-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ خرداد ۱۳, جمعه

Latest News from Norooz for 06/03/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



جبهه مشارکت ایران اسلامی در سوگ شهادت هاله سحابی بیانیه ای به شرح زیر صادر کرد :
غم گرانبار از دست دادن مهندس سحابی ، این اسوه مبارزه و جهاد در راه استقلال و آزادی ایران ، هنوز بر شانه هامان سنگینی می کرد که خبر شهادت دخترش بدست عمال ظلمه در مراسم تشییع پدر آه از نهادمان برآورد تا فریاد زنیم : خدایا از جانب خودت یاور و یاری ای برای ما بفرست که سخت گرفتار حاکمیتی شده ایم که حتی به مراسم تشییع و تدفین رفتگان نیز رحم نمی کند و ماموران جکومت عزاداران را بجای دلداری لت و پار می کنند و جنازه را می دزدند و در غیبت خانواده و عزاداران به خاک می سپارند!خدایا این درد را به کجا باید ببریم که حاکمیتی بنام خدا اینهمه بر بندگان تو ستم روا می دارد و استبداد می ورزد و از دین تو برای بقای خودش هزینه می کند ؟
جبهه مشارکت ایران اسلامی با محکومیت رفتار خشنونت بارماموران حکومت در مراسم تشییع و تدفین مرحوم مهندس سحابی ، شهادت هاله سحابی را به خانواده معزز سحابی و همه هموظنان آزادیخواه تسلیت گفته و از همگان می خواهد برای پاسداشت مقام این پدر و دختر مبارز و مجاهد راه استقلال و آزادی ایران در آیین های گرامیداشت انها شرکت نموده ویاد و نام آنها را زنده دارند .
جبهه مشارکت ایران اسلامی
11/03/1390


 


جبهه مشارکت ایران اسلامی به مناسبت در گذشت عزت الله سحابی بیانیه ای بشرح زیر صادر کرد :
إنّا لله و إنّا إلیه راجعون

مهندس سحابی پس از عمری مبارزه در راه آزادی و استقلال ایران به دیدار معبود شتافت . کارنامه زندگی او سرشار از ایمان به آموزه های اسلامی و مسئولیت شناسی و انجام وطیفه نسبت به مردم و کشور بود . او بخشی از بهترین سال های عمرش را در زندان رژیم ستم شاهی سپری کرد تا مردم ایران را از زندان بزرگی که پس از کودتای 28 مرداد 1332 با همدستی استعمار خارجی و استبداد داخلی بر آنها تحمیل شده بود ، نجات بخشد و با پیروزی انقلاب اسلامی همه همت خود را برای تحقق آرمانهای والای این انقلاب یعنی استقلال ، آزادی و جمهوری اسلامی بکار بست اما از زمانی که تشخیص داد مسیر اداره نظام برآمده از انقلاب دچار انحصار طلبی و انحراف شده است بار دیگر دست به مبارزه فکری و سیاسی برای اصلاح زد و در این راه بار دیگر سالیانی چند به زندان افتاد ولی هرگز از افکار و اندیشه های اصلاح طلبانه و عمل سیاسی و مبارزه با استبداد دینی دست نکشید و تا آخرین لحظات عمرش و حتی روی تخت بیمارستان نگران آینده ایران بود . او نمونه عملی و اسوه یک مسلمان بود که همواره منافع ملی و مصالح جامعه را در نظر داشت و حتی در سخت ترین شرایط نیز از این امر عدول نکرد.
جبهه مشارکت ایران اسلامی رحلت مهندس سحابی این اسوه مسلمانی و مجاهد راه استقلال و آزادی را به ملت شریف ایران به ویژه بازماندگان و همفکران و همراهان آن مرحوم تسلیت گفته و از خداوند متعال برای همه سوگواران صبر و بردباری مسئلت داریم. یاد و نام مهندس سحابی در دفتر آزادیخواهی ملت ایران جاودانه خواهد بود و او که همه عمر در مبارزه و رنج بود به آرامشی دست یافت که در روزهای آخر عمرش آرزو می کرد و یقینا اجر و مزدش همنشینی با شهدا و صحلحاست . برهمه ماست تا آنچنان که شایسته این مجاهد راه آزادی و استقلال ایران است در مراسم های تشییع و ترحیم و یادبود آن مرحوم شرکت نمائیم و برادامه راه او پای فشاریم .
جبهه مشارکت ایران اسلامی
10 خرداد 1390
 


 


جبهه مشارکت ایران اسلامی در باره اعتصاب غذای زندانیان رجایی شهر بیانیه ای به شرح زیر صادر کرد :
این روزها خبرهای ناگواری از وضعیت سلامت و نقض حقوق اولیه و بدیهی زندانیان بی گتاه سیاسی در زندان رجایی شهر به گوش می رسد که متاسفانه در هیاهوی جنگ قدرت درون حاکمیت کم رنگ شده است،هرچند در این جنگ قدرت ،ناخواسته حقانیت جنبش سبز و همه ادعاهای این حرکت مردمی در بیان ابعاد کودتا بیش از بیش روشن می شود.
اعتصاب غذای زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر موجی از نگرانی را در نزد خانواده ها و همه نخبگان کشور ایجاد کرده است ولی از سوی مسئولان قضایی مورد توجه قرار نگرفته و چون همیشه هیچ گوش شنوایی در اجابت خواسته های قانونی و حداقلی انها وجود ندارد.
جبهه مشارکت ایران اسلامی ازاین انسانهای آزاد و والا که بیگناه در بند ظلم گرفتار شده اند مصرانه می خواهد که به اعتصاب غذای خود پایان دهند و در عین حال از همه حق جویان و ظلم ستیزان می خواهد که برای حمایت از این عزیزان پیام مظلومیت آنها را بازتاب دهند و همت خود را برای بازنمایی جنبش سبز در روزهای در پیش روی خرداد بکار بندند. روزهای خاطرانگیز22 الی 25 خرداد 88 که نمایش حضور و مشارکت فعال و میلیونی سبز اندیشان برای استفاده از حق تعیین سرنوشتشان بود که نادیده گرفته شد اما اینروزها همچنان می تواند سرنوشت ساز باشد .
ما همچنین از همه مجامع داخلی و بین المللی می خواهیم که به هر نحو ممکن اعتراض خود را به نقض مکرر حقوق اولیه شهروندان ایران و بخصوص زندانیان بی دفاع ابراز دارند و از هر وسیله ممکن برای پایان دادن به این وضعیت اسف بار در زندان ها استفاده نمایند.
جبهه مشارکت ایران اسلامی
08/03/1390


 


محمدرضا خاتمی، نایب رئیس مجلس ششم شورای اسلامی (مجلس اصلاحات)، در سالگرد تاسیس مجلس شورای اسلامی، در ذکر خصوصیات مجلس اصلاحات گفت “یکی از ویژِگی های مجلس ششم شجاعت بود نمایندگان لکنت زبان نداشتند خیلی روی این مجلس فشار آمد حتی از سوی دوستان خود. اما نماینگان دنبال این نبودند که بار خود را ببندند البته ممکن است که افراد فرصت طلبی هم بوده باشند. اما اکثریت نمایندگان مجلس قدرت طلب نبودند کسی که قدرت طلب است با قدرت باید بسازد نه اینکه با آن چالش کند و درگیر باشد.”

به گزارش سایت جماران، محمدرضا خاتمی به مناسبت هفتم خرداد و سالگرد افتتاح اولین مجلس بعد از انقلاب، به ذکر ویژگی های مجلس مردمی در اندیشه رهبر فقید جمهوری اسلامی پرداخته و با برشمردن ویژگی های مجلس ششم، این مجلس را بهترین مجلس تاریخ ایران می خواند.

متن این مصاحبه به شرح زیر است:

جایگاه مجلس در اندیشه امام چیست؟ امام به عنوان بنیانگذار نظام و ولی فقیه زمان، چه اندیشه ای در خصوص مجلس دارد؟

به نظر من امام علاقه خاصی به مرحوم مدرس داشت و از این لحاظ مجلس و پارلمان در ذهن امام خیلی برجسته بود امام نظام پارلمانتاریستی را به نظام ریاستی ترجیح می داد از این لحاظ امام تلاش داشت که انتخابات مجلس به نحو آزاد برگزار بشود نمایندگان واقعی بالا بیایند و مدام قدرتشان زیاد شود.

البته امام عتاب و خطاب داشت و نصیحت می کرد اما من ندیدم در کار مجلس دخالت کند مهمترین موردی که الان برخی از آقایون آن را مستمسک برخی کارها قرار می دهند سر نخست وزیری آقای موسوی بود. امام به مجلس نامه ای می نویسد دلایل خود را می آورد که من به این دلایل صلاح می دانم که آقای موسوی نخست وزیر باقی بماند اما آخر نامه می نویسد صلاح با مجلس و رییس جمهور است هرچی شما تصمیم بگیرید. امام شوخی نمی کرد و تعارف هم نداشت که اینجا چیزی بنویسد و در پشت سر کار دیگری بکند.

ما نمی بینیم که مجلس قانونی تصویب کند و امام با آن مخالفت کند. این نشان اهتمام امام به قانون بود. سر ریاست جمهوری، دولت موقت و چیزهای دیگر اگر قرار بود امام خود تصمیم بگیرد تصمیمات دیگری می گرفت اما واگذار کرد به اهل خرد و اهل حل و عقد و مردم و از این تصمیمات هم حمایت می کرد. در ذهن امام کاملا برجسته بود که حدود را باید رعایت کند و اگر رعایت بکند دیگران رعایت خواهند کرد.

اما به هرحال در آن وضعیت که ما بعد از انقلاب داشتیم حتما اتفاقات ناگواری روی داده است که باید ریشه یابی کرد ولی این جفای بزرگی است که همه این جفاها را منتسب به یک فرد بکنیم در حالی که ما ایرادات زیادی در کل سیستم داشتیم که ممکن بود یک مسائلی هم پیش بیاید.

پس از جنگ برخی از نمایندگان مجلس سوم به امام نامه می نویسند و خواستار بازگشت به قانون می شوند این نامه را برخی امضا نمی کنند چون فکر می کنند که امام به امضاکنندگان نامه عتاب می کنند اما دقیقا برعکس آن اتفاق می افتد. این ذهنیت گویا در میان نمایندگان مجلس با آنچه که شما گفتید و پاسخ امام هم نشانگر آن است، سازگاری ندارد.

اوج قانون گرایی و قانون پذیری امام در زمان اوج اقتدار امام بود. سال آخر که امام جنگ را برده بود، منافقین سرکوب شده بودند، در داخل انسجام خیلی خوبی بود و در حقیقت ایران از همه مشکلاتی که داشت سربرآورده بود امام آنجا می گویند همه باید به قانون برگردیم. اگر کسی دیکتاتور باشد تازه در این شرایط می گویند که قانون همان است که من می گویم. در حالی که امام در پاسخ نامه نمایندگان می گوید شما درست می گویید. اینکه چند نفر نماینده در نامه به امام در مورد قانون چیزی میخواهند و در واقع از او انتقاد می کنند امام با آن روی باز می پذیرد بهترین نشانه قانون گرایی است.

امام این ویژگی بزرگ را داشت که به نظرم چه در تفکرش و چه در عملش و چه در ساختار فکری و شخصیتی اش، قانون و مجلس و مردم سالاری جایگاه خاص خود را داشت و امام به خود اجازه نمی داد که این حریم ها را بشکند.

مجلس خوب و مجلس مردمی در نظام جمهوری اسلامی چه مجلسی است این مجلس چه ویژگی باید داشته باشد؟

اولا جایگاه قانونی مجلس جایگاه رفیعی است، ثانیا در فرهنگ انقلاب اسلامی ریشه دارد و از اندیشه امام برگرفته شده است از “میزان رای ملت است” تا “مجلس عصاره فضائل ملت است” تا “مجلس در راس امور است” که حالا باید بگوییم بود و الان دیگر نیست.

مجلس نوساناتی داشته است مجالس خیلی خوب داشتیم مجالس فداکار داشتیم. این صفات را البته نمی توان به همه نمایندگان یک مجلس تعمیم داد. اما از یک نکته در تشکیل مجلس غافل مانده ایم. اگر امام می گوید مردم ولی نعمت ما هستند این مجلس باید خود را نماینده واقعی مردم بداند و در برابر هیچ قدرتی جز مردم سر تعظیم فرود نیاورد. مجلس یعنی یک لولایی که مردم را با حکومت پیوند می دهد این مجلس است که دموکراسی مستقیم را نمایندگی می کند. ما باید این تمهید را فراهم بکنیم که واقعا نمایندگانی که انتخاب می شوند عصاره فضایل ملت و نمانده مردم باشند وارد مجلس بشوند.این تمهید که نشده هیچ، بلکه برعکس آن نیز اتفاق افتاده است با نظارت استصوابی و کارهای اشتباه دیگر.

نماینده مجلس باید خود را پاسخگوی به ملت بداند. خداترسی و تقوا و ایمان جای خود دارد اما نماینده باید خود را پاسخگوی ملت و زبان ملت بداند. ما نماینده ای را می خواهیم که در عین حال که دانا است شجاع هم باشد. لکنت زبان نداشته باشد. امام از مجلس خوشش می آید برای اینکه مدرس را می شناخت، مدرسی که شجاع بود. امام می گوید مجلسی ها باید شجاع باشند اینکه در برابر انحرافات و کجی ها و کاستی ها عرض اندام بکنند.

چون به این نکات توجه نکردیم مجلس ما عملا علی رغم اینکه باز هم نسبت به بخش های دیگر حکومت در مجموعه مردمی ترین بخش های حکومت است اما نقاط آسیب پذیر خیلی زیادی دارد و گاهی اوقات حتی دیدیم که متاسفانه در برابر قدرت قاهره درون حکومت مرعوب و گاهی اوقات تسلیم شده است. این نکته مهمی است که باید در نظر گرفت.

تمهید مجلس لوازم خاص خود را می خوهد نظام پارلمانتاریستی اگر حزب نداشته باشد، شکل نمی گیرد اگر جامعه مدنی قوی نباشد نظام پارلمانتاریستی شکل نمی گیرد، دولت ساز می شود نه مردم ساز. به نظر من انگار یک تعمدی وجود دارد که عده ای می خواهند مجلس را آنگونه باب طبع خودشان هست تشکیل بدهند، بنابراین قانون را به شکل خاص تفسیر می کنند انتخابات را آنگونه برگزار می کنند و اگر چند تا نماینده واقعی هم به مجلس برود با فشارهای و تظمیع ها اجازه نمی دهند کاری را انجام دهند.

این درحالی است که اگر ما به مردم اعتماد کنیم اگر احیانا در مواردی افراد نادرستی هم وارد مجلس شود اکثریت قاطع مجلس آنچنان هیمنه و شکوه و جلال و عظمت دارند که آن چندتا نتوانند کار خود را از پیش ببرند.

به نظرم الان یکی از مهمترین وجهه همت همه کسانی که می خواهند در حقیقت قانون اساسی به درستی اجرا شود، این باشد که ما یک مجلس قوی داشته باشیم اما با این شیوه اجرای قانون، این مساله یک آرزوی دست نیافتنی است.

آقای دکتر! در این سی سال هشت تا مجلس تشکیل شده است این مجالس چه تفاوت هایی با هم داشتند. احساس می‌شود پس از تشکیل مجلس اول، یک سیر نزولی در روند قدرت مجلس ایجاد شده است.

مجالس دور اول متشکل از افراد انقلابی بود و از شور انقلابی برخاسته بود. روند انتخابات را ما می توانیم دو قسمت کنیم یک قسمت تا مجلس سوم که به نظر من یک انتخابات تقریبا آزاد و منصفانه و عادلانه ای داشتیم. از انتخابات چهارم کم و بیش دستکاری در انتخابات شروع شد البته نوسان هم داشت ما انتخابات مجلس ششم هم داشتیم مجلس پنجم هم بهتر از هفتم و چهارم بود اما هفتم و هشتم کاملا بسته بود.

این مجالس عمدتا چه ایرادات کلی داشته اند؟

ایراد نخست این است که در برابر مجلس یک قدرت قاهره مالی و روانی وجود دارد بنام دولت که همیشه هم بوده است. دولت بیشترین کارشناس ها را دارد بیشترین پول را دارد بیشترین تجربه را هم دارد و بنابراین خیلی می تواند روی نظرات کارشناسی مجلس اثرگذار باشد یک بودجه وقتی می آید داخل مجلس، مجلس فقط چند درصد می‌تواند بر این بودجه تاثیر بگذارد چون نه وقت دارد و نه توان تحقیقاتی آن را دارد.

ایراد دوم این است که ما در جمهوری اسلامی مجلس را کارخانه وضع قانون کرده ایم آن وقت می بینیم که ۶ قانون متناقض داریم که هیچ کدام از آنها باطل نشده است اینها هر جایی یک بلبشویی به وجود آورده و هر کسی یک قانون را وضع کرده است.

ایراد سوم اینکه، مجلس آنچنان که باید و شاید به کار نظارتی نپرداخته است. نظارت یعنی جلوگیری از استبداد، قانون گریزی و قانون ستیزی. دولت نباید بتواند از قانون بگریزد، قوه قضاییه که امنیت و جان و مال مردم را باید تامین کند، نباید از قانون دربرود.

شما نایب رییس مجلس ششم بودید و بالاترین رای یک نماینده را در تاریخ مجالس هشت گانه آوردید. بسیاری مجلس ششم را متفاوت تر از این مجالس دیگر غیر از مجلس اول که قصه ای جداگانه دارد ، می دانند و برای این مجلس امتیاز ویژه ای قائلند. شما چه نظری دارید؟

مجلس ششم در حقیقت درست جامعه آن زمان را و خواسته ها و مطالبات مردم را نمایندگی می کرد. دراین مجلس عموما اصلاح طلبان حضور داشتند اما در عین حال محافظه کاران هم بودند و قوی ترین آنها هم بودند. مجلسی بود که واقعا می خواست نقش مجلس را ایفا بکند یعنی قوه نظارتی خود را اعمال بکند و از حقوق مردم دفاع بکند نه اینکه فقط قانون وضع کند. به همین دلیل هم هست که ما در طول تاریخ مجالس، چالش بیشتری را بین مجلس ششم و بخش های قانون گریز حاکمیت داشتم. این اصطلاح از یکی از بزرگان کشور بود که می گفت ما هر روز که رادیو را باز می کردیم و مجلس را گوش می کردیم تنمان می لرزید چون مجلس مدام تذکر قانونی می داد.

یکی از ویژِگی های مجلس ششم شجاعت بود نمایندگان لکنت زبان نداشتند خیلی روی این مجلس فشار آمد حتی از سوی دوستان خود. اما نماینگان دنبال این نبودند که بار خود را ببندند البته ممکن است که افراد فرصت طلبی هم بوده باشند اما اکثریت نمایندگان مجلس قدرت طلب نبودند کسی که قدرت طلب است با قدرت باید بسازد نه اینکه با آن چالش کند و درگیر باشد.

بجز فضای سیاسی در عرصه های اقتصادی و فرهنگی مجلس چگونه ظاهر شد؟

مجلس ششم بنیان جدیدی در سیاست ورزی و مسائل اجتماعی و فرهنگی در داخل کشور گذاشت اما می خواهم ادعا بکنم که در مسائل اقتصادی و معیشتی کارهای بزرگی انجام داد که شاید کم نظیر باشد در طول تاریخ مجلس در بعد از انقلاب ، مجلس ششم توانست راجع به بنیان های اقتصادی کار بکند و تصمیم گیری های جدی انجام بدهد که نظیر آن کم دیده شد مثل قانون کار، عوارض، مالیات، خصوصی کردن، تک نرخی شدن ارز و کارهای بنیادین و اساسی دیگر.

تصمیم گیری در مورد هدفمند کردن یارانه ها و اصلاح الگوی مصرف که به عمر مجلس ششم نرسید. مجلس ششم این حسن را داشت که با یک دولت همفکر همراه بود اگر نبود شاید این توفیقات را نداشت اما بخش عمده ای از کارهای مجلس ششم در کارهای احتماعی و معیشتی صرف شد. نتیجه آن هم دیده شد بیکاری بیست درصدی در دوران اصلاحات به دوازده درصد رسید تورم از ٣۵ درصد به ۱٢ درصد رسید. سرمایه گذاری ها خیلی زیاد شد همکاری مجلس با دولت در گسترش میدان های نفتی، گسترش صادرات، سرمایه گذاری های خارجی و … کم نظیر بود که نتایج آن را هنوز هم شاهدیم. اگر امروز دولت نهم و دهم می بالد که صادرات غیر نفتی چند برابر شده یکی نیست بپرسد که این صادرات غیر نفتی چیست؟ اینها عمدتا محصولات پتروشیمی است که اکثرا توسط دولت اصلاحات بنیاد گذاشته شده است.


 


شاخه جوانان جبهه مشارکت ایران اسلامی بمناسبت در گذشت ناصر حجازی اطلاعیه ای بشرح زیر صادر کرد :
انا لله و انا الیه راجعون
ناصر حجازی بزرگ دروازبان افسانه ای تیم ملی فوتبال ایران، برای همیشه از میان ما رفت و نه تنها جامعه ورزشی را داغدار کرد بلکه تمام آن ها که قلبشان به عشق وطن می تپد را به عزای خود نشاند. بزرگی او نه تنها از آن روست که در دوره حضور خود در تیم های فوتبال به ویژه تیم ملی، افتخارات بزرگی را نصیب ورزشکاران و کشور کرد، بلکه از آن جهت است که نه در عرصه ورزش و نه در جامعه، نه اهل کرنش بود و نه همراهی با قدرت. او همواره در برابر ناراستی ها و بی عدالتی ها منتقد بود و با زبان صریح خود معترض و این بزرگترین یادگاری است که ناصر حجازی در میان ما گذاشت و همینها بود که محبوبیت او را در میان اقشار مختلف جامعه و طرفداران رنگ های مختلف رقم زد.
هیچ گاه فراموش نمی کنیم آن هنگامی که ناصر حجازی درد مردم جان بر لبش رساند و در اعتراض به سیاست های ناکام اقتصادی فریاد بر آورد. همین بود که باعث شد متولیان به جای گوش کردن به سخنان او که سخن مردم و از سر دلسوزی بود و تلاش برای بهبود وضعیت، تلاش به خاموش کردن صدایش کردند.
جبهه مشارکت ایران اسلامی، ضمن عرض تسلیت از دست رفتن ناصر حجازی به خانواده و دوستداران او، از تمام مردم شریف ایران دعوت می کند تا با حضور در مراسم تشییع جنازه این بزرگ مرد تاریخ ایران که چهارشنبه ساعت 8 بامداد از ورزشگاه آزادی تهران آغاز می شود، حضور به هم رسانند.
امید است که حضور پرشمار مردم برگ تاییدی باشد بر تمام ارزش هایی که ناصر حجازی به خاطر آن ها از بسیاری از آن چه می توانست به آن دست یابد گذشت و تسلایی باشد برای بازماندگان او.
شاخه جوانان جبهه مشارکت ایران اسلامی
03/03/1390
 


 


آنچه در پی می آید متن کامل مصاحبه روزنامۀ شرق با اینجانب است که در ویژه نامۀ سالگرد عروج ملکوتی آن بزرگوار درج شده است.
سیده فاطمه دستغیب: در آستانۀ بیست و دومین سالگرد رحلت بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی(ره) به سراغ علی شکوری راد یکی از دانشجویان فعال در سالهای انقلاب و عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت در دهۀ 60 رفتیم تا نگاه امام(ره) به فضای اجتماعی دانشگاهها و فعالیت سیاسی- فرهنگی دانشجویان را در سالهای حیات امام از این فعالیت دانشجوئی در آن سالها بپرسیم...
در فضاي امروز جامعه ايران و آنچه كه ما امروز شاهد آن هستيم در عرصه اجتماعي – سياسي نسل امروز دور از امام به لحاظ زماني و فضاي ذهني چه نكته‌اي از شخصيت امام مي‌تواند موثرتر و متجلي‌تر باشد براي شناساندن بیشتر ایشان به نسل جدید؟
كلا روحانيت در طول تاريخ يعني روحانيت شيعه يكي از ويژگي‌هاي ممتازش پيوستگي با مردم بود. اين پيوستگي با مردم لزوما به معناي اعتقاد به مردم نبود ولي وجود داشت و به نوعي موجب مي‌شد مردم پشتوانه روحانيت باشند و سبب اقتدار روحانيت هم مقبوليت آن در بين مردم بود. به نظر من يكي از مهم‌ترين چيزهايي كه امام بر جاي گذاشت پيوستگي خيلي نزديك با مردم بود. يعني شايد خيلي كمتر در بين عالمان ديني اين مقدار اعتماد به مردم را كه امام از خودش بروز داد را مي‌بينيد. يعني هميشه پيوستگي مردم به روحانيت در تبعيت مردم از روحانيت متجلي بود ولي امام اين را تبديل كرد به اعتماد مرجعيت به مردم و اين شان مردم را خيلي بالا آورد يعني اولا امام به مردم خيلي اعتماد كرد و ثانيا اعلام كرد كه خواست مردم است كه موجب مي‌شود روحانيت داراي اقتدار باشد نه اينكه اقتدار روحانيت از جانب خودش است و مردم از آن تبعيت مي‌كنند و اين ارتباط محفوظ مي‌ماند. رهبري امام در انقلاب اسلامي بلامنازع بود يعني هيچ‌كس نبود كه ا دعا بكند كه هم عرض امام در انقلاب نقش دارد، مراجع ديگري که بودند، رهبران سياسي ديگري كه بودند، تشكل‌هاي ديگري كه وجود داشتند همگي اذعان مي‌كردند بر رهبري امام و اگر هم سهمي در رهبري نهضت از خودشان بروز مي‌دادند يا داشتند در امتداد رهبري امام قرار مي‌گرفت نه در عرض رهبري امام. با اين اقتدار و جايگاه، امام باز روي كرد به مردم و گفت نوع نظام را بايد مردم راي بدهند و رفراندوم برگزار كرد، درحالي كه اگر آن موقع امام مي‌گفت جمهوري اسلامي شايد كمتر كسي در جامعه پيدا مي‌شد كه مخالف نظر امام نظر دهد يا اگر صدايي هم وجود داشت صدايي نبود كه طنيني داشته باشد اما امام رسما اعلام كرد كه مردم بايد خودشان نظام خودشان را تعيين كنند اگرچه نظر خودش را گفت اما آن را منوط كرد به نظر و راي مردم. باز درمورد قانون اساسي همين‌طور بعد از اينكه خبرگان قانون اساسي را تدوين كردند گفت مردم بايد راي بدهند تا اين قانون اساسي، قانون اساسي شود و پايه و اساس رفراندوم را گذاشت. يعني در حقيقت اعلام كرد كه نظر و راي مردم هست كه به حاكميت اقتدار مي‌دهد نه اينكه فقها به ذات حاكم هستند و مردم وظيفه‌شان تبعيت از آنهاست.
**اين به نظر من يك ويژگي ممتاز است. اگر كسي بخواهد برخي از ويژگي‌هاي ممتاز امام را دربيابد بايد برگردد به تفكراتي كه قبلا وجود داشته. من در مدتي كه زندان بودم يك كتابي را از آقاي حسين آباديان در رابطه با نظام قدمايي اندیشه و اندیشه مشروطه خواندم. تحليل كرده در بين علمايي كه آن موقع وجود داشتند چه ديدگاه‌هايي در زمينه حكومت يا حاكميت اسلام وجود داشته. وقتي آدم آن انديشه‌ها را مي‌خواند تازه پي مي‌برد كه چقدر انديشه امام جلو بوده است.
يعني شما يك موقع امام را مقايسه مي‌كنيد با يك‌سري روشنفكران كه در جوامع ديگر هستند و يك موقع امام را مقايسه مي‌كنيد با سلف خودش. امام خيلي نوآور و پيشرو بوده اند. آدم وقتي اين مقايسه صورت مي‌گيرد مي‌فهمد. چون شما يك موقع هست كه جامعه ايران را با جامعه دموكراتيك غربي مقايسه مي‌كنيد. يك‌سري مفاهيم آنجا پذيرفته شده و پذيرفته‌شدن آنها هم يك سیر تاريخي دارد. اين‌طور نبوده كه آنها هم خيلي راحت اينها را به عنوان يك مباني در فرهنگ سياسي – اجتماعي خودشان بپذيرند. آنها هم كش و قوس زياد داشتند ولي آن دوره را سپري كردند و آمده اند جلو. ولي امام در حقيقت در جامعه‌اي مثل جامعه ما از حوزه بيرون مي‌آيد و حرف‌هايي مي‌زند و روش‌هايي به كار مي‌گيرد و تفكراتي را مطرح مي‌كند كه اينها خيلي نوآورانه است و خيلي جلوتر از بقيه است. وقتي آدم اينها را مي‌ خواند می فهمد كه قبلا چه حرف‌ها و انديشه‌هایي وجود داشته و سپس انديشه امام را مي‌بیند آنگاه منزلت و قدر انديشه امام را بهتر مي‌فهمد. ما مي‌دانيم آنچه كه در غرب هست متناسب با جامعه خودشان است و لزوما الگويي كه در غرب پذيرفته شده الگوي مناسبي براي جامعه ما نيست ولي امام با درك همه اين مسايل الگوي مناسب براي جامعه ما را مطرح كرد كه البته الان به دليل تجربه‌هاي منفي عینی كه به وجود آمده متأسفانه اينها هم زيرسوال رفته اند. ولي مي‌شود گفت كه براي جامعه ايراني بايد يك الگوي بومي داشته باشيم، اين الگوي بومي ما خيلي متاثر از انديشه‌هاي امام خواهد بود و اين‌طور نيست كه کسانی بديهي تلقي بكنند كه دموكراسي به شيوه غرب يك روش و راه‌حل نهايي است و هر جامعه‌اي كه مي‌خواهد رو به آينده حركت بكند حتما بايد از اين مسير بگذرد. ما مي‌دانيم دموكراسي به شيوه غرب عيب و ايراد زياد دارد ولي فعلا به عنوان بهترين گزينه مطرح مي‌شود. ما منكر نيستيم كه دموكراسي گزينه مطلوبي براي بشر امروز براساس درك امروزش است ولي اين دموكراسي متناسب با شرايط بومي هر كشور كه براساس فرهنگ و اعتقادشان عمل مي‌كنند بايد بومي شود تا بتواند كاركرد مثبت خودش را داشته باشد. آنچه كه امام مطرح كرد در حقيقت يك جهش بسيار بزرگ در جامعه بومي ايران بود براي رسیدن به دموكراسي و آزادي در بستر انديشه دينی.
*به عنوان سوال دوم مي‌خواستم از نوع ارتباط و نوع نگاهي كه نسل جوان و دانشگاهي دهه 60 به خصوص طيف سياسي آن در دانشگاه‌ها كه در راس آن دفتر تحكيم وحدت و خود انجمن‌هاي اسلامي بودند كه شما در كش و قوس آن فعالیت ها بوديد و عضو شوراي مركزي تحكيم و عضو شوراي عمومي تحكيم بوديد نوع نگاه و رابطه اين جريان با امام و تلقي آنها از فعاليت سياسي در جامعه‌اي كه رهبري آن توسط يك شخصيت محبوب اين نسل به نام امام خميني (ره) است چگونه بود؟
انقلاب اسلامي آخرين انقلاب اصيل در جهان بوده، بعد از انقلاب اسلامي و بعد از فروپاشي شوروي ديگر انقلابي به سبك آن انقلاب‌هاي قرن بيستم نداشتيم و نديديم و اين تحولاتي كه بعدا در كشورهاي مختلف رخ داده متفاوت است. اينها يك حركت‌هاي اصلاحي است يا حداكثر به تعبیر آقای جلائی پور "اصقلاب" است يعني تركيبي از اصلاحات و انقلاب. ولي آنچه كه در انقلاب اسلامي رخ داد يك انقلاب تمام عيار بود كه همه جنبه‌هاي زندگي جامعه را تحت تاثير خودش قرار داد فقط رفتن و جابه‌جايي حاكمان نبود خيلي چيزهاي ديگر هم عوض شد. بنابراين وقتي ما داريم راجع به امام صحبت مي‌كنيم به عنوان رهبر انقلاب صحبت مي‌كنيم، رهبر آخرين انقلاب بزرگ و اصيل بشر كه در قرن بيستم اتفاق افتاد.انقلاب در آن زمان ارزش بود اما امروز در شرايطي هستيم كه انقلاب، دیگر پذيرفته شده نيست و مردم خيلي سراغ انقلاب نمي‌روند تعريف مناسبات مربوط به دوران انقلاب يك مقدار دشوار است به خصوص براي نسل جوان. ولي امام به عنوان يك رهبر، یک انقلابي تمام عيار بود. اين تمام عيار بودن باعث جذب جوانان نسبت به او مي‌شد اين معيارهاي تمام عيار يعني اينكه رهبري آماده باشد كه خودش را آماده كند براي هدفي به عنوان يك اصل كلي و علاوه بر اين تغييراتي كه در جامعه به وجود مي‌آورد تغييرات ريشه‌اي و بنيادين باشد با حذف مجموعه‌هايي و با جايگزيني مجموعه‌هاي ديگر توام باشد چون در انقلاب حذف صورت مي‌گيرد نه اصلاح. در آن زمان آن انقلاب بود و امام هم اين نوع رفتار انقلابي را تمام و كمال انجام مي‌داد و به همين دليل جوانان‌هاي انقلابي شيفته ايشان بودند چون ايشان در رفتار انقلابي خودش جدي بود و اهل سازش نبود. در زمان انقلاب سازش يك امر نامطلوبي است در حالي‌كه امروز سازش يك امر نامطلوب تلقي نمي‌شود. بنابراين در آن دوران امام به دليل بيان و رفتار انقلابي كه داشت در دل جوانان جا داشت و جوان‌ها او را خيلي قبول داشتند و از او تبعيت مي‌كردند از جمله دانشجويان همان موقع كه در حقيقت جزو نخبگان بودند. دانشجويان در زمان انقلاب جزو طبقات ممتازه جامعه بودند، يعني هر كسي كه دانشجو بود خودبه‌خود اعتبار داشت. دانشجو بودن منشا اعتبار بود، منشا احترام بود، منشا امتياز بود به دليل اينكه ما 180 هزار دانشجو در جامعه، جامعه 36 ميليوني، آن موقع بيشتر نداشتيم و اين جمعيت خيلي كوچكي بود و رقابت در كنكور خيلي سخت بود و كساني كه به دانشگاه راه پيدا مي‌كردند معنايش اين بود كه زندگي‌اش متحول مي‌شود و آينده‌شان بهتر مي‌شود و اوايل انقلاب هم دانشجو چنيين منزلت و اعتباري داشت و اين دانشجويان خودشان را در پيوستگي با رهبر انقلاب كه امام بود تعريف مي‌كردند و عنوان خط امام هم ابتدا توسط دانشجويان پيرو خط امام مطرح شد به اين صورت كه الان شناخته شده است يعني تبعيت از امام به شكل كامل. همانطور كه گفتم امام اظهار اعتمادي شگرف به مردم مي‌كرد که موجب اعتماد متقابل مردم به او بود.آن موقع دانشجويان یک قشر ممتاز بودند و مثل الان نبود كه آنقدر دانشجو زياد باشد كه از قدر و منزلتش كم شده باشد، يك رابطه متقابلي بود و دانشجويان خيلي امام را قبول داشتند چون در رفتار و كردار و گفتار امام نقص نمي‌ديدند.
مي‌ديدند امام هر جايي صحبتي كرده درست بوده و با معيارهاي‌شان جور درمي‌آمد. یک ويژگي‌ كه امام داشتند اين بود كه درستی هر رفتار و گفتاري را ارجاع مي‌دادند به معيارها نه به اشخاص، اتفاقا دانشجويان ارادتشان به امام نه به عنوان اين بود كه امام را معيار درستي و نادرستي هر چيز بدانند معيارهايي براي درستي و نادرستي هر فكر يا رفتاري داشتند و امام را منطبق با آن معيارها مي‌ديدند و به همين دليل ارادتشان يك ارادت آگاهانه بود. هيچ‌كسي به خاطر تبعيت از امام عقلش را تعطيل نمي‌كرد. امام همه را دعوت مي‌كرد به اينكه از عقلشان استفاده بكنند و اينهايي كه از عقلشان استفاده مي‌كردند در روند استفاده از عقل به تبعيت از امام مي‌رسيدند نه در روند تعطيلي عقل كه اين به نظر من يك وجه ممتازي بود كه باعث مي‌شد جوان دانشجو احساس كند يك‌بار مسووليت سنگيني بر دوشش است. من گاهي براي فرزندان خودم تعريف مي‌كنم. مثلا به پسرم كه 20 سالش بود مي‌گفتم من سن تو كه بودم اين افكار در ذهنم بود در حالي‌كه وقتي من اين را براي او مي‌گويم برايش قابل هضم نيست كه يك جوان 20 ساله آنقدر افكار بزرگي داشته باشد. اينها چيزي بود كه امام و جريان انقلاب كه امام آن را رهبري مي‌كرد به ما داده بود، يعني ما در سن 20 سالگي افكار، ايده و نظراتمان خيلي بزرگ‌تر از آن چيزي بود كه انتظار مي‌رفت يك جوان 20 ساله داشته باشد. به همين دليل هم دانشجويان كه معمولا در محدودۀ سني 20 سال و شايد كمتر هم بودند به هيچ‌وجه اين احساس را نداشتند كه كسي بايد دستشان را بگيرد و راهشان ببرد بلكه هر كدامشان براي خودشان يك رهبر بودند. منتها رهبري آنها در امتداد رهبري امام بود. در دانشگاه‌ها اين قضيه خيلي بارز بود يعني دانشجويان احساس مي‌كردند كه خودشان را در ارتباط مستقيم با امام مي‌ديدند. من يادم است كه آن موقع حزب جمهوري اسلامي كه تشكيل شده بود دانشجويان خيلي علاقه نشان نمي‌دادند كه بروند عضو حزب شوند، پيوستگي مستقيم خودشان با امام را ترجيح مي‌دادند به اينكه بروند و در قالب يك حزبي بگنجند و علتش هم اين بود كه ابعاد خود را خيلي بزرگتر مي‌ديدند يعني احساس مي‌كردند در دانشگاه مستقيما به امام وصل هستند. هر كدام از دانشجوياني كه خودش را با امام نزديك احساس مي‌كرد همان‌قدر هم احساس مي‌كرد امام به او نزديك است. اين احساس دوطرفه برقرار مي‌شد و يك اعتماد به نفس بالايي را به دانشجويان مي‌داد كه نمونه آن را در تسخير لانه جاسوسي آمريكا مي‌بينيد كه حركت بزرگي از جانب دانشجويان انجام مي‌شود نه به عنوان اينكه اينها خواسته باشند كاركردي مثل گروه فشار را داشته باشند كه از حمايت و رانت برخوردار باشند براي انجام حركتي. آنها به هيچ‌وجه چنين تضمين‌هايي را نداشتند آنچه كه به آنها براي انجام اين حركت اعتماد به نفس مي‌داد همان اعتماد به نفسي بود كه به لحاظ پيوستگي بااندیشۀ امام پيدا كرده بودند آن هم بر مبناي عقلانيت نه بر مبناي تعطيل كردن عقل.
*‌ مي‌توانيم جمع‌بندي كنيم و بياييم اين را بگوييم چطور مي‌شود يك جوان بين 20 تا 30 ساله نماينده مجلس بوده، استاندار بوده، فرمانده جنگ در جنگ بوده، به قولی تسخيركننده لانه جاسوسي امریکا بوده البته نه فقط در يك اقدام احساسي و هزار كار ديگر كه جوانان دهه 60 انجام مي‌دادند. رمز اينكه اين نسل به خودش اجازه مي‌داد وارد اين نفش فعال اجتماعي شود يكي‌اش اين بوده كه به تبع امام احساس مي‌كرده كه اين قدرت ذاتي را پيدا كرده، درست است؟
اين رشد تفكر و انديشه بود كه از طريق آموزه‌هاي امام به آنها منتقل شده بود. الان هم ممكن است كساني باشند كه چنين ادعايي داشته باشند و دست به كارهاي خطير هم بزنند و ادعا كنند كه ما در تبعيت از رهبري داريم اين كارها را انجام مي‌دهيم اينها در حقيقت كساني نيستند كه داراي تحليل و تفكر باشند اينها كساني هستند كه عقل را تعطيل كرده اند، در شرایط استقرار نظام و حاکمیت قانون آن را زیر پا گذاشته و با اشاره انگشت كساني به اين طرف و آن طرف مي‌روند در حالي كه آن موقع اين‌طور نبود دانشجويان بر مبناي تفكر و تعقلشان پيرو امام شده بودند و با امام در ارتباط بودند و دارای تحليل‌هاي‌ سیاسی و اجتماعی مستقل بودند، وابسته به انگشت اشاره كسي نبودند ولي خودشان را هم‌جهت با امام مي‌ديدند به خاطر اينكه تحليل‌هاي امام را بر اساس معیارهای پذیرفته شده دوران انقلاب صحیح دیده و مي‌پذيرفتند. گاهي در بحث‌هايي كه در مورد موضوع ولايت فقيه صورت مي‌گيرد از جمله ماه پیش که با جمعي از دانشجویان بسيجي دانشگاه تهران نشستی داشتیم اين بحث مطرح می شود که آیا تبعيت از ولايت فقيه به معناي تبعيت از معيارهایی است که در یک شخص متجلی ست یا تبعیت از یک شخص است ولو با معیارها سازگار نباشد.
شما خاطره‌اي را نمي‌خواهيد تعريف كنيد از ملاقات حضوري‌تان با حضرت امام؟
من يك‌بار بيشتر ملاقات خصوصي با امام نداشتم كه آن هم به همراه آيت‌الله شبيري زنجانی بود، البته ملاقات با امام را قبل از انقلاب دو بار در مدرسه رفاه رفته بودم و بعد از انقلاب چندين بار به در بند و جماران به ديدن ايشان رفته بودم. يك‌بار آقاي شبيري آمده بودند منزل ما ایشان قصد داشتند بروند خدمت امام. من هم همراهشان شدم. آقاموسی(شبیری)بودند و فرزندشان محمد آقا که هم سال من بود و يكی از دوستانشان بنام دكتر شهاب كه ماشين داشتند و من كه 4 نفري به ديدن امام رفتيم. حاج احمد آقا خيلي احترام گذاشت و بدون هيچ‌گونه مراقبت و حافظتي ما را پيش امام برد (حتي بازرسي بدني هم نكردند) آنقدر امام براي آقاي شبيري احترام قايل بود كه به همراهان هم احترام مي‌گذاشتند وقتي آقاي شبيري من را به امام معرفي كرد امام تفقدی کردند و گفتند آينده اين مملكت به دست شما جوان‌هاست و آن ديدار جوري بود كه من تا دو روز احساس مي‌كردم روي زمين راه نمي‌روم. احساس مي‌كردم روي هوا راه مي‌روم. آن ديدار يك ديدار سياسي نبود يك ديدار عاطفي بود و امام نسبت به آقاي شبيري ابراز علاقۀ بسیار كردند، امام با پدر آقاي شبيري رفاقت داشتند و از آن جهت هم به آقاي شبيري خيلي احترام مي‌گذاشتند.
*‌ در جمع تحكيم؟
به اين شكل نه، دیدار خصوصی در زمانی که من در مرکزیت بودم، نداشتيم. البته اواخر عمر شريف امام ما رفتيم با حاج احمد آقا صحبت كرديم و تقاضا كرديم كه ديداري با امام داشته باشيم، حاج احمد آقا گفتند د يدار نمي‌شود ولي شما نامه‌اي بنويسيد كه من بدهم به امام در حاشيه آن براي شما چيزي بنويسند. آن موقع مرسوم بود. مثلا آقای مشكيني، جامع مدرسين و چندين نفر نامه اين‌طوري نوشته بودند و امام در حاشيه براي تاليف قلوب چيزهايي مي‌نوشتند. ما قدری تأخیر كرديم و ناگهان امام بیمار شدند و تحت عمل جراحي قرار گرفتند و اين كار صورت نگرفت ولي مدتي كه من دفتر تحكيم بودم ديدار خصوصي با امام نداشتيم كه حداقل من در آن شركت داشته باشم. دوستان دفتر تحكيم ابتدا خيلي از امام تقاضا ‌كردنده بودند كه در دفتر تحكيم نماينده بگذارند كه ابتدا امام زير بار نمي‌رفتند، بعد كه دفتر تحكيم خيلي اصرار كرد امام گفتند شما چه كسي را پيشنهاد مي‌كنيد دوستان گفته بودند آقاي موسوي اردبيلي را. امام هم گفته بودند ايرادي ندارد اگر آقاي موسوي قبول كند من ايشان را به عنوان نماينده خودم مي‌گذارم ولي وقتي بچه‌هاي تحكيم به آقاي اردبيلي مراجعه كردند ايشان نپذيرفت. ايشان اساسا با اينكه كسي به عنوان نماينده امام از جايي مراقبت كند موافق نبود، نه اينكه نپذيرند كه در دفتر تحكيم نماينده باشند نمي‌پذيرفت كه نماينده امام در جايي باشد.
ایشان مي‌گفتند هر كسي خودش عقل دارد و لزومي ندارد نماينده امام بالاي سر كسي باشد. ابتدا هم كه دفتر تحكيم تشكيل شد يك شوراي نظارت كه منصوب امام باشند مطرح بود كه عملا پا نگرفت يك شوراي هفت نفره بود كه مثلا آقاي بني‌صدر، آقاي خامنه‌اي و... جزوشان بودند.
*آيا شما معتقد هستيد شخصيت و چهره انديشه‌اي امام امروز بدرستی معرفی شده است؟
متاسفانه اکنون بعضاًعملكرد مسوولان و كساني كه در راس مناصب حكومتي هستند به گونه‌اي است كه انديشه امام را زير سوال برده و ضربه اساسي به تفكرات امام زده است. يعني مردم و بخصوص جوانانی كه نه با معيارهاي انديشه‌اي نظام بلكه با عملكرد حاكمان مواجه هستند و بر اساس ادعا و تبلیغات آنها تلقي می کنند که این گفتار ها و رفتار ها برگرفته از تفكر امام است در نظرشان زير سوال رفتن مسوولان مملكت به معناي زير سوال رفتن انديشه امام شده است و متاسفانه روز به روز هم دارد شدت پيدا مي‌كند به طوري كه برخلاف آن زماني كه ما بوديم و رهبري امام بلامنازع بود و قبول داشتن امام بديهي بود، امروز برای بعضی عكس‌اش به عنوان بديهي تلقي مي‌شود و براي ما سخت شده است كه ثابت بكنيم كه چرا آن موقع آن مقدار به امام ارادت داشتيم و از امام تبعيت مي‌كرديم و همه اينها ناشي از عملكرد مسوولان است. من فكر مي‌كنم اگر در انتخابات دو سال پيش فقط يك تصميم درست گرفته مي‌شد و اجازه داده نمي‌شد كه روند اعتراضات انتخاباتی با مانع مواجه شود و سركوب شود و تبديل شود كه به يك جنبش سراسري كه مطالباتش فراتر از مطالبات انتخاباتي است، اگر يك برخورد درستي مي‌شد امروز مي‌توانستيم وضعيت بهتري را داشته باشيم و به خصوص در زماني كه تحولات منطقه‌ در راستاي حركت اصيل انقلاب اسلامي شكل گرفته است ما براحتی در كنار انقلابيون قرار می گرفتیم نه در كنار دولت‌ها و حكومت‌هاي ديكتاتور.
*حالا كه شما به اين مساله معتقد هستيد بهترين و موثرترين اقدام كه الان مي‌شود انجام داد براي باز زدودن اين غبار از چهره امام و بيمه كردن نظامي كه برخواسته از خواست مردم بوده چه مي‌تواند باشد؟
تا زماني كه اين روندي كه الان در كشور حاكم است ادامه دارد من چاره‌اي براي اين موضوع نمي‌بينم ما نمي‌توانيم خيلي راحت رفتار حكومت‌گران امروز را از انديشه امام تفكيك كنيم.
متأسفانه براي خيلي از جوانان اين روند تداوم همان انديشه امام تلقي مي‌شود و آنها تفکیک قائل نمی شوند. راهي كه وجود دارد اين است كه يك مقدار زمان بگذرد و اين رفتارهايي كه در حكومت فعلي دارد صورت مي‌گيرد اصلاح شود، آنگاه مردم پي ببرند كه آنچه كه انجام مي‌شده منطبق بر تفكرات امام نبوده يك چيز انحرافي يا بي‌اعتنايي به تفكرات امام بوده كه به اين صورت خودش را نشان مي‌داده است.
با وضعيتي كه امروز هست خيلي دشوار است که ما چهرۀ پاک و بی آلایش امام را آن طور که بوده و نه آنطور که در صدا وسیما نمایش داده می شود به مردم نشانم بدهیم. ما مواجه مي‌شويم با جوان‌هايي كه خيلي صادقانه فكر مي‌كنند، خيلي هم ما را قبول دارند و خيلي هم به ما احترام مي‌گذارند ولي حرف‌هاي ما كه در دفاع از امام مي‌زنيم، در دفاع از روند انقلاب اسلامي مي‌زنيم را درك نمي‌كنند. آخرش هم به ما احترام مي‌گذارند ولي در چشمانشان باور و قبول ديده نمي‌شود و اين براي ما سخت است كه ببينيم جواناني كه دوستشان داريم و قبولشان داريم اشتباه فكر مي‌كنند و اشتباه برداشت مي‌كنند. درك ما براي آنها سخت است و درك آنها براي ما سخت شده و اين يكي از دردهاي امروز ماست.
*به عنوان آخرين سوال برداشت شما به عنوان يك دانشجوي سياسي قبل از انقلاب استفاده از اقتدار سياسي امام در منازعات داخلي به چه ترتيب بوده و چه‌قدر احساس مي‌كرديد اين دخالت دارد در امور اجرايي كشور؟
امام يك فرد تكليف‌گرا بود نه نتيجه‌گرا. امام در هر مقطعي آنچه كه تكليفش بود را عمل مي‌كرد و خيلي ناظر بر نتيجه نبود. در بياناتشان هم هست كه ما مامور به تكليف هستيم نه مامور به نتيجه. این به معنای بی اعتنایی به واقعیات و بی اعتنایی به نتیجۀ هر اقدام نبوده است بلکه اصل این بود. اين پايه فكري امام باعث مي‌شد كه امام در تصميم‌گيري‌ها همينگونه عمل بكند. امام بعضي اوقات تصميماتي را گرفتند كه اين تصميمات بر اساس تكليف بوده و نه براساس اينكه حالا نتيجه‌اش براي كل حركت خوب يا بد است. تا زماني هم كه چيزي را تكليف احساس نمي‌كردند تحميلي هم براي ديگران نداشتند يعني وقتي كه احساس تکلیف مي‌كردند عمل مي‌كردند اما قبل از آن اين فرصت براي همه وجود داشت كه هرگونه فكر مي‌كنند يا عمل مي‌كنند، بكنند. آن هم كه امام در وصيتنامه‌شان مي‌گويند من با قلبي آرام و ضميري مطمئن از خدمت خواهران و برادران مرخص مي‌شوم اين است كه امام در محاسبه نفس خودشان مي‌ديدند كه هركجا تكليفي را احساس كرده اند به آن عمل كرده اند و خيلي ارزيابي نمي‌كردند كه آن چيزي كه حاصل شده آيا همان چيزي است كه از ابتدا مطلوب تلقي مي‌شد يا نه و اگر ما اين را درك كنيم بسياري از تصميمات امام را در برهه‌هاي مختلف مي‌توانيم درك كنيم از جمله در رابطه با بني‌صدر كه امام تا روزهاي آخر هم از بني‌صدر حمايت مي‌كرند و جايي كه احساس كردند لازم نيست حمايت بكنند آن حمايت را برداشتند و بني‌صدر هم نتوانست ادامه بدهد آن به خاطر پايگاه بسيار وسيعي بود كه امام در بین مردم داشت.
نه اينكه امام كمك بكنند به سقوط بني‌صدر بلكه همين كه ادامه حمايتشان را تكليف احساس كردند بني‌صدر هم نتوانست ادامه دهد. در رابطه با جنگ هم همينطور.
امام تا چند روز قبل از پايان جنگ گفته بودند امروز ترديد در ادامه جنگ خيانت است ولي وقتي تكليف احساس كردند كه جنگ امكان ادامه ندارد قطعنامه را پذيرفتند و به جنگ خاتمه دادند و اين نشان مي‌دهد كه آن لحظه‌اي كه احساس تكليف كردند از عواقب و تبعاتش پروايي نكردند كه نتيجه چه خواهد شد. البته خدا هم به سبب اخلاص امام کارها را درست می کرد. کما اینکه پس از پذیرش قطع نامه که امام تعبیر به نوشیدن جام زهر کردند ذره ای از محبوبیت و مقبولیت امام نزد مردم کم نشد.
*اگر مطلبي هست بفرماييد.
امام براساس معيارهاي خيلي درست و معيارهايي كه درستي‌اش ثابت شده و براي همه پذيرفته شده بود عمل مي‌كردند و يك دستاوردهايي داشتند و آنچه كه امام را تثبيت مي‌كند اين است كه مردم تا لحظه آخر عمر شريف امام او را قبول داشتند و تشييع جنازه باشكوه امام هم به اين صحه مي‌گذارد گواهی تاریخیست كه امام براساس معيارهاي پذيرفته شده‌اي كه وجود داشت عمل كردند. ممكن است كه اين معیارها اکنون دستخوش تغيير شده باشد. ما نمي‌توانيم براساس معيارهاي امروز امام را محك بزنيم. امام را براساس معيارهاي زمان خودش كه زمان انقلاب بود بايد محك بزنيم و به خصوص اينكه با انتصاب رفتارهاي خودمان به امام نبايد به امام ظلم بكنيم و نباید که بخواهیم ضعف ها و كمبودهاي خودمان را با خرج كردن از امام پوشش دهيم. چيزي كه در سال‌هاي اخير بسيار رايج شده و هر كسي كه در عرصه‌اي كم مي‌آورد سعي مي‌كند كه امام را در اعمال و گفتار و رفتار خودش شريك بكند تا بدینوسیله از امام اعتبار بگيرد ولي توجه داشته باشد یا نداشته باشد در حقيقت دارد اعتبار امام را هدر مي‌دهد و تخريب مي‌كند. دوست دار واقعی امام با رفتار و گفتار خود بر منزلت او می افزاید نه اینکه با منضم کردن خود به امام ضعف ها و نواقص رفتاری خود را بر امام بار کرده و از منزلت و اعتبار او بکاهد.

منبع: وبلاگ شخصی 


 


منصور اسانلو رهبر سندیکای کارگران شرکت واحد تهران امروز پس از حدود چهار سال زندان بر اثر فشار های بین المللی از زندان رجایی شهر کرج با سپردن وثیقه آزاد شد.

به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، منصور اسانلو رهبر سندیکای کارگران شرکت واحد تهران در حالی که در حرکت جمعی زندانیان سیاسی در زندان رجایی شهر در حال اعتصاب غذا بود به دستور قوه قضائیه با قرار وثیقه آزاد شد. آزادی این فعال کارگری همزمان با نشست سازمان جهانی کار صورت می گیرد که از روز دوشنبه این هفته آغاز شده و تا دو هفته ادامه دارد. سازمان جهانی کار همواره خواهان آزادی منصور اسانلو بوده است.

منصور اسانلو حدود چهار سال زندان را تحمل کرد و بر اثر فشار های بین المللی پیش از اتمام دوره زندان با سپردن وثیقه آزاد شد.

منصور اسانلو رئیس هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه و فعال فعال کارگری که بارها بدلیل مبارزات کارگری و تلاش برای احقاق حقوق کارگران شرکت واحد بازداشت و محاکمه گردید، در تیرماه سال ۸۶ به اتهام های امنیتی به پنج سال زندان محکوم شد.


 


حامد منتظری نوه آیت الله منتظری که از نزدیک شاهد ضرب و شتم هاله سحابی بوده است در مطلبی که به عنوان شاهد قتل وی در صفحه فیس بوک خود منتشر نموده است اعلام آمادگی کرده تا در هر دادگاه صالحه ای شهادت دهد که هاله سحابی بر خلاف ادعای رسانه های حکومت، به قتل رسیده است.

متن کامل مطلب منتشر شده در صفحه فیس بوک حامد منتظری به شرح زیر می باشد:

“ولا تکتموا الشهادة ومن یکتمها فإنه آثم قلبه و الله بما تعملون علیم

و گواهی را کتمان مکنید، و هرکه آن را کتمان کند او بی گمان قلبش گناهکار است. و خدا به آنچه می کنید داناست

اینجانب حامد منتظری به حکم صریح آیه قرآن کریم گواهی و شهادت می نمایم که در جریان تشییع پیکر مرحوم مهندس عزت الله سحابی شاهد ضربه ای به بالاتنه خانم هاله سحابی بودم که پس از آن خانم هاله سحابی به حالت غش بر زمین افتاد و فرد ضارب بلافاصله خود را در میان مامورین نیروی انتظامی و لباس شخصی که در پشت سر او بودند کشیده و از صحنه فرار نمود.

اینکه آیا خود ضربه باعث فوت ایشان شده باشد یا شوک حاصل از ضربه و اینکه در هریک از این موارد چه نوع قتلی رخ داده است قابل تشخیص اینجانب نیست اما به طور حتم ضربه در فوت ایشان تاثیر داشته است و لذا به صراحت می توان گفت که خانم هاله سحابی به قتل رسیده است.

اینجانب حاضر به تکرار شهادت فوق در هر دادگاه صالحه ای می باشم.

حامد منتظری


 


جوانان احزاب اصلاح طلب در فراخوانی از مردم دعوت کردند تا در روز شنبه ۱۴ خرداد از ساعت ۶ بعد از ظهر با در دست داشتن شمع و برای پاسداشت سومین شب شهادت هاله سحابی مقابل حسینیه ارساد حاضر شوند.

متن کامل بیانیه جوانان احزاب اصلاح طلب به شرح ذیل است:

بای ذنب قتلت

آن چه در مراسم تشییع جنازه عزت‌الله سحابی، یکی از محترم‌ترین کنشگران سیاسی ایران معاصر گذشت، ورای هر معیار انسانی و دینی است. تمسخر پیکر یک انسان تازه درگذشته از سوی کسانی که خود را مسلمان می‌نامند، در کدام دین و آیین مذموم نیست؟ این‌ها کافی نبود، دست گرفتن یک عکس خندان از پدر را در دستان هاله سحابی طاقت نیاوردند و به شهادت نوه آیت‌الله منتظری با مشت به بدن او کوبیدند و او را نقش زمین کردند.

ضربه‌ای که باعث شد این بانوی ۵۶ ساله که برای بودن بر بالین پدر در روزهای آخر عمر او، از زندان به مرخصی آمده بود خیلی زود به پدر مرحومش بپیوندد. شوک این خبر آن‌قدر سنگین بود که هنوز هم وجدان عمومی ایرانی‌ها از زیر بار آن کمر صاف نکرده است. اما ماجرا به همین‌جا ختم نشد. ساعت‌ها خانواده عزادار و داغدار سحابی زیر شدیدترین فشارهای نیروهای امنیتی قرار گرفتند تا رضایت دهند هاله سحابی شبانه و در کنار پدرش در لواسان دفن شود.

داغداری پدر، پهلوی شکسته، و دفن شبانه. این ماجرا برای بچه‌های انقلاب آشناست و مشابه آن را بارها در کتاب‌های دینی خود خوانده‌اند. ما فکر می‌کردیم این اتفاق یک بار در صدر اسلام افتاده و قرار نیست دیگر تکرار شود، دست‌کم در کشوری که سرانش برای آن واقعه تاریخی چندین روز مراسم عزاداری برگزار می‌کنند. اما برای این‌که شباهت‌ها تکمیل شود در مسجدی که خانواده و دوستان عزت‌الله سحابی برای برگزاری مراسم ترحیم اعلام کرده بودند بسته شد و به این خانواده دغدار اجازه عزاداری هم داده نشد.

مردمی که برای همدردی به طرف مسجد آمده بودند از ماموران انتظامی و لباس‌شخصی‌ها کتک خوردند و چندین نفر هم بازداشت شدند. حالا که نجابت این خانواده پاسخ درخوری از جانب حاکمان نگرفته، ما «جوانان احزاب اصلاح‌طلب» از همه مردمی که عزادار این فاجعه انسانی هستند می‌خواهیم روز شنبه ۱۴ خرداد از ساعت ۶ بعدازظهر با در دست داشتن شمع و برای پاسداشت سومین شب شهادت هاله سحابی مقابل حسینیه ارشاد تهران حاضر شوند.

ما ترجیح می‌دادیم که حسینیه ارشاد که دهه‌هاست مامن نیروهای ملی-مذهبی است و بارها شاهد سخرانی عزت‌الله سحابی و دختر شهیدش در این مکان بوده‌ایم میزبان خیل جوانان عزادار باشد، اما حالا عزایمان را به خیابان شریعتی می‌اوریم و این تجمع را در فاصله پل سیدخندان و خیابان میرداماد برگزار خواهیم کرد.
 


 


دکتر مصطفی معین در پیامی که به مناسبت فقدان مهندس عزت الله سحابی و شهادت هاله سحابی منتشر کرده است، درگذشت این نمونه‌های اخلاق و اندیشه را به خانواده سحابی،دوستان و دلبستگان آنان، جامعه سیاسی، علمی و فرهنگی و عموم ملت ایران تسلیت گفت

متن کامل پیام تسلیت دکتر مصطفی به شرح زیر است :

بسم الله الرحمن الرحیم

فقدان مهندس عزت‌الله سحابی برای همه آنان که به راستی درد دین و دغدغه ایران دارند، ضایعه‌ای جبران‌ناپذیر است. آنچه اندوه این مرگ حسرت‌بار را مضاعف کرد، شهادت مظلومانه دختر دردمند و اندیشمندش، هاله سحابی بود که در قفای پدر رفت و همه وجدان‌های بیدار را داغدار کرد.

خاندان سحابی از حداقل هشت دهه پیش تا کنون به راستی عزت ایران بوده‌اند. مرحوم دکتر یدالله سحابی که از پایه‌گذاران دانش نوین زمین‌شناسی در ایران بود، در حوزه دین و سیاست نیز از جمله نام‌آوران پارسا و فداکار و ثابت‌قدم بود و روان‌شاد مهندس عزت‌الله سحابی تلفیقی موزون از اخلاق و سیاست، روشنفکری و مردم‌گرایی و ایمان و مقاومت در برابر جلوه‌های گوناگون استبداد بود.

مهندس سحابی در همه عرصه‌های مبارزه سیاسی و اجتماعی ایران در شصت سال گذشته حضوری مسئولانه، اخلاقی و روشنگرانه داشت و در عین حال متفکری مجرب در حوزه‌های اندیشه، اقتصاد، سیاست و تاریخ ایران بود.

آنچه بر درخشندگی این چهره تابناک دینداری و ایران‌دوستی می‌افزود، حضور متواضعانه و فعالانه او در جبهه‌های گوناگون دفاع از آزادی و عدالت و حقوق مردم بود. در مسیر اصلاحات همیشه حاضر بود و بی هیچ ادعا و چشمداشتی گام برمی‌داشت و به رغم بیماری و کهولت و تحمل رنج‌ها، محدودیت‌ها و سختی‌های بسیار، خستگی‌ناپذیر بود.

حمایت عملی او از تشکیل ” جبهه دموکراسی و حقوق بشر” در انتخابات نهم ریاست جمهوری و فعالیت‌های صادقانه و صمیمانه‌اش در پیشبرد اصلاحات، دموکراسی و حقوق بشر نمونه‌هایی از این اندیشه و رفتار پسندیده و به ‌یاد ماندنی اوست.

شادروان هاله سحابی نیز فرزند صبر و مادر صلح بود؛ قرآن‌پژوهی را با مهربانی و عشق به مردم در هم آمیخت و تصویری ماندگار از زن مسلمان در این دوران به یادگار گذاشت.

من درگذشت این نمونه‌های اخلاق و اندیشه را به خانواده عزیز سحابی، بویژه دوست و همکار قدیمی جناب آقای دکتر تقی شامخی، همه دوستان و دلبستگان آنان، جامعه سیاسی، علمی و فرهنگی و عموم ملت ایران صمیمانه تسلیت می‌گویم.

دکتر مصطفی معین
 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته