-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ شهریور ۱۰, چهارشنبه

Latest news from Radio Zamaneh for 09/01/2010

Latest news from Radio Zamaneh for 09/01/2010
Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

لایحه‏ای که تحت عنوان «حمایت از خانواده» برای بار دوم در دولت دوم آقای احمدی‏نژاد، در مجلس شورای اسلامی ایران بررسی می‏شود، هم‏چنان موضوع تنش و مشاجره در درون و بیرون از مجلس است.

Download it Here!

روز دوشنبه، هشتم شهریورماه نامه‏ای از سوی «سازمان ائتلاف اسلامی زنان» با ۲۴ انتقاد نسبت به ماده‏ی ۲۳ لایحه‏ی حمایت از خانواده، خطاب به نمایندگان مجلس شورای اسلامی، منتشر شد. این سازمان، مجموعه‏ای از فعالین زن و نهادهای مرتبط با حقوق زنان، از اصلاح‏طلب تا اصول‏گرا را دربر می‏گیرد.

ماده‏ی ۲۳ لایحه‏ی حمایت از خانواده که شرایط چندهمسری مردان را بررسی می‏کند و نیز ماده‏ی ۲۵ که مربوط به قانون صیغه‏ی اسلامی است، بحث‏انگیزترین مواد این لایحه به‏شمار می‏روند.

در ارتباط با این لایحه و به‏ویژه مواد بحث‏برانگیز آن، از منظر حقوق اسلامی و حقوق زن، با دو تن از فعالین زن مسلمان، با دو پایگاه فکری و اجتماعی متفاوت گفت‏وگو کرده‏ام.

اما پیش از ورود به مسائل لایحه، این پرسش را مطرح می‏کنم که اساساً جامعه‏ی زنان ایرانی، چه میزان حساسیت نسبت به این لایحه و محتوای آن نشان داده است؟

مینو مرتضی لنگرودی، فعال حقوق زنان و عضو شورای فعالان ملی- مذهبی در این زمینه چنین می‏گوید:

اگر جامعه‏ی زنان را به دو دسته تقسیم کنیم، یک دسته فعالان و روشنفکران و یا زنانی هستند که نسبت به حقوق جنسیتی‏شان، آگاهی‏های جنسیتی پیدا کرده‏اند.

این زنان با توجه به حساسیت‏شان نسبت به این موضوع، فارغ از ایده و ایدئولوژی و نظریات سیاسی و اجتماعی‏ای که دارند، حول این محور ائتلافی تشکیل داده‏اند که از زنان اصول‏گرا تا زنان سکولار و لاییک را دربر می‏گیرد. این زنان دارند هشدار می‏دهند و می‏گویند که این لایحه به استحکام بنیان‏های خانواده کمکی نمی‏کند و مجوز قانونی به بی‏وفایی می‏دهد.


مینو مرتضی لنگرودی، فعال حقوق زنان و عضو شورای فعالان ملی- مذهبی

دسته‏ی دوم توده‏های زنان، زنان کارگر، زنان کارگر خانگی و یا خانه‏دار در اقشار به لحاظ اقتصادی خیلی پایین جامعه هستند که چنان درگیر معیشت و چنان درگیر فقر هستند که مصداق مثال «گشنگی نکشیدی تا عاشقی یادت برود»، کل عاشقی یادشان رفته است، چه برسد به مسئله‏ی تعدد زوجات.

دفاع از حق زنان

مریم بهروزی، دبیرکل «جامعه‏ی زنان زینب»، یکی از نهادهای تشکیل‏دهنده‏ی ائتلاف اسلامی زنان نیز در همین‏باره می‏گوید:

البته بسیاری از زنان مطلع شدند و نسبت به این مسئله حساس هستند و با ارتباطاتی که با ما برقرار کرده‏اند، به شدت می‏خواهند که ما از حق‏شان دفاع کنیم. ائتلاف اسلامی زنان نیز سه‏، چهار سالی است که کارش را بر این اساس شروع کرده که دفاع از حقوق زنان به صورت هدف‏مند و به منظور رسیدن جامعه‏ی اسلامی ایران به وضعیت مطلوب حقوقی، اجتماعی و خانوادگی انجام بگیرد.

مردم و مخصوصاً جامعه‏ی زنان، از ما به عنوان مدافعین حقوق‏شان و مطرح‏کننده‏ی مطالبات‏شان انتظار دارند. ما نیز داریم تلاش می‏کنیم که انشاالله مطالبات زنان را به سمع و نظر مجلس شورای اسلامی ایران برسانیم و از مجلس هم انتظار داریم که انشاالله این ماده‏ی چندهمسری را حذف کنند.

انتظار دارید یا امیدوار نیز هستید؟

زمانی که شور اول این لایحه مطرح بود، ما با رییس محترم مجلس ملاقات و مذاکره کردیم. ایشان هم در بحث‏ها اظهار کردند که تاکید اسلام بر تک‏همسری است و روح حاکم بر احکام و قوانین دینی بر مبنای تک‏همسری است.
بنابراین مسلم است که ایشان با چنین نظر و نگاهی، نسبت به این قضیه، رویکردی الهی، عادلانه و مورد توقع زنان خواهد داشت.

برده‌داری

چگونه اما می‏توان در جامعه‏ای با قوانین اسلامی، با چندهمسری مخالفت کرد؟

مینو مرتضی لنگرودی و مریم بهروزی، هردو معتقدند که چندهمسری امری صرفاً دینی و اسلامی نیست، بلکه به سنت‏های گذشته برمی‏گردد و قابل تغییر است.

لنگرودی معتقد است:

سنت با دین فرق می‏کند. سنت‏ها، آداب، رسوم و هنجارهایی هستند که انسان‏ها خودشان برای حل مسائل و مشکلات زمان‏شان می‏آفرینند.

چندهمسری در دوره‏ی کشاورزی که معیشت انسان‏ها بر مبنای کشاورزی بود و یا در دوران برده‏داری که تجارت مسلط زمان، برده‏داری بود، جوابگو بود. خود زن‏ها هم خسته‏تر از آن بودند که مثلاً یک همسر بتواند از ۱۵ تا ۴۵ سالگی ۱۵ فرزند به‏دنیا بیاورد.

اما امروز در خانه‏های ۴۰-۵۰ متری و در یک خانواده‏ی هسته‏ای شهری، در حالی که خط فقر در ایران ۸۷۰هزار تومان است، مرد طبقه‏ی متوسط چقدر باید پول و ثروت داشته باشد تا بتواند عدالت عاطفی و یا حتی عدالت مالی را تأمین کند.

چندهمسری، اسلامی نیست

بهروزی نیز بر همین پایه استدلال می‏کنند:

روش چندهمسری به زمان‏های قبل از اسلام، یعنی به دوره‏های کشاورزی و دام‏داری برمی‏گردد. در زندگی با فرهنگ کشاورزی و دام‏داری، فرزندان هرچه بیش‌تر باشند، بهتر است.

کسانی که زندگی کشاورزی و دام‏داری داشتند، وقتی می‏خواستند ازدواج کنند، می‏گفتند باید با زنی ازدواج کنیم که قدرت داشته باشد و بتواند هم زندگی خانوادگی‏اش را اداره کند و هم کمک حال همسرش در کشاورزی و دام‏داری باشد. هرچه هم بچه بیش‌تر باشد، بهتر است.


مریم بهروزی، دبیرکل «جامعه‏ی زنان زینب»، یکی از نهادهای تشکیل‏دهنده‏ی ائتلاف اسلامی زنان

امروز اما ما داریم در دوران صنعتی و تکنولوژی پیشرفته به‏سر می‏بریم و تحصیلات زنان نیز خیلی تأثیرگذار است. یعنی امروزه زنان نیز تحصیل‏کرده هستند و در همان شغل‏هایی مشغول به کار هستند که مردها نیز کار می‏کنند.
روش چندهمسری متعلق به آن دوران، به خصوص در دوره‌ی پیش از اسلام بوده است و اسلام آن را محدود کرده و شرایطی برای آن قرار داده و آن را به موارد استثنایی محدود کرده است. صحبت من هم این است که در شرایط کنونی کشورمان، ما این موارد استثنایی را نداریم که بخواهیم برای آن، قوانین چندهمسری را استفاده کنیم.

کارهای جنجالی

محمود احمد‏ی‌نژاد پیش از این گفته بود که دولت در این لایحه تغییراتی به نفع زنان وارد کرده است.

مریم بهروزی معتقد است:

دولت که اصلاً قید نگذاشته بود. دولت گفته بود هر مردی که پول دارد، یک تعهد عدالت به دادگاه بسپارد و برود همسر دیگری اختیار کند. دو تا هم نه، هرچندتا که می‏خواهد؛ سه یا چهارتا. نظر دولت متأسفانه این بود که مجلس آن را حذف کرد. بندهایی که الان آمده، مجلس گذاشته است. باز خدا به نمایندگان خیر بدهد که چند بند آورده‏اند.

من این را به حساب ذوق و سلیقه‏ی آقای احمدی‏نژاد می‏گذارم که دوست دارد کارهای استثنایی و کارهایی پرسروصدا انجام بدهد.

مخل امنیت خانواده

در میان نمایندگان مجلس، علاوه بر برخی نمایندگان اصول‏گرای حامی دولت که از چندهمسری دفاع می‏کنند، برخی زنان نماینده، نظیر افتخاری، حتی با گذاشتن شرط رضایت همسر اول نیز با این قانون مخالفت کرده‏اند.

مریم بهروزی می‌گوید:

این‏که برخی از نمایندگان زن مجلس گفته‏اند که چندهمسری موجب امنیت زنان مجرد می‏شود، اشتباه محض است. رواج تعدد زوجات، امنیت خانواده و حتی زنان مجرد را هم به‏هم می‏زند که به‏تبع آن، امنیت جامعه را نیز از بین‏ می‏برد.

کجا اسلام چندهمسری را تایید کرده است؟ به اعتقاد من، با تحقیقاتی که دارم، با نگاهی که بر اوضاع و روزگار کشورمان دارم، ما در شرایط کنونی، نیاز به قانون چندهمسری نداریم. انشاالله مجلس هم با همین نگاه به این لایحه برخورد کند و اگر خدای ناکرده، خدای ناکرده تصویب کرد، نباید آن را به نام اسلام انجام بدهد.»

نوعی ازدواج برای مردان مجرد

مینو مرتضی لنگرودی در مورد ماده‏ی ۲۵ این لایحه در ارتباط با شرایط صیغه، می‏گوید:

این‏طور نیست که صیغه به مردان متأهل اجازه می‏دهد که دوتا، سه‏تا، چهل‏تا ازدواج مجدد داشته باشند. صیغه برای زن و مرد آزاد و غیر متأهل یک ازدواج دمکراتیک و آزاد است.

مریم بهروزی نیز صیغه را برای مردان مجرد تعریف می‏کند و ادامه می‌دهد:

این حکم در اسلام، اصلاً برای مردان زن‏دار نیست. صیغه برای مردانی است که زن ندارند، شرایط ازدواج دائم هم برای‏شان فراهم نیست و برای فرار از گناه ازدواج موقت می‏کنند. یعنی بین این که زن و مردی مرتکب فعل حرام زنا بشوند یا صیغه‏ی موقت، آن‏جا باید صیغه‏ی موقت بکنند؛ نه این‏که صیغه‏ی موقت برای هوسرانی، برای مردان زن‏دار و برای سوءاستفاده از این حکم شرعی خدا باشد.

سفره‏ی هوس‏رانی

گذشته از قوانین جاری و قوانینی که ممکن است تصویب بشوند، جامعه‏ی ایرانی به مسئله‏ی چندهمسری چگونه نگاه می‏کند؟

مینو مرتضی لنگرودی در این‏باره می‏گوید:

چندهمسری در جامعه‌ی ایران منفور است. جامعه‏ی ایران به مردانی که چند زن دارند، به چشم بد، به چشم مردان شهوت‌ران و مردانی بی‏وفا که به خانواده‏ی خودشان، به همسر و فرزندان‏شان پایبند و وفادار نیستند، نگاه می‏کند و آنها را اغلب در رده‏ی مردان بی‏فرهنگ قرار می‏دهد.

به همین دلیل است که مردانی که چند همسر می‏گیرند، این مسئله را پنهان می‏کنند. مردان صیغه‏رو، مردانی تلقی می‏شوند که در واقع به ناموس دیگران نگاه دارند و از طریق پول‏شان، سعی می‏کنند سکس بخرند و حتی عشق و محبت در کارشان نیست.»

مریم بهروزی نیز ادامه می‌دهد:

نگاه به چندهمسری، نگاهی بسیار منفی است. یعنی فرهنگ امروز ایران اسلامی ما، مسئله‏ی چندهمسری را برنمی‏تابد و نمی‏پسندد. اگر می‏پسندید، آن را آشکار و برای آن تبلیغ می‏کرد. جامعه‏ی ما اما به مرد دوزنه نگاه منفی دارد. به همین دلیل مردان در این زمینه مخفی‏کاری می‏کنند.

دست‏کم بگذارید این حجب و حیا و این نگاه بماند. چون خود این نگاه این قضیه را خیلی تخفیف می‏دهد، اما اگر آن را قانون کنید و بگویید که خیلی هم خوب و قشنگ است، سفره‏ی هوس‏رانی برای مردانی که می‏خواهند سوءاستفاده‏ی جنسی بکنند، باز می‏شود.

Share/Save/Bookmark

 
 

یکی‌یکی قرآن‌ها را از قفسه بیرون آورد و گذاشت جلوی زن. زن چادرش را از رویش باز کرد و نگاه کرد.

Download it Here!

- همه جورشو داریم مونده کدوم‏شو بپسندی

زن انگشتش را کشید روی یکی از قرآن‌ها: «دست شما درد نکنه، ممنون.»

مرد گفت: «این هم ترجمه‌ی قمشه‌ایه.» قرآن را گذاشت روی قرآن‌های دیگر: «همین را می‌خواهید؟»
زن چادرش را باز کرد، دوباره بست. به ساعتش نگاه کرد: «آقا شما ساعت دارید؟»

مرد گفت: «چی؟ ساعت؟ نه ساعت نمی‌فروشیم.»

بعد با انگشت دست راست، ریش‌های جو گندمی‌اش را خاراند. زن به ساعت دیواری روی قفسه نگاه کرد. ساعت چهارونیم را نشان می‌داد. مرد رفت به طرف قفسه‌ی سمت چپ: «برای استخاره هم اگر خواستید ...»
زن ساعت زرد طلایی را از مچش در آورد.

- خیلی خوبه، برای استخاره دیگه آدم دم به دم زنگ نمی‌زنه به این و اون.

مرد خندید. دندان‌های سفید مصنوعی‌اش تکان خورد. بعد کلاه پشمی عرق‏چین مانند‌ش را برداشت، گذاشت کنار قرآن‌ها: «مردم بیش‌تر ترجمه‌ی قمشه‌ای رو می‌برند.»

نگاه کرد به قرص صورت زن. بعد بلافاصله چشم‌هایش را پایین انداخت. دستش را گذاشت روی کلاه. زن با ساعتش ور می‌رفت تا این‏که روی ساعت چهارونیم تنظیم کرد: «هدیه‌ی این چنده؟»

اشاره کرد به قرآن‌های کوچکی که در قفسه‏ی سمت راست مرد چیده شده بود. بعد اضافه کرد: «البته خود قرآن که ...»

مرد سرش را خاراند: «قابل‌دار نیست.»

زن ساعتش را به مچ بست. بعد آستین مانتوی ارغوانی‏اش را کشید روی ساعت. مرد به مچ زن نگاهی کرد. کلاهش را گذاشت روی سرش. زن به کتاب‌های بالایی اشاره کرد: «می‌‌شه اینارو ببینم؟»

مرد کلاهش را جابه‏جا کرد. خنده‌ی تصنعی روی صورتش نقش بست: «اونا مفاتیحند. می‌خوای؟»

زن هم‏چنان نگاه می‌کرد. مرد زیر چشمی نگاهی کرد به مچ و به ساعت زن: «هم ترجمه‌دارش هست هم بدون ترجمه‌اش.»

زن مقنعه‌اش را درست کرد: «یکی از ریز خط‏هاشو بدید.»

- چشم! مفاتیح که می‌دونید یعنی چه؟ یعنی کلیدها. کلیدهای معنوی، هرجور کلیدی بخواهید توی اینهاست، هر مشکلی داشته باشید توی این درمانش هست. هر مشکلی! این روزها خیلی فروش داره.

زن لبخندی زد وگفت: «بالاخره کلیده دیگه ...» و بال‌های چادرش با آرنج دست چپش جمع کرد. بعد یکی از قرآن‌ها را برداشت، شروع کرد به ورق زدن.

- دنبال چی می‌گردی؟ کدام سوره رو می‌خوای؟

زن جواب نداد، تا این‏که به آخر قرآن رسید. مرد انگشتش را گذاشت روی یکی از کتاب‌های قفسه: «قصه‌های قرآن هم داریم. قصه‌ی حضرت یوسف.»

زن جواب نداد. چادرش سرید و افتاد روی گردنش. مرد زیر چشمی به چشم‌ها و پلک‌های زن نگاه کرد.

زن قرآن را گرفت به طرف مرد: «این چنده؟»

مرد لبخندی زد: «ترجمه‌ی قمشه‌ایه. خیلی ترجمه‌ی خوبیه، خدا رحمتش کنه. همیشه می‌آمد اینجا.»

اشاره کرد به چهارپایه‌ای که کنارش قرار داشت: «می‌‏نشست قرآن‌ها را برای مردم امضا می‌کرد. خدا رحمتش کند، مرد پاکی بود.»

زن چادر را ‌کشید روی سرش. قرآن را می‌بست، دوباره باز می‌کرد.

- استخاره می‌خواهید؟ انشاءالله که خیره.

بعد سرش را بالا ‌آورد. به تارهای شرابی رنگی که افتاده بود روی صورت زن خیره ‌شد: «اگر برای استخاره می‌خواهید...؟» و قرآنی که جلد قرمز داشت، بر‌داشت جلوی زن ‌گرفت: «هدیه‌اش هم مناسبه. اصلاً هدیه‌اش قابلی نداره، می‌خواهید همین الان براتان یک ...؟»

زن چند قدم عقب رفت. به کتاب‌های بالای قفسه اشاره ‌کرد.

- خانم توجه داشته باشید! این بالا ...

قرآن را باز کرد: «اینجا خیلی روشن و واضح نوشته ...»

دوباره زل زد به صورت زن. زن کتاب را گرفت. به پشت جلد کتاب نگاه کرد. مرد تبسمی کرد: «البته انواع دیگری هم برای استخاره هست.»

زن قرآن را باز کرد. بعد شروع کرد به ورق زدن.

- دنبال کدام سوره می‌گردید؟ بفرمایید حقیر الساعه پیداش کنم.

دستش را جلو برد تا قرآن را بگیرد از دست زن. دستش خورد به انگشتان زن. زن اخم کرد. مرد سرخ شد. دستی به ریشش کشید و زیر لب گفت: «عفو بفرمایید.»

بعد اضافه کرد: «شرمنده! پی کدام سوره بودید؟»

زن گفت: «خط عثمان طاها نداری؟»

مرد سرش را بالا آورد: «اینها همه‌اش عثمان طاهاست.»

زن چادرش را جمع کرد. دستش را گذاشت روی قرآنی که جلد قرمز داشت: «درشت خطش را می‌خواستم.»

بعد دستش را از زیر چادر بیرون آورد، اشاره کرد به کتاب‌هایی که در قفسه‌ی پشت سر مرد بود. ساعدش از زیر آستین بیرون آمد. مرد فوراً روی برگرداند به طرف قفسه‌ها.

- اون‌ها کتاب‌های چی‌اند؟

مرد رفت به طرف آنها: «همه‌اش قرآن و کتاب‌های مذهبی داریم. ما اصلاً نسل اندر نسل این کاره‌ایم.»

مکث کرد. بعد گفت: «تفسیر می‌خواهید؟ چه تفسیری، نور، نمونه ...؟»

زن به ساعتش نگاه کرد. دید ساعت هم‏چنان روی چهارونیم مانده است: «سوره‌ای انعام را ندارید؟»

مرد یک به یک کتاب‌های قفسه را پایید. زیر لب می‌گفت: «والانعام، والانعام، والانعام ...»

زن شروع کرد به ورق زدن قرآن.

مرد گفت: «نه، تمام شده.»

زن گفت: «در کجای قرآنه؟»

مرد قرآن را برداشت، گفت: «این که کاری ندارد.»

زن دوباره ساعتش را باز کرد: «آقا شما ساعت ندارید؟»

تراش سفید ساعد زن توجه مرد را جلب کرد زن دکمه‏ی ساعت را پیچاند. مرد به ساعت دیواری نگاه کرد: «باطری‌اش تمام شده.»

زن آستین مانتو را روی ساعدش کشید و ساعت را در دستش نگه داشت: «دیرم شده، هیچ ندانستم چی می‌خواستم.»

مرد با دو دست کلاهش را محکم کرد گفت: «باید باطری‌اش را عوض کنم.»

بعد در حالی‏که با انگشتانش ریشش را شانه می‏زد، اضافه کرد: «تفسیر نور خیلی ساده و روان است.»
زن گفت: «نه تفسیر والعصر می‌خواستم.»

مرد دوباره قفسه‌ها را پایید. دستش را گذاشت روی جلد بیستم ال‏میزان: «توی این هست.»

کتاب را بیرون کشید و گرد و غبارش را تکاند. بعد فوتی کرد: «این عربیه به‏دردتان می‌خوره؟ فکر نکنم ...»

زن ساعتش را گذاشت توی کیف چرمی قرمز رنگش، بعد لب برگرداند. گفت: «نه ... من که عربی بلد نیستم.»

مرد با عجله کتاب را سر جایش گذاشت. قفسه‌ها را کاوید. بعد کتابی را کشید: «این هم کتاب خوبیه؛ کتاب ازدواج در اسلام.»

زن بی‌میل نگاه کرد. ناگهان صدای ترق ترق آمد. مرد و زن هر دو هراسان نگاه کردند. قرآن‏ها روی زمین پخش و پلا شده بودند.

مرد با صدای بلند گفت: «وای ...!»

بعد دو دستی به سرش زد. کلاه پشمی از سرش افتاد جلوی زن. قرآن‌ها و کتاب‌ها را تند و تند جمع کرد گذاشت توی قفسه. گرد و غبارِ کتاب‏ها پیچیده بود توی فضا. زن خم شد تا کلاه را بردارد. چادرش افتاد. بال چادر را گرفت. خودش را پیچاند در چادر و شروع کرد به سرفه کردن.

مرد کلاه را گذاشت روی میز. بعد عرق پیشانی‌اش را با آستین‌ پیراهنش گرفت. بعد کلاه را برداشت. گفت: «دست شما درد نکند.»

زن سرفه‌ای کرد و گفت: «شما ساعت ندارید؟»

مرد پفی کرد. گفت: «ببین چه گرد و غباری!»

اشاره کرد به فضای تیره‌ی مغازه: «چندین سال بود به آنها دست نزده بودم.» بعد اضافه کرد: «المیزان فارسی هم نداریم.»

زن عطسه‌ای کرد. گفت: «ساعت ندارید؟ من دیرم شده.»

به ساعت خودش نگاه کرد: «اینم که خرابه!»

مرد به آرامی گفت: «ساعت شاید همان حول حوش چهارونیم، پنج باشد.»

زن به قرآن‌های روی میز نگاه کرد. گفت: «ترجمه‌ی دیگری ندارید؟ لطف کنید زود یکی رو بیارید.»

بعد به ساعتش نگاه کرد. گفت: «من می‌خوام برم.»

مرد گفت: «کی رو می‌خواهید؟»

جَلد رفت از قفسه‌ها چند جلد کتاب را برداشت: «این فولادوند»، مکث کرد: «این هم مجتبوی. ترجمه‌اش حرف نداره.» کنار گذاشت: «این هم تازه آمده. مال خرمشاهیه.»

آخری را گرفت جلوی زن و زل زد به صورتش.

زن ساعتش را کرد به دستش. بعد با لبخند گفت: «این هم خراب شد، درست سر ساعت چهارونیم عصر.»

مرد اول به ساعد زن، بعد به ساعتش و بعد به ساعت دیواری مغازه‌اش نگاه کرد.

زن قرآن جلد قرمزی را برداشت باز کرد. مرد خیره شد به تارهای مویی که از پیشانی زن آویزان بود. زن قرآن را گرفت به طرف مرد: «آقا ببخشین، سوره‌ی والعصر را پیدا می-کنید؟»

«این که خیلی راحته خانوم! من آن سوره را حفظم.» بعد شروع کرد به خواندن: «بسم‏الله‌الرحمن‌الرحیم والعصر، ان الانسان لفی خُسر ... »

- می‌خواستم به ترجمه‌اش نگاه کنم ببینم خوب ترجمه شده یا نه.

قرآن را از دست مرد گرفت. به ترجمه‏ی زیر آیات نگاه کرد. مرد هم خیره شده بود به دست‌های او: «ترجمه‌اش حرف نداره.»

زن قرآن را بست. دست کرد به کیفش، گفت: «چنده؟»

- قابلی نداره!

زن چندتا هزاری بیرون ‌آورد.

- گفتم که قابلی نداره.

‌زن هزاری‏ها را گذاشت روی یک قرآن دیگر که جلدش سبز بود. بعد پرسید: «شما تسبیح هم دارید؟»

مرد سرخ شد. گفت: «من پول نمی‌گیرم؛ ببرید یک فاتحه برای اموات ما بخوانید.»

زن به ساعت دیواری نگاه ‌کرد: «مثلِ این‏که ساعت کار می‌کنه.»

مرد به قرص صورت زن و تارهای شرابی رنگش که روی پیشانی‏اش ریخته بود، خیره ‌شد.

زن گفت: «ساعت چهارونیم عصر!»

مرد گفت: «ان‌الانسان لفی خسر ...»

زن لبخند زد و قرآن را برداشت گذاشت توی کیفش.

مرد گفت: «پس قرآن جلد قرمزی را برداشتید؟!»

▪ ▪ ▪

این داستانی بود با عنوان «قرانی با جلد قرمز» از ابراهیم اکبری دیزگاه. از مجموعه داستان‏ «خرده روایت‏های در باب چشم» که به‏زودی در آلمان منتشر می‏شود؛ کتابی که نتوانست از وزارت ارشاد در ایران اجازه‏ی انتشار بگیرد. هرچند نویسنده فلسفه خوانده و طلبه است و اهل علم، و از هرزه‏نویسی و هر نوع جانب‏داری سیاسی فاصله‏ها دارد، اما معلوم نیست چرا این داستان‏های ارجمند و قوی نتوانسته‏ در ایران مجوز نشر بگیرد.

این‌همه محدودیت، من‏باب سلیقه‏های ادواری و گزینش‏های اخلاقی، توسط آدم‏هایی که هیچ‏گونه صلاحیت علمی و حسی و حتی سنی لازم را ندارند، آسیب‏های بزرگی بر پیکر ادب و فرهنگ سرزمین ما وارد می‏کند.

با این‌همه، آدم‏هایی که کم‏ترین درکی از زیبایی ‏شناسی و هنر و ادبیات و تاریخ ندارند، مبنا را بر حذف و جزم و هدم گذاشته‏اند، اما غافلند که هنر دانه‏ی گیاهی است که هرگز زیر خاک نمی‏ماند و حتی از سنگلاخ هم عبور می‏کند تا سبز شود و پروبال بگشاید. این جزو جان و هستی هنر است.

داستان «قرانی با جلد قرمز» در ساعت چهارونیم شکل می‏گیرد. زمان می‏ایستد یا نویسنده زمان را می‏ایستاند و با ترفندی ساعت را متوقف می‏کند که همین یک لحظه در داستان او ساخته شود. آن هم با نگاه و حرکت و آه. در لحظه‏ای که قلبی تکان خورده و در برابر حضوری اغواگرانه، هم‏چون ساعت به‏ خواب می‏رود، خراب می‏شود و بعد که تمام شد، دوباره هم‏چون عقربه‏ی ساعت به‏راه می‏افتد.

ابراهیم اکبری دیزگاه با شناخت و تسلط کافی بر فضا، آدم‏ها و ادبیات، دوربینش را جای خدا می‏گذارد و نشان می‏دهد که داستان‏نویسی خلاق است. اشیا در داستان او شخصیتند و نه به وزن مذهبی‏شان، بلکه با وزن حضوری که در داستان دارند؛ اما چیزهایی قوی‏تر از خطوط نوشته شده در داستان، در لابه‏لای سطور پنهان حضور دارد که به داستان بعد ویژه‏ای می‏بخشد و نشان از توان نویسنده می‏دهد.

مثلاً حضور اغواگرانه‏ی عمدی یا سهوی زن، به عنوان یک ذات در داستان جریان می‏یابد و در برابرش نیز این دلباختگی و بیچارگی باز به عنوان یک ذات عمل می‏کند تا اندیشه و جهان‏بینی و دین دست‏ به دست شود، دستمالی شود و فراموش شود.

اشیا در این داستان شخصیت می‏شود تا داستان شکل بگیرد و نویسنده نشان می‏دهد که دین و جهان‏بینی یک ملت، چگونه شیئی می‏شود تا از شخصیت بیافتد.

داستان ابراهیم اکبری دیزگاه در لایه‏های متفاوت جریان می‏یابد؛ در صورت و در معنا. یکی در ظاهر است و یکی در عمق. لایه‏ی عمقی داستان نوشته نشده، اما در داستان جریان دارد.

ابراهیم اکبری دیزگاه نویسنده‏ای است که نامش در ادبیات داستانی خواهد ماند و تا این‏جا که من خبر دارم، بیش از سیصد داستان کوتاه نوشته است.

عباس معروفی

Share/Save/Bookmark

 
 

طلاق در فاصله‌ی ۱۳ سال گذشته در ایران رشدی ۱۵۰ درصدی یافته است.بر اساس داده‌های سازمان ثبت احوال، تعداد طلاق‌های ثبت شده در سال ۱۳۸۸به رقم بی‌سابقه‌ی ۱۲۵ هزار رسیده است. آمار سه ماهه‌ی اول سال ۱۳۸۹نشان می‌دهد که فقط در سه ماهه‌ی نخست سال جاری، ۳۴ هزار مورد طلاق ثبت شده استاین روند آنقدر باعث نگرانی دولت شده که به گزارش خبرآنلاین، سازمان ثبت احوال در ابلاغیه‌ای از مدیران ستادی و استانی خود خواسته تا از اعلام آمار طلاق خودداری کنند.

Download it Here!

روند رو به رشد طلاق تنها متعلق به ایران نیست. در کشورهای همسایه مثل ترکیه و پاکستان نیز سیر صعودی دارد و در اروپا نیز به طور متوسط، یک سوم ازدواج‌ها به طلاق منجر می‌شود.جامعه‌شناسان علل متعددی را برای این روند عنوان می‌کنند که از آن جمله است: نابسامانی‌های اقتصادی، عدم رضایت از روابط جنسی، دخالت خانواده‌ها، پیامدهای ارزش‌های جامعه‌ی مدرن و شهرنشین و بالاخره تغییر جایگاه زنان در جامعه.

مدرنیته و طلاق

دکتر عطا هودشتیان، استاد فلسفه‌ی علوم سیاسی در کانادا، در مورد نفوذ ارزش‌های مدرنیته در شرق معتقد است:

مسئله‌ی شهرنشینی جامعه، مثل نفوذ و گسترش خود مدرنیته در شرق، اصولاً به شکل ناهنجاری قوام گرفته است؛ یعنی باید با مدنیت همراه می‌شده ولی به این شکل رشد نکرده است. منظور از مدنیت هم سامان‌بندی و قانون‌مندی اجتماعی است که در آن فردگرایی نه به معنای خودپرستی بلکه به شکل احترام به قانون شکل بگیرد که البته در ایران به صورت ناهنجار رشد کرده است.


دکتر عطا هودشتیان

رشد طلاق در ایران با نفوذ ارزش‌های مدرنیته در پیوند است. مدرنیته سطح توقع آدم‌ها را نسبت به خودش افزایش داده است. یعنی همان چیزی که به خلاقیت فرد در غرب انجامیده، در شرق، به بی‌طاقتی و فردپرستی و خودمرکزبینی کشیده شده است. البته در غرب هم وجود دارد، اما شکل دیگری به خود گرفته است.در مورد طلاق، سطح تحصیل زنان و مردان نیز موثر است که بازهم به پیامدهای شهرنشینی جامعه‌ی ایران بازمی‌گردد.

در عین حال طلاق نه تنها در طبقات مرفه و متوسط، بلکه در طبقات پایین و در روستاهای دوردست نیز دیده می‌شود. به طور کلی جامعه‌ی ایران هرچه بیش‌تر به سوی نوسان‌پذیری و ناپایداری ارزش‌های اجتماعی می‌رود و در تضاد با سنت قرار می‌گیرد، بیش‌تر نیز به گسست از ارزش‌ها و سنت احترام به بزرگ‌ترها و احترام به مردها می‌رسد. به عبارتی، هرچه دولت ایران و گفتمان حاکم خود را از ارزش‌های غرب جدا کند و در ستیز با آن قرار بگیرد که البته بخشی از آن هم در شعار است، جامعه‌ی ایران و جمعیت فعال درست برعکس آن عمل می‌کند. مشاهده کردیم که این جامعه خودش را متصل به ارزش‌های غربی بازتولید کرده است.

خلاصه درپیوند با طلاق پدیده‌های مختلفی قابل بررسی است. برای نمونه، زنانی هستند که روی موضوع مهریه تاکید دارند و درواقع رابطه‌ی بین زوجین رابطه‌ی کالایی شده است. یعنی یک نوع سرمایه‌داری ناهنجار و نجویده در جامعه‌ی ایران به موضوع طلاق پاداده است. مهریه، معامله‌ای بین زوجین شده که برخی از زنان با تیزهوشی ازدواج می‌کنند و مهریه‌ی بالا را بنا می‌کنند و از طریق طلاق پول هنگفتی به دست می‌آورند.

آیا به نظر شما این حرکت از سوی برخی از زنان آگاهانه صورت می‌گیرد؟

برخی آگاهانه آن را انجام می‌دهند. من خود شاهد برخی از این افراد بوده‌ام. این پدیده را می‌توان در مورد زنانی که با مردان میان‌سال در خارج از کشور ازدواج می‌کنند نیز مشاهده کرد. با مهریه‌ی بالا ازدواج می‌کنند، هم از این طریق به خارج از کشور می‌آیند و هم پولی به جیب می‌زنند. طرح مسئله‌ی مهریه به مفهوم این نیست که همه الزاماً آگاهانه آن را مطرح می‌کنند، اما در برخی از موارد کالایی شدن روابط اجتماعی این امکان را به آنها می‌دهد که طلاق را بهانه‌ای برای ثروت‌اندوزی کنند.

تغییرات ساختاری در ازدواج

تغییر وضعیت زنان از نظر اجتماعی، اقتصادی، آموزشی و بالارفتن آگاهی‌های آنها به تغییرات ساختاری در چگونگی ازدواج انجامیده است. مطابق آمار سرشماری سراسری سال ۱۳۸۵ در ایران، ۸۳ درصد زنانی که طلاق گرفته‌اند، شاغل بوده‌اند.علاوه برآن، ۳۳ درصد زنان بین ۲۰ تا ۳۴ سال و ۵۰ درصدمردان همین گروه سنی مجرد هستند. این گروه که جمعیتی هفت‌میلیونی را تشکیل می‌دهند، ازجمله شامل افرادی که طلاق گرفته‌اند نیز می‌شود.

به این واقعیت نیز باید اشاره کرد که ۴۸ درصد طلاق‌ها در همان پنج سال ابتدای زندگی اتفاق می‌افتد.
عوامل زیادی درایران در تغییر شیوه‌ی ازدواج تاثیر دارد که مهم‌ترین آن تغییر جایگاه زن در جامعه‌ی ایران است.

آمار بیش از ۶۰ درصد از دانشجویان که متعلق به دختران است نشان از آن دارد که آنها حاضر نیستند به جایگاه سنتی خود درجامعه بازگردند. علاوه بر آن آگاهی از حقوق خود به عنوان انسانی برابر با مردان تنش بین ساختار سنتی و جایگاه نوین را افزایش داده که یکی از نمودهای آن رشد پرشتاب آمار طلاق است.


دکتر عطا هودشتیان در مورد روند خودآگاهی زنان می‌گوید:

جرئت زنان خودش را در طلاق نشان می‌دهد. برخی از طلاق‌ها راه افراط نیز به خود می‌گیرد. هم‌چنان که همه‌ی جنبش‌های آغازین در ابتدای کار راه افراط به خود گرفته‌اند. برای مثال جنبش فمینیستی در آغاز کار بسیار مورد تهمت قرار گرفته است، اما خود این جنبش دریچه‌ای بود برای خودآگاهی جدید زنان در جامعه. مسئله‌ی طلاق، نشانه‌ای ازخروج زن ایرانی از صغارت تاریخی‌اش است.

تا به حال صغارت تاریخی زن ضامن کارنامه‌ی تاریخ مردپسند جامعه‌ی ایرانی بوده است، ولی اکنون با ورود زنان در صحنه‌ی اجتماع، این سامانه‌ی سنتی به چالش کشیده شده است. مسئله‌ی طلاق نتیجه‌ی احساس و روحیه‌ی استقلال فردی در برخی از زنان است و همه‌ی اینها نتیجه‌ی سهمگین ارزش‌های مدرنیته است. البته به مفهومی نیست که مردان طلاق نگیرند ولی زنان بیش‌تر خود را به جلو انداخته‌اند. زنان شهامت پیدا کرده‌اند و آزادی‌خواه شده‌اند. همه‌ی این دلایل به این مفهوم نیست که طلاق پدیده‌ای قابل ستایش است.

نگاه دولت به موضوع طلاق، نگاهی منفی و ضد ارزش است. برای مثال جواد صبور عضو هیئت رییسه‌ی کمیسیون اجتماعی مجلس مهم‌ترین عامل طلاق را جدایی از فرهنگ اصیل ایرانی- اسلامی بر اثر آموزه‌های غربی و تبلیغات منفی و مخربی می‌داند که توسط ماهواره‌ها در جامعه رواج یافته است. (فرارو، ۲۴ اسفند ۱۳۸۸)

نمونه‌ی دیگر نظر زهرا شرف‌الدین، عضو کمیته‌ی راهبردى مرکز امور زنان و خانواده‌ی ریاست جمهورى است که معتقد است: «رعایت نکردن عفاف از سوى بانوان، ارتباط‌‌هاى خارج از خانواده و ارسال پیامک‎هاى مستهجن به همکاران مرد از علل عمده‌ی افزایش طلاق در جامعه است.»به اعتقاد وى در صورتى که زنان به جاى کار کردن، خانه‌دار شوند، نرخ طلاق کاهش خواهد یافت. (تابناک، ۱۱ اسفند ۱۳۸۸)

در مقابل این نگاه منفی، نگاه دیگری وجود دارد: طی دهه‌های اخیر، ازدواج رسمی فقط یکی از اشکال زندگی مشترک دو فرد راتشکیل می‌دهد و الگوها و رفتارهای اجتماعی دچار دگرگونی‌های اساسی و کارکرد سنتی نهاد خانواده دچار تزلزل شده است. این نگاه به ویژه در میان جوانان در کشورهای دیگر دنیا رو به رشد است تا آنجا که به زندگی مشترک به عنوان قراردادی بین دونفر که بر پایه‌ی عاطفه بنیان گذاشته، نگاه می‌شود و نه قراردادی که باید ثبت شود.

راه‌های برون رفت از طلاق

راه حل‌ها و رویکردهایی که برای تداوم نهاد خانواده پیشنهاد می‌شود، بسیار متفاوت است. دکتر عطا هودشتیان به بازتعریف چهار مورد می‌پردازد:

اول آن که دست از سنت‌گرایی گذشته برداریم و قبول کنیم که سن ازدواج باید بیش‌تر شود. یعنی اگر دختری نخواهد در ۱۳ یا ۱۹ سالگی ازدواج کند و بخواهد صبر کند و یا تحصیل کند، این را بپذیریم.

نکته‌ی دوم، خواستگاری که مقوله‌ی اجتماعی، تاریخی و بخشی از سنت ماست و قابل احترام است تنها راه برای ارتباط‌گیری بین دختران و پسران نیست.قبول کنیم که آنها باید بتوانند پیش از ازدواج با هم ارتباط بگیرند. این ارتباط کمک می‌کند تا اگر احتمالاً زوجین با هم تفاهم ندارند، قبل از ازدواج به این شناخت برسند. من خود شاهد زوجینی بوده‌ام که با هم قبل از پیوند زناشویی بیرون رفتند، آشنا شدند و قبل از ازدواج متوجه شدند که نمی‌توانند باهم زندگی کنند.

سوم این که بپذیریم زمانی که اختلاف پیش می‌آید احتیاج به یک نفر سوم نیز وجود دارد. مقوله‌ی مشاور خانواده باید در جامعه‌ی ایران جا بیافتد. البته وجود دارد ولی باید آن را گسترش داد. در بسیاری از موارد طلاق‌ها بی‌دلیل و اختلافات سطحی است. اگر زوجین قبول کنند که درد دل‌های مخفی خود را مطرح کنند، شاید مشاور خانواده بتواند راه حلی پیدا کند.

نکته‌ی آخر هم این است که برخی مواقع راه حل طلاق، راه حل درستی است؛ چه دوران سرسپردگی زنان خاتمه یافته است. چرا یک زن باید به خاطر تفکری که می‌گوید طلاق نباید گرفت و آن را یک امر الهی و خلل ناپذیر تلقی می‌کند، ۴۰ یا ۵۰ سال سلطه‌ی یک مرد ناپسند را بپذیرد؟ بنابراین اگر برداشت‌ها کاملاً متضاد است، طلاق می تواند یک راه حل باشد و به حفظ سلامت روانی هردو کمک کند.

Share/Save/Bookmark

 
 

بهترین تیم آسیا در نخستین جام جهانی تاریخ خود، بدون شگفتی دو بازی نخست را باخت. تیم ملی بسکتبال ایران دو بار قهرمان آسیا که برای نخستین‌بار به جام جهانی این ورزش راه یافته است، در گروه ب با آمریکا، برزیل، اسلوانی، کروواسی و تونس رقابت دارد.

Download it Here!

شانزدهمین دوره‌ی قهرمانی جهان بسکتبال در چهار شهر ترکیه استانبول، ازمیر، آنکارا و کیسری از روز شنبه ششم شهریورماه (۲۸ ماه اوت) آغاز شد با حضور ۲۴ کشور که تا ۱۲ سپتامبر ادامه دارد.

شگفتی بزرگ در همان روز نخست اتفاق افتاد. اسپانیا قهرمان جهان سال ۲۰۰۶ در ژاپن برابر تیم یکپارچه و جوان فرانسه شکست خورد: ۷۲ بر ۶۶.

تیم ملی بسکتبال ایران دارنده‌ی مدال طلای آسیا، در حالی قدم به جام جهانی سال ۲۰۱۰ ترکیه گذاشت که دو مهره‌ی کلیدی‌اش صمد نیکخواه و حامد آفاق را به دلیل آسیب‌دیدگی همراه نداشت.


حامد حدادی آسمان‌خراش تیم ایران، با قد دو متر و ۱۸ سانتی‌متری، گفته است هر شب خواب بازی با آمریکا را می‌بینم؛ چون در NBA، مقابل این ستارگان بازی کردم.

حالا ماتیج، مربی صرب ایران همه‌ی امیدهایش را به حامد حدادی ۲۵ ساله، پسر دو متر و ۱۸ سانتی‌متری ایران بسته بود که دو فصل را در تیم بسکتبال منفیس در قهرمانی حرفه‌ای بسکتبال آمریکا، ام‌بی‌ا، گذرانده است.

او نخستین ایرانی است که در مهم‌ترین لیگ بسکتبال دنیا بازی می‌کند، اما هیچ تیمی با تکیه بر یک تک ستاره موفق نشده است.

ایران همین طور در نخستین دیدارش برابر برزیل یکی از تیم‌های مطرح جهان، با نمایش قابل قبول نتیجه را ۸۱ بر ۶۵ واگذار کرد و در دومین بازی که یکشنبه انجام شد، بازهم شکست خورد. این بار برابر کرواسی با نتیجه‌ی ضعیف ۷۵ بر ۵۴. بازی سوم تیم ایران برابر تیم تونس بود یکی از نمایندگان آفریقا که ایران برنده شد. نخستین پیروزی جهانی ایران در بسکتبال بود.

بازی حساس و گفت‌وگو برانگیز تیم ایران اما برابر آمریکا است. آمریکا قهرمان المپیک پکن این بار با تیمی جوان به جام جهانی آمده است. از تیم المپیک پکن تنها یک بازیکنان به جام جهانی ۲۰۱۰ راه یافته است. با این همه کویین دورانت، جوان‌ترین و بهترین گل‌زن ام بی ا که ۲۱ سال دارد ستاره‌ی این تیم است.

آمریکا در دو بازی نخست خود تهاجمی‌ترین تیم این دوره بود: پیروزی ۹۹ بر ۷۷، برابر اسلوانی و ۱۰۶ بر ۷۸ مقابل کرواسی تیم چهارم اروپا در سال ۲۰۰۹. به این ترتیب برای تیم ایران تنها نمایش بازی قابل قبول برابر ستاره‌های ام‌بی‌ا می‌تواند یک موفقیت باشد.

حامد حدادی آسمان‌خراش تیم ایران، با قد دو متر و ۱۸ سانتی‌متری، گفته است هر شب خواب بازی با آمریکا را می‌بینم؛ چون در NBA، مقابل این ستارگان بازی کردم.

ستاره‌ی بین‌المللی بسکتبال ایران در سال ۲۰۰۸ با قراردادی سه ساله به مبلغ ۵ میلیون دلار، با منفیس در لیگ NBA‌ قرارداد بست.

۱۹ بازی در سال نخست و ۳۶ بازی در سال دوم، می‌تواند کارنامه‌ی خوبی باشد؛ شانسی که دو مهره‌ی کلیدی تیم ایران هم آرزوی آن را داشتند: صمد نیکخواه و حامد آفاق که می‌خواستند با حضور در برابر تیم آمریکا در این جام جهانی، که ویترینی برای ان ‌بی ‌ا است، بختی برای رفتن به این لیگ به‌دست آورند.

هرچه هست بعد از شکست‌های بد تیم ملی فوتبال ایران، بسکتبال ایران با حضور در جام جهانی، موفق‌ترین تیم ورزش ایران در سال‌های پس از انقلاب به لطف مدیریت برادران مشهور، از چهره‌های مطرح تیم ملی بسکتبال ایران پیش از انقلاب و البته حضور یک گروه بازیکن شایسته است.

در فوتبال ایران بازگشت علی کریمی خبر روز بود

عقب‌نشینی باشگاه استیل آذین و مدیر آن سردار آجرلو که ستاره‌ی فوتبال ایران را به دلیل نوشیدن یک لیوان آب و تظاهر به روضه‌خواری اخراج کرده بود یکی از خبرسازترین رویدادهای روزهای اخیر به شمار می‌رفت.

سردار آجرلو گفته بود: «مأموریت من پیاده کردن قوانین اسلام است»، که به این ترتیب در این مأموریت موفق نبود.


علی کریمی که با اخراجش به یک قهرمان ملی میان مردم تبدیل شد، به جریمه‌ی سمبلیک دو جلسه محرومیت و ۴۰ میلیون تومان جریمه‌ی نقدی، محکوم شده است که احتمالاً در آینده این جریمه هم بخشیده می‌شود

علی کریمی که با اخراجش به یک قهرمان ملی میان مردم تبدیل شد، به جریمه‌ی سمبلیک دو جلسه محرومیت و ۴۰ میلیون تومان جریمه‌ی نقدی، محکوم شده است که احتمالاً در آینده این جریمه هم بخشیده می‌شود.

در زمینه‌ی ورزشی پرسپولیس صدرنشین در روز هفتم لیگ برتر در برابر ۱۵هزار تماشاگر، یک بر یک، روی زمین فولاد متوقف شد و مکان بالای جدول را از دست داد.

ذوب آهن با پیروزی دو بر یک بر صبا باطری با ۱۶ امتیاز و تفاضل گل بهتر به پرسپولیس، دوباره صدرنشین لیگ برتر شد.

این نخستین تساوی تیم علی دایی در هفت بازی لیگ برتر تیم ایران بود؛ با یک شکست و پنج پیروزی. کم‌تر از یک هفته پیش، علی دایی مربی پرسپولیس پس از شکست شاهین بوشهر گفته بود: «نگه داشتن صدرنشینی مهم‌تر از رسیدن به آن است.»

استیل آذین با علی کریمی در ورزشگاه تختی تهران با یک گل از تیم پرطرفدار تراکتورسازی تبریز شکست خورد. نزدیک به ده‌هزار تماشاگر و طرفدار پرشور تیم تراکتورسازی بعد از پیروزی تیم مورد علاقه‌شان، با فریادهای شادی و بوق اتومبیل‌ها این موفقیت را جشن گرفتند.

سرانجام این که استقلال تهران و سپاهان اصفهان، برنده‌ی عنوان قهرمانی در نبردی حساس و نفس‌گیر، دیداری پرگل برابر ۷۰ هزار تماشاگر داشتند که به پیروزی چهار بر سه استقلال تهران انجامید.

در حال حاضر ذوب آهن و پرسپولیس با ۱۶ امتیاز در بالای جدول قرار دارند. یک گل بیش‌تر، ذوب آهن را در صدر جدول جای داده است.

استقلال تهران، تیم سوم، ۱۲ امتیازی است. نفت آبادان که از ملوان دو بر یک شکست خورد، با ۱۲ امتیاز در جای چهارم است. تراکتورسازی و پاس همدان ۱۱ امتیازی هستند. راه‌‌‌آهن تهران، با ۴ امتیاز از ۷ بازی در مکان هجدهم، خانه‌ی آخر جدول و فانوس قرمز لیگ برتر است.

اما رویدادهای حاشیه‌ای در ورزش ایران کم نیست. بعد از برکناری جنجالی علی کریمی از باشگاه استیل آذین به دلیل روضه‌خواری و بعدهم بازگشت دوباره‌ی او، حالا یک کشتی‌گیر تیم ملی به دلیل خودداری از رفتن به تئاتر همراه با اعضای تیم و مربیان، از اردوی آمادگی تیم ملی کشتی ایران اخراج شده است.

رضا یزدانی در آستانه‌ی قهرمانی جهان کشتی آزاد فرنگی در مسکو، پنج شنبه شب گذشته ترجیح داد به جای تماشای تئاتر، در اردوی آمادگی بماند، اما کادر فنی ناگهان تصمیم به اخراج او گرفت. رضا یزدانی، برنده‌ی دو مدال برنز اردو را ترک کرد و به شهرش بازگشت.

او گفته است «هفت ماه از زندگی‌ام را در اردوهای مختلف به تمرین گذراندم که در قهرمانی جهان مسکو شرکت کنم، اما کادر فنی ناگهان مرا اخراج کرد.»

لیگ‌های مهم فوتبال اروپا

در اسپانیا دوئل فاصله‌دار بین بارسلونا و رئال، در آغاز فصل قهرمانی فوتبال این کشور، با دو نتیجه‌ی متفاوت در نخستین روز از هم‌اکنون آغاز شده است.

اگر بارسلونا روی زمین سانتاندر نلرزید و سه بر صفر مثل سال پیش برنده شد، رئال مادرید به راستی به زحمت افتاد؛ و البته با مساوی بدون گل برابر مایر، با رهبری ژوزه مورمیو و با وجود شایستگی بازیکنانش این رئال همچنان هویت یک قهرمان را نداشت.


در اسپانیا دوئل فاصله‌دار بین بارسلونا و رئال، در آغاز فصل قهرمانی فوتبال این کشور، با دو نتیجه‌ی متفاوت در نخستین روز از هم‌اکنون آغاز شده است.

ژوزه مورمیو خود در پایان مسابقه گفت «وقتی در بهترین‌ درجه‌ی آمادگی نیستی، بهتر است دفاع کنی و اشتباه نکنی و از موقعیت‌هایی که داری استفاده کنی؛ این کاری بود که ما کردیم، اما برنده نشدیم.»

در ایتالیا میلان آ سه، آغاز خوبی داشت و برنده‌ی چهار بر صفر در خانه‌اش برابر لچه شد. در حالی که ابراهام ویچ گل‌زن سوئدی بارسلونا هم با میلان برای فصل تازه قراردادی امضا کرده است.

سناریو برای یوونتوس اما با شکست فصل تازه، یک بر صفر، در باری متفاوت بود. سرانجام در فرانسه بوردو و مارسی دو آخرین قهرمانان این کشور برابر هم به مساوی رضایت دادند: یک بر یک. پاریسن ژرمن این بار در سوشو، سه بر یک، بازهم شکست خورد.

تولوز شگفتی‌ساز آغاز فصل با چهارمین پیروزی پی در پی با ۱۲ امتیاز در صدر است.

Share/Save/Bookmark

 
 

نوشین معینی کرمانشاهی در مجموعه داستان «بازگشت» به شرح روایت زندگی خود می‌نشیند. این تجربه، بدون شک قابل بازبینی و گسترش آن به دیگری‌ست.بخشی از ادبیات همیشه می‌تواند وقف تشریح و بررسی لحظاتی از زندگی باشد که به عنوان تجربه‌ای تلخ و در عین حال آموزنده قابلیت انتشار و گسترش داشته باشد.نوشین معینی کرمانشاهی در نخستین داستان- شرح زندگی که «بازگشت» نام دارد از مبارزه‌ی خود با بیماری سرطان گپ می‌زند؛

Download it Here!

این که دچار بیماری سرطان پستان بوده است و برای ما آن به آن حالات خود را شرح می‌دهد. بسیاری از مردم دچار سرطان‌های مختلف هستند، اما کم هستند افرادی که تجربه‌ی خود را با دیگری قسمت کنند. او در عین حال زن خوش اقبالی‌ست، چون دو دخترش همانند دو فرشته مراقب و نگهبان او هستند. در بخش آغازین داستان- واقعیت می‌گوید:

«گاهی اوقات آدم دلش می‌خواهد یک صحنه، یک اتفاق، یا یک برخورد و یا حتی یک حرف را از گذشته‌اش بردارد و آن را برای همیشه محو کند. آری مثل یک قطعه عکسی که به دلائلی از یک آلبوم برمی‌داریم و نابود می‌کنیم. اما با وجود برداشتن عکس، حتی عکس‌هائی که پس از آن گرفته شده‌اند، همچنان باقی می‌مانند و ادامه همان سرنوشتی را که با عکس نابود شده ثبت گردیده بود بازگو می‌کنند.

اما اگر آدم بتواند با سفری به گذشته، یک تکه از زندگی را به کلی محو کند، عکس‌های بعدی آن نخواهند بود که اکنون هستند. همه چیز دگرگون می‌شود و ما با شخصیت دیگری در سناریویی دیگر مواجه خواهیم گشت. این کار به شهامتی خارق‌العاده نیازمند است. به نوعی فدا شدن، فدا کردن، گذشتن از همه داشته‌ها. زیرا با ظهور چهره‌ی جدید حوادث اطراف صورت‌هایی دیگری به خود می‌گیرند که این صورت‌ها می‌توانند دو حالت داشته باشند: بهتر یا بدتر.»


مجموعه داستان، نوشته‌ی نوشین معینی کرمانشاهی

معینی کرمانشاهی به تناوب از حالت شرح بیماری خود خارج شده و در خاطرات گذشته غوطه‌ور می شود و نکاتی از زندگی ایام قدیم را در اختیار خواننده قرار می‌دهد. این حالت دوگانه به این داستان- واقعیت حالت گرم و مهربانی بخشیده و خواننده را با خود به درد و رنج زن بیمار نزدیک می‌کند: «چشمم را به زحمت باز می‌کنم. دو دریای آرام مرا در آبی‌های خود فرو می‌کشند... چشم‌های آبی "ملکه" با بیداری من خندان می‌شوند... ملکه مرا می‌بوسد و خداحافظی می‌کند. دوروز پیش از پورتلند آمد تا هنگام جراحی در کنارمان باشد... نمی‌تواند بیشتر از این بماند. باید برگردد... چه دوست نازنینی...

حال تهوع دارم... عق می‌زنم... دو روز گذشته با ابن حالت گذشت و هنوز هم ادامه دارد... همین حالاست که روده‌ام بیرون بریزد... دست‌هایم آزادند! چیزی به آنها وصل نیست! اما چرا نمی‌توانم تکانشان بدهم! درد پای چپ... سوزن... بله سوزن را از رگ بالای قوزک پایم داخل کرده‌اند...»

دنیای جدید فرصت می‌دهد که انسان‌ها تجربه‌های خود را در هر زمینه با یکدیگر بخش کنند. تجربه می‌تواند به گونه‌ای باشد که با انتشار آن به دیگران راه حلی برای حداقل یک مشکل به دست داد. زمانه‌ای‌ست که هر انسان حداقل می‌تواند یک کتاب بنویسد. انسان اگر روحیه‌ی مثبتی داشته باشد می‌تواند حتی در اوج گرفتاری و بدبختی راهی برای حرکت به سوی رهایی پیدا کند.مرگ حقیقتی‌ست که ما اغلب در تمام طول زندگی از آن وحشت‌زده هستیم.

یکی از راه‌های رهایی از این وحشت نیروی خلق و آفرینش است. انسان با آفریدن و آفرینش می‌تواند میان خود و مرگ فاصله بیاندازد. خلق و آفرینش در عین حال مرگ را آسان می‌کند. مردمانی که فرزندی دارند با آرامش بیش‌تری به سوی مرگ می‌روند چرا که می‌دانند ادامه دارند. آنان که یک اثر هنری یا علمی و یا از هرنوع دیگری می‌آفرینند در کار خود ادامه می‌یابند. تلاش نوشین معینی کرمانشاهی در نوشتن نیز از همین مقوله است. او با تمام قوا به دامن زندگی چنگ می‌اندازد و می‌کوشد خود را به نگارد. می‌نویسد:

«روی صندلی می‌نشینم و به دخترم می‌گویم: نترس گلی جان، از ته بزن. طره های گیسویم را می‌بینم که مثل برگ‌های پاییزی، از درختی لرزان به زمین می‌افتند. دست‌های دخترم یخ کرده‌اند. سرمایی نا بهنگام سرتاپای وجودم را فرا می گیرد. سعی بیهوده دخترم را در کنترل لرزش دستش احساس می‌کنم. می‌دانم که او چند دقیقه دیگر در اتاقی دربسته گریه خواهد کرد. به سوی آینه می‌روم. سرم کاملا طاس شده و رنگم به شدت سفید. توی دلم صدای شکستن چیزی را می‌شنوم. پیش از آن که دخترم حرفی بزند می گویم: خیلی هم بد نیست...»

راوی در یادآوری خاطرات گذشته است که به یاد زن دابی‌اش می‌افتد: «زن دایی مسلمان شده بود، با این حال هنوز صلیب به گردن داشت. نامش را از سوفیک به طاهره تغییر داده بودند. طاهره نام خاله‌ای بود که در کودکی مرده بود. ما همگی زن دایی را "سسه" صدا می‌کردیم.

با ورود سسه به خانه‌مان دنیا شیرین می‌شد و خوش عطر. همه چیز چاق و پروار جلوه می‌کرد. روی میز پر از تنقلات می‌شد و چراغ‌های بیشتری هم روشن. وقتی که مرا در آغوش می‌گرفت سرم را میان سینه‌ی فراخ و گوشتیش پنهان می‌کردم با این آرزو که تا ابد سر از سینه‌ی مهربان و خوش بویش برنگیرم. بوی پودر کوتی می‌داد. خوش‌اخلاق بود و خوش خنده. با قهقهه‌ای چون کبکان.»

بدین‌ترتیب شماری از افراد و خویشاوندان نوشین به میدان نوشته‌ی او پرتاب می‌شوند و باعث می‌شوند تا راوی و در نتیجه خواننده از جهان تلخ بیماری فرار کند و به میدان‌های رنگی و پرنشاط منتقل شود.

بخش نخست بازگشت همین شرح بیماری سرطان و یاد آوری آن به آن گذشته است. بخش دوم از مجموعه‌ای داستان تشکیل می‌شود. این داستان‌ها «میهمانی»، «سال‌های بلوغ ما»، «افسانه هیچ»، «درخت کفش» و «شبی که مرا زایید» نام دارند. در خواندن این بخش متوجه می‌شویم که معینی کرمانشاهی به رغم نیت خیر و حس خوبی که برای نوشتن دارد در شرح حالات و احوالات شخصیت‌ها تا حدودی ضعیف است.

داستان‌های او به زحمت جواز عبور برای ورود به دنیای قصه می‌گیرند.در داستان میهمانی نویسنده می‌کوشد حالت و هوای یک میهمانی باشکوه اما بی هدف و معنا را نقاشی کند.«سال‌های بلوغ ما» باز شرحی از دنیای خانوادگی‌ست. دایی و زن دایی قهرمانان اصلی به شمار می‌آیند.

«افسانه هیچ»، قابلیت داستانی بیش‌تری دارد. در اینجا بچه‌ها در بیابان هستند. مسابقه‌ای برای ورود به یک ساختمان متروک میان آنها در گرفته است. این از مجموعه خاطرات کودکی‌ست که شرح آن می‌تواند برش اندیشمندانه‌ای را باعث شود.

«درخت کفش»، کاملاً برش داستانی دارد و موفق هم از کار درآمده است. پیرمردی آمده است تا بچه‌ی خواهرش را تحویل بگیرد. این کوشش در ایجاد ارتباط میان دو انسان که تا به حال یکدیگر را ندیده‌اند فضایی سه بعدی را شکل بخشیده است. به بخشی از این داستان توجه کنید:

«- حالا از کجا بدونم ئی نوه خواهرمه؟
زن با صدای تیغ‌دار و جیغ‌مانندی جواب داد: ای باوم هی... مگه تو عبدالله نیستی؟
چرا خودمم.
مگه خواهرکت زینب نبود؟ مگه اسم منالش آهو نبود؟
- آها... بود.
- خوب پس چی می‌گی؟ اینم نوه خواهرکته دیگه.

پیرمرد پسربچه را برانداز کرد. پسرک هیچ شباهتی به خواهرش نداشت. اصلاً شبیه هیچکس نبود. صورت لاغر و دماغ تیز و چشمان گود و تیره‌اش به پیران می مانست. با آهنگی ناچار گفت: بقچه‌اش کو؟

تیغ صدای زن دوباره فضا را شکافت: ای بدبختی... حواست کجاست عمو؟ ننه باوش رفتن زیر خاک.

همه‌شان... همه‌شان. همه‌ی کس و کارش که تو عزیرده یه خانه خرابه داشتن. سقف‌شان رومید روسرشان. بعد کف دستش را به حالت تحقیر با سر بچه مماس کرد و گفت: ئی بدبختم کاش مرده بود. هی بدبخت به خود یتیم ماندش... نمی‌دونم چه جوری خودشه رساند اینجانه. ماهام دیروز برگشتیمان. شکر خدا اینجاره بد جور نزدن. یقین از دستشان در رفت. هنوز سقفمان سرجاشه.

پیرمرد روی زمین تف کرد. به پسرک نگاه دیگری دوخت و به چشمان تاریکش خیره شد...»

بدین‌ترتیب حالتی از فاجعه‌ی جنگ در معرض نمایش گذاشته می‌شود؛ فاجعه‌ای که جنوب و غرب کشور را فرا گرفته بود.

Share/Save/Bookmark

ناشران و نویسندگانی که مایل هستند برای برنامه خانم پارسی‌پور، کتابی بفرستند، می‌توانند کتاب خود را به صندوق پستی زیر با این نشانی ارسال کنند:

Shahrnush Parsipur
C/O P.O. Box 6191
Albany CA 94706
USA


 
 

فیلم سینمایی Precious ساخته شده بر اساس کتاب Push نوشته Ramona Lofton (با نام مستعار Sapphire ) در اواخر سال ۲۰۰۹ میلادی در سینماهای ایالات متحده اکران شد. فیلم داستان زندگی «پرشز» دختری شانزده ساله را روایت می‌کند که زندگی خانوادگی وی تحت سلطه‌ی مادری خشن، پرخاشگر و سلطه‌جو همچون جهنم تصویر می‌شود.

دختر چاق سیاهپوست به نام پرشز Precious (با بازی Gabourey Sidibe ) در درس ریاضیات قدرت فراگیری بالا دارد اما در سایر حوزه‌ها به‌وضوح داری نقص هوش و فاقد قوه‌ی یادگیری است، خصوصاً در خواندن و نوشتن. پرشز در رؤیاهای نوجوانی‌اش خود را بازیگر موزیک- ویدئوهای خوانندگان معروف و صاحب دوست پسری سفیدپوست تصور می‌کند. پرشز در شانزده‌سالگی سالگی دومین فرزندش را باردار است و این حاملگی حاصل تجاوز جنسی پدرش به اوست.


مدیر مدرسه که متوجه مشکلات و بارداری دختر جوان می‌شود، تصمیم می‌گیرد دختر را به مدرسه ای دیگر بفرستد تا در آنجا بتواند کمک بیشتری دریافت کند. اما مادر دختر(Mary با بازی Mo'Nique ) آشکارا مخالف ادامه‌ی تحصیل دختر است چرا که فکر می کند او گنگ، عقب‌افتاده و بی‌مصرف است و بهترین راه برای چنین آدمی این است که به‌عنوان یک انسان ناکامل و معلول ذهنی از دولت حقوق و خدمات اجتماعی دریافت کند.

دختر بنا به خواسته‌ی مادر برای دریافت خدمات اجتماعی به اداره‌ی مربوطه مراجعه می‌کند اما در آنجا احساس ناخوشایند تحقیر به دلیل سؤال‌های کارمند اداره (Mrs. Weiss با بازی Mariah Carey ) تمام وجودش را فرا می‌گیرد. اما در نهایت در مدرسه جدید دریچه‌ای از امید و حس زندگی با تلاش‌های معلم جدید (Ms. Rain با بازی Paula Patton) به روی دختر باز می‌شود.


خانم رین که توجه دلسوزانه و خالصی نسبت به پیشرفت شاگردانش و تشویق و دلگرمی دادن به آنها دارد، به «پرشز» کمک می کند که درک بهتری از موقعیت و استعدادهای خود داشته باشد. اما زمانی‌که فرزند این دختر شانزده ساله به‌دنیا می‌آید اوضاع و شرایط او در خانه اسفناک‌تر از گذشته می‌شود، خصوصاً که او راز تجاوزهای جنسی پدرش را برملا می‌کند.

یکی از اصلی‌ترین عناصری که در فیلم به نظر می‌آید، نفرت غیرقابل‌مصالحه مری نسبت به دخترش است. این نفرت تا جایی پیش می‌رود که مری تلاش می‌کند دخترش را بکشد. این کاراکتر تنها یک «مادر بد» نیست که در انتهای فیلم یا از شر او خلاص شویم یا با آشتی با او فیلم پایان پذیرد. فیلم‌ساز در مورد این شخصیت راه آسان را انتخاب نمی‌کند، بلکه زمان کافی به این شخصیت می‌دهد تا پیشینه‌اش را بازگو کند.

پیشینه‌ی او هم با خشونت درآمیخته و او هم قربانی گذشته‌اش است و اصلاً برای همین سلطه‌جو و پرخاشجو و خشن است و با این رفتار فرزندش را قربانی کرده است. با این‌همه فیلم‌ساز به بهانه‌ی این گذشته‌ی تلخ، رفتار وحشیانه مری با پرشز و نفرت او از دخترش را توجیه نمی‌کند. مری شریک و مسئول همه‌ی بدبختی‌هایی است که در طول داستان برای پرشز اتفاق می‌افتد.


تمرکز فیلم‌ساز بر روی پرشز و محول کردن نقشهای حاشیه‌ای به بازیگران مکمل از جمله مری، کارمند اداره تأمین اجتماعی، معلم مدرسه و همکلاسی‌های پرشز باعث شده تا به پرشز زمان و زمینه لازم برای یک تصمیم‌گیری درست داده شود.

این فیلم دومین تجربه‌ی فیلم‌سازی لی دانیلس Lee Daniels است. نخستین فیلم او با نام Shadow boxer در سال ۲۰۰۵ ساخته شد. این فیلم در مراسم آکادمی اسکار ۲۰۱۰ کاندید دریافت دو جایزه برای بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر زن شد که البته هیچ یک از این دو جایزه به این فیلم تعلق نگرفت. این فیلم اگرچه محصولی پرهزینه نبود، اما انتظار می‌رفت که حداقل یکی از دو جایزه را دریافت کند. با این‌همه امضای خانم «اپرا وینفری» به‌عنوان حامی فیلم، فروش آن را تضمین کرد.

مسئله‌ی کودک‌آزاری که در کشورهای جهان سوم نمود گسترده‌تری نسبت به غرب دارد، معضل بزرگی است که علی‌رغم تصویب کنوانسیون‌ها و قوانین خاصی از سوی سازمان ملل متحد در خصوص رعایت حقوق کودک و تلاش‌ها و پیگیری‌های فعالان حقوق کودک در سراسر دنیا، همچنان قربانیان زیادی در جهان دارد. این معضل در کشوری چون ایالات متحده علی‌رغم تصویب و اجرای قوانین اساسی در رعایت حقوق کودک و محافظت از وی در مقابل خشونت، در میان رنگین پوستان و مهاجران از آمار بالاتری برخوردار است.


دوئن دودک Duane Dudek منتقد سینما در نوشتاری درباره‌ی این فیلم می‌نویسد: «آیا ممکن است این چرخه‌ی فاجعه بار کودک‌آزاری و انتقال آن از نسلی به نسل دیگر بشکند؟ آیا ممکن است جوامع از مسئله‌ی شرم‌آوری چون آزار جنسی کودکان، خشونت علیه کودکان و نفرت از خود که همانند یک میراث در خانواده‌ها دست به دست می‌شود یا همانند یک بیماری مسری منتقل می‌شود، رهایی پیدا کنند؟»

همه‌ی این آرزوها را در پایان فیلم از زبان پرشز می‌شنویم که می گوید: «من همه‌ی اینها را به کودکم می‌آموزم. می آموزم که دنیا را با خشونت و نفرت، زشت و غیرقابل تحمل نکند.»

پرشز حکایت دختری است که با قضاوت‌های رایج خانواده و اجتماع ممکن است هیچ ارزشی نداشته باشد. پرشز نه جذابیت و زیبایی ظاهری دارد، نه هوش و استعداد سرشاری در یادگیری و نه خانواده‌ای که بتوان به امکانات آن دلگرم بود. اما شاید نکته‌ی اصلی داستان در نام‌گذاری دخترک به اسم Precious به معنای ارزشمند و گرانقدر است، آنجا که نشان می‌دهد جهان امروز ما بیشتر از زیبایی و استعداد و ثروت، به قدری تأمل، طمأنینه و حس آرامش برای رهایی از این‌همه خشونت و حس نفرتی که در همه جای این دنیا پراکنده شده نیاز دارد و این یکی از ابعاد وجود آدمی است که «ارزشمند و گرانقدر» است.

تریلر فیلم

Share/Save/Bookmark

 
 

منوچهر متکی، وزير امور خارجه جمهوری اسلامی ايران در گفت‌وگو با مجله اشپيگل، چاپ آلمان، از وضعيت حقوق بشر در ايران دفاع کرد.

وزير امور خارجه ايران در اين گفت‌وگو در باره سنگسار سکينه محمدی آشتيانی، اعدام‌ها در ايران و مجازات معترضان به نتايج انتخابات دهمين دوره رياست جمهوری، اظهارنظر کرد.


وی در اين گفت‌وگو در باره انتخابات بحث‌برانگيز اخير در ايران با تائيد نتايج آن و اين که «۲۵ ميليون نفر به محمود احمدی‌نژاد رای دادند» گفت: «غرب از قرار معلوم، نتيجه ديگری را انتظار داشت.»

وی تقلب در انتخابات را رد کرد و اظهار داشت: «اين قبيل اتهامات در ايران مورد تحقيق و رسيدگی قرار می‌گيرد و حتی در اين دوره نيز اتهامات وارده، به اصرار اپوزيسيون و همين طور رهبری، مورد بررسی قرار گرفت و بار ديگر آرا شمارش شد و از همان زمان، نتيجه انتخابات به طور قانونی الزام‌آور شد.»

متکی: کشور شما ميليون‌ها نفر را در جنگ ظالمانه به قتل رسانده است و حالا داريد در مورد حقوق بشر با من صحبت می‌کنيد؟

منوچهر متکی در مورد بازداشت گروهی از اصلاح‌طلبان و «اعتراف‌گيری» از معترضان به نتايج انتخابات گفت: «اين متهمان به اشتباهات خود اعتراف کرده‌اند» و در پاسخ به اين سئوال که اين اعترافات «به زور» از متهمان گرفته شده اظهار داشت: «شما چطور می‌توانيد اين ادعا را ثابت کنيد؟ برعکس، اعترافات متهمان در فضايی باز و در حضور نمايندگان رسانه‌ها طرح و اتفاقا در مقابل شهود ديگر نيز تکرار شد.»

وی در همين رابطه افزود: «درباره اين پرونده‌ها به طور مشخص راجع به دستوراتی صحبت می‌کنيم که به متهمان داده شده است؛ ضمن آن‌که شماری از سرويس‌های خبری غرب نيز به عمد از اين افراد استفاده کرده‌اند.»

وزير امور خارجه ايران در بخش ديگری از سخنان خود به سئوالاتی در باره حکم سنگسار سکينه محمدی آشتيانی پاسخ گفت.

وی اعتراضات جهانی نسبت به اين حکم را «بازی متقلبانه» سياستمداران و رسانه‌های اروپايی دانست.

منوچهر متکی در اين رابطه به خبرنگار اشپيگل گفت: «شما متعلق به کشوری هستيد که ميليون‌ها نفر را در يک جنگ ظالمانه به قتل رسانده است و حالا داريد در مورد حقوق بشر با من صحبت می‌کنيد؟»

متکی ضمن آن‌که مجازات سنگسار در ايران را «نادر» خواند، افزود: «در حال حاضر گروه‌های خاصی در حال ايجاد اين اتهامات‌اند و غرب بايد مراقب باشد و اجازه ندهد از سوی اين گروه‌ها و افرادی که خدشه وارد کردن به اعتبار ما را دنبال می‌کنند به اشتباه افتد.»

وی اضافه کرد: «ما به اطلاعات بيش‌تری در خصوص بازيگران پشت پرده اين بازی دست يافته‌ايم.»

منوچهر متکی مقايسه ايران با افغانستان در اين باره را بی‌مورد خواند و ضمن اشاره به «قربانيان ماموريت‌های نظامی» در افغانستان گفت «چرا به اين قربانيان اشاره نمی‌کنيد؟ شما نخست با اشاره به اين پرونده مرا به چالش می‌کشيد و بعد ما را با افغانستان مقايسه می‌کنيد؟»

متکی اعلام کرد که در مورد پرونده سکينه محمدی آشتيانی تا کنون «به عمد هيچ اقدامی در مورد اين حکم صورت نگرفته است» و «هنوز تصميم نهايی در مورد او گرفته نشده است.»

وزير امور خارجه ايران در بخش ديگری از گفت‌وگوی خود با اشپيگل از بالا بودن تعداد اعدام‌ها در ايران دفاع کرد و آن را ناشی از موقعيت جغرافيايی ايران و رونق تجارت مواد مخدر در اين کشور دانست.

وی محاکمه اين افراد در ايران را «عادلانه» توصيف کرد و بيش‌تر احکام اعدام را متوجه قاچاقچيان مواد مخدر خواند و گفت «به همين علت است که ما بايد موضعی سخت و قاطع در برابر اين جنايات داشته باشيم.»

منوچهر متکی در اين رابطه افزود: «با اين کار ما از جوانان و ملت شما نيز حمايت می‌کنيم. چون آلمان يکی از بازارهای هدف تجارت مواد مخدر است.»

متکی در اين باره که محکومان به اعدام در ايران، تنها دلالان مواد مخدر نيستند بلکه زندانيان سياسی را نيز شامل می‌شوند، گفت: «در ايران، هيچ کس به علل سياسی اعدام نشده است و شما هم مدرکی دال بر اثبات اين ادعا در اختيار نداريد.»

Share/Save/Bookmark

 
 

در حالی که دولت فرانسه رسما نسبت به فاحشه خطاب شدن بانوی اول این کشور توسط روزنامه حکومتی کیهان اعتراض کرد، روزنامه کیهان باردیگر وی را «فاحشه ایتالیایی» خطاب کرد.


به گزارش فرانس‌پرس، برنار والرو، سخنگوی وزارت امور خارجه فرانسه امروز در این باره گفت: «ما به دولت ایران از طریق مجاری دیپلماتیک اعتراض کرده‏ایم. توهین‌هایی که علیه چند شخصیت فرانسوی از جمله خانم کارلا برونی- سرکوزی در روزنامه کیهان صورت گرفته و در وب سایت‌های وابسته به دولت تکرار شده است، غیرقابل تحمل است.»

علی‌رغم این اعتراض امروز روزنامه کیهان بار دیگر بانوی اول فرانسه را «فاحشه» نامید و در مطلبی تحت عنوان «حمله همسر بدنام سارکوزی به کیهان» نوشت: «همسر فاسدالاخلاق ساركوزی رئيس جمهور فرانسه كه به تازگی از خيانت يك زن جنايتكار و فاسدالاخلاق در ايران جانبداری كرده، نسبت به گزارش كيهان غيرتی شد.»

علاوه بر روزنامه کیهان، تارنمای شبکه ایران نیز مدعی شده است رسانه‌های غربی فاحشه بودن کارلا برونی را تلویحا تائید کرده‌اند

کیهان افزوده است: «غيرتی شدن ناگهانی اين فاحشه ايتاليايی در قبال خبر كيهان در حالی است كه وی قبل و بعد از ازدواج با ساركوزی دارای روابط نامشروع با افراد گوناگون بوده و خود نيز با ورود به زندگی ساركوزی و يك سال ارتباط پنهانی با وی، باعث پاشيدن خانواده رئيس جمهور فرانسه و طلاق گرفتن همسر دوم ساركوزی شده است.»

کیهان پس از فهرستی از شایعاتی که در باره زندگی خصوصی کارلا برونی وجود دارد، بانوی اول فرانسه را نیز به دلیل حمایت از سکینه محمدی آشتیانی و روابط خصوصی‌اش مستحق مرگ اعلام کرده و می‌نویسد: «بررسی سوابق كارلا برونی به روشنی نشان می‌دهد كه چرا اين زن بدسابقه، از يك زن ايرانی مرتكب زنای محصنه و مشاركت كننده در قتل همسرش كه به مرگ محكوم شده، حمايت كرده است و در واقع خود وی نيز مستحق مرگ است.»

در همین حال به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی ايران (ایرنا)، رامین مهمان‌پرست، سخنگوی وزارت خارجه ایران، امروز در این زمینه به خبرنگاران گفت: «توهین به مقامات سایر کشورها و به کار بردن کلمات نادرست مورد تأیید نظام جمهوری اسلامی ایران نیست.»

این اظهارات در حالی صورت می‌گیرد که علاوه بر روزنامه کیهان، تارنمای شبکه ایران که موسسه‏ای دولتی است نیز به تکرار توهین‌های مشابهی نسبت به بانوی اول فرانسه پرداخته و مدعی شده است رسانه‌های غربی فاحشه بودن کارلا برونی را تلویحا تائید کرده‌اند.

کارلا برونی - سرکوزی، بانوی اول فرانسه هفته پیش با ارسال نامه سرگشاده‌ای نسبت به حکم سنگسار سکینه محمدی آشتیانی اعتراض کرده بود.

Share/Save/Bookmark

 
 

رئیس کمیسیون حقوق بشر پارلمان اروپا با انتشار بیانیه‌ای خواستار آزادی فوری شیوا نظرآهاری، فعال حقوق بشر در ایران شد.


به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، هایدی هاوتلا در بیانیه‌ای خواستار آزادی فوری دبیر این کمیته از زندان اوین شده و تصریح کرده است نگرانی عمیقی نسبت به روند محاکمه این فعال حقوق بشر در ایران وجود دارد زیرا برخی منابع دولتی در تلاش هستند تا وی را به سازمان مجاهدین خلق متصل و از این طریق با اتهام محاربه روبرو سازند.

وی همچنین افزوده است: «دلایل و مستندات زیادی وجود دارد که ما به این باور برسیم که شیوا به خاطر دفاع از حقوق بشر هدف قرار گرفته و دستگیری او وحشتناک‌ترین تلاش برای ساکت کردن اوست. مسوولان باید فورا او را رها کنند.»

دوم و سوم سپتامبر در برخی از شهرها، تجمعاتی برای درخواست آزادی او برپا خواهد شد

بنا به گزارش‌های رسیده شیوا نظرآهاری که از ٢٩ آذر ماه گذشته مجددا بازداشت شده است، اتهام «محاربه»، «تبلیغ علیه نظام» و «اقدام علیه امنیت ملی» را رد کرده است. با این حال نگرانی در باره امکان درنظر گرفتن مجازاتی سنگین برای او همچنان وجود دارد.

تاریخ دادگاه برای این فعال حقوق بشر که در سال‌های اخیر بارها بازداشت شده است، سیزدهم شهریورماه اعلام شده است. در عین حال کمپینی برای آزادی او در سراسر جهان شکل گرفته است و روزهای دوم و سوم سپتامبر در برخی از شهرها، تجمعاتی برای درخواست آزادی او برپا خواهد شد.

سازمان عفو بین‌الملل و نهادهای حقوق بشری بین‌المللی نیز خواستار آزادی بی‌درنگ این فعال حقوق بشر از زندان شده‌اند.

همچنین در روزهای گذشته رسانه‌های اروپایی به این موضوع پرداخته و بازداشت طولانی و اتهامات وارده به شیوا نظرآهاری را نمونه‌ای از نقض مداوم حقوق بشر در ایران خوانده‌اند.

Share/Save/Bookmark

 
 

جلسه‌ی نقد و بررسی رمان «سایه‌اش دیگر زمین را سیاه نخواهد کرد» نوشته‌ی حسین نوش‌آذر، عصر یکشنبه هفتم شهریور ماه با حضور مشیت علایی، حسن محمودی و الاهه دهنوی در مرکز تحقیقات جامعه‌شناسی و ادبیات راهبرد پیمایش برگزار شد.

مشیت علایی نخستین سخنران این نشست بود. علایی در آغاز سخنانش گفت:

من معمولاً تا یک روز و حتی یک شب، قبل از نشست منتظر هماهنگی‌ها هستم و چون تا یک ساعت پیش از این نشست به من خبری ندادند، در نتیجه فقط به یادداشت‌هایی که هنگام خوانش کتاب برداشته‌ام، اکتفا می‌کنم. من خیلی شفاهاً کار نمی‌کنم و بیشتر ترجیح می‌دهم که [نظراتم] به شکل مکتوب باشد. من فرض را بر این گذاشته‌ بودم که این جلسه برگزار نمی‌شود. این یادداشت‌ها هم در حدود همان یک ساعت وقتی که به من داده شده، از حاشیه‌هایی که کنار کتاب نوشته‌ام، پیاده شده است و اصلاً جنبه‌ی نقد یک‌دست و منسجم ندارد.

واگویه‌های یک شخصیت پیچیده و اقتدارگرا

علایی در ادامه گفت:

رمان «سایه‌اش دیگر زمین را سیاه نخواهد کرد» تک‌گفتار یا واگویه‌ی راوی اول شخص دانای کلی است که در هتلی، در کشوری غریب بیدار می‌شود و می‌خواهد بداند که کیست و در آنجا چه می‌کند و بر او چه رفته است؟


راوی جزئیات کاملاً رئالیستی مربوط به خود و خواننده‌اش را در اختیار خواننده می‌گذارد و به نحوی حدیث نفس یا به قول حافظ حسب حال می‌کند. راوی وجدان یا «خودی» هم دارد که همه‌جا همراه اوست و او را در بازسازی سرگذشت او و البته تصحیحش یاری می‌کند. نوعی نیروی کنترل‌کننده که دروغ‌های او را افشا می‌کند و به پردازش نسخه‌ی موثق‌تری از زندگی راوی و اطرافیان‌ او دست می‌زند. البته راوی هم بی‌حضور او نمی‌تواند به کارش ادامه دهد.

راوی شخصیت بسیار پیچیده‌ای دارد، اهل وکالت و تجارت، هر دوست. بسیار بامطالعه، به لحاظ جنسی ناتوان، باهوش، محتاط، انزواطلب، حسابگر و فوق‌العاده قسی‌القلب است. چنان‌چه خودش در جایی مطرح می کند، دو چیز برایش اهمیت دارد: ثروت و قدرت.

در آغاز رمان با بیداری راوی و تأمل او در مرگ و بیداری مواجه می‌شویم. راوی در جایی می‌گوید که از کودکی علاقمند به تعریف کردن داستان‌های غم‌انگیز و ترسناک‌ بوده است. البته به دروغ‌گویی خودش هم اعتراف می‌کند. بر این اساس این گمان برای مخاطب پیش می‌آید که شاید کل روایت، یک گزارش خیال‌پردازانه بیشتر نباشد. ما با فردی مواجه‌ایم که دارای حافظه‌ای متلاشی و خاطرات پاک‌شده‌ای است.

آنچه برای خواننده حاصل می‌شود این است که علم وکالت وشم تجارت و آشنایی با متون کهن از راوی هیولایی ساخته است که از شکنجه و حتی کشتن برادر دوقلویش ابایی ندارد؛ و هرگزاز زمین‌گیر شدن مادرش با تأسف یاد نمی‌کند و از برقراری ارتباط با او و همسرش و دیگران عاجز است.

در تمام داستان، هیچ اشاره‌ای وجود ندارد که راوی، دوست یا دوستانی دارد. به نظر من، کلید شناخت راوی در همان دو آرمانی‌ست که راوی به گفته‌ی خودش، به دنبال آن‌‌هاست: ثروت و قدرت.

بی‌هویتی او، نمایش انسان از خودبیگانه‌ای‌ست که از هویت انسانی خود، تهی و در قالب هیولایی درآمده است. به تعبیر مولوی که: « از اوی، او رفته، پری خود او شده» تفسیر زیبایی از الیناسیون؛ اوی، منظور هویتش است و پری؛ دیو.

این شخصیت، از آسمان پرستاره متوحش است، درگیر ذهنیتی آشفته، متلاشی و بیمار. چنان‌چه خود می‌گوید از رفتن به زیرزمین پریشان می‌شود. شاید این زیرزمین نشانی باشد از درمان خودش. چون می‌گوید توانایی روبه‌رو شدن با خودم را ندارم. رمان حسین نوش‌آذر، واگویه‌های ذهنی در مرز جنون است. البته خواننده کنایه‌ی دراماتیک راوی را که در جایی می‌گوید:« از نظر روحی و عقلی کاملاً سالم هستم» را درمی‌یابد.»

تفاوت‌های ادبیات پست‌مدرن با ادبیات واقع‌گرا در بازآفرینی واقعیت

در ادامه‌ی این جلسه الاهه دهنوی گفت:

من ابتدا کمی در مورد جهان‌بینی راوی، ادبیات پست‌مدرن و تفاوت این دو صحبت می‌کنم. می دانیم که ادبیات رئالیستی بر جهان‌بینی‌ای مبتنی است که یک تفاوت خیلی جدی با ادبیات مدرنیستی و ادبیات پست مدرن دارد. یکی‌از آن‌ها این است که رئالیسم معتقد است که یک واقعیت غایی وجود دارد و دوم این که هنر، توان این را دارد که این واقعیت را بازنمایی کند.

با این نگاه ادبیات رئالیستی ادعا می‌کند که می‌تواند زندگی را با تمام جزئیاتش و با تمام واقعیت‌هایی که در آن اتفاق می‌افتد به تصویر بکشد. ولی در مقابل این، ما ادبیات مدرنیستی و به طور خاص، ادبیات پست‌مدرن را داریم که با یک جهان‌بینی کاملاً متفاوت به زندگی و روایت نگاه می‌کند.

چند مشخصه‌ی خاص این تفاوت را با ادبیات رئالیستی ایجاد می‌کند. یکی از این مشخصه‌ها این است که اندیشه‌ی پست‌مدرن، اعتقادی به وجود یک واقعیت غایی ندارد. دومین مشخصه این است که اگر واقعیت‌های متعددی وجود داشته باشد، درک و شناخت این واقعیت‌ها را غیرممکن می‌داند. و سه این که: با این وصف روایت نمی‌تواند ادعا کند که توانایی بازنمایی واقعیت‌های متعدد را دارد. چهارم این که در اندیشه‌ی پست مدرن، شناخت خود، یک مسئله‌ی ناممکن می‌شود.

انسان در مفهوم اومانیستی‌اش یک ذهنیت یک پارچه و واحد دارد، اما این یکپارچگی در دیدگاه پست مدرن کاملاً از دست می رود. این‌ها از بحث شکاکیت اندیشه‌ی پسامدرن نشأت می‌گیرد و بر این اساس است که در ادبیات پست مدرن ما با بحران بازنمایی واقعیت مواجه هستیم. آثار ادبی دیگر این ادعا را ندارند که یک واقعیتی هست و هنر قرار است آن را به تصویر بکشد. این‌ها در روایت، منجر به تکثر معنایی، عدم قطعیت، فرجام گریزی و عدم شناخت «خود» توسط شخصیت‌های داستان می‌شود.

من این ویژگی‌ها را در این رمان دیدم. اما به این نکته هم اشاره کنم که اندیشه‌ی پست مدرن، پیش از هر چیزی این عدم انسجام هویت انسانی را می‌پذیرد و تظاهر هم نمی‌کند که اگر معنا و قطعیت وجود ندارد، ادبیات یا هنر می‌تواند این معنا را بسازد. هیچ تظاهر و ادعایی هم در این زمینه ندارد. کاری که هنر پست‌مدرن می‌کند این است که این بی‌معنایی را به بازی می‌گیرد. من قصد ندارم که به کار آقای نوش آذر برچسب ادبیات پست‌مدرن بزنم. اصلاً. فقط می‌توانم بگویم که این داستان به نظر من یک کار واقعیت‌گریز یا واقع‌ستیز بود.

تکثر معنایی و عدم‌قطعیت

داستان از آنجا آغاز می‌شود که راوی در هتلی در پاریس بیدار می‌شود و به یاد نمی‌آورد که چرا اینجاست. می‌داند که نامش، یوسف است. نام‌ خانوادگی: بنی‌عالمی. تاریخ تولدش را هم می‌داند و پس از این دیگر هیچ قطعیتی در اطلاعاتش وجود ندارد. به جز این، حضور فرد دیگری را حس می‌کند که یوسف بنی‌عالمی است و در اینجا ما بحث دوگانگی هویت را داریم. حضور وجه دیگر یوسف بنی‌عالمی باعث می‌شود تا جزئیاتی را که فکر می‌کند برای شناخت گذشته خودش به کارش می‌آید و تکه‌های فراموش شده را به یاد بیاورد.

بعد ما صحنه‌ی خروج او را از هتل و تمام جزئیات خیابان، روبه‌رو شدنش با آدم‌های مختلف را داریم. اما هر جا که تکه‌ای از گذشته را به نمایش می گذارد، بلافاصله، آن دیگری یوسف بنی‌عالمی وارد می‌شود و به او تلنگر می‌زند که مطمئنی، آنچه که می‌گویی درست است. مثلاً نحوه‌ی آشنایی‌اش را با ثریا که تعریف می‌کند، یوسف بنی‌عالمی واکنش نشان می دهد و او ترغیبش می‌کند که شاید این‌ها دروغ باشد و ...


بعد او یک روایت دیگر را به ما ارائه می دهد. اما اتفاقی که تا پایان این رمان می‌افتد، جست‌و جوی این آدم برای کشف حقیقت و تکه‌های مختلف واقعیت است ومدام هم احساس ناتوانی می‌کند.اکثر این روایت‌ها متناقض هستند. این همان بحث عدم‌قطعیت است و شما در نهایت هم نمی‌فهمید که کدامیک از این‌ها واقعیت است و اصلاً قرار است واقعیتی وجود داشته‌باشد یا نه!

یعنی نه خواننده به این درک می‌رسد و نه خود راوی. این تکرارها و روایت‌های مختلف باعث تکثر معنایی در متن می‌شود. عملاً هم وقتی داستان تمام می‌شود، تمام سؤال‌هایی که راوی در ابتدای داستان مطرح می‌کند، سرجای خودشان هستند و شما پاسخی برای هیچ‌کدام‌شان پیدا نمی‌کنید.

تلاش برای هویت‌یابی از دریچه‌ی چشم دیگری

اما هویت، بحث دیگری‌است که در این رمان وجود دارد. ما با یوسف بنی‌عالمی مواجه هستیم. یک فرد ذهنیت‌گسیخته، یک عالمی که وجود و هویتش دارای آن یکپارچگی با نگاه اومانیستی نیست و ما مدام با یک دوگانگی در این آدم مواجه هستیم. من و او. من و دیگری و این دیگری هم در خود یوسف بنی‌عالمی وجود دارد و بارها و بارها، مرز بین او و دیگری در این داستان به هم می‌ریزد. اینجا همان بحث« شناخت خود» مطرح می‌شود.

در این قسمت من می‌خواهم از بحث ژیژک بهره ببرم که در تقابل با بحث دکارت قرار می‌گیرد. حتماً آن جمله‌ی معروف را شنیده‌اید که:« می‌اندیشم، پس هستم.» دکارت اعتقاد دارد که «کلیتو» منشأ اعتقاد به وجود خود برای فرد هست. «کلیتو» عبارت است از یک من که به حضور خودش آگاهی دارد و هم به وجود خودش مطمئن است و هم این که مطمئن است که خودش را می‌شناسد.

دکارت معتقد است که حقیقت‌مندی هر‌چیزی معطوف به خودش است. ژیژک در مقابل این دیدگاه فلسفه دکارت قرار می‌گیرد و می‌گوید؛ نه! حقیقت‌مندی هر چیزی خارج از خودش قرار می‌گیرد. یعنی هویت ما، در ما نیست. ما اگر بخواهیم به درک درستی از هستی خودمان برسیم، اول باید جواب این سؤال را در دنیای بیرون پیدا کنیم.

لاکان هم به این قضیه اشاره می‌کند و می گوید: جواب سؤال هویت فرد، همیشه در دنیای بیرون معنا پیدا می‌کند. یعنی هویت، فردیت و شناخت به خود، همیشه با دیگری تعریف می‌شود. به عبارتی می‌شود گفت که جواب این سؤال که من چه هستم یا که هستم، همیشه خارج از ما قرار دارد.

سفر اُدیسه‌وار انسان معاصر برای شناخت خود


حال اگر این ذهنیت بنی‌عالمی را به عنوان آن منبع شناخت در نظر بگیریم، می‌بینیم که این گذشته را فراموش کرده، خودش را به یاد نمی‌آورد و در این حیطه با یک خلا مواجه است. تا وقتی با یک خلا مواجه است چه در ارتباط با خود و چه در ارتباط با بیرون، هیچ وقت نمی‌تواند به درک درستی از دنیای اطراف خودش برسد. یعنی با یک دوگانگی شروع می‌شود و ادامه پیدا می کند تا پایان کار. کماکان، شما این دوگانگی را در یوسف بنی‌عالمی می‌بینید و هیچ‌وقت هم این دوگانگی به یک انسجام نمی‌رسد و در نهایت هم با یک هویت یکپارچه در این اثر مواجه نمی‌شویم.

اما در نگاه به کلیت اثر، از آن لحظه‌ای که بنی عالمی بیدار می‌شود و هتل را ترک می‌کند و قدم‌ می‌زند، با ثریا تماس می‌گیرد و فکر می‌کند که ثریا می‌تواند کمکش کند، و در نهایت به نقطه‌ای می‌رسد که می‌داند فردا قرار نیست به دیدن ثریا برود. این سیر به نوعی برای من، سفر اودیسه‌وار انسان معاصر است. در این که یک تلاش بیهوده برای رسیدن به قطعیت و شناخت خود، اتفاق می‌افتد. فقط با این تفاوت که راوی هم مثل اندیشمندان پست‌مدرن، در نهایت به این نکته می‌رسد که قطعیت وجود ندارد و به دنبال معنای واحد هم نمی‌گردد و آگاه می‌شود به این نکته و حتی از رسیدن به قطعیت هراس دارد. و خواننده هم مثل یوسف بنی‌عالمی با روایت‌های متکثر و متناقض می‌ماند و به هیچ قطعیتی در این زمینه نمی‌رسد.

یک نکته هم در مورد اسم این شخصیت جالب بود؛ یوسف بنی‌عالمی. این یوسف بر خلاف آن یوسفی است که همه ما می‌شناسیم و نماینده‌ی بخشندگی است. ما در این داستان با یک برادرکش مواجه هستیم و یوسف داستان یک تناقض جدی با آن چهره تاریخی یا اسطوره‌ای دارد. یوسف بنی‌عالمی نماینده‌ی انسان معاصر است. به نوعی ما انسان معاصر را در یک سفر کنایی داریم. برای پیدا کردن خودش و درک گذشته خودش برای رسیدن به یک انسجام هویتی که هیچ یک از این‌ها در این اثر اتفاق نمی‌افتد و ما در مجموع با یک ناقهرمان مواجه‌ایم.

نویسنده دستش را رو می‌کند


حسن محمودی سخنران بعدی این جلسه بود. او گفت:

من وقتی شنیدم که جلسه با حضور آقای علایی و خانم دهنوی برگزار می‌شود، با شناختی که از ایشان داشتم، فکر کردم نقد اسطوره‌ای یا روانکاوی که این کار می‌طلبد را آقای علایی انجام می دهند و در زمینه روایت هم، خانم دهنوی صحبت می‌کنند. در نتیجه من تصمیم گرفتم بین این دو صحبت، پلی بزنم تا به نوعی با این دو خوانش، چالش داشته باشم.

من مهم‌ترین چالشی که با این کار داشتم این است که من مخاطب، وقتی این داستان را شروع می کنم، اول از همه از خودم می‌پرسم این شخصیت کیست؟

بعد خیلی زود نویسنده دستش را رو می‌کند که چه بازی‌ای انجام می دهد. من با این ساخت و ساز مشکل دارم. شخصیتی که هویت خودش را گم کرده، اما خیلی زود در چند صفحه بعد می فهمیم، این آدم یک دانای کل هم هست. اتفاقاً هیچ نکته ناگفته‌ای در مورد این شخصیت وجود ندارد. ما می دانیم که او یک برادر علیل داشته که او را کشته، یک مادری داشته و بعد یک زنی وارد زندگی‌اش شده و نارویی به‌ش زده و بعد هم او به فرانسه آمده و حالا بعد از مصرف قرص به نقطه‌ای رسیده که من می گویم این نقطه شروع کار هست.

با این درک که من می‌دانم قصه چیست، اما نویسنده ساخت و سازی برای کارش در نظر گرفته و مشکلی در این میان وجود دارد که من در این سفر سهیم نشدم. همه‌چیز هم روایت می‌شود، یعنی ساخته نمی‌شود. اما چرا نویسنده این کار را می‌کند؟ قرار است چه جهان تازه‌ای با این شگرد ساخته شود؟

یک رمان تلف‌شده

من یاد دو کار مدرن ادبیات خودمان افتادم؛ بوف کور را در نظر بگیرید! که راوی مصائبش را برای سایه‌اش می‌نویسد. در اینجا هم نویسنده در واگویه‌هایش می‌گوید من ذهن دیگری را بلند بلند می گویم. یا رمان «سنگ صبور» را به یاد بیاورید که راوی برای عنکبوتی که روی سقف است، کار را تعریف می‌کند تا ما از این واگویه‌ها به یک داستان پی ببریم. در این کار هم این اتفاق می‌افتد، منتها آیا این داستان از این مرتبه عبور می‌کند و به آن نقطه‌ی پست مدرن می‌رسد که بخواهیم در موردش صحبت کنیم یا نه؟!

یا این که این حرکت هم از آن حرکت‌های قبلی رو‌به جلوتر نیست و می‌شود همین مولفه‌های پست‌مدرنیستی را برای یک رمان دیگر هم در نظر بگیریم.


من فکر می کنم رمان نوش‌آذر، یک رمان تلف شده است. رمانی که می‌توانست خوب باشد اما در نقطه‌ای متوقف شده است. در جهان اسطوره‌ای که می‌سازد و نام برادرها را یوسف و یونس می‌گذارد و... این نگاه به نظر من در کار، در نیامده است.

بحث بر سر چگونه گفتن است

از سوی دیگر آقای نوش‌آذر از نویسندگان مهاجر ما هستند و این کار را می‌توان در جرگه ادبیات مهاجرت هم بررسی کرد. فکر می‌کنم تم مشترک کارهای ادبیات مهاجرت، جست و جوی هویت است. اما از کار پیدا‌ست که نویسنده اشراف کاملی به فضای خارج دارد و از همان ابتدا با اطلاعاتی که می‌دهد، این اشرافش عیان می‌شود. منتها تصمیم گرفته که بنا به دلایلی این اطلاعات را به صورت تدریجی به مخاطب بدهد.

من فکر می‌کنم آن نهایت لذتی که من باید ببرم، یک جایی متوقف می‌شود. من فکر می‌کنم این بازی نیاز به تبحر بیشتری داشته تا این اتفاق نیفتد. اتفاقاً در کارهای شاخص نویسندگان ایرانی مهاجر، دغدغه مذهب هم دارند. این هویت، فقط به بازگشت به ایران محدود نمی‌شود. می‌توانم از رمان « اتفاق آن‌طور که نوشته می‌شود، می‌افتد» مثال بزنم.

البته در آنجا ما حضور شخصیت‌های اسطوره‌ای را در زمان حال بیشتر درک می کنیم. اما اینجا در حد اشاره می‌ماند. من می‌توانم بگویم که نویسنده نام شخصیتش را یوسف گذاشته و با ارجاعات خارج از متن، بگویم که این یوسف نه تنها یوسف گم گشته نیست، بلکه برادرش را هم می‌کشد. یا یونس که در دل ماهی بوده و...کما این‌که نویسنده هم نگاهی به آن روایت‌ها داشته باشد.

نکته‌ی دیگری که من را به شدت در این کار آزار می‌داد، شعرهایی بود که راوی یکدفعه می‌خواند؛ در بیت‌هایی که انتخاب کرده‌ بود، تعمد نویسنده دیده می‌شد. یعنی بخش دانای کل راوی یک اطلاعاتی به ما می‌دهد که نباید و به همین دلیل من فکر می‌کنم وارد بازی‌ای شده‌ام که فقط یک مواردی گفته می‌شود و من با این‌ها همزاد‌ پنداری نمی‌کنم. این رمان متریال خوبی دارد، بحث من در چگونه گفتن است. این توضیح را هم بدهم که منظور از رمان تلف شده، رمانی‌است که قابلیت تبدیل شدن به یک شاهکار را دارد، ولی در جایی متوقف شده است.

Share/Save/Bookmark

 
 

حيدر مصلحی، وزير اطلاعات جمهوری اسلامی ايران اعلام کرد که در يک سال گذشته وزارت اطلاعات موفقيت‌آميز عمل کرده و توانسته است حوادث سال گذشته را مهار کند.

به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا) حيدر مصلحی اعلام کرد که «حوزه عملياتی وزارت اطلاعات برخورد با گروه‌های مخاطره‌انداز امنيت مردم» است و «الگوی راهبردی متمرکز»، روش مقابله اين وزارتخانه با «دشمنان» می‌باشد.


وی در سخنان خود به «نقش مهم سربازان گمنام امام زمان» در فعاليت‌های وزارت اطلاعات اشاره کرد و گفت: «بسياری از تلاش‌های سربازان گمنام هيچگاه به اطلاع مردم نمی‌رسد چون به خاطر حفظ آبروی آن اشخاص، مجاز به اطلاع‌رسانی عام نيستيم.»

«سربازان گمنام امام زمان» اصطلاحی است که مقامات امنيتی جمهوری اسلامی ايران برای «مردمی» نشان دادن وزارت اطلاعات آن را به‌کار می‌برند در حالی که مخالفان حکومت ايران اين گروه را «ماموران مخفی وزارت اطلاعات» می‌دانند.

مصلحی: بزرگ‌ترين هدف دشمنان عرصه‌های انديشه، تفکر و مبانی معرفتی نسل جديد است

وزير اطلاعات گفت: «در يک سال گذشته هر جا رصد کرديم و ديديم دشمن قصد حضور يافتن دارد و يا نفوذ و يا اقدام تروريستی را برنامه‌ريزی کرده، دست او را قطع کرديم» و سپس اضافه کرد: «در حوزه فرهنگ، ادب، هنر، تاريخ، صنعت، تجارت، سياست خارجی، دانشگاه‌ها و مدارس دشمنان طرح دارند و برنامه‌ريزی کرده‌اند.»

مصلحی يکی از «نقطه قوت‌های بزرگ» وزارت اطلاعات را «حسن اعتماد و حسن نظر رياست جمهوری درباره مجموعه، همکاران و بدنه وزارت» دانست و گفت: «چنين حمايت همه جانبه‌ای بی‌نظير است.»

بخش مهمی از سخنان حيدر مصلحی به وقايع پس از انتخابات بحث‌برانگيز دهمين دوره انتخابات رياست جمهوری ايران مربوط بود.

وی با تاکيد بر اين که در يک سال گذشته در حوزه فضای مجازی اين وزارتخانه فعاليت‌های گسترده‌ای داشته گفت که «سربازان امام زمان طرح‌های پيچيده و استراتژيک آمريکا و ... را در فضای سايبری خنثی کردند» و در همين حال افزود: «صلاح نيست همه طرح‌ها و برنامه‌ها را بگوييم.»

مصلحی راه‌اندازی رسانه‌های مختلف ماهواره‌ای و اينترنتی و تشکيل شبکه‌های اجتماعی را کار «دشمنانی» دانست که «قصد ايجاد دگرگونی‌های اجتماعی زيربنايی» و «براندازی فرهنگی و سياسی» داشتند.

وزير اطلاعات با اعلام اين ‌که «آمريکايی‌ها صدها ميليون دلار فقط در يک سال اخير و فقط در فضای مجازی هزينه کردند» مدعی شد با کمک «سربازان امام زمان... شبکه‌های کليدی آن‌ها را شناسايی کرديم و ضربه زديم.»

مصلحی در مورد رفتار با دستگيرشدگان گفت که «با رأفت و عطوفت مثال‌زدنی آن‌ها را نصيحت کرديم» و «همه آن‌ها اظهار ندامت و پشيمانی کردند.» ‌

وزير اطلاعات گفت که در طول سال گذشته «مردم با شناسايی توطئه‌گران» و «با روزانه هزاران تماس تلفنی، نامه، ايميل، پيامک خود» اين وزارتخانه را ياری رساندند و «اين روند نه تنها نسبت به گذشته دچار افت و افول نشده است، بلکه بعد از حوادث ۸۸ شدت گسترده‌ای يافته است.»

وی «بخشی از سرمايه‌گذاری‌های آمريکا در جنگ نرم عليه ايران و براندازی نرم طی سال‌های ۱۹۹۱ تا ۲۰۱۰» را «بالغ بر ۱۷ ميليارد و ۷۰۰ ميليون دلار» دانست که بخش‌های ديگری از آن هنوز شمارش نشده‌ است.

حيدر مصلحی چند روز پيش نيز «کمک‌های ميلياردی» کشورهای ديگر به رهبران مخالفان دولت ايران را تائيد کرده بود.

Share/Save/Bookmark

 
 

در چهار رويداد جداگانه هفت سرباز آمريکايی، سه کارمند دادگاه کابل و سه کارمند يک موسسه امدادرسانی بين‌المللی در مناطق مختلف افغانستان کشته شدند.

بر پايه اطلاعيه آيساف يا نيروهای کمک به تامين امنيت افغانستان تحت فرماندهی ناتو، اين سربازان بر اثر دو انفجار جداگانه بمب کنار جاده‌ای در جنوب افغانستان کشته شده‌اند.


با مرگ اين هفت سرباز آمريکايی شمار نظاميان اين کشور که طی سه روز گذشته در افغانستان کشته شده‌اند به ۱۴ تن رسيد.

پيش از اين يک نهاد بين‌المللی موسوم به iCasualties، از افزايش تلفات نظاميان خارجی در نيمه اول سال جاری ميلادی خبر داده بود.

با مرگ اين هفت سرباز آمريکايی شمار نظاميان اين کشور که طی سه روز گذشته در افغانستان کشته شده‌اند به ۱۴ تن رسيد

بر اساس اطلاعات اين نهاد، در اين مدت بيش‌تر از ۲۰۰۰ نظامی خارجی کشته شده‌اند که آمريکا با ۱۲۲۶ کشته، بريتانيا با ۳۳۱ کشته و کانادا با ۱۵۱ کشته به ترتيب بيش‌ترين تلفات را از آغاز اين نبرد در سال ۲۰۰۱ داشته‌اند.

اين جنگ در اکتبر ۲۰۰۱ ميلادی برعليه حکومت طالبان آغاز شد و در اين سال ۱۲ نظامی خارجی کشته شدند که با گذشت هر سال و افزايش تحرکات شورشيان، شمار تلفات نيروهای خارجی نيز رو به افزايش نهاده است.

همزمان با اين، شبه نظاميان طالبان خودروهای حامل کارمندان دادگاه کابل را صبح سه‌شنبه در شهرک «موسهی» کابل مورد حمله قرار دادند که طی آن دست کم سه سرنشين خودروها کشته و ۱۲ تن ديگر مجروح شدند.

در رويدادی ديگر برخورد خودروی حامل کارمندان موسسه بين المللی« آکسفام» با بمب دست‌ساز کنار جاده در شهرک «شهر بزرگ» ولايت بدخشان در شمال افغانستان، سه کارمند اين موسسه کشته و دو کارمند ديگر مجروح شدند.

گفته می‌شود که موسسه آکسفام از ۱۵ سال پيش تا کنون در بخش‌های تهيه آب آشاميدنی بهداشتی و کشاورزی در بدخشان فعاليت دارد.

در حال حاضر ۱۲۰هزار نظامی از ۴۶ کشور تحت فرماندهی ژنرال آمريکايی، ديويد پتريوس درگير نبرد با شورشيان در افغانستان هستند اما به‌رغم آن خشونت‌ها همچنان در اين کشور رو به افزايش است.

Share/Save/Bookmark

 
 

هامبورگ، بزرگترین بندر آلمان، برای دومین بار در تاریخ این شهر شاهد برگزاری یک جشنواره‌ی ادبی خواهد بود. جشنواره‌ی ادبی «هاربور فرونت» از هشتم تا هجدهم سپتامبر در این شهر برگزار خواهد شد. از ایران، محمود دولت‌آبادی با رمان «زوال کلنل» و محمود فلکی با رمان «مرگ دیگر کارولا» حضور خواهند داشت.


محمود دولت آبادی و رمان زوال کلنل

در طی یازده روزی که جشنواره‌ی ادبی «هاربور فرونت» در هامبورگ برگزار می شود، در مجموع ۸۷ نشست و همایش ادبی برگزار خواهد شد. در این جلسات مهم‌ترین کتاب‌هایی که در پاییز ۲۰۱۰ به چاپ می‌رسند، معرفی می‌شوند. از سراسر جهان نویسندگان شناخته‌شده‌ای به این جشنواره‌ی ادبی دعوت شده‌اند و هدف برگزارکنندگان این است که مهم‌ترین موضوعات ادبی و اجتماعی را به بحث بگذارند. مهم‌ترین وجه تمایز این جشنواره‌ی ادبی با جلسات داستان‌خوانی و سخنرانی‌های ادبی در این است که در این جشنواره انواع ادبی گوناگون عرضه می‌شود و داستان‌خوانی‌ها با موسیقی توأم است.

این جشنواره‌ی ادبی هشتم سپتامبر در ساعت ۱۸در مرکز شهر هامبورگ با سخنرانی نویسنده‌ی آلمانی، خانم بریگیته کروناوار گشایش می‌یابد.

در روزهای بعدی نویسندگان سرشناسی مانند گونتر گراس، جان ایروینگ، جان گریس‌هام، ولادیمیر سوروکین، محمود دولت‌آبادی و محمود فلکی داستان‌خوانی خواهند کرد.


محمود فلکی و رمان مرگ دیگر کارولا

برخی از بازیگران تئاتر آلمان، ترجمه آثار نویسندگان شرکت‌کننده در جشنواره را به زبان آلمانی برای شنوندگان اجرا می‌کنند. علاوه بر این، موضوعات مطرح سیاسی و اقتصادی و اجتماعی به بحث گذاشته می‌شوند. کارشناسانی مانند پیر اشتاین‌بروک، پتر اشتروک، اولاف هنکل و کلود لانزمن که هر یک در مطبوعات آلمان از چهره‌های شناخته شده هستند در این بحث‌ها شرکت می‌کنند.

این برنامه‌های متنوع در نقاط مختلف شهر اجرا می‌شود. اما تمرکز جشنواره در مرکز بندر هامبورگ است.
از ایران محمود دولت‌آبادی با رمان «زوال کلنل» و محمود فلکی با رمان «مرگ دیگر کارولا» در جشنواره‌ی ادبی هامبورگ شرکت دارند.

داستان‌خوانی نویسندگان ایرانی در ۱۱ سپتامبر برگزار می‌شود.

زوال کلنل، نوشته‌ی محمود دولت آبادی رمانی است که به ترجمه و با مؤخره‌ی بهمن نیرومند تابستان گذشته در زوریخ توسط انتشارات یونیون (Union) منتشر شد.

کلنل که قرار بود با نام «زوال کلنل» توسط نشر چشمه منتشر شود، اما مجوز چاپ نگرفت، داستان یک سرهنگ وطن‌دوست ارتش است که پنج فرزند دارد و هر پنج فرزندش در جریان انقلاب ایران به یک حزب و یک گروه سیاسی می‌پیوندند، از انقلاب آسیب می‌بینند و پدر را داغدار می‌کنند.

زوال کلنل، رمان انقلاب است و برخلاف آثار ممتاز محمود دولت آبادی که در روستا اتفاق می‌افتد، یک رمان شهری است و موضوع آن ذهنیت آسیب‌دیده و آزاردیده‌ی مردی است که در اثر حوادث تاریخی، زندگی‌اش نابود شده است. این کتاب در مطبوعات آلمانی‌زبان بازتابی نسبتاً گسترده پیدا کرد.

در جشنواره‌ی هامبورگ بهمن نیرومند، فرازی از این رمان را خواهد خواند و به اتفاق محمود دولت‌آبادی در بحث با شنوندگان شرکت خواهد کرد.

محمود فلکی، نویسنده، منتقد و شاعر که سال گذشته رمان «سایه‌ها»‌ی او در ایران ممنوع‌الانتشار اعلام شد، بخشی از رمان «مرگ دیگر کارولا» را خواهد خواند. این رمان که از منظر چند راوی روایت می‌شود، توسط انتشارات سوژه در آلمان و به زبان آلمانی با ترجمه‌ی سوزان باغستانی منتشر شده است.

شهلا خسروی و گروه موسیقی او در این برنامه موسیقی نواحی ایران را اجرا می‌کنند.


داستان‌خوانی محمود دولت‌آبادی و محمود فلکی در جشنواره‌ی ادبی هامبورگ



Harbour Front Literaturfestival

harbourfront-hamburg.com

Samstag, 11. Sep 2010

Einlass: 20 Uhr. Beginn: 20:30 Uhr

Ort: 
Uebel & Gefährlich: Feldstraße 66, 20359 Hamburg

Eintritt: 14 €




Share/Save/Bookmark

 
 

يک فروند هواپيمای توپولف ۱۵۴ در لحظه پرواز در باند فرودگاه مشهد به دليل آتش گرفتن لاستيک خود دچار سانحه شد.


به گزارش خبرگزاری کار ايران (ايلنا)، يک فروند هواپيمای توپولف متعلق به شرکت هواپيمايی کيش اير که امروز صبح قصد داشت مشهد را به مقصد تهران ترک کند در باند فرودگاه متوقف شد.


بنا به اين گزارش، اين هواپيما درهنگام برخاستن از باند فرودگاه با اطلاع برج پرواز از دود در لاستيک هواپيما و آتش‌سوزی متوقف شد.

پس از وقوع اين سانحه اقدامات لازم برای اطفا حريق و امدادرسانی به مسافران انجام شد.

اين چهارمين سانحه هوايی در طول يک هفته اخير در ايران است

کاپيتان بهاری، مديرعامل شرکت هواپيمايی کيش‌اير دليل وقوع آتش‌سوزی در هواپيمای توپولف اين شرکت را مشکل فنی خواند.

اين چهارمين سانحه هوايی در طول يک هفته اخير در ايران است.

چهار روز پيش هواپيمای فوکر شرکت هواپيمايی آسمان، هنگام فرود در فرودگاه تبريز از باند خارج و در کانال خاکی اين فرودگاه متوقف شد.

پنج روز پيش نيز دو فروند هواپيمای جمهوری اسلامی ايران که از تهران عازم شهرهای دوسلدورف و استکهلم بودند، به فاصله چند ساعت در فرودگاه آتاتورک استانبول مجبور به فرود اضطراری شدند. نقص فنی علت فرود اين دو هواپيما اعلام شد.

چهار حادثه فوق تلفات جانی در بر نداشت.

نزديک به يک ماه پيش فرهاد پرورش، مديرعامل شرکت هواپيمايی جمهوری اسلامی ايران (هما) اعلام کرد هواپيماهای بوئينگ MD به جای توپولوف‌های اين شرکت جايگزين خواهند شد.

مقامات ايران دليل جايگزينی بوئينگ MD به جای توپولوف‌ را سوانح متعدد هواپيمای توپولوف اعلام کردند.

سوانح هوايی هواپيماهای توپولوف در جهان کم نبوده‌اند. از سال ۱۹۷۱ تا سال ۲۰۰۷ ميلادی ۲۷ هواپيمای توپولوف در جهان سقوط کرده‌اند.

آخرين سانحه‌ی هوايی هواپیمای توپولوف در ايران صبح روز یک‌شنبه چهارم بهمن‌ماه سال گذشته در مشهد رخ داد که البته همه‌ی ۱۵۴ مسافر آن سالم ماندند.

بر اساس آمار شبکه ايمنی هوانوردی ايران، ۱۵۳۰سانحه هوايی در ميان هواپيماهای ايران رخ داده‌است که بين ۵۰ تا ۷۰ سانحه آن مرگبار بوده‌اند.۴۰ حادثه هوايی از سال ۱۹۴۴ ميلادی تا انقلاب ايران در سال ۱۳۵۷ ثبت شده‌است. پس از انقلاب، بيش از ۱۴۰۰ نفر جان خود را در سوانح هوايی ايران از دست داده‌اند.

نخستين سقوط هواپيما در تاريخ هوايی ايران در سال‪ ۱۳۵۹‬ ثبت شده است که ‪ ۱۲۸‬نفر کشته بر جا گذاشت.

از آن پس تا کنون ۱۷‬سانحه هوايی مرگبار در کشور اتفاق افتاده است.

Share/Save/Bookmark

 
 

برنامه ورزشی ۹۰ که دوشنبه شب‌ها از شبکه ۳ صدا و سيمای جمهوری اسلامی ايران پخش می‌شود از پخش گفت‌وگوی انتقادی علی کريمی منع شد.

به گزارش خبرگزاری کار ايران (ايلنا)، اين شبکه تلويزيونی گفت‌وگوی انتقادی علی کريمی، بازيکن مطرح تيم ملی فوتبال ايران و باشگاه استيل‌آذين را در پايان ديدار اين تيم مقابل تراکتورسازی تبريز، پخش نکرد.


ايلنا نوشت، عادل فردوسی‌پور، تهيه‌کننده و مجری برنامه ۹۰ در هنگام پخش اين برنامه توضيح داد که آيتم گفت‌وگوی کريمی آماده شده اما به دلايلی که او هم از آن‌ها بی‌خبر است نبايد در شبکه ۳ پخش شود.

در پايان برنامه ديشب ۹۰، فردوسی‌پور بار ديگر ناراحتی‌اش از مديران شبکه ۳ را با مخاطبان برنامه ۹۰ درميان گذاشت.

مخالفت با علی کريمی در يک ماه اخير شدت گرفت

وی گفت اجازه نداده‌اند حرف‌های علی کريمی را پخش کند ‏و با اضافه کردن ۱۰ دقيقه به زمان برنامه‌اش هم مخالفت شده است.

با اين حال عادل فردوسی‌پور پيش از خداحافظی همه حرف‌های کريمی را که انتقاد غيرمستقيم از مديريت استيل‌آذين بود، تکرار کرد .

مخالفت با علی کريمی در يک ماه اخير شدت گرفت.

روز ۲۳ مردادماه گذشته علی کريمی به اتهام «روزه‌خواری» از باشگاه استيل‌آذين اخراج شد.

مديريت باشگاه استيل‌آذين در بيانيه‌ای در اين رابطه نوشت: «باشگاه استيل آذين وظيفه خود می‌داند در مقابل تمکين نکردن در اجرای مقررات و حرمت‌شکنی و تظاهر به روزه‌خواری علی کريمی يکی از بازيکنان تيم فوتبال اين باشگاه و رعايت نکردن شئونات ماه مبارک رمضان در جريان تمرين به وظيفه دينی و قانونی خود عمل کرده و اخراج اين بازيکن را اعلام کند.»

در بخش ديگری از اين بيانيه به «توهين» علی کريمی به مسئولان فدراسيون فوتبال ايران نيز اشاره شد.

اين تصميم در حالی گرفته شد که چند روز پيش از آن، علی کريمی انتقادات تندی عليه مديريت باشگاه استيل‌آذين و مصطفی آجرلو، مديرعامل اين باشگاه کرده بود.

علی کريمی خود نيز در مورد حکم اخراج‌اش از استيل‌آذين گفت: «فکر می‌کنم همه اين حاشيه‌سازی‌ها به خاطر مصاحبه من در مورد مديريت قبلی بوده است.»

پس از اين ماجرا، مخالفان و موافقان کريمی برخوردهای متفاوتی داشتند. برخی اخراج علی کريمی را فراتر از موضوع باشگاه وی دانستند و آن را به مخالفت‌های عمومی اين بازيکن با سازمان ليگ برتر فوتبال ايران و مسئولان آن مربوط دانستند. برخی ديگر به دفاع از تصميم مديريت باشگاه استيل‌آذين به دليل «توهين به شئونات اسلامی» از سوی کريمی، وی را به باد انتقاد گرفتند.

سرانجام در روز دوم شهريورماه جاری کميته انضباطی باشگاه استيل‌آذين، علی کريمی را به دليل آنچه رفتار خلاف شئون خوانده شد به محروميت از دو بازی و پرداخت ۴۰ ميليون تومان جريمه، محکوم کرد.

بدين ترتيب علی کريمی توانست در تمرينات تيم فوتبال استيل‌آذين حضور يابد.

اين حکم در شرايطی صادر شد که پيش از اين مصطفی آجرلو ، مديرعامل باشگاه مدعی شده بود کريمی به دليل تظاهر به روزه‌خواری برای هميشه از حضور در اين تيم محروم خواهد بود. وی بازگشت کريمی را به عذرخواهی او منوط کرده بود.

Share/Save/Bookmark

 
 

حذف روز جمهوری اسلامی چرا؟
سرمقاله امروز روزنامه جمهوری اسلامی با عنوان «حذف روز جمهوری اسلامی چرا؟» در مورد حذف روز تعطيلی ۱۲ فروردين از سوی کميسيون فرهنگی مجلس شورای اسلامی ايران است.

در این سرمقاله می‌خوانیم: «کميسيون فرهنگی مجلس شورای اسلامی در جلسه روز يکشنبه خود با توجه به اعتراضاتی که به حذف تعطيلی روز ۱۵ خرداد در طرح افزايش تعطيلی عيد فطر صورت گرفت، ضمن عقب‌نشينی از حذف ۱۵ خرداد، به جای آن تصميم گرفت ۱۲ فروردين را قربانی کند و تعطيلی روز جمهوری اسلامی را حذف نمايد!»

به نوشته این سرمقاله: «پس گرفتن خطای حذف ۱۵ خرداد و مرتکب شدن خطای حذف ۱۲ فروردين، مثل خروج از چاله و افتادن به چاه است. مردم حق دارند بپرسند طراحان اين قبيل پيشنهادها را چه می‌شود که مرتکب چنين خطاهای بزرگ و در عين حال آشکار می‌شوند؟ حذف تعطيلی روز جمهوری اسلامی، مساوی است با پاک کردن خاطره حضور پرشکوه مردم در پای صندوق‌های رأی در اولين همه‌پرسی واقعی تاريخ اين کشور که به حذف رژيم منحط و فاسد شاهنشاهی و تأسيس نظام جمهوری اسلامی منجر شد.»

سرمقاله‌نویس جمهوری اسلامی افزوده‌است: «راه چاره را اکنون که کميسيون فرهنگی مجلس به سوی تعطيلات نوروز رفته است، می‌توان در همان تعطيلات جستجو کرد. اعضای کميسيون فرهنگی که به خود جرأت داده‌اند به حذف روز جمهوری اسلامی بيانديشند، چرا شهامت حذف تعطيلی روز ۱۳ فروردين را، که هيچ ريشه‌ای ندارد و صرفاً يک پندار خرافی است، ندارند؟ می‌گوئيد حذف ۱۳ فروردين موجب سر و صدا و تبليغات دشمنان نظام جمهوری اسلامی و تحريک احساسات ملی‌گرائی می‌شود و به اين جهت با خسارت همراه است؟ بسيار خوب، نمايندگان مجلس که نبايد تصور کنند فقط بايد در راه‌های هموار برانند.»

در ادامه این سرمقاله آمده‌است: «اصولاً چرا طراحان افزايش تعطيلات عيد فطر، به فکر سروسامان دادن به تعطيلات نوروز که رسماً دو هفته و به‌طور غيررسمی يک ماه کشور را فلج می‌کند نمی‌افتند؟ اصل تعطيلات نوروز را قبول داريم، اما ترتيبی بدهيد که به همان ۵ روز (يک روز ۲۹ اسفند و ۴ روز اول فروردين) اکتفا شود و از روز پنجم فروردين همه چيز به حال عادی برگردد آنگاه با تدابير صحيح درصدد متعادل ساختن ساير تعطيلات برآئيد.»

متن کامل سرمقاله

مظلوميت‌های قبله اول
سرمقاله امروز روزنامه رسالت با عنوان «مظلوميت‌های قبله اول» به موضوع مذاکرات صلح فلسطين و اسرائيل پرداخته‌است.

در این سرمقاله آمده‌است: «امسال در شرايطی به استقبال روز جهانی قدس می‌رويم که مصاديق ديگری از مظلوميت قدس شريف شکل گرفته است. کشتار فلسطينی‌ها به صورت روزانه نهادينه شده است و به‌رغم برنامه‌ريزی گسترده آمريکا و همتايان عرب آن برای نشست سازش پايان ماه جاری، آوارگان فلسطينی از گذشته مايوس‌ترند و شهرک‌سازی‌ها ادامه دارد و مرزهای ۱۹۴۸ هر روز محدودتر می‌شود.»

این سرمقاله افزوده‌است: «نکته اساسی آن‌که محمود عباس عملا نماينده مشروع فلسطينی‌ها نيست و فلسطينی‌های سرخورده از کودتا عليه دولت حماس سال‌ها است مقامات سازمان آزادی‌بخش فلسطين را بخشی از خيمه سازش می‌دانند. ابومازن دست‌بسته به ميدانی برده می‌شود که در طرف ديگر آن بنيامين نتانياهو گستاخانه همه جاه‌طلبی‌های راست افراطی و نژادپرستان يهودی را نمايندگی می‌کند.»

از دیدگاه سرمقاله‌نویس رسالت: «صهيونيست‌ها که در قالب طرح خاورميانه بزرگ ايالات متحده برای اول شدن در منطقه خاورميانه طراحی می‌کنند، چشم‌انداز ۲۰ ساله ايران را که طبق آن جمهوری اسلامی بايد قدرت اول منطقه باشد، تهديد اصلی عليه خود می‌دانند.»

این سرمقاله ادامه داده‌است: «در آستانه روز جهانی قدس، خانم هيلاری کلينتون، با طرح خوش‌بينانه نزديک بودن توافق اعراب و اسرائيل و به‌ويژه گروه ابومازن و نتانياهو، به دنبال تحميل ساز و کار سازش با راهکار مقاومت است. در حالی که آمريکا و ديگر اعضای دائم شورای امنيت سازمان ملل متحد و کشورهای عضو اتحاديه اروپايی با تداوم حمايت‌های مستقيم و غير مستقيم خود از رژيم صهيونيستی به‌ويژه با پرهيز از صدور قطعنامه‌های الزام‌آور عليه اين رژيم، از نقشی انکارناپذير در تشديد خشم فلسطينی‌ها برخوردارند.»

متن کامل سرمقاله

سایر مطبوعات:
سرمقاله امروز روزنامه تهران امروز با عنوان «روز قدس فرصتی برای تجديد ميثاق با اعتقادات»

سرمقاله امروز روزنامه دنيای اقتصاد با عنوان «نقش سرمايه‌گذاری خارجی در مديريت واردات»

سرمقاله امروز روزنامه کیهان با عنوان «خبرش نزديك است»

Share/Save/Bookmark

 
 


ایران
● پايبندی به شعارهای انقلاب رمز توفيق دولت است
●ايران- امريكا در جام جهانی بسكتبال
● وزير اطلاعات: درگير نبردی چند وجهی شده‌ايم
● وزير دفاع: بازدارندگی مؤثر را با ديپلماسی دفاعی ارتقا داده‌ايم

ابتکار
● وزير اقتصاد :مبلغ يارانه را می‌دانم اما نمی‌گويم
● برنج‌های هندی تبرئه شدند!
● بروجردی: سرنوشت منطقه را تغيير می‏دهيم
● مانيفست جديد اصول‌گرايی فرصتی ديگر برای التهاب

تهران امروز
● عبور موقت مجلس از ازدواج مجدد
● فيلترينگ بر اساس گزارش‌های مردمی
● تمجيد وزير اقتصاد از عملكرد بورس
● ضيافت سازش در كاخ سفيد

جام جم
● احضار برخی مديران سابق بانك‌ها
● رهبر: دولت از کارهای موازی در عرصه‌های مختلف از جمله «سياست خارجی» بپرهيزد
● مواد جنجالی لايحه حمايت از خانواده به كميسيون قضايی ارجاع شد
●پوتين : قدرت را ترك نمی‌كنم

دنیای اقتصاد
● كالای چينی چرا ارزان تمام می‌شود؟
● تحليل انبوه‌سازان از بازار مسكن پس از يارانه‌ها
● آينده دلار در نظام پولی جهانی
● مدير مسوول «خبر ورزشی» هم مجرم است و هم نيست

رسالت
● عسگراولادی: اولين دولتی که گفتمان خدمت را مطرح کرد کابينه رجايی و باهنر بود
● مديران سيما نشاط آفرينی را در ماه رمضان از ياد بردند
● اصلاح‌طلبان برای فعاليت دو باره راهشان را از فتنه‌گران جدا کنند
● مجازات‌های سنگينی در انتظار بدهکاران بانک‌ها است

کیهان
● حمله همسر بدنام ساركوزی به كيهان
● پياده نظام شكست خورده‌ای كه دنبال عرق و ورق است
● درخواست بوليوی از ايران برای تامين نيازهای صنعتی
● ديدار معمر قذافی با نخست وزير ايتاليا در رم

مردم‌سالاری
● عسگراولادی: به رئيس جمهور گفتم اطرافيان شما امتحان خوبي پس نداده‌اند
● متکی: بايد به نادران و رئيس جلسه دو کارت زرد داده شود
● تصويب طرح توليد خودرو زير ۹ ميليون تومان در ايران خودرو
● احتمال بحران کم آبی در پاييز

گفت‌وگوی‌های روز:
● روزنامه ايران در شماره امروز خود گفت‌وگویی با محمدجعفر محمدزاده، مدير فرهنگی در باره مميزی و مديريت فرهنگی منتشر کرده‌است.

Share/Save/Bookmark

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به zamaneh-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به zamaneh@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته