، قراردادهای رسمی به قراردادهای موقت و سفید تبدیل شده ، روزانه کارگران بیشتری از مشمول شدن زیر پوشش همین قانون کار ارتجاعی نیز بیرون مانده ، بیمه و مزایای مسکن و بازنشستگی در قراردادها حذف شده ، و موارد دیگر درحالیکه در طرف مقابل روشنفکران گروهها بدلیل عدم درک دانش مبارزاتی منکر هر نوع مبارزه میگردند چراکه خود حضور ندارند . مگر مبارزات سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه بهمراه مبارزه سندیکای هفت تپه و مبارزه سایر نهادهای کارگری که در مقطعی تشکیل شدند ، به مبارزات صنفی محدود گردید و کارگران آن واحدها در حال حاضر از بهبود زندگی خود راضیند ؟ چرا دقت نمیشود که بسیاری از روشنفکران که در تمام نوشته هایشان که از فوتبال و شاعری و نیولیبرالیسم اصلاح طلبان و انحراف جنبشهای دموکراتیک و موارد دیگر مرتب مقاله در سایتها منتشر میکنند و در همه آنها برای خالی نبودن عریضه از دیکتاتوری پرولتاریا صحبت کرده ، از نظر مقامات امنیتی خطری از سوی آنها حس نمیگردد ، ولی فعال چپ که بقول آن روشنفکران در مبارزات صنفی روزانه کارگران شرکت میکند ، مدام جایش در زندانها و دادگاههای رژیم است ، آیا سرمایه داران و دولت دشمن خود را نمیشناسند و این روشنفکران و گروههای چپ مخالف حرکت کارگران هستند که با تکرار گفتار مارکس و لنین آگاه هستند که مبارزه کارگران چیست و اگر چنین است چرا خودشان در زندگی از رفاه نسبی برخوردارند و چه در داخل و چه کشورهایی دیگر از رفاه زندگی خود غافل نیستند . آن گروههای چپی هم که در میان کارگران به مبارزه دست میزنند ، آیا درک میکنند که اگر از تئوری آن روشنفکران وطنی و یا دور از وطن که کارگران را به مبارزات خیالی و دور از واقعیت دعوت میکنند ، کارگران را از مبارزات روزمره جدا کنند چه ضربه ای به جنبش کارگری میزنند و چگونه آب به آسیاب دشمنی که خود اعلام میکنند میریزند ؟
جنبش کارگری در سالهای ۵۷ تا ۶۰ -- جنبش کارگری در سالهای ۵۷ تا ۶۰ از دل کمیته های اعتصاب که بیشتر در صنعت نفت ، آب ، برق ، فولاد و صنایع بزرگ شکل گرفته بود تشکلات و اتحادیه های مستقل کارگران بسرعت در حال شکل گیری و خواسته های کارگری در حال پیگیری بود . تحصن کارگران بیکار جلوی وزارت کار در اواخر اسفند ۵۷ منجر به گرفتن حق بیکاری گردید ، این نوع تظاهرات کارگران بیکار در سال ۵۸ نیز توسط کارگران بیکار کارخانه هایی که سرمایه داران آنها فرار کرده بودند نیز انجام شد که ۳ نمونه از آنها راهپیمایی کارگران پروژه ای آبادان و کارگران بیکار تبریز بود ، هرچند تجمع کارگران بیکار اصفهان به درگیری کمیته ها با کارگران و کشته شدن کارگری انجامید . شوراها و اتحادیه های گوناگونی در شهرهای کشور ایجاد شد که تعداد آنها به صدها میرسید ، شوراهایی که خروج کالاهای تولیدی را کنترل کرده ، تولید را بدست گرفته بودند ، گرچه در این مقطع شکل سوسیالیسم تخیلی را گرفته بود ولی نشان ازین میداد که در صورت آگاهی و مجهز بودن به دانش کارگری و گرفتن قدرت کارگران قادرند که مدیریت را بدست گیرند . بیجهت نبود که دولت موقت از طریق وزارت کار نیروی ویژه تنظیم روابط کار را برای جلوگیری از دخالت کارگران در امور مدیریت کارخانه ها ایجاد کردند ، شورای مرکزی نفت که قدرت مهمی شده بود توسط کمیته ها و استانداری وقت سرکوب و چند رهبر آن کشته و زندانی شدند . شورای متحد غرب تهران شامل دهها کارخانه بزرگ از جمله زامیاد ، مترو تهران ، روغن موتور ایران و غیره که بیشتر بین تهران و کرج بوده و توانسته بودند کارگران آن مناطق را در جهت خواسته های کارگران سازماندهی کنند ، توسط کمیته ها و انجمنهای اسلامی تابع روحانیت منحل شدند . کانون شوراهای شرق تهران که بیشتر کارخانه های شرقی از تهران نو تا خیابان اتحاد و جاده آبعلی از جمله بایر ، صنایع چوب ، فیلیپس و غیره را پوشش میداد سرنوشت بهتری پیدا نکردند . اتحادیه های سراسری کارگری گسترش و نوسازی صنایع ایران که مجتمع عظیمی از ۱۳۵ کارخانه متعلق به سازمان صنایع و نوسازی را همچون تراکتور سازی ، ماشین سازی ، آلومینیوم سازی ، مانا و غیره در سراسر کشور دربر میگرفت توسط سران اصلاح طلب امروزی و بکمک ابزارهای سرکوب به انحلال کشیده شدند . شوراهای متحد استان گیلان شامل کارخانه هایی همچون پوشش ، فرش گیلان ، ایران برک ، توشیبا و دهها کارخانه دیگر با بیش از ۲۵۰۰۰ کارگر که تاثیر بسزایی در حرکت کارگران این استان داشت و به تشکیلات سراسری تبدیل شد که هماهنگی اعتراضات و اعتصابات در آنها برسی میگردید . این اتحادیه ها در اصفهان ، شیراز ، تبریز که دارای کارخانه های بزرگ بودند نیز به موازات شکل گرفته بودند و جالب اینکه نه تنها صنایع دولتی بلکه صنایع نظامی نیز تحت تاثیر مبارزات کارگری به اعتراضات و اعتصابات پیوسته بودند . کارگران اصنافی همچون چاپخانه ها ، خبازان ، دوزندگان پوشاک ، کفاشان ، نقاشان ، کارگران ساختمانی ، فلزکار و مکانیک و سایرین که از مبارزات قدیمی و سنتی گذشته بهره مند بودند نیز سندیکاهای خود را فعال کرده و به ایجاد اتحادیه های سراسری اقدام کردند که کم و بیش همچنان تا به امروز تلاش دارند قدمی بردارند ، گرچه بعضی هم به نوعی کار صنفی صرف مینمایند . زمانیکه خاطرات آن سالها مرور میگردند تاسفی عمیق ایجاد میشود که چرا با اینهمه استعداد و جنبش کارگری و شوراهایی که ایجاد گردید و اینهمه فعالان و گروههای سیاسی چپ نتیجه ای جز سرکوب عاید نگردید ، مگر اینکه پذیرفته شود مبارزه طبقاتی نیز دانش خود را میطلبد و اگر بطور صحیح استفاده نشده و درک ضرورت مبارزه در نسبت روشن نباشد ، امکان پیروزی کارگران وجود نخواهد داشت و آیا این تجارب کافی بود که پس از ۲۰ سال عدم وجود تشکیلات مستقل کارگری در سالهای ۸۰ ببعد ، درک ضرورت احساس گردد ؟
مبارزات کارگران در سالهای ۶۰ تا ۸۰ -- مبارزات خود بخودی کارگران چنانچه روشن است هیچ زمان متوقف نمیگردد و اگر در مبارزات سالهای ۵۷ تا ۶۰ با وجود تشکلات و اتحادیه های کارگری از سازماندهی نسبی برخوردار بوده و توانسته بود در مواردی که صحیح عمل کرده بود به پیروزیهایی برسد . اگر چه اندکی از سازماندهی کارگری در ادامه سالهای ۶۰ تا ۶۳ باقیمانده بود ولی در طول مبارزات سالهای ۶۰ تا ۸۰ بیشتر خودجوش و پراکنده و در غیاب تشکلات مستقل کارگری شکل میگرفت . خواسته های کارگران که در سالهای ۵۷ تا ۶۰ بیشتر از زاویه قدرت شامل لغو قانون کار شاهی ، بازباشت به کار کارگران بیکار و اخراجی در پروسه جنبش ۵۷ ، ۴۰ ساعت کار در هفته با ۲ روز تعطیلی آخر هفته ، آزادی حق تشکل و اعتصاب ، افزایش حقوق ، آزادی بیان و مطبوعات ، برگزاری مراسم اول ماه مه ، وام مسکن ، بازنشتگی ، بیمه بیکاری ، پرداخت سود ویژه ، پاکسازی کارخانه ها و مواردی دیگر بود ، مبارزات ۲۰ سال بعدی یعنی تا سال ۸۰ بیشتر تدافعی بوده و حول پرداخت حقوق عقب افتاده ، اعتراض بر قراردادهای موقت و حداقل حقوق ، کیفیت بد غذا یا منظور نمودن ساعت ناهار و شام جزو ساعات کار ، بیمه حوادث و ایمنی ، تعطیلی ۵ شنبه ها ، مهد کودک ، اعتراض روی پاره ای از مواد قانون کار جدید ، اعتراض به دستگیری کارگران پیشرو و آزادی کارگران زندانی ، تبلیغات مذهبی و اعزام به جبهه ها ، افزایش مزد ، اعتراض روی انجمنهای اسلامی و خانه کارگر وابسته ، آزادی کارگران زندانی ، بیمه بیکاری ، سختی کار ، طرح طبقه بندی ، اجرای قراردادهای دستجمعی و موارد دیگری که با ترفندهای قانون کار و صاحبان سرمایه و دولت افزوده میگردید شامل میشد . موارد اعتراض ، اعتصاب ، تحصن و غیره در تمام این ۲۰ سال صورت گرفت و در کارخانه هایی نیز اعتصاب در سالهای مختلف بدلایل گوناگون تکرار میگردید ، گاهی پیروزیهای مقطعی نصیب کارگران میگردید ولی عدم وجود تشکل مستقل و همکاری شوراها یا انجمنهای اسلامی و خانه کارگر با کارفرمایان و وزارت کار موجب میگردید مجددا امتیازات لغو گردند ، در ادامه تعدادی از اعتراضات بعنوان نمونه نام برده میشوند . اعتصاب کارگران ایران ناسیونال ، صنایع دفاع ، دخانیات شهرهای مختلف ، کفش بلا ، کارخانه های حمل و نقل بین المللی ، کارخانه های نساجی شهرهای مختلف ، کفش ملی و کفش جم ، ایران تایر ، ماشین سازی اراک ، کشی سعدی ،ذوب آهن ، نیروگاه ها ، سینا دارو ، موبلیران ، چیت ری و چیت ممتاز ، نورد اهواز ، کاترپیلار ، ارج ، قرقره زیبا ، زامیاد ، شیشه مینا ، سیمان تهران ، جنرال استیل ، شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه ، زغالسنگ البرز ، کشت و صنعت کارون ، فولاد مبارکه ، ماشین سازی اراک و تبریز ، اروند سنندج ، کشی ایرنا ، پوشش رشت ، فیلیپس ، معادن سنگ ، ، متروی تهران ، کفش پیروزی ، فرشباف شهر کرد ، بافناز اصفهان ، صنایع فولاد تهران ، بنز خاور ، علاء الدین ، نساجی بهشهر ، قند پیرانشهر ، جرثقیل وزنه و فیروزه ، ، بیسکوویت سازی اصفهان ، کبریت سازی تبریز ، صنایع تسلیحات در قرچک ، پالایشگاه های تهران و تبریز و شیراز و اصفهان و دیگر شهرها ، شرکت گاز ، جایگاههای سوخت رسانی و توزیع سوخت ، خطوط لوله نفت و صدها مورد دیگر که تنوع اعتصاب و اعتراض را در کارخانه ها و صنعت نفت میرسند که دامنگیر تقریبا همه صنایع کشور بوده است . اعتراض ۲۰۰۰ کارگر پالایشگاه تهران که در مقابل دفتر وزارت انجام گردید و توسط سرکوبگران مورد ضرب و شتم و دستگیری صدها کارگر در ۲۸ بهمن ۷۵ منجر شد برای درخواست اجرای طرح طبقه بندی و قراردادهای جمعی صورت پذیرفت که جو اعتراضی به مدت ۴ ماه در پالایشگاههای را تحت تاثیر قرار داد ، هرچند در پایان سال به افزایش حقوق کارگران انجامید که یکی از اعتصابات مهم این سالها محسوب میگردد . در اواخر این دوره نزدیک به یک میلیون کارگر در خطر بیکاری قرار گرفته و هزاران کارکرگر کارخانه ها از ماهها بی حقوقی زندگی را بسختی میگذراندند و تظاهرات و راهپیمایی کارگران در جلوی وزارت کار با شعار اعتصاب حق مسلم ماست ، اتحاد اتحاد کارگران اتحاد انعکاس خشم کارگران از فقدان تشکل جهت پیگیری خواسته های آنهاست . اعتصابات با صدها و هزاران کارگر کارخانه های کشور صورت پذیرفته ، گاهی روزهای متوالی ادامه داشت ، گاهی تظاهرات در محل کارخانه و یا وزارت کار شهر صورت میگرفت ، سرکوب کارگران و زخمی و زندانی کردن آنها همواره جریان داشت ولی تاثیری در کند شدن تظاهرات خود جوش نداشت و مسائل آنقدر حاد بود که در روزنامه های کشور نیز منعکس میگردید . در همه این سالها فقدان نیروهای چپ که فریاد رهبری کارگران آنها به آسمان بلند بود خالی بود ، گرچه انعکاس اخبار کارگری در سایتهای آنها که گاها حرکت خود جوش را بخود منتسب میکردند ، قابل امتنان است که در آرشیو ها ماندگار شد و سند محکمی است که کارگران با وجود عدم تشکل و ناآگاهی ، اعتراضات خود را انجام داده اند.
درک ایجاد تشکل مستقل -- کثرت اعتراضات و اعتصابات کارگری در ۲۰ سال گذشته ای که تشکل کارگری مستقل وجود نداشت ، کاهش و نوسان قیمت نفت که خیل کارگران بیکار را بدنبال داشت ، انجمنهای اسلامی و خانه کارگری که ابزار دولتها بودند ، تبصره های قوانین کاری که مدام به ضد کارگران تصویب میگردید ، قرارداهای موقتی که مدام جایگزین قراردادهای رسمی میشد ، نبود ایمنی شغلی و تن دادن به شرایط کارفرمایان ، تبعیض جنسیتی کار و کار کودکان با حقوق بسیار پایین ، جایگزینی کار تجاری و دلالی مقامات که تعطیلی کارخانه های بسیاری را داشت و بیکار شدن کارگران شغل آنها ، واردات بی رویه ایکه منجر به تعطیلی بعضی از واحدها منجمله نساجی میگردید و بیکاران بیشتری را تحویل جامعه میداد ، فساد فراوان مدیران و کارفرمایان ، افزایش ساعت کار و کاهش حقوق و مزایا ، حذف بیمه و بازنشستگی کارگران بیشتری که مشمول قانون کار نگردند ، سرکوب اعتراضات کارگران ، عدم دریافت حقوق و عیدی در بعضی از واحد ها ، نبود تشکل مستقل که از کارگران در مقابل کارفرمایان و دولت حمایت کند ، ایجاد شرکتهای پیمانکاری بسود مدیران و وابستگان ، جهت گیری وزارت کار بسود کارفرمایان در حل اختلافات مابین ، قانون کار سیاستهای اقتصادی دولتها که شکل تراژدیک نیو لیبرالیسم جهانی بود ، فقدان کسانیکه از کارگران حمایت کنند ، نبود گروههای چپ پس از سرکوب کامل آنها و مهاجرت رهبران آنها به کشورهای غربی ، فروپاشی بلوک شرق و روشن شدن کامل وضعیت نیروی کار اینگونه کشورها و استثماری که میشوند ، نبود انقلابات سوسیالیستی ، وجود کارگران جوانی که بدور از دعواهای گذشته و دخالت گروههای چپ بودند ، مسائل اجتماعی و سیاسی که جاری بوده و اقشار مختلفی که تلاش میکردند نهادهای دموکراتیک خود را ایجاد کنند ، علاقمندی دولت اصلاحات که وجهه خود و حکومت را در انظار جهان بالا ببرد ، تلاش دولت برای عضویت در سازمان جهانی کار که حق تشکل را مجاز میدانست و عوامل دیگری که همگی منجر به حرکتی در پیشروان کارگران گردید که تشکل کارگری ضرورتی انکار ناپذیر دارد . توضیح این نکته لازمست که گروههای چپ تنها در کردستان فعال بوده و بعضی از آنها در پروسه مبارزه مسلحانه با رژیم بوده و یا در پروسه تغییر تاکتیک به مبارزات سیاسی استحاله میشدند ، درعوض در سایر شهرهای بزرگ بخصوص تهران که با تفاوت کیفی فراوان دانشجویان ، معلمان ، روشنفکران ، زنان و سایرین تلاش داشتند تا نهادهای دموکراتیک خود را ایجاد کنند . اعتراضات و اعتصابات کارگری همراه با تجمع و تظاهرات همچون سالهای قبل برای مواردی که قبلا ذکر گردید ، جریان داشت که اخبار آنها در سایتهای گروههای چپ و حتی روزنامه های رسمی داخل منعکس شده که بطور نمونه به تعدادی از آنها در سال ۸۱ اشاره میگردد . اعتراض ۱۷۰۰ کارگر کارگر چیت ری ، نساجی سمنان با ۳۱۵ کارگر ، قند شاهرود با ۲۷۵ کارگر ، بیمارستان بهشتی با ۵۰۰ نفر ، گروه سنتی ملی هزاران نفر ، جهان چیت با ۱۴۰۰ نفر ، کشت و صنعت ۴۰۰ نفر ، کفش ملی ۶۰۰۰ نفر ، بافت آزادی ۴۰۰ نفر ، ۱۶۰ کارگر اخراجی شهرداری مشهد ، نساجی قائمشهر ۳۰۰ نفر ، ۱۰۰۰۰ کارگر بیکار شهرداری تهران ، نساجی غرب کرمانشاه ۴۰۰ نفر ، قرقره زیبا ۶۰۰ نفر ، ۱۰۰۰ کارگر نانوایی سنندج ، نساجی شماره ۲ طبرستان ۱۷۰۰ نفر ، کارگران ایران خودرو ، کارخانه های مرودشت ۱۰۰۰ نفر ، پالایشگاه سرخس کارگران و خانواده آنها ، ریسندگی مهیار اصفهان صدها نفر ، کارگران صنایع پتروشیمی ماهشهر ، کارگران لوله سازی خوزستان ، کارگران پتروشیمی آبادان ، کارکنان بنیاد مستضعفان ، قند میاندوآب ۱۰۰۰ نفر و سایر کارخانه ها که نشان از استثمار شدید کارگران و نارضایتی بیش از اندازه آنها داشته است . با وجود سرکوب شدید راهپیمایی اول ماه مه را در سال ۸۱ با هزاران کارگر در تهران برپا گردید که شعار کارگران در تظاهرات و راهپیمایی شامل کارگر کارگر اتحاد اتحاد ، قرارداد موقت قرارداد اسارت و نظایر آن بود .
اعتراضات کارگری مبنای تشکل مستقل -- چنانچه اعتراضات سال ۸۱ به اختصار نام برده شد ، در سالهای ۸۲ تا ۸۵ نیز شدت اعتراضات کارگری بالا گرفت و این مقدمه ای گردید تا فعالین کارگری را به صرافت ایجاد تشکل مستقل کارگری بیاندازد . سال ۸۲ نیز با اعتراضات فراوان همراه بود از جمله ؛ اخراج ۴۰۰۰ نفر از سازمان فرهنگی و هنری شهرداری ، کارگران سیما چوب وابسته به صدا و سیما ، چندین بار اعتراضات گسترده ۱۰۰۰ کارگر چیت سازی بهشهر ، کارگران پارس جنوبی ، کفش نقش جهان قزوین و شادانپور ، ۱۵۰۰ کارگر فلیپس و روغن سازی و پیروزی و غیره در مراسم روز کارگر ، واگن سازی پارس ، تجمع کارگران مبلیران ، کارگران شهرداری تهران و سایر شهرها ، جو اعتراضی کارگران پالایشگاه تهران و آبادان ، تحصن کارگران گاز جلوی اداره مرکزی نفت ، کارکنان شرکت آب و برق ، کارگران سیمان شمال و دهها اعتراض دیگر که در سایتها منعکس است . سال ۸۳ نیز یکی از سالهای پر اعتراض کارگران بوده است که اعتصاب یکماهه کارگران معدن زغالسنگ البرز غربی ، راهپیمایی کارگران پارس ، بستن جاده توسط کارگران کشت و صنعت ، اعتراض کارگران شرکت واحد ، اعتراضات کارخانه های نساجی که بدلیل تعطیلی کارخانه ها و واردات از چین تا امروز نیز ادامه دارند و دهه اعتراض دیگر که خوشبختانه اخبار آنها در سایتها موجود است . قانون کار یکی از مهمترین موضوع اعتراضات بود که موادی از آن که انجمن اسلامی را برسمیت شناخته و از تاسیس سندیکا و یا نهاد مستقل کارگری جلوگیری مینمود ، توسط کارگران مورد اعتراض قرار میگرفت ، موارد دیگر قانون کار که کارگران را از شمول قانون کار خارج میکرد نیز اعتراضات زیادی را برمی انگیخت . اعتراضات کارگران واحدها که در سالهای قبلی بجایی نرسیده بود در سال ۸۴ ادامه یافتند و مهمترین موضوع اعتراضی مربوط به کارگران شرکت واحد تهران میباشد که توسط سندیکای مستقل آنها راه اندازی گردید بطوریکه در یک مرحله به دستگیری ۱۰۰۰ کارگر واحد منجر گردید ولی اعتراضات ادامه یافت . در گزارشات رسمی و سایتها از حدود ۸۰۰ اعتصاب و اعتراض در فاصله سالهای ۸۴ و ۸۵ خبر داده شده که اوج اعتصابات و بیداری کارگران را از طرفی نشان داده و از طرف دیگر از نابسامانی وضعیت کارگران خبر میدهد . اخبار اعتصابات و تحصن کارگران که راه دیگری برای احقاق حقوق خود ندارند ، موجب گردید که در این برهه سالهای ۸۰ تا ۸۷ دو سندیکای کارگری و تعداد زیادی نهادهای کارگری شکل گیرند و باور گردد که راه خروج از مشکل کارگران بدست خود آنان پیدا شده است .
دولت اصلاحات و کارگران -- خاتمی که با حمایت رفسنجانی و سران اصلاح طلب در گرفتن قدرت از جناح دیگر که به رهبری وابسته بود ، تلاش کردند نشان دهد که با اسلام رافتی و کاربرد صحیح قانون اساسی میتوان دموکراسی را در کشور ایجاد کرد . این تبلیغات و انتخاب خاتمی در مقایسه با ناطق نوری موجب گردید که این تبلیغات موثر افتاده و دانشجویان و سایر اقشار و روشنفکران را وادار کند که مردم را به انتخابات ترغیب کنند و این چنین شد که دولت اصلاحات برسر کار آمد و همچنی ثابت گردید که مردم قادرند از قدرتشان استفاده کنند . در جو ایجاد شده که حتی کارگران نیز گرفتار شدند موضوع اصلی که چگونه قانون اساسی و رجوع به مسائل شرعی قادر است دموکراسی را امکان پذیر نماید و اگر سایر اقشار بنوعی از ماهیت دولت اصلاحات سود برند ، چه چیزی عاید کارگران میگردد ! چنانچه اگر در سالهای اولیه دولت اصلاحات بطور محدود آزادی نسبی برای نهادهای دانشجویی ، روزنامه نگاران ، نویسندگان ، هنرمندان ، معلمان ، وکلا ، بانوان ، مذهب و سایر اقشار ایجاد گردید ، در مقابل دست گروه رفسنجانی و تا حدی مدیران و اعوان و انصار ایشان و سران اصلاح طلب برای در اختیار گرفتن منابع اقتصادی بسیار بازتر گردید و صاحبان سرمایه از ایمنی بیشتری برای سرمایه گذاری و واردات برخوردار شدند . قابل توجه اینکه بخشی از دانشجویان و نهادهای دانشجویی که تبلیغات وسیعی برای انتخابات کرده و نقش مهمی در بقدرت رسیدن خاتمی داشتند پس از چند سال به مخالفت با وی پرداختند . سرکوب جنبش دانشجویی در ۱۸ تیرماه ۷۸ لکه ننگیست که بر پیشانی خاتمی و سران اصلاح طلب باقی خواهد ماند ، درحالیکه تلاش کردند با وجود داشتن دولت در دست خود تقصیر را به گردان نیروهای انتظامی و نه حکومت بیاندازند . خاتمی و اصلاح طلبان همین کوشش را برای گم کردن سرنخ کشتار اندیشمندان در قتلهای زنجیره ای نیز انجام دادند و با بیانیه ای تقصیر را به گردان چند مهره وزارت اطلاعات انداختند . در ابتدای دولت اصلاحات که نشریات زیادی منتشر گردیدند ، در طول دو دولت خاتمی و اصلاح طلبان یکی پس از دیگری بسته شدند و خلاصه همه شعارهای انتخاباتی پس از گرفتن قدرت بصورت سرابی درآمد و در این میان تغییری در وضعیت اقوام نیز ایجاد نشد . مهمترین موضوع کارگران بود که نه اصلاحی در قانون کار بسود کارگران انجام گرفت و نه درصد بیشتری بر حداقل حقوق سالیانه نسبت به سالهای قبل صورت پذیرفت ، نه بیمه و بازنشستگی تغییری کرد و نه اتفاق مهمی در ارائه سایر مزایا افتاد و قرار هم نبود که اتفاقی بیافتد . اخراجها کاهش نیافت و کاهش قیمت نفت هم دلیلی بر این مدعا گردید ، ایجاد پیمانکاریهای مدیران وابسته جایگزین شرکتهای دولتی گردید که کارکنان آنها را در خود جای دهند که در مقالات قبلی توضیحاتی در این مورد داده شد ، آمارهای قبلی که اخراج و بازنشتگی اجباری ۴۰۰،۰۰۰ کارگر در طی سالهای ۷۰ تا ۷۷ را نشان میدهد بازهم بیکاری را افزیش داد . حق تشکل و حق اعتصاب کارگران آزاد نگردید و انجمنهای اسلامی و خانه کارگر بیشتر از سابق بدست سران اصلاح طلب افتاد ، کما اینکه امروزه نیز محجوب اصلاح طلب با وجود همه اختلافات با اصولگرایان چون مسالت بکارش که جلوگیری از تشکل مستقل کارگری بود و ابزارهای خود را فراهم نموده است همچنان اداره خانه کارگر را همچون رهبری طولانی مدت یک حزب بعهده دارد . مراجعه وزارت کار دولت اصلاحات به سازمان جهانی کار برای عضویت نهادهای کارگری وابسته موجب گردید که پای این نهاد بین المللی در ایران باز شود و نمایندگان آن برای بررسی اوضاع کارگری به ایران مسافرت نمایند .
سازمان جهانی کار -- با دعوت رسمی وزارت کار نمایندگان سازمان جهانی کار ( آی ال او ) در طول سالهای ۸۲ تا ۸۶ بارها به ایران مسافرت کردند تا به بررسی وضعیت جنسی ، روابط کارگر و کارفرما ، ایمنی کار ، گفتگوی اجتماعی ، قانون کار ، روابط صنعتی و استانداردها که تمامی این روابط در محدوده درخواست وزارت کار است ، بپردازد . در تاریخ ۱۴ مهر ۱۳۸۳ توافقنامه ای میان دولت ، وزارت کار و خانه کارگر با آی ال او صورت گرفته و در یادداشت تفاهمی که با حضور نمایندگان آی ال او امضا شد ، دولت ایران پذیرفت قانون کار را در جهت تقویت و توسعه سندیکاهای کارگری اصلاح کند ، در توافقنامه در متن انگلیسی از کلمه سندیکا استفاده شده و در ترجمه آن از کلمه انجمن استفاده گردید . از سال ۸۶ تمامی ارتباطات آی ال او با وزارت کار قطع میشود و اعلام میگردد که تا زمان برسمیت شناخته شدن تشکل مستقل کارگری ارتباط با وزارت کار معلق میگردد که این عمل برمبنای خواست تشکلات مستقل کارگری ایران انجام شد ، توضیح اینکه آی ال او در تمام کشورهاییکه همکاری میکند بجز ایران دفتر دارد . این توافقنامه به امضای خانه کارگر نیز رسید ولی اعتبار نامه خانه کارگر تا سال ۸۸ از طرف آی ال او پذیرفته نشد زیرا که عضوی از ۲ نهاد بین المللی نبوده است ، در سال ۸۸ با وجود مخالفت کنفدراسیون جهانی اتحادیه کارگری ، عضویت خانه کارگر در فدراسیون بین المللی سندیکاهای کارگری عملا در آی ال او پذیرفته شد . البته بدلیل تغییر دولت که از سال ۸۴ سرکار آمد و اختلافش با گردانندگان خانه کارگر ، نماینده کارگری ! شرکت کننده دولتی در سازمان جهانی کار ، کانون عالی شوراهای کارگری است که از بوروکراتهای جوان وابسته دولتی شکل گرفته اند ولی بهیچوجه نماینده کارگران و تشکیلات مستقل ایجاد شده نیستند ، حتی یکبار نماینده فعال کارگری در جلسه کنفدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری ( آی تی یو سی ) شرکت داده شد . چند ماه قبل از امضای توافقنامه در سال ۸۳ هیاتی از آی تی یو سی که برای بررسی شکایات کارگران خاتون آباد و تحقیق وضعیت تشکل یابی به ایران آمدند که تلاش دولت برای عضویت نمایندگان خود بجایی نرسید ، درعوض نمایندگان آنها توانستند با وجود ممانعت لباس شخصیها که از پیوستن سایر گروهها جلوگیری کردند ، با آقایان صالحی و حکیمی ملاقات کرده و از مشکلات بخشی از تشکل یابی کارگران باخبر گردند . این ملاقات که با مراسم اول ماه مه و دستگیری دهها نفر در شهر سقز همزمان گردید ، موجب گردید که این کنفدراسیون وضعیت زندانیان کارگر و فعالین را پیگیری کند ولی با درخواستهای بعدی آنها برای ویزا موافقت نگردید تا مساله ابعاد جهانی بیشتری پیدا نکند . مسائل روشن میکنند که دولت اصلاحات نیز تنها برای حفظ ظاهر دنبال عضویت در سازمان جهانی کار بوده و زمانیکه مشاهده کرد که این عضویت موجب پیگیری کارگران ایران و خود آن سازمان میگردد ، برسمیت شناختن امضای خود را تایید نکرده و روابط را در حد ارسال سالیانه نمایندگان دولتی به سازمان جهانی کار نگاه داشت ولی از سرکوبی تشکلات مستقل جلوگیری نکرد . توضیح مختصر اینکه سازمان جهانی کار که بر پایه ۳ جانبه گرایی نمایندگان دولت و کارفرما و کارگر شکل میگیرد و در نتیجه هر ۳ نماینده از تشکیلات خود دفاع میکنند و این مورد برای تشکل مستقل کارگری در ایران که هیچ سودی در این اشتراک نمیبرد متفاوت بوده و نحوه مبارزه جنبش کارگری نیز راهی جدا از جنبش کارگری کشورهای غربی دارد . مهمترین مورد امضای توافقنامه ۲ مقاوله نامه ۸۷ و ۹۸ میباشند که توسط دولت اسلامی امضا گردید و حق تشکل مستقل و حق اعتصاب را برای کارگران بدون اینکه مجوزی از وزارت کار دولت و مجریان نظامی و امنیتی داشته باشند ، برسمیت شناخته و هر دولتی که آنرا امضا میکند مکلف به ایجاد مناسبتی مینماید که باید زمینه ایجاد این مسائل را فراهم کند ، متن مقاوله نامه ها در سایتها موجود بوده و ترجمه ۲ نمونه از آنها در پیوست میباشند .
هیات موسس -- کارگران که با نشان دادن اعتراضات و اعتصابات وسیع خود که از وضعیت نابسامان معیشتی کارگران حکایت میکرد ، وجود تشکل مستقل را بدون توجه به گرایشات مختلف و گروههای سیاسی که کمتر وجود داشتند ، فریاد میزدند چراکه ماهیت ارتجاعی انجمنهای اسلامی و خانه کارگر را میشناختند . بسیاری از فعالین کارگری هم از سالهای ۸۰ معتقد شدند که باید از فضای سیاسی موجود بسود ایجاد تشکلات کارگری استفاده کرد ، چراکه دیگر اصلاحات رنگ باخته بود و امیدی برای کارگران در تغییر زندگی آنها نمانده بود و شاهد بودند نه تنها قانونی بسود آنها وضع نمیگردد بلکه با عملکرد اقتصادی دولت تعداد بیشتری از کارگران بیکار شده و یا زیر خط فقر میروند . در این میان یک گرایش عمده در فعالین کارگری وجود داشت که هنوز امید داشتند که باید با همین امکانات محدود و با توسل به قوانین موجود و مقاوله نامه ها به سازماندهی کارگران بپردازند که ادامه دهنده و پایه گذار انجمنهای صنفی بازمانده و جدید گردیده و سندیکاها و انجمنهای صنفی از جمله خیاط ، نقاش ، کفاش ، کارگران کرمان ، مس سرچشمه ، ایران خودرو ، نفت ، فعالین سابق سندیکای واحد و فلزکار مکانیک باتفاق هیات موسس انجمنها و سندیکاهای کارگری را تشکیل دادند . این نهاد طی قطعنامه ایکه در ۱۱ اردیبهشت سال ۸۱ در مراسمی که بمناسبت روز کارگر در تالار یاقوت تهران برپا گردید ، در بندهای ۱ و ۲ آن برسمیت شناختن کلیه حقوق سندیکایی را خواستار گردید . سپس در تاریخ ۱۸ آذر ۸۱ رسما موجودیت خود را اعلام کرده و با برگزاری جلسات ماهانه به آموزش قوانین کار موجود و قوانین بین المللی سازمان جهانی کار به کارگران فعالیت خود را آغاز کرد . هیات موسس برای جلوگیری از ضربه خوردن ، انجمنهای اسلامی و خانه کارگر را برسمیت شناخته و نامه نگاری به وزیر کار و سایرین را مبنای اعتراضات قرار داد و در آنها خواستار تغییر قوانین کار برای ایجاد تشکلات کارگری گردیده و از مواردی همچون حذف قانون کار برای کارگاههای زیر ۱۰ نفر انتقاد نمود .این نهاد که تنها به مبارزات صنفی کارگران بها میداد ، بیشتر توانست کارگران اصناف را گردآوری کند و نتوانست نفوذ خود را در کارخانه های بزرگ با وجود داشتن تنی چند از فعالین آنها گسترش دهد . هیات موسس حتی در فراخوان ۳ آبان ۸۳ از حق کارگران برای ایجاد سندیکا بدون مجوز دولت دفاع نمود که موجب اختلافاتی بین آنها با انجمنهای اسلامی و خانه کارگر گردید ، در پیوست نمونه ای از عملکرد هیات موسس گذاشته شده و طبعا در سایتها میتوان به کلیه فعالیتهای آنها پی برد . هیات موسس از زمان تاسیس خود هیچگونه همکاری با سایر نهادهای مستقل کارگری نداشته و زمانیکه ۳۲ نفر از نمایندگان آنها در مراسم روز کارگر سال ۸۸ دستگیر شدند ، حاضر نگردیدند که بهمراه سایر دستگیر شدگان نهادهای دیگر کارگری مسائل قضائی را حل کنند و نتیجه دادگاه این بود که هیچ حکمی بر علیه آنها صادر نگردید ، درحالیکه محکومیتهای سنگینی برای اعضای دستگیر شده سایر نهادهای کارگری صادر گردید . هیات موسس در ضمن در انتخابات بسود اصلاح طلبان فعال بوده و شیوه نهادهای مستقل کارگری از جمله سندیکای اتوبوسرانی واحد را قبول نداشتند ولی در شناخت خانه کارگر توسط سازمان جهانی کار فعال بودند . بدلیل همکاری هیات موسس با نهادهای دولتی بسیاری از نهادهای سندیکایی همچون سندیکای واحد و کفاش و غیره که در بنیانگزاری هیات موسس نقش داشتند ، از آن جدا شدند .
کمیته های ایجاد تشکل آزاد کارگری -- گرایش دیگر دیدگاه کاملا متفاوت از گروه هیات موسس داشته و با وجودیکه زمینه تغییرات را میدید ولی هیچگاه نمیخواست که در چهار چوب قوانین حکومت کار کند و همواره اعتقاد داشت که تشکل حق کارگران بوده و نیاز به مجوز دولت برای تشکیل ندارد و مقاوله نامه باید از تشکلات مستقل دفاع کند نه اینکه خانه کارگر وابسته به دولت در امضای توافقنامه شرکت کند . در این راستا پس از نشست سه جانبه ایکه در ۱۴ مهر سال ۸۳ با نظارت سازمان جهانی کار برگزار گردید ، تعدادی از فعالین کارگری با خواست محوری آزادی ایجاد تشکلهای کارگری در پی گردآوری امضای کارگران برای این خواست گردیدند و توانستند ۲۴۰۰ امضا جمع نمایند که با وجود فضای تهدید و اخراج کارگران ، کار بزرگی بود . در پروسه تدارک نامه اعتراضی ایده ایجاد کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای آزاد کارگری ایران ریخته شد ، در تاریخ ۱۹ آذر سال ۸۳ اولین مجمع عمومی موسس کمیته با شرکت ۲۸ نفر از فعالین کارگری شهرهای مختلف برگزار و تشکیل کمیته پیگیری با اکثریت آرا تصویب گردید . مفهوم کلمه آزاد در نام کمیته تداعی اینستکه کارگران آزاد باشند تا تشکل خود را که باید مستقل باشد بدون مجوز وزارت کار ایجاد نمایند . مجمع دوم که در ۹ بهمن سال ۸۳ با شرکت ۳۸ نفر تشکیل شد ۷ نفر را بعنوان نمایندگان کمیته پیگیری برگزیدند و هدف کمیته را برسمیت شناختن تشکلهای مستقل اعلام نمودند و قرار شد که تماس بیشتری با کارگران برای این هدف گرفته شود . سپس کمیته پیگیری نامه های اعتراض به وزارت کار و سازمانهای کارگری نمودند که برای انعکاس به روزنامه های رسمی دادند و تنها روزنامه شرق در ۲۵ بهمن ۸۳ آنرا منتشر نمود . قرار شد این نهاد تنها به منافع کارگران نظر داشته باشد ، نه اینکه تمایلات سیاسی افراد به گرایش غالب تبدیل گردند و بهمین دلیل همه نهادهایی که برایشان تشکل مستقل کارگری اهمیت داشت در تاسیس کمیته پیگیری شرکت کردند و آموزش کارگران آغاز گردید . در عرض چند ماه کمیته دیگری بنام کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکلهای کارگری تشکیل گردید و دلیل عدم همکاریش با کمیته پیگیری را توهم داشتن کمیته پیگیری نسبت به دولت و درخواست مجوز از وزارت کار دانست . کمیته هماهنگی نیز که از فعالین کارگری سود میبرد هدف خود را بستر سازی برای ایجاد تشکلهای مستقل کارگری ، کمک به ایجاد تشکلهای کارگری در مراکز تولیدی و خدماتی و زمینه گذار از شکل فعالیتهای غیر علنی به علنی برای سازماندهی کارگران بیان نمود . کمیته هماهنگی نیز توانست حدود ۴۰۰۰ امضای کارگران را جمع آوری و به تشکیل مجمع عمومی اقدام نماید ، در اطلاعیه کمیته پیگیری ذکر شده تشکل حق کارگران بوده و باید با نیروی آنها ایجاد شده و سپس از دولت خواسته شود که آنرا ثبت و برسمیت بشناسد . در کنار دو کمیته پیگیری و کمیته هماهنگی سایر نهادهای کارگری از جمله اتحادیه آزاد کارگران ایران ، کمیته های کارگری و غیره نیز در زمانهای مختلف تشکیل گردیدند که اخبار و بیانیه ها و نامه های دو کمیته و سایر نهادها در سایتهای مختلف موجود بوده و قابل دسترسی میباشند و چند نمونه از آنها در پیوست قرار داده میشوند . در پروسه اقدامات عملی دو کمیته و سایر نهادهای کارگری که ایجاد آنها طی ضرورتی در جنبش کارگری حاصل شده بود و تاثیر بسیاری در ایجاد تشکل مستقل کارگری داشت ، برخلاف ایده اولیه تفکر شخصی و گرایشات گروهی غالب گردید که منجر به جدایی نمایندگان کمیته پیگیری از مجمع و ایجاد یک کمیته هماهنگی دیگر و سایر انشعابات گردید . آنچه مبنای کار قرار نگرفت امضای هزاران کارگر علاقمندی بود که برای هر بیانیه ایجاد تشکل مستقل کارگری حاضر بودند با وجود خطر اخراج و دستگیری امضای خود را پای بیانیه گذاشته و کمک کمیته را برای ایجاد تشکل مستقل در واحد خود بپذیرند . هدف این نیست که تقصیر گردن یک یا چند نهاد گذاشته و یک یا چند نهاد دیگر تبرئه گردند ، چراکه در این موارد همانطور که نکات مثبت بهمه برمیگردد نکات منفی یک کار نیز باید بهمه برگردد و دست اندرکاران باید بپذیرند که غرور کاذب ناشی از گرفتن هزاران امضا که نه برای شخص خاص بلکه برای هدف اعلام شده ، داده شده بودند ، موجب گردید که الویت دادن به جنبش کارگری و ایجاد تشکل مستقل جای خود را به گروه گرایی کشانده و کارگران را از دور خود پراکنده نمایند . پروسه تشکیل نهادهای کارگری مستقل با دارا بودن تاریخی که به اختصار در پاراگرافهای فوق شاره داده شد و از استبدادی ریشه دار حکایت دارد ، بآسانی قادر نخواهد بود که آن ریشه را که سرکوب شدید حکومت را نیز بالای سر دارد و تاثیر افکار گوناگون التقاطی جانش را میخورد براحتی بخشکاند . تجربه ایجاد کمیته ها و نهادهای کارگری ثابت کرد که حتی اگر هدف و تاکتیک درست انتخاب شوند ، اگر منطبق بر استراتژی نباشند ، نهایت به انشعاباتی میرسد که نهادهای کارگری را وادار میکند که مجزا از یکدیگر فعالیت کنند تا پروسه جنبش کارگری تحقق نیابد ، کما اینکه این درد هنوز وجود دارد . پروسه تشکیل کمیته ها و سایر نهادهای کارگری ضرورتی بود که باید طی میشد ، هرچند اگر به دانش مبارزه طبقاتی مجهز میگردید و از گرایشات گروهی و غرور کاذب بدور بود میتوانست به حرکت خود ادامه داده و هزاران امضای کارگران را به صدها هزار امضا تبدیل نموده و بیشمار نهاد مستقل کارگری بسازد . نگاهی به ایرادات و نه انتقادات که انتقاد همیشه سازنده است ، روشن میسازند که ایرادات کاملا قابل رفع بوده و امکان وحدت بیشتر از جدایی بوده است ، حیف که ارزش امضاهای کارگران دانسته نشد و بادی در گلوی سازماندهندگان ایجاد کرد که براحتی قادر خواهند بود بازهم امضای بیشتری برای خود جمع نمایند .
سندیکاهای مستقل -- ایجاد سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه مهمترین نتیجه ای بود که از پس درخواست کارگران فعال و نهادهای کارگری برای ایجاد تشکل مستقل کارگری صورت گرفت که خود زمینه ای شد تا سندیکای مستقل دوم ایجاد گردد . سندیکای شرکت واحد که از سال ۴۷ تاسیس شده بود و در سال ۶۲ بطور غیرقانونی از فعالیت بازماند ، در جو ایجاد شده نیاز به کاری سخت داشت تا دوباره احیا گردد که این مهم با گردآوری ۹۰۰۰ امضا از ۱۷۰۰۰ کارگران شرکت عملی گردید . قانون کاری که تنها انجمن اسلامی فرمایشی شرکت واحد را قبول داشت و برای تاسیس نهاد دیگر میبایست این انجمن منحل میگردید ، با درخواست ۹۰۰۰ کارگر که بیش از نیمی از کل کارگران واحد بودند و با امضای طوماری خواستار انحلال انجمن اسلامی شده بودند ، میبایست منحل میگردید . اما وزارت کار نیز اعتنایی به نامه امضا شده کارگران نکرده و آنرا ببهانه خطاب نامه پیگیری ننمود ، درعوض انجمن اسلامی و خانه کارگر و نیروهای امنیتی و مسولان را بسیج کرد تا بقول خودشان این طاعون را خشک نمایند . حمله عوامل خانه کارگر یک هفته پس از بزرگداشت روز جهانی کارگر توسط فعالین کارگری که برای گرفتن پاسخ نامه ی ارسالی در محل وزارت کار جمع شده بودند و ۴ روز قبل از انتخابات اعضای هیات مدیره سندیکا, به بهانه اعتراض به اداره تامین اجتماعی ، به محل دفتر سندیکا حمله کرده و ضمن غارت دفتر به ضرب و شتم اعضای حاضر پرداختند . با وجود عدم پیگیری شکایات سندیکا و حمله شبانه خفاشان و با وجود محدودیت برای حضور کارگران و ترفندهای مختلف ، در تاریخ ۱۳ خرداد سال ۸۴ در دومین مجمع که از طریق روزنامه ها به اطلاع کلیه اعضا رسیده بود هیات مدیره سندیکا انتخاب گردید ، تاریخ شکل گیری و مبارزات سندیکای واحد در گزارش پیوست آقای ترابیان موجود بوده و از سایتهای گوناگون سایر اخبار و فعالیتهای سندیکا قابل دسترسی است . ارزش کار سندیکا و اعتصاباتی که با اکثریت کارگران واحد براه انداخت ؛ روشن بودن چراغ تمام اتوبوسها در روز روشن که موجب شگفتی و حمایت مردم شده بود ، و مسولین را وادار کرد که بطور خصوصی با آنها به نمایندگی از کارگران مذاکره کند بر هیچکس و گروهی پوشیده نیست ، ارزشی که سندیکا بدلیل آموزش کارگران داشته و همچنان با شرکت در جلسه هیات مدیره تایید خود را از آنها نشان میدهند . هیات مدیره ای که بیشتر اعضای آن هنوز در زندانها بوده و یا اخراج شده و زندگی خود را به سختی میگذرانند ولی اسطوره مقاومت برای کارگران ایران شده اند . قصد نیست که از کار بزرگ این سندیکا دیواری ساخته شود که بالا رفتن از آن از مخیله کارگران بیرون باشد ، بلکه نکته اینجاست که کارگر فعال و از جان گذشته در ایران بسیارند که اگر همت والایی موجود باشد قادر خواهد بود که آنها را به رهبران نهادهای مستقل کارگری در صنعت پراکنده ایران با مشکلات فراوانش بنماید . دومین سندیکای مستقل ، سندیکای نیشکر هفت تپه بود که در ۷ آبان سال ۸۷ اولین جلسه خود را برای انتخابات برگزار میکند ، پس از آنکه بیش از ۲۵۰۰ کارگر در آبان سال قبل در نامه ای به مدیر کل استان خوزستان خواستار تشکیل سندیکای مستقل خود شدند . کارگرانی که بدلیل توقف تولید و مسائل مدیریتی ماهها حقوق خود را دریافت نکرده و وضع قرادادشان مشخص نبود . سرکوب و دستگیریها اعضای هیات بازگشایی و کارگران را وادار نکرد که از راهشان دست کشند و کارگران در ۲۸ مین روز اعتصاب بسمت دفتر مدیریت حرکت میکنند و شعار حقوق ماهیانه حق مسلم ماست را داده و جلوگیری از پرونده سازی علیه کارگران دستگیر شده و ایجاد سندیکای مستقل را به خواسته های خود اضافه میکنند . شعار در روز چهلم به کارگر هفت تپه ایم گرسنه ایم گرسنه ایم کار را پس از مذاکره کلیه کارگران با مدیریت و مسولین استانداری به مسولین امنیتی کشیده میشود و روز بعد جاده اندیمشک اهواز توسط کارگران و خانواده آنها بسته میشود و بالاخره انتخبات با حضور ۱۰۰۰ کارگر در روز بعد انجام شده و هیات مدیره سندیکا انتخاب میگردند . نمونه ای از مقاومت کارگران هفت تپه در پیوست آورده شده است و شرح کار و فعالیت این سندیکا در سایتها منعکس گردیده است که چگونه کارگران با پیروزی به تثبیت قراردادهای خود رسیده و حقوق ماهیانه را دریافت کردند ، درحالیکه بعضی از اعضای هیات مدیره اخراج و یا گرفتار دادگاهها هستند . قابل ذکر است که باوجود کار سترگ ایجاد دو سندیکای متقل که ماهیت وجودی خود را از هزاران کارگر واحد و هفت تپه گرفته اند و اصل گسترش سندیکاهای موجود و در ادامه جنبش کارگری میباشد و مشکلات نباید ایجاد غروری در بعضی از اعضای هیات مدیره بنماید که دیگران فاقد چنین سندیکایی بوده و باید به عملکر آنها تن دهند و یا مساله را شخصی نموده و به برخوردهای غیر ضروری با گروههای سیاسی بیانجامد .
چپ در رابطه با سندیکا -- مشکلات داخلی فعالین کارگری که بدلیل گرایشات فکری و خود خواهیها و غرور کاذب تاثیر عمیقی در ایجاد کمیته های کارگری و سایر نهادها گذاشته بود ، با تاسیس دو سندیکا پیچیده تر شده و بجای اینکه همچون دولت و حکومت که نگران وسعت یافتن جنبش شده بودند بکمک یکدیگر آیند به ایرادهای جزئی پرداخته و توان یکدیگر را فرسایش میدادند . این که چرا نامه به وزارت کار نوشته شده و اینکه چرا از سازمان جهانی کار کمک خواسته شده بحث عمده گردیده و هزاران کارگری که در مبارزات روزانه سندیکای مستقل خود را تایید کرده و از آن حمایت میکنند عمدگی خود را از دست میداد و نتیجه گرفته میشد که حق با کسانیست که تئوری را بیشتر فرا گرفته اند . دستگیری طولانی اعضای هیات مدیره سندیکاها و ضرب و شتم آنها که حتی بدلیل امکانات کم قادر به استخدام وکیل خوب برای دفاع از آنها نبودند ، اهمیت کمتری در مقایسه آنها با کسانیکه به سندیکالیسم اعتقاد داشتند ، بوده و لذا ایرادات الویت پیدا میکردند . در نتیجه مدافعان دو نظریه درگیر هم شده و بازهم خطای مهمتری صورت میگرفت تا کارگران حامی را از دور آنها پراکنده نمایند . طبیعی است که ایجاد سندیکا ضرورت زمانه بوده و هست و تردیدی در آن نیست ، ولی نمیتوان اشتباهات را یکسویه نگاه کرد و مهم نیست کدام طرف بچه نسبتی خطا کرده اند ، مهم اینستکه دیگر سندیکای مستقلی تشکیل نشد و با تثبیت دولت بعدی با سرکوبی دو سندیکا فعالیت آنها را محدود کرد . فعالین کارگری بخصوص آنهایی که به واقعیت نزدیکتر شده اند باید یک بازنگری از حرکت گذ شته نموده و دریابند که درگیریها ارزش جدا سازی و اختلافات را نداشته است تا بتوانند راه صحیح را که هنوز امکانپذیر است پیدا کنند . باور کردنی نیست ولی باید باور کرد که بسیاری از گروههای چپ بیشتر مستقر در خارج کشور که از جنبش کارگری و مبارزات کارگران دور بوده ، شمشیر را بر علیه دو سندیکای مستقل بلند کرده و همچون دشمن طبقاتی باران مقالات را بر ضد آنها در سایتهایشان سرازیر نمودند ، گرچه اختلافات درونی نیز باین حملات کمک میکرد . سندیکاها با جملاتی همچون مبارزات روزمره اقتصادی در چهارچوب مناسبات موجود به رفرمیسم خاتم میشوند ، مورد اتهام قرار میگیرند ، انگار که مبارزات صنفی میبایست در مناسبت سوسیالیستی با بدان حزب کمونیست آنها باید پیگیری گردد ! کمیته مخفی و شورا بر سندیکا ارجح شمرده میشد ، کار مخفی قابل مقایسه با کار علنی شمرده نمیشد ، تهمت انحراف از جنبش کارگری مدام شنیده میشد ، مبارزه صنفی کارگر را از ایجاد شورای انقلابی باز میداشت ، انواع تئوری ایجاد حزب کمونیست و لغو کارمزدی از در و دیوار بالا میرفت و جالب اینکه برای همه آنها فاکتهای مارکس و لنین و حکمت و دیگران پیوست میگردید . هیچکس فاکتهای در مبارزات روزمره باید کارگران را سازماندهی کرد را بروی مبارک نمیآورد ، هیچکش هزاران امضای کارگران را در تایید دو سندیکا نمیدید و حتما اعتقاد بر این بود که هزاران کارگر هم اشتباه میکنند و باید تئوری آنهایی را که خارج کشور هستند و یا حضوری مخفیانه و نامرئی دارند را بپذیرند ! چه کسی منکر اینستکه مبارزه علنی کارگران موجب سرکوب و دستگیری ، اخراج و زندانی شدن دارد ، درحالیکه مخفی بودن و اخباری را در خارج کشور انتشار دادن خطری را دربر ندارد . حال که کارگران دانستند که باید به نیروی خود تشکل مستقل خود را در غیاب اکثر گروههای چپ ایجاد کنند و امکانی پیدا شده که جنبش کارگری حرکت نماید ، چه شده که صدای انحراف از همه طرف بلند شده است و دوباره این گروهها تلاش میکنند تا تجربه شکست خورده را دوباره زنده کنند ! اخبار و مقالات سایتها در آن چند ساله حاکی از اتهاماتی است که به اعضای سندیکا زده میشوند و کاشکی مسولین امنیتی رژیم نیز درک میکردند که اعضای هیات مدیره دو سندیکا به ضرر جنبش کارگری بوده و آنها را آزاد میکرد . اگر مبارزه سندیکای مستقل برای بهبود اقتصادی صرف بود که بارها از طرف مسولین به اعضای سندیکاها وعده ها داده شده بود ، چرا سندیکایی که قانون کار و قانون اساسی را زیر سوال برده و سازماندهی کارگران را هدف قرار داده ، سندیکالیست خوانده میشوند ، درحالیکه ماهیت تشکل مستقل کارگری در اصل مبارزه با دولت است که کارفرمای بزرگ و اصلی است .
اعتراضات کارگران تنها حربه مقابل حکومت -- سالهای ۸۴ ببعد اوج تظاهرات کارگری در کشور شکل میگیرد کما اینکه تنها در ایجاد سندیکای واحد حدود ۱۰۰۰ کارگر این شرکت دستگیر میشوند ، ولی چنانچه گفته شد اعضای سندیکا مقاومت کرده و همراه سایر کارگران پای اهداف خود میایستند . در این سالها که تغییر دولت اصلاحات به دولت اصولگرا در جریان بود ، کارگران دانستند که تغییرات تنها در جهت حل مشکلات اقشار حاکمیت و قدرتیابی جناحهای مختلف آنست و چنانچه در زمان دولت اصلاحات سندیکای واحد سرکوب شده و کارگران خاتون آباد مورد تیراندازی قرار میگیرند ، در زمان دولت اصولگرا نیز قوانین کار به ضرر کارگران تصویب شده ، در زمان دولت بعدی نیز اخراجیها بیشتر از قبل ادامه داشته ، با وجود قیمت سرسام آور نفت اقتصاد کشور وخیمتر شده ، سپاه صاحب اکثر منابع اقتصادی و پروژه های کشور شده و به کارفرمای بزرگ تبدیل میگردد ، حقوق بشر در بدترین شرایط بوده و پس از سالهای ۸۸ و انتخابات مجدد تعداد زندانیها و شکنجه شدگان و اعدامیها بالا رفته و در این میان کارگران نیز بی نصیب نمیمانند ، یارانه عاملی میشود که وضعیت اقتصادی کارگران به مراتب بدتر شده و گرانی و هزینه زندگی دمار از روزگار کارگران بریده ، نیروهای امنیتی شرایط سختی را به کارگران پیشرو تحمیل کرده و آنها را یا به زندان انداخته و یا اخراج و اسیر بیدادگاههایش کرده ، تحریمها بر راکد شدن پروژه ها افزوده و مشکلات واردات قطعات و مواد اولیه را برای کارخانه ها ببار آورده و آنها را به تعطیلی کشانده بطوریکه بطور تراژدی واری کارگرانی خواستار حمایت از تولید شده اند ، فروش کارخانه ها و تبدیل آنها به مسکونی و اداری برای سود سرسارش حاصلی جز بیکاری برای کارگران نداشته ، واردات بیرویه و قاچاقی تمام اجناس موجب تعطیلی کامل اصناف مختلف و بسیاری از کارخانه ها گشته ، قراردادهای موقت و سفید امضای یکطرفه افزایش شدید یافته ، کارگران پیمانکاریها در خطر اخراج وسیع قرار گرفته ، عدم دریافت ماهها حقوق امری بسیار متداول گشته و موارد دیگری که همه با اعتراضات و اعتصابات و تحصن و راهپیمایی بسوی استانداریها و وزارت کار محل و حتی بستن جاده کنار کارخانه ها صورت گرفته که بدلیل فقدان تشکیلات مستقل و سرکوب شدید همه آنها بدون نتیجه باقی مانده اند . نمونه هایی از اعتراضات کارگری در سالهای ۸۵ ببعد را میتوان در اخبار رسمی روزنامه ها و سایتهای خبری و چپ ملاحظه نمود که روشن میسازد که اعتصابات در یک کارخانه در سالهات طولانی ناشی از دریافت حقوقی است که برای بعضی از واهدا به بیش از یکسال رسیده و در این شرایط باید از روشنفکران پرسید که آیا وضع زندگی کارگران بهبود یافته و اصلا حتی با مبارزه صنفی صرف در کشوری همچون ایران امکان چنین کاری هست ؟ آیا اعتراضات هزاران کارگر پیمانکاری پتروشیمیها و پالایشگاهها که برای تبدیل قراردادهای خود برسمی ماههاست که در اعتصاب هستند یک مبارزه انحرافی صنفی است که مسولین دولت و امنیتی را سراسیمه نموده است ؟ آیا وجود نهاد مستقل علنی در ایران خودرو قادر نخواهد بود مبارزات کارگرانش را جهت داده و در واحدی که سود سرشارش نصیب مقامات میگردد ، حقوق صنفی خود را مطالبه کنند ؟ کارگران ایران تایر نباید برای گرفتن حقوق ماهها قبل خود به اتراز دست زنند و فعالین نباید در این امر بکمک آنها بروند چون کارگر اگر حقوق خود را بگیرد از مبارزه دست خواهد کشید و آیا وقتی چنین مشکلاتی وجود دارند کارگران باید بجای حقوق نگرفته باهمدیگر متحد شده واز مسولین درخواست لغو کارمزدی را بنمایند ! آری اعتراضات و اعتصابات بیشماری که امروزه جریان دارد خود دلیلی است که بار دیگر فعالین میبایست اختلافات را کنار گذاشته و در راه ایجاد نهاد مستقل کوشا باشند .
ایجاد مجدد نهادهای کارگری -- تاریخچه مختصری که از ۱۱۰ سال جنبش کارگری بیان گردید ، ۳ دوره عمده را در جنبش نشان میدهد ؛ دوره اول که تا سال ۴۲ طول کشیده و سرمایه داری در حال شکل گیری بوده و کارگران گرفتار حزب توده ای میگردند که سیاستهای دیکته شده روسها برایش نسبت به جنبش کارگری ارجح بوده و لذا جنبش کارگری سرکوب میگردد ، دوره دوم که تا سال ۶۰ طول میکشد و کارگران در مقطعی مدیریت کارخانه ها را نیز همچون دوره سوسیالیسم تخیلی اروپای سالهای بسیار دور بعهده گرفته ولی بازهم گرفتار الویت سیاسی بازی و گروه گرایی چپ با تئوریهای التقاطی و الگوبردارانه مجددا بشدت سرکوب میگردند و دوره سوم که هنوز تمام نشده و کارگران در مقطع سالهای ۸۱ تا ۸۷ توانستند با نیروی خود سندیکاهای مستقل را ایجاد کرده و دورنمایی برای جنبش کارگری تصویر کنند که ضرورت فعلی جنبش کارگری چیست و چگونه باید مشکلات عدیده خود را حل کنند . دوره سوم نیز مسائلی را تجربه کرد که بازمانده ریشه استبداد و گرایشات گروهی و خودخواهیهای شخصی و غرور کاذب هنوز دامنگیر بعضی از فعالین کارگری و کارگران پیشرو بوده و آنها با وجود حرکت بسیار مثبتی که برای ایجاد تشکلات مستقل کارگری نمودند ، نتوانستند . به کار خود ادامه دهنداگر الویت به جنبش کارگری و ایجاد تشکیلات مستقل ان داده میشد ، بطور یقین سندیکاهای مستقل بیشتری تشکیل شده و نهادهای دیگر موجود کارگری که در پی سندیکالیسم بوده و یا راه صحیح را نمییابند را نیز سازماندهی میکرد ، مهمتر اینکه هزاران نیروی فعال کارگری که پای بیانیه ها امضا کرده و حمایت خود را از دو سندیکای مستقل ابراز داشته بودند ، قادر بودند کارگران پیشروی دیگر کارخانه ها و صنایع را سازماندهی کرده و جنبش قدرتمند کارگری را میساختند که شدت سرکوب امکان داشت که آنرا کند کند ، ولی هرگز نمیتوانست فعالیت آنرا متوقف و یا خشک نماید . مقالات بیشماری در مورد گرایشاتی که در کمیته های پیگیری و هماهنگی و سایر نهادهای کارگری موجود موجب گردید تا آنها از هدف اصلی که ایجاد تشکل کرگریست دور شوند تحریر گردید ولی هرکدام تلاش کردند ضمن شمردن ایرادات ، گروه دیگر را متهم کنند ، درحالیکه اصل انتقاد به پیدا کردن شیوه ایست که تاکتیکها و آرمان را به حرکت درآورد نه آنکه آنرا بخشکاند . و خوشبختانه فعالین و نهادهای کارگری آن سالها که نگران بودند خط سندیکای مستقل به تایید دولت منتهی شده و همچون نهادهای دیگر به سندیکالیسم روی آورد ، با استقبالی که کارگران از ایجاد نهاد مستقل و مقاومتی که اعضای دو سندیکا نشان دادند و دشمنی که رژیم برای سرکوب آنها انجام داد ، آنها را وادار کرد که بهمین روش روی آورند . دیگر برای نهادهای کارگری روشن شده که برای مبارزات روزمره کارگران ناچارند که با کارفرماها و وزارت کار و دولت برای آن خواسته های صنفی مذاکره و نامه نگاری کنند و این موضوع انحراف از جنبش کارگری نیست . دیگر برای نهادهای کارگری روشن شده که همچون سایر جنبشهای دموکراتیک که از سازمانهای بین المللی حقوق بشری استفاده میکنند ، کارگران نیز باید از آن سازمانها و سازمانهای بین المللی کارگران بسود جنبش خود استفاده نمایند . مذاکره با دولت و یا سازمان جهانی کار بمعنی آن نیست که جنبش کارگری ایران برای ایجاد نهاد مستقل خود از آنها اجازه بگیرد و یا تکتیکهایش را بر اساس دلخواه آنها تنظیم کند ، بلکه در جهانی که با زدن یک دکمه کامپوتر افراد بهم وصل شده و از اخبار جهانی آگاه میگردند ، شایسته نیست که جنبش کارگری از این موقعیت بسود خود استفاده نکند .
چپ در رویا -- امروزه که گروههای چپی که غرب را امپریالیسم مینامیدند و با وجود زندگی در آن کشورها از دموکراسی نسبی موجود آنها فریادشان به آسمان بود ، دیگر خود برای مسائل اتفاق افتاده از کشتار سالهای ۶۰ تا ۶۷ و سایر موارد نامه ها و بیانیه هاست که به سازمانهای بین المللی ارسال شده و با مسولین دولتها در تماسند و حتی در اینراه از امکانات مادی آنها تحت عناوین مختلف سود میجویند . بخشی از این گروههای چپ که جنبش کارگری را برای ایجاد نهادهای مستقل تایید میکنند ، خود از جنبش کارگری دور بوده و گاها تلاش میکنند حرکتهای کارگری را بخود منتسب کرده و رهنمودهایی برای تشکیل کمیته های الگویی گروه خود بدهند . متاسفانه هنوز آثار تفکر انحرافی حزب توده و اکثریت و سایر گروههایی که هنوز نتوانسته اند از گرایشات متمل و رایج حزب توده رها شوند ، در بین فعالین قدیمی دیده شده که تلاش دارند کارگران را یا به فعالیت سندیلالیستی کشانده و یا بنوعی با سیستم موجود آشتی دهند ، تفکر حزب توده هیچگاه نهاد مستقل کارگری را درک نکرد چون همواره خود وابسته به دولت خارجی بود . بخشی دیگر از گروههای چپ با وجود استفاده از امکاناتی که شرح داده شد ، همچنان نهاد سندیکایی مستقل را بطور آشکار و یا با کوبیدن گفتار یکی از اعضای سندیکاها نقض میکنند و بر کار مخفی دور از مبارزات کارگری و ایجاد کمیته ها و هسته های کارگری برای ایجاد شورا و حزب کمونیست پافشاری میکنند بدون اینکه خود در اینراه قدمی بردارند . بخشی نیز با تئوریهای لغو کارمزدی و مشابه آنها همچنان راه ایجاد سندیکای مستقل که ضرورت فعلی جنبش کارگریست نفی نموده و سعی دارند کارگران را در جامعه سرمایه داری امروزه که یافتن کار قراردادی و سفید امضا نایاب شده حول لغو کارمزدی سازماندهی کنند و روشن نیست تا چند سال باید بگذارد تا آنها عدم نتیجه گیری خود را در تاکتیکهایی که انتخاب میکنند ، درک کنند . آنچه در گروههای چپ عمدگی دارد تلاش برای نسبت دادن اعتراضات کارگری بسود گروه خودی است که اخبارش را در سایتهایش منعکس میکند ، روشن نیست که چه زمانی باید طول بکشد که آنها همچون گروههای چپ سایر کشورهای تحت دیکتاتوری به صرافت ایجاد نهادهای مستقل کارگری از طریق حرکت در مبارزات روزمره و از درون جنبش کارگری بیافتند . امروزه سایتهای گروههای چپ پر از تحلیلهای جنبشهای دموکراتیکی کشورهای منطقه و مختصری نیز شامل تحلیل کارگری آن کشورها است ، گروههایی که قادر نیستند جنبش دموکراتیک کشور خود را هضم کرده و با وصل کردن طیف وسیع آن به اصلاح طلبان آنرا انحرافی مینامند ، در عوض گروههای مذهبی کشورهای منطقه را نمیبینند که با تردستی خود را برای رسیدن به قدرت دموکراتیک نشان میدهند . افراد و گروههایی که تا انتقادی به فرد یا گروه مشخصی با بردن نام اصلی ، سراسیمه شده و تهمتها را نثار نقد میکنند ، بدون اینکه به محتوای نقد توجهی نمایند . این موضوع انسان را بیاد اشعار ایرج میرزا در مورد حجاب میاندازد که با شیرینی میگوید حجاب را کنار نزن و کاری را که میخواهی انجام بده و این متاسفانه امری رایج شده و رهبران بعضی از گروههای چپ از ترس از دست دادن هواداران اندک خود ، صفحات سایتهایشان را از شعارهای تند و بی محتوی و مقالاتی که نشان از بیعملی آنها دارد ، پر نموده ولی حاضر نیستند اخبار کارگری و تحلیلهایی که موافق تئوری آنها نیست را در سایتهایشان قرار داده و یا اگر ذکری میکنند با سرعت آنها را از صفحات اصلی پاک میکنند . امید است در این دوره که جنبش کارگری بهمه فعالین خود برای ایجاد نهادهای مستقل برای مقابله با بدترین نوع سرمایه داری وابسته با ترکیب ولایتی و سپاهی که روزبروز بیشتر خود را در قدرت سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، امنیتی و نظامی شریک میکند ، آماده نماید تا قادر باشد آنرا سرنگون نماید . هیچکس از گروههای چپ انتظار ندارد که از تبلیغات گروهی خود دست بردارد ، ولی فعالیت کارگران در مبارزات صنفی را با تبلیغات منفی بمباران نکند بلکه با شکات در آنها خود را به کارگران نزدیک نموده و اعتماد آنها را کسب نماید و اگر توانست هسته و یا کمیته مخفی خود را در کنار مبارزات کارگری ساخته و حزب کمونیست را نه از راه دور بلکه از نزدیک تدارک بیند .
سندیکای مستقل ضرورت جنبش کارگری -- فعالین کارگری نیز که از سالهای ۸۰ نطفه های ایجاد کمیته هایی برای ایجاد تشکلات آزاد کارگری تشکیل دادند ، باید دریابند که با وجود دور شدن از کارگران و اختلافاتی که شرح داده شد ، حرکت آنها کاملا صحیح بوده و راه اصلی جنبش کارگری همین است . ایراد اصلی که کمیته ها داشتند ، ایجاد تشکیلاتی بود که میخواست رهبری جنبش کارگری را بدست گیرند و خود نهادی بعنوان مرکز جذب کارگران باشند و از آنجا دستور العملهای خود را به جنبش کارگری صادر کنند و این پایه اصلی درگیریها و انشعابات بود . فعالین و پیشروان کارگر نباید فراموش کنند که اعتقاد و اعتماد کارگران هر واحد بیشتر برای نمایندگانیست که خود در مبارزات روزمره خود انتخاب کرده و قادرند در صورت کمکاری تغییر داده و لذا تصمیمات آنها را بجان گوش دهند . آنها حاضر نیستند حتی به اعضای منتخب کمیته های کارگری و یا سندیکاها که گاها گرایشات فکری خود را نسبت به نیاز کارگران الویت بخشیده و تاکتیکهای نامناسب یکسان بدلیل مشکلات متفاوت کارگران پیشنهاد میدهند ، را بپذیرند . اصولا تا ایجاد هماهنگی بیشتر و مجهز شدن به دانش مبارزه طبقاتی در سطح وسیعتر جنبش کارگری ، کمیته های ایجاد شده بین سندیکاهای مستقل باید مرکزی برای مشاوره و فراهم کردن امکانات مادی و آموزشی بیشتر و تماس با سازمانهای بین المللی کار و مواردی از این قبیل باشد ، نه اینکه مرجع تصمیم گیری برای سندیکاهای مستقل گردد . کمیته های کارگری میبایست در شناخت کارگران فعال در واحدهای مختلف کوشا بوده و آنها را از طریق آشنا کردن با نحوه ایجاد سندیکاهای موجود ، به تاسیس نهاد مستقل کارگری در واحد و کارخانه مربوطه علاقمند نماید . کمیته های کارگری باید کارخانه هایی که در حال اعتراض و اعتصاب طولانی برای حقوق عقب افتاده ، تغییر قراردادهای موقت و پیمانکاری ، حداقل دستمزد و موارد دیگر را با تشویق فعال کارگری کمیته ها برای تماس با فعالان آن کارخانه در ایجاد نهاد مستقل کارگری بکوشد . هر کمیته کارگری که میتواند از جمع سندیکاهای یک شهر باشند ، خود از نمایندگان چند سندیکا تشکیل شهر و دیگر تعداد کارگر یک واحد و یا فعال بدان واحدی دیگر نباید تاثیری در تعداد نماینده آن واحدها در کمیته مربوطه باشد ، لذا تعداد کمیته ها میتوانند به تعداد بیشتری در مراحل اولیه باشند . در پروسه مبارزاتی هر چند کمیته یک نماینده انتخاب کرده و تعدادی از این نمایندگان که میتواند از شهرهای مختلف باشند یک نهادی بنام مثلا کمیته مختلط کارگری ایجاد کرده که وزایف آنها باز هم همانند کمیته ها نه تصمیمگیری ، بلکه مشورت با یکدیگر برای آموزش بیشتر ، تماس با کارگران فعال شهرهای مختلف ، دادن بیانیه ، ایجاد زمینه اعتراضات همگانی برای مراسم روز کارگر و برخورد با قوانین کار و موارد دیگر از جمله تماس با سازمان جهانی کار و اخذ حمایت آنها است . وظایف نمایندگان کمیته ها و کمیته های مختلط در پروسه مبارزاتی و ثابت کردن اینکه الویت اصلی را جنبش کارگری و نه گرایشات فردی قرار داده اند که از طریق تایید کارگران و نمایندگان سندیکاهای آنها مشخص میگردد ، با تشکیل مجمع عمومی کارگران نمایندگانی را برای پیشبرد کارهای هماهنگ کارگران انتخاب مینمایند . اهمیت دادن به وظیفه هر سندیکا که در مبارزات روزمره کارگران واحد خود میباشد به تصمیم گیری مستقل و تعمیم این وظیفه در هر کمیته برای جمع کارخانه های زیر پوشش بسیار مهم بوده و باید از تشکیلات هرمی که منجر به افزایش گرایشهای فردی میگردد شدیدا جلوگیری گردد تا تصمیمات کمیته ها و سایر نهادهای تشکیل شده برای کارگران هر واحد قابل لمس گردد . برای جلوگیری از این امر پروسه چرخشی بدان نمایندگان کمیته ها و به این صورت موجب شرکت کارگران بیشتر در کمیته ها امری قابل توجه خواهد بود ، تماس دائم نمایندگان با کارگران و قرار دادن آنها در مسائل در جریان و سهم کردن تعداد بیشتری از کارگران در مذاکره با وزارت کار ، نماینده کارفرما و نیروهای امنیتی موجب کاهش ضربه خوری کارگران فعال میگردد . ایجاد صندوق مالی و تماس با سازمانهایی که در این راه کمک کنند تا به کارگران اخراجی و بیکار شده پروسه مبارزاتی بسته به بودجه صندوق بسیار مهم بوده و کمیته ها باید در زمینه ایجاد همکاری با فعالین آگاه و وکلا و کسانیکه جنبش کارگری نیاز دارند فعال باشند . طبیعی است این مقاله درنظر ندارد کارها و راه چاره را پیش بینی کند چرا که مسائل تصمیمگیری باید با تشکیل کمیته ها تعیین گردند و نمیشود آنها را با تئوری از پیش شناسایی کرد ، تنها از تجربه های گذشته میتوان استفاده کرد و راههای آینده را بکمک دانش مبارزاتی پیدا نمود . در حال حاضر اعتراضات و اعتصابات کارگری شدیدتر از همه سالهای پیش شده ، بیکاری میلیونها کارگر در مقابل جنبش کارگری قرار داشته ، قراردادهای موقت و سفید امضا افزایش فراوان یافته ، حداقل حقوق و کلا درآمد کارگران اسفناک بوده ، و مواردی دیگری که فوقا شرح داده شد در اوج قرار دارند و لذا فضا برای ایجاد کمیته های جدید و نهادهای مستقل بسیار آماده است . از طرف دیگر جانگ تبلیغاتی جناحهای رژیم برای دستیابی قدرت ، وارد شدن سپاه در همه منابع اقتصادی ، سیاسی ، اجتمایی ، نظامی و حتی انتخابات موجب شده که به افشاگری نسبت بیکدیگر پرداخته و همدیگر را فرسوده کنند و تلاش کنند با ترفندهای فریبکارانه کارگران و سایرین را به طرفداری از جناح خود وادار کنند .، اشتباه نشود سقوط آنها تنها بستگی به قدرت جنبش کارگری و سایر جنبشهای دموکراتیک دارد . یارانه به گرانی گذشته افزوده و نه فقط اکثریت کارگران ، بلکه بیشتر اقشار مردم زیر خط فقر بسر برده با این ترتیب و فعال شدن کارگران پیشرو در واحدهایی که ماههاست اعتراض میکنند ولی فاقد تشکیلات مستقل برای جهت دهی مبارزاتی خود هستند ، ایجاد سندیکاهای مستقل افزایش یافته و دولت و حکومت قادر نخواهند بود که آنها را متوقف نمایند . پس پیش بسوی ایجاد سندیکای مستقل که ضرورت امروز جنبش کارگریست تا جنبش کارگری نیز بتواند در معادلات سایر جنبشهای دموکراتیک جاری و در مقابله با حکومت راه خود را دیکته نماید .
مرداد ۹۰ گروه پژوهش کارگری
پیوستها
http://www.ofros.com/etelayee/olyaeifard_nsename.htm
http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=1114
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=19179
http://kaargar.com/index.php?option=com_content&view=article&id=1132:2011-07-28-13-59-42&catid=37:2009-12-12-14-17-06&Itemid=108
http://www.workertoday.com/maqale/hakimi84.pdf
http://72.41.76.219/?p=603
http://www.ghatipati.net/akhbar-iran/maghalat/jonbesh-kargari-iran-grayeshaye-rayej.htm
http://kanoonmodafean1.blogspot.com/2011/07/blog-post_27.html
http://kanoonmodafean1.blogspot.com/2011/08/blog-post_09.html
http://negah1.com/negah/negah25/negah25-17.pdf
http://www.vahdatcommunisti.com/017.pdf
http://xalvat.com/Bayanieh/Kargari/Tashakol/Defa%27AzTashakol.htm
http://www.workertoday.com/maqale/may83_kom_kargari.pdf
http://www.workertoday.com/maqale/mabahesi.htm
http://www.workertoday.com/maqale/kom_iyate.htm
http://www.ofros.com/maghale/tashakol_moghaveke.pdf
http://www.workertoday.com/maqale/vahdat.htm
http://www.workertoday.com/maqale/reform.htm
http://www.workertoday.com/maqale/az_hakimi.pdf
http://www.kar-online.com/kargari/kargari_34.html
http://www.workertoday.com/gozaresh/komiteh.pdf
http://www.khamahangy.com/index.php?option=com_content&view=article&id=16:1389-12-24-00-10-41&catid=12:1389-12-23-23-56-45&Itemid=31
http://komite.150m.com/maghalevanaghd04.htm
http://jonbeshdartabeed.blogspot.com/2010/11/blog-post_1604.html
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=8130
رهبر جمهوری اسلامی در دیدار با گروهی از شاعرانِ مورد دعوت، با بیان اینکه "بعد از پیروزی انقلاب اسلامی برخی شعرای وابسته به دربار و دارای تفکرات چپ با انقلاب قهر کردند که البته همین موضوع، زمینهساز جوشش زیبا و پرفیض شعر جوانان انقلابی شد"، خطاب به شعرا هشدار داد که "باید مراقب باشند در پرداختن به شعر اعتراضی، به زبان مخالفان نزدیک نشوند."
وی در توضیح "ویژگیهای زمان حاضر" و "بیداری اسلامی در منطقه" اظهار عقیده کرد "این تحولات اثر گرفته از انقلاب اسلامی ایران بود و شعرا با درک این شرایط، ضمن پایبندی به هویت و گفتمان انقلاب اسلامی، به معرفت دینی و اسلامی خود به عنوان لوازم الگو شدن انقلاب ایران عمق بخشند."
به گزارش سایت رهبری، آقای خامنه ای در این دیدار با مقایسه شعر امروز کشور با دوره دویست ساله اوج سبک هندی، "تعداد و کمیت شعرا" و نیز "نوآوری در مضمون اشعار" را دو شباهت برجسته این دو دوره دانست.
رهبر جمهوری اسلامی همچنین تعداد شعرای جوان و پیشکسوت کشور را بیسابقه خواند و افزود: "انقلاب اسلامی، معارف و هنر را به متن مردم و جامعه آورد و اگر همین روشِ سی ساله ادامه یابد تعداد شعرای ما به مراتب بیشتر از تمام دورانهای گذشته خواهد شد."
آقای خامنه ای در بیان دومین ویژگی شعر کنونی کشور، بدون اشاره و رویکرد به محدودیت هایی گسترده برای انتشار بسیاری از آثار شعرای معاصر، اظهار عقیده کرد: "در هیچ دوره ای سابقه ندارد این همه مضمون نو و حرفهای تازه در شعر راه پیدا کند و طبیعی است هر زمان مضمون نو پدید آید به دنبال آن ترکیب جدید ساخته میشود و زبان شعر به تدریج پختهتر و استوارتر میشود."
رهبر جمهوری اسلامی در ادامه این دیدار، به ویژگی زمان حاضر و بیداری اسلامی ایجاد شده در منطقه اشاره و اظهار عقیده کرد: "این بیداری اسلامی، اثر گرفته از حرکت عظیم انقلاب اسلامی بود چرا که انقلاب اسلامی، تحولی بنیان برافکن برای سنتهای طاغوتی و نظام سلطه بود و این تحول ایران را به اسوه و الگوی ملتها تبدیل کرد."
رهبر جمهوری اسلامی سپس از "هویت شعر انقلاب" سخن گفت و اظهار عقیده کرد "در واقع این شعر، میداندار ارائه گفتمان و ارزشهای انقلاب اسلامی است لذا نباید برخی هیجانات و تألمات شاعرانه بر اصل این هویت اثر بگذارد و آن را در شعر، مغلوب کند... شاعران انقلاب از این دریای پرفیض بهره ببرند و آن را به عنوان وظیفه منعکس کنند."
وی گفت "با پیروزی انقلاب اسلامی برخی شعرای وابسته به دربار و دارای تفکرات چپ با انقلاب ملت ایران قهر کردند که البته همین موضوع، زمینهساز جوشش زیبا و پرفیض شعر جوانان انقلابی شد و امروز شعرای انقلاب باید مراقب باشند در پرداختن به شعر اعتراضی، به زبان مخالفان اصل حرکت آزادیخواهانه و انقلابی ملت ایران نزدیک نشوند."
رامین مهمانپرست سخنگوی وزارت خارجه در نشست هفتگی خود با خبرنگاران داخلی و خارجی در پاسخ به سئوالی در رابطه با سفر دبیر شورای امنیت روسیه به تهران تصریح کرد: ایران و روسیه به عنوان دو کشور همسایه و مهم بحثهای مهمی را برای طراحی همکاریهای سیاسی و بینالمللی دارند.
وی افزود: مرور تحولات منطقه به ویژه کشورهای خاورمیانه و آفریقا و موضوعات بینالمللی و همکاریهای چند جانبه از جمله دستور کارهای مذاکرات مقامات ایران و روس است و طبیعی است که با توجه به اهمیت دو کشور رایزنی و تبادل هیأتها صورت میگیرد.
هنوز طرح را به طور کامل دریافت نکردهایم
وی در رابطه با طرح گامبهگام روسیه و تحویل آن در جریان سفر دبیر شورای امنیت روسیه به تهران گفت: هنوز طرح را به صورت رسمی و کامل دریافت نکردهایم.
قابلیت پردازش ندارد
دستیار ویژه وزیر خارجه در رابطه با خبرسازیها پیرامون ارتباط دادن ایران با موضوع ترور رفیق حریری گفت: این خبر به دنبال فضاسازیها و خبرهاسازیهایی است که اهداف سیاسی را دنبال میکند و قابلیت پردازش ندارد.
مهمانپرست اضافه کرد: اخباری که سعی میکند مقاومت را زیر سئوال ببرد و یا اتهاماتی را متوجه ایران کند قابلیت پردازش ندارد و ما قبلا موضع خود را در خصوص دادگاه حریری اعلام کردهایم.
فرمول مشخصی برای دریافت بدهی از هند به نتیجه رسیده
وی در پاسخ به سئوالی پیرامون تبادلات نفتی ایران و هند و دریافت وجه صادرات نفت گفت: معاملات نفتی تخصصی است و مسئولان نفتی دو کشور در تماس مستمرند و برای پرداخت بدهی هند یک فرمول مشخصی به نتیجه رسیده که در حال اجرا است.
یاد گرفتهایم تهدید را فرصت تبدیل کنیم
خبرنگاری در رابطه به تحریمهای آمریکا علیه ایران سئوال کرد که مهمانپرست گفت: تحریمهای آمریکا در 32 سال گذشته نتیجه قابل توجهی نداشته است و یک موضوع تکراری و بینتیجه است که برای رسیدن به اهداف خاص دنبال میشود تا ملت ما را تحت فشار قرار دهد.
وی گفت: ما یاد گرفتهایم تحریم ها را به فرصت تبدیل کنیم و از محدودیتها به عنوان انگیزه جدی برای تسریع رشد کشور استفاده کنیم.
همکاریهای ایران و روسیه در ابعاد منطقهای و بینالمللی
سخنگوی وزارت خارجه در پاسخ به سئوالی در خصوص علت سفر وزیر خارجه به روسیه همزمان با سفر دبیر شورای امنیت این کشور به تهران گفت: اهمیت رابطه دو کشور بزرگ ایران و روسیه ایجاب میکند رایزنیهای مستمر بین دو کشور برقرار باشد تا با رایزنیها به همکاریهای مهمی که میتوانیم داشته باشیم بپردازیم.
وی گفت: به نظر می رسد این تبادل هیأتها در مسیر طبیعی روابط خوب دو کشور است که باید سطح تبادلات افزایش یابد چرا که ما موضوعات مهمی را در کنار مناسبات دو جانبه داریم که میتوانیم دنبال کنیم.
تکذیب بازداشت نفر دوم پ ک ک
خبرنگاری آناتولی ترکیه از سخنگوی وزارت خارجه در رابطه با انتشار خبری در خصوص دستگیری نفر دوم پ ک ک توسط ایران سئوال کرد و پرسید نفر دوم پ ک ک کیست که مهمانپرست در این باره گفت: چیزی که متنشر شده بود مبنی بر دستگیری نفر دوم گروهک تروریستی پ ک ک توسط دستگاه های امنیتی ایران صحت ندارد و متاسفانه خبرگزاریهایی که نسبت به انتشار آن اقدام کردند دقت کافی را نداشتند و بررسیها نشان داد خبر درست نیست.
مهمانپرست در پاسخ به سئوال دوم این خبرنگار گفت: اینکه نفر دوم پ ک ک چه کسی است خودتان بررسی کنید متوجه میشوید.
العراقیه فرافکنی میکند
سخنگوی وزارت خارجه در رابطه با ادعاهای نمایندگان فراکسیون العراقیه پارلمان عراق مبنی بر اینکه ایران آغازگر جنگ با عراق بوده و باید خسارت بدهد با اشاره به اینکه پرداخت غرامات جنگ تحمیلی توسط دولت عراق در دستور کار خواهد بود گفت: موضوعات پراکنده توسط برخی افراد سندیت ندارد و برای فرافکنی و فاصله انداختن بین روابط دو کشور است.
وی یادآور شد: وقتی سازمان ملل صدام را متجاوز جنگ و شروع کننده آن معرفی کرده دیگر گفتن حرفهای بیپایه و اساس هدفی جز بر هم زدن فضای صمیمی بین دو کشور ندارد.
بهره صهیونیستها از بیثباتی سوریه
سخنگوی دستگاه دیپلماسی ایران در واکنش به مداخلات آمریکا در سوریه گفت: در رابطه با تحولات سوریه آنچه مهم است همکاری کشورها در ایجاد ثبات و امنیت پایدار در این کشور است.
وی با تاکید بر اینکه موضوع سوریه یک موضوع داخلی است و هر نوع دخالت در آن نه تنها توجیه ندارد که مشکلات بیشتری را ایجاد میکند، گفت: مقامات غربی و آمریکا عادت به دخالت در امور کشورهای دیگر کرده اند و از هر موضوعی برای حضور ناخواسته و اشغالگری استفاده میکنند در حالیکه ملتها موضع خود را مکرر در خصوص دخالت آمریکا در تحولات منطقه اعلام کردهاند.
مهمانپرست در عین حال گفت: تنها رژیم صهیونیستی از ناامن شدن منطقه و بیثبات شدن سوریه بهره میبرد.
بررسی میکنیم
خبرنگاری پرسید آیا با توجه به سابقه روسها میتوانیم به آنها در مورد پیشنهاد گام به گام اعتماد کنیم که سخنگوی دستگاه دیپلماسی در این رابطه گفت: هر وقت این طرح را دریافت کنیم بررسی میکنیم.
سخنگوی وزارت خارجه در پاسخ به سئوال خبرنگاری که پرسید خبری منتشر شده مبنی بر سفر نماینده شورای انتقالی لیبی به ایران آیا مورد تایید است که مهمانپرست گفت: ما مطلبی که بتواند این خبر را تایید کند دریافت نکردهایم.
سئوال ندارید... پیشنهاد دارید!
خبرنگاری با اشاره به تحولات انگلیس گفت چرا سفارت انگلیس در تهران تعطیل نمیشود که مهمانپرست بعد از طرح مفصل این موضوع توسط این خبرنگار گفت: معلوم شد شما سئوال ندارید بلکه پیشنهاد دارید.
یک نفر اطلاعاتش کافی نیست!
خبرنگار دیگری با اشاره به اظهارات یکی از نمایندگان مجلس مبنی بر اینکه طرح گام به گام روسیه تحویل ایران شده و ایران نیز آن را پذیرفته است، نظر مهمانپرست را جویا شد که وی در پاسخ گفت: معلوم میشود یک نفر اطلاعاتش کافی نیست.
رایزنیهای ایران برای ارسال کمکهای اساسی به سومالی
سخنگوی وزارت خارجه در پاسخ به سئوال خبرنگار مهر که پرسید در رابطه با وضعیت اسف بار مردم سومالی که با قحطی مواجهاند وزارت امور خارجه ایران چه اقداماتی را برای فعال کردن ظرفیت سازمانهای بینالمللی از جمله سازمان همکاری اسلامی دنبال کرده است، تصریح کرد: در رابطه با وضعیت اسف بار سومالی باید اشاره کرد که مردم مسلمان این کشور در شرایط بدی به سر می برند و فرمایشات رهبر انقلاب نیز در این خصوص حائز اهمیت است که باید با همت انسان دوستی قابل توجه ملت ایران به کمک وضعیت مردم سومالی شتافت.
وی با بیان اینکه اقدامات خوبی در این زمینه صورت گرفته اما کافی نیست، بیان داشت: امیدواریم مردم به صورت یکپارچه کمکهای خود را در این ماه مبارک رمضان به مردم سومالی اختصاص دهند، چرا که مردم سومالی در یکی از سخت ترین شرایط به سر میبرند و با مرگ مبارزه میکنند.
سخنگوی وزارت خارجه عنوان کرد رایزنی با سایر کشورها و رایزنی با سازمان همکاری اسلامی نیز در دستور کار است و امیدواریم قدم های جدی در خصوص سومالی برداشته شود و کمکهای اساسی به مردم این کشور صورت بگیرد.
صهیونیستها حق دارند نگران باشند
خبرنگار مهر همچنین از سخنگوی وزارت خارجه در خصوص اظهارات نتانیاهو مبنی بر اینکه ایران بزرگترین تهدید رژیم صهیونیستی است و آمریکا باید سیستم گنبد آهنین در اختیار این رژیم قرار دهد سئوال کرد که مهمانپرست در این رابطه تصریح کرد: در رابطه با اظهارات مقامات رژیم صهیونیستی مبنی بر اینکه ایران را خطر اصلی می دانند باید اشاره کرد که آنها وضعیت خود را بحرانی می بینند و این وضعیت قابل پیشبینی است که با بیداری اسلامی در منطقه و حضور و مشارکت مردم در اداره کشورهای خود و حرکت به سمت استقلال و قطع وابستگی به غرب صهیونیستها خود را در تنگنا احساس می کنند و تصور آنها این است که این بیداری ها با انگیزه انقلاب اسلامی صورت گرفته و به همین دلیل ایران را تهدید اصلی میدانند.
مهمانپرست افزود: صهیونیستها به دلیل تجاوزات و اشغالگری حق دارند نگران باشند و دائماً به فکر وابستگی هر چه بیشتر به غرب و آمریکا باشند.
وی بیان کرد: راه حل مسأله فلسطین این است که صهیونیستها به اشغالگری و جنایات و تجاوز پایان دهند و سرزمین فلسطین به صاحبان اصلیاش برگردانده شود و با رفع اشغالگری و نا امنی، تهدید از بین میرود.
وزارت خارجه مسئول هماهنگی فعالیتهای بینالمللی
یکی از خبرنگاران در رابطه با تشکیل نهاد بینالملل در نهاد ریاستجمهوری سئوال کرد که مهمانپرست در این باره گفت: دستگاههای مختلف در خصوص فعالیتهای بینالمللی مخصوصا بخش مخصوصی را اختصاص میدهند و حتی در برخی وزارتخانهها قائم مقام وزیر در این رابطه تعیین شده است و این به معنای آن نیست که چون معاونت بینالمللی تشکیل میشود میخواهد اقدامی خارج از فعالیت وزارت خارجه صورت بگیرد بلکه معنایش این است که برای هماهنگی اقدامات بین المللی نقطه مشخصی در هر سازمان تعیین شده و وزارتخارجه مسئول هماهنگی این دستگاه ها را دارد و خود را موظف به هماهنگی دستگاهها میداند که تا الان این وظیفه را انجام داده است و سفارتخانههای ما در خارج از کشور به عنوان نماینده نظام موضوعات مختلفی را برای همه بخشها و قوای سهگانه دنبال میکنند.
توان اقتصادی وزارت خارجه دو برابر شد
سخنگوی وزارتخارخه در رابطه با فعالیت های اقتصادی در وزارت خارجه بعد از تغییر ساختار این وزارتخانه گفت: بعد از تغییر ساختار معاونت اقتصادی در دل معاونت های منطقه ای ادغام شد که در این راستا توان بخش اقتصادی وزارت خارجه حداقل دو برابر شده چون قبلا معاونت اقتصادی 5 اداره داشت و الان بعد از تغییر ساختار 10 اداره اقتصادی ایجاد شده است.
رسانههای غربی حواسها را پرت میکنند
خبرنگار رویترز در رابطه با خبر روزنامه دیلی تلگراف چاپ انگلیس مبنی بر اینکه ایران در حال راهاندازی مرکزی نظامی در سوریه است سئوال کرد که مهمانپرست در پاسخ گفت: این خبر هم از فضاسازیهایی است که میخواهند تصویری جعلی درست کنند و صحت ندارند اینکه رسانههای غربی تلاش میکنند به جای توجه به وضعیت داخلی خود و پرداختن به نارضایتیها و مطالبات مردم خود مسائل را به کشورهای منطقه معطوف کنند باید بررسی شود. البته این نکتهای است که سالها توسط غرب و رسانههای آنان دنبال شده است.
وی گفت: برخورد با مردم و نقض حقوق بشر و بیتوجهی به مطالبات مردم در کشورهای غربی مردم جهان را نگران کرده است و رسانههای غربی باید کمک کنند تا مشکلات مردم غرب حل شود.
ساکنان اجارهای پایهای برای ثبات نیست
خبرنگار دیگری در خصوص خیزشهای اجتماعی در داخل رژیم صهیونیستی سئوال کرد که مهمانپرست با بیان اینکه اصولا رژیم صهیونیستی نامشروع است و هویتی ندارد گفت: ساکنان اجارهای سرزمین اشغالی پایهای برای ثبات نمیتوانند داشته باشند و دیر یا زود مسائل داخلی و بیرونی این رژیم را تهدید خواهد کرد و زیر فشار میگذارد و مردم بیچارهای که از نقاط مختلف به این منطقه منتقل شدهاند الان با مشکلات جدی روبرو هستند و علاوه بر این برای ساکنان اصلی فلسطین نیز مشکلاتی ایجاد شده است باید طرح جامعی ارائه شود تا مسئله را حل کرد. در این صورت این مشکلات داخلی نیز خود به خود حل خواهد شد.
سئوال فیسبوکی از سخنگوی وزارت خارجه امریکا!
مهمانپرست در خصوص اقدام اخیر آمریکا در ارتباط فیسبوکی سخنگوی وزارت خارجه امریکا با مردم ایران که مورد سئوال یکی از خبرنگاران بود گفت: ملت ما با هوشتر از این حرفاها هستند و دفاع از تمامیت ارضی خود اولویت اصلی میدانند. به نظر میرسد آمریکاییها میخواهند حواس مردم خود را از بحران اقتصادی که متوجه آنان شده است پرت کنند. میتوان از مقامات آمریکایی سئوال کرد که به چه دلیل مالیات مردم آمریکا صرف اقدامات مقامات آمریکا برای مداخله در امور داخلی دیگر کشورها و لشگرکشی به مناطق مختلف میشود.
منتظر اعلام نتیجهایم
خبرنگار خبرگزاری فرانسه با اشاره به اظهارات وزیر خارجه و سخنگوی قوه قضائیه در رابطه با پرونده سه آمریکایی متهم به ورود غیرقانونی به ایران زمان مختومه شدن این پرونده را مورد سئوال قرار داد که مهمانپرست گفت: روز گذشته سخنگوی قوه قضائیه نقطه نظرات خود را اعلام کرد و این پرونده قضایی است و مسئولیت آن با قوه قضائیه است و همچنان که اعلام شد این دادگاه کارش تمام شده و باید منتظر نتیجه باشیم.
مسائل اتباع را با درایت دنبال میکنیم
یکی از خبرنگاران در رابطه با بازداشت دو نفر در آذربایجان به دلیل دریافت پول از مرکز فرهنگی ایران سئوال کرد که مهمانپرست با اشاره به روابط دیرینه فرهنگی، استراتژیک و راهبردی ایران و آذربایجان گفت: باید رو به جلو و رو به آینده همکاریها را در نظر بگیریم و اگر موضوعات مختلفی برای اتباع دو کشور اتفاق میافتد باید با درایت به آنها بپردازیم تا مانع روابط خوب دو کشور نشود و مسائل کنسولی مرتب پیگیری می شود.
ادامه یافتن یک داستان تاسفبرانگیز
خبرنگار دیگری در خصوص بازداشت یک ایرانی توسط آمریکا به دلیل فعالیت در زمینه تسلیحات سئوال کرد که سخنگوی وزارت خارجه گفت: این موضوع ادامه داستان اقدامات غیرانسانی آمریکاییهاست که نسبت به اتباع کشور ما صورت میگیرد و تلاش میکنند فضایی ایجاد کنند که ملت ما تحت فشار قرار گیرد و برای آنها پرونده سازی میکنند.
سخنگوی دستگاه سیاست خارجی ایران عنوان کرد: ما متاسفیم از اینکه آمریکاییها دست از این رویه برنمیدارند و این موضوع توسط وزارت خارجه پیگیری میشود و تا لحظه رهایی همه ایرانیان از بند زندانهای آمریکا تلاش خود را دنبال میکنیم.
شاید فشار مردم کاری کند!
مهمانپرست در پایان در پاسخ به سئوالی در رابطه با اقدامات حقوقی ایران در رابطه با تحریمها گفت خیلی از اقدامات انگیزه سیاسی دارد و پایه و اساس حقوقی ندارد و رسیدگی حقوقی به شکایات از طریق چارچوبهایی که توسط خود کشورهای غربی ایجاد شده زمان بر است و تحتالشعاع مسائل سیاسی قرار میگیرد.
وی گفت: مردم غرب هم اکنون تحت فشارهای شدید اقتصادی قرار دارند و همین فشارها میتواند باعث تغییر سیاستهای مقامات غربی شود تا رویه عادلانه در جهان پیاده شود.
وی ولادت امام حسن مجتبی (ع) را نیز در آغاز این نشست خبری تبریک گفت.
رئیس بنیاد فقهی ائمه اطهار در پاسخ به سئوالی دریافت کمک مالی از رئیس دفتر رئیسجمهوری را کذب محض دانست.
حجت الاسلام محمدجواد فاضل لنکرانی در پاسخ به این سئوال که آیا صحت دارد که دفتر شما از رئیس دفتر رئیسجمهوری کمکهایی دریافت کرده است؟ اظهار داشت: این خبر کذب و افتراء محض است.
همچنین در این رابطه دفتر آیت الله فاضل لنکرانی در اطلاعیهای نوشت: مرحوم آیتالله العظمی فاضل لنکرانی مکرراً به شورای مدیریت حوزه علمیه اعتراض کردند که چرا از دولت بودجهای را دریافت میکنند و در اواخر عمر درصدد تحریم آن بودند که این مطلب در یک مصاحبه مفصلی که فرزند آن مرحوم در چهارمین سالگرد ایشان داشت مطرح کرد.
در ادامه اطلاعیه آمده است: در هر صورت این دفتر از هیچیک از دولتها، چه این دولت و چه دولتهای گذشته تاکنون بحمدالله و لطف خداوند ریالی را دریافت نکرده و امروز که بیش از چهار سال از ارتحال آن مرجع بزرگ میگذرد تمام امور ایشان، مراکز فقهی در ایران و سایر کشورها از طریق وجوهات شرعیه اداره شده و نیز تاکنون شهریه ایشان به حوزه علمیه قم و مشهد پرداخت شده است.
جین ماریوت، كاردار سفارت انگلیس در تهران با انتشار نامهای خطاب به مدیر عامل خبرگزاری فارس نسبت به نامه ارسالی دانشجویان دانشگاههای تهران واكنش نشان داد.
فارس نوشت: جین ماریوت كاردار سفارت انگلیس در ایران با ارسال نامهای خطاب به مدیر عامل خبرگزاری فارس نسبت به نامه دانشجویان معترض به اقدامات دولت انگلستان در سركوب قیام محرومین این كشور كه خواستار حضور ماریوت در تجمع اعتراضی روز یكشنبه خود شده بودند، واكنش نشان داد.
جمعی از دانشجویان كشورمان روز شنبه با ارسال دعوتنامهای به جین ماریوت، كاردار سفارت انگلیس در تهران، از وی خواستند تا در تجمع دانشجویان تهرانی كه روز یكشنبه مقابل سفارت انگلیس برگزار شد، حضور پیدا كرده و پاسخگوی خشونتهای رژیم سلطنتی انگلیس باشد.
ماریوت در نامه خود به دانشجویان كه آن را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده و خواستار ارسال آن از این طریق به دانشجویان شده، آورده است:
به نمایندگان محترم سازمانهای دانشجویی
از طریق آقای نظامالدین موسوی، مدیر محترم خبرگزاری فارس
با احترام
نامه سرگشاده شما خطاب به اینجانب كه در آن نگرانیهایی در رابطه با نحوه برخورد دولت بریتانیا در مورد آشوبهای اخیر ابراز كردهاید را خواندهام. نامهای كه در روز پنجشنبه 20 مرداد ماه به جناب آقای رامین مهمانپرست ارسال داشتهام و در آن بسیاری از نگرانیهای شما پاسخ داده شده است را ملاحظه كردهاید. یک نسخه از این نامه را جهت اطلاع شما به پیوست ایفاد مینمایم.
از نامه شما چنین استنباط مینمایم كه مایلید به منظور گفتوگو درباره یكسری از مسائل حقوقبشر با اینجانب ملاقات كنید. همچنین مسرور شدهام از اینكه ملاحظه مینمایم مسأله اعلامیه جهانی حقوق بشر و كاربرد آن را مطرح كردهاید. در حالی كه از حق شما جهت برگزاری اعتراض مسالمتآمیز در خارج از سفارت بریتانیا كاملاً حمایت و پشتیبانی مینمایم. گفتوگویی معقول به بهترین نحو نمیتواند در طی یک تظاهرات انجام شود.
اگرچه اینجانب مایلم با شما و نمایندگانتان جهت گفتوگو در مورد این مسائل ملاقات نمایم ترتیبات این ملاقات بر اساس تشریفات در ایران لازم است از طریق وزارت امور خارجه انجام شود.
با توجه به نگرانیهای قابل تحسین شما در مورد حق آزادی بیان و حق آزادی اجتماعات، اینجانب همچنین اطمینان دارم كه مقامات ذیربط را ترغیب خواهید كرد تا حقوق مشابهای برای كلیه دیگر تظاهرات مسالمتآمیز در ایران قائل شوند.
مشتاقانه منتظر ملاقات با شما میباشم
با تقدیم احترام
جین ماریوت
ماریوت در نامه خود به دانشجویان از نامه ارسالی خود به رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت امور خارجه كشورمان خبر داده و متن این نامه را نیز به پیوست آورده است.
مهمانپرست در نشست خبری هفته گذشته خود در واكنش به تظاهرات گسترده شنبه شب (15 مردادماه 1390) در منطقه تاتنهام در شمال لندن كه در اعتراض به كشته شدن یک جوان سیاه پوست توسط پلیس انگلیس آغاز شده است، از دولت انگلیس خواست تا از هرگونه برخورد خشونت آمیز پلیس این كشور جلوگیری كند و با انجام گفتوگو و بررسی درخواستهای تظاهر كنندگان موجب بازگشت آرامش شود.
سخنگوی دستگاه دیپلماسی كشور ابراز امیدواری كرده بود كه نهادهای مستقل حقوق بشری در راستای رعایت آزادیهای فردی و صیانت از حقوق شهروندی با انجام تحقیقات لازم، نسبت به روشن كردن چگونگی كشته شدن این جوان سیاه پوست اقدام كنند.
متن كامل نامه ماریوت كه در واكنش به این سخنان مهمانپرست منتشر شده به شرح زیر است:
سفارت بریتانیا
دفتر كاردار
آقای رامین مهمانپرست
وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران - تهران
با احترام
اظهارات مورخ 18 مرداد 1390 شما كه در آن از سازمانهای مستقل حقوق بشر خواستهاید در مورد مرگ آقای مارك دوگان تحقیق نمایند، را با علاقه خواندهام. همچنین گزارشات در مورد سخنرانی دیروز ریاست جمهوری جناب آقای محمود احمدینژاد را مشاهده كردهام كه در آن از سازمان ملل متحد خواستهاند رفتار بریتانیا در رابطه با آشوبهای اخیر كه در چند شهر بریتانیا روی داده است را محكوم كند.
ابتدا مایلم توضیح دهم كه كمیسیون مستقل شكایات پلیس در حال انجام تحقیقات در مورد شرایط مربوط به مرگ آقای دوگان میباشد. این كمیسیون مستقل از دولت است ولی دولت بریتانیا یافتههای آن را به طور كامل مورد بررسی قرار خواهد داد.
همچنین مایلم خاطر نشان نمایم كه نیروی پلیس بریتانیا در میان بهترین نیروهای پلیس در جهان میباشد و رفتار سرویس پلیس بریتانیا در مقابل تظاهرات بر اساس استانداردهای حرفهای قرار دارد. آنها استانداردهای بالا را رعایت مینمایند و با شرایط چالشانگیز مقابله كردهاند. وسایل ارتباط جمعی مستقل در بریتانیا كه اخبار مربوط به آشوبها را به تفصیل پوشش داده است و از آزادی كامل جهت انجام این كار برخوردار بوده است این نظریه را تائید كرده است.
اگرچه، تصدیق مینمایم كه ممكن است مایل باشید در مورد نگرانیهای خود به طور مفصلتر با ما گفتوگو نمایید. بنابر این مسرور خواهیم گردید با شما یا سركار خانم زهره الهیان ریاست محترم كمیسیون حقوق بشر مجلس شورای اسلامی یا هر مقام ذیربط دیگر به منظور پاسخ به نگرانیهایتان ملاقات نمایم.
در پایان به شما یادآوری مینمایم كه دعوت بریتانیا از كلیه مخبران ویژه سازمان ملل متحد به قوت خود باقی است و این كشور سفر تعدادی از این مخبران به بریتانیا در سالهای اخیر را تسریع كرده است. دولت ایران را ترغیب مینمایم اجازه مشابه در اختیار آقای احمد شاهد مخبر متعهد ویژه سازمان ملل متحد، برای سفر به جمهوری اسلامی ایران قرار دهد تا او بتواند نگرانیهای شدید جامعه بینالملل در مورد نقصهای ادامه كار حقوق بشر در ایران را مورد بررسی قرار دهد.
مشتاقانه منتظر دریافت پاسخ شما میباشم. ضمنا ممكن است مایل باشید به سایت اینترنتی ما به نشانی www.ukiniran.fco.gov.uk كه در آن میتوانید به یادداشتی توسط اینجانب در مورد ناآرامی اخیر و جدیدترین اطلاعات توسط ما دسترسی داشته باشید مراجعه فرمایید.
با تقدیم احترامات فائقه
جین ماریوت
كاردار سفارت بریتانیا در تهران
پاسخ کاردار سفارت انگلیس به دانشجویان معترض ایرانی:
فرمانده مرزبانی کشور از 50 مورد تعرض مسلحانه به واحدهای مرزی غرب و شمال غرب کشور خبر داد و گفت: روز گذشته تروریستهای گروه جندالشیطان قبل از ورود به خاک کشور در درگیری مسلحانه با نیروهای مرزبانی متواری شدند.
سردار حسین ذوالفقاری روز سه شنبه در نشست خبری با اشاره به افزایش 4 درصدی کشف مواد مخدر در مرزها اظهار داشت: در 4 ماهه نخست امسال ماموران موفق شدند 21 تن انواع مواد مخدر را در مرزهای کشور کشف و ضبط کنند. همچنین در این مدت کشف سلاح رشد 135 درصدی را نشان میدهد. بیشترین سلاحهای کشف شده در مرز عراق بوده و عمدتاً از مرزهای غربی وارد کشور میشود.
وی ادامه داد: کشف مشروبات الکلی در این مدت رشد 95 درصدی داشته این در حالی است که قاچاق سوخت 11 درصد کاهش یافت. در 4 ماهه نخست امسال هلاکت اشرار 8 درصد افزایش یافت این در حالی است که شهادت نیروها در درگیری با اشرار 16 درصد کاهش داشت. همچنین در این مدت کشف تجهیزات گیرنده ماهواره با کاهش 40 درصدی روبرو بود.
50 تعرض مسلحانه به واحدهای مرزی
فرمانده مرزبانی کشور با اشاره به 50 مورد تعرض مسلحانه به واحدهای مرزی در شمال غرب و غرب کشور تاکید کرد: تمامی این حملات به جز یک مورد کشف و خنثی شد. این در حالی است که با کمک مخترعان داخلی دستگاهی طراحی شده است که میتواند تلههای انفجاری و بمب گذاری را کشف کند. تا کنون به وسیله این دستگاه 11 مورد از تلههای انفجاری کشف و خنثی شد.
درگیری نیروهای مرزبانی با جندالشیطان
سردار ذوالفقاری با بیان درگیری یک ساعته ماموران مرزبانی با باقی مانده گروهک جندالشیطان تصریح کرد: شبه گذشته ماموران مرزبانی هنگ میرجاوه در یک درگیری یک ساعته موفق شدند دو شرور را به هلاکت رسانده و از آنها 15 کوله پشتی دارای آب و غذا و دو قبضه سلاح کشف و ضبط کنند.
براساس اظهارات مرزبانان احتمالاً 20 شرور که وابسته به گروه جندالشیطان (سپاه صحابه) بودند قصد تعرض به جاده و انجام عملیات تروریستی را داشتند.
احداث 95 واحد مرزی در مرزها
وی در مورد طرح انسداد مرز گفت: در طول 7 ماهه گذشته 95 واحد مرزی در کشور احداث شد. همچنین در مجموع 120 کیلومتر از مرزها توسط کانال، خاکریز، سیم خاردار و دیوار بتنی مسدود شد. این در حالی است که 11 هزار تابلوی هشدار مرزی نیز برای نصب آماده شد. در این مدت 400 دستگاه رادار و دوربین دید در شب تحویل یگانهای مرزبانی شد.
راهاندازی یگان مهندسی رزمی
ذوالفقاری با اشاره به احداث 172 کیلومتر جاده مرزی از احداث یگان مهندسی رزمی خبر داد و افزود: 220 دستگاه خودروی راهسازی در اختیار این یگان قرار میگیرد.
تمامی مقرهای آسیب پذیر از جمله در منطقه کردستان به برجکهای ضد گلوله تغییر کردند به طوریکه در این منطقه به وضعیت مناسبی رسیدهایم و فعالیت خود را روی مرزهای آذربایجان غربی و جنوب سیستان متمرکز کردهایم. امیدواریم با نصب سیم خاردار و حذف کانال تا سه ماهه نخست سال 91 به وضعیت مطلوبی دست یابیم.
تعطیلی 14 بازارچه مرزی
ذوالفقاری با بیان وجود 34 بازارچه مرزی مبادله کالا اظهار داشت: هم اکنون 14 بازارچه مرزی برای مبادلات کالای مرزنشینان فعال بوده و 14 بازارچه نیز تعطیل است.
وی در مورد طرح جامع عمران مرز گفت: این طرح بزودی به شورای عالی امنیت ملی ارسال میشود و پس از تصویب به اجرا در میآید همچنین طرح تقویت مرزبانی به دلیل ایراد شورای نگهبان همچنان مسکوت مانده است.
مدرنیزاسیون مرز ایران و عراق
ذوالفقاری دیپلماسی فعال را در دستور کار مرزبانی برشمرد و عنوان کرد: تا به حال نتایج خوبی از این دیپلماسی به دست آمده است. در راستای دیپلماسی فعال کار مدرنیزاسیون مرز ایران و عراق در دستور کار قرار گرفت و مرز از منطقه اروند تا شمال عراق با تشکیل کارگروه های مشترک میله گذاری شد. سعی میکنیم تا قبل از سرد شدن هوا کار مدرنیزاسیون به اتمام برسد. هدف از اجرای این طرح رسیدن به مرزهای مشترک براساس قرارداد 1975 است. متاسفانه در جریان جنگ دو کشور 400 میله مرزی از بین رفته بود که در طرح جدید کار میله گذاری دوباره آغاز شد.
امنیت خزر توسط کشورهای منطقه تامین میشود
وی با اشاره به برگزاری نشست مشترک میان روسای مرزبانی کشورهای حاشیه دریای خزر تاکید کرد: با کشورهای این حوزه توافقاتی داشتیم و مقرر شد امنیت این دریا توسط کشورهای منطقه تامین شود. به زودی نیز جلسه سوم مشترک برگزار میشود.
مشکلات مرزی ایران و افغانستان
ذوالفقاری با برشمردن مشکلات مرزی ایران و افغانستان تاکید کرد: کمیته مشترکی برای تشخیص نقاط صفر مرزی تشکیل شده است تا اختلافات رفع شوند. همچنین در مواردی مرزبانان افغانی به کشاورزان ایرانی تعرض کرده بودند که این تعرض با واکنش سریع نیروهای مرزبانی ایران پاسخ داده شد.
فرسایش رودخانهای عامل کاهش استفاده ایران از آبها
وی ضمن هشدار جدی نسبت به فرسایش رودخانهای توسط سایر کشورها گفت: این کشورها به ویژه در منطقه ارس اقدام به ساحل بندی و افزایش طول ساحل کردهاند. البته از مسئولان خواستهایم که به این موضوع توجه جدی کنند چرا که اگر در این زمینه تاخیر شود ضررهای زیادی متوجه کشور خواهد بود. هم اکنون در حوزه رود ارس و در منطقه مقابل نخجوان شاهد این وضعیت و ساحل سازی هستیم.
تساهل و تسامح نیروهای عراقی در برابر پژاک
ذوالفقاری در خصوص آخرین وضعیت گروهک تروریستی پژاک گفت: در آخرین مذاکراتی که با مسئولان عراقی داشتیم آنها این گروهک را تروریستی دانسته و فعالیت آن را غیرمجاز اعلام کردند. دولت مرکزی عراق با فعالیت این گروهک مخالف است اما نیروهای محلی اقلیم کردستان عراق حضور لازم را در مرز ندارند. از دولت عراق خواستهایم تا نیروهای دولت مرکزی در حوزه اقلیم کردستان حضور پررنگتری داشته باشند. متاسفانه شاهد تساهل و تسامح دولت اقلیم در برابر پژاک هستیم این در حالی است که براساس شنیده ها آنها برخی از قسمتهای این منطقه را در اختیار پژاک قرار دادهاند. بیشتر درگیریهای ایران و پژاک در نقطه صفر مرزی در داخل کشور خودمان است و از این بابت روستانشینان کرد نباید نگران باشد.
مرگ مرزبان جمهوری آذربایجان توسط مرزبانان کشور
وی با تایید کشته شدن یک مرزبان کشور آذربایجان توسط نیروهای ایرانی، در تشریح این ماجرا گفت: سه نفر از مرزبانان جمهوری آذربایجان که مسلح بودند به خاک کشورمان وارد شدند. بر این اساس نیروهای خودی موظفند ابتدا اخطار داده و سپس این افراد را دستگیر کنند. در ابتدا مرزبانان کشور اقدام به اخطار میکنند اما سه نیروی مرزبان آذربایجان در برابر نیروهای ما موضعگیری میکنند البته دو نفر از آنها اسلحه خود را جا گذاشته و به سمت مرزهای کشورشان باز میگردند. نفر سوم نیز که اقدام به مقاومت میکند با شلیک مرزبانان جان خود را از دست میدهد. ما نیز از اصل این حادثه ناخرسند بودیم و دوست نداشتیم رخ دهد. البته کارشناسان نقطه درگیری را مشخص کردند اما طرف آذری حاضر به امضاء صورتجلسه نشده است. به همین دلیل ما نیز سلاحهای کشف شده را تحویل نمیدهیم.
وی ادامه داد: رفتار آذریها در حالی است که قبل از عید افسر مرزبانی کشور ما در هوای مهآلود در تعقیب قاچاقچیان بود که ناخواسته 20 متر وارد خاک ترکیه شد به همین دلیل افسران ترک به سمت مامور ما شلیک کرده و او را به شهادت رساندند و ما نیز پس از بررسی و صحت موضوع، این امر را پذیرفتیم. از طرف آذری نیز میخواهیم که صورتجلسه را بپذیرد.
ذوالفقاری با رد جداسازی مرزبانی از نیروی انتظامی اظهار داشت: تا کنون هیچ بحثی در مورد جداسازی مطرح نشده است. هم اکنون نیروهای مرزبانی به عنوان یک نیرو با داشتن فرماندهان مستقل در حال فعالیت است. البته سعی میکنیم تا مرزبانی به عنوان نیروی خوداتکا مرزها را کنترل کنند.
وی با اشاره به بازسازی و انسداد مرز ایران و ترکیه تصریح کرد: هم اکنون مرز ترکیه مسدود شده است البته این کشور نیز سرمایه گذاری خوبی برای توسعه مرزهایش انجام داده است.
ذوالفقاری در پایان با رد انسداد رود هیرمند افزود: رود هیرمند و دریاچه هامون مسدود نشده است و در حال رایزنی با وزارت نیرو در این مورد هستیم. البته برای تردد آسانتر کشاورزان کانالهای بازی در مرز در نظر گرفته شده است.
محمدعلی نجفی هم از هیئت مدیره اتحادیه تهیهکنندگان سینمای ایران استعفا کرد تا عدد این ماجرا را در هفتهای که گذشت به سه برساند، در هفته اخیر علیاکبر ثقفی و جواد نوروزبیگی نیز از عضویت در اتحادیه تهیهکنندگان کنارهگیری کردند و بدین ترتیب استعفا پشت استعفا را رقم زدند.
به گزارش سرویس فرهنگی هنری فرارو، اولین بار خرداد ماه بود که علی معلم تهیه کننده سینما از از عضويت در هياتمديره اتحاديه تهيهكنندگان استعفا داد و بر استعفایش تاکید هم کرد تا ثابت کند که دلایل محکمی برای این کارش دارد و در دلایل استعفایش را هزار و یک دلیل عنوان کرده بود که در صورت ادامه بحث و ضرورت به تفصیل بیان خواهد کرد.
استعفای این افراد از صنف واحد تهیه کنندگان در روزهای اخیر با گمانه زنیها و حرف و حدیثهایی در محافل سینمایی همراه بوده است. گمانیزنیهایی که در پی نامه پراکنی برخی تهیه کنندگان از داخل و بیرون این صنف در رسانهها تشدید و به دنبال آن خروج برخی اعضا را در پی داشت. در مخرج مشترک دلایلی که این اعضا از آن یاد کرده اند میتوان مورد زیر را عنوان کرد: ادبیات ریاست اتحادیه، اعمال سلایق شخصی در، برخوردهای تبعیضآمیز و ...
هر چند استعفا میتواند با انگیزههای گوناگونی صورت بگیرد و تا حدودی ناشی از عملکرد معیوب سیستم و سازمانی باشد که باعث میشود یکی از اعضا از آن استعفا دهد ولی وقتی استعفا به یک ماجرای دنبالهدار بدل میشود کار بیخ پیدا خواهد کرد.
در واقع چنین استعفاهای پشت سر هم میتواند موجودیت یک اتحادیه نوپا را زیر سوال ببرد هرچند جمال شورجه، عضو شورای نظارت بر هیئت مدیره اتحادیه تهیهکنندگان معتقد است: «در هر جایی وقتی افرادی کنارهگیری میکنند اساسنامه و آئیننامهای پیشبینی شده که براساس آن جایگزینها انتخاب میشوند. شاید این رفتنها موجب پالایش اتحادیه شود و وضعیت را بهتر از گذشته کند.»
از طرفی حبیبالله کاوش، سخنگوی این اتحادیه گفته بود: «مدتها بود میدانستیم دوستانمان در خانه سینما و شورا پروژه جدیدی را کلید زدهاند وگرنه استاد من آقای منوچهر محمدی که نعوذبالله، نعوذبالله، علم غیب و این جور چیزها - که اخیراً هم خیلی باب شده - ندارد که ناگهان اللهبختکی حدس بزنند به زودی سید (ضیا هاشمی) خواهد ماند و حوضش.»
ماجرا از وقتی آغاز شد که بخشی از صدور پروانه ساخت فیلمها به این اتحادیه واگذار شد و واکنش شمارقابل توجهی از سینماگران را برانگیخت، منوچهر محمدی که عضور شورای عالی تهیهکنندگان است صدور پروانه ساخت فیلمها توسط اتحادیه تهیهکنندگان 2 را غیر قانونی و موجب رانتخواری و مفسده در سینما به حساب آورد.
محمدی با بیان اینکه چنین تصمیمی به مرگ سینمای ایران منجر میشود، چنین معتقد است: «با امضای این درخواست یعنی خودم رای به توقیف فیلمم میدهم و این جلوگیری از رقابت سالم در سینما و دادن تیغ به زنگی مست است. سیستم جدید به گونهای است که اطلاعات در اختیار افرادی قرار میگیرد که رقیب ما هستند و این اتفاقات زیادی را به دنبال خواهد داشت.»
ایده تشکیل صنف واحد تهیه کنندگان که از آن با عنوان اتحادیه تهیه کنندگان 2 نیز یاد میشود اولین بار توسط معاونت سینمایی مطرح شد تا یک اتحادیه صنفی مستقل از خانه سینما به وجود آید و هدف از تشکیل آن جمع کردن تهیه کنندگان زیر یک چتر و اتحاد آنان عنوان شده بود.
انتخابات این صنف سینمایی ،26 دی ماه سال 89 در خانه هنرمندان برگزار شد و افرادی همچون سید ضیا هاشمی، مرتضی شایسته، حبیب اله کاسه ساز، سید جمال ساداتیان، علی معلم، محمد نیک بین و حبیب کاوش به عنوان اعضای هیات مدیره این صنف و سعید سهیلی و محمدپیرهادی به عنوان اعضای علی البدل هیات مدیره صنف واحد تهیه کنندگان انتخاب شدند.
محمد علی نجفی در بخشی از نامهی سرگشادهاش، در دلایل استعفایش ار اتحادیه تهیه کنندگان نوشت: «بنا بود به آینده سینما فکر شود و تهیهکنندگان نقش اصلی خود را که ساخت فیلمهای در خور، با ارزش و جذاب برای مخاطبان است ایفا کنند، نه آنکه من بر کرسی ممیزی بنشینم و برای همکاران خود تعیین تکلیف کنم. قرارمان چیز دیگری بود، چیزی از جنس سینما تا تشکلمان برقرار و استوار بپاید نه آنکه دست به دامان دولت بیاویزد و قبای خود را به سیاست بیالاید.»
جواد نوروزبیگی هم دلایل استعفای خود را از اتحادیه تهیهکنندگان چنین عنوان کرد:«براساس تحقیقاتی که انجام دادم و شعارهایی که از سوی دوستان شنیدم همه نکات در وصف وفاق و دوستی و همدلی و تعالی سینمای ایران بود، اما در عمل دیدم برخی که در راس اتحادیه قرار دارند، به دنبال انتقامگیری میروند.
حبیبالله کاوش که معتقد است این سریال استعفاها سناریو دارد در آخر حرفهایش گفته است: «همین جا هم عرض کنم تاکنون کسی یا جریانی شاهد نبوده که متن استعفا را به جای تحویل دادن به هیئت مدیره یا غیره به رسانههای جمعی تحویل دهند، پس همانطور که عرض کردم ما منتظر یکی دو بازیگر دیگر این نمایشنامه هستیم.»
با این حساب چه نمایشی در کار باشد چه نباشد به نظر میرسد سریال استعفاها هنوز هم ادامه دارد...
منبع: فرارو
عادل فردوسیپور دوشنبه شب در برنامه زنده تلویزیونی ۹۰ از عملکرد نیروی انتظامی و صدا و سیما انتقاد کرد.
دلیل انتقاد تند مجری محبوب و مشهور برنامهی ورزشی نود، برخورد نیروی انتظامی با خبر نگاران در یکی از بازی های لیگ وشکستن دوربین نود بود . فردوسی پور قصد داشت تصاویری از این ماجراها پخش کند ولی مسئولان صداو سیما بااین منطق که باید حتما پخش این تصاویر باید با توضیحات مسئولان نیروی انتظامی همراه باشد مانع پخش چنین توضیحاتی شدند .
در پایان برنامه دیشب، فردوسی پور پس از آنکه خواستار پاسخگویی و عذرخواهی مسئولان نیروی انتظامی شد، تاکید کرد: امیدواریم همان طور که امام راحل گفتند میزان رای ملت باشد، نه زور و قدرت!
فردوسی پور قصد داشت تصاویری از درگیری نیروی انتظامی را پخش کند ولی مسئولان صداو سیما مانع شدند. محمد تاجیک روزنامه نگار در وبلاگ خود توضیح داده : همین موضوع باعث شد که فردوسی پور به شکل بی سابقه ای از مسئولان تلویزیون در این زمینه انتقاد کند . اوعنوان کرد که خبرنگارانی که توسط نیروی انتظامی با آنها برخورد شده بسیار برای تلویزیون زحمت کشیده اند ووظیفه صدا وسیما حمایت از آنها در مقابل نیروی انتظامی هست . فردوسی پور حتی عنوان کرد که مسئولان نیروی انتظامی با پاسخگویی وعذرخواهی می توانستند این مشکل را حل کنند . البته این مجری محبوب تلویزیونی عنوان کرد که قرار شده مسئولان نیروی انتظامی دربرنامه بعدی نود دراین زمینه توضیح دهند.
شب گذشته همچون سالهای گذشته منتخبی از شاعران کشور، افطار میهمان مقام معظم رهبری بودند.
به گزاش آفتاب، سایت «24» نوشت: در شب نیمه ماه مبارک رمضان، جمعی از شاعران و مسئولان فرهنگی کشور طبق رسم سالهای گذشته، افطار میهمان رهبر معظم انقلاب بودند و بعد از آن، به شعرخوانی در محضر ایشان پرداختند. در مراسم شب گذشته که بیست و یکمین سالگرد برگزاری چنین محفل ادبی در بیت رهبری محسوب میشد، شاعران منتخبی از سراسر کشور و همچنین چند شاعر از کشورهای افغانستان و تاجیکستان به شعرخوانی پرداختند.
در انتهای مراسم محمدحسین جعفریان، شاعر و مستندساز با تغییر جای خود، روبروی رهبر انقلاب نشست و درخواست شعرخوانی کرد. علیرضا قزوه، مدیر جلسه نیز این اجازه را داد اما جعفریان شعر نخواند و به جای آن یک انتقاد مطرح کرد!
وی با انتقاد از شیوه برگزاری مراسم گفت: من نکتهای میخواهم بگویم اینکه رویه برگزاری این جلسه به شکلی است که شعرهای پاستوریزه در اینجا قرائت میشود و بعضاً دوستان شعرها را قبل از جلسه میخواهند و آنها را چک میکنند و میگویند این خوانده شود و آن نشود. مثل شعری که من میخواستم بخوانم.
علیرضا قزوه در واکنش به این سخنان گفت: من چنین نگفتم، دوستان شعر شما را به مصلحت ندانستند و من هم با نظر ایشان موافق بودم.
رهبر انقلاب هم اضافه کردند: شما شعرتان را بخوانید حالا!
جعفریان در ادامه انتقادش گفت: گفتن به مصلحت نیست...این رویه باعث میشود شما در جریان شعر امروز مملکت قرار نگیرید.
رهبر انقلاب با اشاره به سخنان جعفریان اینگونه توضیح و از روند برگزاری جلسه نیز دفاع کردند: «من البته در جریان شعر کشور قرار میگیرم، این را شما بدانید، هم شعرهایی که در کتابچهها منتشر میشود و هم از طریق انتشار شعرها در رسانههای الکترونیکی و...بیاطلاع نیستم. شعرهایی هم که اینجا خوانده میشود، اینطور نبود... شاید این جنبه موردنظر شما در آنها نبود.»
رهبر انقلاب افزودند: «من هم طاقتم زیاد است، شما میدانید اگر کسی شعری بخواند و مضمونش را قبول نداشته باشم، اینطور نیست که طوفانی بشوم، شعر است دیگر! شاعری آن را سروده است...ضمن اینکه پاستوریزه کردن هم بد نیست! من البته در جریان اجرا و مدیریت این برنامه قرار ندارم اما دوستان انصافاً خوب اجرا میکنند. باز هم ما آماده هستیم شعر بشنویم، شعر به ما هو، مطلوب است و من از شنیدن آن لذت میبرم...»
محمدحسین جعفریان، دوبار در میان سخنان رهبری، حرفهای ایشان را قطع کرد و دست آخر سکوت کرد تا بعد از جلسه خود را به رهبری برساند و توضیحاتی درباره انتقادهایش بدهد.
در جلسه شب گذشته، با وجود اتمام وقت و اعلام آن از سوی قزوه، به در خواست رهبر انقلاب چندنفر دیگر از جمله حداد عادل، محمدی گلپایگانی، فاضل نظری و خانم زهره نارنجی فرصت شعرخوانی در این محفل را پیدا کردند.
دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان پس از دو دور مذاکره با همتای روس خود اظهار کرد که از هر پیشنهادی در چارچوب راهبر گفتوگو ـ همکاری استقبال میکنیم و افزود: همکاریهای هستهای دو کشور در عرصههای نیروگاهی، تحقیقاتی و علمی تقویت میشود.
دور دوم و آخرین دور از مذاکرات دبیران شورای امنیت ملی دو کشور جمهوری اسلامی ایران و فدراسیون روسیه امروز (سهشنبه) در تهران پایان یافت.
سعید جلیلی ـ نماینده مقام معظم رهبری و دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان ـ در پایان دور دوم مذاکرات با اشاره به دعوت رسمیاش از نیکلای پاتروشف ـ دبیر شورای امنیت فدراسیون روسیه ـ اظهار کرد: ما در زمینههای مختلف روابط دوجانبه، همکاریهای منطقهیی و همکاریهای بینالمللی دو دور گفتوگوهای بسیار مفصل، طولانی و خوبی را داشتیم که در سایه همکاریهای دو کشور میتوان از ظرفیتهای موجود به شکل مضاعف بهرهبرداری کنیم.
در ادامه دبیر شورایعالی امنیت ملی کشورمان با اشاره به تهدیدها و منافع مشترک دو کشور گفت: ما امروز بر اساس این تهدیدها و منافع مشترک عرصههای بسیار خوبی را برای همکاری ایجاد کردیم.
جلیلی با اشاره به ملاقات رییسانجمهوری دو کشور در اجلاس شانگهای، سفر پاتروشف به ایران و سفر امروز وزیر خارجه کشورمان به مسکو به دعوت وزیر خارجه روسیه گفت: یک نوع حرکت جدید و تحول و تحرک بیشتر در مناسبات دو کشور به وجود آمده است.
او افزود: دو کشور در زمینه همکاریهای منطقهیی و بینالمللی نگاههای مشترک زیادی دارند و این نگاههای مشترک بسترهای خوبی را برای همکاریها ایجاد کرده و ما امیدوار هستیم بتوانیم با جدیتی که شوراهای امنیت دو کشور دارند این بسترهای همکاری بتواند از حالت بالقوه به بالفعل تبدیل شود و ما شاهد ثمرات آن برای دو ملت ایران و روسیه باشیم.
جلیلی گفت: در زمینه همکاریهای بینالمللی راهبرد گفتوگو ـ همکاری بهترین راهبردی است که میتواند در عرصههای مختلف باشد و این رویکرد اصولی جمهوری اسلامی ایران است.
وی افزود: از پیشنهادات دوستان روسی در زمینههای گفتوگو برای همکاری استقبال میکنیم؛ از جمله در موضوع هستهای میتوانیم بسترهای بسیار خوبی را در چارچوب راهبرد گفتوگو ـ همکاری در زمینههای خلع سلاح، جلوگیری از اشاعه سلاحهای هستهای و همکاریهای صلحآمیز هستهای شکل دهیم.
دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران با اشاره به اینکه نیروگاه هستهای بوشهر نمادی از همکاری صلحآمیز دو کشور است اظهار کرد: در این مذاکرات دو کشور درباره پروتکلی که باعث شکلگیری و تقویت این همکاریها در عرصههای مختلف از جمله نیروگاههای دیگر، رآکتورهای تحقیقاتی و همکاریهای علمی در زمینههای هستهای میشود، گفتوگو کردند.
نیکلای پاتروشف ـ دبیر شورای امنیت فدراسیون روسیه ـ نیز گفت: ما در مورد همکاریهای دوجانبه در زمینههای اقتصادی، سوخت و انرژی، همکاریهای هستهیی و در ارتباط با دورنمای همکاریهای دو کشور در زمینه نفت و گاز صحبت کردیم.
دبیر شورای امنیت فدراسیون روسیه با اشاره به تهدیدات جدید از جمله تروریسم و مواد مخدر بر همکاریهای مستقیم شورای امنیت دو کشور تاکید کرد و افزود: گفتوگو و رایزنی بین دو کشور در راستای تامین امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران و فدراسیون روسیه خواهد بود.
او یکی دیگر از محورهای مذاکره با همتای ایرانی خود را همکاریهای منطقهیی و تقویت امنیت منطقهیی عنوان کرد و همکاری در قالب سازمان همکاریهای شانگهای را یکی از زمینههای مهم همکاری دانست.
پاتروشف گفت: دو کشور درباره همکاری درباره رژیم حقوقی دریای خزر و مسائل زیستمحیطی این دریا و موضوع هستهیی ایران نیز گفتوگو و تبادل نظر داشتند.
دبیر شورای امنیت ملی فدراسیون روسیه ضمن اشاره به شرایط فعلی و تغییراتی که در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا اتفاق افتاده است، افزود: هر دو طرف معتقد هستند که این مسائل باید از طریق دیالوگ و تفاهم و گفتوگو حل فصل شود.
برخی از گزارشها حاکی از آن است که آقای صالحی با طرح گام به گام روسیه موافق است
علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه ایران، امروز، سه شنبه ۲۵ مرداد (شانزدهم اوت) عازم روسیه شد.
اعلام سفر وزیر امور خارجه ایران به روسیه کمی پس از آن صورت گرفت که نیکلای پاتروشف، دبیر شورای امنیت فدراسیون روسیه در سفری به تهران با مقامات ایرانی از جمله با آقای صالحی دیدار و گفت و گو کرد.
به گزارش خبرگزاریهای ایران، نیکلای پاتروشف، در دیداری که روز سهشنبه با آقای صالحی داشت درباره روابط دوجانبه و مسائل منطقهای و بینالمللی گفتوگو کرد.
علی اکبر صالحی در این دیدار گفته است که "یک روسیه مقتدر و یک ایران مستقل میتوانند در کنار همدیگر، کانون قدرت، امنیت و ثبات در منطقه ایجاد کنند."
سفر آقای صالحی به روسیه به دعوت سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، انجام میشود.
خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) گزارش داده است که قرار است در سفر وزیر امور خارجه ایران و هیأت همراهش به مسکو، طرحی که روسیه به عنوان طرح "گام به گام" درباره فعالیتهای هستهای ایران ارائه کرده است، بررسی شود.
به گفته مقامات روسیه، طرح "گام به گام" قرار است به بن بست در مذاکرات بین ایران و غرب بر سر مساله هسته ای ایران کمک کند. جزئیات این طرح اعلام نشده است.
واکنشهای ضد ونقیض
واکنش ها در ایران به طرح پیشنهادی مسکو متغیر و گاه متضاد بوده است. محمود احمدی نژاد، رییس جمهوری ایران در این باره گفت ایران گام خود را برداشته و نوبت جامعه جهانی است که گام خود را بردارد.
علاالدین بروجردی، رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ایران نیز از طرح پیشنهادی روسها استقبال نکرده بود.
اگرچه برخی از گزارش ها حاکی از آن بود که وزیر خارجه ایران طرفدار این طرح است اما این موضوع از سوی منابع رسمی تایید نشده است.
اما یک نماینده مجلس ایران روز یکشنبه (۱۴ اوت) در همین رابطه گفت که ایران با طرح گام به گام پیشنهادی از طرف روسها برای شکستن بن بست مذاکرات هستهای ایران و جامعه جهانی موافقت کرده است.
به گزارش وب سایت باشگاه خبرنگاران جوان حسین نقوی حسینی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی در مجلس ایران ضمن بیان این مطلب افزود: "اگر هم پیمانان غربی روسیه در چارچوب طرح پیشنهادی روسیه به پیش بروند، ایران نیز مانند گذشته به طور شفاف به سوالات آژانس بین المللی انرژی اتمی سازمان ملل متحد پاسخ خواهد داد تا به موازات این پاسخگویی، دامنه تحریم ها محدود شود."
این اظهارات ضدو نقیض در حالی پیچیده تر می شود که در متن منتشره توسط سایت ریاست جمهوری ایران از مصاحبه آقای احمدی نژاد با شبکه تلویزیونی راشا تودی (Russia Today)، اشاره ای به این طرح به چشم نمیخورد.
اگرچه آقای احمدی نژاد در این گفت و گو به "رابطه عمیق" بین کشورش و روسیه اشاره کرد.
آخرین دور از مذاکرات هسته ای بین ایران و مقامات گروه موسوم به ۵+ ۱ (متشکل از پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد و آلمان) بر سر برنامه های هسته ای ایران در استانبول ترکیه، اوایل سال جاری میلادی بدون نتیجه پایان یافت.
کشورهای عضو گروه ۱+۵ همواره خواستار آن بوده اند که ایران به مصوبات شورای امنیت سازمان ملل، شامل تعلیق برخی از برنامه های اتمی خود به خصوص غنی سازی اورانیوم، عمل کند اما ایران، با غیرقانونی خواندن این مصوبات، بر ادامه فعالیت در این زمینه تاکید کرده است.
کشورهای غربی، ایران را به تلاش برای تولید سلاح هسته ای متهم میکنند، اما ایران ضمن رد این اتهام، تاکید می کند که برنامه هسته ای این کشور اهدافی کاملا صلح آمیز دارد.
منبع: بی بی سی
کمپین اعتراض سبز در راستای دفاع از خواست عمومی مردم ایران پیرامون آزادی یاران همیشگی جنبش سبز و با همکاری جمعی از هموطنان، در مرداد ماه ۱۳۹۰ اقدام به راه اندازی کارزاری برای شکست حصر غیر قانونی اقایان میر حسین موسوی و مهدی کروبی و خانم ها زهرا رهنورد و فاطمه کروبی نموده است. در گام اول این کارزار، نامه ای اعتراضی از سوی این کمپین تهیه و تنظیم شده است که پس از جمع اوری امضای ایرانیان در سراسر دنیا، به مراجع حقوقی و دیپلماتیک زیر ارسال خواهد شد.
۱- دبیرکل سازمان ملل
۲- سفیران کشورها در سازمان ملل
۳- کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل
۴- گزارشگر ویژه حقوق بشر در ایران
۵- وزرای امور خارجه کشورهای مختلف
۶- هیات روابط پارلمان اروپا با ایران
۷- اعضای شورای امنیت
۸- مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا
۹- سازمان کشورهای اسلامی
۱۰- کمیته حمایت از ناپدید شدگان قهری سازمان ملل متحد
۱۱- اتحادیه بین المجالس
این نامه که تا به امروز به امضای بیش از ۲۸۰ شخصیت سیاسی، فرهنگی، هنری و اجتماعی و همچنین ۲۱ گروه و تشکل حقوق بشری رسیده است، تا تاریخ دهم سپتامبر ۲۰۱۱ برای کسب امضای علاقمندان در دسترس عموم خواهد بود و پس از آن کمپین اعتراض سبز نهایت تلاش خود را بکار خواهد بست و از تمام ظرفیت های بین المللی و حقوقی ممکن در این مسیر استفاده خواهد کرد تا از طرق مختلف پیگر مطالبات مطرح شده در نامه اعتراضی باشد.
شما نیز می توانید با امضای خود گامی مثبت در جهت شکست حصر یاران جنبش سبز بردارید.
برای امضای این نامه می توانید به
اینجامراجعه کنید
Agust 2011
نزدیک به شش ماه از ربوده شدن و حبس غیر قانونی کاندیدا های آخرین انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۲۰۰۹، میر حسین موسوی و مهدی کروبی و همسران ایشان زهرا رهنورد و فاطمه کروبی میگذرد. این افراد از روز ۲۵ بهمن، به دنبال دعوت از ملت برای شرکت در تظاهرات عمومی در حمایت از جنبشهای دموکراسی خواه مصر و تونس، به صورت اجباری توسط نیروهای امنیتی و مأمورین لباس شخصی در منزل خود در حبس اجباری به سر می برند. از آن تاریخ ارتباطات این افراد با جهان بیرونی قطع شده و تنها به صورت بسیار محدود با اعضا خانواده خود اجازه تماسهای معدودی را داشته اند.
این در حالیست که هیچ کدام از مقامات قضایی، دولتی و امنیتی کشور در طی این مدت هیچ گونه مسئولیتی در قبال به وقوع پیوستن این جرم و قانون شکنی بر عهده نگرفته اند و همچنین هیچ گونه حکم بازداشت، احضاریه یا اتهامی از طرف مقامات قضایی در مورد این افراد صادر نشده است.
از طرف دیگر اخبار نگران کننده اخیر، که از طرف خانواده میر حسین موسوی و زهرا رهنورد به دست رسیده، حاکی از وضعیت نامناسب جسمانی آنها میباشد و عدم اجازه دسترسی آنها به پزشک معتمد و مراقبتهای پزشکی از طرف مقامات حاکم، نگرانیها را نسبت به سلامت روحی و جسمانی این افراد به شدت افزایش می دهد.
از آنجا که مقامات دولتی و قضایی در ایران در گذشته بار ها به طور سیستماتیک معترضین سیاسی را بازداشت و مورد شنکجه قرار داده و مکرّراً حقوق اولیه زندانیان را زیر پا گذشته اند بیم آن می رود که این تخلفات در مورد آقایان موسوی و کروبی و همسرانشان نیز انجام گیرد و سلامتی، تمامیت جسمی و روانی آنها مورد تهدید و آسیب قرار گیرد. لازم به ذکر است که تنها در ماه ژوئن گذشته زندانی سیاسی، هدی صابر، در اثر همین ضرب و شتم ها و کوتاهی نمودن مامورین زندان در ارائه اقدامات درمانی فوری، جان خود را از دست داد.
امضاء کنندگان این نامه یادآوری می کنند که این رفتار مقامات قضایی و دولتی ایران در مورد این ۴ تن، در راستای نقض آشکار حقوق بشر، و همچنین نقض قوانین بینالمللی و داخلی کشور ایران، از جمله اصل 32 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ماده شماره ۵۸۳ قانون مجازات اسلامی، ماده شماره ۹ میثاق بینالملل حقوق سیاسی و مدنی و پیمان بینالملل برای حمایت از تمامی اشخاص در برابر ناپدید شدن اجباری، میباشد.
از این رو از آن مرجع گرامی تقاضا داریم که در راستای دفاع از حقوق فردی و انسانی میرحسین موسوی، مهدی کروبی، زهرا رهنورد و فاطمه کروبی، از تمام ظرفیتهای حقوقی، بینالمللی و دیپلماتیک استفاده کرده و دولت ایران را ملزم به پایبندی به تعهدات خود در مقابل مردم ایران و جامعه بین الملل نماید و در این راستا در جهت احقاق مطالبات زیر اقدام نماید:
• آزادی فوری و بی قید و شرط میر حسین موسوی، مهدی کروبی، زهرا رهنورد و فاطمه کروبی.
• تضمین سلامت جسمی و روحی میر حسین موسوی، مهدی کروبی، زهرا رهنورد و فاطمه کروبی و اعضا خانواده این افراد تحت هر شرایط و وضعیت.
• انجام تحقیقات قضایی فوری، کامل، بی طرف و دقیق برای معرفی مسئولین ربایش و حبس اجباری میر حسین موسوی، مهدی کروبی، زهرا رهنورد و فاطمه کروبی و محاکمه عمومی مجرمین این تخلفات و صدور احکام لازم برای آنان مطابق با قوانین کشور و قوانین بینالملل
• محقق کردن حقوق فردی میر حسین موسوی، مهدی کروبی، زهرا رهنورد و فاطمه کروبی شامل: فراهم آوردن امکان برخورداری آنها از وکلای منتخب برای دفاع از حقوق خود و همچنین پزشک معتمد برای اجرا آزمایشات لازم پزشکی و دریافت معالجه و درمان پزشکی
امضا کنندگان این نامه قبلاً از توجه و اقدامات فوری شما نسبت به بر طرف کردن این وضعیت وخیم و غیر انسانی تشکر کرده و از تلاشهای انسان دوستانه آنجناب در این راستا کمال قدر دانی را دارند.
Agust 2011
The Green Protest Campaign together with a group of Iranians are launching a Campaign in August 2011, in line with the Iranian public's demand calling to end the illegal detention of the Companions of the Green Movement: Mir Hossein Mousavi, Mehdi Karroubi, Zahra Rahnavard and Fatemeh Karroubi. As an initial step of this campaign, a petition has been prepared to obtain signatures from people across the world, addressed to the following officials and international bodies:
1- UN Secretary-General
2- State Ambassadors at the UN
3- United Nations High Commissioner for Human Rights (OHCHR)
4- United Nations Special Rapporteur for Human Rights in Iran
5- Ministers of Foreign Affairs
6- EU Inter-parliamentary delegation for relations with Iran
7- UN Security Council
8- High Representative of the European Union for Foreign Affairs and Security Policy
9- Organization of Islamic Cooperation
10 - United Nations Human Rights Committee on Enforced Disappearance
11- Inter-Parliamentary Union
The petition has so far has been signed by over 280 political as well as social and cultural figures, in addition to 21 Human Rights groups and organizations. The petition is hereby available until September 10, 2011 to entice general public's support so as to obtain further signatures. The Green Protest Campaign will subsequently present the petition to all relevant bodies and organizations, utilizing all means available within the international legal framework to pursue the demands of the petition.
You can take a positive step towards ending the illegal detention of the Green Movement Companions, by signing this petition.
-----------------------------------------------
August 2011
Subject: Open Letter Calling for the Release of Mir Hossein Mousavi, Mehdi Karroubi & Their Spouses
It has been more than six months since the abduction and illegal imprisonment of Iran's former presidential election candidates Mir Hossein Mousavi, Mehdi Karroubi and their spouses Zahra Rahnavard and Fatemeh Karroubi. These individuals were forcibly imprisoned in their own homes by security forces and plain clothes agents, after calling upon the nation of Iran to participate in public rallies on February 14th, 2011, in support of the democratic movements in Egypt and Tunisia. Furthermore, since their illegal arrest, with the exception of a small number of highly restricted contacts with their family members, the aforementioned persons have been completely isolated and banned from all communication with the outside world.
During this period, not a single individual associated with the Iranian State, judiciary or security forces, has accepted responsibility for these transgressions and violations of the law. Moreover, no arrest warrants, summons or any charges have been issued by the judicial authorities against the above mentioned individuals.
Furthermore, the recent reports by the families of Mir Hossein Mousavi and Zahra Rahnavard regarding their grim physical condition, coupled with the ruling government's refusal to grant them access to reliable medical care and trusted physicians of their choice, has only further increased the concerns regarding their physical and psychological well being.
Given the past history of repeated and systematic arrest and torture of political prisoners at the hands of the Iranian State and judicial authorities, and the repeated past violations of basic prisoner rights, there is increased fear that such violations are similarly occurring against Mir Hossein Mousavi, Mehdi Karroubi and their spouses and that their well being, both physical and psychological, is further threatened and rendered vulnerable. It is worth mentioning that only a short while ago in June, Hoda Saber, a political prisoner at Evin prison, lost his life as a result of similar beatings and abuses at the hands of prison authorities and their negligence in providing timely access to adequate medical treatment.
We the undersigned wish to bring attention to the fact that the behaviour of Iranian State and judicial authorities vis-a-vis the aforementioned four individuals is in violation of basic human rights, international law, as well as national laws in the country, including article 32 of the Islamic Republic's Constitution, article 583 of the Islamic Penal Code, article 9 of the International Covenant on Civil and Political Rights and the International Convention for the Protection of All Persons Against Enforced Disappearance.
We also respectfully request that in order to protect the rights of Mir Hossein Mousavi, Mehdi Karroubi, Zahra Rahnavard and Fatemeh Karroubi, you utilize every international, legal and diplomatic means at your disposal, to ensure that the Iranian government upholds its commitments vis-a-vis the nation of Iran and the international community. We ask in particular, that you demand the following actions from the government of the Islamic Republic of Iran:
* To expedite the immediate and unconditional release of Mir Hossein Mousavi, Mehdi Karroubi, Zahra Rahnavard and Fatemeh Karroubi;
* To guarantee the physical and emotional well being of Mir Hossein Mousavi, Mehdi Karroubi, Zahra Rahnavard and Fatemeh Karroubi and their family members under all circumstances and conditions;
* To launch an immediate, accurate, complete and impartial judicial investigation into the identification of those responsible for the kidnapping and forced imprisonment of Mir Hossein Mousavi, Mehdi Karroubi, Zahra Rahnavard and Fatemeh Karroubi, including the public prosecution and sentencing of such criminals in compliance with the Iranian and internationally recognized laws;
* To uphold the individual rights of Mir Hossein Mousavi, Mehdi Karroubi, Zahra Rahnavard and Fatemeh Karroubi, including but not limited to such rights as access to defence lawyers of their choice, access to adequate medical care and trusted physicians for the performance of any and all necessary medical examinations.
We thank you in advance for your immediate attention and action in resolving this dire and inhumane situation, and greatly appreciate any and all humanitarian efforts in this regard.
Please click here to sign the petition
امضا کنندگان :
1. فرشید آذرنیوش
2. محمد ارسی
3. آرنوش آزرحیمی
4. پریسا احمدیان
5. حمید احمدزاده
6. ماکان اخوان
7. صادق اسکندری
8. ازیتا اسکندریون
9. کوهزاد اسماعیلی
10. مرتضی اصلاحچی
11. میر اعتدال
12. امیر حسین اعتمادی
13. داوود افتخار
14. بیژن افتخاری
15. علی افشاری
16. اصغر اکبری
17. علی اکرمی
18. بهرام امامی
19. نصیر امامی
20. مهسا امرابادی
21. کامران امیری
22. مهوش امیری
23. بابک امیر خسروی
24. سعیده امین
25. مهدی امینی
26. آسیه امینی
27. وهاب انصاری
28. مریم اهری
29. نیکروز اولاد اعظمی
30. سولماز ایکدر
31. مسعود آذری
32. آینده آزاد
33. ویکتوریا آزاد
34. داریوش آشوری
35. عبدالعلی بازرگان
36. پروین بختیار نژاد
37. نگین بانک
38. فاریا بارلاس
39. احسان بداغی
40. مهران براتی
41. بهداد بردبار
42. رضا بدیعی
43. محمد برقعی
44. مهرزاد بروجردی
45. رضا برومند
46. داوود بشیری
47. ژیلا بنی یعقوب
48. تارا بنیاد
49. شهلا بهاردوست
50. رضا بهزادیان نژاد
51. بهروز بیات
52. عباس بیدار
53. سروش پارسا
54. سهیل پرهیزی
55. محمد پور حسن
56. احمد پورمندی
57. علی پورنقوی
58. عسل پیرزاده
59. بیژن پیرزاده
60. عارفه السادات تاجزاده
61. پریوش تهرانی
62. شهرام تهرانی
63. خامد تهرانی
64. نیره توحیدی
65. کیانوش توکلی
66. حسن جعفری
67. مهری جعفری
68. محمد حسین جعفری
69. رضا جعفریان
70. احمد جلالی فرهانی
71. اردشیر جم
72. رامین جهانبگلو
73. پویا جهاندار
74. فرزاد جواهری
75. نسیم چالاکی
76. رضا چرندابی
77. ستاره حسن پور
78. پرویز حسن نیا
79. آرش حسینی پژوه
80. بیژن حکمت
81. بهرام خباز
82. فریبا خاکباز
83. مهدی خانبابا تهرانی
84. اسماعیل ختائی
85. اصغر خرسند
86. حسین خسرو نژاد
87. آریا خسروی
88. سالار خسروی
89. خسرو خسروی
90. مصطفی خسروی
91. بهروز خلیق
92. مهراوه خوارزمی
93. رضا خوشنود
94. مرتضی داور
95. فریبا داوودی مهاجر
96. حمید دباشی
97. جواد دردکشان
98. شیرین دقیقان
99. اکبر دوستدار
100. حسن راهی
101. سعیده راوندی
102. بیژن رحمانیان
103. سهراب رزاقی
104. یوسف رشوندی
105. امیر رشیدی
106. مینا رضایی
107. آزیتا رضوان
108. پدرام رفعتی
109. شهرام رفیع زاده
110. بهرام رفیعی
111. رضا رفیعی
112. مریم روزبهانی
113. داوود روشنی
114. امین ریاحی
115. اسماعیل زرگریان
116. عباس زرین پور
117. هرمز زمانی
118. حمید زنگنه
119. حسن زهتاب
120. ارسلان زیاری
121. علی زیاری
122. حمید سالک
123. حسین سبحان اللهی
124. آرش سبحانی
125. تارا سپهری فر
126. علی ستاری
127. حسن سربخشیان
128. مسعود سفیری
129. سیامک سلطانی
130. صدرا سمنانی رهبر
131. محمد سهیمی
132. ژیلا سیاسی
133. سلمان سیما
134. علی شاکری
135. احمد شاکری
136. کریم شاه بیاتی
137. صادق شجاعی
138. منصوره شجاعی
139. سولماز شریف
140. سهیلا شفقی
141. روحی شفیعی
142. عباس شیرازی
143. حمید شیرازی
144. نگار شوور
145. علی صادقپور
146. کاویان صادق زاده میلانی
147. محمد صادقی
148. محبوبه صالحی
149. امیر صحتی
150. بالی صداقت
151. رضا صدیق
152. سیاوش صفوی
153. بهروز صمد بیگی
154. علی صمدی پور
155. رضا طالبی
156. سیدعلی طباطبائی
157. مرجان طباطبایی
158. عذرا طبری
159. امیر طبری
160. اسفندیار طبری
161. ضیا عابدی پور
162. شهره عاصمی
163. شیرین عبادی
164. بابک عباس زادگان
165. بهرام عباسی
166. عسل عباسیان
167. علی عبدی
168. مزدک عبدی پور
169. ساجده عرب سرخی
170. فرزانه عظیمی
171. سید امیر عظیمی
172. کاظم علمداری
173. رویا علمداری
174. فرهمند علیپور
175. رضا علیجانی
176. ارشاد علیجانی
177. مسیح علینژاد
178. مناف عماری
179. حمید عماری
180. پویا غلامرضایی
181. شیرین فامیلی
182. مهدی فتاپور
183. مسعود فتحی
184. شهرام فداکار
185. فرهاد فرجاد
186. علی فرهانی
187. کیوان فروزان
188. علی فروزنده
189. فاطمه فنائیان
190. خسرو فهیمی
191. امیر قاسمی
192. سعید قاسمی نژاد
193. فرشته قاضی
194. سید رضا قاضی نوری نائینی
195. یدی قربانی
196. مسعود قریشی
197. کاوه قریشی
198. پویا قلیپور
199. مهدی قلیزاده اقدم
200. رحیم قیومی پیام قیومی
201. صادق کار
202. مرتضی کاظمیان
203. محسن کدیور
204. محمود کرد
205. عزیز کرملو
206. سامان کریمی
207. بهزاد کریمی
208. رضا کریمی
209. واهیک کشیش زاده
210. حسن کلانتری
211. دنیا کلاهی
212. مارکو کوراتولو
213. فتانه کیان ارثی
214. جلال کیانی
215. علیرضا کیانی
216. کتایون گلرخ
217. امیرحسین گنج بخش
218. کامیار گیاهچی بهرنگ
219. مزدک لیماکشی
220. حمید مافی
221. سینا مالکی
222. عفت ماهباز
223. رضا مبین
224. نوید محبی
225. رحیم محمدی
226. ملیحه محمدی
227. شکوه محمدزاده
228. پویان محمودیان
229. مرتضی محیط
230. پرویز مختاری
231. محمد علی مختاری
232. محمد مختاری
233. منوچهر مختاری
234. حنیف مزروعی
235. علی مزروعی
236. نریمان مصطفوی
237. خدیجه مقدم
238. پیمان ملاذ
239. فهیمه ملتی
240. علی ملک زاده
241. مینوش ملک زاده
242. مرتضی ملک محمدی
243. عمار ملکی
244. مهدی ممکن
245. ابراهیم مهتری
246. اکبر مهدی
247. بهزاد مهرانی
248. سید علی اکبر موسوی خوئینی
249. مریم مولوی
250. رضا میر
251. مهران میر فخرایی
252. روزبه میر ابراهیمی
253. سراج الدین میردامادی
254. محمود میرزاوند
255. پویا میرزایی
256. حجت نارنجی
257. صادق ناهومی
258. حسن نایب هاشم
259. مریم نایب یزدی
260. احمد نجاتی
261. کاظم نجفی
262. آرش نراقی
263. راضیه (پوی) نشاط
264. مزدک نصیری
265. شیوا نظراهاری
266. علی نظری
267. کاوه نوائیان
268. داوود نوائیان
269. شیوا نوجو
270. شاهین نوربخش
271. منوچهر نوروزیان
272. مانا نیستانی
273. مجید نیکنام
274. مرسده هاشمی
275. علی هنری
276. سید مجتبی واحدی
277. علی واحدی
278. لعبت والا
279. داریوش وثوقی
280. محمد رضا یزدان پناه
281. یاسر یوسف زاده
282. حسن یوسفی اشکوری
283. حسین یحیایی
انجمن ها و گروه ها
1. Activists for Iran - Italy
2. International Coalition Against Violence in Iran
3. نجمن حقوق بشر و دموکراسی / هامبورگ
4. رساو (راه سبز ایرانیان وین -اتریش)
5. تشکل دانشجویان سبز حامی دمکراسی برای ایران- جنوب کالیفرنیا
6. کارشناسان ایران سبز Green Experts of Iran
7. فعالین سبز لندن
8. کانون پژوهش فرهنگ ایران - گوتنبرگ
9. انجمن آذربایجان - گوتنبرگ ، سوئد
10. انجمن نسل سوم - استکهلم ، سوئد
11. رادیو همصدا - گوتنبرگ ، سوئد
12. انجمن ایرانیان - امئو ، سوئد
13. پویش راه سبز دانش آموختگان و دانشجویان ایران
14. کانون حقوق بشر سیمرغ - دورتمند
15. نسل آزادیخواه ایران - اتریش
16. حامیان جنبش سبز ایران استکهلم
17. کميته پشتيبانی از جنبش مردم ايران در يوته بوری
18. کانون پژوهش فرهنگ ايران در يوته بوری
19. شبکه فرهنگی ايرانيان اروپا
20. انجمن مدافع دمکراسی درایران (لس آنجلس, کالیفرنیا)
21. هواداران راه سبز امید جنوب کالیفرنیا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر