-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ تیر ۴, جمعه

Posts from Khodnevis for 06/25/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



انتخابات شوراها

به گزارش پارلمان نیوز، اکثر نمایندگان مجلس به تجمیع انتخابات شوراها با انتخابات ریاست جمهور رأی دادند ، به عبارت دیگر ، نمایندگان فعلی شورای شهر باید تا پایان دوره محمود احمدی نژاد سر جای خودشان بمانند.

هر نوع انتخابات به دستور سید علی خامنه‌ای و باند کودتاگران تا اطلاع ثانوی تعطیل می‌باشد ، این نشان می‌دهد که حکومت از تجمع مردم هراس دارد و به این خاطر انتخابات را تعطیل کرده است.

حکومت که از انتخابات وحشت دارد با تصویب کلیات لایحه ای در مجلس توانست برای دو سال انتخابات شوراها را به تأخیر بیندازد و این عمق بحران اجتماعی و اقتصادی در درون حاکمیت را نشان می‌دهد.

روح الله حسینیان یکی از چماقداران و جنایتکاران حامی کودتا که نماینده مجلس نیز می باشد گفت:

ما در سی سال گذشته هر سال یک انتخابات برگزار کردیم ، زمانی که انتخابات نزدیک می شود کاندیداها و احزاب به رقابت با یکدیگر بر می خیزند و کشور دچار جدل و مباحثی می شود که نا آرامی را به دنبال دارد، لذا اگر ما جلوی این ناآرامی‌ها را بگیریم و آن را به ثبات تبدیل کنیم توانسته‌ایم دغ دغدهای اجتماعی را به آرامش بدل کنیم که قطعأ مناسب تر است.

اگر به عمق گفته روح الله حسینیان توجه کنیم، او و دارو دسته باند کودتا خواهان لغو هر نوع انتخابات و ثبت دیکتاتوری اسلامی می‌باشند، به نظر می‌رسد با تحلیل این نماینده کودتاگر، روز به روز این مسائل برای مردم روشن تر می‌شود و این باند به دنبال یک حکومت دیکتاتوری اسلامی می باشد و با جمهوریت فاصله عمیق دارند.

سید علی خامنه‌ای و باند کودتا به سمت برگشت ناپذیری حرکت کرده‌اند و دیگر با فریب، شکنجه، اعدام و عوام فریبی نمی‌توانند بر جامعه حکومت کنند، مردم هر روز بیشتری به جنبش سبز می‌پیونند و برای مطالبات خود مبارزه می‌کنند.



 


 


گفت و گوی مسیح علی نژاد با لَب خند بدیعی (دوست دختر امیر جوادی فَر)

 


[من پیش در آمد خودم را بَر این گفت و گو می‌نویسم امّا خواندن پیش در آمد اصلی آن هم خالی از لطف نیست. بحثی را می‌خواهم بنویسم که می‌دانم در این مجال کوتاه نمی‌توان موضوعی به این عمق را آن چنان که باید گشود امّا دوست دارم دستِ کم به این بهانه اندکی به آن بپردازم.


عمدا در عنوان اصلی ِ گفت و گو دست برده‌اَم و لفظ «دوست دختر» را در آن آورده‌اَم. یادم هست یک بار دیدم دختر و پسری در خیابان یک دیگر را «عاشقانه» بوسیدند (این جا می‌توانید بیاموزید چه گونه معشوق ِ تان را «عاشقانه» ببوسید). وقتی این کار را دیدم بسیار خوش حال شدم و به حال آن دو که چنین شجاعتی دارند غبطه خوردم. دلیل شادی اَم کوشش آنها برای بَر هم ریختن نظم کُهَن و بی‌دلیلی بود که به نام «عُرف» در جامعه دیده می‌شود. آن روز به خود بالیدم که هم نسل آدم‌هایی هستم که وقتی «دوست دارند» کاری را انجام دهند، دنیا به هیچ جای ِ شان نیست.


حالا و در این گفت و گو می‌بینم دختری مصیبت زده، اندوهی دارد که از ترس عُرف نتوانسته یا نگذاشته‌اَند بیانش کُنَد. او حسرت «بوسیدن، بوییدن و به آغوش کشیدن ِ» امیر را دارد و چون «شرعا» نسبتی با امیر نداشته به سراغش نرَفته اَند تا از درد هایش بگوید، دردهایی که اگر چه شخصی‌اَند امّا نشان از کهنه‌گی دارند، کهنه‌گی ِ نگاه‌ها. اگر یک روز در خیابان با دوست دختر (یا پسر ِ) تان قدم بزنید، در صورتی که دستِ گشت به شُما نرسد، هزاران جفت چشم با نگاه هایی وقیح و ملامت گر شُما را نظاره خواهند کرد و اِحیانا مَتَلَکی هم نثار ِ تان خواهند کرد (شخصن تجربه‌ی مَتَلَک شنیدن را دارم).


به نظرم می‌رسد ایراد از گشت ارشاد یا مواردی از این دست نباشد. ایراد از جامعه و نگاه ما ست، نگاهی که اجازه انگ چسباندن و قضاوت کردن را به ما می‌دهد و عُرفی که مانع از ابراز ِ عشق در -حتّا- وب سایت‌ها‌ست و وبلاگ هایی که با مضامین ِ حتّا از دیدِ ما سطحی و سخیف و مبتذل ِ عاشقانه به روز می‌شوند عمدتا دست مایه‌ی تمسخر ما قرار می‌گیرند. و این، باعث می‌شود یک دختر، تنها به جُرم این که پیمانی قانونی یا شرعی -مثلن عقد دائم یا موقّت- با شهید جوادی فَر نداشته یک سال تنها و نا‌شناس بمانَد و هیچ خبر نگاری جرات نکُند برای مصاحبه سراغش برود، در حالی که اگر ایشان نامزد یا همسر امیر می‌بود شرح دل داده‌گی‌اَش به زوجش گوش فلک را کَر می‌کرد (به خاطر بیاورید نامه‌های عاشقانه  همسران ِ بازداشتی‌ها را در روز‌نامه ی اعتمادِ ملّی یا همین حالا نامه‌های عاشقانه ی هم سَران ِ اُسَرای ِ سبز را به آنها. این ها ارزش‌مَندند، ولی تا وقتی یک رابطه با امضای رسمی چند برگه -و نَه وجود عشق- سنجیده می‌شود هنوز نتوانسته‌ایم بَر منطق نا دُرُست عُرف فائق آییم و هنوز در بند آنیم، عُرفی که هَر رابطه غیر رسمی‌ای را با نگاهِ بدی می‌نگرد و تنها رابطه‌هایی برایش ارزش دارند که مطابق قانون یا شرع باشند). این گفت و گو -و عنوان ِ تازه اَش- بهِ مان یاد آوری می‌کُنَد برای عاشق بودن نیازی نیست قبلا تمام مراحل دینی و اداری را طِی کرده باشیم؛ نگاهِ‌مان را دُرُست کُنیم، گشت ارشاد قدرتش را از دست می‌دهد.


بخوانید و ببینید شرح مصیبت و دل داده گی ِ لَب خند بدیعی و امیر جوادی فَر را، که عاشق ِ هم بودند و عُرف، این مخلوق ِ پلیدِ ذهن ِ سنّتی ِ ترسوی ما چه داغ ِ بزرگی بَر دل ِ این دختر باقی گذاشته است.]



امیر، حسرت امانم را بریده است. حسرت فقط یک بار دیگر به آغوش کشیدنت، حسرت تنها یک بار دیدنت. بوییدنت، بوسیدنت…امیر حسرت امانم را بریده است… حسرت نوشتن دوباره به تو، نه در سوگ تو. حسرت ریختن اشک بر شانه های تو نه برای تو. امیر، حسرت امانم را بریده است. حسرت لمس و گرم شدن در دستان تو، نه یخ زدن از نبود تو. حسرت یک زندگی خوش وبی نیاز در کنار تو، نه نیازمند به تو. امیر حسرت امانم را بریده است…


شاید دلیل سکوت رسانه‌ای این بود که در این یک سال هیچ خبرنگاری مصلحت ندید به سراغم بیاید و من فقط در صفحه مجازی خودم از دلتنگی هایم برای امیر می‌نوشتم…


برایم راحت نیست که بگویم چه اتفاقی افتاده است، هنوز این موضوع که امیر دیگر نیست، باورم نشده. مرداد سال گذشته، ده روز بود که می‌رفتیم مقابل اوین تا امیر آزاد شود، انتظار کشیدن برای آزادی امیر، آن هم ده روز، و بعد، ناگهان، آن خبر تلخ، بسیار کشنده است که امیدوارم هرگز برای هیچ کس چنین اتفاقی نیفتند. هنوز در شوک هستم که چه اتفاقی افتاده و آیا من باید زندگی کنم؟ مراسم تشیع جنازه امیر را که اصلا درک نمی‌کردم. تا چند ماه اگر پایم به جایی می‌خورد و درد می‌گرفت، ناگهان دلم می‌لرزید از اینکه امیر چه دردی کشید در کهریزک. چه زجری کشید از ضربه‌هایی که خورد…

 

روز تشیع جنازه امیر، خیلی دلم می‌خواست برای آخرین بار صورت امیر را ببوسم اما عرف جامعه این اجازه را به من نداد و حسرت این بوسه تا همیشه در دلم ماند


اولین بار خبر کشته شدن امیر در کهریزک را از چه کسی شنیدی؟


از مادرم. یکی از دوستان به خانه ما زنگ زد و گفت برای آزادی امیر سند خواسته‌اند، در ذوق این آزادی خودم را آماده می‌کردم و فکر می‌کردم درست روزی می‌آید که ما می‌توانیم به همان شوق‌های همیشگی خودمان، یک سال و شش ماه شدن رابطه‌مان را جشن بگیریم، ولی دیدم پدر و مادرم آرام آرام زمزمه می‌کنند؛ لبخند، بلاخره امیر زندان بود و تو باید خودت را برای هر خبری آماده کنی. شک کردم تا آنکه پدرم گفت باید برویم پزشکی قانونی. رفتن امیر همه زندگی مرا زیر و رو کرد، یک روز در میان بیمارستان بودم و با آرام بخش روزها را گذراندم، هیچ چیز را نمی‌فهمیدم امیر مهربان و خون گرم بود برای همین رابطه عاطفی خیلی خوبی با خانواده ما برقرار کرده بود، رفتن او همه خانواده مرا متاثر کرد.


آیا خودت هم با امیر در راهپیمایی شرکت کرده بودی؟


بله یک بار رفتم. ولی روز هیجده تیر که امیر دستگیر شد من نبودم. ساعت پنج بود که به امیر زنگ زدم و گفتم مواظب خودت باش زود هم برگرد خانه. اما دو ساعت بعد، بابک برادر امیر خبر داد که چه بلایی سر امیر آمد.


حالا که امیر را از دست داده‌ای آیا از رای دادن یا رفتن به خیابان به دنبال رای گمشده پشیمان نیستی؟


شاید اگر به گذشته برگردیم، به لحاظ عاطفی دلم می‌خواهد به امیر بگویم، به راهپیمایی نرود، اما از نظر اجتماعی فکر نمی‌کنم هرگز مانع او بشوم. شرکت در انتخابات و راهپیمایی بعد از آن را هم کار بدی نمی‌دانم. دلگیرم از اینکه این اتفاق تلخ برای امیر و آدم هایی دیگری افتاد که جان شان را از دست دادند، کسانی که ما حتی اسم شان را هم شاید نشنیده باشیم اما اگر امیر زنده بود به عقاید او احترام می‌گذاشتم و هرگز به خودم این اجازه را نمی‌دادم که برای او تصمیم بگریم.


خود شما در انتخابات به چه کسی رای دادی؟


من هم مثل خیلی‌های دیگر به میرحسین موسوی رای دادم.


آیا این روزها نسل جوان جامعه، یعنی دوستان خودت در مورد جنبش اعتراضی که شکل گرفت یا در مورد انتخابات و حوادث بعد از آن بحث و گفتگو می‌کنند؟


دوستان من فکر می‌کنند به خاطر اتفاق تلخی برای من افتاده جلوی من معمولا وارد این مباحث نشوند اما من خودم گاهی وقت ها در این مورد حرف می زنم و فکر می‌کنم پس از ریخته شدن خون این همه عزیزان، هر اتفاقی که ما استحقاق آن را داریم برای مردم خواهد افتاد.


برخی ها معتقدند میرحسین با نسل جوان تفاوت فکری زیادی دارد و جوانان میان بد و بدتر او را انتخاب کرده اند، به نظر شما این رای ارزش داشت که عزیزت را از دست بدهی؟


من از رای خودم اصلا ناراحت نیستم و الان اینکه موسوی می‌توانست برای ما کاری بکند یا نه دغدغه ام نیست، می‌دانم اتفاقی خواهد افتاد و این همه جوان بیهوده جان شان را از دست ندادند. اصلا هم باور ندارم مسول این اتفاقاتی که افتاد موسوی بود، من باوری داشتم و برایش رای دادم و تنها همین را می‌دانم که رای من اشتباه نبود.


مراحل محاکمه متهمان کهریزک دارد طی می‌شود نظر شما در مورد کسانی که امیر را کشته اند چیست؟


می‌دانم قصاص، هرگز امیر را به ما و خانواده اش بر نمی‌گرداند اما به لحاظ اجتماعی شاید دیگران نظر دیگری داشته باشند. خودم به لحاظ شخصی دلم می‌خواهد فقط یک بار با آن ها حرف بزنم و بگویم چرا اینکار را کردند، چطور دلشان آمد…


آیا این روزها به دلیل نسبت و رابطه ای که با امیر داشتی، تحت فشارهای امنیتی هم قرار گرفته ای؟


واقعیت این است که فشارهای امنیتی روی من هرگز نبوده اما فشار روحی آدم را دیوانه می‌کند.


و سخن آخر…


روز تشیع جنازه امیر، خیلی دلم می‌خواست برای آخرین بار صورت امیر را ببوسم اما عرف جامعه این اجازه را به من نداد و حسرت این بوسه تا همیشه در دلم ماند، دلم می‌خواهد به امیر بگویم؛ چه خوب که جای من نیستی امیر. نبودن و رفتن کسی که دوستش داری سخت است. امیر یک بار مادرش را از دست داد و می‌دانم که سختی نبودن مادر را تجربه کرد، سختی نبودن امیر هم حالا سهم من شده است که سخت می‌گذرد…



 


مغالطات (۲)

 ( يك )

 

«در14 خرداد امسال هم دیدیم چه حوادث تلخی بوجود آمد و معلوم شد که حتی به نام امام هم می‌شود با امام مخالفت کرد و به نام امام با میراث امام و نمادهای تداوم راه امام مخالفت و اعتراض و جفا کرد، این  مساله مهمی است که به نام امام و انقلاب با محتوا و راه و اندیشه امام مبارزه و مخالفت کرد.» ( سيد محمد خاتمي، ۸۹/۴/۱ )

 

درست است. اين يك تناقض است. اما ريشه اين تناقض كجاست؟  «نام امام» يا  «راه و انديشه ي امام»؟

 

 ( دو )

 

...در این شرایط تنها امیدمان به رهبر انقلاب است و از ایشان درخواست می‌کنم که دستور رسیدگی به این وضعیت را بدهند، علی رغم اینکه فرزند من از نظر قضایی دیگر مشکلی نداشت، بعد از تهدیدات اخیر کارشناس پرونده‌اش به اینصورت و با زبان روزه بازداشت می‌شود، مگر نهاد و دستگاه و حتی شخصی می‌تواند خود را بالاتر از دستگاه قضایی و قانون قرار دهد؟ از ایشان می‌خواهم که دستور رسیدگی به وضعیت رخ داده را بدهند. ( حميد رضا جلايي‌پور ،۸۹/۳/۲۹ )

 

لابد مقام رهبري، شخص يا نهاد نيست و گرنه اين ممكن نيست كه بالاتر از دستگاه قضايي و قانون باشد؟  مشكل كجاست؟ تصور آقاي جلايي‌پور از «قانون»  يا از  «مقام رهبري»؟

 

 ( سه )

 

من مخالفم با سخنى و حركتى و نوشتارى كه - حتى اگر با انگيزه‌ى درست و با انگيزه‌ى صادقانه است - موجب شقاق و شكاف مي‌شود؛ من موافق نيستم. اگر كسى نظر من را مي‌خواهد بداند، نظر من اين است كه عرض كردم. ( سيد علي خامنه‌اي ، ۸۹/۴/۳ )

 

اين «من »  چيست؟ معيار حق؟ معيار انگيزه؟ معيار صداقت؟ به راست يك من چند كيلو است؟ مگر يك  من ماست چند كيلو كره دارد؟


 


موانع انتقاد سیاسی (۲): ترس

اما ترس بیرونی، واکنش در مقابل تهدید از جانب حکومت‌، جامعه، خانواده، و امثال آن‌هاست. حکومت با سلاح زندان و شکنجه خطر انتقاد کردن را به منتقد نشان می‌دهد. جامعه با سلاح عکس‌العملِ تند و خشن توده‌ای از منتقد زهرِ چشم می گیرد. خانواده با سلاح طرد و مشاجره، در دل منتقد هراس می‌افکند. موارد چنین ترسی بسیار است که برخی از منتقدان به نوعی با همه یا تعدادی از آن‌ها رودررو هستند.

واکنش منتقد در مقابل چنین خطراتی ترسیدن است. ترس، مانع از انتقاد آزاد او می‌شود. ترس بر قلم او لگام می‌زند و مانع از بیان روشن و صریح بسیاری از نظرات انتقادی‌اش می‌شود. مثال ساده در مورد یک نویسنده‌ی منتقد این‌که به محض نوشتن انتقاد تند و صریح درباره‌ی ولایت فقیه، حکومت آماده‌ی دستگیر کردن او می‌شود. جامعه‌ی مذهبی او را به خاطر نقد ولایت فقیه، ناقد مذهب و دین می‌خواند و آماده‌ی واکنش خشن در مقابل او می‌شود. همسر و خانواده از منتقد می‌خواهند زبان‌اش را نرم کند و در بهترین حالت اصلاً چیزی نگوید والّا زندگی آن‌ها دستخوش ناملایمات و مشکلات داخلی خواهد شد. این خطرات چه بالفعل باشند چه منتقد در ذهن خود آن‌ها را خطر بالقوه بداند یا حتی بزرگ‌نمایی کند، کافی‌ست تا قلم منتقد را کُند گرداند و از برّایی آن بکاهد.

نویسنده‌ی شجاع کسی‌ست که بر این ترس‌ها غلبه کند؛ در مقابل این ترس‌ها بایستد و نگذارد که به انقیادش بکشند. تا آن‌جا که منطق و عقل حکم می‌کند پیش برود و در مرز تهور متوقف شود. نگذارد که شور و هیجان او را از خط شجاعت، به خط بی‌باکی و حماقت بکشاند.

ترس در منتقد وقتی نهادینه شد می‌تواند او را به بیراهه بکشاند. او چون نمی‌خواهد ترسو –به معنی کسی که به ترس اجازه داده است تا بر او سوار شود- باشد یا ترسو نامیده شود، شروع به توجیه عمل‌کرد خود می‌کند؛ شروع به توجیه نوشته‌های متاثر از ترس درونی و بیرونی خود می‌کند؛ حتی شروع به قلب واقعیت می‌کند. چیزهایی را می‌گوید قبول دارد که قبول ندارد. چیزهایی را می‌گوید قبول ندارد که قبول دارد. او انسانی می‌شود پر از تضاد و درگیری درونی که این درگیری به اَشکال گوناگون خود را نشان می‌دهد؛ بر رفتار منتقد و قلم او تاثیر ناسالم می‌گذارد. وقتی آقای سیاست‌مداری می‌گوید فاشیسم از لیبرالیسم بسیار بدتر و خطرناک‌تر است همه می‌دانند –و احتمالاً خود او هم می‌داند- که این قیاس مع‌الفارق ریشه در ترس او از حکومت و عوام دارد. برای این‌که فاشیسم را بکوبد، لازم است که لیبرالیسم را هم بکوبد، نه به خاطر ضعف‌های لیبرالیسم که به خاطر ترس از حکومت و عوام.

خودنویس باید جایگاهی باشد برای منتقدانی که می‌خواهند با انواع و اقسام ترس‌ها مبارزه کنند و راه‌های چیره شدن بر آن‌ها را بیاموزند.


 


«روز» بی‌طرف نیست



امروز پنجشنبه ۳ تیر۱۳۸۹، برای دومین بار در هفته‌های اخیر، کارتونی از نیک آهنگ کوثر که قرار بوده در روزنامه اینترنتی «روزآنلاین» منتشر شود، به تیغ سانسور گرفتار شده و چاپ نشده است.


این کارتون پیش از انتشار نتوانست از خط قرمزهای این روزنامه عبور کند اما کارتون قبلی با وجود اینکه منتشر شده بود اما سپس از سایت این روزنامه حذف شد.


کارتون‌های سانسور شده در نقد میرحسین موسوی و مهدی کروبی، رهبران جنبش سبز کشیده شده بودند.


بسیاری می پرسند که چرا روزآنلاین، صدای منتقدان رهبران جنبش سبز را بازتاب نمی‌دهد.


پاسخ روشن است. چون روزآنلاین ، رسانه‌ای نیست که اساس اش «بی طرفی و انصاف» باشد.


البته یادداشت‌ها و تحلیل‌ها، استثنا هستند؛ چون یک روزنامه‌نگار باید در روایت خبر و گزارش خبری و مصاحبه، بی طرف باشد اما این بدان معنا نیست که روزنامه‌نگار بی‌طرف است. او نظری و دیدگاهی دارد که باید در قالب «یادداشت و تحلیل» ارایه کند.


روزآنلاین رسانه‌ای است در جهت نقد عملکرد قدرت حاکم بر ایران. خبرها و گزارش‌های این روزنامه اینترنتی، بر همین اساس، جانبدارانه نوشته می‌شوند.


از این منظر بین روزنامه کیهان و خبرگزاری فارس از یک سو و روزنامه اینترنتی روزآنلاین از سویی دیگر، تفاوت عمده‌ای در «روش کار» وجود ندارد. البته روشن است که ماهیت این رسانه‌ها شباهتی با هم ندارد. ماهیت روزنامه کیهان و خبرگزاری فارس در دفاع از وضع موجود است و ماهیت روزآنلاین در نقد وضع موجود.


با این حال، «روش» هر یک از این سه رسانه، نقد مخالفان با انتشار گزارش‌ها و خبرهای «جانبدارانه» است. در چنین رسانه‌هایی نقد جریان سیاسی همسو با رسانه، عمدتا به عنوان خط قرمز تلقی می‌شود.


به معنای روشن‌تر این گونه رسانه‌ها، تنها گزارش دهنده خبرها نیستند بلکه خبرها و گزارش های خبری با قضاوت خبرنگار همراه است. به گونه‌ای که با نوع خبرنویسی در این رسانه‌ها به مخاطب گفته می‌شود که درباره ماجرا چگونه بیاندیشد.


خبرنگاران در این رسانه‌ها به جای روایت بی‌طرفانه ماجرا، خود به بخشی از ماجرا تبدیل می‌شوند.


عملکرد روزآنلاین نیز  اینگونه است، یعنی خبرنگاران آن برای پوشش خبرها، گزارش‌های خبری و مصاحبه‌ها به جای آنکه تنها روایت گر ماجرا باشند خود را به بخشی از ماجرا تبدیل می کنند.


این البته ذات حرفه روزنامه‌نگاری حزبی است و نمی‌توان بر آن خرده گرفت. روزآنلاین هیچ گاه ادعا نکرده که می‌خواهد برای پوشش خبرها، یک رسانه بی‌طرف باشد بلکه اتفاقا فعالیت چندساله‌اش نشان می‌دهد که می‌خواهد رسانه‌ای در خدمت گروه‌های سیاسی اصلاح‌طلب باشد.


به نظر می آید سانسور دو کارتون نیک آهنگ کوثر نیز به همین دلیل انجام شده است. انتشار کارتون قبلی و سپس حذف آن از روزآنلاین، سردبیران این روزنامه اینترنتی را به این نتیجه رسانده که کارتون دیگری در نقد رهبران جنبش سبز منتشر نکنند و از همین رو کارتون جدید آقای کوثر را چاپ نکرده‌اند. روزآنلاین می‌خواهد همچنان به خط قرمزهای گروه‌های سیاسی که هوادار آن‌هاست، وفادار بماند.


 


اسلو‌واکی ۳ - پیرمردهای ایتالیا ۲

دقایق آخر بازی، جهنمی برای ایتالیا بود. لیپی همه‌اش در فکر بود. می‌خواستند گل دوم را جبران کنند، گل سوم را خوردند.

گل دوم ایتالیا هم کسی را خوشحال نکرد.

بعد از بازی، کاناوارو به یارانش روحیه می‌داد. خشم، خفت، شرمساری...نمی‌توان به راحتی احساس بازیکنان ایتالیا را شرح داد.

اسلوواکی تیمی جوان‌تر بود و مهم‌ترین نتیجه تاریخ کشورش را گرفت. اولین پیروزی در جام جهانی و اولین حضور در جمع ۱۶ تیم برتر.

رابرت ویتک،  امروز با دو گل ستاره بازی بود. او امروز قهرمان کشور کوچکش خواهد بود.

حالا هر دو فینالیست جام ۲۰۰۶ حذف شده‌اند. فرانسوی‌ها و ایتالیایی‌ها...انگار پیراهین آبی در آفریقای جنوبی شگون ندارد. نه، ولی برای آرژانتینی‌ها داشته.

پاراگوئه هم با نیوزیلند مساوی کرد و با ۵ امتیاز، تیم برتر گروهش شد. نیوزیلند بدون شکست با جام خداحافظی کرد و بدترین تیم گروه هم آبی‌پوشان ایتالیا بودند.

 


 


نمایندگان مجلس هشتم: انقلابی یا وامدار جاسبی؟

 

این جنجال‌ها در پی آن به وجود آمد که پیش از آن، شواری عالی انقلاب فرهنگی طرحی را به تصویب رسانده بود که براساس آن، دوره ریاست در دانشگاه آزاد، چهار ساله می‌شود و تغییراتی نیز در اساس‌نامه این موسسه به وجود می‌آمد. این مصوبه، پیش از این باعث شده بود تا صادق لاریجانی – رییس قوه قضاییه – از اجرای حکم دادگاهی درباره اموال دانشگاه آزاد، جلوگیری کند.

اما لغو مصوبه مجلس، با جنجال‌های زیادی هم همراه بود. نطق‌‌های «علی مطهری» و «کاظم دلخوش» در مخالفت با این طرح، فضای مجلس را به گونه‌ای متشنج کرد که جلسه علنی مجلس چند دقیقه‌ای از حالت عادی خارج شد.

علی مطهری، که پیش از انتقادهای‌اش از محمود احمدی‌نژاد درباره برنامه‌ریزی وی برای توهین به سیدحسن خمینی، وی را تا یک‌قدمی اخراج از فراکسیون اصول‌گرایان پیش برده بود، این‌بار به حامیان دولت چون روح‌الله حسینیان و مهدی کوچک‌زاده تاخت.

سخنان مطهری و واکنش ها نسبت به آن را می‌توانید از این‌جا بشنوید.

همچنین كاظم دلخوش نماينده صومعه‌سرا و عضو شورای مرکزی فراکسیون اصول‌گرایان، نیز در نطق خود گفت: «برخي آقاياني كه ديروز رهبري برخي كارهاي خلاف را برعهده گرفتند و تعدادي از افراد را به‌عنوان دانشجو جلوي مجلس جمع كردند كه وضعيت خانوادگي همه اين افراد قابل بررسي است.»

دلخوش با انتقاد از عدم صدور مجوز براي احزاب گفت: «چطور احزاب ديگر براي راهپيمايي مجوز مي‌گيرند ولي تجمع كنندگان ديروز در اعتراض به وقف اموال دانشگاه آزاد جلوي مجلس جمع شدند براي آنها آب ميوه و اتوبوس و بسياري خدمات ديگر تهيه شد.»

اين گفته دلخوش با اعتراض ر نمايندگان مجلس در صحن علني مواجه شد. دلخوش در پاسخ به اعتراضات گفت: «اگر شما عرضه داشتيد راي احمدي‌نژاد را در تهران بيشتر از رقبا مي‌كرديد.»

لاريجاني رييس مجلس بدون توجه به ايجاد درگيري لفظي در صحن علني، رياست جلسه را براي بررسي طرح تجميع انتخابات شوراها با رياست‌جمهوري برعهده داشت.

 

ادامه حملات به نمایندگان حامی جاسبی

در روزهای اخیر اما، حملات رسانه‌های حامی دولت به نمایندگانی که طرح موافقت با وقف دانشگاه آزاد را مطرح کرده‌اند، ادامه دارد. سایت خبری «جهان‌نیوز» - که نزدیک به علی‌رضا زاکانی، نماینده تهران در مجلس است – در این‌باره می‌نویسد:«همه کسانی که به این طرح جنجال برانگیز رای دادند وام‌دار جاسبی هستند، اما نوع این وام‌داری و ترکیب آن متفاوت است. برخی از این افراد وام‌دار مالی‌اند. برخی وام‌داری سیاسی و برخی هم وام‌دار اعتباری و بقیه وامدار مدرکی‌اند. البته عده‌ای هم در این میان از چند جهت وام‌دارند و وام‌دار مشترکند.»

این سایت با تقسیم‌بندی نمایندگان، آن‌ها را این‌گونه معرفی می‌کند:«دسته اول کسانی هستند که در یک وامداری سیاسی و از بغض دولت، به جاسبی رای دادند. اقلیت ۵۰ نفره مجلس در این گروه قرار می‌گیرند. البته بسیاری از این افراد وام‌داری مالی و مدرکی هم داشتند.

دسته دوم کسانی هستند که موافقت‌شان با وقف دانشگاه آزاد به این دلیل است که با واگذاری دانشگاه آزاد به دولت و مدیریت وابستگان دولتی بر این دانشگاه مخالفند. بخش عمده‌ای از اصولگرایان و جریان راست سنتی که به این طرح رای دادند در این دسته قرار دارند.

دسته سومی که به این طرح رای دادند، از جزئیان طرح و نظر رهبر انقلاب بی اطلاع بودند. این گروه کسانی بودند که در حال حاضر از رائی که دادند پشیمانند.

دسته چهارم کسانی هستند که وام‌دار مالی یا مدرکی جاسبی‌اند.این افراد یا ارتباط سازمانی با جاسبی دارند و یا در دانشگاه آزاد خود و یا فرزند و نزدیکانش تحصیل می‌کنند و یا از دانشگاه آزاد امتیاز گرفتند.

دسته آخر نیز وام‌دار اعتباری‌اند. در این دسته که اغلب هم از نمایندگان شهرستان‌ها و شهرهای کوچک هستند، اگرچه وام‌دار جاسبی و تشکیلات دانشگاه آزاد هستند اما وام‌داری آنها شخصی نیست و اعتباری است. بسیاری از این نمایندگان در برابر درخواست و انتظار موکلین‌شان که تقاضای جابجائی و یا کمک مالی درخصوص شهریه دانشگاه آزاد دارند، مجبورند برای پاسخ مثبت دادن به آنها از جاسبی حمایت کنند.

برخی نیز در این دسته‌بندی ما نمی‌گنجد که عباسپور از جمله این‌ها است که دارای وام‌داری فامیلی به جاسبی است.»

 


 


قبرستان ها کافی نبود، به سراغ خانه رفتند؛ وقتی خانه‌های بهائیان ایرانی را تخریب می‌کنند


این اتفاق در آمریکا نیافتاده است، این اتفاق حتی برای کودکان غزه هم پیش نیامده است، این اتفاق در همین ایران اسلامی که ادعای قانونمندی‌اش گوش تمام سازمان‌های مدافع حقوق بشر را کر کرده است می افتد. ایرانی که دولتمردانش هر روز وقیحانه تر با مردم صحبت می‌کنند و رفتارشان هر روز بدتر از دیروز است. اسف انگیز آنکه جامعه جهانی تنها به نظاره نشسته است که آیا ایران بمب اتم دارد یا نه؟


ایران امروز بسیار خطرناک تر از بمب اتم عمل می کند. خراب کردن خانه بر سر شهروندان بهائی اتفاق کمی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت. تا دیروز تخریب قبرستانها بود و امروز تخریب خانه های زندگان. جامعه جهانی تا چه زمانی می خواهد ساکت بنشیند و هیچ حرکتی نکند؟ مردم ایران تا چه زمانی باید وجه المصالحه قدرت های خارجی قرار بگیرند؟


به گزارش رهانا، خبرگزاری حقوق بشر ایران، شهروندان بهایی روستای ایول مازنداران، متوجه شدند که اهالی غیر بهایی این روستا در حال تهیه‌ی استشهاد محلی به جهت تخریب، تسطیح و خاکبرداری منازل بهائیان هستند و این امر روز گذشته، در این روستا آغاز شد. شهروندان بهائی روستای ایول مازنداران، روز اول تیر ماه به بخشداری کیاسر  مراجعه کردند وآنان را در جریان گذاشتند ولی این موضوع  توسط آن نهاد نفی و غیر  قانونی اعلام شد روز بعد از آن، ضمن مراجعه‌ی مجدد به  بخشداری کیاسر به فرمانداری و استانداری در ساری و دادگاه عمومی کیاسر و پاسگاه نیروی انتظامی تلمادره نیز مراجعه شد ولی همگی اظهار بی اطلاعی کرده و چنین اقدامی را محکوم و غیر قانونی دانسته و مسببین آن را مجرم قلمداد کردند.


به گزارش خبرنگار رهانا، اما در این میان یک خانواده‌ی بهایی، (محمود پیری) در نزدیکی منزلشان مواجه با ماشین پرایدی می‌شوند که چهار نفر سر نشین داشته و مشاهده می‌کنند که تعدادی از افراد بالای ساختمان آنان مشغول تخریب هستند.


در همین زمان محمود پیری  مورد ضرب و شتم از جانب یکی از سرنشینان ماشین شده و مجبور به ترک محل می‌شوند.


خانواده‌ی پیری به همراه یک خانواده‌ی بهایی دیگر (روحانی)، حق ورود به محل حتی حدود آن را از جانب افردای که مشغول خراب کردن منازل هستند ندارند و مدت ۴۸ ساعت روستا و اطراف آن در قرنطینه است و مرتب در اطراف به گشت زنی مشغول هستند که کسی وارد روستا نشود و راه‌های ورودی به روستا را نیز مسدود کرده‌اند. طبق  اظهار یکی از افراد هم اینک ۴ لودر با تعدادی کامیون مشغول تخریب، تسطیح و خاک برداری از حدود ۵۰ منزل از منازل بهائیان ایول هستند.


این است آزادترین و دموکرات ترین کشور منطقه؟ کیست که نداند، این مردم را چه کسی تحریک کرده است. مگر این مردم سالیان سال در کنار هم با خوبی و خوشی زندگی نمی کرده اند؟ چطور حالا به فکر تخریب منازل بهائیان افتاده‌اند؟


امروز درد تمام مردم ایران مشترک است، آنهائی که به خانه‌های مراجع شیعه حمله می‌کنند، کروبی، موسوی، پسر کروبی و همسر موسوی و ... را مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند، همین ها هستند که خانه های بهائیان را تخریب می‌کنند. اینها هستند که در سایه چتر حفاظتی ای که قسمتی از حکومت بر سر آنان افکنده این چنین وقیحانه به تخریب خانه‌ها می‌پردازند.


بهائیان ایرانی که بعنوان اقلیت غیررسمی در ایران شناخته می شوند، در مدت ۳۱ سالی که از حکومت اسلامی می‌گذرد، همواره با مشکلات عدیده‌ای مانند محرومیت از تحصیل، محرومیت استخدام در ادارات دولتی و انواع و اقسام محدودیت های دیگر مواجهه بوده‌اند. این وضعیت با روی کار آمدن محمود احمدی نژاد رو به وخامت نیز گذاشته است.


 


نوری‌زاد، بعد از آزادی

منبع: فیسبوک


 


شما سد راه دموکراسی شده‌اید(نامه سرگشاده به روز)

اینجانب پس از اینکه کاریکاتور دوم نیک آهنگ کوثر نیز به دلیل اینکه به موسوی و کروبی پرداخته بود اجازه انتشار نیافت یک ایمیل به نشریه اینترنتی روز زدم که متن کامل آن به شرح زیر است:

 

نشریه محترم روز،

امروز متوجه شدم شما برای دومین بار مانع انتشار یک کاریکاتور از نیک آهنگ کوثر شده‌اید. قرارنیست هرآنچه وی می‌کشد درست باشد یا حجت را برماتمام کند ولی وی به عنوان یک کاریکاتوریست در دنیای آزاد حق دارد و باید سیاستمداران را نقد کند. اگر شما متعلق به جریان خاصی هستید و آن جریان خاص به شما اجازه نمی‌دهد خیلی انتقادها از موسوی و کروبی را بیان کنید خیلی راست و صریح به خوانندگان خود بگویید که اینگونه هست. به نظر می‌رسد در نشریه شما فقط انتقاد از دستگاه خامنه‌ای و احمدی نژاد آزاد است وکسی حق ندارد اصلاح طلبان را زیر سوال ببرد. به عنوان یک نشریه حزبی شما مختارید مطالب خود را در حمایت از جریان اصلاح طلبی منتشر کنید ولی دیگر نمی‌توانید ادعای آزادی و دموکراسی بنمایید و بهتر است خود را رسما یک رسانه حزبی اعلام نمایید. چون این دموکراسی نیست که فقط یک جریان خاص باشد وجریان دیگر حذف بشود. این عین همان چیزی است که درایران امروز وجود دارد و برای رفع آن مبارزه می‌شود.

اگر واقعا ادعای آزادی و انتشار آزاد اخبار و اطلاعات را دارید تابوی موسوی و کروبی را از میان بردارید و بگذارید این دو هم نقد بشوند. مطمئنم با مسائلی که پیش آمده حتی طرفداران این آقایان هم با نقدشان مخالفتی ندارند. آقایان موسوی و کروبی افراد قابل احترامی هستند ولی به هیچ وجه دلیلی ندارد که نتوان آنها را نقد نمود. به هرصورت این دو نیز مانند همه انسان‌ها ممکن است اشتباه نمایند. امیدوارم روش خود را تغیییر بدهید درغیر اینصورت باید با کمال تاسف اعلام نمایم نشریه روز سد راه دموکراسی شده است.

موفق باشید- داراایرانی


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته