-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ شهریور ۱۲, جمعه

Latest News from Emrooz for 09/02/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



امروز: پایگاه اطلاع رسانی نزدیک به حضرت آیت الله دستغیب هم فیلتر شد.

پایگاه اطلاع رسانی حدیث سرو، که اخبار و مطالب مربوط به این مرجع تقلید را منتشر می کرد، از ساعاتی پیش در ایران فیلتر شد.

این فیلترینگ در حالی صورت گرفت که وی در سخنرانی های ماه رمضان، انتقاد هایی نسبت به حاکمیت داشته و تذکراتی در این خصوص داده بود.


 


امروز: با نزدیک تر شدن به آغاز مراسم راهپیمایی روز قدس، سرویس جی میل و یاهو با اختلال روبرو گردید.

این اختلال در سرویس های پر سرعت ADSL نیز به خوبی قابل مشاهده است. با نزدیک شدن به روز قدس سرعت اینترنت در ساعات گذشته به شدت کاهش یافته و جی میل و یاهو میل هم دچار اختلال شدید شده اند به طوری که دسترسی به یاهو میل امکانپذیر نمیباشد و جی میل هم دچار اختلال شدید شده است. همچنین دسترسی به بسیاری از سایتها همچون فیس بوک و سایتهای خبری نیز مختل شده است.


 


امروز: در حالی که تنها یک روز به برگزاری راهپیمایی روز قدس باقی مانده و رسانه های دولتی تبلیغات گسترده ای جهت جلوگیری از تجمع و حتی حضور سبزها در این راهپیمایی انجام داده اند، امروز فرمانده انتظامی تهران بزرگ از برگزاری طرح مهار و تمرین عملیاتی نیروهای پلیس در نقاط حساس شهر خبر داد.

به گزارش جرس به نقل از فارس، حسین ساجدی‌نیا امروز در جمع خبرنگاران با اشاره به اجرای طرح مهار در شهر تهران گفت: امروز نیروهای پلیس در سطح شهر تهران مستقر شده‌اند. علت این حضور نیروها به دلیل تمرین‌های عملیاتی است که هر دو ماه در سطح شهر به اجرا درمی‌آید.

وی مدعی شد: این تمرین عملیاتی به منظور تعامل هر چه بهتر بین پلیس‌های تخصصی و افزایش آمادگی نیروها اجرا می‌شود و از ساعت ۱۰ صبح امروز تا ۱۲ ظهر شاهد حضور مأموران پلیس در نقاط حساس شهر هستیم.

سردار ساجدی‌نیا افزود: نقاط حساس شهر شناسایی شده و نیروها به صورت تمرینی در این نقاط مستقر می‌شوند.

فرمانده پلیس تهران گفت: آمادگی پلیس برای برقراری نظم و امنیت در سطح شهر صد در صدی است و وضعیت نیروهایمان نیز مطلوب است.

ساجدی‌نیا در پایان با اذعان به برنامه ریزی ویژه برای روز قدس عنوان کرد: برای برپایی هر چه باشکوهتر مراسم راهپیمایی روز قدس تمهیدات لازم در زمینه امنیت و انتظامات اندیشیده شده است و پلیس همه نقاط را پوشش خواهد داد


 


این روزها مردم ما در با شکوه ترین و زیباترین میهمانی های هستی و نورانی ترین ماه سال حضور دارند. ماهی که نزول آیات و برکات آسمانی در آن صورت گرفته و می گیرد. شبهایی که انوار تجلیات شب قدر آن بر جان و دل یکایک بندگان خالق بی همتا نور افشانی می کند. شبهائی که درآن به مرور کارنامه خود فراخوانده شده ایم. هنگامه ای برای پرسش از آنچه کرده ایم. رستاخیزی کوچک و معاصر در محشر بزرگ قلبهایمان و در پیشگاه عدالت وجدان‌هایمان. دامنه این پرسشها نه تنهاگشوده به عرصه خصوصی و زندگی فردی است، که به عرصه حیات اجتماعی فرا می رود. مگر نه آنکه ما عضوی از جامعه و کنشگری در عرصه عمومی هستیم؟

امروز در جامعه ایرانی به تبع آنچه در بیش از یکسال گذشته اتفاق افتاده مردم بیشتر از هر زمانی با پرسشهای تعیین کننده و حساس درباره خود و جامعه ای که بدان تعلق دارند روبرو هستند.

در این شبهای قدر

مردم از خود می پرســـــــند قیام آنان به عنوان شهروندان، برای برپایی جامعه ای که در آن کرامت انسانی پاس داشته شود و زمینه رشد و شکوفائی استعدادهای خدادادشان فراهم آید و قدمهای روشن برای بهروزی آنان و جامعه برداشته شود، به کجا رسید. به راستی آنها تاچه اندازه به خواستهای بر حقشان یعنی استقلال، آزادی، عدالت و پیشرفت نزدیک گشته اند.

مردم ما از خود می پرســـــــند که استقلال سیاسی که ارمغان قیام و نثار خونهای بسیار بوده است تا چه اندازه به عزت و اقتدار و سرفرازی و استقلال اقتصادی کشورمان در جهان ومنطقه انجامیده است؟

می پرســـــــند آیا ما امید تحقق آنچه را که در بند یک سند چشم انداز بیست ساله آمده است به باد نداده ایم و آیا مدیریت غلط و ماجراجوئی های نابخردانه و دشمن تراشی های بیهوده در عرصه روابط خارجی، میراث گذشته پرافتخار ما را به باد نداده است؟ چه مانعی باعث شده که نظام نتواند از دستاوردهای سترگ مدیران فداکار و دانشمندان و متخصصان و مدافعان منافع ملی استفاده کند. و آیا می توان از سیاست خارجی که تنها در صدا و سیما و رسانه های مشخص دولتی پر هیبت و بااقتدار جلوه می کند و چهره ترحم انگیز آن را حتی درهای بسته گفتگوهای بی ثمر و ذلت بار نمی تواند پنهان کنند جز این انتظاری داشت؟ مردم ما به حق نگران حرکات خام دولتمردانی فاقد حمایت مردمی هستند، یعنی بی بهره از گرانبهاترین سرمایه و پشتوانه ما در تعاملات خارجی در طول دو دهه گذشته. و نگران از آنکه بی بهرگان از اعتماد ملی در پشت سر ملت چوب حراج بر منافع ملی بزنند و سرزمینی سوخته در پشت سر خود بر جای گذارند.

مردم از خود می پرســـــــند چه میزان از آزادی هائی که در پس قرنها اختناق و استبداد با نثار فداکاری ها و تحمل مشقتهای بی شمار به دست آمد و پاسداشت آنها در جای جای قانون اساسی مورد تاکید قرار گرفته باقی مانده است. و باز مردم می پرسند تا چه اندازه در جامعه ای که در آن قلم ها شکسته و دهانها بسته و روزنامه نگاران و فرهیختگان و استادان و معلمان و کارگران و زنان و مردان در پشت میله های زندان هستند و هرگونه انتقاد و اعتراض توطئه همداستانی با دشمنهای خودساخته خوانده می‌شود و هر گامی برای احقاق حق فتنه نامیده می‌شود، بحث از حقوق ملت و کرامت انسانی و آزادی ها موضوعیت دارد. با چمن کاری میدان آزادی و اینکه بگوئیم مردم ایران از بیشترین آزادی ها برخوردار هستند طعم تلخ دیکتاتوری در دهان شیرین نمی شود. مردم سوال می‌کنند که بدون ترس از زندانی شدن تا کجا می توانند از صاحبان قدرت سوال کنند.

مردم در شبهای شهادت حضرت علی علیه السلام از خود می پرســـــــند تا چه اندازه در زندگی شان از عدالت اجتماعی و اقتصادی و عدالت قضائی و حقوقی و عدالت اداری و استخدامی برخوردار شده اند؟ آیا در محاکم و دعاوی در پناه قانون هستند، یا قربانی اعمال نفوذ مراکز قدرتی می‌شوند که پایبندی به هیچ قانونی را بر نمی تابند؟ آیا بسیج و نیروهای نظامی و امنیتی و انتظامی از مال و جان و آبرو و حقوق آنان دفاع می کنند یا از مکانت و مکنت و قدرت زور مداران؟

مـــــــردم می پرســـــــند آیا سفره آنان امروز رنگین‌تر از دیروز است و یا حاصل وعده دروغین آوردن نفت بر سر سفره هاشان کوچکتر شدن این سفره ها و تحلیل رفتن لوازم رفاه در زندگی آنان بوده است؟

آنها سوگمندانه می پرســـــــند و می پرســـــــند کجا رفت آن حقوق شهروندی فارغ از هرگونه باور دینی و پیروی از هر مرام و مسلک، در حالی که چوب تکفیر و تفسیق از سوی محافل قدرت به بهانه دگراندیشی علیه همه متفکران و فرهیختگان بلندشده است؛ تا آنجا که وزیر دولت دانشگاه را به «باخاک یکسان کردن» تهدید می کند و نجوای عاشقانه ربنای یک هنرمند به علت کرنش نکردن در مقابل یال و کوپال داران از سر سفره افطار مومنان قطع می شود.

مردم ما از خود می پرســـــــند تا چه اندازه به آرزوهای دیرینه شان برای نیل به به پیشرفت ایران نزدیک شده اند. آیا سرمایه های تجدیدناپذیر در راه گسترش و تقویت زیرساختهای یک اقتصاد مولد و شکوفا هزینه شده است؟ و این پرسش مدام تکرار می شود کجا رفت بیش از چهارصد میلیارد دلار نفتی در سالیان اخیر...

آنها می پرســـــــند حاصل نظامی گری در عرصه تولید، توزیع و خدمات کشور آیا جز پدید آمدن قطب های اقتصادی انحصارگر، ناکارآمد و زیان ده و نیز نحیف شدن روزافزون بخش خصوصی و تعاونی بوده؟ آیا خصوصی سازی های نمایشی جز به اختصاصی سازی بنگاه ها و فعالیت های اقتصادی انجامیده است؟ آیا سیاست هایی که در دانشگاه‌ها، به ویژه در قبال علوم انسانی، اتخاذ شده است جز به پادگانی سازی مراکز علم آموزی منتهی شده است؟

و باز هم این مردم هستند که می پرســـــــند آیا آنچه با آموزگاران، دبیران و مدیران باتجربه ای که تنها گناهشان مخالفت با سیاست های نسنجیده دولت در حوزه تعلیم و تربیت است می شود ما را به توسعه علمی پایدار خواهد رساند؟ آیا واردات بی رویه کالا، کمر صنعت ملی را نشکسته است؟ چه کسانی و چه باندهائی از این سیاستها آن هم زیر لوای مبارزه با فساد دولتیان سود می برند؟ مگر سیاستگذاری های بی برنامه دولت در حوزه کشاورزی، باغداری، دامداری و شیلات، روستائیان ما را در دل نگرانی مستمر نسبت به آینده خود قرار نداده است؟ آیا اگر اکثریت مردم ایران مواجب بگیر کمیته امداد یا مراکز مشابه شوند، به آرمان جامعه پیشرفته دست یافته ایم؟

این پرسش ها و صدها پرسش مانند آن، دغدغه آحاد مردمان ایران عزیز شده است و تبلیغات دروغین در پائین آمدن نرخ تورم، نمایش های پرهزینه برای نشان دادن حمایت مردم از دولت، سخنرانی های پرهیاهو برای موفق نشان دادن سیاست های دولتمردان، اصرار مکرر در نشان دادن خاموشی صدای اعتراض و انتقاد مردم، آنچنان نخ نما و بی فایده شده که گویی استفاده پرتکرار از این ابزارها تنها برای تسلی دل حاکمان است که صورت می پذیرد. و باید هم همین باشد چراکه چشمهای مست از قدرت و تفرعن نمی توانند پوستر "دروغ ممنوع" را ببینند چه رسد اثرات آن را در هدف گذاری ها و سیاستها و اجرا.

در این شبها ای کاش حاکمان بیش از هر چیز به شکاف عمیق بی اعتمادی بین خود و مردم می اندیشیدند و عمق فاجعه ای که اتفاق افتاده را درک می کردند. اگر چنین بود، فرصت باقی مانده را غنیمت می شمردند و در این ماه توبه و مغفرت، از ظلمی که بر مردم روا داشته اند به درگاه پروردگار و مردم دست طلب آمرزش بلند می کردند.

کاش به جای درخواست های مکرر از بازیگران صحنه بین المللی، یکبار هم که شده از مردم خویش می خواستند که فرصت جبران تمامی ستم ها و جفاهایی را که بر مردم روا داشته اند به آنها بدهند.

کاش درهای زندان‌هایی که آزادزنان و آزادمردان دلسوز این آب و خاک را در آن به بند کشیده باز می کردند و از آنان درخواست می کردند که آنها را در نجات یافتن از وضعیت مخاطره آمیزی که در آن قرار دارند یاری دهند. مردم با زبان حال و قال می گویند اینقدر در هر مناسبتی که به بن بست بر می خورید دشمن دشمن نکنید و همه مصیبت ها را به دشمنان خود ساخته و موهوم نسبت ندهید. دشمن واقعی در درون شماست وگرنه وقتی به فریاد آزادی خواهی و مطالبه حاکمیت مردم بر سرنوشت خود در دانشگاهها بر می‌خوردید، نمی گفتید که دانشگاهای مخالف تفرعن را با خاک یکسان می کنید. گیرم دانشگاهها را ویران کردید، با ملتی تشنه آزادی و فضیلت و عدالت چه می‌کنید؟

مردم می گویـــــند کاش به جای مهندسی فرهنگ و دانشگاهها بار دیگر پشتوانه عظیم مردمی را که روزگاری دولتمردان ما به هنگام نشستن پشت میز مذاکره همراه خود داشتند به دست می آوردید، تا می توانستید با عزت و اقتدار، از منافع ملی و بین المللی این سرزمین جانانه دفاع کنید.

ای کاش به جای دست و پا زدن برای توجیه مهاجرت بی سابقه سرمایه های انسانی، دست از مهندسی‌های بی فرجام نیروی علمی و کار کشور بر می داشتید و از این بزرگترین و ماندگارترین سرمایه کشور بهترین بهره ها را برای پیشرفت و توسعه این سرزمین محنت زده می گرفتید. شاید هنوز هم راه بازگشت باز باشد. انتخاباتی آزاد برگزار کنید و حق مردم در تعیین سرنوشت خود را به راستی به رسمیت بشناسید. و بدانید که حق تعیین سرنوشت تجلی کرامت انسانی است. شرکت در انتخابات یک حق است و بر گزاری انتخابات آزاد و غیر گزینشی تکلیف حکومت است.

از مردم بپرســـــــــید آنها به شما خواهند گفت زندانیان حوادث پس از انتخابات را آزاد و به جای آن، عاملان و آمران فجایع شوم را مجازات کنید و با باز کردن درهای زندان، خود را از چرخه پایان ناپذیر و مضمحل کننده به کارگیری خشونت و ستم بیشتر آزاد نمایید. راه و رسم سخن گفتنتان را با مردم دگرگون و صداقت و شفافیت را جایگزین دروغ و تزویر کنید. با مردم خود آشتی کنید و از پشتوانه آنها عزت کسب کنید، تا مجبور نشوید در مناسبات خارجی خود تن به ذلت دهید.

اسلام رحمانی را بجای اسلام متحجرین تشنه قدرت بنشانید، همکاری و همدلی و اتحاد مبتنی بر اجماع ملی را بر استفاده از زر و زور و تزویر ترجیح دهید، آنگاه خواهی دید که همین مردم ستم دیده از شما، آماده بخشش شما خواهد بود و با بزرگ‌منشی، که از ویژگی‌های تاریخی ایرانیان است، به شما فرصت جبران همه جفاهایی را که در حق آنها کرده اید خواهند داد. در غیر این صورت، مردم شما را تنها خواهند گذاشت و سرانجام همه حکومت‌های خودکامه ای که ملتشان آنها را تنها گذاشت، در انتظارتان خواهد بود.

و سخن آخر این همراه کوچک جنبش سبز، با دیگر همراهان پایدار و مقاوم در سراسر ایران عزیز است. دوستان همراه، نوجوانان، جوانان و سالمندان، زنان و مردان حق طلب، روستائیان و شهرنشینان غیور، در هر کجای این سرزمین پرعظمت که زندگی می کنیم چاره ای جز صبر و استقامت در راه احقاق حق نداریم و باید شعله های آگاهی را در ظلمت ناپایداری که این روزها بر میهنمان سایه افکنده است زنده نگه داریم و به یاد داشته باشیم که در شرایط کنونی، بسیاری از هموطنان ما با چهره های زشت و توانفرسای فقر و تنگدستی در زندگی مواجه هستند. بسیاری از همسایگان ما شب را با دل نگرانی نسبت به فردا سپری می کنند. چه بسیار که در پرداخت هزینه های درمانی فرزندانشان درمانده اند. چه بسیار که خود فروشی و اعتیاد، خانمانشان را برباد داده است. و بی شک وظیفه همه ماست که دست درماندگان را بگیریم، در سفره هایمان با آنها شریک شویم، سنت دیرینه ایرانی در اطعام و نذورات و انفاق را زنده نگه داریم، جلوه های زیبای اسلام رحمانی را به نمایش بگذاریم و از حال و روز یکدیگر با خبر شویم. مگر نه این است که پیشوای پنجم ما به جابر فرمود که شیعیان ما شناخته نمی شوند مگر به تواضع، خشوع در برابر خداوند، امانت و درستکاری، به یاد خدا بودن، روزه و نماز، نیکوکاری نسبت به پدر و مادر، رسیدگی به همسایگان فقیر و بیچاره و ورشکسته و یتیم، راستگویی، قرآن خواندن، بدگویی نکردن به مردم، و درباره مردم سخن نگفتن مگر به نیکی؟ و مگر نه این است که اینها پایه ها و مغز دینداری در همه ادیان الهی است؟ از بزرگداشت خانواده های شهدای انقلاب، جنگ و حوادث پس از انتخابات غفلت نورزیم، و به یاد داشته باشیم که تعیین کننده سرنوشت این ملت، نه بازیگران منفعت جوی سیاست ورزی رسمی، که ظهور ملتی است که مدنیت پاینده و عزم راسخ خود را برای حق خواهی و تحول برای آینده ای بهتر در راهپیمایی عظیم مردمی ۲۵ خرداد سال گذشته، به نمایش گذاشت. اعتماد به مدنیت، همچون لنگری است که این ملت را در طول بحران ها و توفان های سهمگین، پابرجا نگه داشته است و به اتکای آن، پرچم هویت دینی - ملی خویش را از گزند تندبادهای حوادث، مصون و پراهتزاز نگاه خواهد داشت.


 


امروز: متن عریضه هجدهم محتشمی پور به دادستان که در وبلاگ روزنه منتشر شده است به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم افتح لی فیه ابواب فضلک و انزل علیّ فیه برکاتک و وفّقنی فیه لموجبات مرضاتک و اسکنّی فیه بحبوحات جنّاتک یا مجیب دعوة المضطّرین.

عریضه هجددهم در بیست و دوم رمضان المبارک

از : همسر سید مصطفی تاجزاده یکی از امضاء کنندگان شکایت نامه از کودتاگران نظامی

به : دادستان تهران

سلام آقای دادستان

در آستانه سومین قدرِ دومین رمضان ِهجران نیکان، هوای نوشتن همچنان با من است. امروز روز بیست و دوم و یک روز مانده به روز قدس، می گویند مجازستان سخت دچار اختلال شده شما می دانید چرا؟؟؟ اما من، از آن جا که این عریضه ها باید به طور روزانه و مستمر منتشر شود، بی خیال گسستن همه بندها و سیم های ارتباطی آن چه گفتنی است می گویم و می نویسم. یادتان که هست قرار بود این عریضه ها بشود سندهای غیرقابل حذف و سانسور تاریخی. جزئی از تاریخ معاصر ما و جزئی از تاریخ جهان اسلام . بنابرین من خیلی به کاربرد کوتاه مدتش نمی اندیشم. البته در همین شرایط هم، شما و آن برادران از ما بهتران بعید است مشکل ارتباط داشته باشید و لابد به موقع پیام ما را دریافت خواهید کرد. خدا هم که بی سیم و بی هرگونه ابزاری، آن چه در دل ما و عمق جانمان می گذرد، می داند. که او عالم غیب و شهادت است و ما گاهی خودمان را می زنیم به آن راه و ساده لوحانه سعی می کنیم خیرالماکرین را هم فریب دهیم. جل الخالق!

آقای دادستان

فکر می کنید من این نوزده روز دوری و بی خبری از همسرجان را چگونه گذرانده ام؟ من! همسر سید مصطفی تاجزاده، آزاده دربند که در طول نه ماه اسارت سبزش اجازه ندادم کسی فراموش کند آزادگیش را و اسارتش را. و در طول پنج ماهی که بیرون از زندان گذراند آزادگیش را کسی فراموش نکرد اما اسارتش داشت به دست فراموشی سپرده می شد و خیلی چیزهای دیگر هم داشت به دست فراموشی سپرده می شد. مانند آن چه بر او و یارانش در آن نه ماه اسارت و بویژه در نزدیک به چهارماه انفرادی گذشته بود و خدا نخواست و نپسندید این نسیان و بی خبری را از جانب بندگان شیطان برای بندگان خودش که ریسمان های آفریده طاغیش ابلیس، توان انحرافشان از صراط مستقیم را نداشته و نخواهد داشت. انشاء الله حالا شما فکر می کنید این سکوت و آرامش من در این شرایط سخت و بی خبری چگونه ممکن شده؟ من که تصور ادامه ظلم به همسرم خواب راحت را سلب و زندگی راحت را حرامم کرده بود! به شما می گویم آقای دادستان. همسرم بعد از خواندن دلنوشته هایم مرا سفارش کرد که این قلم را در خدمت حمایت از همه مظلومان به کار ببرم و من این روزها با مظلومانی از دیار پاکان، ایران عزیز، زیست می کنم. با مظلومانی که نگاهشان هر دل سختی را نرم می کند و بغض و آهشان، هر دل غافلی را می لرزاند. و امید و توکلشان به خدا ایمان مؤمنان را می افزاید. من با این عزیزان زیست می کنم و غم شب و روزشان را می دانم. همه لحظات تنهایی شان را حس می کنم و در کنار دردهای بزرگ آنان، درد الیم خودم فراموشم می شود. درد دوری یار. دوری سرافراز مردی که می توانست بهترین زندگی را در این دو روزه دنیا داشته باشد و نخواست. می توانست همه اوقاتش را به خود و راحت و رفاه خویش و خانواده اش بیندیشد و نیاندیشید. می توانست مجیز بگوید و نگفت. می توانست با مدرک دکترایش امتیازات مادی کسب کند و از هراس این ابتلا، ترجیح داد تا آخر عمر دانشجو بماند. مرد وارسته ای که دنیا را با همه زینت هایش سه طلاقه کرد تا وارسته بماند و تنها بنده خدای سبحان باشد. تاجزاده را هر کس بشناسد، این سخنان برایش فهمیدنی است و آنان که نمی شناسندش دارند در ذهن های بیمارشان چهره یک دشمن فرضی را تصویر می کنند. نقاشی هایی ناموزون با رنگ هایی درهم و برهم که هر روانکاوی با یک نگاه به آن می تواند بیماری تصویرگر آن نقش ها را تشخیص دهد.

آقای دادستان

صبوری این روزهای من در پس آشفتگی های شبانه و اضطراب های دم به دم غیرطبیعی می نماید.نه؟ آری طبیعی نیست که جان انسان را از کالبدش جدا کرده و جلوی چشمش به بندی گران بکشند و واکنشی دیده نشود. آیا من زنده ام؟ می شود زنده بود و دید و چشید و سکوت کرد؟ نه هرگز. و من با همه صبوری های این روزهایم در کنار دیگر خانواده های مظلوم زندانیان سیاسی منتظرم تا قدر سوم را نیز بگذرانیم و پس از آن با مدد گرفتن از برکات و نعمات این ماه و این شب های گرانقدر بار دیگر پای در مسیر بگذارم. مسیری که از خدای رمضان خواسته ام که مرا در آن دور از لغزش و پابرجا بدارد.

آقای دادستان

فردا بیستمین روز بازداشت دوباره همسرم به دنبال انتشار خبر شکایت او و شش دلاور دیگر از کودتا گران است. اما هنوز نمی دانیم او را کجا برده اند. این نقشه اوین را اگر کسی زحمت می کشید برای ما ترسیم می کرد خیلی ممنون می شدیم. نقشه اوین و بندها و سلول ها و سالن ملاقات ها و اتاق های بازجویی و شکنجه گاه ها که شما انکارش می کنید و زندانیان اثبات! من می خواهم لااقل در خیال خود جای او را ترسیم کنم و ستایشگرانه به تماشایش بنشینم. من نمی دانم مصداق شکنجه از نظر شما چیست. اصلا نمی توانم وارد این وادی بشوم چون تصور آن برایم ممکن نیست. در کشور اسلامیِ ولاییِ علوی!!! باید میزگردی گذاشت با حضور زندانیان سیاسی و وکلایشان و خانواده هایشان با حضور بازجوها و قضات و به گفتگو نشست. حرف های من خنده دار است آقای قاضی؟ مدعی باید ادعایش را ثابت کند نه ؟ من شاهد زنان و مردان و جوانان افسرده ای هستم که خروج از زندان برای خانواده هایشان هیچ شادمانی به ارمغان نیاورده چرا؟؟؟ چه کرده اند با این عزیزان و چه می کنند؟ مصداق شکنجه را اعم از سیاه و سپید خود زندانیان بگویند در آن میزگرد افسانه ای که ما در خیال انتظارش را می کشیم و انتظار عبثی نیست. اما من در مورد شکنجه های روحی که شب و روز به خانواده های زندانیان و از جمله آزاده سرفراز، مصطفای من، وارد می شود مدعی هستم. از نظر من هر کسی که در بازداشت همسرم چه در دور اول و چه اکنون دخیل بوده شکنجه گر است. شکنجه که شاخ و دم ندارد آقا. من هر روز و شب باید یک خانه خالی از ماه درخشان زندگیم را تحمل کنم. باید در خیال خود آن به آن هزار قسم فکر بد و پریشان را جاروب کنم و دور بریزم و آنی دیگر خیالی دیگر. چرا که نه ؟ چه چیز قابل انکار است امروزه در این ام القرای مسلمین؟؟؟باید جواب بچه هایم را بدهم که از پدر خبر می خواهند و جواب پدر و مادر پیر و بیمارش را و خواهرها وبرادر داغ دیده اش را و جواب همکاران و هم فکران و یارانش را. آقا شما بفرمایید من بگویم همسرم کجاست؟حالش چطور است؟ بگویم همسرم، عزیزدلم، شریک زندگیم، همراه همیشگیم و کسی را که عزیزترین انسان های دوران، روح الله الخمینی، به من محرم و مأنوس کرده و سازش را تا پایان عمر به هردوی ما توصیه کرد به کجا برده اید و با او چه می کنید؟ و اصلا چرا برده اید؟ شنیده ام امکان استحمام نداشته! حتی در شب های قدر که غسلش مؤکد است؟ آه آه دارم پریشان گویی می کنم با زبان روزه!من از مستحبات می پرسم در حالی که این روزها حرام خدا را حلال کرده اند. این روزها و شب ها ما در پس کوچه های شهرمان عدالت را جستجو می کنیم و کرامت را و اخلاق را. آقای دادستان مرحمتی بنمایید و اگر نشانی درستی دارید دریغ نفرمایید.

اللهم افتح لی فیه ابواب فضلک و انزل علیّ فیه برکاتک و وفّقنی فیه لموجبات مرضاتک

آمین


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به emrooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به emrooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته