دکتر محمد جواد مرادینیا(جماران): جایی خوانده بودم که مهندس عزتاله سحابی از جمله معدود زندانیانی بوده است که در خرداد و تیر ۱۳۴۲ پس از آن که که امام خمینی بازداشت و به زندان پادگان عشرتآباد تهران منتقل میشود.
در یکی از سلولهای آن جا محبوس و برای مدتی با وی هم بند بوده است. از آن جا که اطلاع چندانی از اوضاع و احوال امام خمینی در روزهای تحمل زندان ستمشاهی برجای نمانده علاقهمند شدم به دیدن این پیر مبارزه و زندان رفته و دیدههایش از آن روزهای دور را به گوش بشنوم. از این رو در بعد از ظهر یکی از روزهای نسبتاً گرم اوایل خرداد ۱۳۸۵ به همراه دوستی، راهی دفتر مهندس شدیم. از میدان هفتم تیر تا دفتر مهندس در یکی از فرعیهایی که این میدان را به خیابان بهار وصل میکند راه چندانی نبود. تعدادی پله را به اندازه یک طبقه پشت سرگذاشته وارد دفتر شدیم. مهندس در اتاقی کوچک و بسیار ساده انتظارمان را میکشید. سلام کردیم، پاسخ داد و همزمان تلاش کرد برای احترام از روی صندلی برخیزد که با خواهش اجازه ندادیم؛ همان اول کار معلوم شد که از ناراحتی کمر و مفاصل رنج میبرد.
نشستیم؛ پس از احوالپرسی مختصر و تعارفتات معمول، گفت که مدتی است حال جسمی خوبی ندارم و ترجیح می دهم بیشتر در خانه بمانم. امروز هم فقط به خاطر شما از لواسان به این جا آمدهام. تشکر کرده و رفتم سراصل مطلب.
گفتم آقای مهندس، شما لطف کردید و چند سال پیش خاطرات مفصل زندگی و مبارزاتتان را برای دوستان، بازگو کردید و امروز خدمت رسیدهایم تا فقط درباره امام خمینی، به ویژه خاطراتتان از روزهایی که با ایشان در زندان عشرتآباد هم بند بودید را بشنویم. مقدمتاً بفرمایید که اصلاً کی و چگونه با نام امام آشنا شدید؟
مهندس که در پس خطوط چهره، موی سپید و نگاه عمیق او میشد درپای سالیان دراز مبارزه و زندان و تبعید را دید پاسخ داد: اولین باری که ما خدمت امام رسیدیم بهمن سال ۱۳۴۱ به هنگام نهضت علما بود، زمانی که انقلاب سفید شاه مطرح بود و گروهها خیلی فعال بودند و هجوم میآوردند که به دیدار امام بروند. چون آقای خمینی در بین مراجع آن زمان از همه جدیتر بود، ما هم که آن موقع جوان بودیم و جدیت، تندی و صراحت را دوست داشتیم و خیلی به ایشان علاقه داشتیم به همراه چندین تن از اعضای انجمن اسلامی مهندسین خدمت ایشان رفتیم.
پرسیدم از جزئیات آن دیدار آیا چیزی به یاد دارید، مثلاً شما چه گفتید، امام چه گفت یا هر چیز دیگر؟
پاسخ داد: بله، اتفاقاً سؤالات سیاسی خوبی از ما پرسیدند. مثلاً این کارت الکترال چیست؟ مهندس ادامه داد: امام به من هم کمی توجه بیشتری نشان دادند. علت آن این بود که آقا اندکی آشنایی با پدرم [دکتر یدالله سحابی ] داشتند. آن موقع پدرم زندان بود آقا احوال ایشان را هم پرسیدند. این اولین دیدارم با ایشان بود. دیگر خدمتشان نرسیدم تا تیرماه ۱۳۴۲ یعنی تقریباً شش ماه بعد. از مهندس پرسیدم جمع شما چند نفر بود و آیا نام همراهانتان را به خاطر دارید ؟ و او جواب داد: شش هفت نفر بودیم، اسم همه را یادم نیست ولی میدانم که آقایان معینفر، بستهنگار و مهندس کتیرایی در آن جلسه حضور داشتند.
پرسیدم، شش ماه بعد، یعنی تیر ۱۳۴۲ که امام زندانی بودند چگونه توانستید ایشان را ببینید؟
مهندس گفت: در زندان، زندان عشرتآباد.
از مهندس خواستم تا قبل از پرداختن به ماجرای زندان، مقدمات آن را هم برایمان بگوید ؛ مثلاً این که کِی بازداشت شد؟ ۱۵ خرداد کجا بود؟ از آن روز چه به یاد دارد و مسائلی از این است.
پاسخش این بود: روز ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ ما در زندان «کمیته مشترک» در میدان توپخانه بودیم که سروصدا و شعارهای مردم و صدای تیراندازی را میشنیدیم، ما خیلی شوریده حال بودیم. دوستان زندانی، هرکدام یک حالی داشتند، کی گریه میکرد، یکی نماز میخواند، یکی زیارت عاشورا میخواند، خلاصه شورو عشق عجیبی داشتیم که انقلاب در حال شروع شدن است. در آن روز عده ای از مردم را که دستگیر کرده بودند آوردند به زندان موقت ولی بلافاصله ما را به زندان مقر منتقل کردند؛ جایی که پدرم و دوستانش، آقای مهندس بازرگان و دیگران بودند. در آن جا ما اعلامیهای در اعلام همبستگی با قیام ۱۵ خرداد نوشتیم و بیرون فرستادیم که او رفت. بعد از آن، روز سوم آمدند، بنده را جدا کردند و به زندان عشرت آباد بردند. آن موقع زندانیهای عشرتآباد بیشتر روحانیون بودند مانند آقای خلخالی و دیگران.
خب، امام را کی به آن جا آوردند؟
چند روزی گذشته بود و زندان خیلی خالی و خلوت شده بود و در راهروها و سلولها کسی دیده نمیشد ظاهراً همه را به جز من از آن جا برده بودند. یک روز متوجه شدم که آقای خمینی و آقای حسن قمی را به آن جا آوردهاند.
آیا امام و آیت ا… قمی هم توی سلول بودند؟
نه، دوتا اتاق بزرگ در حیاط عشرت آباد بود که الآن آنها را خراب کردهاند. جلوی این اتاقها پرده حصیری کشیده بودند. به گونهای که داخل آن دیده نمیشد. آقای خمینی در یکی از آن اتاقها و آقای قمی هم در اتاق دیگر زندانی بودند. یک نگهبان هم بین دو اتاق مواظبت میکرد.
رفتا امام و آیت ا… در زندان چگونه بود و متقابلاً مأموران چه رفتاری با آنها داشتند؟
حاج آقا حسن کمی شلوغ میکرد، ماموران را صدا میزد و اوقات تلخی میکرد، اما امام خیلی خیلی آرام بود. یادم است آن موقع ایشان آن قدر اقتدار داشت که وقتی کاری داشت کسی را صدا نمیزد، فقط قاشق اش را به کاسهاش میزد ( مثل زنگ) و آن گاه مأمورین میدویدند و میآمدند. همه مأموران احترامش را نگه میداشتند.
از مهندس پرسیدم آیا اجازه ارتباط با امام به شما یا به آقای قمی داده میشد؟ مهندس پاسخ داد: نه، هیچکس اجازه نداشت به اتاق امام رفت و آمد کند. من هم فقط از بالای در قدیمی سلولم که به حیاط مشرف بود، بیرون را میدیدم.
از مهندس خواستم تا محیط زندان را مانند تعداد سلولها، نوع رسیدگی به زندانیان، امکانات آن جا و مسائلی از این دست را برایمان توصیف کند و او گفت:
«ساختمان زندان، قدیمی بود، اداره آن هم در دست اداره رکن ۲ ارتش (اطلاعات) بود. زندان ۲۲ یا ۲۳ سلول درشت که همه در یک ساختمان واقع بود. راهروی زندان شکل نعل اسبی داشت و سلولها هم در دوطرف آن. سلول من سرپیچ واقع شده بود و می توانستم حیاط را هم ببینم. کف سلول ها هم غیر مسطح بود یعنی نصف آن مسطح زمین و نصف دیگرش حدود نیم متر بالاتر وحالت سکو داشت. سلولها آن قدر قدیمی بودند که وقتی میخوابیدم، میدیدم که مارمولکها از روی سینهام رد میشدند.»
پرسیدم وضع بهداشت و غذای زندان چگونه بود؟
مهندس سحابی پاسخ داد: زندان یک شیر آب داشت که وسط حیاط و کنار حوض آن بود، توالت هم کنار حیاط بود. هفتهای یک بار هم ما را به بیرون از محدوده زندان (داخل کوچه پادگان) به حمام میبردند اما من از آن سه ماهی که آن جا بودم، غیر از آن میآمدم کنار حوض و با آب سرد خودرا میشستم.
غذا هم، همان غذای سربازها بود که با قابلمه میآوردند و در کاسه زندانیها میریختند. اما برای من از باشگاه افسران غذا میآوردند که کیفیت بهتری داشت. برای امام هم از همین غذا میبردند. از بیرون هم به هیچوجه نمیگذاشتند که غذا بیاورند، چون اصلاً ملاقاتی در کار نبود.
پرسیدم، چرا برای شما از باشگاه افسران غذا میآوردند؟
پاسخ داد: «چون که اولاً سن من از بقیه بیشتر بود و ثانیاً مهندس بودم، ثالثاً نفر چهارم نهضت آزادی بود یعنی پس از آقای بازرگان، آقای طالقانی و پدرم، بنده چهارم بودم، لذا ملاحظه ما را میکردند.»
با سروقت سؤالهایی از اوضاع و احوال امام رفتم و پرسیدم لباس امام در زندان چه طور بود؟ لباس رسمی میپوشیدند یا چیز دیگر. و پاسخ شنیدم: «با لباس روحانی بودند، عمامهشان همیشه روی سرشان بود و پیراهن بلندی که با شلوار میپوشند برتن داشتند»
در سلول امام مثل بقیه سلولها باز بود یا بسته؟
«باز بود، ولی پرده حصیری جلویش کشیده شده بود و از بیرون چیزی دیده نمیشد. مأموران هم معمولاً در فضایی که بین اتاق امام و آقای قمی وجود داشت مینشستند. بارها و بارها دیدم که مأموران بسیار به امام احترام میگذاشتند.»
پرسیدم روز انتقال امام از زندان هم شما آن جا بودید؟ چه دیدید؟
مهندس به یادآورد که «روزی» محوطه زندان کمی شلوغ شد. معلوم بود مقاماتی از بیرون آمدهاند (بعداً فهمیدم سرلشگر پاکروان، رئیس ساواک آمده) آقای خمینی و آقای قمی را به ساختمان اداری زندان برده و پس از ساعتی برگرداندند. بعد دیدم که آقایان بقچه لباسایشان را برداشته و از زندان خارج شدند.
روز بعد رفتم سرحوض که وضو بگیرم، دیدم سرگروهبان زندان نشسته و سرش را پایین انداخته برای مأمور دیگر تعریف میکند که من دیشب رفتم و خبر آزادی آقا را به اهل محل دادم. با افتخار و خوشحالی هم داشت تعریف میکرد. گذشت و ما امام را دیگر ندیدیم تا سال ۵۷ در پاریس.
گفتوگو با مهندس ادامه یافت و او خاطراتی از تداوم حبساش در زندانهای تهران و برازجان تا سال ۱۳۴۶، همبندی با پدر، آزادی از زندان و ادامه مبارزه، مسافرت به پاریس و انتقال پیامهایی از برخی بزرگان انقلاب در داخل کشور به امام، عضویت در شورای انقلاب، چگونگی اداره شورای انقلاب توسط آیت ا… بهشتی و آیت ا… طالقانی تدوین قانون اساسی و نظر امام در آن باره و ….. را برایمان بازگفت.
از مهندس در باره آخرین دیدار و آخرین خاطره اش از امام پرسیدم که پاسخ داد: «در بهار سال ۱۳۵۹، در آخرین جلسات شورای انقلاب خدمت امام میرفتیم و بحث میکردیم. آن موقع من رئیس سازمان برنامه و بودجه هم بودم. امام در جلسات به من میدان میدادند تا حرف بزنم. ایشان خیلی خوب با ما برخورد میکردند. مهندس پس از کمی تأمل در باره آخرین خاطره گفت؛ «آخرین خاطره هم که آقای موسوی اردبیلی برایم نقل کرد این بود که گفتند امام در اواخر عمرشان به من (موسوی اردبیلی) توصیه کردند که بعداز من این دکتر سحابی و پسرش را اذیت نکنند، من به اینها اطمینان دارم …… »
مهندس سحابی در آخر و در پاسخ این سؤال که «امام از نظر شما چطور رهبری بودند؟» گفت: ایشان رهبری به معنای واقعی «رهبر» بود. یعنی جریان انقلاب را از سال ۱۳۴۲ حقیقتاً پایه ریزی و هدایت کرد تا این که بدون هیچگونه جنگ و خونریزی انقلاب را به پیروزی رساند. آن موقع نگرانی وجود داشت که گروههای مسلح و چریکها در ایران وضعیتی مانند ویتنام ایجاد کنند. راهپیماییهای سال ۵۶ و ۵۷ واقعاً چیز عجیبی بود. تظاهرات ۵۰ یا ۶۰ هزار نفری دیده بودیم اما تظاهرات میلیونی (مثل راهپیمایی عاشورای ۵۷ ) را واقعاً ندیده بودیم. امام آنها را رهبری کرد، ایشان شوری در ملت ایجاد کرد … امام نمونه نداشت. من امام خمینی را آدم بزرگی میدانم.
منبع: سحام نیوز
ندای سبز آزادی: منصور اسانلو رهبر سندیکای کارگران شرکت واحد تهران امروز پس از حدود چهار سال زندان بر اثر فشار های بین المللی از زندان رجایی شهر کرج با سپردن وثیقه آزاد شد.
منصور اسانلو رهبر سندیکای کارگران شرکت واحد تهران در حالی که در حرکت جمعی زندانیان سیاسی در زندان رجایی شهر در حال اعتصاب غذا بود به دستور قوه قضائیه با قرار وثیقه آزاد شد.
به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، آزادی این فعال کارگری همزمان با نشست سازمان جهانی کار صورت می گیرد که از روز دوشنبه این هفته آغاز شده و تا دو هفته ادامه دارد. سازمان جهانی کار همواره خواهان آزادی منصور اسانلو بوده است.
منصور اسانلو حدود چهار سال زندان را تحمل کرد و بر اثر فشار های بین المللی پیش از اتمام دوره زندان با سپردن وثیقه آزاد شد.
منصور اسانلو رئیس هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه و فعال فعال کارگری که بارها بدلیل مبارزات کارگری و تلاش برای احقاق حقوق کارگران شرکت واحد بازداشت و محاکمه گردید، در تیرماه سال ۸۶ به اتهام های امنیتی به پنج سال زندان محکوم شد.
ندای سبز آزادی: زندانیان اعتصاب کننده در زندان رجایی شهر از پیام های سید محمد خاتمی، آبت الله بیات زنجانی و دیگر بزرگانی که از آنها درخواست کرده بودند تا اعتصاب خود را بشکنند بی خبر بوده اند.
به گزارش ندای سبز آزادی؛ زندانیان سیاسی که در زندان رجایی شهر اعتصاب غذا کرده بودند، از پیام های بزرگانی چون سید محمد خاتمی و آیت الله بیات زنجانی که در آن از انها در خواست شده بود تا اعتصاب غذای خود را بشکنند بی خبر بوده اند.
گفتنی است این زندانیان، محتوای پیام ها را از خانواده های خود در جریان ملاقات ها شنیده اند و به خانواده های خود اعلام کرده اند که در مرود شکستن اعتصاب غذای خود بزودی تصمیم گیری خواهند کرد.
شایان ذکر ست چندین تن از زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر در چند روز گذشته دست به اعتصاب غذا زده بودندو تا کنون خبری از شکسته شدن این اعتصاب مخابره نشده است.
ندای سبز آزادی: مسعود باستانی که روز پنجشنبه و در ملاقات با خانواده خود مورد ضرب و شتم ماموران زندان قرار گرفته بود، برای درمان به او اجازه خروج از زندان را نداده اند.
به گزارش ندای سبز آزادی، مسعود باستانی که امروز هنگام ملاقات با خانواده، مورد ضرب و شتم سرباز زندان قرار گرفته بود، مسئولین زندان برای درمان و انجام سیتی اسکن به او اجازه خروج از زندان نداده اند.
گفتنی است، خانواده مسعود باستانی به شدت نگران وضعیت جسمی او هستند، باستانی پس از ضربه ای که به سر او وارد شده است، دچار سرگیجه شدید شده است و چندین بار استفراغ کرده است.
ندای سبز آزادی: نیروهای امنیتی از برگزاری بزرگداشت مهندس سحابی جلوگیری کردند.
به گزارش ادوار نیوز، امین احمدیان عضو شواری مرکزی و سیاستگذاری سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) و همسر بهاره هدایت دانشجوی زندانی، بازداشت شده و تا این لحظه انتشار این خبر آزاد نشده است.
به گفته شاهدان عینی نیروهای انتظامی با مسدود کردن راههای منتهی به مسجد حجت بن الحسن واقع در خیابان سهروردی از تردد در این مسیر جلوگیری کردند.
همچنین نیروهای لباس شخصی به جمعیت پراکنده ی شهروندانی که در اطراف خیابانهای منتهی به مسجد جمع شده بودند، حمله کردند و اقدام به ضرب و شتم و بازداشت سوگواران و علاقمندان مهندس سحابی کردند.
به گزارش خبرنگار میزان خبر عروس مهندس عزت الله سحابی، سعید مدنی و تعدادی دیگر از فعالان سیاسی در مراسم امروز بازداشت شدند.
خبرنگار میزان خبر از ضرب و شتم وحشیانه مادران صلح و مادران عزادار که جلوی مسجد فریاد «یا زهرا» سر داده بودند خبر داده است.خبرنگار میزان افزود نیروهای لباس شخصی، شهروندانی که برای شرکت در مراسم به مسجد حجت بن الحسن آمده بودند را به شدت و وحشیانه مضروب می کردند.
ندای سبز آزادی: مسعود باستانی هنگام ملاقات با خانواده، مورد ضرب و شتم سرباز زندان قرار گرفت.
مهسا امرآبادی همسر این روزنامه نگار زندانی در گفتگویی با «روزنامه نگاران زندانی» در شرح این رخداد گفت : "آخر ملاقات سربازی آمد و به مسعود گفت که ملاقات تمام شد. مسعود گفت که اجازه بده با مادرم خداحافظی کنم. اما سرباز مسعود را بلند کرد، سرش را محکم به دیوار زد و پرتش کرد زمین. بعد جلوی چشم من و مادرش و همه خانواده ها هی با پوتین به سرش زد. همه خانواده ها چه عادی چه سیاسی شروع کردند به جیغ زدن. زندانی های دکه هم سریع بیرون آمدند برای کمک به مسعود و کمی درگیری پیش آمد. و سرباز فرار کرد."
امرآبادی ادامه داد:"بعد از درگیری ما از زندان بیرون نرفتیم. رفتار مسئولان زندان خوب بود. دوباره اجازه دادند مسعود را ببینیم و بار دوم که ملاقات کابینی کردیم مسعود گفت سرگیجه دارد و بالا آورده و بهداری زندان گفته که مشکوک به ضربه مغزی است. یکی از مسئولین آمد و با ما صحبت کرد. او قول پیگیری داد و قرار شد مسعود را برای سیتی اسکن به بیمارستان منتقل کنند و تا شب جواب را به ما بدهند."
همسر این روزنامه نگار زندانی در پاسخ به این سئوال که آیا خانواده درباره این نوع از نحوه برخورد خشونت آمیز مامور شکایت خواهند کرد یا خیر، به خبرنگار «روزنامه نگاران زندانی» گفت :"قطعا شکایت خواهیم کرد. هم از سرباز و هم زندان."
خانواده باستانی هم اکنون که در نگرانی بسیار بسر میبرند، منتظر پاسخ مسئولان درباره نتیجه اقدامات پزشکی وی هستند. اخبار تکمیلی در باره وضعیت مسعود باستانی اعلام خواهد شد.
ندای سبز آزادی: سازمان عدالت و آزادی ایران اسلامی به مناسبت درگذشت هاله سحابی؛ بیانیه منتشر کرد.
به گزارش بوی باران، در پی فقدان ناباورانه هاله سحابی، سازمان عدالت و آزادی ایران اسلامی با صدور پیام تسلیتی درگذشت فرزند قرآن پژوه مهندس سحابی را ضایعه ای اعلام کرد که دل هر انسان آزاده ای را به درد آورده است. متن کامل این پیام به شرح زیر است:
إنّا لله و إنّا إلیه راجعون
در ایام حزن انگیز خرداد، مصیبت هایی یکی پس از دیگری بر ما نازل می شود و ما مانده ایم که چه سرّی در این خرداد پر حادثه نهفته که هر روز آن برگی از تاریخ معاصر این مرز وبوم گشته است.
درگذشت معلم اخلاق و جوانمردی، مهندس عزت الله سحابی کم مصیبتی نبود که پَرکشیدن مظلومانه دختر قرآن پژوه ایشان "هاله سحابی" به آن افزوده شد و ماتم این روزهای ما را صد چندان کرد. بی گمان فقدان ناباورانه هاله سحابی دل هر انسان آزاده ای را به درد آورد و برگی دیگر بر تاریخ پر فراز و نشیب این سرزمین افزود.
سازمان عدالت و آزادی ایران اسلامی ضمن عرض تسلیت به خانواده محترم این عزیزان سفرکرده، از خداوند بلند مرتبه خواستار توفیق شناخت راه و منش آن بزرگواران به مدافعان حقیقی عدالت و آزادی می باشد.
سازمان عدالت و آزادی ایران اسلامی
دوازدهم خرداد نود
ندای سبز آزادی: جوانان احزاب اصلاح طلب در فراخوانی از مردم دعوت کردند تا در روز شنبه ۱۴ خرداد از ساعت ۶ بعد از شهر با در دست داشتن شمع و برای پاسداشت سومین شب شهادت هاله سحابی مقابل حسینیه ارساد حاظر شوند.
متن کامل بیانیه جوانان احزاب اصلاح طلب که در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفته است، به شرح ذیل است:
بای ذنب قتلت
آن چه در مراسم تشییع جنازه عزتالله سحابی، یکی از محترمترین کنشگران سیاسی ایران معاصر گذشت، ورای هر معیار انسانی و دینی است. تمسخر پیکر یک انسان تازه درگذشته از سوی کسانی که خود را مسلمان مینامند، در کدام دین و آیین مذموم نیست؟ اینها کافی نبود، دست گرفتن یک عکس خندان از پدر را در دستان هاله سحابی طاقت نیاوردند و به شهادت نوه آیتالله منتظری با مشت به بدن او کوبیدند و او را نقش زمین کردند.
ضربهای که باعث شد این بانوی ۵۶ ساله که برای بودن بر بالین پدر در روزهای آخر عمر او، از زندان به مرخصی آمده بود خیلی زود به پدر مرحومش بپیوندد. شوک این خبر آنقدر سنگین بود که هنوز هم وجدان عمومی ایرانیها از زیر بار آن کمر صاف نکرده است. اما ماجرا به همینجا ختم نشد. ساعتها خانواده عزادار و داغدار سحابی زیر شدیدترین فشارهای نیروهای امنیتی قرار گرفتند تا رضایت دهند هاله سحابی شبانه و در کنار پدرش در لواسان دفن شود.
داغداری پدر، پهلوی شکسته، و دفن شبانه. این ماجرا برای بچههای انقلاب آشناست و مشابه آن را بارها در کتابهای دینی خود خواندهاند. ما فکر میکردیم این اتفاق یک بار در صدر اسلام افتاده و قرار نیست دیگر تکرار شود، دستکم در کشوری که سرانش برای آن واقعه تاریخی چندین روز مراسم عزاداری برگزار میکنند. اما برای اینکه شباهتها تکمیل شود در مسجدی که خانواده و دوستان عزتالله سحابی برای برگزاری مراسم ترحیم اعلام کرده بودند بسته شد و به این خانواده دغدار اجازه عزاداری هم داده نشد.
مردمی که برای همدردی به طرف مسجد آمده بودند از ماموران انتظامی و لباسشخصیها کتک خوردند و چندین نفر هم بازداشت شدند. حالا که نجابت این خانواده پاسخ درخوری از جانب حاکمان نگرفته، ما «جوانان احزاب اصلاحطلب» از همه مردمی که عزادار این فاجعه انسانی هستند میخواهیم روز شنبه ۱۴ خرداد از ساعت ۶ بعدازظهر با در دست داشتن شمع و برای پاسداشت سومین شب شهادت هاله سحابی مقابل حسینیه ارشاد تهران حاضر شوند.
ما ترجیح میدادیم که حسینیه ارشاد که دهههاست مامن نیروهای ملی-مذهبی است و بارها شاهد سخرانی عزتالله سحابی و دختر شهیدش در این مکان بودهایم میزبان خیل جوانان عزادار باشد، اما حالا عزایمان را به خیابان شریعتی میاوریم و این تجمع را در فاصله پل سیدخندان و خیابان میرداماد برگزار خواهیم کرد.
ندای سبز آزادی: دکتر مصطفی معین به مناسب رحلت مهندس عزت الله سحابی و شهادت هاله سحابی پیامی صادر کرد.
در گشوه ای از این پیام آمده است «شادروان هاله سحابي نيز فرزند صبر و مادر صلح بود؛ قرآنپژوهي را با مهرباني و عشق به مردم در هم آميخت و تصويري ماندگار از زن مسلمان در اين دوران به يادگار گذاشت. من درگذشت اين نمونههاي اخلاق و انديشه را به خانواده عزيز سحابي، بويژه دوست و همكار قديمي جناب آقاي دكتر تقي شامخي، همه دوستان و دلبستگان آنان، جامعه سياسي، علمي و فرهنگي و عموم ملت ايران صميمانه تسليت ميگويم.»
متن کامل این بیانیه که نسخه ای از آن در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفته است به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحيم
فقدان مهندس عزتالله سحابي براي همه آنان كه به راستي درد دين و دغدغه ايران دارند، ضايعهاي جبرانناپذير است. آنچه اندوه اين مرگ حسرتبار را مضاعف كرد، شهادت مظلومانه دختر دردمند و انديشمندش، هاله سحابي بود كه در قفاي پدر رفت و همه وجدانهاي بيدار را داغدار كرد.
خاندان سحابي از حداقل هشت دهه پيش تا كنون به راستي عزت ايران بودهاند. مرحوم دكتر يدالله سحابي كه از پايهگذاران دانش نوين زمينشناسي در ايران بود، در حوزه دين و سياست نيز از جمله نامآوران پارسا و فداكار و ثابتقدم بود و روانشاد مهندس عزتالله سحابي تلفيقي موزون از اخلاق و سياست، روشنفكري و مردمگرايي و ايمان و مقاومت در برابر جلوههاي گوناگون استبداد بود.
مهندس سحابي در همه عرصههاي مبارزه سياسي و اجتماعي ايران در شصت سال گذشته حضوري مسئولانه، اخلاقي و روشنگرانه داشت و در عين حال متفكري مجرب در حوزههاي انديشه، اقتصاد، سياست و تاريخ ايران بود.
آنچه بر درخشندگي اين چهره تابناك دينداري و ايراندوستي ميافزود، حضور متواضعانه و فعالانه او در جبهههاي گوناگون دفاع از آزادي و عدالت و حقوق مردم بود. در مسير اصلاحات هميشه حاضر بود و بي هيچ ادعا و چشمداشتي گام برميداشت و به رغم بيماري و كهولت و تحمل رنجها، محدوديتها و سختيهاي بسيار، خستگيناپذير بود.
حمايت عملي او از تشكيل " جبهه دموكراسي و حقوق بشر" در انتخابات نهم رياست جمهوري و فعاليتهاي صادقانه و صميمانهاش پيشبرد اصلاحات، دموكراسي و حقوق بشر نمونههايي از اين انديشه و رفتار پسنديده و به ياد ماندني اوست.
شادروان هاله سحابي نيز فرزند صبر و مادر صلح بود؛ قرآنپژوهي را با مهرباني و عشق به مردم در هم آميخت و تصويري ماندگار از زن مسلمان در اين دوران به يادگار گذاشت.
من درگذشت اين نمونههاي اخلاق و انديشه را به خانواده عزيز سحابي، بويژه دوست و همكار قديمي جناب آقاي دكتر تقي شامخي، همه دوستان و دلبستگان آنان، جامعه سياسي، علمي و فرهنگي و عموم ملت ايران صميمانه تسليت ميگويم.
دكتر مصطفي معين
ندای سبز آزادی: هدایت غضنفری از دوستان خانوادگی مرحوم سحابی امروز در مقابل مسجد حجت بن الحسن بازداشت شد.
به گزارش ندای سبز آزادی، هدایت غضنفری در حالی بازداشت شده است که دچار عارضه تومور مغزی می باشد و به تازگی مورد عمل جراحی قرار گرفته است. نزدیکان وی از بازداشت او ابراز نگرانی کرده اند و با توجه به وضعیت جسمی وی معتقدند حتی یک ضربه به سر او ممکن است باعث ضایعات جبران ناپذیری شود و حتی ایشان را تا خطر مرگ پیش ببرد.
هدایت غضنفری، چهل ساله و از نزدیکان و دوستان خانوادگی مرحوم عزت الله سحابی بوده است که امروز در مقابل مسجد حجت بن الحسن بازداشت شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر