-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ شهریور ۱۱, پنجشنبه

Latest News from Norooz for 09/02/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی در نامه ای خطاب به کامراندانشجو وزیر علوم، نسبت به سخنان اخیر او که که نوید "با خاک یکسان کردندانشگاه های غیر اسلامی " را داده بود اعتراض کردند. 

متن کامل نامه به شرح زیر است:

  نامه ای از بطن دانشگاه با خاک یکسان شده ، خطاب به آقای کامران دانشجو

 آقای کامران دانشجو

 نوید بازگشایی دانشگاه ها در سال تحصیلی جدید با سخنان اخیر جنابعالی درمیان جمعی از شبه نظامیان به اصطلاح دانشجو ، نشان از فصل تازه ای ازتداوم سیاست برخورد و حذف حداکثری در دانشگاه داشته است.برایمان چندان عجیب نمی نمود که وزیر علوم دولت کودتا، از با خاک یکسان کردن دانشگاه سخن بگوید.

 چنان که ، هم اکنون نیزما بر ویرانه های دانشگاه به تحصیل علم نشستهایم. ویرانه ای که ماحصل پنج سال سرکوب ،پنج سال تحقیر استاد و دانشجو ،پنج سال حذف بوده است. گمان مان بر آن است که فضای کنونی دانشگاه با وجودگیت های حفاظتی ، آمد و شد های شبه نظامیان ، برگزاری مراسم روضه خوانی ،تخریب دفاتر تشکل ها و کانون های روشنفکری و سیاسی به بهانه های واهی چونمشکلات اساسنامه ای ، بازداشت فعالین دانشجویی و محکوم نمودن آنان دربیدادگاه های کودتا گران شباهت عجیبی با ویرانه یافته است ، نه دانشگاه!

 از کدام دانشگاه سخن می گویید؟ مگر غیر از این است که امروز اگر احدی درنقد تلقی شما و هم مسلکانتان از بسیج ، دین ، آزادی و یا هر مقوله ی دیگریسخن بگوید، حسابش با داغ و درفش و زندان است.

 از کدام دانشگاه سخن می گویید؟ دانشگاهی که گاه و بیگاه مورد هجمه یچماق به دستان و ضربه ی باتوم هایشان له می شود و باز ققنوس وار از میانخرابه های سرکوب، برای دیکتاتور مآبان قامت راست می کند؟ و یا یحتمل ازدانشگاهی سخن رانده اید که خوابگاه دانشجوی اش به میدان تیر و به خاک و خونکشیده شدن فرزندان این سرزمین بدل گشته است؟

 آقای دانشجو

 با بازیچه قرار دادن و حصار کردن مذهب بر گرد دانشگاه، از یک طرف دین رااز سکه انداخته اید و از طرف دیگر دانشگاه را ( طبق شاخص های بین المللی)از تولید علم عقیم کرده اید که اینجا دیگر از ساختن آمارهای دروغینعاجزید. چه آنکه شما نه درد دین دارید و نه پیشرفت و توسعه کشور برایتانمهم است که دلبستگی تان به حفظ این قدرت نامشروع و آلوده به خون، ریشهویرانی های دانشگاه و کشور است.

 تصورما بر این است که جنابعالی دانشگاه را با سمت قبلی تان اشتباه گرفتهاید. بله ، شما در این گمانید که شایستگی تکیه زدن بر کرسی روسا و اساتیددانشگاه را افسران نظامی دارند ، آن هم از نوع بسیجی شان!

آیا بهانه ی بازنشستگی سالهای گذشته تان برای حذف اساتید دگراندیش کافینبود ، که امروز با بهانه ی مضحک نداشتن استحقاق علمی اساتید مان را ازجایگاه به حق شان محروم می کنید؟

بر تار عنکبوت تکیه زده اید، چه فریاد دانشجو همچنان همان نوای سابق است. این بار بلند تر و رساتر، دانشگاه پادگان نیست.

 آقای دانشجو

وقتی به حافظه تاریخی مان رجوع می کنیم، در طی این سالها تنها صدای اذان سرکوب از بلندای کاخ اظالم تان شنیده شده است.

 هنوز فراموش نکرده ایم تیر 78 را ، خرداد 82 ،اردیبهشت 85 ، آذر 86 ، بهمن 87 ، و تک تک روزهای سال هزار وسیصد و هشتاد وهشت را. به نظر نمی رسد که شما هم فراموش کرده باشید. پس از چه روست این همه تهدید تان به ستم؟

 آقای دانشجو

 علی رغم ادعا های شما امروز تعداد مساجد و نماز خانه های دانشگاه هابعضا" دو رقمی است ، حضور روحانیون در سمت های مختلف و در جای جای دانشگاهچشم گیر و مشکوک است که قدرت بعضی از اینان بسیار بیشتر از روسای انتصابیاست، مراسمات مذهبی و شبه مذهبی که دستاویزی برای حضور شبه نظامیان دردانشگاه شده است با هزینه های هنگفت و پذیرایی های بی مناسبت بصورت مجللبرگذار می شود.

 اما آقای دانشجو

 چیزی که در دانشگاه وجود ندارد استقلال و آزادی آکادمیک است. حقی که شمااز دانشجویان و اساتید سلب کرده اید . امروز بندهایی بر دانشگاه تنیده ایدکه جامعه دانشگاهی را در تولید و تدریس علم و آموزش ، ابداع و انتقال دانشبشدت در تنگنا قرار داده اید.

 به گمان مان این ترس که از بازگشایی دانشگاه با تمام پیکر سوخته اش درتک تک حجره های وجودتان رخنه کرده است، تنها ریشه در شخص شما ندارد. همچنان که رعشه ی این هراس را بر قامت بزرگانتان نیز دیده ایم ، آنگاه که ازتشدید برخوردهای انضباطی و لزوم کنترل دانشجویان فرمودند.

 آقای دانشجو

 از چه می هراسید؟ خیل عظیم محرومیت از تحصیل ها ، بازداشت ها ، احکامسنگین کمیته انضباطی و حضور گسترده شبه نظامیان به اصطلاح بسیجی با سهمیه40 درصدی ،اخراج اساتید و محاکمه ی دانشجویان زخم خورده از فاجعه ی حمله بهکوی دانشگاه در بامداد 25 خرداد سال گذشته شما را بس نبود که با تهدید هایمکرر سعی در تخریب فضای فکری و امنیتی دانشگاه دارید؟

 آقای دانشجو

 در طی این سالیان، دانشگاه بر پیکر نحیفش هم گلوله دیده است ، هم باتوم واشک آور و هم تجاوز به حریم اخلاقی دانشجو، هنوز داغ واقعه هتک حرمتدانشجوی دانشگاه زنجان ، نه از یاد ما رفته و نه از جبین ناپاک هممسلکانتان پاک شده است.

 جناب آقای دانشجو

 دست از پیکر زخم خورده ی دانشگاه بردارید. هرچند گمان نمی بریم که میخ آهنین ما در سنگ سخت فایده طلبی تان فرو رود.

ما دانشجویان دموکراسی خواه دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران بار دیگربا تمام قوا هم صدا با جنبش همیشه پایدار دانشجویی ایران فریاد بر می آوریمکه دانشگاه همچنان آخرین سنگر آزادی باقی خواهد ماند و تمام تلاشتان باتهدید برای ایجاد فضای رخوت در دانشگاه ، آب در هاون کوبیدن است.ودانشجویان تا رسیدن به خواسته های به حق خویش در مسیر آزادیخواهی پیشخواهند رفت.

انجمن اسلامی دانشجویان دموکراسی خواه دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران

شهریور 89


 


بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم اجعل لی فیه الی مرضاتک دلیلاً و لاتجعل للشیطان فیه علیّ سبیلاً واجعل الجنّة لی منزلاً و مقیلاً. یا قاضی حوائج الطالبین.

عریضه هفددهم در بیست و یکم رمضان المبارک

از : همسر سید مصطفی تاجزاده یکی از امضاء کنندگان شکایت نامه از کودتاگران نظامی

به : دادستان تهران

 

سلام آقای دادستان

طاعات قبول. عزای عظمای شهادت مولایمان علی(ع) مفسر عدالت، مرد نخلستان و نبرد، مرد ناله در چاه، مرد مردستان طاها بر ما و شما تعزیت باد. کم می شناسیم علی(ع) را نه؟ اگر خوب می شناختیمش با ادعای عدل علوی ستم نمی کردیم در کشور مدعی مسلمانی! نه نمی شناسیمش یا شاید هم می شناسیم و چون ما از آن امام فرزند زمانه تریم تشخیص می دهیم که امیرمؤمنان نعوذبالله خطا کرده و نباید عدالت را سرلوحه زمامداریش قرار می داده و نباید سهم همه را از بیت المال برابر می پرداخته و نباید تن به قضاوت قاضی  می داده و نباید حقوق اهل ذمّه و غیرمسلمانان را رعایت می کرده و نباید حقوق مخالفان و حتی دشمنانش را نیز رعایت می کرده و فرزندانش را به رعایت این حقوق وصیت می کرده و نباید ... خوب شد این مصلحت گرایان در زمان مولایمان نبودند تا به او مشورت دهند هرچند آن زمان هم  بودند نه در زیر شمشیر حق او بلکه تنها در زیر نگاه تند و غضب آلودش خاموش شدند از شرم عرض اندام . اما مخالفان او نیز کم از منحرفان امروز نیستند. ناکثین و قاسطین و مارقین. شریعتی، معلم شهید عصر ما خوب این سه دسته را به نسل ما شناساند ولی انگار ما سستی کردیم در شناساندن آنان به نسل جوان. نسل جوان جستجوگر. ما سستی کردیم در انتقال داده ها و  ارزش ها و حالا آن ها متحیر و سرگردان مانده اند که به راستی اسلام ناب محمدی(ص) را در کدام وادی جستجو کنند؟ اسلام ناب محمدی که در آن اخلاق، فلسفه بعثت پیامبر است نه سلطنت. اخلاق گم شده در سویدای قدرت را فرزندان ما جستجو می کنند و وای به روزی که از یافتنش ناامید شوند و به دین ملوک خود بگروند. هیهات هیهات.

دیشب شب مناجات بود آقای دادستان. دیشب تا سحرگاهان بندگان خدا از خلوت انس بهره ها بردند و با خدایشان زمزمه ها کردند. دیشب تا سحرگاه، مناجات مولای متقیان چونان سرمشقی ابدی برای بندگان از غیرخدا رسته و به خدا پیوسته، مشق می شد.و پیوند می خورد با مناجات  زندانیان سیاسی در کشور اسلامی ما، ایران پاک.  دیشب ما همانجا در زیرآسمان شهرمان روی یکی از همان نیمکت های آماده ای که فرشتگان خدا در بارعام او مهیا کرده بودند و زیر باران رحمتش گوش سپردیم به صدای محکم و مؤمنانه یک زندانی. یک انسان. یک سروآزاده که از درون سلولش خاشعانه و طالبانه خدا را، نه همه او که تنها بخشی از او را دریافته بود. ما دل به دل سودایی او دادیم و با او رفتیم به درون سلول انفرادیش«سلول انفرادی، به قدری که بتوانی دراو دراز بکشی ، و دری سنگین و پرطنین ، با دریچه ای به اندازه ی دو کف دست ، و پنجره ای مشبک ، که به زور ، شب و روز آن سوی پنجره را نشان تو می دهد . سه وعده غذا . و سکوتی به وسعت قبرستانی که از تو همه چیز می خواهد الا حیات .در وسط این قبرستان تنگ و تک به تک، زندانیان بی کس و تنها ، زانو در بغل نشسته اند . با هزار هول و هراس ، با اضطرابها و نگرانی های تمام نشدنی . و اندوهی از جنس اسید ، که ذره ذره روان زندانیان را آب می کند و آنان را به وادی سرگردانی و گمگشتگی در می اندازد . این که : اکنون ، برسر پدران و مادران ما ، برسر خواهران و برادران ما ، و برسرهمسران و فرزندان ما چه خواهد آمد ؟ سرنوشت ما به کجا خواهد انجامید ؟ کارمان چه خواهد شد ؟ درس ؟ دانشگاه ؟ اجاره خانه ؟ خرج زندگی ؟ خرج تحصیل ؟ حرف و حدیث مردم ؟ در ؟ همسایه ؟ واویلا ، هیچ غربتی به گرد پای غریبی یک زندانی بلاتکلیف و بی کس نمی رسد .»

 آری ما با او رفتیم به درون سلول انفرادیش که این همه مدت ذهن جستجوگرمان می خواست تصویرش کند با همه فضای فیزیکی آن و حس و حال زندانیش و نمی توانست. اما سرانجام  قلم جادویی تصویرگری توانا به تصویر آن صحنه ها و نگارش آن لحظه ها همت گماشت. خدایش جزای خیر دهاد. دیشب ما به او گوش سپردیم تا خدای او، خدای خودمان را بهتر بشناسیم. آقای دادستان شما هم که تجربه زندان انفرادی و آزار و شکنجه، آن هم نه در ابوغریب و گوانتانامو بلکه در همین ایران اسلامی خودمان و به دست خودی ها را نداشته اید، بد نیست با این عوالم آشنا شوید: «درست در میانه ی تهدیدها و ضرب ‌وشتم‌ها و ناسزاها و بلاتکلیفی‌ها ، حس می کنی نسیمی از تو عبور می کند و غوغای درون تو را فرو می نشاند . و چشمانی را می بینی که از همه سو به تو زل‌ زده اند . و لبانی را می بینی که رو به تو لبخند می‌ بارند ، و سر انگشتانی که نوازشت می کنند و اشک هایت می سترند . خوب که نگاهش می‌کنی می‌بینی غریبه ای در کار نیست، هر که هست : آشناست . یک آشنای قدیمی . آری ، او خود خداست . خدایی که با همه‌ی بزرگی‌ش آمده و در سلول کوچک و تنگ انفرادی تو ، با تو هم ‌نشین شده ، زانو به زانو ، و نفس به نفس . اینجاست که بی معطلی و سراسیمه و با شتاب خود را در آغوش او رها می‌کنی .

وسط هق‌هق گریه، تو از آنانی که باید برادرت باشند و نیستند ، گله می‌کنی . و او مثل یک مادرصبور و سربه زیر، سرت را به سینه می‌ نهد و صورت به صورتت می ساید!»

ما دل به دل زندانی دادیم و مشتاق شنیدن دلگویه هایش شرط ادب به جای آورده آرام و سر به زیر شنیدیم آنچه از خدای درون سلول برایمان سرود، خدایی متفاوت از بیرون و دومین قدرمان از سوز و گدازعاشقانه او لبریز شد. بگذار تنها به یک عبارت بسنده کنم و شما را به خواندن و شنیدن تمام واژه های آن مناجات بندگی دعوت کنم در مجالی که این شب ها و روزها بدست آوردنش سخت نیست: «قرآن که می خوانم ، حس می کنم از لابه لای کلمه ها و آیه ها با من می آمیزی . سنگینم ، سبکم می کنی ، زندانی ام ، آزادم می کنی ، زمینی ام ، آسمانی ام می کنی ، به نحوی که می توانم از جا برخیزم ، و از ضخامت دیوارها بگذرم و از پنجره های ضخیم سلول خود گذر کنم ، و بر سر ابرهای آسمان پای گذارم .

بگذار بی پرده بگویم خدا ، در بیرون زندان ، “من” خدای توام ، و در سلول انفرادی ، “تو” خدای منی »

آقای دادستان

دیشب من خدای را سپاس گفتم برای مصاحبت همسرم با نیکو هم نشینی که در این شب های اوج و عروج راه نیایش را خوب بلد است و زبان دعا را نیک می داند و واژه ها در کلام و قلمش مثل موم نرم می شوند و شکل می گیرند و معنا می گیرند. به همسرم غبطه خوردم که نیکو مصاحبی دارد در این شب های عزیز. و جان تشنه خود را به دریای مناجات عارفانه او سپردم تا همراهی با آزاده دربندم را بیشتر حس کنم. دیشب گویی من از درون آن سلول دونفره و هم کلام با عزیزان دربند تاجزاده و نوری زاد ریسمان های دعا را جستجو می کردم و بر آنان چنگ می زدم تا معلق میان زمین و آسمان نمانم در خلسه شب زنده داری دومین و در آغاز راه شیری که نهایتش آن بیکرانه رحمتی است که بی هیچ خسّتی و گزینشی و مرزی و حصری، بندگان خدا را انتظار می کشد.

آقای دادستان من نمی دانم شما در دومین احیاء این دومین رمضان شاهد ستم، نیمکتتان را زیر بارش بی امان رحمت الهی در کدام گوشه شهر انتخاب کردید. نمی دانم در تمناهای رازگونه تان اولویت با که و چه بود. این به شما و خدایتان مربوط است اما دوست دارم بدانم آیا در میانه همه آن تمناها، جای کوچکی هم برای حاجات آنان که شما مسئولیتشان را به عهده دارید باز بود؟ آنان که ذکر نامشان صفحه ها سیاه خواهد کرد. عیالوارید آقای دادستان. عائله بزرگتان را در مناجات های قدر دومین به یاد داشتید؟ زندانیان را می گویم. همه اهالی اوین و رجائی شهر و دیگر جاهایی که من نمی شناسم و شما خوب می شناسید. بهترین عائله ها را دارید آقای دادستان به شما نیز غبطه می خورم. جوانان مؤمن و متعهدی که جوانیشان را برای استقرار عدالت و آزادی در سرزمین سروهای آزاده و شقایق های پرپر به قماری خوش فرجام نهادند. مردانی نیکونام و نیکومرام که بی هیچ ادعایی خدمت به ملک و ملت را و استواری بر آرمان ها و اعتقادات راستینشان را بر زندگی راحت و خور و خواب و خشم و شهوت ترجیح دادند.

 آقای دادستان

 دیروز من چهره های آرام و دلنشین خانواده های زندانیان سیاسی را در جلسه قرآن دیدم که به برکت این ماه، نورانی تر از گذشته بود. حتی وقتی گزارش وضعیت عزیزانشان را می دادند، می توانستم  در وجودشان در عین خشم و نفرت از ظلم و ستم، نوعی تسلیم در برابر اراده الهی را شاهد باشم. مادرانی که ییش از یک سال است برای فرزندانشان پدری هم می کنند و همسرانی که هر روز خانه های کوچک خوشبختی شان را در انتظار بازگشت عشق و امیدشان غبار روبی می کنند و آب گلدان ها را عوض می کنند تا شاخه های گل سرخ در هنگام ورود یار تازه و با طراوت باشد. من دیروز در کنار بی قراری های نوزاد آقای جلالی که چندی است به مسافران اوین خوشبخت پیوسته، آرامش همسرش را شاهد بودم و در دومین سالروز میلاد زیدآبادی عزیز می دیدم که همسر مقاومش چگونه حسرت دوری از یار 45 ساله اش را با نورافشانی امید به آن سو می نهد و همسر سلیمانی آزاده چگونه در میان غمگویه های دیگران، هجران یار و مصائب بسیار را فراموش کرده در محنت دیگر خانواده های زندانیان سیاسی اشک به چشم می آورد و خانواده های شهدایی که هر روز استوارتر از گذشته جستجوی رأی عزیزانشان را به محاکمه قاتلین تیره دل آنان پیوند می زنند. من دیروز یک شاهد بودم و شهادت می دهم که صبوری سبز این خانواده ها برخاسته از ایمان محکمشان و اعتقادات مستحکمشان است. من یک شاهد بودم و شهادت می دهم که خدای مظلومان چتر حمایتش را بر سر این خانواده بزرگ گسترده و اطمینان دارم که در دومین قدر رمضانی مبارک، خداوند صدای آنان و صدای همه مظلومان بی پناه  را شنیده و نیکو پاسخی نزدیک است.

پاسخ او که بهترین برآورنده حوائج طالبین است.


 


جمعی از علما، فضلاو طلاب قم با حجت الاسلام والمسلمین مهدی کروبی دیدار و گفتگو کردند. در ابتدای این دیدار، میهمانان ضمن تقدیر و تشکر از مواضع اصولی و انقلابی مهدی کروبی در دفاع از مرجعیت و روحانیت شیعه، دغدغه ها و نگرانی های خود را در چندین بخش ارائه نمودند. میهمانان در سخنانی، دخالت نهادها و خطر سقوط استقلال حوزه از یکسو و احساس خطر برای آینده کشور را از سوی دیگر از جمله نگرانی های خود اعلام نمودند.

به گزارش سحام نیوز، مهدی کروبی ضمن خوش آمد گویی، فرارسیدن ایام سوگواری و شهادت امیر المومنین حضرت علی (ع) را تسلیت گفته و قبولی طاعات و عبادات یکایک میهمانان را در این ماه و ایام عزیز و پر برکت از درگاه خداوند متعال مسئلت نمود.

برای حفظ ارزشها کماکان ایستاده ایم

حجت الاسلام و المسلمین کروبی در ابتدای سخنان خویش با گرامیداشت یاد و خاطره امام و شهیدان انقلاب علی الخصوص شهیدان رجایی و باهنر گفت: ” وقوع انقلاب یک نعمت الهی بود که به دستان مردم فهیم و بزرگ ایران و به رهبری امام عزیز به ثمر نشست. ما همگی افتخار می کنیم که جزو این انقلاب و نظام هستیم و تمام همت و تلاش خود را برای سرافرازی انقلاب و نظام انجام داده و خواهیم داد و برای حفظ ارزشها کماکان ایستاده ایم. این انقلاب ماحصل وجود بی همتای امام، پشتیبانی و جانفشانی مردم و نقش برجسته و پیشروی روحانیت بوده که بواسطه وجود سرمایه ی عظیم شیعه بنام مرجعیت رقم خورده است. همه باید برای حفظ ارزشهای واقعی انقلاب بکوشیم. همه باید تلاش کنیم تا حرمت مرجعیت شیعه که در تمام مقاطع تاریخی ایران همچون دوران مشروطه درخشیده است و در تمامی نسل ها حضور معنوی و عبادی و سیاسی داشته، حفظ گردد.”

حرمت شکنی و تعرض به مراجع و آیات عظام، ساختار شکنی است

دبیرکل حزب اعتماد ملی در تاکید بر حفظ حرمت و جایگاه مرجعیت افزود: ” اگر امروز به امثال بنده تعرض می کنند! مشکلی نیست. ما طلبه هستیم و جانمان را برای حفظ ارزشهای واقعی انقلاب و نظام در دست گرفته ایم. ما افراد سیاسی هستیم که فراز و نشیب های فراوانی را در راه رسیدن به آرمانهای امام و شهداء و خواسته های به حق و قانونی مردم می پیمائیم. از نظر بنده، اشکالی ندارد که به امثال ما متعرض می شوند. اما تعرض به مرجعیت شیعه به هیچ وجه پذیرفته نیست. حرمت شکنی و تعرض به مراجع و آیات عظام، ساختار شکنی است. نمی دانم چگونه است که برخی براحتی ساختار شکنی می کنند و قانون نیز گریبان آنان را نمی گیرد!!”

دستهایی در کار است تا ساختار شکنی علیه روحانیت و مراجع را باب کرده و از این راه به اهداف سیاسی خود نائل شوند!

رئیس مجالس سوم و ششم با تاکید بر آنکه برخی به دنبال باب کردن ساختار شکنی در نظام هستند، افزود: ” در تمام فراز و نشیب های تاریخ تشیع، چنین بی حرمتی و ساختار شکنی علیه مراجع بی سابقه است! هجمه به بیت مراجع در قم چیزی نیست که بتوان از آن به راحتی و آسودگی گذر کرد. دستهایی در کار است تا ساختار شکنی علیه مراجع و روحانیت را باب کرده و از این راه به اهداف سیاسی خود نائل شوند!

وی در ادامه افزود: ” باید هوشیار و مراقب بود و در مقابل توطئه ها ی عجیب که به نام انقلاب و نظام در حال انجام است، ایستادگی کرد. همه باید تلاش کنیم تا جایگاه و شان مراجع حفظ گردد. ”

استقلال حوزه در خطر است

مهدی کروبی در بخش دیگری از سخنان خود با تاکید بر لزوم حفظ استقلال حوزه، گفت: ” این موضوع کاملا مشخص و شفاف است. امام نیز در این ارتباط با ظرافت و دقت بسیار عمل می نمودند تا مبادا بر استقلال حوزه خدشه ای وارد آید. ایشان با آنکه خود از مراجع تقلید بودند ولیکن در ارتباط با مسائل و قضایای مربوط به حوزه می فرمودند که مسائل را با علما مطرح و حل و فصل نمائید چرا که معتقد بودند بدلیل آنکه خارج از حوزه هستند و سمت رهبری را بعهده دارند نباید در مسائل حوزه دخالت کنند تا استقلال حوزه حفظ گردد.”

کروبی در ادامه افزود: ” دخالت برخی از نهادهای امنیتی و نظامی در مسائل مربوط به حوزه بسیار نگران کننده است. اگر با دخالتهای بی جا و غیر قانونی نهادهای نظامی، استقلال حوزه از بین برود، تبعات منفی و سنگین آن آینده شیعه را که تاکنون مایه ی افتخار بوده است را بر خواهد گرفت. حوزه و روحانیت باید مستقل بمانند تا بتوانند همچون گذشته نقش پر رنگ و پیشروی خویش را در مسائل مختلف جامعه بشری ایفاء و تقویت نمایند.”

امروز بیش از همیشه نیاز به یک دستگاه دیپلماسی قدر در عرصه ی جهانی داریم

مهدی کروبی، صاحب امتیاز روزنامه توقیف شده اعتماد ملی نسبت به نگرانی بروز جنگ، گفت: ” سیاست خارجی کشور بسیار ضعیف است. متاسفانه سیاست ماجراجویی و دشمن تراشی، جایگزین بهره مندی از کارشناسان و متخصصین سیاسی در روابط بین المللی شده است! امروز بیش از همیشه نیاز به دستگاه دیپلماسی قدر در عرصه ی جهانی داریم ولی متاسفانه شاهد سخنان نابجا، بی محتوا و اعمال نسنجیده ای در سیاست خارجه کشور هستیم که تبعات سنگینی را برای نظام فراهم آورده است و روز به روز بر انزوای ایران در جهان می افزاید! ”

وی در ادامه افزود: ” همه باید تلاش کنیم چنین حادثه ای (جنگ) رخ ندهد. البته در صورت ماجراجویی دشمنان، ملت ایران همچون گذشته حتی با حفظ مرزبندی های داخلی، از سرزمین مادری و کیان مملکت خویش دفاع و وارد صحنه خواهند شد. امید است که با تدبیر عقلا، هر چه زودتر چاره ای برای دستگاه دیپلماسی کشور اندیشیده شود تا بیش از این هزینه ی گزاف اعمال خام و نپخته! بر نظام و مردم تحمیل نگردد.”

منبع : کلمه


 


بدنبال تجمع جمعی مزدوردر سه شب متوالی مقابل منزل آقای کروبی همسرایشان نامه ای خطاب به مقام رهبری نوشتند. در بخشی از این نامه چنین آمده است. آیا جنابعالی حکومتی را در میان ملل عقب افتاده که حقوق اولیه افراد در آن لحاظ نمی گردد سراغ دارید که با خانواده و همسایگان مخالفان سیاسی چنین کنند؟ و آیا جنابعالی بنام حفظ نظام، تخریب و اینگونه رفتارها غیر اخلاقی را مجاز و مشروع می دانید؟

متن کامل نامه به شرح زیر است:

حضرت آیت الله خامنه ای

مقام معظم رهبری

سلام علیکم

احتراما به اطلاع میرساند که جمعی متعلق به نیروهای بسیج و سپاه در سه شب متوالی، همزمان با شب ضربت خوردن امیر المومنین علی (ع) تا شب شهادت آن امام، با تجمع مقابل مجتمع مسکونی متعلق به ما و اشخاص دیگر اقدام به اهانت، آزار و رنجش همسایگان و تخریب اموال کردند. این گروه سازمان دهی شده که خود را سرباز ولایت نامیدند در شب شهادت بزرگ مرد عالم بشریت و لیله القدر که اهمیت معنوی آن بر کسی پوشیده نیست، اوج وحشگیری خود را با بکارگیری الفاظ سخیف علیه همسرم و خانواده، شعار نویسی بر دیوار مجتمع و همسایگان و تخریب اموال نشان دادند. این جرایم مشهود بنام حمایت از حضرتعالی و در مقابل نیروی انتظامی صورت گرفت و جالب آنکه این نیرو حتی جرات نزدیک شدن به این جماعت تحت الحمایه را نداشت.همگان بیاد دارند که در گذشته حرمت رمضان، لیالی قدر و محرم و صفر را حتی آنان که خود را مقید به انجام تکالیف دینی نمی دانستند، رعایت می شد اما امروزه جماعتی از خدا بی خبر (آمران و عاملان) تربیت شده اند که با واژه حرمت بکلی بیگانه اند.

مقام معظم رهبری

جنابعالی بر خلاف این نوکیسه های بی هویت ما را می شناسید و میدانید که در سال های مبارزه و رنج، همسرم همان یار دیرین امام و پدر مجاهد و بزرگوارش مرحوم حاج شیخ احمد در صف اول مبارزه بودند و بارها توسط ساواک دستگیر، زندان و تبعید شدند اما هیچگاه آرامش و آسایش خانواده نه از سوی ساواک و نه از سوی مزدوران متعلق به رژیم مورد تعرض واقع نشد. اختلاف همسرم با جنابعالی در مسائلی که همگان بر آن واقفند چه ارتباطی با حق زیستن خانواده و آسایش و آرامش همسایگان ما دارد؟ آقای کروبی بارها گفته اند که آماده پرداخت هر هزینه ای بابت این اختلاف در نگرش هستند. در این مدت من و فرزندانم ظلم های فراوانی را تحمل کردیم اما محروم کردن ما از دعا و نیایش و تحمیل اضطراب به همسایگان در این ایام مبارک، امری غیر قابل قبول و تحمل است. من سعی کردم موردی مشابه در ممالک دیگر بیابم که موفق نشدم. آیا جنابعالی حکومتی را در میان ملل عقب افتاده که حقوق اولیه افراد در آن لحاظ نمی گردد سراغ دارید که با خانواده و همسایگان مخالفان سیاسی چنین کنند؟ و آیا جنابعالی بنام حفظ نظام، تخریب و اینگونه رفتارها غیر اخلاقی را مجاز و مشروع می دانید؟

مزید اطلاع به استحضار میرساند که این تهاجم وحشیانه توسط مامورین نیروی انتظامی و نیرو های امنیتی فیلمبرداری شد و البته اسنادی در اختیار است که در صورت صلاحدید، تقدیم می گردد.

با تشکر و سپاس فراوان

فاطمه کروبی

۱۰ شهریور ۱۳۸۹

منبع : سحام نیوز

hideLoadingLayer();hideLoadingLayer();


 


رسانه سبز ایران (رسا) با صدور اطلاعیه ی آغاز پخش برنامه های خود بر روی ماهواره را اعلام کرد. پیش از این همزمان با آغاز یکصد و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب مشروطه، تلویزیون اینترنتی رسانه سبز ایران (رســا)، در روز جمعه ١۵ مرداد ١٣۸۹ روی خروجی وب قرار گرفت و امروز دهم شهریور ماه پخش برنامه های خود از طریق ماهواره را آغاز می کند.

گفتنیست این رسانۀ دیداری و شنیداری مستقل، توسط گروهی از فعالان جنبش سبز، با هدف "تحقق استراتژی جنبش سبز ملت ایران، یعنی آگاهی بخشی عمومی و ممانعت از دروغ" و در جهت انعکاس مطالبات برحق ملت ایران"، راه اندازی شده است. رسا در اطلاعیه خود آورده است « رسا برپایه یک وظیفه ملی و یکی از مبانی جنبش سبز "هرشهروند یک رسانه"، توسط بخشی از همراهان جنبش درجهت عملیاتی کردن راهبرد بنیادی آگاهی بخشی شکل گرفته است . دراین مسیر رسا تمام تلاش خود را برای بارتاب دادن مطالبات مردم و پیام رهبران جنبش بکارخواهد بست. لازم به ذکر است که رسا سخنگوی جنبش سبز نیست. بعلاوه رسا خود را تنها رسانه تصویری جنبش نمی داند و امیدوار است که رسانه های دیگر سبز هم به میدان آیند و شاهد تنوع رسانه ای همچون تکثر موجود در جنبش باشیم.»

متن کامل این اطلاعیه که در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفته است به شرح ذیل است :

بیاری خداوند و درشب های گرانقدر قدر که تقدیر انسانها و ملت هارقم می خورد و با آرزوی اینکه تقدیر ملت ما درروزهای پیش رو، آزادی و رهایی از ستم و استبداد باشد، رسانه سبز ایران از سه شنبه شب 10 شهریور 1389 (برابر با 20 ماه مبارک رمضان 1431 و 31 آگوست 2010) پخش ماهواره ای خود را آغاز کرد. ضمن تشکر از استقبال و تشویق همراهان و نیز سپاس از انتقادات دریافتی یادآوری نکات ذیل را در آغاز کار ضروری می دانیم:

اول، رسا برپایه یک وظیفه ملی و یکی از مبانی جنبش سبز "هرشهروند یک رسانه"، توسط بخشی از همراهان جنبش درجهت عملیاتی کردن راهبرد بنیادی آگاهی بخشی شکل گرفته است . دراین مسیر رسا تمام تلاش خود را برای بارتاب دادن مطالبات مردم و پیام رهبران جنبش بکارخواهد بست. لازم به ذکر است که رسا سخنگوی جنبش سبز نیست. بعلاوه رسا خود را تنها رسانه تصویری جنبش نمی داند و امیدوار است که رسانه های دیگر سبز هم به میدان آیند و شاهد تنوع رسانه ای همچون تکثر موجود در جنبش باشیم. منشور ده ماده ای رسا راهنمای عمل ما در اداره این رسانه خواهد بود.

دوم، رسا با امکانات اندک و محدود ایرانی و در حد یک ساعت در روزراه اندازی شده است. اما دریافته ایم که انتظارات هموطنان از این رسانه بالاتر از توان فعلی ماست، از این رو از همین ابتدا از اینکه نمی توانیم پاسخگوی انتظارات متعالی شما باشیم عذر تقصیر داریم، اما چشم به دیده خطا پوش و همت والای شما سبزاندیشان بسته ایم، و انتظار داریم با کمک های مادی و معنوی شما این وظیفه را به وجه بهتری به انجام برسانیم. توسعه کمی و کیفی رسا مشروط به همراهی و کمک شماست و ما بعد از خدای متعال چشم به دست و دل ایرانیانی داریم که دل در گرو فردای بهتر و ایرانی آزاد، آباد و مستقل دارند . قطره های اندک کمک شما به این رسانه دریایی از اگاهی برای رهایی ایران از دام استبداد و خود کامگی می سازد و نوید رهایی می دهد. هرچقدر بیشتر در هزینه های سنگین این رسانه تصویری بیشتر کمک کنید برنامه های رسا به لحاظ کمی افزایش و به لحاظ کیفی ارتقا خواهد یافت. کمک های مردمی

سوم، وب سایت رسا – رسانه سبز ایران همزمان با اعلام موجودیت و ازابتدای راه اندازی، اقدام به پخش اینترنتی برنامه های روزانه شامل دوبخش خبری، گزارش، تفسیر، گزارش تصویری و مصاحبه با کارشناسان همراه با نماهنگهای متنوع تولید شده توسط هموطنان هنرمند نمود. در همین مدت کوتاه بسیاری از هموطنان عزیز تولیدات و نظرات خود را از طریق ایمیل ها و صفحه فیس بوک شبکه برای ما ارسال داشته اند که قطعا پشتوانه ای قوی برای تولیدات رسا خواهد بود. در چند روز اخیر نیز تیم فنی رسا امکان دانلود و مشاهده برنامه ها با اینترنت سرعت پایین را فراهم آورده است که در صفحه آرشیو برنامه ها در اختیار هموطنان عزیز، بویژه هموطنان داخل کشور قرار گرفته است.

چهارم، مطابق وعده ای که در بیانیه اعلام موجودیت ذکر شده بود (و با تاخیری چند روزه به دلایل فنی خارج از کنترل شبکه) اعلام می کنیم که تمامی هموطنان عزیز در ایران، خاورمیانه، اروپا و شمال آفریقا می توانند برنامه های تلویزیون رسا را در اولین قدم از روی ماهواره تل استار ۱۲Telstar 12)) مشاهده نمایند.

Telstar 12
Transponder 6, 15.0°W
Polarisation: Vertical
Frequency: 11527 MHz
Symbol Rate: 1630 MHz
FEC: 2/3

همچنین همزمان با آغاز به کار تلویزیون ماهواره ای، برنامه های این تلویزیون جهت دریافت هموطنان عزیز با سرعت های مختلف اینترنت و همچنین از طریق موبایل در وب سایت رسا در دسترس قرار خواهد گرفت.
قدم بعدی رسا ارائه برنامه ها بر روی سایر ماهواره ها خواهد بود که بی شک بدون حمایت مادی و معنوی هموطنان عزیز ممکن نخواهد بود.

لطفا ما را از پیشنهادات و انتقادات خود بهره مند فرمائید.


رسانه سبز ایران (رسا)
چهار شنبه 10 شهریور 1389


 


بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم افتح لی ابواب الجنان و اغلق عنّی فیه ابواب النّیران و وفّقنی فیه لتلاوة القرآن. یا منزل السّکینة فی قلوب المؤمنین.

عریضه شانزدهم در بیستم رمضان المبارک

از : همسر سید مصطفی تاجزاده یکی از امضاء کنندگان شکایت نامه از کودتاگران نظامی

به : دادستان تهران

سلام آقای دادستان

امروز به استقبال دومین قدر امسالمان می رویم. همه رمضان یک طرف و این شب و روزها یک طرف. همه مناجات ها و دعاهای یک ماه و بلکه یک سال یک طرف و مناجات های این شب و روزها یک طرف. انگار خدا همه فرشتگانش را مأمور رساندن دعاهای بندگان خاطی و گناهکارش به بارگاه اعلی نموده. اما نه این جا در این ضیافت نور و رحمت و کرم و غفران هیچ پرده ای نیست. هیچ واسطه ای نیست. تنها اوست و زلالی دل های شکسته. تنها اوست و ناله های محزون. تنها اوست و بغض هایی که می ترکد و اشک هایی که جاری می شود. تنها اوست و بنده اش و باران. بارانی که سخت می بارد. ما همه به این ضیافت دعوت داریم. بارعام است و کسی برای بنده های خدا جایی تعیین نمی کند. بالا و پایین ندارد این مجلس بلکه قرار است گناهکاران توّاب مرتبتشان بالاتر باشد. گناهکارانی که با فرصتی خداداده و با هدایت خود او عاقبت راه را تشخیص داده و با اختیار بدان گام نهاده اند. گناهکارانی که کبر و غرور راه بندگی را بر آنان نبسته و فطرت خداجویشان آنان را به صراط مستقیم رهنمون شده است. بارالها ما را در این شب قدر در کنار دیگر دل شکستگان ببین و رحمت و مغفرتت را شامل حال ما و عزیزانمان بگردان. آمین

آقای دادستان

شما در این شب قدر. در این شب عزیز و در این شب عزا و ماتم که یادآور جفای یک انسان به خود و خدای خود و جامعه خود است. شب شهادت مظهر عدالت امیرمؤمنان علی(ع) به زندان سری نمی زنید؟ حالی از زندانیان عادی که خطایشان مستوجب جزایشان کرده نمی پرسید؟ به سراغ زندانیان سیاسی چطور؟ نمی روید؟ احوالات این بندیان ستم را نمی پرسید؟ از آب و نان که هیچ، از درد جانشان پرسش نمی کنید؟ بر سر سفره شان که سفره عشق است و وفا نمی نشینید؟ با آنان افطار نمی کنید؟ با آنان دعای افتتاح و ابوحمزه ثمالی نمی خوانید؟ دل به دل دریایی آنان نمی دهید؟ نه ؟ این چیزها در زندان اسلامی ما رسم نیست؟ باب نیست؟ عرف نیست؟ مکروه است؟ گناه است؟ چرا آقای دادستان؟ چرا؟ اگر شما دوست ندارید از این فرصت طلایی بهره ببرید، در عوض بسیار مردمان هستند که این آرزو را دارند. راستی چرا نمی شود حالا که دیگ رحمتی برای استخلاص زندانیان سیاسی که به جرم ناکرده در حبسند نمی جوشد تا این عزیز مردمان به خانه و کاشانه مهرشان در این ماه رحمت برکت بازگردند، چه اشکالی دارد خانواده هایشان بتوانند هنگام افطار این شب حزن و بی قراری در کنار عزیزانشان باشند. و لقمه هایشان را باز هم به اشتراک بردارند و از بهترین هم نشینی ها محظوظ شوند؟

شنیده ام آنان که زندان رژیم گذشته را تجربه کرده اند، در ذهن خود قفس را برای همیشه شکسته اند و زندان بان را به مسئولتی دیگر گماشته اند و شکنجه گر را به دست جوخه های اعدام سپرده اند. شنیده ام بعضی از آنان که در اثر گردش ایام مسئولیتی در همین حوزه ها یافته اند و باور کرده اند که هیچ قدرتی مخالفانش را بر نمی تابد تلاش کرده اند زندان را برای زندانی مجرم به صورت یک اندرزگاه واقعی دربیاورند و برای زندانیان سیاسی احتمالی، گذرگاهی قابل زندگی غیرحیوانی و کوشیده اند آن را با نگاه یک زندانی مرمّت کنند. از کهریزک که گویی برای آدمیان ساخته نشده بود و عزیزانی را قربانی گرفت به جور، و اینک افشاگر آن دارد تاوان خدمتش را در رجائی شهر می دهد، بگذریم. امروز احوال زندان های کشور اسلامیمان چطور است؟ اصلا از احوالات زندانیان سیاسی هم بگذریم. وضعیت زندانیان عادی چطور است؟ آنان که خیلی بیش از ظرفیت مظروف دارند رشد صعودی می کنند. آنان که هر روز دستبند به دست وارد زندان می شوند و ماها، خانواده های سرگشته زندانیان سیاسی را با حیرت می نگرند. آن ها که در محیطی جرم زا زندگی می کنند و بخش عمده ای از خطاهایشان متوجه مسئولین غافل است. مسئولینی که سرشان جای دیگری گرم است و در مورد فجایع زیرپوست شهر، خود را به تغافل می زنند.حال زندان های ما را چه کسی باید بپرسد آقای دادستان؟ نمایندگان مجلس؟ نمایندگان شورای شهر؟ خبرنگاران دولتی؟ خبرنگاران مستقل؟ نمایندگان سازمان ملل؟ انجمن های مدافع حقوق بشر؟نمایندگان خانواده های زندانی چطور؟ آن ها اگر بپرسند جرم نیست؟ مجازات و عقوبت ندارد؟ کاش اجازه می دادید خانواده ها از پشت این دیوارهای بلند به داخل زندان بروند و محل زندگی عزیزانشان را ببینند. کاش می گذاشتید لااقل خانواده های زندانیان سیاسی که متأسفانه بر اثر موارد کذبی که شنیده اند به کلی اعتمادشان را نسبت به دستگاه قضا و بویژه سازمان زندان ها در کشور اسلامی شان از دست داده اند، از نزدیک نحوه نگهداری عزیزانشان را می دیدند تا قضاوت هایشان به قضاوت های شما و همکارانتان نزدیک شود و طرفین یکدیگر را به دروغگویی محکوم نکنند.

آقای دادستان

حالا در آستانه دومین قدر امسالمان برویم به سراغ زندانی عزیزی که او را همراه عزیزی دیگر در محبس تنگی قرنطینه کرده اید. احوال او را خدا می داند اما من دوست دارم برایم از قوانین و مقررات حقوقی بگویید. از حقوق زندانی. زندانی سیاسی که بحمدالله نداریم!!! از حقوق زندانی بگویید همین اسرایی که به جرم نقد و دیدگاه مخالف و ابراز این دیدگاه های مخالف حبس می شکند، ستم می کشند و دادشان به بیداد نمی رسد. از حقوق زندانی برای ما بگویید و از حقوق خانواده زنذانی که سخت مشتاقیم. ما سخت مشتاق دانستنیم آقای دادستان. به ما بگویید زندانی، که حق نفس کشیدن را به جای پروردگارش به او هبه کرده اید و خودش و خانواده اش باید از این رو سپاسگزار شما باشند، دیگر چه حقوقی دارد؟ ما دوست داریم این حقوق را بدانیم. حقوق زندان بان را هم برایمان تشریح کنید و وظیفه اش را و مجازات تخطی از وظیفه اش را. آقای دادستان فرزندان ما از ما می پرسند در این نظامی که برای اسقرارش خون دادید و خون دل خوردید و بسیار از حقوق ما را که فرزندانتان باشیم به بهانه خدمت به خلق نپرداختید و ما نیز به احترام آرمان های مقدستان از آن چشم پوشی کردیم، چیزی به نام«حق و حقوق» وجود دارد؟ اگر دارد برایمان شرح دهید. ما آنان را به قانون اساسی ارجاع می دهیم و آنان لبخند می زنند و می پرسند: آزادی؟ کو؟ کجاست؟ و می پرسند تذکر قانون اساسی را کسی که خود از آن تخطی کرده باید بدهد؟ اشکال از ما نیست آقای دادستان. بچه های این دوره زیاد می فهمند. درست عین خود ما که طاغوت نتوانست سرمان را به امور حاشیه ای گرم کند و دانستیم آن چه باید می دانستیم. بچه های ما به قدر ما سرشان بوی قورمه سبزی نمی دهد اما فهمشان بالاست و فریب نمی خورند. آقای دادستان ما کم می آوریم در بحث با فرزندانمان. شما چطور؟ کم نمی آورید در مقابل پرسش های جگرگوشگانتان که جلوی شما قد کشیده اند و شاخ شمشاد شده اند و حالا یک دنیا سؤال دارند؟ آقای دادستان شما اجازه پرسش به فرزندانتان می دهید؟ آن ها از شما نمی پرسند این همسر تاجزاده حرف حسابش چیست که هر روز عریضه ای تازه می نویسد و وقت گرانبهای شما را می گیرد؟ آقای دادستان شما عادت دارید با خوش رویی پاسخ فرزندانتان را بدهید؟ اگر پاسخ دادید ممنون می شوم ما را هم در جریان بگذارید. به فرزندانتان بگویید که چرا و تحت کدام فشار سخت، پدر عزیز خانواده ما را به جای بند عمومی به جایی نامعلوم برده اید. بگویید چرا و تحت چه فشار بزرگی اجازه ندارید امکان تماس تلفنی روزانه و ملاقات حضوری برایش فراهم کنید. به فرزندانتان پاسخ دهید که چرا جگرگوشگان ما مانند آنان و همه بچه های دیگر نمی توانند از نعمت حضور پدردر این ماه مبارک و در این شب و روزهای عزیز، برخوردار باشند. به آنان بگویید پیدا کردن جواب سؤال سخت نیست اگر اهل مطالعه اند به ارگان کودتا سری بزنند و چهره بدون نقاب و کریه گروه فشار را ببینند و بعد برای باطل نشدن روزه شان براثر خواندن موارد کذب و دروغ و افترا استغفار کنند.

آقای دادستان

ما جواب سؤال هایمان را می دانیم. شما پاسخ فرزندانتان و فرزندان این ملت را بدهید: تا کی باید قدرتمداران هواپرست برای قوه مستقل قضائیه تعیین تکلیف کنند و از موضع فرعونی به خانواده های مظلوم زندانیان سیاسی چنگ و دندان نشان دهند؟

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا


 


زهرا مجردی در 5 بهمن 1339 در خانواده ای مذهبی و متدین به دنیا آمد و پدرش که برای فرزندان همواره بدنبال بهترین مدارس از لحاظ فرهنگی بود، او -و همچنین برادران کوچکترش را - از شش سالگی در مدرسه علوی اسلامی نام نویسی کرد؛ و سپس او را از دوره راهنمایی به مدرسه رفاه فرستاد. در آن سالها مدرسه رفاه در میان خانواده های سیاسی و مذهبی بازاری، بتازگی برای خود شهرت زیادی کسب کرده بود و بسیاری از این خانواده ها دختران خود را به آنجا می سپردند.

پایه گذاران مدرسه رفاه شخصیتهایی نظیر شهید بهشتی و شهید رجائی و همفکرانشان - از مسلمانان مبارز - بودند.

در این مدرسه جمعی از معلمان انقلابی در کنار درس با دانش آموزان تحلیلهای اجتماعی و سیاسی را طرح می کردند، و لذا پس از مدتی مدرسه رفاه به جمعی منسجم از لحاظ سیاسی و اجتماعی تبدیل شد؛ تا آنجا که بعضی از معلمان دستگیر و بعضی حتی اعدام شدند و مدرسه رفاه منحل اعلام شد.

ارتباط با خانواده شهید رجایی در سالهای زندانی بودن این شهید بزرگوار و ارتباط با اساتید قرآن و اخلاق نظیر بانوی مجتهده منیره گرجی، باعث جذب بیشتر زهرا مجردی به سمت و سوی مبارزات و حضور فعال در اجتماعات مردمی بر علیه رژیم وقت شد.

پس از پیروزی انقلاب هنگامی که زهرا مجردی در سال آخر دبیرستان بود و پس از یک هفته از اشغال سفارت امریکا، توسط دوستان دانشجویش به همکاری در امور آن دعوت شد. یکسال بعد تازه دیپلم گرفته بود که ،با محسن میردامادی -دانشجوی سال آخر مهندسی عمران دانشگاه پلی تکنیک -آشنا شد و با او ازدواج کرد . پس از یکسال زندگی در میان دختران دانشجوی پلی تکنیک، در جمع دوستانه ای قرار گرفته بود که افرادی نظیر معصومه ابتکار و فریده ماشینی نیز از جمله آنان بودند؛ و ارتباط و همراهی با آنان در سالهای بعد تا تشکیل جبهه مشارکت ادامه یافت و امروز هم ادامه دارد.

در سال 66 همراه همسر روانه خوزستان شدند تا محسن میردامادی در جایگاه استانداری خوزستان در سالهای پایانی دولت مهندس موسوی به فعالیت بپردازد؛ که حکایت آن خود داستان مفصلی است.

سالهای بعد از استانداری و پس از حذف گسترده نیروهای خط امام از مناصب اجرایی، عمده این نیروها در مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری به ریاست سید محمد موسوی خوئینی گرد هم آمدند و بعد از چندی فعالیت، راه ادامه تحصیل را برگزیدند. محسن میردامادی نیز به همین منظور ابتدا یک دوره دو ساله استراتژیک در دانشگاه قائد اعظم پاکستان و سپس یک دوره پنج ساله MPhilو PhDدر دانشگاه کمبریج انگلستان گذراند و اعضای خانواده هم در این سالها همراه وی بودند.

بعد از انتخاب سید محمد خاتمی به ریاست جمهوری در سال 76 و اتمام دوره PhDمحسن میردامادی و با تأسیس جبهه مشارکت ایران اسلامی در سال 77، زهرا مجردی مسئولیت شاخه جوانان منطقه تهران حزب را عهده­دار شد و سالهای بعد در ارکانی از حزب نظیر شاخه زنان، کمیسیون زنان، و دفتر سیاسی نیز حضور داشت و همزمان به ادامه تحصیل تا مقطع کارشناسی ارشد در رشته الهیات پرداخت؛ و درحال حاضر به انتخاب اعضای کنگره جبهه مشارکت، یکی از اعضای شورای مرکزی این حزب سیاسی است.

زهرا مجردی که در سالهای استقرار دولت اصلاحات تجربه دلجویی و تماس با خانواده های زندانیان سیاسی قربانی محافل ضد دولت را داشت، بعد از کودتای انتخاباتی سال گذشته در این نقش خود بسیار پررنگتر ظاهر شد و علیرغم در بند بودن همسرش، با برقراری ارتباط با خانواده های سایر زندانیان سیاسی، تلاش وافری در کاهش تألمات جانبی خانواده ها، که عمدتاً در اثر اسارت سرپرست خانوار بوجود می آید، از خود بروز داد. برگزاری جلسات هفتگی ختم قرآن در سال با حضور خانواده های زندانیان سیاسی از برنامه هایی بود که با همت او آغاز شد.

زهرا مجردی صاحب سه فرزند پسر است و مراسم ازدواج دومین پسرش - که با حضور کم نظیر سران و چهره های اصلاح طلب برگزار شده بود - آنچنان عصبانیتی در محافل پشت پرده و اقتدارگرا بوجود آورد که تنها دو روز پس از آن، محسن میردامادی به بهانه عدم موافقت با تمدید مرخصی به اوین بازگردانده شد و با احتساب دوره 9 ماهه اسارت در سال گذشته، درحال حاضر اندکی بیش از 365 روز از اسارت همسرش می گذرد.

زهرا مجردی را می توان الگوی یک زن مسلمان در دنیای امروز دانست چرا که علاوه بر نقش همسری و مادری درهمه صحنه های سیاسی و اجتماعی حضورفعال داشته و ایفای وظیفه کرده است . همه آنهایی که اورا از نزدیک می شناسند می دانند که او در روزهای سخت و دشوار پس از کودتای انتخاباتی با آنکه خانواده خودش گرفتار ظلم و ستم کودتاگران شده بود ، سنگ صبور همه خانواده های آسیب دیده و گرفتار شده بود و همه نیروی حود را مصروف دلداری و پایداری آنها می کرد . او زینب وار همه خانواده های آسیب دیده و همسران اسیران در بند را به صبر و مقاومت در برابر ظلم کودتاگران ندا می داد و با جمع آنها پیمودن راه آزادی و رهایی هموار می نمود . دراین روزهای ماه مبارک رمضان برای پایداری و استواری این زن و همه زنانی که در راه آزادی و رهایی مردم از دام استبداد و خودکامگی و ظلم و ستم مبارزه و مجاهده می کنند ، دعا می کنیم و خداوند متعال می خواهیم که آنها را سریلند و پیروز بگرداند .


 


عریضه پانزدهم به دادستان با طعم رنگین کمان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم وفّر حظّی فیه من برکاته وسهّل سبیلی الی خیراته ولاتحرمنی قبول حسناته، یا هادیاً الی الحقّ المبین.

 

عریضه پانزدهم در نوزدهم رمضان المبارک

از : همسر سید مصطفی تاجزاده یکی از امضاء کنندگان شکایت نامه از کودتاگران نظامی

به : دادستان تهران

 

سلام آقای دادستان

امروز شانزدهمین روز بازگشت همسرم به زندان است. نمی دانم چه سری است که پس از 5 ماه مرخصی، این ماه را برای بازگشت دوباره او به اوین خوشبخت انتخاب کردید. ماه رمضان! من دوست داشتم با حضور گرم او در افطار و سحر و لحظه لحظه این ضیافت معنوی، همه تنهایی های رمضان پیشین را به دست فراموشی بسپارم. رمضان 88 و خاطره افطار هر روزه هنگامه جان همسرآقا بهزاد مبارز و زندانی دو رژیم که عمری وقیحانه توده ای اش خواندند و هزار و یک اتهام کوچک و بزرگ به او زدند و عاقبت جرم اصلی اش شد «اخلال در ترافیک». افطارهای ساده او که با یک فلاسک کوچک و نان و پنیر و خرما می رفت و می نشست پشت در زندان و در همان نزدیکی سربازهای روزه دار و ان پایین همه جوانان جستجوگر عشق و آزادی، متحیرانه و پرسشگرانه در سرزمینی که بوته های خار مجال روئیدن گل های سرخ را از آن گرفته درس عشق و وفا و محبت را می آموختند. رمضان 88 و داغی تابستانی منحوس که بر تن ما می نشست و قطرات باقی مانده آب را می خشکاند و تنها به امید رهایی عزیزانمان رنج افطاری های خیابانی را بر راحت خانه نشینی رجحان می دادیم و خود را به جمع می رساندیم برای باز کردن روزه هایمان و سردادن شعار الله اکبر و چه انرژی ای می گرفتیم در پس آن الله اکبر. صدای الله اکبرمان که به گوش عزیزانمان می رسید انگار جوابش از درون سلول های تنگ و تار به ما برمی گشت و ما سرخوش به خانه های خالی مان بازمی گشتیم. رمضان 88 و استقبال از شب های قدر. شب های احیاء و بیداری هایی که مقدمه تقدیر بود. و خداوند صبر و استقامت را برای ما تقدیر کرد در یک سالی که گذشت. گمان نمی کردیم این رمضان نیز سفره های افطار و سحرمان گم شده هایی عزیز داشته باشد ولی دارد. امان از جور و ستم. امان از خدایی کردن انسان. امان از طغیان. امان از نسیان آدمی. امان از کبر و غرور و منیّت هایی که آدمی را در تشخیص خیر و شر به اشتباه می اندازد. امان از آدمیانی که آدمیت فراموششان می شود و بندگی غیر خدا عادتشان می شود و خود را آسانی به تلبیس ابلیس می فروشند. امان امان.

آقای دادستان

دیشب تا سحرگاه یاد همسرم و یاد دیگر زندانیان سیاسی با من بود و با همه همراهان همزبان ما که تا دست به دعا برمی دارند بی اختیار اللهم فک کل اسیر ورد زبانشان می شود. یاد همسرم با من بود از هنگامه غروب آفتاب و شنیدن ربنای شجریان که آدم را با رشحات انس پیوند می دهد تا اذان صبحگاه نوزدهم که یاد آن ضربت شوم  بر پیکر امام عدل و کرامت توسط آن خارجی ملعون دین به دنیا فروخته که سمبل همه منحرفان از راه حقیقت و صراط مستقیم به دلیل تشخیص نادرست است، بر همه یادها غلبه کرد و گرد حزن و اندوه در فضا پاشیده شد و من امروز بیش از همیشه می دانم که چرا آن مرد لا یتنهاهی خطر خوارج، آن عابدان زاهد شمشیر بر گردن آویخته را آن گونه عظیم می دید و آن گونه نگران مخاطرات بعدی از جانب ایشان برای اسلام عزیز بود.

آقای دادستان

شما اولین شب قدر را در کجا گذراندید؟ در خانه یا مسجد یا در جمع همراهان و هم زبان خودتان؟ من پیمانه در دست سرگشته کوی و برزن بودم. گاهی بر این نیمکت گاهی برآن دیگری زیرباران. چترها بربسته. تن همه تن آماده طهارت و پاکی و در خیال خود همسرم آن مرد وارسته مبارز را که عمرش را به قماری سودمند گذاشته، تصویر می کردم که در گوشه سلولی که نمی داند و نمی دانیم کجاست سر بر دیوار گذاشته و الهی العفو می گوید. و کدام بنده عارفی است که در شب قدر عفو و غفران و توبه و جبران نطلبد؟ من عاقبت نیمکتی در یک خیابان زیرآسمان خدا یافتم و بر آن قرار گرفتم، کتاب خدا به دست و ذکر خدا برلب و خدا این بار هم مرا مدد رساند تا هرگز حوائج خود را بر حاجات جمع برتری ندهم. خدایا تو خود شاهد باش که ما در همه عمر مصلحت  و عاقبت نیک برای کشور و ملت را پیش از خوش عاقبتی خود و فرزندان و پدر و مادر و همه اعضای خانواده و دوستان طلب کرده ایم. دیشب زیر آسمان کبود شهرمان که ستاره ها به سختی در جدال با آلودگی هایی که روز به روز بیشتر می شود، مجال نورافشانی دارند، وقتی که سر بالا می گرفتم تا طبیعت را برای نزدیک تر شدن به خدایم به مدد بگیرم، نشان حضور یار را از ماه گرفتم اما ندانستم آیا سخاوت بی منتهای آسمان در این شب عزیز او را نیز در بر گرفته یا خسّت بندگان تنگ چشم و تنگ نظر و کینه توز، این عطای کریمانه را نیز از او دریغ داشته است. ندانستم و ناامید از جستارهای بیهوده او را در کنج عزلت ناخواسته اش به خدایش سپردم و صدای ندبه و استغاثه ام  را در میان جماعتی که هم دلی و هم زبانی شان تا امروز پشتیبان ما بوده، بی هیچ خجالتی بلند کردم در پیشگاه کتاب خدا و با توسل به بهترین بندگان او و الهی العفو گویان توکل بیشتر و پایداری افزون تر برای همه عزیزان دربند و خانواده های عزیزشان طلب کردم و برای خودم، خودمان و نیز همه بدخواهانمان که از سر جهل چشم و گوش بر حقیقت بسته سخت بر طبل خشونت می کوبند طلب مغفرت و هدایت کردم. و برای همه آنان که در این یکی سال حق را ناحق کرده اند، طلب توبه و بازگشت و برای کشورم طلب سبزی و ارامش و آبادانی و برای مردم طلب رسیدن به آزادی و عدالت که خواسته همه انسان های نیک سرشت در سراسر گیتی است.

آقای دادستان!

من نمی دانم دیشب شما و همکارانتان که حکم های ناعادلانه فراوان امضا کرده اند نیمکتتان را در کدام گوشه شهر زیر باران رحمت الهی انتخاب کردید. نمی دانم در دعاهایتان چه گفتید و نمی دانم بهره تان از رنگین کمان زیبا و دوست داشتنی بعد از این بارش کریمانه چه بود، این به من ربطی ندارد و به شما و خدایتان مربوط است. اما دوست دارم بدانم آیا بعد از این شب های قدر باز هم در دیدار با زندانیان سیاسی تنها شرط خروجشان از محبس تنگ و تار ستم را نوشتن ندامت نامه خواهید خواند یا عزت و کرامت انسانی را ارج می نهید و اختیار و اراده انسان را که حتی پیامبران را در برابر آن گریزی نبود؟ نیک می دانید اتهام محاربه زدن به دخترکان هم نوع دوست و نیکوکار سخت ترین قماری است که یک قاضی می تواند با دست زدن به آن فردای خود را ببازد. همکارنتان را هشدار دهید که تضییق وافر برای وادار کردن آدم ها به کذب گویی شرط مسلمانی نیست و بستن اتهامات واهی را به انسان های آزاده به کودتاچیانی بسپارید که درروزی نامه هایشان بی هیچ مدعی هر روز کسی یا کسانی را لباس کفر و الحاد و شرک و نفاق می پوشانند ودر این دایره و قلمرو گشاده آن چنان آزادی عمل و البته مصونیت دارند که برای مظلومان تحت ستم مضاعف جای هیچ شکایت و اقدام حقوقی باقی نمی ماند.
آقای دادستان

بیایید به همکارانتان یادآور شوید که تکیه بر جایگاه قضاوتزدن و حق را ناحق کردن مستوجب چگونه عقابی است. به همکارانتان یادآورشوید که جناح حقیقت خواه و اصلاح طلب هرگز عداوت و کینه و دشمنی در ذات و نهادشان نیست و صفت بخشندگی را از پروردگار رحمان و رحیمشان به ودیعت گرفته اند. بیایید تا بیش از این گناه دیگران دامان شما را فرانگرفته صف خود را از کودتاگران زشت سیرت جدا کرده به دریای مهر و بخشش مردم بازگردید.

یا داعیاً الی الحق المبین


 


حسین نورانی نژاد رییس کمیته اطلاع رسانی جبهه مشارک سال گذشته در چنین  شبهایی بازداشت شد. بسیاری آخرین  بار او را در حسینیه دارلزهرا در حالی که مشغول برگزاری مراسم های شب های احیا بود دیده اند ، حسین به دلیل برگزاری همان مراسم ها که مورد توجه خانواده زندانیان سیاسی و جوانان سبز بود و در فضای بسیار بسته بعد از انتخابات برگزار می شد، به اتهام  برگزاری اجتماع علیه امنیت ملی محاکمه شد ، اتهام دیگر نورانی نژاد تبلیغ علیه نظام از طریق فعالیت در سایت نوروز اعلام شد. نورانی نژاد از معدود زندانیانی است که از سال گذشته تا کنون حتی برای یک روز به مرخصی نیامده است.

حسین نورانی نژاد فعالیت سیاسی خود را از دوران نوجوانی آغاز کرد، او عضو انجمن اسلامی دانشگاه آزاد فیروز کوه و از موسسین اتحادیه دانش آموختگان و دانشجویان دانشگاه آزاد است. عضو موسس و دبیر کل کانون رهپویان اندیشه ، تالیف کتاب عاشورا در گذار به عصر سکولار، فعالیت در انتخابات شوراهای اول در جبهه مشارکت و عضو هیات برگزار کننده اولین انتخابات شورایاری ها در تهران ، از دیگر فعالیت های سیاسی و فرهنگی وی است.

حسین نورانی نژاد  در سال 82 بار دیگر  پس از مدتی جدایی از جبهه  مشارکت به این حزب بازگشت، او ابتدا به عنوان نایب رییس حوزه شمال تهران حزب و سپس به عنوان رییس این حوزه فعالیت کرد. شاید نورانی نژاد بیشتر به دلیل برگزاری مراسم های مذهبی  در ماههای رمضان و محرم شناخته شده باشد، مراسم هایی که در تمامی سالهای گذشته در کانون توحید و با حضور روشنفکران دینی برگزار می شد، اما بیشتر فعالیت حوزه شمال تهران جبهه مشارکت در زمان ریاست او به بسط  دیدگاههای مختلف در مورد دموکراسی اختصاص داشت ، این حوزه چند سال سلسله جلساتی را با عنوان «تا دموکراسی» برگزار کرد، در فضایی که هنوز این واژه در فضای سیاسی ایران کاربرد گسترده ای نیافته بود و بیشتر واژه های مردمسالاری یا مردم سالاری دینی استفاده می شد.

برگزاری نشست های «چه باید کرد؟» و مناظرات سیاسی پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال 84 و نشست هایی به مناسبت روز جهانی زنان، از دیگر فعالیت های حوزه شمال تهران در آن زمان است. نورانی نژاد از فعالان ستاد انتخاباتی دکتر معین در سال 84 نیز بود.

او از سال  85 دبیر شورای مرکزی جبهه مشارکت است و از سال 87 تا کنون ریاست کمیته اطلاع رسانی این حزب را بر عهده دارد. او همچنین عضو شورای سیاست گذاری ستاد جوانان حامی خاتمی ( ستاد 88)  بود.

این جوانی که جز شور و شعور دینداری اورا به میدان سیاست و اجتماع نکشانده است یکسال است که به جرم عاشقی ، عشق به خدا و خلق خدا ، در زندان بسر می برد و اخیرا در اعتراض به شرایط سخت وبرخوردهای غیرانسانی و اخلاقی زندانبانان همراه با 16 تن دیگر از زندانیان سیاسی دست به اعتصاب غذا زد و تا پای مرگ به پیش رفت تا ایمان خود به ارزشها والای دینی و انسانی را اثبات کند . در این روزهای ماه مبارک رمضان و شبهای قدر برای آزادی این اسیر آزاده و همه سبزاندیشان زندانی دعا می کنیم و ازخدا می خواهیم که ریشه های ظلم و ستم را از سرزمین ما و همه جای زمین برکند و اسباب خواری و ذلت ظالمان و ستمگران را فراهم آورد.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته