-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ خرداد ۱۲, پنجشنبه

Posts from Khodnevis for 06/02/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



گواهی فوت هاله سحابی را چه کسی صادر کرده است؟


متن زیر چکیده صحبت من با یکی از اساتید پزشکی قانونی می‌باشد که می‌تواند روشن کننده دروغ‌پردازی‌های رسانه‌های دولتی و مزدوران خامنه‌ای باشد.


بعد از فوت هر انسان برای دفن نامبرده نیاز به گواهی فوت می‌باشد که این گواهی فوت توسط پزشک صادر می‌شود. یکی از مواردی که باید در گواهی فوت توسط پزشک ذکر گردد، علت مرگ می‌باشد.


یکی از نکات مهم در بیان علت مرگ، تعیین دقیق علت آن است و  تعیین دقیق علت مرگ و ذکر آن یکی از اصول آموزش نوشتن گواهی فوت به پزشکان می‌باشد.


نوشتن جملات کلی مانند ایست قلبی یا ایست قلبی و عروقی و یا ایست قلبی تنفسی یکی از موارد غلط و نادرست در نوشتن گواهی فوت است و در کلا‌سهای مختلف پزشکی قانونی موکدا به پزشکان توصیه می‌شود که هر بیماری و مشکلی نهایتا موجب ایست قلبی  یا تنفسی بیمار می‌شود و در واقع ایست قلبی یا تفسی نمی‌تواند علت مرگ باشد بلکه یک بیماری یا حادثه موجب ایست قلبی یا تنفسی می‌شود که این حادثه یا بیماری علت مرگ می‌باشد. به طور مثال یک خون‌ریزی در داخل شکم به علت ضرب و جرح یا ایجاد یک لخته در سیستم عروقی یا یک اسپاسم عروقی شدید یا یک فعالیت زیاد ویا ایجاد یک تنش و فشار عصبی ناگهانی و......می‌تواند موجب ایست قلبی باشد پس در واقع در پزشکی معنای ایست قلبی مشابه به کار بردن کلمه مرگ در میان مردم هست  و علت مرگ نیست.


به بیان ساده‌تر ایست قلبی  یا تنفسی در پزشکی به معنای مرگ است و پزشک با وجدان اورژانس با هوش‌یاری تمام در برابر دروغ‌سازان برنامه بیست و سی گفت که بیمار قبل از ویزیت توسط پزشک، دچار ایست قلبی شده بود( یعنی قلبش کار نمی‌کرد) که با رسیدن به بالین بیمار با ایجاد راه تنفسی و داروها اقدام به عملیات احیا (دوباره بازگرداندن فعالیت قلب کرده است ) و به درستی اشاره کرد که برای تعیین علت دقیق مرگ نیاز به بررسی های پزشکی قانونی هست.


در رابطه با تعیین علت مرگ و گواهی فوت برای مرگ‌های ناگهانی مانند درگذشت هاله سحابی، صاحب صلاحیت‌ترین فرد، پزشک تیم احیاء می‌باشد که با توجه به عدم کشف علت مرگ‌، به درستی پزشک مورد بحث اشاره به صاحب صلاحیت بودن پزشکی قانونی در این مورد می‌کند و حالا باید دروغ‌سازان جمهوری اسلامی و سایت‌های مجیز‌گوی قدرت مانند تابناک و شفاف و ....به مردم توضیح دهند که چه کسی گواهی فوت هاله سحابی را صادر کرده است در حالی‌که پزشک تیم احیا تنها به ایست قلبی خانم سحابی اشاره کرده و ایست قلبی  نمی‌تواند به عنوان علت مرگ در گواهی پزشکی قانونی ذکر گردد بلکه باید علت  به وجود آمدن ایست قلبی مورد بررسی قرار گیرد‌.


و مخلص کلام: کدام دکتر گواهی فوت هاله سحابی را امضاء کرده است؟ پزشک مذکور چگونه به علت مرگ پی برده است در صورتی‌که پزشک تیم احیا که صاحب صلاحیت‌ترین فرد برای تشخیص علت مرگ است، کشف علت مرگ را منوط به نظر پزشکی قانونی می‌کند زیرا که اعلام می‌دارد مریض در هنگام اولین مواجهه پزشک مزبور در حالت ایست قلبی( مرگ) بوده است؟ به چه دلیل از فرستاده شدن جسد متوفی به پزشک قانونی خودداری شده است؟ (زیرا که در صورت عدم کشف دقیق علت مرگ هیچ پزشکی گواهی فوت صادر نمی‌کند مگر با رضایت کتبی کلیه بازماندگان متوفی آن هم در شرایطی که پزشک هیچ گونه مورد مشکوکی برای فوت مشاهده نکند و لازم به ذکر است در بسیاری از بیمارستان‌ها کلیه فوت‌هایی که مدت اقامت بیمار زیر بیست و چهار ساعت در بیمارستان  باشد را به پزشکی قانونی ارجاع می‌دهند).


البته لازم به یاد آوری‌است که مردن مخالفان به علت ایست قلبی سابقه بسیار طولانی در جمهوری اسلامی دارد چه آن زمان که مرحوم سعیدی سیرجانی با شیاف پتاسیم دچار ایست قلبی شد، چه امروز که هاله سحابی به دلیلی نامعلوم، توسط مزدوران ولایت جور و جیره خواران دربار ولایت مطلقه دچار ایست قلبی شده است.




 


حسین قاضیان: خاتمی اظهار نظر هم نکند از صحنه سیاسی حذف می‌شود

قاضیان که اینک مهمان دانشگاه سیراکیوز است، در باره تمایل احتمالی سید محمد خاتمی برای رهبری جنبش سبز در غیاب میرحسین موسوی و مهدی کروبی می‌گوید: «نمی‌دانم در سر آقای خاتمی چه می‌گذرد، ولی ممکن است صرف نظر از انگیزه‌های ایشان چنین اتفاقی رخ دهد. به این معنا که وقتی دو رهبر نمادین جنبش در صحنه حضور نداشته و امکان ارتباط با پیروان‌شان را ندارند ممکن است کسان دیگری که در آن موقعیت هستند از آن امکان برخوردار باشند. باید بگویم فضای کنونی مجالی در حد همین اظهار نظر سیاسی برای آقای خاتمی فراهم کرده است، ولی چنین امکانی برای دیگران من‌جمله آقایان موسوی و کروبی وجود ندارد. شاید پیامد ناخواسته اظهارات اخیر آقای خاتمی منجر به این شود که ایشان نقش بارزتری در رهبری جنبش سبز بر عهده بگیرند.»

قاضیان همچنین سخن خاتمی برای «بخشیدن» را بی‌حاصل می‌داند و می‌گوید: «فضای پس از انتخابات هنوز به شدت عاطفی و برانگیخته شده از هر دو سوست. در یک چنین مجالی وقتی شما صحبت‌هایی مطرح می‌کنید که از یکی از طرفین یا هر دو طرف درخواست می‌کنید که دیگری را ببخشند این فضای سیاسی که انباشته از کینه و نفرت از طرف مقابل است از دو سو شما را می‌رماند.در یک چنین فضای عاطفی و هیجانی، طبیعتا فضا برای بخشش مساعد نیست. اما اگر از جانب اصول‌گرایانی که در قدرت هستند، من‌جمله کسانی که حاکمیت را در دست دارند بخواهیم صحبت کنیم، این مسئله خیلی واضح است به این دلیل که کل پروژه یا برنامه‌ای که برای پس از انتخابات طرح‌ریزی کرده بودند برای بیرون کردن همین اهالی سیاست از پهنه سیاسی ایران بوده است. بنابراین بخشیدن آن‌ها به این معناست که دوباره آن‌ها را برای ورود به عرصه سیاسی دعوت کنند که این کاری است بی‌حاصل.

قاضیان همچنین معتقد است قدرتی برای بخشش وجود ندارد: «اصولا قدرتی برای بخشش وجود ندارد و فضای الان فضایی پر از کینه و نفرت است و این فضا امکان قبول چنین دعوتی را در فضای عام امکان‌پذیر نمی‌کند و بنابراین شاهد حملاتی هستیم که با شدید‌ترین وجهی از هر دو سو متوجه آقای خاتمی می‌شود.»

دکتر قاضیان در باره علل کلی اظهار نظر خاتمی در موقعیت فعلی به رادیو فردا گفت: «فقط این که دوام و حیات یک شخصیت سیاسی در شرایط فعلی ایران از مجرا و محل اظهار نظر سیاسی عبور می‌کند، چون مجرایی برای سایر اقدامات سیاسی وجود ندارد. بنابراین اشخاص سیاسی اگر اظهار نظر هم نکنند از صحنه سیاسی حذف خواهند شد.»


 


جدال احساسات با منطق


درگذشت مظلومانه‌ی عزت‌الله سحابی و دخترش هاله، چنین حالتی را در ما جماعتی که از امروز صبح شاهد و ناظر این جنایت بودیم و اخبارِ آن را دقیقه به دقیقه دنبال می‌کردیم به وجود آورده است. جلوگیری از تشییع جنازه‌ی مهندس و دفن شبانه‌ی هاله، این جنایت را تبدیل به تراژدی دردناکی نموده و مظلومیتی را به تصویر کشیده که باعث نفرت بی حد از عمل‌کرد ظالم می‌شود.

در این‌جا نیز به مانند رویدادهای تلخ مذهبی، احساسات ماست که غلیان می‌کند و بر منطق چیره می‌شود. آیا باید جلوی این احساسات را گرفت و آن را به نفع منطق سرکوب کرد؟ آیا احساساتی شدن در چنین شرایطی مانع از تعقل و خردورزی‌ست و هر آن‌چه بر خلاف منطق است اشتباه است؟ به گمان این‌جانب، ما، به عنوان انسان، تنها با منطق و حساب‌گری زندگی نمی‌کنیم و احساسات، بخشی از وجود ماست که کنش‌ها و واکنش‌های روحی ما را تنظیم می‌کند و به تعادل می‌رساند. در چنین وضعیت و شرایط بحرانی‌یی ابداً عیب نیست که بخواهیم فریاد بزنیم، و هر آن‌چه در دل‌مان است بیرون بریزیم و بدترین واژه‌ها را نثار عمله‌ی ظلم نماییم. این حق ماست؛ این طبیعت ماست. اما باید مراقب باشیم که این وضع نباید همیشه بر ما حاکم باشد. این احساسات را باید انگیزه‌ای کنیم برای عمل منطقی. به عبارتی احساسات ما باید مثل بنزین، به اندازه، وارد ماشین منطق شود و آن‌را به حرکت در آوَرَد. عدم کنترل احساسات باعث احتراق و آتش‌سوزی خواهد شد.

خودنویس در این ایام غم‌زده، محلی‌ست برای بروز احساسات انسانی ما. این احساسات باید به عمل‌کرد منطقی و موثر منتهی شود. ایرادی نیست که چندی بازتاب احساسات انسانی را در صفحات خودنویس ببینیم. مرگ جان‌گداز هاله سحابی مانند مرگ اسطوره‌های مذهبی نه تنها دل انسان‌های رئوف، که دل‌ سنگ را نیز به درد می‌آورد. یادش گرامی باد.


 


روایت‌های متفاوت از مرگ هاله سحابی

دو نفر از کسانی که امروز در محل بوده‌اند، تاکید کردند که ضرب و شتم هاله سحابی را ندیده‌اند.

یکی از منابع به خودنویس گفت که در فاصله دو قدمی خانم سحابی بوده از نزدیک شاهد برخورد نامناسب ماموری بوده که عکس مرحوم سحابی را از دست هاله می‌گیرد و پاره می‌کند. هاله سحابی هم در مقابل این رفتار و تلاش ماموران برای بردن جنازه اعتراض می‌کند و «حالش بد می‌شود» و به زمین می‌افتد.

یک منبع دیگر نیز تاکید کرد که به هیچ عنوان چیزی به عنوان لگد خوردن و ضربه به هاله سحابی را ندیده است.

همچنین حسین شاه‌حسینی، عضو شورای مرکزی جبهه ملی‌ایران نیز به خودنویس گفت که صحنه را ندیده است و تنها شنیده که به خانم سحابی ضربه وارد شده. این در حالی است که دویچه‌وله در گفتگو با ایشان چنین آورده بود: «آقای شاه‌حسینی آن لحظه را اینگونه توصیف می‌کند: «نزدیک سر کوچه که شدیم، یک آمبولانس بهداری شهر لواسان در آنجا گذاشته شده بود و تعدادی از همان عوامل داخل جمعیت ایستاده بودند و یکباره کسانی را که مشغول حمل جنازه بودند و با تنها شعار لااله الاالله، محمد رسول‌الله، علی ولی‌الله می‌گفتند، این را صریح به شما عرض کنم هیچ شعار دیگری نمی‌دادند، همه را کنار زدند و مرحوم مهندس سحابی را گرفتند. عده‌ای که جلوی جنازه بودند ممانعت کردند، اعتراض کردند که ناگهان به دختر مهندس حمله کردند، دختر زمین خورد و پنج شش لگد به پهلویش زدند. مردم عقب‌نشینی کردند و آقایان جنازه را از دست مردم گرفتند و در حینی که می‌گرفتند، مختصر توهینی شد، جنازه به زمین افتاد که مجدداً جنازه را بلند کردند و در داخل آمبولانس گذاشتند و آمبولانس را به سرعت به طرف قبرستان لواسان حرکت دادند. البته به طبع مردمی که آنجا بودند، تا به دختر رسیدند و همچنین به برادر مهندس سحابی که اسم‌شان مهندس سعید سحابی‌است و به دختر ایشان هم چندین لگد به پهلو‌هایش زدند و مردم سروصدا کردند و محمد رسول الله گفتند ولی آقایان جنازه را برداشتند و رفتند».

اما انتشار خبر حمله به هاله سحابی با پنجه بوکس که از سوی سایت‌های مختلفی نقل شد فضای خبری امروز را اندکی به هم ریخت. این نخستین بار در طول سالیان اخیر بود که با پنجه بوکس باعث مرگ یک زن شده بودند. سایت‌های دیگر نیز این خبر را از «جرس» نقل کردند؛ خبر سایت «ادوارنیوز» از جرس نقل شده است: «ادوارنیوز: هاله سحابی در مراسم تشییع پدرش در اثر پنجه بوکس لباس شخصی ها درگذشت. به گزارش جرس، هاله سحابی که صبح امروز در صف جلو تشییع کنندگان پیکر مهندس سحابی به رفتار خشونت آمیز نیروهای امنیتی و لباس شخصی اعتراض کرد و مورد حمله آنان قرار گرفت. گزارش یکی از شاهدان عینی حاکی است که ماموران مانع طی مسیر برای تشییع جنازه می شده اند. هاله سحابی که دسته گلی بدست داشته و جلوی همه حرکت می کرده با ممانعت ماموران مواجه می شود.ولی او می گوید باید از همین مسیر تشییع جنازه صورت گیرد. با مقاومت او ماموران به شدت اورا مضروب می‌کنند و با لگد به سینه‌اش می‌کوبند. او بیهوش می‌افتد. آخرین خبرها حاکی از پیوستن او به پدر است.»

همچنین این خبر همه جا مخابره شد که دکتر فریدون سحابی، برادر عزت‌الله و عموی هاله در باره این اتفاق گفتگو کرده، اما بعدا معلوم شده که فریدون حرفی نزده است و نام فریدون به منصور، برادر کوچک‌تر تغییر یافت.

از فرزند آیت‌الله منتظری هم به عنوان شاهد یاد شده، اما او نیز از نزدیک چیزی ندیده است.

یحیی شامخی فرزند هاله سحابی نیز در گفتگو با سایت میزان خبر می‌گوید: «موقعی که پيکر مهندس را برای تشييع بيرون آورديم ماموران جلوگيری کردند و اجازه تشييع ندادند. جر و بحث شديد شد و فضا متشنج بود. خيلی اذيت کردند و بالاخره جنازه را به زور کشيدند و بردند. نوه مهندس سحابی افزود: جنازه را که به زور کشيدند مادرم افتاد. بی هوش بود، تا پزشکان علت فوت را ايست قلبی اعلام نمودند.»

تکمیلی: به گزارش رادیو فردا، احمد صدر حاج سید جوادی نیز که خود در محل حاضر نبوده می‌گوید: «بدون شک به ایشان ضربه یا مشتی وارد شده است. حالا بعضی ها می گویند که مشت به دل ایشان خورده است و برخی از دوستان بنده که بعد از مراسم به دیدن من به منزلمان آمده بودند تعریف می کردند که مشت به سر ایشان اثابت کرده است. گویا ایشان بلافاصله از ضربه وارده ناراحت شده و ازحالت عادی خارج شده ، او را به بیمارستان برده اند و در آنجا فوت شده است.»

اما سوال دیگر اینجاست که آیا کسی از این اتفاق فیلم‌برداری کرده است؟ آیا کسی از این نما عکسی انداخته؟ گزارش بی‌طرفانه پزشکی قانونی می‌توانست بسیاری از شبهه‌ها را بر طرف کند و همینطور عکس‌های شهروندی با گوشی موبایل.

با این ترتیب، باید منتظر ماند که واقعیت چیست.

اما یک چیز بر همه معلوم است؛ هاله سحابی در اثر برخورد نامناسبی که با او شده، جان خود را از دست داده. حاکمیت از ترس او را زودتر از زمان عادی به خاک سپرده و با وجود گزارش‌هایی از بررسی پیکر او در پزشکی قانونی کهریزک (به نقل از منابع) امکان بررسی دقیق را از پزشکان بی‌طرف گرفته است. حاکمیتی که موظف به حفاظت از جان شهروندان است، فضایی ایجاد می‌کند که جان دادن گاه راحت‌تر از تداوم زندگی است. مسوولیت جان شهروندان با حاکمیتی است که جان شهروندان را می‌گیرد.

 


 


اجتماع خواب‌زده و پهلوی شکسته «هاله»


ظهر امروز وقتی مادام «گوییزیل» مشاور یکی از سازمان‌های غیر دولتی کمک به مهاجرین، نگاه عجیبی به من کرد و پرسید که آیا واقعا در ایران یک زن فمینیست معروف را در مراسم خاک‌سپاری پدرش کشته‌اند؟ تنها توانستم بگویم بله و بسیاری از ایرانی‌ها از جمله من از صبح در شوک این خبر هستیم. اما او باز هم نگاه عجیب‌اش را برنداشت و گفت که خوب مردم چه کار کرده‌اند؟ حتما الان همه به دولت اعتراض می‌کنند؟ و من اینجا بود که ناچار سکوت کردم. خواستم بگویم بله مردم در اینترنت غوغا کرده‌اند. اما پیش از اینکه که کلمات روی دهانم سر بخورند، به مضحکه بودن حرفم پی برده بودم.


از صبح که نیمه خواب و بیدار کامپیوتر را روشن کردم و ناگهان خبر کشته شدن «هاله سحابی» به دست نیروهای لباس شخصی را خواندم، مدام به این فکر می‌کنم که وقتی فرزندان ما به سنی برسند که وقایع دوران ما را بخوانند، چه سوالی از ما خواهند کرد؟ آیا نمی‌پرسند که شما چه کردید وقتی این‌همه ظلم را دیدید؟ شما در مقابل این حکومت ددمنش چه کردید؟ وقتی برای شما از عاشورای حسین می‌گفتند و کشته شدن فرزند نوجوان او، شما آیا از عاشورای تهران و کشته‌های راه آزادی پرسیدید؟ وقتی از امام جوان کشته شده گفتند شما آیا از محمد مختاری جوان گفتید؟ وقتی فریاد می‌زدند که عموی پیامبر را با نیزه زهر آلود کشتند آیا شما از تیری که بر سینه ندا نشست پرس و جو کردید؟ آیا وقتی برای پهلوی شکسته فاطمه گریه می‌کردند شما پهلوی شکسته هاله سحابی را فریاد زدید؟ و من می‌دانم که جواب ما چه خواهد بود. خواهیم گفت بله ما خیلی کارها کردیم. مثلا پشت لپ تاپ نشستیم و بالاترین را بیست بار در ساعت ریفرش کردیم. فیلم اخراجی‌ها را تحریم کردیم. رفتیم بازار تهران خرید سبز کردیم. سر ساعت نه شب اتوهای‌مان را روشن کردیم و از همه مهم‌تر در پشت بام ها الله اکبر سر دادیم. شک نکنید نسل بعدی ما که بیشتر از ما در بدبختی و فاشیسم غوطه خواهد خورد به ما می‌خندد و نفرین‌مان می‌کند. و البته به ما می‌گویند که شما حتی به اندازه پدرانتان هم جسارت نداشتید. که آن ها حداقل یک دیکتاتور را سرنگون کردند.


از صبح که این خبر را شنیده ام مانند آدم های گیج خواب زده مدام با خودم کلنجار می روم. مدام به این فکر می کنم که عاقبت ما با این نظام و با این حال بیمار ایرانمان چه خواهد شد. آیا با این حکومت سرکوب گر، می توان مانند گاندی مبارزه کرد یا باید خشم چه گوارایی داشت؟ از سوی دیگر اما هر لحظه به یاد آن سکانس معروف سریال هزار دستان می افتم که مفتش با پوزخندی که تحقیر هزار ساله ایرانی را در پشت سر دارد خطاب به دوربین، گویی که با تک تک ما صحبت می کند می گوید "جماعت خواب، اجتماع خواب زده، جامعه چرتی" و چه این کلمات شبیه به حال امروز ماست ...


 


پیام بنی‌صدر به‌دنبال مرگ هاله سحابی: ایرانیان سرها را از سینه‌های تسلیم بر دارید


متن کامل این پیام به شرح زیر است:

بهنگام بدرقه پدر تا آرامگاه ابدی، دختر او، هاله سحابی، آزاده زنی ایستاده بر حق را، جنایتکاران جبار شهید کردندزنی را شهید کردند که از زندان، به مشایعت پدر آمده بودبدین خاطر شهید کردند که خواسته بود، تشییع وقار درخور پدری را بجوید که تا آخرین نفس یک مبارز ماندمهندس صباغیان نیز از جنایت جنایت پیشگان در امان نماند.

ایرانیان بدانند که این جنایت در حق زنی، در ایرانی که زن وطن است، جنایت بر ضد وطن استپس سرها را از سینه های تسلیم بر دارید و سرفرازی ایستادگی بر حق را بازجوئیدداد این شهید و بسیار شهیدان دیگر را از جبار بستانیدنگذارید سکوت در برابر ستم جبار، شما ملت بزرگ را شریک جنایت جبار کندایران سرای بی‌دادگری گشته استبرخیزید و ایران را سرزمین دادگری بگردانید.

۱۱ خرداد ۱۳۹۰

ابوالحسن بنی صدر

 


 


هاله سحابی در کنار پیکر عزت الله سحابی
 


بانوان عزادار در انتظار پیکر هاله سحابی

این منبع که به خاطر مسائل امنیتی مایل به انتشار نام‌اش نیست، گفت بامداد امروز از نزدیک شاهد فشارها بر خانم هاله سحابی بوده. او گفت که مامور پس از گرفتن عکس عز‌الله سحابی از دختر عزادارش، آن‌را پاره کرده، اما با اعتراض همراهان روبرو شده است. این مساله باعث شده همان جا حال «هاله سحابی» بد شود.

بنا به نظر این منبع، احتمالا فشار زیاد روحی وارد شده بر خانواده سحابی بر آمادگی حمله قلبی هاله اثر داشته است.

این منبع در پاسخ به این سوال که آیا خود شاهد ضرب و شتم هاله سحابی بوده است یا نه گفت: «من چیزی ندیده‌ام، اما وقتی هاله روی زمین بود، دکتر پیمان سعی کرد با تنفس مصنوعی او را نجات دهد. هاله توی راه بیمارستان هم تحت تنفس مصنوعی قرار گرفت اما وقتی به بیمارستان رسید، دیگررفته بود.»

این منبع همچنین گفت که هنوز کسی بدن هاله سحابی را ندیده که آیا مورد ضرب و شتم واقع شده یا نه، اما این مساله در هنگام شستشوی پیکر او عملی می‌شود.»

تا لحظه ارسال این گزارش، بدن هاله سحابی در منزل پدری است و هنوز به «بهشت فاطمیه لواسان» در «گلندوئک» نرسیده.

این فرد نزدیک به خانواده سحابی تاکید کرد که دو روایت از درگذشت هاله سحابی وجود دارد؛ یکی حمله قلبی و دیگری ضرب و شتم منجر به مرگ وی. او معتقد است که فشارهای بسیار زیاد وارد شده بر هاله و دیگر اعضای خانواده پس از درگذشت مرحوم سحابی و همچنین تلاش نیروهای امنیتی برای بردن جنازه عزت‌الله سحابی در بدتر شدن حال دخترش می‌توانست موثر باشد.

همچنین بنا به گفته منابع نزدیک به خانواده سحابی، پیکر هاله سحابی به پزشکی قانونی کهریزک برده شده.


 


دولت پاسخگو؛ رکن حقوق بشر

در ماجرای رسوایی‌های مالی نمایندگان پارلمان بریتانیا، افشای مسأله و محاکمه نمایندگان خاطی از نظر باری مارستن اهمیتی بیشتر از اصل قضیه داره. در بلاگ پنجم از مجموعه بلاگ‌های حقوق بشر، سخنگوی وزارت خارجه بریتانیا از دولت پاسخگو به عنوان یکی از ارکان حقوق بشر میگه و مثل همیشه سئوال‌هایی مطرح میکنه. اگر پاسخی برای پرسش‌های مارستن دارید به صفحه ما در فیس‌بوک با به وبلاگ ما در وردپرس مراجعه کنید.


 


محمد مصطفایی: خاک‌سپاری هاله سحابی، بدون کالبد شکافی فاقد وجاهت است

مرگ افراد یا طبیعی است یا غیر طبیعی در هر دو حال، برای خاکسپاری نیاز به مجوز از پزشکی قانونی است. اما در صورتی که مرگ فردی بر اثر عوامل غیر طبیعی از جمله ضرب و جرح صورت گیرد، چه در این خصوص شاکی خصوصی وجود داشته باشد و چه شاکی خصوصی نباشد، به دلیل جنبه عمومی جرم، لازم و ضروری است تا مرجع قضایی دستور خاکسپاری را، پس از انجام تحقیقات قضایی صادر کند.

          پیرامون درگذشت هاله سحابی فرزند مرحوم عزت الله سحابی، دو فرضیه حادث شده است، فرضیه نخست از جانب حکومت و رسانه‌های داخلی دولتی مطرح گردید که اعلام نموده‌اند، هاله سحابی بر اثر ایست قلبی فوت نموده‌اند و فرضیه دوم از جانب خانواده مرحوم و نیز سایت‌ها و شاهدین صورت گرفته که اعلام می‌دارد، هاله سحابی، توسط مامورین امنیتی یا عده‌ای از افراد لباس شخصی به قتل رسیده است.

در گزارش‌ها می‌خوانیم:  «هاله سحابی صبح امروز در صف جلو تشییع کنندگان پیکر مهندس سحابی به رفتار خشونت آمیز نیروهای امنیتی و لباس شخصی اعتراض کرده،  مورد حمله آنان قرارمی‌گیرد. هاله سحابی که دسته گلی بدست داشته و جلوی همه حرکت می‌کرده با ممانعت ماموران مواجه می‌شود. ولی او می‌گوید باید از همین مسیر تشییع جنازه صورت گیرد. با مقاومت او ماموران با وارد آوردن ضربات لگد و ... به شدت او را مضروب می‌کنند .او بیهوش می‌افتد و دکتر پیمان او را به بیمارستان منتقل می‌کند.  اما متاسفانه معالجات بی حاصل مانده، دختر ارشد مهندس سحابی به قتل می‌رسد.»

این گزارش صرف نظر از صحت و سقم آن، البته به دلایلی که خواهم گفت، مقرون به  صحت است، مجوزی است تا جنازه مرحوم هاله سحابی، بدون انجام تحقیقات قضایی دفن نگردد. در پرونده‌های کیفری آنهم در پرونده‌های قتل، تحقیقات می بایست توسط بازپرسی متخصص و دارای تجربه و سابقه جنایی صورت گیرد. بازپرس ویژه قتل در کنار تحقیقات تخصصی که با روش های علمی انجام می دهد می بایست برخی از تحقیقات را در حضور خانواده، مرحوم به انجام رساند. از جمله اینکه خانواده مقتول این حق را دارند که بتوانند جنازه متوفی را مشاهده کرده و مشاهدات خود را در صورت جلسه بازپرسی مرقوم کنند، چرا که آنان به عنوان شاکی خصوصی تکلیف بر ارائه دلایل داشته و بازپرس نیز مکلف است دلایل ارائه شده را جمع آوری کند. حال چون در این پرونده بخصوص، دست دولت مردان نیز، مشاهده می گردد و یا احتمال شرکت مامور یا مامورین امنیتی در قتل وجود دارد،  نیاز است، افرادی در مقابل خواسته‌های غیر قانونی و دستورات بر خلاف تحقیقات قضایی  و اصول اولیه دادرسی عکس العمل نشان دهند و یا اینکه شاهد انجام عادلانه تحقیقات قضایی باشند. بنابراین در ابندای امر می بایست، جسد هاله سحابی کالبد شکافی گردد. کوچک ترین ضرب و جرحی، مکتوب و  پزشکان بی طرف در خصوص علت تامه فوت خانم سحابی اظهار نظرکنند. چنانچه بر اظهار نظر پزشکی قانونی اعتراضی از جانب خانواده هاله سحابی صورت گرفت یا اینکه اظهارنظر مبهم بود، یک هیات کارشناسی سه نفره از کانون کارشناسان ایران، به اعتراض مطرح شده رسیدگی کند. اینکه جسد خانم سحابی به سرعت و بدون انجام تحقیقات قضایی به خاک سپرده شود، خود ابهاماتی را به وجود می آورد و ظن قتل را به یقین تبدیل می کند.

·   هاله سحابی، در گذشته سابقه خصومت با حکومت را داشته است، او به دلیل مخالفت با حاکمان جمهوری اسلامی، پیش‌تر به دو سال حبس محکوم شده و تا دو هفته پیش نیز در زندان و در بند ۲۰۹ امنیتی، تحت بازداشت نیروهای امنیتی قرار داشت. بنابراین بدیهی و طبیعی است که ماموران امنیتی با او رفتار خوب و انسانی نداشته باشند و در مقابل خواسته هاله، عکس العمل خشونت آمیز از خود نشان دهند.

·    اینگونه اقدامات خشونت طلبانه در جمهوری اسلامی بی سابقه نیز نبوده است. در بسیاری از راهپیمایی‌ها و مراسم عزاداری و .... رفتاری بسیار وحشیانه‌تر از آنچه که می‌توان تصورش کرد را شاهد بوده‌ایم. بنابراین، استفاده از زور و خشونت برای ماموران گمنام امام زمان به دلیل آنکه آنان خود را مافوق قانون دانسته و مطیع فرمایشات، مافوق خود هستند، امری عادی است.

·   تاکنون قتل‌های بسیاری توسط ماموران حکومتی یا کسانی که خود را مامور ولایت فقیه می‌دانند، صورت گرفته است. عمد بودن برخی از قتل‌ها مسلم و محرز بوده و حتی مسئولین حکومتی خود به قتل بودن مرگ افراد اعتراف کرده اند، اما نه تنها قاتل در اینگونه پرونده ها شناسایی نشده است بلکه خانواده مقتولین نیز خود تحت فشار ماموران امنیتی قرار داشته‌اند، به گونه‌ای که خانواده‌ها، از برگزاری مراسم تدفین نیز محروم بوده‌اند. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که برای حکومت جمهوری اسلامی به دلیل دست داشتن ماموران خود در زمینه قتل هاله سحابی، بهتر آن است که پرونده او را با اعلام "فوت بر اثر سکته قلبی" برای همیشه مختومه اعلام کنند و پای کسی را به میز محاکمه نکشانند.

·   در گذشته قتل‌هایی که توسط مامورین گمنام امام زمان صورت می گرفت به نوعی پنهان بوده است، یا افراد سرشناس مخالف سیاست‌های حکومت، ربوده می‌شدند و به قتل می‌رسیدند، یا بر اثر سانحه‌ای از پیش تعیین شده به قتل می‌رسیدند، و یا با نقشه قبلی ترور صورت می گرفت، همچون ترور سعید حجاریان، فروهر و مختاری. اما امروزه می‌بینیم که قدرت حاکم به قدری افزایش یافته است که شمشیر را از رو بسته و در ظاهر، جوانان این مرز بودم را به قتل می‌رسانند و اگر هم قادر به قتل کسی نباشند از ابزارهای قانونی با رفتار و اعمال غیر قانونی مثل بازداشت های خودسرانه، بازجویی های طاقت فرسا،  شکنجه و برگزاری دادگاه‌های صوری و تشریفاتی استفاده می کنند.

 

به هر حال امروز قرعه به نام هاله سحابی افتاده و او به قتل رسیده است و مطمئنا تا زمانی که این حکومت، استوار است و آقای لاریجانی از احکام غیر انسانی و وحشیانه به نام اسلام دفاع می کند و مجوز قتل در قانون مجازات اسلامی وجود دارد، تنها راه احقاق حق شهروندان ایرانی، مبارزه است تا روزی حاکمانی که آمر در قتل و تحت فشار قرار دادن ملت ایران هستند محاکمه گردند. بدیهی است، قتل افراد، ایراد ضرب و جرح و بازداشت های غیر قانونی و غیره تماما با دستور مستقیم و خواست فردی صورت می گیرد که هم اکنون قدرت را در دست داشته و برای حفظ قدرت به هیچ عنوان قائل به قانون نیست، چه رسد به اینکه بخواهد قوانین ضد حقوق بشر را تغییر دهد.

 * این مطلب توسط آقای مصطفایی به سایت‌های مختلفی از جمله خودنویس فرستاده شده است.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته