-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ تیر ۱, چهارشنبه

Latest New from Green Correspondents for 06/22/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

اين دوستان اما، به محض زندانی شدن من، نه از ابراز دوستی بامن سخن گفتند، و نه از سالها رفاقت و رفت و آمد با من. دوستان قديم من حتا از سرزدن به خانواده‌ی من نيز سرباز زدند. / زندان رفتن من، آزمونی همه جانبه بود. هم برای خودم، هم برای خانواده‌ام، وهم برای برجستگان نظام، وهم دوستان ديرين من. که جز از "مردی" و مردانگی، هيچ صفتی را لايق توصيف مرام خود نمی‌ديدند. همه‌ی آنها با زندان رفتن من، فروکشيدند.
خبرنگاران سبز/ جامعه:
محمد نوری‌زاد در نامه‌ای ضمن شکایت از دوستان قدیم که در روزهای سخت او و خانواده‌اش را رها کردند، به ستایش رخشان بنی‌اعتماد پرداخته و او را به خاطر هزار قامت مردانه‌اش ستوده است. این نامه را به نقل از وبگاه شخصی محمد نوری‌زاد در زیر بخوانید.   

------------------------------
او، هرکه هست، تمثيل يک بانوی پاک نهاد ايرانی است. گرچه هنرمند است، هنربرتر او اما، انسانيت اوست…

می‌خواهم شما را با بانويی آشنا کنم که نه هيچ ادعايی از بزرگ منشی با اوست، ونه طمطراقی از سوابق انقلابی.
نه چشم او به دستگاه حکومتيان است که قدرش بدانند، ونه او را پشتوانه ای از آدمهای سرشناس است تا درهای بسته را به رويش وا کنند.

او، هرکه هست، تمثيل يک بانوی پاک نهاد ايرانی است. گرچه هنرمند است، هنربرتر او اما، انسانيت اوست. من شخصا هنوز که هنوز است، اين بانو را از نزديک نديده ام.

بعد از انتشار اين نوشته مرا اگر عمری بود و زندانی نبود، حتما به ديدار وی خواهم رفت. و به رسم ادب، سرتعظيم دربرابر بزرگی های انسانی او فرود خواهم آورد. آن سوتر از ايرانی بودن هر دوی ما، فصل مشترک شاخصی که مرا با او مرتبط می‌کند، سينماست.

که البته او، برقله ی بلند سينمای ايران ايستاده، و من، در دامنه های آن راه می‌روم. ايران و سينما را اگر کنار بگذارم، فصل مشترک ديگری، مرا و او را به هم پيوند داده است: انسانيت! آری، انسانيت. همان گوهری که در لباس فهم درخشان اين بانو، می‌درخشد و مخاطبان او را به تمکين و احترام فرا می‌خواند.

مرا از سالهای دوربه اين سوی، دوستان قديمی، بسياربود. دوستانی با مشترکات فراوان. مثل خدا، پيامبر، اهل بيت پيامبر، قران، انقلاب، جنگ، جبهه، امام، رهبری. ومشترکات ديگری مثل آرزوهای همگن. دوستانی که بنا به هرمناسبت، ساليان سال با هم بوديم. می‌گفتيم و می‌شنوديم و جملگی بر سرحساسيت‌های نظام، آرايش يافته بوديم. سنگر خوب و قشنگی از غيرت مندی‌ها داشتيم، روی دوش خود تفنگی از بايدها و نبايدها داشتيم. نشانی خانه‌ی هم را می‌دانستيم. به قول مردمان نچندان دور سرزمينمان، از نان و نمک هم ارتزاق می‌کرديم. وبه زعم خود، اگر فهرستی از بهشتيان را برمی‌شمرديم، حتما و حتما، اسم خودمان، و اسم همين دوستانمان را بر پيشانی آن می‌نشانديم.

اين دوستان اما، به محض زندانی شدن من، نه از ابراز دوستی بامن سخن گفتند، و نه از سالها رفاقت و رفت و آمد با من. دوستان قديم من حتا از سرزدن به خانواده‌ی من نيز سرباز زدند. گلی به گوشه‌ی جمالشان. من که رگ‌های گردن آنها را، آنگاه که بخاطر حساسيت‌های نظام غيرتی می‌شد، فراموش نمی‌کنم. تعجبم اما، ازغيرتی نشدن آنها، در حوزه‌های انسانی، ونه سياسی است. لابد من با نوشتن نامه‌هايی چند به رهبرمان، به همان حوزه‌ی حساسيت‌ها نفوذ کرده بودم. و آنان، هرکه را که به اين حوزه ورود کند، نمی‌بخشايند. گرچه او، دوست که نه، برادرخونی شان باشد.

زندان رفتن من، آزمونی همه جانبه بود. هم برای خودم، هم برای خانواده‌ام، وهم برای برجستگان نظام، وهم دوستان ديرين من. که جز از "مردی" و مردانگی، هيچ صفتی را لايق توصيف مرام خود نمی‌ديدند. همه‌ی آنها با زندان رفتن من، فروکشيدند. يا از‌ترس، يانه، از سرصدق. که اگر نوری‌زاد تا ديروز با ما بود، تعلق خاطرما به او، بخاطرنظام بود. اکنون که او از نظام بريده، ما نيزاز او می‌بريم. عجب‌ ترجيع بند فراگيری است اين "بريدن". که با نگارش يک نامه، تو بريده می‌شوی. و با ننوشتن آن، همچنان در متن نظامی. وترس از اين که، نکند داغ و درفشی که نصيب نوری‌زاد شده، نصيب آنان نيز بشود. هرچه باشد، برای رسيدن به آن ميزی که اکنون پشت آن نشسته‌اند، سالها زحمت کشيده بودند.

دراين ميان اما، يک زن، درقامت هزار مرد، از جابرخاست.نه برای نوری‌زاد به زندان رفته. ونه برای خانواده ی سرگردان و بلاتکليفش. برای انسانيت. و او، رخشان بنی اعتماد بود. که درست از اولين روزهای زندانی شدن من، به تکاپو در افتاد. تا راه چاره‌ای برای رهايی من، و آرامش خانواده‌ام بجويد. همکاران سينمايی را، و سينماگران را به نگارش يک نامه‌ی جمعی، فرا خواند. از جمعی از آنها امضا گرفت. و آن نامه را نيز منتشر کرد. به خانواده‌ی من سر زد. و ابراز همدردی و همراهی کرد. در اين ميان، همچنان جای خالی حضور آن دوستان غيرت‌مند، و جای خالی امضايشان بچشم می‌خورد.

باز می‌گويم: گلی به گوشه‌ی جمالشان. زندگی بايد کرد. درزندان، من تا ماهها، متعمدانه، وبخاطر اين که بازجويان بی‌ادب به من فحش ناموسی دادند و مرا کتک زدند، با خانواده‌ام تماسی نداشتم. دراين مدت، مرتب به اين فکر می‌کردم که دوستان ديرين من، همان غيرت‌مندان دور سفره‌ی انقلاب، حتما هياهوها به پا کرده‌اند، و طومارها فراهم آورده‌اند با هزار هزار امضا. هرروز با مسئولی و رييسی و خود رييس جمهورکه دم دستشان است، ملاقات می‌کنند و برای آزادی من، آرام و قرار ندارند. در اولين ملاقات با خانواده‌ام بود که باطل بودن خيالات من برمن آشکار شد. و دانستم که ميز، و حفظ آن، مختصات خاص خود را دارد. و نيز من درزندان آموختم که هرگز در اطراف دلخوری از کسی و جريانی پرسه نزنم.

اکنون که به نوشتن اين سطرها مشغولم، درون خود را از هرگونه دلگيری و دلخوری تهی می‌بينم. دوستان قديم من، همچنان دوستان من‌اند. من برای يافتن آنها، سالها زحمت کشيده بودم. و هرگز به اين راضی نيستم که از دستشان بدهم. زندان را برکتی برای خود يافتم که در خلوت آن، بنشينم و فکر کنم و بنويسم. و باز فکر کنم و بنويسم. من هرگز آنچه را که برمن و خانواده‌ام رفت، نه بردوستان قديم خود می‌پسندم، که برای هيچ بنی بشری نيز آرزو نمی‌کنم. ما بايد بياموزيم که کينه ها را بروبيم. و بياموزيم که نه با همه‌ی مردمان کشورمان هم ذات پنداری کنيم، بل همه‌ی انسانها را دوست داشته باشيم و برای حقوق شان ارج بنهيم و آنان را درکنار خود، و خود را درکنار خواسته های بحق آنان ببينيم.

سلام من به سرکارخانم رخشان بنی اعتماد. بخاطر هزار قامت مردانه‌اش. و بخاطر انسان بودنش. او شايد در غياب من، مجموعا ده بار با خانه‌ی من تماس تلفنی داشته و يکی دوبار نيز خانواده‌ام را ديده و از آنان دلجويی کرده است. من اما آزادگی اين بانوی فهيم و نيک انديش را می‌ستايم. همان آزادگی‌ای که حسين عزيز ما در کربلا از صف مقابل خود طلب کرد و بدان دست نيافت.

درباره‌ی هزار قامت مردانه‌ی بانوانی چون سرکارخانم محتشمی پور سخنانی دارم که بماند برای بعد. 

 
 


با کمال تاسف اين اخبار برای همۀ مردم، جنبۀ تکرار يافته است
تاسف آورتر از اين موضوع، عدم عکس العمل برخی مسؤولين امر و بعضاً توجيهات غير قابل قبول آنان در قبال اين موضوعات بوده است که يقيناً هيچ گونه سنخيتی با حکومتهای مردمی و دينی ندارد.
اعتصاب غذای اخير زندانيان سياسی، پيامی واضح به بخشی از حاکميت است که در طول سالهای اخير، به کرات خواسته های بخش قابل توجهی از مردم را ناديده گرفته است
خبرنگاران سبز/ سیاست:
آیت‌الله العظمی بیات زنجانی به مناسبت وقایع اخیر در کشور بیانیه‌ای صادر نمودند. در این بیانیه نسبت به عادی شدن و تکرار اخبار ناگواری مانند واقعه خمینی شهر و واقعه کاشمر ابراز نگرانی شده و همچنین از تعرض و شهادت مرحومه بانو هاله سحابی و همچنین درگذشت مرحوم هدی صابر به دلیل اعتصاب غذا و عدم عکس‌العمل مسئولان کشور انتقاد شده است. متن این بیانیه به این شرح است.

 بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

لا يحبّ اللهُ الجَهر بِالسّوءِ من القَول إلّا مَن ظُلِم - سورۀ مبارکۀ نساء آیۀ ۱۴۸



از گوشه و کنار کشور، هر از چند گاهی اخبار ناگواری به گوش می رسد و با کمال تاسف اين اخبار برای همۀ مردم، جنبۀ تکرار يافته است؛ واقعۀ تاسف بار خمينی شهر و نيز رخداد اخير در يکی از روستاهای کاشمر از جملۀ اين اخباری است که نمی توان به سادگی از کنار آنها گذشت.

از طرفی در طول ماه گذشته ابتدا خبر تعرض به زنی مؤمنه در جريان تشييع جنازۀ پدر بزرگوارش، ذائقۀ عمومی جامعه را تلخ نمود و سپس خبر درگذشت يک انسان ارزشمند که در زندان و بواسطۀ اعتصاب غذا دارفانی را وداع گفت و دل هر انسان آزاد انديشی را متأثر گردانيد؛ با اين وجود تاسف آورتر از اين موضوع، عدم عکس العمل برخی مسؤولين امر و بعضاً توجيهات غير قابل قبول آنان در قبال اين موضوعات بوده است که يقيناً هيچ گونه سنخيتی با حکومتهای مردمی و دينی ندارد.

نگرانی دلسوزان جامعه از "عادی شدن" چنين موضوعاتی است و البته با سابقۀ موجود، اين نگرانی جای تأمل دارد و تکليف همۀ ما اين است که چنين مسائلی را ريشه يابی کرده و مانع از تکرار آنها شويم و اين تکليف، با توجه به جايگاه افراد، نيازمند عکس العمل متناسب با آن جايگاه است.

لازم می دانم متذکر گردم که اعتصاب غذای اخير زندانيان سياسی، پيامی واضح به بخشی از حاکميت است که در طول سالهای اخير، به کرات خواسته های بخش قابل توجهی از مردم را ناديده گرفته و بالعکس با جريحه دار نمودن احساسات مؤمنين، اهدافی را در سر می پروراند که بايد از آنها به درگاه خدای متعال پناه برد.

بارها ندای آزادی خواهانۀ زندانيان مظلوم، به بيرون از ديوارهای زندان رسيده است و اين موضوع تکليف را بر دوش همۀ افرادی که دل در گرو اسلام علوی و محمدی(ص) دارند و برای آزادی خواهی تلاش می کنند سنگين تر می کند؛ با اين وجود کما اينکه بارها تأکيد کرده ام تکليف اين عزيزان، شکستن اعتصاب غذا و خارج نمودن خانواده ها و نزديکان و صد البته جامعه نگران و ملتهب امروز از اين نگرانی هاست.

خداوند را در اين لحظات معنوی ماه رجب المرجّب که منسوب به خود خدای متعال است می خوانيم و از روزی به او پناه می بريم که پيامبر عظيم الشأن اسلام از آن چنين ياد کرده بود که:

" یَا ابْنَ مَسْعُودٍ اعْلَمْ أَنَّهُمْ یَرَوْنَ الْمَعْرُوفَ مُنْکَراً وَ الْمُنْکَرَ مَعْرُوفاً فَفِی ذَلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ ..... " بحارالانوار، ج۷۴، ص ۱۰۲

والسلام علی من اتّبع الهدی

اسدالله بيات زنجانی

قم المقدسه، سی ام خرداد ماه۱۳۹۰

 
 


روز گذشته مردانی رییس زندان گوهردشت کرج، دو زندانی سیاسی را که اعتصاب غذا کرده بودند، به مرگ تهدید کرد.

خبرنگاران سبز/ حقوق بشر:
بنابه گزارشات رسيده به «فعالين حقوق بشر و دمکراسی در ايران» روز يکشنبه ۲۹ خرداد ماه محمد مردانی رئيس زندان گوهردشت کرج ۲ زندانی سياسی که در هيجدهمين روز اعتصاب غذا بسر می برند را احضار نمود و آنها را تهديد به دچار شدن به سرنوشت شهيد راه آزادی مردم ايران رضا هدی صابر نمود. محمد مردانی با لحنی تهديد آميز و غير انسانی خطاب به زندانيان سياسی اعتصاب غذا کننده گفت: «ما هيچ کاری نمی کنيم، آقای صابر که اعتصاب غذا کرد و مرد، چه کار توانستند بکنند، اگر هم بميريد هيچ مشکلی نيست و هيچ کس نمی تواند کاری انجام دهد». مردانی با تهديد زندانيان سياسی به حذف فيزيکی نيات پليد خود را نسبت به آنها بيان نمود.

وضعيت زندانيان سياسی انور خضری و کامران شيخی که در هيجدهمين روز اعتصاب غذا در بند ۶ زندان گوهردشت کرج بسر می برند در شرايط وخيمی قرار دارند. آنها از ضعف شديد، سر درد، سرگيجه، کاهش بينايی و ساير عوارض در رنج هستند. در صورت ادامه يافتن اعتصاب غذا و عدم رسيدگی به خواسته های به حق آنها جان اين ۲ زندانی سياسی در معرض خطر جدی قرار خواهد گرفت.

زندنيان سياسی اعتصاب غذا کننده خواستار انتقال خود به بند زندانيان سياسی زندان گوهردشت کرج هستند و پايان دادن به شرايط قرون وسطايی و غير انسانی حاکم بر زندان هستند.

زندانيان سياسی انور خضری و کامران شيخی در حال حاضر در بند ۶ زندان گوهردشت کرج بسر می برند. در اين بند باندهای مافيايی که در پخش مواد مخدر و سرکوب زندانيان سياسی و عادی معترض نقش فعالی دارند. باندهای مافيايی زير نظر مردانی رئيس زندان و فرجی نژاد رئيس اطلاعات زندان می باشند. در بند ۶ درگيريهای خونينی روی می دهد که تا به حال منجر به مرگ چند زندانی شده است.

فعالين حقوق بشر و دمکراسی در ايران، نسبت به خطری جدی که جان ۲ زندانی سياسی در زندان گوهردشت کرج و چند زندانی سياسی در زندان اوين را مورد تهديد قرار می دهد هشدار می دهد و از کميسر عالی حقوق بشر و ساير مراجع بين المللی خواستار اقدامات فوری برای نجات جان زندانيان سياسی اعتصاب غذا کننده در زندانهای رژيم ولی فقيه علی خامنه ای در ايران است.

فعالين حقوق بشر و دمکراسی در ايران

۲۹ خرداد ۱۳۹۰ برابر با ۱۹ ژون ۲۰۱۱

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به greencorrespondents-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به greencorrespondents@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته