-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ مهر ۱, پنجشنبه

Latest New from Green Correspondents for 09/23/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

ديگر می‌توانيم بفهميم که ولی‌طلبی اين روزهای رجاله‌ها، چه پسِ پشت و چه نيات پلشتی دارد. ولايت‌خواهی اسم مستعار جاه‌طلبی کور و رمز شب رانت‌خواری بی‌حسابشان شده است. شايد مولای اين موالی نورسيده بسط يد بی حسابی عنايت کرده که زنگی وار تيغ و دشنه در هوا می‌چرخانند. اگر خوف محاسبه داشتند و از مولايشان می‌هراسيدند که مگر خودسری و خيره‌گری‌اشان را به صلابه بکشاند، اين نمی‌کردند که با مسجد خدا کردند.
خبرنگاران سبز/ روحانیون و مراجع:

وبگاه صبح امید با انتشار دردنامه‌ای به قلم «یگانه» با بینش و دلیری به تحلیل پیشینه و انگیزه حمله کنندگان به مسجد قبا پرداخته و خودسری‌ها و خیره‌گی‌های این «رجاله‌ها» را به بدون اذن ولی‌اشان غیر ممکن می‌بیند. متن کامل این نوشته را در زیر بخوانید.

هزارسال است که شيعه دل به اين خوش دارد که بيوت مراجعش مامن و ملجاء ستمديدگان بی پناه است.که درگاه خانه اشان پناه بی پناهان است. که آه ستان مظلومند از ظلم و جور ظالمان و ستمگران.

اما امروز را ببين که رنگ درب و درگاه بيوت علما حقيقت غم انگيزی را فرياد می‌زند. برخی که کرنش کردند و مطيع  قدرت مسلط  شدند، در خانه را به روی مردم بستند تا از روبرو شدن و  شنيدن نجوای اشک آلود درد کشيدگان خلاص شوند. به حضرت و عظمايی که پس و پيش آيت‌اللهشان بيايد بسنده کردند؛ اکتفا به تکريمی می‌کنند که رسانه‌های رسمی و ميلی  به عنوان مرجع عاليقدر جهان تشيع، هر صبح و شام، وقت افطار يا در بخش های مختلف خبری، سخاوتمندانه! ارزانی اشان می‌دارند.

اما گروهی ديگر که سر کرنش نداشتند واز طرفی تاب وتوان مقاومت و رودرويی را نيز در خود نمی‌ديدند دو کار کردند؛ يا سياست نعل و ميخ را در پيش گرفتند؛ يا تارک الدنيا! به خلوت خودخواسته‌ای فرو رفتند تا سر در کتاب و درس و بحث و فحص فرو برند و در خيالشان تکليف ازخود ساقط کنند.

يکی دوتنی ماندند که شجاعت عملی را در بصيرت نظری درآميختند تا شرط تقوا و اجتهاد و مرجعيت -ويژگی تاريخی علمای تشيع -را معنا کنند، ويادآور شوند که زمين هيچ گاه از اوتاد و اوليا خالی نمی‌ماند.

نهيب "اين تذهبون "سر می‌دهند و بر مومنين پس از فتح! و"جانم فدا"! گويان و"حکم جهاد"! خواهان جنگ نديده، تشر ايمان و مسلمانی می‌زنند که ازانصاف و مروت و جوانمردی- که مرام و سيره هر ولی و وصی بوده- حبه ارزنی در وجودتان نيست.

يادآورشان می‌کنند که اين مسجدی که به سوختن و کندن درب و درگاهش عزم جزم کرده‌ايد مصعد شهيدان به معراج خداست. که قريب هفتصد طلبه شهيد را هبه به عرش خدا کرده. که بيش از هزار شهيد نيک نفس از پاک نهادترين جوانان خداجوی وطن پرست را از فرش زمين به قدمگاه ملائک روانه کرده. همان‌ها که تصوير و تنديس و تمثالشان را از در و ديوار شهرتان آويزان و نصب کرده‌ايد، اعزاميان مسجدی هستند که مرشدش امروز به پندار ناخالصی و خواص نبودن (چه فضيلتی ازاين برتر!) از درگاه و خرگاهتان رانده شده.

که اگر ديروز لبيک گفت، به هلا و صلای پير جمارانی لبيک گفت. نه چون امروز که بايد چشم جهان‌بين و انديشه مجتهد را خاموش کند تا به هر هلا و صلايی لبيک گويد. که گويی شرط اجتهاد و تشخيص، فقط و فقط در يک نفر جمع می‌شود و ديگران همه بايست عقل را تعطيل کنند و به فرموده خطبه بخوانند که…

اگر نان به نرخ روز نخورده باشی و چشم جهانخواه و نفس جاه پرست وخوی قدرت طلب نداشته باشی تازه می‌فهمی آن مسجدی که امروزه پوتين‌کوب ولگدمال رجاله‌های بسيج و سپاه ستم می‌شود مسجدی است که بيش از آنکه از ماذنه هايش  اذانِ قبس‌گونِ اماره ستيز، گلبانگ زند، فرياد حق طلبی و ظلم ستيزی پيروان دين محمد و مذهب شيعه اثنی عشری برخاسته که مقتدايشان، حسين بن علی را به قيام ستم‌ستيزانه عاشورايی اش، اسوه دانسته است.

{اینان} فرسنگ ها فاصله دارند با جاهلان هتاکی که از ولی‌خواهی و ولی‌جويی، تنها سهم‌خواهی ومنفعت‌طلبی را آموخته‌اند و برايشان تفاوتی نمی‌کند آنجايی که باران سنگ و دشنامشان را روانه می‌کنند، پاک ترين قطعه زمين خدا و معراج شهدا و منبر شريف‌ترين سلاله‌های رسول الله باشد يا نا کجاآبادی چون خراب آبادهای موطن و منشاء شان. همانجايی که درآن باليده و به عرصه رسيده‌اند تا دست فلک به اينجايشان برساند که در يک مشتشان پاره های سنگ ودر مشت ديگر چوب و چماق باشد و به جنگ به زعمشان دشمنان ولايت! بفرستد.

" رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس

گويی ولی شناسان رفتند ازين ولايت" (حافظ)

آنها که رگبار سنگ برگلدسته‌های خدای خانه شهيدان، "قبا"، می‌فرستادند اگر کمی تامل در رفتارشان می‌کردند شايد به راز "السابقون السابقون اولئک المقربون" پی می‌بردند.

به اينکه هزار جوان عاشورايی وقتی به اقتدای مقتدايشان از گذرگاهِ "آتشها"ی گلستانی اين مسجد عبور می‌کردند، پشت سر ميراثی به جای می‌گذاشتند که دورباد اگر نصيب نااهلان شده باشد. پيرشان زنهار داده بود که انقلاب نبايد به دست اينها که امروزند بيافتد.

که افتاد. که عاشوراييان نبودند تا حماسه بيرون راندن اشغالگران از خانه و کاشانه را بار ديگر بسرايند. که سنت رجالگی رجاله‌ها دير رسيدن و  مدعی شدن است!

ما هم تازه می فهميم که خون جگری که برخی صحابه و مومنين قبل از فتح (مکه)! از مدعيان نورسيده به زور مسلمان شده (مومنين پس از فتح)! خوردند چه خون جگری بوده! که وقتی عمار و سلمان و علی می‌ديدند، ابوسفيان‌هایِ اميه‌زاده که تا وقتی لبه تيز تيغه شمشير را بر گردنشان حس نکردند ايمان نياوردند، چگونه در کمتر از دو سه دهه مسلط بر نفوس و نواميس مسلمين شدند و افسار قلمرو  محمد را به دست گرفتند.

حاکم شدند تا سنت خلافت را به نکبت سلطنت جاهلی‌اشان در آميزند و معجونی به نام وحشت اموی را به جان مومنان بياندازند.

حاکم شدند تا احقاد بدر و حنينشان را زنده کنند. تا ستيز باستانی اولاد اميه و هاشم را زنده کنند. که اين بار نزاعِ کليد داری کعبه نبود، خلافت بود.

ديگر می‌توانيم بفهميم که ولی‌طلبی اين روزهای رجاله‌ها، چه پسِ پشت و چه نيات پلشتی دارد.  ولايت‌خواهی اسم مستعار جاه‌طلبی کور و رمز شب رانت‌خواری بی‌حسابشان شده است. شايد مولای اين موالی نورسيده بسط يد بی حسابی عنايت کرده که زنگی وار تيغ و دشنه در هوا می‌چرخانند. اگر خوف محاسبه داشتند و از مولايشان می‌هراسيدند که مگر خودسری و خيره‌گری‌اشان را به صلابه بکشاند، اين نمی‌کردند که با مسجد خدا کردند.

مولايی که اهالی آن مسجد می شناسند بيعت قهری از کسی نستاند. سهل است که در ولايت او، در مسجد کوفه‌ی او، در نمازی که علی مامومش بود، گروهی کج انديش، همزمان به مامومی ديگر اقتدا می‌کردند و با اين حال جان و مال و عرض و آبرويشان از تعرض فدائيان مولای حق مصون بود.

در حکومتی که مثقال ذره ها حساب داشت؛ شب های قدر، قدر داشت؛ کتاب خدا تفسير ناطق داشت؛ مسلمانی الگوی عينی داشت؛ و هيچ کس به پاس خودی بودن يا به جرم غير خودی بودن سهمی غير عادلانه از بيت المال نمی‌گرفت، مولا بر هيچ منبری مخالفان خود را به دشنام نگرفت و تهديد به حذف نکرد. عرق ريخت و ابن عباس‌ها فرستاد که مگر  قاريان قوم لجوج نهروان را بر نهج بليغ و سليم اسلام راستين بازآورد، که نشد.

مولايی که ولايتش را می‌جوييم حتی بر عهد و پيمان باطل ِاشعری نادان با ارباب مکر، عمرو عاص، پابند ماند. به "لا حکم الا للله" جاهلان خوارج تن داد، آنهم وقتی که خود حکم مسلم خدا و کاتب کلام وحی بود.

تا ناگزير نشد دست به شمشير نبرد.در هيچ جنگی پيش قدم نشد اصحاب جمل و ام المومنين عايشه را با زنهارها و مواعظ خود و ابن عباس و عمار و محمد بن ابابکر به ستوه آورد، که مگر غائله  ختم به جنگ نشود. به وقت صلح، سلاحش زبانش بود و منطق سليمش برخاسته از کلام الله.

در ولايت مولا، اصحاب منابر در بلاد مسلمين به فرموده، خطبه نمی‌خواندند. در حکومت مولا، دولتمردان از باايمان‌ترين ومعتقد‌ترين مسلمانان روی زمين خدا بودند اما دين خدا هيچگاه در تيول دولت نيامد. نه عبادتی اجباری شد ونه دولتمردی از سر ريا، کار خلق را فرو می‌گذاشت تا به عبادت مزورانه بپردازد.

ولی حق رسانه‌ای جز تنها منبرش در مسجد کوفه نداشت. از او بهتر و دقيق‌تر کسی نبود تا انحراف در ايمان اشعری نادان را تشخيص دهد، با اين حال گزارشی از هتک حرمت يا تحقير و تهديد همين نادانِ مدعی هم به گوش تاريخ نرسيده است.

بنگرتا امروز را ببينی که ناب‌ترين ياران انقلاب چگونه يکی يکی هتک و حذف و قذف می شوند. بی هيچ حد و مرز اخلاقی و عرفی و شرعی. رسانه‌هایِ افسار پاره کردهِ زر پرستانِ زورمدار، هيچ يک از ياران انقلاب و السابقون جهاد را فرونگذاشته‌اند که تهمتی به او نبسته باشند.

مسجد و منبر  که جای خود دارد. حرمتش به متولی و نمازگزارانش است، باقی سنگ و چوب. اما بنگر که چون کلامی در تاييد اين همه ستمگری و آزاده ستيزی افسارپاره کردگان و دريدگانِ نورسيده از منبر و ماذنه اش بر نمی خيزد، قبا، ضرار می‌شود وبايد کمر به هدم آن بست.

کس نپرسيد که در تمام طول تاريخ حکومت مولای جوانمردان چند مسجد به چنين اتهامی تخريب يا هتک شد. مگر اشعری‌های نادان در مساجد کوفه بر منبر نمی‌رفتند و به تقبيح تصميمات خليفه مسلمانان نمی‌پرداختند؟ کدام مسجد ضرار شد؟! به جز ضرارِ عبدالله بن ابی منافق در زمان رسول خدا، هرکجا و در هرگوشه تاريخ خلافت اسلامی، گزارشی از مسجد سوزی و مسجد ستيزی رسيده، حاکم جوری فرمانش را صادر کرده. سلاطين اموی الی ماشاالله ازاين ننگها در کارنامه کم ندارند. از يزيد ملعون گرفته تا حجاج بن يوسف.

ضراری اگر ضرار شد بدون اذن خدا و پيغام جبرئيل امين نشد. پيامبر خدا بی فرمان خدا مسجد ستيزی نکرد. نکند که بعضی ها مقام خود را تا بدان حد برکشيده اند.العياذبالله!!

تاريخ از تکفير و تفسيق  شهروندان جامعه اسلامی توسط نبی و ولی و وصی خدا گزارشی دريافت  نکرده. بنگر به امروز تا ببينی که چه حکومتی بر عرض و ناموس مسلمانان حاکم است.عن قريب است که دستگاه‌های ايمان سنج محتسبان فرقه مصباحيه وداروغه‌های کيهان نشان به بازار بيايد و روزگار خلايق را به سياهی عاقبت يزيد کند.لابد؟

وقتی که "از منجنيق فلک سنگ فتنه می بارد" وقتی که همه استوانه‌های جنگ و جهاد و السابقون انقلاب يکپارچه سران فتنه سبز ناميده می شوند؛ وقتی که همه دستگاههای تبليغی نظام بی حساب و کتاب هر معترضی را به باد دشنام می‌گيرند؛ وقتی که اغلب مراجع عظام، مرعوب برق سرنيزه‌های واليان ولايت شده‌اند؛ وقتی که دروغ، فضيلتِ دولتمردان پوشالی اين ولايت شده است؛ وقتی که حق را به اشخاص می سنجند و نه اشخاص را با حق؛ وقتی که تقريبا از همه منبرها که توصيه به تقوا می کنند، دشنام و هتک حرمت و تهمت به گوش می رسد، حتما بايد نگران شد.

بايد مثل بيد بر سر ايمان لرزيد و نگران شد که جامعه اسلامی که قرار بود مثلا ام القرای جهان اسلام باشد به چه والذاريات اخلاقی کشيده شده است.

و البته بايد دلخوش داشت و نور اميد را در دل زنده نگاه داشت چرا که شيهه ظفر سوار سپيد اميد از همين حوالی زمين خدا به گوش می رسد.

وقتی که مقتدای پاک پيشه سرافرازترينِ مسجدِ شهرِ شاهدان، که ملائکه به عرش خدا می‌فرستاد، در کنار ديگر همقطارانش، ردای سبز حسينی بر تن دارد و ندای: "فاستقم کما امرت "و  "اليس الصبح بقريب " بر زبان دارد؛

وقتی که سرداران مقاومت و فداکاریِ جنبشِ سبزِ مردمِ ايران، استوارتر از شامگاه ۲۲خرداد ۸۸ در کنار هم عهدانشان ايستاده‌اند؛

وقتی که تيرهای مکر مکاران يک به يک به سمت خودشان بر می‌گردد؛

وقتی که محبوبيت سبزانديشان و اسيران انديشه و فکر روز افزون است و هريک به تنهايی اسطوره و قهرمانی در چشم مردم مبارز ايران هستند؛

وقتی که اعتبار دولت کودتا و حاميان آن به حضيض خود رسيده است تا آنجا که دريده ترين حاميان آن در مجلس انتصابی هشتم هم ديگر روی حمايت از آنها را ندارند؛

وقتی که الله و اکبر شهروندان سبز کاراترين سلاحی شده که لرزه بر اندام کودتاگران می اندازد؛

وقتی که حنای رئيس دولت کودتا، نه در داخل ونه در خارج ديگر رنگ ندارد؛

و وقتی که ذات جنجال آفرين قاطبهِ سارقانِ اعتماد و اميدِ ملت، از صدر تا ذيل، کشور را در بحران‌هايی متعدد فرو برده تا آنجا که دست نياز به سوی کهنه سربازان خاموش، دراز کرده اند؛ بايد گفت:

"حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت

آری به اتفاق جهان می توان گرفت

خواهم شدن به کوی ميکده آستين فشان

زين فتنه ها که دامن آخر زمان گرفت

می خور که هر که آخر کار جهان بديد

از غم سبک برآمد و رطل گران گرفت

بربرگ گل به خون شقايق نوشته اند

کانکس که پخته شد  می چون ارغوان گرفت"
حافظ
(+)

 
 


خبرنگاران سبز/ فرهنگ و هنر:

وبگاه صبح امید در خبری گزارش می‌دهد که: اداره ميراث فرهنگی خرم بيد، پس از اينکه بنای تاريخی عصر صفوی را به حوزه علميه اين شهرستان داد، حالا درب قديمی و تاريخی کاروانسرا را در گرو پرداخت پول به حوزه می بيند.

بر طبق این گزارش، حوزه علميه خرم بيد از ساختمان تاريخی کاروانسرا به عنوان خوابگاه استفاده می‌کند و پیش از این درب قديمی و ارزشمند کاروانسرا را از جا در آورده و به جای آن درب فلزی نصب کرده است.

نکته تاسف بار اين است که وقتی سازمان ميراث فرهنگی از "حوزه علميه خرم بيد" تقاضای تحویل درب قديمی و ارزشمند کاروانسرا را می‌کند، حوزه علمیه خرم بید در قبال بازگرداندن اين درب تاريخی تقاضای پول از ميراث فرهنگی می‌کند.
(+)

 
 

نماد شجاعت جنبش دانشجويى ايران از مهر و براى مهر مى‌نويسد:
مهر ماه فرارسید و سالی سخت پیش رو است. اگر با در کنار هم بودن و اتحاد بر محور مردم و با تکیه به داشته ها و توسل به تجربیات گذشته پیمانی بسته شود که همبستگی را معنا بخشید، ایستادگی را معنا بخشید و برای آزادی و علیه استبداد ایستاد؛ فردایی روشن خواهیم داشت. می دانم باز حماسه ای در راه است. می دانم که امید مردم به سرانجام خواهد رسید. می دانم در جشن آزادی و سرور پیروزی در کنار هم خواهیم بود و مهر را با مهربانی شروع خواهیم کرد.



 
 

٢٨ تن از دانشجویان دربند در زندان های اوین و رجایی شهر با انتشار بیانیه ای به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید اعلام کردند تلاش برای به انقیاد کشیدن و یکدست سازی دانشگاه، در قالب یک انقلاب فرهنگی جدید، پروژه ای پیشاپیش شکست خورده است.
خبرنگاران سبز/ جامعه/بيانيه:
در حال حاضر دانشجویان بسیاری همچون میلاد اسدی و بهاره هدایت از اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، مجید توکلی، شبنم مددزاده، علی ملیحی، کوهیار گودرزی، مهدیه گلرو، نیما نحوی، مجید دری و … در زندان های اوین و رجایی شهر در حبس به سر می برند.

دانشجویان در بیانیه مشترک خود گفته‌اند "باید پذیرفت که روح حاکم بر جنبش دموکراسی خواهی نوین ایران، در دورترین فاصله ممکن نسبت به انگاره های ایدئولوژیک قرار دارد و به جای آنکه بخواهد جهان را به صورت ذهنیت خویش بتراشد، در پی تحقق آزادی های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است". متن کامل این بیانیه مشترک دانشجویان به شرح زیر است:

برهنگان ره، از آفتاب جامه کنند…

١- در آستانه مهرماه و شروع سال تحصیلی جدید قرار گرفته ایم، البته با این تفاوت که این بار دانشگاه و دانشگاهیان، در متمایزترین شرایط نسبت به سال های پیشین قرار گرفته اند. شاید بتوان گفت که در ربع قرن گذشته، دانشگاه هیچگاه تحت چنین فشارهای طاقت فرسایی از سوی اقتدارگرایان نبوده است. سال نو تحصیلی این بار در حالی آغاز می گردد که بسیاری از فعالین دانشجویی ستاره دار و محروم از تحصیل گشته اند و بسیاری نیز تحت فشارهای سنگین فضای اجتماعی، سیاسی، اقدام به مهاجرت نموده اند. بسیاری از اساتید منتقد و دگراندیش اخراج شده اند و تقریبا تمامی نهادها و تشکل های مستقل دانشجویی، به تعطیلی کشانده شده اند. تعداد زیادی از روسای دانشگاه که گماشته همین وزارت علومند به دلیل عدم سرسپردگی کامل در بازه زمانی کوتاه عزل شده اند و با انتقال حق استخدام اساتید جدید و اعضای هیئت علمی از دانشگاه به وزارت علوم، آخرین نشانه های استقلال مدیریتی دانشگاه نیز در حال ناپدید شده است و بلاخره بسیاری از فعالین دانشجویی به مانند ما راهی زندان شده اند و اکنون مشغول گذراندن حبس های بعضا طویل المدت خویش اند. با همه ی این احوال و با وجود تلاش همه جانبه اقتدارگرایان برای تسخیر دانشگاه و به انقیاد کشیدن آن، باز هم در سال گذشته شاهد گسترش اعتراضات دانشجویی بوده ایم و قابل پیش بینی است که با بازگشایی دانشگاه ها در سال جاری نیز شاهد ادامه چنین اعتراضاتی باشیم. باید اعتراف کرد که حضور در زندان و به دور بودن از دیگر فعالین دانشجویی و هم دانشگاهیان، برای ما غمی غیر قابل انکار است اما تاکید کردن و پرداختن به آن نیز چاره گشا نبوده و درمانی برای دردهای ما به شمار نمی آید. به هر حال این دوری و دیری، ما دانشجویان دربند را بر این داشته است که برای پر کردن این خلا ارتباطی اقدام به نگاشتن این نامه و طرح نظرات خویش بنماییم تا به وساطت این نوشتار، کنش ارتباطی میان فعالین دانشجویی همچنان برقرار مانده و استمرار یابد.

٢- دانش ورزیدن شاید وثیق ترین و عمیق ترین پیوند را با مفهوم آزادی داشته باشد. اگر بپذیریم که رشد دانش و تکامل معرفت، از رهگذر آزادی بیان و مواجهه ی انتقادی آراء و نظرات میسر می شود. آنگاه تصدیق خواهیم کرد که دانشگاه به مثابه تجلی نهادین امر دانش ورزی، نمی تواند در غیاب آزادی های آکادمیک و استقلال نسبت به دیگر نهادهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی به حیات موثر خویش ادامه دهد. دانشگاه در ایران به عنوان نهادی که نزدیک به یک قرن از عمر آن می گذرد، جز در موارد اندک و بازه ی زمانی کوتاه نتوانسته است طعم شیرین استقلال از قدرت را بچشد و این مساله ای است که پس از انقلاب اسلامی و سیطره ی انگاره های ایدئولوژیک و بنیادگرایانه در نگاه به مقوله ی معرفت و دانش، به مراتب آشکارتر و عیان تر به نظر می رسد. غلبه نگاه ابزارانگارانه به دانشگاه در آموزه های انقلابی سبب گشت که دانشگاه به مفهوم ناب و مستقل خویش، هرگز مورد توجه نباشد و عیار و اعتبار آن نیز فقط در ظرفیت آن برای بسط ایدئولوژی انقلابی و تثبیت دولت اسلامی، مورد سنجش قرار گیرد. اگرچه پس از دوم خرداد ۷۶ و اصلاحات متاثر از آن تلاش های بسیاری برای تحقق استقلال دانشگاه از سوی وزارت علوم وقت و به پشتوانه مطالبات دانشگاهیان انجام شد، لیکن به واسطه موانع حقیقی و حقوقی بسیار، این مهم هرگز میسر نشد و سرانجام همین استقلال نسبی که رهاورد دوران اصلاحات بود در دولت ایدئولوژیک نهم و دهم، رنگ باخت و مخدوش گشت.

٣- دانشگاه در ایران از مهم ترین جلوه های عرصه عمومی می باشد، لذا نمی توان انتظار داشت که دانشگاهیان نسبت به مطالبات عمومی جامعه بی توجه بمانند. اگرچه دانشجویان به واسطه هویت دانشجویی خود، هرگز در پی نقش آفرینی حرفه ای در عرصه سیاست نبوده اند، لیکن به دلیل ضعف نهادها و تشکل های مدنی، غیاب رسانه های مستقل و آزاد و در کل فقر جامعه مدنی در ایران، بسیاری از کارویژه های این نهادهای واسط در طرح مطالبات جامعه و انتقاد از وضعیت موجود به دانشگاه انتقال یافته است.از سویی دخالت بلا انقطاع قدرت در دانشگاه و حضور نهادین سیاسی و حتی نظامی قدرت درون جغرافیای این نهاد علمی همواره دانشجویان را در وضعیتی حساس نسبت به مناسبات قدرت نگاه می داشته است. همراه با فرایند اصلاحات و انبساط حاصل از آن در عرصه عمومی این فرصت برای دانشگاه ایجاد شد که همه مطالبه ی تاریخی خود یعنی استقلال را پیگیری نماید و هم محل طرح بسیاری از مطالبات عمومی جامعه اعم از حقوق زنان، کارگران، اقلیت ها و به صورت کلی مطالبه دموکراسی گردد. چگونگی و چرایی همراهی دانشگاه با جنبش سبز مردم ایران را نیز دقیقا از همین منظر می توان به تحلیل نشست.حساسیت عرصه عمومی نسبت به چگونگی برگزاری انتخابات و وقایع پس از آن چنان ابعاد وسیعی داشت که نمی توانست دانشگاه را متاثر نسازد. نگاهی اجمالی به شهدا و زندانیان جنبش سبز و میزان حضور دانشگاهیان در این میان، به خوبی میزان این تاثیر را آشکار می سازد، به گونه ای که حتی می توان اظهار کرد عاملیت این جنبش تا حد زیادی با دانشگاهیان بوده است. البته اقتدارگرایان نیز ثابت کردند که به این تاثیرگذاری توجه داشته اند و حتی آن را پیش بینی می کرده اند و این التفات را قبل از هر چیز در حمله وحشیانه و جنایت بار به کوی دانشگاه در شامگاه ۲۴ خرداد ۸۸ به نمایش کشیدند.

۴- بدون تردید اساسی ترین و بنیادی ترین سیاست وزارت علوم در دولت احمدی نژاد مطیع سازی و وابسته سازی دانشگاه بوده است. پروژه هایی مانند ستاره دار کردن دانشجویان، اخراج و یا بازنشسته نمودن پیش از موعد استید منتقد و دگراندیش، برخورد چکشی با فعالین دانشجویی در قالب صدور احکام سنگین انضباطی، اعمال سهمیه بندی جنسیتی در کنکور سراسری، تغییر ساختار مدیریتی دانشگاه و سلب حق استخدام اساتید جدید و اعضای هیئت علمی از دانشگاه تلاش برای تغییر محتوای علوم انسانی به بهانه اسلامی کردن دانشگاه، تلاش برای اعمال تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها و… همه و همه نشان از این دارد که وزارت علوم در پی انقلاب فرهنگی جدیدی، البته به گونه ای نرم و تدریجی در دانشگاه است. دولت مستقر نشان داده که می کوشد با دخالت در ترکیب جمعیتی دانشگاهیان، وابسته سازی و سلب استقلال از مدیریت دانشگاه و تغییر در محتوای علوم، کارویژه ی دانشگاه را به صورت بنیادی دگرگون کند و آن را از نهادی دانش محور و آزادی خواه به نهادی ایدئولوژیک و سرکوبگر تبدیل نماید و این نیت بیش از هر چیز در سخنان وزیر علوم آشکار است که چندی پیش و در دانشگاه علم و صنعت، تلویحا اشاره کرد که دانشگاهی که مطابق میل حاکمیت نباشد را باید با خاک یکسان کرد. اگرچه باید تصدیق کرد که کامران دانشجو و سلف بر حقش محمد مهدی زاهدی، در حد توان برای پیشبرد ایده ی "با خاک یکسان سازی دانشگاه" کوشیده اند اما نکته بسیار مهم در صحبت های ایشان، قرابت بسیار زیاد نگاه وی با نهادهای نظامی و شبه نظامی است که در تیرماه ۷۸، خرداد۸۲ و خرداد ۸۸ با حمله به دانشجویان آن جنایات را رقم زدند. با این قرابت فکری شاید دور از تصور نباشد روزی که کامران دانشجو را در هیئت نیروهای شبه نظامی ببینیم، آن گاه که به جمع دانشجویان حمله می برد تا سلاخی شان کند و البته به خیال خود دانشگاه را نیز به تلی از خاک بدل سازد.

۵- تلاش برای به انقیاد کشیدن و یکدست سازی دانشگاه، در قالب یک انقلاب فرهنگی جدید، پروژه ای پیشاپیش شکست خورده است. ابتدا به این دلیل که دانشگاه خود نهادی مدرن است و علم مدرن در بطن خویش و روش شناسی حاکم بر آن، حاوی آموزه های دموکراتیک است و گریز از این آموزه ها همانقدر ممکن است که دوری و دشمنی با علوم جدید محتمل می باشد. از سویی ساختار اجتماعی جامعه امروزین ایران به گونه ای است که دیگر آموزه های ایدئولوژیک را بر نمی تابد. جنبش سبز نشان داد که از اولویت های اصلی انسان ایرانی، تغییر در سبک زندگی است. باید پذیرفت که روح حاکم بر جنبش دموکراسی خواهی نوین ایران، در دورترین فاصله ممکن نسبت به انگاره های ایدئولوژیک قرار دارد و به جای آنکه بخواهد جهان را به صورت ذهنیت خویش بتراشد، در پی تحقق آزادی های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است، تا بتواند آنگونه که می خواهد بزید، آنطور که می اندیشد سخن گوید و به آن شیوه ای که می پسندد معاش کند. تغییرات جامعه ایرانی که با تولد جنبش سبز رخ عیان نمود، نشانه های بسی بیشتری از یک تغییر اجتماعی و فرهنگی صرف را به نمایش گذارده و بیشتر به تحولی تاریخی و تمدنی می ماند که عبور بخش عظیمی از جامعه ایرانی را از زیست سنتی و جغرافیا محور به زیستی مدرن و جهان وطنی نوید می دهد. گذاری که به نظر می رسد هیچ حاکمیت سیاسی خشن و ایدئولوژیکی را در درازمدت، یارای مقاومت در برابر آن نیست…

۳۱ شهریورماه ١٣٨٩
٢٨ دانشجوی در بند
در زندان های اوین و رجایی شهر

 
 

پس از آنکه يکی از نيروهای مستقر به هسر شهيد «باکری» می گويد، اسلحه را می گذارم روی شقيقه‌ا‌‌ت و راحتت می کنم، درگيری شروع می شود.
خبرنگاران سبز/ جامعه/ علی مصلحی:

 بی‌حرمتی نيروهايی که در عرف و ادبيات حاکميت از آنها به «خودسر» تعبير می‌شود تا مسئوليت ناتوانی‌، يا توانايی ناخواسته و تعمدی مسئولين امنيتی و اطلاعاتی کشور عنداللزوم برای فرار از پاسخگويی و قبول مسوليت بر عهده آنها گذاشته شده تا بواسطه آن انجام اقدامات خلاف عرف و قانون و اخلاق در جامعه تسهيل شود کار را به جاهايی می‌کشاند که قلم ازشرم نوشتن آن عاجز است.

عصر امروز از ملاقات خانواده‌های سرداران سرفراز و عالی رتبه شهيد دفاع مقدس که در آستانه هفته بزرگداشت اين ايام قصد ملاقات با حجةالاسلام‌ والمسلمين «کروبی» را داشتند؛ با توسل به اقدامات نيروهای ياد شده همراه با توهين، حتاکی و خشونت جلوگيری به عمل آمد.

بنا به گزارش پايگاه اينترتی جنبش راه سبز، خانواده شهيدان «باکری» و «همت» هنگامی که قصد ملاقات با «مهدی کروبی» را داشتند با اسپری گاز اشک آور مورد حمله نيروهای لباس شخصی قرار گرفتند و در جريان اين حمله « احسان‌باکری» پسر شهيد «باکری» بازداشت شد.

بنا بر اين گزارش، پس از آنکه يکی از نيروهای مستقر به هسر شهيد «باکری» می گويد، اسلحه را می گذارم روی شقيقه‌ا‌‌ت و راحتت می کنم، درگيری شروع می شود.

گفتنی‌ است که بنا به گزارش‌های تکمیلی رسیده، گفته می‌شود که سردار نقدی مستقیما مسئول هدایت این عملیات مثلا خودسر را به عهده داشته است.

بی حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نيست
باور کنيد پاسخ آيينه سنگ نيست

سوگند می خورم به مرام پرندگان
در عرف ما سزای پريدن تفنگ نيست

در کارگاه رنگرزان ديار ما
رنگی برای پوشش آثار ننگ نيست

از بردگی مقام بلالی گرفته اند
در مکتبی که عزت انسان به رنگ نيست

 
 

مادر من و همسر شهید همت هم به عنوان اعتراض، در راه بازگشت در خیابان شعارهای "یا حسین میرحسین" و "مرگ بر دیکتاتور" را فریاد می‌زدند.
خبرنگاران سبز/ جامعه/ خانواده شهدا:
دختر شهید باکری با تاکید بر اینکه به‌رغم وعده‌های داده شده، احسان باکری هنوز آزاد نشده است، تصریح کرد که ماموران لباس شخصی مادرش (همسر شهید باکری) را به شدت کتک زده‌اند

آسیه باکری، فرزند شهید حمید باکری، در گفت‌وگو با خبرنگار کلمه از قول مسئولان برای آزاد کردن احسان باکری خبر داد و در عین حال تاکید کرد که تا این لحظه، احسان هنوز آزاد نشده است.

وی همچنین با اشاره به تهدید فاطمه امیرانی، همسر شهید حمید باکری، با سلاح گرم، از ضرب و شتم شدید وی توسط ماموران لباس شخصی خبر داد و گفت: احسان به این موضوع اعتراض کرد و به همین خاطر بازداشت شد.

آسیه باکری گفت: ابتدا ما آقای کروبی را دعوت کرده بودیم، اما کمی بعد ایشان تماس گرفت و گفت نمی‌گذارند من بیایم و زنگ زده و گفته‌اند که اگر بخواهی از خانه بیرون بروی، بسیجی‌ها را دم در خانه‌ات می‌ریزیم!

وی افزود: مادرم که این موضوع را شنید، تصمیم گرفت برای دیدار با آقای کروبی به منزل وی برویم. اما جلوی منزل ایشان، ماموران جلوی ما را گرفتند و مانع ورودمان شدند. یکی از آنها مادرم را تهدید کرد و گفت: اسلحه را روی شقیقه‌ات می‌گذارم و راحتت می‌کنم. احسان هم عصبانی شد و اعتراض کرد، آنها هم او را بردند.

دختر شهید باکری همچنین در خصوص ممانعت ماموران از ملاقات خانواده این دو شهید دفاع مقدس با میرحسین موسوی نیز گفت: وقتی برای ملاقات با مهندس موسوی می‌خواستیم به منزل ایشان مراجعه کنیم، نیروهای امنیتی جلوی ما را گرفتند و حتی وقتی محافظ آقای موسوی گفت که اینها مهمان ما هستند، آنها به ما اجازه ورود ندادند.

وی خاطرنشان کرد: مادر من و همسر شهید همت هم به عنوان اعتراض، در راه بازگشت در خیابان شعارهای "یا حسین میرحسین" و "مرگ بر دیکتاتور" را فریاد می‌زدند.

 
 

چنین است که امید مردم به دانشگاه است و گویا مردم از دانشجویان پیمانی گرفته اند. آن ها پیمان گرفته اند که آزادی باید زنده بماند، شادی میهمان هر خانه شود، خشونت چنان رسوا شود که اجازه ی حضور و بروز نیابد، زنجیر های عقاید و بیان و اندیشه ها پاره شود، دوستی و همدلی افزون گردد، به جای برتری جویی ها، روا داری و احترام به همدیگر نشانده شود و آزادی و عدالت، دموکراسی و رفاه و حقوق بشر و زیست اخلاقی و انسانی و همه با هم محقق گردد.
خبرنگاران سبز/ جامعه/ مجيد توكلى:
مجيد توكلى، نماد شجاعت جنبش دانشجويى ايران، نامه اى از درون زندان رجايى شهر كرج داده است و از مهر مى‌گويد:
مهری دیگر از راه رسید و خبری از مهربانی نیست. بهار دانشگاه در خزان طبیعت رسید و همچنان به امید شکوفایی و به بار نشستن آرمان ها و خواسته هایمان در این ایام زمستانی و در اوج داستان های تلخ و روزهای سخت به انتظار نشسته ایم. اگر آغاز سال تحصیلی نبود و تکرار هر ساله ی آن، عید و تحویل و تغییر نبود، شاید تکراری بودن مانع بود تا از ایام تلخ سرزمین مان و قصه ی مصیبت بار و سراسر خیانت و جنایت و رذالت قوم استبداد- به ویژه در دو سال گذشته- و ایستادگی و متانت و بزرگی مردم نوشت. اما در گریز از سخنان تکراری و ضرورت بیان برخی از آن ها و این بار برای دوستان دانشجویم و ورودی های جدید دانشگاه می توان نوشت. سال ها پیش بارها و بارها برای مهر و شروعی جدید و عید و تحویل سال جنبش دانشجویی نوشته ام و سلامی و خوش آمدی از حضور در میانه ی آشوب و تقابل استبداد و آزادی گفته ام.

دانشگاه موتور محرکه ی حرکت های مردم و همیشه پویا و زنده بوده است. اهمیت دانشگاه به دانشجویان و جنبش همیشه پرسش گر و روشن گر دانشجویی بوده است. جنبش دانشجویی زنده و زاینده است. زنده مانده است تا زاینده باشد و زاینده بودن آن ضامن زندگی و پویایی آن بوده است. 
خوشبختی است که در زمانه ای و در میان نسلی ممتاز قرار گرفته ایم. امروز نسلی جدید آمده است و اندوخته ای فراوان از تجربیات گذشتگان را پیش رو دارد. امروز می بینیم که نهال ارزش های جنبش دانشجویی درختی تناور شده است و میوه و ثمر داده است. می بینیم که پیران و بزرگان مان در سایه ی این- پرورده ی به خون جگر- آرام و قرار گرفته اند. می بینیم که مردم مان از حاصل آن بهره می برند و استفاده می کنند و حیات شان را در گروی آن یافته اند. امروز نشانده ی جنبش دانشجویی شانه ی راه مردم است و شاخه های آن شاخص های بیان و اعتقاد آن هاست.

بیش از صد سال مبارزه ی مردم علیه حکومت های خودکامه و حاکمان اقتدار گرا و انحصارطلب، سرانجام در خشکسالی معرفت و انسانیت جمهوری اسلامی نشان داد که باید به کمترین ها بسنده کرد و بیشترین زخم ها را خورد و در گذر زمان مقاومت و ایستادگی را آموخت و از این رهگذر یاد گرفت که هم زنده ماند و هم زاینده شد و قصه ی استبداد و بی حاصلی را به پایان برد. قصه ی بیش از صد ساله به ما آموخت که باید برای آزادی خطرها کرد.
خوشحالیم که دانشگاه و دانشجویان را داریم و می دانیم جوانان دانشگاه اهل خطر کردن هستند. راستش دانشگاه خانه ی روشنی سازی و روشنگری است. بی پروایی و شجاعت را در کنار صداقت و صراحت می آموزد تا " باید برای آزادی خطرها کرد" پایان نباشد. دموکراسی و حقوق بشر این روزها چراغ راه مان شده است تا در تشنگی و نیاز جهان به صلح و امنیت، شتاب مان را برای تحقق آرمان های دیرینه آزادی، دموکراسی و حقوق بشر و تحقق صلح و امنیت افزون نماییم. همه ی امیدمان به نسل جدید است که از دیروز اثر بخش بوده اند و امروز در بی شماریِ شان مژده پیروزی می دهند.

چنین است که امید مردم به دانشگاه است و گویا مردم از دانشجویان پیمانی گرفته اند. آن ها پیمان گرفته اند که آزادی باید زنده بماند، شادی میهمان هر خانه شود، خشونت چنان رسوا شود که اجازه ی حضور و بروز نیابد، زنجیر های عقاید و بیان و اندیشه ها پاره شود، دوستی و همدلی افزون گردد، به جای برتری جویی ها، روا داری و احترام به همدیگر نشانده شود و آزادی و عدالت، دموکراسی و رفاه و حقوق بشر و زیست اخلاقی و انسانی و همه با هم محقق گردد. مردم پیمانی سخت گرفته اند و کاری سخت پیش رو دارید. اما می دانم که با همت تان پیروز می شوید و احترام مردم را بر می انگیزید. آن گاه اگر استبداد همه ی توان اش را به خشونت و سرکوب تبدیل کند، باز شکست خواهد خورد.

89 ای ها هم آمدند و سال تحصیلی جدید فرا رسید و نسل جدید وعده ی دیدار و میدان حضور اش دانشگاه خواهد بود؛ شما به دانشگاه آمده اید. روزگاری ما نیز دانشجوی این دانشگاه بوده ایم. البته سخت گیری های آموزشی چنین نبود. به ما می آموختند که بزرگ باشیم و سپس در پی دانش برویم. از شما می خواهند، کوچک و سرسپرده و مطیع باشید.
دانشگاه خودی می خواهند و چنین است که نظام آموزشی سخت گیرانه و کودکانه ای را بر شما حاکم کرده اند و به نام اسلامی کردن، علم و تخصص را حقیر کرده اند و سرسپردگی و خودی بودن را بر جای آن نشانده اند. ولی می دانم که باز هم بزرگ خواهید ماند. باید هوشیار باشید. امروز نام دانشجو را پذیرفته اید تا در سخت ترین شرایط مدافع نام و اعتبار دانشجویان باشید. 
وارث ارزش ها و داشته های فراوانی شده اید که سال هاست زیر هجوم اقتدارگرایان و انحصارطلبان توانسته است خود را حفظ کند. خطاست که شما را توصیه پذیر نمی دانند. شما الگوی تغییرید و این نشان آن دارد که نقد پذیرید و شجاعت تغییر دارید و بر سنت پرسشگری و روشنگریِ تان خواهید ماند.

در پی آگاهی و دانش بودن و آگاهی بخشی پیشه کردن ممتاز تان کرده است تا مردم به گرد شما جمع شوند. حال با هم بودن تان امتیازی است که از آن باید بهره ببرید. در این سال ها خشونت آفرینی و سرکوب تهدید ها، قدرت گام برداشتن را از ما سلب می کرد ولی ایمان به با هم بودن مان در جنبش دانشجویی کارهای بزرگی را رقم میزد و ترس را از جنبش داشجویی گریزان می کرد. نقش ما انجام کارها به بهترین شکل ممکن بود. بزرگی ما آن بود که با کوچک ترین کار هایی که از دستمان بر می آمد به پیش می رفتیم- آن چه مهم است، مردم و خواسته های آن هاست- بزرگی به نقش های بزرگ نبود. بزرگی آن بود که در نقشی که برگزیده بودیم کارهای بزرگی انجام دهیم. شاید ساده ترین کار که فرصتش فراهم می شد، بهترین گام و پیشرفت بود. شتابی برای تغییر نقش تان نداشته باشید و با آرامش تجربیات لازم را بیاندوزید و به تجربیات گذشتگان احترام بگذارید و به پیش بروید. جنبش در نزد ما هیچ گاه نمرد که زنده باد مجددش را فریاد کنیم.
ما از نقطه ی پایان گذشتگان مان و از بلندای تجربیات آن ها آغاز می کردیم. ما راه را درست آمده بودیم و درست عمل کرده بودیم. اگر انتظارات، کاستی هایی داشت و دشواری شرایط مانع بود، موجب نمی شد که از ابتدا اغاز کنیم. ما ادامه را پیشتر می بردیم ولی گذشته را پاک نمی کردیم. گذشته برای ما پشتوانه ای بود که داشته ها و حقیقت مان را فربه می کرد و هویت مان را جلا می داد.

می دانید که در این روزها بایدها و نبایدهایی دارید. نظام ارزشی و مرام خاص خود را دارید که می پذیرید و رفتار می کنید. باید دانست که خود تعیین کننده اید و این به آن معناست که مرام شما رفتار شماست و ارزش های شما اصول آینده و مبنای اخلاق و عمل جامعه خواهد بود. در دل حادثه اید و با آشوب ها رو به رویید که اگر نترسید پیروز خواهید شد. ایستادگی شما استبداد را فرسوده خواهد کرد. با آرامش و آگاهانه گام های استوار تان را بردارید و روند فرسایش و زوال آن ها را دوام بخشید. می دانم سرانجام از دل آشوب قرار و آرامش را به ارمغان می آورید تا با امید آفرینی و روحیه سازی، استبداد و بیداد را از پای در آورید. رهبران سبز تان را تنها نگذارید. زندانیان و خانواده هایِ شان را فراموش نکنید. بزرگان تان را بزرگ بدارید و همراه شان باشید. رهبران سبز نیک ایستاده اند و نشان داده اند که شایسته ی آنند که شما در کنارشان باشید. اگر همه با هم باشید پیروز خواهید شد.

مراقب باشید که همچنان منصف باشید. مبادا پلیدی و استبداد و ظلم ها و ستم ها و تلخی ها و سختی ها شما را در دست بگیرند. نباید در شتاب مان در رسیدن به آزادی راه خطا برویم. باید اجازه دهیم ارزش ها تثبیت شوند. اگر در دام دروغ گویی ها بیفتیم، اگر به هتک حرمت ها و بی احترامی ها بی توجه باشیم، اگر بر اندک خوبی های این کل ناهنجار چشم ببندیم؛ فردا دچار مشکل خواهیم شد. اگر از اشتباهات و برخی ناصوابی های دوستان و همراهان امروز غفلت کنیم، اگر در قهرمان سازی ها افراط و بی توجهی کنیم؛ فردا دچار مشکل خواهیم شد. برای رسوایی خشونت بر آن نیفزایید. بدی ها و پلیدی های استبداد چنان است که نیازی به افزودن نبوده ها نیست. اگر با بیانی صحیح، جنایت ها و رذالت ها گفته شود، مردم نیز به درستی خواهند فهمید.
اشتباه است که فکر کنید؛ دیگر فرصتی ندارید. شما چون پیروز خواهید شد فرصت کافی را دارید و تنها کافی است که فرصت ها را غنیمت بدانید و راهبرد های درست را بیابید. فکر نکنید صرف طرح مطالبات جدید شما را به پیش می برد. با تثبیت همان پذیرفته شده های دیروز و همراهی با مردم و تلاش برای کسب خواسته های مطلوب امروز هم می توانید پیروزی را به دست آورید. لزومی به طرح هرروزه ی مطالبات جدید نیست. ابتدا به خواسته های دیروز در حد توان و با توجه به شرایط دست یابید و سپس با درنگ و دقت به مطالبات جدید بپردازید.

بزرگی و پیروزی از آن مردم است. شما بر سنت پرسش گری و روشنگریِ تان بمانید. شما آگاهی بخشی را فراموش نکنید. در کنار مردم باشید و بدانید هر کسی با مردم باشد پیروز است. مردم را ناآگاه نباید تلقی کرد. آن ها وابسته و سرسپرده نیستند. مردم آزاد و مستقل اند. حضورهای نمایشی به زودی به پایان خواهد رسید و آن گاه آنان که با مردم بوده اند پیروز خواهند شد و آنان که با هزار ترفند مردم را به دنبال خود شتابان راهی کرده اند یا هر روز به بهانه ای جمعی را برای اعلام صمیمیت و همراهی برپا کرده اند، خواهند دید چگونه بساط رسوایی گسترده اند و با چه شرمساری نام شان نیز باید برود.

پس از آن همه دروغ و تقلب و خیانت، پس از آن همه بازداشت و سلول انفرادی و شکنجه و تجاوز و جنایت، پس از آن همه سرکوب و لشگرکشی و حکومت پلیسی و قتل و رذالت و پس از آن همه دادگاه های نمایشی و خطبه های ننگین و مصاحبه های دروغین و اعترافات ساختگی و پرونده سازی و تهمت پراکنی و وقاحت؛ امید همچنان زنده مانده است و مردم آینده را متعلق به خودشان می دانند و برای رسوایی دشمنان شان که دشمنان آزادی و دمکراسی و حقوق انسان هایند لحظه شماری می کنند.
دشمنان مردم عصبانی هستند که سیاست سرکوب و ارعاب به شکست رسیده است. شاید بخواهند حکومت ترور راه بیاندازند. مردم باید با وحشت واقعی رو به رو شوند. حکومت ترور هر روز باید به گوشه ای لشگر کشی کند. باید سلاح و توان اش را به رخ مخالفان بکشد. باید هر کسی را که می خواهد بازداشت کند. از شکنجه و جنایت و کشتار علیه آن ها ابا نداشته باشد. با نمایش سلاح و توان اش ترس آفرینی کند. در برابر جهانیان نیز باید عرض اندام کند. باید موشک و بمب و شتاب اش را به جهانیان بنماید. باید عزم آدم کشی را به گذشته ی آدمی کشی اش بیفزاید.

ضرباتِ سرکوب و تهدیداتِ ارعاب اگر به نتیجه نرسید، وحشت و خشونت ترور به نتیجه خواهد رسید؟ ترور می خواهد با جنگ افروزی در کنار نهایت خشونت علیه مردم سرزمین اش اتمام حجتی برای جهانیان کند. زهی خیال باطل که خشونت رسواتر از آن است که در عزم ما خللی وارد کند و مردم را در دام خشونت و ترس درافکند. یادمان از 16 آذرها و 18 تیرهاست که با دستانی خونین از نفی خشونت می گفتیم. از دوستان از بام پرت شده، از در و پنجره های شکسته، از اتاق های سوخته، از گلوله های قاتل دوستان مان، از باتوم و گاز و آتش و دود، از یاران به خون افتاده و مجروح شده، از دوستان دربند و شکنجه شده؛ خاطره ی روزهای دانشگاه ما چنین است. 18 تیر و 25 خرداد و 16 آذرها. با این همه تلخی از نفی خشونت می گفتیم. دوستان مجروح مان در آغوش مان بودند. اگر خون بر دستان مان خشکیده بود ولی جوشش و خروش اش در سخنانمان دیده می شد. هنوز 16 آذر 87 را به یاد دارم. کوفتگی ها و شکستگی ها و زخم های پس از روزهای بزرگ دانشگاه را به یاد دارم؛ شکنجه های اتاق های بازجویی را به یاد دارم و هنوز 16 آذر 88 را به یاد دارم.

دوستان ام! عید دانشگاه است ولی یاران دبستانی تان را فراموش نکنید. بسیاری امروز در زندانند و جای بسیاری دیگر نیز خالی است. قصه ی تعلیق و تبعید و توبیخ را شنیده اید. جای ستاره دارها و محروم ها را خالی کنید. یاد اخراجی ها هم باشید. اساتید به زور بازنشسته و اخراجی را به خاطر آورید.

می گفتند دانشگاه کابوس حاکمان خیره سر است و انبار باروتی است که با جرقه ی ظلم و ستمی، همه ی هست بیدادگران و مستبدان را نیست خواهد کرد. می گفتند که جنبش دانشجویی نماینده ی خواسته های مردم است. قومیت های محروم، اقلیت های مظلوم، روزنامه نگاران دربند، روشنفکران سرکوب شده، اندیشه های تحریف شده، حقایق و اخبار سانسور شده، اندیشمندان در تبعید، آزادی خواهان زندانی، زنان و دختران مورد جفا، کارگران به ستم کشیده شده و معلمان و اصناف به ضعف کشانده شده را فراموش نکنید. چند سالی است عزمی در پی تعطیلی دانشگاه هاست. تمام تلاشش را برای خودی کردن آن صورت داده است و ناکام از همه نیرنگ ها و توطئه هایش، امروز در پی تعطیلی دانشگاه ها نیز حرکت می کند. این عده ی اندکِ خردگریز و آزادی ستیز هر روز فتنه ای به پا می کنند، شاید که بتوانند در آشوبِ آتشی که افروخته اند دانشگاه ها را به تعطیلی بکشانند که هوشیاری شما بی تردید مانع تکرار انقلاب فرهنگی جنایت آمیز و خیانت بار آن هاست. در این سال ها که موفق نشده اند تمام تلاش شان را کرده اند که دانشگاه هایی فقیر و بی اثر بسازند و با انواع محدودیت ها و محرومیت ها و محکومیت ها دانشگاه را ضعیف کنند و جنبش دانشجویی را خاموش سازند. تشکل های آزاد و نشریات مستقل را سرکوب و توقیف کرده اند و جریان های وابسته و موازی ساخته اند و با صرف هزینه های فراوان و اردوها و دوره ها و طرح ها در پی تحقق خیال خام شان بوده اند که با هوشیاری دانشجویان باز شکست خواهند خورد.

کاخ استبداد دیر زمانی است به لرزه در آمده است. زوال قرائت فاشیستی و نابودی استبداد دینی فرا رسیده است. آغاز این هزاره پایان دیکتاتوری هاست. دیکتاتوری های بزرگ با سر افکندگی در خاک افتاده اند. روند فرسایشیِ سرکوب آغاز شده است. سنگینی سلاح ها خسته شان کرده، بی آبرویی دروغ ها از پا در آورده شان، رسوایی خشونت توان شان را گرفته، نگاه های سنگین انسان های آزاده ی جهان و گام های استوار و پا بر جای آزادی خواهان کمرشان را شکسته است. امروز دیکتاتورها باید اعتراف کنند که تنهایند و باید بدانند که باید بروند.

دوستان ام! روزهای آخر را با گام های استوارتری بپیمایید. صدایتان از ورای دیوارهای زندان نیز به گوش می رسد. استواری گام ها تان تاریخ را معنا خواهد بخشید. با اراده و عزمتان سرنوشت تان را تعیین خواهید کرد و تاریخ را خواهید نوشت و آینده را خواهید ساخت و جاودانه خواهید شد. برای جاودانگی تان هشیار باشید. اگر با مردم نباشید روزگاری به سان همه ی مستبدین تنها خواهید ماند و مجبور می شوید عده ای را اجیر کنید تا جمع های دروغین به پا کنند و قدرت تان را از نظامیان و موشک ها و سلاح های کشتار جمعی به دست آورید. اگر صداقت نداشته باشید، اگر دروغ گویی پیشه کنید و داشته های تان را با دروغ به دست آورید جز اندوخته ای دروغین، چیزی برای شما نمی ماند که دروغ، گمراهی و دور افتادگی و درماندگی می آورد. اگر شجاعت نداشته باشید، سر سپرده خواهید ماند. اما بدانید که شجاعت در بیان باید از دیگر شجاعت ها پیشی بگیرد. اگر شجاعت در بیان نداشته باشید، دیگران در پی شما نمی آیند و همراهی تان نمی کنند و تنها خواهید ماند. جامعه ای که در آن صراحت و شجاعت در بیان نباشد، فقیر و نا آگاه است و جامعه ای نا آگاه، منحط و رو به زوال است. شما برای پیروزی نیاز به آگاهی و حکمت دارید. شا باید بدانید و به دیگران بگویید که سرانجام برای رهایی از تکرار قصه ی تلخ گذشته، نفی خشونت را چون صداقت و شجاعت و حکمت دوست دارید و از آن فاصله نخواهید گرفت.

مهر ماه فرارسید و سالی سخت پیش رو است. اگر با در کنار هم بودن و اتحاد بر محور مردم و با تکیه به داشته ها و توسل به تجربیات گذشته پیمانی بسته شود که همبستگی را معنا بخشید، ایستادگی را معنا بخشید و برای آزادی و علیه استبداد ایستاد؛ فردایی روشن خواهیم داشت. می دانم باز حماسه ای در راه است. می دانم که امید مردم به سرانجام خواهد رسید. می دانم در جشن آزادی و سرور پیروزی در کنار هم خواهیم بود و مهر را با مهربانی شروع خواهیم کرد.

زندان رجایی شهر- اندرزگاه شماره 3

 
 

خبرنگاران سبز/ تفسير خبر در تاكسى:
سالروز جنگ بود و از كله سحر، راديو پيام مشغول شده بود به اخبار و وقايع روز دفاع مقدس. در بخشى از پيام‌ها به نقش بسيج در جنگ هشت ساله اشاره كرد و از سلحشورى و ايثار گفت. 
دختر و پسر جوانى كه جلو دانشگاه سوار كرده بود، به آرامى با هم صحبت مى‌كردند.
پسر گفت: جاى باتومشون هنوز رو كمرم هست. اصلا من بد شانسم، هر دفعه و تو هر تجمعى، دو سه تا باتوم اساسى دشت مى‌كنم از بسيجيان غيور!
دختر ادامه داد: باز شما ها پسريد. اين بى‌شرفها از وقتى يادمه در حال گير دادن به ما بودن و يك نفس راحت نگذاشتند بكشيم. از حجاب بگير تا هر گير ديگرى كه بتونن به دخترا ميدن. حالا ميگه بسيجيان از خود گذشته و جان بر كف و دلير و شريف و پاك  كه از ناموس ما حفاظت كردن. اينا خودشون به ناموس همه كار دارن.
آقاى خاكسترى اما بر خلاف هميشه، ساكت بود و به سكوتش هم ادامه داد. آقاى خاكسترى راننده تاكسى در فكر بود. در فكر برادر و پسر عمويش. والفجر هشت. سال شصت و پنج. منطقه فاو. برادرش هنوز مدرسه مى‌رفت و كيوان، دانشجو بود. آقاى خاكسترى هميشه به او مى‌گفت" مهندس بعد از اين" . باز نگشتند هيچ كدام از فاو. نيست شدند. نيست.
آقاى‌خاكسترى نمى‌توانست برادر و پسر عمويش را با چماق تصور كند. نمى‌توانست اما براى اين جوانها هم توضيح دهد كه . . .
آقاى خاكسترى ترجيح داد ساكت باشد و هيچ نگويد و دو جوان پياده شدند و تاكسى هم كنار خيابان توقفى كرد تا آقاى خاكسترى چند ثانيه‌اى استراحت كند.

 
 

سکوت ممتد و معنادار دستگاه‌های امنيتی، انتظامی و نماينده‌های مجلس فرمايشی (که دامان آنها را بيش از پيش لکه دار کرده است و ناتوانی و بی کفايتی آنها را آشکارتر می‌کند) باعث شده تا افکار عمومی همه اين‌ها را شريک جرم قاتلان ببينند و بدانند. به راستی تا کی قرار است نتيجه هيچ تحقيقی در ج.ا. مشخص نشود (چه تحقيق سقوط هواپيما باشد يا ترور يک دانشگاهی) و آمران و عاملان ترور، دزدان رای و مال مردم، بی‌لياقتان و خائنان به مردم در دخمه‌های نقشه بکشند و از عاقبت خويش نگران نباشند؟
خبرنگاران سبز/ دانشگاه‌ها/ وحید زادقی:

ديماه سال گذشته بود که مردم سبز ايران چه جوان، چه دانشجو، چه استاد هرکدام به يک نوعی در حال روشنگری و فتح دلهای مردم بودند که به ناگه خبر ترور استاد سبز ما شهيد علی محمدی خبر اول خبرگزاری های سراسر دنيا شد. ترور ناجوانمردانه ای که بدون شک به دليل افشاگری ها و آگاهی بخشی های استاد علی محمدی در محيط دانشگاه و جمع آوری همان طومار حمايتی معروف اساتيد دانشگاه از مواضع ميرحسين موسوی، توسط نيروهای بدانديش اقتدارگرا به فرجام رسيد.

همگان شاهد بودند که نيروهای لباس شخصی با طيف فکری انجمن حجتـيه حتی تحمل مراسم تشييع پيکر استاد را نيز نداشنند و خودشان بطور خودسرانه پيکر استاد را در محاصره نظامی به خاک سپردند.

در پرونده جمهوری اسلامی  ترور، دستگيری،‌شکنجه و آزار و اذيت روشنفکران  زياد ثبت شده است. ولی معروف ترين آنها  ترور فروهرها، ترور نافرجام سعيد حجاريان، ايدئولوگ معروف اصلاحات، ترور استاد سبز علی محمدی، دستگيری فعالين دانشجويی و سازمان ادوار تحکيم وحدت، روزنامه نگاران و وبلاگ نويسان که هرکدام به يک نوعی در جهت روشنگری و آگاه سازی جامعه تلاش می‌کردند، می‌باشند.

البته هميشه هم دروغ‌گرايانی که خود را اصول‌گرا می‌خوانند شروع به داستان سازی و ايجاد سناريوهای منسوخ شده کردند و مجددا آمريکا و صهيونيست و انگليس را عامل اصلی اين ترور ناميدند.

در همان زمان تنی چند از نماينده های مجلس فرمايشی دست به فريب افکار عمومی زدند و در ظاهر خود را مسئول پيگيری اين ترور نشان دادند. از جمله می‌توان به پرويز سروری فرمانده سابق قرارگاه مقداد اشاره کرد که با بی‌تفاوتی تمام اعلام کرد که  بنا نيست که کميته ترور همچون کميته بررسی وضعيت بازداشتگاه کهريزک و حوادث پس از انتخابات، گزارشی منتشر کند و تنها نتيجه نهايی بررسی‌ها اعلام می‌شود. (+)

مجددا سروری در ارديبهشت امسال درجواب يکی از خبرنگاران درباره نتيجه نهايی پرونده استاد علی محمدی، صحبت از عدم نتيجه‌گيری بررسی‌های کميته ترور استاد علی‌محمدی کرد. جوابی که برای همگان از پيش مشخص بود. به قول معروف دزد و يا گناهکار هيچ وقت اعتراف به کرده خود نمی‌کند .

هنوز پرونده ترور استاد علی محمدی مفتوح مانده است که خبر ترور استاد ديگری از استادان دانشگاه تهران جامعه دانشگاهی را نگران و بطن جامعه را ملتهب کرد.

دکترعبدالرضا سودبخش دانشيار بخش عفونی بيمارستان امام خمينی حوالی ساعت ۲۱ ديشب هنگامی که از مطب خود خارج می‌شد مورد سوءقصد فردی ناشناس قرار گرفت و به ضرب گلوله کشته شد و باز هم اولين گفتار مسئولين امنيتی بررسی علت اين ترور است.

هنوز جوابی برای حمله لباس شخصی‌های مسلح به خوابگاه کوی دانشگاه داده نشده است، هنوز پرونده استاد علی محمدی باز است، حمله کنندگان مسلح به بيت مهدی کروبی در حال برنامه ريزی‌های بعدی خود هستند که ترور ديگری توسط نيروهای مسلح که با امنيت کامل دست به اينچنين اقداماتی می‌زنند، رخ داده است.

سکوت ممتد و معنادار دستگاه‌های امنيتی، انتظامی و نماينده‌های مجلس فرمايشی  (که دامان آنها را بيش از پيش لکه دار کرده است و ناتوانی و بی کفايتی آنها را آشکارتر می‌کند) باعث شده تا افکار عمومی همه اين‌ها را شريک جرم قاتلان ببينند و بدانند.

به راستی تا کی قرار است نتيجه هيچ تحقيقی در ج.ا. مشخص نشود (چه تحقيق سقوط هواپيما باشد يا ترور يک دانشگاهی) و آمران و عاملان ترور، دزدان رای و مال مردم، بی‌لياقتان و خائنان به مردم در دخمه‌های نقشه بکشند و از عاقبت خويش نگران نباشند؟

 
 

هنگامه شهيدی روزنامه نگار و يکی از مشاوران کروبی در انتخابات روز نهم خرداد در پی بازداشت های پس از انتخابات دستگير شد . او ۲ آبان با سپردن وثيقه ۹۰ ميليون تومانی آزاد شد اما دو باره با حکم ۶ سال حبس تعزيری در ۶ اسفند به اوين بازگشت .
خبرنگاران سبز/ حقوق بشر/ هنگامه شهيدى:
ناهيد کرمانشاهی، مادر روزنامه نگار و زندانی عقيدتی هنگامه شهيدی به کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران گفت که دخترش سالم به زندان رفته والان از بيماری‌های مختلف رنج می‌برد و ادامه وضعيت موجود برای وی خطر جدی دارد. او همچنين تبعيض قائل شدن درمورد تعيين وثيقه ۶۰۰ ميليون تومانی که حتی بيشتر از وثيقه زندانی آمريکايی سارا شورد گلايه کرد.

ناهيد کرمانشاهی به کمپين گفت: « هنگامه در زندان دچار رماتيسم قلبی، کليه درد، ناراحتی معده و افسردگی شد ه است . حتی چند بار هم برای «ام آر ای» به بيرو ن زندان منتقل شده است و به تشخيص پزشکان زندان او برای مداوا نيازمند امکانات بيشتری از داخل زندان است . من نمی دانم آن خانم، سار شورد کوهنوردی که به قول خودشان جرمش جاسوسی بوده چطور به دليل بيماريش آزاد می شود اما بچه من که مال اين کشور است برای مداوا مرخصی قائل نمی شوند . بعد از دو ماه دويدن ۸ روز پيش اعلام کردند که مرخصی هنگامه نياز به ۶۰۰ ميليون وثيقه دارد .آخر آنها می دانند که والدين فرهنگی بازنشسته هنگامه توانايی پرداخت ۶۰۰ ميليون وثيقه را ندارد. من ديرو ز نامه ای به دادستان نوشتم مبنی بر اينکه پرداخت اين مقدار وثيقه در حد توانم نيست.»

مادر هنگامه افزود: « سه شنبه روز ملاقات است و من می دانم که هنگامه ام را با حال بدتر از هفته پيش می بينم . بدترين چيز برای مادر اين است که بچه اش بيمار است و نمی تواند کاری برايش انجام دهد . آخر من همه زندگيم را هم بفروشم ۶۰۰ ميليو ن نمی شود . تازه چند ميليون هم بايد خرج کنم تا هنگامه را درمان کنم. خانه ام در گرو دادگاه برای بيرون آوردن بار اول هنگامه است . من ديگر چيزی ندارم .آنها که اينها را می دانند اگر نمی خواهند مرخصی بدهند خب راحت بگويند نمی دهيم و خودشان مداو ا کنند.»

ناهيد کرمانشاهی ادامه داد : «نمی دانم شما خبر داريد يا نه ، هنگامه۴۰ روز است که تلفنش هم قطع است . يعنی بچه مريض من حتی حق ندارد زنگی به خانواده اش بزند. ملاقات حضوری ندارد ،مرخصی ندارد . من هم که نتوانستم کاری برايش بکنم . نمی دانم با اين جوان ها می خواهند چه کار کنند . از۸ روز پيش که ميزان وثيقه به من اعلام شده تا الان من واقعا نتوانستم برايش کاری بکنم.»

مادر اين زندانی روزنامه نگار با عنوان اينکه يک قاتل برای مرخصی ۶۰ ميليون تومان وثيقه می دهد به کمپين گفت : « يعنی هنگامه جرمش از يک قاتل هم بيشتر است. چطور دلشان برای يک دختر آمريکايی می سوزد اما برای بچه اين مملکت نمی سوزد . من دو ماهه برای اين مرخصی می دوم .اما الان به کجا رسيدم ، اينکه جلويم يک سنگ بزرگ گذاشته شده . من امکان ندارد بتوانم اين پول را تهيه کنم .»

ناهيد کرمانشاهی که هر هفته فقط ملاقات کابينی با دخترش دارد همچنين گفت : « هربار هنگامه می گويد مامان چرا برای من کاری نمی کنی ، من فکر می کنم تا ابد اينجا ماندنيم و من می مانم که به پاره تنم چه بگويم. شما بگويد من که خواهر دو شهيدم . بچه ام بچه انقلاب و اين وطن است چرا مستحق اين کمک نيست . احمد ی نژاد به جای اين که مانور جهانی بدهد که سارا شورد را برای بيماری کمک کرده است بياد به بچه مملکت خودش کمک کند.»

او درخصوص اينکه چه درخواستی از احمدی نژاد دارد گفت : درخواستم از احمدی نژاد اين است که
من خواهر دو شهيدم ، بچه ام بچه انقلاب است مگر نه اينکه خودشان می گويند اين انقلاب از برکت شهيدان و خانواده های آنهاست .پس به من کمک کنند .

به خدا خسته شدم ، بچه ام بيماراست .۵۵ سالم است . يکسال است که برای هنگامه می‌دوم . تو رو خدا به بچه های خود اين کشور نگاه کنند . گناه دارند به خدا . من افسوس می خورم که چرا بچه من با تحصيلات خوب بايد در زندان باشد . دائم بچه من در بهداريست و زير سرم . وقتی برای ملاقات می روم مثل مرده رنگ پريده است گاهی او را از همان بهداری می آورند .
مادر هنگامه خطاب به احمدی مسئولان گفت : « بايد بيايد با من مصاحبه کنيد، چرانمی آيد با خواهر شهيد که بچه اش هم الان در زندان است گفتگو کنيد . مسئولان بايد تک تک جوابب بدهند اگر اتفاقی برای بچه من بيفتد آنها مسئول هستند.»

 
 

در سالروز هشت سال جنگ، از بازديد خانواده هاى شهيدان سرافراز جنگ، همت و باكرى با نخست وزير آن دوران، ممانعت به عمل آمد
خبرنگاران سبز/ رهبران سبز/ميرحسين موسوى:
خانواده‌های شهیدان همت و باکری از دیدار با میرحسین موسوی و زهرا رهنورد منع شدند.

به گزارش خبرنگار کلمه، خانواده شهید همت و خانواده شهید باکری که در پی دید و یازدیدهای همه ساله، به دیدار زهرا رهنورد و مهندس موسوی رفته بودند، با ممانعت شدید نهادهای امنیتی روبه‌رو شدند.

بر اساس این گزارش، خانواده این دو شهید پس از معطلی طولانی در میدان پاستور و ممانعت نیروهای امنیتی از دیدار آنها با موسوی، مجبور به بازگشت شدند.

ماموران امنیتی پیش از این هم از حضور برخی مراجعان در دفتر میرحسین موسوی جلوگیری و برای مراجعان مزاحمت‌هایی ایجاد کرده بودند. مهدی کروبی نیز با محدودیت‌های مشابهی روبه‌رو شده بود و دیدارکنندگان با وی از سوی افراد لباس شخصی مورد اذیت قرار گرفته بودند.

 
 


شعارهاى شبانه و حمايت از رهبران جنبش سبز نتيجه بخش بود.
خبرنگاران سبز/ حمايت از رهبران جنبش سبز:
در پى حمايت مردم از رهبران جنبش سبز با شعارهاى شبانه در شامگاه دوشنبه مورخ ۲۹ شهريور ، روز سه شنبه و تنها پس از يك روز از حضور قدرتمند مردم، جمعى از فعالين سياسى موفق به ديدار مهندس موسوى و عبور بدون مشكل از نيروهاى امنيتى شدند.
به گزارش ندای سبز آزادی، این دیدار در منزل موسوی صورت گرفته است . اين گزارش مى‌افزايد  دفتر مير حسين موسوى،  هنوز در تصرف کودتاگران قرار دارد و اجازه ورورد ایشان به دفتر را نمی دهند.

 
 

بولتن «گزيده اخبار» با حمايت ابراهيم عزيزی فرماندار سابق شيراز در کانون فرهنگی مسجد جامع سعدی در تيراژ گسترده به صورت رايگان در استان فارس منتشر می‌شود.
خبرنگاران سبز/ جامعه:
 در شرايطی که اصلاح‌طلبان با اقدامات ديمپلماتيک در سطوح بين المللی و به دور از هياهو و جار و جنجالهای پر هزينه و دروغين، اعتراض صادقانه خود را در قالب صدور بيانيه و ارسال نامه به مقامات بلند پايه مذهبی جهان نسبت به اقدام يک کشيش متعصب در تصميم برای سوزاندن قران اعلام نموده و از هر گونه همراهی با جنجال‌های دروغين حکومتی در اين زمينه خودداری کردند، يک بولتن خبری محلی در شيراز با چاپ عکسی از راهپيمايی اعتراضی ميليونی جنبش سبز به کودتای انتخاباتی در بيست و پنجم‌ خرداد ماه سال گذشته، آن ‌را به عنوان راهپيمايی (مردم ‌ايران) بر عليه قرآن‌سوزی آمريکاييان معرفی و تبليغ نمود.

به گزارش پايگاه اينترنتی «صبح اميد»: بولتن «گزيده اخبار» وابسته به ائتلاف اصولگرايان فارس در شماره ۳۸۹ که در آستانه مهرماه ۸۹ منتشر شده است، با انتشار عکسی از راهپيمايی تاريخی ۲۵ خرداد مردم تهران در اعتراض به تقلب گسترده در انتخابات رياست جمهوری سال ۸۸، تلاش کرد اين حماسه تاريخی را به اعتراضات مردمی عليه هتک حرمت قرآن کريم در آمريکا نسبت دهد.

اين بولتن که اين روزها به شدت از ناحيه استاندار فارس و ستاد انتخاباتی «محمود احمدی‌نژاد» به دليل مواضعش عليه استاندار مورد انتقاد قرار گرفته، در آخرين شماره خود تصويری را روی جلدش منتشر کرد که مربوط به راهپيمايی تاريخی ۲۵ خرداد مردم تهران در اعتراض به تقلب گسترده در انتخابات رياست جمهوری سال ۸۸ بود و تلاش کرد اين حماسه تاريخی را به اعتراضات مردمی عليه هتک حرمت قرآن کريم در آمريکا نسبت دهد.

نشريه گزيده اخبار که در تحليل‌های وارونه و انتشار اخبار کذب از وقايع استان يد طولايی دارد و از کيهان پيشی گرفته است، اين بار در شماره ۳۸۹ با انتشار تصاوير راهپيمايی تاريخی ۲۵ خرداد مردم تهران در اعتراض به تقلب گسترده در انتخابات رياست جمهوری سال ۸۸ و درج اين جمله رهبری که «مردم ايران عاشقان قرآن هستند» تلاش کرد اين راهپيمايی ميليونی و تاريخی مردم ايران را به راهپيمايی‌های دولتی و حکومتی منتسب کند.

اگرچه جنبش سبز هم در همراه با مسلمانان جهان اقدام ضدفرهنگی کشيش آمريکايی را محکوم کرد و نمونه بارز آن نامه سيدمحمد خاتمی به سران برخی از کشورها و مقامات فرهنگی و مذهبی بلندپايه دنيا بود، اما حضوری در راهپيمايی‌های دولتی و حکومتی نداشت و از اين رو رسانه‌های حکومتی هم نتوانستند مدعی همراهی مردم با حکومت در اين مسأله شوند وتلاش کردند با جعل تصاويری راهپيمايی تاريخی ۲۵ خرداد مردم تهران در اعتراض به تقلب گسترده در انتخابات رياست جمهوری سال گذشته نشان دهند که مردم را با خود همراه کرده‌اند.

بولتن «گزيده اخبار» با حمايت ابراهيم عزيزی فرماندار سابق شيراز در کانون فرهنگی مسجد جامع سعدی  در تيراژ گسترده به صورت رايگان در استان فارس منتشر می‌شود.

برخی اصولگرايان فارس اين نشريه عامل اصلی درگيری‌های درون گروهی در اصولگرايان فارس می‌دانند تا آنجا که سيداحمدرضا دستغيب ـ سيدعلی اصغر ـ در مراسم روز خبرنگار خواستار جلوگيری از انتشار آن شد.

 
 

این دوشهید خدمات زیادی را برای این ملت انجام دادند ولی متاسفانه بعد از درگذشت امام ، خانواده این دو عزیز با بی مهری هایی مواجه شدند. بطوری که صلاحیت همسر شهید باکری درمجلس چهارم رد شد.
خبرنگاران سبز/ رهبران سبز/مهدى كروبى:
در آستانه سالروز آغاز جنگ ايران و عراق، خانواده شهیدان همت و باکری با مهدی کروبی دیدار و گفتگو کردند.

به گزارش سحام نیوز در این دیدار که همسر و فرزندان این دو فرمانده حضور داشتند، ابتدا خانواده این دو شهید با تقدیر از مقاومت و شجاعت کروبی در مقابل پایمال کنندگان حقوق ملت و حرمت شکنان خون شهیدان، گفتند: شما با ایستادگی و مقاومت خود به روحانیتی که در این چند سال اخیر ضربه خورده بود عزت و افتخار دادید. شما با صبر و استقامت از آرمان های امام، خون شهدا و حقوق مردم شجاعانه دفاع کردید. آنها همچنین تاکید کردند که کروبی به حق از شاگردان و یاران باوفای امام هست و خواهد بود.

مهدی کروبی نیز ضمن خوش آمد گویی به آنان، یاد و خاطره رشادت‌ها و فداکاری‌های شهیدان همت و باکری و دیگر شهدای جنگ را گرامی داشت و گفت: این دوشهید خدمات زیادی را برای این ملت انجام دادند ولی متاسفانه بعد از درگذشت امام، خانواده این دو عزیز با بی مهری‌هایی مواجه شدند. بطوری که صلاحیت همسر شهید باکری درمجلس چهارم رد شد.

مهدی کروبی در ادامه سخنان خود از این دو مادر تقدیر کرد و افزود: شما دو مادر با تمام سختی ها و فشارها، فرزندان برومندی را برای این جامعه به یادگار گذاشتید و این فرزندان ادامه دهنده راه پدرانشان هستند و خواهند بود.

کروبی همچنین از همراهی خانواده شهید باکری و شهید همت با جنبش مردمی تقدیر و تشکر نمود.

 
 

دلخوش دار و پایدار باش همچون گذشته که زنان ایران بر خود می بالند که با الگویی چون تو ،در تولد سحرگاه آزادی و پایان شب سیاه ظلم و قدرت طلبی و شکنجه گری و زندانی کشی پیشتاز بوده اند .
خبرنگاران سبز/رهبران سبز/ زهرا رهنورد:
دكتر زهرا رهنورد در نامه‌اى كوتاه خطاب به بهاره هدایت ، عضو شورای مرکزی تجکیم وحدت ،فعال جنبش زنان و جنبش دانشجویی که با حکم سنگین نه سال و نیم حبس تعریزی از سوی دادگاه انقلاب روبرو شده است، نويد بهار را مى‌دهد.


متن نامه زهرا رهنورد خطاب به بهاره هدایت به این شرح است :

در خانه بهاره ، بهاره هدایت ، الگوی برتر دانشجوی عدالت طلب ، دختری که می توانست در کنار همسر و خانواده اش در نهایت آرامش در گردونه مخوف " کاراما و سامارا " روز شدن ، صبح شدن ، شب شدن و باز تکرار این شبانه روز کسالت آور را در فضای سرشار از بی عدالتی به سر آورد و سر در چاه بی وقفه ایام تاریخ ظلم و شبانه روز تکراری به خود بیندیشد ….

اما بهاره ی عزیز

وقتی صدایت را از پشت سیم های بی انتهای تلفن و زیر چشم کنجکاو زندانبانان شنیدم باور کردم که تمام قهرمانان زن در سراسر جهان در وجود تو زندگی می کنند .

ایام می گذرد ، چشم سیاه دیکتاتوری مثل شبی که در هجوم روز قرار می گیرد از عرصه گیتی پاک خواهد شد . اما بهاره عزیز جنبش زنان ایران که با حضور سرشار از تکاپوی تو به جنبش دانشجویی پیوسته بود همچنان حضور فعال تو را می بیند و حس می کند. جنبش دانشجویان ،جنبش زنان ،جنبش کارگران ،جنبش معلمان همان جریان اقیانوس بی کران ملت است .

بهاره مهربان

دلخوش دار و پایدار باش همچون گذشته که زنان ایران بر خود می بالند که با الگویی چون تو ،در تولد سحرگاه آزادی و پایان شب سیاه ظلم و قدرت طلبی و شکنجه گری و زندانی کشی پیشتاز بوده اند .


 
 

اینان در خاک افتادند تا خاک وطن را پاس بدارند.
ننگ بر جنگ‌افروزان و جنگ باوران ... اما درود بر فرزندان پاک میهن (ارتشی و سپاهی و بسیجی) که برای حفاظت از مام وطن پاکبازانه پایداری کردند و درد که امروز برخی از همان پاکبازان یا خون دل می‌خورند و یا در گوشه زندانند؛

و هزاران درد که گروهی دیگر با نام پاک آنان مافیا می‌سازند، به جوانان مردم تجاوز می‌کنند، مردم را در خیابان‌ها به تیر مستقیم می‌کشند، و هموطنانمان را در سیاه‌چال‌ها زندانی و شکنجه می‌کنند. 



 
 

خبرنگاران سبز/آمار يا نقش مار؟:
مى‌گويد در پى باز پس گرفتن خسارت جنگ جهانى دوم است. مى‌گويد حق ايران را باز پس خواهد گرفت. اما سوال ساده اى باقى مى‌ماند: آيا خسارات جنگ ايران و عراق را فراموش كرده اند و يا . . .
 روزنامه ايران مورخ ۲۰/۵/۸۴ جدولى دارد كه فرض را بر صحت آن بگذاريم ، همانطور که ملاحظه می کنيد خسارت کلی ايران در بازه زمانی ۵۹-۶۷ رقم ۱۶ هزار و ۱۹۲ ميليارد ريال (ريال دوران جنگ) اعلام گرديده است؛ يعنی به عبارتی ۱۶,۱۹۲,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ريال (ريال دوران جنگ) و چون آن زمان دلار دو نرخ داشته يک نرخ دولتی ۷۰ريالی و نرخ آزاد يا شناور که روزنامه آن را ۲۰۰ريال فرض کرده، بنابراين ارزش دلار در آن موقع به طور ميانگين ۱۴۰ريال محاسبه شده که حاصل $۱۱۵,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰( دلار زمان جنگ) می‌شود.


 
 

آيا هيچ دوست آمريکا توانسته تاکنون چنين خدمت بزرگی به آمريکا بکند و درست زمانی که آمريکا در بحران اقتصادی به سر می‌برد قراردادهايی بالغ بر ۱۲۳ ميليارد دلار به آن کشور هديه کند؟ آيا اين‌ها سرمايه‌های دنيای اسلام نيست که به دنيای غرب می‌رود؟ آيا خريد سلاح يک کشور اسلامی برای مقابله با يک کشور اسلامی ديگر، حرکت در جهت کمک به فلسطين و مبارزه با اسراييل است؟ دولت کودتانشانده احمدی‌نژاد واقعا در خدمت چه کسی است؟
خبرنگاران سبز/ سیاست:
 دولت نهم احمدی‌نژاد با دشمن‌تراشی‌ها و ماجراجويی‌های گوناگون از ايران چهره‌ای ناآرام و غيرمطمئن به جهان ارائه داد و باعث شدن قطع‌نامه‌هايی عليه ايران در سازمان ملل تصويب شود. با روی کار آمدن دولت کودتانشانده از تابستان سال گذشته که ديگر حتی در داخل هم مشروعيت نداشت کشورهای غربی و مخالف ايران در اتحادی آشکار و پنهان از اين ضعف نهايت استفاده را برده و هر روز حلقه فشار را بر دولت نامشروع ايران افزايش می‌دهند که البته از اين بابت مردم بی‌گناه و شريف ايران هم در فشار قرار می‌گيرند.

نکته اين است که در تمام اين ماجراجويی‌ها، احمدی‌نژاد و همراهانش صحبت از شکست آمريکا می‌کنند. مثلا هنگامی که صحبت از تحريم‌های اقتصادی اخير، که هر روز بر فشارش افزوده می‌‌شود، به ميان می‌آيد ايشان می‌گويد که با اين تحريم‌ها، کشورهای غربی خود را تحريم می‌کنند. اين درحالی است که غربی‌ها سخت در تلاشند تا برای تمام موارد تجارت و مبادله‌ای که با ايران داشتند جايگزين پيدا کنند.

از ديگر نتايج ماجراجويی‌های گوناگون دولت کودتانشانده‌ احمدی‌نژاد اين است که جو بی‌اعتمادی در منطقه چنان افزايش پيدا کرده که به گزارش فايننشال تايمز، که امروز منتشر شد،  کشورهای عربی حوزه خليج فارس برای «مقابله با قدرت نظامی ايران» ۱۲۳ ميليارد دلار تجهيزات نظامی به آمريکا سفارش داده‌اند. طبق اين گزارش سهم عربستان از اين قراردادهای نظامی ۶۷.۸ ميليارد دلار است. اين قرارداد بزرگترين قرارداد نظامی دنياست. بر طبق اين قرارداد سعويد ۸۵ فروند جت جنگنده F۱۵ جديد می‌گيرد و ۷۰ فروند قبلی را نيز بهبود می‌دهد. همچنين قرار است در سيستم راداری و دفاع موشکی و همچنين نيروی دريايی عربستان نيز بهبود حاصل شود.

امارات عربی قراردادی ۳۵.۶ ميليارد دلار برای خريد سيستم پدافند موشکی تاد، عمان قراردادی ۱۲.۳ ميليارد دلاری برای خريد ۱۸ فروند جت جنگنده F۱۶ و بهبود ۱۲ فروند قبلی، و کويت قراردادی ۷.۱ ميليارد دلاری برای تعويض و بهبود جنگنده‌های موجود و نيز خريد سيستم‌های فرماندهی-و-کنترل جديد بسته‌اند.

حال سئوال اين است: آيا هيچ دوست آمريکا توانسته تاکنون چنين خدمت بزرگی به آمريکا بکند و درست زمانی که آمريکا در بحران اقتصادی به سر می‌برد قراردادهايی بالغ بر ۱۲۳ ميليارد دلار به آن کشور هديه کند؟ آيا اين‌ها سرمايه‌های دنيای اسلام نيست که به دنيای غرب می‌رود؟ آيا خريد سلاح يک کشور اسلامی برای مقابله با يک کشور اسلامی ديگر، حرکت در جهت کمک به فلسطين و مبارزه با اسراييل است؟ دولت کودتانشانده احمدی‌نژاد واقعا در خدمت چه کسی است؟

 
 


بر اساس پيشنهاد اين هيات، در صورتی که طرف چينی به هر نحو ممکن کالاهای مورد نياز حکومت را به ايران وارد نمايد مديريت کامل واردات و ترخيص کالا در چهار بندر بزرگ بوشهر، بندرعباس، بندرلنگه ( اسکله های يک و دو )، و قشم برای مدت ۱۵ سال به طرف چينی واگذار خواهد شد.
خبرنگاران سبز/ اقتصاد/ کارشناسان اقتصادی سبز ایران:
تلاش های حکومت ايران برای دور زدن تحريم‌ها و تامين منافع گروه‌های نظامی وابسته به حاکميت روز به روز گسترش می‌يابد و در اين راه دريغی از حراج کردن آشکارسرمايه های ملی ايران ندارد.

به گزارش کارشناسان اقتصادی ايران سبز از شرق آسيا هفته گذشته گروهی ار مقامهای سياسی و امنيتی به سرپرستی مجتبی خامنه‌ای فرزند رهبر دولت اسلامی وارد شانگهای چين شد تا مذاکراتی را با شرکت های بزرگ اقتصادی اين منطقه انجام دهند.

هدف از اين ديدار و گفتگو رسيدن به توافق در باره تضمين واردات به ايران ، در ازاء ارائه امتيازات ويژه اقتصادی به شرکنت های چينی است.

بر اساس پيشنهاد اين هيات، در صورتی که طرف چينی به هر نحو ممکن کالاهای مورد نياز حکومت را به ايران وارد نمايد مديريت کامل واردات و ترخيص کالا در چهار بندر بزرگ بوشهر، بندرعباس، بندرلنگه ( اسکله های يک و دو )، و قشم برای مدت ۱۵ سال به طرف چينی واگذار خواهد شد. به گزارش کارشناسان اقتصادی ايران سبز حجم واردات از اين چهار بندر بزرگ بين ۸۴ تا ۸۶ درصد کل واردات کشور را در بر می‌گيرد و در صورت انعقاد چنين قرار دادی بخش عمده‌ای از اقتصاد تجاری و بندرگاهی کشور در چنگ چينی ها قبضه خواهد شد.

فارغ از دارا بودن صلاحيت شرکت‌های چينی برای تصدی چنين فعاليتی در ايران، اصولا ماهيت چنين اقدامی خيانت به کشور تلقی می شود و حکومت بايد جوابگوی اين اقدام خود باشد زيرا واگذاری چنين امتيازی به يک دولت يا شرکت خارجی، ملت ايران را از بخش قابل توجهی از درآمدهای ملی محروم می‌سازد.

رفتارهای سياسی و اقتصادی دولت ايران که بدون برنامه‌ريزی‌های عقلايی و صرفا بر پايه مخالفت و مواجهه با غرب صورت می‌پذيرد و اولويت آن را تامين منافع سپاه پاسداران و گروههای حامی قدرت تشکيل می دهند يکی پس از ديگری منافع ملی را به ورطه نابودی سوق می‌دهد و هزينه‌های کمرشکنی را به مردم ايران تحميل می‌کند.

به گزارش خبرنگاران اقتصادی ايران سبز اين هيات در پی ديدارها و مذاکرات انجام شده در شانگهای ضمن توافق اوليه با يکی از شرکت های بزرگ چينی از آنها خواسته است تا طرح پيشنهادی و عملياتی خود را برای چگونگی اجرای اين توافق ارائه کند. توافقی که در صورت امضای نهايی، برگ ديگری از واگذاری امتيازات ننگين به دولت های بيگانه را به تاريخ ايران خواهد افزود. 

 
 

در آستانه بازگشایی دانشگاه‌ها و آغاز سال تحصیلی جدید، تشکل ها و انجمن های دانشجویان ایرانیِ خارج از کشور، با انتقاد از تشدید فشار بر رهبران جنبش سبز، تهدید و تداوم بازداشت فعالان دانشجویی کشور و همچنین حاکمیت فضای ارعاب بر جامعه و دانشگاههای کشور، از رهبران جنبش حمایت کرده و همگامی خود را با جنبش دانشجویی داخل کشور اعلام داشتند.
خبرنگاران سبز/ بيانيه‌ها و مواضع/ حمايت از رهبران جنبش سبز:
متن بیانیه این تشکل ها و انجمن های دانشجویی و همچنین لیست امضا کنندگان بیانیه، به شرح زیر است:

در آستانه بازگشایی دانشگاه‌ها و آغاز سال تحصیلی جدید، نیروهای امنیتی و قضایی فشارهای جدیدی را بر دانشجویان آغاز کرده اند. یورش سیاسی و نگاه امنیتی به نهاد دانشگاه که در ادبیات وزیر علوم دولتِ کودتا به صراحت مشهود است ، نشانگر مجموعه جدیدی از اقدامات تبلیغی ایدئولوژیک و سیاسی حاکمیت برای تسخیر نهاد دانشگاه در سال آینده تحصیلی است. تسخیر دانشگاه و ایجاد رعب و وحشت به منظور جلوگیری از اندیشیدن ،نقادی و روشنگری وگسترش فرهنگ تک‌صدایی در ساحت دانشگاه‌ها و مقابله با وجه روشنگرانه و اعتراضی دانشجویان به عنوان یکی از موثرترین مراجع اجتماعی در جامعه ایران است. حاکمیت تمامیت خواه بر این باور است که با احضار گسترده ساکنین کوی دانشگاه بصورت تلفنی و بدون وکیل به سازمان قضائی نیروهای مسلح، مداخلات روزافزون و آمرانه وزارت علوم ،بسیج دانشجویی و حراست در مسائل مربوط به هئيت های علمی و يا برنامه های درسی و سياست های جديد اداره دانشگاه ها، فشار بر فعالین دانشجویی و تداوم بازداشت و اجرای احکام ناعادلانۀ فعالان جنبش دانشجوئی از جمله اعضای اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان (دفتر تحکیم وحدت)،سازمان دانش آموختگان ایران (ادوارتحکیم )، تشکل های دانشجویی دانشگاه های آزاد وفعالین دانشجویی مستقل حامی جنبش سبز و از طرفی اجرای طرحهائی همچون بومی کردن جنسیتی دانشگاه ها در کنار سهمیه بندی جنسیتی می تواند از حضور و نقش کلیدی جنبش دانشجوئی ایران در گسترش حرکت آزادیخواهانۀ مردم ایران و از سوی دیگر حضور بالندۀ زنان ایران در عرصه های عمومی بکاهد. غافل از آنکه پافشاری بر حق و ایستادگی در برابر حاکمیت دروغ، نطفه امید نوزاییده در سپهر سیاسی ایران است و جنبش دانشجوئی ایرانیان در سراسر جهان با حمایت خود از دانشگاهیان به عنوان نقطه اتصال جنبشهای اجتماعی و مرکز تحولات سیاسی و اجتماعی ایران تسلیم تک صدائی و سرکوب نخواهد شد.
از سوی دیگر در آستانۀ سفر رئیس جمهور انتصابی دولت کودتا به سازمان ملل پس از حملات وحشیانۀ لباس شخصی های سازماندهی شده به منزل حجت الاسلام مهدی کروبی ، با هجوم و حملۀ نیروهای امنیتی به دفتر مهندس میرحسین موسوی و بازداشت رئیس دفتر وی و جلوگیری از حضور مراجعان دور تازه ای از محدودیتها برای این دو همراه سبز مردم ایران آغاز گشته است. ستاد کودتا بر این خیال است که با تشدید خفقان ، افزایش محدودیت ها و حذف همراهان جنبش سبز ، در صحنه های جهانی و مذاکرات پنهانی ، مشروعیت نداشتۀ خود را جبران کند و پایان حرکت اعتراضی مردم ایران را اعلام کند.
ما تشکلهای امضا کنندۀ این بیانیه در خارج کشور ، ضمن حمایت از پرسشگری لازم از رئیس دولت کودتا در جریان اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل نسبت به نقض سیستماتیک وفزاینده حقوق بشر درایران ، اعلام می داریم همچنانکه موسوی و کروبی در هنگامۀ سخت ترین فشارها و سرکوب ها بر پیمان خود در دفاع از حقوق مردم در کنار مردم ایستادند، در صورت کوچکترین تعرض و اقدامهای نابخردانۀ حاکمیت از تمامی ظرفیتهای بین المللی و اعتراضی در دفاع از موسوی و کروبی استفاده خواهیم کرد.

- آستین برای ایران (Austin for Iran) –شاخه دانشجوئی
- انجمن دانشجویان ایرانی دموکرات در دانشگاه جورج واشنگتن
(Iranian Democratic student association in George Washington University)
- انجمن دانشجويان ايرانی در رم ((Studenti Iraniani di Roma ITALY
- پُرسا - پویش راه سبز دانش‌آموختگان ایرانی خارج از کشور
- تشکل دانشجویان سبز حامی دمکراسی در ایران - کالیفرنیای جنوبی
(Green Students for a Democratic Iran, So Cal –GSDI)
- تشکل دانشجویان برای حقوق مدنی در ایران – سن دیگو
(Students for Civil Rights in Iran-San Diego)
- جمعی از دانشجويان وفارغ التحصيلان دانشگاههای بوستون (هاروارد- ام آی - تافت-يومس(
- جمعی از دانشجويان و فارغ التحصيلان دانشگاهای کاليفرنيای شمالی (استنفورد –برکلی)
- جمعی از دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاههای پاریس
- جمعی از دانشجویان ایرانی دانشگاه های مجارستان
- جمعی از دانشجویان ایرانی دانشگاه های هلند
- جمعی از دانشجویان سبز دانشگاههای کارلتون و اتاوا – کانادا
- جمعی از دانشجویان ایرانی دانشگاه های اتریش
- جنبش سبز دانشجوئی ونکوور- کانادا
- رای من کجاست- نیویورک (Where Is My Vote-NY)
- رسام- راه سبز ایرانیان مالزی
- راه سبز اتاوا - کانادا
- گروه دانشجویان سبز دانشگاه تگزاس اِی اَند ام
- گروه همبستگی با جنبش دموکراتیک ایران – ادمونتون (sidme)
- سبز هیوستون (Sabze Houston)
- شبکه همیاری با جنبش سبز مردم ایران در شیکاگو
(Chicago Green Coalition in Support of People of Iran)
- مجمع دانشجویان سبز دانشگاه های لبنان

در بیانیه مذکور، نام تعدادی از فعالان دانشجویی زندانی در ایران به شرح زیر مورد اشاره قرار گرفته بود:
بهاره هدایت، میلاد اسدی، شبنم مددزاده، مهدیه گلرو، مجید توکلی، حسن اسدی زیدآبادی، بهروز جاوید تهرانی‌، علی‌ ملیحی، علی‌ جمالی، عماد بهادر، عابد توانچه، مهدی خدایی، ارسلان ابدی، سید ضیا نبوی، ابوالفضل قائمی، سینا گلچین، محسن عبدی، امیر حسین توکلی، محمد پور عبدالله، فرامرزعبدالله نژاد، جواد علیخانی، کوهیار گودرزی، آرمین رضاخانی، آیدین خواجه ای، آرش صادقی، ایمان آذربان، بابک ساران، فرزاد مدد زاده، حامد روحی‌ نژاد، کیارش کامرانی، حسین سرشومی، علی‌ پرویز، حشمت الله تبریزی، نیما نحوی، مجید دری، احمد محمد نیا، محمد ولیان، عاطفه نبوی، حامد امیدی و...

 
 

مدعى مديريت جهان براى صندلى‌هاى خالى سخن مى‌گويد






 
 

به آقای مهمانپرست عرض می کنم فرض می کنيم اين چيزهايی که شما به کارمندانتان می بنديد درست است. آيا اساسا طرح اين مسائل تف سر بالا نيست؟ شما کارمندانی را تربيت می کنيد که به اندک بهانه ای سيستم را رها کنند و به بهانه های مختلفی چون دانشگاه و تجارت از دور خارج شوند؟
خبرنگاران سبز/ سیاست:
ضربه وارد شده به بدنه دیپلماسی ایران به سبب استفعای پشت سر هم دیپلمات‌های ایرانی در دوهفته گذشته چنان باعث آشفتگی دستگاه سیاست خارجی شده است که امروز رامین مهمانپرست،‌ سخنگوی وزارت امورخارجه، را وادار کرد تا بجای اعتراف به ریزیش نیروها و از بین رفتن مشروعیت دولت کودتانشانده در اظهاراتی عجیب استعفای دیپلمات‌های ایرانی در فنلاند و بلژیک را تخلف اداری بنامد و عجیب‌تر آنکه اعلام کرد که این استعفا‌ها دلیل سیاسی نداشته است و به دلیل مسایل شخصی بوده است.

به گزارش مهر وی در پاسخ به پرسش خبرنگار خبرگزاری فرانسه می‌گوید: «ما اين اقدامات را تخلف اداری محسوب می‌کنيم. همه کارمندان وزارت خارجه بايد بعد از پايان ماموريتشان به کشور بازگردند و بعد از تعيين تکليف سازمانی هر تصميمی که می خواهند برای آينده خود بگيرند اقدام کنند. ... انگيزه سياسی اين افراد را نه در وزارت خارجه و نه در خارج از کشور کسی باور نمی‌کند. به نظر می رسد اين افراد نوعی توجيه و منافع شخصی داشته‌اند.» (+)

با توجه به اینکه هر دو این دیپلمات‌ها در گفت‌وگو با رسانه‌های خبری بین‌المللی دلیل اصلی استعفایشان را مخالف با خونریزی‌های دولت برآمده از کودتا، تقلب در انتخابات، و سرکوب، شکنجه و خفقان در داخل کشور اعلام کرده‌اند شاید چنین پاسخ دروغی به همان اندازه استعفای سفیران و پیوستن آن‌ها به جنبش سبز باعث بی‌اعتبارتر شدن دستگاه سیاست خارجی دولت کودتانشانده را فراهم کند.

در حالی که فرزاد فرهنگیان به دلیل همکاری‌اش با دولت کودتانشانده از مردم ایران «معذرت خواهی» کرد، حسین علیزاده، که مدتی را نیز در نقش سفیر انجام وظیفه می‌کرده است، و کارهای دولت کودتانشانده را به وحشی‌گری‌ها و ستم‌های مغولان تشبیه کرد، با پیش‌بینی اظهارات خالی از حقیقت آقای مهمان‌پرست چندی پیش در گفت‌وگو با رادیو فردا مشخصا می‌گوید:

«بنده کارمند رسمی و تمام وقت با رسته سياسی وزارت خارجه بودم. نزد دولت فنلاند کتابچه ديپلماتيک آن وجود دارد. بنده مقام دوم سفارت جمهوری اسلامی ایران در هلسينکی بودم. ... به آقای مهمانپرست عرض می کنم فرض می کنيم اين چيزهايی که شما به کارمندانتان می بنديد درست است. آيا اساسا طرح اين مسائل تف سر بالا نيست؟ شما کارمندانی را تربيت می کنيد که به اندک بهانه ای سيستم را رها کنند و به بهانه های مختلفی چون دانشگاه و تجارت از دور خارج شوند؟ بالاخره نيروهای وزارت خارجه از نيروهای نخبه کشورند. از هزار فيلتر و گزينش رد شده اند، چه طور می شود که از درون سيستم بيرون می‌آيند؟ من نه نفر اول هستم نه مطمئن باشيد که نفر آخر هستم.»

در پایین متن مصاحبه و صدای حسین علیزاده در مصاحبه با رادیو فردا به عنوان سندی آشکار که دروغ‌گویی سخنگوی وزارت خارجه را نشان می‌دهد ببینید و بخوانید. با توجه به این اظهارت نادرست، امید است که خبرنگاران رسانه‌های آزاد و مستقل از احمدی‌نژاد، که هم اکنون در نیویورک به سر می‌برد، بخواهند که موضعش در باره دیپلمات‌های به مردم پیوسته و اظهارات دروغ کارمندش را بیان کند. 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
من معاون سفارت درهلسينکی بودم. علاوه بر آن در مقاطعی که مسئوليت سفارت به عهده ام بود، به عنوان کاردار موقت خدمت می کردم.شايد نسبت به ساير دوستانی که از کشور بيرون می آيند از نظر موقعيت اداری، موقعيت من مقداری از بقيه متمايز بوده است. اما اينکه چرا [اين کار را کردم]؟ می توانم بگويم: چرا نه؟به هر حال ما هم يک سلول از سلول های جامعه ايرانيم. ما هم انسانيم. وجدان داريم. ما اگر چه از سر قضا کارمند دولت شده ايم اما چه می دانستيم که قرار است مغولان بيايند و اين طوری حيثيت کشور را به تاراج ببرند؟به هر حال ما برای سوالات فرزندانمان پاسخی نداشتيم. اين‌هه ظلم و فجايع را نمی توانستيم توجيه کنيم. اين همه افکار نابخردانه ای که از سوی دولت شاهديم، به حدی که مجلس هم دارد صدايش در می آيد، و اصلا سيستم در حال فروپاشی است. اين را نمی توانستيم توجيه کنيم.البته بی پرده بگويم شبکه اجتماعی که مهندس ميرحسين موسوی دستورش را داده بودند کماکان در درون وزارت خارجه فعال است.


شما به اين نکته اشاره کرديد که پاسخگوی فرزندانتان نمی توانستيد باشيد. از تاراج مغولان گفتيد. اما پرسشی که ممکن است افکار عمومی بخواهد از شما بپرسد اين است که چرا الان و در اين مقطع زمانی؟ به هر حال اکنون بيش از يک سال از حوادث پس از انتخابات می گذرد. اگر واقعا چنين ديدگاهی نسبت به دولتی که برای آن کار می کرديد داشتيد، فکر نمی کنيد الان برای اقدام کردن کمی دير است؟

نه خير. من پاسخ روشنی برای اين سوال شما دارم. سرخوردگی که برای من و ديگر دوستان ايجاد شد، لااقل می توانم بگويم اين سرخوردگی برای شخص من ريشه در يک سال و نيم گذشته نداشت. من از بدو شکل گيری دولت نهم ديگر تمام اميدهايم را بر باد رفته می ديدم.منتها به هر حال همه تحمل می کردند. تا اينکه اين انتخابات جعلی اتفاق افتاد. ما به دليل تشکيل همان شبکه اجتماعی زير پوستی در وزارت خارجه، وظيفه خودمان می ديديم که هر کسی در موقعيت خودش، نقشش را ايفا کند.

دستکم شما می توانيد تجسم کنيد که در سفارتخانه ها، گردش اطلاعات محرمانه و سری در جريان است. بنابر اين بروز دادن اين اطلاعات به بيرون، يکی از وظايف بسيار مهم بود.

تا اينکه بالاخره انجام چنين کار خطيری پنهان نماند، همان طور که ماه زير ابر پنهان نمی ماند. شما يک باره احساس می کنيد که مورد خطر قرار گرفته ايد. تهديداتی را حس می کنيد.به ويژه بعد ازحوادث مجلس قبا و حمله به منزل آقای کروبی به اين نتيجه رسيدم که شايد برای شخص من ، و برای اعلام استعفايم الان زمان مناسبی است.

آقای عليزاده، آقای مهمانپرست گفته اند که ماموريت شما در فنلاند از روز ۲۹ مرداد ماه پايان پذيرفته بوده است. شما در اين مورد چه توضيحی داريد؟

به آقای مهمانپرست عرض می کنم فرض می کنيم اين چيزهايی که شما به کارمندانتان می بنديد درست است. آيا اساسا طرح اين مسائل تف سر بالا نيست؟ شما کارمندانی را تربيت می کنيد که به اندک بهانه ای سيستم را رها کنند و به بهانه های مختلفی چون دانشگاه و تجارت از دور خارج شوند؟

بالاخره نيروهای وزارت خارجه از نيروهای نخبه کشورند. از هزار فيلتر و گزينش رد شده اند، چه طور می شود که از درون سيستم بيرون می آيند؟من نه نفر اول هستم نه مطمئن باشيد که نفر آخر هستم. اصلا شما فرض کنيد که حرکت ما از غرض ورزی شخصی است. ما می خواهيم در اروپا متمتع شويم و صفا کنيم. اما آقای مهمانپرست من از درد ملت می گويم. مغولان اگر با ما اين کار را کردند، مغول بودند.

آقای عليزاده، وضعيت استخدامی شما در مقطعی که چنين تصميمی گرفتيد به چه شکل بود؟

بنده کارمند رسمی و تمام وقت با رسته سياسی وزارت خارجه بودم. نزد دولت فنلاند کتابچه ديپلماتيک آن وجود دارد. بنده مقام دوم سفارت جمهوری اسلامی ایران در هلسينکی بودم.

بعد از اعلام استعفا، شما به لحاظ امنيتی در چه وضعيتی به سر می‌بريد؟

راستش اين را خودم هم به خوبی نمی‌دانم تعبير درستش اين است که «من دل به دريا زدم» ما روزی خودمان بچه‌هايی را که پناهنده شده بودند دعوت می‌کرديم، تشويق به برگشتن می‌کرديم. از آنها دلجويی می کرديم.طبيعتا برای کسی که ۲۱ سال در خدمت وزارت خارجه بوده و آن موقعيت را داشته است، انجام چنين کاری سختی هايی هم دارد. فنلاندی ها متحيرند و می پرسند چطور ممکن است؟ مگر می شود کسی که کاردار سفارت ايران بوده امروز بيايد وبگويد که من يک ناراضی سياسی هستم؟ اين مسئله چطور قابل جمع است؟ نمی توانند آن را تحليل کنند.

شما در ضمن صحبت هايتان فرمويد که «من آخرين نفر نخواهم بود» آيا در اين مورد اطلاعاتی داريد؟ يا اينکه در جريان فعاليت های زيرپوستی و کمپين سفارتخانه های سبز، که به آن اشاره کرديد، در ساير سفارتخانه های جمهوری اسلامی هم قرار است اتفاقاتی از اين دست، بيافتد؟

يکی از دوستان اخيرا از ايران به اينجا آمده بود. از ايشان در مورد اينکه «اکنون بدنه وزارت خارجه در چه وضعيتی است؟» پرسيدم. گفت ۹۰ درصد نيروهای وزارت خارجه مانند تو فکر می کنند.حالا اگر فرض کنيم که اين رقم ۹۰ درصد نباشد و فقط نه درصد از نيروهای وزارت خارجه از شرايط سياسی موجود ناراضی باشند، در آن صورت شما نبايد تعجب کنيد که مواردی مانند مورد من اتفاق بيافتد.به همين دليل است که شما می بينيد آقای احمدی نژاد آقای بقايی را به عنوان نماينده ويژه منصوب می کند که هيچ مطالعه ای در زمينه سياست خارجی نداشته و نه به زبان مسلط است و نه تحصيلات دارد. يا اينکه کسی مثل آقای مشايی را در سمت اخيرش منصوب می کند. طبيعتا می داند که بدنه وزارت خارجه نمی تواند به ايشان اعتماد کند.


 
 

امید یاوری ، سال گذشته درست چند روز بعد از حوادث عاشورای تهران ، در میدان امام حسین تهران بازداشت و روانه زندان اوین شد ، اتهامی که از همان ابتدای بازداشت امید به او نسبت داه شد شرکت در تظاهرات عاشورای تهران و تخریب اموال عمومی بود ، اتهامی که بارها از سوی یاوری و خانواده اش رد شد.
خبرنگاران سبز/ حقوق بشر/ اميد ياورى:
زهرا رهنورد،نویسنده و استاد دانشگاه در دیدار خانواده امید یاوری از بازداشت شدگان روز عاشورا و یکی از زندانیان گمنام جنبش سبزتاکید کرد که ظلم و ستم بر مردم و جوانان بی پاسخ نمی ماند.

به گزارش کلمه، وی که به تازگی به همراه جمعی از زنان اصلاح طلب با حاضر شدن در منزل این زندانی به مادر امید که این روزها در دوری از پسرش بی تاب است ، یاد آوری کرد که هیچ کس زندانیان جنبش سبز بویژه زندانیان گمنام را از یاد نبرده است .
مادر امید می گوید : «پسرم هرگز به چنین عملی دست نزده وبه هیچ کس و هیچ چیز آسیب نرسانده است . مقامات قضایی هم هیچ مدرکی برای اثبات ادعایشان نداشتند اما با همین اتهامات واهی به او حکم پنج سال زندان را دادند .

امید و خانواده اش به شدت به این حکم اعتراض کردند تا اینکه در دادگاه تجدید نظر واهی بودن این اتهام مشخص و حکم او به یک سال کاهش یافت .یاوری اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین به همراه تعدادی دیگر از زندانیان حوادث پس از انتخابات نگهداری می شود.
مادر امید از سختی های می گوید که پس از بازداشت پسرش بر سرش آمده است :
« یک هفته از بازداشت امید می گذشت که شوهرم فوت کرد پزشکها گفتند به خاطر استرس زیاد دچار حمله قلبی شده است .نمی دانید بعد از باز داشت امید چقدر هول کرد شبها اصلانمی خوابید.»

او ادامه می دهد: :نمی دانید چه دوره سختی را گذراندم پسر بزرگم در زندان بود و شوهرم به طور ناگهانی فوت کرد . من مانده بودم و پسر کوچکترم بدون نان آور و کمک خرج .روزهای سختی را در تنهایی و بی کسی گذراندیم تنها دلخوشی ام همیشه آزادی پسرم است . نمی دانید مدام چشمم به در است بلکه خبری از پسرم بشنوم یا دوباره او روزی از در خانه مان وارد شود .


بر اساس این گزارش، زهرا رهنورد نیز بعد از شنیدن سخنان مادر امید روزهای آینده را روزهایی پر از روشنایی برای جنبش سبز می بیند و می گوید : سرانجام این روزهای سخت و طاقت فرسا، تمام می شود و جنبش سبز و آرمانهای آن به ثمر می نشیند .همچنین ظلم و ستمی که در این یک سال اخیر بر مردم و جوانان این سرزمین روا گشته بی پاسخ نخواهد ماند .

وی همچنین در پایان این دیدار رهایی هر چه سریعتر امید یاوری و همه زندانیان سیاسی را آرزو کرده و تاکید می کند: حتما مردم و زندانیان سیاسی روزی نه چندان دور حقوق از دست رفته خویش را به دست خواهند آورد...

 
 

خبرنگاران سبز/ تفسير خبر در تاكسى:

" كجاش؟ "

بعد از اينكه مسافر، كلمه جادويى دربست را گفت، صداى ترمز تاكسى آقاى خاكسترى را همه شنيدند و تنها كلامى كه تا اين جاى مسير گفته شد همان " جاده قديم" بود كه مسافرموقع سوار شدن گفت.

" كجاش؟ كجاى جاده قديم ميرى دايى؟"

مسافر بلند گفت: " ســر دولت"

آقاى خاكسترى كه مى‌خواست باب صحبت باز شود با شيطنت گفت: " دولت كه همش سره دايى. مگه نشنيدى رفيقمون گفت مجلس كشك، از اين به بعد ما سريم؟"

مسافر براى اينكه خيالش راحت بشود و فضا را محكى بزند پرسيد: " شما طرف كداميك هستيد؟ مجلس يا دولت؟"

و آقاى خاكسترى بدون معطلى پاسخ داد: " نه اون خوبه نه ايشون، لعنت به هر دو تا شون!"

و اين شروع بحثى در مورد دولت و مجلس شد كه تا آخر مسير ادامه داشت.

مسافر ابتدا از به توپ بستن مجلس توسط لياخوف صحبت كرد و گفت: " اون موقع حداقل يك روس را فرستادند تا مجلس را به توپ ببندد، امروز كه رييس دولت از دفتر خودش مجلس را به توپ مى‌بندد."

آقاى خاكسترى راننده تاكسى ادامه داد: " بابا همه چى شده بچه بازى. اونموقع دست كم يه مدرسى بود كه با عصاش بكوبه تو مخشون. امروز كه اين مجلسيا با دولت شدن مثه هوو كه سر كى بهتره، گل و گيسه همديگه رو ميكشن."

مسافر با لحنى جدى گفت: " نه آقا، همين الان هم مجلسى‌ها دارن خط و نشون ميكشن براش. بذار اگه درازش نكردن؟ حتى امروز باهنر كه خودش راسته، گفته مجلس ميتونه رييس جمهور را عزل كنه."

آقاى خاكسترى با تعجب گفت: "‌پس ميگن رفيقمونم كه راسته؟"

مسافر گفت: " نكته همين جاست، خود راستا افتادن به جون هم "

آقاى خاكسترى از اون لبخندهاى موزيانه و معروفش زد و گفت: " تا نظر آقا چى باشه! مثه اينكه آقا از هر كى راست ترباشه، بيشتر خوشش مياد. آره دايى."

 
 

من گمان نمی‌کنم ایران یک کشور انتحاری باشد. این را برای این می‌گویم که آن‌ها شدیدا علاقمند در قدرت ماندن هستند. ساده‌ترین راه برای از دست دادن این قدرت این است که واقعا تهدید به استفاده از سلاح اتمی بکنند و یا بخواهند چنین سلاحی را استفاده کنند.» 
خبرنگاران سبز/ ایران در جهان/ پرونده هسته‌ای:
کالین پاول وزیر خارجه اسبق آمریکا در دولت بوش با شرکت در برنامه «دیدار با رسانه‌ها» در شبکه ان‌بی‌سی نظراتی در باره‌ ایران داده است که به سبب جایگاه و سابقه او در سیاست خارجی هم برای ایران و جهان و هم برای سیاست‌گذاران آمریکایی دارای اهمیت است.

پاول: «فکر نمی‌کنم شرایط برای حمله به ایران، چه از طرف اسراییل تنها، یا با همکاری با آمریکا، یا صرفا از طرف آمریکا آماده باشد. گمان نمی‌کنم چنین چیزی اتفاق بیافتد.» پاول در عوض معتقد است که آمریکا می‌باید مترصد یافتن راهی باشد که بتواند ایران را در محدوده تولید انرژی هسته‌ای محدود کند و نگذارد از آن فراتر رود. وی این نظر که ایران مسلح به سلاح اتمی خطر بزرگی برای آمریکا است را نظر درستی نمی‌داند و می‌گوید: «به نسبت سلاح و امکاناتی که ما در اختیار داریم‌، آن‌ها می‌خواهند با سلاح اتمی‌اشان چه بکنند؟ من گمان نمی‌کنم ایران یک کشور انتحاری باشد. این را برای این می‌گویم که آن‌ها شدیدا علاقمند در قدرت ماندن هستند. ساده‌ترین راه برای از دست دادن این قدرت این است که واقعا تهدید به استفاده از سلاح اتمی بکنند و یا بخواهند چنین سلاحی را استفاده کنند.»


(گفتنی است که برنامه «دیدار با رسانه‌ها»‌ی شبکه ان‌بی‌سی ۶۲ سال است که پخش می‌شود و به همین دلیل طولانی‌ترین برنامه‌ در تاریخ تلویزیون دنیا محسوب می‌شود.)

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به greencorrespondents-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به greencorrespondents@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته